3- کتابهای کومکی
میدانیم نخستین کوششی که برای تألیف بازدیدی از تاریخ قبایل ترک و مغول [در یک زبان اروپائی] به عمل آمد از طرف دگینی بوده است کتاب وی از لحاظ تاریخ مشرق آسیای میانه بیش از تاریخ مغرب آن سرزمین اهمیت دارد. دگینی به میزان وسیعی از منابع چینی استفاده کرده و در مورد تألیفات مسلمانان ناچار به کتابهای معدودی که جز نقل اقوال دیگران نیست اکتفا نموده است. کسی که نخستینبار به تحقیق در منابع اسلامی مربوط به تاریخ مغولان پرداخته بارون دوسون بوده. اولین چاپ «تاریخ مغولان» وی در سال 1824 میلادی، (1240 هجری) انتشار یافت و چاپ دوم آن که بسیار کاملتر بوده در 35- 1834 (1251- 1250 هجری) منتشر
ص: 156
شد . مؤلف وظیفه خویش را با امانت و دقت شایان توجهی انجام داده و تقریبا همه منابعی را که در دسترس بوده- بخصوص آنچه درباره تاریخ مغولان در چین و ایران موجود است- مورد پژوهش قرار داده است. فقط میتوان- قبل از همهچیز- نظر، تا حدی یک جانبه، مؤلف را درباره «مناظر چندشآور»- تاریخ مغول نقص تألیف وی شمرد. مؤلف برای تاریخ مغول- فقط تا حدی که دانستن آن برای درک «حوادث بزرگ قرنهای سیزدهم و چهاردهم میلادی» ضرورت دارد- اندک اهمیتی قائل است. بدین سبب با اینکه تاریخ دولتهای با فرهنگ و واجد تمدن را که در زیر سلطه مغول بودند بالنسبة به تفصیل شرح میدهد فقط چند سخنی درباره فرمانفرمائی مغولان در آسیای میانه و روسیه میگوید. گذشته از این تقریبا فقط از یک نسخه خطی تألیفاتی که- به طبع نرسیده استفاده کرده و آن نسخه هم در بسیاری از موارد بهترین نسخه نبوده است. اکنون که چاپهای انتقادی بخشی از متون یاد شده را در دست داریم میتوانیم پارهای از خطاهای وی را رفع و تصحیح کنیم. مع هذا و علیرغم آنچه گفته شد تألیف دوسون تاکنون اهمیت خود را از دست نداده. این کتاب از لحاظ تبحر مؤلف و احتیاطی که وی در استنتاجهای خویش مرعی داشته- به مراتب بالاتر از
ص: 157
تألیفات بعدی هامر- پورگشتال و ولف و اردمان و حتی «تاریخ مغولان»- چند جلدی سر هنری هوورث قرار دارد. هنری هوورث که زبانهای شرقی را نمیدانسته کاملا تابع پیشینیان خویش بوده است. به گفته- خود وی- وظیفه خویش را «همچون نژادشناس و مورخ آغاز کرده نه زباندان»- با این حال حتی در یک مورد منحصر هم که مؤلف آشنائی خویش را به اسالیب و قواعد تاریخ و نژادشناسی بیش از دوسون نشان داده باشد نمیتوان اشاره کرد.
فرضیههای وی درباره اصل و منشأ اقوام مختلف فقط بر اسامی و القاب شخصی مبتنی میباشد و حال آنکه میدانیم در هر دو مورد- اعم از اسامی و القاب- نفوذ اقوام با فرهنگتر مؤثر افتاده، گرچه اقوام اخیر الذکر از لحاظ اصل و تبار بیگانه بوده باشند. مؤلف تقریبا همه اقوامی را که پیش از چنگیز خان در مغولستان سکونت داشتند- ترک میشناسد و ظاهرا به این نکته توجه ندارد که چگونه قوم قلیل العده مغول- پس از استیلا بر چند قبیله
ص: 158
نیرومند ترک- توانست نه تنها زبان خویش را حفظ کند بلکه مغلوبان را هم در خود مستحیل سازد. مؤلف به عنوان نژادشناس میبایست از شیوه زندگی صحرانشینان و سازمان سیاسی ایشان مطلع باشد و بداند که با چنان سازمانی سخن از نظم صحیح در وراثت تاج و تخت و یا انتخابات مرتب و درست نمیتواند در میان باشد. و حال آنکه مؤلف جدا این موضوع را که کدام یک از چنگیزیان در فلان یا بهمان- مورد بیشتر استحقاق اشغال تخت و تاج سلطنت را داشته و یا اینکه انتخاب فلان و یا بهمان خان بطور قانونی- صورت گرفته یا نه- بحث میکند .
