هرات
اشاره
مدخل مسجد جامع هرات از سروش 5.
نسخه كتابخانه ملی پاریس
نسخه كتابخانه ملی پاریس
بسم اللّه الرحمن الرحیم صانع رزاق حكیم قدیم لطف الله نیشابوری
یكی از شهرهای بزرگ، پرجمعیت، آبادان، خوش آبوهوا و نامدار سرزمین پهناور خراسان هرات بوده است. هرات یكی از شهرهای باستانی ایران وئجه است كه در نامه مینوی اوستا نامبرده و ستوده شده، در فقره 11 از بخش «وندیداد» از كتاب اوستا چنین توصیف شده است: «من كه اهورامزدا هستم در بهترین جایها و شهرهائیكه آفریدم اوروای (هری- هرات) پر از سبزه است». «1» و در فرگردنهم از بخش وندیداد نیز در وصف هرات چنین آمده است: «فرگردنهم- من كه اهورامزدا هستم در بهترین مكانها و شهرهائی كه آفریدم ششم هرات دارای بسیار رودخانه است». «2»
اغلب مورخین ایرانی این شهر را از بناهای اردشیر پاپكان میدانند. «3»
امّا ذكر نام هرات در اوستا خود دلیل قاطعی است بر اینكه این شهر قرنهای متمادی پیش از قیام دولت ساسانی موجود و معمور و بهمین نام نیز موسوم بوده است، ممكن است اردشیر پاپكان- كه ویرانیها و پریشانیهای چند صد ساله ایران را دوباره آبادان و تعمیر نمود- این شهر را تعمیر و تجدید بنا نموده است.
______________________________
(1)- بخش وندیداد اوستا- چاپ حیدرآباد دكن. ص 11.
(2)- بخش وندیداد اوستا- چاپ حیدرآباد دكن. ص 10.
(3)- حبیب السیر، خلاصة الاخبار فی بیان احوال الاخیار- خواندمیر. روضة الصفا محمد خاوند شاه- روضات الجنات- اسفزاری. تاریخنامه هرات- سیفی هروی و غیره
ص: 2
ربیعی پوشنگی پسر خطیب پوشنگ هرات- كه از شعراء نامدار دربار هرات بوده- در حماسه تاریخی خود موسوم به: «كرتنامه»- كه آنرا در تاریخ خاندان پادشاهان كرت و اوضاع و اوصاف شهر هرات به نظم آورده- بنیاد خطه پوشنگ را از كارهای هوشنگ- كه از شاهنشاهان پیشدادیان است- گفته، و این مطلب را از موبد دانشور هرات كه از تواریخ و كتب باستانی آگاهی داشته نقل كرده چنین سروده است:
شنیدم ز دانشپژوهی برازكه بد بخرد و موبد و كارساز
كه هوشنگ پوشنگ را ساخته استچه خرم بهشتش بر آراسته است
همه باغ و راغش پر از بوی و رنگبه آرایش او را ز فردوس ننگ
بهر گوشه كاخی و كاشانهبهشت برین پیشش افسانه
درو دشت او سبز و آب روانبهر سوی سرو و گل و ارغوان
چپ و راستش باغ و بستان و كشتبصد پایه بهتر ز خرم بهشت
بر خاك او مشك را ارزنیبه گیتی ازو خوبتر مر زنی در عهد هارون الرشید اعراب قسمتی از قلعه شمیران را- كه از بلوك كوهستانی حومه نزدیك شهر هرات است- ویران نموده و در زیر یكی از ستونها حفره یافتند كه تختهسنگی عظیم بر آن قرار داشت، آن تختهسنگ را برداشته و در زیر آن صندوقچه فلزی یافتند، و آن را بتصور آنكه محتویات آن جواهرات است همچنان بسته به بغداد
ص: 3
نزد وزیر آل برمك فرستادند، و او نیز آنرا همچنان بسته بحضور هارون الرشید برد، و در حضور خلیفه درب آنرا باز كردند، در میان آن صندوقچه لوحی فلزی یافت كه خطوط مختلفه برروی آن نوشته شده بود، و یك قسمت از آن خطوط كه بزبان سریانی نوشته بود بوسیله جاثلیق بغداد بعربی ترجمه شد، و از ترجمه بقیه آن خطوط عاجز ماند، و آنچه را كه از خطوط آن لوح ترجمه كرد مطالبی بود راجع بموقعیت جغرافیائی و طول و عرض و ارتفاع شهر هرات و خطه پوشنگ كه بنیادكننده آنش؟؟؟
آنرا درین لوح بیادگار گذاشته بوده است. «1»
این را هم میدانیم كه شاهنشاهان هخامنشی تاریخ بناء كاخها و ابنیه عظیمه كه بنیاد میكردند بدینوسیله بیادگار میگذاشتهاند.
چند سال پیش در ویرانه كاخ عظیم خشایار شاه (تختجمشید) در زیر یكی ستونها در هنگام كاوش دو صندوقچه سنگی بدست آوردند كه در هركدام دو لوح سیما؟؟؟
و زرین قرار داشت، و در آن لوحها بخطوط باستانی ایران تاریخ بنیاد آن كاخ عظیم نوشته شده بود.
تسخیر هرات بر دست اعراب: حملات و اغارات اعراب بر خراسان در سال سیام هجری در خلافت عثمان بن عفان آغاز شد، و در همین سال نیشابور، هرات مرو شاهجان تسخیر گردید، یحیی بن جابر البلاذری مینویسد: «فلما استخلف عثمان بن عفان ولی عبد اللّه بن عامر بن كریز البصرة فی سنة 28- و یقال فی سنة 29- ثم؟؟؟
غزا خراسان فی سنه 30 ه. و بعث عبد اللّه بن خازم بن اسماء بن الصلت الی خراسان
«و وجه ابن عامر جیشا الی هرات و علیه خلید بن عبد اللّه، و یقال ان ابن عامر سار بنفسه الی هراة- ثم صالحه مرزبان هراة عن هراة و بوشنج و بادغیس علی الف الف درهم، و ارسل مرزبان مرو الشاهجان یسأل الصلح فوجه ابن عامر الی مروحات؟؟؟
بن النعمان الباهلی فصالحه علی الفی الف و مائتی الف درهم». «2»
______________________________
(1)- روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات- اسفزاری- بخش نخستین ص 99.
(2)- فتوح البلدان- یحیی بن جابر البلاذری، ص 412- ص 410.
ص: 4
زمانی كه عثمان بن عفان بخلافت نشست عبد اللّه بن عامر بن كریز را در سال 28 هجری بولایت بصره فرستاد.
و در سال 30 هجری عبد اللّه بن عامر بر خراسان ایلغار كرد و سپاهی بسرداری خلید بن عبد اللّه الحنفی بغز و هرات گسیل داشت، مرزبان هرات بوسیله پیمان صلحی در قبال یكملیون درهم كه با او منعقد نمود، شرّ آن غارتگران را از خانمان خویش دفع نمود، و هراة و پوشنگ و بادغیس را از غارت و ویرانی نجات داد.
هنگامیكه شوكت و سیطره حكومت اعراب در ایران روی بضعف نهاد، و برای نخستینبار پس از انقراض دولت عظیم ساسانی چندین سلسله پادشاهان مستقل و كوچك- ملوك الطوایف- مانند: طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، خوارزمشاهیان در خراسان طلوع نموداند، شهر هرات در عالم سیاست و علم و ادب مقام ارجمندی را احراز نموده است، و گروه انبوهی از رجال: علم، ادب، حدیث، فقه، فلسفه و حكمت، شعر او نویسندگان از آن شهر برخواستهاند.
(برای شرح احوال علما و نامداران هرات به: انساب سمعانی، یتیمة الدهر ثعالبی، طبقات الشافعیة الكبری و غیره رجوع شود).
از آغاز فتح اسلامی تاكنون تحولات، تغییرات، نكبات و سوانح بسیاری بر شهر هرات وارد شده، و این شهر چندین بار در اثر حملات اعراب، قتلعام لشكریان تاتار، تخریبات سپاهیان تیمور و ازبك، زلزله، قحط و غلا و بیماریهای وبا و طاعون زیر و زبر گردیده است. گاهی بكلّی ویران، و زمانی در نهایت آبادانی و معمور بوده، دیر گاهی جزئی از قلمرو وسیع حكومت و سلطنت ایران شرقی (خراسان) بوده، و روزگاری بزرگترین مدرسه علوم و ادبیات و هنرهای زیبای زبان پارسی دری و پایتخت و مركز سلطنت كشور پهناور آفتاب تابان اعنی خراسان بوده است.
جغرافینویسان و صاحبان كتب مسالك الممالك و جهانگردان در اعصار و ادوار مختلفه و متعاقبه اسلامی كه از این شهر دیدن كرده هركدام اوضاع آن شهر را چنانكه در زمان او بوده شرح و توصیف كردهاند،
ص: 5
قدیمترین جغرافینویسان ایرانی ابن خردادبه «*» از وضع سیاسی هرات در عهد دولت ساسانی سخن رانده گوید: «ثم نبداء بالمشرق و هو ربع المملكة (مملكة ایرانشهر) و نبداء بذكر خراسان و كانت تحت یدی اصبهبذها باذوسپان و اربعة مرازبة الی كلّ مرزبان ربع خراسان، فربع الی مرزبان مرو الشاهجان و اعمالها، و ربع الی مرزبان بلخ و طخارستان، و ربع الی مرزبان هرات و بوشنج و بادغیس، و ربع الی مرزبان ماوراء النهر».
و همو در ذكر مبلغ مالیات شهر هرات در عهد عبد اللّه بن طاهر مینویسد، «هراة و اسفزار الف الف و مایة الف و تسعه و خمسون الف درهم». «1»
______________________________
(1)- مسالك الممالك- ابن خردادبه، ص 18، ص 36، لیدن.
(*)- ابو القاسم عبد اللّه بن عبید اللّه بن خردادبه نخستین كسی است كه جغرافی مشهور خود را بنام «مسالك الممالك» در وصف اوضاع: طبیعی سیاسی و اقتصادی قسمت عظیمی از معموره از روی متون باستانی ایرانی و اسناد و مدارك دولتی عباسی جمعآوری نموده و در سال 232 ه تألیف آنرا بپایان رسانیده، اغلب مورخین و جغرافینویسان اسلامی مانند: اصطخری، ابن حوقل، مقدسی، یاقوت و غیره در آثار خود از این كتاب بهرها گرفته و مطالب بسیاری اخذ كردهاند، پدربزرگ او «خردادبه» براهنمائی برمكیان كیش نیاكان خود زرتشتی را بدرود گفته و بطمع ذخارف دنیائی ظاهرا قبول اسلام نمود، و بلافاصله بكمك آل برمك وارد خدمات دولتی گردید، و نخستین شغل او بعنوان «صاحب البرید و الخبر» در ناحیه ری و طبرستان و الجبال بوده، و بعدا نیز بحكومت بخشی از خاك طبرستان منصوب شد، ابن خردادبه در علوم موسیقی و سایر رشتههای ادبی تألیفات بسیاری داشته، از جمله كتاب مهمی كه در موضوع خود بینظیر بوده درباره نژاد ایرانیان بزبان عربی بنام «انساب الفرس» تألیف كرده است، كه مانند بسیاری از آثار دیگر صنادید ایران دستخوش حوادث دوران گردیده و نابود شده است.
