گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد شانزدهم
سورة انبیاء




اشاره
لا یَنْفَعُکُمْ 􀀀 ا 􀀀م» (جزء هفدهم) تمام این سوره مکی و تعداد آیات آن از نظر کوفیان 112 و از نظر دیگران 111 آیه است.کوفیان
را آیه اي شمرده اند. « لا یَضُرُّکُمْ 􀀀 شَیْئاً وَ
فضیلت سوره:
ابی بن کعب از پیامبر خدا نقل کرده است که هر کس سورة انبیاء را بخواند، خدا با او به آسانی حساب می کند و او را می
بخشاید و همۀ پیامبرانی که نامشان در قرآن است او را سلام می گویند.
امام صادق(ع)فرمود:هر کس سورة انبیاء را از روي محبت بخواند،در بهشت همنشین پیامبران است و در این جهان در نظر
مردم مهیب است.
تفسیر سوره:
سورة طه را خداوند به تهدید پایان داد و این سوره را با ذکر قیامت آغاز کرده، می فرماید:
ص : 94
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اِسْتَمَعُوهُ وَ 􀀀 سابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ ( 1) م 􀀀 لِلنّ حِ
اسِ 􀀀 اِقْت منِ اَلرَّحِیمِ . رََبَ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
الَ رَبِّی 􀀀 إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَ فَتَأْتُونَ اَلسِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِ رُونَ ( 3) ق
􀀀
ذا 􀀀􀀀 لاهِیَهً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا اَلنَّجْوَي اَلَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ ه 􀀀 هُمْ یَلْعَبُونَ ( 2)
ما أُرْسِلَ 􀀀 ا بِآیَهٍ کَ 􀀀 شاعِرٌ فَلْیَأْتِن 􀀀 راهُ بَلْ هُوَ 􀀀 مٍ بَلِ اِفْتَ 􀀀 اثُ أَحْلا 􀀀 الُوا أَضْ غ 􀀀 ماءِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ ( 4) بَلْ ق 􀀀 یَعْلَمُ اَلْقَوْلَ فِی اَلسَّ
( اَلْأَوَّلُونَ ( 5
ترجمه:
حساب مردم نزدیک شد و آنها در حال غفلت و اعراض هستند.هر وقت تذکر تازه اي از جانب خداوند براي ایشان می آید
می شنوند و استهزا می کنند و دلهایشان به چیزهاي دیگر مشغول است.مردم ستمکار در نهان براز و نیاز پرداخته،گفتند:
آیا او جز بشري است مانند شما؟آیا به سحر میگرائید و حال آنکه می بینید؟
ص : 95
گفت:خدایم سخن را در زمین و آسمان میداند.او شنوا و داناست.بلکه گفتند:
خوابهاي پریشان است.بلکه:جعل دروغ کرده است.بلکه او شاعر است.همانطور که صاحبان مقام رسالت با آیت و معجز
فرستاده شدند،او نیز براي ما آیت و معجزي بیاورد.
قرائت:
خوانده اند. « قل » قال ربی:حمزه و کسایی و حفص به الف و دیگران
اعراب:
مِنْ ذِکْرٍ
:در محل رفع و فاعل.
مِنْ رَبِّهِمْ
.« من ذکر » :صفت
.« استمعوا » هُمْ یَلْعَبُونَ :حال از ضمیر « قد » استمعوه:حال به اضمار
.« یلعبون » لاهیه:حال از ضمیر
اَلَّذِینَ ظَلَمُوا
در این صورت و « اکلونی البراغیث » بنا بلغت « اسروا » یا خبر مبتداي محذوف یا فاعل « اسروا » :در محل رفع و بدل از ضمیر
در محل نصب و مفعول فعل محذوف باشد. « الذین ». ممکن است .« قالت » حرف است و علامت جمع مثل تاء « اسروا » او
مقصود:
سابُهُمْ 􀀀 لِلنّ حِ
اسِ􀀀 اِقْت رََبَ
:وقت حساب مردم-یعنی قیامت-نزدیک شده است.
سورة قمر 1)یعنی هنگام محاسبه و پرسش از نعمتها و اینکه آیا سپاسگزار بودند ) « السّ
اعَهُ... 􀀀 اِقْتَر بََتِ » : در جاي دیگر می گوید
یا نه؟و از اوامر که آیا اطاعت کردند یا نه و از نواهی که آیا اجتناب کردند یا نه؟نزدیک شد.
اینکه می فرماید:نزدیک شد،بخاطر این است که حتمی الوقوع است و چیز حتمی الوقوع نزدیک است.وانگهی یکی از شرایط
قیامت بعثت رسول اعظم اسلام است.چنان که فرمود:
من مبعوث شدم و فاصلۀ میان من « بعثت انا و الساعه کهاتین »
ص : 96
و قیامت،مثل فاصلۀ میان این دو انگشت است.بعلاوه،زمان با زیادي گذشته و کمی آینده،همواره در حال نزدیک شدن است
و با ملاحظۀ آنچه گذشته،اندکی بیشتر باقی نمانده. وَ هُمْ فِی غَفْلَهٍ مُعْرِضُونَ :اما آنها از نزدیکی آن غافلند و از اندیشه در باره
آن و آماده شدن براي آن خودداري میکنند.
این آیه تشویق میکند که انسان خود را براي قیامت آماده سازد.
لاهِیَهً قُلُوبُهُمْ 􀀀 ا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ 􀀀م
:
هر آیه و سورة تازه اي که از جانب خداوند بر ایشان نازل می شود،می شنوند ولی دقتی و تأملی در بارة آن نمیکنند،بلکه
ببازي و مسخره می گیرند.
ابن عباس گوید:یعنی قرآن را از روي استهزا می شنوند و دلشان غافل است که از آنها چه میخواهند؟ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَي الَّذِینَ
إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ :مشرکین که مردمی ستمکار هستند،با یکدیگر به راز و نیاز پرداخته،می گویند:این فرشته نیست.
􀀀
ذا 􀀀􀀀 ظَلَمُوا هَلْ ه
بشري است مثل شما! أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِ رُونَ :آیا شما که میدانید او سحر می کند، سحرش را می پذیرید!؟ از دو راه
میخواستند مردم را از او متنفر کنند: 1-او بشر است. 2-او ساحر است.
یعنی این سخن را ظاهر کردند.اما معنی اول صحیح تر است. « اسروا »: برخی گفته اند
اکنون پیامبر خود را دستور داده،می فرماید:
ماءِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 الَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّ 􀀀ق
:بگو خدایی که مرا آفرید و برگزید،اسرار همه را میداند و هیچ چیز در آسمان و زمین از او پوشیده نیست.
وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
:او سخن آنها را می شنود و کارها و اسرار درونی
ص : 97
آنها را میداند.
لامٍ􀀀 اثُ أَحْ 􀀀 الُوا أَضْغ 􀀀 بَلْ ق
:اما آنها از سخن اول خود که قرآن را سحر میدانستند برگشته،گفتند:خوابهاي پریشان است.
راهُ 􀀀 بَلِ افْتَ
:دیگر باره گفتند:افترایی است که خود او می سازد.
شاعِرٌ 􀀀 بَلْ هُوَ
:دیگر باره گفتند:او شاعر است.
اشخاص متحیر همینطورند و مرتباً تغییر نظر میدهند.منکران قرآن نیز متحیر بودند که چه بگویند؟گاه میگفتند:سحر است و گاه
می گفتند:شعر است و گاه میگفتند:خواب پریشان است و این خود تناقض گویی است.
ما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ 􀀀 ا بِآیَهٍ کَ 􀀀 فَلْیَأْتِن
:باید آیت و معجزي آشکار که خاص و عام آن را بفهمند براي ما بیاورد و این کاري است که انبیاي پیشین هم کرده اند.
دلالت:
ا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ 􀀀م
انبیاء 21 )این ) « اهُ 􀀀 ارَكٌ أَنْزَلْن 􀀀 ذا ذِکْرٌ مُب 􀀀􀀀ه» : :دلالت بر حدوث قرآن دارد.زیرا منظور از ذکر،قرآن است.دلیل آن این آیه است
حجر 9)ما قرآن را نازل کرده ) « حافِظُونَ 􀀀 إِنّ لَهُ لَ
􀀀
إِنّ نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ ا
􀀀
ا » : است ذکر و قرآنی مبارك که نازل کرده ایم.و این آیه
ایم و ما حافظ آنیم.
ص : 98
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 6 تا 10
اشاره
لا􀀀 جالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 إِلاّ رِ
􀀀
ا قَبْلَکَ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 ا أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ ( 6) وَ م 􀀀 اه 􀀀 ا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْن 􀀀م
شاءُ وَ أَهْلَکْنَا 􀀀 اهُمْ وَ مَنْ نَ 􀀀 اهُمُ اَلْوَعْدَ فَأَنْجَیْن 􀀀 خالِدِینَ ( 8) ثُمَّ صَ دَقْن 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 امَ وَ م 􀀀 لا یَأْکُلُونَ اَلطَّع 􀀀 اهُمْ جَسَ داً 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 تَعْلَمُونَ ( 7) وَ م
( لا تَعْقِلُونَ ( 10 􀀀 اباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَ 􀀀 ا إِلَیْکُمْ کِت 􀀀 اَلْمُسْرِفِینَ ( 9) لَقَدْ أَنْزَلْن
ترجمه:
هیچ مردم قریه اي که پیش از ایشان هلاك کرده ایم،ایمان نیاوردند.آیا آنها ایمان می آورند؟پیش از تو نیز جز مردانی که به
آنها وحی میکردیم،نفرستاده ایم.
