گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
فصل چهاردهم بناهای تاریخی گیلان‌





اشاره

مطالعات و بررسیهای انجام شده نشان می‌دهد که دشت گیلان به دلایلی که ذکر آنها موجب اطاله کلام خواهد شد[546]، فاقد آثار معماری و تپه‌های باستانی ماقبل اسلامی است. بنابراین در حوزه دشت گیلان صرفا باید سراغ بناها و آثار معماری دوره اسلامی را گرفت که اکثرا از بقاع و اماکن مذهبی و امامزاده‌ها و ... تشکیل شده‌اند.
محوطه‌ها و گورستانهای باستانی را عموما در بخش کوهستانی و دامنه ارتفاعات باید جستجو کرد. به علاوه در بیشتر مناطق کوهستانی و روستاهای ییلاقی گیلان نیز قلاع تاریخی و بناها و بقاع دوره اسلامی به فراوانی وجود دارد.
آثار و بناهای تاریخی مهم گیلان به شرح زیر است:

ماسوله‌

ماسوله که در 26 کیلومتری جنوب غربی شهرستان فومن و در منطقه‌ای کوهستانی و جنگلی قرار گرفته، در شمار معدود روستاهای ایران است که سنن و اصالتهای فرهنگی و تاریخی خود را حفظ کرده و کمتر دستخوش تحول و تغییر شده است.
با توجه به غنا و زیبائی طبیعت ماسوله و همخوانی و هماهنگی معماری آن با محیط طبیعی اطراف، روستای مزبور را باید از نقاط دیدنی و توریستی ایران به شمار آورد.
ص: 548
بی‌شک ماسوله و ابیانه کاشان نمونه دو روستای اصیل ایرانی هستند که خوشبختانه دست غارتگر زمان نتوانسته است بافت سنتی منسجم و دیرمان آنها را دستخوش تحول و تغییر سازد.
روستا با معماری پلکانی و مصالح خشتی پشت به کوهستان طالش داده است و رودخانه موسوم به «ماسوله- رودخان» که از کوههای مرتفع اطراف روستا و از بهم پیوستن چشمه‌ها و جویبارها تشکیل می‌گردد از دره پائین ماسوله می‌گذرد.
منازل روستا بیشتر دو و یا سه‌طبقه و به‌ندرت یک طبقه است و بام خانه‌ها، ایوان و حیاط خانه‌های فوقانی را تشکیل داده است. از بناهای مهم این روستا مسجد جامع و امامزاده «عون بن محمد حنفیّه» را که در محله «مسجد بر» قرار گرفته‌اند باید نام برد. گرچه عمر بناها و منازل موجود ماسوله از دوره‌های زندیه، قاجاریه و پهلوی قدیمتر نیست، اما به نظر می‌رسد که روستای فعلی تداوم سنت معماری روستائی ایران در دوره ساسانی باشد.
به دلیل ارزش و اهمیت بافت سنتی ماسوله، این روستا به صورت یک مجموعه و طی شماره 1090 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

مناره گسگر صومعه‌سرا

این مناره در بخش مرکزی از توابع شهرستان صومعه‌سرا و در 36 کیلومتری غرب شهرستان رشت واقع شده است. مناره گسگر در سر راه یک جاده قدیمی معروف به شاه عباسی واقع شده و یادآور مناره‌های عظیم سلجوقی در دیگر نقاط ایران است. ارتفاع مناره 29 متر و قطر آن در پایه 7 متر و در بخش فوقانی 35/ 2 متر است و منارشکل مخروطی دارد. یک ستون نگهدارنده در وسط به عنوان تکیه‌گاه به ابعاد 55* 55 سانتیمتر به پلکان مارپیچ داخلی و جداره بیرونی منار ایستائی داده است. بخش فوقانی این اثر فروریخته و نیاز به مرمت و بازسازی دارد. هیچ کتیبه‌ای که تاریخ بنا و بانی آن را معرفی کند وجود ندارد. منار با آجرهای مربع‌شکل به ابعاد 13* 13 سانتیمتر و قطر 6 سانتیمتر بنا گردیده و جز در قسمت فوقانی که دو نوار آجرکاری تزئینی آن را زینت داده در سایر قسمتها کاملا ساده و بدون آرایش است. با توجه به شکل مناره و مصالح به کاررفته در آن می‌توان مناره گسگر را در رده میلها و مناره‌های دوره سلجوقی قرار دارد. این مناره در زلزله 1369 گیلان به شدت آسیب دید.

قلعه رودخان شفت‌

این قلعه مهم تاریخی که مدتها تختگاه و مرکز حکمرانی حکام گیلان (بیه‌پس) بوده در ستیغ کوهی مرتفع بنا گردیده است. این کوه در بخش علیای رودی به همین نام و در 16 کیلومتری جنوب‌شرقی شهرستان فومن واقع شده است.
قلعه رودخان دژی است بس مستحکم و بزرگ که مساحت آن بالغ بر 5 هکتار است. مشاهده این قلعه هربیننده‌ای را به حیرت وامی‌دارد به طوری که از خود می‌پرسد، چگونه سازندگان هنرمند آن توانسته‌اند مصالح مورد نیاز را از راه کوهستانی بسیار صعب العبور تا پای کار در بلندای کوه برسانند و دژی اینگونه رفیع و مستحکم در ارتفاعی دور از دسترس بنا کنند؟
بنا کلا از سنگ و آجر شکل گرفته است. در بخشهای آسیب‌پذیر و نقاط حساس، سنگ با ملاط ساروج به کار رفته اما در بیشتر اطاقها و برجها و سقفهای گنبدی‌شکل از آجر و گچ استفاده شده است. ابعاد آجرها عموما 23* 21 سانتیمتر و قطر آنها 4 تا 5 سانتیمتر است.
با توجه به پستی و بلندی طبیعی کوهستان ارتفاع دیوارها متفاوت و از 3 تا 10 متر است. در نقاط نفوذپذیر قلعه دیوارها و بارو قطر و ارتفاع بیشتری دارند.
تنها ورودی قلعه در بخش شمال شرقی قرار دارد که دارای دو برج دفاعی مستحکم است. قسمت ورودی با طاق جناقی و گنبد کاسه‌ای‌شکل ساخته شده است.
چون این قلعه در اصل دژ شهر بوده، در آن تأسیسات شهری مورد نیاز تعبیه شده به طوری که در مواقع اضطراری می‌توانسته است چندین هزار نفر را برای مدت نسبتا طولانی پذیرا باشد.
در داخل قلعه آبی جریان دارد که در تمام فصول سال جاری است. احتمال داده می‌شود که این آب را به وسیله کانال و تنبوشه به داخل قلعه هدایت کرده باشند.
گرچه گذشت زمان و روئیدن بوته‌ها و درختان متعدد در پیکر قلعه که ریشه آنها تا عمق دیوارها نفوذ کرده، موجبات تخریب تدریجی این بنای مهم تاریخی را فراهم ساخته است، ولی خوشبختانه می‌توان آن را از سالمترین و سرپاترین قلاع ایران دانست.
با توجه به متون تاریخی که به این اثر اشاراتی دارند و نیز ساختار و مصالح به کار رفته در آن و پاره‌ای شواهد باستان‌شناسی می‌باید آن را یکی از مراکز و قلاع اسماعیلیان دانست. برخی از صاحب‌نظران بر این گمانند که بنیاد قلعه رودخان از دوره ساسانیان است و در طول تاریخ مرمت شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
قلعه رودخان به علت ارزش و اهمیت آن با شماره 1567/ 3 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.

بقعه شیخ زاهد گیلانی‌

این بنای تاریخی بیرون شهر لاهیجان در قریه شیخانه‌ور، بر سر راه لاهیجان به لنگرود در سمت جنوب جاده و به فاصله پانصد متری آن در دامنه کوه و داخل مزارع چای واقع شده است. آن را آرامگاه تاج الدین ابراهیم ملقب به شیخ زاهد گیلانی (مرشد و قطب شیخ صفی الدین اردبیلی) دانسته‌اند.
بنائی است هرمی‌شکل با پوشش سفالی و گنبد نوک‌تیز که از دو طرف ایوانی به عرض 5/ 4 متر آن را احاطه کرده است. سقف داخل بقعه دارای گچبری و ازاره‌های آن با کاشیهای الوان و گلدار مزین شده است.
در این بنا هیچ کتیبه‌ای حاکی از نام سازنده یا بانی آن موجود نیست ولی بانی آن را سید مهدی باشکجانی نام می‌برند. تنها کتیبه موجود در این بنا کتیبه‌ای به خط نه‌چندان خوشی بر روی صندوق چوبی قدیمی مزار خود شیخ است که تاریخ 822 هجری قمری دارد. این تاریخ احتمالا باید از تاریخ اتمام بنا نیز باشد زیرا که مشخصات معماری آن تعلق این اثر را به قرن هشتم یا نهم
ص: 549
هجری تائید می‌کند.
بقعه شیخ زاهد به سال 1347 شمسی طی شماره 824 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

بقعه شیخ محمود خیوی، آستارا

بقعه شیخ محمود خیوی در یک منطقه جنگلی و میان درختان سر به فلک کشیده در 5 کیلومتری جاده آستارا به اردبیل، به فاصله 3 کیلومتر از جاده اصلی واقع شده است.
این بقعه با سنگهای تراش‌دار ساخته شده و دارای گنبد دو پوش سنگی است. در تعمیر و مرمتهای بعدی قسمتهائی از آن را با آجر به صورت بسیار ابتدائی بازسازی کرده‌اند. این مرمتها در داخل بقعه وضع بدتری دارد و اغلب در آنها از آجر و سیمان استفاده شده است. همین امر به ارزش و زیبائی بنا لطمه زده است. بنا طرحی مربع دارد و ورودی آن از شرق است. عده‌ای این اثر را مربوط به اوائل دوره اسلامی دانسته‌اند. اما به نظر می‌رسد که تاریخ ساخت آن جدیدتر باشد.
گرچه از زندگی و احوال شیخ اطلاع چندانی در دست نیست، برخی گفته‌اند که وی اهل خیوه و از بزرگان و مشاهیر اهل سنت بوده چنان‌که امروز هم این بنا زیر نظر اهل سنت محل اداره می‌شود. برخی دیگر او را از خیاو (مشکین شهر) دانسته‌اند.
بقعه شیخ محمود به شماره 951 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

بقعه میرشمس الدین لاهیجی‌

این بنا در داخل شهر لاهیجان واقع شده و آرامگاه میرشمس الدین از معاریف زمان شاه اسماعیل اول صفوی است.
بنائی است از دوره صفوی که در کتیبه‌های موجود در آن اشاره‌ای به تاریخ بنا نشده، ولی سنگ قبر آرامگاه شیخ تاریخ 1017 هجری قمری دارد.
بنا دارای یک حیاط مرکزی و سه ایوان در جبهه‌های شمال و شرق و غرب است و نشان می‌دهد که صرفا به منظور آرامگاه ساخته نشده و با توجه به حجره‌های موجود در جبهه غربی زمانی مدرسه علوم دینی نیز بوده است.
آرامگاه شیخ در جبهه غربی و به صورت 8 ضلعی ساخته شده و در دو طرف ورودی بر روی طاقچه‌های جنبی آن دو شمایل از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) نقش بسته است.
تزئینات داخل آرامگاه مشتمل بر نقاشیهای رنگ و روغنی، گچ‌بری، آئینه‌کاری، مقرنسهای تزئینی و کتیبه‌های متعدد، به این بنا اهمیت و اعتبار خاصی بخشیده و آن را از بناهای معتبر تاریخی گیلان ساخته است.
اصل بنا مربوط به دوره صفوی است و در زمانهای بعد مورد بازسازی قرار گرفته است. این اثر با شماره 646 به سال 1346 شمسی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

کاروانسرای لات‌

این کاروانسرا که نزد اهالی محل به کاروانسرای شاه عباسی نیز شهرت دارد در 35 کیلومتری جنوب شهرستان رشت در 4 کیلومتری امامزاده هاشم، بر سر جاده رشت- قزوین و در پیچ سفیدرود که از جاده فاصله گرفته و به طرف سیاهکل و دیلمان جاری است، واقع شده است.
نام بانی و همچنین سازنده یا سازندگان آن معلوم نیست، زیرا که همچون بسیاری از کاروانسراها، بنا فاقد کتیبه و سنگ‌نبشته است، ولی براساس نوشته متون به دستور منوچهر خان معتمد الدوله[547] به سال 1246 هجری قمری بنا شده است. این کاروانسرا حیاط مربع‌شکل دارد و هرضلع آن با مساحتی معادل 27 متر دارای 7 صفه و اطاق است. در کنجهای اضلاع شمالی و جنوبی، صفه‌مانندی ساخته شده که راه به مال‌بند زمستانی دارد. ورودی کاروانسرا از ضلع شرقی بوده و کاروانسرا تماما با آجر و ملاط ساروج ساخته شده است.

بقعه آقا سید احمد و آقا سید حیدر در امیر بنده کلاچای‌

این بنا در 5 کیلومتری جنوب کلاچای و در یک منطقه جنگلی پردرخت قرار دارد و همچون بسیاری از امامزاده‌ها و بقاع متبرکه گیلان دارای یک رواق سرتاسری است با ایوانی که دورتادور بنا چرخیده و ستونهای چوبی آن سنگینی سقف را بر دوش دارند. ستونها در قسمت پایه و ساقه کاملا ساده هستند، اما قسمت فوقانی آنها و سرستونها کنده‌کاریهای سنتی جالبی دارند که از نقش مایه‌های محلی الهام گرفته‌اند. بقعه در ضلع جنوبی 11 ستون و در اضلاع دیگر 8 ستون به ارتفاع 5/ 2 تا 3 متر دارد و دورتادور ایوان را طارمی چوبی مشبک با گره‌کاری مربع و هشت به ارتفاع 50 سانتیمتر احاطه کرده است. در ورودی بقعه نیز که به ایوان جنوبی باز می‌شود، در چوبی مشبک است.
تعمیرات ناشیانه و غیر فنی به تناسب و زیبائی بنا لطمه زده است و این دستکاریها در بخش داخلی بقعه چشم‌گیرتر است. 2 قبر که مربوط به 2 امامزاده به نامهای سید احمد و سید حیدر است در دو فضای جداگانه قرار گرفته‌اند. قبلا یک صندوقچه چوبی مشبک قبور را می‌پوشانیده، اما در حال حاضر ضریحهای فلزی جای آنها را گرفته است.
از ظواهر امر برمی‌آید که این بنا چون اغلب امامزاده‌ها و بقاع متبرکه گیلان یادگاری از دوره صفوی است. این بنا با دو شماره 1/ 1567 و 2/ 1567
ص: 550
در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

مسجد جامع امیربنده کلاچای‌

یکی دیگر از آثار تاریخی گیلان مسجد جامع امیربنده کلاچای است و به نظر می‌رسد که این مسجد نیز همزمان با بقعه دو امامزاده نامبرده بالا احداث شده باشد. مسجد طرحی مستطیل‌شکل و یک ایوانی دارد و ایوان در بخش غربی مسجد قرار گرفته است. 17 ستون چوبی این ایوان را برپا داشته و بعضی از آنها حاوی نقوش تزئینی هندسی و خطوط مارپیچ هستند. هیچ کتیبه‌ای در آن وجود ندارد تا زمان احداث بنا را مشخص سازد.
این بنا با شماره 3/ 1567 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده است.

بقعه پیرمحله رودسر

پس از پشت سر گذاشتن «حسنک‌سرا» در چند کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رودسر، جاده شوسه روستائی در دست راست ما را به بنای تاریخی «پیر محله» هدایت می‌کند. این محل 7 کیلومتر تا حسنک‌سرا فاصله دارد، کسی نمی‌داند وجه تسمیه این نام چیست و پیری که در این محل آرمیده کیست؟ ولی این بقعه نه زیارتگاه است و نه امامزاده و بنائی است کاملا متروک اما دست نخورده و اصیل.
بنا طرحی بسیار جالب دارد. دارای یک ایوان کوچک در ورودی بنا و دو اطاق کوچک در طرفین است. از اطاق سمت راست 18 پله راه به پشت بام بنا می‌برد. گنبد خانه به شکل هشت‌ضلعی و ساده احداث شده و سطح آن گچ‌اندود است. هشت پله در کنار گنبد خانه به سردابی منتهی می‌شود که در حال حاضر مسدود شده است. گنبد دوپوش ساخته شده و بخشی از پوش داخلی آن خراب شده و ریخته است. اما پوش خارجی که به ارتفاع 5/ 5 متر و آجری است کاملا سالم و سرپاست. بنا فاقد عناصر تزئینی مانند کاشیکاری، نقاشی، گچ‌بری و غیره بوده و ساده و بی‌پیرایه است و نمونه یک معماری اصیل و سنتی گیلان به شمار می‌رود.
این اثر با شماره 1542 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

مجموعه میدان اصلی شهرستان رودسر

مجموعه میدان رودسر نمونه‌ای از دوره تحول در معماری ایران است که در دهه اول دوره پهلوی با الهام از معماری مغرب‌زمین و اکثرا توسط معماران آلمانی یا ارمنی در ایران رواج یافت. نمونه‌های متعدد دیگری از این نوع در سایر شهرهای گیلان و نیز برخی شهرهای ایران می‌توان سراغ گرفت.
وجود دکاکین و مغازه‌ها و سازمانهای مختلف در اطراف این میدان موجب شده تا در نقشه جامع شهر رودسر کاربری اداری- تجاری به این مجموعه داده شود.
البته بیم آن وجود دارد که به دلیل مرکزیت و گرانی اراضی واقع در این میدان، مانند موارد مشابه در دیگر میادین تاریخی ایران، احداث ساختمانهای نامتناسب نوساز موجب تخریب و لطمه زدن به این مجموعه تاریخی شود. این مجموعه به دلیل اهمیت آن‌که بازگوی یک دوره خاص از تحول معماری ایران است به شماره 1519 در سال 1336 شمسی در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

کاخ اختصاصی رضا شاه در رودسر

این کاخ در محوطه پارک و جنب ساختمان فرمانداری شهرستان رودسر واقع شده و بنائی است مستطیل‌شکل به ابعاد 13* 23 متر که دو فضای نعلی شکل در قسمت شمالی دارد.
مختصات بنا همان است که کم‌وبیش در دیگر کاخهای دوره پهلوی وجود دارد. بنائی است دوطبقه که با سیمان نماسازی شده و دارای سقف شیروانی است. اطاقها و سالن اصلی دارای گچ‌بریهای ساده است. این کاخ زمان کوتاهی برای اقامتهای موقت مورد استفاده رضا شاه واقع شده و بیشتر به صورت یک بنای تشریفاتی آن را نگهداری کرده‌اند.
این بنا با شماره 1044 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

بقعه سید ابو جعفر ثایری‌

این بنا در روستای میانکده چابکسر، بین رودسر و رامسر واقع شده است.
بقعه دارای یک سالن اصلی است که دورتادور آن را رواقی احاطه کرده و شبکه چوبی مشبک آن را از فضای اطراف جدا ساخته است. طول بنا 80/ 10 متر و عرض آن 60/ 7 متر می‌باشد. در هرضلع 7 ستون چوبی برپا شده که سرستونهای کنده‌کاری‌شده آنها را به سقف متصل ساخته‌اند. بر روی سرستونهای موجود در طرفین بقعه کتیبه‌ای موجود است که نام سازنده آنها را در خود ثبت کرده است: «عمل استادقلی توبنجی با اخوان محمد کاظم تائب ...» و تاریخ ساخت آنها را 1319 هجری قمری ذکر می‌کند که همزمان با سلطنت مظفر الدین شاه قاجار است و احتمالا تاریخ بازسازی بنا بوده است. در ورودی بقعه که از چوب منبت است کتیبه‌هائی به خط ثلث بر پیشانی خود دارد: «عمل استاد علی بن استاد ابراهیم تمیجانی غفر الله ذنوبه ...»
بر بدنه صندوقچه چوبی آرامگاه کتیبه‌ای وجود دارد که تعلق آن را به قرن نهم هجری تصریح می‌کند:
«امر هذا المرقد المنور ... فی تاریخ خمس و خمسین و ثمان مأئه.»

پل آجری تمیجان‌

این پل آجری در 6 کیلومتری جنوب غربی رودسر، بر روی رودخانه تمیجان احداث شده است. گرچه کتیبه و سنگ بنا و یادبود در آن وجود ندارد، ولی از نوع طاقها (طاقهای جناقی) و مصالح به کار رفته در آن می‌توان این پل را به دوره صفوی نسبت داد. بدنه و پایه‌های پل آجری است، ولی کف پل سنگفرش است و دارای 4 دهانه بزرگ می‌باشد؛ دهانه‌های کوچکتری نیز در طرفین این دهانه‌ها وجود دارد. طول پل 60 متر و عرض آن 5 متر است. در بدنه پل چند اطاق که طاق آنها به شیوه ماهرانه‌ای ساخته شده وجود دارد. این اطاقها احتمالا محل اطراق رهگذران و کاروانیان در ایام بارندگی بوده است.
پل آجری تمیجان در فهرست آثار ملی کشور با شماره 1125 به ثبت رسیده است.
ص: 551

قلعه بندبن قاسم‌آباد

در روستای «بندبن» قاسم‌آباد رودسر به فاصله کمی از چایجان برجی قدیمی به ارتفاع 12 متر وجود دارد که دارای راههای زیرزمینی است. در حقیقت این برج بخشی از یک قلعه نسبتا بزرگ است که برج نگهبانی در بخش جنوبی قلعه و مشرف بر دهکده بندبن قرار گرفته است.
این برج سنگی به ارتفاع 7 متر و قطر 5/ 4 متر دارای هشت سنگ‌انداز سالم است. از خود قلعه چیز زیادی جز یک دیوار سنگی با ملاط گچ به طول 5 متر و به پهنای 120 سانتیمتر باقی نمانده و بخش شمالی آن توسط گنج‌یابان و حفاران قاچاق کاملا تخریب شده است. در جبهه شرقی، در ورودی قلعه به ارتفاع 1 متر هنوز پابرجاست.

خانه منجم‌باشی در لنگرود

خانواده منجم‌باشی همزمان با روی کار آمدن آقا محمد خان قاجار، در گیلان صاحب‌نام و عنوان شدند و نخستین عضو این خاندان که لقب منجم باشی یافت، میرزا صادق بود که در سال 1212 هجری قمری جسد بنیان‌گذار سلسله قاجاریه را برای تدفین به کربلا حمل کرد. یکی از نوادگان وی میرزا موسی منجم‌باشی به فرمانروائی گیلان رسید. او در سال 1220 هجری قمری (1805 میلادی) قوای روس را در روستای پیله‌دار بن رشت شکست سختی داد. از آن پس افراد این خاندان تا مدتهای زیاد در گیلان حکومت و وزارت داشتند.
خانه منجم‌باشی در فشکالی محله و جنب سبزه میدان لنگرود از املاک این خاندان است که تا امروز باقی مانده و در اصل شامل بیرونی، اندرونی، خلوت‌خانه، مسجد، حمام و اصطبل بوده است. ورودی اصلی ساختمان بیرونی که به «مهتابی» مشهور و مشرف بر معبر عام است از جبهه غربی است.
سردر ورودی هلالی‌شکل و حاوی گچ‌بری ساده است. مابین ورودی اصلی و سرسرا یک هشتی قرار دارد که به وسیله چند پله به طبقه فوقانی بنا ارتباط می‌یابد.
طبقه فوقانی از یک سالن پذیرائی و سه اطاق تشکیل شده است. سالن اصلی از داخل با گچ‌بریهای استادانه و قاب‌بندیهای متعدد بین درها و پنجره‌ها تزئین شده و همین تزئینات در نمای خارجی نیز به شکل ستونها و سرستونها ادامه یافته است. این سالن و تزئینات آن یکی از نمونه‌های هنرمندانه گیلان در معماری دوره قاجار به شمار می‌رود. متأسفانه گذشت زمان و متروک ماندن بنا و عدم توجه در نگهداری و بازسازی آن موجب شده تا قسمت زیادی از تزئینات بیرونی فروریزد.
جلوی اطاقها ایوانی به عرض 1 متر و طول 10 متر وجود دارد که چهار ستون چوبی سقف آن را سرپا داشته‌اند. نمای این قسمت ساده و فاقد عناصر تزئینی است.
اندرونی نیز دو طبقه ساخته شده و 2 ورودی از جبهه جنوبی به آن راه پیدا می‌کند. آنچه که به اندرونی این بنا ارزش و اهمیت داده، درها و ارسیهای مشبک و زیبا و شیشه‌های الوان و گچ‌بریها و نقاشیهای رنگ و روغن روی دیوارها، چه در داخل ساختمان و چه در نمای بیرونی آنست.
ازاره دیوارها در طبقه همکف با کاشیهای الوان و لعابدار حاوی تصاویر زنان و مردان دوره قاجار تزئین یافته است. متاسفانه قسمتی از این کاشیها به مرور زمان ریخته و جای خالی آنها با سیمان پر شده است. این امر به اصالت و زیبائی بنا لطمه زیادی وارد ساخته است.
بام بنا به شیوه سنتی گیلان واشن‌ریزی شده و چوب یا سفال‌پوش است و لبه به شیوه سربندی سه‌پوش و چکش برگردان ساخته شده است.

منزل دریابیگی در لنگرود

یکی از منازل قدیمی موجود در شهرستان لنگرود منزل دریابیگی از خانواده‌های سرشناس گیلان است. این بنا دارای دیوار آجری بلندی است که دو طرف آن به دو بخش برج مانند ختم می‌شود. بنا از دو طبقه تشکیل شده و اطاقهای طبقه بالا دارای ارسیهای چوبی مشبک است. در ورودی بنا دو در بزرگ چوبی قدیمی با گل‌میخها و کوبه‌ها وجود دارد. درها به دالان و هشتی کوچکی راه می‌یابد و به حیاط منتهی می‌شود.
بنای اصلی مقابل در ورودی و شامل دو طبقه است. هرطبقه سه اطاق دارد. جلوی هرطبقه، ایوان چوبی زیبائی به چشم می‌خورد. در ساختن ایوانها نهایت ظرافت و دقت به کار رفته است. تالار شاه‌نشین بنا سراسر مقرنس‌کاری شده و دارای گچبریها و نقاشیهای ارزنده دوره قاجار است.
درهای ورودی این تالار یک شاهکار هنری به شمار می‌رود و با گل و بوته‌ها و نقش پرندگان به شکل استادانه‌ای نقاشی شده است. بر دو طرف هریک از این درها طاقچه‌هائی قرار گرفته که داخل آن، آئینه‌های سنگی قدیمی نصب است. این بنا از نظر تزئینات داخل آن، از آثار تاریخی مهم گیلان به شمار می‌رود.

بقعه چهار پادشاهان لاهیجان‌

این بقعه در محله میدان لاهیجان قرار دارد و ابتدا آرامگاه سید خرم کیا مقتول در سال 647 هجری قمری بود، ولی بعدها چون سایر سادات زیدی کیائی را که به سال 791 در جنگ رشت کشته شدند، کنار قبر وی به خاک سپردند، به نام چهار پادشاه شهرت یافت.
بنای اصلی در ضلع جنوبی حیاط واقع شده، ایوان بزرگی با شش ستون در ضلع شمالی بنا قرار گرفته، ستونها و ازاره دیوار به ارتفاع 80 سانتیمتر با کاشیهای 8 گوشی و 4 گوشی کاشیکاری شده است. کاشیکاری ایوان هنگام مرمت بنا در دوره قاجار انجام شده است. بر روی آرامگاهها صندوقچه‌های چوبی کنده‌کاری‌شده قدیمی با کتیبه‌های خوش‌خط قرار دارد که تاریخ ساخت آنها را نیز مشخص نموده است. قدیمترین صندوقچه‌ها در 791 هجری قمری و جدیدترین آنها در 1015 هجری قمری ساخته شده است. در کتیبه صندوقچه اخیر الذکر شجره سید خرم کیا و نام اهداکننده آن یعنی قاضی محمد خان آمده است. کتیبه به خط محمد بن داود کیا نوشته شده و نجار سازنده آن عبد الفتاح لاهیجی است. بنای اصلی بقعه مستطیل‌شکل با اطاقهائی در اطراف و ایوان در جهت شمالی است. ایوان که 7/ 29 متر طول و 33/ 5 متر عرض آن است سقف لمبه‌کوبی و درزپوش پهن دارد. طاق ایوان بر 6 فیلپای
ص: 552
آجری استوار شده است. در جنوبی بقعه از چوب منبت‌کاری شده و دارای کتیبه است. نمای دیوار شمالی با صحنه‌های مذهبی نقاشی شده، ولی در تعمیرات بعدی بخشهائی از نقاشیها ریخته و حذف شده است.
این بقعه با شماره 322 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

خانه محمد صادقی لاهیجان‌

این خانه یکی از بناهای مسکونی دوره قاجاری است که در بافت تاریخی شهر لاهیجان واقع شده است. دارای یک تالار و شاه‌نشین با طاق گنبدی و سقف مقرنس‌کاری شده و ارسیهای مشبک است. اطاقهای جنبی نیز دارای تزئینات و نقاشی و گچبری است. تزئینات این بنا بسیار ظریف و استادانه اجرا شده و مشخصه یک معماری مسکونی دوره قاجاری در گیلان است. دو در ورودی به شاه‌نشین راه پیدا می‌کند. بر بالای درها پنجره‌های مشبک نصب شده است. یک نوار مقرنس ایوان را احاطه کرده و ایوان دارای دو ستون چوبی است. قسمت بالای ستونها با نقوش مختلف تزئین شده است.
چهار لنگه در بسیار نفیس با نقش گل‌وبوته تالار را به اطاقهای جنبی ارتباط می‌دهد. طاقچه‌ها و دیوارهای داخل تالار و اطاقها همه دارای نقشهای تزئینی با رنگ و روغن است.
این بنا طی شماره 1498/ 3 در تاریخ 1336 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

مسجد جامع لاهیجان‌

مسجد جامع لاهیجان در محله میدان و مرکز بافت قدیم شهر واقع شده و با آثار تاریخی مجاور خود یعنی بقعه چهار پادشاهان و حمام گلشن و بازار یک مجموعه تاریخی- فرهنگی را تشکیل می‌دهد. این مسجد براساس شواهد موجود یکی از قدیمترین مساجد لاهیجان است که به روایتی طبق دستور کارکیا سلطان محمد به سال 893 هجری قمری در محل یک آتشکده قدیمی احداث شده است. در سال 1331 هجری قمری به دستور حاج علی اکبر نامی که حاکم وقت لاهیجان بوده، بنای قدیمی مرمت گردید و ضمن توسعه بنا تغییرات اساسی در آن ایجاد شد به صورتی که مشخصات معماری قاجاریه را پیدا کرد. در سال 1370 قمری یک بار دیگر این بنا دچار تغییرات بسیار شد و بخشهائی به آن الحاق گردید. چنان‌که امروزه مشکل می‌توان رد پای مسجد تاریخی دوره تیموری و قاجاری را در این بنا پیدا کرد.

مسجد اکبریه لاهیجان‌

این مسجد در محله «گابنه» لاهیجان واقع شده و به احتمال زیاد بازمانده مسجدی از قرن چهارم هجری قمری است که در دوره صفوی و قاجار بازسازی شده و توسعه‌یافته است. براساس کتیبه‌ای سنگی که روی دیوار داخلی مسجد به چشم می‌خورد در سال 1239 هجری قمری و در عهد حکمرانی علی اکبر خان حاکم وقت مسجد جدید از توسعه و بازسازی مسجد قدیم شکل گرفته و به همین مناسبت نیز به نام مسجد اکبریه مشهور شده است.
بنای فعلی از دو قسمت تشکیل شده، بخش قدیمتر شامل وضوخانه درهم کف است و شبستان و رواقها و دهلیزها در طبقه فوقانی قرار دارند. بخش جدید شامل سه طاق بلند در امتداد همدیگر است که بر 6 پایه (جرز) به قطر 120 سانتیمتر تکیه داده و راهرو و فرش‌اندازها را به وجود آورده است. پایه‌ها با مقرنسهای تزئینی به سقف عرق‌چین ارتباط می‌یابند.
متأسفانه طاقهای کوچک و بزرگ دوره قاجاری در جریان زلزله خرداد ماه 1369 آسیب دیدند که اخیرا مرمت و بازسازی شده‌اند. این بنا به شماره 1227 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

حمام گلشن لاهیجان‌

این بنا که در مرکز محله میدان و در مجموعه بافت قدیم لاهیجان واقع شده یک حمام قاجاری متعلق به دوران سلطنت فتحعلی شاه است و توسط حاج علی اکبر خان حاکم وقت ساخته شده است.
این گرمابه عمومی شهر در اصل دارای دو سربینه بوده، یکی از آنها مورد استفاده افراد معمولی و عامه مردم قرار می‌گرفته و دیگری که کوچکتر بوده به طبقات خاص و ثروتمند جامعه تعلق داشته است. فضای داخلی حمام یک 8 ضلعی نامنظم است که 8 ستون دایره‌ای شکل سنگی به ارتفاع 5/ 1 متر سقف گنبدی و آجری آن را سرپا نگهداشته و گوشه‌ها با مقرنس‌کاری کاربندی شده است. حمام در 4 ضلع اصلی دارای 4 شاه‌نشین است و دو اطاق 8 ضلعی در دو ضلع دیگر قرار گرفته است. قسمتی از این حمام با احداث و تعریض خیابان حافظ تخریب شده است.
بنای مزبور در فهرست آثار ملی کشور با شماره 1442 به ثبت رسیده است.

پل خشتی لاهیجان‌

در منتهی الیه محله «پردسر» و در فاصله 500 متری بقعه «سید حاجی‌دان»، بر روی رودخانه «سیم‌رود» یا «سیم‌جو» پل آجری استواری که دارای پنج چشمه است، جلب نظر می‌کند. چشمه میانی از چشمه‌های دیگر بزرگتر است.
طاق چشمه‌ها هلالی است و بلندی لبه طاق چشمه میانی از سطح آب به 4 متر می‌رسد. طول پل 15 متر و سطح آن سنگفرش است. میر ظهیر الدین مرعشی در کتاب خود در ذکر وقایع سال 892 هجری قمری از این پل نام برده و می‌نویسد: «... در این سال جناب افضل المتقدمین و اعلم المتأخرین مولانا نعمت الله طبیب ... که در علوم متداوله علامه دوران و اعجوبه زمان بود ...
رغبت نمود که ثوابا لله تعالی و طلبا لمرضاته به رودخانه‌ای که مشهور و ملقب است به شیمرود بر گذر شهر لاهجان مبارک، احداث پلی از خشت و سنگ و آهک بفرمایند ...» در اوائل دوره قاجاریه مرد نیکوکاری به نام حاج جعفر کاشانی به جای پل قدیمی که بنابر روایت میرظهیر الدین مرعشی سنگی بوده یک پل آجری احداث کرد که در سال 1271 هجری قمری به صورت اساسی مرمت شد.
بنای مزبور در فهرست آثار ملی با شماره 1433 به ثبت رسیده است.
ص: 553

پل خشتی بخش گوکه لاهیجان‌

این پل آجری که احتمالا متعلق به دوران قاجار است، پل کوچکی است با دو چشمه که با طاقهای جناقی ساخته شده است. در دو پایه کناری پل دو اطاق کوچک و در پایه میانی نیز اطاق کوچک دیگری جهت استراحت و اطراق کاروانیان ساخته شده است. طول پل 60 متر و عرض آن 25/ 4 متر است.
ارتفاع پل از وسط تیزی جناق طاق تا سطح رودخانه 30/ 6 متر است. این پل با شماره 1432 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

تی‌تی کاروانسرا

بر ساحل راست رودخانه شیم‌رود بر سر دو آب شیم‌رود و باباکوه و در مسیر راه کاروانی لاهیجان به دیلمان یک کاروانسرای قدیمی از سنگهای رودخانه و آجر و گچ به چشم می‌خورد که متعلق به دوره صفویه است. بنابر روایات محلی بانی کاروانسرا «تی‌تی خانم» عمه شاه عباس صفوی است.
دیوارهای خارجی این بنا از سنگ رودخانه و ملاط ساروج ساخته شده، اما بخشهای داخلی از آجر و ملاط گچ است. ورودی کاروانسرا از یک هشتی با طاق مدور آجری تشکیل شده و دو ایوان در طرفین این هشتی وجود دارد و از آنجا به حیاط کاروانسرا راه می‌یابد. با توجه به محدود بودن تعداد کاروانسراها در گیلان این بنا به عنوان نمونه می‌تواند اطلاعات مورد نیاز را در مورد مسیرهای کاروان روی قدیمی گیلان در اختیار محققان قرار دهد.

پل خشتی نیاکو

گرچه این پل به نام خشتی مشهور شده است، ولی بنای آن از آجر می‌باشد.
پل نیاکو بر سر راه لاهیجان به رشت واقع شده است. جاده‌ای که از لاهیجان به «حاجی‌آباد» و «بازکیا گوراب» امتداد می‌یابد در روستای «بازکیا گوراب» به سه شاخه تقسیم می‌شود: اولی به طرف سیاهکل و دومی به «تجن گوکه» و «کیسم» و رشت و سومی به «نیاکو» و آستانه و لولمان و کوچصفهان و رشت می‌رود. این پل در مسیر سوم و نزدیک آبادی نیاکو بنا شده است. طول پل 50 متر و عرض آن 80/ 5 متر است و از دو چشمه بزرگ و دو چشمه کوچک تشکیل شده است. ارتفاع پل از سطح رودخانه تا بلندترین نقطه آن 6 متر است. پل نیاکو نیز احتمالا مربوط به دوره صفوی بوده و با شماره 1443 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

پل آجری لنگرود

این پل آجری بر روی رودخانه لنگرود و بر سر راه قدیم لاهیجان به لنگرود احداث شد و فشکالی محله را به محله راه‌پشته متصل می‌سازد. بنا به روایتی پل مزبور در محل پل چوبی قدیمی به دستور حاج آقابزرگ منجّم‌باشی و در زمان سلطنت فتحعلی شاه ساخته شده است. طول پل 37 متر و عرض آن 5/ 4 متر است. ارتفاع بلندترین نقطه پل از سطح رودخانه 70/ 9 متر است. پل دارای دو چشمه با طاق جناقی است که چشمه‌ها از دو طرف به جرزهای قطور آجری تکیه داده‌اند.

مدرسه شاهپور رشت‌

این بنا از بناهای اوائل دوره پهلوی است که در سر راه رشت به بندر انزلی ساخته شده و اولین مدرسه به سبک جدید در گیلان است که در آن کلاسها با اصول جدید معماری شکل گرفته‌اند، ضمنا نخستین دبیرستان در گیلان بوده که در آن آمفی تآتر و آزمایشگاه و سایر تأسیسات جنبی پیش‌بینی و احداث شده است. گرچه این بنا را نمی‌توان در عداد بناهای تاریخی ایران به شمار آورد، اما از آنجائی که معرف یک دوره از معماری آموزشی ایران به شمار می‌رود و از اولین الگوهای این نوع در ایران است با شماره 1515 به سال 1336 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

برج ساعت‌

میدان مرکزی رشت در شمار میدانهائی است که به منظور متمرکز ساختن بخشهای اداری- تجاری در اوائل دوره پهلوی با بهره‌گیری از عناصر معماری و شهرسازی مغرب‌زمین و تلفیق آنها با معماری ایرانی در تهران و شهرستانهای بزرگ ساخته شد. مجموعه ساختمانهای اداری و تجاری واقع در این میدان عبارتند از: شهرداری، استانداری (سابق)، پست و تلگراف، هتل ایران و کتابخانه ملی. احداث این مجموعه به مدت شش سال از 1308 تا 1314 شمسی به طول انجامید. ساختمان شهرداری در شمال میدان قدیمتر از دیگر بناهاست. کلنگ بنای این ساختمان در سال 1299 شمسی به دستور سرتیپ محمد حسین خان آیرم فرمانده تیپ مستقل شمال و در زمان شهرداری یاور (سرگرد) اسماعیل خان به زمین زده شد و در سال 1305 شمسی رسما افتتاح گردید. زلزله خردادماه 1369 به این مجموعه آسیب زیادی وارد آورد و در سالهای 1370 و 1371 میراث فرهنگی گیلان آن را مجددا مرمت و بازسازی کرد. مجموعه مزبور تحت شماره 1516 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

کاخ میان پشته بندر انزلی‌

این کاخ در وسط باغ مصفای بسیار وسیعی به مساحت تقریبی 17 هکتار ساخته شده و یکطرف آن مشرف به دریاست و هم‌اکنون در اختیار نیروی دریائی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. کاخ میان پشته پس از آتش‌سوزی کاخ خوشتاریا به دستور رضا شاه و در شرق آن احداث گردید. زیربنای کاخ 1168 متر مربع است و بدنه آن از سنگ قواره بلوک و به صورت دوجداره ساخته شده است. این کاخ دارای 11 اطاق و یک سالن پذیرائی با سرویسهای لازم است. سقف کلیه اطاقها از بتون‌آرمه بوده و سقف داخلی دارای گچبریهای استادانه و مجسمه‌های گچی به صورت نقش‌برجسته و متصل بر بالای دیوارها و محل اتصال دیوارها با سقف است. کاخ یک ورودی بزرگ از شمال دارد که پس از عبور از راهروی عریضی وارد سرسرا می‌شود. دو رشته پلکان از شرق و غرب به طبقه بالا راه پیدا می‌کند. در مسیر پلکان پنجره‌هائی به نقش خورشید و به جنوب باز می‌شود. زیباترین عنصر در این کاخ پلکان مارپیچ چوبی آنست که تا زیر شیروانی امتداد می‌یابد. این کاخ که در حال حاضر در تصرف نیروی دریائی جمهوری اسلامی ایران است با شماره 1511
ص: 554
در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

پل غازیان و پل میان پشته بندر انزلی‌

پل میان پشته را، پل رابط گیلان و آذربایجان گفته‌اند، زیرا مسافران آذربایجانی از روی این پل و از طریق اردبیل و آستارا وارد گیلان می‌شوند. پل میان پشته در دوره پهلوی میان بخش غازیان و میان پشته احداث گردید. طول آن 210 و عرض آن 10 متر است. این پل بتونی که 7 متر ارتفاع آن از سطح آب است، یکی از شاهکارهای صنعت در نیم قرن و اندی پیش است. ساختمان پل در 1316 شمسی پایان یافت و از آن تاریخ تا امروز بی‌وقفه مورد استفاده عموم بوده است. بنای مزبور با شماره 1514 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. پل دیگری بندر انزلی را به میان پشته پیوند می‌دهد که 127 متر طول دارد و از روی مرداب یا رود انزلی می‌گذرد. این پل دارای سه چشمه است. چشمه میانی متحرک و از فولاد به طول 25 متر ساخته شده است.
ارتفاع این پل نیز 6 متر است.

ساختمان شهرداری و دیگر بناهای تاریخی بندر انزلی‌

ساختمان شهرداری انزلی نیز یکی از نمونه‌های معماری دوره پهلوی در گیلان است که در قسمت بالای پارک بلوار کنار بنای موزیک واقع شده و شکل و طرح آن مشابه بناهائی است که در دوره پهلوی برای فرمانداریها و شهرداریها ساخته شد.
برج ساعت نیز که از بناهای دوره قاجاری بوده و در اوائل دوره پهلوی تعمیر و تکمیل شد در واقع بنای یادبود شهر انزلی است و زمانی که آقا محمد خان قاجار بر امیر هدایت الله خان چیره شد به دستور وی به عنوان برج دیده‌بانی قورخانه و تأسیسات نظامی بنا گردید. این برج آجری با سقف سفالی در عصر قاجاریه و خصوصا در دوره جنگهای ایران و روس به عنوان برج دیده‌بانی مورد استفاده بوده و در طول زمان قسمتهای فوقانی آن خراب شد و فروریخت. در سال 1308 به دستور رضا شاه برج مزبور را مهندسین آلمانی با سیمان و آجر تجدید بنا کرده ساعتی بر بالای آن نصب نمودند. این برج از آن پس برج ساعت نام گرفت. ارتفاع برج 20 متر است و 148 پلکان از کف تا ساعت امتداد می‌یابد.
برج ساعت با شماره 1512 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
از دیگر بناهای تاریخی گیلان ساختمان گمرک بندر انزلی و محل نیروی دریائی است که هردو از ساختمانهای دوره پهلوی به شمار می‌روند. بخش تعمیر کشتیها و به آب انداختن آنها در اداره بندر از تأسیسات مدرن آن زمان به شمار می‌رفته و هنوز نیز جالب و حائز اهمیت است. اصل بنای اداره بندر متعلق به دوره قاجار بوده و توسط روسها ساخته شده بود، ولی در دوره پهلوی بازسازی و تجدید بنا گردید. ساختمان موزیک که توسط یک معمار یونانی ساخته شد سبک کاملا یونانی دارد گنبد بنابر روی 8 ستون مدور استوار شده و می‌توان آن را به بنای آرامگاه حافظ در شیراز تشبیه کرد. این بنا محل تمرین و اجرای موزیک توسط دانش‌آموزان و دسته موزیک ارتش بوده و به همین دلیل به ساختمان موزیک شهرت یافته است.

