گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پانزدهم
سورة مریم




اشاره
این سوره به اتفاق همه،مکی است.
شمارة آیات،بقولی 98 و بقولی 99 آیه است و در جاي خود به اختلاف،اشاره خواهیم کرد.
فضیلت سوره:
ابی بن کعب،از پیامبر گرامی اسلام،نقل کرده است که هر کس این سوره را بخواند به عدد کسانی که زکریا و یحیی و مریم
و عیسی و موسی و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب را تصدیق یا تکذیب کردند،و بعدد کسانی که از خدا فرزند خواستند،
و بعدد کسانی که از خدا فرزند نخواستند،او را ده حسنه می دهد.
امام صادق(ع)فرمود:هر کس سورة مریم را بخواند،از دنیا نمیرود تا اینکه نعمتی به او داده شود که براي او و مال و
فرزندش،وسیلۀ بی نیازي باشد.در آخرت نیز از اصحاب عیسی بن مریم است و اجر او در آخرت،به اندازة ملک سلیمان است
در این جهان.
تفسیر:
در آخر سورة کهف،در بارة یگانگی خدا و دعا کردن گفتگو کرد.در آغاز این سوره در بارة پیامبران که بر این روش
برانگیخته شده اند تا مردم بآنها اقتدا کنند و بوسیلۀ آنها هدایت شوند،گفتگو می کند.می فرماید:
ص : 140
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 1 تا 6
اشاره
الَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ اَلْعَظْمُ 􀀀 داءً خَفِیا ( 3) ق 􀀀 ي رَبَّهُ نِ 􀀀 اد􀀀 زَکَرِیّ ( 2) إِذْ ن
ا􀀀 عَب منِ اَلرَّحِیمِ . کهیعص ( 1) ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ دَْهُ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اقِراً فَهَبْ لِی مِنْ 􀀀 کانَتِ اِمْرَأَتِی ع 􀀀 ائِی وَ 􀀀 والِیَ مِنْ وَر 􀀀 ائِکَ رَبِّ شَقِیا ( 4) وَ إِنِّی خِفْتُ اَلْمَ 􀀀 مِنِّی وَ اِشْتَعَلَ اَلرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُع
( لَدُنْکَ وَلِیا ( 5) یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اِجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا ( 6
ترجمه:
این است داستان اجابت پروردگارت،دعاي زکریا را.هنگامی که خدا را مخفیانه ندا کرده،گفت:خدایا استخوانم سست و سرم
سفید شده و از اجابت تو -پروردگارا-مأیوس نیستم.من از عمو زاده گان خود می ترسم و زنم نازاست.مرا از جانب خود
فرزندي بده که از من و از آل یعقوب ارث ببرد و خدایا او را پسندیدة خویش گردان.
ص : 141
تعداد آیات:
است. « کهیعص » کوفیان می گویند شش آیه و دیگران می گویند پنج آیه است.اختلاف در
قرائت:
کهیعص:ابو عمرو به امالۀ هاء و فتح یاء خوانده است.ابو علی فارسی گوید:
این حروف در حقیقت اسم هستند و از این جهت امالۀ آنها جایز است.کسایی یاء را هم اماله کرده است.
یرثنی و یرث:ابو عمرو و کسایی هر دو فعل را بجزم خوانده اند.وجه آن این است که در جواب دعا واقع شده اند.
لغت:
وهن:سستی.
از بهترین استعارات است.یعنی پیري همچون شعلۀ آتش،موهاي سر را فرا « اشتعل الرأس شیبا » اشتعال:شعله ور شدن آتش.جملۀ
گرفت.شاعر گوید:
ان تري رأسی امسی واضحا
سلط الشیب علیه فاشتعل
یعنی:اگر سرم را آشکار می نگري،بخاطر این است که آتش پیري در آن افروخته شده است.
دعاء:نیایش و درخواست حاجت در مقابل دعا،اجابت و در مقابل امر طاعت است.
گوید:مولی به هشت معنی اطلاق « مشکل القرآن » موالی:جمع مولی یعنی پسر عموها که تابع نسب هستند.ابن انباري در کتاب
می شود:منعمی که آزاد کند،شخصی که آزاد شود،دوست،سرپرست و صاحب اختیار،پسر عمو،همسایه، داماد و هم قسم.او
براي هر یک از این معانی شاهدي آورده است.
گفته می شود.شاعر گوید: « عاقر » عاقر:زن نازا.بمرد عقیم نیز
لبئس الفتی ان کنت اسود عاقرا
جباناً فما عذري لدي کل محضر
یعنی:اگر سیاه و عقیم و ترسو باشم،بد جوانی هستم و در هیچ محضري
ص : 142
عذري ندارم.
جعل:احداث بناء،ایجاد دیگرگونی،حکم کردن و وادار کردن بکاري.
اعراب:
این مصدر به مفعول اضافه شده است. «... هذا الذي یتلوه علیک » ذکر:خبر مبتداي محذوف.یعنی
.« عبده » بدل براي « زکریا »،« عبده » رحمه:مصدر مضاف بفاعل.مفعول آن
رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی
داءً خَفِیا شیبا:تمیز نسبت. 􀀀 :تفسیر براي نِ
بنا بر این مصدر اضافه به مفعول شده است. « دعائی ایاك » دعائک:به تقدیر
مقصود:
کهیعص
:در اول سورة بقره در بارة حروف معجم که در اوائل سوره ها هستند، گفتگو کرده ایم.از ابن عباس نقل شده است که:کاف
و یاء از حکیم و عین از علیم و صاد از صادق است.عطا و کلبی از وي نقل کرده اند که یعنی: « هادي » از کریم و هاء از
بنا بر این هر کدام از این حروف،بر یکی از صفات خداوند « کاف لخلقه هاد لعباده یده فوق ایدیهم عالم ببریته صادق وعده »
دلالت دارد.از امیر المؤمنین(ع)نقل شده است که در دعا گفت:
اسألک یا کهیعص .
زَکَرِیّ
ا􀀀 عَب ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ دَْهُ
:این است داستان اجابت خداوند از بندة خود زکریا. وي یکی از پیامبران بنی اسرائیل و از اولاد هارون بن عمران-برادر
موسی-است که از خداوند طلب فرزند کرد و دعایش مستجاب شد.برخی گویند:
یعنی این است داستان یادي که خداوند بوسیلۀ رحمت از بندة خود زکریا کرد.
داءً خَفِیا 􀀀 ي رَبَّهُ نِ 􀀀 اد􀀀 إِذْ ن
:وي در نهان خداي خود را خواند و حاجت خود را از او خواست.از اینجا بر می آید که مستحبّ است دعا مخفیانه بشود و
چنین دعائی به اجابت نزدیکتر است.در حدیث است که:
خیر الدعاء الخفی و خیر الرزق ما یکفی یعنی بهترین دعاها دعاي مخفی و بهترین روزیها،روزي کافی است.برخی گویند:
ص : 143
الَ رَبِّ إِنِّی 􀀀 علت اینکه مخفیانه دعا کرد،این بود که می ترسید مردم او را مسخره کنند که به پیرانه سر،فرزند می خواهد! ق
وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً :گفت:خدایا، استخوانهایم سست و سرم سپید شده است،بدیهی است که هر گاه استخوان
ها با آن همه صلابت،سست شوند دیگر تکلیف گوشت و عضله و رگ و اعصاب معلوم است.برخی گفته اند:علت اینکه از
ضعف استخوان شکایت می کند،این است که:نیرو و استقامت بدنش کم شده بود.اینکه از سپیدي سر شکایت می
کند،منظورش این است که اکنون قاصد مرگ بر سرم نشسته و ناگزیرم مرگ را در آغوش کشم!این اوصاف را براي معرفی
خود نگفت،بلکه بمنظور خشوع و تواضع بر زبان آورد.
ائِکَ رَبِّ شَقِیا 􀀀 وَ لَمْ أَکُنْ بِدُع
:من از استجابت تو مأیوس نیستم،زیرا همواره بمن لطف داشته و دعاهایم را مستجاب کرده اي.اکنون نیز امیدوارم دعایم را
مستجاب کنی و مرا نومید بر نگردانی.
ائِی 􀀀 والِیَ مِنْ وَر 􀀀 وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَ
:بیم آن دارم که پس از من موالی وارثان من شوند و ترکۀ مرا تصاحب کنند.
ابن عباس گوید:منظور از موالی کلاله-یعنی خویشاوندان پدري و مادري- است.برخی گفته اند:منظور عصبه-یعنی
خویشاوندان پدري-است.از امام باقر(ع) نقل شده است که منظور عموها و پسر عموهاست.
جبائی گوید:منظور پسر عموهاست که از اشرار بنی اسرائیل بودند.کلبی گوید:
مقصود ورثه است.
اقِراً 􀀀 کانَتِ امْرَأَتِی ع 􀀀 وَ
:اما زن من نیز نازا است.
فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ
:بمن فرزندي ببخش که بمیراث من اولویت داشته باشد و از من و از آل یعقوب،ارث ببرد.منظور یعقوب،بن ماتان برادر عمران
بن ماتان-پدر مریم-است.این قول از کلبی و مقاتل است.سدي گوید:
منظور یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم است.زیرا زکریا شوهر خالۀ مریم بود و نسب همسرش
ص : 144
به یعقوب می رسید،زیرا از فرزندان سلیمان بن داود بود.داود نیز از فرزندان یهوذا بن یعقوب بود.خود زکریا نیز از فرزندان
هارون و هارون از فرزندان لاوي بن یعقوب بود.
ابو صالح گوید:منظور این است که خداوند به او فرزندي دهد که از او مال و از آل یعقوب نبوت به ارث ببرد.حسن و مجاهد
گویند:یعنی نبوت من و آل یعقوب را به ارث ببرد.اصحاب ما به این آیه استدلال کرده اند که انبیاء مال را به ارث می گذارند
و منظور از ارث هم در آیه ارث مال است،نه علم و نبوت.می گویند.حقیقت میراث، انتقال مال از میت به بازماندگان اوست و
استعمال آن در غیر از این معنی مجازي و محتاج دلیل است.بخصوص که زکریا در دعاي خود گفت:
وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا
:خدایا،این فرزند را مرضی و مورد قبول خویش گردان که ترا فرمانبري کند.اگر ارث بمعناي نبوت بود،این جمله معنی
نداشت و بیهوده بود.مثلا صحیح نیست که کسی بگوید:خدایا براي ما پیامبري بفرست و به او عقل و اخلاق نیکو عطا کن.زیرا
پیامبر کسی است که اینطور باشد.مؤید دیگر اینکه زکریا تصریح کرد که می ترسد پسر عموهایش و ارثش شوند.از خدا
فرزندي می خواهد که وارثش شود و جلو آنها را بگیرد.بدیهی است که ترس از ارث مال بود نه از ارث نبوت!زیرا او می
دانست که اشخاص ناشایسته به این مقام نمی رسند.ممکن است گفته شود:در این صورت زکریا آدم بخیلی بوده است!لکن
چنین نیست.پسر عموهایش اشخاص ناصالحی بودند.او می ترسید که مالش را در راه نامشروع صرف کنند و این دلیل عظمت
مقام زکریاست که نمی خواست بوسیلۀ مال خویش،به اشخاص ناصالح کمکی کرده باشد.
بدیهی است که ترس زکریا از خود آنها نبود،بلکه از اخلاق زشت آنها بود.
چنان که ترس از خدا بمعناي ترس از کیفر خداست.
ص : 145
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 7 تا 11
اشاره
اقِراً وَ قَدْ 􀀀 کانَتِ اِمْرَأَتِی ع 􀀀 مٌ وَ 􀀀 أَنّ یَکُونُ لِی غُلا
􀀀
الَ رَبِّ ی 􀀀 ی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیا ( 7) ق 􀀀 لامٍ اِسْمُهُ یَحْی 􀀀 إِنّ نُبَشِّرُكَ بِغُ
􀀀
زَکَرِیّ ا
ا􀀀 ا 􀀀ی
الَ 􀀀 الَ رَبِّ اِجْعَلْ لِی آیَهً ق 􀀀 الَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً ( 9) ق 􀀀 ذلِکَ ق 􀀀 الَ کَ 􀀀 بَلَغْتُ مِنَ اَلْکِبَرِ عِتِیا ( 8) ق
( ی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیا ( 11 􀀀 رابِ فَأَوْح 􀀀 ی قَوْمِهِ مِنَ اَلْمِحْ 􀀀 الٍ سَوِیا ( 10 ) فَخَرَجَ عَل 􀀀 لاثَ لَی 􀀀 اَلنّ ثَ
اس􀀀 أَلاّ تُکَلِّمَ 􀀀
آیَتُکَ
ترجمه:
اي زکریا ترا بشارت می دهیم به پسري بنام یحیی که پیش از او همتایی برایش قرار نداده ایم.گفت:چگونه مرا پسري
است،حال آنکه زنم نازاست و من به سن پیري و سستی رسیده ام؟!گفت:فرمان خدا چنین است:خداوند می گوید:این کار
براي من آسان است.قبلا هم ترا که هیچ نبودي،آفریده ام؟گفت:خدایا براي من نشانی قرار ده.
گفت:نشانت این است که سه شبانه روز،بدون هیچ نقصی،بتوانی با مردم سخن بگویی.زکریا از محراب عبادت بسوي قوم آمد
و با آنها سفارش کرد که صبح و شام
ص : 146
خدا را تسبیح گویند.
قرائت:
عتیا و صلیا و جثیا و بکیا:حمزه و کسایی و حفص-جز در اخیر-بکسر اول و دیگران بضم خوانده اند.این کلمات بر
هستند و فاء الفعل را بتبع عین الفعل آن کسره داده اند. « فعول » وزن
لَدُنّ
􀀀
اناً مِنْ ا... 􀀀 خوانده اند.این قرائت بمناسبت این است که بعداً می گوید: وَ حَن « خلقناك » خلقتک:حمزه و کسایی
لغت:
غلام:پسر بچه،شاگرد عتی:خشک شدن بدن.
ایحاء:القاي معنی بخاطر.
اعراب:
ی􀀀 اِسْمُهُ یَحْی
:جملۀ اسمیه در محل جر و صفت غلام.
کذلک:خبر مبتداي محذوف.
در این صورت،ضمیر محذوف بی عوض مانده است. « انه سبحوا » یا « اي سبحوا » سویا:حال أَنْ سَبِّحُوا :به تقدیر
بُکْرَهً وَ عَشِیا
:مفعول فیه
مقصود:
ی􀀀 لامٍ اسْمُهُ یَحْی 􀀀 إِنّ نُبَشِّرُكَ بِغُ
􀀀
زَکَرِیّ ا
ا􀀀 ا 􀀀ی
:خداوند دعاي زکریا را مستجاب و باو وحی کرد که:بوسیلۀ فرشتگان به تو بشارت میدهیم که پسري بنام یحیی براي تو تولد
می شود.در بارة تفسیر این قسمت در سورة آل عمران گفتگو کرده ایم.
لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیا
:قتاده و ابن جریج و سدي و ابن زید گویند:یعنی قبلا کسی به این اسم نامیده نشده است.این جمله،بدو وجه یحیی را شرافت
می بخشد:
ص : 147
-1 این نام را خداوند انتخاب کرده است.بدون اینکه پدر و مادر در تعیین آن نقشی داشته باشند. 2-قبلا احدي به این نام
خوانده نشده است.امام صادق ع می فرماید:
همچنین براي امام حسین(ع)نیز قبلا هم نامی نبوده است.آسمان چهل روز بر یحیی و حسین(ع)گریه کرد پرسیدند:چگونه
گریه می کرد؟!فرمود:در موقع طلوع و غروب خورشید برنگ خون در می آمد.قاتل یحیی و قاتل حسین(ع)حرامزاده بودند.
سفیان بن عیینه از علی بن زید،از علی بن حسین(ع)نقل کرده است که:با حسین(ع)حرکت کردیم.در هر منزلی وارد می شد و
از هر منزلی حرکت می کرد،بیاد یحیی بود و یک روز فرمود:از پستی دنیا این است که سر یحیی بن زکریا براي یکی از
بدکاران بنی- اسرائیل برده شد.ابن عباس و مجاهد گویند:آیه به این معنی است که قبلا از زنان نازا فرزندي مانند او بدنیا
نیاورده بودیم.
اقِراً 􀀀 کانَتِ امْرَأَتِی ع 􀀀 لامٌ وَ 􀀀 أَنّ یَکُونُ لِی غُ
􀀀
الَ رَبِّ ی 􀀀ق
:زکریا گفت:خدایا چگونه صاحب فرزند می شوم،حال آنکه زنم نازا است؟!حسن گوید:منظور زکریا این بود که آیا خدا
آنها را بار دیگر جوان می کند یا اینکه با همان حال پیري صاحب فرزند می شوند! وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیا :قتاده و مجاهد
گویند:یعنی من بمرحله اي از سن رسیده ام که بدنم فرسوده و استخوانهایم سست شده است.قتاده گوید:بیش از 90 سالش
بود.
الَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ 􀀀 ذلِکَ ق 􀀀 الَ کَ 􀀀ق
:خداوند در جواب فرمود:امر همین است و در سن پیري نیروي شما را تجدید می کنم و به شما فرزند می دهم.
وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً
:پیش از آنکه یحیی را خلق کنیم،ترا که هیچ نبودي،از نیستی بهستی آوردم.بدیهی است که برطرف کردن مانع از وجود یک
زن و مرد براي فرزنددار شدن،آسان تر از این است که انسانی از نیستی به هستی آورده شود.از امام باقر(ع)نقل شده است
که:پنج سال بعد از این بشارت،خداوند یحیی را بوجود آورد.
ص : 148
الَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً 􀀀ق
:زکریا گفت:پروردگارا،براي من نشانی قرار ده که بوسیلۀ آن بتوانم بوقت ولادت طفل پی ببرم.
الٍ سَوِیا 􀀀 لاثَ لَی 􀀀 النّ ثَ
اس􀀀 أَلاّ تُکَلِّمَ 􀀀
الَ آیَتُکَ 􀀀ق
:خداوند فرمود:نشان تو بر این کار،این است که با بدن سالم،سه شب با مردم تکلم نکنی.ابن عباس گوید:سه شبانه روز،بدون
هیچ عذري سخن نگفت.قتاده و سدي گویند:در این مدت،بدون اینکه در زبانش عیب و خللی باشد،از سخن گفتن عاجز بود
و فقط به قرائت زبور و دعا و تسبیح اشتغال داشت.این کار غیر عادي بود.
رابِ􀀀 ی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْ 􀀀 فَخَرَجَ عَل
:ابن زید گوید:یعنی از محل نماز خارج شد و بسوي قوم خود رفت.علت اینکه محل نماز را محراب گویند،این است که هر
کس به محراب رود،گویی بجنگ با شیطان برخاسته است.اصل این کلمه به معناي نقطۀ مرتفعی است که همچون سنگر،براي
دفاع،مورد استفاده قرار می گیرد.گویند:
زکریا این بشارت را بقوم خود خبر داده بود.هنگامی که نزد آنها رفت و از سخن گفتن با آنها امتناع کرد،دانستند که دعایش
مستجاب شده و شاد شدند.
ی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیا 􀀀 فَأَوْح
:مجاهد گوید:یعنی به آنها اشاره کرد.
برخی گویند:یعنی براي آنها بر زمین نوشت که:صبح و شام نماز بگزارید.علت این که به نماز تسبیح گفته شده،این است که
نماز مشتمل بر تسبیح است.برخی گفته اند:
منظور خود تسبیح است نه نماز.ابن جریح گوید:زکریا در غرفه اي که بوسیلۀ نردبان به آنجا می رفت،مشغول عبادت بود.نماز
صبح و عشا را مردم با او می خواندند و او خود اذان می گفت.هنگامی که زبانش بند آمد،از غرفه خارج شد و اذان گفت و
نتوانست سخنی بگوید.مردم دانستند که وقت باردار شدن همسرش فرا رسیده است.