ص: 159
ملاحظات و حواشی فراوانی که آقای راورتی به ترجمه خویش از تألیف جوزجانی نوشته نیز شایسته- توجه میباشد (رجوع شود به ماقبل ص 112). در ضمن حواشی مزبور مستخرجاتی از بسیاری منابع دیگر که بعضا به طبع نرسیده و کمتر کسی از آن خبر دارد- نقل شده. گاه نیز کوششی برای تدوین مجموعهای از اطلاعات مربوط به فلان یا بهمان قوم و یا فلان سلاله- به عمل آورده. مؤلف خود در مقدمه تألیف خویش را «گنجینهای (thesaurus) واقعی از مطالب گوناگون تاریخی که غالبا تاکنون بالکل- مجهول مانده بود. «- میخواند و میگوید که وی» بسیاری از گمگشتگیهای تاریخی را که بر اثر مرور زمان تنفیذ و تقدیس شدهاند»- اصلاح و رفع کرده است. دیگر میگوید که تقریظ نویسان «از بیم آنکه دیگران متوجه این نقیصه [فقدان فهرست] شوند»- محتملا به فقدان فهرست اشاره خواهند کرد. ولی وقت مؤلف «بسیار گرانبهاتر از آن است» (too Valuable) که به چنین کاری پردازد و امیدوار است که (Index Society) انجمن فهرست نویسی این مهم را به عهده گیرد. میل مؤلف مجری شد.
و اکنون فهرست کتاب وی در دست است و بدینقرار- اگر به اظهار نظر مؤلف متکی شویم- الحال کتاب مزبور از نقایص پیراسته است. عقیده مؤلف در شایستگی و مزیت تألیف خویش و لحن سخت و خشن و گاه زنندهای که نسبت به اسلاف روا میدارد- کتاب وی را از هرگونه ارفاق منتقدان محروم میسازد- و حال آنکه به چنین گذشت و ارفاقی بسیار نیازمند است.
خطاهای مؤلف- که بعدا به آن اشاره خواهد شد (به ماقبل ص 112 حاشیه 2 هم رجوع شود)- از «گمگشتگیهایی» که خود بدان اشاره کرده به مراتب
ص: 160
بیشتر است. وی اخبار تاریخی را بدون مراعات حتی بدویترین اصول انتقاد تاریخی نقل میکند. میان تاریخ و افسانه هیچگونه فرقی قائل نیست و بین منابع و متون اصیل و کتب انباشته از منقولات تفاوتی نمیبیند. آقای راورتی که شدیدا به اسلاف- به خاطر املای خطای (لاتینی) تلفظ نامهای خاص- حمله میکند خود مشهورترین اسامی را تحریف مینماید و به جای «خزر»- «خرز»- و بهجای «اغوز»- (غز) «آغوز»- و بهجای «عمر»- «عمروUmro »- مینویسد. وقت مؤلف نهتنها گرانبهاتر از آن بوده که به تنظیم فهرست پردازد بلکه به مرور سرسری کتاب خویش نیز نپرداخته. وی در صفحه 33 میگوید که گویا ابو الفضل بلعمی- مترجم طبری- شغل وزارت را در زمان اسماعیل دریافت داشت و تا زمان پادشاهی نوح بن منصور (یعنی در مدتی بیش از 70 سال!) شاغل آن مقام بوده و بعد در ص 38 مینویسد که ابو الفضل بلعمی (اینجا مؤلف بین این شخص و مترجم طبری تفاوت کلی قائل میشود) در سال 330 هجری کشته شده (همینگونه!) و این را فقط میتوان نتیجه مرور نکردن کتاب دانست. در میان نقایص خارجی و ظاهری کتاب نیز کمبودهائی وجود دارد که از فقدان فهرست به مراتب بدتر است و گذشت در مورد آنها دشوارتر. مؤلف هیچجا به نسخ معین و مشخصی اشاره نمیکند و در اکثر موارد از ذکر نسخ خطی که مورد استفاده وی بوده و یا توسط چه کسی و در چه زمانی نوشته شده خودداری مینماید و بدین سبب تحقیق در گفتههای او به هیچوجه مقدور نیست. مؤلف مدارک و مطالب فراوان در اختیار خویش داشته (این را هم بگوئیم که وی تا حدی که به ما
ص: 161
معلوم است- نخستین کسی است که از گردیزی مطلبی نقل کرده) و بیشک میتوانست گمگشتگیهائی را که وجود داشته برطرف کند و فرضیههای جدید و استوارتری را جانشین آنها سازد. ولی برای حصول چنین نتیجهای اندک انصاف و راستکاری و کمی آشنائی با روشهای علمی ابتدائی لازم بوده است.
تألیف آقای راورتی از هردو جهت حتی جوابگوی توقعاتی که ما عادة از نوشتههای شاگردان داریم نمیباشد. و بدینسبب فقط همچون مجموعهای از مطالب و مدارک فراوان ولی فاقد نظم و ترتیب- واجد اهمیت است .
