خاتمه
متن ظفرنامه به لحاظ واژگان(اعم از مفردات و ترکیبات و کاربردها)واجد ارزشهای قابل توجّه و ویژه است.همان گونه که پیش از این اشاره شد،بر اثر ممارست صاحب ظفرنامه در کار شاهنامۀ فردوسی و تحت تأثیر دورۀ زبانی قرنهای چهارم و پنجم به نحوی شگفت انگیز و در عین حال گسترده و جاافتاده و بسیار طبیعی،حامل گنجینه ای از لغات و
ص :59
ترکیبات معمول فردوسی از آن دوران به قرن هشتم شده است.
تهیّۀ واژه نامۀ(واژه نمای)تقریبا بسامدی مبتنی بر مفردات و ترکیبات،به روش تحلیلی و ترکیبی برای این متن حجیم نیازمند تمهید مقدّماتی گسترده و روشمند علمی است و در این مجال اندک نمی گنجد.مصلحت را آن گونه دیدیم که این کار در فرصتی گسترده تر و به نحوی جامع و به گونه ای علمی انجام یابد،و إن شاء اللّه در موقع خود عرضۀ نظر دانشپژوهان ارجمند خواهد شد.البتّه پاره ای توضیحات در باب برخی واژگان ظفرنامه در پانویسها آمده است که مسلما شایستگی کافی و وافی یک کار علمی را ندارد.
در پایان این مقال،ضمن سپاس به آستان پروردگار توانا و ایزد بخشایشگر خطاپوش و عرض نیاز به درگاه صاحب«لولاک»و خلاصۀ موجودات،نبیّ اکرم(ص)و خاندان مطّهر آن حضرت،بویژه شمس آسمان ولایت،مولی الموحّدین،امام متّقین،ولیّ خدا،شیر یزدان، مولود کعبه،امام علی،علیه السّلام،این بندۀ ضعیف بر ذمّۀ خود می داند که ابتدا از جناب آقای دکتر مهدی گلشنی رئیس دانشمند پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و شورای محترم پژوهشگاه سپاسگزاری کند که با بذل توجّه و مساعدتهای بی دریغشان،مرا در راه انجام این تکلیف خطیر و مالایطاق یار و مددکار بوده اند.
همچنین امتنان قلبی خود را از آقای دکتر ابو القاسم رادفر که در رسیدن بدین مقصد هیچ گاه از پشتیبانیهای ایشان بی نیاز نبوده ایم و در طیّ این طریق همراهیهای آن شفیق ارجمند سختیهای راه را بر ما هموار داشته است،ابراز می داریم.
در ضمن به حضور آقای دکتر اصغر مهدوی استاد دانشمند و مصحّح کتاب مستطاب سیرت رسول اللّه(به ترجمه و انشای اسحق بن محمّد همدانی،قاضی ابرقوه)،که از حاصل تحقیقات و تتبّعات مدقّقانۀ ایشان،بویژه مقدّمۀ ممتّع آن بزرگوار که طیّ انجام این کار چراغی فرا راه این حقیر بوده است،سپاس ویژۀ خود را تقدیم می دارد.
و نیز از رهنمائیهای مشفقانۀ دوستان ارجمند و استادان عزیز،جنابان آقایان دکتر سیّد حمید طبیبیان،دکتر عبد الحسین فرزاد و دکتر قیس آل قیس فیضها برده ام،بدین وسیله تشکّر خود را تقدیم حضور آن بزرگواران می دارم.
تلاش صادقانۀ سرپرست محترم انتشارات،جناب مهندس فقیه و همکارانشان را در راه سامان بخشیدن به کار این متن ارج می گذارم.از جناب مهندس محمّد علی رحیمی که در بخش رایانه یاریها فرمودند و از سرکار خانم اسکوئی بابت همکاری صادقانه شان سپاسگزارم.
ضمن تقدیر و تشکّر از همکار دقیق و سلیقه مند،سرکار خانم افسانۀ محجوب آفاق که با
ص :60
بردباریها رنج فوق العادّۀ حروفنگاری و صفحه آرایی این متن را پذیرفته اند،نهایت تشکّر و اعتذار خود را تقدیم حضور ایشان می دارد.