سه روز،قادر به تکلم نبود و فقط مشغول تسبیح و دعا بود.
ص : 149
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 12 تا 15
اشاره
جَبّ عَصِیا
اراً 􀀀 لَم یَکُنْ والِدَیْهِ وَ 􀀀 ک تَقِیا ( 13 ) وَ بَ  را بِ انَ 􀀀 و زَک اه 􀀀 لَدُنّ وَ 􀀀
اناً مِنْ ا 􀀀 اهُ اَلْحُکْمَ صَبِیا ( 12 ) وَ حَن 􀀀 ابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْن 􀀀 ی خُذِ اَلْکِت 􀀀 ا یَحْی 􀀀ی
( لامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیا ( 15 􀀀 14 ) وَ سَ )
ترجمه:
اي یحیی،کتاب را با نیرو بگیر.مادر کودکی به او نبوت و رحمت خویش و پاکی دادیم و او داراي تقوي بود و بپدر و مادر
نیکی می کرد و ستمکاري گنهکار نبود.سلام بر او بروزي که ولادت یافت و روزي که بمیرد و روزي که زنده شود.
لغت:
حنان:رحمت.شاعر گوید:
و یمنحها بنو شمجی بن جرم
مغیرهم حنانک ذا لحنان
یعنی:بنی شمجی بن جرم،گوسفندان خود را به او می بخشند.خدایا رحمت خود را بر ایشان نازل گردان.
اعراب:
بقوه:جار و مجرور،در محل نصب و حال است.
مقصود:
ابَ بِقُوَّهٍ 􀀀 ی خُذِ الْکِت 􀀀 ا یَحْی 􀀀ی
:در اینجا اختصاري عجیب است.یعنی:یحیی
ص : 150
را به زکریا بخشیدیم و او را صاحب عقل و خرد کردیم و به او دستور دادیم که تورات را با نیرویی که به او عطا کرده
ایم،برگیرد.برخی گفته اند:یعنی تورات را با تصمیم به اینکه بدستور آن عمل کنی،برگیر.
اهُ الْحُکْمَ صَبِیا 􀀀 وَ آتَیْن
:ابن عباس گوید:یحیی در سه سالگی به پیامبري رسید.عیاشی از علی بن ساباط روایت کرده است که گفت:در راه مصر
بمدینه رفتم و بر امام جواد داخل شدم.در اینوقت،او پنجساله بود.در باره اش تأمل کردم که در مصر اوصاف او را براي
همین که یوسف به سن »: دوستانم شرح دهم.بمن نگاه کرد و فرمود:خداوند امامت را هم مثل نبوت قرار داده است.می فرماید
پس « یحیی را در کودکی حکمت بخشیدیم »: یوسف 22 )و می فرماید )« رشد رسید و نیرو گرفت،به او حکمت و علم بخشیدیم
جایز است که حکمت را-که همان نبوت و امامت است-به مرد چهل ساله ببخشد یا بکودك خردسال.مجاهد گوید:مقصود از
حکم،قوة فهم کتاب است تا از آن فایدة بزرگ برگیرد.معمر گوید:کودکان به یحیی گفتند:بیا بازي کنیم.گفت:ما براي بازي
خلق نشده ایم.از اینرو خداوند در باره اش نازل کرد:
اهُ الْحُکْمَ صَبِیا 􀀀 وَ آتَیْن
از امام هشتم نیز این مطلب نقل شده است.
لَدُنّ
􀀀
اناً مِنْ ا 􀀀 وَ حَن
:ابن عباس و قتاده و حسن گویند:یعنی رحمت خویش را بر او نازل کردیم.جبائی گوید:یعنی قلب او را نسبت بمردم مهربان
کردیم،تا آنها را به طاعت خدا دعوت کند.عکرمه گوید:یعنی محبت خود را به او دادیم.اصل این کلمه،بمعناي شفقت و رقت
یا »: است.حنین ناقه، یعنی اشتیاق شتر بفرزندش.از امام باقر(ع)روایت شده است که:خداوند به او رحم کرد و هر گاه می گفت
کاهً :قتاده و ضحاك و ابن جریح گویند:یعنی به او عمل صالح و پاك بخشیدیم. 􀀀 جواب میداد:لبیک! وَ زَ ،« رب
حسن گوید:یعنی هر کس دینش را قبول کرد،پاك گردانیدیم.ابن عباس گوید:
منظور طاعت خدا و اخلاص است.کلبی گوید:یعنی خداوند او را بپدر و مادرش صدقه داد.جبائی گوید:یعنی بوسیلۀ
ستایش،پاکی و خوبی او را آشکار ساختیم.
ص : 151
کانَ تَقِیا 􀀀 وَ
:او در پیشگاه خدا،مخلص و مطیع و متقی بود.او هرگز حتی فکر گناه هم نکرد.
پرسش:
در اینجا خداوند می گوید:پاکی را ما به او بخشیدیم.در حالی که یحیی با مجاهدات و عبادات خود بمرتبۀ پاکی نائل آمد!
پاسخ:
منظور این است که از برکت الطاف خداوند،بپاکی نائل شده است.بخصوص که او هنوز کودکی خردسال بود.بعلاوه،وي از
هدایت الهی برخوردار گشت.
والِدَیْهِ 􀀀 وَ بَ  را بِ
:او نسبت بپدر و مادر نیکوکار بود و امر آنها را اطاعت می کرد و می کوشید که خشنودي آنها را فراهم سازد.
جَبّ عَصِیا
اراً 􀀀 لَم یَکُنْ وَ :او اهل تکبر و تطاول و گناه نبود.ابن عباس گوید:
یعنی آزارش به کسی نمی رسید.
لامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیا 􀀀 وَ سَ
:بروز ولادت و روز مرگ و روز قیامت،سلام ما بر او باد!کلبی گوید:یعنی در این روزها سلامت و امنیت دارد.در دنیا از
تأکید « حیاً » اغواي شیطان و در روز مرگ از بلاي دنیا و عذاب قبر و در روز قیامت از وحشت و عذاب جهنم،آسوده است.کلمۀ
وصف کرده است.سفیان بن « زندگان » برخی گویند:یعنی یحیی با شهداء مبعوث می شود،زیرا قرآن آنها را « یبعث » است براي
عیینه گوید:وحشتناکترین حالات انسان در سه حالت است:روزي که از رحم مادر خارج و داخل دنیاي وسیع می شود و روزي
که می میرد و خود را در میان کسانی می نگرد که آنها را ندیده است و روزي که محشور می شود و خود را در محشري
عظیم مشاهده می کند.خداوند یحیی را مورد لطف قرار داد و در این سه حالت به او ایمنی و سلامت بخشید.برخی
گویند:سلام ولادت،تفضل و سلام دوم و سوم،ثواب و جزاست.
ص : 152
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 16 تا 20
اشاره
ا بَشَراً 􀀀 ا فَتَمَثَّلَ لَه 􀀀 ا رُوحَن 􀀀 ا إِلَیْه 􀀀 جاباً فَأَرْسَلْن 􀀀 کاناً شَرْقِیا ( 16 ) فَاتَّخَ ذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِ 􀀀 ا مَ 􀀀 ابِ مَرْیَمَ إِذِ اِنْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِه 􀀀 وَ اُذْکُرْ فِی اَلْکِت
أَنّ
􀀀
الَتْ ی 􀀀 لاماً زَکِیا ( 19 ) ق 􀀀 ما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُ 􀀀 الَ إِنَّ 􀀀 منِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیا ( 18 ) ق 􀀀 الَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْ 􀀀 سَوِیا ( 17 ) ق
( لامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِیا ( 20 􀀀 یَکُونُ لِی غُ
ترجمه:
در این کتاب،از مریم یاد کن که از خانوادة خویش کنار گرفت و به سمت مشرق رفت و میان خود و ایشان حایلی افکند.ما
روح خود را پیش او فرستادیم و در برابر او بصورت بشري کامل نمودار گشت.گفت:از تو بخدا پناه می برم،اگر با تقوي
باشی.
گفت:من فرستادة خدایت هستم که تو را پسري پاك ببخشم.گفت:چگونه مرا فرزندي است،حال آنکه همسري نداشته ام که
با من بیامیزد و زناکار نبوده ام؟!
لغت:
نبذ:طرح.انتباذ یعنی انداختن.
المکان الشرقی:جانب شرق.
ص : 153
اعراب:
مکاناً:مفعول فیه.
بَشَراً سَوِیا
:حال.
مقصود:
اکنون بدنبال داستان زکریا به شرح داستان مریم و عیسی پرداخته، می فرماید:
ابِ مَرْیَمَ 􀀀 وَ اذْکُرْ فِی الْکِت
:در قرآن مجید،داستان مریم و تولد عیسی و شایستگی آنها را شرح بده،تا مردم متنبه شوند و براي تو معجزه اي باشد.
کاناً شَرْقِیا 􀀀 ا مَ 􀀀 إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِه
:هنگامی که مریم از خانوادة خود کناره گرفت و در سمت شرق جایگزین شد.
ابن عباس گوید:علت اینکه مسیحیان قبلۀ خود را در جانب مشرق قرار داده اند، همین است که مریم بسوي مشرق رفت.
جبائی گوید:براي عبادت،در سمت مشرق خلوت کرد.اصم و ابو مسلم گویند:
به آنجا رفت که مردم او را نبینند.عطا گوید:در یک روز بسیار سرد،می خواست جاي خلوتی پیدا کند و سر خود را برهنه
سازد،از اینرو در مقابل خورشید نشست تا از اشعۀ خورشید استفاده کند.
جاباً 􀀀 فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِ
:براي اینکه کسی او را نبیند،خود را از آنها پنهان ساخت.
ا بَشَراً سَوِیا 􀀀 ا فَتَمَثَّلَ لَه 􀀀 ا رُوحَن 􀀀 ا إِلَیْه 􀀀 فَأَرْسَلْن
:ابن عباس و حسن و قتاده گویند:یعنی جبرئیل را بسوي او فرستادیم و بصورت یک بشر کامل در برابر او آشکار گشت.علت
اینکه جبرئیل را روح نامیده،این است که وي روحانی است.علت اسناد روح بخویش تشریف و تجلیل است. ابو مسلم
گوید:یعنی براي روحی که مسیح از آن خلق شد،انسانی صورت بست.معناي اول مورد قبول همۀ مفسرین است.عکرمه گوید:
هنگامی که مریم حائض می شد،از مسجد خارج می شد و پیش خالۀ خود-زن زکریا-
ص : 154
می رفت و چون پاك می شد،باز می گشت.در همانوقتی که در خانۀ خالۀ خود بود در طرفی که خورشید می تابید میان خود
و اهل خانه حایلی ایجاد کرد که شستشو و نظافت کند.در این وقت جبرئیل بصورت جوانی نزد او آمد.مریم از دیدن او
ناراحت شد و از او بخدا پناه برد.
منِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیا 􀀀 الَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْ 􀀀ق
:گفت:من از تو بخدا پناه می برم،اگر اهل تقوي هستی،از پیش من خارج شو.در اینجا بازگشت جبرئیل را مشروط به تقوي
می کند،زیرا آدم با تقوي،از پناه بردن بخدا وحشت می کند و مرتکب گناه نمی شود.درست مثل این است که گفته شود:اگر
مؤمنی،این کار را نکن.
مقصود این است که اگر تقوي داري،پند بگیر.برخی گویند:منظور این است که تو تقوي نداري،زیرا اگر تقوي داشتی به من
نگاه نمی کردي.
لاماً زَکِیا 􀀀 ما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُ 􀀀 الَ إِنَّ 􀀀ق
:جبرئیل در جواب او گفت:
من فرستادة خدایت هستم.می خواهم بتو فرزندي ببخشم که از هر آلودگی پاك باشد.
ابن عباس گوید:یعنی می خواهم پیامبري بتو ببخشم.
لامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِیا 􀀀 أَنّ یَکُونُ لِی غُ
􀀀
الَتْ ی 􀀀ق
:مریم گفت:
چگونه من صاحب فرزند خواهم شد،حال آنکه من همسري نداشته ام و دختر آلوده اي هم نبوده ام؟!زیرا مادر شدن،بطور
گویند که در طلب زناست. « بغی » معمولی از راه آمیزش دو جنس مخالف امکان دارد.زن زنا کار را از اینرو
از این آیات بر می آید،که غیر انبیا نیز می توانند اظهار معجزه کنند،زیرا مریم،پیامبر نبود.مع الوصف،دیدن یک فرشته و
بشارتی که از او شنید و باردار شدن او بدون آمیزش با مرد،از بزرگترین معجزات است.
کسانی که اظهار معجزه را از غیر پیامبر تجویز نمی کنند،در این باره اقوال مختلفی دارند.بلخی گوید:اینها معجزات عیسی و
اساس نبوت او هستند.
ص : 155
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 21 تا 30
اشاره
( کاناً قَصِیا ( 22 􀀀 کانَ أَمْراً مَقْضِ یا ( 21 ) فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَ 􀀀 مِنّ وَ
ا􀀀 ر لِلنّ وَ حَْمَهً
اسِ􀀀 آی ق رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ هًَ الَ 􀀀 ذلِکِ 􀀀 الَ کَ 􀀀ق
أَلاّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ
􀀀
ا 􀀀 ا مِنْ تَحْتِه 􀀀 داه 􀀀ا􀀀 ذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیا ( 23 ) فَن 􀀀􀀀 ا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ ه 􀀀 الَتْ ی 􀀀 ی جِذْعِ اَلنَّخْلَهِ ق 􀀀 خاضُ إِل 􀀀 جاءَهَا اَلْمَ 􀀀 فَأَ
فَإِمّ تَرَیِنَّ مِنَ اَلْبَشَرِ أَحَداً
ا􀀀 عَی ساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیا ( 25 ) فَکُلِی وَ اِشْرَبِی وَ قَرِّي نْاً 􀀀 تَحْتَکِ سَرِیا ( 24 ) وَ هُزِّي إِلَیْکِ بِجِ ذْعِ اَلنَّخْلَهِ تُ
ا أُخْتَ 􀀀 ا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیا ( 27 ) ی 􀀀 الُوا ی 􀀀 ا تَحْمِلُهُ ق 􀀀 منِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ اَلْیَوْمَ إِنْسِیا ( 26 ) فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَه 􀀀 فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْ
الَ إِنِّی 􀀀 کانَ فِی اَلْمَهْدِ صَبِیا ( 29 ) ق 􀀀 الُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ 􀀀 شارَتْ إِلَیْهِ ق 􀀀 کانَتْ أُمُّکِ بَغِیا ( 28 ) فَأَ 􀀀 ا 􀀀 کانَ أَبُوكِ اِمْرَأَ سَوْءٍ وَ م 􀀀 ا 􀀀 ارُونَ م 􀀀ه
( ابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا ( 30 􀀀 انِیَ اَلْکِت 􀀀 اَللّ آت
􀀀
عَبْدُ هِ
ص : 156
ترجمه:
گفت:چنین است.خدایت گفت:این کار بر من آسان است.براي اینکه او را براي مردم آیتی گردانیم و رحمتی از جانب ما
باشد و این امر،حتمی و مسلم است، مریم به عیسی باردار شد و با حمل خود بجایی دور دست رفت.درد زایمان او را بطرف
تنۀ خرمایی آورد.گفت:اي کاش،پیش از این جان سپرده بودم و موجودي ناچیز و فراموش شده بودم!از پایینش به او ندا کرد
که غم نخور.خداوند از زیر پاهاي تو نهري جاري کرده است.تنۀ درخت خرما را بجنبان تا خرماي چیده،براي تو بیندازد.
بخور و بیاشام و دیده روشن باش.اگر بشري دیدي،بگو:من براي خداوند روزه نذر کرده ام و امروز با انسانی سخن نمی
گویم.مریم طفل را پیش قوم آورد.گفتند:اي مریم،چیز عجیب و بی سابقه اي آورده اي!اي خواهر هارون،پدرت مردي بد و
مادرت زنی زناکار نبود.مریم به طفل اشاره کرد.گفتند:چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم!!عیسی گفت:من
بندة خدایم که بمن کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است.
قرائت:
نسیا:حمزه و حفص بفتح نون و دیگران بکسر خوانده اند.ابو علی گوید:
بفتح نون یعنی چیز کوچک.مثل نعل.دیگران گویند:چیزي که مورد توجه نباشد.
گروهی از اهل ادب،بکسر نون را ترجیح داده اند.شاعر گوید:
کأن لها فی الارض نسیا تقصه
علی امها و ان تخاطبک تبلت
یعنی:آن کنیز بقدري حیا می کند که گویی با چیز کوچکی که بر روي زمین افتاده،مشغول گفتگوست و اگر با تو سخن
گوید،خیلی آرام است.
ص : 157
من تحتها:اهل مدینه و اهل کوفه-بجز ابو بکر و سهل-بکسر میم و دیگران بفتح خوانده اند.منظور جبرئیل یا عیسی است،لکن
ارجح این است که منظور عیسی است.
تساقط:حفص از عاصم بضم تاء و کسر قاف و حماد از عاصم و بصیر از کسایی و یعقوب و سهل به یاء و تشدید سین و حمزه
بفتح تاء و تخفیف سین و دیگران بفتح تاء و تشدید سین خوانده اند.همۀ اینها از لحاظ معنی یکی است.
لغت:
قصی:دور:
گاه با همزه و گاه با باء متعدي می شود.شاعر گوید: « جاء » اجاء:فعل
و جار سار معتمداً علینا
اجاءته المخاوف و الرجاء
یعنی.همسایه اي که به اعتماد ما حرکت کرد،ترسها و امیدها او را نزد ما آورد.
سري:نهر.
قرور:روشنایی چشم.
جنی:میوه اي که چیده شده است.
فري:دروغ.
اعراب:
عینا:تمیز نسبت.
کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا 􀀀
فعل تام است.در « کان » کانَ ذُو عُسْرَهٍ که در آنجا نیز 􀀀 حال است.نظیر وَ إِنْ « صبیا ». است « وجد » در اینجا فعل تام و به معناي « کان »:
تام است: « کان » شعر زیر نیز
اذا کان الشتاء فادفؤنی
فان الشیخ یهدمه الشتاء
یعنی:هر گاه زمستان نشد،مرا گرم کنید که زمستان،پیر را از پاي در می آورد.
مقصود:
ذلِکِ􀀀 الَ کَ 􀀀ق
:جبرئیل هنگامی که تعجب مریم را از شنیدن آن بشارت مشاهده
ص : 158
کرد،به او گفت:امر خداوند همین است که براي تو بیان کردم.
الَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ 􀀀ق
:خداي تو می گوید:بوجود آوردن فرزند از دوشیزه اي که با مردي نیامیخته،براي من دشوار نیست.
مِنّ
ا􀀀 ر لِلنّ وَ حَْمَهً
اسِ􀀀 آی وَ لِنَجْعَلَهُ هًَ
:منظور ما این است که این امر خارق العاده را شاهدي بر نبوت او و دلیلی بر برائت مادرش قرار دهیم و نعمتی باشد از جانب
ما براي انسان ها که بوسیلۀ او هدایت بشوند.
کانَ أَمْراً مَقْضِیا 􀀀 وَ
:خلقت عیسی بدون داشتن پدر،امري است حتمی و ارادة خداوند بر انجام آن تعلق گرفته است.
فَحَمَلَتْهُ
:در همان حال،مریم به عیسی باردار شد.برخی گویند:جبرئیل در گریبان او دمید و همانوقت احساس حمل کرد.برخی گویند
در آستینش دمید.از امام باقر(ع)نیز روایت شده است که جبرئیل در گریبان مریم دمید و در همان لحظه عیسی در رحم مادر
ایجاد شد،در حالی که در رحم زنهاي دیگر آفرینش و پرورش طفل نه ماه طول می کشد.مریم از آنجا بیرون آمد و شکمش
برآمده و سنگین شده بود.
