گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه الغدیر
جلد دوم
داستان تهنیت




صفحه 112 از 246
امام طبري- محمد بن جریر- در کتاب (الولایه) حدیثی را باسناد خود آورده از زید بن ارقم که قسمت زیادي از آن در صفحات
89 ذکر شد و در پایان حدیث مزبور است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود اي گروه مردم بگوئید: پیمان بستیم با تو از -92
صمیم قلب و عهد نمودیم با زبان و دست بیعت دادیم بر این امر، عهد و پیمان و بیعتی که اولاد و اهل بیت و کسان خود را بدان
وادار نمائیم و بجاي این سیره مقدس روش دیگري را نپذیریم و تو گواه بر ما هستی و خداوند از حیث گواهی کافی است، بگوئید
آنچه را بشما تلقین و تعلیم نمودم و سلام کنید بر علی با تصریح بفرماندهی اهل ایمان و بگوئید: الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما کنا
لنهتدي لو لا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگی را میشناسد و میشنود و بخیانت هر خائن واقف است، پس هر کس پیمان
شکنی کند بزیان خود کرده و کسیکه به پیمان خدائی وفادار بماند خداي پاداش بزرگ باو خواهد داد، بگوئید چیزي را که موجب
رضایت خداوند است و اگر ناسپاسی کنید خداوند از شما بی نیاز خواهد بود.
زید بن ارقم گفت: در این هنگام مردم رو بطرف رسولخدا صلی الله علیه و آله شتافتند در
[ [ صفحه 179
حالیکه همه میگفتند ": سمعنا و اطعنا علی امر الله و رسوله بقلوبنا " یعنی: شنیدیم و بر امر خدا و رسولش از صمیم قلب
فرمانبرداریم، و اول کسانی که دست خود را بعنوان اطاعت و بیعت بپیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام رسانیدند، ابی بکر
و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند با باقی مهاجرین و انصار، و سایر مردم تا هنگامیکه نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد
و این جریان امتداد یافت تا نماز مغرب و عشاء نیز در یک وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بیعت پیوسته ادامه داشت.
و این روایت را احمد بن محمد طبري مشهور به (خلیلی) در کتاب " مناقب علی ابن ابی طالب علیه السلام) که در سال 411 در
قاهره تالیف نموده از طریق استادش محمد بن ابی بکر بن عبد الرحمن آورده و در روایت او چنین مذکور است: در نتیجه (امر
بپیغمبر صلی الله علیه و آله) مردم ببیعت با او شتافتند و گفتند: شنیدیم امر خدا و رسولش را بدل و بزبان و بجمیع جوارح و اعضاء
خود فرمانبرداریم سپس خود را با دست هاي گشاده براي مصافحه و بیعت بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام
افکندند و اول کسیکه دست بیعت به رسول خدا صلی الله علیه و آله داد ابوبکر و عمر و طلحه و زبیر بود و سپس باقی مهاجرین و
سائر مردم بر حسب طبقات و مراتبشان، تا اینکه نماز ظهر و عصر در یکوقت بجا آورده شد و همچنین نماز مغرب و عشاء در یک
زمان انجام گرفت و تا سه روز پیوسته امر دست دادن خلق و بیعت آنها ادامه داشت. و رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بیعت
هر دسته و گروهی میفرمود: الحمد لله الذي فضلنا علی جمیع العالمین و در نتیجه دست دادن و مصافحه سنت جاریه و رسم متداولی
گشت تا آنجا که آن را کسانی بکار بردند که ذي حق بودند.
و در کتاب " النشر و الطی " این داستان چنین ذکر شده: سپس مردم بسوي آنجناب شتافتند در حالتیکه میگفتند بلی. بلی. شنیدیم و
امر خدا و رسولش را با
[ [ صفحه 180
ایمان قلبی فرمانبرداریم و با دستهائی که براي بیعت گشوده بودند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام فرو افتادند و
این مراسم ادامه داشت تا اینکه نماز ظهر و عصر در یکوقت خوانده شد و بقیه روز نیز ادامه داشت. تا اینکه نماز مغرب و عشاء نیز
صفحه 113 از 246
در یکوقت انجام یافت، و رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از آمدن هر دسته از مردم و بیعت آنها میفرمود: الحمد لله الذي فضلنا
علی العالمین.
و مولوي، ولی الله لکهنوي در " مرآت المومنین " در ذکر داستان غدیر باین مضمون نگاشته: سپس عمر آنجناب را ملاقات نمود و
باو گفت: گوارا باد تو را اي پسر ابی طالب صبح و شام نمودي در حالیکه مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی. و
پیوسته هر یک از اصحاب با آنجناب روبرو میشد و او را تهنیت میگفت.
و مورخ، ابن خاوند شاه- متوفاي 903 در " روضه الصفا " جزء دوم از جلد 1 ص 173 بعد از ذکر حدیث غدیر باین مضمون
نگاشته: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله در خیمه اختصاصی خود جلوس فرمود و بر حسب امر آنحضرت امیرالمومنین علیه
السلام در خیمه دیگر نشست، و امر فرمود بطبقات مردم که بخیمه آنجناب روند و او را تهنیت بگویند و پس از پایان تهنیت مردم،
رسول خدا صلی الله علیه و آله بمادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که آنها نیز بنزد آنحضرت روند و تهنیت بگویند و آنان
نیز باین وظیفه اقدام نمودند، و از جمله کسانی که از صحابه بانحضرت تهنیت گفت: عمر بن خطاب بود که بانجناب گفت: گوارا
باد تو را اي پسر ابی طالب صبح نمودي در حالیکه مولاي من و مولاي تمام مردان و زنان با ایمان هستی.
و مورخ- غیاث الدین، متوفاي 942 در " حبیب السیر " در جزء سوم
[ [ صفحه 181
از جلد 1 ص 144 باین مضمون نگاشته، سپس امیرالمومنین علیه السلام بر حسب امر رسول خدا صلی الله علیه و آله در خیمه که
مخصوص آنجناب بپا شده بود قرار گرفت و مردم بدیدار و تهنیت او شتافتند و در میان آن عمر بن خطاب بود که بانحضرت گفت:
به. به اي پسر ابی طالب، صبح کردي در حالیکه مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی، سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله
بمادران اهل ایمان (زوجات خود) امر فرمود که بر امیرالمومنین علیه السلام داخل شوند و او را تهنیت گویند.
و خصوص داستان تهنیت شیخین را تعداد بسیاري از پیشوایان حدیث و تفسیر و تاریخ اهل سنت که عده آنان قابل توجه است
روایت نموده اند، چه آنها که این داستان را بطور مرسل تردید ناپذیر روایت نموده اند و چه آنها که آنرا بمسانید صحیح- و رجال
ثقه و مورد اعتماد روایت نموده اند که سلسله ناقلین منتهی میشود بتعدادي از صحابه مانند ابن عباس و ابی هریره و براء بن عازب و
زید بن ارقم.
و از جمله پیشوایان حدیث و تفسیر که داستان مزبور را روایت کرده اند:
-1 حافظ ابوبکر عبد الله بن محمد بن ابی شیبه متوفاي 235 (شرح حال او در ج 1 ص 151 ذکر شد) در (المصنف) باسناد خود از
براء بن عازب روایت نموده که گفت: در سفري با رسولخدا صلی الله علیه و آله بودیم و در غدیر خم فرود آمدیم، در این هنگام
بانگ نماز جماعت بلند شد و زیر درختی براي رسول خدا صلی الله علیه و آله از خار و خاشاك روفته شد، و آنحضرت نماز ظهر
را خواند سپس دست علی علیه السلام را گرفت و (خطاب بمردم) فرمود: آیا میدانید که من اولی هستم بهر مرد و زن مومن از
خودش؟ گفتند: آري پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: بار خدایا هر کس، من مولاي اویم، علی مولاي او است، بار
خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن بدار دشمنان او. پس از این جریان عمر آنجناب را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را،
اي پسر ابی طالب، صبح و شام نمودي در حالیکه مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی.
-2 امام و پیشواي حنبلیان، احمد بن حنبل متوفاي 241 در جلد 4 مسند
صفحه 114 از 246
[ [ صفحه 182
خود در ص 281 از عفان، از حماد بن سلمه، از علی بن زید، از عدي بن ثابت، از براء بن عازب روایت نموده که گفت: ما با رسول
خدا صلی الله علیه و آله بودیم. تا پایان روایتی که بلفظ مذکور از طریق ابن ابی شیبه ذکر شد، با این فرق که در روایت مزبور در
آغاز اعلام ولایت کلمه اللهم- (بار خدایا) ذکر نشده است
-3 حافظ ابوالعباس شیبانی نسوي، متوفاي 303 (شرح حال او در ج 1 صفحه 166 گذشت) گوید: حدیث نمود ما را هدبه، از حماد
بن سلمه، از زید، و ابو هارون، از عدي بن ثابت، از براء که گفت: با رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر " حجه الوداع " بودیم
چون بغدیر خم آمدیم، زیر دو درخت براي رسول خدا صلی الله علیه و آله روفته شد و بانگ نماز جماعت بلند شد و رسول خدا
صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را طلبید و دست او را گرفت و در طرف راست خود او را بپا داشت، سپس فرمود: آیا من بهر
فردي اولی (سزاوارتر) نیستم از خودش؟ گفتند: آري. هستی. فرمود پس این مولاي کسی است که من مولاي اویم، بار خدایا،
دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را، سپس عمر بن خطاب با او ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام
نمودي در حالیکه مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی.
-4 حافظ، ابویعلی موصلی متوفاي 307 (شرح حال او در ج 1 ص 166 گذشت) این داستان را در مسند خود از هدبه، از حماد تا
پایان سند و متن مذکور در طریق شیبانی روایت نموده است.
-5 حافظ ابو جعفر، محمد بن جریر طبري، متوفاي 310 در جلد 3 تفسیرش در ص 428 بعد از ذکر حدیث غدیر گوید: سپس عمر
او را ملاقات نمود و گفت: گوارا باد تو را اي پسر ابی طالب، صبح نمودي در حالیکه مولاي من و مولاي هر مرد و زن با ایمان
هستی و این گفته ابن عباس و براء بن عازب و محمد بن علی است.
-6 حافظ احمد بن عقده کوفی، متوفاي 333 در کتاب الولایه که آن اول کتاب است از استاد خود ابراهیم بن ولید بن حماد از
یحیی بن یعلی از حرب بن صبیح از پسر خواهر حمید طویل، از ابن جدعان، از سعید بن مسیب روایت نموده
[ [ صفحه 183
که گفت: بسعد بن ابی وقاص گفتم: من میخواهم راجع بامري از تو سوال کنم ولی پرهیز میکنم، گفت: آنچه میخواهی سوال کن،
همانا من عموي تو هستم، گفتم: سوال من از برپا ایستادن رسول خدا صلی الله علیه و آله است در میان شما در روز غدیر خم،
گفت: بلی هنگام ظهر در میان ما ایستاد و دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود:
من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، سپس ابوبکر، و عمر گفتند: گردیدي اي پسر ابی طالب مولاي هر
مرد و زن با ایمان.
-7 حافظ ابو عبد الله مرزبانی بغدادي متوفاي 384 این داستان را باسنادش از ابی سعید خدري در کتاب خود (سرقات الشعر) روایت
نموده است.
-8 حافظ علی بن عمر دار قطنی بغدادي، متوفاي 285 - حدیث غدیر را باسناد خود روایت نموده و در آن مذکور است که: چون
ابابکر و عمر جریان را شنیدند باو گفتند: گردیدي اي پسر ابی طالب مولاي هر مرد و زن با ایمان، ابن حجر در صواعق ص 26 این
حدیث را از او حکایت کرده و از طریق خطیب بغدادي نیز در ص 119 - بلفظ دیگر از او ذکر شد.
-9 حافظ ابو عبد الله ابن بطه حنبلی متوفاي 387 ، این داستان را باسنادش در کتاب خود " الابانه " از براء بن عازب بلفظ حافظ ابو
صفحه 115 از 246
العباس شیبانی (که مذکور افتاد) با اسقاط جمله (امسیت " گردیدي) " روایت نموده.
-10 قاضی ابوبکر باقلانی بغدادي، متوفاي 403 (شرح حال او در ج 1 ص 177 گذشت) داستان مزبور را در کتاب خود " التمهید
فی اصول الدین " ص 171 با دقت در سند روایت نموده است.
-11 حافظ ابو سعید خرگوشی، نیشابوري متوفاي 407 ، این حدیث را در تالیف خود (شرف المصطفی) باسنادش از براء بن عازب
بلفظ احمد بن حنبل، و
[ [ صفحه 184
باسناد دیگر از ابی سعید خدري روایت نموده و لفظ او چنین است: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مرا تهنیت بگوئید.
مرا تهنیت بگوئید. همانا خداوند مرا مخصوص فرمود به نبوت و اهل بیت مرا مخصوص فرمود بامامت، پس از این جریان عمر بن
خطاب امیرالمومنین علیه السلام را ملاقات نمود و گفت: خوشا بحال تو یا ابا الحسن، گردیدي مولاي من و مولاي هر مرد و زن با
ایمان.
-12 حافظ احمد بن مردویه اصفهانی، متوفاي 416 حدیث مزبور را در تفسیر خود از ابی سعید خدري روایت کرده در آن مذکور
است: سپس عمر بن خطاب علی را ملاقات نمود و گفت: گوارا باد تو را اي پسر ابی طالب، صبح و شام نمودي در حالیکه مولاي
من و مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی.
-13 ابو اسحق ثعلبی، متوفاي 427 در تفسیر خود (الکشف و البیان) روایت نموده گوید: خبر داد ما را، ابو القاسم یعقوب بن احمد
سري، از ابوبکر محمد بن عبد الله بن محمد، از ابی مسلم ابراهیم بن عبد الله کجی، از حجاج بن منهال از حماد (ابن سلمه)، از علی
بن زید، از عدي بن ثابت، از براء بن عازب که گفت چون با رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجه الوداع در غدیر خم فرود
آمدیم، نماز جماعت را اعلام کرد و زیر دو درخت براي رسول خدا صلی الله علیه و آله از خار و خاشاك رفته شد، سپس دست
علی علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من اولی بمومنین از خودشان نیستم؟ گفتند: بلی. هستی. فرمود این مولاي کسی است که من
مولاي اویم. بار خدایا دوست دار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را. گفت: پس از این جریان عمر او را ملاقات کرد و گفت:
گوارا باد تو را اي پسر ابی طالب، گردیدي مولاي هر مرد و زن با ایمان.
-14 حافظ، ابن سمان رازي، متوفاي 445 این حدیث را باسناد خود از براء بن عازب بلفظ مذکور از احمد بن حنبل روایت نموده و
روایت مزبور را محب الدین طبري در " الریاض النضره " جلد 2 ص 169 و شنقیطی در (حیاه علی بن ابی- طالب علیه السلام) در
ص 28 از او حکایت نموده اند.
[ [ صفحه 185
-15 حافظ ابوبکر بیهقی، متوفاي 458 ، حدیث مزبور را بدون ذکر رجال سند از براء بن عازب- بطوریکه در (الفصول المهمه) ابن
صباغ مالکی مکی ص 25 مذکور است روایت نموده و چنانکه در (درر السمطین) جمال الدین زرندي حنفی مذکور است همین
حدیث را بسندیکه بعدا خواهد آمد از ابی هریره روایت نموده و از طریق خوارزمی هم خواهد آمد که از او، از براء و از ابی هریره
روایت نموده است.
-16 حافظ، ابوبکر، خطیب بغدادي متوفاي 463 ، روایت از او بدو سند صحیح از ابی هریره در ص 119 گذشت.
صفحه 116 از 246
-17 فقیه، ابو الحسن، ابن المغازلی، متوفاي 483 در کتاب " المناقب " گوید: خبر داد ما را ابوبکر احمد بن محمد بن طاوان از
ابوالحسن احمد بن حسین بن سماك، از ابو محمد جعفر بن محمد بن نصیر خلدي، از علی بن سعید بن قتیبه رملی از ضمره... تا
آخر سند و لفظ مذکور از طریق خطیب بغدادي ص. 119 و نیز نامبرده (ابن مغازلی) گوید: خبر داد ما را: ابوالحسن احمد بن مظفر
عطار از ابو محمد ابن سقاء و خبر داد ما را، ابوالحسن علی بن عبد الله قصاب بیع واسطی از جمله اخباري که بمن اذن داد روایت
نمودن آنرا، که او گفت: حدیث نمود مرا، ابوبکر محمد بن حسن بن محمد بیاسري، از ابوالحسن علی بن محمد بن حسن جوهري،
از محمد بن زکریا عبدي، از حمید طویل، از انس، در ضمن حدیثی که گفت: سپس (رسول خدا صلی الله علیه و آله) دست او را
(علی علیه السلام) گرفت و او را ببالاي منبر برد و فرمود: بار خدایا، این از من است، و من از اویم، آگاه باشید، همانا او از من
بمنزله هارون است از موسی، آگاه باشید هر کس من مولاي اویم، علی مولاي او است، گوید: پس از این داستان علی با مسرت و
شادمانی برگشت و عمر ابن خطاب بدنبال او آمد و باو گفت: به به اي ابوالحسن، گردیدي مولاي من و مولاي هر مسلم.
-18 ابو محمد احمد عاصمی، در تالیف خود " زین الفتی " گوید: خبر داد
[ [ صفحه 186
مرا استادم محمد بن احمد رحمه الله، از ابو احمد همدانی. از ابوجعفر محمد بن ابراهیم ابن محمد بن عبد الله بن جبله قهستانی از ابو
قریش محمد بن جمعه بن خلف قاینی، از ابو یحیی محمد بن عبد الله بن یزید مقري که گفت: حدیث نمود مرا پدرم، از حماد بن
سلمه، از علی بن زید بن جدعان، از عدي بن ثابت، از براء بن عازب که گفت: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود من کنت
مولاه فعلی مولاه، عمر گفت: گوارا باد تو را اي ابو الحسن، گردیدي مولاي هر مسلم.
