گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
عبّاسیان

عبّاسیان یا«آل عبّاس»یا«بنی عبّاس»،پس از امویان به خلافت رسیدند و سی و هفت تن از ایشان از سال 132 ه.ق.تا 656 ه.ق.به توالی خلافت کردند.آل عبّاس،از نژاد عبّاس بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف عموی پیامبر اسلام،حضرت محمّد(ص) بودند.نخستین خلیفۀ عبّاسی،سفّاح بن محمّد بن علیّ بن عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطلّب،در سال 132 ه.ق.از مردم بیعت گرفت و آخرین آنان معروف به مستعصم باللّه در 656 ه.ق.به دست هلاکوخان مغول سرنگون شد.

در تاریخ عبّاسیان،ابو مسلم خراسانی و نقش وی در سرنگونی امویان و به خلافت رساندن عبّاسیان بسیار اهمیت دارد.به همین سبب،او را«امین آل محمد»می خواندند و عبّاسیان به تبع او،پرچم و علم سیاه داشتند و لباس سیاه می پوشیدند.

ابو مسلم در آغاز کار،ناظر ادریس بن ابراهیم عجلی بود.سپس،کارش بالا گرفت و حوادث او را با محمّد بن علی و پس از آن با ابراهیم بن محمّد ملقّب به امام مربوط ساخت و ابراهیم او را به خراسان فرستاد و دستور داد که اهل دعوت از او اطاعت کنند و فرمانش را گردن نهند.ابو مسلم سیاهپوشی را در بیشتر شهرها و نواحی خراسان رواج داد و پرچم ها و علم ها را به رنگ سیاه درآورد و به جنگ نصر بن سیّار رفت که عامل مروان جعدی در خراسان بود.نصر بن سیّار به مروان نامه نوشت و او را هشدار داد و از روی کار آمدن بنی عبّاس باخبر کرد و ضمنا وضعیّت ابو مسلم و همراهانش را اعلام کرد و نوشت که او مردم را به پیروی از ابراهیم بن محمّد بن علی بن عبد اللّه بن عبّاس تشویق می کند و ضمن نامۀ خود اشعاری نوشته بود که مضمون آن چنین است:«از میان خاکسترها جرقۀ آتشی می بینم و زود باشد که شعله ای داشته باشد...آتش را با دو چوب روشن می کنند و جنگ از سخن آغاز می شود.اگر این آتش را خاموش نکنید، جنگی سخت از آن پدید آید که جوان نورس را پیر کند.و من به تعجّب می گویم کاش

ص :23

می دانستم بنی امیه بیدارند یا خواب؟اگر قوم ما خفتگانند،بگو برخیزید که هنگام برخاستن است،از جای خود بگریز و بگو بر اسلام و عرب درود باد (1).»

وقتی نامه به مروان رسید،وی سرگرم جنگ با خوارج بود و در جواب نوشت:

«شاهد چیزها بیند که غایب نبیند،زگیل را خودت قطع کن (2).»بدین ترتیب،نصر بن سیّار از کمک مروان نومید شد و از یزید بن عمرو بن هبیرۀ فزاری حاکم عراق یاری خواست،امّا وی نیز به دفع فتنۀ عراق مشغول بود و به نامۀ او جواب نداد.

ابو مسلم روزبه روز قدرتمندتر شد و بر بیشتر بلاد خراسان تسلّط یافت و نصر بن سیّار ناچار خراسان را ترک کرد و به سوی ری رفت و در ساوه مابین ری و همدان فرود آمد و همانجا از غصّه هلاک شد.

آن گاه،مروان متوجّه ابراهیم بن محمّد امام شد که پنهانی با ابو مسلم ارتباط داشت.

پس دستور داد او را بگیرند و به بند کنند و پس از مدتی فرمان قتلش را صادر کرد و خود نیز پس از شکست در جنگ با عبد اللّه بن علی به جانب موصل فرار کرد.امّا اهل موصل وی را به شهر راه ندادند و سیاه پوشیدند.مروان مدّتی در حرّان بود و سپس با یاران و خواصّ خود تا ساحل رود ابی فطرس در فلسطین و اردن رفت و آنجا فرود آمد،امّا عبد اللّه بن علی آنها را محاصره کرد.سرانجام مروان به مصر گریخت.صالح بن علی او را تعقیب کرد و ابو عون عبد الملک بن یزید با عامر بن اسماعیل مذحجی نیز همراه وی بودند،در مصر به او رسیدند که در بوصیر فرود آمده بود و شبانگاه بر اردوگاه وی هجوم بردند و طبل ها بزدند و تکبیر گفتند و فریاد«انتقام ابراهیم»کشیدند و کسانی که در سپاه مروان بودند،پنداشتند که در محاصرۀ سیاهپوشان افتاده اند و وحشت کردند و همان اثنا مروان کشته شد.

