گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
ریزه‌نقش‌ها





این دسته آن افرادند که از دسته دوم کوتاه‌تر و ظریف‌تر و دارای اندام و عضلات نازک شکننده بوده، غالبا از قسمت بالای صورت یعنی پیشانی وسیع و بطرف چانه باریک و تقریبا سیمایشان مثلثی شکل می‌باشد، با چشمانی کوچک نافذ و دست و پایی کوچک و ظریف و انگشتانی نازک و حالتی که گویی همواره غرق در افکار می‌باشند.
پس وقتی دسته اول یعنی چهارشانه‌ها ساختمانشان برای کارهای خشن و بزرگ و دشوار ساخته شده، نیروی بدنیشان بر نیروی عقلانیشان غلبه داشته دارای هیبت و تسلط بوده فقط کارهای عملی را شایستگی داشته باشند و دسته دوم یعنی میانه‌ها به نسبت اندام در اعتدال آمده دنیا و مادیات و عقبا و معنویات را توأما قادر به اداره می‌باشند. واضح است که این دسته بطور کلی مغایر دسته اول بوده قطعا از کارهای خشن، دشوار و مشاغلی که نیروی بدنی لازم داشته باشد گریزان بلکه درمانده و تنها برای کارهای عقلانی و مشاغل و ذوقیاتی که سروکار با فکر و اندیشه و تدبّر و خیال‌پردازی داشته باشد ساخته شده دارای استعداد اینگونه امور می‌باشند.
این افراد معمولا دارای اندامی نازک و چشمانی تیزفهم بوده بخوبی می‌توانند در مردم نفوذ نمایند و چون از حیث بدن نقصانها و کمی در خود احساس می‌کنند زیاد دلهره نادوستی و کم‌رغبتی مردم را داشته در طلب دوستان فراوان برمی‌آیند و اگر زن باشد به مرد قوی‌هیکل شائق و اگر مرد باشند زنان گوشتی و قالب‌دار را دوست می‌دارند.
این دسته کمتر دوستی و عشق و معاشرت را بپایان می‌برند. از آنجا که همیشه خود را کمتر و کوچکتر از دیگران می‌نگرند، و همین موضوع باعث می‌شود که با اندک کم‌توجهی افراد دلسرد شده تا از این زیادتر تحقیر نگشته‌اند خود را کنار
ص: 577
کشیده ترک می‌کنند و از این‌رو کمتر صاحب دوستان همیشگی بوده زیادتر در عزلت بسر می‌برند، علاوه بر این‌که خود از نظر قوه عقلانی و برتری فکری چون بر دیگران رجحان دارند بر ایشان بنظر بی‌اعتنایی و حقارت نگریسته کمتر کسی را لایق معاشرت خود می‌بینند و همین نیز مزید دیگر بر تنهایی و کم کسیشان می‌گردد. پس استعداد این دسته به کارهای نازک و صنایع ظریفه و شعر و ادبیات و موسیقی و این قبیل در درجه اول می‌باشد و در غیر اینصورت و عدم توفیق در این امور و اجبار به مشاغل و کارهای سنگین عملی با یأس و عقب‌ماندگی و محرومیت و ضعف مالی و پریشانحالی روبرو گردیده چه‌بسا که این ناهماهنگی شغلی با استعداد برای همیشه ایشان را دچار فقر مالی و تنگدستی داشته گرفتار بدبینی مردم و کم‌بینی خویش نماید.
ریزه‌نقش‌های کامل عیار که همراه با علائم ذکر شده از صورت مثلث شکل و چشمان نافذ و بینی کشیده باشند دارای فهم و قوه عقل قوی و دانش برتر و روشن‌بینی و سرعت فکر و نیروی مدرکه بوده، چون مطالب را به سرعت پی می‌برند کمتر لازم می‌بینند آن کنجکاوی و موشکافی سایرین را در درس و دانش و استماع بکار ببرند و لذا در نزد معلم و استاد بی‌علاقه به دانش و معلومات شناخته شده زیادتر مورد شماتت قرار می‌گیرند و در نظر مردم خودخواه و تلخ و نچسب و آداب ندان که ایشان را تنها می‌دارد.
این افراد بی‌اندازه دقیق و موشکاف و سریع الانتقال و مایل به صداقت و درست رفتاری و چون خواه‌ناخواه خود را شخصی صحیح العمل، نامتوقع، صدیق، منظم، اهل حساب، پرسود و بی‌آزار می‌بینند. همین انتظار را از دیگران داشته و هرگاه خلاف این از دیگران مشاهده کنند هرچه خود کورکورانه بدان کردار داشته باشند قطع اطمینان و پیوند و علاقه نموده هرجا به گله و شکایت از این و آن و ناسزاگویی می‌پردازند، لذا به قول معروف کمتر خر عیسی (ع) و گوسفند امام رضا (ع) را تا چاشت چرانیده عشق و دوستی و معاشرت‌ها را به آخر می‌رسانند.
ص: 578
پاکیزگی درون و صفای باطن و تربیت نفس از خواسته‌های آنهاست اگرچه قوت اراده لازم را نداشته باشند و کم‌آزاری و عدم مزاحمت از خواسته‌های آنهاست غالبا از آنجا که زور مردم‌آزاری در خود نمی‌بینند و در انتقام‌جوئی‌ها و دشمنی با اشخاص بهمین‌قدر اکتفا می‌کنند که دشمنان را با زبان بیازارند.
انزوا و گوشه‌گیری و خلوت و شعر و حرف و کتاب و مسکرات و مخدرات و آنچه که زیبایی و لطف و ظرافت و دلبری داشته باشد از علاقه آنهاست و چون همواره تشنه محبتند با مختصر محبت بدام افتاده صید می‌شوند و چه‌بسا که گرفتار صیادان بیرحم گردیده هستی و فکر و حیاتشان معرض خطر قرار بگیرد.
مانند آفتاب در هر روزن فرورفته بر هرچه اندیشه و تعمق می‌کنند و چه‌بسا چیزها و مسائل که در نظر افراد بی‌اهمیت باشد در دیدگانشان قابل اهمیت و بزرگ بیاید و از کاه کوه بتراشند و در اینصورت این دسته می‌توانند محققین و دانشمندان و فلاسفه بزرگ از آب درآیند و چون غالبا در کارهای فکری میزیند کمتر به کارهای عملی و فعاله پرداخته. لذا به پول و مال و ثروت و شوکت کمتر می‌توانند توجه نمایند و از همین‌رو نیز هست که از زندگی مادی برکنار و کوتاه دست مانده زیادتر در حسرت یک روزگار خوش و زندگی سعادتمند که دیگران را به سهولت بدست می‌آید بسر می‌برند.
غالبا جبون و ترسو و در مشکلات دست‌وپای خود را گم می‌کنند اگرچه عقل و قوه تخیلشان یکسان می‌آید، از این‌رو در کارها حزم و احتیاط را قبل از اقدام و عمل به کار برده از آنجا که از گرفتاری هراسناک می‌باشند و این افراد نیز به این فهرست خلاصه می‌شوند:
هوشمند و متفکر، تیزفهم، ناتوان در کارهای قوی بدنی و فعاله، لایق امور فکری و عقلانی، عاشق شعر و کتاب و نوشتن و سرودن و نقاشی، مستعد کارهای آرتیستی و آکتری و رشته‌های دقیق موسیقی، عاشق‌پیشه و زیباپسند. دارای استعداد رقص و آواز، مبتکر و دوستدار صنایع ظریفه و کارهای دقیق. پس در این
ص: 579
صورت مسلم شد که میانگان کاملترین و بهترین خصوصیات را دارا بوده طبیعت به ایشان مهرآمیزتر نگریسته از هرجهت کامل عیارتر می‌باشند، از آنجا که نه مشقات دسته اول و نه رنج و نکال طبقه ریزه‌نقش را دارند و جای شبهه نیست که اعتدال در هرچه به فایده نزدیکتر و از مضار بدورتر می‌باشد، چنانچه فصول بهار و پاییز که میانه سرما و گرما قرار گرفته بهتر از تابستان و زمستان بوده قابل تحمل‌تر می‌باشد و این اصلی است که دانشجوی این علم باید آن را مطمح نظر قرار داده در تمام شئون و علائم اعضا بکار آورد.
و اما در اینجا طلبه این دانش را این سئوال پیش می‌آید که میان این سه نشانه یعنی بینین این سه اندام مثلا آنها که از چهارشانه کوتاه‌تر و از متوسط بلندتر یا کوتاه‌تر و از ریزه‌نقش بلندتر یا کوتاه‌تر و مانند آن را چه تشخیص پیش می‌آید؟ و جواب این نیز آنکه هرگاه میانه‌قدی از متوسط بلندتر شود بطور اعتدال به طبقه چهارشانه مربوط می‌شود یعنی در احوالی میان چهارشانه و میانه‌قد و چون کوتاه‌تر از میانه‌قد باشد هرآینه در نیرو و اندام و عضلات میانه‌قد بوده میانه و هرگاه با ظرافت و نازکی توأم بود از طبقه ریزه‌نقش و ریزه‌نقش هرآینه بلندتر از کوتاه بود حکم میان ریزه‌نقش و میانه و هرآینه کوتاه‌تر از قاعده مورد تعریف ریزه‌نقش باشد از ضعف و قوت دیگر اعضا و احکام متفرعات مانند چشم و گوش و دهان و بینی و امثال آن بر او حکم می‌شود. و نیز ناگفته نماند که هر صورت که از حالت طبیعی خود خارج باشد شایسته نبوده چه‌بسا که محاسنش مبدل به معایب و خوب‌هایش بد و پسنده‌هایش ناپسند می‌گردد. مانند طبقه اول و سوم که مثلا همان کسی که دارای نشانه‌های چهارشانه و اثرات فعاله آن بوده تمام مزایای فعالیت حیاتی و موفقیت در امور مهمه و پیشبرد کارهای بزرگ برای او تعریف می‌شود. هرگاه از حد طبیعی بلندتر و جثیم‌تر و هیکل‌مندتر باشد این تعریف نه تنها در او تضعیف می‌شود بلکه فردی بی‌هنر تن‌پرور و تنبل بیکاره کلّ بر دیگران معلوم می‌شود که اجتناب از او واجب می‌گردد و همینطور ریزه‌نقش فکور اندیشمند معنوی
ص: 580
هوشمند که بسا اثرات مفید عقلانی و معنوی در او توصیف می‌شود. هرگاه کوتاه‌تر و ریزتر از معمول باشد اگر نارسا و تاریک‌بین و کوتاه‌فکر و سست‌عنصر بی‌اراده قابل حمایت شناخته نشود لااقل دارای مزایای مربوط بخود نیز نمی‌باشد.
از آنجا که هر شی‌ء اعم از انسان و نبات و حیوان تا آن زمان حکم وضعی او بر او صادر می‌شود که از حد خویش فروتر و فراتر نرفته در اعتدال بوده باشد، از آنجا که فی المثل گرمابه تا وقتی اسم و رسم حمام بر او نهاده می‌شود که حرارت آب و هوای فضای آن متناسب با طلب و تحمل و قابل قبول بدن بوده باشد و هرگاه جز این و در حرارت و برودت فوق عادت شود حمام نه بلکه یا تنور و یا یخچال به او نام نهاده می‌شود، پس در اینصورت هرچه از اندام و اجزاء در حد خود باشد خوب و در احکام مربوط به خود و چون از آن کمتر و زیادتر و ضعیف‌تر و قوی‌تر باشد بد و در حد خود معیوب شناخته می‌شود به این معنا که مثلا بینی مستقیم متناسب که فکر صحیح و درایت کامل و اندیشه‌های عالی را می‌رساند چون از این بگذرد و کوتاه و بلندتر از معمول شود در کوتاهی نقصان اندیشه و تردید و تزلزل و عدم عفاف و پاکدامنی و در بلندی افکار شوم مالیخولیایی و گاهی جنون و امثال آن را معلوم می‌کند یعنی بهمان مقدار که کوتاه و بلند شده است دارای معایب می‌گردد و در اینصورت کم و زیاد هر قامت و اجزاء بدن مزیّت اصل خود آن را نداشته به بدی و ناپسندی می‌گراید و تا بهتر از این تفهیم شود مثلی دیگر ذکر می‌شود.
در علم قیافه‌شناسی زیبایی خود از بهترین نشانه‌های خوبی و خوش‌باطنی و خوب‌اندیشی و پسندیدگی آمده که تنها صورت زیبا را تمام محاسن همراه می‌باشد، اما همین حسن صورت و زیبایی چون از حد بگذرد از آنجا که از همه‌سو مورد توصیف واقع می‌شود برایش کبر و خودپسندی و قساوت و توقع و نچسبی و کم‌اعتنایی به مردم و کوچک بینی اطرافیان و تنبلی و دل‌آزاری می‌آورد و این مسئله‌ایست که باید طلبه این علم چنانچه سابقا ذکرش گذشت دقت داشته بنظر آورد، چنانچه در دیگر مسائل هم جاری بوده در جبر و تفویض که (بینین) آن
ص: 581
تکلیف شده، در اسلام که مزیتش با (وسط) بودنش شناخته شده، در صفات باریتعالی که عدلش بر دیگر صفات برتری یافته، در سرما و گرما و نور و ظلمت و خواب و خوراک و فقر و غنا و سیری و گرسنگی و سکوت که حد میانه آن امتیاز یافته است.

علائم مخلوط یا مرکب‌

چنانچه پیش از این سخنش گذشت علامت واحد چهارشانه و میانه‌قد و ریزه‌نقش کامل، همراه خصوصیات واحد کمتر یافت شده بلکه بندرت یافت می‌شود و با مرور دهور و آمیزش علائم اصلیه مخلوط شده چهارشانه با میانه‌قد و ریزه‌نقش با چهارشانه و بلعکس ممزوج و علائم فرعی درهم آمیخته است ولی همواره باید آن علامت را در نظر گرفت که به کلیات نزدیکتر و به دیگر خصوصیات صاحب حکم بقوتتر بوده باشد.
دیگر لازم است متذکر شد که قضاوت کلی در اشخاص تنها با تشخیص علائم اصلی آنها چندان مقرون به حقیقت نیفتاده بلکه کلیدی برای گشودن دریچه اسرار و مکنونات او بوده و قضاوت کامل را باید زمانی نمود که دیگر نشانه‌های او را نیز تحت نظر مداقّه و ملاحظه قرار داده خوب و بد وی را در ترازوی سنجش درآوریم، مثلا موی سر از رنگ و حالت و نرمی و سفتی، عرض و طول پیشانی گرد و درازی صورت چگونگی ابرو، چشم، بینی، دهان، دندان، لب، گردن، دست، پا، سخن گفتن، نشست و برخاست، رنگ لباس، راه رفتن و غیره تا نظری صائب و دور از شبه و صددرصد قابل قبول اظهار شده و فرد مورد نظر بطور کامل شناسایی شده باشد.

