گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه الغدیر
جلد بیست و دوم
شعراء غدیر در قرن 12




شیخ حر عاملی
اشاره
متولد سال 1033 و درگذشته بسال 1104
- آنجا که پیامبران به تو توسل می کنند، اوصیا چگونه بهعظمت تو می رسند؟
- مردم، جز پیامبر و دو سبط بزرگوار و با سعادت و گرانمایه اش، پناهی ندارند.
- آدم، آنگاه که پس از مسرت به سختی گرفتار شد. از شما پناه خواست.
- وآن روزي بود که در زمین تنها و بیکس ماند، و بانویش حوا از او دور شد.
- از این رویداد، بسی پشیمان و بسیار محزون، ناله و گریه سر داد.
- در آن هنگام، آدم از سوي پروردگار کلمه هایی دریافت.
و این کلمه ها- که نام شما خاندان بود- او را شرافتو عزت بخشید.
- بلافاصله دعاي آدم مستجاب گردید، که اگر یاد و نام شما نبود، دعایش به استجابت نمی رسید.
صفحه 126 از 182
[ [ صفحه 228
- سپس یعقوب، از بلا و ابتلاي خود به شما پناه آورد، و بلا از او برطرف شد.
- و بوجودشما بود که پیراهن یوسف داده شد، و بینایی خود را بازیافت، و نعمتها براو تمام گشت.
- ابراهیم خلیل، نامشما را بر زبان داشت، و به شما توسلکرد و با خدا نیایش کرد. آنجا که گروه کافران او را در آتش افکندند، و
آتش بر پیکر او گزند نرساند.
- آیا ممکن بود که ابراهیم- از پس آنکه بر شما توسل کرد- مورد ستم واقع شود؟
- یونس در سختی و نوح در طغیان آب، بر شما پناه آورده و بنامشما استغاثه کردند.
- ایوب نیز، بنام اهل بیت توسل کرد، و بدیها را از خود برطرف نمود.
شگفتا، این چهبزرگی و مناعتی است، که دشمنان و دوستان آنرا نقل کرده اند-
علی علیهالسلام مجد و شکوهی دارد، که ثریا وجوزا- با آن بلندي که دارند- پائینتر از او قرار گرفته اند.
- اومظهر فضل و عصمت و وفا داري و کمال ومهربانی و حیا است.
- هر گونه گفتار و نوشتاري که براي شما باشد، به مقامی می رسد، که هیچ قلمی مقام آن را نمی تواند وصف کند.
- آن حروفی که مقام عالی(علیا) از آن پدید آمده، همانا " ع " و " ل " و " ي " است که نام علی علیه السلام است.
- محمد و علی- صلی الله علیهما و آلهما- نوري هستند، که آدم را در بزرگی
[ [ صفحه 229
پرتو آفکنده است.
خداي، هر جا که بزرگی و نورانیتی است. در کنار آن پیمانی ازآنها گرفته(پیمان دوستی و ولایت).
- کدامین افتخار، با این فخر برابري می تواند کند، که همه انبیاء علیهم السلام بولاي این خاندان علیهمالسلام دل سپرده اند؟
- هر منافقی با نشان دشمنی خاندان علی- علیه و علیهم السلام- شناخته می شود، هماندشمنی که در دل دارد.
- بجان خود سوگند، که از اول روزگار، این سعادت بر هیچ اهل بصیرتی مخفی نبوده است.
- مادرش او را پاك زائید، و در ولادت او هیچ پلیدي و آلودگی نبوده است.
- در داخل کعبه شریفه، تاکنون هیچ زنی از انسانها وارد نشده است.
- از وجود علی علیه السلام، نوري تاید، و زمین و همه اکناف آن و آسمان را فرا گرفت.
- تولد علی علیه السلام همچون برادرش صلی الله علیه و اله. دین خدا را، شادمانی و مسرتی بزرگ بخشید.
- شگفتا این چه مبارك مولودي است، که از چهره اش بهجت و شادمانی جلوه می کند!-
پس بر مادرش فاطمه سعد این گرامی مولود فرخنده باد، فرخندگی بیپایان.
- بلکه این فرخندگی، بی هیچشکی اختصاص به دین اسلام دارد.
و درادامه این ابیات چنین گوید:
- و در باره علی، از پیامبر- صلی الله علیهما و آلهما- اخبار و نصوصی
صفحه 127 از 182
[ [ صفحه 230
بما رسیده، که قابل احصاء و شمارش نیست.
- در آن نصها و سخنان- چنانکه علما نوشته اند- فرموده که علی علیه السلام ولی و وصی و وارث مناست.
شما آیا می پندارید. که از مال انبیاء کسی از نزدیکانش ارث نمی برد؟
- اینک به بینید که پیامبر صلیالله علیه و اله و فرمود که هر کس که او را به پیشوایی و رهبري قبولدارد، علی علیه السلام مولا و
پیشوایی اوست. پس در این خصوص، هر شک و جدالی را رها باید کرد.
- و پساز آن دعایی فرمود، که کاملا مستجاب بود. و همه اخبار بتواتر این را ذکرکرده اند.
و باز در این قصیده گفته است:
- اي علی پسر ابو طالب در میان مردم، بزرگیها و برگواریها بوجود تو ختم می شود.
- وهمچنین اوج کمال و سروري و مجد و افتخار را، در وجود تو می توان جست،
- مردم اگر بدیده بصیرت بنگرند، وبدانند پس از برادر پاك و بزرگوار و امنیت، هدایت بدست تو سپرده شده است.
- با سفارشهایی که او(پیغمبر) از جانب خدا بمردم کرده، ولایت تو بر مردم واجب گردید.
گوش شنواي دشمنان کجا است، تا بر تو اقتدا کنند؟
- وانگهی اي علی، آن ولایتی که روز غدیر پیمبر بتاکید معرفی کرد، آیا جز براي تو بود؟
- آن روز که پیغمبر رحلت فرمود، تو پیشوایی مردمبودي، و از ناظران هیج کسی بپایه تونمی رسید.
[ [ صفحه 231
(تمام این قصیده، 453 بیت است).
و باز قصاید زیر در مدح علی علیه السلام ازاو بجاي مانده است، قصایدي که صدر وعجز ابیات آن، هر دو با یکی از حروفهجا
آراسته می شود، و 29 قصیده بدینمنوال از او بیادگار مانده، که هر قصیده 29 بیت دارد، و این قصاید را به " مهور الحور " موسوم
داشته که همه در مدح امیر مومنان علیه السلام است:
- مهر و دوستی، علی علیه السلام را است. و هیچ کسی نیست، که با برادري او بجز علی علیه السلاماز ستم رهایت کند.
- و بهنگام مرگ دوستان، اوست که حاضر می شود، و بیحضور او دوستارانش طعم مرگ را نمی چشند.
در ادامه ابیات به این بیتها می رسد:
پروردگار عالمیان، دلهاي مارا به مهر کسی هدایت کرده، که اگر او نبود، هرگز مخلوقات را نمی آفرید.
- او یگانه گوهري است، که به بر ترین مقامات پیامبران، جز او کسی نرسیده است.
- او هلالی بود که رشد یافت، و اندك اندك- همچون ماه چهارده شبه- با چهره خود، آفاق کرامت و بزرگواري را درخشان
ساخت.
- این دو وجود گرامی- یعنی محمد و آن نخستین کسی که نخست بار فرمان او را لبیک گفت، صلی الله علیهما و آلهما- علت
آفرینش اند.
- اختران آسمان، اوج گرفتند، تا مگر به آستان او برسند. سرانجام در فروردین مرحله. از خانه او قرار گرفتند!
صفحه 128 از 182
- آیا بهترینپیامبران، کسی جز او را بمقام کمال و برادري خویش برگزید؟
[ [ صفحه 232
- آیا جز او در روز غدیر به جانشینی خوددر میان خلق برگزیدند.
- این، هدایت آشکاري است که فرمود: پیشوايشما علی است، پیشواي هر کسی که مرابه رهبري پذیرفته است.
- آنجا بود که وحی به پیغمبر رسید، که این امر را بمردم برسان و نترس و خداوند ترا از هر چه بیم آن داري، نگاه می دارد.
- و آنجا بود که پیامبر خدا، بخشیاز فضیلت خود را نشان ساخت. و آن چیزي را که از بیم دشمنان مخفی داشتهبود، آشکار کرد.
- باز از قصاید مجهول الطرفین(قصایدي که حروف اول و آخر ابیات آنها، همانند است) ابیات زیر نقل می شود.
- من مهر و ولاي علی علیه السلام را دردل نهان داشته ام، اما زیباتر از کتمان عشق آنست که از آن پرده برگیرم، و آنرا فاش کنم.
- زنان دلربایی قصد پیکار ما دارند، و می خواهند ازما دل ربایند، اما ما با محبت یگانهو عشق جاوید خود شرك نمی ورزیم، و مهر
دلبر دیگر نمی گزینیم.
- چه خونها که از گروه دلاوران ما در راه حفظ مودت و مهر او ریخته شده است.
و در ضمن این ابیات گوید:
- کرامات سرور من، وصی پیامبر و فرزندانش- علیه و علیهم السلام- آنچنان جلوه گر است، که هیچ شک کننده اي، نمی تواند
آنرا بپوشاند.
- سخن نبی مصطفی صلی الله علیه و اله بر ما حجتاست. و آیا برتر و بالاتر از کلام پیامبر، در شرع حجتی هست؟
[ [ صفحه 233
- سخن پیامبر در روز غدیر، که فرمود: علی، مولی هر فردي است، براي همهبسنده و کافی است. پس چگونه می توانآنرا از یاد
برد؟
- و همچنانکه در قرآن کریم آمده: جز او ولی و رهبري بر مومنان نیست. و پس از آن، دیگر چه جاي شک و تردید است.
اختران فضیلت مرتضی علی علیه السلام که بر تابیدن گیرد، همه آفاق را با پرتو خود فرا می گیرد، و همه جا می درخشد.
باز از این شخصیت، اشعارياست که " محبوکه الطرفین " است، بقرار زیر:
- مرا از دیدار نکو رویان و خوبرویان بی ارزش رها کن، چرا که من مرجعی دگر دارم.
- جسم و جان مرا، با لاغري و هجران شکنجه دادند، و همواره سیل اشگها از دیده ام جاري کرده ام.
تا آنکه می گوید:
همه فضایل را در اوج و بلنداي برتري، بر خود اختصاص داده است، و برتر ازهمه است.
- در شگفتم از کسی که در فضیلت او شک می کند، در حالی که خبرواقعه الغدیر و نص این خبر، هر شکی را دفع کرده است.
- پیامبر در برابرمردم پیمان بست که واي بر کسی که منکر فضایل و ضایع کننده حق او باشد.
[ [ صفحه 234
صفحه 129 از 182
- آنجا که فضایل علی علیه السلام را بشمار آورند، هر توانایی دانایی، از شمارش و احصاي آن ناتوان، و انگشت حسرت بدندان
می ماند.
شرح حال شاعر
محمد پسر حسن پسر علی پسر محمد حسین پسر عبد السلام پسر عبد المطلب پسر علی پسر عبد الرسول پسر جعفر پسر عبد ربهپسر
عبد الله پسر مرتضی پسر صدر- الدین پسر نور الدین پسر مصدق پسر حجازي پسر عبد الواحد پسر میرزا شمس الدین پسر میرزا
حبیب الله پسر علی معصوم پسر موسی پسر جعفر پسر حسن پسرفخر الدین پسر عبد السلام پسر حسین پسر نور الدین پسر محمد پسر
علی پسر یوسف پسر مرتضی پسر حجازي پسر محمد پسر باکیر پسر حر ریاحی که در رکاب حسین بن علی علیه السلام فرزند
شهید پیامبر در رور عاشورا بشهادت رسید.
این حر شهید، که عصر روز عاشورا در کنار امام بزرگوارمان به شهادت رسید، موسس شرافت بزرگی در میان خاندان مکرم خود
گردید، خاندانی که بزرگان دین و اساطین مذهب و استادان سخن و پیشوایان تفکر و نوابغ سخنوري و نویسندگی و فقهاي ماهر و
ائمه حدیث وحاملان فضل و ادب و سرایندگان شعر رادر خود جمع کرده است. و در این میان، شیخ حر- که مورد بررسی ما
است- از همه این بزرگان مشهورتر است، کهآثارش، هرگز از یاد نمی رود و زمانه کسی چنو فاضل را تقدیم بشریت نکرد، و
همیشه آثار و نعمتهاي جاویدانش در بین همه امت اسلامی اثر گذاشته است.
از مهمترین آثار او، کتاب " وسائل الشیعه " را با آن مجلدات ضخیمی که دارد، نام می بریم، که پیوسته گردونه آسیاب شریعت
است، که از ماخذ یگانه علماي دین است. و هر گاه کتاببزرگ و مهم مستدرك شیخ حجت نوري
[ [ صفحه 235
را در جنب این کتاب قرار دهیم، باید تعبیر " دو اقیانوسی که بهم رسیده اند " را با آنها بدهیم. و هیچ فقیهی نیست که پیش از
دادن فتوا، به این دو کتاب مراجعه نکند.
آري این اهل نظر و استنباط هستند، که اسانید این دو کتاب را همواره پیش روي دارند، و شما در کتب معاجم، هیچ شرح احوالی
از شیخ حر نمی خوانید، مگر آنکه با عبارت تکریم و احترام کتاب وسائل الشیعه وي مواجه می شوید، چنانکه برادرش علامه صالح
در تقریظاو چه نیکو سروده است:
- این کتابی است که در دین، مقام بس شامخ دارد. و دیگر کتب و اخبار در جنب او، دو مراتب فرودین قرار دارند.
- مانند آفتاب، در فضاي دلها نور هدایت می پاشد. و از دیدگان ما، حجابها را یکسو می راند.
- این صراطهدایتی است، که رهرو آن هرگز گمراه نمی شود، بلکه بر مراتب خود می افزاید.
- هر گاه این دین ما حق است، براستی که این کتاب مورد تبعیت و مراجعه علماء و وسیله رسیدن به درجات بالا است.
پس این شیخ بزرگوار، بر تاج روزگار همچون گوهري می درخشد، وبر پیشانی فضیلت همچو نوري پرتو می افشاند. هر چه در کنه
آثار او فرو روي از هر مایه اي بهره می گیري، و هر هنري را می شناسی. عبارتهاي مدحو ستایش، از توصیف او ناتوان است، گوئیا
که پیکر رساي علم و تبلور کاملادب است، کمال بارز در شخصیت او نمایان است. از آثار او، یکی تدویناحادیث ائمه اهل بیت
علیهم السلام است، که در مجلدات بسیاري فراهم آمده، و تالیفاتش در اثبات
صفحه 130 از 182
[ [ صفحه 236
امامت و نشر فضائل و ستایش اهل بیت علیهم السلام، و در گردآوري احکام و حکم و جمع و تدوین اشعاري که در مدح آنان
آمده می باشد. و همواه در بوته مدح اهل بیت علیهم السلام، بهترین گوهرها را می ریخته، و بیهوده نیست که کتابهاي استوارش،
نام او را جاوید نگاه داشته اند. اینک کتابهاي او، ذیلا می شود:
-1 دیوان اشعار، که به بیست هزار بیت در مدح پیامبر و امامان بزرگوار علیهم السلام بالغ می گردد.
-2 کشف التعمیه فیحکم التسمیه در حکم چگونگی نام بردن امام منتظر- عجل الله تعالی فرجه الشریف-.
-3 نزهع الاسماع فی حکم الاجماع در نمازجمعه.
-4 هدایه الهدایه، در واجب و حرام و نصهایی که بدان آمده.
-5 رساله اي که در آن هزار حدیث در رد صوفیه آمده است.
-6 امل الامل در علماء جبل عامل و گروهی دیگر از علما.
-7 اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات در دو جلد بر بیست هزار حدیظ شامل می شود.
-8 تحریر وسائل الشیعه و تحبیر وسائل الشریعه، در این کتاب، کتاب وسائل خود را شرح کرده است.
-9 هدایه الامه الی احکامالائمه- سه جلد که برگزیده هایی ازوسایل است.
-10 منظومه اي در تاریخپیامبر و ائمه- صلوات الله علیه و علیهم-.
-11 فهرست وسائل الشیعه که بنام " من لا یحضره الامام " نامیده است.
-12 الصحیفه الثانیه: از دعاهاي امام علی بن حسین علیهما السلام.
[ [ صفحه 237
-13 الفصول المهمهفی اصول الائمه علیهم السلام.
-14 الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه.
-15 الجواهر السفیه در احادیث قدسی.
-16 تنزیه المعصوم عنالسهو و النسیان.
-17 الفوائد الطوسیه، شامل حدود ده رساله.
-18 العربیه العلویه و اللغه المرویه.
-19 رساله اي در احوال صحابه.
-20 رساله اي در تواتر قرآن.
-21 رسالهاي در خلق کافر.
-22 منظومه اي در میراثها.
-23 منظومه اي در زکوه.
-24 منظومه اي در هندسه.
صفحه 131 از 182
-25 رساله اي در رجال.
شیخ حر عاملی، علوم را در پیش پدرش حسن بن علی متوفاي 1062 ، و عمویش شیخ محمد علی بن علی متوفاي سال 1081 ، جد
مادریش شیخ عبد السلام بن محمد حر، دایی پدرش شیخ علی بن محمود عاملی، شیخ زین الدین بن محمد بن حسن صاحبمعالم،
شیخ حسین ظهیري و دیگران خوانده است.
از ابو عبد الله حسین پسر حسن پسر یونس عاملی و علامه مجلسی اجازه روایت دارد، این علامه مجلسی- بنابر آنچه در اجازه خود
ذکرکرده- آخرین کسی است که به او اجازهروایت داد.
[ [ صفحه 238
و اما کسانی که از او اجازه روایت گرفته اند، عبارتند از:
- شیخ محمد فاضل پسر محمد مهدي مشهدي.
. - سید نور الدین پسر سید نعمت الله جزایري مطابق اجازه مورخ بسال 1098
3 موجود است. : شیخ محمود بن عبد السلام بحرانی. این اجازه درمستدرك 390
شیخ حر عاملی در روستاي " مشغر " در شب جمعه 8 رجب سال 1033 متولد گردید. و در خانه اي که ریشه در چهل سال سابقه
دارد، سکونت گوید. و از آنجا، دو بار به حج مشرف شد. آنگاه مسافرتی به عراق کرد، و امامانی را که در آن کشور مدفونند-
صلوات الله علیهم- زیارت نمود. سپس او را زیارت امام ابو الحسن رضا علیه السلام نصیب شده و در مشهد مقدس سکونت کرد. و
در مدت اقامت در مشهد. دوباره به حج مشرف شد، و بارگاه ائمه عراق را هم دو بار زیارت کرد. در مقام شیخ الاسلامی و منصب
قضاوت یافت. تا در بیست و یکم ماه رمضان سال 1104 وفات یافت، و در صحن عتیق شریف امام رضا علیه السلام جنب
مدرسهمیرزا جعفر به خاك سپرده شد. قبرش در مشهد، معروف و مورد زیارت همگان است. خداوند روحش را شاد و مزارش
رانورانی فرماید.
از اشعار او، شعري است که از چهار جانب(صدر و عجز و عروض و ابتدا) محبوکه الاطراف(از هر چهار جهت بیک حرف آمده)
است:
- هر گاه در وصف و مدح، از اسراف می ترسی، پس بیا به مدح و نعمت پیشوا ورهبر نیکوکاران بپرداز.
- آن کسی را مدح بگو، که مایه افتخار خاندان هاشم و مناف است،
[ [ صفحه 239
و فضایلش از هزاران هزار در گذشته است.
- مدح کسانی را بگزین، که دانششان، هر مجهولی را بر طرف می کند و بر همه کافی است و فضایلشان، از همه بزرگانفراتر است.
- بر همه مردم، از پا برهنگان و کفشپوشان همه برتري دارند.
و این چیزي است که دشمنان هم اعتراف می کنند.
- این شعر را از منبپذیر، شعري که حصاري بسته دارد(از هر طرف با یک حرف خوانده می شود)و شگفتا که هیچ شاعر قافیه
پردازي، نمی تواند نظیر آن را بگوید.
صفحه 132 از 182
و از اشعار او این بیتها است:
- بسا اشخاص توانا و دانا، که در زندگی امیدي جز به خدا نداشته اند.
- و ازاین جهت است که رزق و روزي شان را، فقط خدا- از جایی که به حساب نمی آورند- رسانیده است.
و باز از اوست:
- نکو رویانی که خال چهره شان، همچون نوري که از حجر اسود می درخشد نور افشانی می کند.
- همچون کعبه زیبایی هستند، که جامه آراسته ابریشمی و عسجدي بر- اندام دارند.
- همه، مفتون جمال اویند، حتی امام جماعت هر روستا، و مسجد.
- نه تنها جاهلان در جمال او والهو حیرانند، بلکه بسا عالمان بزرگ که در کمال او سر گردانند.
و ابیات زیراز اوست:
- در مراحل دین و ایمان، به مراحل پائینتر قانع مباش، بلکه راه عبادت خدا را پیش بگیر.
