گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد ششم
مطلبی خارج از موضوع درباره خاندان آلكمئون پایان كار میلتیاد






ص: 201
121- برای من بسیار شگفت‌آور است كه افراد خاندان آلكمئون «1» آنچنان آرزوی تسلیم آتن را به بربرها و هیپیاس در دل داشته باشند كه طبق قرار قبلی سپری را بر روی دست بلند كنند و آنرا به پارس‌ها نشان دهند. من نمیتوانم این داستان را تأیید كنم، زیرا آنان نیز لااقل باندازه كالیاس «2» فرزند فنیپوس «3» و پدر هیپونیكوس «4» با فرمانروایان مستبد خصومت میورزیده‌اند. و كالیاس تنها آتنی بود كه وقتی پیزیسترات را از آتن تبعید كردند جرأت آنرا داشت كه اموال او را كه مأموری از طرف دولت حراج میكرد خریداری كند. این امر مانع آن نبود كه پیوسته بانواع وسایل شدیدترین خصومت‌ها را نسبت باو ابراز كند.
122- این مرد، كالیاس، شایسته آنست كه همه كس پیوسته خاطره او را در نظر مجسم كند. زیرا همانطوركه اكنون نقل شد، وی برای نجات وطن خود دلیرانه رفتار كرد؛ بعلاوه در بازیهای المپی پیروزیهائی بدست آورد. در مسابقه اسب‌دوانی پیروز شد و در مسابقه گردونه رانی دومین نفر شد. قبلا نیز در بازیهای فیتیك «5» پیروز شده بود و با خرج‌هائی افسانه‌ای خود را در انظار تمام یونانیان معروف كرده بود. بعلاوه، او در مقابل سه دختران خود رفتاری در پیش گرفت كه چنین بود:
وقتی آنها به سن ازدواج رسیدند جهیزیه‌ای باشكوه برای آنان ترتیب داد و جوانمردانه بهریك از آنان اجازه داد تا هریك از آتنیان را كه مایلند بشوهری
______________________________
(1)-Alcmeon- درباره این شخص رجوع شود به بند 115 و بند 125 همین كتاب.
(2)-Kallias
(3)-Phenippos
(4)-Hipponicos
(5)-Phythique
ص: 202
انتخاب كنند و هریك را بشوهری داد كه خود انتخاب كرده بود.
123- درحالیكه افراد خاندان آلكمئون نیز مانند كالیاس با فرمانروایان مستبد خصومت میورزیدند، برای من بحق جای تعجب است كه این مردمان با سپر علامت داده باشند.
اینان در زمان فرمانروایان مستبد پیوسته در تبعید زندگی میكردند و بساط فرمانروائی پیزیسترات در نتیجه كوشش‌های آنان برچیده شد بقسمی كه عقیده من برآنست كه آنان بمراتب بیش از هارمودیوس «1» و آریستوژیتون «2» در آزاد كردن آتن سهیم بودند. این دو نفر از كشتن هیپارك «3» فقط این نتیجه را گرفتند كه آخرین فرزند پیزیسترات و طرفداران او را خونخوارتر كردند. اما نتوانستند به ظلم و ستم آنها خاتمه دهند. اگر بطوری‌كه من قبلا تحقیق كرده‌ام این مطلب صحت داشته باشد كه خاندان آلكمئون هاتف معبد را راضی كرده باشند كه شعار آزادی آتن را در دهان لاكدمونی‌ها گذارده باشد، بطور یقین و آشكار این خاندان برقراركننده آزادی شناخته میشود.
124- ولی ممكن است گفته شود كه آنان بعلت نارضائی‌هائی كه از دمكراسی آتن داشته‌اند درصدد خیانت به میهن خود برآمده‌اند. چگونه چنین چیزی ممكن است؟
در سراسر آتن هیچكس پیدا نمیشد كه بیش از آنان مورد احترام و ستایش باشد.
بنابراین، معقول نیست كه آنان بدلایلی از این قبیل، سپر مورد بحث را بر سر دست بلند كرده باشند. در این تردیدی نیست كه سپری در هوا بلند شد. این واقعیتی است كه قابل انكار نیست. اما چه كسی این علامت را داد؟ درباره این سئوال اطلاعات من بآنچه نقل كردم محدود است.
______________________________
(1)-Harmodios- رجوع شود به یادداشت ذیل بند 109 این كتاب.
(2)-Aristogiton- رجوع شود به یادداشت ذیل بند 109 این كتاب.
(3)-)Hipparque( فرزند پیزیسترات فرمانروای مستبد آتن كه پس از پدر با كمك برادر خود هیپیاس)Hipias( با قدرت در آتن حكومت كرد ولی سرانجام بدست هارمودیوس)Harmodios( و آریستوژیتون)Aristogiton( بقتل رسید.
