گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
شعراء غدیر در قرن 11




ابن ابی شافین بحرانی
اشاره
- بزرگترین داغ و مصیبتی که در زندگی داشته ام، بلکه مصیبت گرانی که دیگرمصائب در پیش آن کوچک و بیمقدار است.
- داغ و اندوهی که همه آفاق پر فروغ را تارك کرده، و چهره تقوي و دین را دژم و غبارین ساخته است،
- مصیبتی که کوههاي بلند، از رو یاروئیبا آن فرو می ریزد، و فروغ یقین و ایمان. مکدر و تاریک می گردد...
ادامه این ابیات به اینجا می رسد که:
- پیامبر بزرگوار که از سر زمین مکه پاي بیرون نهاد، و کسی را که مقامش را پنهان داشته بودند، معرفی نکرده بود.
- آنگاه که به سوي غدیر حرکت کرد، جبرئیل امین بر او بشارت آورد.
بر اینکه علی را جانشین و ولی خود معرفی کند، این فرمان وحی الهی است، که نباید در رساندن آن درنگ شود.
- گروهی از حاجیان که پیش افتاده بودند، آنها را برگرداند.
و گروههایی همکه هنوز بدنبال او می آمدند، به محلغدیر رسیده و گرد آمدند.
صفحه 42 از 182
[ [ صفحه 66
- وآن سر زمینی بود که پیش از آن، هیچ سواره اي آنجا که آتش حرارات همواره شعله ور بوده، فرود نیامده بود.
- پیامبر بزرگوار بر منبر جهاز شتران بالا رفت. و رساندن پیام مهم و ارشاد با شکوهی را آغاز کرد.
- نخستبر خداوند بزرگ ثنا و تقدیس قرمود، و آنگاه به ستودن مرتضی علیه السلام پرداخت و چنین فرمود:
- از جانب خدابرمنفریضه اي رسیده که هر گاه آن را ادا نکنم، براستی که کوتاهی کرده ام.
- من بنام خدا: به تبلیغ رسالتش قیام کرده ام، و این خدا است که در رساندن حق یاوري می کند.
- علی در میان امت من، برادر من محسوب می شود، و جانشین من است. اوست که دین خدارا یاري می دهد، و خدا نیز یار همه ما
است.
- فرمانبري از علی، براي هر مومنی واجب است، و سرپیچی از فرمان او گناهی نابخشودنی است.
- هان، این سخن مرا آویژه گوش کنید، و همواره به فرمان او باشید، و در جنب او امر الهی از او اطاعت کنید، تا بهره مند گردید.
- آیا من بر نلسهاي شما. از خودتان نزدیکتر و اولی نیستم؟ همگی گفتند: بلی یا رسول الله، این نص قرآن است، که همه جا خوانده
می شود.
- آنگاه فرمود: آگاه شوید که هر کسی را که من مولا و پیشواي او هستم پس از من، این علی پیشواي اوست.
این بود ابیاتی چند که از قصیده مفصل شاعر بزرگوارمان " ابن ابی شافین " در اینجا نقل کردیم. این قصیده بر پانصد و هشتاد بیت
بالغ می شود، که در جنگهاي نفیس خطی یافته می شود.
[ [ صفحه 67
شرح حال شاعر
شیخ داود پسر محمد پسر ابو طالب، مشهور به " ابن ابی شافین " جد حفصی بحرانی از نیکانسده دهم، و از شخصیتهاي آراسته به
مفاخر روزگار است، اشعارش در کتب ادبی و محافل عربی همه جا پراکنده ودر محافل شعري زبانزد است.
هر گاه از علم سخن بگویند، این شخص سرآمد آن است، و چون از شعر یادي کنند، کلام او زبانزد و نمط اعلی است.
سیدعلی خان در " السلافه " ص 529 از او چنین یاد می کند ": دریاي مواجی استکه آتش خوشگوار و دور از تلخی و آلودگی
است ماهی پرتو افشان و شیري غران است، مرتبه فضیلت او بس بلند ونام ارجمندش از خورشید تابان نیز بلندتر و نمایانتر است. در
جهان علم دانشمندي بی بدیل است، و در دنیاي شعر و ادب، تیغ کلامش را روزگار نمی تواند کند گرداند. هر جاي رود، سخنش
بر دل می نشیند، و بوي خوش کلامش مشام جان خوش می دارد، در میان همروز گاران و هم میهنانش کسی در توانایی و دانش،
به مقام او نمی رسد، شعر او از لطافت نسیمی که بر جامه نازك بگذرد لطیفتر و از مکیدن دندانهاي شفاف و آبدار خوشگوارتر
است، زیبایی کلامش همه این زیبائیها را در بر می گیرد و تحت الشعاع قرار می دهد. از جمله اشعارش این ابیات است.
- بخدا سوگند که همواره به شوق عشق سخن می گویم و شورخود را بیان می دارم.
- هر آن لحظه اي که می گذرد، اي دوست من، در هويو عشق به سر می برم.
- هنگامی که بهآهنگ عشق گوش دهم، دل در برم می رقصد، به طرب می آیم.
صفحه 43 از 182
[ [ صفحه 68
- پیمانه عشق را به دل تقدیم می دارم و او سر می کند.
- هر که هوي دل و آرزوي خاطر را از من بگیرد، نابودم می کند.
- به محبوب خود گفتم: تا بکی این عشق، دل مرا ویران خواهد کرد.
- تا کی مرا در میدان عشق و جوانی فراموش کرده، و مرا خواهی فریفت.
- گفت: من چه گناهی دارم؟ این تویی که هر گاه رخسار مرا ببینی شعله ور می شوي و می سوزي.
- هواي دل تو، همواره ترا در هر مذهبی، درآن آتش خواهد انداخت.
پس از او لامیه اي نقل می کند و یک شعر دالیه اي نیز که بر 42 بیت بالغ است من آورد به مطلع:
- بر ملامتگر عشق بگو که هر گاه اندکی از دوستی و محبتبرخورد دار شوند، از آن رهایی نمی یابند.
- عشاق، در هر عضوي از بدن، آتشی بر افروخته اند که همواره شعله می کشند.
- پس تو اي کسی که ملامت می کنی سر گشته کوي عشق را، تبریک بگو چرا که فرمان عشق حاکم است.
و هر کس از او سر پیچی کند او حکم می راند
2 از او چنین یاد می کند. : و " محبی " در " خلاصه الاثر " 88
استاد سید ابی محمد حسین پسر حسن پسراحمد پسر سلیمان حسینی غریفی بحرانی از دانشمندان و ادبیان بزرگ بشمار میآید.
هنگامی که شاگردش سید علامه غریفی بحرانی بسال 1001 وفات یافت، خبر مرگ او که به استادش شیخ داود بنابی شافیر بحرانی
رسید، شیخ استرجاعنمود و بالبداهه این شعر را خواند:
[ [ صفحه 69
اي همام، کاخ بزرگواري فرو ریخت. اینک بر فراز شاخساران، نغمهخود را بسراي
شیخ سلیمان ماحوزي نیز، در رساله اي که راجع بهعلماي بحرین نوشته است، او را ستودهو گفته است:
او در تمام هنرها یگانه روزگار خود بود، شعرش در غایتاستادي سروده شد، و او یک جدلی استاد در علم مناظره، و آداب بحث
بود. هیچ کس با او مناظره نکرده، مگر آنکه از پاي در آمده است الخ.
وصاحب " انوار البدرین " نوشته است: این بزرگوار از علماي بزرگ و حکماي عالیقدر بود.
و علامه مجلسی در ص 129 " اجازات البحار " از او یاد کرده و آنچه را در " سلافه العصر " نقل شده، ذکر نموده است و نیز
سخنانستایش آمیزي در حق او، در " انوار البدرین " و " وفیات الاعلام " شیخ رازي و " الطلیعه " مرحوم سماوي و " تتمیم امل
الامل " نوشته سید بن ابی شبانه بحرانی نقل شده است.
شاعر"، ابن ابی شامین " رساله هایی دارد. از آن جمله است: رساله اي در علم منطق، و شرحی بر " الفصول النصیریه " در توحید.
اشعارش در مجموعه هاي ادبی ذکر شده است، چنانکه شیخ طریحیدر ص 127 : ج 1 " المنتخب " قصیده ايدر رثاي امام سبط
علیه السلام از او نقل کرده است که بر 27 بیت بالغ می شود و آغازش این است:
- بیائید تا بر آل عبا گریه سر دهیم، و بر امام سبط، فرزند بهترین انبیاء نوحه کنیم.
صفحه 44 از 182
بیائید بر سوك شهید گریه کنیم که فرشتگان خدا در آسمان بر او نوحه
[ [ صفحه 70
سر داده اند.
علامه سید احمد عطار در جلد دوم مجموعه(الرائق) از این شاعر رثاي دیگري بر امام حسین علیه السلام آورده است بدینسان:
- اي کسی که بر کوهها و بلندیهاي " غاضریات " ایستاده اي مرارها کن تا اشک خونین بفشانم.
- از دیدگانی که بر شمشیر اندوه، خواب و آرام را از من ربوده، بر کسی که با نیزه هاي برنده به قتل رسیده، اشک بریزم.
اشک خون بریزم بر آن بزرگوارانی که در بیابانی بر آنها حمله شده، و بر پیشوایانی که با تیغهاي مشرفی، بدنهاشان تکه تکه
شدهاست این قصیده که به 62 بیت بالغ می شود، با این بیت پایان می یابد:
- ابن ابی شافین هیچ اجر و پاداشی بجز راه نجات و آرمیدن در بهشت نمی خواهد.
و سید- قدس سره- در " الرائق " در مرثیه امام شهید صلوات الله علیه، این ابیات را نیز از او ذکر کرده است:
- مصائب روز عاشورا، ناگوار ترین مصیبتهایی است که از فرود آمدن تیغهاي تیز سخت تر است.
- از سنگینیاین مصیبتها و حسرت و اندوه، صخره هاي سخت آب می شوند و کوههاي بلند فرو می ریزند.
- با روي آوردن این مصائب، دین حنیف اسلام جامه هاي بی سیاه بر تن کرده است.
در پایان این قصیده 50 بیتی گفته است:
[ [ صفحه 71
- دونکم:
این قصیده غراء که همچون ماه در میان تاریکی می درخشد، و معانی شگفتی را در بر گرفته، از ابن ابی شافین تقدیم شما باد.
و شیخلطف الله پسر علی پسر لطف الله جد حفصی بحرانی در مجوعه اشعار خود، ازاو قصیده اي در رثاء امام سبط علیه السلام
آورده که به 71 بیت می رسد، آغازش این است:
- بر این ویرانه هايخلوت که می گذرید، درنگ کنید و بشنوید که چگونه بر از دست دادن ماههاي تابناك نوحه سرایی می کنند.
- این ماههاي عالمتاب، همان سیماي درخشان خاندان مصطفی صلی الله علیه واله اغست که در پس ابرهاي ظلمت پوشیده مانده
اند.
- در هر بخشی از این ویرانه ها، ماهی مسکن گزیده و ابرهاي ماتم چهره تابانش را در حجاب کشیده است.
و در همان مجموعه، اشعاري بالغ بر 42 بیت در رثاي امام سبط علیه السلام دارد که مطلع آن اینست:
- دامن حسرت و تاسف را بگستر، و آرزوي درد ناله سر بده، همانگونه که کبوتران بر فقدان کبوتران زاري می کنند، نوحه سرایی
کن.
بر رخسار زرین خود، گوهر هاي اشک و یاقوت خونین سرشک را ببار، وجاري کن.
- بر این اندوههاي تاسف برنوحه سرانی کن، چرا که بر سر گشته محزون، نوحه سرودن عار نیست.
- دریغ و درد ابر آن وجودي که از غصه عطشان مرد، و با شمشیر بر آن
صفحه 45 از 182
[ [ صفحه 72
مکاري که بخون آلوده بود، کشته شد.
- مرکب او که حرکت می کرد، همچون فلک بود، و رخسارش همچون ماه در افقنور افشانی می کرد.
و نیز قصیده دیگري دارد که در آن، پیامبر بزرگوار و وصی پاکش و خاندان اطهار- صلوات الله علیهم- را مدح گفته است. آغاز
قصیده این است:
- در لباس حریر آشکار شد، و سراسر هستی را عطرمشک و عنبر فرا گرفت.
- ما گفتیم کهآیا پیشانی تابناك تو نور فجر است کههمه چا پرتو افشانده، یا پرتو ماه درخشان است؟
- این قد است که اینچنین خم شده، یا شاخه درخت بانه است، و یا که شاخ خیزران است؟
- بر فراز این قد کشیده، ماهی تمام با فروغ خیره کننده اي می درخشد، تو گویی که دیباي گسترده اي جلوه می کند.
- هان اي یوسف زیباي من،
دل من ازآتش ذوق شعله می کشد
- اي که عشاق رادر کمند فتنه خود گرفته اي، تا کی به ستم تو گرفتار باشم؟
من در میان مردم یاوري ندارم.
و در ضمن این ابیات می گوید:
- هر گاه اندکی از مهر مرا ضایع بگذاري، مرا محبت پیامبر، احمد، آن بهترین هدایتگر مردم بس است.
- اوست که بر همه خلایق مبعوث گشته، و شفاعت کننده هدایت کننده
[ [ صفحه 73
و بشارت بخش همه مردم است.
- و آیا این آتشی که در جان من سر می کشد، فرو نشستنی است؟ من که شیفته پیامبري هستم که بهترین آفریدگان است.
- این مهر مرتضی، آنپاك بزرگوار و خاندان اوست، که در دل من پاینده خواهد ماند.
- بواسطه اوست که داود، در روز قیامت، از زبانه آتش سوزنده رهایی می یابد.
- وهر بنده اي هم که مهر پیامبر بشیر و خاندانش را در دل داشته باشد، از آنآتش نجات خواهد یافت.
ابن ابی شافین
در ضبط کنیه شاعر مورد ترجمه ما اختلاف هست، در " سلوه الغریب " سید علی خان مدنی، کنیه او "ابن ابی شافیز " آمده، و سید
الاعیان هم بهمین لفظ نقل کرده است ودر سلافه العصر نیز، سید مدنی " ابنابی شافیر " آورده(باراء مهمله و بانون) و در " خلاصه
الاثر " محبی، ابن ابی شاقین(با قاف و نون) ضبط شده و در " بحار " ابن شافیر(با راءمهمله) نقل شده، و اما کنیه او را در همه اشعار
بدون هیج اختلافی "، ابن ابی شافین " می یابیم.
صفحه 46 از 182
زین الدین حمیدي
اشاره
اي دوست، از اوج آسمان بلند اندیشه، راه خود را به خلوتسراي دوست:
- که از رقیبان بدور است متمایل کن.
[ [ صفحه 74
- هرگز به معشوقانی، چون سعدي و سلمی و یارانی که دامن کشان ناز می فروشند،، دل مبند.
- ناز و محبت دوستان و سرورانی را در دل مسکن بده، که من در دل خود مسکنی استوار بر آنان ساخته ام.
- به لطف و مهر، حدیث کهن عشقی را که یادش تا احشا و جوارحم اثر کرد است، یاد کن.
- با عطوفت و مهربانی، داستان شوقمندي و عشق، و گریه طولانی ام را در برابر این بزرگان و سروران، بگستران و منتشر ساز.
- این پیام مرا، که در راه آن بزرگان هواي دگر یاران را رها کرده، و سختیهاو گرفتاریها تحمل کرده ام، بر جهانیان بر گوي!
بگو که در ره عشق، جه مایه برد باري و سخت کوشی داشته ام، و چقدر خواب، همچون صبر از من سلب شده است.
- صبر، بر ملامت ملامتگران و حرف گیرانی که کار عشق را به بانگ و ناله سگان قیاس می گیرند.
- صبر در برابر دلی که از تسلا و تسکین، سخت بیمناك و نگران و دیدگانش با سر شک، خونفشان است.
- آتشی آنچنان در درون دارم، که هر گاه سیل اشگ نبود، وجودم را یکباره می سوخت و نابود می کرد.
- بر حق نیوشان بگو که این نفحه جانفراي مسکنفخر و مجد و بزرگواري و سروري است، که مشام جانم را خوش و دلکش آمده
است.
- شوق زیارت مهبط وحی، و منزل عزتو بزرگواري، و آرامگاه فضل
[ [ صفحه 75
و خانه ثنا، و محل شکوه و بها است، که مرا اینچنین بیقرار ساخته است.
- شوق آن خاکی که بر طلا فخر می فروشد و بر تري دارد، و نور و درخششی تابنده تر از پرتو آفتاب دارد.
- بقعه و بار گاهش، بر عرش و کرسی برتري دارد، بگذریم که از خاك کعبه همبرتر است.
- آن خاکم مقدسی که بهترین پیامبران آنکه به شریفترین اسماء آراسته است در آن مسکن گزیده.
- او بهترین ستایشگران و بندگان خدا است، که کردار پسندیده دارد و حوض و لوا و ولا، همه از آن اوست.
- این خاتم رسل، برگزیده برگزیدگان عالم نکو کردار، نکو رفتار، مهربان و با رحمت است.
- اوبهترین بندگان خدا، و نیکو مرد با کرامتی، است که دیگر مکارم، همه ازاو سر چشمه گرفته است.
- او بر همه آفریدگان عالم، مایه مهر و رحمت است، و دگر بخشندگان از او فیض می گیرند.
سخنش از همه مردم شیرینتر، وگفتارش از همگان راست تر است، و هرگز کلام بدي بر زبانش جاري نشده است.
- او شایسته ترین عارفان و خداشناسان، و کسی است که در آشکار و نهان، پیش از همه از خدا ترسان است.
صفحه 47 از 182
- هر چه در عالم هستی است، به طفیل وجود او آفریده شده، و این بیان هیچ استثنا بردار نیست.
- او از همه شایستگان، کاملتر و شایسته تر است، هر کمال و فضیلتی، از وي به دیگر فاضلان رسیده است.
[ [ صفحه 76
- به برکت وجود اوست که آدم، آنچه را از اسماء نمی دانست، دریافت نمود.
در پرتو برکت وجود اوست که نوح، همراه کشتی خود، رهایی، و یونس نیز، از گرفتاري در دهان ماهی نجات یافت.
- با وجود او بود که به امر پروردگار، آنگاه که ابراهیم را در آتش انداختند، سرد و خاموش شد.
- چه آتشی که آرمیدن در آن، بهترین نگهدار و نگهبان بوده است.
- به مهر و برکت وجود او است، که غم و رنجوري از ایوب علیه السلام برداشته شد، و انواع نعمت، او را فرا گرفت.
- با وجود او، ادریس شان و الا گرفت، و دو قربانی از اینکه قربانی شوند، آزاد گشتند.
- حقیقت وجودي اوست که بر عیسی راه یافت، و او توانست دعا کند و بلا رادفع کند.
- و بر اثر آن دعا، اکمه و ابرص را شفا و بهبودي کامل بخشد.
- او پیش از آفرینش هر پیمبري پیغمبر بود، تو در حد آب و خاك درنگ مکن(در مقام معرفت، بالاتر خرام).
- او نور خدا است، که از آن، نوربه مبدء آباء(آدم) داده شده، و در وجود او ودیعه نهاده شده است.
- و از آن پس، از هر پیامبر شریفی به دگري رسیده، از روزگار آدم و حوا تاکنون.
پیامبرانی که همگی از بزرگواران بودند، که بدنبال یکدیگر آمده اند
[ [ صفحه 77
همگی از خوي خونریزي و پلیدي منزه و پاك بودند.
- این مایه افتخار به آمنه داده شده است، که او مادر گرامی پیامبر ما شده و او را حمل کرده است.
- او پیامبر را حمل کرده، و همچوندگر بانوان نبوده است، که بهنگام حمل بچه، در خود احساس سنگینی و فشار کنند.
- این افتخار بر آمنه گوارا باد، که بهترین خلق و سید انبیاء را تحویل جامعه بشري داده است.
- او پیامبر را وضع حمل نموده، لکن این وضع،(نهادن و زائیدن کودك) مایه رفع و بلندي مقام انسانی شده، و او را به پیشگاه حق
عروج داده، و از هواهاي نفسانی آزاد کرده است.
- او خورشیدي به جهان تحویل داده که تیرگی شرك را از جهان زدوده، و از پرتو نور او، هر نور دیگري کسب فروغ کرده است.
- با تولد این پیامبر، معجزاتی رخ داده، که مشرکان از دیدن آنها بیمناك شده اند. - آتش عذاب از آنها برداشته شد، تا بدانند که
به برکت آئین او، آتش کفر خموش می گردد. - دیگر چه کسی شعله هاي شرك را تواند دید، در حالی که من نور او را در
فضاي مکه پرتو افکن می بینم؟- با شکستی که بر طاق ایوان مداین پدید گشت، معلوم شد که وقت آنست که همه شکستگیها و
کاستیهايدین و دشمنان دین ترمیم و جبران می شود 45 . - بتهاي مشرکان فرو ریخت، و خود به چشم دیدند که سرچشمه گناه و
شرك، چگونه ویران شده است.
صفحه 48 از 182
[ [ صفحه 78
چشمه هاي که در " ساوه " جریان داشته، چنان خشکیده و آبش فرو رفته که با خاك برابر گشته اند.
- خوشا بر آن شبی که پرده از رخسار ماه تمام عیار برداشته شد، و تیرگی شب را یکباره بزدود.
- آن شبی که برهمه روزها برتري داشت، و به برکت آن شب، به جهانی از شرافت و عزت ره یافتیم.
تا اینکه به این ابیات می رسد و می گوید:
- و به یار صدیق و وفا دارت، که گوي سبقت را در تصدیق نبوت و ایمان برده است
- و آن یاري که در غار با تو رفیق بوده، و ترا از آسیب مار خالدار پاس می داشت.
- آن کسی که با تو مواسات داشت دست راستش با کسی بیعت کرده که صدر پیشوایان و جانشینان بود.
- آن پیشوائی که از حکومت اسلامی، با احیاء سنت نورانی پیغمبر حمایت کرده است.
[ [ صفحه 79
- و این رفق و رفتار پسندیده تو، همچون رفتار پدران با فرزندان بجاي ماند.
- و با فاروق، که شجاعت و سخت کوشی، گروههاي ضلالتو گمراهی را از هم پاشید و جدا کرد.
- او با کسانی که خدا را به خشم آورد، سخت گیر و دشمن، و با پاکان و پرهیز گاران، مهربان و بخشنده است.
- عمر، کسی که واسطه فتحالفتوح بوده، و راههاي هدایت را، با حسن تدبیر بر مسلمین گشوده است.
- سلطنت ایران و روم را از آنان سلب کرد، و نماز را پس از فراموشی آشکارکرد.
- زمامداري که با مهربانی، بیوه زنان و ضعیفان را که براي جلب کمک می آمدند، دستگیري و کمک می کرد، و غذا و طعام و
مخارج می داد.
- شیطان از بسیاري مهابت و ترس او پاي به فرار می گذاشته است.
- و بدنبال این دو شخصیت، عثمان بن عفاناست، آن کسی که بخاطر
[ [ صفحه 80
خدا لشکر آراست، و در تامین ماوي و پناهگاه یاري کرد.
- کسی که در روز بدر، وفا داري بخرج داد، و گوش بزرگترین عشق او را شنیده است.
- در همه کتابها، لقب آن بزرگمرد "، ذو النورین " آمده، و سر آمد نیکو کاري و پناهگاه و مقصد حیا و شرمساري بوده است.
- او کسی است که زمین و محل مسجد تاسیس یافته بر اساستقوي(قبا) را در اختیار گذاشت، واملاك زیادي را تقدیم داشته
است.
- و آنگاه بر در سراي علوم، یاور تو علی بوده است، که هر باطل اندیش خطاپیشه اي را، سخت خوار و پست کرده است.
- او در جنگهاي، شیر خدا ویکسو کننده روزگار سوك و اندوه بوده است.
صفحه 49 از 182
[ [ صفحه 81
- در آن جنگ بود که در خیبر را، همچون سپري بالاي سر گرفت، و کاري کرد که همه از انجام آن ناتوان شدند.
- هرگز زخارف دنیوي ومال و خواسته، او را از طریق تقوي به هوا پرستی نکشایند.
- تو کسی هستی، که دنیا از راه زهد طلاق دادي، و این دنیاي فریبنده، ترا نتوانست بفریبد.
- داراي تبار بزرگ و خاندانعالی، و اول کسی هست که نسبت " قربی "را به پیغمبر حاصل کرده اي.
- تو مشاور و پیشکار راستین پیغمبر در جنگها بودي، کسی بودي که مقام بر ستاره جوزا رسانیدي.
- در مقام و مرتبه تو، حدیث(من کنت مولاه...) کفایت می کند، و تو این ثنا را- که مایه افتخار من است- بپذیر.
این بیتها را از قصیده " حمیدي " که بر 337 بیت بالغ است، و در مدح پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و اله سروده، و " الدر المنظم
فی مدح النبی الاعظم " نامیده است، و برگزیدم. این قصیده بسال 1313 ، ضمندیوان این شاعر- که در 149 صفحه در بولاق به
5 آن کتاب). - طبع رسیده- منتشر شده است(ص 22
شرح حال شاعر
زین الدین عبد الرحمن پسر احمد پسر علی حمیدي شخصیت بزرگ کتاب نویسی در مصر بود. شهاب خفاجی در " ریحانه الادب
"ص 270 ، او را چنین ستوده است:
او ادیبی بود که لطافت نسیم، شکوفه آثارش را همواره به شکوفائی رسانده،
[ [ صفحه 82
و بلبلان سخن گستر طبعش، بر منابر سخنوري و ادب، داد بلاغت می دهند.
آنگاه که بلبان معانی، از کلام او به نغمه سرایی برخیزند، و باغهاي هنر و کلامش به جلوه گري پردازند، عشق و آرزو را، از آنجا
که من نمی توانم توصیف کنم، جلب می کند. او مروارید کلامش را، بر گردن دهر به رشته کشیده، و عنان کارش را به دست
شرافت سپرده، و در جامه مجد و شکوه.
- جامه اي که به انواع زیور آراسته است- همواره خود نمایی می کند او گوهر هاي بیان را بهیاري زبان بر می فشاند، و آویزه
گوشجان می سازد. در دانش پزشکی دست مسیحائی دارد، و مردگان از بیماري ها را زنده می کند، و جوهر جواهر رابا اعراض
مبادله میکند.
- او طلعت بس زیبا و فرخنده دارد، لیکن بر خلاف آرزوي گور کن و غسال کار می کند.
دیوان اشعارش، مشهور و در دسترس است. و هنگامی که این دیوان را را به نظم آورد، پیش من فرستاد و من آنرا مطالعه کردم، و
اورا همچون باد صبایی یافتم، که بر انواع عطرها و بوي خوش مسک شبانه و کافور صبحگاهی برتري دارد.
- هیچ چیزي از پستان ملیح، به انسان مانوستر نیست، و هیچ جوري جز فرمانروایی ساقی وجود ندارد.. الخ.
"محبی" " خلاصه الاثر " ج 2 ص 376 شرح حال او را آورده، و در آن اظهار نظر خفاجی را با اضافتی نقل کرده است.
از آثاراو ر الدر المنظم " و " بدیعیه " اي است که با دیوانش- چنانکه در ترجمه صفی الدین حلی گذشت بطبع رسیده است.
او بسال 1005 وفات یافته است. و اینخواننده است که بر اساس شعرش مذهبش را بداند، و به میزان توانائی او درشعر و قوت و
صفحه 50 از 182
ضعف کلامش پی ببرد، وي قصیده اي
[ [ صفحه 83
در مدح پیامبر بزرگوار صلی الله علیه و اله دارد کهچنین آغاز می شود:
- چرا من این مایه شکوه را در تو می بینم، و مهر و دوستی ات را در مکه به دل گرفتم؟
- آیا قصد خواهنده تو، دل ترا آرزو می کند، تا ترا ببیند، لکن به آرزویش نمی رسد.
- و یا اینکه بر فراز شاخساران باغها، همچون کبوتران زاري می کند، تا اینکه به مدح می رسد و چنین می گوید.
- خداي، با بعثت او، بر انگیختن پیامبران را بپایان رساند، و مهر ختام بر رسالتاو گذاشت.
- اوست که در قیامت، اولو آخر و بسنده و کافی است.
- نگهبانی و هدایت امت، و رهبري مردم و عنایت، همه از اوست.
- به درگاه او، از روي اخلاص و فروتنی و چاکري پناه ببر، تا کرامت ببینی.
- در حالی که بر او توسل جسته و از در او حاجت می خواهی، اشک خود را سیل آسا فرو بریز، تا از ملامت دیگران ترا نجات
دهد.
- خود را در پناه او قرار بدهه، تا مگر از ظلم و ستم نجات یابی.
- تو بر سراي چنین وجود گرامی فرود آي، و بگو: اي کسی که هر گونه بزرگواري را در بر گرفته اي.
- تو آن کسی هستی، که با جودت، ابرها و دریاها را خجل کردي.
- تو آن کسی هستی که در محشر، خدا داوري ترا درباره ما می پذیرد.
- تو آن کسی هستی که هر گاه نبودي، دیگر از عقیق و تهامه ذکري
[ [ صفحه 84
در میان نمیآمد.
- توئی که بی وجود تو، دیگر کسی هیج دیاري را آرزو نمی کرد.
- توئی که بی وجود تو، دیگر کسی بر خاك حجاز بار سفر نمی بست.
- توئی که هر کس دست ترا لمس کند، همه بیماریهایش شفا و بهبود می باید.
- تویی که به حد اعلی جمال رسیده اي، و زیبائی و حسن در سیماي تو می درخشد.(قصیده 66 بیت)
بهاء المله و الدین
اشاره
تولد 953 وفات 1031
خدا، بر آن شبهایی که تا به صبح بیداري کشیده، و دیده از دیدار ستارگان به تماشاي زیبا خان دوختیم، برکت دهاد.
صفحه 51 از 182
آنگاه که ستاره و ماه، سر گشته و حیران گشتند، و آنکه خوابش می ربود، خواب را از خود دور کرد.
و بدین گونه، شب به روز جهان افروز مبدل گشت.
در آن هنگام، ما سوار بال تاریکی شده و به یکدیگر پناهنده می شدیم. و ساقی برخاسته، از میان تیرگی بدر می آمد، و همچون
ماه که نور افشانی کند طلوع می کرد.
با نور پر فروغ خویش با رخساري که ماه عالمتاب شبانگاه را رسوا می کرد،
[ [ صفحه 85
و چهره اي که عرق شرم از آنمی ریخت، و لبخندي که از سپید دندانش نمایان می شد، اقحوانی را میمانست که چهره بر افروزد،
همه تیر گیها را می زدود.
ما، درمان درد و سوکهاي خود را خوردیم، و نسیم هوا را با نسیم مهر در آمیختیم، و بر دو سر چشمه نور فرود آمدیم، شب از ما
روي برتافت، و سپیده صبح پیش ما پرتو افشاند.
ما بر آن زیبا رخ حجازي دل بستیم، و اسرار نهان دل، پیش وي فاش ساختیم، او نیز جام صراحی را، با باده گلگونتقدیم داشت، تو
گوئی که با آتش رویارو گشته ایم.
با جام مجوسی آبیاري شدیم، آنگونه که با تبر سرخ مصري سیراب شوند، باده کهن رمانی و نورانی و ارغوانی به کف گرفتیم، باده
اي که همه جانها بسوي آن اظهار شوق و نیاز می کنند.
برخیز که خروس بانگ می زند، و بر خوردن آن باده فریاد بر می آورد.
و آنگاه که ساقی عشق، باده مهر را فرو می ریزد، گوئیا زیبارویی پرده از رخ بر کشیده، و در تاریکی شب بوسه آتشین بر می دارد.