[ [ صفحه 240
- در جهاد با نفس کوشش کن، و در کسبرضاي خدا، منتهاي تلاش را بخرج بده.
و در مدح پاك پیامبر- صلوات الله علیهم اجمعین- گفته است:
- کمتر در مقام مفاخره با دیگرانند، زیرا هرگز طلا در مقام فخر فروشی به خزف بر نمی آید.
- من این عبارت را که " امامان ما از فلانی و فلانی بهترند، " نارسا و نوعی عار می دانم.
- سبقت و فضیلت ایشان، بر بکر و عمرو، گویی چنانست که کسی اسب تیز رفتار و جوادي را بر خر برتري داده.
- من در توصیف و سخنوري، قدرت و تسلطی بیش از اندازه دارم، که بین همگان معروف است.
- لکن هنگامی که وصف کمترین مقام آن بزرگواران را می خواهم به بیان آورم، در خود توان ویارائی نمی بینم.
و نیز قصیده اي دارد بالغ بر هشتاد بیت، خالی از حرف الف که در مدح عترت طاهره علیهم السلام سروده است، که ابیات زیر از
آن نقل می شود:
- پیشوا و ولی امر من علی علیه السلام است. من هر کجا که باشم، یار و مخلص بکله چاکر چاکر او هستم.
- سوگند بجانم، که در تمام زندگانی ام مهر او را، و سپس محبت خاندان و فرزندانش را در سینه دارم.
- ایشان خون دل من، و آرزو و ذخیره اعمال منهستند و دل من بهدایت ایشان به رشد وصواب نائل شده است.
- بزرگان این خاندان، آفتاب منابرند. و کودکانشان در گهواره، خورشید سان تابانند.
[ [ صفحه 241
- دلاوران شان چونشیر در بیشه، و هر کریم و بخشنده که در این خاندان هست، مانند بارانی است که بر زمینهاي خشک می
رسند.
- من کوشش خود را در مدح مهذب بلیغ اینخاندان بکار بردم، و این تلاش براي من بسنده و کافی است.
- من در این چکامه کوشیدم حرف مقدم الفبا را(الف) را از شعرم بپیرایم چرا که می خواهم مجد یگانه اینها را بسلک نظم در
صفحه 133 از 182
آورم:
و در ضمن قصیده اي گفته است:
- من آزاده اي هستم، لکن همچون احوال کسی که زن جوان نکورویی از او آرام و قرار را گرفته، و یا کنیزکانی که از احرار دل
ربوده اند.
- من نیز شیفته و بیقرار مجد و زیبایی و کمال اهل بیت پیامبر علیهم السلام که آرام جان را از دل من گرفته است.
، رجوع شود به: امل الامل 448 ، و اجازات بحار 159 و 158 و 126 ، سلافه العصر 367 ، لولوه البحرین، روضات الجنات 544
2، شهداء الفضیله 210 ، و در این کتاب، شرح حال جمعی از : 1، الفوائد الرضویه 473 : 3 سفینه البحار 242 : مستدرك الوسائل 390
شخصیتهاي این خاندان مکرم و علماي بزرگ اهل بیت حر ذکر شده است.
[ [ صفحه 243
شیخ احمد بلادي
اشاره
- آنگاه که از میان ماههاي رخشنده دوستان می گذري، یاران را ندا بده.
- چقدر اینماهها پرتو افکنده، و تیرگیها را زدوده اند، و همواره ماه وجودشان درپرتو افشانی بوده است.
- سرزمینهايپست و بلند و خانه ها، با این پرتو ها آشنایی دیرین دارند.
- یارانی کهدر عرصه کربلا غریب مانده اند. پس برخیز و بر این بهترین زیارت شوندگان، سلامی نثار کن.
- چقدر گرامی و باکرامت است آن خاك پاکی که پروردگار، آن را در حد اعلا مطهر گردانیده است.
- اي خاك مقدسی که همه سر زمینهاي مجاور آن، از عطر مشک و عبیر آن، عطر آگین شده است.
- اي خاك مقدسی کهبسیار مردم، بر خاك قبرهاي آن بوسه زده اند.
- آن خاکی که پیکر پاك حسین علیه السلام را در بر گرفته، وکسانی را که بنی امیه خونشان را در رکاب حضرتش بر زمین
ریختند، در آن مدفون اند.
- اسلام را به کناري نهاده، و شیطان را در تدبیرهاي ود مورد اطاعت قرار داده اند.
- اسبان گمراهی و تباهی را زین کرده، و مقدمان را پس زده، و واپس- ماندگانرا پیش انداخته اند.
[ [ صفحه 244
- آن پیمانهائی را که پیش از آن بسته بودند، به فراموش سپرده و متن گفتارو سفارش پیمبر را نادیده گرفتند.
- اینان چه مردانی، از مردم لعنت زده اي هستند، که پیام غدیر بر آنها بسنده نبوده است.
- چه مردم زشت و نابکاري بودند آن گروهی که ستم روا داشتند، و از دین حق کناره گرفتند، و در تبهکاري بسرعت پیش رفتند.
شرح حال شاعر
صفحه 134 از 182
شیخ احمد پسر حاجی بلادي، دانشمند فاضل و ادیب، و از شاعران ستایشگر اهل بیت علیهم السلام است. مراثی فراوانی از او بجاي
مانده، و گفته اند که هزار قصیده در رثاي حسین بن علی- صلوات الله علیهما- شهید کربلا دارد که دردو جلد تدوین کرده است.
شیخ لطف الله جد حفصی، بخشی از حسینیه هاي این شاعر را در مجموعه اي فراهم کرده، که نسخه هایی از آنرا که بخط خودش
هست بدست آوردیم و نمونه اي که ذکر کردیم، از آن مجموعه برگزیدیم. او در علم تاریخ هم تسلطی دارد، و از اجداد صاحب"
انوار البدرین " می باشد، و شرح حالش در کتاب مذکور آمده، و از آن کتاب استفاده می شود که در اوایل قرن داوازدهم وفات
یافتهاست.
[ [ صفحه 245
شمس الادب یمنی
اشاره
- آنگاه که با سوران، از میان قبیله طی می گذرید، از دل من که از مهر و دوستی پیچیده شده، احوالی بپرسید.
- وگرنه بپرسید که آواز حدي خوانان اشتران، که شبانگاهان حرکت می کنند، بکجا رسیده است؟
- هر گاه آن شاخه درختانو تیر حوادث نبود، تیر ابروان او این مایه قساوت روانمی داشت.
- بجان پدرت سوگند، من نه دلباخته هند، و نه ستایشگر و غزلگوي زنان هستم.
- آنجا که پیکرها انسانها ناموزون باشند، هرگز نمی توان به زیبا اندامدلربا پیکري رسید.
- من همواره بیادآن زیبا پیکر شب زنده داري می کنم، و آرمان بزرگی را پی گیري می کنم.
- من هرگز دلباخته و عاشق لهو و لعب نخواهم بود، چرا که من خود را از لهو و ناشایسته کنار کشیده ام.
- گلهاي زیباي باغها، دیدگان مرا خیرهنکرده، و لو آنکه گلهاي شاداب و با طراواتی باشند.
پس از این بیتها چنین ادامه داده است:
[ [ صفحه 246
آنگاه که برق آسمانی، شمشیر خود را از غلاف بیرون کشد، من آنرا در آبدانها و گودالهاي بسیار نیکو سراغ می گیرم.
و این گودال و آبدان، گودال اشگهاي من است، که همچون دریایی، از کثرت غم جاري است.
- غدیري که یاد آن براي من بسی زیبا و خوش است، چرا که شوق و عشق کسی را در دل زنده می کند، که هر تشنه اي را سیراب
می کند.
- غدیري که پیامبر برگزیده خداوند صلی الله علیه و الهدر آن، لباس ولایت را بر- اندام علی علیه السلام پوشانید.
- در میانهمه مردم، پیامبر بپا خاست، و در ضمن خطابه اي علی علیه السلام را وصیخود نامید.
- فرمود که در میان شما حدیثی را بیادگار می نهم، که گروهی آنرا پشت سر نهاده و فراموش می کنند.
- از اهل سقیفه، جوانمردي دیده نمی شود که از کشتن فرزندان او مبرا باشد.
صفحه 135 از 182
- آنان سبب ریختن خون زید و یحیی و آنکسی هستند که مشتاقانه قدم به میدان گذاشت.
- هر گاه این شمشیرستم، از جانب آنها کشیده نمی شد، دیگر گنهکاري نمی ماند.
- گنهکاري که امید میرود پدر امام حسن و حسین علیهم السلام در حوض کوثر او را سیراب بکند، ولی انان همه از این امید
محرومند.
- در آن هنگام که در روز محشر بیایی شفیع واقعی، او خواهد بود.
[ [ صفحه 247
شخصیت شاعر
سید بزرگوار، شمس الادب، احمد پسر احمد بن محمد حسنی انسی، یکی از بزرگان یمن، و از ادبا و فضلاي آن سرزمین است.
احوال او، آنچنان که بودادامه نیافت تا زمانی که امام المهديلدین الله بر او خشم گرفت و دستور داد که او را به " زیلغ " ببرند"(
زیلع " جزیره اي در مرز حبشه است) وي در آنجا زندانی بود، تا در سال 1119 همانجا درگذشت.
[ [ صفحه 249
سید علی خان مدنی
اشاره
متولد 1052 متوفی 1120
"- امیمه، " در شب سیزده ذیحجه، همچونماه عالمتاب یا برتر و رخشانتر از آن، نمایان شد.
- وارد منی شد، تارمی جمره کند، اما دلها را سنگبارانکرد.
- او ره طاعات جست تا ثوابی کسبکند، آیا کشتن مهمانان خدا اجر دارد؟
- اگر خواسته بود پاداشی کسب کند، بداند که با این حج انواع گناه و وزرانداخته است.
- نگاهایش، حجاج را- همچنانکه حاجیان قربانی می کنند- بهکشتن داد.
- او تیر نگاه می اندازد، و چه می داند که با این تیرها چه خونها ریخته است.
- به خدا پناه می برم، از مهر زیبا رخی، که بر دل، تیري می زند که خود نمی داند. -
سپید اندام با پاي سفید، دختري که باکره است.
- پنداري که این مایه آرامش و نشاط است. و او سرگرم کننده انسان.
[ [ صفحه 250
صفحه 136 از 182
نه بخداي بیت وحجر الاسود، که چنین نیست. - آرماندل من با دل او، و شیوه تفکر من با او تفاوت دارد، و چگونه بیاد او می
تواند آرام گیرد؟
- هر گاهبه او شکوه خویش ببرم، من از اندوه، هجران گریه می کنم، و او با رو گردانی خنده می زند.
- من با اینهمه نعمت فراوان، احساس ذل فقیري میکنم، و او خود را در عز توانگر می پندارد.
- مهر و دوستی او، در من پوستی باقی نگذاشته، و تنها ناله و عشق خانمانسوز، از او بجاي می ماند.
- هر چه او را یاد می کنم، آتش عشقم آب دیده را می افزاید، هر چند که آب، آتش را فرو می نشاند.
- بنابراین، باید اذعان داشت آنکه درپی زن ویبا و دلربا است، همواره گمراه است. و لو که با ماموران شب زنده دار و شمشیرهاي
براق، حمایت و نگهبانی شود.
- من چنین عاشق بیقراررا، که از روي نادانی در پی نکو رویان است، سرزنش می کنم. و او را، از اینکه از هجران گلر خان سخن
گوید، نهی می کنم.
- هر گاه از چنین عشقی جان بسلامت ببرم، خوشحال و خوشوقت می شوم و تو گویی همواره بهملامت آن وادار می شوم.
- دوستی و محبتی که من برگزیده ام، هرگز بر عشاق دروغ نمی ورزد، و از فحش و ناسزاي فریفتگی و گمراهی بدور است.
- هیهات که من در این عشق و دلدادگی، دروغ و حیله ببینم، چرا که این مهر من بر علی علیه السلام آن پاکمرد عالم منسوب
است.
- او پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله بهترین خلایق است، که بمقام والاي افتخار
[ [ صفحه 251
در همه مجامع رسیده است.
- و داماد پیغمبر و همسر دخترپیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و در آشکار و نهان، امین سر اوست.
- هر گاه دشمنان، مقام والاي او را بخواهندانکار کنند، آیات قرآنی مقام والاياو را گواهی می دهند.
- جنگهاي حنین واحد و بدر، همه کوششهاي او را بزرگمی دارند، و از آن سپاس می گویند.
- مقام والاي علی علیه السلام را ازخیبر بپرس آنجا که حضرتش به عرصه کارزار آمد که این، بهترین شناخت و آگاهی را درباره
آن گرامی بتو خواهد داد.
- چه کسی، در خیبر را، بیک دست در هم کوبید، و آن را از جاي کند و بدور انداخت؟
- از نزول سورهبراءت بپرس، که چه کسی آنرا از ابو بکر گرفت و به علی علیه السلام سپرد؟
- و آنگاه که پیغمبر صلی الله علیه واله براي او غذاي طیور خواست، بی هیچ مانعی براي او آماده شد؟
- آفتاب که غروب می کرد، بخاطر او برگشت، تا او نماز عصر را بجاي آورد.
- او کسی است، که در شرایطی که گردنکشان و قوم کفار، بقصد کشتار پیامبر جمع شده بودند، در رختخواب پیمبر خوابید.
- و آن شب خوفناك را، در فراش پیمبر به روز آورد، بی آنکه واهمه و ترسی بخود راه بدهد.
- او را کعبه می شناسد، چرا که بتها را از فرازهاي آن شکسته و بدور انداخته است.
[ [ صفحه 252
صفحه 137 از 182
- کسی که پیامبر- بهترین آدمیان- صلی الله علیه و اله او را گرفت و بلند کرد، تا علی بتها را فرو بیاورد.
- و آنجا که مردم، در بیابان سوزان. ازتشنگی هلاك می شدند(شب بدر)، سیرابشان کرد.
- چه کسی سنگ بزرگ را تکان داد، و بکناري زد، و چشمه آب از زیر آن جاري شد.
- چه کسی با ناکثین جنگید و با مادرشان " عایشه " بی هیچ مانعی به نبرد برخاست؟
- و چه کسی با قاسطین مباره کرد، با قومی که فریب معاویه فرزند هند، و یار و دمسازش عمرو بن عاص را خورده، به گمراهی
افتاده بودند؟.
- کسی که سپاهیان اینها را به چنان مصیبت وفلاکتی نشانید، که سرانجام با انواع حیله و مکر، از دست او نجات یافتند.
- و او کسی است که با مارقین در افتاد، و خونشان را مباح دانست، و جز ده نفر از آنها، از چنگش خلاص نشدند.
- امیر مومنان علی- صلوات الله علیه- در غدیر خم، بهبزرگترین افتخار- یعنی مقام ولایت امر- نائل گردید.
- و نیز مباهله پیمبر را با او، و با همسر و دو فرزندش علیهم السلام در میان مردم
[ [ صفحه 253
یاد بیاور.
- و آیه مباهله رابخوان که او و خاندانش را پیغمبر از خود شمرده، و عبارت " انفسنا " و " انفسکم " در حق ایشان است، و این
افتخار تا پایان روزگار کافی است.
- بر چنین مفاخر و مکارم افتخار باد، نه به پیمانه هاي لبریز از شیر و باده.
و در دیوان خطی- کهاز او باقی است- در مدح امام امیر مومنان علی علیه السلام گفته است:
- اي امیر مومنان جانم فداي تو باد، ما، در شناخت مقام والاي تو، در شگفتیم.
- نیک بخت آنان که ولا و مهر تو را برگزیدند و رستگار شدند. و بدبخت کسانی که با تو دشمنی ورزیدند و نومید گشتند.
- هر گاه مردم می دانستند تو کیستی، همه در برابر تو بیمحابا به سجده می افتادند.
- هر گاه پرده اسرار برداشته شود، تو نشانه قدرت خدا هستی. و هر گاه حجابها یکسو رود، تو وجه خدا هستی.
- تو از دیدگان انسانها مخفی مانده اي. لکن آفتابی هستی که هیچ ابري، نمی تواند رخ ترا بپوشاند.
- هر گاهکور نابینایی، سپیده دم نورانی را بر نمی تابد و نمی بیند، این عیب متوجه سپیده دمان نیست.
- در این رازي نهان بوده، که محمد، پیمبر مستطاب صلی الله علیه و اله و سلم ترا " ابو تراب " لقب داده.
[ [ صفحه 254
- این بدان جهت بوده، که هر که بر روي خاكاست، دل به مهر تو آگنده و تو علت این انتسابی.
- هر گاه تو نبودي، نه زمین آفریده می شد و نه آسمان پدید می آمد.
- در روز قیامت، آنکهمورد عقاب قرار گیرد، بجهت دشمنی تو، و آنکه پاداش و ثواب می بیند، همهبه جهت پیروي تست.
- بفضل تو، تورات موسی و انجیل فرزند مریم علیهمالسلام روشن شده است.
صفحه 138 از 182
- عجب از مردمی که با تو دشمنی ورزیده، و دعوت دشمنان ترا پذیرفتند.
- آیا این گمراهان، از صراط حق، عمدا رويبرتافتند، یا راه صواب و حقیقت بر آنها پوشیده بوده است؟
- یا اینکه اینان، در چیزي که شک بردار نیست، شک ورزیده اند؟ و آیا می توان حق راکه بی پرده نمایان شده، انکار کرد؟
- و آیا پس از غدیر خم، دیگر غیر تودر خلافت پیمبر صلی الله علیه و اله نصیب و حقی دارد؟
- و آیا پیمبر، ترا پیشوا و مولاي آنها قرار نداد، وهمه گردنها بموافقت این فرمان فرو نیامدند؟
- و هیچ هاشمی که تبار بر گزیده داشت، سرپیچی نکرد.
- کسانیاز قبایل تیم بن مره یا عدي، حضورشان و غیبتشان یکی است.
- چرا که اگر از روي شقاوت، حق ترا انکار کردند، با این افراد که عقاب بر مردم نازل نمی شود.
- بسا عقلاي اینطایفه که نادانی ورزیده اند، و تو در آن میان، همچون ماه نور فشانی میکنی، و سگان عوعو می کنند.
[ [ صفحه 255
شرح حال شاعر
صدر الدین سید علی خانمدنی شیرازي پسر نظام الدین احمد بن محمد معصوم است، که او هم پسر احمد نظام الدین پسر ابراهیم
پسر سلام پسرمسعود عماد الدین پسر محمد صدر الدینپسر منصور غیاث الدین پسر محمد صدر الدین پسر ابراهیم شرف الله پسر
محمدصدر الدین پسر اسحاق عز الدین پسر علی ضیاء الدین پسر عربشاه فخر الدینپسر امیر عز الدین ابو مکارم، پسر امیر خطیر
الدین پسر حسن شرف الدین ابو علی پسر حسین ابی جعفر عزیزي پسرعلی ابو سعید نصیبینی پسر زید اعثم ابو ابراهیم، پسر علی پسر
حسین(ابو شجاع زاهد) پسر(محمد) ابی جعفر پسر علی پسر حسین پسر جعفر ابو عبد الله پسر احمد نصیر الدین سکین نقیب پسر
جعفر ابو عبد الله شاعر، پسر محمد ابی جعفر پسر محمد پسر زید شهید، که پسر امام سجاد زین العابدین علیه السلام است.
از خاندان محترمی است که همه به علم و شرافت و سیادت منسوب بوده اند. از درختی پاك که ریشه در خاك و شاخه در اوج
آسمان دارد، و همواره میوه هایش را تقدیم می کند، شاخه هاي این درخت علم و فضیلت، در همه اقطار دنیا، از عراق و حجاز و
ایران کشیده است و تا امروز از میوه هاي رسیده آن استفاده می شود، که بینندگان از ثمرات آن خوشوقت و بهره مند می شوند.
نخستین کسی که از رجال این خاندان به شیراز آمد، علی ابو سعید نصیبینیاست. و اول کسی که شیراز را از این خاندان بقصد
زیارت حج ترك کرد، سید محمد معصوم بوده، که
[ [ صفحه 256
البته این پسر از انتقال عمو و پدر زنش امیر نصیر الدین حسین به مکه بوده، بنا بر آنچه در سوله الغریب صاحب اینترجمه حال
آمده است.
شاعر مورد بررسی ما، صدر الدین، از ذخایر روزگار و نیکان عالم است. او از افراد برجسته این روزگار، و کسی است که در هر
فنی وارد، و در هر فضیلتی پرچمدار بود. بر همه امت اسلام شایسته است، که به مثل چنین شخصیتی افتخار کند، بخصوص شیعه که
به فضل باهر و سیادت و شرف والا و محمد ریشه دار او، باید مباهات کند، و بر آثار و براعت و نبوع او شناختکافی داشته باشد.
