گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
شعراء غدیر در قرن 07




ابو الحسن المنصور بالله
اشاره
او که از سال 561 ه متولد شده و در سال 614 ه فوت کرده است نیز در باره " غدیر خم " اشعاري دارد که برخی از آنها ذیلا نقل
شود:
بنی عمنا ان یوم الغدیر
یشهد للفارس المعلم
ابونا علی وصی الرسول
و من خصه باللوا الاعظم:
"پسر عموهاي ما، روز " غدیر " براي انسان دانا گواهخوبی است.
پدرما علی وصی رسول خدا است، او کسی است که پیامبر اکرم او را به " پرچم بزرگ " اختصاص داده است.
احترام شما از راه انتساب با اوست، ولی ما از گوشت و خون اوئیم.
صفحه 158 از 197
اگر چه همه ما از هاشمیم، اما کوهان شترکجا و کف پایش کجا؟
اگر شما همانند ستارگان آسمانید ما ماه ستارگانیم.
ما فرزندان دختر و پسر عم با ایمانش هستیم نه شما، پدر ما ابو طالب از او (رسول خدا) حمایت کرد و اسلام آورد، در حالی که
همه مردم نسبت به او کافر بودند، گرچه ایمانش را از او پنهان می کرد اما هیچ گاه علاقمندیش را نسبت به او پنهان نمی کرد.
چه فضائلی را ما بذل و بخشش دارا نیستیم؟ ما دنباله رو محمد و پیر و افعال او هستیم، ولی شما پیروابا مجرمید (ابو مسلم خراسانی).
او مملکت را همانند عروس تحویل شما داد، ولی پاداشی که به او
[ [ صفحه 294
دادید این بود که خونش را ریختند!
ما در میان همه مردم بطور آشکار وارثقرآن و احکام آن هستیم، و اگر شما به سوي تارها پناه می برید، ما به سوي آیه محکم
قرآن پناه می بریم.
آیا شرب خمر و کار زشت، شایسته انسان هاي با فضیلت است؟
شما همانندیزید بدبخت کور دل، فرزندان پاك رسول خدا را کشتید، و به سلطنت بی دوامتان که هیچ گاه به سلطنت پایدار مانمی
رسد، افتخار نمودید ولی بالاخره حق به حقدار خواهد رسید و سلطنت و دولت ما تشکیل خواهد شد و کسی که حق را بخواهد
ستم نکرده است"
این ابیات را " ابو الحسن المنصور.بالله " در جمادي الاول سال 602 ه بهنظم در آورده و در آن با قصیده " میمیه " " ابن معتر"
معارضه کرده کهاولش اینست:
"پسر عموهاي ما بر گردید و ما را دوست بدارید و بروش هاي استوار رفتار کنید، براي ما و شما افتخاراتی است و هر کس از حق
پیروي کند پشیمان نمی شود، درست است که شما فرزندان دخترش هستید نه ما اما ما هم پسران عموي مسلمانش هستیم."
او قصیده اي دارد که در حدود 55 بیت است و از آن جمله است:
"آنان ابا الحسن علی را کشتند و فرزند برومندش حسن را باسم شهید کردند آب فرات را به سوي حسین و یارانش بستند و باران
تیر و نیزه بر پیکر شریفش باریدند."
شخصیت المنصور بالله
او امام المنصور بالله عبد الله بن حمزه بن سلیمان بن حمزه بن علی بن حمزه بن هاشم بن حسن بن عبد الرحمن بن یحیی بن ابی
محمد بن عبد الله بن حسین ابنترجمان الدین قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم طباطبا بن حسن بن حسن ابن علی بن ابی
طالب علیه السلام است.
او یکی از امامان زیدیه در کشور یمن بود که شرافت خانوادگی را با بزرگی
[ [ صفحه 295
ذاتی جمع کرده بود، او در عین آنکه از خانواده بسیار بزرگ و از دودمان علی علیه السلام بوده داراي دانش فراوان و فضائل فوق
صفحه 159 از 197
العاده زیاد نیز بود است.او شمشیر و قلم، علم و علم، ادب و فرهنک را در یکجا جمع کرده تا جائیکه یکی از امامان زیدیه در یمن
شده بود، او درفقه و نگارش و شعر سر آمد اقران خود بوده تا آنجا که صاحب حدائق و نسمه او را شاعرترین پیشوایان زیدیه به
حساب آورده اند.
او داراي حفاظه عجیبی بود که جمال الدین عمرانبن حسن از بعضی از کسانی که معروف بهحافظه قوي بوده اند نقل می کند که
گفته است ": من صد هزار بیت شعر حفظدارم، فلانی (اسم یکی از ادباء را برد) نیز همانند من است اما حافظه مادر برابر امام
منصور بالله بسیار ناچیز است."
و عماد الدین ذو الشرفین می گوید: با او کتاب شعري دیدم، به من گفت: آن را خوانده و حفظ کرده ام و ازهر قصیده اي از آن
که می خواهی از من سوال کن، من نیز از اول و وسط و آخر آن از هر قصیده اي بیتی را یاد آورمی شدم و او تمام آن قصیده را
می خواند.
او در اصول دین فقه پیش حسام الدین ابی محمد حسنبن محمد رصاص درس خواند و کتاب هاي ارزنده اي در قسمت هاي
مختلف فقه و اصول و کلام و حدیث و مذهب و ادب تالیف نمود که از آن جمله است:
-1 صفوه الاختیار فی اصول الفقه 2- حدیقه الحکم النبویه شرح الاربعین السلفه 3- الشافی فی اصول الدین چهار جلد 4- الرساله
الهادیه بالادله البادیه فی السبی 5- الاجوبه الکافیه بالادله الواقعیه 6- الدره الیمنیه فی احکام السبی و الغنیمه 7- الاختیار المنصوریه
فی المسائل الفقیهه 8- الایضاح لعجمه الافصاح اکثرش در سیره است 9- الفتاوي طبق کتب فقیهه نوشته شده 10 - الرساله القاهره
بالادله الباهره در فقه 11 - الرساله الحاکمه بالادلهالعالمه 12 - الناصحه المشیره بترك الاعتراض علی السیره 13 - العقیده النبویه فی
الاصول الدینیه 14 - الرساله الفارقه بین الزیدیه و المارقه 15 - الرساله النافعه بالادله القاطعه 16 - الرساله الکافیه الی اهل العقول
[ [ صفحه 296
الوافیه 17 - الرساله الناصحه بالادله الواضحه در دو جزء، جزء اولدر اصول دین و جزء دوم فضائل عترت طاهره 18 الجورهره
الشفافه فی جواب الرساله الطوافه 19 - الاجوبه الرافعه للاشکال 20 - الزبده فی اصولالدین 21 - العقد الثمین فی الامامه 22 القاطعه
للاوراد فی الجهاد 23 - تحفه الاخوان 44 - الرساله التهامیه 25 - دیوان او.
"المنصور بالله " بدون آنکه پرو پا کاندي در باره امامتش بشود، در این راه کوشش و مبارزه می کرد و در این باره کوشش هاي
فراوانی داشته است و ابتداي دعوتش در ماه ذیقعده سال 593 ه بود ودر ربیع الاول سال 594 ه مردم با او بیعت کردند و او مبلغانش
را به سوي خوارزم شاه متوفی در سال 22 ه فرستادو سلطان آنها را با گرمی پذیرفت و مدتی در یمن به او منصب زعامت داد
تاآنکه در سال 614 ه فوت کرد و تولدش در سال 561 ه بوده است.
و از بهترین اشعارش که بعد از مرگش درباره او گفته شده شعري است که پسرش " الناصر لدین الله ابی القاسم محمد بن عبد الله"
درباره اش گفته و آن 41 بیت است.
در کتاب " الحدائق الوردیه " درباره شخصیت او در حدود شصت صفحه نوشته شده و قسمتی از کتاب ها و سخنرانی هایش را در
مورد تبلیغات مذهبی و دعوت مردم به سوي خویش و مقدار زیادي از مناقب و کرامات و مقامات و اشعارش را آورده است.
صاحب حدائق فرزندان ذکورش را اینطور شمرده است:
محمد الناصر لدین الله- احمد المتوکل علیالله- علی- حمزه که در کودکی فوت کرد- ابراهیم- سلیمان- حسن- موسی- یحیی-
ادریس که در کودکی مرد- قاسم- فضل که فوت کرد- جعفر و عیسیکه بلا عقب بودند- داود- حسین.
صفحه 160 از 197
[ [ صفحه 297
و دخترانش از این قرار بودند:زینب.سیده- فاطمه- حمانه- رمله- نفیسه- مریم- مهدیه- آمنه- عاتکه.
و در کتاب " نسمه السحر فیمنتشیع و شعر " جلد 2 نیز شرح حال المنصور بالله آمده است.
[ [ صفحه 298
مجد الدین ابن جمیل
اشاره
متوفی در سال 616 ه.ق
او نیز درباره " غدیر خم " اشعاري دارد که ترجمه قصیده معروفش چنین است:
"او آمد در حالی که رو بندش را کنار گذاشته بود و سیاهی گیسوانش، همه جارا تاریک کرده بود.
و اشکش همانند ژاله اي که باد صبگاهی آن را فرو می بارد، جاري بود.
و گفت: حوادث روزگار ترا چنین گرفتار کرد، در صورتی که تو پناه گرفتاران بودي؟!
و از همه چیز، ترا محروم کرد در صورتیکه تو سرپرست بیوه زنان و یتیمان بودي؟
به او گفتم: آري روزگار چنینجنایت می کند، اما چشمت روشن که ماهحرام خواهد آمد.
و من در آن ماه دعاخواهم کرد و مدح علی علیه السلام را پیش روي خود قرار خواهم داد.
و آن را در حالی که پاکیزه است و بوي مشک از آن می آید، بسویش می فرستم.
[ [ صفحه 299
جوانمردي را زیارت می کند که گویا شانه هایش از کوه ابو قیس هم برتر و بالاتر است.
هنگامی که از دست هاي دهنده یاد می شود، باران شدید بهاري که تشنگان را سیراب می کند در برابر بخشش و عطایش ناجیز
استو از بذل و عنایتش رو سفید.
هرگاه پسر هند (معویه) بر او وارد شود، با خوشروئی و بخشش و تبسم با او رو برو خواهد شد.
و اگر به آسمان توجه کند اگر چه در آن باران نباشد، بارانشدیدي از آن خواهد بارید.
و می بوسد از خاك " ابو تراب " خاکی را که امراض غیر قابل علاج را علاج می کند.
می رود پیشش و برمی گردد و با اینکار به مقصود نائل می گردد.
به قصد برادر پیامبر کسی که رسول خدا بهاو اوصافی را بخشید که بدانوسیله از دیگران بر تري یافت (می رود).
صفحه 161 از 197
و من اعطاه یوم غدیر خم
صریح المجد والشرف و القدامی
و من ردت ذکاء له فصلی
اداءا بعد ما ثنیت الئاما
و آثر بالعطام و قد توالت
ثلاث لم یذق فیها طعاما:
"کسی که پیامبر اکرم در روز " غدیر خم " مجد و شرافت آشکار را به او عنایت کرد.
کسی که خورشید برایش برگشت تا نماز را در وقتش بخواند در صورتی که تاریکی داشت همه جا را فرامی گرفت.
او کسی است که سه روز متوالی غذا نخورد و غذایش را به دیگران داد.
غذایش را قرصی نان جو تشکیل می داد وراضی نمی شد، جز مقداري نمک سائیده خورشتی براي آن قرار دهد.
اي ابو الحسن تو جوانمري هستی که اگر کسی بهتو پناه ببرد پناهش
[ [ صفحه 300
خواهی داد.
اي پسر فاطمه با اشعارم در بیدار به زیارتت آمدم، تو هم در خواب به دیدنم بیا و به من بشارت بدهکه پنام می دهی و از ستم
کشیدن نجاتمخواهی داد.
چگونه کسی که زمام امرش را به " حیدر " می سپارد از حوادث روزگار خواهد ترسید؟
ابرهاي رحمت خدا ترا سیراب کند چنانکه بذل و عنایاتت دیگران را.
فرشتگان صف اندرصف ضریحت را زیارت می کنند و در اطراف آن به طواف مشغولند.
و هموارهباد صبا تحیت و سلامم را به قبر مطهرش در نجف برساند."
به دنبال این شعر چه پیش آمد؟
در بسیاري از مجموعه هاي ارزنده خطی دیدم که " مجد الدین بن جمیل " در زمان " الناصر لدین الله " خزینه داربود.خلیفه بر او
خشم گرفت و بهزندانش افکند، بزرگان و رجال وقت، براي او پیش خلیفه شفاعت کردند، ولیشفاعت آنها موثر نیافتاد و در نتیجه
بیست سال او را در اطاقی زندانی کرد.
شبی در دلش برق زد که شعري در مدح امام علی بن ابی طالب علیه السلام بگوید و این قصیده را درباره اش گفتو سپس
خوابیده و در علم رویا علی علیهالسلام را دید که به او فرمود: هم اکنون آزاد خواهی شد.
او از خواب بیدار شد و با خوشحالی شروح به جمع آوري اثاثش نمود، حاضران به او گفتند: چه خبر است؟ در جواب آنها می
گفت: هم اکنون آزاد خواهم شد.زندانیان او را مسخره می کردند و می گفتند: بیچاره دیوانه شده است!!
صفحه 162 از 197
و اما " الناصر " نیز امیر المومنین رادر خواب دید که به او فرمود: هم اکنون ابن جمیل را آزاد کن.او با ترس و وحشت از خواب
بیدار شد و از شیطان بخدا پناه برد و دوباره خوابید، باز همان خواب را دید، وقتیکه بیدار شد، از شیطان به خدا
[ [ صفحه 301
پناه برد و گفت: این چه خواب شیطانی است که می بینم؟ و با سوم نیز همان خواب را دید وقتی که بیدار شد، فورا کسی را مامور
آزادي ابن جمیل کرد.هنگامی که مامور وارد اطاقش گردید، دید او آماده بیرون آمدن است، او را پیش " الناصر " بردو ماجرایش
را نقل کرد.
خلیفه به او گفت: شنیدم پیش از آمدن مامور، آماده بیرون آمدن بودي؟ در جواب گفت: آريخلیفه پرسید: چرا؟ در جواب گفت:
آنکس که پیش تو آمده بود قبلا پیش مننیز آمده بود!!
"الناصر " گفت: چطور شد؟ گفت: قصده اي در مدحش گفته بودم.خلیفه گفت: آن قصیده رابرایم بخوان، او نیز همین قصیده را
(که در بالا ترجمه شد) براي او قرائت کرد.
