گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد شانزدهم
سورة طه



اشاره
این سوره مکی است.تعداد آیات آن از نظر شامیان 140 و از نظر کوفیان 135 و از نظر حجازیان 134 و از نظر بصریان 132
تاست.
فضیلت این سوره
ابی بن کعب از پیامبر گرامی اسلام نقل کرده است که:هر کس این سوره را قرائت کند در روز قیامت ثواب مهاجرین و انصار
به او داده خواهد شد.ابو هریره میگوید:پیامبر خدا فرمود خداوند متعال سوره طه و یاسین را دو هزار سال پیش از خلق آدم
قرائت کرد،هنگامی که فرشتگان قرآن را شنیدند،گفتند:خوشا به امتی که قرآن بر او نازل گردد و خوشا به سینه هایی که
قرآن را حمل کنند و خوشا به زبانهایی که بقرآن تکلم کنند.حسن میگوید:پیامبر خدا فرمود:بهشتیان جز سوره هاي یس و طه
سورة دیگري از قرآن تلاوت نمیکنند.
بروایت اسحاق بن عمار امام صادق(ع)فرمود:قرائت سورة طه را ترك نکنید، زیرا خداوند دوستدار این سوره و دوستدار کسی
است که همواره این سوره را تلاوت میکند.در روز قیامت نامۀ عملش را بدست راستش خواهد داد و خطاهایی که در دورة
مسلمانی از او سرزده،بحساب او نخواهد آورد و پاداش او را چنان میدهد که خشنود گردد.
ص : 3
تفسیر:
در پایان سورة مریم به نزول قرآن و اینکه قرآن بشارت متقین و انذار کافرین است اشاره شد،اینک در آغاز این سوره بذکر
این نکته می پردازد که قرآن براي سعادت پیامبر نازل شده است نه براي بدبختیش.از اینرو می فرماید:
ص : 4
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 1 تا 8
اشاره
ی ( 3) تَنْزِیلاً مِمَّنْ خَلَقَ اَلْأَرْضَ وَ 􀀀 إِلاّ تَذْکِرَهً لِمَنْ یَخْش
􀀀
( ی ( 2 􀀀 ا عَلَیْکَ اَلْقُرْآنَ لِتَشْق 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . طه ( 1) م 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ي ( 6) وَ إِنْ 􀀀 ا تَحْتَ اَلثَّر 􀀀 ما وَ م 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 ي ( 5) لَهُ م 􀀀 منُ عَلَی اَلْعَرْشِ اِسْتَو 􀀀 ی ( 4) اَلرَّحْ 􀀀 اتِ اَلْعُل 􀀀 ماو 􀀀 اَلسَّ
( ی ( 8 􀀀 ماءُ اَلْحُسْن 􀀀 إِلاّ هُوَ لَهُ اَلْأَسْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اَللّ
􀀀
ی ( 7) هُ 􀀀 تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ اَلسِّرَّ وَ أَخْف
ترجمه:
ما قرآن را براي شقاوت تو نازل نکردیم،بلکه یادآوري است براي آنان که بترسند.از جانب کسی است که زمین و آسمانهاي
بلند را آفریده است.اوست خداوند رحمان که بر عرش استیلا یافت و آن را آفرید.براي اوست آنچه در آسمانها و آنچه در
زمین و آنچه در زیر خاك است.اگر سخن را آشکار کنی،او راز را و آنچه مخفی تر از راز است میداند.خداوندي که جز او
خدایی نیست و براي اوست اسماء نیکو.
لغت:
.« علیا » است- علی:جمع « سعادت » شقاء:ادامۀ چیزي که تحمل آن بر نفس دشوار است.مقابل آن
ثري:خاك مرطوب
ص : 5
است.صوت مجهور یعنی صداي بلند.در مقابل « مجهور » و صفت مفعولی آن « جاهر » جهر:بلند کردن صدا.صفت فاعلی آن
است. « صوت مهموس » آن
اعراب:
را بفتح طاء و سکون هاء قرائت میکرد. « طه » از حسن روایت شده است که
در این صورت هاء مبدل از همزه است.یعنی پاها را بر زمین گذار.زیرا در روایت است که پیامبر خدا در نماز یکی از پاها را
بلند میکرد تا در نماز مشقت بیشتري تحمل کند.از اینرو خداوند به او فرمود:پاها را بر زمین گذار.ما قرآن را بر تو نازل
نکردیم که خود را بدرد سر اندازي و ناراحت شوي.پس از نزول این آیه،رهبر عالیقدر اسلام پاها را بر زمین نهاد.
مبدل از همزه نباشد،بلکه در حال وقف بآخر کلمه افزوده « هاء » از امام صادق(ع)نیز همین طور روایت شده است.ممکن است
شده باشد و این بنا بقول کسانی است که کلمه را مهموز نمیکنند.
براي قسم و جملۀ بعد جواب قسم باشد. « طه » ممکن است
و همچنین در « لکن » تذکره:مفعول له و بهتر است که مفعول مطلق براي فعل محذوف باشد و استثناء منقطع است به معناي
.« نزل » یا « نزلنا » که مفعول مطلق است براي « تنزیلا » مورد
لمن یخشی:صفت براي تذکره.
مقصود:
طه
:در آغاز سورة بقره تفسیر حروف مقطعۀ اوایل سوره و اختلافاتی که در بارة آنهاست ذکر کردیم.
ابن عباس و سعید بن جبیر و حسن و مجاهد و کلبی گفته اند،یعنی اي مرد!جز اینکه بعضی از آنها گفته اند:کلمه حبشی یا
است.شاعر گوید: « عک » نبطی است.کلبی گوید این کلمه به لغت
هتفت بطه فی القتال فلم یجب
فخفت لعمري ان یکون موائلا
ص : 6
در میدان جنگ مردي را خواندم و مرا جواب نداد.سوگند که ترسیدم او ملتجی باشد.
ی􀀀 ا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْق 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀م
:حسن گوید:مشرکین به پیامبر میگفتند:
شقی است.خداوند به او فرمود:اي مرد،قرآن را بر تو نازل نکرده ایم که شقی گردي، بلکه براي این است که آمادگی پیدا
کنی و بوسیلۀ آن به کرامت دنیا و آخرت نائل گردي.
قتاده می گوید:پیامبر اسلام در تمام شب نماز میگزارد و سر خود را به ریسمانی می بست که خواب او را مغلوب
نسازد.خداوند به او دستور فرمود که بر خود آسان گیرد و خاطر نشان کرد که وحی نفرستاده است که تا این اندازه خود را
رنجور سازد.
ی􀀀 إِلاّ تَذْکِرَهً لِمَنْ یَخْش
􀀀
:مبرد گوید:یعنی قرآن را فرستادیم تا یاد آوري کسانی باشد که از خدا می ترسند.تذکره و تذکیر هر دو مصدرند.
ی􀀀 اتِ الْعُل 􀀀 ماو 􀀀 تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّ
:فرستندة قرآن در حد اعلاي عظمت قرار دارد،زیرا او کسی است که زمین و آسمانهاي بلند را آفریده است.
ي􀀀 منُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَو 􀀀 اَلرَّحْ
:و اوست خداوند رحمان که بر عرش استیلا یافت.
احمد بن یحیی گوید:استواء یعنی توجه به شیء.گویا میخواهد بگوید:
خداوند به آفرینش عرش توجه کرد و خلقت آن را اراده فرمود.در بارة معناي استواء در سورة بقره و اعراف گفتگو شده
است.
ي􀀀 ا تَحْتَ الثَّر 􀀀 ما وَ م 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 ا فِی الْأَرْضِ وَ م 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لَهُ م
:علم و تدبیر و مالکیت آنچه در آسمانها و زمین است و آنچه میان آنهاست و آنچه زیر خاك است، بخداوند متعال متعلق
است.
گنج ها و بدن مردگان است. « ي􀀀 ا تَحْتَ الثَّر 􀀀م» برخی گفته اند:منظور از
ی􀀀 وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْف
:اگر صداي خود را بلند کنی بیهوده است و لازم نیست که این زحمت بیهوده را تحمل کنی زیرا خداوند داناي راز
ص : 7
و داناي چیزهایی است که مخفی تر از راز است.برخی گفته اند:یعنی:چه صدا را بلند کنی چه صدا را بلند نکنی خدا داناست.
دربارة اینکه آیا مخفی تر از راز چیست؟اختلاف است.برخی گفته اند:راز آن چیزي است که شخص در نهان بدیگري می
گوید و مخفی تر از راز آن چیزي است که در دل خود مخفی می سازد.این قول از ابن عباس است.قتاده و سعید بن جبیر و
ابن زید گویند:سر چیزي است که شخص در دل خود پنهان می سازد و مخفی تر از سر آن چیزي است که کسی آن را
نمیداند تا در دل پنهان سازد.برخی گویند:سر چیزي است که الان در خاطر تو میگذرد و مخفی تر از سر آن چیزي است که
بعداً بخاطر تو خواهد گذشت. ( 1) مجاهد گوید:سر آن چیزي است که از مردم پوشیده میداري و مخفی تر از آن وسوسه
است.زید بن اسلم گوید:یعنی خداوند اسرار مردم را میداند و اسرار خود را از مردم پوشیده داشته است(در این
فعل ماضی است). « اخفی » صورت
امام باقر و امام صادق(ع)میفرمایند:سر یعنی چیزي که در ضمیر خود پنهان میکنی و مخفی تر از سر آن چیزي است که قبلا به
( قلب تو خطور کرده و فراموشش کرده اي ( 2
(السر ما اخفیته فی نفسک و اخفی ما خطر ببالک ثم نسیته) .
ی􀀀 ماءُ الْحُسْن 􀀀 إِلاّ هُوَ لَهُ الْأَسْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اَللّ
􀀀
هُ
:جز او هیچکس سزاوار پرستش نیست.
او را نام هایی است که بر یگانگی و نعمت بخشی او دلالت دارد و بهر کدام که او را بخوانی رواست.پیامبر خدا فرمود:خدا را
نود و نه نام است که هر کس آنها را مورد
ص : 8
1) -این معنی با آنچه امروز بنام ذهن خود آگاه و ناخودآگاه گفته می شود کاملا متناسب است. -1
2) -در پاورقی پیش اشاره اي به ذهن خود آگاه،و ناخودآگاه کردیم.توضیح آن این است که همیشه ذهن انسان همچون -2
گنجینه اي است پر از اسرار.بعضی از این اسرار فعلا مورد توجه شخص نیستند ولی بعداً ممکن است به مناسبتی متذکر آن
شوند.این قسمت از گنجینۀ ذهن را ذهن ناآگاه می گوییم.اما آن اسراري که الان مورد توجه شخص هستند قسمت آگاه و
قسمت غیر آگاه ذهن است. « اخفی » قسمت آگاه ذهن و « سر » غیر معقول ذهن هستند،از نظر امام پنجم و ششم دعا
دقت و تأمل قرار دهد به بهشت می رود.زجاج می گفت:مقصود این است که هر کس خدا را به یگانگی بشناسد و این اسماء
را از « اللّ
􀀀
لا اله الا ه » نیکو را یاد کند و مقصودش توحید و تعظیم خداوند باشد به بهشت می رود.در حدیث است که:هر کس
روي اخلاص بگوید،به بهشت می رود،این براي کسی است که یکی از نامهاي خدا را یاد کند.اما آنکه همۀ نامهاي خدا را
به صیغۀ مفرد است نظائر دیگري هم در « الحسنی » که موصوف است به صیغۀ جمع و صفت آن « اسماء » یاد کند،چطور؟ در اینجا
علت این است که صیغۀ جمع مکسر در حکم مفرد مؤنث است و می توان « ي􀀀 مَآرِبُ أُخْر » و « ذاتَ بَهْجَهٍ 􀀀 دائِقَ 􀀀 حَ» قرآن دارد.مثل
صفت آن را مفرد مؤنث آورد.
ص : 9
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 9 تا 16
اشاره
اَلنّ هُديً
ارِ 􀀀 ع ا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِ دُ لََی 􀀀 اراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْه 􀀀 الَ لِأَهْلِهِ اُمْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ن 􀀀 اراً فَق 􀀀 ي ن 􀀀 ی ( 9) إِذْ رَأ 􀀀 اكَ حَدِیثُ مُوس 􀀀 وَ هَلْ أَت
ما􀀀 وادِ اَلْمُقَدَّسِ طُويً ( 12 ) وَ أَنَا اِخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِ 􀀀 ی ( 11 ) إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْ 􀀀 ا مُوس 􀀀 ا نُودِيَ ی 􀀀 اه 􀀀 فَلَمّ أَت
ا 􀀀 10 ) )
ما􀀀 ي کُلُّ نَفْسٍ بِ 􀀀 ا لِتُجْز 􀀀 کادُ أُخْفِیه 􀀀 اَلسّ آتِیَهٌ أَ
اعَهَ 􀀀 لاهَ لِذِکْرِي ( 14 ) إِنَّ 􀀀 فَاعْب وَ أَقِمِ اَلصَّ إِلاّ أَنَا ُدْنِی
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اَللّ لا
􀀀
ی ( 13 ) إِنَّنِی أَنَا هُ 􀀀 یُوح
( ي ( 16 􀀀 واهُ فَتَرْد 􀀀 ا وَ اِتَّبَعَ هَ 􀀀 لا یُؤْمِنُ بِه 􀀀 ا مَنْ 􀀀 لا یَصُدَّنَّکَ عَنْه 􀀀 ی ( 15 ) فَ 􀀀 تَسْع
ترجمه:
آیا داستان موسی به تو رسیده است؟آن گاه که آتشی دید و به اهل خود گفت:
باشید که من آتشی دیدم.شاید آتشگیره اي بیاورم یا بوسیلۀ آتشی راهی پیدا کنم.
هستی.من ترا « طوي » همین که نزد آتش آمد،ندا شد:اي موسی!من پروردگار توام.نعلینت را بیرون بیاور.تو در وادي مقدس
برگزیدم.به آنچه وحی می شود
ص : 10
گوش فرا ده.من خداي توام.جز من خدایی نیست.مرا پرستش کن و نماز را بیاد من بپاي دار.قیامت فرا می رسد.میخواهم آن
را مخفی بدارم تا هر کسی به سعی خود جزا بیند.مبادا آنهایی که به آن ایمان ندارند و پیرو هواي نفس هستند ترا از آن باز
دارند که گرفتار هلاکت می شوي.
قرائت:
را بکسر همزه خوانده اند،از لحاظ این است که کلام حکایت است و کسانی که بفتح « انی » ابو علی می گوید:کسانی که
خوانده اند بخاطر این است که حرف جر از آن حذف شده است.
لاهله:حمزه این کلمه را بضم هاء اخیر خوانده است.
خوانده اند. « انا اخترناك » انا اخترتک:حمزه به همین صورت و دیگران
اما به صیغۀ مفرد با سیاق آیات سازگارتر است.
طوي:ابن عامر و اهل کوفه به تنوین و دیگران بدون تنوین خوانده اند و این بنا بر این است که کلمه منصرف یا غیر منصرف
باشد.وجه عدم انصراف یا این است که علم و مؤنث است یا این است که کلمه معدوله است.
اعراب:
ي􀀀 إِذْ رَأ
.« حدیث موسی » :ظرف متعلق بمحذوف در محل نصب و حال از
ا􀀀 کادُ أُخْفِیه 􀀀 أَ
.« ان » :این جمله در محل رفع و خبر بعد از خبر براي
. « لاهَ􀀀 أَقِمِ الصَّ » یا « آتیه » لتجزي:متعلق به
در جواب نهی. « ان » فتردي:منصوب به اضمار
مقصود:
اکنون خداوند پیامبر خود را در برابر آزار و اذیت ها تسلیت گفته،او را به صبر و شکیبایی فرا میخواند.هم چنان که موسی صبر
کرد و رستگاري دنیا و آخرت نصیبش گردید.میفرماید:
ی􀀀 اكَ حَدِیثُ مُوس 􀀀 وَ هَلْ أَت
:گاهی شخص بدیگري می گوید:آیا خبر فلانی
ص : 11
را شنیده اي؟آن گاه شروع به بیان خبر میکند.در اینجا نیز ممکن است همین طور باشد.یعنی پیامبر خدا هنوز داستان موسی را
نشنیده و اینک خداوند میخواهد برایش بیان کند.ممکن است استفهام تقریري و به معناي اخبار باشد.
اراً 􀀀 ي ن 􀀀 إِذْ رَأ
:ابن عباس می گوید:موسی مردي غیرتمند بود.با کسی سفر نمیکرد تا زنش را نبیند.هنگامی که خواست از مدین خارج
شود،همسرش را بر استري نشاند و چند گوسفندي که داشت با خود برداشت اثاثیۀ خانه اش نیز در جوالی بر استر بود.در
تاریکی شب راه را گم کرد و چراغی که داشت روشن نشد و موقع وضع حمل زنش بود.از دور آتشی دید که در حقیقت
بنظر وي آتش و پیش خداوند نور بود.
همسرش دختر شعیب بود که در مدین با یکدیگر ازدواج کرده بودند.در این وقت که شب جمعه بود به همسرش فرمود:قدري
درنگ کنید که من آتشی می بینم.
می روم شاید آتش گیره اي بیاورم که از نور استفاده کنید یا آنکه در کنار آتش کسی ببینم که راه را بمن نشان دهد.یا اینکه
از خود آتش نشانی بیابم که بوسیلۀ آن راه را پیدا کنم.
ی إِنِّی أَنَا رَبُّکَ 􀀀 ا مُوس 􀀀 ا نُودِيَ ی 􀀀 اه 􀀀 فَلَمّ أَت
ا􀀀
:ابن عباس می گوید:همین که نزدیک آتش آمد،با کمال تعجب مشاهده کرد که آتش در درخت عناب است.در آنجا ایستاد
و محو تماشاي زیبایی آتش و سبزي و خرمی درخت گردید.در این وقت از سوي درخت به او خطاب شد:اي موسی!من
آفریدگار توام و تدبیر امور تو در کف من است.
وهب گوید:موسی بسرعت جواب داد که من صداي ترا می شنوم و ترا نمی بینم.
کجایی؟گفت:من بالاي سر تو و با تو و پیش رو و پشت سر توام و از تو بتو نزدیکترم.
موسی دانست که این اوصاف مخصوص خداست و اطمینان یافت و این بخاطر اعجازي بود که ظاهر شده بود.
برخی گفته اند:این اطمینان از آنجا حاصل شد که میدید آتشی در درختی سبز روشن است نه آتش درخت را می سوزاند و
نه درخت آتش را خاموش میکند و صداي
ص : 12
تسبیح فرشتگان را می شنید.چنین منظره اي باعث آرامش خاطر او گردید.
تکرار ضمیر بصورت متصل و منفصل براي تأکید و ازالۀ شبهه و تحقیق معرفت است.
فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ
:نعلینت را بیرون بیاور.
در بارة علت این امر اقوالی است:
-1 کعب و عکرمه گویند:نعلین از پوست میتۀ الاغ بود.از امام صادق(ع) نیز چنین روایت شده است.
-2 حسن و مجاهد و سعید بن جبیر و ابن جریح گویند:از پوست گاو تذکیه شده بود.منظور این بود که پا را برهنه کند و از
برکت وادي مقدس بهره مند گردد.
-3 اصم گوید:پا برهنه بودن نشان تواضع است.بهمین جهت گذشتگان پا برهنه طواف میکردند.
-4 ابو مسلم گوید:موسی نعل پوشیده بود که از پلیدي و شر حشرات مصون بماند.خداوند او را ایمن ساخت و مطمئنش کرد
که خطري نیست و زمین پاك است.
وادِ الْمُقَدَّسِ طُويً 􀀀 إِنَّکَ بِالْ
:طوي نام همان سر زمین مقدس است.در بارة وجه تسمیه گفته اند:دو بار تقدیس شده است.مقدس یعنی مبارك.منظور این
است که در آنجا نعمت ها و رزق و روزي فراوان است.بعضی گفته اند:یعنی تطهیر شده است.
ی􀀀 ما یُوح 􀀀 وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِ
:من ترا برسالت برگزیده ام.سخنم را گوش ده و ثبات قدم داشته باش.
لاهَ لِذِکْرِي 􀀀 إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّنِی أَنَا هُ
:پس به او دستور داد که وحی را استماع کند.در بارة توحید و اخلاص به او دستور داده،می فرماید:خدایی که سزاوار پرستش
باشد،جز من نیست.مرا پرستش کن و کسی را در عبادت شریک من نگردان و نماز را براي اینکه به تسبیح و تعظیم به یاد من
باشی بپاي دار.زیرا نماز جز براي یاد خدا نیست.یا اینکه مقصود این است که نماز را بپاي دار تا من هم بمدح و ثنا بیاد تو
باشم.
ص : 13
اکثر مفسران قرآن معتقدند که منظور از جملۀ اخیر این است که هر وقت متذکر شدي که نمازي بر عهده داري بخوان.خواه
در وقت نماز باشی و خواه نباشی.
این مطلب از امام باقر(ع)نیز روایت شده است.انس می گوید:پیامبر خدا فرمود هر کس نمازي را فراموش کرد،هر وقت بخاطر
این روایت در صحیح مسلم است. « لاهَ لِذِکْرِي 􀀀 أَقِمِ الصَّ » : آورد بخواند که کفاره اي جز این ندارد پس این آیه را خواند
ا􀀀 کادُ أُخْفِیه 􀀀 السّ آتِیَهٌ أَ
اعَهَ 􀀀 إِنَّ
:قیامت بطور حتم فرا می رسد.میخواهم هنگام فرا رسیدن آن را از بندگانم مخفی بدارم تا ناگهان فرا برسد.
تغلب گوید:بهترین تفسیر همین است.
فایدة کتمان،این است که مخوف تر و هولناکتر خواهد بود.زیرا مردم وقتی ندانند قیامت چه وقت فرا می رسد؟بیشتر می
ترسند.
برخی گفته اند:یعنی میخواهم از خودم هم آن را مخفی بدارم.بدیهی است که هر وقت خداوند بگوید:میخواهم آن را از
خودم هم مخفی بدارم،معلوم است که براي تو هم نخواهم گفت.عادت عرب این بود که هر گاه میخواستند در کتمان چیزي
و مقصود این بود که به احدي نخواهم گفت بدینترتیب خداوند متعال هم حد « کتمته حتی من نفسی »: مبالغه کنند،می گفتند
اکثر مبالغه را در بارة اخفاي قیامت کرده است.
ابو عبیده می گوید:یعنی نزدیک است که قیامت را بمرحلۀ وقوع برسانم.
ی􀀀 ما تَسْع 􀀀 ي کُلُّ نَفْسٍ بِ 􀀀 لِتُجْز
:هدف از وقوع قیامت این است که هر کسی پاداش عمل نیک و بد خود را ببیند و از ظالم انتقام مظلوم گرفته شود.
ي􀀀 واهُ فَتَرْد 􀀀 ا وَ اتَّبَعَ هَ 􀀀 لا یُؤْمِنُ بِه 􀀀 ا مَنْ 􀀀 لا یَصُدَّنَّکَ عَنْه 􀀀 فَ
:کسانی که بقیامت مؤمن نیستند و به هواي نفس تن داده اند،ترا از نماز یا از ایمان بقیامت یا عبادت و دعوت باز ندارند که
گرفتار هلاکت خواهی شد.این خطاب اگر چه بموسی است،اما در حقیقت بهمۀ مکلفین است.
ص : 14
دلالت آیات:
از این آیات برمی آید که خداوند با موسی تکلم کرده است و کلام خداوند قدیم نیست.بلکه حادث است.زیرا کلام خداوند
بصورت حروفی منظم در درخت حلول کرد.
