گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سيزدهم
غدیریه ابن داغر حلی




اشاره
درود خدا برگروهی باد که- در برابر خواسته هاي آن-
فراز و نشیب بیابان در هم نور دیده می شود.
آهنگ دیدار از فرمانرواي گروندگان را در بارگاهی دارند
که پایه ستون هاي آن را بر پیشانی اختران سپهر نهاده اند.
بر بهترین مردم و در آستانی گام می نهند.
که روي آرندگان به آن جا- در نزد خداوند- گرامی اند-
در آنجا است جوانمرد زاده و برادر جوانمردي دیگر.
صفحه 43 از 206
و شایسته جوانمري و خداوندگار و پیشواي آن.
هر سرافرازي که بینگاري- از کهنه و نو- ویژه اوست.
و همه برتري ها- از آغاز تا انجام- در نامه او نگاشته می شود.
مردمان پس از آن که پیامبر خود را از دست دادند.
سرور و رهبر و بخشده آنان او است.
آن گان که شیران- در نبردگاه- با یکدیگر بر می خورند و سپاهیان- با تکان دادن نیزه ها- از تار و پود گردو خاك رشته اي سیاه
به هم می بافند.
[ [ صفحه 62
آن گاه که می بینی گروه هاي مردم در برخورد گاه تیغ هاگرد آمده اند
و هر گروهی تک تک از وابسته هایش را دستور به پرهیز می دهد.
آن گاه که رزمندگان سخت کوش درنبردگاه سرگرم تاختن اند.
- آن هم سوار بر اسبانی نیکو که، در دویدن به سوي پیکار، پیشگام و پیشاهنگ اند-
و آن گاه که گوئی مردمی که در پهن دشت جنگ پراکنده اند.
گردباد آشوب اند که وزیدن آن همه جا را تیره و تار می کند.
و آن گاه که نیزه هاي آنان- چوب هایش از هم پاشیده.
و نیام شمشیرها در هم بشکند.
و آهن سر نیزه ها میان کله ها را نیام خود بگیرد.
و پیکان تیرها در دل مردم بنشیند.
آن گاه است که برادر محمد پیامبر را می نگري که زخمهاي شمشیر بر پیکر وي
همچون نشانه هائی از تلاش و آزمایش- نمودار است.
تیغ خود را در هنگام دیدار دشمن، زیر و بالا می کند
و دلیران را به دام می افکند.
همچون بازوي پیامبر هاشمی با شمشیر خویش چندان از وي پاسداري کرد
که بازوهاي خودش زخم بسیار برداشت.
او بود بردارش- نه دیگران- و او تنها کسی بود که پیامبر-
همان کشاینده و بربننده درها- در خانه او را به مسجد باز گذاشت
و در باز پسین دیدار خود از خانه- در روز غدیر-
کار سرپرستی رابه او داد و همه نیز گواه بودند.
و چنین شد که روز غدیر- از خجستگی از- برجستگی یافت
که فرخندگی هاي آناز شماره بیرون است.
صفحه 44 از 206
[ [ صفحه 63
چنین نمایش دادند که سفارش پیامبر ستوده را پذیرفته اند
ولی در دل خویش کینه خاندان محمد را نهان می داشتند.
تا آن گاه که پیامبر درگذشت و کینه هاي خود را
- در ستم به دست سپاهیانشان- آشکار کردند.
جانشینی پروردگار و سرپرست خویش را
با بینش هاي تاریک و راه گم کرده از او باز داشتند
فراسوي هم آمدند تا فاطمه را از رسیدن به حقش جلوگیري کنند
و به این گونه، زندگی او را با دلگیري هادر آمیختند
تا از اندوه جان سپرد و پس از مرگ.
فرزنداش را سر بریدند و حسین را کشتند.
- و فردا- در میان توده اي گمراه- که تباهی در میانشانراهی دراز پیموده بود.
شوهر او را به ناسزا یاد کردند.
- راستی را- در میان گفته هاي پیشینیان به سخنی استادانه برخوردم
که خوش دارم آن رابیاورم.
"آیا بر فراز منبرهائی- آشکارا- به دشنام او می پردازید.
که چوب هاي آن را نیروي شمشیر او بر پاي داشته و به هم پیوسته؟
اي خاندان محمد و اي سرورانی که- در برتري و استواري-
بر همه آفریدگان پیشی گرفتند!