پل تاریخی لوشان‌

این پل قبل از احداث شاهراه فعلی قزوین- رشت و پل جدید بتونی تنها راه ارتباطی دو سوی رودخانه شاهرود بود. عده‌ای ساختمان این پل آجری را به خسرو خان گرجی حکمران گیلان در زمان سلطنت فتحعلیشاه نسبت می‌دهند، اما به نظر می‌رسد که تاریخ بنای پل مربوط به قرن نهم هجری باشد.
پل لوشان 102 متر طول و 4 چشمه دارد که دو چشمه آن بزرگ و دو چشمه کوچک است. در پایه پل حدفاصل دو دهانه، اطاق بسیار بزرگی وجود دارد که توسط طاقهای جناقی، شکل گرفته است. اطاق مزبور به ایستائی پل کمک می‌کند و ضمنا برای اقامت و اطراق کاروانیان در زمان بارندگی و فصل سرما مورد استفاده بوده است. ارتفاع پل از سطح رودخانه تا بلندترین نقطه 15 متر است.
گذشته از پل لوشان پل فلزی سفیدرود با 166 متر طول و 3 چشمه فلزی و یک چشمه بتونی با ارتفاع 5/ 18 متر از شاهکارهای صنعت به شمار می‌رود که در سال 1313 شمسی مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

بقعه خواهر امام رشت‌

بقعه معروف خواهر امام در شهر رشت از دیگر بناهای تاریخی گیلان است که متأسفانه در سال 1361 بخش اعظم آن نوسازی شده و اصالت خود را از دست داده است. تنها قسمت تاریخی و قدیمی برجای مانده آن سردر ورودی با سقف سفال‌پوش است. در ورودی بنا چوبی و قدیمی است و یک لوح سنگی از دوره ناصر الدین شاه مبنی بر معاف بودن صنف نانوا و خباز از پرداخت مالیات برپایه سمت چپ ورودی بقعه نصب شده است که تاریخ آن 1274 هجری قمری است.

تپه‌ها و محوطه‌های مهم و شناخته‌شده باستانی گیلان‌

اهمیت و ارزش مواریث جاودان فرهنگی گیلان بیشتر به دلیل وجود تپه‌ها و محوطه‌های باستانی متعددی است که از منتهی الیه حد شمالی یعنی آستارا و تالش تا مرزهای شرقی یعنی رامسر، در اراضی مرتفع کوهستانی و جنگلی گیلان گسترده است و هرکدام از آنها بازگوی استقرارهای باستانی و اجتماعات و فرهنگهای گذشته این سرزمین می‌باشد. بسیاری از آنها تاکنون شناخته شده و مورد کاوش علمی و یا غیر علمی قرار گرفته‌اند و آثار به دست آمده از آنها امروزه آذین‌بخش موزه‌ها و مجموعه‌های داخل و خارج کشور است.
اما هنوز محوطه‌ها، تپه‌ها و گورستانهای باستانی ناشناخته‌ای در گیلان وجود دارند که در اعماق جنگلها و ستیغ کوههای صعب العبور خود را از چشم کاوندگان پنهان کرده و همچنان بکر و دست نخورده بر جای مانده‌اند.
به دلیل کثرت محوطه‌های باستانی گیلان ما در اینجا صرفا به ذکر نام آنها اکتفا می‌کنیم. محوطه‌های باستانی گیلان که مورد کاوش علمی قرار گرفته‌اند به شرح زیرند:
محوطه باستانی روستای نصفی شامل: تپه‌های مارلیک (چراغعلی تپه)، زینب بیجار جازم‌کول، پیلاقلعه. محوطه‌های باستانی حوزه رستم‌آباد شامل
ص: 555
گورستانهای باستانی: کلورز، جوبن و دگامیان.
محوطه‌های باستانی حوزه روستاهای حلیمه جان و شهران شامل: شاه‌پیر، لامه‌زمین، رزک و لات.
محوطه‌های باستانی دیلمان: قلعه کوتی، کوه‌پس و حسنی محله.
محوطه‌های باستانی اشکور سفلی: قلعه کوتی، سخانیان، شاه جان، لسبو، میارکشه، زرگر چشمه، سنجد دره، شوک، دیورود و دماجان کش.
محوطه‌های باستانی عمارلو: آسیابر، داماش، خرسچاک، کرفسچال و سیبون.
محوطه‌های باستانی حوزه امام و سمام: بنه‌زمین، چاکرود، سیاه‌کوه، امام، سمام و کجید.
محوطه‌های باستانی رحمت‌آباد: کلشی تپه (این تپه با شماره 423 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است)، دفراز، رشی، چشمه لنگه، سندس، گاوخس، دره‌دشت و دشت ویل.
محوطه‌های باستانی رودبار: اصطلخ جان، شمام، بالامحله و تونکابن.
محوطه‌های باستانی حوزه کلیشم: گورستانهای باستانی کلیشم و پیرکوه.
محوطه‌های باستانی حوزه تالش: آق‌اولر، قلعه لیسار، حسن زمینی و وسکه (میان‌رود).
بقعه دانای علی در محلّه چمارسرای رشت. دانای علی در تقوی و پرهیزکاری و ایمان از نوادر روزگار خود بود.
ارادتمندانش یقین داشتند که به مقام والائی دست‌یافته است؛ به همین سبب نیازمندان از سراسر گیلان در آرامگاه این پیر دانا حضور یافته از روح پاکش مدد می‌جویند.
ص: 557

فصل پانزدهم بقاع متبرکه و اماکن مذهبی گیلان‌

مقدمه‌

در گیلان تعداد زیادی بقعه متبرکه و مزار و تربه وجود دارد به طوری که به نسبت مساحت هیچ استانی در ایران از نظر دارا بودن بقاع متبرکه با گیلان برابر نیست.
بعد از ظهور اسلام و سقوط پادشاهی ساسانیان که سراسر ایران به دست اعراب افتاد گیلانیان و دیلمیان و طبریان در پناه رشته‌کوههای البرز و جنگلهای انبوه دست به مقاومت قهرمانانه‌ای زده از ورود تازیان به سرزمین خود جلوگیری کردند. قسمتهای وسیعی از کرانه‌های خزر مخصوصا گیلان در سایه وضع طبیعی خود، یعنی راههای صعب العبور و کوههای بلند و جنگلهای انبوه، به نیروی پایداری و استقامت و دلاوری مردان سلحشور خویش تا دو قرن و نیم بعد از حمله اعراب در برابر لشکریان عرب مقاومت کردند.
در این زمان گیلان مأمن و پناهگاه اعراب و ایرانیان و به ویژه علویان ستمدیده‌ای گردید که بسبب جور و ستم خلفای بغداد و کارگزاران آنها مأوا و مسکن خود را رها ساخته و فرار کرده بودند. عده زیادی از این پناهندگان از سادات جلیل القدر علوی و وابستگان به خاندان نبوت بودند که مورد احترام و تکریم مردم گیلان قرار داشتند.
تعداد قابل توجهی از بقاع گیلان آرامگاه این عزیزان و اعقاب آنان بود که از همان عصر تا دوره‌های بعد در گیلان سکنی گزیده و روی در نقاب خاک کشیدند. برخی از این بقعه‌ها و مزارها نیز به عرفا و مشایخ و پیشوایان گروههای مختلف و درویشانی تعلق دارد که مورد توجه و احترام مردم قرار داشته‌اند.
ص: 558

[بقاع و زیارتگاهها]

آپیر جنگی‌

واقع در بازکیا گوراب، بین آستانه اشرفیه و لاهیجان. گفته می‌شود آپیر- جنگی از مشایخ صوفیه بوده است.
بنای بقعه قدیمی و از آجر است. کف با کاشیهای سبز قدیمی مفروش است. سقف صحن دارای طاق مدوّر است که گنبد آن زیر بام پنهان مانده است. چهار خفنگ[548] مشبک بالای چهار در ورودی تعبیه شده. درها به خاطر عمق دیوار تشکیل درگاه داده‌اند. دیوارهای حرم دارای صفه می‌باشند و طاقچه‌ها با گچ حاشیه‌بندی شده. دیگر ویژگی بقعه مقرنسهای گچی آن است که با ظرافت ساخته و سفیدکاری شده است. یک ضریح چوبی بزرگ و مشبک وسط صحن قرار دارد که صندوق مرقد را در میان گرفته. مسجد قدیمی آبادی متصل به بقعه است و زیر یک سقف قرار دارد. بام مجموعه سفال- سر می‌باشد.

آقا سید ابراهیم‌

واقع در ذاکله‌بر، 8 کیلومتری جنوب لاهیجان. مطابق شجره‌نامه موجود در بقعه پسر امام موسی کاظم (ع) می‌باشد.
بنای قدیمی و از نظر معماری جالب توجه است. اطاقی است چهارگوش به اضلاع 6 متر. چهار طرف، ایوان نسبتا وسیع دارد. هرایوان 9 ستون چوبی باریک و بلند با سرستونهای زیبا دارد. ستونهای ایوان اصلی همه «لاچ لنگری»[549] در طرحهای مختلف است. در همین ایوان، به موازات این ستونها، چهار ستون باریک و بلند دیگر وجود دارد که بالای آنها زیر سقف ایوان را شکافته طاق زده‌اند. جمع ستونها به 40 متر می‌رسد و از اینرو به چهل ستون نیز معروف است. در ورودی بقعه مشبک پرکار است. چهار نورگیر مشبک روشنایی حرم را تأمین می‌کند. بام بقعه سفالی و لبه آن سه‌پشته است.

آقا سید ابراهیم‌

واقع در بابوجان دره نزدیک به سر تربت در ییلاق رودسر که به اعتقاد اهالی و طبق شجره‌نامه موجود در بقعه، پسر امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه قدیمی و از سنگ و گل ساخته شده. سه طرف آن ایوان دارد. دو عدد از ستونها لاچ لنگری و بقعه ساده، اما دارای سرستونهای زیبا در طرحهای مختلف هستند. سقف ایوانها و حرم پل‌کوبی[550] با درزپوش[551] است و بام لت‌سر می‌باشد که پره آن سه‌پشته است. دیوارهای داخلی و خارجی دارای نقاشیهای مذهبی از مجالس مختلف است که در تاریخ 1335 ق/ 1917 م توسط مشهدی آقا جان نقاش لاهیجانی کشیده شده. دیوار داخلی بقعه از زیر سقف با ابیاتی چند از هفت‌بند محتشم کاشانی خطاطی شده و خط آن از استاد رضا لاهیجانی است که پای آن نیز تاریخ 1335 ق آمده است رابینو از این بقعه یاد کرده است.[552]
در کنار بقعه قدیمی بابوجان‌دره، بقعه جدیدی در حدود 40 سال پیش ساخته شد که بنایی ساده و محقر دارد و به نام آقا سید کاظم معروف است.

آقا سید ابراهیم (امامزاده تورار)

واقع در قله کوه تورار، حدود یک فرسنگی شمال شرقی کلیشم، به اعتقاد اهالی، آقا سید ابراهیم پسر امام موسی کاظم (ع) است.
بنای بقعه قدیمی و از آجر و گچ ساخته شده و کرسی بنا با سنگ بالا آمده است. در ورودی بقعه طاق‌نمای ساده‌ای دارد و بر دو سوی آن دو سکو ساخته شده. اطراف سکو و کفش‌کن با سنگ قبرهایی از مرمر زرد مفروش است.
سقف حرم طاق مدوّر و بام آن گنبد سفیدکاری شده است. آبروی اطراف گنبد کم‌عرض است و با لت گرفته شده. پلکانی باریک و سنگی از جانب بیرونی ساختمان راه به بام دارد. وسط صحن پایه‌ای گچی ساخته‌اند که صندوق مرقد بر آن قرار داده شده است. بر بدنه این صندوق ابزارکاری شده و در هرقاب نقشی ظریف و زیبا انداخته‌اند. در ورودی منبت‌کاری‌شده بقعه حدود 20 سال پیش به سرقت رفت. رابینو از این بقعه یاد کرده است.[553] مردم روستاهای اطراف و آبادی بزرگ کلیشم برای این امامزاده احترام فوق العاده قائلند.

آقا سید ابراهیم و آقا سید عبد الله‌

واقع در آبادی بزرگ کسما، 4 کیلومتری شمال شهر صومعه‌سرا. طبق شجره‌نامه موجود در بقعه این دو بزرگوار از فرزندان امام موسی کاظم (ع) هستند. بنای بقعه نسبتا قدیمی و بزرگ است. کف گلی و در برخی جاها با کاشیهای سبز عهد قاجار فرش شده است. سقف، پل‌کوبی و بام، حلب‌سر است. چهار طرف، ایوان دارد. در هرگوشه ایوان یک جرز آجری قطور دیده می‌شود؛ فواصل آنها را با یک ردیف آجر گرفته سیمان کشیده‌اند.
یک صندوق چوبی ساده در وسط ضریح چوبی مشبک و قدیمی قبر امامزادگان را پوشانده است. بقعه، میان گورستان قصبه بزرگ کسما قرار دارد که بسیاری از آزادیخواهان نهضت جنگل و مبارزان راه آزادی در گوشه و کنار آن آرمیده‌اند (این آبادی مدتی مرکز ستاد عملیاتی میرزا کوچک خان و محل برخوردها و مخاصمات میان جنگلیها و قوای دولتی بوده است). ملگونوف[554] و رابینو[555] از این بقعه یاد کرده‌اند.
ص: 559

آقا سید ابو جعفر

واقع در بندر کیاشهر میان گورستان عمومی. آقا سید ابو جعفر به اعتقاد اهالی از پسران امام موسی کاظم (ع) است، این بقعه به نام شهید مزار نیز معروف است. رابینو[556] از این بقعه به نام «امامزاده آقا سید مزار» نام برده است.
بنای آن نوساز و کرسی بلند است. چهار طرف آن ایوان دارد که اخیرا با پنجره‌های متعدد گرفته شده و از صورت قدیمی بیرون آمده است.

آقا سید احمد و آقا سید ابو القاسم‌

واقع در روستای نهزم، 4 کیلومتری جنوب شرقی شفت.
بنای آن قدیمی کرسی بلند و از آجر است و ظاهرا دوطبقه به نظر می‌آید. از خارج مستطیل و از داخل هشت‌ضلعی است. سقف، پل‌کوبی با درزپوش و بام، سفال‌سر[557] سه‌پشته است. ساختمان بقعه بر رویهم سه اطاق دارد. اطاق وسطی که هشت‌ضلعی است حرم است که میان آن ضریح چوبی مشبکی با شبکه‌های خوش‌طرح مرقد امامزادگان را پوشانده است. بر گوشه‌ای از بام مأذنه‌ای چوبی ساخته‌اند که طرح آن هشت‌ضلعی است؛ پوششی سفالین آن را از گزند باران حفظ می‌کند. پنجره‌های کفش‌کن و اطاقهای جانبی به صورت ارسی[558] است. زیرساختمان بقعه سرداب و محل نگهداری اجساد مردگانی بوده است که در گذشته می‌خواستند برای دفن به مکان مقدس انتقال دهند.

آقا سید اسماعیل و آقا سید ابراهیم (دوبرادران)

واقع در سیاهکل محله، 2 کیلومتری شمال شرقی سیاهکل، به اعتقاد اهالی این دو برادر از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشند. بنای آن قدیمی و از آجر است. بام سفال‌سر سه‌پشته[559] می‌باشد. چهار طرف بقعه ایوان دارد که ستونهای آن چوبی ساده، اما دارای سرستونهای زیبا در طرحهای مختلف است. در ورودی اصلی حرم دارای کنده‌کاریهای ضعیف است. یک ضریح بسیار بزرگ چوبی و مشبک قدیمی دو صندوق مرقد را در میان گرفته است.
سقف ضریح طاق گهواره‌ای دارد که بر حاشیه آن و همچنین در ورودی ضریح اشعاری به خط خوش نوشته شده. تاریخ کتیبه 1137 ق/ 1725 م است.
قدیمی‌ترین تاریخی که از بقعه برمی‌آید مربوط به تاریخ کتیبه روی یکی از دو صندوق مرقد است که 951 ق/ 1544 م را نشان می‌دهد.[560] در کنار بقعه دو برادران، دو بقعه کوچک و محقر دیگر به نامهای پیله همشیره خانم و کوچی همشیره خانم (خواهر بزرگ و خواهر کوچک) قرار دارد که مورد احترام زنان روستا هستند. به روایتی این دو خواهر، خواهران آقا سید اسماعیل و آقا سید ابراهیم هستند.

آقا سید جعفر آقا

واقع در شهر صومعه‌سرا. آقا سید جعفر آقا به اعتقاد اهالی از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است.[561] بنای آن جدید و مجلل و دارای گنبدی کاشیکاری شده است. نمای بقعه از سنگ مرمر می‌باشد. یک ضریح فلزی جدید و مشبک وسط حرم قرار دارد. بقعه و مسجد جانبی آن‌که در حاشیه گورستان قدیمی شهر در کنار خیابان جعفری (مأخوذ از نام سید جعفر آقا) قرار دارند فاقد ویژگیهای معماری سنتی و مذهبی گیلان است. بقعه از مقبولیت عام اهالی صومعه‌سرا برخوردار است و در ماههای محرم و صفر بویژه روزهای تاسوعا و عاشورا محل برگزاری مراسم عزاداری است.

آقا سید حسن‌

واقع در شهر خمام، 13 کیلومتری شمال غربی رشت، به گفته اهالی و مطابق آنچه در شجره‌نامه موجود آمده است آقا سید حسن از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشد. بنای قدیمی این بقعه را تخریب و به جای آن ساختمان جدید و مجللی ساخته‌اند. این ساختمان شامل بقعه و مسجد بزرگ شهر در دو طبقه است. طبقه اول مردانه و طبقه دوم زنانه است. کف حرم موزائیک و ازاره[562] دیوارها سنگ مرمر است. سقف را به صورت طاق مدوّر زده‌اند که گنبد آن در حال اتمام است. ضریح جدید فلزی و مشبک شیشه‌بند مرقد آقا سید حسن را دربرگرفته است.

آقا سید حسن‌

واقع در شهر آستانه اشرفیه در محله‌ای به نام حسین‌آباد که طبق شجره موجود از پسران امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه متصل به مسجد و در میان گورستان محله است. سقف آن طاق قوسی و سفیدکاری شده و بام آن به صورت گنبدی آجری است که با آبی روشن رنگ‌آمیزی شده است. یک ضریح فلزی ساده و مشبک مرقد آقا سید حسن را پوشانده است.

آقا سید حسین‌

واقع در کش کلایه، 10 کیلومتری جنوب غربی رودسر، نزدیک شهر املش. شجره‌نامه موجود آقا سید حسین را فرزند امام محمد باقر (ع) معرفی کرده است. بنای بقعه قدیمی و از چوب و سنگ و گل ساخته شده. کف گلی، سقف واشان‌کشی[563] و پل‌کوبی با درزپوش و بام سفال‌سر است که لبه آن سه پشته می‌باشد. سه طرف آن ایوان دارد. ستونها چوبی ساده با سرستونهای زیباست. فواصل ستونها را دستک تکائل[564] گرفته است. صندوق مرقد چوبی
ص: 560
مشبک است. نزدیک ایوان جلویی و کفش‌کن، اطاقک مسقفی، اما بدون حصار ساخته شده که در محل به نام شاهچراغ یا شب‌چراغ معروف است.
وسط آن پیه‌سوزی آویخته است. سابق بر این‌که برق نبود آن را تا صبح روشن می‌داشتند. این بقعه در سالهای گذشته بسیار مورد توجه بوده است و هنوز هم زیارتگاه اغلب خانواده‌های مذهبی بویژه زنان است.

آقا سید حسین و آقا سید ابراهیم‌

واقع در شهر لنگرود، برطبق شجره‌نامه موجود در بقعه از فرزندان امام موسی کاظم (ع) معرفی شده‌اند.
این دو امامزاده گاهی با پسوند کیا همراه هستند. بنای بقعه قدیمی و از آجر است. ستون‌بندی بنا روی چهار جرز آجری در چهار گوشه بنا استوار است.
سقف حرم به صورت طاق مدوّر است که گنبد آن زیر بام سفال‌پوش بقعه مستور مانده است. ازاره دیوارهای داخلی حرم با کاشیهای شش‌ضلعی قدیمی و ازاره دیوار بیرونی با کاشیهای الوان منقوش از گل و پرنده گرفته شده است. درهای ورودی صحن و حسینیه متصل به آن دو لنگه و هرلنگه دارای کنده‌کاریهای ظریف است و آیات قرآنی به خط خوش بر آنها حک شده است.
بالای هردر، یک خفنگ بزرگ چوبی و مشبک به طرحهای زیبا با شیشه‌های رنگی تعبیه شده. بر حاشیه پائین طاق صحن، ابیاتی از اشعار مذهبی به خط بسیار خوش نوشته شده است. دیوارهای خارجی دارای نقاشیهای مذهبی از مجالس مختلف است. مسجد جنبی بقعه قدیمی و دارای دری باارزش هنری و تاریخی است. مجاور بقعه سقاخانه‌ای است که با کاشیکاری زیبای عهد قاجاری همراه است. پنجره‌های فلزی قدیمی و مشبک و ستونهای آن و نیز حوض داخل سقاخانه بر رویهم هنر عصر قاجار را در این بقعه جلوه‌گر ساخته است. مقبره خانوادگی خاندان منجم‌باشی از حکمرانان منطقه در جوار این بقعه است. ملگونف[565] و رابینو[566] از این زیارتگاه نام برده‌اند.

آقا سید حسین کیا

واقع در کیسم، 7 کیلومتری غرب آستانه اشرفیه، که به اعتقاد اهالی از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است و به امامزاده ذو الفقار نیز معروف است.
چنانکه از پسوند نام او برمی‌آید می‌بایست از سادات کیایی باشد که سالیان دراز بر شرق گیلان حکومت کرده‌اند. بنای قدیمی آن را تعریض کرده و توسعه داده‌اند. دیوارهای آجری حرم دارای ازاره‌ای از چند ردیف کاشی قدیمی سبز رنگ است. بام سفال‌سر است. رابینو[567] به این بقعه اشاره دارد.
رنگ است. بام سفال‌سر است. رابینو به این بقعه اشاره کرده می‌نویسد:
«امامزاده دارای بنای کوچکی از آجر و مدرسه و مسجدی است که همه با دیوار محصوری شده‌اند».[568]

آقا سید عباس و سید اسماعیل‌

واقع در محله ساغری‌سازان. مطابق شجره موجود این دو سید جلیل القدر از فرزندان امام موسی کاظم (ع) می‌باشند.
این بقعه در شهر رشت بیشتر به آقا سید عباس معروف است و بنای آن متصل به مسجد است و فاقد ویژگیهای معماری است. سقف بقعه را در قسمت بالای ضریح شکافته به صورت طاقی هشت‌ضلعی درآورده‌اند که گنبد حاصله از آن زیر بام سفال‌پوش بقعه از نظر پنهان مانده است. تنها ویژگی بازمانده از قدمت بنا در چوبی دو لنگه بسیار زیبای آن است که در کنار محراب مسجد قرار دارد. حواشی این در مکتوب به آیات قرآنی است و تنکه[569] های آن دارای نقوش تذهیبی فوق العاده زیباست. تاریخ کتیبه این در 1243 ق/ 1827 م است.
ملگونف[570] و رابینو[571] از این بقعه یاد کرده‌اند.

آقا سید عبد اللّه‌

واقع در روستای کلرم، 6 کیلومتری جنوب غربی فومن سر راه ماسوله.
شجره موجود در بقعه آقا سید عبد اللّه را از پسران امام موسی کاظم (ع) معرفی می‌کند. بنای آن چینه قدیمی است. کف گل، سقف لمبه‌کوبی و بام حلب‌سر است. چهار طرف ایوانی با ستونهای چوبی دارد که دارای سرستونهای خوش طرح هستند. حرم دارای ارسیهای چوبی با شیشه‌های رنگی است. بر حاشیه این ارسیها آیات قرآنی و اشعار اخلاقی حک شده. قدیمی‌ترین تاریخ منقول از این کتیبه‌ها 1292 ق/ 1875 م است. روی سرستونهای ایوان نیز آیات قرآنی و اشعار مذهبی به خط خوش خطاطی شده‌اند.[572] صندوق چوبی و مشبکی وسط اطاق، مرقد آقا سید عبد اللّه را پوشانده. ملگونف[573] و رابینو[574] به این بقعه اشاره‌ای داشته‌اند.

آقا سید قاسم‌

واقع در چولاب، 8 کیلومتری شرق کوچصفهان، که مطابق شجره‌نامه موجود در بقعه از پسران امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است.
بنای آن ساختمان چهارگوشی است که صحن بقعه جزء بافت قدیمی آن است. بقعه از داخل هشت‌ضلعی است. چهارگوشه از چهار دیوار اصلی که درهای ورودی به آن باز می‌شود با مقرنسهای گچی تزئین یافته و زیر هریک از آنها صفه‌ای از کاشیهای گل بته‌دار قاجاری قرار دارد. بام سرتاسر بنا از سفال است. گلدسته‌ای کوچک به صورت مکعب مستطیل از آجر با سقفی مخروطی که با حلب پوشیده شده از بام بیرون زده است. یک ضریح چوبی مشبک با نگاره‌های زیبا در وسط حرم قرار دارد. بر سرتاسر دیوار خارجی در فاصله بالای طاق درها و پنجره‌ها با خط خوش اشعار مذهبی نوشته شده. پای یکی از
ص: 561
این اشعار تاریخ 1282 ق/ 1865 م آمده است. رابینو[575] از این بقعه به نام سید کاظم نام برده است.

آقا سید محمد

واقع در روستای زیارتگاه، 6 کیلومتری جنوب شرقی سیاهکل، به اعتقاد اهالی و استناد شجره‌نامه موجود از پسران امام جعفر صادق (ع) می‌باشد.
بنای بقعه قدیمی و زگالی[576] است. سقف پل‌کوبی با درزپوش و بام سفال‌سر است که پره[577] آن چهار پشته است. چهار طرف ایوان دارد که ستونهای آن ساده است. فواصل ستونها را با دستک تکائل چوبی گرفته‌اند. سرستونهای بقعه در طرحهای مختلف و زیبا ساخته شده‌اند. وسط صحن ضریح چوبی مشبک و داخل ضریح، صندوق چوبی پرکاری وجود دارد که مرقد را در میان گرفته. صندوق دارای منبت‌کاری و مشبک‌کاری از نوع روکار است. حاشیه صندوق مکتوب به آیات قرآنی است. دیوارهای داخلی و خارجی بقعه دارای نقاشیهای مذهبی از مجالس مختلف است.

آقا سید محمد

واقع در روستای داخل، 9 کیلومتری شمال شرقی آستانه اشرفیه، که به استناد شجره‌نامه موجود پسر امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه نسبتا قدیمی و از چوب و گل است که در توسعه و بازسازی بخشی از آن، دستخوش تغییراتی شده است. بام سفال‌سر است. دو طرف آن ایوان دارد. ایوان شرقی که وسیعتر است، با یک پله چوبی به قسمت مؤذنه راه دارد. ستونها همه چوبی ساده و چهارگوش است که فواصل آنها را با دستک تکائل تخته‌ای گرفته‌اند.
یک ضریح بزرگ چوبی و مشبک با طاق گهواره‌ای مرقد آقا سید محمد را پوشانده است.

آقا سید محمد

واقع در سیارستاق قشلاقی، 11 کیلومتری جنوب شرقی رودسر که به اظهار اهالی از نوادگان امام موسی کاظم (ع) می‌باشد.
این بقعه به نام فضل فاضل نیز معروف است. بنای آن قدیمی و از چوب و گل ساخته شده. چهار طرف آن ایوان دارد. ستونها چوبی ساده و تنها چند عدد آن لاچ لنگری است و همه دارای سرستون در طرحهای مختلف می‌باشند.
فواصل ستونها را دستک تکائل مشبکی با طرحهای گوناگون پر کرده. در ورودی حرم چوبی دو لنگه و مشبک روکار می‌باشد سقف حرم به صورت طاق چکش گردان است و در 5 ردیف شیرسر از چهار طرف روی هم سوار است.
سقف ایوانها نیز از دو سو، دیوار بقعه و سرنال[578]، دو ردیف شیر سر دارد که روی هم سوارند و واشانها[579] بر آن استوار می‌باشند. روی واشانها پل‌کوبی شده و فاصله پلها با درزپوش گرفته شده است. بام سفال‌سر چهار پشته است.
صندوق مرقد کاربندی کم‌وبیش ظریفی دارد. دو نورگیر چوبی مشبک روشنائی صحن حرم را تأمین می‌کند.

آقا سید محمد

واقع در پینچا، 5 کیلومتری جنوب آستانه اشرفیه، شجره‌نامه موجود، آقا سید محمد را از پسران امام جعفر صادق (ع) معرفی می‌کند، بنای آن قدیمی و آجری است. کف موزائیک، سقف پل‌کوبی با درزپوش و بام آن سفال‌سر است که پره آن سه‌پشته است. سه طرف آن ایوان دارد و هرایوان دارای یک در ورودی به حرم است. درهای ورودی دارای کتیبه ساده و برخی کنده‌کاریهای ظریف است. در کتیبه در ورودی اصلی تاریخ 780 ق/ 1370 م آمده است.
یک ضریح چوبی مشبک با طرحهای فوق العاده زیبا با سقف هرمی‌شکل وسط حرم قرار دارد که روی مرقد را گرفته است. دیوارهای داخلی و خارجی بقعه دارای نقاشی از مجالس مختلف مذهبی است. بقعه آقا سید محمد دارای شهرت و اعتبار فوق العاده‌ای بوده و مورد احترام و علاقه فراوان اهالی است.

آقا سید محمد

واقع در شهر آستانه اشرفیه، نزدیک گورستان عمومی شهر معروف به وادی.
مطابق شجره موجود در بقعه، آقا سید محمد برادر حضرت امام موسی کاظم (ع) و عموی آقا سید جلال الدین اشرف است. این بقعه قبلا به آخوند مزار شهرت داشته است. هم‌اکنون بارگاه مجللی برای وی نظیر بارگاه آقا سید جلال الدین در دست ساختمان است.

آقا سید محمد

واقع در گوهردان، 5 کیلومتری شمال شرقی آستانه اشرفیه. آقا سید محمد به اعتقاد مردم روستا از پسران امام جعفر صادق (ع) است که به «آقا پرنور» نیز شهرت دارد. بقعه آقا سید محمد بارها بر اثر طغیان آب سفیدرود صدمه دیده است. در آخرین بازسازی که از این بنا صورت گرفته به مسجد متصل شده است. در باور اهالی است که آقا سید محمد زائران مشتاق خود را که به عارضه چشمی دچارند شفای عاجل می‌دهد و هم ازاین‌رو است که به آقا پرنور معروف شده است.

آقا سید محمد رضا

واقع در شهرک لشته‌نشا که گفته می‌شود از پسران امام موسی کاظم (ع) است.
ص: 562
بنای بقعه قدیمی است و از آجر ساخته شده است؛ در قدیم به نام ساقی مزار شهرت داشت. این بقعه از بیرون چهارگوش و از درون هشت‌ضلعی است. کف از سنگ مرمر و سقف به صورت طاق مدور سفیدکاری شده است.
گنبد کوتاه آن زیر پوششی از سفال پنهان مانده است. پره بام دوپشته است.
بقعه دارای گلدسته‌ای آجری و مرتفع با تاج هشت‌ضلعی است که در هرضلعی پنجره‌ای کوچک با طاق هلالی دارد. چهار طرف بقعه ایوان وسیع دارد. بر بالای چهار در اصلی، چهار خفنگ قدیمی مشبک خوش‌طرح ساخته شده است. ازاره دیوار داخلی بقعه از کاشیهای قدیم قاجاری با نقشهای گل‌بته و پرنده است. ضریح چوبی مشبک و نسبتا بزرگ آن نمونه‌ای از ظرافت هنر نجاری است. صحن بقعه و ایوان، آرامگاه اشراف و فئودالهای سابق است.
آرامگاه میرزا علی خان امین الدوله رجل سیاسی و معروف عهد ناصری در جوار بقعه و تکیه مجاور است. این بقعه در روزهای تاسوعا و عاشورا محل برگزاری سوزناک‌ترین مراسم مذهبی به ویژه تعزیه‌خوانی است.

آقا سید محمد یمنی‌

واقع در روستای لیچا، 3 کیلومتری شمال شرقی لشت‌نشا که طبق شجره‌نامه موجود در بقعه از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشد. بنای آن قدیمی است. بام سفال‌پوش آن را اخیرا تبدیل به حلب کرده‌اند. ازاره دیوارها از کاشی آبی عهد قاجار است. سه خفنگ مشبک بالای سر در ورودی تعبیه شده که طرح شبکه‌های آن ظریف و زیباست. چهار طرف ایوان دارد که دارای جرزهای آجری قطور می‌باشند. دیوارهای داخلی و خارجی و چهارسوی جرزها دارای نقاشیهای دیواری از مجالس مختلف مذهبی است. نقاشیهای ایوان اصلی یا کفش‌کن که در ورودی اصلی به آن راه دارد، ظریف‌تر و پرکارتر است. نقاشیهای بقعه از آن مشهدی آقاجان ولد مرحوم استاد غلامحسین نقاش لاهیجانی است (تاریخ 1344 هجری قمری). یک ضریح فلزی مشبک مرقد آقا سید محمد را پوشانده است.

آقا سید محمود مرندی‌

واقع در روستای هرزویل، 3 کیلومتری شرق منجیل.
مطابق کتیبه‌ای که بر سنگ مرمر روی گور نوشته شده مدفون سلطان سید حاجی محمود مرندی معروف به امامزاده سید پرنور است. بنای بقعه از سنگ و گل و گچ ساخته شده. سقف واشان‌کشی بدون لمبه است و بام آن کاهگل و قیرگونی می‌باشد. ساختمان بقعه، اطاق مستطیل شکلی است که فاقد ارزش معماری می‌باشد، اما سنگهای مرمر مکتوب و سنگ قبرهای قدیمی آن‌که از ابتدای در ورودی تا انتهای ساختمان که محل سرداب است کنار هم چیده شده است گذشته تاریخی و قدمت بقعه را به اثبات می‌رساند. سرداب با چند پله به پائین راه دارد و از آن‌جا تا زیر کوه نفوذ می‌کند. کنار سرداب دو سنگ مرمر سفید یک‌پارچه و بزرگ وجود دارد که روی یکی از آنها 15 بیت شعر در مدح امیره تی‌تی دختر سلطان محمد فرمانروای کوهدم گیلان سروده شده. سنگ دیگر سنگ قبر امیره تی‌تی است که تاریخ 998 ق/ 1590 م را دارد. امیره تی‌تی بانی بقعه بوده است. سنگ قبر دیگر متعلق به ملک ابو القاسم نامی است که به اعتقاد رابینو شوهر امیره تی‌تی بوده و تاریخ 995 ق را دارد. در همین روستا بقعه دیگری است به نام امامزاده ابراهیم که گفته می‌شود از پسران امام زین العابدین (ع) است. میرزا ابراهیم و ملگونوف در سفرنامه‌های خود ورابینو در کتاب ولایات دار المرز ایران از آن یاد کرده‌اند.

آقا سید محمد یمنی‌

واقع در گورستان شهر لاهیجان که گفته می‌شود از پسران امام موسی کاظم (ع) است. رابینو می‌نویسد مقبره آقا سید محمد که به نام یمنی شناخته می‌شده در این ناحیه است و 6 قرن قبل از یمن به لاهیجان آمده است. مهدوی لاهیجانی از وقفنامه آن نام می‌برد که تاریخ 1049 هجری قمری را دارد[580].
ملگونف نیز از آن یاد کرده است. این بنای قدیمی را تخریب کرده‌اند و به جای آن بنای جدیدی ساخته‌اند.

آقا سید مرتضی و آقا سید ابراهیم‌

واقع در ماچیان، 12 کیلومتری جنوب رودسر که بنا به اعتقاد مردم و طبق شجره‌نامه موجود در بقعه از پسران امام زین العابدین (ع) می‌باشند.
بنای بقعه قدیمی است. چهار طرف بقعه ایوان دارد. واشان‌کشی سقف بنا به صورت چکش گردان است و ترتیب قرار گرفتن آنها به طریقی است که گویی طاقی چوبی در پنج ردیف بر سقف زده‌اند. واشان‌کشی ایوانها نیز از طرف دیوار و سرنال، دارای دو ردیف ستون سوار برهم است که بسیار ظریف و با مهارت ساخته شده است. روی واشانها پل‌کوبی شده و فواصل پلها را با درزپوش گرفته‌اند. چند عدد از ستونهای ایوان لاچ لنگری است. تمام ستونها اعم از لاچ و ساده دارای سرستونهای زیبا هستند. فواصل ستونها را دستک تکائل پر کرده است. بام بنا سفال‌پوش و پره آن چهار پشته است. دیوارهای داخلی و خارجی بقعه دارای نقاشیهای معدود از مجالس مذهبی است. در ورودی دو لنگه بقعه چوبی مشبک از نوع روکار است که با رنگهای اصلی رنگ‌آمیزی شده. در وسط بقعه یک ضریح بزرگ چوبی مشبک و شیشه‌بند قرار دارد که مرقد امامزادگان را پوشانده است.

آقا سید معین و آقا سید مبین‌

واقع در تمیجان- از روستاهای قدیمی و تاریخی- و در 5 کیلومتری جنوب غربی رودسر، به استناد شجره‌نامه موجود از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشند و معروف به دوبرادران هستند.
بنای بقعه قدیمی است و از سه طرف ایوان وسیع دارد. چهار گوشه‌بنا دارای جرزهای آجری قطور است. کف صحن و ایوان موزائیک، سقف واشان‌کشی و پل‌کوبی شده با درزپوش است. بام حلب کرکره شده است.
صندوق مرقد، چوبی و قدیمی است. بر بدنه آن نوعی مشبک‌کاری از رو صورت گرفته که به رنگهای اصلی رنگ‌آمیزی شده است. دیوارهای داخلی بقعه دارای نقاشیهای مذهبی است. یکی از قدیمی‌ترین سنگ قبرهای
ص: 563
گورستان بقعه تاریخ 1120 ق/ 1708 م را دارد. بقعه دیگری نیز در پائین محله تمیجان است به نام سید کلثوم که بنای آن کوچک و محقر، اما قدیمی است.
این بقعه به نام «خانم استونه» نیز معروف است، که زیارتگاه و محل اجتماع زنان روستاست.

آقا سید مهر علی و سید رضا علی‌

واقع در شالما، 5 کیلومتری جنوب غربی ماسال. این دو سید به اعتقاد اهالی از پسران امام موسی کاظم (ع) هستند.
بنای بقعه چوبی و نسبتا قدیمی است و چهار طرف ایوان دارد. حرم یا اطاق فاقد چهاردیواری است و به جای آن از چهار دیواره چوبی مشبک استفاده شده است که همانند یک ضریح بزرگ به نظر می‌آید. کف حرم گلی و سقف آن طاق منشوری ناقص است. قسمت انتهایی طاق پل‌کوبی شده و فواصل پلها با درزپوش گرفته شده است. بام حلب‌سر و لبه آن دوپشته است.
رابینو به این بقعه اشاره کرده است. این بقعه در محیط جنگلی و کم‌جمعیت منطقه برای اهالی تنها ملجأ آلام و حکیم بیماریهاست.

آقا سید نبی الله و آقا سید حبیب الله‌

واقع در توسکا محله قاسم‌آباد در محلی موسوم به شهیدان طبق شجره‌نامه موجود این دو سید از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشند.
بنای بقعه نسبتا قدیمی و از سنگ و چوب و گل است. سقف واشان‌کشی و پل‌کوبی است و بام سفال‌سر آن را اخیرا تبدیل به ایرانیت کردند و از قدمت انداختند. چهار طرف ایوان دارد، ستونها چوبی ساده اما دارای سرستونهای زیباست. در ورودی بقعه مشبک از نوع روکار است. وسط صحن دو فیلپا[581] ی چوبی عظیم وجود دارد که پایه آنها 8 ضلعی و بدنه آنها لاچ لنگری است و بر روی هریک سرستون عظیمی استوار است که سرکشی قطور و سرتاسری بر آن دو محکم شده و واشانهای سقف بر آن تکیه دارند. دو صندوق چوبی به فاصله چند متر از هم در دو طرف فیلپاها، مرقد امامزادگان را پوشانده است.

آقا میر شهید

واقع در خیابان امیر شهید، که طبق شجره‌نامه موجود از پسران امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه قدیمی و کرسی‌بلند است و از آجر ساخته شده.
سقف حرم را طاق مدوّر زده‌اند و با شیشه‌های رنگی و آئینه تزئین کرده‌اند.
گنبد زیر بام سفال‌سر و سه پشته بنا محو شده است. بالای در ورودی اصلی نقاشی مذهبی بسیار ظریفی کشیده شده. کتیبه حاشیه ضریح تاریخ 1133 هجری قمری را دارد. ملگونوف و رابینو از این بقعه یاد کرده‌اند.

آکاشاه (عکاشه)

واقع در رودبرده، حدود 5/ 1 کیلومتری شمال سنگر، از توابع رشت.
مطابق شجره موجود در داخل بقعه مدفون «آشیخ علی بن آقاکاشاه پسر قیس از صحابه حضرت رسول (ص)» است. در شجره‌نامه دیگری از پسران امام موسی کاظم (ع) معرفی شده است. بنای بقعه قدیمی و خشتی است. چهار طرف ایوان دارد. سرستونهای ایوان نسبتا ظریفند. بر قسمت بالای در ورودی دو لنگه و ساده آن دو کتیبه با مرکب سیاه و به خط خوش لعنت‌نامه‌ای نوشته شده که تاریخ اولی 1228 و دومی 1319 ق است. مطابق آن‌چه از کتیبه اول برمی‌آید بنای بقعه باید در سال 920 ق اتفاق افتاده باشد. بام بقعه سفال‌سر است. به فاصله چند قدم از این بقعه، مزار ساده‌ای است که گفته می‌شود مدفن دو برادر از سادات به نامهای آقا سید احمد و آقا سید محمود است که امامزاده بوده‌اند و آکاشاه معلم آنان بوده و بعد از شهادت، این دو برادر را غسل داده است.

امامزاده ابراهیم‌

واقع در محلی به همین نام نزدیک روستای طالقان، 22 کیلومتری جنوب شرقی شفت. مطابق شجره موجود امامزاده ابراهیم از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه از سنگ و گل و چوب است. در سال 1320 شمسی تغییرات اساسی در ساختمان آن صورت گرفت. این بنابر اثر مداخل زیادی که دارد و استقبال زیادی که زائران برای زیارت امامزاده نشان می‌دهند راه مالرو و جنگلی آن تعریض و ماشین‌رو شده و بنای بقعه در شرف بازسازی با مصالح جدید است. اطراف بقعه ساختمانهای چوبی چندطبقه برای اسکان زائران ساخته شده است. این بقعه جزو بقاع بسیار معروف گیلان بوده و فوق العاده مورد توجه و عزت و احترام اهالی است.

امامزاده ابراهیم‌

واقع در روستای کیاباد، 18 کیلومتری شمال شرقی رودبار. به اعتقاد اهالی، از پسران امام موسی کاظم (ع) است.
بنای آن از سنگ و گل و چوب و از معدود بقاع هشت‌ضلعی قدیمی گیلان است. ایوان آن نیز هشت‌ضلعی از نوع کتابی است. گنبد مدور کوچکی از خشت و گچ سفید بر آن زده‌اند که اطراف آن را با لت پوشانده‌اند. کنار در ورودی و چوبی کوچک آن صفه‌ای است که با کاشیهای قدیمی مفروش شده.
صندوق چوبی ساده‌ای مرقد امامزاده را پوشانده است. بقعه، مشرف به آب سفیدرود می‌باشد.

امامزاده ابراهیم و قاسم‌

واقع در روستای کانرود، 9 کیلومتری جنوب آستارا سر راه رشت. بنابر اعتقاد اهالی این دو برادر خردسال از فرزندان امام موسی کاظم (ع) هستند.
بنای بقعه نوساز، وسیع و مجلل است. ازاره دیوارهای حرم از سنگ مرمر سیاه، سقف حرم طاق مدور با مقرنس‌کاری و آینه‌کاری و بام گنبد کاشیکاری شده است. یک ضریح فلزی مشبک و شیشه‌بند روی پایه‌ای از سنگ مرمر کبود قرار دارد که مرقد امامزاده‌ها را پوشانده است.
تأسیساتی که در این بقعه وجود دارد به شرح زیر است: مسجد زنانه
ص: 564
(زینبیّه)، مسجد مردانه (عباسیّه) در دو طرف حرم و چسبیده به آن. زائرسرا، وضوخانه، اطاقهای نگهبانی و سرایداری و پارکینگ. این بقعه در غرب گیلان از مداخل و نذورات بسیار برخوردار است و بیشتر محل اطراق زائران و مسافران آذربایجانی است.

امامزاده ابو الحسن‌

واقع در محلی به نام گرده‌کول نزدیک به روستای کمنی، 30 کیلومتری جنوب امام (حدود 80 کیلومتری جنوب رودسر) مطابق سنگ‌نبشته‌ای مرمرین که بر سینه دیوار کفش‌کن بقعه نصب است، امامزاده ابو الحسن از پسران امام موسی کاظم (ع) و تاریخ بنای آن ثمان اربعین و الف (1048 ق) است. بنای بقعه قدیمی و از سنگ کوه و گچ ساخته شده از خارج هشت‌ضلعی و از داخل شامل دو قسمت کفش‌کن و حرم است که هریک توسط دری به دیگری راه دارد. بر سقف حرم طاقی مدور و سنگی زده‌اند و سفیدکاری کرده‌اند که از بیرون به صورت گنبدی سفید بیرون زده است و از کیلومترها فاصله اطراف به خوبی پیداست. وسط صحن حرم روی پایه‌ای چوبین، صندوق مرقد قرار دارد که چوبی و مشبک به خانه‌های شطرنجی است. چندین اطاقک سنگی با بام لت‌پوش کنار بقعه برای استراحت زائران بنا شده که در ایام علم‌واچینی یا مراسم عزاداری مورد استفاده قرار می‌گیرد. رابینو از این بقعه به نام امامزاده گراکول نام برده است.