صفحه 139 از 182
براستی که هر گاه در هر کتابی که پروریده قلم او یا هرشعري که ساخته قریحه او باشد، انگشتبگذاري و تامل کنی، ناگزیر به بی
همتایی و پیشوایی او در هر علمی اعتراف خواهی کرد. و در هر کتابی کهحاصل قلم اوست، مطالعه کنی، می بینی که برهان این
ادعا کاملا روشن است. و دیگر نیازي به آوردن دلایل ومقالات نیست. اینک نام آثار او:
-1 ریاض السالکین در شرح صحیفه کامله سجادیه، کتاب ارزشمند و استواري است، که دانش از هر جاي آن لبریز، و فضیلت از
میان دو جلدش نمایان است. و هر گاه نگاهی به این کتاب بیندازي، خواهی دید که گنجینه هاي دانش و ادب از هر طرف در
گشوده، و مطالب و نکات علمی سر بسته اي را شامل است، که هیچ دانشمند بزرگی جز مولف بزرگوار جلیل این کتاب، به آن
دسترسی نداشته است.
-2 نغمه الاغانفی عشره الاخوان. قصیده اي است که شیخ ما صاحب " حدائق " در " کشکول- " که در هند چاپ شده- همه آن
را آورده است.
-3 رساله اي در سلسله آباء، که در آن پنج حدیث مسلسل را درباره نیاکان خود شرح کرده است. سال تالیف این رساله، 1109 می
باشد.
-4 سلوه الغریب و اسوه الادیب، این کتاب را درباره مسافرت خود به
[ [ صفحه 257
حیدر آبا نوشته است.
-5 انوار الربیع فی انواع البدیع، در شرح قصیده بدیعیه خود نگاشته است.
-6 الکلم الطیب و الغیب الصیب در دعاهاي ماثور.
-7 الحدائق الندیه در شرح صمدیه شیخ بهائی.
-8 ملحقاتالسلافه که لبریز از ادبیات و ظرافتها است
-9 هم چنین دو شرح بر صمدیه دارد که یکی متوسط و دیگري کوچک و خلاصه است.
-10 رساله اي درباره غلطهاي فیروزآبادي در قاموس.
-11 موضح الرشاد فی شرح الارشاد در نحو.
-12 سلافه العصر، در محاسن وشخصیتهاي عصر خودش.
-13 الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه.
-14 التذکره فی الفوائد النادره.
-15 المخلاه فی المحاضرات.
-16 الزهره فی النحو.
-17 الطراز فی اللغه.
-18 دیوان اشعار. و بعلاوه اشعار زیادي دارد که در دیوان مشهورش گرد نیامده، از جمله مخمسی است که در آنمیمیه شرف
الدین بوصیري را که به برده معروف است تضمین و اقتضا کرده، که مخمس نخستین آن این است.
- اي شب زنده داري که ستارگان را در میان تاریکی نگهبانی می کنی، و از فرط عشق و دردمندي اندام لاغر داري.
صفحه 140 از 182
[ [ صفحه 258
- آیا بیاد یاران و همسایگان در وادي " ذي سلم " چنین اشگبار هستی؟ و اشک خود را که از دیده جاري است، با خون دل در
آمیخته اي؟.
این دانشمند، از بزرگان دین و سر آمدان فضیلت کسب علم کرده، و استادياو در علوم متنوع، دلیل بر کثرت مشایخ او در اخذ و
روایت است. او ازاستاد خود شیخ جعفر پسر کمال الدین بحرانی متوفاي 1091 و از والد معظم خود نظام الدین احمد، و از علامه
مجلسی صاحب بحار با اجازه اي که از او دریافت کرده است روایت می کند و خود علامه مجلسی نیز از او روایت می کند.
و هم چنین از شیخ فخر الدین محمد پسر شیخ حسن صاحب " معالم، پسرشهید ثانی متوفاي سال 1104 روایت می کند. اما کسانی
که از او روایت می کنند میتوان از سید امیر محمد حسین امیر محمد صالح خاتون آبادي متوفاي 1151 و شیخ باقر پسر ملا محمد
حسین مکی- بر طبق اجازه بکیره سید جزایري- یاد کرد.
تولد و رشد او:
سید علی خان مدنی، در شب پانزدهم جمادي الاولی سال 1052 در مدینه منوره متولد و مشغول کسب دانش شد، تا اینکه در سال
1068 به حیدر آباد هند مهاجرت کرد، و در آنجا بسال 1081 بود که تالیف " سلافه العصر " را شروع کرد. او در هندوستان، بنا
بنوشته معاصرش در نسمه البحر، 48 سال اقامت کرده است. وي در این مدت، تحت سر پرستی پدر بزرگوارش بود، تا سال 1086
که پدرش وفات یافته است. آنگاه به دستگاه برهان پور، در نزد سلطان
[ [ صفحه 259
او رنگ زیب منتقل شده، و او را رئیس 1300 نظامی و پهلوان کرده و لقب " خان " داده است. و هنگامی که سلطان به شهر"
احمد نکر " می رفته، او را فرمانرواي " او رنگ آباد " کرده، که مدتی در آنجا اقامت داشته است. سپس او را والی لاهور و توابع
آن کرده، و سر انجام سالها سرپرست دیوان " برهان پور " بوده است. در سال 1114 ، در ارتش پادشاه هند بوده و پس از آن، از
مقام خود استعفا کرده، و به حج وزیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شدهاست. در روزگار سلطان حسین وارد اصفهان
شده( بسال 1117 (، و سالها در آنجا اقامت کرده، سپس به شیراز برگشته، و در آنجا رحل اقامت افکنده است. در شیراز، بکار
زعامت و تدریس و افاده علمی اشتغال ورزیده، و در ذي القعده سال 1120 در شیراز وفات کرده، و در حرم شاه چراغ احمد بن امام
موسی بن جعفر- سلام الله علیه- در کنار جدش غیاث الدین منصور، بانی مدرسه منصوریه، بخاك سپرده شده است.
صاحب " ریاض العلما " وفات او را بسال 1118 نوشته، لکن در " سفینه البحار " سال 1119 ، و در آداب اللغه، 1104 آمده است. اما
تاریخی که استادان ما پذیرفته اند، سال 1120 می باشد، چرا که سید علی خان، خودش تاریخ آمدن با اصفهان را سال 1117 نوشته،
و شیخ علی حزین در تذکره خود می نویسد که سالها او را در اصفهان درك کرده است.
شرح حال این دانشمند را، می توان مآخذ زیر بدست آورد: امل الامل، ریاض العلماء، نسمه السحر ج 2، تذکره شیخ علی حزین و
، هم چنین " سوانح " او، نشوه السلافه ابن بشاره، ریاض الجنه زنوزي، تتمیم امل الامل نوشته سید ابن شبانه، نجوم السماء ص 176
روضات الجنات ص 412 ، المستدرك
[ [ صفحه 260
صفحه 141 از 182
1 و در بسیاري از : 3، مجله المرشد العراقی 197 : 2، معجم المطبوعات ص 244 آداب اللغه العربیه 285 : 3 سفینه البحار 245 :386
شماره هاي مجله المرشد بخشی از اشعار او انتشار یافته است.
از اشعار برجسته شاعر ما " مدنی، "شعري است که بهنگام ورود به نجف اشرف- هنگامی که با جمعی از حجاج بیت الله الحرام
مشرف می شد-، در مدح امیر مومنان علیه السلام سروده است:
- اي دوست اینجا مشهد مقدسی است که چشم ها و جانها، بوجودآن روشن می شود.
این جا نجف اشرف سرزمینی است که بزرگان و شخصیتهاي آن، براي ما آشنایند.
- در این سرزمین، قبه بیضاء، پرتو افشانی می کند، که از نور مسرت آن تاریکیها زدوده میشود.
- این جا، محضر قدسی است که مسجد اقصی و بیت المقدس به فضیلت آن نمی رسند.
- در اینجا کسی فرود آمده که هر کس بدیدارش بیاید، مقامشاز فلک اطلس برتر می شود.
- کوهها بلند و اختران و سیارات آسمان، آرزودارند که سنگریزه هاي این خاك مقدس می بودند.
- شخصیتهاي بزرگ عالم، بر قدمهاي ما، که در آستانش به سعی و گامزنی پرداخته اند، رشک می برند.
- اي دوست، در این سرزمین درنگ کن، و بوسه بر خاکش زن، چرا که اینسرزمین پاك مقدسی است.
- اینجا درنگ کن و بگو درود و سلام بر آن امامی که اصل و تبارش همه
[ [ صفحه 261
مطهر بوده اند.
- خلیفه خداي بزرگ در روي زمین، که از پرتوش نور خدا می درخشد.
- شخص پیامبر مصطفی احمد و دامادش و پیشواي بزرگمردان- صلواتالله علیهما و آلهما.
- شبهاي ما بنور گرامیش تابان، و روزهاي ما از فروغش رخشان است.
- بر خداو آیه هایش، که آدمیان را هدایت می کند و در حیرانی فرو نمی برد، سوگندمی خورم.
- براستی که علی بن ابی طالب علیه السلام: منار دین الهی است، که هرگز خاموش نمی شود.
- و خداي او را بمانند فهرست و دفتري قرار داده، که روشنگر کتابش باشد.
- او بچنان دانشهایی احاطه دارد، کهبلیا و هرمس، دسترسی بدان نداشتند.
- هر گاه او نبود، نه آسمان و زمین، و نه نعمت و فلاکت آفریده نمی شد.
- نه خداي بخشاینده آدم را می بخشود، و نه یونس را از کام ماهی می رهانید.
- این امیر مومنان، و کسی است که قوانین و شرایع الهی را را نگهبانی می کند.
- حجت خدا است. نورش چون فروغ صبحگاهی، رو در فزایش است و کاستی نمی گیرد.
[ [ صفحه 262
-بخدا سوگند که مقام او را، جز کسی که در گمراهی سخت سرنگون است، انکار نمی کند.
صفحه 142 از 182
- او بدون هیچ واهمهاي حقیقت را فاش می کند، آنجا که خطیبان توانا از ذکر، حق دم فرو می بندند.
- آنجا که پهلوان کارزار، گام در آورد گاه نهد، اسبان و مور ومگس جنگی، چه کاري از پیش توانند برد؟
- بهنگام رزم، جامه او لباس تقوا است، نه کلاه آراسته و طیلسان خز و ابریشم.
- او در جامه پرنیایی تقوا حرکت می کند، جامه اي که دیبا و ابریشم را به رشک می آورد.
- اي بر گزیده خدا، که ناطق و بی زبان بهنعمت وجودش سپاس می گویند.
- اینک این بپنده تو، با پروا از گناهانش، بامید عفو بتو پناه آورده است.
- دریا و خشکی را زیر پاي گذاشته، و در این راه هیچ باکی بخود راه نداده، و با هیچ چیز انس و آرام نداشته است.
- گاه بر کشتیهاي شناور در آب آرمیده و گاه بر اشتران خرامان در بیابان سوار شده،
- و در این بیابانها، خار هر گیاهی را، چون نرگس و ریحان پنداشته است،
- تا سر انجام با دلی آکنده از امید، بدرگاهتو رسیده است. و آنکه بر در تو بیاید، نومید نمی شود.
- اي مولاي امت، ترا می خوانم، و یقین دارم کهدعایم بی اثر نخواهد ماند.
- مرا ازحوادث روزگار، که پیوسته تنم را رنجور می دارند، نجات بده.
- هر گاه امیدي که بتو دارم در دل نبود، هیچ مجلس سرور و جایگاهی برایم نشاط بخش نمی شد.
[ [ صفحه 263
- درود خدا، توسط سید و سروري بر تو باد که پیروانش در هر دو سراي زیانکار نخواهد بود.
- درود خدا برتو، آن هنگام که هزار دستان در باغ و راغ نغمه سرایی می کنند، و شاخساران در جنبش اند.
سخن شاعر مورد ترجمه در نسب و تبار خویش
در " سلوه الغریب " گفته است: فایده در ذکر شجره نسب ما بطور مختصر به آن می پردازم، و آن اینکه در پشت جلد کتابی از
کتابهاي پدرم، بخط سید صدرالدین محمد واعظ پسر منصور غیاث الدین پسر محمد صدر الدین پسر منصور غیاث الدین- که جد
ما بوده است- چنین خواندم که ك ابو الحسن و ابو زید علی بن محمد خطیب حمانی پسر جعفرابی عبد الله شاعر، یکی از اجداد
مابود. گفته که او جد من است. و او را در نسب خود وارد کرده، و هم چنینگفته است: من صدر الدین محمد واعظ پسر ناصر
الشریعه منصور پر محمد صدر الدین پسر منصور غیاث الدین و او پسرمحمد پسر ابراهیم پسر محمد پسر اسحقپسر علی پسر عربشاه
پسر امیر انبه پسر امیري پسر حسن پسر حسین عزیزي پسر علی نصیبینی، و او پسر زید اعثم پسر علی(که مورد ترجمه ما است) یعنی
حمانی پسر محمد بن جعفر پسر محمد ابن محمد پسر زید شهید پسر علی بن ابی طالب علیهم السلام است.
این متن سخن اوست، و من می گویم: این علی بن محمد حمانی، وارددر نسب ما نیست، بلکه نسب او نیز بهزید شهید منتهی می
شود. او همان علیپسر محمد خطیب پسر جعفر پسر عبد اللهشاعر است، که یکی از اجداد ما و پسرمحمد بن محمد پسر زید شهید
بوده است.
علت اینکه سید صدر الدین، در این اشتباه و خطا افتاده اینست که برخی
[ [ صفحه 264
صفحه 143 از 182
اسمها تشابه دارند، زیرا جعفرجد سید علی حمانی مذکور است، که صدرالدین، او را پسر احمد سکین(ابن احمد) پنداشته، در
حالی که او(ابو احمد) سکین بوده، که او را با پسرش اشتباه گرفته، جرا که نام پسر او نیز- بطوري که در نسبنامه ذکر شده- جعفر
بوده. و بدین ترتیب آشکار می شود که محمد پسر زید شهید بوده، و او کوچکترین فرزندان پدر بوده است، زیرا پدرش چندین
پسر داشته که از آن جمله محمد پسرش، و جلوتر از او ابو عبد الله جعفر شاعر، و پشت سر ابو عبد الله جعفر از میان سه پسر، محمد
خطیب بوده، که همان پدر سید حمانی است. و احمد سکین، جد ما و قاسم.
بنابراین سیدعلی حمانی، برادرزاده احمد سکین است نه نوه او، و احمد سکین عموي اوست نه جدا او.
هم چنین سید صدر الدین، سید علی حمانی را در نسب خودداخل کرده، و از سلسله نسب خود، ابو الحسن علی را که در میان ابو
جعفر محمد و جعفر بن احمد سکین قرار دارد، انداخته است. و این غلط فاحشی است، که مدت زمانی بر این گذشته و هیچ یک از
اجداد ما به آن آگاهی و توجه پیدا نکرده اند.
[ [ صفحه 265
شیخ عبدالرضا مقري کاظمی
اشاره
در گذشته بسال 1120
- پیامبران، از درك مقام تو باز مانده اند، و افتخار تو، به اوصیا نیز دامن گسترده است.
- از ستایش پیمبران که بگذریم، این خدا است که مقام ترا تکریم کرده و چه نیکو بزرگداشتی.
- هر گاه جز آیه تطهیر درحق شما خاندان نیامده بود، در شکوه شما همین کافی بود.
- تو نوري بودي، زمانی که هنوز آدم از خاك و آب نیافریده شده بود.
- معجزه موسی، و عصا و ید بیضا، در وجود تو تحققپیدا کرده و تو عین- الیقین هستی،
- آنجا که موسی از جانب طور، نور آتشو درخشش آن را احساس کرد.
- و روح قدسی که به یاري عیسی برخاست، و او مردگان را زنده می کرد.
- ترا مقامیاست، که هر گاه تو نبودي، خداي به یگانگی ستایش نمی شد و مردم هیچگاه هدایت نمی یافتند.
شاعر، در ادامه این ابیات، چنین گفته است:
- آنان، حق علی را که در روز غدیر خم به رعایت آن مامور شدند،
[ [ صفحه 266
و همه شاهد بودند، ضایع کردند.
- از زبان روح الامین، از جانب خداي تعالی، که همه نعمتها و قدرتها از او است، خطاب آمد:
صفحه 144 از 182
- اي پیامبر، علی را به مردم معرفی کن. هر گاه این مهم را انجام ندهی رسالت خود را ادا نکرده اي، و خداي، ترا از گزند دشمنان
نگاه می دارد.
- پس از آنکه همه شاد باش و تهنیت گفتند، و اظهار داشتند که اي علی، تو رهبر مائی، و این ولایت درست است،
- و نص آیه قرآنی رسید، که(الیوم اکملت لکم دینکم: امروز دین را بر شما کامل کردم)، وبراستی این امر ثابت شد.
- آنگاه گفتند که: پیغمبر وصیتی درباره جانشین نکرده، و این افترایی بود کهاز جانب دشمنان عنوان شد.
- و روایت ": هر کسی بمیرد و وصیت نکند، به مرگ جاهلیت مرده است. "
- واي بر آنان، بر پیامبر خدا نسبت جهل داده، و از او بدروغ چیزي نقل کردند که نفرموده است.
- ما مسلمانان، دیگر در جواب یهود چه خواهیم گفت، هر گاهکه با ما در مقام احتجاج بر آیند؟ آیا شرم نمی کنید؟
- موسی، در میانقوم خود وصیت کرد و رفت، و آیا پیمبر وصیت نکرده و جانشین خود معین نکرده می رود؟
- آنجا که گفت: خدایا، هارون را براي من در میان قوم خلیفه و جانشین قرار بده، چرا که با جانشینان، مردم به سعادت می رسند.
- پس آیا پیامبر ما، قوم خودرا بی سرپرست رها کرده است؟ این حرف یاوه و هذیان است.
[ [ صفحه 267
- او بر همه مومنان، مهربان، و راهنماي همگان بود.
- هر گاه براي او فقط یکنص قرآن بود، او را وا می داشت که یکی را برگزیند.
- پیامبر، بهتر میدانست که چه کسی شایسته جانشینی اوست، و او در شناخت مردم کاملا بصیرت داشت.
- بهنگام مرگ- که غنیمتها رامی دید- در چنان شرایط، ترك وصیت از جانب او نقص و ناتوانی محسوب می شد.
این قصیده- که در دیوان این شاعر آمده- بر سیصد و هشتاد و چهار بیت بالغ می شود، و درآن امیر المومنین علیه السلام را
مدحمی کند، و با برهانهاي قومی، امامت او را به اثبات می رساند، و سر انجام به مرثیه امام سبط شهید- صلوات الله علیه- می
پردازد، که ابیات بالا را از آن آوردیم. نیز قصیده اي دارد که امیر مومنان علیه السلام را در آن مدح کرده، و گفته است:
- دوستی و عشق زیبایی تو، همان گوهر واقعی است، که دریاها چنین گوهري را نمی توانند ببخشند.
- پس برخیز در مجلس ما، با بازوان ظریف خود، پیمانه هاي بزرگ را بگردان.
- چشمانش به عاشقان پیغام می دهد، که تیغ مژگانم بترسید و حذرکنید.
- زندگی را با شرابی خوش کن، که اندوه را می زادید.
- با نزدیک شدن تو، روان ما مسرت و صفا می پذیرد، و سنگهاي بی زبان به گفتار می آیند.
[ [ صفحه 268
- پیمانه تو، آتشاندوه را خاموش می کند، و شگفتا که پیمانه هاي باده، آتش می پراکنند.
- هر گاه خرد ما را به قتل برسانی، پدید آرنده خرد، به خونخواهی بر خواهد ساخت.
- در کف خوبرویی با لبان درشت و سیاه، که جون زیبائی اشنمایان شود خرد و عقل پرواز می کند.
- سر خرویی که رنگش را در پیمانه منعکس کرده، تو گویی که این سرخی ازکاسه نیست، که می چرخد.
صفحه 145 از 182
- اندامش بر اندام نیزه ها طعنه می زند، و نگاههایش در خونریزي و تواتمندي بر نیزه ها سبقت می گیرد.
- قسمت پایین(کفل) اندامش، سنگینی خود را بر من بیان می کند، و قسمت بالایش(کمر)، بر آنم می دارد که دست
بکمرشبگیرم.
- اوست خونریزي را بر شیران بیشه آموخته، و رمیدن را به آهوان یاد داده.
- من از سرخی گونه هاي او در شگفتم، که هرگاه به چشم من بر خورد زردي رخسار مرا موجب می شود.
- گردن و بناگوش او، گوییاز سیم و نقره، و رخسار می از زردي طلا است.
- چهره او، براي من، همچون باغ و گلزاري است که مرا از هرباغی بی نیاز می کند. نگاهش، ساقی وار است که در آن سرخی
دویده است.
- گونه و دندان و چشم و چهره او، همچون گل سرخ و اقحوان و نرگس و گلناراست.
- او عشاق خود را یاري و دستگیري می کند، و در کسی که از او روي
[ [ صفحه 269
تابد، ضعف و ناتوانی پیدا می شود.
- در رخ او، آب و آتشبا همند. ما ندیدیم که آب و آتش در کنار یکدیگر باشند.
- همواره نگاهایم بسوي او دوخته شده، و هرگز به راست و چپ منحرف نمی شود.
- گوییکه در جهره او، آب و آتش هر دو بهم نزدیک شده، و به طاعت او برخاسته اند.
- آنجا که خرامیدن گیرد، بر شاخساران صدمه می زند، و هر گاه که چهره نماید، ماه غروب می کند.