شما چراغ هاي تاریکی ها هستید
و شما بهترین مردم و مایه سرافرازي آنانید.
و برجستگان آنان وبردباران
و دانشوران و فرزندگان و پارسایان و پرهیزگاران.
[ [ صفحه 64
بندگان را سرورید
و در پیکارها به شیران می مانید
آن تلاش ها بود که راه راست را بر آفریدگان روشن ساخت
وخدا پرستان را در آن به گام زدن واداشت.
و اینک از سروده هاي (مغامس) مایه هاي دست نخورده اي را می نگرید
که از اندیشه اي سان دلبرانگریز پاي سرچشمه می گیرد
صفحه 45 از 206
و همچشمی کنندگان و رشک برندگان با او نیز برتري آن ها را می پذیرند.
بوئی از رسانائی شخصیت شما به آن ها رسیده و رسایش نموده
و نمائی از زیبائی شما آن ها را آراسته گردانید و دل انگیز ترش ساخته است
بر آن ها بانگ زده و آواي خویش را به آنها رسانیدم تا به پاسخ من شتافتند،
به سان سنگی که چون چخماق آتش زنه به آن رسد اخگر خود را دریغ نمی دارد-
بازاري داغ یافته و چون در ستایش شماست
بیم نمی رود که گرمی بازارش را از دست بدهد.
خدا بیامرزد هر که را- با خامه خویش- به آن یاري دهد
و امید است از کمک آن بی بهره نگردد.
براي گناهان بزرگکه با انجام آن ها آسایش از دلم رخت بربست
و جانم ناآرام شد میانجی من باشید
و براي همان لغزش ها که اگر بر کوه ها بار
پاره پاره می شود و سنگ هایش می گدازد
بسی دور است روانی از شفاعت نیاي شما بی بهره بماند
[ [ صفحه 65
که مهر علی را توشه ي خویش گرفته
تا آنگاه که ابري همراه با تندر غران در کار بارش و ریزش است
درود خدا بر شما باد.
پایان
نمونه اي از سروده هاي او و سرآغاز چکامه هایش
و هم ازگفته هاي او چکامه اي است پیرامون 92 بیت و از آن میان
با این که ناگواري ها یکی بر جاي دیگري می نشیند
و گرفتاري هاي جهان فریبنده برسرما می ریزد چگونه توان با تندرستی زیست؟
پایداري بر چند گانگی سرشت ها
و امید به رهائی براي مرد دشوار می نماید
ساده ترین زندگی و آنچه اکنون هست
جاي چون و چرا ندارد و آن چه می رسد نیز دور نیست.
روزگار، دگر گونی هائی را در خود نهفته و- اگر بیندیشند-
در هیچ کدام از رنگ ها- براي دلدادگانش- بهره مندي به بار نمی آرد-
آن کسی که فریب زندگی را بخورد خردمند نیست،
صفحه 46 از 206
خردمند آن است که در کارها بیاندیشد
اي نا آگاه مرگ ناآگاه نیست
هر چه خواهی زندگی کن که تو را می جوید.
بازیگري ات را آشکار کردي چرا که روزگار تو با خوشبختی و درخشندگی همراه
و نهال جوانی بس خرم و شاداب است
چون پیش آمدهاي ناگوار فرا رسد
و اهریمن پیريبر فرشته جوانی چیرگی یابد کجا یاوريتوانی یافت؟
گزندهائی که ها هنگام مرگ- چشم به راه جوانمرد است.
[ [ صفحه 66
از دیده دانش او پوشیده و اندازه زندگی اش- در نامه سرنوشت- نگاشته آمده
روزي او- از میان همه پدیده ها- اندازه گیري و شمرده شده
و با این همه می بینی- براي گذران زندگی- سخت تلاش می کند
روزگار همیشه در کوشش است
و آبستن پیش آمدها و ناگوارهائیبراي آفریدگان.
آن کس که از روي آوردن آن دل را شادمان دارد
از پشت کردن آن دلگیر خواهد شد
بهترین آفریدگان- خاندان محمد- را بنگر کهجگونه
گرد بادي- پر از خاك تیره بختی- پیرامون آنان را فرو پوشاند
از خود پیامبر بگیر که- کسانی از گروه یارانش-
منش درستکاري را در باره نزدیکانش روا نداشتند
و پس از آن که از پذیرفتن فرمان و سفارش او سر باز زدند - که پنداري سخناو را دروغ می شمردند-
حق گزاري او را درباره شیر خدا
که در غدیرخم دستیار و یاور او بود، فراموش کردند.
