سخن از نیرنگی كه معاویه زد
گویند: آن گاه كه لشكر حسن بن علی (ع) در تیسپون [مداین] فرود آمد، معاویه یكی را به راز در میان لشكر او كرد. سالار پیشتازاناش قیس سعد بود كه شمارشان دوازده هزار بود. این پیش از بركناری قیس بود. معاویه از سوی شام آمده بود و در مسكن فرود آمده بود. مردی كه از سوی معاویه در لشكر حسن رخنه كرده بود بانگ برداشت كه:
ص: 542
- «سپاهیان، بدانید كه قیس سعد كشته شده است. سر خویش گیرید و بپراكنید.» سپاهیان همین كه این بشنیدند، بر شوریدند و به آهنگ چپاول به سرا پرده حسن روی بردند. و همه چیز را به یغما بردند. تا آن جا كه برای كشیدن زیر اندازی كه حسن بر آن نشسته بود با وی در افتادند و بر او زخم زدند. پس، حسن از آن جا بیرون شد و در تیسپون و در كاخ سپید [1] فرود آمد.
[زینهار خواستن حسن (ع) از معاویه]
حسن در نامهای كه به معاویه نوشت، از معاویه زینهار خواست. به برادرش حسین (ع) و عبد الله جعفر گفت:
- «به معاویه نامه نوشتم كه با وی بسازم.» حسین به حسن گفت:
- «خدا را، كه سخن معاویه را راست و سخن علی را دروغ داری.» حسن گفت:
- «خاموش، من در این كار داناتر از توام.» شرطهایی كه در نامهاش بر معاویه نهاد چنین بود:
آن چه در بیت المال كوفه است برای وی نهد. [387] باج دار بگرد نیز از آن وی ماند.
به علی دشنام چنان نگویند كه وی بشنود.
خواستهای كه در بیت المال كوفه بود پنج هزار هزار [پنج میلیون] بود.
سخن از نیرنگی و پیشامدی شگفت كه در این شرط روی داد
پیش از آن كه نامه حسن و شرطهای او به معاویه رسد، معاویه نامهای سپید كه مهر خویش را بر پایین آن زده بود، برای حسن فرستاده بود و در بالای آن نوشته بود:
- «در این نامه كه مهرم را در پایین آن زدهام، هر چه خود بخواهی بنویس كه تو راست.»
______________________________
[ (1)] كاخ یزدگرد در تیسپون كه به دست مسلمانان افتاده بود. نامش كاخ سپید بود.
ص: 543
نامه سپید معاویه چون به حسن رسید چند برابر آن چه را كه در نامه خود در پیش نوشته بود، در این نامه سفید بنوشت و آن را نزد خویش نگاه داشت. نامه پیشین حسن نیز در نزد معاویه بود. و چون به یك دیگر رسیدند، حسن چیزهایی را كه در نامه سفید و مهر شده معاویه نوشته بود از او خواستار شد. معاویه سر باز زد و گفت:
- «تو را جز آن ندهم كه خود به دست خویش نوشتهای.» در میانشان ستیز و سخن رفت و معاویه هیچ از آن چه حسن شرط نهاده بود، به وی نداد.
[نیرنگ معاویه با قیس سعد]
از سویی، مردم به گرد قیس سعد گرد شدند و برای جنگ با معاویه با قیس پیمان بستند. معاویه چون از كار عبید الله عباس و حسن بپرداخت، در اندیشه نیرنگ زدن با كسی بر آمد كه كارش در چشم او از آن دو دشوارتر بوده و ترفندی كارسازتر میخواسته است. وی چهل هزار سپاهی به زیر فرمان داشته. به وی پیام داد و خدا را به یاد وی آورد و گفت:
- «ای قیس، تو به فرمان كی میجنگی؟ آن كه از او فرمان میبری خود پیمان فرمانبرداری با من بسته است.» قیس سر باز زد و هیچ نرم نشد، تا آن كه معاویه نامهای سپید كه مهر خویش بر پایین آن زده بود برای وی فرستاد و گفت:
- «هر چه خود میخواهی در این نامه سپید بنویس كه تو راست.» [388] قیس در آن نامه سپید برای خود و پیرواناش هر چند كسی را كشته یا خواستهای به چنگ آورده باشند، از معاویه زینهار خواست، و خواستهای برای خویش نخواست. كه معاویه بپذیرفت و بداد.
[هوشمندان پنجگانه]
قیس خود در شمار هوشمندان بود. در آن روزگار هوشمندان پنج كس بودند: معاویه، عمرو عاص، مغیره شعبه، قیس سعد، و عبد الله بدیل. قیس و عبد الله بدیل با علی بودند و مغیره در طایف كناره گرفته بود تا دو داور را داور كردند.
ص: 544
[سخنانی كه امام حسن (ع) پس از آشتی و پیش از رفتن به مدینه گفت]
حسن و معاویه چون آشتی كردند حسن در كوفه، با مردم به سخن ایستاد و گفت:
- «مردم عراق، سه چیز مرا از شما روی گردان ساخته است. این كه پدرم را كشتهاید، این كه به من زخم زدهاید و این كه خواستههایم را چپاول كردهاید.» همین كه زخم حسن بهبود یافت از كوفه راهی مدینه شد. مردم بصره باجداربگرد را از وی بازداشتند و گفتند:
- «دست آورد خودمان است.» و چون به مدینه در آمد مردمی گرد شدند و فریاد زدند:
- «ای خوار كننده تازیان [1].»
______________________________
[ (1)] در اعتراض به صلحی كه امام حسن (ع) با معاویه كرد.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 1
سده سوم
در آغاز سدهی سوم مأمون ناگزیر شد، گروهی از روشن اندیشان تنزیه گرای اسلامی- ایرانی را كه سنی نمایی بیشتر داشتند به دستگاه حكومت بپذیرد. حكومت سی ساله معتزلهی مأمون و برادرانش كه پایهاش در خراسان نهاده شد (198- 232 ه) از سال 203 كه بغداد را گشود، در دو سو مبارزه میكرد، از یك سو با تنزیه گرایان حاد مسلمان ایرانی میجنگید (امثال محمد بن ابی عمیر از اصحاب امام رضا (ع) را زندانی میكرد) و از سوی دیگر تسنن
______________________________
[ (1)]. مشكویه خود در تجارب الامم واژههایی را از فارسی گرفته با به كار بستن صرف و نحو زبان تازی آنها را همچون واژهی عربی به كار میبرد، ن. ك ص 13 همین پیشگفتار.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 3
قشری سلفی دو قرن سكوت را میكوبید و بر میانداخت (احمد حنبل را شلاق میزد)، تا آنجا كه كودتای قشریان ضد تنزیهی متوكل (232- 247 ه) با همهی فشارهایش نتوانست تسنن سلفی دو قرن سكوت آغازین را جز به صورت ظاهر زنده كند.
سراسر سدهی سوم كشاكش میان تنزیهگرایان متافیزیسین مسلمان و قشریان سنی ساده لوح مادیگرا ادامه داشت. روشن اندیشان تنزیهگرا، چون ابو العباس ایرانشهری (سدهی 3)، راوندی م 245، محمد زكریای رازی م 313 در به در و یا كشته میشدند اما اندیشههای ایشان پس از مرگ آنان در قالبی سنی نماتر نمودار میگردید و به فهم قشریان نزدیك شده كم كم حاكمپذیر میشد. فلسفهی تنزیهگرای نخشبی و سجستانی (سدهی چهارم) با آن كه حتی در زیر سایه و چتر حمایت سامانیان در خراسان، كه پایگاه تنزیه گرایی اسلامی بود، نتوانست ادامه حیات دهد و به دست تركان عمال قشریان بغداد نابود شد و سامانیان را نیز به دنبال خود به نابودی كشانید، یك قرن بعد به دست ابن سینا (370- 428 ه)، اسماعیلیزاده سنینما شده، دوباره زنده شد و به دست آل بویه قابل تدریس در مجامع و برای قشریان حاكم قابل چشم پوشی گردید.
كودتای ضد تنزیهی متوكل به سال 232 ه تنها رنگ قشرگرایی دولت را تقویت كرد، و گر نه زیر بنای فرهنگ اسلام به دست فرزندان روحانی دانشگاههای سورا (نزدیك تیسفون)، جندیشاپور نصیبین، حران در كردستان غربی با كمك خاندانهای علمی كهن تیسفون و اهواز و آذربایجان كه مسلمان شده در عراق و خوزستان مانده بودند، مانند خاندانهای نوبختیان، یقطینیان، طاهریان، جنیدیان، آل ابو نجم، عمیدیان، رفیلیان، ساجیان، با تألیفات خود و مقامات اجتماعی و دولتی كه در اسلام به دست آورده بودند، پایههای اسلام تنزیهگرا را بر ضد قشرگرایی حكام عرب تقویت میكردند و در عین حال تأثیر متقابل میان قشرگرایی حاكم و تنزیهگرایی دانشمندان ایرانی ادامه مییافت.
نفوذ روز افزون گنوسیم اسلامی تا آنجا بود كه ابن ناعمه حمصی «اثولوجیا» را با نظر كندی فیلسوف م 260 ه برای احمد بن معتصم عموی دو خلیفه منتصر و مستعین ترجمه كرد (مقدمه اثولوجیا چ تهران 1314 ه ص 158 و چ بدوی مصر 1966 م ص 3) و زرّافه ایرانی (طبریIII 7541- 1641 و ترجمه آن ص 6078 تا 6081 و طبقات اعلام شیعه قرن 13: 345) با تشویق امام علی الهادی 212- 254 (مهج الدعوات ابن طاوس چ 1323 ه ص 266) منتصر را به براندازی متوكل تشویق نمود. منتصر نیز پس از شش ماه در سال 248 ه
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 4
درگذشت و عموزادهاش همان مستعین نیمه گنوسیست بر تخت نشست. اما سنیان، تركهای خود را زیر پرچم معتز ناصبی علیه مستعین شورانیدند و پس از كشاكشها، معتز سنّی را به جای مستعین نیمه گنوسیست منصوب داشتند (252- 255 ه) پس از وی مهتدی پسر واثق (255- 256 ه) با اندك تمایلات گنوسیستی، پس از او معتمد جلاد زنگیان (256- 279 ه) پسر متوكل به تخت نشست و با آن كه او زنگیان و رهبران ایرانی گنوسیست ایشان را به سال 270 ه نابود كرد، هشت سال بعد، گنوسیستهای حاد قرمطی در كوفه به پا خاستند. پس از مرگ او، معتضد (279- 289 ه) به تخت نشست. او با پندی كه از قیامهای زنگیان و قرمطیان گرفته بود اندك تمایلی به گنوسیسم اسلامی و شعارهای دیگر ایرانی، مانند ایجاد نوروز معتضدی، نشان میداد. پس از او نیز پسرش مكتفی (289- 295 ه) به همان راه پدر رفت.
هنگام مرگ مكتفی سنیان كوشیدند تا عبد اللّه بن معتز ناصبی را به خلافت نشانند، اما نفوذ خاندانهای گنوسیست یاد شده، به ویژه فراتیان، مقتدر (295- 320 ه) پسر معتضد نیم گنوسیست را به تخت نشانید (تجارب، 5: 47 ترجمه). یك سال بعد نیز سنیان قیام كرده مقتدر را عزل كردند و ابن معتز ناصبی را به خلافت گماردند. اما این كودتا با آن كه از طرف گنوسیستهای غیر ایرانی (حمدانیان آرامی نژاد عرب شده) تأیید شد، باز هم به دلیل ناخرسندی توده مردم گنوسیست بغداد شكست خورد. ضعف تسنن در بغداد تا آنجا بود كه در این پیشامد ابن معتز در كوچههای بغداد راه میرفت و غلامش فریاد میكشید: مردم برای خلیفهی خود (به گفتهی ابن اثیر: برای خلیفهی سنی خود) دعا كنید! اما كسی از وی حمایت نكرد (همین كتاب 5: 52 ترجمه) در صورتی كه ده سال بعد، هنگامی كه دولت میخواست حلاج، این سمبل گنوسیسم اسلامی را بكشد چند شبانه روز از ترس قیام مردم بخشی از سپاه بغداد را به حال آماده باش نگاه داشت و حلاج را نیمه شب مخفیانه به قتلگاه بردند (همین كتاب 5: 140 ترجمه) مقتدر آن قدر ضعیف بود كه دربار او را پنج تن از زنان اداره میكردند كه یكی از ایشان مادر او شغب مولای غیر عرب بود (5: 407- 408 ترجمه) كه «سیده بانو» خوانده میشد. وقتی بر آن شد كه كنیز خود «ثمل» م 317 را دادرس بغداد سازد، و چون كسی برای دادخواهی بدو مراجعه نكرد یك قاضی مرد را زیر نظر او نهاد (عریب: 71 ترجمه 6849). سطح فرهنگ مقتدر تا آن اندازه پایین بود كه جهودی به نام دانیالی با كلاه گذاری و جعل افسانههایی به نام حوادث پیش بینی شده در تورات، برای او وزیر نامزد میكرد (5: 297- 300 ترجمه).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 5
اختلاف میان تنزیهگرایان گنوسیست مسلمان:
به حكومت كشیدن خلیفگان بخشی از تنزیه گرایان معتزلی را در سی ساله (198- 232 ه) سبب دو دستگی گنوسیستها شد. گنوسیستهای عراق و باختر ایران به سبب نزدیك بودن به بغداد با دولت عرب تماس بیشتر داشته و طبعا نرمشگرا بودند، گنوسیستهای اسماعیلی خراسان و قرمطی خلیج فارس به نسبت دوری از دسترس نیروی دولت، دارای اندیشههای تنزیه گرایانه حادتر و تندروانهتر بودند. مقداری از كشاكشهای سامانیان تندرو با بویهییان میانهرو ناشی از همین وضع جغرافیایی ایشان میبود.
