گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه الغدیر
جلد بیست و دوم
شعراء غدیر در قرن 10




شیخ کفعمی
اشاره
( متوفی( 905
- خرم و مبارك باد روز غدیر
روز بهروزي و شادمانی.
- روز کامل شدن دین خدا
صفحه 24 از 182
روز تمامو کمال نعمت پروردگار بخشاینده.
- روز رستگاري و نجات
روز صلاح پذیرفتنهمه امور.
- روزي که مرتضی، پدر حسن و حسین، امام بزرگوار به امیري رسیدي
-5 و روزي که توسط جبرئیل، خطاب: تقدیر پروردگار دانا و توانا نازل شد.
- روز مبارکی و سلام مصطفیو خاندان پاك تابناکش.
- روزي بنام غدیر که ولایت بزرگوار علی امیر مومنان شرط گردید.
- روزي که ولایت علی، به همه خلایق که بینائی و شنوائی داشتند، عرضه شد.
- علی وصی پیامبر، یار و دوستار او و نابود کننده کفر و کافران است.
-10 بارانی است که در خشکسال ببارد، همسر گرانمایه حضرت زهرا، یار رسول و چراغ تابنده است.
- مایه امن شهرها و کشورها و کشورها، ساقی بندگان صالح در روز رستخیز
[ [ صفحه 32
با شربت خوشگوار است.
- و آنکسی است کهستاره در خانه اش فرود آمد، و با جن در ژرفاي چاه به نبرد برخاست.
- تو از جنگ بدر واحد سوال کن، که چه مایه حمله ها و دلیري ها به خرج داد.
- پیشواي صفوف جنگ، و پذیراي میهمانان، و کسی بود که همچون شیر بیشته در بین اشتران بود.
-15 دلاوري او را از عمرو و مرحب بپرس، و در روز صفین و شب " هریر " شخصیت او را بررسی کن.
- چقدر دین خدا را، با شمشیر آخته و عزم آهنین در نبردها یاري کرده است.
- او بیست و شش نبرد در التزام پیامبر هاشمی بشیرو نذیر داشته است.
- و او، بفرمان پیغمبر، فرمانده جنگهاي سریه بوده، که جز او فرمانروایی نداشته است.
دنباله شعر
این ابیات را از قصیده کفعمی برگزیدم، که در کتابش معروف به(المصباح) ص 701 آمده و به طبع رسیده، و بیش از 190 بیت
استکه در آن امیر المومنین علیه السلام را مدح، و روز غدیر را توصیف می کند، و مختصات و نامهاي معروف آن روز رامی
شمارد. این ابیات را در آرامگاه مقدس سید الشهدا در کربلاي شریف سروده، و هنگام سرودن، در سنین بالاي پیري بوده و در
ابیات
[ [ صفحه 33
زیر به این معانی اشاره کرده است:
- این پیري کهنسال است که طولعمر، جامه پیري را بر تن او کرده است.
- بیم دهنده اي که پیش او آمده، خطاب بر او گفته است که پناه می برم از این بیم دهنده به خاندان و اولاد پیغمبر.
صفحه 25 از 182
- من به پیشگاه امام شهید حسین علیه السلام با دلی اندوهبار و سرشک ریزان آمده ام.
- من در برابر ضریح مبارکی ایستاده ام، که نابینا در آن مقام، بینایی خود را باز می گرداند.
- به آستان امام هدي و پیشوایی آمده ام که سر گشتگان بی پناه را پناه می دهد.
-- امید آن دارم که بمیرم، و استخوانهایم در این خاك پاك در کنار این مزارها دفن شود.
- تا مگر در بهشت سکنی گزینم، و با حوریان آرمیده در کاخها به سر برم
- من به پیشگاه دارنده معجزات، بار یافته ام، پیشوایی که بدست طاغوتها شهید شده و خونش جاري گشته است.
این شاعر قصیده اي دارد بالغ بر 120 بیت که در آن روزه هاي مستحبیرا که در ایام خاص ذکر شده آورده و قصیده در(المصباح)
آمده و مطلع آناین است:
- خدایی را سپاس، که مرا به راه رشاد و ایمان هدایت کرده.
- و درود خداي ذو الجلال بر پیامبر مصطفی و خاندانش باد.
آنگاه گوید:
- در روز نهم از ذي حجه روز بدار، وپس از آن حج را به جاي آر.
- مگر آنکه از این دعا ناتوان باشی، یا درهلال آشکار شک بکنی.
[ [ صفحه 34
و از جمله این ابیات اینست:
- و پس از آن، روز غدیر خم را روزه بگیر، و در هیجدهم آن ماه، این شعر مرا بکار بر.
- در چنان روزي، نص امامت مرتضی علی بر پیغمبر نازل شده است.
- براستی که در این روز، اسلام کامل گردید، روزي که فضیلت آنرا قلمها نمی توانند بشمارند.
- روزه گرفتن در این روز، با یک عمر روزه برابر است. در این هفت روز که یاد شد، طبق فرمان روزه بدار.
شرح حال شاعر
شیخ تقی الدین ابراهیم پسر شیخ زین الدین علی پسر شیخ بدر الدین حسن و او پسر شیخ محمد و او پسر شیخ صالح واو پسر شیخ
اسماعیل حارثی همدانی خارفی عاملی کفعمی لویزي جبعی است.
این شاعر، یکی از بزرگان علم و ادب قرن نهم، و از کسانی است که پرچم حدیث را در همه جا به اهتزاز در آورده، و گنجینه هاي
معرفت و نوادر را به چنگ آورده اند. با تالیفات مهمی که دارد، و احادیث و فضل زیاديکه اندوخته، مردم را بهره مند کرده است.
و همه این فضایل، با ورع بسیاري توام بوده است.
ملکات فاضله و تقواي الهی و روحیات پسندیده، همچون جامه هاي زر نشانی او را در بر گرفته و زیور بخشیده است، و همچون
بازو بند طلا بر بازوانش نقش بسته، و اندام او را با این زیورها آراسته است، و تبار گرانمایه اش به انوار ولایت می رسد، یعنی به
تابعی بزرگوار حارث بن عبد الله اعور همدانی،
[ [ صفحه 35
صفحه 26 از 182
و این شخصیتی است علوي مذهب و داراي مراتب بزرگ و دانشی بسیار، و از فقهاي شیعه بوده که ترجمه اش در شرح حال یکی
از نوادگان برادر این شاعر یعنی شیخ حسین پدر شیخ بهائی- قدس اسرارهم- خواهد آمد.