وزش باد صبا، اندام او را به اهتزاز آورده و مرا غارت کرده است، و پیوسته دیده من بر دیدار او دوخته است. من هرگز آن مجلسی
را که در پیشگاه او
[ [ صفحه 86
داشتم، از یاد نمیبرم، مجلسی که گاه نشستن در آن هشیار، و هنگام برخاستن سر مست بودیم.
ما از دوستان و مصاحبت بزرگان برخوردار بودیم، بزرگانی که در این سرزمینها و این خیمه ها آرمیده بودند. آیا نمی بینیکه
چگونه خواب را ترك گفتیم، و جز باقی مانده خاشاك اینک بجاي نمانده، ما هر دو سر گشته به هر سو می خرامیم؟
خدایا، چقدر بایدت سپاس گفت؟ اینمجلسی بود که همه آرزوهاي ما را در بر می گرفت.
آنگاه که این شوق و آرزومندي، و این اندوه عشق از دلم ربوده شود، و یار از برم کناره بگیرد، چنان است که گلنار را با ابراندوه
پوشانده اند.
این یاد، رخساري چنان فرخنده دارد که هر بدبختی را از بین می برد. و در طراوات، همچوپن شاخسار شاداب و خرم است.
گفتارش آتش هوي را فرو می نشاند، و همانند آهوان که در مواجههبا بیشه شیران در اضطراب ورم به سر می برند مرا به تشویش
می آورد.
هلالآسمان از پرتو سیماي او ناپدید می شود، و از قامت او، قامت شاخساران شرم می کند و رنج می برد. و شگفتا که ماه و
صفحه 52 از 182
درختان کشیده قامت، از دیدن او، چنانند که ماه سر در غروب می کشد و دگري متواري می گردد.
[ [ صفحه 87
چهره زیبایش هر جا که درخشید، تیرگیها و تاریکیها را روشن، و صورتهايبا ملاحت را، از راه خود دور کرد.
با درخشیدن خود، همه اندوهان را ازجان ما بسترد، و با دمیدن صبح، ما را سیراب کرد. و همه تاریکیها، بامقدم فروغش گریختند.
اي آن آهوي زیبایی که مقام بلند داري، و مادر حسرت وصالت اندوه می خوریم و براستی آنجا که این پیشوایی پاك، حیدر که
آغاز حمله کند، لشگر دشمن پاي بفرارمی گذارد.
این امام مخلوقات، ریشه همه کارها و شفیع مردم در روز هولناك است. جوانمردي که خدا و رسولش او را دوست دارند، او وصی
پیامبر و همسر فاطمه است. و در روزگار، هر چه افتخار و نکوکارياست، همه را در بر گرفته است.
واي بر حال کسی که- براي یکبار هم که شده- به زیارت این وجود گرامی، که نورانیتش ماه آسمان را زیر پا گذشته، نائل گشته
است.
و خوشا بحال کسی که یک بار به دیدار او نائل گشته پس اي آن کسی که سوار مرکب رهسپار زیارتاویی، بیابانها را در می
نوردي و دره ها را پشت سر می گذاري
[ [ صفحه 88
هرگاه آرزو نمودي که خداي آسمانها را خشنود سازي، و از پس کوري به هدایت و رشاد برسی، و در روزي که همه تشنهخواهند
بود، از حوض کوثر سیراب گردي، بس آن هنگام بایدت به سراي مورد نظر می رسی و از راههاي دور به آن دیار بپیوندي.
آنگاه که با مزار علی ولی الله علیه السلام رویارو شوي، و محبت صراط مستقیم رافاش گردانی و عرضه کنی، آنگاه که این ریسمان
نیرومند الهی را مشاهده کردي، و از پس سفر طولانی مقصد نورانی گام نهادي، دیگر شایسته نیستکه خواب را بر دیده آشنا کنی.
تو جزاندکی، طعم خواب را نچش!
رحل اقامت را در آن جایگاه بیفکن. گامی از سر زمین او بدر منه. بر آسمان قبر آن امام مشرف شو، و همچرن خطاپیشگان خوار
مایه در آنجا درنگ کن، و در بین انبوه مردم راه باز کن، و خاكاو را عطر آگین استشمام کن.
هر گاه بر آنی که از پروردگار آسمان و زمین فرمانبري کنی، پس آگاه باش که دوستیامامان از واجبات او امر اوست. تو با بجاي
آوردن این فریضه، پاداشت رادو برابر کن، و رخسار خود در راه آنان خاك آلود کن و بگوي: چه زیبا آرامگاهی نصیب کرده اي
هر گاه بر آن حرم و آستان، سالم فرود آمدي، عاشقو شیفته و تشنه، به زیارت قبر او- قبر کسی که در بزرگواري بدرجه رفیع
رسیده است. بشتاب آنجا است که نور مزارش، آسمان را فرا گرفته و همه جاپرتو افکنده
[ [ صفحه 89
و همه خانه ها رابر افروخته است.
اگر دوران زندگانی و عصر این بزرگوار را درك نکرده اي، پس به یاري گریه و ناله یاري او را درك کن. در پیشگاه او بایست و
صفحه 53 از 182
فرمانش را امتثال کن، و از او و از مزار او بخواه و مسالت کن. بگو: ايکسی که در این قبر آرمیده اي، و افتخار بزرگ به چنگ
آورده و در همه روزگاران زنده و جاوید مانده اي.
با دلی شیفته در برابر قبر او درنگ کن، و از دشمنانش بري باش. شوق و مهر خود را نثار خاکش کن، و ارادت را فاش گردان. از
آن آستان پاك، گام برون منه. به او، از چاکر و غلامش، سلام شیفته و دوستی را برسان، دوستاري که از زیارت خاکشبدور مانده
است.
هان بر زیارت او ازنزدیکی همت گمار، تا مگر پاداش بینی، و به بیاري او نجات پیدا کنی. برخیز، خاك آستانش را بر رخسار
بمال، و دردها و سختیهاي خود را بر در اواظهار کن، و از روي خاکساري و نیازمندي، روي بر خاك او بمال.
اي کسی که پس از طی بیابانها و راههاي دور، به پیشگاه امام هدایت و شفیع امت بار یافته اي، به دامنش چنگ بزن، که او رشته
محکم ولایت است هرکس بجز بر حیدر کرار پناهنده، شود، از اسارت نمی رهد.
[ [ صفحه 90
در آن مکان مقدس، بسیار اشک بریز، و بگو ك اي قسمت کننده جهنم و بهشت، بنده تو از پیشگاه تو امید امان دارد، و به انواع
بلاها و ستم ها گرفتار آمدهاست، از حوادث عالم بر تو پناه آورده است.
اي کشتی نجات، بر تو پناه آورده ام، و در زندگانی بجز محبت تو پناهی ندارم. محنت و رنج قبر را بهنگام مرگ، از او بردار. این
توئی که هر گاه حوادث بر کسی روي آورد و بر تو پناهنده شود، روزگار نمی تواند با توجه تو به او ستم کند.
پیشوایی که پروردگار آسمانش، او را به پیشوایی برگزیده، و در آنروز که همه تشنه خواهند بود، حوض کوثر به دست او سپرده
شده، و او پناهگاه دور افتادگان و حامی بی پناهان است، و هرگز نخواسته است که کسی را از حمایت خود نا امید کند، همچنانکه
در جنگها هم بر پناهندگان آسیب نرسانده است.
این امامی است کههمه رهنوردان و کاروانها بسوي او روانه، و گناهان خلایق در پیش او ناپدید می شود. و من امیدوارم فرد اي
قیامت، شربتی از دست او بنوشم، و هیچ پناهی جز در او ندارم و بجز برپیشگاهش جایی پناه نمی برم.
آن کسی که حال دردمندي خود را، بر این امام- که خدایش مقام او را بر پیغمبر وحیسفارش کرده- بازگو کند، هرگز نومید نمی
گردد. او
[ [ صفحه 91
کسی است که بارهاي سنگین ما را سبک، و از لغزشهاي ما را نگهبانی می کند.
این پیشوایی است که با توسل به او، شرك از من روي بر میتابد، و ستم و تباهی از ما مردم دورمی شود. امامی که پیغمبر مصطفی
صلی الله علیه و اله او را برادر نامیده و برگزیده است. این امام، برگزیدهپرهیز گاران ور کن هدایت، و رهنماي سرگشتگان است.
اوست که حقیقت دین را، از پس پرده خفا بر ما نشان داد، و چقدر بیماران که بیاد او شفا یافتهاند، امامی که ولی الله و پرهیزکارو
وفادار است، علی علیه السلام کسیاست که خداي بر فضیلت او گواهی داد، و او را آشکارا برگزیده است.
در میدان نبرد، بسی پهلوانان را سرکوبو خوار کرده، و بسا نیکمردان و پناهندگان را بر سایه پناه خود کشیدهاست، آري او
صاحب عطاي بزرگ است، وهر جا او فرود آید، برکت و خیر آنجانازل می شود، و به دنبال او هر کجا که رود، می رود.
صفحه 54 از 182
آنگاه که پیام دیناعلام گردید، به یاري او به پیروزي رسید، و هر جا که رفت، از خون دشمنان رنگین شد. او در میان مردم
افتخاراتی دارد که کاملا آشکار است، جوانمردي که در بزرگداشت او هر چه خواهی و گویی، باز کم است، جز آن توصیفی که
نصاري از حضرت عیسی علیه السلام کرده اند.
در آن روزي که مردم را- همچون مرغان تشنه که در آنآشیان خود هستند-، خواهی دید که این امام، در کنار، حوض کوثر،
تشنگان را سیراب
[ [ صفحه 92
خواهد کرد. علی علیه السلام کسی است که هیچ کسی به پایگاه و مقام او دسترسی ندارد. اوست که در لیله المبیت در رختخواب
پیغمبر خوابید، و پیغمبر رهسپار غارگردید.
علی علیه السلام پیشواي من است، و چه خوب پیشوایی. فرداي قیامت، از آتش جهنم، مرا نجات خواهد داد. او چه نیکو یاوري
براي پیغمبر بود، پیغمبر در روز غدیر باو اظهار برادري کرد، و این بفرمان خدا بود که او را برگزید.
علی علیه السلام پیشواي من است، وگرنه جز او پیشوایی ندارم. کسی استکه خداي متعال، او را به این مقام مخصوص داشته، و
من مهر و تولاي او را بر دل دارم. او گوهر ولایت، و گرامی فرد مخلوقات، و کسی است که بزرگترین مقام، و در بین خاندان
قریش، پاکترین موقعیت و تبار را دارد.
همانگونه که اصحاب کهف و رقیم هدایت شدند، او نیز پیروان آیین خود را به صراط مستقیم هدایت میکند، و سرانجام، رضاي
الهی شامل حال پیروان اوست. پس اي علی علیه السلام که بمثابه کشتی نوح علیه السلام و آتش موسی کلیم علیه السلام نجات
بخش مایی، اي آنکه اسرار این بساط عالم هستی
اي سرور من و اي برادر مصطفی صلی الله علیه و اله اي کسی که پس از پیامبر صلی الله علیه واله، اخلاص عمل از جانب تست، بر
تواز جانب من همواره درود باد، درودي بهنگام وفا، درودي که تا خورشید طلوع، و غروب دارد کاروانان در سیر و حرکتند،
[ [ صفحه 93
ادامه دارد. (ازقصیده و مخمس)
شرح حال شاعر
شیخ محمد پسر حسین پسر عبد الصمد حارثی عاملی جبعی، شیخ الاسلام، بهاء المله و الدین، استاد استادان و مجتهدین، از
شخصیتهاي بس نامداري است که شهرتش عالمگیر است. و تبحر او در علوم و دانشها و موقعیت استواري که در فضل ودینداري
دارد، از هر گونه ستایش و توصیف مستغنی است، و نیازي نیست که در مقام او سخن گفت، چرا که هر کس او را شناخته، بخوبی
شناخته است، این دانشمند الهی فقیه محقق و عارف بزرگوار و مولف با ابتکار و بحاث نکته سنج و نیک اندیش و ادیب شاعر و بر
خوردار از همه فنون را، همه می شناسند. او یکی از نوابغ امت اسلامی، و از نوابغ بزرگ، قهرمان جهان دینو دانش و کسی است
3 او را چنین معرفی کرده است: : که " محبی " در کتاب(خلاصه) خود 404
"شیخ بهائی تالیفات و تحقیقات گوناگونی دارد، و او از شایسته ترین کسانی است که لازم است شرح حال و اخبار و مزایاي او را
صفحه 55 از 182
وجهه همت قرار داد، و عالم رابه فضایل و بدایعش آشنا کرد. او به تنهایی یک امت بود، بجهت اینکه به همه دانشها احاطه داشت،
و از دقایق فنون آگاه بود. و گمان نمی کنم که زمانه نظیر او را بیاورد، و همتایی بر او نشان دهد. خلاصه سخن اینکه تاکنون گوش
حقیقت نیوشان، اخباري شگفتتر از حالات و اخبار او
[ [ صفحه 94
نشنیده است.
نسبش به تابعی علوي مذهب حارث همدانی منتهی می شود، و ما شرح حال او را در ترجمه پدر بزرگوارش شیخ حسین نقل کرده
ایم.
شرح حال و توصیف احوال او را آنچنان که شایسته است می توان در لابلاي بسیاري از کتب شرح حال بدست آورد که از آن
جمله است:
سلافه العصر ص 289 ، امل الامل ص 26 ، تذکره نصر آبادي ص 150 الروضه البهیه از سید شفیع، ریحانه الالباء شهاب الدین
3، جامع الرواه اردبیلی، اجازات البحار 123 ، نقد الرجال ص 303 ، محبوب :44 - 103 ، خلاصه الاثر محبی 445 - خفاجی ص 107
القلوب اشکوري، لولوه البحرین ص 15 ، ریاض الجنه زنوري در " الروضه الرابعه " ذیل حرف باء تحت عنوان " بهائی، " الاجازه
، الکبیره شیخ عبد الله سماهیجی، اجازه الکبیره شیخ میرزا حیدر علی بن عزیز الله نظري اصفهانی. تاریخ عالم آرا ج 1 ص 115
الاعلام زرکلی 3 ص 889 ، نسمه السحر فیمن تشیع و شعر، روضات الجنات ص 632 ، مستدرك الوسائل 3 ص 417 ، ریاض العارفین
، ص 45 ، مجمع الفصحاء 2 ص 8، روضه الصفاء ج 8 در ذکر علماي دوره صفویه، نجوم السماء ص 26 ، طرائق الحقائق 1 ص 137
مطلع الشمس 2 ص 157 تا 386 ، تتمیم امل الامل از ابن ابی شبانه، تکمله الرجال شیخ عبد النبی کاظمی، شرح قصیده " وسیله الفوز
و الامان " از احمد متینی، قصص العلماء ص 169 ، تکمله امل الامل از سید ابی محمد حسنصدر الدین کاظمی، تنقیح المقال 3 ص
502 ، مفتاح التواریخ - 107 هدیه الاحباب ص 109 ، الکنی و الالقاب 2 ص 89 ، سفینه البحار 1 ص 113 ، الفوائد الرضویه 2 ص 521
462 ، تاریخ آداب اللغه العربیه 3 ص 328 ، وفیات الاعلام شیخ - ص 332 ، منن الرحمان 1 ص 6، دائره المعارف بسقانی 2 ص 464
رازي معجم
[ [ صفحه 95
407 و 383 - المطبوعات ص 1262 ، مجله العرفان جزءهشتم و نهم از جلد 2(سال 1328 هجري) ص. 521 و 476 و 472 و 413
شاگردش علامه مولی مظفر الدین علی، در شرح حال استاد رساله اي تالیف کرده، و همچنین شیخ ابو المعالی پسر حاج محمد
کلباسی نیز، در احوال وي کتابی نگاشته است: اخیرا کتابی در تاریخ زندگانی این دانشمند به طبع رسیده بقلم " سعید نفیسی"
نویسده ایرانی و در پایان این بخش در پیرامون این کتاب سخن خواهیم گفت.
استادان و مشایخ او
شیخ بزرگوار بهائی، بمناسبت مسافرتهایی که جهت کسب علوم داشته زمان درازي از عمر خود را صرف این کار کرده، و بدنبال
گمشده علمی خود نواحی دور دست و شهرها و آبادیهارا زیر پا گذاشته، و در این آرزوي بزرگ به همه مجامع اسلامی سر زده،
صفحه 56 از 182
واز محضر بزرگان دین و روساي مذهب و اعلام امت و استادان هر دانش و فنی ونوابغ برگزیده و برجسته هر علمی بهره گرفته، که
براي آگاهی از احوالمشایخ او در اخذ و روایت و قراءت، باید به لابلاي معاجم و تراجم مراجعهکرد:
-1 از پدر بزرگواري شیخ حسین بن عبد الصمد اخذ کرده و از او روایتمی کند.
. -2 شیخ عبد العالی کرکی متوفی 993 پسر محقق کرکی متوفی 94
-3 شیخ محمد بن محمد بن ابی اللطیف مقدسی شافعی، که شیخ بهائی از او روایت می کند، و اجازه اي نیز از اودارد که در
اجازات بحار ص 110 ضبط شده
[ [ صفحه 96
.( است(تاریخ اجازه: 992
-4 شیخ مولی عبد الله یزدي متوفی 981 صاحب حاشیه، که از وي اخذ کرده، و این موضوع در " خلاصه الاثر " و دیگر جاها ذکر
شده است.
-5 مولی علی مذهب مدرس، که علوم ریاضی را شیخ بهائی از او فرا گرفته است.
-6 قاضی مولی افضل قاینی.
-7 شیخ احمدکجائی کهدمی معروف به پیر احمد، که شیخ بهائی در قزوین بر او قراءت کردهاست.
: -8 نطاسی محنک عماد الدین محمود، که طب را از وي یاد گرفته است ". مولی محبی " در " خلاصه الاثر " نقل می کند) 441
3(که در هنگام اقامت در مصر، با استاد محمد بن ابی الحسن بکري مجالستداشت، و این استاد در بزرگداشت شیخ خیلی مبالغه
می کرد، و یک بار که اوبه استادش گفته بود ": اي مولاي من، من، درویشی فقیر هستم، چرا اینهمه مرا تعظیم می کنی "؟ در
جوابگفته بود: من از تو رائحه فضل استشمام می کنم " و استاد در قصیده اي او را چنین ستوده است:
اي مصر، ترا مبارك و خرم باد باغی که خوشه هاو میوه هایش رسیده و در دسترس است خاکش در زیبایی همچون طلا، و آبش
درزلالی همانند نقره شفاف است. نسیم آن، مشک را شرمسار کرده، و گلهایش هر گلی را ارزان داشته است. از آن هنگامی که در
سر زمین تو پیاده شدم، یاران و دوستان را فراموش کردم پس خدا نگهدار چنان باغی که شادابی و طراوت آن کافی و لذتبخش
است پرندگان آن مایه تسلاي خاطرند، و نغمه موزونشان همه جا فراگیر شده است.
آنکه خواهد در آن دیار، خوشبخت زندگی کرده، و از گذران دلپذیري
[ [ صفحه 97
برخوردار شود.
باید بسراغ دانش و دانشیان رود، و نادانی را مانع و پرده اي بر آن بشمار آورد، زیرا در این شهر علم پزشکی و منطق در یکسو، و
نحو و تفسیر در سوي دیگري آرمیده است.
با وجود چنین محضر علمی، بایدش مجلس درس و آموزش، و متن شرح و حاشیه یکسو نهد.
اي روزگار، تا کیو تا چه وقت، با حوادث خود، ایام مرا تیره می داري؟
- و این آیین تست که، با هر فاضل بلند همتی این چنین رفتار می کنی.
صفحه 57 از 182
- آرزوها را دگرپگونه جامه عمل می پوشانی، کاستی و حرمان را در آرزوها جایگزین می گردانی.
- هر گاه تو مرا از آن گروهی می پنداري، سوگند بجان و زندگانیم که سست گمانی است.
- این عذاب و شکنج را از من برگیر، وگر نه پیشگاه حضرت استاد شکوه خواهم برد.
در ص 440 و 441 " خلاصه الاثر " چنین گوید ": پیامبر- علیهالصلوات و السلام- را زیارت کرد، آنگاه به گردش پرداخت، پس
سی سال بهجهانگردي ادامه داد، و در آن هنگام به حلقه بسیاري از دانشمندان درآمد، سپس برگشت و در دیار عجم مسکن گزید،
تا جائیکه گوید: به اصفهان آمد و خبر آمدنش به گوش شاه عباس رسید، شاه عباس پیشنهاد کرد که ریاست علما را بر عهده
گیرد، پس این سمت را، بر عهده او گذشت و مقامش را بالا برد، و کارش بالا گرفت، الا اینکه با مذهب پادشاه که زندقه بود
همراهی نداشت در انتشار شهرتش در بلاد اسلامی کوتاهی کرد، و تنها نکته اي که قابل ذکر است، اینکه در محبت اهلبیت غلو
می کرد".
[ [ صفحه 98
امینی می نویسد: چقدر جسارت می خواهد، که یک نفر درباره مومنی که شهادت می دهد که: خدا پروردگار من است، این چنین
ناسزایی بگوید، و مردي را که در روزگار خود مورد احترام و دوستار خاندان علی علیه السلام بوده است، به زندقه نسبت بدهد. و
آشکار است که این ملک نیکبخت، چقدر در دین و مذهب و اعمالو رفتار و ترك منهیات اهتمام داشته، و جز بر مذهب بزرگان
عصر خود- که شیخ بهائی از جمله آنها است- نبوده است، و از او جز احترام و موالات عترت پاك پیامبر علیهم السلام و تایید حق
آنها چیزي مشاهده نشده، اما گوینده آن روایت، در حق او دشمنیو کینه به خرج داده، و پروایی در این خصوص بخود راه نداده، و
در گفتهخود مبالاتی نداشته است، و این خوي ناپسندي است که از چنین کسانی بعید نیست.
و کاش می دانستم که این شیخ بزرگوار ما، درباره محبت اهل بیت پیامبر- صلوات الله علیهم- چه غلوي کرده است؟ آري، شیخ
بهائی غلوي نکرده، لکن کسی که این اظهار نظر را کرده، فضائل بیشماري را که خداند بر اهل بیت رسول الله علیهم السلام
مرحمت کرده، و هر عظمتی را که بر آنها نصیب داشته، غلو شمرده است و این عادت دشمنان گذشته و حال اهل بیت است، و
شکوه ما همه بر خداست.
شاگردان شیخ
اشاره
شاگردان شیخ بهائی و کسانی که از او روایت کرده اند از شیخ بهائی، بسیاري از علماي بزرگ، علوم دینی و فلسفه و ادبیات فرا
گرفته اند، همچنانکه با اجازه او گروهی از مشاهیر دانشمندان، از وي روایت کرده اند، که اینک نام هر دو گروه به ترتیب حروف
یاد می کنم:
حرف (الف)
. -1 شیخ ابراهیم پسرفخر الدین عاملی بازوري. امل الامل ص 5
-2 سید نظام الدین احمد پسر زین العابدین علوي که سه اجازه از شیخ دریافت داشته، که بسال 1018 نگاشته شده و در " اجازات
صفحه 58 از 182
البحار " ذکر
[ [ صفحه 99
شده است.
-3 شیخ ابو طالب تبریزي که از شیخ بهائی تلمذ کرده و اجازه اي دریافت داشته است(ریاض العلماء).
-4 سید ظهیر الدینابراهیم پسر قوام الدین همدانی متوفاي سال 1025 ، که از وي اجازه گرفته است(جامع الرواه، سلافه، نجوم
السماء).
-5 سید ابو القاسم رازي غروي، که از شیخ بهائی اجازه دارد(وفیات الاعلام).
-6 سید احمد پسر عبد الصمد حسینی بحرانی. و سلافه العصر، امل الامل).
-7 سید معین الدین محمد اشرف شیرازي، که شیخ بهایی براي کتابش(مفتاح الفلاح) بسال 1021 به وي اجازه داده است.
( -8 سیداحمد پسر حسن موسوي عاملی کرکی، که از شیخ بهائی اجازه اي بتاریخ 1012 دریافت کرده است(اجازات بحار ص 132
حرف (ب)
-9 سید بدر الدین پسر احمد عاملی انصاري ساکن طوس، که " اثنی عشریه الصومیه و الصلوتیه " شیخ بهائی را شرح کرده
است.(امل الامل).
-10 کمال الدین حاج بابا پسر میرزا جان قزوینی، که شیخ بهائی اجازه اي به تاریخ 1007 برپشت جلد " حبل المتین " براي وي
1، مستدرك الاجازت). : نوشته است، و این حبل المتین کتابی است که این شخص نوشته است. (الذریعه 237
.( -11 امیر محمد باقر استرآبادي مشهور به طالبان:(امل الامل 60
-12 مولی محمد باقر پسر زین العابدین یزدي تتمیم امل قزوینی، نجوم السماء).
[ [ صفحه 100
-13 مولی بدیع الزمان قهپانی که در پشت جلد " الاثنی عشریه الصلوتیه " اجازه اي بهنام او نوشته است. الذریعه ج 237:1
حرف (ج، ح، خ)
-14 شیخ جعفر پسر شیخ لطف الله پسر شیخ عبد الکریم میسی عاملی اصفهانی، که خود و پدرش بسال 1020 از شیخ بهایی
.( اجازهدریافت کرده اند و اجازات بحار ص 130
.(406 : -15 شیخ جواد پسر سعد جواد بغدادي، که به " فاضل جواد " معروف است، از شیخ بهائی روایت می کند(مستدرك ج 3
-16 شیخ جعفر پسر محمد پسر حسن خطی بحرانی. (امل الامل. سلافه العصر) و در سلافه، وفات او را سال 1028 نوشته است.
-17 مولی حسنعلی پسر مولی عبد الله تستري متوفاي سال 1069 (بر طبق نوشته سلافه) یا متوفاي 1075 . شیخ بهائی به تاریخ 1030
اجازه اي بروي نوشته که در " اجازات البحار " ذکر شده است.
صفحه 59 از 182
-18 حاج مولی حسین یزدي اردکانی، که " خلاصه الحساب " شیخ بهائی را شرح کرده و تقریظی از استاد دریافت کرده
است.(ریاض العلماء).
-19 سید حسین پسر سید کمال الدین ابزر حسینی حلی از شیخ بهائی روایت می کند. و این موضوع، از اجازه شیخعبد علی
خمایسی که از سید حسین در مورد شیخ ناجی حصیناوي بسال 1072 ذکرشد، و دیگر اجازات، بر می آید.
-20 شیخ حسین پسر حسن عاملی مشغري که ساکن مشهد حضرت رضا علیه السلام بوده، و در همانجا به خاك سپرده شده،
بااجازه اي که دارد از شیخ روایت می کرده، و این اجازه در کتاب النکاح" تذکره " آمده است(امل الامل).
-21 شیخ حسین پسر علی پسر محمد حر عاملی ساکن اصفهانی(امل الامل).
[ [ صفحه 101
-22 سید حسین پسر محمد علی پسر حسین عاملی جبعی متوفی 1069 (امل الامل).
-23 سید حسین پسر حیدر کرکی متوفی 1076 که با سه اجازهکه در تاریخهاي 1020 و 1010 و 1003 از طرف شیخ بهائی صادر
شده از وي روایت می کند.
-24 سید امیر شرف الدین حسین، که از طرف این دانشمندبسال 1030 بر روي اجازه شهید ثانی کهبر پدر علامه اجازه نوشته، اجازه
اينگاشته است که در " اجازات بحار " آمده است.
-25 میرزا حاتمبیک اعتماد الدوله اوردبادي، که علم اسطرلاب را از این دانشمند فرا گرفته، و استادش شیخ بهائی، رساله " حاتمیه
.( "را بنام او بفارسی نوشته است( 1019
.(413 : - مولی خلیل پسر غازي قزوینی متوفی سال 1089 ، که از شیخ روایت می کند(سلافه العصره املالامل. المستدرك 3
-27 مولی خلیل پسر محمد اشرف قاینی اصفهانی، که از غیر مترجم له روایت می کند.
حرف (ر، ز)
.(443: -28 رضی الدین پسر ابو اللطیف قدسی. (خلاصه الاثر 3
-29 شیخ زین الدین پسر محمدنوه شهید ثانی متوفی سال 1064 (الدرالمنثور).
حرف (س، ش، ص)
-30 مولی سید پسر عبد الله نصیري، که بعضی تالیفات استادش را به خط خود نوشته، و بر روي آن خط استادش ملا سلطان حسین
پسر ملا سلطان محمد استر-
[ [ صفحه 102
آبادي(مولف " تحفه المومنین " که در سال 1078 به شهادت رسید) به چشم می خورد.
-31 شیخ سلیمان پسر علی پسر راشد بحرانی شاخوري متوفی... 1101 (روضات الجنات ص 539
صفحه 60 از 182
-32 کمال الدین سید شاهمیر حسینی که شیخ بهائیدر حاشیه نسخه اي از " اربعینیه بسال 1008 ، اجازه بر او نوشته است. (الذریعه
.(238 :1
.(413 : -33 مولی صالح پسر احمد مازندرانی متوفاي سال 1081 یا 1086 که از شیخ روایت می کند. (مستدرك 3
-34 مولی محمد صادق پسر محمد علی تویسرکانی، که " لغز " استادش را شرح کرده است. (الذریعه).
-35 مولی محمد صالح گیلانی، ساکن یمن، که بسال 1088 وفات یافته است. (نسمه السحر).
-36 شیخ صالح پسر حسن جزایري، که از شیخ بهائی سوالاتی کرده، و شیخ در ضمن جواب سوالات، اجازه اي نوشتهاي. (امل
الامل).
-37 شیخ نجیب الدین علی پسر محمد پسر مکی عاملی جبعی. (امل الامل).
-38 شیخ زینالدین علی پسر محمد پسر سلیمان بحرانی متوفی سال 1064 ، که اجازه شیخ بهائی را بر این شخص، شیخ سلیمان
.(388 : ماخوري بحرانی در شرح حال علماي بحرین ذکر کرده است. (لولوه البحرین، المستدرك 3
-39 مولی عبد الوحید پسر نعمت الله دیلمیاسترآبادي، که تالیفات زیادي دارد.(ریاض العلماء).
-40 شیخ علی پسرمحمود عاملی. (امل الامل).
-41 شیخ علی پسر نصر الله جزایري مولف " الحاشیه علی الروضته البهیه(" رساله شیخ سلیمان ماخوري در علماي بحرین).
[ [ صفحه 103
-42 مولی عز الدین علی النقی ابو العلا محمد هاشم کره اي متوفی سال 1060 که از شیخ بهائی روایت می کند. (مستدرك نوري
.(405 :3
-43 شیخ عبد العلی پسر ناصر پسر رحمت الله حویزي، که تالیفات بسیاري دارد. (امل الامل).
-44 شیخ عبد اللطیف پسر علی حویزي. (امل الامل، مستدرك الوسائل).
-45 سید عبد العظیم پسر سید عباس استرآبادي. (ریاض العلماء).
-46 سید شمس الدینعلی پسر محمد پسر علی حسینی خلخالی که " خلاصه الحساب " و تشریح الافلاك "استادش را در سال
1008 شرح کرده است. (ریاض العلماء).
-47 سید بهاء الدین علی حسینی تفرشی که شیخ بهائی در هفتم ماه رمضان سال 1013 اجازه اي به وي صادر کرده اند. (مستدرك
الاجازات).
.(409 : -48 سید شرف الدین علی طباطبائی شولستانی غروي متوفی 1060 که از شیخ بهائی اجازه روایت دارند. (مستدرك 3
-49 شیخ نور الدین علی پسر عبد العزیز بحرانی که در شوال سال 998 ازشیخ بهائی اجازه دریافت داشته است.
-50 قاضی علاء الدین عبد الخالق معروف به " قاضی زاده کرهرودي(" ریاض العلماء).
