گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
شعراء غدیر در قرن 09




ضیاء الدین هادي
اشاره
تولد 758 (غدیریه) وفات 822
خدایراسپاس که روان و جان آفرید، خدایی که آفریدگار مخلوقات و مخصوص به صفت قدم است.
آنگاه بر کسی درود باد، که شرافتش از همه آفریدگان بالاتر، و از همه عرب و عجم گرامیتر است.
یعنی درود بر محمد مصطفی، که از قبیله " مضر " برگزیده شد، و خاتم پیامبران و نمونه اخلاق ستوده گردید.
از آن غلوي که نصاري در خصوص پیامبر خود می کنند، بگذر. و بیروناز آن، هر چه خواهی درباره پیامبر اسلام، از صفات نیک
بگوي، و داوري کن.
آنگاه بدان که علم، دارنده خودرا نجات می دهد، بنابراین به رشته علم چنگ بزن، و آنرا استوار بگیر.
بهترین علم در نظر عارفان، علم کلاماست، چرا که حکمتها را در بر گرفته است.
این علمی است که از لحاظ فضل تقدم از همه علوم ممتاز است، پس بر آن رغبت کن و آن را مغتنم بشمار.
[ [ صفحه 6
بر تو باد که همواره دقت اندیشه و تفکر را بکار ببري، چرا که این راه معرفت خدا است، در این راه پایداري کن.
و پس از این ابیات، شاعر ما " هادي " وارد مباحث کلام شده و برهانهاي مسائل آنرا مطرح گردهو بدنبال آن در خصوص امامت
چنین گفتهاست:
این طریقه و مذهب ما است که پیشواي پس از مصطفی، حیدر پهلوانان و دلیران است.
یعنی علی امیر مومنان، آن کسی که خدا او را به قسم خود مخصوص داشته است.
خدا در آیات مبارك، آنگونه فضل او را ستوده، که من نتوانم آنرا بنظم بکشم.
درباره او، رسول الله سرور و پیشواي ما، در ایام حج- روز غدیر خم- فرموده است:
هر که من مولا و پیشواي او هستم، علی نیز سزاوار پیشوایی و ولایت او است.
پیامبر بزرگوار، در ضمن خطبهغرائی که در میان جمیع حاضران ادا فرمود ابو الحسن گرامی را، در آن روز گرم و تفته- که باد سوز
ناگی بهمراه داشت- برگرفت.
تا پس از او، گمان نبرند و نگویند که نص سفارش پیامبر پنهان و پوشیده مانده و بگونه صریح بیان نشده است.
پس بدینسان، علی پس از مصطفی جانشینآن بزرگوار است، او فضل تقدم دارد، او کسی است که بر هیچ بتی نیایش نکرده است.
در هر خیر و کمالی سبقت داشته، و در هر جنگی ثبات قدم ورزیده است. اول کسی است که به قبلهمسلمانان نماز خوانده، و
آگاهترین مردم
صفحه 12 از 182
[ [ صفحه 7
بر قرآن و احکام است.
درمیان مردم، نزدیکترین مردم به قرابتپیغمبر، و برترین همه مردم از حیث مزایا، و جنگاورترین همگان در پیکارها بود.
همتی والاتر از هر کس، و مقامی شامخ تر در عزم و تصمیم داشت.
آنجا که فاجران بیچاره روزه نمی گرفتند، او شبانگاهان بیش از همه عبادت می کرد، و بهنگام روزه، روزه می داشت.
در گفتار، فصیحترین، و در بیان، بلیغترین؟ و در دادرسی داد خواهان، دادگرترین مردم بود.
از همه خوشرو تر، از همه گشاده دل تر، و در برابر خواهشگران، از همه عطا بخش تر بوده.
جودش از همه بیش، و مالش، بیش از همه در دسترس استفاده مستمندان، کوه نشینانو همه انسانهاي نیازمند بود
پس چگونهمی توانی کسانی را که در حلم و اخلاقو خصال، و در شجاعت و فضل بزرگ و تدبیر و ورع و کرم عالمگیر، با او
یاراي برابري ندارند، بر او مقدم شماري؟
در دنباله این شعر
بر یک نسخه خطی از این منظومه، در تهران اطلاع پیدا کردیم، که شامل 207 بیت است که به شیخ حسن رصاص نسبتداده شده
و در 25 صفر 1270 به خط سیدمحمد بن اسماعیل یمانی صنعانی حسینی متوفی 1182 نگارش یافته، و این شخص یکی از شاعران
غدیر است که ان شاء الله ذکرش خواهد آمد.
شرح حال شاعر
سید جمال ضیاء الدین هادي پسر ابراهیم پسر علی متوفی 784 ، و او پسرمرتضی متوفی 785 ، پسر هادي پسر یحییپسر حسین پسر
قسم پسر ابراهیم
[ [ صفحه 8
پسراسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن پسر علیبن ابی طالب است که یمنی و صنعانی و زیدي است.