امامزاده ابو الحسن و ابو المحسن و ابو الفضل‌

واقع در روستای فیلده، 4 کیلومتری شرق رودبار. طبق شجره موجود و اعتقاد اهالی این سه بزرگوار از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشند و باهم برادرند و ازاین‌رو به بقعه سه فرزندان نیز معروف است. بنای بقعه قدیمی است و از مجموع یک ایوان محصور و یک رواق سرتاسری و یک اطاق مربع شکل (حرم) که از رواق به آن راه است تشکیل شده. مصالح ساختمان از سنگ و خشت است. سقف حرم طاق مدوّر سفیدکاری شده و بام آن گنبد نیمه مدوری است که کاشیکاری شده، ولی بیشتر آنها ریخته است. بام مجموعه قسمتی کاهگل و قسمتی قیرگونی است. وسط حرم سه صندوق مرقد یک شکل و اندازه منبت‌کاری شده روی یک کرسی از کاشیهای سبز قدیمی قرار دارد. دو سوی در ورودی، بر سینه دیوار، دو سنگ قبر مکتوب نقش بسته که قدیمی‌ترین تاریخ آنها مربوط به سال 986 هجری قمری است. ملگونوف از این بقعه یاد کرده است.
قرآنهای بزرگ و قدیمی بقعه فیلده را از بقعه خارج کرده‌اند.

امامزاده اسحق‌

واقع در محلی جنگلی به نام سیاهکوه، 25 کیلومتری جنوب شفت.
مطابق شجره موجود و روایت اهالی، بقعه، مدفن امامزاده اسحق برادر امام رضا (ع) و خواهرش خیر النساء خواهر حضرت معصومه (ع) از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است. مصالح ساختمان بقعه از سنگ و گل و چوب است و در دو طبقه ساخته شده. قسمت پائین آن‌که به عنوان کرسی بنا از چینه ساخته شده انبار طبقه دوم به حساب می‌آید که از طریق پلکانی به کفش‌کن راه دارد.
حرم و مسجد متصل به آن توسط فسیلی چوبی و سرتاسری از هم جدا می‌شوند. سقف بنا واشان‌کشی و پل‌کوبی و بام سراسر حلب است. دو گنبد کوچک کوتاه و بلند که هردو با حلب سربندی‌شده از دو سوی بام نمایان است. ضریح امامزادگان فلزی جدید و مشبک شیشه‌بند می‌باشد. میرزا ابراهیم و ملگونوف در سفرنامه‌های خود و رابینو از این بقعه یاد کرده‌اند.

امامزاده حمزه و امامزاده یوسف‌

واقع در شیرکده، 30 کیلومتری شرق رودبار. طبق شجره موجود در بقعه این دو امامزاده از فرزندان امام موسی کاظم (ع) هستند. بنای بقعه قدیمی و از آجر است. در ورودی به کفش‌کن باز می‌شود که به وسیله دو در جانبی به راهروی سرتاسری محصوری که حرم را دربرگرفته راه دارد. صحن بقعه هشت‌ضلعی است. کف آن با کاشیهای قدیم مفروش است و سقف طاق مدور مخروطی‌شکلی است که بر گودی آن نقش خورشیدی به شکل زن کشیده شده.
گلوی طاق گچ‌کاری ظریفی دارد. هرضلع دیوار طاقچه‌ای دارد و حاشیه طاقچه‌ها خطاندازی شده و رنگ خورده است. در گوشه‌ای از بنا سرداب قرار دارد که به راهرو متصل است. بام لت‌پوش است که وسط آن گنبد مخروطی‌شکل و آجری بقعه سر برآورده است.

امامزاده زین علی و امامزاده عین علی‌

واقع در محلی به نام اشکلیت، 22 کیلومتری جنوب غربی فومن نزدیک ماسوله. بنابر اعتقاد اهالی از پسران امام موسی کاظم (ع) هستند. بنای این دو امامزاده به فاصله نزدیک به هم، اما در دو سوی پیچ جاده ماسوله در پائین و بالای همدیگر قرار گرفته است و تقریبا شبیه یکدیگرند. مصالح هردو بنا از سنگ و گل و چوب است و ظاهرا دوطبقه به نظر می‌آیند. گنبدها حلب‌سر هستند و از ناحیه گلو هشت‌ضلعی ساخته شده‌اند و دارای نورگیرهایی مشبک با طرحهای زیبا می‌باشند. ساختمان هردو بقعه روی در خرابی نهاده است.

امامزاده شفیع‌

واقع در دهکده امامزاده شفیع، 4 کیلومتری غرب شاندرمن، مطابق شجره‌نامه موجود این امامزاده از پسران امام موسی کاظم (ع) است.
بنای بقعه چوبی و قدیمی است. به جای چهار دیوار حرم، دیوارهای چوبی مشبک با نگاره‌های زیبا دارد. وسط حرم که چون ضریح بزرگی به نظر می‌آید ضریح چوبی مشبک کوچکی با طرحهای شمسه‌ای قرار دارد که مرقد را پوشانده. کف صحن گلی، سقف واشان‌کشی و پل‌کوبی است. بام لت آن را اخیرا تبدیل به حلب کرده‌اند. چهار طرف حرم ایوان کتابی دارد که ستونهای آن چوبی ساده است. قدیمی‌ترین تاریخی که از بقعه برمی‌آید مربوط به کتیبه کوچک روی در آن است که نشان می‌دهد بقعه در تاریخ 1073 ق/ 1663 م تعمیر و بازسازی شده است.
ص: 565

امامزاده صالح‌

واقع در غازیان بندر انزلی، طبق شجره‌نامه موجود، وی از پسران امام موسی کاظم (ع) است. امامزاده صالح از بقاع نوع شهری است که به صورت حرم مستقلی داخل مسجد مدرن و مجللی به همین نام در غازیان بندر انزلی قرار دارد. امروزه هیچ نشانی از قدمت بقعه برجای نمانده است. ضریح آن فلزی مشبک و شیشه‌بند از نوع جدید است. ملگونوف از این بقعه یاد کرده است.

امامزاده طاهر

واقع در روستای شمام، 5 کیلومتری غرب رستم‌آباد. به استناد شجره‌نامه داخل بقعه این امامزاده پسر امام موسی کاظم (ع) می‌باشد.
بنای بقعه نوساز است و با مصالح جدید آهن و آجر و سیمان ساخته شده.
گنبد بزرگی بر آن زده‌اند. رابینو از این محل به نام شیام و از امامزاده آن به نام امامزاده حسن نام برده است.

امامزاده طیب و طاهر

واقع در روستای پاکده، 30 کیلومتری شمال شرقی لوشان طبق اعتقاد اهالی از پسران امام موسی کاظم (ع) است.
بنای بقعه قدیمی و از خشت است و به شکل 8 ضلعی ساخته شده. گنبد کروی‌شکل آن بر گلویی مدور استوار است که دارای نورگیرهایی با نمای هلالی است. گنبد و گلوی آن از کاشیهای سبز و فیروزه‌ای منقوش گرفته شده.
بام بنا در اطراف گنبد از کاهگل است. وسط صحن یک صندوق چوبی قرار دارد که مرقد امامزادگان را پوشانده است. این بقعه به‌طور کلی شکل بقاع مناطق خشک ایران را در ذهن متبادر می‌کند.

امامزاده عسکر

واقع در جیرین‌ده، مرکز دهستان فاراب، 36 کیلومتری شمال شرقی لوشان.
برپایه شجره‌نامه، مدفون «عسکری بن حسین بن موسی الکاظم (ع)» است که در محل به امامزاده عسکر معروف است. بنای آن قدیمی و از خشت و آجر است. سقف حرم را با چهار گوشواره جمع کرده بر آن طاقی مدور زده‌اند که از داخل گچ‌کاری شده و از بیرون به صورت گنبدی تقریبا کروی سر برآورده است. گنبد و گلوی آن از آجرهای لعابدار قدیمی می‌باشد. پیرامون آن را بام کاهگلی مجموعه فراگرفته است. وسط صحن با پایه‌ای از کاشیهای سبز قاجاری گرفته شده که روی آن ضریح چوبی مشبک قرار دارد. داخل ضریح صندوق مرقد امامزاده است. بر بدنه این صندوق چوبی نقوشی مذهبی و رنگ‌آمیزی شده حک گردیده است. مطابق کتیبه‌ای که بر بالای صندوق نوشته شده سازنده صندوق خدادوست خرگامی بن آسنکوئی و نقاش مجالس، ملا یوسف ولد استاد نجم الدین نقاش لاهیجانی است. تاریخ کتیبه 1017 ق/ 1608 م است. دروازه ورودی حیاط بقعه دارای طاق‌بندی است و طاق آن کاشیکاری شده است. از وسط طاق به دو طرف زنجیری آویخته و میخ شده است که قبلا زنجیربست بوده است.
دو بقعه نسبتا قدیمی دیگر اما محقر به نامهای بی‌بی زینب خاتون- و- امامزاده محمد و امامزاده عبد اللّه در جیرین‌ده واقع شده است که اولی وسط آبادی و دومی در محل گورستان قرار دارد.

امامزاده کنعان، امامزاده عمران و امامزاده برهان‌

واقع در قله یکی از بلندترین کوههای منطقه پیرکوه به نام فیروزکوه به ارتفاع 2000 متر. این بقعه به فیروزکوه بزرگوار یا کل‌مازو بزرگوار نیز معروف است. انتساب این امامزادگان به امام خاصی مشخص نیست. بنای آن چینه ساده و از گل و سنگ کوه ساخته شده و از همه طرف با تخته و حلب محصور است، زیرا این بنا در معرض شدید باد و بوران قرار دارد. کف بنا گل، سقف سراسر واشان‌کشی و پل‌کوبی و بام لت‌سر است که روی آن سنگ‌چین کرده‌اند تا طوفان آن را از جا نکند. بقعه فاقد ویژگیهای هنری و معماری است.
در فاصله حدود 100 متر پائین‌تر از محل بقعه دو حلقه چاه آب قدیمی با دو دهانه سفالی قرار دارد. بر گلوی سفالین حلقه بزرگ‌تر تاریخ 994 ق/ 1586 م نوشته شده. وجود چاه آب بر قله کوهی بلند در منطقه پیرکوه موجب شده تا اهالی اطراف برای این دو چاه احترام و اعتقاد فراوان قایل شوند و در نگهداری آن بکوشند. از اینرو بقعه فیروزکوه در میان بقاع اطراف از قداست ویژه‌ای برخوردار است. در جوار بقعه مسجدی کوچک و اطاقکی به عنوان زائرسرا ساخته‌اند که تماما از سنگ کوه است. اطراف بقعه پوشیده از سنگهای بزرگ به ظاهر تراشیده و یک‌دست است که بنابر افسانه محلی کاخ پادشاهی بوده است. چندین درخت ون و مازو بر اطراف بقعه سایه گسترانیده‌اند. اشتهار بقعه به کل‌مازو به خاطر وجود درخت مازوی بسیار قطور و کهنسالی است که بر فراز کوه قد برافراشته و تا دور دستها نمایان است.

امامزاده محمد حنفیه‌

واقع در بیورزین، 12 کیلومتری شمال شرقی لوشان.
مطابق شجره‌نامه موجود در بقعه و اعتقاد اهالی، امامزاده محمد حنفیه پسر حضرت علی (ع) همراه پسرش سید هاشم و سید ابو القاسم حمزه یکی از پسران امام موسی کاظم (ع) در این محل دفن هستند. بنای بقعه هشت‌ضلعی است و از سنگ و گچ ساخته شده و بر رویهم شامل کفش‌کن، یک ایوان وسیع محصور و یک اطاق یا حرم است. وسط صحن حرم یک ضریح بزرگ چوبی و مشبک وجود دارد که میان آن سه صندوق چوبی، مرقد امامزادگان را پوشانده است. چهار دیوار حرم دارای صفه است و چهار نورگیر کوچک مشبک روشنائی بیرون را به داخل منتقل می‌کند. سقف طاق مدور سفیدکاری شده است که از بیرون به صورت گنبدی یک‌پارچه سفیدرنگ سر برآورده است و تا مسافتی از همه طرف نما دارد. اهالی برای این بقعه معجزات فراوان قائلند و برای مداوای بسیاری از دردها از اقصی نقاط گیلان به این بقعه روی می‌آورند.

امامزاده محمد و امامزاده هادی یا شاه شهیدان‌

واقع در روستای شاه شهیدان، 50 کیلومتری شمال شرقی رودبار که به
ص: 566
اعتقاد اهالی و مطابق شجره‌نامه موجود هردو بزرگوار از فرزندان امام زین العابدین (ع) هستند و بسیار مورد عزت و احترام اهالی محل و روستاهای ییلاقی و کوهستانی اطراف می‌باشند.
بنای آن قدیمی و از سنگ و گچ و آجر است و تقریبا 5 ضلعی است که یک ضلع آن به شانه کوه بسته است. چهار دیوار آن از آجر است که با گچ بندکشی شده. دیوار جلویی آجرچینی شده است. از در ورودی چوبی و ساده بقعه به کفش‌کن راه دارد. کفش‌کن اطاق مستطیل‌شکلی است که از دو گوشه عرضی به راهروی تونل‌مانند نیمه دایره‌شکلی راه دارد که انبار و سرداب است. در ورودی صحن حرم چوبی است که روی آن آلت‌کاری شده و بر قسمتهایی از آن گل‌میخ کوبیده‌اند. صحن حرم دایره‌شکل است. بر سقف طاقی قوسی زده‌اند که با گچ سفیدکاری شده و به صورت گنبدی هشت‌ضلعی با پوشش حلب بیرون زده است. اطراف آن لت‌پوش می‌باشد. دیوارهای داخلی و خارجی دارای نقاشیهای دیواری است که مجالس مختلف را ترسیم می‌کند.
مراسم علم‌واچینی[582] در بقعه شاه شهیدان همه‌ساله در ایام تابستان باشکوه بسیار برپا می‌شود و از همه سو برای شرکت در آن روی می‌آورند.

امامزاده هادی‌

واقع در روستای میکال، 7 کیلومتری شرق دیلمان. در باور اهالی امامزاده هادی از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشد.
بنای بقعه قدیمی و هشت‌ضلعی و از آجر ساخته شده است. فواصل آجرها را با گچ بندکشی کرده‌اند. اضلاع بیرونی طاقنما و اضلاع درونی طاقچه دارد.
سقف حرم، طاق مدوری است که سفیدکاری شده و گنبد آن کاشیکاری قدیمی دارد که بسیاری از کاشیهای آن ریخته یا شکسته است. سطح بام در اطراف گنبد که دارای گلوی نسبتا بلندی است، باریک است و شیب ملایمی دارد و لت‌پوش می‌باشد. وسط صحن هشت‌ضلعی حرم، صندوق مرقد قرار گرفته که گچ‌اندود شده است. دیوارهای داخلی بقعه دارای نقاشیهای مذهبی است.

بشمن‌پیر

واقع در بشمن، 6 کیلومتری غرب بندر انزلی، سر راه انزلی- آستارا (حوزه دهستان چهار فریضه). برخی از اهالی نام مدفون را «آقابزرگ علی» ذکر کرده‌اند و معتقدند آقاپیر عابد در کلویر انزلی، آقا غریب بنده در رضوان‌شهر و سید شرف الدین (شرفشاه) در دارسرا با این پیر برادرند. رابینو او را پسر شرفشاه عارف و شاعر گیلکی‌سرای سده 8 هجری قمری دانسته است. ملگونف نیز به «مزار بشمان‌پیر پسر شرفشاه» اشاره دارد. ساختمان بقعه بسیار ساده و فاقد هرگونه ارزش تاریخی و معماری است.

بی‌بی حوریّه (خانم حوریّه)

واقع در شالور کنار راه رشت- انزلی که گفته می‌شود خواهر امام رضا (ع) و از دختران امام موسی کاظم (ع) می‌باشد.
بنای آن جدید و مجلل است. کف و ازاره دیوارها از سنگ مرمر، سقف بقعه طاق هشت‌ضلعی با کاشیهای منقوش و بام آن گنبد مدور کاشیکاری شده است. ضریح بزرگ فلزی مشبک و مطلا و شیشه‌بند مرقد روی کرسی از سنگ مرمر عالی بنا شده است. بقعه دارای تأسیساتی از قبیل زائرسرا، مسجد با دو گلدسته بلند و زیبای کاشیکاری شده، سرایداری و پارکینگ می‌باشد.
رابینو به این بقعه اشاره کرده است. بقعه از عواید بسیار خوبی برخوردار است.

امامزاده هاشم‌

واقع در محلی به همین نام سر راه رشت- تهران، 30 کیلومتری جنوب رشت. در شجره‌نامه موجود در بقعه امامزاده هاشم چنین معرفی شده است:
هاشم بن محمد بن عبد الله بن حمزة بن محمد بن الحنفیة بن علی بن ابی طالب (ع) است. بنای آن را هرچند سال یک بار به خاطر مداخل خوبی که دارد تعمیر و نوسازی کرده‌اند. از اینرو بافت اصلی بقعه به کلی بهم خورده است.
رابینو به نقل از ایستویک نخستین تعمیرات و بازسازی گسترده بنا را در زمان شاهزاده منوچهر خان معتمد الدوله حاکم وقت گیلان می‌داند. در جنگ جهانی اول و انقلاب گیلان به رهبری میرزا کوچک خان این بقعه آسیب فراوان دید.
بعد از کشیدن راه شوسه، بقعه کنار شاهراه اصلی شمال قرار گرفت؛ ساختمان جدیدی برای آن ساخته شد که مرتب در حال بازسازی و توسعه بود. آخرین‌بار پیش از انقلاب اسلامی بنای باشکوهی برای آن ساخته شد که طی 12 سال گذشته مجددا توسعه یافت. زلزله 31 خرداد 1369 گیلان بنای مزبور را به میزان بسیار وسیع خراب کرد. تأسیسات بقعه به شرح زیر است: بازارچه، مهمانسرای چندطبقه، مسجد بزرگ و باشکوه، پارکینگ، پارک و تأسیسات مربوط به آن، کتابخانه، مجموعه اداری، غسالخانه، کشتارگاه و درمانگاه.
مجموع زیربنای تأسیسات مزبور 5856 متر مربع است که از پای کوه تا قله ادامه دارد.

امامزاده هاشم‌

واقع در شیب کوهی بالای شهرک ماسوله. انتساب امامزاده به امام خاصی مشخص نیست.
بنای آن از بیرون چهارگوش و ظاهرا دو طبقه است، اما از درون طاقی است هشت‌ضلعی با سقف بلند. مجموعه بنا تشکیل شده از یک اطاق (مسجد و زائرسرا) و کفش‌کن و انباری و اطاق اصلی (حرم). سقف حرم طاق هشت ضلعی است که لمبه‌کوبی شده و از بیرون به صورت گنبدی هشت‌ضلعی سر برآورده است. پوشش آن از حلب است. رابینو از این بقعه نام برده است.

امیر احمد و امیر حیدر

واقع در روستای امیربنده، 15 کیلومتری جنوب شرقی رودسر. مطابق شجره‌نامه موجود در بقعه این دو بزرگوار از پسران امام موسی کاظم (ع) هستند. بنای بقعه قدیمی و از گل و چوب است. دیواری مشبک و چوبی صحن
ص: 567
بقعه را دو قسمت کرده که هرقسمت مربوط به حرم یکی از دو امامزاده است.
چهار طرف بقعه ایوان دارد. ستونهای ایوان همه دارای سرستون هستند.
فواصل ستونها را دستک تکائلهایی با طرحهای مختلف پوشانده است. سقف سراسر بنا واشان‌کشی و پل‌کوبی با درزپوش است که به صورت چکش گردان ساخته شده. واشان‌کشی صحن حرم، ایوان و لبه بام در سه ردیف سوار برهم است. یک فیلپای چوبی عظیم نزدیک به دیواره چوبی مشبک میان دو حرم قد برافراشته که بدنه آن لاچ‌لنگری است و سرستون عظیمی دارد. سرکشی قطور در عرض ساختمان روی این سرستون استوار است که واشانهای بنابرآن متکی هستند. دو ضریح فلزی مشبک ساده، مرقد امامزاده‌ها را پوشانده که از داخل شیشه‌بند هستند. این بقعه به خاطر ویژگیهای معماری قابل ارزشی که دارد جزو آثار ملی به ثبت رسیده است.

بابا ولی‌

واقع در روستایی به همین نام، 2 کیلومتری جنوب دیلمان.
مطابق شجره‌نامه مکتوب بر سینه دیوار، بابا ولی همان قادر نبی است. بنای بقعه بسیار قدیمی است و از سنگ و گل ساخته شده. بام سفال‌سر دوپشته است. سه طرف ایوان دارد. ستونها چوبی ساده اما دارای سرستون هستند.
یک صندوق چوبی قدیمی با کنده‌کاریهای فوق العاده ظریف مرقد را پوشانده.
کتیبه‌های صندوق مکتوب به آیات قرآنی و دو بیت شعر به تاریخ 999 ق/ 1591 م است. دیوارهای داخلی و خارجی بقعه دارای نقاشیهای مذهبی از مجالس مختلف است. دو سنگ قبر قدیمی از مرمر زرد مکتوب و منقوش به نقشهای زیبا در صحن ایوان اصلی وجود دارد. دو سنگ دیگر از همان جنس در دو طرف بدنه راهروی ورودی بقعه قرار دارد که قدیمی‌ترین آنها دارای تاریخ 995 هجری قمری است.

پیراسد

واقع در چران، 11 کیلومتری شمال غربی رضوان‌شهر. پیراسد از پیران و مشایخ اهل سنت است.
بنای بقعه از سنگ و گل و چوب، سقف واشان‌کشی و بام آن حلب‌سر است. بقعه فاقد صندوق و ضریح است. گوری گلی که با نرده‌های کوچک چوبی دور آن گرفته شده وسط اطاق قرار دارد. به این نرده‌های چوبی دخیل بسته‌اند.

پیرحسن و پیرمسعود

واقع در ده‌بنه، 36 کیلومتری شمال شرقی لاهیجان، جزء دهستان شیرجوپشت.
بنابر روایت محلی این دو تن عارف و از دراویش معاصر شاه عباس و به قولی با او همدرس بوده‌اند و از اینرو بعد از مرگشان به دستور شاه عباس بارگاهی برای این دو درویش برپا می‌دارند. این دو آرامگاه به فاصله چند قدم از هم میان گورستان آبادی برپاست.
بقعه بزرگتر از آجر است و چهار طرف ایوان دارد. یک سرکش قطور از زیر سقف می‌گذرد که واشانها بر آن تکیه دارند. در ورودی از داخل صحن، طاق‌نمای جناغی دارد. 11 ستون از ستونهای بقعه لاچ لنگری بسیار ظریف در طرحهای مختلف است. دو جرز آجری در دو سوی ایوان اصلی یا کفش‌کن برپاست که سرنال روی آن خوابیده و واشانهای ایوان بر آن متکی می‌باشند.
گوری با کاشیهای منقوش و الوان وسط اطاق قرار دارد که روی آن را با پارچه‌های سبز و سیاه گرفته‌اند.
بقعه کوچک‌تر آجری است، سقف آن پل‌کوبی و بام سفال‌سر یک پشته است. چهار طرف، ایوان کتابی دارد که ستونهای آن چوبی ساده می‌باشند.
یکی از درهای ورودی چوبی مشبک از نوع روکار است. بقعه‌ها مشخص نیست که به کدام یک از دو پیر تعلق دارند.

پیرعابد

واقع در کلویر، 3 کیلومتری غرب انزلی، سر راه انزلی- آستارا. عارفی بلندپایه و مورد احترام بوده است.
رابینو از او به نام پیرعبد الله یا پیرعابد و ستوده به نام پیرعبید یا پیرعابد یاد کرده‌اند. بنای بقعه جدید و از سنگ بلوک ساخته شده و ساده است. کف موزائیک، سقف لمه‌کاری و بام حلب‌سر است.
چهار گوشه دیوار اطاق نزدیک به سقف را جمع کرده طاقی مدور و کوچک بر آن زده‌اند. ضریح آن فلزی مشبک و شیشه‌بند است. حریم بقعه با سنگ بلوک محصور شده. در جوار بقعه سقاخانه‌ای به نام ابو الفضل عباس ساخته‌اند. این مزار در محل به نام آقاپیر نیز معروف است.

پیرعلی[583]


کتاب گیلان ؛ ج‌1 ؛ ص567
قع در محله گابنه لاهیجان که بنای آن قدیمی و به صورت هشت‌ضلعی از آجر ساخته شده است. داخل حرم، هرضلعی دارای صفه است. چهار در ورودی آن به چهار ایوان از ایوان هشت سویه آن باز می‌شود که بالای هریک خفنگی مشبک با طاق هلالی دارد. سقف حرم از بالای صندوق مرقد طاق خورده است که گنبد آن زیر بام سفال‌سر بنا محو شده است. نزدیک بقعه تکیه بزرگ و قدیمی محله است که حجرات متعددی داشته و اکنون هم روی در خرابی نهاده‌اند.

پیرقطب الدین‌

این بقعه در باش محله باغچه‌سرا، در 3 کیلومتری شمال غربی شهر آستارا، سر راه اردبیل قرار دارد. پیرقطب الدین از مشایخ صوفیه و بزرگان عرفان منطقه بوده است. مزار او امروزه مورد احترام اهالی است. بنای آن نسبتا قدیمی و از آجر ساخته شده است. سقف واشان‌کشی و پل‌کوبی و بام سفال آستارایی است و بر رویهم شامل یک کفش‌کن و حرم است. صندوق مرقد آن چوبی ساده است. یک قطعه سنگ مرمر قدیمی به ابعاد 122* 30 و بلندی 16 سانتی‌متر در کفش‌کن وجود دارد. این سنگ مکتوب و مزین به نقشهای گل و بوته است و تاریخ آن 942 قمری است.
ص: 568

پیرموسی‌

واقع در دهکده پیری، 16 کیلومتری شمال رودبار.
مطابق شجره موجود پیرموسی ولی اولاد جابر انصاری ابن جابر بن عبد الله انصاری است. بنای آن چینه‌ای است و با مسجد محل زیر یک سقف قرار دارد. ایوان آن‌که به جای کفش‌کن و جزئی از مسجد است با پنجره‌های چوبی محصور می‌باشد. ستونها چوبی و دارای سرستونهای ساده هستند.
رابینو از این بقعه یاد کرده است.

پیرولی خان یا پوریای ولی‌

در کمامردخ، 8 کیلومتری شمال غربی فومن.
طبق گفته معمرین مدفون پهلوانی جوانمرد و متقی بوده است و به روایتی که مستند نیست مدفن پهلوان نامی ایران پوریای ولی می‌باشد. بنای بقعه قدیمی است. کرسی آن چینه و بنای روی آن چوبی است که به جای چهاردیواری، دیواره‌های مشبکی با طرحهای متفاوت دارد. وسط آن صندوق چوبی ساده‌ای مرقد را پوشانده است. بر نوشته‌ای که در صحن و کنار صندوق آویزان است عبارت عبد صالح «پوریای ولی» آمده. این دو بیت نیز به دنبال آن آورده شده است:
پوریای ولی گفت صیدم به کمند است‌از همت داود نبی بخت بلند است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی‌هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
چهار طرف، ایوان کتابی[584] دارد. کف اطاق و ایوانهای گلی و سقف پل‌کوبی و بام سفال‌سر است. جلوی بقعه محوطه بسیار وسیعی است که در سالهای اخیر برنجزار شده است. طبق روایات پیران این محل قبلا میدانگاهی وسیع برای عملیات پهلوانی به ویژه کشتی گیله مردی بوده است. اهالی روستای کمامردخ و روستاهای پیرامون آن به این بقعه سخت اعتقاد دارند و چنانچه مجبور شوند قسم بخورند به «پیر ولی خان» سوگند می‌خورند و این اوج باورشان است.

پیر هرات‌

واقع در روستای کوچکی به همین نام از توابع گیلانده، 14 کیلومتری جنوب هشت‌پر.
بنای بقعه قدیمی و چینه‌کرسی بلند است. دو طرف آن ایوان دارد که با دستک تکائل زیبائی محصور است. از ایوان به دو اطاق متصل به هم راه دارد.
سقف هردو اطاق واشان‌کشی بدون لمبه و کف آنها با آجرهای سبز و آبی قدیمی مفروش است. صندوق چوبی ساده‌ای وسط اطاق اصلی است که از آن پیر هرات می‌باشد. این پیر از مشایخ صوفیه بوده است. اطاق دیگر و ایوان مدفن بزرگان ده و مشایخ متأخر منطقه است. پشت بنا میان درختان شمشاد حفره‌ای است که سقف آن را با آجر طاق زده‌اند. به روایت اهالی این‌جا محل چله‌نشینی پیر بوده است.

تربه بورسرا

مدفون فاقد شجره و نام است. بورسرا روستائی است در 18 کیلومتری شمال هشت‌پر.
بنای بقعه قدیمی و تمام آن از چوب ساخته شده. چهار طرف آن ایوان کتابی دارد که ستونهای آن چوبی و سرستونهای آن ساده یک شکل می‌باشد.
ایوانها از همه طرف دارای دستک تکائل خوش‌طرح است. حرم بقعه چهارگوش است و دیوار ندارد ولی با شبکه‌های چوبی ظریف و طرحهای بسیار زیبا محصور شده و به نظر ضریح بسیار بزرگی می‌آید که داخل آن صندوق چوبی مشبکی از نوع شطرنجی قرار دارد. در چندقدمی بقعه میان درختان و درختچه‌های شمشاد، چشمه آبی وجود دارد که گفته می‌شود برای درمان رماتیسم مفید است. چشمه در حال خشکیدن و مطلقا غیر بهداشتی است.

چوی اولیاء

واقع در روستای کاربند، 9 کیلومتری جنوب هشت‌پر.
مدفون به نام مشخص نیست. بنا از خارج برج استوانه‌ای‌شکلی به ارتفاع 3 متر به نظر می‌آید که محیط آن 16 متر می‌شود. مصالح آن از چوب و گل است. سقف طاق مدور و بام سفال آستارایی است که گنبد را در میان گرفته است. در ورودی کوتاه و چوبی آن به قدری کوچک است که به زحمت می‌توان از آن داخل شد. اطاق از داخل چهارگوش است. در کنار این زیارتگاه، در میان محوطه گورستان، زیارتگاه کوچک و محقر دیگری به نام سید حاجت وجود دارد.

چهار پادشاهان یا چهار اولیاء

در محله میدان، قدیمی‌ترین محله مرکزی شهر لاهیجان واقع شده است.
بنای بقعه قدیمی است. بقعه مدفن چهار تن[585] از سران سادات کیایی است. در یکی از اطاقهای بقعه صندوقی چوبی با کنده‌کاریهای بسیار ظریف مرقد سید رضی‌کیا، یکی از چهار اولیاء را پوشانده است. کتیبه‌ای به خط خوش نسخ بر حاشیه صندوق است که متضمن آیات قرآنی می‌باشد.[586] اطاق دیگر مرقد سید خورکیا متوفی 647 هجری قمری است. صندوق مرقد آن نیز دارای کنده‌کاریهای فوق العاده ظریف و پرکار است. که ضریح چوبی مشبکی آن را در میان گرفته است. در ورودی این اطاق دارای کتیبه عربی است که حواشی کتیبه منبت‌کاری شده است. قدیمی‌ترین تاریخی که از بقعه برمی‌آید 647 ق است. تاریخ بعدی سالمرگ سید علی کیا است در 791 و پس از آن تاریخ
ص: 569
درگذشت سید رضا کیا (سال 829 هجری قمری). مرعشی[587] این بقعه و اولیاء آن را یاد کرده است.

خواهر امام‌

واقع در محله‌ای به همین نام. در باور مردم رشت وی دختر امام موسی کاظم (ع) و خواهر امام رضا (ع) است. این بقعه در قدیم به مزار لاله‌شوی معروف بود و در تاریخ گیلان عبد الفتاح فومنی از این نام یاد شده است[588]. در زمان رابینو نیز مسجد خواهر امام به مسجد لاله‌شوی شهرت داشت. ملگونوف و فرد ریچاردز در سفرنامه‌های خود از این بقعه یاد کرده‌اند. بنای آن به خاطر نذورات و مداخل زیاد هرچند سال یک بار تجدید ساختمان یا تعمیر اساسی می‌شود و بافت قدیمی خود را از دست داده است. در حال حاضر نیز بقعه در شرف بازسازی و توسعه است. بر سینه دیوار خارجی حرم کتیبه‌ای نصب است که طی آن ناصر الدین شاه نانوایان رشت را از پرداخت مالیات معاف کرده است.

دانای علی‌

واقع در محله چمارسرای رشت. بنابر روایت پیران به نقل از پدرانشان وی از اهالی روستای «سیااستلخ» بوده است و آن‌قدر مؤمن و متقی و پرهیزگار بوده که به مقام و درجات والایی دست یافت. ارادتمندان پیر دانا معتقد بودند که به مقام طی الارضی رسیده و نمازهای روزانه خود را در مکه معظمه می‌خوانده است. روستای سیا استلخ اینک بر اثر گسترش شهر بخشی از حاشیه غربی رشت شده است. احترام و اعتقاد فوق العاده مردم محل به مزار دانای علی موجب شد که هنگام احداث خیابان بیستون که بنای بقعه در مسیر تخریب قرار گرفته بود اعتراض عمومی صورت گیرد. امروزه خیابان مزبور از دو سو محل بقعه را دور می‌زند و همچون فلکه‌ای آن را در میان گرفته است. بقعه دانای علی در سطح شهر رشت بیشترین مداخل و نذورات را دارد.
ساختمان بقعه کوچک اما جدید از آجر و آهن است و با سنگ مرمر و کاشیهای مکتوب و منقوش تزئین یافته است. گنبد کاشیکاری شده آن دارای طرح کلاه‌درویشی است و به تقلید از گنبد شیخانه‌ور لاهیجان ساخته شده است.

دستخط کچا

معروف به دستخط امیر المؤمنین (ع) واقع در محلی به نام دستخط محله کچا، حدود 20 کیلومتری جنوب رشت.
در این محل سابق بر این قرآنی بود به خط کوفی که معتقد بودند به خط حضرت علی (ع) بوده است. عبد الفتاح از این قرآن یاد کرده است. این قرآن در سال 1325 ش به موزه ایران باستان منتقل شد و اکنون به جای صندوق کوچکی که حافظ قرآن بود، صندوق مرقدی گذاشته‌اند و معتقدند که اینجا مدفن امامزاده اسماعیل از پسران امام موسی کاظم (ع) است. بنای آن قدیمی کرسی‌بلند و از خشت و آجر است و متصل به مسجد محل می‌باشد.

دوازده تن‌

واقع در ملاط، 4 کیلومتری جنوب لنگرود.
این بقعه مدفن 12 تن از سادات کیایی است که بر بخش شرقی گیلان حکومت می‌کردند. سادات کیایی به خاطر این‌که موطن آنان ملاط بوده است به سادات ملاطی نیز معروف هستند. مطابق شجره‌نامه‌ای که در بقعه موجود است این دوازده تن عبارتند از: سید علی و سید محمد پسران امام زین العابدین (ع)، سید یوسف، سید یونس، سید حسن، سید مظفر، سید موسی، سید حیدر، سید صالح، سید اسکندر، سید خاور، سید ابوذر پسران امام محمد باقر (ع).
بنا به روایت مرعشی، نخستین کسی که در ملاط دفن گردید و بعدا برای او بارگاه ساخته شد زن سید محمد کیا بود که در سال 820 ق/ 1417 م درگذشت و سلطان دستور داد برای او مقبره بزرگی بسازند؛ بعد خود نیز در همان‌جا مدفون شد. روستای ملاط را سابق بر این مشهدسر نیز می‌گفتند. رابینو از 3 تن سادات کیایی که در ملاط مدفون هستند بدین‌ترتیب نام می‌برد: زن سید محمد کیا، سید محمد کیا و سلطان هاشم.
بنای بقعه قدیمی و از آجر و گچ است و تشکیل شده از اطاق وسیعی به اضلاع یازده متر و چهار طرف ایوان که ایوان اصلی (کفش‌کن) وسیع و به عرض 3 متر است. ستونها چوبی بدون سرستون است. دو جرز آجری قطور وسط اطاق قرار دارد که بار سنگین سرکش چوبی و قطور را که واشانها بر آن متکی هستند می‌کشد. سقف پل‌کوبی و بام سفال‌سر می‌باشد. نقاشیهای داخل بقعه از میان رفته ولی بقایای نقاشیهای بیرون بقعه هنوز دیده می‌شود.
گور دوازده تن در اندازه‌های کوچک و بزرگ به صورت تک‌تک یا دو گور در کنار هم منظره جالب توجهی دارد. گورها را که گلی است با نرده‌های چوبی و مشبک به رنگ سبز محصور کرده‌اند.

سر تربت‌

واقع در محلی کوهستانی به همین نام، حدود 50 کیلومتری جنوب غربی رودسر.
سر تربت مدفن دو تن از سلاطین کیایی و دو تن از منسوبان آنهاست.
مرعشی و مهدوی لاهیجی به سر تربت اشاره کرده‌اند. بنا روی هم شامل دو اطاق از سنگ و گچ است که از یکی به عنوان زائرسرا و از دیگری به عنوان مسجد استفاده می‌شود. حیاط کوچک بقعه که با سنگ محصور شده شش گور را در میان گرفته است. چهار گور دارای سنگ قبر مکتوب و دو گور بدون سنگ قبر است. چهار تن عبارتند از سلطان محمد کیا متوفی 883 هجری قمری، پسر او سلطان میرزا علی مقتول به سال 912 ق، دختر سلطان محمد موسوم به پری سلطان متوفی 908 ق و زنی دیگر به نام حسنی متوفی 902 ق.
بر سینه دیوار بنا وقفنامه‌ای از سنگ مرمر نصب است که نشان می‌دهد بنا به امر میرزا علی کیا سلطان مقتدر گیلان به عنوان آرامگاه خانوادگی آل کیا ساخته شده و موقوفات زیادی در گوشه و کنار گیلان برای آن تدارک دیده
ص: 570
شده است.

سلطان باباحاجی‌

واقع در روستای شیله‌دشت، 24 کیلومتری غرب هشت‌پر سر راه ییلاق آق- اولر.
بنای آن قدیمی و از آجر است. کرسی بنا چینه می‌باشد. سقف طاق آجری مدور و کوتاهی است که با گچ سفیدکاری شده و گنبد آن زیر بام لت‌پوش بنا مخفی مانده است. در ورودی چوبی و ساده آن بسیار کوتاه است و زائر برای دخول به صحن حرم باید کاملا خم شده و نشسته داخل شود. چهار دیوار اطاق، چهار طاقچه با طاق هلالی دارد. بر حاشیه طاق نوشته شده: یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین. ضریح داخل بقعه چوبی مشبک با نقوش شبکه‌ای زیبا است. چهار طرف بقعه ایوان دارد. از میان ستونهای ایوان تنها چهار ستون آن لاچ لنگری و بقیه ساده چهار گوش میخ‌زده است. دو ستون لاچ طرح حصیری و دو ستون دیگر طرح مارپیچ دارند. بیشتر اهالی صد خانواری این روستا پیرو مذهب تسنن هستند.

سلطان برزکوه‌

واقع در قله برزکوه مرتفع‌ترین کوه منطقه ییلاقی پره‌سر طالشدولاب.
بنا از سه اطاق بسیار کوچک و محقر و با حیاطی تنگ و باریک تشکیل شده است که به وسیله دیواری سنگی بر قله کوه محصور شده است. بافت این بنا ساده، اما قدیمی است و مصالحی که در آن به کار رفته از سنگ و گل است.
کف اطاقها گلی، سقف واشان‌کشی بدون لمبه و بام آن لت‌سر است. مقبره اصلی که بزرگ‌تر است از آن سید جلال الدین معروف به سلطان برزکوه است.
مقبره دیگری در کنار آن قرار دارد، مدفن دو تن از نزدیکان سلطان برزکوه می‌باشد. بنا به روایت اهالی یکی از این دو به نام شیخ جنید خدمتکار یا معلم او و دیگری پهلوانی (احتمالا برزونام) سردار یا غلام سید جلال الدین است.
مقبره سوم مدفن سید فیروزه مادر سلطان برزکوه است. تمام اطاقها کوچک، تاریک و دارای درهای ورودی بسیار کوتاه هستند به گونه‌ای که برای رفتن به داخل آنها باید خزید. میرزا ابراهیم و ملگونوف از این بقعه نام برده‌اند. این بقعه بسیار مورد عزت و احترام اهالی است.

سلطان سید محمود

واقع در قنبری محله جوکندان، 9 کیلومتری شمال هشت‌پر. سلطان سید محمود از مشایخ صوفیه بوده است.
بنای آن تماما از چوب ساخته شده. چهار دیوار حرم در واقع ضریح بزرگی است مشبک با طرح شطرنجی که بر شبکه‌های آن دخیلهای فراوان بسته‌اند.
کف گلی و سقف واشان‌کشی و پل‌کوبی و بام حلب‌سر است. در چوبی ساده و کوچکی راه به داخل حرم مشبک می‌برد. صندوق چوبی ساده‌ای مرقد سلطان سید محمود را پوشانده است. چهار طرف بقعه ایوان کتابی دارد که ستونهای آن ساده و بدون سرستون می‌باشد. دستک تکائل چوبی فواصل بین ستونها سرتاسر ایوان را گرفته است.

سلطان غریب‌بنده‌

واقع در شهر رضوان‌شهر، 33 کیلومتری غرب بندر انزلی.
شجره‌نامه موجود در بقعه مدفون را «سید امین السلطان غریب بنده ابن امام موسی کاظم (ع)» نام می‌برد. ملگونف و رابینو از این بقعه به نام «امامزاده غریب بنده» یاد کرده‌اند.
در حال حاضر بخش عمده‌ای از بنای آن را تخریب کرده‌اند و مشغول نوسازی این بنا هستند. دیواره‌های مشبک چوبی که نشان از قدمت بقعه دارد خوشبختانه بر جای مانده است.

سلطان محمود شاه دینوری (شادمیلرزان)

واقع در روستای شادمیلرزان، 20 کیلومتری غرب خطبه‌سرا. مدفون از بزرگان و مشایخ صوفیه و اهل سنت بوده است.
بنای بقعه قدیمی و مصالح آن از چوب و گچ و آجر است و از سه قسمت مسجد زنانه، مسجد مردانه و بقعه تشکیل شده. بقعه در قسمت انتهایی مجموعه است. برای ورود به حرم باید از یک پله بلند پائین رفت. در ورودی آن فلزی ساده است که تازگی به جای در چوبی و قدیمی آن کار گذاشته شده است و بقعه را از یکدستی و قدمت انداخته است. بر سر در ورودی دو زنجیر از چوب درخت شمشاد که با مهارت از داخل خراطی‌شده نصب گردیده است. میان زنجیرها قندیلی چوبی آویزان است که زائران پیش از ورود به صحن حرم دستی بر آن زده بر سر و صورت خود می‌مالند صلواتی می‌فرستند و داخل می‌شوند.
بقعه از داخل هشت‌ضلعی است. سقف آن طاق مدور کوتاهی است که دارای دو نورگیر می‌باشد. بر حاشیه طاق به خط نسخ آیات قرآنی نقش شده است. وسط طاق یک نقش ترنج با هجده پره نقاشی شده که بر اثر گذشت زمان و دود شمع و چراغ سیاه شده است. وسط اطاق قطعه‌سنگ پهن و بزرگی است که روی آن کنده چوبی کلفت و میان‌تهی گذاشته‌اند و داخل گودی آن ستون فیلپائی عمود کاشته‌اند که تا نزدیک سقف با پارچه‌های الوان دخیل بسته شده است. ترتیب قرار گرفتن سنگ و چوب و فیلپا طوری است که با اندک فشاری به حرکت می‌آید. از اینرو به میل لرزان معروف است. نام روستا و اشتهار بقعه از همین‌جا نشأت گرفته است. در گوشه‌ای از بقعه صندوق چوبی و قدیمی مرقد قرار دارد. پشت صندوق با آجر محراب‌مانندی درست کرده‌اند که پائین آن حفره‌ای است. این حفره یا چاه کوچک با یک متر عمق به آب می‌رسد. نوشیدن آب آن به اعتقاد اهالی درمان بسیاری از بیماریها است. بقعه از بیرون به خاطر اختلاف سطح با داخل تقریبا همطراز با گنبد مدور حرم است که با گچ نقوشی ساده و الوان بر آن انداخته‌اند. بام مسجد بقعه را که قبلا لت‌سر بود، اخیرا با حلب گرفته‌اند. چهار طرف ساختمان ایوان کتابی و ستونهای بلند و کشیده دارد که فواصل آنها را با دستک تکائل پر کرده‌اند.
مسجد مردانه نیز دارای ویژگیهای معماری جالبی است. رابینو در شرح دهکده خطبه‌سرا از بقعه «میرعظیم میرازور» یاد می‌کند که دارای مقبره‌ای است. بدون شک منظور رابینو همین بقعه بوده است چه در طول راه کوهستانی
ص: 571
و صعب العبور جنگلی زیارتگاهی که دارای گنبد و بارگاه باشد وجود ندارد.

