گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوازدهم
علاء الدین حلی




اشاره
آیا آهوان نگذاشت که دیده گان تو بخواب رود در گلزار بابل یا نونهالان زیبا تو را از خواب باز داشتند،
و مهربانیهائیکه برگردانید تو را یا شاخه ها تمیزیکه بر پشته ها و بلندیهاي آن متمایل شده بود.
و برقهاي ابر بامدادي تو را محزون کرد و باریدن آن یا این درها در دهانها پهلوي هم چیده شده است.
و چشمان بزنده و تیز آهوان مفتون کردند تو رابسحرشان یا موي سفیدي که بر تو است عاري کردي تو را،
اي شب زنده دارد درازیکه ستاره شب هم کمک میکند او را بر طول و درازي شب،
واي دوري کننده از خواب شیرین که قلب او از غمو غصه بر آتش سخنی مشتعل است.
[ [ صفحه 318
آیا بس نشد چشم تو را وقتیکه طلوع کرد ستاره گان بخت به نیکبختی تو و خوشبخت شدي.
تسلیم کردي خودت را براي عشق و دلدادگی و همینطور در محبت رسوائی و پستی همیشگی است.
و برانگیختی چشم خود را بعنوان کنجکاويو حال آنکه چه بسا که جوان پیش از رسیدن بمورد سرنگون شود.
پس صبح کردي در دام انداختن آهوان و هم چنین آهوان شکار میکنند شکار کننده خود را،
پس بازي میکنند چند زمانی بقلب تو که مشغول میکنند آنرا بجمال خود پس حسودان نزدیک تو میشوند.
تا وقتیکه علاقه بستی بانهادور میشوي از نزدیک بودن بخدا پس آیابراي تو بعد از کمک راهی هست،
میروند پس دیگر براي بدن تو بعد از رفتن آنها جائی نماند و نه پوستیکه زنده گی کنی،
افسوس بجان تو وقتیکه بدنت مبتلی بتب میشود و دلت بسته به متاع و تعلقاتست،
عشق و اندوه مالوف بعیادت تو شده و عیادت کننده گان از طول بیماري تو اعراض کردند،
و گمان کردي که دوري تعقیب میکند سرگرمی را و همینطور سرگرمی بادوري دور میشود،
اي خواب رفته از شبعاشقیکه مژگان او را بیدار است وقتیکه تمام دیده ها در خواب فرو روند،
خوابیدن عجیب نیست از خفته ایکه نداند عشق و محبت را بلکه
[ [ صفحه 319
نخوابیدن او عجیب است،
کسیکه خالیاز علاقه و عشق است میخوابد چشم کسیکه عاشق و دلباخته است بیدار است.
صفحه 158 از 204
آیا میبینی که بهمرود چشمان عاشقیکه دلش در اسارت معشوقه اش بسته شده است،
خورشیدي برشاخه اي طلوع کرده که نزدیک شده از هیبت جمالش ماه ها فرو آمده و او را سجده کنند،
کاسته شد از سردي مثل آنکه مروارید آن سرد و آن باب تازه وسرد خنک شده است،
و مرا مانع شد از بوسیدن آن آتشیکه از ناله هاي نفسهايمن شعله ور گشته بود،
کیست که مرا نزدیک کند به خورشید تابانیکه در چهره اش صبح است که روشن میشود از آنشب تاریک،
قصد میکنم براي اوذلت را پس با ناز اعراض میکند از عشقو من باو نزدیک میشوم و او دوري میکند،
پرهیز میکند از بیننده خود از ترس دیدن گونه اش که بسیار گلگون و زیباست،
اي خال چهره او که هموارهدر آتشی خیال نمیکردم که پیش از تو در دوزخ کسی جاودانی باشد،
مگر آنکهانکار نمود وصی را و آنچه که حکایت کرد در فضیلت او در روز (غدیر) محمد (ص)،
وقتیکه برخاست و براي خطبه و آشکار میگفت در حالیکه دست علی در دست او بود بالاي جهازهاي شتران،
[ [ صفحه 320
و میگفت و فرشتگان اطراف او را گرفته بودند و خداوند آگاه باین بود و شهادت میداد،
من کنت مولاه فهذا حیدر
مولاه من دون الانام و سید
هر کس که من مولاي اویم پس این حیدر مولا و آقاي اوست از میان مردم.