تا روزي چند در میان ایشان زیست و با دلگیري-
و به گونه اي که ایشان نیز برو خشمناك بودند- درگذشت...
"تا به این جا می رسد که سوگنامه او است براي دخترزاده پیامبر، پیشواي ما-درود بر وي: "-
پدرم فداي آن رهبر که در کربلا، زیر شکنجه سخت ستم می دید
مردم را به راه راست می خواند و کسی او را پاسخ شایسته نمی گفت.
پدرم فداي آن تن تنها که هیچکس را دلبر او نسوخت.
[ [ صفحه 67
صفحه 47 از 206
از تشنگی گله کرد و آب در کنار او بود.
پدرم فدايآن که دوست پیامبر- محمد- بود
و محمد نیز دوست خدا
کربلا آیا دختر زاده پاك پیامبر- آشکار در خاك تو کشته می شود؟
چه شگفتی ها از این باید داشت.
تو را جز کرب (رنج) و بلا (گرفتاري) نتوان نامید
که همه مردم از هراسش آزرده دلند.
بر آو اندوه می برم- که با آن تشنگی سخت وتوان فرساي سرنگون شد و بر خاك خفت
بر او اندوه می برم که در کرانه هاي فرات افتاده
و باد شمال- از این سويو آن سوي خس و خاشاك را بر پیکر او می پاشید.
بر او اندوه می برم که- ستوران- استخوان هاي او را در هم کوفتند و در پیرامون او پاي به زمین کوبیدند و به تاخت پرداختند
بر او اندوه می برم که سرش را جدا کردند
و موي چهره اش را- از خون پاکش- رنگین ساختند.
بر او اندوه می برم که زره از تن او به در کرده
و سراپرده هایش را به یغما بردند.
بر پرد گیان حسینی اندوه می برمکه- ماتمزده و پراکنده- چنان شدند
که دل ها براي آنان بر هراس افتاد.
ولی تا آنگاه که سر از پیکر او با تیغ بریدند
هیچ گونه بیمی او را از راه خود باز نگردانید.
خدا را، که چه بسیار چهره ها از سر بی تابی در برابرش سیلی خورد و گریبان ها چاك زده شد. (
[ [ صفحه 68
هر چه را فراموش کنم، زینب پاك را از یاد نمی برم
که می گریست، روسري او را ربوده بودندو خداي را می خواند و زاري می کرد- و ناگواري ها در کرانه هاي فرات.
او را اندوهگین ساخته سرشگ وي روان بود-
برادر کم پس از تو زندگی خوشی نخواهم داشت و مرگی زودرس- به ناگهان- مرا در خواهد یافت.
: برادر کم پس از تو کیست که این نادانان را از سر من دور سازد؟ آواز مرا بشنود و پاسخ بگوید؟
اندوه من کوه هاي را می گدازد
و یاد یوسف را از دل یعقوب به در می برد.
زندگی نامه
صفحه 48 از 206
استاد مغاس پسر داغر حلی است، شماره اي چند از زندگی نامه هائی که در روزگار ما نگارش یافته- با یاد مغامس- از مهر تبار
خداوند- درود خدا بر ایشان- سرشار شده است همچون " الحصون المنیعه- باروهاي بلند " از استاد دانشمند علیآل کاشف الغطا
و " الطلیعه " از دانشمند سماوي و " بابلیات " از سخنور یعقوبی. چنانکه پیشواي ما فخرالدین طریحی در " المنتخب " و ادیب
سپاهانی در " التحفه الناصریه = ارمغان ناصري " بخشی از سروده هاي اورا آورده اند و شماره اي چند از جنگ ها نیز سروده هاي
او را در خود گنجانیده اند که لبالب است از ستایش و سوکنامه خاندان وحی و پیشوایان راستین- درود هاي خدا بر ایشان- تاجائی
که استاد سماوي با گردآوري آنها دیوانی به نام وي فراهم کرده کهبه) 1350 (بیت می رسد و شاید آنچه از سروده هاي وي از
میان رفته، بسی بیش از این ها باشد.