ابن جمیل کیست؟
جد الدین ابو عبد الله محمد بن منصور بن جمیل جبائی (جبی نیز گفته شده) معروف به ابن جمیل فزوانی، مردي نویسنده، شاعر،
ادیب و دانشمند است.او در نحو و لغت و ادبو شعر مقام ارجمند دارد.
او در کتابهاي " معجم الادباء " و " طبقات النحاه " داراي نام جاویدان و خاطره درخشان و نورانی است.دکتر " مصطفی جواد
بغدادي " مقاله اي که در مجله" الغري " نجف شماره 16 سال هفتم صفحه 2 نوشته تمام جزئیات حالات این شاعر فراموش شده را
جمع کرده است و ما اینک عین آن مقاله را در اینجا می آوریم:
"او در قریه اي از نواحی " هیت " معروف به " جبا " متولد شد و در ابتداي عمرش به بغداد در آنجا بعداز فراگرفتن قرائت قرآن،
با ملازمت " مصدق بن شبیب واسطی نحوي " در علم و لغت وفقه و احکام و حساب، مهارت پیدا کرد، و حدیث را از جمعی از
اساتید کرد که از آن جمله اند: ابو الفرج عبد المنعم بن عبد الوهب بن کلیب، و قاضی ابو الفتح محمد بن احمد مندائی واسطی.و
در نثر و نظم، کوشش فراوانی کرد و به مقام ارجمندي نائل گردید که " قفطی " می گوید:
[ [ صفحه 302
او نوشته هائی دارد که قسمتی از آنرا با خطش که خط متوسطی بوده و از بغداد به حلب براي فروش آورده بودند، و دیدم و شعرش
نیکو و مشهور و ساخته شده است نه طبیعی.
"یاقوت حمودي " اورا چنین توصیف کرده است که ": او نحوي، لغوي، ادیب و از فضلاي زمانشبوده است " و افزوده است که
او، مردي بلیغ، خودش خط، پر فضل، متواضع، زیبا، خودش اخلاق و از شعراي دیوان عباسیان بوده و خلیفه " الناصر لدین الله " را
باقصائد زیاديکه در عیدها و مواقع تبریک می سروده مدح کرده است در نتیجه معروف و مشهورشدهتا جایی که کاتب دیوان
ترکات حشریه و ناظر آن گردید و آن عبارت بود از ترکات کسانی که می مردند و وارث مستحق نداشتند واموال آنها طبق
مذهب شافعی به بیت المالملحق می گردید.
صفحه 163 از 197
و در بغداد، مرد تاجري بود به نام " ابن العنیبري " او رفیق ابن جمیل بود، وقتیکه هنگاممرگش فرارسید او را به حضور طلبید و به او
گفت: اینک مرگ برایم گوارا است چون همانند تو دوستی دارم و جاه و مقام تو می تواند عیال و اطفالم را سرپرستی کند، ابن
جمیل بهاو وعده انجام وظیفه نسبت به خانوادهاش داده، وقتی که او مرد، سر ترکهاش حاضر شد، دید هزار دینار نقد در آن موجود
است، آن را پیش امام الناصر برد و هر دو در آن نگریستند و او در باره آن می گفت:
ابن العنیبري مرد (خداوند شریعت را وارث عمر هاي مردم بگرداند) و هزار دینار از مال حلال او که شایسته بیت المال بود به آن
ملحق گردید و آن مبلغ در عهده خزینه دولتی است که در دنیا و آخرت حفظش نماید، قفطی درباره او می گوید:اوبر خویش ستم
می کرد و در کارها سخت گیر بود و به بعضی از عقلاء گفت: ازعذابم بترس که بسیار شدید و درد ناك است است او در جواب
گفت: پس تو خدايیکتا هستی!!
[ [ صفحه 303
ابن جمیل از ابنحرف شرمنده شد، ولی اینحالت او را از ستمی که اراده کرده بود باز نداشت!!
قفطی اضافه می کند که: او خود را بسیار بزرگ می دانست تا جائی که کسی را همانند خود نمی دید.
سپس مجد الدین در صدد بر آمد که نویسنده بیت المال که بمنزله وزارت دارائی در عصر ما است بشود و تمام نامه هاي مربوطه
می بایست وسیله از نوشته شود و بعد از آن ترقی کرد و دردهم ذي القعده سال 605 ه به مقام وزارت دارائی نائل گردید.به علاوه
سرپرستی " دجیل " وراه خراسانی یعنی: ایالت " دیالی " و " خالص " و " خزانه " و " عقار " و امثال آنها از ناقیه حکومت بغداد
به عهده او گذاشتهشد.
هنگامی که منشی دارائی بود، حقوق ماهیانه اش هفت دینار بود، وقتی که وزیر دارائی شد، حقوقش ده دینار گردید.
قفطی حکایتی را که براي ابن جمیل در ایام وزارت دارائیشپیش آمده ذکر می کند نهایت آنکه بدي خطی که حکایت با آن
نوشته شده آن را دگرگون و غیر مفهوم کرده است و آن حکایت اینست: بعضی از تجار و غرباء از او خواستند که به شخص
خاصی عنایت مخصوصی کند و از بیت المال چیزي به او بدهد او هم وعده داد ولی امروز فردا می کرد، تاجري که واسطه شده بود
تصمیم گرفت هر روز یک دانق (یک ششم در هم) به ابن جمیل بدهد، وي از تاجر پرسید این چه ولی است؟ گفت: چون تو
عادلی و از لحاظ نیازمندي شیبه ترین فرد به آن مرد محتاج هستی این مبلغ را هر روز به تو می دهم
و بالاخره از تمام این مناصل روز شنبه بیست و سوم ماه ربیع الاول سال 611 ه
[ [ صفحه 304
عزل شد و روانه ي زندان گردید، پس از مدتی از آن آزاد شد و وکیل کاتب دربار امیر" عده الدین ابی محمد بن الناصر لدین الله
"گردید و در این شغل باقی بود تا در نیمه شعبان سال 616 ه در سن پیري فوت کرد و در مقابر قریش یعنی کاظمین دفن شد.
ابن جمیل فرزندي دارد به نام " صفی الدین عبد الله " که از شعراي معروف ایام مستعصم بالله بود و در سال 669 ه فوت کرده است
و نیز برادري دارد به نام " قطب الدین " که ابن واصل حموي مورخ معروف درباره اش چنین می نویسد:
"جدم تاج الدین نصر الله بن سالم بن واصل به همراه قاضی ضیاء الدین قاسم بن شهرزوري، در هیجدهم شعبان 595 ه از موصل به
بغداد آمدند، وقتی که وارد بغداد شدند، خلیفه الناصر لدین الله دستور داد آنها را در " باب الخبازین " سه شنبه بازار فرود آورند،
صفحه 164 از 197
سپس تاج الدین در خانه ي وزیر دارائی وارد شد.
پدر حموي مورخ یاد شده می گوید: میان پدرم (تاج الدین ) و وزیر دارائی " شمس الدوله محمد ابن جمیل فرازي " دوستی اي
بوده که وسیله ي رفاقت پدرم با برادرش " قطب الدین " در سفرهاي عدیده اي که به دمشق کرده بوده حاصل شده بوده است.
وقتی که توقف ما در بغداد بدین کیفیت طول کشید و جریان بگوش همه رسید و دوستی ها زیاد شد، شمس الدوله و پدرم به
خاطر آنکه در زحمت نباشد بدیدن یکدیگر می رفتند.
ادب و فرهنگ مجد الدین ابن جمیل
شکی نیست که روشنی ادب و فرهنگ شخص، نشانه ي روشنی شرح حال و یا
[ [ صفحه 305
مبهم بودن آنست، ولی روزگاري بر ما گذشت با همه کوششی که درباره شرح حال این مرد بزرگ نمودیم جز همین مختصري که
ذکر کردیم نیافتیم!!
نمی دانیم مجموعه نوشته ها و خطبه ها و دیوان شعري چه شده؟ بی شک در دل تاریخ مدفون گردیده و از انها جز که ذکر می
کنیم به ما نرسید است:
"مجدالدین محمد ابن جمیل " به جد " ابن واصل " یاد شده نوشت که اگراین خدمتگذار بخواهد شکر نعمت هاي تاج الدین را
بجا آورده، چنانکه شایسته است نمی تواند از عهده شکرش بدر آید، و اگر بخواهد متعرض توصیف دوستی پرارج و اخلاق حمیده
و الفاظ شیرینش بشنود، از بیان آن عاجز است، با اینحال وظیفه خود می داند که یکی از هزار آنرا با عرض معذرت بشمرد":
اوقصد خانه ما کرد و با این کار منزلتمرا بالا برد، اي جانم فدایش باد، هیچ گاه پیش از این چشم جهان ندیده بود که دریائی در
سبوئی بگنجد.
بخدا سوگند او از دریاي بزرگی است که آبش گوارا و نسیمش در جریان است، سالکان آن از خطرش در امان و از گوهرهایش
بهرمندند و عجائب آن را می بیند و اگر چه تو در این مقام همانند کسی هستی که " ابن قلانس " درباره اش گفته است ": سر
انگشتان دست راستش را ببوس و بگو: یکدریا سلام بر تو باد، در تشبیه آن به دریا غلطکردم، خدایا مرا بیامرز."
خداوند این سایه گسترده و این عظمت ریشه داررا افزون تر کند، و روزگار را در خدمت خدمتگزاران او و دوستانش در آردو با بر
آورده ساختن آروزهایشان وسیله او با لطف و کرمش بهرمندشان فرماید.
این تنها نامه برادرانه اي است که از مجد الدین ابن جمیل بدست ما رسیده و از آن آگاه شده ایم.
[ [ صفحه 306
البته او نامه دیگري در مورد تولیت تدریس مدرسه امام ابو حنیفه که در کنار قبرش قرار دارد نوشته است.او این نامه را هنگامی که
کاتب وزارت دارائی بوده در سال 604 ه درباره ضیاء الدین احمد بن مسعود ترکستانی حنفی " مرقوم فرموده که متن آن چنین
است ": بنام خداوند بخشنده بخشایشگر، سپاس مخصوص خدائی است که با انواع نیکی ها و کرم شناخته شده و موصوف به نیکی
ها و نعمت هاي گوناگون است.در بزرگی وعظمت و جاوانگی تنها است.گائی که خانه گرامی را (بنایش محکم و شرفش بیشتر
صفحه 165 از 197
باد) به محل با عظمت و شرافت اختصاص داد و شرف بیت عتیق و بیت هاشم را یکجا به آن عنایت فرمود.
خدائی که این ایام نورانی و درخشان و دولت نیرومند پیروز را گردن بند افتخار براي آن قرار داد (تا زمانی که پرده صبح کنار می
رود و حقیقت به آسانی آشکار می شود پاینده باد).
اورا چنان سنتایش می کنم که اعتراف دارم حقیقت حمدش را نمی توانم انجام داد و با همه کوششی که دارم جز قطره اي از
دریاي بیکران ستایشش را نتوانمآورد، گواهی می دهم که معبودي جز خداي یکتا نیست، در صورتی که او از گواهی بنده اش بی
نیاز است، و گواهیمی دهم که محمد بنده و پیامبر اوست که طبق فرمانش سخن گفته و حقیقت را براي مردم بیان کرده
است.درود خدا بر او و بر آباء و اولادش باد.
و بعد چون دانشمند بزگوار، عالیمقدار، ضیاء الدین، شمس الاسلام، رضی الدوله، عز الشریعه، علم هدایت، رئیس فریقین، تاج
الملک، فخر العلماء احمد ابن مسعود ترکستانی (خداوند بر درجاتش بیافزاید) از لحاظخانواگی ریشه دار ترین فرد مذهبی و علوم
اسلامی را به زیور اخلاق فاضله آراسته است و ظاهر و باطن، خلوت تش یکسان است و دست و زبانش شهادت بر امامتش می
دهند و از عفت و پاك دامنیش امتحان به عمل آمده است و رفاتش بر اساس اخلاص و میانه روي استاز این رو تصمیم گرفته شد
به عنوان احسان به او امور مربوط به تدریس
[ [ صفحه 307
و اداره مدرسه کنار قبر ابو حنیفه به او واگذار گردد و تمام موقوفات مربوطه از یازدهم ذي القعده سال 604 ه ببعد به او سپرده شود.
اورا پرهیز گاري از خداوند متعال امر يکند که آن از پاکترین عوامل تقرب اولیاء و ثمر بخش خدامات صلحاء است وروشنترین
چیزي است که ارباب ولایات نیاز به آنرا درك کرده اند و بهترین دلیل براي راههاي شایسته است و کسی که داراي چنین صفتی
باشد در کارها ثابت قدم و بر همه کس برتري خواهد داشت چنانکه قرآن مجید می گوید ": ان اکرمکم عند الله اتقیکم ان الله علیم
خبیر:
قطعا گرامی ترین شما پیشخدا پرهیزگار ترین شما است که خدا دانا و آگاه است "
و اینکه به بهترین وجه و عالیترین شرائط و ضوابط تدریس کند و در این راه بهترینو روشنترین راه را برگزیدن و قرائت قرآن را
طبق رسمی که در ختم ها است درهر صبح و شام بر آن مقدم دارد و به دنبال آن درود بر محمد و آل و خلفاء راشدین بفرستد و
نسبت به مقام مقدس الناصر لدین الله (همواره مظفر و پیروز باد) دعا نماید.
و از مسائل اعتقاد آنهائی را تدریس کندکه از شبهات بدور و براي تحکیم مبانیمبهبی مفید است و به دنبال آن مسائل فرعی و
مشکلاتی مذهبی را که براي همگان نافع است و مورد بررسی قرار دهد و از مسائل خلافیه آنها را که مایه یکپارچگی و همبستگی
پیروان مذاهب است و موجب اختلاف و شقاق نمی شود تدریس نماید و در جمیع حالات خدا را در نظر داشته و تنها ازاو در
آشکار و نهان بترسد.
و در برابر این مت بزرگ از محصول موقوفات چنانکه براي عبد اللطیف ابن کیال بوده: در هر ماه سی قفیز گندم، و ده دینار
دریافت دارد و نمازش رادر مسجد جامع قصر شریف در ناحیه مربوط به اصحاب ابو حنیفه به جماعت بخواند و
[ [ صفحه 308
صفحه 166 از 197
موقوفات را در مصارف مقره اش صرف نماید و بداند که در برابر آن در پیشگاه خدا مسئول است.
