گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فهرست
فهرست 5




ترجمه الغدیر - جلد 9 2
مشخصات کتاب 9
مناشده و احتجاج بحدیث شریف غدیر خم 10
اشاره 10
مناشده امیرالمومنین در روز شوري 10
مناشده امیرالمومنین در ایام عثمان بن عفان 14
مناشده امیرالمومنین در روز رحبه 17
اشاره 17
گواهان مشهور که در روز رحبه شهادت دادند 32
مناشده امیرالمومنین بر طلحه در روز جمل 33
اشاره 34
داستان رکبان در کوفه 35
کسانی که بسبب کتمان حدیث غدیر دچار نفرین شدند 38
یک بررسی در پیرامون حدیث اصابت نفرین 38
مناشده امیرالمومنین 42
احتجاج حضرت صدیقه 43
احتجاج امام حسن 44
احتجاج امام حسین 44
احتجاج عبد الله بن جعفر بر معاویه 45
احتجاج برد بر عمرو بن عاص 47
احتجاج عمرو بن عاص بر معاویه 47
احتجاج عمار بن یاسر بر عمرو بن عاص در روز صفین 48
صفحه 5 از 246
احتجاج اصبغ بن نباته در مجلس معاویه 48
مناشده جوانی بر ابی هریره بحدیث غدیر در مسجد کوفه 49
مناشده مردي بر زید بن ارقم 50
مناشده مردي عراقی بر جابر انصاري 50
احتجاج قیس بن سعد بر معاویه 52
احتجاج دارمیه حجونی بر معاویه 53
احتجاج عمرو اودي بر نکوهش کننده علی 54
احتجاج عمر بن عبد العزیز خلیفه اموي 54
احتجاج مامون خلیفه عباسی بر فقهاء 55
کلام مسعودي 57
غدیر در کتاب عزیز قرآن 58
اشاره 58
آیه تبلیغ 58
اکمال دین بولایت 73
روایات مربوط به وقت نزول این آیه 74
عذاب واقع 80
اشاره 80
یک نظریه در پیرامون حدیث مذکور 86
سوره ها مدنی و مکی 100
عید غدیر در اسلام 109
اشاره 109
داستان تهنیت 112
بازگشت به آغاز مطلب 123
هر قدر زندگانی کنی روزگار شگفتیها بتو نشان میدهد 127
صفحه 6 از 246
تاجگذاري روز غدیر 129
سخنی چند از حفاظ حدیث و صحابان نظر پیرامون سند حدیث 132
دادرسی پیرامون سند حدیث 148
راي همگانی درباره ابن حزم اندلسی 157
مفاد حدیث غدیر خم 175
اشاره 175
مفعل بمعناي افعل 182
سخن رازي در مفاد حدیث 187
شبهه مزبور نزد علماء 190
سخن دیگر رازي 192
جواب رازي 195
مفعل بمعناي فعیل 197
نظري در معانی مولی 198
اشاره 198
بررسی هر یک از معانی و تطبیق به مورد بحث 198
معانی که اراده آنها از حدیث امکان دارد 202
قراین معینه متصله و منفصله 206
احادیثی که معانی مولی و ولایت را تفسیر نموده 220
سخنانی در پیرامون مفاد حدیث غدیر 224
توضیح واضح درباره مفاد حدیث 232
قربات (عبادات و اعمال وارده) در روز غدیر 234
اشاره 234
حدیث روزه روز غدیر 234
رجال سند حدیث 235
صفحه 7 از 246
اشاره 235
انتقاد از ابن کثیر درباره مطالب او در غدیر 237
سخن امام زین العابدین 242
درباره مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان 243
صفحه 8 از 246
ترجمه الغدیر - جلد 2
مشخصات کتاب
.1349 - سرشناسه : امینی عبدالحسین 1281
عنوان قراردادي : الغدیر فی الکتاب و السنۀ و الادب .فارسی
عنوان و نام پدیدآور : الغدیر / عبدالحسین امینی ترجمه محمدتقی واحدي؛ زیر نظر علیرضا میرزامحمد.
.[ وضعیت ویراست : [ویراست 2
مشخصات نشر : تهران : بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر 1387
مشخصات ظاهري : 11 ج
: 9643093646 ؛ ج 4 : 4 ؛ ج 3 -768-309-964 : 4 ؛ ج. 2 -737-309-964 : 2 ؛ ج. 1 -366-309- شابک : دوره : 964
: 0 : ؛ ج. 10 -384-309-964 9643097560 ؛ ج. 9 : 4 : ؛ ج. 8 -754-309-964 9643097390 ؛ ج. 7 : 9643093654 ؛ ج. 5
9643097692 : ج. 11 ؛ X-720-309-964
وضعیت فهرست نویسی : فاپا(چاپدوم/ برونسپاري)
یادداشت : هر جلد کتاب مترجم خاص خود را دارد. مترجم جلد دوم محمدتقی واحدي، علی شیخ الاسلامی، جلد سوم جمال
موسوي، جلد چهارم محمدباقر بهبودي، جلد پنجم زینالعابدین قربانی، جلد ششم محمد شریفرازي،جلد هفتم و هشتم اکبر
ثبوت، جلد نهم و دهم جلالالدین فارسی، جلد یازدهم جلیل تجلیل است.
یادداشت : چاپ دوم.
.( یادداشت : ج. 2 (چاپ اول: 1386
.( یادداشت : ج. 3و 4 (چاپ اول: 1385
.( 8 و 10 (چاپ دوم: 1387 ،7 ،6 ،3 ، یادداشت : ج. 2
.( یادداشت : ج. 5 (چاپ اول: 1386
.( یادداشت : ج. 7 (چاپ اول: 1386
11 (چاپ اول: 1386 )(فیپا). ، یادداشت : ج. 8
.( 10 (چاپ اول 1385 یادداشت : ج 9
.( یادداشت : ج. 9 (چاپ دوم: 1387
یادداشت : عنوان روي جلد: ترجمه الغدیر.
عنوان روي جلد : ترجمه الغدیر.
موضوع : علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق -- اثبات خلافت
موضوع : غدیر خم
شناسه افزوده : واحدي محمد تقی مترجم
- شناسه افزوده : میرزا محمد، علیرضا، 1325
شناسه افزوده : بنیاد بعثت. مرکز چاپ و نشر
1387 الف 8غ 4041 /BP223/ رده بندي کنگره : 54
صفحه 9 از 246
297/ رده بندي دیویی : 452
19672- شماره کتابشناسی ملی : م 84
مناشده و احتجاج بحدیث شریف غدیر خم
اشاره
این واقعه (غدیرخم) از ابتداي وقوع (روز هجدهم ذي الحجه سال دهم از هجرت نبوي (ص))- از قرنهاي نخستین تا عصر حاضر
پیوسته و بدون انقطاع از اصول مسلمه و حوادث غیر قابل تردید بوده، بطوریکه نزدیکان باین داستان ایمان و اذعان بان داشته و
دشمنان و مخالفین بدون اینکه تردید یا انکاري در خاطر خود راه دهند، آنرا بازگوئی (روایت) نموده اند، و تا بدان پایه از تحقق
رسیده که ارباب جدل و معارضه نیز هر وقت که از طرف مدعیان آنها دامنه مناظره بدان کشیده شده و قضیه بروایت آن منتهی
گشته، ناچار بدان تن داده و نتوانسته اند با هیچ نیرنگ و جدلی آنرا نادیده و یا ناشنیده انگارند.
لذا، فیما بین صحابه و تابعین، چه پیش از دوران خلافت ظاهري امیرالمومنین علی (ع) و چه در عهد خلافت آنجناب و اعصار بعد
از آن، استدلال به قضیه غدیر و یادآوري بدان با مبادله سوگند (مناشده) بسیار دست داده.
نخستین استدلال بدین منوال، کیفیت گفت و شنودي است که بوسیله شخص امیرالمومنین (ع) با اشخاص همزمان و معاصر در
مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و سلم وقوع یافته، این ماجرا را سلیم بن قیس هلالی در
کتاب خود " که بچاپ رسیده " بتفصیل بیان داشته، آنها که آگاهی بان را خواستارند بدان مراجعه نمایند و ما در اینجا آنچه را که
از مناشدات بعد آن بوقوع پیوسته ذکر مینمائیم.
[ [ صفحه 2
مناشده امیرالمومنین در روز شوري
به سال 23 - و یا- آغاز سال 24 از هجرت
اخطب خطباء خوارزم- حنفی- در صفحه 217 " مناقب " گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- شهاب الدین- افضل حفاظ- ابو
النجیب- سعید بن عبد الله بن حسن همدانی معروف به " مروزي " در آنچه که از همدان بمن نوشته، باخبار او از حافظ- ابو علی-
حسن ابن احمد بن حسین در آنچه اذن و اجازه روایت آنرا باو داده، باخبار از استاد ادیب ابو یعلی- عبد الرزاق بن عمر بن ابراهیم
همدانی. بسال 437 ، باخبار از پیشواي حافظ- طراز المحدثین- ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه.
و استاد پیشوا، شهاب الدین. ابو النجیب- سعد بن عبد الله همدانی گفته که: ما را خبر داد باین حدیث عالی پیشواي حافظ- سلیمان
بن محمد بن احمد- از یعلی بن سعد رازي. از محمد بن حمید. از زافر بن سلیمان. از حارث بن محمد. از ابی الطفیل- عامر بن واثله
که گفت:
من در روز شوري دربان بودم و علی علیه السلام در خانه (محل اجتماع و شوري) بود و شنیدم که بانها میفرمود: من بطور موکد بر
شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چیزیکه هیچ فرد عربی و غیر عربی از شما نتواند آنرا دگرگون نماید، سپس فرمود: شما
افراد، همه شما را سوگند میدهم بخدا، که آیا در میان شما کسی هست که پیش از من بوحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همگی
صفحه 10 از 246
گفتند: نه، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم که در میان شما کسی هست که برادري چون جعفر طیار داشته باشد که در بهشت با
فرشتگان پرواز میکند؟ همگی گفتند: نه بخدا قسم، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما غیر از من کسی
[ [ صفحه 3
هست که عموئی چون عموي من حمزه داشته باشد که شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهیدان است؟ گفتند: نه بخدا قسم،
فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسی هست که همسري چون همسر من فاطمه دختر محمد صلی الله علیه
و آله داشته باشد، که بانوي زنان اهل بهشت است، گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من
کسی هست، که دو سبط مانند دو سبط من حسن و حسین داشته باشد که دو آقا و سرور جوانان اهل بهشت میباشند؟ گفتند: نه
بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من و پیش از من کسی هست که چندین بار با رسول خدا صلی
الله علیه و آله نجوي کرده باشد و پیش از نجوي صدقه داده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در
میان شما جز من کسی هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب؟ گفتند: نه بخدا قسم،... تا
آخر حدیث... و این روایت را با بررسی در سند آن پیشواي (محدثین) حموینی در باب 58 در " فراید السمطین " آورده گوید:
خبر داد مرا استاد و پیشوا- تاج الدین، علی بن حب بن عبد الله خازن بغدادي، معروف به: ابن الساعی واو. از پیشوا، برهان الدین، ابو
المظفر، ناصر بن ابی المکارم مطرزي خوارزمی، و او از اخطب خوارزم، ضیاء الدین، ابو الموید، موفق بن احمد مکی. تا آخر سند
بدو طریقی که ذکر شد.
[ [ صفحه 4
و نیز این روایت را ابن حاتم شامی در " الدر النظیم " از طریق حافظ ابن مردویه بسند دیگرش آورده، که گوید: حدیث نمود، ابو
المظفر، عبد الواحد بن حمد بن محمد بن شیذه مقري و او از حدیث عبد الرزاق بن عمر طهرانی و او از ابوبکر احمد بن موسی
حافظ (ابن مردویه) از ابی بکر احمد بن محمد بن ابی دام از منذر بن محمد و او از عموي خود و او از ابان بن تغلب، از عامر بن
واثله روایت نموده که گفت: من در روز شوري دربان بودم و علی علیه السلام در آن خانه بود (که شوري در آن تشکیل یافت)،
شنیدم که آنجناب میفرمود (عین الفاظی که فوقا ذکر شد). تا آنجا که راوي گفت: علی فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا کسی
از شما جز من هست که او را رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر بولایت نصب فرموده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم.
و این حدیث شوري را حافظ بزرگ- دار قطنی با بررسی در طریق آن روایت نموده و ابن حجر بعض از فصول مطالب حدیث
مزبور را از او در صواعق نقل میکند، نامبرده در صفحه 75 گوید: دار قطنی با دقت در سند آورده که علی علیه السلام با آن شش
نفري که عمر امر خلافت را در میان آنها بشوري محول نمود سخن طولانی گفت، از جمله سخنان او " علی علیه السلام: " شما را
بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله باو فرموده باشد: یا علی تو در روز
قیامت قسمت کننده بهشت و دوزخی، گفتند: نه بخدا قسم، و در صفحه 93 گوید: دار قطنی با دقت در سند آورده که علی علیه
السلام در روز شوري بر اعضاي شوري استدلال و احتجاج نمود و بانها گفت: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما کسی
در خویشاوندي با پیغمبر صلی الله علیه و آله از من نزدیک تر هست؟
صفحه 11 از 246
و این حدیث را حافظ بزرگوار ابن عقده با بررسی در سند آن آورده، گوید: حدیث کرد ما را علی بن محمد بن حبیبه کندي از
حسن بن حسین، از ابی غیلان
[ [ صفحه 5
سعد بن طالب شیبانی از اسحق از ابی الطفیل که گفت: من در روز شوري دربان بودم و شنیدم که علی علیه السلام میگفت. بشرح
مذکور که از جمله آن مناشده بداستان غدیر است.
و نیز حافظ ابن عقده، گوید: حدیث نمود ما را، احمد بن یحیی بن زکریا ازدي، صوفی، از عمرو بن حماد بن طلحه قناد، از اسحق
بن ابراهیم ازدي از معروف بن خربوذ، و زیاد بن منذر، و سعید بن محمد اسلمی، از ابی الطفیل که گفت: عمر در هنگام احتضار و
مرگ خود امر خلافت را بین شش نفر بشوري نهاد، علی بن ابی طالب علیه السلام و عثمان بن عفان و طلحه و زبیر و سعد بن ابی
وقاص و عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنهم و عبد الله بن عمر نیز عضو مشاور بود بدون، حق تصدي خلافت، ابوالطفیل گوید:
چون این عده مجتمع گشتند، مرا دربان قرار دادند که از ورود مردم جلوگیري نمایم، در این موقع علی علیه السلام فرمود... بشرح
مذکور، که از جمله آن مناشده بحدیث غدیر است.
و این روایت را حافظ عقیلی با بررسی و دقت در سند آورده گوید: حدیث نمود ما را، محمد بن احمد وراجینی از یحیی بن مغیره
رازي، از زافر، و او از مردي و او از حارث بن محمد از ابی الطفیل که گفت: من در روز شوري بر در بودم... و فراز کاملی از
حدیث را ذکر نمود.
ابن ابی الحدید در جلد 2 شرح " نهج البلاغه " صفحه 61 گوید: ما در اینجا آنچه را که در روایات از داستان مناشده اصحاب
شوري بطور تواتر و استفاضه رسیده،
[ [ صفحه 6
و متضمن فضایل و خصایصی است که علی علیه السلام بسبب آنها از دیگران متمایز گشته ذکر مینمائیم، این جریان را محدثین
بسیار ذکر نموده اند. و آنچه در نزد ما بصحت پیوسته این جریان، بانچه ذکر شد (از روایات مشتمل بر فضایل آنجناب) پایان نیافته،
و بلکه بعد از آنکه عبد الرحمن و حاضرین با عثمان بیعت کردند و علی علیه السلام از بیعت با او خودداري نمود چنین گفت: همانا
براي ما حقی است اگر بما داده شود آنرا می گیریم و اگر منع شود با سختی ها میسازیم اگرچه شب روي طولانی باشد، او (علی
علیه السلام) این سخن را ضمن کلامی فرمود که ارباب سیر آنرا ذکر نموده اند و ما در آنچه قبلا نگاشته شد بعض از آنرا بیان
داشتیم... بر میگردد بسیاق روایت... سپس بانها فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم: آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول
خدا صلی الله علیه و آله او را با خود برادر کند در آن هنگام که مراسم برادري را در میان مسلمین اجراء فرمود؟ گفتند: نه، سپس
فرمود: آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرموده باشد: من کنت مولاه فهذا مولاه؟
گفتند: نه.
(زیادتی چاپ دوم)- و قسمتی از این داستان را ابن عبد البر در جلد 3 " الاستیعاب " ص 35 در حاشیه " الاصابه " بطور مسند ذکر
کرده گوید، حدیث نمود ما را عبد الوارث از قاسم از احمد بن زهیر از عمرو بن حماد قناد- از اسحق بن ابراهیم ازدي، از معروف
بن خربوذ، از زیاد بن منذر، از سعد بن محمد ازذي، از ابی الطفیل.
صفحه 12 از 246
و طبري در جلد 3 تفسیرش در ص 418 در مورد قول خداي تعالی: انما ولیکم الله و رسوله. الایه... چنین گوید: همانا علی بن ابی
طالب علیه السلام از این رافضیان داناتر بتفسیر قرآن است، بنابراین اگر این آیه دلالت بر امامت او داشت، در یکی از مجالس و
محافل بدان استدلال مینمود، و این گروه (رافضیان) را
[ [ صفحه 7
نمیسزد که بگویند، از راه تقیه استدلال بان ننموده، چه آنکه از او نقل میکند که در روز شوري بخبر غدیر و خبر مباهله و بتمام
فضایل و مناقب خود تمسک جسته و بطور حتم در اثبات امامت خود باین آیه تمسک ننموده، اه. و تو (خواننده این سطور) بخوبی
میدانی که سخن طبري در اسناد روایت احتجاج و استدلال بحدیث غدیر و غیره بخصوص رافضیان فقط، ناشی از عصبیت و کینه
توزي او است و مردود است، زیرا چنانکه دانستید، خوارزمی حنفی اسناد حدیث مزبور (احتجاج) را از استادان و ائمه حفاظ و آنها
از کسانی چون ابی یعلی و ابن مردویه که از حفاظ حدیث و ائمه نقل حدیثند بشرحی که دایر به تصریح ابن حجر بروایت حافظ
دار قطنی بیان شد، نقل نموده، بدون اینکه نکوهش و نظر مخالفی در آن ابراز نماید، و روایت حافظ ابن عقده و حافظ عقیلی، و نیز
شنیدید سخن ابن ابی الحدید و تصریح او را، باینکه داستان احتجاج در میان اهل حدیث شایع و مستفیض است و آنچه را که در
نظر او از حدیث مزبور مورد صحت و تایید واقع گشته، ملاحظه نمودید.
و از مجموع مطالب مذکوره بقدر و قیمت مطالب سیوطی نیز در جلد 1 " اللئالی المصنوعه " صفحه 187 واقف خواهید شد، که
نامبرده در آنجا حکم به موضوع بودن و عاري از حقیقت بودن حدیث مزبور (احتجاج و استدلال) میدهد بعنوان اینکه در اسناد
عقیلی، زافر وجود دارد و او در میان روات ضعیف است، و نیز در طریق روایت نامبرده مردي ناشناس و مجهول وجود دارد، در
حالیکه ما اسنادها و طرق دیگري را نیز ذکر نمودیم که در آنها نه زافري هست و نه مرد مجهول وانگهی ما اگر بنا او در عقیده
بضعف زافر همراه باشیم آیا بمجرد وجود ضعیف در طریق رواست که بعاري از حقیقت بودن آن حکم قطعی داد؟ چنانکه سیوطی
گمان کرده؟ و در جمیع موارد از کتاب نامبرده خود بر خلاف روش آنها که درباره روایات ساختگی و بی حقیقت تالیف نموده
اند رفتار نموده است؟ نه. نه چنین است، و بلکه چنین پندار و روشی از ضعف
[ [ صفحه 8
راي و کمی بصیرت است، زیرا (بر طبق رویه اهل درایت) منتهی آنچه درباره روایت ضعفاء معمول به است، اینست که: استدلال
بان روایت نمیشود. گرچه در استدلال بان بعنوان تایید، باکی نیست، بعلاوه ما می بینیم: حفاظ ثقه و صاحبان دقت نظر در نقل
حدیث چه بسا روایاتی از ضعفاء می آورند، بواسطه قرائن بسیاري که بر صحت آن و در روایت خاص و یا در نوشته مرد خاصی
وجود دارد، با چنین قرائن و خصوصیاتی، آن روایت محفوفه بقرائن صحت را از او روایت میکنند و در آن مورد بخصوص معتقدند
که از حکم عمومی روایات ضعیف خارج است و یا راوي در آن مورد بخصوص مورد اعتماد و وثوق است، هر چند در سایر موارد
اعمالش ناپسند بوده و مورد اعتماد نیست.