همه کتابهاي معجم با ستایش فراوانی شرخ حال این شاعر را آورده اند از جمله ترجمه حالاو را در " امل الامل "، " ریاض العلماء
4، و بسیاري مآخذ دیگر که بدایع و آثار زیبا را نقل کرده اند از جمله ": ریاض الجنه فی روضه الرابعه،" : "، "نفح الطیب " 395
- "روضات الجنات " ص 6 "، تکمله امل الامل " تالیف سید بزرگوار ابو محمد حسن صدر کاظمی "، اعیان الشیعه " ج 358
: 1 "، مشیخهشیخ بزرگوار رازي " ص 42 : 1 "، الفوائد الرضویه " 7 : 3 "، سفینه البحار " 77 : 5 "، الکنی و الالقاب" 95 :336
تالیفات مهم او
- -1 المصباح که در سال 895 نگارش یافته 2. - البلد الامین، 3- شرح الصحیفه 4. - المقصد الاسنی فی شرح الاسماء الحسنی، 5
رساله فی محاسبه النفس، 6- کفایه الادب فی امثال العرب در دو جلد، 7- قراضه النظیر در التفسیر، 8- صفوه الصفات در شرح
دعاي سمات، 9- فروق اللغه، 10 - المنتقی فی العوذ و الرقی، 11 - الحدیقه الناضره، 12 - نور حدقه البدیع فی شرح بعض القصائد
المشهوره، 13 - النحله، 14 - فرج الکرب، 15 - الرساله الواضحه فی
[ [ صفحه 36
شرح سوره الفاتحه، 16 - العین المبصره، 17 - الکوکب الدري، 18 - زهر الربیع فی شواهد البدیع، 19 - حیاه الارواح فی اللطائف و
الاخبار و الاثار، که در سال 843 آنرا تمام کرده است، 20 - التلخیص فی الفقه، 21 - ارجوزه اي در مقتل حسین علیه السلام و
- اصحابش، 22 - مقالید الکنوز فی اقفال اللغرز، 23 - رسالهفی وفیات العلماء، 24 - ملحقات الدروع الواقیه، 25 - مجموع الغرائب، 26
اللفظ الوجیز فی قراءه الکتابالعزیز، 27 - مجموعه کبیره مشتمله علی رسائل و کتابات، 28 - مختصر نزهه الالباء فی طبقات الادباء،
-29 اختصار لسان الحاضر و الندیم. علاوه بر این، تالیفات دیگري نیز دارد، که سید بزرگوار(امین)، صاحب(الاعیان)، تعداد آنها را
به 49 رسانده است.
برخی از مشایخ روایت کفعمی عبارتند از:
پدر بزرگوارش شیخ زین الدین علی و شیخ علی بن یونس زین الدین نباطی بیاضی صاحب کتاب " الصراط المستقیم " و
سیدحسین بن مساعد حسینی حائري صاحب کتاب "تحفه الابرار فی مناقب ائمه الاطهار "
و سید علی پسر عبد الحسین موسوي صاحب " ر فع الملامه عن علی علیه السلام فی ترك الامامه. "
پدر این شاعر، یعنی شیخ زین الدین علی، جد جد شیخ بهائی است، و او یکی از بزرگان شیعه و از فقهاي برجسته است که از او و
پسرش(شاعر مورد نظر ما) روایت می کنند، و از پدرش به عنوان، فقیه بزرگ پرهیزکار " نام برده می شود. و شیخ علی بن محمد
بن علی بن محلی، استاد برادر این شاعر یعنی شمس الدین محمد، در متن اجازه اي که داده، از او به عنوان و لقب" شیخ علامه،
زین الدنیا و الدین، شرف الاسلام و المسلمین " یاد کرده است، و وفات این شاعر- قدس سره- بسال 861 بوده است.
[ [ صفحه 37
صفحه 27 از 182
شیخ زین الدین علی پنج پسر داشت، بقرار زیر؟
-1 شیخ تقی الدین ابراهیم کفعمی، شاعر مورد ترجمه.
-2 رضی الدین،
-3 شرف الدین.
-4 جمال الدین احمد، صاحب " زبده البیان فی عمل شهر رمضان "که شاعر ما، در تالیفاتش از او نقل می کند.
-5 شمس الدینمحمد، نیاي پدر شیخ بهائی، که از برجستگان مشایخ امت است، و استاد بزرگوار شهید ثانی از او به عبارت " شیخ
امام " یاد کرده، و در اجازه ايکه به نوه اش شیهخ حسین بن عبد الصمدپدر شیخ بهائی صادر کرده به این امر تصریح نموده است.
محقق کرکی، در اجازه خود به شمس الدین محمد مزبور، او را " پیشواي بزرگان عالم " نامیده است(به نقل ریاض العلماء).
و سید حیدر بیرونی در اجازه خود بهسید حسین کرکی، پیشوایی و امامت او را تصریح کرده است، و علامه مجلسی در اجازات
خود از او به عبارت " صاحبالکرامات " یاد کرده است.
شمس الدین، بیشتر در محضر عز الدین حسن بن احمد بن یوسف بن عشر، عاملی، متوفی 862 درس خوانده، و نیز اجازه اي از شیخ
علی بن محمد بن علی بن محلی متوفی 855 ، کسب کرده، که در بخش اجازات بحار ذکر شده است(ص.) 44 این شخص- که
خدایش رحمت کند- در سال 822 به دنیا آمده و بسال 886 درگذشته است.
شیخ کفعمی، این شاعر بزرگ به نقل کشف الظنون در کربلاي مشرفه بسال 905 وفا یافته است، اهلبیت خود را وصیت کرده بود
که در حائرمقدس،
[ [ صفحه 38
در ناحیه اي به نام " عقیر " دفن شود، چنانکه گفته است:
- "به خاطر خدا، از شما می خواهم که پس از مرگ، مرا در خاك " عقیر " به خاك بسپارید. "
- چرا که من در آنجا، همسایه شهید کربلا، سلاله رسول الله، آن بهترین پناهگاه خواهمبود.
- آنجا است که من، بی آنکه با نکیر و منکر بحث و گفتگویی داشته باشم، در آرامگاه خود بی هیچ هراسی خواهم آرمید.
- آن روز که مردم، ازشعله و آتش جهنم وحشت زده خواهند بود، من در جایگاه خود و روز رستاخیز در امام خواهم بود.
- من تجربه کرده امکه اعراب، مهمان خود را گرامی می دارند، و او را از رسیدن هر گزندي نگاهبانی و حمایت می کنند.
- بنابر این، فرزند پیامبر، چگونه ممکن است از کسی که بی هیچ یاوري در پناه او آرمیده است، دفاع نکند؟-
این عار است که صاحب قروق و قلمروي، شتر سواري را که در آن گمراه شد، یاري نکند و او را حمایت نکند ".
سید امین صاحب " اعیان الشیعه " در ص 336 ج 5 خود نقل می کند که این شاعر بسال 840 به دنیا آمده، و این معنی از قصیده
اي که در باب علم بدیع سروده، بر می آید. لکن این قول، خیلی از صواب بدور است، و با آنچه خود سید گفته، تضاد و منافات
دارد، چرا که او به خط خودش در کتاب " دروس "
[ [ صفحه 39
شهید ص 340 نوشته کهدر سال 850 از کتابت آن فراغت یافته است، و حال آنکه شاعر، این کتاب راقراءت، و برخی حواشی که
صفحه 28 از 182
خود دلیل فضل او است، بر آن نگاشته است.
همچنین از تالیفات او "، حیاه الارواح ر- که بسال 843 از تالیف آنفراغت یافته- نقل شده است.
و مجموعه بزرگی نیز به نقل صاحب ریاض، به او نسبت داده شده و گفته است: این مجموعه را بر خط خود شاعر، در ایروان از
شهر هاي آذربایجان دیدم، که تاریخ اتمام کتابت آن سال 848 ، وتاریخ نگارش بخشی از آن 849 ، و بخش دیگر سال 852 بوده
است.
صاحب اعیان، در ص. 336 تاریخ در گذشت شاعر را نامجهول، و در بعضی جاها نقل کرده است که بسال 900 وفات یافته، و لکن
ماخذ آنرا ذکر نکرده است. و گمان می رود که این نزدیک به صحت باشد، زیرا او درسال 895 زنده بوده و در همان تاریخ، از
تالیف کتاب(المصباح) فارغ شده است، و در تاریخ تالیفات وي، تاریخی بالاتراز این دیده نشده است. و بنابر آنچهسید الاعیان از
تاریخ ولادت او یعنی سال 74 . استفاده کرده، در هنگام تالیف کتاب مصباح، سن شاعر 55 سال بود، در حالی که در قصیده رائیه
اي که در " مصباح " دارد، گفته است:
"- پیر مرد سالخورده اي که حوادث روزگار، جامه پیري را بر تن او پوشانده است. "
از مجموع آنچه نقل کردیم، بر می آید که شاعر، در اوایل قرن نهم تولد یافته، و در سال 843 مولفی صاحب نظر و اندیشمند بوده،
که بزرگان تالیفات او را ستوده اند، و در هنگام تالیف " المصباح، " پیر مرد سالخورده و کهنسالی بوده است.