خلیفگان با راه دادن به تركان آسیای میانه و حتی دعوت از غزنویان و سلجوقیان برای آمدن به ایران با شرط اساسی پذیرش مذهب رسمی، اسلام سنی بغداد (همین كتاب 5: 64 ترجمه)، از ایشان همچون سلاحی برای سركوب گنوسیسم اسلامی ایرانی فراهم كردند و پس از مدتی توانستند گنوسیسم حاد اسماعیلی را (به سال 332 ه) و پس از آن ریشه سامانیان را (به سال 387 ه) از خراسان براندازند.
پس از غیبت صغرای امام دوازدهم ما (ع)، از سال 260 ه و بویژه پس از غیبت كبرای او سال 329 ه با همكاری خاندانهای گنوسیست یاد شده، مذهب شیعهی اثنا عشری از لیست سیاه دشمنان عباسیان بیرون آمد و افراد ایشان حق احراز مقامات دبیری و وزیری را به دست آوردند. مبارزه ابو سهل اسماعیل نوبختی (237- 311 ه) كه معتقد به نوعی غیبت كبرا و منكر غیبت صغرا و وجود «باب» بود و فعالیتهای او علیه حلاج و شلمغانی كه ادعای بابیت داشتند (ندیم چ تجدد، ص 225 و 241 ترجمه 330 و 356) خلیفگان را نسبت به شیعیان میانهرو خوشبینتر نمود.
نفوذ گنوسیسم اسلامی در جامعه آنقدر بود كه اولا: پس از قتل حلّاج (به سال 309 ه) و فرستادن سر او، برای ترسانیدن و مأیوس كردن مردم، به خراسان دولت بغداد خواستار تسلیم یاران او در خراسان شد، اما سامانیان به این دستور كه بیست بار تكرار شد پاسخ ندادند (همین كتاب خ 5: 137 ترجمه). ثانیا: راضی پس از قتل شلمغانی (به سال 322 ه) نامهای، پوزش مانند، برای توجیه كشتن او برای نصر بن احمد سامانی فرستاد كه متن آن در ارشاد الاریب 1: 239 به بعد باقی مانده است. ثالثا: راضی خلیفه پس از این پیشامد اعلامیهای در بغداد در دفاع از شیعیان بر ضد قشرگرایی حنبلیان صادر كرد (همین كتاب 5: 426 ترجمه).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 6
اختلاف میان گنوسیستهای تندرو و معتدل، تنها به صورت كشاكش میان سامانیان در خاور و بویهئیان در باختر ایران نبود، بلكه اخراج دسته جمعی غلات از «قم» به «ری» كه احمد برقی صاحب محاسن در میان ایشان بود و تأسیس حكومت غلات در ری به رهبری احمد حسن مادرائی به سال 275 ه (معجم البلدان 2: 901) و خلاف نام غلات از كتب تاریخ و فهرستهایی چون رجال كشی به وسیله طوسی م 460 ه و تألیف كتاب الضعفاء ابن غضایری (بعد 411 ه) نمونههای كوچك دیگری از آن است. این اختلاف به درون خانوادههای گنوسیست نیز رسیده بود چنان كه از دو برادر به نام حسن و محمد پسران قاسم از خاندان وهب كه هر دو، تا به مقام وزارت رسیده بودند، محمد كه میانهرو بود، حسین را كه تندرویی داشت و پیرو شلمغانی بود زندانی كرد تا در پایان كار همراه شلمغانی به سال 322 ه كشته شد، (همین كتاب 5: 312 و 361 ترجمه) و نیز چنانكه ابن فرات ابو الحسن میانهرو و همفكر نوبختیان بود و سه بار به وزیری مقتدر خلیفه گمارده شد و پسرش محسن تندرو با شلمغانی روابط دوستانهای داشت (همین كتاب 5: 187 ترجمه) و به همین دلیل مقتدر این پدر و پسر را به سال 311 ه: با هم كشت (همین كتاب 5: 204 و 205 ترجمه).
سیاست هاشمی
چنانكه دیدیم در دو سدهی آغازین، جز شمشیر عرب چیزی حكومت نمیكرد.
ایرانیان در مقاومتهای خود بیشتر بر سلاح ایدهئولوژیك گنوسیسم اسلامی تكیه میكردند.
خلیفگان در آغاز سدهی سوم كه شمشیر عرب را كند شده یافتند با بر كشیدن گروههایی از گنوسیستهای نرمتر (معتزله) به حكومت به چند نتیجه دست یافتند:
1) چنانكه دیدیم میان گنوسیستهای مسلمان دو دستگی انداختند و موجبات پیروزی خود را بر هر دو فراهم كردند.
2) با كمك گنوسیستهای نرم معتزلی تازه به حكومت رسیده و با استفاده از منطق و فلسفه مشائی ارسطو به ایجاد سلاح ایدهئولوژیك برای تسنن دوم (تسنن معتزلی) به نام «علم كلام» پرداخته، آن را به دست فقیهان فیلسوف نمای سنی آینده دادند تا با «گنوسیسم اسلامی» كه به سلاح ایدهئولوژیك ایرانیان ضد خلیفگان تبدیل شده بود و بیشتر بر فلسفه نئو افلاطونی اسكندریه و جندیشاپور و سورا تكیه میداشت مقابله نماید.
3) مأمون و جانشینانش بر خلاف عباسیان گذشته كه با سران بنی فاطمه با خشونت رفتار
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 7
مینمودند به نرمش پرداخت، با پذیرفتن عنوانی برای رئیس بنی فاطمه كه بعدها به لقب «نقیب طالبیان» شناخته شد و نگاهداری محترمانه او در دربار، این شعار را نیز از دست قیام كنندگان ایرانی كه بیشتر زیر پرچم یكی از «طالبیان» به پا بر میخواستند بگرفت، او با این شیوه پایههای همكاری عباسیان با گنوسیستهای معتدل و خاندان طالبیان بر ضد گنوسیستهای تندرو را استوار نمود. عباسیان برای تقویت این همكاری، بر عنوان «هاشمی» بودن، بیش از عنوان «عباسی» بودن تكیه مینمودند و شاید به همین سبب سیاست همكاری عباسیان با گنوسیستهای معتدل، بر ضد گنوسیستهای حاد را هانری لائوست «سیاست هاشمی» نامیده است (سیاست و غزالی ترجمه مظفری، ص 45). چنانكه در سراسر این دو مجلد میبینیم همیشه تندروان دو طرف این كشاكش فدای پیروزی میانهروان دو طرف میشدند. اگر خلیفه میتوانست با تحریك زواقیل و آرامیان پیرامن خود و به دست تركانی كه از آسیای میانه به ایران كشانیده بود، (5: 64 ترجمه) تندروانی چون مرداویج رهبر آذربایجانیان را در گرمابه خانهاش بكشد (5: 416 ترجمه) نرمشگرایان بویهای هم توانستند، با كمك همان خاندانهای باستانی تنزیهگرای مسلمان ایران باختری یاد شده، با تكیه بر سیاست میانه روانهی «هاشمی» حكومت بغداد را به دست آرند و عمامهی خلیفه را به گردن او انداخته او را معزول كرده دیگری را بر جایش نشانند (6: 120- 121 ترجمه). سود سیاست میانهرو هاشمی برای عباسیان جلوگیری از تندروان ناسیونالیست ایرانی چون مرداویج و تندروان مذهبی چون قرمطیان خلیج فارس و اسماعیلیان مصر بود كه در اعلامیه راضی (5: 426 ترجمه) و تكذیب نامه نسب فاطمیان مصر به سال 402 ه (تغریبردی، نجوم الزاهره 4: 229 و مقریزی. اتعاظ الحنفاء ص 58) نشان داده میشود، برای بویهئیان نیز همان دو سود را میداشت و نشان خرسندی ایشان سخنرانی صیمری است كه در (6: 121 ترجمه) دیده میشود.
تكیهگاه فرمانروایان تیسفون و بغداد
در سراسر دوران ساسانی، سپاهیان ایرانی با فرهنگ و ایدئولوژی زردشتی بر تیسفون حكومت میكرد، اكثریت مردم خاور دجله را ایرانیان كرد و لر و مردم باختر فرات را آرامیان سریانی، نبطی و ... تشكیل میدادند. پس از سقوط تیسفون به دست تازیان در دو سده آغازین، اكثریت آرامیان منطقه، كه هم نژاد عربها بودند، از نظر ساختمان حنجره و گلو به سادگی توانستند زبان خود را به عربی تبدیل كنند و پس از چند نسل، نسبت ولائی خود را كه
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 8
از ترس با قبیلههای عرب بسته بودند، اینك برای كسب شرافت بیشتر، نسبت نژادی قلمداد كرده، عرب نژاد شناخته شوند [1]. ولی ایرانیان خاوری و شمال عراق كه حنجرهشان به سادگی پذیرای تلفظ حرفهای ویژه آرامی نبود، زبان ملی خود را اجبارا نگاه داشته عجم (گنگ) نامیده شدند.
مسأله مذهب، درست عكس مسأله زبان بود، از آنجا كه عربها مذهبهای یهودی مسیحی رایج در میان سامیان را به رسمیت شناخته بودند، این دو مذهب به نام «اهل ذمه» محترم ماند، و از مذاهب آریایی، زردشتی، هندو، بودایی كه رسمیت نداشت، تعدادی كمتر باقی ماند و شاید به همین دلیل امروز میلیونها عرب مسیحی و یهودی موجود است و در صد فارسهای زردشتی كمتر از ایشان است.
در دوران اموی
تكیه فرمانروایان عرب در این دوران در سوریه بر اقوام آرامی بود، كه به سرعت عرب نما میشدند و تكیهگاه مخالفان ایشان هاشمیان، مختار، مصعب، اشعث در عراق، همه ایرانیان بودند (دینوری در اخبار الطوال و همه مورخان دیگر).
در دوران عباسی
سپاه عباسیان تا نیمههای سدهی سوم از چند بخش زیرین تشكیل میشد:
1) موالی یا اولیاء، نیم بردگانی وابسته به دولت بودند كه در دوران اول عباسی شامل ایرانیان و آرامیان هر دو بود شاید شاكریه (5: 414 ترجمه) و مصافیان (5: 282 ترجمه) از همین موالی باشند، با به قدرت رسیدن ایرانیان اندك اندك در سدهی چهارم این واژه، بیشتر در بارهی آرامیان اسیر شده در جنگهای تازهی روم به كار میرفته است (5: ص 203 ترجمه).
2) ابناء، ایرانیانی كه با سپاه ابو مسلم برای براندازی امویان به عراق سرازیر شده
______________________________
[ (1)]. مثلا خاندانهای ایرانی كرد بسیار، با ساختن نسب نامهها، شیبانی شدند و ورّامیان نخعی شدند (طبقات، قرن 7 ص 197) و حمدانیان كه سریانی نژاد تغلبی الولا بودند، تغلبی نسب شدند، این روند بدانجا رسید كه سیاهپوستی چون مفلح نیز در دربار برای خود نسب عربی میسازد (ج 5 ص 298 و 422 ترجمه). اما خاندانهای یاد شده در متن بالا كه قدرت اقتصادی و آوازه ایرانی بلندتر میداشتند دیرتر ایرانی بودن خویش را فراموش میكردند، حتی پس از عرب زبان شدن نیز مانند بشّار برد و ابو نواس و مهیار دیلمی در نثر و نظم، به تبار ایرانی خود افتخار مینمودند.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 9
بودند. منصور دوانیقی عباسی (136- 158) بسیاری از ایشان را در پادگان «رافقه» نزدیك «رقه» در مرز عراق و سوریه جا داده بود، تا هم از خطر احتمالی خیزش امویان سوریه جلوگیری كنند و هم از مرز كشور خود، ایران دور باشند (یاقوت، معجم البلدان، واژهی رافقه).
3) زواقیل، تودههای آرامی نژاد بین النهرین و باختر فرات و مهاجران از شمال جزیرهی عرب و آرامیان اسیر شده در جنگهای عربها با رومیان بودند. طبری و ابن اثیر ایشان را بدین لقب نكوهیده میخوانند زیرا متهم به طرفداری از بنی امیه بودند. سپاه «زواقیل» پادگان «رقه» را در دست میداشت و بنی عباس ایشان را برای حفظ توازن در برابر «ابناء» و موالی نگاه میداشتند.