بپرسید از اهل ذکر،اگر نمیدانستید.آنها را جسدي که طعام نخورند قرار ندادیم و آنها جاودانی این جهان نبودند.ما بوعدة
خویش وفا کردیم و آنها و هر که را خواستیم نجات دادیم و مردم مسرف را هلاك کردیم.کسانی بسوي تو فرستادیم که در
آن یاد آوري شماست.آیا تعقل نمیکنید؟
قرائت:
نوحی:حفص از عاصم بنون و دیگري به یاء خوانده اند و بحث آن در سورة یوسف(آیه 12 )گذشت.
ص : 99
اعراب:
.« قریه » اهلکناها:در محل جر و صفت
.« لا یأکلون » جسدا:مفرد در معنی جمع.بهمین دلیل گفته شده است
.« انجیناهم » من نشاء:در محل نصب و عطف بر
مقصود:
قبلا از کفار نقل فرمود که درخواست آیت و معجز می کنند.اکنون در پاسخ آنها می فرماید:
ا􀀀 اه 􀀀 ا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْن 􀀀م
:پیش از این کافران مردم دیگري بودند که درخواست آیت و معجز کردند و بر کفر خود پافشاري کردند و ما آنها را هلاك
کردیم.
أَ فَهُمْ یُؤْمِنُونَ
:آیا اینها با آمدن آیت و معجز ایمان می آورند؟یعنی همانطوري که گذشتگان با دیدن آیات و معجزات ایمان نیاوردند و
هلاك شدند، اینان نیز ایمان نمی آورند و مثل آنها مستحق عذاب دنیوي و هلاکت خواهند شد.
در این آیه خداوند حکم کرده است که مردم مکه را عذاب نمیکند و بهمین جهت خواستۀ آنها را مستجاب نکرد.
برخی گویند:خداوند حکم بهلاکت قریه اي می کند که مردمش ایمان نمی آورند.اما مردم مکه که بعداً ایمان می آورند
حکم بهلاکتشان نشده و آیات هم برایشان فرستاده نشده است.
جالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ 􀀀 إِلاّ رِ
􀀀
ا قَبْلَکَ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
یعنی:پیش از تو اي محمد،جز مردانی از بنی آدم که به آنها « ما هذا الا بشر مثلکم »: :این جمله در جواب این است که می گفتند
وحی می کردیم.نفرستادیم.آنها فرشته نبودند،زیرا هم شکل و هم جنس بیکدیگر مأنوس تر و مایلترند و سخن یکدیگر را بهتر
می فهمند و از یکدیگر کمتر دوري می جویند.
لا تَعْلَمُونَ 􀀀 فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ
:اگر نمیدانسته اید،از اهل
ص : 100
ذکر بپرسید.
مقصود از اهل ذکر کیست؟در روایت است که علی(ع)فرمود:مائیم اهل ذکر.از امام باقر(ع)نیز همین طور روایت شده
نامیده است برخی گویند:مقصود پیروان تورات و انجیل است.برخی « ذکراً رسولا » است.مؤید آن این است که خدا پیامبرش را
گویند:مقصود اهل علم است به سرگذشت پیشینیان.برخی گویند:
مقصود اهل قرآن است،یعنی عالمان قرآن.
خالِدِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 ا 􀀀 امَ وَ م 􀀀 لا یَأْکُلُونَ الطَّع 􀀀 اهُمْ جَسَداً 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 وَ م
:آنها جسد بیجانی نبودند که هیچ نخورند و موجوداتی نبودند که هرگز نمیرند و جاودانی باشند.این جمله در پاسخ این است
فرقان 7)این چه پیامبري است که میخورد و در بازارها راه ) « واقِ 􀀀 امَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْ 􀀀 ذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّع 􀀀 ا لِه 􀀀م» : که می گفتند
می رود؟!پس همانطوري که پیامبران پیشین نیاز بغذا داشتند و میمردند،تو نیز نیازمند غذا هستی و میمیري و این امر نباید
موجب بی ایمانی آنها گردد.زیرا وحی پیامبران را از بشریت خارج نمیکند.کلبی گوید:جسد جسمی است که در آن روح
است و میخورد و می نوشد.پس هر چه بخورد و بنوشد،جسم است.مجاهد گوید:جسد چیزي است که نمیخورد و نمی
نوشد.پس آنچه که میخورد و می نوشد،نفس است.
اهُمُ الْوَعْدَ 􀀀 ثُمَّ صَدَقْن
:ما بوعدة خود در بارة آنها وفا کردیم و عاقبت نیکو به آنها دادیم هم در دنیا و هم در آخرت.
شاءُ 􀀀 اهُمْ وَ مَنْ نَ 􀀀 فَأَنْجَیْن
:آنها و کسانی که با آنها بودند از شر دشمنان نجات دادیم.
وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ
:و تبهکاران را هلاك کردیم.قتاده گوید:مسرف مشرك است.این جمله تهدیدي است براي مردم مکه.
اکنون بذکر نعمت خود که عبارت از انزال قرآن است پرداخته،می فرماید:
اباً فِیهِ ذِکْرُکُمْ 􀀀 ا إِلَیْکُمْ کِت 􀀀 لَقَدْ أَنْزَلْن
:اي جماعت قریش،کتابی بسوي شما فرستاده ایم که اگر به آن تمسک کنید،شرف شماست.چنان که در جاي دیگر می
فرماید:
زخرف 44 )این کتاب تذکري است براي تو و قومت. ) « وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ »
ص : 101
برخی گویند:این خطاب بقوم عرب است که قرآن بزبان ایشان است.برخی گویند:خطاب بهمۀ مؤمنان است زیرا قرآن شرف
هر مؤمنی است.برخی گویند:
یعنی در این قرآن نیازمندیهاي شما ذکر شده است.برخی گویند:یعنی مکارم الاخلاق و محاسن اخلاق در این قرآن آمده
است تا به آنها تمسک کنید.
لا تَعْقِلُونَ 􀀀 أَ فَ
:چرا در بارة آنچه وسیلۀ برتري شما بر دیگران است تعقل نمیکنید؟!
ص : 102
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 11 تا 20
اشاره
لا تَرْکُضُوا وَ 􀀀 ا یَرْکُضُونَ ( 12 ) 􀀀 ذا هُمْ مِنْه 􀀀 ا إِ 􀀀 فَلَمّ أَحَسُّوا بَأْسَن
ا􀀀 قَو آخَرِینَ ( 11 ) ا مْاً 􀀀 أَنْشَأْن بَعْدَه ا􀀀 ظالِم وَ 􀀀 ک هًَ انَتْ 􀀀 قَر قَ َ ص مْن مِنْ یَْهٍ ا􀀀 کَم وَ حَتّ
ی􀀀 د واهُمْ 􀀀 اَلَتْ تِلْکَ عَْ 􀀀 ما ز 􀀀 ظ ( 14 ) فَ الِمِین 􀀀 کُنّ ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 ساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ ( 13 ) ق 􀀀 ا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَ 􀀀 ی م 􀀀 اِرْجِعُوا إِل
لَدُنّ إِنْ
􀀀
اهُ مِنْ ا 􀀀 ا أَنْ نَتَّخِ ذَ لَهْواً لَاتَّخَذْن 􀀀 لاعِبِینَ ( 16 ) لَوْ أَرَدْن 􀀀 ما 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 ماءَ وَ اَلْأَرْضَ وَ م 􀀀 ا خَلَقْنَا اَلسَّ 􀀀 خامِدِینَ ( 15 ) وَ م 􀀀 اهُمْ حَصِیداً 􀀀 جَعَلْن
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 مِمّ تَصِ فُونَ ( 18 ) وَ لَهُ مَنْ فِی اَلسَّ
ا􀀀 اَلْو ز وَ لَکُمُ یَْلُ اهِقٌ 􀀀 هُو فَإِذ ا􀀀 فَی اطِلِ َدْمَغُهُ 􀀀 ف ( 17 ) بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی اَلْب اعِلِینَ 􀀀 کُنّ
ا􀀀
( لا یَفْتُرُونَ ( 20 􀀀 ارَ 􀀀 لا یَسْتَحْسِرُونَ ( 19 ) یُسَبِّحُونَ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّه 􀀀 ادَتِهِ وَ 􀀀 لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِب 􀀀 اَلْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ
ص : 103
ترجمه:
ما مردم قریه هاي بسیاري که ظالم بودند هلاك کردیم و بدنبال آنها مردم دیگري آفریدیم.همین که احساس کردند کیفر ما
را از آن فرار کردند.فرار نکنید و بازگردید بسوي نعمتها و سرگرمیهاي خویش و بسوي مساکن خویش،شاید از شما پرسیده
شود.گفتند:واي بر ما که ستمکار بودیم.این بود دعواي ایشان تا مثل چوب خشکشان کردیم.ما آسمان و زمین و آنچه میان
آنهاست به بازي نیافریده ایم.اگر میخواستیم ببازي بگیریم و کنندة اینکار بودیم،از نزد خود میگرفتیم.ما حق را به باطل می
افکنیم تا بر آن غلبه کند و باطل از بین برود.واي بر شما از آنچه وصف می کنید.براي خداست آنها که در زمین و آنها که در
آسمان و آنها که در پیشگاه خودش هستند و از عبادتش کبر نمیورزند و خسته نمیشوند.شب و روز تسبیح می کنند و سست
نمی شوند.