چنانچه به صحیح مسلم و صحیح بخاري و سایر صحاح و مسندها مراجعه نماید ملاحظه خواهید کرد که مملواند از روایت، از
خوارج و ناصبیان آیا این جز همان مبنی که بدان اشعار نمودیم محمل دیگري دارد؟
گذشته از آنچه بر سبیل مماشات (در مورد زافر و ضعف او) ذکر شد، اصولا احمد و ابن معین زافر را توثیق نموده اند و ابو داود
صفحه 13 از 246
گوید: او ثقه است، او مردي صالح بوده، و ابو حاتم گوید جایگاه او راستی و صداقت است سیوطی در این مورد (طعن بن زافر) از
ذهبی پیروي نموده که نامبرده در " میزان " حدیث مزبور را ناشناس و غیر صحیح یافته، و بعد از او ابن حجر آمده و در لسانش از
او تقلید کرده و زافر را متهم بوضع حدیث نموده است و حال آنکه ذهبی و ابن حجر را آنها که شناخته اند، از روي " میزان " او
شناخته اند که در آن هزار انحراف است و لسانی که آلوده بطعن و هدفهاي مغرضانه است اینست تلخیص ذهبی بر مستدرك حاکم
بیائید به بینید: آنچه که از فضایل آل الله در احادیث صحاح آن روایت شده ذهبی بر آن ها طعن و نکوهش نموده و هیچ مبنی و
دلیلی براي آن نمیتوان یافت جز همان کینه، که در او رسوخ یافته و تمایل و علاقه اي که بما سواي آنها (عترت
[ [ صفحه 9
پیغمبر صلی الله علیه و آله) دارد و ابن حجر هم در تالیفات خود قدم بقدم از او پیروي نموده است
مناشده امیرالمومنین در ایام عثمان بن عفان
شیخ الاسلام، ابو اسحق، ابراهیم بن سعد الدین ابن الحمویه (شرح حال او در صفحه 200 جلد 1 گذشت) باسنادش در " فراید
السمطین " سمط اول در باب 58 از تابعی بزرگ، سلیم بن قیس هلالی روایت کرده که گفت: در زمان خلافت عثمان در مسجد
رسول خدا صلی الله علیه و آله گروهی مجتمع بودند که با یکدیگر سخن میگفتند و از علم و عفت سخن بمیان آوردند. در ضمن
نام قریش و فضایل و سوابق آنها و هجرتشان بمیان آمد و آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها از فضیلت فرموده
مانند این فرمایش ": الائمه من قریش (" یعنی امامان از قریش میباشند) و فرمایش دیگر آنحضرت " الناس تبع لقریش و قریش ائمه
العرب (" یعنی مردم پیروان قریشند و قریش پیشوایان عرب هستند) تا آنجا که گوید (بعد از ذکر مفاخرت هر قبیله بمردان خود) و
در این حلقه بیش از دویست تن گرد آمده بودند که در میان آنها بودند: علی بن ابی طالب علیه السلام و سعد بن ابی وقاص و عبد
الرحمن بن عوف و طلحه و زبیر و مقداد و هاشم بن عتبه و ابن عمر و حسن و حسین و ابن عباس و محمد بن ابی بکر و عبد الله بن
جعفر، و از انصار: ابی بن کعب و زید بن ثابت و ابی ایوب انصاري و ابو الهیثم بن التیهان و محمد بن سلمه و قیس بن سعد بن
عباده و جابر ابن عبد الله و انس بن مالک و زید بن ارقم و عبد الله بن ابی اوفی و ابی لیلی، و با او پسرش عبد الرحمن نشسته بود و
او پسرکی بود نورس و زیبا روي، و در این هنگام ابوالحسن بصري آمد و پسرش حسن بصري با او بود که او نیز پسرکی بود
زیباروي و معتدل القامه، راوي گوید: من باو و به عبد الرحمن بن ابی لیلی مینگریستم و نمیدانم کدام زیباتر از آن دیگري بود؟ جز
اینکه حسن بصري داراي اندامی درشت تر و قدي رساتر بود، در این هنگام آن گروه بسیار سخن گفتند و این اجتماع از
[ [ صفحه 10
بامداد تا هنگام زوال آفتاب (ظهر) طول کشید و عثمان در خانه خود بود و از اجتماع و سخنان این گروه اطلاعی نداشت، و علی بن
ابی طالب در آن میان خاموش و ساکت بود و نه خودش و نه احدي از کسان و اهل بیتش سخنی نمیگفتند، در نتیجه آن گروه
متوجه او شدند و گفتند: یا ابا الحسن چه مانعی هست که تو نیز سخن بگوئی؟ فرمود هر یک از افراد دو قبیله سخن گفتند و
فضیلتی از خود بیان داشتند و درست هم گفتند، اکنون، من از شما اي گروه قریش و انصار سوال میکنم: این فضیلت ها را خداوند
بچه وسیله بشما عطا فرمود؟ آیا منشاء این فضایل که بخود نسبت دادید، در وجود خود شما و قبیله و خاندان شما بوده یا موجبی جز
صفحه 14 از 246
اینها داشته؟ همگی در پاسخ گفتند: عشیره و خاندانهاي ما منشاء هیچ یک از این فضایل نبوده اند، بلکه خداي بزرگ بر ما منت
نهاد و این فضایل را بسبب محمد صلی الله علیه و آله و عشیره و اهل بیت او بما عطا فرمود، علی علیه السلام فرمود: راست گفتید،
اي گروه قریش و انصار آیا نمیدانید که آنچه از خیر دنیا و آخرت نصیب شما گشته فقط از ما اهل البیت است نه غیر ما؟ و همانا
پسر عمم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: بدرستی که من و خاندانم نوري بودیم که در پیشگاه عظمت خداوند نمایان بودیم
چهارده هزار سال پیش از آنکه خداي متعال آدم را بیافریند، پس از آفرینش او این نور را در صلب او نهاد و او را بزمین فرود
آورد، سپس نور ما منتقل بصلب نوح شد و در کشتی نشست، سپس منتقل بصلب ابراهیم شد و در آتش افکنده شد، سپس پیوسته
خداي توانا ما را از اصلاب گرامی بارحام پاکیزه منتقل فرمود، و این انتقال از پدران و مادران بکیفیتی بود که همگی از هر ناپاکی
و پلیدي بدور و منزه بودند.
پس از این سخنان علی علیه السلام، آنها که سبقت و پیشی داشتند و از آنهائی بودند که بدر و احد را درك نموده بودند گفتند:
آري. ما این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده ام، سپس فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم همگی میدانید که
خداي عز و جل در کتاب خود در آیات متعدد سابق را بر مسبوق مقدم داشته و من در پرستش خداي یگانه و پیروي رسول او سابق
و مقدم بوده ام، بطوریکه احدي از این امت
[ [ صفحه 11
در این راه بر من پیشی نگرفته است؟ همگی گفتند: آري چنین است.
فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا آگاهی دارید؟ هنگامی که این آیه: و السابقون الاولون من المهاجرون و الانصار... و این آیه
و السابقون السابقون اولئک المقربون نازل شد در چه مورد و در چه موضوعی نازل شد؟ از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره
مدلول این آیات سوال شد؟ فرمود: خداي متعال اینها را نازل فرموده درباره انبیاء و اوصیاء آنها، پس من افضل انبیاء و رسل هستم و
علی بن ابی طالب وصی من، افضل اوصیاء است، همگی گفتند: آري بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا آگاهی
دارید؟ هنگامی که این آیه: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و این آیه و لم یتخذوا من دون الله و لا
رسوله و لا المومنین ولیجه، نازل شد مردم گفتند: یا رسول الله آیا اختصاص به بعض از مومنین دارد یا شامل همه آنها میشود؟ پس
خداي عز و جل امر فرمود پیغمبرش را که بانها تعلیم فرماید تا اولیاء و متصدیان امرشان را بشناسند و امر فرمود او را همانطور که
نمازشان و زکاتشان و حجشان را تفسیر و بیان فرموده، ولایت را نیز براي آنها تفسیر فرماید، و مامور گشت که مرا در غدیرخم براي
مردم بولایت منصوب فرماید، سپس خطبه ایراد فرمود و ضمن آن فرمود: اي مردم همانا خداوند مرا باجراء امري مامور کرده که
سینه ام را آن امر تنگ نموده و چنین پنداشتم که مردم مرا تکذیب میکنند، پس خداوند مرا تهدید بشکنجه فرمود در صورتیکه آن
امر را ابلاغ ننمایم. سپس مردم را براي انجام نماز جماعت دعوت فرمود، پس از انجام نماز خطبه خواند و فرمود اي مردم: آیا
میدانید: که همانا خداي عز و جل مولاي من است و من مولاي مومنین هستم و من اولی (سزاوارتر) هستم بر مومنین از خودشان،
گفتند آري. چنین است، پس فرمود یا علی برخیز، پس برخواستم در این موقع فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه
و عاد من عاداه، در این هنگام سلمان بپا خاست و گفت: یا رسول الله
[ [ صفحه 12
صفحه 15 از 246
ولاء کما ذا؟ یعنی ولاء " درباره علی علیه السلام چگونه ولائی است؟ " فرمود: ولاء کولائی، یعنی ولاء مانند ولاي من، من کنت
اولی به من نفسه یعنی هر کس که من اولی (سزاوارتر) هستم باو از خودش، پس خداي متعال این آیه را فرو فرستاد: الیوم اکملت
لکم دینکم.. تا آخر آیه، پس رسول خدا تکبیر فرمود و گفت " الله اکبر " تمامی نبوت من و تمامی دین خدا ولایت علی است،
بعد از من، پس ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: یا رسول الله: این آیات در مورد علی علیه السلام خاصه است؟ فرمود: بلی، در او و
درباره اوصیاء من است تا روز قیامت، گفتند: بیان فرما ایشان را (اوصیاء خود را) براي ما، فرمود: علی علیه السلام برادر من و وزیر
من و وارث من و وصی و خلیفه من است در امت من، و ولی هر مومن است بعد از من، سپس دو فرزندم اول حسن و پس از او
حسین، پس از او نه تن از فرزندان پسرم حسین هر یک پس از دیگري، قرآن با آنها است و آنها با قرآنند، از قرآن جدا نشوند و
قرآن از آنها جدا نشود تا بر من کنار حوض وارد شوند؟ (پس از این شرح و بیان، امیرالمومنین علیه السلام با قید قسم در میان
انجمن در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله) همگی گفتند: آري بخدا قسم این کلمات رسول خدا را ما شنیده ایم و بطوریکه
گفتی بدان شهادت میدهیم. و بعض دیگر از آن گروه گفتند بیشتر این مطالب را در خاطر داریم ولی تمام آن را در حفظ نداشتیم
ولی اینان که تمام آن را در خاطر داشته و بدان گواهی دادند همه آنها از نیکان و مردم با فضیلت ما میباشند، پس علی علیه السلام
فرمود: راست گفتید همگی مردم در حفظ یکسان نیستند، من آنانی را که این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خاطر
دارند بخدا سوگند میدهم که برخیزند و بدانچه در خاطر دارند خبر دهند، پس این اشخاص برخواستند: زید بن ارقم، براء بن
عازب، و سلمان، و ابوذر، و مقداد، و عمار: اینها گفتند: ما گواهی میدهیم که فرمایشات رسول خدا را در خاطر داریم در حالتیکه
بر منبر ایستاده بود و تو پهلوي او بودي، و او میفرمود: اي مردم. همانا خداي عز و جل امر کرده که امام و پیشواي شما را منصوب
نمایم و آنکه را که بعد از من وصی من و خلیفه من است و
[ [ صفحه 13
آنکسی را که خداي عز و جل در کتاب خود طاعت او را واجب فرموده و طاعت او را همدوش طاعت من ساخته و شما را امر
بولایت او فرموده بشما معرفی کنم، و من در ابلاغ این امر از ترس طعن، و نکوهش اهل نفاق و تکذیب آنها بخداي خود مراجعه
نمودم، خداي مرا تهدید فرمود که اگر این امر را تبلیغ نکنم مرا عذاب فرماید.
اي مردم همانا خداوند شما را امر به صلاه (نماز) فرموده و بطور تحقیق آن را براي شما بیان کرده است و امر بزکاه و روزه و حج
فرموده و آنها را براي شما بیان نموده و من آنها را براي شما تفسیر کرده ام، و امر کرده است شما را " بولایت، و من شاهد میگیرم
شما را که همانا آن ولایت (که خداوند امر فرموده) اختصاص باین (یعنی علی علیه السلام) دارد- در هنگام اداي کلمه اشاره،
دست خود را بر علی نهاد سپس فرمود: بعد از او اختصاص به پسرش دارد و سپس باوصیاء بعدشان از فرزندانشان، از قرآن جدا
نشوند و قرآن از آنها جدا نشود تا بر من در کنار حوض وارد شوند اي مردم، بتحقیق من بیان کردم براي شما، و پناه گاه شما و
پیشواي شما و ولی شما و راهنماي شما را نشان دادم و او برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام است و او در میان شما بمنزله من
است، پس قلاده اطاعت او را در دین بر گردن نهید و او را در تمام امور اطاعت نمائید، زیرا تمام آنچه خداي عز و جل بمن تعلیم
فرموده از علم و حکمتش، همانا تماما در نزد او است، پس از او سوال کنید و از او بیاموزید و از اوصیا بعد از او، و آنها را تعلیم
ندهید و بر آنها پیشی نگیرید و از آنها دور و عقب نمایند، زیرا همانا آنها با حقند و حق با آنهاست، هیچگاه آنها از حق و حق از
آنها زایل و جدا نشود- این اشخاص که برخاسته بودند. پس از شهادت باین مطالب نشستند... تا آخر حدیث، این لفظ حموینی با
آنچه که در خود کتاب سلیم ابن قیس مذکور است اختلاف کمی و زیاداتی دارد و سخن ما را در پیرامون سلیم و کتاب او خواهد
صفحه 16 از 246
آمد.
[ [ صفحه 14
مناشده امیرالمومنین در روز رحبه
اشاره
سال 35 هجري
در اثر معارضه و منازعه که در امر خلافت با امیرالمومنین علیه السلام وقوع یافت برخی از مردم نسبت بانچه که آنحضرت از رسول
خدا صلی الله علیه و آله دایر بتقدیم آنجناب بر دیگران روایت و نقل فرموده بود آنحضرت را متهم ساختند و واردات از طرف
رسول خدا صلی الله علیه و آله را در این موضوع با تردید و انکار تلقی کردند، چون این کیفیت بانحضرت رسید، در میدان وسیع
کوفه حضور یافت و در میان گروه بسیاري که در آنجا گرد آمده بودند بمنظور دفاع از حق و رد بر آنها که در امر خلافت با آن
جناب منازع میکردند، با آن گروه استدلال و مناشده فرمود، و این موضوع بحدي جلب اهمیت کرده که بسیاري از تابعین آنرا
روایت نموده اند و اسناد آن در کتب علماء بحد تواتر و تظافر رسیده و ما بروایت چهار تن از اصحاب و چهارده نفر از تابعین (در
این خصوص) واقف شدیم، و اینک تفصیل آن
-1 ابو سلیمان موذن، (شرح حال او در 113 جلد 1 گذشت) ابن ابی الحدید در جلد 1 شرح نهج البلاغه ص 362 گوید: ابو اسرائیل
از حکم روایت کرده و او از سلیمان موذن (این همان سند احمد است که خواهد آمد) اینکه، علی علیه السلام سوگند داد مردم را
که هر کس از آنها این فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله را
[ [ صفحه 15
شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.. گواهی دهد، پس گروهی بدان شهادت دادند و زید بن ارقم از شهادت بان در
حالیکه بدان آگاه بود امساك نمود، پس امیرالمومنین علیه السلام او را به نابینائی نفرین فرمود و او نابینا شد، و پس از نابینا شدن
داستان این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را براي مردم بیان میکرد، و بطرق دیگر از او (یعنی سلیمان موذن) خواهد آمد که
این داستان را از زید بن ارقم روایت کرده و شاید این روایت هم از آنست و از قلم افتاده است.
-2 ابو القاسم، اصبغ بن نباته (شرح حال او در ص 114 جلد 1 ذکر شد). ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " ص 307 و در جلد 205
از حافظ ابن عقده، از محمد بن اسماعیل بن اسحاق راشدي روایت نموده و او از محمد بن خلف نمیري، از علی بن حسن عبدي، از
اصبغ، که گفت: علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه که هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر
خم شنیده برخیزد و بدان گواهی دهد، و فقط کسی برخیزد که گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را شخصا شنیده باشد، جمعی
در حدود هفده نفر برخاستند که در میان آن گروه، ابو ایوب انصاري، و ابو عمره بن عمرو بن محصن، و ابو زینب (ابن عوف
انصاري)، و سهل بن حنیف، و خزیمه بن ثابت، و عبد الله بن ثابت انصاري، و حبشی بن جناده سلولی، و عبید ابن عازب انصاري، و
نعمان بن عجلان انصاري، و ثابت بن ودیعه انصاري، و ابو فضاله انصاري، و عبد الرحمن بن عبد رب انصاري، بودند، گروه نامبرده
صفحه 17 از 246
که برخاستند، گفتند: ما شهادت میدهیم که، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
الا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و اعن عن اعانه.
و در اسد الغابه از اصبغ بن نباته ذکر شده، که گفت: علی علیه السلام سئوال کرد و بدان سوگند دادم مردم را که هر کس گفتار
رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد، در این هنگام جمعی بالغ بر هفده تن برخاستند که در میانشان ابو
ایوب انصاري و ابو زینب بودند، آنها که برخاستند گفتند: شنیدیم
[ [ صفحه 16
از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم در حالیکه دست تو را گرفته و بلند نموده بود، فرمود: آیا شما گواه نیستید
باینکه من (اوامر خدا را) رساندم و خیر و صلاح شما را بیان نمودم؟ سپس فرمود: آگاه باشید، همانا خداي عز و جل ولی من است،
و من ولی مومنین هستم، پس هر کس که من مولاي اویم پس این علی، مولاي او است، بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را
دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او دشمن بدارد، این روایت را ابو موسی با دقت در سند آورده است.
و روایت مزبور را ابن حجر عسقلانی در جلد 4 " الاصابه " ص 408 از طریق ابن عقده از اصبغ آورده که گفت: چون علی علیه
السلام در رحبه مردم را سوگند داد و از آنها سوال کرد که هر کس (سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله) را شنیده باز گوید، در
نتیجه بالغ بر هفده نفر برخاستند که در آنها ابو ایوب و ابو زینب و عبد الرحمن بن عبد رب بودند و آن گروه گفتند: شهادت
میدهیم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم، در حالیکه دست تو را در روز غدیرخم گرفته و بلند کرده بود، فرمود: آیا
" شما گواه نیستید که من (اوامر خدا را) رسانیدم؟ گفتند: آري گواهی میدهیم، فرمود: فمن کنت مولاه فعلی مولاه، و در جلد 4
الاصابه " ص 80 آن را روایت کرده و گوید: ابو موسی گفت: که این روایت را ابوالعباس ابن عقده در کتاب " الموالات " از
طریق علی بن حسن عبدي از سعد (اسکاف) از اصبغ بن نباته ذکر نموده که گفت: علی علیه السلام در رحبه مردم را سوگند داد و
از آنها پرسید که: هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد، پس بالغ بر هفده تن برخاستند
که از جمله آنها بود ابو ایوب و ابو زینب ابن عوف آنان گفتند: ما شهادت میدهیم که شنیدیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله در
روز غدیر خم در حالیکه دست تو را گرفته و بلند نموده فرمود: آیا گواه نیستید که (او امر خدا را) رسانیدم؟ گفتند: گواهیم،
فرمود: فمن کنت مولاه فعلی مولاه.
[ [ صفحه 17
-3 حبه بن جوین عرنی، ابو قدامه بجلی- صحابی، متوفاي 76 و 79 حافظ ابن مغازلی شافعی در " المناقب " از ابی طالب، محمد بن
احمد بن عثمان، از ابی عیسی حافظ روایت نموده که او روایت را میرساند به حبه عربی و او داستان روز غدیر و استشهاد علی علیه
السلام را بدان با سوگند دادن ذکر مینماید، تا آنجا که گوید: پس دوازه تن از اهل بدر برخاستند که از جمله آنها، زید بن ارقم
بود، و گفتند: ما گواهی میدهیم که شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.. بشرح حدیث.
و در صفحه 54 جلد 1 از دولابی مذکور گردید که باسنادش از ابی قدامه روایت کرده که علی علیه السلام در رحبه سوگند داد
مردم را و از آنها سوال فرمود، پس جمعی بالغ بر ده و اندي برخاستند، که در میان آنها مردي بود که جبه بر تن داشت و بر آن
صفحه 18 از 246
بالاپوش حضر موتی افکنده بود پس آن گروه شهادت دادند.. بشرح حدیث.
-4 زاذان بن عمر (شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده) احمد پیشواي حنبلیان در جلد 1 مسندش در ص 84 با بررسی در
سند آورده از ابن نمیر، از عبد الملک، از ابی عبد الرحیم کندي، از زاذان بن عمر که گفت: سخن علی علیه السلام را شنیدم که در
رحبه از مردم سوال کرد و آنها را سوگند داد که هر کس رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم دیده و سخنان او را
شنیده برخیزد و گواهی دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که آنها از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 107 این حدیث را از زاذان، از طریق احمد بلفظی که ذکر شد روایت نموده، و
همچنین ابوالفرج ابن جوزي در جلد 1 " صفه الصفوه " ص 121 و ابو سالم محمد بن طلحه شافعی در " مطالب السول " ص 54
(در سال 1302 بچاپ رسیده) و ابن کثیر شامی در جلد 5 " البدایه و النهایه"
[ [ صفحه 18
ص 210 و در جلد 7 ص 348 از طریق احمد و سبط ابن جوزي در " تذکره " ص 17 ، و سیوطی در " جمع الجوامع " نقل از
احمد، و ابن ابی عاصم در " السنه (" بطوري که در جلد 6 " کنز العمال " ص 407 مذکور است) روایت مذکوره را ذکر نموده اند
5.- زر بن حبیش اسدي (شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده) حافظ ابو عبد الله زرقانی- مالکی- در جلد 7 " شرح
المواهب " ص 13 گوید: ابن عقده با دقت در سند از زر بن حبیش روایت کرده که گفت: علی علیه السلام فرمود: در اینجا از
اصحاب محمد صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند؟ دوازده تن برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله
شنیدند، فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
-6 زیاد بن ابی زیاد (شرح حال او در ص 117 ج 1 ذکر شده)، احمد بن حنبل در جلد 1 " مسند " ص 88 آورده، از محمد بن عبد
الله، از ربیع- یعنی ابن ابی صالح اسلمی، از زیاد بن ابی زیاد که گفت: شنیدم علی بن ابی طالب رضی الله عنه از مردم سوال نمود و
آنها را سوگند داد باینکه هر مرد مسلمی که شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر آنچه را فرموده، برخیزد،
پس دوازده تن از اصحاب بدر برخاستند و شهادت دادند.
و این حدیث را حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق احمد روایت نموده و گفته که رجال آن ثقه هستند و
ابن کثیر در جلد 7 البدایه " ص 348 از احمد، و حافظ محب الدین طبري در جلد 2 " الریاض النضره " صفحه 170 و ذخایر العقبی
"ص 67 روایت مزبور را ذکر نموده اند.
-7 زید بن ارقم انصاري- صحابی- احمد با دقت در سند از اسود بن عامر، از ابی اسرائیل، از حکم از ابی سلیمان، از زید بن ارقم
روایت کرده که گفت: علی علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که هر کس شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و
آله که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه
[ [ صفحه 19
صفحه 19 از 246
برخیزد و گواهی دهد، دوازه تن از اصحاب بدر برخاستند و بان شهادت دادند و من از کسانی بودم که کتمان نمودند و در نتیجه
چشم خود را از دست دادم.
و هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از احمد و طبرانی در " الکبیر " بلفظ مذکور، این حدیث را روایت نموده اند، و
طبرانی رجال آنرا مورد وثوق دانسته، و در روایتی که نزد او ضبط شده این جمله مذکور است: و علی بر هر که کتمان میکرد نفرین
میفرمود: و ابن مغازلی در " المناقب " آنرا از ابی الحسین علی بن عمر بن عبد الله بن شوذب از پدرش از محمد بن حسین زعفرانی
از احمد بن یحیی بن عبد الحمید از ابی اسرائیل، از حکم از ابی سلیمان، از زید، بلفظ مذکور روایت کرده و در آن مذکور است
(از قول زید) که: من از جمله کسانی بودم که کتمان کردند، پس خداي چشمم را نابینا فرمود و علی کرم الله وجهه کسی را که
کتمان کند نفرین فرمود و شیخ ابراهیم وصابی آنرا در " الاکتفاء " بلفظ مذکور از طبرانی در " المعجم الکبیر " روایت نموده.
و حافظ، محب الدین طبري در " ذخایر العقبی " ص 67 از زید روایت نموده که گفت: علی علیه السلام با قید سوگند از مردم
سئوال نمود که: هر کس از پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهی دهد، شانزده تن برخاستند و بان گواهی دادند، و
بهمین لفظ هیثمی آنرا در " مجمع الزواید " ص 107 از طریق احمد روایت نموده و سیوطی بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " ص
403 بنقل از " المعجم الاوسط " طبرانی مذکور است، این حدیث را در " جمع الجوامع " آورده و در آن مذکور است: دوازده تن
برخاستند و بان شهادت دادند.