یکی از شخصیتهايیمن، و از معاریف فنون علم و ادب است. در شرح حال این شاعر، صاحب " مطلع البدور " می نویسد:
علامه ابن وزیر در تاریخ خود می نویسد: در طی اعصار از اولاد امام هادي کسی مثل اوپدید نیامده، و او جامع دانشهاي مختلف
بود، و در انواع نثر و نظم دست داشت. در شظت متولد شد و قرائت قرآن را که یاد گرفت، پدرش او را همراه پسر عمویش محمد
بن احمد مرتضی به " صعده " برد، و مدتی در انواع علوم ادبی و عربی تحصیل کرد، و این علوم را پیش دو عمویش مرتضی بن
علی واحمد بن علی فرا گرفت. علم تفسیر راپیش شیخ علامه، ترجمان روزگار خود اسماعیل بن ابراهیم بین عطیه بحرامی، و علوم
ادبی را در محضر فقیه علامهمحمد بن علی بن ناجی دانشمند معروف بیاموخت، و در محضر همین دانشمند بود که دیوان متنبی را
خواند. و اصول دین و اصول فقه و فروع را پیش قاضی علامه ملک العلماء عبد الله بن حسن دواري و در پیش عموي خودش
مرتضی بن علی- که در علم کلام برجسته بود- و هم چنین پیش عموي دیگرش احمد بن علی یاد گرفت. و بدین ترتیب، هم
اجازات روایت و هم از طریق سماع اجازه بدست آورد، که از جمله سماع" جامع الاصول " نزد قاضی حرم محمد بن عبد الله بن
صفحه 13 از 182
ظهیره قریشی مخزومی ساکنمکه مشرفه است که در سال تشرف به حج کسب کرد. این شاعر، رسالات و مسائلو اشعار و منظومه
هاي بیشماري دارد، تا بدانجا که شیخ فقیه محمد بن علی بن ناجی در حق او گفته است:
[ [ صفحه 9
مراد پیغمبر از این کلام که فرمود ": از فرزندان حسن، شخصی می آید که از زبانش شعر می ریزد، همچنانکه از افعی سم بیرون
می آید " همین شاعر بوده است:
تالیفات این شاعر بدین قرار است:
"کفایه القانع فی معرفه الصانع "، " نظم الخلاصه " که آن راشرح کرده است "، الطرازین المعلمین فی المفاخره بین الحرمین"، "
التفصیل فی التفصیل " " الرد علی بن العربی "، " هدایه الراغبین الی مذهب اهل البیت الطاهرین "، " الرد علی الفقیه علی بن
سلیمان فی العارضهو الناقضه، " و همه این تالیفات موجودات است. و از جمله بهترین مولفات وي عبارت است از:
"کاشفه الغمه عن حسن سیره امام الامه " و " کریمه العناصر فی الذب عن سیره الامام الناصر " و " السیوف المرهقاتعلی بن الحد
فی الصفات " و " نهایه التنویه فی ازهاق التمویه فی الرد علی نشوان. " و از جمله اشعار او قصیده " منسک " است که آغاز آن این
است:
بعث الهوي شوقی الی ام القري
این شاعر، با دانشمندان یمن جنوبی، مکاتبان، مشاعره و رفت و آمد و با کسانی مثل: اسماعیل مقري، و نظاري و ابن خیاط- همان
کسی که از او اجازه دریافت کرده- روابط نزدیک داشته، و با دانشمندان تهامه مثل: ناشري و نفیس علوي که حنفی بودو نسبت به
عتکی می رساند، و هم چنینبا دانشمندان " مخالیف و هواز " همچون فقیه محمد بن حسن سود- عابد مشهور مکه که خود یکی
از واصلان واديطریقت بود- مراسله و مشاعره داشته است. این دانشمند، با همه این علماو دیگران مراوده داشته، و نامش در نزد
همه
[ [ صفحه 10
بزرگان کشورها- حتی در مصر با وجود خشونت و دشمنی اهالی آنجا- مورد احترام و زبانزد بود.
چنانکه شرح حال او و برادرش محمد را، حافظ علامه ابن حجر عسقلانی مصري در تاریخ خود آورده و از هر دو تمجیدکرده
است.
ضیاء الدین هادي در ناحیه "ذمار " در نوزدهم ذي حجه سال 822 وفات یافت و تولدش روز جمعه 27 محرم سال 758 بوده است
مرگ او بر اهل بیت خود فاجعه بسیار بزرگی بود و گران تمام شد، چنانکه از سطح معمول صاحبان ثروت در شهرها و بلاد محروم
شدند، و گروهی درمرگش مرثیه گفته اند. و بهترین مراثی از آن میان، رثاي فقیه ادیب عبد الله بن عتیق معروف به " مزاج مروعی
"است. این بود خلاصه اي از آنچه در " مطلع البدور " نقل شده است.
شمسالدین سخاوي در " الضوء اللامع " ج 10 ص 206 از این شاعر ذکر ذکر کرده وگفته است: شیخ ما، در " اخبار " خود از او
یاد کرده و گفته است که این شاعر به علوم ادبی توجه خاص کردهو در آن سر آمد بوده و منصور فرماندار صنعاء را مدح گفته و
در روزعرفه سال 822 وفات یافته است. و " ابن فهد " در " معجم " خود نوشته است که: این شاعر، خوش سخن بوده، و فضلا به
صفحه 14 از 182
شنیدن کلامش رغبت می کردند، و مولفاتی نیز داشته و ازآن جمله است ": الطرازین المعلمین فی فضائل الحرمین " و " القصیده
البدیعیه فی الکعبه الیمینه الثمینه " که مطلع آن قصیده این است:
خیال وآرزوي وصال لیلی، شبانه به من روي آورد، و دلم را در شکوه و لطایف بیکرانش، و اله و سرگردان ساخت.