ابن خردادبه را باید بعنوان «پدر علم جغرافی ایرانی اسلامی» شناخت، او عمری طولانی داشت و در حوالی سال 300 ه درگذشت.
ص: 6
و پس از او احمد بن عمر بن رسته اصفهانی متوفی بسال 282 ه در وصف هراة گوید: «هراة شهر بسیار بزرگی است، گرداگرد آن شهر چهارصد دهكده بزرگ و كوچك وجود دارد، و هر دهكده مشتمل بر ده تا بیست نفر سكنه میباشد، و سیصد و بیست و چهار آسیاب دائر دارد، و ناحیه بادغیس قریب سیصد دهكده آباد دارد» «1»
و معاصر ابن رسته احمد بن ابی یعقوب بن واضح الكاتب المعروف بالیعقوبی المتوفی سنة 284 در وصف هرات در آنعهد مینویسد: «و هراة من اكثر بلاد خراسان عمارة و احسنه وجوه اهل، افتتحها الاحنف بن قیس فی خلافة عثمان، و اهلها اشراف من الفرس و شربها من العیون و الاودیه و خراجها داخل فی خراج خراسان». «2»
و در كتاب مجهول المؤلّف «حدود العالم من المشرق الی المغرب» كه در سال 372 هجری بنام مولی امیر المؤمنین ابو الحارث محمّد بن احمد نگارش یافته در وصف هرات میگوید: «هری شهری بزرگست و شهرستان وی سخت استوار است، و او را قهندز است، و ربضست، و اندروی آبها روان است، و مزكت جامع این شهر آبادان ترمز كتهاست بمردم از همه خراسان، و بر دامن كوه است، و جای بسیار نعمتست.
و اندر وی اندكی تازیانند، و او را روذیست بزرگ كی از حد میان غور و كوزكنان روذ، و اندر نواحی وی بكار شود، و ازو كرباس و شیرخشت و دوشاب خیزد». «3»
مقدسی صاحب احسن التقاسیم كه آنرا در سال 375 تألیف كرده است مینویسد:
______________________________
(1)-: هراة مدینة عظیمة و حوالیها دور، و فی رساتیقها اربعمایة قریة كبار و صغار، و فیما بین هذه القری سبع و اربعون دسكرة تشتمل كل دسكرة علی عشرة انفس الی عشرین نفسا و لها من الارحاء ثلثمایة و اربع و عشرون، و حدود بادغیس ... لها ثلثمایة قریه او نحو ذلك».
(الاعلاق النفیسه)- ابن رسته ص 173 لیدن.
(2)- كتاب البلدان- یعقوبی- ص 47- 46.
(3)- حدود العالم من المشرق الی المغرب. ص 38 38. چاپ عكسی لنینگراد
ص: 7
«هرات بوستان خراسان است، جمعیت زیادی دارد، عمارات آن بهم پیوسته است، مردمش زیرك و شوخ و شنگ و دارای ذوق ادبی میباشند، از هرات انواع شیرینی و پارچههای اعلا بكشورهای مختلفه دیگر فرستاده میشود». «1»
و ابن حوقل (كه در حوالی سال 340 هجری كتاب خود را تألیف نموده) مینویسد:
«هراة یكی از امهات بلاد خراسان است، حصاری مستحكم دارد، قهندز و ربض در داخل حصار واقعاند، مسجد جامع داخل ربض است، و دارالاماره در خارج حصار در محلی است كه به «خراسانآباد» معروف است، و از شهر بفاصله قریب یك ثلث فرسنگ در غربی هراة براه پوشنگ واقع است، و مساحت شهر هرات مقدار نیم فرسنگ در نیم فرسنگ میشود، شهر هرات چهار دروازه دارد: دروازه شمالی كه از آن بسوی بلخ میروند «بابسرای» نامیده میشود، دروازه غربی كه براه نیشابور میرود «بابزیاد» نام دارد، و دروازه جنوبی كه براه سجستان میرود «باب فیروزآباد» میگویند، و دروازه شرقی را كه بسوی غور میرود «بابخشك» میخوانند، و درهای دروازهها تماما از چوب ساخته شده غیر از «بابسرای» كه درهای آن آهنین است، و در داخل شهر هرات و ربض آن آبهای بسیاری جاری است، و قلعه هرات نیز چهار دروازه دارد در مقابل هریك از دروازههای چهارگانه حصار یك دروازه دارد كه بنام همان دروازه موسوم میباشد، و گرداگرد حصار شهر هرات دیواری از گل كشیده شده است كه از یك قامت
______________________________
(1)- «هراة: قصبة جلیلة هی بستان هذا الجانب، معدن الاعناب الجیده و الفواكه النفیسة آهلة عامرة حسنة السواد مشتبكة العمارة، جلیلة القری، اهل ادب و بلاغة و ظرف و درایة، من عندهم تحمل صنوف الحلاوات، و بزهم یحمل الی الاقالیم و الاطراف، حصینة طیبة، لها مدینة عامرة و قهندز، و علی ربضها حصن، و ابواب الربض تقابل ابواب المدینة، و توافقها فی الاسماء القدیمة: باب زیاد الی نیسابور، باب فیروز، بابسرای الی بلخ، باب خشك الی الغور، و الجامع وسط المدینة، بین الاسواق عامر، و لهم قنطرة عجیبه ...» (احسن التقاسیم الی معرفة الاقالیم- شمس الدین ابی عبد اللّه احمد بن ابی بكر الشامی المقدسی) ص 9 و ص 307 و ص 298 لیدن.
ص: 8
بلندتر است، و میانه آن و حصار سی قدم فاصله است، و مسجد جامع در وسط شهر واقع است، و در گرداگرد آن بازارها بنا شده است، زندان شهر در ظهر قبله مسجد جامع واقع است، و در خراسان و ماوراء النهر و سجستان و جبال مسجدی پرجمعیتتر از مسجد جامع هرات یافته نمیشود، آنجا محلّ اجتماع فقهاء و قراء قرآن است. شهر هرات مركز تجارت و انبار كالاهای خراسان و سیستان و فارس میباشد.
كوهستان در سمت راه بلخ تا هرات دو فرسنگ فاصله دارد، هیزم سوخت هرات از بیابانی است كه میانه هرات و اسفزار واقع است، كوهستان هراة نه برای احشام چراگاه و نه هیزم سوخت دارد، تنها استفاده كه از كوهستان هراة میشود سنگهائی است كه برای آسیابها و بنای عمارات و فرش خانهها بكار میرود. و بر فراز كوه هراة آتشكده بنا شده است كه آنرا «سرشك» مینامند، و اكنون دائر و آبادان و پرستشگاه یزدان میباشد.
و آبادانترین دروازههای هراة «دروازه فیروزآباد» میباشد» «1»
اصطخری معاصر ابن حوقل (340- 330) مینویسد: «هراة بزرگترین شهرهای خراسان است، در تمام خراسان و ماوراء النهر و مرو و سجستان و جبال شهری باین بزرگی یافت نمیشود، در هیچ مسجدی باندازه مسجد جامع هراة اجتماع نمیشود، شهر هراة انبار كالاهای واردی دیگر نواحی ایران بخراسان است» «2»
یاقوت وضع شهر هراة را در سال 607 ه- كه خود در آنشهر بوده- چنین توصیف كرده است: «هرات شهر بزرگی است، از أمّهات بلاد خراسان، من در سال 607 ه كه در خراسان بودم در آنجا هیچ شهری مهمتر، بزرگتر، زیباتر، پاكیزهتر و پرجمعیتتر از هرات در خراسان ندیدم، باغها و آبهای جاری بسیار، و نعمت
______________________________
(1)- صورة الارض- ابو القاسم ابن حوقل النصیبی ص 439- 437 لیدن
(2)- المسالك و الممالك- ابی اسحق ابراهیم بن محمد فارسی الاصطخری. ص 204- 203 لیدن،
ص: 9
فراوان دارد. شهر هرات مملو از علما و دانشمندان و توانگران است». «1»
و زكریا بن محمد بن محمود القزوینی الشافعی كتاب جغرافی خود را در سال 684 ه تالیف نموده در وصف هرات گوید: «هرات مدینة عظیمة من مدن خراسان، ما كان بخراسان مدینة اجل، و لا اعمر، و لا احصن، و لا اكثر خیرا منها، بساتین كثیرة، و میاه غزیره ... و من عجائبها ارحیة مبنیة علی الریح تدیرها الریح بنفسها كما یدیرها الماء، و یحمل منها الی سایر البلدان كل طریف سیما الاوانی الصفریة المطعمة بالفضة، و انواع الذبائح، و الحواصل، و من المأكول الزبیب القشمش». «2»
جهانگرد معروف ابن بطوطه در قرن هشتم در خراسان بوده و از هرات دیدن كرده و مدتی در آنشهر اقامت نموده میگوید:
«پس از آن بشهر هرات رسیدیم، و این شهر بزرگترین شهرهای مشهور خراسان است، در خراسان چهار شهر بزرگ و پرجمعیت وجود دارد: بلخ، مروشاهجان، نیشابور و هرات، اما اكنون مرو و بلخ ویران شدهاند ولی هرات و نیشابور هماكنون آبادان و پرجمعیت میباشند». «3»
حمد اللّه مستوفی در كتاب خود «نزهة القلوب» كه آنرا در حوالی سال 730 تألیف كرده است در وصف هرات گوید:
«در عهد فرمانروائی ملكان غور در شهر هرات دوازده هزار دكان، ششهزار
______________________________
(1)- «هراة: بالفتح مدینة عظیمة مشهورة من امهات مدن خراسان، لم ار بخراسان عند كونی بها فی سنة 607 مدینه اجل، و لا اعظم، و لا افخم، و لا احسن، و لا اكثر اهلا منها، فیها بساتین كثیرة، و میاه غزیره، و خیرات كثیره، محشوة بالعلماء، و مملوة باهل الفضل و الثراء، و قد اصابها عین الزمان، و نكبتها طوارق الحدثان، و جائها الكفار من التتر فخربوها حتی ادخلوها فی خبر كان، فانا للّه و انا الیه راجعون، و ذلك فی سنة 618 ه».