وقتی مروان بر ساحل فرات فرود آمد.از مردان خویش یک صد هزار سوار برگزید و چون روز جنگ رسید،عبد اللّه بن علی با سیاهپوشان نزدیک آمدند که همگی بر دوش خود پرچم های سیاه حمل می کردند.

مروان به نزدیکان خود گفت:«نیزه های آنها را ببینید که چون نخل کلفت است و پرچمهاشان روی شترها چون پاره های ابر سیاه است (3).»در آن لحظه،یک دسته کلاغ

ص :24

1- 1) .مروج الذّهب،ص 244.
2- 2) .همان مأخذ،ص 245.
3- 3) .همان مأخذ،ص 254.
سیاه پروازکنان آمدند و سیاهی آنها با سیاهی پرچم ها درآمیخت و مروان آن را به فال بد گرفت و گفت:«مگر نمی بینید که سیاهی به سیاهی پیوست (1).»

پس از آن که مروان کشته شد،سفّاح،اوّلین خلیفۀ عباسی به مسجد رفت و پس از حمد و ثنای خداوند،از فضیلت محمّد(ص)سخن گفت و رشتۀ ولایت و وراثت را تا خویشتن کشانید و مردم را وعدۀ نکو داد و چون سر مروان را مقابلش گذاشتند، سجده ای طولانی کرد و سپس گفت:«سپاس خدا را که انتقام مرا پیش تو و قومت باقی نگذاشت.سپاس خدا را که مرا بر تو فیروز کرد و به تو غلبه داد.»آن گاه گفت:«دیگر اهمیت نمی دهم که چه وقت مرگم فرارسد که به انتقام حسین(ع)و برادرانش دویست کس از بنی امیه کشته ام و باقیماندۀ جثّۀ هشام را به تلافی پسر عمویم زید،سوزانیده ام و مروان را به عوض برادرم ابراهیم کشته ام (2).»

دومین خلیفۀ عبّاسی،ابو جعفر منصور(136-158 ه.ق.)بود که پس از رسیدن به خلافت،شهر بغداد را بنا نهاد و از آن پس،بغداد مرکز خلافت عبّاسیان شد.منصور،آل علی را سرکوب کرد و ابو مسلم را به قتل رسانید.

دولت عباسیان در خلافت هارون الرشید(170-193 ه.ق.)به اوج عظمت و شکوفایی خود رسید.هارون حامی علم و ادب بود،امّا خودرأیی و استبداد وی سبب برافتادن خاندان برامکه شد.پس از هارون،اختلاف بین پسرانش،امین و مأمون بر سر خلافت منجر به جنگ داخلی گردید.مرکز قدرت امین بغداد و عراق بود و مأمون به ایرانیان اتّکا داشت.به همین جهت طاهر ذو الیمینین به او برای به قدرت رسیدن یاری رساند و سپس،خراسان را عملا مستقل و سلسلۀ طاهریان(206 ه.ق.)را تأسیس کرد.

مأمون،مؤسّسۀ علمی معروف به«بیت الحکمه»را در بغداد تأسیس کرد که تأثیر بسیاری در بسط و گسترش علوم و معارف دورۀ اسلامی داشت.

قیام هایی که در اواخر قرن سوم ه.ق.و اوایل قرن چهارم ه.ق.روی داد،وضع خلافت را بحرانی ساخت.یکی از مهمترین آنان،ظهور نهضت افراطی شدید قرامطه در بحرین،شام،بین النّهرین و عربستان جنوبی بود که نقش مهمّی در تضعیف روحیۀ خلفای عبّاسی داشت.

گرچه،خلفای عبّاسی نیز در حکومت همان راه آخرین خلفای اموی را پیش

ص :25

1- 1) .همان مأخذ،ص 254.
2- 2) .همان مأخذ،ص 261.
گرفتند،امّا بین جلوس سفّاح بر مسند خلافت و ورود مغزّ الدوله به بغداد بیش از دو قرن فاصله بود.با وجود آن که انحطاط سیاسی حکومت عبّاسیان از قرن سوم ه.ق.به بعد آغاز شد و تجزیۀ قدرت امپراطوری و ضعف قدرت حاکمۀ دارالخلافه را در پی داشت، امّا در زندگی اقتصادی و فرهنگی تأثیر ناگوار فوری برجای نگذاشته بود.