و باید در آباد نگاهداشتن موقوفات و استخدام افراد دلسوز و نیکو کار براي حفظ و آبادي آن کوشا باشد تا کارها روي حساب
بگردد و اموال محفوظ بماند و باید هر چه زودتر در تعمیر ساختمان قبر ابو حنیفه و مدرسه اش و اصلاح فرش ها و چراغ ها و
گرفتن خدامتکاران و وادار کردن شاگردان به درس خواندن و حفظ کتب کتابخانه و تمیز نگاهداشتن آن اقدام نماید.
و کسی ندارد جزبعنوان امانت و سپردن گرو کتاب ها را از کتابخانه بیرون ببرد، و باید این موهبت بزرگ را شکر بگذاردو انشاء الله
در بکار بستن آنچه که در این نامه است کوتاهی ننماید.
و این نامه در 23 ذي القعده سال 604 ه نوشته شده و خدا ما را کافی است و اوبهترین وکیل است و درود بر پیامبر مامحمد و آل
طاهرینش باد.
[ [ صفحه 309
الشواء کوفی حلی
اشاره
متولد حدود 562 و متوفی 635
او نیز درباره " غدیر خم اشعاري دارد که ترجمه بعضی از آنها چنین است.
"براي کسی که از کیفر (قیامت) می ترسد، هر گاه وصی پیامبر " ابو تراب " را دوست باشد من ضمانت می کنم که در روزحشر
و حساب خدا را بخشنده و علی را شفاعت کننده ببیند.
او جوانمردي استکه از همه مردم از لحاظ کرم و نیرو وبرتري دارد، و همسایه خوب و خوش محضر است.
در حال صلح، باران جود وبخشش از او می بارد، و در هنگامه جنگ چون شیر ژیان غرد.
هر گاه براي جنگ تیغ از نیام در آرد، برق آن را ابرها منعکس خواهد بود.
وصی المصطفی و ابو بنیه
و زوج الطهر من بین الصحاب
اخو النص الجلیبیوم خم
و ذو الفضل المرتل فی الکتاب
"تنها او در میان صحابه وصی رسول خدا و پدر فرزندانش و همسر زهراي اطهر
[ [ صفحه 310
صفحه 167 از 197
است نص آشکار، در روز غدیر، تنها درباره اوست و در قرآن مجید فضائل او به طور آشکار شمرده شده است."
او کیست؟
او ابو المحاسن یوسف بن اسماعیل بن علی بن احمد بن حسین بن ابراهیم، معروف به " شواء " و ملقب به شهاب الدین کوفی
حلبی " است که در آن تولدیافته و در آن رشد کرده و در آن وفاتنموده است.
او از نوابغ شعر و ادب است که از هر سو فضائل به او رو کردهو در نتیجه داراي راي محکم، خواسته هاي نیک، انگیزه شریف، شعر
عالی، ادبیات فوق العاده، قافیه هاي طلاهائی و عروض متقن است.
بنابر این کسی که طرز تفکر و کارش چنین است چه کسی می تواند از لحاظ فضائل به مقام والاي او برسد؟ همکارش ابن خلکان
درتاریخش جلد 2 صفحه 597 شرح حالش را نوشته و در " شذرات الذهب " جلد 5 صفحه 178 و تاریخ حلب جلد 4 صفحه
397 و " تتمیم امل الامل " تالیف " سید ابن شبانه " و " نسمه السحر فیمن تشیع و شعر " و " لکنی و الالقاب " جلد 1 صفحه 146
و " الطلیعه فی شعراءالشیعه " نیز به نیکی از او یاد شده است.
و ما آنچه را که در تاریخ ابن خلکان درباره اش آمده به طور اختصاصدر اینجامی آوردیم:
"او مرا ادیب، فاضل، متخصص در علم عروضو قافیه و شاعر بوده که معانی بسیاريبلندي را در ضمن دو بیت و سه بیت بیان
میکرد، وي داراي دیوان بزرگی است که در حدود چهار جلد می شود و طرز لباس پوشیدنش همانند مردم قدیم حلب بوده است.
او معمولا در جلسه شیخ " تاج الدین ابو القاسم احمد بن هبه الله بن سعد بن سعید بن مقلد معروف به ابنالجبرانی نحوي لغوي
حاضر می شد و بیشتر ادبیات.
[ [ صفحه 311
را از او فراگرفته و از همنشینیش بهره ها گرفته است.
میان من (ابن خلکان) و او (شواء) دوستی شدید و الفت زیادي بودهو در مجالس دورهم نشستیم و در مسائلادبی با هم بحث و
گفتگو می کردیم او بسیاري از اشعارش را برایم می خواند و از اواخر سال 633 ه تا هنگام وفاتش همواره با هم مصاحبت و
همنشینیداشتیم و پیش ازآن او را در مختصر "ابن جبرانی " یاد شده در مقام پیشوائیش در مسجد جامع حلب می دیدم چنانکه در
مسجد جامع دمشق نیز رفت و آمد می کرد.
او در گفتگو و محاوره بسیار عالی و در انتقاد و ایراد کردنمتین و شمرده بود.
او از کسانی بوده که در شیعه گري غلو می کرده و بیشتر مردم حلب او را به نام " محاسن الشواء می شناختند، اما حقیقت همانست
که در اینجا آوردم یعنی:
اسم او یوسف و کنیه اش " ابو المحاسن " بوده است.
همدم ما " کمالبن شعار موصلی " که همنشین " الشواء " بوده و بسیاري از اشعارش را از او گرفته و آگاه ترین فرد به حالش
بوده، شرح حالش را در کتاب " عقود الجمان نوشته " است، در آن کتاب دیدم نوشته بود:تولد او تقربیا در سال 562 ه بوده و در
روز جمعه نوزده محرم سال 635 ه درحلب فوت کرده و در مقبره " باب انطاکیه " غربی شهر دفن گردید و من به خاطر عذري که
در آن وقت برایم پیشآمده بود، نتوانستم در نماز بر جنازه او حاضر شوم خدایش رحمت کند و چه همنشین و رفیق خوبی بود؟!
صفحه 168 از 197
و اما استادش " ابن جبرانی " یاد شده و از قبیله طی و بحتري و از ده" جبرین " از اطراف " عزاز " بود.
او در علم ادب مخصوصا " علم اللغه" تخصص داشت و در مسجد جامه حلب در ناحبه شرقی مشرف بر صحن جامع داراي ریاست
بود.
او در روز چهار شنبه 22 شوال سال 561 ه متولد شد و در روز دوشنبه هفتم رجب
[ [ صفحه 312
سال 628 ه در حلب فوت کرد و در پائین کوه " جوشن " دفن گردید، خدایش رحمت کند."
امینی می گوید:
در معجم البدان جلد 3 صفحه 172 بنقل از عبد الله بن محمد بن سعید بن سنان خفاجی در دیوانش آنجا ابیات جوشن را نقل
میکند آمده است که:
جوشن کوهی است در غربی حلب که از آنجا مس قرمز حمل می شد و معدنش همانجا بود، گفته شده ازآن وقتی که اسراء
خاندان ابی عبد الله الحسین علیه السلام و همسرانش از آنجا عبور کردند آن معدن از بین رفته است و علت آن این بود: یکی از
همسران حسین علیه السلام که حامله بود در آنجا سقط کرد و از کارگران معدن در خواست آب و نان کرد، آنان به او بد گفتند و
چیزي به او ندادند، او بر آنها نفرین کرد و از آن زمانهر کس در آنجا کار می کند سود نمی برد.
و در کنار آن کوه قبر است معروف به " مشهد السقط " و بنام " مشهد الدکه " نیز خوانده می شود می شود و منظور از آن"
محسن بن حسین علیه السلام " است.
[ [ صفحه 313
کمال الدین شافعی
اشاره
متوفی در سال 652
او نیز اشعاري درباره " غدیر خم " سروده که ترجمه برخی ازآنها چنین است:
"گوش فرا دهتا آیات وحی را که در مدح امامی که خدا او را مخصوص به هدایت کرده است بشنوي:
در سوره آل عمران آیه مباهله است که با فرستادن آن بعضی ازمزایایش را شمرده است.
و در سوره احزاب، حا میم، تحریم و هل اتی گواه صادقی است که خدا در آنها علی را ستوده و تطهیرش کرده است کاري که علی
کردوانگشتري که او در حال رکوع بسائل داد، شخصیت انسانی او را به ثبوت رسانیدو او را مورد عنایت خاص الهی قرار داد.
و در آیه نجوي که جز او کسی بهاین فیض عظیمی نائل نگردید، ارزش و شخصیت او آشکار گردید و به او چنان قرب و منزلت
بخشید که داراي مقام ارجمند و تقوي الهی گردید.
و خداونداو را در کنف لطف و محبت پیامبرش بزرگ کرد و از ترتیب و
صفحه 169 از 197
[ [ صفحه 314
الطافعمیمش بهره مندش گردانید، و از مکارم اخلاقش که بدان وسیله راه هدایت را بدو می آموخت، بطرز خاصی بهره مندش
فرمود بالنتیجه او را برادر خود قرار داد.
و انکحه الطهر البتول وزاده
بانک منی یا علی و آخاه
و شرفه یوم " الغدیر " فخصه
بانک مولی کل من کنت مولاه
و لو لم یکن الا قضیه خیبر
کفت شرفا فی ماثرات سجایاه:
"رسول الله خدا فاطمه زهرا را به ازدواج او در آورد و افزود که تو از منی و او را برادر خودقرار داد.
و در روز " غدیر خم " او را مفتخر فرمود که: هر کسی که من مولاي اویم تو نیز مولاي او هستی، واگر در افتخارات زندگیش جز
داستان خیبر نبود، تنها همان او را کفایت می کرد..
شرح حال این شاعر؟
ابو سالم کمال الدین محمد بن طلحه بن محمد بن حسن قریشی عدوي نصیبینی شافعی مفتی رحال که یکی از بزرگان و روساي
دانشمندان است، امام در فقه شافعی بوده و در حدیث و اصول و مسائلخلافیه و ادبیات و نگارش مهارت داشتهو در قضات و خطابه
بر همه مقدم بوده و در زهد و پارسائی شهرت داشته است.
او در نیشابور از " ابو الحسن موید بن علی طوسی " و " زینب شعریه " استماع حدیث کرده و در حلب و دمشق و دیگر شهرها
حدیث کرده است و حفاظ دمیاطی و
[ [ صفحه 315
مجد الدین بن عدیم و فقیه حرمین کنجی در کفایه الطالب از او روایت کرده اند.
کنجی در کفایه الطالب صفحه 108 می گوید: از این قبیل است آنچه که شیخ ما حجه الاسلام شافعی عصر " ابو سالم محمد بن
طلحه " قاضی شهر حلب به ما خبر داده است.
او در دمشق در مدرسه " امینه اقامت داشت و به نامه نگاري از ناحیه ملوك مشغول بود و در اینکار مقام ارجمندي یافت و در سال
648 ه پادشاه " الناصر " متوفی در سال 655 ه صاحب دمشق به او نوشت که عهده دارمنصب وزارت شود ولی او امتناع کرد و شانه
صفحه 170 از 197
اززیر بار آن خالی نمود طبقات سبکی " جلد 5 صفحه 26 آمده تنها دو روز آن را پذیرفت آنگاه آن را ترك کرد و مخفیانه فرار
نمود و تمام اموال و دارائی و آنچه از لباس و بنده و غیره داشت همه را بر جاي نهاد و بالباس پنبه اي از دمشق خارج شد و به جاي
نا معلومی رفت.
و گفته شده که: او داراي علوم غریبه بوده واز آن راه از مغیبات آگاه می شده است.
بعضی گفته اند که: او بعد از این به منصب وزارت برگشت و این گفته را گفتار او در منجم تایید می کند که گفته است:
"هنگامی که منجم در موردچیزي حکم قاطعی کرد تو آن را نپذیر زیرا کی می داند: خدا چه حکم کرده است؟
او به من منصبی عنایت فرموده وتو به حرف " منجم " اعتماد مکن."
و باز او در این باره چنین گفته است ": هیچ گاه به گفته منجم اعتماد مکن وهمه کارها را به خدا واگذار نما و تسلیم او باش و
بدان اگر تدبیر چیزي را به-
[ [ صفحه 316
ستاره اي مربوط بدانی، مسلمان نخواهی بود."
او درابتداي کارش قضاوت " نصیبین " و سپس " حلب " را عهده دار گردید آنگاه خطیب دمشق شد و بعد از آن پارسائی پیشه
کرد و به مکه رفت و بعد از مراجعه، کمی در دمشق ماند آنگاه به حلب رفت و در آنجا وفات کرد تالیفات او:
-1 عقد الفرید للملک السعید، این کتاب را براي نجم الدینغازي بن ارتق که از پادشاهان " مار دین " بوده تالیف کرده و در مصر
چاپ شده است.
-2 الدر المنظم فی اسم الله الاعظم، نسخه اي از آن در کتابخانه حسین پاشا در آستانه به شماره 346 موجود است.و شیخ سلیمان
471 قسمتی از آن را نقل کرده است. - قندوزي حنفی در " ینابیع الموده " صفحه 403
-3 مفتاح الفلاح فی اعتقاد اهل الصلاح.
-4 کتاب دائره الحروف.
-5 مطالب السوول فی مناقب آل الرسول که بارها چاپ شده است.
معاصره او " اربلی " در کتاب " کشف الغمه " صفحه 17 گفته است: مطالب السوول فی مناقب آل الرسول تصنیف استاد دانا
کمال الدین محمد بن طلحه است، او مرد مشهور و فاضلی بوده که فکر می کنم در سال 654 ه فوت کرده باشد، حال او در زهد و
پارسائی و تركکردنش وزارت شام را و گوشه گیري اختیار کردنش امري است آشکار و قریب العهد به تالیف آن کتاب، او در
حال گوشه گیري این کتاب (مطالب السوول) و کتاب الدائره را نوشت، او شافعی مذهب و از روساء و بزرگان آنها است.
و سید هبه الدین ابو محمد حسن موسوي در کتاب " المجموع الرائق " که در سال 703 ه آن را تالیف کرده تصریح می کند که
این کتاب " مطالب السوول " مال اوست.
و ابن صباغ مالکیمتوفی در سال 855 ه نیز این کتاب (مطالب السوول) را از
[ [ صفحه 317
آن او میداند و در کتاب " فصول المهمه خود ازآن زیاد نقل می کند، و هم اکنون از آن کتاب نسخه اي خطی که در سال 896
صفحه 171 از 197
هازروي نسخه اي به خط مولف که در سال 650 ه در جزوه نوشته بوده، نگارش یافته است در کتابخانه " احمدیه " حلب موجود
است.
و آقاي " شبلنجی " نیز در کتاب (نور الابصار) در مناقب آل نبی مختار، از آن نقلکرده است.