و سخاوي درباره برادر این شاعر " محمد بن ابراهیم بن علی " شرحی آورده و درضمن آن گفته است: تقریبا در سال 765 متولد
شد و در شاعري ممارست
[ [ صفحه 11
کرد و در آن استاد شد و دررد فرقه زیدیه کتابی بنام " العواصم و القواسم فی الذب عن سنه ابی القاسم" و همین کتاب را در
کتاب دیگري به نام "الروض الباسم عن سنه ابی القاسم " خلاصه کرده است و تقی بن فهد در معجم خود یاري از این معنی کرده
و ضمن ابیاتی گفته است:
دانش میراث پیامبراست، و در حدیث نیز چنین آمده و علما ورثه انبیاء هستند.
هر گاه خواسته باشی که این حقیقت را بدانی که وارثان این دانش کیانند و این چگونه میراثی است.
(بدان که:) پیامبر بزرگوار، جز حدیث گرانبها، بر ما کالایی در میان ما به ارث نگذاشته، و این بهترین کالا و متاعیاست که از او
داریم.
ما بر آنیم که: حدیث، میراث پیامبران است، در میان هر گفتاري، تازگی و ابتکار، از آن سخن پیامبر است.
این شاعر در محرم سال 840 در شهر صنعاء وفات یافته و مورخان تاریخ وفات او را پیشاز این تاریخ نگاشته اند.
حسن آل ابی عبدالکریم
اشاره
- فروع چکامه من، در بدیع، اصول شمرده می شود، و سخن من، ریشه در معانی و بیان دارد.
- لبه تیز شمشیر فکرتم، هرگز کند نمی شود، و دگر تیغها، درکنار تیغ اندیشه ام کند هستند.
- خوبی که در جانم ریشه دارد، داد و دهش است، و جانم را به هر سو که خواهد می کشد.
- اخلاص و صداقتی که در محبت دارم، مرا راهنمایی می کند. و آنچه را
[ [ صفحه 12
قلب سلیم می پذیرد، گردن می نهم.
- در سلوم راه والاي بزرگیها، گوهرها می آرایم، و اشعاري می سرایم، که فصول آن، حسن سلوك را شرح می دهد.
- از اندیشه خود کاخهاي استواري پی افکندم و در پیشگاه خداي جلیل پاداش بزرگ خواهم داشت.
- آنکه شیفتگی دل را به رخ می کشد، ریا نمی ورزد، بلکه بیان این شیفتگی بجهت آنست، کههمچون تیرهایی بر چشم ملحدان
می نشیند و فرو می رود.
صفحه 15 از 182
- این گنجینه وبضاعتی است که ستودن آن ضایع نمی شود، و یقین دارم که پاداش بزرگی در پی خواهد داشت.
- با تراویده طبع و چکامه محبت است، که من به اوج رستگاري می رسم. و هر گاه خود نیز به جهان دگر منتقل شوم، نام من می
ماند و از صفحه روزگار محو نمی شود.
- بیان این عشق و و داد است که شبها را به روز می آورم، و بهره هامی گیرم تا مگر به وصال جانان برسم.
- خویشتن را یاري و دلداري می دهم و دل خود را راهنمایی کرده، می گویم:
- اي نفس، هرگز از طلب معانی باز نایست، واي دل مباد که ملامتگر، ترا از این آرمان به بیراهه بکشاند.
- در این اوج کرامت، می توان احساس افتخار و سروري کرد، و به عز و مجد و بزرگواري نائل شد.
- اي دوست، سوار شدن بر پشت مجد و بزرگواري سخت دشوار است، لکن این مرکبی است که برعارفان راه، رام می شود.
- زهد و عفت، زیباترین اوصاف آدمی است، وزیباتر از آن اینکه
[ [ صفحه 13
بگویند صاحب فضل است.
هیچ مرتبه اي نیست، جز اینکه در میان مفاخر، فضل در آن میان مقام شامخی دارد:
- چه خوش استآن زندگانی که در کنار آن، دانش و نام نیک در صفحه روزگار جلوه گري کند.
- شیفتگان دنیا، اگر چه روزگار درازي کامرانی کنند، سرانجام از بین می روند، لکن نام نیک از جریده روزگار سترده نمی شود..
- پس اي کسی که در صفاي عیش و لذت فرو رفته و آرمیده اي، و از سر نوشتی که بر تو فرمانروایی دارد، غفلت داري.
- آنگاه که جوانی با پیري در هم آمیخت، و سپاه پیري بر رخسار آدمی حمله آورد.
- بر تو باد که توشه پرهیز گاران به چنگ آوري، چرا که این پیامی، است که پیامبر بشارتگر و بیمدهنده بر تو داده است.
- آنگاه که دنیا بر تو سخت بگیرد و از تو روي برتابد، آن را نکوهش مکن، وآنگاه هم که بر تو روي آورد، بدان که هر دو
حالت، زوال پذیر است.
- هرگز پیروي از نفس و هواي نفس مکن، چرا که ترا از راههاي هدایت منحرف میسازد.
- همواره نفس را به صبر و شکیب سفارش کن، و او را پند بده که نفس، سخت به بدي فرمان می دهد، و در این راه شتاب دارد.
- از دنیا، به قدر کفایت برگیر، و عفاف، پیشه کن، که همچون عفاف یاوري پیدا نمی شود.
- از روي عفاف، حرص ناپسند را به صبر جمیل مبدل کن، که اقامت در این جهان اندك است.
[ [ صفحه 14
- آیا نمی بینی که گردش ایام، دایرهوار بدنبال هم می چرخد و سپري می شود، و در آن میان، راهی به نجات نیست.
- زمانه، خوي بدي دارد که همواره، از پس شادي اندوهی می آورد. و مردم زمانه، اگر هم دیر گاهی بزیند، کوچ خواهند کرد.