[ [ صفحه 40
شیخ اسماعیل
شجره نسب شیخ کفعمی و نوه
شیخ صالح
برادرش شیخ حسین(پدر شیخ بهائی)
شیخ محمد
شیخ بدر الدین حسن
زین الدین علی متوفاي 816
شمس الدین محمد جمال الدین احمد شیخ ابراهیم کفعمی شرف الدین رضی الدین وفات 886
شیخ عبد الصمد
ابو المکارم هبه الله
زهره
وفات 935
ولادت 858
شیخ علی که ترجمه اش را
ابو المحاسن محمد
در ضمن اجازه جزائري بزرگ آوردیم تولد 862
نور الدین ابو القاسم علی
صفحه 29 از 182
حسن
شیخ محمد
شیخ حسین
حاج زین العابدین
تولد 898
تولد 903
ولادت 909
شیخ بهاء الدین
شیخ عبد الصمد
تولد 953
تولد 966
[ [ صفحه 41
عزالدین عاملی
اشاره
متولد 918 وفات 984
- من کجا ملامت می شوم، در حالی که کارم شهرت جهانی، دارد، و از هر فرومایه خواري بر کنارم؟
- پیامبر و آل پیامبر را در بسته ام، و همواره از عدل سخن گفته ام، هر گاه بگویم که چه حامی خوبی است.
- تباري دارم که شایسته احتراماست، و نسبت و پیوندي با ولایت بزرگ دارم.
- در روز رستاخیز، تکیه گاهیچون ایشان دارم، و در قیامت، جایگاه نکوئی خواهم داشت.
- چرا که من در شداید و پیشامدها، با اینکه سخت گنهکارم.
- برادر مصطفی و پدر دو پیشوایی جنت، و آن کسی را که همسر فاطمه و داماد پیغمبر است، فریاد خواهم زد و به یاري خواهم
طلبید.
- این شخصیتی است که محبوب پروردگار بزرگ، و دوست بهترین انبیاپیامبر بشیر و نذیر است.
[ [ صفحه 42
پیشوایی که پرتو افشان تیرگیها، و کفایت بخش بزرگان، و- مطابق نص حدیث غدیر- پیشواي بندگان است.
- اوست که اندوهها رامی زداید، و از نهانها آگاه، و بفرموده خداي آگاه پاك و مطهر است.
- او داد یارترین داور مردم، و نهایت آرزوي ایشان، ومرد شنوا و بینایی است، که تیغ منیتو آرامش را به کف دارد.
صفحه 30 از 182
دنباله شعر
این ابیات، سر آغاز قصیده اي است که شیخ حسین بن عبد الصمد عاملی پدرشیخ بهائی سروده است. پس از مدتی که از سرایش
این قصیده گذشت. تمام آنچه را که در این قصیدهذکر کرده، بطور مبسوط شرح کرد و در آن فضائل امیر المومنین علیه السلام را
به روایت اهل سنت نقل نمود، از جمله در تفسیر مصراع " و مولی الانامبنص الغدیر " گفته است که مراد از آن، رویداد غدیر خم
است. و پس از آن، حدیث غدیر را آورده، که خلاصه آن این است: احمد بن حنبل، آن را با 16 واسطه و ثعلبی با چهار طریق در
تفسیر آیه ": یا ایها الرسول بلغ ماانزل الیک من ربک " آورده اند.
و ابن مغازلی به سه طریق آن را نقل کرده، و در " جمع بین صحاح ست " آنرا آورده و به گفته ابن مغازلی، حدیث غدیر خم از
رسول الله صلی الله علیه و اله حدود یکصد نفر نقل کرده اند.
و محمد بن جریر طبري مورخ مشهور، حدیث غدیر را از 75 طریق نقل کرده، و کتاب ویژه اي در آن باب به نام " کتاب الولایه"
نوشته است. و حافظ ابو العباس احمد بن عقده، این حدیث را از 105 طریق نقل کرده و کتاب خاصیدر این موضوع نوشته است، و
اینهمه از حد تواتر گذشته است. و این حدیث،
[ [ صفحه 43
در باب امامت و وجوب طاعت، نص و روشن و معتبري است که عقل سلیم، نادرستی تاویل در آن را اثباتمی کند، چنانکه حال و
مقام حدیث هم آن را قبول ندارد، آنجا که پیغمبر فرمود: آیا من بر شما از نفسهایتان اولی و برتر نیستم؟ و معنی این عبارت، بعد از
نزول آیه " یا ایها الرسول، ".. و نظایر آن کاملا روشناست. و اصحاب تاویل از معنی این شعرابو الطیب غفلت کرده اند که گفت:
- فرض کن که من بگویم این صبحگاه روشن، شب است. آیا با این گفته، عالمیان از پرتو روز محروم می مانند؟
شرح حال شاعر
عز الدین شیخ حسین پسر عبد الصمد شمس الدین محمد و او پسر زین الدین علی و او پسر بدر الدین حسن و او پسر صالح بن
اسماعیل حارثی همدانی عاملی جبعی است. این شاعر از روزگار حضرت علی علیه السلام در خانواده اي که بواسطه ولايخاندان
عترت و عصمت به شرافت و مجد موصوف بوده، پرورش یافته است. و بیجهت نیست که امیر مومنان علی علیه السلام، به جد
اعلاي این شاعر یعنی حارث بن عبد الله اعور همدانی خارفی بهنگام وفاتش، عقیده و ایمان درستش را تصدیق کرده و ولا و
محبتش را بشارت داده است. شاعر مورد ترجمه ما، مراتب انتسابش را به این دوستار علی(همدانی) در نامه اي که به سلطان شاه
طهماسب بسال 968 بخط خودشنوشته، یاد کرده است، و همین معنی را در اجازه اي که به شاگردش شیخ رشید الدین پسر شیخ
ابراهیم اصفهانی، بتاریخ نوزدهم جمادي الاولی 971 نوشته، و نیز در ضمن اجازه اي که- به نقل از مستدرك الاجازات
[ [ صفحه 44
شیخ حجت میرزا محمد رازي ساکن سامرا- به ملک علی نوشته. به انتساب خود اشاره کرده است.
پسرش شیخ بهائی نیز، در اجازه اي که بسال 1015 به مولی صفی الدین محمد قمی صادر کرده، به این انتساب اشاره کرده، و در
ص 279 کشکول(طبع مصر 1305 (چنین آورده است: از نهج البلاغه، از نامه اي که امیر المومنین علیه السلام به حارث همدانی جد
صفحه 31 از 182
گرد آورنده این کتاب، نوشته است.
و گروهی از بزرگان طائفه و مشایخ امت، که معاصریا نزدیک به عصر شاعر مورد ترجمه ما بوده اند، به انتساب شاعر به آن اجداد
پاك تصریح کرده اند، که از آنجمله است:
-1 پیشواي ما شهید ثانی، در اجازه خود که بسال 941 به این شاعر صادر کرده است.
-2 شیخ حسن، صاحب معالم، بنا به روایت مستدرك، در اجازه اي که از این شخصیت در سال 983 خواسته است.