در راه انجام این کار ضمن اعتذار از لغزشهای بشری همواره چشم امید به بخشش و آمرزش خداوند رحمان و مهربان دوخته،و از آستان فضل و کرم پروردگار امید عفو و بخشش دارد. حَسْبُنَا اللّٰهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلیٰ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ .
مهدی مداینی
ص :61
تصاویر نسخه
ص :62
ص :63
تصویر صفحۀ آغازین متن ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی نسخۀ خطّی مورّخ 807 هجری کتابخانۀ بریتانیا (شمارۀ 2833. Or )
ص :64
تصویر صفحۀ دوم متن ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی نسخۀ خطّی مورّخ 807 هجری کتابخانۀ بریتانیا (شمارۀ 2833. Or )
ص :65
تصویر صفحۀ ماقبل آخر متن ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی نسخۀ خطّی مورّخ 807 هجری کتابخانۀ بریتانیا (شمارۀ 2833. Or )
ص :66
تصویر صفحۀ ماقبل آخر نسخۀ شاهنامۀ فردوسی مدوّن حمد اللّه مستوفی(در متن و حاشیه هر دو) نسخۀ خطّی مورّخ 807 هجری کتابخانۀ بریتانیا (شمارۀ 2833. Or )
ص :67
تصویر صفحۀ پایانی متن ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی نسخۀ خطّی مورّخ 807 هجری موزۀ بریتانیا شمارۀ 2833. Or )
ص :68
تصویر صفحۀ پایانی متن شاهنامۀ حاشیه ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی نسخۀ خطّی مورّخ 807 هجری موزۀ بریتانیا (شمارۀ 2833. Or )
ص :69
قسم الاسلامیه من کتاب ظفرنامه
ص :70
ص :71
فهرست مطالب
(نخستین مجلّد از ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی) [مقدّمه و تأمّلات فلسفی] [مقدّمه]یک
در ستایش خرد دو
در آفرینش کائنات سه
در آفرینش انسان پنج
در نعت سیّد المرسلین و خاتم النبیّین،محمّد المصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم هفت
در مدح صحابۀ عظام،رضوان اللّه علیهم هشت
در نصیحت و نکوهش جهان یازده
سبب نظم کتاب دوازده
ص :72
قسم الاسلامیّه من کتاب ظفرنامه [شرح زندگانی حضرت رسول(ص)] [دیباجه]1
در شرح نسب بعضی قبایل عرب و عجم 1
افتتاح سخن به أحوال رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 7
ولادت مصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم،در سنۀ إثنی و ثمانمایه الإسکندریّه 8
ذکر مبشّرات به وقت ولادت رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 11
زمان رضاع رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 14
زمان إنشراح رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 17
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،با مادر به مدینه 19
بردن ابو طالب رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،را به شام 20
وصلت محمّد المصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم،با خدیجه 22
ولادت مرتضی علی،کرّم اللّه وجهه 28
عمارت خانۀ کعبه،شرّفها اللّه 29
پروردن مصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم،مرتضی علی را 32
آغاز رسالت سیّد المرسلین،محمّد المصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم 35
اسلام خدیجه،علیها السّلام 38
اسلام امیر المؤمنین علی،کرّم اللّه وجهه 39
اسلام امیر المؤمنین ابو بکر،رضی اللّه عنه 40
اسلام امیر المؤمنین عثمان و تتمّۀ سبعه المتقدّمین 42
ص :73
آگه شدن قریش از کار دین اسلام 43
اسلام اکبر ألأربعین،رضوان اللّه علیهم 43
اسلام حمزه بن عبد المطّلب،رضی اللّه عنه 46
اسلام امیر المؤمنین عمر الفاروق،رضی اللّه عنه 47
دعوت عام در کار دین اسلام 49
نزول آیت به دشنام اصنام 53
ماجرای سعد وقّاص با کافران 54
خواهش کفّار از ابو طالب به قصد رسول 55
جفا کردن عقبۀ لعین بر رسول،علیه السّلام 56
پیوند عثمان با رقیّه بنت رسول اللّه 57