یا رب وال ولیه و اکبت معا
دیه و عاند من لحیدر یعند
پروردگار من دوست بداردوست او را و هلاك کن دشمنان او را ودشمن باش هر کسی را که با حیدر دشمنیمیکند،
قسم بخدا دوست نمیدارد او را مگر مومن نکوکار و او را رها نمیکند مگر زندیق مرتد،
برايیار بوده باشید و از یاري او کناره گیري نکنید و از او صلاح بخواهید ارشاد شوید،
گفتند: شنیدیم آنچه راکه گفتی و آنچه را روح الامین آورد براي تو تاکید میکند آنرا،
امام ما و ولی ماست و بوسیله او براه هدایت ارشاد میشویم، « این (علی (ع
تا آنکه پیامبر از دنیا رفت و هنوز در میان لحدش مدفون نشده بود،
که خیانت کردند پیمانهائی را که باپیامبر بستند و مخالفت کردند آنچه راکه بهترین مخلوق " احمد " گفته بود،
و تبدیل کردند بجاي رشد و صلاح گمراهی را بعد از آنکه
[ [ صفحه 321
صفحه 159 از 204
شناختند صوابرا و در گمراهی رفت و آمد نمودند،
و پسر ابی قحافه رئیس وآقا شد بر ایشان و حال آنکه پیش از این سید و آقا نبود،
اي واي بر مردانی از امت فریفته شده ایکه آقائیکند بر سادات و بزرگان آنان بنده گانو برده گان آنها،
بیگانه و بعید بانمقرب و نزدیک گردید و مقرب نزدیک از آن رانده و دور شد،
براي چه او مقدم نداشت بامداد سوره برائت وقتیکه او را برگردانید و او شدیدا غمگین و خشمناك بود.
و میگفت در حال عذرخواهی (اقیلونی) مرا واگذارید و در رسیدن بخلافت از دیر زمانی کوشش میکرد،
آیا میشود ازخلافت کناره گیري کند و حال آنکه در دیگري وصیت کند و تاکید نماید،
سپس پیروي کرد...
پس از دنیا رفت در حال خشونت و تندي که درشتی کلام او ولی را خوار و مفسد را عزیز میکرد،
و اشاره بشوراء (شش نفري) کرد (عمر) و عثمان را مقدم و نزدیک داشت پس چه اندازه بد است خیانتکار حسود،
پس مال خدا را تماما در میان خویشان خود عمدا قسمت و پخش نمود،
وابوذر را تبعید و فاسقی چون (حکم بنابی العاص عموي خود را) نزدیک کرد درحالیکه پیامبر او را آواره و تبعید کرده بود،
[ [ صفحه 322
چند زمانی بازي کردند با خلافت و هر کدامشان در حکمشان سرگردان و مردد بودند،
و اگرپیروي کرده بودند بامام و ولی امرشانخوشبخت شده بودند باو و او است ولی سفارشی خدا و پیامبر،
ولی بدبخت شدند همیشه براي مخالفت او و رستگار نشدند و حال آنکه او وصی سعادتمند بود،
همتاي پیامبر و جان او و امین او ولی مهربان و دوست او بود،
نام آن دو بر عرش عظیم خدانوشته بود در حالیکه در ایام پیشینآدمی وجود نداشت،
دو نور پاك ومنزه بودند که جمع بلندي آنها را از شیبه الحمد (عبد المطلب) بن هاشم اصیل بود،
کسیکه هرگز روي خود را بسوي بت و لات و عزائی که از قدیم سجده میشدند بلند نکرده است،
و اگر شمشیر او نبود دین اسلام از جهت شرافت بلند نمیشد و شرك و بت پرستی از میان نمیرفت،