(معجم البلدان)- یاقوت. ص 659- ص 658، ج/ 4- لیپزیك،
(2)- آثار البلاد و اخبار العباد- قزوینی، ورق 241- 240 نسخه مخطوطه كتابخانه ملی ملك.
(3)- رحله ابن بطوطه- مصر.
ص: 10
حمام، كاروانسرای و طاحونه، و سیصد و پنجاه و نه مدرسه و خانقاه و آتشخانه (آتشكده) و چهارصد و چهل و چهار هزار خانه موجود بوده است» «1»
هرات در عهد سلاطین گورگانی بخصوص میرزا شاهرخ و سلطان حسین میرزا بایقرا بزرگی و آبادی آن چندین برابر ایام سلطنت ملوك غور و سلاله آل كرت گردیده و باوج عظمت و جلال خود رسیده است.
حافظابرو «2» نویسنده فاضل و مشهور دربار هرات در عهد میرزا شاهرخ در كتاب جغرافی خود كه آنرا در آغاز سده نهم تألیف نموده است اوضاع و اوصاف هرات را به تفصیل نگاشته از جمله گوید:
«در خراسان هری بهشت برینشد بعهد معین دولت و دین
شاهرخ پادشاه هفت اقلیمخلد اللّه ملكه آمین
______________________________
(1)- نزهة القلوب- حمد اللّه مستوفی ص 151 لیدن.
(2)- غیاث الدین او را: مولانا نور الدین لطف اللّه المشتهر بحافظابرو» نوشته، و ولادت او را در شهر هرات دانسته است.
فصیحی خوافی ولادت او را در خواف نوشته در حوادث سال 833 ه گوید: «وفات مولانا اعظم شهاب الدین عبد اللّه خوافی المعروف بحافظابرو، جامع (مجمع التواریخ السلطانی) فی یوم الاحد ثالث شوال بموضع (سرچم) بوقت معاودت حضرت اعلی خاقانی از آذربایجان، مدفونا بزنجان قرب مزار شیخ ربانی اخی ابو الفرج الزنجانی».
مجمل فصیحی خوافی-
اما وجه تسمیه او بحافظابرو گویا ازین جهت بوده كه او اصلا از مردم «ابرشهر»- نام اصلی نیشابور- بوده. و النسبه الیه ابرو علی غیر قیاس- یا حافظ آندیار بوده یعنی حافظ كلام اللّه. یا از مردم قصبه «ابرو» بوده از بلاد مكران، و نیز شاید از حفاظ آنشهر بوده. و این قبیل نسبت بدون یاء در آنزمان معمول بوده است، چنانكه:
خواجه مجد الدین خواف، شمس الدین اسفزار: یعنی خوافی و اسفزاری و حافظابرو یعنی: ابروی.
ص: 11
شوارع بازارها در قدیم الایام تمام پوشیده نبود، و از اثارت غبار و تراكم اقطار متسوقه و اهل معاملات در زحمت بودند، فرمان فرمود تا بنیاد بازارها به گچ و آجر برآورده طاقهای عالی بستند، و سر بازارها فراهم آوردند، و هرجائی فرجه از بهر روشنائی باز گذاشت، پس تصفیف دكاكین آن نزهتگاه در دیده نظارگیان مشتمل بر صفهای والا و حجرهای بالابازاری در چشم جهان نگاری و در چمن روزگار ساری، وضع چهار سوی او مرتب، و مربعی متساوی الاضلاع واقع بر مركز دایره خیر البقاع، و از چهار دروازه چهار راست بازار بدان محل میرسد چنانچه در صورة شهر كشیده آمده است. «1»
بیت:
مانند چهار سویش در چار سوی عالمنه دیده دیده هرگز نه گوش كس شنیده و بر طرف شمال شهر تحت قلعه مدرسه و خانقاه بنا فرمود در برابر یكدیگر مسافت مابین صحن سرای بزرگ و صفه عالی دو منار برابر یكدیگر دو طرف در درآمد، چنانكه مهندسان و مقدران بنی آدم اجماع و اتفاق دارند بر آنكه كشیدهتر بقد و تمامتر بمد و باریكتر بعمل و محكمتر بتفصیل و اجمال برروی زمین از آن بنائی نكردهاند، از پای تا بسر سنگ مرمر ... یكی را استاد قوام الدین كه در صنعت طیانی واحد ماله ثانی است، و دیگریرا حافظ كلام اللّه خواجه علی حافظ التبریزی غایت استادی و نهایت پیشهكاری از لطف استدارت و حسن استقامت در ابداع و احداث آنشكل بدیع و قدر شیق حقایق خوردكاری و چابك دستی بتقدیم رسانیدهاند، و هیچ دقیقه از دقایق صنعت فرونگذاشته، و امروز در عرصه بسیط زمین درس و فتوی را موضعی بنزاهت و موقعی بطراوت آن نشان نمیدهند. ضیاع و عقار فراوان بر آن وقف كردهاند.
و در چهار صفه مدرسه چهار دانشمند معتبر بنشر علم و افاده، و طلبه مستعد بكسب فضایل و استفاده مشغول، و در خانقاه حفاظ بقراءت كلام اللّه مداومت نموده، درویشان و فقرا شبانهروزی از سفره آن محفوظ.
______________________________
(1)- متأسفانه نقشه شهر هرات كه حافظابرو بدان رجوع داده و همچنین كلیه نقشهها و خریطههای جغرافیائی از نسخه مخطوطه جغرافی حافظابرو موجود در كتابخانه ملی ملك محذوف است.
ص: 12
قبة الاسلام هرات بواسطه تمدن و توطن حضرت سلطنت شعاری مستقر سلاطین و مطلع خورشید ارباب یقین، و قبله احرار و ابرار، و كعبه اشراف و اخیار، و مركز اهل بر و تقوی، و مامن زهاد و عباد، و مسكن اقطاب و اوتاد گشته.
در دولت این پادشاه كه بامتداد ایام مقرون باد كار شهر هرات رونق و نظم هرچه تمامتر یافت، بر موجب: الناس علی دین ملوكهم، اهالی آن از وضیع و شریف هركس بقدر مرتبه خود در عمارت كوشیدند، اركان دولت و اعیان حضرت؟؟؟
دور و قصور و عمارت كاخ و باغ، و تشیید طاق و رواق مشغول گشتند، منتزهات و متفرحات كه فرادیس عدن از رشك آن در تشویر خوردن گیرد (؟) پرداخته شد،
بیت:
گر كسی پرسد ز تو كز شهرها خوشتر كه بود؟؟؟گر جواب راست خواهی داد او را گوهری
این جهان چون بحردان در وی خواستن؟؟؟ چون صدفدر میان آن صدف شهر؟؟؟ هری چون گوهری شعر:
هراة اردت مقامی؟؟؟لشتی فضائب؟؟؟ الباهره
نسیم الشمال و اعنصب؟؟؟و اعین غزلانها الساحره باد شمال مخصوص هری است، در اول فصل تابستان بوقتی كه باد مرغوب و مطلوب باشد البته وزیدن گیرد. و از طرف؟؟؟ شب، چنانكه بادگیرهای عمارت ازین یكطرف بیش نمیگشایند، و میوههای خوب از همه نوعی باشد بتخصیص انگور میتواند بود كه صد نوع انگور باشد كه هریكی را طعمی؟؟؟ علیحده است.
و این شهر را پنج دروازه است و دروازه كه بر غربی شهر است از طرف قبله آن درب را «درب عراق» خوانند، و آنكه بر شرقی شهر است «درب خوش» خوانند.
ص: 13
و آنكه بر جانب جنوب است و براه سجستان و هندوستان از آن طرف روند «درب فیروزآباد» گویند. و بر دیوار شمالی ده دروازه است:
یكی كه تردد مردم بر آن زیاده است آنرا: «درب میدان» و «درب برامان» و «درب ملك» نیز خوانند، و یكی دیگر بر شرقی این دروازه قریب بگوشه شهر است آنرا «درب قپچاق» خوانند و بغیر از این درب چهار در دیگر از هركدام كه درآیند متصل بازار باشد تا میان شهر كه چهار سو است، و بر هر دروازه چندین در بزرگ آهنین نشانده، مابین دروب مسافتی بطریق اشتر گردن بر یكدیگر گشته، و برروی خندق پل بسته. عرض دیوار شهر در قدیم كه بنیاد نهادهاند شصت گز بوده سی گز مرتفع گردانیده بعد از آن فصیل و مقابله از خاكریز جدا كرده هر دیواری دو هزار گز و كسری است و دور و بیرون خندق فرسنگی گیرند، و مابین دروازه تا گوشه شهر بر روی دیوار برجها نهادهاند، و چهار برج بزرگ بر چهار اركان دارد و برجی كه بر دیوار شرقی است آنكه بجانب شمال است «برج علی اسد» گویند و آنكه بر طرف جنوبست «برج حریق» و دو برج كه بر دیوار غربیست آنكه بجانب شمال است «برج خاكستری» خوانند و آنكه بجانب جنوبست «برج شمعانیان» گویند، و بر دیوار شمالی آنشهر قلعه علیحده كه ملك فخر الدین در زمان پادشاه عادل غازان خان آنرا از خشت خام بر روی خاك برآورده بود و بمرور زمان مدروس و مطموس گشته حضرت سلطنت شعاری در شهور سنه عشر و ثمانمایه ببنای حصن حصین رسین، و تسدید اساس قلعه منیع رفیع كه در استواری با سد سكندر دعوی برابری بیتصلف برتری نماید اشاره فرمود، و در همان موضع از سنگ و آجر قلعه بنیاد نهاد بتكلف هرچه تمامتر، در مابین دو سال با تمام رسید، یكدر قلعه در اندرون شهر و یكدر دیگر در بیرون.
