تاجنامه یا كتاب التاج
یكی دیگر از كتابهای پارسی كه از آن یا از ترجمه عربی آن مطالبی در «عیون الاخبار» نقل شده كتابی بوده است كه در فارسی به نام تاجنامه و در متن عربی عیون الاخبار «كتاب التاج» خوانده شده است.
تاجنامه در ادبیات ساسانی عنوان دستهای از كتابها یا نوشتهها بوده است كه مطالب آنها با شاهان و شاهزادگان و درباریان ارتباط مییافته، یا در حكمت عملی و اخلاقی و تعالیمی بوده كه از زبان شاهی خطاب به جانشین یا یكی از كارگزاران او روایت میشده، یا شرححال و كارهای برخی از شاهان معروف یا مشتمل بر اموری بوده كه فراگرفتن آنها برای شاهان و شاهزادگان و بزرگان دولت از لحاظ آشنا شدن با راه و رسم كشورداری و آگاهی بر سرگذشت پادشاهان گذشته و سنّتهای ایشان و همه آن چیزهایی كه جزء فرهنگ ایشان به شمار میرفته ضروری بوده است.
نگارنده نام و آثار چهار كتاب از نوع تاجنامههای ساسانی را كه به عربی ترجمه شده بوده از خلال مآخذ عربی اسلامی تا حدی مشخص ساخته و در كتابی معرفی كردهام «2» و یكی از آنها همین تاجنامهای است كه ابن قتیبه مطالبی از
______________________________
(1). سبكشناسی، ج 1، ص 50.
(2). به نام «الترجمه و النقل عن الفارسیه فی القرون الاسلامیة الاولی، الجزء الاول، كتب التاج و الآیین» بیروت 1964 م.
ص: 425
آن را نقل كرده و همین منقولات ابن قتیبه هم تنها اثر بازمانده از آیین كتاب است، و به همین سبب در اینجا توضیحی درباره آن داده میشود.
آنچه از این تاجنامه با همین عنوان كتاب التاج در عیون الاخبار نقل شده هشت قطعه است كه پنج قطعه آنها از گفتههای خسرو پرویز و سه قطعه دیگر هم به ترتیب از گفتههای یكی از شاهان و یكی از وزیران و یكی از دبیران است. «1»
گفتههای خسرو پرویز یكی دستوری است از او به پسرش شیرویه در چگونگی رفتار با سپاه «2» و دیگر نصیحتی است به او درباره شرائط كسانی كه برای كارگزاری خود برمیگزیند «3» شامل دستورهایی از او به دبیر و خزانهدار و پردهدارش درباره وظائف آنها و صفاتی كه باید هركدام از آنها بدان متصف باشند. «4»
از این پنج قطعهای كه از «كتاب التاج» از زبان خسرو پرویز نقل شده دو قطعه آنها از نامهای نقل شده كه خسرو پرویز از زندان به پسرش شیرویه نوشته بوده. و اما داستان این نامه اجمالا چنین است كه در اواخر پادشاهی خسرو پرویز سران و سرداران سپاه او بر او شوریده او را گرفتند و به زندان افكندند و پسرش قباد معروف به شیرویه را به جای او نشاندند و سپس از زبان او نامهای مفصل در شرح گناهان و كارهای ناصوابی كه در زمان سلطنت خود مرتكب شده بوده نوشته و برای او به زندان فرستادهاند تا بداند كه به چه گناه گرفتار آمده و اگر در برابر آنها حجتی دارد اقامه نماید، و خسرو پرویز هم نامهای در پاسخ او نوشت و اتهامات او را پاسخ گفت. و چون درباره این دو نامه و این تاجنامه در جای دیگر «5» به تفصیل سخن رفته ازاینرو در اینجا گفتههای گذشته تكرار نمیشود و تنها به این نكته اشاره میشود كه آنچه در عیون الاخبار از نامه خسرو پرویز به پسرش شیرویه نقل شده با آنچه از این نامه در مآخذ تاریخی دیگر آمده
______________________________
(1). عیون الاخبار، ج 1، ص 5 و ص 27 و ص 96.
(2). عیون الاخبار، ج 1، ص 11.
(3). عیون الاخبار، ج 1، ص 15.
(4). عیون الاخبار، ج 1، ص 45 و 59 و 84.
(5). الترجمه و النقل عن الفارسیه ...، ص 120- 197.
ص: 426
تفاوتهایی وجود دارد كه از آن چنین برمیآید كه ابن قتیبه مطالب خود را از مأخذی به جز آنچه در اختیار تاریخنویسان دیگر بوده نقل كرده و از همینرو است كه منقولات او از این نامه حال و هوای دیگری دارد و آنچه وی از این نامه نقل كرده در كتابهای تاریخی دیگر وجود ندارد بنابراین «عیون الاخبار» تنها مرجع تاریخی است كه این قسمت از نامه خسرو پرویز در آن آمده است.
