گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد يازدهم
صفی الدین حلی




اشاره
مولود 677 متوفاي 752
آتش براي فضیلت میلاد تو خاموش شد و شکافت از خوشحالی بولادت تو ایوان(مدائن) و فریاد کننده بلرزه درآمد و احساس ترس
نمود از هراس خوابیکه نوشیروان دیده بود و سطیح(کاهن) خواب را تعبیر کرد و بشارت داد بظهور تو رهبان و جادوگران.
و بر تو ارمیا و شعیاي پیامبر ثنا گفتند و ایشان و حزقیل
[ [ صفحه 78
بفضل تو اعتراف نمودند بفضائل که گواهی میدهد بانها صحف ابراهیم و توراه موسی و انجیل عیسی و قرآن(محمد صلی الله علیه
و آله)
پس بدنیا آمدي در حالیکه سجده کننده بودي براي خداي معبود و عوالم هستی بظهور تو ابراز خوشحالی کرد.
بدنیا آمدي در حالیکه کامل بودي، نافی از تو بریده نشد از جهت شرافت و بر تو ختنه اي اطلاق نشد،
پس آمنه دید قصرهاي شام را و تو را نهاد در حالیکه ارکان کعبه از او پنهان نبود،
حلیمه(سعدیه) آمد و او نگاه میکرد در روي فرزند آمنه و چنان خوشحال بود که خاطره ها از وصف آن حیران بود
صبح کرد، فرزند " ذي یزن " در حالیکه مومن برسالت تو بود در پنهانی تا آنکه گواهی دهد جد تو.
خداوند سینه تو را در چهار سالگی تشریح کرد پس دیدند برادرانت فرشتگان را در اطراف تو
[ [ صفحه 79
راه میرفتی در پنجسالگی در سایه ابري که براي تو شدت گرما سایه افکنده بود و جرم آن چون سنگ سخت بود،
مرور کردي در هفت سالگی به دیر راهبی پس دیوار دیر خم شد و تعظیم کرد و مطران دیرانی اسلام آورد و همچنین در بیست و
پنجسالگی(نسطور) راهب که سوء قصد بتو داشت از تو منصرف شد در حالیکه قلبش پر از رعب بود،
تا آنکه چهل سالت کامل شد و تابید خورشید پیامبري و قرآن ظاهر شد، پس گلوله ها و سنگهاي تابنده افکندند شیطانها را و بیها
از ترس توبزمین افتادند بر روي زمین.
صفحه 53 از 208
و زمین بزبان آمده بسلام کردن بر تو و درختها و سنگها و تلهاي ریگ درود گفتند بر تو و کلید تمام گنج ها را آورده براي تو
ولی زهد و معرفت تو، تو را از آن باز داشت،
نگاه کردم پشت تو را مانند پیش روي تو دیدم مهري آشکار است که شک را برطرف میکند و آن نمایانست و صبح کرد زمین
گسترده در حالی که براي تو مسجد بود پس تمام زمین مکان نماز خواندن شد و تو یاري شدي برعب سختی بر دشمنانت و
فرشتگان در جنگها براي تو یارانی بودند و آمد بسوي تو جوانی چون " عبدالله بن " سلام در حالیکه مسلمان بود از روي رغبت و
سلمان هم مسلمان آمد و صبحگاهی شترها و آهو با تو سخن گفتند و نیز سوسمار و اژدها و شیر و گرگ با تو حرف زدند.
[ [ صفحه 80
و ستون(حنانه) ناله کرد براي منبر رفتن شما در حالیکه درود گوینده بود و در کف دست تو سنگ ریزه تسبیح گفت:
و فرود آمد خوشه خرمائی بسوي تو سپس برگردانیدي او را در نخلیکه درخشید بان و زینت داده بود.
: و دو درختیکه خواندي پس آمدند بطرف تو تا آنکه شاخه هایشان بهم خورد.
: و لشگریان از تشنگی بتوشکایت کردند پس از انگشتان تو آب جاري شد.
: و برگردانیدي چشم قتاده را بعد از آنیکه رفته بود بینائی او که انسانی را با آن نمی دید.
: و دست گوسفندي که بان زهر زده بودند خبر داد مثل آنکه عضوي از آن دست زبانست.
: و بالا رفتن در پشت براق که از هفت آسمان گذشتی چنانکه خداي بخشنده میخواست.
: و ماه شکافت و خورشید تابید بعد از غروب کردن و حالآنکه نبود بان نقصانی.
و فضیلتی که همه مردم گواهی بحق آن داده اند که هیچ انسانی توان آنکار آنرا ندارد.
در روي زمین ظل الله بودي و حال آنکهنبود در آفتاب سایه اي براي تو اگر در مکانی قرار میگرفتی
: نسخ شد بکتاب تو کتابهاي پیشین بعد از آنکه نسخ شد به ملت و دین تو ادیان گذشته.
[ [ صفحه 81
و بر پیامبري تو که قدرش بزرگ داشتهشده اقامه دلیل شد و برهان آشکارگردید،
و تمام پیامبران در گرفتاریهایشان بوسیله تو استغاثه بخدا میکردند تا کمکشان نماید،
خداوند براي تو پیمانی از پیامبران گرفت از پیش از آنکه زمانی بتو بگذرد،
و بوسیله تو آدم بخدا التماس نمود وقتیکه باو نسبت خلاف و گناه داده شد،
و بتو پناه برد نوح علیه السلام درحالیکه موج دریا سینه کشتی را شکسته بود وقتیکه طوفان طغیان نمود،
و بتومتوسل شد ایوب علیه السلام و سئوال میکرد پروردگارش را که بلایش را برطرف کند پس غصه هایش زایل شد،
و بوسیله تو خلیل علیه السلام خواند خدا را پس از نمرود نترسید وقتیکه آتش براي او شعله ور شد،
و بتو ملتجی شد یوسف(ع) در زندان در حالیکه درخواست میکرد پروردگارش را وقلبش حیران بود.
و بوسیله تو موسی کلیم علیه السلام صبحگاهی سخن گفت باپروردگارش و خواهان پذیرش شد پس مشمولاحسان خدا گشت،
و بشفاعت تو عیسی مسیح علیه السلام دعا کرد بس خدا مرده را زنده کرد و حال آنکه کفنش پوسیده شده بود.