- اي کسیکه مرا بر این عشق ملامت می کنی، هر گاه رویش می دیدي، بر من دلایل پوزش خواهی اقامه می کردي.
- مرا رها کن تا با محبوب خود مشغول عشقبازي شوم. این عشقی است که مرا، از مهر خمار چشمان بی نیاز می کند.
- آنگاه که مورچگان رخسار(خال زیبا) بر جانب شهد لبان او خود- نمایی کنند، واضح است که من لگام گسیخته خواهم شد.
- چه شمشیرهاي نگاه که برمن کشیده، مانند ذو الفقار علی علیهالسلام!
- از جانب خدا، آیه تطهیر درباره او نازل گشته، و بموجب این نص، خدا او را بر گزویده است.
تا می رسد به ابیات زیر:
- درروز غدیر خم، طه صلی الله علیه و اله با او برادري خویش را اعلام کرده، و در آن روز، درباره علی علیه السلام آیات روشنی
نازل شده است.
- آیه " الیوم اکملت لکم دینکم، " ترااز هر منقبت و ستایشی درباره علی علیه السلام بی نیاز می کند.
[ [ صفحه 270
- اي کسی که همچون تیري که از کمان برود، و بسوي سرزمینهاي بی آب و علف رها شود، سراسیمه بسوي معشوق روانی.
- در " غریین " که رسیدي، درنگ کن، و آنجا احرام و طواف بجاي آر، و در آن خاك مقدس، با خواري و فروتنی توقف کن.
- خانه اي که بوجوداو پایه گذاري شده، و در آن تقصیر ورمی جمره صورت نمی گیرد،
صفحه 146 از 182
- تو بر مردم ندا در ده و با بانگ بلندبگو که بسوي کعبه خدا بشتابید، بشتابید،
- بسوي زمزم و حجر الاسودو رکن، و پس از حجر الاسود، آن منار بلند دعوت کن،
- باید به حج چنین سرزمینی شتافت، و حج و عمره بجاي آورد.
- از خدا بخواه، که در این سیر و سفر، بر تو آرامش، و وقار ببخشد.
- با عزت و افتخار، آنخاك را ببوس، و غبارش را طوطیاي چشم بگردان.
براي برزگداشت این مزار مقدس، پاي مژگان را بعوض پاهاي خود، در این درگاه بکار گیر.
- آن ضریحی مقدسی را که ماه را در برگرفته، کوههاي حلم و دریاهاي جود را در خود دارد.
- وجه خدا را آنجا می بینی، و شمشیر خدا در آن قرار دارد.
- چرا که امیر همه مومنان- که هر چه اراده کند در اختیار دارد- در اینجا آرمیده است.
[ [ صفحه 271
- هر کس با معرفت و شناخت کامل زیارت کند، چنانست که خدا را در عرش زیارت کرده است.
- تو گویی که در عرش خدا، نوري است که آدم و حوا نیز از آن بر- نگرفته اند.
- هر گاه همه مردم برمهر علی علیه السلام اجماع می کردند، دیگر آتشی خدا نمی آفرید.
- همه فضلها در خلق و رفتار او متجلی است، و از وجود او سر چشمه می گیرد.
(این قصیده، 71 بیت است).
قصیده اي دیگر در مدح امیر مومنان علیه السلام دارد، که ابیاتی از آن نقل می شود:
- اي پیشوایی که بر دگر مخلوقات، در اخلاق نیکو و در خلقت برتري داري.
- تو همه دانشها را به چنگ آوردي، تا آنجا که همه انواع آن، از تو ریشه می گیرد.
- گفتار تو چنانست که غالی(غلو کنندهدر محبت) تو، خود را در اینکه خدا بنامد، معذور دیده است.
- تو هم پیمان هدایتی، و به فرود آوردن دشمندر جنگ وفاداري، خیر تو بر همگان گوارا است، و همه آنرا می پذیرند.
- تو از اوان کودکی- آنگاه که همه مشرك بودند- با پیامبر برگزیده خدا صلی الله علیه و اله، خدا را عبادت کرده اي.
- در جنگ بدر، جان خود رادر راه خدا، در طبق اخلاص نهادي. ونه یکبار، که بارها درخشیدي.
[ [ صفحه 272
- در روز غدیر، همگان فقط با تو بیعت کردند، و بجز تو، کسی این شایستگی را نیافت.
- آیه قرآن رسید که: امروز دین را بر تو کامل گردانیدم(الیوم اکملت لکم دینکم)، و با این آیه، حق ثابت گردید.
- فرخنده باد این امامتی که بوجود یک امام- که براستی مورد تائید خدا است- آراسته است.
- کسی که آیه قرآن درباره او نازل شد، و اجماع همه مسلمانان بولایتش حال گشت، و بی شائبه همگان او را پذیرفتند.
- کسی عنوانهایی مانند نفس پیامبر، داماديو دوستی او، عموزاده و برادري پیامبر را در خود جمع داشت.
(تمام این قصیده، 65 بیت است).
صفحه 147 از 182
و باز قصیده اي دارد که امیر مومنان علیه السلام را در آن مدح کرده. اینقصیده بر 60 بیت بالغ است، که ابیاتی از آن بدین قرار
است:
- هر گاه بر چشم عاشقان خواب مستولی شود، باز طواف آستان ترا مشاهده و آرزو خواهند کرد.
- سیماي ماه تو، به مويسیاه چون شبها مقرون و همواره تابان است، نه چون ماهی که سیاهی و نقص چهره آن را تیره کند.
- تو سلطان جمال و زیبایی هستی، بهاء و شکوه وزیر تو، و لشکر توانایی و جلال، پیشروپ این جمال و کمال می باشد.
شاعر، در دیگر ابیات قصیده میگوید:
- کسی که در طائف مشهور، خدابا او سخن گفت، ترا از هر افتخاري بی نیاز می گرداند.
- بسا که جبرئیل، در آستانه او درنگ کرده است.
[ [ صفحه 273
- و در بابل، بامر خدا، آنجاکه شب دامن خود را می گسترد، آفتاب بخاطر او بازگشت داد شد.
- و در غدیر خم، خبر غیبی رسید که او را خدا امیر و پیشوا قرار داده، و همه بیعت کنند.
- هنگامی که احمد مرسل، به مرسلات از جانب خدا بایستاد، و ضمن خطبه اي پیام خدا را رسانید.
- فرمود: هر که را من پیشوایم، این علی حیدر پیشوایی اوست، و او وصی بلا فصل من است.
- و بلافاصله همه مردم به تبریک آمدند و همه پارسایان و خدا جویان به اشتیاق بیعت کردند.
- کجا فهم ما مردم، می تواند به کنهاوصاف او برسد؟ آیا ریگهاي بیابان را می توان شماره کرد؟
شاعر، قصیده 118 بیتی دیگر دارد، که در مدح امیر مومنان علیه السلام سروده و در آن چنین گفته است:
- هر کجا باشم: تو همواره نصب العین من هستی. و این راه بر حقی که پیش گرفته ام، بهترین روشها و راهها است.
- منآرزوي حیات دارم، اما تو از من رويگردانی. در نظر من، مرگ از نادیدن چهره تو زیباتر است.
پس از ابیاتی چنین می گوید:
- خداي، دین خود را به محبت و ولاي علی- صلوات الله علیه- کامل گردانید. و آیا در بین مفاخر، بالاتر از این افتخاري هست؟
- افتخاري که جبرئیل امین، علنا مقام او را آشکار کرد.
- گفت: شمشیري جز ذو الفقار و جوانمردي چون علی علیه السلام نیست. این
[ [ صفحه 274
وصف برگزیده بر گزیدگان.
- و فرشتگان از حمله هاي دلاورانه او در شگفت ماندند، و این حماسه نقش کتیبهها و سینه تاریخ خواهد بود.
- این دري بود که پیمبر آن را گشود، و دیگر صحابه را یارایی چنین مقامی نیست.
- این افتخار که پیغمبر فرمود: من ترساننده و بیم دهنده ام، و تو راهنمایی و هدایت کننده.
- و نیز فرموده: تو براي من، بمنزله هارونی براي موسی، تفاوتی که هست اینکه پس از من پیمبري نخواهدآمد.
- گذشته از افتخارات یاد شده، این افتخار براي علی علیه السلام کافی است که کسی که در نمازهاي واجب، صلوات بر او نفرستد،
صفحه 148 از 182
نمازش پذیرفته نیست.
- خداي، زهراي بتول را همسر او قرار داد، و همه فرشتگانو روح الامین بر این پیوند گواهی دادند.
- آفتاب، در سرزمین، از پسغروب، به پاس مقام علی علیه السلام دوباره بازگشت و از میان شب تیرهظلمانی تابیدن گرفت.
- و خداي، در پگاه طائف، او را مخاطب قرار داد. و این فضیلتی است که بکسی نسبت داده نمی شود.
- در شب قدر، فرشتگان و روح قدس، بر پیشگاهش نازل می گشتند.
- و فرداي قیامت نیز، موازین بندگان به کف او سپرده می شود. هر که را بخواهد، تخفیف دهد یا ندهد.
- آتش جهنم و باغهاي بهشت، همه در پیروي فرمان اویند. هر کس را خواهد، به بهشت یا آتش می فرستد.
- اوست که جان خود را فداي پیمبر کرده، و در فراش او خوابید. این
[ [ صفحه 275
مواساتی و ایثاري است که عقل، از درك آن عاجز است.
وحی در کنار او و در خاندان او بود، که بر پیغمبر نازل می شد. و آیات کتاب الهی، از هم تفضیل می یافتند.
- و همو بود کهبر کتف پیامبر سوار، بتها را همگی شکست و پائین انداخت این عزت و سعادتی است که به او اختصاص دارد.
و در ادامه این ابیات می گوید:
- به سوي غري(نجف اشرف) برو، که در آنجا رازي پنهان هست.
- بی هیچ غروري کفشها را در آور، و نداي تکبیر و تهلیل را سرده.
- بگو: بر تو درود و سلام باد، اي آنکه مهر تو مکمل و تمام کننده دین ما است.
- آنجا است که چشم و اسرار الهی راسراغ توان گرفت، و معانی دقیق و اول و آخر حقایق را درك کرد.
- آن فرمانرواي دادگري که حقیقت را می بیند، و خیر و شر کردار بندگان را تشخیص می دهد.
- او گیرنده حقوق بیچارگان، و رها کننده هواي نفس، وپس از پیغمبر، بهترین مسلمانی است، چه مسلمانان پا برهنه یا موزه دار.
- واي بر کسی که با کناره گیري از اوبه گمراهی افتاد، و بر پیامبر، از روي جهل، افترا و دروغ بست.
- کور کورانه رهبري مسلمانان را در غیر موضع اصلی آن پنداشت، و این خداست که می داند رسالت و اقامت را کجا قرار دهد.
- در فضیلت علی علیه السلام در غدیر، این بس که دیگران، از هر سو آمدند، تا با او بپیوندند.
- آنگاه که جبرئیل امین، بر پیمبرامین وحی آورد، و پیام سعادت و سلام
[ [ صفحه 276
را از سوي سلام(خداي تعالی) با شتاب رسانید.
- که این پیام را که در خصوص علی علیه السلام آورده ام، بمردم ابلاغ کن. و هر گاه بمردم نرسانی، اي پیامبر مزمل(در لباس
پیچیده)، رسالت خود را نرسانده اي.
- پس همانجا، در میان صحابه و یاران بپاي خاست، و یا صدايبلند حمد و ثناي خدا بر زبان آورد.
- حیدر کرار- صلوات الله علیه- را بدست راست خویش بلند کرد، و با صدايبلند و کلام فصیح ندا در داد.
صفحه 149 از 182
- فرمود: هر که را من پیشوا و رهبرم، حیدر کرار، صلوات الله علیه- نیز پیشوایی اوست. مباد که از این سفارش، روي برتابید.
- آیا جوجه بریان شده را با پیمبر، کسی جز علی علیه السلام افتخار پیدا کرد که میل کند؟
- ستاره، در خانه او، درخشیده گرفت: و آشکار را، شب ظلمانی از این درخشش نورانی و روشن شد.
- او، از دیرینه روزگاران، همچون نوري در عرشخدا می درخشید، و خداي را تکبیر و تهلیل می گفت.
- و همواره، در میانخدا پرستان و نیایشگران سیر می کرد، و این نور، اصلاب پاك و مطهر را در می نوردید.
قصیده دیگري درمدح امیر مومنان علیه السلام دارد، بالغ بر 42 بیت که از آن جمله است:
- پیوسته عشق او را در دل پوشیده دارم، اما اشک، این راز نهفته را فاش می کند.
- پرتوهاي آن، وقتی درخشیدن کند، گویی از گیسوي تیره شب، صبح
[ [ صفحه 277
رنگین هویدا شده.
شیرینی چهره زیبا و نورانیش- که عطشدیدار را فرو می نشاند- شیرینی عسل را رسوا کرده.
- زیبا ترین لاله ها، در گونه هایش شگفته اند، و بر صورتش گل(آس) سایه افکنده است.
- آن ملامتگر من در این عشق به عذر خواهی برخاست و معذورم داشت و سخن چین و حرفگیر از سخن خود برگشت، و زبان
تحسین گشود.
- آنگاه که پیکر زیبایش، با ناز و کرشمه، دامن کشانمی خرامد، شاخساران بر خود می لرزند و از زیبائی و قامت خود شرم می
دارند.
- ستاره مریخ در چهره اش، و ماه چهارده شبه در وجودش می درخشد.
- یکنگاه او، دل مرا در کمند اسارت و عشقش نگاهداشته، و مدهوش کرده.
- مهر او، و چنانم در کمند گیسویش افکند، که شیران بیشه را به شگفت آورد، که با چونین طنابی، چگونه صید می شوم.
تا اینکه به ابیات زیر می رسد:
- حیدر کرار، درمیان همه مردم- چه پا برهنگان و چه موزه داران- بهترین شخصیت است.
- شب، آن چنان روز را نمی پوشاند، کهمذهب منکرانش، بر دل پرده می گسترد.
- دیده کم نور و نابیناي شرك، چگونه نور دیده دین را خواهد دید؟
- کافران را با تیغ خود به قتل رساند، و آنها را از دیار آشنایان پاك کرد.
- نه فقط یک روز به بت " لات " نزدیکنشد، بلکه خداي را به تقوي و خلوص عبادت کرد، و بدینگونه رشد یافت.
[ [ صفحه 278
- اسلام را، از آن بیماري که گریبانگیرش می شد، بهبودي داد، و از چشمان دین، حجاب و پرده را برداشت.
- در غدیر خم، شاهدان عدل، که هرگز منحرف نمی شوند، بر حقانیت او گواهی دادند.
- از میان گرده ها، آفتاب وجودش چه زیبا نمایان شد، و همه روزگار به درود و تهنیت برخاستند.
صفحه 150 از 182
- آنگاه که مردم پنداشتند اژدهایی آمد تا آنها را بگیرد، او با اژدها سخن گفت.
شرح حال شاعر
شیخ عبد الرضا پسر احمد پسر خلیفه ابو الحسن مقري کاظمی، از افراد کم- نظیر قرن دوازدهم، و از دانشمندان و فاضلانی است که
علم و ادب را با هم جمع مرده اند سید ابو محمد الحسن در " تکمله الامل، " شرح احوال او را آورده و بداشتن علم و ادبش ستوده
است، او میگوید: در سال 1120 وفات یافته. دیوانی در مدح امیر مومنان علیه السلام بدو نسبت داده، که بترتیب حروف الفبا مرتب
شده، و ما این دیوان را بدست آورده، و ابیاتی که ذکر کردیم، از آن برگزیدیم. این دیوان بیش از 3500 بیت دارد.
[ [ صفحه 280
علم الهدي محمد فرزند ملا محسن فیض
اشاره
- ترا اي خداي دارنده مجد و کبریا، حمد و ستایش باد، ستایش و حمد در هر آغاز و انجامی مخصوص تست.
ترا حمد می گویم اي خدایی که در عین نزدیکی، برتري و علو داري، و در عین دوري، نزدیک هستی.
در این قصیده که بالغ بر 151 بیت است، به ابیات زیر می رسد:
- تو، در همه هنگام، بر بندگانت منت و نعمت دادي، که با نور یقین نعمتهایت را کامل گرداندي.
- با برانگیختن پیامبر بشیر و نذیر، مردم را به باغهاي بهشت رهنمون شدي.
- با تعیین وحی براي پیامبر، ارکان و بنیاد دعوت پیامبران را استوار کردي.
- اینک ما، بدرگاه تو، با سوز و زاري آمده ایم. و ترا به حق آن رهبران بزرگوارسوگند می دهیم.
- ترا بحق رسول امین، که حقوق فراوانی بر عالمیان دارد.
- و بحق وصی و برادر و صاحب سر بزرگوار او، بعرت علی- صلوات الله علیه-
[ [ صفحه 281
- آنکه بامر خداي حکیم وي پیامبر شد، پیامبري که از سوي تو با لطف همگانی مبعوث گردید.
- آن سلاله ابراهیم، و آن زاده خانهکعبه، و آن کسی که در اخلاق پسندیدهو والا، همتاي پیامبر بود.
- پرتو رشد و نور هدایت، و امام همه بندگانو همچو ابر بارانی خوشگوار بود.
- به دلیل نص غدیر، راهبر مردم پیشوایی بخشندگان بود. چه نیکو و والا پیشوایی!
شرح حال شاعر
علم الهدي محمد پسر ملا محمد محسن پسرمرتضی کاشانی، از شخصیتهاي برجسته علمی و ادبی است، که تقدم فضل و نسبو
صفحه 151 از 182
فضایل ارثی و اکتسابی دارد. او فرزند محقق فیض است، که خود از اعلام فقه و پرچمداران حدیث، و منارفلسفه و معدن عرفان، و
کوه استوار اخلاق، و دریاي علوم و معارف بود. او پسر آن یگانه مردي است که روزگار چنو نیاورده، و مادر ایام از زادن نظیرش
عقیم مانده است. و شاعر مورد ترجمه ما، آثار بزرگوار خود را اقتضا کرده، و تبحر زیادي در علوم وآثار باقیه پدر بهم رسانده، که
از آن چمله کتاب " المواعظ " است که بالغ بیست هزار بیت، و فهرست کتاب " وافی " پدر بزرگوارش فیض است.
از دیگر کتابهایش:
- حواشی بر الوافی
- تعلیقاتی بر مفاتیح الشرایع پدرش.
- کتاب فارسی تحفه الابرار در اصول پنچگانه.
[ [ صفحه 282
- الاعمال الحسنه و السیئه که بسال 1100 تالیف کرده.
- کتاب العلماء، در فضایل علما و اینکه علما جانشینان ائمه علیهم السلام می باشند.
- مرآت الجنان در ادعیه.
- رموز الهی. این کتاب بزبان فارسی در ادعیه و اعمال یومیه، و حرزها و دعاها است.
- کتاب سرورصدور الاولیا فی کیفیت الصلاه علی المصطفی و آله است که قصیده اي که دراینجا ذکر کردیم، در این کتاب آمده
است.
صاحب " الروضات " در ص 543 این کتاب نوشته، که او کتابی بزبان فارسی روان دارد که در آن اصولو فروع و اخلاق را فراهم
کرده است.
هم چنین، خطبه و رسالات سودمندي به او نسبت داده شده.
شرح حال او را سید صدر الدین کاظمی نیز در تکمله الامل آورده و گفته است: او دانشمندي فاضل و محدثی فقیه و رجالی خوش
رویه، داراي حسن خط و در علوم ادبی وارد، و در حکمت خبره بود. همه فضایل را در خود جمع داشت از تالیفاتش: نضد
الایضاح، معادن الحکم فی مکاتیب الائمه علیهم السلاممی باشد این بود خلاصه نوشته تکمله الامل.
و شرح حال او را صاحب نجوم السماء در ص 225 آورده و نوشته است که دانش را از پدرش فرا گرفته، و کتاب نضد الایضاح از
اوست. در این کتاب "، ایضاح الاشتباه " علامه حلیرا با بهترین اسلوب مرتب کرده است، که این کتاب، همراه با فهرست شیخ
بهطبع رسیده است.
ما به تاریخ تولد و وفات این شاعر. آگاهی کامل نرساندیم، لکن برگزیده
[ [ صفحه 283
آثار پدرش را بسال 1055 استنساخ کرده، و طبعا در این تاریخ به حد مردان بالغ شده، و حداقل اینست که در آن تاریخ، نوجوانی
بوده است. پسرش شیخ جمال الدین اسحاق، در پشت یکی از نامه هایش، از او بدعاي خیر یادي کرده و تاریخ سال 1112 را آورده
است. و اینشاعر، در بین این دو تاریخ مذکور زنده بوده، لکن از آنچه پسر دیگرش ملا نصیر الدین سلیمان بر مفاتیح الشرایع
صفحه 152 از 182
جدش نوشته، در ذکر پدر آورده که او قبل از سال مذکور در گذشته است. بنابر این وفات این شاعربین این دو تاریخ رخ داده، و
مقدار عمرش بین هفتاد و هشتاد سال بوده است.