چنانكه پیش از این هم گفته شد، مطالبی كه در تاریخها از این نامه نقل شده عموما در ردّ اتهاماتی است كه در نامه شیرویه بر خسرو وارد شده و در توجیه كارهایی است كه خسرو در زمان سلطنت خود به آنها دست زده، كارهایی كه وی آنها را سودمند و لازم میشمرد، و اكنون آنها را از گناهان وی شمردهاند، آهنگنامه هم درشت و پرخاشگرانه است. ولی در آنچه در عیون الاخبار نقل شده چنین نشانهها نیست، در هیچیك از آنها سخن از ردّ اتهام یا در دفاع از كاری ناروا و ناشایست نرفته، بلكه در همهجا سخن از راهنمایی و ارشاد در اداره امور كشور و پند و اندرز است، آن هم به گونهای كه پدری مشفق فرزندی مهربان را نصیحت كند نه پدری كه در زندان پسرش در انتظار مرگ به سر میبرد و به همین سبب هم این احتمال میرود كه آنچه در «عیون الاخبار» آمده از عهدی گرفته شده كه خسرو پرویز به نام ولیعهدش در زمان سلطنت خویش نویسانده بوده و طبق معمول پادشاهان آن زمان سربسته در خزانه نگهداری میشده تا پس از مرگ شاه آن را بزرگان باز و به مقتضای آن عمل كنند. و این عهد هم در همین تاجنامهای كه ابن قتیبه در اختیار داشته مندرج بوده و او هم آن را از همان تاجنامه نقل كرده و شاید در همان تاجنامه هم این عهد ضمیمه نامه خسرو پرویز از زندان كه شهرت بیشتری یافته بود گردیده است.
كتاب سیر العجم (خداینامه):
دیگر از مأخذ فارسی ابن قتیبه در «عیون الاخبار» كتاب خداینامه است كه وی آن را به نام «سیر العجم» كه ترجمه عربی همان نام است ذكر كرده. ابن قتیبه از این كتاب در چهار موضوع نقل كرده.
ص: 427
یكی قطعهای است در نزدیكیك صفحه از عیون الاخبار شامل خطبهای از اردشیر برای مردم و پاسخی كه یكی از آنها در جواب سخنان او گفته، «1» و دیگر قطعهای است نسبتا مفصل در چهار صفحه در شرح جنگ فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی با خشنواز پادشاه هیطالیان در بلخ «2»، و دیگر قطعهای است در نیم صفحه و آن خبر بهرامگور است با یكی از كنیزكانش، «3» و چهارم هم قطعهای در نزدیكبهیك صفحه و آن خبر اردشیر و جنگ او است با پادشاه سواد. «4»
از «خداینامه» یعنی تاریخ رسمی ایران در دوران ساسانی كه به عربی به نامهایی همچون «سیر الملوك» و «سیر ملوك الفرس» خوانده شده و ابن قتیبه هم آن را با عنوان «سیر العجم» یاد كرده در برخی از تاریخهای قدیم اسلامی و در مقدمه شاهنامه ذكری رفته و درباره این هم كه بسیاری از مطالبی كه در كتابهای تاریخی اسلامی درباره ایران نقل شده از آن كتاب گرفته شده، و سخنهای بسیار گفته شده و پژوهشهای گرانبهایی از سوی صاحبنظران غرب و شرق به عمل آمده «5» ولی از خود خداینامه و ترجمه عربی آن نشانههای بسیار كمی در آن كتابها یافت میشود و به همین سبب خداینامه و ترجمه عربی آن را از آثار گم شده میشمرند. بنابراین این چند قطعهای را كه ابن قتیبه با عبارت «در سیر العجم خواندم» نقل كرده میتوان تنها قطعاتی شمرد كه از ترجمه عربی خداینامه به وسیله كسی كه خود آن كتاب را دیده است به دست ما رسیده.
به جز در كتاب «عیون الاخبار» كه در قرن سوم هجری تألیف شده در كتاب «السعادة و الاسعاد» تألیف عامری نیشابوری هم كه در قرن چهارم هجری پرداخته شده در چندین مورد نام «خداینامه» (به همین صورت فارسی آن نه به صورت ترجمه عربی) آمده و مطالبی از آن نقل شده.
______________________________
(1). عیون الاخبار، ج 1، ص 96- 97.
(2). عیون الاخبار، ج 1، ص 117- 121.
(3). عیون الاخبار، ج 1، ص 178.
(4). عیون الاخبار، ج 4، ص 119.
(5). ن. ك. هزاره فردوسی، نشر وزارت فرهنگ سال 1322 به ویژه مقالههای قزوینی و تقیزاده در آن.