صفحه 54 از 208
و بوسیله تو حق آشکار شد بعد از نهان شدنش تا آنکه اطاعت کرد تو را آدمیان و پریان،
و اگر من بخواهم ادا کنم حق صفات تو را سخن تمام شود و قافیه ها
[ [ صفحه 82
به تنگ آید.
پس بر تو باد از صاحب سلام تحیت و درود و فضل و برکات و رضوان،
و بر خاندان تو که راه حقند هر چند که نسیم وزیده و شاخه ها حرکت کنند،
و بر پسر عموي تو وارث علم تو آنکسیکه دلیران براي قدرت و توان شجاعت او خوار بودند،
و برادر تو در روز(غدیر) که ظاهر شد در آنروز نور هدایت و بی چیزي همگنان،
و درود بر یاران تو کسانیکه پیروي کردند راه هدایت را پس خداي بخشنده آنها را رهنمائی کرد،
و خریدند بکوشششان بهشت را و آگاه شدند که براي فروش جانها بها و قیمتهائی است،
اي آخرین پیامبران بزرگوار و گشاینده نعمتهائی بزرگ و کسیکه براي او احسان است،
شکایت میکنم بتو گناهان خود را که لغزش آن را سرشته است بر آن ترکیب کننده انسانی.
پس شفاعت فرما براي بنده ایکه کار او گناه است براستیکه بنده را گناه رسوا و بدنام میکند،
پس براي تو است شفاعت درباره دوستانتان وقتیکه صراط را گذارده و ترازو را آویزان کنند،
پس هر آینه حقیقه متعرض اجازه و قبول شما شد بطمع اینکه پاداش او آمرزش باشد،
[ [ صفحه 83
و براي او است بیات زیر
توال " علیا " و ابناوه
تفز فی المعاد و اهواله
دوست بدار علی علیه السلام و فرزنداناو را که روز رستاخیز و هراس هاي آن رستگار خواهی شد.
امام له عقد " یوم الغدیر "
بنص(النبی) و اقواله
امام و رهبریکه براي اوست پیمان روز غدیر خم به تصریح پیامبر ص و گفتار آنحضرت.
له فی التشهد بعد الصلاه
صفحه 55 از 208
مقام یخبر عن حاله
[ [ صفحه 84
براي او در تشهد بعد از صلوات بر پیامبر مقامی است که خبر از حال او میدهد.
فهل بعد ذکر اله السما
و ذکرالنبی سوي آله
پس آیا بعد از ذکر خداي آسمان و ذکر پیامبر جز خاندان او دیگري هست که مذکور شود.
شاعر کیست؟
صفی الدین عبد العزیز بن سرایا بن علی بن ابی القاسم ابن احمدبن نصر بن عبد العزیز ابی سرایا بن باقی بن عبد الله بن عریض حلی
طائی سنبسی(از اولاد سنبس قبیله اي از طی)
او از طراز اول از شعراء لغت ضاد بوده است. برتري جست شعرش بشیرینی لفظ و باریکی معنی و شفاف است بخوبی اسلوب و
روانی و بتحقیق که اختراع کرده بمبادرت کردن محسنات لفظیه با مراعات کردن بر مزایاي معنویه پس مقدم آمده در فنون و اقسام
شعر و پیشوائی از پیشوایان ادب چنانچه او از معدودین و شمرده شدگان از علماء شیعه است که مشارکت در فنون داشته اند.
در مجالس المومنین ص 471 - از برخی از تالیفات صاحب " قاموس " مجد الدین فیروز آبادي شافعی است که گوید: من در سال
747 برخورد کردم باادیب شاعر صفی الدین در شهر بغداد
[ [ صفحه 85
پس او را استاد بزرگی دیدم که داراي قدرت و توان تمامی بود بر نظم و نثر شعر گفتن و سخن پراکنی کردن و دیدم او را که
آگاه بود بعلوم عربیت و شعر، پس شعر او لطیف تر بود از بادسپیده و خرم تر از چهره خوبرو.
و اوشیعی خالص بود و کسیکه صورت او را میدید گمان نمیکرد که بنظم آورد این شعریرا که آن مانند در در صدفهاست.
و ابن حجر در " الورر الکامنه " ج 2 ص 369 گوید در ادبیت رنج کشید تا استاد شد در تمام اقسام شعر و معانی و بیان را آموخت
و در آن دو رشته کتابی تصنیف نمود و زحمت بازرگانی کشید پس بشام و مصر و ماردین و غیر آنها براي تجارت و بازرگانی
مسافرت نمود سپس برگشت بوطنش و در مدحهائی که کرده بود از ایشان اباطیلی بود. و ستود الناصر محمد بن قلاون و موید
اسماعیل را به قصیده اي و او متهم برفض و شیعه بودنبود و در شعرش مطالبی است که اعلان بان میکند و با او این حال تبري
میجستبزبانیکه گفته است و آن در اشعارش موجود است هر چند که در آن چیزیست کهمناقض و مخالف با این است.
و اول مرتبه ایکه داخل قاهره شد سنه 727 بود پس ستود علاء الدین این اثیر را پس رفت بسوي او و رسانید او را بسلطان و جمع
شد به فرزند آقاي مردم و ابی حیان و فضلاء آن عصر پس همگی اعتراف کردند بفضائل او و رئیس شمس الدین عبد اللطیف بود.
صفحه 56 از 208
و معتقد بود که هیچ کس مطلقا مانند او شعر نگفته است. و دیوان شعر او مشهور و مشتمل بر فنون بسیاریست. و عجیب بودن آن
معروفست و همچنین شرح آن و در آن یادنموده که آن را از صد و چهل کتاب دریافت کرده
[ [ صفحه 86
است.
امینی گوید: و از کسانیکه با مترجم اجتماع کرده است صفدي است در سال 731 که از او در کتاب(الوافی بالوفیات) روایت میکند
و علم را از استاد ما محقق نجم الدین حلی فرا گرفته و شریفنسابه تاج الدین معیه از او آموخت است.