سلیمان داراب‌

مدفن پیرسلیمان بن حمزه دارابی الرشتی از مشایخ صوفیه واقع در محله سلیمان داراب است. بنای آن به صورت اطاقی مستقل متصل به مسجد است و از آجر ساخته شده و دارای کرسی بلند است. سقف بقعه لمه‌کوبی و بام سفال‌سر است. وسط صحن بقعه صندوق قدیمی با کنده‌کاریهای ظریف گور پیرسلیمان را پوشانده است. حواشی صندوق دارای کتیبه‌ای به خط خوش از آیات قرآنی است. صندوق قبلا دارای دو کتیبه بوده که سالها پیش سرقت شده است. بقعه را گورستان معروف سلیمان داراب دربرگرفته قبر میرزا کوچک خان و عده‌ای از رهبران نهضت جنگل و نیز شخصیتهای فرهنگی و هنری رشت در جوار این بقعه است.

سید ابو القاسم‌

واقع در روستای شکرکش، حدود 14 کیلومتری جنوب لنگرود.
بنای بقعه زگالی است و روی یک کرسی از چینه ساخته شده و نسبتا قدیمی است. چهار طرف ایوان دارد که سه طرف آن کتابی و ایوان جلوئی یا کفش‌کن تا حدودی وسیعتر است. در ورودی حرم چوبی دو لنگه و ساده است.
ستونهای ایوان چوبی ساده و تنها چند ستون ایوان جلویی از نوع لاچ لنگری می‌باشد. سرستونها بزرگ و در طرحهای مختلف هستند. سقف واشان‌کشی و بام سفال‌سر دوپشته است. صندوق چوبی مشبکی مرقد آقا سید ابو القاسم را پوشانده. بر حاشیه بالای یکی از جانبین صندوق آیات قرآنی حک شده که تاریخ 1290 هجری قمری را دارد.

سید ابو جعفر ثایری‌

واقع در میانده، 35 کیلومتری جنوب شرقی رودسر، نزدیک شهرک چابکسر از اخلاف حضرت سجاد (ع).
مرعشی از ابو جعفر نامی اهل هوسم (- رودسر) به عنوان شیخ المشایخ نام می‌برد. رابینو به الثایر بالله اشاره می‌کند که بعد از شکست از مازندران به سیاهکله رود آمده در میانده اسکان گزیده است و مرقد او موقوفاتی داشته است. به نوشته محمد مهدوی لاهیجانی، ابو جعفر کسی است که مردم گیلان به تعالیم او اسلام آورده‌اند و سال فوت او را 345 ق/ 956 م می‌داند. این بقعه به نام کاخ ابیض و مدفون در آن به نام سید ابیض نیز معروف است.
بنای آن قدیمی و از چوب و آجر است و از نظر معماری در جمع بقاع متبرکه گیلان حائز اهمیت فوق العاده است و از همین رو در دفتر انجمن آثار ملی به ثبت رسیده است. ایوان جلویی یا کفش‌کن دارای حجره‌های مشبک چوبی است. سه طرف دیگر هم ایوان دارد. ستونها همه دارای سرستون می‌باشند. فواصل ستونها را با تکائلهای بلند گرفته‌اند. شبکه تکائلها و دیواره حجره‌ها متنوع و در طرحهای مختلف است. در ورودی صحن دو لنگه و دارای کنده‌کاریهای بسیار ظریف و زیباست. قدیمی‌ترین تاریخی که از بقعه برمی‌آید مربوط به کتیبه روی در است که تاریخ 842 ق (1438 م) را بر سینه دارد.
بالای در ورودی کاربندیهای چوبی هنرمندانه‌ای انجام گرفته. صندوق مرقد آقا سید ابو جعفر بسیار ظریف و پرکار ساخته شده و بر حواشی آن آیات قرآنی حک شده است. بر بدنه صندوق نقشهای اسلیمی و گل‌بته انداخته‌اند. تاریخ کتیبه روی صندوق 855 ق/ 1451 م است. بام بنا سفال‌سر می‌باشد.

سید احمد یمنی‌

واقع در میان محله کیسم. به اعتقاد مردم روستا وی از پسران امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه از سنگ و گل و چوب و بام حلب‌سر است.
چهار طرف حرم ایوان دارد. دیوارهای داخلی و خارجی دارای نقاشیهای مذهبی است که روی در خرابی دارند. این بقعه چندبار بر اثر طغیان آب سفیدرود خسارتهای زیادی متحمل شده است.

سید جلال الدین اشرف‌

واقع در شهر آستانه اشرفیه، 34 کیلومتری شرق رشت که نام خود را از این امامزاده گرفته است. مطابق شجره موجود آقا سید حسین یا آقا سید ابراهیم معروف به سلطان سید جلال الدین اشرف پسر امام موسی کاظم و برادر امام رضا (ع) است. بنای اولیه امامزاده در سال 311 ق/ 923 م به دستور گوهرشاد خانم دختر کیارستم از فرمانروایان گیلان ساخته شده و این نکته بر علمی بالای گنبد قدیمی بقعه ثبت بوده است. مکنزی، ملگونوف و میرزا ابراهیم در سفرنامه‌های خود از این بقعه یاد کرده‌اند. بقعه بارها دستخوش طغیان آب سفیدرود شده است. در سال 1356 ش مغازه‌های اطراف حرم خریداری و تخریب شد و بنائی وسیع و مجلل برپا گردید. نمای داخلی و خارجی آن با سنگ مرمر و کاشیهای جدید تزئین یافته است. این بقعه اینک دارای رواقهای متعدد، سقفهای آینه‌کاری شده و گنبدی بزرگ با کاشیکاریهای ظریف است.
روی پایه‌ای از سنگ مرمر گرانبها که در وسط حرم قرار دارد ضریح فلزی مشبک با قرقره و گوی مطلّا کار گذاشته شده است. ضریح به ابعاد 35/ 3 متر طول و 25/ 2 متر عرض و 20/ 2 متر ارتفاع می‌باشد. تأسیسات جنبی بقعه به شرح زیر است: زائرسرا، کتابخانه (تأسیس 1336)، مسجد، حسینیّه و سرایداری.

سیدسرا بزرگوار

واقع در دهکده تابستان‌نشین سید سرا، بر فراز کوهی بلند حدود 10 کیلومتری شمال شرقی دیلمان.
سیدسرا دو بقعه دارد که نزدیک به هم واقع شده‌اند. اهالی محل و اطراف معتقدند که پنج تن از سادات جلیل القدر (سه مرد و دو زن) در این بقعه مدفونند ولی هیچیک از سادات به نام مشخص نیستند.
بقعه بزرگ که مدفن سه تن می‌باشد از سنگ کوه و گل ساخته شده و تنها در طاق‌بندی از آجرهای قدیمی استفاده شده است. گنبد آن زیر بام لت‌پوش بنا مخفی مانده است. در گودی طاق، دریچه چوبی مشبک پرکاری تعبیه شده که نور مختصری از پشت بام می‌گیرد و به داخل صحن منتقل می‌کند. چهار طرف حرم ایوان کتابی است که آنها را با تخته محصور کرده‌اند. وسط صحن یک
ص: 572
ضریح چوبی قدیمی مرقد دو تن از سادات را پوشانده در گوشه‌ای دیگر ضریح مشبک کوچک‌تری قرار دارد که مرقد سومین سید را دربرگرفته است.
نگاره‌های ضریح بزرگ طرح شمسه‌ای و ضریح دوم شطرنجی است.
بقعه دوم که کوچک‌تر و ساده‌تر است مرقد دو تن دیگر از سادات (و به روایتی دو سیده) است که بام آن نیز لت‌سر می‌باشد و چهار طرف آن ایوان محصور دارد. چند عدد از ستونها لاچ لنگری هستند. رابینو از این بقعه‌ها یاد کرده است.

سید شرفشاه‌

واقع در روستای دارسرا، 5 کیلومتری شرق رضوان‌شهر.
این روستا به احترام نام سید شرفشاه، عارف و شاعر[589] قرن هشتم که در آن‌جا مدفون است به سید شرف الدین نیز معروف است. براساس شجره موجود در بقعه نسب وی از طریق 10 پشت به امام موسی کاظم (ع) می‌رسد.
تعداد شجره‌نامه‌ها و نسب‌نامه‌های شرفشاه زیاد است که اغلب باهم مطابقت ندارند. به اعتقاد برخی محققان شرفشاه پیری عارف بوده که بعد از مرگش او را به مقام سیادت رسانده‌اند. بنای بقعه بزرگ و نوساز و از آجر و سنگ مرمر ساخته شده است. بام آن سفال‌سر می‌باشد. در گوشه‌ای از صحن وسیع حرم صندوق چوبی ساده‌ای مرقد را پوشانده است. اهالی منطقه به این بقعه اعتقاد فراوان دارند و بسیاری از اماکن زیارتی منطقه انزلی، گسکرات، طالشدولاب و گیل دولاب به خاطر احترام فوق العاده‌ای که مردم نسبت به شرفشاه دارند به برادران یا فرزندان این مرد عارف منتسب شده‌اند. ملگونف هم در سفرنامه خود به این بقعه اشاره کرده و رابینو شرح مختصری از آن به‌دست داده است.
در دارسرا بقعه دیگری به نام سیده بانو وجود دارد که می‌گویند مقبره مادر شرفشاه است. بنای قدیمی آن را تخریب کرده در حال تأسیس ساختمان جدیدی هستند.

سید صفی الدین‌

واقع در روستای میرمحله، 5 کیلومتری جنوب غربی ماسال.
طبق شجره‌نامه موجود، مدفون سید صفی الدین پسر سید اسماعیل پسر سید عباس پسر شیخ صفی الدین اردبیلی است. بنای بقعه آجری است و مطابق نوشته‌ای بر در یکی از ارسیهای جلوی بقعه، سید میرمنصور نامی در دوران سلطنت مظفر الدین شاه آن را ساخته است. کف بقعه گلی، سقف آن پل‌کوبی و بام حلب‌سر است. کفش‌کن به وسیله سه در ارسی به بقعه راه دارد. صندوق چوبی و بزرگ مرقد ساده است. بقعه فاقد ویژگیهای معماری و هنری است.
رابینو از این بقعه یاد کرده است.

سید علی غزنوی‌

واقع در روستای تجن گوکه، 6 کیلومتری غرب آستانه اشرفیه. در این بقعه دو شجره‌نامه از سید علی غزنوی مشاهده شد. مطابق یکی از آنها وی فرزند امام موسی کاظم (ع) و براساس دومی وی پسر امام جعفر صادق (ع) است.
این بقعه به «زنجیر آستانه» نیز شهرت دارد و آن به خاطر زنجیری بوده که در گذشته بر سر پله قدیمی بقعه نصب بوده است که ظاهرا زنجیربست بود.
ملگونوف از آن به نام «زنجیل آقا سید علی از بازماندگان امام جعفر صادق (ع)» نام برده است. بنا به رأی رابینو «چون او مدتی شاگرد عبد الوهاب غزنوی بوده و پیش او تلمذ می‌کرده است به این نام موسوم شده و مطابق شجره‌های موجود از سادات امیر کیایی و از اخلاف امام سجاد (ع) و از اعقاب سید امیر کیا مؤسس سلسله کیائیه بوده است».
بنای بقعه از آجر ساخته شده و قدیمی است. کرسی بلند و ظاهرا دوطبقه به نظر می‌آید. چهار طرف آن ایوان دارد که شیشه‌بند و محصور شده و از هر طرف به داخل حرم راه دارد. بام سفال‌سر است که پره آن سه‌پشته است. موذّنه آجری و چهارگوش آن با سفال سربندی شده و راه ورود به گلدسته پیش از این دارای دری دو لنگه کنده‌کاری‌شده بود که یک لنگه آن در حال حاضر به سرقت رفته است. چهار کنج دیوار حرم را اندکی جمع کرده طاقی مدور بر آن زده‌اند که از خارج گنبد آن نمایان نیست بلکه زیر پوشش بام سفالی بنا پنهان مانده است. صندوقی چوبی و منبت‌کاری شده مرقد را پوشانده است که حاشیه بالای چهار طرف آن دارای کتیبه‌ای به خط خوش از آیات قرآنی است. جانب اصلی صندوق نیز دارای کتیبه است که تاریخ 871 هجری قمری بر سینه آن کنده شده است.

سید محمد دوست‌

واقع در روستای چیلوند، 18 کیلومتری جنوب آستارا. ساختمان بنا قدیمی و از بیرون 8 ضلعی نامنظم به نظر می‌رسد. چهار طرف آن ایوان دارد. سه طرف ایوان کتابی است. در ورودی آن از ایوان شرقی است که وسیعتر است.
دو طرف در دو سکوی آجری است. بالای در ورودی طاقنمای ساده‌ای دارد.
حرم، اطاق تاریک چهارگوشی است که در چهارگوشه سقف آن گوشواره زده شده و گنبدی کوچک و آجری بر آن زده‌اند. بام لت‌سر است که گنبد را پوشانده و از وقتی لت‌پوش[590] شده که روسها سواحل ایران را به توپ بستند و اتفاقا به گنبد آجری آن آسیب رسید. محل برخورد گلوله توپ بر گنبد هنوز پیداست. تعداد زائران این بقعه بسیار محدود است.

سید نصیر علی کیا

واقع در کویه سفلی، 6 کیلومتری رودسر، مطابق شجره موجود از پسران امام موسی کاظم (ع) می‌باشد.
سید نصیر از سادات کیایی گیلان است که در سالهای 769- 1000 ق/ 1368- 1592 م در گیلان به ویژه مناطق شرقی آن دیار فرمانروایی داشتند.
بنای بقعه آن قدیمی است. سقف واشان‌کشی و پل‌کوبی با درزپوش است. زیر
ص: 573
سقف حرم و سرتاسر ایوانها از دو طرف، سه ردیف چکش‌گردان دارد که واشانها بر آن متکی هستند. بقعه را از سه طرف ایوان وسیعی دربرگرفته. سه ستون از ستونهای ایوان لاچ لنگری و بقعه ساده است. ستونها همه دارای سر ستونهای ظریفند. بام سفال‌پوش و پره آن چهار پشته است. یک ضریح کوچک چوبی و مشبک مرقد سید نصیر علی را پوشانده. بر حواشی آن آیات قرآنی حک شده است. دیوارهای داخلی و خارجی دارای نقاشیهای مذهبی از مجالس مختلف است. در ورودی بقعه چوبی دو لنگه است که کتیبه‌ای ساده دارد و اشعار عربی بر آن نوشته شده. تاریخ این کتیبه 1312 قمری است.

سید نیکی‌

واقع در دهکده سید نیکی، 2 کیلومتری شمال شرقی شهر هشت‌پر.
مطابق روایات موجود سید نیکی پسر سید جمال الدین روحی از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است. بنای بقعه نوساز و آجری است که با سنگ مرمر تزئین یافته. کف موزائیک، سقف لمبه و بام حلب‌سر است. این بقعه در پائیز سال 1356 مورد دستبرد و حفاری قرار گرفت و بعد از تعمیرات اساسی در ساختمان بقعه از ارزش معماری و هنری آن کاسته شد. رابینو اشاره‌ای به نام «حرم سلطان سید نیکی و شیخ عبد المعصوم و سلطان سید احمد» می‌کند. در شهر هشت‌پر بقعه‌ای به نام «ناله‌تربه» وجود دارد که گفته می‌شود مدفن «سید احمد» نامی است و به روایتی پسر سید نیکی می‌باشد. ملگونف از بقعه‌ای به نام سلطان سیناکی در این منطقه یاد می‌کند. احتمالا مراد باید همین سلطان سید نیکی باشد.

شیخ تاج الدین محمود خیوی‌

واقع در حاشیه شهر آستارا و در میان گورستان و محیطی جنگلی. وی پیری عابد و زاهد بوده که در قرن هشتم قمری می‌زیسته است و احتمالا از اهالی خیاو (مشکین شهر امروزی) بوده یا حد اقل مدتی در آن‌جا سکونت داشته است. بنای آن مکعب مستطیل نسبتا بلند به ارتفاع تقریبی 6 متر است که از سنگ و آجر ساخته شده و جزو آثار باستانی در انجمن آثار ملی به ثبت رسیده است. سقف آن طاق مدور با نقوش قدیمی و دود گرفته و بام آن گنبد کوتاهی است که چندان مشخص نیست. داخل بنا سه سنگ قبر است. سنگ قبر شیخ به ابعاد 120* 70 و بلندی 35 سانتی‌متر در وسط قرار گرفته که ترکیب آن از سنگ قبر دیگر زیباتر است. بالای سر شیخ سنگی مکتوب به صورت عمودی تعبیه شده که با خط خوش نسخ تاریخ درگذشت او را به سال 732 هجری قمری ذکر کرده است.
مؤلف از آستارا تا استارباد این بنا را در زمره عجائب هفتگانه گیلان برشمرده است.

شیخ زاهد گیلانی‌

واقع در شیخانه‌ور، 4 کیلومتری شرق لاهیجان.
شیخ تاج الدین ابراهیم ملقب به شیخ زاهد گیلانی مرشد و پدرزن شیخ صفی الدین اردبیلی است. بنای بقعه قدیمی و از ویژگیهای معماری سنتی گیلان برخوردار است و جزء آثار تاریخی در دفتر آثار ملی به ثبت رسیده است.
علاوه بر مرقد شیخ، در این بنا سید رضی بن مهدی الحسینی الباشکجانی مدفون است و این نام بر حاشیه ضریح مرقد نوشته شده است. گور دیگری در جوار آن است که به روایتهای گوناگون آن را مدفن پسر یا دختر تیمور و حتی غلام شیخ یاد کرده‌اند. کتیبه روی صندوق مرقد شیخ زاهد تاریخ 822 ق/ 1419 م را دارد. از ویژگیهای چشمگیر بقعه، گنبد چهارگوش هرمی‌شکل و مطبق آن است که به کلاه درویشی معروف است. بسیاری از سیاحان از آن میان ابت، مکنزی، میرزا ابراهیم، ملگونوف و فریزر در سفرنامه‌های خود به این بقعه اشاره کرده‌اند. مقبره شیخ زاهد بیشتر مورد زیارت دراویش، اهل تصوف و عرفان است.

شیخ مفید

واقع در دارستان، و در 8 کیلومتری شمال رودبار.
بنابر روایت محلی شیخ مفید کسی بوده است که بعد از شهادت حضرت سید جلال الدین اشرف روی حضرت آب ریخته و غسل شهادت داده است.
بنای آن قدیمی و کرسی بلند از سنگ و گل است. بام آن لت‌سر می‌باشد. یک صندوق چوبی ساده مرقد شیخ را پوشانده است. تعداد زائران این بقعه بسیار محدود است.

عون بن علی (ع)

واقع در شهرک ماسوله، که طبق شجره‌نامه موجود پسر محمد حنفیه پسر حضرت علی (ع) است.
بنای آن قدیمی و هشت‌ضلعی است. ازاره دیوارهای داخل بقعه از سنگ مرمر و سقف به صورت طاق مدور است که با گچ سفیدکاری شده است. بر سینه دیوار غربی دری از چوب آبنوس و بسیار قدیمی با کنده‌کاریهای فوق العاده ظریف معروف به در چله‌خانه است که به روایتی با 20 پله راه به سردابی می‌برد که تا زیر کوه کشیده شده. این در فعلا بسته است و پشت آن دیوار گرفته شده است. مطابق کتیبه‌ای که روی ستون قطوری در مدخل بنا حک شده تعمیرات اساسی بقعه در زمان فتحعلیشاه صورت گرفته است. وسط اطاق ضریح چوبی مشبکی قرار دارد و در میان آن صندوقی موجود است که منبت‌کاری بوده و بر حاشیه بدنه‌های آن کتیبه‌ای به خط خوش از آیات قرآنی کنده شده است. قدیمی‌ترین تاریخی که از بقعه برمی‌آید مربوط به سنگ قبری است به تاریخ 969 هجری قمری که بر بدنه دیوار بنا نصب است.

قوشه جد

واقع در سید محله طول گیلان، 5 کیلومتری شمال هشت‌پر. قوشه جد به معنی دوبرادران است.
بنابر روایت محلی سید محمود و سید زین العابدین از فرزندان حضرت علی بن ابی طالب (ع) در دو آرامگاه جداگانه به فاصله چند قدم از هم در این مکان آرمیده‌اند. بنای اول که مدفن سید محمود است تا کرسی چینه و دیوارهای آن آجر می‌باشد. کف آن گلی، سقف واشان‌کشی بدون لمبه و بام حلب‌سر
ص: 574
است. داخل آن چهار قبر آجری است که یکی متعلق به سید محمود و سه‌تای دیگر از آن همسر، پسر و دختر اوست. بخشی از کف بقعه با کاشیهای قدیمی مفروش است. بنای دوم کمی بالاتر قرار گرفته و کوچک‌تر و محقرتر است.
داخل آن نیز سه گور وجود دارد که یکی متعلق به سید زین العابدین و دو دیگر از آن همسر و پسرش می‌باشد.

قوشه‌جد

واقع در ترک محله جوکندان، حدود 11 کیلومتری شمال شهر هشت‌پر.
به روایتی این دو برادر سید فضل اللّه و سید صلاح الدین از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی هستند. بنای بقعه قدیمی و چوبی است و دیوارهای آن از نوع در و پنجره ارسی می‌باشد. کف بقعه گلی، سقف واشان‌کشی و بام از سفال آستارائی است. «قوشه‌جد» زیارتگاه اهل سنّت است.

ملا پیر شمس الدین‌

واقع در لاشیدان حکومتی، 2 کیلومتری لاهیجان.
بنای آن قدیمی و از آجر است. از سنگ مرمری که به دیوار یکی از ایوانها نصب است چنین برمی‌آید که پیر ملا شمس الدین در 10 ذیحجه 959 ق/ 27 نوامبر 1552 م درگذشته است و بقعه در سال 1275 ق/ 1858 م تعمیر گردیده است. دو طرف بقعه ایوان دارد. ایوانها دارای جرزهای آجری قطور هستند که قسمتهای بالا و پائین آنها چهارگوش و بدنه آنها هشت‌ضلعی است. ازاره دیوارها و قسمت پائین ستونها با چند ردیف کاشی قدیمی و گل‌بته‌دار گرفته شده. بام بقعه سفال‌سر و لبه آن سه‌پشته است. دیوارهای داخلی و خارجی دارای نقاشیهای مذهبی است. یک ضریح مشبک بزرگ، صندوق مشبک قدیمی مرقد را در میان گرفته. لبه‌های ضریح دارای کنده‌کاریهای ظریف است که به رنگهای شاد رنگ‌آمیزی شده. باز بقعه کوچک و ساده‌ای در لاشیدان وجود دارد به نام آقا سید ابو طالب که مدفون از سادات متأخره است.

ملا عاقل‌

واقع در محله پرده‌سر. از این ملّا به نام ملا عاقله و ملا عقیل نیز یاد شده است. بنائی است قدیمی با بام سفال‌سر و پره چهار پشته در حال فروپاشی.
چهار طرف آن ایوان دارد. سربندی بنا روی جرزهای آجری استوار است که قسمت بالا و پائین جرزها چهارگوش و بدنه آنها هشت‌ضلعی است.

میرشمس الدین‌

واقع در محله اردوبازار، مطابق کتیبه روی صندوق مرقد که تاریخ 1017 ق/ 1608 م را دارد، مدفون «امامزاده واجب التعظیم و التکریم امیر شمس الدین الموسوی» است. در بدنه دیگر صندوق «امیر شمس الدین الحسینی» آمده است و تاریخ 1018 ق را دارد (به احتمال زیاد سال شروع و سال اتمام کار روی صندوق). بنای بقعه قدیمی کرسی‌بلند و از آجر است.
اطاقهای چندی صحن حرم را که از داخل هشت‌ضلعی است احاطه می‌کند.
صحن دارای هشت درگاه است که با کاشیهای زیبا و قدیمی نماسازی شده. دو نورگیر مشبک بالای دو در ورودی اصلی تعبیه شده که با شیشه‌های رنگی تزئین شده‌اند. ازاره دیوارها از کاشیهای زیبای گل و بته قدیمی گرفته شده.
ازاره ایوان از کاشیهای هشت‌گوش و شش‌گوش است. فیلپاهای ایوان هشت ضلعی است که قسمتهای فوقانی و تحتانی آن چهارسو می‌باشد و دارای گچ‌کاریهای ظریف است. بخشی از بقعه آینه‌کاری است. این بنا در دفتر آثار ملی به ثبت رسیده است. ملگونف نیز از این بقعه یاد کرده است.

هفت امام‌

واقع در رودبارک، 41 کیلومتری جنوب رودسر (در اشکور سفلی).
به اعتقاد اهالی مدفن هفت امام یا امامزاده است، اما نام آنان مشخص نیست. بنای بقعه قدیمی و از سنگ و گل است. این بنا در قرن هشتم هجری قمری ساخته شده است. اطاقی است چهارگوش و وسیع که وسط آن فیلپایی بسیار قطور کار گذاشته شده و بر روی آن سرستون عظیمی استوار است.
سرکش کلفت و سرتاسری سقف بر آن متکی است. سقف واشان‌کشی است که بر آن پل کوبیده‌اند. و فواصل آنها را با درزپوش پر کرده‌اند. چهار طرف بنا ایوان کتابی دارد. ستونها ساده و بدون سرستون می‌باشند. بام سفال‌سر و پره آن یک پشته است. در قدیم بقعه دارای کنده‌کاریهای فوق العاده زیبا از نوع قاب و گره است که برخی از نگاره‌های آن برداشته شده است (این در یک بار به سرقت رفته بود). بقعه هفت امام برخلاف بقاع دیگر گیلان دارای محراب است و بعید نیست مراد از مسجد رودبارک که سید ظهیر الدین در کتاب خود یاد کرده است و گفته که بانی آن ناصر الحق کبیر بوده است همین بقعه بوده باشد. نزدیک بقعه تکیه‌ای برای مراسم عزاداری ساخته‌اند. بقعه دیگری جلوتر از بقعه هفت امام است که بنای آن قدیمی و کرسی‌بلند اما ساده و محقر می‌باشد. وسط آن ضریح چوبی مشبکی است که مرقد دو تن از سادات را پوشانده است که هیچیک به نام مشخص نیستند.

سایر بقاع و زیارتگاهها

اشاره

زیارتگاهها و مزارها و بقاع دیگری در نقاط مختلف گیلان پراکنده شده که در درجه دوم اهمیت قرار دارند. در این کتاب مجال آن نیست که هریک از آنها بطور جداگانه معرفی شود ناچار به ذکر اسامی آنان قناعت می‌گردد. بدین ترتیب که بقاع و زیارتگاههای واقع در هرشهر و روستا ذیل نام همان محل آورده می‌شود و در موارد لازم توضیحاتی را به آگاهی خوانندگان می‌رساند:

آستارا

بقاع و مزارات شهرستان آستارا عبارتند: باباحسن، باباخواجه، باباحاجی، باباعلی، بابامرزی، بابابلندی، خلیفه حیاتی، سعید تربه، غریبه تربه، یحیی تربه و تعداد زیادی زیارتگاه غیر دایر دیگر که اغلب به صورت سنگ مزارهای ساده در فضای باز یا بناهای محقر از چوب و گل در گوشه و کنار روستاهای جنگلی این شهرستان پراکنده‌اند.
ص: 575

آستانه اشرفیه‌

بقاع و زیارتگاههای بخش مرکزی آستانه (دهستان حومه و دهستان دهشال) عبارتند: آقا پیرمزار یا تاریکه‌مزار، اول جاده لاهیجان، آقا سید حسین در تجن گوکه، آقا سید محمد از پسران امام رضا (ع) در کماچال، آقا سید جانی از پسران امام موسی کاظم (ع) در سیاه کوچه، حاجی‌دان آقا از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در نیاکو، آقا سید ابراهیم در «کشل»، آقا سید زکریا در «لفوت» (بنای هشت‌ضلعی مدرن و مجللی با گنبد و بارگاه در شرف تأسیس است)، آقا سید محمد یمنی در کینچا، آقا سید حسین در روستای درگاه، آقا سید حمید (برادر آقا سید جلال الدین اشرف) در فوشازده، آقا سید محمد در ششکل، آقا سید حسن در دهکا، آقا سید محمد در لسکو کلایه (بنای قدیمی آجری با بام سفال‌سر دوپشته) و ...

اسالم‌

بقاع و زیارتگاههای اسالم عبارتند از: چهل کسون در چخره محله روستای کله‌سرا، نسا اولیاء در کله‌سرا، الله‌ده اولیاء در روستای الله‌ده و چند مزار و زیارتگاه دیگر که اغلب فاقد بنا می‌باشند و یا در صورت داشتن بنا فوق العاده ساده و محقرند.

اشکورات‌

بقاع و زیارتگاههای منطقه اشکورات عبارتند: الف- اشکور علیا:
امامزاده غریب در دلیجان، آقا سید یحیی در چاه‌گل، زیارتگاههای یاسور، گیری، بل‌ترک، سوماموس و تعدادی دیگر که بنای اغلب آنها ساده و محقر است. ب- اشکور سفلی: آقا سید علی کیا در زورزومه، آقا سید حسین در سجیران (بقعه قدیمی)، آقا سید سلیمان در کاکرود (بقعه قدیمی)، امامزاده قاسم و امامزاده ابراهیم در لسبو، امامزاده حنفیه در برمکوه (بقعه‌ای قدیمی و کرسی- بلند از سنگ کوه با گنبدی کوتاه و گچ‌کاری شده)، آقا سید علی کیا در کیاسر، بقعه‌های روستای بینکی و تارش که نسبتا قدیمی هستند و دهها بقعه و زیارتگاه دایر و غیردایر دیگر که در کوههای سر به فلک کشیده اشکورات پراکنده‌اند و مورد عزت و احترام اهالی قرار دارند.

املش و کجید

بقاع و زیارتگاههای بخش املش و دهستان کجید عبارتند: آقا سید نصر الله، آقا سید ابراهیم، آقا سید ابو طالب، آقا سید خلیل (هرچهار بقعه در شهر املش)، آقا سید زکی در زربیجار، آقا سید نصیر در چلارس (بقعه‌ای قدیمی با نقاشیهای مذهب در حال تخریب)، سید خلر در خرشتم (بقعه‌ای قدیمی با نقاشیهای مذهبی دیواری)، آقا سید حسین در پلام‌سانک، آقا سید حسین در للیت‌سرا، آقا سید حیدر در کلایه، آقا سید غلامعلی در مشکله، میرمازندرون در استاد کلایه، آقا سید علی کیا در شکرپس، آقا سید اسماعیل و سید ابراهیم در جورکاسر، آقا سید حسن در اشکر میدان، چهار بزرگوار در سفیداربن، آقا سید ابراهیم در شبخوس‌لات، شاه نجف در شستان‌رود (مجموعه چهار بقعه جداگانه قدیمی به فاصله چند قدم از هم در یک ردیف که بقعه اصلی دارای نقاشیهای دیواری است)، آقا سید جمال الدین در امام و آقا سید کمال الدین در کاکرود (هردو از سادات مرعشی هستند. میرظهیر الدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران و رابینو در ولایات دار المرز ایران از این دو مزار یاد کرده‌اند)، امامزاده یحیی و امامزاده شعیب در لورود (بنای قدیمی در دو بقعه جداگانه و مجاور یکدیگر است که رابینو نیز به آن اشاره کرده است)، آقا سید ابو القاسم در بویه، آقا سید باقر و آقا سید کاظم در سیاهکوه، بقعه‌های قدیمی و سنگی در پلاسن و شاهجان، حاجت‌خانه نزدیک دعاکوه و دهها بقعه کوچک و بزرگ دیگر که بنای اغلب آنها محقر و ساده است و در تمامی کوه و دشت و جنگل این بخش وسیع پراکنده‌اند.

بندر انزلی‌

زیارتگاههای شهرستان انزلی عبارتند: سید خرم کیا در آبکنار، سنگ مزار در معاف، آقا سید عیسی در شیله‌سر، امامزاده ابراهیم در سنگاچین و تعدادی دیگر که بیشتر مدفن سادات متأخر هستند.

پیرکوه‌

بقاع و زیارتگاههای دهستان پیرکوه عبارتند: آقا سید ابراهیم و آقا سید الیاس در پینوند، آقا سید کاظم غریب در جیرپیشبکلیجان، بی‌بی هیبت در جیروسمجان (بقعه قدیمی از نوع چینه با ستونهای لاچ لنگری که رابینو نیز از آن نام برده است)، سوکوتی نزدیک پیرکوه، آقا سید ابراهیم در بهارنشین، امامزاده قاسم در کلاک و چند مزار و بقعه دیگر در کوههای سر به فلک کشیده این سامان که اغلب یا فاقد بنا هستند یا در صورت داشتن بنا بسیار ساده و محقر می‌باشند.

خمام‌

بقاع و زیارتگاههای بخش خمام عبارتند: آقا میرمحمد درفشتکه، آقا سید قاسم در تیسیه، حاجی نارنجان در کوی‌شا، آقا سید زکریا در شیجان، باباحسن در چوکام، آقا سید پیر در میانکل، آقا سید زکریا در کلاچا، سید امیر سلطان در دافچاه، دوبرادران در برمچه، آقا درویش علی و درویش محمد در شهرک خشکبیجار، آقا سید زکریا و آقا سید عبد الله در بسته‌دیم، آقا پیرعلی در تمل، آقا سید ابراهیم در شیشه گوراب و چندین بقعه و زیارتگاه دیگر در برخی روستاهای این بخش.

خورگام‌

بقاع و زیارتگاههای دهستان خورگام عبارتند: امامزاده عبد الله و امامزاده قاسم در لیالشکل پره‌سر (بقعه‌ای نسبتا قدیمی)، امامزاده اسماعیل در پشته کلا، امامزاده قاسم در سی‌بن، شاه نرگسی در محلی به همین نام، امامزاده مهدی هادی در گلنکش، امامزاده روح الله در نوده، امامزاده یوسف در سوسف، امام ظهور و امامزاده عباس در لیاول علیا، امامزاده صلاح الدین در لیاول سفلی، امامزاده اشرف الدین در چمل، بقعه‌های قدیمی در سمام پشته، نور العرش و چلوانسرا و تعداد زیادی زیارتگاه دایر و غیردایر دیگر.
ص: 576

دیلمان‌

بقاع و زیارتگاههای منطقه دیلمان عبارتند: آقا سید احمد، ملا حیدر در دیلمان، امامزاده محمد و امامزاده اسماعیل در تالش‌کول، امامزاده ابراهیم در رزدره، امامزاده مصطفی در عین شیخ، امامزاده قاسم و امامزاده حسن در کوه- پس (بقعه قدیمی با دری منبت‌کاری شده که در حریق عمدی 66 به سرقت رفت)، آقا سید حبیب الله در نیاول، سید حمیده خانم در تنگه‌رود و تعدادی بقعه و زیارتگاه دیگر که در این دهستان ییلاقی پراکنده‌اند.

رحمت‌آباد

بقاع و زیارتگاههای رحمت‌آباد عبارتند: امامزاده محتشم از پسران امام زین العابدین (ع) واقع در اسطلخ‌جان که بنای آن قدیمی و زگالی است، امامزاده موسی در سندس، بقعه‌ای در شیرکوه، امامزاده محمد در رودخانه، امامزاده صالح در پره، امامزاده محمد و معصومه خاتون در چره، آقا سید ابو القاسم و آقا سید محمد در پشتهان، بقعه‌ای در گنبک، شاهزاده حسین در آغوزبن، امامزاده ابو طالب و امامزاده انجیلک در کلشتر و تعدادی بقعه و مزار دیگر.

رحیم‌آباد

بقاع و زیارتگاههای رحیم‌آباد عبارتند: آقا سید مرتضی در روستای خانه- پشتان، آقا سید عبد الله در بندبن بنکسر (بقعه قدیمی)، آقا سید ابراهیم در بالنگا و چند بقعه و مزار ساده دیگر.

رستم‌آباد

بقاع و زیارتگاههای رستم‌آباد عبارتند از: گنجه پیر در گنجه، پیربابا در جوکین، بابا قادر در جنگلی نزدیک روستای پیری، باباحاج محمد در چرپه، پیرخیر الدین در پیرسرا، پیر محیی الدین در شهرده، آقا سید ابو القاسم در سیاهرود پشته، درویش آقا در توسه‌رود و چندین مزار دایر و غیردایر دیگر که در این بخش کوهستانی و جنگلی مورد عزت و احترام اهالی واقع می‌شوند.

رشت‌

سایر بقاع و زیارتگاههای شهر رشت عبارتند: آقا پورفقیه علی روبروی گورستان شهر، آقا میرنظام الدین در چله‌خانه (آرامگاه دکتر حشمت جنگلی نیز در جوار آن است)، آقا سید ابراهیم، آقا سید ابو القاسم، بی‌بی رقیه، چهار برادران، آقا سید فخر الدین در محله آفخرا، دوبرادران در لچه گوراب، آقا پیرقریش در پیر کلاچای، آقا پیرصالح در میشامندان، آقا سید ابو جعفر و آقا سید ابراهیم در بیجارپس، آقا سید شریف و آقا سید زکی در روستای آقا سید شریف ورزلات (این بقعه در منطقه ورزلات و جنوب شهر رشت از اعتبار فوق العاده‌ای برخوردار است)، آقا سید صالح در کفته‌رود، آقا سید ابراهیم در لاکان و بسیاری زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر در روستاها و آبادیهای اطراف شهر.

رودبار

مزارات و بقاع متبرکه دهستان حومه و بلوکات به شرح زیر است: امامزاده طاهر در منجیل، امامزاده حمزه در لوشان (بقعه قدیمی را تخریب و ساختمانی جدید با گنبد و بارگاه به جای آن برپا داشته‌اند)، آقا سید محمد در دوگاهه، امامزاده قاسم و امامزاده محمود و امامزاده اسمعیل در ویایه، آقا سید محمد در دارستان، امامزاده ابراهیم و امامزاده صالح در براگور، امامزاده محمد و امامزاده محمود در شیخعلی توسه، امامزاده اسکندر و امامزاده یوسف در گرده- پشته و بسیاری مزار و زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر که در این بخش وسیع وجود دارند.

رودسر

بقاع و زیارتگاههای رودسر و روستاهای پیرامون آن عبارتند: آقا سید محمد، آقا سید حسین (هردو در شهر رودسر)، آقا سید ابراهیم در چاف جیر، آقا سید ابراهیم در کلدره، آقا سید یحیی در بلالم (بقعه قدیمی با بافت معماری سنتی، اما در حال فروپاشی)، آقا سید زکریا در سالومحله، آقا سید عبد الله در کولکاسرا (بقعه قدیمی و آجری با بازسازیهای بی‌رویه)، آقا سید ابراهیم در صحنه‌سرا، آقا سید محمود در سله‌سر محله کرفستان، عاشور علی کیا در لشکاجان، آقا سید طالب در جرکویه، سید پیجان در پیجان، سید خیر الانام در چالک‌سرا، چهار بزرگوار در چینچان، شاه اولیا در ولیسه (بقعه‌ای نسبتا قدیمی)، آقا سید حسین در سورخانی، آقا سید محمد و آقا سید نصر الله در هرات براوشیان، آقا شیخ زاهد در شیخ زاهد محله (بقعه قدیمی با بافت معماری سنتی)، آقا سید حسن، آمیر احمد، آقا سید رضی (هرسه در چایجان)، آماراستونه (در سیاهکله‌رود)، بی‌بی سکینه، آقا سید ابو القاسم، امیر عسکر (هرسه در قاسم‌آباد)، نور عباس، حاجی محمد امین، سوبرارون (سه برادران) که هرسه بقعه در ییلاق جواهردشت واقع شده، امامزاده ادهم و روح الله در سیارستاق ییلاقی، آقا سید عمران در جورکلایه سیارستاق ییلاقی و دهها بقعه و زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر در مناطق جلگه‌ای، میان‌بند و کوهستانی پوشیده از جنگل این بخش از شهرستان رودسر.

سنگر

بقاع و زیارتگاههای بخش سنگر عبارتند از: آقا سید ابراهیم در سنگر، آقا سید عبد الله در طالم سه‌شنبه، آقا سید احمد در سروندان، آقا سید ابراهیم در سکاچا، آقا سید حسن در پیشکنار، آقا سید خلیل و آقا سید جلیل در شاقاجی، آقا سید ابراهیم، آقا سید زکی و آقا پیر خلوتی در شهرستان، آقا سید ابراهیم، امامزاده محمد و آقا سید احمد در سراوان و بسیاری زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر.

سیاهکل‌

بقاع متبرکه بخش سیاهکل عبارتند: آقا سید محمد و آقا سید محمود در لشکریان، آقا سید حسین و آقا سید پیله آقا در بیدرون، آقا سید حسن در ازبرم، امامزاده احمد در فشتال (بقعه قدیمی که در حال نوسازی بود و نقاشیهای
ص: 577
دیواری آن هنوز بر جا بود)، آقا سید جلیل و آقا سید نجف الدین در چوشل، آقا سید ابراهیم و آقا سید اسماعیل در شهرک سیاهکل، آقا سید قاسم در روراور، دستخط در کلام‌سر، امامزاده هاشم در خرارود، آقا سید قاسم در خورتو، آقا سید محمد صالح و آقا سید سلطان حسین در لیش مهربن (بقعه‌ای نسبتا قدیمی)، آقا میرباقر در کلنادان، بقعه‌ای در لیاله‌کل، آقا سید مصطفی در سیکاس، سید کلثوم و آقا سید قاسم در خرما (دو بقعه قدیمی در دو سوی جاده) و تعداد زیادی بقعه و زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر.

شفت‌

بقاع و زیارتگاههای شفت عبارتند: سلطان پیرحسن در شهر شفت، درویش جعفر در پشت‌سرا، شاه درویشان در تکرم، آقاذل پیر در ذو الپیران، شاهزاده احمد در چماچاه، سالوک معلم در دهکده‌ای به همین نام، آقا نور سه تن و بابارکاب سر راه امامزاده ابراهیم و بسیاری مزار و زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر که در مناطق جلگه‌ای و جنگلی و ییلاقی بخش شفت پراکنده‌اند.

صومعه‌سرا

بقاع قابل ذکر شهرستان صومعه‌سرا عبارتند: آقا مهدی آقا در مدخل ورودی شهر، سید نسا (بنای ساده‌ای جنب پارک شهر صومعه‌سرا که به روایتی مدفن مادر شیخ عبد القادر گیلانی است)، آقا شجاع الدین در دوگور، آقا سید حسین و آقا سید ابراهیم در میانده، آقا سید سلیمان و آقا سید حمزه از پسران امام موسی کاظم (ع) در نفوت، (ملگونوف و رابینو از آن نام برده‌اند)، آقا سید ابراهیم در آبادی بزرگ گوراب زرمخ، آقا سید محمد جان و سید مولاجان در ضیابر، آقا میرقوام الدین در زیکسار، آقا سید زکی در چمن، آقا سید حسین در لیف‌شاگرد، میرمؤذنان در صوفیان‌ده، آقا سید زکی در سسه‌مس تولم (رابینو در کتاب ولایات دار المرز به زیارتگاه آقا نعمان در این روستا اشاره می‌کند)، درویش علی آقا در لاکسار، آقا سید ابراهیم در نوخاله و تعداد بسیار زیادی بقعه و مزار و زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر که در بیشتر روستاهای این شهرستان وجود دارند.

طالشدولاب‌

زیارتگاههای بخش طالشدولاب عبارتند: سید نجم الدین و شیخ المعالی در جنبه‌سرا، ملا تربه در ملامحله پره‌سر، هفت اولیاء در پیش محله، دو سید در رینه، زیارتگاههای غیر دایر پونل، شیربچه‌پیر و تعداد زیادی مزار و بقعه ساده دیگر که در سرتاسر منطقه جنگلی و کوهستانی این بخش پراکنده‌اند.

فاراب‌

بقاع و زیارتگاههای دهستان فاراب عبارتند: امامزاده فضل الله در میان کوشک (بقعه‌ای قدیمی و کوچک)، امامزاده اسماعیل در آئینه‌ده، کلثوم خانم در یکنم، امامزاده احمد و محمد در ناوه، آقا سید هاشم در کلیشم. امامزاده قاسم در سنگرود و چند بقعه و زیارتگاه دیگر.

فومن‌

بقاع و زیارتگاههای بخش مرکزی فومن عبارتند: پیرجلودار، آقا سید مهدی، امامزاده میرزا (هرسه در شهر فومن)، آقا سیاهپوش در کمسر، دستخط (معروف است که قرآنی به خط حضرت علی در آن موجود بوده است) در گشت، سبزه‌قوا در شنبه‌بازار، درویش محب علی در بوئین، آقا سید ابراهیم در فلابا، آقا سید یعقوب در گوراب، آقا میرنظام الدین در کیابان، امامزاده تقی نزدیک گشت، سه امامزاده در گشت رودخان، شیخ جمال در فوشه‌سر، امامزاده ابراهیم بالای شهرک ماسوله، شیخ زاهد در سیاه‌رود و تعداد زیادی زیارتگاه دایر و غیر دایر دیگر که در سرتاسر منطقه جلگه‌ای و کوهستانی این بخش پراکنده‌اند.

گرگانرود شمالی‌

زیارتگاههای بخش گرگانرود شمالی به شرح زیر است: کولوشی تربه در لیسار، زیارتگاهی در سوست 24 کیلومتری شمال هشت‌پر، کشاورتربه در روستای کشاور، بابا یوسف در شیرآباد، سید اجاقی در حویق، شیخ مراد در چوبر تربتهای دیگر که در سرتاسر مناطق جنگلی این بخش پراکنده است.