و نیز عاصمی گوید: خبر داد ما را محمد بن ابی زکریا رحمه الله از ابوالحسن محمد بن عمر بن بهته بزاز بوسیله قرائت ابوالفتح ابن
ابوالفوارس حافظ بر او در بغداد که بدان اقرار نموده گفت: خبر داد ما را، ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عبد الرحمن بن
عقده همدانی (وابسته بنی هاشم) بوسیله قرائت بر او از اصل کتابش در سال 330 هنگامی که در بغداد بر ما ورود نمود، گفت:
حدیث کرد ما را ابراهیم ابن ولید بن حماد و گفت پدرم ما را خبر داد از یحیی بن یعلی. تا آخر خبر مذکور در ص 183 از طریق
حافظ ابن عقده از جهت متن و سند.
-19 حافظ، ابو سعد سمعانی متوفاي 562 در کتاب خود (فضایل الصحابه) باسناد از براء بن عازب بلفظ احمد بن حنبل که در ص
182 ذکر شد، داستان تهنیت را ذکر نموده.
-20 حجه الاسلام، ابو حامد غزالی، متوفاي 505 در تالیف خود (سر العالمین) ص 9 گوید: جماهیر مسلمین اجماع دارند بر متن
حدیث از خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم باتفاق همگان که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، و سپس عمر
گفت: به به براي تو اي ابوالحسن هر آینه بتحقیق گردیدي
[ [ صفحه 187
مولاي من و مولاي هر مرد و زن مومن.
-21 ابو الفتح اشعري شهرستانی، متوفاي 548 در " الملل و النحل " چاپ شده در حاشیه کتاب فصل ابن حزم جلد 1 ص 220
گوید: و مانند آنچه جریان یافت در کمال اسلام و انتظام حال هنگام نزول قوله خداي تعالی ": یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من
صفحه 117 از 246
ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، " و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله بغدیر خم رسید بامر آن جناب خار و خاشاك رفته و
زدوده شد و نماز جماعت را اعلام نمودند، سپس آنحضرت در حالیکه بر جهاز شتران قرار داشت فرمود ": من کنت مولاه فعلی
مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار " و سپس سه بار فرمود: آیا
ابلاغ نمودم؟؟ امامیه مدعی هستند که این نص صریحی است، چه آنکه می بینیم: (بمدلول این فرموده) هر کس که پیغمبر صلی الله
علیه و آله مولاي او است بهر معنی که براي مولی قائل شویم شامل علیه السلام میشود، و صحابه از تولیت همان را که ما فهمیده ایم
فهمیده اند تا آنجا که عمر وقتی با علی علیه السلام روبرو شد باو گفت: خوشا بحال تو یا علی، گردیدي مولاي هر مرد و زن با
ایمان.
-22 اخطب خطباي خوارزمی حنفی، متوفاي 568 در کتاب مناقب خود ص 94 با دقت در سند از ابی الحسن علی بن احمد عاصمی
خوارزمی، از اسمعیل بن احمد واعظ، از حافظ ابی بکر بیهقی، از علی بن احمد بن حمدان، از احمد بن عبید از احمد بن سلیمان
مودب از عثمان (ابن ابی شیبه) از زید بن حباب از حماد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان از عدي بن ثابت، از براء بن عازب
روایت نموده که گفت: در سفر حج با رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدیم تا در بین مکه و مدینه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرود
آمد و بامر آنجناب نماز جماعت اعلام شد، سپس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود:
[ [ صفحه 188
آیا من اولی (سزاوارتر) بمومنین از خود آنها نیستم؟ گفتند آري هستی. فرمود: پس این (اشاره بعلی علیه السلام) ولی کسی است
که من ولی اویم، بار خدایا دوست دار دوستان او را و دشمن دارد دشمنان او را من کنت مولاه، فعلی مولاه، این جملات را با
صداي بلند می فرمود بعد از این اعلام، عمر بن خطاب با او روبرو شد و گفت: گوارا باد تو را اي پسر ابی طالب، گردیدي مولاي
من و مولاي هر مرد و زن با ایمان.
و نیز باسناد مذکور از حافظ ابی بکر بیهقی، از حافظ ابی عبد الله حاکم، از ابی یعلی زبیر بن عبد الله ثوري از ابی جعفر احمد بن
عبد الله بزاز، از علی بن سعید، از ضمره، از ابن شوذب تا آخر حدیث مذکور از طریق خطیب بغدادي در ص 119 از حیث سند و
متن روایت شده است.
-23 ابوالفرج ابن جوزي حنبلی متوفاي 597 در مناقب خود از طریق احمد بن حنبل باسناد از براء بن عازب بلفظ او چنانکه مذکور
افتاد روایت نموده است.
-24 فخر الدین رازي شافعی، متوفاي 606 داستان تهنیت را در تفسیر کبیر خود جلد 3 ص 636 و در چاپ دیگر ص 443 بلفظی که
در ص 97 ذکر شد روایت نموده است.
-25 ابو السعادات، مجد الدین ابن اثیر شیبانی متوفاي 606 در جلد 4 " النهایه " ص 246 بعد از شمردن معانی مولا گوید: و از این
قبیل است حدیث: من کنت مولاه فعلی مولاه، تا آنجا که گوید: و سخن عمر بن علی علیه السلام ": اصبحت مولی کل مومن."
-26 ابو الفتح محمد بن علی نطنزي در کتاب خود- الخصائص العلویه- باسناد خود داستان تهنیت را از ابی هریره بلفظ آن از طریق
خطیب بغدادي که در
[ [ صفحه 189
صفحه 118 از 246
صفحه 119 ذکر شد روایت نموده است.
-27 عز الدین ابوالحسن ابن اثیر شیبانی متوفاي 630 داستان تهنیت را باسناد خود از براء بن عازب بلفظی که در صفحه 33 ذکر شد
روایت نموده است.
-28 حافظ، ابو عبد الله گنجی شافعی، متوفاي 658 در " کفایه الطالب " ص 16 گوید: خبر داد ما را حافظ یوسف بن خلیل دمشقی
در حلب، گفت: خبر داد ما را شریف ابو المعمر محمد بن حیدره حسینی کوفی در بغداد، و خبر داد ما را، ابو الغنائم محمد بن علی
بن میمون نرسی در کوفه، از ابو المثنی دارم بن محمد بن زید نهشلی بحدیث از ابو حکیم محمد بن ابراهیم بن سري تمیمی از ابو
العباس احمد بن محمد بن سعید همدانی (مشهور به ابن عقده) از ابراهیم بن ولید بن حماد که او گفت پدرم بمن خبر داد باخبار از
یحیی بن یعلی از حرب بن صبیح از پسر خواهر حمید طویل... تا آخر آنچه که از ابن عقده در ص 183 ذکر شد از متن و سند.
-29 شمس الدین، ابو المظفر، سبط ابن جوزي حنفی، متوفاي 654 در تذکره خود در ص 18 از فضائل احمد بن حنبل حکایت
نموده، باسنادش از براء بن عازب بلفظ و سندي که در ص 182 ذکر شد.
-30 عمر بن محمد ملا، داستان تهنیت را در " وسیله المتعبدین " از براء بن عازب بلفظ احمد روایت نموده.
-31 حافظ، ابوجعفر محب الدین طبري شافعی، متوفاي 694 در (الریاض النضره) جلد 2 ص 169 بطریق احمد بن حنبل از براء بن
عازب و زید بن ارقم بلفظ مذکور روایت کرده، و در " ذخائر العقبی " ص 67 از طریق احمد بلفظ براء بن عازب داستان تهنیت را
روایت نموده.
-32 شیخ الاسلام حموینی، متوفاي 722 در " فراید السمطین " در باب 13 گوید: خبر داد ما را شیخ- امام (استاد و پیشوا) عماد
الدین عبد الحافظ بن بدران بوسیله قرائت من بر او در شهر نابلس در مسجد آنجا باو گفتم: قاضی ابوالقاسم،
[ [ صفحه 190
عبد الصمد بن محمد بن ابی الفضل انصاري حرستانی بر سبیل اجازه بتو خبر داد؟ نامبرده اقرار بدان نمود، گفت: خبر داد ما را ابو
عبد الله محمد بن ابی الفضل عراوي بطور اجازه، گفت: خبر داد: شیخ السنه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی حافظ، گفت: خبر داد
حاکم ابویعلی زبیر بن عبد الله نوري باخبار از ابوجعفر احمد بن عبد الله بزاز باخبار از علی بن سعید برقی باخبار از ضمره بن ربیعه از
ابن شوذب از مطر وراق، از شهر بن حوشب، از ابی هریره بلفظ خطیب بغدادي مذکور در صفحه 119 و گفت: خبر داد ما را
پیشواي زاهد. وحید الدین محمد بن ابی بکر بن ابی یزید جوینی بوسیله قرائت من بر او در خیر آباد در جمادي الاولی سال 663
باخبار از امام سراج الدین محمد بن ابی الفتوح یعقوبی بطور استماع که گفت: خبر داد ما را پدرم امام فخر الدین محمد بن ابی
الفتوح بن ابی عبد الله محمد بن عمر بن یعقوب که گفت: خبر داد ما را استاد پیشوا محمد بن علی بن فضل قاري، و خبر داد مرا-
سید و پیشواي منزه فخر الدین مرتضی بن محمود حسینی اشتري بر سبیل اجازه در سال 671 بروایت او از پدرش که گفت: خبر داد
مرا پیشوا، مجد الدین ابوالقاسم عبد الله بن محمد قزوینی، گفت: خبر داد ما را، جمال السنه ابو عبد الله محمد بن حمویه بن محمد
جوینی گفت: خبر داد ما را جمال الاسلام ابو المحاسن علی بن شیخ الاسلام فضل بن محمد فارندي، گفت خبر داد ما را پیشوا عبد
الله بن علی استاد زمان خود که در طریقت مشار الیه بود و مورد توجه مسلمین و پیشوا در شریعت، گفت: خبر داد ما را ابوالحسن
علی بن محمد بن بندار قزوینی در مکه باخبار از علی بن عمر بن محمد حبري بر سبیل قرائت بر او باخبار او از محمد بن عبیده
قاضی باخبار از ابراهیم ابن حجاج، از حماد، از علی بن زید و ابی هارون عبدي، از عدي بن ثابت از براء بن عازب که گفت: با
رسولخدا صلی الله علیه و آله در حجه الوداع همراه بودیم، آمدیم تا بغدیرخم رسیدیم، در آنجا نماز جماعت را اعلام فرمود، وزیر
صفحه 119 از 246
دو درخت براي پیغمبر رفته شد، سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: آیا من باهل ایمان اولی
(سزاوارتر) از خود آنان نیستم؟ گفتند: آري هستی.
[ [ صفحه 191
فرمود: آیا من بهر مومنی اولی نیستم از خودش؟ گفتند: آري هستی، فرمود آیا زنهاي من مادران مومنین نیستند؟ گفتند: چرا فرمود
بس این (اشاره بعلی علیه السلام) مولاي کسی است که من مولاي اویم- بار خدایا دوست بدار آنکه او را دوست بدارد و دشمن
بدار آنکه او را دشمن بدارد، بعد از این جریان عمر بن خطاب او را (علی علیه السلام را) ملاقات کرد و باو گفت: گوارا باد تو را
اي پسر ابی طالب، صبح و شام نمودي در حالیکه مولاي هر مرد و زن با ایمان هستی. سپس (حموینی) گوید: امام حافظ- شیخ
السنه ابوبکر احمد بن حسین بیهقی این حدیث را در فضائل امیرالمومنین علی رضی الله عنه وارد کرده و من آن را از خط مبارکش
نقل نمودم، و گفت: خبر داد ما را- استاد- پیشوا عماد الدین عبد الحافظ بن بدران بن شبل بن طرحان مقدسی بوسیله قرائت من بر
او در شهر نابلس، و شیخ صالح- محمد بن عبد الله انصاري حرستانی بطریق اجازه روایت آن، از ابی عبد الله محمد بن فضل عراوي
بطریق اذن روایت آن، از استاد- پیشوا، ابی بکر احمد بن حسین که گفت: خبر داد ما را علی بن احمد بن عبید باخبار از احمد بن
سلیمان مودب بحدیث از عثمان و او از زید بن حباب بحدیث او از حماد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان، از عدي بن ثابت از
براء که گفت: با رسولخدا صلی الله علیه و آله رو آوردیم تا آخر حدیث که ذکر شد.
-33 نظام الدین قمی نیشابوري روایت او بلفظ ابی سعید خدري در ص 99 گذشت.
-34 ولی الدین خطیب در " مشکاه المصابیح " که در سال 737 تالیف شده در ص 557 داستان تهنیت را بطریق احمد از براء بن
عازب و زید بن ارقم بلفظ مذکور وي در ص 182 روایت نموده.
-35 جمال الدین زرندي مدنی متوفاي هفتصد و پنجاه و اند، داستان تهنیت را در کتاب خود " درر السمطین " از طریق حافظ ابی
بکر بیهقی باسنادش از براء بن عازب بلفظ مذکور از حموینی روایت نموده.
[ [ صفحه 192
زیادتی چاپ دوم:- و در روایت او مذکور است: تا اینکه در روز پنجشنبه هجدهم ذي الحجه بغدیر خم رسیدیم پس نماز جماعت
اعلام شد...
209 داستان تهنیت را بلفظ - -36 ابو الفداء ابن کثیر شامی، شافعی، متوفاي 774 در کتاب خود " البدایه و النهایه " جلد 5 ص 210
احمد بن حنبل از براء بن عازب از طریق حافظ ابی یعلی موصلی و حافظ حسن بن سفیان- نامبردگان- و نیز از براء بن عازب از
طریق ابن جریر از ابی زرعه، از موسی بن اسماعیل " منقري " از حماد بن سلمه، از علی بن زید و ابی هارون عبدي از عدي بن
ثابت از براء و از حدیث موسی بن عثمان خضرمی از ابی اسحاق سبیعی از براء و زید بن ارقم روایت نموده و در ص 212 از ابی
هریره بلفظ خطیب بغدادي آورده.
-37 تقی الدین مقریزي مصري، متوفاي 845 داستان تهنیت را در " خطط " ص 223 بطریق احمد از براء بن عازي بلفظ پیش گفته
روایت نموده است.
-38 نور الدین- ابن صباغ مالکی، مکی، متوفاي 855 داستان تهنیت را در " الفصول المهمه " ص 25 از احمد و حافظ بیهقی از
صفحه 120 از 246
براء بن عازب بهمان لفظ مذکور آنها حکایت نموده.
-39 قاضی نجم الدین اذرعی، شافعی، متوفاي 876 در " بدیع المعانی " صفحه 75 گوید: و بتحقیق وارد شده که عمر بن خطاب
رضی الله عنه هنگامیکه سخن رسولخدا صلی الله علیه و آله را شنید که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، بعلی رضی الله عنه گفت:
گوارا باد تو را، گردیدي مولاي هر مرد و زن مومن.
-40 کمال الدین میبدي در شرح دیوان منسوب به امیرالمومنین علیه السلام در صفحه 406 حدیث احمد را از براء بن عازب و زید
بن ارقم بلفظ پیش گفته اش ذکر نموده است.
-41 جلال الدین سیوطی متوفاي 911 داستان تهنیت را در " جمع الجوامع " بطوري که در کنز العمال جلد 6 ص 397 مذکور است
بنقل از حافظ ابن ابی شیبه بلفظ پیش گفته در ص 181 - ذکر نموده.
[ [ صفحه 193
-42 نور الدین سمهودي، مدنی، شافعی، متوفاي 911 داستان تهنیت دار در کتاب خود (وفاء الوفا باخبار دار المصطفی) جلد 2 ص
173 نقل از احمد بطریق او از براء و زید روایت نموده است.
-43 ابو العباس شهاب الدین قسطلانی، متوفاي 923 در جلد 2 " مواهب اللدنیه " ص 13 در معنی مولی گوید: و سخن عمر که
گفت: اصبحت مولی کل مومن، یعنی ولی کل مومن.
-44 سید عبد الوهب حسینی، بخاري، متوفاي 932 لفظ او در ص 101 گذشت.
-45 ابن حجر عسقلانی، هیتمی، متوفاي 973 در " الصواعق المحرقه " صفحه 26 درباره مفاد حدیث گوید: ما این را قبول داریم
که او (یعنی علی علیه السلام) اولی است، ولی تسلیم باین معنی نمیشویم که اولی بامامت است بلکه مراد اینست که او اولی به
پیروي و نزدیکی بسوي اوست، تا آنجا که گوید: و همین معنی است که ابوبکر و عمر از حدیث فهمیده اند و فهم این دو نفر کافی
است، چه آن دو پس از آنکه (سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله را) شنیدند باو (علی علیه السلام) گفتند گردیدي اي پسر ابی طالب
مولاي هر مرد و زن مومن... این حدیث را دار قطنی روایت نموده است.
-46 سید علی بن شهاب الدین همدانی داستان تهنیت را در " موده القربی " بلفظ براء روایت نموده.
-47 سید محمود شیخانی، قادري، مدنی در کتاب خود (الصراط السوي فی مناقب آل النبی) گوید ابو یعلی و حسن بن سفیان در
مسندشان از براء بن عازب رضی الله عنه روایت نموده اند که گفت: در حجه الوداع با رسولخدا صلی الله علیه و آله بودیم..
[ [ صفحه 194
تا آخر لفظی که از آندو ذکر شد. و سپس گوید: حافظ ذهبی گفته: این حدیث حسن است و تمام علماء اهل سنت بر آنچه ما
گفتیم اتفاق نموده اند. سپس درباره آنچه که از خطبه غدیر (بعقیده او) درست است گوید: و صحیح از جمله آنچه ذکر کردیم نیز
این فراز از فرموده پیغمبر صلی الله علیه و آله است ": الست اولی بکم مومن من نفسه " یعنی آیا من بهر مومنی اولی نیستم از
خودش؟ گفتند: آري، هستی. فرمود: همانا این (اشاره به علی علیه السلام) مولاي کسی است که من مولاي اویم، بار خدایا، دوست
بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، پس از این گفتار عمر رضی الله عنه او را (علی علیه
السلام را) ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودي در حالیکه مولاي هر مرد و زن مومن هستی، قسمتهاي صحیح
صفحه 121 از 246
و حسن پایان یافت و در آنچه ذکر شد چیزي از ساخته ها و افتراآت مدعی در میان نیست تا آخر... تمام سخن او در مورد: سخنان
پیرامون حدیث، خواهد آمد.
-48 شمس الدین مناوي، شافعی، متوفاي 1031 در کتاب " فیض القدیر " جلد 6 ص 218 گوید: چون ابوبکر و عمر این را (حدیث
الولایه) شنیدند گفتند (طبق آنچه که دار قطنی از سعد بن ابی وقاص روایت نموده): گردیدي اي پسر ابی طالب مولاي هر مرد و
زن مومن.