سر

سرها نیز دارای سه نوع ترکیب و ساختمان می‌باشند:
1. سر بلند که از جانب عمود یعنی طول قامت بالا رفته باشد.
2. سر گرد متوسط که نه زیاد بلند و نه زیاد کوتاه باشد.
ص: 582
3. سر کوتاه که اصلا ارتفاع نداشته در بالای پیشانی تمام شده است.
سر بلند گنبدی همراه بینی و چشم شکسته (نیمه‌لا- خمار) و گردن نیمه خمیده و نگاه به طرف زمین و علائم رقت قلب، نشانه اندیشه و خیال و آیین و دین و تقدس و مذهب و تقوا و خداپرستی و اینکه صاحب آن شخصی است مذهبی و معنوی که زیادتر همّش صرف خیراندیشی و بهبود حال درماندگان و باقیات صالحات بوده و با قدی افراشته و بینی کشیده و گردن کلفت و گوش بزرگ علائم قساوت و دنیاطلبی و اینکه فکرش تمام در اطراف جمع مال و مقام و موقعیت و شهرت و مکنت بوده شخصی است خودخواه، حیله‌باز، متقلب، نادرست، تیشه رو به خودی که جز به ناراستی و خدعه و فریب و نیرنگ با کسی برخورد نداشته پاکی و درستی و امانت و صداقت برایش بی‌مفهوم می‌باشد و از او سود و خیری میسر نمی‌گردد.
سر گرد: سر گرد قشنگ بدون پست و بلند نشانه دنیادوستی و مهر و عشق به مردم‌داری و خوش‌گذرانی و نظم و نسق در کارها و سعی در بهبود امور دنیوی و اعتقاد و ایمان متوسط و خوب‌زیستی و زیباپسندی و اینکه در خواسته‌ها زحمت و فعالیت کمتر و نتیجه زیادتر داشته باشد. و کسی است که از گرفتاری و دردسر و نزاع و مجادله بر سر هیچ‌وپوچ که بسا مردم خود را بدان مشغول می‌دارند و چیزهای کم‌ارزش گریزان و همچنین دوستدار سکون و آرامش و این‌که زندگیش دور از هیجان و مبارزه و قرین شعر (دولت آنست که بی‌خون دل آید بکنار) و هرچه آسوده‌تر بوده باشد و در هر صورت صاحب آن شخصی است قابل پسند و معاشرت و قابل اعتماد که با او در معامله و معاشرت امور مالی بخوبی می‌توان کنار آمده نرمش و گذشتش زیادتر از خشونت و سختگیریش می‌باشد.
سر کوتاه: سر پست کوتاه بدون برجستگی که از بالای پیشانی مستقیما بطرف عقب رفته قسمتی از پیشانی ضمیمه سر شده باشد علامت حماقت و بی‌شعوری و عقل اندک و جهل زیاد، مخصوصا که دارای پیشانی کوتاه نیز بوده باشد و معمولا
ص: 583
خطاکاران و خیانت‌پیشگان، دله دزدان و ولگردان و قمابازهای کوچه‌گرد دارای چنین سرهایی بوده و صاحب این سر هرگز موفق به کسب حیثیت و اعتبار و آبروی چندان و شغل و عمل محترم و زندگانی منظم نگردیده، چه‌بسا که نه تنها خود در پریشانحالی بسر می‌برند بلکه دیگران را نیز مزاحم بوده دچار اندوه و دردسر می‌سازد.
سر کتابی: سر کتابی علامت لاف و گزافه و دروغ و خیانت و بی‌بندوباری و عدم شخصیت و بی‌کفایتی و عدم لیاقت در کارهای بزرگ بوده و صاحب آن مانند سرابی است که دور را نزدیک ساخته نزدیک را دور گردانیده به هیچ قول و فعل او اعتماد نمی‌باشد.
سر پهن: سری که دارای ارتفاع کم و عرض زیاد یعنی دارای فاصله قابل توجه میان گوشها بوده باشد. علامت اندیشه و خیالات عالی و تصورات عمیق و خیال‌پردازی مانند رمان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی و روزنامه‌نگاری و دکورسازی و ذوق تصویری و دماغی و تبلیغات صاحب آن زیادتر بکارهای فکری و دماغی اشتغال داشته، مؤلفین و درام‌نویس‌ها و جنجال‌چی‌ها چه بصلاح و چه به فساد آنها که به کمک اندیشه ارتزاق می‌کنند دارای این‌گونه سرها می‌باشند. اگرچه مفسده و اصلاح‌طلبی ایشان از دیگر علائمشان معلوم می‌شود.
سر جلو برآمده: سری که از قسمت جلو برآمدگی داشته بقیه‌اش صاف و گرد و یکدست باشد نشانه اندیشه قوی و اراده محکم و اعتقاد و اینکه صاحب چنین سری معنویات را زیادتر از مادیات توجه داشته، در عین‌حال کمتر می‌توان او را از فکری که کرده و راهی که اختیار نموده منصرف گردانید و کسی است که خوبی‌هایش بر بدی‌هایش غلبه داشته چه‌بسا که بتوان از افکار والای فوق العاده‌اش بهره‌برداری مفید نموده، مشورتش راهنمایی و گره‌گشایی داشته باشد.
سر عقب برآمده: سری که از قسمت عقب که نزدیک به بالای سر باشد برآمدگی داشته باشد پول‌پرستی و دنیاطلبی و تجمل‌خواهی صاحب آن را می‌رساند و اینکه
ص: 584
چنین کسی از هر راه و هر طریق که بتواند پول و مال زیادتر بدست آورد برایش قابل پسندتر بوده کمتر پابند اخلاقیات می‌باشد و واضح است چنین کسی در معاملات و معاشرت چندان قابل اعتماد نمی‌باشد.
سر دو طرف برآمده: سری که هم از قسمت جلو یعنی بالای پیشانی (جمجمه) و هم از قسمت عقب برآمدگی داشته باشد صاحبش فردی است خودخواه، لجوج، یک‌دنده که جز به خویش به کس دیگر اعتقاد نداشته همه را مطیع خویش می‌خواهد و مدام با نفس و روح خویش در جدال می‌باشد، از آنجا که برجستگی جلو سلامت نفس و خیرخواهی و معنویات و برآمدگی عقب مال‌پرستی و مادیات را در نظرش جلوه‌گر می‌سازند و میان دو اندیشه متضاد گرفتار آمده مدام در کشمکش این دو حالت می‌باشد و این نیست که هردو جنبه ماده و معنا و خوب و بد را در خود جمع دیده، آنچه همه دارند او تنها در خود دیده به دیگران بنظر تحقیر و تحقیق نگاه کرده شخص خودسر، لجوج، تلخ‌گوشت و ناپز شناخته بشود.
سر به عقب رفته: سری که از بالای ابروها مستقیما بطرف عقب کشیده شده باشد از اقسام بدترین سرها بوده از آنجا که جمجمه یعنی مرکز عقل در این دسته به حد اقل ممکن آمده صاحبش فردی است بی‌شعور، حقه‌باز، دغل‌کار، بیکاره بی‌استعداد که جز کارهای پست را شایستگی نداشته جز رذالت و دزدی و نیرنگ‌بازی و خیانت و تن‌فروشی و آدم‌فروشی و از این قبیل از او انتظار نمی‌توان داشت و در برخورد و معامله با وی و همچنین سپردن کار و امانات و مانند آن به چنین کس باید نهایت احتیاط را مرعی گردانید.
پست و بلندی‌های سر: پست و بلندی سر در هر نقطه‌اش دارای علائمی بوده، در جلو سر چنانچه ذکر شد معنویات در پشت سر مادیات و در بالای سر بلندپروازی و ثبات قدم در نیات و سرکشی و پری سر از عقب خودخواهی و خودپسندی و برجستگی بالای گوشها علامت حرف‌شنوی و قبول حقایق اما فریبندگی از طریق تظاهر به مذهب و دینداری می‌باشد.
ص: 585
برجستگی بالای شقیقه‌ها- با برجستگی بالای گوش اشتباه نشود- نشانه لاف و گزاف قوی و ارائه طریق در بهبود امور مردم و اجتماع و جلوه‌گری دانش و لفظ و بیان شیوا ولی بی‌مغزی و گفتار بی‌عملی، یعنی پرگفتاری و کم‌کرداری و با این تفصیل روشن شد که سر گرد یکنواخت قشنگ، در گفتار و کردار و فهم و عقل و شعور که نه بسوی افراط و نه بطرف تفریط می‌رود بهترین سرها بوده صاحبش دارای صفات نیک‌تر می‌باشد.

پیشانی‌

پیشانی در این علم از قسمتهای مهم اعضاست. از آنجا که مرکز عقل و خرد و دانش هر فرد و محصل این علم را چراغ راهی است که پی به کلیات صاحب پیشانی می‌تواند ببرد، پس از این نباید به آسانی گذشته دقت در آن از مهمات می‌باشد.
پیشانی عریض: در ابتدا چنانچه ذکرش گذشت باید گفت از آنجا که پیشانی مرکز فهم و اندیشه است هرچه منطقه آن وسیع‌تر قوه عقلانی صاحب آن زیادتر و هرچه محدودتر عقل و اندیشه در صاحب آن کمتر می‌باشد و این وسعت کلا در عرض حساب شده طول آن در درجه دوم می‌باشد و عرض آن گشادگی میان گوش‌ها در این معنی است که هرچه پیشانی از طرف گوش‌ها به عقب رفته باشد خوب و هرچه جلو آمده تنگ شده باشد و به همان نسبت صاحب آن از عقل و خرد و اندیشه بدور می‌باشد و پیشانی پهن و عریض که هم از ابرو بطرف سر و هم از میان دو گوش عریض باشد از بهترین و صاحب آن دارای هوش و ذکاوت فوق العاده و قوه تخیل به کمال بوده در هر رشته می‌تواند دارای نظرات عالی دقیق بوده باشد.
پیشانی کوچک: پیشانی کوچک که از جانب گوش‌ها کوتاه باشد دلیل کم‌شعوری و کندذهنی و دیرآموزی و در کوتاهی زیاد حماقت و خطاکاری و انحراف و اینکه بسادگی فریب خورده وادار به اعمال ناشایست می‌گردد.
پیشانی صاف: پیشانی مسطح (پیشانی بلند) که از بالای ابروها مستقیم بطرف سر
ص: 586
رفته باشد و در عرض نیز به اندازه باشد نشانه آن است که صاحبش دارای روحیه خوش‌گذرانی و عشرت‌طلبی بوده و اینکه چنین کسی افکارش زیادتر معطوف و مصروف امور دنیایی و لذایذ آن بوده به خارج از این کمتر توجه می‌نماید و واضح است چنین کسی به جهت همان روح لذت‌طلبی خون‌گرم و با نشاط بوده کمتر حاضر به شنیدن مطالب و اخبار غم‌آور و قبول مردمان تلخ جدی آمده راه غم و اندوه به جانب خود باز می‌دارد.
پیشانی گنبدی: پیشانی برجسته یا به اصطلاح (پیشانی گنبدی) لجاجت و خودسری و یک‌دندگی و دیرفهمی و کندی انتقال و اینکه صاحب چنین پیشانی بزحمت می‌تواند تحصیل دانش نموده خود را بمراتب عالی علم برساند.
پیشانی به عقب رفته: پیشانی پست که از بالای ابروها مستقیم بطرف عقب رفته باشد. علامت شخصی است کم‌شعور، حقه‌باز، نیرنگ‌ساز، مکار، دغل، خیانت‌پیشه، همه‌عیبه، بی‌اعتبار، بی‌اعتماد که در همنشینی و معادلات و کارسپاری و معاشرت باید مواظب او بوده کمال مراقبت از او داشته باشند.
پیشانی نواری: پیشانی کم‌ارتفاع که میان سر و ابرو کوتاه و از میان دو گوش بلند باشد افکار قوی دماغی و اندیشه‌پروری بوده. شعرا و نویسندگان و دراماتیست‌ها و خیال‌پردازها و عشاق چنین بوده‌اند.
پیشانی بلند: پیشانی بلند شعور و فهم و درایت فوق العاده را می‌رساند و اینکه صاحب آن دارای ذکاوت و اندیشمندی قابل توجه بوده، در هرکار که به او محول شود مهارت و اقتدار کافی نشان داده بزودی بر آن مسلط و موفق می‌گردد و همچنین که در مدیریت و فرماندهی و هر شغل دیگر و عمل دیگر اعم از اداری و آزاد، دارای عرضه و کفایت کافی می‌باشد.
برجستگی بالای ابروها: هرچه برجستگی پیشانی مذموم بوده برجستگی بالای ابروها پسندیده می‌باشد که رشد فکری بسیار را نشان می‌دهد و دانشمندان و فلاسفه و بزرگان دانش و خرد و متفکرین معمولا دارای چنین پیشانی می‌باشند.
ص: 587
پیشانی زاویه‌دار: و در آخر پیشانی زاویه‌دار که از گوشه چشمها مستقیما بطرف بالا کشیده در موی سر رخنه کرده باشد از هرجهت عالی و قابل قبول و اعتماد بوده هوش و فهم فوق العاده گاهی زیاده از حد را می‌رساند.
در این صورت از بحث پیشانی نیز چنین نتیجه‌گیری می‌شود که پیشانی معتدل و صاف و مسطح به اندازه از جنبه زندگی و گذران و امر معاش و شادخواری از روزگار از بهترین بوده چه کمی و کوتاهی آن عدم فهم و لیاقت و کجی و ناراستی و مذلت و تحقیر و زیادی آن فهم و فراست زیاده از حد که موجب عذاب تن و رنج روان را باعث می‌شود. از آنجا که گفته شده (فهم زیاد جوان‌مرگی می‌آورد) و خوب‌ترین آن حد وسط می‌باشد.

زلف و مو

باید دانست که مو نیز در حد خود دارای اهمیت فراوان بوده نکات قابل توجهی را ارایه می‌نماید و ما برای درک بهتر و روشن شدن نیک‌تر مسائل آن مو را به چند قسمت تقسیم می‌کنیم:
1. موی زبر خشن
2. موی نرم لطیف
3. موی کم‌رنگ
4. موی پررنگ
5. موی صاف
6. موی مجعد
در تعریف مو اولا باید گفت هرچه مو درشت‌تر و ضخیم‌تر و پرپشت‌تر و محکم‌تر باشد بهمان نسبت سلامت بدن و نیروی جسمانی تن را می‌رساند و این مسلم است که هرچه درخت سلامت‌تر و ریشه‌دارتر برگ و بار او بهمان اندازه قوی‌تر و زیادتر می‌باشد و شعر مذکور در این زمینه که مؤید این نظر می‌باشد.
ص: 588 در ایام جوانی بُد دلم ریش‌که می‌روید چرا بر عارضم ریش
کنون پیوسته دل ریش و پریشم‌که می‌ریزد چرا هرلحظه ریشم
و دلیل روشن‌تر از این نیز عدم تعادل سلامت فکر و بدن که با اندک نقاهت بدن و ضعف جسم و یا ناراحتی خیال و تشویش و هول و اضطراب موی سر شروع به ریزش می‌نماید و چه‌بسا که اگر این نقاهت و پریشان فکری ادامه یابد علاوه بر ریزش، باریک و لاغر و کم‌رنگ نیز گردیده موی فری مجعد و مجعد صاف و آویخته بشود.
موی زبر خشن: پس موی زبر و خشن نشانه قدرت و قوت و میل بیابانگردی و صحرانوردی و مشاغلی از قبیل کشف معادن و رانندگی کامیونهای سنگین و لکوموتیو و کشتی‌رانی و کوه‌بری و معدن‌داری و راهسازی و استخراج معادن و میل به کارهای آزاد و گریز از مشاغل مقید آرام همچنین خشونت و حدت و تندی و با گوشهای بزرگ و گردن کلفت و کوتاه و ابروان پر توی‌هم جلادت و تهور و قساوت و بیرحمی و تجاوز و از جانبی صفات مردانگی و صبر و تحمل و در زن نشانه بدترین صفات که صاحب آن زنی است بی‌رحم، جسور، مسلط، خشن، ناسازگار، پرمدعای ستیزه‌جو که کمتر تمکین و اطاعت داشته برای شوهر بی‌حلاوت‌ترین زنان و برای اطفال مادری ناپسند می‌باشد. اگرچه بطوریکه در هرجا به مناسبت ذکرش گذشت در اظهار نظر کامل تعمق و تدقّق دیگر علائم از ضروریات می‌باشد.
موی نرم: نقطه مقابل موی درشت، موی نرم نازک می‌باشد که هرچه در صاحب اولین درشتی و خشونت را می‌رساند. موی نرم آرامش و سکون و تمایل به زندگانی ساکت بی‌دغدغه و بی‌سروصدا و همچنین نجابت و شفقت و بی‌آزاری و گوشه‌گیری و سعی در بی‌آزاری و در این زمینه تا آن حد که در آزردن مردم «هرچند بدون قصد و غرض» خود زیادتر دچار رنج و ملال شده تا بدست نیاوردن ترضیه خاطر طرف همچنان گرفتار عذاب می‌باشد.
این نرمی مو در مرد علامت ملاطفت و همراهی و زود قبولی و رقت قلب و
ص: 589
نرمش و مدارا و مسالمت و مهربانی و آرامش و در زن نجابت و تسلیم و اطاعت و میل به زندگانی پاینده و اینکه چنین زنی کمتر طریق انحراف جسته چه بی‌آبرویی و پریشانی و دربه‌دری و بیخانمانی برایش غیر قابل تحمل بوده در صورت لغزش و انحراف نیز از طریق خفا و حفظ حیثیت و آبرو دور نگردیده عفاف و سکون با حسرت و محرومیت را از هوسرانی با دلهره و آشفتگی پذیراتر می‌باشد.
به همین نسبت هرچه مو به درشتی و خشونت نزدیک، خشکی و تلخی و زمختی و کم‌مهری و عدم نرمش و محبت و زندگی جدی و علاقه به مشاغل و کارهای دشوار به صاحب آن نزدیکتر و هرچه به نرمی و لطافت نزدیک لطافت طبع و آرامش روح در او زیادتر بوده و اینکه بهمان نسبت دارای شفقت و بی‌آزاری بوده مهر و وفق و عشق و دوستی و مدارا با او نزدیکتر می‌باشد.
همچنین صاحب موی نرم را طبعی است زودرنج و دلی است نازک و مزاجی نازک نارنجی که با اندک غذای ناسازگار خواب و خوراک نامساعد و کم‌خوابی و بیخوابی از پا درآمده دچار کسالت و بیماری می‌گردد و صاحب قلبی است با محبت و دلی رحمین و قلبی رقیق، اما دیرآمیز و دیرجوش و دیرپسند و اینکه کناره‌گیری و تنهایی و انزوا را بر هیجان و مبارزه و جدل با زندگی دوست‌تر می‌دارد و از جمله کسانی است که عطای دولت پرمشقت را به لقای آن بخشیده، و هرچند دولت و مقام و مال و شهرت قابل توجه آسایش و آرامش را ارجح دانسته (خوش فرش بوریا و گدایی و خواب امن) را پذیرا می‌باشد.
موی مجعد: موی مجعد از جهت دوستی و زناشویی و عشقبازی و حتی معاملات از بهترین موها از آزمایش بدرآمده محبت و مردم‌دوستی و مهربانی همگانی و مشرب پسندیده و نیکوخصالی را می‌رساند و اینکه صاحب چنین مو با هرگروه از مردم کنار آمده می‌تواند آمیزش و برخورد داشته باشد و از آنجا که صاحب مهر ذاتی او گذشت جبلی است مورد علاقه و توجه همه دسته از جماعات واقع شده (هرکجای پای نهد دست ندارندش پیش) و بخوبی می‌تواند یک زندگی اجتماعی
ص: 590
سعادتمند داشته، علاوه بر اینکه می‌تواند مهر و علاقه خود را نشان داده معشوق یا طرف یا همسر و رفیق را شیفته خویش گرداند. ایضا باوفایی و ثبات‌قدم در عشق و دوستی و در نظر داشتن محبت و خدمت مردم و حق‌شناسی و سپاسگزاری از خصوصیاتش می‌باشد و صاحب چنین مویی اگر مرد باشد مستعد کارهای تجارت و فروشندگی و هتل‌داری و ارتباط عمومی و مشاغلی که سروکار مستقیم با مردم و ارباب‌رجوع داشته باشد و زن‌دارای موی مجعد خانه‌داری و شوهرداری و منشی‌گری و مهمانداری و از کارهای دون ندیمی و پیشخدمتی و از این قبیل و در هریک از این رشته‌ها دارای موفقیت بسیار می‌باشد.
موی بسیار نرم: با اشارات گذشته دانسته شد که حد وسط در هر عضو از بهترین بوده و هرچه از اعتدال درگذرد بهمان نسبت بسوی افراط یا تفریط راه سپرده است و بهمین صورت است موی بسیار نرم و مویی که از فرط نرمی بمانند ابریشم و غیر قابل تربیت بوده تعلیم دادن و حالت دادن آن بدون داروی چسبناک غیرممکن بوده باشد، بهمان نسبت صاحب آن از فرط رقت قوه اراده و تسلط بر عقل را از دست داده بسرعت تبعیت نموده گول می‌خورد و مسلم است که چنین کسی کمتر در صراط مستقیم زندگانی و راه اندیشیده آن می‌تواند گام نهاده مانند برگ گلی که در معرض بادهای مخالف قرار گرفته باشد هردم از سویی به سویی متمایل می‌گردد و مسلم است که تردد و دودلی و تقلید کورکورانه از این و آن و لغزش و انحراف نیز از ضمائم چنین حالت می‌باشد.
موهای زودرشد و دیررشد: مویی که رشدش سریع و نمو آن محسوس می‌باشد.
نظربلندی و سخاوت و دست و دلبازی و عیال‌پرستی و مهمان‌دوستی و گشاده‌دستی که مثلا در خرید دستش به چیز کم نمی‌رود را معلوم می‌دارد و موی دیر رشد که گویی در رویش و نمو تغییر نمی‌کند، تندخویی و چشم‌تنگی و تندمزاجی و بی‌حوصلگی و بدمنشی و در حد عدم رشد مو خست و لئامت و دیرجوشی و نچسبی و نفرت از مردم و فراموشی و در خود فرورفتگی را نشانه
ص: 591
می‌باشد و چه‌بسا که چنین کسی با سفر و تقویت بدن و تغذیه صحیح و معاشرت با افراد شوخ و اجتماعات و مجالس نشاطانگیز تغییر احوال یافته بتواند خود را به اعتدال و بهبود بیاورد، چه عدم رشد مو از ناتوانی و ضعف بدن و نقاهت مسبب این حالات می‌گردد.

