گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد شانزدهم
الغدیر صف ها را در جامعه اسلامی درهم می فشرد




اشاره
هم پیمانان دروغ که با حقیقت نمی سازند و با گمراهی و کور دلی به راهروي پرداخته با زشت کاري ها سازگاري می نمایند و
کورکورانهگام بر می دارند... آري آنان راه فریب را در این یافته اند که کوشش هاي سهمناك و کمرشکن ما را در راه بالا بردن
درفش حق و اصلاح جامعه، افزاري براي پراکنده کردن صف ها و گسستن پیوندهاي یگانگی در میان دینداران وانمود نمایند "، از
پیش، خواهان چند- دستگی و آشوب بودند و کارها را براي تو دگرگون نمودند، بهراستی که خداوند ناگزیر آن چه را در پنهان
به جا می آرند و آن چه را نمایش به انجام آن می دهند می داند ". و به حیات خداوند سوگند که ما هرگزنه از زیر و بالا شدن
ایشان پروائی داریم و نه به آن بانگ و هیاهو گوش فرا می دهیم و نه باکی از گفته هاي خشمناکانه و غرولندهائی داریم که کسی-
هر کس باشد- در برابر آواي آشکار حق، و آواي نامه گرامی خدا، و آواياسلام پاك و آواي بزرگ ترین قانونگذاران به راه
اندازد آن هم پس از آن که پیشوایان دین، و بزرگان توده و راهبران و سیاستگران و استادان ایشان در انجمن هاي دینی با آواي ما
هماهنگی نموده و این واکنش بزرگوارانه از سوي آن چهره هاي یگانهرا گروه ها و توده هاي مردم نیز از خود نشان داده اند تا از
طبقات گوناگون، صف هاي درهم فشرده اي پدیدآمد که همه در زیر درفش دوستی خاندانپاك پیامبر- درودهاي خدا بر ایشان-
جاي داشتند و همگان، به گفتار پاکیزه و به راه ستوده راهنمائی شدندو گفتند: پروردگارا از نزد خویش رحمتی بهره ما گردان و
براي ما در کارمان، ایستادگی و سرسختی اي در راه راست آماده کن. آنان اند که درودها و رحمتی از سوي پروردگارشان بر
ایشان است و
[ [ صفحه 251
آنان اند ره یافتگان.
الغدیر در مصر
اینک نشریات درخشان اسلامی در گوشه و کنارجهان- از جراید و مجلات- که زبان گویاي توده ها و مقیاس شعور زنده و
احساس مشترك آنان است در لابه لاي آن، گوهرهائی به رشته کشیده و فرازهائیبسیار می یابیم همه در ستایش و آفریناین کتاب
و ارج نهادن به پژوهش هاي ارزنده و بررسی هاي والاي آن. و پیشاپیش این نشریات مجله درخشان " الکتاب " است که در مصر
پخش می شود ونماینده فرهنگ قاهره- پایتخت خاورمیانه- است که گرداننده آن- استاد عادل- خوانندگان خویش را جامی
صفحه 154 از 167
سرشار از سرچشمه گواراي گفتارش می نوشاند و درباره کتاب ما و پایگاهآن در جهان دانش، و بهره اي که از برتري دارد، و
جایگاه آن در میان پژوهش ها، در شماره هاي متعدد به روشنگري می پردازد.