ص: 203
125- خاندان آلكمئون تا جائی‌كه در سلسله نسب آنها بالا برویم، از مردمان برجسته آتن بوده‌اند. اما در زمان آلكمئون شوكت و عظمت آنان بی‌نظیر شد و در زمان مگاكلس «1» از آنهم تجاوز كرد. هنگامی‌كه كرزوس هیئتی از سارد برای مشورت با هاتف الهی به دلف فرستاده بود، آلكمئون فرزند مگاكلس خود را در اختیار او گذارد و با كمال میل حاضر به همكاری با او شد. چون كرزوس ازفول لیدیهائی كه با معابد سروكار داشتند از خدمتگذاریهای او در آن محل مطلع شد او را به سارد فراخواند و اجازه داد كه به خزانه رود و هر مقدار زر كه میتواند با خود حمل كند بردارد و آن زر باو تعلق خواهد یافت. آلكمئون تدبیری اندیشید كه با وضع خاص این بذل و بخشش تطبیق میكرد. وی قبائی گشاد كه جائی فراوان داشت در بر كرد و گشادترین چكمه‌هائی كه توانسته بود بیابد بپا كرد و بدنبال راهنمایان خود به خزانه شاهی وارد شد؛ در آنجا در برابر پشته‌ای از براده زر بزانو نشست و از آن بهر مقدار كه چكمه‌هایش گنجایش داشت در طول دو ساق پای خود فرو كرد.
آنگاه از همان زر در جیبی كه بر روی قبایش در محل سینه نصب بود پر كرد و حتی مقداری از آن را بر روی موهای خود پاشید و دهان خود را از آن انباشت و سپس از خزانه خارج شد. در این حال وی چكمه‌های خود را بسختی بروی زمین میكشید.
دهانش پر و اندامش از هر طرف منبسط گردیده بود بطوریكه علاوه بر یك انسان، بهر چیز دیگری كه تصور آنرا بتوان كرد شباهت داشت. وقتی كرزوس او را در این وضع دید از خنده بی‌حال شد و علاوه بر آنكه آنچه را كه او با خود برداشته بود باو بخشید، مبلغی نیز برابر آن بدان افزود. و باین ترتیب این خاندان ثروتی فراوان یافت. همین آلكمئون كه ما درباره او بحث میكنیم و اصطبلی كامل داشت یكبار نیز در بازیهای المپی پیروز شد.
______________________________
(1)- مگاكلس)Megacles( بزرگ خاندان آلكمئون در آتن قدیم كه توانست پیزیسترات حكمران مستبد آتن را از این شهر براند و با استقرار مجدد دموكراسی در یونان خانواده خود را باوج شهرت برساند.
ص: 204
126- یك نسل بعد، وصلت با كلیستن «1» فرمانروای مستبد سیسیون «2» مقام این خاندان را والاتر كرد بقسمی كه بمراتب بیش از گذشته بین یونانیان شهرت یافت.
كلیستن فرزند آریستونیموس «3»، فرزند میرون «4»، فرزند آندره‌آس «5»، دختری داشت بنام آگاریسته «6». این شخص در جستجوی برجسته‌ترین فرد یونانی بود تا دختر خود را بعقد ازدواج او آورد. از این‌رو در موقع بازیهای المپی كه خود در مسابقه گردونه‌رانی آن پیروز شد از دهان جارچی اعلام كرد كه هر فرد یونانی كه خود را شایسته دامادی كلیستن میداند باید حداكثر در ظرف شصت روز داوطلبی خود را در سیسیون اعلام كند زیرا او قصد دارد در مدت یك سال پس از انقضای شصت روز درباره ازدواج دختر خود تصمیم بگیرد. تمام یونانیانی كه از لحاظ لیاقت و شایستگی شخصی و یا از لحاظ موطن خود ادعاهائی داشتند بخت خود را برای این ازدواج آزمایش كردند. كلیستن مخصوصا برای این منظور امر كرده بود كه یك میدان ورزش و یك ورزشگاه سرپوشیده برای میهمانان آینده‌اش ترتیب دهند.
127- از ایتالیا، سمیندریدس «7» فرزند هیپوكراتس «8» از اهل سیباریس «9» داوطلب
______________________________
(1)-Clisthene
(2)- سیسیون)Sicyone( از شهرهای یونان قدیم واقع در شمال شرقی شبه جزیره پلوپونز در نزدیكی خلیج كورنت.
(3)-Aristonymos
(4)-Myron
(5)-Andreas
(6)-Agariste
(7)-Smyndrides
(8)-Hippokrates
(9)- سیباریس)Sybaris( از شهرهای ایتالیای قدیم كه در قرن هشت قبل از میلاد بوسیله مهاجرین یونانی تأسیس شد و مردمان آن به كاهلی و بی‌جرأتی در دنیای باستان شهرت یافته بودند.