4) تركان مهاجر آسیای میانه، كه عباسیان، از نخستین نیمهی سدهی سوم با شرط پذیرفتن مذهب رسمی بغداد به ایران راه دادند و سامانیان مانع ماندن ایشان در خراسان میشدند (همین كتاب 5: 64 و 6: 229 ترجمه) به غرب ایران و بغداد و سامره آمده به صورت سپاهی سازمان مییافتند، خلیفگان برای حفظ توازن قوای ایرانی و آرامی از ایشان سود میبردند.
قدرت تركان بدانجا رسید كه در سال 363 ه پیشنهاد كردند كشور میان ایشان و دیلمیان بویه تقسیم شود (6: 397 ترجمه) با پدید آمدن نیروی ترك، صف بندی ملی ایرانی- آرامی، به صورت صفبندی ایدئولوژیك گنوسیسم اسلامی ایرانی و تسنن اسلامی حاكم در آمد.
در سدهی چهارم كه این بخش از كتاب مشكویه بدان مینگرد به جای «ابنا» ی ایرانی، «ساجیان» دیده میشود و به جای «زواقیل»، «حجریان» یا غلامان سرائی را میبینیم كه بیشتر از آرامی نژادان اسیر شده در جنگهای تازهی عربان با روم بودند جنگهایی كه تقریبا همه ساله به نام «صایفه» در تابستانها رخ میداد.
در صف بندی نوین برای كسب قدرت، خلیفهی عرب در برابر خاندانهای متنفذ محلی گنوسیست ایرانی عرب نما شده قرار داشت كه بر نفوذ اقتصاد محلی خود و سپاه ابناء تكیه میداشتند. سپس كم كم دیده میشود كه به جای «ابنا»، بر «ساجیان» تكیه دارند كه سپاهی مركب از آذربایجانیان در به در شده، وابستگان به خاندانهای فئودالی ورشكسته «ساجی» بودند. خلیفه نیز كه روز به روز در برابر نیروی خاندانهای ایرانی یاد شده ضعیفتر میشد بر سپاهیان «حجری» تكیه میكرد. برای شناخت گروههای ساجی و حجری و مصافیان، ن.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 10
ك، (ج 5، ص 38، 92، 386 ترجمه).
خاصه و عامه، صف بندی نوین
از آغاز سدهی سوم كه خلیفگان عرب گروههایی از گنوسیستهای معتدلتر به نام معتزله را به حكومت كشانیدند، اندك اندك صفبندی دو قرن آغازین تا اندازهای دگرگونگی یافت. از این پس گنوسیسم اسلامی ویژه تودههای محكوم ایرانی نبود، تسنن قشری نیز مذهب ویژهی حكام عرب نماند، بلكه گنوسیستهای مسلمان، تازه در حكومت شركت جسته، خود را «ویژگان فهمیده» و سنیان را «تودهی نادان» و قشری میشمردند. از این رو، از نیمهی سدهی سوم گنوسیستهای مسلمان، دو واژهی «خاصه» و «عامه» را، از ادبیات كهن گنوسیستی و شاید از كتاب اثولوجیا به عاریت گرفته، برای خود و سنیان به كار بردند.
افلوطین در میمر چهارم كتاب یاد شده گوید: عامهی مردم خواهان شناخت حقیقت چیزها نیستند مگر اندكی از ایشان كه بلند پرواز «ارتفاعگرا» هستند ... و ما كتاب فلسفه خاصه را برای ایشان نگاشتیم، كه عامه شایستهی رسیدن بدان نیستند (اثولوجیا، چ. بدوی، قاهره 1966، ص 61. در ضمن افلوطین عند العرب، چ. سنگی تهران، تصحیح شیخ محمود بروجردی تهرانی در حاشیة «قبسات» میرداماد 5- 1314 ه 1898/ م. ص 211). مؤلف ما مشكویه نیز در ج 6 ص 391، همین گروه بندی را، كه تا به امروز نیز متداول است، برای سنی و شیعی به كار میبرد.
نگارندهی این كتاب
مشكویه احمد پسر محمد پسر یعقوب، نگارندهی این كتاب در ربع یكم سدهی چهارم در ری و به گفتهی دكتر كریمان شاد در دیه مشكویهی ری (ری باستان، ص 625) كه گویا رئیس بو اسحاق و پسر او علی مشكوی از بزرگان ری در سدهی ششم (نقض. ص 220/ 261) نیز بدان نسبت دارند، زاده شد. باری مشكویه در چنان محیط پر آشوب ری پرورش یافت. مرگ او را یاقوت در معجم الادباء به نقل از یحیای مانده در 9 صفر 421 ه/ 16 فوریه 1030 میداند و دكتر كریمان جای آن را اصفهان یاد میكند. قبر او در روضات و ذریعه در محله خواجوی اصفهان معین شده است. ولی تولد او در جایی یاد نشده است.
مرگولیوث تاریخ آن را سال 330 و دكتر عبد العزیز عزت سال 325 و عبد الرحمان بدوی در پیشگفتار جاویدان خرد الحكمة الخالدة، چ قاهره، 1952 م، ص 20- 21 به سال 320 ه
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 11
حدس زدهاند. به گفتهی یاقوت او زردشتی بود و مسلمان شد، و بنابر این او مانند ابن مقفع و دیگر سرشناسان ایرانی مسلمان شده، نام پدران درگذشتهی خود را نیز به تازی برگردانیده است. او پس از آموزش زبان و ادبیات عربی حاكم، در انشای نثر و نظم فصیح و بلیغ آن زبان، نه تنها دست كمی از فصحای معروف درجهی اول آن نداشت، بلكه با وضع اصطلاحات تاریخ، جغرافیا و فلسفه برای آن زبان، به گسترش آن كمكها كرد. او واژههای فارسی را گرفته به عربی صرف كرده است مانند «اشتلم» (5: 397 ترجمه) و «جوش» (6: 337 ترجمه) و «مشرز» كتاب شیرازهبندی شده (6: 301 ترجمه) و گاه پیداست كه نگارنده به فارسی میاندیشد و سپس آن را به عربی بر میگرداند (5: 403 ترجمه). اطلاعات مذهبی او نیز از فقیهان درجهی اول آن سده كه بیشترشان مانند خود او با یكی دو نسل فاصله، زردشتی زاده بودند نه تنها، كمبود ندارد بلكه از پیشتازان ایشان است. مشكویه تاریخ طبری را نزد ابو بكر احمد بن كامل شاگرد مؤلفش خواند (6: 222 ترجمه) و فلسفه را نزد ابن خمار و كیمیا (شیمی) را نزد ابو طیب رازی آموخت. او به كتابهای این علم نگارش بو بكر رازی و جابر بن حیان صوفی علاقمند بود (بدوی، پیشگفتار جاویدان خرد، ص 15- 16 نقل از امتاع و مؤانسه توحیدی).
باری، توحیدی در همان امتاع و ابن سینا به نقل قفطی (چ ع 332 ترجمه 452) اندیشه فلسفی مشكویه را ضعیف میدانند، و شاید سبب سنتگراییهای او نیز در این كتاب، همین باشد. اما با این همه این دانشمند كه گنوسیسم زردشتی خود را به گنوسیسم اسلامی تبدیل كرده بود نمیتوانست برای قشرگرایی حكام جاهل عرب، كه ایشان را از فره ایزدی (عصمت) دور میدید ارزش الهی قائل گردد، و از این رو وی مانند همه تنزیه گرایان مسلمان آن روزگار، از كاربرد واژه «خلیفه» جز هنگام نقل قول دیگران پرهیز دارد، و فرمانروایان عرب را «سلطان» مینامد. همین كتاب (ج 5 ص 1 ترجمه). هر چند در چهار سده آغازین، همهی نویسندگان، از میان مردم محكوم برخاسته، سطح فرهنگی بالاتر از فرمانروایان غاصب حقّ آل محمد و جاهل عرب داشتند و همیشه مورد كینه و آزار آنان بودند، و كمتر نویسنده را مییابم كه مانند ابن اسحاق نگارندهی سیره پیامبر از جامعه طرد نشود، یا مانند طبری مورخ بزرگ دروازهی خانهاش به زیر سنگباران سنیان دفن نشود، و جنازه او را از دفن شدن در گورستان سنیان منع نكنند (5: 144)، لیكن مؤلف كتاب حاضر «آزمودههای مردم» یك پله از پیشینیان خود بالاتر است، هر چند مشكویه در این كتاب یك تاریخنگار است، لیكن او فیلسوفی است كه به تاریخنگاری پرداخته است. او به نقل سادهی رویدادها بسنده نمیكند، بلكه انگیزههای مادی
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 12
آن را، فرآیندهای هر یك و تأثیر متقابل آنها را در یك دیگر نیز بررسی میكند.
مشكویه در پیشگفتار خود بر جلد یك كتاب گوید: در این كتاب از آوردن داستانهایی كه جز كمك به خواب آوردن، فرایندی نداشته، پیوند علمی با یك دیگر ندارد، خودداری خواهد نمود (چ، ع، امامی، ج 1، ص 3) و از این رو از آوردن افسانههای پیش از طوفان خودداری كرده است (چ. ع. ج 1، ص 3). پس میتوان او را نخستین پیرو فلسفهی تاریخ شمرد. او دربارهی كشور عمان گوید: چون ذكر گشودن آن ارزش عملی نداشت از آن چشم پوشیدم (6: 285 ترجمه)، دربارهی دستگیری حبشی پسر بختیار نیز همین رفتار را كرده است (6: 301 ترجمه) هر كسی از معاصران ما دربارهی مشكویه بررسی انجام داد، این نكته را دریافت كه او از دیدگاه علم به تاریخ مینگرد و از آوردن رویدادهای ادعایی و افسانه خودداری میكند.
مشكویه و افلوطین
مشكویه، افلوطین فیلسوف (205- 270 م) را نمیشناخت، اما كتابهای او را كه در روزگار مشكویه به نام آثار پیر یونانی (الشیخ الیونانی) شناخته میشد خوانده و بدان حوالت میدهد (جاویدان خرد. ع. چ بدوی، ص 216، ترجمه چ ثروتیان. ص 421) نخستین كس كه حدس زد این پیر یونان شیخ یونانی كه در ملل و نحل شهرستانی ترجمه تركه، چ جلالی، ص 345 و صوان الحكمه، ص 172، نیز یاد شده، همان افلوطین است، هاربركر خاورشناس بود كه مقالتی در این باره پخش كرد. ن. ك. به عبد الرحمان بدوی، افلوطین، عند العرب، چ 1966 م، ص 1.
مشكویه و پولس پارسی
جاویدان خرد نگارش مشكویه كه بیشتر آن از پهلوی به تازی گردانیده شده نشان میدهد كه این فرزند با سواد دیههای ری، زبان پهلوی را میدانسته است، چنان كه اشارت او به كتاب منطق كه پولس پارسی به زبان سریانی برای نوشیروان نگاشته است، نشان دهنده آن است كه وی سریانی را نیز میدانسته است.S .Pins پینس در مقالتی كه به انگلیسی در ایرانشناسی دانشكده ادبیات تهران تابستان 1350 خ، ص 121- 129 پخش كرد برای نخستین بار توجه كرد كه عبارت مشكویه در ترتیب السعادات (چ مصر، ص 58) كه میگوید: [كما ذكره یونس
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 13
فیما كتبه الی انوشیروان ...] نقلی است كه مشكویه از كتاب پولس پارسی میآورد [1].
مشكویه و جاودگانی جهان
جهان از دیدگاه توحید عددی توراتی حادث زمانی است و از دیدگاه توحید اشراقی عرفانی كه خدا را فیّاض علی الاطلاق ازل و ابد میبیند، جهان حادث دهری و قدیم زمانی است. اینان در برابر «زمان» كه امتداد وجود فیزیكی است، به امتدادی دیگر به نام «دهر» قائل شده آن را امتداد وجود متافیزیكی تفسیر میكنند و میگویند جهان حادث است لیكن نه در زمان بلكه در دهر. مشكویه كه خود زردشتی مسلمان شده است بر خلاف اصحاب توحید عددی كه فرقی میان «زمان» و «دهر» نمینهند یك رساله در فرق میان آن دو نگاشت كه در مجموعه راغب پاشا، ش 1463 موجود است. پس میتوان گفت كه ابن سینا (370- 428 ه) در شفا و میرداماد (970- 1041 ه) در قبسات از مشكویه گرفتهاند.
مشكویه و ابن سینا
مشكویه به سبب آمیزش بیشتر با عربها و پیروی از سیاست هاشمی، و سفرهای سیاسی كه به بغداد رفت، بیشتر از ابن سینا سنینمایی دارد و از دوران «عمرین» به نیكی یاد مینماید (6: 377 ترجمه) گاهی در داوریهای فلسفی خود، عینك توحید عددی بر چشم دارد (5: 27، 84/ ترجمه)، در كشاكش میان مرداویج و بویهئیان كه عربزدهتر از او بودند از اینان (5: 411 ترجمه) و در میان بختیار و پسر عمویش عضد الدوله كه عربزدهتر از عموزاده خود بود (6: 452 ترجمه) از عضد الدوله جانبداری میكند.