کمال الدین یاد شده چنانکه در طبقات سبکی و شذرات الذهب آمده: در سال 652 ه متولد شده و چنانکه در دو کتاب یاد شده و
الوافی بالوفیات صفدي و تاریخ او و البدایه و النهایه ابن کثیر و مرآت الجنان یافعی و الاعلام زرکلی و دیگر کتب آمده در هفده
رجب سال 652 ه فوات کرده است.
ولی در بالا نظر اربلی رادیدید که معتقد است: او در سال 654 ه فوت کرده است.
قسمتی از اشعارش که در مدح اهل بیت علیهم السلام سروده ودر کتابش " مطالب السوول " موجود استو از آن جمله است
اشعاري که در پایانکتاب قرار دارد و ذیلا ترجمه می شود:
"اگر می خواهی حقائق را درك کنی کمی مهلت بده و از خواندن آیات مربوط به مناقب تجاوز مکن، مناقب آل مصطفی که
وسیله آنها به نعمت تقوي و نیکیها راه می یابیم، مناقب خاندان پیغمبر که پیشواي مردمند و هر طالبی وسیله آنها گمشده اش را می
یابد، مناقبی که حقائق را آشکار می کند و پرده هاي سیاه را دورمی افکند، بر تو باد توجه به آنها در پنهان و آشکار که این عمل
ترا پیشخدا بلند مرتبه خواهد کرد.
و هنگامیکه زبانت به آیات مناقب اهلبیت مترنماست آنها را از روي اخلاص و حضور قلببخوان.
و هرگاه کسی درباره آن با دقت کتابی بنویسد قطعا بزرگترین واجبش را
[ [ صفحه 318
ادء نموده است.
و چه بسا ممکن است کسی آن را بخواند، حسناتش زیاد شود و از بالاترین مواهب بهرمند گردد.
و هر کس در این باره از خدا درخواست توفیق کند دعایش مستجاب و اقبال از هر سو به او روي خواهد آورد."
و نیز از اشعار اوست کهدر صفحه 8 آن کتاب آمده و ترجمه آن چنین است:
"کسانیکه به آنان (اهلبیت علیهم السلام) چنگ زنند، آنان برایشان " عروه الوثقی " و ریسمان خواهند بودزیرا که مناقبشان از راه
وحی و قرآن ثابت شده و قرآن خوان مناقب آنان را در سوره شوري و هل اتی و احزاب می یابد.
آنان اهلبیت مصطفی هستند که دوستی آنان بهطور قطع بر مردم فرض است..
فضائل آنان از لحاظ واقعیت از هر روایتی که راویان از روي جهد و کوشش به دست آورده اند بر تري دارد".
او با این عبارت، اشاره به عدهاي از فضائل خاندان عترت و طهارت می کندکه قرآن در سوره شوري و هل اتی و احزاب بدان
تصریح نموده است:
اما درسوره شوري چنین آمده: قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی و منیقترف حسنه نزد له فیها حسنا- بگو:در این باره
(نبوت) از شما پاداشی جز دوستی نزدیکانم نمی خواهم، و هر کس کار نیک انجام دهد برنیکیش بیافزائیم."
306 وجلد سوم صفحه - و ما در جلد دوم این کتاب کتاب (عربی) صفحه 310
[ [ صفحه 319
صفحه 172 از 197
171 در اینکه این آیه در مورد اهبیت عصمت و طهارت نازل شده است بحث کردیم به آنجا مراجعه شود.
و اما در سوره هل اتی چنین آمده است: یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و
اسیرا ": آنان به نذر خود وفامی کنند و از روزي که شر آن انکارناپذیر است بیم دارند و غذا را با انکه دوست دارند، به مستمند و
یتیم و اسیر می دهند."
107 به طور مبسوط بررسی کردیم که این آیه مربوط به اهلبیت علیهم السلام است. - و ما در جلد سوم صفحه 111
و اما در سوره احزاب چنین آمده است: من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما
بدلوا تبدیلا ": از مومنان مرادنی هستند که براستی پیمانهائی که با خدا داشتند وفا کردند بعضی از آنها تعهد خویش به سر بردند و
بعضی دیگر منتظرند و به هیچوجه تغییري نیافته اند."
و نیز در همین سوره است: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکمتطهیرا ": خدا می خواهد که ناپاکی را از شما
اهلبیت ببرد و پاکیزه تان کند پاکیزه کامل."
در جلد دوم این کتاب صفحه 51 گذشت آیه اول در مورد امیر المومنین و عمویش حمزه و پسر عمویش عبیده نازل شد
است.مسلمین اتفاق دارند آیه تطهیر نیز درمورد رسول اکرم و علی بن ابی طالب و حسن و حسین و فاطمه سلام الله علیهم نازل
گردیده است.
و ائمه حدیث و حفاظ در این باره احادیث صحیح متواتره، در صحاح و مسانید خود آورده اند که بیاري خدا در مجلدات آینده
خوانند محترم را از آن احادیث
[ [ صفحه 320
آگاه خواهیم کرد.
همانطور که گفتیم: او درباره خاندان پیامبراکرم اشعاري زیاد دارد که ترجمه قسمتی از آنها چنین است:
"خدایا، بحق پنج تن آل عبا که صاحبانهدایت و عمل شایسته اند، آنانکه سفینه نجاتند، و افراد تاجر پیشه سود خواه بسوي آنها می
شتابند و دوستشان دارند، آنانکه در روز قیامت آنگاه که مردم در موقف فضاحت بار توقف دارند، داراي مقام ارجمندند، خوارم
مفرما و گناهم را بیامرز تا شاید از آتش سوزان جهنم در امان بماند، زیرا با علاقه شدیدي که با آنها دارم امیدوارم خداوند از سر
تقصیراتم در گذرد، آنان براي کسی کهدوستشان داشته باشد سپري هستند که اورا از حوادث سهمگین نجاتش می دهند و من به
آنان متوسلم به این امید که درخواست گناهکار بدبخت به هدف اجابت رسد و رستگاري نصیبم شود و از این رهگذر راه راست
را یافته مقامی شایسته یابم."
و نیز اشعار اوست کهدر مورد قاتلان ابی عبد الله الحسین علیه السلام سروده و ذیلا ترجمه قسمتی از آن آورده می شود:
"اي دشمنان خدا پیشاپیش شما موقفی استکه رسول خدا در آنجا از شما پرسش و باز خواست خواهد کرد.در آنجا رسول خدا و
فاطمه زهرا، که عزادار است بهدشمنی و داد خواهی برمی خیزند و علی نیز داد خواهی آنها را تایید می کند که قطعا گفته او مورد
تایید است.
و شما اي دشمنان خدا در آنروز چه جوابیبه آنها خواهید داد؟ در صورتی که درآنروز راهی براي ترك جواب نخواهد بود!!
و شما با کشتن فرزندانشان کار بدي کردید و بار سنگینی متحمل شدید، و امید شفاعتی در آن روز جز از ناحیه دشمنان نخواهد
صفحه 173 از 197
بود و شرح این ماجرا مفصل است وبسیار روشن است کسی کهدر روز حشر رسول خدا دشمنش باشد جایگاهش در آتش خواهد
بوددر صورتیکه بر شما واجب بود رعایت آنها را بکنید و نسبت به آنها
[ [ صفحه 321
مهربانباشید تا مورد شفاعت آنان قرار گیریدزیرا آنان آل پیغمبر و اهلبیت اویند و تنها پیروي از طریقه آنان مایه نجات است.
مناقبشان در میان مردم مشهور و دارايارزش چشمگیر است، مناقب آنان چنان زیاد است که از شمارش بیرون است البته برخی از
آنها فرع و برخی دیگر اصلند، آنان مظهر مناقب خلقی رسول خدایند که هیچگاه براي آنها افولی نخواهد بود."
[ [ صفحه 322
ابو محمد المنصور بالله
اشاره
متولد 596 - متوفی 670
او قصیده ارزشمندي در مورد ولایت و از آن جمله "غدیر خم " دارد که در حدود 708 بیتاست که ذیلا ترجمه قسمتی از آن
آوردهمی شود:
"سپاس مخصوص خداي توانائی است که شب و روز را در پی یکدیگر می آورد و ابرها و بارانها را برروي زمین و جانداران می
باراند.
سپس درود خدا مخصوص احمد پدر زهرا او برادر بزرگوارش (علی) و فاطمه و دوفرزندان و آلشان که سفینه نجات و هدایتند باد.
اي کسی که از من در باره امام و رهبر بعد از رسول خدا و اینکه چه کسی را پیامبر اکرم جانشین و صاحب امرش تا قیامت قرار
داده است، می پرسی گوش به اشعارم ده که از دل سوخته ام حادثه اي که بعد از رسولخدا پیش آمده و وحدت مسلمین را بر
همزده است، تراوش کرده است:
خلافت بلا فصل بعد از رسول خدا طبق فرمان صریح خداوند مال پسر عمش علی بن ابی طالب است، و این حقیقت چنان مشهور و
آشکار است که جاي هیچ شک و شبهه اي نیست و چگونه ممکن است نوردر روز مخفی باشد؟ لیکن آدم نابینا تند رو می لغزد و
سقوط می کند."
[ [ صفحه 323
شاعر نامبرده درباره شخصیت علی بن ابی طالب علیه السلام چنین ادامه می دهد:
"تولدش در بیت العتیق (کعبه) بوده در صورتی که مادرش به این قصد، در آن وارد نشده بود تنها خدایش او را تایید کرد، و
هرکه او را خوار کند جهنم جایگاهش خواهد بود.
صفحه 174 از 197
پدرش سرپرست پیامبر اکرم بوده و طبق تحقیقات دانشمندان بی غرض، او به خدا و قرآنبوده است.
حال در پدران دیگران همانند او را نشان بدهید، و مادرش (فاطمه بنت اسد) تربیت برادرش احمد را بعهده داشت و هنگامی که او
را بسوي حق و حقیقت خواند از او پیروي نمود.
بارها رسول او را مادر خود خواند و بعد از مرگ شخصا تجهیز او رابه عهده گرفت و او را با جامه خود کفن کرد و در میان قبرش
به احترام اوخوابیده و همه فرشتگان تا پایان نمازش ایستاده بودند.
او به حکم پروردگار عالمیان برادر رسول خدا بوده آنها از نور واحدي هستند و برايدیگران چنین شرافتی نیست او همسر سیده
نساء عالمیان است که پنجمین فرداز پنج تن اهل کساء است ازدواج او باعلی در آسمان بسته شده است و آیا براي دیگران چنین
افتخار و عظمتی می یابید؟
خدا در ازدواج او صاحب اختیار بوده و جبرئیل نیز از ناحیه علی نیابت داشته و حاملان عرش خدا نیز شاهد این ازدواج مقدس بوده
اند حال اگر چنین واقعه اي براي دیگران، سراغ دارید برایم نقل کنید؟
زهرا حوراي انسیه اي است که خدا او را از سیب بهشتی خلق فرمود است و معلوم استکه چنین ریشه پاکی که دیگران از
همانندش محرومند چه فرزندانی بوجود خواهند آمد؟
دو فرزند علی از زهرا دو آقاي جوانان اهل بهشتند و بحق فرزندان رسول خدا
[ [ صفحه 324
بشمار می روند آنان از کتاب و سنت شیر خوردهاند، و آیا دیگران چنین اسباب پیروزي دارند؟
آنان به تصریح رسول خدا امامند زیرا آن حضرت فرموده است ": حسن و حسین چه قیام کنند و چه بنشیند امامند" رسول خدا
امامان حقیقی را که راهنمایان مردم تا روز قیامت هستند در نسل آنان قرارداده است.
برادر او جعفر طیار است که فرشتگان نیک سرشت برادران و مصاحبان اویند.و عمویش حمزه مرزدارشکیبا و شمشیر قاطع اسلام
است.
و خداي ما اسم او (علی) را از اسمش (علی) مشتق کرده است علیهدا چه کسی چنین سهمی دارد؟
و تنها او بر گزیدهخدا در اعلام حکم خدا و خواندن سوره برائت در مسجد- الحرام در برابر انبوه مشرکین است نه دیگران.
او تنهاآئینه تمام اسلام است و هیچ گاه دیگران چنین شایستگی را ندارند، خداوند صاحب عرش شخصا و به طور آشکارعلی را
برگزید و جن و انس را در این کار دخالت نداد، اما مردم، انتخاب خدا را نادیده گرفته دیگران را جاي او بر گزیدند، در صورتی
که تنها او صاحب اختیار و ولی مسلمین است که در حال رکوع انگشتر به سائل داده است و با چنین گواه زنده اي چگونه دست از
او کشیده و به سوي دیگران شتافتند؟
و تنها او ولی حل و عقد و امر و نهی بر بندگان خدا است و این کار تنها بهدستور خداوند بزرگ صورت گرفته است نهآنکه پیامبر
اکرم روي فامیلیت چنین عملی را انجام داده باشد.
و این دستور خدا است که می فرماید: از خداو پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید.
علیهذا بدیهی است هر کسی از او اطاعتکند رستگار خواهد بود.
رسول خدا منذر و علی هادي است و او در لیله المبیت با خوابیدن جاي پیامبر
صفحه 175 از 197
[ [ صفحه 325
اکرم زیر باران تیر و سنگ که بسوي او پرتاب می کردند ثابت کرد که قربانی خوبی براي رسول خدا است، او در این شب حساس
که از هر سر بوي مرگ به مشام می رسید تا به صبح شکیبائی پیشه کرد و هنگامی که هوا روشن گردیدهمانند شیر شرزه در
میانشان آشکار گردید: آنان رنگ پریده و وحشت زده به سوي خانه هایشان برگشتند و خداوندآیه ": و من الناس من یشري نفسه
ابتغاء مرضاه الله " را در حقش نازل فرمود و آیا چنین حقیقتی که خداوند آنرا به جن و انس نشان داده هر گونه شک و شبهه اي را
در مورد ولایت او ازبین نمی برد؟
آیا رسول خدادر حقش نفرمود که: تو شهسوار عربی؟و چه بسیار خداوند وسیله او اندوه و بلا را (از رسول خدا و اسلام) دور
فرمود:؟ در شگفت باش و مادامی که زنده اي چیزهاي شگفت آور خواهی دید.
وقتیکه حدیث رسول خدا شهر علم و علی در آنست را شنیدي دیگر مرا مورد ملامت قرار نخواهی داد چرا در علاقمندي به مولایم
اینقدر طولانی سخن می گویم.
و نیز رسول خدا در باره اش فرمود: داورترین و داناترینشما علی است.