او از کسانی است که با دلباختگی خویش- در راه دوستی خاندان پیامبر- سروده هاي بسیاري درباره آنان دارد، جز این که روزگار
یاد جاودانه او را به دست فراموشی سپرده و شاید همین که او، تنها روي به ایشان درود بر آنان- آورده و پیوند از دیگران بریده
خود انگیزه شده تا در پاره اي از زندگی نامه ها یا نگارش
[ [ صفحه 69
هاي گسترده- به خامه نویسندگانی که مهر آنان رادر دل ندارند- نامی از وي به میان نیاید، که درباره بسیاري دیگر- همانند ابن
داغر- همین رفتار را پیشگرفتند که یا هیچ نامی از آنان نبردند یا به گونه اي کوچک و ناچیز شناساندند و آن گاه در بزرگ
ساختن مردمی داد سخن دادند که از دیدگاه فرهنکو برتري در پایگاهی فروتر جاي داشتند که راستی تاریح- با پست و بلند
نمودن هاي نابجا و زیر و رو بردنهاي ناسزا- چه بیشمار تبهکاري ها کرده است.
استاد مغامس وابسته به یکی از تیره هاي تازیان است که پیرامون فراخ سراي حله به سر می بردند و او خود براي فرا گرفتن آموزش
ها به حله رفت و آنجا را بدرودنکرد تا زندگی اش به گونه اي به سر آمد که سراینده اي سخنور بود- در میانه هاي سده نهم- و
سروده هایش نشان می دهد که گذشته از چیره دستی در همه زمینه هاي سرایندگی در پهن سخنوري نیز راهی در از پیموده، می
گوید:
"گاهی ستایشگرانه به سخن سرائی می پردازم
و یک چند نیز در سخنرانی ها به پراکندن گفته ها سرگرممی شوم"
پدرش داغر نیز از سرایندگانو دروستدار خاندان بود و فرزند خویش را سخنسرائی آموخت و بر دوستی پاك تبار پیامبر پرورش
داد چنانکه در هنگام یاد از این گفتارش بیاید:
"اندیشه ام را در ستایشگري شما به کار گرفتم
تا در این کار- آموزگار من گردید و پدرم نیز در این باره سفارش ها کرد "
درود خدا بر پدر و پسر باد و اینک سرآغاز چکامه هاي او را که در جنگ هاي ادبی یافته ایم با یادي از شماره بیت هاي آن می
آوردیم:
. "دوستدار روزگار در تلاش خود باري گران را بر می دارد، مرگ را به سوي او می رانند و او همچنان سرگرم تکاپو است " 93
بیت
"آنچه را در کارنامه او به شمار آمده یاد آورد، از راه نادرست بگشت
صفحه 49 از 206
[ [ صفحه 70
و از این که باز کیفري بر سزاي او افزوده شود پرهیز کرد 92 . "-بیت
"چشم گشاده اي و از سر نادانی لاف پرهیزکاري می زنی اگر از این دعوي باز نایستی خود به خود بیهودگی اشت آشکار است"
81 بیت
"در آن هنگام که برف پیري دستار و روسري سپید بر سرش بست، گمان می کنی گامی در راه راست خواهند نهاد؟) 90 بیت
"پس از آن که موهایت به سپیدي گرائید، باز در جستجوي گیتی هستی؟
و به یاد روزها و شب هائی که رفت می افتی "؟ 92 بیت
- گزیده اي از این چکامه را در " منتخب "ج 2 ص 25 از چاپ بمبئی توان یافت-
"گردش رویدادها، رگ و پیرا از هم گسیخت
و گیجگاهم نشانه تیر ناگواري ها گردید
دست روزگار رشته نیروهایم را برید
و هر چه را روزگار ببرد به هم گره نتوان زد -" 77 بیت
- که این چکامه را نیز پیشواي ما طریحی در " منتخب ج 2- ص 36 " آوردهاست-
"جهانا افسار کار خویش را به دست دیگري سپردم
و این براي آن بود که از بخشش و توانگري اتبه رنج افتادم " 99 بیت
- که همه این چکامه را نیز در " منتخب ج 2 ص 58 " توان یافت-
"اشگ هاي پیاپی خود را- در هر شامگاه و بامداد-
بر فرزندان پیامبر راهنما فرومی ریزم.