داستان «گردو» در كشاكش میان بو علی سینا و بو علی مشكویه كه بیهقی در «تتمه صوان الحكمه» (چ كرد علی، دمشق 1946 م، ص 44 ترجمه، چ تهران 1318 خ. ص 24 و «نزهة الارواح» شهرزوری ص 374) آمده است، روحیه و مشرب این دو استاد پیر و جوان را نشان میدهد كه: مشكویه پیر فیلسوفی اخلاقی نرم خو، و ابن سینای جوان، ریاضیدان و دانشمند یك دنده بوده است.
______________________________
[ (1)]. عبارتی كه مشكویه از كتاب پولس پارسی نقل میكند چنین است: قال (پولس) كانت الحكم متفرقة قبل هذا الحكیم كتفرق سایر المنافع التی ابدعها اللّه ... پیش از این فیلسوف (ارسطو) حكمتها پراكنده بود. همانند پراكندگی دیگر فرآوردهها، كه خداوند بهرهبرداری از آنها را به خرد مردمان واگذاشته است ... (ترتیب السعادة، چ در كرانه مبدأ و معاد ملا صدرا، چ سنگی، تهران 1314، ص 45).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 14
مشكویه و طبری
اگر مشكویه كتاب خود را مانند طبری، در بغداد، بیرون از چتر حمایت دولت بویهئیان این بازوان نیرومند گنوسیسم اسلامی، مینگاشت، شاید بیش از طبری مورد تجاوز دشمنان دانش قرار میگرفت. مشكویه، به «عصمت فره ایزدی» كه از ویژگیهای گنوسیسم اسلامی است توجه دارد و از فرق میان پیوند با سوگند عصمت گنوسیستی (6: 61 ترجمه) و پیوند با «بیعت» سنی (6: 347 ترجمه) آگاه است.
مشكویه و ابن اثیر
ابن اثیر خود یك كرد شیبانی ولاء است كه با گذشت چند نسل خود را شیبانی نژاد شمرده عربزدگی و سنینمایی شدید دارد. و به عكس مشكویه همهی نامهای پهلوی و كردی و فارسی را یا معرب كرده و یا به فراموشی سپرده حذف كرده است، از نظر ایدهئولوژی خود را ضد گنوسیسم اسلامی نشان میدهد، غزالیمآبانه تهمتهای شاخدار به گنوسیستها منسوب میدارد. شمار موضوعاتی كه ابن اثیر در تاریخ خود كامل پشت سر هم یاد میكند چند برابر شمار موضوعات مشكویه در تجارب است، لیكن موشكافیهای مشكویه در موضوعهایی كه هر دو یاد كردهاند، چند برابر ابن اثیر است.
مشكویه دبیر
مشكویه در جوانی به دبیری حسن مهلبی (م 352 ه/ 963 م) وزیر معز الدوله دیلمی درآمد و تا مرگ وزیر، نزدیك 12 سال این سمت را در بغداد داشت، كه پایتخت دوم دیلمیان پس از ری میبود. پس از مرگ این وزیر مشكویه به خدمت ابو الفضل بن عمید وزیر ركن الدوله در آمد و تا مرگ این وزیر به سال 360 ه 971/ م (6: 333 ترجمه) هفت سال خازن و دوست شبانه روزی او بود (6: 335 ترجمه) و كتابخانه او را در ری كه یك صد بار چارپا كتاب داشت (6: 278 ترجمه) اداره میكرد. پس از مرگ ابن عمید، با همه انتقادی كه از پسر او ابو الفتح میكند (6: 363 و 418 ترجمه) مدتی پیش از كشته شدن ابو الفتح از سال 316 ه 978/ م در خدمت او بود. او میگوید: در سال 364 ه/ 975 م با ابو الفتح و سپاهیان عضد الدوله پسر ركن الدوله از ری به واسط و از آنجا به بغداد رفت (6: 402 تا 404 ترجمه) و
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 15
در راه واسط به بغداد در میمنه سپاه بوده است. به هر حال مشكویه پس از سال 367 ه/ 978 م كه ابو الفتح كشته (6: 446 ترجمه) مشكویه به شیراز نزد عضد الدوله شد و شاید مسئولیت اقتصادی مالی نزد او داشت كه به سال 368 ه مسئولیت تحویل دارایی دژ «اردمشت» به او واگذار شد (6: 464 ترجمه).
بحثهای اقتصادی مشكویه در این كتاب (6: 131- 135 و 167- 168 و 220- 222 و 287 و 290 ترجمه) نیز كاركشتگی او را در مسائل اقتصادی نشان میدهد.
مشكویه تاریخ نگار
مشكویه تاریخ خود را تا سال 369 میرساند اما در میانه، از مرگ عضد الدوله به سال 372 نیز گفتگو دارد. (6: 341 ترجمه) و شاید انتقادی تند را كه از ركن الدوله در (6: 338- 341 ترجمه) مینماید، در دوران ضعف بویهئیان در آغاز سدهی پنجم بر كتاب افزوده باشد.
مشكویه پس از مرگ عضد الدوله با دستگاه پسرش بهاء الدوله ابو نصر (م. ارجان، 403 ه/ 1012 م) نزدیك بود. مرگولیوث در پیشگفتار تجارب الامم، چ. آكسفورد در شگفت است كه اگر او در دستگاه بهاء الدوله بود چرا نامش در ذیل ابو شجاع بر تجارب و در تاریخ هلال صابی چ. آمد روز نیامده است؟! تجارب الامم/ ترجمه مقدمهج5 15 \G\200 II\G\000 - آثار مشكویه: ..... ص : 15
II- آثار مشكویه:
اشاره
در فهرستوارهی زیرین آثاری را كه در فهرستها به مشكویه نسبت داده شده است به ترتیب الفبا، نام میبرم و گزارش گستردهی هر یك را به جایی كه در آن شناسانده شده است حوالت میدهم، درستی نسبت هر یك از آنها به مشكویه خود نیز نیاز به تحقیق دارد:
- آداب العرب و الفرس: (ذ 1: 5)- جاویدان خرد.
- احوال الحكماء المتقدمین: (ذ 1: 304).
- اخلاق ابن مسكویه: (ذ 1: 370)- طهارة الاعراق.
- ادب الدنیا و الدین: (ذ 1: 387).
- الاشربة: (ذ 2: 105).
- اقسام الحكمة او «المقالات»: (ذ 2: 271).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 16
- انس الخواطر: (ذ 2: 367). انس الفرید- الخواطر.
- انس الفرید: (ذ 11: 120)- ندیم الفرید.
- البطیخ: (ذ 3: 129) شاید مصحف طبیخ باشد- تركیب الباجات.
- تجارب الامم: (همین كتاب است).
- ترتیب السعادات: (ذ 4: 66) یا «السعاده» (ذ 12: 180) همان مراتب العلوم است.
- تركیب الباجات و الاطعمة: یا «الطبخ» یا «الطبیخ» (ذ 15: 145).
- التعلیق: یا «تعلیقات علی الكتب المنطقیة» (ذ 4: 221).
- تفصیل النشأتین و تحصیل السعادتین: نسخهی آن نزد هبة الدین شهرستانی در بغداد است (ذ 4: 351).
- تهذیب الاخلاق- طهارة الاعراق.
- الجامع: (ذ 26: 246). (از معجم الادباء ج 5 ص 10).
- جاویدان خرد، یا آداب العرب الفرس: اصل آن را حسن سهل برای مأمون از پهلوی به عربی گردانید و مشكویه بر آن بیفزود. بخشی از متن این كتاب را امین عاملی به روایت كرخی در سال 528 (ذ 22: 393) در «اعیان الشیعه، ج 10، ص 146- 195» چاپ كرد، سپس همهی كتاب را عبد الرحمان بدوی نا آگاه از روایت كرخی، در قاهره به سال 1952 م، و سپس در تهران 1358 خ/ 1797 م در 382 ص با نام ساختگی «الحكمة الخالدة» چاپ كرد. ملخص جاویدان خرد نیز در (ذ 22: 205 و 393) دیده میشود. ترجمهی فارسی ارجانی از این كتاب به تصحیح ثروتیان، و ترجمهی قزوینی آن به تصحیح دانش پژوه در تهران 1359 خ. چاپ شده است. در پیشگفتار دانش پژوه بر دومین آنها 9 ترجمه از جاویدان خرد شناسانده شده كه همگی ناقص هستند.
- جواب ابن حیان التوحیدی فی العدل: (ذ 5: 173، 15: 233 چ تهران 1944 م) سپس محمد صابر خان آن را به صورت مقاله با 16 ص مقدمه در مجلهی «مجمع اللغة العربیة دمشق ج 52 ش 3 ص 817 به سال 1977 م» چاپ كرد.
- جوهر النفس- النفس.
- حقایق النفوس: (امامی: 13 از اعیان الشیعه).
- الخواطر (امامی 12)- انس الخواطر.
- دفع الخوف من الموت: یا «رفع رغم الموت» (ذ 11: 243) لویس شیخو آن را در 1911 م
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 17
به غلط به نام ابن سینا پخش كرد اما از مشكویه است (ذ 8: 228، امامی: 28). برقعی آن را به نام چرا از مرگ بترسم (ذ 5: 305 و مشار 1639) و مهدی شرف الدین بار دیگر آن را به فارسی ترجمه كرد (ذ 4: 104).
- الدهر و الزمان (ما الفصل بین ...): هفتمین رسالهی مجموعهی راغبپاشاست ش 1463 (امامی: مقدمه ص 24، 7- ز).
- رجال مشكویه:- احوال الحكماء.
- السعادة (ذ 12: 180)- ترتیب السعادات.
- السیاسة السلطانیة: (ذ 12: 272) یا السیاسة للملك (امامی: 14).
- السیر: (ذ 12: 276، امامی 18) از معجم الادباء.
- شعر مشكویه: بخشی را ثعالبی در «تتمهی یتیمه- ص 96- 100» و برخی را یاقوت در معجم الادباء (5: 7- 17) آورده است. و برخی از آن در مختار الاشعار و برخی در المستوفی دیده میشود.
- الصور الروحانیة (رسالة فی اثبات ...) ششمین رساله از مجموعهی فلسفی (راغب پاشا، ش 1463) است (امامی 7: و).
- العدل: یا «ماهیة العدل»- جواب ابی حیان فی ...
- الطبخ:- تركیب الباجات.
- رسالة فی الطبیعة: دومین رسالهی مجموعهی فلسفی است كه در كتابخانهی راغب پاشا، ش 1463 هست. (امامی: 7- ب).
- طهارة الاعراق: یا «طهارة النفس» یا «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق» در هفت مقالت [1].
مكرر در هند و استانبول و مصر و ایران و بیروت چاپ شده است. (ذ 15: 188 و مشار).
خواجه نصیر طوسی (597- 672) آن را با تغییر و تكمیل به فارسی گزارش داده اخلاق ناصری نامیده است (ذ 1: 380 و 13: 67) دو ترجمهی دیگر یكی از بانو امینه بیگم اصفهانی (ذ 10: 64 و 26: 34) و دیگری از ابو طالب زنجانی هست كه این یكی به نام كیمیای سعادت چاپ شده است (مشار. ص 4185). این كتاب را زریق به انگلیسی و محمد اركون به فرانسه نیز ترجمه كردهاند.
- العقل و المعقول: چهارمین رساله از مجموعهی فلسفی او در كتابخانهی راغب پاشا
______________________________
[ (1)]. شمار مقالات آن در معجم المطبوعات عربی و كشف الظنون شش مقالت یاد میشود.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 18
ش 1463 است (امامی: 7- د).
- علاج الحزن: (مقالة فی ...) در مجموعهی بیروت 1911 م چاپ شده است (ذ 21: 402).
- الفصل بین الدهره الزمان (ما هو ...) هفتمین رسالهی مجموعهی فلسفی او است (امامی:
7- ز).
- فقر اهل الكتب: (امامی: 27).
- الفوز الاصغر: مكرر چاپ شده است. (ذ 16: 368).
- الفوز الاكبر: (ذ 16: 369).
- فوز السعادة: (ذ 16: 369) چاپ شده است.
- فوز النجاة: (كشف الظنون: ذ 16: 373، امامی: 17).
- لا مخافة من الموت: (ذ 18: 269) لماذا اخاف الموت (ذ 18: 339)- دفع الخوف من الموت.
چرا از مرگ بترسم؟.
- اللذة و الالم: نخستین رساله، در مجموعهی فلسفی او است (امامی: 7- آ).
- لغز قابس: (ذ 18: 336) بخشی از جاویدان خود است. چ تركیه 1907 ص 37.
- ماهیة العدل:- جواب ابن حیان فی ...
- مجموعة الحكم: بخشی از جاویدان خرد، چ. الجزیره 1898 م (ذ 20: 81).
- مختار الاشعار: (ذ 20: 169).- شعر مشكویه.