و به دنبال آن نیز نامه همان توده پیشرفته، مجله درخشان " الرساله " در سال هیجدهم خود پرداخته است به نشر آن چه از
طبعسخنسراي ورزیده اهرام، استاد پژوهشگر محمد عبد الغنی حسن پدید آرنده نگاشته هاي سودمند تراویده و بدین گونه تابش
حق و نیز فروغ هاي راهنمائی را که از صفحات الغدیر برخاسته و در دل وي تابیده است آشکارساخته که ما از همگان سپاسگزاریم
و بر می گردیم به سراغ چکامه استاد که خود نمونه اي استوار است در دعوت به یگانگی و آشتی و اعتراف به حقایق ثابت، و
درخواست این که مسلمانان اگر چه مذهب هاي گوناگون دارند یک سخن شوند و در زیر درفش اسلام و مهر خاندان پاك پیامبر،
دست به دست هم دهند. آري این سروده ها " مشک است که هر چه بیشتر آن را عرضه بداري بويخوش آن، پراکنده تر می
گردد: "
[ [ صفحه 252
امینی بزرگ را درود برسان و او را بگوي
از خاندان پیامبر، نیکو پشتیبانی نمودي
براي پاسداري بزرگوارانه، تیغ ها تیز کردي
و در نگهبانی از حق پامال شده، قلم را چون شمشیري از نیام برکشیدي از درازا
و پهناي سال هاي زندگی ات دلیل هائی فراهم نمودي
که در روشنی به نشانه هاي بامدادي می ماند
و هر فروغی در دو دیده ات بود نثار کردي
- همان فروغ هایی را که درخشندگی اش به روشنائی بی پایان می مانست و پرتوهایش به خورشید-
روزهائی که زندگی فرخنده ات را ساخت
فراخی دانش آن، از همه روزگار بیشتر بود
جنگجویانه به نبردگاه روشنگري فرود آمدي
و دلیرانه با دلاوران سخن به کارزار برخاستی
هیچ گاه نه راه دلیل آوردن بر تو تنگ شد
و نه در عرصه کردن برهان کوتاه دستی نمودي
خدا را آن خامه مورد اطمینان که تو داري
همچون سیل خروشان با هیا بانگ پیش می رود
حقیقت را- در جامه رساگوئی- نمایش می دهد
و پرده از چهره سخن کنار می زند
خوي و سرشت او نرم و آشتی جویانه است
ولی پاي نبرد که میان آید به سرسختی می گراید
دانشوران در منش هاي خویش چنین اند
صفحه 155 از 167
از یکدیگر دور می شوند و باز شتابان به دیدار هم می آیند
بر سر حق اختلافدارند ولی
حق ها را تباه نمی نمایند
[ [ صفحه 253
اي درستکار مرد مورد اعتماد اینک
درودي به سوي تو در عراق روان است که از جاي هاي چند گذرمی کند
از سراهاي کنانیان به سوي تو راه می پیماید.
و از خانه ها و منزلهاي تازیان.
به راستی آرمان همسان، همه ما را درون یک گروه جاي می دهد
وکیش راهنما، ما را در دنبال کردن یکراه به هم می پیوندد
هر چند در راه هوس گام برداریم و پیرو آن گردیم
بازهم، اسلام میان دل هاي ما مهربانی پدید می آرد
خاندان پیامبر را چنان خالصانه دوست می داریم
که تن و جان ما با مهر ایشان آمیخته گردد
خداوند تو را پاداشی نیکو دهد
همان گونه که تو از روز " غدیر " نیکو پاسداري نمودي
این چکامه در مجله درخشان البیان- که در نجف منتشر می شود- نیز آمده (در شماره 78 سال چهارم ص 174 ) و پزشک دانا و
کار آزموده استادمیرزا محمد خلیلی نجفی صاحب کتاب " معجم الادباء الاطباء " نیز آن را تضمین نموده که همراه با اصل آن در
مجله درخشان البیان به چاپ رسیده (در شماره 80 سال چهارم ص 223 ) که اگر خداي برتر خواهد در سرگذشت استادخلیلی
تضمین او را نیز یاد خواهیم کرد
الغدیر در حلب
نمونه اي دیگر- بر درستی آن دعوي که کردیم- نامه ايبزرگوارانه است که نگارنده اش از حلببه نشانی شیخ محمد حسین
مظفري نجفی فرستاده و پاسخی به کار ایشان داده است که مجلدات الغدیر را بدو هدیه نمودند تا روح کتاب با جان بزرگوار
اوبیامیخت و از آب روان و گواراي آن سیراب گردیده، به دلیل هاي استوار آن پشتگرمی یافت با آن که خود در اریحا- از نواحی
حلب- امام جمعه
[ [ صفحه 254
و جماعت است و برتري از همه واژه هاي نوشته اش مانند رگبار سرازیر بوده تیز هوشی و زیرکی او را آشکار می نماید و استاد
مظفري که در آغاز، آوردن گفتار او را در صفحات الغدیر، نادرست و دور از امانت می شمرد خود در نامه اي که به وي نوشت
صفحه 156 از 167
براي این کار اجازه خواست و همچنان چشم به راه ماند تا خشنودي او را به روشنی دریافت که اینک، هم اجازه نامو هم نامه
درخشانی که نویسنده آن- استاد خرده بین و بینا، شیخ محمد سعید دحدوح- به رشته تحریر کشیده است می آوریم و در آغاز و
انجام، سپاس خود را ارمغان ایشان می گردانیم:
[ [ صفحه 255
نامه
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر
ستایش خداي را که ما را توفیق داد تا به دوستانش مهر بورزیم و نهال ارج نهادن و برتري دادن خاندان پاك پیامبر را در دل هايما
نشانید، همان درخت برومند و سرفراز که ریشه و بنیاد آن پا بر جا و استوار و شاخه هاي آن در آسمان است وهر که به شاخه آن
دست یازید و رشته وابستگی اش با آن استوار بود در هر دو جهان از دیگران برتر رفت.