ص: 428
عامری در ده مورد «1» از خداینامه نقل كرده كه هشت مورد آن مربوط به عهد یا وصیت شاپور به پسرش هرمز است و در دو مورد دیگر هم كه نامی از آن عهد برده نشده از سیاق عبارت و طرز خطاب معلوم میشود كه از همان عهد است. و از اینكه در همهجا نام فارسی این كتاب (خداینامه) را ذكر كرده نه ترجمه عربی آن سیر الملوك یا مانند ابن قتیبه سیر العجم، میتوان انگاشت كه وی این وصیت را از نسخه فارسی آن كتاب نقل كرده. عامری در سال 381 هجری بدرود زندگی گفته «2» بنابراین كتاب او سالها پیش از شاهنامه فردوسی تألیف شده و بعید نمینماید كه اصل كتاب خداینامه تا آن زمان و شاید تا مدتها بعد همچنان در نزد صاحبان فضل و دانش وجود میداشته است.
در «عیون الاخبار» از نوشتههای ابن مقفع كه آنها هم ترجمههایی از پارسی بودهاند مطالب متعددی نقل شده «3» و از آن میان آنچه از كتاب الیتیمه آمده است تنها اثر بازمانده از این كتاب ناشناخته و ناپیداست كه برای بررسی درباره آن كتاب و به دست آوردن اطلاعاتی اگرچه مختصر از موضوع و محتوای آن بسیار مغتنم است. قطعهای كه از الیتیمه نقل شده نسبتا مفصل و در پیش از یك صفحه از عیون الاخبار است. درباره این كتاب درگذشته به اجمال سخن رفت.
به جز مواردی كه ابن قتیبه از نوشتههای پارسی با ذكر نام مطالبی از آنها نقل كرده موارد دیگری هم در عیون الاخبار دیده میشود كه همچنان نوشتههای پارسی نقل شده ولی نام كتاب خاصی در آنها نیامده بلكه آنها ذیل عباراتی همچون «و فی كتب العجم» یا «و فی كتاب من كتب العجم» یا «و قرأت فی بعض كتب العجم» و مانند اینها ذكر شدهاند و از آنها چنین برمیآید كه آنها از كتابها یا نوشتههای دیگری به جز آنها كه نامشان ذكر شده نقل گردیدهاند. این مطالب كه
______________________________
(1). السعاده و الاسعاد، 296، 298، 300، 317، 427، 429، 431، 432، دو مورد، 435.
(2). ن. ك. مقدمه السعاده و الاسعاد از استاد فقید مجتبی مینوی.
(3). این منقولات را در این صفحات خواهید یافت، ج 1، ص 2، 20، 21، 22، 31، ج 2، ص 9، 121، ج 3، ص 15، 191 و 192.
ص: 429
عینا در سیزده مورد نقل شده درباره موضوعهایی است بدین ترتیب:
نسخهنامهای از اردشیر بابكان به رعیت.
سخن كوتاهی درباره روابط پادشاهان با رعیت.
موعظتهایی كه از زبان برخی پادشاهان ایران روایت میشده.
وصفی از زبان مؤبدان درباره دبیران.
سخنی در حیلههای جنگی و در تمرین سپاه.
خبری از وهرز مرزبانی كه خسرو انوشروان او را به یمن فرستاد.
خبر مروزان و اهل صنایع در یمن.
فضائل نفسانی كه آزادان از آن برخوردارند.
حكایت كوتاهی درباره خسرو و كسی كه جام زرین را دزدید.
نكته كوتاهی درباره سخن گفتن و سكوت كردن.
موعظتی در نیكویی خلق و حسن ادب. «1»
در یكی از گفتارهایی كه در آغاز این كتاب گذشت درباره اینكه چگونه آثار فارسی كه در قرنهای نخستین به عربی ترجمه شد در طی مراحلی به تدریج به خورد زبان عربی رفت و آثار ایرانی آن محو گردید چندین مثال ذكر گردید و شاید بیمناسبت نباشد كه از آثار نقل شده در «عیون الاخبار» نیز به عنوان نمونه چند مثالی ذكر شود.
ابن قتیبه در «عیون الاخبار» قطعهای از تاجنامه با عنوان «و قرءت فی التاج لبعض الملوك» نقل كرده كه با این عبارت آغاز میشود: «هموم الناس صغار و هموم الملوك كبار ...». «2» همین قطعه در كتاب «الاداب السلطانیه» «3» از قول بعض حكماء الفرس نقل شده بیآنكه در آنجا نامی از «كتاب التاج» برده شده باشد.
و همچنین در «عیون الاخبار» قطعهای از نامه خسرو پرویز به پسرش
______________________________
(1). عیون الاخبار، ج 1، ص 10، 13، 40، 47، 112، 115، 149، 178، 339، ج 2، ص 126، 179، ج 3، ص 23.