و همانند همین گفته است فرمود پیامبر اکرم که ": او صندوق دانش و علم من است " و کجا غیراز وصی چنین مقامی را دارا
است؟.
آیا او حجت آسکار و دلیل روشن براي مردم و ما فوق مردم نبود و دانش آنان در برابر دانش او بمنزله قطره در برابر دریا نبود در
صورتیکه قطره کجا و دریاکجا؟!
او به حق آگاهی درست به تورات و انجیل و زبور و قرآن داشته ومحیط بر- آنها بوده است.
آیا در باره کدام یک از آنها رسول خدا فرموده است: علی با حق است و حق با او؟
آیا دیگران آنچه را که او از دانش وسیع دارد، دارا هستند؟ پس درود
[ [ صفحه 326
بر او و بر دانش گسترده اش و آیا خطیب و نثر و نظم گو و واعظگو و واعظ و مشکل گشا و جوابگوي، مشکلاتی چون او سراغ
دارید؟ اوست کهمی گوید: تنزیل و تاویل، مجمل و مفصل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ قرآن رابخوبی می دانم و اوست که
می دانیم قظعا امین بر وحی و همه امور است و بغیر او چنین اطمینان را قطعا نداریم.
و خداوند درباره او وهمسرش فاطمه و فرزندانش سوره هل اتیرا نازل فرمود آنگاه که نذر آنان مقبول افتاد در نتیجه مسکین و یتیم
واسیر را اطعام کردند و خود گرسنه ماندند.
و آیه انفاق در شب و روز.پنهان و آشکار بخاطر رضاي خدا در باره او نازل گردید.
و آیه عبادت براي خدا و سجده و قیام براي حق تعالی در حق او نازل گردید.
و آیه وقوف براي سوال بی شک در حق علی پدر حسن و حسین نازل شده است.
و اوست لسان صدق حضرت ابراهیم، و آیه ایذاءو آیه سقایه و ایمان و هدایت و آیه محبتی از رحمان و آیه تطهیر و امر بهنماز در
حق او نازل شده است.
و " اهل ذکر " در قرآن، او از جانشینان دیگر پیغمبر اکرمند نه دیگران و آیه مباهله درباره او و دیگران از صحابکساء و پنج تن
صفحه 176 از 197
نازل شده است.
و این علی نفس پیامبر و فرزندانش فرزندان رسول خدا یند و او چه شرافت و عظمت شگفت آوردي دارد که از خورشید نیز
روشنتر است.
پیامبر اکرم بارها در حقش فرمود ": تو ولی و وصیو وزیر و برادر من هستی."
و هل سمعت بحدیث مولی
یوم الغدیر و الصحیح اولی:
"و آیا حدیث مولی را در روز غدیر شنیدي که صحیح آن اولی است (یعنی منظور
[ [ صفحه 327
از مولی اولی بتصرف است."
آیا رسول خدا در باره او چنان نگفت که جاي شبهه اي براي مخالفان باقی نماید؟ و آیا حدیث منزلت را شنیدهاي که در این
حدیث پیامبر اکرم آنچه را که هارون نسبت به موسی داشته جز نبوت که امید می رفت براي هارون باشد، براي علی اثبات فرموده
است.
قرآن درباره وصی پیامبر اکرم حکم کرده که اوامام در میان بهترین امتها است.
پس هر کس مخالفت کند ستم و کار بدي کردهاست.
یکی گفت: دلائل فراوانی در مورد امامت و پیشوائی مردان نیکو کار(خلفاء) دارم، با این همه دلائل چه می گوئید؟ گفتم: اگر
حدیث منزلتو غدیر در میان آنها باشد کافی است در صورتی که این احادیث مربوط به علیبن ابی طالب علیه السلام است و
بدون اینها دلائل تو علیل است.
تو هیچ گاه خبر واحد و یا گفته دروغگوي معاند را همانند حدیث رسول خدا در روز " غدیر " در برابر همه مردم قرارمده که این
حدیث متواتر و میان مردم چنان مشهور است که جاي هیج گونه شکی درباره آن نیست و رسول خدا رسما در میان مردم فرمود:
علی امام بر حق است."
شرح حال المنصور بالله
ابو محمد منصور بالله امام حسن بن محمد بن احمد بن یحیی بن یحییبن یحیی یکی از امامان زیدیه در یمن و یکی از بزرگان آنها
است.او درعلم حدیث و ادب و شعر مقام ارجمندي دارد و در علم منظره و جدل معروف است.و کتاب برزگ و ضخیمش " انوار
الیقین " که در شرح همین قصیده نوشتهبیان گر شخصیت علمی اوست.
او در ایام " مهدي احمد بن حسن " از اجله علما بشمار می رفت و درباره او
[ [ صفحه 328
صفحه 177 از 197
اشعاري سروده که از آن جمله است شعريکه سلامی او را تهنیت گفته است (چنانکه گفته شده: یوسف بن عمر پادشاه یمن یا
معتصم عباسی ابو احمد عبد الله متوفی در سال 656 ه در نفر را تحریک بوده او را بکشند، آنها نیز بر او حمله کردند و مجروحش
نموده، اما اطرافیانش آنها را گرفته و کشتند و او از این ماجرا جان بسلامت برد، بعد از این واقعه ابو محمد منصور شعر مفصلی
درباره امام مهدي احمد بن حسین سروده و نجاتش را از این حادثه به او تبریک گفت).
ابو محمد منصور بالله در سال 596 ه متولد و بعد از قتل امام احمد بن حسین به عنوان امامت با او بیعت شد و دعوتش در سال 657
ه بوده و در شهر " رغافه " از شهر هاي " صعده " در محرم سال 670 ه وفات یافته است.
شرح حال او در کتاب " نسمه السحر فیمن تشیع و شعر " آمده است.
[ [ صفحه 329
ابو الحسن جزار
اشاره
متولد سال 601 و متوفی در سال 672
او اشعار زیادي در مورد امامت و از آنجمله مساله " غدیر " دارد که برخی از آنها ذیلا آورده می شود:
"اي داماد رسول خدا گوارا باد ترا روزي که براي پاکان نشاط- انگیز بود.
تو در خلافت از همه مقدمی زیرا چنانکه شرائط در تو جمع است در دیگران وجود ندارند:
صب الغدیر علی الالی جحدوا لظی
یوعی لها قبل القیام ازیز:
"داستان غدیربراي کسانی که منکر آنند چون شعله آتشی است که آژیر آن پیش از قیامت آگاهشان خواهد کرد".
ان یهمزوا فی قول احمد انت مو
بی للوري؟ فالهامز المهموز:
"اگر گفته رسول خدا را که فرموده ": تو مولاي مردمی "عیب گرفتند عیب گیرنده خود معیوباست.
دوست و ارادتمند تو از جهنم نمی ترسد زیرا جهنم با دوست تو کاري ندارد و مخصوص دشمنان تو است.کسی که دوستی ترا به
همراه داشته باشد، حرزي است که او را از آتش جهنم محفوظمی دارد.
[ [ صفحه 330
تو قسیم الجنه و النار هستی که دشمنت را می سوزانی و دوستت را در بهشت رستگارمی کنی"
صفحه 178 از 197
این قصیده که خیلی طولانی است در بسیاري از مجموعه هاي خطی کهنه موجود است و بعضی از ابیاتش در کتب ادبی پراکنده
است.
آشنایی با این شاعر
یحی بن عبد العظیم بن یحی بن محمد بنعلی جمال الدین ابو الحسن جزار مصري یکی از شعراء فراموش شده شیعه است.با انکه
فرهنگهاي قدیمی کمتر شرح حالاو را نوشته اند، اشعارش در کتب ادبی و قاموسها بمناسبت زیبائی و جذابیتی که داشته زیاد آمده
است.
و اگر شرح حال نویسان از تاریخ او غافلمانده اند او شخصا شرح کاملی از زندگی خود نوشته که هر کس با اشعارش آشنائی
داشته باشد، چاره اي جز این ندارد که اعتراف به فوق العادگی و نبوغش کند و او در فن " توریه " و " استخدام " مهارت خاصی
دارد و از دیگران مقدم است.
"ابن حجه " در کتاب " الخزانه " می گویند ": جزار " و " سراج وراق " و " حمامی " با همپیمان بستند که براي یکدیگر شعر
بگویند و البته شغل و القابشان در نظم توریه کمکشان می کرد تا آنکه در باره " سراج وراق " گفته شده: اگر لقب و کارت نبود
نصف شعرت از بین رفته بود.
آنچه که درباره " جزار" در خزانه ابن حجه و فوات الوفیات کتبی جلد 2 صفحه 319 و البدایه و النهایه ابن کثیر جلد 13 صفحه
293 و شذرات الذهب جلد 5 صفحه 394 و نسمه السحر یمنی و الطلیعه فی شعراء الشیعه علامه سماوي آمده دون مقام اوست و
شخصیت او بالاتر از اینهاست.استاد ما علامه سماوي از اشعار او دیوان برزگی گرد آورده که بیش از 1250
[ [ صفحه 331
بیت شعر دارد و البته براي او دیوان دیگري نیز بوده که در فرهنگ هاي پیش از آن توصیف شدهکه مشهور است، و نیز او داراي
قصیدهاي است درباره حکام و خلفاء و عمال مصر که صاحب " نسمه السحر " آن را مفید دانسته است، و گویا آن قصیده در
کتابخانه هاي یمن بوده که صاحب " نسمه السحر " از آن آگاهی یافته است.
او در مرثیه امام حسین علیه السلاماشعاري گفته که " تمام المتون " صفديصفحه 156 و غیره آن را نقل کرده اند که ترجمه
قسمتی از آن چنین است ": وعاشورا میآید و مرا بیاد مصیبت جانکاه حسین علیه السلام می اندازد و ایکاش نیامده بود.روزي
کهمی گذرد ولی هرگاه بیادش می افتم صبرو قرار از من ربوده می شود، ایکاش چشمی که در آنروز سرمه می کشد سالم نماند و
دستی که به عنوان شماتت خضابمی کند بریده گردد، مگر حسین در اینروز کشته نشده؟ پس پدر او در این روز از همه محزون
تر است."
او در باره حریق حرم پیامبر اکرم چنین سروده است ": در آتش گرفتن حرم پیامبر اکرم بگفتار ابلهان اعتناء نکنید زیرا قطعا از ناحیه
خدا در آن سري بوده که بر عقلا پوشیده نیست و آن اینکه: از آثار بنی امیه در ساختمان آن چیزي باقی نماند."
مسجد شریف نبوي شب جمعه اول ماه رمضان سال 654 ه بعد از نماز تراویح (نماز مستحبی ماه رمضان) وسیله فراش ابو بکر مراغی
که چراغ ازدستش افتاده بود آتش گرفت، سقف و دیوارهاي آن سوخت و سربهاي آن آب گردید، و این آتش سوزي پیش از
خوابیدن مردم صورت گرفته بود، و از این آتش سوزي سقف حجره شریفه نیز طعمه حریق گریدید و در میان آن فروریخت!!
شعراء در این باره شعرها گفتند و گویا " ابن تولو المغربی " از ابیات یاد شده " جزار " چنین پاسخگفته است ": به روافض (شیعه
صفحه 179 از 197
هاي) مدینه بگو: چه چیز شمارا وادار می کند که در مذمت کردن، از سفیهان پیروي کنید؟ حرم پیامبر اکرم آتش نگرفت مگر
بخاطر آنکه شما در آن صحابه رسول خدا را مذمت می کردید."
ابن حجه در " الخزانه " صفحه 338 گفته است که او در سال 601 متولد شده و در
[ [ صفحه 332
سال 672 ه درمصر وفات کرده است.
و ابن کثیر در" البدایه و النهایه " روز و ماه وفاتشرا نیز ذکر کرده و گفته است: او در دوازدهم شوال سال 672 ه فوت کرده است.
و تمام مورخان ولادت و وفاتش را اینطور نوشته اند مگر صاحب " شذرات الذهب " فوت او را در سال 679 ه دانسته و گفته است:
"او در شوال سال 679 ه فوت کرده و سنش در آن وقت 76 سال یا همانند آن بوده و در " قرافه " دفن شده است.
و در هر صورت خدا دانا تر است.
[ [ صفحه 333
قاضی نظام الدین
اشاره
متوفی در سال 678
او اشعار در مدح خاندان پیامبر اکرم و داستان غدیر خمدارد که ترجمه برخی از آنها چنین است:
"خدا به شما خیر کثیر عنایت کند اي آل یاسین و اي ستارگان حقیقت و ايعلمهاي هدایت میان ما.
خداوند اعمالهیچ بنده و دین هیچ فردي را جز با محبت شما نمی پذیرد.
اگر دست هاي جنایتکارم جز ماروافعی برایم فراهم نکرده در روز قیامت تنها امید نجات از شما دارم.
آري سنگینی را وسیله شما سبک می کنم، آري در حشر میزانهارا وسیله شما سنگین می نمایم.
و هر کس شما را در راه خدا دوست ندارد، ازعذاب دردناك قبر و قیامت در امان نخواهد بود.به خاطر شما افلاك آفریده شده که
اگر او نبود، اندازه ها تکون پیدا نمی کرد.
چه کسی در امر ولایت همانند علی است؟ دشمنان او جز دیوانگان نیستند.
[ [ صفحه 334
چنانکه نقل کرده اند: اسم علی در عرش نوشته شده چه کسی می تواند آن رااز بین ببرد و یا را رنگ کند؟
چه کسی حجت خدا و ریسمان محکم خدا و بهترین مردم است که دوستیش در حشر بینیازتان می کند؟
چه کسی در میدان معرکه مبارزه، و در مقام استدلال دلیل قاطع است؟
صفحه 180 از 197
چه کسی همانند او داراي جفر و جامعه است که از اسرار غیب در آن نگاشته شده است؟ و چه کسیهمانند هارون نسبت به موسی
برادریش را نسبت به پیامبر اکرم پیش مردم ثابت کرده است؟
مهما تمسک بالاخبار طائفه
فقوله: وال من والاه یکفینا
یوم الغدیر جري الوادي فطم علی
قويقوم هم کانوا المعادینا
شبلاه ریحاتنا روض الجنان فقل
فی طیب ارضنمت تلک اریاحینا:
"هر گاه طائفه اي به اخبار تمسک جویند فرموده رسول خدا " خدایا دوست بدار آنکس که او رادوست می دارد " ما را کفایت
خواهد کرد.
در روز غدیر رسول خدا میان آن بیابان در میان آن مردمی که دشمن ما بودند او را معرفی فرمود که فرزندانش در دو ریحانه
باغستان بهشتند پس بگو: این عطر و ریاحین بهخاطر پاکی و خوشبوئی آن زمینی است کهاین ریاحین را پرورده وپدید آورده است
".