لغت:
قصم:شکستن.
انشاء:ایجاد و اختراع.
رکض:دویدن.
مترف:متنعم.
زاهق:هلاك شونده.
دمغ:شکافتن سر تا دماغ استحسار:خسته شدن.
اعراب:
.« قصمنا » کم:در محل نصب و مفعول
مِنْ قَرْیَهٍ
.« کم » :در محل نصب و تمیز یا صفت
« زالت » تلک:در محل رفع و اسم « یرکضون » اذا:ظرف مکان و متعلق به
ص : 104
کُنّ :ممکن است شرطیه یا نافیه باشد.
ا􀀀 إِن « زالت » دعواهم:منصوب و خبر
مَنْ عِنْدَهُ
لا یستکبرون و یسبحون و لا » باشد.در این صورت « اتِ􀀀 ماو 􀀀 مَنْ فِی- السَّ » خبر آن و ممکن است عطف بر « لا یَسْتَکْبِرُونَ 􀀀» :مبتدا
همه حال هستند. « یفترون
مقصود:
اکنون خداوند در بیان سرنوشت تکذیب کنندگان میفرماید:
ظالِمَهً 􀀀 کانَتْ 􀀀 ا مِنْ قَرْیَهٍ 􀀀 وَ کَمْ قَصَمْن
ا قَوْماً آخَرِینَ :و بعد از هلاك آنها قوم دیگري 􀀀 ا بَعْدَه 􀀀 :چه بسیار قریه ها که اهل آنها کافر بودند و هلاکشان کردیم! وَ أَنْشَأْن
بوجود آوردیم.
ا یَرْکُضُونَ 􀀀 ذا هُمْ مِنْه 􀀀 ا إِ 􀀀 فَلَمّ أَحَسُّوا بَأْسَن
ا􀀀
:همین که عذاب ما را احساس کردند،از قریه یا عذاب به سرعت فرار کردند،چنان که از دشمن فرار میکنند.
ساکِنِکُمْ 􀀀 ا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَ 􀀀 ی م 􀀀 لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِل 􀀀
:از راه توبیخ به آنها گفته می شود:فرار نکنید و برگردید بسوي نعمتها و خانه هایی که در آنها کافر شدید و ستم پیشه
کردید.مقصود این است که فرشتگان آنها را استهزاء کرده،به آنها می گویند:برگردید به سوي نعمتها و خانه ها.
لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ
:شاید در بارة چیزهایی از دنیایتان از شما سؤال شود.زیرا شما اهل ثروت و نعمت بودید.برخی گویند:یعنی رسول شما از شما
درخواست کند که ایمان آورید.همانطوري که پیش از نزول عذاب از شما درخواست میکرد.این هم استهزاست،یعنی دیگر
راهی نیست.پس شما اکنون تدبر کنید تا به آن ماجراي گرفتار نشوید.
ظالِمِینَ 􀀀 کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 الُوا ی 􀀀ق
:از روي پشیمانی می گفتند:واي بر ما که بر خود ظلم کردیم زیرا فرستادگان خدایمان را تکذیب کردیم.یعنی با دیدن عذاب
بگناه خود اعتراف می کردند.
خامِدِینَ 􀀀 اهُمْ حَصِیداً 􀀀 حَتّ جَعَلْن
ی􀀀 د واهُمْ 􀀀 اَلَتْ تِلْکَ عَْ 􀀀 ما ز 􀀀 فَ
:آنها هم چنان
ص : 105
واي واي می گفتند،تا آنها را قطعه قطعه و بیجان کردیم و همانطوري که آتش خاموش می شود،چراغ زندگی و نشاط آنها
نیز خاموش شد.
گویند:این آیه در بارة مردم قریه اي است از یمن که حنظله پیامبر خدا را کشتند.خداوند بخت نصر را بر آنها مسلط کرد تا
آنها را کشت و اسیر کرد و از شهرشان آواره گردانید.فرشتگان دو بارة آنها را برگرداندند تا بزرگ و کوچک آنها کشته
شدند و از آنها اسم و رسمی نماند.
لاعِبِینَ 􀀀 ما 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 ماءَ وَ الْأَرْضَ وَ م 􀀀 ا خَلَقْنَا السَّ 􀀀 وَ م
:آسمان و زمین را براي هدف درستی آفریده ایم و آن هدف عبارت است از اینکه وسیله اي باشد براي رسیدن بثواب و
روشن بینی.
لَدُنّ
􀀀
اهُ مِنْ ا 􀀀 ا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْن 􀀀 لَوْ أَرَدْن
:اگر میخواستیم زن یا فرزند بگیریم،از اهل آسمان میگرفتیم نه از اهل زمین.یعنی اگر جایز بود که خدا فرزند و زن
بگیرد،چنان می گرفت که مردم نمی فهمیدند.
ابن قتیبه می گوید:تفسیر لهو به زن یا فرزند بیکدیگر نزدیک است زیرا زن و فرزند انسان وسیلۀ سرگرمی او هستند و بهمین
جهت گفته می شود:زن و فرزند انسان دو شاخۀ گل براي او هستند.در اصل لهو به معنی آمیزش جنسی است.گاه بکنایه
آمیزش جنسی را لهو و گاه سر میگویند.علت اینکه به زن لهو گفته می شود،این است که در آمیزش جنسی با مرد جمع می
شود.امرء القیس می گوید:
الا زعمت بسباسه الیوم اننی
کبرت و ان لا یحسن اللهو امثالی
مگر بسباسه نمیداند که من امروز پیر شده ام و امثال من در آمیزش جنسی قدرتی ندارند.؟! تأویل آیه این است که چون
مسیحیان در باره مسیح و مادرش عقیدة خاصی داشتند،خداوند فرمود:اگر میخواستیم رفیقه و فرزندي داشته باشیم،از پیش
خود انتخاب میکردیم نه از پیش شما.زیرا شما میدانید که زن و فرزند از جنس خود شخص هستند نه از غیر جنس خودش.
ص : 106
اعِلِینَ 􀀀 کُنّ ف
ا􀀀 إِن ْ
شرطیه باشد،یعنی اگر این کار را میکردیم بدان نحو میکردیم نه به این نحو که شما می « ان » :ما این کار را نکرده ایم.اگر
پندارید.
اطِلِ 􀀀 بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْب
:ما دلیلهاي غالب را بر باطل وارد می سازیم و حجت را بر شبهه و ایمان را بر کفر غالب می سازیم.
اهِقٌ 􀀀 ذا هُوَ ز 􀀀 فَیَدْمَغُهُ فَإِ
:در نتیجه،حق بر باطل برتري پیدا میکند و باطل از بین می رود.
مقصود این است که خداوند حامی و آشکار کنندة حق است در برابر باطل پس چگونه ممکن است که خودش کار باطل
مِمّ تَصِ فُونَ :هلاك و نابود شوید که خدا را چگونه وصف می کنید و او را داراي رفیقه و فرزند می
ا􀀀 الْو انجام دهد؟ وَ لَکُمُ یَْلُ
اتِ وَ الْأَرْضِ :ملک و ملک و آفرینش هر که در آسمانها و زمین است،از خداست.این هم ردي 􀀀 ماو 􀀀 پندارید! وَ لَهُ مَنْ فِی السَّ
است بر آنها که خدا را داراي فرزند و شریک میدانند.یعنی کسی که حکومت و ملک و خلقت همگان از اوست،چطور
ممکن است داراي شریک و فرزند باشد.
ادَتِهِ 􀀀 لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِب 􀀀 وَ مَنْ عِنْدَهُ
:فرشتگانی که از لحاظ مقام و منزلت بخدا نزدیکند،از عبادت خدا تکبر نمیورزند.یعنی آنها فرزند خدا نیستند.زیرا فرزند پدر
را نمی پرستد.
وقتی گفته می شود،پیش امیر اینقدر لشکر است-اگر چه آنها در شهرها و بلاد پراکنده باشند-مقصود قرب مکانی نیست.
لا یَسْتَحْسِرُونَ 􀀀 وَ
:و خسته نمی شوند.
لا یَفْتُرُونَ 􀀀 ارَ 􀀀 یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّه
:شب و روز خدا را از صفات نالایق تنزیه و تقدیس میکنند و از اینکار سست نمی شوند.کعبی گوید:تسبیح آنها مثل تنفس
شما طبیعی و آسان است.
ص : 107
نظم:
اتِ􀀀 ماو 􀀀 لَهُ مَنْ فِی السَّ
:متصل است به ما قبل که در بارة هلاك کفار بود.میخواهد بگوید:هلاك آنها از روي استحقاق بوده است.زیرا آنها را براي
عبادت خلق کرده نه براي کفر.بنا بر این وقتی که کافر شدند هلاکشان کرد و اگر غیر از این باشد،خلق آسمانها و زمین ببازي
است.زیرا اینها براي مکلفین و مکلفین براي بردن پاداش و ثواب خلق شده اند.
بما قبل این است که اینها که شما آنها را فرزند خدا میدانید بندة خدا هستند و چه «... لا یَسْتَکْبِرُونَ 􀀀 وَ مَنْ عِنْدَهُ » وجه اتصال
بندگانی!بندگی با فرزندي منافات دارد.زیرا فرزند با پدر مجانس است.