. -3 شیخ ابو محمد پسر عنایت الله، مشهور به با یزید بسطامی دوم، در اجازه خود به سید حسین کرکی بسال 1004
. -4 سید ماجد بن هاشم بحرانی، در اجازه خود به سید امیر فضل الله دست غیب بسال 1023
[ [ صفحه 45
-5 مولی حسنعلی پسر مولی عبد الله تستري، در اجازه خود به مولی محمد تقی مجلسی که در سال 1534 نوشته است.
-6 امیر شرف الدین علی شولستانی نجفی، در اجازه اي که به مولی محمد تقی مجلسی در سال 1036 نوشته است.
-7 سید نور الدین عاملیبرادر سید محمد صاحب " مدارك، " در اجازه اي که بسال 1051 به مولی محمد محسن بن محمد مومن
نوشته است.
-8 امیر سید احمد عاملی، داماد سید امیر محمد باقر داماد، که از او در طرق روایتش نقل کرده است.
، -9 مولی محمد تقی مجلسی درطرق روایتخود(صحیفه سجادیه) در سه مورد- که در ضمن اجازات بجار: ص 149 و 146 و 145
آمده-، و نیز در اجازه اي که به میرزا ابراهیم پسر مولی کاشف الدین محمد یزدي در سال 1063 داده، و در اجازه به مولی محمد
صادق کرباسیاصفهانی همدانی بسال 1068 ، و در ضمناجازات خود به یکی از شاگردانش، و هم چنین در اجازه اي که به پسرش
علامه مجلسی داده بر این انتساب تصریح کرده است.
. -10 آقا حسین پسر آقا جمال خوانساري، در اجازه خود بهامیر ذو الفقار در سال 1064
-11 محقق سبزواري(مولی محمد باقر)، دراجازه خود به مولی محمد باقر گیلانی بسال 1081 و در اجازه به مولی محمد شفیع به
. سال 1085
-12 شیخ قاسم بنمحمد کاظمی- بر طبق آنچه در " مستدرك الاجازات " آمده- در اجازه به شیخ نور الدین محمد پسر شاه
. مرتضیکاشانی به سال 1095
-13 علامه مجلسی در دو جا، در افادت خود، در ضمن اجازات بحار ص 134 و موارد عدیدهاي، در اجازاتی که به شاگردانش
داده، این انتساب را تایید کرده است.
[ [ صفحه 46
-14 شیخ حسام الدین پسر جمال الدین طریحی، در اجازه اي که به شیخ محمد جواد کاظمی در حدود سال 1090 صادر کرده
است.
-15 سید امیر حیدر و پسر سید علاء الدین حسینی بیرونی، در دو جا در ضمن اجازه خود به سید حسین مجتهد پسر سید حیدر
کرکی داده است.
صفحه 32 از 182
-16 شیخ محمد حسین مجلسی عاملی، در اجازه اي که به شیخ ابو الحسن شریف عاملی در سال 100 داده است.
-17 شیخ محمد حسین میسی عاملیدر اجازه اي که به شیخ ابو الحسن شریف عاملی در سال 1100 داده است.
. -18 شیخ عبد الواحد پسر محمد بورانیدر اجازه خود به شیخ ابو الحسن شریف فتونی عاملی بسال 1103
. -19 امیر محمد صالح پسر عبد الواسع در اجازه خود به شیخ ابو الحسن شریف فتونی بسال 1107
-20 شیخ صفی الدین پسر فخر الدین طریحی در اجازه اي که به شیخ ابو الحسن شریف فتونی در سال 1111 و موارد متعددي در
دیگر اجازاتیکه بشاگردانش داده است.
و شیخ جعفر خطی بحرانی متوفی سال 1028 در ضمن قصیده رائیه اي که به اقتضاي رائیه شیخ بهائی سروده و شیخ را در آن ستوده
و قصیده اش را تقریظ گفته، چنین آورده است:
فیا ابن الاولی ص 221
- اي کسی که فرزند بزرگانی هستی، که وصی پیامبر چنان کسان را ستوده، کسانی که هیچ دست انکاري، بزرگواري آنها را
نتواند ردکند.
- در جنگ صفین، آنجا که از دوستارانش کسی نمانده بود که دندان حمیت خود را براي جنگ بفشارد و فرار نکند.
[ [ صفحه 47
- سپاهیان دشمن، از این بزرگواران چنان دلاوري دیدند، که همچون پروانگان که بر گرد آتش شتاب کنند، جنگ را پذیرا می
شدند.
- شمشیرهاي برهنه خود را از نیامها بر آهیخته، و بر سر مردم فاجر و تبهکاري که از حق کناره گرفته بود، فرود می آوردند.
- اینان دسته دسته می آمدند، و جانهاشان را در این شربو آبشخور از دست می دادند.
- تیغها را از نیام بر کشیده، و سرهاي دشمن را می پراندند، دشمنی که حق جدا گشته و فسق و تباهی پیشه کرده بودند.
- می آمدند و به زانو می افتادند، چنانکه گویی شتري را می خوابانند، تا مگر سرش را ببرند.
- در این هنگام بود که جانش خرم و آراممی شد، و نشان این پیام را در چشمانش می خواندند، که درباره آل حمدان می گفت.
- آنگاه که دربانی دوازه بهشت راب دست آورم، بهشی که آثار و اخبار درست، از آن نشان دادهاند(می گفتم اي آل حمدان
همگی بسلامت وارد شوید) در این ابیات به دلاوریهاي قبیله همدان در جنگ صفین، و هم چنین به پهلوان مجاهد حارث همدانی
جد این شاعر اشارهکرده، که چگونه امیر مومنان علیه السلام او را تعریف کرده و فرموده بود اي مرد همدان، شما بمنزله زره ونیزه
پیکار منید، جز خدا را یاري نکردید، و به جز خدا کسی را فرمانبري ننمودید.
- در این هنگام بود که دلاوران را به یاري طلبیدم، پهلوانان همدان که هرگز تن به پستی نداده بودند، دعوت مرا پذیرفتند.
- این فارسان قبیله همدان بودند، که در سپیده دم نبرد، پاي از جنگ
[ [ صفحه 48
بدر نبرده و همگی بر این کار شکر گزار و خشنود بودند.
- با نیزه هاي ردینی، شمشیر بر کف، چنان حمله می کردند که گوئیا شعله آتش سر کشیده است.
صفحه 33 از 182
- همدانیان به زیور اخلاق و دین آراسته اند، و آنگاه که به نبردبرخیزند، دشمن شکن و پایدارند.
- در جنگها، تلش و عزم بی ریا و شهامتی بی چون از خود نشان می دهند، و هرگز گفتارشان به دروخ و گناه آلوده نیست.
- و آنگاه که به خانه شان وارد شوي، از تو بمهربانی مهمانداري می کنند، و خدمت و خوراك خوشگوار می یابی:
- خداوند بهشت را بر همدانیان پاداش بدهد، چرا که اینان در هر میدان جنگی، سد کوبنده دشمنانند.
- هر گاه منبر در سراي بهشت افتخار دربانی داشتم، به آل همدان می گفتم: به سلام و سلامت وارد شوید.
موسس شرافت اینخاندان بزرگ "، حارث همدانی " مصاحبامیر مومنان علیه السلام، و کسی بودکه در ولاي آن حضرت فانی
گشته بود. او از فقهاي بزرگ شیعه، و یکی از برجستگان روزگار بشمار می رفت. گروهی از رجال عامه او را ستوده اند، سمعانی
در(خارفی) از " انساب " خود او را از غالیان شیعه شمرده است.