ص: 205
شد. این مرد كسی بود كه دانش ذوق و صفا و آسایش را بعالی‌ترین درجات تكامل خود رسانیده بود. بعلاوه سیباریس در آن زمان در نهایت رونق و شكوه بود.
داساسوس «1» از اهل سیریس «2» فرزند آمیریس «3» معروف به حكیم نیز داوطلب شد. بطوریكه نقل كردم این دو نفر از ایتالیا آمده بودند. از خلیج یونی، آمفیمنستوس «4» فرزند اپیستروفوس «5» از اهل اپیدامن «6» داوطلب شد. از خلیج یونی فقط این یكنفر داوطلب بود. از ائولی «7»، مالس «8» برادر تیتورموس «9» داوطلب شد. این مرد كسی بود كه از لحاظ نیروی جسمانی سرآمد یونانیان بود و برای دوری از مردم به دورترین نقطه سواحل سرزمین ائولی پناه برده بود. از پلوپونز «10»، لئوكدس «11» فرزند فیدون «12» فرمانروای مستبد اهالی آرگوس «13» داوطلب شد. فیدون بعلت
______________________________
(1)-Damasos
(2)-Siris
(3)-Amyris
(4)-Amphimnestos
(5)-Epistrophos
(6)- اپیدامن)Epidamne( یا دیراكیوم)Dyrrachium( از مهاجرنشین‌های یونان قدیم در ساحل دریای آدریاتیك.
(7)- ائولی)Eolie( از نواحی قدیم آسیای صغیر واقع در شمال غربی این شبه جزیره شامل دوازده مهاجرنشین یونانی متحد كه از آن جمله است شهرهای معروف اله)Elee( و ازمیر.
(8)-Males
(9)-Titormos
(10)- پلوپونز)Ploponnese( شبه جزیره بزرگ یونان واقع در جنوب این كشور كه مركز آن شهر معروف سپارت بود. در دنیای باستان این شبه جزیره شامل چندین ناحیه و شهر مستقل بود كه از آن جمله است آركادی)Arcadie( - لاكونی)Laconie( - آرگولی)Argolie( و مسنی)Messenie(
(11)-Leokodes
(12)-Phidon
(13)- آرگوس)Argos( پایتخت سرزمین آرگولی)Argolie( واقع در شبه جزیره پلوپونز.
ص: 206
ابتكاری كه در دستگاه اوزان و مقادیر در پلوپونز كرده بود و بعلت اینكه جسورترین مرد یونانی محسوب میشد در سراسر یونان مشهور بود. وی كسی بود كه توانست مردمان اله «1» را كه پایه‌گذاران بازیهای المپی بودند از كرسی ریاست بركنار كند و خود جای آنان را بگیرد. آمیانتوس «2» فرزند لیكورگوس «3»، اهل آركادی «4»، از تراپزونت «5» با فرزند خود رسید. لافانس «6» از اهل آزانی «7» كه ساكن شهر پوس «8» بود نیز با فرزند خود از راه رسید. لافانس فرزند همان كسی بود كه اوفوریون «9» نام داشت و بحكایت افسانه‌هائی كه در آركادی نقل میشد دیوسكورها «10» را در خانه خود پناه داده بود و از آن زمان ببعد درهای خانه خود را بر روی همه مردمان باز گذارده بود. همچنین اونوماستوس «11» از اهل الیس «12» فرزند آگه‌اوس «13» داوطلب شد. اینان از سرزمین پلوپس «14» آمده
______________________________
(1)- اله)Elee( از مهاجرنشین‌های یونان واقع در ائولی در شمال غربی آسیای صغیر.
(2)-Amiantos
(3)-Lykourgos
(4)- آركادی)Arcadie( از نواحی یونان قدیم واقع در مركز شبه جزیره پلوپونز بین لاكونی)Laconie( و مسنی)Messenie(
(5)-Trapezonte
(6)-Laphanes
(7)-Azanie
(8)-Poeos
(9)-Euphorion
(10)- دیوسكورها)Dioscures( لقب توأم كاستور)Castor( و پلوكس)Pollux( دو تن از قهرمانان افسانه‌ای یونان.
(11)-Onomastos
(12)-Elis
(13)-Agaios
(14)-Pelops
ص: 207
بودند. از آتن، مگاكلس «1» فرزند آلكمئون كه بملاقات كرزوس رفته بود و هیپوكلئیدس «2» فرزند تیساندروس «3» كه از لحاظ ثروت و زیبائی سرآمد اهالی آتن بود داوطلب شدند. از سرزمین ارتری «4» كه در آن زمان رونقی فراوان داشت، لیسانیاس «5» تنها كسی بود كه بعنوان نماینده اوبه «6» داوطلب شد. از تسالی، دیاكتوریدس «7» از اهل كرانون «8» و آلكون «9» از خاندان سكوپادها «10» و مولوس‌ها «11» داوطلب شدند. چنین بود فهرست اسامی داوطلبان.