[ [ صفحه 285
شیخ علی عاملی
اشاره
- حدیث صبا، و یاد دختران لطیف اندام را، بر این عاشق دلشکسته آشکار کن.
- و باران اشک رابر مژگان مجروح می بباران، اشکی که برگذشته بی بازگشت و عنفوان جوانی نثار می شود.
- و اجازه بده که اندوه سر آغاز دوستی و عشق را، از این دل برتافته از آتش عشق، به هر سوي بپراکنم.
تا می رسد به ابیاتی که تخلص به مدح امیر مومنان علیه السلام کرده، می گوید:
- ابو الحسن، آن سر چشمه زلال براي تشنگان، و بهترین پذیراي ستمدیدگان.
- آن بزرگوار پاك نسبی، که اوصاف کمالش از حد و حصر بیرون است.
- پیشوایی که افتخاراتش را در هنگام افتخار، هچ کسی نتواند شمرد.
- و هر شخص نکو خصالی را که با او مقایسه کنی، ناپسند خواهی یافت.
- کسی که اعلام هدایت را، پس از آنکه مدروس و فراموش شده بود، دوباره بر افراشت و تازه گردانید.
- آثار اسلام و آیین حق را- که از دیده ها محو شده بود- به استواري بنیاد نهاد و زنده کرد.
[ [ صفحه 286
- در عرصه مکارم و بزرگواریها، تنها فرد شایسته، و درجنگها، پیشرو و پیشتاز دلاوران بود.
- و بدین جهت بود که پیامبر خدا، آنگاه که دریاي طوفانی حوادث موج می زد، کلید کارها و اختیار امور را بهکف او سپرد.
- آنجا که در روز غدیر، جبرئیل، پیمبر را ندا در داد، کهاین پیام را بمردم برسان.
- هر کس را که من پیشوایی اویم، وصی من علی- صلوات الله علیه- مولاي اوست، و بر شاهد و مشهودي سروري دارد.
- آن پیشوایی دلاوري که در کارزار با اشتران(مهریه)، همواره پیشتاز است، و بسوي دشمنان اسلام می شتابد.
شرح حال شاعر
شیخ علی پسراحمد فقیه عادلی عاملی غروي، از شخصیتهاي عامل است که در بغداد سکونتکرده اند. در علم و ادب و فضیلت
مشهور بوده است. به دیوان شعرش که برخوردم، در پشت جلدش چنین بود: این دیوان شیخ امام علامه، یگانه روزگارم، پیشوایی
ادیبان، قبله شاعران، شاعر ادیب اریب بیدار دل، علی پسر احمد فقیه عاملی است، که زادگاه و مسکنش غري(نجف) بوده است.
در محضر مدرس یگانه، سید نصر اللهحائري درس خوانده، و به امر او، دیوان شعرش را مدون ساخته است. در آغاز دیوان، مطالبی
صفحه 153 از 182
نوشته، که خلاصه اش اینست "، با سید نصر الله پسر حسین پسر اسماعیل حسینی بودم، که به من امر کرد که اشعار پراکنده اي که
تا کنون سروده ام، جمع آوري وتدوین
[ [ صفحه 287
کنم، و امتثال امر اورا واجب دیدم، و مخالفت فرمانش را از توانایی خود بیرون دیدم. پس او امرش را امتثال کردم، و من نیز
خواسته تشویق آمیز او را کار بستم. " و استاد خودش سید مدرس، او را چنین ستوده است:
"این دیوان مولانا علی، آن بزرگوار بخشنده که- همچون گلزاري که باران وابر برگهایش را شستشو داده- برق می زند. در این
دیوان گوهر و مروارید به چنگ می آوري. دریاي است با آب شیرین خوشگوار. " این شاعر، دیوان خود را با یک مقدمه و ابوابی
جند و یک خاتمه که مرتب کرده است. وي- که خدایش رحمت کند- مسافرتهاي زیادي کرده، و در شهرهاي ایران- از جمله
شیراز و اصفهانی- رفته و مانده است. در سال 1120 ، آنجا را به نجف اشرفترك گفته، و در باب پنجم دیوانش- در ضمن قصیده
اي به سال 1122 - سید مدرس حائري را مدح کرده، و در آن قصیده مدحیه سید را پاسخ گفته است. و این قصیده نشان می دهد
که در فضائلو نبوغ ادبی و آراستگی به اخلاق کریمه، تا چه پایه بوده است. اینک قصیده را می آوریم:
- برخیز و آفتابباده را در بین یاران بچرخان، تا مگر تاریکیهاي غم را روشن کند.
- اینک از آتشدانهاي گلها، بوي خوش برخاسته، و عطر خود را همراه آتش براق، به هر سوي می فرستد.
- شبنم بر گلبرگها جنان آرمیده، که گویی گیسوان بر گلرخان نمایان است.
- مرواریدهاي شبنم صبحگاهان، بر سیمايشقایق نشسته، و در برابر تماشا گران، چهره آراسته است.
- گویی نطفه اشک، بر پلک دیدگان نابینا نشسته است.
[ [ صفحه 288
برخیز و مرکب مرا- که پس پس از سر کشی به نیکویی راه شده- آماده میدان کن.
- سمندي که در میدان الهی گام بر می دارد، و گردو خاك میدانش، بخور عطر آگین و مشامنواز است.
- اسبی که بر فراز تیرها پاي می کوبد، و به رقص در می آید، و جامه سپید و سیاه بر تن دارد.
- خوشا بر تشنه کامی که از شراب و باده، و از دلال وقار معشوق سر مست است.
- در نظر من، جز آن آهویی که به گوشواره اختران و جواز آراسته است جلوه نداشته است.
- جز علی- صلوات الله علیه- دارنده آن همه خوي بلند، هیچ ماه تابان و خورشید پرتو افکنی، مرا بسوي خود جذب نمی کند.
- دارنده مفاخر بزرگ، که بر آسمان افتخار، اوج گرفته، و کمالاتش بیرون از شمار است.
- براي جوینده آرزوها، او بهترین جایزه است، که در این دنیاي پر ملال می توان به چنگآورد.
- هیبت و وقار را، با گشاده رویی چنان در آمیخته، که گویی آب و آتش از بین ابرها با هم پدید آمده اند.
- از کف او، بر دوستان غنیمت و آسایش، و بر دشمنان، درد و رنج فرومی بارد.
- سلاله پاکی که اندیشه هاي استوار دارد، راد مردي با اندیشه هاي نافذ و استوار.
- بهنگامعبادت، از ترس خدا، لرزه بر اندام، و بهنگام مبارزه با پیشامدها
صفحه 154 از 182
[ [ صفحه 289
قرص و استوار است.
- پیشوایی که در تاریکیهاي و سختی روزگار، هر گاه کسی دست حاجت بدو برد، با " ید بیضا " حاجت او را روادارد.
- هرگز سخن زشت، از او شنیدهنشده، و بسا آتش فتنه هاي کور را فرو نشانده است.
- همه این خاندان، به مقام خردمندي و کمال رسیده اند، و دیباچه افتخارات، به مفاخرشان آراسته است.
- گوش به لهو و غنا نداده، و بسا اغنیا، که از بخشش ایشان برخوردار گشته اند.
- آنگاه که نیزه ها را به دست بگیرند، میدانکارزاز را از خون دشمنان رنگین می کنند.
- غرامتهاي که در گرد و خاك میدان گرفته اند، همچون اختران آسمان برق می زند.
- از نوك قلمشان نیزه ها ساخته، و بدان حمله می برند. و دشمنان از تیغ قلمشان، لرزه بر اندام دارند.
- از کاغذها وقلمشان، گلها شکفته، که شبنم بر روي آنها می لغزد، و حاشیه گلها همهآراسته اند.
- گلهایی که در سراسر روزگار، شاداب و شکوفایند، و حال آنکه گلهاي ظاهري، با نرسیدن آب، پر پر و پژمرده می شوند.
- با سحر بیان و با حکمت و دانش و شعر رسا، همه را اسیر و مجذوب خویش کرده اند.
- اي دارنده بلاغت و اي سخنور توانایی که میوه هاي شاداب بلاغت، از دانشتان بر همگان داده می شود.
[ [ صفحه 290
- تو نیز بیا، در باغ مدح اینخاندان بخرام، باغی که بجاي شبنم وباران، باران ولایت از آن می بارد.
- هر گاه در این سپیده دم امید، بر آستان مهر ایشان برسی، بوي خوش قبولو استقبال، بمشامتان خواهد رسید.
- بخدا پناه می برم، که یک روز را با هجر تو بسر ببرم، یا شبی را به صبح آرم.
- همواره قدر و مقام تو- همچون نامت- عالی و بزرگ است، و درآسمانها- خورشید سان- سیر می کند.
- تا هنگامی که خواب بر مژگانها نقش می بندد، و مادام که صبحگاهان پیراهن ظلمت را می شکافد.
شاعر ما عاملی، قصیده هاي طولانی درمدح امیر مومنان علیه السلام و رثاي فرزنداش امام سبط شهید- سلام الله علیه- دارد. در مدح
امیر مومنان علیه السلام قصیده اي دارد، که چنینشروع می شود:
- روزگار، با من دشمنی کرد، و پیام دشمنی بمن رسانید.
- و زمانه، با انواع بدیها و نیرنگها، مرا هدف گرفت.
آنگاه پس از ابیاتی می گوید:
- اي سعد، مرا با درد و حرمان، از خود دور کردي، و مرا با رنج و تحمل سختی گذاشتی.
- بخدا که هر گاه شیفته و عاشقی، بیا در بهترین آستانه ها اقامت کن.
- مرکب خود را در سرزمینی نگاهدار، ونداده که رسیدن به آرمانهایت فرخنده باد.
- کفشها را در این آستان مقدس در آر، و بوسه بر خاك نه، و خداي را سجده کن.
صفحه 155 از 182
[ [ صفحه 291
- و آهنگ بوسیدن آستان امام و پیشوایی پرهیز کار نیکو سرشت نما.
- امامی که پیشواي مخلوقات، و تجلی تقیو و فضیلت، و پرچم هدایت، و جامع همه مکارم و کمالات است.
- از نسل جوانمردان بزرگوار پر جلال شکوهمند.
- چندان که گویی دریا است، اما دریایی که آغاز و انجامش، همهشیرین و خوشگوار است.
- آنجا که رسیدي، بگو: سلام بر تو باد، اي پناهگاه و نجاتبخش هر کس که بر سراي تو وارد می شود.
- جایی که اقامتگاهستمدیدگان، و پناهگاه واردان است.
- اي آیت خدا، که هر منکري را به اظهار عجز و ناتوانی وا می داري!
- اي حجت کبري، که نزدیکان و دوران را، همه بهره مند می سازي.
- هر گاه تو نبودي، نه رسد و سعادت آشکار می شد، و نه گمراهان هدایت می یافتند،
- و نه هرگز، آتش ضلالت فرو مینشست، هرگز.
- هر گاه تو نبودي، پایه ها دین ویران می شد، و درهم می ریخت.
- و هم و اندیشه متفکران، درباره توحیران است، و در تفسیر کمالات تو، عقیده ها گونه گون.
- هر که بر تو اقتدا کند- اگر چه در دره هاي ضلالتسقوط کرده باشد. روي هدایت می بیند.
- اي امامی که با نام تو و ببرکت تو، خود را از هر شیطان سرکشی نگاهمی داریم.
- و آنگاه که به خاك سپرده می شویم، و روي از روي روزگاربر می تابیم بر تو پناه می آوریم.
[ [ صفحه 292
- بهنگام حوادث، امید نومیدان، و در شداید، فریاد رس آرزومندانی.
- اي پیشوایی من، که میدانم علت همه اشیا، تنها برکت وجود تو بوده است،
- در روز رستاخیز، برگشت همه مردم بسوي تست.
- و بی حکمت نیست کهخداوند متعال، ترا پیشوایی دو جهان آفریده است،
- مردم را به هدایت رهبري می کنی، و خود نیز گواهی می دهی
،- اي ابو الحسن این قصاید بکر و گوهرین می، نثار مقام ارجمند تو باد اینها را از من بپذیر
[ [ صفحه 293
مولی مسیحاي فسوي
اشاره
صفحه 156 از 182
متولد 1037 متوفی 1127
- از آن هنگام، که نزدیکان و یارانم از من جدا گشته اند، روي خوشی ندیده ام. اي دوستان، با نابود کردنم از این درد و رنج
نجاتم دهید.
قصیده، با این مطلع آغاز می شود، و شاعر در آنمی گوید:
- فضل و برتري و کمال و دانشم، همه دست بدست داده، و مایه حرمان من شده اند.
- هر گاه روزگار، اوراق شعر مرا ورق زند، همه را همچون آیات لقمان و اشعار حسان خواهد دید.
- آن دستی را که- در جود و احسان- از باران پیشدستی داشت، برگردانم بسته است.
- روزگار، قامتچون الفم را، همچون نونی خمیده کرده، و ایران را بر من، آتشگاه و نیرانگردانده است.
- دیگر آرزوي بالا رفتن به ابر ندارم، ابري که نمی بارد، و هوس ماندن در زمینی که مرا نمی نوازد، ندارم.
- چه کسی پیام مرا به باد شمال می رساند؟ بادي که از من می گذرد، و احوالم را می بیند، و فراموش می کند.
[ [ صفحه 294
- تا پیامم را به پیشگاه آن کسی ببرد، کهخداي، اطاعت او را بر جن و انس، واجب کرده است.
- به پیشگاه علی مرتضی- صلوات الله علیه-، آنکه ستایش او را، آیات قرآن و اسفار تورات در بر گرفته است.
- دیگر نه از باد شمال، براي نزدیکی به آستانش استعانت خواهم گرفت و نه از پاهایم خوشا بر پلک دیدگانم که خاکش را
خواهد رفت.
- پروردگار یگانه و سبحان است، که در کتاب خود، او را با رسول الله صلی الله علیه و اله برابر داشته است.
- کرمش بر همگان شامل است، و مقامش، از قله هاي بلند بالاتر، روي زمین را، از خون دلاوران کفر: رنگین ساخته است.
- بوجود او، دین خدا بخوبی پیاده شده. و انتظام پذیرفته، و بادها آرام در حرکت، و کفر، از شمشیر خونریزش سرنگون و نابود
است.
- شمشیر او، همچون برق می درخشد، و چون آتش شعله می کشد، و همچون آب- که از جویباران می گذرد و از شاخساران می
ریزد- روان است.
- ذو الفقار حضرتش علیه السلام، زمانی کهدر غلاف خود قرار گیرد، همچون آیات عذاب قرآن است، که در میان دو جلد جا
داده شده است.
- در آن هنگام، که همه مردم به بتها پناه می بردند وبندگی می کردند، او به رسول خدا اقتدا کرده بود.
- نفرین بر آنها باد. چگونه از پس این همه روشنگري- که با آیات بینات بعمل آمد- در گمراهی باقی ماندند؟
- آیا پیغمبر، که فرمود ": هر کسی این علی علیه السلام را دوست داد و به رهبري گیرد، مرا دوست داشته است، " کسی جز
علیعلیه السلام را اراده می کرد؟
- آیا یک روز آفتاب بخاطر " ابن حنتمه(" عمر) بازگشت کرد؟ و آیا
[ [ صفحه 295
صفحه 157 از 182
ستاره اي در خانه عثمان درخشید؟
- و آیا ابو بکر در میان تحریمو ارکان، انگشتر خود را بخشید؟
- وآیا آیه مباهله(قل تعالوا ندع انفسنا.. (بجز در شان علی علیه السلام نازل شده؟
- آیا سطل و مندیلو سیب و انار، به یکی از آنها اختصاص یافت؟
- یا آنگاه که عمرو بنعبدود به اسلام حمله آورد، این غیر علی علیه السلام بود که شمشیرش را بهخون آن کافر بیاغشت؟
- و آیا در خیبر، پهلوانی جز او درخشید؟ این موضوع را، از لنگه هاي در خیبر- آندر خیبر- آن در محکم- بپرس.
- او بود که براي همه لشکریان، پلی ساخت، که پیادگان و سواران، از آن گذشتند.
- آنجا که اصحاب در جنگ احدمنهدم می شدند، این بهترین مردم بودکه یکتنه مقاوت کرد.
- پهلوانان کفر، او را حلقه کردند، پهلوانانی با چنگالهاي تیز بچالاکی عقابان.
- آیاجز علی علیه السلام بود، که از رسولخدا صلی الله علیه و اله حمایت کرد؟ با نیزه اژدهاسان، بر آنان حمله برد.
- او با تمام اخلاص و یقین، با شمشیر و نیزه، از پیامبر خدا صلی الله علیه و اله دفاع کرد.
- آیا جزعلی بن ابی طالب علیه السلام کسی براي نجوي صدقه داد، در حالی که پیشاز نسخ حکم صدقه، دو روز گذشته بود.
- آیا بجز علی علیه السلام در آن هنگام- که با تیر و شمشیر او را محاصره کرده بودند- در رختخواب پیغمبر، چه کسی خوابید؟
[ [ صفحه 296
- هر گاه آن گرامی نبود، برايفاطمه زهرا علیهما السلام همسر و همتایی یافت یافت نمی شد، و اسرار قرآن را در نمی یافتند.
- اگر او نبود، نسل پیامبر صلی الله علیه و اله منقطع می شد، و بی وجود علی- صلوات الله علیه، چراغ هدایت پرتو نمی پراکند.
- بی وجود علی علیه السلام، سقف دین، بی ستون می ماند، و پایه هایش سست می شد و فرو می ریخت.
- بی وجود علی علیه السلام، زمین و آسمان آفریده نمی شد، و زمینبه آسمان یپوند نمی خورد.
- اوست کهخانه خدا زادگاه اوست، و خانه خدا را از لوث شرك و بت پرستی بیراست.
- اوست که نزدیکی رابطه اش با رسول خداصلی الله علیه و اله همچون منزلت هارون بموسی است.
- اوست که عرش خدا، به زیور دو فرزندش حسن و حسین- صلوات الله علیهما- آراسته و مفتخر است.
- پاهاي علی علیه السلام جایی را مسح کرد، و بر دوش کسی قرار گرفت، که دست احسان خدا، آن را نواخته است.
- اي امام بزرگواري که پاي در جایی نهادي، که دست خداي- عز شانه- بر آن قرار گرفته است.
- آنجا که از دست او، باران احسان ببارد، گشاده دست و بخشیده است. و هر گاه خواهنده احسانش نگوید " بس است،"
اوقیانوس کرمش می طرفد، و به تلاطم در می آید.
- هر پرچمی که در میدان جنگ، زیر سایه پرچم او قرار گیرد، دلیرانه
[ [ صفحه 297
بسوي میدان می خرامد، و پیروز مندانه پیش می رود.
- کوههاي بلند، از سطوت شمشیرش، از جاي کنده من شوند، و از اساس و بنیاد، نابود می گردند.
صفحه 158 از 182
- هر گاه وصیت پیغمبر نبود، در روز سقیفه ابوبکر و عمر، مانند چهار نفر حساب می شدند، بلکه عثمان دو نفر محسوب می شد.
- پس شگفتا، که این دنیاي دون، عادت کرده که به جز افراد پست فرو مایه، به دیگري اقبال نمی کند.
- این چه کسی بود، که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله او را به رهبري دینی معین کرد و این موضوع را به اطلاع همگان رسانید؟
- در آن روز، که همه طوایف،- هر آن کسی که از نسل عدنان بود- در آن صحراي وسیع، حضور داشت.
- و همه صحابه، به محضر رسول خدا تبریک گفتند. و نخستین کسی که فرخنده باد گفت، دومین خلیفه بود(عمر بن خطاب).
- پس از آنکه خداوند، در رسانیدن رهبري و جانشینی، پیغمبر راتاکید فرمود.
- خطاب به پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود که این موضوع را به مردم ابلاغ کن، وگرنهحق رسالت و بیانگري را ادا نکرده
اي.
- اما دریغا، کسانی بر او تقدم یافتند و پیشی جستند، که درباره آنها نصی و برهانی وجود ندارد.
- خداي، چهره روزگار را خندان نکند، چرا که قوانین و عاداتش، از عدل و میزان بیرون است.
[ [ صفحه 298
- با صفايعشق خود، همه عشاق را زنده کردي، اي امامی که جان و دین و ایمانم در راه تو فدا باد،
- تا آنگاه که باران لطف تو جاري است، و تا آنگاه که شب و روز و آفتاب و ماه در گرد شند.
تمام این قصیده که 91 بیت است، تماما در جلد دوم کتاب " الرائق " تالیف علامه سید احمد عطا ذکر شده، و هم چنین 89 بیت آن
2، و تعدادي از ابیاتش در حاشیه نهج : در ص 197 کتاب نجوم السماء، و بخشی از آنهم در کتاب " فارسنامه ناصري " ج 230
البلاغه طبع ایران 1310 آمده است.
علامه سید محمد حسین شهرستانی، مخمسی به اقتفاي از این قصیده در چهلو یک بیت، بسال 1315 سروده، که بیتیازدهم چنین
شرع می شود:
- لشگر اندوه، در ایران بر من هجوم آورده، و همه شبها از اندوه فراق در اضظطرابم.