در اواسط قرن پنجم ه.ق،قدرت آل بویه به پایان رسید و یکی از امرای ترک به نام باسیری،بغداد را گرفت و به نام خلیفۀ فاطمی خطبه خواند.این حادثه قدرت فاطمیان را در آن دوره نشان می دهد.در 447 ه.ق،طغرل بیک وارد بغداد شد و خود را سلطان خواند.

سلجوقیان برخلاف آل بویه،ترک نژاد و اهل سنّت بودند.شیعیان در دورۀ آنها محدودیت بیشتری داشتند.پس از تجزیۀ قلمرو وسیع سلاجقه،عراق به دست سلسله ای از امرای سلجوقی افتاد که آخرین آنها طغرل ابن ارسلان(571-90 ه.ق) بود.در نتیجۀ برافتادن قدرت سلاجقه و فقدان حکومتی که جانشین آن شود،ناصر خلیفۀ عباسی موقع را مغتنم شمرد و برای تجدید حیات قدرت از دست رفتۀ خلافت کوشید.او با سوء استفاده از احساسات شیعیان،آنها را به پشتیبانی خود برانگیخت.

خوارزمشاهیان هم چون در معرض تاخت وتاز مغول بودند،نمی توانستند مانع موفقیت وی شوند.در نتیجه،چندی حکومت عبّاسیان قدرت گرفت،امّا جانشینان ناصر،همگی نالایق بودند و دوباره به ضعف خلافت کمک کردند.در 656 ه.ق.

هولاکوخان پس از فتح ایران،به بغداد رفت و مستعصم باللّه،آخرین خلیفۀ عبّاسی را شکست داد.

گرچه خلافت عبّاسیان،مدّتها پیش از حملۀ مغول،نفوذ و اعتبار خود را از دست داده بود،امّا فتح بغداد و برافتادن خلافت،در تاریخ اسلام حادثه ای عظیم به شمار می رود.

خلفای عباسی:

سفّاح 132-136

منصور 136-158

مهدی 158-169

ص :26

هادی 169-170

هارون الرّشید 170-193

امین 193-198

مأمون 198-218

معتصم 218-227

واثق 227-232

متوکّل 232-247

منتصر 247-248

مستعین 248-251

معتز 251-255

مهتدی 255-256

معتمد 256-279

معتضد 279-289

مکتفی 289-295

مقتدر 295-320

قاهر 320-322

راضی 322-329

متّقی 329-333

مستکفی 333-334

مطیع 334-363

طایع 363-381

قادر 381-422

قایم 422-467

مقتدی 467-487

مستنطهر 487-512

مسترشد 512-529

راشد 529-530

ص :27

مقتفی 530-555

مستنجد 555-566

مستضی 566-575

ناصر 575-622

طاهر 622-623

مستنصر 623-640

مستعصم 640-656

روش تصحیح متن حاضر:

مصحح،برای تصحیح این مجلّد،ابتدا روش تصحیح متن را بر بنیان نسخۀ منحصر به فرد برگزیده است(نسخۀ مورخ 807 موزۀ بریتانیا)،تا این که بنابه گزارش جناب دکتر نصرت اللّه رستگار در مقدمۀ چاپ عکسی(فاکسیمیله)ظفرنامه(مرکز نشر دانشگاهی) از دو نسخۀ نوشناخته موجود در موزۀ آثار اسلامی و ترک(استانبول)به نقل از دکتر وارد Ward و او نیز براساس معرفی کوتاه محقّق شهیر ترک،آقای دکتر زکی ولیدی طوغان A.Z.V Togan ،سخن رفته بود.متأسفانه دسترسی بدین دو نسخه تا زمان سپردن این متن به دست چاپ میسور نشد،ولی بعدا با بذل توّجه جناب آقای محمّد علی بهبودی،همکار محترم از وجود میکروفیلم های این دو نسخه در مجموعۀ میکروفیلم های کتابخانۀ علامۀ بزرگوار شادروان مجتبی مینوی آگاهی به عمل آمد.