مناظرۀ رسول با کافران قریش 59
سؤالات جهودان از رسول،علیه السّلام،و پاسخ آن 63
اسلام طفیل بن عمرو و بنی دوس 66
خریدن ابو بکر صدّیق بلال و جمعی را و آزاد کردن 68
هجرت عثمان و بعضی صحابه به حبشه 69
مخالفت قریش با بنی هاشم و مسلمانان 71
معجز نمودن رسول،علیه السّلام،به ابو طالب 74
معجز نمودن رسول،علیه السّلام،به شقّ قمر 75
مکر کردن شیطان بر رسول در قراءت«و النّجم»76
وفات أبو طالب بن عبد المطّلب 77
وفات خدیجه و پیوند رسول با عایشه 79
رفتن رسول،علیه السّلام،به طایف و بازآمدن 80
اسلام گروه پریان بر دست رسول 83
رفتن رسول در مکّه به زنهار مطعم بن عدیّ 84
پیوند رسول،علیه السّلام،با سوده بنت زمعه 86
معجز که رسول،علیه السّلام،به ابو جهل نمود 86
معجز که رسول،علیه السّلام،به رکانۀ مطّلبی نمود 87
معراج رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به حضرت عزّت 89
ص :74
فرض گشتن پنج نماز بر مسلمانان 110
بیعت کردن مردم مدینه با رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 114
فرستادن رسول مصعب هاشمی را به مدینه به دعوت 118
عهد بستن رسول با مردمان مدینه 120
تدبیر کردن قریش در قتل رسول 124
هجرت رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،با ابو بکر صدّیق،رضی اللّه عنه،به مدینه 126
وصول رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به مدینه 131
وصلت رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،با عایشه،رضی اللّه عنها 133
خریدن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،سلمان را و آزاد کردن 134
تعیین پنج نماز و اذان 134
اسلام عبد اللّه بن سلام 135
سؤال جهودان از رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،و پاسخ آن 136
ولادت عبد اللّه بن زبیر بن عوام و تکذیب جهودان 143
اجازت از حضرت عزّت در حرب کافران 143
فرستادن رسول حمزه را به جنگ ابو جهل 145
فرستادن حمزه و عبیده را به جنگ عکرمه 146
ذکر عید غدیر و برادری گرفتن اصحاب 147
پیوند امیر المؤمنین علیّ مرتضی با فاطمه 147
رفتن رسول،علیه السّلام به غزای ودّان 148
رفتن رسول،علیه السّلام به غزو بواط 149
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزای ذات العشیره 150
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو بدر الاولی 151
فرستادن رسول عبد اللّه جحش را به جاسوسی مکّه 152
برقرار مقرّر گشتن قبله بر خانۀ کعبه 156
فرض گشتن روزۀ ماه رمضان بر مسلمانان 157
غزو بدر الکبری در رمضان سنۀ اثنی 158
به خواب دیدن عاتکه به مکّه احوال کفّار حرب بدر 161
عازم گشتن کفّار قریش به زمین بدر به جنگ اسلام 165
ص :75
عهد بستن مهاجر و انصار با رسول در کار حرب 168
قتل اسود قرشی بر دست حمزه 172
رزم مسلمانان با کفّار قریش در زمین بدر 175
آمدن سپاه فرشته به یاری اسلام 178
نکوهیدن رسول،علیه السّلام،کشتگان قریش را 185
مشورت کردن رسول با اصحاب جهت غنایم 186
مراجعت رسول،علیه السّلام،از بدر با مدینه به ظفر 188
طلاق دادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،سوده را و بازخواستن 191
آگه شدن مکّیان از شکست لشکر کفّار قریش 193
اسلام ابو العاص،شوهر زینب بنت رسول اللّه،صلّی اللّه علیه و سلّم 195
اسلام عبّاس و عقیل 197
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به غزو کدر 201
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به غزو بنی قینقاع 202
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به غزو سویق 205
رزم ذی قار و ظفر عرب بر عجم 207
قربان کردن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،و حرام گشتن خمر 207