- یاد آن پیشوایی که در سرزمین کوفه آرمیده، مرا در تب و تاب داشته، باد شمال کجا است که پیام مرا بدو رساند؟
- این بادي که از من می گذرد، و مرا بفراموشی می سپارد، پیام این شیفته و عاشق را بدان سر زمین ببرد؟
- بسوي آن کسی که خدا طینت او را پاك آفریده، و پیامبر برگزیده اش صلی الله علیه و اله بر شیعیانش مژده داده است.
- بهآستان کسی که مشمول محبت ذوي القربی است، محبتی که از سوي خدا بر هر که خدا را می پرستد، واجب آمده است.
- بر همه آفریدگان، از جن و انس، مهرش واجب شده است.
[ [ صفحه 299
شرح حال شاعر
مولی محمد مسیح- مشهور به مسیحا- پسر ملا اسماعیل فدشکوئی فسائی، که در شعر فارسی " معنی " تخلص می کرده، و در شعر
عربیبه " مسیح " متخلص بوده، دانشمندي فیلسوف و حکیمی گرانمایه و فقیهی متبحر و ادیبی شاعر و خطیبی نویسنده بوده است،
صفحه 159 از 182
که همه، او را به ذکر جمیل یاد می کنند. احوالش در " سوانح " شاگردش شیخ علی حزین، و نجوم السماء ص 195 و فارسنامه
2 و دیگر منابع آمده است. دانش را، از استاد کل آقا حسین خوانساري فرا گرفته است، و بسیار ازعلما نیز، از او تلمذ : ناصري 230
کرده اند، و شیخ الاسلامی شیراز را در زمان سلطنتشاه سلیمان و شاه سلطان حسین به عهدهداشت. و خطبه هاي بلیغ از او، در
روزي که آن سلاطین به اریکه فرمان روائی نشسته اند، از او به یادگار مانده است. بسال 1127 ، در سن نود سالگی بدرود حیات
گفته، و آثارارزنده اي دارد که از آن جمله است: اثبات الواجب، رساله اي فارسیدر قصر و اتمام، و حواشی بر حاشیه خفري که بر
1 ذکر کرده، و اظهار داشته است که در کرمانشاه، : شرح تجرید نوشته است. این رساله را، شیخ قمی در " الفوائد "الرضویه " 643
آنرا دیده است.
[ [ صفحه 301
ابن بشاره غروي
اشاره
در گذشته بسال 1138
این سرزمینی است که آثارش، همه دگرگون شده، و ماههاي درخشان در زیر آنمدفون گشته است.
- خانه اي است که بلیه هاي بزرگ، روشنی را از آن زدوده، و ابرهایش سیل اشگ جاري کردهاند.
تا جایی که می گوید:
- من سید شاعرانم. از خود دفاع نمی کنم، لکندر میدان نثر نیز توانایم.
- مردم را به بهشت ره می نمایم، برچمی سپیدبدست گرفته ام، که بر آنها نور می افکند،
- چرا که مدحتگر حیدر کرار علیه السلام دارنده تقوا، آن افتخارخلایق و پناهگاه مردم هستم.
- شیري که در میدان جنگ- آنگاه که پهلوانان، فریاد بر می آورند و آتش جنگ شعله می کشد-،
- چنان حمله دهشتباري می کند، که دشمنان، همه را درهم می شکند.
- در میدان مبارزه- که اسبانتیز تار، بر یکدیگر سبقت گیرند- اوست که همه آنها را، از پاي در می آورد.
[ [ صفحه 302
- داماد پیغمبر است وپدر امامان و کسی است که جانشینی پیغمبر، بوجود او والایی یافته است.
- این مقام را در غدیر خم احراز ازکرده، که امکان ندارد کسی آن را انکار کند.
- آنگاه که پیغمبر، در آن روز، بالاي منبري از جهاز هیونان رفت، خداي توانا سخنانش را همی شنید.
- از دو دست او، چنان چشمه کرم و بخشش بجوش آمد و خروشیدن گرفت، که همه از نعمت آن بهره مند شدند.
- اورا چنان دانشهاي فرا گیري است، که ابرهاي خروشانش، همواره باران فیض بر همگان می بارند.
- از گوهر الفاظش "، نهج البلاغه " پدید آمده، که راز علوم را آشکار کرده است.
صفحه 160 از 182
- هر گاه او نبود، در زمین خدا، کسی یک روز هم خدا پرستی نمی کرد و کافران. اقرار به حق نمی کردند.
شرح احوال شاعر
ابو الرضا شیخ محمد علی پسر بشاره، از خاندان موحیخیقانی نجفی، و یگانه مردي بوده که بحق بی همتا و نابغه بوده، و از
شخصیتهاي نادر دنیاي فضیلت، و استادتوانایی در فنون شعر و ادب بود، و فضل و ادب را از پدرش- علامه شاعر مفلق شیخ بشاره-
اخذ کرده، و با نوابغ علم و اساتید بیان معاصر بود، و از همه آنها استفاده کرد، و بمقاموالاي فضل و دانش رسید، چندانکه همه
زبان تحسین گشوده، و او را ستوده اند. و او را از رجال این حلقه شریفه علما محسوب می شود، و شعر و ادب نام او را جاویدان
نگاه داشته، و آثار گرانبهاي علمی و ادبی او را
[ [ صفحه 303
- همچون گوهرانی در سینه تاریخ- ثبت کرده است، که همواره بر سر زبانها و مورد شکرانها است. از آثار او "، نشوه السلافه و
محل الاضافه " است، که سید حسن پسر امیر رشید- که از این پسر شرح حالش خواهدآمد- آنرا تقریظ کرده، و هم چنین شیخ
احمد نحوي حلی در تقریظ آن چنین سروده است:
- اي دارنده فضل و مکارم و سروري و مجد و بزرگواري و شرف.
- اي ادیب بی مانندتوانایی، که بر دشمنان هجوم می بري، و دارنده کمال و هنر و ظرافت هستی.
- این چه گوهري است، که در دهان صدف کاغذ و دفتر نهادي، که همه گهرهارا به رشک آوردي.
- زهیر، هر گاه از ازهار و گلهاي این باغ آگاه می بود، آرزو می کرد که دامنی از گلهایت پر کند.
- بو و عطر " عرف " جان پروراین گلها را، که صاحب " عرفالطیب " بشنود، زبان اعتراف به والایی آن می گشاید.
- هر گاه علی(سید علی خان صاحب سلافه العصر) می دانست، که تو بدین نیکوئی آنرا جمع کرده اي، فضیلت و برتري این اثر
رااز تو می دانست.
- و اظهار می داشت که تالیف من، همچون ته مانده جام باده، و از آن تو، حبابهاي جوشان آن است.
- کجاست جویندگان و پژوهندگان، که از میوه فضل و دانش ونکات و لطایف، آثار او را دریابد؟
[ [ صفحه 304
- من این کتاب را، بطور درهم ریخته و نا مرتب تالیف کردم، لکن او مطالبی بر آن بیفزوده، و حقاکه محل اضافه کردن بود(اشاره
به کتاب " نشوه السلافه و محل الاضافه."
- یکی دیگر از آثارش " نتایج الافکار " است، که مدرس یگانهسید نصر الله حائري، در ابیات زیر آنرا تقریظ کرده است:
- این کتاب نیکو، مرا به شگفتی واداشته، چندانکه راهی بر معرفی آن نمی شناسم.
- معنی استوار را با الفاظ روان جمع کرده، و در میان همه آثار نیکو برجسته است.
- این کتاب، جز باغ با صفا و با طراوتی نیست، لکن گلهایش از نوع شقایق نیستند.
"- صاد " هاياین باغ و دفتر، همچون آبدان "، همزه " هایش چون مرغانند که با آواز خوش می خوانند.
صفحه 161 از 182
- بسا عاشقان، که از نفحات و نسیم پاکش، اخبار " لوي و عقیق " را شنیده اند.
- ظرفهاي زیباي معانیش، چنان تابنده و روح افزاست، که باده صافی را شرمسار می کند.
- قلم نویسنده، چنان جامه هاي آراسته دوخته، و اندامش را زینت داده، که تو گویی درختزار دلرباییاست.
- سرور گرانمایه اي، که همواره با اندیشه درست، روزگار می گذراند.
- نصر الله(گوینده اشعار)، در طول روزگاران، یار و همدم اوست، چه همدم و یار نیکوئی دارد.
- از جمله آثارش " شرح نهج البلاغه " و "ریحانه النحو " است، که شیخ
[ [ صفحه 305
احمد نحوي حلی در قصیده اي مدحیه آنرا یاد کرده و ستوده است. قصیده چنین شروع می شود:
- اي آفتاب دلفروز روز، پرده هاي مرا یکسو زدي، و نهانم را آشکار کردي.
و اي گلهاي زیباي اختران، تیرگی مرا بر ملا کرده، شرمنده ام کردید.
- آفتابی که زیبایی چهره اش، از جمال خورشید آسمان و دلربایی آهوان زیباتر است.
و در آن قصیده می گوید:
- تو از آل موح هستی، و ستاره آسمانهاي بلند و ماه جهانتاب بخشش و افتخار است.
- از خاندان بزرگوارانی هستی، که دلاوري و توانائی شان، ارسطوره اسکندر را از یادها برده است.
- جود و عطایشان، یاد جعفر و فضل ربیع برمکی را، خاطرها سترده. است.
- هیچ عصري، ازشهرت و نامشان خالی نبوده، و مانند هلال ماه، بر جبین اعصار درخشیده اند.
- مخصوصا آن شخصیت بزرگواري، که همه بزرگان، در برابر دانش و برتري بلا انکار او، سر تعظیم فرود می آورند.
- اوست که " نهج البلاغه " را جامه شرح پوشانده، و هر نکته پوشیده آن را آشکار کرده است.
- من از کتاب " ریحانه النحو " در عجیم کهچگونه در طول روزگاران، پژمرده و کهنه نشده است.
[ [ صفحه 306
"سلافه " را رها کنید، زیرا که در این کتاب، هر بیتی، باده اي مسکر است.
- و از تیمیه هم سخن نگوئید، زیرا که او قیانوس شعر شاعر ما، انواع گوهر را به ساحل خود انداخته است.
"- دمیه القصیر " که اثر بزرگان علما است، در جنب آثار او، دیگر همچون گردنبندي بر گردن نکو رویان، جلوه ندارد.
- اي دارندهشرافت ریشه دار، و اي معدن کرامت فراوان، و اي آیت آشکار،
این عروس اندیشه و شعر زیبا را که اخلاص دوستی آنرا آراسته، اینک تقدیم می دارم.
این را بگیر، و پوزش تقصیرم بپذیر.
- به رغم دشمنان، همواره در راه هدایت سیر کن، و دامن افتخار و کمالخود را بر کیوان بگستر.
سید علامه مدرس حائري، اشعار متنوعیدر ستایش شاعر ما " ابن بشاره " دارد، که از آن جمله اشعار زیر است:
- سلام و درودي که دامن پر ناز خود را بر اختران درخشند گسترده است.
صفحه 162 از 182
- سلامی که مخصوص آن فرزند بشاره(ابنبشاره) باد، آن کسی که
[ [ صفحه 307
در تابانی و زیبایی، همتاي صحبگاهان است.
- جوانمردي که باران کرمش، شکوفه هاي آرزو و امانی هوادارن را شکوفا ساخته است:
- و با نیروي خرد و تدبیر، مشکلات چشمگیر را از بین برده است.
- با سخنان روان و یا بخششهاي فراوانش "، بر قس بن ساعده " سبقت گرفته است.
- اندیشه اش، درروي زمین، لکن عزم و اراده اش، بر فراز سیارت، مسکن دارد.
- شعرش، همچون گلها شاداب و نشاط بخش است، لکن نه گلهایی که پس از شگفتن بپژمرد.
- پس از تو، باغ سعادت افسرده و پژمرده خواهد شد، و نوحه سوگواري سرخواهد داد.
- دیگر این باغ جهان، پساز تو- اي آسمان بزرگواري- همه عالم را در نظر من، دژم و ناپسند کرده است.
- اما نوشته هاي تو، از آسیب این دهر، مرا نگاشته و افسون کرده است. و من جز آنها، جادوگر دیگري نمی شناسم.
- همواره جامه هايبزرگواري، به نشان زیباي مجد و شکوهشما، مزین است.
و از اشعار دیگر اوست:
- سلامی همچون گلهاي باغ که شبنم بر رخش نشسته باشد، سلامی همانند مروارید که دریا در بر گرفته است،
- این سلام، مخصوص آن سروري باد، که فرزند بشاره است(ابن بشاره) آن کی که شعر، از بیان فضلش شکوفا می شود.
[ [ صفحه 308
- ابرهاي بخشش، که همت و اندیشه هایش از اختران آسمان فراتر رفته است، و همه عالم را برده و چاکر خویش کرده است.
- آن جوانمرد که گوي سبقت را در میان مکارم برده، و دانشهایی را اندوخته است که به شمار نمی آید.
دانشمندانی چون قطب الدین، رازي، عضد الدین و صدر را، در مقایسه با او، چه مقامی تواند بود؟
- مناقبی تابنده، و مواهبی چون ابر بارنده دارد. منازلش، همه سر سبز، و شمشیرهایش، همه سرخ است.
- در سبقت بر دانشوران، همه راههاي فضیلت را بپیموده، و با همت والاي خویش، بر مسند افتخار نشسته است.
- از اینپس، باید بگویم که از پس دوري و فراق شما، احوال من مانند باغهاي اندوه زایی است، که از فراق باران پژمرده و نادان
است.
- خدا می داند، که چه شبهاي خوبی در محضر شما سپريشده، و گلها هرگز از تماشاي باغ وصلشما دل نمی کندند.
- سرچشمه این لذتها، چقدر صاف و خوشگوار بوده. ویک تماشاي آن، خاشاك از دیدگانم می ربود، راحت و آرامم می بخشید.
- یک روزم، از بهره گیري نوشته هاي شما، بریده و محروم مباد، چرا که انتشار آثار شما، مردگان را چون صحراي محشرزنده می
کند.
از اشعار دیگر او، شعري است که در تهنیت عید قربان سروده و گفته است.
- بهار، جامه زیبایی گلها را بر زمین بگسترد، و بوي خوش عطر " داري "
صفحه 163 از 182
[ [ صفحه 309
را در جهان پراکند.
- دختران شاخ، با جنبش نسیم، به رقص و پایکوبی برخاستند.
- و برگ درختان، همچون خوانندگانی بر فراز مسند شاخساران، سرود بی مانند سر دادند.
- و سایه درختان که بر روي جویباران می خزد، گویی رخ نیکوان را در گونه جویباران رقم زده است.
- پس بشتاب، که باده اندوه گسار بنوشیم، و هرگز پی بهانهو عذر مگرد.
- باده تازه و مسرت بخشی که حبایهایش، گوئیا دستبند ساقسیمبران است.
- یا مانند حروفی است که بدست مرد برجسته اي همچون " ابن بشاره " بخوبی و زیبایی نوشته شده است.
- در خطوط چهره اش، آب خوشرویی همواره جاري است. و اما در پیش دشمنان، آتش قهرش شعله می کشد.
- سروري که در افق مکارم، همچون ماهمی تابد و گره بر ابروان نمی آورد.
- با شادي و خوشرویی، آرزوي آرزومندان و دوستان را بر می آورد، و با آن هر، آرزوي دشمنان را می گذارد.
- رادمردي خردمند، که مادر فضایل، چنو در روزگاران نزاده است.
- هوشمندي که انگشتان هنرمندش، پرده از رخ عروس معانی برداشته است.
- اما دریغا که گردش روزگار، آرزومندان جوارش را از نزدیکی به او بازداشته است.
- نعمتهایی در وجود او هست، که همچون باران پر برکتی- بی آنکه
[ [ صفحه 310
صدمه اي بزند- به همه جا می رسد.
- و چهره اش،- چونباغهاي بهاري- شکفته و شاداب است، که هیچ پژمانی و افسردگی نمی بیند.
- و تا زمانی که حوادث و خطرات عالم، چنگ بر جان مردم می زند، او ناخنان قلم را، چیده و آماده دارد.(با سلاح قلم به چنگ
مصائب می رود).
مرکب قلم اوست، که درد دردمندان را درمان می کند، و سختیهارا از آنان بر طرف می سازد.
- او ازتبار خاقان، و از کسانی است که چهرهچون ماهشان، در غبار درد و ملال، پرتو افشانی می کند.
- دلاورانی که وقتی بهنگام نبرد حمله می بردند، شمشیر بر گردن هر حمله کننده اي فرود می آورند.
- و آنگاه که چشم فرو می بندند، و از حمله باز می ایستند، آب گواراي آرام بر جویها بر می گردد، و همه جا را زیبایی و آرامش
فرا می گیرد.
- آثار و اخبارشان، با خط سیاه، در پیشانی سفید هر بامدادي بچشم می خورد.
- اي کسی که قهرت، چون صخرهاي استوار، محکم، و مهرت، چون نسیم نوازشگر، لطیف است.
- مکارم بلند تو، چنان برجسته است، که گویی فراز نیزه بلند کمانداران، همه جا به چشم می خورد.
- اینک عید اضحی(عید النحر)، با چهره گشاده وبشاش، بر تو روي آورده، لطافت نسیمش، گوئیا لطافت این شعر من است.
صفحه 164 از 182
- عیدي که با مسرت فرا رسیده، و آغاز و انجامش، همه خوش و فرخنده است.
[ [ صفحه 311
- و پیوسته، انگشت مردم شما را همچون هلالی که در آستان افطار مورد استقبال است- به شما اشاره می کند.
- و تو، پیوسته در جامه پرنیانی فضایل، با همه افتخاراتت، جاویدان باشی. در قصیدهاي که خطاب به او سروده و فرستاده "، جناس
مذیل " را در سر تا سر قصیده بکارگرفته است:
- بجان تو سوگند. که اشگ دیده ام جاري است، چرا که شرنگ فراق را سر کشیده ام.
- درمانی، جز آنکه شهد وصال را بنوشم، ندارم. و آیا، کسی، مرا در بدستآوردن این شهد، دست می گیرد؟
- دلم، تشنه دیدار تو است. و شعرم، ستایش ترا همواره می رساند.
- همت من، چون شیر درنده اي پیش می رود، و بی آن، من درصدد تضرع نمی آمدم.
- رنگ رخسارم زرد، و اشگ دیده ام خونین، و دیدگانم به دیدن خیال رخسار شما قانع است.
- از روزي که شما رفتید، روزم چون شب تیره است. آیا آن روزگاران شیرین، باز می گردد؟
- اي مولاي من، من بانچه تو بپسندي، خرسندم، و همواره از فضایل شما بهره می گیرم.
- اي آنکه با تبار شایسته و اصیل، نداي آهسته و نجواي درمندان و حاجتمندان را می شنوي.
- و در عین حال، شیر دلاوري هستی که شمشیر دشمنان، در پیشت- کند است، و چشمه جوشان فضیلتها هستی.
- چشم بیمناکان، با وجود تو به خواب آرام می رود، و مرغان، سرود مدح
[ [ صفحه 312
ترا سر می دهند.
- دریاي دانشت، بر همه لبریز است. و همه، چشم طمع بدان دوخته اند.
- باران بخششت، در همه ایام جاري است، و حال آنکه باران آسمان، بعضی از فصولمی بارد.
- مجلس و مجمع تو، مانند درختان " سلم " و " ضال، " پر برکت و پر میوه و کج شده است.
- شمشیري داري، که بهنگام جنگ، خون می فشاند، و چشمی، که از ترس خدا، اشک می بارد.
- عبادتت، از ریاي مردم پیراسته، و طعبت، از هواي نفس بدوراست.
- شعرت، همچون جام باده، صافو لطیف، و جامع همه ارزشهاي شعري است.
- دلی داري، که در جنگ با دشمنان، محکم و بنیرو است. و چهرهات، در ظلمت حوادث، براق و خوشرو.
- احسان تو، ستایش آزاد و بیریاي سخنگویان را بر می انگیزد. و نیزه آهنین اراده ات، همواره بر افراشته است.
- با دشمنان نیز مدارا می کنی، با بخشایش بیکران پاداش می دهی، و از هول حوادث نمی نالی.
- علم فراوان داري، که جهل را یکسو می زندو می زداید، و بیماریهاي کشنده را درمان می کنی.
راد مردي که مردم نمیتوانند خرده اي بر او بگیرند، و بذر محبت و عشق او در دلها کاشته شده است.
آنچه را خدا نمی پسندد، دشمن می دارد، و نمی بینید که چگونه دندان
صفحه 165 از 182
[ [ صفحه 313
طمع را کنده است.
- خداي، او را از چشم زخم هر بیننده اي نگاه بدارد، چرا که جمال او، عقل و خرد را افسون می کند.
و هنگامی که گلاب بر او هدیه آوردهاند، این اشعار را گفته:
- اي آن سروري که امروز از " ایاس " نیز، باهوشتر و زیرکتر هستی،
- من گلابی بسوي تو می فرستم، که از بوي مشک خوشبوتر است.
- این گلاب را، که از آتش دل فراهم آمده بپذیر.
باز از اشعار که به او نوشته و فرستاده است:
- سلام، سلامی که اولش بدایت، و پایانش نهایت ندارد.
