گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل 1 جنگ‌های دوم ایران و روس و پیامدهای آن‌





اشاره

ص: 639
بسم اللّه الرحمن الرحیم عنوان رساله صاحبقران، حمد خداوند ذوالجلالی است- جلّ شأنه- كه فرمان خلافت سلاطین صاحبقران را به طغرای غرّای التفات بی‌كران موشّح داشته و همّت خداوندی را بر اجرای احكام و اوامر ایشان برگماشته است. پادشاهان را مشفق درویشان كرده و درویشان را بی‌نیاز از حضرت ایشان آورده است. در هر دلی از خود سودایی نهاده و هریك از رهبران و گمراهان را راهی به دست داده است كه: «الطرق إلی اللّه بعدد أنفاس الخلائق».
لمؤلفه:
بود هزار در از هر دری به سوی تو راهی‌ز هر درم كه برانی درآیم از در دیگر و درود نامعدود بر روان مطهّر و تربت معطّر بهترین كائنات و اوّلین موجودات، واضع شرع واصل هر فرع، خواجه كل و ختم رسل، عقل اوّل و احمد مرسل- علیه و علی أحفاده و أولاده صلوات اللّه الملك الأجلّ.
شكر مر خداوند بی‌ضنّت «1» را كه از دریافت این عهد خجسته و زمان به خرّمی پیوسته، بر ما بندگان منت نهاده و بر چهره ارباب مكنت از فضل رحمت حضرت خلافت مرتبت، ابواب دولت گشاده، اعنی اعلیحضرت قدر قدرت قضا مهابت
______________________________
(1). ملّی و ملك: «بی‌ظنّت»
ص: 640
اسكندر صولت دارا درایت السلطان الاعظم و الخاقان الاكرم، فرمانفرمای ممالك عرب و عجم، حكمروای اهالی ترك و دیلم، شاهنشاه بحر و برّ و ملك آرای هفت كشور، قامع بنیان الاكاسره و قالع اركان القیاصره، ظلّ حضرت اله و نایب جناب خلیفة اللّه السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان شاهنشاه صاحبقران كشورستان، السلطان فتحعلی شاه- خلّد اللّه [367] ملكه و سلطانه إلی یوم القرار بمحمّد و آله الأطهار الأخیار الأبرار.
امّا بعد چنین گوید بنده مدحت گزار و چاكر صداقت شعار، فضل اللّه بن عبد النبی الحسینی الشیرازی المتخلّص به خاوری، كه چون از قراری كه در عنوان جلد اول این رساله فصاحت بنیان كه مسمّی به نامه خاقان است، نگارش یافت، بایست بعد از اتمام جلد اول شروع در نگارش جلد ثانی، كه مسمّی به رساله صاحبقران «1» است، كرده آید و این صحیفه را نیز از ذكر محامد شهریار جهان و خسرو صاحبقران- خلّد اللّه ملكه- آراید، لهذا در این وقت كه از فیض فضل خداوند عالم و یمن توجه اعلیحضرت صاحبقران اعظم و یاری قلم مشكین رقم از تحریر آن كتاب مستطاب فراغت یافت، به تسطیر این رساله بلاغت انتساب شتافت. امید از طالع بی‌زوال خسرو بلند اقبال آن‌كه، اگر ودیعه حیات مستعار كفایت نماید، كیفیت قرن ثانی دولت ابد مبانی را نیز چون قرن اول به عاریت رساند و نام نامی آن دو صحیفه را با ما صدق تمام ذو القرنین خواند.
______________________________
(1). ملی و مجلس و ملك: «رساله صاحبقرانی»؛ گفتنی است مؤلّف ذوالقرنین در همه جای كتاب، چه در مقدّمه جلد اوّل و چه در آغاز جلد دوم، نام جلد دوم را رساله صاحبقران ذكر كرده است و تنها در همین مورد خاص رساله «صاحبقرانی» آورده كه ما به جهت موزون بودن با جلد اوّل «نامه خاقان» و تعمیم اغلب، «رساله صاحبقران» آورده‌ایم و شاید با استناد به همین یك مورد باشد كه بعضی فهرست‌نگاران نسخ خطّی نام جلد دوم كتاب را «رساله صاحبقرانی» ذكر كرده‌اند.
ص: 641

بخش 1 بهاریه سال نیكو مآل تنگوزئیل تركی مطابق با سنه یك هزار و دویست و چهل و دو هجری كه اول سال از قرن ثانی دولت جاودانی است و ذكر تنبیه طایفه تركمان و نظم گیلان‌

اشاره

زنده سازنده پیكر خاك و طرازنده طارم افلاك، اعنی مهر تابناك درین سال فرحناك، بعد از انقضای هشت ساعت و چهل و پنج دقیقه از روز چهارشنبه بیست و دویم شهر شعبان المعظّم مطابق سال تنگوزئیل تركی، به بیت الشرف حمل نزول اجلال یافت و امین الدوله ابر آذار «1» به حكم دارای بهار به نظم مملكت گلزار شتافت.
جنود تنگ چشم زاغ و زغن كه با روسی نژادان دی و بهمن سر فتنه و سازش داشتند، از یورش سبزه بدیع كه نبیره سلطان ربیع است، روی به هزیمت گذاشتند. قندیل زرّین مرصّع گلبن صفرا رنگ بر روضه مطهّره گلزار وقف گردید و موكب فیروز خسرو فروردین را هنگام حركت به عرصه چمن رسید.
ابر آذار كه نایب سلطان بهار است، با روسی‌نژادان دی و بهمن مقابله كرد و از مدد توپ‌های صاعقه‌فشان تندر و باریدن مهره‌های آتش «2» فعل مكرّر بنیان ایشان را از ریشه برآورد. بالاخره قلاع محكمه باغ و بستان و شهربند معظمه گلستان، حشر روسی‌نژاد شكوفه را مسخّر شد و وزیر اعظم شاخسار، اسیر آن قوم خیره سر آمد.
نوباوگان نهال با افواج پر امواج سبزه دریا مثال از اطراف مملكت گلزار هجوم
______________________________
(1). ملی و مجلس: «آزار»؛ گفتنی است كه در سراسر متن نسخه، هم در جلد اول و هم در جلد دوم، واژه «آذار» كه نام یكی از ماه‌های سریانی است، به صورت «آزار» با «زاء» آمده كه نادرست بود و ما همه را به صورت «آذار» با «ذال» آورده‌ایم.
(2). ملی: «آتشین»
ص: 642
كردند تا از اهتمام ولیعهد ابر آذار سردار روسی‌نژاد چنار را بر سر صلح آوردند. ابواب خزاین زرّین و سیمین خاك از ریاحین ابیض و احمر شكسته شد و عهد مودّت سلاطین باغ و بهار به هم پیوسته آمد. روسی نژادان ازهار، قلعه و شهربند گلزار و مرغزار را به تركان گلگون‌چهر سوری سپردند و رخت اقامت خویش از آن بلدان طراوت كیش بیرون بردند. در سرحدّات ایران زمین گلشن، از هجوم فتنه‌جویان زاغ و زغن، شورشی دست داده بود. نوباوه نهال به حكم دارای بهار، دفع آن فتنه را پای همّت برگشود.
اورنگ خلافت از فرّ ذات كامل الصفات شاهنشاه كیوان شأن و كنارنگ جهان، اعنی خسرو صاحبقران كشورستان- خلّد اللّه سلطانه- آرایشی تازه یافت و نوبتخانه سلطنت به مباركباد نخستین سال از قرن ثانی دولت جاوید مبانی، بلند آوازه شد. شاهزادگان اطراف و امینان اكناف، رخ‌ها بر خاك بارگاه سودند و از این خاكساری، بر آبروی خویش افزودند. بر [368] و دوش میران درگاه و خاصّان خرگاه، از خلاع زرتار همدوش اعتبار گردید و از زرپاشی دست دریا مثال، مایه‌داران و بی‌مایگان را مایه التفات رسید.
پس از نظم بزم شیلان، خیال تلافی با طایفه روسیه بی‌ایمان، خورشیدوار از مطلع خاطر شاهنشاه تاجدار زمین سر برزد و فرامین قدر آیین به احضار جنود ظفر قرین از برّ و بحر عالم درگذشت. پس از اندك زمانی، خارج دار الخلافه، از هجوم لشكر بی‌مرّ چون عرصه سپهر اخضر از وفور اختر مشحون آمد و تیغ‌های دلاوران از شوق مكافات با خصمان بی‌مدد تیغ زبان «1» از غلاف بیرون. در خلال این احوال، خبر بهجت اثر تدمیر جماعت جعفر بایلی «2» تركمان یموت رسید و در افتتاح كار به فال میمون گردید. تبیین این مقال آن‌كه، طایفه روسیه بعد از ظهور قضیّه سال قبل به فكر كار افتادند و از طرف دریای خزر نیز در سرحدّات استراباد و «3» مازندران بنای شورش نهادند و دو فروند كشتی جنگ به فرضه‌جات «4» آن دو ولایت راندند و از ابلاغ سیم و زرّ بی‌مرّ، آیت فریب «5» به گوش تركمانان یموت ساكن دشت خزر خواندند.
قیات نامی از ایل یموت كه شیطانی فتنه‌انگیز بود، فریب خورد و ایل مزبور را
______________________________
(1). ملّی: «تیغ زنان»
(2). مجلس: «بالی»؛ اعتماد السلطنه در روزنامه همایون «جعفربای» نوشته است.
(3). مجلس:- «و»
(4). بندرگاه‌ها
(5). ملی: «فریب»
ص: 643
مباشر فتنه و فساد كرده بالمرّه از جادّه اطاعت بیرون برد. نوّاب محمد قلی میرزای ملك آرای طبرستان شرفیاب درگاه خاقانی بود و «1» ولد ارجمندش، نوّاب بدیع الزمان میرزای صاحب اختیار ولایت استراباد، كه در دشت گرگان، شیری جلادت نشان بود، بدون اعلام این خبر به امنای دولت جاوید اثر پای جلادت برگشود. مهدی قلی خان و محمّد تقی خان هزار جریبی و اسماعیل خان فندرسكی و نقد علی خان كتول را با قادر اندازان استراباد و مازندران و یك هزار نفر از سواره كوكلان تركمان برداشت و روی همّت به تاخت ایل جعفر بایلی گذاشت.
در شب پنجشنبه نوزدهم «2» شهر شعبان المعظّم، قبل از طلوع صبح صادق در اوبه آن قوم كاذب ریختند و «3» خون مردان ایشان را از صغیر و كبیر جمیعا با خاك راه آمیختند.
زنان و دختران را كلّا اسیر كردند و با احمال و اثقال آن طایفه به صوب استراباد آوردند.
از ظهور این فتح نمایان، روسیه دریا حساب‌ها برداشتند و بادبان هزیمت كشیده روی به دیار ادبار گذاشتند.
حضرت صاحبقران نامدار پس از استماع این اخبار بهجت آثار، به «4» احتیاط كار، منوچهر خان ایچ آقاسی باشی دربار فلك‌مدار را به نظم ولایت گیلان و محافظت فرضه انزلی فرستاد و جناب امین الدوله عبد اللّه خان كه از عمل معزول بود، به التزام دار السلطنه اصفهان و انتظام امور نوّاب سیف الدوله العلیّه سلطان محمد میرزا حكمروای آن سامان پای برگشاد.

ذكر عزل و نصب سرداران گرجستان و عزیمت طایفه روسیه بی‌ایمان به تسخیر قراچه داغ و ایروان و مخذولی آن جماعت پرخذلان و حركت موكب اعلی به آذربایجان و فتح سارواصلان‌

چون از قراری كه در آخرین سنه قرن اوّل در جلد مسمّی به نامه خاقان نگارش
______________________________
(1). ملی:- «و»
(2). مجلس:- «نوزدهم»
(3). ملی:- «و»
(4). مجلس:- «به»
ص: 644
یافت، تدارك چهارده «1» ساله ایّام مصالحه را، الكسندر یرملوف سردار گرجستان به سبب مخالفت با كارپردازان دولت ابدبنیان به باد فنا داد و قلعه‌جات متصرّفی روسیه كلّا به دست غازیان ركاب سنیّه افتاد، لهذا مشارالیه در دولت روس به خیانت منسوب و ینارال پسقاویچ «2» به سرداری گرجستان منصوب آمد. كینیاز مددوف حاكم قراباغ و شیروان و شكّی نیز [369] از عمل معزول گردید و نوبت حكومت به انجسوف نام رسید. ینارال پسقاویچ به تلافی و تدارك خسارت سال قبل، ینارال دویچ نام را با ده‌هزار صالدات و بیست عراده توپ قبل از حركت خویش به تسخیر قلعه ایروان روان كرد «3» و انجسوف نیز با شش هزار نفر صالدات و ده عراده توپ به عزیمت قراچه‌داغ روی آورد.
دویچ‌كیج در غرّه شهر شوّال المكرّم وارد اوچ‌كلیسیا، و انجسوف نامعروف در كنار پل خداآفرین اقامت‌آرا گشت. حسین خان سردار، خود با استعدادی بی‌شمار در قلعه ایروان نشست و برادرش حسن خان سارواصلان با پنج هزار سوار جرّار و یك فوج سرباز آتشبار در خارج قلعه همّت بر دفع خصمان بست. از طرف قراچه داغ، نوّاب امیرزاده اعظم محمد میرزا با شش هزار سوار و چهار فوج سرباز صاعقه‌بار و پنج عراده توپ دوزخ شرار در كنار رود ارس رایت جلادت را برافراخت و ینارال دویچ با سه بطالیان «4» سرباز و یك هزار نفر سوار قزاق و چهار عراده توپ از اوچ‌كلیسیا به عزم استخلاص قلعه سردار آباد ایروان پرداخت. سردار آباد مزبور كه «5» از مستحدثاث حسین خان [است] و فی مابین اوچ كلیسیا و قلعه طالین واقع و در شش فرسخی ایروان است و آبش از رودخانه ارس روان. متانت آن قلعه از درك خیال افزون بود و از ذخیره و آذوقه فراوان مشحون.
حسن‌خان سارواصلان در كنار قراسو، كه فی‌مابین سردارآباد و اوچ‌كلیسیاست،
______________________________
(1). مجلس: «چارده»
(2). جنرال پاسكویچ)General Paskevitch(
(3). مجلس:+ «انجسوف»
(4). نام واحد نظامی در روسیه. در انگلیسی‌¬Battalion به معنی گردان است و در زبان روسی نیز به همین معنا به كار رفته است. این واژه در اواخر دوره قاجار در نامه‌های رسمی به صورت «باتالیان» نوشته می‌شد.
(5). مجلس:- «مزبور كه»
ص: 645
خود را به خیل دویچ‌كیج زد و از طالع فیروز خسروی دویست نفر زنده دستگیر و یك صد و سی نفر از آن قوم بی‌تدبیر قتیل شمشیر غازیان شیرگیر شد. باز به هر طوری كه ممكن بود، روسیه خود را به قلعه سردارآباد رسانیدند و شب هنگام یورش برده و از اهتمام جان فشانان اسلام كاری نكرده چون بخت خود برگردیدند، لاعلاج روی به تسخیر قلعه طالین گذاشتند و در آن‌جا نیز سودی نبرده راه مراجعت برداشتند.
سارواصلان در كنار رود زنگی قرار یافت و ینارال دویچ به اوچ كلیسیا به جانب ایروان شتافت.
روسیه متوقّفین در كنار پل خدا آفرین «1» نیز خواستند از آب ارس عبور نمایند و دست تطاول به تسخیر قراچه‌داغ برگشایند، نوّاب ولیعهد ثانی محمد میرزا از كمین كین برجست و در وسط رودخانه رشته قرار روسیان را از هم بگسست. پاره [ای] در آب فنا غرق شدند و اكثری از شعله سوزان توپ فروزان، قرین حریق آمدند. لاعلاج بنه و اسباب خود را ریختند و به صوب دیار ادبار گریختند.
مژده این فتوحات در اواخر شهر شوّال المكرّم در دار الخلافه ارم توأم به عرض صاحبقران معظّم رسید و قلب مبارك الی غیر النهایه مبتهج و مسرور گردید و به شكرانه این فتح نمایان و نذری كه در سال قبل مركوز خاطر «2» معدلت بنیان بود، موازی یك عدد قندیل طلای مینا كه وزنش یك هزار و دویست مثقال و مشحون از انواع جواهر و لآل «3» گردید و قیمتش به مبلغ یك هزار تومان «4» رسیده بود، وقف روضه مطهّره بضعه احمدی- صلوات اللّه علیها- فرمود و به دار الایمان قم گسیل نمود.
پس از آن در یوم سه‌شنبه هشتم شهر ذی حجّة الحرام سنه یك هزار و دویست و چهل و دو، با عزمی عدو شكن و لشكری اهریمن فكن، از دار الخلافه مینوون حركت و سه روز در عمارت مباركه سلیمانیه متوقّف و روز جمعه یازدهم [این ماه] رایات ظفر آیات به عزم مملكت آذربایجان شقّه گشا آمد.
______________________________
(1). در ساحل جنوبی ارس و شمال شهرستان كلیبر
(2). ملی: «خواطر»
(3). لآلی؛ جمع لؤلؤ
(4). مجلس: «پنج هزار تومان»
ص: 646
در منزل میانج، معادل پانصد نیزه سر از رؤوس «1» منحوس روس از نظر مرحمت مأنوس گذشت و كیفیت ماجرا [370] به این سیاق معروض گشت كه، روسیه اوچ كلیسیا، بعد از آن صدمه كه از حسن‌خان سارواصلان دیدند، به تلافی كار، عازم شبیخون به اردوی او گردیدند.
ینارال منكروف با كینیاز سواریمیز نام و چهار هزار صالدات و یك هزار سوار قزّاق و چهار عراده توپ، شب هنگام از آب ارس عبور نمودند و قراولان اردوی سارواصلان به تعجیل شتافته، مهر از گنجینه این راز سربسته گشودند. سارواصلان بنه و اغروق را به جا گذاشت و خود با چهار هزار سوار در خارج سنگر، رایت كمین برافراشت. روسیه غافل از حقیقت كار، به اردوی او ریختند و سواران سارواصلان در عقب سنگر ایشان به سنگرها درآمده، خون آن بی‌دینان را با خاك راه آمیختند. ینارال منكروف توپخانه خود را گذاشت و با بقیّة السیف راه فرار برداشت. سواران جرّار عقب او پی‌سپار شدند و آن گمراهان در آن شب تار در رود ارس غریق آمدند. بالجمله، از طالع فیروز خسروی [مصرا] ع:
پاره [ای] را سوخت آتش پاره [ای] را
برد آب سارواصلان اسیران را كلّا سر بریده و رؤوس منحوس را روانه دربار همایون گردانید. حسب الامر دارای جهان، سرهای آن بی‌دینان به دار الخلافه طهران فرستاده شد و اطفال ری را از همّت كی، اسباب لهو و لعب آماده آمد. «2»
پس از ورود موكب اعلی به دار السلطنه تبریز مژده فتحی دیگر، سامعه افروز شاهنشاه نصرت‌انگیز گردید. تبیین این مقال این‌كه: موازی پانصد عراده آذوقه از تفلیس به جهت حاصرین قلعه ایروان می‌بردند. حسن‌خان سارواصلان از حقیقت كار آگاه [گشته] و شب هنگام، آن قوم رو سیاه را بر سر راه تاخت و قوم مستحفظین آذوقه را كلّا قتیل تیغ بی‌دریغ ساخت. عرّاده‌های آذوقه را به قلعه سردارآباد روان كرد و وقایع را به دربار اقدس عرضه آورد.
پس از وصول این اخبار سارّه، موكب ظفر كوكب از دار السلطنه تبریز حركت نمود
______________________________
(1). ملی و مجلس: «رؤس»؛ در نسخه‌های ملّی و مجلس همه جا واژه «رؤس» آمده كه اصلاح شد.
(2). ملی:- «آمد»
ص: 647
و در غرّه شهر ذی حجّة الحرام در چمن قبله، من محال ارونق تبریز، نصب سرادقات جلال فرمود. چون از فیض فضل الهی و طالع فیروز شاهنشاهی در سنه اوّل قرن ثانی از دولت خسروانی چنین فتوحات دست داد، مؤلّف واقعه‌نگار، تهنیت این سال خجسته فال و فتوحات خیر مآل را قطعه [ای] مشعر بر تاریخ قرن ثانی انشاد و درین رساله ثبت افتاد.
لمؤلّفه:
شكر كز فرّ خداوند جلیل ذو الجلال‌سال قرن ثانوی از حضرت صاحبقران
خسرو صاحبقران فتحعلی شاه آن‌كه زدسكّه صاحبقرانی بر زر اینك جاودان
این زمان یك قرن شد كآرایش تاج است و تخت‌عمر خواهم تا ببینم قرن‌ها چون این قران
خوش خیالی دارد این شه كاین چنینش بهره‌هاست‌بهره‌ها در خوش خیالی به كه دشمن بدگمان
نیّت صافی به خیل آفرینش واجب است‌كاین امانات از خداوند جلیل مهربان
در امانت وانگهی از حق دیانت لازم است‌از دیانت این‌چنین شاهی نیامد در جهان
از كیومرثش بود میراث شغل سلطنت‌پشت در پشتش شهنشاه جهان در هر زمان
خلقت او از نظام مملكت شد تربیت‌نیّت او بر دوام سلطنت شد ترجمان
كثرت اولاد هم باشد دلیلی بر ثبات‌رو بخوان تورات و از داود جو در آن نشان
ص: 648 یادگار اولادها از صلب این شه یك هزاراین‌چنین كثرت بماند جاودانی حكمران
سال اول شد ازین صاحبقرانی آشكارزیبد ار صاحبقران تیمور او را پاسبان
شد به سال اول صاحبقرانی بس فتوح‌وین فتوحات است آیات سعادت را نشان
[371] تهنیت گو زین فتوحات است اهل روزگارطبع من نیز از پی این تهنیت شد مدح خوان
خاوری دید این فتوحات از پی تاریخ گفت‌وه كه هست این سال سال اوّل از صاحبقران