و درودو آفرین خدا بر سرور هستی " محمد " درود خدا بر او و خاندان و یاران پاکشو بر هر کس که چون زاده شود
شاخهخویش را به بنیاد آن حضرت پیوند زند و کار او بیان کننده گفتار وي (ص) باشد، نه از دستور وي سر بپیچد و نهکار
ناشایسته اي کند، اندرزهاي وي رابگیرد و تایید کننده و حیش باشد.
سرور برترم نامه اي که فرستاده بودي حکایت می کرد که در برابر هدیه من (که در کوچکی به جویی باریک می مانست) بر آن
شده اي که غدیر (= آبگیر) بزرگ را برایم بفرستی و توضیح داده اي که هر چند ارزش آن بالاتر و خودگرانتر است ولی من در
نزد شما ارزنده تر و گرانبهاترم. در حالی کهبه راستی، گوهر پاك و شخصیت نمونه خود شما است که فروغ آن بر آئینه روان
پاکتان تابیده و بازتاب روشنائیآن بر صفحه هستی شما نمایان شده و ازپرتو و درخشندگی آن، چیزهائی به شمانمایانده که
صادقانه درباره من به زبان آوردید با آن که سرچشمه آن خود شما هستید و این نوري که دیده اید جزاز خودتان بر نمی خیزد
خداوند شما را براي من و همه مردم پایدار بدارد تا همچون چراغی به پرتو افشانی پردازید ومرا از گمان نیکوي شما برخوردار
گرداند و توفیق دهد و نزد کسانی که دوستشان دارد و از ایشان
[ [ صفحه 256
خشنود است و از او خرسندند محبوب نماید.
سرور من " الغدیر " را گرفتم و خواندم و پیش از آن که به انبوه موج هاي آن رسم در آن به شناوري پرداختم و مشتی از آن
برداشتهمزه اش را چشیدم و دیدم همان " غدیر " نخستین است با آبی که هیچگونه دگرگونی نیافته، مالامال از روانی وگوارائی
است و صافی تر از چکیده هاي ابر سپید باده اي خوشبوتر و عطر آگینتر از مشگ و لذت بخش تر از هر نوشابه.
اگر رویداد غدیر را از همان نخستینروزگاران در پشت پرده ها نمی نهفتند و راه رسیدن بدان را با خس و خارها نمی بستند،
سراسر زمین را فرا می گرفت و همگی آفریده هاي خدا از آن سود می بردند.
چه بزرگ غدیر (= آبگیر) ي که بزرگ ترین برانگیختگان خدا- درود و آفرین بر او و خاندانش- در کنار آن ایستاد تا به یاران و
صفحه 157 از 167
به توده خویش سفارش عموزاده اش را بکند و ایشان را بر آن دارد تا چنگ در دامن سیرت او زنند و در پی او به راهروي پردازند
که همسر دخترش زهرا وپدر دو دختر زاده اش (درود و آفرین بر ایشان باد) بود.
ولی فرمان خدا سرنوشتی گریز ناپذیر بود و آن جا نیزتوده اي بودند که گذشتند و ما که امروز هستیم اگر هم آن مردمان نخستینرا
سرزنش می کنیم ولی آیندگانشان را سزاوار سرزنشی سخت تر و بزرگ تر می دانیم و تاریخ نگاران جدیدي را که امروز در میان
سنیان هستند در دایره پهناور و بزرگ تري از سرزنش جاي می دهیم.
ما از استادان خود که در کار گردآوري و برگرفتن دانش استاد بودند، می شنیدیم- اگر ندانسته چنین می گفتند خدا از ایشان
درگذرد- که داستان غدیر افسانه اي است که شیعیاندرهم بافته و پادشاهانشان براي نیازهاي سیاسی خویش به تایید آن برخاسته
اند.
در آن هنگام، آن چه ما و ایشان از چون و چند این پیش آمدمی دانستیم بیش از این نبود ولی اکنونو پس از خواندن پاره اي از
بخش ها و باب ها و مجلدات الغدیر، خود را در برابر دریائی بی کران می بینم- نه غدیر (= آبگیر) ي روان.
[ [ صفحه 257
دریائی پر از مروارید و مرجان و دیگر گوهرهاي رخشان، آري در این جا دلیل هاي رسا و برهان هاي آشکار ودانش هاي فراوان و
و و... هست که مرا توان شماره کردن آن ها نیست و همه این ها روشنگر آن است که مردمان هر چند بخواهند فروغ ماه را نهان
سازند و هر اندازه ابرها و دیگر موانع فراهم آرند تا از پرتو افشانی آن جلوگیري نمایند باز هم به خواسته خود نمی رسند. آن هم تا
هنگامی که علی مرتضی (درود بر او) پیروانی همانند شما بر جاي دارد که خوشی هاي زندگی و زر و زیور روزگار را فروخته و
یک دله و با همه نیروئی که به او داده شده به یاري حق پرداخته، راه راست را آشکار می سازد، گمراهان را به راه می آرد و
سرگشتگان را رهنمائیمی کند.