امینی گوید: اینکه گفتیم علم را از پیشواي ما محقق فرا گرفته تا آخر ما آنرا از کتاب(امل الامل) گرفتیم وپیروي کرده او را اکثر
کسانیکه شاعر ما صفی الدین را ترجمه کرده اند مانند صاحب روضات و اعیان الشیعه و استاد ما محدث قمی(حاج شیخ عباس) و
این جدا درست نیست براي آنکه پیشواي ما محقق نجم الدین در سال 676 وفات نموده و صفی الدین در سال 677 بدنیا آمده
یکسال بعد از وفات و صفیالدینی که شاگردي کرده شیخ ما محقق را او صفی الدین محمد بن شیخ نجیب الدین یحی است و
اوست آنکه از اساتیدو مشایخ سید تاج الدین بن معیه بوده است چنانچه در کتب تراجم موجود است.
در تعریف و درود بر او کتبی در کتاب فوات الوفیات ج 1 ص 279 مبالغه کرده و بسیاري از اشعار او را یاد نموده وقاضی(شهید)
شوشتري هم در کتاب مجالس المومنین ص 470 و پیشواي ما شیخ حر عاملی در امل الامل و ابن ابیشبانه در تتمیم امل و سید
یمانی در نسمه السحر و شوکانی در بدر طالع ج 1ص 358 و فرید وجدي در دائره المعارفج 5 ص 525 و صاحب ریاض العلماء و
سیدزنوزي در ریاض الجنه و سید(خونساري) صاحب روضات ص 422 و زرگلی در اعلامج 2 ص 525 و مولف تاریخ آداب اللغه
عربیه ج 3 ص 128
[ [ صفحه 87
ویرا یاد نموده اند.
هر یک از آن گروه او را توصیف کرده بانچه که او اهل آن بوده از جمع کردن مدح و مبالغه در تعریف و ستایش گري و
علامهشیخ محمد علی مشهور بشیخ علی(حزین) متوفاي در بنارس هند در سال 1181 تالیفی جداگانه در اخبار و نوادر شعر او نموده
است.
آثار و کارهاي برجسته او
-1 منظومه اي در علم عروض صاحب ریاض العلماء(افندي) آن را براي او یاد کرده
-2 العاطل الحالی- رساله اي در(الزجل و الموالی)
-3 الخدمه الجلیله رساله اي در صید با تفنگ شکاري
-4 درر النحور در مدایح ملک منصور و آن قصاید " الارتقیات " است که شامل 29 قصیده است، مرتبه بر حروف مجمعه است و
اول ابیاتش مثل آخرآنست از حروف و هر یک از آن قصیده هایم 29 بیت است.
-5 دیوان شعرش: کتبی در اللغوات گوید: که او تدوین کرده شعرش در سه مجلد و تمامش بسیار خوبست. و آنچه بطبع رسیده
صفحه 57 از 208
یک جلد است و شاید آن برخی از اشعار او یا دیوان کوچک او باشد که بعضی از متاخرین از نویسنده گان آنرا بعد از دیوان کبیر
. او یاد کرده اند 6
-6 رساله الدار از محاورات الفار.
. -7 الرساله المهمله آنرا براي ملک ناصر محمد بن قلاون نوشت در سال 723
-8 لرساله الثومیه آنرا در ماردین در سال 700 نوشته است
[ [ صفحه 88
-9 الکافیه آن بدیعیه مشهوره اوست که شامل یکصد و پنجاه و یک نوع از محاسن بدیع است در 145 بیت در بحر(البسیط) که
مدح میکند بان پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و آله را در دیوان او چاپ شده و اول آن اینست.
ان جئت سلعافل عن جیره العلم
و اقر السلام علی عرب بذي سلم
اگر آمدي بکوه سلع پس به پرس از ساکنین کوه علم و ابلاغ سلام کن بر عرب(کوه) ذي سلم.
. آنرا شرح کرده ابن ذاکور ابو عبد الله محمد بن قاسمبن زاکور فاسی مالکی متوفاي 1120
-10 شرح کافیه یاد شده که در مصر درسال 1316 بطبع رسیده و در بسیاري از کتب رجالی است که براي او فضیلت سبقتاست در
نظم بدیعیه شگفت انگیز بر کسیکه آنرا بنظم آورده است جز، اینکه ما میگوئیم که ترجمه شده ما و اگرچه ابتکار کرده در نظم
بدیعییه اشاما بدرستیکه پیشقدم بسوي آن امین الدین علی بن عثمان بن علی بن سلیماناربلی شاعر صوفی متوفاي در سال 670
ترجمه شده در الوافی بالوفیات است و براي او فضیلت سبقت است چنانچه آنرا سید علی خان در(انوار البدیع) یادکرده و قصیده او
را هم یاد نموده و باقی از کسانیکه بنظم درآورده است محاسن بدیع را بشگفتی پیروي کرده انددر این مراین دو شاعر را "، از
ایشانست."
-1 شمس الدین ابو عبد الله محمد بن علی هواري مالکی متوفاي 780 یکی از شعراء(الغدیر) یادش در این جزء خواهد آمد براي او
بدیعیه مشهور به(بدیعیه العمیان) است که مدح میکند بان
[ [ صفحه 89
پیامبر بزرگوار و اولش اینست:
(بطبیه انزل و یمم سید الامم)
بمدینهطیبه فرود آي و قصه کن آقاي امتها(پیامبر اسلام را)
با مترجم ما معاصربوده و شرح کرده بدیعیه رفیق شاعرش ابو جعفر احمد بن یوسف بصیر البیري معروف باعمی طلیطلی متوفاي 779
را.
-2 شیخ عز الدین علی بن حسین بن علی بن ابی بکر محمد بن ابی الخیر موصلی متوفاي 789 بدیعییه دارد که مطلعش اینست:
صفحه 58 از 208
براعه تستهل الدمع فی العلم
عباره عن نداء المفرد العلم
مهارتیکهمیگشاید اشگ دیده را در علم عبارت ازصدا کردن سید و آقاي مردم است.