ذكر تسخیر قلعه عبّاس آباد نخجوان و خیانت احسان خان نادان و سایر اوضاع اتفاقیّه در آن اوان تا زمان نزول موكب نصرت نشان به چمن مهربان و ذكر هرگونه داستان‌

عبّاس آباد كه از مستحدثات نوّاب ولیعهد زمان و واقع در دو فرسخی قصبه نخجوان و قریب به رودخانه ارس به فاصله دو میدان است، درین اوقات كه موكب اعلی به دیار آذربایجان نهضت‌آرا شد، جماعت روسیه به مصلحت وقت دست از محاصره ایروان كشیدند و به سبب مجادله با سپاه ظفرپناه، قاصد نخجوان گردیدند. نوّاب نایب السلطنه نیز كه در بلده خوی بود، از آن‌جا حركت و در محال «1» چورس اقامت فرمود و احسان خان ولد شیخ علی خان، حاكم سابق نخجوان، با فوج نخجوانی را مأمور به حراست قلعه عباس آباد نمود؛ محمّد امین خان دولوی قاجار را، كه شرف از مصاهرت
______________________________
(1). مجلس: «محلّ»
ص: 649
حضرت خلافت داشت، به شراكت احسان خان و جمعی از قادراندازان جانبازان بختیاری با خواجه عباس خان سركرده ایشان به محافظت آن قلعه برگماشت. احسان خان حرامزاده، نمك خوان احسان آن دودمان رفیع الشأن را فراموش كرد و به پیغامات نرم نرم، ینارال پسقاویچ را به محاصره قلعه عبّاس آباد آورد. شاهنشاه اسلام پناه، نوّاب ركن الدوله علی نقی میرزا را با پنج هزار سوار جرّار و پنج هزار پیاده آتشبار روانه محال چورس فرمود و نوّاب نایب السلطنه العلیّه را به جهت اعلام فرمایشات به ركاب سنیّه احضار نمود. رایات ظفر آیات از چمن قبله شقّه‌گشا و خارج بلده خوی، مضرب خیام فیروزی‌لوا گردید و در همان روز، نوّاب ولیعهد زمان با معدودی از خاصان به شرف عتبه بوسی رسید. چهار روز در اردوی همایون توقّف كرد و پس از اطلاع از مكنونات خاطر اعلی مجدّدا روی به محال چورس آورد. جناب آصف الدولة العلیّه اللّهیار خان، وزیر اعظم با مساوی پنج هزار سواره و پیاده ركابی در ركاب ولیعهدی حسب الامر روان [شد] و ولد ارجمندش محمّد حسن خان سالار با دو نبیره شاهنشاه تاجدار از جانب پدر عالی مقدار، نایب دیوان و كار شد و خبر شدّت روسیه در محاصره قلعه عباس آباد گوشزد حضرت ولیعهد نامدار آمد. نوّاب نایب السلطنه و حضرت ركن الدوله و جناب آصف الحضرة با معادل شش هزار سوار جرّار و ده عراده «1» توپ آتشبار از محال چورس به عزم مجادله با روسیه غدّار حركت نمودند و از طرفی حسن خان سارواصلان را نیز با فوجی از سواران گردانگیز پای جلادت برگشودند. منظور این‌كه موكب حضرت ولیعهد نامدار در گوشه [ای] كمین كرده، حسن خان- علی رؤوس الأشهاد- سواران معدود خود را به جولان آورده باشد تا سردار روسیه، مجادله با آن قوم قلیل را غنیمت شمارد و دست از تسخیر قلعه عباس آباد بردارد؛ در هنگام عبور روسیه از آب ارس، از كمین كین برآیند و دست جلادت به استیصال آن قوم بی‌دین برگشایند. تدبیر درست بود، ولی تقدیر كار خود را نمود. یك نفر از ارامنه ایروان كه در اردوی سارواصلان بود، شب هنگام بر اسبی از اصطبل او سوار گشته به جهت اعلام خبر، روی به اردوی پسقاویچ
______________________________
(1). مجلس: «دو عرّاده»
ص: 650
نمود. علی الصباح حضرت ولیعهد زمان غافل از ماجرای جاسوسی [372] ارمنی ایروان، از منزلی كه بودند با همراهان عزیمت راه نمودند.
روسیه چون از حقیقت كار آگاه گشتند، با كمال آراستگی و احتیاط از رود ارس گذشتند. ولیعهد نامور كار را نه بر وفق مرام دید، لهذا لاعلاج در برابر آن قوم غدّار صف كشید. پس از كرّ و فرّی چند از تاثیر قضای ناپسند، كار دیگرگون شد و عنان حوصله از تصرّف سپاه ظفرپناه بیرون. چهار نفر از دلاوران روسیه قاصد رزم نایب السلطنة البهیّه شدند و هر چهار نفر از صدمه تیغ آبدار و تفنگ پرشرار آن شیر بیشه كارزار بی‌جان آمدند. فضلعلی خان قوانلوی قاجار در آن روز عافیت‌سوز مردانگی‌ها نمود و چون خنگش به غایت مجروح شده بود، پیاده شده، دست به مجادلت برگشود. از زخم‌های متوالی كه دید از پای در غلطید، ولی از یمن طالع خسروانی آسیبی به جانش نرسید.
پرستارانش از میان كشتگان «1» جستند و همّت بر التیام جراحاتش بستند. به سبب ظهور این جلادت فدوی جان‌نثار لقب یافت و نسلا بعد نسل از بروز این موهبت به وادی مفاخرت شتافت.
بالجمله قشون فراری و قراری كلّا به محال چورس برگشتند و از مجادله با روسیه درگذشتند. پسقاویچ علمی را كه نشانه دولت ایران داشت برافراشت و از رود ارس گذشته، به این حیله، همّت به تسخیر عباس آباد گماشت. احسان خان نمك به حرام كه سابقا با او مراود بود، در روز بیست و هفتم شهر ذی حجّة الحرام سنه یك‌هزار و دویست و چهل و دو، حرسه قلعه را بند برپا نهاده، باب مراد بر چهره روسیان بدنهاد برگشود.
ینارال پسقاویچ، سردار محمّد امین خان قاجار و خواجه عباس خان، سركرده جانبازان بختیاری و برخی از خوانین آن طایفه را محبوسا روانه تفلیس كرد و احسان خان حرامزاده در اجر آن خدمت از تفویض حكومت محال نخجوان نام برآورد. سبحان اللّه! پدر بدگهرش در ایّام دولت سلطان شهید- أنار اللّه برهانه- خیانت‌ها نمود تا بالاخره از دو دیده نابینا گشته، در زاویه گمنامی غنود. این ولد الزنا، كفر را بر اسلام ترجیح داد و
______________________________
(1). ملی و مجلس: «كشته‌گان»
ص: 651
باب بلایی چنین بر روی اسلام برگشاد.
[مصرا] ع:
از كوزه همان برون تراود كه دروست
خلاصه، بعد از اطلاع امنای دولت علیّه از این قضیه، برحسب امر صاحبقران تاجدار، حاجی محمّد خان دولوی قاجار و اسفندیار خان غلام گرجی نایب و داماد یوسف خان سپهدار به انضمام جانبازان اخلاج ساوه و قم به محافظت قلعه خوی مأمور شدند و عبد اللّه خان فیروز كوهی با دسته ابواب جمعی به محارست قلعه تبریز دامن زنان آمدند.
موكب اعلی از خارج بلده خوی حركت كرد و چمن مرند، مضرب خیام ظفر پیوند شد و تاخت ولایت قراباغ، به عهده نوّاب محمّد میرزا امیرزاده بی‌مانند [گذاشته و] امیرزاده جهانگیر میرزا نیز به صوب سالیان «1» سبك عنان آمد «2» و حضرت ركن الدوله علی نقی میرزا مأمور به توقّف محال چورس «3» و آن سامان و نوّاب ولیعهد دوران به صوب ولایت ایروان روان گردید. پس از انجام این مهام، اردوی ظفر فرجام را از منزل مرند «4»، مكان در قریه النجق «5» گشت و پس از روزی چند در چمن مهربان «6»، كه من جمله توابع بلوكات آلان براغوش «7» تبریز است، قبّه بارگاه از گنبد مهر و ماه درگذشت.

ذكر وقایع اتفاقیه در توقّف چمن مهربان و ظهور بلای وبا در اردوی روسیه بی‌ایمان و طالب صلح شدن ایشان‌

پسقاویچ بدنهاد بعد از تسخیر قلعه عباس آباد روزی چند در آن‌جا توقّف كرد و از
______________________________
(1). از مناطق ساحلی خزر، جزو طالش علیا در خاك جمهوری آذربایجان قرار دارد.
(2). مجلس:- «آمد»
(3). از مناطق ساحلی خزر، جزو طالش علیا در خاك جمهوری آذربایجان قرار دارد.
(4). مجلس:- «مرند»
(5). شرق شهرستان مرند
(6). در شمال غربی سراب در نزدیكی شعبات تلخه‌رود
(7). واقع در شرق مهربان
ص: 652
طالع فیروز خسروی، بلای وبا در اردوی او روی آورد. هر روز [373] معادل سیصد نفر ازین بلا می‌مردند و بقیه از الم فوات ایشان و بیم از حیات خویش حسرت‌ها می‌خوردند تا بالاخره راه ییلاقات قراپاپای قراباغ را سپردند. پسقاویچ به توهّم تلافی عباس آباد، میرزا گربایدوف نام را كه از اعاظم آن دولت و همشیره‌زاده او بود، به خدمت نوّاب نایب السلطنه به جهت طلب صلح روان نمود. بعد از عرض این خبر بر پیشگاه «1» دارای دادگر، به لفظ پرگوهر مكرّر فرمود كه، مقصود پسقاویچ از فرستادن گربایدوف، حیله‌بازی است، نه صلح‌سازی و به سبب شدّت وبا ترسیده و تا لشكر متفرقه خود را بی‌آسیبی جمع نماید، به این حیله متمسّك گردیده است. بالجمله، این استدعا مقبول نیفتاد و گربایدوف مزبور بدون شرفیابی حضور پرنور از اردوی ولیعهد جلادت ظهور به معسكر پسقاویچ مغرور روی نهاد. در خلال این احوال به عرض عاكفان سدّه جلال رسید كه، شیخ علی خان برادر احسان خان كنگرلو كه حاكم اردوباد نخجوان بود، درعین حرام‌زادگی حلال‌زادگی كرده و برادری خود را با آن حرامزاده دیگر به سر حدّ ثبوت آورده است. قلعه نظّاره من اعمال اردوباد نخجوان را به روسیه داده و خود نیز چون كلب عقور قلّاده خدمت سگی دیگر را بر گردن نهاده است.
از موقف خلافت مقرّر شد كه ابراهیم خان قاجار دولّو با دلاوران مقدّم و قراگوزلو به سمت اردوباد رو آرند و همّت بر استرداد قلعه نظّاره گمارند. برحسب امر اعلی، مأمورین به سرعت باد شتافتند و در همان ساعت ورود از طالع خسرو مسعود، قلعه را به غلبه گرفته، در آن‌جا توقف یافتند؛ سرهای مستحفظین را كلّا از تن بریدند و ابدان خبیثه ایشان را از فراز برج و باره سرازیر گردانیدند. خلاصه، نوّاب امیرزادگان اعظم محمد میرزا و جهانگیر میرزا كه از قرار نگارش به تاخت قراباغ و سالیان رفته بودند، شور روز رستاخیر در آن بلاد برپا نمودند: آن یك ولایت قراباغ را زیر و زبر ساخت و این یك حارسین سالیان را اسیر كرده و توپخانه و آلات حرب ایشان را به سبب تعسّر حمل و نقل به دریا انداخت.
______________________________
(1). مجلس:+ «رأی»
ص: 653
مژده این اخبار بهجت آثار در روز جمعه هفدهم شهر صفر المظفّر سنه یك هزار و دویست و چهل و سه در چمن مهربان «1» به عرض حضرت صاحبقران رسید و خاطر «2» خطیر اعلی بغایت مبتهج و مسرور گردید.
بیت:
ظفر آماده به شهر صفر است‌فتح در فتح و ظفر در ظفر است

ذكر شكست طایفه روسیه در قریه اشترك ایروان و قریه خوك نخجوان و حركت موكب اعلی از چمن مهربان به سراب و اوضاع اتفاقیه تا ورود به دار الخلافه جاویدمآب در هر مواد و باب‌

چون از قراری كه نگارش یافت، نوّاب نایب السلطنة العلیه مأمور به صوب ایروان بود، لهذا بعد از انقضای ایّام عاشورا، نوّاب ركن الدوله علی نقی میرزا را با الوار مافی و غیره و اتراك شاهسون در محال چورس گذاشت و «3» خود با استعدادی شایان راه آن سامان برداشت. پس از ورود مایحتاجی وافر و توپخانه و قورخانه و اوضاعی متكاثر، بر تدارك قلعه‌داری ایروان افزوده شد. قاسم خان تبریزی سرهنگ فوج خاصه با جعفر قلی خان مقدم سرهنگ فوج مراغه و حاجی میرزا محمد خان مقصود لوی استرآبادی و لطفعلی خان ملایری را، ضمیمه مستحفظین آن قلعه فرموده حسین خان سردار را ملتزم ركاب ظفر مآب ساخت و به محاصره قلعه اوچ كلیسیا پرداخت. حارسین قلعه اوچ كلیسیا از [سپاه] روسیه [در] آباران امداد خواستند. و ایشان نیز با استعدادی شایان به نیت امداد از جای برخاستند. حضرت نایب السلطنه ازین داستان آگاه و یوسف خان گرجی سرهنگ توپخانه و سهراب خان [374] گرجی، غلام پیشخدمت باشی را با چهارهزار نفر جمعیت به محاصره اوچ كلیسیا گماشت و خود با
______________________________
(1). مجلس: «مهربان»
(2). ملی: «خواطر»
(3). مجلس:- «و»
ص: 654
استعدادی نمایان راه آباران برداشت. روسیه آباران غافل از حقیقت كار اعانت محصورین قلعه اوچ كلیسیا را روان شدند و از كمال شكستگی بخت در قریه اشترك، من اعمال ایروان، با غازیان ركاب حضرت ولیعهد كامیاب، دست و گریبان آمدند. از دو طرف، نایره حرب افروخته شد و جان‌های مخالفین از آتش‌فشانی مجاهدین چون بوته خار از شعله نار سوخته آمد. از هنگام طلوع مهر فروزان تا وقتی كه از جانب سمت الرأس به سمت مغرب روان گشت، ابواب مجادله باز بود و دست مجاهدین اسلام به سرافشانی آن كفره ظلام دراز. بالاخره از طالع فیروز خسروی، نور بر ظلمت و اسلام بر كفر غلبه كرد و جنود روسیه از شهاب ثاقب، چون جنود ابلیس روی به هزیمت آورد.
توپخانه و اسباب خود را كلّا ریختند و بقیّة السیف به اوچ كلیسیا گریختند «1» و از عقب ایشان، سواران جلادت انتما و از پیش‌رو، سربازان متوقف در خارج اوچ كلیسیا درآمدند و آن جمع پریشان بغایت مضطرّ شدند. به علامت امان تفنگ‌ها از دست انداختند و غازیان مظفر كلّا را دستگیر ساختند. احدی از آن قوم بدبخت رهایی ندید مگر قلیلی مجروح كه به حكم نوّاب اشرف خود را به قلعه كشید.
حضرت اعلی یك روز در معسكر فیروز متوقف و یحیی خان امیر آخور باشی و قوللر آقاسی خود را با سرها و اسرا به دربار اعلی فرستاده، موكب فیروز به صوب ایروان منصرف گردید. ینارال پسقاویچ سردار روسیه بعد از اطلاع ازین شكست، ینارال ارستوف گرجی را به حراست قلعه عباس آباد گذاشت و از منزل قراپاپای نخجوان حركت كرده راه ایروان برداشت. نوّاب ركن الدوله علی نقی میرزا و حسن خان سارواصلان نیز از محال چورس حركت و به جانب ایروان راندند و ایلات و احشامات سامان ایروان را كه در كنار رود ارس توقف داشتند، به سبب ایمنی از تطاول جماعت روسیه حركت داده در سقناقات محكم نشاندند و فوجی از سپاه ظفرپناه به محافظت ایشان، دامان پردلی افشاندند.
نوّاب نایب السلطنه، حضرت ركن الدوله را در ایروان ملاقات نمود و به احتیاط این‌كه روسیه قاصد ایروان شده‌اند، از آن‌جا حركت كرده در دامنه آقری‌داغ كه قریب به
______________________________
(1). مجلس:- «و»
ص: 655
قریه آبخوره است، اقامت فرمود. پسقاویچ بعد از آگاهی از توقف نوّاب ولیعهد زمان در آبخوره روی به قلعه اوچ كلیسیا نهاد و چند روزی توقّف كرده زخم‌داران سپاه را به تفلیس فرستاد و پس از آن به محاصره قلعه سردارآباد پای برگشاد. نوّاب اشرف، حسن خان سارواصلان را به محافظت سردار آباد روان كرد و به جهت اضطراب پسقاویچ، خود به تاخت حول و حوش قریه عباس آباد روی آورد. ینارال ارستوف از قلعه عباس‌آباد با استعدادی زیاد برآمده در حوالی قریه «1» خوك نخجوان به مقابله پرداخت و حضرت ولیعهد مظفر در برابر، پای ثبات افشرده، از دستبرد غازیان ظفرنشان، سلسله آن جمع را پریشان ساخت.
ینارال ارستوف مخذولا منكوبا به جانب عباس آباد برگشت و حضرت والا به منزل چشمه شاهی خوی نزول نموده، قبه خرگاه فلك جاه از ذروه ماه درگذشت.
بالجمله، صاحبقران نامدار كه در چمن مهربان «2» توقف داشت، بعد از آگاهی از مژده فتوحات شایان، همّت ملوكانه بر نظم ولایات گماشت. جناب آصف الدوله را به حراست قلعه تبریز نامور «3» فرمود و خوانین ذی‌شأن، عبد اللّه خان ارجمندی و طهماسب قلی‌خان لاریجانی و ولی‌خان [375] تنكابنی و حاجی حسن‌خان «4» دامغانی و علی نقی خان قراگوزلو سرهنگ فوج همدانی و عبد اللّه خان دماوندی را با دسته‌جات ابواب جمعی به همراهی جناب آصف الدوله حكم نمود. مبلغ ده هزار تومان زر نقد به انعام نوّاب نایب السلطنه از خزانه عامره داده شد و موكب اعلی به جهت وصول رؤوس و اسرای روس «5»، از چمن مهربان به منزل سراب، روی سعادت نهاده در اواخر شهر صفر المظفّر، یحیی خان امیر آخورباشی با سرها و اسرای روس وارد اردوی ظفر مأنوس گردید. در روز بار، موازی دو هزار و سیصد نیزه سر و یك هزار و پانصد نفر زنده از آن قوم بداختر و پنج عراده توپ دشمن‌شكن «6» به نظر دارای بحر و برّ رسید. یك صد و
______________________________
(1). مجلس: «قلعه»
(2). مجلس: «مهربان»؛ در نسخه مجلس همه جا به این شكل آمده كه نادرست است و صحیح آن «مهربان» است.
(3). مجلس: «مأمور»
(4). مجلس:- «خان»
(5). ملی: «پروس»
(6). ملی و مجلس: «دشمن شكر»
ص: 656
پنجاه نفر اسرا از جمله معارف ینارالان و افیسران بودند كه رخ‌ها در حضور اعلی بر خاك عجز و انكسار سودند. سایر آلات حرب، از تفنگ و شمشیر و غیره و نشان‌های مرصّع، از حساب بیرون بود. یك فوج از اسرا «1» به انضمام ده عراده توپ به انعام نوّاب سیف الدوله سلطان محمد میرزا روانه اصفهان شد و بقیّه گسیل به دار الخلافه طهران. خلاصه، پس از انجام این مهام گیسوی لیلای رایات «2» ظفر را تاب دادند و با یك جهان فتح و فیروزی از منزل سراب حركت كرده، روی سعادت به دار الخلافه طهران نهادند. روز شنبه دوازدهم شهر ربیع الاوّل سنه یك هزار و دویست و چهل و سه، عرصه ری از ورود كی، طعنه بر اختر جدی زد و گندآوران میدان رزم را در ایوان بزم، نوبت استماع آواز رود و نی شد.
سعدی:
وقت عیش و طرب بستان است‌روز بازار گل و ریحان است