128- آنان در روز معین در محل حاضر بودند. كلیستن قبل از هر كار از یكایك آنان درباره شهر و خانواده آنان سئوال كرد. آنگاه چه در مصاحبت‌هائی كه با هریك از آنان داشت و چه در مهمانی‌هائی كه همه آنها در آن حاضر بودند، مدت یكسال به آزمایش دقیق صحت عمل و سرشت و قوه ادراك و ملكات آنان مشغول بود. جوان‌ترین آنان را ببازی و تمرین در ورزشگاه سرگرم میكرد و مخصوصا بیش از هر موقع در سر میز
______________________________
(1)- مگاكلس)Megacles( این شخص فرزند آلكمئون بود. پدر آلكمئون نیز كه در حقیقت مؤسس این خاندان بزرگ آتنی بود بهمین نام خوانده میشد.
(2)-Hippokleides
(3)-Tisandros
(4)- ارتری)Eretrie( پایتخت قدیم جزیره اوبه)Eubee( واقع در ساحل شرقی شبه- جزیره یونان.
(5)-Lysanias
(6)- اوبه)Eubee( از جزایر بزرگ یونان واقع در دریای اژه در ساحل شرقی سرزمین یونان اصلی.
(7)-Diaktorides
(8)-Krannon
(9)-Alkon
(10)-Skopades
(11)-Molosses
ص: 208
غذا درباره آنان بمطالعه میپرداخت. در تمام مدتی كه وی آنانرا نزد خود نگاهداشته بود، در عین‌حال كه با آنان رفتاری شاهانه در پیش گرفته بود از هر فرصت برای دقت درباره آنان استفاده میكرد. رفته‌رفته نسبت به داوطلبانی كه از آتن آمده بودند تمایل بیشتری یافت و سرانجام انتخاب او باتوجه و ملاطفتی خاص بسوی هیپوكلئیدس گرائید. این شخص علاوه بر صفات برجسته مردانگی. خویشاوندی دوری با خاندان كورنتی كیپسلوس «1» داشت و از این لحاظ سرآمد دیگر داوطلبان بود.
129- سرانجام روزی فرا رسید كه قرار بود ضیافت نامزدی برپا شود و كلیستن نام كسی را كه از بین تمام داوطلبان برگزیده بود اعلام كند. كلیستن تعداد یكصد گاو قربانی كرد و علاوه بر داوطلبان نامزدی، تمام اهالی شهر سیسیون را نیز به مهمانی خواند.
بعد از صرف غذا حریفان استعدادهای خود را در موسیقی و اخلاق اجتماعی خود را بمعرض نمایش گذاردند. بنسبتی كه ضیافت ادامه مییافت، هیپوكلئیدس از هر حیث بر دیگر حریفان تفوق مییافت. وی به مردی كه نی مینواخت امر كرد كه آهنگ مخصوص رقص برای او بنوازد. مرد نی‌نواز اطاعت كرد و او رقصیدن آغاز كرد.
بی‌تردید او سعی داشت طوری برقصد كه دیگران را خوش آید. اما كلیستن بمشاهده این صحنه ابروها را درهم كشید. هیپوكلئیدس، بعد از كمی استراحت، دستور داد میزی حاضر كنند و وقتی آن میز را در جای خود قرار داد بر روی این صفه قرار گرفت و ابتدا رقص‌های لاكدمونی و سپس حالاتی از رقص‌های آتیك اجرا كرد و سرانجام در حالیكه سر خود را بروی میز نهاده بود مدتی پاهای خود را مانند دست‌ها حركت داد. از همان رقص‌های اول و دوم او، كلیستن از اینكه مردی را كه از سبك- سری‌هایش كراهت داشت به دامادی برگزیند پیش خود منصرف شد. ولی با این حال، این موضوع را بروی خود نیاورد تا با وی با خشونت رفتار نكرده باشد. اما وقتی مشاهده كرد كه وی پاهای خود را مانند دستها حركت میدهد دیگر نتوانست خودداری كند و ناگهان فریاد زد:
______________________________
(1)-Kypselos
ص: 209
«فرزند تیساندروس، این معلق‌زدن‌های قشنگت ازدواجت را بر باد داد.» مرد جوان بیدرنگ پاسخ داد: «هیپوكلئیدس اهمیتی برای این قائل نیست!» از این جواب او بعدها ضرب المثلی ساختند.