خالۀ مریم از دیدن او ناراحت شد و مریم که از خالۀ خود و زکریا خجالت می کشید، از نزد آنها رفت.
کاناً قَصِیا 􀀀 فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَ
:مریم از نزد ایشان به نقطه اي دور دست،رفت.برخی گویند:یعنی از حیا و ترس تهمت،بجاي دور دستی رفت.در بارة مدت
حمل مریم اختلاف است:برخی گویند:یک ساعت طول کشید.ابن عباس گوید:یک ساعت پس از رفتن به آن نقطۀ دور
دست،طفل بدنیا آمد،زیرا خداوند میان رفتن مریم به آنجا و ولادت طفل،فاصله اي ذکر نکرده است.می فرماید: فَحَمَلَتْهُ
جاءَهَا و حرف فاء براي تعقیب است.مقاتل گوید:مریم در سن ده سالگی،در یک ساعت باردار شد و در یک 􀀀 فَانْتَبَذَتْ فَأَ
ساعت،اندام طفل تشکیل گردید و در یک ساعت طفل بدنیا آمد.ولادت طفل هنگامی بود که قرص سیمنگون خورشید،چهره
در پشت افق می کشید. از امام صادق(ع) روایت شده است که:مدت حمل مریم،نه ساعت طول کشید.شش ماه و هشت ماه نیز
ص : 159
گفته اند.اگر هشت ماهه بدنیا آمده باشد،با توجه به اینکه طفل هشت ماهه زنده نمی ماند،خود معجزه اي است.
ی جِذْعِ النَّخْلَهِ 􀀀 خاضُ إِل 􀀀 جاءَهَا الْمَ 􀀀 فَأَ
:ابن عباس و مجاهد و قتاده و سدي گویند:
یعنی درد زایمان مریم را بطرف درخت خرمایی کشاند تا بر آن تکیه دهد.ابن عباس گوید:چشم مریم به تپه اي افتاد و با
سرعت بطرف آن رفت.در آنجا تنۀ درخت خرمایی بود که شاخ و برگ نداشت.
ذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیا 􀀀􀀀 ا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ ه 􀀀 الَتْ ی 􀀀ق
:هنگامی که طفل بدنیا آمد،گفت:اي کاش قبل از این واقعه مرده بودم و همچون موجودي حقیر و ناچیز بدست فراموشی
سپرده شده بودم.
أَلاّ تَحْزَنِی
􀀀
ا 􀀀 ا مِنْ تَحْتِه 􀀀 داه 􀀀ا􀀀فَن
:ابن عباس گوید:جبرئیل سخن او را شنید و از زیر آستینش به او ندا کرد که محزون نباش.برخی گویند:جبرئیل از دامنۀ کوه
به او ندا کرد.گروهی از مفسران گویند:این ندا از عیسی بود که او را آرامش می بخشید.
علت اینکه آرزوي مرگ کرد،این بود که می ترسید نتواند تکالیف خود را نسبت به نوزاد انجام بدهد.از امام صادق علیه
السلام روایت شده است که از ترس مردم آرزوي مرگ می کرد،زیرا در میان ایشان آدم عاقل و با کمالی نبود که او را
تصدیق کند و لکۀ تهمت را از دامنش بزداید.
قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیا
:جبرئیل یا عیسی براي برطرف کردن اندوه از قلب شکستۀ مریم،به او گفت:غصه نخور.خداوند از زیر پاهاي تو نهري جاري
کرده است که از آن بنوشی و خود را شستشو کنی.گویند.در آنجا نهري بود که آب آن خشکیده بود.خداوند در آن نهر آب
جاري کرد و تنۀ درخت خرما را سرسبز و بارور گردانید.برخی گویند:جبرئیل یا عیسی پاي بر آن نهر زد و آب بجریان در
آمد.
یعنی عیسی.حسن گوید:بخدا،عیسی بندة سري و شریفۀ خداوند بود. « سري »: برخی گویند
ساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیا 􀀀 وَ هُزِّي إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُ
:اکنون درخت
ص : 160
خرما را بجنبان تا خرماي چیده شده،بر زمین بیفتد و از آن بخوري.امام باقر علیه السلام می فرماید:زنانی که وضع حمل کرده
اند،رطب نمی خورند،ولی خداوند بمریم رطب عطا کرد.گویند:درخت خرما خشک و بی بر بود،زیرا اگر سبز و بارور
بود،خود مریم آن را می جنبانید و نیازي به این دستور نداشت.مخصوصاً که آن موقع، فصل زمستان هم بود.این یکی از
معجزات است که خرماي بی موسم،از چوب خشک، ناگهان بوجود آید.در روایت است که این تنۀ درخت،سر نداشت،همین
که مریم پاي خود را به آن زد،سبز و بارور شد.
فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّي عَیْناً
:اي مریم،از این رطب بخور و از این آب بنوش و خوشدل باش.برخی گویند:یعنی به این طفل که می نگري،دیده ات را
خنک گردان،زیرا اشک شادي سرد و اشک غم گرم است.برخی گویند:یعنی با دیدن این طفل محبوب،چشمان تو آرامش
پیدا می کنند.
منِ صَوْماً 􀀀 فَإِمّ تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْ
ا􀀀
:هر گاه بشري ببینی که از تو در بارة این طفل سؤالی کند،بگو:من روزة صمت گرفته ام.یعنی:با خداي خود عهد کرده ام که
با کسی تکلم نکنم.قتاده گوید:یعنی روزه دارم و باید از خوردن و آشامیدن و سخن گفتن خودداري کنم.مریم مأمور می شود
که با کسی سخن نگوید،تا خود طفل سخن بگوید و دامن مادر را از لکۀ تهمت پاك سازد.گویند:در میان بنی
اسرائیل،کسانی بودند که همانطوري که روزه می گرفتند و غذا نمی خوردند، روزه می گرفتند و با کسی سخن نمی
گفتند،مدت روزه از صبح تا شام بود.
فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیا
:من روزه دارم و با کسی سخن نمی گویم.البته،این اندازه اجازه داشت که سخن بگوید،اما بیشتر از آن،اجازه نداشت.این
معنی از سدي است.ابو علی جبائی گوید:خداوند قبلا به او امر کرده بود که نذر سکوت کند و هر گاه کسی از او سؤال
کند،با اشاره به او فهماند که روزة سکوت گرفته است.زیرا صحیح نیست که خداوند به او دستور دهد که بدروغ،بگوید:روزة
سکوت گرفته ام.
ا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیا 􀀀 الُوا ی 􀀀 ا تَحْمِلُهُ ق 􀀀 فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَه
:مریم،عیسی را
ص : 161
که در پارچه اي پیچیده بود،بسوي قوم خود آورد.گفتند:اي مریم کار ناپسندي کرده اي.
ارُونَ 􀀀 ا أُخْتَ ه 􀀀ی
:در اینباره اقوالی است:
-1 این هارون در میان بنی اسرائیل مردي صالح بود و هر کس اهل صلاح بود، به او نسبت داده می شد.این قول از ابن عباس و
قتاده و کعب و ابن زید و مغیره بن شعبه و مروي از پیامبر گرامی اسلام است.گویند:وقتی از دنیا رفت،چهل هزار نفر بنام
هارون،جنازه اش را تشییع کردند،بنا بر این،خواهر هارون،یعنی کسی که از لحاظ شایستگی شبیه هارون است.
-2 هارون برادر پدري مریم و مردي نیکو روش بود.این قول از کلبی است.
-3 سدي گوید:هارون برادر موسی بود و مریم به او نسبتی داشت.
-4 سعید بن جبیر گوید:او مردي بدکار بود،منظور این است که تو از لحاظ بدي و آلودگی شبیه وي هستی.
کانَتْ أُمُّکِ بَغِیا 􀀀 ا 􀀀 کانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ م 􀀀 ا 􀀀م
:اي خواهر هارون!پدرت مرد بدي نبود،و مادرت مرتکب زنا نمی شد.
شارَتْ إِلَیْهِ 􀀀 فَأَ
:مریم اشاره به عیسی کرد و به آنها فهمانید که با او صحبت کنند و جریان را از او بپرسند.
کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا 􀀀 الُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ 􀀀ق
:آنها از این اشارة مریم در شگفت مانده،گفتند:چگونه با طفلی که در گهواره است و هنوز شیر می خورد،تکلم کنیم؟ برخی
گویند:یعنی چگونه با طفلی که در دامان مادر خفته است و شیر می خورد سخن بگوییم.زیرا عیسی در آن نقطۀ دور
افتاده،گاهواره اي نداشت و گاهوارة او دامن پر مهر مادر بود.
سدي گوید:آنها از این اشارة مریم خشمگین شده،گفتند:ما را مسخره می کند و مسخرة او براي ما از زنا کاریش دشوارتر
است!همین که عیسی به سخن آمد گفتند:واقعه اي عظیم است!!!
ص : 162
ابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا 􀀀 انِیَ الْکِت 􀀀 اللّ آت
􀀀
الَ إِنِّی عَبْدُ هِ 􀀀ق
:عیسی به سخن آمد و به- بندگی خود در پیشگاه خداوند اعتراف کرد و از همان وقت،راه را بر کسانی که ادعاي خدایی او
کردند،مسدود کرد و گفت:خداوند کتاب خود را بر من نازل کرده و مرا به افتخار نبوت،مفتخر ساخته است،گویا خداوند
عیسی را به سخن در آورد تا کسی در بارة او غلو نکند،زیرا می دانست که بعداً در بارة او غلو خواهند کرد. حسن و جبائی
گویند:خداوند در همان موقع،عقل عیسی را کامل کرد و او را براي هدایت بشر برانگیخت.این هم معجزة دیگري است.وهب
گوید:وقتی که عیسی با آنها تکلم کرد:چهل روزه بود.ابن عباس و اکثر مفسرین گویند:همان روز ولادتش بود.ظاهر از کلام
خدا همین است.برخی گویند:یعنی من بندة خدا هستم و خداوند بزودي کتاب خود را بر من نازل می کند و بمن مقام
پیغمبري می دهد.این اعجاز براي تبرئۀ مریم صورت گرفت.
ص : 163
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 31 تا 35
اشاره
لامُ􀀀 جَبّ شَقِیا ( 32 ) وَ اَلسَّ
اراً 􀀀 لَم یَجْعَلْنِی والِدَتِی وَ 􀀀 ا دُمْتُ حَیا ( 31 ) وَ بَ  را بِ 􀀀 اَلزَّک م اهِ 􀀀 و بِالصَّلا هِ􀀀 أَو صانِی 􀀀 ا کُنْتُ وَ ْ 􀀀 ارَکاً أَیْنَ م 􀀀 وَ جَعَلَنِی مُب
لِلّ أَنْ یَتَّخِذَ
􀀀
کانَ هِ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ عِیسَ ی اِبْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ اَلْحَقِّ اَلَّذِي فِیهِ یَمْتَرُونَ ( 34 ) م 􀀀 عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیا ( 33 )
( ما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 35 􀀀 ی أَمْراً فَإِنَّ 􀀀 ذا قَض 􀀀 حانَهُ إِ 􀀀 مِنْ وَلَدٍ سُبْ
ترجمه:
خداوند،مرا در هر کجا باشم،مبارك گردانیده و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است.او مرا نسبت بمادرم نیکو کار
گردانیده و ستمکاري نگون بخت نساخته است.سلام بر من،بروز ولادت و روز مرگ و روز قیامت،این است عیسی بن
مریم،سخن حقی که در بارة آن شک می کنند،براي خداوند سزاوار نیست که فرزندي بگیرد،او منزه است هر گاه امري را
مقرر بدارد،به آن می گوید:باش و هستی می پذیرد.
قرائت:
هذا الکلام » قول الحق:عاصم و ابن عامر و یعقوب به نصب و دیگران برفع خوانده اند.رفع بنا بر تقدیر مبتداست.یعنی
ممکن است این مبتدا ضمیري باشد که مرجع آن عیسی است.زیرا به عیسی،روح و کلمۀ خدا گفته شده است.اما نصب «... قول
است. « احق » آن به تقدیر
ص : 164
لغت:
سلام:مصدر،یعنی سالم بودن.یکی از نامهاي خدا نیز هست.این کلمه با اینکه نکره است،مبتدا واقع می شود. کلماتی که اسم
بدون الف و لام بکار رفته،در اینجا بهتر « سلام » جنس هستند،مبتدا واقع می شوند و فایده می دهند.لکن نظر به اینکه قبلا کلمۀ
است که با الف و لام بکار رود.
مقصود:
آن گاه در نقل دنبالۀ گفتار عیسی می فرماید:
ا کُنْتُ 􀀀 ارَکاً أَیْنَ م 􀀀 وَ جَعَلَنِی مُب
:مجاهد گوید:یعنی خداوند مرا معلم و راهنماي خیر گردانیده است.برخی گویند:یعنی هر فایده کرده است.برکت،یعنی:
زیاد شدن خیر و مبارك،یعنی چیزي که خیر را زیاد کند.برخی گویند:یعنی در راه ایمان ثابت و پایدار هستم،زیرا اصل
برکت،بمعناي نبوت است این معنی از جبائی است.
ا دُمْتُ حَیا 􀀀 کاهِ م 􀀀 لاهِ وَ الزَّ 􀀀 صانِی بِالصَّ 􀀀 وَ أَوْ
:خداوند به من دستور داده است که در دوران حیات،نماز را بپاي دارم و زکات بدهم.
جَبّ شَقِیا
اراً 􀀀 لَم یَجْعَلْنِی والِدَتِی وَ 􀀀 وَ بَ  را بِ
:خداوند مرا نسبت بمادرم موظف کرده است که در برابر زحماتش از او قدردانی و شکر گزاري کنم.من بلطف خداوند،این
وظیفه را انجام می دهم و نسبت به همگان متواضع هستم و در صف جباران نگون بخت نخواهم بود.
لامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیا 􀀀 وَ السَّ
:در روز ولادت و روز مرگ و روز قیامت،خداوند متعال نعمت سلامت خود را بر من ارزانی داشته و میدارد.تفسیر این قسمت
در قصۀ یحیی گذشت.از این آیات بر می آید که انسان می تواند خود را به صفات نیکو بستاید.بشرطی که منظور شناساندن
خود باشد نه افتخار و مباهات!گویند:همین که عیسی با آنها سخن گفت،دانستند که دامن مریم پاك است.از آن پس عیسی
سکوت کرد و تا وقتی که معمولا اطفال دیگر بسخن
ص : 165
می آیند،تکلم نکرد.
ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِیهِ یَمْتَرُونَ 􀀀
:عیسی همان است که خودش گفت.نه آنچه مسیحیان می گویند که پسر خدا یا خداست!آنچه را عیسی در بارة خود
گفت،قطعی و مسلم بود،لکن یهودیان و مسیحیان،در بارة او دچار شک و تردید شدند.یهودیان او را ساحر دروغگو و
مسیحیان او را پسر خدا و اقنوم سوم دانستند.برخی گویند:منظور اختلافاتی است که خود مسیحیان در بارة او پیدا کرده،برخی
او را خدا و برخی او را اقنوم سوم خواندند.
لِلّ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ
􀀀
کانَ هِ 􀀀 ا 􀀀م
:در اینجا خداوند بمنظور تکذیب ایشان می فرماید:براي خداوند صلاح نیست که فرزندي داشته باشد.یعنی در خور مقامش
نیست.بدیهی است که فرزند باید از جنس پدر باشد،لکن خداوند داراي همجنس و شبیه و مانند نیست و بنا بر این فرزندي
نفی جنس می کند.یعنی به هیچ نحو،فرزند ندارد.نه یکی و نه بیشتر از یکی!سپس به تنزیه « من » نمی تواند داشته باشد.کلمۀ
خود پرداخته می فرماید:
حانَهُ 􀀀 سُبْ
:خداوند از این گونه عیبها و نقایص،پاك و مبراست.سپس به بیان علت اینکه عیسی داراي پدر نیست،پرداخته،می فرماید:
ما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ 􀀀 ی أَمْراً فَإِنَّ 􀀀 ذا قَض 􀀀إِ
:تفسیر این جمله را در گذشته، نوشته ایم،مقصود این است که هیچ چیز در برابر ارادة قاهرة خداوند،غیر ممکن نیست.
ص : 166
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 36 تا 40
اشاره
( زابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ ( 37 􀀀 راطٌ مُسْتَقِیمٌ ( 36 ) فَاخْتَلَفَ اَلْأَحْ 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀 اَللّ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ ه
􀀀
وَ إِنَّ هَ
لالٍ مُبِینٍ ( 38 ) وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ اَلْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ وَ هُمْ 􀀀 اَلظّ اَلْیَوْمَ فِی ضَ
􀀀
کِنِ الِمُونَ 􀀀 ا ل 􀀀 أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَن
( ا یُرْجَعُونَ ( 40 􀀀 ا وَ إِلَیْن 􀀀 إِنّ نَحْنُ نَرِثُ اَلْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْه
􀀀
لا یُؤْمِنُونَ ( 39 ) ا 􀀀
ترجمه:
خداوند،خداي من و شماست.او را پرستش کنید.این است راه راست.دسته هایی از میان آنها اختلاف کردند.واي بر مردم کافر
از مشاهدة روزي عظیم!روزي که نزد ما می آیند،چه خوب شنوا و بینا هستند!لکن مردم ستمکار،امروز در گمراهی آشکاري
هستند.آنها را از روز حسرت،که کارها یکسره شده است بترسان.
آنان در غفلت هستند و ایمان نمی آورند.ما وارث زمین و ساکنان آن هستیم و بسوي ما بازگشت می کنند.
ص : 167
قرائت:
اللّ :کوفیان و ابن عامر و روح و زید از یعقوب بکسر همزه و دیگران بفتح خوانده اند.کسر آن بنا بر استیناف و فتح آن بنا
􀀀
و ان ه
باشد. «... اوصانی بالصلاه » بر این است که عطف بر
مقصود:
اللّ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ
􀀀
وَ إِنَّ هَ
:بنا بر فتحۀ همزه چهار وجه دارد: 1- یعنی خداوند حکم کرده است که او خداي من و خداي شماست.این وجه از ابو- عمرو
بن علاست. 2-عطف بر کلام عیسی است.یعنی:خداوند بمن سفارش کرده است که او خداي من و شماست. 3-فراء
گوید:یعنی این است عیسی بن مریم و این است که خدا پروردگار من و پروردگار شماست. 4-یعنی بواسطۀ اینکه خداوند
اللّ باشد.یعنی:عیسی گفت:خداوند
􀀀
الَ إِنِّی عَبْدُ هِ 􀀀 پروردگار شماست،او را بپرستید.بنا بر کسرة همزه،ممکن است عطف بر ق
پروردگار من و شماست،او را پرستش کنید.ممکن است کلام از خداوند باشد.
راطٌ مُسْتَقِیمٌ 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀ه
:این است راه واضح و روشن که باید همواره ملتزم آن باشید.برخی گویند:یعنی آنچه به شما خبر دادم.که خداوند به من امر
کرده است، همان دین مستقیمی است که در آن اعوجاج و انحرافی نیست.
زابُ مِنْ بَیْنِهِمْ 􀀀 فَاخْتَلَفَ الْأَحْ
:اختلاف مذهبی این است که هر دسته اي بر- خلاف دسته هاي دیگر عقیده داشته باشد.احزاب،جمع حزب است و حزب
جمعیتی است که داراي مرام و مسلک خاصی باشد.مقصود این است که احزاب اهل کتاب در بارة عیسی اختلاف
کردند.برخی گفتند:او خداست.اینان یعقوبیه هستند.