ذكر وقوع حوادث دهر فتنه اركان و تصرف روسیه در قلعه سردار آباد ایروان و سایر وقایع حسرت‌افزای آن زمان‌

تا موكب همایون اعلی در ارباع ولایات آذربایجان اقامت‌آرا بود، پسقاویچ سردار روسیه جرئت اقدام در كاری نمی‌نمود. بعد از آن‌كه آن عرصه را از وجود خسرو دشمن‌شكن خالی یافت، بی‌باكانه به وادی طغیان شتافت.
نوّاب نایب السلطنه نیز كه گاهی در ایروان و وقتی در نخجوان به سر می‌برد، به سبب عدم آذوقه از رود ارس گذشته، روی به محال چورس آورد. جناب آصف الدوله پس از محرومی از خاكپای خسروی، دسته‌جات مازندرانی و غیره را روانه تبریز ساخت و به اتفاق جناب میرزا ابو القاسم قائم مقام و فوجی از سپاه ظفر فرجام از آب ارس گذشته به نظم قریه النجق پرداخت.
______________________________
(1). ملی: «اسر»
(2). ملی: «ریاست»
ص: 657
نوّاب نایب السلطنه پس از چند روز توقف از محال چورس به ولایت خوی گرایید و جناب آصف الدوله و قائم‌مقام را به حضور پرنور طلبید. ینارال پسقاویچ بعد از گذشتن نوّاب نایب السلطنه و آصف الدوله از رود ارس با اطمینان كامل در محاصره سردار آباد رایت شدّت برافراشت و حسن‌خان سارواصلان كه همواره اصرار در جنگ و انكار در صلح داشت و شب و روز همّت بر محارست آن قلعه می‌گماشت، از بیم جان نیم‌شبی دیوار قلعه را «1» شكافت و فرارا به جانب ایروان شتافت. علی الصباح كه ارامنه ساكن سردارآباد از قضیّه روباه بازی سارواصلان آگاه شدند، ابواب قلعه را گشوده روسیه را به دخول رهنما آمدند. پسقاویچ در روز شنبه نهم شهر ربیع الاول وارد سردار آباد گردید و صاحب آذوقه و اندوخته زیاد [شد]. پس از آن‌كه آذوقه سپاه خود را از آن قلعه فراهم آورد، بلاتوقّف و درنگ به تسخیر قلعه ایروان روی آورد؛ در اوّل بار [376] جعفر قلی خان مقدم كه با فوج مراغه [ای] از جمله مستحفظین عمده بود، یا از بیم جان، یا به سبب اغوای احسان خان نادان فرار نمود؛ ثانیا حسن خان سارواصلان كه به سبب سوء رفتار خود از اهالی قلعه نامطمئن بود، دست اهتمام در قلعه‌داری نگشود و از ده شبان‌روز، روسیه از اطراف قلعه ایروان سنگرها بستند و از شدّت باریدن مهره‌های آتشین تفنگ، بنیان قرار اهل قلعه را درهم شكستند. بالاخره در شب جمعه دوازدهم شهر ربیع الاول سنه یك هزار و دویست و چهل و سه، هنگام طلوع صبح صادق، روسیه كاذب پای جلادت پیش نهادند و از سمت [مسجد] جامع ایروان، دست قدرت به آتش فشانی گشادند. حارسین قلعه را از تردّد گلوله‌های آتشین پی‌درپی از پشت دیوار باره یارای سر برآوردن نبود و سارواصلان نیز دست از قلعه‌داری كشیده و در مسجدی كه در درون قلعه از مستحدثات اوست رفته، اقامت نمود. باب قلعه به آن استحكام را بر چهره روسیان بدفرجام گشادند و كلید آن حصار استوار را به دست آن قوم بدكردار دادند.
حضرت سارواصلان را با دست بسته در حضور پسقاویچ آوردند و مشار الیه را با حاجی میرزا محمد خان مقصودلو و حمزه‌خان انزانی و سایر تبعه و لحقه محبوسا روانه تفلیس
______________________________
(1). ملی:- «را»
ص: 658
كردند. جماعت روسیه به شكرانه این فتح سنیّه به عیش و عشرت پرداختند و مسرعان، سریع این خبر وحشت‌اثر را در بلده خوی معروض رای نوّاب نایب السلطنه ساختند.
نوّاب ركن الدوله علی نقی میرزا و جناب آصف الدوله اللّهیار خان احتیاط كار را به دار السلطنه تبریز شتافتند و خوانین مازندرانی و غیره از ورود ایشان اطمینانی زیاده یافتند.
رحمت اللّه خان فراهانی با فوجی از سربازان صاعقه‌مبانی از بلده خوی به حفظ دره دزگرگر، كه معبر روسیه به صوب تبریز بود، شتافتند و نوّاب نایب السلطنه به جانب محال مرند با همراهان از آن‌جا روی برتافتند. پس از ورود به آن حدود معلوم شد كه مستحفظین دره دزگرگر «1» را غفلتی دست داده و ارستوف گرجی ینارال نخجوان با صالدات و توپخانه فراوان از آن معبر گذشته و چندی در مرند توقف كرده، روی زشت به تبریز نهاده است.
نوّاب اشرف، فتحعلی خان ولد هدایت اللّه خان رشتی را كه بیگلربیگی تبریز بود، روانه نزد پسقاویچ ساخت و از مراتب بیم و امید داستان‌ها پرداخت. خود لاعلاج به بلده خوی معاودت فرمود و انتظام آن ولایت را به نوّاب امیرزاده بهرام میرزا و حاجی محمّد خان قاجار و اسفندیار خان «2» نایب سپهدار كماكان محوّل نمود. پس از انجام این مهام، روانه دار السلطنه تبریز و در منزل طیسوج «3» چنین به عرض رسید كه ینارال ارستوف در قریه صوفیان به جهت اطمینان حركت پسقاویچ از ایروان و جذب قلوب تبریزیان توقّف دارد و در همین دو روزه، همّت به تسخیر شهر می‌گمارد. حضرت والا را آتش غضب زبانه كشید و معجّلا سوار گشته به دو فرسخی دار السلطنه تبریز رسید و در آن‌جا شنید كه از تأثیرات قضا، امر دیگرگون گشته و تیر تدبیر از كمان تیرانداز قدر گذشته است. از فرط الجا و اضطرار، جناب قائم مقام را روانه تبریز فرمود و خود ناچار به صوب سلماس عزیمت نمود.
______________________________
(1). ملی: «گزگرگر»؛ این قریه در جنوب شهرستان جلفا قرار دارد.
(2). مجلس:- «خان»
(3). طسوج امروزی، در شمال غربی بندر شرفخانه در شمال دریاچه ارومیه؛ مجلس: «طسوج»
ص: 659
انوری:
هزار نقش برآرد زمانه و نبودیكی چنان‌كه در آیینه تصوّر ماست

ذكر بواعث تصرف روسیه در ولایت تبریز و سایر اوضاع ملالت‌افزای كدورت‌انگیز

بواعث تصرف روسیه در ولایت تبریز یكی آن‌كه، نظر علی خان یكانلوی حاكم مرند- از قراری كه نگارش یافت- در سال قبل قلعه گنجه را به روسیان گذاشت [377] و خود راه فرار برداشت. درین سال به جرم این خیانت از تیغ قهر نوّاب ولیعهد زمان كشته شد و طایفه یكانلوی ساكن محال مرند به سبب همین مرحله، از خدمت‌كاری دولت قاهره برگشته، كفره فجره روسیه را طوعا ام كرها آوردند و باب بلایی چنین بر چهره اسلامیان مفتوح كردند؛ یكی دیگر آن‌كه، احسان خان حرام‌زاده، كه قلعه محكمه عباس آباد را به باد داده بود تا دیگران را نیز با خود شریك سازد، اهالی ولایات آذربایجان را كّلا در اطاعت روسیه تحریك و تحریض نمود. ینارال ارستوف هم چندی كه در مرند و صوفیان توقف داشت، همّت بر جذب قلوب تبریزیان گماشت. میر فتّاح نام خلف ناخلف جناب مجتهد الزمانی حاجی میرزا یوسف تبریزی، كه جوانی كبوترباز و در سلك رنود حیلت‌ساز و عاق‌والد سعادت‌انباز و بعد از پدر به جای او پیشنماز بود، مردم شهر را به اطاعت روسیه اغوا نمود و بر رؤوس منابر، زبان به دعای دوام دولت ایمپراطور روس برگشود. اوباش و الواط شهر را در روز ورود روسیه به صوفیان، به اخراج حفظه قلعه و نهب اموال ایشان جری كرد و آن جمع را به سبب غوغای عام بر حفظه مسلّط آورد.
نوّاب ركن الدوله، كه برحسب امر اعلی احضار به ركاب شده بود، از شهر تبریز بیرون تاخت و جناب آصف الدوله در شدّت غوغای تبریزیان، حرم محترم نوّاب ولیعهد
ص: 660
زمان را از شهر بیرون كرده، در قریه باسمنج «1» به نوّاب ركن الدوله ملحق ساخت. خود هر قدر كوشید كه این فتنه را ساكن سازد و به اسكات اهل شهر پردازد، مفید نیفتاد و احدی تن به تمكین درنداد. بی‌شرمی اهل شهر به جایی رسید كه یك نفر از توپچیان را كه بر فراز باره به حكم جناب آصف الدوله به انداختن توپ مشغول بود، در حضور او از دیوار قلعه به زیر انداختند و اعضا و جوارح او را مجروح ساختند.
جناب آصف الدوله، عار فرار را بر خود روا نداشت و با افراط عدم استعداد، همّت به مدافعه گماشت. بعد از آن‌كه توپ‌های روسیه از محل آچی‌چای دو فرسخی شهر صدا كرد، میر فتاح شطّاح، علمی برپا نموده، به اتفاق معارف و كدخدایان و عامّه تبریزیان روی به استقبال آورد. در روز جمعه سیم «2» شهر ربیع الثانی سنه یك هزار و دویست و چهل و سه، [سپاهیان] روسیه توپ‌زنان و آتش‌افشان شدند و در ورود به ارك خارج شهر گشاده «3» میان آمدند. جناب آصف الدوله را كه در راه خدمت دولت قاهره تن به قتل داده بود و رشته عار فرار بر گردن ننهاده، به ارك بردند و در نهایت احترام محبوس كردند. میر فتاح فضّاح را علی الحساب در شهر، آمر و ناهی ساختند و به اعلام ینارال پسقاویچ سردار پرداختند. مشارالیه بعد از آگاهی، سرعت از باد استعاره كرده به صوب تبریز از ایروان پای برگشود. فتحعلی خان رشتی كه از جانب نوّاب ولیعهدی نزد او می‌شتافت، در محال نخجوان ملاقات سردار را دریافت و «4» پیغامات را كّلا گفت و جوابی كه می‌بایست شنفت. چون پسقاویچ از فرط مآل‌بینی، تصرّف در ولایت تبریز را به عقل خود درست نمی‌دید و از هجوم عام اهل ایران و پایداری ایشان در خدمت دولت ابداركان بی‌نهایت می‌اندیشید، لهذا فتحعلی خان را با خود به صوب تبریز برد و با جناب آصف الدوله ملاقاتی دوستانه كرده، به اعتقاد خود راه موافقت و مصالحت سپرد و علی العجاله تا از حقیقت مكنونات خاطر اهل تبریز آگاه گردد، ایالت آن ولایت را كماكان به عهده فتحعلی خان محوّل نمود و با مشارالیه، راه سخن از ملایمت و وفاق برگشود.
پس از وقوع این واقعات، ولایات و محالات [378] مأخوذه را از فرستادن مباشرین
______________________________
(1). مجلس: «باسمج»
(2). مجلس: «بیستم»
(3). ملی:+ «به»
(4). مجلس:- «و»
ص: 661
كاردان، نظمی كامل داد و جمعی را به تسخیر ولایت خوی فرستاد. نوّاب نایب السلطنه كه با معدودی از غلامان در سلماس توقف داشت، مخالفت با پسقاویچ را در چنین هنگام، خلاف رویّه عقل می‌پنداشت؛ مستحفظین خوی را با توپخانه و آلات حرب كلّا به سلماس طلبید و ایالت آن ولایت را به امیر اصلان خان دنبلی كه با روسیه در نهانی متّفق بود، محوّل گردانید. روسیه بلامانعی به شهر خوی داخل شدند و از تصرّف برج و باره به كام دل متواصل آمدند.
در خلال این احوال، جناب میرزا ابو القاسم قائم مقام، كه از دو فرسخی تبریز، مأمور نزد روسیه فتنه‌انگیز شده بود، مراجعت نمود و نوّاب اشرف از سلماس به صوب ارومیه عزیمت فرمود [و] حاجی بیژن خان گرجی غلام پیشخدمت خود را مجددا نزد پسقاویچ روانه داشت و فقرات چند از مراتب غیرت و حمیّت ملوكانه و اجماع اهل عالم از آشنا و بیگانه و تسلط دولت علیّه ایران و شورش عام ایرانی و وفور اولاد و احفاد و خزائن حضرت صاحبقرانی از روی شدّت و غضب به او برنگاشت.
پس از ورود موكب اشرف به خارج ارومیه، حاجی بیژن خان از نزد پسقاویچ برگشت و از قرار تحریرات و تقریرات، این مطلب از حد تحقیق درگذشت كه پسقاویچ از چنین دولتی بزرگ اندیشه‌مند است و از تصرّف تبریز همواره منتظر گزند. در نزد حاجی بیژن همواره سخن از صلح گفته و به مثقب ملایمت، گوهر خصوصیت سفته است؛ ملاقات با حضرت ولیعهد دولت را استدعا كرده و منزل دهخوارقان- هشت فرسخی مراغه- را به جهت ملاقات معیّن آورده است.
نوّاب نایب السلطنه تن به قضای الهی و مصلحت دولت شاهنشاهی درداد؛ بنه و اغروق را با نوّاب امیرزاده بهرام میرزا و امرای قاجار و افواج پیاده و سوار از راه ارومی و سلدوز به میاندوآب مراغه كه اكنون معروف به رحمت آباد و سابقا موصوف به جغتو «1» بود، فرستاده و خود متوكلا علی اللّه با معدودی از خواص درگاه به اردوی روسیه روسیاه روی نهاد. خلاصه نوّاب ركن الدوله علی نقی میرزا پس از رسیدن حرم محترم تاریخ ذو القرنین ج‌3 661 ذكر بواعث تصرف روسیه در ولایت تبریز و سایر اوضاع ملالت‌افزای كدورت‌انگیز ..... ص : 659
______________________________
(1). این نام امروزه تنها بر روی رودی در منطقه میاندوآب به نام جغتوچای باقی مانده است.
ص: 662
نوّاب ولیعهد معظّم به قریه باسمنج «1» به راه عراق روان شد و نمك به حرامان قبایل یكانلو و شقاقی به عزم دستبرد در عقب ایشان شتابان [شدند]. تا ورود به قصبه زنجان، حضرت ركن الدوله با آن طایفه بی‌حیا با معدودی از سواره كه در ركاب داشت، بنای زد و خورد گذاشت.
بعد از ورود به زنجان، اهالی حرم محترم را با عمدة الخواص حاجی علی اصغر مازندرانی خواجه باشی و عبد اللّه خان دماوندی روانه همدان ساخت و خود به عزیمت دار السلطنه قزوین پرداخت.
[مصرا] ع:
تا خود فلك از پرده چه آرد بیرون

ذكر عرض سوانح اتفاقیه به درگاه اعلی و اجماع ملك‌زادگان و قشون‌های آراسته از هر ولا و تكالیف شاقه روسیه بی‌حیا در باب موافقت با دولت دارا و سایر قرارها و بنا