کتاب آقای کاهون - که در جای دیگر از آن سخن گفتهایم کوشش تازهای است در زمینه تألیف تاریخ ترکان و مغولان. ما کوشیدهایم نشان دهیم که تألیف مزبور با اینکه از لحاظ ادبی اثر درخشانی است از نظرگاه علمی اهمیت جدی ندارد.
ا. د. راس (اکنون سر. ا. دنیسون راس) در سال 1899 تاریخ مختصر ترکستان را در بخش نخست کتاب ( «The Heart of Asia») «قلب آسیا» چاپ و منتشر کرد . خدمت اصلی او عبارت است از بیان تاریخ
ص: 162
نخستین قرنهای اسلامی- تا حدی جزءبهجزء- از روی هر دو روایت عربی و فارسی- تألیف طبری . از منابع بعدی کمتر استفاده شده و تنها نسخه خطی که بدان اشاره و استناد گشته- «ظفرنامه»- نظام الدین شامی میباشد.
البته گمان نمیرود خود مؤلف هم مدعی باشد که هرآنچه را که در مورد تاریخ آسیای میانه «مهم» است از کتاب او بتوان کسب کرد .
دو مجلد تألیف (Jeremiah Curtin) (کرتین) که در سال 1908 میلادی (بعد از مرگ مؤلف) تحت عنوان: «تاریخ مغولان» ( «The Mongols» «A History) و «مغولان در روسیه» (The Mongols in Russia) منتشر شده و مجلد اول با مقدمه ت. روزولت است- نیز هیچ ارزش علمی ندارد.
گرچه مقدمه درباره مؤلف میگوید: «در این رشته بخصوص هیچیک از دانشمندان امریکائی و اروپائی حتی به نزدیک مؤلف نیز نرسیده». ولی مؤلف از لحاظ معلومات و اطلاعات و دقت به هیچوجه به پای هنری هوورث نمیرسد. هرگز از منابع خویش سخنی نمیگوید چه رسد به اینکه درباره اهمیت نسبی آنها صحبت دارد یا به انتقاد پردازد. فقط در یادداشتی که پیش از «The Mongols in Russia» (مغولان در روسیه) مندرج است گفته شده که «آقای کرتین در حین آوردن مطالب و مدارک برای «The Mongols» [مغولان] و «The Mongols in Russia» [مغولان در روسیه] از تاریخهای متقدم چین و ایران و روسیه استفاده کرده و برای بهدست آوردن تواریخ مزبور چند بار به روسیه و یک بار به مشرق زمین سفر کرده است». ولی این دو کتاب از اطلاع مؤلف به منابع اصلی حکایت نمیکند. مجلد دوم بیشتر
ص: 163
تألیفی است بسیار غیر انتقادی در تاریخ روسیه- و کمتر از تاریخ «قزل اردو»- در آن سخن رفته.
هیچ کتابی در تاریخ بخش مسلماننشین آسیای میانه مربوط به دوران پیش از مغول و همچنین هیچ تحقیقی در منابع (جز پژوهشهائی که بعضی ناشران در مقدمه چاپ متون منتشره به عمل آوردهاند)- که توقعات علمی کنونی را برآورد تاکنون وجود ندارد و این وضع بالطبع در تألیفات عمومی مربوط به تاریخ اسلام و حتی در تازهترین کتابی که در این باب منتشر شده- یعنی تألیف شادروان استاد آ. موللر- بیتأثیر نبوده است . مؤلف اخیر الذکر با کمال راستکاری و امانت از منابع عربی استفاده کرده (از منابعی که اکثرا چاپ و منتشر شده بوده) ولی از منابع فارسی کمتر اطلاع داشته. آنچه درباره رجال بزرگ تاریخ آسیای میانه (مثلا محمود غزنوی) میگوید غالبا ناقص و یکجانبه است. در شرح تاریخ مغولان خود مؤلف چنان به ضعف استنتاجاتی که بدون مطالعه منابع اصلی فارسی به عمل آمده باشد- مذعن و معترف است که مسؤولیت کامل این بخش کتاب را از خویشتن سلب میکند .
ص: 164
هنوز به زبان روسی تاریخ مغولان - جز در تاریخ قزل اردو - و تاریخ دودمانهای آسیای میانه در دوران پیش از مغول- مورد تحقیق مشروح علمی قرار نگرفته. از میان کتبی که در مواضیع خاص نوشته شده فقط یک تألیف یعنی اثر استاد و. آ. ژوکوسکی درباره مرو توقعات علمی کنونی را
ص: 165
ارضا میتواند کرد. بسیار مطلوب است که درباره تاریخ و گذشتههای باستانی دیگر شهرهای آسیای میانه و بویژه بخارا و سمرقند و بلخ نیز از روی الگوی تألیف مزبور تحقیق به عمل آید .
ص: 167