ص : 15
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 17 تا 36
اشاره
ا􀀀 ا ی 􀀀 الَ أَلْقِه 􀀀 ي ( 18 ) ق 􀀀 ا مَآرِبُ أُخْر 􀀀 ی غَنَمِی وَ لِیَ فِیه 􀀀 ا عَل 􀀀 ا وَ أَهُشُّ بِه 􀀀 صايَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْه 􀀀 الَ هِیَ عَ 􀀀 ی ( 17 ) ق 􀀀 ا مُوس 􀀀 ا تِلْکَ بِیَمِینِکَ ی 􀀀 وَ م
احِکَ 􀀀 ی جَن 􀀀 ی ( 21 ) وَ اُضْ مُمْ یَدَكَ إِل 􀀀 ا سِیرَتَهَا اَلْأُول 􀀀 لا تَخَفْ سَنُعِیدُه 􀀀 ا وَ 􀀀 الَ خُذْه 􀀀 ی ( 20 ) ق 􀀀 ذا هِیَ حَیَّهٌ تَسْع 􀀀 ا فَإِ 􀀀 اه 􀀀 ی ( 19 ) فَأَلْق 􀀀 مُوس
الَ رَبِّ اِشْرَحْ لِی 􀀀 ی ( 24 ) ق 􀀀 ی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغ 􀀀 ي ( 23 ) اِذْهَبْ إِل 􀀀 اتِنَا اَلْکُبْر 􀀀 ي ( 22 ) لِنُرِیَکَ مِنْ آی 􀀀 ضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْر 􀀀 تَخْرُجْ بَیْ
ارُونَ 􀀀 سانِی ( 27 ) یَفْقَهُوا قَوْلِی ( 28 ) وَ اِجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی ( 29 ) ه 􀀀 صَدْرِي ( 25 ) وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِي ( 26 ) وَ اُحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِ
ا بَصِیراً 􀀀 أَخِی ( 30 ) اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ( 31 ) وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِي ( 32 ) کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً ( 33 ) وَ نَذْکُرَكَ کَثِیراً ( 34 ) إِنَّکَ کُنْتَ بِن
( ی ( 36 􀀀 ا مُوس 􀀀 الَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ ی 􀀀 35 ) ق )
ص : 16
ترجمه:
اي موسی!چه بدست داري.گفت:عصاي من است که بدان تکیه می کنم و بوسیلۀ آن شاخ درختان را براي گوسفندانم می
شکنم و فایده هاي دیگري نیز براي من در آن هست.خداوند فرمود:موسی!عصایت را بیفکن.موسی عصا را افکند.
در این هنگام عصا ماري گردید که به سرعت حرکت میکرد.خداوند فرمود:بگیر آن را و نترس.بزودي صفت اولش را به آن
برمیگردانم و دستت را زیر بغلت کن که سفید و نورانی بی هیچ لکه اي خارج خواهد شد که اینهم نشان دیگري است تا
نشانهاي بزرگ خود را بتو بنمایانیم.برو پیش فرعون که طغیان کرد.
موسی گفت:خدایا سینه ام را بگشاي و کارم را آسان کن و گره زبانم را بگشاي تا سخنم را بفهمند و برایم از بستگانم وزیر و
همکاري قرار ده،هارون برادرم را،پشتم را به او محکم گردان و او را در کارم شریکم گردان تا ترا بسیار تسبیح کنیم و بسیار
بیاد تو باشیم که تو به حال ما بصیر هستی.خداوند فرمود:خواست تو به تو داده شد، اي موسی.
قرائت:
اشدد:ابن عامر بفتح همزة قطع خوانده است و دیگران بضم همزة وصل.
را نیز وي بضم همزه و بصیغۀ متکلم خوانده « اشرك » طبق قرائت ابن عامر فعل مضارع متکلم وحده و اخبار است.چنان که
است.پیداست که شرکت هارون در نبوت موسی به ارادة خداست نه به ارادة موسی.پس بهتر است بصورت دعا باشد.
اهش:در قرائت غیر مشهور بکسر هاء خوانده شده است و ظاهراً بضم و کسر هر دو صحیح است.
لغت:
توکؤ و اتکاء:یعنی تکیه کردن و خود را نگاه داشتن.
هش.شکستن شاخ و برگ درخت.
مآرب:حوائج جمع مأربه به سه حرکت راء
ص : 17
سیره:روش و طریقت.مقصود گذراندن شیء است در جهتی.
گویند،این است که پرنده بوسیلۀ آن به این سوي و آن سوي میل می کند.بازوي « جناح » جناح:میل.علت اینکه به بال پرنده
انسان جناح اوست.زیرا دست انسان از جهت بازوست که به این سوي و آن سوي گردش و میل می کند. بعضی گفته
اند:مقصود از جناح پهلوست.زیرا دنده ها از پهلو مایل می شوند.ابو عبیده گوید:جناح یعنی ناحیه.
طغیان:گذشتن از حد در عصیان.
شرح صدر:گشایش.شرح معنی یعنی گشایش معنی.
عقده:مجموعۀ بهم چسبیده اي که جدا کردن آن دشوار باشد.
بمعنی بار مشتق است. « وزر » حل:گشودن.ضد عقده وزیر:کسی که بار سنگین رئیس را بدوش بکشد.این کلمه از
ازر:پشت.
اعراب:
ا تِلْکَ بِیَمِینِکَ 􀀀م
است. « التی » بمعناي « تلک »: :زجاج گوید
در محل نصب و حال است. « بیمینک » خبر و « ما » مبتدا و « تلک »: بعضی از متأخرین معتقدند که
ی􀀀 ذا هِیَ حَیَّهٌ تَسْع 􀀀 فَإِ
:اذا ظرف مفاجاه و عامل آن فعل است.
سیرتها:منصوب به نزع خافض.
مِنْ غَیْرِ سُوءٍ
است که خود حال دیگري است. « بیضاء » :در محل نصب و حال از
محذوف است. « نري » و مفعول ثانی « و اضمم » لنراك:لام متعلق است به
.« وزیر » هارون:بدل
ص : 18
کثیرا:صفت براي مصدر محذوف.
مقصود:
اکنون بذکر معجزاتی که به موسی عطا کرده بود پرداخته،میفرماید:
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 ا تِلْکَ بِیَمِینِکَ ی 􀀀 وَ م
:براي اینکه موسی را وادار به تأمل در بارة عصا کند تا بعداً معجزه را بدست او اجراء کند،از او می پرسد:چه در دست داري؟
ا :موسی در جواب می گوید:عصاي من است که در وقت راه رفتن تکیه بر آن می کنم. 􀀀 صايَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْه 􀀀 الَ هِیَ عَ 􀀀ق
ی غَنَمِی 􀀀 ا عَل 􀀀 وَ أَهُشُّ بِه
:و بوسیلۀ آن برگ درختان را می ریزم تا گوسفندانم بخورند.
ي􀀀 ا مَآرِبُ أُخْر 􀀀 وَ لِیَ فِیه
:و نیازهاي دیگري نیز به آن دارم.این جمله از باب کنایه است و با ذکر لازم اراده کرده است ملزوم را.ابن عباس گوید:بوسیلۀ
آن توشۀ خود را بدوش می کشید و آن را بر زمین می کوبید و آب از توشۀ خود بیرون می آورد و بوسیلۀ آن چیزهاي
خوردنی را از زمین خارج می کرد و درندگان را از خود دور میکرد و با دشمن می جنگید و در وقت آب کشیدن از چاه از
آن استفاده می کرد و انیس تنهایی او بود و درخت هاي بلند را بکمک آن خم میکرد.
ی􀀀 ذا هِیَ حَیَّهٌ تَسْع 􀀀 ا فَإِ 􀀀 اه 􀀀 ی فَأَلْق 􀀀 ا مُوس 􀀀 ا ی 􀀀 الَ أَلْقِه 􀀀ق
:بدستور خداوند عصا را بر زمین افکند و به شکل ماري در آمد که با سرعت حرکت می کرد.برخی گفته اند:
به شکل مار زرد رنگی در آمد که همچون اسب داراي یال بود و هم چنان بزرگ شد تا به شکل اژدهاي عظیمی در
آمد.برخی گفته اند:لحظه اي پس از آنکه عصا را بر زمین افکند به شکل بزرگترین اژدهایی در آمد که کمتر کسی آن را
دیده بود.
همچون کره شتري بود که سنگها را می بلعید و درختها را از ریشه برمی آورد و از چشمانش آتش بیرون می جهید و سر
خمیدة عصا بگردن اژدها تبدیل شده،در آن موهایی روئیده بود به شکل نیزه.موسی همین که این منظره را دید،بعقب رفت.
سپس بیاد خداوند افتاد و از روي شرم و حیا بر جاي خود ایستاد.از جانب خداوند
ص : 19
ی :آن 􀀀 ا سِیرَتَهَا الْأُول 􀀀 لا تَخَفْ سَنُعِیدُه 􀀀 ا وَ 􀀀 الَ خُذْه 􀀀 فرمان آمد که بجاي اولت برگرد.موسی با اینکه سخت می ترسید،برگشت. ق
گاه خداوند به او فرمود:اژدها را بگیر و نترس که ما او را به شکل همان عصاي نخست در می آوریم.
موسی جبۀ پشمینه اي بر تن داشت که دامن آن را شکافته بود.همین که خداوند فرمان داد که اژدها را بگیرد،دست برد و
دامن جبه را گرفت تا بوسیلۀ آن اژدها را بگیرد.خطاب آمد تو گمان می کنی اگر خداوند اژدها را اجازه داده بود که بتو
صدمه اي بزند می توانستی بوسیلۀ دامن جبه خود را از صدمۀ آن نجات دهی؟ موسی گفت:نه.من ضعیفم و آدم ضعیف می
ترسد.آن گاه دامن جبه را رها کرد و دست خود را در دهان اژدها فرو برد ولی با کمال تعجب مشاهده کرد گردن عصا در
دست دارد.
برخی گفته اند:این عصا از چوب آس بهشتی بود که پیامبران سلف از آدم ابو البشر به ارث برده بودند و شعیب آن را به
موسی داده بود.وهب گوید:از درخت خارداري(عوسج)بود بطول ده ذراع.یعنی به بلندي قامت موسی.
ي􀀀 ضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْر 􀀀 احِکَ تَخْرُجْ بَیْ 􀀀 ی جَن 􀀀 وَ اضْمُمْ یَدَكَ إِل
:مجاهد و کلبی گویند:یعنی دست خود را زیر بغل کن.برخی گفته اند:یعنی دستت را به- پهلویت بگذار و برخی گفته
اند:یعنی دستت را در گریبانت ببر و جناح کنایه از گریبان است.رنگ پوست موسی میان سفیدي و سیاهی بود همین که
دستش را از گریبانش خارج کرد،بقدري سفید و درخشان بنظر می رسید که مثل ماه و خورشید بلکه بقول ابن عباس شدیدتر
از خورشید و ماه می درخشید.بدون اینکه نقطۀ سیاه یا لکه اي در آن باشد.وقتی که دستش را به جاي اول برگردانید برنگ
سابق خود برگشت و این آیت دیگري بود که خداوند بعنوان سند و اعجاز نبوت و رسالت بوي عطا میکرد.
ي􀀀 اتِنَا الْکُبْر 􀀀 لِنُرِیَکَ مِنْ آی
گفته می شد که صفت همۀ آیات باشد، روا « الکبر » :منظور ما این است که بزرگترین آیات خود را بتو نشان دهیم.در اینجا اگر
بود.
ص : 20
برخی گفته اند:یعنی می خواهیم غیر از این دو علامت،آیات و علامات دیگري هم بتو ارائه دهیم.
برخی گفته اند:منظور از این آیات،هلاك فرعون و قوم اوست.
پس از آنکه خداوند معجزه ها را به او نشان داد،او را امر به تبلیغ کرد و به او فرمود:
ی􀀀 ی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغ 􀀀 اِذْهَبْ إِل
:اکنون بمنظور دعوت فرعون نزد او برو که او مردي جبار و طغیانگر و متجاوز است.
الَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِي 􀀀ق
:در این وقت موسی تقاضا کرد که:پروردگارا سینه ام را گشایش ده تا نترسم و بیمی بدل راه ندهم.
وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِي
:تحمل بار سنگین رسالت را بر من آسان گردان تا بتوانم نزد این مرد خود خواه بروم و او را به حق دعوت کنم.
سانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی 􀀀 وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِ
:گویند:در زبان موسی نقصانی بود که کلمات را سریع ادا میکرد و شنونده متوجه سخن او نمیشد.برخی گفته اند:
هنگامی که کودك خرد سالی بود و فرعون او را در آغوش گرفت و ریش او را کند، فرعون خواست او را بکشد.آسیه
گفت:او را نکش که کودك خرد سالی است و عقل ندارد و علامت جهلش این است که میان درّ و آتش تمیز
نمیدهد.فرعون دستور داد در و آتش آوردند و پیش روي موسی نهادند.میخواست در را بردارد ولی جبرئیل مانع او شد و او
آتش را برداشت و در دهان گذاشت و زبانش سوخت.
سوره ) « کادُ یُبِینُ 􀀀 لا یَ 􀀀 وَ » : برخی گفته اند:تمام مانع از زبان موسی برداشته نشد زیرا در جاي دیگر از قول فرعون می فرماید
زخرف آیه 52 )ولی حسن می گوید:خداوند دعاي موسی را مستجاب کرد و گره را از زبانش گشود و این قول صحیح
این است که « کادُ یُبِینُ 􀀀 لا یَ 􀀀» خواهش تو اي موسی برآورده شد و معنی « ی􀀀 ا مُوس 􀀀 أُوتِیتَ سُؤْلَکَ ی » : است.زیرا خداوند فرماید
موسی دلیل و حجتی ندارد و بدینوسیله می خواستند مردم را از او دور سازند.
ص : 21
وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی
:خدایا یکی از بستگان مرا که نسبت بمن صمیمی تر و دلسوزترند،بکمک من بفرست تا هنگام رفتن نزد فرعون مرا کمک
کند.
ارُونَ أَخِی 􀀀ه
:این وزیر هارون است که برادر پدري و مادري موسی بود و در مصر به سر می برد.
اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِي
:پشتم را به او محکم گردان و او را بکمک من بفرست.
وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِي
:او را در وظیفۀ مقدس نبوت شریک من گردان تا بر کمک من مشتاق تر باشد.بنا بر این موسی فقط تقاضاي وزارت هارون
نکرد،بلکه مقام نبوت هم براي او تقاضا کرد.
علت اینکه وزیر می گویند،این است که وزیر کارها و وظایف سنگین زمامدار را متحمل می شود.
برخی گفته اند:این کلمه از وزر بمعنی ملجاست و علت اینکه وزیر می گویند این است که زمامدار در تصمیمات و کارها به
او ملتجی می شود.
گویند:هارون سه سال از موسی بزرگتر بود.قدش از موسی بلندتر و رنگش سفیدتر و بدنش فربه تر و زبانش گویاتر بود و سه
سال پیش از موسی زندگی را بدرود گفت.
کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیراً
:این خواسته هاي ما را برآورده فرما تا ترا بسیار تقدیس کنیم.
یعنی این در خواستها براي مقام و ریاست نیست.بلکه براي این است که بهتر بتوانیم ترا عبادت کنیم و دستوراتت را بمرحلۀ
اجرا در آوریم.
وَ نَذْکُرَكَ کَثِیراً
:بخاطر نعمتهایی که بما عطا کرده اي ترا حمد و ثنا گوییم.
ا بَصِیراً 􀀀 إِنَّکَ کُنْتَ بِن
:تو به احوال و امور ما عالم هستی.برخی گفته اند:یعنی تو میدانی که در انجام وظائف نبوت به این چیزها محتاجیم.
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 الَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ ی 􀀀ق
:خداوند متعال به موسی فرمود:خواسته هایت بر آورده شد.
ص : 22
امام صادق می فرماید:پدرم از جدم امیر المؤمنین نقل کرده که:
اللّ عز و جل فرجع نبیاً و خرجت
􀀀
کن لما لا ترجو ارجی منک لما ترجو فان موسی بن عمران خرج یقتبس لاهله ناراً فکلمه ه »
به آنچه امیدوار نیستی،امیدوارتر « ملکه سبا کافره فاسلمت مع سلیمان و خرج سحره فرعون یطلبون العزه لفرعون فرجعوا مؤمنین
از آنچه امیدواري،امیدوار باش.زیرا موسی رفت که براي خانواده اش آتشی بیاورد و خدا با او تکلم کرد و پیامبر شد و
برگشت و ملکۀ سبا با حال کفر نزد سلیمان رفت و مسلمان شد و ساحران دربار فرعون در راه عزت فرعون کوشش میکردند و
داراي ایمان شدند و برگشتند.
ص : 23
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 37 تا 44
اشاره
بِالسّ
احِلِ 􀀀 اَلْی اَلتّ فَاقْذِفِیهِ فِی اَلْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ مَُّ
اب 􀀀 ی ( 38 ) أَنِ اِقْذِفِیهِ فِی وُتِ 􀀀 ا یُوح 􀀀 ی أُمِّکَ م 􀀀 ا إِل 􀀀 ي ( 37 ) إِذْ أَوْحَیْن 􀀀 مَنَنّ عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْر
ا􀀀 لَقَد وَ ی مَنْ یَکْفُلُهُ 􀀀 ی عَیْنِی ( 39 ) إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَل 􀀀 یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَ لِتُصْ نَعَ عَل
فَتَنّ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ
اكَ􀀀 و اكَ مِنَ اَلْغَمِّ 􀀀 لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْن 􀀀 عَی وَ ا􀀀 ی أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ نُْه 􀀀 فَرَجَعْن إِل اكَ􀀀
ی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ 􀀀 ا إِل 􀀀 ا فِی ذِکْرِي ( 42 ) اِذْهَب 􀀀 تَنِی 􀀀 اتِی وَ لا 􀀀 ی ( 40 ) وَ اِصْ طَنَعْتُکَ لِنَفْسِی ( 41 ) اِذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 ی قَدَرٍ ی 􀀀 عَل
( ی ( 44 􀀀 لا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْش 􀀀 ی ( 43 ) فَقُو 􀀀 طَغ
ص : 24
ترجمه:
بار دیگر بر تو منت نهادیم.هنگامی که بمادرت وحی کردیم که او را در صندوق بیفکن و بدریا انداز.باید دریا او را به ساحل
افکند و دشمن من و او،او را از دریا بگیرد و محبت خود را بر تو افکندم تا زیر نظرم پرورش یابی.هنگامی که خواهرت آمد و
گفت:آیا شما را دلالت کنم به کسی که کفیل موسی شود؟آن گاه ترا بمادرت برگرداندیم تا چشمش روشن شود و غم
نخورد و شخصی را کشتی و ترا از غم نجات دادیم و ترا آزمایش کردیم و چند سال در میان مردم مدین به سر بردي تا
بمرحلۀ رسالت رسیدي اي موسی و ترا براي خویش برگزیدم بهمراه برادرت آیات مرا ببرید و در یاد من سستی نکنید.بروید
پیش فرعون که او طغیان کرده است و به او سخن نرم بگوئید.شاید متذکر شود یا بترسد.
قرائت:
لتصنع:ابو جعفر به جزم و دیگران به فتح خوانده اند.
لغت:
من:این کلمه در اصل بمعناي قطع است و به نعمتی گفته می شود که از دیگري براي انسان جدا شود.
مره:یک بار.
قذف:انداختن یم:دریا اصطناع:نیکی کردن ونی:سست گردید.عجاج گوید:
فما ونی محمد مذ ان غفر
له الا لاه ما مضی و ما غیر
محمد از زمانی که خداوند او را مشمول عفو و مغفرت خود گردانید،هرگز سستی نکرد.
ص : 25
اعراب:
ی :تأویل بمصدر و مفعول مطلق أَنِ اقْذِفِیهِ :در محل نصب و مفعول 􀀀 ا یُوح 􀀀 مره:مصدر و مفعول مطلق یا ظرف و مفعول فیه م
« جئت مقدراً ما قدر لک »: ی قَدَرٍ :در محل نصب و حال.یعنی 􀀀 عَل « القیت » اوحینا لتصنع:جار و مجرور متعلق به
مقصود:
چون خداوند به موسی خبر داد که خواستۀ او را برآورده است،بدنبال آن بذکر نعمتهاي خویش نسبت به موسی پرداخته،می
فرماید:
ي􀀀 مَنَنّ عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْر
ا􀀀 لَقَد وَ :این براي اولین بار نیست که ترا مشمول نعمت خود قرار میدهیم.تو همواره مورد نظر و عنایت ما بوده اي.یک بار دیگر نیز در
دوران کودکی بر تو منت نهادیم.
ی􀀀 ا یُوح 􀀀 ی أُمِّکَ م 􀀀 ا إِل 􀀀 إِذْ أَوْحَیْن
:هنگامی که بمادرت راه نجات ترا از کشته شدن بدست مأمورین فرعون نشان دادیم.
جبائی گوید:مادر موسی خواب دیده بود.
التّ
اب 􀀀 أَنِ اقْذِفِیهِ فِی وُتِ
:بمادرت گفتیم.او را در صندوق بگذار.
فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ
:آن گاه صندوق را در دریاي نیل بینداز.
بِالسّ
احِلِ 􀀀 الْی فَلْیُلْقِهِ مَُّ
:دریا نیز مأمور است که موسی را به ساحل بیفکند و این کار را خواهد کرد.
یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ
:فرعون دشمن خدا و همۀ انبیا بود.اما با موسی یک دشمنی خاص داشت،زیرا تصور می کرد که سلطنتش بدست موسی
منقرض خواهد شد.
فرعون پسران بنی اسرائیل را می کشت.سپس ترسید که نسل ایشان منقرض شود.از اینرو یک سال آنها را می کشت و یک
سال نمی کشت.خداوند موسی را در آن
ص : 26
سالی بدنیا آورد که بچه ها کشته می شدند و او را از کشته شدن نجات داد.
وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی
:ترا آن چنان آفریدم که هر که ترا ببیند دوستت بدارد.حتی فرعون هم ترا دوست داشت و از شرش سالم ماندي و آسیه همسر
فرعون هم ترا دوست داشت و ترا بفرزندي گرفت.
ابن عباس گوید:یعنی محبت ترا در دل بندگانم انداختم بطوري که مؤمن و کافر ترا دوست بدارند.
قتاده گوید:در چشم موسی ملاحتی بود که هر کس او را میدید به او عشق می ورزید.
ی عَیْنِی 􀀀 وَ لِتُصْنَعَ عَل
:قتاده گوید:یعنی منظورم این بود که تو زیر نظر خودم بزرگ شوي و در رفاه و آسایش باشی.زیرا وقتی که کسی را زیر نظر
بگیرند؛ آسایش او را تأمین می کنند.
جبائی گوید:یعنی بمادرت برسی و از شیر مادرت تغذیه کنی.
ابو مسلم گوید:یعنی تحت حفاظت من باشی.
ی مَنْ یَکْفُلُهُ 􀀀 إِذْ تَمْشِی أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَل
:بهمین منظور مقدر کردیم که خواهرت نزد ایشان برود و ایشان را راهنمایی کند که ترا بدست مادرت بسپارند.
برنامۀ تربیت موسی آن طوري که خدا میخواست همین بود.
مادر موسی مقداري پنبه در صندوق گذارد و طفل را در میان آن نهاد و بدریاي نیل افکند.از دریاي نیل نهري بزرگ منشعب
می شد و به باغ فرعون می رفت.