51 - مولی مظفر الدین علی که رساله اي در شرح استادششیخ بهائی و تعلیقاتی بر او نوشته است.
، -52 شیخ علی پسر احمد نباطی عاملی، که " الاثنی عشریه الصلاتیه " استاد خود را شرح کرده است، و در سالهاي 1011 و 1012
سه اجازه از شیخ بهائی دریافت کرده، و برخی تالیفات استادش را بخط خودش نوشته، و بر روي آنها اجازات شیخ ضبط شده
است.
صفحه 61 از 182
[ [ صفحه 104
-53 شیخ زکی الدین عنایت الله شرف الدین علی قهیانی نجفی مولف " مجمع الرجال. "
-54 ملا غیاث الدین علی اصفهانی که بموجبنقش " اجازات البحار ص 136 " از شیخ بهائی روایت می کند.
-55 سید علی علوي بعلبکی عاملی، و شاید این شخص همان سید علی پسر علوان حسینی باشند.
حرف (ق، ك، ل)
-56 میرزا قاضی پسر کاشف الدین محمد یزدي ساکن مشهد امام رضا علیه السلام مولف " التحفه الرضویه فی شرح الصحیفه
السجادیه. "
-57 ملا محمد قاسم گیلانی(نجوم السماء).
.(409 : -58 سید امیر سراج الدینقاسم پسر میر محمد طباطبائی قهپانی که از شیخ اجازه روایت دارد. (جامعالرواه المستدرك 3
.( -59 ملا محمد کاظم پسر عبد علی گیلانی تنکابنی، که " تشریح الافلاك " را به امر استادش شرح کرده است. (ریاضالعلماء 60
-60 شیخ لطف الله پسر عبد الکریم میسی عاملی اصفهانی که شیخ بهائی در سال 1020 اجازه اي بوي داده است. (اجازات البحار
ص. 103 ). این شخص در سال 1032 در اصفهان وفات یافته است شرح حال او را، شیخ حر عاملی در امل الامل، و کشمیري در
نجوم السماء آورده اند.
-61 سید ابو علی ماجد پسر هاشم بحرانی متوفی 1028 که از شیخ بهائی دو اجازه دریافت کرده است.
.(421 : -62 ملا محمد حسنفیض کاشانی متوفی 1091 که از شیخ اجازه روایت دارد(المستدرك 3
[ [ صفحه 105
-63 نظام الدین محمد پسر حسین قرشی ساوجی، که " جامع عباسی " استادش را پس از وفات وي تکمیل کرده است.
.)390 : -64 سید میرزا رفیع الدین محمد نائینی متوفاي سال 1081 ، که از شیخ بهائی اجازه روایت دارد(لولوه البحرین، مستدرك 3
-65 شیخ محمد بن عاملی تبنینی(امل الامل).
.(390 : -66 شیخ محمود بن حسام الدین جزایري، که از شیخ بهائی روایت می کند(لولوه البحرین، مستدرك 3
-67 ملا محمد صدر الدین محب علی تبریزي که " الاثنی عشریات " و " مفتاح الفلاح " استادش را ترجمه کرده است.
-68 سید محمد تقی پسر ابو الحسن حسینی استرآبادي " امل الامل."
-69 مولی علاء الدین محمد پسر بدر الدین محمد قمی.
-70 مولی محمد رضابسطامی که در سال 1030 شیخ بهائی اجازه اي برود داده است و متن اجازه را در نسخه اي از کتابش " الحبل
المتین " نوشته است.
-71 مولی محمدتقی مجلسی متوفاي سال 1070 که از شیخاجازه روایت دارد. (اجازات بحار ص 105 ، مستدرك الاجازات).
424 : -72 شیخ حسام الدین محمود پسر درویش علی حلی نجفی، که از شیخ اجازه روایت دارد "، ریاض العلماء، المستدرك 3
واجازه شیخ عبد الواحد بورانی به شیخ ابو الحسن شریف).
: -73 مولی صدر الدین محمد شیرازي معروف به " ملا صدرا " متوفاي 1050 که از شیخ بهائی اجازه روایت دارد. (المستدرك 3
صفحه 62 از 182
.(424
. -74 مولی صفی الدین محمد قمی که مطابق اجازه اي که در سال 1015 از او گرفته است روایت می کند اجازات البحار ص 130
. -75 مولی محمد باقر پسر محمد مومن سبزواري متوفی سال 1090
[ [ صفحه 106
-76 ملا محمد امین قادري رادي. که از شیخ اجازه روایت دارد.
-77 شیخ بهاء الدین محمد عاملی که از استاد خود کههمنام خودش هم هستند اجازه روایت دارد.
-78 امیر شمس الدینمحمد گیلانی شارح(خلاصه الحساب).
-79 مولی ملک حسین پسر ملک علی تبریزي، که در سال 998 ، شیخ بهائی بروي اجازه داده است. (نجوم السماء).
.(238 : -80 سید محمد علی پسر ولی اصفهانی، که شیخ بهایی به وي و پدرشاجازه داده است. (الذریعه 1
-81 قاضی محمد الدین عباس قثمی دزفولی، که از شیخ روایت می کند و در اجازه اي که به پسر خودش قاضی فضیح الدین
نوشته، شیخ بهایی را از استادان و مشایخ خود شمرده است(وفیات الاعلام.
-82 مولی معز الدین محمد، که از شیخ اجازه روایت دارد. (امل الامل).
-83 شیخ محمد پسر سلیمان مقابی بهرامی(لولوه البحرین) که از شیخ بهائی اجازه اي بتاریخ ماه شعبان 998 دریافت کرده که در"
المستدرك " موجود است.
-84 شیخ محمد پسر حسین حر عاملی مشغري، که به سال 1098 وفات یافته است(امل الامل).
-85 شیخ محمد پسر نصار هویزي(امل الامل).
-86 شیخ ابو الحسن محمد پسر شیخیوسف بحرانی عسگري که با سه اجازه بهتاریخهاي: 1000 و 999 و 998 ، از شیخ روایت می
کند(الذریعه، مستدرك
[ [ صفحه 107
الاجازات).
-87 شیخ محمود پسر حسام الدین مشرفی جزایري. (وفیات الاعلام).
-88 ملا مراد پسرعلی خان تفرشی که بسال 1051 در گذشتهاست:(جامع الرواه).
89 - ملا محمد مشهور به تقی صوفی ضیاء آبادي قزوینی مولف " ملحقات الصحیفه الکامله " که در سال 1023 آنرا تالیفکرده
است. این شخص، از شیخ بهائی تلمذ کرده و اجازه روایت دریافت داشته است.
-90 ملا محمد پسر شاه مرتضی پسر شاه محمود کاشی، برادر ملا محمد محسن فیض که به تصریح فرزندش- در ضمن اجازه اي
، که به پسرشنور الدین بن محمد بن مرتضی بسال 1088 نوشته است- از شیخ بهائی روایتمی کرده است. (الذریعه 250:1
مستدرك الاجازات).
-91 ملا مقصود پسر زین العابدین استرآبادي(ریاض العلماء.
-92 شیخ محمد شمس الدین پسر علی پسر خاتون عاملی، که " شرح اربعین " استادش را ترجمه کرده و بسال 1029 اجازه روایت
صفحه 63 از 182
.(239 : دریافتداشته است. (امل الامل، الذریعه 1
-93 ملا شریف الدین محمد رویدشتی معروف به " شریفاي اصفهانی که در سال 1087 وفات کرده است تاریخ اجازه سال 1022
.( 3، اجازات البحار ص 131 : بوده است. (مستدرك 409
-94 ملا شمسا شمس الدین محمد کشمیري، که از شیخ بهائی اجازه روایت دارد، و همین موضوع را در اجازه اي که بهشاگردش
ملا هدایت الله پسر ملا عبد الصمد گیلانی در سال 1040 نوشته، تصریح کرده است. (وفیات الاعلام).
حرف (ه، ي)
-95 شیخ هاشم پسر احمد پسر حسام الدین اتکانی، که شیخ بهائی درسال 1030
[ [ صفحه 108
: اجازه اي به وي داده، و این اجازه به خط خود شیخ هاشم، بر روي، نسخه خطی " الاثنی عشریات " ضبط شده است. (الذریعه 1
.(239
-96 شیخ یحیی لاهجی که بسال 1025 ، اجازه اي از شیخ دریافت داشته است.
تالیفات مهم شیخ بهائی
اشاره
گرچه به فرمان تقدیر صفحهزندگانی شیخ بهائی در هم پیچده و مرگ، چهره این دانشمند را از دیدگان، پنهان داشته است، لکن
کثار فراوان وتالیفات گرانبهاي جاویدانش او را در عرصه روزگار جاوید نگهداشته است، کهاینک نام کتابهاي گرانقدر او را که
در دانشهاي گوناگون تالیف کرده است، می آوریم: 1
- القروه الوثقی در تفسیر(مطبوع)
-2 جامع عباسی در فقه(مطبوع)
-3 رساله فارسی در اسطرلاب
-4 رساله عربی در اسطرلاب
-5 حاشیه بر تفسیر بیضاوي(مطبوع)
-6 حاشیه بر خلاصه الاقوال
-7 الاثنی عشریات الخمس
-8 رساله الحساب بفارسی
-9 عین الحیاه در تفسیر
-10 حاشیه بر مختلف الشیعه
-11 حاشیه بر رجال نجاشی
-12 ریاض الارواح(منظومه)
صفحه 64 از 182
-13 شرح تفسیر بیضاوي
-14 حاشیه بر " الفقیه "
-15 سوانح سفر حجاز
-16 حواشی شرح التذکره
-17 تشریح الافلام(مطبوع)
-18 حل حروف القرآن
-19 توضیح المقاصد
-20 رساله فی الموارث(مطبوع)
-21 حاشیه بر قواعد
-22 حاشیه بر مطول
-23 حواشی بر کشاف
-24 شرحی بر شرح چغمین
[ [ صفحه 109
-25 حاشیه بر ارشاد الاذهان
-26 رساله تضاریس الارض
-27 شرح حق المبین
-28 شرح دعاي صباح
-29 الحبل المتین(مطبوع)
-30 شرح اربعین(مطبوع)
-31 زبده الاصول(مطبوع)
-32 الرساله الهلالیه
-33 اسرار البلاغه
-34 در آیه الحدیث(مطبوع)
-35 الکشکول(مطبوع)
-36 لغز الزبده
-37 بحر الحساب
-38 لغز النحو
-39 رساله فی السوره
-40 تنبیه الغافلین
-41 الصراط المستقیم
-42 الرساله الاعتقادیه
صفحه 65 از 182
-43 مشرق الشمسین(مطبوع)
-44 مفتاح الفلاح(مطبوع)
-45 خلاصه الحساب(مطبوع)
-46 المخلاه(مطبوع)
-47 الجوهر الفرد
-48 الفوائد الصمدیه(مطبوع)
-49 تهذیب النحو(مطبوع)
-50 الجبر و المقابله
-51 رسالتان کریتان(مطبوع)
-52 رساله اي در قبله
-53 دیوان شعر
-54 رساله اي در صلوه
-55 رساله اي در حج
-56 گربه و موش(مطبوع)
-57 لغز القانون
-58 لغز الکشاف
59 - شرخ صحیفه سجادیه تحت عنوان " حدائق الصالحین "
-60 رساله اي در اینکهپرتو ستارگان از آفتاب گرفته می شود.
-61 جواب سوالات شیخ صالح جزائري، 22 مساله.
-62 شرح الفرائض النصیریه محقق طوسی.
-63 حاشیه شرحعرضدي بر مختصر الاصول.
-64 رساله اي در حل اشکال عطارد و قمر.
[ [ صفحه 110
-65 رساله اي در نسبت کوههاي بلند بر قطر زمین.
-66 رساله در قصر و تخییر در تفسیر.
-67 حاشیه " الاثنی عشریه " شیخ حسن.
-68 رسالهاي در ذبایح اهل کتاب.
-69 حاشیه بر " معالم العلماء " ابن شهر آشوب که از او در " ریاض " نقل می شود.
-70 رساله اي در ترجمه آنچه امام رضا علیه السلام بر مامون نوشته است.
-71 وسیله الفوز و الامان، که شعري است در مدح صاحب الزمان.
-72 شرحی بر شرح رومی بر ملخص.
صفحه 66 از 182
-73 کتالی در اثبات وجود قائم علیه السلام.
-74 رساله اي در حل عبارتی از " القواعد. "
-75 رساله اي در احکام سجود تلاوت.
-76 جواب المسائل المدنیات.
77 - رساله در طبقات الرجال.
شروح و تعلیقات بر آثار شیخ بهائی
اشاره
و اشعار زیادي از مثنوي و قصیده و ارجوزه، و نیز حاشیه هایی بر بعضی از تالیفات خودش دارد. علاوه بر اینها، گروهی از
دانشمندان معاصر وي و دانشمندان پس از وي شروح و تعلیقات به نظم یا نثر بر آثار شیخ بهایی نوشته اند که اینهمه، از درجه توجه
و اعتناي شدیداین دانشمندان بر آثار این دانشمند، و از مراتب بزرگداشت آنها از او حکایت می کند. و اینک نام این داشنمندان را
می آوریم:
الاثنی عشریات
-1 التعلیقات سید ماجد پسر هاشم بحرانی متوفاي 1028 ، که شاگرد شیخ بهایی بوده که این تعلیقات را بر " الاثنی عشریات " استاد
خود نگاشته است.
[ [ صفحه 111
-2 شرح حسام الدین جمال الدین.
-3 شرحشیخ سلیمان پسر عبد الله ماخوزي بحرانی متوفاي سال 1121
-4 شرح سید فیض الله پسر عبد القاهر حسینی تفریشی.
-5 شرح بر الاثنی عشریات الصلوتیه از شیخ علی پسر احمد پسر موسی عاملی نباطی.
-6 شرح بر الاثنی عشریات الصومیه، از شیخ حسینپسر موسی اردبیلی که ساکن استرآباد ومعاصر شیخ بهائی بود.
-7 شرح عشریات الحجیه، از شیخ زین الدین حسین عاملی متوفاي 1078 این شخص برادر صاحب " امل الامل " است.
-8 شرح بر الاثنی عشریات الصلوتیه، از سید نور الدین علی پسر حسین موسوي عاملی که در سال 1048 در گذشته است. این
شخص برادر صاحب " المدارك " است.
-9 شرح الاثنی عشریات الصلوتیه ازشیخ عبد الله پسر حاج صالح سماهیجی بحرانی متوفاي 1135 که همین شرح را به نظم آورده
است.
-10 حاشیه بر الاثنی عشریات الصلوتیه از شیخ حسن پسر شهید ثانی صاحب " المعالم " که در سال 1012 ، همان سال تالیف اصل
صفحه 67 از 182
رساله، این تعلیق را بر آن نگاشته است.
-11 ترجمه " الاثنی عشریات الصلوتیه و الزکوتیه " از شاگرد شیخ بهایی یعنی: ملا صدر الدین محمد پسرمحب تبریزي.
اربعین
-1 حاشیه بر اربعین از شیخ عبد الصمد پسر حسین که برادر شیخ بهائی بوده است.
[ [ صفحه 112
-2 حاشیه اربعین از سید عبد الله پسر نور الدین پسر نور الدین پسر نعمت الله جزایري که بسال 1173 در گذشته است.
-3 حاشیه اربعین از ملا اسماعیل پسر محمد حسینخواجوئی اصفهانی که بسال 1173 در گذشته است.
-4 حاشیه اربعین از شاگرد شیخ بهائی یعنی مظفر الدین علی.
-5 ترجمه شرح الاربعین از شیخ محمد پسر خاتون عاملی که شیخ بهائی بر آن در سال 1027 تقریظ نوشته است.
تشریح الافلاك
-1 شرح الافلاك از شیخ فرج الله پسر محمد درویش هویزي رجالی
-2 شرح تشریح الافلاك از امیر صدر الدین محمد صادققزوینی، معاصر صاحب " الامل الامل."
-3 شرح تشریح الافلاك از امام الدین لاهوري.
-4 شرح تشریح الافلاك از شیخ ابو الحسن شریف اصطهباناتی پسر حاج اسماعیل لاري متوفی 1338 (مطبوع).
-5 شرح تشریح الافلاك از سید محمد شرموطی کهاز رجال و بزرگان قرن سیزدهم است.
-6 شرح تشریح الافلاك از سید عبد اللهپسر عبد الکریم قنوي.
-7 شرح تشریحالافلاك از سید علی حیدر طباطبائی(مطبوع).
-8 شرح تشریح الافلاك از ملا محمد صادق تنکابنی.
-9 شرح تشریح الافلاك از شیخ محمد پسر شیخ عبد علی آل عبد الجبار قطیفی بحرانی.
-10 شرح تشریح الافلاك از قاضی سید نور الله مرعشی که بسال 1019 به شهادت رسیده است.
[ [ صفحه 113
-11 شرح تشریح الافلاك از عباسقلی خان کرمانشاهی متوفاي سال 1273 (به روایت صاحب مجمع الفصحاء).
-12 شرح تشریح الافلاك از محمد کاظم پسر عبد العلی گیلانی تنکابنی که به دستور استاد خود این شرح را نگاشته، و آنرا"
نهایه الادراك " نامیده است.
-13 حواشی بر تشریح الافلاك که آنرا ملا محمد پسر احمد اردبیلی بفارسی نوشته و به عربی هم ترجمه کرده است.
صفحه 68 از 182
-14 حاشیه تشریح الافلاكسید مصطفی پسر محمد هادي فرزند سید دلدار علی نقوي هندي که بسال 1323 درگذشته است.
-15 حاشیه تشریح الافلاك حاج ملا علی علیاري تبریزي که در سال 1327 در گذشته است.
جامع عباسی
-1 شرح جامع عباسیاز شمس الدین محمد پسر علی عاملی که کنیه اش به " ابن خاتون " معروف و ازشاگردان شیخ بهائی بوده
است.
-2 حاشیه بر جامع عباسی از شیخ محمد پسرعلی پسر خاتون عاملی که این کتاب را در سال 1054 تدوین کرده و شاید عین شرح
بوده است.
. -3 حاشیه بر جامع عباسی از حاج ملا حسینعلی پسر نوروزعلی تویسرکانی در گذشته بسال 1284
. -4 حاشیه جامع و عباسی شیخ عبد اللهمازندرانی متوفی 1330
-5 حاشیه برجامع عباسی از شیخ آقا میرزا ابو القاسم پسر محمد تقی اوردبادي که بسال 1333 وفات یافته است.
. -6 حاشیه بر جامع عباسی سید محمد کاظم یزدي طباطبائی متوفی 1338
-7 حاشیهبر جامع عباسی سید بزرگوار ما سید اسمعیل صور عاملی اصفهانی
[ [ صفحه 114
. در گذشته بسال 1338
. -8 حاشیه بر جامع حاج شیخ عبد الله ممقانی نجفی متوفاي سال 1351
. -9 حاشیه بر جامع- سید ما ابو محمد حسن صدر الدین کاظمی در گذشته بسال 1354
-10 حاشیه بر جامع از ملا محمد علی نخجوانی نجفی.
خلاصه الحساب
-1 شرح خلاصه الحساب از سید حیدر پسر علی عاملی.
. -2 از حاج میرزا ابو القاسم پسر میرزا کاظمموسوي زنجانی متوفی سال 1292
-3 شرح خلاصه الحساب از مولی رمضان.
-4 شیخ محمد پسر حاج ملا علی ساوجی حایري.
-5 سید محمد شرموطی حلی حکه تشریح الافلاك را نیزشرح کرده است.
-6 شیخ جواد پسرسعد کاظمی که شاگرد شیخ بهائی بوده است(این کتاب به طبع رسیده است.
-7 شرح خلاصه الحساب از صاحب قصص العلماء یعنی میرزا محمد تنکابنی.
-8 ملا وحید الدین.
-9 از آقا فتحعلی زنجانی که بسال 1338 در نجف در گذشته است.
صفحه 69 از 182
-10 شرح خلاصه الحساب از شیخ محمد نادري، این شرح بفارسی نوشته شده است.
11 - شرح خلاصه الحساب معتمد الدوله فرهادمیرزاي قاجار که بسال 1305 وفات کردهو این شرح نیز به فارسی است.
[ [ صفحه 115
-12 شرح الخلاصه سید محمد مهدي پسر جعفر حسینی حائري معروف به " حکیم زاده، " که بسال 1331 در گذشتهو این شرح به
فارسی است.
-13 شرح الخلاصه مولی محسن پسر محمد طاهر قزوینی معروف به " نحوي " که " العوامل " را نیز شرح کرده است.
. -14 شرح الخلاصه شیخ هاشم پسر زین العابدین تبریزي نجفی متوفاي بسال 1323
-15 شرح الخلاصه ملا محمد طالب پسر حیدر گیلی اصفهانی که تا سال 1042 زنده بوده است این شرح بفارسی است.
-16 شرح الخلاصه از میرزا محمد علی پسر محمد نصیر رشتی نجفی متوفاي سال 1334 که این کتاب را بسال 1314 تالیف کرده
است.
-17 شرح الخلاصه از سید امیر شمس الدین علی خلخالی شاگرد شیخ بهائی.
-18 شرح الخلاصه از سید محمد اشرف حسینی طباطبائی.
19 " "- حاج میرزا عبد الغفار نجم الدوله(که به چاپ رسیده است).
20 " "- ملا محمد امین قمی شاگرد شیخ بهائی.
21 " "- شیخ عبد العلی آل عبد الجبار قطیفی بحرانی
22 " "- سید علی فورجانی خوانساري، معاصر سید مجاهد حایري طباطبائی.
23 "- شرح الخلاصه مولی حسین نیشابوري.
24 ""- از امیر ابو طالب فندرسکی فرزند میر فندرسکی معروف،
. 25 " "- حاج ملا محمد جعفر استرآبادي متوفاي سال 1263
26 " "- ملا محمدحسین یزدي اردکانی.
27 " "- میرزا زین العابدین پسر ابو القاسم خوانساري.
[ [ صفحه 116
-28 شرح خلاصه ملا فرج الله پسر محمد پسر درویش حویزي عاملی که معاصر صاحب(الامل)بوده است.
-29 شرح الخلاصه سید عبد الله پسر نور الدین پسر سید نعمت الله جزایري
30 " "- از میرزا محمد رضا(الذریعه).
31 " "- حاج محمد پسر حاج محمد ابراهیمکلباسی.
32 " "- امیر شمس الدین محمد گیلانی.
33 " "- از سید آقا پسر میرزا اسماعیل حسینی مرعشی اصفهانی که از آل خلیفه سلطان، و ازمعاریف و شخصیتهاي قرن 13 بوده
است.
صفحه 70 از 182
. 34 "- حواشی بر خلاصه الحساب، از ملا تقی پسر حسن هروي اصفهانی متوفاي 1299
-35 حاشیه بر خلاصه الحساب سید صدر الدین محمد پسر مجد الدین اسمعیل پسر امیر علی اکبر شاهمیر طباطبائی تبریزي.
-36 حاشیه الخلاصه از سید هبه الدین شهرستانی معاصر ما(البته در روزگار تالیف الغدیر) که این کتاب در شمار تالیفات وي آمده
است.
-37 خلاصه الحساب منظوم، از سید میرزا قوام الدین محمد پسر مهدي حسینی سیفی قزوینی، که این کتاب را " نظم الحساب"
نامیده و آن را بسال 1118 در 661 بیت به نظم کشیده، و به این ارقام در ضمن شعر خود اشاره کرده و گفته است:(و مستارخ قال:
ما اسم الکتاب؟ فقلت له: هاك نظم الحساب) یعنی هر گاه پژوهنده تاریخی بپرسد که نام این کتاب چیشت؟ من در جواب گویم
که اینک نام آن " هاك نظم الحساب(" کهبه حساب ابجدي سال 1118 سال تالیف کتاب است).
و رام اعتبار حساب الکتاب
فقلت: عیون کتاب الحساب
[ [ صفحه 117
و هر گاه بخواهد شمار و حساب این کتاب منظوم را فرا گیرد، می گویم ": عیون کتاب الحساب(" یعنی چشمه هاي کتاب حساب
که با حساب ابجدي 661 بیت می شود).
زبده الاصول
-1 شرح زبده الاصول از شیخ جواد پسر سعد کاظمی شاگرد شیخ بهائی.
. -2 از ملا محمد صالح مازندرانی متوفاي سال 1086
-3 میرزا محمد هاشم چهار سوقی
-4 ملا محمد تقی فرزند محمد فرزند ملا علی طبسی که بسال 1054 تالیف اینکتاب را به انجام رسانیده است.
-5 شرح زبده الاصول ملا محمد زمان فرزندکلبعلی تبریزي.
. -6 آقاي حسینخوانساري متوفاي 1099
-7 سید امیر محمد باقر استرآبادي معروف به طالبان شاگرد شیخ بهائی.
-8 شرحزبده الاصول ملا یعقوب فرزند ابراهیمبختیاري حویزي که در سال 1550 در گذشته است.
. -9 شرح زبده الاصول سیدعلی فرزند محمد باقر موسوي خوانساري، از مشاهیر قرن 13
-10 شرح زبده الاصول شیخ نور الدین علی پسر هلال جزایري.
-11 شیخ محمد پسر علی حرفوشی هاملی که بسال 1059 وفات یافته است(سلافه العصر)
-12 شرح زبده الاصول ملا محمد علی کربلائیکه در هشتم محرم سال 1193 از تالیف این کتاب فراغت پیدا کرده(به زبان
فارسی).
صفحه 71 از 182
-13 شرح زبده الاصول ملا مهدي سبزواري حکیم که بسال 1289 وفات
[ [ صفحه 118
یافته است.
-14 شرح زبده الاصول میرزا ابو القاسم فرزند ملا حسن قمی که بسال 1231 در گذشته است.
-15 شرح زبده الاصول سید علاء الدینحسین فرزند رفیع الدین محمد حسینی عاملی که به " خلیفه سلطان " معروف بود. وفات او
بسال 1064 بوده است.
-16 شرح زبده الاصول سید محمد حسین فرزند سید بنده حسین نوه سید دلداري علی نقوي هندي متوفاي 1325 (این شرح به چاپ
رسیده است)
-17 شرح زبده الاصول سید علی نقی فرزند سید جواد برادر سید الطایفه بحر العلوم که بسال 1249 در گذشته است.
-18 شرح زبده الاصول شیخ محمدپسر خلف تستري بلادري بحرانی
-19 سید مصطفی فرزند سید محمد هادي سید دلدار علی تقوي هندي که بسال 1323 در گذشته است.
. 20 "- شرح زبدهالاصول ملا محمد باقر فرزند محمد مومن خراسانی سبزواري(صاحب الذخیره) متوفی سال 1090
-21 شرح زبده الاصول سید بدر الدین عاملی که از شاگردان شیخ بهائی است.
-22 شرح زبده الاصول آقا محمد تقی پسر آقا محمد جعفر پسر آقا محمد علی کرمانشاهی که در سال 1299 در نجف یافته است.
-23 شرح زبده الاصول سید محمد جواد پسر سید هاشم توبلی بحرانی.
-24 شیخ حبیب پسر شیخ محمد حسن آل محبوبه نجفی که بسال 1336 در گذشته است.
-25 شرح زبده الاصول مولوي حمد الله پسر فضل الله پسر شکر الله سندیلوي.
-26 میرزا زین العابدین پسر ابو القاسم جعفر موسوي
[ [ صفحه 119
. خوانساري اصفهانی پدر صاحب " روضات الجنات " حدود سال 1272
-27 شرح زبده الاصول شیخ عبد العلی فرزند محمد حسین.
-28 ملا علی ارانی از معاصران شیخ الطائفه انصاري.
. 29 " ""- سید محمد پسر سید دلدار علی نقويهندي متوفاي 1284
. -30 سید علی محمد پسر سید محمد نوه سید دلدارعلی هندي در گذشته سال 1312
-31 شرح زبده الاصول میرزا ابراهیم پسر ابو الفتح زنجانی که به سال 1350 در ایران وفات یافته است.
-32 شرح زبده الاصول میرزا محمد پسر سلیمان تنکابنی صاحب " قصص العلماء " که حدود سال 1310 وفات یافته است.
. -33 نظم زبده الاصول شیخ اسد الله بغداديفرزند حاج اسماعیل دزفولی متوفاي سال 1237
-34 نظم زبده الاصول سید میرزا قوام الدین محمد حسینی سیفی کهاین کتاب را بسال 1104 سروده و همین تاري را در شعر خود
آورده است، آنجاکه گوید:
صفحه 72 از 182
فی ماه و اربع و الالف فی
الف و واحد بمعناها یفی
یعنی ": در سال 1104 این منظومه در هزار و یک بیت سروده شده که آن معانی را بیان کند. "
-35 نظم زبده الاصول از شیخاحمد پسر صالح بحرانی که در سال 1315 وفات یافته است او این اثر را " العمده " نامیده است.
حاج مفضل پسر حاج حسب الله، زبده شبخ بهائی را چنین ستوده است:
چه زیبا اثري، که در آن، محمد سروري و برتري یافته، و چه نیکو واژگانی و نیکو فصلهائی کهتوصیف کرده است.
[ [ صفحه 120
این کتاب، کوتاهترین قوانین علوم را گرد آورده و معانی فراوانی در بر گرفته، و بر اصول براي آنکه توضیح و روشنگري کند،
اصولی دگر افزوده است. "
این دو بیت، از نسخه اي از زبده الاصول به خط حاج مفضل که در تاریخ 1098 تحریر یافته، و در کتاب خانه امیر المومنین علیه
السلام در نجف اشرف موجود است، نقل شد.
الفوائد الصمدیه
1 و 2- شرح مختصر ومفصل فوائد الصمدیه سید علی خان مدنیصاحب سلافه العصر "
-3 شرح فواید ملا احمد پسر محمد علی اصفهانی بهبهانی.
-4 شیخ محمد پسر علی حرفوشی عاملی که بسال 1059 در گذشته است.
5 " "- سید بهاء الدین محمد پسر محمد باقر حسینی نائینی مختاري معاصر شیخ حر عاملی.
6" "- شیخ محمد مومن پسر محمد قاسم جزایري که به " فوائد البهیه " معروف است.
7 " "- میرزا محمد پسر تنکابنی صاحب "قصص العلماء. "
8 " "- سید حسین پسر سید علی حسین همدانی معاصر.
9 " "- شیخ جواد پسر ملا محرم علی پسر کلب قاسم طارمی که بسال 1325 شمس در زنجان وفات یافته است(فارسی).
10 - شرح فواید میرزا محمد پسر عبد الوهاب همدانی.
[ [ صفحه 121
مفتاح الفلاح
-1 شرح مفتاح الفلاح شیخ سلیمان پسر عبد الله پسر علی بحرانی که بسال 1121 در گذشته است.
-2 شرح مفتاح الفلاح محمد پسر سلیمان تنکابنی مولف " قصص العلماء"
صفحه 73 از 182
. -3 شرح و ترجمه مفتاح الفلاح آقا جمال الدین خوانساري در گذشته بسال 1125
-4 ترجمه فارسی مفتاح الفلاحاز مولی صدر الدین محمد تبریزي شاگرد شیخ.
-5 ترجمه مفتاح الفلاح، از سید ابی مظفر محمد جعفر حسینی.
-6 حاشیه بر مفتاح الفلاح ملا اسمعیل پسر محمد حسین خواجوئی اصفهانی در گذشته بسال 1173 سید علی خان مدنی، که ترجمه
احوال او در همین جلد خواهدآمد، بر روي نسخه اي از مفتاح این ابیات را نوشته است:
علیک بمفتاح الفلاح فانه
لابواب طاعات المهیمنمفتاح
یضیئی به نور الهدي فکانه
لقارئه فی ظلمه اللیل مصباح
فلا برحتتغشی من الله من رحمه
مولفه ماح فیالافق اصباح
یعنی: بر تو باد مطالعه "مفتاح الفلاح، " که کلید ابواب طاعت پروردگار است.