این قصیده در حدود 42 بیت است که قاضی مرعشی در مجالس المومنین صفحه 226 آن را ذکر کرده است.
او با این گفته اش " به خاطر جد شما افلاك آفریده شده که اگر او نبود، اندازه ها تکوین پیدا کردي " اشاره به آن روایتی کرده
که حاکم بطور صحیح در مستدرك جلد 2 صفحه 615 از ابن عباس رضی الله عنهما چنین آورده است ": خداوند به عیسی علیه
السلام وحی فرمود که اي عیسی به محمد(ص) ایمان بیاور و به آن عده از امتت که او را درك می کنند دستور ده کهبه او ایمان
بیاورند، پس اگر محمد نبود من آدم را خلق نمی کردم، و اگرمحمد نبود من بهشت وجهنم را نمی آفریدیم، من عرش را روي آب
آفریدم اما قرار نداشت روي آن نوشتم: خدائیجز خداي یکتا
[ [ صفحه 335
نیست محمد (ص) رسول خدا است، انگاه آرام گرفت."
سبکی نیز در " شفاء السقام" صفحه 121 آن را آورده و اقرار بهصحت آن کرده است و زرقانی نیز در شرحمواهب جلد 1 صفحه
44 آنرا آورده و گفته است: ابو الشیخ آنرا در طبقات اصفهانیین آورده و حاکم آن را صحیح شمرده و سبکی و بلقینی در فتاواي
خودبان اقرار نموده اند.
و حاکم بعد ازاین حدیث، حدیث صحیح دیگري را که تاحدودي همانند روایت گذشته است نقل کرده که مضمون آن چنین
است: رسول خدا فرمود: هنگامی که آدم خطا کرد، گفت: خدایا از تو بحق محمد (ص) میخواهم که از خطایم صرفنظر کنی،
خداوند فرمود: اي آدم، چگونه محمد را شناختی در صورتی که هنوز او را نیافریده ام؟ گفت: خدایا چون هنگامی که مرا آفریدي
صفحه 181 از 197
و از روحت در من دمیدي، سرم را بالا کردم، در قائمه هاي عرش دیدم نوشته است: خدائی جز خداي یکتا نیست، محمد رسول
خدا است، پس دانستم که تو به اسمت اضافه نمی کنی مگر محبوبترین مخولفت را، خداوند متعال فرمود: اي آدم راست گفتی، او
محبوبترین خلق به سويمن است، مرا بحقش بخوان تا ترا ببخشایم و اگر محمد نبود ترا نمی آفریدم."
این روایت را بیهقی در " دلائل النبوه " که ذهبی درباره اش گفته است: از آن بهره گیر که تمامش هدایت و نور است، و طبرانی
در معجم الصغیر آورده و سبکی در شفاء السقام صفحه 120 و سمهودي در وفاءالوفاء صفحه 419 و قسطلانی در مواهب- اللدنیه و
زرقانی در شرح آن جلد 1 صفحه 44 و عزامی در فرقان القرآن صفحه 117 به صحتش اعتراف کرده اند.
این مختصر را براي آگاهی خواننده محترم در مورد نادرستی گفته ابن تیمیه و هم مسلکانش مانند " قصیمی " نوشته ایم تا فضیلت
رسول خدا را از روي بصیرت درك کرده گول این گمراهان را نخورند.
آشنایی با شاعر
نظام الدین محمد بن قاضی القضاه اسحاق بن مظهر اصفهانی یکی از ادبیات
[ [ صفحه 336
بزرگ و کم نظیر است که در همه فنون و فضائل فرید عصرش بوده و در عراق قاضی- القضاه و هم نشین خواجه شمس الدین
محمد جوینی ملقب به صاحب الدیوان متوفی در سال 683 ه بوده و مدائحی در باره اش گفته که از آن جمله است ": مردم همانند
شعرند که بیت القصیده آنصاحب دیوان است او شمس الممالکاست کهبا مرتبه بلندش ملک و ایوان، شوکت وجلال پیدا کرده
است."
او در پایان غدیریه یاد شده اش خواجه بهاء الدین فرزند خواجه شمس الدین رامدح کرد و دیوانش را بنام علاء الدینخواجه عطاء
الملک جوینی متوفی در سال 681 ه برادر خواجه شمس الدین صاحب دیوان نام گذاري نمود.
او شعري داردکه در آن سلطان محققین خواجه نصیر الدین طوسی متوفی در سال 672 ه را مدح کرده است.
شرح حال او در کتاب مجالس المومنین صفحه 226 و تاریخ آداب اللغه جلد 3 صفحه 13 آمده است.مولف کتاب اخیر درباره اش
گفته است: او در سال 678 ه وفات کرده و داراي دیوانی بنام " دیوان منشات " است که در موزه انگلستان موجود است و صاحب
ریاض الجنه در قسمت چهارم در زمره علماء او را آورده و گفته است:
او داراي رساله اي بنام " القوسیه " استکه بعضی از بزرگان نیشابور شرحی بر آن نوشته و او را چنین ستوده اند: او قاضی ترین
قضات عالم، مفتی طوائفامم و منشی بدایه و عجایب است...
"از اشعار او در کشکول شیخ بهائی و مجالس المومنین قاضی و خزائن نراقی کم و پیش بچشم می خورد.
[ [ صفحه 337
شمس الدین محفوظ
اشاره
صفحه 182 از 197
متوفی در سال 690 ه ق
وي اشعار زیادي در مورد امامت و غدیر خم سرودهکه ترجمه بعضی از آنها ذیلا آورده میشود ":
پیاله، شفاف و می ناب و نسیم لطیف و نغمه بلبلان روح افزا است، و بهار چنان زمین را پوشانده که از لحاظ زیبائی همانند ندارد،
زمین بعد از برهنگی باغستانی طرب انگیز و یا حریر سبز است و پرندگان داراي نغمه هاي گونه گونند با نوحه سرا و یا طرب انگیز
خواستنی هستند، و آبها برخی زیاد و پیچیده که از چمنها روانند، و نسیم روح افرا بر باغستان می وزد و بوي عطر و گلاب از آن به
مشام جان می رسد همانند مدیحه آل محمد (ص) که کشتیهاي نجاتند و شعرابا شعر گفتن درباره آنها طلب عطر کرده و معطر می
شوند.
آنان پاکان و پاکیزگان و رکوع کنندگان و سجده کنان و آقایان و نجیبانند.
از آنها علی ابطحی هاشمی تیز راي هنگام حوادث و سر و صدا هاي جنگ
ذاك الامیر لدي الغدیر اخو
البشیر المستنیر و من له الانباء
طهرت له الاصلاب من آبائه
و کذاك قد ظهرت الابناء:
[ [ صفحه 338
"اوست امیر که در روز غدیر تعیین شده، او برادر پیامبر اکرم است از اصلاب پاك متولد شده وفرزندانش نیز همگی پاکند"
آیا وصف کنندگان می توانند آنچنانکه شایسته است او را مدح کنند در صورتی که قرآندرباره اش مدح و ثنا گفته است؟
او داراي همسري است که نورش همه جا را روشن کرده و از این رو او را زهرا نامیده اند و امامان از فرزندان اویند که گذشنگان و
آیندگان وسیله آنها شرافت پیدا کردند.مبدا آنها امام حسن مجتبی علیه السلام است که کریمان به انساب و افتخار می کنند.
و بعد از او امام حسین علیه السلام است که شهیدان وسیله او بدرجات عالیشان نائل گردیده اند.
و بعد از امام بزرگوار حضرت زین العابدین علیهالسلام که امام نجیب و امین و سجده کننده و گریان است.
و بعد از او امام باقر علیه السلام است که تمام کارهایش ستوده و نعمت است.
و بعد از او امام صادق علیه السلام است که عالم اهل بیت است وتمام شاگردانش همگی بزرگواران و سعادتمندانند.
و بعد از او امام موسی بن جعفر علیهما السلام است که به ضریحش زوار تبرك می جویند.
و بعد از او امام رضا علیه السلام است که علم هدایت و گنج تقوي و باب امیدواري و از بین برنده تاریکی و روشنی بخش دلها و
جامعه است.
و بعد از او جوادالائمه و فرزند برومندش امام هادي علیهما السلام اند که نشانه هاي روشنشان مردم را هدایت می کند.
و بعد از او امام حسن عسکري علیه السلام که در درخشندگي خیره کننده اي ازنور جلال، او را احاطه کرده است.
صفحه 183 از 197
[ [ صفحه 339
و بعد از او حضرت مهدي علیه السلام است که امام پاك و پسر امام پاك است و در شرق و غرب پرچم نورانی او افراشته خواهد
شد.
او زمین را بعد از فساد آباد می کند تا جائی که گرگ با میش در یکجا زندگی کنند.
من اي پسر عم رسول خدا قلبا شمارا دوست دارم و دلم به هواي کوي شما است.
و کسانیکه درباره شما غلو می کنند و یا شمارا دشمن دارند کافر می دانم"
این شاعر کیست؟
شیخ شمس الدین محفوظ بن وشاح بن محمد ابو محمد حلی اسدي از اقطاب فقاهت و از بزرگان علم و ادب است او از کسانی
است که براریکه زعامت دینی و فتوي تیکه داشته و مرجع حل مشکلات و مراجعات مردم و از مشایخ اجازه کسانیکه از شیخ نجم
الدین محقق حلی متوفی در سال 667 ه روایت می کرده اند بودهاست.
و حافظ محقق کمال الدین علی بنشیخ شرف الدین حسین بن حماد لیثی واسطی از او روایت می کند.
و شارح قصائد علویات سروده ابن ابی الحدید موسوم به " غرر الدلائل " نیز از او روایت می کند و در اول همان کتاب می گوید:
این قصائد را بر استادم امام عالم فقیه شمس الدین ابی محمد محفوظ بن وشاح قدس الله روحه قرائت کردم و اینعمل در خانه اش
در " حله " در صفرسال 680 ه واقع شده است.
امینی می گوید:
فکر می کنم که شارح این قصائد صفی الدین محمد بن حسن بن ابی الرضاي علوي بغدادي صاحب قصیده بائیه باشد که قصیده
بائیه را در مرگ شمس الدین
[ [ صفحه 340
محفوظ سروده است در هر صورت خدا داناتر است.
میان شاعر ما و استادش محقق حلی، مکاتباتی واقع شده که از آن جمله استآن چیزي که شیخ ما صاحب معالم در اجازه بزرگش
آورده است.
از تاریخ ولادت شیخ ما شمس الدین و وفاتش آگاهی درستی نداریم، مگر اینکه می دانیم او تا سال 680 ه زندهبوده و علامه
سماوي وفاتش را در حدودسال 690 ه دانسته است و انسان جستجو گر، از قصائدي که بزرگان معاصرینش در مرگ او گفته اند
می تواند عظمت علمی و شخصیت اجتماعیش را در یابد.
پسر او ابو علی محمد مشهوربه تاج الدین بن وشاح است که قاضی حله بوده است.
صفی الدین حلی که در جلد ششم این کتاب شرح حالش خواهد آمد، درباره او مرثیه اي گفته که در دیوانش صفحه 256
موجودات و نیز قصیدهدیگري در حدود 53 بیت در دیوانش صفحه 210 دارد که در آن از گفته اي که به او از قولش نسبت داده
اند عذر خواهی می کند.
و از " آل محفوظ " در سوریه و عراق هم اکنون افراد شایسته اي هستند که استاد، حسین بن شیخ علی بن شیخ محمدجواد بن شیخ
صفحه 184 از 197
موسی آل محفوظ کاظمی رساله اي درباره شرح حال خانواده بزرگوارش نوشته است و شرح حال بزرگاناین خانواده بزرگ را
سیدنا صدر کاظمیدر تکمله امل الامل و شیخ رازي صاحب " الذریعه " در وفیات الاعلام آورده اند.در کتاب " امل الامل " و
غیره شرح حال فردي بنام " سدید الدین سالمبن محفوظ بن عزیزه بن وشاح سوریه اي " آمده که محقق حلی متوفی در سال 667 ه
بر او قرائت کرده و سید بن طاووس متوفی 664 ه و پدر علامه حلی از او روایت کرده اند در صورتی که علامه درسال 648 ه متولد
شده است.
و صاحب " روضات الجنات " در صفحه 301 از کتابشاستظهار کرده که او پسر شاعر ما (شمس الدین محفوظ) است و حال آنکه
چنین استظهاري درست به نظر نمی آید، زیرا شاعر ما یکی از کسانی است که ازمحقق حلی روایت می کند.
[ [ صفحه 341
بنابر این چگونه ممکن است سالمی که محقق حلی بر او قرائت کرده پسرش باشد؟ به علاوه طبقه کسانی که از سالم روایت کرده
اند طبقه مشایخ شمس الدینمحفوظ هستند و مقتضاي آن اینست که ازپدرش مقدم باشد؟
و آنچه که نظر ما را تایید می کند اینست که از پسر شاعر ما " ابو علی محمد تاج الدین بنمحفوظ " که در امل الامل شرح حالش
آمده سید الدین ابن معیه متوفی در سال 776 ه روایت می کند وصفی الدین متوفی در سال 752 خ در مرثیه اش شعر گفته است
اگر سالم برادر او بود، میباید کسانی که از او روایت می کنند از اهل این طبقه باشند، نه یک قرن پیش از آن.
[ [ صفحه 342
بهاءالدین اربلی
اشاره
متوفی در سال 692 یا 693 ه.ق
او نیز درباره " غدیر خم " اشعاري دارد که ترجمه بعضی از آنها ذیلا آورده می شود:
"و آن را که به سوي امیر المومنین فرستادم، همانند کشتیها است که در میان امواج سهمگین دریا پنهان شده باشند.تیر هائی که
مسافتزیادي را طی می کنند، از نازکی زه ها حکایت می کنند.
او بدوش گیرنده سنگین ها و بر آورده حاجتهاي و پناه بیپناهان و دادرس گرفتاران است.
او داراي چنان شرف و عزت است که حتی حسودان به آن اقرار دارند و براي " یعرب " و " نزار " نیز افتخار است.
او داراي چنان بزرگواري مطبوعی است که همانند آب براي تشنه کام، و ستطوتش نیز همانند آتش است.
او داراي چنان افتخاراتی است که دشمن بهآن گواهی می دهد، آري حق آشکار و شمشیر ها برهنه اند
[ [ صفحه 343
صفحه 185 از 197
از او درباره " بدر " که شمشیر چگونه با کشتن دشمنان خدا جلا یافته بود، آنگاه که نیزه ها همانند ستارگان درخشان در آسمان
غبار آلوده، پنهان و آشکار می شد.