-49 شیخ احمد، باکثیر مکی، شافعی، متوفاي 1047 داستان تهنیت را در (وسیله المال فی عد مناقب الال) بلفظ براء بن عازب
روایت نموده.
-50 ابو عبد الله زرقانی، مالکی، متوفاي 1122 در " شرح المواهب " جلد 7 صفحه 13 گوید: دار قطنی از سعد روایت نموده که
گفت: چون ابوبکر و عمر این را شنیدند گفتند: گردیدي اي پسر ابی طالب مولاي هر مرد و زن مومن.
-51 حسام الدین بن محمد با یزید سهارنپوري داستان تهنیت را در (مرافض الروافض) بلفظی که در ج 1 ص 228 گذشت ذکر
نموده است.
-52 میرزا محمد بدخشانی داستان تهنیت را در دو کتاب خود (مفتاح النجا فی
[ [ صفحه 195
مناقب آل العبا) و (نزل الابرار بما صح فی اهل البیت الاطهار) از براء و زید از طریق احمد ذکر نموده.
-53 شیخ محمد صدر العالم داستان تهنیت را در (معارج العلی فی مناقب المرتضی) از طریق احمد از برا و زید ذکر نموده.
-54 ابو ولی الله احمد عمري دهلوي، متوفاي 1176 لفظ او در ج 1 ص 230 گذشت.
-55 سید محمد صنعانی، متوفاي 1182 در (الروضه الندیه شرح التحفه العلویه) از محب الدین طبري حدیثی را که از طریق احمد از
براء روایت نموده ذکر کرده است.
-56 مولوي محمد مبین لکهنوي داستان تهنیت را در (وسیله النجاه) از براء و زید ذکر نموده است.
-57 مولوي ولی الله لکهنوي داستان تهنیت دار (مرآت المومنین فی مناقب اهل بیت سید المرسلین) بلفظ احمد ذکر نموده و گفته:..
و در روایتی (چنین مذکور است) به به. یا علی صبح و شام نمودي... تا آخر.
-58 محمد محبوب العالم در (تفسیر شاهی) از ابی سعید خدري آنچه را که در صفحه 99 بلفظ نیشابوري گذشت ذکر نموده است.
-59 سید احمد زینی دحلان، مکی، شافعی، متوفاي 1304 در جلد 2 " الفتوحات الاسلامیه " ص 306 گوید: عمر رضی الله عنه،
علی بن ابی طالب و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله را دوست میداشت، و در این مورد مطالب بسیاري از او بدست آمده،
و از آنجمله است این مطلب که چون پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، ابوبکر و عمر رضی الله عنهما
گفتند: گردیدي اي پسر ابی طالب مولاي هر مرد و زن مومن.
-60 شیخ محمد حبیب الله شنقیطی، مدنی، مالکی، داستان تهنیت را در (کفایه
[ [ صفحه 196
الطالب فی حیاه علی بن ابی طالب) صفحه 28 از طریق ابن سمان، از براء بن عازب و از طریق احمد، از زید بن ارقم بلفظ مذکور
صفحه 122 از 246
ذکر کرده است.
بازگشت به آغاز مطلب
عید غدیر در اسلام
موضوع تهنیت، مبتنی بر صدور امر از مقام نبوت صلی الله علیه و آله و دست دادن به بیعت نامبرده با ابراز مسرت و خوشحالی
پیغمبر صلی الله علیه و آله باین جریان باظهار جمله: الحمد لله الذي فضلنا علی جمیع العالمین مضافا بر نزول آیه کریمه (چنانکه
دانستید) در این روز نمایان که در ضمن آن تصریح شده به اکمال دین و اتمام نعمت و خوشنودي پروردگار بانچه در این روز
وقوع یافته- و بر همین مبنی، طارق بن شهاب کتابی، هنگامی که در مجلس عمر بن خطاب حضور داشت، گفت: اگر این آیه
درباره ما نازل شده بود ما این روز را عید میگرفتیم، و این سخن او را احدي از حاضرین در آن مجلس انکار نکرد و حتی از عمر
کیفیتی مشهود گشت که حاکی از تصدیق سخن او بود- و اعلام این امر بعد از نزول آیه تبلیغ که در آن امري شبیه به تهدید در
صورت تاخیر تبلیغ این نص روشن براي احتراز از پیش آمدهاي انقلاب و تظاهرات متعصبانه ملت وجود داشت.. تمام این امور که
بدان اشاره شد این روز را تا حدي جلال و بزرگی و رفعت و بلندي بخشید که صاحب رسالت خاتمیه صلی الله علیه و آله و بعد از
او پیشوایان طریق هدایت (ائمه سلام الله علیهم) و پیروان آنها را از اهل ایمان غرق در شادمانی ساخت و اینست آنچه از عید گرفتن
مقصود ما است و بهمین معنی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اشعار فرموده بنا بروایتی که فرات بن ابراهیم کوفی (در قرن سوم) از
محمد بن ظهیر، از عبد الله بن فضل
[ [ صفحه 197
هاشمی از امام صادق علیه السلام از پدر و اجداد گرامیش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده که نبی اکرم صلی الله
علیه و آله فرمود: روز غدیر خم برترین عیدهاي امت من است و این همان روزیست که خداي تعالی مرا امر فرمود که برادرم علی
بن ابی طالب علیه السلام را بعنوان نشانه براي امت منصوب دارم تا بسبب انوار وجود او بعد از من راهنمائی شوند، و این همان
روزیست که خداوند در آن دین را کامل فرمود و نعمت خود را بر امت من در آن تمام نمود و دین اسلام را براي آنها دین
پسندیده اعلام فرمود. و در حدیثی که حافظ خرگوشی آنرا آورده (بشرحی که در صفحه 184 گذشت) فرمایش پیغمبر صلی الله
علیه و آله مشعر بر این امر است که فرمود: هنئونی. هنئونی- یعنی مرا تهنیت دهید. مرا تهنیت دهید. و امیرالمومنین علی بن ابی
طالب علیه السلام نیز شعار پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه و آله را پیروي نموده و شخصا نیز این روز را عید گرفته و در سالیکه عید
غدیر در روز جمعه واقع شده بود خطبه ایراد فرمود و از جمله فرمایشات آنجناب در خطبه مزبور این جمله است که فرمود ": ان الله
عز و جل جمع لکم معشر المومنین فی هذا الیوم عیدین عظیمین کبیرین و لا یقوم احدهما الا بصاحبه لیکمل عندکم جمیل صنعه و
یقفکم علی طریق رشده، و یقفو بکم آثار المستضیئین بنور هدایته، و یسلککم منهاج قصده، و یفور علیکم هنییء رفده فجعل
الجمعه مجمعا ندب الیه لتطهیر ما کان قبله و غسل ما اوقعته مکاسب السوء من مثله الی مثله و ذکري للمومنین و تبیان خشیه المتقین،
و وهب من ثواب الاعمال فیه اضعاف ما وهب لاهل طاعته فی الایام قبله، و جعله لا یتم الا بالایتمار لما امر به و الانتهاء عما نهی عنه،
و البخوع بطاعته فیما حث علیه و ندب الیه فلا یقبل توحیده الا بالاعتراف لنبیه صلی الله علیه و آله بنبوته، و لا یقبل دینا الا بولایه من
امر بولایته، و لا تنتظم اسباب طاعته الا بالتمسک بعصمه و عصم اهل ولایته فانزل علی نبیه صلی الله علیه و آله فی یوم الدوح ما بین
به عن ارادته فی خلصائه و ذي اجتبائه، و امره بالبلاغ و ترك الحفل باهل الزیغ و النفاق و ضمن له عصمته منهم... تا آنجا که فرماید:
صفحه 123 از 246
عود و ارحمکم الله بعد انقضاء مجمعکم بالتوسعه علی عیالکم و بالبر باخوانکم،
[ [ صفحه 198
و الشکر لله عز و جل علی ما منحکم، و اجمعوا، یجمع الله شملکم، و تباروا، یصل الله الفتکم و تهادوا نعمه الله کما منکم بالثواب فیه
علی اضعاف الاعیاد قبله او بعده الا فی مثله، و البر فیه یثمر المال و یزید فی العمر، و التعاطف فیه یقتضی رحمه الله و عطفه و هیئوا
لاخوانکم و عیالکم عن فضله بالجهد من وجودکم و بما تناله القدره من استطاعتکم، و ظهروا البشر فیما بینکم و السرور فی
ملاقاتکم. الخطبه.
ترجمه- همانا خداي عز و جل براي شما گروه اهل ایمان در این روز دو عید بزرگ و با عظمت راجع فرموده (جمعه- غدیر) که
هیچیک از این دو بدون آن دیگري برقرار و استوار نخواهد بود، این موهبت را بشما فرمود تا کردار شایسته و عنایت خود را درباره
شما کامل گرداند، و شما را بر طریق رشد و صلاح را دارد و بدنبال آنان که از نور هدایت او بهره مندند قرار دهد، و در شاهراه
مقصود حکیمانه خود براه اندازد، و عطایاي گواراي خود را بر شما بیفزاید، از این رو جمعه را مقرر فرمود براي اجتماع شما تا در
اثر این اجتماع، خود را از پلیدي هاي پیش از آن پاك و پاکیزه نمائید و آثار کثیف کسب هاي ناروا و ناپسند که در ظرف یک
هفته فاصله بین دو جمعه دامان شما را آلوده نموده شستشو نمائید این روز براي اهل ایمان یک یادآوري است، و نموداري از
خشیت پرهیزگاران است، و در این روز چند برابر پاداش کارهاي خوبی را که اهل طاعت در روزهاي دیگر اتیان نموده اند بشما
موهبت فرماید، و این روز را چنان قرار داده که حق آن ادا نشود مگر بانجام اوامر او، و خودداري از آنچه نهی فرموده، و مجاهدت
بسیار در انجام آنچه که بدان با تاکید دعوت نموده اینک اعتراف بیگانگی او پذیرفته نمیشود مگر با اعتراف بنبوت پیغمبر صلی الله
علیه و آله، و دینی پذیرفته نمیشود مگر با پذیرش ولایت آنکه بولایت اوامر فرموده، و موجبات اطاعت او فراهم نشود مگر با
پیوستن برشته او و آنانکه اهل ولایت اویند و بهمین مناسبت در روز غدیر خم بر پیغمبر خود صلی الله علیه و آله فرو فرستاد آنچه
[ [ صفحه 199
را که درباره مخلصین و برگزیدگان خود اراده فرموده بود و او را امر کرد بابلاغ و اینکه باهل شبهه و نفاق اعتنائی نکند و از
همکاري هاي آنان بر ضد حق اندیشه ننماید و مصونیت آنجناب را از کید منافقین تضمین فرمود...
تا آنجا که فرماید: خداوند شما را مشمول رحمت خود فرماید. هنگام بازگشت از این مجلس بر اهل بیت و عیالات خود توسعه
دهید و ببرادران خود نیکی کنید و خدا عز و جل را سپاسگذاري نمائید که شما را باین موهبت موفق فرموده و خود را باتفاق و
اجتماع وادارید تا خداوند جدائیهاي شما را جمع فرماید، و بطور متقابل با یکدیگر نیکی کنید تا خداي الفت و مهربانیهاي شما را با
یکدیگر پیوسته و ثابت گرداند و نعمت هاي الهی را بیکدیگر هدیه نمائید بپاس اینکه ثواب و پاداش اعمال شما را در این روز چند
برابر اعیاد دیگر قبل و بعد آن قرار داده، و این فضیلت را اختصاص بمثل امروز داده، و نیکی در این روز مال شما را پر بهره میکند
و بر عمر شما میفزاید، و مهربانی هاي متقابل شما در این روز موجب رحمت و عطوفت خداوند بشما میشود و براي برادران و اهل
خانه خود از آنچه خداوند بشما تفضل فرموده تا بتوانید مهیا سازید و تا آنجا که استطاعت دارید ببخشید و تا براي شما امکان دارد
در این کار بکوشید و با یکدیگر با چهره هاي گشاده و شادمانی روبرو شوید.. الخ
این روز (غدیرخم) را امامان عترت طاهره صلوات الله علیهم نیز معرفی فرمودند و آنرا عید نامیدند و همه مسلمین را بدان امر
صفحه 124 از 246
کردند، و فضیلت این روز و پاداش نیکوکاران در این روز را نشر فرمودند.
از جمله: در تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی در سوره مائده از جعفر بن محمد ازدي، از محمد بن حسین صائغ، از حسن بن علی
صیرفی، از محمد بزاز، از فرات بن احنف از ابی عبد الله علیه السلام روایت نموده گوید: بانحضرت عرض کردم: فداي تو شوم، آیا
براي مسلمین عیدي است که از عید فطر و اضحی و روز جمعه و روز عرفه افضل باشد؟ فرمود: بلی. افضل و اعظم و اشرف در نزد
خدا از حیث منزلت، آنروزي است که خداي متعال در آنروز دین خود را کامل نمود و این آیه را بر پیغمبر
[ [ صفحه 200
خود فرو فرستاد ": الیوم اکملت لکم دینکم، و اتممت علیکم نعمتی، و رضیت لکم الاسلام دینا " عرضکردم: آن چه روزي است؟
فرمود همانا پیغمبران بنی اسرائیل هر وقت میخواستند رشته وصیت و امامت را براي بعد از خود منعقد نمایند، پس از انجام آن،
آنروز را روز عید قرار میدادند، و این روز، روزي است که رسولخدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را منصوب فرمود و در آن
نازل شد آنچه که نازل شد و دین در آنروز کامل گردید، و نعمت در آنروز بر مومنین تمام گشت، عرض کردم: این روز در ایام
سال چه روزي است فرمود: ایام مقدم و موخر میشود گاه بروز شنبه اصابت میکند و گاه بروز یکشنبه... تا آخر ایام هفته. عرض
کردم: در این روز چه عملی براي ما سزاوار است که بجا آوریم؟ فرمود: این روز روز عبادت و نماز و شکر و ستایش پروردگار
است و روز ابراز مسرت و خوشحالی شما است در قبال نعمت ولایت ما که خداوند در این روز بر شما آن موهبت را بخشیده و
همانا من دوست دارم که شما در این روز روزه بدارید.
و در کافی تا یف ثقه الاسلام کلینی جلد 1 ص 303 از علی بن ابراهیم، از پدرش، از قاسم بن یحیی از جدش حسن بن راشد از ابی
عبد الله علیه السلام روایت نموده که گوید: بانحضرت عرضکردم: فدایت شوم، آیا جز دو عید (فطر و اضحی) براي مسلمین عیدي
هست؟ فرمود بلی. اي حسن، اعظم و اشرف از آن دو عید، گفتم: چه روزیست؟ فرمود: روزیکه امیرالمومنین علیه السلام در آنروز
براي مردم به پیشوائی منصوب گشت، گفتم: فدایت شوم، براي ما چه عملی سزاوار است که در آنروز انجام دهیم؟ فرمود: سزاوار
است یا حسن که در آنروز روزه بداري، و درود بر محمد و آل او صلی الله علیه و آله بسیار بفرستی، و در پیشگاه الهی بیزاري
بجوئی از آنها که ستم نمودند بر آنها، زیرا همانا پیغمبران علیهم السلام امر میفرمودند اوصیاء خود را تا روزي
[ [ صفحه 201
را که وصی آنها در آن روز بوصایت منصوب شده عید بگیرند، راوي گوید: عرض کردم: کسی که در این روز روزه بدارد پاداش
او چگونه است؟ فرمود: معادل پاداش شصت ماه روز داشتن.
و نیز در جلد 1 کافی ص 204 از سهل بن زیاد، از عبد الرحمن بن سالم از پدرش روایت کرده که گفت: از حضرت ابی عبد الله
علیه السلام سئوال نمودم: آیا براي مسلمین جز جمعه و اضحی و فطر عیدي هست؟ فرمود: آري، عیدي که حرمتش از عیدهاي
نامبرده زیادتر و بزرگتر است، عرض کردم: فدایت شوم آن چه عیدي است؟ فرمود روزي که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن
روز امیرالمومنین علیه السلام را منصوب داشت و فرمود: من کنت مولاه، فعلی مولاه، عرض کردم آن چه روزي بوده؟ فرمود: تو را
چه کار با اینکه چه روزي بوده؟ چه اینکه سال میگردد، ولی آن روز هجدهم ماه ذي حجه است، عرضکردم: ما، در این روز چه
عملی سزاوار است انجام دهیم؟ فرمود: در آنروز بوسیله روزه داشتن و عبادت بیاد خدا باشید و محمد صلی الله علیه و آله و آل او را
صفحه 125 از 246
یاد کنید، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله بامیرالمومنین علیه السلام امر فرمود که آنروز را عید بگیرند، و سایر پیغمبران نیز چنین
میکردند، و باوصیاء خود امیر میکردند که روز اعلام وصایت را عید بگیرند.
و باسنادش از حسین بن حسن حسینی، از محمد بن موسی همدانی، از علی بن حسان واسطی، از علی بن حسین عبدي روایت نموده
که گفت: شنیدم حضرت ابی عبد الله علیه السلام میفرمود: روزه روز غدیرخم در هر سال در نزد خداوند معادل است با یکصد حج
و یکصد عمره نیکوي پذیرفته شده و این روز بزرگترین عید الهی است الحدیث. و در (الخصال) استاد ما- شیخ صدوق- باسنادش
از مفضل بن عمر روایت کرده که گفت: بحضرت ابی عبد الله علیه السلام عرض کردم: براي مسلمین چند عید
[ [ صفحه 202
وجود دارد؟ فرمود: چهار عید، عرضکردم عیدین (فطر- اضحی) و جمعه را میدانم و میشناسم. فرمود: بزرگتر و شریفتر از آنها روز
هجدهم ذي الحجه است، و آن روزیست که رسولخدا صلی الله علیه و آله امیرالمومنین علیه السلام را بپا داشت و او را براي مردم
(بامامت و ولایت) منصوب فرمود، عرض کردم: براي ما در این روز چه تکالیفی هست؟ فرمود: واجب است بر شما روزه داشتن این
روز بعنوان شکر و ستایش خداوند با اینکه ذات اقدس او در خور اینست که در هر ساعت شکر و ستایش او انجام گیرد، و همچنین
سایر پیغمبران باوصیاء خود امر کردند که روزیرا که وصی آنها منصوب شده عید بگیرند.. الحدیث..