[ [ صفحه 49
ابن قتیبه در " معارف " ص 306 او را جزو رجال بزرگ شیعه در ردیف صعصعه بن صوحان و اصبغ بن نباتهو امثال آنها آورده
است.
ذهبی در " میزان الاعتدال " ص 202 ج 1 گفته استکه: او از بزرگترین علماي تابعی بود. و هموار و ابن حجر در " تهذیب
التهذیب " ص 145 از ابو بکر بن ابی داود نقد کرده اند که گفت: حارث، افقه مردم بود. و در میان مردم، ازهمه پارساتر و از حیث
تبار ممتازتر بود، فرائض را از علی علیه السلام فرا گرفت. و در(خلاصه تهذیب الکمال) ص 58 آمده است که " او یکی از
بزرگانشیعه بود. "
کشی در " رجال "خود ص 59 به سند خود از ابی عمیر بزاز و او از شعبی روایت می کند که گفت: از " حارث اعور " شنیدم که
می گفت:
شبی به حضور علی علیه السلام رسیدم، فرمود: اي اعور، چه چیز باعث شد اینجا بیایی؟
گفت: اي امیرمومنان، بخدا قسم دوستی و محبت شما فرمود: آیا حدیثی بر تو بگویم که شکران آن را به جاي بیاوري؟ بدان
کههیچ بنده اي که مرا دوست داشته باشد، نمی میرد، مگر آنکه با حب و دوستیمن در قیامت زنده می شود. و هیچ بنده اي مرا
دشمن نمی دارد، مگر آنکه در روز رستخیز با آن دشمنی روبرو می شود. آنگاه نقل می کند که شعبی به من گفت: آگاه باش که
محبت او سود، و بغض او زیانی به حال تو ندارند.
و شیخ ابو علی پسر شیخ الطائفه ابو جعفر طوسی، در ص 42 امالی با سندش از جمیل بن صالح از ابو خالد کاملی و او از اصبغ بن
نباته روایت کرده که
[ [ صفحه 50
حارث همدانی همراه با گروهی از شیعیان امیر المومنین علی علیه السلام، وارد حضورآن بزرگوار شد، و من نیز در بین آنها بودم.
حارث باقد خمیده راه می رفت و عصاي خود را بر زمین می زد و بیمار بود. علی علیه السلام که خیلی به ایشان علاقمند بود،
فرمود: چه شده است حارث گفت: مصائب روزگار به من رسیدهامیر مومنان من تشنه دشمنان تو هستم که با تو خصومت می
ورزند.
صفحه 34 از 182
فرمود: در چه زمینه با من دشمنند؟ گفت: برداشتی که از شخصیت و مقام تو دارند، گروهی به افراط و غلو گرائیده اند وگروهی
میانه روي کوته بینانه دارند، و گروهی هم مردد سر گردان هستند، نمی دانند که چه کاري بکنند فرمود: اي اخا همدان، همین قدر
اظهار نظر منبراي تو بس، که بهترین پیروان من، گروه میانه رو هستند، غالیان و عقب افتادگان نیز سرانجام به آنها ملحق می شوند.
آنگاه گفت که پدر و مادرم فداي وجود تو باد، خواهشمندم که این غبار شک و ابهام را از دلهاي ما بزداي، و در این مورد ما را
بصیرتی بده. فرمود: این اندازه که گفتم، براي تو کافی است، و حقیقت در این بیان نهفته است.
براستی که دین خدا را، با مردان نمی توان شناخت، بلکهبا آیات بر حق اوست که می توان شناختدینی پیدا کرد. تو حق را شناس،
مردان حق را هم خواهی شناخت.
اي حارث، همانا حق، بهترین سخنان است. و مجاهد، کسی است که از آن پرده بردارد و آن را آشکار کند. اینک من حق را به تو
معروفی می کنم، گوش فرا بده، و آنگاه به کسانی که در بینیاران خود شایسته می دانی، بگو. آگاه باش که من بنده خدا و برادر
رسول الله هستم، اولین یاور او بودم 0 و او را- از آن هنگام که آدم بین روح و جسد بود- باور داشتم. آنگاه بدان که من، در میان
امت نیز، نخستین یار او بودم. بدین ترتیب اینما بودیم که نخستین طرفداران حق، و واپسین گرویدگان حقیم. اي حارث، آگاه باش
که من یار
[ [ صفحه 51
مخصوص آن بزرگوار هستم. من یار نزدیک و دامادو وصی و ولی پیغمبرم، که در آشکار و نهان با او همدم هستم. بمن، فهم
کتاب و فصل خطاب و دانش قرنها و اسباب داده شده، و هزار کلید در دسترس من گذاشته شده، که با هر یک از آن کلیدها، هزار
باب دانش گشوده می شود. و از هر بابی از آن هزار هزار عهد بمن داده شده، و بدین گونهمورد تایید قرار گرفته ام. یا به
اینعبارت فرمود که: لیله القدر به عنوان خیر و غنیمتی به من داده شد، و به همه کسانی که خاندان مرا نگاهبانی و هواداري کند، و
این لطف بر ما هست تا آنگاه که شب و روز بدنبال هم می آیند، و تا هنگامی که خداوند زمین و زمینیان را با هم گرد آورد. بر تو
اي حارث، مژده می دهم که سوگند بخدایی که دانه را شکافت و جانها را آفرید، دوست و دشمن مرا درچندین جاي می شناسند،
دوستان و دشمنان من، مرا در هنگام مرگ و در صراط، و در آن هنگام که هر یک نصیب اعمال خود را باید ببینند، می شناسند.
سپس پرسید: اي مولاي من، بگو که این روز که مردم بخش و قسمت خواهند شد، چه روزي است؟
فرمود: آن روز است که آتشیان(از غیر آنها) جدا شوند، و من با کمال درستی و بخوبی، آنها را قسمت می کنم، و می گویم: این
دوست من است و آن دشمن من. نگاه امیر مومنان علیه السلام، دست حارث را گرفت و گفت: اي حارث، دست ترا همان گونه
گرفته ام، که رسول صلی الله علیه و اله دست مرا گرفت. و در آن هنگام، که من از حاسدان قریش و منافقان به رسول الله شکوه می
کردم، بمن فرمود: آنگاه کهروز قیامت فرا رسد، من ریسمانی را که با عصمت خداوند عرش پیوند دارد، می گیرم، و تو نیز، اي
علی، همان رشته را بدست می گیري، شیعیان و خاندان تو نیز همین رشته را می گیرند، بنابر این تو اي حارث، با این دستدادن،
همان لطفی را که خدا با پیامبر و وصی پیامبرش خواهد داشت بدین وسیله دریاب. تو و دوستارانت- کم یا زیاد باشند- از این
نعمت
[ [ صفحه 52
صفحه 35 از 182
برخوردارید. و آن ثمره خیراتی را که کسب کرده اي، خواهی دید. و سه بار این کلام را تکرار کرد. در اینجا بود که حارث
برخاست، و با شادمانی عباي خود را می کشید، و گویی می گفت که دیگر من نگرانی ندارم، که چه زمانی مرگ را ملاقات کنم،
یا او به دیدارم آید.
جمیل بن صالح نقل می کند که سید بن محمد، این اشعار را بر من خواند:
شگفتا از گفتار علی درباره حارث، و چه مقام شگفتی با این گفته براي او رسیده است.
- آنجا که فرمود: اي حارث هر کس بمیرد، مرا دیدار می کند، خواه مومن باشد و خواه منافق.