از او درباره " خیبر " بپرس اگر از اخبار و آثار صحیح، در این باره بی خبر مانده اي.و از مردم " هوازن " بپرس که حیدر چگونه
در آنروز همانند شیر شرزه فداکاري و حمله نمود.
و اسال بخم عن علاه فانها
تقضی بمجد و اعتلاء منار:
"درباره مرتیه و مقام عالی او، از داستان تارخی " غدیر خم " بپرس که دلیل قاطعی بر عظمت و بزرگواري اوست."
و با دوستی او هر مقصري امید نجات دارد و گناهان بزرگ از او ریخته می شود.
برو به سوي زمین نجف و در آنجا توقف کن وزمین آن را ببوس و زیارت کن که بهترین مزار ها است.و در آنجا با کمال تواضع و
تعظیم زیارت کن، چنانکه در خانه خدا زیارت می کنی و بگو: درود بر تو اي بهترین مردم، واي هدایت- کنندگان بزرگ و
نیکوکار.
اي آل طه و اي کریمان امروز، سوگند با شما است، زیرا در عصر ما " یمین فجار " نیست.
من به شما علاقمندم بهاین امید که آرزوهایم وسیله پنج تن بزرگوار بر آورده شود.
پس بر شما از ناحیه ام درود باد زیرا شما منتهايامید و آرزویم هستید."
او قصیده اي درباره مدح خاندان پیامبر اکرم دارد کهدر صفحه 197 کتابش " کشف الغمه " چنین آمده است:
[ [ صفحه 344
"متعرض دوستی مردمی باش که ریسمان معروفشان نیرومند و محکم است، برگزیدگان خدا در میان مردمند که چهره دوستانشان
نورانی و درخشان است.امناء بزرگوار خدا و ارباب کرمند که فضیلت آنان مشهور است، بهره رسانندگانند هنگامی که تلاشها می
ماند، و پناه دهند گانند هنگامی کهپناه دهنده اي نیست، آنان داراي ریشه هاي پاك و طهارت مولدند از شکمها و پشتهاي پاك به
دنیا آمده اند، آنان عترت پیامبر اکرمند و اي کسی که پرسیدي، افتخار به علی که معالم دین خدا وسیله او محکم شده و زمین از
اضطراب به خاطر او در امان مانده ترا بس است که خداوند وسیله اودر آن هنگام که یاوري جز او در میان مردم نبوده پیامبرش را
یاري کرده است، و با فرزندانش که هادیان مردم بسويحقند، تاریکیها را روشن و مبهمات راآشکار فرموده است، از او درباره
حنین و بدر بپرس که جز انسان آگاه بپرستش پاسخ نخواهد گفت، در آن هنگام که آتش جنگ شعله و ربود جز او کسی غبار غم
از چهره رسول خدا و مسلمین دور نمی کرد.
حسدوه علی ماثرشتی
و کفا هم حقدا علیه الغدیر:
"به افتخارات زیادش حسد بردند و تنها داستان غدیر براي حسد بردنشان کافی است."
صفحه 186 از 197
او شیري است که در موارد دشواري، جز چکاچک اسلحه صدائی از اوشنیده نمی شود، ، او قلبی آرام داردو هیچ گاه مشکلات در
او سستی پدید نخواهد آورده، و هنگامی قطعه شده و به خاك افکنده شده است، او داراي ثبات و صبري است که با قلم قضاء
الهیدرباره اش نوشته شده که به حکم آن حوادث واقع می شود، او داراي افتخارتی است که عطر آن افق را معطر کرده و از آن
بوي مشک و عبیر می آید."
شخصیت شاعر
بهاء الدین ابو الحسن علی فخر الدین عیسی بن ابی الفتح اربلی مقیم بغداد
[ [ صفحه 345
مدفون در آن، یکی از نوابغ و از دانشمندان کم نظیر جهان اسلام است کهبا دانش و معلومات چشمگیرش در قرن هفتم درخشید،
او در زمره بزرگترین علماء علم ادب پیش از خود قرار دارد و اگر چه لولو نگارش وسیله او گرد آورده شده و گردن بند شعر از
نظم یافته است، اما با اینحال او یکی ازسیاستمداران عصر درخشانش بوده که شانه هاي وزارت وسیله او بالا رفت و بساط آن رونق
گرفت چنانکه حقیقت فقه و حدیث وسیله او آشکار گردید و سنگرهاي مذهب وسیله او حمایت شد.
و کتاب ارزنده اش " کشف الغمه " بهترینکتابی است که درباره تاریخ پیشوایاندین و نشان دادن فضائلشان و دفاع از حریمشان و
دعوت به سوي آنان نوشته شده است.و آن کتاب دلیل قاطع بردانش زیاد او و مهارتش در حدیث، و ثباتش در مذهب، و نبوغش
در ادب، و جلوه اش در شعر است، خداوند او را با عترت پاك پیامبر محشور فرماید.
شیخ جمال الدین احمد بن منبع حلی، تقریظی که بر کتابش نوشته در ضمن آن چنین آورده است:
آگاهانه و با سوگندبه نویسنده این کتاب بگو که: به منتهاي مقصودت نائل گشتی و با تالیف آن چیزهائی از فضائل اهلبیت عصمت
و طهارت را آشکار کردي که دشمنان را ناراحت می کند."
مشایخ روایت او و کسانی که از او روایت کردهاند
او از بسیاري از بزرگان فریقین، (سنی و شیعه) روایت می کند که ازآن جمله است:- آقاي ما رضی الدین جمال المله، سید علی بن
طاوس متوفی در سال 664 ه.
-2 آقاي ما جلال الدین علی بن عبد الحمید بن فخار موسوي که در سال 676 ه بهاو اجازه دادهاست.
-3 شیخ تاج الدین ابو طالب علی بن انجب بن عثمان مشهور به ابن الساعی
[ [ صفحه 346
بغداد سلامی متوفی درسال 674 ه.کتاب " معالم العتره النبویه العلیه " تالیف حافظ ابی محمدعبد العزیز بن اخضر جنابذي متوفی در
سال 611 ه چنانکه در " کشف الغمه " صفحه 135 آمده از او (شیخ تاج الدین) روایت می کند.
-4 حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف بن محمد کنجی شافعی متوفی در سال 658 ه دو کتابش ":کفایه فی مناقب علی بن ابی
طالب " و " البیان فی اخبار صاحب الزمان " را در سال 648 ه در اربل بر او قرائتکرد و او از حافظ ابو عبیده الله اجازه اي با خطش
صفحه 187 از 197
دارد و از کتابش " کفایه الطالب " زیاد در کشف الغمه نقل می کند.
-5 کمال الدین ابو الحسن علی بن محمد بن محمد بن وضاح فقیه حنبلی مقیم بغداد متوفی در سال 672 ه.
از او با اجازه و از کتاب " الذریهالطاره، تالیف ابی بشر محمد بن احمدانصاري دولابی متوفی در سال 320 ه کهبا خط ستادش ابن
وضاح نوشته شده بودهدر کشف الغمه صفحه 109 روایت می کند.
-6 شیح رشید الدین ابو عبد اللحه محمد بن ابی القاسم بن عمربن ابی القاسم کتاب " المستغیثین " تالیف 578 ه را بر محی الدین
ابی محمد یوسف بن شیخ ابی الفرج ابن جوزيکه از مولف آن به اجاره روایت می کرد، قرائت کرد و مرحوم اربلی این کتاب را
بر شیخ رشید یاد شده قرائت نمود واو در کشف الغمه صفحه 224 می گوید: قرائت من بر او در شعبان سال 686 ه در خانه ام که
مشرف بر دجله بغداد بوده صورت گرفته است.
او زیاد از عدهاي از تالیفات معاصرینش نقل می کند و آن تالیفات عبارتند از
[ [ صفحه 347
-1 تفسیر حافظ ابی محمد عبد الرزاق عز الدین رسعنی حنبلی متوفی در سال 661 ه که در میان مرحوم اربلی و او صداقت و
پیوندي بوده است چنانکه در جلد اول این کتاب گذشت.
2 "- مطالب السوول " تالیف ابی سالم کمال الدین محمد بنطلحه شافعی چنانکه در شرح حالش در همین کتاب بیان کردیم.
-3 تالیفات استاد بی نظیر ما قطب الدین راوندي چنانکه در شرح حالش گذشت.
و از مرحوم اربلی عده زیادي از بزرگان فریقین روایت می کنند که از جمله است:
-1 جمال الدین علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، چنانکه دراجازه استاد ما شیخ حر عاملی صاحب وسائل آمده است.
-2 شیخ رضی الدین علی بن مطهر چنانکه در اجازه اي که سید محمد بن قاسم بن معیه حسینی برايشمس الدین نوشته آمده است.
-3 سید شمس الدین محمد بن فضل علوي حسنی.
-4 پسرش شیخ تاج الدین محمد بن علی.
-5 شیخ تقی الدین بن ابراهیم بن محمد بن سالم.
-6 شیخ محمود بن علیبن ابی القاسم.
-7 نوه او شیخ شرف الدین احمد بن الصدر تاج الدین محمد بن علی.
-8 نوه دیگرش شیخ عیسی بن محمد بن علی، برادر شرف الدین یاد شده.
-9 شیخ شرف الدین احمد بن عثمان نصیبی فقیه و مدرس مذهب مالکی.
-10 مجد الدین ابو الفضل یحی بن علی بن مظفر طیبی که در واسط عراق کاتب بوده قسمتی از کتاب " کشف الغمه "را بر او
(مرحوم اربلی) قرائت کرده است.
مرحوم اربلی به او و به جمعی از بزرگان یاد شده در سال 691 ه اجازه داده است.
[ [ صفحه 348
واز کسانی که بر او قرائت کرده اند عبارتند از:
صفحه 188 از 197
-11 عماد الدین عبد الله بن محمد بن مکی.
-12 الصدر الکبیر عز الدین ابو علی حسن بن ابی الهیجا اربلی.
-13 تاج الدین ابو الفتح بن حسین بن ابی بکر اربلی.
-14 مولی امین الدین عبد الرحمن بن علیبن ابی الحسن جزري موصلی.
-15 شیخ حسن بن اسحاق بن ابراهیم بن عباس موصلی.
در کتاب " امل الامل " و " ریاض العلماء " و " ریاض الجنه " در روضه چهارم و " روضات الجنات " و " اعلام " زرکلی و"
تتمیم الامل " الامل " ابن ابی شبانه و " الکنی و الالقاب" و " الطلیعه فی شعراء الشیعه " ذکر خیر و بیان شخصیت ارجمند اربلی
آمده است.
ابن فوطی در "الحوادث الجامعه " صفحه 341 گفته ":در سال 657 ه بهاء الدین علی بن فخر عیسی اربلی وارد بغداد شد و
مقامنویسندگی را در دیوان به عهده داشت تا مرد.
و در صفحه 480 گفته است: او در سال 693 ه در بغداد وفات کرد، و در صفحه 278 گفته است: او در سال 678 ه تولیت تعمیر
مسجد " معروف " رابه عهده گرفت.
و در صفحه 38 قصیده اي را که او درباره مرگ خواجه نصیر طوسی و مالک عز الدین عبد العزیز گفته بوده چنین آورده است":
هنگامی که عبد العزیز بن جعفر بهدنبال او خواجه نصیر طوسی مرد، به خاطر از دست دادن این دوستان، گریه ها کردم و رشته
کارهایم همانند دانه هاي مروارید که نخ آنها پاره شده باشد، از هم گسست و پراکنده شد، و تمام وجودم را غم و اندازه فرا گرفت
و گفتم: عزادار و صبور باش که آخر از پس امروز فردائی هست."
و در صفحه 366 گفته است: در بیستم جمادي الاخر " علاء الدین " صاحب دیوان، می رفت براي نماز جمعه وقتی که در مسجد
که در محل آبخور سوزنکاران واقعبوده رسید، مردي با کارد به او حملهکرد و چند ضربه بر او وارد کرد، همهمحافظان او، از ترس
فرار کردند و ضارب نیز پا به فرار گذاشت، مرد حمالی که در
[ [ صفحه 349
باب " غله ابن تومه " نشسته بود، جلوش را گرفت و لباسش را روي او انداخت و مامورین نیز سر رسیدند و با باتون بر سر او
کوفتند و او را گرفتند، اما صاحب دیوان را به خانه بهاء الدین بن فخر عیسی (یعنی مرحوم اربلی) که در آن وقت در خانه اش که
معروف به " دیوان شرابی " بود سکونت داشت بردند، وقتیکه او از جریان آگاه شد پا برهنه بسویش دوید و بغلش گرفت، فورا
دکتر آورد، جراحتش را مورد بررسی قرار داد و آنرا مکید، معلوم شد که مسمومنشده است.
و در صفحه 369 مکتوبی که درباره صداق دختر ابی العباس احمد بن خلیفه مستعصم که برايخواجه شرف الدین هارون بن شمس
الدین جوینی در جمادي الاخر سال 670 ه تزویج کرده بوده نوشته بوده آورده است.
و کتبی در " فوات الوفیات " جلد 2 صفحه 83 شرح حالش را نگاشته و گفته است: او داراي شعر و نوشته ها است و آن زمان که
رئیس بوده از " صلایا " به متولی " اربل " نامه هائی نوشته است.سپس در دیوان نگارشدر زمان " علاء الدین صاحب دیوان در
بغداد مشغول انجام وظیفه شد و در دولت یهود بازارش سست گردید و بعد ازآنها همچنان بر سرکار بود تا در سال 662 ه فوت
کرد.او داراي تجمل و حشمت و مکارم اخلاق و مذهب شیعه بوده و پدرش نیز در " اربل " والی بوده است.
او داراي نوشته هاي ادبی از قبیل: المقالات الاربع رساله اللطیفو غیر اینها است او هنگامی که مرد مال زیادي از خود بجا گذاشت
صفحه 189 از 197
که در حدود هزار هزار درهم می شده و پسرش ابو الفتح آنها را دریافت کرد و زود آنها را از بین برد و بیچاره مرد!!
و صاحب " شذرات الذهب " جلد 5 صفحه 383 شرح حال او را به نام " بهاء الدین بن الفخر عیسی اربلی " نوشته و او از کسانی
که در سال 683 هفوت کرده است بشمار آورده است.و منفکر می کنم که آن تصیف 693 ه باشد.
او را در فهرست کتاب " عیسی بن فخرااربلی " قرار داده اند به گمان اینکه عیسی در کلام مصنف بدل از قولش " بهاه الدین"
است (در صورتی که بدل از براي
[ [ صفحه 350
الفخر است کههمان فخر الدین پدر مرحوم اربلی باشد).