130- آنگاه كلیستن مدعوین را بسكوت دعوت كرد و سپس با صدای بلند چنین گفت:
«كسانیكه داوطلب ازدواج با دختر من هستید! اجازه میخواهم تعارفات خود را بهمه شما تقدیم كنم. میل داشتم كه اگر امكان‌پذیر بود بجای آنكه از بین شما یكنفر را برگزینم و دیگران را كنار گذارم همه را راضی میكردم. اما وقتی فقط یك دختر بیش ندارم نمیتوانم همه را از خود راضی كنم. بهمین جهت میل دارم بهر نفر از شما كه از این ازدواج محروم شده‌اید بخاطر آنكه وصلت با خاندان مرا آرزو كرده‌اید و زحمت دوری از شهر خود را متحمل شده‌اید یك تالان پول هدیه كنم.
و دختر خود آگاریسته را با رعایت قوانین آتن به مگاكلس فرزند آلكمئون میدهم.» مگاكلس پاسخ داد كه این ودیعه گرانبها را می‌پذیرد و باین ترتیب كلیستن قرار ازدواج را گذارد.
131- چنین بود آنچه درباره طرز انتخاب داوطلبان اتفاق افتاد. و باین ترتیب بود كه شهرت خاندان آلكمئون سراسر یونان را فراگرفت. از این زن و شوهر پسری بدنیا آمد كه كلیستن نام داشت و سازمان قبایل و حكومت آزاد آتن یادگار اوست. برای او نام پدربزرگ مادریش یعنی فرمانروای مستبد سیسیون را انتخاب كرده بودند.
آنان فرزند دیگری داشتند هیپوكراتس نام. از این شخص یك پسر و یك دختر بوجود آمد كه یكی مگاكلس و دیگری آگاریسته، نام دختر كلیستن اول، نامیده شدند. این آگاریسته با كرانتیپ «1» فرزند آریفرون «2» ازدواج كرد. وقتی وضع- حمل او نزدیك میشد شبی در خواب دید كه شیری از او بدنیا آمده است و چند روز
______________________________
(1)-Xanthippe
(2)-Ariphron
ص: 210
بعد آن زن فرزندی به كزانتیپ داد كه پریكلس «1» نام گرفت.
132- میلتیاد كه در آن زمان در آتن مورد احترام بود بعد از ضرباتی كه بر پارس‌ها وارد كرد ارزش و احترام بیشتری یافت و به پشت‌گرمی آن تقاضا كرد هفتاد كشتی و یك سپاه و مقداری پول در اختیار او گذارند. وی كشوریكه قصد جنگ با آن داشت افشاء نكرد و فقط اظهار كرد كه قصد دارد آتنیانرا بسوی سرزمینی هدایت كند كه در آنجا بدون تحمل رنج و زحمت زیاد بمقداری فراوان طلا دست خواهند یافت و اگر در این سفر او را همراهی كنند ثروتی فراوان بدست خواهند آورد. وی با این بیان از آتنیان تقاضای كشتی كرد و آنان كه از وعده‌های او بطمع آمده بودند كشتی‌ها را در اختیار او گذاردند.
133- میلتیاد با سپاه خود بسوی پاروس «2» حركت كرد. بهانه او این بود كه اهالی پاروس با ارسال یك كشتی بهمراه پارس‌ها به ماراتن در مخاصمه با آتن پیشقدم بوده‌اند. اما این ادعا صورت ظاهر گفته‌های او بود و حقیقت آن بود كه وی بعلت دسیسه‌های یكی از اهالی پاروس بنام لیساگوراس «3» فرزند تیزیاس «4» كه برای او نزد هیدارنس «5» پارسی اسباب‌چینی كرده بود نسبت باهالی پاروس كینه‌ای شدید در دل داشت. همینكه این سفر دریائی بپایان رسید، میلتیاد اهالی پاروس را كه در داخل حصار شهر ازدحام كرده بودند با سپاهیان خود محاصره كرد. آنگاه بوسیله یك جارچی بآنان اعلام كرد كه باید صد تالان بپردازند و در غیر اینصورت
______________________________
(1)- پریكلس)Pericles( زمامدار معروف آتن در قرن پنج قبل از میلاد كه در زمان او آتن باوج شهرت و اقتدار رسید.
(2)- پاروس)Paros( از جزایر مجمع الجزایر دریای اژه كه مردم آن در لشكركشی داریوش به یونان بكمك پارس‌ها شتافتند و بهمین جهت بعد از عزیمت پارس‌ها بوسیله میلتیاد و آتنیان فاتح مجازات شدند.