مؤلف را قطعهایست در صفت عمارت و تاریخ آن، و مدح حضرت سلطنت شعاری و فرزندان خلد اللّه تعالی ملكه، كه بعضی از آن ابیات بر كتابه قلعه بكاشی نوشته شده است:
ص: 14
بیت:
ز اولاد تیمور خان صحن گیتینخواهد تهی گشت تا روز محشر
از آن اصل طاهر چنین فرع زایدكه آید ز پشت غضنفر غضنفر
بجز در نبینند از موضع دربجز زر نیابند از معدن زر
شهنشاه اسلام شهرخ بهادركه از عدل او گشت گیتی منور
ز حشمت چو فوج نجومش عساكرز رفعت بر اوج سپهرش معسكر
جهان قطره و همتش بحر زاخرفلك ذره و خاطرش شمس انور
باولاد او باد عالم مزینباحفاد او باد گیتی معطر
شهنشاه الغبیك و سلطان براهیمكه هستند شایسته تخت و افسر
یكی را نشاندست در تخت توراندگر كرده از بهرش ایران مسخر
شده روشن از هردو چشم زمانهیكی شمس ملك و دگر ماه كشور
جهان پادشه بایسنقر كه قدرشبرفعت ز اوج سپهرست برتر
ص: 15 بچهر منوچهر و فر فریدونبتایید جمشید و رسم سكندر
كمین چاكر بزم او گشت خسروكمین خادم خلق او هست عنبر
رخ زر ز دستش شود زرد در كانز طبعش بجوشد دل بحر در بر
ندارد همی ابر با دست او پااگر خود كند سر بگردون اخضر
دگر سور غتمش خردمند عاقلكه در جنب او هست عالم محقر
دگر شاهزاده چو جوكی محمدكه شد آیت حق بدیشان مشهر
همه ملك را مستحقاند و لایقهمه تاج را مستعداند و درخور
بدین پنج صفدر كه اندر معالیچو ایشان نیاورد ایام دیگر
تفاخر نماینده دین الهیتظاهر فزاینده شرع پیمبر
كسی را كه اولاد ازین گونه باشدبود ملك در خاندانش مقرر
بماناد شه شاهرخ تا قیامتبر احباب میمون بر اعدا مظفر
بود ملك دنیا بدولت مسلمشود جاه عقبی بطاعت میسر
ص: 16 نهادند بنیاد این حصن عالیبمیمون زمان و بفرخنده اختر
ربیع دویم «1» «ضاد» با «حج» ز هجرتكه رفته ز بطحا به یثرب پیمبر
ز «2» «تاریخ» اگر بفكنی چارصد راشود سال او هم ز «تاریخ» اظهر
بوضعی نهادند اول هری راكه شد پنج دروازه دروی مقرر
همان پنج در پنج برج حصارشببین و بدان جمله در ضرب بشمر
دلیل ثبات بنایش بدانیاگر خوردهدانی درین نیك بنگر
زیاده شود لیك فانی نگرددكه دایر بود این عدد تا بمحشر
مهندس نهاده درون و برونشقصوری مقرنس بروجی مدور
بمعماریش فخر آورده انجمبسركاریش جاه افزوده لشكر
ز روی لطافت چو ایوان كسریز راه حصانت چو سد سكندر
بنای كمالش چو ایوان كیوانبزلزال دوران نگردد مبتر
______________________________
(1)- ضاد با حج: ض (- 800+ حج 8+ 3- 11 جمع: 811
(2)- تاریخ: 1211- 400- 811
ص: 17 ورا از حوادث زیان نیست آریحوادث فلك را نباشد زیانگر
سراپای او جمله زیب است و زینتزوایای او جمله زر است و گوهر
نهادش چو جان است در جسم اركانسوادش چو نور است در چشم اختر اما توابع و نواحی هرات بلوكات است و ولایات، آنچه در جلگاه هراتست و متصل شهر آنرا بلوكات خوانند، مابین هراترود و فوشنج كه پانزده فرسنگ باشد در طول و پنج فرسخ در عرض تخمینا، و طول آنجلگاه از مشرق بمغرب است، و بلوكات هم بر جانب شمال است و هم بر جانب جنوب از رود، و رود در میان جلگاه است، و از دو طرف جویها برداشتهاند، و قری و مزارع بر آن معمور گردانیده، هر جویباری را بلوكی خوانند، و این رود را خاصیتی است كه چندانكه آب آنرا به بندند و آب بجویها روان گردانند اگر چند موضع خشك كنند چون اندك مسافتی قطع كنند باز آب بسیار در رود روان باشد، دیگر در آنجا سنگریزههای منقش بیابند مثل سنگریزههای زایندهرود اصفهان».
(جغرافی حافظابرو ورق 165- 167 نسخه مخطوطه كتابخانه ملی ملك)
و در عهد سلاطین گورگانی بخصوص میرزا شاهرخ بزرگی و آبادانی شهر هرات چندین برابر ایام سلطنت سلاله كرت گردیده، و در زمان سلطنت حسین میرزا بایقرا این شهر باوج عظمت و جلال خود رسیده بوده است، چه درین دوران طلائی هرات لقب «دار السلطنه» یافته و پایتخت شاهنشاهی گورگانیان در ایران بزرگ گردیده، و ممالك: تركستان، مغولستان، هندوستان و عربستان جزء قلمرو آن امپراطوری وسیع بود، و شهر زیبا و با عظمت هرات مانند آفتاب تابانی در وسط آن امپراطوری عظیم میدرخشیده است.
ابنیه رفیعه، قصور عظیمه و باغهای با نزهت و صفا و كاخهای باشكوه كه پادشاهان كرت و سلاطین گورگانی درین شهر بنیاد كردند، و دربار خود را در كمال هیمنه و شكوه
ص: 18
آراسته بودند مانند: كاخ دلگشا، كاخ جهانآرای، باغ سفید، باغ زاغان، موضوع سخنوری و قصائد و اشعار بسیار نغز و دلكش شعرا و سخنسرایان بوده است.
اسفزاری در وصف هرات و عظمت و آبادانی آن گوید: «در اندرون شهربند چهار بازار است و از هر دروازه تا به چهارسو یك بازار است كه بنام همان دروازه منسوب است ...
و از بیرون هر دروازه نیز بازاری است كه تا انتهای سواد شهر میباشد كه قریب یك فرسنگ است ... و در وقت تحریر مؤلف بعضی از تلامذه را فرستاد كه تقدیر و تخمین و تحقیق و تعیین دور شهربند و بروج و اقطار آن نمایند، چنین تقریر كردند كه: بروج صد و چهل و نه است، و دور شهربند هفت هزار و سیصد قدم، و قطر شهر از درب ملك تا فیروزآباد و از درب خوش تا درب عراق هزار و نهصد در هزار و نهصد قدم پیمودهاند»
«و حالا وسعت شهر بمراتب از آنچه در زمان ملك معز الدین كرت بوده زیاده باشد، چرا كه در عرض از دره دوبرادران تا پل مالان كه دو فرسنگ مساحت دارد تاسیس بقاع و ترصیص عمارات و ارباع است، بلكه از دره مذكوره تا كوه اسكله و گلرخان كه چهار فرسخ و از او به تا كوسویه كه سی فرسخ است عمارات و باغات و قری و بلوكات هرات است كه بیكدیگر اتصال دارد.
«اما در روزگار این پادشاه عالیمقدار از اشاعت معدلت، و احداث عمارات و ازدحام خلایق، و التیام موافق، وسعت مداخل، و نزهت منازل ... بمرتبه رسید كه طیار اندیشه را در مضمار تعریف و سمند فكرت را در میدان توصیف او مجال طیران و قوت جولان محال مینماید، و از غلبه مردم مرور در اسواق و شوارع آن متغسر، و در بیشتر اوقات از ترصیص مناكب و تعریك مراكب دخول و خروج از درب او متعذر، از انواع طرایف كه در اطراف اقالیم عالم حاصل میشود آنچه خواهند و چندانكه خواهند بیتردد در وی مهیا ... سبحان اللّه زهی خطه كه هر سال قریب به بیست هزار برده از تركستان و هندوستان و غیرهما بدین مدینه دین پناه میآورند و همه ببهاء تمام فروخته میشود كه نه قیمت برده ارزان میشود و نه نرخ نان گران، و اگر لشكری دویست و سیصد هزار مردم در وی درآیند و بیرون روند نه زیادتی پیدا و نه نقصان .. زبان بیان و اصفان
ص: 19
اصقاع و ارباع گیتی در شرح جمعیت و جامعیت آن ابكم ...» «1»
محمد خاوند شاه صاحب «روضة الصفا» در وصف هرات، شمیران و بادغیس گوید: «اول قلعه كه در خراسان ساختند و پرداختند قلعه شمیران است، دختر ضحاك اول قصبه او را بنا نهاد، و آنگاه در عمارت هرات شروع نمود، و یكی از فرزندان سیاوش ولایت بادغیس را معمور گردانید، و آن عرصهایست دلگشا، و بغایت طویل و عریض، مشتمل بر مزارع و مراتع بسیار، و محتوی بر جداول و انهار بیشمار:
در جهان كس ندیده بود چنانمنزل دلفروز جان افزای
عرصه فرخش جهانافروزساحت فرخش جهانآرای و طالع شهر هرات برج ثور است، و صاحبش زهره بمریخ ناظر است. مردم این شهر عشرتدوست و دلیر و جنگجوی و مردانه باشند، و چون برج دوم كه آنرا بیت- المال خوانند جوز است از مثلثه مال در دست ساكنان آنجا قرار نگیرد، و اهالی این خطه شریفه غریبنواز، مهماندوست، و بامروت باشند. و این مسكن میمون مسكن زهاد و عباد و اتقیا و صلحا، و مامن اصحاب حاجات، و مرجع غربا و فقرا باشد». «2»
خیابان هرات یا «كوی خدایگان»
«و از مواضع میمون كه بلطافت آبوهوای آن در ربعمسكون موضعی نیست خیابان هرات است، و بیشائبه تكلف مضمون: روضة من ریاض، در شأن آن آیتی، و فحوای منقوله: روضة الماء نهرها سلسال، در اوصاف بساتین او است روایتی.
و مزارات اكابر و مشایخ علما و صلحا در آن موضع متبرك بسیار است، و حظایر و بقاع در یمین و یسار آن بیشمار، در زمان جاهلیت نیز این مقام میمون قبله دعوات و كعبه حاجات خاص و عام بوده، و اكابر و اصاغر و مقیم و مسافر بدین منزل شریف تبرك
______________________________
(1)- روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات بخش یكم- ص 23- 22.