از او سئوال کن جنگبدر را وقتیکه با شیبه برخورد کرد کهبر او صداي زنان نوحه گر بسیاري بلندشد،
ولید بن عتبه بشمشیر او بخاك هلاك مکان کرد که بر او لباسهايآغشته بخون بود،
و در روز (احد) در حالیکه نیزه هاي کشیده شده بود و سر نیزه ها در گلوها فرو رفته و بیرونمیآمد،
قاتل طلحه ابن طلحه کیست وقتیکه در جنگ احد چون شیر آمد و براي جنگ فریاد کرده و کف بدهن آوردهبود،
[ [ صفحه 323
و پرچم داران را هلاك کرده که صبح کردند و مثل بانها زده وقصه آنها را بازگو میکردند،
این یک را کشیده و آن دیگریرا سرش بر نیزه بلند نموده و آن یک را بند اسارت بر او گذارد،
صفحه 160 از 204
و در روز (خیبر)هنگامیکه به پرچم (احمد ص) ابوبکر پشت کرد و مردم همه حاضر بودند،
و دومی پرچم را گرفت و رفت ولی برگشت در حالیکه پرچم را میکشید از خواري وخود را ملامت و توبیخ میکرد،
تا آنکه هر دو برگشتند نمایان شد غضب و خشم پیامبر و شایسته بود بر او که باین جهت غضب کند،
و در بامداد بعد فرمود در حالیکه اطرافیانهمه شنیدند و سخن از او کامیاب و موید بود،
که من هر آینه میدهم پرچمرا بمردي وفادار شجاعیکه بگرفتن جانها معتاد است،
رجل یحب الله ثم رسوله
و یحبه الله العلی و احمد
مردیکه دوست دارد خدا و سپس پیامبر او را و دوست دارد او را خداي بزرگ وپیامبر پسندیده او،
تا آنکه تاریکی شب همه را فرا گرفت و بشتاب گذشت و صبح آن نمایان شد،
قال: ائت یا سلمان لی باخی فقا
له الطهر سلمان: علی ارمد
فرمود: اي سلمان بیاور برادر مرا پس سلمان پاك گفت علی
[ [ صفحه 324
مبتلا بدرد چشم شده است،
و رفت و برگشت و دست علی را میکشید بدانکه بلندست شرافت کشیده شده و عزت کشانیده،
پس بهبودي یافت درد چشمش بیک آب دهان پیامبر و پوشانید او را زره گشادي که رشته هايفولادین بهم پیوسته است،
پس با دستی آن پرچم را گرفت و با دست دیگرش زره آهنین را پوشید،
و رفت باآن پرچم به پیش و پیروزانه برگشت در حالیکه بشارت دهنده بیاري و موید بود،
و فرو آورد شمشیرش را بر فرق سر مرحب و او را کشت و او کافر سرکشی بود،
و نزدیک بقلعه محکم شد و درب آن بسته و خطر مرگ در کمین او بود،
پس آن دراز را کنده و پرتاب کرد و حسان بن ثابت در مجالس آنرا انشاد و با شعر خود بازگو میکرد،
بدرستیکه مردیکه برداشت درب بزرگ خیبر را روز یهود هر آینه شرافت و مقام او جاودانیست،
برداشت درب بزرگرا و تکان داد درب قلعه قموص را مسلمین و اهل خیبر تمامی حاضر بودند،
و از غزوه (حنین) سئوال کن وقتیکه جرول (پرچمدار هوا زن در روزحنین) با شمشیر کشیده بمیدان دوید وانتظار فرصت داشت،
تا آنجا که امکانداشت او را در لشکر عظیمی محاصره کرد
[ [ صفحه 325
صفحه 161 از 204
مسلمین را که حکایت از دریايمواجی مینمود.