این کتاب، آنچنان نوري بر جان خوانندگان می افشاند، که تو گوئی در تاریکی شب، چراغی است خداوند، تا آن زمان که سپیده
صبحگاهان بر افق می درخشد، مولف او را با رحمت خود مقرون بدارد. "
[ [ صفحه 122
در لغزهاي شیخ بهائی
-1 شرح لغز زبده الاصول معروفبه " مشکاه العقول " از شیخ محمد مومن جزایري که در عصر نادر شاه افشار می زیسته، و شرح
حال وي در ضمن شاعران قرن 12 الغدیر آمده است.
-2 شرح لغز الزبده میرزا ابراهیم پسر ابو الفتح زنجانی که بسال 1350 شمسی در گذشته است.
-3 شرح لغز الزبده میرزا محمد پسر سلیمان صاحب" قصص العلماء. "
-4 شرح لغز الکشاف ملا محمد مهدي فرزند علی اصغر قزوینی.
-5 شرح لغز النحو شیخ محمد صادق تویسرکانی.
-6 شرح لغز القانون حاجمحمد تقی شیرازي مشهور به " حاج آقا باب طبیب. "
-7 شرح لغز القانون ملا محمد سلیم رازي که بسال 1060 آنرا تالیف کرده است.
صفحه 74 از 182
الوجیزه
-1 شرح وجیزه ملا محمد فرزند سلیمان " مولف " قصص العلماء. "
. 2 " "- سید ابو محمد حسن صدر الدین کاظمی متوفاي سال 1354
وسیله الفوز
-1 شرح قصیده وسیله الفوز و الامان شیخ احمد پسر علی منینی که از علماي معروف عامه بود و این شرح به طبع رسیده است.
-2 شرح قصیده وسیله، از شیخ پسر حاج محمد نقدي موسوم به " منن الرحمن " که در دو جلد به طبع رسیده است.
[ [ صفحه 123
تهذیب البیان
. شرح تهذیب البیان شیخ محمد پسر علی پسر محمد حرفوشی عاملی در گذشته بسال 1059
شرح تهذیب البیان سید نعمت الله جزایري که بسال 1112 در گذشته است.
تعلیقه بر حاشیه البیضاوي از شیخ میرزا محمد فرزند محمد رضاي قمی از شاگردان علامه مجلسی که استادش اورا ستوده است.
تعلیقه بر تهذیب الاصول از صاحب " قوانین " یعنی میرزا ابو القاسم قمی که بسال 1231 وفات یافته است.
تعلیقه بر حبل المتین شیخ خیر الدین پسر عبد الرزاقساکن شیراز که از نوادگان شهید ثانی و از معاصران شیخ بهائی بوده، و
اینتعلیقه را آنگاه که شیخ بهائی حبل المتین را جهت مطالعه به وي فرستاده بود، بر آن کتاب نگاشته است.
نظم رساله اسطرلاب از سید میرزا قوام الدین محمد حسینی سیفی قزوینی. ترحجمه کشکول از شیخ احمد عاملی.
ادبیات دلپذیر شیخ بهائی
شیخ بهائی رحمه الله علیه، با وجود تسلطدر علوم و نظریات عمیقی که در اغلب دانشها دارد، از گفتارهاي ادبی و سرودن اشعار به
دو زبان فارسی و عربیروي بر نگرداند، چنانکه بسیاري از اشعار او را بطور پراکنده در کتب و معاجم می توان یافت و اینک نمونه
هائی از آن:
اي بزرگوارانی که از دوريشما محال است که بشکیبم، پس از شما من
[ [ صفحه 124
در بدترین احوال بسر می برم. هر گاه باد شمال بوي شما را بمن آورد، من یمین از شمال و سر از پا نمی شناسم.
چه خوش است آن بادي که از " ذي سلم "
صفحه 75 از 182
و از تپه هاي نجد وسعد و علم، بر من بوزد،
اندوهان و غمها را از جان من بزداید، با وزش این باد آرزوها بدست می آید و غم جانکاه از بین می رود.
اي یارانی که در " حزوي " و " عقیق " آرمیده اید، این دل من توان دوري شما را ندارد. آیا بر وصال شما راهیوجود دارد، یا
همه درهاي وصال بسته است؟
بر دلتنگی و فراوانی اندوهم نکوهش نکنید، دل من از آهن و سنگ نیست.
مطلوب من از دست رفته، و یارو دلبرم از من دور افتاده است، و هرلحظه جگرم شعله می کشد.
هر آنکه شوقو اشتیاق مرا بر ساکنان حجون دریابد، گویم، این شوق و عشق نیست بل دیوانگی است.
اي آنکه ملامتگر منی، از من چه می خواهی؟ که دلی بیمار و خردي پاي بسته دارم.
[ [ صفحه 125
اي کسانی که در میان دو ناحیه " سلع " و "صفا " نزول کرده اید، اي بزرگان قبیله حی، اي اهل صدق و صفا، من دلی داشتم که
بار جفا را حمل می کرد، لکن این دل در میان تپه هاي شما ازدست رفته است.
خوشا بر حالتو اي باد صبا، هر گاه روزي به واديقبا بگذري، از مردم " حی " که بر آنتپه ها آرمیده اند، بپرس که آیا اینکه از
ما در وي گزیده اند، از روي ملال است یا از را ناز و دلال؟
ایشان یاران و همسایگان بودند که ما را چنین حال نامطلوب گرفتار کردند، که با رفتن ایشان دیگر، احوال ما قابل وصف نیست.
آنان خواه مهر بورزند یا جفا کنند یا نابود سازند، مهرشان در دل جاودانه و زوال ناپذیر است.
اینان بزرگوارانی هستند که فوقبزرگواریشان قابل تصور نیست. هر کس در محبت ایشان بمیرد، شهید محسوب میشود، چنان
شهیدي که گویی کسی در پیشمولاي خود که اخلاقی پسندیده و کرداري ستوده دارد، بخاك و خون غلتیده است.
این شخصیت، همان صاحب زمان و امام منتظر ما، و کسی است کهآنچه را نخواهد، خدا آنرا نیافریده است و تقدیر الهی بر آن
جاري نمی شود، چرا که او حجت خداي بر همه آدمیان، و از دیدگاه همه خصال برگزیده زمینیان است.
او کسی است که جهان هستی، رشته ولایت او را بر گردن دارد. و هر
[ [ صفحه 126
آنچه را خواهد ودستور دهد، اجرا می کنند. هر گاه از فرمان برداري او هفت فلک آسمان نیز سرباز زند، سقف بر افراشته اش، فرو
می ریزد و نقش زمین می شود و ویران می گردد.
او آفتاب آسمان مجد، و چراغ ظلمتهاي، و برگزیده خدا از میان بندگان است.
اوامامی است که فرزند امام و او هم فرزند امام است، که همگی قطب و محورافلاك بزرگی و کمال هستند.
او در عزت و شکوه، بر همه مردم زمین بر تري دارد. و از این حیث به بلند ترین پایگاه رسیده است. هر گاه پادشاهان روي زمین،
در بلند ترین قصرها و پایگاههاي آن مسکن گزینند، بالا ترین رده آنان کفش کن و زیر پاياو خواهد بود.
از طرف خدا، چنان قدرتی به او داده شده، که می تواند طبیعت اشیاء را دگرگون و ظلمتها رامبدل به نور کند، یا محالی را لباس
ممکن بپوشاند. اینهمه قدرتی است که از خداي ذو الجلال، به وي داده شده است.
صفحه 76 از 182
اي امین خدا و اي خورشید هدي، اي امام مخلوقات و اي دریاي کرم و بخشش، در ظهور خودت شتاب فرماي، چرا که مدت غیبت
طولانی شده، و دین خدا نابود، و گمراهی و ضلالت مستولیگشته است.
اینک اي مولاي من، اي بهین پناهگاه، یکی از هوا داران و شیفتگانت
[ [ صفحه 127
"بهائی " فقیر، شعر مدحتی نثار تو می کند، که شاعريهمچون جریر در برابر آن وامانده و فروتن است، و نظم دربارش، بازار گرد
بندهاي گوهرین را می شکند.
و این اشعار را نیز بهنگام زیارت بارگاه امامین عسگرین در سرمنراي سروده است:
اي ساربان، در حرکتشتاب کن، که دل من از عشق شعله ور است.
آنگاه که سرزمین هموار بارگاهامامان عسگري و هادي را علیهما السلام در میان دو کوه مشاهده کردي، متواضعانه بوسه بر آن
خاك بزن، چرا که خدا به بهترین سعادت ترا نائل کرده است. آنگاه که در پیشگاه این امامان رسیدي، که بهترین خوان لطف
گسترده و عالیترین مجلس آراسته دارند، نخست پلک دیدگان را به خضوع تمام، بر هم نه، آنگاه کفشها را بر کن، چرا که در
وادي مقدس پاي گذاشته اي.
و ابیات زیر از اوست:
دو گاو هستند که بر این جهان احاطه دارند: یکی پروین در بالاي آسمان و دگري گاو زمین، و مردم این جهان همچون خران لجام
بسته اي بین این دو می خرامند وحکیم عمر خیام، مضمون دو بیت فوق راچنین سروده است:
یک گاو در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت گشاي چون اهل یقین
زیر و زبر دو گاو، مشتی خربین
و اشعار زیر را در سال 989 ، خطاب به پدرش که در آن هنگام در هرات می زیست، سروده است:
اي ساکنان هرات، آیا این مایه جدائی و فراق در حق من بس نیست؟ بلی
[ [ صفحه 128
سوگند بمقام پیامبر، که برگردید که صبرم تمام شده، اما تیر مژگانم در این دوري و جدائی بر من رحم نکرده است.
خیال و آرزوي دیدارتان پیوسته در دل دارم و دلم مدام در شور و تپش است.
برآن باد صبا که از سوي شما بر من گذرد، خطاب کرده و می گویم: خوش آمدي و چه نیکو آمده اي. بر تو درودباد، این دل
عاشق از دیدارتان عاشق شده و فراق شما دل و جان مرا اسیر کرده است.
صفحه 77 از 182
دل من از مهر آن صاحب خانهرگز خالی مباد.
چه خوش است آن دیاري که شما را بر گرفته، و همچون پر تو آفتاب بر استخوانهایم گرماي محبت داده است.
هرگز آن روز جدائی را که شما را ترك گفتم، و اشک برخسار آورده و داغ بر دل گذاشتم، فراموش نمی کنم.
عشق و دلباختگیم، هرگز از دندانهاي او دور و فراموش نمی شود.
و خفاجی در " ریحانه الالباء " رباعیهاي زیر را از او نقلکرده است:
چه شبهایی که از درد فراقشما، به روز آوردم و با شوق دل همنوا بودم.
(در این بزم شبانه) همواره، اندوه همدم من، و بیخوابی ام نقل مجلس، اشکم شراب، و مژگانم ساقی این بزم به حساب می آمد.
با آبدهانم اندوه می خوردم و درد خود را در کام فرو می بردم آنگاه که بیاد او می افتادم و بیاد می آوردم که او مرااز یاد برده
است.
و نیز گفته است:
بر آن دوست و همدمی که از مردم و از یاران کناره گرفته، یا با آنان
[ [ صفحه 129
دوستی برقرار کرده، هرگز گریه مکن، چرا که این یاران می روندو دیر یا زود جانشین آنان می گردیم، همچون کلمات که بوسیله
"ثم " یا " ف("که حرف عطف هستند) به هم پیوند میخورند، ما نیز بدنبال هم خواهیم آمد.
و نیز گوید:
اي شتربان، چهارده تن یاران من(چهارده معصوم) در شش بقعه و آستان مقدس آرمیده اند: که عبارتند از مدینه و غري(نجف) و
سامرا و طوس وکربلا و بغداد.
و نیز گوید:
هر گاه در آسمانهاي برین و فلک الافلاك نیز مسن گزینم، باز دیدگانم از شوق دیدار مدینه اشکبار است. من هر گاه بر بال
فرشتگان هم سوار گردم، این سعادت را در برابر روضه پاك پیامبر حاضرم ترك کنم، و بدان روضه پاك بپیوندم.
و گفته است:
این همان نباعظیم و پیامبر بزرگی است، که کسی شرافت او حرفی ندارد، این پیشواي ملائک آسمان است، کسی است که هر کس
در سراي او را بزند و او را قصد کند، بر مراد دل می رسد. هر کس بر مزار او طواف کند، آتش بر او حرام می شود.
و نیز گفته است:
این همان حرمی استکه خردها بر حقانیت آن اقرار دارد، فرشتگان آسمان در آن مسکن گزیده اند، و هر یک(به زبان بی زبانی)
می گویند: اي کسی که به زیارت اینجا آمده اي از آتش جهنم رها خواهی شد.
و نیز گفته است
اي باد چون بر در سراي دوستان می گذري از سوي من، بر خاك آن
[ [ صفحه 130
صفحه 78 از 182
آستانهاي پاك بوسه زن، هر گاه پرسند که بهائی را حال چگونه است؟ بگو که از شوق دلباختگی، زار و ناتوان گشته و از بین رفته
است.
و گفته است:
اي باد قصه عشق و شیفتگی خود را بر تو فرو می خوانم. هر گاه از طوس بگذري، ضریح پیشوایی مرا ببوس، و بگوي که بهائی از
مهر تو از دست رفته است.
باز گفته است:
بر آن دلبر زیبا دل بسته ام که همواره، در معرض آزمون او قرار گرفته ام، و هرگز دل رنجورماز جدایی او آرام ندارد، بسا که به
قصد شکوه، بر آستانش رهسپار شدم، لکن از لذت دیدارش بی اختیار شکایت خود را از یاد برده ام.
و نیز گفته:
اي غائب از نظر که هرگز از دل نمی روي، رسیدن بتو منتهی آمال من است.
مپرس که ایام فراق بر من چگونه گذشته است، به خدا سوگند که در بدترین احوال سپري شده است این رباعی در " السلافه"
چنین آمد است:
اي ماه که در شب تیره پرتو افشانی می کنی و خیالت همواره در دلم قرار دارد، از آن هنگام که از من جدا شدي، بر اندوه دلم
افزودي.
مپرس که ایام فراق بر من چگونه گذشته، به خدا سوگند که در بدترین احوال سپري شده است و سید در سلافه این ابیات را از
شیخ بهائی آورده است:
اي ماه که در میان ظلمت پر تو می افشانی، با وصل خود، مرا زنده و با هجران خود نابودم می سازي ترا بخدا شتاب کن و خون مرا
بریز، چرا که من طاقت شب فراق ندارم.
و از اوست:
[ [ صفحه 131
آنکه بر تن نزار من که از درد فراق لاغر و ناتوان گشته است، بنگرد، دلش به حال من می سوزد گریه می کند که از روي رحم و
شفقت بر من، می گوید: آیا نگفتم که توانائی نداري، و درد جدائی را بر نمی تابی؟.
و نیز گفته است:
اي ماهی که ظلمت فراقت تن مرا پریشان و رنجور کرده، آنجا که از من روي برتافتی، آرام و شکیبم از دست برفت. ترا سوگند،
آن چشمان تو چه رازي در برداشت و با دل رنجور من چه اسراري می گفت و من چگونه از عهدهپاسخ آن می توانم بر آیم.
"سید عطار- " قدس سره- در(الرائق) این اشعار شیخ بهائی را که در ضمن آن پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه و اله را مدح کرده
آورده است:
همه کائنات، اشارت بر این دارد که توهدایتگر و بیم دهنده و مژده آورنده اي. تو از نور الهی پیدا گشته اي، و از هر نور جلال تو،
نور دگري می تابد. بر روح تو روح القدس نازل شده، و دل تو در قلب عالم هستی مستتر است.
این وجود تو است، که قطب کائنات، تفسیر آن است، و تو نیز اسرار خدا را بر عالمیان باز گو می کنی.
تو از جانب خداوند، بر پایگاهو منزلتی جاي گرفته اي، که چشم جهانی با حسرت بسوي آن نگران است:
صفحه 79 از 182
و سید مدنی در " السلافه " ابیات زیر را از وي نقل کرده است:
"اي دو یارمن، درد شیفتگی عشق را از من بزدائید، با ورود من به راه بیفتید.
عشق مرا بانگ زد، و عقل دعوت او را پذیرا شد، پس شما اي یاران مرا رها کنید، و بیش از این بر نکوهش من پاي نفشارید زیرا
هر کس بوي مستی
[ [ صفحه 132
عشق را بچشد، بر ملامتگران روز افزونش اعتنایی نیست!
باده مهر شما، پاي عقلم را در بند کشیده، و تا مفاصل و استخوانهایم دویده است.
از این پس، بر حلم و وقار درود باد، و بر خرد سست پاي، هزاران هزار درود باد.
اي یاران آیاتواند بود که درنگی در " وادي الجزع " بکنید و در آنجا(لحظه اي) فرود آیید؟ اي جهانگرد و گردنده سخت کوش
هر گاه در سرزمین نجد فرود آیی، در "وادي الخزام " مسکن بگزین و اقامت کن.
از این زندگانی مجازي یا از محل "ذي المجاز " در گذر. و در سمت راست آن جایگاه گرامی فرود آي.
هنگامی که به محله " حزوي " رسیدي، بر قبیله حی- اي برادر- سلام مرا برسان.
حدیث مشتاقی این دل رنجور رادر پیش آنها فرو خوان، دلی که در میان آن خیمه ها تباه گشته است(یا از آنجا فروغ گرفته است).
هر گاه که دیدي بر حال من رقت آوردند، از آنان بخواه که- و لو به شکل تصویر آرزویی در خواب- بر دیده من منت بگذارند.
اي کسانی که در " ذي الاراك(" مکه) آرمیده اید، تا بکی سالهاي
[ [ صفحه 133
عمرم در فراق شمابسر خواهد آمد؟ در باغها و درخت زاران، جانها پر نمی کشند و کبوترانناله سر نمی دهند، مگر آنکه
یادآورمرگ منند. آن روزگاران خوشی که بر گرانه شرقی نجد بسر بردیم، کجا شدند؟ خدایا چه خوش روزگارانی بودند.
آنجا بود که شاخساران جوانی، تازه روي و خندان، و گلزار و باغ عیش بدست ابرها شسته و آراسته بود. چه روزگار خوشی داشتم،
دست آرزو زمام هستی، مرا بسوي خود می کشید.
اي آنکه به تنهایی بر قله با شکوه مجد قرار گرفته اي، و در سختیها و دشواریهاي بزرگ امیدگاه مائی، اي هم پیمان باران اي
بخشنده پر احسان، که همه خوبیها که درد گران می توان یافت، در وجود تو جمع است.
تو بر فراز آنچنان بلندي افتخار آمیز عروج کرده اي، که بالا روندگانسخت کوش نمی توانند بدانجا برسند.
تو از تباري پاك، و بزرگی و شرافتی استوار، و افتخاري شکوهمند، و فضیلتی گرانقدر برخودار هستی.
ما گفتار ترا با این اشعار همراه کردیم،، و کلام شما را با کلام خود پیوستیم، سنگریزه ها را با گوهر و مروارید در یک سلک
کشیدم، گویی که مشک را بارغام(آب بینی) برابر شمردیم من کسی نبودم که این(مایه گستاخی کنم) گفتار را بر زبان آورم، لکن
این اقدام را بفرمان خود شما کرده ام.
اي ملامتگران شما را بخدا سوگند چگونه روا می دارید که ملامتم بکنید. "
شیخ بهائی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله را در خواب دیده، و این خواب را در شعرزیر آورده است:
صفحه 80 از 182
در آن شب، شبی که طالع من در اوج سعد و کمال بود، شبیکه عمر وصال
[ [ صفحه 134
آن چه کوتاه بود، گوئیا باندازه یک باز کردن بند پايبود، آنچنان کوتاه، که گویی سپیده دم را به شامگاه پیوسته اند. آري شبهاي
وصال این چنین است، پس از سختیهاي فراوان که کشیدم، آن شب چشمان من به دیدار آن بزرگ نائل گشت. در آن، او را در
خواب زیارت کردم، او را که جان و مال خاندام فداي اوباد.
از سختیها و بلایا بر آستانش شکایت کردم، و سوء حال خود را به پیشگاهش عرضه داشتم، و او بر این هوادار خاکسارش، با گفتار
و نوازشی که نظم مروارید را کنار می زد، تفقدم کرد. خدایا، چه شب گرانقدري که در ظلمت آن به به سعادتی- که هرگز در
خیال نمی گنجد- نائل شدم. کاروانهاي امید و آرزو به آرمان رسیدند، و عطایاي گرانی بر ما لطف کردند " دوش در ظلمت شب
آب حیاتم دادند " و با باده حلال خوشگواري- که بس زلال بود- پذیرائی شدم. دل من با دیدار آن بزرگواران شادمانه، و دیده ام
به نور جمالشان روشن شد. در آن شب من به چنین سعادتی نائل گشتم، و اقرار دارم که شایسته چنین دهش و عطایی نبودم. "
شیخ بهائی در مدح کاظمین آرامگاه دو امامبزرگوار: موسی کاظم و فرزندش جواد الائمه علیهما السلام ابیات زیر را سروده است:
اي کسی که عزم دیدار بغداد داري، بر سمت غربی آن جایگاههاروانه شو، و کفشهایت را با احترام در آر، و آنجا که در پیش تو
دو گنبدنمایان می شود، با خضوع تمام، پیشانی سپاس بر خاك نه، چرا که توبهدیاري مشرف شدي که آتش موسی علیه السلام و
نور محمد صلی الله علیه و اله را با هم و یکجا مشاهده می کنی.
از اشعار معروف شیخ بهائی، رائیه اياست که درباره امام منتظر- صلوات الله- سروده و بر 49 بیت بالغ می شود. این قصیده را علامه
شادروان شیخ جعفري نقدي در کتاب خود " متن الرحمن " شرح کرده است، و این کتاب بسال 1344
[ [ صفحه 135
در نجف اشرف در دومجلد انتشار یافته است. مطلع قصید این است:
"برقی از صحراي نجد جستن گرفت و خاطره مرا تهییج کرد، و شعلههاي آتش در جان من فرو ریخت "
و بسیاري از شاعران برجسته، این قصیده مهدویه را اقتفا کرده، و به معارضه آن برخاسته اند، که از آن جمله علامه امیر سید علی
پسر خلف مشعشعی حویزي است که مطلع قصیده اش این است:
"این همان خانه اي است کهدر میان عذیب و ذي قار واقع شده و سنگها و نشانهایی که سیاه نیست در آنقرار گرفته است. "
و از شخصیتهاي دیگري که به قصیده او پاسخ گفته اند علامه شیخ جعفر پسر محمد خطی است که معاصر شیخ بهائی بوده و با او
در اصفهان دیدار کرده شیخ رائیه خود را خوانده و از او خواسته که به پاسخگویی و معارضه آن برخیزد و مدتی هم وقت معین
کرده و سه روز دیگر مهلت خواسته سپس نپذیرفته لکن در یک مجلس قصیده اي ارتجالا خوانده که مطلعش این است:
این همان آستانهایی است کهسرشک جاري ترا بسوي خود می خواند، پس اي اشک فرو ببار، که بهترین اشگ، اشکی است که بر
آن خانه ها و کاشانه ها فرو ببارد.
و تمام این قصیده، در جزء دوم کتاب " رائق " تالیف علامه سید احمد عطار آمده، و شیخ جعفر نقدي نیز در منن " الرحمن" آنرا
.41 : نقل کرده است: ج. 1
صفحه 81 از 182
از شاعرانی که به مقابله قصیده شیخ بهائی پرداخته اند شاعر برجسته علی پسر زیدان عاملی در گذشته بسال 1260 ، است که آغاز
قصیده اش این است:
رحم و شفقی کن اي کسی که شبانه از کوي یار می گذري آیا پذیرفتن فرمان عشق عار محسوب می شود؟
[ [ صفحه 136
باز در معاجم و کتب ادبی(ازجمله: سلافه العصر ص 300 (، ابیاتیبه شیخ بهائی نسبت داده شده، که از آن جمله است.
یعنی ": هرگز جامه ژنده و وصله دار کسی، شلوار او که کوتاه تر از استخوان کف پا است، ترا نفریبد، و پیشانی که در آن
نشانعبادت بچشم می خورد، ترا گول نزند، بلکه در پیشگاه پول و دینار، اشخاص را بیازماي که آیا پرهیزگارند یا گمراه می باشند
" .
انتساب این ابیاتبر شیخ بهائی به نظر درست نمی آید، چرا که غزالی که پیش از شیخ بهائی بسال 447 وفات یافته، در احیاء العلوم
خود) 2:73 (این ابیات را به یکی از شاعران نسبت داده است.
و سید در " السلافه " این ابیات را از شیخ بهائی دانسته است:
یعنی: سوگندبر آن خدایی که دندانهاي تو را وسیلهشکنجه من قرار داده، و هر آنچه چشمان تو می گوید، دلم پاسخ آنرا آماده
دارد.
و این ابیات نیز از " صوري " سابق الذکر است. و خود شیخ بهائی، این ابیات را از صنوبري دانسته است(رجوع شود به ج 4 ص
.( 229 الغدیر طبع 2
تولد شیخ
شیخ بحرانی، در لولوه البحرین ص 20 ، و شیخ میرزا حیدر علی اصفهانی در اجازه خود، و چندین نفر از اصحابما، تولد شیخ
بهائی را در بعلبک و در غروب پنجشنبه، سیزده روز مانده به پایان محرم سال 953 دانسته اند و سید مدنی در " سلافه العصر " می
نویسد ": تولد او در غروب آفتاب روزچهار شنبه سیزده روز مانده به آخر ذيالحجه بسال 953 روي داده است " و همین سخن را
محبی در " خلاصه الاثر" آورده است، اما روایت معتبر در این باره، نوشته اي است که صاحب " ریاض العلماء " در نامه خطی پدر
بزرگوار شیخ بهائی یعنی شیخ حسین در شرح حال شیخ بهائی ملاحظه کرده، و در آن چنین نوشته است:
[ [ صفحه 137
تولد مولودمبارك دخترم درشب دوشنبه سیزدهم صفرسال 950 ، و تولد برادرش ابو الفضایلمحمد بهاء الدین- اصلحه الله وارد
شده- بهنگام غروب آفتاب در روز چهارشنبه 27 ذي حجه سال 953 روي داده است.
وفات
دو سید بزرگوار صاحبان " السلافه " و " الروضه البهیه " و شیخ بزرگوار صاحب حدائق در " لولوه البحرین " آورده اند که شیخ
بهائی، 12 روز مانده به آخر شوالسال 1031 و بروایتی 1031 وفات یافته است. علامه مجلسی اول که بسال 1070 درگذشته، در"
صفحه 82 از 182
شرح الفقیه " خود چنین می نویسد: شیخ بهائی در شوال سال 1030 در گذشته است.
روایت " املالامل " نیز همین تاریخ را تایید می کند و چنین می نویسد ": از مشایخ و اساتید خود شنیده ایم که شیخ بهائی بسال
1030 در گذشته، و این تاریخ درنزد علما معتبر شناخته شده است.
علامه شیخ هاشم اتکانی در پشت جلد " اثنی عشریات " استادش شیخ بهائی، نام سی نفر از شاگردان شیخ را برده، و اجازه اي که
خودش از استاد در رجب بسال 1030 آورده است. و صاحب " مفتاح التواریخ " چنین نوشته است.
شیخ بهائی، روز سه شنبه 12 شوال سال 1030 در اصفهان درگذشته، و جنازه او را بر طبق وصیت خودش، بیش از اینکه به خاك
بسپارند، به مشهد حضرترضا علیه السلام بردند و درآن خاك مقدس در جوار آرامگاه آن حضرت دفن کزدند، من بسال 1348 به
زیارت قبر او موفق شدم.
علامه شیخ ابراهیم عاملی بازرونی که شاگرد شیخ بهائی بوده، در رثاي استاد چنین گفته است:
خداوند، پیوسته ابرهاي رحمت خود را بر شیخ انام بهاء الدین بباراند.
[ [ صفحه 138
- او بزرگمردي بود که راههاي هدایت را روشن داشته، و با فقدانش دین و آیین جامه سیاه به تن کرده است.
دیگر از جامه هاي بزرگی و مجد- از فراوانی اندوه- جزپنبه ها و کهنه و پاره ها چیزي بجاي نمانده است.
آیات و جلوه هاي علم، همه مخفی و مدروس گشته، و خانه هاي احادیث و اخبار ویران شده است.
- بسا اندیشه هاي ناب و شایسته که از میان رفته، و در بین مردم، جز اندیشه هاي عیبناك، چیزي بجشم نمی خورد.
- و چه بسا افکار پست که من آنرا بهائی نمی شناختم، و جز در زباله دانها محلی براي آن نمی یافتم، در کوههاي بلند علم جاي
گرفته است.
- بسا محرابهاي مساجد، که آنگاه با پرتوهاي روشن بر تافته و درخشان گشته اند، و همه به یاد او گریه سر دادند.
- آري، خوي بزرگواران اینستکه همواره گرسنگان را اطعام می کنند، و برهنگان را می پوشانند.
- چه بزرگوار و با شکوه است آن شخصیتی که در سرزمین طوس، آنجا که پهنه آرامگاه عزیز خاندان طهارت آرمیده، به خاك
رفته است.
- امام هشتم، که در روز قیامت، از سر احسان وجود، همه باغهاي بهشت را تضمین خواهد کرد.
لغزش و خطایی که بخشودنی نیست
سعید نفیسی نویسنده ایرانی، درتالیفی که درباره زندگانی شیخ بهائی پرداخته، رنج بیهوده کشیده، و گوهررا با پشکل در آمیخته
است. او مطالبی نقل کرده که مدرك درست تاریخی ندارد، و حقایق روشنی بر او پوشیده مانده،
[ [ صفحه 139
توهماتی را بهم بافته و معانی مضحکی را مطرح ساخته، از جمله امور شرم آوري که نقل کرده، این است که در آن کتاب شیخ
عبد الصمدرا برادر بزرگتر شیخ بهائی پنداشته واستدلال کرده است که شیخ عبد الصمد، ده سال پیش از شیخ بهائی وفات یافته
صفحه 83 از 182
است. و گویا او تصور می کرده که ترتیب مرگ نیز، ترتیب ولادت است، وهمانطور که هر کس زودتر متولد شود بزرگتر است
پس آنکه زودتر وفات یافتهنیز بزرگتر و برادر بزرگ است. و بازپنداشته است که شیخ عبد الصمد، بنامجدش نامیده شده، و هر گاه
شیخ بهائیبرادر بزرگتر بود، بنام جدش موسوم می گردید، و برادرش نام جد بزرگتر را می گرفت و گویا این نوع نامگذاري را
یک اصل ثابت و تخلف ناپذیر پنداشته، که باید گفت درست نیست. و معلوم نیست که کجا این اصل ثابت شده، و اصرار او بر این
رویه چه اساسی دارد. این چیزي است که نه من و نه خود نفیسی، از آن آگاه نیستیم، و پدر شیخ بهائی و فرزندش نیز آنرا نمی
دانند.
و نیز نفیسی گمان کرده، که شیخ عبد الصمد، آنجاکه پدرش در سال 966 به ایران مسافرت کرده، او همراه پدرش نبوده، و فقط
شیخ بهائی پدر را همراهی کرده و او به مدینه منوره گریخته است و هر گاه شیخ عبد الصمد برادر بزرگتر شیخ بهائی نبود، نمی
توانست در آن واقعه حرکت به ایران از پدر دور بماند بیچاره سعید نفیسی نمی دانسته که خودشیخ عبد الصمد، در شکم مادرش
بود کههنگام مهاجرت به ایران، بدینسان پدررا همراهی کرده است، او نمی دانسته شیخ عبد الصمد مطابق آنچه پدرش شیخ حسین
صراحه اظهار داشته- در سال وقوع فتنه مذکور- یعنی 966 - در قزوین به دنیا آمده، و معلوم نیست نفیسی، فرار شیخ عبد الصمد را
بسال 966 به مدینه از کجا آورده است.