- سلام بر " علی ابن بشاره، " آن سروري که در کمالات، به فراترین غایت رسیده است.
- آن جوانمردي که آثار بشاشت، در چهره اش برق می زند، و از سرشت پاك او نشان می دهد.
- آن شخصیت والا قدرنکو خوي، که به همه دلها حکم می راند.
- نیکوکاري را از آباء و اجداد، به ارث برده و بجاي گذاشته، و این روایت انتقالی است، که همه وسائط آن درست است.
- هر گاه در خشکسالی، کسی از او تقاضاي احسان کند، او باغ حمایت را بر روي او می گشاید، و دستگیري می کند.
- آنگاه که شب، پرده سیاه بر همه چیز بکشد، تدبیر تابان او، همچون صبح می تابد، و مشکلات را بر طرف می کند.
- آنجا که در میدان بحث، در حسرت دیدار دلاوري هستی، جز او کسی
[ [ صفحه 314
پرچم بر نیفراشته است، و جز او، در این میدان نمایان نیست.
- چهره او، در زیبایی مانند ماه است، و دراین تشبیه و همانندي، هیج شکی نیست.
- بر پیمان خود وفادار، و در راه آرمان کوشنده و بردبار، و سلامت درونش در اوج آرزوهاي ما است.
- و کجا در این روزگار، ما کسی را با چنین اوصافی می یابیم که مدح کنیم؟
- چگونه می توان نامش را بصراحت بزبان آورد، نامی را که عنایت خدا آن را بر اعلاي نگاشته است؟
- پس پروردگارا، او را همچنان از روي لطف بنواز، و فکرش را استوار، و از گزند گمراهان مصونش بدار.
- از انعام خود، جامه فکري آراسته اي بر او بپوشان، جامه حمایت و نگهداري.
و دیگر قصائدي که در دیوان شریف سید مدرس در ضمن شرح حال شاعر مورد بحث ما از او نقل شد. و همه ازمقام والایی که او
در فضایل و بر تریها دارد حکایت می کند و آراستگی او را به اخلاق نیکو و ملکات فاضله نشان می دهد.
از اشعار این بشاره شعري است که در کتابش " نشوه السلافه "در مدح پیشوایمان امیر مومنان علیهالسلام آورده و این شعر را
همانند قصیده سید علی خان مدنی که ذکرش(درص 350 (گذشت سروده است:
-1 من از ظلمت شبانگاه دلارامی دارم چرا که درآنست که شهابها و اختران آشکار می شوند.
صفحه 166 از 182
- و طیف و نور آسمانی بدیدارممی آید و در واپسین دم شب چهره می نماید.
[ [ صفحه 315
- این پوشش تاریکی شب است که عشق را از رقیبان می پوشاند و از دیده نگهبانان نگه می دارد.
- تاریکی شبانه از آن گلهاي وصال که جان را زنده می کند پاسداري می کند.
- بسا شبا که تا بصبح با تاریکیش ساختم و با عشق پاك بی آلایشم بسر آوردم.
- تا آنگاه که شهابها ناپدید گشته و اختران روي بهافول گذاشتند.
- و صبح با پرتوهاي تابناکش دامن گسترد و تاریکیبا پرتو افکنی او کنار رفت.
مرا از ترس دشمنان نجات داد و آرامگاهی خلوتآماده نمود.
- همین شب هر گاه سپر مرا بشکافد را مشگه و گلگشتی برایم فراهم می شود
- این شب است که پیش از این موسی از جانب طور باستقبال نور رفت.
- او بامید دریافت قبسی پیش رفت تا بنزدیکی آن آتش رفت. و از کنار غربی ساحل نداییشنید که منم پروردگار آفریننده بزرگ
وبی همتا.
- راز این آتش موسی همانا حیدر است این دانشور بلیغ با کفایت.
- هر گاه جنگ پیش روي او رخ می داد بر می خاست و هرگز پشت نمی کرد.
- چه پهلوانانی که با تیغ او تکه تکهشده و چه گرگهایی که بنیروي بازوانش قطعه قطعه گردیدند.
- او پسر عموي مصطفی و کسی است که از درختستان او بهترین نهالها سر کشیده.
[ [ صفحه 316
- گنجینه علم الهی و آفتاب هدایت و وجودي است که فروغ رخشانش کاستی پذیر نیست.
- او مهبط وحی است که کسی به فضل او نمی رسد و به کنه ذاتش خرد و هم پی نمی برد.
- او دنیا را طلاق داد و هرگز بدان خشنود نشد و آنرا پسند نکرد و خوراك و پوشاك بر خود نگزید.
- شبها را باعبادت و تقدیس خدا بروز می آورد و محراب و مجلس بوجودش مباهات می کردند.
- دریاي بیکران بخشش و کرم و فرمانرواي سر شناس ولایت بزرگیها و مکارم بود.
- آنگاه که بر فراز منبرمی رفت زبان مردم از ملاحظه بلاغتش لال و الکن می گردید.
- از الفاظ وکلمات چنان حکمتی نمایان می ساخت که دانشوران نوانا و زبر دست را در حیرتمی افکند.
- خوشا بر آن مراتب بلنديکه او نایل گردیده که کیوان و اطلس(فلک نهم) نیز بر پاي آن نتوانند رسید.
- همه جمع شوندگان، بر مزار او مشرف می شوند، و هرگز پرچمهایش کهنه و مندرس نمی شود.
- هر گاه کسیاز روي انکار، گفته مرا نپذیرد، خواهم گفت ": اي دوست، اینجا شهادتگاه مقدسی است. "
- آیا نمی بینید، که چگونه از این جایگاه، نوري می تابد، و دیده و جان عالمیانرا، روشن می سازد؟
صفحه 167 از 182
[ [ صفحه 317
- بخدا سوگند که هر گاه حیدر کرار علی مرتضی- صلوات الله علیه- نبوده، در روي زمین، پناهگاهی براي مردم یافته نمی شد.
- فضایل او را، هیچ نثر نویس و شعر سراینده اي، نمی تواند در سخن خویش بگنجاند و معرفی کند.
- هر گاه همه درختان زمین، قلم، و دریاهاي خروشان، مرکب باشند،
- و در فضایل او، منظومه هاي غرایی پرداخته شود، که همچون شاخساران لطیف بخرامند،
- شعر من که در ستایش تو ساخته شده، گویی در پرنیانی زیبا- که هیچ دیبایی را باآن یاراي برابري نیست- تقدیم تست.
- فرداي قیامت، از تو امید پاداش دارم، چرا که حق دوستار و هوادار تو، هرگز پامال نمی شود.
- درود خداي بر تو باد، تا آفتاب در تابش است و تاریکیها را می زداید.
- از اشعار او، ابیاتی است در تقریظ مطول، بدین قرار:
- مطول، دریایی بیکرانهو خروشان است، که توصیف من، آنرا نمی تواند بیان کند.
- اهل معانی، در بلاغت، آنرا بمنزله فرقان می شناسند، و در دلائل و مطالب آن، اعجاز نمایان است.
[ [ صفحه 319
شیخ ابراهیم بلادي
اشاره
- با حمد و ستایش کسی، سخن را آغاز می کنم، که همه مخلوقات را آفرید و بر دوام نعمتهایش شکر می گزارم.
- او آفریدگار ما و واجب الوجود است، و هرگز زوالی بر ذاتش نیست.
- مردم را، نمونه اي براي نمایش گنجینه قدرت خود بیافرید، و این موجود را بیمانند قرار داد.
- دین ما، پنج اصل دارد که از آن جمله عدل است، که کار خدا، با آن صفت، پیوسته انجام می گیرد.
- دومین اصل، توحیداست، که خداي، یگانه است و اینکه شریکی ندارد.
- اصل سوم، نبوت است، و آن لطف عظیمی است، که از سوي پروردگار، بر مردم افاضه شده است.
- چهارمین اصل امامت است، که لطف آفریدگار، موجب آن شده، تا دین خدابوسیله آن، استقامت پیدا کند.
- اصل پنجم، معاد است که بر هر جسم و روحی شامل است، و دلایل آنرا
[ [ صفحه 320
ثابت می کند.
- براستی که پروردگار، در حکمرانی خود عدل بکار بسته و با هر ستمگري سر دشمنی دارد.
- آتش جهنم و نعمتهاي بهشت دارد، و لو آنکه کافران بر انکار آنبرخاسته اند.
صفحه 168 از 182
- مومنان در بهشت، و کافران در آتش جهنم خواهند بود.
- نخستین پیغمبران، که پدر آدمیان است، حضرت آدم است، که سلام خاص همگان بر او نثار باد.
- و برترین انبیا، پیمبران اولوا العزم هستند، که معرفت بر مقام آفریدگار پیدا کرده اند.
- و این پیامبران عبارتند از: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی، و پیامبر امین که خاتم پیامبران است [علی نبینا و آله و علیهم السلام].
- پیامبري که ستوده و برترین، و ازحیث وقار و شکوه، از همه والاتر است.
- پس، من خالصانه گواهی می دهم کهجز خدایی که همه مخلوقات را آفریده، خدایی نیست.
- و محمد- صلی الله علیه و اله و سلم- پیامبر مرسلی است، که براي اداره امور مردم فرستاده شده است.
- و نیز شهادت می دهم علی علیه السلام ولی خدا است، که در راهدین، کمر خدمت بسته است.
- و پیامبر، در روز غدیر خم، بفرمان خدا با او پیمان بسته، و او را به جانشینی خود برگزیده است.
- و بر فراز منبر، بر امامان دیگر، که همهاز فرزند علی علیه السلام هستند، اشاره فرموده است.
[ [ صفحه 321
- پیغمبر، او را برادر خود نامیده، و بفرمانخدا، او را پیشوایی مردم خوانده است.
- او را بزرگ داشته، و لقب امیر المومنین داده، که جز او، کسی شایسته این لقب، نبوده و نخواهد بود.
- و حضرت زهراي بتول را- که پیوسته سلام خدا بر او باد- به همسري او انتخاب کرده است.
- حضرت علی بر حضرت زهرا- صلوات الله علیهما- همتاي بزرگواري بود، که ازنسل آنان، امامان بزرگوار علیهم السلام متولد
شده اند.. [تا آخر قصیده].
شرح حال شاعر
ابو الریاض شیخ ابراهیم پسر شیخ علی پسر شیخ حسن پسر شیخ یوسف پسر شیخ حسن، و او پسر شیخ علی بلادي بحرانی است. او
یکی از بزرگان و فضلاي بحرین بود، که به ادبیات و سخن سرایی معروف بود، و بنابر آنچه از بعضی تذکره ها بر می آید از اجداد
عالیه مولف کتاب " انوار البدرین " می باشد.
وي منظومه اي دارد بنام " الاقتباس و التضمین من کتاب الله المبین فی اثبات عقاید الدین " که یک اثر استدلالی و مشتمل بر چند
روضه است، و در ضمن آن، در هر یک از روضه هاي آن یکی از امامان معصوم علهیم السلامرا ستوده است. و از این حیث کنیه"
ابو الریاض " به او داده اند. دیواناشعارش، به خط شاگردش شیخ ابو محمد شویکی- که شرحش را خواهیم آورد- دردست است،
که این شخص دیوان او را بسال 1150 تصحیح کرده است. دیوانش، مشتمل بر قصایدي چند، به عدد حروف است، که بترتیب
حروف آورده، و 132 بیت در بابهاي پنجگانه
[ [ صفحه 322
توحید و نبوت و امامت و عدل و معاد سروده، و در اصول پنجگانه اسلام، شعر میمیهاي دارد که 108 بیت است.
پدر این شاعر- شیخ علی- یکی از مشاهیر روزگار خود بود، که صاحب حدائق در " لولوه البحرین " گفته که مردي فاضل، و
صفحه 169 از 182
بویژه در عربیت و معقولات استاد بوده، و مدرس و امام جماعت، و معاصر شیخ سلیمان پسر عبد الله ماحوزي بوده است. صاحب"
ریاض الجنه " احوال او را در روضه چهارم آورده است. شیخ حسن جد این شاعر، وهمچنین جد اعلاي او شیخ یوسف بن حسن،
از فضلا بوده اند، همین شخصیت اخیر را، شیخ حر در " امل الامل، " فاضلی متبحر و شاعري ادیب در میان معاصران(خودش)
معرفی کرده است. صاحب حدائق در " لولوه البحرین، " از پدر دانشمندش نقل می کند که هنگامی که شیخ یوسف حسن بحرانی
وفات یافت، و در آرامگاه " مشهد " که مسجدي است در بحرین بخاك سپرده شد، اتفاقا یکی از دو مناره مسجد بر روي قبر این
شخص فرو ریخت، و شیخ عیسی کهاز مزارش می گذشت، زنی دید که بر کنار آرامگاه او نشسته، و از افتادن این مناره تعجب می
کند. شیخ عیسی این ابیات را مناسب حال گفت:
- زنی را دیدم، که در هیات پارسا نشسته،
- و استرجاع می کند(می گوید: انا لله و انا الیه راجعون)، در حالی که او چه می داند که در آنجا چه کسی آرمیده است.
- او را گفتم که اي از تبار پاکان، تو بیهوده از این اتفاقتعجب می کنی.
- اینجا کسی آرمیده کهکمال یوسفی داشت، و آن مناره از هیبت او، بخاك او سجده کرد.
[ [ صفحه 323
شیخ ابو محمد شویکی
اشاره
- آنگاه که دندانهاي مروارید گونش نمایان شد، تاریکی شبانگاهی برطرف شد و با مهر و داد من، روبرو گشت.
- از چهره اش، چنان نوري پرتو افکن شد، که گوئیا ماه درخشیدن گرفته است تا اینکه به ابیاتزیر می رسد:
- حیدر کرار- صلی اللهعلیه- آن پیشواي مخلوقات، آن والا قدر صاحب همه کمالات،
- آنکه ازغیب جهان آگاه است، دامنی پاك دارد، جوانمردي با خصال پسندیده و پاك است،
- بخشش او از خاندان هاشم و نبوت حکایت می کند، و ابرهاي پر باران را، از ریزش جودش، در شرم می دارد،
- خلق و خوي پیامبري دارد، جوانی دلاوري و جنگی در میدان نبرد است.
- در روزهاي تابستان، روزه دار، و بهنگام شب، در حال عبادت است.
- میهمانان را، با مال حلال، می نوازد و بزرگ می دارد.
- کان دانش، و کسی است که پرسندگان و نیازمندان را، پیش از سوال به خواسته شان می رساند.
[ [ صفحه 324
- از جانب خدا، و از سوي پیامبر برگزیده اش، به فرمانروایی و رهبري اش فرمانرسیده است.
- پدر امام حسن و امام حسین علیهما السلام است، آن دو سبط بزرگوار مادرشان نیز سیده النساء و پیشوایی بانوان و دختر بهین
پیامبرانمی باشند.
صفحه 170 از 182
- آنکه پیغمبر، بر غم دشمنان و رهروان راه ضلالت، با او اظهار برداري کرد
- و مطابق نص قرآن، نفس پیامبر محسوب شده، و بهترین کسی است که مباهله نمود
- شان عالی ووالا دارد، همچنانکه نامش " علی " علیه السلام است، آن نکوکار احسان بخشی که پناهگاه من است.
- از سوي خداي ذو الجلال، آفریدگار عرش، امیر مومنان و برگزیده می باشد.
- اوست که در رختخواب پیمبر، بجاي وي خوابیده، و از دشمنان خونخوارش، بیم به دل راه نداد.
این ابیات را، از مختصر دیوان شاعر، که بخط خودش نوشته و به استادش فرستاده، انتخاب کردیم و اصل این قصیده، قصیده اي
است طولانی، که بسال 1149 در مدح امیر مومنان علیه السلام سروده است.
-2- قصیده دیگري دارد، که بسال 1149 سروده، و ما آنرا بخط خودش بدست آوردیم. در آغاز این قصیده، به عقاید دینی خود
اشاره می کند، و می گوید:
- عقاید نیکو را از گوهر فواید و معانی که حاصل اندیشه است، بشنو خدایت هدایت کند.
- حمد و ستایش بر پروردگاري، که نعمتها به ما ارزانی داشت، که نتوانآنرا به شمار آورد.
[ [ صفحه 325
و باز گفته است:
- الطاف پروردگار، بر همه آفریدگان، شامل و فراوان است، همچون چشمه گوارایی که همیشه جاري است.
- از نعمتهاي که به ما بخشید، وجود گرامی بهترین رسولان محمد و عترت بزرگوار او- صلوات الله علیهم- است، این پیامبري که
براي هدایت مردم فرستاده شده، این گرامیترین بندگان و پارسایان.
و در این قصیده است که گفته:
- معجزه قرآن، همیشه معجزه اي جاویدان، و شاهد نبوت اوست.
- به رغم متمردان و دشمنان، شریعت غراي او، همه شرایع را باطل کرده است.
- پیامبري که نماز را بپاداشت، زکوه داد، روزه گرفت، حج بجاي آورد، و مجاهد و پاکمردي والا بود.
- این خدا است کهاو را پاك کرد و برگزید. و از همین رو است که " صفی است و در وعده هایش صادق.
- او را دوست و ولیی بنام علی- صلوات الله علیه- هست، که در برابر همه دشمنان، یاور او بود.
- او بازوي نیرومند پیامبر حساب می شد. با تیغ خود، سر گردنکشان را دور می کرد.
- پیامبر، با او برادري کرد، و او را برادر خویش خواند، و فاطمه علیها السلام آن مادر اختران هدایت را به همسري او خواند.
- و بابرگزیدن علی علیه السلام که بفرمان خدا در غدیر خم انجام داد، بینی حاسدان را به خاك مالید.
- بالاي جهاز شتران رفت، و بر مردم خطبه خواند، و امور مردم را به
[ [ صفحه 326
کف او سپرد، و چه نیکو پیمانی بست.
- آشکارا، او را به امامت برگزید، و فرزندانش را از پس او، رهبران و امامان مردم خواند. اي امامان و پاكزادگانی، که از بهترین
صفحه 171 از 182
پدر بدنیا آمدید!
-3- قصیده غدیریه مفصلی دارد که ابیاتی از آن نقل می شود:
در روز غدیر، دین کمال یافته، و نعمت آفریدگار، بر بندگان تمام گشته است.
- خدا، این روز بزرگ را براي مومنان به شریعت پیامبر امین صلی الله علیه و اله عید قرار داده است.
- در این روز، خداوند، اسلامرا، براي آنکه دین مردم باشد، پسندیده و آنرا تایید و تاکید فرمودهاست.
- روز شریفی که برکاتش، پیش از آفرینش جهان خلقت، بفراوانی آفریده شده.
- روزي که خداي بزرگ علی حیدر علیه السلام را، بیقین به امامت مردم برگزیده است.
- روز غدیر، روزي که شرافتش، همچون آفتاب روشناست، و حاجت به دلیل ندارد.
- و روایت است که اي جوانمرد عالم، تو تشنگان را از گواراترین آب سیرابخواهی کرد.
- این را راویان، از پیغمبر- آن بهترین مخلوقات- با مدرك و نص روایت کرده اند.
[ [ صفحه 327
شاعر در ابیات دیگر این قصیده گوید:
- آنجا که جبرئیل امین، پیام خدا را با سلام و درود ابلاغ کرد.
- و پیام این بود که همین امروز، علی حیدر- صلوات الله علیه- را جانشین خود گردن، و فرمانبري از وي را واجب عینی اعلام کن.
- پیش از آنکه این مصاحب و یار همنشین خود را ترك بکنی، برخیز و او را بمردم معرفی کن.
- پیامبر گفت ": به چشم " و فرمان خدا، براي من کافی و بسنده است.
- مردم را در صحراي " خم "فرا خواند،- در آن سرزمین ناهموار- و فرموده که اي مردم، بارها را بیفکند و توقف کنید.
- از جهاز شتران، منبري فراهم کرد، و برفراز آن علی- آن پدر حسن و حسین علیهما السلام- را هم فرا خواند.
- او را بلند کرد، تا زیر بغلهایش نمایان شد، نور و سپیدي آن از آفتابماه فراتر رفت.
- خطاب به اصحاب فرمود: اي مردم، از من پیام یک شخصناصح امین را بشنوید:
- اي اصحاب و یاران من آیا من بر شما، از خودتان بر شما، نزدیکتر و مسلط تر نیستم؟ همه گفتند: بیقین تو چنین هستی!
- فرمود: هر کس که من رهبر و مولاي اوهستم، پس از من برادر و وصی من علی مولاي اوست، این علی که دست در دست من
دارد.. (تا آخر قصیده)
- قصیده طولانی دیگري بنام " غزاله "دارد، که در آن نبی بزرگوار صلی الله علیه و اله را ستوده و اولش ایناست:
- این غزاله و آهویی است، که شیران را به کمند می کشد، نوري فراتر
[ [ صفحه 328
از نور آفتاب(غزاله) دارد.
- جامه عقل را از تن می رباید، جامه اي دگر می پوشاند، که به دل، آتش شوق می نهد.
تا می رسد به ابیات:
صفحه 172 از 182
- ولاي پیامبر، چونان زرهی است که بندگان را، از تیرهاي هلاکت و بدبختی نگاه می دارد، وسیلهپیروزي است.