هنگامی که فرعون و همسرش بر کنار نهر نشسته بودند،مشاهده کردند که صندوقی روي آب است.فرعون دستور داد صندوق
را بیرون آوردند و سرش را گشودند دیدند کودك زیبایی در میان آن است.فرعون چنان شیفتۀ او شد که نتوانست خود را
کنترل کند.
طفل از گرسنگی گریه می کرد و فرعون زنان شیرده را براي شیر دادن او احضار کرد.موسی پستان هیچیک را نگرفت.خواهر
موسی که بدنبال صندوق آمده بود،ایستاده بود و تماشا میکرد.گفت:
ص : 27
-من زنی می آورم که او را شیر دهد و به او علاقه مند باشد.
آنها پذیرفتند و خواهر موسی سراغ مادر رفت و مادر را به کاخ فرعون آورد و موسی پستان مادر را گرفت.در اشاره بهمین
مطلب است که قرآن می گوید:
لا تَحْزَنَ 􀀀 ا وَ 􀀀 ی أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُه 􀀀 اكَ إِل 􀀀 فَرَجَعْن
:ترا بمادرت برگرداندیم تا از دیدن تو چشمش روشن شود و ترس کشته شدن یا غرق شدن ترا از دل خارج سازد.
مادر موسی طفل را بخانه برد و در برابر حقوقی که فرعون برایش قرار داده بود به شیر دادن او پرداخت.
وَ قَتَلْتَ نَفْساً
:ابن عباس می گوید:موسی یک مرد کافر قبطی را کشته بود.
از پیامبر خدا روایت شده است که،خداوند برادرم موسی را رحمت کند.دوازده ساله بود که مردي را به خطا کشت.
اكَ مِنَ الْغَمِّ 􀀀 فَنَجَّیْن
:موسی ترسید که قبطیان در صدد انتقام برآیند.خداوند به او فرمود:ما ترا از غم قصاص ایشان نجات دادیم و از ترس ایمنی
بخشیدیم.
فَتَنّ فُتُوناً
اكَ􀀀 و َ
:ترا در معرض امتحان و آزمایش قرار دادیم تا اینکه براي رسالت آمادگی و خلوص پیدا کردي.این یکی از بزرگترین
نعمتهاي خداوند بود در بارة موسی.
ابن عباس گوید:یعنی ترا از محنتهاي پیاپی نجات دادیم.در آن سالی ترا بدنیا آوردیم که فرعون بچه ها را می کشت و ترا
بدریا انداختند و از پستان هیچ زنی شیر نخوردي و ریش فرعون را کندي و او تصمیم قتل ترا گرفت و چون بجاي درّ آتش
در دهان نهادي از کشتنت منصرف شد و یکی از دوستان نزد تو آمد و ترا مطلع کرد که قصد کشتنت دارند.
برخی گویند:یعنی امر معاش را بر تو دشوار کردیم تا ناچار شدي شبانی شعیب کنی.
فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ
:و چند سالی در میان مردم مدین بسر ببري.
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 ی قَدَرٍ ی 􀀀 ثُمَّ جِئْتَ عَل
:تا بدورانی رسیدي که وقت بعثت تو به رسالت
ص : 28
و نبوت بود.
شاعر می گوید:
قال الخلافه او کانت له قدراً
کما اتی ربه موسی علی قدر
او به خلافت رسید یا اینکه خلافت براي او مقدر بود.چنان که موسی در وقت مقدر نزد خدایش آمد.
برخی گویند:یعنی به سن چهل سالگی که سن وحی انبیاء است رسیدي.
برخی گویند:یعنی در همان وقتی آمدي که خداوند براي نبوت و وحی تو مقدر کرده بود.
وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی
:ابن عباس گوید:یعنی ترا براي وحی و رسالت خویش برگزیدم و ترا آن چنان خالص گردانیدم که به اراده و محبت من
حرکت کنی.بدیهی است که تبلیغ رسالت،باید به اراده و محبت خدا باشد.
زجاج گوید:یعنی ترا برگزیدم که میان من و مردم واسطه باشی،بطوري که در تبلیغ رسالت از جانب من بمنزلۀ این باشی که
گویا خودم با مردم سخن می گویم.
اتِی 􀀀 اِذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآی
:ابن عباس گوید:یعنی تو و برادرت آیات نه گانۀ مرا با خود ببرید.
ا فِی ذِکْرِي 􀀀 لا تَنِی 􀀀 وَ
:ابن عباس گوید:یعنی در اداي رسالتم سستی نکنید.
سدي گوید:یعنی در فرمان من سستی نکنید.محمد بن کعب گوید:یعنی ترس از فرعون باعث نشود که در انجام دستورات من
کوتاهی کنید.
ی فِرْعَوْنَ 􀀀 ا إِل 􀀀 اِذْهَب
:بار دیگر تأکید دستور سابق می کند که نزد فرعون روند.
برخی گویند:در دستور اول فقط خود موسی مأمور شده بود ولی در این دستور هم موسی مأمور است و هم هارون.پس هر
دوي آنها پیامبرند و شریک در رسالت.
ی􀀀 إِنَّهُ طَغ
:فرعون را بعنوان مردي عاصی و طغیانگر معرفی می کند.
لا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً 􀀀 فَقُو
یا « ابو العباس » یا « ابو الولید » :در موقع دعوت با او مدارا کنید و از درشتی کردن خود- داري نمائید.برخی گفته اند:یعنی به کنیۀ
ص : 29
او را صدا کنید. « ابو مره »
النازعات 79 و ) « ی􀀀 ی رَبِّکَ فَتَخْش 􀀀 تَزَکّ وَ أَهْدِیَکَ إِل
􀀀
ی أَنْ ی 􀀀 هَلْ لَکَ إِل » : مقاتل گوید:نرمی کردن با او این است که باو بگویند
80 )آیا میخواهی تزکیه شوي و ترا هدایت کنم بسوي خدایت که از او بترسی.
گویند:موسی نزد فرعون رفت و به او گفت:ایمان آور بخداي جهان تا جوانی و ملک تو پایدار بماند و تا آخر عمر از لذائذ
زندگی این جهان برخوردار باشی و پس از مرگ داخل بهشت شوي.فرعون در تعجب ماند و چون بدون هامان در کارها
تصمیم نمی گرفت،هنگامی که هامان آمد جریان را برایش تعریف کرد.
هامان گفت:
-تو داراي عقل و تدبیر روشن هستی.تو خدایی و حالا می خواهی بندة خداي دیگري شوي و دیگري را پرستش کنی.
این است مدارایی « یحیی بن معاذ بدرگاه خدا عرض می کرد:هذا رفقک بمن یدعی الربوبیه فکیف رفقک بمن یدعی العبودیه
ی :او 􀀀 تو با کسی که ادعاي خدایی می کند.چگونه است مدارایی تو با کسی که ادعاي بندگی می کند؟؟ لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْش
را از روي امید و انتظار دعوت کنید،نه از روزي یأس و عدم انتظار.بدیهی است که اگر انسان کاري را از روي امید انجام
دهد،بهتر به ثمر می رسد تا کاري را از روي یأس انجام دهد.
زجاج می گوید:یعنی شما به امید و طمع هدایت پیش فرعون بروید و خداوند به آنچه خواهد شد آگاه است.همیشه پیامبران
به امید و انتظار اینکه مردم سخنانشان را بپذیرند،مبعوث می شوند.
در اینجا قرآن کریم میخواهد مقصود از بعثت موسی را که عبارت است از بر- طرف کردن غفلت فرعون از ربوبیت خداوند و
بندگی خودش و ترسانیدن وي از کیفر الهی بیان دارد.در دعوت مردم و در امر بمعروف و نهی از منکر باید کمال نرمش و
ص : 30
ملایمت را نشان داد تا مردم سریعتر قبول کنند.
گویند:در این وقت هارون در مصر بود،هنگامی که خداوند موسی را مأمور کرد که بمصر رود بهارون نیز وحی کرد که
موسی را ملاقات کند.هارون بملاقات موسی شتافت و پس از آنکه با یکدیگر مشورت کردند به اتفاق نزد فرعون رفتند.
ص : 31
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 45 تا 56
اشاره
لا رَبِّکَ 􀀀 إِنّ رَسُو
􀀀
لا ا 􀀀 اهُ فَقُو 􀀀 ي ( 46 ) فَأْتِی 􀀀 ما أَسْمَعُ وَ أَر 􀀀 ا إِنَّنِی مَعَکُ 􀀀 خاف 􀀀 لا تَ 􀀀 الَ 􀀀 ی ( 45 ) ق 􀀀 ا أَوْ أَنْ یَطْغ 􀀀 خافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْن 􀀀 ا نَ 􀀀 ا إِنَّن 􀀀 رَبَّن 􀀀 الا􀀀ق
ذابَ 􀀀 ا أَنَّ اَلْعَ 􀀀 إِنّ قَدْ أُوحِیَ إِلَیْن
􀀀
ي ( 47 ) ا 􀀀 ی مَنِ اِتَّبَعَ اَلْهُد 􀀀 لامُ عَل 􀀀 اكَ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکَ وَ اَلسَّ 􀀀 لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْن 􀀀 رائِیلَ وَ 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀 فَأَرْسِلْ مَعَن
الُ􀀀 ما ب 􀀀 الَ فَ 􀀀 ي ( 50 ) ق 􀀀 ی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَد 􀀀 الَ رَبُّنَا اَلَّذِي أَعْط 􀀀 ی ( 49 ) ق 􀀀 ا مُوس 􀀀 ما ی 􀀀 الَ فَمَنْ رَبُّکُ 􀀀 تَوَلّ ( 48 ) ق
􀀀
ی مَنْ کَ ذَّبَ وَ ی 􀀀 عَل
ا􀀀 ی ( 52 ) اَلَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیه 􀀀 لا یَنْس 􀀀 لا یَضِلُّ رَبِّی وَ 􀀀 ابٍ 􀀀 ا عِنْدَ رَبِّی فِی کِت 􀀀 الَ عِلْمُه 􀀀 ی ( 51 ) ق 􀀀 اَلْقُرُونِ اَلْأُول
( ی ( 54 􀀀 اتٍ لِأُولِی اَلنُّه 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 امَکُمْ إِنَّ فِی 􀀀 شَتّ ( 53 ) کُلُوا وَ اِرْعَوْا أَنْع
ی􀀀 اتٍ 􀀀 مِن نَب اجاً 􀀀 ا بِهِ أَزْو 􀀀 اءً فَأَخْرَجْن 􀀀 ماءِ م 􀀀 سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّ
( ی ( 56 􀀀 ا فَکَذَّبَ وَ أَب 􀀀 ا کُلَّه 􀀀 اتِن 􀀀 اهُ آی 􀀀 ي ( 55 ) وَ لَقَدْ أَرَیْن 􀀀 ارَهً أُخْر 􀀀 ا نُخْرِجُکُمْ ت 􀀀 ا نُعِیدُکُمْ وَ مِنْه 􀀀 اکُمْ وَ فِیه 􀀀 ا خَلَقْن 􀀀 مِنْه
ص : 32
ترجمه:
گفتند:خدایا می ترسیم بما تجاوز کند یا راه طغیان پیش گیرد.خداوند فرمود:نترسید.من با شمایم می شنوم و می بینم.نزد او
آیید و بگویید:ما فرستادگان خداي توایم.بنی اسرائیل را با ما بفرست و آنها را عذاب مکن.از جانب خدایت آیتی آورده
ایم.سلام بر کسی که پیرو هدایت باشد.بما وحی شده است که عذاب بر کسی است که تکذیب کند و روي گردان
باشد.فرعون گفت:اي موسی،خداي شما کیست؟ گفتند:خداي ما همان است که آفرینش هر چیزي عطا کرد و او را رهنمون
گشت.گفت:
پس حال گذشتگان چیست؟گفت:علم آنها در کتابی است پیش خداي من که نه گمراه میشود و نه فراموش می کند.همان
که زمین را براي شما گهواره ساخت و راه هایی در آن براي شما ایجاد کرد و از آسمان آبی نازل کرد که بدان جفتهایی از
گیاهان مختلف رویانیدیم.بخورید و چارپایانتان را بچرانید که در آن براي خردمندان آیاتی است.شما را از خاك آفریدیم و
به خاك برمیگردانیم و بار دیگر شما را از خاك بیرون می آوریم.ما آیات خود را بفرعون نشان دادیم.و او تکذیب و امتناع
کرد.
قرائت:
است و بنا بر « شیء » خلقه:نصر از کسایی بفتح لام و دیگران به سکون لام خوانده اند.بنا بر اول جملۀ فعلیه در محل جر و صفت
است. « صورته » و بمعنی « اعطی » دوم مفعول ثانی
خوانده اند و جمع است. « مهادا » مهدا:این قرائت یعقوب است و مصدر خواهد بود.دیگران
لغت:
فرط:تقدم.افراط هم بمعنی اسراف و تقدم از حق است.تفریط هم بمعنی تأخر از حق است.
قرن:مردم هر عصري که در میان ایشان پیامبر یا امامی یا عالم مقتدایی باشد
ص : 33
و اگر هیچیک از اینها نباشد قرن گفته نمیشود.
گویند. « لاولی النهی » نهی:جمع نهیه است.علت اینکه خردمندان را
این است که مردم را از زشتیها نهی می کنند.برخی گویند:علت این است که کارها به آراء ایشان منتهی می شود.
اعراب:
اسمع:جمله در محل رفع و خبر بعد از خبر یا در محل نصب و حال.
ابٍ􀀀 ا عِنْدَ رَبِّی فِی کِت 􀀀 عِلْمُه
خبر ثانی « ابٍ􀀀 فِی کِت » متعلق به آن یا صفت آن و منصوب بر حالیت یا خبر اول و « عِنْدَ رَبِّی » خبر و « ابٍ􀀀 فِی کِت » مبتدا و « علمها »:
یا بدل.
لا یَضِلُّ رَبِّی 􀀀
مقدر است. « فیه » که « لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً 􀀀 وَ اتَّقُوا یَوْماً » : محذوف است.مثل « عنه » :در اینجا
اَلَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ
یا خبر مبتداي محذوف است. « ربی » :یا محلا مجرور و صفت براي
اتٍ􀀀 مِنْ نَب
.« ازواجا » :در محل نصب و صفت
شتی:صفت بعد از صفت.
تاره:مفعول مطلق.
مقصود:
ی􀀀 ا أَوْ أَنْ یَطْغ 􀀀 خافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْن 􀀀 ا نَ 􀀀 ا إِنَّن 􀀀 لا رَبَّن 􀀀 ا􀀀ق
:همین که خداوند موسی و هارون را مأمور کرد که نزد فرعون روند و او را دعوت کنند،گفتند:می- ترسیم که ما را عذاب
کند و در بد رفتاري نسبت بما از حد بگذرد.
برخی گفته اند:یعنی می ترسیم پیش از آنکه بدلائل ما توجه کند ما را بکشد یا بر اثر رد گفتار ما بر کفر خویش بیفزاید.
ي􀀀 ما أَسْمَعُ وَ أَر 􀀀 ا إِنَّنِی مَعَکُ 􀀀 خاف 􀀀 لا تَ 􀀀 الَ 􀀀ق
:خداوند فرمود:نترسید که من با شمایم و یار و نگهبان شما خواهم بود آنچه او از شما می پرسد،می شنوم و جواب
ص : 34
آن را به شما الهام میکنم.و می بینم آنچه را که در بارة شما تصمیم می گیرد و از شما دفاع می کنم.نظیر اینکه می فرماید:
قصص 35 )به شما دست نمی یابند. ) « ما􀀀 لا یَصِلُونَ إِلَیْکُ 􀀀 فَ»
لا رَبِّکَ 􀀀 إِنّ رَسُو
􀀀
لا ا 􀀀 اهُ فَقُو 􀀀 فَأْتِی
:اکنون دستور قبلی را که مجمل بود به تفصیل بیان کرده.می فرماید:پیش فرعون بیائید و بگویید:خالق تو ما را پیش تو فرستاده
که دعوتت کنیم.
رائِیلَ 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀 فَأَرْسِلْ مَعَن
:بنی اسرائیل را آزاد کن و آنها را با ما بفرست.
اكَ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکَ 􀀀 لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْن 􀀀 وَ
:آنها را عذاب مکن.ما معجزة واضحی داریم که روشنگر نبوت و رسالت ماست.
ي􀀀 ی مَنِ اتَّبَعَ الْهُد 􀀀 لامُ عَل 􀀀 وَ السَّ
:منظور از سلام در اینجا درود و تحیت نیست.
بلکه مقصود این است که هر کس پیرو هدایت باشد از عذاب خدا سالم می ماند.دلیل آن قسمت زیر است:
تَوَلّ
􀀀
ی مَنْ کَذَّبَ وَ ی 􀀀 ذابَ عَل 􀀀 ا أَنَّ الْعَ 􀀀 إِنّ قَدْ أُوحِیَ إِلَیْن
􀀀
ا
:بما وحی شده است که هر کس نبوت ما را تکذیب کند و از آن روي گردان باشد،از عذاب خدا سالم نمی ماند.
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 ما ی 􀀀 الَ فَمَنْ رَبُّکُ 􀀀ق
:آنها نزد فرعون آمدند و فرمان خدا را ابلاغ کردند،فرعون گفت:اي موسی خداي تو کیست؟در اینجا با اینکه مخاطب هر دو
هستند،از باب تغلیب فقط نام موسی برده شده است.برخی گفته اند.تقدیر:
است که براي اختصار یکی حذف شده است نتیجۀ دیگر آن تساوي رءوس آیات است. « یا موسی و یا هارون »
ي􀀀 ی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَد 􀀀 الَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْط 􀀀ق
:فرعون می پرسید که خداي شما چگونه آدمی است؟اما موسی در جواب گفت:خداي ما نه از آن کسانی است که تو تصور
می کنی.فقط می توان خدا را به آثارش شناخت.او بهر موجودي صورتش را بخشیده و او را بغذا و آب و تولید نسل
و...هدایت کرده است.
این معنی از مجاهد و عطیه و مقاتل است.
ص : 35
ابن عباس و سدي گویند:یعنی خداوند بهر موجودي زوجش را عطا کرده و نکاح و آمیزش با او را به وي یاد داده است.
جبائی گوید:یعنی به مردم نعمتهاي دنیا را عطا کرده و راه استفادة از آنها را به ایشان نشان داده و دستورات دین را در اختیار
ایشان گذاشته تا از راه اجراي آن به نعمتهاي آخرت نائل گردند.
ی􀀀 الُ الْقُرُونِ الْأُول 􀀀 ما ب 􀀀 الَ فَ 􀀀ق
:فرعون گفت:در این صورت تکلیف امتهاي گذشته که بخداوند اقرار نداشتند و بتها را می پرستیدند چیست؟مقصود از
امتهاي گذشته،قوم نوح و عاد و ثمود بود.
ابٍ􀀀 ا عِنْدَ رَبِّی فِی کِت 􀀀 الَ عِلْمُه 􀀀ق
:موسی در جواب گفت:اعمال آنها پیش خداوند محفوظ است و خدا به اعمال ایشان علم دارد و آنها را کیفر می دهد.این
علم در لوح محفوظ است.
برخی گفته اند:منظور از کتاب،همان چیزي است که فرشتگان می نویسند.
ی :هیچ چیزي از 􀀀 لا یَنْس 􀀀 لا یَضِلُّ رَبِّی وَ 􀀀 برخی گفته اند:منظور فرعون این بود که چرا امم پیش،پس از مرگ برانگیخته نشدند؟
دست او نمی رود یا اینکه خطا نمی کند و فراموشی ندارد.
ا سُبُلًا 􀀀 اَلَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِیه
:خدایی که زمین را گهواره و بستر شما کرد و در زمین راه هایی براي شما بوجود آورد که به آسانی عبور کنید.
اءً 􀀀 ماءِ م 􀀀 وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّ
:خدایی که از آسمان جهت شما باران نازل کرد.
در اینجا نقل مطالب موسی تمام می شود و خداوند دنبالۀ مطلب را در بارة باران براي مردم بیان داشته می فرماید:
شَتّ
ی􀀀 اتٍ 􀀀 مِن نَب اجاً 􀀀 ا بِهِ أَزْو 􀀀 فَأَخْرَجْن
:ما با آب باران اصناف مختلف گیاهان را با گلهایی برنگ سرخ و سفید و سبز و زرد با طعمها و منافع مختلف از زمین خارج
کردیم.
ص : 36
بعضی براي خوراك انسان مفید هستند و بعضی بعنوان میوه مورد استفاده قرار میگیرند و بعضی براي حیوانات مفیدند.
امَکُمْ 􀀀 کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْع
:شما از این روییدنیها بخورید و حیواناتتان را در آنها بچرانید.در اینجا امر براي اباحه و یاد آوري نعمت است.
ی􀀀 اتٍ لِأُولِی النُّه 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:در این مطلب،راهنمایی هایی است براي خردمندانی که از ارتکاب محرمات خودداري می کنند و داراي تقوي هستند.
ي􀀀 ارَهً أُخْر 􀀀 ا نُخْرِجُکُمْ ت 􀀀 ا نُعِیدُکُمْ وَ مِنْه 􀀀 اکُمْ وَ فِیه 􀀀 ا خَلَقْن 􀀀 مِنْه
:پدرتان آدم را از خاك آفریده ایم و شما را پس از مرگ بخاك برمیگردانیم و در روز حشر شما را از خاك بیرون می
آوریم.
ی􀀀 ا فَکَذَّبَ وَ أَب 􀀀 ا کُلَّه 􀀀 اتِن 􀀀 اهُ آی 􀀀 وَ لَقَدْ أَرَیْن
:ما تمام آیات نه گانه اي که بر نبوت موسی دلالت داشتند به فرعون ارائه کردیم ولی او همه را تکذیب کرد و از ایمان
آوردن خودداري کرد.