(2). عیون الاخبار، ج 1، ص 5.
(3). الاداب السلطانیه، ص 56.
ص: 430
شیرویه با عنوان «و قرأت فی كتاب ابرویز الی ابنه شیرویه» نقل شده كه با این عبارت آغاز میشود: «انتخب لخراجك احد ثلثه»، «1» و همین قطعه در كتاب «لطف التدبیر» «2» زیر عنوان «و قال بعضهم» نقل شده بیآنكه در آن نامی از خسرو پرویز باشد یا از نامه او به پسرش شیرویه.
و نیز در «عیون الاخبار» قطعه دیگری از نامه پرویز به پسرش شیرویه از كتاب تاج با این عنوان «و قرأت فی كتاب التاج قال ابرویز لابنه شیرویه و هو فی حبسه» نقل شده كه با این عبارت آغاز میشود: «لا توسعنّ علی جذك فیستغنوا عنك ...». «3» همین قطعه را عامری نیشابوری در گذشته در سال 381 در كتاب «السعاده و الاسعاد» با این عنوان آورده «و كتب ابرویز الی ابنه شیرویه من الحبس» «4» ولی در این كتاب نامی از «كتاب التاج» نیامده، و پس از او در قرن ششم نصر الله منشی مترجم كلیله و دمنه از عربی به فارسی در مقدمه كلیله و دمنه همین قطعه را عینا نقل كرده ولی در آن نه تنها نامی از كتاب التاج نیامده بلكه از پرویز و شیرویه هم در آن نامی نیست بلكه آن را از زبان منصور خلیفه عباسی نقل كرده و نوشته است كه منصور در اثنای وصایت پسر خویش امیر المؤمنین مهدی را رضی الله عنهما میگفت «یا بنی لا توسعن علی جندك فیستغنوا عنك ...» تا آخر قطعه. «5» در عیون الاخبار پس از نقل قطعه بالا از گفته پرویز عبارت كوتاهی هم در همین زمینه از منصور خلیفه عباسی بدین مضمون نقل كرده «صدق الاعرابی حیث یقول «اجع كلبك یتبعك» و ظاهرا همین تقارن نام منصور با این قطعه باعث لغزش نصر الله منشی شده.
لغزش نصر الله منشی منحصر به این نیست؛ ثعالبی هم از توقیعات خسرو پرویز نقل كرده كه وقتی به او گزارش دادند كه یكی از كارگزاران به دربار احضار شده و او دستور را انجام نداده و او چنین توقیع كرد: اگر برای او دشوار
______________________________
(1). عیون الاخبار، ج 1، ص 17.
(2). كتاب لطف التدبیر، ص 6.
(3). عیون الاخبار، ج 1، ص 11.
(4). السعاده و الاسعاد، ص 400.
(5). كلیله و دمنه، تصحیح مجتبی مینوی، ص 22 دیباچه مترجم.
ص: 431
است كه به تمامی نزد ما آید ما به بخشی از او هم قانع هستیم و رنج از او برمیداریم سر بیتن او را به دربار بفرستند. ثعالبی پس از ذكر این توقیع گوید: و توقیعی را كه منصور به یكی از سردارانش كه خطایی مرتكب شده بود به این مضمون نوشت: «یا هذا ان كان رأسك قد اثقلك خفّضنا عنك» از این توقیع خسرو پرویز برگرفته، «1» ولی نصر الله منشی كه ظاهرا این توقیع را از غرر السیر گرفته- چه این كتاب را جزء منابع خود ذكر كرده، از گفته ثعالبی كه درباره تقلید وی از توقیع خسرو پرویز نوشته ذكری به میان آورده، و در احوال منصور نوشت «عاملی را به حضرت استدعا كرد عذری نهاد و گرد تخلف برآمد و تقاعد نمود». مثال او را بر این جمله توقیع فرمود كه «ان ثقل علیه المصیر الینا بكلّه فانّا نقنع منه ببعضه و نخفّف عنه المؤونه، فلیحمل رأسه الی الیاب دون جسده». «2»
اینها چند نمونه بود از مواردی كه میتوان با پیجویی آنها در آثار متأخر مسیر آنها را تا هنگامی كه به خورد زبان عربی رفته و نام منابع فارسی آنها و همچنین نشانههای دیگری كه دلالت بر اصل و منشاء آنها داشته از میان رفته و به صورت عربی درآمده است تشخیص داد و مسلم است كه اگر استقراء بیشتری شود نمونههای بیشتری میتوان یافت.
______________________________
(1). غرر السیر، ص 689- 690.
(2). كلیله و دمنه به تصحیح مجتبی مینوی، دیباچه مترجم.
ص: 433