- بر اینکه قضا وقدر حتمی الهی حکمرانی کند، همواره خشنود و تسلیم باش. و صبر و شکیبائیدر این راه، بس زیبا است.
- هر گاه خردمند هستی، عنان این جهان را رها کن، زیرا ناله زنان ناله کننده را فریاد رسی نمی کند.
-چقدر شاهان و مالکان، که دنیا نابودشان کرده، و ملک و مالکیتشان ناپذیر شده است. اما ملک خدا بی زوال و جاودانه است.
صفحه 16 از 182
- این دنیا به چه کسی وفا کرده است؟ پیوسته حوادث دنیا، با لشکر مصائب بر ما می تازد.
- و چه کسی از حمله او جان سالم بدر برده و از دسترس دنیا- و لو آدمقویدستی هم بوده- خود را نگهداشته است؟.
- جمع نیکان و یاران را می پراکند، و خوشی آنها را بر هم می زند. و همیشه قرین ملالت و دلتنگی است.
- در این جهان، سود عین زیان، و صفا، عین تیرگی و ظلمت است. شیرینی همانا تلخی، و گرامی، همواره خوار و بی مقدار است.
- آنکهاز این جهان کوچ می کند- و لو اینکهعیالوار باشد- به آرامش می رسد، و کسی که به دنیا دل بسته و به خاندان و عیال دل
خوش کرده است، هلاك می گردد.
- جانم فداي کسانی باد که به نعمتهاي دنیا دل نبسته اند، و ناپاکیهاي جهان، دامنشان را نیالودهاست.
[ [ صفحه 15
- کسانی که به ریسمانهاي این جهان چنگ نزده، و آفات و دشنام و نیکنامی دنیا، آنها را فریب نداده است.
- کسانی که در دنیا، عفاف و کفاف و زهد و تقوي و جزاي خیر را برگزیده اند.
- این کسان، خاندانی هستند که خداوند آنهارا بر همه طبقات مردم- از بزرگ و کوچک- برتري داده است. اینان شکیبایان و ایثار
گرانی هستند که هستی خود را می بخشند.
- ودر بخشش همچون سیلی هستند، لکن سیلیکه به باران و غطا سبقت می گیرد همواره خدایرا حمد می کنند و شکر و سپاس
پروردگار بجاي می آورند و راه رستگاري مردم را در روز قیامت هموار می کنند.
- بی هیچ تردید و گفتگویی دانشوران عامل و نکو کرداري هستند. که دانششان بنیاد دانش عالمیان است.
- آنگاه که تاریکی شب فرا رسد پیوستهدر رکوع و سجده و عبادت بسر می برند آري شب عبادتگران طولانی و پر برکت است.
- توبه گزاران و ستایشگران راستین خدا و صاحبان عقل و خرد و در دل عارفان همچون عقل تابنده و رهنماینده هستند.
- افراد این خاندان همگی اهل زهد و خشوع و عبادت، و کسانی هستند که در میان عالمیان همتایی ندارند.
- خاندانی که همگی عترت پاکان، خاندان محمد صلی الله علیه و اله و سلم هستند، پیمبري که زبان وحی، او را شناسانده است.
- پیامبر بشیر و نذیر و پاك، که همچونپرچمی در جهان سر برافراشته است، حبیبی با نجابت و شاهد و دارنده رسالت است.
[ [ صفحه 16
- پیامبر جامه در سر کشیده و گلیم بر خود پیچیده اي، که حتی هیچ عیبچوئی نمی تواند از او روي برتابد.
- چراغ تابانی که از فضیلت برخوردار، و مایه جدایی حق از باطل بود، و آیینی هدایتگر رابا آیات روشنگري بیاورد.
- چنان معجزه هایی آورد، که زبان هر وصف کننده اي از توصیف آنناتوان است، و بوسیله این معجزه ها، مشرکان را نابود و
متوحش ساخت.
- با معجزات پیامبر جهانی روشن، و در گیتی هدایت پدیدار گردید. و اسلام از پس آنکه خود داشته می شد، عزت و احترام پیدا
کرد.
- پس اي آن بهترینبرگزیده اي که براي هدایت امتی بزرگ برگزیده شدي، و اي گرامی ترین موجودي که شایسته گرامیداشت
هستی و ریشه در جهان کرامت دوانیده اي.
صفحه 17 از 182
- زبان هر ستایشگر استادي در ستایش و نعت تو کوتاه و نارسا است، پس من درپهنه مدح تو چه چیزي بگویم که که سزاوار
باشد؟
- در ستایش و مدح تو، خداي جل جلاله چنان مدحی گفته، که بر هیچ پیامبري نفرموده است.
- بالاتر از این توصیفی که خدادر باب تو فرموده یعنی: اینکه تو خلق بزرگ و خوي بسیار پسندیده اي داري- چه می توان گفت؟
- تو شهر دانشی هستی که علی علیه السلام نیز در آن است، و از غیر این در، کسی نمی تواند وارد آن شهر گردد.
- پیشوایی که گمراهی را نابود کرده، وشعله هدایت را بر افراخته،
[ [ صفحه 17
ومشرکان را به باد نابودي و فراموشی سپرده است.
- امامیکه بر دوش پبامیر صلی الله علیه و اله صعود کرده، و حاسدانش از مقام شرف نزول کرده و ساقط شده اند.
- او بود که قرض نان جوین خود را بر سائل بخشید، و در برابر بفرمان خدا، قرص خورشید که غروب کرده بوده طلوعکرد.
- او با پیامبر، در جنگهاي احد و خیبر- که از هر سو حوادث روي می آورد- بیعت کرد.