(2)- خاتمه روضة الصفا، مخطوطه كتابخانه ملی ملك
ص: 20
و تیمن میجستهاند، چنانكه حالا عیدگاه و مصلی خلایقست، در آن زمان آنرا «كوی خدایگان» میگفتهاند. و از جمله معظم مزارات خیابان مزار فایض الانوار كامل مدقق، فاضل محقق، امام الجن و الانس، الواصل الی ریاض القدس، شیخ فخر الملة و الدین رازی است، كه در علوم معقول و منقول گوی تقدم در فضیلت از جمیع متأخرین ربوده است». «1»
هرات زیبا و خوش آبوهوا
عبد الرزاق سمرقندی زیبائی و خوشی آبوهوای هرات را با لحنی دلكش و بیانی شیوا توصیف كرده میگوید: «دار السلطنه هرات بلده است دلگشاتر از بوستان ارم، و خطه جان فزاتر از گلستانهای عالم، سوادی چون گیسوی ماهرویان دلاویز، و معموره چون چهره خوبرویان طربانگیز، خواص دم عیسی در او». در نامه مینوی اوستا هرات به «پر از سبزه و بسیار رودخانه» توصیف شده است. سید اسمعیل- جرجانی پزشك نامی ایران در سده ششم در وصف هرات گفته است:
«لو جمع تراب اصفهان، و ماء خوارزم و شمال هرات فی بقعة قل ان یموت فیها احد».
نظامی عروضی سمرقندی ناحیه بادغیس و هری را در ضمن داستان اقامت چهار ساله نصر بن احمد سامانی در آن خطه توصیف كرده گوید:
«نصر بن احمد كه واسطه عقد آل سامان بوده، و اوج دولت آن خاندان ایام ملك او بود، و اسباب تمتع و علل ترفع در غایت ساختگی بود، خزائن آراسته، و لشكر جرار، و بندگان فرمانبردار، زمستان بدار الملك بخارا مقام كردی، و تابستان بسمرقند رفتی یا بشهری دیگر از شهرهای خراسان، مگر یكسال نوبت هری بود، بفصل بهار ببادغیس بود، كه بادغیس خرمترین چرا خوارهای خراسان است، قریب هزار ناو هست پرآبوعلف، كه هریكی لشكری را تمام باشد، چون ستوران
______________________________
(1)- روضات الجنات- اسفزاری. خاتمه روضة الصفا. محمد خاوند شاه.
ص: 21
بهار نیكو بخوردند، و بتن و نوش خویش باز رسیدند، و شایسته میدان و حرب شدند، نصر بن احمد روی بهری نهاد، و بدر شهر بمرغ سپید فرود آمد، و لشكرگاه بزد، و بهارگاه بود، و شمال روان شد، و میوههای مالن و كروخ دررسید كه امثال آن در بسیار جایها بدست نشود، و اگر شود بدان ارزانی نباشد، آنجا لشكر برآسود، و هوا خوش بود، و باد سرد، و نان فراخ، و میوهها بسیار، و مشمومات فراوان، و لشكری از بهار و تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش، و چون مهرگان درآمد و عصیر دررسید، و شاه اسفرم و حماحم واقحوان دردم شد انصاف از نعیم جوانی بستدند، و داد از عنفوان شباب بدادند، مهرگان دیر دركشید، و سرما قوت نكرد، و انگور در غایت شیرینی رسید، و در سواد هری صد و بیست لون انگور یافته شود هریك از دیگری لطیفتر و لذیذتر، و از آن دو نوع است كه در هیچ ناحیت ربعمسكون یافته نشود یكی پرنیان و دوم كلنجری تنكپوست، خردتكس، بسیار آب، گوئی كه درو اجزاء ارضی نیست، از كلنجری خوشه پنج من و هردانه پنج در مسنگ بیاید، سیاه چون قیر، و شیرین چون شكر، و ازش بسیار بتوان خورد بسبب مائیتی كه دروست، و انواع میوههای دیگر همه خیآر.
چون امیر نصر بن احمد مهرگان و ثمرات او بدید عظیمش خوش آمد، نرگس رسیدن گرفت، كشمش بیفكندند در مالن و منقی برگرفتند، و آونگ ببستند و گنجینها پر كردند، امیر با آن لشكر بدان دو پاره دیه درآمد كه او را غوره و درواز خوانند، سراهائی دیدند هریكی چون بهشت اعلی، و هریكی را باغی و بستانی در پیش بر مهب شمال نهاده، زمستان انجا مقام كردند، و از جانب سجستان نارنج آوردن گرفتند، و از جانب مازندرآن ترنج رسیدن گرفت، زمستانی گذاشتند در غایت خوشی، چون بهار درآمد اسبان ببادغیس فرستادند، و لشكرگاه بمالن بمیان دو جوی «1» بردند، و چون تابستان درآمد میوهها دررسید، امیر نصر بن احمد گفت تابستان كجا رویم كه از این خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم، و چون مهرگان درآمد گفت مهرگان هری بخوریم
______________________________
(1)- «میان دو جوی عز الدین» از قراء بلوك «كمیران» از توابع هرات.
ص: 22
و برویم، همچنین فصلی بفصلی همی انداخت تا چهار سال برین برآمد، زیرا كه صمیم دولت سامانیان بود، و جهان آباد، و ملك بیخصم، و لشكر فرمانبردار، و روزگار مساعد، و بخت موافق، با اینهمه ملول گشتند، آرزوی خانمان برخاست، پادشاه را ساكن دیدند، هوای هری در سر او و عشق هری در دل او، در اثناء سخن هری را به بهشت عدن مانند كردی، بلكه بر بهشت ترجیح نهادی، و از بهار چین زیادت آوردی، دانستند كه سر آن دارد كه این تابستان نیز آنجا باشد.
پس سران لشكر و مهتران ملك بنزدیك استاد ابو عبد اله الرودكی رفتند، و از ندماء پادشاه هیچكس محتشمتر و مقبول القولتر ازو نبود، گفتند پنجهزار دینار ترا خدمت كنیم اگر صنعتی بكنی كه پادشاه ازین خاك حركت كند كه دلهای ما آرزوی فرزند همی برد، و جان ما از اشتیاق بخارا همی برآید، رودكی قبول كرد كه نبض امیر بگرفته بود. و مزاج او بشناخته، دانست كه بنثر با او در نگیرد روی به نظم آورد و قصیده بگفت، و بوقتی كه امیر صبوح كرده بود درآمد و بجای خویش بنشست، و چون مطربان فروداشتند او چنگ برگرفت و در پرده عشاق این قصیده آغاز كرد:
بوی جوی مولیان آید همیبوی یار مهربان آید همی پس فروتر شود و گوید:
ریگ آموی و درشتی راه اوزیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوستخنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زیمیرزی تو شادمان آید همی
ص: 23 میر ماه است و بخارا آسمانماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است بخارا بوستانسرو سوی بوستان آید همی چون رودكی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت كه از تخت فرود آمد، و بیموزه پای در ركاب خنگ نوبتی آورد و روی به بخارا نهاد، چنانكه رامین و موزه تا دو فرسنگ در پی امیر بردند به بروته انجا در پای كرد، و عنان تا بخارا هیچ جای باز نگرفت، و رودكی آن پنجهزار دینار مضاعف از لشكر بستد». «1»
______________________________
(1)- مجمع النوادر: چهار مقاله- برلین
ص: 24
مدرسه و دار العلم هرات
پادشاهان و فرمانروایان آل كرت و گورگانیان كه بر تخت هرات جلوس نمودند در نشر علم و دانش و ترویج كالای ادب و تشویق علما و اهل فضل و ادب، شعراء و نویسندگان و هنرمندان كوشش بسیار وسعی بلیغ مبذول داشتهاند، و سیم و زر و جواهرات سلطنتی و مبالغ هنگفتی از وجوه خزانههای خود را در راه ترویج علم و ادب و تشویق و تربیت علما و ادبا بمصرف میرسانیدهاند، و در نتیجه در قرون 9- 8 شهر باعظمت دار السلطنه هرات بصورت دار العلم و دانشگاه بزرگی بدرآمده، و از اطراف و اكناف جهان آنعصر دانشجویان و طلاب كمالات صوری و معنوی بدان كانون فرهنگ و ادب روی آورده، و در هرگوشه و هرناحیه آن شهر گنبدهای عظیم مدارس، خانقاها سر بآسمان برافراشته و در زیر آنها حلقات درس و مجالس ادب و بحث و مناظره برپا و دائر بوده است. و هزاران آثار بدیعه هنری و كتب و رسائل علمی و ادبی از آن دار العلم بزرگ بظهور پیوسته است.
حوزه علمیه هرات و مركزیت ادبی و فرهنگی و سازمانها و بنگاههای علمی و ادبی آنشهر از زمان حكومت دودمان كرت پیوسته رو بتوسعه و ترقی و پیشرفت بوده، و در عهد ملوك گورگانیان و بخصوص در زمان سلطنت حسین میرزا بایقرا باوج ترقی و تعالی و عظمت رسیده بود، اغلب پادشاهان كرت و گورگانیان خود از زمره علما، عرفا، شعرا، ادباء و هنرمندان بوده، و بعلم و ادبدوستی موصوف بودهاند، چنانكه میرزا شاهرخ و اخلاف او میرزا بایسنغر و حسین میرزا بایقرا و حتی وزرا، امرا، و صدور این خاندان امثال میر علیشیر نوائی امیر شیخوم سهیلی و غیره همگی از طبقه علما، دانشمندان و اهل فضل و ادب بودهاند.
ص: 25
میرزا بایسنقر شاهزاده فاضل، ادیب، هنرمند، هنرپرور و از خطاطان زبردست و خوشنویسان ارجمند و نامی بود، مسكن و محل اقامت او در شهر هرات كاخ «باغ سفید» مجمع دانشمندان و افاضل شعراء، نویسندگان، خطاطان، تذهیبكاران، نقاشان و موسیقیدانان نامدار بوده، و آثار بدیعه ادبی و هنری بسیاری از مدرسه ادبی و هنرستان باغ سفید بر جای مانده است،
حافظابرو درباره ادبدوستی و دانشگستری و هنرپروری میرزا شاهرخ و علاقه او بعلم و دانش و ادب و اوقاتی را كه آن پادشاه بزرگ باوجود مهام سلطنت صرف درس و بحث و مطالعه و مباحثه و تحقیق در علوم معقول و منقول میكرده است شرح مبسوطی در كتاب تاریخ بزرگ خود موسوم به: «زبدة التواریخ بایسنقری» نوشته از جمله گوید: «بعد از اندك قیلوله ادای صلوة ظهر كرده بمطالعه كتب تواریخ و اخبار و نكات طریقت و حقیقت و معرفت قوانین شریعت بحث كنند.
بعد از آن در هرشب یك عشر از كلام اللّه بر ترتیب با چند تفسیر عربی و فارسی مطالعه نمایند، و مباحث و نكات و دقایق كه در تفاسیر گفته باشند بتمام و كمال معلوم گردانیده كتب فقه در میان آورند، چون وقایه، و هدایه، و صلوة مسعودی و غیره، و یك فصل مطول بهرجا كه رسیده باشند بحث كرده تحقیق آن مسائل نمایند، و پس از آن از طب و نجوم و لغت و غیره از هریك چند مسئله معلوم فرمایند، بعد از این جمله یك جزو از كلام اللّه بر ترتیب تلاوت كنند.