[ [ صفحه 20
و حافظ، محمد بن عبد الله (شرح حال او در ص 173 ج 1 ذکر شده)، در کتاب خود " فواید (که در مکتبه حرم الهی " مکه"
موجود است) با بررسی در سند آورده از محمد بن حرث از عبید الله بن موسی، از ابی اسرائیل ملائی، از حکم، از ابی سلیمان
موذن، از زید که: همانا علی علیه السلام از مردم با قید سوگند سئوال کرد که هر کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که
فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و شهادت دهد، شانزده تن برخاستند و بان شهادت دادند، و
من در میان آنها بودم و این روایت را ابن کثیر در جلد 7 " البدایه و النهایه " ص 346 از او حکایت نموده است.
-8 زید بن یثیع (شرح حال او در ص 117 ج 1 ذکر شده)، احمد بن حنبل درج 1 " المسند " ص 118 آورده از علی بن حکیم
اودي، از شریک، از ابی اسحق، از سعید بن وهب و زید بن یثیع که آندو گفتند: علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه و از
آنها سئوال نمود که هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر خم شنیده برخیزد و گواهی دهد، از قبل سعد
شش تن و از قبل زید شش تن برخاستند و گواهی دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند که درباره
علی علیه السلام فرمود: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله باهل ایمان اولی (سزاوارتر) نیست؟ گفتند: آري. فرمود:
اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ابن کثیر در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 210 و گنجی
شافعی در " کفایه الطالب"
[ [ صفحه 21
صفحه 20 از 246
ص 17 و جزري در " اسنی المطالب " ص 4 از طریق احمد بهمین لفظ آنرا روایت نموده اند.
و نسائی در " خصایص " ص 22 از قاضی علی بن محمد بن علی از خلف (ابن تمیم) از شعبه، از ابی اسحق، از سعید و زید و در
ص 23 از ابی داود (سلیمان حرانی) از عمران (متوفاي 205 (ابن ابان، از شریک، از ابی اسحق از زید، روایت نموده که: شنیدم از
علی بن ابی طالب رضی الله عنه که بر منبر کوفه میگفت: همانا من بخدا سوگند میدهم آن مردي را (و شهادت ندهد مگر اصحاب
محمد صلی الله علیه و آله) که شنیده باشد از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در روز غدیر خم فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- برخیزد و شهادت دهد، شش تن از جانب دیگر منبر برخاستند و
شهادت دادند که این سخن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که میفرمود... شریک گوید: بابی اسحق گفتم: آیا از براء
بن عازب شنیدي که باین گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث کند؟ گفت: بلی.
و ابن جریر طبري با بررسی در سند آورده، از احمد بن منصور، از عبید الله بن موسی، از فطر بن خلیفه، از ابی اسحاق، از سعید بن
وهب و زید بن یثیع و عمرو ذي مر که: همانا علی علیه السلام در کوفه مردم را سوگند داد و... حدیث مزبور را ذکر کرده، و ابن
کثیر در جلد 5 تاریخش ص 210 این را از ابن جریر حکایت نموده است.
و حافظ ابن عقده با بررسی در سند آنرا آورده از حسن بن علی بن عفان عامري، از عبید الله بن موسی، از فطر، از ابی اسحاق، از
عمرو بن مره و سعید بن وهب و زید بن یثیع که نامبردگان گفتند: شنیدم علی علیه السلام در رحبه میگفت.. و حدیث مزبور را ذکر
کرده، و در آن ذکر نموده که: سیزده تن برخاستند
[ [ صفحه 22
و شهادت دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من
خذله، ابو اسحق هنگام فراغت از این حدیث گفت: اي ابابکر، آنها چه بزرگانی بودند؟ ابن کثیر در جلد 7 تاریخش ص 347 آنرا
از ابن عقده روایت نموده، و حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزوائد " ص 105 این حدیث را از طریق بزار روایت نموده و گفته
که: رجال این طریق رجال صحیح است، جز فطر، و او ثقه است، و در صفحه 107 آنرا از طریق بزار و عبد الله بن احمد روایت
نموده و بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " ص 403 مذکور است، سیوطی حدیث مزبور را در " جمع الجوامع " از ابی اسحق از
عمرو ذي مر و سعید بن وهب و زید بن یثیع، نقل از بزار و ابن جریر و از خلعی در " خلیعیات " روایت نموده، سپس از قول هیثمی
گفته که: رجال اسناد آن ثقات هستند و لفظ آنها چنین است.
گفتند: شنیدیم علی علیه السلام میگفت: سوگند میدهم بخدا مردي را که سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر
شنیده، برخیزد و بانچه شنیده گواهی دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که آیا من،
اولی (سزاوارتر) بمومنین از خود آنها نیستم؟ گفتند: بلی یا رسول الله، پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود:
من کنت موالاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من
خذله، و این حدیث را شیخ یوسف نبهانی در " الشرف الموبد " صفحه 113 از طریق ابن ابی شیبه از زید بن یثیع روایت نموده
است.
-9 سعید بن ابی حدان (شرح حال او در ص 118 ج 1 ذکر شده) شیخ الاسلام حموینی در " فراید السمطین " در باب دهم گوید:
خبر داد ما را، شیخ عماد الدین عبد الحافظ
صفحه 21 از 246
[ [ صفحه 23
ابن بدران بوسیله قرائت من نزد او، باو گفتم: خبر داده است تو را قاضی محمد بن عبد الصمد بن ابی الفضل خزستانی بطور اجازه
گفت: خبر داد ما را ابو عبد الله محمد بن فضل عراوي بطور اجازه، گفت: خبر داد ابوبکر احمد بن حسین بیهقی حافظ از ابوبکر
احمد بن حسین قاضی، از ابوجعفر محمد بن علی بن دنعیم، از احمد بن حازم بن عزیره، از ابو غسان (مالک) از فضیل بن مرزوق،
از ابی اسحق از سعید بن ابی حدان و عمر و ذي مر که آندو گفتند: علی علیه السلام فرمود: بخذا سوگند میدهم، و سوگند نمیدهم
مگر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را که خطبه آنحضرت را در روز غدیرخم شنیده اند، راوي گوید: دوازده تن
برخاستند، شش تن از قبل سعید و شش تن از قبل عمرو ذي مر و شهادت دادند که آنها شنیدند از رسول خدا صلی الله علیه و آله
میفرمود:
اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه.
-10 سعید بن وهب (شرح حال او در ص 118 ج 1 ذکر شد)، ابن حنبل در ج 1 مسندش ص 118 آورده از علی بن حکیم اودي از
شریک، از ابی اسحق از سعید و زید بن یثیع این حدیث را بلفظی که در پیش در صفحه 20 نقل نمودیم و در جلد 5 ص 366 از
محمد بن جعفر از شعبه از ابی اسحق روایت کرده که گفت از سعید بن وهب شنیدم گفت: علی علیه السلام سوگند داد بر مردم،
پنج یا شش تن از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله برخاستند و گواهی دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
و نسائی در " خصایص " ص 26 از حسین بن حریث مروزي، از فضل بن موسی از اعمش (سلیمان) از ابی اسحق " عمرو " از
سعید روایت کرده که گفت: علی کرم الله وجهه در رحبه مردم را بخدا سوگند داد که هر کس شنیده است
[ [ صفحه 24
از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم که فرمود: همانا خدا و رسول خدا ولی مومنین هستند:
و من کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره راوي از قول سعد گوید که شش تن از پهلوي من
برخاستند و از قول زید بن یثبع گوید که: شش تن از پهلوي من برخاستند و از قول عمرو ذي مر این جمله را نیز ذکر کرده ": احب
من احبه و ابغض من ابغضه " و سپس دنباله حدیث را ذکر نموده است، این حدیث را اسرائیل از اسحاق از عمرو ذي مر روایت
کرده و در صفحه 40 " خصایص " آنرا از یوسف بن عیسی از فضل بن موسی از اعمش تا آخر سند و لفظ مذکور روایت نموده
است. و در صفحه 22 " خصایص " گوید: خبر داد ما را مجمد بن مثنی از محمد (بن جعفر غندر) از شعبه از ابی اسحق از سعید بن
وهب که گفت: (پس از سوگند دادن علی علیه السلام) پنج یا شش تن از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاستند و
گواهی دادند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه
و علامه عاصمی در زین الفتی آورده، از ابی بکر جلاب از ابی سعید عبد الله بن محمد رازي از ابی احمد ابن منبه نیشابوري از ابی
جعفر حضرمی از علی بن سعید کندي از جریر سري همدانی از سعید، که گفت: امیرالمومنین کرم الله وجهه در رحبه مردم را
سوگند داد و فرمود: بخدا سوگند میدهم مردي را که شنیده است از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود ": من کنت مولاه
صفحه 22 از 246
فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاده، " برخیز و شهادت دهد، دوازده تن برخاستند و شهادت دادند.
و ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " صفحه 321 از ابی العباس ابن عقده از طریق موسی بن نضر از ابی غیلان سعد بن طالب از ابی
اسحق از سعید بن وهب
[ [ صفحه 25
و عمر و ذي مر، و زید بن یثیع، و هانی بن هانی روایت نموده، و ابو اسحق گفته که: و حدیث نمودند بمن عده که نمیتوانم آنها را
شماره نمایم باینکه: علی علیه السلام سوگند داد مردم را در رحبه باینکه: هر کس گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را من کنت
مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه شنیده، گواهی دهد، گروهی برخاستند و گواهی دادند که این سخن را از
رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند و گروهی کتمان نمودند، در نتیجه کتمان از دنیا نرفتند مگر آنکه نابینا شدند و بانها آفت
و بلیه اي رسید، از جمله آنان یزید بن ودیعه وعید الرحمن بن مدلح بودند، این داستان را ابو موسی با بررسی در طریق روایت
نموده است. و این حدیث ابن عقده را، ابن حجر در جلد 2 " الاصابه " صفحه 421 ذکر نموده و در شرح حال عبد الرحمن بن
مدلح گفته که: ابوالعباس ابن عقده آنرا در کتاب " المولات " ذکر نموده. و از طریق موسی بن نضر بن ربیع حمصی با بررسی در
سند آورده که: حدیث نمود مرا سعد بن طالب- ابو غیلان- ، از ابو اسحق که گفت: حدیث نمودند مرا عده که احصاء آن عده را
نتوانم نمود، باینکه: علی علیه السلام مردم را در رحبه سوگند داد که هر کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گفتار را (من
کنت مولاه فعلی مولاه) شنیده گواهی دهد، در نتیجه تعدادي از آنان- برخاستند که از جمله آنها عبد الرحمن بن مدلج بود، و
شهادت دادند که این گفتار را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند، و ابن شاهین این حدیث را با بررسی در سند از ابن
عقده آورده و ابو موسی آنرا بررسی و اثبات نموده است، و تو (خواننده عزیز) می بینی که ابن حجر چگونه با حدیث مزبور از
حیث سند و متن آن بازي کرده و آنرا با از قلم. انداختن چهار نفر راویان نامبرده اش زیر و رو کرده و داستان آنان را که کتمان
شهادت نمودند و دچار نفرین (امیرالمومنین علیه السلام) شدند حذف نموده و عبد الرحمن بن مدلج را که از جمله کتمان کنندگان
حدیث بوده در شمار راویان آن در آورده و نام یزید بن ودیعه را اساسا از بین برده؟ (خداوند امانت در نقل را درود فرستد) و چه
بسیار نظیر این بازي ها خاصه در کتاب " اصابه " از
[ [ صفحه 26
ابن حجر سر زده. و حدیث مزبور را حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 104 از طریق احمد روایت نموده و گفته
است رجال این حدیث جز فطر رجال صحیح است و فطر ثقه و مورد اعتماد است.
و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 209 نقل از احمد بدو طریق او، و از نسائی، و از طریق ابن جریر از احمد بن منصور از عبد
الرزاق از اسرائیل از ابی اسحق از سعید و عبد خیر، و در جلد 7 صفحه 347 از طریق ابن عقده بسندیکه ما قبلا در روایت زید بن
یثیع ذکر نمودیم، و از طریق حافظ عبد الرزاق از اسرائیل از ابی اسحق از سعید، و از طریق احمد، از محمد " غندر " از شعبه از ابی
اسحق از او (سعید) این روایت را ذکر نموده، و خوارزمی در " مناقب " صفحه 94 باسنادش که بحافظ عبد الرزاق منتهی میشود از
اسرائیل از ابی اسحق از او (سعید) و از عبد خیر روایت نموده که آندو گفتند: در رحبه کوفه از علی علیه السلام شنیدیم که
میگفت: سوگند میدهم بخدا هر کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که فرمود:
صفحه 23 از 246
من کنت مولاه فعلی مولاه گواهی دهد، گوید در نتیجه عده اي از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله برخاستند و همه آنها شهادت
دادند که این سخن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند، و در آنجا طرق دیگري هم هست که در طریق زید بن یثیع
گذشت.
-11 ابوالطفیل عامر بن واثله لیثی (از صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله) متوفاي حدود سالهاي یکصد و یکصد و دو و یکصد و
هشت و- یکصد و ده- احمد در جلد 4 (مسند) صفحه 370 از حسین بن محمد و ابی نعیم این معنی را روایت کرده که آندو از فطر
و او از ابی الطفیل حدیث نمودند که گفت: علی رضی الله عنه مردم را در رحبه (میدان وسیع کوفه) جمع نمود و سپس بانها فرمود:
بخدا سوگند میدهم هر مرد مسلمی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم شنیده آنچه شنیده برخیزد، در نتیجه
سی تن از آنمردم برخاستند. و ابو نعیم (شرح حال او در ص 114 ج 1- مذکور است) گوید: پس مردم بسیاري برخاستند و گواهی
دادند هنگامی را که
[ [ صفحه 27
سرسول خدا صلی الله علیه و آله دست او را (علی علیه السلام را) گرفت و بمردم فرمود: آیا میدانید که من بمومنین اولی (سزاوارتر)
هستم از خود آنها؟ گفتند: آري یا رسول الله، آنگاه فرمود:
من کنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، (ابوالطفیل) گفت: من بیرون شدم در حالیکه گوئی چیزي در دل من
هست، پس زید بن ارقم را ملاقات و باو گفتم: همانا از علی رضی الله عنه شنیدم که چنین میگفت، (زید) گفت چه انکاري داري؟
" بتحقیق من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که این سخنان را درباره او میفرمود، و این حدیث را حافظ هیثمی در جلد 9
مجمع الزواید " صفحه 104 از سند و متن از احمد روایت نموده و سپس گفته: رجال آن جز فطر بن خلیفه رجال صحیح است ولی
نامبرده ثقه و مورد اعتماد است.
و نسائی حدیث مزبور را در خصایص صفحه 17 با بررسی طریق آن آورده گوید: خبر داد مرا هارون بن عبد الله بغدادي حمال، از
معصب بن مقدام و او از فطر بن خلیفه و او از ابی الطفیل، و از ابی داود، و او گفت که محمد بن سلیمان از فطر از ابی الطفیل بلفظ
مذکور روایت نموده، و ابو محمد احمد بن محمد عاصمی در " زین الفتی " حدیث مزبور را بلفظ مذکور از استاد خود ابن
الجلاب روایت نموده و او از ابی احمد همدانی از ابی عبد الله محمد صفار از احمد بن مهران از علی بن قادم از فطر از ابی الطفیل،
و بطریق دیگر از استادش محمد بن احمد از علی بن ابراهیم بن علی همدانی از محمد بن عبد الله از احمد بن محمد لباد از ابی نعیم
از فطر از ابی الطفیل، و بهمین لفظ گنجی در (کفایه) اش صفحه 13 آنرا از استاد خود یحیی بن ابی المعالی محمد بن علی قرشی از
ابی علی حنبل بن عبد الله بغدادي و ابی القاسم ابن حصین از ابی علی ابن مذهب از ابی بکر
[ [ صفحه 28
قطیعی از عبد الله بن احمد از پدرش.. تا آخر سند احمد روایت نموده، و محب الدین طبري در جلد 2 " ریاض النضره " صفحه
169 آنرا بلفظ مذکور روایت نموده و در پایان آن هست که: بفطر گفتم (یعنی کسیکه این حدیث از او نقل شده): بین این گفتار و
در گذشتن او چند روز فاصله بود؟ گفت، صد روز، این حدیث را ابو حاتم با بررسی طریق آورده و گوید: مقصود او در گذشتن
علی بن ابی طالب بوده و ابن کثیر در جلد 5 (البدایه) صفحه 211 و بدخشی در (نزل الابرار) صفحه 20 این حدیث را از طریق
صفحه 24 از 246
احمد و بلفظ او روایت نموده اند.
و ابن اثیر در جلد 5 " اسد الغابه " صفحه 276 از استاد خود ابی موسی از شریف ابی محمد حمزه علوي از احمد باطرقانی از ابی
مسلم بن شهدل از ابی العباس ابن عقده از محمد اشعري از رجا بن عبد الله از محمد بن کثیر از فطر، و ابن جارود از ابی الطفیل
روایت نموده که گفت: در نزد علی رضی الله عنه بودیم که فرمود: سوگند میدهم بخداي تعالی هر کرا که روز غدیرخم را درك
نموده و حضور داشته برخیزد، در نتیجه هفده تن برخاستند که از جمله آنها ابو قدامه انصاري بود، سپس گفتند: ما گواهی میدهیم
که با رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بر میگشتیم، هنگام ظهر رسول خدا (از قرارگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود
چند درخت را محکم بستند و پارچه بر آنها افکندند، سپس نماز را اعلام کرد، پس نماز گذاردیم، سپس بپا خاست و حمد و ثناي
خداوند نمود، سپس فرمود: اي مردم: آیا میدانید که خداي عز و جل مولاي من است و من مولاي مومنین هستم و همانا من بشما
اولی (سزاوارتر)
[ [ صفحه 29
هستم از خود شما- این سخن را چند بار تکرار فرمود، گفتیم: آري. در این هنگام در حالیکه دست تو را (خطاب بعلی علیه السلام)
گرفته بود فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه- سه بار. ابو موسی این حدیث را با بررسی سند روایت نموده و از
طریق ابن عقده از کتاب او (الموالات فی حدیث الغدیر) ابن حجر در جلد 4 " الاصابه " صفحه 159 آنرا روایت کرده است.
و سید نور الدین سمهودي در " جواهر العقدین " نقل از حافظ ابی نعیم اصفهانی در " حلیه الاولیاء " از ابی الطفیل روایت کرده
که گفت: علی رضی الله عنه بپا خاست و حمد و ثناي خداوند نمود و سپس گفت: بخدا سوگند میدهم هر کس که روز غدیر خم
حضور داشته برخیزد- آنها که با نقل قول از دیگران بر این امر گواهند بر نخیزند، فقط کسانی برخیزند که گوش آنها (از رسول
خدا صلی الله علیه و آله) این گفتار را شنیده و قلب آنها آنرا ضبط نموده است، در نتیجه هفده تن برخاستند که از جمله آنها:
خزیمه بن ثابت و سهل بن سعد و عددي بن حاتم و عقبه بن عامر و ابو ایوب انصاري و ابو سعید خدري و ابو شریح خزاعی و ابو
قدامه انصاري و ابو لیلی و ابو الهیثم بن تیهان و مردانی از قریش بودند. سپس علی رضی الله عنه و عنهم گفت: بیاورید آنچه
شنیدید، آنان گفتند: شهادت میدهم که: ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع آمدیم تا هنگام ظهر که رسول خدا
صلی الله علیه و آله (از جایگاه خود) بیرون آمد و امر فرمود شاخه و خارهاي چند درخت را زدودند و خرقه بر آنها فکندند سپس
اعلام نماز فرمود و ما بیرون شدیم و نماز گذاردیم، سپس بپا خاست و حمد و ثناي خدا نمود و پس از آن فرمود: اي مردم گفتار
شما (در زمینه وظایفی که انجام داده ام) چیست؟ گفتند: بتحقیق ابلاغ نمودي. گفت: خدایا گواه باش (سه بار این کلام را فرمود).
سپس فرمود: نزدیک است که من دعوت شوم
[ [ صفحه 30
و اجابت نمایم و من مسولم و شما مسولید. سپس فرمود: اي مردم من در میان شما دو چیز خطیر و گرانبها میگذارم، کتاب خدا و
عترت من: اهل بیت من، اگر باندو متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد.
پس متوجه باشید که پس از من درباره آندو، چه گونه خلفی خواهید شد؟ و همانا آندو هرگز جدا نمیشوند تا کنار حوض بر من
صفحه 25 از 246
وارد شوند، خداوند ذي لطف و آگاه، مرا باین خبر امر خبر داد. سپس فرمود: همانا خداي مولاي من است و من مولاي مومنین
هستم. آیا نمیدانید که من بشما اولی (سزاوارتر) هستم از خودتان؟ گفتند بلی میدانم- سه بار- سپس دست تو را یا امیرالمومنین
گرفت و بلند کرد و فرمود:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه پس علی علیه السلام فرمود: راست گفتید و من نیز بر این امر از
گواهان هستم. و صاحب ینابیع الموده در صفحه 38 این حدیث را از سهمودي حکایت نموده و شیخ احمد بن فضل بن محمد
باکثیر مکی شافعی در (وسیله المال فی عد مناقب الال) آنرا بهمین لفظ از ابی الطفیل ذکر نموده است
-12 ابو عماره عبد خیر بن یزید همدانی کوفی (شرح حال او در ص 121 جلد 1 گذشت)، خوارزمی در " المناقب " صفحه 94
باسنادش از حافظ احمد بن حسین بیهقی آورده که او باخبار از ابو محمد عبد الله بن یحیی بن هارون بن عبد الجبار سکري در
بغداد باخبار از اسمعیل بن محمد صفار و او از احمد بن منصور مادي از عبد الرزاق از اسرائیل از ابی اسحق روایت نموده که گفت:
حدیث نمود مرا سعید بن وهب و عبد خیر... تا آخر آنچه که در صفحه 26 - گذشت. و در همان صفحه از ابن کثیر از طریق ابن
جریر از سعید و عبد خیر ذکر شد. مراجعه نمائید.