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به غزو بنی سلیم و غطفان به ذی الامر 208
پیوند امیر المؤمنین عثمان با امّ کلثوم بنت رسول اللّه 209
قتل کعب بن اشرف جهود نضیری 209
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،زید بن حارثه را به غزو قرده 213
پیوند پیغمبر،صلّی اللّه علیه و سلّم،با حفصه بنت عمر خطّاب 214
قتل سلاّم بن حقیق جهود خیبری 214
غزو احد در شوّال سنۀ ثلاث 217
آگاه شدن مسلمانان از وصول لشکر کفّار 220
رزم مسلمانان با کفّار قریش در احد 224
غلبه کردن کافران بر مسلمانان در احد 227
قتل حمزۀ عبد المطّلب بر دست وحشی 230
شکستن کفّار دندان رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،و مجروح کردن او را 230
ص :76
آگاه شدن اهل مدینه از شکست لشکر اسلام 235
مراجعت رسول،علیه السّلام،از حرب احد با مدینه 239
رفتن رسول،علیه السّلام،در عقب کفّار قریش 241
غزو رجیع به قتل شش صحابی به دست بنی هذیل 242
فرستادن رسول عمرو امیّه را به قصد ابو سفیان 244
غزو بئر معونه به قتل چهل صحابی به دست بنی سلیم 245
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو جهودان بنی نضیر 247
رفتن رسول به غزو ذات الرّقاع و کردن صلاه الخوف 251
پیوند پیغمبر،علیه السّلام،با امّ سلمه بنت أبی امیّۀ مخزومی 253
پیوند پیغمبر،علیه السّلام،با زینب بنت خزیمۀ هلالی 254
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به غزو بدر الموعد 254
پیوند پیغمبر،علیه السّلام،با زینب بنت جحش اسدی 255
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو دومه الجندل 257
غزو خندق در شوّال سنۀ خمس هجری 257
رزم مرتضی علی با عمرو عنتر و قتل عمرو 261
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو جهودان بنی قریظه 266
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو بنی لحیان 269
رفتن رسول،علیه الصّلوه و السّلام،به غزو فرود 270
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو فرود دؤم بار 271
اسلام عمرو عاص قضاعی و خالد ولید مخزومی 273
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه،به غزو بنی مصطلق 274
پیوند پیغمبر،علیه السّلام،با جویره بنت حارث خزاعی 275
تهمت نهادن منافقان بر عایشه و نزول آیات به پاکی او 276
صلح حدیبیّه و بیعت الرّضوان 282
به اسلام خواندن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،پادشاهان جهان را 290
گزاردن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،نماز استسقا 296
پیوند پیغمبر،صلّی اللّه علیه و سلّم،با رمله بنت ابی سفیان اموی 296
غزو خیبر در محرّم سنۀ سبع هجری 297
ص :77
پیوند پیغمبر،صلّی اللّه علیه و سلّم،با صفیّه بنت حییّ خیبری 302
مسخّر گشتن فدک پیغمبر،صلّی اللّه علیه و آله و سلّم،[را]به صلح 302
مسلّم شدن وادی القری پیغمبر،صلّی اللّه علیه و سلّم،را 304
کید کردن حجّاج سلمی بر مکّیان جهت تحصیل مال خود 305
ذکر منبر ساختن جهت پیغمبر،صلّی اللّه علیه و سلّم 306
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به حجّ عمره القضا 306
پیوند پیغمبر،صلّی اللّه علیه و سلّم،با میمونه بنت حارث هلالی 308
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،لشکر را به جنگ بنی سلیم 309
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،لشکر را به جنگ بنی ملوّح 309
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،لشکر را به جنگ بنی عامر 310
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،ابو عبیدۀ جرّاح را به غزو الخبط 311
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،عمرو عاص را به غزو بنی قضاعه 312
فرستادن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،زید حارثه را به غزو موتۀ شام 313