ابرو

درباره ابروها جز این جمله نمی‌توانیم بگوئیم که ابرو نیز همانند موی زیاد و زبر و پرپشت آن نشانه فعالیت و انرژی و قوت و قدرت و اراده و اتکاء به نفس و خودکاری و لیاقت، و ابروهای نازک کم‌پشت لطیف نرم علامت نرمش طبع و لطافت خوی و ظرافت و زیباپسندی و عدم فعالیت حیاتی می‌باشد.
ابروهای پر: پس ابروهای راست که از طرف زیر مستقیم و از طرف بالا دارای موی زیاد باشد صاحب آن شخصی است کارآمد و فعال که از هیچ زحمت و رنج و هرچند کار و عمل دشوار نهراسیده تا یار خود به منزل نرساند آرام نمی‌یابد.
چنین کسی دارای اراده و تصمیم و فعالیت و جدیت و لیاقت اداره امور بوده بیشتر به کارهای عملی می‌آید.
ابروهای نازک: ابروی نازک علامت لطافت و ظرافت و علاقه به کارهای سبک و زیباپسندی و لطافت طبع و رقت قلب و خوی‌وخلق نرم پسندیده و قابل معاشرت می‌باشد.
ابروی منحنی: ابروی نازک منحنی که از طرف بالا تشکیل مثلث کم زاویه داده بنام ابروی هشت (8) شناخته شده است. تمایل به کارهای آرتیستی و هنرپیشگی و از این قبیل را معلوم داشته، ذوق و سلیقه و مشرب پسندیده و عشق به گل و پرنده و خوش‌خویی را می‌رساند و زیادی انحنا در آن ضعف دقت و توجه زیادتر او را به کارهای منفی معلوم می‌دارد و انحنای زیاده از حد حیرت و سرگشتگی دائمی و ساده‌لوحی را می‌رساند.
ص: 592
ابروهای پیوسته: ابروهای پیوسته علامت کنجکاوی و تجسس و اینکه صاحب چنین ابرویی همواره از خود و دیگران در شک و تردید بوده بر همه‌کس مظنون و بدگمان بوده خاصه از جانب عشق و همسر که در این خصوص تا پای آزار خود پی‌گیر می‌باشد، در این حد که چه‌بسا از هیچ برای خود چیزها ساخته بر آن اندیشه‌پروری و غم‌خوری داشته روزگار را بر خویش تلخ می‌سازد.
ابروهای پرپشت: ابروهای پرپشت (چهار ابرو) که موهای آن پراکنده در صورت جلب توجه می‌کند قوت و قدرت و تسلط بیش از حد را معلوم می‌دارد و اینکه چنین کسی گاهی از جهت قدرت و تسلط کارش به سرکشی و طغیان کشیده و هرآینه در سپاهی‌گری و کارهای از این قبیل وارد شود جلادت و قساوتش به منتها درجه ظاهر گشته، در حمله و دفاع از جنگجویان مبتکر بظهور آمده همراه با دیگر علائم تندخویی و قساوت از خونریزها و یکه‌تازهای بی‌رحم می‌باشد.
بحث کلی درباره ابرو: ابروی پرپشت علامت قدرت و نیروی کار و اراده، ابروی کم‌پشت نشانه ضعف قوای جسمانی و روحانی و تردید و تزلزل و عدم پشت‌کار.
ابروی پیوسته کنجکاوی و تجسس و بدگمانی. ابروی از هم باز سادگی و دوستی و عدم توانایی حفظ اسرار و خوش‌بینی و اینکه چنین کسی در حفظ رازهای خویش ناتوان بوده با اولین برخورد با افراد آنچه برایش واقع شده پیش آمده باشد با ایشان در میان می‌گذارد.
ابروی نازک عشق به کارهای سبک ظریف و طبع هنرپیشگی و آرتیستی و صنایع ظریفه. ابروی منحنی سلیقه و ذوق و خوش‌خویی و سرگشتگی و بی‌ثباتی.
ابروهای از بالا پر از زیر مستقیم فعالیت و پشت کار و خستگی ناپذیری و جدیت و قوت اراده تصمیم. ابروهای باز رک‌گویی و دهان‌لقی و بی‌پرده‌گویی و صداقت و اعتماد و بیزاری از پرده‌داری و تمجمج و کارهای زیر جلکی و امور و مطالب سرّی و اینکه صاحب چنین ابرو رک و بی‌پرده بوده همین صورت را هم از دیگران انتظار می‌دارد.
ص: 593
ابروهای پرمو اگر در صاحبش علائم خوب غلبه داشته باشد نشانه قوت و نیروی کارهای خوب بوده و توانایی و غلبه و تسلط و فعالیت و پشت‌کار به کارها و اعمال خوب و اگر نشانه‌های پلید در او غالب باشد علامت بیرحمی و جلادت و پرآزاری و خشونت و ابروهای پرپشت پراکنده جنگجویی و بی‌باکی. ابروهای کم‌موی ضعیف نشانه ضعف در کلیه حالات و صفات و رنجوری و نازک‌طبعی و زودرنجی و بی‌آزاری و عدم توفیق در کارهای بزرگ.
همچنین هرچه ابروها به چشم‌ها نزدیکتر، نشانه قدرت اراده و دقت و فکر و تحقیق و کنجکاوی و موشکافی زیادتر و هرچه از چشم‌ها دورتر به همان اندازه بی‌دقت و لاابالی و عدم بصیرت و ظاهربینی و بی‌فکری و ابروهای ته‌کلفت دیرفهمی و عدم سرعت انتقال و ابروهای نیزه‌ای سرعت فکر و سرعت انتقال و زوددرکی را می‌رساند.
در آخر ابروهای کوتاه علامت عجله و شتاب و بی‌صبری و کم‌حوصلگی و تندخویی و عدم تحمل و ابروهای بلند نشانه صبر و تحمل و بردباری و استقامت و پایداری و بهمین صورت هرچه کوتاهتر، نزدیکتر به صفات اول و هرچه بلندتر قرین به صفات دوم و با توضیحات بالا مسلم می‌شود که بهترین ابروها از جنبه اجتماعی و حیاتی ابروهای متوسط میان ضخامت و لطافت و پری و کمی و کوتاهی و بلندی و انحنا و راستی بوده چنانچه دیگر اعضاء بدن حد متوسط و معتدلشان از بهترین می‌باشد. خطوط عمودی وسط ابروها نشانه تعمق در کارها و دقت و خطوط افقی بالای ابروها یعنی در سطح پیشانی دلیل انکار و اینکه صاحب آن تا خود امری را تجربه و امتحان نیاورد قبول نمی‌کند و حرف ناشنو می‌باشد.

چشم‌

چشم از مهمترین عضو بدن و گویاترین اعضا می‌باشد، چه هر عاشق تمجیدی از معشوق نموده از چشمان او نموده و هر شاعر و نویسنده و گوینده‌ای که گله‌ای
ص: 594
داشته، شکوه‌ای کرده از چشم نموده، چه از خویش و چه از معشوق و مخاطب، از آنجا که چشم بوده که او را بدام افکنده برایش موجب آفت و بلا گردیده:
به چشمان سیه کردی هزاران رخنه در دینم‌بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
یا این شکایت:
ز دست دیده و دل هردو فریادکه هرچه دیده بیند دل کند یاد
و اول دیده بوده که بلای دل شده است و اول عضوی که اولین بار با آن برخورد می‌شود چشمان طرف توجه بوده و قسمتی است از اندام که با بی‌زبانی گویای هزار مطلب می‌باشد.
میان ما و تو یک تلگراف بی‌سیمیست‌که سیم و کات و مس و استوانه لازم نیست
پس با این تفصیل دقت در دیدگان از ضروریات کار قیافه‌شناس می‌باشد. از آنجا که حتی مردم عامی عادی برای پی بردن به احوال و مکنونات مردم نگاه به چشمانشان می‌کنند.
چشم درشت: چشم درشت علامت هوش و درایت و سعی و پشتکار و استعداد یادگیری است و هرچه این درشتی زیادتر باشد، در حدی که از زیبایی نگذرد در قوت‌تر به این صفات و اگر از اندازه زیادتر شود که از کاسه چشم بیرون زده باشد (چشم دریده) علامت جلفی و وقاحت و حیزی و دریدگی و بی‌حیایی و گاهی حماقت و حیله‌گری در امور شهوی و جنسی و دروغ و بی‌پروایی و مخصوصا چشم بیرون‌زده مطلوب نمی‌باشد.
چشم ریز: چشم ریز تنگ نشانه دنائت و پستی طبع و خست و کوچک‌بینی (از تنگی چشم فیل معلوم شد- آنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند) اما مآل‌اندیشی و عاقبت‌نگری و اینکه صاحب چشم‌تنگ را اگرچه امکان توفیق در کارهای بزرگ و رسیدن به ثروت سرشار و مقامات عالیه را کمتر می‌باشد. لیکن تهیدستی و فقر و درماندگی
ص: 595
مطلق هم برای او نمی‌باشد، از آنجا که همان خست و قناعت و دقت در مخارج و مو از ماست کشیدن‌های وی حافظ بیچارگی‌ها و درماندگی‌های دشوار او می‌گردد و با مقابل داشتن دو چشم مخالف در برابر هم بسا مسائل که در کلیات دستگیر محصل این علم شده و اینها نیز مباحثی است که لازم می‌باشد.
چشم درشت به اندازه، هوشیاری و درک و نشانه ساعی بودن صاحب آن را در علم و تحصیل و جدیت در کارها را معلوم می‌دارد. چشم ریز، کوچک‌بینی و این‌که صاحب آن کمتر استعداد کارهای بزرگ را داشته و در پرداخت امور مهمه نیز ضعیف و در خرج و گذران محتاط می‌باشد.
چشم ریز نافذ، مکر و فریب و خدعه و اغوا و نفوذ در دیگران، و چشم روشن براق درشت به اندازه، صداقت و پشتکار و سعی و کوشش و صحت مزاج و عادات و اطوار پسندیده و شوق زندگی و کوشای در به دست آوردن گذران خوب می‌باشد.
چشمهای بهم نزدیک، نشانه حیله و تزویر و مکر و دغل و از سویی رازداری و سرّ نگهداری و از جانبی زیرکی و روباه‌صفتی می‌باشد، و چشم‌های از هم دور علامت جهل و حماقت و دهن‌لقی و ساده‌لوحی و کم‌شعوری و زیاد از هم دور، بی‌شعوری و کودنی و گول‌خوری و رک‌گویی و ظاهربینی و اینکه صاحب چنین چشمی همواره در معرض فریب دیگران قرار می‌گیرد.
چشم‌های باز درشت که مردمک آن کاملا نمایان باشد نشانه عدم تدبیر و حیله‌گری و اینکه صاحب آن دور از مکر و دغل و نیرنگ بوده، عاشق صدق و صفا و دوستی و دوستدار مردم درست‌کردار می‌باشد.
چشم ثابت روشن بدون تشویش تندرستی و اطمینان و پشتکار و اتکاء به نفس را معلوم می‌دارد و چشم غیرثابت سرگردان بر خلاف چشم اول و در صورت عدم کسالت و اضطراب تلون‌مزاج و سرگشتگی و بی‌تصمیمی و چشم غیرروشن که گویی غباری روی آن را پوشانده است نشان ضعف جسم و بی‌حوصلگی و ناتوانی
ص: 596
در کارهای بزرگ و بی‌دماغی و انزواطلبی می‌باشد، و چشم بی‌حالت اگر از بیماری و ضعف و کم‌خونی نباشد دلیل فریبندگی و حق‌بجانبی و اینکه صاحب چنین چشمی خواهان آنکه مردم او را شخصی دیندار، پرهیزکار و قابل اعتماد بدانند و مخاطب باید خود را از مکر و اغوای او برحذر بدارد. شخص زل که مستقیما چشم به چشم طرف دوخته نافذ نگاه می‌کند صداقت و درستی او را گواهی داده و این‌که در گفتار و کردار خود اعتماد و اطمینان کامل داشته رفتارش کم خدشه و خلل می‌باشد.
چشم تیز که در نگاه کردن کمی تنگ شده مستقیم نگاه کند از طرفی تسلط به نفس و کارآمدی و کاربردی و از طرفی آمریت را می‌رساند و اینکه قدرت فرماندهی در چنین کسی زیادتر از فرمانبری و اطاعت می‌باشد و چشم گشاد که بیرون از حد که نگاه کند پررویی و بی‌پروایی و عدم ادب و حیا و اینکه باید از چنین کسی در گفتگو و شوخی و سخن طریق احتیاط سپرده بیم وقاحت او را مریی بدارد و چشم پائین افتاده که هنگام سخن معمولا بزیر افتاده کمتر بچشم طرف نگاه می‌کند. شرم و حیا و عاطفه و ادب و تربیت و انسانیت و مردم‌داری و بی‌آزاری و صداقت و صفات پسندیده را در او گواهی می‌دهد و اینکه صاحب آن از جنگ و جدال و لجاج و عناد بشدت فراری بوده تا پای گذشتن از حق خود طالب مسالمت می‌باشد و بنا به مثل معروف (حرف حرف تو شر بخوابد) و قابل اعتمادترین چشم‌ها می‌باشد.
همچنین چشم شکسته (خمار) نشانه شخص قابل اعتماد و از طرفی غمازی و عشوه‌گری و از سویی تسلیم و رضا و اینکه صاحب چنین چشمی کمتر بر سر گفتار و عقاید خود پافشار و لجوج می‌باشد و از این‌رو دارای دوستان فراوان بوده، در همسری ممتاز و از جنبه عشق دوست داشتنی و در دلبری و غنج و دلال حرکاتش همراه با ظرافت و رعایت حرمت و وقار می‌باشد. چشم نیمه‌لا که پلک‌های بالا قسمتی از مردمک دیدگان را پوشیده باشد علامت دقت و تیزبینی و عاقبت
ص: 597
اندیشی و تدبیر و حزم و این‌که صاحب چنین چشمی کمتر در مشکلات درمانده شده دست‌وپای خود را گم می‌کند و غالبا از میدان زندگی موفق بیرون آمده از جهت دید دقیق پیروز می‌باشد. برای پی بردن به خاصیت چنین چشمی کافی است که دیدگان خویش را کمی بهم آورده پلک‌های آنرا پائین آورده ببیند که چگونه دقیق‌تر شده موشکاف می‌گردد.