برخی گفتند:پسر خداست.اینان نسطوریه هستند.برخی گفتند:اقنوم سوم است.
اینان اسرائیلیه هستند.مسلمانان گفتند:بنده اي از بندگان خداست.این معنی از قتاده و مجاهد است.اینکه می گوید:از میان آنها
زائده « من »: احزاب اختلاف کردند،بخاطر این است که دسته اي از آنها بر عقیدة حق استوار ماندند.برخی گفته اند
ص : 168
است.یعنی میان احزاب اختلاف پیدا شده است.
فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ
:کسانی که در بارة عیسی بخداوند کافر شدند،همین که در روز قیامت،در عرصۀ هولناك محشر حضور پیدا کنند،دچار
عذابی شدید خواهند شد.علت اینکه روز قیامت را یَوْمٍ عَظِیمٍ! نامیده،این است که:ترس و وحشت آن عظیم است.برخی گفته
ا :در معناي این 􀀀 اند:یعنی واي بحال آنها که در روز قیامت در میان مردم رسوا و مفتضح می شوند! أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَن
جمله دو قول است: 1- یعنی اینان که در این جهان گوش شنوا و چشم بینا ندارند و از درك حقایق عجز نشان می دهند،در
ا􀀀 روز قیامت که نزد ما می آیند،چشم و گوششان باز می شود و همه چیز را می بینند و می شنوند.چنان که می فرماید: فَکَشَ فْن
طاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ (ق 22 :پرده ها را از پیش چشم تو بر می داریم و در آن روز دیدگان تو تیز بین می شود) 􀀀 عَنْکَ غِ
-2 یعنی آنها را بشنوان و به آنها نشان ده و براي آنها بیان کن که در روز قیامت از راه بهشت و پاداش،گمراه خواهند بود.این
معنی از جبائی است.وي گوید:ممکن است مقصود این باشد که:داستان این پیامبران را براي مردم تعریف کن،تا آنها را
بشناسند و به آنها ایمان بیاورند.هر کس به آنها ایمان نیاورد.در روز قیامت گمراه و از پاداش الهی محروم است.البته وجه اول
بهتر است.
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 الظّ الْیَوْمَ فِی ضَ
􀀀
کِنِ الِمُونَ 􀀀ل
:لکن مردم ظالم،امروز،هوي و هوس را براي هدایت ترجیح می دهند و از راه حق منحرف هستند،پس مقصود این است که
اینان در این جهان جاهل و در آن جهان عارف هستند.(این معنی بنا بر وجه اول جملۀ پیش است).
وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ
:کفار مکه را از روزي که مردم گنهکار،حسرت می خورند که چرا نیکی نکردند و مردم نیکوکار،حسرت می خورند که چرا
بیشتر نیکی نکردند،بترسان.این روز،روز رستاخیز است برخی گویند:در آن روز فقط افرادي که مستحق عقاب هستند،حسرت
می خورند.در صحیح مسلم از ابو سعید خدري
ص : 169
نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام فرمود:
-هنگامی که اهل بهشت،داخل بهشت و اهل جهنم،داخل جهنم شوند،اهل بهشت و جهنم را ندا می کنند و توجه آنها جلب
می شود.آن گاه مرگ را به آنها نشان می دهند و به آنها می گویند:مرگ را می شناسید!می گویند:همین مرگ است و
همگی آن را می شناسند.آن گاه مرگ را نابود می کنند و می گویند:اي اهل بهشت دیگر مرگی نیست.شما جاودانی هستید
و اي اهل آتش،دیگر مرگی نیست،شما جاودانی هستید این است معناي: وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ این روایت را اصحاب ما از
امام باقر(ع)و از امام صادق(ع)نقل کرده و در آخر آن اضافه کرده اند که:
-اهل بهشت،آن قدر خوشحال می شوند،که اگر کسی در آنجا مردنی بود، آنها از شادي می مردند و اهل دوزخ،چنان فریاد
می کشند که اگر کسی مردنی بود، از ناراحتی جان می سپردند.
إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ
،آن روز،کارها یکسره می شود و امیدها و آرزوها بر باد می رود.
قومی به بهشت و قومی بدوزخ می روند.برخی گویند:یعنی دنیا تمام شده است و کسی بدنیا بر نمی گردد تا گذشته ها را
جبران کند.برخی گویند:یعنی در میان مردم بعدالت حکم می شود.برخی گویند:بر اهل بهشت و جهنم حکم شده است که
جاودانی هستند.
وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ
:آنان در این جهان،سرگرم کارهاي بی فایده هستند و آخرت را فراموش کرده اند.
لا یُؤْمِنُونَ 􀀀 وَ هُمْ
:و به آخرت ایمان ندارند.
ا یُرْجَعُونَ 􀀀 ا وَ إِلَیْن 􀀀 إِنّ نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْه
􀀀
ا
:ما ساکنان زمین را از روي زمین برمی داریم و خود وارث و صاحب زمین و کسانی که بر روي زمین هستند، می شویم،زیرا
کسی باقی نمی ماند که در روي زمین ادعاي مالکیت کند و در آن دخل و تصرفی داشته باشد.پس از مرگ هم بازگشت
آنها بسوي ماست و جز ما کسی بر آنها حکمرانی نمی کند.
ص : 170
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 41 تا 50
اشاره
( لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً ( 42 􀀀 لا یُبْصِرُ وَ 􀀀 لا یَسْمَعُ وَ 􀀀 ا 􀀀 ا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ م 􀀀 الَ لِأَبِیهِ ی 􀀀 کانَ صِدِّیقاً نَبِیا ( 41 ) إِذْ ق 􀀀 راهِیمَ إِنَّهُ 􀀀 ابِ إِبْ 􀀀 وَ اُذْکُرْ فِی اَلْکِت
منِ􀀀 کانَ لِلرَّحْ 􀀀 طانَ 􀀀 طانَ إِنَّ اَلشَّیْ 􀀀 لا تَعْبُدِ اَلشَّیْ 􀀀 ا أَبَتِ 􀀀 راطاً سَوِیا ( 43 ) ی 􀀀 ا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِكَ صِ 􀀀 جاءَنِی مِنَ اَلْعِلْمِ م 􀀀 ا أَبَتِ إِنِّی قَدْ 􀀀ی
راهِیمُ 􀀀 ا إِبْ 􀀀 اغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی ی 􀀀 الَ أَ ر 􀀀 طانِ وَلِیا ( 45 ) ق 􀀀 منِ فَتَکُونَ لِلشَّیْ 􀀀 ذابٌ مِنَ اَلرَّحْ 􀀀 خافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَ 􀀀 ا أَبَتِ إِنِّی أَ 􀀀 عَصِیا ( 44 ) ی
ا تَدْعُونَ 􀀀 کانَ بِی حَفِیا ( 47 ) وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ م 􀀀 لامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ 􀀀 الَ سَ 􀀀 لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اُهْجُرْنِی مَلِیا ( 46 ) ق
حاقَ وَ یَعْقُوبَ 􀀀 ا لَهُ إِسْ 􀀀 اَللّ وَهَبْن
􀀀
ا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اءِ رَبِّی شَقِیا ( 48 ) فَلَمَّا اِعْتَزَلَهُمْ وَ م 􀀀 أَلاّ أَکُونَ بِدُع
􀀀
ی 􀀀 اَللّ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَس
􀀀
مِنْ دُونِ هِ
( سانَ صِدْقٍ عَلِیا ( 50 􀀀 ا لَهُمْ لِ 􀀀 ا وَ جَعَلْن 􀀀 ا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِن 􀀀 ا نَبِیا ( 49 ) وَ وَهَبْن 􀀀 وَ کُ  لا جَعَلْن
ص : 171
ترجمه:
ابراهیم را که پیامبري راستگو بود،در قرآن یاد کن.هنگامی که به پدرش گفت:پدر،چرا چیزي را می پرستی که نمی شنود و
نمی بیند و ترا از هیچ چیز،بی نیاز نمی کند؟پدر،مرا علمی نصیب گشته است که نصیب تو نشده است.از من پیروي کن تا ترا
براه راست هدایت کنم،پدر،شیطان را پرستش نکن،زیرا شیطان خدا را معصیت کرد.پدر،می ترسم از جانب خداوند،عذابی بتو
برسد و دوست شیطان بشوي.
گفت:ابراهیم!آیا از خدایان من اعراض کرده اي؟!اگر دست برنداري،سنگسارت می کنم.براي مدتی دراز از من دور
شو.گفت:سلام بر تو.بزودي پیش خدایم براي تو طلب مغفرت می کنم.خداوند نسبت بمن مهربان است.من از شما و آنچه را
پرستش می کنید،کناره گیري می کنم و خدایم را می خوانم و امیدوارم که بدعاي پروردگارم، نگونبخت نشوم.چون از آنها
و بتهاي آنها کناره گیري کرد،به او اسحاق و یعقوب بخشیدیم و آنها را پیامبر ساختیم و آنها را از رحمت خویش،بخشش
کردیم و به آنها ذکر خیري بلند آوازه،دادیم.
قرائت:
گفتگو کرده ایم. « یا ابت » در سورة یوسف،در بارة اختلاف قراء در کلمۀ
لغت:
صدیق:کسی که بطور مبالغه آمیزي در راه تصدیق حق اصرار می ورزد.
الرغبه عن الشیء:اعراض از آن.
انتهاء:خودداري.
ص : 172
رجم:سنگ باران کردن،بدگویی کردن و ناسزا گفتن.
ملی:روزگار طولانی.
حفی:صاحب لطفی که همۀ نعمتها را می بخشد.مبالغه کننده در سؤال.
لسان:زبان مدح و ذم.شاعر گوید:
انی اتتنی لسان لا اسر بها
من علو لا عجب منها و لا سخر
جاءت مرجمه قد کنت احذرها
لو کان ینفعنی الاشفاق و الحذر
زبانی بمن رسید که از روي تعجب و مسخره نبود و من به آن مسرور نمی شوم،من از زشتگویی آن حذر می « علو » یعنی:از
کنم.لکن ترسیدن و حذر کردن، سودي ندارد.
اعراب:
یا ابت:گویند این تاء بدل از یاء است.
« جعلنا » ملیا:مفعول فیه کلا:مفعول به براي
مقصود:
اکنون بشرح قصۀ ابراهیم خلیل(ع)پرداخته،می فرماید:
کانَ صِدِّیقاً نَبِیا 􀀀 راهِیمَ إِنَّهُ 􀀀 ابِ إِبْ 􀀀 وَ اذْکُرْ فِی الْکِت
:در قرآن کریم،ابراهیم را که پیامبري بود تصدیق کنندة امور دین،یاد کن.این معنی از ابو علی جبائی است.
ابو مسلم گوید:یعنی مردي بود بسیار راستگو...
لا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً 􀀀 لا یُبْصِرُ وَ 􀀀 لا یَسْمَعُ وَ 􀀀 ا 􀀀 ا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ م 􀀀 الَ لِأَبِیهِ ی 􀀀 إِذْ ق
:
ابراهیم به آزر گفت:پدر،چرا کسی را می پرستی که چیزي نمی شنود و عبادت کنندگان خود را نمی بیند و در امور زندگی
ا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِكَ 􀀀 جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ م 􀀀 ا أَبَتِ إِنِّی قَدْ 􀀀 این جهان براي تو نفعی ندارد و سود و زیانی بتو نمی رساند.؟! ی
راطاً سَوِیا : 􀀀 صِ
بمنظور مبالغه است.یعنی:پدر،من نسبت بمقام خداوند داراي معرفتی « ابت » تاء
ص : 173
شده ام که تو نشده اي.بیا بمن تأسی کن،تا راه مستقیم و هموار را-که ترا از حق،دور و گمراه نسازد-بتو نشان دهم.
طانَ 􀀀 لا تَعْبُدِ الشَّیْ 􀀀 ا أَبَتِ 􀀀ی
:پدر،شیطان را اطاعت مکن که بمنزلۀ پرستش کنندة او خواهی بود.تردیدي نیست که کافر،شیطان را پرستش نمی کند،بلکه
او را اطاعت می کند و اطاعت هم مثل پرستش است.
منِ عَصِیا 􀀀 کانَ لِلرَّحْ 􀀀 طانَ 􀀀 إِنَّ الشَّیْ
:شیطان بدرگاه خداوند عاصی است.
طانِ وَلِیا 􀀀 منِ فَتَکُونَ لِلشَّیْ 􀀀 ذابٌ مِنَ الرَّحْ 􀀀 خافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَ 􀀀 ا أَبَتِ إِنِّی أَ 􀀀ی
:
پدر،می ترسم از جانب خداوند،عذابی بتو برسد،زیرا بر کفر خویش اصرار می ورزي و بنا بر این به شیطان واگذار می شوي و
او بحال تو سودي ندارد.این معنی از جبائی است.ابو مسلم گوید:یعنی از لحاظ لعنت و خواري،تابع شیطان خواهی بود.برخی
گویند:در آتش جهنم همدم شیطان خواهی بود.برخی گویند:یعنی شیطان،براي نصرت و یاري،بر تو ولایت پیدا می کند.اینکه
می گوید:تو ولی شیطانی و نمی گوید:
شیطان ولی تست،براي این است که براي آزر،سرزنش بیشتري باشد و او را رسوا گرداند.مقصود این است که:اگر گرفتار
عذاب خدا شدي،شیطان هم ترا یاري نخواهد کرد و خوار و بدبخت خواهی شد.
قبلا به این نکته اشاره کرده ایم که:مردي که ابراهیم او را پدر می خواند،جد مادري ابراهیم است و نام پدر ابراهیم تارخ
بود،زیرا به اجماع طائفۀ امامیه،همۀ پدران و نیاکان پیامبر ما مسلمان و موحد بوده اند.از خود آن بزرگوار روایت شده است
که:خداوند همواره مرا از اصلاب پاك به ارحام پاك،منتقل می کرد،تا اینکه مرا بعالم شما آورد.بدیهی است که کافر را
پاك نمی خوانند،زیرا خداوند می فرماید:
إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ یعنی مردم مشرك نجس هستند.
راهِیمُ 􀀀 ا إِبْ 􀀀 اغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی ی 􀀀 الَ أَ ر 􀀀ق
:آزر در جواب ابراهیم گفت:ابراهیم، آیا از پرستش خدایان من روي گردان شده اي!! لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ :اگر دست از این
رفتار برنداري،ترا سنگسار می کنم.
ص : 174
برخی گفته اند:یعنی بتو ناسزا می گویم.برخی گفته اند:یعنی ترا می کشم.
وَ اهْجُرْنِی مَلِیا
:حسن و مجاهد و سعید بن جبیر و سدي گویند:یعنی براي مدتی دراز از من دور شو.ابن عباس و قتاده و عطا و ضحاك
یعنی کامل و سالم. « ملی ». گویند:یعنی از من دور شو،تا از عقوبت من سالم بمانی
لامٌ عَلَیْکَ 􀀀 الَ سَ 􀀀ق
:جبائی و ابو مسلم گویند:این سلام،سلام وداع و جدایی است.برخی گویند:سلام احترام و نیکی است.یعنی بمنظور اداي حق
پدري، نافرمانی نمی کنم و از تو جدا می شوم.
سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی
:در اینباره اقوالی است: 1-ابراهیم بحکم عقل خود به او وعدة استغفار داد.در آن وقت هنوز از طرف شرع ثابت نشده بود که
طلب مغفرت براي آدم مشرك،قبیح است. 2-جبائی گوید:یعنی اگر بت پرستی را ترك کنی،من هم براي تو طلب مغفرت می
کنم. 3-اصم گوید:یعنی از خدا می خواهم که ترا در دنیا عذاب نکند.
کانَ بِی حَفِیا 􀀀 إِنَّهُ
:ابن عباس و مقاتل گویند:یعنی خداوند نسبت بمن رحیم است و لطف و محبت دارد.برخی گویند:یعنی خداوند همواره بمن
احسان کرده و می کند.
برخی گویند:یعنی خداوند به گفتگوهاي من و تو عالم است.
اللّ
􀀀
ا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 وَ أَعْتَزِلُکُمْ وَ م
:من از شما و بت پرستی شما کناره گیري می کنم.
اءِ رَبِّی شَقِیا 􀀀 أَلاّ أَکُونَ بِدُع
􀀀
ی 􀀀 وَ أَدْعُوا رَبِّی عَس
:من خداوند خود را می پرستم و امیدوارم که مثل شما بواسطۀ بت پرستی نگونبخت نشوم. برخی گفته اند:یعنی امیدوارم که
خداوند طاعت و عبادتم را بپذیرد و با رد آن تیره بختم نکند،زیرا مؤمن، همواره میان بیم و امید است.
ا نَبِیا 􀀀 حاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کُ  لا جَعَلْن 􀀀 ا لَهُ إِسْ 􀀀 اللّ وَهَبْن
􀀀
ا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ م
رفت، فرزندي چون اسحاق و فرزند زاده اي چون یعقوب،به او « ارض مقدس » :هنگامی که از آنها کناره گیري کرده و بسوي
بخشیدیم و سوز هجران و
ص : 175
فراق خویشاوندان را با بخشیدن فرزندان،تسکین دادیم و آنها را نیز بزیور نبوت بیاراستیم.
ا􀀀 ا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِن 􀀀 وَ وَهَبْن
:غیر از اولاد و نبوت،نعمتهاي دیگري نیز به او بخشیدیم.
سانَ صِدْقٍ عَلِیا 􀀀 ا لَهُمْ لِ 􀀀 وَ جَعَلْن
:و آنها را در میان مردم مورد احترام قرار دادیم و نام نیکوي آنان.را زبانزد خاص و عام کردیم.پیروان همۀ ادیان،ابراهیم و
ذریۀ او را دوست می دارند و ثناخوان آنها هستند و آنها را تابع دین خود می دانند.
برخی گویند:یعنی نام آنها را بلند کردیم،زیرا محمد(ص)و امتش تا روز قیامت، نام آنها را به نیکی یاد کنند.برخی
گویند:مقصود این است که در تشهد گفته می شود:
.« کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم »
ص : 176
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 51 تا 55
اشاره
ا لَهُ 􀀀 اهُ نَجِیا ( 52 ) وَ وَهَبْن 􀀀 جانِبِ اَلطُّورِ اَلْأَیْمَنِ وَ قَرَّبْن 􀀀 اهُ مِنْ 􀀀 ادَیْن 􀀀 کانَ رَسُولًا نَبِیا ( 51 ) وَ ن 􀀀 کانَ مُخْلَصاً وَ 􀀀 ی إِنَّهُ 􀀀 ابِ مُوس 􀀀 وَ اُذْکُرْ فِی اَلْکِت
کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ 􀀀 کانَ رَسُولًا نَبِیا ( 54 ) وَ 􀀀 صادِقَ اَلْوَعْدِ وَ 􀀀 کانَ 􀀀 ماعِیلَ إِنَّهُ 􀀀 ابِ إِسْ 􀀀 ارُونَ نَبِیا ( 53 ) وَ اُذْکُرْ فِی اَلْکِت 􀀀 خاهُ ه 􀀀 ا أَ 􀀀 مِنْ رَحْمَتِن
( کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا ( 55 􀀀 کاهِ وَ 􀀀 لاهِ وَ اَلزَّ 􀀀 بِالصَّ
ترجمه:
در این کتاب،موسی را یاد کن که داراي اخلاص و رسولی گرامی بود.ما از جانب راست کوه طور به او ندا کردیم و او را
براي گفتگو به خود نزدیک ساختیم و از رحمت خویش برادرش هارون-که پیامبري بود-به او بخشیدیم.در این
کتاب،اسماعیل را یاد کن که وعدة او راست و رسولی گرامی بود و بستگان خود را به نماز و زکات امر می کرد و در پیشگاه
خداي خویش،پسندیده بود.