کلیۀ آیات الهی نیست.بلکه همان آیاتی است که بموسی عطا کرده بود. « ا􀀀 ا کُلَّه 􀀀 اتِن 􀀀 آی » مقصود از
ص : 37
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 57 تا 66
اشاره
لا أَنْتَ 􀀀 لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ 􀀀 ا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً 􀀀 ی ( 57 ) فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَیْنَن 􀀀 ا مُوس 􀀀 ا بِسِحْرِكَ ی 􀀀 ا مِنْ أَرْضِ ن 􀀀 ا لِتُخْرِجَن 􀀀 الَ أَ جِئْتَن 􀀀ق
ی􀀀 الَ لَهُمْ مُوس 􀀀 ی ( 60 ) ق 􀀀 فَتَوَلّ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَت
􀀀
اَلنّ ضُحًی ( 59 ) ی
اس􀀀 ق مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ اَلزِّینَهِ وَ أَنْ یُحْشَرَ الَ 􀀀 س ( 58 ) مَک وُيً اناً 􀀀
الُوا إِنْ 􀀀 ي ( 62 ) ق 􀀀 ازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا اَلنَّجْو 􀀀 ي ( 61 ) فَتَن 􀀀 خابَ مَنِ اِفْتَر 􀀀 ذابٍ وَ قَدْ 􀀀 اَللّ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَ
􀀀
لا تَفْتَرُوا عَلَی هِ 􀀀 وَیْلَکُمْ
ی ( 63 ) فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ اِئْتُوا صَ  فا وَ قَدْ 􀀀 ا بِطَرِیقَتِکُمُ اَلْمُثْل 􀀀 ما وَ یَذْهَب 􀀀 جاکُمْ مِنْ أَرْضِ کُمْ بِسِحْرِهِ 􀀀 دانِ أَنْ یُخْرِ 􀀀 رانِ یُرِی 􀀀 ساحِ 􀀀 ذانِ لَ 􀀀􀀀ه
الُهُمْ وَ عِصِ یُّهُمْ 􀀀 ذا حِب 􀀀 الَ بَلْ أَلْقُوا فَإِ 􀀀 ی ( 65 ) ق 􀀀 إِمّ أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْق
ا􀀀 و إِمّ أَنْ تُلْقِیَ ا􀀀 م ی􀀀 ا وُس 􀀀 ق ی الُوا 􀀀 اِس ( 64 ) ی􀀀 أَفْلَحَ اَلْیَوْمَ مَنِ ْتَعْل
( ی ( 66 􀀀 ا تَسْع 􀀀 یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّه
ص : 38
ترجمه:
فرعون گفت:اي موسی،آمده اي که با سحر خود ما را از سرزمینمان خارج گردانی؟ما هم سحري مثل سحر تو خواهیم
آورد،میان ما و خودت وعده گاهی قرار ده که ما و تو از آن وعده گاه مساوي تخلف نکنیم.موسی گفت:وعده گاه شما روز
زینت و هنگام بامداد است که مردم از خانه ها خارج می شوند،فرعون از موسی منصرف گردید و تدبیر و نیرنگ خود را
فراهم آورد سپس بیامد.موسی به ایشان گفت واي بر شما،بخداوند نسبت دروغ ندهید که شما را گرفتار عذاب می کند و
آنهایی که بخدا نسبت دروغ میدهند زیانکارند.آنها در بارة موسی به نزاع پرداختند و نجواي خود را مخفی داشته،گفتند:این
دو،ساحرانی هستند که میخواهند شما را با سحر خود از سرزمینتان خارج گردانند و طریقۀ برتر شما را از کف شما ببرند.شما
تدبیر خود را فراهم کنید و صف ببندید که امروز پیروزي از آن کسی است که برتري دارد.
گفتند:اي موسی یا تو عصا را می اندازي یا ما اولین کسی هستیم که وسائل خود را می افکنیم.گفت:بلکه شما بیفکنید.در این
هنگام ریسمانها و عصاهایشان از نیروي سحرشان بخیال موسی حرکت میکردند.
قرائت:
لا نخلفه:ابو جعفر به جزم و باقی به رفع خوانده اند.جزم بنا بر این است که جواب امر باشد.و بنا بر رفع در محل نصب و صفت
سوي:حجازیان و ابو عمرو و کسایی بکسر سین و دیگران بضم خوانده اند.اما در صفات بضم سین اولی « موعداً » است براي
است.
وقت »: قرائت کرده و در این صورت ظرف است و دیگران به رفع خوانده اند و خبر است یعنی « یوم » یوم الزینه:حفص به نصب
فیسحتکم:کوفیان غیر از ابو بکر بضم یاء از باب افعال و دیگران بفتح یاء بصیغۀ ثلاثی مجرد خوانده اند و « موعدکم یوم الزینه
هر دو بیک معنی است.
مخففۀ از مثقله « ان » خوانده است و بنا بر این « ان هذین » ان هذان:ابو عمرو
ص : 39
است. « لساحران » و خبر آن « هذین » است که اسم آن
مخففۀ از مثقله محذوف و جمله خبر آن است.حرف لام هم « ان » خوانده اند و در این صورت اسم « ان هذان » ابن کثیر و حفص
شرطیه است. « ان » مخففه و « ان » براي فرق میان
ضمیر محذوف است و... « ان » است و بقولی اسم « نعم » بمعنی « ان » خوانده اند که در اینصورت،بقولی « ان هذان » دیگران
را تشدید داده و وجه آن یا این است که نون عوض از الف محذوف است یا براي فرق میان « هذان » در این میان ابن کثیر نون
کلمات مبهم و غیر مبهم است.
فاجمعوا:ابو عمرو بهمزة وصل و فتح میم و دیگران از باب افعال خوانده اند.
یخیل:ابن عامر و روح و زید به تاء و دیگران به یاء خوانده اند.بنا بر قرائت اول،نائب فاعل ضمیر مستتر و عائد به حبال و بنا بر
است. « ان » قرائت دوم نائب فاعل
مقصود:
اکنون خداوند حکایت میکند که فرعون به موسی نسبت سحر داد تا مردم را به اشتباه اندازد.می فرماید:
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 ا بِسِحْرِكَ ی 􀀀 ا مِنْ أَرْضِن 􀀀 ا لِتُخْرِجَن 􀀀 الَ أَ جِئْتَن 􀀀ق
:اي موسی آمده اي که ما را به سحر خویش از سرزمینمان بیرون کنی؟ فَلَنَأْتِیَنَّکَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ :ما نیز سحري همچون سحر تو
خواهیم آورد.
کاناً سُويً 􀀀 لا أَنْتَ مَ 􀀀 لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ 􀀀 ا وَ بَیْنَکَ مَوْعِداً 􀀀 فَاجْعَلْ بَیْنَن
:
جایی وعده گاه قرار ده که ما و تو در موقع معین در آنجا حاضر گردیم.آن جا باید از نظر مسافت براي ما و تو یکسان باشد.
النّ ضُحًی
اس􀀀 ق مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزِّینَهِ وَ أَنْ یُحْشَرَ الَ 􀀀
:در میان مردم مصر یکی از روزها را روز زینت می نامیدند.و در آن روز مردم لباس نو می پوشیدند و بازارها را تزیین می
کردند.موسی وعده گذاشت که در بامداد همان روز که مردم از خانه ها خارج می شوند،در محل مخصوص اجتماع کنند و
جریانات را از نزدیک تماشا کنند.
ص : 40
تا هیچگونه شبهه اي براي کسی باقی نماند.
ی􀀀 فَتَوَلّ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ کَیْدَهُ ثُمَّ أَت
􀀀
ی
:فرعون از موسی جدا شد و نیرنگهاي خود را فراهم کرد و در وقت مقرر به وعده گاه آمد.
ی􀀀 الَ لَهُمْ مُوس 􀀀ق
:موسی ساحران را که سحر خود را براي مقابله با اعجاز موسی حاضر کرده بودند،موعظه کرد و به آنها گفت:
وَیْلَکُمْ
:این کلمه براي تهدید بکار می رود.یعنی خداوند شما را گرفتار ویل و عذاب گرداند.ممکن است منادي باشد و در این
یعنی از شما تعجب می کنم. « وي لکم »: صورت دعاي عذاب براي آنها می کند.برخی گفته اند دو کلمه است به این صورت
اللّ کَذِباً
􀀀
لا تَفْتَرُوا عَلَی هِ 􀀀
:ابن عباس گوید:یعنی کسی را شریک خدا نسازید.برخی گفته اند:یعنی بخدا دروغ نبندید و معجزات مرا به سحر و سحر خود
را به حق و فرعون را به الوهیت و خداوندي نسبت ندهید.
ذابٍ 􀀀 فَیُسْحِتَکُمْ بِعَ
یعنی خدا او « اللّ و اسحته
􀀀
سحته ه » :که شما را گرفتار عذاب و هلاکت خواهد کرد.اصل سحت تراشیدن تمام موهاي سر است و
را مستأصل و هلاك گردانید.
ي􀀀 خابَ مَنِ افْتَر 􀀀 وَ قَدْ
:قتاده گوید:یعنی کسی که نسبت دروغ بخدا بدهد زیانکار است.بعضی گویند:یعنی چنین کسی امیدش از خدا و بهشت قطع
شده است.
ازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ 􀀀 فَتَن
:مردم در بارة موسی و هارون و فرعون به مشاوره پرداختند و هر کدام در رد عقیدة دیگري و اثبات نظر خود کوشش میکرد.
برخی گویند:یعنی ساحران در بارة عصاها و ریسمانها و اینکه کدامیک آغاز کنند،به شور پرداختند.
ي􀀀 وَ أَسَرُّوا النَّجْو
:آنها مطالب خود را پوشیده از فرعون براي یکدیگر بیان کرده،گفتند:اگر موسی بر ما غالب آمد از او تبعیت می کنیم.
آنها به نحوي پرداخته،گفتند:این نه سخن ساحران است. «! ویلکم »: محمد بن اسحاق می گوید:وقتی موسی به ایشان گفت
ص : 41
قتاده گوید:نجواي آنها این بود که اگر او ساحر است بر او غالب می آییم و اگر از جانب خداست پیروز خواهد شد.
برخی گویند:یعنی ساحران سخن خود را از موسی و هارون مخفی داشتند و با فرعون به نجوي پرداختند.
ما􀀀 جاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ 􀀀 دانِ أَنْ یُخْرِ 􀀀 رانِ یُرِی 􀀀 ساحِ 􀀀 ذانِ لَ 􀀀􀀀 الُوا إِنْ ه 􀀀ق
:
فرعون و اطرافیانش بمردم گفتند:این دو برادر ساحرانی هستند که میخواهند شما را با سحر خویش از سرزمین مصر خارج
سازند.
ی􀀀 ا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْل 􀀀 وَ یَذْهَب
:و راه شما را که بهترین و نزدیکترین راه بحق است از شما بگیرند و مردم را متوجه خویش سازند.این معنی از امیر المؤمنین
علی(ع)است.
برخی گفته اند:بنی اسرائیل که از لحاظ عدد و ثروت،اکثریت داشتند،طریقه و وسیلۀ زندگی مصریان بودند.می ترسیدند که
موسی و هارون بنی اسرائیل را با خود ببرند.
برخی گویند:یعنی می خواهند دین و آیین پسندیدة شما را از شما بگیرند.
فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ
:تمام تدبیرها و نیرنگ هاي خود را بکار اندازید.
ثُمَّ ائْتُوا صَ  فا
است که در روز « مصلی » : آن گاه صف بسته بیائید تا نظم و هیبت خود را بهتر نشان دهید برخی گویند:منظور از صف همان
عید جهت نماز در آنجا جمع می شدند.
ی􀀀 وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْل
:امروز سعادتمند کسی است که غلبه و برتري پیدا کند.برخی گویند:این جمله،تتمۀ قول فرعون به ساحران است و برخی
گویند:
گفتار خود ساحران بیکدیگر است.
ی􀀀 إِمّ أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْق
ا􀀀 و إِمّ أَنْ تُلْقِیَ ا􀀀 م ی􀀀 ا وُس 􀀀 ق ی الُوا 􀀀
:ساحران موسی را مخیر کردند که عصاي خود را اول بیفکند یا بعد.
الَ بَلْ أَلْقُوا 􀀀ق
:موسی به ایشان گفت:شما اول بیندازید.منظور این بود
ص : 42
که وقتی موسی عصاي خود را بیندازد و سحر آنها را باطل کند،تأثیر بیشتري در دلها داشته باشد.
ی􀀀 ا تَسْع 􀀀 الُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّه 􀀀 ذا حِب 􀀀 فَإِ
:موسی خیال میکرد که ریسمانها و عصاهاي ایشان حرکت می کنند،برخی گفته اند:یعنی فرعون خیال میکرد.اینکه می
گوید:خیال میکرد،بواسطۀ این است که ریسمانها و عصاها حقیقهً حرکت نمیکردند.بلکه نظر به اینکه در داخل آنها جیوه
ریخته بودند، همین که آفتاب گرم شد،جیوه بالا رفت و چیزهایی که جیوه در داخل آنها بود بحرکت در آمدند.کسی که به
این صحنه می نگریست و رمز آن را نمیدانست،گمان میکرد که واقعاً ریسمانها و عصاها بحرکت در آمده اند.
ص : 43
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 67 تا 76
اشاره
ما صَ نَعُوا کَیْدُ 􀀀 ا صَ نَعُوا إِنَّ 􀀀 ا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ م 􀀀 ی ( 68 ) وَ أَلْقِ م 􀀀 لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ اَلْأَعْل 􀀀 ا 􀀀 ی ( 67 ) قُلْن 􀀀 فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهً مُوس
الَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ 􀀀 ی ( 70 ) ق 􀀀 ارُونَ وَ مُوس 􀀀 آمَنّ بِرَبِّ ه
ا􀀀 الُوا 􀀀 س ق ی ( 69 ) فَأُلْقِیَ اَلسَّحَرَهُ جَُّداً 􀀀 اَلسّ حَیْثُ أَت
احِر 􀀀 لا یُفْلِحُ 􀀀 ساحِرٍ وَ 􀀀
ذاباً وَ 􀀀 ا أَشَدُّ عَ 􀀀 لافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ اَلنَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّن 􀀀 إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ اَلَّذِي عَلَّمَکُمُ اَلسِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِ
آمَنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ( 72 ) ا 􀀀 اهَ اَلدُّنْی 􀀀 ذِهِ اَلْحَی 􀀀 ما تَقْضِی ه 􀀀 اضٍ إِنَّ 􀀀 ا أَنْتَ ق 􀀀 ا فَاقْضِ م 􀀀 اتِ وَ اَلَّذِي فَطَرَن 􀀀 ا مِنَ اَلْبَیِّن 􀀀 جاءَن 􀀀 ا 􀀀 ی م 􀀀 الُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَل 􀀀 ی ( 71 ) ق 􀀀 أَبْق
لا􀀀 ا وَ 􀀀 لا یَمُوتُ فِیه 􀀀 ی ( 73 ) إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ 􀀀 اَللّ خَیْرٌ وَ أَبْق
􀀀
ا عَلَیْهِ مِنَ اَلسِّحْرِ وَ هُ 􀀀 ا أَکْرَهْتَن 􀀀 ا وَ م 􀀀ان 􀀀 طای 􀀀 ا خَ 􀀀 ا لِیَغْفِرَ لَن 􀀀 بِرَبِّن
خالِدِینَ 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
ات􀀀 ( ی ( 75 􀀀 جاتُ اَلْعُل 􀀀 ئِکَ لَهُمُ اَلدَّرَ 􀀀 اَلصّ فَأُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع ی ( 74 ) وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ مَِلَ 􀀀 یَحْی
( تَزَکّ ( 76
􀀀
زاءُ مَنْ ی 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 ا وَ 􀀀 فِیه
ص : 44
ترجمه:
موسی در دل خود احساس ترس کرد.گفتیم:نترس که تو برتري و بیفکن آنچه را که در دست داري تا آنچه ساختند
ببلعد.آنچه ساختند نیرنگ جادوگر است و جادوگر از هر جا بیاید رستگار نمیشود.ساحران به سجده افتاده،گفتند:بخداي
موسی و هارون ایمان آوردیم.فرعون گفت:پیش از آنکه به شما اذن دهم باو ایمان آوردید.او بزرگ شماست که سحر را
بشما آموخت.دست و پایتان را بطور مخالف می برم و شما را در شاخه هاي نخل می آویزم و خواهید دانست که کدامیک از
ما از لحاظ عذاب شدیدتر و باقی تریم.گفتند:ترا بر بیناتی که موسی براي ما آورده است و بر خدایی که ما را آفریده ترجیح
نمیدهیم.هر حکمی خواهی بکن.تو فقط در زندگی این جهان حکمروا هستی.ما به خداي خویش ایمان آورده ایم تا خطاهاي
ما را بیامرزد و از سحر ما که به اجبار تو بوده صرف نظر کند.خداوند بهتر و باقی تر است.هر کس که گنهکارانه نزد خدا
آید،برایش آتش جهنم است که در آنجا نه می میرد و نه زنده می شود و کسانی که با ایمان نزد خدا آیند و کارهاي شایسته
کرده باشند،بر ایشان درجات عالی خواهد بود.بهشت هاي عدن که از زیر آنها نهرها روان است.این است جزاي کسی که
خود را تزکیه کند.
قرائت:
تلقف:ابن ذکوان به رفع و دیگران به جزم خوانده اند،لکن حفص به تخفیف و باقی به تشدید خوانده اند.رفع آن براي این
است که حال و جزم آن بنا بر این است که جواب است.
ص : 45
خوانده اند. « ساحر » و دیگران « سحر » کید ساحر:اهل کوفه بجز عاصم
هم مصدر و بمعناي فاعل است. « سحر » بنا بر قرائت اول
لغت:
لقف:به سرعت گرفتن.
کبیر:معلم.
ایثار:ترجیح.
تزکی:طلب پاکی و نیکی.زکات مال هم همین است زیرا باعث زیادي مال می شود.
اعراب:
ا صَنَعُوا 􀀀م
این است که اولی به معنی تصدیق و دومی به معنی ایمان ضد کفر است. « آمنتم به » :اسم ان آمَنْتُمْ لَهُ :فرق آن با
لافٍ􀀀 مِنْ خِ
و حال باشد. « علی خلاف » باشد یا به معنی « عن خلاف » :ممکن است به معنی
فِی جُذُوعِ النَّخْلِ
است. « علی » به معنی « فی »:
ذاباً 􀀀 ا أَشَدُّ عَ 􀀀 أَیُّن
در لفظ آن عمل نکرده است. « لتعلمن » :تعلیق است یعنی فعل
ا􀀀 وَ الَّذِي فَطَرَن
یا اینکه و او براي قسم است. « ا􀀀 جاءَن 􀀀 ا 􀀀م» :عطف بر
.« قاضیه » قاض:به تقدیر
اهَ 􀀀 ذِهِ الْحَی 􀀀ه
مفعول به و بنا بر ثانی مفعول فیه است. « هذه » بنا بر اول « مده هذه الحیاه » یا « امور هذه الحیاه » :به تقدیر
جَنّ عَدْنٍ
ات􀀀 ُ
.« درجات » :بدل از
مقصود:
ی􀀀 فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَهً مُوس
:موسی از دیدن منظرة سحر آمیز ایشان احساس ترس کرد.یعنی ترسید که مردم دچار اشتباه شوند و گمان کنند که عمل
ساحران مانند اعجاز موسی است و از تبعیت وي خودداري کنند.این معنی از جبائی است.
ص : 46
اما بقولی طبیعی هر انسانی است که از دیدن منظرة هولناك بترسد و موسی هم ترسید.
برخی گفته اند:ترس موسی از این بود که مردم پیش از دیدن اعجاز وي متفرق شوند و او نتواند شبهه را از قلب ایشان بزداید.
برخی گفته اند:موسی نمیدانست که آیا عصایش وقتی اژدها شد می تواند بر آنچه ساحران آورده بودند غلبه کند یا نه؟از این
جهت می ترسید.زیرا اگر عصایش اژدها می شد و مارهاي ساحران را نمی بلعید،ساحران مدعی می شدند که با موسی برابر
هستند.مخصوصاً که زور و زر و هوي و هوس نیز طرفدار آنها بود.
اما وقتی عصایش اژدها شد و نیرنگ ساحران باطل گردید،این ترس برطرف شد.
ی􀀀 لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْل 􀀀 ا 􀀀 قُلْن
:بموسی گفتیم:نترس.تو بواسطۀ پیروزي و غلبه،برتر خواهی بود.
ا صَنَعُوا 􀀀 ا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ م 􀀀 وَ أَلْقِ م
:عصا را بیفکن تا ریسمان ها و عصاهاي آنها را ببلعد.زیرا اینها اجسامی بیش نیستند و صانع آنها بر آنها غالب است.
گویند:هنگامی که عصا را افکند،اژدهایی شد و اطراف صفوف گردش کرد تا همگان او را دیدند.آن گاه بطرف ریسمانها و
عصاها رفت و همه را بلعید.موسی آن را گرفت و بشکل عصا در آمد.
ساحِرٍ 􀀀 ما صَنَعُوا کَیْدُ 􀀀 إِنَّ
:کاري که آنها کرده اند،مکر و نیرنگ ساحران است و واقعیتی ندارد.
السّ
احِر 􀀀 لا یُفْلِحُ 􀀀 وَ
:از آنجا که سحر حقیقتی ندارد،کار ساحر موجب پیروزي و رستگاري او نخواهد شد.
ی􀀀 حَیْثُ أَت
:ساحر در هر جا باشد و هر جا سحر کند،سرانجامش شکست است.
فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّداً
:پس از این واقعۀ حیرت انگیز،ساحران اولین کسانی بودند که در برابر موسی تسلیم شدند و به سجده افتادند.
ی􀀀 ارُونَ وَ مُوس 􀀀 آمَنّ بِرَبِّ ه
ا􀀀 الُوا 􀀀ق
:گفتند:بخداي هارون و موسی ایمان آوردیم.البته خدا،خداي همگان است نه تنها هارون و موسی.اما علت اینکه
ص : 47
می گویند:خداي هارون و موسی،این است که آنها فرستادگانش هستند و به برکت دعاي آنها سحر ایشان باطل شده است.
الَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ 􀀀ق
:فرعون گفت:شما پیش از آنکه از من اجازه بگیرید،بموسی ایمان آوردید.این سخن فرعون حاکی از جهل اوست.زیرا فکر
میکرد که کسی می تواند ایمان بیاورد که وي اذنش بدهد.فرق اذن و امر این است که در امر ارادة آمر نیز هست ولی در اذن
« اقیموا الصلاه » مائده 2)هر وقت از احرام خارج شدید،صید کنید،اذن است.اما ) « طادُوا 􀀀 ذا حَلَلْتُمْ فَاصْ 􀀀 وَ إِ » ارادة آمر نیست.مثلا
(مجادله 13 )نماز را بپاي دارید،امر است.
إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِي عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ
:موسی استاد شماست.او سحر را به شما آموخته است.بدیهی است که شاگرد در برابر استاد مغلوب می شود.برخی گویند:
یعنی او رئیس و راهبر و پیشوا و شما پیروان او هستید.شما ضعیف تر از او نیستید ولی بپاس احترام و احتشام او از معارضه و
مبارزه خودداري کردید.
لافٍ􀀀 فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِ
:باید دست راست و پاي چپ شما را قطع کنم.
وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ
:و شما را بر شاخه هاي نخل بیاویزم.
ی􀀀 ذاباً وَ أَبْق 􀀀 ا أَشَدُّ عَ 􀀀 وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّن
:و خواهید دانست که آیا من بر ایمان شما سخت گیرتر و پایدارترم یا خداي موسی بر بی ایمانی شما سخت گیرتر و پایدارتر
اتِ :ساحران بفرعون گفتند:ترا بر این ادله اي که بر صدق موسی دلالت 􀀀 ا مِنَ الْبَیِّن 􀀀 جاءَن 􀀀 ا 􀀀 ی م 􀀀 الُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَل 􀀀 است؟ ق
دارند،ترجیح نمیدهیم.موسی معجزاتی دارد که انجام آنها از دسترس قواي بشري خارج است.
ا􀀀 وَ الَّذِي فَطَرَن
:و ترا بر خداوندي که آفریدگار ماست ترجیح نمیدهیم.
ممکن است این قسمت سوگند باشد.یعنی بر خدایی که آفریدگار ماست سوگند ترا بر معجزات موسی ترجیح نمیدهیم.
اضٍ􀀀 ا أَنْتَ ق 􀀀 فَاقْضِ م
:هر کاري که از دستت برمی آید بکن یا هر حکمی که
ص : 48
میخواهی صادر کن.در هر صورت ما از ایمان خود دست بردار نیستیم.
ا􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 ذِهِ الْحَی 􀀀 ما تَقْضِی ه 􀀀 إِنَّ
:تو هر کاري یا هر حکمی بکنی مخصوص این جهان است.اما در عالم آخرت سلطه و حکومتی نداري.برخی گفته اند:یعنی
تو زندگی این جهان را هر طور باشد می گذرانی نه زندگی آخرت را.