ص : 108
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 21 تا 30
اشاره
لا􀀀 عَمّ یَصِ فُونَ ( 22 )
ا􀀀 اَلْع اَللّ رَبِّ رَْشِ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 ا فَسُبْ 􀀀 اَللّ لَفَسَ دَت
􀀀
ما آلِهَهٌ إِلَّا هُ 􀀀 کانَ فِیهِ 􀀀 أَمِ اِتَّخَ ذُوا آلِهَهً مِنَ اَلْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ ( 21 ) لَوْ
لا􀀀 ذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی بَلْ أَکْثَرُهُمْ 􀀀􀀀 انَکُمْ ه 􀀀 اتُوا بُرْه 􀀀 عَمّ یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ ( 23 ) أَمِ اِتَّخَ ذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً قُلْ ه
ا􀀀 یُس ئَْلُ
الُوا اِتَّخَذَ 􀀀 إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ ( 25 ) وَ ق
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ
􀀀
ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 یَعْلَمُونَ اَلْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ ( 24 ) وَ م
لا􀀀 ا خَلْفَهُمْ وَ 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ ( 27 ) یَعْلَمُ م 􀀀 ادٌ مُکْرَمُونَ ( 26 ) لا 􀀀 حانَهُ بَلْ عِب 􀀀 منُ وَلَداً سُبْ 􀀀 اَلرَّحْ
ذلِکَ نَجْزِي 􀀀 ذلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ کَ 􀀀 هٌ مِنْ دُونِهِ فَ 􀀀 ی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ ( 28 ) وَ مَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِل 􀀀 إِلاّ لِمَنِ اِرْتَض
􀀀
یَشْفَعُونَ
لا یُؤْمِنُونَ 􀀀 ماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَ 􀀀 ا مِنَ اَلْ 􀀀 ما وَ جَعَلْن 􀀀 اهُ 􀀀 ا رَتْقاً فَفَتَقْن 􀀀 کانَت 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 اَلظّ ( 29 ) أَ وَ لَمْ یَرَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ اَلسَّ
􀀀
الِمِینَ
(30)
ص : 109
ترجمه:
آیا از زمین خدایانی گرفته اند که حیات می بخشند؟اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خداي یکتا بودند،تباه می
شدند.پروردگار عرش از آنچه وصف میکنند منزه است.خدا از آنچه میکند باز خواست نمیشود ولی آنها بازخواست می
شوند.
بگو برهان خود را بیاورند.این است کتاب اصحاب من و کتاب اسلاف من.بلکه بیشترشان حق را نمیدانند و اعراض
کنندگانند.پیش از تو هیچ پیغمبري نفرستادیم مگر به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست.پس مرا بپرستید،گفتند:خداي
رحمان پسر دارد.منزه است او.بلکه بندگان گرامی هستند که بگفتار از خدا پیشی نمیگیرند و بفرمانش عمل میکنند.میداند
آنچه جلو رویشان است و آنچه پشت سرشان است و شفاعت نمیکنند،مگر آنکه خدا بپسندد و آنها از ترس وي لرزانند.هر که
از آنها گوید:که من خدایی جز خدایم چنین کسی را جهنم سزا میدهیم و ستمگران را اینطور بکیفر می رسانیم.
آیا آنها که کافر شدند ندیدند که آسمانها و زمین پیوسته بودند و از هم بازشان کردیم و هر چیز زنده اي را از آب
آفریدیم؟آیا ایمان نمی آورند؟
قرائت:
قرائت نون بهتر است. « و ما ارسلنا » نوحی:کوفیان بجز ابو بکر به نون و دیگران به یاء خوانده اند.اما بملاحظۀ
ا و لم یر:ابن کثیر بدون واو و دیگران به واو خوانده اند.
اعراب:
أَمِ اتَّخَذُوا
منقطعه است و معادل همزة استفهام نیست. « ام »:
اللّ
􀀀
إِلَّا هُ
.« اللّ
􀀀
غیر ه » یعنی « آلهه » :صفت براي
ص : 110
عَمّ یَفْعَلُ
ا􀀀
مصدریه است و ممکن است موصوله و اسم باشد. « ماء »:
مقصود:
اکنون به توبیخ مشرکین پرداخته،می فرماید:
أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَهً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ یُنْشِرُونَ
:این استفهام انکاري است.یعنی آنها خدایانی از زمین برنگزیداند که بمردگان حیات بخشند.مقصود این است که این خدایان
قادر به حیات بخشی نیستند و بنا بر این قادر به نعمت بخشی هم نیستند.
پس چگونه سزاوار عبادت هستند؟! اکنون بذکر دلیل توحید پرداخته،می فرماید:
ا􀀀 اللّ لَفَسَدَت
􀀀
ما آلِهَهٌ إِلَّا هُ 􀀀 کانَ فِیهِ 􀀀 لَوْ
:اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خدا بودند،زمین و آسمان پایدار نمی ماندند و هر چه در آنها بود تباه می شد و نظم نمی
یافت.
این همان برهان تمانع است که متکلمان مبناي توحید قرار داده اند.
به این بیان:
اگر با خداوند سبحان خداي دیگري بود،هر دو قدیم بودند و صفت قدم از اخص صفات است و اشتراك در این صفت
موجب تماثل آنها می شود.پس باید هر دو عالم و قادر وحی باشند و حق هر قادري این است که بتواند ضد چیزي که دیگري
اراده کرده است،اراده کند.مثل مرگ و حیات و حرکت و سکون و فقر و ثروت و...
(یعنی یکی مرگ کسی را و دیگري حیات او را و...اراده کند)در این صورت یا مراد هر دو حاصل می شود،که محال است.یا
مراد هیچیک حاصل نمیشود که اینهم با قادر بودن منافات دارد یا مراد یکی حاصل می شود و مراد دیگري حاصل نمیشود که
در این صورت یکی از آنها قادر نیست.بنا بر این جایز نیست که خدا بیشتر از یکی باشد.
ممکن است گفته شود:آنها با یکدیگر تمانعی ندارند.زیرا هر چه یکی از آنها اراده کند،مطابق حکمت است و بنا بر این
خداي دیگر نیز همان را اراده
ص : 111
میکند.پاسخ این است که:سخن ما در بارة صحت تمانع است نه وقوع تمانع و صحت تمانع در دلالت بر عدم جواز تعدد
خدایان کافی است.زیرا دلالت دارد بر اینکه یکی از آنها قدرتش محدود و متناهی است و نمیتواند خدا باشد.
اکنون خداوند خود را از داشتن شریک تنزیه کرده،می فرماید:
عَمّ یَصِفُونَ
ا􀀀 الْع اللّ رَبِّ رَْشِ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 فَسُبْ
:خداي عرش از آنچه می گویند،منزه است.علت اینکه عرش می گوید،این است که عرش اعظم همۀ مخلوقات است و کسی
که بر بزرگترین مخلوقات قادر است،بر بقیه نیز قادر است.
عَمّ یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ
ا􀀀 یُس لا ئَْلُ 􀀀
:کارهاي او مطابق حکمت و صواب است و به حکیم نمیتوان گفت:چرا کار صواب کرده اي؟اما از دیگران می توان پرسید:
چرا فلان کار را کردید؟زیرا آنها هم کار حق می کنند و هم کار باطل.
برخی گویند:یعنی از خدا پرسیده نمیشود که چرا ادعاي خدایی میکند.اما از دیگران پرسیده می شود.نظم و سیاق آیه بر همین
معنی دلالت دارد.
برخی گویند:یعنی دیگران اعمالشان حساب دارد و خدا اعمالش حساب ندارد.
برخی گویند:یعنی فرشتگان و مسیح از فعل خدا سؤال نمیکنند. اما خدا از ایشان سؤال میکند و آنها را جزا میدهد و اگر خدا
بودند از کارهایشان سؤال نمیشد.
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَهً
:این استفهام براي سرزنش است.یعنی نباید غیر از خداي یکتا به خدایان دیگر گرایش پیدا کرده باشند.
انَکُمْ 􀀀 اتُوا بُرْه 􀀀 قُلْ ه
:اي پیامبر،بگو:دلیل خود را بر صحت کردارتان بیاورید.اما آنها هرگز نمیتوانند دلیلی بیاورند.این جمله دلالت بر بطلان تقلید
دارد.زیرا از آنها بر صحت مدعایشان دلیل میخواهد.برهان دلیلی است که افادة علم کند.
ذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی 􀀀􀀀ه
:بگو:این قرآن،ذکر کسانی است که با منند و ذکر امت هایی است که پیش از من بوده اند و به ایمان نجات یافته،یا بکفر
هلاك شده اند.
ص : 112
جبائی میگوید:یعنی در قرآن ذکر کسانی است که در اخلاص و توحید با منند و بنا بر این ذکر امتهاي پیشین در تورات و
انجیل است.
کسانی است که با پیامبر خدا بوده اند و کسانی که بعداً خواهند آمد و « ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ » امام صادق(ع)میفرماید:مقصود از
گذشته هاست. « ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی » مقصود از
برخی گویند:یعنی در قرآن،خبر آنهایی که تا روز قیامت بر دین منند و بر- طاعت خود ثواب و بر عصیان خود کیفر می بینند
و خبر کتابهایی که قبلا نازل شده، آمده است.ببینید آیا در کدام کتاب خداوند امر کرده است که مردم خداي دیگري را
پرستش کنند؟پس پرستش خدایان دیگر باطل است و خداوند به آن امر نکرده است. زجاج گوید:بگو برهانتان را بیاورید که
پیامبري به امت خود گفته باشد که خداي دیگري را پرستش کنند آیا در این کتاب و کتابهاي پیشین چیزي جز توحید وجود
چون «. إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ
􀀀
ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م » : دارد؟شاهد آن این است که بعداً می فرماید
دلیلی ندارند،خداوند آنها را بر جهلشان مذمت کرده،می فرماید:
لا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ 􀀀 بَلْ أَکْثَرُهُمْ
:بیشترشان حق را نمیدانند و از تأمل و تفکر اعتراض دارند.اینکه نادانی را به بیشترشان نسبت میدهد،بخاطر این است که بعضی
از آنها بعداً ایمان آوردند.
إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 إِلاّ نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ
􀀀
ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
:
اي پیامبر،پیش از تو پیامبري نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودي که حقیقت داشته باشد،وجود ندارد جز
من.پس مرا بپرستید نه غیر مرا.
حانَهُ 􀀀 منُ وَلَداً سُبْ 􀀀 الُوا اتَّخَذَ الرَّحْ 􀀀 وَ ق
:گفتند:خدا فرشتگان را بفرزندي گرفته است.اما خدا منزه است.زیرا داشتن فرزند یا از راه تولید است یا از راه بفرزند گرفتن و
هیچگونه بر خداوند روا نیست.زیرا اولی مستلزم این است که خدا جسم باشد و دومی مستلزم این است که خدا عقیم باشد و
فرزند دیگري را فرزند خود
ص : 113
بخواند و اینهم محال است اما دوست گرفتن خدا محال نیست،زیرا دوست گرفتن به معنی اختصاص دادن است و این اشکالی
ندارد.
ادٌ مُکْرَمُونَ 􀀀 بَلْ عِب
:آنها فرزندان خدا نیستند.بلکه بندگان گرامی خدا هستند و خدا آنها را برگزیده است.
لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ 􀀀
:آنها جز به امر خدا تکلم نمیکنند و همۀ گفتارهاي ایشان بفرمان خداست و بهمین جهت قدر و مقام آنها بالاست.
وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ
:آنها بفرمان خدا عمل می کنند و کسی که فرزند باشد، این اوصاف را ندارد.
ا خَلْفَهُمْ 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 یَعْلَمُ م
:خداوند اعمال گذشته و آیندة آنها را می داند.
ی􀀀 إِلاّ لِمَنِ ارْتَض
􀀀
لا یَشْفَعُونَ 􀀀 وَ
:و جز کسی را که خدا دینش را بپسندد،شفاعت نمیکنند.یا اینکه کسی را شفاعت میکنند که خدا از آنها راضی باشد.ابن
عباس گوید:اهل توحید را شفاعت میکنند.برخی گویند:کسانی را شفاعت میکنند که مستحق ثواب باشند.اما حقیقت معنی این
إِلاّ
􀀀
مَنْ ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ » : است که آنها کسی را شفاعت می کنند که خدا به شفاعتش راضی باشد.پس این جمله،نظیر
است. « بِإِذْنِهِ
وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ
:آنها از ترس خدا بخود می لرزند که مبادا در عبادتش تقصیري کنند.
ذلِکَ نَجْزِیهِ جَهَنَّمَ 􀀀 هٌ مِنْ دُونِهِ فَ 􀀀 وَ مَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّی إِل
:هر کدام از فرشتگان که دعوي خدایی کند،سزایش جهنم است و با سایر بندگان در استحقاق عذاب فرقی ندارد.
برخی گویند:مقصود شیطان است.زیرا او بود که مردم را بعبادت خود فرا خواند.
ذلِکَ نَجْزِي 􀀀 اما برخی این مطلب را قبول ندارند.زیرا جملۀ فوق شرطیه است و بعلاوه شیطان فرشته نیست.(بقول اکثر) کَ
الظّ :مشرکینی که خدا را با صفاتی که لایقش نیست
􀀀
الِمِینَ
ص : 114
توصیف می کنند،کیفرشان همین است.
از این آیه برمی آید که فرشتگان مجبور بعبادت نیستند بلکه مکلف و مختارند.
ما􀀀 اهُ 􀀀 ا رَتْقاً فَفَتَقْن 􀀀 کانَت 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّ
:
این استفهام براي نکوهش و سر کوبی است.یعنی آیا کافران ندانستند که خداوند کارهایی میکند که دیگران نمیکنند؟او
آسمانها و زمین را که پیوسته بودند از یکدیگر جدا کرد و در میان آنها هوا قرار داد.بنا بر این او سزاوار پرستش است نه غیر
او.
برخی گویند:یعنی زمین و آسمان باران و گیاه نداشتند و ما آنها را گشودیم.
از آسمان باران نازل کردیم و از زمین گیاه رویاندیم.این معنی از امام باقر و امام صادق(ع)روایت شده است.
ماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ 􀀀 ا مِنَ الْ 􀀀 وَ جَعَلْن
:با آبی که از آسمان نازل کردیم، موجودات قابل حیات را حیات بخشیدیم.برخی گویند:یعنی هر موجود زنده اي را از نطفه
آفریدیم.معناي اول صحیح تر است.
عیاشی روایت کرده است که از امام صادق در بارة طعم آب پرسیدند.فرمود:
ماءِ کُلَّ شَیْءٍ 􀀀 ا مِنَ الْ 􀀀 سؤال کن براي فهمیدن نه براي سرسري کردن.طعم آب طعم حیات است.خداوند می فرماید: وَ جَعَلْن »
برخی گویند:یعنی حیات هر ذي روح و رشد هر رشد کننده اي به آب است و بنا بر این هم شامل حیوان می شود و هم «. حَیٍّ
شامل گیاه.
لا یُؤْمِنُونَ 􀀀 أَ فَ
:چرا قرآن را تصدیق نمیکنند و دلائل و برهان روشن را نمیپذیرند؟
نظم:
وجه اتصال آیۀ اول بما قبل این است که:از اهل ذکر بپرسید.آیا پیش از تو جز مردانی فرستادیم و آیا آنها پرستش خدایان
زمینی را توصیه کردند و گفتند سنگ و چوب بپرستید.
ص : 115
. « ا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً 􀀀 لَوْ أَرَدْن » برخی گویند:متصل است به
بما قبل این است که چون توحید را بیان کرد، در اینجا میخواهد عدل را بیان کند. « عَمّ یَفْعَلُ
ا􀀀 یُس لا ئَْلُ 􀀀» وجه اتصال
و حساب سؤال است از نعمتها و اینکه آیا شکر کرده اند یا نه؟ وجه اتصال « سابُهُمْ 􀀀 لِلنّ حِ
اسِ􀀀 اِقْت رََبَ » برخی گویند:متصل است به
به سابق این است که توحید و عدل در قرآن و کتب دیگر ذکر شده است. « ذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی 􀀀􀀀ه»
ص : 116
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 31 تا 35
اشاره
ماءَ سَ قْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ 􀀀 جاجاً سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ( 31 ) وَ جَعَلْنَا اَلسَّ 􀀀 ا فِ 􀀀 ا فِیه 􀀀 اسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَ جَعَلْن 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ رَو 􀀀 وَ جَعَلْن
ا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 ارَ وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ( 33 ) وَ م 􀀀 ا مُعْرِضُونَ ( 32 ) وَ هُوَ اَلَّذِي خَلَقَ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّه 􀀀 اتِه 􀀀 آی
( ا تُرْجَعُونَ ( 35 􀀀 ذائِقَهُ اَلْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ اَلْخَیْرِ فِتْنَهً وَ إِلَیْن 􀀀 خالِدُونَ ( 34 ) کُلُّ نَفْسٍ 􀀀 اَلْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ اَلْ
ترجمه:
در زمین کوه هایی قرار دادیم که آنها را نلرزاند و در کوه ها راه هایی قرار دادیم که هدایت شوند.آسمان را سقفی محفوظ
قرار دادیم و آنها را از آیاتش روي گردانند.
اوست که روز و شب و خورشید و ماه که در آسمان حرکت میکنند،بیافرید.براي هیچ بشري پیش از تو قرار ندادیم جاودان
بودن را.آیا اگر تو بمیري،آنها جاویدانند؟هر نفسی چشندة مرگ است و شما را به شر و خیر آزمایش می کنیم و بسوي ما
بازگشت می کنید.
ص : 117
لغت:
رواسی:کوه ها.
مید:اضطراب و سرگردانی.
فج:راه گشاده میان دو کوه.جمع فجاج.
فلک:هر چیز گردنده اي.
سباحه:حرکت کردن و شناور بودن.
اعراب:
أَنْ تَمِیدَ
سبلا:بدل از فجاج. «. کراهه ان تمید بکم »: :در محل نصب و مفعول له یعنی
کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
:جملۀ حالیه.
خالِدُونَ 􀀀 أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْ
:جملۀ شرط و جزا.
فتنه:مفعول له یا مصدر در محل حال یا مفعول مطلق.
مقصود:
اکنون خداوند به کمال قدرت و شمول نعمت خود اشاره کرده،می فرماید:
اسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ 􀀀 ا فِی الْأَرْضِ رَو 􀀀 وَ جَعَلْن
:در زمین کوه هاي استواري قرار دادیم که آنها را از حرکت و اضطراب نگاه دارد.