- در آن لحظه مرگ، او مرا می بیند، ومن نیز او را با اسم و وصف و کرداري که داشته، می شناسم.
- تو نیز اي حارث، که در صراط مرا خواهی دید، هرگز بیمی به خود راه مده، و از لغزش و اشتباه خود نترس.
- من در آنحال که تشنه خواهی بود، چنان شربت خوشگوار و خنگی بر تو خواهم داد، کهدر شیرینی، آن را عسل خواهی یافت.
- آنگاه که آتش عذاب شعله ور شود، من خطاب به آتش خواهم گفت که حارث راترك کن، و مزاحم این مرد مباش.
- خواهم گفت که او را رها کن و بدو نزدیک نشو، که او چنگ در ریسمانی زده است که با ریشمان پیغمبر پیوند دارد.
حارث همدانی- چنانکه ذهبی درمیزان الاعتدال آورده در سال 65 وفاتکرده، و همین تاریخ را ابن حبان در تهذیب التهذیب ج 2
ص 147 و مورخ معروف عبد الحی در شذرات الذهب ج 1 ص 73 ذکر کرده اند، بنابراین آن تاریخی که در " خلاصه تهذیب
الکمال" ص 58 آمده و وفات او را در سال 165
[ [ صفحه 53
دانسته، درست نیست.
شاعر مورد ترجمه ما، شیخ حسین یکی از بزرگان طایفه، و از فقها و دانشمندان اصول و فقه، و کلام و فنون ریاضی و ادب است. و
یکی از شخصیتهاي خوب این قرن به حساب می آیدکه در پیشانی آن می درخشد و نور افشانی می کند. و بی جهت نیست که
استادش شهید ثانی، در اجازه اي که به سال 941 به وي داده و در کشکول شیخ بحرانی صاحب حدائق آمده، نوشته است که:
"این برادر راه خدا، که برادري فردي برجسته، و در دیانت شخصیتی برگزیده، و از حضیض تقلید بهاوج یقین رسیده است، شیخ
بزرگوار، امام عالم یگانه، دارنده نفس پاك و پاکیزه و همت بلند برجسته و اخلاق نیکویی انسانی، بازوي اسلام و مسلمین، و مایه
عزت دنیا و دین حسینپسر شیخ صالح عالم عامل متقن متفنن وخلاصه اخبار شیخ عبد الصمد پسر شیخ بزرگوار شمس الدین
محمد مشهور بن جبعی است،- که خداوند او را مقرون به سعادت و نیک بختی، و دشمنانش را سر نگون بگرداند-، از کسانی
است کهخود را بکلی به طلب معالی وقف کرده، و بیداري روزان خود را به احیاي شبهاپیوند داده است، تا بدان پایه که درمیدان
فضیلت، گوي سبقت از همگان برده، و از اقران و معاصران بر گذشته، و بخشی از عمر گرانمایه خود را در تحصیل این علم صرف
کرده، و نصیب کامل و بهره فراوانی از آن اندوخته، و بر این ضعیف قراءت کرده است " الخ. "
هم چنین معاصر این شاعر، سید امیر حیدر پسر سید علاء الدین حسینی بیرونی، در اجازه اي که به سیدحسین مجتهد کرکی نوشته،
او را چنین توصیف کرده است ": شیخ امام زاهد پارسا و عالم عامل، برجسته فضلاي بزرگ خلاصه فقهاي عالیمقدار، فقیه اهل
بیت علیهم السلام، بازوي اسلام و مسلمین، مایه عزت دنیا و دین، حسین بن شیخ عالم... الخ. "
[ [ صفحه 54
صفحه 36 از 182
و در " ریاض العلماء " آمدهاست: او مردي فاضل و عالم جلیل، اصولی متکلم، فقیه محدث، و شاعري توانا بود که در فن " لغز"
مهارت داشت، و لغزهاي مشهوري دارد، که درضمن آنها به پسرش(بهائی) خطاب کرده و او نیز پاسخ داده، که بهترینصورتی این
آثار را سروده که دو لغز از آن میان، خیلی شهرت دارد، و در مجالس ادب خوانده می شود.
مولی مظفرعلی- از شاگردان شیخ بهائی فرزند شیخ حسین- نیز در رساله اي که در احوال استادش نوشته، گوید:
"پدر این شیخ، در روزگار خود، از مشاهیر بزرگ دانشمندان و از فقهاي معروف بوده، و در تحصیل علوم و معارف و تحقیق در
مباحث اصول و فروع معاصر و همکار شیهد ثانی بود، و می توان گفتکه این دانشمند- قدس الله سره- در علم تفسیر و حدیث و
فقه و ریاضی، درروزگار بی همتا بود و در این علوم، تالیفاتی دارد.
و مولی نظام الدین محمد، شاگرد پسرش بهائی در کتاب " نظام الاقوال فی احوال الرجال " نوشته است: حسین بن عبد الصمد بن
محمد بن جبعی حارثی همدانی، شیخی بینظیر و صاحب نفس پاك و همت والایی بوده، و پدر استاد و مربی بزرگوار ما است،
این شخص مردي دانشمند و فاضل، و در جهان تاریخ، فردي آگاه، و در لغت و نوادر و امثال، متبحر بود، و کسی است که اسلوب
قراءت کتابهاي حدیث را در کشورهاي عجم نو سازي کرد، و تالیفات با ارزش و رسالات زیبایی دارد.
و در کتاب " امل الامل " چنین آمده است: او شخصیتی دانشمند و در علوم مسلط، محققی باریک بین و متبحر و جامع، ادیبی
سخن پرداز و شاعري والا مقام بود. مردي جلیل القدر، و در میان شاگردان شیخ بهائی، ثقه و مورد اعتماد محسوب می شد.
[ [ صفحه 55
گفتار بزرگان در اجازات و کتب تذکره و فرهنگها درباره شخصیت این شاعر، به اینها محدود نمی شود، چنانکه فضل و دانش این
شخص را سلطان وقت ایران شاهطهماسب صفوي نیز شناخته، و در تقدیرو بزرگداشت او کوشیده بود، و مقام شیخ الاسلامی قزوین،
و بعدها این مقام را در خراسان، سپس در هرات به او داده بود، و کرسی تدریس و افاضه را بدو تفویض کرده، و در واقع پس
ازاستادش محقق کرکی، او را بر همه فضلاي عصر برتري می داد، و با استفاده از این موقعیت بود، که این شاعر در نشر علم و دین
و معرفی بزرگان آن بیش از هر چیز کوشید، و تاریخ نام نیک او را چنان جاویدان ساخت که همواره صفحات خود را بنام اوپر
فروغ. و سطور خود را بیاد او آراسته داشته است. از ویژگیهایی که خداوند سبحان در وجود این بزرگمرد بهودیعه گذاشته و او را
بر بسیاري از بندگان برجستگی داده است و شایسته است که از فضایل بزرگ این شخصیت در روزگار محسوب شود، اینست که
پرچم تشیع را در هرات و آن نواحی به اهتزاز در آورده، و با ارشاد و رهنمود این مرد، مردم بسیاري طریق سعادت و رشد را شناخته
اند، و به صراط مستقیم راه یافته اند.
مشایخ شیخ حسین بن عبدالصمد و راویان از او
این شیخ بزرگوار، از گروهی از بزرگان طایفه و اساتید علم روایت می کند که از آن جمله اند:
-1 شیخ بزرگوار ما زین الدین شهید ثانی، که شیخ حسین از او دانش آموخته است.
-2 سید بدر الدین حسنپسر سید جعفر اعرجی کرکی عاملی.
-3 شیخ حسن صاحب " معالم " پسر شهید ثانی.