- و بیعت بزرگ دیگر که " خم " نامیده می شود، و پیامبر در آن خطبه خواند، و آن بیعترا اعلام داد.
- و پیغامبر از بالايمرکب اشتران، دست راست علی را گرفته، و می فرمود:
- آگاه شوید و گوش فرا دهید، و هر کسی را که در این جمع نیست، خبر دهید، هر بزرگ و کوچکی از شما، این پیام را بدقت
آویزده گوش کند.
- من از جانب پرودگار آسمانها پیام می دهم: هر کهرا من سرور و پیشوایم، علی هم پیشواي اوست.
علی پیشواي مومنان است، هر که جز این ادعا کند، تبهکار و نادان است.
همکی- در حالی که دردهایی در دلهایشان پنهان بود- می گفتند ": اي علی، تبریک بر تو، مبارك باد بر تو.
- چه کسی چونان علی است، که محمد- بهترین پیامبران- دوست و یاور اوست".
[ [ صفحه 18
- هان اي کسی که اسلامرا پس سرشکستگی رفعت دادي، و دین خدا را- تا به اوجی که خدا می خواست- بالا کشیدي.
- اي شیر خدا، ايآن کسی که دلاوري و شجاعت او، کام دشمنان را تلخ کرده است.
- اي کسی که دل حوادث در پیش او فرو می ریزد، و کارهاي سخت پیش او آسان می شود.
- ترا بر مصیبت فرزند شهیدت تسلیت می گوئیم، این سوك و ماتمی است که بر آسمانیان نیز گران و سنگین است.
- فرزند گرانمایه ترا بد ترین مردم- کسانی که از راه صواب، به در بوده واز تبهکاران محسوب می شدند- به کوفهدعوت کردند.
- و هنگامی که روي این دعوت، پیش آنها رفت، پیمان دعوت راشکستند. آري، مکاران، همواره از راه منحرف می شوند.
- کینه هاي خود را از جنگ بدر، بدین گونه آشکارکردند، و آن- چنان نمونه هاي حیله و تبهکاري نشان دادند، که همیشه در
بلندیها به چشم می خورد.
- در حالی او را محاصره کردند و همه در کنار فرات فرود آمدند- که خاندان رسول الله از آن نمی توانستند سیراب شوندو رفع
صفحه 18 از 182
تشنگی کنند.
- سرور ما حسین علیه السلام آنجا که دید اینان به ورطه ضلالت افتاده اند، و موقعیتی فرا رسیده است که بکلی اوضاع دگرگونمی
شود"
- در میان یاران دلاور خویشبپا خاست، و با نرمی و مهر خطاب به آنها چنین گفت:
"- هان اي یاران، اکنون که شب دامن خود را بر زمین گسترده و همه جا را فرا گرفته است، شما بروید.
[ [ صفحه 19
- شما انجام وظیفه کردید، و از اینکه قبول پستی و مذلت کنید، سرباز زدید، اینک اینان فقط قصد جان مرا دارند.
- "در این هنگام، هر کدام از یاران که شیري دلاور و بزرگواري فداکار بودند، برپا خاسته و داد سخندادند.
- همگی، از این سخن مولا، گریه و فغان سر دادند، و اظهار داشتند:
"جان ما فداي تو باد، و جان ما در راه تو بهایی ندارد، و کمتر چیزي است که فدا می کنیم.
- هرگاه ما، ترا که در روز قیامت راه نجات ما هستی، در میان این دشمنان تنها بگذاریم و ترا به دشمن تسلیم کنیم،
- در آن روز در پیشگاه پیغمبرو دامادش علی و دخترش زهراي بتول، چه عذري خواهیم داشت. "؟
" . - پس آن بزرگوار فرمود ": خدا بر شما پاداش نیک دهد، من در روز قیامت وسیله نجات شما هواهم شد 85
- یاران حسین، چنان استوار ایستادند که گوییکوههاي بلند بودند و در نثار جان همچون سیل روان جود می ورزیدند و می
خروشیدند.
- شیران دلاوري، که بیشههاي مرگ، میدان جولانشان بود، و برروي اسبان تیز رو آرام می گرفتند.
- بزرگواران و بخشندگانی که بذل جان، بخشش و هدیه آنها محسوب می شد، و تیرهایی بودند نوك نیزه هاي تیز آرامگاهشان
بود.
- شیرانی که از تیغهاي براق چنگال داشتند، بارانهایی بودند که از خون سرخ سیل می ساختند.
- آنگاه که در روزگار، حادثه اي بزرگ و ناگوار روي می داد، وجودشان بر دشمنان خیلی سنگین و تحمل ناپذیر می بود.
[ [ صفحه 20
- اینانخروشیدند و حمله بردند و اندوه دل ازخاطر حسین زدودند، و با چنان عزمی بلند به جهاد برخاستند، که بر بالايستاره
سماك مکان دارد.
- صف نیزه هاي بلند این مردان زره دار، همچون کوچه ها، نمایان است. و شمشیرهاي این پهلوانان، همه کشیده وآماده است.
- و چنان جانبازي کردند که ضربه تیغها و نیزه هاشان بر دشمنان سخت فرود آمد و دلاوریشان کوههاي بلند را متلاشی ساخت.
- شمشیرهاي برق زننده در بین تیغهاي دیگر پهلوانان بی همتاي و بی نظیر و نیزه هاشان در شکافتن سینه دشمنان هولناك است.
- گرد و غبار میدان کارزار، همچون ابر آسمانی، و درخشیدن تیغها، همانند برق و رعد بهچشم می رسد، و سیل خون در این میان
جاري است.