جاجاً سُبُلًا لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ 􀀀 ا فِ 􀀀 ا فِیه 􀀀 وَ جَعَلْن
:و در کوه ها راه هاي گشاده اي قرار دادیم که شما هدایت شوید و اگر این راه ها نبودند،مسافرتها براي شما دشوار و غیر
ممکن بود و نمیتوانستید به شهرها و کشورهاي دور دست از راه زمین سفر کنید.
ممکن است منظور هدایت براه دین باشد.
ماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً 􀀀 وَ جَعَلْنَا السَّ
:آسمان را بالاي سر مخلوقات برافراشتیم.
این آسمان سقفی است محفوظ که بوسیلۀ شهابها از ورود شیطانها به آن یا از سقوط بر زمین محفوظ است.
برخی گویند:یعنی آسمان از دست اندازي و تخریب و تهاجم مردم
ص : 118
محفوظ است.
ا مُعْرِضُونَ 􀀀 اتِه 􀀀 وَ هُمْ عَنْ آی
:آنها از استدلال به آیات و نشانه هاي آسمان و حدوث و نیاز آن به خالق،روي گردانند و در بارة آن نمی اندیشند.
ارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ 􀀀 وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّیْلَ وَ النَّه
:
خداوند روز و شب و خورشید و ماه را آفرید.خورشید و ماه دو گوي غلطانی هستند که با سیارات دیگر در مدارهاي خود می
چرخند.از آیه استفادة حرکت نجوم هم می شود.زیرا شب با ستاره توأم است.
در اینجا فعل بصورت جمع مذکر آورده شده و خورشید و ماه و ستارگان بمنزلۀ موجودات صاحب عقل تلقی شده اند.و در
رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ » : حقیقت فعلی که به آنها نسبت داده شده، فعل عقلایی است.در سورة یوسف نیز می فرماید
.( آیه 3 ) « ساجِدِینَ 􀀀 وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی
ا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 وَ م
:به هیچ بشري پیش از تو حیات جاودان نداده ایم.
خالِدُونَ 􀀀 أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْ
طور 30 )ما ) « نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ » : :آیا انتظار دارند که تو بمیري و آنها حیات جاودان پیدا کنند؟مشرکین مکه می گفتند
در انتظار مرگ پیامبر هستیم.قرآن می گوید:این انتظار بیهوده است.زیرا نه تنها تو میمیري بلکه آنها نیز میمیرند.
ذائِقَهُ الْمَوْتِ 􀀀 کُلُّ نَفْسٍ
:هر موجود زنده اي ناچار باید طعم مرگ را بچشد.
وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً
:ما با شما معاملۀ آزمایشگران می کنیم، و شما را به سختی و راحتی و فقر و ثروت مبتلا می کنیم،تا صبر شما در برابر
ناملایمات و شکر شما در برابر نعمتها ظاهر گردد.
در روایت است که علی(ع)بیمار شد.دوستانش عیادتش کرده،پرسیدند:یا امیر المؤمنین،حالت چطور است؟فرمود:شر
است!گفتند:این کلام سزاوار شما نیست.
پس خیر تندرستی و . « وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً » : فرمود:خداوند می فرماید
ص : 119
ثروت است و شر بیماري و فقر است.
برخی از زهاد گویند:شر غلبۀ هوي است بر نفس و خیر خود نگهداري از معصیت است.
ا تُرْجَعُونَ 􀀀 وَ إِلَیْن
:سر انجام بحکم ما برمیگردید تا جزاي نیک و بد اعمال خود را ببینید.
نظم:
«... ا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 وَ م »
متصل است بمطالبی که قبلًا در بارة خلقت اشیاء ذکر شد.زیرا قبلا بیان کرد که اشیاء را براي زندگی دائم نیافریده، بلکه براي
این آفریده است که وسیله اي براي دست یافتن به نعمتهاي آخرت باشند.
پس هر انسانی باید بمیرد و به جزا برسد.
ص : 120
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 36 تا 40
اشاره
سانُ 􀀀 کافِرُونَ ( 36 ) خُلِقَ اَلْإِنْ 􀀀 منِ هُمْ 􀀀 ذَا اَلَّذِي یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ اَلرَّحْ 􀀀 إِلاّ هُزُواً أَ ه
􀀀
ذا رَآكَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِ ذُونَکَ 􀀀 وَ إِ
لا􀀀 صادِقِینَ ( 38 ) لَوْ یَعْلَمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا حِینَ 􀀀 ذَا اَلْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ی ه 􀀀 لا تَسْتَعْجِلُونِ ( 37 ) وَ یَقُولُونَ مَت 􀀀 اتِی فَ 􀀀 مِنْ عَجَ لٍ سَأُرِیکُمْ آی
لا هُمْ یُنْظَرُونَ 􀀀 ا وَ 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّه 􀀀 لا هُمْ یُنْ َ ص رُونَ ( 39 ) بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَهً فَتَبْهَتُهُمْ فَ 􀀀 لا عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ 􀀀 اَلنّ وَ
ار 􀀀 یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ (40)
ترجمه:
هنگامی که کافران ترا می بینند،ترا استهزا کرده،می گویند:این است که خدایانتان را یاد میکند.آنها بیاد خداي رحمان کفر
می ورزند.انسان از شتاب خلق شده.بزودي آیات خود را به شما نشان میدهم.عجله نکنید.می گویند:این وعده کی است؟ اگر
راست می گویید.اگر مردمی که کافر شدند میدانستند آن هنگامی را که آتش را از صورت و پشت خود باز نمیگیرند و یاري
نمی شوند!بلکه ناگهان بسوي آنها می آید و آنها را مبهوت می کند و نمیتوانند ردش کنند و مهلت داده نمیشوند.
لغت:
هزو:ظاهر کردن چیزي که خلاف باطن است براي عیبجویی.
عجله:شتاب و جلو انداختن چیزي از وقت خود.اینکار مذموم است.
ص : 121
سرعت:انجام چیزي در نزدیکترین اوقات.این کار پسندیده است.
اعراب:
ذا رَآكَ 􀀀إِ
. « إِنْ یَتَّخِذُونَکَ » که مستفاد است از « اتخذوا » متعلق به « اذا »:
ذَا الَّذِي 􀀀 أَ ه
که حال است. «... قائلین أ هذا » :تقدیر
منِ􀀀 بِذِکْرِ الرَّحْ
.« کافرون » :متعلق به
لا یَکُفُّونَ 􀀀 حِینَ
حذف شده است. « لو » یا مفعول فیه و جواب « یعلم » :مفعول به
بغته:حال از مفعول یا فاعل.
مقصود:
ذَا الَّذِي یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ 􀀀 إِلاّ هُزُواً أَ ه
􀀀
ذا رَآكَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ 􀀀 وَ إِ
:
به پیامبرش می فرماید:هنگامی که مردم کافر-که تو خدایانشان را عیب می کنی و آنها را بتوحید میخوانی-ترا می بینند،ترا
مسخره کرده،می گویند:این است که خدایانتان را عیب می کند و می گوید:اجسام بیجان و بی سود و زیانی هستند.
کافِرُونَ 􀀀 منِ هُمْ 􀀀 وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْ
:اینها منکر توحید و بقولی منکر کتاب آسمانی هستند.
راستی جاي تعجب است که این مردم خداي منعم قادر و خالق رازق را انکار می کنند و به چیزهایی روي می آورند که نفع و
ضرري ندارند.پس خود آنها به- استهزا سزاوارترند.
سانُ مِنْ عَجَلٍ 􀀀 خُلِقَ الْإِنْ
:در بارة این جمله دو قول است: 1-مقصود این است که آدم(ع)به شتاب آفریده شده است زیرا او آخرین مخلوقی است که
ظهر روز جمعۀ آخر سال،با سرعت و عجله پیش از آنکه خورشید غروب شود،آفریده شد.یا اینکه او بر خلاف انسانهاي دیگر
به سرعت آفریده شد،نه از نطفه و علقه و مضغه.
بلکه خدا او را یکباره ایجاد کرد.پس خلقت آدم،آیت عجیبی است که خداوند به آن تنبیه می کند.یا اینکه چون آدم آفریده
شد و روح باکثر بدنش تعلق یافت، برخاست و با سرعت بسوي درختهاي بهشت رفت.این معنی از امام صادق(ع)روایت
ص : 122
شده است.
-2 مقصود همۀ انسانهاست.در بارة همین معنی هم مطالبی گفته اند: 1-یعنی انسان عجول آفریده شده است و در کارها دوست
می دارد عجله کند و هر چه را دوست میدارد بدنبال آن می شتابد.عرب نظیر این تعبیر را دارد.مثلا در بارة کسی که زیاد می
خوابد،می گوید:از خواب آفریده شده است و براي کسی که زیاد بدي می کند، می گوید:از شر آفریده شده است.خنساء در
این گاو،اقبال است و ادبار. « فانما هی اقبال و ادبار »: وصف گاو می گوید
-2 الفاظ تغییر مکان داده اند.یعنی:عجله از انسان آفریده شده است.اما این معنی ضعیف و مستلزم تأویل است.
-3 عجل خاك است.شاعر می گوید:
و النبع ینبت بین الصخر ضاحیه
و النخل تنبت بین الماء و العجل
چشمه از میان سنگها می روید و نخل از میان آب و خاك(عجله)می روید.