ا􀀀ان 􀀀 طای 􀀀 ا خَ 􀀀 ا لِیَغْفِرَ لَن 􀀀 آمَنّ بِرَبِّن
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا
:ما بخداي خویش ایمان آورده ایم که از شرك و معاصی ما چشمپوشی کند.
ا عَلَیْهِ مِنَ السِّحْرِ 􀀀 ا أَکْرَهْتَن 􀀀 وَ م
:و گناه سحر ما را-که به اکراه و اجبار شماست- ببخشاید.
رسم سلاطین بر این بود که مردم را به آموختن سحر مجبور میکردند تا بتوانند در چنین مواقعی از آن استفاده کنند.عبد العزیز
بن ابان گوید:ساحران بفرعون گفتند:موسی را در وقت خواب به ما نشان ده.فرعون به آنها نشان داد.
دیدند عصایش از او پاسداري میکند.گفتند:این سحر نیست.زیرا ساحر وقتی بخواب می رود سحرش باطل می شود.لکن
فرعون قبول نکرد و آنها را مجبور کرد که سحر کنند.
ی􀀀 اللّ خَیْرٌ وَ أَبْق
􀀀
وَ هُ
:خداوند و پاداشش براي ما از تو بهتر و پایدارتر است.
ا􀀀 وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّن » : برخی گویند:یعنی خداوند ثوابش براي مؤمنین بهتر و کیفرش براي عاصیان پایدارتر است و این جمله جواب
است. « ی􀀀 ذاباً وَ أَبْق 􀀀 أَشَدُّ عَ
تا اینجا نقل گفتار ساحران تمام می شود.سپس خداوند می فرماید:
ی􀀀 لا یَحْی 􀀀 ا وَ 􀀀 لا یَمُوتُ فِیه 􀀀 إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ
:مجرم یعنی کافر یا کسی که رفتارش چون رفتار فرعون باشد.کسانی که مجرم باشند و به- پیشگاه خداوند آیند،گرفتار آتش
دوزخند.نمی میرند تا راحت شوند و نه حیات دیگري که راحتی داشته باشد،پیدا می کنند.بلکه همواره گرفتار کیفرند.
ی􀀀 جاتُ الْعُل 􀀀 ئِکَ لَهُمُ الدَّرَ 􀀀 الصّ فَأُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ مَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ مَِلَ
:کسانی که خدا و انبیاء را تصدیق کرده باشند و بحضور خدا آیند و وظائف عملی خود را
ص : 49
انجام داده باشند،درجات بهشت که بعضی بر بعضی برتري دارد،براي ایشان است.
تَزَکّ
􀀀
زاءُ مَنْ ی 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 ا وَ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
ات􀀀 ُ
:
بهشت هایی که محل اقامت است و رودها از زیر آنها روان است و بطور جاویدان در آنجا هستند.آن ثواب و پاداشی که ذکر
شد براي کسانی است که بوسیلۀ ایمان خود را پاك کرده و از آلودگی کفر و معصیت دور باشند.
ص : 50
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 77 تا 86
اشاره
ی ( 77 ) فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ 􀀀 لا تَخْش 􀀀 خافُ دَرَکاً وَ 􀀀 لا تَ 􀀀 ادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی اَلْبَحْرِ یَبَساً 􀀀 ی أَنْ أَسْرِ بِعِب 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ لَقَدْ أَوْحَیْن
اکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ 􀀀 رائِیلَ قَدْ أَنْجَیْن 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀 ي ( 79 ) ی 􀀀 ا هَد 􀀀 ا غَشِیَهُمْ ( 78 ) وَ أَضَ لَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ م 􀀀 بِجُنُودِهِ فَغَشِیَهُمْ مِنَ اَلْیَمِّ م
لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی 􀀀 اکُمْ وَ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 اتِ م 􀀀 ي ( 80 ) کُلُوا مِنْ طَیِّب 􀀀 ا عَلَیْکُمُ اَلْمَنَّ وَ اَلسَّلْو 􀀀 جانِبَ اَلطُّورِ اَلْأَیْمَنَ وَ نَزَّلْن 􀀀 اکُمْ 􀀀 اعَدْن 􀀀و
ا􀀀 ا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ ی 􀀀 ي ( 82 ) وَ م 􀀀 صالِحاً ثُمَّ اِهْتَد 􀀀 ابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ 􀀀 لَغَفّ لِمَنْ ت
􀀀
ي ( 81 ) وَ إِنِّی ارٌ 􀀀 وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَو
اَلسّ
امِرِيُّ 􀀀 أَضَ لَّهُم فَتَنّ قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِكَ وَ ا􀀀 قَد فَإِنّ 􀀀
الَ ا 􀀀 ی ( 84 ) ق 􀀀 ی أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْض 􀀀 ءِ عَل 􀀀 الَ هُمْ أُولا 􀀀 ی ( 83 ) ق 􀀀 مُوس
طالَ عَلَیْکُمُ اَلْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ 􀀀 ا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَ 􀀀 الَ ی 􀀀 انَ أَسِفاً ق 􀀀 ی قَوْمِهِ غَضْب 􀀀 ی إِل 􀀀 85 ) فَرَجَعَ مُوس )
( غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي ( 86
ص : 51
ترجمه:
به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه ببر و براي آنها راهی خشک در دریا پدید آورد.نه از رسیدن فرعون ترسی داري و
نه از غرق شدن.فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کرد و آب دریا آنها را فرا گرفت.فرعون مردم خود را گمراه کرد و هدایت
نکرد.اي بنی اسرائیل،شما را از دشمنتان نجات دادیم و با شما در جانب راست طور وعده گذاشتیم،بر شما من و سلوي نازل
کردیم.از روزیهاي پاکیزة ما بخورید و در آن سرکشی نکنید که غضبم شما را فرا میگیرد و هر کس گرفتار غضبم شود،
بهلاکت می رسد.من آمرزگار کسی هستم که توبه کند و ایمان آرد و عمل شایسته کند.
آن گاه هدایت پذیرد.
اي موسی!چه چیز ترا به عجله واداشت که از قومت جلو افتادي؟گفت:آنها در پی منند.خدایا بسوي تو شتاب کردم که خشنود
گردي.خداوند فرمود:پس از تو قومت را مبتلا ساختیم و سامري آنها را گمراه کرد.موسی با خشم و اندوه بسوي قومش باز
گشته،گفت:اي قوم،آیا خداوند بر شما وعدة نیکو نداد؟آیا وقت عهد بر شما طولانی شد یا اینکه خواستید گرفتار خشم
پروردگارتان شوید و وعده مرا خلف کردید؟
قرائت:
باشد و جزم بنا بر این است که « اضرب » لا تخاف:حمزه بجزم خوانده و دیگران به رفع.رفع بنا بر این است که حال از فاعل
باشد. « اضرب » جواب
را کوفیان « رزقناکم » و« و واعدناکم » قد انجیناکم:این کلمه و نظائر آن
ص : 52
ابو « و واعدناکم » است.در مورد « و نزلنا علیکم » -بجز عاصم-به صیغۀ متکلم وحده خوانده اند.اما به صیغۀ متکلم مع الغیر به قرینۀ
جعفر و ابو عمرو و یعقوب و سهل بدون الف خوانده اند و در این صورت وعده از جانب خداست و طرفینی نیست و همین
اولی است.
فیحل:کسایی این کلمه را بضم حاء و دیگران بکسر حاء خوانده اند.
است.یعنی بعد از آنکه غضب « حلال » کسایی بضم لام و دیگران بکسر خوانده اند.قرائت کسر از مادة « یحلل » همچنین در مورد
خدا بر ایشان حرام بود،حلالشان می شود.وجه قرائت ضم این است که از حلول است.یعنی غضب خدا بر ایشان نازل می شود.
لغت:
یبس:یابس و خشک.جمع یبوس.
اسف:شدیدتر از خشم،حزن و اندوه.
اعراب:
لاءِ􀀀 هُمْ أُو
خبر. « ی أَثَرِي 􀀀 عَل » و« هم » بدل از « اولاء » :مبتدا و خبر یا
حال یا خبر دوم است. « ی أَثَرِي 􀀀 عَل » بنا بر اول
مقصود:
اکنون خداوند از حال بنی اسرائیل خبر داده،می فرماید:
ادِي 􀀀 ی أَنْ أَسْرِ بِعِب 􀀀 ی مُوس 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ لَقَدْ أَوْحَیْن
:بعد از آنکه فرعون آیات را دید و خود و قومش ایمان نیاوردند،به موسی وحی کردیم که شبانه قوم خود را از سر زمین مصر
ببر.
فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً
،بوسیلۀ عصا راهی خشک در دریا بوجود آور،تا بنی اسرائیل بتوانند از آن بگذرند.در اینجا مراد از زدن طریق،زدن دریا و
شکافتن آن بمنظور بوجود آوردن طریق است.
ی􀀀 لا تَخْش 􀀀 خافُ دَرَکاً وَ 􀀀 لا تَ 􀀀
:نمیترسی که فرعون بتو دست یابد،یا اینکه در
ص : 53
دریا غرق شوي.
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ
:فرعون با سپاهیانش بدنبال ایشان حرکت کردند.
در اینجا جمله اي محذوف است.یعنی موسی و قومش داخل دریا شدند و فرعون...
ا غَشِیَهُمْ 􀀀 فَغَشِیَهُمْ مِنَ الْیَمِّ م
:و آب دریا فرعون و سپاهیانش را پوشید و غرق کرد.
این تعبیر،بمنظور بزرگ شمردن حادثه است.یعنی همان چیزي که شناخته و شنیده اید،آنها را بپوشانید.چنان که ابو النجم گفته
است:
من ابو النجم هستم و شعر من همان است که شنیده و دانسته اید. « انا ابو النجم و شعري شعري »
حاصل مطلب اینکه:سرانجام فرعون نابود شد و موسی نجات یافت.این است سرانجام کار ایشان تا اهل عبرت،چشم دل
بگشایند و عبرت گیرند.
ي􀀀 ا هَد 􀀀 وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ م
:فرعون،ملت خود را از هدایت و حق و حقیقت دور کرد و نخواست که آنها اهل هدایت و رشد باشند.
را بعداً ذکر میکند،میخواهد بفهماند که فرعون بر اضلال ایشان ادامه میداد و روش خود را تغییر نداد. « و ما هدي » اینکه
بمنظور رعایت رءوس آیات است. « هدي » حذف مفعول
اکنون بمنظور شمردن نعمتها به بنی . « شادِ 􀀀 إِلاّ سَبِیلَ- الرَّ
􀀀
ا أَهْدِیکُمْ 􀀀 وَ م » : این جمله در پاسخ قول فرعون است که بمردم می گفت
اسرائیل خطاب کرده،میفرماید:
اکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ 􀀀 رائِیلَ قَدْ أَنْجَیْن 􀀀 ا بَنِی إِسْ 􀀀ی
:اي بنی اسرائیل شما را در برابر چشمتان از دشمن بد خواهتان فرعون نجات دادیم.
جانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ 􀀀 اکُمْ 􀀀 اعَدْن 􀀀 وَ و
:خداوند وعده گذاشته بود که موسی پس از غرق فرعون به سمت راست کوه طور بیاید و کتاب آسمانی تورات را که
( مقررات و احکام مورد نیاز ایشان را در برداشت،دریافت کند. ( 1
ص : 54
1) -تورات کنونی غیر از آن توراتی است که در سمت راست کوه طور بر حضرت موسی نازل شد. -1
ي􀀀 ا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْو 􀀀 وَ نَزَّلْن
( بر شما من و سلوي نازل کردیم. ( 1 « تیه » :در بیابان
اکُمْ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 اتِ م 􀀀 کُلُوا مِنْ طَیِّب
:از چیزهاي پاکیزه اي که به شما روزي کرده ایم،بخورید.
این دستور،براي اباحه است نه براي وجوب.
لا تَطْغَوْا فِیهِ 􀀀 وَ
:تعدي نکنید و بوجهی که بر شما حرام شده است،نخورید.
برخی گفته اند:یعنی از حلال بحرام تجاوز نکنید.و برخی گفته اند:روزي حلال را براي نیرو گرفتن در راه معصیت نخورید.
فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی
:زیرا گرفتار خشم من خواهید شد.
ي􀀀 وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَو
سقوط از بالا به زیر است و این چیزي جز هلاك شدن یا سقوط در « هوي ». :هر کس گرفتار خشم من شود،هلاك میگردد
آتش جهنم نیست.
ي􀀀 صالِحاً ثُمَّ اهْتَد 􀀀 ابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ 􀀀 لَغَفّ لِمَنْ ت
􀀀
وَ إِنِّی ارٌ
:من آمرزگار کسی هستم که توبه کند و بخدا و رسولش ایمان آورد و وظائف خود را انجام دهد و تا لحظۀ مرگ،ایمان را از
دست ندهد.
این است که به ولایت اهل بیت نائل آید.بخدا قسم،اگر مردي تمام عمر در میان رکن و « اهتدي » امام باقر(ع)فرمود:منظور از
مقام ابراهیم خدا را عبادت کند،آن گاه بمیرد و از ولایت ما دور باشد،خدا او را بر پیشانی در جهنم ساقط میکند.
این روایت را ابو القاسم حسکانی به اسناد خویش نقل کرده و عیاشی در تفسیر خود به طرق مختلفی آورده است.
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 ا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ ی 􀀀 وَ م
:ابن اسحاق گوید:وعده این بود که موسی به اتفاق قوم یا جماعتی از بزرگان قوم،به کوه طور آید.اما وي بر اثر شوق
چه باعث شد که عجله »: زیاد،شتاب کرد و به تنهایی آمد و منتظر بود که آنها بدنبالش بیایند.از اینرو خداوند به او فرمود
«!؟ کردي و قوم را با خود نیاوردي
ص : 55
1) -براي تفصیل بیشتر رجوع شود به تفسیر سورة بقره آیه 57 -1
ی أَثَرِي 􀀀 لاءِ عَل 􀀀 الَ هُمْ أُو 􀀀ق
:موسی در جواب گفت:آنها در پی من هستند و بزودي بمن خواهند پیوست.
حسن گوید:یعنی آنها به دین و براه و رسم من هستند و منتظرند که برگردم و دستورات دینی را بایشان ابلاغ کنم.
ی􀀀 وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْض
:خدایا من عجله کردم و بر آنها سبقت گرفتم تا ترا راضی گردانم.
فَتَنّ قَوْمَکَ
ا􀀀 قَد فَإِنّ 􀀀
الَ ا 􀀀ق
:خداوند فرمود:ما قوم ترا بوسیلۀ گوسالۀ سامري به امتحان افکندیم و تکلیف را بر آنها دشوار گرفتیم و بر آنها لازم شمردیم
« لا یُفْتَنُونَ 􀀀 آمَنّ وَ هُمْ
ا􀀀 ی النّ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ قَُولُوا
اس􀀀 الم أَ حَسِبَ » : که دقت کنند و بدانند که گوساله خدا نیست.چنان که میفرماید
(سوره عنکبوت 2)آیا مردم گمان می کنند که چون گفتند ایمان آوردیم،متروك می مانند و گرفتار امتحان نمیشوند؟ مِنْ
السّ :این امتحان بعد از رفتن تو بود که سامري ایشان را دعوت بگمراهی کرد.
امِرِيُّ 􀀀 أَضَلَّهُم بَعْدِكَ وَ برخی گویند:منظور این است که ما با آنها معاملۀ امتحان کنندگان کردیم تا مخلص از منافق شناخته شود.
انَ أَسِفاً 􀀀 ی قَوْمِهِ غَضْب 􀀀 ی إِل 􀀀 فَرَجَعَ مُوس
:موسی از میقات با خشم و اندوه شدید بسوي بنی اسرائیل برگشت.علت تأثر موسی این بود که می ترسید نتواند آنها را براه
راست برگرداند.
ا قَوْمِ أَ لَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً 􀀀 الَ ی 􀀀ق
:به ایشان گفت:مگر نه خداوند به شما وعدة راست داده بود که تورات را براي شما بفرستد تا بمحتویات آن آگاه شوید و
طبق دستور آن عمل کنید و سزاوار پاداش گردید؟ برخی گویند:منظور از وعدة راست،نجات از فرعون و آمدن به طرف
راست کوه طور و آمرزش توبه کاران است.
طالَ عَلَیْکُمُ الْعَهْدُ 􀀀 أَ فَ
:آیا مدت دوري من از شما زیاد شده بود؟
ص : 56
أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ
:یا می خواستید با پرستش گوساله، گرفتار خشم خدا شوید؟ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي :در نتیجه پس از من بد رفتاري کردید و ثابت و
بعد از من بد- رفتاري پیشه کردید! برخی « ما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِي 􀀀 بِئْسَ » : استوار نماندید.روشنگر این جمله این است
گویند:چون موسی به آنها امر کرده بود که در کوه طور به وي ملحق شوند و آنها ملحق نشده بودند،از این جهت میفرماید:
. « فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي »
برخی گویند:موسی به آنها امر کرده بود که تابع هارون باشند و تا مراجعت وي دستور او را عمل کنند ولی بنی اسرائیل به
مخالفت هارون پرداختند.
ص : 57
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 87 تا 96
اشاره
اَلسّ ( 87 ) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً
امِرِيُّ 􀀀 ذلِکَ أَلْقَی 􀀀 ا فَکَ 􀀀 اه 􀀀 اَلْقَو فَقَذَفْن أَوْز مِنْ زِینَهِ مِْ اراً 􀀀 ا 􀀀 کِنّ حُمِّلْن 􀀀ل
ا􀀀 و ا 􀀀 ا مَوْعِدَكَ بِمَلْکِن 􀀀 ا أَخْلَفْن 􀀀 ق م الُوا 􀀀
الَ 􀀀 لا نَفْعاً ( 89 ) وَ لَقَدْ ق 􀀀 لا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَ  را وَ 􀀀 أَلاّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا وَ
􀀀
لا یَرَوْنَ 􀀀 ی فَنَسِیَ ( 88 ) أَ فَ 􀀀 هُ مُوس 􀀀 هُکُمْ وَ إِل 􀀀 ذا إِل 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 وارٌ فَق 􀀀 لَهُ خُ
حَتّ یَرْجِعَ
ی􀀀 اکِفِین 􀀀ع الُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ 􀀀 منُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِي ( 90 ) ق 􀀀 ما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ اَلرَّحْ 􀀀 ا قَوْمِ إِنَّ 􀀀 ارُونُ مِنْ قَبْلُ ی 􀀀 لَهُمْ ه
لا􀀀 لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ 􀀀 الَ یَا بْنَ أُمَّ 􀀀 أَلاّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِي ( 93 ) ق
􀀀
( ا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَ لُّوا ( 92 􀀀 ارُونُ م 􀀀 ا ه 􀀀 الَ ی 􀀀 ی ( 91 ) ق 􀀀 ا مُوس 􀀀 إِلَیْن
ما لَمْ 􀀀 الَ بَصُ رْتُ بِ 􀀀 سامِرِيُّ ( 95 ) ق 􀀀 ا 􀀀 ما خَطْبُکَ ی 􀀀 الَ فَ 􀀀 رائِیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی ( 94 ) ق 􀀀 بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْ
( ذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی ( 96 􀀀 ا وَ کَ 􀀀 یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ اَلرَّسُولِ فَنَبَذْتُه
ص : 58
ترجمه:
گفتند:ما به اختیار خود وعدة ترا خلاف نکردیم.بلکه چیزهاي زینتی قوم را با خود آورده بودیم و آنها را براي ذوب شدن در
آتش افکندیم.سامري اینطور القاء کرد.او براي ایشان گوساله اي بزرگ که داراي آهنگی بود بیرون آورده،گفت:
این است خداي شما و خداي موسی و فراموش کرد.آیا نمیدانستند که گوساله،جواب آنها را نمیدهد،و به ایشان سود و زیانی
نمیرساند؟قبلا هارون به ایشان گفته بود:اي قوم،شما گرفتار امتحان شده اید.خداي شما رحمان است.مرا پیروي کنید و امر مرا
اطاعت کنید.گفتند:ما دست از عبادت او بر نمیداریم تا موسی بازگردد.موسی به هارون گفت:چرا وقتی دیدي که آنها گمراه
شدند،مرا پیروي نکردي؟آیا امر مرا عصیان کردي؟گفت:فرزند مادر،ریشم را و سرم را نگیر.ترسیدم که بگویی میان بنی
اسرائیل تفرقه افکندي و به سفارش من عمل نکردي.گفت:اي سامري،کار خطرناك تو چیست؟گفت:به چیزي آگاهی یافتم
که آنها آگاهی نیافتند.کفی از خاك پاي رسول برگرفتم و در گوساله ریختم.نفس من اینطور کار زشت را در نظرم زینت
داد.
قرائت:
بملکنا:اهل مدینه و کوفه و عاصم بفتح میم و حمزه و کسایی و خلف بضم میم و دیگران بکسر میم خوانده اند.
ابو علی گوید:در مورد این کلمه سه لغت است و کسر میم اکثر است.
حملنا:ابن عامر و حفص و رویس بضم و تشدید و دیگران به فتح و تخفیف خوانده اند.بنا بر اول،یعنی وادارمان کردند که بار
قوم را برداریم،و بنا بر قرائت دوم یعنی خودمان برداشتیم.
لم یبصروا:کوفیان-بجز عاصم-به تاء و دیگران به یاء خوانده اند.در قرائت تاء خطاب است به جمیع و در قرائت یاء منظور بنی
اسرائیل است.
لغت:
وزر:بار سنگین.اینکه به گناه،وزر گویند به خاطر این است که صاحب
ص : 59
گناه،سنگینی آن را متحمل می شود.جمع وزر،اوزار است.
خوار:آوازي که به شدت،تغییر می کند.مثل صداي گاو و غیر آن.
عکوف:درنگ کردن.اعتکاف در مسجد،یعنی ماندن در مسجد.
رقبه:انتظار.مرقب جاي بلندي است براي مراقبت و دیده بانی.
بصر:آگاهی و ابصار دیدن.
اعراب:
ذلِکَ أَلْقَی 􀀀 فَکَ
.« القی السامري القاء مثل القائنا »: :کاف صفت مصدر محذوف است.یعنی
جسدا:بدل از عجلا.
أَلاّ یَرْجِعُ
􀀀
را نصب داد. « یرجع » ممکن است « انه لا یرجع » :یعنی
.« قد ضلوا » ضلوا:در محل نصب و حال به تقدیر
أَلاّ تَتَّبِعَنِ
􀀀
. « أَلاّ تَسْجُدَ
􀀀
ا مَنَعَکَ 􀀀م» : و حرف لاء زائده است.مثل « ما منعک من اتباعی » محذوف یا در محل نصب.یعنی « من » :در محل جر به
مقصود:
ا􀀀 ا مَوْعِدَكَ بِمَلْکِن 􀀀 ا أَخْلَفْن 􀀀 الُوا م 􀀀ق
:آنهایی که گوساله پرست نشده بودند، گفتند:مخالفت وعده تو به اختیار ما نبود.زیرا نمیتوانستیم گوساله پرستان را از کار
زشتشان باز داریم.آنها زیاد بودند و ما کم.
در روایت است که فقط دوازده هزار نفر از قوم گوساله پرست نشده بودند و بقیه که هفتصد هزار نفر بودند همه گوساله
پرست شده بودند.بنا بر این،دوازده هزار نفر از عهدة هفتصد هزار نفر برنمی آمدند.