(3)-Lysagoras
(4)-Tisias
(5)-Hydarnes
ص: 211
محاصره را آنقدر ادامه خواهد داد تا تسلیم شوند. اما اهالی پاروس حتی یك لحظه فكر دادن آن پول را به میلتیاد بخاطر خود خطور ندادند و با تمام قوا به حفظ و صیانت شهر خود پرداختند. و از جمله عملیات آنها آن بود كه هر نقطه از حصار شهر را كه بعد از حمله ضعف آن آشكار میشد هنگام شب آنقدر بالا میبردند كه ارتفاع آن دو برابر میشد.
134- تا اینجا تمام یونانیان درباره این روایت اتفاق نظر دارند. اما مطالبی كه اكنون نقل میكنم منحصرا از قول اهالی پاروس است:
درهمان‌حال كه میلتیاد با این مشكلات روبرو بود یكی از زنان زندانی از او تقاضای ملاقات كرد. این زن كه تیمو «1» نام داشت از اهل پاروس بود و در معبد الهه‌های زیرزمین بكاری محقر مشغول بود. وقتی او را بحضور میلتیاد او آوردند اظهار كرد كه اگر وی واقعا مایل به تسخیر پاروس میباشد باید آنچه را كه او توصیه میكند انجام دهد. آنگاه آن زن راز پنهان خود را بر او فاش كرد و میلتیاد مستقیما بسوی تپه‌ای كه در مقابل شهر قرار داشت و محوطه مقدس دمتر «2» قانون- گذار بود حركت كرد. وی از حصار آن محوطه بالا رفت و چون نتوانست در آن را بگشاید بسوی تالار بزرگ معبد رفت. خدا عالم است كه قصد او از این كار چه بود، شاید قصدش آن بود كه یكی از اشیاء مذهبی را كه دست‌زدن بآن ممنوع بود برباید. این موضوع چندان مهم نیست ولی درهرحال وی بنزدیكی در ورودی رسید و در همین موقع ناگهان زلزله‌ای رویداد. وی دوان‌دوان بعقب بازگشت ولی در موقعی كه از روی دیوار سنگی می‌پرید استخوان پایش شكست. برخی گفته‌اند كه بعد از زمین خوردن، زانوی او در رفت.
135- بدین ترتیب، میلتیاد بعد از بیست و شش روز محاصره و آسیب فراوانی كه به جزیره پاروس وارد كرد، بی‌آنكه موفق به تسخیر آن شود و یا پولی به آتن آورد
______________________________
(1)-Timo
(2)-Demeter
ص: 212
بوضعی رقت‌بار كشتی‌های خود را به آتن بازگرداند. وقتی اهالی پاروس دانستند كه تیمو، خادمه دو الهه میلتیاد را راهنمائی كرده است تصمیم به مجازات او گرفتند و همینكه از این اندیشه آسوده شدند، زائرینی به دلف فرستادند و از خداوند سئوال كردند كه آیا میتوانند خادمه‌ایرا كه راه مطمئنی برای تسخیر میهن خود به دشمن ارائه داده و معبدی را كه ورود بآن ممنوع بوده است به میلتیاد نشان داده بقتل رسانند. هاتف معبد بآنان اجازه نداد و اظهار كرد كه تیمو مسئول این واقعه نیست زیرا مقدر چنین بود كه میلتیاد با بدفرجامی روبرو شود و او در حقیقت عامل تقدیر برای تحریك او باین جنایت بوده است. چنین بود گفته هاتف الهی خطاب به اهالی پاروس.
136- پس از بازگشت میلتیاد از پاروس بین تمام مردم آتن از ماجرای او صحبت در میان بود. كزانتیپ «1» فرزند آریفرون «2» كه نسبت باو كینه در دل داشت او را در مجلس عمومی متهم كرد و برای جنایتی كه با فریب دادن مردم آتن مرتكب شده بود تقاضا كرد او را بقتل رسانند. میلتیاد در آن مجلس حاضر بود، اما خود شخصا از خود دفاع نكرد (زیرا جراحت ران او شدت مییافت و بهیچوجه قادر بانجام این مهم نبود). پس در حالیكه در بستر رنج و درد در انظار عموم آرمیده بود دفاع خود را بعهده دوستان گذارد. آنان بخوبی خاطره ماراتن را در گوشها بصدا درآوردند و از تسخیر لمنوس «3» كه میلتیاد برای انتقام آتن از پلازژها آنرا به آتنیان بخشیده بود سخن گفتند. مردم درباره اعدام جانب میلتیاد را گرفتند و به مرگ او رأی ندادند، اما بعلت خطائی كه مرتكب شده بود او را به پرداخت پنجاه تالان جریمه محكوم كردند. بعد از صدور این رأی، ران میلتیاد سیاه و فاسد شد و كمی بعد، از
______________________________
(1)-Xantippe
(2)-Ariphron
(3)- لمنوس)Lemnos( از جزایر مجمع الجزایر یونان در دریای اژه در نزدیكی بغاز داردانل كه امروز لمنو)Lemno( نام دارد.