و ایمن (بن ام ایمن) کشته بر زمین افتاد و شتاب کردند گمراهان و لشکر کفر بقصد کشتن پیامبر،
و تمام یاران او از اطراف او پراکنده شده از ترس که گویا شتر مرغان گریزانند،
این یکی بیک نشیبی گریخته و آن دیگري از ترس مرگ بیک تل و بلندي بالا میرفت،
آیانه پرسیدي بامدادیکه تمامشان فرار کردند از ترس هلاکت اگر بودي چه کسی ارشاد کرد و برگردانید آنان را،
چه کسی بود کشنده جرول (ابن ابی جرول)و خوار کننده لشکر هوازن جز ولی راهنما (علی بن ابیطالب) علیه السلام،
همه آنها پیامبر را تنها گذاردند و در رفتند مگر ابو الحسن علیعلیه السلام که حاضر بود و پیامبر راتنها نگذارد،
و خوابیدن او بالاي فراش (رسول خدا) براي جهاد کردن که رختخواب بهترین پیامبران بود،
و غیر او (ابوبکر) غمگین میشود در میان غار از ترس مرگ و جانش بالا میرود،
و آنرا منقبتی براي او حساب میکنند در حالکیه آن یکی از گناهان بزرگ است پیش کسیکه کنجکاوي کند،
و حرکت کردن آنحضرت بالاي ابر براي سخنگفتن با اصحاب کهف و رقیم فضیلتیست که انکار نمیشود،
و براي او خورشید برگشت و پیامبر سر بر زانوي او گذارده و به خواب وحی فرو رفته بود،
[ [ صفحه 326
و براي او مرتبه دوم خورشید برگشت در سرزمین بابل (حله کنونی) و در این موضوع حدیث مسند صحیحی وارد شده است،
و اوست ولیعهد و جانشین محمد آیا دیدي کسی را غیر از او که پیامبر او را ولیعهد خود کرده باشد،
وقتیکه فرمودتو وارث من و خلیفه منی و تو غسل دهنده من و گذارنده منی از مردم در میان قبرم،
آیا دیده اي در میان تمام جهانیان بشریرا جز او که در خانه خدا بدنیا آمده باشد،
در شبیکهجبرئیل آورد او را با گروه قدسیان کهدر اطراف او عبادت میکردند،
موسومشد چنانچه مسجد الحرام از جهت شرافت برتري یافت بسبب ولادت او پیش مساجد دیگر، « پس از جهت بزرگی (علی (ع
آیا جز او جوانمردي در حال رکوع تصدق داده وقتیکه بینواي مستمندي پیش او آمد،
اوست ایثار کننده و تصدق دهنده و احسان کننده و تمسک جوینده و عبادت کننده پارسا،
اوست سپاسگذار و اوست پیشقدم و اوست گریه کننده دلشکسته و اوست خشوع کننده شب زنده دار،
اوست شکیباي متوکل و اوست توسل جوینده بحق و لابهکننده در پیچنده بخود و پرستند خدا،
مردیکه بزرگان سرگردان او میشوند از جهت فضائل و
[ [ صفحه 327
آقاستوقتیکه سیادت باو نسبت داده میشود،
اگر بر بلندي مقام او حسد ورزیدند پسجز این نیست که اشرف خلق خدا هم موردحسد قرار گرفت،
و پیروي کردند پسران ایشان فرزندان او را که هر یک بهر یک قصد ایذاء و آزار نمودند،
صفحه 162 از 204
حسد باو ورزیدند زیرا که مقام و فضیلتی نبود مگر بانچه که او پیش آنها یکتا و بیهمتا بود،
سوگند یاد میکنم بخدا و پیامبر و خاندان اوسوگندیکه دوست بان رستگار و خوشبخت شود،
اگر اولی ها عهد و پیمان پیامبر را بعد از او نشکسته بودند و بر جانشین و وصی او سرکشی نمیکردند،
نمیتوانستند خاندان (کثیف) امیه روز عاشوراء دستی بر فرزند فاطمه علیها السلام دراز کنند،
پدرم فداي آنکشته مظلوم و کسیکه براي او آتش دلم هرگز حرارتش سرد نشود.