-4 سید حسن پسر علی پسر شد قم حسینی مدنی.
صفحه 37 از 182
[ [ صفحه 56
و اما گروهی که از او روایت کرده اند:
-1 سید امیر محمد باقر استرآبادي مشهور به(داماد).
. 2 - شیخ رشید الدین پسر ابراهیم اصفهانی در اجازه مورخ بسال 971
-3 سید شمس الدین محمد پسر علی حسینی مشهور به ابن ابی الحسن.
-4 سید حیدر پسر علاء الدین بیروي، بنابر آنچه در اجازه خود به سید حسینکرکدي نوشته است.
-5 شیخ ابو محمد پسر عنایت الله بسطامی، بنابر اجازهاي که به سید حسین کرکی داده است.
-6 مولا معانی تبریزي، بر طبق اجازاتبحار ص 134 و 135
- میرزا تاج الدین صاعدي طی اجازاتی که در ص 135 کتاب الاجازات بحار آمده.
-8 شیخ حسن صاحب معالم، چنانکه از اجازه امیر شرف الدین شولستانی به مولی محمد تقی مجلسی بر می آید.
-9 ملک علی، بنا بر اجازه اي که در " اعیان الشیعه " ج 26 ص 260 آمده از او روایت کرده است.
10 و 11 - دو پسر معروف او: شیخ بهائی و ابو تراب شیخعبد الصمد. و سید علاء الدین محمد پسر هدایت الله حسنی خیروي در سال
967 پیش او قراءت کرده است.
آثار و مآثر او
از آثار و تالیفات او، تالیف ارزنده اي است که در زیر می آید:
شرح بر قواعد: دو شرح بر الفیه شهید- رساله طهماسبیه در فقه- رساله الوسواسیه- رساله فی وجوب الجمعه- وصول الاخیار الی
اصول الاخبار-
[ [ صفحه 57
الرساله الرضاعیه- حاشیه علی الارشاد- رساله مناظره مععلماء حلب- رساله فی الرحله- رسالهاي در عقاید- رساله الطهاره و القلبیه-
رساله اي در مواریث- کتابالغرر و الدرر- رساله فی تقدیم الشیاع علی الید- رساله فی الواجبات- تعلیقات علی الصحیفه- رساله
فی القبله- دیوان شعر- درایه الحدیث- کتاب الاربعین- تعلیقه بر خلاصه علامه- رساله فی جواز استرقاق الحربی البالغ علی الغیبه-
رساله تحفه اهل الایمان فی قبله عراق العحجم و الخراسان- رساله فی وجوب صرف مال الامام علیه السلام فی ایام الغیبه- جواب
عما اورد علی حدیث نبوي- رساله فی عدم طهر البواري بالشمس.
ولادت و وفات شاعر
شخصیت مورد معرفی ما، در اول محرم الحرام سال 918 متولد و در هشتم ربیعالاول 984 در روستاي(مصلی) از نواحی(هجر)- از
شهرهاي بحرین وفات یافته است. این شاعر، شصت و شش سال و دو ماه و هفت روز زندگی کرده، و پسر بزرگش شیخ بهائی در
رثاي او این شعر را گفته است:
صفحه 38 از 182
- بر اطلال درنگ کن، و بپرس که سلما کجا رفته است. و از پلک چشمان، جرعه هاي سرشک را سرازیر کن.
- نگاههاي خود را به اطراف آن دیار بگردان، و از ارواحی که در آن نواحی موج می زنند، تبرك کن، و روان خود را خوش بدار.
[ [ صفحه 58
- هر گاه نتوانی از آثار و این اطلال، خبر یار را بگیري، لا اقل تصویر خیالی ونفخه مشام نواز آنها را، در آنجاها می یابی.
- این خاکدان فضیلت است، که طلا بر خاك آن می نازد، و آستان النبی است که درو گهر، بر ریگهاي آنرشک می برند، و بر
آنند که همانند آن باشند.
-5 حوادث روزگار، ساکنان این دیار را در هم کوبیده و به محک آزمایش کشیده است.
- اینان، ماه چهارده شبه اي بودند که می تابیدند، لکن مرگ، چهره آنان را پوشانده است، و خورشید هایی که ابرهاي خاك، پرده
بر رخسار آنها کشیده است.
- مجد و عظمت، بر این وجودهاي گرامی اشک می ریزد و فریاد بر می آورد و می نالد، و دین بر مرگآنها ندبه می کند، و فضل
و دانش سوگوار است.
چه زیبا و خوشگوار بود آن روزگاري که در سایه اینان سپري شد هیچ عمر و مدتی، کوتاهتر و شیرینتر از آن ایام نیست.
- اوقات انس و محبت که سپري کردیم، و دیگر جز یاد دوستانه در دل دوستان چیزي به جاي نگذاشته است.
-10 اي بزرگان و پیشوایانی که از این جهان هجرت کرده و در آغوش خاك آرمیدید، دریغ و واي برکسانی که از پس شما، به
سختی و دردزندگی می کنند.
گوارا و مبارك باد آن شبهاي وصل، که در این قلمرو بسر برده ایم، و خوشا به آن روزهاییکه در " خیف " گذراندیم.
- با در گذشت شما، گریبان مجدد و شکوه، چاكشد، و بنیاد عز و بزرگواري فرو ریخت، بنیادي که استوارتر از آن هیچ نبود.
[ [ صفحه 59
- رفیعترین قله هاي دانش ویران شد، و استوار ترین بناهاي با شکوه حلم فروریخت-
اي کسی که در خاك "مصلی " از روستاهاي " هجر " مسکن گزیده و بهترین حله هاي بهشت را بر تن کرده اي.
-15 تو، اي که دریا و بحري، در بحرین اقامت گزیدي، و بنابر این سه دریا کنار یکدیگر جمع گشته اند.
- سه دریا، که تو، بخشنده ترین، خوشگوارترین، و شیرین ترین آنها هستی.
- تو، از این دریاها، گوهرهایی به چنگ آوردي، که از همه گوهران، گرانبها تر و بر تر است.
- اي کسی که کف پايبر قله ستارگان شرف نهاده، خدا ترا از زلالترین و نخستین بارانهاي آسمانی سیراب کند.
- اي ضریح مقدسیکه در بالاي آسمان جاي داري، بهترین درودهاي خدا بر تو باد.
-20 فروزنده ترین آفتاب فضل، در وجود توتابیدن گرفته، و فروغ علوم و معارف دین خدا، از وجود تو درخشیده است.
- تو بلندترین و استوارترین کوههايفتوت، و رفیعترین بلندیهاي شکوه و عظمت هستی.
- بر فلک اعلی، دامن بزرگواري خود را بگستران، این تویی که بر رفیعترین قله هاي شرف قرار داري.
- تا آن هنگام که بلبلان خوش آواز بر شاخساران درخت اراك، نغمه سرائی کنند، از من درود و سلام خدا بر تو نثار باد.
صفحه 39 از 182
صاحب " ریاض العلما "نوشته است: گروهی از شاعران در مرگ او رثا
[ [ صفحه 60
گفته اند.
شاعر مورد ترجمه ما، قصیدهاي دارد در مدح رسول بزرگوار و خلیفهاو صدیق اکبر(صلوات الله علیهما و آلهما)، به مطلع:(
الولو نظم ثغر منک مبتسم
ام نرجس؟ ام اقاح فی صفی بشم
این مروارید دندانهاي برشته کشیده تست که لبخند می زند، یا نرگسو یا گل با بونه در کنار درخت خوشبوياست.