-13 عبد الرحمن بن ابی لیلی (شرح حال او در ص 121 ج 1 ذکر شد)، احمد ابن حنبل در ج 1 مسندش در ص 119 با بررسی در
سند از عبد الله بن عمر قواریري آورده که او از یونس بن ارقم از یزید بن ابی زیاد از عبد الرحمن بن ابی لیلی روایت
[ [ صفحه 31
نموده که گفت: علی علیه السلام را در رحبه مشاهده نمودم، سوگند میداد مردم را که: هر که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در
روز غدیر خم این گفتار را من کنت مولاه فعلی مولاه شنیده برخیزد و گواهی دهد، عبد الرحمن گفت: دوازده تن از کسانی که در
غزوه بدر شرکت نموده بودند بپا خاستند، گوئی بیکی از آنان مینگرم سپس گفتند: ما شهادت میدهیم که در روز غدیرخم از
رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بمومنین از خودشان نیستم و آیا زنان من مادران مومنین
نیستند؟ گفتیم بلی یا رسول الله. سپس فرمود:
فمن کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و نیز در ص 119 با بررسی سند از احمد بن عمر و کیعی آورده که
او از زید بن حباب از ولید بن عقبه بن نزار عبسی از سماك بن عبید بن ولید عبسی روایت نموده که گفت: بر عبد الرحمن بن ابی
لیلی وارد شدم و او براي من حدیث نمود باینکه علی رضی الله عنه را در رحبه مشاهده نمود که گفت بخدا سوگند میدهم مردي را
که رسول خدا صلی الله علیه و آله را روز غدیر خم دیده و گفتار او را شنیده برخیزد. و جز آنکه خودش او را دیده، بر نخیزد. در
نتیجه دوازده مرد برخاستند و گفتند ما رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدیم در حالیکه دست تو را (علی علیه السلام را) گرفته
بود شنیدیم که فرمود:
اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله و در آن هنگام (هنگام مناشده و سوگند دادن علی علیه
السلام) سه تن برنخاستند، پس علی علیه السلام بر آنها نفرین کرد و اثر نفرین او بانها رسید. و احمد بن محمد عاصمی در " زین
الفتی " از شیخ زاهد ابی عبد الله احمد بن مهاجر روایت نموده و او از شیخ زاهد ابی علی هروي از عبد الله بن عروه از یوسف بن
موسی قطان از مالک بن اسماعیل از جعفر بن زیاد احمد از یزید ابن ابی زیاد و از
[ [ صفحه 32
صفحه 26 از 246
مسلم بن سالم، از عبد الرحمن بلفظ او که در حدیث اول از دو حدیث احمد ذکر شد، و بهمین لفظ خطیب بغدادي در ج 14
تاریخش در ص 236 از محمد بن عمر بن بکیر روایت کرده که گفت: خبر داد ما را ابو عمر یحیی بن محمد بن عمر اخباري در
سال 363 از ابی جعفر احمد بن محمد ضبعی از عبد الله بن سعید کندي- ابو سعید اشج- از علاء بن سالم عطار از یزید بن ابی زیاد
از عبد الرحمن که گفت: شنیدم از علی علیه السلام در رحبه...
و طحاوي در ج 2 " مشکل الاثار " ص 308 با بررسی سند از عبد الرحمن روایت نموده که گفت: از علی علیه السلام شنیدم که
سوگند میداد و میگفت: بخدا سوگند می دهم هر مردي را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم آنچه شنیده
برخیزد و گواهی دهد، در نتیجه دوازده تن از آنها که جنگ بدر را درك نموده بودند برخاستند و گفتند: رسول خدا دست علی
علیه السلام را گرفت و بلند کرد و فرمود: اي مردم آیا من بمومنین اولی (سزاوارتر) نیستم از خودشان؟ گفتند: آري یا رسول الله
هستی، فرمود: بار خدایا هر کس که من مولاي اویم پس این (علی علیه السلام) مولاي او است... و تمام حدیث را ذکر نموده.
و ابن اثیر در ج 4 " اسد الغابه " ص 28 از ابی الفضل بن عبید الله فقیه باسنادش به ابی یعلی احمد بن علی روایت نموده که او بطور
اخبار از قواریري نقل نموده و او از یونس بن ارقم، از یزید بن ابی زیاد از عبد الرحمن بن ابی لیلی که گفت: علی علیه السلام
مشاهده نمودم که در رحبه مردم را سوگند می داد و میفرمود: سوگند می دهم بخدا هر کس که از رسول خدا صلی الله علیه و آله
در روز غدیر خم شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه برخیزد، عبد الرحمن گفت در نتیجه دوازه نفر از اصحاب بدر
برخاستند، گوئی یکی از آنانرا می بینم که شلوار بتن داشت و همگان گفتند: ما گواهیم که شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله
در روز غدیر خم میفرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بمومنین از خودشان نیستم؟ و آیا زنان من مادران مومنین نیستند؟ گفتیم: بلی، یا
رسول الله، سپس فرمود:
[ [ صفحه 33
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- سپس ابن اثیر گوید مانند این حدیث از براء بن عازب نیز روایت
شده و در آن افزوده است که: در نتیجه این گفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله عمر بن خطاب گفت: اي پسر ابی طالب امروز ولی هر
مومن گشتی، و حموینی در " فراید السمطین " باب دهم روایت کرده گوید: خبر داد مرا، شیخ ابوالفضل اسمعیل بن ابی عبد الله بن
حماد فسفلانی در کتاب خود باخبار از شیخ حنبل بن عبد الله بن سعاده مکی رصافی بطور سماع از او باخبار از ابی القاسم هبه الله
بن محمد بن عبد الواحد بن حصین بطور سماع از او باخبار از ابو علی ابن المذهب بطور سماع از او باخبار از ابی بکر قطیفی، از ابی
عبد الله عبد الله بن احمد بن حنبل.. تا آخر سند و لفظ او که هر دو مذکور افتاد.
و شمس الدین جزري در " اسنی المطالب " صفحه 3 حدیث مزبور را روایت نموده گوید: خبر داد مرا ابو حفص عمر بن حسن
مراغی بطور مشافهه از ابی الفتح یوسف بن یعقوب شیبانی، از ابی الیمن زید کندي، از ابی منصور قراز، از ابی بکر بن ثابت، از
محمد بن عمر، از ابی عمر، تا آخر سند خطیب بغدادي که کمی پیش ذکر شد سپس گفته: این حدیث از این وجه حسن است و از
وجوه بسیار صحیح است که بطور تواتر از امیرالمومنین علیه السلام رسیده و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز بطور متواتر
رسیده است، و حافظ ابوبکر هیثمی آن حدیث را بلفظ مذکور از ابن اثیر در جلد 9 " مجمع الزواید " خود صفحه 105 از عبد الله
بن احمد، و حافظ ابی یعلی روایت کرده و رجال آنرا توثیق نموده است.
و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش حدیث مزبور را در صفحه 211 از دو طریق و بدو لفظ احمد که ذکر شد روایت نموده و بعد از ذکر
صفحه 27 از 246
کردن روایت بلفظ دوم گوید: و نیز از عبد الاعلی ابن عامر ثعلبی و غیره از عبد الرحمن بن ابی لیلی حدیث مزبور بدین لفظ روایت
شده، و در جلد 7 صفحه 346 آن کتاب حدیث مزبور را از طریق
[ [ صفحه 34
ابی یعلی و احمد (بدو اسنادش) روایت نموده سپس گوید: و همچنین حدیث مزبور را ابو داود طهوي (بضم طاء) و نامش عیسی بن
مسلم است از عمرو بن عبد الله بن هند جملی و عبد الاعلی ابن عامر ثعلبی و آندو از عبد الرحمن روایت نموده اند و سپس بهمان
نحو آنرا ذکر کرده، و بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 397 مذکور است سیوطی حدیث مزبور را از دار قطنی در " جمع
الجوامع " روایت نموده و لفظ او چنین است:
علی علیه السلام خطبه ایراد کرد و سپس گفت: سوگند میدهم بخدا (سوگندي که در اسلام مقرر است) هر فردي را که روز غدیر
خم در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله حضور داشته آنگاه که دست مرا گرفت و فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) بشما اي
گروه مسلمین از خود شما نیستم؟ گفتند بلی، هستی اي رسول خدا، پس فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و
عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، برخیزد و شهادت دهد، در نتیجه حدود هفده تن برخاستند و شهادت دادند و
گروهی کتمان نمودند و آنان از دنیا نرفتند مگر بعد از آنکه نابینا و دچار برص شدند.
و حدیث مزبور را در جلد 6 صفحه 407 بلفظ اول که از احمد ذکر شد، از طریق عبد الله بن احمد، و ابی یعلی موصلی- و ابن جریر
طبري، و خطیب بغدادي، و ضیاء مقدسی روایت نموده، و وصابی در " الاکتفاء " حدیث مزبور را بلفظ اول از دو لفظ احمد که
ذکر شد نقل از " زواید المسند " عبد الله بن احمد و از طریق ابی یعلی در مسندش و از ابن جریر طبري در " تهذیب الاثار " و از
خطیب در تاریخش و از ضیاء در " المختاره " ع 2 صفحه 132 روایت نموده است.
-14 عمرو ذي مر (شرح حال او در صفحه 123 ج 1 مذکور است)، احمد بن حنبل در جلد 1 مسندش صفحه 118 با بررسی طریق
روایت کرده گوید: حدیث نمود ما را علی بن حکیم باخبار از شریک از ابی اسحق از عمرو بمانند حدیث ابی اسحق از سعید و زید
که در صفحه 21 ذکر شد و در روایت مزبور این جمله را نیز ذکر نموده
[ [ صفحه 35
و افزوده است: و انصر من نصره و اخذل من خذله، و نسائی در خصایص صفحه 19 و در طبعه 26 روایت کرده گوید: خبر داد ما را
علی بن محمد بن علی بحدیث از خلف بن تمیم و او از اسرائیل و او از ابی اسحق و او از عمرو ذي مر که گفت: علی علیه السلام را
در رحبه مشاهده نمودم که سوگند میداد اصحاب محمد صلی الله علیه و آله را و بانها میفرمود کدام یک از شما سخن رسول خدا
صلی الله علیه و آله را در روز غدیرخم شنیده آنچه را که فرموده، در نتیجه مردمی برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلی
الله علیه و آله شنیدند که می فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و در صفحه
40 باسناد دیگر حدیث مزبور را از او روایت نموده است.
و حموینی در " فراید السمطین " باب دهم این حدیث را از او (عمرو ذي مر) بسند و لفظ مذکور در صفحه 22 روایت نموده، و
حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 105 از نامبرده و از زید بن یثیع و سعید بلفظ ابن عقده که در صفحه 22 ذکر شد
صفحه 28 از 246
از طریق بزار روایت را ذکر کرده و تصریح او در آنجا دایر بصحیح بودن رجال سند حدیث تا آخر گذشت.
و گنجی شافعی در " الکفایه " صفحه 17 باسناد از عمرو بن مره و زید بن یثیع و سعید بن وهب- و ذهبی در جلد 2 (المیزان)
صفحه 303 از ابی اسحق از عمرو- و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 211 از طریق احمد و نسائی و ابن جریر، و در جلد 7
صفحه 347 از طریق ابن عقده از حسن بن علی بن عفان عامري از عبید الله بن موسی از فطر از عمر و بلفظ او که در صفحه 22 ذکر
شد حدیث مزبور را روایت نموده اند، و سخن ابی اسحق را ذکر کرده که گفت: اي ابی بکر؟ آنان چگونه استادانی هستند؟
و سیوطی در " تاریخ الخفاء " صفحه 114 و " جمع الجوامع- " چنانکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 403 مذکور است از ابی
اسحق از عمرو و سعید و زید بلفظ پیش
[ [ صفحه 36
گفته از طریق بزار و ابن جریر و خلیعی- و جزري در " اسنی المطالب " صفحه 4 بلفظ احمد- حدیث مزبور را روایت نموده اند.
-15 عمیره بن سعد (شرح حال او در صفحه 124 گذشت) حافظ ابو نعیم اصفهانی در جلد 5 " حلیه الاولیاء " صفحه 26 با بررسی
طریق آورده گوید: حدیث نمود ما را سلیمان بن احمد (طبرانی) از احمد بن ابراهیم بن کیسان از اسمعیل بن عمرو بجلی از مسعر
بن کدام، از طلحه بن مصرف، از عمیره بن سعد که گفت علی علیه السلام را بر منبر مشاهده کردم در حالیکه اصحاب رسول خدا
صلی الله علیه و آله را سوگند میداد و در میان آنها: ابو سعید و ابوهریره، و انس بن مالک از جمله دوازده تن که در اطراف منبر
بودند حضور داشتند و علی علیه السلام در حالیکه بر منبر قرار داشت فرمود: شما را بخدا قسم میدهم آیا شنیدید از رسول خدا صلی
الله علیه و آله که میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه.
در نتیجه همه آنها برخواستند و گفتند: بار خدایا، آري، یکی از آن گروه بر نخاست، علی علیه السلام فرمود: تو را چه مانع شد از
اینکه برخیزي؟ گفت: یا امیرالمومنین در اثر سالخوردگی دچار فراموشی شدم علی علیه السلام گفت: بار خدایا اگر دروغ میگوید
او را گرفتار بلائی حسن (نیکو) بگردان راوي گوید: از
[ [ صفحه 37
دنیا نرفت تا اینکه ما دیدیم که بین دو چشم او نقطه سفیدي آشکار شد که عمامه آنرا نمیتوانست بپوشاند حدیث غریبی است از
طلحه بن مصرف که مسعر بن کدام تنها بطور طولانی از او نقل کرده، و این حدیث را ابن عایشه از اسمعیل بمانند او روایت کرده،
و اجلح و هانی بن ایوب آنرا بطور اختصار از طلحه روایت نموده اند.
و نسائی در خصایصش در صفحه 16 از محمد بن یحیی بن عبد الله نیشابوري، و احمد بن عثمان بن حکم، از عبید الله بن موسی از
هانی بن ایوب، از طلحه، از عمیره بن سعد روایت نموده که نامبرده از علی علیه السلام شنیده که آنجناب در رحبه سوگند داد هر
که را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گفتار را (من کنت مولاه فعلی مولاه) شنیده برخیزد و گواهی دهد و در نتیجه شش
تن برخاستند و شهادت بدان دادند.
و ابوالحسن ابن المغازلی در مناقب خود روایت کرده گوید: حدیث کرد مرا ابو القاسم فضل بن محمد بن عبد الله اصفهانی هنگام
ورودش بما در واسط که از کتاب خود در تاریخ آخر رمضان سال 434 املاء نموده و گفت: حدیث نمود را محمد بن علی بن عمر
صفحه 29 از 246
بن مهدي، از سلیمان بن احمد بن ایوب طبرانی، از احمد بن ابراهیم بن کیسان ثقفی اصفهانی از اسمعیل بن عمر بجلی، از مسعر بن
کدام، از طلحه بن مصرف از عمیره بن سعد که گفت: علی علیه السلام را بر منبر دیدم در حالیکه سوگند میداد اصحاب رسول خدا
صلی الله علیه و آله را که در روز غدیر آنچه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده بدان گواهی
[ [ صفحه 38
دهند، و در نتیجه دوازده تن برخاستند که از جمله آنها بودند: ابو سعید خدري و ابو هریره و انس بن مالک که شهادت دادند
باینکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه
و ابن کثیر حدیث مزبور را در جلد 5 تاریخش در صفحه 211 از طریق اسمعیل بن عمر بجلی از مسعر از طلحه از عمیره و از طریق
عبید الله بن موسی، از هانی بن ایوب، از طلحه، از عمیره و در جلد 7 صفحه 347 از طریق طبرانی مذکور روایت نموده، و سیوطی
بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 403 مذکور است در " جمع الجوامع " از طریق طبرانی در کتاب اوسط او بدو لفظش
آنرا روایت نموده که در یکی از آندو چنین است که: در نتیجه هجده تن برخاستند و شهادت دادند و در روایت دوم دوازده تن، و
شیخ ابراهیم وصابی در کتاب " الاکتفاء " نقل از " المعجم الاوسط " طبرانی بدو لفظ او آنرا روایت نموده.
فائده- حافظ هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 108 حدیث مناشده را با بررسی در سند از طریق طبرانی در جامع اوسط و
صغیر او از عمیره بنت سعد، بلفظ عمیره بن سعد که در بالا از ابن مغازلی ذکر شده روایت نموده، سپس: بعضی از متاخرین حدیث
مزبور را از عمیره بنت سعد ذکر و شرح حال و معرفی او را بطوریکه در صفحه 124 مذکور است درج نموده، در حالیکه از نظر او
مخفی و پوشیده مانده که این امر اشتباه و غلط است و حدیث مذکور همان روایتی است که حفاظ آنرا از طریق طبرانی از عمیره بن
سعد نقل نموده اند.
-16 یعلی بن مره بن وهب ثقفی صحابی، ابن اثیر در جلد 5 " اسد الغابه"
[ [ صفحه 39
صفحه 6 از طریق ابی نعیم و ابی موسی مدینی باسناد آندو بابی العباس ابی عقده، روایت نموده، از عبد الله بن ابراهیم بن قتیبه از
حسن بن زیاد، از عمرو بن سعید بصري، از عمرو بن عبد الله بن یعلی بن مره، از پدرش، از جدش (یعلی نامبرده) که گفت: شنیدم
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه
پس از آنکه علی علیه السلام بکوفه آمد، مردم را سوگند داد و در حدود هفده تن از آنان در قبال سوگند آنجناب شهادت دادند
(باستماع این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله) و در میان آنعده بودند: ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله و
ناجیه بن عمرو خزاعی، و ابن حجر حدیث مذکور را از جلد 3 " کتاب الموالات " ابن عقده در کتاب الاصابه ج 3 صفحه 542
روایت نموده، و حدیث نامبرده در جلد 2 " اسد الغابه " صفحه 233 از طریق حافظ ابن عقده و ابن موسی مدینی بهمان اسناد و لفظ
مذکور روایت شده جز اینکه در آن چنین مذکور است: چند نفر از ده بیشتر شهادت دادند و از جمله آنها یزید- یا- زید بن
شراحیل انصاري بود، و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " صفحه 567 آنرا حرف بحرف از " کتاب الموالات " ابن عقده نقل کرده و
صفحه 30 از 246
ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " صفحه 93 آنرا باسناد و لفظ مذکور روایت نموده جز اینکه در آن چنین ذکر شده: ده و اندي از
آنان شهادت دادند که در میان آنها عامر بن لیلی غفاري بود.
-17 هانی بن هانی همدانی کوفی تابعی، ابن اثیر در جلد 3 " اسد الغابه " صفحه 331 از طریق ابن عقده و ابی موسی از ابی غیلان،
از ابی اسحق، از عمرو ذي مر و زید بن یثیع و سعید بن وهب و هانی بن هانی (حدیث مزبور را) بلفظی که در صفحه 25 گذشت
روایت نموده و در آنجا توجه به تحریف ابن حجر در " الاصابه " نسبت به حدیث مزبور نمودید!.
-18 حارثه بن نصر تابعی، نسائی در خصایص صفحه 40 با بررسی آورده گوید: خبر داد ما را یوسف بن عیسی، باخبار از فضل بن
موسی بروایت او از اعمش
[ [ صفحه 40
از ابی اسحق از سعید بن وهب که گفت: علی علیه السلام در رحبه فرمود بخدا سوگند میدهم که شنیده است از رسول خدا صلی
الله علیه و آله که در روز غدیر خم فرمود: خداوند ولی من است و من ولی مومنین هستم و هر کس که من ولی اویم، این علی ولی
او است خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد و یاري کن کسی را که او را
یاري کند؟ سعید گفت: از پهلوي من شش تن برخاستند، و حارثه بن نصر گفت، شش تن برخاستند، و زید بن یثیع گفت: شش تن
در نزد من برخاستند، و عمرو ذي مر این جمله را (اضافه بر آنچه از ادعاي پیغمبر صلی الله علیه و آله فوقا ذکر شد) بیان نمود: احب
من احبه و ابغض من ابغضه.
ابن ابی الحدید در جلد 1 شرح " نهج البلاغه " صفحه 209 گوید: عثمان بن سعید از شریک بن عبد الله- قاضی (متوفاي 177
(روایت نموده که گفت: چون بعلی علیه السلام رسید که مردم او را در خصوص ادعایش راجع بمقدم داشتن و برتري دادن پیغمبر
صلی الله علیه و آله او را بدیگران متهم داشته و بیانات او را خلاف واقع می پندارند فرمود آنهائی را که (از صحابه پیغمبر صلی الله
علیه و آله) باقی مانده اند و گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر شنیده اند، بخدا سوگند میدهم که برخیزند و
بانچه شنیده اند گواهی دهند در نتیجه شش تن از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرف راست آنجناب و شش تن از
طرف چپ آنحضرت که آنها نیز از صحابه بودند بپا خاستند و شهادت دادند که خود از پیغمبر شنیدند که در آنروز در حالیکه
دستهاي علی علیه السلام را بلند کرده بود فرمود:
و من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و احب من احبه، و ابغض
من ابغضه.
و برهانه الدین حلبی در جلد 3 " سیره الحلبیه " ص 302 گوید: بتحقیق پیوسته که علی کرم الله وجهه در حال خطبه بپا خاست، و
پس از حمد و ثناي خداوند فرمود: آنان را که روز غدیر خم را درك نموده اند بخدا قسم میدهم که برخیزند، آنها که بگویند:
آگاهی یافتم- یا- بمن چنین رسیده، برنخیزند، تنها کسانی که دو
[ [ صفحه 41
گوش آنها (از رسول خدا صلی الله علیه و آله) شنیده و قلب آنها آنرا درك نموده برخیزند، در نتیجه هفده تن صحابی (یعنی از
اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله) بپا خاستند و در روایتی سی تن، در معجم الکبیر- شانزده تن- و در روایتی دوازده تن- در این
صفحه 31 از 246
هنگام علی علیه السلام بانها فرمود: بیاورید و بیان کنید آنچه شنیده اید، آنها این حدیث را ذکر نمودند که از جمله آن این کلام
بود من کنت مولاه فعلی مولاه. و در روایتی چنین است که: فهذا مولاه، و از زید بن ارقم رضی الله عنه نقل کرده اند که گفت: من
از کسانی بودم که کتمان کردند و شهادت ندادند؟ و در نتیجه خداوند مرا نابینا ساخت، و علی کرم الله وجهه بر کتمان کنندگان
این نفرین را نموده بود.
در این مورد گروه دیگري از متاخرین علماء حدیث هستند که بذکر و روایت این مناشده پرداخته اند که ما از ذکر و شرح آنها
صرف نظر میکنیم و بانچه ذکر شد اکتفا مینمائیم:
گواهان مشهور که در روز رحبه شهادت دادند
-1 ابو زینب بن عوف انصاري.
-2 ابو عمره بن عمرو بن محصن انصاري.
-3 ابو فضاله انصاري- نامبرده از اصحاب بدر است و در صفین در راه یاري امیرالمومنین علیه السلام شهادت یافته.
-4 ابو قدامه انصاري که در صفین شهادت یافته.
-5 ابو لیلی نصاري- گفته شده که او نیز در صفین شهادت یافته.
57 در گذشته). /8 / -6 ابو هریره دوسی که (در یکی از سالهاي 9
-7 ابو الهیثم بن تیهان که از اصحاب بدر است و در صفین بشهادت رسیده.
-8 ثابت بن ودیعه انصاري- خزرجی- مدنی.
[ [ صفحه 42
-9 حبشی بن جناده سلولی در غزوات امیرالمومنین علیه السلام حضور داشته.
50 بشهادت رسیده. /1 / -10 ابو ایوب خالد انصاري که از اصحاب بدر است و در جنگ با روم (حدود سالهاي 2
-11 خزیمه بن ثابت انصاري و ذو الشهادتین که از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته.
-12 ابو شریح خویلد بن عمرو خزاعی که در سال 68 وفات یافته.
-13 زید- یا یزید بن شراحیل انصاري.
-14 سهل بن حنیف انصاري اوسی که از اصحاب بدر است و در سال 38 وفات یافته.
63 وفات یافته. /4 / -15 ابو سعید سعد بن مالک خدري انصاري که در یکی از سالهاي 5
-16 ابوالعباس سهل بن سعد انصاري که در سال 91 وفات یافته.
-17 عامر بن لیلی غفاري.
-18 عبد الرحمن بن عبد رب انصاري.
-19 عبد الله بن ثابت انصاري که خدمتکار رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است.
-20 عبید بن عازب انصاري که از جمله ده نفري است که براي دعوت مردم باسلام گماشته شدند.