چه نیکو گذشتگان و بازماندگانی شما از آن مردانید که پیمانی را که با خدا بستند با راستی به سر آوردند، برخی از آنان پس از
آن که خدا را از خویش خشنود ساختند زندگی را بدرود گفتند و برخی دیگر همچنان در راه خدمت به اسلام می کوشدتا با چهره
گشاده و آرام به دیدار پروردگار خویش شتابد و در آن جا پیامبر را با جانباختگان و راست روانو کشوندگان و پیکار گران دیدار
کند- که آنان نیکو همنشینانی هستند.
آري من در آستان " غدیر " ایستادم، در ژرفناي آن فرو رفتم و به شناوري پرداختم تا آن جا که در برابر خویش دیدگاه هاي
تاریخ، فیلم هاي روزگاران گذشته، خامه هاي نگارندگان، بخش هاي نگاشته، ترانه هاي سرایندگان را یکباره دیدم و بوي خوش
سخنان پیامبر را شنیدم و این ها همه مرا راهنمائی کرد که داستان " غدیر" چیزي نیست که کسانی از پیش خود ساختهباشند و آن
چه مردم در انکار آن می گویند از سر نادانی است و براي ماجراجوئی یا نزدیک شدن به شاهان بیدادگر یا ترس از گفتن حقیقت.
خدا نگارنده کتاب- عبد الحسین- را پاداش نیکو داده نگهدارش باشد تا برايدفاع از حق همچون شمشیري بران و بیرون از نیام و
یا مشعلی فروزان بماند. و تو را- اي سرور من مظفري- نیز پاداش دهد که نیکوکاري هایت راپایانی نیست و آن را از پدران پاك و
فرخنده ات به ارث برده اي
آقاي مظفريامیدوارم شما جلدهاي دیگر را نیز براي من بفرستید و از
[ [ صفحه 258
صفحه 158 از 167
بهاي آن آگاهم کنید و از یاد نبرید که هر کس به خواستگاري پریچهره اي رود پرداخت کابین برایش سنگین نیست منمی
توانستم پیش از این نگاشته، بهائی را که لازم است براي شما بفرستم ولی دیدم این کار درست نیست زیرا ارزیابی پاره اي از چیزها
امکانندارد و از مرز بهائی که میزان عرفی می شناسد بیرون است چه رسد به " غدیر "که در ستایش آن، سرایندگان ترانه ها
سروده و نگارندگان نامه ها پرداخته اند و این آیت درباره آن فرودآمده: اي برانگیخته خدا آن چه را از نزد پروردگارت بر تو نازل
شده برسان و اگر چنین نکنی پیام او را نرسانده اي و خداوند نگهدار تو است.
امیدوارم درود ما را به دو برادر بزرگوار و دو شیرزاده ارجمندتان برسانید و نیز به پدر و خانواده و دوستان و همه کسانی که دوست
دارند مارا ببینند و ببینیمشان، ویژه نگارنده و دارنده " الغدیر، " و ایشان را آگاه کنید که ما کوشش هاشانراارج می نهیم. خداوند
شما و ایشان را باقی بدارد تا یاران حق باشید و چراغ دانش و پیروان خاندان پیامبر، که در برابر دروغ زنان از آستان ایشان پاسداري
نمائید و برتري روشن ودرخشان ایشان را که پاره اي از آن- اگر نگوئیم همه اش- بازیچه دست بازیگران شده است آشکار
نمائید- در آغاز و انجام از سوي کسی بر شما درودباد که نیکوکاري هاتان را بر زبان آورده و در زندگی دو جهان به یاري محمد
و خاندان او- بر او و ایشان آفرین و درود باد- سعید- و رستگار می گردد.
خدمتگزار شما محمد سعید دحدوح
5 ربیع الاول 1370
مطابق 1950:12:14
[ [ صفحه 259
اجازه نشر نامه گذشته
اشاره
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر
ستایش خداي را که پروردگار جهانیان است و درود و آفرین او بر سرور ما محمد و علی و بر برادران او وپیامبران دیگر و بر
خاندان برگزیده ویاران پرهیزگار او و بر همه مومنان.