پدرم قربان آن غریب آواره که هتک حرمتش شده و از کنج خانه اش دور مانده بود،
پدرم فداي آنکه نزدیک شده براي زیادي مصیبتهایش کوههاي بزرگ از حسرت ریز ریز شود،
نوشتند باو فریفته گان بنی امیه از نادانی و نبود در میان ایشان بزرگواریکه ستوده شود،
بنامه ها و کتابهائیکه مانند چهره هایشان سیاه بود و قاصدهاي آنها با آن نامه ها رفت و آمد میکرد،
[ [ صفحه 328
تا آنکه باعتماد پیمانها و نامه هاي آنان متوجه کوفه شد و جاسوسان آنها براي انتظار او در کمین بود،
گردیدند کسانیکه آنها را دوست حساب میشدند یکپارچه براي دشمنانشان لشکر بزرگی که بر علیه او متشکل و بسییج شده بودند،
و شتاب و عجله کردند براي جنگ او و لشگري جلو فرستاده و گروه دیگري از پی آنان جمعمیشدند،
تا آنکه دو گروه ازایشان در دره اي با هم برخورد نمود وپیوست بایشان در آنمکان سربازانی بسیار،
یافتند او را غیر متکی بغیر خدا و نه رونده زیر بار مذلت و خواريو نه آنکه در قصدش مردد باشد،
عازم بود بر قصدش که میبرید به تیزي عزمش حدود و لبه شمشیر را وقتیکه برهنه میشد،
مسرور و خرسند بجنگ بود چون میدانست که جاي او فردوس برین و بهشتاست وقتیکه کشته شود،
در میان گروهیعلوي از اولاد هاشم که اصیل بود نژادشان و پاك بود زادگاهشان،
و بزرگان انصار شیران شرزه اي بودند که هراس و بیم روزهاي جنگ را دیده بودند،
شتاب میکردند بسوي کارزار و میدان جنگ و پیران کهن سال بر جوانان و نونهالان پیشی میگرفتند،
پس مثل اینکه این دلها برگشته و یکقطعه آهن ضخیم شده که بر آنها شمشیر پهن میخورد،
و خیال میشد که در پیشروي آنان قدمهایشان اسطوانه ایستکه
[ [ صفحه 329
بر سنگ سخت خورده و جرقه میزد،
فدا کردند جانهاي خود رادر جلوي امامشان و بخشیدن جان عزیز بهترین بخششهاست،
نصحوا غنوا غرسوا جنوا شادوا بنوا قربوا دانوا سکنوا النعیم فخلدوا،
اندرز دادند در حال رجز خوانی و توانگري و کشتند بستان و نهال هاي تازه اي و بنا کردند خانه اي و نزدیکشدند جواریرا و
ساکن شدند بهشت و پر نعمت را پس مخلدر و جاودانی شدند،
تا آنجا که جانهاي آنها را بغارت بردسوسماران در پیش آقاي ایشان و خوشبختاندك و کم بود،
صفحه 163 از 204
دور او را که تنها بود گرفتند و جدا کرد دست او را شمشیر تیزیکه از آهن هندي ساخته شده بود،
شمشیر برنده اي بدون غلافیکه سرهاي دشمنان را در روز جنگ میبرید وتیزي آن غلاف کند نمیشد،
حمله کردندبر او سخت دلانیکه مانع بودند کسی راکه عزم قاطعی داشت و زره فولادین بر تن نموده بود،
کسی را که سریع بود در جواب دادن وقتیکه او میخواندند حمله کننده بود و شیرها درطلب شکار حمله کننده اند.
پس میترسیدند از تیزي عجیب شمشیر او ضربتی را که بریده میشد بان کله هاي یهود صفتان،
اي دلیکه در روز عاشوراچون پاره هاي آهن سرشته شده یا تو سنگ سختی هستی،
[ [ صفحه 330
پس مثل اینکه او و مرکبش و نیزه اش و شمشیرشچون شب تار و تاریک بود،
آسمانی که ماهی بان پشت سر آن ستاره دنباله داري بود و در پیش روي آن در تاریکی شب ستاره اي رخشنده اي.