یکی دیگر از اشتباهات " نفیسی " اینکه گمان کرده که شیخ بهائی کتاب(الفوائد- الصمدیه) خود را بنام برادرش شیخ عبد الصمد
تالیف کرده، وطبیعی
[ [ صفحه 140
است که برادر کوچک نامبرادر بزرگ را براي کتاب انتخاب کند، و عکس این خیلی بندرت اتفاق می افتد، و آنهم از سوي
کسانی که اسارت نفس اماره، آنها را به خاك نشانده است.
این مرد، حرفهاي پوچ و بیمعنی دیگري در اثبات پندار خود بهمبافته، و صفحه تاریخ خود را با چیزهایی که عقل و منطق، آنها را
قبول ندارد، سیاه ساخته است. او غفلت داشته از اینکه شیخ حسین پدر شیخ بهائی، تاریخ ولادت او و برادرشرا در نامه اي که
در(ریاض العلماء) در شرح حال او آمده، ذکر کرده است، و عباراتش این است ": تولد مبارك دخترم شب یکشنبه سوم صفر سال
950 ، وتولد برادرش ابو الفضائل محمد بهاء الدین- اصلحه الله وارد شده- در غروب آفتاب چهارشنبه بیست و هفتم ذي حجه سال
953 و تولد خواهرش ام ایمن سلمی در پس از نیم شب ششم محرم سال 955 ، و تولد برادرش ابو تراب عبد الصمد شب یکشنبه
حدود یکساعت از شب مانده در سوم صفر سال 963 در قزوین اتفاق افتاده است. و تولد خواهر زداه اش سید محمد، شب شنبه 28
صفر همان سال در قزوین صورت گرفته است. "
بنابر این شیخ بهائی، دوازده سال و سی و شش روز از برادرش شیخ عبد الصمد- علیرغم پندارهاي این نویسنده- بزرگتر بوده است.
و این نویسنده می توانست بزرگی سال شیخ بهائی را از اجازه اي که پدرش بر او و برادرش داده است، و در آن نام شیخبهائی را
جلوتر از برادرش یاد می کند، استفاده بکند. متن عبارت اجازه اینست ": من این اجازه را بر فرزندمبهاء الدین محمد و ابو رجب
عبد الصمد- حفظهم الله تعالی- پس از آنکه پسربزرگم پیش من بسیاري از علوم عقلی و نقلی را بطور کافی فرا گرفته، داده ام"
الخ.
و بهمین طور، مشایخ اجازه همه جا شیخ بهائی را مقدم بر برادرش آورده، و در اجازات خود به آن تصریح کرده اند، و این
نویسنده به جاي اینکه به لافزنی
صفحه 84 از 182
[ [ صفحه 141
بپردازد، بهتر بود که بر این اسناد استدلال می کرد.
در اینجا می خواهم اندکی از آنچه صفحات کتاب او را تاریک و مشوه ساخته، باز گویمو چیزي که در اینجا براي ما اهمیت دارد،
یاد آوري تعرض و جسارتی است که او نسبت به علماي دینی و بزرگان مذهب ما واداشته، و پیوسته این اهانتها را بر زبان و قلم
آورده است، و از آن جمله است تعرضی که بر ساحتشیخ بهائی در ضمن کلام داشته، و مطالبی که درباره اشارات شیخ بهائی در
مثنوي(نان و حلوا) آورده و گفته است: نظر انتقاد شیخ بهائی در این مثنوي سید داماد نبوده، بلکه اوفقیهان قشري و جامد و فریفته
ظواهر را در آنجا می گوید، ذوق و تصوف را خوش نمی داشته و انکار می کردند، امثال ملا احمد اردبیلی که در عصر شیخ بهائی
بسیار بودند. و مسلما سیدداماد که متفکري حکیم بوده و اندکی از این دیدگاه در او دیده نشده، مشمول انتقاد نبوده است.
سخنی که اززبان این نویسندگان بر می خیزد، خیلی مهم است و من جهل مرکب این نویسنده را بسیار وحشتناك می دانم. او
چیزي نمی داند، و نمی داند که نمی داند. و درباره اساطین مذهب می گوید، و می پندارد که هر چه آنها نمی دانستند، او می داند
و نقائص آنها را بر طرف و تلافی می کند، چنانکه مثلا شخصیتهائی مثل محقق اردبیلی را در شمار قشریان فقیهان ظاهربین یاد می
کند، در حالی که این شخصیت بزرگ انسانی کامل در علم ودین بوده، و اندیشه هاي درست و سازنده و افکار ژرف و نفسانیات
شایسته و کریم به حد کمال داشته، و در خدماتی که در دعوت به خدا و مذهب حق انجام داده، در عرفان صحیح و حکمت بالغه
اي که او را مسلم بوده، بی مانند است. و کوتاه سخن اینکه او جامع همه فضایل و برگزیده همه ماثر علم فضیلت بوده است. روي
هر یک از فضائل او که انگشت بگذاري، شاهد صدوقی بر گفتارم خواهی یافت، که چگونه مقام شامخ و مرتبه بالا دارد، و
تالیفاتی دارد که همه در معقول
[ [ صفحه 142
و منقول، برهانی آشکار محسوب می گردد، و نشانی از غرائز و نهاد زیبا و برجسته و نیکوي اوست، و همه محامد و بزرگواریهاي.
کسبی و نفسی را در خود جمع کرده، و علیرغم رویاو پندار این مورخ قشري جامد، کسی رانمی یابی، که در فضائل و مکارم این
دانشمند، شکی به خود راه دهد. و گویا این شعر، از زبان من، بر روانپاك این محقق یگانه تقدیم می شود که:
ما شیر شکاران فضاي ملکوتیم
سیمرغ، به دهشت نگرد بر مگس ما
یا مصداق این شعر است:
ما از کسانی که ما را دوست ندارند، و لو در اوصاف، صفات، مقامی بسیار بزرگ داشته باشتد، بی نیاز هستیم. هر کس از ما رو
گرداند، همین دشمنی و رو گردانی، در تیره روزي او بس است و هر کس ما را از دست بدهد، ما نیز او را رها خواهیم کرد.
وانگهی، این مرد، چه نوع تصوفی را برگزیده که بر طبق آن می خواهد از شیخ عارف الهیما عیبجوئی کند؟ آیا مرادرش، آن
مذهب باطل است که با عقاید الحادي همچون حلول و وحدت وجود در آمیخته است؟ مذهبی که با تحریف و برون بردنکلمات
صفحه 85 از 182
از مواضع آن، از انواع طاعات شانه خالی می کند، و روش شتابزده خود از آیه " و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین(" پروردگارت را
بندگی کن و بستاي، تا آنگاه که ترا یقین برسد)برداشت غلط می کند، و مسلم است که شیخ بزرگوار ما، دانشمندي یگانه و عالمی
ربانی است، که دامنش از این شرکها پاك است و تصوف، مذهب باطلی است که فقط انسانهاي گمراه بدان می گروند.
و هر گاه مرادش از تصوف و عرفان، معرفت حق و پیدا کردن ذوق سلیم و همان روشی که دانشمندانی همچون شیخ بهائی و جمال
الدین احمد بن فهد حلی و جماعتی از بزرگان علم چه پیش از آنها چه پس از آنها- داشته اند، ما بر آنیم
[ [ صفحه 143
که شیخ اردبیلی از این طریقه عدول نداشته، و او از این تهمت منزه بودهاست، بلکه شایسته است او را در طریقه مشایخ عرفا بشمار
بیاوریم. و اما مطالبی که در کتاب او " حدیقه الشیعه " در نکوهش و آشکار کردن عیبهاي صوفیه می بینیم، مسلما متوجهآن گروه
از صوفیه است که اوصافشان راذکر کردیم، اما این سعید نفیسی، حقو باطل را از تصوف و عرفان چگونه می تواند بشناسد؟ و
چگونه می تواند مایه وري و دانش شیخ اردبیلی را برتابد؟ آیا می تواند تشخیص دهد یا نه؟ می نمی دانم، اما خداوند بر
ژرفايجانها و سینه ها آگاه است و این مرد، در پرتگاهی سقوط کرده و در جایی وارد شده که توانایی آنرا نداشته. خداوند بر
کسی که خود را می شناسد و از مرز خود تجاوز نمی کند، رحمت کند.
[ [ صفحه 145
الحرفوشی العاملی
اشاره
اي گلی که بر فراز درخت خوشبوي " بانه " می درخشی، " چه کسی این چنین راز محبت را روشن کرده است؟ تو آن کوشش
جانانه مرا- که در دل من جاي دارد- در سینه نگهداشته اي.
داستان عشق و محبت مرادر خود نگهداشته، و پرده خفا بر رويآن کشیده اي.
هرگز نمی پنداشتم، کهیک روز، اشک رخسار، ترجمان مهر من باشد.
هر گاه راز عشق اینچنین آشکار نمی شد، زبان عیبجویانم اینچنین باز نمی شد، و این شاخه هاي تو، از شوق دیدار، این چنین در
هم نمیپیچید.
اي درخت " بان " آهو پیکري، که همواره در دلها مسکن داري.
چشمانتو، چنانم مست کرده که گوئیا دیدگانت میخانه اي است.
تو از آب زلال تازه سیراب گشته، و در نرمی، از نرمی درخت خیزران سبقت برده اي.
من یاد تو را، همواره در دل نگهداشته ام، و دیده ام از تماشاي جامه زیباي تو خیره است.
قطرات شبنم، همچون دانه هاي مروارید، بر شاخساران و اندامت آشکار است.
صفحه 86 از 182
[ [ صفحه 146
همچون سرخی شقایق سرخ، همچون دندانهاي شفاف گل بابونه، سفید هستیآنچنان زیبا، که گویی در جمع دینداران، یاد علی
مرتضی را بر زبانمی آورم.
آنگاه که زمانه، مدتها بیپناه بوده، تو بهترین باران رحمت خدا، و استوارترین پناهگاه هستی.
بسا پناهندگان که از بیمهاي زمان بد پناه می برند و آرامش می یابند.
و امیدواران را چهبسا عرق شرم سیل آسا فرا می گیرد و او آنها را رهائی می دهد.
خداوند براو، مقام تقرب داده، و دوستی به اورا تقرب و دوستی خود دانسته است.
فردا که به امر پروردگار، به همه خلایق داد و دهش و عطاي او نصیب می شود، دشمنان او از آتش دوزخ بر خوردارند و دوستانش
از باغهاي بهشت.
هر گاه از مقام علی علیه السلامخواسته باشیی چیزي درك کنی، گرد و غبار میدانهاي جنگ را ببین، زمانی را که آتش چنگ بالا
گرفته، و اوست که تیغ کار نوازش، همچون مار بر سر دشمان بیجان است، و نیزه او از کافران و جنایت پیشگان سیراب می گردد،
و پرچم دشمنان همراه جمجمه سرشان بر خاك هلاك سرنگون می شود.
باز در مقام او، از سرزمین(خم) بپرس که چگونه برگزیده فضائلش در آنجا به مردم آشکار گشته است.
واي به حال دشمنانی که لگام شان بگردن و لجام گسیخته خواهند بود.
[ [ صفحه 147
شرح حال شاعر
شیخ محمد پسر احمد حرفوشی حریري شامی عاملی، شخصیتی بزرگوار که بر همه رجال علم وادب زمان خود سبقت داشته و از
اساطینفضیلت بشمار می رفته. کسی بمقام بلند علمی نرسیده، مگر آنکه در آستانش نشسته باشد. و هر صاحب کرامتی، خود را در
برابر او ناچیز می بیند.
فضائل و پاکی تبار و نسب را، آنچنان با هم مقرون کرده، که گوئیدندانه هاي یک شانه یا خط یک دایره هستند، که همه به یک
اصل بر می گردند. در میان کسانی که در توصیف او میانه ترین راه را بر گزیده اند، سید مدنی شیرازي را می توان ذکر کرد. که
در " سلافه العصر " خود(ص 315 (چنین می نویسد:
"او منار بلند علم، و ساکن کعبه فضیلت، و رکن شریف، آن است. چراغ فضیلتی است که هر صبح و شامن پرتو افشانی می کند.
خاتم ائمه عربیت است، که در خاور و باختر شهره آفاق است. از چراغ پردهبرداشته، و مشکلات دانش را برطرف کرده، و
دشواریهاي تفکر را بگشوده واشکالات مباحث را آشکار کرده است.
دریاي فوائد علمی اش در تلاطم، و سبو و آبدان بهره گیران از آن لبریز است. در فنون گوناگون تالیفات کرده، و با تصانیف خود،
در مکنون پروریده است. در این آثار، به آخرین مرحله تقوا و خشوع و فروتنی علمی نائل شده، و آن چنان وقاري نشان داده است
که کوههاي بلند در برابرش ناچیز است. او آنچنان زهد و خداپرستی داشته، که ابراهیم بن ادهم را چنان مرتبه اي نصیب شده، و
مراتب تقدسش بپایه اي بوده که سري سقطی سري از اسرار آن را بر نتافته است. او شیخ مشایخ ما بوده، که همواره از برکات
صفحه 87 از 182
انفاسش استفاده، ازپرتو
[ [ صفحه 148
چراغ وجودش بهره گیري کرده ایم. از بلاد شام به شهرهاي عجم آمده، و تا پایان مرگ در این نواحی سکونت کرده و در سال
1059 وفات یافته است. "
شیخ حر عاملیدر " امل الامل " احوال او را آورده و او را ستوده و گفته است: او دانشمنداي فاضل و ادیبی استاد و محققی ژرژف
نگر و نویسنده اي امین بود، که علو حربیت را به معاصران خود شناساند. بسیاري از کتابهاي خاصه و عامه را در نزد سید نور
الدینعلی پسر علی پسر ابو الحسن موسوي عاملی در مکه فرا گرفته، و کتابهاییبس سومند تالیف کرده است.
و استاد ما علامه مجلسی در " بحار الانوار " همچون " صاحب سلافه " او را ستوده است و بطور کلی، گوهر تعابیر ستایش انگیز و
تکریم آمیز، در همه معاجم وکتب تراجم در حق او منتشر شده است. و ما در کتاب " شهداء الفضیله " " ص 118 فصلی به شرح
احوال این بزرگمرد اختصاص داده ایم و در آن کتاب(ص 160 (چنین می خوانیم:
در محضر این بزرگوار، شیخ علی زین الدین- از اولاد شهید ثانی- تلمذ کرده، و شیخهاشم احصائی نیز از او روایت کرده است(بنا
. بنوشته " المستدرك 3 ص" 406
آثار معروف آن بزرگوار عبارت استاز:
-1 طرائف النظام و لطائف الانسجام فی محاسن الاشعار.
-2 اللالی السنیه فی شرح الاجرومیه: دردو مجلد.
-3 شرح " شرح کافیجی بر قواعد ابن هشام. "
-4 شرح " شرح الفاکهی علی القطر. "
-5 شرح قواعدشهید- قدس سره-.
[ [ صفحه 149
-6 شرح صمدیه در نحو.
-7 شرح التهذیب در نحو.
-8 شرح الزبده در اصول.
-9 مختلف النحاه در نحو.
-10 رساله الخال.
-11 دیوان اشعار.
بعلاوه، صاحب(الامل)، پس از شمردن کتابهاي این بزرگوار، می نویسد: رساله هاي متعددي از این بزرگوار، در بلاد عجم- در
مدتی که در اصفهان مسافرت کرده بودم- دیدهام. وقتی وفات فرمود، قصیده اي طولانی در رثایش سروده ام که ابیات زیر، از آن
نقل می شود:
بر مجد و بزرگواري، ماتم و سوگوار برپا کنید، که مجد و بزرگی از بین ما رخت بر بست، و اندوه جانم را فرا گرفته، همه محاسن
صفحه 88 از 182
و کرامات، دنیا را ترك گفت، و روز روشن بر جهانیان تاریک شد. این چه حادثه اي است که با شنیدن خبر آن، قامتهاي بلند از
اندوه، خمیدن می گیرند؟ چه شده استکه این دریاهاي پر برکت اینهمه به تلاطم افتاده و اینهمه دست و گونه برساحل می ریزند؟
در پاسخ باید بگویم زیرا که خبر مرگ " محمد " را بر ما آورداند، و از تاسف و درد این مرگ، سنگهاي سخت آب شده اند.
باید گفت کهدیگر آن دارنده بهترین خصال، در گذشته، و دیگر آن کسی که در طرق علم، شخصیت یگانه محسوب می شد، در
میانما نیست.
چه بسا قلمها، که از کثرتاندوهان خشکیده، و یاراي توصیف ندارند، و در شمار بی زبانان آرمیدهاند.
چه شیفتگان دانش، که در آرزويکسب علم او بودند، و امروز کوهها
[ [ صفحه 150
و دره ها و موانع بزرگ راه وصالشان را بسته است.
همه بزرگان، از این مرگ جانگداز، بر سر و صورت خود می زنند، و این کمترین چیزي استکه در این غم، صورتها خراشیده
شود.
با غم در گذشت " حریري " مصیبت تاسف باري بر جهان کرامت و بزرگواري وارد شده، که هیچ مصیبتی نمی تواند با آنبرابري
کند. "
شاعر ما " حریري " با آنکه در مهد شعر پرورش یافته و از تبار والایی برخوردار است، باید گفت که خود در شعر و ادبیات علوم و
زبان بلیغ عرب، چیره دست و توانا بود. سید مدنی در(السلافه) می نویسد:
"میوه ها درختان باغ ادب او بخوبی رسیده و گلها و شکوفه هاي گلزار کلامش همواره شگفته و دلاویز است. و چه زیبا است که
ذائقه تفکر و اندیشه ما از آنها بچشند، و کام جان خوش دارند، و ارباب فهم از بوي خوش و عطر آگین آن بهره جویند. چقدر زیبا
است عندلیب خامه او، که بر شاخسار سر انگشتانش تکیه کند، و نغمه خوش آغازد. "
نمونه اي از شیوائی و لطافت را در اشعار زیر ملاحظه کنید، آنجا که استادش شیخ شرف الدین دمشقی را به سال 1026 مدح می
کند:
-1 آنگاه که پلکهاي دیده ام خواهد بارامی روي هم بیفتد، بر مرکب خیال بگو، تا بر کران مزار یار بیارامد، تا مگر، دل از آتش
مهر او و شوق دیدار او، آرام گیرد. و این چگونه ممکن است دوستی را دیدار کنم، که انواع درد ورنجوي، پیکرش را نزار کرده
است؟ و این دیداري شگفت آور است.
اي دوست، بر مزار یار دلارامی بانگ بزن، تا من نیز کوه و دشت بپیمایم.
[ [ صفحه 151
دل من، از لحظه اي که اشتران کاروانبه راه افتاد، از دست من رفت بدنبالمرکبی که مرا به یار دوست رساند.
آیا کسی هست که وادي عقیق را بر من توصیف کند که من قرار و آرام از کف داده ام.
جان من، از آنگاه که سر گشته دیدار آن زیبا چشم شده، سر گشته و بی باك، در وادي عشق می خرامد.
هر گاه گوشه چشمی و نگاهی، از جانب دوست بر زائرش انداخته شود، دل همه مردم در پیشگاهش حیران و مجذوب می شود.
صفحه 89 از 182
این نگاه شگفتا که همواره- تیز و تند- ما را می پاید. و شگفت تر آنکه با وجود شکستگی، پیروزي را با خود همراه دارد. پیش از
این، چنین خون- ریزي را، که بیپروا خون عاشقان ریزد، ندیده بودم.
خورشید، تابناکی خود را از چهره او وام می گیرد، و دوري را از او سلب می کند.
و هر که چشم خود را فرو بشته، انواع گل و گلنار نشان می دهد.
این عشق و دلباختگی، سرا پاي وجودم را تسخیر کرد. لکن پس از تسخیر مشکلات و دشواري هائی که باید از آن بیمناك بود،
روي آورد، تا چندانکه ملامتگران و عیبجویانم، اینآتش عشق را که در من دیدند، رقت آورده و پوزش خواهی آغازیدند
آري، آنکه تیر مژگان و نگاه دوستان خورده، دیگر شفا و بهبودي از او چشم مدار، و صبر و قرار در او نخواهد بود.
ترا آرام و تسکین باد، که تو اول کسی نیستی که عشق، او را تسخیر کردهو پاسخ قبول شنیده است. و نیز اول عاشق بیقراري نیستی،
که نفس خود را زیر پا گذاشته، و بیقرار گشته اي، با این دل مشتاق، سازش و رفق داشته باش، چرا
[ [ صفحه 152
محکوم شوقمندي است و جفاي دوست در او کارگر شده. پس بیا از حدیث عشق سخن بگو، و در سرايآن کسی را بزن، که در
بزرگواري بی همتا است. روي به مدح کسی بیار، کهدر بزرگواریها و کرامات، یگانه است، و بمدارج بزرگ و قله افتخار نائل
گردیده است، و به بلند ترین اوج معالی رسیده و دشمنانش لباس کوچکی و حقارت پوشیده اند او در سخنوري به مقامی رسیده
که ترا از غایات و اهدافدیگري در این زمینه بسنده است.
بیانهیچ سخنور توانایی، نتواند ده یک مناقب و اوصاف او را وصف کند و بشمارآورد.
او کعبه اقتداي بزرگان، و منار رفیع پژوهندگان کمالاست.
همه مفاخر، در اختیار او است، و دیگران، غیر او را بر خود پناه نمی گیرند.
آنگاه که در دریاي تیزه اندیشه غوطه ور می شوي، اوست که همچون روزي روشن جان ترا نورانی و پرفروغ می کند. او دریایی
است که وصفشپایان پذیر نیست و تو از دریا بگو تاباسانی بتوانی بیان کنی و بر امیدواران درگاه بزرگیهاي خود احسانمی کند، و
بر جویندگان عطایش زر میبخشد.
همچون دختري آراسته و زیبا، که دامن خود فرو هشته و ناز و کرشمه میبارد.
با جامه اي خز به سوي تو می خرامد، و به سوي تو خم و راست می شود.
با مشک و عبیر، مشکفشانی می کند، و در میان بهترین جامه ها- کهعاریتی نیست- خودنمائی می کند، و بر تو شکوه دل خود را-
از اینکه فرزندانش بر او ستم کرده، و پیمان او را شکسته اند- فرو می خواند. آنان خواسته بودند که این شعله و آتشرا خاموش
گردانند، لکن از اجراي اینقصد خود، ناکام شده اند، و با ناله و درد درونی، با سر شکستکی و هلاکت، دور شده اند.
[ [ صفحه 153
پس تواي شاعري که آتش سخن افروخته، و شعله استعداد افراشته اي. چرا خاموشنشسته اي؟ اینک چانه خود را، در پیشگاه این
عروس که همه آنرا می پذیرند، نثار بکن.
او از دست تو رفته، و سپس بسوي تو باز گشته است، چرا که تو ریشه آشکار در اوصاف او داري.
صفحه 90 از 182
اي دوست با کمال، تو همچنان یگانه روزگار بمان، و به عنوان وجودي که همواره بلندي مقام و علو مرتبه از آن توست، جاودانه
باش تا خورشید عالمتاب بر جهان می تابد، و تا بلبلان بر شاخساران نغمه سرایی میکنند. و تا آن هنگام که دوست عاشق شوق
وصال در دل دارد. و تا زمانی کهبیاد " نجد " سخن می رود، و نغمه دلبر زبان می آید، جاودانه باش.
در کتاب " سلافه، " علاوه بر آنچه در این جا ذکر شد، یکصد و بیستو دو بیت از او نقل شده است. مکارم و فضایل این
شخصیت بزرگوار را فرزند فاضل و صالحش شیخ ابراهیم بن محمد حرفوشی ساکن طوس و مشهد امام رضا علیه السلام) به ارث
برده و در سال 1080 در مشهد وفات یافته است. و این تاریخ، بنا به نوشته شیخ حر در " الامل " یاد شده است، و در پیش پدر و
دیگران قراءت کرده است.
[ [ صفحه 155
ابن ابی الحسن عاملی
اشاره
علی علیه السلام بمقام بلند مکارم اخلاق و فضیلت رسیده است، و هواداران شما از از دیر گاهان، گرد گوساله ها جمع شده و با
شتاب تمام، مردم را از حقیقتبازمی داشته اند. طرفداران شوري، با کین و خصومتی که در دل داشتند، ازاظهار آن خودداري
کردند و از علی علیه السلام روي برتافتند و این دشمنی پیوسته در دلشان غلیان داشت. اي مرو این دشمنی شما، چه سودي می
توانست داشته باشد؟ و حال آنکه پیامبر مصطفی خاتم انبیاء صلی الله علیه و اله درباره او بصراحت سخن گفته، و در روز غدیر، او
را پیشوايمردم و داراي منطقی استوار و برهانی برنده معرفی گرده است. شما با ستمیکه کردید، این مقام را به نا شایستگان
سپردید، و از شخصیت سزاوار، آن را دور کردید. دل رسول الله صلی الله علیه و اله را با ممانعت دختر وي، از بهره گیري میراث
پدر، بدرد آوردند و این چه کار زشتی بوده است؟
اینان چقدر بر مرکب گمراهی سوار، و در انجام کارهاي ناشایست استوار بودند. چقدر از ساحت عدل و هدایت بدور افتاده بودند.
پلیدیها وتبهکاریهاي اینان، بیش از آن است کهافرادي چون من بتوانند آنها را بسلک قلم بکشند و شماره کنند. شما کفران کردید
و سخنان بی اساسی در ستایش افراد ساقط از هر فضیلتی ساختید. و این بس نبود که به یار پیغامبر- آن مرد برگزیده دادگر- بدیها
و عیبهائی نسبت دادید؟
[ [ صفحه 156
با گمراهی تمامگفتید که علی علیه السلام بر پیغمبر صلی الله علیه و اله اسائه ادب کرده، چرا که دختر ابوجهل ملعون را
خواستکاري نموده است.
با وجود اینکههر گاه این امر حقیقت داشت و ثابت میشد، از او کناره می گرفت و به خشم می آمد.
بر این مرد هدایتگر، نسبت پیروي از هواي نفس دادید، و با اینگفته خود، خدا را تکذیب کردید. "
این قصیده را علامه سید احمد عطار درجلد دوم کتاب " الرائق " ذکر کرده است.
صفحه 91 از 182
شرح حال شاعر
سید نور الدین علی(ثانی) فرزند سید نور الدین علی(بزرگ) پسر حسین پسرابو الحسن موسوي عاملی جبعی است. او یکی از
مشایخ طائفه و از بزرگان شیعهاست.
از سر آمدان علما است که علم وادب را با هم جمع کرده، و به زیور تقوي و ورع آراسته است. همچون پدرش، از معاریف خاندان
وحی، و از افرادبیهمتاي علم و فضیلت، و چهره اي شناخته شده از شاگردان شهید ثانی است.
شخصیت مورد بحث ما، پیش پدر بزرگوار سید شریف طاهر، و در نزد دوشخصیت بزرگوار درس خوانده است: یکی
صاحب(المدارك) که برادر پدري او بوده، و دیگر شیخ حسن پسر شیخ شهید ثانی که برادر مادري وي بوده و از اینها اجازه
روایت دارد.
[ [ صفحه 157
و باز از دو شیخ بزرگوار، اجازه روایت دارد: یکی عرضی حلبی دوم بورینی شامی در اجازه اي که به مولی محمد حسن نوشته
چنین آورده است: من بخشی از مولفات عامه را که در باب معقول و فقه و حدیث آمده، از دوشیخ بزرگوار و محدث- که هر دو
از اعلم دانشمندان و پیشوایی عصر خود بودند- یعنی عمر عرضی حلبی و حسن بورینی شامی روایت می کنم. و این مطابق اجازه
اي است ه از طرق مفصل دراجازاتشان، نسبت به من داده شده است.
کسانی که از سید، روایت می کنند.
و از سید نیز روایت می کنند مطابق اجازه اي که از ملا محمد طاهر قمی متوفاي 1098 (ان شاء الله و شرح حالش خواهد آمد) گرفته
است.
شیخ هاشم پسر حسین پسر عبد الرووف احسائی.
شیخ ابو عبد الله حسین پسر حسن پسریونس عاملی عیناثی جبعی.
ملا محمد حسن پسر محمد مومن با اجازه اي که به تاریخ 1051 ه دریافت کرده.
و سیدمحمد مومن پسر دوست محمد حسین استرآبادي، ساکن مکه مکرمه، که در آنجا در سال 1088 بشهادت رسیده، و خود از
شاگردان شخصیت مورد
[ [ صفحه 158
ترجمه بوده است، و شرح حالش را در(شهداء الفضیله) می توانید مطالعه بکنید و ملا محمد باقر پسر محمد مومنخراسانی
سبزواري، در گذشته بسال 1090 از شاعر بزرگوار ما و بموجب اجازه اي که به ملا محمد شفیع داده است) روایت می کند.
. و شیخجعفر پسر کمال الدین بحرانی در گذشتهبسال 1091
. و سید احمد نظام الدین، در گذشته بسال 1086 پدر سید علی خان مدنی صاحب(السلافه) مطابق نوشته روضات الجنات ص 413
بطور کلی هر جادر کتابهاي شرح حال، از شاعر گرانمایه ما- نور الدین مطلبی بیابی، خواهی دید که همه با جمله هاي احترام آمیز
و با بیان آگنده از ستایش از او یاد کرده اند، و او را از چهره هاي دین و دانش معرفی کرده اند. سید بزرگوار ما صدر الدین
مدنیدر " سلافه العصر " ص 302 ، از او چنین یاد می کند:
صفحه 92 از 182
او کوهی از دانش، و بازوي دین و ایمان، و مالک زمام تالیف، و تصنیف، و فردي بود که در روایت و درایت تبحر داشت. در میان
سپاه مکارم، بلندترین پرچم را بدستاو می دیدید. و فضیلتی داشت که هر پژوهنده اي از آن بهره می گرفت و گویی ماه در مقدم
او می تابید، و ابر بارنده از کرمش عرق شرم می ریخت. اخلاقش چیزي بود که بزرگان را می آراست، و صوت وصیتش در سحر
کاري و مهارت، همه جا فراگیر بود.
فسار مسیر الشمس فی کل بلده
وهب هبوب الریح فی البر و البحر
یعنی: همچون آفتاب، در هر شهري می تابید. همچون باد، بر خشگی
[ [ صفحه 159
و دریا وزیدن داشت.
او بمقامی رسید که پژوهشگران مجد و والایی، جزدر پیشگاه او آرمان خود نمی یافتند. و خبر گزاران و کار گزاران فضل و دانش،
جز حلقه باب او نمی جستند. واو در آغاز کار خود که از شام شروع شد، هیچ پژوهنده اي عزت و سعادتی جزاو را نمی شناخت،
همه احترام او می داشتند و بر فرمانش تمکین می کردند. آنگاه از شام به سوي مکه(شرفها الله تعالی) متوجه شد و این دومین کعبه
آمال او بود. و به استلام ارکان کعبه پرداخت، همچنانکه ارکان بیت عتیق را استلام می کنند. و از نغمه جان نواز کعبه، همانگونه
که ازرایحه مشک، مشام را خوش می دارند، جانش را بهره مند گردانید، آنجا که حاجیان براي آمرزش گناهان از هر سو بدان دل
می بندند و با اشتیاق، عنان اشتران و مرکبها را بسوي آن بر می گردانند. و من او را در مکه، درحالی که حدود نود سال داشت،
دیدم. و مردم همه از او یاري می جستند، و او از کسی کمک نمی طلبید. همواره عزت و سر بلندي در میدان حیاتش نمایان بود و
تا پایان عمر که دعوت حق را لبیک گفت، در آن خاك پاك مسکنگزید. و هچون ابرهاي گرانباري، بر پهنه شهرها گذر کرد و
فرود آمد، در آنجا بخاك رفت. وفاتش در 13 روز مانده از ذي حجه سال 1068 اتفاق افتاد خدایش رحمت کناد. اشعاري داردکه
از بلندي مقام و قدرت هدایت و بیان او حکایت می کند. از جمله در تغزلی گوید:
اي کسانی که از دل من می گذرید، از پس آنکه در سویداي دل فرود می آیید، آنرا ترك می گوئید. شما بی جهت، با ریختن
خون من، ستمکاري کردید. و اي کاش می دانستم که به عشق چه کسی تمایل کرده اید. با دوري خود، سیل اشک را از
دیدگانمباز کردهاید و مژگان دیده را با سرمه بیداري سرمه زده اید.