و مواظبت برین طریقه بحدیست كه حالا مدت سی سال است بل زیادت كه یك شب یكی ازین وظایف در حضر و سفر و تابستان و زمستان تعطیل نشده است.
و در ایام دولت او (میرزا شاهرخ) مدارس هرات بفحول علما و افاضل و دانشمندان مشحون گشته، و علم و ادب و هنر رواج بسیار یافت» «1»
پادشاهان و فرمانروایان آل كرت و دودمان گورگانیان بزرگترین: مدارس،
______________________________
(1)- زبدة التواریخ بایسنقری- (- ربع چهارم از «مجمع التواریخ السلطانی» حافظابرو نسخه مخطوطه كتابخانه ملی ملك
ص: 26
لنگرها، خانقاهها، مساجد، دار السیاده، دار الشفا، و كتابخانهها را درین شهر بوجود آورده بودند، و هزاران دانشمندان علما، سخنوران، شعرا، نویسندگان، هنرمندان نقاشان، تذهیبكاران، خطاطان و موسیقیدانان ماهر و زبردست در گرداگرد تخت هرات در آنشهر زیبا و باعظمت مانند ستارگان درخشانی نورافشانی میكردهاند.
از جمله مدارس مشهوره هرات درین عهد:
مدرسه غیاثیه- كه آنرا ملك غیاث الدین كرت در سال 720 بنا كرده است.
مدرسه سلطانی،
مدرسه بدیعیه
مدرسه اخلاصیه،
مدرسه جمالیه،
مدرسه خواجه ملك زرگر،
مدرسه سلطان حسین میرزا بایقرا،
مدرسه خواجه كمال الدین گیرنگی،
مدرسه سر مزار خواجه محمد مرغزی،
مدرسه خواجه اسمعیل حصاری،
مدرسه خواجه آفرین،
مدرسه خواجه امیر محمود،
مدرسه محله طفلكان،
مدرسه سر پل فیروزآباد،
مدرسه نظامیه- از آثار خواجه نظام الملك طوسی كه سلطان حسین میرزا بایقرا عمارت آنرا تجدید بنا نمود.
مدرسه فصیحیه،
مدرسه خواجه جلال الدین،
مدرسه پلبند،
ص: 27
مدرسه و خانقاه سلطان شاهرخ میرزا،
این مدرسه و خانقاه را سلطان شاهرخ میرزا در شهر هرات در محل موسوم به «تحت القلعه» بنیاد كرد، و بناء آن از سنگ مرمر بوده، و منارههای خانقاه بازر و لاجورد زینت یافته بود، درین مدرسه و خانقاه كتابخانه بزرگی مشتمل بر انواع نفایس كتب و رسائل فقه و اصول، حكمت و آداب و غیره ایجاد گردیده، و چهار تن از دانشمندان و استادان نامدار دار العلم هرات در چهار صفه آن بافاده و تدریس اشتغال داشته، و گروه انبوهی از دانشجویان و طلاب علوم معقول و منقول و پویندگان و سالكان طریق حقیقت و عرفان در این كانون علم و ادب و معارف ملكوتی باكتساب فضائل صوری و معنوی مشغول بودهاند. و موقوفات بسیاری بر این دو بقعه شریفه وقف كرده بوده است.
از جمله مدرسین مشهور این مدرسه در سال 813 ه. مولانا جلال الدین اوبهی، مولانا جلال الدین یوسف حلاج، نظام الدین عبد الرحیم، و مولانا خواجه ناصر الدین لطف اللّه میباشند.
و منصب شیخی خانقاه مذكور بشیخ الاسلام خواجه علاء الدین علی چشتی و پس از او در خاندان او واگذار بوده است،
این كانون دانش و پرورش ظاهری و معنوی تا سال 874 در كمال معموری و آبادانی دائر بوده و در این ایام (سال 874) منصب شیخی خانقاه بمولانا عبد الرزاق سمرقندی صاحب مجمع البحرین و مطلع السعدین واگذار بوده است.
اینها مدارسی بوده كه در اطراف مسجد جامع هرات بنا شده است.
و از سایر مدارس داخل شهر:
مدرسه سبز برایان،
مدرسه سر مزار سادات،
مدرسه و خانقاه امیر فیروز شاه،
مدرسه سر پل انجیل،
مدرسه بدیعیه،
ص: 28
مدرسه چهارمنار،
مدرسه سید غیاث الدین باغبان،
مدرسه مولانا لطف اللّه،
مدرسه امیر شیخ،
مدرسه و خانقاه امیر علاء الدین،
مشهور میباشند.
و از سایر عمارات مشهوره و ابنیه خیریه داخل شهر هرات:
مسجد جامع هرات- كه از تاریخچه بنیاد آن در فائت حواشی شمه سخن رانده شده است ص 403- 398.
مسجد جامع بانوی عظمی گوهرشاد آغا- كه در فائت حواشی ص 420- 416 ذكر آن رفته است.
مسجد بازارچه شیخ چاوش،
لنگر شیخ محیی الدین،
دار الشفاء (بیمارستان) خاقان مغفور (شاهرخ میرزا)،
گنبد سرمزار خواجه چهل گزی،
حظیره امیر سلطان احمد چوگانچی،
حظیره بیبی محب،
حظیره فیروزه سلطان،
حظیره فیروزه بیگم والده سلطان حسین میرزا بایقرا در خیابان،
حظیره امام فخر الدین رازی در خیابان،
حظیره (آرامگاه) خواجه عبد اللّه انصاری، این مكان علاوه بر آراستگی باطن و صفای معنوی گنبد و ایوان و دیوارهای آن از زر محلول و لاجورد و كاشیهای گرانبها زیب و زینت ظاهری یافته بوده است،
خانقاه و جماعتخانه سر مزار مولانا شمس الدین محمد آبشاركانی،
ص: 29
خانقاه سر خیابان- از بناهای ملك معز الدین حسین كرت،
عمارت سر مزار شیخ زین الدین الخوافی،
ایوان عمارت چشمه ماهیان،
ایوان عیدگاه هرات،
رباط سر خیابان،
خانقاه جدید- بنای ملك معز الدین حسین كرت
دار الحدیث و دار الشفاء- بنای مهدعلیا ملكتآقا،
دار الصفا- بنای علاء الدوله میرزا،
دار السیاده- از بناهای سلطان حسین میرزا بایقرا، همهروزه مولانا خواجه عبد الجمیل بامر آن پادشاه در این بقعه شریفه بدرس و افاده مشغول بوده است،
مسجد دربند بازار عراق- بنای امیر غیاث الدین،
مسجد شمعریزان،
مسجد گنبد،
مسجد در باغ شهر
گنبد سر مزار رخبند،
خانقاه پیرهرات: خانقاه خواجه عبد اللّه انصاری.
خانقاه ملك حسین كرت،
كتابخانه سلطان احمد میرزا،
كتابخانه امیر علیشیر نوائی،
این كتابخانه مشتمل بر تعداد زیادی از نفایس كتب و رسائل و نسخههای نادره در انواع علوم معقول و منقول و فنون و آداب بوده، كه بوسیله ماهرترین خشنویسان و تذهیبكاران نوشته شده، و تذهیبكاری و تجلید گردیده بود، و جمعی از خطاطان ماهر و تذهیبكاران، و نقاشان و صحافان به استكتاب و تذهیب و تجلید نسخههای آنكتابخانه مشغول بودهاند.
ص: 30
یكی از آثار بدیعه هنری این كتابخانه ساعت عجیبی بوده كه آنرا مولانا حاجی محمد نقاش- از نقاشان و هنرمندان دربار هرات در آنعصر- كتابدار آنكتابخانه اختراع نموده، و در آنجا نصب كرده بوده است، غیاث الدین مینویسد: «از جمله مخترعات مولانا حاجی محمد صندوق ساعتی است كه در كتابخانه امیر نظام الدین علیشیر ترتیب نموده، و در آن صندوق صورتی تعبیه كرده بود كه چوبی در دست داشت و چون یكساعت از روز میگذشت آن پیكر چوب را یك نوبت بر نقاره كه در پیش او بود میزد، و بعد از گذشتن ساعت دوم دو نوبت آنحركت میكرد، و علی هذا القیاس. و خدمت مولوی مدتی كتابدار امیر علیشیر بود.
كتابخانه همایونی: «كتابخانه سلطنتی هرات»
این كتابخانه در زمان سلطنت شاهرخ میرزا تأسیس گردید، اما در عصر سلطنت سلطان حسین میرزا بایقرا بسط و توسعه بسیار یافته، و بزرگترین و مهمترین كتابخانه جهان آنعصر بشمار میرفته است.
این كتابخانه مشتمل بر كتب و رسائل و نسخههای نادره و منحصره زیادی در علوم و فنون مختلفه و بالاخص آثار ادبی و دواوین شعراء ایرانی بوده است.