گرگانرود جنوبی‌

زیارتگاههای گرگانرود جنوبی عبارتند: باده‌تربه (بنایی مخروبه در شهر هشت‌پر)، ناله تربه (بنایی کوچک و مدرن به سبک بقاع شهری در مدخل ورودی شهر)، زیارتگاه بابا اسمعیل اوایل جاده هشت‌پر به آستارا، پیراعرابی و شیخ جنید بغدادی در سراگاه، پیرعلی، باباموزگار، باباکمال در ییلاق آق‌اولر و تعداد بسیار زیادی زیارتگاههای دایر و غیردایر دیگر که در سرتاسر مناطق جنگلی، جلگه‌ای و میان‌بند پراکنده‌اند.

کوچصفهان‌

بقاع و زیارتگاههای بخش کوچصفهان عبارتند: آقا سید احمد در گیلوا (بقعه‌ای قدیمی که بر اثر بازسازی بنای آن از بافت سنتی خارج شده است)، بقعه‌ای قدیمی در فشتم (نوشال)، آقا غریب آقا (تازه بوقا) در لولمان (از بقاع تازه پا گرفته با مداخل بسیار زیاد)، آقا سید حسن در دارسازی، آقا سید محمد و آقا سید معصوم در پشکه، آقا سید دانیال در خشت‌مسجد، آقا سید قاسم در رودکل، آقا سید رضی در حشگوار، آقا سید نصیر در کتک لاهیجان، آقا سید رضا در آجی‌بوزایه، آقا سید محمد در گراکو، دوبرادران در هندوانه پردسر آقا سید مصطفی در رودبارکی و چندین بقعه دیگر.

کیاشهر

بقاع و زیارتگاههای بخش کیاشهر عبارتند: آقا سید زکریا (از پسران امام موسی کاظم (ع) در میان محله بندر کیاشهر)، سه برادران در سالکده، بی‌بی هیبت میان دو روستای اشکم‌چال و دهسر، آقا سید لنگر کیا در اشکم‌چال و دو سه مزار ساده دیگر.
ص: 578

لاهیجان‌

بقاع متبرکه بخش مرکزی لاهیجان عبارتند:
الف: دهستان حومه: آقا سید داور کیا در بالا محله بیجاربنه، آسید شفیع در بجاربست‌سر، آقا سید محمد یمنی در سیاه گوراب (بقعه قدیمی)، آقا سید علی در متعلق محله نوبیجار (بقعه قدیمی با نقاشیهای دیواری)، امیر ملک در کوچکده، آقا میرحاجی و آقا سید رضا کیا در نخجیر کلایه، آقا سید حسن در لیالستان، شیخ ابو الوجه در کهله‌بر (بقعه کوچک اما قدیمی با ستونهای لاچ- لنگری و کتیبه روی ضریح به تاریخ 948 ق/ 1541 م)، آقا سید علی کیا در لیالمان، آقا سید تقی و آقا سید ابراهیم در کوبنه، فتح منصور در دهسر، آقا سید محمد و آقا سید حسین در سوخته‌کوه، آقا سید اسمعیل و آقا نور در تخم- شل، آقا سید حسین در دره‌پشتان، شیربنده و بی‌بی گوهر در بازکیا گوراب، چهارسیدان در گلرودبار و تعداد زیادی بقعه دیگر.
ب: دهستان لیل: آقا سید قاسم، آقا سید علی اکبر، پیش بزرگوار، ماه‌بانو بزرگوار در محلات مختلف لیل، آقا سید ابراهیم در کهلبون، آقا سید حسن در مراددهنده، آقا سید سالار در کتشال، آقا میرمظفر در سوستان، بقعه‌ای در پنسی و تعداد زیادی زیارتگاه و مزار دایر و غیردایر دیگر که در جنگلهای کوهستانی و میان‌بند این دهستان پراکنده‌اند.
ج: دهستان لفمجان: آقا سید حسن در لفمجان، ملک شاهمیران در تهام، آقا سید ابراهیم در کلنگران، آقا سید عبد الله در بازان، سید رسول و سید حوری در تجن، امیر سلطان و آقا سید محمد در امیرهنده، شاهزاده اسمعیل در انارستان، آقا سید محمد، آقا سید بازو، آقا سید ابو نصار (هرسه در مالفجان)، آقا سید نصر الله در گوکه، دستخط در مالده، آقا سید حاجی محمد، آقا سید حمزه، آقا سید هارون (هرسه در پاشاکی)، آقا سید عبد الرضا، آقا سید جلیل، آقا سید یوسف، آقا سید ناصر الدین (هرچهار در محلات چهارده) و تعداد بسیار زیادی بقعه قدیمی و نوساز، دایر و غیردایر دیگر.
د: دهستان شیر جوپشت: آقا سید حسن در لاکمه‌سر، آقا سید قاسم در رودبنه، سید امیرکیا در شیرجوپشت (بقعه قدیمی)، آقا سید موسی در بارگوسرا (بقعه قدیمی با جرزهای آجری و بام سفالپوش چهارپشته و نقاشیهای دیواری)، آقا سید ابو جعفر در سادات محله بارکوسرا، آقا سید محمد در شه- شال (بقعه قدیمی با جرزهای آجری و بام سفال‌سر سه‌پشته و ستونهای لاچ- لنگری)، آقا سید جلال الدین اشرف کوچک در بالارودپشت، آقا سید حسن در صیقل بنه، آقا سید رضا کیا در ناصر کیاده (بقعه قدیمی با 5 فیلپای قطور و بام سفالپوش سه‌پشته)، آقا سید محمد یمنی در متعلق محله ارباستان (بقعه قدیمی نوسازی شده) و دهها بقعه قدیمی یا ساده و محقر دیگر.
سایر بقاع شهر لاهیجان عبارتند: آقا میرابراهیم، بقعه‌ای قدیمی واقع در جنب مسجد معروف اکبریه، آقا سید جمال الدین، آقا سید حسین، سید محمد رشید، آقا سید اسماعیل، میرشنوا، آسوم علی، آقا سید حسین و آقا سید ابو القاسم، آقا میرصادق (رابینو نام برده است)، آقا میرفاضل، آقا سید مرتضی، سنگه مزار، آقا سید رسول، آقا پیررضا، آقا سید حسن و آقا سید حسین و چند بقعه دیگر.

لشت‌نشا

بقاع و زیارتگاههای بخش لشت‌نشا عبارتند: آقا سید علی‌کیا در اژدها بلوچ (که بقعه‌ای قدیمی است و رابین نیز از آن یاد کرده است)، آقا سید عبد الله در بالاجورشر، آقا سید امیرکیا در ولم، آقا سید حمزه در توچا، آقا سید ابراهیم در فخرآباد، آقا سید صالح در خشک‌رود، آقا ملاحاجی در نوده، آقا سمرقندی، شیخ پیرمحمود و آقا سید محمد در گفشه و بیش از 10 بقعه دیگر.

لنگرود

بقاع شهر لنگرود عبارتند: آقا سید عبد الله، بی‌بی زینب، آقا سید نعمت الله، آقا سید احمد، آقا سید محمد (واقع در محله سبزه‌میدان)، آقا سید محمد (واقع در نزدیکی گورستان معروف به وادی)، آقا سید علی‌کیا، آقا سید خلیل، سفید استونه (آستانه سفید) واقع در ابتدای جاده رودسر که میرزا ابراهیم در سفرنامه خود از آن نام برده است.
سایر بقاع و زیارتگاههای روستاهای پیرامون لنگرود عبارتند: آقا سید جواد در موبندان، آقا سید رضا در چالکیاسر، آقا سید خلیل و آقا سید ابراهیم در لیله‌کوه و بقعه‌های پوشت‌للی‌سر و سیگارود، آقا سید احمد در دیوشل، آقا سید جلیل در پائین محله دیوشل، آقا سید خلیل در عطاکوه، آقا میرمحمد تقی در سادات محله کوشله‌شا، آقا سید علی در پیرپشته، آقا سید حسین در نالکیاشر (بقعه قدیمی و کرسی بلند با ستونهای لاچ لنگری و بام سفال‌سر سه‌پشته)، آقا سید احمد و آقا سید علی‌کیا (دو بقعه مستقل از هم در آخوند محله نالکیاشر)، آقا سید محمد در کلیدبر (مکنزی[591] و رابینو به این بقعه اشاره کرده‌اند)، آقا سید علی کیا در قاضی محله، آقا شیخ ستون، آقا سید جمال، آقا سید ابراهیم، آقا سید غفور (هرچهار در روستای بزرگ و آبادشلمان)، آقا سید ابراهیم و میرابو الحسن در شهرک، کومله، ملامریم در پرشکوه، حسن رضا در چاله‌دشت، آقا سید عبد الله و بی‌نوم‌استونه (آستانه بدون نام) در مریدان، بقعه‌ای در کهلستان، امیر شهیدان در کفش‌کن محله، خانم استونه در بیجارپس، آقا سید علی کیا در محمد جعفر محله و تعدادی دیگر که در بخش جلگه و میان‌بند کومله واقع شده‌اند.

ماسال و شاندرمن‌

بقاع و زیارتگاههای ماسال و شاندرمن عبارتند: بقعه چسلی، سنگ بست امامزاده در دوله ملال، ملا محمد در وزمتر، هفت اولیاء در اولم، پیران بست در پلنگ‌سرا، زیارتگاههای روستای شیخ‌نشین و محلات اطراف آن، درویش شاهمیر در چاله‌سرا، سید ابراهیم در پاشکم و زیارتگاههای ییلاق قندیله پشت، اورماملال و تعداد بسیار زیادی بقعه و مزار دایر و غیردایر دیگر در روستاهای جنگلی و کوهستانی آن.
در پایان بحث از بقاع متبرکه لازم دانستیم آماری از مساجد و خانقاههای
ص: 579
گیلان را برای آگاهی علاقمندان منتشر سازیم. طبق آماری که از سال 1371 در دست است در سراسر گیلان مجموعا 1730 مسجد و 5 خانقاه وجود دارد.
شهرستان لاهیجان با 285 باب مسجد در رأس تمام شهرستانهای گیلان قرار گرفته و شهرستان آستارا با 42 باب مسجد در پائین جدول واقع شده است.
رودسر، صومعه‌سرا و لنگرود هرکدام 1 خانقاه و لاهیجان 2 خانقاه دارد.
بزرگترین مسجد گیلان طی سالهای اخیر به همت آیت اللّه احسان‌بخش در رشت بنا شده است.
جدول ارائه شده آمار مساجد، حسینیه‌ها، مدارس دینی و حوزه‌های علمیه را نشان می‌دهد.
بقعه سلطان سید جلال الدین اشرف فرزند امام موسی کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) که در سال 1356 تجدید بنا گردید. نمای داخلی و خارجی این بنا با سنگ مرمر و کاشیهای جدید تزئین یافته است.
رواقهای متعدد، سقفهای آینه‌کاری شده و گنبدی عظیم و زیبا شکوه و جلال بقعه سید جلال الدین را دو چندان کرده است.
تعداد اماکن مذهبی استان گیلان به تفکیک شهرستان در سال 1371
ص: 580
بقعه سیده بی‌بی رقیه در رشت (پشت استانداری قدیم).
بقعه امام‌زاده ابراهیم و امام‌زاده قاسم واقع در روستای کانرود (آستارا). به اعتقاد اهالی این دو برادر خردسال از فرزندان امام موسی کاظم (ع) هستند.
ص: 581

فصل شانزدهم پوشاک و رزم‌ابزار گلان‌

مقدمه‌

آگاهی از جای زندگانی و زمینه‌های فرهنگی جوامع از لحاظ دین، سیاست، اقتصاد، پوشاک و رزم‌ابزار، موقعیت هریک را در نوع و میزان برداشتهای متقابل همجواری روشن می‌کند.
در این راه، تنها گزارش درست، می‌تواند وسیله آشنائی با زندگانی مردمان کهن باشد.
گزارشگران قدیم و پیگیران گزارشهای آنان[592]، همگان جای سکونت گیلان زمینیان را در جوار شمال شرقی آذربایجان و جنوب غربی دریای خزر دانسته‌اند و قدیمترین ساکنان این سرزمین را نیز «کادوس» عنوان کرده [1] گفته‌اند که اینان پیش از ورود آریائیان به فلاتی که بعدا ایران نام گرفت، در نواحی جنوبی رود «ارس» به سوی جنوب غربی خزر می‌زیسته و بومی این سرزمین بوده‌اند. [2]
علاوه بر کادوسیان، از «کاسپی» هم نام برده‌اند و نام شایسته‌تر برای سکنه پیش از ورود آریائیان در این ناحیه را کاسپی عنوان کرده‌اند و گفته‌اند که کاسپیان از پردل و جرئت‌ترین طایفه‌ای بودند که در سواحل جنوبی دریای خزر سکونت داشته‌اند. [3]
نیز گفته‌اند که این ساکنان کهن گیلان زمین، پادشاهیهای کوچکی تشکیل داده بودند. [4]
ص: 582
شکل شماره 1- طرح چهره یک بانوی گیلک، برگرفته و بزرگ کرده از شکسته خرده‌های یک جام پوسیده مفرغی، از مکشوفه‌های حفاری مارلیک، منتسب به سه هزار و اندی سال پیش.
برحسب گزارش مورخان قدیم، کادوسیان در میان مادها و هخامنشیان، قومی موردنظر به حساب می‌آمده‌اند. [5]
در گزارش مربوط به اردشیر دوم هخامنشی آمده است که وی به سبب ناراحتیهائی که از پیش آمدن جنگ با کادوسیان داشت، حکم توقیف «تیری‌باذ»، سردار خود را، داد و در جنگ با کادوسیان نیز شکست یافت. [6] کادوسیان مطیع امپراطوری پارس نشده‌اند. [7]
برحسب کتیبه‌های پارسی، گیلان زمین جزو اراضی تابع پارس به حساب نیامده است. [8]

پوشاک زنان گیلان زمین در گذشته‌های دور

گزارشگران قدیم با سابقه‌ای که از نام همجواران پیرامون گیلان زمین (پیش از ورود آریائیان به فلات) داده‌اند: (مانّا، آلبانی، دالیانی، کوتی- کورتی، کوردی، کردو لولوبی و دیگران) انواع آثار مکشوفه آنان (از جمله لباس) نشان صریحی از تشابه با پوشاک گیلان زمینیان (آنچه از حفاری چراغعلی‌تپه به دست آمده) دارد.
این آثار مکشوفه گیلان زمین که سوابق زندگانی منطقه را تا به چهار شکل شماره 2
و اندی هزار سال به عقب کشانده است بزرگترین غنائمی هستند که ما را به فضای زندگانی اسلاف این سرزمین رهبری می‌کنند و برمبنای آنها می‌توان به بسا مسائل، از جمله دو مسئله موردنظر در این بررسی یعنی پوشاک و رزم ابزار راه یافت.
از میان این آثار، قطعاتی از ظروف فلزی فساد یافته هستند که چهره‌ها و اندامهای قلمزده‌ای را به صورت ناقص با خود دارند. زیرا ترکیب عمومی این قلمزده‌ها به سبب تأثیر رطوبت، پوسیده و از میان رفته‌اند و بازمانده‌ها چنانند که سرهم کردن و به ترکیب مناسب و نخست درآوردن آنها، خالی از اشکال نیست. با این وصف، سپاس بر حفّار پرتلاشی که این خرده‌ریزه‌های بازمانده را از دست ننهاده با دقت لازم آنها را جمع‌آوری نموده در کتاب موسوم به «ظروف فلزّی مارلیک[593]،» به همراه ظروف سالم و نیمه سالم و دیگر یافته‌ها ارائه داده است و به این صورت، امکان بررسی آنها را برای مقایسه و تطبیق و بازسازی طرح قطعات پراکنده سر و دست و پا و تنه فراهم کرده است.
یکی از این قطعات، چهره بانوئی را که بر جامی مفرغی حکّ شده، عرضه می‌کند. (طرح اصل قلمزده آنرا در شکل 1 به صورت طرح می‌توان دید.)
ظاهر این چهره نشان می‌دهد که بانوی گیلان زمینی باید روسری فراخی را با دستمالی (پیشانی‌بند) از جلوی پیشانی به پشت سر برده به صورت گلبندی گره زده، روسری را بر روی گیسوان سرو پیشانی نگاه داشته باشد. بقیه روسری که بر دوش و سینه افتاده نیز از سوی چپ چهره و زیر چانه راست بالا رفته دنباله‌اش در جای لازم پیشانی‌بند محکم شده، ما بقی دنباله روسری،
ص: 583
آویخته است. (این، برداشتی است که در نگاه عمومی، از وضع سرپوش استنباط می‌شود) اما با دقت بر روی طرح به نظر می‌رسد که در جاسازی موی سر و روسری (انبوه موی چهره بر روی گوش) از روی پیشانی‌بند قلمزده، با وضع بایسته نمی‌خواند و گوئی طرح قلمزده ارتباط لازم و مناسب را در وضع آرایش برقرار نکرده نارسائی نشان می‌دهد. زیرا روبروی این وضع آرایش، دو شاخه موی واقع در دو پهلوی چهره را از بالای پیشانی‌بند، فروهشته می‌کند. و این، آرایشی است که مدرکی دیگر هنوز آنرا تائید نکرده، قلمزن هم ارتباط لازم را برای چنین آرایشی برقرار ننموده است.
بیشتر به نظر می‌رسد که پیشانی‌بند در آرایش آن روزگار کاربردی عملی‌تر می‌داشته و از روی موی پهلوی چهره به پشت سر می‌گذشته و گره برمی‌داشته است[594]. مانند شکل 2 در مقایسه با شکل 1.
به‌هرحال، امکان این‌که قلمزن بی‌توجهی داشته بسیار است، و گاه است که قلمزن پیشه‌ور، در کار روزمره خود از روی بی‌ارادگی در اجرای اصول فنی کاری که در دست انجام دارد غافل می‌ماند. چنین سهل‌انگاری در میان پیشه‌وران طراز دوم، در انواع آثار دوران تاریخی نیز دیده شده است. [9]
دو قطعه از خرده‌ریزه‌های مکشوفه، طرحهائی زینتی بر روی بخش پائین دامن لباس را به اضافه طرح پا، عرضه می‌کنند که در شکلهای 3 و 4 ارائه شده‌اند.
نوار زینتی دامن، شامل دو بخش است. بخشی، طرح زینتی 7- 8 دارد و بخش دیگر، دارای ساقه‌هائی عمودی با برگهای افقی است. نوارهای باریکی هم با خطوط عمودی کوتاه، هربخش را از دیگری جدا می‌سازد. این تزئینات را علاوه بر شکلهای 3 و 4 در شکلهای 5 نیز می‌توان دید.
دو قطعه دیگر، نقشهای حاشیه دامنهائی را به صورت ساده‌تر عرضه کرده‌اند و در آنها منحصرا نقش 7- 8 و ریشه‌های آویخته از دامن، قلمزنی شده است. (شکلهای شماره 6)
در قطعه‌ای از شکل 6، نیمتنه بالای زنی بدون سر، با پیراهن کمربسته قلمزنی شده است. شاخه‌ای پربرگ در تنها دستش دارد. در مچ دستش طرح النگوئی است. آستین پیراهن ندارد.
ص: 584
بر روی سینه پیراهن، سه ردیف نوار هاشورزده موازی هم به صورت منحنی طرح شده، در بالای نوارها نیز (حوالی گردن) نقش 7- 8 قلمزده‌اند که یکی از آنها یقه‌مانندی را القاء می‌کند.[595]
در قطعه دیگر از شکل 6 طرح پولک (دگمه) قلمزده شده است.[596]
نیز در قطعاتی دیگر، طرح انگشتان و پشت‌دست کشف شده که در شکلهای 7 می‌توان دید.
در مجسمه زر مکشوفه از چراغعلی تپه که در شکل 8 ارائه شده، چنان‌که دیده می‌شود، یقه گرد ایستاده بر گردن مجسمه را در زیر دو حلقه زینتی گردن می‌توان دید. دو نشان متقارن و نیز آویزی با زنجیر از گردن بر سینه دارد. موی سر، آرایش زینتی یافته، شکوهمندی مجسمه را قلمزن به حد اعلا رسانده است. بر مچ دستش نیز طرحی که احتمالا انتهای لبه آستین باید باشد نمایان است و النگو بودن آنرا نمی‌رساند.
این نقشهای به دست آمده را که باید از کهنترین اسناد زینتی بر روی دامن لباسهای گیلان زمینیان به حساب آورد، تزئیناتی هستند که اینک بر حاشیه دامن زنان ساکن کوهستانها و کوهپایه‌ها تا ساحل‌نشینان می‌توان دید و نشان می‌دهد که رابطه نمودهای زینتی با ماقبل تاریخ، هنوز برقرار است.
شکلهای شماره 7
آنچه اینک باید موردنظر قرار گیرد، برگیری طرحهای روی قطعات مکشوفه است که شامل سر و صورت و بالاتنه و پائین تنه‌های پیراهن، پاها و دستهاست که شکلهای 1 تا 8، آنها را عرضه کرده‌اند.
با این دست‌آوردها می‌توان ترکیبی از پوشاک برای زنان و مردان کهن گیلان زمین فراهم آورد.
طرح پوشاک فراهم آمده زنان را در شکلهای 9، 10 و 11 و نمونه زیورهای سینه را در شکل 12 و نمونه گوشواره و نوار پیشانی‌بند را در شکلهای 13 و 14 می‌توان دید.
آیا این نوع پوشاک، ویژه گیلان زمینیان قدیم بوده یا که در میان همجواران هم سابقه داشته است؟
با نمونه‌هائی که از پوشاک همجواران در دست است از روی مشابهتهای تقریبی و توجه به اصل تأثیر همجواری، میزان برداشتهای متقابله را می‌توان دریافت.
لذا به این منظور، چند نمونه از پوشاک همجواران در شکلهای 15 تا 18 برای مقایسه و مزید آشنائی به میزان برداشتها و چگونگی مشابهتها ارائه می‌شود.
ص: 585
شکل شماره 8- مجسمه‌ای از زر مکشوفه در چراغعلی تپه (مارلیک).
شکل شماره 9
شکل شماره 10
شکل شماره 11
ص: 586
شکل شماره 12- سینه‌ریز مکشوفه در تپه‌های مارلیک.
شکل شماره 14- سربند مکشوفه در تپه‌های مارلیک.
شکل شماره 15- پلاک مکشوفه در «زیویه» کردستان، منتسب به قرن هفتم پیش از میلاد برگرفته از کتاب «باستانشناسی ایران قدیم» واندنبرگ.
شکل شماره 13- گوشواره‌های مکشوفه در تپه‌های مارلیک.
شکل شماره 16- زروانیان، در لرستان، متعلق به قرنهای 8- 7 پیش از میلاد. موجود در موزه سین‌سیناتی. برداشته از «دائرة المعارف هنر جهانی».
شکل شماره 17- از مهرهای استوانه‌ای خاورمیانه، مکشوفه «ادیث بورادا».
ص: 587
شکل شماره 18- از مهرهای استوانه‌ای خاورمیانه، مشکوفه «دولاپارت»، برداشته از کتاب کاتالوگ مهرهای خاورمیانه.
شکل شماره 19- ظرفی سفالی که پایه آن به شکل پای‌افزار ساق بلند با سرپنجه پیچیده می‌باشد. مکشوفه از نواحی «کلورز» رستم‌آباد رودبار، منتسب به اوایل هزاره اول پیش از میلاد.
موجود در موزه ایران‌باستان- تهران.
شکل شماره 20- ظرف سفالی در شکل شماره 19.
شکلهای شماره 21- سگکها و دگمه‌های پای‌افزار مکشوفه از نواحی «کلورز» رستم‌آباد رودبار موجود در موزه ایران باستان- تهران.
آنچه تا اینجا از قلمزنیهای مکشوفه داده شد، از پای‌افزار نشانه‌ای نبود! گوئی که پای‌افزار (این نیاز حتمی آدمی که او را از آسیب شخ و خار جنگلزارها و سنگلاخها، مصون می‌دارد) موردنظر طراحان و قلمزنان ما نبوده است که شکارگران را حتی در لباس مزین ولی با پای برهنه طرح زده‌اند.!
(با این‌که ضمن حفاریهای سامان دیگر در گیلان زمین، آثار روشنی از پای افزار مجلل به دست آمده است.)
از نواحی باستانی رستم‌آباد- رودبار (در جوبن و کلورزهم) ظروفی سفالی از حفاری این نقاط به دست آمده است که بودن پای‌افزار در آن زمان را نشان می‌دهند و با یافته‌های چراغعلی تپه همزمانی دارند.
پایه‌های این ظروف سفالی، یا شکل عمومی ظروف، پای‌افزارهائی ساق بلند را می‌نمایانند. (شکلهای شماره 19 و 20)
ص: 588
این ظروف، منتسب به سه هزار و اندی سال پیش‌اند که علی القاعده از لحاظ زمانی، برای پای‌افزارهائی تا به این حد تکمیلی رسیده، چند قرنی هم (با توجه به دیرپائی سنت) به تاریخهای داده شده باید اضافه شود.
از حفاریهای نواحی رستم‌آباد- رودبار، دگمه‌هائی فلزی به صورت جفتی- تکی و سگکهائی به دست آمده که نمایانگر نوعی دیگر از پای‌افزارها (از نوع بندی) باید باشد. (شکلهای شماره 21)
همچنین دسته شلاقی مفرغی متعلّق به این نواحی به صورت پای‌افزار ساق بلند با پنجه نوک برگشته پیچیده، به دست آمده که نیز در راستای ساق، چند برجستگی دگمه‌ای، تزئین شده است. (شکل شماره 22)
شکل شماره 22- دسته شلاق مفرغی مکشوفه از نواحی رستم‌آباد رودبار منتسب به قرن هشتم پیش از میلاد، موجود در موزه ایران باستان.
شکل شماره 23- ظرف سفالی دیگری به شکل پای‌افزار ساق بلند با نوک پنجه برگشته (یادآور چوموش) مکشوفه از نواحی کلورز رودبار، منتسب به اوائل هزاره اول پیش از میلاد.
ظرف سفالی مکشوفه‌ای از این نواحی به شکل پای‌افزار ساق بلند است که نوک پنجه برگشته‌اش یادآور «چوموش» کفش دیگر گیلان زمینیان می‌باشد.
(شکلهای شماره 23 و 24)
همجواران گیلان زمین نیز چنین پای‌افزارهائی داشته‌اند. مکشوفه‌های آنها به شکل ظروف سفالی در اختیار است.
یک نمونه از آنها (متعلّق به گورین باباجان لرستان) برای مزید آگاهی در شکل 25 داده می‌شود.
اینک با داشتن چنین مدارکی، می‌توان پذیرفت که زنان و مردان دوران کهن گیلان زمین، پای‌افزار داشته‌اند. [10]
شکلهای شماره 24- ظروف گلی به صورت کفش مکشوفه از منطقه رودبار.
شکل شماره 25- ظرف سفالی مکشوفه از گورین- باباجان لرستان، منتسب به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد. موجود در موزه ایران باستان- تهران.
ص: 589

پوشاک مردان گیلان زمین در گذشته‌های دور

چندین طرح از قلمزده‌های روی آثار مفرغی مکشوفه از چراغعلی تپه، پوشاک مردان قدیم سرزمین گیلان را ارائه می‌دهند و در آنها چند گونه پوشاک را می‌توان دید.
نوعی از آن در شکل 26 آمده است بر روی جامی نقره، قلم‌زده شده که پهلوانی را در گلاویزی با دو پلنگ نشان می‌دهد.
کلاهی برای او ساخته‌اند که شاید از جنس پارچه ضخیم یا نمد باشد. بر تن وی پیراهنی آستین کوتاه و دامن کوتاه طرح زده‌اند و قد دامن تا به میانه رانهای او رسیده، کمربندی پهن نیز بر کمرش بسته است.
بالاتنه پیراهن، طرح جناغی نقطه‌چین دارد و پایین‌تنه‌اش با خطوط ساده عمودی، نمایش طرح چین‌خوردگی دامن دارد. اما، گلاویزی با پلنگان تیز چنگ و دندان آنچنانی، این احتمال را نیرو می‌دهد که شاید پیراهن پهلوان ما با همه کوتاهی و عدم تناسب برای رویارویی با پلنگان می‌تواند نیز از نوع پارچه ضخیم بافته یا نمد تکه‌دوزی بوده باشد که طراح قلمزن از عهده نمایش جنس آن برنیامده است. به ویژه، طرح‌اندازی پوشاک پهلوان، یادآور جلیقه نمدی معمولی میان کردان و لران و آذریان است که به «پستک» مشهور است و چنین شکل شماره 27- پستک بر تن مردی کرد از ساکنان نقده آذربایجان غربی.
القاء می‌کند که به‌طور یقین در مصاف با پلنگان، جنس این پوشاک جز نمد نمی‌تواند باشد. شکل 27 نمودار پستک موصوف است.
بر هرمچ دست پهلوان، النگویی تنگ نمایان است. پایین‌تنه پهلوان (ران و ساق) برهنه طرح شده، پای‌افزار نیز ندارد. (نظیر طرح و برش بالاتنه پیراهن پهلوان را در طرح ناقص مکشوفه دیگری در شکل 28 می‌توان دید.)
اندام و پوشاک قلمزده مردی در دست است که کلاهی کاسه‌ای بر سر، و حیوانی با نقش (+) بر دوش دارد. پوشاک او با آستین کوتاه طرح شده، پایین دامنش تا به سر زانو رسیده، کمربندی بر میانش بسته است. کناره دامن سمت راستش که بر روی لای زیرین دامن قرار دارد به خط مستقیم و به سوی راست بدنش شیب‌دار از سوی چپ کمرش به سوی پای راست طرح شده، دوره دامن حاشیه‌دارش به صورت نقش 7- 8 تزیین شده است. از کنده زانو تا پایین، برهنه طرح شده و پای‌افزار ندارد. (شکل شماره 28)
شکل شماره 26- طرحی از یک پهلوان گیلان‌زمین، قلمزده بر روی جامی نقره.
شکل شماره 28
ص: 590
قلمزده دیگر، شکارگری را می‌نمایاند که لباس مزیّن پوشیده ولی پابرهنه است. پوست شکاری را بالا گرفته، پاها را پس‌وپیش نهاده است. لباسش، با آستین کوتاه طرح شده، دامن کوتاه و لبه لباس دارای حاشیه پهن، با نقش 7- 8 می‌باشد. کمانی در پشت سرش از دوش آویخته، پایین‌تنه‌اش نیز برهنه طرح شده است. (شکل شماره 29).
در ظروف قلمزده فسادیافته دیگری که شکل 30 آن را نشان می‌دهد، در پشت سر تیزانداز، ارّابه‌رانی طرح شده که سرشانه‌های پوشاک او را به صورت نیمگرد برآمدگی دارد و با حاشیه پهن زینت شده است. جلوی سینه هم که لبه لباسش باید باشد، منقّش است.
شکل سرشانه پوشاک و انگاره عمومی این نقش، یادآور نوع پوشاک منقوش بر فلزات مکشوفه نواحی مردم همجوار است. نمونه‌هایی از آنها (از مکشوفه‌های لرستان) در اختیار است و آنها را در شکلهای 31 و 32 می‌توان دید.
شکل شماره 30
شکلهای شماره 31 و 32- ظرفهای مفرغی مکشوفه از لرستان، منتسب به قرن 9- 8 قبل از میلاد. انگاره عمومی طرح، سرشانه و آستین‌ها نمودار و یادآور پوشاک قلمزده‌ایست که طرح آن در شکل 30 منتسب به قبل از هزاره اول پیش از میلاد داده شده است. برداشته از جلد ششم کتاب «بررسی هنرهای ایران» پوپ.
شکل شماره 29
ص: 591

کلاه مردان گیلان زمین در گذشته‌های دور

از میان مکشوفه‌های کهن گیلان‌زمین چهار نوع کلاه بر روی فلزات قلمزده دیده می‌شود که عبارتند از: کلاههای قلمزده در قطعات 26- 28- 30 و موبند (یا پیشانی‌بند) را هم تیرانداز در همین شکل اخیر ارائه می‌دهد.
کلاه دیگر را در شکل 33 می‌توان دید. طرح جمع این کلاهها در شکلهای 34 داده شده است.
این نمونه‌های پوشاکی به دست آمده از حفاریهای گیلان‌زمین (با توجه به آنچه که همجواران نیز ارائه داده‌اند) می‌توانند برای نمایاندن هیئت عمومی شکلهای شماره 34- چهار طرح از کلاه مردان گیلان‌زمین.
شکل شماره 36
مردان قدیم گیلان‌زمین کمک باشند.
بر این مبنا، دو طرح ترکیبی از قطعات مدارک مکشوفه ارائه شده، فراهم آمد که آنها عبارتند از: مدرک 26 (پوشاک پهلوان مبارز با پلنگان که بالاتنه پوشاک این پهلوان در شکل 30 بر تن تیرانداز نیز دیده می‌شود) و شکل 28 (مردی که حیوانی با نقش (+) بر دوش دارد) و شکل 29 (شکارگری که پوست شکار را بالا گرفته) و شکل 30 (ارّابه‌ران و تیرانداز که باهم داده شده‌اند.)
اینک دو مجموعه ترکیبی را در طرحهای 35 و 36 می‌توان دید.
شکل شماره 33
شکل شماره 35
ص: 592

رزم‌ابزار گیلان زمینیان در گذشته‌های دور

از همان زمانی که آثار حفاری پرده از زندگانی گیلان‌زمینیان برداشت، رزم‌ابزار آنان را نیز عرضه کرد. از چراغعلی تپه (مارلیک) انواع مختلف پیکان، کمان، سرنیزه‌های بلند و باریک از جنس مفرغ، شمشیرهای بلند و سنگین و سبک مفرغی، سپر مفرغی،[597] کلاه‌خود، سنج، کمربند و مچ‌بند مفرغی، سرگرزها، دگمه‌های زینتی طلا و مفرغ و بسا وسائل دیگر به دست آمده است.
تیر و کمان و چند نوع پیکان مکشوفه را در شکلهای 29، 30، 33 و 37 نشان می‌دهند.
طرح کمان مفرغی را در جمع طرح کمانهای 38 و پیکانهای متنوع را در مدارک 39 می‌توان دید. نیز یک نمونه سالم طرح کمان و تیر و پیکان متعلق به املش را در شکل 40 می‌توان دید.
شکلهای شماره 38- طرحهائی از 3 نوع کمان.
شکل شماره 37
شکلهای شماره 39- طرحهائی از 4 نوع پیکان.
شکل شماره 40- فنجان نقره، مکشوفه از املش گیلان، مربوط به مجموعه‌های خصوصی در نیویورک. منتشره در «کتاب ایران قدیم»، گیرشمن.
ص: 593
در مدرک 41 اسبهای ارّابه‌کش با سازوبرگ دیده می‌شوند (دنباله دو تیر را که گویی بر تن شکار نشسته، طرز جاسازی پر بر شکاف دنباله تیر به خوبی مشخص است.)
در شکلهای 42 سه نوع خنجر و در شکلهای 43 سه نوع سرنیزه، برای نمونه در این بررسی آورده شده است.
شکلهای شماره 43- طرحهائی از سرنیزه‌های مکشوفه در مارلیک.
شکلهای شماره 42- عکس و طرحهائی از خنجرهای مکشوفه در مارلیک.
شکل شماره 41- طرحی از اسب جنگی حکاکی شده بر روی مفرغ مکشوفه از مارلیک.
شکل شماره 44- طرحی از شمشیر مکشوفه در مارلیک.
ص: 594
همچنین در مدرک 44 شمشیری بلند و سنگین مفرغی، و در مدرک 45 کلاه‌خود و در 46 تا 50 دو نوع گرز، چکش جنگی و دسته اسلحه سنگین عرضه شده که همه اینها از مکشوفه‌های گیلان‌زمین می‌باشند. اما، مردم گیلان زمین دو نوع دیگر ابزار رزمی داشته‌اند که هردو پرتابی بوده‌اند. یکی از آنها زوپان[598] یا فلاخن بود (شکل شماره 51). ابزار رزمی مزبور در گیلان به این نام مشهور بوده است. [11] دیگری، زوبین دوشاخه بوده که از ویژگی آن شرحی آورده‌اند. همچنین از نیزه قدی کوتاهی که نام خشت یا خشت داشته و تا قرن پنجم هجری نیز با همین نام کاربرد داشته، ذکری به میان آمده است. ولی در قدیم، خشت (و گاهی خشت) را «رشت» هم می‌گفته‌اند و به روایتی شهر رشت، از آنزمان که سلحشوران گیلان در این مکان مرکزیت یافتند، از سلاح مورد کاربرد آنان خشت (یا رشت) نامبردار شده است. [12]
رزم‌ابزارهای نمونه، گواه بارزی بر فعالیتهای مبارزاتی گیلان‌زمینیان در گذشته‌های دور بوده است و پیداست که در جوار همسایگان- که نقشه ارائه شده نشانگر وجود آنان است- برای برخورداری از وسایل بهتر رزمندگی غفلت نداشته‌اند.
شکلهای شماره 46، 47، 48- عکس و طرحهائی از گرزها و دسته اسلحه سنگین مکشوفه در مارلیک.
شکل شماره 45- طرحی از کلاهخود جنگی مفرغی (مارلیک).
شکل شماره 49- گرز جنگی گیلان.
شکل شماره 50- چکش جنگلی گیلان.
ص: 595
شکل شماره 51- طرحی از زوپان (فلاخن) و نحوه دست گرفتن آن.

توانمندیهای گیلان زمینیان‌

به دنبال حضور بی‌وقفه گیلان‌زمینیان در جوامع مبارزاتی، اینان همچنان با قدرت محفوظ تا به درون دوره‌های اسلامی به حیات قهرمانی خود ادامه داده‌اند.
دیلمیان مظفّری تا حدود سال هزارم هجری همچنان استیلای خود را داشته‌اند [13]. به روایت مؤلف «تاریخ بیهقی»، دیلمیان در قرن پنجم هجری (زمان امیر مسعود) برای اطرافیان مسعود بلای نازل بودند. [14]
مردم گیل و دیلم در حقیقت مطیع پادشاهان ایران نبودند.[599]
به قول نولدکه: گیلها بر شاپور دوم پادشاه مقتدر ساسانی پیروز شدند.[600] [15]
ویستهم (برادر بهرام چوبین) با کمک دیلمیان توانست مدت ده سال بر سلطنت ساسانیان ماندگار شود و تاج بر سر نهد. [16]
نولدکه ایضا در کتاب خود نوشته است: گردیه (خواهر بهرام چوبین) به منظور یافتن جایی امن، پناهنده دیلمیان شد. [17]
در «تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه» به نقل از بلاذری نوشته شده است:
دیلمیان سختکوش، در روزگار ساسانیان همواره به ایران می‌تاختند. [18]
در این دورانی که گیلان‌زمینیان توانمندیهای خود را اعمال می‌کردند، هنوز ابزارهای رزمی طراز اول بازمانده از دوران پیش را به کار می‌داشتند.
در کتاب «تاریخ بیهقی» که به سال 426 هجری نوشته شده، از رزم ابزارهایی چون عمود، تیر، نیم لنگ (تیردان)، شغا (کماندار)، سپر، برگستوان (جوشن تن‌پوش اسب)، بوق، کوس (طبل)، دهل (نقّاره بزرگ) و کاسه بیل (کاسه پیل[601]: نوعی نقاره) نام برده شده است.[602]
این ابزارها معمول عصر دلاوریها بوده (شاید دلاوریهای مردان گیل و دیلم، که بر زبانها گشته، زمینه رسوخ در اذهان و ادبیات عامیانه گشته افسانه سمک عیّار[603] را شکل داده باشد).
این افسانه که منتسب به دوره سلجوقی شده دوران وسیعی از اوائل سده‌های اسلامی تا حدود قرن هشتم هجری را فراگیر است و سراسر آن مملو از نام دلاوران گیل، چون: گیلسوار، هرمزگیل، سیاگیل، دیلم‌کوه، کوه تن دیلمی، خورشیدشاه، کوهیار، کوشیار، گیل، گیلک، چپ‌گیل، قاطوس (کادوس) بازو گرد و غیره است. مایه‌های اخلاقی (از جوانمردیها) بخش وسیعی (نزدیک به سراسر فضای ترکیبی داستان سمک عیّار) را از آن خود کرده است. این فراگیری می‌باید مربوط به توانمندیهای چند هزاره گیلها بوده باشد که برای سخنگویان فرهنگ عامه، زیر مایه حماسه‌سازی بالقوه و بالفعل دلاوریهای قوم گیل است. نیز در داستان سمک عیار از کاربرد انواعی ابزار رزمی این سده‌ها (که در میان نقاشیهای کتابی- مینیاتورها- می‌توان آنها را دید) سخن گفته شده است.
در کتاب «شهر سمک»[604] در مورد سلیح پهلوانان آمده است: پهلوان همیشه (جز در موارد معدود) سوار بر اسب است و به اصطلاح نویسنده سمک:
«پهلوان غرق در آهن است و غالبا چهارده پاره سلاح می‌پوشد.»
سلیح پهلوانان سواره در این جملات شرح داده شده است: «دبور از بالای اسب زرهی داودی پوشیده، جوشنی خوب و خودی عادی بر سر نهاده، کمری مرصع، کمانی عاج قبضه (طیّار گوشه) در بازو افکنده، جعبه پر از تیر خدنگ از میان آویخته، ساقین و ساعدین درافکنده، تیغی حمایل کرده، عمودی گران به قرپوس فروگذاشته، کمندی خام[605] به فتراک بسته، نیزه‌ای چون ستون در دست و بن نیزه در زمین‌کشان[606] ...»
علاوه بر اینها، پهلوانان در جنگ از سلاحهای دیگری مانند: تبر، تبرزین یا ناچخ، شغا و نیم‌لنگ یعنی تیردان استفاده می‌کنند.
در کتاب «شهر سمک» در مورد سلیح پیادگان آمده است: خودی بر سر، کمر بر میان، کمان چاچی خوارزمی عاج قبضه طیار گوشه در بازو افکنده، درقی (سپر) ساده چینی کار در پس پشت افکنده، نیزه پیادگان در دست ...
در میان رزم‌ابزارهای نام آمده، در گیلان‌زمین رزم‌ابزار دیگری به نام «پیشدار» کاربرد داشته که نیزه کوتاه فولادی و سنگین و مؤثر مناسب شکار گراز و دیگر وحوش جنگلی بوده است و در مبارزات نیز آن را به کار می‌برده‌اند.
در کتاب «تاریخ گیلان[607]» عبد الفتاح فومنی می‌خوانیم: چپکیه به اتفاق رؤسای اژدر، زورآور گشته با ده هزار آدم که اسلحه ایشان اکثر چوب شمشاد و تبر و «پیشدار» و داس و امثال آن بود به لاهجان رفته شروع در گرفتن حصار قلعه لاهجان نمود.
در مورد سلاح «پیشدار» در برهان قاطع آمده است: پیشدار، حربه‌ای‌مانند
ص: 596
نیزه ستبر و کوتاه از آهن و فولاد است که بر آن حلقه‌های چهارگوشه از فولاد تعبیه کنند و بدان خوک و گراز کشند.
در «لغت‌نامه» دهخدا هم به نقل از «فرهنگ آنندراج» آمده است: نیزه دسته ستبر و کوتاه است که بدان خوک و گراز کشند. حربه‌ای باشد که از آهن و فولاد سازند بر صورت نیزه و کوتاهتر از آن، و چون به شکار خوک و گراز روند آن را بر پیشانی گراز فروکنند.
از این پس، که ابتدای کار صفویان می‌توان ملاک قرار گیرد، سلاح تفنگ، علاوه بر تیر و کمان و تیغ و شمشیر و دیگر سلاحها، به عنوان سلاح گرم دور زن، کاربرد روزافزون می‌یابد.
در کتاب عبد الفتاح فومنی می‌خوانیم: «... جمعی کثیر از جانبین طعمه تیر و آتش شمشیر آبدار گشته ... و امیره دوباج ... به ضرب تفنگ ... از معرکه بیرون رفت.»
در جای دیگر همین کتاب نیز می‌خوانیم: «بو سعید میر از حرکت شیرزاد سلطان آگاهی یافته با تفنگچی و کماندار بسیار، سر راه بر لشکریان شیرزاد سلطان گرفته جنگ درمی‌گیرد ...».