و در (المصباح) شیخ الطایفه- طوسی- صفحه 513 از داود رقی، از ابی هارون عمار بن حریز عبدي روایت نموده که گفت: در روز
هجدهم ذي الحجه بحضور ابی عبد الله شرفیاب شدم، آنجناب روزه دار بود، و بمن فرمود: این، روز بزرگی است، خداوند حرمت
این روز را بر اهل ایمان بزرگ داشته، دین آنها را در این روز کامل فرموده و نعمت خود را بر آنها تمام کرده و عهد و پیمانی را
که با اهل ایمان داشته تجدید فرموده، حضور آنجناب عرض شد: ثواب روزه داشتن این روز چیست؟ فرمود: این روز. روز عید و
روز خوشحالی و مسرت است و روزي است که بعنوان شکر و سپاسگزاري خداوند باید روزه داشت و همانا روزه داشتن این روز از
حیث فضیلت و پاداش معادل شصت ماه روزه داشتن ماههاي حرام (یعنی محترم) میباشد الحدیث..
و عبد الله بن جعفر حمیري از هارون بن مسلم. از ابی الحسن لیثی از ابی عبد الله علیه السلام روایت نموده که آنجناب بدوستان و
شیعیان خود که در محضر او بودند فرمود: آیا میشناسید روزیرا که خداوند بسبب آنروز اسلام را بلند مرتبه ساخت و
[ [ صفحه 203
مناره هاي دین را در آن آشکار فرمود، و آنروز را براي ما و براي دوستان و شیعیان ما عید قرار داده؟ گفتند: خدا و رسولش و
فرزند رسولش داناترند، آیا روز فطر است سرور ما؟ فرمود: نه، عرض کردند: آیا روز اضحی است فرمود: نه. و در عین حال این دو
روزیکه نام بردید روزهاي بزرگ و با شرافتی است. ولی روز تعیین مناره هاي دین از آندو روز بزرگتر و شریفتر است، و آن روز
هجدهم ذي الحجه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در بازگشت از حجه الوداع هنگامی که بغدیر خم رسید... تا آخر
حدیث.
و در حدیث حمیري است: بعد از نماز شکرانه روز غدیر در سجده میگوئی ": اللهم انا نفرج وجوهنا فی یوم عیدنا الذي شرفتنا فیه
بولایه مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلی الله علیه. "
فیاض بن محمد بن عمر طوسی در سال 259 در سن نود سالگی گفت که: حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام را
صفحه 126 از 246
در روز غدیر ملاقات نمود در حالیکه گروهی از خواص در محضر مبارکش بودند و آنها را براي افطار نزد خود نگاهداشته بود و
در عین حال- غذا و هدایا و لباس و حتی انگشتري و کفش براي خانه هاي آنها فرستاده بود و وضع زندگی آنها را (از حیث
معیشت) تغییر داده بود و همچنین وابستگان و نزدیکان خود را از هر جهت بوضع و صورت نوینی درآورده بود بطوریکه در کلیه
شئون زندگی و آلات و ادوات معمولی وضع جدید و نوینی بخود گرفته بودند که با روزهاي قبل فرق داشت و آنحضرت فضیلت و
سبقت این روز را براي آنها بیان میفرمود.
و در مختصر- بصائر الدرجات- باسناد از محمد بن علاء همدانی واسطی- و یحیی بن جریح بغدادي روایت نموده که آندو، در
ضمن حدیثی گویند: ما با هم قصد ملاقات احمد بن اسحاق قمی- نماینده حضرت ابی محمد عسکري را (در سال 260 وفات یافته)
در شهر قم نمودیم و درب خانه او را کوبیدیم، دختر کی عراقی در را گشود و از او درباره احمد بن اسحاق و قصد ملاقات او
سئوال نمودیم، دخترك عراقی گفت:
[ [ صفحه 204
آنجناب بمراسم عیدش مشغول است، زیرا امروز عید است، ما پس از این جریان با خود گفتیم: سبحان الله عیدهاي شیعه چهار
است: اضحی- فطر- غدیر- جمعه-. الحدیث..
هر قدر زندگانی کنی روزگار شگفتیها بتو نشان میدهد
بحث و کاوش در پیرامون حقیقت این عید تا اینجا این معنی را آشکار و اثبات نمود که این عید (غدیر خم) مربوط بتمام امت
اسلامی است (اختصاص بگروه خاصی ندارد) و تاریخ تاسیس این عید پیوسته است تا عهد پیغمبر صلی الله علیه و آله و از عهد
نبوي پیوسته رشته این عید از هر یک از اوصیاء پیغمبر صلی الله علیه و آله بوصی بعد اتصال داشته و پیشوایان دین مردم را از
فضیلت و شرافت این عید آگاه فرموده و مرتبه رفیعه این روز را هر یک از امناء وحی تصریح و اشعار فرموده اند، مانند امام ابو عبد
الله صادق و امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا بعد از جد گرامیشان امیرالمومنین صلوات الله علیهم.
این دو امام بزرگوار که در دوران زندگی خود بعظمت عید غدیر و اتصال آن بعهد نبوي صلی الله علیه و آله و سلم تصریح فرموده
اند هر یک در زمانی از این دنیا رفته اند که هنوز نطفه هاي آل بویه منعقد نشده بود و روایات آنها در تفسیر فرات و در کافی ثبت
گردیده که هر دو در قرن سوم تالیف شده، و همین روایات و اخبار مدارك شیعه و مصادر آنها است، که این روز از عهد قدیم و
دوران بس درازي بموجب سخنان طلائی صادر از کانهاي دانش و مصادر واقعی امور عید مسلمین بوده است.
حال که این مقدمه را دانستید و بدان توجه نمودید، اکنون با من بیائید تا از نویري و مقریزي در مقام پرسش برآئیم و سخنان و
نظریات بی پایه و خلاف واقع آنها را بررسی کنیم، دایر باینکه: این عید را معز الدوله علی بن بویه در سال 352 بوجود آورده
است!!!
نویري در کتاب " نهایه الارب فی فنون الادب " جلد 1 صفحه 177 ضمن ذکر عیدهاي اسلامی گوید:... و دیگر از اعیاد عیدي
است که شیعه بوجود آورده و
[ [ صفحه 205
صفحه 127 از 246
آنرا عید غدیر نامیده اند و سبب تشکیل برادري پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است با علی بن ابی طالب در آنروز- و غدیر
(گودالی است که) چشمه آبی در آن ریخته میشود و دور آن درختان بزرگ و بهم پیچیده اي وجود دارد و بین غدیر (گودال
مزبور) و چشمه آب مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله است و روزي که آنرا روز عید قرار داده اند هجدهم ذي الحجه است،
زیرا در سال دهم از هجرت که حجه الوداع در آن سال انجام یافته در چنین روزي برقراري آئین برادري فیما بین مسلمین صورت
گرفته، شیعه شب آنروز را بنماز و عبادت میگذرانند و در بامداد آنروز تا قبل از ظهر دو رکعت نماز بجا میاورند و رویه و شعارشان
در این روز پوشیدن لباس نو و آزاد کردن بردگان و نیکی حتی به بیگانگان و قربانی کردن گوسفندان است.
و اول کسیکه این عید را ابداع نموده، معز الدوله، ابوالحسن علیه بن بویه است بشرحی که در اخبار مربوط باو و وقائع سال 352
انشاء الله ذکر خواهیم نمود، و در قبال این عید که شیعه بوجود آورد و آنرا بعنوان یکی از سنن (و آداب مذهبی) ادامه داد، عوام
اهل سنت هم در سال 389 روز سروري نظیر آن براي خود اختراع نمودند و آنروز هشت روز بعد از عید شیعه است و گفتند که در
چنین روزي داخل شدن رسول خدا صلی الله علیه و آله با ابوبکر صدیق در غار صورت گرفته و مراسمی را در آن روز مشتمل بر
آرایش و نصب قبه ها و افروختن آتش اجراء کردند!
و مقریزي در جلد 2 " خطط " صفحه 222 چنین نگاشته گوید: عید غیر (قبلا) عید شرعی نبوده و از پیشینیان امت آنها که روش و
عملشان مورد پیروي مردم بوده چنین عیدیرا اجرا نمیکرده اند و نخستین زمانی که در اسلام این عید (غدیر خم) معرفی و در عراق
مراسم آن اجراء شده عهد و زمان معز الدوله علی بن بویه بوده است چه نامبرده در سال 352 هجري این روز (غدیر) را عید معرفی
کرد و از آنروز شیعه ها آنرا عید گرفتند.. اه
من چه میتوانم بگویم درباره کسی از اهل کاوش و تحقیق که از تاریخ شیعه مطالبی مینگارد پیش از آنکه بر حقائق آن وقوف یابد
یا حقیقت امر را دانسته
[ [ صفحه 206
ولی هنگام نگاشتن آنرا فراموش میکند آیا با وقوف بر حقائق امر- در نتیجه تدبریکه شب هنگام بکار رفته از ذکر آن حقایق صرف
نظر مینماید یا اینکه چیزي را می گوید بدون آنکه آنرا درك کند یا باکی ندارد بانچه میگوید؟... بسیار جاي شگفتی است!
مگر؟ این مسعودي، (مورخ شهیر) که در سال 346 وفات یافته نیست که در کتاب " التنبیه و الاشراف " ص 221 مینگارد: و
فرزندان علی رضی الله عنه و پیروان او این روز را بزرگ میشمارند؟ مگر این کلینی که حدیث عید غدیر را در کافی روایت میکند
در سال 329 وفات نیافته؟ و یا پیش از او فرات بن ابراهیم کوفی نیست، که در طبقه استادان ثقه الاسلام کلینی نامبرده قرار دارد. و
از مفسرین بنام است که حدیث غدیرخم را در تفسیرش که نزد ما موجود است روایت نموده؟ این علماء و کتب حدیث آنها قبل از
تاریخی که نویري و مقریزي عنوان میکنند (قبل از سال 352 (وجود داشته اند مگر؟ این فیاض بن محمد بن عمر طوسی نیست که
وجود عید غدیرخم و سابقه آن را در سال 259 خبر داده و خود در محضر امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام که (در سال 203
(وفات یافته حضور داشته که آنحضرت این روز را عید گرفته و سابقه ممتد این عید و فضیلت آنرا (بر اعیاد دیگر اسلام) ذکر
فرموده است؟ و آنرا از پدرانش تا منتهی به امیرالمومنین علیه السلام میشود روایت فرموده است؟
و امام صادق علیه السلام که در سال 148 وفات یافته اصحاب خود را بتمام این امور تعلیم فرموده و بانها خبر داده که رویه و سنن
پیغمبران صلی الله علیه و آله این بوده، روزیرا که در آن جانشین خود را منصوب مینموده اند عید میگرفته اند چنانکه سنت بر این
در میان ملوك و پادشاهان که روز تاجگذاري و استقرار بر تخت پادشاهی خود را عید میگرفتند جاري بوده است؟
صفحه 128 از 246
حتی ائمه دین اسلام علیهم اجمعین در اعصار قدیمه (هر یک در عهد و زمان خود) شیعیان خود را بوظایف مخصوصه این روز امر
میفرمودند و آنها را وادار میفرمودند
[ [ صفحه 207
بعبادات و طاعات خاصه و کارهاي نیک و دعاهاي مخصوص باین روز؟ و حدیث مخصوصی که از مختصر " بصائر الدرجات"
ذکر شد بالصراحه اشعار دارد بر اینکه این روز در اوایل قرن سوم هجري از جمله اعیاد چهارگانه شیعه بوده است.
اینست حقیقت این عید (غدیر) ولی این دو مرد، براي اینکه طعن بر شیعه بزنند این حقیقت را با همه سوابقی که از صلحاي پیشین
بوده انکار نموده و آنرا بعنوان یک بدعت تازه به معز الدوله نسبت داده اند و پنداشته اند که تاریخ شناسان متتبع بر این خیانت
واقف نمیشوند و بحساب ناروائی هاي آنها نمی رسند؟
فوقع الحق و بطل ما کانوا یعملون، فغلبوا هنالک و انقلبوا صاغرین سوره اعراف: 117 و 116
[ [ صفحه 208
تاجگذاري روز غدیر
بشرحی که از مجموع واردات عامه و خاصه مذکور افتاد دانستید که، صاحب مقام شامخ خلافت براي سلطنت اسلامی تعیین شد و
مقام ولایت عهد نبوي بدو واگذار گردید...
اکنون، همانطور که سیره ملوك و پادشاهان است. شایسته و سزاوار بوده که مراسم تاج گذاري نیز انجام پذیرد، تاج پادشاهان فرس
آرایش صوري داشته و شان و روش آنان این بوده که تاج هاي جواهر نشان که با دانه هاي نفیس و گرانبها آراسته شده و بر سر
گذارند، ولی بجاي آن افسر دیهیم، عرب را این اشعار بوسیله (عمامه) صورت می گرفت، چه آنکه عمامه در عرف عرب لباس و
نشانه بزرگان و اشراف قوم بوده و لذا از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده است که: العمائم تیجان العرب یعنی: عمامه ها بمنزله
تاج و دیهیم عرب است، این حدیث را قضاعی و دیلمی روایت کرده اند و سیوطی در جلد 2 " جامع الصغیر " صفحه 155 صحت
آنرا تایید کرده و ابن اثیر در " النهایه " آنرا آورده است.
مرتضی حنفی زبیدي در جلد 2 " تاج العروس " ص 12 گوید: تاج: یعنی، اکلیل و فضه و عمامه، و لغت اخیره بنا بر تشبیه است-
جمع تاج: تیجان و اتواج است، و عرب، عمامه را تاج مینامد، و در حدیث وارد است، العمائم تیجان العرب. که جمع تاج است و آن
چیزیست که از طلا و جواهر براي پادشاهان ساخته میشود، مقصود او اینست که: عمامه ها بمنزله تاجهاي پادشاهان است، چه؟
عرب اکثرشان در بادیه ها و صحراها سر برهنه اند و یا نوعی از پوشش بر سر آنها است و عمامه در میان آنها کم است، و اکالیل
تاجهاي پادشاهان عجم است- و توجه. یعنی باو سروري داد و عمامه بر سر او نهاد.
[ [ صفحه 209
و در جلد 8 ص 410 مذکور است که بر سبیل مجاز گفته میشود: عمم بضم اول، عمامه بر سر او نهاده شد بمعنی: سود، یعنی
صفحه 129 از 246
سروري یافت، زیرا تاجهاي عرب عمامه ها است، پس همانطور که در زبان عجم گفته شده: تاج گذاري کرد در زبان عرب گفته
شده: عمامه بر سر او نهاد، و نیز گفته که در عرب وقتیکه تاج بر سر کسی گذاردند گفته میشود معمم، و رسم در میان عرب چنین
بود: هنگامی که مردي را بسروري و آقائی منصوب میداشتند عمامه سرخی بر سر او می نهادند، ولی فرس چون تاج بر سر
پادشاهانشان میگذاردند باو میگفتند متوج: یعنی تاج گذاري شده.
و شبلنجی در " نور الابصار " ص 25 "- صاحب التاج " را از جمله القاب رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر نموده و سپس گفته:
مراد عمامه است، یعنی دارنده عمامه، زیرا عمامه ها تاج هاي عرب است، چنانکه در حدیث آمده، بنابراین اساس و مبنی در آنروز
(روز غدیر خم) رسول خدا صلی الله علیه و آله عمامه بر سر علی علیه السلام گذارد بهیئت خاصی که مشعر بر عظمت و جلال
آنجناب بود. آري. رسول خدا صلی الله علیه و آله بوسیله عمامه خود که نام آن " سحاب " بود بدست مبارك خود در آن اجتماع
عظیم علی علیه السلام را تاج گذاري فرمود و با این عمل اشعار باین معنی فرمود که شخص تاج گذاري شده (علی علیه السلام)
بمقام امارت نظیر امارت خود برانگیخته و منصوب گشته، با این فرق که علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله ابلاغ
میکند و قایم مقام آنحضرت است بعد از او.
حافظ، عبد الله بن ابی شیبه و ابو داود طیالسی و ابن منیع بغوي و ابوبکر بیهقی، بطوریکه در جلد 8 " کنز العمال " ص 60 مذکور
است از علی علیه السلام روایت نموده اند که فرمود: در روز غدیر خم رسول خدا صلی الله علیه و آله عمامه اي بر سر من پیچید و
قسمتی از آنرا از پشت سرم افکند و در لفظ روایتی چنین مذکور است: طرفی از عمامه را بر دوشم افکند، سپس پیغمبر اکرم فرمود:
همانا خداوند در روز بدر و حنین مرا
[ [ صفحه 210
بوسیله فرشته هائی یاري و کمک فرمود که آن فرشتگان عمامه هائی باین کیفیت بر سر داشتند، و فرمود: همانا عمامه فاصله و
حائلی است بین کفر و ایمان، و این حدیث را سید احمد قشاشی در کتاب " السمط المجید " از طریق سیوطی از اعلام چهارگانه
روایت نموده است.
و در جلد 8 " کنز العمال " ص 60 مذکور است که از مسند عبد الله بن شخیر از عبد الرحمن بن عبدي بحرانی از برادرش عبد
الاعلی بن عدي روایت شده که: همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی بن ابی طالب علیه السلام را نزد خود خواند و
سپس عمامه بر سر او بست و طرفی از آنرا از پشت سر او افکند، (دیلمی).
و از حافظ دیلمی، از ابن عباس روایت شده که گفت: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله عمامه سحاب را بر سر علی علیه السلام
نهاد باو فرمود: یا علی، العمائم تیجان العرب. یعنی عمامه ها تاجهاي عربند.
و از ابن شاذان از طریق شیوخ او از علی علیه السلام رسیده که: همانا پیغمبر صلی الله علیه و آله بدست خود عمامه بر سر آنجناب
نهاد و گوشه آنرا از پشت سر و از جلوي او در آورد و در جلو و عقب او دنباله قرار داد، سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله باو فرمود:
روي خود را برگردان، چنین کرد، سپس فرمود: با من روبرو شو، اطاعت کرد، در این موقع پیغمبر صلی الله علیه و آله رو باصحاب
نمود و فرمود: تاج هاي فرشتگان چنین است، و حافظ، ابو نعیم در " معرفه الصحابه " و محب الدین طبري، در جلد 3 " الریاض
النضره " ص 217 از عبد الاعلی بن عدي نهروانی با ذکر سند آورده اند، که رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیر خم علی علیه
السلام را بسوي خود خواند، و عمامه بر سر او نهاد
صفحه 130 از 246
[ [ صفحه 211
و گوشه آنرا از پشت سرش افکند، و این روایت را علامه زرقانی در جلد 5 " شرح المواهب " ص 10 ذکر نموده.