- المختصر فی صناعة العدد: (امامی 26) به نقل از تهذیب الاخلاق خود مشكویه.
- مراتب العلوم و ترتیب السعادات: ابن طاوس، م 664 در فرج المهموم فی علماء النجوم چ نجف، 1368 ه ص 208 مقداری از این كتاب را نقل كرده است. این كتاب به نام ترتیب السعادات به سال 1314 ه در كنارهی صفحههای مكارم الاخلاق طبرسی و به سال 1316 در كناره صفحههای مبدأ و معاد ملا صدرا و یك بار نیز در مصر چاپ شده است اما در صوان الحكمة، ص 347 ترتیب السعادات كتابی و «منازل العلوم» كتابی دیگر دانسته شده است. در ذریعه نیز دو كتاب در ج 4: 66 و 12: 180 و 20: 291 جداگانه یاد شده است.
- المستوفی فی الشعر: (ذ 21: 15، امامی)- شعر مشكویه.
- الرسالة المسعدة: (صوان الحكمة: ص 347).
- منازل العلوم: (صوان الحكمة: 347)- مراتب العلوم و ترتیب السعادات.
- منتخب جاویدان خرد: (ذ 22: 293)- جاویدان خرد.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 19
- نامهی مشكویه در پاسخ به بدیع الزمان همدانی: یاقوت آن را با نامهی بدیع در معجم الادباء (5: 11- 17) آورده است.
- النبض: مختصر فی ... (امامی از «مطرح الانظار فیلسوف الدوله»).
- ندیم الفرید: (ذ 24: 104)- انس الفرید.
- نزهت نامهی علائی: (ذ 24: 130) گویا همان تألیف فارسی شهمردان پسر ابو الخیر باشد كه اسماعیل پاشا آن را در هدیة العارفین 1: 73 به مشكویه منسوب داشته است، و عاملی و پدرم در نابس «ص 28» از او گرفتهاند.
- النفس: (ذ 24: 262) و در مجموعهی راغب پاشا، ش 1463 «جوهر النفس و البحث عنها» دیده میشود (امامی 7: ج).
- نور السعادة: (ذ 24: 370) میتواند تصحیف فوز السعادة یاد شده در بالا باشد.
- وصیتنامهی مشكویه: كه در صوان الحكمة: ص 347- 352 و دیگری كه در جاویدان خرد، چ بدوی ص 285- 292 چاپ شده است.
- الهوامل و الشوامل: پرسشهایی از ابو حیان توحیدی (307- 400) به نام الهوامل و پاسخهایش از مشكویه به نام الشوامل است كه به سال 1951 چاپ شده است.
- یادداشتهای خسرو اول انوشیروان: ترجمهی فارسی، بیرون كشیدههایی از تجارب الامم به وسیلهی رحیمزادهی صفوی، چ تهران 1310 خ (ذ 25: 263).
خط مشكویه: شادروان پدرم تملك مشكویه را به خامهی خود او، بر پشت نسخهای از كتاب الورقه، نگارش محمد بن داود جراح، در كتابخانهی صدر الافاضل در تهران دیده است (ذ 25: 66: 11). این نسخه اكنون در كتابخانهی مركزی دانشگاه است و كلیشهی این خط مشكویه در فهرست این كتابخانه ج 8 ص 42 دیده میشود.
منابع كار مشكویه
او در فراهم ساختن تجارب الامم، در درجهی نخست بر تاریخنامهی طبری تكیه دارد كه پس از انداختن زنجیرههای سند روایتها و افسانههای جهودی پیش از طوفان، و افزودن موشكافیهای علمی خود و بیان انگیزههای علمی پدیدهها، تاریخ خود را بدین گونه ساخته است. او پس از طبری، از مراجع طبری سود میبرد كه در كتابخانههای زیرین در دسترس میداشت.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 20
1- كتابخانهی ابن عمید در ری كه صد بار چارپا كتاب داشت (6: 278 ترجمه).
فهرست این كتابخانه در 1056 برگ 44 كراسه بود كه هر یك 24 برگ داشت (آداممتز 1: 297) و در آن تنها نام كتابها نوشته بود.
2- كتابخانهی عضد الدوله در شیراز كه فهرستها داشت و به ترتیب موضوعی دسته بندی شده بود (احسن التقاسیم، ص 668- 669 ترجمه).
3- كتابخانهی حبشی سند الدوله پسر معز الدوله دیلمی در بصره كه پانزده هزار جلد كتاب داشت (تجارب الامم 6: 301 ترجمه).
تاریخ ثابت
یكی از منابع كه مشكویه پس از طبری از آن بسیار سود برده است تاریخ ثابت (م 365) پسر سنان پسر ثابت (221- 288) پسر قره است. برای شناخت او ن. ك به پانوشت (5: 491 ترجمه) و معجم الادباء 7: 142 و عیون الانباء (ابن ابی أصیبعة).
ثابت نیز از كسان زیر نقل میكند: از پدرش سنان (5: 315 و 491)، ابو الفرج پسر ابو هشام (5: 286 و 6: 122)، ابو مخلد عبد الله كارمند دستگاه مرداویج (5: 233 ترجمه)، ابو القاسم زنجی (5: 135 ترجمه) كه دبیر وفادار به ابن فرات بود. او در نقل داستانهای قرمطیان و حلاج و جز آنها گرایش گنوسیستی نشان میدهد. و نیز از ابو الحسن مافروخی محمد پسر احمد (5: 296 ترجمه)، و ابو زكریا یحیا پسر سعید سوسی (5: 288، 341 ترجمه) و از ابن مطوق و از همانی (5: 171 ترجمه) روایت میكند. یاقوت میگوید: ثابت در این كتاب از آغاز كار مقتدر (295) تا سال 360 را گرد آورد. او كتابی جدا نیز در اخبار شام و مصر دارد، خواهرزادهی او هلال پسر محسن صابی دنبال كار وی را از سال 361 به بعد بگرفت (معجم الادباء، 7: 142- 145) و تا 447 رسانید.
مشكویه از سال 340 تا سال 369 كه كتاب پایان گرفته است به آگاهیهای خویش تكیه كرده گوید: بیشتر گزارشها كه از این سال به بعد آوردهام، خود دیدهام یا خبری مانند دیدار دارم. كسانی همچون استاد ... ابن عمید ... یا كسی همچون ابو محمد مهلبی ...
(6: 177 ترجمه) البته او در (ص 173 ترجمه) نیز از ابن عمید نقل كرده است. وی تاریخ را به سال 369 پایان میدهد لیكن در میانهی آنها از رویدادهای پس از آن چون مرگ عضد الدوله در 372 نیز گفتگوهایی دیده میشود (6: 341 ترجمه).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 21
دنبالهی تجارب و «تاجی»
ابو شجاع روذراوری م 488 كه به سال 476 به وزارت رسید، دنبالهای برای تجارب الامم مشكویه ساخت كه از سال 369 كه تجارب به پایان میرسد، آغاز كرده در سال 389 بدان پایان داده است (ذ 10: 49). روذراوری در این كتاب، چ. آمد روز، مصر 1916 م ص 23 گوید: پایان كتاب تجارب مشكویه با پایان كتاب تاجی كه ابو اسحاق ابراهیم بن هلال صابی (313- 384) در زندان عضد الدوله (سالهای 368- 371) [1] نگاشت برابر است و هر دو در یك تاریخ پایان یافته است. پس شاید روذراوری كتاب تاجی را در همان سال 371 كه نگارندهاش از زندان آزاد شد، دیده باشد.
اما آقای دكتر امامی كه ابراهیم صابی نگارندهی تاجی یاد شده را با نوادهی او هلال صابی (359- 448) نگارندهی دنبالهی تاریخ ثابت اشتباه نموده، در پیشگفتار تجارب الامم چ. ع. تهران 1366 خ، ص 34 بر روذراوری ایراد گرفته است.
ناتمامی یا افتادگی در این كتاب
مشكویه برخی از مطالب را به جای خودش حوالت میدهد، اما ما آن را در آنجا نمییابیم، و این گمان پدید آید كه شاید نسخههای موجود ناقص باشد. او در رویدادهای سال 319 در (ج 5 ص 304 س 118 ترجمه) نوید میدهد كه داستان كشتن حسین بن قاسم یار شلمغانی را با وی به تهمت فاطمی بودن در جایش خواهد آورد، اما جای آن در سال 322 خالی است. نیز در (ج 6 ص 446 س 1 ترجمه) عنوان دستگیری ابو الفتح بن عمید را میبینیم اما گزارش آن نیامده است و من در پانوشت از منابع دیگر آوردهام.
چاپ متن عربی تجارب الامم
نخستین بار دو تن خاورشناس دخویهM .J .Degoeje )6381- 9091 م) و یانگP .DEJong كه همكار او در چاپ جلد چهارم تاریخ طبری بود در سال 7- 1869 م بخشی از تجارب الامم را كه عنوان جلد ششم داشت همراه با كتاب «العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق» از نگارندهای ناشناخته با فهرستهایی در لیدن چاپ كردند (معجم سركیس
______________________________
[ (1)]. سبب زندان صابی نامههای بختیار- ابو تغلب بود كه به خامهی ابن صابی در دژ اردمشت یافت شد. ن. ك. به تجارب (6: 464 ترجمه).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 22
ص 238) اعتماد السلطنه م 1313/ 1897 م از این چاپ یاد میكند (تطبیق لغات جغرافیایی چ هاشم محدث 1363 خ ص 168) سپس كیتانیL .Caetani )9681- 6291 م) در سالهای 1909/ 1913/ 1917 م جلدهای نخست و پنجم و ششم را از نسخهی ایاصوفیه (ش 3116 تا 3121) به شیوه گراوری با كمك اوقاف گیب با پیشگفتارهایی از آمد روزAmedroz )4581- 7191 م) و كیتانی [1] و كمكهای لسترنج م 1934 م و ملونی چاپ كرد.
سپس همان آمد روز، دو جلد پنجم و ششم را به عنوان جلدهای اول و دوم دنبالهی تاریخ طبری به سال 1914 و 1915 م در قاهره با انداختن 56 ص از آغاز جلد پنجم بدین دلیل كه در تاریخ طبری مانند آن هست، و افزودن 28 ص از آغاز جلد ششم به پایان جلد پنجم چاپ كرد.
آنگاه آمد روز دنبالهای را كه روذراوری ظهیر الدین بو شجاع محمد بن حسین (437- 488) بر تجارب الامم مشكویه نگاشته بود به عنوان جلد سوم و بخش هشتم تاریخ هلال صابی (359- 448) بو الحسن پسر محسن پسر ابراهیم را به عنوان چهارمین جلد دنبالهی طبری با كمك مرگلیوثMargeliouth )8581- 0491 م) و فرج اللّه زكی كرد، در قاهره به سال 1916 م شروع به چاپ كرد، و چون نیمه كاره بود كه آمد روز درگذشت، مرگلیوث چاپ آن را دو سال بعد به پایان رسانید.
سپس مؤسسهی سروش تهران به سال 1366 خ/ 1987 م دو جلد اول و دوم متن عربی تجارب مشكویه را با تصحیح دكتر ابو القاسم امامی با مقدمهی گرانمایهی ایشان در 394+ 405 و نیز ترجمهی فارسی جلد یكم تجارب را با پیشگفتار دكتر امامی پخش كرد.
ترجمهی این كتاب
مدتی كه گرفتار بیكاری مطلق بودم بر آن شدم كه آرزوی دیرین برگردانیدن تجارب الامم را به فارسی به كار بندم، پس دو جلد پنجم و ششم آن را كه زنده یاد «آمد روز» تحقیق و چاپ كرده بود ترجمه نمودم. چون مصحح یاد شده پنجاه و شش صفحهی آغاز جلد پنجم را كه مطالب آن در تاریخ طبری هست و نیاز بدان نمیدید، انداخته بود، من برای كامل بودن ترجمه، آن بخش را نیز از روی نسخهی عكسی مجلس از روی دستنوشت ایا صوفیه،
______________________________
[ (1)]. این پیشگفتار كیتانی را پرویز اذكائی به فارسی گردانید و در یادنامهی فخرائی به سال 1363 خ. ص 339- 347 چاپ كرد.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 23
ش، 3120، ترجمه كردم، كه در صفحات 1 تا 46 چاپ فارسی كنونی دیده میشود.
پس من به ترجمه دنبالهای كه رودراوری برای تجارب الامم مشكویه نگاشته بود آغاز كردم و چون در صفحه 63 از آن باز ماندم از دوست گرانمایه آقای علی مشتاق عسكری خواستم آن ترجمه را به پایان رسانید و امیدوارم پس از این دو جلد چاپ شود.
روش من
من تا آنجا كه ممكن بود از روش ترجمه، واژه به واژه پیروی نمودم، و اگر توضیحی لازم بود در پانوشت با ذكر نام مدرك آن و شمارهی صفحه و جلد یاد كردم.