در تنگناي میدان جنگ کناره گرفت از پیش روي او به زمین خالی و بی آب و علفی رفت،
پس گویا که در آن محلجاري شدن خون آن بود دریائیکه بادها آنرا مواج نموده و کف میکرد،
پس مثلآنکه زره و زین اسبها کشتیهائی هستندکه سیر میکند بان طوري و کاهی هم از رفتن کند میشود،
تا آنکه فرو نشاند بسبب شمشیر جوشش سینه او را و از آب صاف گوارائیکه سرد نیست،
افسوس من براي او که از دنیا میرفت و در پیش او آب فرات بر او حرام شده و او را منع میکردند،
نظري بگوشه چشمش بفرات نموده و نزدیک و رود بان آتشی بود که بسبب سر نیزه ها افروختهمیشد،
و هر آینه بتحقیق که او را فرا گرفتند پس بعضی با شمشیر میزدند و برخی با تیر و بعضی هم با نیزه قصداو میکردند،
تا آنکه افتاد مثل کوهیبر روي زمین بدون سرزنشی از کسی که از غصه جان میداد و جهاد میکرد،
افسوس من بر او که آغشته بخونش بر روي خاك گرم کربلا افتاده بود و سر روي زمین گذارده بود،
اسبها با سمهایشان سینه ئی را پامال کردند که مدتها براي
[ [ صفحه 331
درس گفتن و علوم رفت و آمد با او میشد،
افکند بر او بادها از خاك نرم پوششی پس او را پوشانید در حالیکه اوبرهنه از لباس بود،
رنگین نمود چهرهاش را خون او پس خیال شد از محبت باوکه روز جنگ چهره اش گلگونست،
افسوس من بر جوانانی که خاموش بر خاك افتاده و خونشان بالاي خاك جاري گشتهاست.
پس مثل اینکه جریان خون بر گونه هایشان عقیق سپس بعضی از آن زبرجد است.
افسوس من بر زنان و بانوان او که سر برهنه بیرون دویدند و رخسارشان از اشگشان مجروح شده بود،
آن یکی سر برهنه بود از پوشیه و این را از سرش بخواري کشیده و میکشیدند عباء او را.
و بمرکب او فریاد زده و میگفتند هر آینه سقوط کرده از بالاي تو بخشنده ترین بخشندهگان،
اي روز عاشوراء بس است تو را که تو روز نامبارك بلکه روز زشت و پرمحنتی هستی
صفحه 164 از 204
در روز تو حسین کشته روي ریگ مکان گرفت وقتیکه یاورش نایاب و سعادتمند کم شده بود،
وقتیکه توبه کننده گان سپاسگذاران خداپرستان شب زنده داران رکوع کنندگان سجده کننده گان نبودند،
نمایان شد سرهاي مقدس آنان در پیش روي و برابر چشم زنانشان که بر نیزه ها سنگینی کرده و آنها را خم مینمود،
[ [ صفحه 332
را با خواري در غلها و زنجیرها حمل نموده پاهایش را بزنجیر بسته بودند، « و سید سجاد (علی بن الحسین (ع
نه دلسوزي داشت که مصیبت خود را باو شکایت کند در شهر غربت و نه دوستی کهاز او دیدن کند،
او را و سر شریف پدرش را هدیه و پیشکش میبردند براي مرد پست گنهکار کافر سرکشی (چون یزید)،
خیري نبود در مردان نادان قومیکه غلامشان پادشاه فرمانروا و آزادشان در قید بندگی و اسارت بود،
اي دیده اگر اشکت تمام شود پس خون ببار و خیال نمیکنم که اشکت تمام شود،
افسوس و اندوه برخاندان رسالت و کسانیکه پایه و زیر بناء هدایت شرفش بایشان و بسبب آنان ساخته و محکم بود،
که بعضی از ایشانرا کشته و پناه ندادند و برخی را هم مسموم و دیگري هم از منزل و شهرش آواره و در بدر نمودند،
تنک شد شهرهاي خدا بر ایشان و حال آنکه زمینخدا وسیع و نبود بر ایشان زمینیکه نشیمن کنند،
ایشانرا بهر جاي بی آب و مونسی تبعید و شهید مینمودند (و براي همین) بهر زمین مشهد و زیارتگاهیست،