.( سجده 7 ) « سانِ مِنْ طِینٍ 􀀀 وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْ » : طبق این معنی،آیه بمنزلۀ
ادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ 􀀀 ذا أَر 􀀀 ما أَمْرُهُ إِ 􀀀 إِنَّ » : -4 یعنی آفرینش انسان در امري است که نیازي به زمان ندارد.چنان که می فرماید
یس 82 )امر خدا این است که چون چیزي اراده کند،به او گوید:باش و باشد. ) « فَیَکُونُ
اتِی 􀀀 سَأُرِیکُمْ آی
:بزودي آیاتی که دلالت بر توحید و راستگویی پیامبر دارد به شما نشان میدهم.
لا تَسْتَعْجِلُونِ 􀀀 فَ
:در فرا رسیدن عذاب عجله نکنید که زمانی بفرا رسیدن آن نمانده است.
انفال 32 )خدایا اگر ) «... ذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ 􀀀􀀀 کانَ ه 􀀀 اَللّ إِنْ
􀀀
هُمَّ » : ابن عباس گوید:مقصود نضر بن حرث است که گفت
این(خلافت علی ع)حق است،سنگ بر ما ببار.
جنگ بدر است. «... اتِی 􀀀 سَأُرِیکُمْ آی » منظور از
ذَا الْوَعْدُ 􀀀 ی ه 􀀀 وَ یَقُولُونَ مَت
:مشرکین به مسلمین می گویند:این قیامت
ص : 123
صادِقِینَ :پس اگر راست می گویید،قیامت کی فرا می رسد؟ لَوْ یَعْلَمُ الَّذِینَ 􀀀 که شما وعدة آن را میدهید،کی است؟ إِنْ کُنْتُمْ
هُمْ یُنْ َ ص رُونَ :اگر می شناختند زمانی را که نمیتوانند عذاب 􀀀 عَنْ ظُهُورِهِمْ وَ لا 􀀀 النّ وَ لا
ار 􀀀 لا یَکُفُّونَ عَنْ وُجُوهِهِمُ 􀀀 حِین کَفَرُوا جهنم-که آنها را احاطه کرده-از صورت و پشت خود دور گردانند و هیچکس آنها را یاري نمیکند، صدق وعده را قبول
میکردند و عجله نمیکردند و نمیگفتند:کی فرا می رسد؟ بَلْ تَأْتِیهِمْ بَغْتَهً فَتَبْهَتُهُمْ :بلکه قیامت ناگهان آنها را درمی یابد و دچار
حیرت می شوند.
لا هُمْ یُنْظَرُونَ 􀀀 ا وَ 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ رَدَّه 􀀀 فَ
:دیگر قادر بدفع آن نیستند و لحظه اي هم براي توبه یا معذرت به آنها مهلت داده نمیشود.
ص : 124
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 41 تا 45
اشاره
منِ􀀀 ارِ مِنَ اَلرَّحْ 􀀀 کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 41 ) قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّه 􀀀 ا 􀀀 حاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ م 􀀀 وَ لَقَدِ اُسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَ
ا􀀀 مِنّ یُصْحَبُونَ ( 43 ) بَلْ مَتَّعْن
ا􀀀 ه لا مُْ 􀀀 أَنْفُسِهِم وَ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ 􀀀 ا 􀀀 مِن دُونِن بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ ( 42 ) أَمْ لَهُمْ آلِهَهٌ تَمْنَعُهُمْ ما أُنْذِرُکُمْ 􀀀 الِبُونَ ( 44 ) قُلْ إِنَّ 􀀀 ا أَ فَهُمُ اَلْغ 􀀀 رافِه 􀀀 ا مِنْ أَطْ 􀀀 أَنّ نَأْتِی اَلْأَرْضَ نَنْقُصُ ه
􀀀
یَرَوْنَ ا 􀀀 طالَ عَلَیْهِمُ اَلْعُمُرُ أَ فَلا 􀀀 حَتّ
ی􀀀 اء 􀀀 آب ؤُلا وَ هَُمْ 􀀀ه ءِ􀀀
( ا یُنْذَرُونَ ( 45 􀀀 ذا م 􀀀 اءَ إِ 􀀀 لا یَسْمَعُ اَلصُّمُّ اَلدُّع 􀀀 بِالْوَحْیِ وَ
ترجمه:
پیامبران پیش از تو نیز استهزاء می شدند و نتیجۀ استهزاء دامنگیر استهزاء کنندگان شد.بگو چه کسی شب و روز،شما را از
کیفر خدا حفظ می کند؟بلکه آنها از یاد خدا رو می گردانند.آیا آنها را خدایانی است که آنها را از عذاب ما حفظ می
کنند؟آن خدایان نمیتوانند خود را یاري کنند و نه کفار از عذاب ما پناه داده می شوند.ما اینها و پدرانشان را در دنیا نعمت
بخشیدیم تا عمرشان طولانی شد.مگر نمی بینند که ما داریم این سرزمین را از اطرافش کم می کنیم؟آیا آنها غالبند؟بگو
ص : 125
من شما را بوحی انذار می کنم و کران در وقتی که انذار می شوند،دعوت را نمی شنوند.
قرائت:
را به رفع خوانده اند.بنا بر اول خطاب به « الصم » را به نصب و دیگران بفتح یاءِ و « الصم » یسمع:ابن عامر بضم تاء و کسر میم و
پیامبر است.چنان که میفرماید:
( فاطر 22 ) « ا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ 􀀀 وَ م »
لغت:
کلائه:حفظ.
این است که در اولی تسخیر و تذلیل است ولی در دومی نه. « هزء » و« سخریه » فرق میان
اعراب:
أَمْ لَهُمْ آلِهَهٌ
.« بل » منقطعه است یعنی « ام » :این
لا یَسْتَطِیعُونَ 􀀀
باشد. « آلهه » :جمله مستأنفه و نمیتواند حال یا صفت براي
مقصود:
اکنون بمنظور تسلیت به پیامبر خویش می فرماید:
کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ 􀀀 ا 􀀀 حاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ م 􀀀 وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَ
:همانطوري که اینها ترا استهزاء میکنند،گذشتگان نیز پیامبران پیش از ترا استهزاء کردند و سرانجام وبال و نتیجۀ استهزایشان
دامنگیر خودشان شد.
منِ􀀀 ارِ مِنَ الرَّحْ 􀀀 قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّه
:به اینها بگو:چه کسی می تواند شما را در ظرف شب و روز از عذاب خداوند رحمان حفظ کند؟این استفهام بمعناي نفی
است.یعنی هیچکس نمیتواند شما را از عذاب خدا حفظ کند.
بَلْ هُمْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ
:بلکه آنها از کتاب خدا رو می گردانند و به- آن ایمان نمیآورند و در بارة آن نمیاندیشند.
برخی گویند:یعنی آنها التفاتی بدلائل و براهین نشان نمیدهند.
سپس بمنظور توبیخ ایشان میفرماید:
ص : 126
ا􀀀 أَمْ لَهُمْ آلِهَهٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِن
:آیا آنها خدایانی جز ما دارند که عذاب و کیفر را از آنها منع کند؟در اینجا کلام پایان می یابد.سپس بوصف خدایان ایشان
پرداخته،می فرماید:
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ 􀀀
:این خدایان خویشتن را نمیتوانند یاري کنند،پس چگونه آنها را یاري کنند؟ برخی گفته اند:یعنی کفار نمیتوانند خود را یاري
کنند و نمیتوانند بلاها و گرفتاریها را از خود دور گردانند.
مِنّ یُصْحَبُونَ
ا􀀀 ه لا مُْ 􀀀 وَ
:و کفار نیز پناهگاهی ندارند که از عذاب ما به آن پناه ببرند.
اءَهُمْ 􀀀 لاءِ وَ آب 􀀀 ؤُ􀀀 ا ه 􀀀 بَلْ مَتَّعْن
:ما اینها و پدرانشان را در دنیا نعمت دادیم و آنها را گرفتار کیفر نکردیم.
طالَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ 􀀀 حَتّ
ی􀀀
:تا عمر آنها طولانی شد و طول عمر و نعمت دنیا چنان آنها را دچار غرور کرد که کردند آنچه کردند.
ا􀀀 رافِه 􀀀 ا مِنْ أَطْ 􀀀 أَنّ نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُه
􀀀
لا یَرَوْنَ ا 􀀀 أَ فَ
:آیا نمیدانند که بر حسب امر ما که بر زمین نازل می شود،زمین بواسطۀ خرابی و مرگ مردم دچار نقصان میگردد؟برخی گفته
اند:مرگ دانشمندان زمین را دچار نقصان میکند.
این مطلب از امام صادق(ع)نیز روایت شده است.فرمود:نقصان زمین از دست رفتن عالم است.برخی گویند:مراد از نقصان
زمین فتح منطقه هاي مختلف بوسیله پیامبر بزرگ اسلام و یاران اوست که بتدریج از منطقه هاي نفوذ و سرزمینهاي بیدینان
کم و کسري می شود تا بکلی از بین بروند.
الِبُونَ 􀀀 أَ فَهُمُ الْغ
:آیا اینها غالبند یا ما؟یعنی اینها غالب نیستند.ما غالبیم.
ما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ 􀀀 قُلْ إِنَّ
:بگو شما را بوسیلۀ آنچه خدا بمن وحی کرده از عذاب می ترسانم.
ا یُنْذَرُونَ 􀀀 ذا م 􀀀 اءَ إِ 􀀀 لا یَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّع 􀀀 وَ
:کران هنگامی که انذار شوند،
ص : 127
دعوت را نمیشنوند.ایشان را بکرانی که صدا را نمیشنوند تشبیه کرده است.زیرا بواسطۀ استفاده نبردن از قوة شنوایی بمنزلۀ
کرانند.مقصود این است که براي شنیدن قرآن و توجه به آیات آن اشتیاقی نشان نمیدهند.پس مثل کرها هستند.