و براي اوست شرح آن قصیده که نامیده است به(التوصل بالبدیع الی التوسل بالشفیع)
. -3 شیخ وجیه الدین الیمنی متوفاي سال 800 براي او بدیعیه- ایست چنانچه در علم الادب ج 1 ص 244
-4 شرف الدین عیسی بن حجاج سعدي مصري حنبلی معروف بعویس العالیه متوفاي 807 براي او بدیعییه است در مدح پیامبر
بزرگوار چنانکه در شذرات الذهب ج 7 ص 71 که مطلعش اینست:
سل ما حوي القلب فی سلمی من العبر
فکماخطرت امسی علی خطر
به پرس دل مرا چه در بردارد در سلمی از عبرتها پس وقتیکه با ناز قدم برمیدارد دل مرا بخطر میاندازد.
م- 5- سید جمال الدین عبد الهادي بن ابراهیم حسینی صنعانی یمانی زیدي متوفاي 822 چنانچهدر(ایضاح المکنون)
[ [ صفحه 90
ذیل کشف الظنون ج 1 ص 173 - اولش اینست:
سري طیف لیلی فابتهجت به وجدا.
شب خواب دیدم لیلی را پس از خوشحالی بوجد و طرب آمدم
-6 ادیب شعبان بن محمد قرشی مصري متوفاي 828 براي او بدیعییه اي است که براي او یاد کرده صاحب " کشف الظنون " ج 1
. ص 191
-7 شرف الدین اسماعیل بن ابی بکر مقري یمنی متوفاي 837 براي او بدیعییه اي است و شرح آن چنانچه در " کشف الظنون " ج
. 1 ص 191 و بغییهالوعاه ص 193 و شذرات الذهب ج 7 ص 221
-8 تقی الدین ابوبکر علی بن عبد الله حموي معروف بابن حجه متوفاي 837 - براي او بدیعییه اي است که مدحمیکند با آن پیامبر
بزرگ اسلام را کهاو را موسوم ب " التقدیم " که شامل بر 136 نوع در 141 بیت و شرح کرده آنرا بشرحیکه نامیده میشود ب"
خزانه الادب " در 571 صفحه طبع شده و مطلعشاینست:
لی فی ابتداء مدحکم یا عرب ذي سلم
براعه تستهل الدمع فی العلم
براي من در اول مدح شما اي عرب ذي سلم مهارتیست که جاري میسازد اشگ را در چهره.
صفحه 59 از 208
-9 ابن الخراط زین الدین ابو الفضل عبد الرحمن بن محمد بن سلیمان حموي شافعی متوفاي 840 براي او بدیعییه و شرح آن است
. "ایضاح المکون ج 1 ص " 173
-10 یخ محمد مقري ابن شیخ خلیل حلبی متوفاي 849 براي او بدیعییه اي است که اولش اینست:
[ [ صفحه 91
عجبی عراقی فعج بی نحوذي سلم
و اجنح لسکانها بالسلم و السلم
خوش آیند من بعراق منست پس کوچ بده مرا بطرف ذي سلم و میل کن بطرف سکنه ذي سلم بسلامت و مدارا.
و « فرج الکرب » -11 شیخ بدر الدین حس بن مخزون طحان براي او بدیعییه اي است که یاد کرده آنرا پیشواي ما کفعمی در کتابش
گوید آن تخمیسی است براي بدیعییه شیخ صفی الدین ترجمه شده.
-12 شیخ ابراهیم کنعمی حارثی یکی از شعراء(الغدیر) که ذکرش در این جزء خواهد آمد، براي او بدیعییه و شرح آن که اعلان
کننده از تبحر او در فنون ادب است، اول آن اینست:
انجئت سلمی فسل من فی خیامهم.
اگر آمدي سلمی را پس سئوال کن کیست در خیام ایشان
-13 جلال الدین ابو بکر سیوطی متولد 849 و متوفاي 911 براي او بدیعییه اي است بنام(نظم البدیع فی مدح خیر الشفیع) و براي او
شرحیست که اول آن اینست:
من العقیق و من تذکار ذي سلم
براعه العین فی استهلالها بدم
از وادي عقیقو از یادآوري ذي سلم مهارت چشم است در استهلال و ظاهر شدنش بخون من.
-14 باعونیه عایشه دختر یوسف بن احمد بن ناصر بن خلیفه دمشقیه شافعیه فوت شده در سال 922 براي او بدیعییه است که اولش
اینست:
[ [ صفحه 92
فی حسن مطلع اقمار بذي سلم
اصبحت فی زمره العشاق کالعلم
صفحه 60 از 208
در زیبائی محلطلوع ماه ها بذي سلم، صبح کردم در گروه عاشقیی مانند علم و پرچم.
و آنرا شرح کرده و نام آنرا(الفتح المبین فی مدح الامین) گذارده و آن در حاشیه(خزانه الادب ابن الحجه) است.
-15 شیخ عبد الرحمن بن احمد حمیدي متوفاي 1005 یکی از شعراء که میاید یادش در شعراء قرن یازدهم براي او بدیعییه اي است
نموده واول آن اینست: « تملیح البدیع بمدیح الشفیع » که موسوم ب
رد ربع اسما و اسمی ما یرام رم
و حی حیا حواها معدن الکرم
برو خانه اسماء و عالی ترین چیزیکه قصد میشود قصد کن و تحیت بگو قبیله ایکه در بردارد معدن کرم را.
عدد انواع آن 168 نوع و عدم ابیات 140 بیت است و تاریخ نظم آن 992 میباشد اشاره کرده بهر یک از این به قولش:
جانوعه(مصلح) ابیاته(منن)
رخته(ناظما) للحاسب النهم
نوع آن مصلح و خیراندیش آمد و منازل آن احسانهاست من
تاریخ آنرا گذاردم در نظم براي حساب گر زیرك فهمیده اي.
یافت میشود در دیوانش(الدر المنظمفی مدح النبی الاعظم) که در سال 1322 در مصر بطبع رسیده در 149 صفحه.
-16 شمس الدین محمد فرزند عبد الرحمن فرزند محمد حموي
[ [ صفحه 93
مکی حنفی ساکن مصر متوفاي 1017 براي او قصیده شگفت انگیزیست در 148 بیت چنانچه در ایضاح ج 1 ص 173 مذکوراست.