در روز جمعه دهم شهر ربیع الثانی سنه یك هزار و دویست و چهل و سه، فقرات قضایای اتفاقیه و افتادن ولایات ایروان و غیره به دست روسیه به عرض امنای دولت بهیّه رسید «2» و دریای غضب نامتناهی اعلیحضرت شاهنشاهی را نوبت تلاطم گردید تا محرمان دور و نزدیك و عموم نوكر و رعیت از ترك و تاجیك مظنّه اضطرابی نكنند، با كمال حلم و وقار، كه سرشته با ذات فرشته شعار است، روی به نظم مهمّات نمود و مباشرین دربار علیّه را به نظم امور توپخانه و قورخانه و غیره امر فرمود و جناب معتمد الدولة العلیّه میرزا عبد الوهاب اصفهانی را كه در آن اوقات با [379] منصب منشی الممالكی مباشر امور وزارت بود، به احضار نوّاب شاهزادگان با قشون‌های آراسته ممالك ایران در آن فصل زمستان فرمان داد و از كلك معجزنگار او فرامین قضا آیین
______________________________
(1). ملی و مجلس: «باسمج»
(2). مجلس: «روسیّه»
ص: 663
مشعر بر عبارات رنگین و حاكی بر مضامین دلنشین ترقیم یافته به هر ولایتی بریدی رو نهاد. چون ینارال پسقاویچ سردار روسیّه ینارال رازن را كه از معتمدین دولت روس بود با استعدادی تمام مأمور به توقّف میانج گرم رود نمود و مظنون این‌كه ینارال رازن، اهالی ولایات خمسه و خلخال و اویماقات شقاقی و غیره را راهزن و ابواب فریب و تحریك بر چهره ترك و تاجیك گشاید، لهذا به چاره این كار برحسب حكم صاحبقران تاجدار، میرزا محمّد تقی علی آبادی مازندرانی معروف به آقا كه چندی به وزارت نوّاب عبد اللّه میرزا و مباشری ولایت خمسه سرافراز بود و با استحضار كامل در مدّت وزارت با اهالی آن ولایت رفتاری به سزا نمود، مأمور به رتق و فتق مهام «1» خمسه و جذب قلوب رعایای آن ناحیه گردید [و] در غرّه شهر جمادی الاول با احكام ستاره محل به عزیمت آن ناحیت گرایید.
نوّاب شیخ علی میرزا صاحب اختیار ولایات ملایر و تویسركان برحسب امر شاهنشاه معدلت اركان با جمعیّتی وافر «2» از محل اختیار خود به صوب زنجان شتافت و دفع فتنه‌جویی ینارال رازن را كه در میانج بود، در آن ولایت مسكن یافت.
خلاصه كلام، در اندك زمانی عرصه دار الخلافه از هجوم لشكرهای از حد افزون چون سپهر اخضر آراسته شد و خاطر الهام مظاهر شهریار زمان به كینه‌خواهی از روسیه بی‌ایمان برخاسته «3» [آمد]. غلام حسین خان سپهدار عراق ولد یوسف خان گرجی سپهدار سابق برحسب امر خسروی با معادل دو هزار پیاده آتشبار و ده «4» عراده توپ صاعقه شرار به انضمام تدارك و آذوقه ماهی چهار در روز پنجشنبه چهاردهم شهر ربیع الثانی وارد قصبه ساوه گردید و حسب الامر الاعلی تا قشون‌های دیگر دررسد، در آن سامان اقامت گزید.
در اوایل شهر رجب المرجب، نوّاب محمّد قلی میرزای ملك آرای دار المرز طبرستان با مساوی دو هزار نفر از «5» سواره گرایلی و اوصانلو و افغان و پیاده استر آبادی و هزار جریبی وارد گشت و نوّاب محمّد تقی [میرزا] حكمروای ساحات خوزستان و لرستان و بروجرد، كه در همان سنه ملّقب به حسام السلطنه شده بود، با شش هزار نفر از
______________________________
(1). ملی: «رتق دقیق مهام»
(2). مجلس: «فراوان»
(3). ملی: «برخواسته»
(4). مجلس: «دو»
(5). مجلس:- «از»
ص: 664
سواران جرّار باجلان و بیرانوند و پیاده. بختیاری و سیلاخوری و پنج عراده توپ در اواخر شهر مزبور از دخول به خاك ری و زیارت آستان كی‌فرق اعتبارش از فرق فرقد درگذشت. نوّاب شجاع السلطنة العلّیه حسن علی میرزا والی مملكت خراسان با جمعیتی از سواره اكراد و اتراك خراسانی و علم مبارك جناب رضوی (ع) «1» دررسید و هریك از شاهزادگان دیگر و حكّام هر بوم و بر، جمعیت ولایات خود را مهیّا داشته، احكام قضا نظام را منتظر گردیدند. بالجمله، موافق قراردادی كه نگارش یافت، نوّاب ولیعهد زمان و پسقاویچ سردار روسیه بی‌ایمان به عزم ملاقات یكدیگر از بلده ارومی و دار السلطنه تبریز روانه دهخوارقان شدند و روسیه قبل از ورود موكب مسعود نوّاب نایب السلطنه با جمعیّتی گران و توپخانه آتش‌فشان به آن سامان وارد آمدند. در روز ورود نوّاب نایب السلطنه به دهخوارقان، پسقاویچ سردار و جمیع ینارالان با اعتبار به آدابی سزاوار به استقبال شتافتند و با احترام تمام به آداب خویش كلاه از سر گرفته و تعظیمات به جای آورده، هریك- علی قدر مراتبهم- از حضرت ولیعهدی التفاتی زیاده یافتند [و] به خدمتی [380] كه لازم مهمانی چنان بود، اقدام نمودند «2» و هریك از ینارالان و صاحب منصبان، خدمتی را نامزد گشته، روزبه‌روز بر مراتب مهمان‌داری می‌افزودند.
جناب آصف الدوله اللّهیار خان را نیز از تبریز آوردند و روزی سه چهار مجالس مشاوره و گفتگو آراسته كردند. پسقاویچ را در باب ردّ ولایات سخن این بود كه دولت روس را كرورات در راه تصرف این ولایات صرف گشته و از قرار سررشته دفتر ایمپراطوری، جمع آن از پانزده و بیست درگذشته است. در سال قبل اندوخته چهارده ساله ایّام موافقت در ولایات قراباغ و گنجه و شیروانات و طوالش كلّا كسیب غازیان ایرانی «3» شد و باز به جهت استرداد ولایات مزبوره ضررها عاید دولت روسیه از صرف گنج‌های شایگانی آمد. یا مملكت آذربایجانی را چندی به تصرف دولت روس واگذارند كه بعد از تلافی خسارت باز به اولیای دولت ابد آیت بسپارند، یا مساوی پانزده كرور وجه نقد در عوض خسارت دولت روس داده تا به تخلیه ولایات همّت گمارند.
چون قبول این تكالیف بدون اذن از شهریار تاجدار خلاف قرار بود، لهذا حضرت
______________________________
(1). مجلس: «ص»
(2). ملی: «نمود»
(3). مجلس: «ایروانی»
ص: 665
ولیعهد فطانت آیت، فتحعلی خان رشتی را به جهت عرض فقرات معلومه روانه دربار آسمان مدار نمود و مشار الیه در اوایل شهر جمادی الاول به دار الخلافه وارد گشت و بعد از اطلاع مراتب، شعله غضب قیامت لهب شهریاری از كره اثیر درگذشت. به نوّاب نایب السلطنة العلیه حكم محكم صادر شد كه دریای طمع روسیه از بحر همّت خاقان كان مظاهر افزون است و قبول تكالیف شاقّه ایشان از حوصله اندیشه بیرون؛ اینك شیران بیشه هیجا را قلاده از گردن برداشته‌ایم و دریا دریا لشكر را به عزیمت آن كشور و استرداد ولایات از تصرّف روسیه بداختر گماشته‌ایم. ربع این تنخواه تكلیفی را به مصارف سپاه ظفرپناه خرج آریم و همّت خسروانه را به دفع خصمان كینه‌خواه برگماریم. نوّاب شاهزادگان حسن علی میرزا و محمد تقی میرزا و غلامحسین خان سپهدار با قشون‌های آراسته به مملكت آذربایجان مأمور شدند و در اواسط شهر رجب المرجب در دار السلطنه قزوین جمع آمدند. اطراف كوه و دشت از هجوم آن سپاه، چون صفحه سپهر از خیل نجوم مالامال گشت و صیت شورش و غوغای مجاهدین اسلام از فلك دوّار برگذشت. پسقاویچ سردار روسیه از كیفیت اجتماع ایرانیان آگاه گشت و از آن سخت‌گیری‌ها قاید ندامت را همراه آمد. اختیار قرار كار را به اولیای دولت قاهره تسلیم كرد و دالخسكی نام معتمد خویش را به جهت اظهار ارادت و انجام كار موافقت به دربار همایون گسیل آورد. نوّاب نایب السلطنه نیز جناب میرزا ابو القاسم قایم مقام را به جهت اطفاء نایره غضب شهریاری فرستاد و مشار الیه بعد از ورود به زلال عرایض ضراعت آمود، شعله قهر قهرمانی را تسكین داد. بعد از گفتگوی بسیار، وجه مصالحه به ده كرور قرار یافت كه هشت كرور را از خزانه عامره نقد تسلیم سازند و در باب دو كرور دیگر، امنای دولت روسیه به مهلت و مدارا پردازند.
حاجی میرزا ابو الحسن خان شیرازی وزیر امور دول خارجه به سبب قرار كار دوستی و بستن عهدنامه روانه دهخوارقان شد و افراط خنكی دالخسكی روس از تحریر نوشته‌جات نامأنوس مایه سردی هنگامه آمد.
تبیین این مقال آن‌كه، درین سفر كه نوّاب شجاع السلطنه حسن علی میرزا برحسب امر اعلی با جمعیّت خراسانی به دار الخلافه جاوید مبانی آمد، عامّه مردم به جهات چند او را دوستدار شدند و لاعن‌شعورانه درباره او تفأّلات بی‌شمار می‌زدند كه یكی از جمله
ص: 666
تفأّلات، [381] تفویض منصب جلیل ولیعهدی بود كه هر تن این فقره را در نزد خود خیال می‌نمودند. دالخسكی مزبور این كیفیت نامعلوم را از روی عدم شعور به پسقاویچ مرقوم داشت و مشارالیه نیز بنای سردی و خنكی گذاشت، زیرا كه از قرار نوشته‌جات معتبره، دولت روس به كرّات، ولیعهدی نوّاب نایب السلطنه عباس میرزا را تصدیق نموده بودند و به قانون نظام نقض عهد نمی‌نمودند. بالجمله، حاجی میرزا ابو الحسن خان، وقتی وارد منزل دهخوارقان گشت كه پسقاویچ به سبب تحریرات پوچ دالخسكی كیج بنای خنكی گذاشته از سر صلح درگذشت. جناب آصف الدوله را به‌طوری‌كه آورده بود، برداشت و روی به صوب تبریز گذاشت. نوّاب ولیعهد زمان هم از راه صاین قلعه افشار و سامان مكری به جانب ولایت گروس گرایید و نوّاب امیرزاده بهرام میرزا كه با بنه و اغروق در میان دوآب مراغه متوقف بود به او ملحق گردید. حاجی میرزا ابو الحسن خان برحسب قرارداد حضرت ولیعهد زمان در قصبه زنجان توقف نمود و مسرع سریع السیر به جهت عرض این خبر به دارای دادگر پای استعجال برگشود. حضرت اعلی را بعد از اطلاع ازین اوضاع مجددا كانون غضب مشتعل گشت «1» و از ادای وجه مصالحه انكار ورزید تا از قراری كه- ان شاء اللّه تعالی- زبانزد كلك بیان خواهد شد، به سعی امنای دولت انگریز، نایره قهر شهریاری فرونشست و پس از ارسال تنخواه، عهد موافقت دولتین ایران و روس- بعون اللّه تعالی- به هم پیوست.

ذكر توسط امنای دولت انگریز و ظهور مصالحه فی مابین دولتین مخاصمت‌آمیز و آمدن ینارال رازن از جانب سردار روسیه به جهت امضای عهدنامه و سایر اوضاع اتفاقیه‌

دولت بهیّه انگریز را قانونی است كه تا در قوّه دارند دولت‌های بزرگ را با یكدیگر به مخاصمه نمی‌گذارند [و] با هر دولتی از قریب و بعید بنای خصوصیّت
______________________________
(1). مجلس: «گردید»
ص: 667
گذاشته‌اند، خاصّه با این دولت پایدار كه از بدایت كار، رسم موافقت مرعی داشته‌اند.
سرگور اوزلی بارونت، ایلچی آن دولت بهیّه- از قراری كه در جلد اول این كتاب مستطاب تحریر شد- واسطه صلح فی مابین دولتین ایران و روس گردید و پس از انقضای چهارده سال از ایّام موافقت، باز به سبب لجاجت سرحدداران طرفین كار موافقت به مخاصمت رسید.
بالجمله، بعد از آن‌كه در منزل دهخوارقان به علت خنكی خسكی «1» نادان از قراری كه نگارش یافت، اوضاع درچیده برچیده شد و نوّاب نایب السلطنة العلیه و ینارال پسقاویچ سردار دولت روسیه هریك به طرفی گراییده، سرجان مكدانلد ایلچی مختار دولت بهیّه انگریز، كه در سال قبل- از قراری كه اشاره شد- به سفارت دولت علیّه آمده در دار السلطنه تبریز متوقف بود، بنابر رسوم خیرخواهی و مصلحت‌جویی اقدامی ارادتمندانه در كار موافقت دولتین ایران و روس نمود: اولا ینارال پسقاویچ را ملاقات كرد و به این سیاق حدیثی با او به میان آورد كه بعد از قلع مادّه ناپلیون ایمپراطور فرانسه، قرار دولت‌های بزرگ بر این شد كه بدون جهت، پاپی ممالك یكدیگر نشوند و بدون دست‌آویزی صحیح بر سر مخالفت نروند. این اقدامی كه دولت روس با شوكت ابد مأنوس در مخاصمه كرده‌اند، موافق تصدیق جمیع اهالی دول، نقض عهد به عمل آورده‌اند. هرگاه عن قریب رفع آن نشود، دولت بهیّه انگریز ناچار است كه كل دولت‌های قریب و بعید را با خود یار نموده، زنگ مداخلت روس را از صفحه آذربایجان زدوده باشد.
بعد از آن‌كه پسقاویچ را از تكرار این‌گونه مكالمات به كار موافقت راضی ساخت، به اطفاء نایره غضب [382] شهریاری پرداخت. حكیم مكنیل صاحب انگریز را روانه خاكپای شاهنشاه صاحبقران داشت و از فقرات خیرخواهی و مصلحت‌جویی آنچه دانست، به امنای دولت جاوید اركان نگاشت. مؤلّف را با خصوصیت حكیم صاحب مودّت فرجام و مناسبت مقام، از ایراد تفصیل احوال او گریزی نیست تا آیندگان و
______________________________
(1). مجلس: «دال خسكی»
ص: 668
خوانندگان دانند كه مراتب بینش و دانش او چیست: اسمش جان است و لقب طایفه او مكنیل و لفظ جان و مكنیل اسم و طایفه او را دلیل است. اصلش از مملكت اسكاتلاند «1» است و در مراتب حسن وفا و ظهور ذكا بی‌مانند. در اوقاتی كه هنری ولك به وكالت و توقف دولت علیّه مأمور شد، حكیم مزبور نیز به همراهی او مأمور به اقامت دربار دولت جاوید دستور آمد. در بدایت كار، خدمت طبابت داشت و به سبب وفور حذاقت، اوقات به معالجه نوّاب ملك‌زادگان و معارف دربار دولت و سایر امّت می‌گذاشت. درین وقت به لوازم مرتبه نیابت در كار است كه پس از آن مرتبه وزارت مختار است كه بالاخره این مرتبه را نیز دریافت و به اعلی مدارج عزّت شتافت. زبان فارسی و انگریزی و فرانساوی «2» و قدری از یونانی را نیكو داند و خطوط این السنه را نوشتن تواند. در علم نجوم به قاعده حكمای فرنگ و سایر علوم حساب و هندسه و هیئت و طب، بی‌عدیل است و در زبان لاتینه، كه در میان قرالات فرنگ به منزله زبان عربی و درس آن از جمله لوازم است، بی‌بدیل [می‌باشد]. از تواریخ كل جهان با اطلاعی كامل است و در علم طبیعیات با مهارتی شامل. مؤلّف را در علوم تاریخ و طبیعی و نجوم استاد است و در حسن وفا و وفاق، دوستی صداقت بنیاد. خلاصه، بعد از ورود به دار الخلافه طهران و شرفیابی حضور معدلت اركان آنچه را دانست و توانست عرض كرد تا حضرت اعلی را از اعلی مدارج غیظ و غضب فرود آورد. از جمله تشبیبات او در ادای وجه مصالحه، یكی آن‌كه همواره اوقات این معاملات در میان دول بزرگ متداول است و از ادای تنخواه ایّام دشمنی در عوض خسارت، نوكر و رعیّت را فراغتی كامل حاصل. دولت روم را به كرّات با شوكت روس «3» مخاصمات اتفاق افتاده و به جهت استرداد ولایات متصرفی روسیه بیست كرور و سی كرور داده‌اند. به خواست خداوند ودود، مملكت وسیع است و بنیان دولت رفیع؛ لشكر بسیار است و اوضاع لشكركشی بی‌شمار. نوّاب شاهزادگان اطراف را تیغ‌ها در قلع كارهای لشكركشی قصوری است و نه در امر دشمن‌كشی فتوری؛ ولی به
______________________________
(1). مجلس: «اسكاتلند»
(2). مجلس: «فرنساوی»
(3). مجلس: «روم»
ص: 669
قانون هر ملت، صلح بهتر از جنگ است و به قاعده هر دولت، سكون خوش‌تر از آهنگ.
هرگاه غیرت سلطنت مانع ادای این تنخواه است، دولت انگریز به جهت ظهور دوستی و موافقت، در ادای آن بی‌اكراه. از امنای دولت علیّه فی‌الجمله اشارتی رود تا كلّ وجه مصالحه در هرجا خواسته باشند فی الفور تسلیم شود.
حضرت صاحبقران نامدار، عرایض صادقانه حكیم مصلحت‌گزار «1» را تصدیق نمود و محض از جهت رعایت جان و مال و ناموس مسلمانان و حفظ شریعت غرّای رسول عالمیان و «2» خلاصی اهالی آذربایجان از چنگ عدوان روسیه بی‌ایمان، مبلغ هشت كرور زر نقد، كه عبارت از هشت پانصد هزار تومان است، از خزانه عامره اندرونی عنایت فرمود [و] در حقیقت واقع، اناث و ذكور اهالی اسلام را از آن كفره ظلام به زر نقد خرید و كلّ اهل ایران را به علاوه حلقه به گوشی، زرخرید ساخته آزاد گردانید.
حكیم صاحب مشارالیه به جهت اعلام [383] این خبر بهجت اثر روانه آذربایجان شد و حضرت منوچهر خان ایچ آقاسی باشی حامل وجه مصالحه دو دولت ابداركان آمد. جناب قائم‌مقام از دار الخلافه طهران و حاجی میرزا ابو الحسن خان از قصبه زنجان و پسقاویچ با جناب آصف الدوله از دار السلطنه تبریز و نوّاب ولیعهد دوران از حدود گروس، العود احمدگویان روان شدند و امنا و وزراء و وكلاء دو دولت علیّه در قریه تركمان‌چای من اعمال دار السلطنه تبریز جمع آمدند. نوّاب نایب السلطنه العلیّه و پسقاویچ سردار روسیه، فرامین وكالت خود را به یكدیگر سپردند و در شب پنجشنبه ششم شهر شعبان المعظّم سنه یك هزار و دویست و چهل و سه مطابق سال فرّخ‌فال تنگوزئیل تركی، عهدنامه مباركه را به انجام آوردند. یك نسخه به مهر مبارك حضرت ولیعهد زمان عباس میرزا و حاجی میرزا ابو الحسن خان وزیر امور خارجه مختوم و به ینارال پسقاویچ سپرده شد و نسخه دیگر به مهر ینارال مذكور به دربار معدلت دستور فرستاده. [جماعت] روسیه به شادمانی مصالحه توپ‌ها انداختند و دو روز و دو شب به عیش و عشرت پرداختند و پسقاویچ به جهت تخلیه ولایت تبریز شتافت و نوّاب ولیعهد
______________________________
(1). ملی و مجلس: «مصلحت‌گذار»
(2). مجلس:- «و»
ص: 670
زمان به سبب ساعت ورود به مقرّ ایالت به جانب سراسكند هشترود رفته اقامت یافت.
جناب آصف الدوله و حضرت منوچهر خان شرفیاب دربار معدلت مدار شدند و حاجی میرزا ابو الحسن خان به مرافقت ینارال رازن كه سردار سوار نظام دولت روسیه بود، با پنج نفر از معتبرین به جهت رسانیدن صلح‌نامه به جانب دار الخلافه سبك عنان آمدند.
در اواخر شهر شعبان المعظّم ینارال مزبور وارد گردید و پس از سه روز دیگر به آیینی كه معهود بود از شرف حضور شهریار صاحبقران به مفاخرتی بی‌نهایت رسید [و] عریضه ینارال پسقاویچ با پیشكش مرسله از نظر همایون گذشت و مشارالیه پس از صدور امضای عهدنامه میمونه و ظهور نوازشات معلومه با جواب عریضه پسقاویچ به صوب مقصود راجع گشت. لشكرهای آراسته از سرحدات دو دولت برخاسته شد و گلزار مملكت از خس و خاشاك فتنه و آشوب پیراسته آمد. مؤلّف در تاریخ این مصالحه میمونه قطعه [ای] پرداخت و به جهت یادگار ثبت ساخت.
لمؤلفه:
ای دل آخر از قضایای سپهر كج‌مدارروس را آمد به ضبط ملك ارمن دسترس
ناگهان قوم بنی اصفر به ایران رخنه كردوز قضای ناگهان در قعر بحر افتاد خس
از غلط كاری گردون لاشه‌های خنگ «1»تاخت‌اندر آن بیدای ناپیدا كه لنگ آمد فرس
این بلا هرگز نبودی در ضمیر هیچ تن‌وین قضا هرگز نیامد در خیال هیچ‌كس
هرچه جان گیرد قَدَر گردون نمی‌پرسد كه چه‌هرچه خون ریزد قضا اختر نمی‌گوید كه بس
حضرت صاحبقران دید از نفس افتاده‌انداهل آذربایجان مانند طوطی در قفس
داد پسقاویچ روسی با شهنشه بس قرارآه كز كین قضا همبال عنقا شد مگس
نایب ایوان جم عبّاس شاه سرفرازاز وفور گفتگوی صلح بگسستش نفس
بعد چندین دشمنی‌ها دوستی آمد به پیش‌تا شود موقوف رسم دشمنی از این سپس
گشت پس حدّین از رود ارس منظور و شدخاطر «2» روسی ازین اندیشه شاد از پیش و پس
خاوری از بهر تاریخش همی با قلب زارگفت امان سرحد ز ایرانی ز روسی دان ارس
______________________________
(1). مجلس: «لنگ»
(2). ملی: «خواطر»
ص: 671
بالجمله، چون عهدنامه مباركه به سبب طولی كه داشت مناسب ثبت در كتاب نبود، لهذا مؤلّف مختصری از هر فصل را به جهت اطلاع خوانندگان ایراد نمود. اصل عباراتی كه مطالب از آن دریافت می‌گردد، معاینه نوشته شده و عبارات دیگر كه دخلی به مطلب ندارد و از جمله زواید و عوارض است، انداخته آمد.