فتح مکّه در رمضان سنۀ ثمان هجری 317
رفتن ابو سفیان به رسالت پیش رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 318
عزیمت کردن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به استخلاص مکّه 319
رفتن ابو سفیان به جاسوسی به لشکرگاه رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم 321
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،در مکّه بی حرب 325
مسلمان شدن اهل مکّه 329
اسلام اعراب حوالی مکّه 333
غزو حنین در شوّال سنۀ ثمان هجری 336
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو طایف هم بدین سفر 342
به خواب دیدن رسول،علیه السّلام،کار حرب طایف را 344
اسلام مالک بن عوف سپهدار کفّار حرب حنین 345
قسمت کردن رسول(صلعم)غنایم را بر مسلمانان 347
تنازع انصار با رسول جهت غنایم 348
اسلام عدیّ بن حاتم و قوم طیّ 350
وفات زینب بنت رسول اللّه 352
ص :78
ولادت ابراهیم ابن رسول اللّه 353
وفات النجاشی،اصحم بن ابجر پادشاه حبشه 353
حکایت محلّم که گور او را بیرون می انداخت 353
مطاوعت اهل نجران به جزیه دادن 354
وفود قبایل اعراب و اسلامیان 355
نزول آیت حجاب زنان از مردان 367
غزو تبوک در رجب سنۀ تسع 368
رفتن رسول،علیه السّلام،به غزو تبوک 371
مراجعت کردن رسول از غزو تبوک 377
خراب کردن رسول مسجد ضرار مدینه را 378
ذکر سه منافق[که]توبه شان قبول شد 379
اسلام علمای نصرانی رومی 380
اسلام بنی ثقیف طایفی 381
وفات عبد اللّه سلول مهتر منافقان 384
اسلام ملوک بنی حمیر به یمن 385
اسلام قوم بنی همدان 386
فرض گشتن حجّ بر مسلمانان 387
اسلام قوم بنی حارث به نجران 388
فرض گشتن ادای زکوه بر مسلمانان 389
وفات ابراهیم ابن رسول اللّه،صلّی اللّه علیه و آله و سلّم 391
رفتن رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم،به حجّ و آن را حجّه الوداع خوانند 392
نامۀ مسیلمۀ کذّاب به رسول،صلّی اللّه علیه و سلّم و پاسخ آن 394
دعوت أسود عنسی کذّاب نبیّون و قتلش 395
نامزد گشتن اسامه به جنگ شام 398
ذکر طلیحۀ اسدی کذّاب که دعوت نبوّت می کرد 399
ذکر معجزات متفرّقۀ مصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم 400
انجام کار مصطفی،صلّی اللّه علیه و سلّم،در دنیا 415
امامت کردن ابو بکر مسلمانان را در حیات رسول 419
ص :79
رحلت کردن مصطفی،صلّی اللّه علیه 421
بیعت کردن مسلمانان بر ابو بکر صدّیق،رضی اللّه عنه،به خلافت 425
ذکر تجهیز مصطفی،صلّی اللّه علیه 427
ذکر حلیه و صفت مصطفی،صلّی اللّه علیه 429
ذکر اسامی مصطفی،صلّی اللّه علیه 430
ذکر خصایص مصطفی(صلعم)431
ذکر حجّ و عمرۀ مصطفی(صلعم)433
ذکر ازواج مصطفی،علیهم السّلام 434
ذکر اعمام و عمّات مصطفی(صلعم)437
ذکر دبیران مصطفی(صلعم)439
ذکر قضات و مؤذّنان و خدّام مصطفی(صلعم)440
ذکر مخلّفات مصطفی(صلعم)440
ص :80
ظفرنامۀ حمداللّه مستوفی
مقدمه و تاملات فلسفی
اشاره
ص: 1
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
[مقدمه]
به نام خدایی که هست و یکیست
جز او در دو گیتی خداوند نیست
خدایی که بی شک خدایی وراست
ز هر چیز در عقل گنجد وَراست (1)
ز یک التفاتش بدین خاکِ خوار
چنین گشت راز دوکَوْن آشکار
به آبِ روانبخش بستد روان
به یک دم ز کُفّار پیر و جوان
5 ز سوزنده آتش گلستان شکفت
شگفتست از او،نیست این زو (2) شگفت
ز باد (3) کَرَم شخص آن بنده کرد
که از بادْ او مرده را زنده کرد
فروغ تجلّیِ او کوهِ طور
ز هیبت ز روی زمین کرد دور
شکوه جلالش[به ا] (4)نگشتری
درآورد اشیا به فرمانبری
سوی دوست از عنکبوتیّ و تار (5)
به راه عدو بست بندی به غار
10 ز دشمن به یک پشّۀ لنگ کور
بخواری (6) برانگیخت بی جنگ شور
ص :2
1- 1) (ب 2.(مصراع دوم):«وراست»یعنی«بالاتر است».