1018 یکی از شعراء الغدیر یاد او خواهد آمد براي او قصیده عجیبی است در / متوفاي 20 « سلافه العصر » -17 سید علی خان صاحب
مطلع آن اینست: « انوار الربیع » 148 و براي آن شرح آنستکه دائر و سائر است بنام
حسن ابتدائی بذکري جیره الحرم
له براعه شوق یستهل دمی
حوبی اول سخنم بیادي از همسایگان خانه خداست که براي آن نهایت شوق است که آغاز میکند ریختن اشکم را.
-18 شیخ عبد القادر فرزند محمد طبري مکی شافعی متوفاي 1032 براي او قصیده بدیع شگفت انگیزي است که آنرا یاد کرده
ج 1 ص 371 که اول آن بیت زیر است: « البدرالطالع » شوکانی در
حسن ابتداء مدیحی حی ذي سلم
صفحه 61 از 208
ابدي براعه الاستهلال فی العلم
نیکوئی اول مدیح من قبیله ذي سلم را ظاهر کرد براعه استهلال را در کوه علم.
و براي اوست شرح آن.
-19 شیخاحمد فرزند محمد مقري تلمسانی متوفاي 1041 براي او قصیده بدیع عجیبی است که مطلع آن اینست:
شارفت ذرعا فذر عن مائها الشیم
وجزت نملی فنم لا خوف فی الحرم
مشرف شدي بر زمین زرع پس بگذر از آب خنکش و گذشتی از
[ [ صفحه 94
زمین مورچگان پس بخواب که بر تو ترسی در حرم نیست.
-20 شیخ محمد فرزند عبد الحمید بن عبد القادر معروف به(حکیم زاده) براي او قصیده بدیعییه اي است که در سال 1059 بنظم
آورده و مطلعش بیت زیر است:
حسن ابتدائی بذکر البان و العلم
حلا لمطلع اقمار بذي سلم
خوبی اول شعر منبیاد کوه بان و علم شد براي طلوع ماههائی بذي سلم.
که اولش این بیتاست: « اللمعه لمحمدیه فی مدح خیر لبریه » و براي او قصیده بدیعدیگریست موسوم به
آن رمت صنعا فصن عن مدح غیرهم
یا قلب سرا و جهرا جوهر الکلم
اگر قصد کردي کاریرا پس اي دل نگهدار از ستودن غیر ایشان در نهانی و آشکارا جوهر سخن را.
و براي اوست شرح کبیر مخطوط آن در 338 صفحه که نزد علامه سید جعفر بحر العلوم در نجفاشرف موجود است.
-21 شیخ ابو الفاءعرضی حلبی براي او قصیده بدیعی است که مدح میکند پیامبر بزرگ را یاد کردهآنرا براي او شیخ قاسم بن بکره
چی درشرح بدیعییه که اول آن اینست:
براعتی فی ابتدا مدحی بذي سلم
قد استهلت لدمع فاض کالعلم
صفحه 62 از 208
مهارت من در ابتداء مدحم بذي سلم بتحقیق که شروع شد تا اشکیکه فراوان آمد مانند باران.
[ [ صفحه 95
-22 شیخ عبد الغنی فرزند اسماعیل فرزند عبد الغنی حنفی نابلسی دمشقی مولود سنه 1050 و متوفاي 1143 براي او قصیده بدیعی
است که مدح میکند بان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را اولش اینست:
یا منزل الرکب بین البیان و العلم
من سفح کاظمه حییت بالدیم
اي محل فرود آمدن قافله میان کوه بان و علم، از دامنه کوه کاظمه زندهباشی بباران بسیار.
و تاریخ گذارد آنرا بقولش و آن آخر قصیده اوست:
و قلت للربع لما الفکر ارخها
یا ربع قد تم مدحی سید الامم
و گفتم بدوستان وقتیکه اندیشه تاریخ آنرا گذارد اي رفقا بتحقیق که پایان یافت مدح من آقاي امتها را.
در 348 صفحه بطبع رسیده و براي او « نفحات الازهار علی نسمات الاسحار فی مدح النبی المختار » و براي او شرح آنست موسوم به
قصیدهدیگریست که بحاشیه شرح یاد شده چاپ شده اولش این است:
یا حسن مطلع من اهوي بذي سلم
براعه الشوق فی استهلالها المی
اي زیبائی منظر و چهره کسیکه عاشق اویم بذي سلم کمال شوق در آغاز آن درد و اندوه من است.
-23 شیخ قاسم بن محمد بکره چی حلبی حنفی متوفاي 1169 براي او قصیده بدیعییه است در مدح پیامبر امین که اولش اینست:
[ [ صفحه 96
من حسن مطلع اهل البان و العلم
براعتی مستهل دمعها بدم
صفحه 63 از 208
از زیبائی منظر و چهره اهل بان و علم کمالیست که آغاز میکند اشگ آنرا بخون من.
در سال 1148 فارغ از آن شده است. « حلیه البدیع فی مدح النبی الشفیع » و براي اوست شرح چاپ شده آن موسوم ب
-24 سید حسین فرزند میر رشید رضوي هندي متوفاي 1156 براي او قصیده بدیعی است که بان مدح میکند پیامبر وآلش علیه و
علیهم السلام را در دیوان خطی او در 143 بیت موجود است و اول آن اینست:
حی الحیا عهد احباب بذي سلم
و ملعب الحی بین البان و العلم
درود بگو بیاران عهد و خاطره دوستان ذي سلم و بازیگاه قبیله میان کوه بانو علم را.
ج 1 ص « ایضاح » -25 شیخ عبد الله فرزند یوسف بن عبد الله حلبی متوفاي 1194 براي او قصیده بدیعییه و شرح آنست چنانچه در
.174
-26 خوري یوسف بن ارانیوس فرزند ابراهیم مسیحی فاخوري مولود 1218 و متوفاي 1301 براي او قصیده بدیعییه است که مدح
میکند بان مسیح را شامل بر صد و هشتاد نوع است با التزام اسم بردن آن نوع را و اولش اینست:
براعهالمدح فی نجم ضیاه سمی
تهدي بمطلعها من سناه عمی
[ [ صفحه 97
کمال مدح در ستاره ایستکه نورش بلند شده که رهنمونی میکند بطلوعش کسی را که از برق آن کور شده. و آخرین اینست:
و اختم ختامی بان احظیبمطلعک الباهی بخدر السنی یا مرشد الامم.