-21 ابو طریف عدي بن حاتم که در سال 68 در سن صد سالگی وفات یافته.
-22 عقبه بن عامر جهنی که از نزدیکان و خویشاوندان معاویه بود و نزدیک سال 60 درگذشته.
صفحه 32 از 246
-23 ناجیه بن عمرو خزاعی.
-24 نعمان بن عجلان انصاري- سخنگو و شاعر انصار بوده.
[ [ صفحه 43
اینهایند کسانیکه از گواهان مشهور و بنام داستان غدیر در مناشده رحبه بدستیاري تاریخ و بر حسب احادیث پیش گفته بدانها واقف
و آگاه شدیم. و امام احمد در حدیثی که در صفحه 26 گذشت، تصریح نموده که تعداد شهود در آنروز (رحبه) سی تن بوده و
حافظ هیثمی در مجمع الزواید خود بطوریکه گذشت این داستان را بررسی و صحت آن اشعار نموده، و در تذکره سبط ابن جوزي
ص 17 و تاریخ الخلفاي سیوطی ص 65 و جلد 3 السیره الحلبیه ص 302 نیز ملاحظه میشود، و لفظ ابی نعیم " فضل بن دکین " در
- اینجا چنین است (پس از سوگند دادن امیرالمومنین علیه السلام) مردم بسیاري بپا خاستند و گواهی دادند- چنانکه در صفحه 26
گذشت.
جلب توجه- خواننده گرامی باین نکته جدا توجه دارد، که این مناشده در تاریخی صورت گرفته (سال 35 (که با تاریخ وقوع (سال
حجه الوداع) بیش از بیست و پنجسال فاصله داشته و در خلال این مدت بسیاري از اصحاب پیغمبر که در روز غدیر خم حضور
داشته اند وفات یافته اند و بعضی از آنها در جنگها کشته شده اند و گروهی هم در بلاد مختلفه پراکنده گشته اند، و کوفه هم با
مدینه منوره که مرکز اجتماع اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده فاصله زیادي داشته و جز معدودي از پیروان حق که در عصر
خلافت امیرالمومنین علیه السلام بدانجا مهاجرت نموده بوده اند حضور نداشته اند و این داستان مناشده از امور اتفاقی بوده است که
بدون سابقه و مقدمه صورت گرفته و طوري نبوده که قبلا اعلام شده باشد تا علاقمندان بحضور در آن اجتماع آهنگ آنجا نمایند
و گواهان بسیار و راویان فراوانی در مجمع مناشده امیرالمومنین علیه السلام حضور داشته باشند، و در میان حاضرین نیز کسانی بوده
اند که از روي سفاهت یا کینه ورزي از اداي شهادت خودداري و کتمان کرده اند بطوریکه در بسیاري از احادیث مذکوره بان
اشاره شد و تفصیل آن نیز در مطالب آتیه بیان خواهد شد، با همه این علل و جهات گروه بسیاري این داستان را نقل و روایت نموده
اند تا چه رسد باینکه چنین موانع و عللی وجود نمیداشت پس با آنچه ذکر شد بر خواننده آشکار
[ [ صفحه 44
است که این حدیث (داستان غدیر خم) در آن اعصار و ازمنه گذشته تا چه حد داراي شهرت و تواتر بوده است؟
و اما اختلاف تعداد گواهان در احادیثی که ذکر شد، محمول بر اینست که هر یک از راویان قضیه مناشده رحبه کسانی را که
میشناخته یا بدو توجه داشته یا کسانی را که در نزد او یا در پهلوي منبر یا یکی از دو طرف آن در آنروز بوده اند دیده و شهادت
آنها را ذکر نموده و بدیگري توجه نداشته- و یا فقط آنهائی که از اصحاب بدر و یا از گروه انصار در آنروز و در آن مجلس
حضور داشته اند مورد توجه راوي بوده یا در نتیجه بلند شدن صداهاي آن گروه براي شهادت و دوخته شدن چشمها و گوشها
بدرك موضوع شهادت و وجود اختلال و هرج مرج در مجلس چنانکه مقتضاي امثال آن مجتمعاتست بعضی از بعض دیگر غفلت
ورزیده و هر کس آنکسی را از شهادت دهندگان که بحساب درآورده است نقل نموده است.
مناشده امیرالمومنین بر طلحه در روز جمل
صفحه 33 از 246
اشاره
سال 36 هجري
حافظ بزرگ ابو عبد الله- حاکم- در جلد 3 " مستدرك " صفحه 371 با بررسی در طریق روایت نموده از ولید و ابی بکر بن قریش
که آندو از حسن بن سفیان و او از محمد بن عبده و او از حسن بن حسین و او از رفاعه بن ایاس ضبی و او از پدرش و او از جدش
نقل نموده که: در جنگ جمل با علی علیه السلام بودیم، آنحضرت فرستاد نزد طلحه بن عبید الله و ملاقات با او را خواستار شد، در
نتیجه طلحه بنزد آن
[ [ صفحه 45
حضرت آمد، باو فرمود تو را بخدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدي که می فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،
طلحه گفت: آري، فرمود: پس چرا با من مقاتله و نبرد میکنی؟ گفت متذکر نبودم راوي گوید که طلحه از خدمت آنجناب
بازگشت نمود.
و این داستان را مسعودي در جلد 2 " مروج الذهب " صفحه 11 روایت کرده و لفظ او اینست:
سپس هنگام بازگشت زبیر، علی علیه السلام بر طلحه بانگ زد و فرمود: اي ابا محمد چه امري تو را بمیدان نبرد با من برانگیخته؟
گفت: خونخواهی عثمان، علی علیه السلام فرمود: خداوند بکشد از ما و شما آنکه را که بدین امر سزاوارتر است آیا نشنیدي که
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. و تو اول کسی بوده که با من بیعت کردي و سپس بیعت
را شکستی در حالیکه خداوند عز و جل فرماید " و من نکث فانما ینکث علی نفسه " در این هنگام طلحه گفت استغفر الله (طلب
آمرزش میکنم از خدا) و سپس برگشت.
و این داستان را خطیب خوارزمی حنفی در " المناقب " صفحه 112 باسناد خود از طریق حافظ ابو عبد الله حاکم از رفاعه از پدرش،
از جدش، روایت کرده و گفته که در روز جمل با علی علیه السلام بودیم که فرستاد نزد طلحه بن عبید الله تمیمی و نامبرده آمد بنزد
آنجناب، باو فرمود تو را بخدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدي که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله و انصره من نصره؟ گفت: آري فرمود: پس چرا با
من جنگ میکنی؟ گفت فراموش کرده بودم و متذکر نبودم- راوي گوید: سپس طلحه بدون اینکه سخن
[ [ صفحه 46
دیگري در جواب امیرالمومنین علیه السلام بگوید مراجعت نمود.
و این موضوع را حافظ بزرگ ابن عساکر در جلد 7 تاریخ شام صفحه 83 ، و سبط ابن جوزي در تذکره خود صفحه 42 و حافظ
ابوبکر هیثمی در جلد 9 " مجمع الزواید " صفحه 107 از طریق بزار، و ابن حجر در جلد 1 " تهذیب " صفحه 391 باسنادش از
طریق نسائی، و سیوطی در " جمع الجوامع (" بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " صفحه 83 مذکور است) قریب بلفظ خوارزمی از
طریق ابن عساکر، و ابو عبد الله محمد بن محمد بن یوسف سنوسی در جلد 6 " شرح مسلم " صفحه 236 ، و ابو عبد الله محمد بن
خلیفه و شتانی مالکی در شرح مسلم جلد 6 صفحه 236 ، و شیخ ابراهیم و صابی در " الاکتفاء " از طریق ابن عساکر روایت نموده
صفحه 34 از 246
اند.
داستان رکبان در کوفه
سال 36 و 37 هجري
پیشواي حنبلیها- احمد بن حنبل با بررسی و دقت روایت نموده از یحیی بن آدم، از حنش بن حارث بن لقیط نخعی اشجعی، از
ریاح (با یاء دو نقطه) بن حارث که او گفت: چند تن در رحبه نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا. فرمود:
چگونه من مولاي شما هستم در حالیکه شما عرب هستید؟ گفتند ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدیم که
فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ریاح گفت: چون از آنجا گذشتند، من بدنبال آنها رفتم و پرسیدم اینها کیانند؟ گفتند: گروهی از
انصارند، که در میان آنها ابو ایوب انصاري است.
و باسنادش از ریاح روایت نموده که گفت: گروهی از انصار را دیدم که در رحبه نزد علی علیه السلام آمدند، آنجناب پرسیدند:
چه کسانی هستید؟ گفتند موالی تو یا امیرالمومنین... بشرح حدیث و باز از او نقل کرده که گفت: هنگامی که علی علیه السلام
نشسته بود، مردیکه اثر سفر بر او بود داخل شد و گفت: السلام علیک یا
[ [ صفحه 47
مولاي، علی علیه السلام فرمود: این کیست؟ گفت: ابو ایوب انصاري هستم، فرمود: او را راه دهید، پس از آنکه ابو ایوب وارد شد
بر آنجناب، گفت: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه و ابراهیم بن حسین بن علی کسائی معروف به ابن دیزیل (شرح حال او در صفحه 162 ج 1 گذشت) در
کتاب صفین کفته حدیث نمود ما را، یحیی بن سلیمان (جعفی) از ابن فضیل (محمد کوفی)، از حسن ابن حکم نخعی، از ریاح بن
حارث نخعی که گفت: نزد علی علیه السلام نشسته بودم، در این هنگام گروهی که لثام بسته بودند (مطابق رسم عرب پارچه را که
بر سر وزیر عگال دارند جلو بینی و دهان خود میفکنند و این را عرب لثام گوید) بر علی علیه السلام وارد شده گفتند: السلام علیک
یا مولینا فرمود: مگر شما گروهی از عرب نیستید؟ گفتند: آري، ولی ما شنیدیم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در روز
غدیرخم فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله، سپس گفت: دیدم علی علیه
السلام را که خندان شد بحدي که دندانهاي کنار دهان مبارکش نمودار شد، و سپس فرمود: گواه باشید بعدا آن گروه بسوي
مرکبهاي خود روانه شدند، من آنها را تعقیب نمودم و بیکی از آنها گفتم: شما از چه طایفه و قومی هستید گفتند؟ ما گروهی از
انصار هستیم و آن (اشاره بمردي از خودشان بود) ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله است ریاح گوید، من نزد
او رفتم و با او مصافحه نمودم.
و حافظ ابوبکر بن مردویه (بطوریکه در " کشف الغمه " صفحه 93 مذکور است) از ریاح بن حارث روایت نموده که گفت: من در
رحبه با امیرالمومنین علیه السلام بودم، در این هنگام قافله اي کوچک رو آوردند و در میدان رحبه شتران خود را خوابانیدند سپس
براه افتادند تا بنزد علی علیه السلام رسیدند، گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین
[ [ صفحه 48
صفحه 35 از 246
و رحمه الله و برکاته، فرمود: چه کسانی هستید؟ گفتند: موالی تو یا امیر المومنین راوي گوید آنجناب را دیدم که با خنده فرمود:
چگونه (از موالی من هستید) و حال آنکه شما گروهی از عرب هستید؟ گفتند، در روز غدیر خم از رسول خدا صلی الله علیه و آله
شنیدیم در حالیکه بازوي تو را گرفته بود خطاب بمردم فرمود: آیا من بمومنین اولی (سزاوارتر) هستم از خودشان؟ گفتیم بلی،
هستی اي رسول خدا، پس فرمود همانا خداوندي مولاي من است و من مولاي مومنین هستم، و علی مولاي کسی است که من
مولاي اویم، بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، فرمود: شما این را
میگوئید (و معتقد هستید)؟ گفتند: آري، فرمود: و بر این گفتار گواهی میدهید؟ گفتند: آري، فرمود: راست گفتید پس آن گروه
روانه شدند و من بدنبال آنها رفتم و بمردي از آنها گفتم: شما چه کسانی هستید؟ اي بنده خدا؟ گفت: ما گروهی از انصاریم و این
است ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله، پس دست او را گرفتم و باو درود و تحیت گفتم و با او مصافحه
نمودم.
و از حبیب بن یسار، از ابی رمیله روایت شده که چهار سوار آمدند نزد امیر المومنین علیه السلام تا اینکه شتران خود را در رحبه
خوابانیدند، سپس بنزد آنجناب آمدند و گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، فرمود و علیکم السلام از کجا
آمده این قافله؟ گفتند: موالی تو از سرزمین فلان آمده اند، فرمود از کجا شما موالی من هستید؟ گفتند: ما در روز غدیر خم از
رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و ابن اثیر در جلد 1 " اسد الغابه " ص 368 روایت کرده از کتاب
الموالات ابن عقده باسنادش از ابی مریم زرین حبیش که گفت: علی علیه السلام از قصر بیرون آمد و با او روبرو شدند سوارانی که
شمشیر حمایل داشتند، و گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین، السلام علیک یا مولانا و رحمه الله و برکاته، علی علیه السلام
[ [ صفحه 49
فرمود: در اینجا از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله چه کسی حضور دارد؟ پس دوازده تن برخاستند که از جمله آنها بودند: قیس
بن ثابت بن شماس، و هاشم بن عتبه و حبیب بن بدیل بن ورقاء، پس گواهی دادند که از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیده اند که
میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، و ابو موسی " مدینی " این حدیث را با بررسی و دقت در سند آورده.
و ابن حجر در جلد 1 " الاصابه " صفحه 305 آنرا از کتاب الموالات ابن عقده روایت نموده و صدر خبر را تا آنجاي از متن که"
علی علیه السلام گفت... " از آن انداخته و هاشم بن عتبه را ذکر نکرده و این روش او بمقتضاي عادتی است که نامبرده در کاهش
فضایل آل الله دارد
و محب الدین طبري در جلد 2 " الریاض النضره " ص 169 روایت مزبور را از طریق احمد بلفظ اول او و از معجم حافظ بغوي
ابوالقاسم بلفظ دوم احمد، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 212 از احمد بدو طریق و دو لفظ اولی او، و در جلد 7 صفحه 347
از احمد بلفظ اول او ذکر نموده اند، و در صفحه 348 گوید: ابوبکر بن ابی شیبه گفت: حدیث کرد ما را شریک از حنش از ریاح
بن حارث که گفت: هنگامیکه ما در رحبه با علی علیه السلام نشسته بودیم، مردي بر آنحضرت وارد شد که اثر سفر بر او بود و
گفت: السلام علیک یا مولاي، گفتند: این کیست؟ گفت: ابو تراب انصاري هستم، من شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و
سلم که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.
و حافظ هیثمی در ج 9 " مجمع الزواید " ص 104 حدیث مزبور را بلفظ اول احمد روایت نموده، سپس گوید: حدیث مزبور را
صفحه 36 از 246
احمد و طبرانی روایت نموده اند، جز اینکه او گفته که: گفتند: شنیدیم رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه- و این ابو ایوب است که میان ماست پس ایو ایوب روپوش را از
خود دور کرد سپس گفت شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
[ [ صفحه 50
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،
و رجال طریق احمد ثقه هستند... تا آخر حدیث، و جمال الدین عطاء الله بن فضل الله شیرازي در کتاب خود " الاربعین فی مناقب
امیرالمومنین " در مورد ذکر حدیث غدیر گوید: و آنرا زر بن حبیش روایت نموده و چنین گفته: علی علیه السلام از قصر خارج
شد، در این هنگام سوارانی که شمشیر حمایل داشتند و روپوش بر صورت و تازه از راه رسیده بودند با آنحضرت روبرو شدند و
گفتند:
السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، السلام علیک یا مولانا علی علیه السلام پس از جواب سلام فرمود: در اینجا از
اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند؟ پس دوازده تن از آنها برخاستند، که از جمله خالد بن زید ابو ایوب
انصاري، و خزیمه بن ثابت و ذو الشهادتین، و قیس بن ثابت بن شماس، و عمار بن یاسر، و ابو الهیثم بن تیهان، و هاشم بن عتبه بن
ابی وقاص، و حبیب بن بدیل بن ورقاء بودند. پس شهادت دادند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیدند که
میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.. تا آخر حدیث. پس علی علیه السلام به انس به مالک و براء بن عازب (که از اداي شهادت
خودداري کردند) فرمود: چه چیز مانع شد شما را از اینکه برخیزید و شهادت دهید؟ چه آنکه شما نیز همانطور که این گروه شنیده
اند، شنیده اید؟ سپس فرمود: بار خدایا اگر این دو نفر بعلت عناد کتمان کردند آنها را مبتلا کن، اما براء نابینا شد و پس از نابینا
شدن هنگامی که از منزل خود سوال میکرد میگفت: کسیکه گرفتار نفرین شده چگونه راه مقصود را در می یابد؟ و اما انس، پاهاي
او مبتلا به برص شد، و گفته شده است هنگامیکه علی علیه السلام طلب گواهی دایر بگفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله من کنت
مولاه فعلی مولاه فرمود نامبرده معتذر بفراموشی شد و علی علیه السلام فرمود: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را مبتلا بسفیدي
(برص) کن که دستار او آنرا مخفی نسازد پس چهره او دچار برص شد و پیوسته خرقه بر چهره خود می افکند- ع 1 صفحه 211 و
. ج 2 صفحه 137
[ [ صفحه 51
و ابو عمرو کشی در صفحه 30 فهرست خود در آنچه که از جهت عامه روایت نموده گوید: عبد الله بن ابراهیم روایت نموده باخبار
از ابو مریم انصاري، از منهال ابن عمرو، از زر بن حبیش که گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام از قصر خارج شد و سوارانی که
شمشیر حمایل و لئام بر چهره داشتند با آنجناب روبرو شدند و گفتند:
السلام علیک یا امیرالمومنین، و رحمه الله و برکاته، السلام علیک یا مولانا، آنحضرت فرمود: در اینجا چه کسی از اصحاب رسول
خدا صلی الله علیه و آله هست؟ خالد بن زید ابو ایوب، و خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین، و قیس بن سعد بن عباده، و عبد الله ابن
بدیل بن ورقاء بپا خاستند، و همگی آنها شهادت دادند باینکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند در روز غدیر خم که
میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، پس از آن علی علیه السلام به انس بن مالک و براء بن عازب فرمود: چه مانع شد شما را که
صفحه 37 از 246
برخیزید و شهادت دهید؟ زیرا شما هم شنیده اید همانطور که این گروه شنیده اند؟ سپس فرمود: بار خدایا اگر این دو نفر از روي
عناد شهادت خود را کتمان نمودند آنها را مبتلا کن، در نتیجه براء بن عازب نابینا شد و قدمهاي انس بن مالک دچار برص شد پس
انس بن مالک سوگند یاد کرد که هیچ منقبتی و فضیلتی را که درباره علی علیه السلام وجود دارد هرگز کتمان نکند، و اما براء بن
عازب، از منزل خود سوال میکرد و باو نشانی میدادند، پس میگفت چگونه راهنمائی و ارشاد میشود کسیکه مورد اصابت نفرین
واقع شده؟
و در این زمینه و راجع باین جریان تعداد دیگري از محدثین متاخر هستند که این داستانها و وقایع را ذکر نموده اند و ما بذکر آنها
سخن را طولانی نمیکنیم.
شهود مشهور و بنام که نسبت بحدیث غدیر در روز رکبان (قافله) شهادت داده اند بر حسب آنچه از احادیث گذشت.
-1 ابو الهیثم بن تیهان (از اصحاب بدر).
-2 ابو ایوب خالد بن زید انصاري.
-3 حبیب بن بدیل بن ورقاء خزاعی.
[ [ صفحه 52
-4 خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین (از اصحاب بدر است و در صفین شهادت یافته).
-5 عبد الله بن بدیل بن ورقاء- در صفین شهادت یافته.
-6 عمار بن یاسر (از اصحاب بدر است و در صفین بدست گروه ستمکار کشته شده).
-7 قیس بن ثابت بن شماس انصاري
-8 قیس بن سعد بن عباده خزرجی (از اصحاب بدر است).
-9 هاشم مرقال بن عتبه (پرچمدار علی صلی الله علیه و آله در صفین که در همان جنگ شهادت یافته).
کسانی که بسبب کتمان حدیث غدیر دچار نفرین شدند
در تعدادي از احادیث مناشده روز رحبه و روز " ورود سواران " اشاره شد که جمعی از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله که در
روز غدیر خم حاضر بوده اند شهادت خود را در مقابل امیرالمومنین علیه السلام کتمان نمودند و در نتیجه نفرین آنجناب دچار بلیه
شدند چنانکه در بسیاري از کتب معاجم تصریح بدان شده است، آن افراد اینها هستند:
.93/91/ -1 ابو حمزه انس بن مالک متوفاي در یکی از سالهاي 99
.72/ -2 براء بن عازب انصاري متوفاي در یکی از سالهاي 71
.54/ -3 جریر بن عبد الله بجلی متوفاي در یکی از سالهاي 51
.68/ -4 زید بن ارقم خزرجی متوفاي در یکی از سالهاي 66
-5 عبد الرحمن بن مدلج.
-6 یزید بن ودیعه.
یک بررسی در پیرامون حدیث اصابت نفرین
صفحه 38 از 246
چه بسا اختلاف احادیثی که صراحت دارد باینکه انس به مالک بسبب کتمان شهادت مبتلا باثر نفرین گردید با آنچه از احادیث که
ایهام به شهادت دادن او دارد
[ [ صفحه 53
در خاطر خواننده ایجاد شبهه کند و لا ینحل بماند.
ولی (با قدري توجه) معلوم خواهد شد که متن اخبار موهم بشهادت نامبرده دچار تحریف و تصحیف گشته و بفرض اینکه تحرفی
هم دست نداده باشد در مقابل اخبار مصرحه به کتمان او و ابتلایش باثر نفرین- چه از نظر زیادي تعداد اخبار و چه از لحاظ صحت
و صراحت- نمیتواند برابري کند، خاصه آنکه در این باره نصوص دیگریهم جز آنچه ذکر شده وجود دارد.