برخی كتابها كه چاپهای ناهمگون یا به دو زبان دارد، شمارههای جلد و صفحه هر دو بدین گونه پشت یك دیگر نهادم:
- معجم الادبای یاقوت، چ 7 جلدی مرگلیوث، و سپس چاپ 20 جلدی در دار المأمون با فاصلهی نشانی چنین .../ ...
- تاریخ طبری چ. دخویه 1901- 1876 در سه بخش+ صلهی عریب، و سپس چ.
فارسی پاینده با شمارهی سراسری، با نشان پ پارسی ... پ- ... آوردم.
- احسن التقاسیم مقدسی و تاریخ یعقوبی و كتابهای دیگر كه چاپ عربی و فارسی آنها هر دو مورد استفاده بوده است، صفحههای هر دو به ترتیب پشت سر هم نهاده شده و چاپ عربی با نشان چ. ع. و چاپ فارسی با نشان پ شناسانده میشود. ن. ك صفحهی رمزها كه در این مجلد به كار رفته است.
منابع شناخت ما از مشكویه
- آثار خود وی به ویژه، هوامل و شوامل، تهذیب الاخلاق و بخشهای پایانین تجارب الامم.
- ابو سلیمان منطقی سجستانی (پیرامن 307- 400) افزون بر آنچه در صوان الحكمة (چ بدوی، تهران 1974 م، ص 346- 353) آورده در همانجا نوید میدهد كه زندگینامهی وی را در رسالهای جداگانه بیاورد، اما متأسفانه چنین رسالهای به دست ما نرسیده است.
- ابو حیان توحیدی (320- 414) در امتاع و مؤانسه و مقابسات و مثالب الوزیرین و الصداقة و الصدیق.
ابو منصور ثعالبی (350- 429) در یتیمة الدهر و تتمة الیتیمة- 1: 96، چ عباس اقبال، تهران 1353 م- ابو بكر خوارزمی (323- 383) در رسائل خوارزمی.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 24
- بدیع الزمان همدانی (389 م) در رسائل بدیع الزمان.
- بیهقی ظهیر الدین (499- 565) در تتمه صوان الحكمه، ع چ كرد علی، دمشق 1946 م ص 44، ترجمه منشی یزدی چ تهران، 1318 خ، ص 24.
- ابن ابی أصیبعة (579- 616)- در عیون الانباء فی طبقات الاطباء- ج 1، ص 245.
- یاقوت حموی در سدهی هفتم، در معجم الادباء، 2: 88- 96/ 5: 5- 19.
- قفطی جمال الدین (568- 646) در اخبار العلماء به اخبار الحكماء، چ. ع: 331 ترجمه 452.
شهرزوری محمد (سدهی 6 و 7) نزهة الارواح و روضة الافواح ترجمهی مقصود علی تبریزی، چ دانش پژوه و سرور مولایی سال 1365 خ ص 406.
- صفدی (696- 764) در وافی بالوفیات 2: 269 كه گفتههای یاقوت را تكرار كرده است.
- چلبی (1017- 1067) در كشف الظنون.
- خوانساری، محمد (1226- 1313) در روضات الجنات.
- صدر، حسن (- 1354) تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، چ گویا بغداد، بی تاریخ، ص 415.
- زنده یاد پدرم (1293- 1389) دنبال نام كتابهایش در ذریعه و در طبقات سدهی پنجم، ص 28).
- مدرس خیابانی در ریحانة الادب.
- دكتر عبد العزیز عزت، ابن مسكویه و فلسفته الاخلاقیة و مصادرها، قاهره، 1946 م- محمد اركون جزایری معاصر. گزارش دربارهی «جاویدان خرد»، ترجمهی رضا داوری. چ در پیشگفتار چاپ ترجمهی ارجانی از آن كتاب تصحیح ثروتیان تهران.
- محمد اركون اومانیسم عرب در سدهی چهارم/ دهم به فرانسه چ پاریس 1970 م در 388 ص. آقای دكتر مبشری به خواهش این ناچیز مشغول ترجمهی آن هستند و متأسفانه با مرگ او در 1369 خ از استفاده از آن محروم ماندم.
III- فهرست سردمداران كشوری
اشاره
وزیران، سر پلیسها و قهرمانههای این دوران (عباسی) در این دو مجلّد.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 25
الف: دورانی كه نیرو در دست خلیفه است
1- عباس ابن حسن [1] وزیر مكتفی (خلیفه 289- 295 ه)، وزیر مقتدر تا سال 296 ه، در كودتای ابن معتز كشته شد (تجارب 5: 49 ترجمه).
رئیس پلیس بغداد: ابن عمرویه. تا كودتای 296 ه (تجارب 5: 49 و 53 ترجمه) قهرمانه: فاطمه تا سال 299 ه (تجارب 5: 70 ترجمه).
2- محمد بن داود بن جراح [2]: عموی علی ابن عیسی و عبد الرحمان ابن عیسی وزیران آینده. مدت 24 ساعت در كودتای عبد الله ابن معتز به سال 296 ه وزیر بود و با شكست آن پنهان و سپس كشته شد (تجارب 5: 56- 59 ترجمه).
3- ابن فرات یكم: ابو الحسن علی [3] (وزیر سال 296- 299 ه) نخستین وزیری او برای مقتدر بود.
- مدت: سه سال و 8 ماه و 13 روز (تجارب 5: 17 ترجمه) پس از شكست كودتای ابن معتز تا سال 299 ه كه بر كنار شد وزیر بود.
رئیس پلیس بغداد: پس از شكست كودتای 296 ه مونس خازن بود (5: 53 و 55 ترجمه).
قهرمانه [4]: ام موسی پس از غرق فاطمه در 298 ه منصوب شد. (تجارب 5: 70 ترجمه).
4- خاقانی دوم [5] (وزیر 299- 301 ه) محمد بن عبید الله بن یحیا بن خاقان از ذی حجهی 299 (5: 71 ترجمه) تا 10 محرم 301 وزیر بوده است. (5: 78 ترجمه).
______________________________
[ (1)]. جرجرائی ماذرائی (247- 296 ه) پس از مرگ قاسم بن عبید اللّه بن وزیری مكتفی منصوب شده بود (زركلی، علام، از سیر النبلاء).
[ (2)]. ابن جراح (243- 296 ه) او را است كتاب الورقة چ. و كتاب الوزراء (زركلی، از فوات الوفیات 2: 202، ندیم ن. ك: تجارب ج 5: ص 46 و 279- ترجمه).
[ (3)]. ن. ك. به: همین مجلد (پانوشت ص 54 و 63 ترجمه) او سه بار به وزیری نشست (بار دوم بند 6 و بار سوم در بند 8 خواهد آمد).
[ (4)]. برای شناخت مقام قهرمانه، كه چیزی همانند وزیر دربار زنان بوده است و نام چند تن قهرمانه در دوران عباسی، ن، ك: پانوشت ج 6 ص 110 ترجمه یكی از این قهرمانهها به نام «ثمل» مدتی بر مسند قضای بخشی از بغداد نیز بنشست (عریب ذیل طبری: 71 ترجمه ص 6849) كه شاید او نخستین زن قاضی در اسلام باشد.
[ (5)]. ابو علی یا چنان كه در تاریخ قم، ص 203، آمده است: ابو بكر، به سال 312 ه در گذشت (5: 207 ترجمه) پدرش عبید اللّه از 240 تا 247 وزیر متوكل بود.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 26
5- علی بن عیسی بن داود بن جرّاح [1] (وزیر 301- 304 ه) نخستین وزیری او برای مقتدر از 10 محرم 301 تا 8 ذی حجهی 304 بود (5: 94- 95 ترجمه). دومین وزیری او (- بند 11).
مدت: سه سال و ده ماه و 28 روز (5: 95 ترجمه).
قهرمانهها: ام موسی، زیدان (5: 73/ 92 ترجمه).
6- ابن فرات یكم: ابو الحسن (وزیر 304- 306 ه) كه دومین وزیری او بود (- بند 3) از ذی حجهی 304 تا 27 ج 1- 306.
مدت یك سال و پنج ماه و 19 روز بود (5: 111 ترجمه).
رئیس پلیس بغداد: نزار بن محمد در 2 محرم 305 (5: 109 ترجمه). و در 307 بر كنار شد (5: 125 ترجمه).
7- حامد بن عباس: (وزیر 306- 311 ه) [2].
از 306 (5: 112- 113 ترجمه) تا 21 ع 2- 311 ه (5: 145 ترجمه) وزیر بود.
او در رجب همین سال دستگیر (5: 158 ترجمه) و در 13 رمضان مسموم شد و درگذشت.
رئیس پلیس بغداد: نزار بن محمد بود تا سال 307 ه كه بر كنار شد و به جای او نجح طولونی یا محمد ابن عبد الصمد قاتل حلاج به سال 309 ه نشست (5: 125). و در سال 310 ه نازوك بر جای وی نشست (5: 143 ترجمه).
8- ابن فرات یكم ابو الحسن (وزیر 311- 312) سومین وزیری او.
از 21- ع- 2- 311 (5: 145 ترجمه) تا ع 1- 312 ه (5: 189 ترجمه) او در 13- ع 2 312 با پسرش محسن كشته شد (5: 204- 205 ترجمه).
مدت: ده ماه و 18 روز (5: 191 ترجمه).
رئیس پلیس بغداد: تا سال 311 ه نازوك بود (5: 156 ترجمه).
9- ابو القاسم خاقانی: (وزیر 312- 313 ه) [3].
______________________________
[ (1)]. ن. ك، به همین مجلد (ص 46) نوادهی او عیسی بن علی بن عیسی كتابی در لغت فارسی نگاشته است (ندیم. چ.
تجدد: 143 ترجمه 212).
[ (2)]. ابو محمد فرماندار فارس و سپس بصره بود كه به وزارت رسید (زركلی، اعلام، از ابن اثیر و نجوم زاهره).
[ (3)]. عبد اللّه بن محمد بن عبید اللّه بن یحیا خاقان م 314 ه (زركلی از سیر النبلاء و انسیكلوپیدی اسلام) ن. ك. به تجارب، 5: 214 ترجمه).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 27
از سال 312 ه تا 11 رمضان 313 ه (5: 209 ترجمه).
مدت: وزیری او یك سال و شش ماه بود (5: 209 ترجمه).
10- ابو العباس خصیبی: (وزیر 313- 314 ه) [1] نخستین وزیری او برای مقتدر. از 11 رمضان 313 ه تا 11 ذی قعده 314 ه (5: 209 و 217 ترجمه).
مدت: 14 ماه (5: 221 ترجمه).
11- علی ابن عیسی: دومین وزیری او (314- 316) بود، نخستین وزیری او در (بند 5) یاد شد. از 13 ذی قعده 314 ه تا 15 ع 1- 316 ه (4: 217 و 260).
مدت: یك سال و 4 ماه و 2 روز (5: 260 ترجمه).
قهرمانه: زیدان (5: 260 ترجمه).
12- ابو علی ابن مقله [2] (وزیر 316- 317 ه). نخستین وزیری او برای مقتدر بود. از 15- ع 2- 316 (5: 260 ترجمه) تا بر كناری مقتدر در 15 محرم 317 ه وزیر بود.
(5: 268 ترجمه).
13- ابو علی ابن مقله: (دو روز وزیر بود) دومین وزیری او، برای قاهر پس از خلع مقتدر.
مدت: از 15 تا 17 محرم 317 ه تنها دو روز برای قاهره هنگام قیام نیم بردگان آرامی علیه مقتدر وزارت كرد.
رئیس پلیس بغداد: نازوك كه در 17 محرم 317 ه به دست یاران مقتدر در ضد كودتا كشته شد (5: 273 ترجمه) و به جای او دو برادر ابن رایق منصوب و در سال 318 بر كنار شدند.
14- ابو علی ابن مقله: (وزیر 317- 318) سومین وزیری او برای مقتدر بازگشته به خلیفگی است از 17 محرم 317 ه (5: 277 ترجمه) تا سال 318 (5: 283 ترجمه) پس از شكست قاهر.
مدت: این سه وزیری ابن مقله دو سال و چهار ماه بود (5: 286 ترجمه).
رئیس پلیس: دو برادر ابن رائق (5: 261 ترجمه). تا سال 318 ه كه عزل شدند و به
______________________________
[ (1)]. احمد (م 328) پسر عبید اللّه بن احمد بن خصیب وزیر جرجرائی، (زركلی، از سیر النبلاء).
[ (2)]. محمد پسر علی پسر حسین (272- 328) مخترع نوعی خط نسخ پس از چند بار وزیری برای خلیفگان عباسی، دست و زبانش را بریدند و از گرسنگی در زندان او را كشتند. (تجارب، 5: 503- 506 ترجمه و زركلی از ابن خلكان و مصادر دیگر).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 28
جای ایشان محمد بن یاقوت از سوی مقتدر منصوب شد (5: 281 ترجمه).
15- سلیمان ابن حسن: [1] (وزیر 318- 319) نخستین وزیری او است كه برای مقتدر بود. از 16 ج 1- 318 (5: 286 ترجمه). تا 25 رجب 319 ه (5: 293 ترجمه).
مدت: چهارده ماه و چند روز وزیر بود (بند 25).