و این قصیده بسیار مفصلی است که 129 بیت را در بر می گیرد، و صاحب اعیان بر 69 بیت آن دسترسی پیداکرده، و پنداشته که
تمام قصیده است، و گفته است: قصیده او شامل 69 بیت است و آنگاه تعدادي از آن ابیات را ذکر کرده است.
از جمله اشعار این شاعر این ابیات است:
- هیچ گل را نبوئیدم، مگر آنکه اشتیاق بر تو در من فزونی گرفت.
- هر چا که شاخه اي از درخت جنبشی کند، گویا که به سوي تو خم می شود.
- تو چه می دانی که از چشمان تو، چه احساسی در من پدید آمده است.
- هر گاه تنم از تو دور است، دل و جان من پیش تو است.
- هر زیبایی و کمالی که در مردم باشد، همه منسوب به تو است.
- جان من و هستی من. اي آرزو به کف تو است.
- آه، آرزومندم که از باده لبانت سیر اب می شدم و شفا می یافتم باز اشعاريبا همین قافیه(روي) سروده است:
- باد صبا دامن گشود و منتشر شد، و خروس ناله سر داد، و جنبش نسیم،
[ [ صفحه 61
شاخه درخت بان را به رقص آورد.
- برخیز تا روشنایی و فروغ این چشم انداز را- که طلا و نقره نثار می کند- تماشا کنیم.
- هر گاه مجوس و مشرکان، این احوال را می دیدند، به توحید می گرائیدند، و ازشرك بیزاري می جستند.
- هر گاه به سوي ما گذر کنی، شادمان می شویم. وچون در این راه، روي در خاك کشی، زبان به درود و تحنیت بر می گشائیم.
شیخ بهائی در کشکول خود ص 65 ، از پدر خود، بر همین قافیه، 18 بیت نقل می کند، که بیت نخستین آن این است.
فاح عرف الصبا و صاح الدیک
فانتبه و انف عنک ما ینفیک
صفحه 40 از 182
یعنی: باد صبا دامن گشود و عطر پراکند، وخروس نالیدن گرفت، پس بیدار و بهوش باش، و آنچه را که تراتبه کند، از خویشتن
دور کن. و پسرش شیخ بهائی باقصیده کافیه خود، به معارضه این شعربرخاسته و گفته است:
- اي یار، من خون خود را فداي تو می کنم، برخیز واز آن پیمانه هاي خوشگوار بیاور.
- پیمانه اي که نور باده اش، هر گاه که در ظلمت گمراهی بیفتی، ترا رهنمایی می کند.
- اي هم نواي دل من، با آن پیمانه عشق، دل گرفتار خود را درمان کن تا بهبود بخشد.
- آن پیمانه عشق، آتش موسی است، از صفا و نور آن برخوردار شو.
- اي دوست، ترا این باده و پیمانه بس، در آشامیدن آن پاي بدار، ترا از دشمنانبسنده است.
این دانشمند، علاوه بر دانش بسیار و فضیلت استواري که دارد، دو فرزند
[ [ صفحه 62
برجسته از خود به یادگار گذاشت، بنامهاي: شیخ الطایفه بهاء المله و الدین که بزرگترین فرزندان او بوده- و در سال 953 متولد
شده و ذکر او خواهد آمده،- و نیز شیخ ابو تراب عبد الصمد پسر حسین که در شب یکشنبه یک ساعت مانده به پایان شب در سوم
صفر سال 966 متولد شده است، بنابر آنچه در ریاض از خط پدرش شیخ حسین نقل کرده، و درضمن اجازه اي که صادر کرده،
تصریح نموده است که شیخ بهائی بزرگترین فرزندان است.
شیخ عبد الصمد، حاشیه اي دارد بر " اربعین" برادرش شیخ بهائی و نیز رساله فرائديکه بر الفرایض النصیریه نوشته، از آثار او ست،
و شیخ بهائی(فوائد الصمدیه) را بنام او نوشته است. و این دانشمند، با اجازه اي که دارد، از پدر مقدس خود شیخ حسین روایت می
کند، و از خود او علامه سید حسین پسر حیدر پسر قمر کرکی متوفی سال 1020 روایت می کند، و شرح حال او رامولفان " امل
الامل " و " الریاض " ودیگران آورده اند، و دانش بیکرانش را دو پسر دانشمندش میراث برده اند که عبارتند از:
شیخ احمد بن عبد الصمد ساکن هرات که سید حسین بن حیدربن قمر کرکی، از او، با اجازه اي که از پدرش گرفته، روایت می
کند.
وبرادرش شیخ حسین پسر عبد الصمد، که قاضی هرات بود، و صاحب " ریاض العلماء " درباره او گوید: او شاعر و در علوم
ریاضی چیره دست بود، و منظومه اي در جبر و مقابله دارد.
وي از عمویش شیخ بهائی، با اجازه اي کهدر برخی از تعلیقاتش بر کتب به سال 1060 نوشته شده، روایت می کند.
اما دیگر از رجال این خاندان محترم، پدراین شخصیت مورد ترجمه ما، یعنی شیخ عبد الصمد است که از نوادر طایفه و از
دانشمندان بزرگی است که شیخ الطائفه شهید ثانی در اجازه اي که بهفرزندش شیخ حسین عاملی داده، از او
[ [ صفحه 63
به اوصاف " شیخ صالح عامل متقن " یاد کرده. و هم چنین سید حیدر بیروي در اجازه خود به سید حسینمجتهد کرکی، از او به
بعبارت " شیخ عالم عاملی، خلاصه الاخیار و زینت مردان نیک شیخ عبد الصمد " نام برده است. او در 21 ماه محرم سال 855
متولد، و در سال نیمه ربیع الثانی 935 وفات یافته، و شرح حالش را مولفان " ریاض " و " امل الامل " و دیگران نقل کرده اند.
صفحه 41 از 182
برادر بزرگ شیخ حسین عاملی، شیخ نورالدین ابو القاسم علی بن عبد الصمد حارثی است که بسال 898 به ذدنیا آمده، و از
شاگردان شهید ثانی بشمار می رود. صاحب " ریاض العلماء " می نویسد:
"او مردي دانشمند، فاضل بزرگوار، و فقیهی شاعر بود. منظومهاي درباره الفیه شهید به نام " الدرهالصفیه فی نظم الالفیه " دارد،
کتب فقه را پیش او خوانده است.
و برادر دیگرش شیخ محمد بن عبد الصمد است که بسال 903 به دنیا آمده و در سال 952 در گذشته است.
برادر سومش، حاج زینالعابدین است که در سال 909 تولد یافته و بسال 965 وفات یافته است.
ودر ترجمه عموي پدر شاعر مورد ترجمه ما، شیخ ابراهیم کفعمی، به شرح حالجدا او شیخ شمس الدین محمد، و جد مادرش شیخ
زین الدین نیز بر می خوریم.
شرح حال عز الدین حسین، با عباراتتحسین آمیزي، در کشکول شیخ یوسف بحرانی،، و لولوه البحرینص 18 ، ریاض العلماء، امل
، الامل ص 13 نظام الاقوال فی احوال الرجال، تاریخ عالم آري عباسی، روضات الجنات ص 193
[ [ صفحه 64
25 - و در این کتاب فوائد :226 - 1، اعیان الشیعه 270 : 1، الاعلام زرکلی 250 : 3، تنقیح المقال 332 : مستدرك الوسائل 421
1، منن الرحمن ج 1 ص 8 آمده است. : 2 الفوائد الرضویه 138 : 1، الکنی و الالقاب 91 : بسیاري نقل شده- سفینه البحار 174
[ [ صفحه 65
شعراء