رنگ‌ها

رنگ چهره، رنگ مو، رنگ چشم، علاقه به رنگ اگر رنگ صورت سرخ بوده هرآینه این سرخی به حد اعتدال باشد علامت سلامت بدن و سلامت مزاج و شادی دل و فرح خاطر می‌باشد و اگر از آن درگذرد و به رنگ جگری درآمده باشد نشانه پری خون و فشارخون و از جنبه اخلاقی خشم و غضب و تسلط و تندخویی و تندمزاجی و همین تندخویی و تندمزاجی این گروه از اشخاص نیز هست که باعث فشار و زیادی و غلیان خون در ایشان می‌گردد و همچنین سرخی رو دلیل بدزبانی و تلخ‌بیانی و گنده‌پرانی و اینکه صاحب چنین صورتی هردم با زبان مردمان را آزرده نیش می‌زند.
رنگ زرد دلیل بیماری و غلبه حرارت و خشکی و صفرا در بدن و کم‌اشتهایی و یبوست و مقدمه تب حصبه و یرقان و در صورت سلامت و طبیعی بودن رنگ زودخشمی و دیرآرامی و زودقهری و دیرآشتی و بددلی و بدگمانی از مردم و دیرجوشی و تنگ‌حوصلگی و کم‌حرفی و تندشدن در سخن و عدم ضبط خویش در کلام که غالبا منجر به پشیمانی‌های او در آخر می‌گردد، همچنین پرکاری و هیجان و پشت‌کار و تنددستی و تیزفکری و شتابزدگی و چالاکی و میل تسلط و برتری بر دیگران است.
رنگ سفید، روشن‌بینی و واقع‌بینی و آرامش‌جویی و اصلاح‌طلبی و خیراندیشی و قوت اندیشه و ابتکار و مدارا و مسالمت و صنعتگری و خلق بدایع و
ص: 598
افکار و اندیشه‌های روشن و درویش‌مسلکی و در عین حال سروری‌جویی و بالانشینی و تمایل به حکمرانی و دستوردهی اما از طریقه نرمش و مدارا مانند اقطاب و پیران دیر و خانقاه و دراویش و ترصد زندگی راحت بی‌دغدغه، و اما هرگاه این سفیدی به رنگ‌پریدگی و مهتاب سیمایی گرائیده باشد، ضعف مزاج و سستی فکری و لاقیدی و بی‌توجهی به امور دقیقه و معنویات و پراشتهایی و پرخوری و قوت نیروی شهوانی و طول عمر و طول آمال و اینکه کمتر جز با مدد دیگران می‌تواند اداره امور نماید، اما مصونیت از امراض هولناک مانند سل و سرطان و امتلاء و یبوست و اینکه بیماریهای او غالبا از ضعف و کم‌خونی و دردهای مفاصل و رنج پا و سفلای بدن می‌باشد.
رنگ تیره (سبزه) دال بر کم‌گویی و میل خلوت و انزوا و فکر و خیال و در صورت تمایل به گندم‌گونی اندیشه‌های درست مفید و زرنگی و لیاقت و در صورت میل به سیه‌چردگی سودایی مزاجی و افکار و اندیشه‌های شوم تاریک و بدبینی و خست و تنگ‌نظری و گوشه‌گیری و خشک‌طبعی و خشک‌مزاجی و یبوست و کم‌غذایی و با خشکی پوست و موی و لاغری و باریک‌اندامی افکار مالیخولیایی و گاهی باریک‌بینی و حسابگری و دقت‌نظر و اداره امور در حد متوسط و عدم توانایی مدیریت کارهای بزرگ و عدم رضایت از زندگی و اینکه صاحب چنین رنگ پوستی همواره شاکی از وضع خود و اطرافیان و اوضاع و احوال بوده کمتر راضی دیده می‌شود. رنگ خرمایی و کشمشی دلالت بر توانایی و نیروی بدن و صحت جسم و سلامت جهاز هاضمه به نسبت و نیرومندی در امور شهوانی و ادب و فروتنی ذاتی و حسن‌خلق و خوش‌زبانی و بانمکی و بی‌آزاری و استعداد طنز و مضحکه و مسخرگی و همچنین ساده‌لوحی و گول‌خوری و تمایل شدید به آزادی و امور و مشاغل دور از قیدوقرار و گیروبند و نقصان استعداد عقلانی و اندیشه‌پروری و روحیه قبول تعدی و اطاعت و بندگی و صداقت و امانت و مهرووفای ذاتی و پوست سیاه کامل دلیل بر شفقت بی‌حد و بی‌آزاری و عدم روح تجاوز و عصیان و
ص: 599
شرم و کف نفس و عفاف و عقاید محکم مذهبی است.
رنگ مو: چنانچه در مبحث خود مو آمد، مو نشانه قدرت و قوت و دلیری بوده هرچه پرتر و قوی‌تر نیرو و استقامت و تحمل زیادتر و هرچه کم‌تر و ضعیف‌تر ضعف و نازکی و عدم توان و تحمل کمتر و انحراف و گول‌خوری و اغوا زیادتر، بهمین نسبت نیز رنگ مو مؤثر و گویای بسا مسائل می‌باشد، مثلا هرچه مو پررنگ‌تر مقاومت و موفقیت صاحب آن در امور زیادتر و هرچه کم‌رنگ‌تر بهمان اندازه عدم قوا و توانایی و استقامت و تحمل و خودداری کمتر و از این‌رو غالبا صاحبان موی پررنگ زیادتر از صاحبان موی کم‌رنگ موفق می‌باشند. پس موی سیاه نشانه قدرت و پشتکار و موفقیت و تحمل در برابر مشکلات و قدرت مهر و دوستی و وفاق و پایداری در عشق و شهوت‌پرستی. موی خیلی سیاه غمگینی و دلتنگی و حسادت و ناامیدی و بدبینی و بلندپروازی و زیاده‌خواهی و چون خواسته‌های صاحب چنین مویی به اندازه میل و طلب برآورده نشده طبق عادت روزگار که کمتر به خواسته‌ها و آرزوها ترتیب اثر می‌دهد به غایت آمال خود نمی‌رسد همواره ملول و آزرده‌خاطر و سخنش جز شکوه و گله نبوده و چهره باز با نشاط کمتر از او دیده شده زندگی را بر خود و متعلقان تلخ و دشوار می‌کند.
موی روشن: دلیل بر عدم مقاومت در برابر مشکلات بوده صاحب چنین مویی بسرعت تسلیم می‌شود و چه‌بسا که کارهای چنین کسی به آخر نرسیده نیمه‌کاره می‌ماند و در عوض بسرعت اغوا شده گول می‌خورد. همچنین نشانه تنبلی و عدم ثبات قدم در دوستی و عشق و اینکه قوتش در بی‌وفایی و رفیق نیمه‌راهی زیادتر و اینکه در این راه به او کمتر اعتماد بوده. با چنین کسی نزدیکتر به مصلحت باری بهرجهت و سردستی زیستن و اینکه به گونه‌ای بپیوندند که گسستنش کمتر دشوار بوده باشد.
موی بور: نشانه غمازی و دلبری و عشوه‌گری و تلون‌مزاج و بی‌مهری و زودوصلی و زودگسلی و بی‌شفقتی و اینکه صاحب چنین مویی در همسری چندان مطمئن
ص: 600
نبوده پیری و ضعف و فقر و بیماری همسر عقیده‌اش را در محبت بسرعت دگرگون ساخته وادار به جدائیش می‌سازد و در اینصورت واضح است که درباره دوستی و عشق‌های آنی چگونه بوده به چه بهانه‌ها ترک دوست و محبوب می‌کند و موی طلایی عشرت‌دوستی بی‌حد و خودنمایی و خودپرستی را نشانه بوده و اینکه زیاد عاشق ستایش از محاسن خود می‌باشد.
موی سرخ: علامت زود خشمی و غیظ و تمنا و طلب زیاد جسمانی و شهوت و مهر اندک و قهر زیاد و خودسری و یک‌دندگی و لاف‌زنی و حسادت و کینه‌ورزی و کم‌گذشتی و البته که نرمی و زبری و خشونت و لطافت خود مو نیز در این احوال صاحب‌نظر بوده سفتی و زمختیشان تقویت حالات و نرمش و لطافتشان تضعیف آن حالات می‌نماید. در این معنی که موی سیاه که نشانه غم و سیه‌فکری است اگر با سفتی مو نیز همراه باشد این غم و بدبینی زیادتر و در موی بور لطافت و نرمی مو غمز و دلال و عشوه‌گری و بی‌وفایی و تلون بیشتر را می‌رساند و موی اندک قرمز بهتر از قرمز مطلق بوده شهوت و هوس به اعتدال و هوش و ذکاوت را دلیل می‌گردد و گاهی چنان می‌شود که موی خرمایی با قهوه‌ای اشتباه شده یا مخلوط می‌باشد و در اینجا حکم بر آن مو جایز است که غلبه داشته باشد.
موی خرمائی: یا موی قهوه‌ای بهترین مو از حیث رنگ است، چه دلیل بر دوستی و عشق و شفقت انسانی و زودجوشی و انس و حسن‌ظن و تواضع و مهمان‌دوستی و رقت‌قلب و شوق سفر و سیاحت و نوعدوستی و خلق و خوی پسندیده و مهرووفا و صدق و ثبات و پایداری در محبت و معاشرت و همسری و استقامت در مشکلات، مخصوصا اگر دارای جعد طبیعی و پیچ‌وخم متناسب نیز بوده باشد که این محاسن در او به قوت‌تر می‌گردد و در آخر رنگ مو اگر نژادی نبوده باشد. موی پررنگ فعالیت و محبت و موی باز بی‌رنگ و کم‌رنگ عدم فعالیت «به دلیل پیران که با از دست دادن رنگ مو فعالیت و نیروی خود را از دست می‌دهند.» و ساده‌لوحی و گول‌خوری و غیرعملی بودن و موی طلایی عشوه‌گری و هوسبازی و موی زرد تلون
ص: 601
مزاج و میل مفت‌بری و بدست آوردن مال و آسایش بدون رنج و خوش‌زبانی و بددلی و موی سیاه غمگینی و موی قرمز شهوترانی و حسادت و هوش و ذکاوت تند و موی قهوه‌ای یا خرمایی وفا و بقا و پایداری و عشق باطن و انسان‌دوستی و صفات پسندیده و هرگاه رنگ موی و چشم و پوست‌نژادی باشد احوال آنها را از دیگر علائم باید جستجو نمود و دانست که رنگ‌نژادی را حکمی نمی‌باشد از آنجا که همه مردم قاره او را چنان رنگ چشم و مو می‌باشد و چنین حکمی چنان است که چشم مصنوعی و موی رنگ کرده را بخواهند به قضاوت بیاورند اگرچه صاحبان رنگهای نژادی نیز از اثرات خود برکنار نمی‌باشند.
همچنین این توضیح درباره رنگ مو که موی سیاه مطلق به ندرت یافت می‌شود و بیشتر صاحبان موی سیاه به اشتباه رفته مویشان قهوه‌ای تیره بوده سیاه می‌انگارند و موی سیاه کامل مویی است که در برابر خورشید نیلی رنگ بشود و این پس از تمیز کردن و قرار دادن در برابر آفتاب معلوم می‌شود.