- یاران حسین که اطراف آنبزرگوار حلقه زده اند، گویی جوانان و بچه هاي شیرند که پیرامون شیر فراهم گشته اند.
صفحه 19 از 182
- جانهاي گرامی خودرا در کف اخلاص نهاده و آماده جانبازي هستند. و هر آن کسی که از جان خود مضایقه کند، خوار و ذلیل
است.
- اینان میوه کرامت و بزرگواريرا، در کشتزار آرزو چیده اند. و آرمان و آرزوشان بدین واسطه به کمال رسیده است.
- اینان بدرجه اي رسیده اند که در هر فضیلتی پیشگام گشته، وبه درجات ارزنده اي رسیده اند، که هیچ آرزومندي بدان پایه
نرسیده است.
[ [ صفحه 21
- اینان با دیده بصیرت و به نیروي ایمان، حوران بهشتی را دیده، و در پهنه آرزو و امید، بدانان واصل گشته اند.
-ارواح پاکباخته اي را نثار را حق کرده اند، که مرگ را عین سعادت و آسایش می دانند، و در سایه گسترده پهن بهشت مسکن
گزیده اند.
- آنجا کهاقتضا داشت، حق حسین را بر خودشان به راستی ادا کردند، و چنین یاران وفا داري اند کند.
- آوخ که بدنهايبی جان این پاکان، در پیشگاه امامشان بر زمین افتاده و بادهاي سختبر آنها دامن گسترده بود.
- این تن هاي برهنه، از گرد و خاك نبرد، کفنپوش بودند، و خون سینه شان، به عوضآب فرات، اندامشان را غسل می داد.
- از آن چه گروه یاران، جز خود امام و حضرت زین العابدین علیهما السلام که بیمار بود، کسی بر جاي نمانده بودند.
- و سر انجام، در حالی که خود امام به خاك و خون غلطیده بود، همه اطرافیان و کسانش نیز پیرامون او نفش زمین شده بودند.
آري آن کسی که با فرومایگان در آویزد، به ظاهر این چنین گزند می بیند.
-این امامی است که بر دشمنان، چنان حمله علی وار کرد، که از آتش آن، کوههاي بلند متلاشی می شود.
- سوار بر مرکبی که از جامه خود شکوهی داشت، نگاه بلند دلاوران، نعل پاي آن مرکب محسوب می شد و خاك پاي او را
طوطیاي چشم می کردند.
- او زرهی همچون صفحه آبدانها بر تن، و تیغی که نیزه هاي بلند را می مانست، بر کف داشت.
- این شخصیت بزرگ- کهسر و گردنی بالاتر و بلند تر از دیگرپهلوانان داشت- همه دلاوران را بر زمین کوبید، اسبان و گروه
لشگریان،
[ [ صفحه 22
کشته و بر زمین افتاده بودند.
- بسا از این پیکرها، از پشت، نیزه هاي باریک خورده بودند، و بسا کشتگان که با شمشیر کشته بودند.
- اینها پیکر دلاورانی بودند، که بر لشکر مشرکان تاخته، و نیزه هاشان برنیزه آنها برتري پیدا کرده بود.
- امام که با دلی شکیبا، و با بردباريشگفت در برابر شداید، از راست و چپ سراغ این گشتگان را می گرفت.
- در این هنگام بود که امام حمله می کرد، و دشمنان، از ترس پاي به فرار می گذاشتند، گوئیا که این علی است که در قلب
صفوف دشمنان، به حرکت آمده است.
- زمانی که دشمنان، پستی را به مرحله آخر رساندند، و هر عزیزي ذلیل و هر ذلیلی عزیز می شد.
صفحه 20 از 182
- در این موقع، لشکر دشمن یک حمله همگانی بر او انجام داد، و شمشیرها و نیزه هاي کوچک و بزرگ، ازهر سو باریدن گرفت.
- امام، چنان حمله اي کرد که جمع دشمنان را- همچون گربه ها که از صداي برخورد تیغیها فرار کنند- پراکنده ساخت
- در اینجا بود بود که امام را آن چنان تیر باران کردند، که از قواي امام، جز اندکی چیزي نماند.
- پس بحال تشنه، از اسب به زمین افتاد، و بر روي تلهاي خاك مسکن گزید.
- اسبش بسوي خیمه ها روانه شد، در حالی که این اسب، دیگر آن بزرگمرد حمله کننده رابر روي خود نداشت.
- بانوان مطهر ازخیمه ها حسرت کنان بیرون آمدند و بر مولا و سرورشان
[ [ صفحه 23
حسین گریه سر دادند.
- پس وا اسفا، که سکینه پیشاسب آمد، در حالی که برسینه او بوسه می زد، چنین می گفت:
"اي پدر من، تو ماهی بودي که به نورت همه مردم را ارشاد می کردي، لکن ماهی که در نهایت کمال، افول کردي و ناپدید
شدي.
- تو بر جهان هدایت همچون چراغی پرتو افکن بودي، لکن هوا داران پستی و ذلت ترا خاموش کردند، و براي دین، کسی که این
کارترا انجام دهد، نمانده است.
- اي پدر تو نوري بودي الهی که ترا خاموش کردند، اما باید دانست که همهکارها به خدا باز می گردد.
- اي باغو گلستان مجد و شکوه، تو که رفتی، همه گیاهان عزت و بزرگواري که طراواتی داشتند، پرپر شده و خشکیدند.