قرائت:
لِلّ (نساء 146 :دین خود را
􀀀
را بفتح لام و دیگران بکسر لام خوانده اند.بکسر لام، مؤید آن وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ هِ « مخلصا » کوفیان
اهُمْ است(ص 46 :ما آنها را خالص گردانیدیم). 􀀀 إِنّ أَخْلَصْن
􀀀
براي خدا خالص کردند)و بفتح لام،مؤید آن ا
ص : 177
لغت:
نجی:کسی که براي گفتگو کردن،برگزیده شده است.برخی گویند:مصدر و به معناي ارتفاع است.
مقصود:
اکنون خداوند،داستان موسی را ذکر کرده،می فرماید:
کانَ مُخْلَصاً 􀀀 ی إِنَّهُ 􀀀 ابِ مُوس 􀀀 وَ اذْکُرْ فِی الْکِت
:در این کتاب که قرآن است، موسی را یاد کن که از روي اخلاص خدا را عبادت می کرد و رسالت خود را با خلوص
نیت،انجام می داد.اگر بفتح لام خوانده شود،یعنی:موسی کسی بود که خداوند او را براي نبوت و رسالت،برگزیده و خالص
گردانید.
کانَ رَسُولًا نَبِیا 􀀀 وَ
:او پیامبري عظیم الشأن بود.که به سوي فرعون و قومش فرستاده شد.
جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ 􀀀 اهُ مِنْ 􀀀 ادَیْن 􀀀 وَ ن
:طور،کوهی است در شام که خداوند در آنجا موسی را از جانب راست ندا کرد.
برخی گویند:از جانب راست کوه،خداوند به او ندا کرد.مقصود این است که هنگامی که از مدین می آمد و در درخت،آتش
دید،خداوند با او تکلم کرد و گفت:
الَمِینَ (قصص 30 :اي موسی،من خداوند،خداي جهانیانم). 􀀀 اللّ رَبُّ الْع
􀀀
ی إِنِّی أَنَا هُ 􀀀 ا مُوس 􀀀ی
اهُ نَجِیا 􀀀 وَ قَرَّبْن
:او را بخود نزدیک ساختیم و با او به گفتگو پرداختیم.ابن عباس گوید:خداوند او را مقرب گردانید و با او تکلم کرد.مقصود
از این تقریب،این است که سخن خود را بگوش او رسانید.برخی گویند:یعنی مقام او را بالا بردیم و عظمت بخشیدیم.مثل بنده
اي که بمولاي خود نزدیک و با او همنشین شود.پس منظور از تقریب،احترام و تجلیل است.نه اینکه از لحاظ مسافت و
مکان،بخداوند نزدیک شده است.زیرا خدا مکان ندارد،تا کسی بمکان او نزدیک یا از مکان او دور شود یا یکی از دیگران به
او نزدیکتر باشد.
ارُونَ نَبِیا 􀀀 خاهُ ه 􀀀 ا أَ 􀀀 ا لَهُ مِنْ رَحْمَتِن 􀀀 وَ وَهَبْن
:او بدرگاه ما نیایش کرد و گفت:
ص : 178
ارُونَ أَخِی (طه 29 :خدایا براي من از افراد خاندانم، هارون را که برادر من است،وزیر گردان)ما 􀀀 وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی ه
دعاي او را مستجاب کردیم و برادرش هارون را از رحمت خویش به او بخشیدیم و به او سمت نبوت دادیم تا شریک و
همکار برادر باشد.
کانَ رَسُولًا نَبِیا 􀀀 صادِقَ الْوَعْدِ وَ 􀀀 کانَ 􀀀 ماعِیلَ إِنَّهُ 􀀀 ابِ إِسْ 􀀀 وَ اذْکُرْ فِی الْکِت
:
در این کتاب آسمانی،اسماعیل بن ابراهیم را یاد کن که همواره بوعده هاي خویش وفا می کرد و رسولی بود که بسوي قوم
جرهم فرستاده شد.ابن عباس گوید:با مردي وعده گذاشت که در جایی منتظرش بماند.آن مرد فراموش کرد و اسماعیل یک
سال در آنجا ماند تا آمد.این مطلب از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است.مقاتل گوید:
سه روز منتظر ماند.برخی گویند:اسماعیل بن ابراهیم،پیش از پدر،از دنیا رفت.این اسماعیل،اسماعیل بن حزقیل است که بسوي
قومش مبعوث شد و قوم پوست سر و صورتش را کندند.خداوند او را در عذاب و عفو قوم مخیر گردانید.او نیز کار آنها را
بخدا واگذار کرد تا آنها را عذاب یا عفو کند.از امام صادق(ع)نیز،همین طور روایت شده است.گویند:فرشته اي از جانب
خداوند،نزد وي آمد و گفت:خداوند ترا سلام می رساند و می گوید:دیدم که چگونه ترا شکنجه دادند.بمن دستور داده است
که در اطاعت امر تو باشم.هر چه خواهی بمن امر کن.گفت:من به حسین(ع) تأسی می جویم.
کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا 􀀀 کاهِ وَ 􀀀 لاهِ وَ الزَّ 􀀀 کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّ 􀀀 وَ
:او بستگان خود را-و بقولی امت خود را-به نماز و زکات-و بقولی به نماز شب و صدقۀ روز- امر می کرد و خداوند از کردار
او خشنود بود.زیرا جز طاعت،کاري از او سر نمیزد و هرگز مرتکب کارهاي زشت نمی شد.برخی گویند:مرضی یعنی صالح و
پاك و پسندیده بخاطر همین صفات بود که پیش خداوند منزلتی بزرگ یافت.
ص : 179
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 56 تا 60
اشاره
اَللّ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلنَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّهِ
􀀀
ئِکَ اَلَّذِینَ أَنْعَمَ هُ 􀀀 کاناً عَلِیا ( 57 ) أُول 􀀀 اهُ مَ 􀀀 کانَ صِ دِّیقاً نَبِیا ( 56 ) وَ رَفَعْن 􀀀 ابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ 􀀀 وَ اُذْکُرْ فِی اَلْکِت
منِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا 􀀀 اتُ اَلرَّحْ 􀀀 ی عَلَیْهِمْ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 ا إِ 􀀀 ا وَ اِجْتَبَیْن 􀀀 رائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْن 􀀀 راهِیمَ وَ إِسْ 􀀀 ا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّهِ إِبْ 􀀀 آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْن
صالِحاً 􀀀 ابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ 􀀀 إِلاّ مَنْ ت
􀀀
( واتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیا ( 59 􀀀 هَ وَ اِتَّبَعُوا اَلشَّهَ 􀀀 ضاعُوا اَلصَّلا 􀀀 58 ) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَ )
( لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً ( 60 􀀀 ئِکَ یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ وَ 􀀀 فَأُول
ترجمه:
و در این کتاب،ادریس را یاد کن که پیامبري صدیق بود و به او رفعت و عظمت بخشیدیم.این پیامبران،از نعمت خداوند
برخوردار شده،از ذریۀ آدم و از ذریۀ کسانی که با نوح بکشتی سوار کردیم و از ذریۀ ابراهیم و اسرائیلند و از کسانی هستند
که آنها را هدایت کرده و برگزیده ایم.هر گاه آیات خدا بر آنها خوانده شود،به سجده می افتند و می گریند:پس از آنها
مردمی ناشایسته آمدند که نماز را ضایع و شهوات
ص : 180
را دنبال کردند و بزودي کیفر بد کاري خود را می بینند.مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار نیکو انجام دهند.اینان
داخل بهشت می شوند و ستم نمی بینند.
لغت:
علی:بزرگ و برتر.فرق میان علی و رفیع این است که علی هم به معناي مقتدر و هم بمعناي برتر است.اما رفیع تنها بمعناي
کسی است که برتري دارد.از این جهت خدا را رفیع نمی گویند:زیرا رفعت در مکان است.بلکه رفیع الدرجات می گویند.
بکی:جمع باکی یعنی گریان.ممکن است مصدر باشد.
خلف:این کلمه بفتح لام بمعناي جانشین صالح و به سکون لام به معناي جانشین ناصالح است.گاهی هم هر کدام بمعناي
دیگري استعمال می شود.لبید گوید:
ذهب الذین یعاش فی اکنافهم
و بقیت فی خلف کجلد الاجرب
یعنی:آنان که در پناه آنها زندگی شد،رفتند و کسانی باقی ماندند که سراسر نقص و عیب هستند.
اعراب:
سُجَّداً وَ بُکِیا
:حال.
ابَ􀀀 إِلاّ مَنْ ت
􀀀
باشد. « لکن » :در محل نصب و استثناي متصل.ممکنست استثناي منقطع و به معناي
مقصود:
اکنون خداوند به نقل داستان ادریس پرداخته،می فرماید:
کانَ صِدِّیقاً نَبِیا 􀀀 ابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ 􀀀 وَ اذْکُرْ فِی الْکِت
:ادریس جد پدري نوح است.نام او در تورات اخنوخ ضبط شده است.گویند:علت اینکه ادریس نامیده شده اینست که کتاب
ها را زیاد می خوانده است.او اول کسی بود که خط نوشت و شغلش خیاطی و اول خیاط بود.گویند:خداوند نجوم و حساب و
هیأت را به او آموخت و اینها معجزة او بودند.
ص : 181
کاناً عَلِیا 􀀀 اهُ مَ 􀀀 وَ رَفَعْن
:و او را به مکان مرتفعی بالا بردیم.انس و ابو سعید خدري و کعب و مجاهد گویند:به آسمان چهارم برده شد.ابن عباس و
ضحاك گویند:به آسمان ششم برده شد.مجاهد گوید:مثل عیسی،زنده به آسمانها برده شد.دیگران گویند:میان آسمان چهارم
و پنجم قبض روح شد.از امام باقر(ع)نیز چنین روایت شده است.برخی گویند:مقصود اینست که بوسیلۀ رسالت،مقام او را
رفعت بخشیدیم.
ا لَکَ ذِکْرَكَ (انشراح 2:نام ترا بلند کردیم)و مقصود رفعت مکانی نیست. 􀀀 مثل وَ رَفَعْن
اکنون همۀ پیامبران را مورد مدح و ستایش قرار داده،می فرماید:
رائِیلَ 􀀀 راهِیمَ وَ إِسْ 􀀀 ا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّهِ إِبْ 􀀀 اللّ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّهِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْن
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ هُ 􀀀 أُول
:اینان که وصفشان گذشت،کسانی هستند که خداوند بوسیلۀ نبوت-و بقولی بوسیلۀ ثواب و سایر نعمتهاي دینی و دنیوي- به
آنها انعام و احسان فرموده است.اینان پیامبرانی هستند از ذریۀ آدم و از کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم و از ذریۀ ابراهیم
و اسرائیل.با اینکه همۀ آنها از نسل آدم هستند،مع الوصف در ذکر نسب آنها فرق می گذارد،براي اینکه تفاوت آنها را از
لحاظ فضیلت بیان دارد.شرافت ادریس در انتساب به آدم و اینست که جد نوح بود.
ابراهیم از نسل کسانی است که همراه نوح سوار کشتی شدند.یعنی از نسل سام بن نوح.اسماعیل و اسحاق و یعقوب،که از آدم
دور شده اند،از ذریۀ ابراهیم هستند و شرافت ابراهیم را کسب کرده اند.موسی و هارون و زکریا و یحیی و عیسی از ذریۀ
اسرائیل هستند.
ا􀀀 ا وَ اجْتَبَیْن 􀀀 وَ مِمَّنْ هَدَیْن
:برخی گفته اند:از اینجا اول کلام است.یعنی از مردمی که هدایتشان کردیم و آنها را برگزیدیم،کسانی هستند که هر گاه
آیات خدا را بشنوند،به سجده می افتند و می گریند.اما این قسمت،بخاطر دلالت کلام حذف شده است.از علی بن
الحسین(ع)نقل شده است که مقصود ماییم.برخی گویند:
منظور همان پیامبرانی است که:قبلا یاد شدند.یعنی آنها کسانی هستند که ما هدایتشان کرده و از میان خلق برگزیده ایم.سپس
در وصف آنها می فرماید:
ص : 182
منِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا 􀀀 اتُ الرَّحْ 􀀀 ی عَلَیْهِمْ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀إِ
:هر گاه قرآن بر آنها خوانده شود در برابر خدا سجده می کنند و به تضرع و ناله می پردازند.آري آنها با همۀ عظمتی که
دارند،بیاد خدا اشک می بارند.اما مردم غافل و سبکسر با همۀ آلودگیهایی که دارند،از گریستن خودداري می کنند.
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ
:پس از آنها یهودیان بوجود آمدند که مردمی نابخرد و زشت رفتار هستند.مجاهد و قتاده گویند:مقصود دسته اي از همین
امت است.
لاهَ􀀀 ضاعُوا الصَّ 􀀀 أَ
:محمد بن کعب گوید:یعنی نماز را ترك کردند.ابن مسعود و ابراهیم و عمر بن عبد العزیز و ضحاك گویند:یعنی نماز را به
تأخیر انداختند.از امام صادق(ع)نیز همین طور روایت شده است.
واتِ􀀀 وَ اتَّبَعُوا الشَّهَ
:و در راه حرام،شهوات خود را دنبال کردند.وهب گویند:
یعنی پس از آنها مردمی آمدند که قهوه می نوشیدند و قمار بازي می کردند و دنبال شهوت و لذت بودند و وظائف خود را
ترك و نمازها را تضییع کردند.
فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیا
اماً (فرقان 68 :هر کس 􀀀 ذلِکَ یَلْقَ أَث 􀀀 :زجاج گوید:یعنی مجازات کجروي خود را خواهند دید.چنان که می فرماید: وَ مَنْ یَفْعَلْ
چنین کند، مجازات گناه را خواهد دید)برخی گویند:یعنی با شر و نومیدي مواجه خواهند شد.
چنان که شاعر گوید:و من یغو لا یعدم علی الغی لائما یعنی:هر کس مرتکب کار زشت شود،دچار حرمان و یأس خواهد شد.
برخی گویند:غی،وادیی است در جهنم.
صالِحاً 􀀀 ابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ 􀀀 إِلاّ مَنْ ت
􀀀
:مگر کسانی که نادم شوند و ایمان بیاورند و کارهاي واجب و مستحبّ را انجام دهند.
لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً 􀀀 ئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ 􀀀 فَأُول
:اینان داخل بهشت می شوند و هیچ ظلمی نمی بینند.
از اینجا برمی آید که خداوند،هیچکس را از پاداش عملش محروم نمی کند.
ص : 183
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 61 تا 65
اشاره
ا بُکْرَهً وَ 􀀀 لاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیه 􀀀 إِلاّ سَ
􀀀
ا لَغْواً 􀀀 لا یَسْمَعُونَ فِیه 􀀀 کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیا ( 61 ) 􀀀 ادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ 􀀀 منُ عِب 􀀀 جَنّ عَدْنٍ اَلَّتِی وَعَدَ اَلرَّحْ
اتِ􀀀
ا بَیْنَ 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا خَلْفَن 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِین 􀀀 إِلاّ بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ م
􀀀
ا نَتَنَزَّلُ 􀀀 کانَ تَقِیا ( 63 ) وَ م 􀀀 ا مَنْ 􀀀 ادِن 􀀀 عَشِیا ( 62 ) تِلْکَ اَلْجَنَّهُ اَلَّتِی نُورِثُ مِنْ عِب
( ادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیا ( 65 􀀀 ما فَاعْبُدْهُ وَ اِصْطَبِرْ لِعِب 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 کانَ رَبُّکَ نَسِیا ( 64 ) رَبُّ اَلسَّ 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ وَ م 􀀀
ترجمه:
بهشت هایی که جایگاه اقامت هستند و خداوند وعدة بندگان خود کرده و از نظر آنها غایب است و وعدة او فرا می رسد.در
آنجا سخنی جز سلام،نمی شنوند و در آنجا براي آنهاست روزیشان به صبح و شام.این است بهشتی که به بندگان پرهیزکار
خود به ارث می دهیم.ما جز به امر پروردگارت،نازل نمی شویم.او راست آنچه در پیش روي ما و آنچه در پشت سر ما و
آنچه در میان آنهاست و خداي تو فراموشکار نیست.
او خداي آسمانها و زمین و ما بین آنهاست.او را پرستش کن و براي عبادتش شکیبا
ص : 184
باش.آیا براي او همتایی می شناسی؟
قرائت:
نورث:رویس از یعقوب،به تشدید و دیگران بدون تشدید قرائت کرده اند و هر دو بیک معنی است.
هل تعلم:در بعضی از روایات از ابو عمرو ادغام لام در تاء نقل شده است.
ابو علی گوید:به رأي سیبویه ادغام لام در تاء و دال و طاء و صاد و زاء و سین جایز است، زیرا مخرج لام به مخرج این حروف
نزدیک است.
اعراب:
جَنّ عَدْنٍ
اتِ􀀀
.« الجنه » :منصوب و بدل از
.« جنات عدن » بالغیب:حال.صاحب حال
.« لکن یسمعون سلاما » سلاماً:استثناي منقطع.یعنی
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 رَبُّ السَّ
یا خبر مبتداي محذوف. « ربک » :بدل از
شأن نزول:
گویند:عاص بن وائل اجرت اجیر خود را نداد و گفت:اگر محمد،حق باشد، ما به بهشت و نعمتهاي آن اولی هستیم.و در آنجا
اجرتش را می دهم.از اینرو این آیه نازل شد: تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتِی... برخی گویند:بعد از آنکه از پیامبر قصۀ اصحاب کهف و ذو
القرنین و روح سؤال شد،چند روزي وحی نازل نشد.این امر بر پیامبر دشوار آمد.هنگامی که جبرئیل نازل شد،از دیر شدن
وحی سخن گفت،از اینرو فرمود:
إِلاّ بِأَمْرِ رَبِّکَ
􀀀
ا نَتَنَزَّلُ 􀀀 وَ م
.
مقصود:
اکنون در وصف بهشت می فرماید:
جَنّ عَدْنٍ
اتِ􀀀
بصورت مفرد و در اینجا بصورت « جنه »، :بهشت هاي عدن،یعنی بهشت هایی است که محل اقامت مؤمنین هستند.در آیۀ پیش
گفته است. « جنات » جمع
گویا آن یک بهشت،مشتمل بر بهشت هایی است.برخی گویند:در همان بهشت بزرگ،
ص : 185
براي هر یک از مؤمنان بهشتی است.
ادَهُ بِالْغَیْبِ 􀀀 منُ عِب 􀀀 اَلَّتِی وَعَدَ الرَّحْ
:خداوند،آن بهشت را که از دیده ها پنهان است،وعدة بندگان مؤمن خویش داده است.چنان که می فرماید: فَادْخُلِی فِی
شامل مؤمن و کافر هر دو « عباد » ادِي وَ ادْخُلِی جَنَّتِی یعنی:داخل شو در میان بندگان مؤمن و بهشت من.برخی گفته اند:کلمۀ 􀀀 عِب
بخاطر این است که آن بهشت را نه چشمی دیده « بالغیب »: می شود،بشرطی که کافر از کفر خود دست بکشد.اینکه می گویند
و نه گوشی وصف آن را شنیده است.مردم مؤمن،با اینکه بهشت از نظرشان غایب است،بوجود آن تصدیق و اعتراف دارند.
کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیا 􀀀 إِنَّهُ
یکی است. « آمده » و« آینده » اسم مفعول و به معناي اسم فاعل است.زیرا « مأتیا » :وعدة خداوند،لا محالا،فرا می رسد.در اینجا کلمه
برخی گویند:اسم مفعول به معناي اسم فاعل نیست،بلکه موعود بهشت است که مؤمنین وارد آن می شوند.
ا لَغْواً 􀀀 لا یَسْمَعُونَ فِیه 􀀀
:در این بهشتها سخن لغو و بی معنی و بقولی شوخی و فحش و اراجیف،بگوش مؤمنین نمی خورد.