اراً مِنْ زِینَهِ الْقَوْمِ 􀀀 ا أَوْز 􀀀 کِنّ حُمِّلْن 􀀀ل
ا􀀀 و َ
:ولی ما بارهایی از زیورهاي فرعونیان با خود حمل کرده بودیم.
این زیورها را قوم فرعون برسم عاریه به ایشان سپرده بودند.برخی گویند:
طلا و نقره و زیورهایی بود که در موقع غرق شدن ایشان به ساحل افتاد و بنی اسرائیل
ص : 60
برداشتند.
برخی گویند:منظور این است که ما بار گناه فرعونیان را با عاریه گرفتن همین زر و زیورها بدوش کشیدیم.زیرا این زر و
زیورها را براي زینت کردن در ایام عید از ایشان گرفتیم و به ایشان پس ندادیم.با اینکه آنها ما را امین می شمردند.
برخی گویند:بنی اسرائیل در میان مصریان اسیر بودند و آوردن مال مصریان بر ایشان مباح بود و بنا بر این مرتکب گناهی
نشده بودند.
ا􀀀 اه 􀀀 فَقَذَفْن
:این زر و زیورها را در آتش ریختیم که ذوب شود.
السّ
امِرِيُّ 􀀀 ذلِکَ أَلْقَی 􀀀 فَکَ
:جبائی می گوید:یعنی سامري اینطور جواب داد تا وانمود کند که از ایشان است.
برخی گویند:یعنی همانطوري که ما زر و زیورها را در آتش ریختیم،سامري هم زر و زیورهایش را در آتش ریخت و ذوب
کرد.
ابو مسلم گوید:این جمله،کلام خداوند است زیرا پس از آنکه گفتار قوم را نقل می کند،می فرماید:سامري هم مثل آنها زر و
زیورش را در آتش ریخت.
وارٌ 􀀀 فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُ
:از این زر و زیورهاي ذوب شده،گوسالۀ بزرگی براي ایشان درآورد که داراي آواز بود.(در بارة گوسالۀ سامري در تفسیر
سورة اعراف سخن گفته ایم).
ی􀀀 هُ مُوس 􀀀 هُکُمْ وَ إِل 􀀀 ذا إِل 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀فَق
:سامري و پیروانش بمردم گفتند:خداي شما و خداي موسی این است.
فَنَسِیَ
:یس فراموش کرد.
در بارة این جمله دو قول است:
-1 این جمله تتمۀ گفتار سامري و پیروان اوست.یعنی موسی فراموش کرد که گوساله خداي اوست.(در نتیجه سرگردان شد و
خداي خود را در اینجا گذاشت و رفت).
-2 این جمله،دنبالۀ گفتار خداوند است.یعنی سامري دین موسی را فراموش
ص : 61
کرد.یا اینکه فراموش کرد که گوساله،موجودي است حادث و نمیتواند خدا باشد.
اکنون خداوند از راه استدلال می فرماید:
أَلاّ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ قَوْلًا
􀀀
لا یَرَوْنَ 􀀀 أَ فَ
لا نَفْعاً 􀀀 لا یَمْلِکُ لَهُمْ ضَ  را وَ 􀀀 :آیا بنی اسرائیل نمی دانستند که گوساله جواب سخن ایشان را نمیدهد و شایستۀ خدایی نیست؟ وَ
:و قادر نیست که به ایشان سود و زیانی برساند.
بدیهی است که چنین موجودي شایستۀ پرستش نیست.
مقاتل گوید:همین که از وعدة موسی سی و پنج روز گذشت،سامري بنی اسرائیل را وادار کرد که زیورهاي عاریتی فرعونیان
را جمع کنند و چون جمع کردند،همه را ذوب کرد و به شکل گوساله درآورد.این کار را در روزهاي سی و ششم و سی و
هفتم و سی و هشتم انجام داد.سپس در روز سی و نهم آنها را وادار به گوساله پرستی کرد.روز چهلم موسی مراجعت کرد.
سعید بن جبیر گوید:سامري کرمانی بود و بنی اسرائیل از او اطاعت می کردند.
برخی گویند:وي از جایی بود که مردم آن گاو می پرستیدند و او هم چنان نسبت به گاو علاقه مند بود.
برخی گویند:او بنی اسرائیلی بود و پس از عبور از دریا به نفاق گرایید.هنگامی که بنی اسرائیل به موسی گفتند:براي ما نیز
خدایی معین کن،چنان که آنها نیز خدایی داشتند،سامري فرصت را غنیمت شمرد و گوساله را ساخت و آنها را بسوي آن
دعوت کرد.
ما فُتِنْتُمْ بِهِ 􀀀 ا قَوْمِ إِنَّ 􀀀 ارُونُ مِنْ قَبْلُ ی 􀀀 الَ لَهُمْ ه 􀀀 وَ لَقَدْ ق
:هارون پیش از مراجعت موسی از روي موعظه و نصیحت به آنها گفته بود که خداوند در پرستش بر شما سخت گرفته
است.خداي یکتا را بشناسید و او را بپرستید و گوساله پرستی نکنید.
ممکن است منظور این باشد که:سامري شما را بفتنه افکنده و گمراه کرده است.
منُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِي 􀀀 وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْ
:خداي شما بخشایشگر
ص : 62
است.مرا پیروي کنید و فرمانم را اطاعت کنید و دست از اطاعت سامري و گوساله پرستی بردارید.
ی􀀀 ا مُوس 􀀀 حَتّ یَرْجِعَ إِلَیْن
ی􀀀 اکِفِین 􀀀ع الُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ 􀀀ق
:بنی اسرائیل جواب دادند:ما دست از پرستش گوساله برنمیداریم تا موسی برگردد و تصمیم خود را در مورد گوساله پرستی
بگیرد.هارون بهمراه 12 هزار نفر از آنها کناره گیري کرد.
هنگامی که موسی برمی گشت،هارون از او استقبال کرد.موسی ملاحظه کرد که مردم اطراف گوساله گرد آمده و برقص و
پایکوبی مشغولند و ساز و آواز راه انداخته اند.
موسی که سخت خشمگین شده بود،الواح تورات را انداخت و به سرزنش هارون پرداخت.
أَلاّ تَتَّبِعَنِ
􀀀
ا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا 􀀀 ارُونُ م 􀀀 ا ه 􀀀 الَ ی 􀀀ق
:گفت چرا تو و افراد مؤمن از من،پیروي نکردید و با آنها بجنگ پرداختید؟!یا اینکه چرا بدنبال من بکوه طور نیامدید؟! أَ
لا تَتَّبِعْ 􀀀 اُخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ » : فَعَ َ ص یْتَ أَمْرِي :آیا امر مرا عصیان کردي؟ منظور این است که موسی به هارون گفته بود
اعراف 142 )در میان قوم،جانشین من باش و اصلاح کن و براه مفسدان نرو.چون هارون در میان ایشان مانده ) « سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ
و در جلوگیري ایشان مبالغه نکرده بود،از اینرو موسی به او گفت:امر مرا عصیان کردي؟ برخی گویند:این استفهام،استفهام
حقیقی نیست.زیرا موسی میدانست که هارون عصیان نکرده است.
پرسش:
اگر گفته شود که بر حسب ظاهر،هارون مأمور بود که در صورت عصیان مردم، بموسی ملحق شود و چون بموسی ملحق
نشد،معصیت کرد.
گوییم:ممکن است موسی هارون را امر کرده باشد که در صورت مصلحت بوي ملحق شود.لکن هارون تشخیص داد که اگر
در میان مردم بماند،مصلحت بیشتري دارد.البته کسی که در میان مردم باشد،چیزهایی تشخیص میدهد که کسی
ص : 63
که در میان مردم نیست،تشخیص نمیدهد.
ممکن است موسی به هارون دستور داده باشد که در صورت مصلحت با مردم مبارزه شدید کند.
در اینجا در حقیقت مردم سزاوار ملامتند نه هارون.اینکه به هارون میگوید:
می خواستی از ایشان جدا شوي،در حقیقت ملامتی است براي خود مردم نه هارون.
برخی گویند:گناه کسانی که مقامشان بلند است،بزرگتر است.چون هارون مقامش بالاتر از دیگران بود،موسی تنها او را
ملامت کرد.
این قول در صورتی صحیح است که هارون مرتکب گناهی شده باشد.در حالی که پیامبر دامنش از گناه پاك است.
لا بِرَأْسِی 􀀀 لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ 􀀀 الَ یَا بْنَ أُمَّ 􀀀ق
:هارون گفت:پسر مادر سر و ریشم را نگیر.
گویند:در آن وقت معمول بود که سر و ریش را بگیرند. چنان که در عصر ما معمول است که دست را بگیرند یا دست بگردن
بشوند.
برخی گویند:در حقیقت موسی هارون را بمنزلۀ خودش میدانست و بهمین جهت ریش او را گرفت.زیرا موسی هارون را
گناهکار نمیدانست.چنان که خودش را هم گنهکار نمیدانست.
اکنون بذکر عذرها پرداخته،می فرماید:
رائِیلَ 􀀀 إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْ
:اگر از ایشان جدا میشدم و با آنها می جنگیدم،در میان ایشان تفرقه می افتاد.برخی بتو می پیوستند و برخی با سامري به
پرستش گوساله ادامه میدادند و برخی بحال شک باقی میماندند.وانگهی من اطمینان نداشتم که اگر آنها را ترك کنم،در
میان ایشان جنگ و خونریزي واقع نشود و بخاطر سامري و گوساله اش حوادث ناگواري اتفاق نیفتد.لکن با بودن من در میان
ایشان،جنگ و خونریزي،واقع نشد و من به اندازه اي که مصلحت بود،آنها را از انحراف و اقدامات نامناسب،منع کردم و به
این فتنه و « ما فُتِنْتُمْ بِهِ 􀀀 إِنَّ » : آنها گفتم
ص : 64
آزمایشی است براي شما.
این بود عذرها و این عذر از رأي پسندیدة هارون حکایت می کند.
وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی
:می ترسیدم به من بگویی بوصیت تو عمل نکرده ام،زیرا بمن گفته بودي:جانشین باش و اصلاح کن.
سامِرِيُّ :به او گفت:چه کار ناگواري 􀀀 ا 􀀀 ما خَطْبُکَ ی 􀀀 الَ فَ 􀀀 همین که بیگناهی هارون آشکار شد،موسی به سامري روي آورده، ق
ما لَمْ یَبْصُ رُوا بِهِ :سامري در جواب گفت:چیزي دیدم یا چیزي فهمیدم که 􀀀 الَ بَصُ رْتُ بِ 􀀀 کردي؟چه چیز ترا به اینکار واداشت؟ ق
آنها ندیدند و نفهمیدند.
ا􀀀 فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُه
:من کفی از خاك پاي اسب جبرئیل برداشتم و در پیکرة گوساله ریختم.
ذلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی 􀀀 وَ کَ
:آري،نفس من برداشتن خاك و ریختن آن در مجسمۀ گوساله را در نظرم زینت داد.
داستان گوساله و آنچه سامري برداشته بود و کیفیت آن و اختلاف نظرها را قبلا گفته ایم.
ص : 65
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 97 تا 107
اشاره
اکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ 􀀀 هِکَ اَلَّذِي ظَلْتَ عَلَیْهِ ع 􀀀 ی إِل 􀀀 ساسَ وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ اُنْظُرْ إِل 􀀀 لا مِ 􀀀 اهِ أَنْ تَقُولَ 􀀀 الَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی اَلْحَی 􀀀ق
ا قَدْ 􀀀 اءِ م 􀀀 ذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْب 􀀀 إِلاّ هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً ( 98 ) کَ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اَللّ اَلَّذِي
􀀀
هُکُمُ هُ 􀀀 ما إِل 􀀀 ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی اَلْیَمِّ نَسْفاً ( 97 ) إِنَّ
امَهِ حِمْلًا 􀀀 ساءَ لَهُمْ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 خالِدِینَ فِیهِ وَ 􀀀 امَهِ وِزْراً ( 100 ) 􀀀 لَدُنّ ذِکْراً ( 99 ) مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ اَلْقِی
􀀀
اكَ مِنْ ا 􀀀 سَبَقَ وَ قَدْ آتَیْن
ما یَقُولُونَ 􀀀 إِلاّ عَشْراً ( 103 ) نَحْنُ أَعْلَمُ بِ
􀀀
خافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ 􀀀 101 ) یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ وَ نَحْشُرُ اَلْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً ( 102 ) یَتَ )
( اعاً صَفْصَفاً ( 106 􀀀 ا ق 􀀀 ا رَبِّی نَسْفاً ( 105 ) فَیَذَرُه 􀀀 الِ فَقُلْ یَنْسِفُه 􀀀 إِلاّ یَوْماً ( 104 ) وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ اَلْجِب
􀀀
إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَهً إِنْ لَبِثْتُمْ
( لا أَمْتاً ( 107 􀀀 ا عِوَجاً وَ 􀀀 ي فِیه 􀀀 لا تَر 􀀀
ص : 66
ترجمه:
موسی گفت:برو.سزاي تست که در زندگی بگویی،تماسی نیست و ترا وعده اي است که تأخیر نخواهد شد.بنگر بخدایت که
او را می پرستیدي،که او را به آتش می سوزانیم.آن گاه متلاشیش کرده بدریا می ریزیم.همانا خداي شما کسی است که جز
او خدایی نیست و علمش همه چیز را فرا گرفته است.اینچنین،داستانهاي گذشتگان را براي تو ذکر می کنیم و از جانب خویش
قرآن را بتو دادیم.هر کس از آن اعراض کند،روز قیامت بار گناه بر دوش دارد و همیشه گرفتار عذاب آن است.بد باري در
روز قیامت بدوش دارند.روزي که نفخ صور می شود و مجرمین را در آن روز نابینا محشور می کنیم.آهسته بیکدیگر
میگویند:ده شب بیشتر نماندید.ما به آنچه میگویند،داناتریم که هشیارترین ایشان میگوید:یک روز بیشتر نماندید.ترا از کوه ها
می پرسند.بگو:خدایم آنها را متلاشی کرده،ببادشان میدهد و آنها را بصورت بیابانهاي هموار درمی آورد که در
آنها،هیچگونه پستی و بلندي نبینی.
قرائت:
لن تخلفه:ابن کثیر و بصریان-بجز سهل-بکسر لام و ضریر بنون و کسر لام و دیگران بفتح لام خوانده اند.
ابو علی می گوید:این فعل متعدي به دو مفعول می شود و چون فعل مجهول است،یکی از مفعولها جایگزین فاعل شده است و
بنا بر این بصیغۀ مجهول معنی روشنتر است.
لنحرقنه:ابو جعفر بفتح نون و سکون حاء و تخفیف راء خوانده است(قرائت علی(ع)و عباس نیز همین است)طبق این
قرائت،یعنی قطعه قطعه می کنیم آن را.
ینفخ:ابو عمرو به نون و معلوم و دیگران به یاء و صیغۀ مجهول خوانده اند.
لغت:
بوده که پس از حذف لام بعضی بفتح ظاء و بعضی بکسر ظاء میخوانند. « ظللت » ظلت:این کلمه در اصل
ص : 67
نسف:بهوا دادن غلات براي جدا شدن کاه و پوست آنها.
صفصف:زمین بی گناه.
.« قیعه » و« قیعان » و« اقواع » قاع:زمین هموار.جمع
امت:گره و ناهمواري.
مقصود:
اکنون حکایت از موسی کرده،میفرماید:
ساسَ 􀀀 لا مِ 􀀀 اهِ أَنْ تَقُولَ 􀀀 الَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَی 􀀀ق
:موسی به سامري گفت:
برو که سزاي تست که در دورة حیات بگویی:تماسی نیست.
در بارة معناي این جمله اختلاف است.برخی گویند:بنا بفرمان خداوند او به مردم میگفت که با او نیامیزند و ننشینند و نخورند
تا همیشه در مضیقه باشد.
بنا بر این او بمردم می گفت:کسی بمن تماس نگیرد و من هم با کسی تماس نمیگیرم.
ابن عباس گوید:تنها در مورد خود سامري نبود.بلکه شامل فرزندانش هم می شد.
سامري بر حسب این دستور در بیابانها بسر می برد و همدم حیوانات وحشی بود.و هر وقت کسی نزدیکش می شد به او می
گفت که:نزدیکش نشود.او و فرزندانش براي همیشه گرفتار این کیفر شدند و اگر کسی با آنها تماس پیدا می کرد،هر دو
گرفتار تب می شدند.
برخی گویند:سامري از ترس فرار کرد و در بیابانها بقدري دور از مردم زندگی می کرد که گویا شعارش این شده بود که
کسی با او تماس نگیرد.
وَ إِنَّ لَکَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ
:ترا وعده گاهی است براي عذاب و کیفر که تأخیري در آن نیست و با تو خلف وعده نخواهد شد.
اکِفاً 􀀀 هِکَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَیْهِ ع 􀀀 ی إِل 􀀀 وَ انْظُرْ إِل
:اکنون گوسالۀ خود را که به- پرستشش سر بر خاك می مالیدي بنگر.
لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیَمِّ نَسْفاً
:گوسالۀ ترا در آتش می سوزانیم و سوختۀ آن را بدریا می ریزیم.
ص : 68
ابن عباس می گوید:موسی گوساله را سوزاند و خاکسترش را بدریا ریخت و این دلالت دارد بر اینکه حیوانی بود داراي
گوشت و خون.
بنا بر قرائت دیگر،موسی گوساله را قطعه قطعه کرد و قطعات آن را در دریا ریخت.
بهر حال قرآن میخواهد بگوید:چیزي که قابل سوختن و خرد کردن است، لایق پرستش نیست.
امام صادق میفرماید:موسی میخواست سامري را بکشد.خداوند فرمود:
او را نکش زیرا سخی است.
آن گاه موسی رو بقوم خود آورده،گفت:
إِلاّ هُوَ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اللّ الَّذِي
􀀀
هُکُمُ هُ 􀀀 ما إِل 􀀀 إِنَّ
:آن خدایی که یکتا و بیهمتاست،سزاوار پرستش است.
وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً
:او همه چیز را بطور کامل میداند.
است زیرا براي خدا معلوم است. « شیء » نیز « معدوم » این جمله از لحاظ فصاحت بسیار عجیب است و دلالت دارد بر اینکه
سپس به پیامبر اسلام می فرماید:
ا قَدْ سَبَقَ 􀀀 اءِ م 􀀀 ذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْب 􀀀 کَ
:همانطوري که قصۀ موسی و قومش را براي تو بیان کردیم،قصۀ سایر گذشتگان را نیز براي تو می گوییم.
لَدُنّ ذِکْراً
􀀀
اكَ مِنْ ا 􀀀 وَ قَدْ آتَیْن
:ما قرآن را از جانب خویش بتو دادیم.در اینجا مراد از ذکر قرآن است،زیرا تذکري است نسبت به همۀ امور دینی.
پس کسانی را که از قرآن اعراض کرده و از ایمان خودداري میکنند،تهدید کرده،می فرماید:
امَهِ وِزْراً 􀀀 مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِی
:کسانی که از قرآن روي- گردان شوند،بار سنگین و غیر قابل تحمل گناه را در روز واپسین بدوش خواهند کشید.
امَهِ حِمْلًا 􀀀 ساءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِی 􀀀 خالِدِینَ فِیهِ وَ 􀀀
:بار گناهی که عذابش براي ایشان
ص : 69
ابدي و همیشگی خواهد بود.بدیهی است که روز قیامت،بد باري بدوش اعراض کنندگان از قرآن خواهد بود.
کلبی گوید:یعنی کفر ایشان بقرآن باري سنگین است از گناه بر روانشان! یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ :روز قیامت،همان روزي است
که در صور دمیده میشود.
وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقاً
:ابن عباس گوید: یعنی کسانی که به پرستش خدایان دیگر پرداخته اند،در روز قیامت با چشمان کبود شده و صورتهاي سیاه
گشته، محشور خواهند شد و چشم آنها شبیه چشم گربه است.
کوري چشم است. « زرق » برخی گویند:مقصود از
وَ» : برخی گویند:مقصود این است که آنها تشنه محشور می شوند و این تشنگی از چشمانشان پیداست.نظیر آن این آیه است
.( مریم 86 ) « ی جَهَنَّمَ وِرْداً 􀀀 نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِل
إِلاّ عَشْراً
􀀀
خافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ 􀀀 یَتَ
:افراد مجرم،در نهان بیکدیگر خطاب می کنند،جز ده شب درنگ نکرده اند!این معنی از ابن عباس و قتاده است و منظور این
است که فاصلۀ میان نفخۀ اول و نفخۀ دوم بیش از ده شب نبوده است.در خلال این مدت-که چهل سال طول می کشد-آنها
از عذاب آسوده اند.
برخی گویند:آنها از شدت هول قیامت،مدت زندگی دنیا را فراموش کرده، می گویند:در دنیا ده روزي بیشتر نماندید.
برخی گویند:مدت ماندن در قبر را فراموش می کنند.فکر می کنند در این مدت خواب بوده اند و اکنون که روز قیامت است
بیدار شده اند.
حسن می گوید:آنها بر اثر ماندن زیاد در آتش جهنم،مدت زندگی دنیا را کم و ناچیز می شمارند.
ما یَقُولُونَ 􀀀 نَحْنُ أَعْلَمُ بِ
:ما به آنچه در نهان بیکدیگر می گویند،آگاه تریم.
إِلاّ یَوْماً
􀀀
إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَهً إِنْ لَبِثْتُمْ
:بعضی از آنها که رفتار بهتري داشته و عاقلتر بوده اند،می گویند:مدت درنگ شما در دنیا و قبر یک روز بوده است.
ص : 70
زیرا این زمان نسبت به روز قیامت و دوران گرفتاري ایشان در عذاب جهنم،بیک روز شبیه تر و نزدیک تر است.چنان که در
نازعات 79 )جز شبانگاهی یا بامداد آن بسر نبرده اند. ) « ا􀀀 حاه 􀀀 إِلاّ عَشِیَّهً أَوْ ضُ
􀀀
لَمْ یَلْبَثُوا » : جاي دیگر می فرماید
جبائی گوید:آنها این جمله را بعد از انقطاع عذاب قبر می گویند.زیرا خداوند بعد از عذاب قبر آنها را باز میگرداند.
سپس به پیامبرش می فرماید:
ا رَبِّی نَسْفاً 􀀀 الِ فَقُلْ یَنْسِفُه 􀀀 وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِب
:منکران قیامت،در بارة کوه ها از تو سؤال میکنند،بگو:پروردگارم آنها را مثل خاکستر نرم می کند و آنها را بر باد میدهد.در
نتیجه هیچ کوهی بر روي زمین باقی نمی ماند.برخی گویند:خداوند کوه ها را بشکل غبار درمی آورد.
مردي از ثقیف از پیامبر خدا پرسید:روز قیامت کوه ها چه می شوند؟ فرمود:
خداوند آنها را خاکستر می کند آن گاه باد بر آنها می وزد تا پراکنده شوند.
اعاً صَفْصَفاً 􀀀 ا ق 􀀀 فَیَذَرُه
:سرانجام بصورت زمینی هموار و مسطح در می آیند.
ابن عباس و مجاهد گویند:قاع و صفصف داراي یک معنی و بمعنی زمین بی گیاه هستند.
لا أَمْتاً 􀀀 ا عِوَجاً وَ 􀀀 ي فِیه 􀀀 لا تَر 􀀀
:که در آن هیچگونه پستی و بلندي مشاهده نخواهی کرد.
فراز است. « امت » نشیب و « عوج »: حسن گوید
مجاهد گوید:یعنی در جاي کوه ها وادي و تپه اي نمینگري.