بنابراین بی درنگ چاپ عکسی این میکروفیلم درخواست شد،مع الأسف یکی از این دو نسخه که اقدم و اهمّ از دیگری و موّرخ 808 هجری است،غیرقابل عکسبرداری تشخیص داده شد و آن دیگری هم که عکسبرداری شده است،فقط در حد یک زیراکس کمرنگ و پر از خدشه کارایی دارد.بنابراین با انتخاب رمز«سب»(استانبول ب)برای نسخۀ یاد شده و پس از مقابله آن با نسخۀ اساس،اختلاف(واریانت)آن در پانویس صفحات چاپی جای داده شد؛منتهی از قرار دادن ابیات و مصاریع افزودۀ این نسخه در متن پرهیز شد و از آن جهت که فهارس استخراج شدۀ متن براساس شمارۀ ابیات تنظیم شده،به ابیات و مصاریع اضافی نسخۀ سب در پانویس ها اشارت رفته است.شایان ذکر است که این نسخه بخش حاشیۀ شاهنامه را در هامش خود ندارد و

ص :28

فقط متضمن متن ظفرنامۀ حمد اللّه مستوفی است (1)؛افزودن مقدمه و تعلیقات نیز به قصد روشن شدن مطالب کتاب است تا متن نسبتا مقبولی به خوانندگان عرضه شود.

ویژگی هایی رسم الخطی نسخه اساس و تغییراتی که در آن داده شده است،از این قرار است:

1-ذال معجم-یعنی دال های کلمات فارسی که پیش از آنها حرکتی یا حرف مدی هست،همه جا با نقطه نوشته شده است،مانند آمذ،باذ،بوذ.در متن چاپی این کلمات را به رسم معمول امروز ثبت کرده ام.

2-حرف ربط«که»در بعضی موارد به صورت«کی»ثبت شده است.در این چاپ همه جا رسم کتابت امروزی به کار رفته است.

3-کاتب در بعضی جاها،کلماتی را از قلم انداخته است.در این موارد،برای آن که عبارت ناقص نماند،کلمه یا عبارتی به متن افزوده شده که در میان[]قرار گرفته است.

ویژگی های رسم الخطّی مشترک هر دو نسخه بدین قرار است:

1-حرف«پ»،همه جا«ب»ثبت شده است مانند بیکار و بادشا؛(به جز در چند مورد استثنا)،حرف«چ»،همه جا«ج»ثبت شده است،مانند جندی و جنین و حرف «گ»همه جا«ک»ثبت شده است،مانند کرفتار و آهنگ.در متن چاپی این کلمات را به صورت امروزین آن ثبت کرده ام.

2-کلمات«آن که»و«آنچه»به صورت«آنک»و«آنچ»ثبت شده است که اینجا نیز به شیوۀ معمول امروز ثبت شده،مگر چند مورد اندک که به ضرورت رعایت وزن شعر به همان صورت باقی مانده است.

3-کاتب،در بعضی از کلمات،به جای حرف الف،الف مقصوره به کار برده است، مانند هرون.در متن چاپی این کلمات را به رسم معمول امروز ثبت کرده ام:هارون.

4-هرکجا نقل قولی آمده،سعی شده است به صورت امروزی علامت گذاری شود.

برای نمونه به ابیات زیر توجّه شود:

به سفّاح گفتا کزین کار خون

روان کرد باید به جو اندرون

که خواهد جهان کرد زیر و زبر

ز نادانی خویش و فرط نظر

ص :29

1- 1) .در این باب نک.ظفرنامه(چاپ عکسی)به انضمام شاهنامۀ فردوسی،مقدمۀ دکتر نصرت اللّه رستگار. تهران:1377؛وین:1999.
که به این صورت درآمده است:

به سفّاح گفتا ک:«ز این کار خون

روان کرد باید به جو اندرون

که خواهد جهان کرد زیر و زبر

ز نادانی خویش و فرط نظر»

5-هرگونه تغییر و اصلاحی که در متن اعمال شده است،اصل آن در ذیل صفحه یادداشت شده.به ویژه در مورد اسامی که سعی شده است،صورت صحیح اسامی آورده شود.

در ضمن،از برای متن حاضر فهارس چندگانۀ زیر تهیۀ شده است:

1-فهرست و ترجمۀ آیات قرآن کریم.

2-فهرست و ترجمۀ احادیث نبوی.

3-فهرست اشعار فارسی دیگر شاعران.

4-فهرست و ترجمۀ اشعار عربی دیگر شاعران.

5-فهرست اعلام اشخاص.

6-فهرست اعلام جایها و شهرها.

7-فهرست اعلام ملل و نحل.