صورت مختصری از عهدنامه دولتین [384] ایران و روس‌

اعلیحضرت ایمپراطور اعظم كل ممالك روسیه بالقابه و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران باوصافه، علی السویه اراده دارند كه به نوایب جنگی نهایتی بگذارند و به سبب همجواریت صلحی بی‌نفاق به عمل آرند، لهذا ایمپراطور اعظم، جناب ایوان پسقاویچ جنارال انوتار را و پادشاه والاجاه ممالك ایران، نوّاب نایب السلطنه عباس میرزا را وكلای مختار خود تعیین كردند و ایشان در محل تركمان‌چای، اختیارنامه‌های خود را به هم سپردند و فصول آتیه را تعیین و قرارداد كردند.
فصل اول: بعد الیوم ما بین اعلیحضرت ایمپراطور كل ممالك اروسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران و ولیعهدان و اخلاف و حكّام ممالك و رعایای ایشان مصالحه مودّت و وفاق كامل ابدالآباد واقع خواهد بود.
فصل دوّم: از تاریخ حال، هر دو پادشاه با اجلال، عهدنامه واقعه در گلستان قراباغ را متروك و این عهدنامه جدیده میمونه را با عهود و شروط مسلوك داشته‌اند.
فصل سیم: پادشاه ممالك ایران از جانب خود و ولیعهدان، كل اولكای نخجوان و ایروان «1» را، خواه این طرف رود ارس، خواه آن طرف، به دولت روسیه واگذار می‌كند و تعهد می‌نماید كه بعد از امضای این عهدنامه در مدّت شش ماه، همه دفتر و دستور العمل كه متعلق به اداره این دو ولایت باشد، به تصرف امرای روسیه بدهد.
______________________________
(1). ملی: «ایران»
ص: 672
فصل چهارم: در باب سرحدّ دولتین ایران و روس بدین موجب خط وضع شده از نقطه سرحد مملكت عثمانی، كه در خط مستقیم به قله كوه آغوی كوچك اقرب است، ابتدا كرده و از آن‌جا تا به سرچشمه رودخانه قراسوی پایین كه از سراشیب جنوب آغری كوچك جاری است، فرود آمده به متابعت مجرای این رودخانه تا به التقای آن به رود ارس در مقابل شرور ممتد می‌شود. چون این خط به این‌جا رسید، به متابعت مجرای ارس تا به قلعه عباس آباد می‌آید و در دور تعمیرات و ابنیه خارجه آن- كه در كنار راست ارس واقع است- نصف قطری به قدر نیم فرسخ رسم می‌شود و به این نصف قطر به همه اطراف امتداد می‌یابد. همه اراضی و عرصه [ای] كه درین نصف قطر محاط و محدود می‌شود، بالانفراد تعلق به روسیه خواهد داشت و در مدّت دو ماه مشخص خواهد شد و بعد از آن از جایی كه طرف شرقی این نصف متّصل به ارس می‌شود، خط سرحد شروع و متابعت مجرای ارس می‌كند تا به معبر یدی بلوك و از آن‌جا خاك ایران به طول مجرای ارس امتداد می‌یابد تا به فاصله و مسافت سه فرسخ بعد از وصول این نقطه خط سرحد به استقامت از صحرای مغان می‌گذرد تا به مجرای رودخانه بالهارود به محلی كه در سه فرسخی واقع است، پایین‌تر از ملتقای دو رودخانه كوچك موسوم به آدینه بازار و ساری قمش و از این‌جا این خط به كنار چپ بالهارود تا به ملتقای رودخانه مذكور صعود كرده به طول كنار راست رودخانه آدینه بازار «1» و از آن‌جا تا به منبع رودخانه و از آن‌جا تا به اوج بلندی‌های چكیر امتداد می‌یابد به نوعی كه جمله آب‌هایی كه جاری «2» به بحر خزر می‌شود، متعلق به روسیه خواهد بود و همه آب‌هایی كه سراشیب و مجرای آنها به جانب ایران است، تعلق به ایران خواهد داشت. چون سرحد دو مملكت این‌جا به واسطه قلل جبال تعیین می‌یابد، لهذا قرارداد «3» شد كه پشته‌هایی كه ازین كوه‌ها به سمت بحر خزر است، به روسیه و طرف دیگر آن به ایران متعلق باشد. از قله بلندی‌های چكیر خط سرحد تا به قله كمرقوئی «4» به متابعت كوه‌هایی می‌رود كه طالش را از محال ارس
______________________________
(1). مجلس: «آدینه بازار شرقی»
(2). ملی، ملك و مجلس: «جائی»
(3). ملّی: «اقرار»
(4). ملی: «كمرقوتی»
ص: 673
متصل می‌كند. چون قلل جبال از جانبین مجرای میاه را فرق می‌دهند، لهذا درین جا نیز خط سرحد را همان [385] قسم تعیین می‌كند كه در فوق در باب مسافت واقعه در مابین آدینه بازار و قلل چكیر گفته شد. بعد از آن خط سرحد از قله كمرقویی به بلندی كوه‌هایی كه محال زوند را از محال روس فرق می‌دهد، متابعت می‌كند تا به سرحد محال ولیكج «1» همواره برطبق همان ضابطه كه در باب مجرای میاه معیّن شد، محال زوند به غیر از آن حصّه [ای] كه در سمت مخالف قلل و جبال مذكوره واقع است، ازین قرار حصّه و رسد خواهد بود.
از ابتدای سرحد محال ولیكج، خط سرحد مابین دو دولت، به قلل جبال كلوپوتی «2» و سلسله كوه‌های عظیم كه از ولیكج می‌گذرد، متابعت می‌كند تا به منبع شمالی رودخانه موسوم به آستارا پیوسته به ملاحظه همان ضابطه در باب مجرای میاه و از آن‌جا خط سرحد متابعت مجرای این رودخانه خواهد كرد تا به ملتقای دهنه آن به بحر خزر، و خط سرحد را كه بعد ازین متصرفات روسیه و ایران را از هم فرق خواهد كرد «3» تكمیل خواهد نمود.
فصل پنجم: اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران و ولیعهد آن، تمامی الكای اراضی و جزایر و جمیع قبایل خیمه‌نشین و خانه‌دار را كه در میانه خط حدود معیّنه و قلل برف‌دار كوه قفقاز و دریای خزر است، الی الابد متعلق به دولت روسیه می‌دانند.
فصل ششم: اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران به تلافی خسارت دولت و رعیّت روسیه، مبلغ ده كرور نقد كه عبارت از بیست ملیان منات «4» سفید «5» روسی است، قرار داده موعد «6» و زمان وصول این وجه در قرارداد علیحده كه لفظ به لفظ گویا «7» درین عهدنامه مندرج است، معیّن خواهد شد.
فصل هفتم: چون پادشاه ممالك ایران، نوّاب عباس میرزا را ولیعهد دولت قرار داده، ایمپراطور روسیه نیز تصدیق بر این مطلب نموده تعهد كرد كه نوّاب معزی الیه را از تاریخ جلوس بر تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق آن ملك داند.
______________________________
(1). ملی و مجلس: «ولكیج»
(2). ملی: «كوتوتی»؛ مجلس: «كلوبوتی»
(3). ملی و مجلس:+ «و»
(4). مجلس: «مناط»
(5). ملی: «سفته»
(6). مجلس: «قرارداد و عهد»
(7). مجلس:- «گویا»
ص: 674
فصل هشتم: كشتی‌های تجارت دولتین روس و ایران از هر دو طرف اجازه دارند كه در بحر خزر و طول سواحل آن به طریق سابق سیر كرده به كنارهای آن فرود آیند و در حالت شكست كشتی از هر دو طرف امداد و اعانت خواهد شد. در باب سفاین حربیّه كه علم‌های عسكریه روسیه دارند، مثل سابق اذن تردّد در بحر خزر دارند و به غیر از دولت روس، دولت‌های دیگر این اذن را ندارند.
فصل نهم: وكلا و سفراء طرفین، اعم از متوقّفین و عابرین باید از دو طرف مورد كمال اعزاز و احترام شوند و درین باب دستور العملی مخصوص از طرفین مرعی و ملحوظ گردد.
فصل دهم: در باب امر تجارت، هر دو پادشاه والاجاه، موافق معاهده جداگانه، كه به این عهدنامه ملحق می‌گردد، تصدیق نمودند و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران در باب كونسل‌ها و حامیان تجارتی كه از دولت روس كما فی السابق در هر جا كه مصلحت دولت اقتضا كند معیّن شود، تعهد می‌كند كه این كونسل‌ها و حامیان را كه زیاده از ده «1» نفر اتباع نخواهند داشت، حمایت و احترام نماید. ایمپراطور روسیه نیز در باب كونسل‌ها و حامیان تجارت ایران وعده می‌كند كه همین نحو مساوات منظور دارد. هرگاه از دولت ایران محققا شكایتی از كونسل‌های روس واقع شود، وكیل یا كارگزار «2» دولت روس كه در دربار دولت ایران متوقف است و اختیار كونسل‌ها و حامیان تجارت با اوست، اذن دارد كه امر مزبور را به عنوان عاریه به دیگری رجوع نماید.
فصل یازدهم: همه امور و ادعای تبعه طرفین كه به سبب جنگ به تأخیر افتاده، بعد از انعقاد مصالحه، موافق عدالت به اتمام خواهد رسید. مطالباتی كه رعایای جانبین از یكدیگر یا از خزانه داشته باشند، به تعجیل و تكمیل وصول‌پذیر خواهد شد.
فصل [386] دوازدهم: دولتین علیّتین معاهدتین بالاشتراك در منفعه تبعه جانبین قرارداد می‌كنند كه برای آنهایی كه ما بین خود به سیاق واحد در دو جانب رود ارس
______________________________
(1). ملی: «دو»؛ با اصل قرارداد تركمان‌چای مطابقه شد، ده نفر صحیح است.
(2). ملی و مجلس: «كارگذار»
ص: 675
املاك دارند، موعدی سه ساله مقرّر نمایند تا به آزادی در بیع و معامله آنها قدرت داشته باشند، لكن ایمپراطور ممالك روسیه در منفعت قرارداد در همه آن مقداری كه به او متعلق و واگذار می‌شود، سردار سابق ایروان حسین خان و برادر او حسن خان و حاكم سابق ایروان كریم‌خان را مستثنی می‌دارد.
فصل سیزدهم: اسرایی كه در جنگ آخر و قبل از آن و تبعه [ای] كه از هر مدت به اسیری افتاده‌اند، از هر دو طرف قرارداد شد كه در مدّت چهار ماه با اخراجات راه به قلعه عباس‌آباد فرستاده شوند كه وكلای طرفین كه در آن‌جا مأمور به این كار می‌باشند آنها را گرفته به اوطان خود برسانند و هرگاه در مدّت مذكوره تعویقی واقع شود، هر وقت از طرف مطالبه شود «1» یا اسرا خود استدعا نمایند، بلا مضایقه ردّ كرده آید.
فصل چهاردهم: از دو طرف قرین الشرف تعهد می‌شود كه رعایای جانبین، اعم از فراری و غیر فراری كه در حالت جنگ و قبل از آن به مملكت طرفین رفته‌اند یا بعد ازین بروند، در صورتی كه وجود ایشان منشأ ضرر و فسادی نباشد، مطالبه نشود ولیكن اشخاص صاحب رتبه و شأن، اعم از حكّام یا خوانین یا رؤسا و ملّاهای بزرگ و غیر آن را كه وجود ایشان در ممالك دو طرف به سبب مكاتبات و مخابرات خفیه منشأ ضرر و مرارت است، در ممالك طرفین نگاه ندارند و از حدود معیّنه در فصل چهارم اخراج سازند.
فصل پانزدهم: اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران باید از تقصیر اهالی آذربایجان از خاصّه و عامّه كه در مدّت جنگ و تصرف عساكر روسیه در ولایات استردادی كه مباشر خیانتی شده‌اند، درگذرند و هریك خواسته باشند با عیال از آن ولایت بیرون روند تا مدّت یك سال به ایشان مهلت داده شود كه اموال خود را یا بیع یا نقل به مملكت روسیه نمایند و احدی از حكّام به‌هیچ‌وجه متعرّض «2» خسارت آنها نشود و در باب بیع املاك پنجساله باید مهلت داده شود. هرگاه در مدّت یك سال مذكوره از احدی خیانتی تازه به ظهور رسد داخل در عفو و گذشت هستند.
______________________________
(1). مجلس: «كنند»
(2). مجلس: «متعارض»
ص: 676
فصل شانزدهم: بعد از امضای این عهدنامه، میمونه فی الفور وكلای مختار جانبین دستور العمل‌های لازمه به حدود خود روانه سازند كه به ترك خصومت و تعدّی پردازند.
این مصالحه نامچه در دو نسخه به یك مضمون ترتیب یافته و به دستخط وكلای طرفین رسیده و ما بین ایشان مبادله گردیده است. باید امضای این به تصدیق دو پادشاه ذی‌جاه در مدّت چهار ماه اگر ممكن شود زودتر مابین وكلای مختار ایشان مبادله شود.
تحریرا در قریه تركمان چای به تاریخ دهم شهر فیورال «1» سنه یك هزار و هشتصد و بیست و هشت مسیحیّه كه عبارتست از پنجم شهر شعبان المعظّم سنه یك هزار و دویست و چهل و سه هجری به ملاحظه و تصدیق نوّاب نایب السلطنه العلیّه رسید، به امضای وزیر امور خارجه حاجی میرزا ابو الحسن خان رسید.

فصول عهدنامه تجارت‌

بدان‌كه این عهدنامه میمونه نیز مشعر بر فصول تسعه و تفصیل فصول ازین قرار است كه ایراد می‌گردد:
فصل اول: چون دولتین علیّتین معاهدتین تمنّا دارند كه اتباع خود را از جمله منافع و فوایدی كه از آزادی و رخصت نجات حاصل می‌شود بهره‌مند دارند، لهذا به این تفصیل قرارداد كردند كه رعایا و اتباع روس كه تذكره متعارفه در دست داشته باشند، در همه ممالك ایران می‌توانند تجارت كرد و كذلك به ممالك مجاوره دولت مذكوره می‌توانند رفت و به همین نسبت اهالی ایران امتعه خود را از دریای خزر یا از راه خشكی سرحد دولتین ایران [387] و روس «2» به مملكت روس می‌توانند برد و معاوضه و بیع نمود و خرید كرده متاع دیگر بیرون برد و از هرگونه حقوق و امتیازاتی كه در ممالك اعلیحضرت ایمپراطوری به اتباع كاملة الوداد دولت‌های اروپا داده می‌شود، بهره‌مند
______________________________
(1). فوریه
(2). مجلس: «روس و ایران»
ص: 677
خواهند شد. در حالتی كه یكی از اتباع دولت روس در مملكت ایران وفات یابد، اموال منتقله او چون متعلّق به دولت روس است، بدون قصور به اقوام یا شركای او داده خواهد شد كه به اختیار تمام به نحوی كه شایسته دانند معامله نمایند و در صورتی كه اقوام و شركای او موجود نباشند، اختیار ضبط و كفالت همین اموال به وكیل یا كارگزار یا كونسل‌های روسیه واگذار می‌شود، بدون این‌كه هیچ‌گونه ممانعتی از جانب حكّام ولایت ظاهر شود.
فصل دوّیم: حجج و بروات و ضمانت‌نامه‌ها و دیگر عهدها كه برای امور تجارت خود مابین اهالی جانبین و مكتوب‌ها می‌گذرد، نزد كونسل روسیه و حاكم ولایت و در جایی كه كونسل نباشد تنها نزد حاكم ولایت ثبت می‌شود تا این‌كه هنگام منازعه بین الطرفین برای قطع دعوی برطبق عدالت لحقات لازمه نتوانند كرد، اگر یكی از طرفین خواهد بدون این‌كه به نحو مذكور فوق تمسّكات محرّره و متصدّقه كه لایق قبول هر محكمه عدالت است، در دست داشته باشد از دیگری ادعایی نماید و جز اقامه شهود دلیلی دیگر نیارد، این قبیل ادعاها و این‌گونه «1» مدّعی علیه، خود تصدیق به حقیقت آن ننماید، مقبول نخواهد شد.
همه معاملات منعقده كه به صورت مذكوره ما بین اهالی جانبین واقع شده باشد، با دقّت تمام مرعی و ملحوظ شده، هرگونه مجانبت كه در انجام آن به ظهور رسد و باعث ضرر یكی از طرفین گردد، مورث تلافی خسارت مناسبه از طرف دیگر خواهد شد و در صورتی كه یكی از تجار روس در ایران مفلس و شكسته شود، حق به ارباب طلب از امتعه و اموال او داده می‌شود، اما اگر از وكیل و كارگزار «2» یا كونسل استعلام نمایند كه مفلس مذكور، مال ممكن الصّرف [را] كه به كار استرضای همان ارباب طلب بیاید در ولایت روسیه گذاشته است، باز برای تحقیق كردن این مطلب مساعی خود را مضایقه نخواهند كرد. این قراردادها كه درین فصل معیّن گشته همچنین درباره اهالی ایران كه در ولایت روس موافق قوانین ملكیه تجارت می‌كنند، مرعی خواهد شد.
______________________________
(1). مجلس: «این‌كه»
(2). ملی و مجلس: «كارگذار»
ص: 678
فصل سیم: برای این‌كه به تجارت تبعه جانبین منافعی را كه علت غایی شروط سابقة الذكر گشته‌اند محقق و مستحكم نمایند، قرارداد شد كه از هرگونه متاعی كه به توسط تبعه روس به ایران آورده یا ازین مملكت بیرون برده شود كذلك از امتعه محصوله ایران كه به توسط تبعه آن دولت از دریای خزر یا از راه خشكی سرحد دولتین ایران و روس «1» به ولایات روس برده می‌شود و همچنین از امتعه روس كه رعایای ایران با همان راه‌ها بیرون می‌بردند، كما فی السابق در وقت داخل شدن و بیرون رفتن هر دو، یك دفعه پنج از صد گمرك گرفته می‌شود و بعد از آن هیچ گمرك دیگر از ایشان مطالبه نخواهد شد و اگر دولت روس لازم داند كه قانون تازه در گمرك و تعریف‌های «2» مجدد قرارداد كند، متعهد می‌شود كه درین حالت نیز گمرك مزبور را كه پنج از صد است، اضافه نمایند «3».
فصل چهارم: اگر دولت روس با دولت ایران یا دولت دیگر جنگ داشته باشند، تبعه جانبین ممنوع نخواهند «4» شد از این‌كه با امتعه خود از خاك دولتین علیّتین معاهدتین عبور كرده به ممالك دولت مزبوره بروند.
فصل پنجم: چون موافق عاداتی كه در ایران موجود است، برای اهالی بیگانه مشكل است كه خانه و انبار و مكان مخصوص برای وضع امتعه خود به اجاره پیدا كنند، لهذا به تبعه روس اذن [388] داده می‌شود كه خانه برای سكنی و انبار و مكان برای وضع امتعه تجارت هم اجاره نمایند، هم به ملكیت تحصیل كنند و متعلقان دولت ایران، آن خانه و انبارها و مكان‌ها را عنفا داخل نمی‌توانند شد، لیكن در وقت ضرورت از وكیل یا كارگزار «5» و یا كونسل روسیه استرخاص می‌توانند نمود كه ایشان صاحب منصب یا ترجمانی تعیین كنند كه در وقت ملاحظه خانه یا امتعه حضور داشته باشد.
فصل ششم: چون وكیل و كارگزار دولت ایمپراطوری و صاحب منصبان مأموره ایشان و كونسل‌ها و ترجمان‌ها در ایران امتعه [ای] كه به كار ملبوس ایشان بیاید، و اكثر اشیاء ضروریه معیشت برای ابتیاع پیدا نكنند «6»، لهذا می‌توانند بدون باج و خراج، هرگونه
______________________________
(1). مجلس: «روس و ایران»
(2). تعرفه‌های
(3). مجلس: «ننماید»
(4). مجلس: «نخواهد»
(5). ملی و مجلس: «كارگذار»
(6). مجلس: «نمی‌كنند»
ص: 679
امتعه و اشیا كه خاصه به مصارف ایشان تعیین شده باشد، بیاورد و كذلك این اختیارات به تمامه درباره وكیل و كارگزار و كونسل دولت ایران كه مقیم دربار دولت روس باشند، مرعی و ملحوظ خواهد شد و كسانی كه از اهل ایران برای خدمت ایلچی یا وكیل و كونسل‌ها و حامیان تجارت دولت روس لازم است، مادامی كه نزد ایشان باشند، مانند تبعه روس از حمایت ایشان بهره‌مند خواهند بود، ولیكن اگر شخصی از آنها مرتكب به جرمی شود كه موافق به قوانین ملكیه مستحقّ تنبیه باشد، در آن صورت وزیر دولت ایران یا حاكم، یا در جایی‌كه آنها نباشند، بزرگ ولایت، مجرم را به واسطه [ای] از ایلچی یا وكیل یا كونسل در نزد هركدام كه باشد مطالبه می‌كند تا اجرای عدالت شود و اگر این مطالبه مبنی باشد بر دلایلی كه جرم و تقصیر متهم را ثابت كند، ایلچی یا وكیل یا كونسل در دادن آن مضایقه نخواهند كرد.
فصل هفتم: همه ادّعاها و امور متنازع فیها كه ما بین تبعه روسیه باشد، بالانحصار به ملاحظه و قطع و فصل وكیل یا كونسل‌های اعلیحضرت ایمپراطوری برطبق قوانین و عادات «1» دولت روسیه مرجوع می‌شود و همچنین است منازعات و ادعاهایی كه ما بین تبعه روس و تبعه دولت دیگر اتفاق افتد، در حالتی كه طرفین آن راضی شوند و منازعات و ادعایی كه ما بین تبعه روس و ایران واقع شود، به دیوان حاكم شرع یا حاكم عرف ولایت، معروض و محوّل می‌گردد و ملحوظ و طیّ نمی‌شود مگر در حضور ترجمان وكیل یا كونسل‌ها، چون این‌گونه ادعاها كه یك دفعه موافق قانون طیّ شده باشد، دوباره استعلام نمی‌تواند. هرگاه اوضاع نوعی باشد كه اقتضای تحقیق و ملاحظه، ثانی كند، بدون این‌كه وكیل یا كارگزار یا كونسل روسیه را سابقا از آن اخبار شود، ملاحظه نمی‌تواند شد. درین حالت آن امر استعلام و محكوم علیه می‌تواند گردید مگر در دفترخانه اعظم پادشاهی كه در تبریز یا در طهران باشد، كذلك در حضور یك نفر ترجمان وكیل یا كونسل روسیه.
فصل هشتم: كار قتل و امثال آن گناه‌های بزرگ كه در میان خود رعایای روسیه
______________________________
(1). مجلس: «عادت»
ص: 680
واقع شود، تحقیق و قطع و فصل آن مطلق در اختیار «1» ایلچی یا وكیل یا كونسل روسیه باشد بر وفق قوانین شرعیه كه به ایشان در باب اهل ملت خود داده شده است. اگر یكی از تبعه روسیه به دعوی جرمی مستلزم السیاسه با دیگران متهم باشد، به‌هیچ‌وجه او را تعاقب و اذیّت نباید كرد مگر در صورتی كه شراكت او به جرم ثابت و مدلّل شود. درین حالت نیز مانند حالتی كه یكی از تبعه روسیه بنفسه به جرمی متهم می‌شد، حكّام ولایت می‌توانند كه به تشخیص جرم پردازند مگر در حضور گماشته [ای] از طرف وكیل و كونسل‌های روسیه. اگر در اماكن صدور جرم، از وكیل و كونسل‌ها كسی نباشد، حكّام ولایت مجرم را به جایی كه كونسل یا صاحب منصبی از دایره ولایت روسیه در آن‌جا باشد، روانه می‌كند و استشهاد مانند كه در باب برائت [389] شغل ذمّه متهم به واسطه حاكم و مفتی آن مكان از روی صداقت مرتّب و به مهر ایشان رسیده باشد و به این كیفیت عملی كه حكم جرم خواهد شد، فرستاده شود. این‌گونه استشهاد نامه‌ها، سند معتبر و مقبول ادعا خواهد بود، مگر آن‌كه متهم عدم صحّت آن را علانیه ثابت نماید و در صورتی كه متهم چنان‌كه باید ملتزم گشت و «2» فتوی صریح حاصل شود، مجرم را به وكیل یا كونسل روسیه تسلیم می‌سازند كه برای اجرای سیاستی كه در قوانین مقرّر است به مملكت روسیه بفرستد. «3»
فصل نهم: دولتین علیّتین معاهدتین، اهتمام تمام در باب رعایت و اجرای شروط این معاهده خواهند داشت. حكّام ولایات و دیوان بیگیان و سایر رؤسای طرفین هم «4» مؤاخذه شدیده داشته در هیچ حالت تخلّف و تجاوز نخواهد كرد، بل در حالتی كه تكرار تخلف چنان‌كه باید محقق شود، موجب معزولی ایشان خواهد بود.
خلاصه، ما وكلای مختار اعلیحضرت ایمپراطور كلّ ممالك اروسیه «5» و اعلیحضرت پادشاه ممالك ایران كه در ذیل دستخط نوشته‌ایم به شروطی را كه درین معاهده مندرج است و از نتایج فصل دهم عهدنامه عمده است كه در «6» همان روز در
______________________________
(1). مجلس: «اخبار»
(2). مجلس:- «و»
(3). فصل‌های ششم، هفتم و هشتم از زمره فصولی است كه سیاست كنسولی یا كاپیتولاسیون را رسما در ایران مرعی می‌داشت.
(4). مجلس:+ «از»
(5). مجلس: «روسیه»
(6). مجلس:- «در»
ص: 681
تركمان‌چای اختتام پذیرفته است و چندان اعتبار و قوه خواهد داشت كه گویا لفظ به لفظ در خود عهدنامه مرقوم و مصدّق گشته است، منتظم و مقرّر داشتیم؛ لهذا این معاهده جداگانه كه مشتمل بر دو نسخه است به توسط یا دستخط گذاشته و به مهر ما رسیده، مبادله شد.
تحریرا در قریه تركمان‌چای به تاریخ دهم شهر فیورال سنه یك هزار و هشتصد و شصت و هشت مسیحیّه كه عبارت است از پنجم شهر شعبان المعظّم سنه یك هزار و دویست و چهل و سه هجریه محمّدیه (ص).