لاماً 􀀀 إِلاّ سَ
􀀀
:تنها سخنی که می شنوند سلام فرشتگان و سلام خودشان بیکدیگر است.زجاج گوید:سلام،اسم جامعی است که شامل هر
خیري می شود.
ا بُکْرَهً وَ عَشِیا 􀀀 وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیه
:مفسران گویند:در بهشت ماه و خورشید نیست،تا صبح و شامی وجود داشته باشد.مقصود این است که غذاهایی مثل غذاي
صبحانه و شام،براي آنها آورده می شود.گویند:عرب هر گاه در روز دو وعده غذا می خورد،خوشحال و هر گاه یک وعده
غذا می خورد،ناراحت می شد.خداوند متعال به ایشان خبر داد که در بهشت،مطابق دو وعده به شما غذا داده می شود.در آنجا
شبی وجود ندارد.سراسر نور است و روشنایی.
برخی گویند:حدود شب را بوسیلۀ افکندن پرده ها و بستن درها می فهمند و حدود روز را بوسیلۀ برداشتن پرده ها و گشودن
درها.
ص : 186
کانَ تَقِیا 􀀀 ا مَنْ 􀀀 ادِن 􀀀 تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِب
:آنچه در اینجا توصیف شد، همان بهشتی است که به کسانی میدهیم که در این جهان تقوي پیشه کنند و از ارتکاب معصیت
و ترك طاعت خودداري نمایند.در اینجا تعبیر ارث دادن،با توجه به اینکه از دیگري به آنها ارث نرسیده،از این لحاظ است که
مؤمنان از روز ورود به بهشت، آنجا را مالک می شوند.برخی گویند:خداوند جایگاه اهل دوزخ را نیز،ارث اهل ایمان قرار
میدهد.آنها اگر عبادت خدا کرده بودند،در بهشت جایگاهی داشتند و بر اثر ترك عبادت،از آنها محروم می شوند.
إِلاّ بِأَمْرِ رَبِّکَ
􀀀
ا نَتَنَزَّلُ 􀀀 وَ م
:ابن عباس گوید:پیامبر خدا به جبرئیل فرمود:
چرا بزیارت ما نمی آمدي؟جبرئیل گفت:هر گاه خداوند به ما امر کند،نزد تو می آییم.مجاهد و قتاده و ضحاك نیز چنین
گویند.ابو مسلم گوید:این سخن از اهل بهشت است.یعنی ما در هر کجاي بهشت فرود آییم و ساکن شویم،تنها به امر خداوند
است.
ذلِکَ􀀀 ا بَیْنَ 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا خَلْفَن 􀀀 ا وَ م 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِین 􀀀 لَهُ م
:براي خداست آخرت که در پیش روي ماست و دنیا که در پشت سر ماست و میان نفخۀ دنیا و نفخۀ آخرت.مقاتل گوید:ما
بین این دو نفخه،چهل سال است.برخی گویند:یعنی براي خداست ابتداي آفرینش و پایان زندگی ما.برخی گویند:یعنی براي
خداست آنچه از عمر ما باقی مانده و آنچه از عمر ما گذشته و ما بین آن دو.یعنی خداوند در همه حال مدبر امور
ماست.برخی گویند:یعنی براي خداست زمین که در پیش روي ماست و بر- آن فرود آمده ایم و آسمان که پشت سر ماست و
از آن فرود آمده ایم و ما بین زمین و آسمان.
کانَ رَبُّکَ نَسِیا 􀀀 ا 􀀀 وَ م
:گویند:این جمله،دنبالۀ گفتار فرشتگان و اهل بهشت است.برخی گویند:این جمله از پروردگار متعال است.یعنی:خداوند از
کسانی نیست که فراموشی به او دست دهد و علم خود را فراموش کند،زیرا او عالم است.
مقصود این است که:اي محمد،خداوند ترا فراموش نمی کند،اگر چه وحی به تأخیر
ص : 187
بیفتد.ابو مسلم گوید:یعنی خداوند کسی را از یاد نمی برد و در روز قیامت همۀ مردم را مبعوث خواهد کرد.
ما􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 رَبُّ السَّ
:او خداي آسمانها و زمین و مالک و مدبر مخلوقات و اشیایی است که میان آسمانها و زمین است.
ادَتِهِ 􀀀 فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِب
: او را که شریک ندارد،پرستش کن و در راه تحمل مشقت عبادتش صبر و شکیبایی داشته باش.سپس به پیامبر گرامی خود
می فرماید:
هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیا
:ابن عباس و مجاهد و ابن جریح و سعید بن جبیر گویند:
یعنی آیا براي خداوند شبیه و همانندي سراغ داري؟کلبی گوید:یعنی آیا جز خدا کسی سراغ داري که شایستگی داشته باشد
که او را خدا نام گذاري؟ برخی گویند:یعنی آیا جز خدا کسی می شناسی که:خداوند و خالق و رازق و حیات بخش و
میراننده و قادر بر کیفر و ثواب باشد،تا او را عبادت کنی؟!اگر جز او کسی سراغ نداري،به عبادت او قیام کن و عبادتش را
ترك مکن.
این استفهام،بمعناي نفی است.یعنی کسی نمی شناسی که خدا نامیده شود.
ص : 188
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 66 تا 70
اشاره
اهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً ( 67 ) فَوَ رَبِّکَ 􀀀 أَنّ خَلَقْن
􀀀
سانُ ا 􀀀 یَذْکُرُ اَلْإِنْ 􀀀 ا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیا ( 66 ) أَ وَ لا 􀀀 ذا م 􀀀 سانُ أَ إِ 􀀀 وَ یَقُولُ اَلْإِنْ
منِ عِتِیا ( 69 ) ثُمَّ لَنَحْنُ 􀀀 اطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا ( 68 ) ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَهٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی اَلرَّحْ 􀀀 لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ اَلشَّی
( ا صِلِیا ( 70 􀀀 ی بِه 􀀀 أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْل
ترجمه:
انسان می گوید:آیا هنگامی که مردم،پس از مرگ زنده خواهم شد؟!آیا انسان فکر نمی کند که ما او را قبلًا آفریده ایم و او
هیچ نبوده است؟!بخداي تو سوگند، ما آنها و شیاطین را محشور و همه را بزانو در آمده،دور جهنم حاضر می کنیم.آن گاه، از
هر جماعتی کسانی که در برابر خداوند بیشتر سرکشی کرده اند،بیرون می آوریم.
آن گاه کسانی که بوارد شدن جهنم،سزاوارترند،بهتر می شناسیم.
قرائت:
یذکر:نافع و عاصم و ابن عامر و روح و زید از یعقوب و سهل به تخفیف و دیگران به تشدید خوانده اند.ابو علی گوید:تذکر
ا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ (فاطر 􀀀 به معناي تفکر و تدبر است و به تشدید در این معنی بیشتر استعمال می شود.مثل أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ م
( ابِ (زمر 9 􀀀 ما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْب 􀀀 37 )و مثل إِنَّ
ص : 189
لغت:
جثی:جمع جاثی.کسی که بر زانو نشسته است.
شیعه:جماعت همکار.
صلی:مصدر:داخل شدن.
اعراب:
ا مِتُّ 􀀀 ذا م 􀀀 أَ إِ
زیرا ما بعد لام در ما قبل آن عمل نمی کند. ،« بعثت » محذوف است.یعنی « اذا » :عامل
الشیاطین:مفعول به یا مفعول معه.
جثیا:حال.
عتیاً و صلیا:تمیز نسبت:
از عمل معلق شده است.برخی هم آن را مبنی دانسته اند. « لننزعن » ایهم:رفع آن بنا بر استیناف است و
شأن نزول:
سانُ در بارة ابی بن خلف نازل شده است.وي استخوان کهنه اي را برداشت و در حالی که آن را با دست خود 􀀀 آیۀ وَ یَقُولُ الْإِنْ
نرم می کرد و بر باد می داد، می گفت:محمد گمان می کند که خداوند ما را پس از مرگ و پوسیده شدن،زنده می
کند.چنین چیزي امکان ندارد.این قول از کلبی است.عطا از ابن عباس نقل کرده است که در بارة ولید بن مغیره نازل شده
است.
مقصود:
قبلاً در بارة وعد و وعید و زنده شدن مردگان گفتگو شد.اکنون به نقل گفتار منکران قیامت می پردازد و گفتار آنها را با
روشنترین برهان پاسخ می گوید:
ا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَیا 􀀀 ذا م 􀀀 سانُ أَ إِ 􀀀 وَ یَقُولُ الْإِنْ
:این استفهام براي انکار و استهزاست.یعنی:آن انسان کفر پیشه می گوید آیا وقتی که مردم،خداوند مرا زنده می سازد؟!
ص : 190
اهُ مِنْ قَبْلُ 􀀀 أَنّ خَلَقْن
􀀀
سانُ ا 􀀀 لا یَذْکُرُ الْإِنْ 􀀀 أَ وَ
:آیا او فکر نمی کند که ما او را از نیستی بهستی آورده ایم؟اگر در بارة ابتداي آفرینش خود می اندیشید،می فهمید که زنده
همۀ منکران قیامت « الانسان » کردن او براي کسی که او را از نیستی بهستی آورده،غیر ممکن نیست.برخی گویند:مقصود از
است.
وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً
:در آن وقت که او را آفریدیم،هیچ نبود و وجودي نداشت.
پرسش:
چگونه از نشئۀ اول.بر نشئۀ دوم می توان استدلال کرد.در حالی که ما بعضی از کارها را-مثل حرکات و سکنات و اصوات-
انجام می دهیم و بعداً قادر بر اعادة آنها نیستیم؟ پاسخ:
-1 خداوند،خالق اجسام و حیات اجسام است.خود اجسام باقی می مانند و ممکن است که دوباره به آنها حیات داده شود.لکن
از کارهاي ما چیزي باقی نمی ماند که بتوان آنها را اعاده کرد.
-2 ابتداي خلقت،دشوارتر از اعادة آنست.کسی که قادر بر ابتداي آن باشد، بر اعادة آن نیز قادر است.
-3 خداوند از راه خلقت اجسام استدلال می کند که قدرت ذاتی دارد و کسی که داراي چنین قدرتی باشد،از اعادة اجسام و
حیات،عاجز نیست.
اطِینَ 􀀀 فَوَ رَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَ الشَّی
:اکنون براي تحقیق و تثبیت مطلب می فرماید:اي محمد،بخداي تو سوگند،ما آنها را همراه دوستانشان شیاطین از قبرها بیرون
می آوریم.برخی گویند:یعنی همانطوري که آنها را محشور می کنیم، شیطانها را نیز محشور می کنیم.
ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا
:قتاده گوید:یعنی آنها را در حالی که بر زانو نشسته اند،در اطراف جهنم حاضر میسازیم،بطوري که با یکدیگر در ستیز و
جدال هستند و از یکدیگر اظهار تنفر می کنند،زیرا محاسبۀ آنها در نزدیکی
ص : 191
جهنم است.ابن عباس گوید:جثی یعنی دسته دسته.بنا بر این یعنی،آنها را دسته دسته به اطراف جهنم می آوریم.برخی
گویند:یعنی بر زانو ایستاده اند،زیرا جاي آنها تنگ است و نمی توانند بنشینند.
منِ عِتِیا 􀀀 ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شِیعَهٍ أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْ
:آن گاه کسانی که از دیگران طاغی تر و سرکش تر هستند،بیرون می آوریم.قتاده گوید:یعنی از پیروان هر کیشی،کسانی که
در راه شر راهبر و پیشواي آنها بوده اند،بیرون می- آوریم.عتی در اینجا مصدر است،مثل عتو.یعنی تمرد در راه عصیان.مجاهد
و ابو- الاحوص گویند:آنهایی که جرمشان سنگین تر است،ابتدا بیرون آورده می شوند و بعد دیگران به ترتیب سنگینی جرم.
ا صِلِیا 􀀀 ی بِه 􀀀 ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِینَ هُمْ أَوْل
:ما بحال کسانی که بسختی عذاب سزاوارتر هستند و باید در آتش بمانند،آگاه تریم.
ص : 192
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 71 تا 75
اشاره
ی عَلَیْهِمْ 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 ا جِثِیا ( 72 ) وَ إِ 􀀀 اَلظّ فِیه
􀀀
ی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِ یا ( 71 ) ثُمَّ نُنَجِّی اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا وَ نَذَرُ الِمِینَ 􀀀 کانَ عَل 􀀀 ا 􀀀 ارِدُه 􀀀 إِلاّ و
􀀀
وَ إِنْ مِنْکُمْ
اثاً 􀀀 ا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَث 􀀀 اماً وَ أَحْسَنُ نَدِیا ( 73 ) وَ کَمْ أَهْلَکْن 􀀀 الَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَيُّ اَلْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَق 􀀀 اتٍ ق 􀀀 ا بَیِّن 􀀀 اتُن 􀀀 آی
اَلسّ فَسَ یَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ
اعَهَ 􀀀 ذابَ وَ إِمَّا 􀀀 ا یُوعَدُونَ إِمَّا اَلْعَ 􀀀 ذا رَأَوْا م 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 م منُ َ دا 􀀀 اَلضَّلا فَلْیَمْدُدْ لَهُ اَلرَّحْ لَهِ 􀀀 کانَ فِی 􀀀 م وَ رِءْیاً ( 74 ) قُلْ نَْ
( کاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً ( 75 􀀀 شَرٌّ مَ
ترجمه:
هیچیک از شما نیستند جز اینکه وارد جهنم خواهید شد و انجام این کار بر- خدایت واجب و حتمی است.آن گاه مردم با
تقوي را نجات می دهیم و ستمکاران را در حالی که بر زانو نشسته اند،در آنجا باقی می گذاریم.وقتی که آیات روشن و
صریح ما بر ایشان خوانده می شود،مردم کافر به مردم مؤمن می گویند:محل اقامت و مجلس کدامیک از دو گروه،بهتر و
نیکوتر است؟ما پیش از آنها مردم بسیاري که از لحاظ ثروت و زینت،بهتر از ایشان بودند،هلاك کردیم.بگو:هر کس که در
گمراهی
ص : 193
باشد،خداوند براي او گسترش می دهد.تا هنگامی که آنچه وعده داده می شوند، -یا عذاب یا قیامت را-بنگرند،خواهند
دانست که جایگاه کی بدتر و سپاه کی ضعیفتر است؟
قرائت:
ننجی:کسایی و روح و زید از یعقوب به تخفیف و دیگران به تشدید خوانده اند و هر دو بیک معنی هستند.
مقاماً:ابن کثیر بضم میم و دیگران بفتح خوانده اند.بفتح میم ممکنست مصدر و ممکنست اسم مکان باشد و بضم میم اسم
مکان است.
بهمزه خوانده اند.رئی اسم « رئیا » به تشدید و دیگران « ریا » رئیا:اهل مدینه-بجز روش-و ابن عامر و اعشی و برجمی از ابو بکر
مصدر و به معناي مرئی است و ممکنست همزه قلب به یاء و در یاء دوم ادغام شود.
لغت:
حتم:قطع.
.« اثاثه » اثاث:متاع.مفرد آن
رئی:آنچه که انسان از ظاهر احوال قوم می نگرد.این کلمه بمعناي مرئی است مثل ذبح بمعناي مذبوح.
ندي:مجلس.نادي.دار الندوه مکه،خانه قصی بود که تیمناً براي مشاوره در آنجا گرد می آمدند.اصل این کلمه،بمعناي مجلسی
است که اهل کرم در آن جمع شوند.حاتم گوید:
و دعیت فی اولی الندي و لم
ینظر الی باعین خزر
یعنی:به مجلس بزرگان دعوت شدم و بگوشۀ چشمی بمن نگاه نشد.
اعراب:
ا􀀀 ارِدُه 􀀀 إِلاّ و
􀀀
إِنْ مِنْکُمْ
که مبتداي محذوف است. « احد » صفت است براي « منکم »:
جثیا:حال.
ص : 194
اماً وَ أَحْسَنُ نَدِیا 􀀀 مَق
:تمیز نسبت.
ا􀀀 کَمْ أَهْلَکْن
و تمیز حذف شده است. « کم قرناً اهلکنا » یعنی « اهلکنا » منصوب است به « کم »:
منُ مَ  دا 􀀀 فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْ
اتُ یَتَرَبَّصْنَ (بقره 228 :زنان 􀀀 :در اینجا فعل امر براي اخبار بکار رفته است.گاهی هم خبر براي امر بکار می رود.مثل: وَ الْمُطَلَّق
مطلقه باید انتظار بکشند).
ا یُوعَدُونَ 􀀀م
ضمیر فصل « هو » کاناً :این جمله تعلیق شده و 􀀀 مَنْ هُوَ شَرٌّ مَ « ما یوعدون » السّ :بدل از
اعَهَ 􀀀 ذابَ وَ إِمَّا 􀀀 إِمَّا الْعَ « رأوا » :مفعول به براي
مبتدا و « هو شر » و جملۀ « یعلمون » مفعول « من » موصوله باشد تا جمله تعلیق نشده باشد.در این صورت « من » است،لکن بهتر است که
می باشد. « من » خبر وصلۀ
مقصود:
اکنون خداوند به شرح حال آنها در روز قیامت پرداخته،می فرماید:
ا􀀀 ارِدُه 􀀀 إِلاّ و
􀀀
وَ إِنْ مِنْکُمْ
:همۀ شما به جهنم وارد می شوید.علما در بارة معناي ورود دو نظر دارند: 1-مقصود از وارد شدن،رسیدن و اشراف بر آن
لَمّ
ا􀀀 و است،نه داخل شدن آن.این قول از ابن مسعود و حسن و قتاده و مختار ابو مسلم است.اینان به این آیه استدلال کرده اند: : النّ یَسْقُونَ (قصص 23
اسِ􀀀 مِن اءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً 􀀀 وَرَدَ م
ی دَلْوَهُ 􀀀 ارِدَهُمْ فَأَدْل 􀀀 هنگامی که به آب مدین رسید،مردمی در آنجا دید که مشغول آب دادن هستند)و همچنین به آیۀ فَأَرْسَلُوا و
یعنی بفلان بلد یا « وردت بلد کذا و ماء کذا »: (یوسف 19 :آبدار خویش بفرستادند و دلو خویش بینداخت)وقتی که می گویید
فلان آب رسیدم،خواه داخل آن شده باشید یا نشده باشید.
یعنی:اگر با دانستن آب به آب برسی،به احتیاط نزدیکتر « ان ترد الماء بماء اکیس »: در ضرب المثل هاي عربی آمده است که
است.زهیر گوید:
فلما وردن الماء زرقا جمامه
وضعن عصی الحاضر المتخیم
ص : 195
یعنی:هنگامی که به آب صاف و زلال رسیدند،خیمه ها را بر سر پا کردند و در آنجا رحل اقامت افکندند.زجاج گوید:دلیل
ا (انبیا 􀀀 لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَه 􀀀 ا مُبْعَدُونَ 􀀀 ئِکَ عَنْه 􀀀 ی أُول 􀀀 قاطع این نظر این است که خداوند می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْن
102 :کسانی که به نیکی ما رسیده اند،از جهنم دورند و صداي آن را نمی شنوند) از آیۀ ثُمَّ لَنُحْضِ رَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیا نیز
استفاده می شود که تنها طبقۀ خاصی هستند که نخست اطراف جهنم گرد آورده می شوند،آن گاه بجهنم می روند.برخی
گفته اند:
مقصود این است که همۀ مردم-اعم از نیک و بد-در عرصۀ محشر گرد می آیند.