اي دوست پرده غم از چهره دلم بر کنار نرفته
و اندوه من پایان نمی پذیرد " 105 بیت-
[ [ صفحه 71
"خواب از بسترم گریخته
واندوه، دلم را می سوزاند
در ماتم آنکه پسر زیاد کشتش
زندگی من با سختی می گذرد. " 62 بیت
"کاش من فداي حسین می شدم
که در کربلارگ هاي گردنش را بریدند
با چشمی شمر را می نگرد
و با چشمی پرد گیان خود را میان دو سپاه -" 106 بیت-
"گریستم ولی نه براي شادابی جوانی
صفحه 50 از 206
و نه براي آنچه از آشیانه اي ویران بر جاي مانده
و نه براي از دستدادن زندگی پاکیزه
و نه از جدائی لیلی و عذرا- " 80 بیت-
"تو را که یار گرفتم نه براي شیفتگی به روي تو بود،
از من جدائی گزین که دیگري در هوس تو دلباخته-" 88 بیت-
"جوانی با آن همه نیکوئی- رخت بربست
جدائی از آنبر دل ها گران است " 81 بیت
"جوانی پر شادابی را انگیزه اي ازتو باز ستاند،
آیا هنوز هم سپید اندامان نیکو روي را دوست دارد-"؟ 75 بیت-
در این سخنان نیز بزرگترین پیامبران را می ستاید- که درود آفرین خدا بر او و خاندانش-
اي راننده ستوران راهوار بر آستان پیامبر برگزیده بایست
[ [ صفحه 72
بر آستان کسی بایست که بهترین بر انگیختگان و بهترین پیامگزاران است
" " " ""از میان تیره مضر برانگیخته شده
" " " " "راستگوي است و منش او در نامه هاي آشمان پیشین آمده
" " " " "ارمغانی از نیکی و مهربانی پروردگار است
" " " " "پیامبري پاك نژاد و برگزیده از سرزمین سنگلاخ هااست.
آدم او را به گونه فروغی در میان چار تن دیگر دید که نزدیک به پایگاه تخت در جهان نهان همچون مرواریدها می درخشیدند
پس گفت: پروردگارا این کیست؟
و پاسخی از سر مهربانی شنید که هیچ چون و چرائی در آن نبود:
"اینان دوستان منند و زادگان شما،
دیده را به آنان روشن دار و دل را خرسند.
سوگند به آنان، که اگر جایگاه ایشان چنانچه من می نگرم نبود
البته گنبدهاي گردون به گردش در نمی آمدند.
هرگز خورشید هم نبود و ماه و اختران فروزان هم،
و چشم انداز آسمان و پرتوهاي آفتاب هم،
و سپهر و زمین هم،
نه ابرها براي مردم بر سر درختان- باران می فرستادند و
نه بهشت و دوزخداغی در کار بود
تا دشمنان را هیزمش گردانم "
خداوند- به آنان که در جهان برین اند- گفت:
صفحه 51 از 206
"آیا کسی هست تا به راستی- و نه دروغ- نام هاي آنان را به من گزارش دهد"؟
[ [ صفحه 73
آنان پاسخ نگفتند
و آدم- با همان دانش که از خداي توانا گرفته بود- گزارش نام ها را داد.
پس خداوند به آنان که در جهان برین اند- گفت:
"همه در برابر آدم به خاك افتید، فرمان برید و از خشم من بپرهیزید ".
خداوند- بر بنیاد همان نویدي که چشم می داشتیم
آن فروغ را در روي وي به درخشش واداشت
نوح به هواس افتاد و با پروردگارش به راز و نیاز برخاست تا به فرخندگی ایشان - بر روي تخته هائی که با زور ریسمان به هم می
پیوست- از آب رهائی یافت
ابراهیم نیز- در آن آتش دوزخی- خداي را به خجستگی ایشان خواند تا زبانه هاي آتشی که پیرامون بود فرو نشست.
و موسی- آنگاه که صاعقه فرودآمد-
خدا را به شکوه آنان سوگند دادتا از سر سختی رنج رهائی یافت.