ذكر فتنه و شورش واقعه‌ای در كرمان و یزد و اوضاع نوّاب محمّد ولی میرزا و حسن علی میرزا در آن دو ولایت و سیاست درباره محمّد قاسم خان‌

در سالی كه مرحمت پناه ابراهیم خان عم‌زاده- از قراری كه نگارش یافت- از دار الامان كرمان به دار الخلافه طهران آمده به سرای دیگر شتافت، نوّاب عباس قلی خان ولد ارشد خود را، كه بطنا نبیره حضرت صاحبقران تاجدار است، در كرمان نایب الایاله ساخت. محمد قاسم خان دامغانی برحسب صوابدید او به مباشری كار عباس قلی خان پرداخت [و] رستم خان ولد دیگر خود را به قلعه بم فرستاد و ابو القاسم خان گرّوس را در نزد او به مباشری نهاد. این ابو القاسم خان سلفا بعد سلف از معارف حكّام گروس بوده، ولی آن محمد قاسم خان دامغانی در سلك قلندران نامأنوس و چون نودولتان بر مسند عزّت كامرانی می‌نموده است. در ایّام حیات ابراهیم خان، یك دفعه طغیانی شدید ورزید و در قلعه بم شتافته، در مراسم طغیان با اهالی سیستان همداستان گردید.
شاهنشاه آگاه كه ملكی را به سواری ستاند و سپاهی را از پیغامی مغلوب گرداند، آقا محمد حسن مازندرانی پیشخدمت خاصه را مأمور فرمود و مشار الیه را از قلعه بم به تدابیر صائبه بیرون آورده باز در خدمت ابراهیم خان، سردار و كارگزار نمود. بعد از فوت
ص: 682
ابراهیم خان، باز آن نادان، حقوق جان‌بخشی حضرت صاحبقرانی را فراموش كرد و خان‌زاده جوان عباس قلی خان را فریب داده سر به طغیان برآورد. از ابتدا علی الغفله با جمعیتی كامل روی به قلعه بم گذاشت و ابو القاسم خان گرّوس را كه مخلّ كار و دولتخواه صاحبقران تاجدار می‌دانست، از میان برداشت. برادر ابو القاسم خان را نیز در شهر كرمان به برادر ملحق ساخت و شورشی عجیب در كرمان و كرمانی انداخت. طوایف بلوچ «1» فرصت غنیمت شمرده حوالی آن ولایت را یغما و غارت كردند. از قراری كه قبل ازین اشاره شد، میرزا محمد جعفر حمزه كلایی «2» [390] مازندرانی وزیر مازندران برحسب امر صاحبقران زمان به نظم كرمان روی آورده، از فرط اخلال محمد قاسم خان مزبور كاری نساخت و به مراجعت پرداخت. جمعی از معارف آن ولایت به دربار معدلت آیت به دادخواهی آمدند و به جهت نظم كار آن‌جا مستدعی تعیین امیری كارگزار شدند.
خانلر خان غلام پیشخدمت خاصّه همایون، كه ولد علی مراد خان زند و بطنا نبیره خاقان ظفرمند اعنی محمد حسن خان غفران پیوند و همنام آن جدّ ارجمند بود، حسب الامر الاعلی به نظم ولایت كرمان روی نمود. درین دو سال كه هنگامه شورش روسیه در آذربایجان واقع گردید، محمد قاسم خان مزبور، عباس قلی خان جوان مغرور را وسوسه كرده، زیاده از سابق به وادی طغیان كشانید. خانلر خان مذكور اوضاع را دیگرگون یافت و قهرا از آن‌جا بیرون آمده به عزم دار الخلافه طهران شتافت. محمد قاسم خان، نوّاب عباس قلی خان را تحریك كرد كه: خانلر خان از دو طرف، نژاد از سلاطین بزرگ دارد و شاید در ایّام سروری، چند روزی ما را معطّل بگذارد، همان بهتر كه اكنون به دفعش پردازیم و خاطر از دغدغه او فارغ سازیم.
بالجمله، ارباب حسین نامی را كه از اراذل و اوباش كرمان بود، با پنجاه نفر از اوباش و رنود از عقب خانلر خان جوان تاختند و در شب چهارشنبه بیستم شهر ربیع الثانی سنه یك هزار و دویست و چهل و سه در رباط قلعه باغین كرمان بر سر وی ریخته، او و یك نفر پیشخدمتش را مقتول ساختند و علی الصباح كوس مخالفت نواختند
______________________________
(1). مجلس: «بلوج»
(2). منسوب به حمزه كلا كه اینك جزئی از شهر بابل است؛ مجلس: «كلابی».
ص: 683
این قطعه در تاریخ قتل خانلر خان از طبع مؤلّف تراوید و در این صحیفه ثبت گردید.
لمؤلفه:
دریغا از آن خانلر خان كه بودز شاهان دوران مر او را نژاد
پدر زند و مادر ز قاجار ایل‌ز مام و پدر هر دو او شاهزاد
دریغا از آن تارك سرفرازكه در قلعه باغین كرمان فتاد
ستم شد ز كرمانیان بر كسی‌كه كرمان صفت بودیش صد بلاد
چه مهمان‌كش این خیل كرمانیان‌نكرد این ستم كس جز ابن زیاد
به كرمان قتالی ز شاه شهیدهمی رفت و كرمانیان از عناد
بكشتند آن نوجوان در عوض‌زهی دونی و فطرت كج نهاد
ادیبی چو او از ملك‌زادگان‌ندارد كسی در جهان هیچ یاد
به نظم و به نثر و به خط و به ربطبه هر فرقه [ای] بودی او اوستاد
اگرچه منش می‌نرفتم به بربه من مهربان وی زیاد از زیاد «1»
رقم خاوری كرد بی‌قلب شادبه تاریخ از خان مقتول داد بالجمله، علی الصباح كار را برملا كردند و جمعی از محصّلین مالیات و گماشتگان دیوان معدلت پیمان «2» را گرفته محبوس آوردند. از اتفاقات در همان اوقات- از قراری كه ان شاء اللّه تعالی عنقریب ذكر خواهد شد- امور دار العباده یزد اختلالی داشت، لهذا محمد قاسم خان دامغانی، جمعی از جماعت بلوچستانی و سیستانی را فراهم آورده، به اتفاق نوّاب عباس قلی خان روی به تسخیر دار العباده یزد «3» گذاشت. چون اهالی كرمان در ایّام شورش لطفعلی خان زند- از قراری كه در بدایت جلد اول اشاره شد- صدمه پرزوری به سبب قتل عام دیده بودند، از سطوت شاهنشاه صاحبقران اندیشه نمودند، در منزل رباط شمس كه آخر خاك كرمان است و دوازده فرسنگ تا دار العباده یزد مسافت دارد، اردوی نوّاب عباس قلی خان را برهم زدند و مباشر این خدمت نمایان شدند. معزّی الیه از همان‌جا به دار العلم شیراز نزد خالوی خود حضرت حسین علی میرزای فرمانفرما و پس
______________________________
(1). مجلس: «ریاد»
(2). مجلس: «سمات»
(3). مجلس:- «یزد»
ص: 684
از چندی از آن‌جا به مازندران نزد نوّاب محمد قلی میرزای ملك‌آرا كه از طرف پدر عم و از جانب مادر خال او بود، گریخت و محمد قاسم خان به قلعه بم شتافته و در آن‌جا راهی نیافته از عزیمت سیستان به دامان امان [391] سیستانیان آویخت.
بالجمله، بعد از عرض فقرات مزبور به دربار دارای عدالت دستور، نوّاب شجاع السلطنه حسن علی میرزا به ایالت ولایت كرمان و سركشی دار العباده یزد مأمور شد و با جمعیتی كه همراه داشت، روانه آن حدود و ثغور آمد. چندی- از قراری كه ذكر خواهد شد- به محاصره دار العباده یزد كوشید و بالاخره برحسب امر همایون روانه دار الامان كرمان گردید.
پس از وصول به كرمان، چندی در باغ‌نظر كه قلعه‌ای است در خارج شهر، منزل كرد و آقا علی نامی كه نبیره تقی خان افغانی درّانی و در فتنه‌جویی و آشوب‌طلبی جدّ خود را ثانی بود، سر به طغیان برآورد. چند روزی در دروب باغ‌نظر هنگامه گیرودار گرم بود و محمد حسین خان قاجار در آن گیرودار كشته گشته روی به سرایی دیگر نمود. ولد میرزا عبد الجبار كلارستانی مازندرانی، میرزا علی قلی نام، كه پدر و پسر هر دو وزیر مرحوم ابراهیم خان بودند، چون با اهل شهر زبان داشت، مستحفظین باغ‌نظر او را هدف گلوله تفنگ نمودند. دوازده شبان‌روز، آن شورش و غوغا طول كشید تا آخر الامر نایره آن فتنه به زلال تدبیرات آقا محمد حسن پیشخدمت خاصه شهریاری- كه از قرار نگارش- مأمور به نظم كار نوّاب عباس قلی خان شده بود، منطفی گردید. چندی دیگر كه «1» باز كرمانیان شبی در خانه شیخ حسن نامی كرمانی كه شیطان را در فساد ثانی بود، همّت بر جمعیت گماشتند و مجددا سر شورش داشتند، نوّاب شاهزاده ازین معنی خبردار و علی الصباح ایشان را احضار نمود و كلبعلی خان نامی را كه رأس و «2» رئیس آن قوم غدّار بود، مقتول فرمود. هفت نفر «3» دیگر از رؤسا را از دو دیده نابینا كرد. شیخ حسن صاحب‌خانه از خوف، خود را به چاهی انداخته روی به چاه عدم آورد.
خلاصه، نوّاب شاهزاده، محمد قاسم خان دامغانی را به تدابیر صائبه از سیستان
______________________________
(1). مجلس:- «كه»
(2). ملی:- «رأس و»
(3). ملی:- «نفر»
ص: 685
به كرمان كشید و آن مفسد عنید را روانه دربار صاحبقران رشید گردانید. در موقف سیاست قاهره به جرم آن همه جسارت شاهره، دیده از دیدن جهان بربست و در وطن مألوف خویش رفته، در كنج قناعت بنشست.

ذكر شورش عبد الرضا خان حاكم دار العباده یزد و اوضاع نوّاب محمد ولی میرزای شاهزاده و رفع آن از حسن اهتمامات صاحبقران آزاده‌

در اوقاتی كه امر دار الامان كرمان- از قراری كه نگارش یافت- از سوء خیالات فاسده محمد قاسم خان دامغانی اختلالی كامل یافت، نوّاب محمد ولی میرزای والی ولایت یزد، به طمع اخذ ایالت كرمان، یزد را خالی گذاشته به سمت دار الخلافه طهران شتافت و «1» عبد الرضا خان یزدی ولد محمد تقی خان بیگلربیگی قدیم یزد كه وزیر و كارگزار حضرت شاهزاده بود، به دو سه جهت دست به طغیان برگشود: اول آن‌كه، نوّاب شاهزاده به سبب سوء خلقی كه داشت و قبل ازین كلك مؤلّف آن را نگاشت، همان رفتار و كرداری كه با اهالی مملكت خراسان می‌كرد، با اهالی «2» دار العباده اشدّ از آن به میان گذاشت؛ در شش ماهه اول سال، مردم را از معاملات معاف فرمود و در شش ماهه ثانی، روزی یك هزار تومان نقد جبرا قهرا از ایشان مطالبه می‌نمود. هرگاه احیانا دیناری از آن مبلغ در آن روز قصور می‌یافت، حضرت والا در ابتدا از ضرب سنگ، فرق خویش می‌شكافت و در انتها، مباشر آن كار از ضرب سیاست آن حضرت روی از عالم برمی‌تافت.
طغیان سوء خلق به جایی رسید كه بالاخره به جهت اراجیفی چند كه شنید، قاصد جان اللّه قلی میرزای ولد ارشد خویش و میرزا مهدی قلی نوایی وزیر مصلحت كیش گردید. عبد الرضا خان و اهالی آن سامان را ازین «3» رفتارهای ناهنجار باعث
______________________________
(1). ملی:- «و»
(2). مجلس: «اعالی»
(3). مجلس: «این»
ص: 686
وحشت كامل گشت و كار از رسوم خدمت‌گزاری و وفاداری درگذشت.
دویم آن‌كه، شورش روسیه را عبد الرضا [392] خان به طرزهای عجیب شنید و- العیاذ باللّه- رشته امید از پایداری دولت سرمد برید.
سیم آن‌كه، حاكم و مباشر كرمان را كه همسایه یزد است، طاغی یافت و خود هم به مرحله طغیان شتافت.
چهارم آن‌كه، نطفه كثیفه‌اش در رحم خبیثه یكی از نسوان خفیفه بنی اسرائیلیه انعقاد یافته بود؛ به اقتضای سرشت زشت، با ولی نعمت خویش نمك به حرامی پیشه نمود. با آن‌كه سالیان دراز در اوقات فلاكت و نیاز در دار الملك خراسان و دار الخلافه طهران «1» با اعزاز از نوّاب شاهزاده سرافراز نوازش‌ها دید، باز به علت فطرت پلید، كفران نعمت ورزید و مباشر كار طغیان گردید. در غیبت نوّاب شاهزاده به فریب ولد ارجمندش چنگیز میرزا گرایید و آن جوان صاف اعتقاد را فریب داده، اشراف و اعیان و رعایای دار العباده را با خود متفق ساخت و اهل و عیال و متعلّقان نوّاب شاهزاده را به طوری مخفّف روانه دار الخلافه كرده، به ضبط خزینه و دفینه و گنجینه پرداخت.
نوّاب محمد ولی میرزا بعد از آن‌كه امر مصالحه روسیه- به طوری كه نگارش یافت- از هم گذشت، از دار الخلافه به عزیمت دار العباده یزد «2» راجع گشت. در قصبه نائین به اهل و عیال پریشان رسید و از كیفیت ماجرا مطلع گردید. لاعلاج از قصبه نائین با اهل و عیال پریشان عازم رجعت به طهران گشته، در خلط آباد نائین به ملاقات نوّاب شاهزاده شجاع السلطنه رسید. نوّاب معزی‌الیه هر قدر اصرار كرد كه او را برگرداند و ولایت دار العباده را مستخلص ساخته مجددا وی را بر مسند ایالت بنشاند، تن در نداد و با آن همه سوء احوال روی به دار الخلافه نهاد. نوّاب شجاع السلطنه بعد از وصول به دار العباده یزد، چندی در باغ خارج شهر كه به دولت‌آباد معروف است، مقیم شد و در تسخیر آن قلعه متین مستقیم آمد.
روزها به شورش و جدال مشغول بود و شب‌ها یورش به قلعه برده كار را بر محصورین تنگ می‌نمود. در خلال این احوال، جمعی از معارف دار العباده با عریضه
______________________________
(1). مجلس:- «طهران»
(2). مجلس:- «یزد»
ص: 687
خان یزد و پیشكشی زیاده به درگاه صاحبقران آزاده آمدند و از سوء سلوك كاركنان نوّاب محمد ولی میرزا شكایت‌گزار شدند. بلافاصله جمعی دیگر از عقب ایشان رسیدند و مستدعی دفع تعرض نوّاب حسن علی میرزا گردیدند. چون فضلا و علما و اعیان آن كشور، مستدعی ایالت عبد الرضا خان خیره‌سر شده بودند، لهذا اولیای دولت قاهره، دفع آن «1» فتنه‌جو را محمول به وقتی دیگر نمودند. علی العجاله خلعت و فرمان حكومت به اسم عبد الرضا خان از مصدر خلافت صادر شد و آقا محمد جعفر كاشانی تفنگدار خاصه شریفه به منع نوّاب حسن علی میرزا از محاصره قلعه به صوب آن ولایت سایر آمد. نوّاب معزّی الیه امتثال فرمان همایون را واجب شمرده، دست از محاصره قلعه برداشته- از قراری كه تحریر شد- به دار الامان كرمان روی آورد. آقا محمد اسماعیل پیشخدمت باشی اصفهانی كه حسب الامر حضرت صاحبقرانی به همراهی نوّاب شجاع السلطنه به جهت استرداد اموال نوّاب محمد ولی میرزا از عبد الرضا خان به آن سامان رفته بود، مبلغی از نقد و جنس اموال را از مشارالیه جبرا و قهرا گرفته روی به دار الخلافه نمود. نوّاب ظل السلطان علی شاه برحسب امر صاحبقران آگاه، مباشر رتق و فتق مهام دار العباده و ترقّب احوال عبد الرضا خان ناموس برباد داده گردید و امر اختلال آن ولایت، قلیل انتظامی به‌هم رسانید.
______________________________
(1). مجلس: «این»
ص: 689

بخش 2 بهاریه سال سیچقان‌ئیل مطابق با سنه یك هزار و دویست و چهل و سه و تجدید وزارت امین الدوله‌

اشاره

شیر اژدها چنگ بیشه گردون و اژدهای شیر آهنگ این فیروزه هامون، یعنی مهر آیینه‌گون، درین سال میمون، بعد از انقضای دو ساعت و سی و پنج دقیقه از شب جمعه پنجم شهر رمضان المبارك سنه یك هزار و دویست و چهل و سه هجری مطابق [393] با سال فرّخ‌فال سیچقان‌ئیل تركی به جانب خرگاه حمل آهنگ نمود و سلطان بهار امین الدوله ابر آذار «1» را مجدّدا به وزارت دیوان گلزار امر نمود «2». باد نوروزی كه نایب خسرو ربیع است، در دار الخلافه گلشن بدیع به آمدورفت پای گشاد و مشیر شكوفه بر فلك شاخسار آبروی وزارت را برباد داد و سرداران صنوبر و چنار به نظم خاور زمین گلزار مأمور شدند و امیران عرعر و شمشاد در تصرّف ارض فیض قرین گلشن و نیشابور چمن جسور آمدند.
سلطان فروردین به زیارت روضه گلشن و عزیمت سلطان‌آباد چمن، رخت كشید و سپهدار نسیم بهار خزاین متنوعه گلزار را به پارنج آن شهریار طراوت آثار پیشكش گردانید. سفیر روسی‌نژاد دی به سبب جسارت‌های پی‌درپی در دار الخلافه گلشن مقتول شد و باد نوروزی كه نایب سلطان بهار است، به اطفاء نایره این هنگامه مشغول آمد.
بزم شیلان نوروزی به آیین سنوات خلافت آراسته شد و غبار كدورت از صفحه
______________________________
(1). ملی و مجلس: «آزار»
(2). مجلس: «فرمود»
ص: 690
خاطر «1» امنای دولت برخاسته «2» [گردید].
چون در سنوات پار و پیرار به سبب مشغولی جناب آصف الدوله العلیه اللهیار خان قاجار به امورات لشكركشی بی‌شمار و مجادله با روسیه بدكردار و گرفتاری او در قید اسار، رشته مهمات دادوستد هر مملكت و دیار از هم گسسته بود، لهذا مجددا مشغولی او به كار دیوان قدر بنیان به جهات عدیده، خلاف قاعده ملكداری می‌نمود. جناب امین الدوله عبد الله خان نیز در دار السلطنه اصفهان با نوّاب سیف الدوله سلطان محمد میرزا به طوری كه در نظر داشت رایگان نگردید و مصلحت خود را در توقف آن دیار ندید و به مأمن عافیت كه عبارت از دربار دولت ابد آیت است، رخت كشیده، آرام گزید. بنابرآن در بدایت این سال فرّخ حال به حكم وراثت و لیاقت و وفور حق‌شناسی صاحبقران فتوّت آیت، بر مسند وزارت استیفای ممالك كماكان شتافت و زمام مهام دادوستد سنه سیچقان‌ئیل را كه اول سال سنوات دوازده‌گانه تركی است، در قبضه اختیار یافت. جناب آصف الدوله نیز به رسم سابق در ایوان امارت كل نشست و همّت بر نظم امور دربار و كشیكخانه كیوان آثار بست. محمد حسن خان ولد ارجمندش كه در ایّام غیبت او- از قرار نگارش- نایب دیوان بود، برحسب امر شاهنشاه تاجدار كماكان به لوازم شغل سالاری بار اقدام نمود. خاطر خطیر شاهنشاه زمان از امورات قدر بنیان آسوده گشت و از همّت دارای تاجدار، نظم هر كار و بار از حوصله اندیشه معیارشناسان كار درگذشت.