درود و رحمت خدا و برکت هاي او بر شما باد
پس از این ها، نامه گرامی شما به تاریخ 20 ربیع الاول سال 1370 نوشته شده بود همراه با جلد سوم و چهارم الغدیر و کتاب"
الغدیر یرفی الاسلام " رسید خداوند از سوي من و همه کسانی که از آن بهره مند شوند بهترین پاداشی را به شما دهد که به
دانشمندان کوشا و کاري داده می شود.
آقاي مظفري از نامه اي که براي من فرستاده بودي دریافتم که نامه کوچک من که پاره اي از برتري هاي " الغدیر "در آن یاد شده
بود تو را خوش آمده و پسند افتاده- و این از لطف پروردگارم است و از مهري که تو به منداري- تا آن جا که آن را به نزد
نگارنده دانشمند " غدیر " برده اي- که خداوند تو و او را باقی بدارد تا یاران حق باشید و دژ اهل آن- و ایشان- که خدا
نگهدارشان باشد- از سر بزرگواري و براي دلگرمی من در صددبر آمده اند پس از آن نیکی که درباره ام کردند پاداشی هم به من
صفحه 159 از 167
بدهند و آنهم در برابر کار من که مصداق این مثلعربی است ": آسمان بر دریا می بارد وخود از آن مایه می گیرد، " این است از
تو خواسته اند اجازه بدهی نامه مرا منتشر کنند ولی تو از روي فروتنیات (که بهترین
[ [ صفحه 260
ادبی کهخاندان پیامبر درود بر ایشان به شما آموخته اند همین ادب یعنی فروتنی بدون آشنائی است) به من نوشتی اگر با نشر نامه ام
موافق هستم و با ویژگی هائی که در موضوع و متن و فرازهاي آن هست این کار را به زیان خود نمی بینم، تو آن را به ایشان بدهی
تا در جلد هشتم به چاپ رسانند.
که چه یاد بود شیرینی و چه نوید زیبائی که تو- سرور من- مرا از آن آگاه کردي من چگونه نخواهم نامم از راه پیوند با دوستی
شما و خاندان مورد احترام من و شما- خاندان پیامبر درود بر ایشان باد- خوشبخت وسعید گردد؟ و سخنان بی ارجم در غدیرو
آبگیري جاودانه گردد که هر گاه مومنو خردمندي از آب روان و سرشارش بنوشدسرشار از دانش و یقین و راستی، و سیراب از
ایمان گردیده و نگارنده و آفرین گوي و ستایشگر آن را به نیکی یاد کند و برایش خوبی بخواهد؟
اگر شما استادي که در آغاز و انجام درباره من و فرزندانم و همه کسانی کهاز پشتم بدر می آیند و نیز درباره همشهریان خردمندم
نیکوئی نموده اید نبودید آیا روزگار، مرا از چنین سرفرازي اي برخوردار می کرد؟
راستی که خاندان پیامبر- درود بر ایشان باد- خوئی به شما به میراث داده اندکهمانند آن را در میان دیگران ندیده ایم مگر بسیار
اندك از کسانی که پرهیزگار و پاکدل اند.
سرور من مااز گذشته ها می شنیدیم که مرد راستگوکسی است که نه گفتار او بلکه احوالش تو را به خدا راهنمائی کند ولی معنی
این مطلب را در نمی یافتیم و راستی بنیاد آن را نمی دانستیم مگر هنگامی که شهر سپید چهره ما از رخسار شما درخشندگی یافت و
نزد من فرستادید و در مورد مساله اي از من اجازه خواستید که خود موهبت و بخششی است ازسوي خود شما بر من.
در پایان درود کسی را بپذیرید که پیوسته بر پیمان دوستی اش پایدار است.
شاگرد و دوستدار شما
محمد سعید دحدوح
ربیع الاول 1370 مطابق 1951:1:7
[ [ صفحه 261
با دستی پر از بزرگداشت، گفتاري پاکیزه و پر از گوهر و مروارید دریافت کردیم به خامه استاد برتر، بازمانده پیشینیان شایسته،
حجت اسلام و نشانه خداوند، پیشگاه حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی نگارنده نامه سترك و بزرگ " الذریعه الی تصانیف الشیعه."