جماعت بسیاری از مشاهیر خطاطان، تذهیبكاران، نقاشان و مجلدان آنعصر هرات به تهیه و نگارش و تذهیب و تجلید نسخههای آنكتابخانه مشغول بودهاند،
استاد كمال الدین بهزاد نقاش نامی جهانی دربار هرات در آنعصر بامر سلطان حسین میرزا بایقرا به سمت كلانتر (ریاست) كتابخانه مذكور و سرپرستی جماعت خشنویسان و تذهیبكاران و نقاشان و دیگر هنرمندان كه در آنكتابخانه مشغول تهیه نسخههای نفیسه بودهاند منصوب گردیده بود، متن كامل نشان (فرمان) مزبور كه بقلم شیوای خواند میر صاحب حبیب السیر دبیر و منشی نامدار دربار سلطان حسین میرزا نگارش یافته و در نگارش آن مخصوصا از صنایع بدیعی لفظی صنعت «براعت و استهلال» و «مراعاة النظیر» را در نهایت مهارت و با عباراتی دلكش و شیرین بكار برده است تماما و عینا در اینجا مزیدا للفائده نقل میشود:
ص: 31
«نشان كلانتری كتابخانه همایون باسم استاد كمال الدین بهزاد نوشت:
چون ارادت مصور كارخانه ایجاد و تكوین، و مشیت محرر نگارخانه آسمان و زمین، كه برطبق كلمه: و صوركم نقش وجود غرابت نمود بنی نوع بشر در احسن صور بر صفحه امكان پرداخته قلم قدرت اوست، و تصویر صورت تفضیل افراد انسان بر سایر مخلوقات ربانی بمقتضای: و فضلناهم علی كثیر ممن خلقنا تحریر كرده انامل حكمت او، منشور انا جعلناك خلیفة فی الارض را بر صحیفه حلكاری خورشید بخامه عطارد بنام همایون اتسام امضاء نموده، و اوراق سپهر لاجوردی را جهت كتابت روزنامجه آثار فتح و نصرت ما بافشان نقرهكوب كواكب و جدول شنجرفگون شفق منقش و مزین فرمود، لایق آن و مناسب چنان مینماید، كه لوح ضمیر الهامپذیر همایون، كه مطرح اشعه انوار الهی و مظهر صور آثار خیرخواهی است بدینصورت متصور باشد كه هرمهم از كرایم مهمات سركار كامرانی، و هرامر از عظایم امور كارخانه جهانبانی بهنرمندی دانا و كاردانی فضیلت انتما كه بطراحی ذهن باریكبین و رنگآمیزی طبع ظرافت آیین طرح ابداع انواع كفایت و نقش اختراع اصناف فراست بر تخته وجود ظاهر تواند نمود، و نقاب حجاب از چهره مطلوب و مقصود تواند گشود مفوض و متعلق باشد، بناء علی هذا درین ولا: نادر العصر، قدوة المصورین، و اسوة المذهبین، استاد كمال الدین بهزاد را كه از لوح قلم چهره گشایش جان مانی خجل شده، و از كلك صورت آرایش لوح ار تنگ منفعل گشته، و پیوسته قلم و آر سر بر خط فرمان واجب الاذعان نهاده، و پرگار مثال پای در مركز ملازمت آستان خلافت آشیان استوار كرده، مشمول الطاف خسروانه، و اعطاف پادشاهانه ساخته، حكم فرمودیم كه: منصب استیفا و كلانتری مردم كتابخانه همایون و كاتبان، و نقاشان، و مذهبان، و جدولكشان، و حلكاران، و زركوبان، و لاجوردشویان، و سایر جماعتی كه بامور مذكوره منسوب باشند در ممالك محروسه مفوض و متعلق بدو باشد، سبیل امراء روشنضمیر، و وزرای بیشبه و نظیر، و نواب درگاه عالمپناه، و ایلچیان بارگاه سپهر اشتباه، و مباشران امور سلطانی، و متصدیان مهام دیوانی عموما و اهالی كتابخانه همایون و جماعة مذكور خصوصا آنكه استاد مشار الیه را مستوفی و متعهد
ص: 32
كلانتری دانسته، كارهای كتابخانه را باستیفا و برآورد او رسانند، و آنچه كه برآورد كند بمهر و ثبت او معتبر دانند، و از سخن و صوابدید او كه در باب ضبط و ربط او كتابخانه همایون گوید عدول و تجاوز ننمایند، و آنچه از لوازم امور مذكورست مخصوص بدو شناسند، و مشار الیه نیز باید كه صورت امانت و چهره دیانت بر لوح خاطر و صفحه ضمیر منیر مصور و مرتسم گردانیده، بطریقه راستی درین امر شروع نماید، و از میل مداهنه مجتنب و محترز بوده، و از جاده صدق و صواب انحراف و اجتناب نكند، جوانب برین جمله بروند، و چون این حكم همایون بنقش توقیع رفیع اشرف اعلی منقش و مشرف و محلی گردد اعتماد نمایند. تحریرا فی 27 جمادی الاولی سنه 929»
و از جمله قصور و كاخهای مشهور و باغهای دلگشای تاریخی دار السلطنه هرات
باغ جهانآرای،
باغ دلكشای،
باغ چمنآرای،
باغ سفید،
باغ نو،
باغ زاغان،
باغ نظرگاه،
باغ مختار،
باغ قرنفل،
باغ خیابان،
باغ زبیده،
باغچه تخت عزیزان،
باغچه گازرگاه،
تخت باباسوخته،
را باید نامبرد. «2»
______________________________
(2)- نقل از «مجموعه اسناد رسمی و رسائل و مناشیر دولتی تألیف غیاث الدین خواند میر مؤلف حبیب السیر موسوم به: «نامه نامی» نسخه كتابخانه ملی پاریس
ص: 33
استادان نامدار و ارجمند مدرسه هرات:
دورانی كه با پیدایش سلطنت دودمان كرت آغاز، و با انقضاء ایام سلطنت حسین میرزا گورگانی در هرات پایان مییابد، یكی از ادوار طلائی و اعصار مشعشع تاریخ ادبیات زبان پارسی دری بشمار میرود، شهر هرات درین روزگار فرخنده سرچشمه معارف و آداب، و منبع فضائل و مكتب هنرهای زیبا، و مشعلهدار كاروانهای سخنوران دری بوده، و همچون خورشید درخشانی در وسط كشور پهناور آفتاب تابان اعنی خراسان نورافشانی میكرده است.
علماء عالیمقدار، دانشمندان ارجمند، و استادان ماهر و نامداری درین عصر بروز و ظهور كرده، و گنجینه مشحونی از آثار علمی و محصولات فكری آن دانشوران در انواع علوم معقول و منقول و فنون حكمت و آداب در زبان پارسی دری بر جای مانده است.
و از جمله مشاهیر علماء، فقهاء، حكماء، ادبا و عربینویسان این عهد:
مولانا سعد الدین مسعود بن عمر التفتازانی، قطب الدین مود و دچشتی، ابو تراب نخشبی هروی، و محمد بن علی الحكیم الترمذی الهروی، میباشند.
و از استادان بزرگ ادبیات و نویسندگان نامدار مدرسه هرات درین عصر:
شهاب الدین لطف اله حافظابرو، معین الدین محمد فراهی، مولی حسین كاشفی، معین الدین محمد اسفزاری، كمال الدین حسین گازرگاهی، مولی عبد اللّه ابن عبد الرحمن المشتهر بالاصیل الواعظ (مصنف كتاب: مرصد الاقبال السلطانیه یا مزارات هرات)، خواجه معین الدین جامی، یوسف اهل، محمد طوسی، محمد خاوند شاه، خواندمیر- را باید نامبرد.
و از شعراء سخنوران و معمائیان دربار هرات در عهد دودمان كرت و سلاله گورگانیان:
ربیعی پوشنگی پسر خطیب پوشنگ هرات. روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات مقدمهج2 33 استادان نامدار و ارجمند مدرسه هرات: ..... ص : 33
سیف الدین محمد بن یعقوب الهروی: سیفی هروی.
ص: 34
امیر سید حسینی.
قطب الدین احمد الامامی الهروی: امامی هروی،
مولانا جمال الدین محمد بن حسام: ابن حسام،
مولانا جمال الدین محمد بن حسام (دیگری): ابن حسام،
خواجه تاج السلمانی- سلمانی
مولانا معین الدین محمد فراهی- فراهی
مولانا شمس الدین محمد اسفزاری هروی- اسفزاری
مولانا عبد الواسع هروی- عبد الواسع
خواجه عصمت بخاری- عصمت
عارف هروی- عارف
ریاضی
كاتبی
نظام الدین استرآبادی
هلالی
اثیری
اهلی
بدخشی
شاه حسین كامی
جلالی
مولانا حسن شاه
مولانا مظفر
آهی
آصفی
خالدی
ص: 35
درویش مقصودتیرگر
مولانا وجیه الدین نسفی
شیخ احمد سهیلی
مهری هروی
عظمت حوزه علمیه كانون علم و ادب هرات، و بسط و توسعه و رواج كالای دانش و ادب در آنشهر بدرجه رسیده بود كه جمعی از زنان فاضله و دانشمند و سخندان را نیز ببار آورده، و در عصر و اجتماعی كه این جنس از بشر (- جنس لطیف) یا درستتر بگویم نیمی از اعضاء پیكر جامعه بشری همانند قوم اسرائیل كه محكوم به: ضربت علیهم الذلة و المسكنه بودند خوار و زبون بوده، و در پرده سیاه و تاریك ظلمت دیجور جهل و نادانی پیچیده شده بودند، بانوی فاضله و سخندان و شاعره ماهره مانند:
مهری هروی در صحنه اجتماع آن مدینه فاضله بروز و ظهور نموده، و داد فضل و ادب و سخندانی داده است،
مهری هروی زوجه خواجه عبد العزیز پزشك مخصوص سلطان شاهرخ میرزا بوده، «اسمش مهر النساء و از زنان مشهوره زمان میرزا شاهرخ گورگان است. و در فضایل و كمالات شهره جهان بوده، و با گوهرشاد بیگم شاهزاده خانم آن دودمان مانوس و معاشر بوده است»
مهری بدیهه در نهایت سلاست، و طبعی در غایت قوت و روانی داشته است، اكثر غزلیات و اشعار دیوان خواجه حافظ را تتبع نموده، و مطلع دیوان مهری این است.
ادریا ساقی العشاق اقداحا و عجلهاكه شوری میكند شیرین شراب تلخ در دلها «1» از جمله گفتههای مهری در تتبع غزلهای خواجه حافظ این غزل است كه در تتبع غزل خواجه كه مطلعش این است:
______________________________
(1)- مطلع دیوان خواجه حافظ:
الا یا ایها الساقی ادر كاسا و ناولهاكه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها
ص: 36 یاد باد آنكه سر كوی توام منزل بوددیده را روشنی از خاك درت حاصل بود سروده است:
حل هرنكته كه بر پیر خرد مشكل بودآزمودیم بیك قطره می حاصل بود
گفتم از مدرسه پرسم سبب حرمت میدر هركس كه زدم بیخود و لایعقل بود
خواستم راز دل خویش بگویم با شمعداشت او خود بزبان آنچه مرا در دل بود
در چمن صبحدم از گریه و از ناله منلاله سوخته خون در دل و پا در گل بود
آنچه از بابل و هاروت روایت كردندسحر چشم تو بدیدم همه را شامل بود
دولتی بود تماشای رخت مهری راحیف و صد حیف كه این دولت مستعجل بود «1»
و از جمله خطاطان و خشنویسان دربار هرات:
شاهزاده میرزا بایسنقر، مولانا معروف، مولانا شمس الدین الهروی، مولانا جعفر تبریزی، مولانا اظهر، مولانا شهاب الدین عبد اللّه، مولانا شیخ محمود، مولانا پیرعلی هروی، مولانا عبد اللّه پسر پیرعلی هروی، پیرعلی هروی واضع و مبتكر خط نستعلیق (نسخ تعلیق) بوده است، او مدت پنجاه سال در شهر هرات مشغول تعلیم خط بود، و در خط نستعلیق شاگرد سلطان علی مشهدی بود، اما پس از مدتی از نگارش این خط بر استاد خویش تفوق و برتری یافت.