تکیه بر سنّت امین‌

پس از ارائه پوشاک گیلان‌زمینیان از طریق نمونه‌های مکشوفه زیر خاکیها، پیگیری دوران بعدی آن (بدون داشتن مدارک کتبی و عوامل بایسته) خالی از اشکال نیست. در این کار لازم می‌آید که بررسی، برمبنای سنت دیرپا و امکانات منطقی و انواع نقش و تصویر و تزئینات به کار رفته در پوشاک عمومی زمانه‌های بعد، قرار گیرد. زیرا، الزام جبری تغییرات بر اصل نیاز، چه بسا که سنت امین دیرپا را نیز بی‌نقش و رنگ می‌کند.
ردیابی پوشاک میانه سده‌های اخیر گیلانیان با تکیه به مکشوفه‌های گذشته، مانند کندوکاو در میان هیچ به نظر می‌آید. زیرا تأثیر زمانه که عامل تغییرات است، گاه به صورت استحاله عمل می‌کند و گاه نیز ارتباطها را می‌گسلد و نامنظم در اختیار می‌گذارد.
با این وصف، از همین ارتباطات گسسته نیز می‌توان امید به دستیابی داشت و آنها را از راه پیگیری و به کمک سنت دیرپا جست و به نشانه‌هایی دست یافت که هریافته خود در این میانه چه‌بسا که راهگشای چگونه بوده‌ها خواهد بود. زیرا از ویژگیهای فرهنگ بومی و قومی است که از طریق عامل سنّت، در حفظ پشتوانه‌های چگونه بوده‌ها می‌کوشد و رابطه‌های معقول و استواری، هر چند اندک، را در اختیار می‌گذارد که دست‌کم با آنها می‌توان میزان برداشته‌ها و نهاده‌ها را معلوم داشت.
اینک، سروکار ما با نهاده‌های اندک است. در واقع آنچه در این جستجو انتظار می‌رود، دریافت زمینه‌های پیوند و نشانه‌های در ارتباط با پوشاک تا به زمانه ماست نه بیشتر. زیرا بقیه، در طی دوران بر اثر سلطه تقلید عمومی، مستحیل شده است. گرچه سلیقه نمایی از عناصر قوی خودنمایی آدمی است (که گاه با تقلیدگرایی و از دست دادن هویت همراه است) با این وصف، کوهپایه‌نشینان و کوهستانیان گیلان‌زمین هنوز بر شلیته‌های پرچین و پیراهنهای بلندقامتشان تزئیناتی دارند که گواه زینتگری سنّتی مرور زمان در این سامان است.

نشانه‌های زینتی کهن در پوشاک زنان گیلان‌

نمونه‌هایی از هیئت عمومی پوشاک زنان و دختران حافظ سنتها را که در کوهپایه و کوهستانهای گیلان زندگی می‌کنند، در شکلهای 52، 53 و 54 می‌توان دید.
نقش 7- 8 دامن آنان همان است که آثار به دست آمده از حفاری چراغعلی شکلهای شماره 52 و 53- شوئیل اشکور بالا.
ص: 597
تپه نشان می‌دهد و آنها را در شکلهای 3، 4، 5 و 6 می‌توان دید و مقایسه کرد.
در شکل 55 که دو دختر قاسم‌آبادی در پوشاک مزیّن دیده می‌شوند، در لباس خود دو مشخصه ماقبل تاریخی دارند:
الف- نقش 7- 8 سه‌گوشی بالای حاشیه‌های دامن آنان.
ب- نوار روی سینه پیراهن آنان که همانند آن را در شکل 56 نیز که دختران کوهستان را نشان می‌دهد، می‌بینیم. این دو مشخصه یادآور نقش روی پیراهن بانوی گیلان زمین ماقبل تاریخ در شکل 8 می‌باشد.
شکلهای شماره 54 و 55- (بالا) شوئیل اشکور بالا، (پائین) دختران قاسم‌آبادی.
این دو سند کهن و معاصر را با حد اقل سه هزار سال فاصله از هم می‌توان برانداز و نتیجه‌گیری نمود. به علاوه، چادر کمری این دو دختر شکل 55 نقشهای ماقبل تاریخی چند هزار ساله‌ای را یدک می‌کشد که شرح مقداری از این نوع نقوش بافته با دست زنان معاصر گیلان‌زمین در تحقیق دیگری در کتاب گیلان آمده است.
زنان گیلان، سربندهای خود را به چند طریق بر روی سر و گردن و شانه خود می‌بندند.
شکلهای شماره 56 و 57- (بالا) زن طالشی، (پائین) دختران شوئیل اشکور بالا.
ص: 598
در حوالی غرب گیلان، طالشان معمولا روسریهای پهن و سفید خود را پوشنده‌تر به کار می‌برند، مانند شکلهای 57 و 58.
در کوهپایه و کوهستان بخش شرقی گیلان، روسری‌بندی وضع خاصی دارد. هنگام کار، پس از مستقر کردن آن بر روی سر، دو گوشه آن را به صورت علامت ضربدر (*) به عقب گردن برده رها می‌کنند یا گره می‌زنند. یا این‌که همان دو گوشه ضربدر شده را از زیر چانه بالا برده با گره زدن آنها به هم بر روی سر، وامی‌دارند. شکلهای 59 و 60 زنان دیلمانی را با روسری سفید و طرز کاربرد آن نشان می‌دهد.
در این نواحی، جز روسری سفید، لچک سیاهی هم معمول است که نخست آن را بر روی سرمی‌بندند و سپس روسری سفید را بر روی آن به کار می‌گیرند.
اما روسری‌بندی زنان شرق گیلان در کوهپایه و کوهستان چنین است که لچک سیاه را نظیر شکلهای 61 در (الف)، به مانند شکل (ب) روی سر می‌نهند و دو گوشه آن را در پشت سر، همراه با گوشه سوم، به صورت ضربدر (*) به جلوی پیشانی می‌آورند و به مانند شکل (پ) زیرورو از هم رد می‌کنند و پس از یکبار پیچ دادن دو گوشه، سر گوشه‌ها را از هم باز کرده به مانند شکل (ت) در سمت راست و چپ لچکی فرومی‌کنند تا استوار و بی‌تکان بماند.
سپس روسری سفید را به وضعی که شرحش آمد روی لچک می‌بندند.
شکل شماره 59- زن دیلمانی در کار دوک‌ریسی.
شکل شماره 58- چهره دیگری از زن طالشی.
شکل شماره 60- زنان دیلمان در کار جوراب‌بافی.
ص: 599
شکل شماره 62- زن قاسم‌آبادی در کار بافندگی.
شکل شماره 63- بافندگی در کوهپایه گیلان.
شکلهای 62، 63 و 64 لچک سیاه بسته از پشت سر، نیمرخ و روبرو را زنانی از ساکنان کوهپایه غرب گیلان‌زمین نشان می‌دهند. در شکل 65 زنانی با هردو روسری دیده می‌شوند.
لباس کوهستانیان معمولا به منظور حفاظت از سرمای منطقه، شامل پیراهن بلند (گاه نیمه‌بلند) بر روی شلیته‌ای بلند و لیفه‌دار است. مانند شکلهای 52، 53، 54، 55، 56، 57، 60، 64 و 65.
اما زنان کوهپایه، علاوه بر پیراهنهای بلند و نیمه‌بلند، پیراهن کوتاهتری هم دارند که نوع آنها را در شکلهای 54 و 60 و کوتاهتر از آنها را در شکل 66 داده شده می‌توان دید.
گاه بر روی این پیراهن، یلی می‌پوشیده‌اند که یادگار دوران رسوخ است و امروزه جلیتقه جایگزین آن شده است. (شکل شماره 67)
زنان گیلان جز پیراهنهای برشمرده، پیراهنهای تابستانی نازکی هم دارند که روی آن سوزندوزی می‌کنند. دو نمونه از این پیراهنها در شکلهای 68 و 69 داده می‌شود.
شکلهای شماره 61- لچک و طریقه بستن آن بر سر در گیلان.
ص: 600
با نگرشی عمومی بر پوشاک زنان گیلان در سده‌های اخیر و معاصر، در بخش شرقی، پوشاک را با پارچه‌ها و نوارهای رنگین اضافی جلوه می‌داده‌اند و زیبایی چشمگیر به وجود می‌آورده‌اند.
در بخش غربی، معمولا پوشاک از نوع بدون اضافات (مگر به‌ندرت) فراهم می‌شده است. شلیته‌های آنان گل درشت چشمگیر و پرچین لیفه‌دار بوده، پیراهنهای بلند الوان داشته‌اند و در انتخاب این دو (هرچه گلدارتر و رنگین‌تر بودن- گل ریز و گل درشت) دقت می‌کردند.
این دو قطعه اصلی را معمولا با جلیتقه مزیّن به سکّه‌ها و گوشواره‌های پیاله زنگی و کشکولی و دستمال روسری ساده سفید بزرگ که سر و گردن را می‌پوشانیده است و جوراب پشمی یا ابریشمی دستباف و کفش «چوموش» شکل شماره 67- «یل» پوشاک زنان گیلان که معمولا روی پیراهن کوتاه می‌پوشند.
شکل شماره 66- طرحی از پیراهن کوتاه زنان گیلان.
شکل شماره 65- زنان گیلک ساکن کوهپایه در کار جوراب‌بافی و نخ‌ریسی.
شکل شماره 64- زنان کوهپایه گیلان.
ص: 601
اساس پوشاک این سامان را تشکیل می‌داده است. (در پوشاک زنان، زیورآلات در سراسر گیلان‌زمین امری بایسته بوده است)
در بخش ساحلی گیلان، معمولا روسری چهارگوشه را لچکی تا می‌کرده (گاه نیز قطعه لچکی یک لا دارند) پس از نهادن آن بر روی سر و قرار گرفتن پهنا و دو گوشه آن در جلو بر روی سینه قسمت زیر گلوی لچک را با سنجاق سوزنی طلا به هم وصل می‌نمودند. (شکلهای شماره 70 و 71)، ولی غالبا دو گوشه جلوی لچکی را از دو طرف به زیر گوشه سوم در پشت گردن برده از کنار هم رد نموده به جلوی سر (بالای پیشانی) می‌برده گره می‌زده‌اند.
(در زمان ما نیز این لچک‌بندی معمول است) شکل 72 و طرح روشن آن را در شکل 73 می‌توان دید.
شکل شماره 72- زنان گیلانی با پوشاک محلی در روزبازار کلاچای.
شکل 69- نمونه‌ای از پیراهن زنان گیلان.
شکلهای شماره 70 و 71- روسری زنان در برخی از مناطق گیلان.
شکل شماره 68
ص: 602
شکل شماره 73- طرح لچک زنان گیلان و نحوه بستن آن.
همچنین، پوشیدن شلیته کوتاه و شلوار مشکی تا وسط ساق پا معمول بوده است. شکل سراسری اندام در پوشاک شلیته و شلوار (که تومان[608] گفته می‌شود) در شکل 74 داده شده است.
شلیته بلند برای کار در مزارع و باغها مناسب و کارآمد نیست و بدیهی است که شلیته در مناطق مختلف، و متناسب با نوع کار، بلندی خود را روی الزام از دست می‌داده، به صورت نیمه بلند و کوتاه درمی‌آمده است. (اگر رهگذری از ساحل به دشت و کوهپایه و کوهستان یا برعکس مسافرت کند، این تغییرات شلیته را برحسب مناسبت در چند منطقه خواهد دید).
آنچه نیز بر این پوشاک ساحل‌نشینان اضافه می‌شده است، چادری است که بر سر می‌نهاده‌اند و به چادر نماز مشهور است و آن را در موقع فعالیت و لزوم، به کمر می‌بسته‌اند و گاه در همان وضع به کمر بسته، بالایش را از سر می‌انداخته‌اند تا مانع فعالیت نباشد.
برش این چادر به صورت تقریبی نصفی بیشتر از دایره است و میانه قطر این نیمدایره را از پشت بر بالای پیشانی قرار می‌داده و گاه بر دوش می‌افکنده‌اند. (شکل شماره 75)
شهرنشینان گیلان‌زمین علاوه بر چادر نماز که سفید و گلریزه بوده چادری سیاه نیز داشته‌اند که در ایام عزاداری و روضه‌خوانی ماههای محرم و صفر، سر می‌کرده‌اند، و پوشاکی رسوخی از مرکز بوده است.
چادر سیاه معمول (برحسب نمونه‌ای که در موزه مردم‌شناسی تهران موجود و مورد استفاده گروهی از زنان مسلمان در ایالات و ولایات بوده) از دو تخته پارچه فراهم می‌شده که هردو تخته به اندازه دو قد آدمی درازا داشته است. این‌دو تخته پارچه را چنان به هم می‌دوخته‌اند که پس از روی سر نهادن، اندازه شکل شماره 74- طرحی از زن جوان گیلک در لباس محلی شامل لچک، پیراهن، شلیته کوتاه، شلوار مشکی کوتاه و چوموش.
مجموع پهنای دو تخته از بالای سر در دوپهلو تا مچ پا و از پشت تا پشت پا به اندازه قد پوشنده باشد.
سپس به نوک طرفین ما زاد در پشت چادر که محاذی کمرگاه واقع می‌شده، حلقه‌ای قیطانی ابریشمی تعبیه کرده به گردن می‌انداخته‌اند.
زنان جاافتاده، تنبانی به نام نیمساق به پا می‌کردند که نیز رسوخی بوده است. گاه، جورابی از پارچه به مچ ساق می‌دوخته‌اند. (نیمساق، میانساقی در بالای دو ساقه داشته آن را چون شلوار کردی می‌نموده است) همراه با چادر سیاه، نقاب و روبنده نیز داشته‌اند.
نقاب از موی اسب بافته می‌شده، پهنا و درازای آن حدود 20 تا 25 سانتیمتر بوده است؛ با دو بند که به دو گوشه بالای آن می‌دوخته‌اند، آن را از
ص: 603
شکل شماره 75- طرحی از زن جوان گیلک با چادر نماز به کمربسته.
محل پیشانی به پشت سر با گره زدن بندها به هم، وامی‌داشته و نقاب بر چهره می‌افکنده‌اند و گاه در موقع لزوم آن را بالا می‌زده‌اند.
روبنده، پارچه سفیدی بوده که پهنای آن حدود یک وجب و نیم تا دو وجب، و درازای آن حدود سه وجب یا بیشتر انتخاب می‌شده است.
به این حجاب که از درازا بر چهره (از حد پیشانی) آویخته می‌شده در دو گوشه دو بند سفید دوخته می‌شد و هنگام نگاهداری آن بر محاذی چهره دو سربندها را به پشت سر برده آنها را به هم گره می‌زده‌اند.
بر روی روبنده در مقابل دید چشم به اندازه تقریبی 12 تا 15 سانتیمتر درازا و 7 تا 8 سانتیمتر پهنا را شبکه‌دوزی می‌کردند که از ورای سوراخ شبکه‌ها دیدن مقدور گردد.
شکلهای شماره 76- طرحهائی از چادر مشکی (الف) و شلوار نیمساق جورابدار (ب) و پیچه روئی (پ) و روبند (ت).
طرح چادر سیاه و نیمساق، مقنعه و روبنده در شکلهای 76 داده شده است.
در میان زنان کوهپایه و کوهستان، استفاده از چادری چهارگوش معمول است که به چادرشب یا «کمر، د- ود» مشهور است.
دستباف اعلای این چادرها، همان نوع چادرهای مشهور به قاسم‌آبادی است که آنها را دولا و سه‌گوش به دور کمر و شکم می‌بندند.
نظیر این چادرها را در شکلهای 52، 54، 55، 56، 62، 64، 65 و 72 می‌توان دید.
بانوان گیلان در سالهای اخیر هنگامی که هوا رو به سردی می‌رود غالبا جلیتقه‌ای (از همان نوع که مردان بر تن می‌کنند) دارند.
زنان جوان همیشه سراسر جلوی جلیتقه را سکه‌دوزی می‌کرده‌اند. این
ص: 604
سکه‌دوزی بر کلاهک عرقچینی زنان یا بر روی سربندهای مشکی آنان نیز صورت می‌گرفت.
نمونه‌های جلیتقه ساده را بر تن زنان در شکلهای 55، 57، 59، 60، 64، 65 و 77 می‌توان دید. همچنین جلیتقه‌ها و کلاهک سکه‌دوزی شده، در شکلهای 53، 60 و 78 دیده می‌شوند.
شکل شماره 77- زنان گیلک روز هفته بازار با لباس محلی در ناحیه رودسر.
شکلهای شماره 78
الف- بچه دیلمانی با زیورآلات.
ب- یک زن دیلمانی با زیور پیشانی و سینه‌ریز.
پ- دختر دیلمانی با عرقچین پولدوزی شده در هفته بازار.
ص: 605
تهیه جوراب (پاپوش پشمی یا ابریشمی) یکی از عمده‌ترین کارهای دستی زنان و دختران در گیلان زمین است. مردان برای حفاظت پا از سرما (به ویژه در نقاط کوهپایه و کوهستان) از نوع ساق بلند آن می‌پوشیده‌اند و بالای آن را با ریسمان پشمی به دوره پا می‌بسته‌اند. انواعی از نمونه‌های دستبافت جوراب نقاط مختلفه گیلان‌زمین را در شکلهای 79، 80، 81 و 82 می‌توان دید.
کفش زنان کوهپایه و کوهستان (و گاه ساکنان دشت) چاروق[609] و چوموش[610]
شکل شماره 81- از جورابهای بافته در کوهپایه گسکرات.
شکل شماره 82- از بافته‌های داماش عمارلو.
شکلهای شماره 79 و 80- جورابهای بافت زنان ماسوله، برداشته از موزه رشت.
ص: 606
بوده است. طرح انواع آنها را در شکلهای 83 (الف- ب) و 84 (الف- ب) می‌توان دید. عکس چوموش و چوموش‌دوزی در شکلهای 85 و 86 عرضه شده است.
گاه از کفشهای بندی شهری مانند طرح (پ) در شکل 84 و گالوش[611] که مورد استفاده ساحل‌نشینان و زنان خوش‌پوش دشت و حتی کوهپایه بوده است (شکل 87) استفاده می‌کرده‌اند.
زنان شهری گیلان، در آن زمان که روبنده و چاقچور می‌بسته‌اند، طبق معمول و به صورت تقلید و رسوخ، از نوعی کفش استفاده می‌کرده‌اند که در خراسان و مرکز و به تبعیت از آنها در شهرستانها، کاربرد داشته است. این نوع کفش زنانه برای مزید آشنایی در شکل 88 داده شده است.
شکلهای شماره 83- چاروق کوهستانی از پوست دام (الف)، چوموش از پوست دباغی‌شده متعلق به کوهپایه که میان مردان و زنان کاربرد دارد (ب).
شکل شماره 87- طرحی از گالوش.
شکل شماره 85- چوموش.
شکلهای شماره 84- چوموش دباغی‌شده (الف)، چوموش مردانه و زنانه (ب)، کفش معمولی شهری روستائی (پ).
شکل شماره 86- چوموش‌دوز.
ص: 607
شکل شماره 88- کفش زنانه رسوخی موسوم به چاقچور.

پوشاک مردان گیلک‌

دورنمای پوشاک مردان گیلان‌زمین از دوره‌های ماقبل تاریخ تا سده‌های اخیر ناروشنی غیرمنتظره‌ای داشته و به نوعی تبدیل شدگی و استحاله در طی زمانه را می‌ماند.[612]

کتاب گیلان ؛ ج‌1 ؛ ص607
جواری و همکاری نزدیک که ایجاد اختلاط و هم‌سلیقگی می‌کند، باعث این استحاله یکطرفه (یا استحاله متقابل) به چنان صورتی شده است که رابطه‌هایی را به جا نگذارده است.
اگر پوشاک قوم و ملتی (با هرگونه الهامگیری و کم و کیفی الزامی) به راستای قامت افراد آن بر دوام نباشد، هویت از دست رفته مردم بی‌شناسنامه را می‌ماند. زیرا پوشاک به تنهایی معرف کار، اندیشه، سلیقه و جای زندگانیهاست و از این روست که هرطرحی (هرچند اندک) نشان‌دهنده گوشه‌ای از درخشش هویت و نمایانگر میزانی از سلیقه و طول زمانه سنت آدمهاست.
در گوشه و کنار محیطها، گاه گروهی از قومی، به دور از جنجالهای استحاله‌گری و بی‌توجه به تغییرات، نما و نمودی از گذشته با خود دارند.
نوشته‌های مربوط به گیلانیان گذشته نزدیک، از پوشاک و مسائل اساسی (جز شرح مشاجرات و کشمکشهای رجال محلی) سخنی ندارد.
در کتاب «ولایات دار المرز ایران، گیلان» تعدادی عکس می‌توان دید که پوشاک گذشته نزدیک و معمول میان گیلانیان را می‌نمایاند (که البته پوشاکی برگرفته و رسوخی است) و از جمع پوشاک، کلاه نمدی و چوموش، بازمانده مقداری از همان نما و نمود است که خود، بسیار ارزنده می‌باشد.
در کتاب مذکور، عکس چهار درویش به نام ساکنان سیاهکل (در صفحه 714) داده شده است که ردای بلند درویشانه به بر و سرپوشی از دستار و کلاه نمدی بر سر و کشکولی بر دوش آویزان دارند و شالی بر میانشان بسته‌اند.
این پوشاک، شبیه به پوشاک همه درویشان ایران است و برای کسانی که با تاریخ لباس آشنایی دارند، راهنمای ارتباطی با دوره‌های صفویه و زندیه و می‌باشد و تداعی کم‌رنگی تا به گذشته ایران در ذهن آشنا به پوشاک می‌آورد.
ولی نما و نمودی از گیلان‌زمین را رهنمون نمی‌باشد.
در عکس دیگری از همین کتاب، گیلانیانی را می‌بینیم که لباس کمرچین پوشیده‌اند که معمول دوره قاجاریه بوده، جاپای آن را هم در اروپا داریم. (البته این تشابه پوشاکی شهری و سپس فراگیری تدریجی در همه نقاط ایران، موضوع رسوخ و استحاله تدریجی پوشاک قومی را تقویت می‌کند.)
در عکسهای دیگر کتاب مذکور، روستائیان گیلان با کلاه نمدی و چوموش و چوخا و شلوار پشمی و کلاه پوستی گالشان دیده می‌شوند که نزدیکی به زمان معاصر دارند و در کنار پوشاک با زرق‌وبرق تقلیدی و رسمی و رسوخی رجال مستفرنگ، لباس سنتی فقیر آنان، تضاد چشمگیری را می‌نمایاند. سایر گیلانیان در اشتغالات خود به فلاحت و زراعت به ساده‌ترین و کاربردترین پوشاک توجه کرده‌اند. (یعنی به شلوار نیمه تنگ کارآمد، نیمتنه پشمی کوتاه، که همان چوخای نامبردار از ترکی است. پیراهن ساده و کلاه نمدی در شکلهای مختلف) با توجه به این‌که: اقتضا حکم می‌کند که پوشاک با نوع کار مناسب باشد. استفاده از این پوشاک ساده از ساحل تا کوهستان و از شرق تا غرب گیلان که معمولا به صورت برازنده (غیر عاریتی) صورت می‌گیرد، نشان از وابستگی صمیمانه گیلانیان به هویت و فرهنگ قومی دارد.
بومیان گیلان‌زمین، کت پشمین خشن بافته‌ای به نام «چوخا»[613] یا «چوخه».
شلواری معمولی از جنس پشم دارند که لیفه‌ای و با میانساق است و با شلوار بومیان همجوار (مانند کردان، لران و آذریان سنّتی) همانندی دارد. همچنین از کلاه نمدی، چوموش (و مالداران، کلاه پوستی و چاروق) استفاده می‌کنند.
کلاه نمدی آنان همسان کلاههای ماقبل تاریخی لران و کاسیان و سیلکی کاشان است.
شکل شماره 89- طرحی از شلوار (قدک شلار مردانه).
شکل شماره 90- طرحی از پیراهن مردانه.
ص: 608
چوموش که انواع آن را آثار مکشوفه «حسنلو» ی آذربایجان و «گورین- باباجان» لرستان و نواحی «کلورز» رستم‌آباد و «جوبن» ارائه می‌دهند.
پیراهن معمول و بومی، تا پیش از رسوخ پیراهنهای بیگانه در میان تمام ایرانیان تقریبا همسانی نزدیک داشته است.
امتیازی که پوشاک گیلمردان سده‌های اخیر دارد به‌کار بردن آنها از روی سلیقه و انتخاب اضافات شایسته برای جلوه‌گر ساختن بهتر و شایسته‌تر آنهاست.
پیراهنها را اغلب به رنگ قرمز تند یا اندک روشنتر، انتخاب می‌کنند که بدون یقه اضافی می‌باشد. آستین پیراهن، راسته (بدون مچ یا مچدار) است.
چاک پیراهن، اغلب در سمت راست سینه است. قد پیراهن تا زیر شکم، و به اندازه‌ای است که بتوان دامن آن را به داخل شلوار کرد.
شلوار را در این نواحی «قدک شلار»[614] می‌گویند و لیفه‌ای می‌باشد. بند لیفه را «شلار بودون» می‌نامند.
شکل شماره 91- نوجوانی از کوهستان شوئیل اشکور با کلاه.
پارچه شلواری را طبق معمول، زنان می‌بافند و رنگ آن را غالبا مشکی انتخاب می‌کنند. جنس نخ قدک شلار را از کج (کژ، پیله ابریشم) تهیه می‌کنند.
طرح شلوار و پیراهن مذکور در شکلهای 89 و 90 عرضه شده است.
یک «شال» نیز برای پیچیدن به دور کمر دارند که از پارچه دستباف و با نقوش هندسی و رنگین تهیه کرده آن را در جشنها و عروسیها بکار می‌برند. در ازای شال حدود سه متر و پهنای آن دو وجب است. شال در دو نوع پشمی و ابریشمی تهیه می‌شود. نوع پشمی آن، معمولا مخلوطی از نقشهائی به رنگ سیاه و قهوه‌ای است. اما شال ابریشمی، رنگین است و دارای خانه‌های شطرنجی می‌باشد و نقوش آن همانند نقش چادر شبهای قاسم‌آبادی است.
شکل شماره 92- مرد دیلمانی با کلاه.
ص: 609
کلاه مردان، نمدی است که از پارچه زمخت بافت پشمی نیز تهیه می‌شود.
بلندی آنها حد اکثر به اندازه یک تا دو پهنای کف دست و گاه بیشتر است.
چند نوع از انواع کلاههای نمدی معمول در گیلان‌زمین، شباهت بسیار نزدیک به کلاههای مکشوفه مردمان ماقبل تاریخ گیلان‌زمین و دیگر نقاط فلات ایران دارد.
انواع موجود و متداول کلاههای گیلان‌زمین برای مزید آشنائی در شکلهای 91، 92، 93، 94، 95، 96، 97، 98 و 99 عرضه شده است.
علاوه بر این، گالشان (دامداران کوهستان) نیز کلاهی پوستی دارند.
شولا- نام بالاپوشی نمدی (کوتاه- نیمه‌بلند) است که نگهدار تن دامداران در کوهستانهای گیلان‌زمین است.
شکل شماره 95- کلاهی از گسکرات و فومنات.
شکل شماره 93- مردی از داماش عمارلو با کلاه.
شکل شماره 96- کلاهی از نوع معمول در صومعه‌سرا.
شکل شماره 94- مردان کوهستان اشکور با کلاه.
ص: 610
طرح کلاه‌پوستی گالشی و شولای آنان در شکلهای 100 و 101 داده شده، همچنین برای مزید آشنائی، طرح هیئت عمومی گیلمردان خوش‌پوش سده‌های اخیر در شکل 102 عرضه می‌شود.
شکل شماره 97- کلاه نمدی مردی از منطقه املش.

تعلیقات و اضافات‌

[1]- نام «کادوس یا کادوز» که پسوندی بر ریشه کاد، کاده از طریق گزارشگران قدیم برای تفهیم یونانیان به وجود آمده، کاربرد این ریشه- واژه را به صورت «کد، کت، کده، گده» در هنرکده، دانشکده، یا در پنج کنت (پنج کت) به معنی پنج ده- پنج شهر، داریم. اینک در آذربایجان، واژه «کت» به معنی ده (روستا) است.
همچنین در واژه «کاد» (که گاد نیز صورت دیگر آنست) در پارسه‌گاد، شکل شماره 98- کلاه طالشی.
شکل شماره 99- کلاه طالشی.
کاربرد دارد که به معنی جایگاه پارسیان است و تحریف یونانی آن به صورت مشهور «پازارگاد» آمده است.
در گیلان‌زمین به نامهای بسیاری با پیشوند یا پسوند کاد، کاده، گاد- گاده، گده و گته برمی‌خوریم. از جمله: گده- گتده (ده کوچکی در شفت فومن). گته ک سر (به کاف تصغیر+ سر) به معنی سرده (سر دهک) در تالش.
همچنین در مورد نام «کاس» (از جمع کاسیان) کاس‌برار، کاس‌آقا، کاسان و کاسامندان (در فومن) و بسا دیگر که مستلزم تحقیق دیگری است داریم.
ص: 611
شکل شماره 102- طرحی از مرد گیلک با لباس محلی مناطق قاسم‌آباد بالا و پائین.
اما، کادوس، کادوش، کاتوش که معرّب آن را به صورت قاطوس داریم، در شاهنامه فردوسی به صورت «کاتوز» اینچنین آمده است:
گروهی که کاتوزیان خوانی‌اش‌به رسم پرستندگانی دانی‌اش
در فرهنگ معین، ذیل کاتوزی (به نقل از فرهنگها) معنی این واژه «زاهد- عابد» آورده شده، نیز اشاره دارد که در شاهنامه خطی متعلق به «چستربیتی» به جای کاتوزیان «آموزیان» آمده است.
این دو نام- واژه صفتی (آموزیان- کاتوزیان- کادوسیان) ما را متوجه مفهوم آموزش و معنی کادوس- کاتوز می‌کند و هردو می‌رسانند که این نامها می‌باید نامی صفتی- شغلی برای قوم کادوس بوده، از اینرو، شاید که اینان در اصل پیشوایان دینی و آموزگار بوده باشند.[615]
[2]- به نقل از: دیودور سیسیلی، کتزیاس، پلوتارک و ... (در مجلد دوم، صفحه 1128 و 1129 کتاب ایران باستان پیرنیا) آمده است: کادوسیان شکل شماره 100- کلاه پوستی.
شکل شماره 101- شولا.
مردمی بودند که در گیلانات[616] سکنی داشتند و بعضیها اینان را نیاکان تالشیان کنونی دانسته‌اند که البته مدرکی برای تأیید این گمان در دست نیست. اما، ولایت کادوسیان (چنان‌که پلوتارک در کتاب خود «اردشیر. بند 28- 29») گوید: جائی کوهستانی و صعب العبور است. نه غله می‌رویاند، نه درخت میوه دارد. قوت سکنه جنگل آن، گلابی و سیب جنگلی است.
در کتاب «وضع ملّت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان» نوشته کریستین سن، ترجمه مجتبی مینوی، صفحه 90 آمده است: «... غالبا افواجی از اقوام مختلفه کوهستانی که در جنوب بحر خزر سکونت داشته‌اند (یعنی اقوام کادوشی، گیل، ورته، آلبانی و خیونی ... و دیلم) در عهد شاپور دوّم ساسانی به جنگ می‌رفتند.»
دیاکونوف مؤلف «تاریخ ماد» در شرح ماد «آتروپاتن» تحت عنوان «درّه رود قره‌سو- شعبه رود ارس» می‌نویسد: از منابع قدیم هیچ اطلاعی درباره
ص: 612
این ناحیه به دست نیست. بعدها، کادوسیان در آنجا ساکن گشتند.
[3]- در فهرست نامهای کتاب «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» از رشید یاسمی در ذیل کاسپین به نقل از هرتسفلد آمده است که وی می‌گوید:
«اگر اسمی باید به سکنه مردم قبل از آریائیان داده شود، کلمه کاسپین شایسته است. ریشه این کلمه را می‌توانیم در بسیاری از نقاط ایران بیابیم و روشنتر از همه، نام خود کاسپین (بحر خزر) است».
بنا به نظر هنری فیلد ریشه کاسی همان کاسپی است. اصل، کاس بوده و در حالت جمع کاسیپ می‌شده است (بنابر نقل یونانیان).
در لغت‌نامه دهخدا، ذیل کاسپین به نقل از «التدوین» نوشته رافعی می‌خوانیم: شهر قزوین را بعضی از محققان، مسکن طایفه کاسپیان می‌دانند.
[4]- دیاکونوف به نقل از مؤلفان قدیم در کتاب خود «تاریخ ماد» آورده است: در اراضی نزدیکتر به کرانه‌های دریای کاسپی (خزر) پادشاهیهای کوچکی وجود داشت و قبائلی در آنجا می‌زیسته‌اند که بعدها ایشان را «گلان، کاسپیان و کادوسیان» نامیده‌اند.
[5]- دیودور سیسیلی به نقل از کتزیاس (از کتاب دوم او، بند 32 و 33) می‌نویسد: در روزگار مادیها، پارسود نامی پارسی که دلاور بود و نفوذی در دربار داشت، چون از حکم شاه در مورد خود رنجید به نزد کادوسیان رفت و خواهر خود را به یکی از متنفذین داد و مورد توجه گردید و سپس به کمک اینان بر پادشاه ماد شورید و او را شکست داد.[617]
[6]- تیری‌باذ (سردار هخامنشی) پس از ورود به دربار اردشیر دوم، از شاه خواست که به کار او رسیدگی شود. ولی شاه چون با کادوسیان، جنگی در میان داشت و نگران بود، دستور توقیف وی را داد و در همین جنگ که به ولایت کادوسیان حمله برد شکست یافت و ناگزیر به صلح گردید و به استقلال پادشاهی کادوسیان گردن نهاد. (به نقل از: دیودور سیسیلی منقول از کتزیاس.[618])
[7]- داریوش سوّم (کودمان) که در نبرد تن‌به‌تن علیه پهلوان کادوسی هنرنمائی کرد، معهذا کادوسیان بعد از آن مطیع امپراطوری پارس نشدند.
داریوش سوم پس از آن‌که تمام لشکریانش در جنگ با اسکندر معدوم و فراری شدند آخرین امید خود را به کادوسیان بسته بود. گرچه کادوسیان از یاری به دستگاه استبدادی و فرورریخته هخامنشیان سرباز زدند، ولی همین چشمداشت کمک از کادوسیان که ایشان را لشکریان نیرومند و قابل اعتماد می‌دانستند، خود جالب توجه است. (به نقل از تروگ پمپه).[619]
[8]- هیچیک از کتیبه‌های رسمی شاهان پارس، سرزمین کادوسیان، کاسپیان و گلان را جزو اراضی تابع ایران نشمرده‌اند.
[9]- نظیر اینگونه اشتباهات در قلمزنیهای آثار تاریخی دیگر نیز وجود دارد. نگارنده که طی دو ماه در تخت جمشید روی نقوش سنگی در طرح لباس هخامنشی- مادی بررسی می‌کرد به اشتباهاتی در هفت تا هشت مورد برخورد که طرح زیرورو شدن چین‌خوردگی لازم پارچه‌ها خلاف بود و تشخیص چگونگی وضع لباس را مشکل می‌نمود. پس از بررسی و پیگیری شبانروزی، طرح درست آنها را (که چگونه می‌باید بوده باشد) به کمک مقایسه با طرحهای فراوان دیگر دریافتم و به اشتباهات سنگتراش پی بردم. (در صورت تمایل مراجعه شود به کتاب «پوشاک هخامنشیها و مادیها در تخت جمشید»، از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر سابق.)
[10]- از روی بررسی زندگانی نخستین مردمان، نظر بر این است که در عصر شکار، پای‌افزارها از پوست خام بوده است (قطعه‌ای را اختیار می‌نموده‌اند و با گذاردن پا در میان آن و بالا آوردن پوست بر پیرامون پا، از مچ تا بالای ساق را با بند می‌بسته‌اند).
ساقه کوتاه این نوع پای‌افزار را به نام «چاروق» هنوز جنگل‌نشینان ما، در کوهستان و کوهپایه به کار می‌برند و از پوست پرداخته هم «چوموش» می‌دوزند.
با چنین سابقه‌ای از عصر شکار به بعد، که همیشه امکان تهیه چنین پای‌افزاری برای گیلان‌زمینیان (به ویژه برای شکارگران و جنگجویان) فراهم بوده، پا برهنه ساختن شکارگران و زنان بعید به نظر می‌آید.
[11]- زوپان (فلاخن) دو ریسمان نازک محکم تابیده به بلندی حدود سه تا چهار وجب بوده که یکسر هرکدام به چرم پاره‌ای بیضی‌شکل (با دو سوراخ در دو سر بیضی چرم پاره) گره زده می‌شد و دو سر دیگر ریسمان، یکی حلقه‌دار می‌شد که انگشت میانی یا اشاره را داخل آن می‌کردند، و سر دیگر، گره‌دار می‌شد که میان انگشت اشاره و شصت در حالت آویخته نگهداشته می‌شد.
در این وضعیت، پاره‌سنگی بر روی چرم پاره می‌نهادند و آن را به مانند آتش‌گردان می‌چرخانیدند و در حین گردش، هدف را در نظر می‌گرفتند و ناگهان گره را رها کرده سنگ را به سوی هدف پرتاب می‌نمودند.[620]
زوپان که از ابزارهای شکاری- رزمی بوده است، در دوره ماد و هخامنشیان، کاربرد عادی داشته است. به نقل از گزنفون آمده است: «...
مشاوران کوروش پذیرفتند که قشونی به ماد بفرستند. کوروش را نیز سردار خود کردند و بنا شد که کمانداران و پیادگان سبک اسلحه بفرستند و فلاخندار هم بگیرند.»[621]
[12]- در مورد دو نام «زوبین» و «رشت» نخست به زوبین توجه کنیم. به نقل از لغت‌نامه‌ها، ذیل این نام چنین آمده است: زوبین (ژوبین) نیزه کوچکی است که سرنیزه آن دوشاخه بوده در جنگهای قدیم آن را به سوی دشمن پرتاب می‌کردند. به نقل از «برهان قاطع» آمده است: حربه مردم گیلان است و آن نیزه کوچکی بود که سر آن دوشاخ باشد و در قدیم بدان جنگ می‌کرده‌اند.
به نقل از «فرهنگ جهانگیری» آمده است: حربه‌ایست نیزه مانند، کوتاهتر از
ص: 613
نیزه که آن را به جانب اعدا بیندازند و سنان آن، زره بشکافد و مخصوص اهل طبرستان (خاصه دیالمه) بود.
در یادداشت دهخدا آمده است: «مزراق، سلاحی افکندنی». نیزه کوچکی دوشاخه و بیشتر معمول مردم گیلان است (یادداشت ناظم الاطباء).
صفات زوبین یادآور «خشت» بدون دوشاخه بودن است. خشت نیز، نیزه کوتاه همچون زوبین است و بجاست که در این‌باره توضیحی آورده شود:
در ذیل واژه «خشت» در «لغت‌نامه» دهخدا به نقل از «برهان قاطع»، «ناظم الاطباء»، «انجمن‌آرای ناصری» و «غیاث اللغات» آمده است: «نوعی از سلاح جنگ باشد و آن نیزه کوچکی است که در میان آن حلقه‌ای از ریسمان یا ابریشم بافته بسته باشند. انگشت سبابه را در آن حلقه کرده به جانب خصم اندازند».
به عنوان شاهد از فردوسی آمده است:
به پیش سپاه اندر آمد به جنگ‌یکی خشت رخشان گرفته به چنگ
در جای دیگر از شاهدی دیگر چنین آمده است:
درخشیدن تیغ و ژوبین و خشت‌تو گفتی به زر اندر آهن سرشت
در جائی دیگر آمده است:
ز گردون بسی سنگ بارید و خشت‌پراکنده شد لشکر ایران به دشت
در بیت اخیر فردوسی، واژه «خشت» هموزن دشت و در بیت ماقبل بر وزن «سرشت» آمده است و این می‌رساند که خشت (با علامت زیروزبر- هردو) نامیده می‌شده است و بر این مبنا، رابطه خشت هموزن رشت در این بررسی مطرح است و بی‌آن‌که ضرورتهای شعری نیز از نظر دور باشد به آن پرداخته می‌شود.
در فرهنگ واژه‌های همانند ارمنی، اوستائی، پهلوی و فارسی (مجلّد آ.
صفحه 155) ذیل «آشتیا» آمده است: در ارمنی نیزه کوتاه برای پرتاب از دور.
در متون کهن ارمنی به صورت «آشت» (تاریخ موسی خورنی). از این واژه در ترکیبات آشتاور (آشته‌آور- متون ارمنی) به معنی دارنده و حمل‌کننده نیزه است. از فارسی قدیم و زند «آر- ش- تی». در سنسکریت «رشتی» نیزه. در کنار فارسی قدیم آرشتی (نیز شکل رشتی است) که از این ریشه، خشت فارسی حاصل شده است به معنی نیزه- تیر. از همین‌رو، در ارمنی «خشت- خشتاور» به معنی نیزه، نیزه‌دار از همین اصل ایرانی هستند.
در مورد خشت در «تاریخ بیهقی» در شرح امیر مسعود و شجاعتهایش آمده است: «... وی در حدود کیکانان، پیش شیر شد و تب چهارم می‌داشت و عادت چنان داشت که چون شیر پیش آمدی خشتی کوتاه دسته قوی به دست گرفتی و نیزه‌ای ستبر کوتاه، تا اگر خشت بینداختی و کاری نیامدی، آن نیزه به گزاردی و بزدی و شیر را بر جای بداشتی ... و غلامان را فرمودی تا درآمدندی و به شمشیر و ناخج (تبرزین) پاره پاره کردندی».
در فرهنگ واژه‌های همانند مذکور (ارمنی و ...) آمده است: در هندی باستان «رشتی» نیزه. قیاس کنید با اوستا «آرشتی». پارسی باستان، پهلوی «آرشتی» (آر- ش- ت) ارمنی عاریتی «آشتی».
سابقه واژه «رشت» را «اومستد» نیز در کتاب خود «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» به نقل از هرتسفلد چنین آورده است: آستیاک به جای پدرش «ئووخشتره» در ماد فرمانروائی می‌کرد. نام او به ایرانی «ارشته‌ویگه» (نیزه‌انداز) معنی می‌داد. آستیاک که «ایختوویگه» تلفظ می‌شد، هرتسفلد به صورت فارسی آن «ارشته ویگه» آورده است. (برمبنای این بررسی، واژه «رشت» به معنی نیزه- نام مرکز گیلان- رشتی: صفت شغلی: نیزه‌ور- نیزه‌گذار معنی می‌دهد).
[13]- دیلمیان مظفری تا حدود هزارم هجری همچنان استیلا داشتند. در سال 322 هجری، احمد فرزند بویه که در این هنگام نوزده سال داشت، کرمان را متصرف شد. در اواسط قرن چهارم هجری، با نفوذ روزافزون آل بویه (دیلمیان) در ایران و فاطمیان (در مصر) عباسیان موقعیت خود را به‌طور کامل در خطر دیدند.
[14]- در «تاریخ بیهقی» آمده است: «... پس اعیان را گفت تا این غایت، سیرت ما (امیر مسعود) بر چه جمله است. شرم مدارید و راست بگوئید. گفتند زندگی خداوند دراز باد. تا از بلا و ستم دیلمیان باز رسته‌ایم ... در خواب امن غنوده‌ایم».
[15]- نولدکه در «تاریخ ایرانیان و عربها» نوشته است: گیلها که سرزمین امروزی گیلان به نام ایشان است و اینک در سواحل دریا زندگی می‌کنند، بر شاپور دوم پادشاه مقتدر ساسانی پیروز شدند.
[16]- کریستن سن در کتاب خود «ایران در زمان ساسانیان» می‌نویسد:
در سپاه دائمی انوشیروان که مرکب از اسواران ایرانی و مهاجران داوطلب بودند، افواج دیلم به یمن گسیل شدند تا یمنیها در برابر حبشیان محافظت شوند. همچنین، دیلمیان در یاری کردن به «ویستهم» (برادر بهرام چوبین) که تاج بر سر نهاده بود، سبب شدند که وی به مدت ده سال در برابر خسرو پرویز ایستادگی کند.
[17]- نولدکه ایضا در کتاب مذکوره می‌نویسد: ... گردیه (خواهر بهرام چوبین) با سپاهیانی رهسپار دیلم شد، زیرا خود را در آنجا امن می‌دید و دیلمیان آنان را پذیرفتند. ایضا نولدکه در همان کتاب می‌نویسد: ساکنان ناآرام گیل و دیلم به همان اندازه از ساسانیان سرپیچی می‌کردند که اسلافشان کادوسیان ساکن این ناحیه در زمان هخامنشیان. اما در جنگ داوطلبانه به سپاهیان ایران می‌پیوستند.
[18]- ریچارد. ن. فرای به نقل از «بلاذری» نوشته است: «دیلمیان مردمی کوهستانی و به سختی خو کرده بودند و به شهرهای نجد ایران از روزگار ساسانیان همواره می‌تاختند».[622]
تذکر: کلیه طرحهای آثار تاریخی و پوشاک زنان و مردان گیلان‌زمین در این بررسی، کار ج. ضیاءپور است.
ص: 615