و پایان میدهم آخر قصیده ام را باینکه بهره مند میشوم بظهور زیباي تو در روز اول میلادت... اي ارشاد کننده امتها.
. ج 1 ص 245 « علم الادب » تمام آن چاپ شدهدر
-27 شیخ عبد القادر حسینی ازهري طرابلسی براي او قصیده بدیعییه است بنام(ترجمان الضمیر فی مدح الهادي البشیر) در سال
1308 بنظم آورده و در روزنامه بیروت چاپ شده است.
« الغررنی اسانید الائمه الاربعه عشر » -28 شیخ محمد فرزند عبد الله ضریر ازهري متوفاي 1313 براي او قصیده بدیعییه موسوم ب
چاپ شده صاحب کتابهايمطبوعه یاد کرده آنرا براي او.
-29 و شیخ احمد فرزند صالح بن ناصر بحرانی مولود 1254 و متوفاي 1315 براي او قصیده بدیعییه است که مدح میکند بان مولاي
ما امیر المومنین علیه السلام را و آن در دیوان چاپ شده او بنام(المراثی الاحمدیه) موجود است و براياوست شرح آن که اولش
این است: پ
صفحه 64 از 208
بدیع مدح علی مذعلا قلمی
براعه تستهل الفیض من کلمی
براعت و شگفت انگیزي مدح علی علیه السلام از وقتیکه قلم من بکار افتاده براعتیست که آغاز میکند فیض را از سخن من.
-30 شیخ محمد فرزند حمزه شوشتري حلی مشهور بابن ملا
[ [ صفحه 98
قوت شده 1322 - از شعراء غدیر است که یادش خواهد آمد. براي او قصیده بدیعییه است که مدح میکند بان پیامبربزرگوار صلوات
الله علیه و آله را که ممتاز است قصیده هاي بدیعییه را بانواعی از بدیع بودن.
-31 مولی داود بن حاج قاضی خراسانی معروف بملا باشی متوفاي حدود 1325 کهدر(مطلع الشمس) ترجمه شده است براي او
قصیده بدیعیه و شرح آنست فرزند او میرزا فضل الله متوفاي اواخر سال 1343 ، آنرا موسوم(بازهار الربیع) نموده است.
-32 شیخ طاهر بن صالح بن احمد جزایري دمشقی متولده سال 1268 و متوفاي 1338 و براي او شرح آنست که در سوریا چاپ شده
اولش اینست:
بدیع حسن بدور نحو ذيسلم
قد راقنی ذکره فی مطلع الکلم
زیبائی جمال ماه هاي اطراف کوه ذي سلم، بتحقیق که خوش آمد مرا که یاد او کنم در آغاز سخنم.
-33 شیخ محمد صالح بن میرزا فضل الله مازندرانی حایري متولد 1297 یکی از شعراء غدیر است یادش خواهد آمد در شعراء قرن
چهاردهم براي او قصیده بدیعییه است وبراي اوست شرح آن که اولش اینست:
من حسن مطلع سلمی مستهل دمی
لله من دم ذي سلم بذي سلم
از زیبائی چهره سلمی آغاز شد ریختن خون من، سوگند بخدا از خون بیگناهی در ذي سلم.
[ [ صفحه 99
م- 34 - شیخ عبد الله(بن) محمد بن ابی بکر یکی از شعراء عامه براي او قصیده بدیعییه است که مدح میکند.بان پیامبر بزرگوار
صلی الله علیه و آله را عدد ابیات آن 139 بیت است که اول آن اینست:
یا عامل الیعملات الکوم فی الاکم
صفحه 65 از 208
بالعیس بالعیس عرج نحو ذي سلم
سر دهنده شتران را بر شتران ماده بر تو باد که شتر سرخ مويرا بر شتر سرخ موي سر دهی در ذي سلم. و آخرین ابیات آن این
است:
صلی علیه اله العرش ما لمعت
بیض الکواعب فی سود من الظلم
درود فرستاد بر او خداي عرش مادامیکه برق زند سفیدي ستاره گان در سیاهی تاریکی شب.
در جزء دوم. « الرائق » یاد کرده تمام آنرا آقاي ما علامه سید احمد عطار در کتابش
-35 واردي مقري براي او قصیده بدیعییه است در مدح سید
[ [ صفحه 100
یاد کرده عدد ابیاتش 145 بیت است و اول آن اینست: « الرائق » شماره صفحه: احمد عطار طاب ثراه در جزء دوم از کتابش
ان زرت سلمی فسل ما حل بالعلم
و حی سلعا و سل عن حی ذي سلم
اگر سلمی را دیدار کردي پس سئوال کن کی در کوه علم منزل کرده و درود بگو سلع را و به پرس از مردم ذي سلم.
و در آخرش میگوید:
و آل او و ایشان خاندانی رهنما و رهبر و کسانی هستند که به سوره(هل اتی) آمده لطیفه مدح ایشان خاندان پیامبر و پایه هاي
خاندان پیامبر و پایه هاي اصول و اساس اسلام و آروزهاي رسیدن و اهل حکم و بخشش میباشد پاکیزگی هستند که اصل و فرع
بلند مرتبه شان عالیست بالارفته است از نور جدشان.
فداکاري کردند و سیر کردند بلند شدند در شرافت پس ایشان ابر بارنده و شاخه پربار و ستاره اند در بلندیشان، ایشان روساء
مقامهاي بلندند پس براي این سر فرود آورم و گردیدم خاك زیر کفشهاي ایشان.
ایشانند مردان مردان خدا که فضل ایشان شمرده نمیشود اگر روزي فضل غیرشان شمرده شود،
بهترین آفریده ها و آقایان دنیا و شریفترین ایشان طاها پیامبر گرامی و تمامشان در بلندترین نعمتهایند،
فروختند جانخودشان را بیاري کرد نشان دین گرانقدررا و چه
[ [ صفحه 101
بسیار بخشیدند جانشان را و بخشیدند زادشان را.