و شیخ الاسلام حموینی در باب دوازدهم از " فراید السمطین " از طریق احمد بن نیع باسنادیکه عده اي از حفاظ و ارباب دقت نظر
در آن هستند از ابی راشد از علی علیه السلام روایت نموده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانا خداي عز و جل
مرا در بدر و حنین بفرشتگانی یاري فرمود که چنین عمامه اي بر سر داشتند، و این (عمامه) سد و حائلی است بین مسلمین و
مشرکین، این سخن را پیغمبر صلی الله علیه و آله هنگامی بعلی علیه السلام فرمود که در روز غدیر عمامه بر سر آنجناب نهاد و
طرفی از آنرا بدوش آنجناب افکند، و باسناد دیگري از طریق حافظ ابی سعید شاشی (شرح حال او در جلد 1 ص 170 گذشت)
روایت کرده که: رسول خدا صلی الله علیه و آله عمامه خود (موسوم به سحاب) را بر سر علی بن ابی طالب علیه السلام نهاد و دو
طرف آنرا از جلو و عقب او افکند، سپس فرمود: رو بمن کرد، آنحضرت رو نمود، بعد فرمود پشت بمن کن، آنحضرت پشت نمود،
سپس فرمود: فرشتگان به نزد من چنین آمدند.
این روایت را بهمین لفظ، جمال الدین زرندي حنفی در (نظم درر السمطین) و جمال الدین شیرازي، در اربعین خود، و شهاب
الدین احمد، در توضیح الدلایل روایت نموده و این جمله را افزوده اند: سپس پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله.
و حموینی باسناد دیگر از طریق حافظ ابی عبد الرحمن ابن عایشه از علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: رسول خدا صلی الله
علیه و آله در روز غدیر خم عمامه اي بر سر من نهاد و حاشیه آنرا بر شانه ام افکند و فرمود: همانا خداوند در روز بدر و حنین مرا
یاري کرد بفرشتگانی که چنین عمامه بر سر داشتند، و بهمین لفظ
[ [ صفحه 212
حدیث مذکور را، ابن صباغ مالکی در " الفصول المهمه " ص 27 و حافظ زرندي در " نظم درر السمطین " و سید محمود قاري
مدنی در " الصراط السوي " روایت نموده اند.
فایده: ابوالحسین ملطی در " التنبیه و الرد " ص 26 چنین گوید: گفتار رافضیان، باینکه: علی در سحاب است- منشاء آن، سخن
پیغمبر صلی الله علیه و آله است بعلی علیه السلام که روي بسوي من کن در حالتیکه او عمامه پیغمبر صلی الله علیه و آله را که
موسوم به سحاب بود بر سر داشت، در این هنگام پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: بتحقیق، علی علیه السلام آمد در حالیکه، در
سحاب است، یعنی عمامه ایرا که نامش سحاب است، پوشیده و رافضیان این موضوع را بغیر معنی خود تاویل نمودند!
و بطوریکه در " بحر الزاخر " ص 215 مذکور است، غزالی گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله عمامه اي داشت که سحاب نامیده
میشد، و آنرا بعلی علیه السلام بخشید، و چه بسا علی علیه السلام با این عمامه ظاهر میشد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
اتاکم علی فی السحاب- یعنی علی بسوي شما آمد در حالتیکه در سحاب است، و حلبی در جلد 3 " السیره الحلبیه " ص 369 گوید
پیغمبر صلی الله علیه و آله عمامه اي داشت که آنرا سحاب مینامیدند، آنرا بعلی بن ابی طالب کرم الله وجهه پوشانید، و چه بسا که
علی کرم الله وجهه با آن عمامه ظاهر میشد و پیغمبر صلی الله علیه و آله میفرمود: علی بسوي شما آمد در حالیکه در سحاب است، و
مقصود آنحضرت همان عمامه بود که آنرا باو بخشیده بود.
امینی گوید: آنچه به شیعه نسبت داده میشود در گفتار این جمله (علی فی السحاب) همین معنی است، و- احدي از شیعه هیچگاه
صفحه 131 از 246
معنی دیگري براي این جمله در نظر نگرفته چنانکه ملطی گمان برده بلکه مردمانی این جمله را بمعناي دیگري تاویل و آنرا بر سبیل
افترا و تهمت بما نسبت داده اند، حساب
[ [ صفحه 213
خیانت و افتراء آنها در دست خدا است.
بنابر آنچه ذکر شد، این روز تاجگذاري فرخنده ترین روز است در اسلام و بزرگترین روز جشن و سرور است براي دوستداران
امیرالمومنین علیه السلام، همانطور که براي دشمنان و بد اندیشان روز غم و غصه و کینه اندوزي است.
وجوه یومئذ مسفره، ضاحکه مستبشره، و وجوه یومئذ علیها غبره، ترهقها قتره
"سوره عبس"
[ [ صفحه 214
سخنی چند از حفاظ حدیث و صحابان نظر پیرامون سند حدیث
در بکار بستن این بحث، نه درباره درستی، و صحت حدیث، و نه بمنظور اثبات تواتر آن نیاز و داعی براي ما وجود نداشته، چه
آنکه خود حدیث فی حد ذاته با واقعیت خود از هر گونه دلیل و استدلال بی نیاز است، کرا میرسد که صحت آنرا منکر شود؟ در
حالیکه بسیاري از رجال سند آن آنانی هستند که در صحیح مسلم و صحیح بخاري نامشان ثبت و مورد اعتماد و ثقه بودن آنها تایید
شده؟، و کدام عنصر لجوج و عناد پیشه را امکان آن هست که تواتر لفظی (در جمله حدیث) و تواتر معنوي (در تفاصیل) و تواتر
اجمالی آن را در تمام شئون آن رد یا انکار نماید؟ در حالیکه دور و نزدیک بوقوع آن گواه و در روایت آن اتفاق نموده اند و اکثر
مولفین در حدیث و تاریخ و تفسیر و کلام آنرا در مولفات خود ثبت و ضبط نموده اند و گروه دیگر این داستان را جداگانه تدوین
نموده و تالیفاتی ببار آورده اند، و خلاصه آنکه این واقعه از هنگامی که منادي رشد و سعادت بشر با صداي روح فزاي خود آن را
اعلام فرموده در فضاي احساسات و مسامع خلق تا عصر حاضر طنین افکنده و در آینده نیز بمرور قرنها و گذشتن زمان برقرار و
جاودان است، و هر کس در قبال چنین حقیقت در مقام تردید یا انکار برآید بمانند کسی است که خورشید تابان را نادیده بگیرد و
اشعه جهان آراي آن را انکار نماید بنابراین انگیزه ما در ایراد این بحث فقط بیان این حقیقت ثابت است که هم آهنگی و اتفاق
همگان (مولف و مخالف) را نسبت باین حقیقت آشکار و مهم نشان دهیم که عموما بر صحت و تواتر این داستان اذعان نموده اند،
تا خوانندگان بدانند، هر کس از این شاهراه منحرف شود از مسیر مستقیم حقیقی جدا شده و از وجهه مورد اتفاق و اجتماع امت
اسلامی رو گردانده در حالیکه خود معتقد و معترف است که امت
[ [ صفحه 215
اسلامی بر یک امر خبط و خلاف واقع اجتماع و اتفاق نمیکند.
اینک از جمله بزرگان علماء و حفاظ که به صحت این حدیث تصریح نموده اند:
صفحه 132 از 246
-1 حافظ، ابو عیسی ترمذي متوفاي 279 در جلد 2 صحیح خود در ص 298 بعد از ذکر حدیث مزبور گوید: این حدیث، حسن و
صحیح است.
-2 حافظ، ابو جعفر طحاوي، متوفاي 279 در جلد 2 " مشکل الاثار " در ص 308 گوید: ابوجعفر گفته: منکري در مقام دفع ورد
این حدیث برآمده و پنداشته که وقوع این امر ممکن نیست و اشعار نموده که هنگام بیرون شدن پیغمبر صلی الله علیه و آله از مدینه
بمنظور حج که در راه خود از غدیر خم در جحفه گذشته، علی علیه السلام با آنحضرت نبوده است!!
و در این باره حدیثی را که احمد باسنادش براي ما روایت کرده ذکر نموده وي گفت: حدیث نمود ما را جعفر بن محمد علیهما
السلام از پدرش که فرمود بر جابر بن عبد الله داخل شدیم ذکري از حدیث خود در خصوص حج پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله
بمیان آورد و سپس گفت: علی علیه السلام شتر قربانی پیغمبر صلی الله علیه و آله را از یمن آورد، و سپس بقیه حدیث را ذکر
نموده.
ابوجعفر گفته، اسناد این حدیث صحیح است و احدي را نسبت براویان آن طعنی نیست و در آن حدیث چنین است که این سخن
رسول خدا صلی الله علیه و آله بعلی علیه السلام در غدیر خم هنگام بازگشت آنجناب از حج خود بمدینه بوده، نه هنگام خروج از
مدینه براي حج و این گوینده منکر بپندار خود گفته که این حدیث در مورد این داستان از سعد بن ابی وقاص روایت شده و این
سخن رسولخدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم هنگامی خروج او از مدینه بسوي حج بوده نه در بازگشت از حج بسوي مدینه.
ابوجعفر گوید: صحیح در این موضوع اینست که: حکم این روایت
[ [ صفحه 216
را از عایشه دختر سعد نگرفته و بلکه آنرا از مصعب بن سعد گرفته، و همچنین غیر لیث آنرا روایت کرده، کسی که در ضبط روایت
بصیر و مورد اعتماد است و قول او در آن حجت است، و او شعبه بن حجاج است.
-3 فقیه، ابو عبد الله محاملی بغدادي، متوفاي 330 صحت این حدیث را در امالی خود بطوریکه در ج 1 ص 103 گذشت تایید
نموده.
-4 ابو عبد الله حاکم متوفاي 405 روایت مزبور را بطرق متعدد آورده و در " المستدرك " صحت آنرا تایید کرده چنانکه در محل
خود گذشت.
-5 ابو محمد، احمد بن محمد عاصمی در " زین الفتی " گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه، فعلی مولاه، و
این حدیثی است که امت اسلامی آنرا با پذیرش دریافت نموده و با اصول موافق است، سپس آنرا بطوریکه در محل خود گذشت
بطرق مختلف روایت نموده.
-6 حافظ، ابن عبد البر قرطبی، متوفاي 463 در جلد 2 " الاستیعاب " ص 373 بعد از ذکر حدیث مواخات (اعلام و اجراء آئین
برادري) و دو حدیث (رایت) و (غدیر) گوید: همه اینها اخباري است که به ثبوت رسیده.
-7 فقیه، ابوالحسن ابن المغازلی شافعی، متوفاي 483 در کتاب خود " المناقب " بعد از آنکه حدیث مزبور را از استاد خود
ابوالقاسم فضل بن محمد اصفهانی روایت کرده گوید: ابوالقاسم گفت این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله صحیح است و
آنرا حدود یکصد تن روایت نموده اند که از جمله آنها عشره مبشره است، و این حدیثی است ثابت و هیچ نقص و علتی براي آن
بنظر نرسیده، علی علیه السلام مخصوص و متفرد باین فضیلت است و احدي در این فضیلت با آنجناب شریک نبوده است.
-8 حجه الاسلام ابو حامد غزالی متوفاي 505 در " سر العالمین " ص 9 گوید: برهان و حجت چهره گشود و تمام فرق (امت
صفحه 133 از 246
اسلامی) اتفاق نمودند بر متن حدیث از خطبه او (رسول خدا صلی الله علیه و آله) در روز غدیر خم باتفاق جمیع که آنحضرت
میفرمود ": من کنت مولاه فعلی مولاه " سپس، عمر گفت: به. به... تا آخر
[ [ صفحه 217
داستان، تمام سخن در مفاد حدیث انشاء الله خواهد آمد.
-9 حافظ، ابو الفرج، ابن جوزي حنبلی، متوفاي 597 در " المناقب " گوید: علماء تاریخ اتفاق دارند بر اینکه داستان غدیر بعد از
بازگشت پیغمبر صلی الله علیه و آله از حجه الوداع در هجدهم ذي حجه بوده، در حالیکه از صحابه و صحرانشینان و ساکنین اطراف
مکه و مدینه یکصد و بیست هزار تن با آنجناب بودند، و این گروه کسانی بودند که با پیغمبر صلی الله علیه و آله حجه الوداع را
درك نمودند و این سخن را از او شنیدند و شعرا در این موقع و راجع باین داستان اشعار بسیار سرودند.
-10 ابو المظفر، سبط ابن جوزي، حنفی، متوفاي 654 در تذکره خود در ص 18 بعد از ذکر حدیث غدیر و بیان آغاز و انجام آن و
تهنیت عمر، بطرق متعدد گوید: و همه این روایات را احمد بن حنبل در " الفضایل " با تفصیل بیشتري بررسی و روایت نموده، بنا
بر این هر گاه گفته شود: روایتی که مشتمل بر این سخن عمر رضی الله عنه: اصبحت مولاي و مولی کل مومن و مومنه میباشد
ضعیف است، پاسخ آن اینست که: این روایت صحیح است، و ضعیف همانا روایتی است که آنرا، ابوبکر احمد بن ثابت خطیب از
عبد الله بن علی بن بشر، از علی بن عمر دار قطنی از ابی نصر حبشون بن موسی بن ایوب خلال تا می رساند آنرا به ابی هریره (بطور
مرفوع- یعنی- بدون ذکر بقیه راویان) روایت کرده و در پایان آن گفته: چون پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه
فعلی مولاه، این آیه نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، گفته اند، حبشون بتنهائی
این حدیث را آورده، و ما میگوئیم: بحدیث حبشون استدلال نکرده ایم، و بلکه استدلال ما بحدیثی است که احمد در " الفضایل"
از براء بن عازب روایت نموده و اسناد آن صحیح است، تا آنجا که گوید: علماء تاریخ متفقند بر اینکه داستان غدیر بعد از مراجعت
پیغمبر صلی الله علیه و آله از
[ [ صفحه 218
حجه الوداع در هجدهم ذي الحجه وقوع یافته که در میان جمع صحابه که یکصد و بیست هزار تن بودند فرمود: من کنت مولاه
فعلی مولاه،.. تا آخر حدیث. پیغمبر صلی الله علیه و آله باین مطالب با عبارات واضح تصریح فرموده نه تلویح و اشاره انتهی و
بزودي تتمه سخنش در مبحث " مفاد حدیث " انشاء الله ذکر خواهد شد.
-11 ابن ابی الحدید معتزلی، متوفاي 655 در جلد 2 شرح نهج البلاغه ص 449 حدیث تهنیت را از جمله اخباریکه در فضایل
امیرالمومنین شیوع و اشتهار دارد بشمار آورده، در ص 148 از او مستفیض و شایع بودن داستان احتجاج امیرالمومنین علیه السلام در
روز شوري که در آن حدیث غدیر ذکر شده گذشت.
-12 حافظ، ابو عبد الله گنجی شافعی، متوفاي 658 ، در " کفایه الطالب " ص 15 بعد از ذکر حدیث از طرق احمد گوید: احمد در
مسند خود این حدیث را چنین آورده و کافی است که مثل او یکراوي آنحدیث را بسند واحد بیاورد تا چه رسد باینکه تمام طرق
روایت را چنین پیشوائی جمع آوري کند و بعد از آنکه حدیث مزبور را از طرق حافظ ابی عیسی ترمذي (در جامع خود) روایت
نموده گوید: حافظ دار قطنی طرق این روایت را در جزء (مستقلی) جمع نموده، و حافظ ابن عقده کوفی کتاب جداگانه اي در این
صفحه 134 از 246
باره تالیف نموده، و اهل سیر و تواریخ داستان غدیرخم را روایت نموده اند و محدث شامی در کتاب خود آنرا بطرف مختلفه از
تعدادي از صحابه و تابعین نقل و ذکر نموده، این موضوع را استادان بطور عالی بمن خبر دادند، و حافظ نامبرده (گنجی) داستان
مزبور را در ص 17 باسنادش از محاملی روایت نموده سپس خود گوید این حدیث مشهور و حسن است و راویان مورد اعتماد و ثقه
آنرا روایت نموده اند، و پیوستگی این اسنادها بیکدیگر برهانی است در صحت نقل.
-13 شیخ ابو المکارم، علاء الدین سمنانی، متوفاي 736 در " عروه الوثقی " گوید: و رسول خدا صلی الله علیه و آله بعلی (علیه
السلام و سلام الملائکه الکرام) فرمود:
[ [ صفحه 219
انت منی بمنزله هارون من موسی و لکن لا نبی بعدي و در غدیرخم بعد از حجه الوداع در حالیکه شانه او را گرفته بود در حضور
گروهی از مهاجر و انصار فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
و این حدیثی است که همگان بصحت آن اتفاق دارند، بنابراین، علی علیه السلام سرور اولیاء شد و قلب او بر قلب محمد علیه التحیه
و السلام بود، و بهمین راز، سرور صدیقین یار غار پیغمبر صلی الله علیه و آله ابوبکر اشاره نموده، در آنهنگام که ابی عبیده ابن
جراح را بسوي علی علیه السلام براي حضور در نزد خود فرستاد و گفت: اي ابا عبیده تو امین این امت هستی، من تو را بسوي کسی
میفرستم که با آنکه دیروز او را از دست دادیم (یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله) هم مرتبه است، و بنابراین سزاوار و شایسته است
که در نزد او با ادب نیکو سخن بگوئی تا پایان گفتار طولانی او.
-14 شمس الدین ذهبی شافعی، متوفاي 748 ، چنانکه در مقدمه ج 1 ص 146 گذشت نامبرده کتاب جداگانه اي در موضوع داستان
غدیر تشکیل داده و در " تلخیص المستدرك " حدیث مزبور را بطرق مختلف ذکر نموده و تعدادي از طرق آنرا صحیح اعلام
کرده و این گفتار او خواهد آمد که گفته: صدر حدیث متواتر است و من یقین دارم که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنرا (مراد
جمله: من کنت مولاه... است) فرموده، اما، جمله " اللهم وال من والاه " زیادتی است که در عین حال اسناد آن قوي است و
گروهی از اعلام محدثین اعتماد بصحت آن نموده اند چنانکه بکلمات بعض از آنها قریبا واقف خواهید شد.