[ [ صفحه 160
اي آن کسانی که با دوري خود، کبد مرا رنجور داشتید، آیا وقت آن نرسیده است که این رشته بریده را پیوند بدهید؟ آي آنانکه با
دیگران پیوستید و مطلقا با ما بیوفایی ورزیدید. چگونه می تواند خود را قانع کند کسی که من، زندگانی خود را به عشق او بسر
آوردم، و او از من روي برتافت؟ شگفتا از کسی که عمري در مهر دوستی بسر آورد، و امیدهایش در وصل دلدار به نومیدي
انجامید.
صفحه 93 از 182
این درکدام آیین است که خون عاشقان را بریزند، و از پس کشتن، دیه اي بر قاتلان تعلق نگیرد؟
اي شگفتا از مردانی که صاحب نیزه هاي براق بودند، آیا ستمهایی که با مردم کرده اند، بس نیست
چه کسی انصاف مرا می دهد، درباره کسی که هرگز دلم از او فارغ نبوده است و هیچ کاري نتوانسته مرا از او باز دارد؟
همواره تورهاي دام من، در مرتع و چراگاه وجودش گسترده بوده است، چرا که شکار محبت هنر من است، و مرا در این هنر
توانائیها است.
سرانجام ندا گري بر من بانگ زد، که از مرکب آرزو فرود آي. آن غزالی را که شیفته اش بودي، صید کرده اند.
من از این گفته، سر گشتهو حیران شدم، و عقل از جانم گریخت، و زمین و همه راههاي آن بر من تنگ آمد.
من اظهار داشتم: ترا بخدا سوگند می دهم که بگوي چه کسی او را شکار کرده؟ و آنها را از این مسیر باز گردان.
در پاسخ اظهار داشت: توچگونه می توانی آنان را ببینی؟ چرا که آنان از عرصه روزگار رحلت کرده و گذشته و گذاشته اند، و از
این پس اشتران راه او را نیکو یافته اند.
[ [ صفحه 161
و در یکی دیگر از اشعار خود، که از غرر اشعار اوست، در مدح یکی از امیران چنین گفته است:
ترا افتخارات بزرگی است، و سعادت همواره در وجود تو سایه گستر است. عزت و سروري و پیروزي، زندگانی تو را پوشانیده
است. مجد و شکوه وجود وعطا و همه فضیلتها و نعمتها، در وجود تو جمع است، و سپاس اینهمه نعمت، واجب. رفعت و بلند مقام
تو، سر در کهکشان دارد، و دیگر اختران بر محور وجود تو می چرخند.
ترا آنچنان پایگاه رفیعی است، که هر گاهبخواهی، می توانی جا در کنار ستاره سهامی یابی و خواسته هایت را به چنگ می آري.
تو، اینهمه مجد و بزرگی رادر کودکی و خردسالی دریافت کرده اي. و نشگفت اگر کمال جوانی را در گهوارهبدست آورده اي.
آنگاه که خواهی حملهکنی، بر قله " سراحین " دست می یابیو تیغ و نیزه از تحمل دلیري تو کند وناتوان است.
در میدان مسابقه اسب دوانی، تو از همه چابک سواران که ازهر سو شرکت کنند، گوي سبقت می بري.
بر بیشه هاي نبرد، همچون شیران دلیرحمله می بري، و بدنبال خود، آثار جاویدان باقی می گذاري و آنگاه در میدان جنگ، صداي
خوردن شمشیرهاي تو بگوش رسد، هیچ کس نمی تواند لباس و پوشاك و غنایم را در میدان پیکار، ازهم باز شناسد.
آنگاه که نیزه ها و شمشیرها لشگریان تو در میدان جنگ برقبزند، لشگریان پر شمار دشمن، دیگر به حساب نمی آیند.
تو همچنان در کشتار دشمنان اقدام کن. و بی آنکهاز پستی آنها واهمه داشته باشی، بر اعدا پیروز باش، چرا که در راي استوار تو
جز کردار چیزي
[ [ صفحه 162
موجه نیست.
کمر همت و حزم را بر میان بزن، و همه مرتبه هاي دشمن، زبون تو خواهد شد. تماشاگران کمال و دلاوري تو، که این دلائل
محکم را در وجود تو دیدند، دیگر هیچ ظن و گمان دروغین، آنها را فرا نخواهد گرفت، و تو آن گمانهاي دروغین را ازدشمن
خواهی سترد.
صفحه 94 از 182
آري، با تیغهاي آبدار بران، آدمی آرمانهاي بلند را بکف می آورد.
و هر چه روزگار تنگ و تاریک، در برابر همت، دشوارها آسان می گردد.
نیاکان تو، آنچنان بنیادبزرگواري و سروري پی افکنده اند، کههمه مراتب و مناصب بزرگ، بر روي آن بنا شده است.
تو پاك و نیکو گشتی و بزرگی و مجد هم، در وجود تو ریشه و شاخ گسترانید و نیاگان تو همه مقصد بزرگواران و پرهیز گاران
بودند.
آريهر آنکه از ریشه و تبار پاك باشد، همه بزرگواریها و مکارم به سوي او میشتابد، و همه آرزوها و آرمانها بر او گردن می
نهند.
3) و روضات الجنات(ص 530 ) و الفوائد :132 - شرح حال این شاعر را، در بحار( 25 ص 124 )و ریاض العلماء و خلاصه الاثر( 134
3) می توانیافت صاحب " امل الامل " گوید: : 1) و الکنی و الالقاب( 223 : الرضویه( 313
و من حضور او را در هنگام خرد سالی خودم- چند روزي که در شام براي تدریس حاضر می شد- درك کرده ام. و هم چنین
چندروزي هم در مکه او را دیده ام، و اوپیش از بیست سال در مکه سکونت کرد. و در رثاي مرگ او قصیده اي شامل 72 بیت
سروده ام که چنین آغاز می شود:
"بر نظیر چنین از دست رفته اي- به جاي آنکه سینه ها را چاك کنند- آدمیان دلها و جوارح خود را پاره می کنند.
[ [ صفحه 163
هر آن دلی که در این مصیبت از ناراحتی آب نشود بر او نفرین خدا باد مصیبتی که نزدیک است سنگهاي سخت، از سنگینی آن
خرد و ذوب بشود.
سیل اشکها در داغ مصیبت او در آن روز جاري گشت، و زمین با آنهمه گستردگی تنگ شد.
نزدیکان و دوران همه، بر این سرود بزرگوار و شریف گریه سر دادند.
آنگاه که مرگ، از پس طلوع آفتاب براو حمله آورد، درخشش دین الهی از دیده ها پوشیده شده، و جامه سیاه پوشید. و از آن
پس، هر شخص جلیل درمقایسه با او حقیر آمد، و هر زیبایی، در کنار جمال او، ناتمام و معیوب جلوه کرد.
چه کسی بعد از او، سائلان را آذوقه و خواربار خواهد داد؟ و چه کسی بر خواسته خواهندگان پاسخ خواهد گفت؟ چه کسی با
اندیشه خود مشکلات را حل، و تاریکهاي نابگشوده و اسرار نهان علم را بیان خواهد کرد؟
دیگر در روزگاري که کمترکسی در تاریکی شب به پیشگاه خدا پناهمی برد، چه کسی پس از او در تیرگیهاي شب دعا خواهد
کرد؟
چه کسی در تیرگی شب، از خدا آمرزش خواهد خواست؟ و از اینکه گناهان او را در بر گرفته، اشک خون خواهد ریخت؟
دیگر چه کسی دنیا را با دین، با جاهو مقامی که دارد، جمع خواهد کرد؟
با در گذشت تو، همه دیده ها بر از دست دادن هدایت، اشک خواهند ریخت، و همواره اشگها در این سوگ سرازیر خواهد شد.
بر صاحب آنهمه تصانیف، اشکهاي خونین از دلها بسوي دیده هاي جاري خواهد شد. "
و باز می نویسد: او شاعري ادیب و دانشمند، و نویسندهاي گرانقدر و عالیمقام بود. کتابی بنام " شرح مختصر النافع " دارد که
ناتمام مانده، و نیز کتاب " فوائد
صفحه 95 از 182
[ [ صفحه 164
مکیه " و " شرح اثنی عشریه صلاتیه " شیخ بهائی از اوست. رسالاتدیگري دارد، از جمله رساله اي در تفسیر آیه " مودت ذي
القربی " و رساله " غنیه المسافر عن المنادي و المسامر " از اوست.
فرزندش سید جمال الدین بن نور الدین علی بن حسین ابو الحسن حسینی دمشقی نیز، فضایل و مکارم یاد شده را از او به ارث برده،
تحقیات خود را در دمشق پیش علامه سید محمد پسر حمزه نقیب الاشراف انجام داده، آنگاه به مکه- که پدرش در میان قبایل
کوچک در آنجا بسر می برد. مهاجرت کرد، و مدتی آنجا ماند. سپس وارد یمن شد، و این مقارن بود با روزگار امام احمد بن
حسن، وي به احوال این شخص معرفت حاصل کرد و مراتب فضل او را شناخت، و قصیده اي در مدح او سرود، به مطلع:
"خلیلی عودا لی فیا حبذا المطل
اذا کان یرجی فی عواقبه الوجل
یعنی: اي دوست، بسوي من باز گرد. چه خوش است آن درنگ و دوري، که سرانجام آن امید بخش و نوید وصالیار باشد.
سپس از یمن بیرون آمد و وارد هند شد. و به حیدرآباد- که در آن زمان ملک ابو الحسن حاکم آنجا بود رفت، و این امیر، او را
ندیم مجلس خود و مقرب خویش کرد، تا زمانیکه ایام تیره روزي ابو الحسن فرا رسید، و از طرف سلطان هند مغضوب واقع
گردید و زندانی شد. و بدینگونه روزگار بر سید جمال الدین بر آشفت، و چنانگه برادرش روح الادب سید علی ساکن مکه به من
اظهار داشت، و مدتی در حیدرآباد ماند، تا سال 1098 در آنجا درگذشت.
1(، با مطالب : شرح حالی که محبی در " خلاصه الاثر " از او آورده) 494
[ [ صفحه 165
:( فوق مطابقت دارد. و صاحب امل الامل، اورا ستوده و گفته است(ص 7
وي دانشمندي فاضل، و محققی باریک بین وتوانا، و ادیبی شاعر بود. در درسهایی که در حوزه استادان داشتیم، با ایشان بودیم به
مکه رفت و در آنجا سکونت گوید. آنگاه به مشهد امام رضا علیه السلام سپس به حیدر آباد رفت، که هم اکنون نیز در آنجا اقامت
دارد، و مرجع فضلا و اکابر است. اشعار زیاد در معمیات و غیره دارد. و حواشی و فواید فراوانی نیز نوشتهاست اینک نمونه اي از
شعرش: درود و رنجوري فراوان، بمن روي آورده، و شگفتی سرا پایم را فرا گرفته از یکسو دریا احاطه ام کرد، واز دگر سو آتش
از استخوانهایم شعله شر می کشد. سرشک دیدگان بر رخسارم جاري است. دیگر مرغزاران وصال از دید من بدور است، و دست
حوادث فرمانمی راند.
اي کاش می دانستم که آیا خوشی که سپري شده، باز می گردد؟ جانم فداي آن آهو اندامی باد، که پیکري باریک دارد، و شیرین
و خوشگوار است. قامتی همچون نیزه دارد، که جانها را می رباید.
و رخسار، آنچنان است که گویی درختان بیشه شعلهمی کشد و شرار می ریزد. "
آنگاه بخشی از اشعار او را نقل می کند، و می گوید که با او یک مکاتبه شعري(منظوم) داشتم که بر چهل و دو بیت بالغ است.
ابیات زیر از آن نقل می شود:
صفحه 96 از 182
- درود و احترام و بالنده ترینتحیت، درودي که گوش زبان را بنوازد.
- درودي آنچنان شایسته و بلیغ، کهزیبایی واژگانش با کمال معنی در آویزد.
[ [ صفحه 166
- و بزرگداشت و تکریمی بسزا، نثار گرامیترین یاران باد، برترین و آراسته ترین درودها.
- نخست بوسه برخاکی می زنم که خاکپاي و رهگذار دوستاست، و می کوشم تا می توانم یادهاي خود را بیاورم و روشن
گردانم.
- از سرزمینی این پیام نثار تو باد، که همه ساکنانش در حمایت آن دوست کامکارند.
- بسوي آن بزرگواري که هرکو بر درش شتافت، به هر عزت و نعمت دور و نزدیک دست می یابد.
- درگاه او، پناهگاه و ملجا بزرگان است، کههمه به تعریف او زبان می گشایند.
جوانمردي که خیر و برکت و کلید بهشترا بر هر دو دست گرفته(یمن و یسار)، و میمنت و مبارکی را در یمن(دست راست) و
بهشت و آسایش(یسار) را در کف چپ(یسار) دارد.
- جناب امیر امجد، آن سرور گرامی که جمال دین و سرافرازي است، خدایش یاري دهاد.
- اما بعد این بنده از شور و شوقی که به اوج رسیده و پایان ندارد، رنج می کشم و ملامت می برم.
- این دوستار شما، از آن فراقی که آتشش دلرا به شعله گرفته، و کوه آرام و شکیبش درهم ریخته است، شکوه ها دارم.
- ما یاران را، گرچه دوري فراق از دیار یار دور داشته، و توفیق آنکه در استواري پیمان مودت بکوشیم، از ما سلب شده.
[ [ صفحه 167
- لکن چه پاك که نامه مهر آمیزي از سوي شما رسید، و دیدارش دل را در سینه بشکوفایی و شادابی واداشت.
- هرگز مباد که دوستان را از اخبار خود محروم بدارید، نه مگر نامه و گفتار دوستان همچون محضر و دیدار تسلی بخش است؟
- من نیز خوب و تندرست هستم، جز اینکه آتش شیفتگی دلم را آب کرده، وبه کشتارم برخاسته است.
- اینک سلامو تحیت و پیام درود آگینم را، همراهبی آلایش ترین دعا، بسوي شما نثار می کنم.
- و هم برادران بزرگوار و دوستانی را که دلم آگنده از آرزويسعادت ایشان است، درود باد!
این بیتها ادامه دارد، تا می رسد به ابیات زیر:
- این درودها، از سوي غلام خدمتگذارتان محمد حر، کسی که شما سروري او را دارید تقدیم می گردد.
- تاریخ این پیام صفر سال 1076 است که ختم به خیر و سعادت باد.
ذکر جمیل این بزرگوار را صاحب " روضات الجنات " در ص 155 در ذیل شرح حال " جمال الدین جرجانی " آورده و برادر
زاده اش سید عباس بن علی نیز در کتاب " نزهه الجلیس " از او یاد کرده است. و هم چنین شرح حالش در " بغیه الراغبین " آمده
و در ضمن آن چنین نقل شده است که: او تحصیلاتش را پیش پدر و جد مادرش شیخ نجیب الدین انجام داده است. و نیز شرح
383 - 1 نقل کرده و بخشهایی از احوال او را سید الاعیان در جلد شانزدهم ص 390 : حال او را قمی در " الفوائد الرضویه " 84
آورده است.
صفحه 97 از 182
[ [ صفحه 169
شیخ حسین کرکی
اشاره
در گذشته به سال 1047
- امیر مومنان، تیغ آتشین خود را در جنبیش آورد، و آسمانیان و فرشتگان همه سپاهیان و یاوران او بودند.
- او بر دشمنان چنان بانگ بلند و هاشمیزد، که کم مانده بود کوههاي بلند ازهیبت آن متلاشی گردند.
- ابر خون ازگردن کافران باریدن گرفت، ابري که برقش شمشیر علی علیه السلام و رعدش بانگ و خروش او بود.
- علی علیه السلام جانشین و وصی پیامبر خدا، و وارث دانش اوست او کسی است که فرود آمدن در غدیم خم، و آن واقعه بزرگ
بخاطر او بود.
- آن کسی که علی علیهالسلام را با دشمنش مقایسه کند، حقاکه گمراه شده است، همانگونه که پروردگار عرش، همتا و شریک
ندارد.
شرح حال شاعر
شیخ حسین پسر شهاب الدین پسر حسین بن خاندار شامی کرکی عاملی، از نیکان جبل عامل بود. و از دانشمندانی است که در
علوم مختلف تبحر داشت،
[ [ صفحه 170
و حظ وافري از ادبیات برده است. آنجا که او شعر میسراید، گوئی انسان نمی داند که آیا او گوهر می ساید یا طلا و زر می
پرورد.
عالم معاصر شیخ در " الامل" چنین می نویسد: او مردي عالم و با فضل و هنرمند و ادیب و شاعر و نویسنده عصر خود بود. کتابهاي
نوشتهکه از آن جمله است: شرج نهج البلاغه، عقود الدرر در حل ابیات مطول و مختصر، حاشی مطول کتاب الکبیر در طب، و
کتاب مختصري در طب، حاشیه بیضاوي، و رساله هایی دیگر در طب و دیگر علوم، هدایه الابرار در اصول دین، مختصر الاغانی
کتاب الاسعاب و رساله فی طریقه، دیوان اشعار، قصیده اي در نحو، منظومه اي در منطقو جز اینها.
شعرش خوب و روان است، بویژه آنجا که اهل بیت علیهم السلام را مدح کرده است مدتی ساکن اصفهان بود، سپس سالها در
حیدرآباد سکونت کرد و در همانجا وفات یافت. مردي شیوا سخن، حاضر جواب، متکلم، حکیمو خوش فکر بود، و حافظه و
حضور ذهن وافی داشت. بسال 1076 وفات یافت و 68 سال سال عمر کرد.
سید علی مدنی در " سلافه " ص 355 ، در ستایش او بسیار سخن گفته، و از جمله نوشته است:
در دانش، کوهی بس استوار و پا بر جاي است. با آنچه نوشته و تالیف کرده، خط بطلان بر هرآنچه نادانی و جهالت است کشیده.
صفحه 98 از 182
حدیث فضلش، سر به اوج و بلندي دارد. و همه شیوه هاي ادب و شعرش، به نیرومندترین پایه استوار است. من او را در فضایل،
مردي کامل دیدم، که همواره کمال با او دوشادوش حرکت میکند. همه از کمالاتش متحیر و انگشت بدندان هستند. دانش
پیشینیان را تکمیل کرد، و معاصرانش همه زبان اعتراف به فضل او گشودند. بزرگان دانش، براي اندوختن کلام و نیوشیدن بیانش
در محضر او زانو
[ [ صفحه 171
می زنند، و مطالب پراکنده علمی را، آنچنان از خوان فضلش گرد می آورند و جمع می کنند، که می توان آنرا " منتهی الجموع"
خواند، چندانکه فراتر از آن نتوان جمع کرد. مقام اوبپایه اي است که کسی تاکنون چنو در نشر علم و احیاء موات دانش و در فراهم
کردن اسباب و تحصیل مقدمات آن هما نگماشته است. با خط خود رسالاتینوشته، که زبان قلم از بیان آن ناتوان است. در پایان
عمر به علم طباشتغال ورزید، و در درمان جان و تن با امر و نهی خود فرمانروایی پیدا کرد.
سپس آمدن و گردیدن او را در شهرها و رسیدنش به حضور پدرش بسال 1074 نقل می کند و می گوید: وفات اوروز یکشنبه
یازده روز مانده به آخر صفر سال 1076 بوده است، پس از حدود 64 سال عمر آنگاه از اشعار او، 221 بیت ذکر کرده که از آن
جمله ابیات زیر است:
- اي ماه بشکافتهکه گیسوانت چهره را پوشانده است، برعاشقانت رحم کن و پرده از رخ بگشاي.
نیز گفته است:
با وصل یا جدایی خودما را بنواز، چرا که یاس و نومیدي یکی از دو راحت است(مرگ و یاس) آیا در آیین عشق، ریختن خون
حسین روا است؟
و گفته است:
- در مردم روزگار و در زمانه که بررسی کردم، دیدم همواره آتش فضیلت در آنها خاموشاست.
- روزگار، سراسر فتنه هایی است که در می گذرد، و دولت فرومایگانو خردهاي تباه را در هم می ریزد.
- دل مردم زمانه، همچو سنگها سخت، وکف دستشان همچون صخره هاي جامد خالی است.
[ [ صفحه 172
- از این روي، من سلامت خود را در گوشه گیري شناختم، و خود را همچون واو " عمرو " زائد انگاشتم.
و از اشعار او کهدر " امل الامل " آمده، اینها است:
- مهر آل محمد- صلوات الله علیهم- را بر خویشتن بر گزیدم، و دل را بدنخوش داشتم، چرا که این راه بر حقی است که هر که
آنرا پیش گیرد، در نمیماند و پست نمی شود.
در روز محشر، آنجا که کسی نمی تواند رهین خود را آزاد کند، حب علی علیه السلام مرا نجات خواهد داد و در قصیده دیگر
گوید:
- اي ابا حسن، این چکامه من که درستایش تو توانستم بسازم، چشمه گواراي زاینده اي را ماند.
- از تو می خواهم که در روز رستاخیز، و آنجاکه در ظلمات تیره به زیر خاك رفتم، شفاعتگر من باشی.
صفحه 99 از 182
باز از اشعار او است:
هر زمان از بلندیها و تپه ها برقی بدرخشد، اشگ از دیدگانم فرو میچکد.
- و هر لحظه که بیاد روزگار گذشته می افتم، جانم از بدن پرواز می گیرد.
- آه که چقدر جور این مهر و دوستی را خواهم کشید. آغاز و انجام این سر گذشت چقدر همانند یکدیگر است
- آیا آنکه روز روشن دارد، حال افتاده در تنگناي ظلمت را بر می تابد؟
- در همه آفاق، همچون مثلسائر، بر آن کوه بلند سوگند می خورند:
- آن کوه ارجمندي که در مکه، شوق همه مشتاقان بر پایش نثار می شود.
- دلی که بهواي آن کعبه بزرگوار می تپد و پرواز گیرد، همواره به بالهاي پرندگان پیوند خورده است.
[ [ صفحه 173
در ضمناین ابیات چنین گفته است:
- آنگاه عیش من خوش و گوار است، که بر کنار آن آهوي خوش خرام در کنار آن ماه تابنده بیارامم.
"- محمد " صلی الله علیه و اله، همان ماهی است که فروغ جهانگیرش، همه را مفتخر داشته است.
- خداي بخشاینده، حضرتش را، پیش از آنکه افلاك را بیافریند، خلقفرموده است.
- تا آنکه او را، همچون خورشیدي که چشم بینندگان را خیره کند، براي هدایت بشر فرستاده است.
- این پیامبر بزرگ را با حیدر مرتضی علیه السلام تائید کرده، با شیر دلیر و زیبایی که بت شکن بود.
- علی مرتضی علیه السلام تا پیامبر زنده بود، یاوري او را کرد. و در همه حال در پیروزي و شکست، یار پیامبر بود.
او بود که در میدان کارزار، با تیغ ذو الفقار- این شمشیر بران- پهلوانان را بر زمین می افکند.
2، ریاض الجنه روضه چهارم و الروضهالرابعه) از سید زنوزي، :90 - شرح حال شاعر ما- شیخ حسین کرکی- در خلاصه الاثر 94
اجازات بحار مجلسی ص 125 ، روضات الجنات ص 193 و 557 ، تتمیم امل الامل ابن ابیشبانه، نجوم السماء ص 93 ، سفینه البحار
1، شهداء الفضیله ص 123 دیده می شود و صاحب معجم الاطباء ص : 26 ، فوائد الرضویه 135 :138 - 1، اعیان الشیعه 156 :273
171 او را ستودهو گفته است ": بدیعی در کتاب " ذکريحبیب " از او یاد کرده، و نوشته است: او را بدیع الزمان همدانی دوم و
پساز ابن حجاج و الواسانی سومین فرد برجسته می توان دانست.
[ [ صفحه 174
او مدایح این شاعر را جمع کرده و آنرا" کنز اللئالی " نامیده و همچنین هجویههاي این شاعر زا تحت عنوان " السلاسلو الاغلال"
جمع کرده است.
این شاعردر آخر عمر به کار طبابت پرداخته استتا آخر سخنانش... خداي رفتگان را رحمت کند.
[ [ صفحه 175
صفحه 100 از 182
قاضی شرف الدین
اشاره
در گذشته بسال 1079
- هر گاه دیدگان ما می دانست کهچه خواهد دید، هرگز خود را به مخاطره نمی انداخت.
- نادانی و هوس تا جایی است که شب دیجور را به صبح بیداري برساند، اما عشق چیزي است که پایان ندارد.
- اي دوست، آنکه یار خود را از پایان امور نترساند، دوست واقعی نیست.
- این پاکیزگی جان، آنروز آشکار می شود که جانها از تن پرواز گیرد و عقلها برتابد و خونها ریزد.
- آنجا که آهون آرمیده اند و هواي دیدار بر می انگیزند، خردمندانرا به اختلاف و نفاق می اندازد.
- از این آهوان و دلبران ظاهر دوري کن، چرا که در دوستی و مهر پایبند میثاق و پیمان نیستند.
- اینان(معشوقان حقیقی) همچون ماه، آنجا کهبه اوج تابندگی برسند، سرانجام به افول نمی گرایند.
- در شادابی، شاخه هاي درخت را مانند، لکن زیبایی ذاتی دارند، اما شاخه ها با برگها زیور می یابند.
[ [ صفحه 176
- هر چه از جفا شکایت کردم، پاسخ می شنومکه عشق دلبران زمینی، جز ستم و جفا نیست.
- و هر آنگاه که از بیداري شبانگاهان شکوه می آغازم، گویندم کهدیده کدامین عاشق شبها خواب آرام دارد؟
- یا هر گاه می گویم که قطرات اشک بر چهره ام می درخشد گویندآئین هلال ماه تابندگی است.
- روزگاري من اندوهی نداشتم. این جدایی از معشوق است که دیده و رخ مرابه حرمان گرفتار کرد.
پس از ابیاتی به ابیات زیر می رسد.
- براستی که بر آن گروه " زیدي " که اشتران و کاروان را بسوي عراق می رانند، می گفتم.
- پدر و مادرم و هر چه از نو و کهنه به من تعلق دارد، فداي آن کسی باد که این کاروانیان، قصد دیدار او را کرده اند.
آیا دربردن پیکري که روحش پیش از این بدیارمعشوق پرواز کرده، منتی بر من دارید؟
- من خبر این حرکت بسوي آن سر زمین پاك را شنیدم، و باده این سر مستم داشته است.
- درود بر آن کسی که فردا تشنگان را سیراب، و با آن خاك پاي، دیدگانم را روزشن بدارد.
- بخاطر چه کسی، بیماریها شفا می یابد، و کوي و بر زن بنامش افتخار می کند؟
- بخاطر چه کسی، پس از بهترین پیامبران، یاد هر فضیلتی بدوبر می گردد؟
- اینهمه، بخاطر آن کسی است که سحر گاهان، شمشیرها را بر گردن
[ [ صفحه 177
مشرکان فرو می آوردم.
- جوانمردي که زایرانش، در برابر شکوه و جلال حقیقی او، درود و سلام نثار می کنند.
صفحه 101 از 182
- یا او داماد پیامبراست. و چقدر زیبا ریشه این دو یاور با هم گره خورده است.
- او پدر آن پاکانی است که از همه برترند، و اوراق و دفتر گویندگان به ستایش آنانآراسته است.
- به پایان راه هر فضیلتی که بنگري، خواهی دید که سمند فضیلت او پیش از همه به آن رسیده و گوي سبقت برده است.
- من در ستایش چنین شخصیتی، هیچ ابائی ندارم، چراکه هر چه گویم مبالغه و اغراق نخواهد بود.
- در روز غدیر، پیامبر او را به مسند ولایت نشاند، و همه بر ولاياو گردن قبول و تسلیم نهادند.
- اما دریغا که پیامبر چشم فرو نبسته، از آیین حق و راه عدالت گروهی روي برتافتند، و فاصله گرفتند.
- چه زود آن همه میثاق را فراموش کردند، و پیمانها را به شتاب گسستند
- ایناندر روز غدیر شاهد بودند، که چگونه همه با نور ولاي او روشن گردید.
شرح حال شاعر
قاضی شرف الدین حسن پسر قاضی جمال الدین علی پسر جابر پسر صلاح پسر احمد پسر ناحی پسراحمد پسر عمر پسر حنظل پسر
مطهر پسر علی هبلی خولانی یمن صنعانی، یکی ازبزرگان و ادباي مشهور یمن بود. دانشمندي
[ [ صفحه 178
نویسنده و شاعر بود. دیوانی بنام " قلائد الجواهر " دارد و در " نسمه السحر " چنین آمده که: یمن از آغاز تاریخ تا ولادت
اینشاعر، شاعري تواناتر از او ندیده. و از آثار نثري او تقریظی است که بر کتاب " سمط للئالی " تالیف سید ابو الحسن اسمعیل
پسر محمد نگاشته است. از اشعار اوست:
قامت و اندامی که نیزه هاي بلند و باریک در پیش او شرم می دارند، و با قامت او، قیامت عاشقان و شیفتگان بر پا می شود، آنجا
که چهره بگشاید و چشم اندازش نمایان شود.
این شاعر، در سن جوانی، در ماه صفر سال 1079 در صنعا در گذشت. پدرش و دیگران او را رثا گفته اند.
صاحب " خلاصه الاثر" از او یاد کرده، و در ج 2 ص 30 کتابخود او را ستوده و بسیاري از اشعارش را نقل کرده است. از آن
جمله ابیات زیر است:
آن نخست بار که بار سفر بهاین جهان بستیم، از هر جا که آمدیم، بزودي بدانجا خواهیم شتافت.
- مردم این جهان، به شتاب، به دار بقا رهسپار گشته اند، و ما هم بدنبال ایشان کوچ خوهیم کرد.
- این جهان منزلگه ما نیست، منزلگاه راستین ما آخرت است.
- تو که ما را از گردش زمانه بر حذر می داري، کاشکی که گوش شنوا و خرد پذیرا داشتم.
- آدمی در این دنیا، آرزوهاي طولانی در سر می پروراند، و حال آنکه مرگ به سراغ همین انسان آرزومند می آید.
- دنیا انسان را از طاعت سازده باز می دارد، و خدا هرگز از کردار
[ [ صفحه 179
انسانی غفلت ندارد.
صفحه 102 از 182
- اي دوست، این زندگی جاي عیش و لذت نیست. تو چه می دانی که مرگ چه وقت فرا می رسد؟
- مرگ، یکایک دوستان را از جمع یاران فرا می خواند، و آنان نیز یکایک پاسخ مثبت می دهند.
- اي انسان نادان که در معاش تلاش می ورزي، و خوردن و آشامیدنت دلگرم داشته است.
- اي انسانی که بر جمع مال حریصی، آرام باشی که فردا از حساب مال سوال خواهی شد.
- بر زوال مال و خواسته و بر آنچه گذشته، تاسف مکن که سرنوشت، آینده است.