بینی‌

بینی نماینده و قالب فکر و اندیشه شناخته شده از آن پی به بسا احوال فکری افراد می‌توان برد و مسلم شده که هرچه بینی زیباتر و خوش‌تراش‌تر بوده فکر و دماغ زیباتر و گویاتر می‌باشد و خلاف آن‌که زشتی اندیشه را معلوم می‌کند و انواع آن بدینقرار می‌باشد.
1. بینی مستقیم 2. بینی عقابی یا منقاری 3. بینی فروکشیده، برعکس عقابی
4. بینی دراز 5. بینی کوتاه 6. بینی بالا برگشته
7. بینی پهن 8. بینی باریک 9. بینی بزرگ
10. بینی کوچک و در اینجا لازم است توجه داده شود هر بزرگی و کوچکی به نسبت جثه و اندام می‌باشد.
همچنانکه سابقا نیز اشاره شده هر شکل زیبا خصوصیاتش نیز زیبا می‌باشد و
ص: 602
بینی نیز از این اصل مستثنی نبوده هرچه بینی خوش‌تراش‌تر و مستقیم‌تر و بدون پستی و بلندی و انحنا باشد بهتر و هرچه زشت‌تر و بدتراش‌تر و دارای پستی و برآمدگی باشد بهمان نسبت همراه معایب می‌باشد.
از نظر کلی بینی بزرگ نشانه قوت شخصیت و جرأت و شهامت و اندیشه و بینی کوچک علامت ضعف شخصیت و عدم جرأت و ضعف فکر و زبونی می‌باشد و بینی راست که مستقیم از میان ابروها بطرف پائین کشیده شده برجستگی‌اش به اندازه و بطرف لب مثلث زیبایی را تشکیل دهد، حاکی از صفات و اخلاق پسندیده و شخصیت ممتاز و هوش سرشار و اندیشه روشن و تسلط و اقتدار نجیبانه و علم و دانش و صنعت و خلق آثار بدیع و افکار درخشان می‌باشد و اینکه صاحب چنین بینی مخصوصا در کارهای بنیانی مانند معماری و مهندسی و طراحی و امثال آن دارای استعداد کافی بوده، همچنین در امور عقلانی و بسط عقیده و اندیشه می‌تواند در ردیف بزرگترین گویندگان و شعرا و نویسندگان بوده باشد و بر روی هم بهترین بینی ممکن در امور مادی و معنوی است.
بینی عقابی: تیزبینی و تیزهوشی از سویی و تعدی و تجاوز و خوی جنگجویی را از سوی دیگر در او نشان می‌دهد، چنانچه خود عقاب را این احوال می‌باشد، لیکن هرآینه دیگر علائم صورت و اندام حکایت از احوال پسندیده در شخص کند تعدی و تجاوز و جنگجویی او روبسوی امور عقلانی و دانش او نموده، صاحب آن دائما با افکار خوب و بد خود و اوضاع و احوال اطراف خویش در جدال می‌باشد.
همچنین کسی است که در قضاوت حق از باطل و احقاق حقوق ضعفا از مبرزین بوده، چنانچه در امور وکالت و قضاوت و مانند آن وارد شود در اقامه حق از هیچ مشکلی نهراسیده در پیشبرد مطالب خود دارای سعی بلیغ می‌باشد، لیکن هرآینه دیگر علائم صورت و اندام او دلالت بر رذایل و بی‌باکی و مردم‌آزاری و تهور نماید، شخصی است که باید از درگیری با او احتراز نموده حتی در صورت امکان قطع رابطه داشته باشد از آنجا که چنین کسی آزار و ستم و تجاوز به مردمان از هیچ مسئله
ص: 603
اندیشناک و بیمناک نمی‌گردد.
چنانچه صاحب بینی عقابی را گوش بزرگ و هیکل استخوانی و گردن کلفت کوتاه نیز باشد از متجاسرین و یاغیان و جنگجویان و سپاهیان بی‌باک قسی بوده در صورت تسلط و حکومت به هیچ خرد و کلان شفقت نورزیده از هیچ چیز به رقت و رحم نیامده حتی از ریختن خون بی‌گناهان کوتاهی نداشته در جنایت از بی‌رحم‌ترین می‌باشد و کسی است که بیهوده دنبال جدال و منازعه گردیده بر این و آن می‌آویزد و هرچه اندازه بینی نیز بزرگتر بهمان مقدار ستمکارتر می‌باشد.
بینی فروکشیده: بینی فروکشیده دماغی است که مستقیم نبوده وسط آن مثل آنکه چکش خورده است پائین آمده باشد و این مسلم است که وقتی بینی بالا آمده دارای علائم تجاوز و تعدی و مبارزه و اندیشه و جنگجویی بوده باشد، بینی پست را خلاف این احوال بوده از جهت فکر و خرد و اندیشه ضعیف و از جهت تعدی کوتاه دست و بی‌استعداد می‌باشد. همچنین چون عقل و خرد در او چندان دارای قدرت نمی‌باشد، ناچار امور شهوانی و ماده‌پرستی و لذت‌جویی در او بقوت می‌باشد.
ایضا چون عقل و خرد کمتر دخالت کند بی‌پروایی و بی‌ملاحظگی و دریدگی و بی‌حیایی و گستاخی میدان زیادتر می‌بیند و چون کامجویی و دنیاداری و لذت‌طلبی با ملاحظه کاری و جوانب بینی مغایر و صاحب چنین بینی نیز عاری از این قیود و آزاد از این احوال می‌باشد خواه‌ناخواه در کارها موفق و به مقاصد نائل می‌گردد (عاقل به کنار آب تا پل- جوید دیوانه پابرهنه از آب گذشت) و دیگر که صاحب چنین بینی به امور مذهبی و تشریعی بی‌علاقه و به مقاصد نزدیک کند از ضمائمش می‌باشد. غالب فاسدان بالفطره مانند زنان و مردان بدکار جبلی را اینگونه بینی می‌باشد، اگرچه باز قضاوت به تنهایی در بین اشخاص بدون توجه به سایر علائم دارای اعتبار نبوده حاکم مطلق نمی‌باشد و لذا قضاوت بدی در صاحبان اینگونه بینی وقتی صادق است که ابروی نازک و کم‌رنگ و موی ابریشمی طلایی یا
ص: 604
روشن و پیشانی تنگ نیز ضمیمه آن بوده باشد و در غیر این صورت چه‌بسا از این بینی که صاحبش افکار ذمیمه را پایکوب اخلاق حسنه نموده استعداد مکر و فریب و جلب عیش و منفعت را بخدمت درستی و راستی درآورده منافع و خواسته‌ها را از طریق عقلانی صحیح تحصیل بکند.
بینی دراز: علامت افکار بلند و اندیشه‌های وسیع و آمال و آرزوهای دورودراز است. و اگر این بینی توأم با اندام رشید (چهارشانه) و موی درشت پررنگ و گوش و گردن متناسب نیز بوده باشد. دوراندیشی و موفقیت در کارهای بزرگ و اینکه در هر رشته از امور علمی و عملی صاحب آن را لیاقت‌ها و کیاست‌ها به ظهور رسیده در مدیریت و فرماندهی و سپاهیگری و صنعت کم مانند و هرآینه فاقد خصوصیات ذکر شده بوده، دیگر اندامش گویای قدرت و نیرومندی و تحمل و توانائی نبوده باشد کسی است که افکارش غالبا بدون نتیجه مانده فقط آرزوهایش برای او می‌ماند و اینکه طول آمال و آرزو او را از کارهای عملی و فعالیت بازداشته محرومیت‌هایش زیادتر از پیشرفتهایش می‌آید، در این معنی که لقمه‌هایش اکثرا بزرگتر از دهانش بوده، سنگهایش نشانه نزدن می‌باشد و اگر از این نیز درگذشته بطرف پائین سرازیر شده باشد علامت اینکه چنین کسی کارش از فکر گذشته به مالیخولیا انجامد.
بینی کوتاه: نشانه کوتاهی فکر و هرچه بینی دراز، درازی فکر و وسعت اندیشه را حکم می‌کند بهمان اندازه بینی کوتاه علامت بی‌توجهی به امور فکری و عقلانی و خیالات می‌باشد و صاحب آن کسی است که دم را غنیمت شمرده کمتر به پیش و پس کارها می‌تواند توجه نماید و چنین کسی اگر به کارهای فکری و مشاغل مغزی مانند طب و داروسازی و علوم دینی و محاسبات و مسائل باریک دست بزند بدون شک با عدم توفیق مواجه می‌گردد و استعداد او زیادتر برای مشاغل یدی و بدنی و ماشینی می‌باشد.
بینی بالارفته: این دماغی است که نوک آن از روی لب بطرف بالا و عقب رفته باشد و این در دو حالت است. بینی بالا رفته‌ای که از بالا بدون پست و بلند و به‌طرف ابرو
ص: 605
مستقیم باشد و بالارفته‌ای که بالای آن فرورفته باشد. بالارفته‌ی درست نشانه خوش‌بینی و علامت شخصی که زود تحت تأثیر عقیده و سخن و نظر مخاطب قرار می‌گیرد و در حرف و سخن و فعل و عمل پرحرارت و پر جنب‌وجوش بوده خون‌گرم می‌باشد و بالارفته‌ی بالاگود که تیره بالای آن فرورفته باشد، نشانه نشاط و خوش‌مشربی و خوش‌مزه‌گیست و اگر این عقب رفتگی نک بینی و فرورفتگی بالایش با گردی و گردوئی شکل سر دماغ توأم باشد نشانه مسخرگی و دلقکی و مطرب‌مآبی و مجلس‌آرایی می‌باشد.
بینی پهن: نشانه خوش‌ذاتی و صداقت و خوش‌بینی و کم‌آزاری و دوستی با نرمش و محبت آمیخته به صفا و صمیمیت، و بینی باریک، بدذاتی و بدخواهی و جاسوس مسلکی و مفتش ذاتی و کسی که دائما مترصد سردرآوردن از کار این و آن می‌باشد و بینی باریک نک‌تیز علامت مفسده و شر و فساد و دوبهم‌زنی و اگر اینچنین بینی یعنی بینی باریک تیز دارای سوراخ‌های به داخل فشار آورده نیز باشد شامل تمام معایب مذکور، علاوه بر بی‌چشم‌وروئی و گربه‌صفتی و مردم‌آزاری و کسی که محبت در نظرش هرچند بزرگ، بی‌ارزش بوده حقی بر آن نمی‌شناسد و مهربانی را فراموش کرده کمترین بی‌مهری و خصومت را بخاطر سپرده در صدد انتقام می‌باشد و از این بحث می‌توانیم این رئوس را بدست آوریم:
دماغ بزرگ قدرت و استقامت و انرژی، دماغ کوچک ضعف و عدم اراده، دماغ خوش‌ترکیب که از زیرورو درست و مستقیم باشد، فهم و دانش و عقل و خرد صحیح و استعداد. بینی بالا برآمده عقابی، خشم و غضب و حدت و شدت و مبارزه و جنگجویی و مجادله با نفس. بینی فرورفته بی‌آزاری و عدم ابتکار و ناتوانی در کارهای عقلانی و ضعف فکر. بینی بالارفته لذت‌طلبی و شهوت پرستی و عدم شرم و حیا و مکر و خدعه و انحراف. بینی بالارفته گود که از بالا فرورفتگی داشته باشد شوخ‌طبعی و مزاحی و دلقک‌مآبی و مسخرگی. بینی نوک گرد استعداد کافی برای خنداندن و لودگی و آکتری. دماغ بلند فکر و اندیشه وسیع. بینی کوتاه کوته‌فکری و
ص: 606
بینی بلند نک‌دراز که نک آن تا روی لب آمده باشد افکار شوم مالیخولیائی و تلخ‌زبانی و طعنه و نیش به این و آن و غمگینی. بینی نک تیز بدذاتی و مفسده‌جویی.
بینی پهن خوش‌جنسی و خودمانی طبعی. بینی از بیرون پر سوراخ گشاد حق‌شناسی و بینی تنگ و مخصوصا دماغی که از دو طرف سوراخ‌های آن فشار آمده باشد بی‌چشم و رویی و هرچه فشردگی زیادتر بی‌چشم و رویی و ناسپاسی و گربه‌صفتی زیادتر و کسی است که صد ساله محبت را به کمترین دلخوری فراموش می‌کند و بنا به مثل معروف پنج انگشت را عسل کنی به دهانش ببری گاز می‌گیرد و بینی ناهموار بی‌طرفی می‌باشد.

گوش‌

گوش‌ها نیز دارای سخنانی می‌باشند. به این صورت:
گوش بزرگ که از حد اعتدال بزرگتر باشد علامت قدرت و نیرو و جرأت و شهامت و اینکه صاحب چنین گوشی بدنش بر عقلش مسلط بوده در مادیات پیشرفتش زیادتر از معنویات داشته حاکمیت جسم بر روح و احساسش قوی‌تر می‌باشد.
گوش کوچک علامت ضعف و زبونی و جبن و کم‌دلی، اما هوش و استعداد فراگیری بسیار و اینکه صاحب چنین گوش را عقل و خرد بر خواهش‌های دل و جسمانیات مسلط می‌باشد.
لبه بلند گوشها نشانه خودخواهی و لبه کوتاه نشانه فروتنی و گوش رنگ‌پریده تسلط صاحب آن را بر نفسانیات گواهی داده و گوشهای سرخ رنگ فعالیت و توان و پشتکار و استقامت را می‌رساند.
همچنین گوش کوچک علامت ابتکار و اندیشه و مهربانی و گوش بزرگ کم‌مهری و توقع مهربانی از دیگران و عدم ابتکار و اینکه صاحبان گوش بزرگ فقط به درد کارهای جسمانی خورده امور باریک و مسائل عمیقه و دقیقه را قادر نمی‌باشند و از این میان معلوم می‌کند که گوش متوسط که از حیث رنگ نیز به اعتدال باشد بهترین
ص: 607
نوع گوش‌ها بوده، چه هم امور مادی و بدنی و هم امور معنوی و جسمانی را توانا می‌باشد.
گوش بزرگ قرمز با لبه برجسته بی‌اعتنائی به احساسات دیگران را معلوم داشته و اینکه با دیگران مخصوصا زیردستان بنظر بی‌اعتنائی نگریسته خود را از همه برتر و مهم‌تر دانسته خونسرد و احترام و مهر و محبت اطرافیان را وظایف آنان بر خود دانسته و چنانچه صاحب چنین گوشی در مقامات عالیه فرماندهی باشد تندی و خشونت نیز بر معایبش می‌افزاید.
گوش‌های متوسط که از حیث فاصله با سر و رنگ نیز متوسط باشند نشان صفات محبت و تقوی و ادب و خوبی و مهمان‌دوستی و صداقت بوده از بهترین می‌باشد.
گوش‌های به سر چسبیده علامت عدم اعتماد به نفس و کم‌روئی و نازک‌طبعی و در عین حال یکدندگی و حرف ناشنوی می‌باشد و گوش از سر فاصله گرفته که لبه آن به طرف جلو مایل شده باشد دقت در مطالب دیگران و حرف‌شنوی و دانش‌اندوزی را معلوم می‌دارد و بهر اندازه که این جلوآمدگی و چسبیدگی کم و زیاد باشد به همان مقدار ضعف و قوت در اثرات آنها می‌باشد. گوش‌ها هرقدر از وسط سر پائین‌تر و به‌طرف صورت نزدیک‌تر باشند یعنی از مغز سر زیادتر فاصله داشته و به بینی نزدیک‌تر باشند فکر و شعور و استعداد عقلی و نبوغ ذاتی صاحب آن را دلیل می‌گردد و هرچه به‌طرف بالای سر نزدیک و از صورت دورتر و بطرف عقب سر رفته باشد بدخواهی و حمق و جهالت و ظلم و ندانم‌کاری و عدم استعداد به امور عقلانی و مفید و رغبت و توانائی او را به کارهای پلید غیرمفید و جور و ستم بخود و دیگران را معلوم می‌دارد. خاصه که لبه‌دار و پررنگ بوده باشد و گوشهای نامیزان بی‌اندازه که یکی بزرگ و یکی کوچک باشد نشانه عدم اعتدال در روح صاحب آن بوده، کارهایش نامنظم و سخنان و مواعیدش را اعتمادی نمی‌باشد.

لب‌ها و دهان‌

لب و دهان نیز نکات برجسته‌ای را از روحیات مردم به ما معلوم می‌کند. به این قرار
ص: 608
که لب پر محکم مستقیم علامت ثبات و استحکام و لب آویخته شل غیرمستقیم نشانه عدم استحکام و ثبات و سستی اراده می‌باشد.
دهان باز یا نیمه‌باز علامت دهان‌لقی و حماقت و گول‌خوری و اینکه صاحب چنین دهانی سرّ نگهدار نبوده چه‌بسا که سخن‌چینی و یاوه‌گویی و پرحرفی نیز همراه آن بوده باشد. همچنین دهان گشاد و باز عدم تعمق در سخن گفتن صاحبش را معلوم می‌دارد و اینکه از این جهت زیاد اسباب پشیمانی و ندامت خود را فراهم می‌سازد و اما از طرفی نیز گاهی ممکن است که صاحب چنین دهان دارای حنجره و حلقوم مستعد برای آوازخوانی بوده چنانچه دنبال کند از آوازخوانان مشهور گشته از این راه به ترقیاتی نائل بیاید، اما قابل اعتماد در سرپوشی و رازداری نمی‌باشد.
دهان تنگ بسته علامت رازداری و کم‌گویی و هرچه دهان بسته‌تر و لب‌ها فشرده‌تر باشد سرّ نگهداریش زیادتر و در این خصوص قابل اعتمادتر می‌باشد و اینکه صاحب چنین لبی در سخن گفتن قبلا اطراف و جوانب آنرا نگریسته و در افشای اسرار اشخاص خوددار مگر نفع خصوصی در آن ملاحظه نماید و در این قسمت بهترین دهان، دهان متوسط معتدل الحالت می‌باشد.
لب بسته علامت اراده و تصمیم و لب باز بی‌ارادگی می‌باشد. لب کلفت شهوت‌پرستی و دنیاپرستی و لذت‌جویی و لب نازک نشان تصمیم و استقامت و قساوت بوده، لب‌های پر حکایت از عشق به خوبی و چیزهای خوب و میل به زندگی راحت و آسایش و آزادی می‌کند و اینکه صاحب چنین لبی منافع خود را بر منافع و سود دیگران ترجیح می‌دهد، لب تورفته تلخی و تندخویی و سردی و سنگدلی و لب و دهان پر سنگین، متعلق به افراد خودخواه، خودپسند و اینکه چنین کسی در کارها و گفتار همواره خود را برتر از دیگران دانسته از علم و دانسته‌های مردم به سود خود تبلیغ می‌کند. غالبا چنین لب و دهان متعلق به خبرنگاران و روزنامه‌نگاران و کسانی که آثار و افکار دیگران را بنحوی ربوده بنام خود منتشر می‌کنند می‌باشد.
ص: 609
اگر لب بالا روی لب زیرین افتاده باشد علامت خوبی و خوی پسندیده مطبوع و ضخامت لب زیرین شهوت‌پرستی و حظ نفس و عشرت‌طلبی و اینکه صاحب چنین لبی بیش از هرچه غرق در مادیات و شهوات و خواسته‌ها می‌باشد.
لب قرمز درخشنده که روغن خورده بنظر بیاید شکم‌پرستی و پرخوری و حرص در این امور را معلوم می‌دارد و لب خشکیده بی‌رنگ یا تیره‌رنگ کم‌اشتهایی و کم‌غذایی و بی‌قیدی در راه شکم و علاقه زیادتر به معنویات را می‌رساند.
آویختگی لب پایین خوی مطبوع و اراده و تصمیم متوسط و خوبی صاحب آن را گواه می‌باشد و اینکه چنین کس تنها در آنچه برای خود او مفید و لذت‌بخش و سودمند است دارای تشخیص می‌باشد و تدبیر او زیادتر در اطراف کامیابی‌های خود سیر می‌کند.
دندان منظم نشانه نظم و ترتیب در کارها و افکار و اندیشه‌های منظم و دندان‌های نامنظم ناهموار عدم ثبات و عدم توازن در افکار را می‌رساند و دندان‌های خیلی نامنظم که عقب و جلو روییده زیادتر از تعداد خود بوده باشد سرگردانی و سرگشتگی و پریشان فکری را معلوم می‌کند.