8-فهرست لغات دشوار متن

در خاتمه،امید می رود که انتشار این گونه آثار،دانشجویان و علاقه مندان به تحقیق و پژوهش را با تاریخ و فرهنگ و هنر و ادبیات ایران و سرگذشت بزرگان آن آشنا کند، زیرا هر ملتی،اگر با دیدۀ واقع بینانه تمدن و فرهنگ و مفاخر خود را بشناسد و به تاریخ حقیقی و جنبش های علمی و کوششهای گذشتگان و نیاکان ملّت خویش در راه بالا بردن فرهنگ بشری پی ببرد،می تواند تمدّنی را که گذشتگان بنیان نهاده اند،حفظ و نگهداری کند و در راه توسعۀ آن بکوشد.

نگارنده بر خود لازم می داند تا در ابتدا سپاسگزار ریاست محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،جناب آقای دکتر گلشنی باشد که مساعدت های بی دریغ ایشان در حمایت از پژوهشگران و نیز امر خطیر پژوهش،فرصت کار بر روی اثر و چاپ آن را برای نگارنده فراهم ساختند.

نیز سپاس خود را به آقای دکتر ابو القاسم رادفر،ابراز می دارد که با پشتیبانی های بی دریغ خود،دشواری های کار را هموار کردند.

ص :30

همچنین،نگارنده سپاسدار جناب آقای مهدی مداینی است که بدون تلاش بی وقفه و راهنمایی های عالمانۀ ایشان،سامان بخشیدن به کتاب ممکن نمی شد.

در پایان به ویژه از جناب آقای رحمت اللّه رحمت پور،نیز همکاران ایشان در بخش انتشارات قدردان است که نهایت همکاری را با مصحّح برای چاپ اثر به عمل آوردند.

تابستان 1383،منصوره شریف زاده

ص :31

ص :32

(صفحۀ آغازین نسخۀ اساس)

ص :33

(صفحۀ پایانی نسخۀ اساس)

ص :34

(صفحۀ آغازین نسخۀ سب)

ص :35

(صفحۀ پایانی نسخۀ سب)

ص :36

فهرست عناوین

ص :37

ص :38

دولت خلفای بنی عبّاس به ایران پانصد و بیست و سه سال و یازده ماه خلافت امیر المؤمنین السفّاح بن محمّد بن علیّ بن عبد اللّه بن عبّاس(رضعهم) چهار سال[و]نه ماه 3

فتنۀ سفید جامگان شام و قتلشان 4

قتل ابو سلمه حلاّل سرور دعاه بنی عبّاس 9

قتل سلیمان کثیر بفرمان ابو مسلم 12

مخالفت اهل ماورا النّهر با ابو مسلم و مطاوعتشان 13

مخالفت عمّانیان با سفّاح و به اطاعت آمدن 13

خروج عبد اللّه بن یحیی بن زید بن زین العابدین 14

ولی عهد کردن سفّاح برادرش ابو جعفر را 14

رفتن ابو مسلم به زیارت بیت اللّه و روضۀ رسول 15

وفات سفّاح،رحمه اللّه 16

خلافت امیر المؤمنین المنصور باللّه عبد اللّه بن محمّد بن علی بن عبد اللّه بن عبّاس بیست و دو سال 19