16- كلوذانی: ابو القاسم عبید اللّه بن محمد [2] (وزیر سال 319).
از دوشنبه 27 رجب 319 (5: 293 وزیر) تا رمضان 319 (5: 302 ترجمه).
مدت: دو ماه و سه روز (5: 302 ترجمه).
17- حسین ابن قاسم ابن سلیمان وهب: [3] (وزیر 319- 320 ه) برای مقتدر. او شیعی بود از آدینه 28 رمضان 319 (5: 302 ترجمه) تا 28 ع 2- 220 (5: 311 ترجمه) به وزیری نشست.
مدت: مدت وزیری او هفت ماه (5: 311 ترجمه).
18- فضل ابن جعفر ابن فرات: [4] (وزیر 320) نخستین وزیری او برای مقتدر. از 28 ع 2- 320 (5: 311 ترجمه) تا كشته شدن مقتدر، چهارشنبه 27 شوال 320 (5: 322 ترجمه).
مدت: مدت وزیری او پنج ماه و 29 روز (5: 328 ترجمه).
19- ابن مقله: بو علی (وزیر 320- 321) چهارمین وزیری او است، پس از كشته شدن
______________________________
[ (1)]. ابو القاسم سلیمان بن حسن بن مخلد (5: 293 و 460 ترجمه) از یاران و وابستگان به خاندان گنوسیست فرات (5: 54 و 63 پانوشت) چهار بار به وزیری رسید نخست برای مقتدر، دومین وزیری او (بند 25) برای راضی و سومین و چهارمین آنها (بند 28 و 29) برای متقی بوده است دومین تا چهارمین آنها در دوران امیر الامرائی بود و جنبهی تشریفاتی داشت.
[ (2)]. درگذشتهی سال 340 ن. ك. به (5: 482 ترجمه).
[ (3)]. حسین پسر قاسم پسر عبید اللّه پسر سلیمان پسر وهب پسر سعید پسر عمر و پسر حصین پسر قیس بسر قبال، حارثی الولا. خاندان وهب از آرامیان عرب شدهی سوریه است، نیای ایشان قبال دبیر یزید پسر ابو سفیان فرماندار شام بود و سپس به خدمت برادر او معاویه و سپس پسرش یزید (60- 64 ه) در آمد و در آن روزگار بمرد. پس از واژگونی امویان، حصین پسرش عمرو به خدمت منصور و برمكیان در آمدند. وهب از خدمت برمكیان به خدمت ذو الریاستین و برادرش در آمد. سلیمان دبیر مأمون (م 218 ه) و وزیر مهتدی (255- 256 ه) بود و در زندان موفق به سال 272 ه درگذشت (ابن خلكان 2: 144- 147). عبید اللّه (226- 288 ه) پسر سلیمان وزیر معتمد و معتضد بود. پسر او قاسم وزیر معتز ناصبی (251- 255 ه) بود. زندگی نامهی افراد این خاندان، عربزدگی و ضد رفض را نشان میدهد. بجز دو پسر قاسم، همین حسین كه پیرو شلمغانی است و برادرش محمد كه طرفدار نوبختیان و ضد شلمغانی بود و برادر خود حسین را در این راه به كشتن داد، و هر دو برادر در شمار وزیران دیده میشوند.
[ (4)]. ابو الفتح ابن حنزابه (280- 327) او در دومین وزیری خود كه برای راضی در دوران امیر الامرائی بجكم بود (بند 26)، در سفر به شهر رملهی فلسطین درگذشت (زركلی، اعلام، 5: 351)، ن، ك. به (5: 223 پانوشت).
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 29
مقتدر از سوی قاهر منصوب، كلوذانی نیز معاون او شد از 10 ذی حجه 320 (5: 334 ترجمه) تا پنهان شدنش در آخر رجب 321 (5: 358 ترجمه).
مدت: وزیری او نه ماه و سه روز بود (5: 358 ترجمه).
رئیس پلیس: ناشناس (5: 342 ترجمه) یمن اعور (5: 358 ترجمه) در سال 321 زندانی و سپس كشته شد (5: 362- 363 پانوشت) و احمد بن خاقان به ریاست پلیس گمارده شد (5: 360 ترجمه).
20- ابو جعفر محمد بن قاسم ابن سلیمان بن وهب [1] (وزیر سال 321 ه) وزیر قاهر، دشمن شلمغانی بود و برادر خود حسین را دستگیر كرد (5: 361 ترجمه) از آغاز شعبان 321 (5: 358 ترجمه) تا سه شنبه 13 ذی قعدهی 321 وزیر بود (5: 367 و 368 ترجمه).
مدت: وزیری او سه ماه و 12 روز بود. (5: 367 ترجمه).
21- ابو العباس خصیبی: [2] (وزیر 321- 322 ه) دومین وزیری او برای قاهر است.
از پنجشنبه 15 ذی قعده 321 (5: 368 ترجمه) تا چهارشنبه 6 ج 2- 322 كه قاهر بر كنار و كور شد وزیر بود (5: 387 و 391 ترجمه).
مدت: وزیری او پنج ماه و 21 روز بود.
قهرمانه: اختیار (5: 386 ترجمه).
22- ابن مقله، بو علی (وزیر 322- 324 ه). پنجمین وزیری او است. ن. ك. بند 19.
از پنجشنبه 7 ج 1- 322 (5: 387 و 391 ترجمه) تا 16 ج 1- 324 ه (5، 441 ترجمه).
رئیس پلیس بغداد: بدر خرشنی در 322 ه گمارده شد (5: 393 ترجمه) و در 324 بركنار (5: 444 ترجمه) و كاجو بر جای وی منصوب شد. (5: پانوشت ص 444).
23- عبد الرحمان ابن عیسی [3] (وزیر سال 324) برای راضی (5: 442 ترجمه). از 16 ج 1- 324 ه به وزیری نشست و پس از چند ماه در همان سال زندانی شد (5: 444 ترجمه).
24- ابو جعفر محمد ابن قاسم كرخی [4] (وزیر سال 324).
______________________________
[ (1)]. برادر حسین پسر قاسم است كه در بالا یاد شد. بند 17.
[ (2)]. ن. ك. بالاتر. بند 10.
[ (3)]. برادر علی بن عیسی یاد شده در بالا (بند 11). یاقوت در معجم الادباء (چ، مأمون 5: 81) از كتاب تاریخ تألیف عبد الرحمان بن عیسی نقل كرده است.
[ (4)]. او كسی است كه فارابی كتاب الموسیقی الكبیر را برای او ساخته است عیون الانباء 3، 231، او در شوال سال
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 30
در ماه رمضان تا ذی حجه سال 324 ه (5: 444 ترجمه) وزیر بود و پس از سه ماه و نیم گریخت و پنهان شد. (5: 460 ترجمه).
25- سلیمان ابن حسن، ابو القاسم (وزیر 324 ه) دومین وزیری او است (- بند 15 و 28 و 29) و این بار برای راضی است كه سال 324 او را بر جای كرخی به وزارت نشانید ولی كاری از او نیز ساخته نبود. پس راضی همهی كارهای كشور را به دست امیر الامرا ابن رایق سپرد. از این پس وزیر خلیفه، مانند خود خلیفه، مقامی تشریفاتی بود و كار وزیران گذشته به دست دبیران «امیر الامرا» انجام میشد (5: 460 و 462 ترجمه).
26- ابو الفتح ابن فرات فضل بن جعفر، (- بند 18) دومین وزیری او برای راضی بود و چون تنها عنوان تشریفاتی داشت به سفر فلسطین رفت و در رمله در سال 327 درگذشت.
مدت: عنوان وزیری او یك سال و هشت ماه و 25 روز بود (خ 6، 14 ترجمه).
27- ابو عبد اللّه بریدی (327- 328 ه) (6، 14 ترجمه).
مدت: وزیری تشریفاتی او یك سال و 4 ماه و 14 روز بود (6، 20 ترجمه).
28- سلیمان ابن حسن (وزیر 328- 329 ه) سومین وزیری او است (- بند 15 و 25) كه به جای بریدی معزول به دستور بجكم منصوب شد (6، 20 ترجمه) و تا مرگ راضی 15 ع 1- 329 بر جا ماند (6، 28 ترجمه).
29- سلیمان ابن حسن: (وزیر 329 ه) چهارمین وزیری او است (- بند 28 و 25 و 15) كه پس از مرگ راضی و نشستن متقی به وزارت باقی ماند (6، 29 ترجمه).
ب: دوران قدرت امیر الامرا و زبونی خلیفه
اشاره
30- هنگامی كه در سدهی سوم خلیفگان شمشیر خود را در برابر سلاح ایدهئولوژیك گنوسیسم اسلامی ایرانیان كند شده یافتند، به تشویق مهاجران ترك آسیای مركزی برای آمدن به ایران پرداختند (ن. ك. به 5، 64 همین مجلد) لیكن كشتن متوكل در سال 247 ه و معتز در 255 ه نشان داد، دامی كه خلیفگان برای ایرانیان نهاده بودند، گریبان خود ایشان را نیز گرفته است. ناتوانی خلیفگان روز به روز آشكارتر میشد تا آنكه راضی به
______________________________
[ (344)] در گذشت (ن. ك. ص 444 پانوشت 3 برای شناخت بیشتر از خاندان كرخی بصری كه شیعی غالی و از مجسمه بودند، ن. ك. یاقوت، معجم البلدان، 4: 253.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 31
سال 324 ه از ادارهی كشور به دست وزیران زیر نظر خود نومید گشته از، یك نیم بردهی آرامی نژاد از غلامان حجری عرب شده به نام «ابن رایق» كه فرماندار واسط بود خواست كه بیاید و كشور را به نام «امیر الامراء» اداره كند و خلیفه جز به خوابگاه خود بر جایی حكومت نكند (5، 461- 462 ترجمه). ابن رایق دو سال بدین شیوه حكومت كرد و پس از او تركانی كه مرداویج را كشته بودند به رهبری «بجكم» جای آرامیان را گرفتند. بجكم نیز در سال 229 ه كشته شد و كار بغداد به دست بریدیان خوزستانی و سپس حمدانیان سوریهیی افتاد تا زمینه برای روی كار آمدن ایرانیان به دست بویهئیان فراهم گردید. اینك چند دبیر امیر الامراء كه كارهای وزیران گذشته را انجام میدادند.
31- دوران امیر الامرائی ابن رائق: از 20 ذی حجه 324 (5: 461 ترجمه) تا سقوط بغداد دست امیر الامرای دوم بجكم.
32- حسین بن علی نوبختی (5، 432 ترجمه).
33- احمد بن علی كوفی (5، 474 ترجمه).
34- دوران امیر الامرائی بجكم: او رهبر تركانی بود كه به تحریك دستگاه خلیفهی بغداد مرداویج رهبر آذربایجانی را كه نقشهی براندازی عرب از بغداد را میداشت به سال 323 ه كشتند (5: 411 ترجمه) و به تركان جنوبی و شمالی ایران تقسیم شدند (5:
417 ترجمه) بجكم به واسط آمده جزو سپاه ابن رائق شده بود و در سال دوم امیرالامرائی ابن رائق، سپاه واسط در 12 ذی قعدهی 326 بر بغداد یورش برد و آن را بگشود و ابن رائق به شمال گریخت (5، 512 ترجمه) بجكم نیز در 21 رجب 229 در پیرامون واسط به دست كردان بومی آنجا كشته شد (6، 35 ترجمه) مدت امیر امراء بودن بجكم دو سال و هشت ماه و نه روز بود (5: 418).
وزیران دورهی امیر الامرائی
35- ابو الفتح ابن فرات دوم فضل بن جعفر، (- بند 18) دومین وزیری او برای راضی بود و چون تنها عنوان تشریفاتی داشت به سفر فلسطین رفت و در رمله در سال 327 درگذشت.
مدت: عنوان وزیری او یك سال و هشت ماه و 25 روز بود (چ 6 ص 14 ترجمه).
36- ابن مقله: (بند 22) ششمین وزیری او در ربیع دوم 326 ه.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 32
37- ابن فرات دوم: (بند 29) سومین وزیری او است به هنگامی كه به سفر رمله رفته بود و عبد اللّه نقری به جای او بود.
(موضوع دو بند بالا در تجارب نیامده و من آن را از انساب زامباور آورده و در اینجا افزودم).
38- ابو عبد اللّه بریدی یكم: (327- 328 ه) (6، 14 ترجمه).
مدت: وزیری تشریفاتی او یك سال و 4 ماه و 14 روز بود (6: 20 ترجمه).
39- سلیمان ابن حسن (وزیر 328- 329 ه) سومین وزیری او است (- بند 15 و 25) كه به جای بریدی معزول به دستور بجكم منصوب شد (6: 20 ترجمه) و تا مرگ راضی 15 ع 1- 329 ه بر جای ماند (6: 28 ترجمه).
40- سلیمان ابن حسن: (وزیر 329 ه) چهارمین وزیری اوست (- بند 39 و 25 و 15) كه پس از مرگ راضی و نشستن متقی در 20 ع 1 سال 329 به وزارت باقی ماند. (6: 29 ترجمه).