چانه‌

چانه نیز به سهم خود گویای مطالب بسیار می‌باشد به این صورت که چانه چهارگوش زاویه‌دار نشانه قدرت و نیروی فعاله و صداقت و راستی و علاقمندی به راستی و درستی و با جمجمه برجسته دارای استعداد کارهای بزرگ و اموری که فوایدش عام بوده باشد و چانه گرد نشانه فعالیت حیاتی، یعنی میل خوب زیستن و خوش‌گذرانی و تهیه و تحصیل زندگی مطبوع و راحتی و خوی خوب پسندیده و دوست داشتنی و خوش‌خلقی و رفیق‌بازی و مهمان‌دوستی و چانه گرد دو لبه که از بالا نیز لبه‌ای دیگر داشته باشد افراط در این امور و این‌که صاحب چانه دوطبقه در خوب زیستن و کامیابی کار را به حد افراط می‌رساند و چانه کوچک علامت ضعف اراده اما
ص: 610
اندیشمندی بسیار مخصوصا اگر نک چانه تیز و خود چانه مثلث شکل بوده باشد که در هوش و ذکاوت و فکر و درایت خاصه اگر هم جمجمه برجسته و بالای صورت نیز بادبادکی مثلث شکل باشد که در راه کارهای فکری و قلمی استعدادش به نهایت می‌باشد.
چانه کوچک با گردی دراز جبن و ترس و گریز از کارهای عملی و ادامه‌دار را معلوم می‌دارد و چانه گوشت‌آلود ضعف نفس و دنبال‌روی و اینکه صاحب چنین چانه هرگز جرئت ارائه شخصیت نمی‌نماید. چانه برجسته نشانه جنگجویی و اگر با پیشانی برجسته باشد جنگجوئی جسمانی و اگر با رشد جمجمه باشد جنگجویی مصنوعی را معلوم می‌دارد که دائم با افکار خود در ستیز می‌باشد و چانه برجسته و پیشانی برجسته و ابروی برآمده ستیزه‌جویی و جدال با این و آن و تمایل به داخل شدن در منازعات و اینکه صاحب این علائم زیادتر به کارهای مشت‌زنی و شمشیربازی و این قبیل خورده. کسی است که باید در گفتگوها و برخوردها از ایشان کمال ملاحظه و احتراز را بعمل آورند.
چانه به عقب رفته یعنی چانه‌ای که به‌طرف حلقوم متمایل باشد عدم انرژی و ضعف قلب و عدم جرئت و توأم بودن چنین چانه با پیشانی به عقب رفته نشان بدی بسیار از بی‌هوشی و حماقت و کارهای زشت ناپسند می‌باشد.
چانه نوک‌دار تکبر و تبختر و هوش زیاد و خودپرستی و تفکر و اندیشه و چانه مسطح بی‌نظری در احوال دیگران و سر به گریبانی با اندیشه‌های خویش را می‌رساند و این‌که صاحب چانه نوک‌دار مبتکر در کارهای دیگران بوده و چانه مسطح استقلال فکر در جهت امور شخصی را معلوم کرده و اینکه صاحب چانه دوم تنها متکی به نفس خویش می‌باشد.
چانه‌ای که جلو آن پیش‌آمده بالای آن به زیر لب فرورفته باشد نشانه آن است که صاحب آن دارای خلق و خوی و افکار و اندیشه‌های عجیب و غریب بوده و اینکه چنین کسی هرگز مقلد خوبی نبوده بلکه مایل آن است که دیگران از وی تقلید
ص: 611
نمایند و اینکه همواره مترصد آنکه ابداع و اختراع و یا حرف و عملی معجب از او بروز کرده وی را شخص بزرگ بشناسند، مبدعان احزاب و مذاهب و فرق معمولا دارای چانه پیش‌آمده‌ی به لب فرورفته می‌باشند.

مسائل متفرقه‌

سخن گفتن‌

با حرکات دست و سر و چشم و ابرو سخن گفتن علامت دقت و ریزبینی و نازک‌اندیشی و چشم‌تنگی و تعمق در مسائل و هیجان و اینکه گفتار چنین کسی غالبا مطالبش نقل قول از دیگران می‌باشد و بدون حرکت حرف زدن نشانه صداقت و بی‌شیله‌پیلگی و راستگویی و ظاهر و باطن یکی بودن و پری اطلاعات و زیادی معلومات و چنته داشتن و اطمینان خاطر از معلومات و همین اطمینان خاطر نیز هست که در اثبات بیان، خود را محتاج به کمک دست و سر و چشم نمی‌بیند.
تندتند حرف زدن و تندتند شدن بتدریج در سخن نشانه هیجان و التهاب و خود را حق بجانب دانستن و خود قبولی و عدم حیله‌گری و ضعف خدعه و فریب و دهان‌لقی و اینکه چنین کسی حتی در حفظ معایب خود و خانواده خود قادر نبوده در اولین سئوال و جواب با دوستان سفره دل را گشوده وقایع و مطالب را افشا می‌سازد.
بدون قسم حرف زدن و با ادلّه و براهین سخن گفتن علامت بزرگواری و صداقت و بد داشتن خدعه و شخصیت ممتاز و اینکه چنین کسی در کارها و مسائل و قول و قرار یا اشخاص اول جوانب کار را سنجیده سپس قبول تعهد می‌نماید و کسی است که به سختی پایبند قول و قرار و عهد و پیمان و حرف و امضای خود بوده بقوت قابل اعتماد می‌باشد و قسم خوردن در سخن و معاملات عدم راستی و درستی و کوچک‌طبعی و بی‌ثباتی و وقار و فریبکاری و خدعه و نیرنگ و کلاه‌بازی و دروغگویی و بی‌انضباطی و بی‌اعتنایی به قول و قرار و بی‌شخصیتی و اینکه چنین
ص: 612
کس بهیچوجه قابل اعتماد نمی‌باشد. به مصداق این مثل که گوید: گفتی باور کردم، اصرار کردی شک برم‌داشت، قسم خوردی فهمیدم دروغ می‌گویی. آهسته سخن گفتن و نرم حرف زدن و مکث کردن در کلام دقت و اندیشه در کارها و دوربینی مخصوصا با چشمان ریز و پلک بالای پائین آمده، حسابگری و یک پول و یک شاهی را حساب داشتن و استفاده از فکر و سرمایه این و آن و دام‌افکنی و دم به تله ندادن و اینکه چنین کسی را باید در معاملات خدعه و فریبش را بیش از خودش ملاحظه داشته باشند و از طرفی اندیشیده و سنجیده سخن گفتن و اینکه مطالبش در مشاوره «اگر خود او در آن ذیحق نبوده» سودمند می‌باشد.
ساکت نشستن در مجالس بحث و سخن نیز از دو حالت خارج نمی‌باشد، یا طرف چندان گاو طبیعت و بی‌دانش و خرد است که هیچ سخن زشت و زیبا و بحث و محاوره در او اثر نمی‌کند کمااینکه جنگ و جدال و رقص و طرب به گاو و گوسفندان بی‌اثر می‌باشد و یا چنان تودار و پر و عمیق که ورود در آن مسایل را در شأن خود نمی‌داند و یافتن این دو حالت هم چندان دشوار نبوده به سهولت معلوم می‌شود اول اسکلت‌بندی و اجزاء صورت آن شخص که از افراد فهمیده یا نفهم معلوم بشود و دوم آوردن خوراکی و اجزاء شکمی به مجلس که اگر از دسته اول و از گاوصفتان باشد بزودی تحریک شده در جای خود از بدن و چشم و حرکات به جنب‌وجوش می‌آید و اگر از طبقه دوم باشد در احوالش بی‌تأثیر است.
کسی که در برخورد با کسی از او بدون جهت تعریف و تمجید می‌کند دلیل ضعف نفس و روحیه تملق و چاپلوسی و اینکه شخصی است غیر قابل اعتماد در دوستی که به همان صورت هم در غیاب افراد از آنها بدگویی و زشت‌گویی می‌کند و آن‌کس که عیب و حسن دوستان را بی‌مجامله به آنها گوشزد می‌کند صمیمیت و یگانگی و دوستی بی‌شائبه او را می‌رساند. و کلفت‌گویی و با کنایه و نیش زبان سخن گفتن و از جزیی حرکت و حرف و عمل افراد ایراد گرفتن دلیل بددلی و حقد و حسادت و بی‌عرضگی و عقب‌ماندگی فکری و اینکه چنین کس هم از پیشرفت
ص: 613
اطرافیان ملول و هم از بدبختیشان اندوهناک می‌گردد.
بعضی مردها زن صفت و بعضی زن‌ها مرد صفت می‌باشند و تشخیص این صفات به خوبی از حرکاتشان که طبقه اول عادات و آداب و سبکی‌ها و جلفی‌های زنان را داشته. دسته دوم رفتار و گفتار و کردار مردان از ایشان ظاهر می‌شود مشهود می‌گردد. در اینصورت زن‌صفتان زیادتر دارای روح و مفعولیت و رقاصی و قوادی بوده حتی در این راه از فروش زن و فرزند و خویش امتناع نداشته در امور انسانی و حیاتی و کارهای شرفی و حیثیتی بهیچوجه قابل اعتماد نمی‌باشند و همچنین که دارای طبعی خونسرد و لاابالی بوده هیچ‌چیز موجب تغیّر و جوشش تعصبشان نشده بقول معروف سیب‌زمینی طبیعت می‌باشند و سیه اقبال آن زن و خانواده که مقید شرف و عرض و ناموس و آبرو بوده با چنین افراد عقد مواصلت ببندد، و زنان مردصفت که از معامله و معاشرت و دادوستد با مردان ترس و ابایی نداشته، حتی در زدوخورد مانند شیرمردان سینه سپر کرده با مردان مقابله می‌کنند و باز بدبخت اینچنین زنان که با مردان کوچک‌تر از خود و همسران سست و بی‌لیاقت و بی‌عرضه بپیوندند. این دسته از زنان اگرچه دارای کفایت و برندگی بسیار بوده، داشتن شوهر و نداشتن آن در اداره زندگی آنها بی‌اثر می‌باشد و هم زن خانه و هم مرد بیرون بوده می‌توانند در دو جبهه بخوبی نبرد کنند اما از جهت همسری چندان زوجه مناسبی نبوده مهر و نرمش و اطاعت و محبت لازم و لطف زنانه را نداشته وظایف زنی نمی‌شناسند.

دست- مچ- پنجه- انگشت‌

دست‌ها به‌نوبه خود بسا نکات را به ما تفهیم می‌کنند: دست بلند که از قاعده بلندتر باشد نشانه درازدستی و تعدی و تجاوز و زیاده‌طلبی و در سرکردگان و سلاطین و توسعه‌طلبی و کشورگشائی و دستهای کوتاه، کوتاه‌دستی و بی‌آزاری و قناعت که اردشیر درازدست و تجاوزات او را می‌توان نمونه اول و شعر
ص: 614 پای ما لنگ است منزل بس درازدست ما کوتاه و خرما بر نخیل
را شاهد دوم قرار داد و درباره مچ و پنجه این عقیده در خانواده‌های قدیمی بود که می‌گفتند: بچه‌ای که هنگام ولادت پنجه‌هایش باز باشند با سخاوت و بچه‌ای که با پنجه بسته به دنیا بیاید خسیس می‌شود و این بنوبه خود مبنای علمی داشته ما آن را بسط می‌دهیم.
پنجه‌هایی که عادتا باز باشد و دست‌ودلبازی و سخاوت و صداقت را معلوم می‌کند و پنجه‌های بسته که طبیعتا بسته باشد بخل و امساک و خست و حرص و طمع و هرچه این دو حالت زیاد و کم باشد به همان نسبت احوال و اثرات آن نیز زیاد و کم می‌شود چنان‌که در کسی یک پنجه بسته و یک پنجه باز باشد نشانه آنست که صاحبش گاهی از سوراخ سوزن تورفته و گاهی از دروازه تو نمی‌رود و در افراط و تفریط می‌باشد.
کسی که موقع ایستادن و حرف زدن یا نشستن دست‌های خود را به جایی تکیه می‌دهد شخصی است قابل اعتماد و قابل قبول و کسی است که به قول و فعل خود احترام می‌گذارد و کارگشائی مردم می‌کند اما در کارهای خود چندان برندگی و توانائی نداشته محتاج کمک دیگران است.
پنهان کردن دست‌ها نشانه عدم صداقت و خلاف‌کاری و تمایل به کارها و مشاغل مرموز و خدعه و فریب و آب‌زیرکاهی است و آشکار داشتن دستها که همیشه از بدن جلوتر بوده عادت به جیب رفتن نمی‌کند رک و راستی و بی‌ریائی و بی‌شیله و پیله‌گری و تو و بیرون یکی بودن آزموده شده است.
دست‌های محکم درشت پرمو علامت فعالیت و قوت و نیرو و دستهای سفید بی‌مو عدم فعالیت و تنبلی و راحت‌طلبی و ضعف و قوت این علائم ضعف و قوت اثرات آن می‌باشد، یعنی بهراندازه دست قوی و پرمو بهمان اندازه قوت و انرژی و بهراندازه ظریف و کوچک و شکننده و بی‌مو به‌همان اندازه بی‌بنیگی و عدم توانایی و استقامت و ضعف بدن را معلوم می‌کند.
ص: 615
دست‌های گره کرده بسته در مردمان ضعیف علامت خست و حرص و طمع و در مردمان قوی‌بنیه استخوان‌دار درشت نشانه جنگجویی و اراده و استقامت و خشم و غضب که در این بستگی سایر علامت صورت و بدن باید در نظر گرفته شود و کسی که با مشت‌های بسته و گره کرده راه می‌رود حاکی از شخصی جدی، مصمم و این‌که مصر در به دست آوردن خواسته‌ها می‌باشد و باید دانست که دست زن‌ها در رنگ و مو از این قاعده مستثنی می‌باشند.
کسانی که هنگام دست دادن اکراه کرده به سختی دست می‌دهند دلیل شرم حضور و خجالت و کم‌رویی و دست دادن شل که با سرانگشتان دست می‌دهند دوستی زورکی و سستی علاقه و محبت و اینکه چنان کسان دوری و ملاقات و بود و نبود اشخاص یا لااقل آن شخص بخصوص که به او دست داده است بی‌تفاوت می‌باشد و دست دادن محکم که تمام دست طرف را در دست گرفته بیخ شست و سبابه خود را در بیخ شست و سبابه طرف قرار داده محکم دست می‌دهد نشانه مهر و علاقه و مودت و خون‌گرمی و ثبات قدم در دوستی بوده و اینکه شخص دست داده برایش ارزشمند می‌باشد.
دست دادن محکم و تکان دادن شدید و زیاد در دست داشتن دست طرف نشانه محبت و صمیمیت بیحد و تمایل به ملاقات و در رنج بودن از دوری و دست دادن شل و این‌که بزودی دست خود را از دست طرف بیرون کشیدن نشانه بی‌حوصلگی و بی‌دماغی و بدبینی و عدم محبت و علاقه و این‌که می‌خواهد هرچه زودتر خود را از دست طرف خلاص نماید و معطل کردن دست اشخاص در دست خود نشانه تسلیم و بی‌ارادگی و رودربایستی و اینکه در ادای مطالب جدی دچار ضعف و خجالت شده ادای عقیده و سخن نمی‌تواند و در معاملات همواره مغبون شده حق او ضایع می‌گردد.
انگشت بلند علامت اندیشه و اینکه صاحب آن هرچیز را می‌خواهد از طریق تدبیر و نقشه کشیدن و حیله بدست آورد و انگشت کوتاه نشانه کار و فعالیت و اینکه
ص: 616
صاحبش جز به خویش به هیچ چیز و کس متکی نبوده می‌خواهد همه چیز را از طریق خویش تحصیل نماید و آنها که دارای انگشتان متوسط می‌باشند دارای بهترین دستها بوده از آنجا که اندیشه و عمل را با هم توأم می‌دارند و در آخر که صاحب انگشت بلند خیالی و صاحب کف دست بلند عملی و اولی که دنبال ریزه‌کاری و کارهای کوچک و پست و دومی که در پی مسائل و کارهای بزرگ می‌گردد. کوتاهی و بلندی انگشتان را باید از بیخ انگشتان در نظر گرفت. به این صورت که ببیند کف دست یا انگشتان کدام بلندتر و کوتاه‌تر می‌باشند.
ناخن بلند باریک نشانه باریک‌بینی و فکر و خیال و ضعف اراده و ناخن پهن قوت و نیروی جسمانی و دنبال‌گیری مقاصد و ناخن نک تیز محرومیت از مادیات و کارهای بزرگ و ناخن نک گرد یا مربع پیشرفت در کارهای عملی و مادیات و اینکه صاحب چنین ناخن در بدست آوردن مال موفق‌تر از صاحب ناخن نک تیز می‌باشد.
اگر ناخن بلند و در پهنا اندازه و نک آن مربع یا گرد یا وسیع باشد نشانه لیاقت و فرماندهی و بزرگی و مهارت صاحبش بوده و اگر این ناخن با پیشانی پهن و جمجمه برجسته یا پشت‌سر برآمده همراه باشد دلیل موقعیت ممتاز صاحب ناخن بوده و اینکه در هر کار و مسئله خود را جلو انداخته دیگران را به تبعیت از خویش وادار می‌کند و گاهی که با اقتضای موقعیت نائل به سروری و سالاری می‌شود.