ذكر مصلحت جویی‌های سردار روسیه و آمدن نوّاب نایب السلطنة العلیّه به دربار سنیّه و سایر امور اتفاقیه بر قانون و رویّه‌

ینارال پسقاویچ سردار روسیه بعد از آن‌كه ولایات تبریز و خوی و ارومیه را تخلیه
______________________________
(1). ملی: «خواطر»
(2). ملی: «برخواسته»
ص: 691
ساخت، در باب تخلیه ایروان و لنكران به عذری موجّه پرداخت كه ظهور این مطلب موقوف به اذن و اجازه ایمپراطور اعظم نیكولای پاولیچ است و اجازه ایمپراطوری نیز بسته به سفارت نوّاب امیرزاده اعظم حضرت محمد میرزا و دیگر هیچ. هرگاه صاحبقران كشورگیر بنابر مصلحت ملكداری، نوّاب امیرزاده معزی‌الیه را به نیت تهنیت جلوس ایمپراطوری بر تخت سلطنت، به دار الملك پطرزبورغ گسیل فرمایند و ابواب موافقت را از ظهور این نوع مهربانی و الفت بر چهره اولیای آن شوكت گشایند، بی‌شایبه تردید و تشكیك، ولایات مزبوره نیز مثل خوی و ارومیه و تبریز به پارنج نوّاب امیرزاده داده شود، بلكه معادل تنخواهی كه اولیای دولت علیّه ایران خسارت كشیده‌اند، به صیغه تكلف در قبضه تصرف «1» او نهاده آید. نوّاب نایب السلطنه به جهت عرض فقرات [394] معلومه و قرار آن به اذن اولیای دولت جاوید اركان عازم دربار دولت شده، در روز چهارشنبه بیست و ششم شهر محرّم الحرام وارد آستان معدلت آیت گردید. در مجالس متعدّده در انجمن معدلت دستور سخن از صحّت و سقم این مطلب گفته شد و بالاخره گوهر این مدّعا به منقبت بیان شاهنشاه مشكل‌گشا به این طریق سفته گردید كه: نوّاب ولیعهد زمان، خود بنفسه عازم ملاقات ایمپراطور اعظم گشته و مشقت این سفر را خود متحمل شده، در راه استخلاص ولایات اسلام از تصرف كفره ظلام، از راحت تن گذشته باشد.
رأی ملك‌آرای اعلیحضرت شاهنشاهی را جمیع عقلای دربار شوكت‌مدار و امنا و وزرای درگاه فلك اقتدار پسندیدند و مباشر تهیّه و تدارك این كار، برحسب امر خسرو اعلی مقدار گردیدند.
تحف و طرفی كه مناسب عزیمت ولیعهدی چنین و لایق شأن پادشاهی چنان بود، به انضمام اسباب و اوضاع عزیمت و ادوات مكلّل به جواهر پرقیمت، تسلیم كاركنان نوّاب نایب السلطنة العلیّه نمودند و رونق ولایت عهد را از بروز تفقّدات شاهانه افزودند.
چون جناب آصف الدوله اللهیار خان در بدایت ایّام وزارت خویش در باب استرداد ولایات متصرفی روسیه ازین دولت نصرت‌كیش اصراری داشت و عزّت خود را
______________________________
(1). ملی: «تكلّف در قبضه به صیغه تصرف»
ص: 692
بسته به ظهور جنگ و مجادله می‌پنداشت و بالاخره ولایات دیگر را با خزانه بی‌مرّ بر سر این كار گذاشت و منظور نظر اقدس آن بود كه تربیتی ازو فرماید تا ازین پس به جسارت این‌گونه مطالب لب نگشاید، لهذا نوّاب ولیعهد دوران برحسب امر شاهنشاه زمان در میدان درب سرای دولت، معزی الیه را از دست رأفت پیوست خود تربیتی مشفقانه نمود.
مثنوی:
نار تو این است نورت چون بودماتمت این است سورت چون بود بالجمله، حضرت ولیعهدی پس از اتمام كار و استماع هر نوع فرمایشات از شاهنشاه تاجدار، پای عزیمت به انتظام مهام ولایت همدان برگشود. حضرت اعلی به اقتضای فصل صیف در، ییلاقات حول و حوش دار الخلافه، اوقات همایون را به صید و شكار و تماشای ارباع و مرغزار مصروف داشت و از قراری كه به خواست خدا عن‌قریب نگاشته كلك فصاحت نصیب خواهد شد، همّت ملوكانه بر انتظام امور خراسان گماشت.
[مصرا] ع:
آفتاب دولتش هرجا كه تابد جنّت است

ذكر اوضاع مملكت خراسان بعد از عزیمت حضرت شجاع السلطنه به دار الخلافه طهران و مأموریت حسین خان و حسن خان قاجار قزوینی به آن سامان‌

در سال قبل كه نوّاب شجاع السلطنة العلیّه حسن علی میرزا، برحسب امر شاهنشاه خورشیدلوا به عزم دعوای روسیه بی‌حیا روانه صوب دار الخلافه جاوید انتما «1» شد، حسب الاستدعای نوّاب معزی الیه، فرمان ایالت مملكت خراسان به نام نامی نوّاب امیرزاده اشجع هلاكو میرزا الملقب به بهادر خان صادر شد و ولد ارجمند دیگرش ارغون میرزا نیز به حكومت ولایت سبزوار و توقف در آن دیار كماكان صاحب مفاخر
______________________________
(1). ملی:- «انتما»
ص: 693
آمد. «1» ولایت ترشیز را نیز به امیر علی نقی خان عرب زنگوئی «2» حاكم طبس داد و منگوقاآن میرزا ولد اصغر خود را به اسم ایالت نزد او نهاد. پس از انقضای مدّت سه ماه، محمد خان قرایی حاكم تربت حیدریه به عادت معهوده طغیان ورزید و در سایه دیوار قباحت و وقاحت آرمید.
رضا قلی خان كرد زعفرانلو حاكم خبوشان معروف به ایلخانی به سبب عداوتی كه با محمد خان داشت، نوّاب هلاكو میرزا را به عزیمت تسخیر تربت برگماشت. در اندك زمانی از جمعیّت خراسانی معادل شش هزار نفر در خارج ارض اقدس جمع شدند و رضا قلی خان مزبور به اتفاق نجف قلی خان حاكم بزونجرد و صید محمد خان جلایر حاكم كلات و بیگلرخان [395] چاپشلو حاكم دره‌جز، هریك با جمعیّت خود، نوّاب امیرزاده را پروانه شمع آمدند. در اواسط شهر رمضان المبارك سنه یك هزار و دویست و چهل و سه از ارض فیض فرض، حركت دست داد و نوّاب امیرزاده با خوانین و آن جمعیّت آماده، روی سعادت به تسخیر ولایت تربت نهاد. در منزل رباط سفید، امیر علی نقی خان عرب زنگوئی و امیر اسد اللّه خان عرب خزیمه، حاكم طبس و قاینات، با جمعیّت خود رسیدند و با آن احتشاد زیاد و دو عراده توپ صاعقه بنیاد، قاصد تربت گردیدند.
یار محمد خان افغان هم كه از جانب كامران میرزا «3» والی هرات در غوریان با دو هزار افغان منتظر اشارتی بود، در دور تربت خود را به معسكر فیروزی نشان ملحق نمود.
یك نفر از خویشان بنیاد خان هزاره نیز به استصواب رضا قلی خان ایلخانی با هفتصد «4» نفر سوار جلادت مبانی وارد گشت و محمد خان قرایی عرصه را تنگ و خود را عاجز از جنگ دیده در ظاهر از مرحله نافرمانی درگذشت. در جزو با نوّاب هلاكو میرزا بنای مراوده گذاشت و از فرط شیطان خیالی، چنین معروض داشت كه: هرگاه نوّاب امیرزاده، حمایت و رعایت مرا قصد فرماید و گوش به عرض غرض‌آمیز خوانین نگشاید و به دستخط مبارك مرا مطمئن نماید، پالهنگ صداقت به گردن اندازم و عن‌قریب به شرفیابی
______________________________
(1). مجلس:- «ارغون میرزا ... آمد»
(2). در تاریخ جهان‌آرا، اثر میرزا محمد صادق وقایع‌نگار مروزی، زنگویی و زنگولی هر دو املا آمده است؛ ملی و مجلس: «زنگولی»
(3). مجلس: «میرزای»
(4). ملی: «هفصد»
ص: 694
آستان پردازم. نوّاب امیرزاده جوان صادق الجنان غافل از مراتب فتنه‌جویی آن ثانی شیطان، از فرط سادگی، بعضی نقوش مشعر بر منظورات مشارالیه بر صفحه رقم نمود و محمد خان بلافاصله همان شرح مرقومه را نزد خوانین معلومه گسیل نمود.
بالجمله، به یك شیطان خیالی محمد خان، اوضاع درچیده برچیده شد و نوّاب امیرزاده از دورنگی خوانین، مصلحت خود را در توقف به دور تربت ندیده و به جانب ارض اقدس گراییده آمد. فی‌مابین محمد خان و سایر خوانین خصوصیّت و موافقت تازه شد و سواره هزاره به استصواب رضا قلی خان، حول و حوش ارض اقدس را تاخته، نوای این هنگامه بلند آوازه آمد. بعد از عرض این مدعا به اولیای دولت نصرت انتما، مصلحت چنان اقتضا كرد كه نوّاب اسماعیل میرزا را كه قبل ازین حاكم ترشیز بود، والی گردانند و فتنه [ای] كه در خراسان تازه برخاسته «1»، فرو نشانند. میرزا محمد رضای فراهانی الاصل معتمد رضا قلی خان ایلخانی، مراتب والی‌گری نوّاب اسماعیل میرزا را از دار الخلافه طهران تحریر كرد و چاپار سریع این خبر بدیع را در رباط سفید- دومنزلی مشهد مقدس- آورد. جمعیت خراسانی به جهت اخبار خدمت به والی ثانی متفرق شدند و نوّاب هلاكو میرزا با خوانین اكراد و یار محمد خان افغان به ارض اقدس آمدند.
رضا قلی خان چون تشویش كامل از گرفتاری خود داشت، لهذا با نوّاب هلاكو میرزا بنای كفران گذاشت. چون والی‌گری نوّاب اسماعیل میرزا درست مشخص نبود، لهذا از فرط ناپاكی، امیرزاده دیگر نوّاب اباقا خان میرزا را كه برادر هلاكو میرزاست، والی نمود. دو روزی به خواهش نفس، او را بر سبیل عاریت بر مسند والی‌گری كشانید و نوّاب هلاكو میرزا را به طوری مخفّف، محبوس‌گانه به ولایت خبوشان كشانید. چند روز كه ازین مقدمه گذشت، هنگامه پشیمانی درین عمل از رضا قلی خان ظاهر گشت. نوّاب هلاكو میرزا را كه به خبوشان برده بود، رها ساخت و امیرزاده نیز به ولایت سبزوار نزد نوّاب ارغون میرزا آمده به عرض فقرات اتفاقیه به دربار اعلی پرداخت. رضا قلی خان چون عرصه را خالی دید، شهر نیشابور و بلوكات را كلّا متصرف گردید و جعفر قلی خان
______________________________
(1). ملی: «برخواسته»
ص: 695
ولد نجف‌قلی خان شادلو داماد خود را در آن‌جا نایب گردانید.
خلاصه، نوّاب اسماعیل میرزا با فرمان والی‌گری خراسان به ارض اقدس شتافت و چون اهل و عیال نوّاب شجاع السلطنه با مستحفظین سبزواری در ارگ بودند، راهی نیافت. با وجود منع خود از [396] دخول در ارگ، مصلحت در توقف شهر ندیده، در خارج شهر آمده، آرام گزید. چون وجود نوّاب اسماعیل میرزا با وجود اقامت نوّاب امیرزادگان در ارگ مشهد مقدس و قلعه سبزوار مانعة الجمع بود و هیچ‌یك اطاعت دیگری را نمی‌نمود، لهذا صاحبقران كشورگیر، خواست ثالثی را در این كار برگزیند تا فتنه برخاسته، فرو نشیند؛ حسین خان قاجار قزوینی سردار سابق خراسان و آذربایجان را به سرداری مملكت خراسان مفتخر فرمود و مشارالیه را به اتفاق برادرش حسن خان سارواصلان با جمعیتی از سواره و پیاده ركاب ظفرعنان، به آن صوب گسیل نمود. نوّاب اسماعیل میرزا را احضار به دربار آسمان‌مدار كردند و مأمورین در اواسط شهر صفر المظفر سنه یك هزار و دویست و چهل و چهار به ارض فیض آثار روی آوردند. حسین خان سردار پس از وصول به آن دیار، شهر و ارگ مشهد مقدس را به تدابیر صایبه متصرف شد و نوّاب امیرزاده ارغون میرزا، كماكان در ولایت سبزوار حكمروا و متوقف آمد- بمنّه وجوده.

ذكر وصول عریضه قزلباشیه كابل مصحوب حسین علی خان جوانشیر و بهبود خان كابلی و وقایع سفارت حسین علی خان جوانشیر به مملكت سند از روی حیله و تزویر و اخذ منافع كثیر

از قراری كه در وقایع جلد اول این كتاب مستطاب تحریر شد، بعد از سپری شدن دولت محمود شاه افغان و توقف او در ولایت هرات و كور كردن فتح خان شرارت آیات، برادران او بنای شورش و طغیان در ولایات متصرّفی جماعت افغان گذاشتند و هركدام
ص: 696
یك نفر از اولاد تیمور شاه را علی الظاهر به امارت برداشتند. چندی كه كار بدین كردار گذاشت، از وفور تعدّیات ایشان، ولایات «1» مزبوره زیر و زبر گشت. رنجیده نام هندو از طایفه سنكه «2»، كه به زبان هندو موی سر است، از جمله مریدان بابانانك، تسلطی كامل یافته ولایت كشمیر را مسخر ساخت و در آن دیار رایت استیلا برافراخت. اهالی ولایات كابل و پیشاور، تعدّیات برادران فتح خان را برنتافتند و استخلاص خویش را منحصر در تمسّك به اذیال حمایت اولیای دولت علیّه یافتند. جمیع خوانین و سرخیلان طوایف قزلباشیه كه در آن ولایت بودند، عریضه ارادتمندانه قلمی داشته، مصحوب حسین علی خان نام جوانشیر كه از معارف آن طایفه بود، به دربار شاهنشاهی گسیل نمودند.
مشارالیه چون در عزیمت از راه هرات واهمه داشت، لهذا از راه بیابان بلوچستان روی به صوب كرمان گذاشت. نوّاب حسن علی میرزا را در كرمان دریافت و معجّلا به دربار شوكت شتافت. بعد از ورود به توسط امنیان دولت معدلت‌آموز به شرف استسعاد حضور معدلت دستور مشرّف گردید و مستدعیات خوانین قزلباشیه به این نحو به عرض رسید كه: «ما بندگان از قدیم الایام رعیت سركار سلاطین با تمكین ایران بوده‌ایم و مدتی است كه به علت تصاریف زمان در ولایات متصرفی افغان به فراغت در مهد آسایش غنوده‌ایم. اكنون از تعدّیات فتح خان باركزائی عرصه بر ما تنگ شده و شیشه راحت این بندگان بر سنگ آمده؛ هرگاه صاحبقران كشورگیر را رأی عالم آرا به استخلاص آن مملكت و استرخاص این رعیت قرار گیرد، از فرستادن یك نفر از نوّاب شاهزادگان اعظم با جمعیّتی شایان مستدعیات ما بندگان را درپذیرد، جمیعا ملتزم و متعهدیم كه به محض وصول موكب نوّاب شاهزاده به حوالی هرات، برادران فتح خان را با دستان بسته به حضور آوریم و ولایت هرات را نیز مستخلص نموده به كاركنان دیوان همایون بسپریم.
ولایات قندهار و كابل و پیشاور نیز تا حدود پنجاب، غازیان ظفرمآب را در زیر پی ختلیان نصرت ركاب است و ما بندگان از ظهور این خدمت شایان [397] جاودان و بهره‌مند و
______________________________
(1). ملی:- «هرات و كور كردن ... ولایات»؛ افتادگی نسخه ملّی، در مطابقه با نسخه‌های كتابخانه ملك و مجلس اصلاح شد.
(2). مجلس: «رسكه»
ص: 697
كامیاب».
اعلیحضرت شاهنشاه معدلت‌انگیز بنابر مظنّه عدم رضای اولیای دولت انگریز و ظهور فتنه و آشوب در سرحدّات هندوستان و وقوع كدورت خاطر جمهوریت آن شوكت موافقت اركان، درین فقره تأمّلی بی‌نهایت فرمود. علی العجاله فرستادگان مزبور را مورد تفقّدات نامحصور داشته، به بهانه اقتضای وقت در دار الخلافه چندی مأمور به توقف فرمود. چون حسین علی خان خود در مملكت سند كاری داشت، لهذا مستدعی صدور فرمانی مشعر بر سفارش نامه‌ای به ولایت سند گشته، بعد از اصدار فرمان، از راه مملكت فارس و بحر عمّان، روی به ولایت سند گذاشت. از قراری كه- ان شاء اللّه تعالی- رقمزد كلك بیان خواهد شد، در ولایت سند خود را ایلچی دولت علیّه به قلم داد و با خدمتی نمایان بعد از چندی، پای به مراجعت ایران برگشاد.