- فرداي قیامت، در برابر آن داوري که به عدالت حکم خواهد راند و هرگز خطا نمی کند، چه می توانیم گفت؟
- آن روز که همه گویندگان فصیح و رسا سخن، در موقف سوال، لال و ناتوان خواهند بود، و ما در پیشگاه خدا چه خواهیم گفت
- هر گاه از گفته ها و کردار، در آنروز از ما سوال شود.
- هیچ عالمی، با علم خود، نمی تواند آنجا راه رستگاري جوید.
- فقط این اعمال ما است که راه منحصر بفرد رهایی و رستگاري است.
و ابیات زیر را که در آن جناس کامل بکار رفته، چنین آورده است:
- از اینهمه گناهان که اندوخته اي، دست نگهدار. تو بر تحمل آتش جهنم توانائی نداري.
- آیا می پسندي که فرداي قیامت، بدون ذخیره علم و تقوي با خداي بزرگ دیدار کنی؟
[ [ صفحه 181
سید ابو علی انسی
اشاره
- فرمان خداي سبحانه و تعالی است که در اختلاف و تنازعات کار خود را به حضرتش و اگذاریم، از او دستور بگیریم.
- و نیز از بهترین پیامیرانو برگزیده ترین آنان در گفتار و کردار پیروي کنیم.
- پس چرا بر سر چیزي بزرگ اختلاف باید داشت، که مخالفت با آن گمراهی آشکار است؟
- او در مقام بهترین مخلوقات. آنجا کهمردم از روي گمراهی افرادي را بر گزیده اند، حکم؟ عادت ما را آورده است.
- اکنون بگو که چه کسی حریم مخالفان راه خدا را شناسانده، و چه کسی حلال خدا را حرام کرده است؟
- وبر من عرضه بدار، که در پاسخ آنچه خدا دستور فرموده و اقوال دیگري که بما رسیده، چه باید گفت؟
- مخالفانپنداشته اند، که نص قرآن درباره وصیپیامبر، پوشیده و مبهم است، مخالفانی که بجز علی را وصی پنداشته اند.
[ [ صفحه 182
- تنها حدیث " غدیر " درباره نظر پیامبر و گزینش او براي همگان کافی است.
- اما دریغا که سخنان تفرقه افکن، سراسر ظلمات را فرا گرفته است.
شرح حال شاعر
صفحه 103 از 182
، سید ابو علی احمد پسر محمد حسنی یمنی انسی، یکی از بزرگان یمن و از مولفان جارودیه است. صاحب " نسمه السحر " در ج 1
از او بخوبی یاد کرده و گفته که شعر زیاد در بیانعقاید دارد. متوکل از زبان او می ترسید، چنانکه یک روز در " سوده " به
حضور متوکل آمد. و او را در اینکه در انجام نیازمندیها و حوائجش قصور رفته، نکوهش کرد. پس متوکل دستور داد حاجاتش را
رفع کردند و گفت: من فقط به اینکه یک حاجت ترا روا کنم، خشنود نیستم. پس سید گفت: من نیاز دارم آن بالش هندي را که بر
روي آن نشسته اي، بمن بدهی. متوکل فورا برخاست، و آن بالش هندي را بدو بخشید. و سید او را در شعر خویش مدحکرد.
در سال 1079 وفات. فرزندش سیداحمد- که در فصل آینده از او یاد خواهیم کرد- دانش و ادب او را بارث برده است.
[ [ صفحه 183
سید شهاب موسوي
اشاره
تولد 1025 وفات 1087
عشق و اندوه در رگهایش در هم آمیخته و آنگاه که بگرید گویی که از رگهایش حکایت می کند.
پس از ابیاتی می گوید:
در پرتو چراغ اوست که نوري هدایتگر درون تیرگیها را شکافته است.
"- غدیر خم " پس از آنهمه تردید وشکی که مخالفان پراکندند و از ناتوانی باز ایستادند.
- اینک با ابر رحمتش باران برکت می بارد و همه را در امواج خود گرفته غدیر که من آنرا بهترین گفتار و بیان می دانم.
- مضمون غدیر بهترین نکته هاي هدایت آشکار کرده و راه هدایت را از ابهامات زدوده است.
- این مضمون برگزیده از تفسیر قرآن است، که هیچ دستی چنان تفسیر حقی نیاورده است.
این ابیات در ص 140 دیوان شاعر، در ضمن قصیده اي که بسال 1087 سروده. وبر 40 بیت بالغ است، دیده می شود. در ضمن این
قصیده است که سید علی خانمشعشعی را مدح کرده است. و از کتاب او بنام " خیر المقال " نام می برد، در امامت، که در این
کتاب حدیث غدیررا ذکر می کند. در ضمن تقریظ،
[ [ صفحه 184
حدیث غدیر را در کلام خود آورده و آنرا " ورطات القاله " نامیدهو شکوك وارده را برشمرده، و از اینرو است که او را در شمار
شاعران غدیر محسوب داشتیم.
شرح حال شاعر
سید شهاب الدین احمد پسر ناصر پسر حوزي پسر لاوي حیدر پسر محمد مهدي(که در شعبان 844 وفات یافته) و او پسر فلاح پسر
مهدي پسر محمد و او پسراحمد پسر علی پسر محمد پسر احمد پسر رضا پسر ابراهیم پسر هبت الله پسر طیب پسر احمد پسر محمد
صفحه 104 از 182
پسر قاسم پسر محمد ابی الفخاز پسر ابو علی نعمت الله پسر عبد الله پسر ابو عبد الله جعفر اسود ملقب به ارتفاح و او پسر موسی پسر
محمد پسر ابو جعفر عبد اللهعولکانی هویزي و او پسر امام موسی کاظم علیه السلام است.
این شاعر از تواناترین شاعران خاندان پیغمبر علیهم السلام است. شعرش الفاظ استوار و معانی نغز داشته است. سید ضامن بن شدقم
در " تحفه الازهار " ج 3 می نویسد: او سیدي بزرگوار داراي اخلاق نیکو و تبار والا، و مردي فصیح و ادیب بوده. سپس بخشی از
اشعارش را ذکر می کند. صاحب " تاریخآداب اللغه العربیه " در ج 3 ص 280 می گوید: در رقت شعري مشهور بود. وبستانی در
دائره المعارف ج 10 ص 589 نوشته است که: او از بزرگان قرن یازدهم بوده که بسال 1082 وفات یافته، شعرش رقیق و از سجع
استوار بر خوردار بوده. و از نمونه شعرش اینست:
"ماه تابانی دارم که از دست من رفته، و من جان خود را فداي نقطه سیاه خالش می کنم.
[ [ صفحه 185
او با این سیاهی مرا اسیر داشته، و با آن آشکاري و تابانی رازم را آشکار کرده است. "
و نیز قصیده اي دارد که هم از طول و هم از عرض خوانده و معنی می شود، و طرد و عکس نیز در کن بکار رفته، و بصور
مختلفقابل ملاحظه است:
- مایه مباهات انسانها، آن حیدري است که بخشش بیکران و همگانی دارد، افتخار جهان هدایت و دارانده فضایل بزرگ یعنی
علیعلیه السلام است.
- اختر درخشانی است که بر فراز آسمان پرتو افشانی میکند، پناه بزرگواران و کسی است که مقامش از ستاره زحل فراتر است.
- شیر داور زمین است که آتش بر می آنگیزد، و از یکسو از انگشتانش همچون ابر بارانی نعمت می ریزد، و ریزش احساس شیرینتر
از عسل است.
- ماه درخشانی است که در افق پر ستاره می تابد، و یا خورشیدي که در سپیده دم حوادث سترگ می درخشد.
کوه مرتفع عزم و اراده و نگهدارنده و اداره کننده بیت المال بود، و همچون چواهري زینت و زیور و مردمان و دولتها بود.
دیوان این شاعر در سال 1221 یکبار به طبع رسید و طبع دوم آنبسال 1290 و سپس در سال 1320 طبع سومآن صورت گرفت.
فرزندش بنام سید معتوق اشعار او را جمع کرده و آنرا بنام شاعر نامیده و در آغاز شرح حال پدرش را آورده است و در آنجا می
نویسد که پدرش در سال 1025 متولد و در روز یکشنبه 14 شوال سال 1087 وفات یافته است. مسلما این پسر به شئون واحوال و
زندگانی پدر، از " بستانی" آگاهتر و آشناتر بوده، و بستانی وفات او را اشتباها 1082 نوشته است، و بنهانی نیز در " مجموعه
البنهانیه " ج 4 ص 15 سال وفات او را 1087 دانسته است.
شرح حالی نیز " اسکندري "در " الوسیط " ص 315 آورده، و گفته است:
[ [ صفحه 186
"در روزگار خود شاعر معروف عراق بوده و در رقت شعري گوي سبقت ربوده، و بسال 1025 بدنیا آمده و در بصره بزرگ شده و
در همانجاعلم و ادب را فرا گرفته است. شعر نیکو می گفته و در آغاز فقیر بوده، آنگاه با سید علی خان یکی از فرمانروایان بصره-
از سوي حکومت صفویه درایران- پیوند حاصل کرده است. سید علی خان که در آن هنگام عراق و بحرینرا تسخیر کرده بود،
صفحه 105 از 182
مورد مدح و ستایش این شاعر قرار گرفته، و بیشتراشعارش بنام او و در ستایش و مدح خاندان پیغمبر- صلوات الله علیهم- بوده
است. و از این رهگذر، مورد نواخت این امیر قرار گرفته است.
ابن معتوق، از بزرگان شیعه و در روزگار دولت غالیان شیعه می زیستهاست. در شعر خویش درباره تشیع، راهافراط سپرده و در مدح
علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلم سخنانش از حدود شرع و عقل تجاوز کرده، و شعرش به کثرت استعارات و
تشبیهات و رقت شعري ممتازاست. "
"امینی " می نویسد: این شاعر، از حیث نسب و حسب علوي نبوده، بلکه لعوي بودنش از طریق گفتار و ادب بوده است. و بداشتن
ابداع، از بقیه شاعران دوستار خاندان وحی- صلوات الله علیهم- که میانه رو و ازهر افراط و تفریطی بر کنار بوده، و در مدائح خود
بدنبال راه شرع و عقل بوده اند، و خاندان نبوت و حاملان پرچم خلافت الهی را مدح گفته اند-، امتیاز داشته است. هم چنین است
حال دولت صفویه که علوي بودند، و بنابر این پندار اسکندري که صفویه از غالیان شیعه بودند، درست نیست. و هر آنچه این شاعر
و دیگر شاعران صفوياز فضایل و سیر و مکارم ائمه هدي- صلوات الله علیهم اجمعین- سروده اند، همه حقایقی بوده اند که عقل
در برابر آن خضوع می کند، و منطق آنرا می پذیرد، و هرگز از اصول مسلم دینیبیرون و منحرف نیست. بلکه این اتهامی که این
شخصی بر شاعر ما و دیگر شاعران بسته، و آنها را غالیانو افراطگرانی دانسته،
[ [ صفحه 187
که ازراه شرع و عقل خارج شده اند، نشانگرکینه و خصومتی است که این شخص داشته، و از آغاز، دیگ حقد و کینه اش بعداوت
این خاندان می جوشیده. و مسلم است که کسانی مثل او، همواره باهواداران علی علیه السلام دشمنی ورزیده، و راه دروغ رفته، و
هموارهخوابهاي آشفته دیده، و در سخنان خودآنرا آورده اند. وگرنه این دیوان ابو معتوق، در بلنداي نظر خوانندگانقرار دارد، و
این صفحات سفید و پاك تاریخ صفوي، که همواره در دسترس و مورد مطالعه پژوهندگان است، و همه، چنانکه گفتیم، بخوبی
ولاي راستین خاندان علی- علیه و علیهم السلام- را نشان می دهد، و لکن این اسکندري است که بدروغ اینها را متهم کرده و این
سخنان را گفته است. و این دشمنیدر تاریخ اسلام تازگی ندارد، و ما پیش از این، بدقت گروه غالیان را معرفی کردیم، که آنها
شیعه نبودند وخداي خود بهترین داور است.
[ [ صفحه 189
سید علی خان مشعشعی
اشاره
متوفی بسال 1088
- من از روزگار، چشم دوستی داشتم، لکن من می بینم که به همه وعده هاي خود خلف می ورزد.
- من از دولت روزگار انتظار نداشتم، که این چنین تیره روز باشم در حالی که شرافت، باید اساس کار باشد.
- شاید روزگار، فقط مرا هدف قرار نداده، بلکه شیوه کهن او همین بی وفائی است.
صفحه 106 از 182
- هر گاه از بلنداي اندیشه، به این فضایلی که من می خواهم بیان کنم بنگرید، آنگاه است که تعجب خواهید کرد که چه کسی
سرور وپیشوا است.
- اي که گوهر تابناکی که در روزگار ما، به کمترین بها فروخته می شود و بازارش کساد پیدا کرده است.
- این زمانه اي است که کاملان را پست می دارد، و اوباش و فرومایگان را بر می کشد.
- اگر روزگار خیري داشت، دیگر پس از مصطفیصلی الله علیه و اله، بنده تیمی چوبی بلند نمی کرد.
- و در برابر دشمنان، جاي آن نبود که از علی حیدرعلیه السلام دفاع بشود،
[ [ صفحه 190
چرا که او را بهترین مخلوقات در غدیر، بصراحت به جانشینی خود برگزید و فرمود:
- هر که را من مولاي او هستم، پس از من این علی مولاي او است. و با بانگ بلند، اینندار را همه شنیدند و شهادت دادند.
- هر گاه به احوال دختر پیامبر- صلیالله علیه و اله و علیهما- بنگري، که چگونه این دختر خانه زاد پیامبر، پس از او مغضوب قرار
گرفت.
- و فاجعه جانگذار امام حسن بزرگوار علیهالسلام که چگونه خانه نشین شد، و بهچشمان اشگبار و جگر پاره پاره او نگاه کنی.
- و سوك و اندوه قتل حسینعلیه السلام را که چنو، هیچ کسی با نیرنگ به قتل نرسیده.
- آنجا که او را در کربلا به خاك هلاك انداختند، و یاران و فرزندانش را کشتند.
- و زنان آل محمد- صلوات الله علیهم- را به اسیري گرفته، و سوار بر شترانسرخ، به همه جا گرداندند.
- هر گاهبه این منظره جانگذار، که زنجیر بر گردن حضرت سجاد علیه السلام انداختند، و سر بزرگوار حسین علیه السلام را در
پیش روي آن حضرت منتقل کردند.
- و احوال نه تن دیگر از امامان علیهم السلام را که در مقابله با مخالفان بودند و چگونه به خصومت آنان کمر بستند، هر گاه
مطالعه کنی،
- که چگونه همگی یا مطرود و یا مسموم و محبوس بودند، و زنجیر بر گردن داشتند،
- براستی اذعان خواهی کرد که هیچک از این مدعیان مسند خلافت پیامبر و مخالفان خاندان او، پایگاهشریفی نداشتند، و به مراد
خود نرسیدند
[ [ صفحه 191
و این ابیات از اوست:
- بشتابید به سوي آن نوري که تابندگی فراوان دارد، و خداي آن سر زمین سر سبزي را که همواره امن است، جاوید نگهدارد.
- ما که این نور تابنده را دیدیم، از دیگر هواها دستکشیدیم. پس اي کسی که در راه بدبختیقدم می زنی.
- ما در برابر دعوت هواي نفس استقامت کرده، به راه نور شتافتیم. و اگر این شیفتگی نبود، به این راه نمی افتادیم.
- رهروان بیرون آمدند، و تابندگی این اشگهاي ما را که دیدند، من به " سعد " گفتم: آیا آن حقیقی که ما می بینیم، تو نیز
مشاهده می کنی؟
صفحه 107 از 182
- او- در حالی که از بالالی شتر خم شده بود- گفت: آیا آفتاب تابان از دیده ها پنهان میماند؟
- این کاروانی است که صبحگاهان بر ریگهاي گوهرین و عقیقین گام می نهند، و فضاي خاك را با رهروي عطر آگین می سازند:
و پس از 26 بیت تشبیب، چنین می گوید:
- براستی این جوانی که پیامبر او را پرورید، در او رگهاي پیمبر- صلیالله علیهما و آلهما- نهان است.
- هر گاه خوب دقت کنی. می بینی که او حامل میراث پیمبر است.
- در این روزگار ما، شایسته است که کوري بر روي کوري علاوه شود.
- لکن روزگار به خاندان پیمبر ستم کرده، و از ظلم به آنها فاصله نگرفته است.
- روزگار، در شناختن ولی، زاه خطا رفته، پس تو به خاندان ولایت چه می توانی بگوئی؟
- آنان حجت خدا در رويزمین، و برگزیده خدا در میان مردم اند.
[ [ صفحه 192
- آنان درختی باعظمت هستند، که شاخه ها در آسمان دارد، و مرکز درخت خانه خداي پروردگار آسمان است.
- از مخالفان بپرس، که آیا سوره " هل اتی " جز اینست که در حق اینان نازل شده؟ درود بر این سوره هل اتی باد.
- نص ولایت در قرآن، فقط در حق ایشان آمده، و هر آنکه قرآن خواند، این نکته داند.
- خداي، این خاندان را از هر پلیدي پاك کرده(اشاره به آیه 33 سوره احزاب) و حدیث عبا به این خاندان متعلق است(آل عبا).
- حدیث کساء اختصاص به این خاندان دارد، چه پاك کسانی و چه پاکانی که در زیر این گلیم گرد آمدند.
- نام اینام در لوحخدا رقم خورده، و در عرش الهی قبل از هر نوري پرتو اینان تابیده.
- پیامبر اسلام، با این خاندان بود کهبا دشمنانش " مباهله " کرد، لیکن آنها نپذیرفتند و سرباز زدند.
- پس از آن به ابیات زیر می رسد و می گوید:
- پیامبر، فقط کسی را به یاوري و برادري خود برگزید، که اخوت خود را به او مخصوص گردانید.
- در روز قیامت، تقسیم طوبی و آتشعذاب را، بی هیچ شک به کف علی سپردهاست.
- هر گاه در این اعتقاد، جدالو گفتگو داري، حدیث " طائر پریان " ترا کافی است.
[ [ صفحه 193
- او بود که با دست خود، کفش خویش را وصله می زد، و این فضیلت او را کافی است. و نابینایان را نیز روشنی می دهد.
- حدیث " انت منی بمنزله هارون من موسیالا انه لا نبی بعدي، " بهترین دلیلبر حقانیت علی علیه السلام، و از سوي دیگر اینکه
پیامبر، بهترین زناندختر خود را به همسري او انتخاب کرد، برترین گواه است.
- و در نص سوره براءت، دوري از مشرکان و پیکار با آنان آمده، و بر غیر آن، پیامبر، مبعوث نگشته.
- و در روز " غدیر خم " پیمبر دوستی و موالات خود را با علی علیه السلام، به بانگ بلند اظهار داشت.
- علی علیه السلام اول کسی از مومنان بود، که اسلام آورد، و در شب فدا کاري با جان خود در راه پیمبر به جانبازي ایستاد.
- علی علیه السلام، یاور پیمبر بود، در آن روزهایی که همه اصحاب از پیرامون او- همچون پرندگان- فرار کردند.
صفحه 108 از 182
این قصیده غرا را: که بر یکصد و بیست بیت بالغ می شود، سید ما " حویزي " گرد آورده و در ضمن آن، مناقب مولا علی امیر
مومنان علیه السلام. مانند نزول سوره هل اتی و آیه انما ولیکم الله و آیه تطهیر و حدیث کساء و مباهله و مواخاه و طائر مشوي و پینه
زدن نعلین و تزویج صدیقهطاهره و انگیزه سوره براءت و حدیث غدیر خم و جز اینها آمده است. و ما، در مجلدات الغدیر، صحت و
درستی این احادیث را ثابت کرده ایم. همه اینها احادیثی است صحیح، که در صحاحو مسانید قوم، هم آمده است.
شرح حال شاعر
سید علی خان مشعشعی حویزي پسر سیف خلف پر سید عبد المطلب، و او
[ [ صفحه 194
پسر حیدر پسر محسن پسر محمد که به مهدي ملقب بود، و اوپسر فلاح پسر محمد پسر احمد پسر علی پسر احمد پسر رضا پسر
ابراهیم پسر هبه الله پسر طبیب پسر احمد پسر محمدپسر قاسم، و او پسر ابو الطحان پسر غیاث پسر احمد، و او پسر امام موسی بن
جعفر صلوات الله علیهما معروف بن مشعشی و اهل حویزه بود.
او یکی از حاکمان حویزه و حومه آنجا بود. آراسته به جامه هاي نورانی علم بوده. همانگونه که در میادین سبقت، پرچم افتخار بر
افراشته، و اسبهاي مسابقه را به حرکت آورده، و با گوهرهاي ادب دلپذیر و گردنبندهاي شعر لاویز مزین گشته است. و پیش از همه
این فضایل، باید از نسب درخشانی که به خاندان پیمبر می رساند و از شاخه هاي امامت نشو و نما می گیرد، باید سخن گفت. و او
درخشانی و نفحه فشانیرا با هم جمع کرده، و همه جا بوي دلنوازش همراه نسیم صبا مشام همگان را خوش می دارد، و همچون
صبحگاهان پرتو می افکند، از همه اینها گذشته، باید فضل و دانش بسیار و نیات صالحو عقاید بر حق را بر فضایل او اضافه کرد،
که اینهمه در بلنداي خیره کننده اي در بین دیگر آثار بزرگ عظمت، جلوه اي خاص بدو داده است.
در آثار او، جز تبلیغ دین خدا- همان آئینی که خدا بر بندگانش فرستاده، از توحید و نبوت و امامت دیگر عقاید راستین- چیز دیگر
دیده نمی شود. و با این اوصاف، از بعضی رجال خانوادهخود که با سخنان خوش ظاهر و بد باطن، و با اباطیل، از راه راست منحرف
گردیده اند، کاملا جدا و ممتاز می باشد.
شیخ حر در " امل الامل، " اورا دانشمندي فاضل و شاعري ادیب و جلیل القدر معرفی کرده، و افزوده است که تالیفاتی نیز در
اصول و امامتو غیره دارد.
صاحب " ریاض العلماء" او را ستوده و گفته است: او از شاگردان شیخ عبد اللطیف پسر علی پسر ابو جامع است، که این شخص
اخیر، شاگرد شیخ بهائی بوده است. آنگاه مینویسد که در زمان ما وفات کرده، و فرزندان بسیاري
[ [ صفحه 195
از دختر و پسر از خود بیادگار گذاشته، و تا امروز حکومت این شهرها یکی پس از دیگري در دست اولاد او بوده و این سال 1117
می باشد. برخی فرزندانش بهتحصیل علم نیز اشتغال ورزیدند، و گروهی از فرزندان و نوادگان و نزدیکانش در جنگی که بین
اعراب این ولایات و فرزندان وي- که فرمانرواي این ولایات بودند- در گرفته، به شهادت رسیده اند.
سید جزایري نیز در " الانوار النعمانیه" با جمله هاي احترام آمیزي از وي یاد کرده است.
صفحه 109 از 182
از سید علی خان، شیخ حسین پسر محیی الدین عبد اللطیف پر ابو جامع اجازه روایت دارد، و او خود از شیخ علی زین الدین نوه
3 بر می آید- روایت می کند. :406 - شهید ثانی- بنابر آنچه از " مستدرك " 408
اما آثاري که در علم و دین و ادب، از خود بجاي گذاشته، بقرار زیر است:
-1 النور المبین فی الحدیث، در چهار جلد، در اثبات نص بر حقانیت علی علیه السلام که این کتاب را بسال 1083 تالیف کرده
است.
-2 تفسیر القرآن الکریم، در چهار جلد که تا سوره " الرحمن " رسیده و آنرا(منتخب التفاسیر) نامیده است.
-3 خیر المقال که شرح قصیده مقصوره اوستدر 4 مجلد، در موضوع ادبیات و نبوت و امامت.
-4 نکت البیان، که در یکجلد فراهم شده.
-5 مجموعه اي شامل بر گزیده مطالب چهار تالیف یاد شده، که خودش اینها را بانضمام دیگر موضوعات لطیف فراهم کرده، و به
عنوان هدیه به شیخ علی پسر شهید ثانیتقدیم داشته است. صاحب " ریاض " می نویسد که من این
[ [ صفحه 196
کتاب را در میان کتابهایش خودم دیده ام.
-6 رساله دیگري به شیخ علی مذکور تقدیم داشته که در آغاز آنرا به مباحث غدیرمزین کرده است.
-7 رساله دیگري استکه باز به همان شیخ علی هدیه کرده درشرح حدیث اسماء که بقول " ریاض، " این رساله فواید بسیار و
مطالب بسیارمهمی را در بر گرفته است.
-8 دیوانشعر، موسوم به " خیر جلیس و نعم انیس. "
از نمونه هاي شعرياو، ابیات زیر را از قصیده اي می آوریم:
- هر گاه شمشیر علی علیه السلام نبود، مردم، صبح که از خواببر می خاستند کسی را که بر خدا عبادتکند، نمی یافتند.
- فرزندان علی- علیه و علیهم السلام- همگی بزرگواران و نیکانی بودند که بوجود آنان هر چه از اسلام تاریک بود، روشن گشته
است.
- من سوگند می خورم که هر گاه مردم بر این خاندان علیهم السلام مهر می ورزیدند، خداي کریم جهنم نمی آفرید.
- افراد این خاندان، یا امام بزرگوار، یا شمشیري حمله برنده، یا دریایی مواج، یا چهره اياشگبار بودند.
و در ضمن اي قصیده گوید:
- به مدح و ستایش پیامبر امین پناهنده شو، او کسی است که در بلد الامین چهره شناخته و امینی است.
و نیز به دامان برادرش و وارث علم و وزیر و یاور و پیامبر در جنگهاي سخت(یعنی علی علیه السلام) پناه ببر.
[ [ صفحه 197
و بدرگاه فرزندان او علیهم السلام پناه ببر، که همگی اقمار هدایت بودند، و هر گاه وجود نداشتند فرائض و سنن دین خدا شناخته
نمی شد.
در یک قصیده دیگر گفته است:
صفحه 110 از 182
- بهترین پیامبران- صلی الله علیه و اله و علیهم- را وسیله رستگاري خود قرار داده، و بزرگی و وقار این را بر خود برگزیدم.
- و خاندان او علیهم السلام بهترین مردمانند، و در افتخار ایشان این بس، که دیگر دانشمندان به خاك پاي آنهانمی رسند.
و باز در قصیده اي گفته:
- بدامن ابو القاسم مصطفی، آن امین مورد اعتماد- صلی الله علیه و اله وسلم- چنگ بزن و توسل کن.
- و بدامنیار پیامبر علیه السلام که در روز شکستن بتها بر دوش پیامبر قرار گرفت.
- و به دختر پیامبر و امام شهید و امام حسن علیهم السلام توسل کن.
- وبه عترت بزرگوار او علیهم السلام که امید نجات از آنها دارم، و دوستی آنها بهترین مایه نجات من هست.
پدر سید علی خان، بنابر آنچه از " امل الامل " و " روضات الجنان " ص 265 برمی آید، سید خلف پسر عبد المطلب بود، که
مردي عالم و فاضل و متکلم و کامل و ادیبی ماهر و خردمندي عارف و شاعري توانا و محدثی سودمند و محققیوالا مقام بود.
از تالیفات مهم او کتب و رسالات زیر است:
-1 مظهر الغرائب در شرح دعاي عرفه امام حسین علیه السلام، که ده هزار بیت است و بقول محدث نوري در " المستدرك ": " این
اثر، گواه راستین بر قول کسانی است که دانش و فضل و تبحر و حسن سلیقه اورا ستوده اند. "
[ [ صفحه 198
-2 النهج القویم فی کلام امیر المومنین علیه السلام، که در این اثر، بخشهایی از کلام حضرتش را که در نهج البلاغه نیامده، جمع
آورده است.
-3 الموده فی القربی فی فضائلالزهراء الصدیقه و الائمه علیهم السلام، که جدا اثر بزرگی است.
-4 الحجه البالغه در کلام و اثبات امامت، با استفاده از آیات و نصوص هر دو فرقه.
-5 سبیل الرشاد در صرف و نحوو اصول و احکام و عبادات.
-6 خیر الکلام فی المنطق و الکلام و اثبات امامه کل امام امام.
-7 رساله الاثنی عشریه در طهارت و نماز.
-8 فخر الشیعه در فضائل امیر مومنان علیه السلام.
-9 الحق الیقین، کناب بزرگی است در منطق و کلام.
-10 سیف الشیعه، که کتابی بزرگ در حدیث است.
-11 سفینه النجاه فی فضائل الائمه الهداه علیهم السلام.
-12 البلاغ المبین در احادیث قدسیه.
-13 رساله دلیل النجاح در دعا.
-14 دیوان شعر عربی و دیوان شعر دیگري در فارسی.
-15 ایضا کتاب دیگري در دعا.
-16 برهان الشیعه درامامت.
-17 حق الیقین در کلام.
-18 منطومه اي در نحو.
صفحه 111 از 182
-19 رساله اي در نحو. نمونه اي از شعر سید خلف را در مدح امیر المومنین علیه السلام می آوریم:
- اي ابو الحسن، اي کسی که در هنگامی که حوادث ناگوار ما را احاطه
[ [ صفحه 199
می کند، تو پناه پناهندگان هستی.
- زیرا تو پاکترین مردم و نکوکارترین و والاترین مردمانی.
- انسان مادام که نمیرد، و بهنگام مرگ نسبت و علاقهخود را بتو نرساند افتخاري کسب نکردهاست.
سید خلف مشعشعی در سال 1074 درگذشته است و شهاب حویزي او را مرثیهگفته، و رثایش در دیوان اشعارش موجود است.
مطلع آن اینست.
- یادگار نیکان و پیشوایی پاکان در گذشت، و سینه بزرگواري، از این پس از دل چنین بزگمردي خالی است.
30 ، بطور مبسوط شرح حالاو را آورده است. :20 - سرورما، سید محسن امین در اعیان الشیعهج 37
[ [ صفحه 201
سید ضیاء الدین یمنی
اشاره
متوفی 1096
- اي یاران هر گاه آهنگ سفر کنید، مرکب خود را بدان سوي برانید که باد قبله از جانب کعبه می آید.
- عیبجویانم نمی دانند که من چه مهري در دل دارم، و خورجینهاي منچه کالایی را در برگرفته است.
- به قبیله حی بگوئید که هیچگاه آزمندگان و مانوسان، بیک حال نمی مانند، و همواره اهل قبیله در آمد و شد هستند.
- از سر زمین یار. هر گاه نشان و بارقه اي جلوه کند، باز در پشت موانع مخفی می شود.
- هر گاه از میان ابرها برقی بدرخشد، آنرا نشان برق و نور آرامگه یار ندانید.
- اماآنرا جلوه اي از دندانهاي شفاف او بدانید، که همچون گوهري بر گردنبند می درخشد گوهري که تاکنون هیچ گهر فروشی،
بتراشید و سفتن آن توفیق نیافته است.
تا آنکه در ادامه ابیات می گوید:
- شما نکوهشگران، هر گاه آن درخشانی دندان و زیبائی ابر و چشمان را می دیدید،
[ [ صفحه 202
دراین عشق، بمن حق می دادید، و بر من تاسیکرده و شرکت می جستید، و بر گردن اشتران راهوار، همواره سوار می شدید، و به
صفحه 112 از 182
سوي یار می شتافتید.
- من با مهر تو- اي دوست- دل خود را دلداري می دهم، چرا که جز مهر تو دلنوازي ندارم.
- مرا، بر تو، آن چنان عشقی است که هر گاه در ستاره بود، از حرکت باز می ایستاد و اگر در ماه بود، هرگز بکام تیرگیها فرو نمی
رفت.
- و بسا عشق که در کنارش گردانها زده می شود، و بسا حقها که براي آن شکشیرهاي تیز به گردنها نزدیک می شود.