فصل هفدهم نقش و تصویر در گیلان‌

مقدمه‌

تا زمانی که از آثار باستانی گیلان‌زمین (جز این مختصر مدارک زیر- خاکی شوق‌انگیز که ارائه شده) آثار دیگری (به کفایت) عرضه نشود، نظریّات درباره سوابق فرهنگی- هنری مردم گیلان، همچنان بر پیرامون احتمالات دور خواهد زد.
گرچه احتمالات بر زمینه‌هائی مبتنی است، امّا باید با دست‌آوردهای باستانشناسی مقایسه شود و مورد تأیید قرار گیرد.
از اینرو، تا به مرحله یقین نسبی رسیدن، زمان، مدارک بیشتر و کار بسیار می‌خواهد.
هنر و فرهنگ هرجامعه، زائیده مختصّات کلّی محیط زندگی اوست و دست‌آوردهای هرمحیط نیز معرّف جامعه ساکن آن محیط می‌باشد.
حفّاریهای اخیر گیلان‌زمین، مدارک معتبری برای نتیجه‌گیری درستتر ارائه داده، علاوه بر روشنگری در زمینه چگونه اندیشی و روابط عمومی در همجواری، میزانی از مهارتهای هنرمندانه گذشته ما را معلوم داشته، دورنمای پاره‌ای از مبهمات را نیز روشن ساخته است.
ساخته‌های به دست آمده از هنرمندان دوران کهن ما، که قاطعانه نمایانگر طبیعت‌نگری آنان است، نمادسازی، ساده‌سازی، حالت‌دهی، زینت‌گری و ترکیب‌دهی هنری را درعین‌حال عرضه می‌کند.
این دست‌آوردهای زیرخاکی را به زمانی تا حدود سه هزار و اندی سال پیش نسبت داده‌اند. ولی در بررسی و نتیجه‌گیری از مراحل فنّی این آثار (با توجه به درستی احتمالی این قدمت) برای رسیدن هنرمندان گذشته ما تا به این مرحله از مهارت فنّی، باید «قرونی» را نیز (بیش از آنچه اظهار داشته‌اند)
ص: 616
شکل 1- طرح چهره یک بانوی گیلانی. برگرفته و بزرگ کرده از شکسته خرده‌های یک جام پوسیده مفرغی. از آثار کشف شده در مارلیک. مربوط به 3000 سال پیش.
افزود.[623]
بیشترین نقش و تصویر مکشوفه، اختصاص به مضامین اعتقادی متداول روزگاران کهن دارد، و همه آنها روی علاقه هنرمندان معتقد، متجسّم شده‌اند.
گوئی، در گذشته‌های دور (چنانکه آثار می‌نمایانند) مظاهر و ایزدانی بی‌شمار، حافظ مکنت و مال، برآورنده نیازها، راهنمای سیاق اخلاقی و تمشیت‌دهنده بسا امور مردم بوده‌اند.
نقش و تصویر به دست آمده از گیلان‌زمین، بدون تردید رابطه ساکنان این سامان را (در هزاره‌های پیش) با دیگران نفی نمی‌کند. زیرا اگر این منطقه را (از لحاظ جغرافیائی) در میان اقوامی چون «مانّ‌ها» (در آذربایجان) و «کاشوها» در بخش جنوبی‌اش، کردها و لرها در بخش جنوبی‌ترش، محاط بدانیم، بنابر اصل تأثیر متقابل، استفاده از فرهنگها و هنرهای اقوام در رابطه، حتمی بوده است (که البتّه، دستیابی به میزان و نسبت این تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری، فقط از دو راه مطمئن: که بررسی «کتیبه‌ها» و «نقش‌ها» باشد، پذیرفتنی است).
آثار به دست آمده از میان گورها، شامل: مقداری ظروف فلزّی طلا و نقره (با نقوش برجسته ساخته) و مفرغهای قلمزده (از مضامین نمادی) و مقداری ظروف گلی پخته (به شکل آدمی و گاوهای الهامی) است، که جای کشف آنها در چراغعلی تپّه (مارلیک). کلورز (رستم‌آباد- رودبار). آمارلو (عمارلو).
املش و تالش بوده است.
در بررسی تصاویر مکشوفه، به ریشه‌هائی از مضامین اعتقادی مربوط به محیط جغرافیائی قدیمترین قسمتهای موضوعه اوستای جدید (در ایران شرقی) برمی‌خوریم.
محققّان، این حوزه را شامل «هلمند» (سیستان) نواحی آره‌یا، مرو، سغد و خوارزم می‌دانند[624].
تصاویر نمادین زیادی از لرستان، کردستان، آذربایجان و دیگر جایهای ایران‌زمین داریم که هریک با اختلاف روش در تصویرنمائی، نشانگر مشابهت اعتقاد ریشه‌ای از شرق تا غرب آسیا می‌باشند. البتّه، چگونه بود آنها را می‌توان از راه بررسی و آشنائی با مراوده ساکنان در این مسیر گسترده به کمک باستانشناسی و جامعه‌شناسی دریافت و پی برد که در آن دوران، هنرمندان ما، بر چه مبنای فکری به ایجاد تصاویر دست می‌برده‌اند.
چنانکه خواهیم دید، نمودارهائی از نقوش بر روی گلها و فلزّات مکشوفه را به صورت سمبولیک (نمادی- نمادین) در اختیار داریم.
دست‌آوردهای مکشوفه که با مضامین گاوهای بالدار، کوهاندار و عقاب (در شکل جانوران ترکیبی). نقوش دیگری (ایزدگونه)، اسبهای نمادین، ماهی، چارپایان ببرنما، پلنگ، شکارگران با تیر و کمان، زنان (با دامن منقوش).
گیاهان بومی و درختان میوه‌دار عرضه شده‌اند، غالبا از لحاظ فنّی دارای نظم، حسابگری و هنروری مافوق می‌باشند، و سلیقه هنرمندان ما را (در هرچه خوبترسازی آنها) نشان داده هرکدام، فراخور وضع خود، در نمود زندگانی ارضی و سماوی، ثروتی معتبر، چشمگیر و شوق‌انگیز در اختیار ما قرار داده‌اند.
ما، هنوز گیلان‌زمین را چنانکه باید نمی‌شناسیم. در این راستا، کار بسیاری از جهات بی‌شمار، باید انجام گیرد و آثار زیادی از مکانهای دیگر این سامان باید به دست آید تا شناسنامه‌ای درخور گیلان‌زمین فراهم گردد.[625]

بخش یکم بررسی نقش و تصویر هنرمندان دوران کهن گیلان زمین از لحاظ هنری‌

از روی آثار زیرخاکی مکشوفه، درمی‌یابیم که هنرمندان ما به فن طبیعی‌سازی گرایش داشته و در این فن از مهارت کافی برخوردار بوده‌اند؛ علاوه بر آن، تناسبها را نیز به خوبی می‌شناخته‌اند.
با این وصف، چون با مضامینی سروکار داشتند که ایجاب می‌کرده
ص: 617
شکل 3- شاهکار دیگری از هنرمندان دوران کهن گیلان‌زمین. از آثار کشف شده در «املش» مجموعه خصوصی، تهران. مأخذ: کتاب «ایران قدیم- اشکانی- ساسانی»، گیرشمن.
شکلهای 4 و 5- طرحی از روی نقش برجسته جام زرین کشف شده در مارلیک که عقابی را در حمایتگری از رمه نشان می‌دهد. طرح عقاب جداگانه بزرگنمائی شده است.
تصورات مافوق طبیعی خود را به همان‌گونه که در ذهن داشته‌اند، متجسّم سازند، از اینرو، هرجا که لازم می‌دیدند، به نحو بارزی در شکلها دست می‌بردند و تغییراتی در ترکیب شکلها داده آنها را مبدل به منظور کرده‌اند.
از این طریق درمی‌یابیم که هنرمندان مزبور آزادی بیان را در ارائه مقصود لازمتر از پیروی شکل طبیعی نارسای به منظور می‌دانسته‌اند. قطعا بر این منوال می‌باید بوده باشد که با الهام‌گیری از گاوهای تنومند پیرامون خود، ظروف سفالینی بسازند که خاطره کهنترین اندیشه آفرینش را از نخستین گاو «اوک داد» مزدا آفریده (با بالای همچو کیومرث: با قد و پهنای برابر) به ذهن راه دهند[626].
هنرمند ما، برای هیکل این گاو الهامی (چهار) پای چابک و نیرومند که از هم باز نهاده است، و چشمی که گوئی نمی‌بیند ساخته. اما، تمام بینایی او بدل به حس (همچون نیرو) در تمام وجودش دویده، بر کوهان و پهنای سینه‌اش عرض وجود کرده است (شکل 2- رنگی).
به گونه‌ای دیگر، گاو پرهیبت املشی است: ورزای جوانی که نیز با قد و پهنای برابرش یادآور کیومرث با قد و پهنای برابر است. (شکل 3).
طرح تنه گاو در همه جا گردان و فرّار است.
هنرمندان ما، در آن هنگام می‌باید با ساختن نمونه‌های بسیاری از این دست، که فقط چندتائی از آنها به ما رسیده، شاهکارهایی از نمادهای نیرومند (همچون خدایان قدرتمند کوه و دشت) آفریده باشند!
(آیا هنرمندترین هنرمندان، کسانی نیستند که با ساده‌ترین شیوه، بیان اندیشه می‌کنند؟).
بر پیرامون جامی طلا، شکل عقابی با بالهای گشاده و چهار قوچ و تک
ص: 618
شکل 6- طرحی از روی نقش پیرامون جام طلای مارلیک.
ساقه‌ای با برگهای پهن پیکانی (کاشته در میان گلدانی) برجسته‌سازی شده است.
سر عقاب که از روبرو ساخته شده، مانند سر قوچها از سطح کار بیرون زده با حالتی حمایتگرانه در میان دو قوچ متقارن پشت به هم داده، مستقر است.
عقاب یک ماهی را به چنگال بر روی سینه گرفته است.
مقابل عقاب (در آنسوی جام) درخت تک‌ساقه‌ای را جاسازی کرده‌اند (شکل 4- 5).
علاوه بر توانایی فنی که هنرمند در طبیعی‌سازی نقشها اعمال کرده، با نیروی اعتقاد نیز برای هرچه بهترسازی این نقش از روی خلوص، اندیشه و دست را به کار داده است.
حاشیه زیرورو بافته گیسوشکل و پهن لبه این جام، که با نوارهای سه خطی در سه ردیف بافته شده، نمایانگر زینت‌گری در کمال زیبایی و دلدادگی هنرمند به کارش می‌باشد.
وجود عقاب در حالت حمایتگری، حاکی از مظهر (ایزد) بودن اوست.
برحسب آیات یشتها در اوستا، این عقاب باید ایزد «ورغن» باشد که صورت عقاب، هیئت دیگری از نماد مبدل اوست.
در بهرام یشت، کرده (7) فقره (19) می‌خوانیم: «به سوی او هفتمین بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد شاهین ... درآمد»[627].
بر پیرامون جامی طلا، بزی بالدار را با شاخ بلند که انحنایی مطبوع دارد، در کنار درختی «زربین» به صورت برجسته ساخته و پرندگانی کج منقار را در جاخالیهای این مجموعه جاسازی نموده‌اند.
بر پشت گردن بز، خطوطی دندان اره‌ای، به نشانه یال زینتی او، قلمزنی شده، با نقطه‌گذاری در میان هریک، به آنها صورت زینتی داده‌اند.
هرچند در جمع و جوری درختان با پرندگان کج‌منقار و بزها (که سه بار بر پیرامون جام تکرار شده‌اند) تصنع پیشه‌ورانه بر الفت همجواری در میان آنها غلبه دارد، اما پیوند موضوعها در کنار هم، حساب شده و قابل توجه است.
از استحکامی که به سبب همین نحوه کنار هم‌گذاری آنها به وجود آمده، می‌توان دریافت که هنرمندان دوران کهن ما، در فن ترکیب‌بندی و جابجاسازی عناصر (که خود، اصلی در فن تصویرنگاری است) به درک لازم رسیده بوده‌اند (شکل 6).
بز بالدار این نقش، یادآور گزارش اوستا در بهرام یشت کرده نهم فقره (25) است که می‌گوید:
«بهرام اهورا آفریده در کالبد گشن بز دشتی درآمد».
به این طریق، می‌نماید که بز بالدار، نمادی از مظهر بهرام «ورثره‌غن» حمایتگر باشد.
(در میان سایر آثار مکشوفه از گیلان‌زمین، چهره‌های دیگری از ایزدان را به صورت مبدل و بالدار می‌بینیم که نشانه‌ای از باورهای ساکنان این سامان نسبت به عناصر مورد اعتقاد جامعه آن زمان است و هنرمندان دوران کهن ما، آنها را به زیبایی طرح و ترکیب کرده‌اند).
بر پیرامون جامی طلا (از حفریّات منطقه املش) نقوشی برجسته‌سازی شده است که به سده‌های هشتم- نهم پیش از میلاد منتسب است.
این جام که از زمره مجموعه اختصاصی، در نیویورک نگاهداری می‌شود، نقوشی در دو ردیف بالا و پائین، و سه حاشیه یک خطی تا سه خطی به شکل زنجیره‌ای دارد که دو ردیف نقش را از هم مجزا می‌کند.
نقش بالائی، شیری برپا ایستاده را با بدنی پیچیده نشان می‌دهد. دو بال پرندگان بر کتف دارد که گشاده است و با هردستش، دست آهویی را حمایتگرانه گرفته است.
سر شیر به سوی چپ گردانده شده، سر آهو که با آرامش خیال به سوی راست پیچیده، با آهوی دیگری قرینه‌سازی شده است.
نیمرخ شیر (با دهان باز آن) القاء قدرت می‌کند. یال زینتی‌اش که گردن، سینه و شکمش را پوشانده با «دم» برافراشته‌اش (که آن نیز چون پر پرندگان با نقش بالهایش همسانی دارد) شیری معمولی را در ذهن بیدار نمی‌کند (به ویژه که آهوها حالت وحشت یا مقابله و ستیزه‌جویی ندارند.) (شکل 7).
در بخش پائین، گوزنهای جوانی با شاخهای عظیم چند شاخه نیک ساخته را می‌بینیم که گوئی تحت حمایت مظهر قدرتمند شیر، آرامشی برقرار دارند و قدمهائی به طمأنینه برداشته‌اند.
ص: 619
شکل 7- جام طلای کشف شده در «املش». منتسب به سده‌های هشتم- نهم پیش از میلاد. نمایانگر ایزد حامی در نماد شیر بالدار. مأخذ: کتاب «ایران قدیم»، گیرشمن.
از مجموعه شخصی نیویورک.
آنچه در این کار قابل ملاحظه می‌باشد، زینت‌گری، قلمزنی با مهارت شغلی و برجسته‌سازی و نیز جاسازی مناسبی است که انجام گرفته است (نه چنان فشرده و درهم است که احساس تنگی جا شود و نه آنچنان فراخ، که جاخالی بودن حسّ شود).
تناسب اندام حیوانات و رعایت زیبائی حرکات (و مناسب غریزه بودن آنها) چشمگیر است؛ چنان‌که قدم برداری گوزن در این نقش، وضع راه رفتن غریزی اوست و چرخش بدن شیر (یا مظهر) نمایانگر نیروی بدنی اوست، و اینها توانائی هنرمند و قدرت قلمزنی او را، در ذهن ما بیدار می‌سازد.
نقش برجسته دو گاو بالدار را بر روی جامی طلا (به صورت متقارن) ساخته‌اند. گاوها، درختی تک ساقه را در میان گرفته‌اند. گوئی که آنرا حفاظت می‌کنند[628][629] (شکل 8).
این نقش، دوبار بر پیرامون جام تکرار شده، سر گاوها از سطح جام بیرون زده است و وضعیّت تمام مجسّمه را دارد. قاعدتا این سرها باید جداگانه ساخته و سپس در جای خود پرداخته شده باشند (شکل 9- 10- رنگی).
برای هرگاو دوشاخ ظریف خمیده به سوی هم ساخته شده که نسبت به سر گاوها ظرافت نجیبانه دارد. موی گردن گاوها با سلیقه و آرایش مطبوع قلمزنی شده است و از لحاظ طبیعت‌سازی و تناسب فک و پوز و منخرین، سر گاو حالت هوشیارانه یافته است.
شکل 8- طرح گاوهای بالدار (دو مظهر حمایتگر گیاه تک بن). از آثار کشف شده در مارلیک.
بال گاوها با ریزه‌کاری معمول آن زمان، منظّم و از روی حوصله طرح‌ریزی و ساخته شده است.
بدن گاوها، با طرح منحنیهای نقطه‌چین آرایش شده، انتهای دم آویخته‌شان جای خالی میان دوپا را پر کرده، هیئت عمومی ترکیب کار را تکمیل نموده است؛ به طوریکه عناصر مختلف نسبت به هم، تنگاتنگ در ارتباطند.
ظرافت درخت تک‌بن و برگهای با طرح پیکانی، شکل پهن و گردش ساقه‌های فرعی و قرینه‌سازی عناصر از جهت انسجام، بی‌نظیرند.
بالهای دو گاو پشت به هم داده، یکی بالای دیگری قرار گرفته و فضای خالی جام را به اندازه لازم پر کرده‌اند.
حاشیه پهن بالای جام و طرح منحنیهای زیر پای گاوها که می‌بایست نمایانگر کلوخه‌ها باشند، با انحناهای شکوهمند خود، نقش کلّ را کمال بخشیده‌اند. (اعتقاد به حفاظت از گیاه، در غرب آسیا را، نقشی سنگی از مکشوفه‌های تل حلف توسط اوپن‌هایم به وجود آورده که منتسب به سده‌های شانزدهم تا چهاردهم ق. م. است)[630].
طرح این درخت موسوم به مقدّس که یادآور نقش گیاه تک‌بن است در (شکل 11) برای مقایسه عرضه می‌شود.
بر پیرامون جامی طلا، تصاویری از دو ایزد (مرد و زن) به صورت تکرار و با چهره‌های از روبرو ساخته، برجسته‌سازی شده است.[631]
ص: 620
شکل 11- طرح نقش برجسته سنگی از آثار کشف شده در «تل‌حلف» که دو مظهر حمایتگر را در مقابل درخت مقدس نشان می‌دهد.
این لوح سنگی در نواحی شمالی بین النهرین به دست آمده است.
شکل 12- طرح ایزدان درگیر (احتمالا سنت ارمئیتی ایزد بانوی موکّل زمین و آبادانی) و «ترومئیتی» مخرّب. از آثار مارلیک.
شکل 15- طرح دیو دوسر بر روی قوری نقره (در شکل 14).
ص: 621
شکل 16- طرح لوح سنگی دیو دوسر از «تل حلف». کشف شده در ناحیه شمالی بین النهرین.
ایزدمرد، که پا برهنه ایستاده، چهار بال پرواز دارد. ایزد زن با هیکل ببر، با دو بال پرواز در برابر او ایستاده با چنگالهای خود با وی درگیر است.
ایزدمرد، کلاه مخروطی کوتاهی با نقش دو جفت شاخ متقارن بر روی آن، که علامت خدایگانی است بر سر نهاده است؛ لبه کلاه او با نواری پهن، مزیّن است.[632]
کلاه ایزد زن، نیم‌گرد است و بر لبه‌اش نواری زینتی دارد؛ بر روی کلاه، طرحهائی جناغی تعبیه شده است. گیسوی آویخته تا سرشانه‌های هردو ایزد، در انتهای خود حلقه‌وار به سوی بیرون گردیده، محاذی گونه، به اندازه یک قبضه، نوار- پیچ شده است.
جلوی پای این دو مظهر، گلدانی سه‌دهانه ساخته شده که هریک از دهانه‌ها، گیاهی نورسته در خود دارد.[633]
در شرح باستانشناسی مربوط به مکشوفه‌های مارلیک، آمده که این جام بر اثر درهم‌فشردگی، آسیب زیادی دیده است. با این وصف، نمونه‌ای که از آن به صورت طرح در (شکل 12) ارائه شده، نمایانگر چگونگی کار هنری و اهمیّت موضوع است.
در این نقش، به سبب وجود پر، و مو در بدن ایزدان که طبق معمول هنرمندان این ناحیه، در ساخت و کار آن تبحّر نشان داده‌اند، عناصر دیگر این نقش نیز با مهارت انجام گرفته است.
طرح بخشی از جام که ایزد زن را نشان می‌دهد (شکل 13- رنگی) مهارت دست‌ورزی هنرمند را به خوبی ارائه می‌دهد. لبه جام، حاشیه زنجیری شکل 17- طرح شیر با شکارش. قلمزده بر قوری نقره. (در شکل 14).
زیبائی دارد. در زیر پای ایزدان، برجستگیهائی که نمایانگر زمین سنگلاخی است، طرح شده است. در زیر گردن ایزدزن، سه پر نقش شده است که نشان می‌دهد تا انتهای گردن او، از پر و مو پوشیده است.
جمع ترکیب نقش در این جام، توجه اهل نظر را بیش‌ازپیش به آشنائی هنرمندان دوران کهن ما با کار خود و جمع و جورسازی عناصر ترکیبی، جلب می‌کند.
درباره شخصیّت این دو مظهر، از راه آشنائی به اساطیر یسنائی قدیم منتشره در طول و عرض شرق و غرب آسیا، می‌توان دریافت که این ایزد زن طبق شرحی که در یشتها آمده، باید ایزد بانوی مشهور به: «سپنت ارمئیتی» (سفندارمز): فرشته موکّل زمین باشد.
مظهر مرد هم باید «دوه ترومئیتی» مخرّب باشد که در این صحنه احتمالا، به خاطر گیاه نورسته، با فرشته موکّل باروری زمین در ستیز است.[634]
یک قوری نقره با لوله طلا که از حفّاری مارلیک به دست آمده است، دو ردیف نقش در بالا و پائین خود دارد (شکل 14- رنگی).
در بخش پائین، یک صحنه از هیولایی دو سر نقش شده که بر دو پای چنگالدارش ایستاده است.
بالا تنه‌اش که نسبت به پائین‌تنه، ستبر و سنگین و پرنیرو طرح شده، به یک طرف پیچیده با ارائه مهره پشت و هم سینه، نابسامانی دارد. گوئی، هنرمند خواسته است حرکت سریع پیچش بدن هیولا را القاء کند. دو بال که به طرفین دراز شده با طرحهای جناغی، پرسازی گردیده است؛ دو سر بسان شیرش، با
ص: 622
دهان باز، بر روی دو گردن با طرح بلالی جوشن‌وار استوار است و هردو گردن نیز بر روی شانه، جاسازی شده‌اند.
دم هیولا، سر بالا و پردار طرح شده، پائین‌تنه او را هم تا ناحیه ساق پا با «پر» نقش زده‌اند و خاری نیز همچون خار پای خروس برای او ساخته‌اند.
هیولا، با هریک از پنجه‌های انسانی خود، پنجه انسانی خود، پنجه مرغ‌سان هردو زن مظهر را گرفته در کار از زمین برکندن آنان است.
زنان مظهر که بال و پر دارند، با پائین تنه حیوانی، دم و پنجه‌های چنگالدار و سینه‌گاه با خطوط متعامدشان که به جوشن می‌ماند (و آنان را مظهرهای مبدّل می‌نمایاند) با هیولا در معارضه هستند (شکل 15).
این نقش، که از لحاظ فنّی، زمخت و سریع قلمزنی شده، با آنکه ظرافت آثار ارائه شده را ندارد، امّا دارای تحرکی قوی است و از استحکامی پیشه‌ورانه برخوردار است[635].
نظیر همین دیو دو سر را، ما از مکشوفه‌های «اوپن‌هایم» در تل حلف (در مناطق شمالی بین النهرین) داریم[636] و طرح آن در (شکل 16) ارائه داده می‌شود.
یک طرح بسیار جالب از شیری که شکار خود را به دندان گرفته داریم که بر بدنه بخش بالایی قوری نقره قلمزنی شده است.
در تمام وجود شیر، حالتی از صرف نیرو و تلاش برای حمل شکارش به نظر می‌رسد؛ به طوری که می‌توان فشار وارده از سنگینی شکار بر گردن شیر را حس کرد و شکار به لختی از فکّین شیر آویزان است.
چنین طرحی با این همه حس برانگیزی، که هنرمند دوران کهن ما بر روی فلّز قلمزنی کرده، تحسین‌برانگیز است (شکل 17).
در بررسی تصاویر قلمزده بر روی ظروف فلزّی مکشوفه مارلیک، طرح پهلوانی را بر روی جامی نقره می‌بینیم که یادآور نام پهلوانی افسانه‌ای است.
نام این پهلوان «گیل- گمش» است که برای نگارنده این سطور یادآور گیلان و گاومیش بوده است.
این نقش، در هیئت گیل- گمش افسانه‌ای با دو جانور درگیر است.
کلاهی منقوش به نقطه‌چین‌های طرح موجی و موازی هم، بر سر دارد. با پاهایی از هم گشاده ایستاده. چهره‌اش به سوی چپ گردیده و با دو دست از طرفین بازش (چون شاهین ترازو) پنجه در گلوی دو پلنگ افکنده است.
پیراهنی از پارچه ضخیم (متشکل از نوارهای کم‌عرض کنار هم دوخته- با نقش جناغی نقطه‌چین- با آستین خیلی کوتاه) پوشیده است. یقه پیراهنش، گرد است. دامن پیراهن، تا بالای زانوها رسیده، کمربند پهن تنگ به کمر بسته‌اش، پیراهن او را به دور کمر، جمع کرده است.
عضلات پاها، قوی طرح شده‌اند و کل اندام، دارای تناسب به قاعده و شکل 18- طرح پهلوانی درآویخته با دو پلنگ. قلمزده بر جامی نقره.
قدرتمند است؛ از اینرو، پهلوانی با اعتمادبه‌نفس به نظر می‌رسد (شکل 18).
پلنگها، با دمهای برافراشته، محکم و استوار برپا ایستاده و بر شانه پهلوان مسلّط، چنگ نهاده‌اند، با دهان باز و احساس خفگی شدید، همچون اختیار از کف داده‌ها، نیرویی عرضه نمی‌کنند. شگفت آن‌که ظاهر پهلوان نیز قهری بر روی دو جانور ندارد و تلاشی برای منکوب کردن آنها به کار نمی‌برد.
پهلوان ما، بی‌تفاوت، عادی و بدون هیچ هیجانی نموده شده، و ایستائی پلنگها و پهلوان باهم، به صورت نمایشی یا طلسم شده به نظر می‌آید. تنها تحرّک و حالت‌نمائی، در چهره ظاهرا خشمناک و حالت خفگی پلنگهاست.
هرچند در ترکیب این نقش، وضعیت نمایشی و تصنّعی بودن، چشمگیرتر است، امّا تعادل و قرینه‌سازی با استحکام نقش، قابل ملاحظه می‌باشد.
نقش مزبور را نگارنده «گیل‌گمش» تصوّر می‌کند، زیرا شباهت زیادی با دیگر نقشهای موجود و مشهور «گیل‌گمش» دارد. بسیاری ازین نقشها، به صورتهای برجسته و به شکل مهر استوانه‌ای در اختیار است.[637]
جانوری را در اندام ببر، با سر عقاب بر روی جامی طلا، برجسته‌سازی کرده‌اند.
این جانور، بر پیرامون بخش بالای جام به دنبال هم کار شده است.
در ردیف پائین هم، گاوهایی بالدار با شاخهای تیز به جلو داده، به دنبال هم تکرار شده‌اند. بین هردو گاو، در حوالی انتهای دم آنها گلدانی که گیاهی تک‌ساقه را در آن کاشته‌اند می‌بینیم (شکل 19- رنگی).
ص: 623
شکلهای 23 و 24- قطار یابوها. قلمزده بر روی جام مفرغی مارلیک. سمت چپ زنگوله جلوی سینه یابوها.
جانور ببر- عقاب، دست و پاهائی محکم و استوار و نیرومند دارد. یال زینتی و خوب ساخته او بر پشت گردنش چون تاجی خودنمائی می‌کند.
سر و گردن و منقارش با حرکتی جسورانه و هوشیارانه به جلو متوجّه است و آثار هجوم و حمله‌وری در هیئتش نمایان است.
از روی ترکیب جانوران بالدار مزبور با توجه به آثار دیگری در همین زمینه، می‌توان گمان داشت که این جانوران نیز در چنان هیئتی می‌بایست از ایزدان حمایتگر بوده باشند؛ بر این مبنا، ارج نهی به گیاه و حفاظت آنها به وسیله ایزدان، می‌تواند نشانه‌ای از اعتقادات بسیار دور، از محیط خشک و نیاز به گیاهان و لزوم حفاظت از آنها باشد که با اتکاء به ایزدان، محیط زیست را همیشه سرسبز می‌خواسته‌اند و حفاظت از گیاهان را همیشه در نظر داشته‌اند.
مجموعه‌ای از نقش و تصویر را در چهار ردیف، بر پیرامون جامی طلا، برجسته‌سازی کرده‌اند.
در ردیف بالای جام، مرغانی شکاری (شاید کرکس) در خوردن لاشه‌ای (آهو یا بزی) مقابل هم قرینه‌سازی شده‌اند. در میان آنها (اندکی بالاتر) بوزینه‌ای را نشسته در برابر ساقه درختی ساخته‌اند (شکل 20- رنگی).
در ردیف پائینتر، گرازهائی به دنبال هم در حرکتند. موی تن آنها با طرح جناغی قلمزنی شده، پرندگانی کج منقار، بالای سر آنها در پروازند.
در ردیف سوّم، درختهائی را به نشانه محیط جنگلی با شاخه‌های متقارن ساخته‌اند.
دو جانور شاخدار را بر دو پا، ایستاده در کنار هردرخت به طوری ساخته‌اند که دو پای جلوئی آنها هریک بر شاخه‌ای (پائین‌تر و بالاتر) تکیه دارد و مشغول خوردن برگ درخت می‌باشند و دم بلند آنها در راستای پای عقب، تا به سطح زمین آویخته و بر زمین متکّی است.
در ردیف پائین، نقش گوزنی پهن شاخ و ماده را به دنبال هم، چنان ساخته‌اند که هرگوزنی سرش را پیچانده، برّه‌اش را که در حال شیر خوردن است، می‌لیسد (شکل 21- رنگی).
این مجموعه، که گاه قرینه‌سازی، و هم، ردیف‌سازی شده، پربار و زیبا است و گوشه‌ای از حیات وحش را می‌نمایاند (شکل 22- رنگی).
در لبه بالا و پائین جام، به مانند دیگر دست‌آوردهای مارلیک از حاشیه‌های طرح گیسوئی استفاده شده است. در کف جام نیز یک نقش حصیری را (زیرورو بافته) قلمزنی کرده‌اند. مرغان شکاری‌ای که (در ردیف بالا) به روزی خود می‌رسند، حرکت کاروانی گرازها به دنبال هم، چرخش نرم گردن گوزن برای لیسیدن برّه خود (در عالم مهر مادری- که این حرکت از لحاظ عاطفی، بسیار چشمگیر است) ترکیب جالبی به وجود آورده، می‌رساند که هنرمندان دوران کهن ما به حق الهام‌گیری ظریف بوده‌اند.
در ترکیب عمومی جانوران شاخدار (در برخورداری از برگ درختان) و بوزینه‌ای که به دور از گذر زمان و بی‌خیال از آنچه در اطرافش می‌گذرد به استفاده از سهم خود پرداخته این احساس در بیننده بیدار می‌شود که هنرمند باریک‌بین ما، فیلسوفانه و عاطفی عمل کرده، بینش خود را از جهان زندگی، ماهرانه به بیننده انتقال می‌دهد آنچنان‌که حتی در ساخت مرغ شکاری، سنگینی جسم و اتکّاء وجود مرغ بر اندام او را بیننده با تمام وجود احساس می‌کند. سادگی صحنه‌سازیهای نقش و تصویر به هیچ‌وجه مانع درک اجتماع پرندگان و شلوغی زندگی وحوش جنگل نیست و هنرمند ما، با ساختن نموداری مکرّر از هررسته وحوش، اکثریت مورد توجه ساکنان یک ناحیه از جنگل را به صورت مطبوعی برجسته‌سازی کرده است.
قطاری از یابوها را که پالانی بر پشت دارند، بر روی جامی مفرغی قلم زده‌اند. سازوبرگ و تسمه و بند و براز (حتی زنگوله اناری‌شکل جلوی سینه) آنها مدارک جالبی برای ما هستند (شکل 23). (اصل این زنگوله مکشوفه از ناحیه مارلیک، اینک در موزه ایران باستان تهران نگاهداری می‌شود) (شکل 24).
به طوری که در شرح این جام آمده، جنس آن بسیار نازک و آسیب‌پذیر بوده، بر اثر پوسیدگی فلز، خرد شده است، امّا قسمت پائین جام که ضخیم بوده، خوشبختانه توانسته است نقش روی خود را برای ما حفظ کند. نمد زین اسب و پالان، طرحهای جناغی و هاشوری دارد.
جمع این ترکیب، حاکی از تحرّکی مدام است. ریسمانی که به عنوان مرز و زینت‌بخشی، در زیر پای این کاروان ساخته شده که کاربرد روزانه دارد، هنرمند این مادّه را به عنوان یک عامل تلاش و احساس به کار گرفته با آن، تک و پوی زندگی را قویتر القاء کرده است.
با توجّه به این دقّت و نازک‌بینی هنرمندان دوران کهن گیلان‌زمین، باید اضافه کرد که: این آثار قلمزده و بسی از رده‌های به هم بافته، برگهای به ردیف درآمده، اشکال موجی، سنگلاخی، قرینه‌سازیهای مکرّر، حسابگری فنّی در
ص: 624
نقش و تصویر، موازنه‌سازی (ریتم) و ترکیب عناصر و قطعات در سطح بسیار عالی، همه از سابقه و مهارت فنّی هنرمندان این سامان از نجد ایران حکایت دارند.
یکی از نقوش پرکار و مجلّل، مکشوفه از حفریّات «مارلیک»، نقش اسبی است که پیرامون جامی از طلا، در دو ردیف تکرار شده است. در جا خالیهای نقش، گلبرگهائی (هشت‌پر) را زینت‌بخش کرده‌اند. گردش زیبائی به گردن اسب داده، بدنش را با طرحهای شطرنجی، جوشن‌پوش نمایانده‌اند (شکل 25- رنگی).
در رستنگاههای پرموی بدن است (بر سر زانوان، یال گردن، بر مهره‌های پشت و جلوی سینه ...) موسازی بسیار ظریف و زینتی انجام گرفته، شاخی نیز بر پیشانی اسب ساخته‌اند و اسب به این ترتیب چنان به نظر می‌رسد که باید مظهری (ایزد) باشد، و یادآور شرح بهرام یشت است که در آن آمده:
«به سوی او، سوّمین‌بار بهرام اهورا آفریده در کالبد اسب سفید زیبائی با گوشهای زرد و لگام زرّین درآمد و در روی پیشانی او (ام)[638] ی خوب ساخته و خوب رسته هویدا بود. این‌چنین، بهرام اهورا آفریده ... درآمد»[639].
این جام، در لبه خود، نقش زنجیره‌ای پهن بافته آراسته‌ای دارد. در خط مقسّم کمر جام، طرح ظریف جناغی و در پائین، نقش زنجیره‌ای دایره‌شکل دارد که در وسط هریک از آنها، گردی مشخصّی ساخته‌اند.
گاو آرمیده‌ای را روی جامی طلا قلمزنی و برجسته‌سازی کرده‌اند (گاو پر هیبتی، با شاخهای نوک‌تیز منحنی و جلو داده، با کوهانی که بعد از دو چین پوسته پشت گردن، به طرف تیره پشت متمایل گشته است و غبغبی پر هیمنه در جلوی گردن و سینه دارد. ظاهر تنه گاو با طرح چین‌چین و مخطّط ساخته، القاء هیئت ببر می‌کند.
گرچه قلمزنی روی آن عجولانه و پیشه‌ورانه انجام گرفته با این وصف، سر گاو (با دهان باز) ظاهری انتقامجویانه به او داده است و پیداست که: هنرمند در بیان نمایش احساس، برای القاء مقصود، توانائی فنّی لازم را داشته است.
کار بسیار جالب هنرمند ما، از لحاظ بیان، انتخاب تضادی بین طرح روی تنه گاو، و زمینه صاف و هموار جام است؛ که این کار، فرصت خودنمائی گاو ببرنما را بیشتر کرده است. بر گردنه جام، ماهی‌ای را قلمزنی کرده‌اند که با افزودن دو طرح موجی بر زبر و زیر ماهی، آب نمائی به این طریق به وجود آورده‌اند که به نظر می‌رسد: ماهی در توی آب شناور است (شکل 26- 27).
پس از بررسی نمونه‌های مکشوفه از جایهای مختلف گیلان‌زمین و بازیافتن طرح گیل‌گمش و دو مظهر مرد و زن مخرّب و موکّل زمین، ناخواسته، چهره هنرمندان دوران کهن و همه گیلکان آن دوران را برمبنای چهره‌های بازیافته، بازسازی و تیپ‌سازی می‌کنیم تا رابطه قدیم و جدید را به نحوی برقرار نمائیم. هنوز هم این تصوّر زنده و بینا، در میان گیلکان کنجکاو حاضر به جستجوی همسانی و هماهنگی و ارتباط میان چهره‌های قدیم و جدید، از راه شناسائی انگاره‌ها و چهره‌های موجود، در تکاپو است تا به مرحله همسازی مناسب برسد.
شکلهای 28، 29، 30، 31 و 32- طرح دستها و پاها و دامنها، از روی خرده‌های مفرغی در مارلیک.
در این مرحله، مکشوفه‌های مارلیک، با پاره‌ای دست‌آوردهای بسیار ارزنده دیگر، ما را به داشتن تصوّری زنده‌تر، رهنمون است که جائی خاص برای آنها باید قائل شد، و آن، مجموعه‌ای از قطعات خردشده مانده از میان ضایعات مکشوفه است که در بازسازی اندیشه و تصور ما، زمینه‌های چشمگیر دارد و دکتر نگهبان این قطعات کوچک را از دست ننهاده و با ارج‌نهی به آنها،
ص: 625
شرح چگونگی را به کفایت داده است.[640]
در این قطعات شکسته و خرد، بعضا طرحی از اندام مانند دست‌ها و پاهای زنان با لبه دامن پیراهن آنان با تزئینات حاشیه (شکل 28- 29- 30- 31- 32) و بانوئی که از زیر گردن پیراهنی با نقش یقه زیگزاگ پوشیده، بر روی سینه پیراهن، تزئیناتی دارد و النگو بر دست (و با همان دست، شاخه گیاهی را گرفته است)[641] و در کمرگاه خود کمربندی بسته که طرح سمت راست پیراهنش اندک پیداست (شکل 33).
نیز، در قطعه شکسته‌ای، بالاتنه زنی سالمند را (با پیشانی‌بند و روسری دنباله‌دار) در زیر درخت میوه‌داری ساخته‌اند که اثری بسیار ارزنده از چهره یک بانوی گیلک است و از جهت شناخت قومی نیز قطعه شکسته‌ای با ارج است (شکل 34). (بزرگ کرده این طرح در نخستین صفحه این بررسی ارائه شده است).
به علاوه، چند مرد شکارگر را با تیر و کمان، قلمزنی کرده‌اند که یکی از شکل 34
شکل 33
شکل 35
شکلهای 33، 34 و 35- نمونه‌هائی از قلمزده‌های روی مفرغ خرد شده مربوط به مارلیک.
آنان کلاهی بر سر دارد و ازین نوع کلاه هنوز مردم ما استفاده می‌کنند (شکل 35).
در جمع قطعات شکسته مذکور، طرح دست و پای اسبهای گردونه با وسایل یوغ و تسمه، مالبند و بند و بست مربوطه آنها را نیز می‌توان دید که از جهت تحقیق در زمینه‌های مربوط به خود، مدارکی ارزنده و بسیار مغتنم هستند. برای مزید آگاهی می‌توان به کتاب «ظروف فلزّی مارلیک» مراجعه نمود.
(شکل 36- رنگی) چادرشب قاسم‌آباد که نقش همسان (شکل 33) را ارائه می‌دهد.

بخش دوم تصاویر زینتی دوران کهن گیلان زمین‌

رابطه تصاویر زینتی دوران کهن گیلان‌زمین با دیگر نقاط نجد ایران را نمی‌توان نفی نمود. زیرا این آثار، وجوه مشترک زیادی با آثار پیرامون دور و نزدیک این سامان (از جمله: آذربایجان، شوش، عیلام، لرستان، سیلک و دیگر جایها) دارد. به ویژه از جهت مضامین، که تصاویری از ایزدان و مظاهر ترکیبی مورد اعتقادشان، ظاهرا باهم مشترک‌اند.
وجود این مشابهت در عناصر مشکوفه، نمایانگر انتقال تدریجی و متقابل فرهنگها بر اثر روابط است.
آثار ارائه شده در این بررسی، می‌باید تا حدّی رابطه‌ها و هم نقل و انتقالات همجواری را به ذهن راه داده باشد. عوامل زینتی، عوامل نمایشی هستند و کاربرد عمومی دارند و قاعدتا بر اثر میل به تقلید، آسانتر دست به دست می‌گردند. چنان‌که در (شکل 40- رنگی) به عنوان نمونه می‌توان دید، ظرف سفالی ماقبل تاریخی «املش» گیلان (که اینک در موزه رشت نگاهداری می‌شود) نقش برگهائی با طرح هاشوری و دوایر کوچک چندی در زمینه نقش و هم لبه سفال، با وصف اختلافش از لحاظ ترکیب ظاهری با کوزه (شکل 41) لرستان، از جهت طرح زینتی باهم قابل مقایسه هستند (همچنین، با ظرف سفالی آدمی‌سان مکشوفه از ناحیه گورین باباجان لرستان قابل مقایسه می‌باشند). (شکل 42).
معمولا عناصر شکلی- زینتی هرقومی با الهام از امکاناتی که محیط در اختیار آنان می‌گذارد، به وجود می‌آید.
در گیلان‌زمین هم، به همین منوال، دست‌ورزان و پیشه‌وران و هنرمندان، از امکانات جغرافیائی و آب و هوائی محیط گیاه‌خیز و جنگلی خود بهره‌ور شده‌اند و لوازم زندگی را زینت بخشیده‌اند. کما اینکه: زنبیل‌بافان، سبدبافان، حصیربافان، پرچین‌سازان و ریسمان‌تابان هریک در بهره‌گیری از ساقه‌ها، شاخه‌ها و لیفه‌های گیلاهی کناره آبی استفاده الهام‌گیری و الهام‌دهی خاص خود را دارند و هنوز پیوندشان را با گذشته‌های دور خود، قطع نکرده‌اند و ما، در آثار مکشوفه زیرخاکی، این طرح و نقش محیطی و ازین دست الهام گرفته‌ها و زیباکرده‌ها را داریم و می‌توانیم به نمونه‌هائی از آنها مراجعه کنیم:
نقش حصیری بافته‌ای داریم که زمان تهیه آن را به سه هزار و اندی سال پیش نسبت داده‌اند. این نقش گرد ساخته، که در کف زیرین جام طلایی نقش
ص: 626
حیات وحش (شکل 21) در این بررسی آمده است، در اینجا با (شکل 43 تا 51) عرضه می‌شود. حاشیه دور این نقش زینتی را طرح برگ لطیفی (به صورت- 7-) پر کرده است.
انواع دیگر نقش و تصویر زینتی منطقه‌ای، عبارتند از: طرح ریسمانی شل تابیده (با ترکیبهای مختلف آن به صورت زینتی) که نقشهای مطبوع عرضه کرده‌اند.
طرح ریسمانی ساده را به عنوان استفاده زینتی در (شکل 44) می‌توان دید.
ترکیب این ریسمان به همراه دو خط اضافی (در زیر آن) در (شکل 45) و نقش هندسی آن با دو خط اضافی در بالا، با خطوط هاشوری و به صورت عمود بر آن در پائین، در (شکل 46) دیده می‌شود.
طرح ریسمانی شل تابیده (به اضافه یک خط در بالای آن) در (شکل 47) و همین طرح، ملهم از ریسمان (ولی سه خطی شل تابیده) در (شکل 48) و طرح ریسمانی شل پیچیده دایره‌نما (با نقطه‌ای در وسط) در (شکل 49) منعکس است.
ایضا طرح ریسمانی شل پیچیده چهار خطی ساده را در (شکل 50) و طرح گیسوئی شل پیچیده چهار خطی (با گردیهای نقطه‌دار) را در (شکل 51) و طرح گیسوئی شل پیچیده چهارخطی (با بستی چهار خطی در وسط) را در (شکل 52) می‌توان دید. طرح گیسو بافته‌ای (با بافتی پهنتر در درون طرح گیسوئی با گردی و نقطه در وسط) در (شکل 53) و طرح گیسو بافت ساده و فراخ (با نقطه‌های سیاه در وسط) در (شکل 54) و طرح گیسوئی چهار- پنج خطی که در جاخالیها گردیهای سفید نشانده و در زیر آن درختی میوه‌دار را به وضعی زینتی ساخته‌اند در (شکل 55) و طرح برگی که در (شکل 43) نیز در حاشیه حصیری بافته ارائه شده است، همین طرح با خطی در بالایش در (شکل 56) دیده می‌شود.
این تنوّعات طرح و تصویر، فقط از یک ریسمان ساده، نمایانگر استعداد الهام‌گیری و زیباپسندی و حسّاسیت هنرمندان دوران کهن ماست که از عنصر ساده‌ای برای زینت‌گری به صورتهای مختلف سود می‌جسته‌اند.
همه این طرحهای زینتی، بر لبه بالا و پائین جامهای طلا و نقره یا مفرغ، قلمزنی یا برجسته‌سازی شده‌اند. این نمونه‌ها، برای آگاهی از چگونگی الهام‌گیری و شکوفائی احساس هنری و بالا بردن سلیقه و تهیّه عناصر تزئینی، زمینه‌های مفیدی بشمار می‌روند.
برای مزید آگاهی از تصاویر و دست‌آوردهای هنری بیشتر، می‌توان به مکشوفه‌های گیلان‌زمین در موزه ایران باستان تهران و کتب مربوط و دو کتاب مخصوص به مارلیک و حفّاریهای دیگر نقاط استان گیلان مراجعه نمود.
شکل 41- کوزه سفالی ماقبل تاریخ، از آثار کشف شده در لرستان. موجود در موزه لوور پاریس. مأخذ: کتاب «تپه گیان همدان». نوشته کنتنو- گیرشمن.
شکل 42- کوزه آدمی‌سان، کشف شده در ناحیه گورین باباجان لرستان. منتسب به هزاره دوم پیش از میلاد. موجود در موزه ایران باستان، تهران.
ص: 627
شکلهای 43 تا 51- انواع صور زینتی منطقه‌ای. از هنرمندان دوران کهن گیلان.
شکلهای 52 تا 56- انواع دیگری از طرحهای زینتی الهام گرفته از طناب ساده. مربوط به آثار ماقبل تاریخ کشف شده در مارلیک.