41- ابو الخیر احمد بن محمد پسر میمون از 3 شعبان 329 ه تا 23 روز وزیر متقی بود. (6: 39 ترجمه).
42- بریدی یكم: (- بند 38) دومین وزیری او. از ششم رمضان 329 تا 24 روز وزیر بود.
43- اسكافی قراریطی: بو اسحاق محمد بن احمد از 12 شوال 329 تا 43 روز وزیر بود (6: 45 ترجمه).
44- كرخی بو جعفر محمد: دومین بار از 25 ذی قعده 329 تا 33 روز وزیر بود. (6:
47، 50 ترجمه).
45- بو عبد اللّه كوفی: از 28 ذی حجة 329 وزیر شد، لیكن بینام وزارت. (6: 51 ترجمه).
46- بریدی یكم (- بند 42) سومین وزیری او. از 15 ربیع دوم 330 تا 13 روز وزیر بود (6: 51 ترجمه).
47- قراریطی: (- بند 43) دومین بار از 8 جمادی یكم 330 ه تا 42 روز وزیر بود (6: 57 ترجمه).
48- از 20 جمادی دوم 330 ه تا 11 شوال آن سال كه بریدی در بغداد بود، خلیفه
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 33
وزیر نداشت. (6: 52- 55 ترجمه).
49- قراریطی: (بند 43 و 47) سومین بار از 15 شوال 330 تا 20 جمادی دوم 331 ه وزیر بود (6: 57- 67 ترجمه).
50- اصفهانی بو العباس احمد بن عبد اللّه به دستور امیر الامراء ناصر الدولة حمدانی از 12 رجب 331 تا 51 روز وزیر بود (6: 67 ترجمه).
51- قراریطی اسكافی: (بند 43 و 47 و 49) بار چهارم از 5 رمضان 331 تا 20 روز وزیر بود (6: 71 ترجمه).
52- ابن مقله دوم: بو الحسین علی بن محمد پسر علی از 25 رمضان 331 تا یك سال و پنج ماه وزیر بود. (6: 72، 104 ترجمه).
53- سامرهیی، بو الفرج محمد بن علی: 42 روز برای مستكفی وزارت كرد (6: 113 ترجمه).
54- چیرگی بویهئیان بر بغداد:
شنبه یازدهم جمادی دوم 334 ه احمد بویه به شمال دروازهی شماسیهی بغداد فرود آمد و با مستكفی (233- 334) بیعت كرد ولی سكّه به نام خود زده، در 22 همان ماه مستكفی را بر انداخت و فضل پسر مقتدر عباسی (295- 320 ه) را به خلافت نشانید و لقب «مطیع» داد (6: 119 ترجمه) مطیع (334- 363 ه) و طائع (363- 381 ه) و قادر (381- 422 ه) وزیر نداشتند، دبیران كارهای ویژهی ایشان را انجام میدادند. در دوران آل بویه خلیفه مسئول مذهبی یا بگفتهی ابن ادریس (543- 598 ه) حقّ اللّه سنّیان (سرائر چ 1270 ه ص 293) و فقیهان شیعه از صدوق تا مفید و مرتضی مسئول حق اللّه شیعیان بودند و سیاست یا حق الناس همگان در اختیار اهل حلّ و عقد آل بویه قرار گرفته بود كه وزیرانشان آن را اداره میكردند. لیكن كم كم بویهئیان در اثر بیلیاقتی عربزدهتر و سنّی شدند. در سال 402 ه از ترس فاطمیان مصر به خلیفهی بغداد اجازت دادند كنفرانسی در تكذیب نسبنامهی فاطمیان ساخت و در 408 ه «اعتقادنامهی قادری» صادر كرده اسلام را به مذاهب سنّی منحصر كرد و تشیّع را كه پس از اعلامیه راضی (5: 426 ترجمه) مذهب رسمی بود از رسمیت بینداخت خلیفگان از این سستی بویهئیان سوء استفاده بیشتر كرده، قادر مخفیانه پیامها برای تركان آسیای میانه فرستاده ایشان را به مهاجرت به ایران پس از پذیرش اسلام سنّی دعوت
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 34
نمود. یك فرستادهی او ابو محمد هبة اللّه بن مامون و دیگری ماوردی قاضی القضاة (364- 450) بود كه قائم (422- 467) به دست او برای طغرل پیام داد: ای فرستادهی ربّ الارباب اسلام را از دست قرامطه (یعنی دیلمیان) دریاب! (زبدة التواریخ كاشانی چاپ افست ص 47 و جامع التواریخ رشیدی ص 73) ابو الفضل بیهقی چ فیاض ص 91 و تاریخ سلاجقهی عماد كاتب اصفهانی (بنداری، چ ع: 9 و 15 ترجمهی جلیلی ص 10 و 19 و تجارب ترجمه 5: 64). اینك وزیران این خاندان.
وزیران خاندان بویه در این مجلّد
وزیران ركن الدوله (384- 366) حسن بن بویه:
55- قمی، بو عبد اللّه: م 328 ه. پس از مرگ او ابن عمید یكم وزیر شد. (6: 21 ترجمه).
56- طالقانی، عبّاد بن عباس: (م 384 ه) پدر صاحب عبّاد است. نامش را مشكویه و ابن اثیر نیاوردهاند لیكن خلكان او را وزیر ركن الدوله میخواند (ج 1 ص 210) شاید دبیر بوده و به احترام پسرش چنین خوانده شده باشد.
57- ابن عمید یكم: محمد بن حسین (300 360)- (6: 329- 333 ترجمه).
58- ابن عمید دوم: ذا الكفایتین از 359 تا 366 كه كشته شد وزیر بود. (6: 446 ترجمه).
وزیران معز الدوله (303- 356) احمد بن بویه:
59- صیمری، محمد بن احمد بو جعفر. در 332 ه وزیر شد، در كنفرانس (334 ه) بغداد 12 امامی را بر زیدی ترجیح داد و در 339 درگذشت (تجارب 5: 449 و 6: 121 ترجمه).
60- مهلبی، بو محمد حسن ابن محمد (291- 352). از 345 ه از دبیری به وزیری رسید (6: 206 ترجمه) در 352 ه پس از سیزده سال و 3 ماه دبیری و وزیری درگذشت (6: 249).
61- شیرازی، عباس ابن حسین بو الفضل (303- 362 ه) در شیراز زاده شد، در
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 35
352 ه با شركت فسانجس دبیر شد (6: 249 ترجمه).
62- فسانجس یكم: محمد بن عباس بو الفرج (308- 370 ه) در شیراز زاده شد، در 352 ه با شركت شیرازی به دبیری نشست (6: 249 ترجمه).
وزیران بختیار عزّ الدوله (331- 367 ه) بن بویه:
63- شیرازی، عبّاس (- بند 61) در 356 ه با مرگ معز الدوله به دبیری استوار ماند، در 358 ه بر كنار شد و در 359 ه دوباره باز گردانیده شد (6: 327) سومین وزیری او در 360 ه بود و در 362 درگذشت (6: 344 ترجمه).
64- فسانجس یكم (- بند 62) بار دوم چند روز در سال 358 ه به جای شیرازی (بند 63) وزیر و سپس معزول شد و شیرازی بازگشت تا 362 كه درگذشت.
65- ابن بقیّة محمد: (314- 367 ه) از 7 ذی حجّهی 362 بر جای شیرازی وزیر شد، (6: 348 ترجمه) پس از چیرگی عضد الدوله به زیر پی پیل افكنده و كشته شد (6: 450 ترجمه).
وزیران عضد الدوله: فناخسرو (324- 372 ه)
66- مطهر بن عبد اللّه: وزیر بود و با سمت فرماندهی در 369 ه خودكشی كرد (6:
482 ترجمه).
67- نصر بن هارون: وزیر مامور كار اهل ذمه بود (6: 410/ 489 ترجمه).
68- ابو ریّان حمد بن محمد: در فارس جانشین وزیر بود (6: 489/ 480 ترجمه).
69- خواشاذه ابو نصر: مسئول مالی دژ اردمشت بود (6: 485/ 489 ترجمه).
رمزهایی كه در این مجلّد به كار رفته است:
پ، پس از شماره در فهرستهای این كتاب پانوشت آن صفحه.
پ، پس از چاپ عربی چاپ ترجمهی پارسی.
ج، پیش از شمارهی صفحه جلد.
ج، در فهرستهای این مجلد جا.
ج، در تاریخ هجری قمری ماه ج 1 جمادی یكم، ج 2 جمادی دوم.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 36
چ، چاپ، چ. ع چاپ عربی.
خ، پس از تاریخ سال خورشیدی هجری.
خ، پیش از شمارهی جلد و صفحه نسخهی خطی ایاصوفیه از تجارب الامم كه شمارهی صفحات آن در لای سطرهای چاپ عربی آمد روز و در كرانهی صفحه در چاپ فارسی حاضر نشان داده شده است.
ذ، الذریعه الی تصانیف الشیعه 29 مجلّد چ نجف و تهران.
رض، پس از نامهای مقدس رضی اللّه عنه.
ره، پس از نامهای مقدس رحمه الله.
ص، پس از شمارهی مجلّد صفحه.
ص، پس از نامهای مقدس صلّی اللّه علیه و آله ع، پس از نامهای مقدس علیه السّلام.
ع 1 و ع 2 در تاریخ قمری ربیع یكم و ربیع دوم. چ ع چاپ عربی.
م، پیش تاریخ مرده، در گذشته.
م، پس از تاریخ میلادی.
M
: پانوشتهایی كه در این چاپ با نشانM آغاز شده از آن منزوی است و بینشانها ترجمه از پانوشتهای آمد روز است كه ترجمه است از آنچه در چ مصر آمده است.
ه، پس از تاریخ هجری قمری.
- معجم الادباء ارشاد الاریب الی معرفة الادیب چ مأمون در 20 جلد در مصر كه از روی چ مركولیوث (1858- 1940) كه به سال 1907 م از روی چاپ اكسفورد منتشر شد.
- معجم البلدان از یاقوت حموی 574- 626 چ وستنفلد 1866 م افست تهران 1965 م به صفحههای این چاپ حوالت دادهام كه آن را به فارسی ترجمه كردهام.
- مروّج الذهب مروج الذهب و معادن الجوهر از مسعودی م 346 تصحیح باربیه دومینار و پاوه دكورتل چ با ترجمه فرانسه پاریس 1877- 1861 م افست تهران 1970 م در 9 جلد.
- تجارب السلف از هندوشاه بن سنجر نخجوانی در 724 ه تصحیح عباس اقبال 1313 خ چ طهوری 1344 خ 462 ص.
تجارب الامم/ ترجمه، مقدمهج5، ص: 37
- امامی: در هر جا كه من در این پیشگفتار از مقدمه آقای ابو القاسم امامی در پیشگفتارشان بر متن عربی تجارب چ تهران 1366 خ. ج 1 ص 1- 43 استفاده كردهام با واژهی (امامی) بدان اشارت نمودهام.
- صله عریب صلة تاریخ الطبری از عریب پسر سعد قرطبی كه تقویم سال 961 میلادی نیز به وی منسوب است، او دنبالهی تاریخ طبری را از سال 291 تا سال 320 پی گرفته است دخویه این كتابچه را نیز به عنوان جلد 16 دورهی طبری تصحیح و در سال 1897 چاپ كرده است كه با فهرستها و تعلیقاتش 213 صفحه است و با 27 ص مقدمه لاتین از دخویه چاپ شده و سپس در تهران 1965 افست شده است. سپس در مصر نیز مكرر چاپ شده و من در اینجا به صفحات چاپ دخویه حوالت میدهم و ترجمه فارسی پاینده را با حرف پ مشخص مینمایم.
تعلیقات مهم دخویه هنگام ترجمه به فارسی دست پاینده حذف شده است.
طبری. تاریخ الرسل و الملوك معروف به تاریخ طبری. از محمد پسر جریر پسر یزید طبری (224- 310) تصحیح دخویه خاورشناس هلندی (1836- 1909 م) و گروهی از خاورشناسان با مقدمه به لاتین و فهرستها به عربی در سالهای 1876 تا 1901 م در سه بخش چاپ شده یكم) ص 1 تا 3476 دوم ص 1 تا 2017 سوم ص 1 تا 2294 روی هم رفته در 13 مجلد جلد شده است در جلد 13 دنبالهی به نام ذیل مذیّل نیز نهاده شده و جلد 14 فهرستهای كتاب و ج 15 تعلیقات تاریخ طبری و ج 16 دنبالهی دیگر به نام صلهی عریب است كه در بالا یاد شد. این 16 مجلد تاریخ طبری به سال 1965 م در تهران افست چاپ شد و من به صفحههای این افست حوالت دادهام.
ابو القاسم پاینده تاریخ طبری را به فارسی ترجمه كرده كه با صلهی عریب در 16 جلد 6663 ص چاپ شده است و من با نشان پ پارسی ترجمه بدان حوالت میدهم.
تجارب الامم/ ترجمه، ج5، ص: 1