بنا کردند مشاعر (مشعر الحرام و منی و عرفات)و حطیم را و ایشان حجتهائی هستند که بسبب مخالفت ایشان مردم بدبخت و
باطاعتشان خوشبخت میشوند،
سوگند خوردم که اندوهم هرگز براي شما تمام نشده و آتش درونیم خاموش نشود،
[ [ صفحه 333
قسم بجان شما که در دیده گانم غیر از اشگم بر شما میله غم و اندوه جاري میسازم،
زمان فانی میشود و روزهایش سپري میشود و بر شما غمگین دلتنگ ناله بلند میکند،
پس بر جسم او حله هاي بیماري پوشش و بر چشم او حرارت و سوزش اشگ روان مرگز و معدنیست،
و اگر مناز دیده ام استمداد و کمک ریزش خون کنم و از چشمم خون کمک شود کم است،
و ادا نکرده باشم حق شما را بر خودم و چگونه میتواند بنده و غلام ادا کندحق مالکین خود را،
اي برگزیده گان خداي توانا اي سپرده شده گان اسرار ورازهاي آفرینش اي کسانیکه هدفم سایه لطف شماست،
پیمان بستم با شما در عالم (ذر) از جهت شناخت و وفا کردمبانچه که بان پیمان بسته و سوگند خورده بودم،
و شما هم وعده فرمودید مرا در معاد و فرداي قیامت بر صراط شفاعت کنید صحیح است وعده شما،
پس مرا در وقت حساب دیدن کنید و دریابید که من اعتمادم بشماست و بآبروي شما قصد میکنم،
چه اندازه مدح و ثناء من درباره شما در ضمن آن حکمتهائیست که همراهان بان رستگار شده و یاري میشوند،
و دختران اندیشهها برتري میجویند صفات دوشیزه گان را که براي آن شاعر ارزشمند یا بی ارج میشود،
براي جوهر طلاي خالص مانندي نیست بلکه آن در ناسفته
صفحه 165 از 204
[ [ صفحه 334
است نه طلاي مغشوش،
این را داشته باش و بدان که اگر همه مردم مناقب و فضائل شمارا بازگو کرده و بشمارند،
ادراك نکنند مگر اندکی را و شما در بالاترین بلندي ها هستید از آنچه گفتهاند و زیادتر از آنید که بگویند،
درود خدا بر شما مادامیکه بلبلان در بامداد بر برگ شاخه ها چهچه زده و خوش خوانی کنند،
و براي ويقصیده ئیست که بان مدح میکند مولاي ما امیر المومنین علیه السلام را و درآن از بدیع و شگفتیهائیکه در خور تحسین و
آفرین است جناس و تشابه در لفظ است نه در معنی در قافیه ها در 56 بیت گوید:
یا روح قدس من الله البدي بدا
و روح انس علی العرش العلیبدا
اي روح پاکیکه از خداي آغاز کننده ظاهر شدي و روح انسیکه بر عرش بلند نمایان گشتی.
یا عله الخلق یا من لا یقارن خیر
المرسلین سواه مشبه ابدا
اي علت آفرینش اي کسیکه جز او مانندي نزدیک بهترین پیامبران هرگز نخواهد بود،
یا ستر موسی کلیم الله حین راي
نارا فانس منها لظلام هدي
ايراز موسی کلیم هنگامیکه آتشی دید پس دریافت از آن بر تاریکی رهنمائی را.
[ [ صفحه 335
یا وسیله ابراهیم حین خبت
نار ابن کنعان بردا و الضرام هدي
اي وسیله ابراهیم خلیل وقتیکه آتش (نمرود) پسر کنعان سرد و افروختگی رهنما شد،
انت الذي قسما لو لا علاكلما کلت لدي النحر عن نحر الذبیح مدي.
صفحه 166 از 204
تو آنچنانیکه سوگند میخورم اگر مقام و رتبه تو نبود هر آینه موقع قربانی کردن از قربانی اسمعیل ذبیح چاقو کند نمیشد.
و لا غدا شمل یعقوبالنبی مع الصدیق مشتملا من بعد طول مدي.
و جمع یعقوب پیامبر با یوسف صدیق بعد از مدت طولانی جمع نمیشد.