ص : 71
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 108 تا 115
اشاره
إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ
􀀀
اعَهُ 􀀀 تَنْفَعُ اَلشَّف 􀀀 إِلاّ هَمْساً ( 108 ) یَوْمَئِذٍ لا
􀀀
لا تَسْمَعُ 􀀀 منِ فَ 􀀀 واتُ لِلرَّحْ 􀀀 لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَ عَتِ اَلْأَصْ 􀀀 اَلدّ
اعِی 􀀀 یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً ( 110 ) وَ عَنَتِ اَلْوُجُوهُ لِلْحَیِّ اَلْقَیُّومِ وَ قَدْ 􀀀 ا خَلْفَهُمْ وَ 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 منُ وَ رَضِ یَ لَهُ قَوْلًا ( 109 ) یَعْلَمُ م 􀀀 اَلرَّحْ
اهُ قُرْآناً 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 لا هَضْ ماً ( 112 ) وَ کَ 􀀀 خافُ ظُلْماً وَ 􀀀 یَ 􀀀 اَلصّ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 مِن خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً ( 111 ) وَ مَنْ یَعْمَلْ 􀀀
تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ 􀀀 اَللّ اَلْمَلِکُ اَلْحَقُّ وَ لا
􀀀
الَی هُ 􀀀 ا فِیهِ مِنَ اَلْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْ دِثُ لَهُمْ ذِکْراً ( 113 ) فَتَع 􀀀 عَرَبِیا وَ صَ رَّفْن
( ی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ( 115 􀀀 ا إِل 􀀀 ی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً ( 114 ) وَ لَقَدْ عَهِدْن 􀀀 یُقْض
ص : 72
ترجمه:
در آن روز از پی دعوت کنندة خدا که از هیچکس او را عدول نیست،می روند و آهنگ ها در برابر خداوند خاشع می گردند
و هیچ صدایی جز صداي پاها نمیشنوي.
در آن روز شفاعت کسی سود ندارد مگر آنکه خدا او را اذن داده و بقول او راضی شده است.
خداوند به آنچه پیش روي آنها و پشت سر آنهاست،عالم است و به علم او احاطه ندارند.
و صورتها براي خداوند زندة پایدار خضوع می کنند و زیانکار است کسی که بار ظلم بر دوش دارد و هر کس کار شایسته
کند و مؤمن باشد،از ظلم و از کم شدن حسنات نمی ترسد.
این چنین،این کتاب را قرآنی عربی نازل کردیم و تهدیدها را در آن تکرار کردیم.
شاید بپرهیزند یا قرآن تذکري در آنها پدیدار کند.بزرگ است پادشاه حق.بقرآن شتاب نکن پیش از آنکه وحی آن بپایان
برسد و بگو:خدایا علم را زیاد کن.از این پیش به آدم نیز امر کردیم.او فراموش کرد و برایش عزمی نیافتیم.
قرائت:
لا یخاف:ابن کثیر به جزم و دیگران به رفع خوانده اند.بنا بر اول فعل نهی است.
را به- نصب خوانده است.از نظر معنی میان این قرائت و « وحیه » ان یقضی الیک وحیه:یعقوب فعل را بصیغۀ متکلم معلوم و
قرائت دیگران فرقی نیست.
لغت:
همس:مخفی داشتن سخن و صداي پنهان.
از « عنوه » عنوه:خضوع و خواري. چیزي که به عنوه گرفته شود،یعنی به غلبه.لازم نیست که همیشه خضوع و خواري در مفهوم
روي قهر و غلبه باشد،بلکه گاه نیز ناشی از حالت تسلیم طرف است.
هضم:نقص.هضم غذا بوسیلۀ معده نیز به معنی کم کردن غذاست.
عزم:اراده و تصمیم بر فعل.
ص : 73
اعراب:
.« یتبعون » یومئذ:ظرف متعلق به
لا عِوَجَ لَهُ 􀀀
:جملۀ حالیه.
قرآنا:حال.
عربیا:صفت آن.در حقیقت حال همین کلمه است.
کذلک:کاف در محل نصب و صفت مصدر محذوف.
مقصود:
اکنون خداوند به وصف قیامت پرداخته،می فرماید:
الدّ
اعِی 􀀀 یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ :در روز قیامت،مردم صداي دعوت کنندة خدا را که در صور میدمد-یعنی اسرافیل-تبعیت می کنند.
لا عِوَجَ لَهُ 􀀀
:این دعوت کننده از هیچکس صرف نظر نمیکند و همه را-بدون استثناء-محشور میکند.یا اینکه هیچکس از دعوت او
سرپیچی نمیکند.بلکه همگان با شتاب،از پی او می روند و توجهی براست و چپ نمیکنند.
إِلاّ هَمْساً
􀀀
لا تَسْمَعُ 􀀀 منِ فَ 􀀀 واتُ لِلرَّحْ 􀀀 وَ خَشَعَتِ الْأَصْ
:بر اثر عظمت خداوند،همۀ صداها در سینه ها حبس شده اند و جز صداي پاها در موقع حرکت،صدایی بگوش نمی رسد،آنهم
صدایی آهسته و بسیار ملایم.
برخی گویند:آن افراد خشنی که در این دنیا لحن هاي تند و آمرانه داشتند، در آنجا خاموش شده اند و دم برنمی آورند.فقط
منُ وَ رَضِ یَ لَهُ قَوْلًا :در آن روز تنها کسانی 􀀀 إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْ
􀀀
اعَهُ 􀀀 لا تَنْفَعُ الشَّف 􀀀 صداي پاهاي آنها شنیده می شود و بس! یَوْمَئِذٍ
حق دارند از دیگران شفاعت کنند که خداوند به آنها اذن داده و سخن ایشان را پسندیده است.یعنی انبیا و اولیا و صالحین و
صدیقین و شهداء.
سپس می فرماید:
ا خَلْفَهُمْ 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 یَعْلَمُ م
:خداوند به گفتار و کردار افرادي که محشور شده اند چه پیش از خلقتشان و چه بعد از خلقتشان آگاه است و هیچ چیز از
نظرش
ص : 74
پنهان نیست.
برخی گویند:یعنی از آنچه پیش روي ایشان است در آخرت و از آنچه پشت سر ایشان است در دنیا،آگاهی دارد.
لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً 􀀀 وَ
:اما آنها بمقدورات و معلومات خداوند آگاه نیستند.یا اینکه بکنه عظمت او آگاه نیستند.
برخی گویند:یعنی هیچکس بکردار گذشته و آیندة ایشان آگاه نیست،مگر آنکه خدا آگاهش کرده است.
برخی گویند:یعنی خدا را به حواس درك نمیکنند تا به او احاطۀ علمی پیدا کنند.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ
:صورتها در برابر خداوند که زنده و پایدار است، همچون صورت اسیران بحال خضوع و خواري درمی آیند و در برابر فرمان
او تسلیم هستند.بدیهی است که اثر خواري بر پیشانیها ظاهر می شود.
سران و زمامداران هستند که خوار و خفیف می شوند و از اریکۀ قدرت سقوط می کنند. « وجوه » برخی گویند:منظور از
خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً 􀀀 وَ قَدْ
:آنهایی که گرفتار شرك شده اند،زیانکارند.یا اینکه آنهایی که ستمکار و کافر وارد محشر می شوند،ثوابی نمی برند.
لا هَضْماً 􀀀 خافُ ظُلْماً وَ 􀀀 لا یَ 􀀀 الصّ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 مِن وَ مَنْ یَعْمَلْ :کسانی که خدا را اطاعت کنند و خدا را بشناسند و دین و محتویات آن را تصدیق کنند،بیمی ندارند که به آنها ظلم شود و بر
گناهان ایشان افزوده شود یا از حسنات ایشان کاسته گردد.
بنا بقرائت نهی،یعنی باید از ظلم و نقصان نترسد.بدیهی است که نهی از ترس، امر به ایمنی است.
( این آیه،دلالت بر بطلان تحابط دارد. ( 1
ص : 75
1) -مرحوم طبرسی در اینجا مطلب را بطور سربسته گفته و گذشته است.با مراجعه به آیات قرآنی معلوم میشود که حبط -1
عبارت است از باطل شدن عمل خوب،بواسطۀ کفر و شرك و...
ا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ 􀀀 اهُ قُرْآناً عَرَبِیا وَ صَرَّفْن 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 وَ کَ
:
همانطوري که ما اخبار قیامت را براي تو گفتیم،این کتاب خواندنی را بزبان عربی بر تو نازل کردیم و تهدیدهاي خود را
نسبت بکجروان در آن بصورتها و الفاظ مختلف بیان کردیم،شاید از معصیت بپرهیزند.
برخی گویند:یعنی قرآن را نازل کردیم تا قوم عرب پیش از نزول عذاب، تقوي پیشه کنند.
أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً
:یا اینکه قرآن براي ایشان پند و عبرت را تجدید کند.یعنی بوسیلۀ قرآن بیاد کیفر اقوام پیشین بیفتند و عبرت گیرند.بدیهی
است که تذکر در موقع استماع و قرائت قرآن است.
انفال 2)هنگامی که آیات قرآن بر ایشان خوانده شود،بر ایمانشان ) « ماناً 􀀀 ادَتْهُمْ إِی 􀀀 اتُهُ ز 􀀀 ذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آی 􀀀 وَ إِ » : چنان که میفرماید
افزوده می شود.
اللّ الْمَلِکُ الْحَقُّ
􀀀
الَی هُ 􀀀 فَتَع
:صفات خداوند بر صفات همۀ مخلوقات برتري دارد و در وهم و خیال نمی گنجد.او از همه کس داناتر و تواناتر است و هر
دانا و توانایی محتاج اوست و او از همگان بی نیاز است.دیگران اگر بیک چیز توانا یا دانا هستند، به چیزهاي دیگر عاجز و
نادانند.دانایان دیگر ممکن است دچار سهو و نسیان شوند اما خداوند همواره توانا و دانا بوده و هست.
(1
مائده 5)کسی که به ایمان کفر بورزد،عملش باطل می شود.اما در ) « مانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ 􀀀 وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِی » : (چنان که می فرماید
الصّ -حبط یعنی باطل شدن عمل وجود
حاتِ... 􀀀 الِ 􀀀 مِن مورد افراد مؤمن-که در آیۀ بالا به آن اشاره شده است وَ مَنْ یَعْمَلْ ندارد.زیرا چنان که گفتیم، کفر و...موجب حبط عمل است و افراد مؤمن از کفر و شرك و تکذیب و...منزه هستند. اما کلمه
همین مطلب «... خافُ 􀀀 لا یَ 􀀀 فَ» تحابط در متن به این معنی است که عمل نیک و بد هیچکدام دیگري را باطل نمیکند.زیرا از جملۀ
اللّ
􀀀
ئِکَ یُبَدِّلُ هُ 􀀀 صالِحاً فَأُوْل 􀀀 ابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا 􀀀 إِلاّ مَنْ ت
􀀀
» : برمی آید و این مطلب منافات با این ندارد که قرآن می فرماید
فرقان 70 ) یعنی کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته کنند،خداوند بدیهایشان را تبدیل به- ) « اتٍ􀀀 اتِهِمْ حَسَ ن 􀀀 سَیِّئ
نیکی می کند.
ص : 76
ملک یعنی کسی که بر دنیا و آخرت حکومت و مالکیت دارد و حق یعنی کسی که سزاوار حکومت است.شاهان دیگر
حکومت و مالکیتشان محدود است و سرانجام دستخوش فنا و زوال می شود.
ی إِلَیْکَ وَحْیُهُ 􀀀 لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْض 􀀀 وَ
:در اینباره چند وجه است:
-1 پیش از آنکه جبرئیل ابلاغ وحی را به پایان برساند،بتلاوت قرآن عجله مکن. معمولا پیامبر قرآن را.با جبرئیل میخواند و از
ترس اینکه فراموش کند در تلاوت آن عجله میکرد.پس مقصود این است که پیامبر صبر کند تا وحی را بخوبی درك کند و
از خواندن با فرشتۀ وحی خودداري کند.آن گاه بخواندن بپردازد.
قیامه 16 )زبان خود را بخاطر شتاب کردن در ) « سانَکَ لِتَعْجَ لَ بِهِ 􀀀 تُحَرِّكْ بِهِ لِ 􀀀 لا» : پس این جمله،نظیر این است که می فرماید
قرائت قرآن بحرکت در نیاور.(از ابن عباس و حسن و جبائی).
-2 قرآن را براي اصحابت نخوان و براي آنها املاء نکن تا وقتی که معانی آن براي تو آشکار گردد.(از مجاهد و قتاده و عطیه
و ابو مسلم).
-3 پیش از آنکه وحی بر تو نازل شود،درخواست نزول وحی نکن.زیرا خداوند متعال قرآن را بر حسب مصلحت نازل
میفرماید.
وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً
:از خداوند مسألت کن که بر علم تو بیفزاید.
عایشه روایت کرده است که پیامبر خدا فرمود:هر گاه روزي بیاید که در آن روز علم من افزوده نشود و بدرگاه خدا تقرب
پیدا نکنم،طلوع خورشید آن روز بر من مبارك نیست.
ی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ لَقَدْ عَهِدْن
:قبلا به آدم امر کردیم که بدرخت نزدیک نشود و از آن نخورد ولی او فرمان را ترك کرد و تصمیم استواري براي او نیافتیم.
برخی گویند:یعنی دچار خطا گردید و بدون اینکه قصد گناه داشته باشد، مرتکب خوردن از درخت ممنوعه گردید.
ص : 77
در هر حال آیۀ شریفه به آدم نسبت فراموشی داده است.آیا آدم همه چیز را فراموش کرده بود؟ 1-فراموش کرده بود که اگر
از درخت ممنوع بخورد از بهشت اخراج می شود.
-2 فراموش کرده بود که خداوند شیطان را دشمن خودش و زنش معرفی کرده بود.
-3 فراموش کرده بود که نهی از هر نوع درختی است و او تصور میکرد نهی از درخت خاصی است.
نظم آیات:
برخی گویند:متصل است به قصۀ موسی.یعنی همانطوري « ذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ 􀀀 کَ» متصل است به «... اهُ قُرْآناً 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 وَ کَ » آیۀ
که تورات را بر موسی نازل کردیم، قرآن را هم بتو نازل کردیم.
به ما قبل این است که چون تصریف آیات را در قرآن ذکر کرد و نشان داد که قرآن «... ی آدَمَ 􀀀 ا إِل 􀀀 وَ لَقَدْ عَهِدْن » : وجه اتصال
وسیلۀ تذکر است،پیامبر را امر کرد که همچون آدم عهد را فراموش نکند.
یعنی از خوف فراموشی الفاظ قرآن شتاب نکن بلکه بخدا توکل کن و از او . « لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ 􀀀 وَ » برخی گویند:متصل است به
توفیق بخواه زیرا پدرت آدم عهد خدا را فراموش کرد.
یعنی پس از نقل داستان موسی بنقل داستان آدم پرداخت. «... ذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ 􀀀 کَ» : برخی گویند:عطف است بر
ص : 78
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 116 تا 125
اشاره
ما مِنَ اَلْجَنَّهِ 􀀀 لا یُخْرِجَنَّکُ 􀀀 ذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَ 􀀀􀀀 ا آدَمُ إِنَّ ه 􀀀 ا ی 􀀀 ی ( 116 ) فَقُلْن 􀀀 إِلاّ إِبْلِیسَ أَب
􀀀
لائِکَهِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا 􀀀 ا لِلْمَ 􀀀 وَ إِذْ قُلْن
ا آدَمُ 􀀀 الَ ی 􀀀 طانُ ق 􀀀 ی ( 119 ) فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ اَلشَّیْ 􀀀 لا تَضْح 􀀀 ا وَ 􀀀 لا تَظْمَؤُا فِیه 􀀀 ي ( 118 ) وَ أَنَّکَ 􀀀 لا تَعْر 􀀀 ا وَ 􀀀 أَلاّ تَجُوعَ فِیه
􀀀
ی ( 117 ) إِنَّ لَکَ 􀀀 فَتَشْق
ما مِنْ وَرَقِ اَلْجَنَّهِ وَ 􀀀 انِ عَلَیْهِ 􀀀 ا یَخْصِ ف 􀀀 ما وَ طَفِق 􀀀 ما سَوْآتُهُ 􀀀 ا فَبَدَتْ لَهُ 􀀀 مِنْه 􀀀 ی ( 120 ) فَأَکَلا 􀀀 لا یَبْل 􀀀 ی شَجَرَهِ اَلْخُلْدِ وَ مُلْکٍ 􀀀 هَلْ أَدُلُّکَ عَل
فَإِمّ یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی
ا􀀀 عَدُو ا جَمِیعاً بَعْضُ کُمْ لِبَعْضٍ 􀀀 اِهْبِط مِنْه ا􀀀 الَ 􀀀 ه ( 122 ) ق ي􀀀 ابَ عَلَیْهِ وَ َد 􀀀 اهُ رَبُّهُ فَت 􀀀 ي ( 121 ) ثُمَّ اِجْتَب 􀀀 ی آدَمُ رَبَّهُ فَغَو 􀀀 عَص
( ی ( 124 􀀀 امَهِ أَعْم 􀀀 ی ( 123 ) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 لا یَشْق 􀀀 لا یَضِلُّ وَ 􀀀 دايَ فَ 􀀀 هُديً فَمَنِ اِتَّبَعَ هُ
( ی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً ( 125 􀀀 الَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْم 􀀀ق
ص : 79
ترجمه:
هنگامی که بفرشتگان گفتیم:آدم را سجده کنید و سجده کردند.بجز ابلیس که خودداري کرد.گفتیم:اي آدم،این دشمن تو و
دشمن زن تست.شما را از بهشت خارج نکند که نگونبخت می شوي.در آنجاست ترا که گرسنه و برهنه نشوي و تشنه و
گرمازده نشوي.شیطان او را وسوسه کرده،گفت:اي آدم،آیا دلالت کنم ترا بدرخت جاودانی و سلطنتی که زوال ندارد؟هر دو
از آن درخت خوردند و زشتی هایشان بر ایشان آشکار گردید و از برگ درختان بهشت بر خود پوشیدند و آدم خداي خود
را عصیان کرد و گمراه شد.آن گاه خدا او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و هدایتش کرد فرمود:هر دو از بهشت فرو آیید و
از یکدیگر کناره گیري کنید.اگر هدایتی از جانب من براي شما آمد،هر کس که هدایتم را پیروي کند،گمراه و نگونبخت
نمیشود و هر کس از یاد من اعراض کند،بیعتش ناگوار است و روز قیامت کور محشورش می کنیم.
گوید:خدایا چرا کورم محشور کردي؟حال آنکه من بینا بودم.
قرائت:
انک لا تظمؤ:همزة آن را نافع و ابو بکر به کسر و دیگران به فتح خوانده اند.
و کسره بنا بر استیناف است. « ان لک الا تجوع » فتحه بنا بر عطف است بر اسم
لغت:
ضحی:گرم شدن در برابر خورشید.
ضنک:ناگواري.
مقصود:
اکنون خداوند متعال به تفصیل داستان آدم پرداخته،میفرماید:
ی􀀀 إِلاّ إِبْلِیسَ أَب
􀀀
لائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا 􀀀 ا لِلْمَ 􀀀 وَ إِذْ قُلْن
:بفرشتگان دستور دادیم که آدم را سجده کنند.آنها همگی سجده کردند جز ابلیس که خودداري کرد.
ی􀀀 ما مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشْق 􀀀 لا یُخْرِجَنَّکُ 􀀀 ذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَ 􀀀􀀀 ا آدَمُ إِنَّ ه 􀀀 ا ی 􀀀 فَقُلْن
:
گفتیم:اي آدم،این دشمن تو و دشمن زن تو حواست.او را اطاعت نکنید تا با فریب
ص : 80
و وسوسه اش شما را از بهشت اخراج نکند که دچار مشقت و زحمت تحصیل معاش و تأمین نفقۀ عیال خواهی شد،بهمین
جهت است که گرفتاري را نسبت به آدم داده نه به آدم و بحوا.
سعید بن جبیر گوید:گاوي به آدم داده شد که بوسیلۀ او زراعت میکرد و عرق می ریخت.
ي􀀀 لا تَعْر 􀀀 ا وَ 􀀀 أَلاّ تَجُوعَ فِیه
􀀀
إِنَّ لَکَ
:در بهشت همه چیز فراوان است.برهنه و گرسنه نخواهی شد.
ی􀀀 لا تَضْح 􀀀 ا وَ 􀀀 لا تَظْمَؤُا فِیه 􀀀 وَ أَنَّکَ
:در بهشت تشنگی پیدا نمیکنی و آفتاب بهشت ترا نمیسوزاند.
گویند:در بهشت خورشید نیست.فقط روشنایی و سایه است. پرسش:
چرا میان گرسنگی و برهنگی از یک طرف و تشنگی و آفتابزدگی از طرف دیگر جمع کرده است.در حالی که تشنگی از
جنس گرسنگی و آفتابزدگی از جنس برهنگی است؟ پاسخ:
-1 تشنگی بیشتر از شدت حرارت و حرارت از عریانی در برابر خورشید و آفتابزدگی است.بنا بر این در معنی بیکدیگر
نزدیکند و با هم جمع شده اند.نیز گرسنگی و برهنگی باطن و عریانی برهنگی ظاهر است و بنا بر این با یکدیگر متشابهند و با
هم جمع می شوند.
-2 عرب بواسطۀ اعتماد بفهم مخاطب و اینکه او می تواند هر چیزي را در جاي خود قرار دهد و بفهمد،تعبیرات خود را
بصورت مذکور در آیه می آورد.
ی􀀀 لا یَبْل 􀀀 ی شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ 􀀀 ا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَل 􀀀 الَ ی 􀀀 طانُ ق 􀀀 فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْ
:
شیطان او را وسوسه کرد،گفت:اي آدم،آیا ترا دلالت کنم بدرختی که هر کس بخورد هرگز نمیرد و آیا راهنمایی کنم ترا به
سلطنتی که هرگز فنا نپذیرد.نظیر اینکه
ص : 81
اعراف 20 )شما را خدا از این درخت نهی نکرد مگر از بیم اینکه فرشته شوید ) «... ذِهِ الشَّجَرَهِ 􀀀 ما عَنْ ه 􀀀 ما رَبُّکُ 􀀀 اکُ 􀀀 ا نَه 􀀀م» : می گوید
یا جاویدان بمانید.
ما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ 􀀀 انِ عَلَیْهِ 􀀀 ا یَخْصِف 􀀀 ما وَ طَفِق 􀀀 ما سَوْآتُهُ 􀀀 ا فَبَدَتْ لَهُ 􀀀 لا مِنْه 􀀀 فَأَکَ
:
آدم و حوا از درخت ممنوع خوردند و عورتشان بر ایشان آشکار شد و از برگ درختان بهشت خود را پوشانیدند.
تفسیر این قسمت در سورة اعراف(آیه 22 )گذشته است.
ي􀀀 ی آدَمُ رَبَّهُ فَغَو 􀀀 وَ عَص
:آدم امر خدا را مخالفت کرد و از ثواب محروم شد.
معصیت یعنی مخالفت امر،اعم از اینکه امر واجب باشد یا امر مستحبّ.شاعر گوید:
امرتک امراً جازماً فعصیتنی
ترا بطور جزم و حتم امر کردم و مرا معصیت کردي.