که خدا بر او درودفرستد
- پس سپاس او را و هزاران سپاساو را-
الحمد لله العلی القدیر و الصلوه و السلام علی محمد نبیه البشیر النذیر و علی وصی نبیه و خلیفته علی صاحب بیعه الغدیر و علی
ذریتهما الائمه المعصومین صلوات اللهعلیهم الی یوم الدین
و بعد فغیر خفی علی المتتبعین ان الماضین من علماء الشیعه و اساطین الدین رضوان الله علیهم اجمعین قد بذلوا قصاري جهدهم فی
صفحه 160 از 167
بناء الصرح الاسلامی المقدس و تحملوا المشاق لاظهار الحقائق الناصعه المموهه التی عبثت بها الایادي المجرمه فسودت صحائف
التاریخو لا غروفان الشیعه هی الفرقه الوحیده التی اخذت علومها و آدابها عن الائمه (اهل البیت الذین اذهب الله عنهم الرجس و
طهرهم تطهیرا) فقد نبغ فیها مات الالوف من علماء مولفین و شعراء مجیدین و کتاب متفننین لهم الید الطولی فی جمیع الفنون و لا
یظن ان فرقه من الفرق الاسلامیه او غیرها تجاریهم. و تشهدبذلک کتبهم العدیده و مولفاتهم النافعه المفیده المقیده اسماء بعضهافی
الذریعه جزاهم الله عن الاسلام و المسلمین خیرا.
و قد نبغ فی قرننا هذا (الرابع عشر) کما نبغ فی سائر القرون السالفه علماء عاملین مصلحین مجاهدین لا تاخذهم فی الله لومه
لائمیسعون وراء الحق و ان بعد و سیصطادونه و ان هرب قاصدین بذلک الفات ذوي الفکر الحره الی الصواب و ارائتهم الطریق
الواضح الخلی من الشکو الارتیاب
و من اولئک العلماء الافذاذ الذین کرسوا حیاتهم الثمنیه لخدمه العلم و الدین و الحقیقه، الاستاد الکبیر البحائه الشهیر المتتبع القدیر
مولانا الحاج الشیخ عبد الحسین الامینی نزیل النجف الاشرفمولف (کتاب الغدیر) و غیره من التالیفات القیمه و الاثار الجلیله النافعه
فاق الامینی کثیرا من العلماء الذین کتبوا فی هذا الموضوع الخطیر المذکور
[ [ صفحه 262
بعضهم فی المجلد الاول من الغدیر ص 140 لانما کتوبه غیر واف بالغرض و لا شاف للغلیل و ان اتی البعض بما هو الامنیه المتوخاه
لکنه بصوره لا تلائم العصر الحاضر اما الامینی فقد امده الله بروح عنایته فاخذ الموضوع من جمیع نواحیه و احاط به من جمیع جهاته
وصب تلک المعانی الغالیه بقوالب الفها الخاصه و العامه و القریب و البعید حتی صار مفخره الجمیع فجدیر بالاکبار و الاعجاب ما
اسداه العلامه الامینی فی هذا الکتابمن خدمات للاسلام.
عرفت مولف الغدیرقبل ان اکتب له مسند الامین فیما قبلنیف و عشرین سنه و قبل نشر مولفه شهداء الفضیله الذي هو باکوره
اعمالهالجلیله و لعمري لقد کان نتاجا حیادلعلی ذهنه الوقاد و فکره الثاقب و همته القعساء عرفته باحثا متتبعا متضلعا مجاهدا طموحا
الی التالیف و البحث و التنقیب فی المواضیع المفیدهاللازمه فی بناء الاسلام. عرفته رجلا لم یقصر ذهنه علی العلمین المهمین (الفقه و
الاصول) و ان کانا اساس کل شیئی و منبعه العذب
عرفت ذلک کله و لم اك مترقبا اوظانا ان هذا الرجل الجلیل یطرق مثل هذا- الموضوع العظیم و یبز اقرانه و یفوق کل من کتبه فیه
فها انا اهنیه و ارجوله النجاح الباهر فی جمیع اعماله. نشر الجزء الاول من کتاب الغدیر فی الاسواق فی 1364 و سرت اثره سائر
الاجزاء بتلک الحله الجمیله فقرضه العلماء و الادباء و الفلاسفه و الشعراء فوددت ان اکون ممن یقوم ببعضهذا الواجب ازاء هذا
المولف المجاهد و المولف المفید لکنی خفت علی نفسی منالغرق فی تیار امواج هذا البحر المتلاطم الذي سمی تواضعا من مولفه
بالغدیر فصرت اقدم رجلا و اواخر اخريو لم تزل الاجزاء تنجز و یتفضل بها علی مولفها دامت برکاته فتقوي عندي الفکرتان و اخیرا
وجه الی عتاب احد الساده المحترمین فلم ازدفی جوابه علی قولی انی قاصر عن تقریظ مثل هذا السفر الثمین و الثناء علیه بل هو اجلو
اعظم من ان یقرظ و یثنی علیه و مالی الا الدعاء لمولفه بطول العمر وحسن الختام فاسال الله تعالی بخلوص الدعوه ان یضیف ما بقی