الیه بک لو لا انت ما کشفت
مسره الا من عن قلب النبی صدي
قسم قسم بتو اگر نبودي تو برطرف نکرده بود خوشحالی ایمنی زنک اندوه را از قلب پیامبر:
و لا عذت عرصات الکفر موحشه
یبکی علیهن من بعد الانیس صدي
و میدانهاي کفر وحشتناك صبح نکرده بود که بر ویرانه هاي آن از بعد آبادي بوم گریه کند.
یا من به کمل الدین الحنیف و للا
سلام من بعد و هنمیله عضدا
اي کسیکه دین پاك بولایت او تکمیل و براي اسلام از بعد از
[ [ صفحه 336
سستی رکن و پایه اش نیروئی بودي.
و صاحب النص فی خم و قد رفع النبی علی رغم العدا عضدا.
و صاحب بیان صریح در غدیرخم در حالیکه پیامبر بلند کرده بود بر کوري چشم دشمنان بازوي او را.
انت الذي اختارك الهادي البشیر اخا و ما سواك ارتضی من بینهم احدا.
توئیآنکسیکه پیامبر رهنما و بشیر برگزید تو را به برادري و غیر از تو کسی را از میان ایشان نه پسندید.
انت الذي عجبت منه الملائک فی
بدر و من بعدها اذ شاهدو احدا
توئی آنکسیکه فرشتگاناز او در بدر تعجب نموده و بعد از آندر احد وقتیکه مشاهده کردند شجاعت و ایثار او را.
و حق نصرك للاسلام تکلوه
صفحه 167 از 204
حیاطه بعد خطب فادح وردي
و شایسته یاري تو بر اسلام اینست که آنرا تو حمایت و نگهبانی کنی بعد از مصیبت بعد از مصیبت سنگین رحلت پیامبر و خانه
نشینی.
ما فصل المجد جلبابا لذي شرف
الا و کان لمعناك البهیح ردا
مشخص نمیکند مجد و بزرگواري را جامه گشادي براي صاحب شرف مگر اینکه براي حقیقت دلپذیر تو عبائی است.
یا کاشف الکرب عن وجه النبی لدي
بدر و قد کثرت اعداوه عددا
اي برطرف کننده غم و غصه از چهره و رخسار پیامبر در روز بدر
[ [ صفحه 337
در حالیکه دشمنان او از جهت عدد بسیار بودند.
استشعروا الذل خوفا من لقاك و قد
تکاثروا عددا و استصحبوا عددا
ادراك و احساس خواري کردند از ترس دیدن تو و حال آنکه بسیار بودند از جهت عدد و با خود سلاح ها و کمکها آورده بودند.
و یوم عمرو بن ود العامري و قد
سارت الیک سرایا جیشه مددا
و روز عمر و پسر ود عامري که آمده بسوي تو سربازان لشگرشاز جهت کمک رسانی بانان.
اضحکت ثغر الهدي بشرا به و بکت
عین الضلال له بعد الدماء مددا
خندانیدي دهان و دندان هدایت را از جهت بشارت به هلاكاو و گریست دیده گمراهان براي او بعداز خون مدتها.
صفحه 168 از 204
و فی هوازن لما نارهااستعرت
من عزم عزمک یوما حرها بردا
ودر جنگ (حنین) با هوازن وقتیکه آتشآن خاموش شد از قاطعیت قصد تو در آنروز حرارت آن سرد شد.
اجري حسامک صوبا من دمائهم
هدرا و امطرتهم من اسهم بردا
روان ساخت شمشیر تو از خونایشان نهر و جوئی را و بارید بر ایشان از تیرها تگرگی.
اقدمت و انهزم الباقون حین راو
علی النبی محیطا جحغلا لبدا
[ [ صفحه 338
پیشروي کردي تو و دیگران فرار کردند وقتیکه دیدند لشگر بزرگ دور تا دور پیامبر را گرفته اند.
لو لا حسامک ما ولوا و لا اطرحسوا
من الغنائم مالا وافرا لبدا
اگر شمشیر تیز تو نبود آنها رويکار نمیامدند و از غنائم جنگی مال فراوان بسیاري اندوخته نمیکردند.
تاآخر قصیده
شاعر