- سرور این داغ تو بر اسلام خیلی سخت است. براي مردم این داغ و سوکی بس بزرگ و شگرف است.
- "آنگاه زینتپیش اسب آمد، در حالی که سرگشته و پریشان، و اشک بر رخسارش جاري بود.
- زینب، اسب را که خون آلوده دید، و دیدکه پوشش خود را بر افکنده، و آغشته به خاك و خونین است.
- رخخاك آلود را بوسه اي زد، و آنگاه اززنان پاك سیرت که پیرامون او بودند، ناله بلند شد:
- اي برادر، سفارشهایی که محمد صلی الله علیه و آله کرده بود، در میان ما کنار گذاشته شد، و مردم نادان ترا بدشمنی پیغمبر و
کینه او هلاك کردند.
- اي برادر، وحشیان خاندان امیه بر ما چیره شدند، و بندگان
[ [ صفحه 24
و حرام زادگان بر ما سیادت یافتند.
- هر گاه پیغمبر و وصیش(علی) حاضر بودند، چه دستی جرات داشت که بسوي تو دراز شود؟
- "آنگاه شمر ملعون، او را- که زانو زده بود- به کنار زد، آن سنگدلی که کفر سرا پایش را گرفته و در وجودش ریشه دوانیده
بود.
- و رگ گردن آن تشنه بزرگوار را برید، و اینجا بود که ریشه ها و شاخه هاي مکارم و بزرگواري قطع گردید. - رشتههاي استوار
اسلام، سست شد، و هدایتنابود گردید، و بزرگ مرد جهان معانیو افتخار، زبان از گفتن بر بست. - فرشتگان و جن و انس، همه
صفحه 21 از 182
بر او نوحهسرودند. و نزدیک بود که دریاهاي هفتگانه، به رسم اشگ بروي سرازیر شوند. - پهنه زمین گسترده را زلزله گرفت، و
کوهها و بیابانها به جنبش آمدند- جهان پست، پرده هاي عزت را بدرید، و دل کائنات به درد آمد 140 . - فسوس بر آن دیاري که
آن تن پاكبر خاك افتاد، و سرش بالاي نیزه هابه حرکت آمد. - خدا می داند که چه مصیبت بزرگی دامن مردم را گرفت، و چه
سوك عظیمی جهان اسلام را در خاموشی و بیقدري فرو برد- و این مصیبتی چنان بزرگ است که بر زمینیان، سخت بزرگ، و بر
آسمانیان، سنگین و غیر قابل تحمل است. - فرزندان پیامبر و خاندان وحی، در خاك کربلا برهنه و داغدیده اند، لکن خاندان"
حرب " در کاخها آرمیده اند.
[ [ صفحه 25
و شگفتا که یزید بر تخت خلافت تکیهزده، و حسین بر خاك کربلا کشته شده است.
- فرزند پیامبر- پیشواي امت و سرور همه انبیا- با لب تشنه، مظلومانه، به قتل رسیده است.
- او سلاله پیغامبر برگزیده، و حبیب خداو فرزند فاطمه است، و کجا چنین بزرپانی همانند دارند؟
- براستی که چه نیکو گفته است شیخ بزرگوار و صاحبمعالی علی حلی، و با این شعر خود، فضیلت بزرگ به دست آورده است،
آنجا که گوید:
- [در میان مردان بزرگ. هیچ جدي به کمال محمد صلی الله علیه و اله نیست، و در میان بانوان، هیچزنی به پایگاه حضرت فاطمه
علیها السلام نیست].
- بر حسین علیه السلام، این افتخار بس که چنان جدي و چنان پدر و مادري دارد، که بنیاد ریشه هر بزرگواري و افتخار هستند.
- اي مولا و پیشواي حق سیل اشکاز دیدگانم خشک نخواهد شد، و اندوه و سوکم مدام سنگینی خواهد کرد، و هرگز تخفیف
نخواهد یافت.
- نه حلقه دیدکانم از سر شک غم خشک خواهد شد، و نه آتش اندوهم لحظه اي کاستی خواهدگرفت.
- اگر چه " صبر جمیل " در نظرما زیبا و جمیل است، اما همین صبر جمیل، بر مصیبت تو، جمیل و زیبنده نیست.
- من در عزاي تو، بر اسلام وهر چه مجد و بزرگواري است، تسلیت میگویم. اندوه اسلام و بزرگواران عالمدرباره تو اندوه جاودانه
است.
[ [ صفحه 26
- اي شتر سواران، و اي کاروانیانیکه از کربلا گذر می کنید، در این دیار درنگ کنید و طوافی بجاي آورید وبگوئید:
"- اي فرزند پاك پیامبر هدایت، محمد [صلی الله علیه و اله] اي کسی که سلاله علی و فاطمهبتولی علیهما السلام
- اي سرور همهآفریدگان، اي کسی که همه درفشها بسوي زیارت او بر می گردند.
- هر گاه روزي بنی امیه مقام تو را ندانست، چه باك که قدر و مقام توپیش آفریدگار، بزرگ است.
- هر گاه احوال روزگار، ترا در دیار غربت افکند، چه باك که در سراي افتخار، جاودانه آرمیده اي.
- هر گاه جامه از تن پاك تو کندند، فردا است که ازلباس دیبا و حریر بهشتی بر تن خواهی داشت.
- هر گاه شما خاندان را سختی گرماي نیمروز از پاي در آورد، اهمیتی ندارد، زیرا شما در بهترین مساکن بهشت خواهید آرمید.
صفحه 22 از 182
- و هر گاه شما را از آشامیدن آب فرات بازداشتند، در بهشت از شراب سلسبیل سیراب خواهید شد".