بخش سوّم نقش و تصویر زینتی سده‌های اخیر گیلان‌زمین یادآور رابطه با روزگاران کهن است.

در میان جوامع، ارتباط و همجواری، باعث مشابهت فرهنگ و هنر می‌شود (و عمل مقایسه، همیشه به این نتیجه‌گیریها قطعیّت می‌دهد).
ارتباط، دست‌آوردهائی دارد که میزان آن به استعداد و سرمایه فرهنگی دو یا چند همجوار در ارتباط، وابسته است. آثار گیلان‌زمین (چه آنها که از زیر خاک درآورده شده‌اند و چه آنها که نمونه‌های دست‌ورزان سده اخیر، ارائه داده است) معرّف روابط همجواران است.
دست‌ورزان هنری سده اخیر نواحی مختلف گیلان‌زمین، آنان که ارتباط کمتری با کارکردها و سلیقه‌های شهری دارند، دستبافتهای خود را با نقوش سنّتی در رابطه با گذشته‌ها، زینت می‌بخشند.
بر این مبنا، از مناطق کوهستانی گیلان‌زمین دستبافتهائی داریم که نقش و تصویر روی آنها، ما را با گذشته‌های دور پیوند می‌دهند.
«داماش» ناحیه‌ای وابسته به آمارلو (عمارلو) از بخش رودبار رشت است.
(در حدود سی و چند سال پیش که برای تحقیقات فرهنگ عامّه و نقش و تصویر- مأمور وزارت متبوع به خواهش خود بودم- و ایران را سراسر، سیر کردم؛ گیلان‌زمین را نیز زیر پا گذاردم و به این ناحیه- داماش- هم رسیدم).
نقشهای شانه‌ای، شاخه‌ای، سرخسی، علامات+ (بعلاوه)، سه گوشیها (دندان ارّه‌ای)، چهارگوشیها، تصاویر سگ و اسب، همه به طرز گیرائی بر روی بافته‌های زنان داماش چشمگیر بودند.
همین نقوش، در قاسم‌آباد رودسر و سرتوک کوهستانها و دامنه‌ها (با اندک اختلافی) بافته می‌شد. اکنون مقداری از این دستبافتهای قدیمی اخیر، با تصاویر یادآور زمانهای کهن، در موزه رشت نگاهداری می‌شوند.
در بخش غربی گیلان‌زمین (تالش و پیرامون آن) نقوش مشابه آثار ماقبل تاریخی یادآور را می‌توان بر روی بافته‌های آنان دید و به سبب مشابهت نزدیک آنها باهم می‌توان رابطه کهن نقوش را باهم، برقرار دانست (مانند طرح روی جام مفرغی خردشده شکل 57) که در جوراب دستبافته نمونه از تالش، در (شکل 58) با گلهای هشت‌پر، قابل قیاس است، یا در متن جوراب دستبافته (شکل 59- رنگی) ماسوله می‌توان دید.
همین گل هشت‌پر، با نقش روی جام طلا که اسب زینتی را می‌نمایاند و برجسته‌سازی شده و با شماره (25- رنگی) ارائه گردیده، قابل مقایسه می‌باشد و یادآور رابطه آثار هنری امروز با گذشته‌های دور است.
در جوراب دیگری (از بافته‌های ماسوله) که در موزه رشت نگاهداری می‌شود (شکل 60- رنگی) تصویری با نمای پرنده- بزغاله؟! بافته شده که به سادگی اندیشه را به تصاویر گذشته‌های دور پیوند می‌دهد.
این نقش را به دور ساقه جوراب بافته زنان تالش (شکل 58) نیز می‌توان دید. (البته در همین ترکیب منتهی با دو پرنده که در جهت مخالف یکدیگر قرار داده شده‌اند).
انواعی از نقش و تصویر سنّتی را بر روی دیگر دستبافته‌های سده اخیر
ص: 628
شکل 57- طرح روی مفرغ پوسیده کشف شده در مارلیک.
شکل 58- جوراب دستبافته زنان تالش در دوره معاصر.
شکل 62- نقش روی دیواری در «املش» نظیر نقش بافته بر چادرشب قاسم‌آباد.
می‌توان یافت. از جمله: در بافته‌های دیگر قاسم‌آباد (شکل 61- رنگی) که چند نقش در هیئت درخت سرو را نشان می‌دهد.
نگارنده این نقش را علاوه بر بافته‌های قاسم‌آباد، بر روی دیوار آجری بیرون خانه‌ای در «املش» دیده است (شکل 62). همین شکل را بر روی جورابی دستبافته از ماسوله در (شکل 63- رنگی) می‌توان دید. همچنین بر دیوار اطاق مشرف به ایوان کنار طاقچه‌ای در «لاکان» رشت مشاهده شد (شکل 64).
نقش شانه‌ای در پای دیوار چهار طرف خانه‌ای از کوهپایه ده «چوبر» فومن دیده شد که آن را با رنگ آبی زینت کرده بودند (شکل 65).
همین نقش شانه‌ای علاوه بر بافته‌های قاسم‌آباد رودسر، بر بافته‌ای در گلیم متعلق به «بیورزین» عمارلو مشاهده شد (شکل 66). (این زمینه نقشها، در آثار ماقبل تاریخی ما به چشم می‌خورد).
شکل 64- نقش سرو بر روی دیوار اطاق مشرف بر ایوان، در لاکان رشت.
شکل 65- خانه‌ای از ده «چوبر» با نقش شانه‌ای بر پیرامون پائین خانه.
ص: 629
شکل 66- گلیمی بافته در ده بیورزین در آمارلو (عمارلو). بالای کوه لوشان.
شکل 67- نقش زیگزاگ بر بدنه انبار برنج در لاکان رشت.
شکل 68- نقش زیگزاگی. بر روی دیوار خانه‌ای در چوبر.
خطوط زیگزاگی (منکسر) با نقطه‌چینها و خطوط عمودی مزیّن به نقطه‌ها را که انبار برنج «لاکان» رشت به آن منقوش بود (شکل 67) نگارنده بر دیوار گلی خانه‌ای در کوهپایه «چوبر» فومن (شکل 68) و بر روی جوراب دستبافته «املش» به صورت یادآور مشاهده کرد (شکل 69).
همین نقش را بر پشت گردن بز بالدار در (شکل 6) این بررسی بر روی جام طلای نقطه‌چین کرده (از مکشوفه‌های مارلیک) در (شکل 70) همچنین در قطعات شکسته مکشوفه ارائه شده بر روی دامن زنان گیلک، در (شکلهای شکل 70- نقش نقطه‌چین بر روی جام طلا که زیگزاگ نقطه‌چین (نقش ماقبل تاریخ مارلیک) را در خود دارد.
شکل 69- جوراب دستبافته زنان املش با نقش زیگزاگ.
30- 31- 32) می‌توان دید.
در سالیان گذشته، لاکان رشت مملو از نقوش زینتی یادآور تصاویر کهن، به ویژه طرحهای خورشیدی بود. آثار این طرحها را با صور مختلف که جمعا نمایانگر عناصر مورد علاقه و اعتقاد مردم دوران کهن بوده است، داریم.
نمونه‌هائی ازین دست در بیشتر خانه‌های لاکان، منقوش بود (که از نقوش معاصر ساخته و به صورت ابتدائی و با رنگ روغنی، بر وسط طاقچه‌های ایوان و دیوارهای مشرف به ایوان و هرجا که سلیقه صاحبخانه تمایل نشان
ص: 630
شکل 71- نقش خورشید بر روی در آبریزگاه در لاکان.
شکل 72- نقش خورشید بر روی دیوار اطاق مشرف به ایوان در لاکان رشت.
شکل 74- طرح دیگری از نقش خورشید بر دیوار خانه‌ای در لاکان.
داده بود، طراحی شده بودند) (شکلهای 71- 72- 73- 74).
همچنین مقادیر چشمگیری از طرح و نقش انواع سگ و بزغاله‌های پادراز و پاکوتاه، اسب و نقوش شانه‌ای، خطوط منکسر و نقوش متنوّع ساقه درختی، نقش آدم نشسته (با زانوهای بالا آمده- مشابه آنچه از نواحی ماقبل تاریخی نجد ایران در باکون فارس و شوش موجود است) و در بافته‌های زنان گیلان در قاسم‌آباد و «داماش» و در سرتاسر کوهستانها و کوهپایه‌های گیلان‌زمین به آنها برمی‌خوریم.
این نقشها، از لحاظ شیوه کار و سادگی تصویر، نقوش نمادینی هستند که تاکنون به صورت نقوش سنّتی برای ما باقی مانده‌اند.
قطعات بافته از ناحیه «داماش» پر است از نقشها و تصاویر الوان یادآور طرحهای زمانهای دور (از نوع همان نقوشی که زنان ما، در قاسم‌آباد و نقاط دور و نزدیک می‌بافته‌اند). در یک قطعه از بافته‌های داماش، ردیفی از نقش سگهای پاکوتاه را در (شکل 75) می‌بینیم. در ردیف پائین همین قطعه، ردیفی بزغاله پاکوتاه را بافته‌اند.
در قطعه دیگری از داماش، طرحهائی شانه‌ای (یک‌طرفه و دوطرفه) در بخش بالای این قطعه دیده می‌شود.
در پائینتر نقش شانه‌ها، بزغاله‌ها، و در ردیف زیر آنها، اسبها و چاروادار را می‌بینیم و در پائینتر از همه، باز نقوش اسب و چاروادار، بزغاله و سگ، همچنان به تکرار بافته شده‌اند (شکل 76).
در بافته‌های بخش شرقی و میانه (و ندرتا در غرب گیلان‌زمین، به ویژه در نواحی کوهستانی) این نقشها کاربرد داشته است.
در (شکل 77- رنگی) که قطعه‌ای از بافته‌های قاسم‌آباد را ارائه می‌دهد، نقوش کاجی‌شکل را در بخش بالای آن، و طرحهای زیگزاگی را در پائینتر، و ردیف شکل 73- نقش خورشید در وسط طاقچه خانه‌ای در لاکان رشت.
ص: 631
شکلهای 75 و 76- دو بافته از ناحیه داماش که نقوش سگهای پاکوتاه و نقشهای شانه‌ای را نشان می‌دهند؛ در شکل سمت راست ردیف پنجم سه طرح یادآور آدم نشسته را می‌توان دید و شکل سمت چپ اسبها را با چارپاداران نیز ارائه می‌دهد.
بزغاله‌ها را (که با خطی افقی، سرتاسر بدن هریک را زینت بخشیده‌اند) و در پائین آنها، نقش شانه‌ای (دوطرفه) و در زیر آنها، اردکهای در حال شنا را می‌توان دید که تصویر همه اینها با نقوش ماقبل تاریخی، پیوند دارند.
در دو قطعه دیگر از بافته‌های داماش، علاوه بر نقوش ارائه شده، نقش ساقه‌ای (خاجی- صلیبی) را که به صورت متقارن (دوشاخه‌ای) و در قطعه دیگر (سه شاخه‌ای) بافته‌اند، می‌بینیم.
این هردو نقش، با نقش ماقبل تاریخی ناحیه «تل باکون» فارس که به نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد منتسب است، از نظر شباهت، قابل مقایسه هستند (شکل 78- 79).
نظیر همین نقش را در (شکلهای 61 و 80- 81- رنگی) بافته قاسم‌آباد گیلان می‌توان دید که با (طرح 82) تل باکون فارس قابل مقایسه می‌باشد.
همچنین، دو طرح ساده‌شده آدمهای نشسته (بافته بر چادرشب قاسم‌آباد را که در شکلهای 36- رنگی و 75 و 76 از داماش در این بررسی ارائه شکلهای 78 و 79- دو بافته دیگر از داماش که نقش ساقه‌ای دوشاخه‌ای (سمت راست) و ساقه‌ای سه شاخه‌ای (سمت چپ) را نشان می‌دهند. این هردو با نقش «تل باکون» فارس مشابهت دارند.
شده) با طرحی از تل باکون فارس (منتسب به نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد) می‌توان مقایسه کرد. طرح این هرسه، با (شکلهای 83- 84- 85) ارائه گردیده است.
اینک، از دقّت کار زنان هنرمند گیلان‌زمین، بر اثر نابسامانی اقتصادی کاسته شده و زنان از نقش‌اندازی جذّاب و چشمگیر به تهیّه و عرضه متاع بازاری روی آورده‌اند.
چادرشبهای مرغوب که بعد از این‌همه استمرار و گذشت زمان، باید اعتلا گیرد، به لنگ دور کمر شباهت می‌یابد و دستهای هنرآفرین دختران و زنان جوان بالفطره مستعد ما، که امید حال و آینده هستند، آسان‌گیری و آسان‌سازی را پیشه کرده‌اند.
گزیری به نظر نمی‌رسد، زیرا برپاداری سلیقه‌ها و اعتلا بخشیدن به آنها، اقتصاد سامان یافته، کوشش دلسوزانه و رغبت‌انگیزی می‌خواهد؛ و مسئولیّت این کار با جامعه (در سطح عمومی) و محیط دلسوز است که باید به هویّت
ص: 632
شکل 82- (بالا) طرح صلیبی کشف‌شده در ناحیه ماقبل تاریخی «تل باکون» فارس. مأخذ:
کتاب «باستانشناسی ایران باستان»، لوئی واندن برگ.
شکل 83- (سمت چپ) طرح آدم نشسته بافته بر روی چادرشب قاسم‌آباد گیلان.
شکل 84- (وسط) طرح آدم نشسته بافته بر چادرشب ناحیه داماش عمارلو در شکلهای 75 و 76.
شکل 85- (سمت راست) طرح آدم نظیر طرحهای گیلان. کشف شده در «تل باکون» فارس.
مأخذ: کتاب «باستانشناسی ایران باستان»، لوئی واندن برگ.
قومی و ملّی از لحاظ پیشه و هنر ارج بنهد و از فرد تنها کاری ساخته نیست (شکل 86- رنگی).
در تالش هم، بافته‌های زنان ما، شهرتی به سزا داشت، ولی اینک مانند جایهای دیگر گیلان این سامان نیز تابع روند و تأثیر بد اقتصاد عمومی شده است. بدیهی است که پی‌گیری در اعتلای امور هنری همیشه ملازمه با تحمّل محرومیّت داشته است (شکل 87- رنگی).

بخش چهارم معماری، طرح زینتی سرستونها

از طرح‌ریزی بسیار جالب هنرمندان گیلان‌زمین در سده اخیر که با زندگی آنان رابطه تنگاتنگ داشته، ارائه ذوق در تهیه خانه‌سازی و نقش‌اندازی، از جمله: در سرستونها و سقف‌سازی و ساخت جان‌پناههای دوره ایوانها برای ساختمانها بوده است؛ هنرمندان ما در این کار، سلیقه مخصوص عرضه کرده و سرستونهائی به کار برده‌اند که از حیث طرح دارای سابقه سنتی و تنوّع شکلی بوده است.
تا حدود چهل سال پیش در گیلان خانه‌های بیشتری با این‌گونه سرستونها وجود داشت، اما امروزه تعداد کمی از آنها به یادگار مانده است.
بی‌توجهی مالکان نوپسند، و ناآشنائی مهندسین و معماران تازه‌کار نسبت به هویّت ملی و قومی، باعث شده است که کاربردهای سنّتی مطبوع، مهمل بماند و نوخواهیهای نامناسب با محیط جغرافیائی خاصّ، سلیقه‌های سالم را هم از دیدن بناهای مأنوس و دلپسند سنّتی (با ترکیب نو) محروم بدارد.
سازمان میراث فرهنگی رشت با درخواست نگارنده برای عرضه داشت عکسهائی از این سرستونهای نمونه (با طرح سنّتی- تاریخی آنها) همکاری نشان داد که در (شکلهای 88- 89- 90- 91- 92- 93) از نظر مشتاقان می‌گذرد. لازم به تذکر است که تصاویر مزبور را با حفظ امانت خوانا کرده و طرح روی آنها را بازسازی نموده است.
ظاهر نقش این سرستونها که احتمالا بن مایه‌هائی برای پیچک مشهور به اسلیمی بوده، در ایران، قدمتی داشته است و محقّقان امور باستانی، برای همین نوع سرستونها، سابقه دوری قائلند. کریستی ویلسن نوشته است: در تصویر شهری در آذربایجان موسوم به «موساسیر» معبد جالبی نشان داده شده است.
این بنا، ستون و سقفش مانند معابد یونان است. جای شگفتی است که معابد و ساختمانهائی از این نوع در ایران، قبل از یونان وجود داشته است. ازین مقابر که در زمان مادها در صخره‌ها تعبیه شده، در نقاط مختلف ایران کشف گردیده است.
مهمترین آنها، دخمه «داودختر» است که در نزدیکی حجاری کوه- رنگون فارس کشف شده است. از خصایص مهمّ این دخمه، ستونهای بزرگ حجّاری شده و کنگره‌هائی است که در بالای آن تراشیده‌اند.
این ستونها به شکل ستونهائی است که به نام «یونیک» (یونانی) شهرت دارد. هردو طرف این سرستونها به سوی پائین و پیچیده به سوی خود است.
به قول هرتسفلد، این دخمه در حدود ششصد و پنجاه تا پانصد و پنجاه سال پیش از میلاد، حجّاری شده و در این زمان، یونان در فنون ایرانی نفوذی نداشته است، و اگر روابطی بین ایران و یونان وجود داشته، سبک معماری ایرانی بوده که در بدو امر در معماری یونانی اثر گذارده است[642].
ما امروزه، حدود شانزده نمونه از انواع نقش سرستونهای مورد ذکر از بناهای ایرانی را (به کوشش محقّقان علاقمند به آثار باستانی) در اختیار داریم، و پروفسور هرتسفلد آنها را در کتاب خود «تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی» تحت عنوان «سرستونهای چوبی بناهای روستائی» آورده است.
ازین شانزده نمونه که برای مزید آشنائی ذکر شده، جمعا با (شکلهای 94) در این بررسی ارائه داده شده است.
شکل 88- سرستونی از چوب در بقعه امیربنده کلاچای.
ص: 633
شکل 89- سرستونهای چوبی به‌کاررفته در بقعه امیربنده کلاچای (نزدیک قاسم‌آباد رودسر).
شکلهای 90 و 91- ستون و سرستون چوبی و زیرسقفی در بقعه امیربنده کلاچای.
شکلهای 92 و 93- سقف نگاهدارنده‌های چوبی.
ص: 634
پورده‌سر (احتمالا گیله پورده‌سر رشت)
پشند
پشند
پشند
سپیداره
سپیداره
نوده
خوارپانی
نوسود
توئو- لا
گلپ
بانه
درگاه شیخان
دوشه
سردشت
الب‌چه
شکل 94- سرستونهای چوبی بناهای روستائی ایران.
ص: 635

یادداشتها، اضافات و ملحقات مربوط به مقدّمه‌

*- در تداول عوام، واژه «گل» اشاره به مرد و زن گیلک دارد. در لغتنامه‌ها به صورت منقول، واژه «گل و گیل» به قوم ساکن گیلان‌زمین اطلاق شده است.
در معجم البلدان، اسم طوایفی در کوههای شمالی (خلخال و طارم) آمده است و یونانیان، کادوسی نامیده‌اند.
در لغتنامه دهخدا، ذیل گیلان به نقل از حاشیه برهان قاطع آمده است:
«گیلان مرکّب از گیل+ ان، پسوند مکان است. در پهلوی «گلان» یعنی مملکت گیلها.
ایضا در همین لغتنامه آمده است: «در اوستا، نام ناحیتی به صورت- ورنا- آمده که خاورشناسان در تعیین محل آن اختلاف کرده‌اند. برطبق سنت زرتشتی، مملکت پتشخوارگر، طبرستان و گیلان است. آندرآس، ورنا را ریشه گیلان دانسته، ولی استاد بنونیست این حدس را رد کرده است.
پورداوود، در یشتها گاهی در مورد ورنا یا ورنه، مساوی با گیلان، همصدائی کرده، گاه نیز مشکوک عمل نموده است.
امّا، ورنا، ورنه، ورونا، ورونه، برحسب فقرات «وندیداد» خدای آریائی است. برحسب یشتها، رأس گروه نامرئی (منتسب به دروغگویان نابکار ورنه) است و نیز مانند هرمزد، فرمانروای راستی است و روشنی را می‌پائیده است.
افسانه‌های اوستائی، برحسب نظر اوستاشناسان، از پس جایگاه اوّلیه خود در دورترین زمان، طی دوره‌های قبل از اسلام، تغییراتی فاحش یافته و اسامی نقاط جغرافیائی نیز جابجا شده است تا با افسانه‌های دست‌خورده مشوّش دوران خود تطبیق کند. از اینرو، اعتباری به این نسبتها نیست. از جمله:
انتساب ورونه به گیلان‌زمین، که برحسب یشتها «ورنه» منطقه‌ای چهارگوشه بوده، فریدون در آنجا می‌زیسته است. گیلان فعلی به فرض ورنه بودن، هنگام پرداخته شدن این داستان (حتی از لحاظ موقعیّت جغرافیائی) چهارگوشه نبوده و اینک نیز نمی‌باشد، و برای ورنه‌ای که چهارگوشه باشد و با افسانه مشوّش و دست‌خورده اوستا تطبیق کند، باید جائی مناسبتر و ورونه‌ای دیگر جست و توضیح چگونگی آن، ما را از سخن اصلی بازمی‌دارد.

یادداشتها، اضافات و ملحقات مربوط به بخش یکم‌

**- ورثرغن (یا، ورثرغنه[643]) مظهری است که اعمال او گاه همانند درواسپ (یا، گئوش) در اوستاست.
ورثرغن، به طوری که در بهرام یشت آمده است، به ده شکل مختلف جلوه‌گر می‌شده و به حفاظت احشام معتقدان می‌پرداخته است:
(در کالبد باد، ورزا، اسب، شتر، گراز، جوان پانزده ساله، مرغ شکاری، میش نردشتی، بز نر دشتی و در کالبد مرد دلیر).
نخستین بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد باد تند ... بوزید و درمان و نیرو آورد.
دوّمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد گاو نر زیبائی با شاخهای زرّین درآمد. در بالای شاخهای او «ام» خوب رسته هویدا بود.
سوّمین‌بار، بهرام اهورا را آفریده در کالبد اسب سفید زیبائی با گوشهای زرد و لگام زرّین درآمد.
چهارمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد شتر مست دندان‌گیر جست‌وخیزکننده تیزتک رهسپاری ... درآمد.
پنجمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد گرازی که با دندانهای تیز حمله کند درآمد.
ششمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد مرد پانزده ساله نورانی روشن‌چشمان ... این‌چنین بهرام درآمد.
هفتمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد مرغ شاهین که شکار خود را از پائین (با چنگالها گرفته) از بالا (یعنی با منقار) پاره می‌کند درآمد.
هشتمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد میش گشن دشتی زیبائی با شاخهای پیچ‌درپیچ درآمد.
نهمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد گشن بز دشتی زیبائی با شاخهای سرتیز درآمد.
دهمین‌بار، بهرام اهورا آفریده در کالبد مرد رایومند زیبای مزدا آفریده درآمد که یک کارد زرکوب منقّش دربر داشت. این‌چنین بهرام درآمد.[644]
در میان نامهای خدایان میتانی به خدائی «ایندره» نام برمی‌خوریم.
در ایران، هنگامی که دوه‌ها از اورنگ خدائی افتادند، ایندره در ادبیّات اوستائی به صورت خدائی باقی ماند.
در اساطیر اوستائی، ایندره دیوی است، ولی لقب او «ورثرغنه» می‌باشد (که به معنی کشنده است). وی با اژدهائی «ورتره» نام، نبرد می‌کند و او را می‌کشد. ازینرو، ورتره‌هن (که به معنی کشنده است) نام می‌گیرد.[645]
نظیر ایزد بهرام ورثرغن (حافظ احشام و چارپایان حلال) را در میان دامداران کوهستان گیلان با نام محلّی «سی‌یاگالش» می‌شناسیم.
این نام با ترکیبی از «سی‌یا- سیا»+ «گالش» به مفهوم دامدار سیاه، باید صفتی برای این مظهر باشد.
سیا، و سیاه در فرهنگها به معنی رنگ سیاه آمده است و مجازا مرادف با صفات دیگری نیز می‌باشد.[646]
کریستن سن و دکتر ذبیح الله صفا هردو در مبحث سیاوش (گوی سیّاورشن) نوشته‌اند که سیاوش ملقّب به نام‌آور و شریف است.[647]
گالش (در سیاگالش) گالیدن است. در فرهنگ پهلوی، گال به معنی گروه روستائیان و کارگران آمده است. در لغتنامه دهخدا و معین، گال، گالیدن به معنی فریاد، فریاد زدن، آواز بلند سردادن و خروشیدن است.
واژه «سیا» (در سیاگالش) شاید که به‌طور مجازی، به شرافت شغلی گالش اشاره‌ای باشد.
ص: 636

یادداشتها، اضافات و ملحقات مربوط به بخش یکم‌

***- گیل‌گمش، پهلوان افسانه‌ای دنیای قدیم است. مبدأ او را نشناخته‌اند. امّا سابقه او را از راه الواح مکشوفه سومری و بابلی داده‌اند.
چهره‌هائی از او را نیز از مکشوفه‌های برنزی قدیم آذربایجان، لرستان و مهر استوانه‌ای پارسی قدیم، عرضه کرده‌اند (شکلهای 37- 38- 39).
سومریان را مهاجرانی می‌دانند و نشانی‌هائی از مسیر احتمالی مهاجرت آنان نیز داده‌اند. (از سوی خوارزم و شمالغربی ایران و جنوب: مصبّ فرات به سوی بالا تا زیر بابل) مهری نیز از هند قدیم در نزد آنان به وسیله باستانشناسان ارائه شده است.
در کتابهای «الواح سومری»[648] و «الواح بابلی»[649] به نام و افسانه گیل- گمش، ریشه سومری داده شده است؛ خود افسانه هم باید متعلق به حدود نیمه هزاره دوم پیش از میلاد باشد، و ذات گیل‌گمش دو سوّم مظهر خدایگانی و یک‌سوّم آدمی است.
نگارنده در نوشته‌های محقّقان، معنی و تعبیری از نام گیل‌گمش ندیده است جز اینکه در کتابچه‌ای به فارسی اشاره‌ای به این مطلب داشت که: «در میان هیچیک از ملل همجوار سومری، نامی حتی نزدیک به گیل‌گمش نیامده است».[650] مندرجات این کتابچه، زمینه‌ای القائی در قبول انتقالی بودن داستان سومری از منشأ گیلانی (به اتّکاء نام گیل‌گمش) دارد.
البتّه اشاره اخیر، جالب و قابل تأمل است.
اصطلاحی در میان گیلکان داریم که در مورد نیرومندان رایج است و آنان را با صفت گاومیش که حیوانی زورمند است می‌نامند و می‌گویند: «گامیشه مانه» (به گاومیش می‌ماند).
واژه «گمش» (از بخش دوم گیل- گمش) را تحریفی از گاومیش (به صورت: گامیش، گمیش و گمش) می‌توان دانست.
نام گیل- گمش، اینک تنها رابطه‌ای است که از نظر فقه اللغه، می‌توان به اشارات داده شده نزدیک شد.
افسانه‌ها، گرچه به ظاهر غیرواقعی می‌نمایند، امّا همیشه از واقعیّتهای زمانه‌های دور در خود نهفته دارند.
شکل 37- لوح برنزی مکشوفه از رضائیّه سابق (اورمیه یا ارومیه فعلی). موجود در موزه ایران باستان تهران. منتسب به هزار تا هزار و صد سال پیش از میلاد. این لوح از نظر دیاکونف به گوتیان منتسب است.
شکل 38- لگام برنزی کشف شده در حفاریهای لرستان؛ در نقش گیلگمش. مأخذ: کتاب «برنزهای لرستان»، آندره گدار.
شکل 39- مهر استوانه‌ای. نمایانگر صحنه‌ای از جنگ گیلگمش با دو شیر در لباس پارسی معمول در خاورمیانه. مأخذ: کتاب «مهرهای خاورمیانه»: ادیت پورادا.
ص: 637
جام موزائیک مارلیک که از قطعات سنگهای استوانه‌ای به رنگ سفید و آبی و به شیوه موزائیک ساخته شده است. سنگهای ریز در کنار هم نقوش هندسی زیبائی را به وجود آورده‌اند.
گردن‌آویز طلا مکشوفه در مارلیک که با روش خاصی تزئین شده است بدین‌ترتیب که دانه‌های زرین کوچکی در کنار یکدیگر به شکل مثلث جوش داده شده و یک گل زیبای هندسی را تشکیل داده‌اند.
تنگ ظریف سفالی مکشوفه در مارلیک با نقش فشرده بین گردن و بدنه ظرف از سه ردیف نوار خطوط مستقیم موازی.
نقش کف جام اسب شاخدار مربوط به مارلیک. در ساختن این نقش صنعتگر گیلانی مهارت خود را در تقسیم کف ظرف به نقوش کوچکتر و تنظیم نقوش هندسی ممتد نشان داده است.
ص: 638
مهر استوانه‌ای از جنس بدل چینی مکشوفه در مارلیک. در روی مهر سه نفر در حال رژه مشاهده می‌گردند؛ قسمتهای بدن آنها به صورت خطوط و دایره‌هائی نمایش داده شده و حاشیه مهر بوسیله خطوط تزئین گردیده است.
گردن‌بند بدل چینی از کارهای نفیس هنرمندان گیلان در دوره‌های باستانی (مکشوفه مارلیک). شیارهای موازی زیگزاگ سطح مهره‌ها را تزئین نموده در دو طرف هرمهره به‌عنوان حاشیه نقش یک نوار فرو- رفته به- چشم می‌خورد.
گردن‌آویز طلا مکشوفه در مارلیک با نقشهای بسیار ظریف از نوار طلا. اطراف گردن‌آویز نیز به وسیله یک نوار زنجیری با خطوط موازی جناقی تزئین شده است.
ص: 639
شکل 21- جام طلای افسانه زندگی از جمله آثار نفیس هنرمندان گیلان در دوره‌های باستان است که در مارلیک بدست آمد. این جام ارزنده که در اثر فشار خاک کاملا درهم‌فشرده شده در قسمت بالا و پائین با حاشیه تزئینی زنجیری‌شکل تزئین گردیده است. نقش جام به چند ردیف تقسیم شده که مجموعا افسانه زندگی حیوانات را منعکس ساخته است.
ص: 640
شکل 9- جام طلای مارلیک از زیباترین آثار مکشوفه در حفاریهای گیلان است. نقش جام به صورت برجسته دو گاو بال‌دار را در حال بالا رفتن از دو سوی درخت تزئینی زندگی نمایش می‌دهد. سر حیوان از سطح ظرف خارج گردیده ولی، بدنه ظرف به صورت یک‌پارچه ساخته شده است که نهایت قدرت هنرمند گیلانی را در دوره‌های باستانی به اثبات می‌رساند.
ص: 641
شکل 19- جام طلا با نقوش افسانه‌ای گاو بالدار و سیمرغ که در مارلیک بدست آمده گذشته از مهارت و استادی هنرمندان دوره‌های باستانی گیلان، اندیشه‌ها و افکار والای آنان را نشان می‌دهد. تصور می‌رود نقش جام با افسانه‌های ملی ما و افسانه سیمرغ ارتباط داشته باشد. نقش افسانه‌ای گاو و جانوری بالدار با بدن ببر و سر عقاب با خطوط نقطه‌چین موجدار و منحنی در نهایت تبحر نمایش داده شده است.
ص: 642
شکل 2- شاهکار اندیشه هنری. گاو نر از آثار کشف شده در مارلیک.
شکل 20- دو کرکس مشغول خوردن شکار، و بوزینه‌ای در پای ساقه. بخشی از چهار مجموعه نقوش روی جام طلای مارلیک.
شکل 22- گوزن و بره‌اش در حال شیر خوردن. بخشی از چهار مجموعه جام طلا.
ص: 643
شکل 13- چهره ایزدبانو «سپنت ارمئیتی» احتمالا مظهر آبادانی و باروری زمین.
شکل 10- درخت تک‌بن روی جام زرین و گاوهای حامی (موضوع شکل 9).
شکل 14- دو نقش در بخش بالا و پائین قوری نقره با لوله طلا.
ص: 644
شکل 25- نقش اسب شاخدار جوشن‌پوش (ایزد بهرام ورثرغن).
شکل 40- ظرف سفالی مکشوفه از املش. منتسب به هزار سال پیش از میلاد مسیح، که از لحاظ نقش و ارتباط تصویری با تصویر کوزه سفالی ماقبل تاریخی لرستان (در شکل 41) قابل مقایسه است.
شکل‌های 80- 81- (بالا و پایین) بافته بر روی چادرشب قاسم‌آباد.
شکل 36- نقشهای روی چادرشب بافته در قاسم‌آباد گیلان. متعلق به اوایل سده اخیر. موجود در موزه شهر رشت با چند نقش ماقبل تاریخی از جمله: شاخه یا ساقه خاجی (صلیبی- چلیپائی) که بانوی طرح شده در شکل 33 آنرا به مفهوم سرسبزی با خود دارد.
شکل 61- نقشهائی بافته بر روی چادرشب قاسم‌آباد گیلان. موجود در موزه شهر رشت با نقش درختان سرو- کاج که بر روی خود نقش شکل 33 را دارد. سه چلیپای شش شاخه‌ای متقارن متعلق به ماقبل تاریخ را نیز در آن می‌توان دید.
شکل 60- جوراب دستبافته بانوان ماسوله- معاصر. با نقش پرنده- بزغاله. یادآور تصاور ماقبل تاریخ.
شکل 59- جوارب دستبافته بانوان ماسوله.
شکل 63- دستبافته ماسوله با نقش سرو موجود در موزه رشت.
شکل 77- چادرشب. بافته‌ای از ناحیه قاسم‌آباد.
موجود در موزه رشت که نمایانگر نقشهای کاجی، زیگزاگی، بزغاله، نقش شانه‌ای و اردکها هستند.
شکل 87- زنان هنرمند تالشی در کار ریسندگی و بافندگی
شکل 86- دختران نوجوان و هنرمند قاسم‌آبادی در کنار فرآورده‌ها.
ص: 645

فصل هیجدم گیلان از نظر جهانگردان و مستشرقین‌

مقدمه‌

در بیشتر سفرنامه‌هائی که راجع به ایران نوشته شده است سخنی از گیلان نیز به میان آمده است. زیرا در روزگاران گذشته سیاحان و جهانگردان غالبا از طریق روسیه و بندر انزلی قدم به خاک ایران می‌گذاشتند.
مطالب مربوط به گیلان در برخی از سفرنامه‌ها مفصل و در برخی دیگر مختصر است. ما در اینجا از درستی و یا نادرستی مطالبی که جهانگردان در سفرنامه‌های خود نوشته‌اند بحث نمی‌کنیم و نقل تمام نوشته‌ها نیز در این کتاب جایز نیست؛ منظور ما از نقل برخی مطالب مندرج در سفرنامه‌ها آشنا ساختن خوانندگان با طرز تفکر جهانگردان خارجی نسبت به گیلان است و گذشته از آن، مطالب مزبور تصاویر روشنی از زادگاه ما را در دوره‌های مختلف به معرض نمایش می‌گذارد. شکی نیست که مطالعه تمام سفرنامه‌ها برای بسیاری از افراد، مخصوصا طبقه جوان که اشتغالات زیاد و فرصت کم دارند، مقدور نیست. برای این گروه از خوانندگان، ما مطالب جالب توجه مربوط به گیلان را از چند سفرنامه مهم انتخاب کرده به نظر آنان می‌رسانیم.
لازم به تذکر است که مطالب سفرنامه‌ها به ترتیب زمان نگارش آنها مرتب شده و تقدم و تأخر مطالب مربوط به ارزش و اهمیت سفرنامه نیست. همچنین تأکید می‌شود که مطالب نقل شده در این کتاب به دلیل صحت و درستی آنها نمی‌باشد بلکه صرفا برای اطلاع از نظرات جهانگردان و چگونگی برداشت و قضاوت آنان به نقل آنها مبادرت شده است. حتی برخی از نظراتی که در اشتباه بودن آنها تردیدی نداریم نقل شده که نوشته دکتر هینریش بروگش مستشرق آلمانی در مورد ترسو بودن اهالی رشت از آن جمله است. سفرهای تعداد قابل توجهی از اروپائیان مخصوصا دانشمندان و محققان به ایران در عهد
ص: 646
پادشاهان صفوی آثار پرارزشی برای مورخین و پژوهشگران ما به جای گذاشت. سفرنامه‌هائی که توسط جهانگردان و محققانی نظیر تاورنیه، شاردن، کمپفر و دیگران به رشته نگارش کشیده شد تصویری روشن از اوضاع سیاسی و اجتماعی و آداب و رسوم و سنن و باورهای آن زمان ترسیم کرد که آگاهی نسلهای آینده را نسبت به اوضاع گذشته ایران افزایش داد.

آدام اولئاریوس‌

سفرنامه اولئاریوس با وجود اشتباهاتی که در آن وجود دارد یکی از منابع مهم برای پژوهشگران و مورخان است زیرا وی باهوش سرشار و تسلط و تبحری که در علوم داشته مجموعه گرانبهائی از مشاهدات و ملاحظات خود را برشته تحریر درآورده است. همانطور که مترجم فارسی سفرنامه او نوشته است از آنجا که اولئاریوس به دانشهای زمان خود مسلط بوده دیدگاه او در برخورد با مسائل، عالمانه و نظراتش مستدل و مستند است. وی به زبانهای فارسی و ترکی آشنا بوده و گلستان سعدی را به زبان آلمانی ترجمه کرده است.
اولئاریوس در زمان پادشاهی شاه صفی همراه یک هیئت سیاسی به ایران آمد و مدت یک سال و نیم در ایران بود[651]. پس از بازگشت به آلمان در سال 1656 میلادی (1076 هجری قمری) سفرنامه خود را منتشر ساخت. این سفرنامه به سال 1363 توسط آقای احمد بهپور به فارسی برگردانده شد.
نکات جالبی از این ترجمه که مربوط به گیلان است در اینجا نقل می‌شود:
* زمانی که از بالای کوه به دره پائین رسیدیم، در کنار رودخانه سپیدرود وارد دهکده بسیار زیبای پیله‌رودبار شدیم. خانه‌های این دره در تاکستانها و سایر باغهای میوه قرار داشت که همراهان ما از سر خوشحالی و مسرت نارنج و لیموی فراوان آنجا را به یکدیگر پرتاب می‌کردند.
این منطقه تقریبا با کوه احاطه شده بود و سطح هموار زمین که چندان هم گسترده نبود، به سوی جنوب خاوری کشیده می‌شد. کوه آن طرف رودخانه که روبروی رودبار قرار داشت نیز از درخت، باغ و کشتزارهای فراوان پوشیده شده بود، بین اینها منازل اهالی به صورت پراکنده دیده می‌شد و منظره گیرایی به این منطقه می‌داد، مجموعا می‌توان گفت که میوه‌های مختلف و مناظر زیبا در این منطقه به وفور یافت می‌شود و سایر مناطق گیلان نیز دست کمی از اینجا ندارد ...
کوههای نزدیک به طرف دریای خزر کشیده شده، پوشیده از بوته‌های پرپشت و درخت است و مانند جنگلی دور گیلان را فراگرفته است. در این جنگل وحوش فراوانی یافت می‌شود، به ویژه گراز، گوزن و بز کوهی؛ در اینجا آدام الئاریوس نویسنده و جهانگرد معروف.[652]

کتاب گیلان ؛ ج‌1 ؛ ص646
وانات درنده مانند پلنگ، یوزپلنگ، گرگ و خرس وجود دارد. تعداد پلنگ به قدری زیاد است که ده تا بیست تا و بیشتر برای فروش عرضه می‌کنند.
انواع گوناگون ماهی نیز به وفور وجود دارد که نه تنها تغذیه اهالی را بسنده می‌کند، بلکه سایر ایالات نیز می‌توانند از آن بهره ببرند.
گیلک، دام اهلی حتی یک رأس گوسفند هم ندارد ولی طالشیها که اکثرا در کوهستان زندگی می‌کنند گاو و گوسفند دارند.
پوست گیلانیها به سبب نوع آب و هوای منطقه زیستشان، سفیدتر از سایر اهالی ایران است. زیباترین زنان در میان طالشیها دیده می‌شود که خلاف سایر زنهای ایرانی در ملاء عام پوشیده ظاهر نمی‌شوند. دوشیزگان موی خود را در بیست و چهار گیسو بافته‌اند که بدون سرانداز بر شانه‌های آنان افتاده است.
فقط هشت یا دوازده زن را دیدیم، زنان دامن کوتاه به تن دارند که پیراهنشان روی آن افتاده است، کفش چوبی یا پارچه‌ای به پا می‌کنند که فقط انگشت شست پا در قسمت جلو درون حلقه‌ای فرورفته و به این ترتیب کفش به پا محکم شده است. با این کفش چنان قادر به راه رفتن هستند که سبب شگفتی است. هنگام بارش باران که در آنجا اغلب وجود دارد، زن و مرد با پای برهنه راه می‌رفتند به همین دلیل گیلانیها کف پای پهن و زمختی دارند.
لباس اهالی گیلان به سبب رطوبت زمین که باید دائما روی آن کار کنند،
ص: 647
خیلی کوتاهتر از سایر ایرانیهاست. گیلک کلاهی به رنگ قرمز از پارچه به سر دارد و طالشی کلاهی از پوست بره به رنگ مشکی بر سر می‌کند. چون در گیلان دو قوم مختلف زندگی می‌کنند از اینرو زبان آنها نیز بر دو گونه است؛ زبان گیلکی پارسی است و در لهجه تفاوت دارد ولی زبان طالشی کلا از زبان پارسی دور است؛ به همین دلیل این دو، زبان همدیگر را کمتر می‌فهمند و یا اصلا درک نمی‌کنند. در تمام ایران ایالتی وجود ندارد که زنهای آنجا مانند زن گیلانی کار کند و جنب وحوش داشته باشد. کار اصلی آنان بافندگی و ریسندگی است. دوشاب تهیه می‌کنند (اکثرا در کوزه عرضه می‌دارند)، کشاورزی می‌کنند که بیشتر برنجکاری است و در این کار وظیفه مرد و زن از یکدیگر جدا و مشخص شده است. مرد زمین را با گاو نر شخم می‌زند و کرت‌بندی می‌کند و زنها (وقتی که سر کار می‌روند بهترین و زیباترین لباسها را می‌پوشند و خود را در معرض دید همسایگان قرار می‌دهند) باید بذر را بر سر، به سوی شالیزار حمل کنند؛ مرد درحالی‌که عقب عقب می‌رود بر زمین بذر می‌افشاند، زن باید گیاهان هرزه را وجین کند، مرد موظف است برنجزار را آبیاری کند و محصول را برچیند و زن باید این محصول را بسته‌بندی کند، مرد محصول را به خانه می‌برد و زن باید آن را بکوبد و غربال کند تا مرد برنج آماده را به فروش رساند. شالیزار هربرنجکار نزدیک منزل اوست. خانه‌ها به مسافت پرتاب یک سنگ از یکدیگر قرار دارند. اکثر اهالی گیلان پیرو مذهب ترکی هستند[653]. گیلانیها نسبت به ما دوستی و خوش‌رفتاری کردند، به ویژه اهالی رودبار و همانقدر که همراهان ما قبلا از این سفر و این منطقه دلخوری و ناراحتی داشتند، بعدا در اینجا به همان اندازه راضی و خشنود شدند. ما می‌خواستیم که از این موقع مناسب و مکان زیبا بیشتر بهره‌مند شویم و در آنجا بمانیم، ولی متأسفانه بایستی روز بیست و چهارم ژانویه حرکت می‌کردیم ...
پس از پنج روز اقامت توأم با آرامش در رشت، روز سی‌ام ژانویه در هوای بارانی و مرطوب، شهر را ترک کردیم و تمام روز و روزهای دیگر از میان دشت هموار گیلان گذشتیم. اطراف جاده‌های گیلان همه‌جا از درخت توت و شمشاد پوشیده بود. در راه به درختان تاک نیز برخوردیم که از سایر درختان بلند بالا رفته بودند. روز سی و یکم کلانتر گسکر با تعداد سی رأس اسب و الاغی که بار آن میوه و شراب از طرف خان بود به پیشواز ما آمد و به نام خان فرستادگان را خوش آمد گفت. مدت کوتاهی بعد از این، شخص خان به همراه یکصد نفر دوستانه ما را پذیرفت و تا شهرک گوراب ما را همراهی کرد و از ما خواست که به خانه‌اش وارد شویم. خان در کنار شرابی قوی انار خوشمزه با شیرینیهای مختلف بر ایمان آورد و از این‌که نمی‌توانست غذائی تهیه ببیند پوزش طلبید و اضافه کرد که روزه‌دار است و مجاز نیست تا غروب آفتاب چیزی بخورد. پس از آن‌که یک ساعت در منزل خان ماندیم ما را به اقامتگاه مناسبی هدایت کردند، خان چند تن از خدمه خود را برای پذیرائی و خدمت سفرا، به آنجا فرستاده و آشپزخانه ما را نیز با چهار لاشه خوک وحشی تکمیل کرده بود.