من عمري علی عمره الشریف حتی یستوفی تمام المراد وفقنا الله جمیعا لتایید الحق و الاخذ به حرره المسیئی المسمی بمحسن و
المدعو باقا بزرگ الطهرانی نزیل النجف الاشرف فی ثانی شهر الصیام 1371 ه
[ [ صفحه 263
صفحه 161 از 167
ترجمه
ستایش خداوند توانا و برتر راست و درود و آفرین بر پیام آور او محمد که نوید آرنده بود و بیم دهنده از سرانجام کارهاي زشت،
و هم بر وصی و جانشین پیامبرش- که در روز غدیر براي او دست فرمانبري از مردم گرفته شد- و هم بر پیشوایان پاك از زادگان
آن دو- درود بر ایشان باد تا روز سزا-
پساز این ها، بر پژوهشگران، پوشیده نیست که گذشتگان از دانشمندان شیعه که ستون هاي کیش مایند و خدا از همه ایشان
خشنود باد، منتهاي کوشش خویش را نمودند تا ساختمان پاك اسلام را برپا دارند و رنج ها بر خود هموار ساختند تا حقیقت هاي
آشکار را که بازیچه دست گنهکاران گردیده و انگ باطل خورده و به تباهی گرائیده بود براي مردم روشن سازند و چهره تاریخ را
از آن سیاهی که دچارش بود برهانندو این شگفتی ندارد زیرا شیعه یگانه دسته اي است که دانش ها و سنت ها و فرهنگ خویش را
از پیشوایان خاندانی گرفته که خداوند هر گونه آلایش را از ایشان به دور ساخته و پاك و پاکیزه شان گردانیده است، و از همین
روي بوده که از میان شیعه، صدها هزار دانشمندان و نگارندگان و سخنسرایان نیکو گفتار و نیز نویسندگانی سر بلند کرده اند که
در همه هنرها ورزیده گردیده و دستی دراز داشته اندکه گمان نمی رود هیچ یک از فرقه هاي دیگر- اسلامی یا غیر اسلامی- با
ایشان برابري تواند کرد، و گواه اینسخن، کتاب هاي فراوان و نگاشته هاي سودمند ایشان که نام پاره اي از آن ها در " ذریعه"
آمده است. خداوند از سوي اسلام و مسلمانان بدیشان پاداش نیکو دهد.
در روزگار ما نیز که سده چهاردهم است همانند دیگر سده هاي گذشته، دانشمندانی کاري و اصلاحطلب و مجاهد پیدا شدند که
در راه خداسرزنش هیچ کس در ایشان در نمی گیرد، در پی حقیقت، هر اندازه هم دور باشدبه کوشش بر می خزیند و آن مرغ را
که گریز پا نیز هست به دام می افکنند و با این کار خود می خواهند دارندگان اندیشه هاي آزاد را به سوي صواب متوجه نمایند و
راه روشن و تهی از هرچون و چرا را بدیشان نشان دهند.
یکیاز آن دانشمندان یگانه اي که زندگی گرانبهاشان را ویژه خدمت به
[ [ صفحه 264
دانش و دین و حقیقت گردانیدند، استاد بزرگ، پژوهشگر نامور و کاوشگر توانا سرور ما حاج شیخ عبد الحسین امینی است که در
نجف اشرف سکونت گرفته و کتاب هائی گرانبها و آثاري بزرگ و سودمند همچون " الغدیر " و جز آن، نگارش داده است.
امینی بر بسیاري از دانشمندان که در این زمینه مهم به نگارش پرداختند- و برخی شان در ص 140 از " الغدیر " یادشده اند- برتري
دارد زیرا آن چه ایشان نوشته اند رساناي مقصود نیست وتشنگی جویندگان را فرو نمی نشاند و اگر هم فرآورد کار برخی شان به
گونه اي باشد که به آرزوي مطلوب ما پاسخ دهد باز به شکلی است که با شیوه هاي روزگار کنونی نمی سازد. ولی امینی را
خداوند با روح لطف خویش یاري داد تا موضوع را از همه سوي آن در اختیارگرفت و از همه جهات بدان احاطه یافت و آن معنی
هاي گرانبها را در قالب هائی که عوام و خواص و دوران و نزدیکان با آن آشنایند بریخت تا مایهسرفرازي همگان گردید. پس
خدمت هائی که دانشور امینی در این کتاب به مسلمانان نموده، بایستی بزرگ داشت وآن را ستایش نمود.
من نگارنده " غدیر " را پیش از آنی می شناختم که" مسند الامین " را براي او- در بیست و اند سال پیش- بنویسم. و پیش از آنی
که کتاب خود " شهداء الفضیله " را منتشر کند که نخستین فرآورد کارهاي بزرگش بود و به زندگی ام سوگند که فرآوردي زنده
صفحه 162 از 167
بود و نشانه اي بر خرد تابان و اندیشه فروزنده و همت بلند وي.