صفحه 66 از 208
سبز است چراگاه ایشان سرخ است شمشیرهاي برنده شان سفید است صورتشانصاحبان اخلاق پسندیده اند،
کفایت کردند سرکشانرا چنانچه کفایت کردند قصد کننده گان را از جهت بخشش به تیرزدن و رساندن در حمله کردن و در
بخشیدن،
حمله کردند و چه بسا سوراخ کردند با نیزه در روز جنگ سینه را و چه بسا که افکندند در صدمه اي.
پاکیزه است از پلیدیها نفسهاي ایشان و از مانند خودشان منتقل شدند در ارزنده ترین رحم ها.
و صحابه صحابه پیامبر خواست نیست ماه بلند زیباتر از جهت منظر از وقار و سکینه ایشان،
عیبی نیست در ایشان بصفتی جز اینکه ایشان خود را ارزان کردند بسبب پرهیزگاري جانهاي گرانقدر خود را،
اي نیکوترین آفریده ها در خلقت و در اخلاق و در شرافت و در حکم نمودن و در علم و حکمت،
و کیست وقتیکه گناه من زیاد شد پس مدح کنم او را نجات یابم پس مدح اندوخته من و دوستی شما نگه دارنده من است،
باش شفیع من مالک من اي احمد(مصطفی) در فرداي قیامت و نجات بده متمایل و گرفتار هوا را از لغزش قدم،
این مدیحه من است در حالیکه معترف بتقصیرم میباشم پس به پذیر از من و رها کن کسی را که سرزنش میکند خود را به
پشیمانی،
پس در حدیث مندرج است که کسیکه براي شما یک بیت شعر بگوید پس یک خانه در بهشتنعمتها براي او بلند میشود،
[ [ صفحه 102
پس منت گذارید بر من باحسانی که قبول نمائید بدن راندن و شما معدن بخشش هستید،
و تو میدانی چه طلب میکند محب تو در فرداء قیامت و مانندشما محتاج نباشد بسخن گفتن،
پس دست را زنهار که خالی بر نگردانید و ترحم فرمائید قربان شما شود بنده ایکه در سایه حمایت شماست،
بیان مدح شما در فن بدیع براي او دقیق است از جهت معنی بان نطق و دهان من گویاست،
و منقرار دادم بحمد خداوند ساعتی از عمر دنیا را عبادتیکه مدح تو را در آن بنظم درآوردم،
پس ببخش که اگر بخشیدید بخشیدن نیکوئی پس مقام شما نزد خدا در گناه من کم نشود،
و در راه تو اگر کعب رستگار شد روز خوشی اوست پس از تو میبینم بهترین غنیمت ها را.
و مطلب(واردي مقري) سیرابکننده تشنه است و آیا جز تو فریاد رسی هست در فرداي قیامت براي نجات ازآتش،
پس بپذیر مدح بدیع و شگفتی را که بلندي مقام تو است از نیکوئی آغز در خوبی پایان.
ولادت او وفات او
اتفاق کردند تمام تاریخ نگاران بر اینکه مترجم(صفی الدین) در پنجم ربیع الاخر سال 677 بدنیا آمده و بر اینکه او در بغداد وفات
کرده مگر اینکه خلاف در تاریخ وفات او بین 750 و 752 است پس بهر کدام خواستی تاریخ بگذار و مردد بگذار جمع بین آن دو
را)
[ [ صفحه 103
صفحه 67 از 208
و مصدر و مدرك یکیست(بنابر آنچه که من حساب میکنم) بر قول و تاریخ اول آن زین الدین طاهر بن حبیب و بنابر دوم صفدي
است و خدا داناست.
م- دکتر مصطفی جواد بغدادي بما نوشت بدرستیکه آنچه را که صفی الدین حلی از بنی حبیب حلبی ها تاریخ گذارده آنبدر
در وفیات سال 750 و « دره الاسلاك فی دوله الاتراك » الدین حسن بن زین الدین عمر بن حبیب متوفاي سال 779 یاد کرده آنرا در
شاید او یاد کرده نیز در تاریخ دومش(تاریخ الملوك) که آنرا در سال 679 به پایان رسانیده و فرزندش زین الدین متوفاي سال 808
تعلیقه و حاشیه اي برآن نوشته است. و از معلوم اینکه وفاتصفی الدین حلی داخل در تاریخ بدر الدین ابن حبیب است نه در تعلیقه
است بر دو قسم است: 1- زین الدین بن حبیب در متن. و ابن رجب در یکی از « پسرش. آنگاه آنکه وارد در کتاب(الدرر الکامنه
دو نسخه. و ممکن است که دومی صحیح باشد. براي اینکه زین الدین بن رجب ترجمه کرده دها نفر مثل صفی الدین حلی در
استادیش اگر آنها استاد او باشند و در طبقات حنبلی ها اگر آنها حنبلی باشند.
و ابن قاضی ترجمه کرده شهبه صفی الدین حلی را در(زیل تاریخ الذهبی) و صفدي اکتفا و قناعت نکرده بر ترجمه او در الوافی
بالوفیات، بلکه نیز در(اعیان العصر و اعوان النصر) نگاشته است. و از این دو ترجمه و بیوگرافی ابن شاکر کتبی در(فوات الوفیات)
نقل کرده است و نجم الدین سعید بن عبد الله دهلی حافظ تاریخ نگار جزء لطیفی در بیوگرافی صفی الدین حلی نوشته و ابن قاضی
شبهه از آن در حاشیه تاریخ ذهبی یاد شده نقل نموده و در سال وفات او
[ [ صفحه 104
749 وفات نموده است. و آن سال وبائی عمومی بود که عده اي بسیار از اعیان و غیر آنها از دنیا رفتند.