2- 2) (ب 5).در اصل:این رو.
3- 3) (ب 6).باد(در مصراع نخستین)نفخۀ رحمانی است و در مصراع دوم،دم و نفس مسیحائی.شخص به معنای کالبد،تن و جسد است.
4- 4) (ب 8).حروف داخل قلاّب در اصل نسخه محو است.
5- 5) (ب 9).در اصل:عنکبوتی دو تار.
6- 6) (ب 10).بخواری:بآسانی،بسهولت.
گر ایزد شناسند اگر کافرند
همه روزی از جودِ او می خورند
به بیگانه و آشنا کردگار
دهد نعمت و نعمتش برقرار
صلا داده،افگنده بی منع خوان (1)
همه یافته بهره ز آن خوان چنان
به دریا درون،در دل خاره سنگ
رسد روزی مورچه بی درنگ
15 خداییست بر حقّ خداوندِ ما
جز او نیست ممکن که باشد خدا
یکی و یکی راست بنیاد ازو
نه او زاد از کس،نه کس زاد ازو
ز پیوند و فرزند و مانند و یار
منزّه خداییست پروردگار (2)
همه چیز را آفریننده اوست
همه بر زوالند و پاینده اوست
نه اوّل،نه آخر به ذاتش سزید
بلی اوّل و آخر او آفرید
20 نه برجاست او و نه بی اوست جای
بجا بود و باشد همیشه بجای
همه او و او از همه بی نیاز
دراز است تحقیق این رمز و راز
به معنیّ و صورت هر آن چیز هست
به پیدا و پنهان،به بالا و پست
همه یکزبان بر خداییِّ او
فرومانده در کبریاییِّ او
ز چونیّ ذاتش کس آگاه نیست
که چون و چرا را بدو راه نیست
25 ندارد خبر هیچ ازین سِر خرد
خردپیشه کی از خرد بگذرد
صفاتِ خدا جز خدا هیچ کس
نداند،ندارد کس این دسترس
محمّد که هست اشرفِ کائنات
چو«لا احصی»آورد عجز از صفات
دگرکس چه گوید به وصف خدا
که داند سزاوار یزدان ثنا
خدا را ستایش کنم چون توان؟
ندارد زبانم به وصفش توان
30 از آن بی نشان چون نشانی دهم
همان به که از عجز گردن نهم
که هر چیز کان را توان گفت نام
دلیل است بر وحدتش،و السّلام
ز خالق چو نتوان صفت کرد یاد
ز مخلوق خواهم کنون داد داد
در ستایش خرد
نخست از خرد راند باید سَخُن
اگرچه سخن زو نیاید به بُن
ص :3
1- 1) (ب 13).در اصل:بی میغ خوان.
2- 2) (ابیات 16 و 17).ناظر است به مضمون آیات شریفۀ سورۀ مبارکۀ اخلاص.
ز خالق کم،از جمله (1) مخلوق بیش
خرد آمد اندر همه دین و کیش
35 خرد دستگیر و خرد دلگشای
خرد پایمرد و خرد جانفزای
خرد شد دلیلِ رهِ ایزدی
بدو ره به رهبر بر،ار بخردی (2)
خرد تازه دارد دل و هوش و مغز
خرد را بود کار همواره نغز
خرد پرتو لطف یزدان شناس
از او دار در خلوت خود سپاس
به حقّ نور چشم روان شد خرد
دلیل همه رهروان شد خرد
40 خرد چون دُرَست و بدن چون صدف
صدف راست از دُر به زینت شرف
خرد جوهرست و بدن چون عَرَض
ز ذات عرض هست جوهر غَرَض (3)
به هر دو جهان از خرد بهره یافت
هر آن کس که بر راهِ دانش شتافت
نه ممکن که پوید به راهِ بدی
هر آن کو رود بر رهِ بخردی
اگر بهره زو نیستی بیش و کم
ز تکلیف بر کس نبودی قلم
45 چو هست اکملِ آفرینش خرد
بدو خلق ره سویِ خالق بَرَد
خرد جوهر آدمی دان،مبین
خرد را به عقل معاشی قرین (4)
ز قول خرد باد گفتارِ ما
برین باد پیوسته کردارِ ما (5)
*
کنون ز آفرینش سخن گوش کن
وزآن جان و دل را پر از هوش کن
در آفرینش کائنات
خدا خواست از کبریاییّ خویش
نماید ظهور خداییّ خویش
50 که گنجی نهان بود پروردگار
چنان خواست گردد نهان آشکار (6)
ص :4
1- 1) (ب 34).در اصل:کم ار جمله.