مخالفت عبد اللّه عبّاسی خلیفه را و شکست او 20

سبب اظهار آزار خلیفه از ابو مسلم 22

قتل ابو مسلم صاحب دولت به حکم خلیفه 25

حبس عبد اللّه علی عبّاسی 27

امارت عبد الجبّار ازدی بر خراسان 28

رفتن خلیفه بر زیارت بیت اللّه[و]روضۀ رسول 28

ص :39

خروج روندیان و قتلشان 29

مخالفت عبد الجبّار ازدی و قتلش 30

حرب سپاه خلیفه با حکّام طبرستان 31

سبب آزار خلیفه از عبد اللّه علوی و پسرانش 33

خروج المهدی محمد بن عبد اللّه علوی 35

حرب سپاه عباسیان با مهدی علوی و قتلش 37

خروج الهادی باللّه ابرهیم بن عبد اللّه العلوی 39

حرب سپاه عبّاسیان با شیعۀ ابراهیم علوی 41

حرب سپاه عبّاسیان با ابراهیم علوی و قتلش 43

ساختن منصور خلیفه شهر بغداد 46

وفات امام معصوم جعفر صادق رضی اللّه عنه 48

ولی عهد کردن منصور پسرش محمّد مهدی را 49

ساختن منصور خلیفه بار و بصره و کوفه 51

وفات امام ابو حنیفۀ کوفی،رحمه اللّه 51

فتنۀ قوم دیاربکر و آذربیجان و آرام آن 52

فتنۀ استاد سیس سیستانی و قتلش 52

فتنۀ هندوان به شهر جدّه و قتلشان 53

فتنۀ ارباب قلاع روم و ارمن و مطاوعتشان 54

فتنۀ عبد اللّه اشتر علوی و آرام آن 54

وصایای منصور خلیفه با پسرش مهدی 55

وفات منصور خلیفه،رحمه اللّه 59

خلافت امیر المؤمنین المهدی باللّه محمّد بن عبد اللّه المنصور ده سال و یک ماه 61

رفتن مهدی به زیارت بیت اللّه و روضۀ رسول 62

خروج حکم بن هاشم برقعی و قتلش 63

خلع عیسی از ولی عهدی و نصب هادی و هارون 65

رفتن مهدی و پسرش هارون به شام و روم 66

امارت ابو العبّاس طوسی بر خراسان 67

ص :40

عزل و نصب وزرای مهدی 67

فتنۀ شروین طبری و آرام آن 69

وفات مهدی خلیفه رحمه اللّه 70

خلافت امیر المؤمنین الهادی باللّه موسی بن المهدی یکسال و سه ماه 73

خروج حسین علوی به مدینه و قتلش 74

ظهور زنادقه و قتلشان 76

سبب آزار هادی و مادرش خیزران از همدگر 76

وفات هادی خلیفه،رحمه اللّه 77

خلافت امیر المؤمنین الرشید باللّه هارون بن المهدی بیست و سه سال و دو ماه و نیم 79

ولی عهد کردن هارون پسرش امین را 80

دعوت یحیی بن عبد اللّه علوی و قتلش 80

رفتن هارون الرشید به غزو روم 82

وفات امام مالک بن انس الاصبحی،رضی اللّه عنها 83

وفات امام معصوم موسی کاظم،رضی اللّه عنه 84

زوال دولت برمکیان 85

رفتن خلیفه به غزو روم و ظفر یافتن 90

امارت هرثمه بن اعین تمیمی بر خراسان 91

رفتن هارون الرشید و پسرش مأمون به خراسان 93

وفات هارون الرشید،رحمه اللّه 94

خلافت امیر المؤمنین الامین باللّه محمد بن الرّشید چهار سال و نه ماه 97

هجرت امام شافعی(رضعه)به مصر 98

مسلّم گشتن ماورا النّهر مأمون را 99

سبب آزار امین و مأمون از همدیگر 100

اظهار مخالفت امین با مأمون 101

فرستادن امین علی عیسی ماهانی را به جنگ مأمون 102

فرستادن مأمون طاهر ذو الیمینین را به جنگ سپاه امین 104

ص :41

حرب طاهر با لشکرهای امین و ظفر یافتن 105

وصول طاهر ذو الیمینین به عراق عرب 106

فرستادن مأمون هرثمه را به فتح عراق 107

فتنه حسین ماهانی در بغداد بر امین 108

مسخّر گشتن اکثر بلاد عراق و اهواز سپاه مأمون را 109

حرب هرثمه و طاهر با بغدادیان و سپاه امین 111

قتل محمّد امین رحمه اللّه علیه 113

خلافت امیر المؤمنین المأمون عبد اللّه بن الرشید،بیست سال و هفت ماه 117

امارت حسن سهل بر عراق و خروج مخالفان و قلعشان 118

فتنۀ ابو سرایا و علویان به عراق عرب 119

قتل هرثمه به قصد فضل بن سهل 125

مخالفت بغدادیان با حسن سهل 126

ولی عهد کردن مأمون علیّ بن موسی الرضا را 127

مخالفت بغدادیان با مأمون و تعیین خلافت ابراهیم مهدی 131

آگاهی یافتن رضا مأمون را از سبب فتنه ملک 132

وفات امام معصوم علی بن موسی الرضا رضعه 134

عزیمت کردن مأمون به بغداد و قتل بو نصر و فضل سهل 134

وصول مأمون خلیفه به بغداد 136

وفات امام شافعی مطلّبی رضی اللّه عنه 136

عهد کردن مأمون ابراهیم مهدی را 137

امارت طاهر ذو الیمینین بر خراسان و شرق 138

خروج نصر بن شبث به رقه دوم نوبت و قتلش 139

وفات طاهر و امارت پسرش طلحه بر خراسان 140

وصلت مأمون خلیفه با پوران بنت حسن سهل 140

مخالفت خارجیان به بصره و به اطاعت آمدنشان 142

قدح حسن سهل در حق عبد اللّه طاهر 143

امارت عبد اللّه طاهر بر خراسان و شرق 144

ص :42

خروج یحیی عمران علوی و قتلش 145

رفتن مأمون به شکار و کشتن معتصم شیر را 145

ترجمه کردن علما کتب اوایل را به عربی به حکم مأمون 146

خروج بابک خرّم دین به آذربایجان 147

وفات مأمون خلیفه،رحمه اللّه 149

خلافت امیر المؤمنین المعتصم باللّه محمّد بن الرّشید هشت سال و هشت ماه و هشت روز 151