ذكر عزیمت شاهنشاه انجم تحشّم به زیارت حضرت معصومه قم و رفتن به صوب سلطان آباد كزاز و اوضاع اتفاقیه در آن بلده بهجت انباز

بعد از قرار و مدار كار مملكت خراسان و انتهای فصل تابستان و ابتدای میزان، رأی عالم‌آرا به زیارت روضه بضعه احمدی- صلوات اللّه علیها- و مشغولی به صید و شكار در ولایات عراق مینو آثار قرار یافت و در اواسط شهر جمادی الاول سنه یك هزار و دویست و چهل و چهار، موكب ظفر شعار به آن سامان و دیار شتافت. در روز ورود موكب انجم تحشّم به دار الایمان قم، این بنده مدحت‌گزار با اهل و عیال بی‌شمار از سامان نهاوند و ولایت الوار، به طریق فرار وارد آن دیار و شرفیاب درگاه فلك‌مدار شاهنشاه تاجدار و مورد تفقّدات بی‌شمار آمد.
تبیین این مقال آن‌كه، بعد از مدت سه سنه افزون كه در آن دیار به مباشری افتادم و آدابی نیكو كه موجب مزید امیدواری رعیّت و دعاگویی دوام دولت ابدآیت بود نهادم،
ص: 698
از وفور حق‌شناسی «1» نوّاب شاهزادگان آزاده محمود میرزا و همایون میرزا، اوضاع سی ساله «2» نوكری دربار دولت جاوید را بر باد دادم [و] مدّت هفت ماه در قلعه روئین دز نهاوند كه از مستحدثات محمود میرزای ارجمند است، محبوس بودم و از زندگی و زندگانی مأیوس. بالاخره حضرت صاحبقران دادرس به توسط امنیان شوكت خداداد به دادم رسید و به نوشته و پیغام مقرّبان و حمایت همسایگان، فرار اختیار كرده، بخت سعیدم «3» به آستان خلافت نشان كشید.
هادی خان تركمان، ساكن قریه آورزمان «4» ملایر، كه در دو فرسخی نهاوند واقع است، سه روز در قریه مذكوره ما را ضیافت كرد و بقیه متعلّقان و متعلّقات را به طرز مختلفه از بلده نهاوند برآورد. بالجمله، بعد از ورود به قریه چوبین ملایر، كه اكنون معروف به دولت‌آباد است و مقرّ ایالت شاهزاده آزاده شیخ علی میرزا، در سرای حضرت میرزا محمد حسن شیرازی كه وزیر آن دیار و ربیب خالوی این مدحت‌گزار بود، منزل كردم و مدّت دوازده شبان روز در آن مكان بهجت‌اندوز در عین احترام، روز و شبی به سر آوردم.
نوّاب شیخ علی میرزا، نهایت رحمت و رأفت منظور داشت و همّت بر مرمّت احوال این جمع پریشان گماشت. تداركی كه شایسته بود، از نقود سیم و زر و اسب و استر و كجاوه و چادر مرحمت فرمود. معتمدین امین به همراه كردند تا ما را سالما غانما به شهر سلطان‌آباد كزاز «5» آوردند. این سلطان‌آباد كه از مستحدثات مرحوم یوسف خان سپهدار عراق «6» است و مشحون از آبادانی و نعمت بی‌شمار؛ حضرت غلامحسین خان سپهدار تازه كه از شرف مصاهرت شاهنشاه دوران بلند آوازه است با وجود مشغولی به خدمات ورود مسعود [398]، لازمه لطف و مهربانی به عمل آورد و تدارك دیگر از مركوب و زر بر تدارك نوّاب شاهزاده همّت سیر مزید كرد. بعد از روز استجمام، عازم دار الایمان قم شدم و در آن دیار، شرفیاب دربار انجم تحشّم آمدم. از فرط مروّت فطری،
______________________________
(1). مجلس: «شناسی»
(2). مجلس و ملك:+ «ایام»
(3). مجلس: «سفیدم»
(4). بر سر راه نهاوند به ملایر، در شمال شرقی نهاوند قرار دارد.
(5). اراك امروزی
(6). مجلس:- «عراق»
ص: 699
زخم‌های نوّاب شاهزادگان را مرهم عاطفت و مرحمت نهاد و چون اهل و عیال به همراه داشتم از التزام ركابم معاف فرموده به دار الخلافه طهران فرستاد.
و خلاصه، موكب همایون پس از چهار روز از آن روضه دلفروز، نهضت‌آرا گشت و از ورود به سلطان‌آباد كزاز، فرق سپهدار با اقتدار از گنبد دوّار برگذشت. خدمتی كه در آن سفر، حضرت سپهدار به سركار شاهنشاه تاجدار كرد، تاكنون هیچ نوكری در هیچ عهدی به عمل نیاورده و نخواهد آورد. مایعرف خود را نقدا جنسا بر طبق ارادت نهاد و در همان روز ورود، آن‌چه مایملك داشت حتی قباله املاك موروثی و مكتسبی، همه را به پارنج دارای با تاج و گنج داد. دروب انبارهای نعمت را بر روی عموم همراهان گشادند و در خصوص ادای سیورسات و علوفه، صلای یغما و غارت در دادند. در چند روز توقف موكب فیروز، حضرت سپهدار آداب آموز، افكار بوذر جمهری به كار آورد و اهل كسب سلطان‌آباد را از خرید و فروش مأكولات رطبا و یابسا منع كرد. درین منع دو خاصیت بود: یكی آن‌كه ملتزمین ركاب ظفرمآب، مایحتاج خود را از انبارهای نعمت برند و چون خلاف قانون ضیافت است، از بازار چیزی نخرند؛ خاصیت دیگر آن‌كه، به قدر ضرورت، مایحتاج از خوان نعمت بردارند و اجناس را به جهت فروش به بازار نیارند.
خلاصه، علاوه برین خدمات، با هریك از نوّاب شاهزادگان و امرا و امنا حتی آحاد لشكر، تعارفات فراخور حال از نقد و جنس معمول شده در ازاء آن‌همه خدمات، مراحم زیاده درباره آن خانه‌زاد دولت خداداد مبذول افتاد: اولا به خطاب مستطاب كدخدایی عراق سربلند گردید و پس از آن به اعطای نشانی مكلّل و مصوّر به تمثال بی‌مثال دارای آسمان محل «1» و انعام متوجّهات دیوانی و رقبات به صیغه تیول ابدی بهره‌مند آمد. موازی پنج عراده توپ قلعه‌كوب از توپ‌های ركاب ظفرمآب به جهت حفظ آن قلعه ظفر انتساب به او عنایت رفت و معادل دویست نفر غلام كه مواجب و علوفه انعام آنها از سركار معدلت فرجام است، به التزام خدمت سپهداری نیز مرحمت و هم مقرّر شد كه خندقی عمیق كه اخراجاتش از دیوان همایون داده شود، بر دور آن شهر ارزنده كنده آید و حضرت سپهدار جلیل آسوده از تعرّضات آزاد و بنده.
______________________________
(1). مجلس: «مخل»
ص: 700
بعد از قرار این امورات، موكب ظفر آیات را هنگام رجعت گشت [و] در روز پنجشنبه بیست و هفتم شهر جمادی الثانی، عرصه دار الخلافه را از یمن ورود مسعود، پایه از سپهر برین درگذشت. این بنده مدحت‌گزار به همان خدمت ملفوفه‌نگاری و كتابت اسرار در حضور همایون، كماكان سربلند و با اعتبار شدم و از مراحم گوناگون در میان امثال و اقران بهره‌مند آمدم.
سعدی:
دشمن آتش‌پرست بادپیما را بگوخاك بر سر كن كه آب رفته باز آمد به جو

ذكر ورود ینارال گربایدوف ایلچی دولت روسیه و وقوع قتل مشار الیه در دار الخلافه [دولت] بهیّه و رستگاری نایب اول و شهادت او در تقصیرات ایلچی دغل‌

این ینارال گربایدوف همشیره‌زاده ینارال پسقاویچ سردار روسیه بود و از معارف امرای آن شوكت بهیّه. در دربار ایمپراطوری در سلك وزرا منسلك بودی و حضرت ایمپراطورش، برخلاف واقع، همواره امین و خیرخواهش خطاب می‌نمودی. در هنگام انعقاد مصالحه تركمان چای حضور داشت و با ینارال پسقاویچ قرارها [399] در كار می‌گذاشت. پس از طیّ معاهده، به جهت اعلام كیفیت معامله روانه نزد ایمپراطور شد و در حضرت ایمپراطوری سخن‌گزار اوضاع نزدیك و دور. چون امنیان دولت روس، مشار الیه را از طرز و قانون اهل ایران آگاه و با كارگزاران نوّاب نایب السلطنه‌اش همراز و همراه دیدند، لهذا او را به سفارت و وكالت و توقف در دربار دولت به جهت اتمام لوازم شروط عهدنامه موافقت برگزیدند. تحف و طرفی غریبه از قبیل چهل چراغ‌های بلور و ظروف عجیبه از قطعات سنگ یشم و سماق و غیره تراشیده و مباشر كمال تصنّع گردیده بودند، با او همراه كرده و مشارالیه را با نامه دوستی ختامه ایمپراطوری به دربار دولت گسیل نمودند.
ص: 701
بعد از اطلاع كارپردازان نوّاب ولیعهد زمان از ورود او به تفلیس، نظر علی خان افشار ارومی را به مهمان‌داری تعیین گماشتند و تا ورود به دار السلطنه تبریز، كمال احترام درباره او مرعی داشتند. چون موافق عهدنامه میمونه قرار داده شده بود كه یك نفر كونسل در یكی از ولایات ایران به جهت نظم امور تجارت متوقف باشد و هنوز با امنای دولت قاهره، قطع و فصل این گفتگو نشده بود، لهذا مشار الیه معتمدی بر سبیل عاریه روانه گیلان ساخت و خود به عزیمت دربار همایون پرداخت.
محمد خان بكشلو سركرده افشار از دربار فلك‌مدار، مهمان‌دار شد و با كمال عزّت و احترام روانه دربار جاوید آثار آمد. در روز ورود او كه یكشنبه پنجم شهر رجب المرجّب سنه یك‌هزار و دویست و چهل و چهار بود، میرزا محمد علی خان كاشانی وزیر نوّاب ظلّ السلطان به اتفاق محمد ولی خان قاسملوی افشار، حسب الامر شاهنشاه تاجدار استقبالش نمودند و در سرایی كه مهمان‌خانه ایلچیان دولت روس و در محله، بازار و در جنب دروازه عراق واقع است، او را فرود آورده روزبه‌روز بر مراتب اعتبارش می‌افزودند.
یك روز بعد از ورود [او]، برحسب حكم صاحبقران مسعود، حضرت حاجی میرزا ابو الحسن خان شیرازی وزیر امور دول خارجه و اللّه قلی خان دولوی قاجار نایب نسقچی‌باشی دربار كیوان‌مدار و میرزا فضل اللّه علی‌آبادی مستوفی دیوان قضا آثار به دیدن او شتافتند و حضرتش را به احترامی تمام دریافتند. سه روز دیگر به آیینی كه معهود ایلچیان بود و به كرّات، كلك مؤلّف آن آیین را در محل خود ایراد نمود، پیشكاران پیشگاه خلافت به درگاه آسمان جاهش آوردند و لمحه [ای] او را در كشیك خانه همایون در صحبت امرای جلالت مقرون مشغول كردند.
این ینارال گربایدوف، مردی جسور و كلبی عقور بود. برخلاف سفرای سابق، از راه و رسم آدمیت و معقولیت دور و مهجور می‌نمود و همواره سخنان ناهموار بر زبان راندی و امنای بزرگ دولت را در حین مكالمات در عین خشونت به نام خواندی. ادب را نام بردی كه از كدام بوم و بر است و آزرم را خوردی كه ثمر كدام شجر. امرا و وزرای
ص: 702
ملوك را با رعایای شهر و بلوك فرق نگذاشتی و با اعلی و ادنی به طریق جسارت و خشونت سلوك مسلوك داشتی. در هنگام احضار، سردی و خشونت بسیار نمود و نصایح مشفقانه وزیر امور دول خارجه و غیره بر عدم بردباری او افزود. پس از استسعاد به بارگاه خلافت، رفتاری كه از فرط جسارت و بی‌شرمی به عمل آورد، كلك فصاحت قرار را از اقرارش آزرم است و گفتاری كه با عدم ضراعت از روی بی‌شرمی بیان كرد، مؤلّف را از بیانش شرم. اعلیحضرت شاهنشاه دانا، كه ذات همایونش سرشته از جوهر شرم و حیاست، درشتی‌های او را به نرمی جواب فرمود و سردی‌های وی را به گرمی التفات نمود. باریافتگان بارگاه فلك دستگاه، هر قدر به اشارات خفیّه و جلیّه [400] منعش كردند، سودی نداد و تا آن‌كه بعد از سپردن نامه ایمپراطور و ظهور تفقّدات نامحصور شاهنشاه مروّت گنجور عود به منزل را پای برگشاد.
حضرات امنا و وزرا مجالس متعدده ترتیب دادند و به مقام «اكرم الضّیف و لو كان كافرا» پای نهادند. چون از امنای دولت روس مأمور بود كه شروط فصول عهدنامه را به عمل آرد، لهذا از ابتدا خواست كه قراری در فصل سیزدهم، كه در باب اسرای قدیم و جدید مرقوم شده، گذارد. از این‌كه از قانون ایران و تعصّب دین‌داری ایرانیان بی‌خبر بود، لهذا اسیران گرج و ارمن را، كه از قدیم الایام در حرم محترم دولت و ارباب شوكت و اكثری ذات ولد بودند، از فرط حماقت ادعا می‌نمود. دو نفر از گرجیه مسلمه را كه در سرای جناب آصف الدولة العلیّه اللّهیار خان قاجار سالیان دراز بودند، خواست و درخواستن آنها هنگامه‌ها آراست. جناب معزی الیه به توهّم این‌كه هرگاه از در مضایقه درآید، شاید از آن مضایقه رخنه [ای] در سدّ سدید موافقت دولتین علیّتین گشاید و این جرم بر جنایات سابقه افزاید، لهذا بلا مضایقه هر دو را تسلیم كرد و از لا و نعم دم در نیاورد.
یعقوب نامی كه از اراذل ارامنه ایروان و در سلك عامّه خواجه‌سرایان حرم با عزّ و شأن بود، چون مبلغی از مال دیوان بر ذمّه داشت، بنابرآن از مطالبه وجه اندیشه و نمك به حرامی را پیشه نموده، از زشتی سرشت، روی زشت از كعبه به كنشت نهاد و «1» سفیر بی‌حیا او را تصاحب كرد و دعاوی دیوانیان را با او محوّل به دار الشرع روسیه می‌آورد.
______________________________
(1). مجلس:- «و»
ص: 703
امنای دولت قاهره، جرأت عرض وقوع این معاملات را در حضرت خلافت نداشتند، لهذا پی‌درپی بنای نصیحت به سفیر پر فضیحت می‌گذاشتند. چون گوش كفر نیوشش از پنبه ضلالت انباشته بود، لهذا نصیحت ناصحان به‌هیچ‌وجه اثری نمی‌بخشود. بالجمله، آن دو نفر مسلمه، شب و روز اوقات خویش را صرف صوم و صلوة و تلاوت كلام اللّه مجید می‌نمودند و در نزد اهالی شرع شریف به واسطه نامه و پیغام، زبان به استدعای خلاصی از چنگ كفره ظلام می‌گشودند. ائمه دین كه بر مسند شریعت غرّا مكین بودند، تكلیف شرعی خود را در استرداد آن دو مسلمه دانسته، شورشی عام برپا نمودند. در روز چهارشنبه ششم شعبان المعظّم سنه یك هزار و دویست و چهل و چهار، علما و صلحا و فضلا و اتقیا و پیشوایان ملّت بیضا و مجتهدین شریعت غرّا در جوامع دار الخلافه جمع شدند و خواص و عوام، بزم شریعت را پروانه شمع آمدند.
منظور ایشان از آن اجماع آن‌كه، سفیر بی‌حیا اندیشه‌مند گشته، از نگاهداری آن دو نفر مسلمه و یعقوب نام درگذشته باشد و از پیش تكالیف بی‌جا قلب امنیان دولت حق‌شناس را نخراشد. عوام كالانعام غافل از تدابیر فضلای اسلام چنین یافتند كه منظور، قتل ایلچی و همراهان است و ثواب این فقره، مانند جهاد در میدان. در صبح روز مزبور هركس در شهر بود، از غریب و بومی و نوكر و رعیت و عرب و عجم و ترك و دیلم با آلات و ادوات جدال روی به سرای ایلچی نمود.
امنای دولت علیّه وقتی از كار آگاه شدند كه هجوم عامّه از یك‌صدهزار گذشته بود و احدی چاره این كار را نمی‌توانست نمود. حضرت صاحبقران اعظم، نوّاب شاهزادگان اعظم و امرای معظّم و جمعی از همیشه كشیكان دربار خلافت توأم را به ممانعت و دفع، بلكه قتل عامّه برگماشت، ولی بالاخره سودی نداشت. عوام كالانعام، خروش عام برآوردند و نوّاب شاهزادگان و همراهان ایشان را با خشونت و جسارت فراوان از ممانعت منع كردند [و] علانیه گفتند كه: «اكنون پای حمایت دین مبین در میان است و حكم سلطنت را درین معامله جای بر طاق نسیان؛ اگر شما را نیز با ما شركت
ص: 704
است، بسم اللّه و هرگاه رأی ممانعت است، اینك تیغ‌های آخته اسلامیان در خونریزی كافران و هواخواهان ایشان جانكاه».
بالجمله، ایلچی مغرور [401] زنان «1» عفّت توامان و یعقوب نام بی‌ایمان را بیرون فرستاد و دروب سرای و بیوتات را بسته از روزنه و پنجره خانه دست به مدافعه برگشاد.
طفلی چهارده ساله از مسلمانان نشانه تیر تفنگ روسیان بی‌ایمان شده و ظهور این فقره باعث مزید غیرت مسلمانان آمد. عامّه خلق، یعقوب نام را در خارج سرای ایلچی پاره پاره نمودند و از دیوارهای اطراف سرای چون دعاهای مستجاب صعود نموده و در خانه او چون بلاهای ناگهانی فرود آمده، دست قدرت به دفع ایلچی و همراهان گشودند.
خلاصه، در لمحه [ای] سفیر حماقت‌نظیر را با معادل سی‌وهفت نفر از همراهان روس و گرج و ارمن مقتول ساختند و به كار یغما و غارت پرداختند. میرزا سلیمان نامی كه در سلك ارامنه و برادرزاده حضرت منوچهر خان ایچ آقاسی و تازه از تفلیس به دیدن عمّ خود آمده، در آن روز به سبب آشنایی و اتحاد مذهب به دیدن ایلچی و همراهان رفته بود، او نیز درین میانه از ضرب تیغ خونریز، وداع «2» سرای زندگانی نمود.
بیت:
آتش چو به نیستان فروزدیكسر تر و خشك را بسوزد عوام به قتل و یغما اكتفا نكرده، عمارت نشیمن ایشان را چون خانه جغدان ویران و پس از اطفاء حرارت متفرق گشته، هر فوجی به طرفی روی نمودند. از قراری كه به صحّت پیوست، در حالتی كه ایلچی گریبانش را به جهت خونریزی گرفته بودند، به ملاحظه این‌كه شاید راه نجاتی به دست آید، چندین دفعه مكرّر كلمه لا اله الا اللّه مباركه را بر زبان جاری نمود، ولی سودی نبخشود.
بالجمله، قاتلی معلوم نبود كه گریبانش به چنگ آید و باعثی پیدا نه كه كسی تواند ادعای خونی یا مالی نماید. اجماع عامّه را چاره خدای داند و احدی در اجماع عامّه چاره [ای] نتواند.
______________________________
(1). ملی: «زبان»
(2). ملی:- «وداع»
ص: 705
بالجمله، ملسوف نامی از معارف روسیه كه نایب اول ایلچی بود، در هنگام مغلوبه خود را به گوشه [ای] كشید و از نظر مردم نهان گشته، از قتل ایمن گردید. بعد از تفریق عامّه، مراتب را به اولیای دولت قاهره اعلام كرد و سلامتی خویش را به معرض عرض درآورد. باز امنیان دولت خداداد این معنی را مغتنم شمردند و مشار الیه را در خفیه از آن سرای برآورده، در ارگ همایون بردند. اجساد ایلچی و همراهان را به آیین دین مسیحی حركت داده، در كلیسیای ارامنه به عاریت نهادند و پس از آن دست همّت به مرمّت حال نایب ایلچی گشادند. ملسوف نام مزبور، تقصیرات سفیر مذكور را یكان یكان اعتراف كرد و از ظهور تفقّدات بی‌شمار صاحبقران تاجدار و انعام و احسان بسیار بر مراتب عزّت و اعتبار افزود. به مهمان‌داری نظر علی خان افشار ارومی به صوب دار السلطنه تبریز شتافت و احكام مطاعه در خصوص كیفیت وقوع این واقعه و جسارت ایلچی «1» و اجماع امت، شرف صدور یافت و انجام این مهمّ خطیر و عذرخواهی این كار سترك، محوّل به تدابیر نوّاب نایب السلطنه گردید.
[مصرا] ع:
تا چه در كار كند فكرت او
تاریخ قتل ایلچی مزبور از كلك مؤلّف ارادت دستور تراوید و به جهت یادگار درین رساله ثبت گردید.
لمؤلفه:
سفیر روس آن گربایدوف اسم‌بشد مقتول در ری از قضایا
كسی را نیست تقصیری درین كاركه خود انداخت زنگ اندر مرایا
ازو پر شد به مظلومان تطاول‌وزو بس شد به دین‌داران خطایا
طمع در كارها می‌كرد بسیاربه هر كاری همی جستی هدایا
نمی‌دادی ثمر در وی عنایات‌نمی‌كردی اثر در وی عطایا
پلنگ آهنگ او را آهنین چنگ‌گر از آیین مر او را هم ثنایا
شب و روز از جفایش مردمان رابرفتی بر فلك داد خدایا
______________________________
(1). مجلس:+ «و ایلچی»
ص: 706 كجا می‌كرد چرخ این بدلگامی‌اگر می‌دید این را در منایا
نبودی مایه كاری به عالم‌چو لفظ شبهه ای كاش و آیا
برای قتل خود بس جرم مستوربرون آورد ناگه از خفایا
[402] پی تاریخ قتلش خاوری گفت‌سفیر روس مقتول از بلایا