ص: 213
آن زخم درگذشت. فرزند او سیمون «1» تمام پنجاه تالان را پرداخت.
137- و اما چنین است چگونگی فتح لمنوس بدست میلتیاد فرزند سیمون: آتنیان در گذشته بحق یا بناحق پلازژها «2» را از آتیك «3» بیرون كرده بودند. در این‌باره من فقط آنچه را كه دیگران نقل كرده‌اند نقل میكنم. هكاته «4» فرزند هگساندروس «5» ناحق بودن این عمل را در روایات خود باین شرح بیان میكند:
«منطقه‌ای را كه پلازژها در دامنه‌های كوه هیمت در تصرف داشتند آتنیان بعنوان پاداش برای حصاری كه پلازژها گرد آكروپول كشیده بودند بآنان بخشیده بودند. اما وقتی آتنیان مشاهده كردند كه از این سرزمین كه در گذشته بیحاصل و بی‌ارزش بود بخوبی بهره‌برداری میشود پشیمان شدند و بدون هیچگونه رسیدگی و دادرسی پلازژها را بیرون كردند.»
آتنیان عقیده دارند كه اخراج پلازژها كاری صحیح بوده، زیرا آنان در دامنه‌های كوه هیمت سكونت كرده بودند و از آنجا برای اذیت و آزار آتنیان به آتن
______________________________
(1)-Cimon
(2)- پلازژها)Pelasges( یكی از اقوام قدیم دنیای باستان بودند كه در سراسر یونان و ایتالیا و سواحل آسیای صغیر و جزایر دریای اژه آثاری از تمدن قدیم خود باقی گذارده‌اند.
مردمان این قوم ابتداء از نواحی شمالی به سرزمین یونان مهاجرت كردند ولی آتنیان آنانرا از آتیك راندند. در مقابل فشار آتنیان پلازژها به پلوپونز مهاجرت كردند و در آن محل كشور پلازژی را تأسیس كردند.
(3)- آتیك)Attique( شبه جزیره معروف در ساحل شرقی یونان كه شهر آتن پایتخت آن بود.
(4)-)Hecatee( قدیم‌ترین مورخ یونانی‌نژاد كه ظاهرا در اواخر قرن شش و اوائل قرن پنج قبل از میلاد میزیسته و دو كتاب از خود بیادگار گذارده یكی درباره تاریخ و دیگری درباره جغرافیا- از این دو كتاب امروز جز قسمت‌های مختصر باقی نیست. هردوت در مجموعه تاریخ خود مكرر باو اشاره كرد و در پاره‌ای از موارد روایات او را نقل كرده است.
(5)-Hegesandros
ص: 214
میآمدند. دختران جوان و اطفال آتنی پیوسته برای آوردن آب به چشمه انئاكرونوس «1» رفت‌وآمد داشتند زیرا آنان نیز مانند دیگر یونانیان در آن زمان خدمتگاری در اختیار نداشتند. هربار كه آنان بدان محل میرفتند، پلازژها از راه جسارت و گستاخی و با وقاحت آمیخته با تحقیر در صدد اذیت و آزار آنان برمیآمدند. آنان باین اندازه نیز قانع نبودند و سرانجام هنگامی‌كه وسایل حمله به آتن را فراهم میكردند غافلگیر شدند. بطوریكه آتنیان نقل میكنند، آنان خود را بمراتب از پلازژها انسان‌تر بوده‌اند، زیرا آنان پلازژها را در حین برپا كردن توطئه بر ضد خود غافلگیر كرده بودند و بنابراین حق داشتند آنان را بقتل رسانند. اما آنان چنین نكردند و فقط بآنان امر كردند كه از آن سرزمین خارج شوند. پلازژها ناگزیر كوچ كردند و در مناطق دیگر و مخصوصا در لمنوس «2» مستقر شدند. چنین بود این دو روایت كه یكی به هكاته تعلق داشت و دیگری به آتنیان.
138- پلازژهای ساكن لمنوس بعدها در صدد برآمدند كه از آتنیان انتقام گیرند.