ابو محمد ابن قتیبه (شرح حال او در ج 1 صفحه 161 گذشت) در " المعارف " صفحه 251 گوید: در چهره انس بن مالک برص
نمایان بود و گروهی ذکر کرده اند که علی رضی الله عنه از او درباره گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله (اللهم وال من والاه و
عاد من عاداه) سوال نمود، نامبرده در پاسخ گفت: سن من زیاد شده و فراموش کرده ام، و علی علیه السلام گفت: اگر دروغ بگوئی
خداوند تو را مبتلا به سفیدي (مراد برص است) نماید که دستار (عمامه) آنرا پنهان نکند؛
امینی گوید: اینست تصریح ابن قتیبه در کتاب مزبور و نامبرده کسی است که ابن ابی الحدید بر او اعتماد نموده آنجا که در جلد 4
شرح نهج البلاغه صفحه 388 گوید: ابن قتیبه حدیث برص و نفرین امیرالمومنین علیه السلام را بر انس بن مالک در کتاب"
المعارف " در باب برص که اعیان رجال بدان مبتلا بوده اند ذکر نموده و نامبرده (ابن قتیبه) با وجود آنچه نسبت بانحراف او مشهور
است اتهامی (دایر بمحبت و علاقه بعلی علیه السلام) ندارد،.. اه. و این کاشف است از یقین ابن ابی الحدید بصحت عبارت و برابر
بودن نسخه هاي کتاب و تطابق آنها بر این مطلب همانطور که از سایر اشخاصیکه این کلمه را از کتاب " المعارف " نقل کرده اند
نیز همین مطلب بدست میاید ولی در چاپخانه هاي مصري دستهائیکه باید نسبت به ودایع علماء در کتبشان امین باشند (متاسفانه)
مرتکب خیانت شده و کلماتی که از ابن قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته بر آن افزوده اند و پس از ذکر این داستان این
جمله را درج کرده اند: ابو محمد (ابن قتیبه) گوید: این داستان اصل و حقیقت
[ [ صفحه 54
ندارد. غافل از اینکه سیاق مطالب اصل کتاب این خیانت را نشان خواهد داد و این افزایش خائنانه را نمی پذیرد زیرا: مولف کتاب
"المعارف " در مورد هر موضوعی مصادیق و مواردي را ذکر میکند که در نزد او مسلم باشد، و از آغاز تا انجام این کتاب دیده
نشده که موضوعی را عنوان نماید و مصادیق آنرا ذکر کند و سپس آنها را نفی و رد نماند، جز موضوع مورد بحث چه اول کسی را
که مبتلا به برص شده و نام او را می برد انس بن مالک است، سپس نام افراد دیگر را می برد بنابراین آیا ممکن است که مولف در
اثبات امري، چیزي را که مصداق آن امر دانسته ذکر و بدان تصریح نماید و سپس آنرا انکار کند و بگوید: این داستان اصل ندارد؟
و این تحریف که در کتاب " المعارف " صورت گرفته در این باب بی سابقه نیست، و عنقریب در مناشده چهاردهم خواهید یافت
که این قسمت را از آن حذف و اسقاط کرده اند، و ما در شرح حال مهلب بن ابی صفره، در جلد 2 تاریخ ابن خلکان صفحه 273
موضوعی را نقل از " المعارف " بدست آوردیم که چاپخانه ها آنرا حذف نموده اند؛
و احمد بن جابر (بلاذري) متوفاي 379 در جزء اول از " انساب الاشراف " گوید: علی علیه السلام بر منبر گفت: بخدا سوگند
صفحه 39 از 246
میدهم کسی را که شنیده است از رسول خدا که در روز غدیر خم فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه برخیزد و گواهی دهد،
و انس بن مالک، و براء بن عازب، و جریر بن عبد الله بجلی، در زیر منبر بودند، علی علیه السلام سوگند دادن خود را تکرار نمود و
احدي پاسخ او را نداد، پس فرمود بار خدایا هر کس که این شهادت را کتمان میکند در حالیکه آنرا میداند او را از دنیا مبر مگر
بعد از آنکه بر او علامتی قرار دهی که بدان شناخته شود گوید: در نتیجه انس گرفتار برص شد، و براء نابینا گشت، و جریر
بصحرانشینی و گمراهی جاهلیت (پس از مهاجرت باسلام) برگشت و بجایگاه اولی خود رفت و در خانه مادرش درگذشت.
و ابن ابی الحدید در جلد 4 شرح نهج البلاغه در صفحه 488 گوید: مشهور
[ [ صفحه 55
اینست که علی علیه السلام در رحبه کوفه مردم را سوگند داد و گفت: بخدا سوگند میدهم هر کس را که در بازگشت رسول خدا
صلی الله علیه و آله از حجه الوداع از آنحضرت شنیده که درباره من فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهی دهد، در نتیجه مردانی بپا خاستند و باین گفتار
رسول خدا صلی الله علیه و آله گواهی دادند، سپس علی علیه السلام به انس به مالک فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتی، تو را چه
می شود (که گواهی نمیدهی)؟ نامبرده گفت: یا امیرالمومنین سن من زیاد شده و آنچه را که فراموش کرده ام بیشتر است از آنچه
بیاد دارم، فرمود: اگر دروغ میگوئی خداوند تو را بسفیدي مبتلا کند که عمامه آنرا پنهان نکند، پس نامبرده نمرد تا مبتلا به برص
شد.
و در جلد 1 صفحه 361 گوید: و گروهی از استادان بغدادي ما ذکر نمودند که عده از صحابه و تابعین و محدثین از علی علیه
السلام منحرف بودند و نسبت باو بدگوئی میکردند و بعضی از آنها براي رسیدن بدنیا و منافع آنی و جاعل آن، مناقب او را کتمان
میکردند و بدشمنان او اعانت مینمودند و از جمله آنها انس بن مالک است، علی علیه السلام در رحبه (میدان بزرگ) قصر- (یا-
رحبه مسجد جامع کوفه) سوگند داد که کدام یک از شما از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلی
مولاه در نتیجه دوازده تن بپا خاستند و بدان شهادت دادند و انس بن مالک که در میان آن گروه بود بر نخاست، علی علیه السلام
فرمود: اي انس چه چیز تو را مانع شد که برخیزي و شهادت دهی در حالیکه تو نیز (در غدیر خم) حضور داشتی؟ گفت: یا
امیرالمومنین پیر شده ام و فراموش نموده ام، علی علیه السلام گفت: بار خدایا اگر دروغ میگوید او را گرفتار کن به سفیدي که
عمامه آنرا نپوشاند، طلحه بن عمیر گفت: قسم بخدا بعد از آن بطور آشکار دیدم که سفیدي بین دو چشم او از برص پیدا شد.
و عثمان بن مطرف گفت: مردي از انس بن مالک در پایان عمرش درباره علی بن ابی طالب سوال نمود، انس در جواب او گفت:
من بعد از روز واقعه رحبه قسم
[ [ صفحه 56
خوردم که درباره علی علیه السلام چیزي را که از من سئوال کنند، کتمان نکنم او در روز قیامت سرور اهل تقوي است، بخدا قسم
این سخن را از پیغمبر صلی الله علیه و آله شما شنیدم.
و در جلد 3 تاریخ ابن عساکر صفحه 150 مذکور است که: احمد بن صالح عجلی گفت: احدي از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و
آله مبتلی نشد، مگر دو نفر، یکی معیقیب که مبتلا به بیماري جذام بود و یکی انس بن مالک که مبتلا به برص بود.
صفحه 40 از 246
و ابو جعفر گفت: انس را دیدم که مشغول خوردن بود و لقمه هاي بزرگی میگرفت و بیماري برص در او نمایان بود و (براي اینکه
برص را مخفی بدارد) خلوق میمالید و گفتار عجلی را که فوقا ذکر شد ابو الحجاج مزدي در کتاب تهذیب خود (بطوریکه در
خلاصه خزرجی صفحه 35 مذکور است) حکایت نموده، و سید حمیري موضوع اصابت نفرین را در قصیده لامیه خود که خواهد
آمد بدین دو بیت بنظم درآورده:
فی رده سید کل الوري
مولاهم فی المحکم المنزل
فصده ذو العرش عند رشده
و شانه بالبرص الانکل
و زاهی در قصیده خود که در مورد خود خواهد آمد چنین سروده:
[ [ صفحه 57
ذاك الذي استوحش منه انس
ان یشهد الحق فشاهد البرص
اذ قال من یشهد بالغدیر لی؟
فبادر السامع و هو قد نکص
فقال انسیت: فقال: کاذب
سوف تري ما لا تواریه القمص
در اینجا حدیث مجملی هست که اجمالی از این تفصیل را شامل است، خوارزمی با بررسی از طریق حافظ ابن مردویه در مناقب
خود روایت کرده از زاذان ابی عمرو که: علی علیه السلام در رحبه از مردي درباره حدیثی پرسش کرد؟ آن مرد او را تکذیب
نمود، علی علیه السلام فرمود مرا تکذیب کردي؟ گفت تو را تکذیب نکردم، پس علی علیه السلام فرمود: از خدا میخواهم که اگر
مرا تکذیب کردي چشم تو را کور کند، گفت بخواه، در این هنگام علی علیه السلام او را نفرین کرد و در نتیجه آنمرد از رحبه
بیرون نرفته بود که چشمش نابینا شد!
و این روایت را خواجه پارسا در " فصل الخطاب " از طریق امام مستغفري ذکر نموده و همچنین نور الدین عبد الرحمن جامی از
مستغفري روایت کرده، و ابن حجر در " صواعق " صفحه 77 آنرا از جمله کرامات امیرالمومنین علیه السلام شمرده و وصابی در
محکی " الاکتفاء " از زاذان از طریق حافظ عمر بن محمد ملائی در " سیره " او و جمع دیگر (از ارباب حدیث) آنرا روایت نموده
صفحه 41 از 246
اند.
[ [ صفحه 58
مناشده امیرالمومنین
در روز صفین سال 37 هجري
ابو صادق سلیم بن قیس هلالی تابعی بزرگوار در کتاب خود عنوان کرده که: علی علیه السلام (در صفین) در میان سپاهیان خود و
گروهی از مردم و کسانی که
[ [ صفحه 59
در نواحی مختلفه و از مهاجرین و انصار حضورش بودند بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ستایش خداوند فرمود: اي گروه مردم،
مناقب من بیش از حد احصاء است و بعد از آنچه خداوند در کتاب خود نازل فرموده و آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله
فرموده از تمام مناقب و جهات برتري خود اکتفا بان میکنم: آیا میدانید که خداوند در کتابش سابق را بر مسبوق برتري داده، و
احدي از این امت در راه خدا و رسول بر من پیشی نگرفته است؟ گفتند: آري چنین است. فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا
هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله سئوال شد از قول خداي تعالی: السابقون السابقون اولئک المقربون: رسول خدا صلی
الله علیه و آله فرمود: این آیه را خداوند نازل فرموده درباره پیغمبران و اوصیاء پیغمبران و من افضل انبیاء و رسولان خداوند هستم و
وصی من علی بن ابی طالب افضل اوصیاء است؟ در این هنگام نزدیک هفتاد تن از اصحاب بدر که اکثر آنها از انصار و بقیه از
مهاجرین بودند برخاستند و از جمله آنها بودند: ابو الهیثم بن تیهان، و خالد بن زید ابو ایوب انصاري، و در میان مهاجرین بود عمار
بن یاسر و گفتند: ما شهادت میدهیم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که این سخن را فرمود.
فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم در مورد قول خداي تعالی یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و قول
خداي تعالی انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا تا آخر آیه و سپس این آیه که فرماید:
و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المومنین ولیجه، پس مردم گفتند: یا رسول الله آیا مخصوص بعضی از مومنین است و یا
شامل همه آنها است؟
[ [ صفحه 60
در نتیجه خداي عز و جل امر فرمود به پیغمبر خود صلی الله علیه و آله که بانها بیاموزد و براي آنها تفسیر نماید ولایت را همان طور
که نماز و روزه و زکوه و حج آنها را تفسیر و تعلیم فرمود، پس مرا در غدیر خم منصوب نمود و فرمود: همانا خداوند مرا بابلاغ
امري مامور فرموده که سینه من بان تنگ شده و اندیشه نمودم که مردم در مقام تکذیب من برآیند. پس خداوند مرا تهدید بعذاب
فرمود چنانچه آنرا ابلاغ نکنم. یا علی برخیز و سپس مردم را براي نماز جماعت دعوت کرد و نماز ظهر را با آنان خواند.
سپس فرمود: اي مردم همانا خداوند مولاي من است و من مولاي مومنین هستم و اولی هستم (سزاوارترم) بانها از خودشان، هر کس
صفحه 42 از 246
که من مولاي اویم پس علی مولاي او است بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن دار کسی را که او را
دشمن بدارد و یاري کن آنکه را که او را یاري نماید و خوار گردان آنکه را که او را خوار نماید. در آن هنگام سلمان (از میان آن
جمع کثیر) برخاست و گفت: یا رسول الله چگونه ولائی؟ فرمود: ولائی مانند ولاء من، هر کس که من باو اولی (سزاوارتر) هستم از
خودش علی علیه السلام اولی (سزاوارتر) باو است از خود او و خداي متعال نازل فرمود این آیه را ": الیوم اکملت لکم دینکم و
اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (تا آنجا که راوي گوید) در این موقع دوازده تن از اصحاب بدر بپا خاستند و
گفتند ما شهادت میدهیم که آنچه را فرمودي از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم.. تا آخر حدیث و آن طولانی است و
مشتمل بر فواید بسیاري.
احتجاج حضرت صدیقه
شمس الدین ابوالخیر جزري دمشقی- مقري- شافعی (شرح حال او در ج 1 ص 209 گذشت) در کتاب خود (اسنی المطالب فی
مناقب علی بن ابی طالب) گوید لطیف ترین و غریب ترین طریق براي این حدیث (یعنی حدیث غدیر)
[ [ صفحه 61
که بنظر من رسیده آنست که خبر داد آنرا بما استاد ما خاتمه حفظ کنندگان حدیث ابوبکر محمد بن عبد الله بن محب مقدسی با
زبان خود که گفت خبر داد بما استاد بانو ام محمد، زینب بنت احمد بن عبد الرحیم مقدسیه، از ابی مظفر محمد بن فتیان بن مثنی
باخبار از ابی موسی محمد بن ابی بکر حافظ، باخبار از پسر عمه پدر من قاضی، ابوالقاسم عبد الواحد بن محمد بن عبد الواحد
مدنی بوسیله قرائت در محضر او باخبار از ظفر بن داعی علوي در استرآباد، باخبار از پدرش و از ابو احمد بن مطرف مطرفی، که
آندو گفتند، حدیث نمود ما را ابو سعید ادریسی بطریق اجازه در آنچه در تاریخ استرآباد بررسی و بدست آورده، بحدیث از محمد
بن محمد بن حسن ابوالعباس رشیدي- از اولاد هاورن الرشید- در سمرقند و ابو سعید ادریسی گفت: ننوشتیم ما این حدیث را مگر
از او که گفت: حدیث نمود ما را ابوالحسن محمد بن جعفر حلوانی، از علی بن محمد بن جعفر اهوازي (وابسته رشید)، از بکر بن
احمد قصري که گفت: حدیث نمودند براي ما: فاطمه، و زینب، و ام کلثوم، دختران موسی بن جعفر علیهما السلام که آنها گفتند:
حدیث نمود براي ما فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق علیهما السلام، و گفت: حدیث نمود براي من، فاطمه دختر محمد بن علی
علیهما السلام و او گفت: حدیث نمود براي من: فاطمه دختر علی بن الحسین علیهما السلام و گفت: حدیث نمودند براي من: فاطمه
و سکینه دختران حسین بن علی علیهما السلام از ام کلثوم دختر فاطمه علیها السلام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله که فاطمه علیها
السلام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا فراموش کردید گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیر که فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه. و گفتار آنجناب را که فرمود (بعلی علیه السلام) انت منی بمنزله هارون من موسی علیهما السلام؟؟:
و بهمین طریق حافظ بزرگوار ابو موسی مدینی با دقت و بررسی در کتاب خود " المسلسل بالاسماء " این حدیث را روایت نموده و
گوید:
این حدیث از یک وجه مسلسل است، و آن اینست که: هر یک از بانوان موسوم
[ [ صفحه 62
صفحه 43 از 246
به فاطمه از عمه خود روایت نموده اند و بنابراین، این روایتی است از پنج دختر برادر که هر یک از آنها از عمه خود روایت نموده
اند.
احتجاج امام حسن
در سال 41 هجري
حافظ بزرگ ابو العباس بن عقده با دقت و بررسی در طریق آورده که: حسن بن علی علیهما السلام پس از موافقت در صلح با
معاویه براي اداي خطبه بپا خاست و پس از حمد و ثناي خداوند و نام بردن از جدش مصطفی صلی الله علیه و آله برسالت و نبوت
فرمود: همانا ما اهل بیتی هستیم که خداي متعال ما را باسلام گرامی داشت و ما را برگزید و برطرف ساخت از ما هر پلیدي را و
پاکیزه و منزه ساخت ما را، از زمان آدم تا زمان جد من محمد صلی الله علیه و آله مردم دو فرقه و گروه نشدند مگر آنکه ما را در
بهترین آندو فرقه قرار داد، پس از آنکه محمد صلی الله علیه و آله را به نبوت مبعوث و برسالت برگزید و فرو فرستاد باو کتابش
(قرآن) را و سپس امر فرمود او را که بسوي خداي عز و جل (خلق را) دعوت کند، پدر من اول کسی بود که خدا و رسول را
اجابت نمود، و اول کسی بود که ایمان آورد و تصدیق نمود خدا و رسول او را، و خداوند در کتاب خود که به پیغمبر فرستاده خود
نازل نموده فرماید ": افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه... (" آیا پس کسی که از پروردگارش بر مبناي برهان و گواه
است و پیروي میکند او را گواهی، از او) پس جد من آنچنان کسی است که از پروردگارش بر برهان گواه (مبعوث گشته) و پدر
من آنچنان کسی است که پیروي میکند او را، و او شاهد و گواهی است از او.... تا آنجا که فرمود: این امت از جد من شنیده اند که
فرمود: هیچ قوم و امتی زمام امور را بدست کسی نداد در حالتی که داناتر از آنکس در میان آنها وجود داشته باشد مگر آنکه
پیوسته امر آن امت به پستی میگراید تا بسوي آنچه آنرا واگذاشته اند بازگشت نمایند، و از او شنیدند که بپدرم میفرمود:
انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه الا نبی بعدي یعنی (یا علی) تو از من بمنزله هارون هستی از موسی، جز آنکه پیغمبري بعد
از من نخواهد بود،
[ [ صفحه 63
و دیدند او را و شنیدند از او، هنگامی که در غدیرخم پدرم را گرفت و بانان فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه،
و عاد من عاداه و سپس بانها امر فرمود که حاضر بغایب ابلاغ نماید. و قندوزي حنفی قسمتی از این خطبه را در " ینابیع الموده"
صفحه 482 ذکر نموده و در این خطبه (چنانکه تصریح بان دارد) بحدیث غدیر استدلال و احتجاج شده است.
احتجاج امام حسین
58 هجري - در سال 9
تابعی بزرگوار- ابو صادق- سلیم بن قیس هلالی در کتاب خود، در پیرامون سخت گیرهاي و مزاحمت هاي خصمانه معاویه بن ابی
سفیان بر شیعیان و وابستگان امیر المومنین علیه السلام بعد از شهادت آنجناب مطالب جامع و سخنان وافی بیان داشته سپس چنین
مینگارد:
تا اینکه دو سال قبل از مرگ معاویه حسین بن علی علیهما السلام بحج بیت الله بهمراهی عبد الله بن عباس و عبد الله بن جعفر
عزیمت فرمود و بنی هاشم را (از مرد و زن) و پیروان و وابستگانشان را چه آنها که حج نموده بودند و چه آنها که حج نه نموده
صفحه 44 از 246
بودند جمع نمود و از انصار آنها را که بشخصیت و مقام آنجناب و اهل بیتش عارف بودند همه را گرد آورد و از اصحاب رسول
خدا صلی الله علیه و آله و از تابعین انصار که بصلاحیت و تقوي موصوف بودند و آن سال بحج آمده بودند احدي را فرو گذار
نفرمود، در نتیجه جمعیتی بالغ بر هفتصد نفر از مردان در محضر آنجناب جمع شدند که همگی از تابعین بودند و بالغ بر دویست تن
از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله که همگان در منی و در خرگاه و اقامتگاه آنحضرت حضور یافتند، سپس بعد از حمد و
ثناي خداوند فرمود: همانا این ستمکار یاغی (معاویه) بر سر ما و بر سر شیعیان ما آورد آنچه را که دانستید و دیدید. مشاهده کردید
و بشما خبر آن رسید، و من میخواهم از شما درباره چیزي سئوال کنم، چنانچه سخن من مقرون بصداقت و راستی است
[ [ صفحه 64
مرا تصدیق کنید و اگر بر خلاف حقیقت چیزي از من شنیدید مرا تکذیب نمائید، سخن مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید و ثبت
کنید، سپس بشهر و دیار خود مراجعت کنید و آنها را که از آنها ایمن هستید (که نفاق نورزند و سخن چینی و فتنه انگیزي نکنند)
و بانها اعتماد و وثوق دارید دعوت کنید و آنچه را که درباره ما و حق ما علم بان دارید و بدان معتقد هستید بانان بیاموزید و ابلاغ
نمائید زیرا ما می ترسیم از اینکه این حق کهنه و متروك شود و (در اثر کید و نیرنگ و تبلیغات مداوم دشمن) از بین برود و مغلوب
شود در حالیکه خداي متعال (بر حسب وعده و تصریحی که در قرآن فرموده) نور خود را تمام و کامل می فرماید اگرچه کفار و
ناسپاسان از آن اکراه داشته باشند، در این موقع آنجناب فرو گذار نفرموده و آنچه خداوند در قرآن درباره اهل البیت نازل فرموده
تلاوت و بیان داشت و تفسیر فرمود و آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره پدرش و مادرش و خودش و اهل بیتش
فرموده بود روایت فرمود و در مورد هر جمله از فرمایشات آنجناب حاضرین میگفتند: بار خدایا تمام اینها درست است و راست
است و از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده و بدانها گواهیم و تابعین میگفتند: بار خدایا چنین است. آنان که از صحابه مورد
وثوق و تصدیق هستند این را حدیث نموده اند و ما از آنها شنیده و بان ایمان داریم و گواهیم...
آنجا که فرمود: بخدا سوگند میدهم شما را آیا آگاهی دارید که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را) در روز غدیر
خم منصوب فرمود و ولایت او را اعلام نمود و فرمود باید حاضر بغایب ابلاغ کند؟ گفتند: بار خدایا آري باین جریان آگاه و مطلع
و گواهیم. تا پایان خبر. و در آن قسمتهاي جالبی از اخبار متواتر مشتمل بر فضایل امیر المومنین علیه السلام مذکور است. مراجعه
کنید.
احتجاج عبد الله بن جعفر بر معاویه
عبد الله بن جعفر بن ابی طالب گفت: نزد معاویه بودم و حسن و حسین علیهما السلام با ما بودند و عبد الله بن عباس و فضل بن
عباس نیز نزد معاویه بودند، معاویه بطرف
[ [ صفحه 65
من توجه کرد و بمن گفت: چقدر حسن و حسین را بزرگ میشماري؟ و حال آنکه نه خود آنها بهتر از تو هستند و نه پدرشان بهتر
از پدر تو؟ و اگر نه این بود که فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است، هر آینه میگفتم که: مادر تو اسماء
بنت عمیس هم مادون او نیست، در جواب او گفتم: بخدا آگاهی تو نسبت بانها و پدر و مادر آنها کم است، و چنین نیست که
صفحه 45 از 246
پنداشتی، بخدا سوگند این دو بهترند از من و پدر آنها بهتر است از پدر من و مادر آنها بهتر است از مادر من، اي معاویه تو غافل
هستی از آنچه که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها و درباره پدر و مادر آنها شنیدم و آنچه شنیدم حفظ کردم و
درك نمودم و آنرا روایت کردم. گفت بیاور اي پسر جعفر بخدا قسم تو نه دروغ میگوئی و نه مورد اتهام هستی. گفتم آنچه من در
این موضوع میدانم بزرگتر است از آنچه تو می پنداري گفت: هر چند بزرگتر از کوهها احد و حراء (بکسر حاء) باشد. اکنون که
خدا او را کشته و جمع شما را مبدل بتفرقه نموده و امر خلافت باهلش رسیده تو حدیث کن، ما با کی از آنچه بگوئی نداریم و
آنچه (در فضایل او) تعداد کنی زیانی بما نمیرساند.