پاها

پاها نیز بدون حرف و سخن نمی‌باشند. به اینصورت که پای بزرگ که از جثه بزرگتر باشد نشانه تنبلی و خرفی و کم‌هوشی و توقع زیاد و تن‌پروری و اینکه همواره چشم و دست به کمک و استعانت دیگران داشته کمتر می‌تواند به تنهایی و اتکاء به خود بار خویش به منزل برساند، و پای از جثه کوچکتر تیزهوشی و زیرکی و چالاکی و اندیشمندی و اینکه صاحب پای کوچک زیادتر مایل کارها و مشاغل فکری و ظریف می‌باشد و همچنین که مستعد کارهای هنری و ذوقی امثال نویسندگی و
ص: 617
شاعری و رقص و آکتری و عملیات آکربات و بندبازی و از این قبیل بوده و پای متوسط اعتدال در روحیه و رفتار و زندگی و اینکه در هر کار صاحب لیاقت و کاردانی بوده در هر حرفه بزودی صاحب مهارت می‌گردد.
پای بی‌جنب‌وجوش که در نشستن و خوابیدن مثال پای مرده بی‌حرکت است نشانه آرامش روح و سستی و بی‌فکری و خرفی و عدم هیجان و خونسردی و اینکه صاحب چنین پا به سختی دچار دگرگونی احوال و دستپاچگی و اضطراب می‌گردد و از سویی نیز بدشواری موفق به فراگیری می‌شود و پایی که مدام جنبیده حتی هنگام خواب بی‌حرکت نبوده پنجه‌هایش تکان می‌خورد نشانه عصبانیت و فکر زیاد و روح و هیجان و عجله در انجام کارها و زرنگی و لیاقت و تسلط و تفوق او بر دیگران بوده پیشرفتش در جمیع امور مسلم می‌باشد و در کارها کمتر منتظر کمک و مساعدت و یاری دیگران می‌شود.

راه رفتن و حرکات‌

مستقیم و راست راه رفتن که در این هنگام سر نیز راست گرفته شود دلیل وقار و تکبّر و هیبت و از سویی خودپسندی و از این راست‌تر راه رفتن که حتی هنگام حرکت سر به‌طرف عقب کشیده شده باشد خودبینی و عدم توجه به شخصیت دیگران مخصوصا زیردستان دارد و کسی است که کمتر توجه به گفتار و سخنان و عقاید دیگران داشته خود را در هر رشته و خصوص از همه‌کس برتر می‌داند و چندان قابل معاشرت نمی‌باشد.
سر نیمه‌خمیده که در راه رفتن متمایل به جلو باشد نشانه فهم و فکر و تیزبینی و مآل‌اندیشی و دوربینی و راه گریز هر کار را قبل از گرفتار شدن نگریستن و نظم و قرار در کارها و صحت قول و سرخمیده که تقریبا اندک خمیدگی نیز در پشت او دیده بشود کاردانی و لیاقت کافی، علاوه بر بینش و نگرش صحیح و اینکه تمام کارهای چنین کس از روی دقت و مطالعه کافی بعمل آمده، کمتر گرفتار مشکلات می‌گردد،
ص: 618
اگرچه این نظریه منوط به دیگر علائم صاحب این حالت بوده چه ممکن است چنین کسی از فرط بی‌فکری و جهالت و ندانم‌کاری و فقر و گرفتاری که دائما سر به گریبان بوده است خمیده شده باشد.
راه رفتن مستقیم با قدم‌های محکم دلیل قدرت و توان و هوشمندی و کاربری و اطمینان خاطر و اتکاء به نفس و راه رفتن شل‌وول چنانچه می‌خواهد بیفتد یا به دیوار تکیه بکند سستی و اهمال‌کاری و بی‌ارادگی و عدم انضباط و عقیده و خنگی و اینکه همواره در زندگی محتاج به کمک دیگران بوده به تنهایی قادر به انجام کاری نمی‌باشد و باید دانست که این تکیه دادن دست و بدن که در بحث گذشته ذکرش در مردم سلیم النفس گذشت جدا می‌باشد.
با پاهای از هم بازایستادن دلیل فرماندهی و قدرت و تحکم و تسلط و با پاهای جفت ایستادن «البته در مردان» قبول اطاعت و فرمانبری و روحیه کارمندی و نوکری و در آخر با قدم‌های بلند راه رفتن «البته به نسبت بلند و کوتاهی قامت» نشانه خودخواهی و جاه‌طلبی و کامیابی اگرچه از طریق غیرمعقول باشد و تند و کوتاه قدم برداشتن سرعت فکر و تصمیم و سنگین راه رفتن منفعت‌طلبی و بی‌اعتنایی به منافع دیگران و بی‌حال راه رفتن سطحی و غیرعمیق بودن می‌باشد. با چشمان پایین انداخته راه رفتن سر به گریبان خود بودن و در تعقیب مقاصد خود به مدد خویش بودن و عدم توجه به کمک و یاری دیگران و به این سو و آن سو چشم دوختن و راه رفتن کم‌دانشی و بی‌اطلاعی و بی‌هدفی و دلالت بر اینکه عقب سرگرمی و مشغولیات می‌گردد و هراسان نگریستن و مدام نگاه از طرفی به طرفی داشتن از چیز و کس و معاقبی ترسیدن و خلافکاری و خیانت‌پیشگی و اینکه در هر صورت از واقعه‌ای هراسناک می‌باشد.
محکم و مصمم راه رفتن اراده و تصمیم و داشتن مقصد و دال بر هدف معین می‌باشد و با پاشنه راه رفتن به اجرا درآوردن مقاصد با صبر و متانت و فراموش نکردن و منصرف نشدن از خواسته‌ها و مسطح راه رفتن که تمام سطح کفش به روی
ص: 619
زمین قرار گیرد قناعت و خست و حوصله و بردباری و اگر ته کفش یکنواخت ساییده شده، حتی پاشنه و پنجه آن زیادتر ساییده نشده باشد تنگ‌چشمی و صرفه‌جویی نزدیک به لئامت و نان‌کوری و فرار از مهمان و حسابگری و اینکه جزیی‌ترین مخارج و مصارف را ملاحظه می‌نماید.
سر جلو داشتن و راه‌رفتن و چشم به اطراف دواندن کنجکاوی و فضولی و میل سر از کار مردم درآوردن و خود را نخود هر آشی کردن و بی‌شخصیتی و سبکی و اگر با گوش بزرگ و گردن‌کلفت کوتاه و بینی برجسته نیز باشد اجتناب از او اولی بر همه چیز بوده وجودی مهمل خطرناک می‌باشد.
با ملایمت و تأنّی راه رفتن و ملایمت در کارها و صبوری و عدم تعجیل و تند و ریز و کوتاه قدم برداشتن خودنمایی و تظاهر و جلفی و زن‌خویی و عجله و شتاب در رسیدن به مقاصد اگرچه به وسیله امور خلاف بوده باشد و تنه زدن در راه رفتن، نفهمی و حیوان‌صفتی و برعکس آنها که در راه رفتن ملاحظه دیگران نموده سعی در نیکو راه رفتن داشته و اینکه به کسی اصابت نکرده مزاحم دیگران نشوند ادب ذاتی و تربیت خانوادگی و انسانیت و بی‌آزاری درونی ایشان را رسانده و اینکه در دوستی و معاشرت مطبوع می‌باشند.

زیبایی و رنگ‌

درباره زیبایی و زشتی باید دانست که صورت بهترین تابلو و نمودار خوبی و بدی افراد می‌باشد. از آنجا که نقصان تن که البته در اینجا مقصود از تن درون می‌باشد سبب نقصان حسن و پیدا شدن قبح و زشتی و زیبایی درون باعث زیبایی صورت می‌باشد و لازم به براهین محکمه نبوده مسلم است زیبایی صورت برانگیزاننده توصیف دیگران و شنیدن اوصاف هرکس موجب بشاشت و صفای چهره و خلاف آن باعث عبوسی قیافه و فساد و اخلاق می‌گردد. از همین جهت هم بوده که علما متوجه چهره و صورت افراد در شناختن درونی‌های ایشان گردیده‌اند، از آنجا که هر
ص: 620
حالت و علامت که در باطن افراد ظاهر می‌شود منعکس روی و چهره آنها می‌گردد به این دلیل که در هر حالت از احوال از خشم و ترس و شادی و اندوه و خجالت و بی‌حیایی رنگ چهره به‌گونه‌ای مخصوص می‌گردد و از همین ظهور رنگ چهره است که نهانی‌های حالات افراد معلوم می‌شود و همین اثرات بوده که علما را تجربه آموخته بگویند که حاجات خود را به پیش مردم خوش صورت برده در حاجت‌خواهی از زشت‌چهره‌گان بپرهیزید.
پس اکنون که معلوم شد چگونگی رنگ چهره دلالت بر چگونگی باطن می‌کند بد نیست شمه‌ای نیز از رغبت اشخاص به رنگ‌ها بپردازیم:
علاقه به رنگ سرخ دلیل غیظ و غضب ذاتی و اینکه طالب رنگ سرخ خوددار نبوده با اندک حرف و ناپسندی غضبناک شده آماده نزاع و مجادله می‌گردد و آن‌ها که از میان چند رنگ، رنگ سرخ را انتخاب می‌کنند و زنانی که از الوان زیادتر به رنگ سرخ توجه می‌کنند چندان قابل معاشرت و پیوستگی و زناشوئی نمی‌باشند. از آنجا که خصومت و شر و فساد و تلخ‌زبانی زیادتر از مهر و لطف و نرمش و تسلیم در وجودشان غلبه داشته، غالبا مردم با حیائی نمی‌باشند و علاقه آنی به رنگ سرخ که غفلتا عارض شود دلیل بر عصبانیت و غیظ و غضب درونی آنی و عصبانیت فی الحال و اینکه در باطن با خود و کس و کسانی ستیز و جدال داشته رازداری می‌کند.
علاقه به رنگ سیاه و البسه سیاه نشانه غمگینی و خودخوری و غم‌خوری و عبوسی و انزواطلبی و کناره‌جوئی و دل‌گریختگی و دوری از اجتماع و بددلی و بدبینی و سرخوردگی و سر به لاکی و اینکه مصاحبت چنین کسی نیز فرحبخش و دل‌انگیز نمی‌باشد. همچنین فکر و وهم و حیرت و خیالات و غمگینی و عزلت و حیله‌گری و دلتنگی و ترس از فقر و تنهائی و همچنین بخل و حسادت و تنگ‌نظری و اینکه از چنین کسی خیر چندان نمی‌باشد.
علاقه به رنگ و لباس سفید نشانه بزرگی و خوش‌نفسی و نیک‌نفسی و پاک‌طینتی
ص: 621
و بی‌نظری و سلامت طبع و خوی و سخاوت و حسن‌خلق و علو همت و اعانت به مردمان و کمک به زیردستان و درماندگان و شرافت روح و اینکه چنین کسی در معاملات و معاشرات و همسری و رفاقت از دلپسندترین افراد بوده همچنین دارای صفات راهنمایی و امر به معروف و نهی از منکر و راستگوئی و محبت و مودت و فراخ‌دستی و فراخ‌چشمی و اصلاح‌طلبی و خیرخواهی و خوش‌طبعی و خوشرویی و این‌که از این کس جز خیر و صلاح نمی‌آید و وجودی است که به خوبی‌ها نزدیک و از شرور بدور می‌باشد.
علاقه به رنگ و لباس زرد دلیل بر سرعت غضب و قوت شهوت و تسلط و عقل و غلبه و از سویی محبت و لطافت و شهرت‌طلبی و شوق مال و میل ریاست و همچنین دلیل بر روستازادگی و کوه‌نشینی و اینکه چنین کسی در هر حالت و مقام اصالت شهرنشینی و اشراف‌زادگی نداشته ولی بر آن مستعد می‌باشد و همچنین دنیاطلبی و عقباطلبی با هم و شوق دام‌داری و این‌که خود را در هر صورت به بزرگی و مقام می‌رساند.
علاقه به رنگ‌های تند درهم و البسه رنگین که هر قسمت بدن و لباس ملوّن به رنگی باشد علامت حسن‌خلق و خوش‌طبعی و خنده‌رویی و مزاح و مضحکه و مسخرگی و دلقکی و هنرپیشگی و رقاصی و شهوت‌پرستی و رغبت زیاد به هم‌بستری و خوشگذرانی و هردم خیالی و بوالهوسی و عشق به پرنده و همچنین کم‌اعتنایی به قول و قرار و عادت به حرف زیاد و قسم دروغ و زن‌صفتی و در زن جلفی و سبکی و کم‌عفافی و بو الهوسی.
علاقه به رنگ و لباس قهوه‌ای نشانه وقار و فطانت و ذکاوت و اندیشمندی و عطوفت و رأفت و سرّ نگهداری و اخلاق پسندیده و رعایت حقوق دیگران و حق‌شناسی و اعتدال و تعمق و افکار بدیع و دوربینی و علم و اطلاع و خلوت‌گزینی و فرار از مردم حاهل شوق مجالست با فضلا و اهل علم و عشق مطالعه و کتاب و قلم و شوق شاعری و نویسندگی و رفیق دوستی و خانواده‌پرستی و بی‌آزاری،
ص: 622
علاقه به رنگ آبی و البسه آبی علامت سرزندگی و دل به نشاطی و بادطبعی و بچه‌صفتی و جوانی و زیباپسندی و تجمل و ظاهربینی و کم‌عمقی و شور و سرور و بازی و اشتیاق به سرگرمی‌های بازیچه مانند و خودآرایی و نوپسندی و عشق به سیروسفر دشت و دمن و بیابان‌گردی و نازک‌دلی و نرم‌خویی و سطحی‌گویی و سطحی‌شنوی و دلتنگی از امور و مردم و مطالب عمقی و جدی و شوق دروغ و نمامی و خبرچینی و در هر صورت دوستدار رنگ آبی کسی است که هرچند پیر و جهان‌خورده است اما بچه صفتی‌اش بر طمأنینه و وقارش چربیده جز برای وقت‌گذرانی‌های آنی و سرگرمی بکار نیامده و در شخصیت متوسط می‌باشد.

اندام‌

نرم‌تنان و استخوان نرم‌ها که پوست بدنشان دنبه مانند و استخوان‌هایشان به خوبی انعطاف‌پذیر مانند اندام ژیمناستیک‌ها خم و راست می‌شود. غیرعملی و مناسب کارهای سبک و زیادتر به کارهای فکری و اشتغالات مغزی می‌آیند و آن‌ها که پوستشان خشک و سفت و استخوانهایشان محکم و به سختی خم و راست شده عضلاتشان تخته مانند می‌باشند، مردمانی عملی و مناسب کارهای عملی و سنگین و مشاغل جسمانی و بدنی می‌باشند و میان این دو که متوسط این دو حالت یعنی پوستشان نرم و استخوانشان سفت می‌باشد. دارای استعداد کارهای عملی و مغزی و با هم بوده از دو دسته فوق الذکر به کمال‌تر می‌باشند.
صندوقه سینه برآمده نشانه قدرت و نیرو و شهامت و شجاعت و سینه صاف نشانه آرامش طبع و سکون و تمایل به زندگی آسوده بی‌دغدغه و استخوان سینه فرورفته ترس و جبن و گریز از جنگ و جدل و منازعه و مخاصمه را معلوم می‌دارد.
کمر باریک در مرد علامت دلیری و دلاوری و در زن شهوت‌پرستی و تمایل به جنس مخالف و استعداد رقص و کارهای آرتیستی می‌باشد و کمر پهن در مرد سر به کار خودی و آرامش طبع و میل و توانائی زیاد به مباشرت و در زن علامت عفاف و
ص: 623
پاکدامنی و صبوری و خودداری در برابر شهوات می‌باشد.