و از اشعار ترجمه شده گفته اوست که بان پاسخ داده قصیده ابن معتز عباسی که مطلع و اولش اینست:
الا من لعین و تسکابها
تشکی القذا و بکاها بها
آیا نیست کسی براي دیده و اشک ریختن آن که شکایت میکند خار رفتن بچشم و گریستن آنرا بان،
انداخت بما حوادث و رویدادهاي زمان انداختن کمانها به تیرهایش،
و اي چه بسا زبانهائی که مانند شمشیر قطع میکند گردنهاي یارانش را،
و در آن قصیده میگوید:
و ما هستیم که وارث شدیم لباس پیامبررا پس تا کی دامن آنرا میکشید،
برايشما خویشاوندي است اي فرزندان دختر او و لیکن پسران عمو سزاوارتر بان هستند،
و از آنست:
ما امیه را در منزلش کشتیم و ما شایسته تریم به کندن و بردن لباس هاي او،
هرگاه شمانزدیک شدید برخورد کردید بجنگ سختی که خوش وقت ساخت برده فروش ها را،
پسصفی الدین نامبرده ویرا پاسخ داده بقولش:
صفحه 68 از 208
[ [ صفحه 105
آهاي بگو به بدترین بنده گان خدا و طاغوت قریش و دروغ گوي آن،
و ستمگار بنده گان و ستمگر لج باز و بدنام کننده بزرگان و غیبت کننده آنان(یعنی پسر معتز عباسی لعنه الله علیهما)
آیا تو مفاخره میکنی با خاندان پیامبر و انکار میکنی فضیلت اصالت و پاکزادي آنان را،
آیا بشما پیامبر(ص)(بانصار اي نجران) مباهله کرد یا بایشان پس دشمن را برگردانید به ناخوشی همیشگیشان،
آیاخدا از شما نفی کرد پلیدي را یا از ایشان براي پاك بودن ذاتشان و حقیقتشان،
آیا پلیدي و میگساري از عادت و خوي شما نیست و کثرت عبادت ازعادت و پایداري ایشان،
و گفتی: وارث شدیم لباس پیامبر را پس تا کی میکشید دامن آنرا،
در حالیکه نزد شماست(حدیث مجعول) پیامبران ارث نگذارند پس چگونه لباس خلافت را نصیبشما شد،
پس خود را در هر دو حالت تکذیب کردید و ندانستی عسل را از زهرو درخت تلخ.
آیا جد تو(ابن عباس)راضی است بانچه که گفتی و نبود روزي که او در شک و تردید باشد،
و او در صفین از حزب خاندان رسالت و علی علیهالسلام بود براي جنگ کردن با گردنکشان و احزابشان.
و مرگ از ساق پایش کشیده و جنگ با نوك نیزه و دم شمشیرها
[ [ صفحه 106
او را تهدید میکرد،
پس آمد چونکه علی علیه السلام او را فرا خوانده بود به تشویق کردن و تهدید نمودن آن،
و اختیار کرد او را اگر مردم راضی میشدند باو جهت حکمیت براي اسباب آن،
تا خلافت را بدهد بکسیکه اهلیت براي آن دارد پس مردم او را نه پسندیده براي ایجاب حکمیت،
و نماز خواند با مردم در تمام مدت زندگانیش و حال آنکه علی علیه السلام در دل محرابش بود،
پس چرا جدتان(ابن عباس) لباس خلافت را نپوشید هر گاه او سزاوارتر بود بان،
وقتیکه(عمر) امر خلافت را بشوراي(شش نفري) واگذار کرد پس آیا جد شما بعضی از صاحبان شوراء بود.
آیا پنجمی ایشان بود یا ششمی آنان و حال آنکه نمایان بود در جلوي(عمر) موسس شوراء،
و گفته تو: که شما پسران دختر او هستید و لیکن پسران عموشایسته ترند بخلافت،
پسران دختر هم نیز پسران عموي اویند و این نزدیکتر است به انساب نبوت،
پس واگذار در خلافت فصل خلاف را پس آن رام براي سوار شونده گانش نیست،
و تو اهلیت آن را نداري که فحص و کاوش از شان
خلافت کنی و تو پوشنده نیستی لباس خلافت را،
[ [ صفحه 107
صفحه 69 از 208
و تو را خلافت فرا نگرفت مگر یکساعت پس تو نبودي اهل براي اسباب آن،
و چگونه روزي اختصاص بتو پیدا کرد و حال آنکه تو مودب باداب خلافت نبودي،
و گفتی: باینکه شما کشنده شیران، امیه هستید در بیشه ها و جنگلهایشان،
دروغ گفتی و زیاده روي کردي در آنچه که ادعا کردي و خودت را باز نداشتی از عیب جوئی آن،
پس چه اندازه چشم انداختند معشوقه هاي شما را پس برگردانیده شدند بر روش اعقابشان،
و اگر نبود شمشیرهاي ابو مسلم هر آینه سنگین میشد بر کوشش دواطلبان آن،
و این بنده و غلامی براي بنی امیه بود نه براي شما رعایت کرد در درباره شما نزدیکی انساب آن را.
و شما اسیرانی بودید در میان زندانها و شما را نازك و ضعیف کرده بود بوسیدن آستانه و درگاه زندانها.
پس شما را بیرون آورد و خلافت را پیش کش شما نمود و بشما پوشانید زیادي جامه گشاد خلافت را،
پس شما پاداش دادید او را به بدترین پاداشها براي بیدادگري و اعجابتان و غرورتان،
پس واگذار ذکر مردمی را که خشنود شدند بروزي کفاف و آمدند خلافت را از درش،
ایشان پارسایان و ایشانند عبادت کننده گان و ایشانند سجده
[ [ صفحه 108
کننده گان در محراب ایشانند روزه داران ایشانند قیام کننده گان ایشانند دانایان باداب خلافت،
ایشانند قطب ملت دین خدا و آسیاي دین میگردد بدور قطب آن،
بر تو است که با خواننده ها و رقاصه ها مشغول بلغو و غفلت باشی و رها کنی کارهاي عالی را براي اهلش،
و بر تو است تعریف دوشیزه گان و میگساران و توصیف ملک و زمین با لقبهایش،
و شعرتو است در ستایش بی نمازي و گشتن پیاله گردانها با تنگ ها و شیشه هاي الکل،
پس این کار تو است نه کار ایشان و سیر نمایند خوبان و نیکان باحساب و نژادشان،
[ [ صفحه 109
امام