النّ
ار 􀀀 -2 ابن عباس و جابر و اکثر مفسران گویند:منظور این است که همه باید داخل جهنم شوند.چنان که می فرماید: فَأَوْرَدَهُمُ ارِدُونَ (انبیا 98 :شما داخل آن خواهید شد)و می فرماید: 􀀀 ا و 􀀀 (هود 98 :آنها را وارد آتش گردانید) و می فرماید: أَنْتُمْ لَه
ا (انبیا 99 :اینان اگر خدا بودند،داخل آتش نمی شدند.) مؤید این قول این است که بدنبال جملۀ 􀀀 ا وَرَدُوه 􀀀 لاءِ آلِهَهً م 􀀀 ؤُ􀀀 کانَ ه 􀀀 لَوْ
ا جِثِیا یعنی آن گاه مردم متقی را نجات می دهیم و ستمکاران 􀀀 الظّ فِیه
􀀀
مورد بحث می فرماید: ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الِمِینَ
را در آنجا باقی می گذاریم.از این جمله استفاده می شود که همه داخل جهنم می شوند.
در میان اینان نیز اختلاف است.برخی گویند:خطاب فقط به مشرکین است.
از ابن عباس هم نقل شده است: وَ إِنَّ مِنْهُمْ لکن بیشتر معتقد هستند که خطاب بهمۀ مکلفین است هیچ نیک و بدي از آن
مستثنی نیست جهنم براي مردم مؤمن سرد و سلامت و براي مردم کافر،عذاب و شکنجه است.سدي گوید:از مرة همدانی در
بارة این آیه سؤال کردم،گفت:ابن مسعود روایت کرده است که پیامبر فرمود:مردم وارد آتش می شوند آن گاه بتناسب
اعمالی که انجام داده اند،خارج می شوند.اولین دسته به سرعت برق و دومین دسته به سرعت باد سومین دسته به سرعت اسب
سوار و چهارمین به سرعت شخص دونده و پنجمین به سرعت کسی که راه می رود،از آن خارج می شود.
ابو صالح غالب بن سلیمان روایت کرده است که:در اینباره اختلاف پیدا شد.برخی می گفتند:مؤمن داخل آتش نمی شود و
برخی می گفتند:همگان داخل می شوند و
ص : 196
اللّ انصاري پرسیدند.
􀀀
خداوند اهل تقوا را نجات می بخشد.بعد مطلب را از جابر بن عبد ه
او انگشتها را بدو گوش خود اشاره کرد و گفت:اگر از پیامبر نشنیده بودم سکوت می کردم.می فرمود:ورود یعنی داخل
شدن.هر نیک و بدي داخل جهنم می شود.منتهی بر مردم مؤمن سرد و سلامت است.چنان که بر ابراهیم سرد و سلامت
شد...از یعلی ابن منبه نقل شده است که پیامبر فرمود:آتش به مؤمن می گوید:اي مؤمن،عبور کن که نور تو شعلۀ مرا خاموش
کرد.نیز روایت شده است که از پیامبر گرامی در بارة معناي آیه سؤال شد،فرمود:خداوند آتش را مثل روغن بسته قرار می
دهد و همۀ مردم را بر آن جمع می کند.آن گاه به آتش می گوید،اصحاب خود را بگیر و اصحاب مرا رها کن.بخدا،آتش
جهنم اصحاب خود را طوري می شناسد که از شناسایی مادر نسبت به فرزند هم بیشتر!روایت شده است که حسن مردي را
دید که می خندد.گفت:میدانی که وارد آتش می شوي؟گفت:آري.پرسید:میدانی که از آن خارج می شوي؟!گفت:
نه!گفت:پس چرا می خندي؟حسن هرگز خندان دیده نشد تا مرد.برخی گویند:
فایدة این کار این است که در بعضی روایات آمده است که خداوند کسی را به بهشت نمی برد تا او را از عذاب جهنم آگاه
سازد.براي اینکه فضل خدا و کمال لطف او را بشناسد و از بهشت و نعمتهاي آن بیشتر مسرور شود و کسی را بجهنم نمی
برد،تا او را از نعمتهاي بهشت آگاه گرداند.براي اینکه بر حسرت و ناراحتی او افزوده شود.
ا را می خواند. 􀀀 ارِدُه 􀀀 إِلاّ و
􀀀
مجاهد می گفت:تب بهرة مؤمن از آتش است و آیۀ وَ إِنْ مِنْکُمْ
بنا بر این هر مؤمنی تب کند،داخل جهنم شده است.در خبر است که تب از چرکهاي جهنم است.در روایت است که پیامبر
خدا به عیادت مریضی رفت و فرمود:ترا مژده می دهم که خداوند فرمود:تب،آتش من است که بر بندة مؤمن خویش مسلط
می سازم تا حظ او از جهنم باشد.
ی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیا 􀀀 کانَ عَل 􀀀
:وقوع این امر،قطعی و حتمی است.یعنی خداوند از روي حکمت و مصلحت،انجام این کار را بر خود واجب و لازم کرده
است.
بر خلاف عقیدة جبریان،از این آیه بر می آید که برخی از کارها،از روي
ص : 197
حکمت،بر خداوند واجب و لازم می شود.
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا
:ابن عباس گوید:یعنی کسانی که از شرك پرهیز کرده اند، نجات می دهیم.
ا جِثِیا 􀀀 الظّ فِیه
􀀀
وَ نَذَرُ الِمِینَ
:و مشرکین و کفار را در حالی که بر زانو نشسته اند، در آنجا باقی می گذاریم.برخی گفته اند:یعنی آنها را دسته دسته در
جهنم باقی می گذاریم.برخی گفته اند:مقصود از ظالمین،هر ستمکار و هر گنهکاري است.
اماً وَ أَحْسَنُ نَدِیا 􀀀 الَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَق 􀀀 اتٍ ق 􀀀 ا بَیِّن 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِمْ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 وَ إِ
:هنگامی که آیات قرآنی ما که حجت هاي ظاهر و آشکار هستند،بر مردم کافر خوانده می شود،منکران توحید و تکذیب
کنندگان انبیا،از روي انکار،بمردم مؤمن می گویند:آیا جایگاه و مسکن و موقعیت ما بهتر است یا شما؟! بدینترتیب،به ثروت و
مکنت دنیا فخر می کنند و در بارة سرانجام کار نمی- اندیشند و مردم مستمند را به اشتباه می افکنند و اینطور وانمود می کنند
که:هر کس در این دنیا ثروتی داشته باشد،در آخرت نیز در رفاه و آسایش است.
اکنون خداوند آنها را متنبه می سازد که این عقیده باطل و بی اساس است.
می فرماید:
اثاً وَ رِءْیاً 􀀀 ا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَث 􀀀 وَ کَمْ أَهْلَکْن
:ابن عباس گوید:
اثاث،متاع و زینت دنیا و رئی،منظره و هیأت است.یعنی:خداوند،پیش از ایشان مردمی را که ثروتمندتر و خوش منظرتر از
ایشان بودند،تباه و صورت ایشان را زشت گردانید و مال و جمال،آنها را سودي نبخشید.اینان نیز از مال و جمال خود سودي
نمی برند.برخی گویند:منظور،نضر بن حارث و اطرافیان اوست.اینان موها را آرایش می دادند و لباسهاي گرانقیمت به تن می
کردند و به دیگران فخر می فروختند.سپس به پیامبر خود می فرماید:
منُ مَ  دا 􀀀 لالَهِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْ 􀀀 کانَ فِی الضَّ 􀀀 قُلْ مَنْ
:اي محمد،بگو:هر کس
ص : 198
گرفتار گمراهی و عدول از حق باشد،کیفرش این است که خداوند او را در گمراهی و ضلالت،باقی می گذارد.بنا بر این فعل
امر در اینجا بمعناي خبر بکار رفته است.منتهی فعل امر،مقصود را با تأکید بیشتري بیان می دارد.یعنی:افراد گمراه هر کاري می
خواهند بکنند و هر طور می خواهند بزندگی خود ادامه دهند،این مهلت را البته خداوند به ایشان می دهد،تا هر چه خدا می
انِهِمْ 􀀀 خواهد زندگی کنند.بدیهی است که طول عمر،براي آنها سودي ندارد.در جاي دیگر می فرماید: وَ نَذَرُهُمْ فِی طُغْی
یَعْمَهُونَ (انعام 110 :آنها را رها می کنیم تا در سرکشی خود سرگردان بمانند).
کاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً 􀀀 السّ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَ
اعَهَ 􀀀 ذابَ وَ إِمَّا 􀀀 ا یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَ 􀀀 ذا رَأَوْا م 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
:هنگامی که وعدة ما را دیدند و عذاب یا قیامت را مشاهده کردند،خواهند دانست که جایگاه ایشان بدتر است یا جایگاه مردم
مؤمن و خواهند فهمید که لشکر ایشان ضعیف تر است یا لشکر پیامبر و مسلمین؟! این آیه،پاسخ گفتار آنهاست که می گفتند:
اماً وَ أَحْسَنُ نَدِیا . 􀀀 أَيُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَق
مقصود از عذاب،یا عذاب استیصال یا عذاب پریشانی و درماندگی یا عذاب قبر یا عذاب شمشیر است.
ص : 199
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 76 تا 82
اشاره
الَ لَأُوتَیَنَّ 􀀀 ا وَ ق 􀀀 اتِن 􀀀 واباً وَ خَیْرٌ مَرَ  دا ( 76 ) أَ فَرَأَیْتَ اَلَّذِي کَفَرَ بِآی 􀀀 اَلصّ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَ
حاتُ 􀀀 الِ 􀀀 اتُ 􀀀 اقِی 􀀀 و اَلْب اَللّ اَلَّذِینَ اِهْتَدَوْا هُديً 􀀀
وَ یَزِیدُ هُ
ا􀀀 ذابِ مَ  دا ( 79 ) وَ نَرِثُهُ م 􀀀 ا یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ اَلْعَ 􀀀 کَلّا سَنَکْتُبُ م
􀀀
( منِ عَهْداً ( 78 􀀀 الًا وَ وَلَداً ( 77 ) أَطَّلَعَ اَلْغَیْبَ أَمِ اِتَّخَ ذَ عِنْدَ اَلرَّحْ 􀀀م
( ادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِ  دا ( 82 􀀀 کَلّا سَیَکْفُرُونَ بِعِب
􀀀
( اَللّ آلِهَهً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِ  زا ( 81
􀀀
ا فَرْداً ( 80 ) وَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 یَقُولُ وَ یَأْتِین
ترجمه:
خداوند بر هدایت مردمی که هدایت شده اند می افزاید و باقیات صالحات،از لحاظ ثواب و نتیجه،در پیشگاه خدایت بهتر
است.آیا کسی که به آیات ما کافر شد و گفت:به من مال و فرزند داده می شود،دیدي؟آیا او از غیب خبر دارد یا از پیش
خداوند،عهدي گرفته است؟چنین نیست!بزودي آنچه می گوید،می نویسیم و او را پیاپی عذاب می فرستیم و آنچه به آن می
بالد،به ارث می بریم و به تنهایی نزد ما می آید.
خدایانی-جز خداوند یکتا-انتخاب کردند که براي آنها عزت باشد.چنین نیست! بزودي به عبادت آنها-کفر می ورزند و ضد
آنها خواهند بود.
قرائت:
ولد:حمزه و کسایی در چهار مورد از این سوره و در سورة زخرف و لوح بضم
ص : 200
واو و سکون لام قرائت کرده اند.بصریان و ابن کثیر و خلف فقط در سورة نوح بضم واو خوانده اند.دیگران همه جا بفتح واو
و لام قرائت کرده اند.ابو علی گوید:ممکن است بضم واو جمع باشد.مثل:اَسَ د و اسْد و ممکن است مفرد باشد،مثل:حزن و
حَزَن و حُزْن و عَرب و عُرْب.در شعر زیر مفرد استعمال شده است:
فلیت فلاناً کان فی بطن امه
و لیت فلاناً کان ولد حمار
یعنی:کاش فلان کس در شکم مادرش بود و کاش فلان کس بچۀ الاغ بود.
اعراب:
ا... 􀀀 اتِن 􀀀 أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي کَفَرَ بِآی
أَطَّلَعَ...
:موصول مفعول اول و استفهام در محل مفعول دوم است.
- کلا:این کلمه براي زجر و ردع و تنبیه است.ابو حاتم گوید:این کلمه در قرآن بدو معنی بکار می رود: 1-یعنی چنین نیست 2
تنبیه.
شأن نزول:
در روایت صحیح از خباب بن ارت،نقل شده است که می گفت:من مردي غنی بودم و از عاص بن وائل طلبی داشتم.هنگامی
که طلبم را از او مطالبه کردم،گفت:طلبت را نمی دهم،جز اینکه به محمد(ص)کافر شوي.گفتم:هرگز به او کافر نمی شوم.تا
اینکه بمیري و مبعوث شوي.گفت:پس از مرگ زنده می شوم و هنگامی که بر سر مال و فرزند بازگشتم،دینم را ادا می
ا... 􀀀 اتِن 􀀀 کنم.از اینرو خداوند:فرمود: أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي کَفَرَ بِآی
مقصود:
اکنون خداوند در وصف مؤمن می فرماید:
اللّ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُديً
􀀀
وَ یَزِیدُ هُ
:گویند:منظور این است که خداوند بر هدایت کسانی که بوسیلۀ ادیان منسوخ هدایت شده اند،بوسیلۀ قرآن که ناسخ ادیان
است،می افزاید.این معنی از مقاتل است.برخی گویند:یعنی از راه کمک و توفیق بر طاعت،راه تحصیل خشنودي خود را به
ایشان نشان می دهد.مقصود این است که دلایل خود را به ایشان نشان می دهد و الطاف خود را بر ایشان ارزانی می دارد تا
به-
ص : 201
حسنات نزدیک شوند.
واباً وَ خَیْرٌ مَرَ  دا 􀀀 الصّ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَ
حاتُ 􀀀 الِ 􀀀 اتُ 􀀀 اقِی 􀀀 و الْب َ
:تفسیر این قسمت، در سورة کهف گذشت.خلاصۀ آن این است که:کارهاي نیکو که پاداش آنها براي انسان باقی می ماند و
در دنیا و آخرت به انسان نفع می رساند،از موقعیت کفار-که به آن افتخار می کنند-بهتر و عاقبت آن پر ارزش تر است.مردّ
یعنی بازگشتن.اعمال صالح از بین می روند،لکن پاداش آنها،به انسان بازگشت می کند.
منِ عَهْداً 􀀀 الًا وَ وَلَداً. أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْ 􀀀 الَ لَأُوتَیَنَّ م 􀀀 ا وَ ق 􀀀 اتِن 􀀀 أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي کَفَرَ بِآی
:این جمله براي به تعجب آوردن است.ابن عباس و مجاهد گویند:منظور این است که پیامبر را از رفتار عاص بن وائل به
شگفت آورد،حسن گوید:
مقصود ولید بن مغیره است.ابو مسلم گوید:مقصود عموم کسانی است که داراي این صفات-که در آیه ذکر شده-باشند.او از
روي استهزا می گفت:در بهشت-و بقولی یعنی در دنیا-بمن مال و فرزند داده می شود.یعنی اگر بر دین پدران و پرستش بتها
باقی بمانم،از این نعمتها محروم نیستم.خداوند می فرماید:آیا او علم غیب دارد؟ آیا فهمیده است که به بهشت می رود؟این
معنی از ابن عباس و مجاهد است.کلبی گوید:مقصود این است که:آیا او در لوح محفوظ نگاه کرده و عاقبت کار خود را
فهمیده است؟آیا او از راه علم غیب،فهمیده است که اگر مبعوث شود ما به او مال و فرزند روزي می کنیم؟یا اینکه آیا از راه
انجام کارهاي نیکو از خداوند عهد و پیمانی گرفته است که آنچه می خواهد انجام گیرد؟کلبی گوید:مقصود این است که آیا
خدا با او عهد کرده است که داخل بهشتش کند؟ابن عباس گوید:مقصود این است که آیا اقرار به یگانگی خدا کرده است تا
کَلّا :اینطور که او می گوید،نیست و مال و فرزندي به او داده نمی شود.یا اینکه چنین نیست و او از غیب
􀀀
خدا به او رحم کند؟
خبر ندارد.
ذابِ مَ  دا 􀀀 ا یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَ 􀀀 سَنَکْتُبُ م
:حافظان را امر می کنیم که آنچه می گوید بنویسند و در آخرت بر آنچه گفته است مجازاتش می کنیم و پیوسته بر عذاب
ص : 202
براي تأکید فعل است. « مدا ». او می افزاییم و هرگز از عذاب او کاسته نمی شود
ا یَقُولُ 􀀀 وَ نَرِثُهُ م
:ما او را هلاك می کنیم و مال و اولادش را مالک می شویم و مالکیت او را باطل می کنیم.این معنی از ابن عباس و قتاده و
ابن زید است.
ا فَرْداً 􀀀 وَ یَأْتِین
:و بدون مال و اولاد،تنها و بیکس نزد ما می آید.
اللّ آلِهَهً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِ  زا
􀀀
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ هِ
:این کافران،بتها را بخدایی گرفتند براي اینکه در آخرت،از شفاعت آنها بهره مند گردند،زیرا آنها از بتها امید شفاعت و
نصرت داشتند و می خواستند بوسیلۀ آنها کسب عزب کنند.
کَلّا
􀀀
:چنین نیست.این بتها وسیلۀ عزت و سربلندي آنها نیستند،بلکه وسیلۀ خواري و عذاب آنها هستند.
ادَتِهِمْ 􀀀 سَیَکْفُرُونَ بِعِب
کُنّ
ا􀀀 ا 􀀀 ر م ا􀀀 اللّ بَِّن
􀀀
:دیري نمی پاید که منکر عبادت آنها می شوند و بر اثر بدي عاقبت،از آنها تبري می جویند و می گویند: وَ هِ
مُشْرِکِینَ (انعام 23 :بخدا،پروردگار ما سوگند،ما مشرك نبوده ایم).
برخی گویند:مقصود این است که بتها بعبادت مشرکین کفر می ورزند و آنها را تکذیب می کنند.چنان که از آنها نقل می
إِیّ یَعْبُدُونَ (قصص: 63 ما از آنها در پیشگاه تو تبري می جوییم.آنها ما را پرستش
ا􀀀ان 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 إِلَی م تَبَرَّأْن کَْ ا􀀀 کنند که می گویند:
نمی کردند)این قول از جبائی است.
وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِ  دا
هم مفرد بکار می رود،هم جمع.یعنی:بت پرستان بهمکاري یکدیگر،بر ضد این خدایان « رسول و عدو » مثل « ضد »: :اخفش گوید
قیام می کنند و به تکذیب آنها می پردازند.
برخی گویند:یعنی در آتش جهنم قرین و همدم یکدیگرند و آنها را لعن می کنند و از آنها تبري می جویند.این معنی از قتاده
است.
قتیبی گوید:یعنی در دنیا بت ها را دوست می داشتند و در آخرت آنها را دشمن می دارند.
ص : 203
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 83 تا 92
اشاره
منِ􀀀 ما نَعُدُّ لَهُمْ عَ  دا ( 84 ) یَوْمَ نَحْشُرُ اَلْمُتَّقِینَ إِلَی اَلرَّحْ 􀀀 لا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّ 􀀀 کافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَ  زا ( 83 ) فَ 􀀀 اطِینَ عَلَی اَلْ 􀀀 أَنّ أَرْسَلْنَا اَلشَّی
􀀀
أَ لَمْ تَرَ ا
الُوا اِتَّخَذَ 􀀀 منِ عَهْداً ( 87 ) وَ ق 􀀀 إِلاّ مَنِ اِتَّخَ ذَ عِنْدَ اَلرَّحْ
􀀀
اعَهَ 􀀀 یَمْلِکُونَ اَلشَّف 􀀀 ی جَهَنَّمَ وِرْداً ( 86 ) لا 􀀀 وَفْداً ( 85 ) وَ نَسُوقُ اَلْمُجْرِمِینَ إِل
منِ􀀀 الُ هَ  دا ( 90 ) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْ 􀀀 اتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ اَلْأَرْضُ وَ تَخِرُّ اَلْجِب 􀀀 ماو 􀀀 کادُ اَلسَّ 􀀀 منُ وَلَداً ( 88 ) لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِ  دا ( 89 ) تَ 􀀀 اَلرَّحْ
( منِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً ( 92 􀀀 ا یَنْبَغِی لِلرَّحْ 􀀀 وَلَداً ( 91 ) وَ م
ترجمه:
آیا ندیدي که شیاطین را بر کافران می فرستیم تا آنها را بگمراهی بکشانند؟ براي آنها عجله مکن.ما حساب آنها را داریم و
براي آنها روز شماري می کنیم.