2- 2) (ب 36).در اصل:از بخردی.
3- 3) (ب 41).(مصراع دوم)،در اصل:هست جوهر عرض.
4- 4) (ب 46).در اصل:معاشی نقبین(؟).عقل معاشی:قوۀ تدبیر زندگانی.
5- 5) (ب 47).در اصل:کرد ما.
6- 6) (ب 50).مضمون این بیت و نیز بیت بعد(51)ناظر است به حدیث قدسی:قال داود علیه السّلام:یا ربّ لماذا-
مُعَرِّف چو بود و معرَّف نبود
به خود کشف اظهار قدرت نمود
دو عالم به یک لفظ کرد آشکار
در او یافت معنی و صورت قرار
یکی،عالَمِ امر،کآن جسم و جا (1)
ندارد به فرمان و صُنع خدا
دؤم،عالَمِ خَلْق،کز جای و جسم
ندارد گزیر و چنین یافت قسم
55 درین هر دو عالم چو قدرت نمود
دَرِ قدرتش لفظ«کُن» (2)برگشود
ز«کن»گوهرِ عقل کلّ آفرید
ازو گشت نقش هیولی پدید
وزان چار عنصر پدید آمدند
دَرِ دهر را چون کلید آمدند
فراز آتش و باد،شیب آب و خاک
دو با هریکی خوش،سئم خشمناک
که در طبع خشک و تر و گرم و سرد
شدند و دو زآن هریکی (3) طبع کرد
60 به بالای آن شد محیط آسمان
نجُستند پیشی یکی در زمان
به گردون ستاره پدیدار شد
از آن هفت تابنده سیّار شد
چو کیوان و زاؤش (4) و بهرام و مهر
چو ناهید و تیر و مَهِ خوبچهر
از اینها دو برتر به قدر و به جاه
فروزنده خورشید و تابنده ماه
وز این هر دو خورشید را داد نور
وز او روشنی شد به نزدیک و دور
65 دوازده بروج آمد این آسمان
در آن هریکی سی دَرَج (5) شد نشان
دقیقه به هریک دَرَج شصت گشت
روا رو چنین تا به عاشر گذشت
بپیوست در یکدگر آسمان
سر و دُم پدید آمدش آن زمان
ز سیّارگان هریکی یک فلک
گرفتند مأوا در اوج و دَرَک
به هشتم ثوابت گزیدند جای
بر آن گشته سیّارگان کدخدای
6)
-خلقت الخلق؟قال:کنت کنزا مخفیّا فاجببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف.در باب صحّت و یا ضعف سند این حدیث به اللؤلؤ المرصوع،ص 61 رجوع فرمایند.(به نقل از احادیث مثنوی بدیع الزّمان فروزانفر، ذیل شمارۀ 70،ص 29). ابیات 52 تا 56.دربردارندۀ مضمون آیۀ شریفۀ «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ... الخ»از سورۀ مبارکۀ انعام است.(قرآن کریم،سورۀ انعام(6)/آیۀ 73)
ص :5
1- 1) (ب 53).در اصل:و جاء؛وص-خدا.
2- 2) (ب 55).در اصل:کن-شود.
3- 3) (ب 59).در اصل:یکی-ع کرد.
4- 4) (ب 62).زاوش،زئوس یونانی معادل ژوپیتر،سیّارۀ مشتری.
5- 5) (ب 65).دَرَج،جمع درجه،که در اینجا به معنای مقامهای برجهای دوازده گانۀ سال است.