فتنۀ محمّد بن قاسم علوی به خراسان و آرام آن 152

فتنۀ زنگیان عمّان به بصره و قتلشان 153

آبادان کردن معتصم شهر سامره را 153

اخراج کردن معتصم جوی شهر چاچ را 154

فتح عموریه معتصم خلیفه را 155

مخالفت عبّاس مأمون و جمعی بر معتصم و قلعشان 158

وفات امام معصوم محمّد جواد،رضی اللّه عنه 159

فرستادن معتصم افشین را به جنگ بابک 159

قتل سپاه بابک در جنگ افشین 163

گریختن بابک از قلعه دژ بهمن 164

گرفتار شدن بابک خرّم دین و قتلش 165

فتنۀ مازیار طبری و قتلش 166

سبب آزار خلیفه از افشین و قتلش 170

فرستادن معتصم چهاردهم جد گوینده را به قزوین 172

حرب معتصم با فرنگان قسطنطنیه و ظفر یافتن 172

اختیار کردن معتصم مذهب معتزله را 173

خروج ابو حرب شامی و قتلش 174

وفات معتصم خلیفه،رحمه اللّه 175

خلافت امیر المؤمنین الواثق باللّه هارون بن المعتصم پنج سال و نه ماه 177

مخالفت بنی سلیم به حجاز و یثرب و به اطاعت آمدنشان 177

ص :43

وفات عبد اللّه طاهر و امارت پسرش طاهر به خراسان 178

فتنۀ نصر بن احمد مفتی بغداد و قتلش 179

قلع کردن کردان طریق عراق را 180

نیکویی ها که واثق در حق مردم کرد 180

وفات امام احمد حنبل،رضی اللّه عنه 182

سبب آزار متوکّل از ابن زیات وزیر واثق 182

وفات واثق خلیفه،رحمه اللّه 183

خلافت امیر المؤمنین المتوکّل علی اللّه جعفر بن المعتصم چهارده سال و نه ماه 185

سبب قتل ایتاخ ترک 186

خروج زید بن احمد باقری و قتلش 187

مخالفت مردم گرجستان و به اطاعت آمدنشان 188

ذکر عمارت قصر جعفریۀ سامره 189

ولی عهد کردن متوکّل پسر خود را 189

قتل متوکل خلیفه بر دست غلامان 190

خلافت امیر المؤمنین المنتصر باللّه محمد بن المتوکّل علی اللّه شش ماه 193

خلافت امیر المؤمنین المستعین باللّه احمد بن محمد بن المعتصم سه سال و نه ماه 195

ذکر احمد طاهری امیر خراسان 196

مخالفت بغدادیان با غلامان خلیفه 198

خروج الدّاعی الی الحق حسن بن زید الباقری 199

مخالفت غلامان باهم و غلوی ایشان بر خلیفه 200

گریختن مستعین از سامره به بغداد 201

تقریر خلافت معتز به سامره و جنگش با مستعین 201

خلع مستعین خلیفه و قتلش 203

خلافت امیر المؤمنین المعتز باللّه زبیر ابن المتوکّل علی اللّه سه سال و نیم 205

قتل مؤیّد و حبس معتمد به حکم معتز 205

قتل وصیف و حرب موسی بوقا با داعی حقّ 206

ص :44

وفات امام معصوم علی نقی،رضی اللّه عنه 207

وفات محمّد طاهری و قتل بوقا شرابی 208

غلوی غلامان بر معتز خلیفه و خلع و قتلش 209

خلافت امیر المؤمنین المهتدی باللّه محمد الواثق یازده ماه و چند روز 211

گرفتار شدن خلیفه بر دست موسی بوقا و قتلش 211

خروج غلامان بر خواجگان به بصره و اماره برقعی 212

خلع مهتدی خلیفه و قتلش 213

خلافت امیر المؤمنین المعتمد علی اللّه احمد بن المتوکّل بیست و سه سال 215

وفات امام معصوم حسن عسکری،رضی اللّه عنه 215

مخالفت یعقوب لیث با خلیفه و هلاکش 216

غیبت امام معصوم محمد المهدی،رضی اللّه عنه 215

حرب موفّق با برقعی و غلامان بصره 217

فتنه علویان مدینه و آرام آن 217

مخالفت امرای عراق عجم و به اطاعت آمدنشان 218

ولی عهد کردن معتمد برادرزاده اش معتضد را 219

وفات معتمد خلیفه،رحمه اللّه علیه 219

خلافت امیر المؤمنین المعتضد باللّه احمد بن الموفّق بن المتوکّل علی اللّه نه سال و نه ماه 221