پیرعلی هروی در سال 935 در هرات درگذشت.
______________________________
(1)- تذكرة الشعراء مرآة الخیال- امیر شیرعلی خان- مجالس النفائس امیر علیشیر- خیراة حسان- اعتماد السلطنة.
ص: 37
و از جمله تذهیبكاران و نقاشان نامی دربار هرات:
مولانا حاجی محمد نقاش، مولانا سلطان علی مشهدی، كمال الدین محمود رفیعی، مولانا سلطان محمد نقاش، شاه مظفر، و استاد خط و تذهیبكاری و نقاش معروف و نامدار جهانی استاد كمال الدین بهزاد میباشند.
مولانا حاجی محمد نقاش یكی از هنرمندان و سرامدان روزگار خود بوده، و در فنون صنایع مستظرفه مهارتی بسزا داشته است.
غیاث الدین مینویسد: «چندگاه همت بر پختن چینی فغفوری گماشت بعد از تجربه بسیار و ارتكاب مشقت بیشمار جسم ظروف و اوانی كه میساخت با چینی بغایت شبیه گشت اما رنك و صفایش چنانچه میباید نبود».
و از جمله موسیقیدانان و سازندگان و نوازندگان دربار هرات:
خواجه عبد القادر بن حافظ عینی، خواجه رضوان شاه، حسین عودی، خواجه قل محمد، و شیخ نائی مشهور میباشند.
یكی از استادان زبردست و سرامدان در هنر موسیقی خواجه رضوان شاه بوده است، و از جمله ابتكارات و مخترعات او قطعه موسیقی است مشتمل بر: دوازده مقام، بیست و چهار شعبه، و شش آوازه، كه قطعات و نغمههای بسیاری نیز در آن بكار برده است، و بقول قاضی احمد غفاری صاحب نگارستان: «خواجه رضوانشا سالیان دراز بدان مباهی و بلندآوازه بوده است»، و همو در نگارستان مینویسد:
(وقتی خواجه عبد القادر بن حافظ عینی در حضور سلطان احمد عرضه میدارد كه اگر خواجه رضوانشاه در تمامی مدت حیات خود توانسته است یك قطعه باین كیفیت اختراع نماید، بنده درین ماه رمضان سی نوبت كه هریك در صنعت كم از آن نباشد بشرف انها رساند، لاجرم زمره ندیمان حسب الامر پادشاه اشعار عربی و فارسی اختیار نموده، هر روز نوبتی معروض شاهنشاه میگردانیده و در روز جمعه عید جملگی این سی نوبت را در سلك تقریر كشید، و تمامی حضار بارگاه به تخصیص خواجه رضوانشاه متحیر گردیدند، و سلطان درباره آن نادرة الاوان لوازم لطف و احسان مبذول داشته،
ص: 38
مسمی به: «یار عزیز» گردانید) «1».
اسفزاری در متن درباره او گوید: «خواجه عبد القادر كه استاد فن موسیقی و اوتار، و در اقسام فضایل مثل حفظ كلام اللّه، و خطوط و اشعار سرآمده ادوار بود، و در تصانیف «نقش و عمل» و ساختن صوت و غزل در خراسان و عراق و اصفهان و حجاز بلكه در تمامی آفاق بدل نداشت» «2»
و چنانچه اسفزاری میگوید: در بیماری طاعون كه در سال 838 در شهر هرات اتفاق افتاد خواجه عبد القادر «از چنك اجل جان نبرد، و رخت ودیعت حیات و متاع طول امل را بمقام: القبر صندوق العمل كشید». «3»
______________________________
(1)- نگارستان قاضی احمد غفاری.
(2)- ص 93.
(3)- متن ص 93.
ص: 39
تواریخ هرات
عظمت و اهمیت شهر هرات در سرزمین خراسان و مقام ارجمند علمی، ادبی، سیاسی و اجتماعی آنشهر در تاریخ (ایران خاوری) در عصور و ادوار اسلامی بویژه در قرون 9- 8 توجه گروهی از دانشمندان و افاضل مورخین را بخود معطوف داشته، و در تاریخ حوادث سیاسی و شرح اوضاع ادبی و اجتماعی و اوصاف جغرافیائی این شهر باستانی- كه صیت جمال و جلال و آوازه شكوه و ابهت آن سرتاسر جهان را فراگرفته بود- كتابها تألیف كردهاند.
كاتب چلبی نویسنده كتاب مشهور: «كشف الظنون عن اسامی الكتب و الفنون»- كه در عصر خود در كتابشناسی محققی بینظیر بوده، و كتابخانههای عظیم و مشحون از كتب نادره و نسخههای نفیسه شهر قسطنطنیه، و كتابخانههای بزرگ سلطنتی خاندان آل عثمان را در دسترس خود داشته است- فهرستی مشتمل بر اسامی هفت تن از نویسندگان ایران را- كه در اعصار مختلفه میزیسته- و تاریخ هرات و خطه پوشنگ را نثرا و نظما در زبان پارسی تألیف نمودهاند یاد كرده است:
1- تاریخ هرات تألیف: ابو اسحق احمد بن محمد بن یونس البزاز.
2- تاریخ هرات تألیف: ابو نصر عبد الجبار بن عبد الرحمن الفامی،
3- تاریخ هرات تألیف: ابو اسحق الحداد،
4- تاریخ هرات تألیف: ابو نصر القیسی،
5- تاریخ هرات تألیف: نور الدین عبد الرحمن الجامی؟
6- تاریخ هرات تألیف: معین الدین محمد الزمجی الاسفزاری،
- روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات
7- تاریخ هرات تألیف: ربیعی پوشنگی پسر خطیب پوشنگ هرات،
- كرتنامه
ص: 40
از این فهرست تنها كتاب روضات الجنات برجای مانده است، و گویا از كتاب «كرتنامه» نیز یك نسخه در كتابخانه خصوصی دانشمند و سخنور شهیر آقای «سرور خان گویا» در شهر كابل موجود میباشد. و ظاهرا سایر كتب مندرجه در این فهرست را باید از ضایعات ادبی بشمار آورد.
و از جمله تواریخ هرات كه از فهرست كشف الظنون فوت شده است:
1- كتاب: «تاریخنامه هرات» تألیف سیف بن محمد بن یعقوب الهروی- سیفی هروی- میباشد، سیفی از شعراء و نویسندگان دربار ملوك كرت بوده و بامر ملك غیاث الدین كرت این كتاب را در تاریخ حوادث ایام سلطنت چند تن از ملوك كرت تألیف نموده است، «1»
2- مثنوی: «سامنامه» نیز یكی از تواریخ هرات و از آثار منظوم سیفی هروی مذكور است، این مثنوی حماسه تاریخی و چكامه رزمی بوده «در بیست هزار بیت در پنجاه جزو مصور» بر منوال شاهنامه فردوسی در شرح جنگهای پهلوان معروف هرات جمال الدین محمد سام- سپهسالار خراسان و سردار سپاهیان دولت كرت در هرات- با سردار سپاه سلطان اولجایتو مغولی. مثنوی سامنامه یكی از حماسههای ملی ایران بشمار میرود، زیرا جنگهای پادشاهان كرت در رأس سپاهیان خراسان و جانبازیهای پهلوانان هرات به سپهسالاری جمال الدین محمد سام با لشكر اولجایتو سلطان و ضرب شصتی را كه پهلوان جمال الدین محمد سام با كشتن دانشمند بهادر فرمانده سپاه مغول به حكومت ایلخانی نشان داد، همه برای جلوگیری از توسعهطلبی و بسط روزافزون امپراطوری مغول در خاك ایران بوده است. این چكامه رزمی نفیس پایمال رذالت و تعصبات دشمنان گردیده و از میان رفته است، اما بعضی اشعار و قطعات آن در تاریخ نامه هرات از سیفی مذكور مسطور میباشد. «2»
3- كتاب «مرصد الاقبال السلطانیه و مرصد الامال الخانیه» یا- مزارات هرات
______________________________
(1)- این كتاب با تصحیح فاضل معاصر پرفسور محمد زبیر الصدیقی استاد دانشگاه كلكته در سال 1943. م بطبع رسیده است.
(2)- بتاریخنامه هرات صفحات: 528- 527، 730، 300 رجوع شود
ص: 41
تألیف مولی عبد اللّه بن عبد الرحمن الحسینی المشتهر به الاصیل الواعظ الهروی، این كتاب را در زمان سلطنت غیاث الدین ابو الفتح سلطان ابو سعید گورگانی تألیف نموده و دیباچه آنرا نیز بنام آن پادشاه موشح ساخته است، درین كتاب شرح احوال و تاریخچه زندگانی و سنین ولادت و وفیات و مزارات 209 تن از رجال نامدار هرات را ذكر كرده است.
4- خاتمه كتاب: «خلاصة الاخبار فی بیان احوال الاخیار» كه مشتمل بر تاریخچه شهر هرات در عهد سلطنت سلطان حسین میرزا بایقرا میباشد.
اسفزاری در دیباچه كتاب حاضر نیز نام چهار كتاب از تواریخ هرات را یاد كرده، و آنها را از منابع خود شمرده، و در تضاعیف كتاب خود مطالب بسیاری از آنها نقل كرده است، ازین قرار:
1- كتاب تاریخ هرات از شیخ عبد الرحمن فامی
2- كتاب تاریخ هرات از ابو اسحق الحداد
3- كتاب تاریخ هرات از سیفی هروی
4- كتاب تاریخ هرات كرتنامه از ربیعی پوشنگی
صدر الدین ربیعی پسر خطیب پوشنگ صدر شعراء دربار هرات در عصر ملوك كرت، جوانی پرشور بلندپرواز و صاحب طبعی در غایت روانی بوده است، او در دربار ملك فخر الدین مقامی ارجمد داشت، و بامر آن پادشاه مثنوی در تاریخ ملوك كرت و هرات بر منوال شاهنامه فردوسی در ششهزار بیت برشته نظم كشیده و آنرا به:
«كرتنامه» موسوم نموده است. «1»
______________________________
(1)- اینك نمونه دیگری از اشعار حماسه تاریخی كرتنامه:
در وصیت كردن و اندرز ملك ركن الدین كرت بملك شمس الدین كرت گوید:
بهر كار رخ سوی دادار دارهمی یار و یاور جهاندار دار
ز روز پسینت در اندیشه باشبنیكیشناسی خردپیشه باش
مشو در پی آز و آئین بدبگیتی به نیكی بمان نام خود
همی تا تو را دست هست و توانمكن بد بجان كهان و مهان
ره راستی جوی و پاداش یابمكن خویش را بسته خورد و خواب ***
ص: 42