- و پس از پیامبر، ولیمن علی است، آنکه پیش از مرگ پیغمبر، به این مقام سفارش شده بود- صلواتالله علیهما و آلهما.
- پیامبر، درروز " خم، " او را به امامت برگزید، اوست که ریشه دشمنان را قطع می کند.
و یاد " غدیر، " در دیگر اشعار اونیز وجود دارد، که از آن همه به ابیات فوق، اکتفا شد.
شرح حال شاعر
ابو محمد عبد الله پسر محمدپسر حسین، و او پسر محمد شویکی خطی، که از شیخ ابراهیم پسر شیخ علی بلادي- که ذکرش
گذشت- تلمذ کرده، و هم چنین از شیخ ناصر پسر حاج عبد الحسین بحرانی دانش آموخته است. او در هنر ادبیات و شعر و آثار و
هنر نمایهائی که در این زمینه کرده، گامهاي بزرگی برداشته، لکن باید گفتکه شعرش از نمونه هاي متوسط بحساب میآید.
کتابی در احوال معصومان علیهم السلام دارد، و دیوانی در ستایش پیامبر و خاندانش علیهم السلام بنام " جواهر النظام، " و دیوان
دیگر در مراثی اهل بیت علیهم السلام دارد که " مسیل العبرات و رثاء السادات " معروف است. از این دو دیوان، در ظرف چهار
روز قصاید زیادي استخراج، و بصورت دیوانی به شیخ علامه آقا محمد پسر آقا عبد الرحیم نجفی
[ [ صفحه 329
اهدا کرده است(بسال 1149 ). اینشخصیت دیوان، شامل پنجاه قصیده در وزنها و قافیه هاي گوناگون، دارد سراسر در مدایح و
مراثی پیامبر و خاندان او که درود خدا بر او و خاندانش باد. و عباس پر امیر مومنانعلی علیهما السلام و قاسم پسر امام حسن و عبد
الله پسر وي و علی پسر امام حسین و عبد الله فرزند شیر خواره حسین- صلوات الله علیهم اجمعین- را مرثیه گفته است.
[ [ صفحه 331
سید حسین رضوي
اشاره
- خرمی عهد دوستان را، در ناحیه " ذي سلم " بیاد بیاور، و آن جاي آرام بخش و نوازشگري، که بین درختان " بان " و زیبائیهاي
دیگر قرار داشت.
- چه زیبا است که بزرگان همه طوایف وحجاز، همه گرد آیند. بسا اندوهان که با این اجتماع برطرف می شود.
- اي دوست، در سرزمین و مسکن آنان. اندکی بیارام، تا آتش دل شیفته ات را که از درد و غم شعله گرفته است فرونشانی.
این قصیده بدیعیه، 143 بیت دارد، که در آن نبی بزرگوار صلیالله علیه و اله را می ستاید، و در ضمن آن می گوید:
- آن برادر پیامبر، امیر مومنان، پدر امام حسن و حسین- صلوات الله علیهم-، آن شخصیتی کهباب علم، و داراي اخلاق و کردار
برجسته اي بود.
- در پنهانی و آشکار، یار و همکار او بود. و در داوري وهمه اندیشه ها، او را تصدیق می کرد.
صفحه 173 از 182
- از پیامبر برگزیده خدا، درباره او، فضیلتی بزرگ روایت شده، فرمود ": هر که را من مولاي او باشم، علی پیشوا و مولاي اوست"
پس به دامن چنین پیشوایی چنگ بزن.
[ [ صفحه 332
شرح حال شاعر
سید حسین پسر امیر رشید پسر پسر قاسم رضوي هندي نجفی حائري، یگانه اي است که علم فراوان را با ادب برجسته با هم داشت،
و نابغه اي بود که تبار بلند و پاك را بادانش فراوان و شعر خویش جمع کرده است، شعري که در و گوهر را در برابر خود خوار می
کند: عالمی بزرگوار و والا، و ادیبی ناقد، و کسی بود که داشتن یک فضیلت، او را از فضایل دیگر باز نمی داشت. و آثارنیکوي او
از افتخارات دیگرش، قابل تفکیک نیست.
پدرش، او را از هند به نجف اشرف آورد وي در آنجا به کسب علممشغول شد، و پس از چندي، آنجا را بقصد جوار امام شهید
علیه السلام تركگفت، و در حضور درس یگانه سید نصر الله حائري کسب فیض کرد، و قصایدي در مدح استاد مدرس خود دارد،
از آنجمله گفته است:
- اي آن راد مرد بزرگواري، که باران احسانش جاري است.
- اي آن شخصی که از فراوانی جودش، من در ناز و نعمت و قدرت بسر می برم.
- اي بزرگواري که در طول روزگاران، هر گونه بیم و آزار را از ما برطرف کرده اي.
- درود خداي عرش بر تو باد، مادام که برق پشت حجاب پنهان است.
از استادان او، سید صدر الدین قمی شارح " وافیه، " و شیخ عبد الواحد کعبی نجفی در گذشته بسال 1150 ، و شیخ احمد نحوي را
می توان نام برد. خط نیکو می نوشت چنانکه دیوان استادش سید مدرس حائري را بخط او دیده ام. در کربلاي معلی در بین
سالهاي 1156 تا 1160 وفات یافته است، اما اینکه بعضی مجموعه ها وفات او را بسال 1170 دانسته اند، من به مدرکی که این امر را
اثبات کند، دستنیافته ام شاعر ما رضوي، دیوان شعريآکنده از در و گوهر، در مدایح، از خود
[ [ صفحه 333
به یادگار نهاده، که اینک نمونه هایی از آن آورده می شود:
- اي ساکنان " حی، " آن وفاداري گذشتگان کجا است؟ اي کاش میدانستم که چه جفایی بر ما می رود.
دلی از آتش خانمانسوز عشق، تفته دارم، و مژگانی خونبار.
- هر آن گاهی که قلمرو شما برقی درخشیدن گیرد، یا بلبلی بر شاخساران نغمه آغازد،
- اشک از دیدگانم سرازیر می شود، وناله دل به یاد آن روزهاي از دست رفته و سوك بزرگ سر می دهم.
- اي کسی که مرا بداشتن این عشق ملامت میکنی، مرا از این سرزنش رها کن، کهنتیجه آن، ترغیب بیشتر خواهد بود.
- آنان، امید من هستند، خواه با منباشند، یا از من دوري گزینند، نیکیکنند یا بد کنند.
- آنان، آن باده را، که خدا از ازل در پیمانه ریخته، بر من متجلی ساخته اند.
صفحه 174 از 182
- این باده اي ازلی بوده، نه باده انگوري که از تاك گرفته می شود.
- جلوه حسنی که از این باده برخاسته، همه یاران را به سجده افکنده است.
- پیشاز چشیدن این باده، همه، مستان آن بودیم. و زبان، اشاره نارسایی از این مستی دارد.
- آنگاه، از روي زمین رفتند، لکن این فناي آنها، عین بقا بوده است.
- آن سروران، همه پیشوایان من بودند، و آیا این نداي این عاشق، بر آن دور افتادگان نفعی دارد؟
- روزگاري من در کنار آنها بودم، اما زمانه مرا از آنان دور ساخت.
[ [ صفحه 334
آیا کار سرنوشت، برگشت دارد؟
- آیا هرگز دیده اید که من، از شما روي ملال در کشم؟ و یا از آن کسی که سر زمین مکه بر وجوداو مشرف شده است.
- آن سر آفرینش افلاك و آیت مجد، که همه اشیاء، ببرکت وجود او پیدا شده است.
- مزایاي وجود او، از عدد ستارگان بیشتر، و از بلندي آنها والاتر است.
- خرد و اندیشه اندیشمندان، هر چه اوج بگیرند، به پاي کمالات او نمی رسند، و سر انجام حیران می گردند.
- از خاندان پاك، و صاحب اخلاقی سختبزرگ و ستوده است. و مقامی دارد، که همه اصفیاي عالم، در پیشگاهش سر تعظیم
فرود می آورند.
- آنشخصیتی که به داشتن وحی و کتاب از جانب خدا مخصوص گشته، و کتاب و هدایتش اینک در دسترس همگان است.
- اي ابو القاسم، اي پیامبر که در برابر قدرت تو، همه بزرگان اظهار خضوع می کنند.
- تو در بلندي مقام ووالاي قدر، به مقام قاب قوسین رسیدي 0 دگر پیمبران، چگونه این پایگاه رادریابند؟
- بخاطر تو، ماه آسمان دو نیمه شد، اي آسمانی که بر همه آسمانها برتر آمدي.
- توئی که آفتاب را به خاطر علی علیه السلام برگرداندي، تا پرتو خود را دوباره درپهنه زمین بگسترد.
[ [ صفحه 335
- تو نوري هستی، که بر هر فروغ دگريچیره شدي، و همه از این نور هدایت تو بهره مند می شوند.
- تو همواره در پس پرده می تابیدي، حتی آنگاه کهآدم و حوا، قدم به عرصه وجود نگذاشته بودند.
- پس خداي، ترا بهترین انبیا و پیغمبري قرار داد، که نصیحت و تقوا و آیین وفا را در جهان پیاده کند.
- مردم را به آئین پاك و بخشنده و آسانگیر دعوت کردي. خدایا این چه دعوت زیبایی است
- با تیغ و نیزه هاي بلند، به پیکار مشرکان و دشمنان رفتی، دشمنانی که بر نابودي تو کمر بسته بودند.
- خاندان تو، بهترین و بزرگوارترین خاندانها، و همه، مردانی پرهیزگارو دانشمند بودند.
- همه، باغهاي کرامت و بخشش، و ارواح پاك، و در مقامی از سماجت بودند، که میوه ها وثمراتش به همگان می رسید.
- خیر و سعادت، از محضر آنها گرفته می شود، و همواره خوان کرمشان گسترده است، ودعاها در آستانشان مستجاب می شود.
- اي پیشوایان شما هدایت گر، و بهنگامرسیدن سختیها وسیله رسیدن من به سعادت و بهروزي هستید.
صفحه 175 از 182
- من این شعررا، همچون در و گهر، به هواي شما پرداختم و به نظم کشیدم.
- درود خداي بزرگ بر شما باد، تا هر زمان که سپیده می دمد، و شب دامن می کشد.
- تا آنگاه که عاشق دلباخته اي، به بانگ حزین بانگ می زند، که " اي
[ [ صفحه 336
ساکنان " حی، وفاي دیرینه کجا رفت "
قصیده اي دارد درمدح امیر مومنان علیه السلام.
- آنگاه که شب زنده داران را خواب و غفلت فرا گرفته، و رهروان از رهروي با زمانده اند، یاد تو به سراغ می آمد.
- اي کسی که به دیدار و زیارت او دل بسته اي، این یاد و نام اوست که از مقام والایی، مرا به نوازش گرفته است.
- یاد تو، در شکم شبهايتاریک، بسراغ می آمد، و دیده و دلمرا به تماشاي تو روشن ساخت.
- ترا بخدا سوگند، آنگاه که من پاي در قبرگذارم، و ظلمت و تاریکی سراسر وجودمرا می پوشاند، چگونه راهنمایی خواهمشد، و
سامان خواهم یافت؟
- و چگونهخواهم خفت، و پلکهایی را که در همه ایام، بیاد تو باز بوده است، بر همخواهم گذاشت؟
- پاسخ خواهم شنید، که مرا، آن ناله و زاري تو- ناله اي که چون شعله هاي آتش بر می خاست- به یاري تو رسانده است.
- این آرزو و خیال، سرزمین وجود مرا شستشو میدهد، در حالی که در شبان وصل، ابريتند می بارد،
- بارانی که گویی باران مهر و محبت امیر مومنان- صلوات الله علیه- است، که در گلگشتاحسانش به ریزش پرداخته است.
- این وجود گرامی علی ابن الحسن مرتضی علیهالسلام است، که از سلاله پاکان است، و خود، پاك و مطهر.
- امام هدایت با فضل کامل، دریاي احسان که بخشش فراوان دارد.
[ [ صفحه 337
- او وصی پیامبر است، با فرمان خداوند، و برهان آشکار.
- جوانمردي است با حلم و بردباري بی نظیر، که نه کینه در دل، و نه گره در ابرو دارد.
- شرافت بیهمتا، سروري و بزرگواري بیمانند، و نسیب پاك، مخصوص اوست.
- خاندان علی- علیه و علیهم السلام- بنیادي استوار دارد، با ستونهاي مستحکم ساخته شده و نور آشکار و تابان، آنرا فرا گرفته
است.
- نه فرشته اي می تواند به والایی این خانه پر گشاید، و نه فلکی گرد او تواند دور بزند.
- مردم، به هر مرتبه و مقامی که برسند، در پیشگاه او ناچیز و کوچک خواهند بود.
- هر گاه در چنگ بخواهد بر دشمنان حمله کند، لشکرش مرگ و نابودي دشمنانرا به ارمغان می آورند، و خداي بر آناننصرت
می دهد.
- چنانکه گویی دل و جان دشمنان، همچون مرغان پر می کشد، و قالب تهی می کند.
- اي جد بزرگوار زبان هر چه رسا و بلیغ باشد، از بر شمردن اوصاف کمال تو ناتوان است.
صفحه 176 از 182
- در والایی قدر شما، این بس که خداوند، شما را ستوده و تعریف کرده است، و سعی شما را مشکور دانسته است.
- ابرهاي رضوان و الطافخداوندي، بر سر زمین وجود تو، باران رحمت بارید است.
- تا پایان روزگار، تا آنگاه که مشتاقان و زائرانت، بیابانهاي بی آب و علف را پشت سر گذاشته، به آستان بوسی شما خاندان می
شتابند.
[ [ صفحه 338
- اي که در حالت شرمندگی، چشمان خودرا، از سختیها و محرومیتها، به زیرانداخته اي،
- سختیهایی که روزم را شام تار کرد، و راهها را بر من بستهاست.
- اي آرزوهایی که تن مرا، در پیش مردم، نزار و لاغر کرده اید.
- خواب آرام را بمن دریغ مدارید، که با دوري آن، از، یاد دوست جدا می افتم.
- بخدا که چقدر اشخاص، به یک نگاه تو هلاك شده اند.
- اي خاك و سر زمینی وداع، چه اشگها که به ریگستانهاي تو نثار شده است.
- آیا کسی هست که مرا از گمراهی و سر گشتگی برهاند، و در سایه تو نشاند؟
- دریغا بر روزگارانی که گذشت، روزهایی که در کنار حبیب خود بر این خاکستان بسر می بردم.
- هرگزفراموش نمی کنم، دست جدایی همیشه مرا بان سو می کشاند.
- به من اشاره می کند، و می پرسد: حالت چون است؟ می گویم تیره بخت و تیره روزگار.
- تبسمی می کند، و می گوید: فرزندان هدایت شده، همه این سانند.
- پاسخ می دهم: هر گاه احوال کسی را که تو مالک وجود اویی، بدانی،
- خواهی دانست که من نویسنده اي هستم، که جمال و کمال ترا، در نوشته هایم می نمایانم.
"- الف " اشعار و آثار من، اندام کشیده ترا از " الف " قامت زیباي تو گرفته است.
"- میم " در آثار من، گویی گردي دهان پر تبسم و شیرین تو است، و نقطه
[ [ صفحه 339
پایان اشعار من، به مشک خال تو ختام می یابد.
"- صاد " در این نوشته ها، نمودار آن آبدانهایی است که در روز در گذشت تو از اشک چشم من لبریز گشته است.
- دندانه " سین، " نشانی از طره و جعد مشکین تو، که مرا در کمند و دام خویش بداشته است.
"- دال " همچون بنا گوش تو، که به دست دلال و ناز، مرا آشفته داشته است.
- و قطعه هاي کلامم، از دل پاره پاره و ترسانم حکایت می کند، که بدامن تو پناه آورده است.
- ترکیبات شعرم، همچون گردنبندهایی زیبا، که گردن نکورویان را آرایش داده است.
- آنگاه که همه سطور این سروده ها به پایان رسد، و کمال ترا بستاید،
- چون یاقوتی خواهد درخشید، و به زبان حال خواهد گفت، که من به مرد این میدان نیستم(که ترا کماهر حقه بستایم).
صفحه 177 از 182
- بلکه این بخشی از حدیث اشتیاق است، که هر گاه انگیزه دوستی نبوده، در این میدان طبع ازمایی نمی کردم.
و درابیات زیر، کلام امیر مومنان علیه السلام را، در شعر نشانده و تضمین کرده است:
هر گاه بخواهی فرماونراي کسی باشی، بر او احسان کن، و هر گاه بخواهی با کسی برابري کنی، از او اظهار بی نیازي کن،
- و اگر داراي عزت و قدرت هستی، و خواستی خوار و زبون گردي، حاجت خود پیش او ببر، آنگاه اسیر او خواهی شد.
بخشهایی از تاریخ زندگانی این شاعر، و ستایش اشخاص را که در حق او کرده اند، از کتابهایی چون " نشوه " و " طلیعه " و
46 جلد بیست و ششم) انتخاب کردم. - صفحات " اعیان الشیعه(" ص 57
[ [ صفحه 341
سید بدر الدین
اشاره
متولد سال 1062
اي پاره کاغذي که بر روي تو، هر گاه آواي دل خود را رقم زنم بخدا که اشک خواهم فشاند، بر آن افتاده اي که پرده اي بر آن
افکنده اند.
- هر گاه دیدید که ابرها اشگریزانند، بگوئید هواي زیارت کسی را دارند، کهدر خاك نجف آرمیده است.
- آن خاك پاکی که فرشتگان خدا، بر کنار آن فرود می آیند.
- آنجا امامی که وصی پیامبر بوده، و حیدري که پیشوایی همه مخلوقات است، و آن دارنده شرف به خاك سپرده شده است.
- آنجا دوست و برادر پیغمبر، و کسی که همچون جان او بود خوابیده، که اگر خواهد، شفاعت خواهد کرد.
- آنجا برادر و فدائی پیغمبر، که جانش را بخاطر اوفدا کرد، مدفون شده، که هر گاه روایات و اخبارش را بخوانند یا تحریف کنند،
تفاوت ندارد.
- در اینجا امامی مدفون است، که پیغمبر، او رادر " غدیر " به جانشینی خویش بر گماشت، و فریاد شاد باش و تبریک از مردم
برخاست، و همه اعتراف کردند.
[ [ صفحه 342
شرح حال شاعر
بدر الدین محمد پسر حسین پر حسن و او پسرمنصور بالله قاسم و او پسر محمد حسنیصنعائی، یکی از نیکوکاران یمن و
ازدانشمندان بزرگ آن سرزمین است. در همه علوم و دانشها شرکت داشته، و درکلام و طب و ادبیات و شعر، قوي دست بوده
است. تالیفات ارزنده اي دارد، که از آن جمله است: رساله اي در کلام. از جمله اساتیدي که از آنها کسب علم کرده، علامه شیخ
صالح بحرانی ساکن هند، و فاضل حکیم محمد پسر صالح گیلانی ساکن یمن را می تواننام برد. در ماه صفر 1062 متولد شده، و
صفحه 178 از 182
ما شرح حال و خلاصه اشعار او را " نسمه السحر " ج 2 نقل کردیم.
جلد یازدهم غدیر بپایان رسید، و بدنبال آن جلد دوازدهم است، که بقیه شاعرانغدیر را در سده دوازدهم شرح می دهد.
و الحمد لله اولا و آخرا
[ [ صفحه 343
خاتمه
خداي را سپاس می گوئیم که بهما توفیق داده است تا در حد توانی کهداریم در جهت نشر معارف اصیل شیعه و دفاع از حریم
مقدس ولایت بکوشیم.
یکی از الطاف الهی به ما، همین است که مامور شدیم کتاب نفیس الغدیر، نوشته مرحوم علامه بزرگوار امینی را براي مردم مسلمان
و شیعه فارسی زبان، از عربی ترجمه نمائیم. که این امر بوسیله چند تن از فضلا و علماء حوزه و دانشگاه انجام گرفت.
یازده جلد عربی این کتاب نفیس در بیست و دو جلدزبان فارسی تنظیم شد که هم اکنون آخرین جلد آن تقدیم علاقمندان به مقام
ولایت و امامت می شود.
کتابخانه بزرگ اسلامی با سابقه خدمتگزاري در جهت نشر معارف اهل البیت علیهم السلام و واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت که
همان اهداف مقدس را دنبال میکند مفتخر است که توانسته بدون هیچ چشم داشت مادي این کار عظیم را بپایان برساند و امید
است که براي یکنواختی ترجمه ها در موقعیت دیگري که انشاء الله هر چه سریعتر پیش بیاید، تمام مجلدات را توسط یک نفر
ویراستار تنظیم و بازنویسی کرده، بهنشر بسپاریم.
در این جا لازم است کهاز تمام فضلاء و علماء و دانشمندان ودیگر دوستان و سرورانی که در ترجمه این کتاب ما را یاري کرده اند
تشکر وقدردانی کرده از خداوند متعال توفیق هر چه بیشتر آنها را بخواهیم.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
واحد تحقیقات اسلامی
درباره