-15 حافظ، عماد الدین ابن کثیر شافعی دمشقی، متوفاي 774 در جلد 5 تاریخش در ص 209 از سنن حافظ نسائی از محمد بن مثنی
از یحیی بن حماد از ابی عوانه از اعمش (سلیمان) از حبیب بن ثابت از ابی الطفیل از زید بن ارقم بلفظی
[ [ صفحه 220
که در ج 1 ص 64 بطریق نسائی مذکور شد. این حدیث را روایت نموده سپس گوید: نسائی در نقل این روایت از این جهت
منحصر بفرد است (یعنی غیر از او بدین لفظ روایت نکرده)، و استاد ما ابو عبد الله ذهبی گفته است که این حدیث صحیحی است، و
حدیث مناشده در رحبه را روایت نموده و گفته، اسناد این حدیث نیکو است و آنرا بطرق احمد از زید روایت کرده و گوید: اسناد
آن نیکو و رجال آن با شروط سنن مطابق و ثقه هستند و ترمذي در موضوع ریث حدیثی را بدین سند تصحیح نموده و حدیث
مذکور را بطریق ابن جریر طبري از سعد بن ابی وقاص روایت نموده و از قول ذهبی گفته که این حدیث حسن و غریب است و آنرا
بطریق دیگر از جابر ابن عبد الله روایت نموده و از قول ذهبی گفته که این حدیث حسن است و آنرا بطریق دیگر نیز روایت کرده و
صفحه 135 از 246
سپس از قول ذهبی گفته که: صدر حدیث متواتر است (یعنی جمله: من کنت مولاه فعلی مولاه.. (و من بیقین میدانم که رسول خدا
صلی الله علیه و آله آنرا فرموده، و اما جمله ": اللهم وال من والاه ".. زیادتی است که در عین حال اسناد آن قوي است.
104 حدیث مربوط به رکبان را که قبلا از طریق - -16 حافظ، نور الدین هیثمی متوفاي 807 در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 109
احمد و طبرانی مذکور افتاد روایت کرده سپس گوید: رجال احمد ثقه هستند، و داستان مناشده را از طریق احمد از ابی الطفیل
روایت نموده و گفته رجال آن رجال صحیح می باشد، جز، فطر و نامبرده ثقه است و داستان مزبور را از طریق دیگر احمد از سعید
بن وهب روایت کرده و گفته رجال آن رجال صحیح میباشد، و آنرا از طریق بزار از سعید و زید
[ [ صفحه 221
روایت نموده سپس گفته: رجال آن رجال صحیح است، مگر فطر و نامبرده ثقه است، و آنرا از طریق ابی یعلی از عبد الرحمن بن
ابی یعلی روایت نموده و رجال آنرا توثیق نموده است، و آنرا از طریق احمد از زیاد بن ابی زیاد روایت نموده و رجال آنرا توثیق
نموده، و از حبشی بن جناده. از طریق طبرانی روایت نموده و رجال آنرا توثیق کرده و بطرق و اسنادهاي دیگر نیز روایت کرده و
بصحیح بودن آن طرق و ثقه بودن رجال آنها تصریح نموده بطوري که در محل خود گذشت.
-17 شمس الدین جزري شافعی، متوفاي، 833 حدیث غدیر را بهشتاد طریق روایت نموده و رساله خود را بنام " اسنی المطالب"
که بچاپ رسیده تنها در اثبات تواتر حدیث مزبور تالیف نموده است.
و بعد از ذکر داستان مناشده امیرالمومنین علیه السلام در رحبه گفته که: این حدیث از این وجه حسن است و از وجوه بسیار که
متواترا از امیرالمومنین رضی الله عنه رسیده صحیح است، و از پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز متواترا رسیده که گروه بسیار از گروه
بسیار آنرا روایت نموده اند و کسی که بدون اطلاع در این علم (علم حدیث) خواسته این حدیث را ضعیف قلمداد کند قابل اعتنا و
جایز اعتبار نیست، چه آنکه حدیث مزبور از ابی بکر صدیق، و عمر بن خطاب، و طلحه بن عبید الله، و زبیر بن عوام، و سعد بن ابی
وقاص، و عبد الرحمن بن عوف، و عباس بن عبد المطلب، و زید بن ارقم، و براء بن عازب، و بریده بن حصیب، و ابی هریره، و ابی
سعید خدري، و جابر ابن عبد الله، و عبد الله بن عباس، و حبشی بن جناده، و عبد الله بن مسعود، و عمران ابن حصین و عبد الله بن
عمر، و عمار بن یاسر، و ابی ذر غفاري، و سلمان فارسی، و اسعد بن زراده، و خزیمه بن ثابت و ابی ایوب انصاري، و سهل بن
حنیف، و حذیفه بن یمان، و سمره بن جندب، و زید بن ثابت و انس بن مالک و غیر آنها از صحابه رضوان الله علیهم مرفوعا رسیده
است، و از گروهی از آنها که قطع بخبر آنها حاصر است صحت آن بثبوت رسیده و نیز مسلم شده است که این گفتار از رسول خدا
صلی الله علیه و آله
[ [ صفحه 222
در روز غدیر خم صادر گردیده، چنانکه استاد ما ابو عمر محمد بن احمد بن قدامه مقدسی، بطور قرائت بر او- بما خبر داد از امام
فخر الدین علی بن احمد مقدسی سپس حدیث مناشده را بطرق متعدد ذکر نموده است.
-18 حافظ ابن حجر عسقلانی، متوفاي 852 حدیث مزبور را در " تهذیب التهذیب " در موارد متعدد و بطرق متعدد روایت نموده،
از جمله در جلد 7 از کتاب مزبور ص 337 ، و در ص 339 خود نامبرده گوید: مولف (ابو الحجاج مزي متوفاي 742 (از آنچه که
ابن عبد البر ذکر نموده تجاوز نکرده است، و بهمین مقدار هم میتوان قناعت کرد، لیکن حدیث موالات را از عده اي ذکر نموده که
صفحه 136 از 246
فقط نام آنها را برده، و ابن جریر طبري در تالیفی از خود آنرا جمع نموده و در تالیف نامبرده چندین برابر آنها مذکور است، و ابو
العباس ابن عقده صحت حدیث را تایید و گردآوري طرق آنرا مورد توجه و اعتنا قرار داده و از هفتاد صحابی یا بیشتر با دقت در
اسناد حدیث مزبور را روایت نموده، و در جلد 7 " فتح الباري " ص 61 گوید، کسی که بیشتر از همه مناقب حضرت علی علیه
السلام را از میان احادیث نیکو بطور مستوفی گرد آورده نسائی است در کتاب خصائص، و اما حدیث: من کنت مولاه فعلی مولاه،
این حدیث را ترمذي و نسائی با بررسی در اسناد آن که جدا داراي طرق زیادي است، روایت نموده اند، و ابن عقده آنها را در
کتاب جداگانه اي قرار داده و بسیاري از اسنادهاي آن صحیح و حسن است، و روایتی از امام احمد بما گفته است: آنچه از (فضایل
و مناقب) علی بن ابی طالب علیه السلام بما رسیده- از هیچ یک از صحابه بمانند آن نرسیده است:
-19 ابو الخیر شیرازي شافعی (شرح حال او در ج 1 ص 213 گذشت) در کتاب " ابطال الباطل " که در رد بر " نهج الحق " نوشته
چنین گوید: و اما آنچه که از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که در روز غدیرخم ذکري از علی بمیان آورده در
حالیکه دست او را گرفته بود و فرمود: الست اولی بکم من انفسکم؟ حدیث مزبور در صحاح ثبت و بتحقیق پیوسته و ما سر آنرا در
ترجمه کتاب " کشف الغمه
[ [ صفحه 223
فی معرفه الائمه " ذکر نموده ایم.
-20 حافظ جلال الدین سیوطی شافعی، متوفاي 911 بمتواتر بودن این حدیث تصریح نموده و عده اي از علماء حدیث بعد از او این
سخن را از او حکایت و نقل نموده اند چنانکه خواهد آمد.
-21 حافظ ابو العباس، شهاب الدین قسطلانی، متوفاي 923 در جلد 7 کتاب " المواهب اللدنیه " ص 13 گوید: و اما حدیث ترمذي
و نسائی: من کنت مولاه فعلی مولاه، شافعی گوید: مراد از این ولاء، ولاء اسلام است، مانند قول خداي متعال: ذلک بان الله مولی
الذین آمنوا و ان الکافرین لا مولی لهم و سخن عمر: اصبحت مولی کل مومن یعنی: ولی کل مومن، و طرق این حدیث خیلی زیاد
است، و همه را ابن عقده در کتاب جداگانه جمع کرده و بسیاري از اسنادهاي آنها صحیح و حسن میباشد.
-22 حافظ شهاب الدین، ابن حجر هیثمی، مکی، متوفاي 974 در " الصواعق المحرقه " ص 25 در رد استدلال شیعه بحدیث غدیر
گوید: و جواب این شبهه که قوي ترین شبهات آنها (یعنی شیعه) است محتاج بمقدمه ایست و مقدمه مزبور بیان حدیث و مخرج
آنست، بیان آن اینست که: حدیث مزبور، حدیثی است صحیح و شکی در آن نیست، چه آنکه جماعتی (از علماء حدیث) مانند:
ترمذي و نسائی و احمد با بررسی و دقت در اسناد آنرا روایت کرده اند، و طرق آن خیلی زیاد است، و از اینجا است که شانزده نفر
از صحابه (پیغمبر صلی الله علیه و آله) آنرا روایت نموده اند، و در روایتی از احمد مذکور است که این حدیث را سی نفر از
صحابه- از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیده اند و در زمان خلافت علی علیه السلام هنگامیکه با او معارضه و منازعه شد، بمدلول
آن درباره او شهادت دادند، و قریبا خواهد آمد، و بسیاري از اسنادهاي آن صحیح و حسن است، و آنکه در صحت این حدیث
قدح روا داشته نباید
[ [ صفحه 224
مورد توجه باشد و همچنین سخن آنکه در رد آن حدیث ایراد کرده باستناد اینکه (در آن هنگام) علی علیه السلام در یمن بوده، در
صفحه 137 از 246
خور توجه و قابل اعتناء نیست، چه آنکه بازگشت آنجناب از یمن و درك حج با پیغمبر صلی الله علیه و آله بثبوت رسیده است، و
سخن بعضی از معترضین دایر باینکه زیادتی جمله: اللهم وال من والاه... الی آخر ساختگی است، مردود است، زیرا این جمله (از
سخنان پیغمبر صلی الله علیه و آله) از طرقی روایت شده که بیشتر آن طرق را ذهبی صحیح دانسته، سپس (ابن حجر) در خصوص
رد بر این داستان در مقامی و رد بر تواتر آن در مقام دیگر، گوید: و لفظ (حدیث مزبور) در نزد طبرانی و غیر او بسند صحیح چنین
است که: پیغمبر صلی الله علیه و آله در غدیر خم- زیر درختان خطبه ایراد نمود و سپس فرمود: ایها الناس، همانا خداوند مهربان و
58 ذکر شد. و در ص 73 " صواعق " در مقام تعدد مناقب امیرالمومنین - دانا مرا آگاه فرمود... تا آخر حدیث که در ج 1 ص 59
علیه السلام گوید: حدیث چهارم- روز غدیرخم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود ": من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه،
و عاد من عاداه.، "، تا پایان حدیث، و بتحقیق در شبهه، یازدهم گذشت، و همچنین گذشت اینکه سی تن از صحابه آنرا از پیغمبر
صلی الله علیه و آله روایت نموده اند و اینکه بسیاري از طرق آن صحیح- یا- حسن است، و سخن در پیرامون معناي حدیث بطور
کامل در آنجا مذکور افتاد.
و در شرح قصیده همزیه بوصیري در ص 221 در شرح این بیت از قصیده او:
و علی صنو النبی و من دین فوادي وداده و الولاء گوید: یعنی یاري او و دفاع از مقام او و رد بر آنکه با او در امر خلافت نزاع و
معارضه نمود و رد آنان که اجماع بر خلافت آنجناب را منظور ننمودند و آنانکه بر او خروج نمودند و در امر خلافت با ستیزه
کردند و نسبتهاي ناروائی
[ [ صفحه 225
بانجناب دادند، در حالیکه از آن نسبت ها بري بود، و رعایت (دوستی و یاري) آنجناب بمنظور عمل نمودن به مدلول سخن پیغمبر
صلی الله علیه و آله است چه بصحت پیوسته که فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ان علیا منی و انا منه، و هو ولی کل
مومن بعدي.. و بمنظور تاکید دفاع از آنجناب، بواسطه زیادي دشمنان او از بنی امیه و خوارج که در دشنام دادن و نکوهش او مدت
هزار ماه حتی بر منبرها کوتاهی نکردند، (ناظم مذکور) این معنی را بالاخص در نظم خود آورده. و ولاء او را آئین خود قرار داده و
براي تامین همین منظور بزرگان حفاظ نشر فضایل آنجناب را بکار بستند تا نسبت بامت خیراندیشی نموده و حق را یاري نموده
باشند، و از همین نقطه نظر است که احمد گوید: بمانند فضائلی که درباره علی بدست آمده درباره احدي (از صحابه) نیامده، و
اسماعیل قاضی و نسائی، و ابو علی نیشابوري، گفته اند: اغلب آنچه درباره علی رسیده باسنادهاي صحیح و حسن در حق هیچیک
از صحابه وارد نشده، از جمله آنها روایتی است بصحت رسیده که ": ان الله تعالی یحبه و ان رسول الله یحبه " یعنی همانا خداي
تعالی دوست میدارد او (علی علیه السلام) را و همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست میدارد او را، بلکه ترمذي روایت نموده
که: (علی علیه السلام) محبوبترین مردم بود در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله تا آنجا که گوید: چون آیه مباهله (آیه 60 از
سوره آل عمران) نازل گشت رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و دو فرزندش را بسوي خود خواند و سپس گفت: بار
خدایا، اینان اهل (خانواده) من هستند، و نیز فرموده است که: من سرور فرزندان آدم هستم و علی سرور عرب است، لکن از طرف
بعضی بتصحیح محدث معروف حاکم نسبت باین حدیث اعتراض شده است و نیز بصحت رسیده که (رسول خدا صلی الله علیه و
آله) فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.
این حدیث را سی نفر از صحابه روایت نموده اند، و نیز از جمله روایاتی که بصحت پیوسته اینست که خداي متعال امر فرمود پیغمبر
صفحه 138 از 246
صلی الله علیه و آله را که: چهار نفر را دوست بدارد و خبر داد پیغمبرش را که ذات اقدس او نیز آنها را دوست میدارد، و از
[ [ صفحه 226
جمله آن چهار نفر علی علیه السلام است، و نیز بصحت پیوسته اینکه دوست نمیدارد او را مگر مومن و دشمن نمیدارد او را مگر
منافق، و اینکه هر کس باو ناسزا بگوید، به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفته، و اینکه او (علی علیه السلام) نبود میکند بر تاویل قرآن
همانطور که پیغمبر صلی الله علیه و آله نبرد فرمود بر تنزیل قرآن، و اینکه دو گروه در مورد علی علیه السلام هلاك میشوند، دوستی
که افراط در دوستی او کند (یعنی دوستی را منتهی به غلو نماید) و دشمنی که در دشمنی او شدت و عناد بورزد، و همانا کشنده
آنجناب (ابن ملجم " لع) " شقی تر آخرین است همانطور که پی کننده ناقه (صالح) شقی تر اولین است.
-23 جمال الدین حسینی، شیرازي، متوفاي 1000 در کتاب اربعین خود پس از ذکر حدیث غدیر و نزول آیه ": سال سائل " در این
داستان گوید: اصل این حدیث سواي داستان حارث متواتر از امیرالمومنین علیه السلام رسیده و داستان حارث نیز متواترا از پیغمبر
صلی الله علیه و آله روایت شده است، داستان مزبور را جمع کثیر و گروه بسیاري از صحابه روایت نموده اند و ابن عباس آنرا
روایت کرده، سپس لفظ ابن عباس و حذیفه بن اسید غفاري و حدیث رکبان را روایت کرده است.
-24 جمال الدین ابوالمحاسن، یوسف بن صلاح الدین حنفی، در کتاب " المعتصر من المختصر " ص 413 گوید: ابوالطفیل واثله
بن اسقع گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام مردم را در رحبه جمع نمود و سپس فرمود: سوگند میدهم بخداي عز و جل هر مردي
را که سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را در روز غدیرخم شنیده (برخیزد و شهادت دهد).
پس جماعتی از آنها برخاستند و شهادت دادند باینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیرخم فرمود:
آیا نمیدانید که ولایت من بمومنین بیشتر و سزاوارتر است از خود آنها؟؟ آنحضرت این سخن را در حال ایستاده فرمود و سپس
دست علی علیه السلام را گرفت و
[ [ صفحه 227
فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. ابوالطفیل گوید: من از آن جمع بیرون شدم در
حالتیکه از این سخن و این جریان در نفس خود چیزي احساس میکردم پس زید بن ارقم را ملاقات نمودم و آنچه را که شنیده بودم
باو خبر دادم، گفت: متهم نخواهی بود، من (نیز) این سخنان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم، پس آنکسی که خروج
علی علیه السلام را به حج با رسول خدا صلی الله علیه و آله و گذشتن او را در راه به غدیر خم انکار نمود، و گفت: علی علیه
السلام با شتران قربانی از یمن آمد در خورد توجه و اعتنا نیست زیرا هر چند که آنجناب هنگام خروج رسول خدا صلی الله علیه و
آله از مدینه بقصد حج در خدمت آنجناب نبود ولی در بازگشت، با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود براهی که از غدیر خم
میگذشت، بنابراین جا دارد که این سخنان پیغمبر صلی الله علیه و آله در مراجعت بوده و این نظر را حدیث صحیح تایید میکند، که
این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیرخم هنگامی بوده که آنجناب از حج بر میگشته و بمدینه مراجعت میفرموده است،
از زید بن ارقم رسیده به او گفت: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع مراجعت کرد و در غدیر خم نزول فرمود
حسب امر آن جناب درختانرا کوفتند.. و نامبرده حدیث مزبور را بلفظ زید که ذکر شد از طریق نسائی در ج 1 ص 64 بیان داشته
است.