آن فروغ همچنان از پشتی به پشت دیگر رفت
و- دراین جابه جا شدن ها- خدا از دستبرد پیش آمدها بر کنارش داشت
تا به عبد المطلب رسید و به دو نیمه شد
نیمی در عبد الله- پدر پیامبر جاي گرفت و نیمی در ابو طالب- پدر علی
بخش نخست را خداوند روزي به درون آمنه کوچ داد
تا چندي بگذرد و هنگام زادن فرا رسد
و چون آن هنگام بیامد،بنیاد گمراهی، بی تابانه فرو ریخت وآگهی
پیکار با دو گانه پرستی خوانده شد
ایوان خسرو شکافت و آتش هاي آنانبه خاموش گرائید،
کیش هاي ناراست، شکست خود را بر زبان آوردند
[ [ صفحه 74
اختران پادشاهان سرنگون گشت
و بت بهآتش سوخت
تا محمد به چهل سالگی رسید
و پروردگارم او را در زبان وحی- با نامه اي آسمانی- بخواند
و او گفت هان- از سوي یک خداي خوان- تو را پاسخ می گویم
صفحه 52 از 206
آنگاه او را بر همه آفریدگان- از تازیان و جز ایشان- برانگیخت
تا همراه با گواهان روشن- نمایش هائی آشکار داد
که از انجام ماننده هایش ناتوان بودند
نه پروائی داشت و نه هراسی به او راه یافت
بزرگترین نمونه را به ایشان نمود
و شگفتا چرا ناسازگاري کردند؟
این ازشگفت انگیزترین چیزها است
عمو زادگانش خواستند سپیده دم به خانه اششبیخون زنند و فرستاده خدا
با گریختن- به مدینه- از دستشان جان به در برد
و بهترین آفریدگار- شیر خدا- جانفشانی نموده
تیغ به دست در بستر او به جایش آرمید
چون دیدند آنچه می جستند نیافتند برگشتند
و در پی فرستاده خدا-
هر چه سخت تر- به گردشپرداختند
[ [ صفحه 75
پس عنکبوتی سر رسید و بر سر در غار آغاز تنیدن کرده
تار و پود آن را با زهر بیالود
تا خداوند آنان را از او دور گردانید
و آن گروه- سوار بر شترانی تازان- روي به بازگشت نهادند
و او گام خانه مردانی گذاشت
که در برابر دشمنانش به بهاي جان خویش دست فرمانبري به وي دادند،
هر روز میان سرور آفریدگان وبت پرستان
گیر و داري در گرفت
- با یاري خداوند- چنان به پیکار ایشان می شتافت
که گفتی ماده شیر است در بیشه
آن در میان جوانمردانی همچون شیران
که پنجه هاشان نیزه بود
همه پناه گاه ها را براي رسیدن به تیغ هاي نیکو گرد برگشتند و براي
خودپناه گاهی به جز زره و سپر و شمشیر نخواستند
درستی، شادمان است و کیش راستین، خرامان
و دو گانه پرستی، اندوهگین و حق پوشی، در رنج
صفحه 53 از 206
تا خداوند پیامبرش را- با نابودي آنان- آسوده گردانید
که آسایش خودشان نیزدر همین بازپسین گزند بود
اي آن که نامه پیام آوري را با نام او به پایان بردند
و پس از وي پیامبري به جهان نیامد،
اگر تو بازپسین کسی هستی که وحی خداوندي را گرفت
ولی- از دیدگاه برتري- در آغاز همگان جاي داري
برانگیختگان خدا در میان مردم پیشین
مژده آمدنت را دادند و تو برايآنان ناآشنا نبودي
[ [ صفحه 76
گواهی می دهم که تو- پیام خدا را- نیکو رساندي
و یک روز هم آئین هاي بیهوده تو را به سوي خویش نکشید
تا آن گاه خداي من تو را خواند و تو نیز از مهري که با او داشتی پذیرفتی
که هر کس را دلدار بخواند سر باز نمی زند
براي مردم- در کیش ایشان- جانشینی برگماشتی
که پس از تو- در میانه- بهترین برگماشتگان بود
ولی با او ناسازگاري نموده دیگري را بر جایش نشاندند و ندانستند آبی که از دل چشمه می جوشد همچون آبی نیست که میانچاه
و حوض از دلو می چکد.
و باز در همین زمینه می گوید:
اي آنکه- سواربر شتري تیز پا- میان را بر بسته
بهدیدار از آرامگاه بهترین مردمان- از تازیان و جز آنان- رهسپاري!
- در دیدار از خانه خدا- همه ي کارهاي بایسته را که به انجام رساندي و به آرزوهائی که داشتی دست یافتی
و آرامگاه سرور ما، برانگیخته خدا
و سرور آفریدگان- از دور و نزدیک- راکه دیدار کردي
به جاي من نیز بایست واو را از زیان من هم درود بگوي
چنانکه گوئی من خود در آنجایم.