چون درباره جشن‌های آتنی اطلاعاتی كامل داشتند، تعدادی كشتی پنجاه پاروئی تهیه كردند و با آن كشتی‌ها زنان آتنی را كه در برورن «3» بانجام تشریفاتی بافتخار آرتمیس «4» مشغول بودند غافلگیر كردند و آنانرا ربودند. آنان تعداد زیادی از آن زنان را با خود بردند و از راه دریا گریختند و وقتی به لمنوس رسیدند آنانرا وسیله عشق‌بازی و خوشگذرانی خود قرار دادند. این زنان كه بسیار بارور و پرزا بودند اطفال خود را با زبان و آداب و رسوم آتنی بزرگ كردند. اطفال آنان حاضر نبودند با اطفالی كه از زنان پلازژی بدنیا آمده بودند معاشرت كنند. اگر یكی از آنان مورد ضرب یكی از اطفال پلازژی قرار میگرفت، دیگران برای دفاع او میشتافتند
______________________________
(1)-Enneacrounos
(2)-Lemnos
(3)-Brauron
(4)-Artemis
ص: 215
و مشتركا بدفاع از هم مشغول میشدند. آنان حتی مدعی بودند كه باید بر اطفال دیگر فرمانروائی كنند و بآسانی بر آنان مسلط میشدند. پلازژها كه متوجه این وضع شده بودند پیوسته در صدد بودند راه‌حلی برای آن بیابند. آنان در این‌باره باهم مشورت كردند و اندیشه‌ای تأثرآور بخاطر خود خطور دادند. وقتی این اطفال از هم اكنون بر ضد فرزندان دوران جوانی زنان شرعی آنها اینچنین باهم متحد و متفق میباشند و از هم‌اكنون در صدد مطیع كردن آنان هستند، پس وقتی بسن بلوغ رسیدند چه خواهند كرد؟ تحت تأثیر این فكر، مصلحت آن دیدند كه اطفال آتنی را بقتل رسانند و برای تكمیل این اقدام خود مادران آتنی را نیز با آنان بقتل رساندند. بعلت همین جنایت و جنایت قدیم‌تر دیگری كه زنان لمنوس مرتكب شده بودند و شوهران و پادشاه خود توآس «1» را بقتل رسانیده بودند، در سراسر یونان معمول چنین است كه جنایات بزرگ را به «جنایت لمنوس» تشبیه میكنند.
139- بعد از آنكه پلازژها فرزندان و زنان خود را بقتل رساندند دیگر زمین برای آنان حاصلی نداد و زنان و گله‌های آنان نیز مثل سابق بارور نشدند. و وقتی باین ترتیب در معرض قحطی و خطر تقلیل جمعیت قرار گرفتند كسانی به دلف فرستادند و از خداوند چاره‌ای برای دردهای خود خواستند. هاتف الهی بآنان توصیه كرد كه باید بهر ترتیبی كه آتنیان تعیین كنند رضایت آنان را بدست آورند. پس پلازژها به آتن رفتند و اعلام كردند كه قصد دارند خطاهای خود را بطور كامل جبران كنند. آتنیان تخت‌های مخصوص صرف غذا را بطرزی باشكوه در پریتانه قرار دادند و میزی مملو از انواع غذاهای لذیذ و گوارا ترتیب دادند و از پلازژها دعوت كردند كه اجازه دهند سرزمین آنان را نیز در این وضع قرار دهند. پلازژها باین تقاضا چنین پاسخ دادند:
«هر وقت كه یك كشتی بكمك باد بوره «2» فاصله بین سرزمین شما و سرزمین
______________________________
(1)-Thoas
(2)- بوره)Boree( خدای باد شمال در یونان قدیم- مقصود از باد بوره باد شمال است.
ص: 216
ما را طی كند ما جزیره خود را تسلیم میكنیم.» [چنین بود آنچه آنان گفتند.] آنان بخوبی میدانستند كه این وضع هرگز پیش نخواهد آمد، زیرا آتیك از لمنوس جنوبی‌تر است.
140- در آن زمان كار بهمین‌جا بپایان رسید، اما سالها بعد وقتی كرسونز «1» هلسپون «2» بدست آتنیان افتاد، میلتیاد فرزند سیمون از فرصتی كه بادهای فصلی [كه از شمال شرقی میوزد] بوجود آورده بود استفاده كرد و از الئونت «3» كه در كرسونز بود با كشتی حركت كرد و به لمنوس رسید و پیشگوئی الهی را كه پلازژها تصور نمیكردند روزی تحقق یابد بآنان یادآور شد و امر كرد از آن جزیره خارج شوند. پلازژهای هفستیا «4» اطاعت كردند، اما پلازژهای میرینا «5» مدعی شدند كه كرسونز سرزمین آتیك نیست. آتنیان آنانرا محاصره كردند تا سرانجام تسلیم شدند. چنین بود چگونگی تسخیر لمنوس بدست آتنیان بفرماندهی میلتیاد آتنی.
پایان جلد ششم
______________________________
(1)-Chersonese
(2)-Hellespont
(3)-Elconte
(4)-Hephestia
(5)- میرینا)Myrina( یا میرین)Myrine( - در دنیای قدیم دو شهر باین نام خوانده میشد یكی در آسیای صغیر و دیگری در جزیره لمنوس- در این مورد منظور میرینا پایتخت لمنوس است كه میلتیاد بتسخیر آن دست زد.
ص: 217

فهرست اسام