شاعر در قسمتی از قصیده می گوید:
- او امامیاست که خدا، او را از بهترین سرشت آفریده، و بزرگواري که راههاي بزرگیبدو ختم، می شود.
- برترین شرف، از آن اوست. بهترین نقطه هاي نورانی آسمان، بخاطر او است. او ماه است، و دیگر افراد خاندان بزرگوارش،
بمنزله ستارگان.
- بوجوداینها، دین خدا در زمین بر پا شده، و مذاهب پیروان برگزیده رسولان- صلیالله علیه و اله و علهیم- اعتلا پیدا کرده است.
- این عید غدیر، براي تو که عید خود تو است، عید من و همه هم مذهبان من است، مبارك باد.
- روزي است که خدا، حق آل پیمبر صلی الله علیه و اله را به آنها داده، و بوجود علی- صلوات الله علیه- آنرا برپا داشته است و
رسول الله بهمردم خطبه خوانده است.
- خدا، در این روز، خلافت را به سزاواران و شایستگانش سپرده، و بیگانگان را از آن دور داشته است.
- و این علی- صلوات الله علیه- به نص کتاب خدا، امیر المومنین و وصی
[ [ صفحه 203
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم شناخته شده، و اطاعت امرش واجب آمده است.
- دوستی پیامبر و ولی و هارون او(جانشین و)، آن بزرگوار مرد رزمنده و شایسته، مرا بسنده و کافی است.
شرح حال شاعر
سید ضیاء الدین جعفر فرزند مطهر پسر محمد حسینجرموزي حسنی یمنی است، که یکی از بزرگان یمن، و مردي ادیب و نویسنده
و شاعر بوده است، و متوکل پسر منصوراو را بر بلاد " عدین " مامور کرده بود. این ماموریت، پس از وفات ابو الحسن اسمعیل بن
محمد بوده، و همواره در آن محل فرمانروایی داشته، تا زمانی که امیر سید فخر الدین عبد الله بن یحیی بن محمد، در اوایل دولت
موید پسر متوکل، بر آنجا مستولی شد. این شاعر، اشعار زیادي دارد. و از آثار نثري او، تقریظی است که بر کتاب(سمط اللئالی)
تالیف سید اسمعیل محمد یمنی نوشته است. او بسال 1096 در " عدین " وفاتیافت. این خلاصه را از " نسمه السحر "ج 1
آوردیم.
[ [ صفحه 205
ملا محمد طاهر قمی
صفحه 113 از 182
اشاره
سلامت دل، مرا از لغزش نگاهداشت. و شرار دانش، مرا بر کردار شایسته رهبري کرد.
- طهارت اصل مرا به بزرگواري وکرم کشانید. و به آن مقام کرامتی کهاز ازل، خدا عنایت فرموده، آشنایم ساخت.
- دل من مهر علی علیه السلام آن شخصیت والا را برگزیده، و این مهري است که از همان آغاز از وجود مادرم و پاکی او
سرچشمه گرفته است، و از این رو در پگاه و شامگاه مادرمرا دعا می کنم.
- مهر مرتضی علی علیه السلام همچون نوري، دوستارش رااز آفات هر خطایی باز می دارد.
- من محبت علی علیه السلام را پیشه خود ساخته ام، و هرگز از این مهر، پیوند خود نخواهم گسست، و دوستی او از دل من جدایی
پذیر نیست.
- او پیمبر را برادر محسوب می شود، و پیشوایی من است. گفتارش سند من، و همه اعمالم، تابع راي اوست.
- من بر حیدري گردن نهاده ام، که داراي همه کرامتها و پیشواي هر-
[ [ صفحه 206
پرهیزگار است اندك آرزو است.
- همهزندگانی خود را در محبت خاندان پیامبر- صلوات الله علیه و علیهم- مصروف داشته ام. و هر کس از این خاندان رو گرداند،
من از او روي می گردانم.
- علی علیه السلامباب علم است، دري که سعادت و پناهگاه همه ما است، هیچ دشواري ما جز با مشکل گشایی او حل نمی شود.
- هر گاه پیامبر علی را دوست نمی داشت، با او در صرف بهترین غدا شرکت نمی فرمود.
- ولایت علی مرتضی علیه السلام به نص کلام برگزیده ترین مخلوقات صلی الله علیه و اله و سلم در در سرزمین " خم " بر همه
ثابت شده است.
- این فرمان پیامبر صلی الله علیه و اله بر بالاي منبر، آن چنان بود که همه اهل دین و دولت، برآن شهادت دادند.
- و در حدیث " دار، " در آن خانه، پیغمبر در پیش همه نزدیگان، علی علیه السلام را به جانشینی خود نصب فرمود. و این نه چیزي
است که شوخی بردار باشد، بلکه امر محققی است.
- امامت، منصب و ماموریتی است که هیچ کس، جز شخص معصوم و پیراسته از گناه و لغزش، نمی تواند آنرا احراز کند.
- من پیرو آن امامی هستم که در گیتی، عصمت او ثابت شده است، و از
[ [ صفحه 207
خطاي نادان تبهکار در می گذرد.
- آفتاب بخاطر مولی ما ابو الحسن علیه السلام برگردانده شده است، و جانم فداي علی مرتضی علیه السلام که بر خودار از چنین
معجزه بزرگ است.
خوشابرآن پیشوایی که در خانه خدا زائیده شد، و هیچیک از پیامبران را، این پایگاه نبود، که در این خانه شریف بدنیا بیاید.
صفحه 114 از 182
شرح حال شاعر
ملا محمد طاهر، پسر محمد حسین شیرازي، که به نجفی و قمی هم معروف است یکی از شاعران برجسته اي است که در
انواعدانشها دست داشت، و شخصیتی است که از مشایخ روایت محسوب می شود، و از کسانی است که سلسله اسانید در اجازات،
بدو می پیوندد. او دانش فقه را بافلسفه صحیح عالی همراه دارد، و کلاممورد وثوق او، با ادبیات او توام است. فضیلت فراوان را با
موعظه هاي بلیغ و نصایح کافی در آمیخته، و حکمتهاي فراوان در کلام خود آورده، و اشعار بسیاري که گفته، همه عقد مروارید را
کنار می زند. کتابهاي تراجم، مشحون است از توصیف و ستایش این شاعر بزرگ صاحب " امل الامل " مینویسد، او از
شخصیتهاي فاضل همروزگار ما است. شخصی عالم و محقق و دقیق نظر، و فقیهی مورد وثوق و متکلمی برجسته است، و بعلاوه
محدثی جلیل القدر و الا- مقام محسوب می شود. محدث نوري در مستدرك، او را ستوده و گفته است: عالمی جلیل و شریف، و
چشم و چراغ طائفه فقها، و داراي تالیفات بلیغ و سودمند است.
( مولانا محمد طاهر از نور الدین علی که پیش ازین از او یاد شد(ص 29
[ [ صفحه 208
روایت می کند. و علامه مجلسی مطابق اجازه مورخ بسال 1086 و شیخ حر عاملی بنا بنوشته " امل الامل "و شیخ نور الدین اخباري
که اجازه اش در پشت کتاب الوافی نوشته شده(بنابر نقل شیخ رازي)، از ملا محمد طاهر قمی روایت می کند، و ملا محمد محسن
فیض کاشانی نیز، از او اجازه روایت دارد.
این شاعر، تالیفات با ارزشی در موضوعات کوناگون دارد، بقرار زیر:
-1 عطیه ربانی و هدیه سلیمانی: شرحی است بر " لامیه " که ابیاتی از آنرا ذکر کردیم. و در این شرح، بخشی از تالیفات خود را
نام می برد، که از آن استفاده کردیم.
این شرح با این ابیات شروع می شود:
اي کلام از انتظام نام ذاتت در نظام
وي ز شهد شکرین شکرت زبان شیرین بکام
رحمتت عام و سلامت بر روان انبیا
خاصه برروح محمد باد بر آل عبا
-2 تحفه الاخیار و کشف الاسرار، که در شرح قصیده رائیه اي که بفارسی در مدح امیر مومنان علی علیه السلام سروده، نگاشته
است. این قصیده به موسی الابرار موسوم است.
-3 بهجه الدراین در حکمت، صاحب روضات می گوید: این کتاب را در این اواخر دیده ام.
-4 رساله السلامیه در ترك کردن(السلامعلیک ایها النبی) در تشهد.
[ [ صفحه 209
صفحه 115 از 182
-5 الاربعین در فضایل امیرمومنان و امامت امامان معصوم علیهم السلام.
-6 الجامع در اصول فقه دین، که آنرا " حجه الاسلام " نامیده است.
-7 الفوائد الدینیه در رد فلاسفه و صوفیه.
-8 حکمه العارفین فی رد شبه الخالفین.
-9 تنبیه الراقدین در موعظه، که به چاپ رسیده است.
-10 رساله فی خلل الصلاه بزبان فارسی.
-11 حق الیقین در شناخت اصول دین.
-12 منهاج العارفین که در آن رباعیات خود را شرح کرده است.
-13 فرحه الدارین در عدالت.
-14 رساله اي در نماز شب.
-15 رساله اي در اذکار.
-16 شرح تهذیب الحدیث.
-17 رساله اي در رضاع.
-18 مفتاح العداله.
-19 رساله الجمعه.
-20 سفینه النجاه.
این شاعر، شیخ الاسلام و امام جمعه و جماعت شهر شریف قم بوده، و بسال 1099 در همانجا وفات یافت، و در پشت آرامگاه
زکریا بن آدم قمی طاب ثراه بخام سپرده شده است 0 از اشعار فارسی اوست:
از گفته مصطفی امام است سه چار
از روي چه گویی که امام است چهار
نشناسی اگر سهچار حق را ناچار
خواهی به عذاب ایزدي گشت دچار
[ [ صفحه 210
دلیل رفعت شان علی اگر خواهی
به این کلام دمی گوش خویشتن می دار
صفحه 116 از 182
چه خواست مادرش ازبهر زادنش جائی
درون خانه خاصش بداد جا ستار
پس آن مطهره با احترام داخل شد
در آن مقام مقدس بزاد مریموار
برون چه خواست که آید پس از چهارروز
ندا شنید که [نامش برو علی بگذار]
فداي نام چنین زاده اي بود جانم
چنین امام گزینید یا اولی الابصار
از رباعیات اوست.
اي مانده ز کعبه محبت مهجور
افتادهز راه مهر صد منزل دور
با حب عمر، دم مزن از مهر نبی
کی جمع توان نمود با ظلمت نور
بما رسیده حدیث صحیح مصطفوي
که هست بعد پیمبر امامهشت و چهار
کسی نکرده ز امت بدین حدیث عمل
بغیر پیرو آل و ائمه اطهار
اي طالب علم دین ز من گیر خبر
تا چند دوي در بدر اي خسته جگر
خود را برسان به شهر علم اي غافل
شو داخل آن شهر، و لیکن از در
نبی چون وارد خم گشت بر سر منبر
صفحه 117 از 182
خلیفه کرد علی را به گفته جبار
نهاد بر سر او تاج وال من والاه
ز امتش بگرفت از براي او قرار
و لیک آنکه به بخبخ نمود تهنیتش
بکرد از پی اقرار خویشتن انکار
فتاد بر سر حارث ز غیب سنگ قضا
چه گشت منکر نص غدیر، آن غدار
از رباعیات او:
از دوري راه خویشتن یادکن
آماده ز بهر سفرت زادي کن
[ [ صفحه 211
از بی کسی مردن خود یاد آور
در ماتم خود نشین و فریادي کن
از دوري راه خویشتن کن یادي
آماز ز بهر سفرت کن زادي
در راه طلب چه خفته اي اي غافل
برخیز که از قافله دور افتادي
برخیز چه خفته اي رفیقان رفتند
غافل چه نشسته اي عزیزان رفتند
خندان منشین که جمله یاران عزیز
صفحه 118 از 182
با سوز دل و دیده گریان رفتند
اي بنده طول امل و حرص و حسد
فردا است که اعضاي تو از هم ریزد
این سر که زباد نخوت امروز پر است
تا چشم زنی بود پر از خاك لحد
تا چشم زنی رسیده وقت سفرت
فردا است که در جهان نماند اثرت
بر روي زمین خرام و غفلت تا کی
از زیر زمین مگر نباشد خبرت
از وادي معصیت بیا زود گذر
کاین مرحله هست بی خوف و خطر
گویی کهکنم توبه پس از پیریها
از مرگ جوانان مگرت نیست خبر
سالک هوس عالم بالا نکند
پا بند الم ز پاي دل وا نکند
هر دل که زیاد مرگ معمور شود
حقد و حسد و حرص در او جا نکند
خواهینشود گلشن دل چون بیشه
بر کن تو نهال حرص را از ریشه
بر پاي درخت املو حرص و حسد
پیوسته زیاد مرگ می زن تیشه
صفحه 119 از 182
[ [ صفحه 212
اي طالب سیم و کیمیاي اصغر
آموز ز من تو کیمیاي اکبر
در بوته یاد مرگ خود را بگذار
تا خاك دلت شود طلاي احمر
در تقریظ کتابهاي چهار گانه اسلامی ابیات زیر را گفته است:
دین را کتب اربعه چون جان باشد
این چار چهار رکن ایمان باشد
هنگام جهاد نفس این چار کتاب
چار آینه صاحب عرفان باشد
اي آنکه ترا غلط روي عادت و خوست
رو کن به رهی که منزل رحمت او است
می خوان کتب اربعه کز وي هر سطر
راهی است که راست می رود تا در دوست
[ [ صفحه 213
قاضی جمال الدین مکی
اشاره
در گذشته بسال 1012
براي هر توشه و زادي، چه یاور خوبی هستی. تو بهترین مولاي بندگانی.
- سوگند بجان من، که تو بهترین نعمتها و قدرتها را داري، و پیشوا و یگانه درمیان بندگان هستی.
صفحه 120 از 182
- در روز قیامت، براستی که بر گردن بندگان، ولایت داري، ولایتی موروث.
- چرا که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم، در غدیر خم، ترا به سروري هر مومن منقاد برگزیده است.
- هر قومی که ازتو اطاعت کرد، هدایت یافت. و هر نادانی، در جهالت فرو رفت.
- آنگاهپیامبر فرمود: خدایا دوست بدار دوستعلی را، و دشمنش را دشمن بدار.
- بر دوستارانش رحمت تفضل کن، و دشمنانش را لعنت و نقمت فرست.
- و این چنان شرف بزرگ، و مجد گرانمایه و افتخاري است، که عظمت دیگر هدایتگران را از بین می برد.
[ [ صفحه 214
- تو در اصلاب پاك بودي، که به معراج بلند ترین پایگاه رسیدي، و دررده بزرگواران قرار گرفتی، و از همان هنگام به وحدانیت
خدا لبیک گفتهو اقرار آوردي.
- در برابر این مزایایی که نور و روشنایی آن، شبهاي تیره را روشن می کند، این کدامین مغرور است که با تو برابري تواند کرد؟
- و آن کدام نادان است، که در عرصه دانشها، با تو به مسابقه و مقابله برخیزد؟ چنین کسی، جز انسانتهی از فهم، نمی تواند باشد.
- تو، در میان هر فضیلتی، بهترین، و درصدر هر کمالی، صدر نشین هستی.
- خاندان تو، از منکران نادان منزه است. و بخیلان را به تبار و خاندان تو راهی نیست.
- پس جاوید و پایدار بمان، که سلامت وقف تست، و مدح و ستایش تو، چندین برابر، و روز افزون باد.
نقل از سلافه العصر ص 117 ، سلوه الغریب، که هر دو از سیدعلی خان مدنی است.
در دنباله شعر فوق باید گفت:
پیش از این ابیات، شاعر ما نامه اي دارد خطاب به شریف اجل امیر نصیر الدین حسین پسر ابراهیم پسر سلام. که بسال 1023 در
طائف وفات یافت و در مکه مشرفه بخاك سپرده شد. این نامه در نوع خود، بدیع و جالب است و انشایی بلیغ دارد. گوهر کلماتش
117 آورده شده است. و - به سلک کشیده شده، و مروارید کلامش بخوبی نظم یافته. تمام این نامه، در سلافه العصر صفحه 119
این امیر نصیر الدین، همان عموي جد سید علی خان مدنی صاحب " سلافه " می باشد، یعنی برادر سید احمد نظام الدین جد سید
علی خان. صاحب " سلافه " در " سلوه الغریب " می نویسد: او امامی فاضل، و در علوم عربیت مجتهدي مبرز. و آراسته
[ [ صفحه 215
به صفت زهد و تقوي و صلاح بود، تا جائی که درباره او گفته اند: در زهد و پارسائی و بی اعتنایی به دنیا، به حدي بود که دست
به هیچ دینار و درهمینزده بود، و هر کاري که در طول روز انجام می داد، یادداشت می کرد و شبهنگام آنها را از نظر می
گذرانید. هر گاه اعمال شایسته بود، خود را سپاس می گفت، و چنانچه جز آن بود، استغفار می کرد، و از خذا آمرزش می
خواست. و هیچیک از خدمتکاران را در حرم تادیب نمی کرد.
شرح حال شاعر
قاضی جمال الدین پسر محمد پسر حسن پسر دراز مکی، از مردان خوشگفتار و زبان گویاي فضیلت است. او از معاریف سخن و
صفحه 121 از 182
مشاهیر شعر، و از بزرگان قضات بود.
سید علی خان در " سلافه العصر " ص 107 ، شرح حال او راآورده، و از وي به نیکی یاد کرده نوشته است:
او جمال دانش و معرفت، و مردي پرهیزگار بود. سایه علم و کمال را، با طراوت تمام گسترده، و ماه و خورشید فضلش، همه جا را
روشن کرده بود. دریایی از علم بود که همواره موج می زد. و آوزاه دانشش درهمه جا پیچیده، و در هر سرزمینی یاد و نامش
گسترده بود.
اخبار علم وکمالش را سواران بهر سو می بردند، وآوازه دانشش در هر مکان و سرزمینی طنین می افکند. پایه ادب او را هیچادیب
ماهر نرسیده بود، و هیچ آگاه با فضلی به ژرفاي دانشش راه نیافته بود. زیورهاي بلاغت، از حصار استوارسخنش می بارید. و در
پیشانی براعت وبر تري، نشان تفوق او اثر میگذاشت. بهنگام نثر، مروارید برشته کشیده شده، به پایگاه آن نمی رسید، و گوهر
بسلک کشیده، در برابر نظمش بی مقدار بود. حسن خطش، خد و عذار
[ [ صفحه 216
زیبایان را خوار می داشت، و همه جوارح و اندامها بتماشاي جمالش حیران می شدند. هنگامی که به یمن کوچ کرد، رئیس یمن به
احترام او کمربست، و او را به منصب قضاوت گماشت، و پرتو آمالش آنجا تابیدن گرفت، و چهره و دیدار آرزوهاي خوب مردم،
همواره بسوي او خیره بود، و همگان از گلهاي محاسن و نکوئیهایش، گلچین و بهره گیري می کردند. و این احوال ادامه داشت تا
زمانی که روزگار آن امیر سپري شد، و کار یمن به تباهی ونابودي کشید، و شاعر ما هم به سوي زادگاه و خاندان خود بازگشت. و
پس از دوران خوشی، دوره اندوه و درد فرا رسید، چنانکه در بعضی از نوشته ها، به این موضوع اشاره کرده است:
"هنگامی که پس از مرگ مرحوم سنان پاشا، به یمن بازگشتم، بعد از تشرف به مجلس قضا در آن سر زمین، اقامت در زادگاه را
برگزیدم. اما یادآوري اندیشه ها که در گنجینهخاطرم نقش بسته بود، مانع نشد از این که کاري اختیار نکنم. لذا کار تدریس را در
این شهر محترم پیش گرفتم، و دوباره پس از گذشت روزگاري در این کار دست یازیدم. و لکن این سر زمین، نمی توانست با این
کار. پاسخگوي همه نیازها و خواسته ها باشد. "
از آن پس، همواره در شهر و زادگاه خود اقامت گزید، و زره صبر وشکیبایی بر تن کرد، تا روزگار زندگانی اش بپایان رسید، و
بهره اشاز حیات تمام شد.
پس از این، از سخنان منثور او، حدود سیزده صفحه نقل کرده است، و از اشعار او در صدرکتابی، این ابیات است:
- این نظم تست، یا گوهرهایی است که برشته کشیده شده یا اخترانی است که در افق می درخشند؟
- آیا این کلام تو است، یا سحري است که خرد را واله و شیدا کرده؟
[ [ صفحه 217
تو گویی که سوره فلق می خوانی.
- آیا این بیان تو است، یا باده اي که در پیاله آن عکس رخ یار سیه چشمی بآهستگی سخن می گوید؟
- تاج هر پادشاهی، از نور کلام تو می درخشد. و گردن هر نکو اندامی از آن شادي می بخشد.
- گویی باغستانی است که از انواع گل و شکوفه می درخشد، و همچون اخترانی تابان، افق را آرایش داده است.
صفحه 122 از 182
- و یا گویی کبوتران بر شاخساران درختان گشن، در پهنه هاي خرمی آواز موزون سر داده اند.
- رساله تو، باغهاي بهشت را ماند، کهاز هر پدیده درخشان و عطر مشک افشانی، در آن فراوان است.
- الفهاي گفتار و رساله تو، که میل و انحنا دارد، گویی شاخه درخت " بان" است، که با برگهاي لطیف خود خم شده است.
- همزه هاي آن، بر منابر، چنان بگفتار آمده است که گویی از بالاي شاخساران، فریاد نوحه سر دادهاند.
- میمهاي سخن تو، همچون دندانها زیبایی است، که زیبایی لبخند آن را آرایش داده، و این دندانها بر مروارید می بالد، و بر گردن
نیکوان افتخار می کند.
- کاغذ نوشته هایت که از پنبه است، گویا سپیدي صبح است. و مرکب تو همچون دیجوري شب تاریک.
- این چه زیبا رساله اي است، که معجزه اي را ماند، که با بلاغت خود، همه مدعیان سخن را به مسابقه فرا خوانده است.
- اي پادشاهی که همه آداب نیکو را در خود جمع کرده اي، و اي پیشوایی
[ [ صفحه 218
که روشنترین راهها را بما نموده اي.
- کیست که با آنچه اندیشه تو بقالب بیان ریخته، معارضه تواند کرد؟ و کیست که در میدان مسابقه، بقفاي تو برسد؟
- آنجا که محققان عالم در اضطراب و تشویش به سر می برند، این تویی که در میدان علوم و دانشها ظاهر می شوي.
- درود همه اهل علم بدنبال تو نثار باد، اي سرور سروران و اي صاحب منطق بر او کوبنده.
- همه دانشوران به پایگاهی از ادب که تو رسیده اي، درود می فرستند. وپایگاه شرف تو را تصدیق دارند.
- آرام باش که دست من، بجهت تقصیر، کوتاه و بخیل است. و تو در اوج احسان می باشی.
- خداي توانا را سپاس و نیایش باد، که این همتها را در تو نهاد، و چون تویی را از نطفه هستی بخشید.
- کاش می دانستم که آیامثل تورا می توان در بین آدمیان یافت؟ نه، هرگز در میان خلایق نظیر نداري.
- من پوزش تقصیر می خواهم. اندیشه من کجا تواند گوهرهاي ارزنده اي را به سلک عبارت کشد، و در مدح تو دیباي شایسته اي
ببافد؟
- همیشه سالم و پایدار بمان، و بر قله افتخارات و مکارم- آنجا که اسبهاي تیز رفتار را پاي رفتن و یاراي پایکوبی نیست- پاینده
باش.
در ابیات زیر، بعضی از بزرگان عصرخود را، بجهت کاري که اقتضا کرده خطاب کرده گوید:
- اینک آرزو و مقصدما بر آورده، و همه اضداد، در برابر مجد تو، منقاد
[ [ صفحه 219
و فروتن شده است.
- آنجا که خشم بگیري، دلاورانی که از خشم آنها پهلوانان و شیران می ترسند، به سجده می افتند وبه خدا پناه می برند.
- بزرگی نیاکان تو، مردمی را که بنیاد عزت وشکوه را استوار داشته بودند، به ذلتو خواري کشیده اند.
- اینان همه- خواه و ناخواه- به فرمان تو گردن نهاده، و همواره مطیع گشته اند.
صفحه 123 از 182
تو در جایگاه چنان بلند و ارجمند قرار داري، که کسی به بلند اي مکارم تو- حتی آنچا که در بالش وبستر آرمیده باشی- نخواهد
رسید.
- ترا به هیچ پیش آمد و حادثه اي اعتنانیست، و لو آنکه آینده هفت فلک شداد و روزگار باشد.
- تو، بی پروا در به چنگ آوردن هر آرمان دشوار و بلنديتلاش می کنی آرمانی که دگر مردم را بر آن دسترسی نیست.
- هر دلاور پهلوان، جا دارد که در راه این مقصداز جان خود بگذرد، و بی خوابی ها بهبینند، و تن خود را طبق اخلاص قرار دهد.
- هر آنکه بهشت را یابد، به آرزو رسیده، اما بهشت از بخیلان همواره دوري کند.
- درجات بلند، جزبا اخلاق عالی، به دست نمی آید، و جامه سپاس و شکر نعمت را، جمادات بهتن نمی کنند.
- تو در گفتار و کردار، بهترین مردم و وفا کننده به پیمان و نکوکارترین فرد هستی.
- اي اختر تابانی که به کوشش خود، به مقام والا رسیده اي، مقامی که به دیگران امکان ندارد.
[ [ صفحه 220
- بین من و آندوست خود، یک فرومایه احمقی که کنه ها دور سبیل او می چرخند، فاصله انداخته است.
هر گاه یک فرد برجسته اي بین ما داوري کند دل من قرار و آرام می گیرد.
- مارقین، فضیلت علی علیه السلام را انکار کردند، و همین انکار و دشمنانگی، آنها را به جهنم برد.
- و حقا که آزمایش زندگی، یک سنت قدیمی است، وخردمندان از آن می گذرند.
- و گاهی بیسوادان، زمام امور مردم را به دستمی گیرند، اما از وجود سخنوران دانا استفاده می شود.
- فرمانروایان ما، خود حیران، و نادانند. و شمار ناقصان، پیوسته رو بفزونی است.
- این عادت زمانه است که همچو منی را کنار می زند، و این اصلی است که همیشه صادق است.
- بر آن کسی که بر من می خواهد غلبه کند، بگو، و در بین داوران نیز بگو که: این چه آتشیافروزي است؟
- و تو می خواهی آتش ازچوب آنها برگیر، یا رهایشان کن، تا که خاکستر شوند.
- دریغا که این روزگار، تفاوتی بین احمق نادان و سخنور دانا نمی گذارد.
- مادام که تو به پاکی در میان ما هستی، تحمل این ناگواریها بر ما آسان و دوستی مابر قرار است.
و نیز گفته است:
- از من به آن سر زمینی- که فرسنگها دور مانده- درود، و همواره اشگهایم نثار آن خاك باد.
[ [ صفحه 221
- براي من، بسیار صعب و دشوار است که بین ما، چنین فاصله اي باشد، چرا که جان و روان من آنجا آرمیده است.
- آنگاه که از آن ریگستان بادي برخیزد، و بوي عرار آن دیار، مشام این افتاده را بنوازد،
- بیاد شما یاران می افتم، اشک دیدگانم را می پوشاند، و دل شیفته ام، از این دوري ریش است.
- سخنم اینست که از عشق خانمانسوز، شراري در دل دارم، که هر صبح و شام در سر کشی و رفت آمد است.
- آیا دوباره روزگار، آن روزهاي پر نعمتی را که در کنار هم- بدور از گزند دشمنان- متنعم بودیم، باز می گرداند؟
صفحه 124 از 182
3 دیده می شود. :420 - شرح حال این شاعر، در خلاصه الاثر محبی ج 427
و بنابر آنچه مولف سلافه نقل کرده، پس از تفحص و تحقیق در تاریخ وفات شاعر، چیزي بدست نیامده، ظاهرا او بسال 1012 زنده
بوده و پس از آن سال هم چندان عمر نیافته است. خداي متعال رحمتش کند.
[ [ صفحه 223
ابو محمد بن شیخ صنعان
اشاره
نهج البلاغه، باغی پر باران و پر شکوفه است، که انوار خدا را نشان می دهد،
- یا حکمت قدسی است، که آینه ذات الهی را در منظر دیدار قرار داده است،
- یا نور معرفتی است که عالمیان رابه شاهراه نکو مردان، هدایت می کند،
- و یا امواج رحمتی که از دریاي علم سر زده، و با فروغ خود موج می زند.
- واژه واژه خطبه هایش، گوئیامروارید است که از روي آن، آب معرفتها جاري است.
- کلماتش، از صفاي بهشتی برق می زند، و نور توحیدرا در خود پیچیده دارد.
- این نهج البلاغه، گویا چشمه یقین است، که از فراز عرش الهی به جوش آمده است.
- حکمتهایش- همچون ستارگان- پرتو اسرار را به عالمیان پخش می کند.
[ [ صفحه 224
- بیانش پرده ها را یکسو زده، شنوندگان را بصیرت بسزا می بخشد.
- در کلمات قصارش، آنچنان معانی جمع است، که ترا از کتابها بی نیاز می کند.
- الفاظی که سیاهی دل را برداشته، و فروغ و سپیدي روز را در دل نشانده است.
- تاریکی را از معانی آنچنان زدوده، گوئیا که صبح صادق به خوش آمد گویی و تهنیت برخاسته است.
- در میان مدارك اندیشه و تفکر، از هر مطلب برگزیده اي، تفکري در آن می بینم و بر همه تفکرات برتري دارد.
- سخنوران از آوردن نظیر آن ناتوانند، چرا که بلاغتش، خود، حجت و برهان اقرار بخش است.
- در کلام علی علیه السلامکه تامل و پژوهش کنی، خواهی دید که با کلمات علم آفریدگار، با ما سخن گفته است.
- اوقیانوسی است که از امواج خروشانش، سفاین علوم به حرکت در آمده،
- و یا سرزمین حاصلخیزي، که زیر پاي همه، پهنه پر باران و پر برکتش را گسترده است.
- در آن کتاب، عفو و سماحت را در عین قدرت وتوانائی، همراه یکدیگر می بینی.
- در آن کتاب، قدرتی از سوي پروردگار یگانه توانا تجلی کرده و براه افتادهاست.
- قدرتی می بینی که اوصاف و نشانه هایش مورد عنایت(ممسوس) ذات
صفحه 125 از 182
[ [ صفحه 225
خدا است، ذاتی که در آثار جلوه می کند.
- فروزنده چراغ نور الهی، و مشکوه هدایت، و باز کننده در گنجینه اسرار است.
- علی علیه السلام داماد پیامبر، و اولین کسی است که به پیغمبر ایمان آورد، و خدارا عبادت کرد، همچنانکه یگانه دامادبر گزیده
پیغمبر نیز بود.
- خداي، دین پیامبرش را بوجود او پایدار کرد، و نعمتش را بوجود او بر بندگان کامل گردانید.
شرح حال شاعر
ابو محمد پسر شیخ صنعان کسی استکه نسخه اي از نهج البلاغه سید شریف رضی را بخط خود نوشته، و این نسخه، در کتابخانه
مدرسه سپهسالار تهران تحت شماره 3085 نگاهداري می شود. این نسخه را بسال 1072 به کتابت آورده و بر روي آن این تقریظ
را می بینیم، که به خط ناظم آن ابو محمد است. و من از تاریخ زندگانی او چیزينیافتم، لکن همین شعرش، نمودار قوتطبع و
گرانمایگی شعر اوست، و نشان می دهد که در اشعار، جودت طبع و در میدان ادب، تقدم دارد. وانگهی او در ولایت و محبت بی
آلایش به امام بزرگوار امیر مومنان علی علیه السلام، یک نمونه برجسته بود.
[ [ صفحه 227
شعراء