قتل محمّد شمله داعی علویان 223

فتنه جماعت مخالفان و دفع آن 224

تعیین نوروز معتضدی 225

مخالفت امرای اصفهان و به اطاعت آمدنشان 226

مخالفت والی دیار بکر و به اطاعت آمدنش 227

حرب خلیفه با قرامطۀ بحرین 228

مخالفت عمر و لیث با خلیفه و قتلش 228

وفات معتضد خلیفه رحمه اللّه 230

خلافت امیر المؤمنین المکتفی باللّه علی بن المعتضد شش سال و هفت ماه 231

ص :45

فتنه زکرویه قرمطی و پسرانش و قلعشان 232

ذکر احوال وزرای مکتفی عبرت بینندگان را 235

حرب سپاه مکتفی با رومیان 236

وفات مکتفی خلیفه رحمه اللّه 237

دولت خلفای بنی فاطمه معروف[به]اسماعیلیان در ملک شام و مصر و مغرب 237

خلافت امیر المؤمنین المقتدر باللّه جعفر بن المعتضد بیست و چهار سال و یازده ماه 243

استیلای دیلمان بر بعضی ولایت ایران 244

خروج قرامطه و بردن حجر الاسود از کعبه در سنه احدی و تسعین و ثلثمایه 245

قتل مقتدر خلیفه رحمه اللّه 246

خلافت امیر المؤمنین القاهر باللّه محمّد بن المعتضد یک سال و شش ماه 249

خلافت امیر المؤمنین الرّاضی باللّه محمّد بن المقتدر شش سال و دو ماه 251

خلافت امیر المؤمنین المتّقی باللّه ابراهیم بن المقتدر چهار سال کم چند روز 255

خلافت امیر المؤمنین المستکفی باللّه عبد اللّه بن المکتفی یک سال و چهار ماه 259

خلافت امیر المؤمنین المطیع للّه فضل بن المقتدر بیست و نه سال و نیم 261

باز آوردن قرامطه حجر الاسود را در سنۀ تسع و ثلثین و ثلثمایه 261

خلافت امیر المؤمنین الطایع للّه ابو بکر بن المطیع هفده سال و نه ماه 265

ظهور دولت مغول و وصول سلجوقیان به ایران 266

خلافت امیر المؤمنین القادر باللّه احمد بن اسحق بن المقتدر چهل و یک سال و چهار ماه 269

خلافت امیر المؤمنین القایم به امر اللّه عبد اللّه ابن القادر چهل و چهار سال و هشت ماه 273

خلافت امیر المؤمنین المقتدی باللّه عبد اللّه بن ذخیره بن القایم نوزده سال و پنج ماه 277

خلافت امیر المؤمنین المستظهر بالله احمد ابن المقتدی بیست و پنج سال و سه ماه 279

ص :46

خلافت امیر المؤمنین المسترشد باللّه فضل بن المستظهر هفده سال و دو ماه 281

خلافت امیر المؤمنین الراشد باللّه جعفر بن المسترشد هشت ماه 283

خلافت امیر المؤمنین المقتفی باللّه محمد بن المستظهر بیست و چهار سال و یازده ماه 285

خلافت امیر المؤمنین المستنجد باللّه یوسف بن المقتفی یازده سال 287

خلافت امیر المؤمنین المستضیء بنور اللّه حسن بن المستنجد نه سال و هشت ماه 289

خلافت امیر المؤمنین النّاصر لدین اللّه احمد بن المستضی چهل و شش سال و یازده ماه 291

خلافت امیر المؤمنین الطاهر باللّه محمد بن الناصر لدین اللّه نه ماه 293

خلافت امیر المؤمنین المستنصر باللّه منصور بن الطّاهر شانزده سال[و]یازده ماه 295

خلافت امیر المؤمنین المستعصم باللّه عبد اللّه بن المستنصر پانزده سال و هفت ماه 297

ص :47

ص :48

دولت خلفای بنی عبّاس به ایران پانصد و بیست و سه سال و یازده ماه [به انضمام] دولت خلفای بنی فاطمه معروف به اسماعیلیان

ص :49

ص