هیچ مانعی نیست که تارك مستحبات را هم عاصی بنامند.همانطوري که تارك واجبات هم عاصی نامیده می شود.می
احتمال محرومیت « غوي » گویند:فلان را به چنین و چنان امر کردم و مرا معصیت و مخالفت کرد.اگر چه امر واجب نباشد.لفظ
از ثواب میدهد.شاعر گوید:
فمن یلق خیراً یحمد الناس امره
و من یغولا یعدم علی الغی لائماً
هر کس به خیر برسد،مردم کارش را می ستایند و هر کس محروم شود،مردم او را ملامت می کنند.
ممکن است مقصود از غوایت آدم محرومیت او از خلود در بهشت باشد.زیرا انتظار داشت که با خوردن درخت ممنوع براي
همیشه در بهشت ماندگار شود.
ي􀀀 ابَ عَلَیْهِ وَ هَد 􀀀 اهُ رَبُّهُ فَت 􀀀 ثُمَّ اجْتَب
:خداوند او را براي رسالت برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را بذکر خویش هدایت کرد.
برخی گویند:هدایتش کرد براي کلماتی که از خداوند تلقی کرد.
ی􀀀 لا یَشْق 􀀀 لا یَضِلُّ وَ 􀀀 دايَ فَ 􀀀 فَإِمّ یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُديً فَمَنِ اتَّبَعَ هُ
ا􀀀 عَدُو ا جَمِیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ 􀀀 اهْبِط مِنْه ا􀀀 الَ 􀀀ق
:خداوند به آنها فرمود:از بهشت فرو آیید
ص : 82
و از یکدیگر مانند دشمنان کناره گیري کنید.اگر هدایتی از جانب من براي شما آید،هر کس که تبعیت کند،در دنیا گمراه و
در آخرت نگونبخت نخواهد شد.(تفسیر این قسمت در سوره بقره ذیل آیه 36 گذشته است).
ابن عباس می گفت:خداوند تضمین کرده است که هر کس قرآن بخواند و بدستور آن عمل کند،در دنیا گمراه و در آخرت
بدبخت نشود.سپس همین آیه را میخواند.
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً
:کسی که از قرآن و دلالتهاي آن اعراض کند و در آن دقت نکند،گرفتار معیشت تنگ خواهد شد.یعنی خدا روزي او را به
سختی میدهد و این کیفر اعراض اوست.اگر هم به او رزق فراوان دهد،معیشت را از این راه بر او سخت می گیرد که امساك
کند و از آن استفاده نگیرد و اگر هم استفاده گیرد،حرص و تلاش زیاد،زندگی را بر او دشوار می سازد.برخی گویند:یعنی
گرفتار عذاب قبر می شود.برخی گویند:یعنی گرفتار طعام ضریع و زقوم جهنم می شود.
زیرا سرانجام به همانجا می رسد.گو اینکه در این جهان در فراخ و آسایش باشد.
برخی گویند:یعنی زندگیش ناگوار است زیرا همیشه از آینده بیمناك است.برخی گویند:یعنی گرفتار روزي حرام می شود و
نتیجۀ آن کیفر اخروي است.برخی گویند:
یعنی گرفتار زندگی کوتاه و ناگواریهاي این جهان می شود و از زندگی آسوده و لذائذ بهشت محروم می گردد.
ی􀀀 امَهِ أَعْم 􀀀 وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِی
:روز قیامت هم کور محشورش می کنیم و بقولی یعنی چنان محشورش می کنیم که نسبت بدلیل و حجت،کور خواهد بود.اما
مانعی نیست که مراد همان کوري چشم باشد.
ی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً 􀀀 الَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْم 􀀀ق
:گوید:خدایا من بینا بودم.
چرا کور محشورم کردي؟ فراء گوید:هنگامی که از قبر خارج می شود،بیناست اما در صحراي محشر نابیناست.
ص : 83
معاویه بن عمار گوید:از امام صادق(ع)در بارة مردي سؤال کردم که حج نکرده و داراي ثروت است.
. « ی􀀀 امَهِ أَعْم 􀀀 وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِی » : فرمود:او از کسانی است که خدا در باره شان می فرماید
اللّ !اعمی است؟! فرمود:خدا او را از راه حق نابینا کرده است.
􀀀
گفتم:سبحان ه
این روایت مؤید قول کسانی است که می گویند کوري آنها از جهات خیر و راه نیافتن بسوي آنهاست.
ص : 84
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 126 تا 130
اشاره
ذابُ اَلْآخِرَهِ 􀀀 اتِ رَبِّهِ وَ لَعَ 􀀀 ذلِکَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآی 􀀀 ی ( 126 ) وَ کَ 􀀀 ذلِکَ اَلْیَوْمَ تُنْس 􀀀 ا وَ کَ 􀀀 ا فَنَسِیتَه 􀀀 اتُن 􀀀 ذلِکَ أَتَتْکَ آی 􀀀 الَ کَ 􀀀ق
ی ( 128 ) وَ لَوْ 􀀀 اتٍ لِأُولِی اَلنُّه 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 ساکِنِهِمْ إِنَّ فِی 􀀀 ا قَبْلَهُمْ مِنَ اَلْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَ 􀀀 ی ( 127 ) أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْن 􀀀 أَشَدُّ وَ أَبْق
ا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ وَ قَبْلَ 􀀀 ی م 􀀀 زاماً وَ أَجَلٌ مُسَ  می ( 129 ) فَاصْبِرْ عَل 􀀀 کانَ لِ 􀀀 لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَ 􀀀
( ی ( 130 􀀀 ارِ لَعَلَّکَ تَرْض 􀀀 رافَ اَلنَّه 􀀀 اءِ اَللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْ 􀀀 ا وَ مِنْ آن 􀀀 غُرُوبِه
ترجمه:
خداوند گوید:همین طور آیات ما بسوي تو آمد و فراموش کردي.امروز نیز فراموش می شوي،کسی که زیاده روي کند و
ایمان به آیات خدایش نیاورد،اینطور کیفر میدهیم و عذاب آخرت شدیدتر و باقی تر است.آیا مردم بسیاري که پیش از ایشان
هلاك کردیم اهل مکه را که در مساکن آنها عبور می کنند،هدایت نکرد؟در این
ص : 85
حوادث،براي خردمندان آیاتی است.اگر گفتار پروردگارت بر این نرفته بود و مدتی معین نبود،عذاب قرین ایشان بود.صبر کن
بر آنچه می گویند و خدایت را پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن و در تمام لحظات شب و روز تسبیح کن.
شاید خشنود شوي.
قرائت:
ترضی:کسایی و ابو بکر بضم تاء و دیگران بفتح خوانده اند.
ضحی 5)است و مؤید قرائت ضم این است که در وصف بعضی از انبیا ) « ی􀀀 وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْض » مؤید قرائت فتح
.( مریم 55 ) « کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیا 􀀀 وَ » آمده است
لغت:
است. « انی » آناء اللیل:ساعات شب.مفرد آن
اعراب:
ا􀀀 کَمْ أَهْلَکْن
است. « کم اهلکنا » مقدر و مفسر آن همین « یهد » :در اینجا فاعل
مقصود:
ا􀀀 ا فَنَسِیتَه 􀀀 اتُن 􀀀 ذلِکَ أَتَتْکَ آی 􀀀 الَ کَ 􀀀ق
:در اینجا خداوند در پاسخ کسی که می گفت:
خدایا چرا کور محشورم کردي؟میفرماید:همانطوري که امروز کور محشورت کرده ایم،محمد(ص)و قرآن و دلائل روشن آن
در دنیا بسوي تو آمدند و تو با خیره- سري همه را پشت سر انداختی و خود را در معرض فراموشی قرار دادي،چه فراموشی
فعل اختیاري انسان نیست تا کیفر داشته باشد.
ی􀀀 ذلِکَ الْیَوْمَ تُنْس 􀀀 وَ کَ
:امروز هم بمنزلۀ فراموش شدگان هستی و در عذاب همیشگی گرفتاري.
برخی گویند:همانطوري که ترا کور محشور کردم تا رسوا گردي و همانطوري که کور دل بودي و آیات مرا ترك کردي و
در آن نیندیشیدي و همانطوري که اوامر ما را زیر پا گذاشتی و بمنزلۀ چیزهاي فراموش شده قرارش دادي،امروز نیز گرفتار
عذاب می شوي و بمنزلۀ چیزهاي فراموش شده هستی.
ص : 86
اتِ رَبِّهِ 􀀀 ذلِکَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآی 􀀀 وَ کَ
:همانطوري که گفتیم کسی را که مشرك است و از حد خود تجاوز میکند و ایمان به آیات نمی آورد و حجج و کتب و
رسل خدا را نمی پذیرد،کیفر می دهیم.
ی􀀀 ذابُ الْآخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْق 􀀀 وَ لَعَ
:عذاب آخرت از عذاب دنیا و عذاب قبر سخت تر و با دوام تر است زیرا این عذاب،قطع نمیشود ولی عذاب دنیا و قبر قطع می
شود.
ا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ 􀀀 أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْن
:آیا براي کفار مکه،هلاك مردم گذشته که تکذیب پیامبران میکردند،وسیلۀ هدایت و تنبه و بیداري و ایمان نشده است؟
ساکِنِهِمْ :مردم مکه در سفرهاي تجارتی خود به شام از سرزمینها و شهرهاي ویران شدة عاد و ثمود می گذشتند و 􀀀 یَمْشُونَ فِی مَ
علامات هلاك آنها را می دیدند.بهتر بود با دیدن این صحنه ها بیدار شوند و براه راست آیند.و بترسند از اینکه خودشان نیز
بهمان سرنوشت شوم گرفتار گردند.
ی􀀀 اتٍ لِأُولِی النُّه 􀀀 ذلِکَ لَآی 􀀀 إِنَّ فِی
:در این هلاکت گذشتگان،عبرتها و دلالاتی است براي خردمندانی که در حالات آنها بیندیشند.
زاماً وَ أَجَلٌ مُسَ  می 􀀀 کانَ لِ 􀀀 لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر سخن خدا نبود که عذاب را تا روز قیامت از این کافران به تأخیر افکند،هم اکنون عذاب دامنگیرشان می شد.
لزام مصدري است به معناي صفت و عذاب را توصیف میکند.قتاده گوید:
« أَجَلٌ مُسَ  می »
قیامت است.دیگران گویند:مدتی است که انسان باید در این جهان بماند.برخی گویند:عذاب لزام،شکستی است که در بدر
خوردند و سرهایشان بریده شد.و اگر براي مردم ناسپاس زمانی مقرر و مقدر نشده بود که در این دنیا زیست کنند،همان
عذاب بدر،در زمانهاي دیگر نیز دامنگیر ایشان می شد.
اکنون پیامبر گرامی خود را امر به صبر کرده،می فرماید:
ا یَقُولُونَ 􀀀 ی م 􀀀 فَاصْبِرْ عَل
:در برابر تکذیب و آزارهاي ناجوانمردانۀ ایشان
ص : 87
صبر کن.
ا􀀀 وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِه
:در پیشگاه خداوند نماز بگزار و او را حمد و ثنا گوي پیش از طلوع خورشید نماز فجر را و پیش از غروب نماز عصر را.
ارِ 􀀀 رافَ النَّه 􀀀 اءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْ 􀀀 وَ مِنْ آن
:در ساعات شب و اطراف روز خداي را تسبیح کن.
ابن عباس گوید:مقصود از تسبیح در ساعات شب،نماز شب است.
مقصود از اطراف روز،ظهر است که در این وقت باید نماز ظهر خوانده شود و علت اینکه وقت ظهر را اطراف روز می
نامد،این است که:وقت ظهر،وقت زوال خورشید است.این وقت هم طرف نصف اول روز است و هم طرف نصف آخر آن.
آنها که تسبیح را حمل بر ظاهر کرده اند،میگویند:مراد مداومت بر حمد و تسبیح است در همۀ اوقات.
ی􀀀 لَعَلَّکَ تَرْض
:اگر این کارها را بکنی،مقام شفاعت پیدا میکنی و بدرجۀ رفیع نائل می شوي و خشنود خواهی شد.
برخی گویند:نتیجۀ این کارها این است که خدا بوعده هاي خود نسبت بتو وفا میکند و دین را عزت می بخشد و در آخرت
بتو اجازة شفاعت می دهد و تو خشنود خواهی شد.
ص : 88
[ [سوره طه ( 20 ): آیات 131 تا 135
اشاره
ی ( 131 ) وَ أْمُرْ أَهْلَکَ 􀀀 ا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْق 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 اجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ اَلْحَی 􀀀 ا بِهِ أَزْو 􀀀 ا مَتَّعْن 􀀀 ی م 􀀀 تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِل 􀀀 وَ لا
ا فِی 􀀀 ا بِآیَهٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَهُ م 􀀀 لا یَأْتِین 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 ي ( 132 ) وَ ق 􀀀 اقِبَهُ لِلتَّقْو 􀀀 لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَ اَلْع 􀀀 ا 􀀀 لاهِ وَ اِصْطَبِرْ عَلَیْه 􀀀 بِالصَّ
اتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ 􀀀 ا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آی 􀀀 لا أَرْسَلْتَ إِلَیْن 􀀀 ا لَوْ 􀀀 الُوا رَبَّن 􀀀 ذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَق 􀀀 اهُمْ بِعَ 􀀀 أَنّ أَهْلَکْن
􀀀
ی ( 133 ) وَ لَوْ ا 􀀀 اَلصُّحُفِ اَلْأُول
( ي ( 135 􀀀 راطِ اَلسَّوِيِّ وَ مَنِ اِهْتَد 􀀀 حابُ اَلصِّ 􀀀 ي ( 134 ) قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْ 􀀀 نَخْز
ترجمه:
دیدگان خود را به آن چیزهایی که رونق زندگی دنیاست و به بعضی از ایشان داده ایم که آنها را آزمایش کنیم،خیره نساز
که روزي پروردگارت بهتر و پایدارتر است،کسان خود را بنماز امر کن و براي نماز صابر باش که از تو روزي نمیخواهیم.ما
ترا روزي
ص : 89
می دهیم و سرانجام نیک براي پرهیزکاري است.گویند:چرا معجزه اي از پیش پروردگارش براي ما نیاورد؟مگر توضیح آنچه
در کتب پیشینیان است،براي ایشان نیامده است؟اگر پیش از نزول قرآن هلاکشان میکردیم میگفتند:پروردگارا چرا رسولی
بسوي ما نفرستادي تا پیش از آنکه ذلیل و درمانده شویم آیات ترا پیروي کنیم؟بگو:همه منتظرند.شما هم منتظر باشید.خواهید
دانست که اهل راه راست و اهل هدایت چه کسانی هستند؟
قرائت:
زهره:یعقوب و سهل بفتح هاء و دیگران به سکون خوانده اند.زهره بمعنی نیکی است و فتح هاء آن نیز جایز است.
ا و لم تأتهم:اهل مدینه و بصره و نیز قتیبه و حفص به تاء و دیگران به یاء خوانده اند.
اعراب:
باشد. « به » ممکن است حال از هاء «... جعلنا لهم زهره » یعنی « متعنا » زهره:منصوب است به معنی
اهُمْ 􀀀 أَنّ أَهْلَکْن
􀀀
-لَوْ ا
در محل رفع و فاعل فعل مقدر است. « اهُمْ 􀀀 أَنّ أَهْلَکْن
􀀀
ا » فعل می خواهد.پس « لو » زیرا « لو ثبت اهلاکهم » :یعنی
راطِ 􀀀 حابُ الصِّ 􀀀 مَنْ أَصْ
تعلیق شده است. « تعلمون » :مبتدا و خبر است و فعل
شأن نزول:
ابو رافع گوید:براي پیامبر مهمان رسید.مرا پیش یهودي فرستاد و فرمود:بگو پیامبر خدا می گوید مقداري آرد بمن بفروش یا
تا اول ماه رجب بمن قرض بده.من نزد یهودي رفتم و پیغام را رساندم.گفت:بخدا به او نمیفروشم و قرض نمیدهم.من برگشتم
و سخن او را بعرض پیامبر رساندم.فرمود:بخدا،اگر بمن میفروخت یا قرض میداد،به او میدادم.من در آسمان و زمین
امینم.اکنون زره آهنین مرا نزد او ببر.
ص : 90
بهمین مناسبت نازل گردید تا تسلیتی باشد براي پیامبر نسبت بدنیا. «... لا تَمُدَّنَّ 􀀀 وَ » : آیۀ
مقصود:
اجاً مِنْهُمْ 􀀀 ا بِهِ أَزْو 􀀀 ا مَتَّعْن 􀀀 ی م 􀀀 لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِل 􀀀 وَ
:دیدگانت را به آنچه به بعضی داده ایم خیره مساز.تفسیر این آیه در سورة حجر(ذیل آیه 88 )آمده است.
ابی بن کعب گوید:از این آیه برمی آید که هر کس بخدا دل نبندد،حسرت دنیا او را از پاي درمی آورد و هر کس چشم از
مال و ثروت مردم برندارد،حزنش طولانی است و خشمش فرو نمی نشیند و هر کس نعمت خدا را تنها در خوردنیها و
نوشیدنیها ببیند،دانشش کم و عذابش نزدیک است.
اصحاب ما از امام صادق(ع)نقل کرده اند که چون این آیه نازل شد،پیامبر راست نشست و سخن بالا را بر زبان آورد.
ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 زَهْرَهَ الْحَی
:خرمی و تازگی و منظره هاي جالب و دیدنی زندگی دنیا،نباید ترا مشغول و خیره گرداند.
ابن عباس و قتاده گویند:مقصود زینت زندگی دنیاست.
لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ
:این نعمتهاي گوناگون و جالب و خیره کننده را به ایشان داده ایم که آنها را در معرض امتحان قرار دهیم.و آنچه هستند در
مورد عمل به حق و اداي حقوق،آشکار شوند.
برخی گویند:یعنی با دادن این ثروتها میخواهیم بر آنها سخت بگیریم و ببینیم آیا با اینهمه ثروت،از تو اطاعت می کنند یا نه؟
برخی گویند:یعنی میخواهیم آنها را عذاب کنیم.زیرا گاهی توسعۀ روزي براي عذاب است.از اینرو امام(ع)میفرماید:اگر دنیا
بقدر بال مگسی پیش خدا ارزش داشت،بکافر شربت آبی از آن نمیداد.
ی􀀀 وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْق
:رزق خدا که در آخرت بتو وعده داده،از این روزیهاي دنیوي که به اینها داده ایم بهتر و با دوام تر است.
ص : 91
لاهِ􀀀 وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّ
:اهل خانه و اهل دینت را به نماز امر کن.
ابو سعید خدري گوید:چون این آیه نازل شد،پیامبر تا نه ماه،وقت نماز در خانۀ زهرا و علی می آمد و می فرمود:
. « اللّ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 اللّ ! إِنَّ
􀀀
الصلاه رحمکم ه »
ابن عقده این روایت را بطرق بسیاري از ائمه اهل بیت و دیگران مثل ابو برزه و ابو رافع نقل کرده است.
امام باقر(ع)فرماید:خدا پیامبر را مأمور کرد که تنها اهل بیتش را امر کند تا بدانند که اهل بیت را پیش خدا منزلتی است که
براي دیگران نیست.پیامبر نخست آنها را با همۀ مردم مأمور به نماز کرد.سپس به تنهایی.
ا􀀀 وَ اصْطَبِرْ عَلَیْه
:بر فعل نماز و امر ایشان به نماز،صبر کن.
لا نَسْئَلُکَ رِزْقاً 􀀀
:ما رزق تو و مخلوقات را از تو نمیخواهیم.بلکه از تو خواسته ایم که عبادت کنی و رسالت ما را انجام دهی.ما ضامن روزي
همگان هستیم.
نَحْنُ نَرْزُقُکَ
:خطاب به پیامبر و مقصود همۀ خلق است.یعنی ما بهمه روزي میدهیم و از کسی روزي نمیخواهیم.به همه سود میرسانیم و از
کسی سود نمیخواهیم.
بنا بر این در اظهار امتنان بر مردم رساتر است.
ي􀀀 اقِبَهُ لِلتَّقْو 􀀀 وَ الْع
:سر انجام نیز،مخصوص اهل تقوي است.
ابن عباس می گوید:یعنی کسانی که ترا تصدیق کنند و از من بپرهیزند، سرانجام نیک دارند.
اجاً 􀀀 ا بِهِ أَزْو 􀀀 ا مَتَّعْن 􀀀 ی م 􀀀 لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِل 􀀀 وَ » : در خبر است که عروه بن زبیر وقتی سلطانی میدید،داخل خانه می شد و می خواند
ا􀀀 لا یَأْتِین 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 وَ ق «! اللّ
􀀀
الصلاه!الصلاه!رحمکم ه »: سپس به اهل خانه می گفت « ی􀀀 ا وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْق 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَی
بِآیَهٍ مِنْ رَبِّهِ :گفتند:چرا همانطوري که صالح نبی ناقه آورد،این پیامبر آیتی و معجزه اي نمی آورد که ما عبرت بگیریم؟ أَ وَ لَمْ
ی :آیا در قرآن بیان مطالب کتب 􀀀 ا فِی الصُّحُفِ الْأُول 􀀀 تَأْتِهِمْ بَیِّنَهُ م
ص : 92
پیشین و اخبار اممی که آیت و معجز خواستند و بر اثر کفر،هلاك شدند،نیامده است؟ آیا چه چیز آنها را ایمنی بخشیده است
لا أَرْسَلْتَ 􀀀 ا لَوْ 􀀀 الُوا رَبَّن 􀀀 ذابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَق 􀀀 اهُمْ بِعَ 􀀀 أَنّ أَهْلَکْن
􀀀
که آیت می طلبند؟آیا نمیترسند که به سرنوشت آنها گرفتار شوند؟ وَ لَوْ ا
ا رَسُولًا : 􀀀 إِلَیْن
اگر کفار قریش را پیش از بعثت محمد(ص)و نزول قرآن هلاك میکردیم،روز قیامت می گفتند:خدایا چرا پیامبري بسوي ما
نفرستادي که ما را بطاعت تو دعوت و بدین تو ارشاد کند.
ي􀀀 اتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْز 􀀀 فَنَتَّبِعَ آی
:و ما بدستورات تو عمل می کردیم، پیش از آنکه بعذاب خوار گردیم و در جهنم گرفتار شویم.یا اینکه گرفتار قتل و اسیري
دنیا و عذاب آخرت شویم.ولی ما عذر آنها را قطع کردیم و با فرستادن پیامبر خود دستاویزي براي آنها باقی نگذاشتیم.
اکنون به پیامبر خود دستور میدهد:
قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ
:بگو ما و شما منتظریم.ما منتظریم که وعدة خدا دربارة شما فرا رسد و شما منتظرید که ما گرفتار شکست و حادثه هاي دیگر
شویم.
فتربصوا:انتظار بکشید.این جمله براي تهدید است.
ي􀀀 راطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَد 􀀀 حابُ الصِّ 􀀀 فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْ
:بعداً خواهید دانست که پیروان راه راست و آئین راستین و هدایت یافتگان براه حق مائیم یا شما؟
دلالت:
دلالت بر وجوب لطف دارد.زیرا خداوند بیان میکند که پیامبر را بخاطر وجوب لطف بسوي ایشان «... اهُمْ 􀀀 أَنّ أَهْلَکْن
􀀀
وَ لَوْ ا » آیۀ
فرستاده است و اگر نمیفرستاد، آنها حق داشتند اعتراض کنند.لکن با بعثت پیامبر دیگر حق اعتراض براي آنها نمانده و بهانه
اي ندارند.توفیق با خداست.
ص : 93
سورة