گفتم: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامیکه از این آیه از حضرتش سوال شد ": و ما جعلنا الرویا التی اریناك الا فتنه
للناس و الشجره الملعونه فی القرآن: " فرمود: همانا دیدم دوازده تن از پیشوایان گمراهی را که بر منبر من بالا میروند و فرود میایند
و امت مرا بسیر قهقهرائی می برند و شنیدم از آنحضرت میفرمود: همانا فرزندان ابی العاص زمانی که تعدادشان بپانزده تن رسید
کتاب خدا را مورد تجاوز و تحریف قرار میدهند و بندگان خدا را بردگان خود قرار میدهند و مال خدا را ثروت شخصی پندارند.
اي معاویه، همانا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم در حالیکه آنجناب بر منبر بود
[ [ صفحه 66
و من در برابر او بودم و عمر بن ابی سلمه، و اسامه بن زید، و سعد بن ابی وقاص، و سلمان فارسی، و ابوذر، و مقداد، و زبیر بن عوام
نیز در مقابل منبر حضور داشتند آنجناب فرمود: آیا من بمومنین اولی (سزاوارتر) نیستم از خودشان؟ گفتیم: بلی یا رسول الله، فرمود:
آیا زنان من مادران شما نیستند؟ گفتیم بلی یا رسول الله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اولی به من نفسه و ضرب بیده علی
منکب علی فقال اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه،- یعنی: هر کس که من مولاي او هستم، پس علی مولاي او است، اولی
(سزاوارتر) است باو از خودش و دست خود را بر شانه علی علیه السلام نواخت و فرمود: بار خدایا، دوست بدار آنکه را که او را
دوست بدارد و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن دارد، اي مردم، من بمومنین اولی (سزاوارتر) هستم از خودشان و با وجود من
براي آنان امري (اختیاري) نیست (یعنی باید مطیع و بفرمان من باشند و از خود راي و عقیده ابراز نکنند) و علی پس از من اولی
(سزاوارتر) است بمومنین از خودشان و با وجود او براي آنان امري (اختیاري) نیست، سپس، پسرم حسن اولی بمومنین است از
خودشان و با وجود او براي آنها امري (اختیاري) نیست، سپس بار دیگر خطاب بمردم نمود و فرمود: زمانیکه من از دنیا رخت
بربستم، علی بشما اولی است از خود شما، و زمانی که علی از دنیا رفت، پسرم حسن اولی بمومنین است از خود آنها و زمانیکه
حسن از دنیا رفت پسرم حسین اولی بمومنین است از خود آنها... تا آنجا که عبد الله بن جعفر گوید: معاویه گفت: اي فرزند جعفر
سخن بزرگی گفتی، و چنانچه آنچه گفتی بحق باشد، بطور تحقیق امت محمد صلی الله علیه و آله از مهاجر و انصار همگی، جز
شما اهل بیت و دوستان و یاران شما هلاك شده اند گفتم: قسم بخدا آنچه گفتم، بحق و مطابق واقع گفتم و آنرا از رسول خدا
صلی الله علیه و آله استماع نمودم، معاویه (رو بطرف حسن و حسین علیهما السلام و ابن عباس نمود و بانها) گفت: فرزند جعفر چه
میگوید؟ ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: اگر تو بانچه او گفت ایمان نداري بفرست دنبال
[ [ صفحه 67
آنهائی که نام آنها را برد و از آنها دایر باین مطالب سوال کن، معاویه فرستاد دنبال عمر بن ابی سلمه و اسامه بن زید و از آنها سوال
صفحه 46 از 246
نمود، آنها گواهی دادند که آنچه را فرزند جعفر گفت، خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدیم همانطور که او شنیده
تا آنجا که گفت (تتمه سخن ابن جعفر است) و پیغمبر ما صلی الله علیه و آله بطور تحقیق بهترین و برترین خلق را در غدیرخم و در
مواطن دیگر براي امت خود نصب فرمود و بر آنها با او حجت گرفت و آنها را باطاعت او امر فرمود و بمردم آگاهی داد که او
(علی علیه السلام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله بمنزل هارون است براي موسی و اینکه او ولی هر مومن است بعد از رسول خدا
صلی الله علیه و آله و اینکه هر کس پیغمبر صلی الله علیه و آله ولی (متصرف در امور) او است علی علیه السلام ولی (متصرف در
امور) او است و هر کس پیغمبر صلی الله علیه و آله باو اولی (سزاوارتر) است از خودش، علی علیه السلام اولی (سزاوارتر) است باو.
و اینکه او (علی علیه السلام) جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله است در میان آنها و وصی او است و اینکه هر کس اطاعت او کند،
اطاعت خدا نموده و هر کس نافرمانی او کند نافرمانی خدا نموده، و هر کس او را دوست بدارد، خدا را دوست داشته، و هر کس با
او کینه بورزد و دشمنی کند با خدا دشمنی کرده... تا پایان حدیث که مشتمل بر فوائد بسیار و گرانبهائی است " کتاب سلیم."
احتجاج برد بر عمرو بن عاص
ابو محمد، ابن قتیبه (شرح حال او در ج 1 ص 161 مذکور است) در کتاب خود " الامامه و السیاسه " ص 93 گوید: و (مورخین)
ذکر کرده اند که: مردي از (همدان) بنام " برد " بنزد معاویه آمد، در آنهنگام از عمرو بن عاص شنید که نسبت بعلی علیه السلام
سخنان ناروا و توهین آمیز میگوید باو گفت: همانا بزرگان ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اند که فرمود: من کنت مولاه
فعلی مولاه، آیا این مطلب حق و درست؟ یا نادرست و باطل است؟ عمرو بن عاص گفت: حق و درست است و من
[ [ صفحه 68
بر آنچه شنیده اي میافزایم و میگویم: احدي از صحابه رسول خدا نیست که مناقبی چون مناقب علی براي او باشد، آن جوان
همدانی (برد) بیتاب و هراسان شد، عمرو گفت: علی مناقب خود را بسبب اقدامی که درباره عثمان نمود تباه و نابود ساخت برد
گفت: آیا علی علیه السلام امر بکشتن عثمان نمود یا خود اقدام بکشتن او کرد؟ عمرو گفت: نه (او نه امر نمود و نه خود او را
کشت) ولی پناه داد (قاتل او را) و منع کرد (از دست یافتن باو)، برد گفت: آیا (با این وصف) مردم با او بخلافت بیعت کردند؟
گفت: آري، برد گفت: پس چه چیزي تو را از بیعت علی علیه السلام خارج نمود؟ گفت: متهم دانستن من او را درباره قتل عثمان،
برد گفت: تو خود نیز مورد چنین اتهامی واقع شدي؟ عمرو گفت: راست گفتی، و بهمین علت به فلسطین رفتم، پس از این محاوره
و احتجاج جوان نامبرده (برد) بسوي قبیله و قوم خود برگشت و بانها گفت: ما بسوي قومی رفتیم و علیه آن قوم از لفظ خودشان
برهان (و سند محکومیتشان را) گرفتیم علی علیه السلام بر حق است، از پیروي کنید.
احتجاج عمرو بن عاص بر معاویه
خطیب خوارزمی- حنفی- در کتاب " المناقب " ص 124 نامه اي را ذکر نموده که معاویه به عمرو بن عاص نوشته و ضمن آن نامه
او را در جنگ صفین بیاري خود ترغیب نموده، و سپاس نامه اي را از عمرو ذکر کرده که بمعاویه جواب داده و قریبا در شرح
احوال عمرو بن عاص بهر دو نامه اطلاع و وقوع خواهید یافت، و از جمله مطالب نامه عمرو در جواب بمعاویه این جمله است: و اما
آنچه را که بابی الحسن (علی علیه السلام) برادر و وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله دایر به ستم نمودن آن جناب و رشک بردن
او بر عثمان نسبت دادي و صحابه را فاسق نامیدي و چنین پنداشتی که او آنها را وادار بکشتن عثمان نمود، این مطلب خلاف واقع و
صفحه 47 از 246
پنداشتن آن گمراهی است!
[ [ صفحه 69
واي بر تو اي معاویه آیا ندانستی که ابوالحسن جان خود را در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله بذل نمود و در فراش او خوابید؟ و
او در اسلام و هجرت بر سایرین سبقت دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: علی از من است و من از علی هستم.
و او از من بمنزله هارون است از موسی، جز آنکه پس از من پیغمبري نیست، و درباره او در روز غدیر خم فرمود: من کنت مولاه
فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
احتجاج عمار بن یاسر بر عمرو بن عاص در روز صفین
سال 37 هجري
نصر بن مزاحم کوفی در کتاب " صفین " صفحه 176 در حدیثی طولانی از عمار بن یاسر روایت نموده که در روز صفین خطاب
به عمرو بن عاص نمود و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا امر فرمود که با ناکثین (شکنندگان پیمان) جنگ کنم، و من با
آنها (اصحاب جمل، طلحه و زبیر و یارانشان) جنگ نمودم، و مرا فرمود که با قاسطین (منحرفین از طریق حق) روبرو شوم، و شما
آنهائید و اما مارقین (آنها که از دین بیرون جستند) نمیدانم آنان را درك میکنم یا نه؟ اي ابتر (بلا عقب): آیا تو نمیدانسته اي که
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انا مولی الله و رسوله و علی بعده و لیس لک مولی.
عمرو در جواب عمار گفت: اي ابو الیقظان (کنیه عمار است) چرا مرا دشنام میدهی؟... تمامی حدیث ضمن شرح احوال عمرو بن
عاص خواهد آمد، مراجعه کنید، و ابن ابی الحدید نیز در جلد 2 " شرح نهج البلاغه " در صفحه 273 آنرا ذکر کرده است.
[ [ صفحه 70
احتجاج اصبغ بن نباته در مجلس معاویه
در سال 37 هجري
امیرالمومنین صلوات الله علیه در ایام جنگ صفین نامه اي بمعاویه بن ابی سفیان نوشت و بدست اصبغ بن نباته داد که باو برساند،
(شرح حال او در جلد 1 صفحه 114 مذکور است) نامبرده گوید بر معاویه داخل شدم در حالیکه بر قطعه چرمی نشسته بود و بر دو
بالشت سبزي تکیه داده بود، در طرف راست او عمرو بن عاص، و حوشب، و ذو الکلاع و در طرف چپ او برادرش عتبه ابن ابی
8 (و ولید (فاسق بنص قرآن) بن عقبه، و عبد الرحمن بن / 4 (و عبد الله بن عامر بن کریز (متوفاي سال 57 / سفیان (متوفاي سال 43
1 (و در برابرش، ابوهریره و ابو الدرداء و نعمان بن بشیر (متوفاي سال / خالد (متوفاي سال 47 (و شرحبیل بن سمط (متوفاي سال 40
65 (و ابو امامه باهلی (متوفاي سال 81 (قرار داشتند، پس از آنکه معاویه نامه آنجناب را قرائت کرد، گفت: همانا علی کشندگان
عثمان را بما تسلیم نمی کند، اصبغ گوید: باو گفتم اي معاویه خون عثمان را بهانه مگیر، تو جویاي پادشاهی و سلطنت هستی، و
اگر در زمان زندگی عثمان میخواستی او را یاري کنی میکردي، ولی در کمین فرصت و در انتظار کشته شدن او بودي تا این امر را
صفحه 48 از 246
دستاویز رسیدن بمقصود (پادشاهی) قرار دهی، اصبغ گوید: معاویه از سخنان من در خشم شد و من خواستم خشم او بیشتر شود، لذا
رو به ابی هریره کردم و باو گفتم اي یار رسول خدا صلی الله علیه و آله من تو را سوگند میدهم بان خداوندي که معبودي جز او
نیست و داناي آشکار و نهان است و بحق حبیبش مصطفی
[ [ صفحه 71
علیه و آله السلام که مرا خبر دهی، آیا روز غدیر خم را درك نمودي و حضور داشتی؟ گفت: بلی حاضر بودم، گفتم چه درباره
علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدي؟
گفت: شنیدم میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره، و اخذل من خذله.
باو گفتم: بنابراین اي ابا هریره، تو با دوست او دشمن شدي و با دشمن او دوست در این موقع ابوهریره نفس بلندي که حاکی از
تاسف او بود کشید، و گفت: انا لله و انا الیه راجعون، این روایت را حنفی در مناقب ص 130 و سبط ابن جوزي در تذکره ص 48
ذکر نموده اند.
مناشده جوانی بر ابی هریره بحدیث غدیر در مسجد کوفه
حافظ ابویعلی موصلی (شرح حال او در ج 1 ص 166 مذکور است) با بررسی و دقت در طریق آورده گوید: حدیث نمود ما را
ابوبکر بن ابی شیبه، باخبار از شریک از ابی یزید داود اودي متوفاي 150 ، از پدرش یزدي اودي، و حافظ ابن جریر طبري نیز با دقت
در طریق آورده از ابی کریب، از شاذان، از شریک، از ادریس و برادرش داود، از پدرشان یزید اودي که گفت: ابوهریره داخل
مسجد شد، مردم گرد او جمع شدند، جوانی برخاست و رو به ابی هریره نموده و گفت: تو را بخدا سوگند میدهم، از رسول خدا
صلی الله علیه و آله شنیدي که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ابوهریره گفت: من شهادت
میدهم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
[ [ صفحه 72
و این روایت را حافظ ابوبکر هیثمی در ج 9 " مجمع الزواید " ص 105 به نقل از ابی یعلی، و طبرانی، و بزار، بدو طریق خود ذکر
نموده و یکی از دو طریق را بصحت اعلام و رجال آن را توثیق نموده، و ابن کثیر در جلد 5 تاریخ خود ص 213 از طریق ابی یعلی
موصلی، و ابن جریر طبري آنرا روایت نموده است.
و ابن ابی الحدید در ج 1 شرح نهج البلاغه ص 360 گوید: سفیان ثوري روایت نموده از عبد الرحمن بن قاسم، از عمر بن عبد
الغفار، اینکه زمانیکه ابو هریره با معاویه بکوفه آمد، شبها در باب کنده می نشست و مردم گرد او جمع میشدند جوانی از کوفه آمد
و در نزد او نشست و خطاب باو گفت: تو را بخدا سوگند میدهم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده اي که درباره علی بن
ابی طالب علیه السلام می فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه؟
ابوهریره گفت: بار خدایا، آري، آن جوان گفت: بنابراین من خدا را گواه میگیرم، بتحقیق تو، دشمن او را دوست گرفتی و با
دوست او دشمنی نمودي و سپس از نزد او برخاست، و راویان چنین روایت نموده اند که: اباهریره با کودکان در رهگذر هم غذا
میشد و با آنها بازي میکرد، و هنگامی که امیر مدینه بود خطبه چنین خواند ": الحمد لله الذي جعل الدین قیاما و ابا هریره اماما"
صفحه 49 از 246
یعنی حمد خدائی را که دین را قیام قرار داد و ابی هریره را امام نمود. و مردم را با این سخن میخندانید و نیز هنگامیکه امیر مدینه
بود در بازار راه میرفت و هر گاه بمردي میرسید که در جلو او راه میرفت با پاي خود بر زمین میزد و میگفت: راه دهید راه دهید امیر
آمد، و مقصودش خودش بود، ابن ابی الحدید سپس گوید: ابن قتیبه تمامی این امور را در کتاب " المعارف " در شرح حال ابی
هریره ذکر نموده و گفتار نامبرده در حق او حجت است، زیرا او متهم نیست.
امینی گوید: دست خیانت با این روایت بازي کرده و تمام این مطالب را از کتاب " المعارف " طبع مصر مورخ سال 1353 هجري
از قلم انداخته، و چه بسیار
[ [ صفحه 73
این دست با امانت نظایر این خیانت را در موارد متعددي از آن مرتکب شده، همانطور که همین دست خیانت کار چیزي را که در
آن نبوده داخل کرده چنانکه در ص 53 اشاره باین امر شد.
مناشده مردي بر زید بن ارقم
از ابی عبد الله شیبانی رضی الله عنه روایت شده که گفت: زمانی من در نزد زید بن ارقم بودم ناگاه مردي آمد و پرسید، کدامین از
شما زید بن ارقم است؟ زید را باو نشان دادند، آنمرد روي باو کرد و گفت: تو را سوگند میدهم بان خداوندي که معبودي جز او
نیست، آیا شنیدي از رسول خدا صلی الله علیه و آله که میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه؟
. زید گفت: آري- ماخذ این روایت: موده القربی، و ینابیع الموده صفحه 249
مناشده مردي عراقی بر جابر انصاري
علامه گنجی- شافعی در " کفایه الطالب " صفحه 16 با دقت در سند آورده گوید: این روایت را در ضمن روایات عالی استادان
متعدد بمن خبر دادند، از جمله آنها: شریف خطیب ابو تمام، علی بن ابی الفخار بن ابی منصور هاشمی در کرخ- بغداد- و ابوطالب
عبد اللطیف بن محمد بن علی بن حمزه قبیطی، در- نهر معلی، و
[ [ صفحه 74
ابراهیم بن عثمان بن یوسف بن ایوب کاشغري، همگی آنها باخبار از ابوالفتح، محمد بن عبد الباقی بن سلیمان- معروف بن نسیب
ابن البطی، و کاشغري نیز باخبار از ابوالحسن علی بن ابی القاسم طوسی، معروف به " ابن تاج القراء " و آندو باخبار از ابو عبد الله
مالک بن احمد بن علی با نیاسی، از ابوالحسن احمد بن محمد بن موسی بن صلت، بحدیث از ابراهیم بن عبد الصمد هاشمی، از ابو
سعید اشج، از مطلب بن زیاد از عبد الله بن محمد بن عقیل، روایت کرده اند که گفت: من نزد جابر بن عبد الله در خانه او بودم، و
علی بن الحسین علیهما السلام، و محمد بن حنفیه، و ابوجعفر نیز حضور داشتند، مردي از اهل عراق داخل شد و (بجابر) گفت:
سوگند بخدا براي من حدیث کرد آنچه را دیدي و از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدي، گفت: در جحفه، در غدیر خم بودیم،
و در آنجا مردم بسیار از (قبایل) جهینه، و مزینه، و غفار، بودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیمه خود (خباء- و در فراید
مذکور است- یا- فسطاط چادر بافته شده از موي حیوانات) بیرون آمد و سه بار بدست خود اشاره کرد، سپس دست علی بن ابی
صفحه 50 از 246
طالب را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.
و حموینی در " فراید السمطین " در باب نهم این حدیث را روایت کرده گوید: خبر داد مرا، شیخ مجد الدین، عبد الله بن محمود
بن مودود حنفی هنگام خواندن من نزد او در بغداد در تاریخ سوم رجب سال 672 : شیخ ابوبکر، مسمار بن عمر بن عویس بغدادي
بطور سماع بر او (شنیدن از او) گفت: خبر داد ما را، ابوالفتح، محمد بن عبد الباقی، معروف بن- ابن البطی- بطور سماع بر او، و نیز
حموینی گفت خبر داد ما را، پیشواي فقیه، کمال الدین، ابو غالب، هبه الله سامري هنگام خواندن من نزد او در جامع نصر در بغداد
شب یکشنبه بیست و هفتم ماه رمضان سال 682 گفت: خبر داد، شیخ محاسن بن عمر بن رضوان حرائینی بطور سماع بر او بیست و
یکم ماه محرم
[ [ صفحه 75
سال 622 گفت: خبر داد ابوبکر، محمد بن عبد الله بن نصر زعفرانی بطور سماع بر او در شانزده ماه رجب سال 505 گفت: خبر داد
ابو عبد الله، مالک بن احمد بن علی بن ابراهیم- فرا- با نیاسی بطور سماع بر او، از ابن الزاغونی (شرح حال او در ج 1 ص 186 ذکر
شد) در ماه شعبان سال 463 که گفت: خبر داد ابوالحسن احمد بن محمد بن موسی بن قاسم بن صلت هنگام قرائت پیش او در
حالیکه من میشنیدم در سیزدهم ماه رجب سال 405 ، از ابراهیم بن عبد الصمد هاشمی مکنی به ابی اسحاق. گفت: خبر داد، ابو
سعید اشج، از ابی طالب مطلب بن زیاد، از عبد الله بن محمد بن عقیل که گفت در نزد جابر بودم... بشرح و لفظ حدیث مزبور.
و همین روایت را ابن کثیر در جلد 5 تاریخش صفحه 213 ذکر نموده و گفته: مطلب بن زیاد از قول عبد الله بن محمد بن عقیل
گفت که از جابر بن عبد الله شنیده که گفت: در جحفه در غدیر خم بودیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله از خیمه (در لفظ
روایت- خباء او فسطاط- مذکور است) بیرون شد و دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، استاد ما، ذهبی گفت
که این حدیث حسن است.