او را به این گونه شناختم که پژوهشگري است کاوشگر، با بهره بسیار از دانش، پر تلاش، شیفته نگارش و پژوهش و بررسی در
زمینه هائیکه در ساختمان اسلام، سودمند و بایسته است. او را به این گونه شناختم که خرد خود را در چار دیوار دو دانش
چشمگیر- فقه و اصول- نگاه نداشته- هر چند که این دو در جاي خود، پایه و سرچشمه گواراي هر چیز است-
همه این ها را می دانستم ولی چشم به راه نبودم و حتی گمان نمی بردمکه
[ [ صفحه 265
این مرد بزرگ، در چنین موضوع بزرگی را بکوبد و بر همگنان خود چیرگی یافته و برتري خویشرا بر همه کسانی که در آن
زمینه کار کرده اند آشکار سازد. و اکنون من بدو آفرین می گویم و آرزو می کنم که در همه کارهایش رستگاري اي روشن
همگام او باشد. جلد اول " الغدیر " در 1364 به بازار آمد و منتشر شد و به دنبال آن نیز دیگر جلدها با همان پیرایه زیبا نمایان
گردید و دانشمندان و ادیبان و فیلسوفان و سرایندگان، ستایش نامه ها براي آن فرستادند و من نیز هماره دوست داشتم از کسانی
باشم که- در برابر این نگارنده پر تلاش و این نگارش سودمند- مقداري از وظیفه خود را انجام داده اند ولی بر خود بیم داشتم که
نکند در طوفان امواج این دریاي خروشانی که نگارنده اش- از سر فروتنی "- غدیر = آبگیر " نامیده غرق شوم این بود کهگامی
پیش می نهادم و گامی پس، و مجلدات کتاب یکی پس از دیگري سرانجاممی یافت و نگارنده آن- که فرخندگی هایش پاینده
باد- با دادن آن به من بزرگواري می نمود و اندیشه انجام آن وظیفه، در دلم نیرو می گرفت تا این آخري ها یکی از سروران
ارجمند به من خرده گرفت که چرا کار را به تعویق میاندازم و من در پاسخ او بیش از این نگفتم که من سخن خود را در آفرین
گوئی و ستودن چنین نامه گرانبهائی، رسا نمی بینم زیرا برتر و بزرگ تر ازآن است که آن را آفرین گویند و بستایند و مرا نمی
رسد جز این که خداوند را بخوانم و از او بخواهم که زندگی وي را دراز گردانیده و فرجامی نیکو روزي او نماید آري با نیتی
خالصاز درگاه او درخواست می کنم آن چه اززندگی من مانده است بر زندگی والاي او بیفزاید تا خواست خود را صد در صد
بیابد و کار را به انجام برساند. خداوند همه ما را در راه یاري حق و چتگ زدن بدان، پیروز بدارد. به قلمگنهکار موسوم به محسن
(= نیکوکار) و معروف به آقا بزرگ طهرانی مقیم نجف اشرف در روز دوم ماه روزه سال 1371 از هجرت پیامبر.
[ [ صفحه 266
روش فرمانرواي مومنان
روش شیعه، روش امینی
سرور ما فرمانرواي مومنان به حجر پسر عدي و عمرو پسر حمق گفت: منخوش ندارم که شما نفرین گوي و دشنام دهنده باشید و
دشنام بدهید و از دیگران بیزاري بجوئید ولی اگر کارهايزشت ایشان را بازگو کنید و بگوئید: شیوه ایشان چنین و چنان است و
کارهايایشان چنین و چنان است سخن شما به راستی نزدیک تر است و در مقام دلیل، رساتر. جاي نفرین فرستادن بر ایشان و
بیزاري جستن از آنان بگوئید ": خدایا خون هاي ما و خون هاي ایشان رااز ریختن نگاهدار و میان ما و ایشان آشتی بیانداز و ایشان
صفحه 163 از 167
را از گمراهی شان به راه راست برسان. تا هر کس ازایشان که حق را نمی شناسد بشناسد و هر کس از ایشان که سخن از گمراهی
و دشمنی می گوید به راه راست باز گردد ". آري این ها هم براي شما بهتر استو هم در نزد من دوست داشتنی تر.
آن دو گفتند: اي فرمانرواي مومنان اندرز تو را می پذیرم و شیوه تو را به کار می بندیم امینی نیز سخنی مانند آن دو می گوید و
گفتار همه شیعیان نیز چنین است.
و درود بر آن کس که از راستی پیروي نماید.
درباره