- اي مولاي من، همه آرزوهاي من بر امید پیروزي و نصرت شما بسته و دل من بر مهر و ولايشما اهل بیت گرویده است.
- مدتی که براي گرفتن انتقام خون شما گذشته، بسی طول کشیده است، آیا وقت آن نرسیده که این ستم بزرگ، از زمین برداشته
شود؟
- این آتش تفته دل، کی فرو خواهد نشست؟ و این دل رنجور داغدیده و سوگوار، کی بهبود خواهد یافت؟
- چه وقت، این شکستها، در سایه دولت پیروزمند عدل و داد، جبران
[ [ صفحه 27
خواهد شد، دولتی پیروز نشان که به امن و سعادت رهنمون است.
- چه هنگام بساط عدل مهدي- سلام الله علیه- گسترده، و بساط ظلم و بیداد، بکلی برچیدهخواهد شد، و کینه و دشمنی نابود
خواهد گردید؟
- آن هنگام است که دینآل محمد- صلوات الله علیهم- پیروز، و کفر خوار و سر نگون خواهد شد.
- بعد از آنهمه اندوه و غم، بساط در نور دیده خواهد شد، و خوان نعمت گوار، همه جا دامن خواهد گسترد.
- اي خاندان طه که همه پاکانید، من بهروزي دل بسته ام که گفتنیهاي فراوان دارم.
- در آن روز که من فقیر و بی چاره ام، از لغزشهاي من در گذرید، چرا که دوش من از گناهان، گرانبار است.
- من شما خاندان را مدح کرده ام، و می دانم که نجات من در همین است، و آگاهم که چه پاداش بزرگی خواهم داشت.
- در معنی " معروف " گفته اند که معروف، شیرین وخوشگوار و زیبا است.
- اینک این بنده و دوستار و هوا دار شما، عروس گفتاري آماده کرده ام، که در عرضه زفاف بیمانند است.
- این شعر من، بر روي منابر قرار گرفته و نشان می دهد که این دوستار شما- در سوك شما- آزرده است.
- این چکامه اي است کهدر سال 772 سروده شده است.
- پدید آرنده این چکامه(عروس سخن)، حسن آل ابی عبد الکریم از خاندان مخزوم است.
- و از سوي شما، سخنش بدرجه قبول رسیده، و مثل آن شاعر نگفته
[ [ صفحه 28
است که ": امید است که- هر گاه درست باشد- به درجه قبول تو برسد. "
- تا آن روز که نام شما برده می شود، درود خدا بر شما بزرگان باد، نام شما جاودانه تاریخ خواهد ماند، و از دلها سترده
نخواهدشد.
شرح حال شاعر
شیخ حسن آل ابی عبد الکریم مخزومی، یکی از شاعران شیعی قرن هشتم است. بر این قصیده معروف این شاعر، معاصرش
علامهشیخ علی شعهینی نظیره اي سروده است که ذکر لامیه او را قبلا آوردیم، و در ابیات زیر به آن قصیده اشاره کردهاست:
صفحه 23 از 182
- او مجد و نسبی بس روشن دارد، همچون خورشید که در بلندیهاي آسماندامن کشیده و می درخشد.
- براستی چهنیکو گفته است شیخ بزرگوار و صاحب معالی علی حلی، و با این شعر خود، فضیلت بزرگی بدست آورده است:
-(درمیان نیاکان و اجداد بزرگ، هیچ جدي به کمال محمد صلی الله علیه و اله و سلم نیست، و در میان بانوان، هیچ بانوئی همچون
حضرت فاطمه وجود ندارد).
و خود این نظیره گویی، گویاي شهرت شاعر و توانائی او در شعر است، و می رساند که در میدان شعر و عرصه مسابقه چگونه
گوي سبقت ربوده است. وشیخ سماوي در کتاب(الطلیعه) بر آناست که شیخ حسن بن راشد حلی- که در همه علوم متبحر بوده
است و تالیفات ارزشمند و قصاید ممتعی دارد- گویندهنظیره بوده، و سید امین عاملی هم دراعیان الشیعه به دیگري آنرا نسبت داده
256 و - است، و نظرات گوناگون در این زمینه ابراز شده است، و بر محققان است که به جزء بیست و یکم اعیان- الشیعه ص 278
جزء بیست و دوم آن
[ [ صفحه 29
کتاب ص 89 مراجعه نمایند
علت عمده اینکه این لامیه با اثر دیگران التباس می شود، و گاهی بی هیچ فرقی از دیگران نقل می شود، اینست که این چکامه در
چندین مجموعه در خلال قصاید شیخ حسن بن راشد حلی دیده شده، در حالی که با سبک و شیوه شعر او فاصله زیادي دارد،
چنانکه بکلی از سبک شعري ابن راشد حلی بیرون است، و شعر او در درجه اعلی روانی و انسجام و آراسته به قوتو استحکام
است، و لامیه منسوب به اواین صفات را ندارد.
به هر حال، آنچه مسلم است، سراینده این اثر، در قرن هشتم آنرا سروده چنانکه در پایان قصیده در ضمن بیتی، این لامیهرا فرآورده
سال 772 هجري معرفی کرده است، و چون تاریخ وفات شاعر بدست نیست، و از طرفی احتمال انتساباین شعر بر او و بر ابن راشد
متوفی قرن نهم پس از سال 830 وجود دارد، شرح حال این شاعر را در ردیف شاعران قرن نهم آوردیم.
[ [ صفحه 31
بسمه تعالی
شعراء