استعداد شغل‌

اگرچه در گذشته بطور دقیق همراه شناخت اندام و اعضاء و علایم معلوم شد که هر کس از زن و مرد دارای استعداد چه‌کار و شغل و مشغولیاتی می‌باشد ولی در اینجا جهت رفع سرگردانی و سهولت مراجعه در چند جمله تسهیل می‌کنیم:
استخوان‌دارها یعنی چهارشانه‌ها و آنها که استخوانهایشان کاملا بیرون‌زده و پیدا و دارای گوشه و زاویه بوده مانند گونه‌ها و دو طرف چانه و حلقوم و شانه و دست و پا که بالازده مشخص می‌باشد، جهت کارهای سنگین و سخت عملی مانند کارهای ساختمانی، معادن، راهسازی، کارخانه‌داری، حجاری، تجارت‌های مهم، رانندگی کامیون‌های سنگین و لکوموتیو و طیاره، تصدی کارخانجات و سرکارگری و مدیریت، سپاهیگری و خدمات پرکمیت نظام مانند توپخانه و پیاده و سوار و مشاغل متوسط مانند حجاری و آهنگری و آنچه به زور و بازوی و جسم و بدن احتیاج داشته باشد.
میانه‌قدان و گردصورتان که همه‌چیزشان از حیث بدن و استخوان و صورت متناسب بوده غالبا همراه با صورت گرد یا بیضی مایل به مدور با عضلات میان سفتی و نرمی متوسط می‌باشند ذوجنبتین و در همه‌کار با استعداد و لایق که هم توانایی و استعداد کارهای بدنی جسمانی را داشته و هم دارای پیشرفت در کارهای فکری می‌باشند و این دسته ممتازترین بوده که ماده و معنا و دنیا و آخرت و کار و لذت و روح و جسم را با هم توأما در اختیار داشته بر هردو جنبه را محاط می‌باشند.
ریزه‌نقشان که دارای استخوان نازک و بدن کوچک ظریف و بالای صورت پهن و چانه باریک مثلثی شکل می‌باشند مستعد کارهای فکری و مغزی و قلمی و تدبیری و دبیری مانند دفترداری و حسابداری و امور علمی و دینی و طبی و مهندسی و نقشه‌کشی و نقاشی و طراحی و خرید و فروش اجناس لوکس ظریف و صنایع ظریفه مانند طلاسازی و جواهرسازی و آرامش و خیاطی و دکورسازی و مدسازی و شعر و قلم و نویسندگی و کارهای نمایشی مانند رقص و هنرپیشگی و امثال آن بوده
ص: 624
در کارهای سخت عملی که مستقیما سروکار با زور بازو و قدرت بدن داشته باشد ناتوان و در صورت اجبار بدون توفیق می‌باشند.
البته این نموداریست کلی که هرگز بطور کامل هیچکس دارای یکی از این علایم مخصوص که منحصربه‌فرد و ممزوج با دیگر علائم نبوده باشد یافت نشده غالبا چهارشانه و میانه و ریزه‌نقش درهم و مخلوط گشته پیدا کردن صاحب علامت خاصه دشوار می‌باشد و در اینجاست که قیافه‌شناس باید اول پایگاه کلی غلبه علائم را در اشخاص یافته سپس به جزئیات بپردازد، یعنی اگر کوتاه قد دست و پا کوچک شانه پهن را با استخوان‌بندی درشت و سینه و شانه پهن و صورت استخوانی نگریست بداند که این شخص دارای علامت چهارشانه مخلوط با ریزه‌نقش بوده که او استعداد کارهای بدوی و فکری توأما می‌باشد، و استخوان‌دار متوسط که هم دارای استخوانهای محکم و هم صورت گرد و بدن نرم باشد، دارای علائم میانه‌قد و چهارشانه با هم می‌باشد و همچنین میانه‌قد ریزه‌نقش که هم دارای قد متوسط و اندام معتدل و هم دارای صورت مثلث (فکری) و بینی کشیده و چشمان درخشان نافذ و دست‌وپای ظریف باشد ممزوج علائم میانه و ریزه‌نقش بوده هم مستعد کارهای سبک عملی و هم مستعد امور مغزی و عقلانی می‌باشد، و چه‌بسا که بعضی افراد هر سه علامت را با هم جمع کرده هم چهارشانه (استخوان‌دار) و هم میانه‌قد (معتدل) و هم ریزه‌نقش می‌باشند و در اینجا باز بر قیافه‌شناس است که میان اینها قوت و ضعف علائم را در نظر گرفته حکم بر محکمترین بکند و در این جمع‌بندی مسائل است که می‌تواند قیافه‌شناس صاحب نظری بوده و قضاوت‌هایش تیر به هدف درآمده خود و سایرین را محفوظ گرداند.

زنان و مردانی که همسری و همبستری را شایند

در مبحث اختیار شغل به تعیین جثّه و اندام پرداختیم و اینک به استعداد بدنی افراد در امر ازدواج می‌پردازیم. معمولا هر صاحب رنگ و پوست و قامتی مایل و
ص: 625
دوستدار قامت و رنگ و چهره‌ای خلاف خود می‌باشد. به این معنی که زن سبزه یا گندمی طالب مرد سفیدرو و سفیدرو خواهان گندم‌گون یا سبزه‌رو و به همین ترتیب بلندقد از اندازه گذشته طالب میانه‌قد و کوتاه‌قد خواهان بلندقد. از آنجا که گفته‌اند لقمه همسایه روغن غاز دارد و با پیوند با خلاف خلقت خود است که وجود خویش را به کمال می‌بیند.
از این‌رو زندگی بلندقد، میانه‌قد، کوتاه‌قد، بلندقد و سفیدپوست، گندم‌گون و سبزه‌رو با سفیدچهره شیرین‌تر و بادوام‌تر از دو یک قد و یک رنگ و یک صورت می‌گردد، و همواره خلاف قیافه و قد و رنگ و اندام در همسری گواراتر از قیافه و قامت همشکل می‌آید، چه این آن صورت و رنگ و اندام که برایش تازگی داشته نقص و دلخوری وجودی خویش را بوسیله او تمام می‌بیند.
از همین جهات نیز هست که زناشوئی و همسری خویشاوند با هم قرین کامیابی نبوده حلاوت دو بیگانه در آن نمی‌باشد، از آنجا که ملاقات و معاشرت پیوسته آنها از تازگی ازدواج برایشان نیاورده نمی‌آورد.
پس چنین نتیجه می‌گیریم که پیوند سیاه مو با روشن مو و چشم و ابرو مشکی با آبی چشم زرد مو و درشت استخوان با نرم‌تن و مانند آن شیرین‌تر از پیوند دو هم‌قیافه و هم‌شکل می‌آید. به همین دلیل که غالبا عشاق چه زن چه مرد عاشق و خواهان صاحب چهره و اندام مخالف خویش می‌شوند.
و اما آنچه غرض ما را از این بحث سامان می‌دهد تعریف کامل‌ترین مردان و زنان برای هم از نظر کلی در امر ازدواج و امور جنسی می‌باشد: گذشته از مطالب بالا که بهترین مرد برای زن و بهترین زن برای مرد آن است که از نظر شکل و رنگ و اندام تفاوت داشته باشد، نیکوترین مرد آن است که از جنبه استخوان‌بندی محکم و از نظر رنگ متمایل به گندمی و از نظر طبقاتی سه‌گانه در ردیف میانه‌قدان و گرد صورتان بوده باشد و این آن مرد است که از حیث بدنی و خلقی و رفتار از بهترین بوده بخوبی رضایت زن را حاصل می‌سازد. و اما برای مرد اول این خصال را برای
ص: 626
زن تشریح کرده و در آخر زن کامل عیار را معلوم کرده‌اند:
چهار عضو زن را سفید پسندیده‌اند: 1- روی 2- بدن 3- سفیدی چشم 4- دندان.
چهار عضو زن را سیاه پسندیده‌اند: 1- مو 2- مژه 3- ابرو 4- سیاهی چشم.
چهار چیز را سرخ قبول کرده‌اند، 1- لب 2- زبان 3- زهار 4- کفل.
چهار چیز او را گرد دوست داشته‌اند: 1- روی 2- سرین 3- غبغب 4- کفل.
چهار چیز زن را دراز خواسته‌اند: 1- موی 2- گردن 3- مژه 4- قد.
چهار عضو او را خوشبو خواسته‌اند: 1- دهان 2- زیر بغل 3- پا 4- فرج.
همچنین سر زن را گفته‌اند گرد باید باشد و گوشت او سفت و در فربهی و لاغری میانه و گونه‌اش سرخ و سفید و مویش بسیار و بدنش خوشبوی و استخوان‌هایش داخل گوشت و آوازش لطیف و سخنش نرم و خویش خوش و مشربش نمکین و اما درباره آنچه یک زن به جناب مولا علی نسبت داده‌اند آن است که چون یکی از اصحاب سؤال می‌کند می‌فرماید یک زن خوب به تمام، زنی است که از حیث قد نه زیاد بلند و نه زیاد کوتاه باشد و مویش خرمایی و مجعد و صورتش گرد و رنگش گندمین و ابروانش کمانی و چشمانش تاریک و گونه‌اش سرخ و دهانش به اندازه و گوشتش محکم و ساق و ساعد و کفل و سرینش گرد و دست و پایش کوچک و بیانش شیرین و اطوارش نمکین. می‌گوید اگر چنین زنی یافتم و نپسندیدم چطور؟
می‌فرماید آنگاه بیاور و مهرش را از من بستان!

کف‌شناسی‌

قبل از شروع به بحث کف‌شناسی که عده‌ای نیز از طریق شرح بعضی خطوط دست، مردم را به خود مشغول داشته کسب استفاده می‌کردند باید گفته شود نه تنها شرح این دانش نیز لازم شناخته شد بلکه مسایل مربوط به آن و همچنین دانش
ص: 627
قیافه‌شناسی لازم می‌بینم معروض بدارم که این دو علم را نبایستی با شیادی و امثال آن مردود دانسته از آن به انتقاد برآمد بلکه باید متوجه شد که آنچه را که خداوند در اندام بشری خلق فرموده دارای خواص و فوایدی می‌باشد که از آن می‌توان برای بهبود و نهانی‌های صاحب آن علایم مطالبی به دست آورد. و صاحب آن علایم نیز با آگاهی در آن، فواید و مضار خود را معلوم بدارد. در نمونه علایمی که پروردگار برای بیماری‌ها در اندام معلوم و مقرر فرموده که طبیب بتواند و یا صاحب آن بلیه خود بتواند از چگونگی و نوع بیماری خویش درصدد علاج و رفع ناراحتی برآید که این دو علم شناخت قیافه و خطوط کف دست نیز از آن جمله است. که ابتدا خواننده اول با شناخت آن‌ها پی به معایب اخلاقی و درونی خود برده درصدد رفع آن برآید و دیگر این‌که از دیگران که به آن‌ها لازم به سر و کار داشتن می‌باشد کسب اطلاعی از چگونگی و خلقیات و افکار و روحیات و درونیات آن‌ها برآمده به رفع نگرانی‌ها برخاسته همچنین به تقویت دوستی و پیوند و معاشرت بیفزایند که به چند خطوط اصلی کف دست اشاره نموده به طریق ذیل به ذکرشان می‌پردازم.
در این صورت که خطوط منحنی به دو طرف بالای انگشتان به نام خط قلب نامیده شده است. در این فواید و مضار که بیماری‌ها و چگونگی‌های سلامت قلب و یا ناسلامت بودن آن از هرجهت برای صاحب آن مشخص و معین می‌گردد به دو نوع مختصر اول خوش‌قلبی و محبت و دوستی و آنچه که در این زمینه و خلاف آن که بددلی و بدنیتی و بدخواهی و آنچه در این مقام همراه صاحب آن خط می‌باشد که برای رفع معایب خلقی و روحی خود پرداخته و همچنین از شناخت خط قلب دیگران بتواند به دوستی و معاشرت با آنان بپردازد و یا قطع رابطه نماید به‌همین صورت خط دیگر که خط عمر نامیده شده است و آن خطی است که برجستگی پایین شست را در می‌نوردد و با علایم مثل ستاره یا مربع یا خطوط مغشوش که در آن و در دیگر خطوط کف دست دیده می‌شود که هرکدام مضار یا فوایدی را معلوم می‌دارد و همچنین دیگر خطوط مثل خط سفر، خط بیماری، خط ثروت، خط خطرات و آن‌چه که در زندگی امتحان شده و پیشامد
ص: 628
خواهد شد و از آنجا که سعی در تعلیم علم آن نمی‌باشم و همین قطع سخن نموده پی‌گیری و علاقه و بی‌علاقگی نسبت به آن را واگذار به خواننده می‌نمایم. دیگر از علوم مفید، علم شناخت خواص حروف سی و دوگانه یا بیست و هشت‌گانه فارسی و اعداد از یک تا هزار و هزاران که گوینده‌های مطالب دیگر می‌باشند. که بعضی از آن افراد به نام فال‌بین و غیره شناخته می‌شدند و مردم را به خود مشغول می‌داشتند. اگرچه هرآینه در شناخت حروف اعداد اهتمام شود کمتر فایده این علم یا علوم آن‌که در معاملات و معاشرات خاصه در شراکت یا ازدواج که داننده آن می‌تواند خوشبختی و سودمندی خود را از زیان به‌هم پاشیدگی اشتراک و ازدواج جلوگیری نماید.
علومی که اطلاع از مهمات آن اول شناخت علم ابجد می‌باشد که پیشتر توضیح آن رفته است. که در اینجا به استفاده آن سخن می‌گوییم در این معنی که اسم طرف نوشته و اسم اصلی مادر طرف نیز نوشته و حروف آن را مجزای از هم از روی شناخت ابجد زیرنویسی نماید به این صورت که الف با عدد 1 و ب با عدد 2 همچنین تا ی که عددش 10 می‌باشد تا آخر که تمام حروف اسم طرف و اسم مادر آن را جمع نموده 12 تا 12 طرح نموده باقیمانده را نگه داشته با همین عمل که بر روی نام خود و اسم مادر خود به عمل می‌آورد طالع خویش را تعیین و با طالع شخص منظور مطابقه نموده چگونگی آن را دریافت نماید به‌طور ساده که گفته می‌شود افراد از چهار عنصر:
آتش، باد، آب و خاک خارج نمی‌باشند که پس از طرح اسامی و حروفی که گفته شد جز طالع هردو که از 1 تا 12 خواهد بود به دور نمی‌ماند که هرآینه نام طرف پس از طرح 12 یک درآمد و طرح نام طرف پنج درآمد هردو دارای طالع آتش بوده به همین ترتیب دیگر حروف نیز به‌همین طریق که جدای از چهار عنصر گفته شده، جدا نمی‌باشند که هریک را یکی از آن خواص همراه می‌باشند البته که چون این علمی است همراه فایده بی‌اندازه. کنکاش و اطلاعات وسیع در این شرح مختصر نمی‌گنجد و غور در اقیانوس این دانش را به اختیار عشق و علاقه خواهنده‌اش واگذار می‌نمایم که تا چه حد بتواند خود را به آن نزدیک و همراه نماید.
ص: 629

فهرست عکسها

1- دلاکی که مشغول بیرون کشیدن دندان از دهان .../ 22
2- اشکال سیارات و ستارگان نجومی .../ 43- 37
3- توپ مروارید/ 73
4- بارهای بته که به وسیله شتر، یا پشت افراد از اطراف شهر و .../ 80- 79
5- صحنه‌ای در رابطه با توپ مروارید از شب چهارشنبه‌سوری در میدان ارک/ 87
6- شکستن کوزه/ 88
7- سفره هفت‌سین ساده اما به کمال، .../ 98
8- سفره دیگر/ 99
9- حاجی فیروز .../ 112
10- یکی از مجالس خانوادگی درکردن سیزده‌بدر/ 129
11- امامزاده صالح تجریش/ 131
12- امامزاده یحیی در شرق تهران/ 132
13- برج طغرل یا برج یزید/ 133
14- باغ فردوس در تجریش/ 134
15- پارک امین الدوله در دروازه شمیران تهران/ 135
16- پارک عزیز سلطان (ملیجک)/ 136
17- یکی از باغات سلطنتی در شمیران/ 137
18- فال‌بین بغدادی اثر کمال الملک/ 163
19- احوال بروج دوازده‌گانه مرتبط به .../ 171- 168
20- گوشه‌های یکی از پرده‌های سیاست، از شروع تا خاتمه به صورت زیر: میرزا تقی خان امیر کبیر .../ 262
21- مهد علیا (مادر ناصر الدینشاه قاجار)/ 263
22- عکس از ناصر الدینشاه که در فرنگ انداخته شد/ 264
23- مظفر الدینشاه یا .../ 265
24- مظفر الدینشاه که برای .../ 266
25- شروع بازی مشروطه‌خواهی و .../ 267
ص: 630
26- دیگهای مشروطه‌پزی در جنوب باغ سفارت که .../ 268
27- محمد علیشاه که .../ 269
28- مجلس شورای ملی با تابلوی سردر آن .../ 270
29- محمد علیشاه در انفصال و زمان تبعید با .../ 271
30- احمد شاه در سنین میان دوازده و سیزده سالگی/ 272
31- سید ضیاء الدین طباطبائی یکی از مهره‌های سیاست انگلستان در ایران/ 273
32- رضا شاه و ولیعهدش محمد رضا و فروغی رئیس الوزرا .../ 274
33- گدای پیر کور با همسر و شیرخواره‌اش؟!/ 288
34- رختشوئی یکی از دهها کار زنان/ 307
35- علامت دایر بودن حمام .../ 308
36- انیس الدوله سوگلی صیغه‌ای ناصر الدینشاه در جوانی/ 316
37- جیران (فروغ السلطنه) .../ 317
38- ملبوس بزرگان از ناصر الدینشاه که در .../ 324
39- انواع دیگر از لباس بزرگان/ 325
40- لباس کسبه و مردم معمولی/ 326
41- لباس معلم و شاگردان مدرسه نظام/ 327
42- دو فرم لباس در سمت راست عکس و در سمت چپ آن .../ 331
43- زنی در لباس نیمتنه و شلیته دامن، با چارقد و .../ 332
44- هفت زن درباری/ 333
45- زنی که در کمال سادگی بهترین چهره و وضع لباس و .../ 334
46- زنی از طبقه ممتازه، با ندیمه و خدمتگار .../ 335
47- کرسی و بادگیر دو وسیله گرم‌کننده و خنک کننده/ 468
48- یکی از یخچالها که .../ 477
49- معرکه مارگیری با مارگیرش در حال نمایش/ 483
50- صحنه‌ای از یک تعزیه/ 484
51- یکی از پرده شمایل‌ها، ابزار کار معرکه‌گیرهای پرده‌گردان/ 485
52- دورنمای قسمتی از شهر تهران/ 490
53- یکی از خانه‌های قدیم/ 491
54- دورشکه چهار اسبه/ 502
55- دورشکه سه اسبه/ 503
56- دورشکه‌ای که بچه‌ای به پشتش سوار شده است/ 504
ص: 631