صفحه 139 از 246
-25 شیخ نور الدین هروي، قاري حنفی، متوفاي 1014 در ج 5 " المرقاه شرح المشکوه " ص 568 بعد از روایت حدیث مزبور
بطرق مختلفه گوید: و حاصل کلام اینست که این حدیث صحیح است و شکی در آن نیست، بلکه بعض از علماء حفاظ آنرا از
احادیث متواتره بشمار آورده اند، زیرا در روایتی از احمد مذکور است که سی نفر از صحابه آنرا از پیغمبر صلی الله علیه و آله
شنیده اند و در آنهنگام که او (علی علیه السلام) در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود آنچه را که درباره آنجناب
(از پیغمبر صلی الله علیه و آله) شنیده بودند درباره او شهادت دادند، و در ص 584
[ [ صفحه 228
گوید: احمد آنرا در مسند خود روایت نموده و کمترین مرتبه این حدیث اینست که- حسن- باشد، بنابراین سخن آنکه دایر بقدح و
تردید نسبت بثبوت این حدیث ایراد شده و آنرا بعنوان اینکه علی در آنهنگام در یمن بوده است رد کرده در خور اعتنا و قابل توجه
نیست، زیرا به ثبوت رسیده که آنجناب از یمن مراجعت و حج را با پیغمبر صلی الله علیه و آله درك نموده است، و شاید سبب
گفتار تردید آمیز این گوینده این بوده که پنداشته است که پیغمبر این گفتار (من کنت مولاه.. (را هنگام عزیمت از مدینه بمکه و
رسیدن به غدیرخم فرموده است پس از این مرحله سخن بعض از ارباب حدیث دایر باینکه. زیادتی جمله ": اللهم وال من والاه"..
ساختگی است مردود است، چه آنکه این زیادتی از طرقی روایت شده که بسیاري از آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته است.
-26 زید الدین مناوي شافعی، متوفاي 1031 در ج 6 " فیض القدیر " صفحه 218 گوید: ابن حجر گفته که (حدیث غدیر) حدیثی
است که از طرق بسیار زیادي روایت شده و ابن عقده تمام طرق آنرا در کتاب جداگانه اي جمع نموده که بعض از آن طرق صحیح
و بعض دیگر حسن است، و در بعض از طرق مذکوره تصریح نموده که این (یعنی سخنان پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره علی
علیه السلام) در روز غدیر خم وقوع یافته، و بزار در روایت خود این زیادتی را (در دنبال سخنان پیغمبر صلی الله علیه و آله) روایت
نموده که فرمود ": اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله."
و چون ابوبکر و عمر این سخنان (پیغمبر صلی الله علیه و آله) را شنیدند، طبق روایتی
[ [ صفحه 229
که دار قطنی از سعد بن ابی وقاص نقل نموده- گفتند ": امسیت یابن ابی طالب مولی کل مومن و مومنه " یعنی گردیدي اي پسر
ابی طالب مولاي هر مرد و زن مومنی و نیز با دقت در سند روایت نموده که بعمر گفته شد: تو نسبت بعلی علیه السلام حسن رفتاري
میکنی که مانند آنرا نسبت بهیچ یک از صحابه ننموده اي؟ عمر گفت: همانا او (علی علیه السلام) مولاي من است، سپس بعد از
روایت حدیث نزول آیه " سال سائل بعذاب واقع " در روز غدیر، گوید: هیثمی گفته که رجال احمد ثقه هستند، و در موضع دیگر
گفته: رجال او رجال صحیح هستند و مصنف (سیوطی) گفته: حدیث متواتر است.
-27 نور الدین حلبی شافعی، متوفاي 1044 ، در جلد 3 " السیره الحلبیه " ص 302 آنچه را که دایر بصحت حدیث و ورود آن
بسندهاي صحیح و حسن از ابن حجر گذشت ذکر کرده و قابل توجه نبودن سخن آن کسی را که در صحت حدیث قدح کرده و یا
ذیل آن را ساخته دانسته نقل نموده و ورود آن را از طرقی که بسیاري از آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته، بیان داشته است.
-28 شیخ احمد بن با کثیر مکی، شافعی، متوفاي 1047 در کتاب " وسیله المال فی عد مناقب الال " بعد از روایت حدیث مزبور
بلفظ حذیفه بن اسید، و عامر ابن لیلی، و ابن عباس، و براء بن عازب گفت: این حدیث را بزار برجال صحیح از فطر بن خلیفه با
صفحه 140 از 246
دقت در طریق روایت نموده و نامبرده ثقه است، و نیز از ام سلمه رضی الله عنها روایت کرده، سپس لفظ ام سلمه و بعد لفظ سعد بن
ابی وقاص را ذکر نموده، بعد از آن گوید: دار قطنی در فضایل از معقل بن یسار رضی الله عنه با ذیت در طریق آورده که گفت: از
ابی بکر رضی الله عنه شنیدم که میگفت: علی بن ابی طالب عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله است یعنی از آنها است که پیغمبر
صلی الله علیه و آله تاکید فرموده بر تمسک بانها و پیروي راه آنها، زیرا آنها ستارگان درخشان راه (سعادت) هستند، هر که از آنها
پیروي کند (بسر منزل سعادت) راه یافته است، و ابوبکر او را مخصوص باین فضیلت دانسته، بعلت اینکه آنجناب در این
[ [ صفحه 230
شان و مرتبت امام و پیشوا است و در شهر علم و عرفان است، و بالنتیجه، او امام ائمه و عالم امت است، و گوئی، ابی بکر این روش
را از اختصاص دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن حضرت را در روز غدیر خم در میان همگان بخصوصیاتی که ذکر
شد اتخاذ نموده است، و این حدیث صحیح است و تردیدي در آن نیست و هیچگونه شکی که منافی آن باشد، در آن وجود ندارد
و این حدیث از گروه بسیاري از صحابه روایت شده و شیوع و اشتهار کامل یافته. و تنها در شهرت آن مجمع حجه الوداع کافیست،
شیخ الاسلام عسقلانی رحمه الله تعالی گوید: حدیث ": من کنت مولاه "... را ترمذي و نسائی با دقت در طریق روایت نموده اند و
طرق خیلی زیادي دارد، و ابن عقده تمام طرق حدیث مزبور را در کتاب جداگانه اي جمع نموده، و بسیاري از اسنادهاي آن صحیح
و حسن است، دلالت بر این معنی دارد آنچه که ابو الطفیل رضی الله عنه روایت کرده که: علی رضی الله عنه و کرم وجهه در دوران
خلافتش مردم را در رحبه که موضعی است در عراق جمع کرد سپس بپا خاست و حمد و ثناي الهی را بجا آورد تا پایان روایت که
در ص 29 ذکر شده است.
-29 شیخ عبد الحق دهلوي بخاري، متوفاي 1052 در شرح المشکات گفتاري دارد که مفاد و ترجمه آن اینست: و این حدیث بدون
شک و تردید صحیح است جمعی مانند ترمذي و نسائی و احمد آنرا روایت نموده اند، و طرق آن بسیار است شانزده نفر از اصحاب
(پیغمبر صلی الله علیه و آله) آنرا روایت کرده اند، و در روایتی مذکور است که: سی تن از صحابه آنرا از پیغمبر صلی الله علیه و آله
شنیدند و در زمانی که آنحضرت در ایام خلافت مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود بانچه شنیده بودند درباره علی علیه السلام
شهادت دادند، و بسیاري از اسناد آن صحیح و حسن است، و اظهارات آن کس که در صحت آن سخن گفته قابل توجه و اعتنا
نیست. و همچنین گفتار بعض از معترضین باینکه. زیادتی جمله ": اللهم وال من والاه ".. ساختگی است چه آنکه بطرق مختلفه
روایت شده که اکثر آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته است
[ [ صفحه 231
و در کتاب (لمعات) خود گوید: این حدیث صحیح است و شکی در آن نیست و بطور تحقیق گروهی مانند ترمذي... با دقت در
طریق آنرا روایت نموده اند تا آخر آنچه ذکر کرده سپس گوید: استاد ابن حجر در " الصواعق المحرقه " چنین گفته است.
-30 شیخ محمود بن محمد شیخانی، قادري مدنی در کتاب " الصراط السوي فی مناقب آل النبی " گوید: و از جمله حدیثهاي
صحیحی که وارد شده گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله است درباره علی رضی الله عنه من کنت مولاه فعلی مولاه، ترمذي و
نسائی و امام احمد و غیرهم با دقت در طریق آنرا روایت کرده اند، و چه بسا حدیث صحیحی هست که استادان نامبرده نیاورده اند،
سپس داستان (رحبه) را بلفظ سعید ابن وهب روایت نموده، سپس گوید: ذهبی گفته که: این حدیث صحیح است و بعد روایت
صفحه 141 از 246
احمد را در داستان رحبه، از ابی الطفیل و زبد بن ارقم ذکر نموده، و سپس گوید: حافظ ذهبی گفته: این حدیث صحیح و غریب
است سپس آنرا از طریق ابن عوانه از ابی الطفیل از زید روایت نموده و بعد گوید: حافظ ذهبی گفته این حدیث صحیح است،
سپس آنرا از طریق حافظ ابی یعلی و حافظ حسن بن سفیان روایت نموده و بعد از آن گوید: حافظ ذهبی گفته این حدیث حسن
است، و جمهور اهل سنت در این نظر ما متفق میباشند.
و اما آنچه که تنها اهل بدعتها از اسماعیلیه در بلاد یمن بزعم خود گفته اند و با این گفتار خود با اهل جمعه و جماعت و سنن
مخالفت ورزیده اند: چه آنکه آنها
[ [ صفحه 232
در مورد این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله روز غدیر خم یعنی هنگام بازگشت آنجناب از حجه الوداع که بعد از جمع
نمودن اصحاب این جمله را ": الست اولی بکم من انفسکم؟ " سه بار بر آنها تکرار فرمود و آنها در جواب آنجناب تصدیق و
اعتراف مینمودند و سپس دست علی رضی الله عنه را گرفت و فرمود ": من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من
عاداه، و اخذل من خذله، و انصر من نصره و ادر الحق معه حیث دار."
گفته اند که مولی در این حدیث بمعنی اولی است، نه ناصر، و نه سایر معانی مشترکه آن، مدعی این معنی از فرقه اسماعیلیه گوید:
جز این نیست که اراده پیغمبر صلی الله علیه و آله این بوده که همان سمتی که از ولاء (اولویت در تصرف) براي رسول خدا صلی
الله علیه و آله بر مردم هست براي علی علیه السلام نیز مسلم است، و جمله نخست از گفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله را " الست
اولی بکم من انفسکم " سند (و دلیل) بر این مدعی قرار داده است، مدعی این معنی نیز گوید: اگر (مراد رسول خدا صلی الله علیه و
آله) از مولی ناصر، یا آقا و سید و غیر آن می بود نیازي بجمع کردن صحابه و گواه گرفتن آنها نداشت و موجبی نداشت که دست
علی را بگیرد و بلند کند زیرا، اینرا همه کس میدانست، و احتیاجی نبود بدعاي پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره او به اللهم وال من
والاه تا آخر آن.
و نیز مدعی گوید: که چنین دعائی در خور کسی نمیشود مگر امام معصوم و الطاعه بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد مدعی
بدلائل گذشته و بدلیل قرار دادن پیغمبر صلی الله علیه و آله حق را تابع و پیرو علی علیه السلام نه متبوع او، و این مقام شایسته نیست
جز براي آنکس که فرمانبرداري و عصمت او واجب باشد، مدعی گوید: بنابر این (دلایل و براهین) ثابت است که: علی رضی الله
عنه تنها وصی است و وصایت او از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله منصوص است، و خلافت آنکس که بر او پیشی گرفت
معصیت و نافرمانی است، افتراء (ادعاء) مدعی تمام شد.
[ [ صفحه 233
(مولف الغدیر گوید): بتحقیق احادیث صحیح و حسن گذشت، و در آن احادیث تمام آنچه مدعی ذکر نموده نیست، بلکه از آنچه
ما ذکر کردیم آنچه بصحت پیوسته عبارتست از (جمله) من کنت مولاه، فعلی مولاه و (جمله) اللهم وال من والاه و (جمله): ان الله
ولی المومنین، و من کنت ولیه، فهذا ولیه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و نیز صحیح از آنچه ما ذکر
نمودیم این سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله است: که بمردم فرمود: آیا میدانید (تصدیق دارید) که من اولی (سزاوارتر) بولایت
مومنین هستم از خود آنها؟ گفتند بلی یا رسول الله فرمود: هر کس من مولاي اویم، علی علیه السلام مولاي او است، بار خدایا:
صفحه 142 از 246
دوست بدار آنکه را که او را دوست میدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن میدارد و نیز این سخن پیغمبر صلی الله علیه و
آله است که فرمود: مانند اینست که دعوت شده ام و دعوت را اجابت نموده ام، و همانا من وا گذاشته ام در میان شما دو چیز خطیر
و گرانبها را: کتاب خدا و عترتم: اهل بیتم. پس مراقب باشید چگونه بعد از من درباره آندو رفتار مینمائید؟ (آندو) هرگز جدا
نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، سپس فرمود: همانا خداوند مولاي من است، و من ولی هر مومن هستم، سپس دست علی
علیه السلام را گرفت و فرمود: هر کس من مولاي اویم، این ولی او است، بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و
دشمن بدار آنکه را که او را دشمن دارد، و نیز صحیح از آنچه ما ذکر کردیم، این سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله است که فرمود:
آیا من بهر مومنی اولی (سزاوارتر) از خود او نیستم؟ گفتند: بلی هستی، در این موقع فرمود: پس همانا این (اشاره بعلی علیه السلام)
مولاي کسی است که من مولاي اویم، خدایا دوست بدار دوستان او را، و دشمن بدار دشمنان او را پس از این جریان عمر رضی الله
عنه او را (علی علیه السلام) ملاقات کرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودي در حالیکه مولاي هر مرد و زن مومن هستی،
تمام شد آنچه (از اخبار و روایات صحیح و حسن) بدست آمده و در آنچه ذکر شد، چیزي از
[ [ صفحه 234
اختراعات مدعی و افتراهاي او وجود ندارد.
و ابن عقده تمامی طرق احادیث مذکوره و غیر آنها را در کتاب جداگانه اي جمع نموده است.
-31 سید محمد برزنجی، شافعی، متوفاي 1103 در تالیف خود " النواقض " گوید: بدانکه، شیعه ادعا میکنند که این حدیث نصی
است آشکار و نمایان در امامت علی رضی الله عنه، و این مهم ترین شبهه هاي آنها است، و مقداریکه (از حدیث مذکور) ما ذکر
نمودیم ": من کنت مولاه، فعلی مولاه، بدون آن زیادتی (اللهم وال من والاه... (صحیح است و از طرق بسیار روایت شده است
-32 ضیاء الدین مقبلی، متوفاي 1108 حدیث غدیر را در کتاب خود " الابحاث المسدده فی الفنون المتعدده " از احادیث متواتره و
قطعی بشمار آورده است.
و در تعلیق " هدایه العقول الی غایه السئول " در جلد 2 ص 30 (مینگارد): علامه، سید عبد الله بن وزیر، در تاریخ معروف خود-
موسوم- به (طبق الحلوي) از سید محمد ابراهیم نقل نموده که: حدیث " من کنت مولاه. " یکصد و پنجاه طریق دارد، ولی همه آن
طریق را جز افرادي از حفاظ حدیث نشناخته اند، و علامه بزرگوار محمد بن اسمعیل امیر رحمه الله گفته: حدیث مزبور یکصد و
پنجاه طریق دارد، و
[ [ صفحه 235
علامه مقبلی (شرح حال او در ج 1 ص 227 گذشت) بعد از تحقیق و بررسی بعض طرق این حدیث گوید: هر گاه این امر معلوم
نباشد پس در دین معلومی (امري مقطوع) وجود نخواهد داشت و در فصول خود این حدیث و همچنین حدیث منزلت را از احادیث
متواتر لفظی قرار داده، و جلال، نسبت بتواتر حدیث غدیر کلام (فصول) را اقرار نموده ولی بمتواتر بودن حدیث منزلت تسلیم نشده
و چنین گوید: حدیث منزلت صحیح و مشهور است، نه متواتر.
و سید- امیر محمد صنعانی- نامرده در کتاب " الروضه الندیه- شرح التحفه العلویه- " گوید: و حدیث غدیر نزد بیشتر از پیشوایان
حدیث متواتر (شناخته شده) است، حافظ ذهبی، در " تذکره الحفاظ " در شرح حال طبري گوید: محمد بن جریر (طبري) درباره
صفحه 143 از 246
حدیث غدیر کتابی جداگانه تالیف نموده است، ذهبی گوید: من بر آن کتاب دست یافتم و از بسیاري طرق آن دچار دهشت شدم!!
و نیز ذهبی در شرح حال حاکم (از او نقل نموده که) گوید: حدیث مزبور داراي طرق نیکوئی است، که طرق آنرا جداگانه تصنیف
و جمع نموده ام.
سپس گوید: استاد- مجتهد، ضیاء الدین صالح بن مهدي مقبلی (که در حرم خداوند " مکه " مسکن گزیده) در " ابحاث خود"
حدیث غدیر را در احادیث متواتره که جمع نموده بشمار آورده، و نامبرده از پیشوایان علم و تقوي و انصاف است، و با انصاف
پیشوایان حدیث دایر بتواتر آن دیگر لزومی ندارد که با ایراد طرق آن ایجاد ملال شود، بلکه براي تیمن و تبرك بذکر بعضی از
آنها پرداخته میشود.
-33 شیخ محمد صدر العالم در کتاب " معارج العلی فی مناقب المرتضی " چنین گوید: سپس بدان که حدیث موالات در نظر
سیوطی رحمه الله بطوریکه در " قطف الازهار " ذکر نموده متواتر است، لذا من خواستم طرق آنرا وارسی کنم تا این تواتر آشکار
گردد، بنا بر این میگویم: احمد و حاکم از ابن عباس و ابن ابی شیبه
[ [ صفحه 236
و احمد از نامبرده (ابن عباس) از بریده، و احمد و ابن ماجه از براء، و طبرانی از جریر. و ابو نعیم از جندع انصاري. و ابن قانع از
حبشی بن جناده اند. و ترمذي با دقت در سند روایت نموده و گفته حدیث- حسن و غریب است.