روزي که مردم متقی را گروه گروه بسوي خدا می بریم و مردم مجرم را به آبشخور جهنم سوق می دهیم.آنها مالک شفاعت
نیستند.تنها کسانی مالک شفاعت هستند که پیش خداوند عهدي داشته باشند.گفتند:خداوند فرزندي گرفته است.چیز شنیعی
آورده اید؟ نزدیک است آسمانها و زمین شکافته شوند و کوه ها فرو ریزند که براي خداوند ادعاي
ص : 204
فرزند کرده اند!سزاوار نیست که خداوند فرزندي داشته باشد.
قرائت:
تکاد السماوات یتفطرن:در این سوره و در سورة علق،برخی از قراء فعل اول را بتاء و دومی را بیاء و برخی هر دو را بیاء خوانده
خوانده اند. « تکاد یتفطرن » خوانده اند.برخی هم در اینجا بهمین صورت و در آنجا « تکاد...ینفطرن » اند.برخی هم در هر دو جا
انفطار،مطاوعۀ فطر و تفطر مطاوعۀ تفطیر است.گویا در اینجا باب تفعل مناسبتر است، زیرا همراه با مبالغه است.گویند:مقصود
این است که آسمانها می خواهند بشکافند، نه اینکه شکافته می شوند.
لغت:
از:بجنبش در آوردن.
وفد:جمع وافد.کسانی که بجایی رهسپار شده اند.
سوق:راندن.
ورد:جماعتی که به آب می رسند.
اد:کار بزرگ.
شاعر گوید:
لقد لقی الاعداء منی نکرا
داهیه دهیاء ادا امرا
یعنی:دشمنان:از من،کارهاي بزرگ و دشوار دیده اند.
انفطار:شکافتن.
هد:ویران شدن با صداي شدید.
اعراب:
تؤزهم:جملۀ حالیه.
است. « نعد » و یَوْمَ نَحْشُرُ ظرف « نعد اعمالهم »: نعد:مفعول این فعل حذف شده است.یعنی
.« المجرمین » که حال است از « وردا » و همچنین « المتقین » وفدا:حال از
ص : 205
إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ
􀀀
و ممکن است در محل نصب و استثناي منقطع باشد. « یملکون » :موصول در محل رفع و بدل است از واو
البته این فعل به تأویل مصدر،محلا منصوب است. « یتفطرن » تنشق:عطف بر
أَنْ دَعَوْا
:مفعول له.
مقصود:
کافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَ  زا 􀀀 اطِینَ عَلَی الْ 􀀀 أَنّ أَرْسَلْنَا الشَّی
􀀀
أَ لَمْ تَرَ ا
:این خطاب به پیامبر گرامی اسلام است.یعنی:آیا ندیدي که ما ایشان را به شیطان ها واگذاردیم، تا آنها را وسوسه کنند و
بگمراهی فرا خوانند و هیچ حایلی میان ایشان و شیطان ها قرار ندادیم؟ شیطان ها آنها را از راه طاعت براه معصیت می
کشانند.سعید بن جبیر گوید:
آنها را براه معصیت دعوت می کنند و آنها هم اطاعتشان می کنند.اینکه می گوید:
شیطان ها را ارسال می داریم،تعبیر مجازي است.
ما نَعُدُّ لَهُمْ عَ  دا 􀀀 لا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّ 􀀀 فَ
:تو اي محمد،خاطرت آسوده باشد و براي نازل شدن عذاب بر ایشان عجله نداشته باش،زیرا مدت باقی ماندن آنها در این
جهان کوتاه است.ما روزها و سالهاي زندگی ایشان را می شماریم و آنها را مهلت نمی دهیم.
ابن عباس گوید:یعنی ما نفس هاي آنها را می شماریم.این نفس ها تا روز مرگ ایشان،حساب شده و معین است.برخی
گویند:یعنی اعمال آنها را می شماریم.
منِ وَفْداً 􀀀 یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْ
:اي محمد،آن روز را بیاد آنها بیاور که متقین را جمع می کنیم و آنها را دسته دسته به بهشت خویش می بریم.برخی
گویند:آنها سوار بر شترانی که مثل آنها دیده نشده است،هستند و تا در بهشت پیش می روند.محمل این شتران طلا و مهار
آنها زبرجد است.این قول از علی علیه السلام و ابن عباس است.
ی جَهَنَّمَ وِرْداً 􀀀 وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِل
:و مردم مجرم را مثل شتران تشنه که بسوي آب رانده می شوند،به جهنم می رانیم.این معنی از ابن عباس و حسن و قتاده
ص : 206
نامیده،این است که:بدنبال آب وارد محل می شوند.برخی گویند:ورد یعنی نصیب.یعنی « ورد » است.علت اینکه تشنگان را
مجرمین،نصیب جهنم و مؤمنین نصیب بهشت هستند.این قول از ابو مسلم است.
اعَهَ 􀀀 لا یَمْلِکُونَ الشَّف 􀀀
:مردم تبهکار،قادر بر شفاعت کسی نیستند و کسی هم آنها را شفاعت نمی کند.بالعکس اهل ایمان یکدیگر را شفاعت می
کنند و شفاعتشان پذیرفته می شود.
مالک بودن شفاعت،دو جور است: 1-شفاعت کردن غیر 2-استدعاي شفاعت از غیر خداوند می فرماید:اینها وضعی دارند که
منِ عَهْداً :تنها کسانی اختیار 􀀀 إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْ
􀀀
نه شفاعت دیگران بحالشان سودي دارد و نه شفاعت ایشان به حال دیگران!
شفاعت دارند که نزد خداوند،عهدي داشته باشند.برخی گویند:یعنی تنها شفاعت،بحال اینها نتیجه دارد و بس!عهدي که در
اینجا ذکر شده،ایمان و اقرار بیگانگی خدا و تصدیق انبیاست.ابن عباس گوید:مقصود شهادت به یگانگی خدا و بازگشت
دادن هر گردش و نیرویی به پروردگار است.برخی گویند:یعنی تنها کسانی می توانند شفاعت کنند که خداوند به آنها اذن
داده است.مثلا:انبیا و شهدا و علما و مؤمنین.چنان که در اخبار آمده است.
علی بن ابراهیم در تفسیر خود آورده است که پیامبر فرمود،هر کس در وقت مرگ،درست وصیت نکند،در مروت او نقص
اللّ ،چگونه وصیت کند؟فرمود:هنگامی که مرگش فرا می رسد و مردم اطراف او گرد می آیند،بگوید:
􀀀
است.گفتند:یا رسول ه
-
اللهم فاطر السماوات و الارض عالم الغیب و الشهاده الرحمن الرحیم.
انی اعهد الیک فی الدار الدنیا.انی اشهد ان لا اله الا انت وحدك لا شریک لک و ان محمداً عبدك و رسولک و ان الجنه حق
و ان النار حق و ان البعث حق و القدر و المیزان حق و ان الدین کما وصفت و ان الاسلام کما شرعت و ان القول کما حدثت و
اللّ محمداً و آله بالسلام.اللهم یا عدتی
􀀀
اللّ محمداً عنا خیر الجزاء و حیا ه
􀀀
اللّ الحق المبین.جزي ه
􀀀
ان القرآن کما انزلت و انک انت ه
عند کربتی
ص : 207
و یا صاحبی عند شدتی و یا ولی نعمتی الهی و اله آبائی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین فانک ان تکلنی الی نفسی اقرب من
الشر و أبعد من الخیر و آنس فی القبر وحشتی و اجعل له عهداً یوم القاك منشوراً.
یعنی:خدایا،اي آفریدگار آسمانها و زمین و اي داناي نهان و آشکار و اي رحمان و اي رحیم.با تو در این دنیا عهد می
کنم.من به یگانگی تو و رسالت محمد(ص)و بهشت و دوزخ و قیامت و قدر و میزان و دین و اسلام و قرآن و خداوندي تو
گواهی می دهم.خداوند محمد و آلش را بهترین پاداش دهد و او را گرامی بدارد.
خدایا،اي کسی که در گرفتاري پناه من و در سختی همدم من و ولی نعمت من هستی.
خدایا و اي خداي پدرانم،مرا بخودم در یک چشم بهم زدن واگذار نکن.اگر مرا بخودم واگذاري،به بدي نزدیک و از نیکی
دور می شوم.در وحشت قبر انیس من باش و این را عهدي قرار ده،براي روزي که ترا ملاقات می کنم.
پس از آن وصیت کند بهر چه خواهد.تصدیق این وصیت،در سورة مریم است:
منِ عَهْداً 􀀀 إِلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْ
􀀀
اعَهَ 􀀀 لا یَمْلِکُونَ الشَّف 􀀀
اینست عهد و پیمان شخصی که می میرد.وصیت،کاري است که بر هر مسلمانی لازم است و باید آن را حفظ و به دیگران
تعلیم کند.امیر المؤمنین(ع)می فرماید:این وصیت را پیامبر گرامی اسلام بمن آموخت و فرمود:جبرئیل بمن آموخته است.
منُ وَلَداً 􀀀 الُوا اتَّخَذَ الرَّحْ 􀀀 وَ ق
:این جمله،از یهودیان و مسیحیان و مشرکین عرب است.زیرا یهودیان می گفتند:عزیر پسر خداست و مسیحیان می
گفتند:عیسی پسر خداست و مشرکین عرب می گفتند:فرشتگان دختران خدا هستند.
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِ  دا
منصوب است به حذف حرف جر. « شیئاً »! :اي محمد،به ایشان بگو:ادعایی گزاف و شنیع می کنید
الُ هَ  دا 􀀀 اتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِب 􀀀 ماو 􀀀 کادُ السَّ 􀀀 تَ
:
این ادعا بقدري گزاف است که اگر بنا بود آسمانها و زمین شکافته شوند و کوه ها متلاشی شوند،بواسطۀ این ادعاي هول
انگیز آسمانها شکاف بر می داشتند و زمین
ص : 208
منِ وَلَداً :بدیهی است که هیچ عاملی نمی تواند آسمان و زمین را 􀀀 متلاشی می شد و کوه ها فرو می ریختند! أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْ
بشکافد و کوه ها را متلاشی کند.لکن نسبت فرزند بخداوند بزرگ دادن،بقدري بزرگ و شنیع است که نزدیک است این
واقعۀ هول انگیز را بمرحلۀ وقوع بکشاند و این رویداد بیسابقه را بظهور کشاند.
منِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً 􀀀 ا یَنْبَغِی لِلرَّحْ 􀀀 وَ م
:براي خداوند شایسته نیست که فرزند بگیرد.فرزند زایی نه در خور مقام خداوند و نه صفت اوست،زیرا اثبات فرزند براي ذات
بیمانند و بیهمتاي او مستلزم اثبات حدوث و سلب خداوندي از او است.او اگر فرزندي داشته باشد،نیازمند خواهد بود و
نیازمندي با خداوندي سازگار نیست.
ص : 209
[ [سوره مریم ( 19 ): آیات 93 تا 98
اشاره
امَهِ فَرْداً 􀀀 صاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَ  دا ( 94 ) وَ کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 منِ عَبْداً ( 93 ) لَقَدْ أَحْ 􀀀 إِلاّ آتِی اَلرَّحْ
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 إِنْ کُلُّ مَنْ فِی اَلسَّ
سانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ اَلْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُ  دا 􀀀 اهُ بِلِ 􀀀 ما یَسَّرْن 􀀀 منُ وُ  دا ( 96 ) فَإِنَّ 􀀀 اَلصّ سَیَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع 95 ) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا )
( ا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً ( 98 􀀀 97 ) وَ کَمْ أَهْلَکْن )
ترجمه:
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند،همچون بنده اي متواضع به پیشگاه خدا می آیند.خداوند آنها را می شمارد و بعدد
آنها آگاه است.همۀ آنها در روز قیامت،به تنهایی به پیشگاه خدا می آیند،کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته
کردند،خداوند براي آنها دوستی و محبت می آفریند.همانا قرآن را بزبان تو آسان کردیم تا متقین را بشارت دهی و مردم
ستیزه جو را بترسانی.مردم بسیاري را پیش از ایشان هلاك کردیم.آیا از آنها کسی را می بینی یا صدایی از ایشان می شنوي؟!
ص : 210
لغت:
لدد:خصومت شدید.الد الخصام یعنی کسی که از لحاظ خصومت و نزاع، از دیگران تندخوتر و کم گذشت تر است.لدّ جمع
الد است.شاعر گوید:
ان تحت الاشجار حزماً و عزما
و خصیماً الد ذا معلاق
یعنی:در زیر درختان،دور اندیشی و تصمیم و دشمنی سختگیر و گریبان- گیري است.
رکز:صداي آهسته.
احساس:ادراك بوسیلۀ حس.
اعراب:
کُلُّ مَنْ فِی...
حال از « عبداً » منِ مضاف به مفعول و خبر.و 􀀀 مضاف الیه و جار و مجرور،صلۀ آن، آتِی- الرَّحْ « من »، مبتدا « کل »:
مفرد و در معنی جمع است. « کل » لفظ ».« آتی » ضمیر
هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ
باشد.اکنون که مقدم شده است،حال « احد » مؤخر شود و صفت « منهم » اول متعلق به فعل و دوم زایده است.ممکن است « من »:
است.
مقصود:
اکنون می فرماید:
منِ عَبْداً 􀀀 إِلاّ آتِی الرَّحْ
􀀀
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّ
:تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند،اعم از فرشتگان و جن و انس،بسان بردگانی متواضع و خاضع به پیشگاه خداوند
داخِرِینَ (نمل 87 :همۀ آنها با خواري به پیشگاه خدا می آیند)مقصود این است 􀀀 می آیند.در جاي دیگر می فرماید: وَ کُلٌّ أَتَوْهُ
که خلق، همگی بندگان خدایند و تحت حکومت او هستند.عیسی و عزیر و ملائکه هم در زمرة بندگان هستند.
صاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَ  دا 􀀀 لَقَدْ أَحْ
:خداوند شمارة آنها را می داند و بر حالات ایشان دقیقاً آگاه است.
ص : 211
امَهِ فَرْداً 􀀀 وَ کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِی
:همۀ آنان در روز قیامت به پیشگاه خداوند یکتا بار می یابند،در حالی که تنها و بدون مال و اولاد هستند و هیچ فکري جز
فکر گرفتاري خودشان آنها را مشغول نمی کند.
سپس در بارة مؤمنین می فرماید:
منُ وُ  دا 􀀀 الصّ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:
در این باره اقوالی است: 1-ابن عباس گوید:این آیه مخصوص علی(ع)است،زیرا هیچ مؤمنی نیست که محبت علی در دل
نداشته باشد.در تفسیر ابو حمزة ثمالی آمده است که پیامبر به علی فرمود:بگو:خدایا براي من نزد خویش عهدي قرار ده و
اللّ
􀀀
محبت مرا در دل مؤمنین بینداز.علی بدستور پیامبر دعا کرد و این آیه نازل گردید. نظیر همین روایت،از جابر بن عبد ه
انصاري نیز نقل شده است. 2-این آیه شامل تمام مؤمنین می شود.خداوند محبت آنها را در دل مردم صالح قرار می دهد.هرم
بن حبان گوید:هر کس دل خود را متوجه خدا کند،خداوند هم دلهاي مؤمنین را متوجه او می سازد و دوستی او را در دل
ایشان قرار می دهد.ربیع بن انس گوید:خدا هر گاه بنده اي را دوست بدارد،بجبرئیل گوید:من فلان کس را دوست می
دارم.تو هم او را دوست بدار.جبرئیل در آسمان ندا می کند که خداوند فلان کس را دوست می دارد.
همۀ اهل آسمان نیز با او دوست می شوند.آن گاه محبت او در میان اهل زمین نیز منتشر می شود.پس معناي آیه این است که
خداوند آنها را دوست می دارد و محبت آنها را در دل مردم می اندازد. 3-یعنی خداوند،محبت آنها را در دل مخالفانشان قرار
می دهد که ایمان بیاورند و قدرت آنها افزایش پیدا کند. 4-محبت آنها را در دل یکدیگر قرار می دهد تا یکدیگر را دوست
بدارند و پشتیبان یکدیگر باشند و همچون دستی واحد،در مقابل دشمن،به نبرد خیزند. 5-جبائی گوید:در آخرت، محبت آنها
را در دل یکدیگر قرار می دهد تا همچون پدر و فرزند یکدیگر را دوست بدارند.این خود بالاترین شادي و بزرگترین نعمت
است.
مؤید قول اول گفتۀ علی(ع)است که:اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن فرود
ص : 212
آورم که مرا دشمن شود،با من دشمن نخواهد شد و اگر همۀ دنیا را بمنافق دهم که مرا دوست بدارد،مرا دوست نخواهد
داشت،زیرا بر زبان پیامبر امی گذشته است که:
مؤمن ترا دشمن نمیدارد و منافق ترا دوست نمیدارد.
سانِکَ 􀀀 اهُ بِلِ 􀀀 ما یَسَّرْن 􀀀 فَإِنَّ
:ما قرآن را به لغت عرب بر تو نازل کردیم که معرفت آن بر ایشان آسان باشد و اگر بزبان دیگر بود،آن را نمی شناختند.این
معنی از ابو مسلم است.جبائی گوید:یعنی ما قرائت قرآن را بر تو آسمان کردیم.
لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُ  دا
:منظور این است که بوسیلۀ قرآن کسانی را که از شرك و گناهان کبیره پرهیز می کنند،به آنچه خداوند براي آنها فراهم کرده
است،نوید دهی و مردم خیره سر و ستیزه خو را بترسانی.ابن عباس گوید:
منظور قریش است.قتاده گوید:مقصود مردم مجادله کار و ستیزه گر است.
سپس آنها را می ترساند و می فرماید:
ا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ 􀀀 وَ کَمْ أَهْلَکْن
:از کفر و پرده دري ایشان ناراحت مباش.
پیش از آنها کسانی بودند که پیامبران را تکذیب می کردند و نتیجۀ این کار،دامنگیر خودشان شد و هلاکشان کردیم.
هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً
:اکنون آیا از آنها کسی را می بینی و آیا صداي آنها بگوش تو می رسد؟مقصود این است که آنها از صفحۀ زمین محو شدند
و چشم و گوش،اثري از آنها درك نمیکند.اگر چه آنها مالدارتر و نیرومندتر و ستیزه- کارتر از اینها بودند،ولی هیچیک از
اینها براي آنها سودمند واقع نشد.اینان نیز بهمان سرنوشت گرفتار می شوند و سرانجام از آنها اثري و نشانی باقی نمی ماند.
للّ رب العالمین تمام شد ترجمۀ جلد ششم تفسیر مجمع البیان در آریا شهر تهران در خانۀ شمارة 10 واقع در خیابان
􀀀
و الحمد ه
12 در صبح روز سی ام ماه مبارك رمضان مقارن اذان صبح به سال 1391 هجري قمري بدست بندة مذنب:
احمد بهشتی
ص : 213
« مجمع البیان » فهرست