امینی گوید: براي ما مهم نیست که ابن کثیر قسمتی از حدیث را مشتمل بر ذکر گروهی که نزد جابر بوده اند از آن انداخته و
مناشده مرد عراقی را بر جابر ذکر نکرده و حدیث را کوچک و بی قدر ذکر نموده زیرا صفحات تاریخ نامبرده " البدایه و النهایه"
لسان بی شرم او و دست جنایتکار او را نسبت بودایع پیغمبر بزرگ صلی الله علیه و آله و فضایل ذریه و عترت او که آل الله هستند
آشکار میسازد و درون آلوده او را که از عداوت نسبت بخاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله شعله ور است نشان میدهد، چنانچه
مشاهده میکنید (در کتاب مزبور) دوستان این خاندان را دشنام و ناسزا میدهد و نسبت بدشمنان این خاندان و مخالفین آنها مدح و
ستایش مینماید؟ و روایات صحیح و صریح در مناقب اهل بیت را بساختگی بودن متهم مینماید، و راوي آنروایات را با وصف ثقه
بودن آنها بضعف منسوب مینماید، و هیچیک از این امور را و مبتنی بر
[ [ صفحه 76
قاعده و دلیلی نبوده. سخنان حق را از موضوعهاي اصلی منحرف میسازد، و اگر بخواهیم در مقام ذکر تمام آنچه که مورد تصرفات
ستمکارانه و تعصبات معاندانه او واقع گشته برآئیم، یک کتاب ضخیم تشکیل می یابد و براي اثبات تحریفات و تصرفات بیجاي او
کافی است شما را آنچه نامبرده از داستان آغاز دعوت نبوي صلی الله علیه و آله ذکر نموده در مورد نزول آیه: و انذر عشیرتک
الاقربین: (انذار کن بترسان از عذاب خداوند خویشاوندان خود را آنان که نزدیکترند): نامبرده در جلد 3 تاریخ خود صفحه 40 بعد
صفحه 51 از 246
از ذکر حدیثی که از طریق بیهقی در مورد آیه شریفه مذکوره روایت شده، گوید: و بتحقیق این حدیث را ابوجعفر، ابن جریر از
محمد بن حمید رازي روایت کرده و سند روایت را تا آخر بیان داشته، سپس گوید: و بعد از ذکر این فرمایش خود که فرمود: و
همانا من خیر دنیا و آخرت را براي شما آورده ام، این جمله را اضافه فرمود: و بتحقیق خداوند مرا امر فرموده که شما را بسوي آن
دعوت نمایم، پس کدامین یک از شما مرا بر این امر پشتی بانی میکند تا برادر من باشد؟ و چنین و چنان... گفت (مراد امیرالمومنین
علی علیه السلام است) در قبال این پیشنهاد پیغمبر صلی الله علیه و آله همگی خاموش نشستند، و من در حالیکه نورس تر و جوان
ترین آنها بودم و چشمم با چرك آلوده تر و ساق پایم از همه لاغرتر و شکمم بزرگتر بود گفتم: اي پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله
من حاضرم پشتیبان تو بر این امر باشم، در این هنگام (رسول خدا صلی الله علیه و آله) گردن مرا گرفت و گفت: همانا این برادر من
است و چنین و چنان است، از او شنوائی داشته باشید و امر او را اطاعت کنید، گفت: در این هنگام آن گروه برخاستند در حالیکه
میخندیدند و به ابی طالب میگفتند: (محمد صلی الله علیه و آله) تو را امر کرد که در قبال فرزند خود فرمانبردار و مطیع باشی و
بهمین لفظ (حدیث مزبور را) در جلد 3 تفسیرش صفحه 351 ذکر نموده و گوید: این روایت را ابوجعفر ابن جریر از ابن حمید عینا
تا آخر آن ذکر نموده. و ما اکنون لفظ طبري را عینا ذکر میکنیم، تا حقیقت آشکار و از کژي و ناراستی متمایز و مشهور گردد:
[ [ صفحه 77
نامبرده در جلد 2 تاریخ خود صفحه 217 از چاپ اول چنین گفته: همانا من خیر دنیا و آخرت را براي شما آورده ام و بتحقیق
خداي تعالی مرا امر فرموده که شما را بسوي آن بخوانم، پس کدامین یک از شما مرا بر این امر پشتیبانی میکند تا او برادر و وصی
و خلیفه من در میان شما بوده باشد؟ گفت (یعنی علی علیه السلام): آن گروه همگی خاموش ماندند و من گفتم در حالیکه سن من
از همه کمتر بود و چشمم آب آلوده تر و شکمم بزرگتر و ساق پایم نازکتر: من، اي پیامبر خدا، پشتیبان تو بر این امر خواهم بود،
پس (پیغمبر صلی الله علیه و آله) گردن مرا گرفت و فرمود: همانا این، برادر من و وصی من و خلیفه من است در میان شما، پس باو
شنوا باشید و اطاعت کنید، گفت: در این هنگام آن گروه برخاستند در حالیکه میخندیدند و بابی طالب میگفتند: (محمد صلی الله
علیه و آله) تو را امر کرده که به پسر خود شنوا باشی و امر او را گردن نهی.. بنابراین.. مرجع شکوه ما ذات اقدس خداوند است.
(افزایش چاپ دوم " الغدیر) " بلی. طبري (به پندار بدون دلیل ابن کثیر) این روایت را از که در جلد 19 تفسیرش صفحه 74 ذکر
کرده آنرا تحریف نموده آیا بجا نبوده که ابن کثیر بر آنچه طبري در تاریخ خود آورده وقوف می یافت که در آنجا آنرا بدون
تحریف آورده؟ و یا بانچه غیر از طبري از پیشوایان حدیث و تاریخ در تالیفات خود ذکر نموده اند توجهی مینمود؟ یا اینکه او
تحت تاثیر کینه و عناد خود قرار گرفته که سخنان تحریف شده را اختیار کرده است؟ در حالیکه خداي تعالی بانچه در سینه هاي
آکنده بکین آنها است آگاهست!!
احتجاج قیس بن سعد بر معاویه
50 هجري - در سال 56
معاویه در دوره تصدي خلافت بعنوان حج بیت الله در مسافرت خود بحجاز، بعد از وفات امام سبط، حسن بن علی علیهما السلام
بمدینه آمد، اهل مدینه او را استقبال
[ [ صفحه 78
صفحه 52 از 246
نمودند، در این موقع بین او و قیس بن سعد بن عباده انصاري، خزرجی، صحابی بزرگوار داستانی رخ داد که شرح و تفصیل آن در
شرح احوال قیس ضمن شعراء قرن اول خواهد آمد، و در داستان مزبور است، پس از این گفتار قیس: و بجان خودم، با وجود علی
علیه السلام و فرزندان او بعد از آنجناب، براي احدي نه از انصار و نه از قریش و نه براي کسی از عرب و عجم در خلافت حقی
نیست، چنین مذکور است: پس معاویه در خشم شد و گفت: اي پسر سعد این مطلب را از که گرفتی؟ و از که روایت نمودي؟ و از
که شنیدي؟ آیا پدرت تو را از آن آگاه ساخته و از او گرفته اي؟ قیس گفت: آنرا از کسی شنیدم و اخذ نمودم که از پدرم بزرگتر
و حق او بیشتر و بالاتر است، معاویه گفت: او کیست؟ قیس گفت او علی بن ابی طالب علیه السلام است، عالم و صدیق این امت،
آن کسی که خداوند درباره او نازل فرموده: قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب) 1 (در این موقع (قیس) فرو
گذار نکرد هر آیه در شان علی علیه السلام نازل شده بود همه را ذکر نمود و بیان داشت، معاویه گفت: صدیق این امت ابوبکر
است و فاروق این امت عمر است و آنکه در نزد او علمی از کتاب است، عبد الله بن سلام است، قیس گفت: سزاوارترین افراد باین
نامها آن کسی است که خداوند درباره او نازل فرموده: افمن کان علی بینه من ربه و یتلوه شاهد منه و آنکسی که: رسول خدا صلی
الله علیه و آله او را در غدیر خم نصب فرمود و گفت: من کنت مولاه- اولی به من نفسه- فعلی اولی به من نفسه و در غزوه تبوك
باو فرمود: تو از من بمنزله هارون هستی از موسی جز آنکه پیغمبري پس از من نخواهد بود. (کتاب سلیم بن قیس هلالی)
[ [ صفحه 79
احتجاج دارمیه حجونی بر معاویه
50 هجري - در سال 56
زمخشري (شرح حال او در ج 1 ص 186 مذکور است) در " بیع الابرار " در باب چهل و یک گوید: معاویه بحج رفت، و در آنجا
در جستجوي زنی برآمد که دارمیه حجونیه نامیده میشد، نامبرده از شیعیان علی علیه السلام بود، زنی بود سیاه چرده و تنومند، پس
از آنکه به نزد معاویه آمد، معاویه باو گفت: حالت چونست؟ اي دختر حام؟ گفت: حالم خوبست ولی من از اولاد حام نیستم و
بلکه زنی هستم از بنی کنانه، معاویه گفت: راست گفتی، آیا میدانی براي چه تو را دعوت و احضار نمودم؟ گفت: یا سبحان الله (در
مورد اعجاب گفته میشود) من عالم بن غیب نبوده ام، معاویه گفت: میخواستم از تو بپرسم که: چرا علی علیه السلام را دوست داري
و مرا دشمن هستی و از او پیروي میکنی و با من دشمنی مینمائی؟ گفت: آیا مرا از پاسخ این سوال بخشوده میداري؟ گفت: نه،
گفت حال که از پذیرش عفو من امتناع داري، من علی علیه السلام را دوست میدارم، براي اینکه در میان رعیت عدالت را اجراء
میکرد، و قسمت را بطور مساوي انجام میداد، و تو را دشمن میدارم، براي اینکه با کسیکه بامر خلافت سزاوارتر از تو است، نبرد
کردي و چیزي را میجستی که از آن تو نیست، و از علی علیه السلام پیروي نمودم براي اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در
غدیر خم و با حضور تو رشته ولایت او را منعقد فرمود، و براي اینکه آنجناب مسکینان را دوست میداشت، و اهل دین را بزرگ
میشمرد، و با تو دشمن هستم براي اینکه موجب خونریزي و اختلاف کلمه شدي، و در قضاوت ستم نمودي و بدلخواه خود
[ [ صفحه 80
صفحه 53 از 246
داوري نمودي... تا پایان حدیث مزبور..
احتجاج عمرو اودي بر نکوهش کننده علی
شریک بن عبد الله نخعی- مفتی و قاضی کوفه (شرح حال او در ج 1 ص 136 گذشت)، از ابی اسحق سبیعی (شرح حال او در ج 1
ص 124 گذشت)، از عمرو ابن میمون اودي (شرح حالش در ج 1 ص 124 ذکر شد) روایت نموده گوید، در محضر او (یعنی
عمرو مذکور) از علی بن ابی طالب نام برده شد، گفت: گروهی نسبت بانجناب سخنان ناروا میگویند این گروه آتش گیره جهنم
هستند، من بطور تحقیق از عده از اصحاب محمد صلی الله علیه و آله که از جمله آنان، حذیفه بن الیمان و کعب بن عجره اند،
شنیدم که هر یک از آنها میگفتند: بتحقیق اعطاء شده است به علی علیه السلام چیزهائی (موهبت هاي بزرگی) که بهیچ بشري داده
نشده او، همسر فاطمه است، که بانوي زنان جهانیان است، مانند چنین بانوئی که دیده؟ و که شنیده که کسی در خلق اولین و
آخرین با بانوئی چون او ازدواج نموده است؟ و او (یعنی علی علیه السلام) پدر، حسن، و حسین علیهما السلام است، که سرور
جوانان اهل بهشتند از اولین و آخرین، اي مردم کی است که براي او مانند آندو فرزند بوده باشد؟ و رسول خدا صلی الله علیه و آله
پدر زوجه و همسر او است و او وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله است در میان خاندان و زنانش، و تمام درهائی که از حجره
هاي اصحاب و کسان پیغمبر صلی الله علیه و آله بمسجد باز میشد، بسته و مسدود گردید، جز در حجره او (علی علیه السلام). او
است کسی که در جنگ خیبر پرچم را بدست گرفت و در قلعه خیبر را بتنهائی کند در حالیکه دچار درد چشم بود، رسول خدا
صلی الله علیه و آله آب دهان
[ [ صفحه 81
مبارکش را بچشمان او زد و بهبودي یافت بطوریکه بعد از آن دیگر چنین بیماري (درد چشم) عارضش نشد، و بعد از آنروز هیچ
گرم و سردي در آنجناب موثر نیفتاد. و او است صاحب روز غدیر، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز تصریح بنام او
کرد و امت را ملزم بولایت او فرمود و اهمیت و عظمت او را شناساند و جایگاه او را براي مردم بیان فرمود، خطاب بمردم فرمود:
کیست اولی (سزاوارتر) بشما از خود شما گفتند: خدا و رسولش داناترند، فرمود: فمن کنت مولاه فهذا علی مولاه.. تا پایان سخن.
احتجاج عمر بن عبد العزیز خلیفه اموي
متوفاي سال 101
حافظ، ابو نعیم. در جلد 5 " حلیه الاولیاء " صفحه 364 ، از ابی بکر محمد تستري (شوشتري) روایت نموده و او از یعقوب، و از عمر
بن محمد سري (متوفاي 378 (از ابن ابی داود، و آندو- از عمر بن شبه، از عیسی، از یزید بن عمر بن مورق- که گفت: من در شام
بودم هنگامی که عمر بن عبد العزیز بمردم عطا مینمود، من نیز به نزد او رفتم، بمن گفت: تو از چه قبیله هستی؟ گفتم: از قریش،
گفت از کدام گروه از قریش؟ گفتم: از بنی هاشم، گوید: در اینجا پس از کمی تامل و سکوت گفت: از کدام قبیله از بنی هاشم؟
گفتم: از پیروان و دوستان علی علیه السلام، گفت: علی کیست؟ و ساکت شد، سپس دست خود را بر سینه نهاد و گفت: من نیز
قسم بخدا، از دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام هستم، سپس گفت: عده اي براي من حدیث نمودند که از رسول خدا صلی الله
علیه و آله شنیدند میفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، سپس خطاب به مزاحم کرد و گفت: بکسانی مانند این شخص چه
صفحه 54 از 246
[ [ صفحه 82
مبلغی از عطاي مرا میدهی؟ گفت: صد، یا دویست درهم، گفت: باو (یعنی بمن) پنجاه دینار اعطاء کن (ابن ابی داود گوید، دستور
داد که شصت دینار اعطاء کند براي ولایت او نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام) سپس بمن گفت: بمحل و شهر خود بر گرد،
قریبا آنچه بافرادي مانند تو اعطاء میشود، بتو نیز اعطاء خواهد شد.
افزایش چاپ دوم- و این روایت را، ابوالفرج در " الاغانی " ج 8 ص 156 از طریق عمر بن شبه از عیسی بن عبد الله بن محمد بن
عمر بن علی- از یزید بن عیسی بن مورق ذکر نموده است. و ابن عساکر نیز در جلد 5 تاریخش صفحه 320 از زریق قرشی مدنی-
از موالی و دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام- با دقت در سند روایت نموده.
و حموینی در " فراید السمطین " در باب دهم از استاد خود ابو عبد الله بن یعقوب حنبلی باسنادش از حافظ ابی نعیم بسند و لفظ
مذکور، آنرا روایت نموده، و حافظ جمال الدین زرندي در " نظم درر السمطین " و سهمودي در " جواهر العقدین " از یزید بن
عمرو بن مرزوق آنرا روایت نموده اند (در آن تصحیف " اشتباهی " وجود دارد. (
احتجاج مامون خلیفه عباسی بر فقهاء
ابو عمر بن عبد ربه (شرح حال او در ج 1 صفحه 169 گذشت) در جلد 2 " العقد الفرید " صفحه 42 ، از اسحق بن ابراهیم بن
اسمعیل بن حماد بن زید روایت کرده که گفت: یحیی بن اکثم، فرستاد نزد من و عده اي از یاران من و نام برده در آنوقت قاضی
القضاه بود باینکه: امیرالمومنین (مامون) مرا امر کرده که مقارن
[ [ صفحه 83
فجر فردا چهل نفر که همه آنها فقیه باشند و گفته را خوب درك و فهم نمایند و بخوبی بتوانند جواب دهند با خود بحضور او ببرم،
اینک آنها را که بنظر شما صلاحیت دارند نام ببرید، براي این منظور احضار شوند، ما عده اي را نام بردیم و خود او هم عده اي را
بنظر آورد تا تعداد مورد لزوم تعیین شد، و نام آنان نوشته شدن که مقارن طلوع فجر حاضر شوند پیش از طلوع فجر کس فرستاد
بدنبال آنان و امر بحضور داد، هنگامی که ما حاضر شدیم دیدم لباس پوشیده و نشسته و در انتظار ما است، بلا درنگ سوار شد و ما
هم با او سوار شدیم تا بدر منزل مامون رسیدیم، خادمی در آنجا ایستاده بود، تا ما را دید خطاب به قاضی القضاه نمود و گفت: یا
ابا محمد امیرالمومنین در انتظار تو است، داخل شدیم، بما امر شد که نماز بخوانیم، هنوز از نماز فارغ نشده بودیم که خادم اعلام
کرد، داخل شوید، همینکه داخل شدیم دیدیم امیرالمومنین بر فراش خود قرار دارد... تا اینکه اسحق گوید قاضی القضاه روي بما
نموده گفت: من بدین جهت بدنبال شما کس نفرستادم، بلکه خواستم بشما اعلام کنم که همانا امیرالمومنین خواسته در مذهب و
روش دینی خود با شما مناظره نماید، گفتم: اقدام فرمایند خدا او را موفق دارد، گفت: همانا امیرالمومنین عقیده دینی او در مقابل
خداوند بر اینست که: علی بن ابی طالب علیه السلام بهترین خلفاي الهی است بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سزاوارترین
مردم است براي خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله.
اسحق گوید: رو به مامون نموده گفتم: یا امیرالمومنین در میان ما کسانی هستند که نسبت بانچه که درباره علی علیه السلام فرمودید
سابقه و معرفتی ندارند، و حال آنکه ما را براي مناظره دعوت فرموده اید؟ مامون گفت: اي اسحق اکنون تو مختاري اگر بخواهی
من از تو سوال کنم سوال میکنم، و اگر بخواهی تو از من بپرسی حاضرم، اسحق گوید: این اختیار را مغتنم شمرده و گفتم یا
صفحه 55 از 246
امیرالمومنین من سوال میکنم، گفت: سوال کن، گفتم: این عقیده و گفتار امیرالمومنین (که
[ [ صفحه 84
علی بن ابی طالب علیه السلام افضل خلق است بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سزاوارترین خلق است بخلافت بعد از پیغمبر
صلی الله علیه و آله) بر چه مبنی و دلیلی است؟ مامون گفت: اي اسحق، آیا مردم بچه چیز داراي افضلیت میشوند تا آنجا که گفته
شود: فلان از فلان افضل است؟ گفتم: بوسیله کارهاي خوب و پسندیده، گفت: راست گفتی، اکنون بمن خبر ده از دو نفر که یکی
از آندو در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله بر آن دیگري برتري و فضیلت یافته، سپس آن دیگري (که مفضول واقع شده) بعد
از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله عملی بنماید که از عمل آن شخص برتري یافته در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله بهتر
و افضل باشد، آیا در فضیلت بشخص اول میرسد؟ اسحق گوید: من سر بزیر افکندم و ساکت ماندم، مامون گفت: نگوئی: که باو
میرسد، زیرا من در زمان خودمان براي تو پیدا میکنم کسی را که عمل هایش از جهاد، و حج، و روزه، و نماز، و صدقه از او هم
بیشتر باشد، گفتم: چنین است، یا امیرالمومنین آنکه در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مفضول بوده، بعد از آنجناب در
اثر عمل بهتر بانکه در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله فضیلت و برتري داشته هرگز نمیرسد و ملحق نمیشود.
مامون گفت: اي اسحق آیا حدیث و داستان ولایت را بدست آورده اي؟ گفتم: بلی. گفت بیان کن و روایت نما، من هم حدیث
ولایت را بیان داشتم مامون گفت: آیا نه چنین است که این حدیث بر ذمه ابی بکر و عمر نسبت بعلی چیزي را ایجاب میکند که بر
ذمه علی نسبت بان دو آن امر را ایجاب نمی نماید (یعنی آنها را ملزم میکند که علی را مولاي خود بدانند) گفتم: مردم میگویند که
داستان غدیر بسبب زید بن حارثه بوده براي جریانی که بین او و علی علیه السلام دست داده بود و او ولایت علی علیه السلام را در
آن جریان انکار نمود.
لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، مامون گفت پیغمبر صلی الله
علیه و آله این سخن را در کجا و چه
[ [ صفحه 85
موقع فرمود؟ مگر نه اینست که در بازگشت از حجه الوداع بوده؟ گفتم: بلی، گفت: کشته شدن زید بن حارثه قبل از غدیر وقوع
یافته چگونه رضایت دادي براي خود به قبول چنین شایعه بی اساس؟ اکنون بمن بگو: اگر پسري داشته باشی که بسن پانزده سال
رسیده باشد و بگوید: مولاي من، مولاي پسر عموي من است، مردم این را بدانید، در حالیکه همه مردم این را میدانند و چیزي را
که مردم انکار ندارند و نسبت بان بی اطلاع نیستند و این پسر در مقام تعریف و تاکید آن برآید آیا در نظر تو چگونه خواهد آمد،
آیا ناپسند نیست؟ گفتم: چرا، گفت: اي اسحق آیا فرزند پانزده ساله خود را از چنین عملی منزه میدانی ولی رسول خدا صلی الله
علیه و آله را از آن منزه نمیشماري؟ واي بر شما، فقهاء خود را بمنزله معبود و پروردگار خود قرار ندهید خداي متعال در کتاب
خود (در مقام نکوهش یهود و نصاري) میفرماید ": اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله " در حالیکه آنها نماز خود را براي
آنها نخواندند و روزه براي آنها نگرفتند و از روي واقع آنها را خدایان خود نمی دانستند، فقط احبار و رهبان بانها امر میکردند و
آنها امرشان را گردن مینهادند.
و ابن مسکویه (شرح حال او در ج 1 ص 179 گذشت) در تالیف خود " ندیم الفرید " نامه را از مامون روایت میکند که به بنی
صفحه 56 از 246
هاشم نوشته و از نامه مزبور این جمله را ذکر نموده که: احدي از مهاجرین قیام بخدمت و فداکاري نسبت برسول خدا صلی الله علیه
و آله چون علی بن ابی طالب علیه السلام نکردند، زیرا او بود که پشتی بانی کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله را و جانفشانی در
راه او نمود و در خوابگاه او خوابید، و سپس پیوسته حدود و مرزهاي اسلامی را نگاه داشت و با شجاعان و دلاوران روبرو شد و در
برابر هیچ
[ [ صفحه 86
جنگ جوي قوي پنجه ناتوان نشد و از هیچ سپاهی رو بر نگرداند، قلب او قوي و نفوذ ناپذیر بود، بر همگان تسلط و آمریت یافت و
احدي بر او چنین تسلطی نمیتوانست داشته باشد. در کوبیدن اهل شرك از همه سخت تر بود و جهاد او در راه خداوند از همگان
بیشتر، دین خدا را از همه بهتر فهمیده و کتاب خدا را از همه بهتر خواند و نسبت بحلال و حرام از همگان داناتر بود، و او صاحب
ولایت است در حدیث غدیرخم، و دارنده این مقام است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود " انت منی بمنزله هارون من
موسی الا انه لا نبی بعدي."
کلام مسعودي
ابوالحسن مسعودي- شافعی (شرح حالش در ج 1 ص 171 ذکر شد) در جلد 2 " مروج الذهب " صفحه 49 گوید:
چیزهائی که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بسبب آن استحقاق فضیلت و برتري بر دیگران می یافتند همانا پیشدستی در
ایمان و هجرت و یاري رسول خدا صلی الله علیه و آله و نزدیک شدن بانجناب در خویشی و قناعت و جانفشانی در راه رسول خدا
صلی الله علیه و آله و علم بکتاب و تنزیل و جهاد در راه خدا و ورع و زهد و حکم و داوري و عفت و علم بود و در تمام این مزایا و
افتخارات، علی علیه السلام حداکثر آنرا دارا و حظ و نصیب فراوان بسیاري احراز نموده است.
و تا آنجا (در برتري و شرف و فضیلت) پیشرفته که بتنهائی و منحصرا باین سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که
سنت برادري میان اصحاب خود اجرا فرمود مفتخر گشته که فرمود: انت اخی یعنی: تو برادر من هستی در صورتیکه براي رسول
خدا صلی الله علیه و آله کس حریف و همانند نبود، و در جاي دیگر فرمود: انت منی بمنزله هارون من موسی الا لا نبی بعدي یعنی:
تو از من بمنزله هارون هستی از موسی، جز آنکه بعد از من پیغمبري نخواهد بود،
[ [ صفحه 87
و بالاخره این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله " من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، " و سپس
دعاي آنحضرت هنگامی که انس مرغ بریانی را بحضور آنجناب آورد، دعا کرد و عرض نمود: اللهم ادخل علی احب خلقک الیک
یاکل معی من هذا الطائر، یعنی بار خدایا محبوب ترین خلقت را بر من داخل فرما تا با من از این مرغ بخورد، و در نتیجه این دعا
علی علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل شد. تا پایان سخن مسعودي.
(ان هذا تذکره، فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا) سوره مزمل
[ [ صفحه 88
صفحه 57 از 246
غدیر