و نسائی و طبرانی و ضیاء مقدسی از ابی الطفیل، از زید بن ارقم یا حذیفه بن اسید. و ابن ابی شیبه و طبرانی از ابی ایوب، و ابن ابی
شیبه و ابن ابی عاصم و ضیاء از سعد بن ابی وقاص. و شیرازي در " الالقاب " از عمر. و طبرانی از مالک بن حویرث. و ابو نعیم در
"فضایل الصحابه " از یحیی بن جعده، از زید بن ارقم، و ابن عقده در کتاب الموالات از حبیب بن بدیل بن ورقاء. و قیس بن ثابت
و زید بن شراحیل انصاري.
و احمد از علی و سیزده نفر. و ابن ابی شیبه از جابر. و احمد و ابن ابی عاصم با دقت در طریق در " السنه " از زاذان بن عمر روایت
کرده اند، گفت: در رحبه از علی علیه السلام شنیدم... تا آخر حدیث را ذکر نموده، سپس گوید: و احمد با دقت در طریق از براء
ابن عازب و زید بن ارقم روایت نموده... و لفظ آندو را ذکر نموده، سپس گوید: و طبرانی از ابن عمر. و ابن ابی شیبه از ابی هریره
و دوازده تن از صحابه و احمد و طبرانی و ضیاء از ابی ایوب و جمعی از صحابه و حاکم از علی و طلحه. و احمد و طبرانی و ضیاء
از علی و زید بن ارقم و سی نفر از صحابه. و ابو نعیم در فضایل الصحابه از سعد. و خطیب از انس روایت نموده اند. و عبد الله بن
احمد و ابو یعلی و ابن جریر و خطیب و ضیاء از عبد الرحمن بن ابی لیلی روایت نموده اند که گفت: علی علیه السلام را در رحبه
دیدم... و تمام حدیث را ذکر نموده. و سپس گوید: و طبرانی از عمرو بن مره و زید بن ارقم با هم روایت نموده. و طبرانی و حاکم
از ابی الطفیل از زید بن ارقم روایت نموده اند و حدیث را بلفظی که ذکر نمودیم بیان داشته و سپس گوید: و طبرانی از حبشی بن
جناده روایت کرده. و ابو نعیم در " فضایل الصحابه " از زید بن ارقم و براء بن عازب روایت نموده.
-34 سید ابن حمزه، حرانی، دمشقی، حنفی، متوفاي 1120 حدیث غدیر
[ [ صفحه 237
را در کتاب خود " البیان و التعریف " جلد 2 ص 136 و 230 از طریق ترمذي و نسائی و طبرانی و حاکم و ضیاء مقدسی روایت
صفحه 144 از 246
نموده سپس گوید: سیوطی گفته که حدیث متواتر است.
- -35 ابو عبد الله زرقانی، مالکی، متوفاي 1122 در جلد 7 " شرح المواهب " ص 13 بعد از ذکر کلام مصنف مذکور در ص 300
گوید: و مخصوص فرمود (رسول خدا صلی الله علیه و آله) او (علی علیه السلام) را بسبب زیادتی علم او، و دقایق استنباط و فهم او،
و حسن سیرت و صفاي سریره او، و اخلاق کریم، او، و استواري و استحکام قدم او- (تا آنجا که گوید): و طبرانی و غیر او باسناد
صحیح آورده اند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه در غدیر خم ایراد فرمود هنگام بازگشت از " حجه الوداع " و آن
موضعی است در جحفه- سپس حدیث را ذکر نموده- و در حدیث مزبور است: اي مردم، همانا خداوند مولاي من، و من مولاي
اهل ایمان هستیم و من باهل ایمان اولی (سزاوارتر) هستم از خود آنها، پس هر که من مولاي اویم، علی علیه السلام مولاي او است،
بار خدایا دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را و یاري کن کسی را که او را یاري نماید، و خوار نما کسی را که او
را خوار نماید و او را محور و مدار حق قرار ده، و بعضی پنداشته اند که زیادتی " اللهم وال من والاه "... ساختگی است و این پندار
مردود است باینکه این جمله ها از طرقی آمده که بسیاري از آن طرق را ذهبی بصحت پذیرفته و دار قطنی از سعد روایت کرده که
چون ابوبکر و عمر این کلمات (پیغمبر صلی الله علیه و آله) را شنیدند، گفتند: گردیدي اي پسر ابی طالب مولاي هر مرد و زن
مومن، سپس داستان نزول آیه ": سال سائل ".. را پیرامون قضیه ذکر نموده و شرح حال ابن عقده را ذکر و او را ستوده سپس گوید:
و این حدیث متواتر است، شانزده نفر صحابی آنرا روایت نموده اند، و در روایتی
[ [ صفحه 238
از احمد مذکور است که: سی تن صحابی این خطبه و سخن را از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدند و هنگامی که علی علیه السلام
در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه واقع شده بود بانچه شنیده بودند براي آنحضرت شهادت دادند، بنابراین سخن کسی که بر
صحت آن معترض و یا داستان مزبور را رد نموده باعتبار اینکه علی علیه السلام در یمن بوده- قابل توجه و التفات نیست، زیرا
بثبوت رسیده که آنجناب از یمن مراجعت فرمود و با رسول خدا صلی الله علیه و آله " حجه الوداع " را درك فرمود.
-36 شهاب الدین حفظی شافعی، یکی از شعراي الغدیر است در قرن دوازدهم نامبرده در کتاب ذخیره الاعمال فی شرح عقد جواهر
اللال- گوید: این حدیث صحیح است و شکی در آن نیست، ترمذي و نسائی و احمد آنرا روایت کرده اند و طرق آن بسیار است،
امام احمد رحمه الله گوید: و سی تن صحابی هنگامی که علی علیه السلام در ایام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود
باین حدیث براي آنحضرت شهادت دادند.
-37 میزرا محمد بدخشی در کتاب " نزل الابرار " ص 21 گوید: این حدیث صحیح و مشهور است، و نسبت بانکار صحت این
حدیث سخن نگفته مگر متعصب انکار پیشه که سخن او بی اعتبار است چه آنکه حدیث مزبور طرق بسیار زیادي دارد و ابن عقده
تمام طرق آنرا در کتاب جداگانه جمع نموده و ذهبی بصحت بسیاري از طرق آن تصریح نموده، و تعداد بسیاري از صحابه آنرا
روایت نموده اند.
و در کتاب " مفتاح النجا فی مناقب آل العبا " گوید: حکیم در " نوادر الاصول " و طبرانی بسند صحیح در " تاریخ کبیر " از ابی
الطفیل، از حذیفه بن اسید رضی الله عنه روایت نموده اند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم زیر درختی خطبه ایراد
فرمود و گفت: ایها الناس بتحقیق خداي مهربان و دانا مرا آگاه فرمود. تا آخر خطبه که در صفحه 59 جلد 1 گذشت، سپس گوید:
و احمد از براء ابن عازب و زید بن ارقم رضی الله عنهما روایت نموده، بلفظی که در ص 63 و 64 - جلد اول بیان داشتم، سپس
گوید: و احمد از علی و ابی ایوب انصاري و عمرو بن مره
صفحه 145 از 246
[ [ صفحه 239
و ابو یعلی از ابی هریره. و ابن ابی شیبه از او و از دوازده تن از صحابه. و بزار از ابن عباس و عماره و بریده. و طبرانی از ابن عمر و
مالک بن حویرث و ابی ایوب و جریر و سعد بن ابی وقاص و ابی سعید خدري و انس. و حاکم، از علی و طلحه. و ابو نعیم در"
فضایل الصحابه " از سعد. و خطیب از انس رضی الله عنهم روایت نموده اند، سپس حدیث را ذکر نموده و گوید: و در روایت
دیگر طبرانی از عمرو بن مره و زید بن ارقم و حبشی بن جناده رضی الله عنهم، مرفوعا بلفظ: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال
من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن عن اعانه، روایت شده و در نزد ابن مردویه از ابن عباس رضی الله عنهما مرفوعا
چنین است: اللهم: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و اخذل من خذله، و انصر من نصره، و احب من
احبه و ابغض من ابغضه، و در روایت دیگر از ابی نعیم در کتاب " فضایل الصحابه " از زید بن ارقم و براء بن عازب با هم مرفوعا
چنین مذکور است: الا ان الله ولیی و انا ولی کل مومن، من کنت مولاه فعلی مولاه و از احمد در روایت دیگر. و از ابن حبان و
حاکم و حافظ ابی بشر اسماعیل بن عبد الله عبدي اصفهانی، مشهور بسمویه از ابن عباس از بریده روایت شده (و لفظ روایت را ذکر
نموده) و از طبرانی در روایت دیگر از ابی الطفیل از زید بن ارقم روایت شده- و لفظ آن را ذکر کرده- و نزد ترمذي و حاکم، از
زید بن ارقم روایت شده- و لفظ آن ذکر نموده-.
سپس گوید:- این حدیث صحیح و مشهور است، حافظ ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذهبی ترکمانی فارقی، سپس دمشقی،
بصحت بسیاري از طرق حدیث مزبور تصریح نموده، و این حدیث طرق بسیار زیادي دارد، و حافظ، ابو العباس احمد بن محمد بن
سعید کوفی، معروف به ابن عقده تمام طرق این حدیث را در یک کتاب جداگانه جمع نموده، و احمد از ابی الطفیل روایت کرده
که: علی کرم الله وجهه در رحبه مردم را جمع نمود... سپس داستان (مناشده) رحبه را ذکر نموده است.
[ [ صفحه 240
-38 مفتی شام، عمادي حنفی، دمشقی، متوفاي 1171 در کتاب " الصلاه الفاخره " ص 49 حدیث مزبور را از احادیث متواتره
بشمار آورده، و بطوریکه در آغاز کتابش متعرض است، حدیث مزبور را از ده تن و بیشتر از استادان به نقل از ترمذي و بزار و
احمد و طبري و ابی نعیم و ابن عساکر و ابن عقده و ابی یعلی روایت کرده است.
-39 ابو العرفان- صبان شافعی، متوفاي 1206 در کتاب " اسعاف الراغبین " در حاشیه نور الابصار ص 153 بعد از روایت حدیث
گوید: سی تن صحابی آنرا از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت نموده، و بسیاري از طرق آن صحیح یا حسن است.
-40 سید محمود آلوسی بغدادي، متوفاي 1270 در جلد 2 کتاب " روح المعانی " ص 249 گوید: بلی در نزد ما بثبوت پیوسته که
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق امیر علیه السلام در آنجا (یعنی غدیرخم) فرموده ": من کنت مولاه فعلی مولاه، " و بر این
جمله چنانکه در بعضی روایات هست اضافه فرموده، لیکن در جمیع آنچه روایت شده بر آنچه ادعا دارند از امامت کبري و زعامت
عظمی دلالتی نیست و در جلد 2 ص 350 صحت آنرا از قول ذهبی نقل نموده.
و نیز از ذهبی نقل کرده که گفت: همانا جمله ": من کنت مولاه " متواتر است و متیقن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنرا
فرموده، و اما: جمله ": اللهم وال من والاه، " زیادتی است که اسناد آن قوي است.
-41 شیخ محمد، حوت، بیروتی، شافعی، متوفاي 1276 در کتاب " اسنی المطالب " ص 227 گوید: حدیث ": من کنت مولاه،
صفحه 146 از 246
فعلی مولاه، " اصحاب سنن جز ابی داود، آنرا روایت نموده اند، و احمد آنرا روایت کرده، و صحت آنرا اشعار نموده اند، و بلفظ:
"من کنت ولیه، فعلی ولیه " نیز روایت شده، و احمد و نسائی و حاکم آنرا روایت و صحت آنرا اشعار نموده اند.
-42 مولوي، ولی الله لکهنوي در کتاب (مرآت المومنین فی مناقب اهل
[ [ صفحه 241
بیت سید المرسلین) بعد از ذکر حدیث بطرق متعدد کلامی ایراد نموده که مفاد و ترجمه آن اینست: و باید دانست که این حدیث
صحیح است و داراي طرق عدیده است، و آنکس که در صحت آن سخنی دارد خطا نموده، زیرا حدیث مزبور را جمعی از علماء
حدیث مانند ترمذي و نسائی، با دقت در طریق روایت نموده اند، و جمعی از صحابه در ایام خلافت علی علیه السلام آنرا براي
آنجناب شهادت داده اند سپس حدیث مناشده و گیرا شدن نفرین (حضرت علیه السلام) را ذکر نموده!
-43 حافظ معاصر، شهاب الدین، ابو الفیض، احمد بن محمد بن صدیق حضرمی در کتاب خود " تشنیف الاذان " ص 77 گوید: و
اما حدیث ": من کنت مولاه فعلی مولاه، " این حدیث از پیغمبر صلی الله علیه و آله بتواتر رسیده است، از روایت قریب شصت نفر،
اگر اسنادهاي همه آنها را بیاوریم بسیار طولانی خواهد بود ولی از نظر تمام نمودن فایده بذکر آنها که با دقت در طریق آنرا روایت
نموده اند اشاره مینمائیم، و هر کس بخواهد بر طرق و اسنادهاي این روایت وقوف یابد به کتاب ما در متواتر رجوع نماید، اینک
میگوئیم:
حدیث مزبور را احمد در مسند خود، و ابن ابی عاصم در " السنه " از علی علیه السلام و سیزده تن از صحابه روایت نموده اند، و
نسائی در " خصایص " از علی و ده واند نفر مرد، و طحاوي در " مشکل الاثار " و بزار در " مسند، " و ابن عساکر و کسان دیگر
آنرا آورده اند، و ابن راهویه در " مسند " و ابن جریر در " تهذیب الاثار " و ابن ابی عاصم در " السنه " و طحاوي در " مشکل
الاثار " و محاملی در " امالی " و ابن عقده و خطیب از حدیث ابن عباس روایت نموده اند، و احمد و نسائی در " الکبري " و"
خصایص " و ابن ماجه و حسن بن سفیان و دولابی در " الکنی " و ابن عساکر در " التاریخ " از حدیث براء بن عازب روایت
نموده اند، و احمد و ترمذي و نسائی در " الکبري " و ابن حبان در " صحیح " و بزار و دولابی در " الکنی " و طبرانی و حاکم و
محدثین دیگر از زید بن ارقم روایت نموده اند، و احمد و نسائی در " الکبري " و " خصایص " و سمویه در " فوائد " خود و
عثمان بن
[ [ صفحه 242
ابی شیبه و ابن جریر در " التهذیب " و ابن حبان و حاکم و طبرانی در " الصغیر " و ابو نعیم در " الحلیه " و " تاریخ اصفهان " و"
الفضایل " و ابن عقده و ابن عساکر، از طرقی که بحد تواتر میرسد از بریده روایت کرده اند، و احمد و نسائی در " الکبري " و
طبرانی از حدیث ابی ایوب روایت نموده اند، و ترمذي و ابن عقده و طبرانی و دار قطنی و از طریق دار قطنی، ابن عساکر، از حدیث
حذیفه ابن اسید روایت کرده اند، جز آنکه این طریق در نزد ترمذي مورد شک است.
و نسائی و ابن ماجه و سعید بن منصور و ابن جریر " در تهذیب " و بزار و ابن عقده و ابن عساکر از حدیث سعد بن ابی وقاص
روایت نموده اند، و ابن ابی شیبه و بزار هر دو در مسند خود و ابویعلی و طبرانی در " الاوسط " و ابن عقده و نیز طبرانی در"
الصغیر " و ابن عقده و ابو نعیم در " حلیه " و " تاریخ " و خطیب و ابن عساکر از حدیث انس بن مالک روایت نموده اند، و حاکم
صفحه 147 از 246
و طبرانی در " الاوسط " و ابو نعیم در تاریخ و ابن عساکر، از حدیث ابی سعید روایت کرده اند و عثمان بن ابی شیبه و نسائی هر
دو در سنن خود و ابن عقده و ابویعلی و طبرانی و بانیاسی در " جزء " خود، و ابو نعیم در تاریخ اصفهان و ابن عساکر در تاریخ
دمشق، از حدیث جابر بن عبد الله روایت نموده اند، و طبرانی از حدیث عمرو بن ذي مر و عثمان بن ابی شیبه در سنن خود و ابن
عقده و طبرانی و ابن عدي و از طریق ابن عدي ابن عساکر، از حدیث ابن عمر روایت کرده اند، و ابن عقده و طبرانی و ابن عساکر
از حدیث مالک بن حویرث، و ابو نعیم در حیله و طبرانی و ابو طاهر مخلصی و ابن قانع و ابن عساکر از حبشی بن جناده روایت
نموده اند، و طبرانی و ابن عقده از حدیث جریر بن عبد الله بجلی، و بزار از حدیث عماره، و طبرانی و ابن عقده و ابن عساکر از
حدیث عمار بن یاسر، و نیز ابن عساکر از حدیث رباح بن حارث و از حدیث عمر بن خطاب، و از حدیط نبیط بن شریط، روایت
نموده اند، و ابن عقده و ابن عساکر از حدیث مسمره بن جندب، و طوسی در امالی خود، از حدیث ابی یعلی و ابو نعیم در"
الصحابه " از حدیث جنب انصاري، و ابن عقده در کتاب
[ [ صفحه 243
"الموالات " از حدیث جماعتی باسنادهاي متعدد، از جمله: حبیب بن بدیل، و قیس بن ثابت، و زید بن شرحبیل، و عباس بن عبد
المطلب و حسن بن علی و برادر علیهما السلام و عبد الله بن جعفر، و سلمه بن اکوع، و زید بن ابی ثابت، و ابوذر، و سلمان فارسی و
یعلی بن مره و خزیمه بن ثابت و سهل بن حنیف، و ابو رافع، و زید بن حارثه و جابر بن سمره، و ضمره الاسلمی و عبد الله ابن ابی
اوفی، و عبد الله بن بسر مازنی و عبد الرحمن بن یعمر دیلمی، و ابوالطفیل، و سعد بن جناده، و عامر بن عمیره و حبه بن جوین، و ابو
امامه، و عامر بن یعلی، و وحشی بن حرب، و عایشه، و ام سلمه روایت نموده اند و حاکم، از حدیث طلحه بن عبید الله روایت نموده
است.
و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا، لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم. و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوك عن سبیل الله ان یتبعون
الا الظن و ان هم الا یخرصون سوره انعام آیه 116 و 115
[ [ صفحه 244
دادرسی