بر آنان که در گورستان بقیع به خاك رفتهاند درود بر سان که من شیفته و دیوانه کسانی از میان آنانم
دلدادگی مرا در پهنه روزگار به آنان باز نماي
و همراه با سرشگی که بر روي دو گونه سرازیر است بگوي:
اي آنانکه- در دانش و کردار- راهبر آفریدگانید
و در نژاد و بنیاد، پاکیزه ترین آنان!
صفحه 54 از 206
[ [ صفحه 77
رشته امید خوش را به شما بسته
و از میان همه به شما پیوسته ام.
در دوستی و پیروي از کیش راستین بهشما نزدیک شده ام که اگر این پیوند مهر نبود نشانی از سرفرازي هاي شما شما را در خویش
نمی توانستم جست.
تا آن گاه که زنده باشم ستایشگري شما پیشه من و دیانت، همان راهی است که براي تلاش برگزیده ام، گمان خود را به به
نیکوکاري شما بسته ام
اگر روزگار مرا از دیدار آرامگاه شما باز داشت.
راستی را که دل من از کوي بازگشتنی نیست.
گوشت و استخوان من با دوستی شما آمیخته
و مهر شما در مغز و پی من روان گردیده است
از دشمنان شما دوري گزیده و کینه ام را ویژه آنان می گردانم،
راستی و دوستیخویش را براي شما گذارده و شادمانی ام او را در ستایشگري شما می شناسم.
گاهی ستایشگرانه به سخن سرائی می پردازم
و یک چند نیز در سخنرانی ها به پراکندنگفته ها سرگرم می شوم.
تا- در برابر سروده هائی زرین که درباره شما آورده ام-
سخنان ناساز با آن راهمچون خر مهره اي بنمایم
اندیشه ام را در ستایشگري شما به کار انداختم تا- در این کار آموزگار من گردید
و پدرم در این باره سفارش ها کرد.
[ [ صفحه 78
اکنون آیا در برابر کارهائی که دیگر جاها کرده ام
من توانم با دستیاري شما به رستگاري رسم؟
مغامسا این سروده هاي ستایشگرانه ات از آنان را نگاهدار
و در برابر از خداوند پاداش بخواه
[ [ صفحه 79
اصل پاره اي از سروده ها
یادداشت دوم
صفحه 55 از 206
در بخش گذشته، بر رویهم بیش از( 150 ) بیت از سروده هاي ابن داغر را که نگارنده آورده به پاسی بر گرداندم و در این جا اصل
پاره اي از آن ها را یاد می کنم و چون و چند کاررا نیز در ص 59 روشن ساخته ام و نیازي به بازگوئی نمی بینم.
حیاالاله کتیبه مرتادها
یطوي له سهل الفلاو و هادها
و الشهب تغمد فی الروس نصولها
و السمر تصعد فی النفوس صعادها
کیف السلامه و الخطوب تنوب
و مصائب الدنیا الغرورتصوب؟
محب اللیالی فی مساعیه متعب
یساق الیه حتفه و هو یداب
تذکر ما احصی الکتاب فتابا
و حاذر من مس العذاب عقابا
اصبحت للتقوي بجهلک تدعی
دعواك باطله اذالم تقلع
هل حین عممه المسیب و قنعا؟
اتراه یصنع فی الهدایه مصنعا؟
اتطلب دنیا بعد شیب قذال؟
و تذکر ایاما مضت و لیالی؟
فصلت صروف الحادثات مفاصلی
واصاب سهم النائبات مقاتلی
لغیرك یا دنیا ثنیت عنانی
و ذاك لامر عن غناك عنانی
صفحه 56 از 206
لبنی الهادي مناحی
فی غدوي و رواحی
هجر الغمض و سادي
و کوي الحزن فوادي
لیتنی کنت فداء للحسین
و هو بالطف قطیع الودجین
بکیت و مالریعان الشباب
و لا لدروسمنزله خراب
صحبتک لا انی بودك مغرم
فبینی فغیرنی فی هواك المتیم
رحل الشباب و انه لکریم
و فراغه عند النفوس عظیم
ازال الشباب الغض عنک مزیل
فهل انت للبیض الحسان خلیل؟
عرج علی المصطفی یا سائق النجب
عرج علی خیرمبعوث و خیر نبی
عافوا المعاقل للبیض الحسان فما
معاقل القوم غیر البیض و الیلب
فالحق فی فرح و الدین فی مرح
و الشرك فی ترح و الکفر فی نصب
[ [ صفحه 80
غدیریه