70 مه و مهر هریک یکی خانه یافت
دگر پنجده جای کاشانه یافت
نهم گشت بر همگنان پادشا
بگردید هریک دگرگون (1) به جا
به آبا شد افلاک علوی به نام
عناصر چو سفلیست،گشتند مام
چو در گردش آمد نهم چرخ زود (2)
بگشتند با او فلکها چو دود
به هریک شبانروز دوری کنند
گهی مهر و گه نیز جوری (3) کنند
75 ز سیر سپهری زمین را قرار
پدید آمد و لشکرش کوهسار
ز گردش شب و روز پیدا شدند
مه و سال از ایشان هویدا شدند
ز دوریّ و نزدیکی جرمِ مهر
ز خط استوا وافق بر سپهر
به هر سال شد چار فصل آشکار
زمستان و پائیز وصیف و بهار
ز چار آخشیجان بخاری دمید
به بالا شد و ابر از آن شد پدید
80 وز آن رعدوبرق است و بارندگی
که دارد جهان زآن فروزندگی
شد اندر جهان ز اختلافِ هوا
همه کار خلقت به برگ و نوا
به عِلْوی و سِفْلی رسید امتزاج
از آن نامیه ساخت روحِ مزاج
ازین چار مادر وزآن نُه پدر
موالید آمد سه نامی پسر
نخستین معادن،دؤم شد نبات
سئوم هست حیوان که دارد حیات
در آفرینش انسان
85 هوایی که شد نامیه (4) نام آن
نبودش جز این قدرتی در جهان
چو بی قال می کرد عرفان به حال
نمی یافت عرفان ز کارش (5) کمال
به حال ارچه بر وحدتش ذاکرند
ز تقریر آلایِ او قاصرند
به تقریر تعریفِ او آدمی
چو قابل (6) شدن خواست از مردمی
ص :6
1- 1) (ب 71).در اصل:دکرکون-.
2- 2) (ب 73).:در اصل:جرخ روذ.
3- 3) (ب 74).:در اصل:نیر جوری.
4- 4) (ب 85).«هوای نامیّه»تعبیری است از«نفس نامیّه»یا«نفس نباتی»در مقابل«روح انسانی».(نک.به:ب 90)
5- 5) (ب 86).در اصل رکارش.
6- 6) (ب 88).در اصل:جو قاتل شدن.
از آن پیش کز ماسوی اللّه اثر
بود،کرد خالق به قدرت نظر
90 در او چون به لطف و کرم بنگرید
از او روح انسانی آمد پدید
به تشریف تکریم یزدانِ پاک
بپوشید آن پیکر جان پاک
همی بود در پیش خالق مقیم
چو حادث شد این کائنات از قدیم
پس از عالم خاکی آدم سرشت
مر آن نور جان را بدو درنوشت
دلش خاصِّ خود را نظرگاه کرد
بر اسرار کلّ یک یک آگاه کرد
95 که بودی در او ز آشنایی نشان
پسند آمدش جایگاهی از آن
چو خلقت ز قوّت به فعل آورید
به مردم کمال آمد او را پدید
تو خود را به بازی مدان ای پسر
مبین خویشتن را چنین مختصر (1)
تویی ز آفرینش مرادِ خدای
به خیره مکن تیره این هوش و رای
تویی پرتو لطفِ یزدانِ پاک
مخوان خویشتن را از این تیره خاک
100 تو شهباز آن آشیانی چنین
منه پا بخیره به دامِ زمین
تویی پادشاه همه کائنات
ولی نیستت آگهی ز این صفات
وجودت چو آمد به مُلک وجود
مَلَک برد پیشت به فرمان سجود
اگر نیستی بیم،منصوروار
به تو رازِ تو گفتمی آشکار
ولیکن چو این راه شارع ببست
نشاید نهادن بر آن هیچ دست
105 تو جویای مأوای خویشی و لیک
ندانی همی راه آنجای نیک
از آن هرچه یابی فزون بایدت
ز بیشی روان هیچ نگشایدت
اگر بازیابی رهِ خویش را
نجویی ز گیتی کم و بیش را
به مأوایِ اصلی کنی التجا
دلت شاد گردد ز لطفِ خدا
مقام نخستین به دست آوری
براین نَفْسِ نادان شکست آوری
110 به خلوتسرای وصالش قرار
گزینی،نجویی دگر هیچ کار
ص :7
1- 1) (ب 97).حضرت مولی الموّحدین،امیر المؤمنین،علی(ع)فرموده است: اتز عم انّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر و انت الکتاب المبین با حرفه یظهر المضمر