و صاحب " ریاض الجنه " درباره او چنین می گوید ": او وزیربعضی ملوك بوده ثروت و شوکت عظیمی داشته و در آخر کار
وزارت را ترك کرده به تالیف و تصنیف وعبادت و ریاضت پرداخته بود.
و ملا عبد الرحمن جامی به خاطر آنکه او وزارت را ترك کرده بود قصیده اي فارسی در باره او گفته است.
آنگاه صاحب " ریاض الجنه " پانزده بیت از آن اشعار را نقل می کند که ما بخاطر اختصار ازنقل آن خود داري می کنیم.و چون
آن قصیده خالی از اسم او و از هر گونه اشاره اي به موقعیت اوست، از این جهت می دهد که او از وزارت دست کشیدهبوده و در
جوار حرم مقدس زندگی می کرده تا مرده است."
ولی از ابن فوطی گذشت که او کاتب بوده تا مرده است وفاتش در بغداد واقع شده و در خانه اش که مشرف بر دجله نزدیکی پل
جدید بوده دفن شده است و هیچ کس در این باره اختلافی ندارد، و قبرش معروف ومورد زیارت بوده تا آنکه در این زمانهاي
اخیر کسی مالک آن خانه شده و راهوصول به آن و زیارتش را قطع کرده است، و البته مردم با اعمالشان پاداش داده می شوند اگر
خیر باشد خیر و اگرشر باشد شر.
بیشتر اشعار او در باره عترت پاك پیامر اکرم است که در کتابش " کشف-الغمه " موجود است، و از آن جمله شعري است که در
کنار حرم شریف امیر المومنین در مدح آن حضرت سروده و در صفحه 79 از کتابشبچشم می خورد و ترجمه آن چنین است":
درباره علی از مقاماتی که به نام او شناخته شده و ریسمان دین در حل و حرم بدانها محکم شده بپرس.
بپرس از بدر و هوازن و واقعه جمل و احزاب آنگاه که عمرو بن عبدود مبارز می طلبید، و صفین.
او داراي افتخاراتیاست که از لحاظ مرتبه با ستارگان آسمان و از لحاظ
[ [ صفحه 351
منزل با زحلبرابري می کند، و نیز داراي روش پسندیده اي است که راه و رسم صحیح زندگی را به انسان نشان می دهد.
چه مقدار دست تواناي تو اي ابا الحسن حوادث ناگوار را از اسلام دور کرده است؟
و چه مصیبتهائی را که براي نابودي اسلام دندان قروچه می رفته از بین برده است؟
و چقدر رسول خدا را با تمام وجود، همانند شمشیر عاري ازخلل یاري نمودي؟
و چه بسا روزي که همانند سایه نیزه نفس انسان شجاع ازشدن فزع آرام نداشته تو در چنین روزهائی از رسول خدا و اسلام حمایت
نمودي.
صفحه 190 از 197
و موضع جنگ تنگ است اما از آن گریزي نیست و آبشخور مرگ سیرابش نمی کند.
غبار تیره جهان را پر کرده همانند کوهی که روي کوه دیگر قرار گرفته باشد.
و تو با شمشیر قاطع و سپر طویل و نیزه چرخان تیزت، آنان را دور کردي.
جانت را در راه یاري رسول خدا، بذل کردي و هیچ گاه در این راه بخل نورزیدي.
و تو همانند نیزه تنها و بدون هیچ ترس و وحشتی در یاري پیامبر اکرم بپا خاستی.
با عزم آهنین، دشمنان را پست و زبون می کردي کهاگر با آن به سنگهاي قله هاي کوه ها حمله می کردي نابودشان می نمودي.
ايبهترین مرد از عرب و عجم و اي بهترینمردم از لحاظ گفتار و عمل!
اي کسی وسیله تو مردم هدایت یافته و امید سلامت هنگام حوادث بزرگ دارند.
[ [ صفحه 352
اي کسی که رسم عدالت را به طورآشکار بر گرداندي در صورتی که سالها در بوته تعطیل قرار گرفته بود.
اي شهسواري که قهرمانان در برابرت خاشعند و اي کسی که همه مردم در برابرت بنده اند.
اي آقاي مردم، ايکسی که همانند نداري اي کسی کهمناقبت ضرب المثل شده است.
مدیحه ايکه گفتم از باب کرم بپذیر و اگر نتوانستم چنانکه بایسته است مدحت کنمآن عجز از ناحیه من است، و بعدا مدیحه
بهتري به سوي شما هدیه خواهم کرد اگر بتوانم و عمرم اجازه بدهد."
او درباره مدح امام صادق علیه السلام چنین گفته است:
"مناقب امام صادق علیه السلام چنان مشهور است که راستگوئی از راستگوي دیگر آن را نقل می کند او از لحاظ عظمت و بر تري
چنان مقامش بالا است که کسی نمی تواند حقیقت آن را درك کند، مجد گواري در دودمانش همانند شیر از پستان جریان دارد.
او در جمیع حالاتش از مردم زمانش برتري داشته و دارد.
آسمان بخشش ریزان و باران عطایش جاري است و هر صاحب فضیلتی به بخشش و فضیلتش معترف و گویاست.
او داراي مقام شامخ و ارجمندياست و کوه مجدش سر بفلک کشیده است او از شجره عزت است که شاخه هایش از افلاك بالاتر
رفته است.
عطایش چون باران رحمت ریزان است و نیکویش در عطایش برق می زند راي او صواب است اگر چه نادان آن را دشمن دارد، و
مانند ریزش باران که ممکن است راهروي را ترکند و او از ترشدنش ناراحت گردد در صورتی که باران براي عموم مفید و نافع
است.
و گویا که چهره اش همانندماه می درخشد و داراي بذل و بخشش فراوان و
[ [ صفحه 353
و اخلاق پسندیده اياست.
آنان مردمی هستند که پاکیزه و بلند مرتبه اند که خداوند این خصائص را در نهاد آنان به ودیعت نهاده است.
او بزرگواري و عظمت را محکم کرد و در راه نیل به آن کوشید و گویا که آنها به یکدیگر عشق می ورزند.
صفحه 191 از 197
اگر کارها دشوار و راهی به سوي آن نباشد، و در آن وقت رتق و فتق امور بدست او خواهد بود.
مجد و عظمت مشتاق اوست و این عجب نیست، او نیز مشتاق آن است.
مولایم من مخلص شمایم اگر چه دیگران نسبت به شما مخلص نباشند.
من آشکار می گویم که: دوست شمایم و سر به آستان شما گذارده ام و به شما امیدوارم.
در آن هنگام که افراد مطیع نجات پیدا می کنند و نافرمانها سقوط می کنند تنها وسیله شما امید بر آوردن حاجات وتحقق آرمانم را
دارم."
و درباره امام موسی کاظمعلیه السلام نیز مدیحه اي دارد که ترجمه آن چنین است:
"مدیحه هایم وقف بر امام موسی کاظم است به افراد ملامتگر چه ارتباط دارد؟
و چگونه مدح نکنم مولائی را که در عصرش بهترین فرزندان ان آدم بوده است؟
چهکسی همانند موسی و پدران و فرزندانش تا قائم آل محمد است؟
او امام بر حقاست اگر حکم به حاکم تسلیم گردد، عدلش اقتضا می کند افاضه عدل و بذل جود کند و جلو ظالم را بگیرد، و او در
برابر سائل متبسم و خوشرو است اي قربان چنین تبسم و خوشروئی بروم.
او در میدان جنگ شیر ژیان و در عالم بخشش همانند باران رحمت است
[ [ صفحه 354
او داراي افتخاراتی است که بلاغت گوینده از وصف آن عاجز است.
در دانشدریا بیکران و در جنگ از شمشیر برندهتر است، از گناهکاران در می گذرد و بخشش را دوست دارد و دین بدهکار را ادا
می کند."
او در خاتمه کتاب " کشف الغمه " صفحه 350 درباره خاندان پیامبر اکرم چنین می گوید:
"اي پیشواي بزرگوار شما بهترین خلق خدا همواره بوده و خواهیدبود شما با مزایائی که دارید مقامتانبسیار ارجمند است، خدا
درباره شما سوره هل اتی را با نص جلی فرستاده، چه کسی می تواند با شما همسري کند درصورتی که خداوند اخلاق شما را
پاکیزهکرده است؟ براي شما بزرگواري است کهقرآن آن را تثبیت کرده و اگر برق بخواهد به انتهاي عظمت شما راه یابد به آخر
نرسیده خاموش خواهد شد.
آنان دستهاي دهنده و چهره هاي نورانی چون صادق دارند و بر مردم بخشش و در برابر بیچارگان دریاي کرمند، به دوستان بهشت
و به دشمنان جهنم می دهند، یتیم و فقیر و اسیر در حال عسر و یسر غذا می دهند، آنان از بخشش جزائی جز محبت خدا در نظر
ندارند، خداوند آنان را از کیفر روزقیامت در امان نگه داشته و به آنان شادابی و سرور عنایت فرمود، و در برابر شکیبائی که کرده
اند پاداش نیکو خواهد داد که او سزاوار تر است به پاداش بهشت وحریر دادن.
و هنگامیکه آغاز سخن می کنند، به منبر شرف می دهند و گفتارشان میزان و فضل خطاب است از لحاظ نورانیت جانشین
خورشیدند و در شب ماه را شرمنده می کنند.
من بنده شمایم ودر این علاقه ام خدایم پاداش می خواهم، خدا می داند که راهدرستی رفته ام خداوند لطف خاصش را نصیب
فرماید، از زمان طفولیت دلم مملو از علاقه و محبت شما بوده و شما را دوست می داشتم در صورتی که در خانواده ام
صفحه 192 از 197
[ [ صفحه 355
همانندم کسی نبود، خداوند نور شما را آشکار کرد تا جائی که افق روشن گردید و بینا شدم ومرا از روي لطف به سوي شما
هدایت فرمود و او همواره ولی و یارم بوده است.
او چقدر به من محبت فرمود و چه نعمتها که به من ارزانی داشت؟ اینک بر من است که بنده شکور باشم، از ناحیه او باران رحمت
بر سرمبارید و حالم شاداب و خوب شد، و هم او همواره مرا از حوادث ناگوار زمانهحفظ فرموده و من همیشه موید و منصور او
بودم اگر در برابر نعتی که به من ارزانی داشته همواره شکر- گذار باشم سزاوار است.
علیهذا سپاس همیشه مال اوست و شکر همواره مخصوص او."
در مجموعه هاي خطی و کتب ادبی به قصائد غدیریه دیگري بر خوردیم که آنها را به افرادي که گفته می شد در قرن ششم و هفتم
زیست می کردند نسبت داده اند، اما چون شرح حال آنان را در کتب معتبره نیافتیم از اینرو از نقل آنها خود داري کردیم.
پایان کتاب
[ [ صفحه 356
تقریظهاي منظوم
این تقریظها مال جمعی از شعراء غدیر در عصر حاضر است که شرح حالشان بعداخواهد آمد:
-1 علامه جلیل.شیخ محمد سماوي صاحب تالیفات ارزنده می فرمایند:
"امینی بوستان و غدیر آورد و جام دوستی را در خم نه در خورنق و سدیر گرداند.اي فداي گرداننده آن شوم، و در این باره شروع
کرد به نغمه سرائی با نص و دلیلآشکار، از ناحیه خداي قدیم و توانا و گفتار بهترین پیامبر، و اشعار افراد دانا و شایسته، تا آنکه در
سال 1365 ه این آرمان مقدس جامه عمل پوشید و به چاپ آن اقدام گردید."
و براي استاد ما علامه سماوي گفتاري درباره کتاب است که بعدا با کمال تشکر از جناب ایشان نقل خواهیم کرد.
-2 خطیب توانا شیخ محمد علی یعقوبی نجفیصاحب بابلیات می فرمایند:
"براي احمد در روز غدیر خم، در باره علی نصوصی است که از قرآن سرچشمه گرفته و روح الامین آن را سر بسته آورده و قلم
امینی آنرا شرح کرده است"...
-3 از خطیب شاعر شیخ حسن سبتی نجفی صاحب " الکلم الطیب:"
"امینی براي ما کتاب ارزشمندي آورده که انجیل و زبور در برابر آن بسیار ناچیز است.
آیات مربوط به فضائل علیدر آن مندرج، و عنوانش " الغدیر " است.
جبرئیل آنها را براي پیامبر اکرم طوري آورده که جاي هیچگونه شک و
[ [ صفحه 357
شبهه اي در آنها نیست فضائل او همانند علمش بقدري زیاد است که یکی از هزار آن را نشان داده است.
او براي ما سرجشمه جوشانی که آب گوارا دارد و بی نظیر آورده است.
صفحه 193 از 197
او در اوراقش علومی را که چشمها را خیره می کند و همواره از آن نور می پاشد بودیعت نهاده است."
-4 از شاعر توانا حاج محمد شیخ بندر:
"اي عبد الحسین با تالیف الغدیر به آرزوي دیرینه ات نائل شدي.
و به طور تحقیق درهاي گرانبها را در آن گرد آوردي.
و بیعت روز غدیر را برايهمسر زهرا و پدر امام منتظر با نص پیامبر و آیات قرآن با بهترین بیان وروشنترین اثر ثابت نمودي، در
نتیجه حقیقت چون خورشید درخشیده آشکار گردید و آیا کسی منکر خورشید خواهد بود؟ علیهذا عذر کسانی که نص غدیر را
منکرند چیست؟ در صورتی که نص را اهل سیر و تواریخ تایید کرده اند.
آنان که با ما مخالف می کنند اگر ارزوي علم باشد، و در حقیقت با فرمان خدا مخالفت می کنند."
-5 از شاعر اهلبیت شیخ محمد رضا خالصی کاظمی:
"اي کسی که در قلعه افتخار و عظمت قرار گرفتی تو آقاي من هستی اي آیت خدا!
آیا غدیر رابراي ما آوردي یا اقیانوس، که براي سیر کننده در آن فراري نیست؟ آیا باغستان است که چنین شکوفه هاي معطر و زیبا
دارد یا آسمان است که در آن اینهمه ستارگان می درخشید؟ و یا آنکه بهشت است که درختانش از کثرت میوه هاي پاکیزه سنگین
شده است؟ تو در جهان علومی را نشر کردي که پیش از " الغدیر " زیر پرده بوده است.
تو براي مردم راه درستی را آماده کردي که با نورها روشن است.
تو با این عملت به ما لباس عزت و وقار و بزرگی و افتخار پوشیدي.
[ [ صفحه 358
تو در غدیرت درهائی را به ودیعت نهاده اي
درباره