نظم:
أَمْ لَهُمْ آلِهَهٌ
مَنْ » برخی گویند:متصل است به «... أ فهم الخالدون ام لهم آلهه » یعنی « ا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 وَ م » :متصل است به
.« ام لهم آلهه تکلؤهم » یعنی « یَکْلَؤُکُمْ
و اکنون میخواهد بگوید:اگر فکر کنند « قُلْ مَنْ یَکْلَؤُکُمْ » : به ما قبل این است که قبلا فرمود « ما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ 􀀀 إِنَّ » وجه اتصال
میدانند که هیچ قدرتی نمیتواند آنها را از کیفر الهی حفظ کند و در انذارهاي قرآنی بزرگترین آیات و حجج است.
برخی گفته اند:متصل است به آیاتی که در بارة پند گرفتن از سرگذشت گذشتگان بود.
یعنی همۀ پندها و اندرزها از وحی است.
ص : 128
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 46 تا 50
اشاره
لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ 􀀀 امَهِ فَ 􀀀 وازِینَ اَلْقِسْطَ لِیَوْمِ اَلْقِی 􀀀 ظالِمِینَ ( 46 ) وَ نَضَعُ اَلْمَ 􀀀 کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 ذابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ ی 􀀀 وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَهٌ مِنْ عَ
( اءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ ( 48 􀀀 انَ وَ ضِی 􀀀 ارُونَ اَلْفُرْق 􀀀 ی وَ ه 􀀀 ا مُوس 􀀀 حاسِبِینَ ( 47 ) وَ لَقَدْ آتَیْن 􀀀 ا 􀀀 ی بِن 􀀀 ا وَ کَف 􀀀 ا بِه 􀀀 الَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْن 􀀀 کانَ مِثْق 􀀀 إِنْ
( اهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ ( 50 􀀀 ارَكٌ أَنْزَلْن 􀀀 ذا ذِکْرٌ مُب 􀀀􀀀 اَلسّ مُشْفِقُونَ ( 49 ) وَ ه
اعَهِ 􀀀 هُم مِنَ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ ترجمه:
اگر کمی از عذاب خدایت آنها را مس کند،گویند:واي که ظالم بوده ایم!براي روز قیامت میزان هاي عدل را می نهیم.هیچ
ظلمی به کسی نمیشود.اگر به اندازة دانه اي از خردل باشد،می آوریم و حساب ما کافی است.بموسی و هارون فرقان و روشنی
و ذکر براي پرهیز کاران دادیم.آنها که در نهان از خداي خود می ترسند و از قیامت بیمناکند.این است ذکري مبارك که نازل
کرده ایم.آیا شما منکرید؟
قرائت:
مثقال:ابو جعفر و نافع به رفع(همچنین در سورة لقمان)و دیگران به نصب
ص : 129
و این بهتر است. « و ان کان الظلامه مثقال » باشد به تقدیر « کان » خوانده اند.نصب بنا بر این است که خبر
اتینا بها:بعضی بمد و بعضی بقصر خوانده اند.
لغت:
نفحه:واقعۀ کوچک.
است. « ذوات القسط » قسط:عدل.این مصدر به معناي
اعراب:
.« ظلما » یا مفعول مطلق به معنی « تظلم » شیئا:مفعول ثانی
ناقصه است. « کان » تامه و اگر نصب دهیم خبر « کان » مثقال:اگر رفع دهیم فاعل
اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ :در محل «... اکتفوا بنا » بخاطر این است که خبر به معنی امر است.یعنی « بنا » حاسبین:تمیز یا حال.دخول باء بر سر
یا در محل رفع. « المتقین » جر و صفت
بالغیب:حال.
مقصود:
چون قبلا در بارة عذاب سخن گفته،اینک بدنبال آن میفرماید:
ظالِمِینَ 􀀀 کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 ذابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ ی 􀀀 وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَهٌ مِنْ عَ
:
اگر اندکی از عذاب پروردگارت به ایشان رسد،می گویند:واي بر ما که ظالم بوده ایم.
امَهِ 􀀀 وازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِی 􀀀 وَ نَضَعُ الْمَ
:روز قیامت میزانهایی که از روي عدالت و دادگري هستند،و هیچ ظلمی در آنها نیست،می نهیم و هر کسی را به اندازة
استحقاقش جزا میدهیم.نه نیکو کار کمتر از استحقاقش پاداش میگیرد و نه بدکار بیشتر از استحقاقش کیفر می بیند.در بارة
.( میزان در سورة اعراف گفتگو کرده ایم(آیه 85
لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً 􀀀 فَ
:از نیکی نیکان چیزي کم و به بدي بدان چیزي افزوده نمیشود.
حاسِبِینَ 􀀀 ا 􀀀 ی بِن 􀀀 ا وَ کَف 􀀀 ا بِه 􀀀 الَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْن 􀀀 کانَ مِثْق 􀀀 وَ إِنْ
:اگر عملی به
ص : 130
اندازة دانۀ خردلی باشد،براي مجازات حاضر می کنیم و کافی است که ما بهمه چیز عالم و حساب کنندة همۀ چیزهاییم.بدیهی
است که حسابگر باید عالم و حافظ باشد.
انَ 􀀀 ارُونَ الْفُرْق 􀀀 ی وَ ه 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
:بموسی و هارون تورات دادیم که میان حق و باطل فرق می گذاشت و حق موسی را از باطل فرعون جدا کرد.برخی گویند:
فرقان شکافتن دریاست.
اءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِینَ 􀀀 وَ ضِی
:تورات راه را روشن میکرد و وسیلۀ هدایت گم- گشتگان بود و مردم پرهیزکار از مطالب آن اندرز می گرفتند.
سپس در وصف متقین میفرماید:
اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ
:آنها در حال خلوت و تنهایی و در خلوتخانۀ دل، بدون ریا از خدا بیمناکند.
السّ مُشْفِقُونَ
اعَهِ 􀀀 هُم مِنَ وَ :و از روز قیامت و خطرات آن می ترسند.
اهُ 􀀀 ارَكٌ أَنْزَلْن 􀀀 ذا ذِکْرٌ مُب 􀀀􀀀 وَ ه
:ما این ذکر مبارك را که تا روز قیامت نفع می بخشد،نازل کردیم.
برخی گویند:قرآن را مبارك نامیده است زیرا فوائد معنوي آن بسیار و پندها و اندرزهاي آن فراوان است.چون قبلا تورات را
وصف کرده بود،در اینجا قرآن را وصف کرد.
أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ
:براي توبیخ است.یعنی چرا چنین اعجاز بزرگی را منکرید؟
نظم:
وجه اتصال قصۀ موسی و هارون بما قبل این است که قبلا وحی را شرح داده بود.بدنبال آن بیان کرد که نزول قرآن بر پیامبر
اسلام چیز تازه اي نیست.بر موسی و هارون هم تورات نازل شد.
یعنی همانطوري که ترا استهزاء کردند،با اینکه کتاب بر تو نازل « لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ » برخی گویند:متصل است به
شده است، موسی و هارون را هم استهزا کردند،با اینکه بر آنها نیز کتاب نازل شده بود.
ص : 131
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 51 تا 60
اشاره
الُوا 􀀀 اکِفُونَ ( 52 ) ق 􀀀 ا ع 􀀀 ماثِیلُ اَلَّتِی أَنْتُمْ لَه 􀀀 ذِهِ اَلتَّ 􀀀 ا ه 􀀀 الَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ م 􀀀 الِمِینَ ( 51 ) إِذْ ق 􀀀 کُنّ بِهِ ع
ا􀀀 و راهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ 􀀀 ا إِبْ 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
( اَللّا ( 55
􀀀
ا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ عِبِینَ 􀀀 الُوا أَ جِئْتَن 􀀀 لالٍ مُبِینٍ ( 54 ) ق 􀀀 اؤُکُمْ فِی ضَ 􀀀 الَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آب 􀀀 ابِدِینَ ( 53 ) ق 􀀀 ا ع 􀀀 ا لَه 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 وَجَ دْن
امَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا 􀀀 تَاللّ لَأَکِیدَنَّ أَصْ ن
􀀀
اَلشّ ( 56 ) وَ هِ
􀀀
ذلِکُمْ مِنَ اهِدِینَ 􀀀 ی 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ اَلَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَل 􀀀 ماو 􀀀 الَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ اَلسَّ 􀀀ق
ا􀀀 الُوا سَمِعْن 􀀀 اَلظّ ( 59 ) ق
􀀀
ا إِنَّهُ لَمِنَ الِمِینَ 􀀀 ذا بِآلِهَتِن 􀀀􀀀 الُوا مَنْ فَعَلَ ه 􀀀 إِلاّ کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ ( 58 ) ق
􀀀
ذاذاً 􀀀 مُدْبِرِینَ ( 57 ) فَجَعَلَهُمْ جُ
( راهِیمُ ( 60 􀀀 الُ لَهُ إِبْ 􀀀 فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُق
ص : 132
ترجمه:
ما رشد ابراهیم را از آن پیش عطا کردیم و به او عالم بودیم.آن گاه که به پدر و قوم خود گفت:این چه تمثالهایی است که در
برابر آنها کرنش میکنید؟گفتند:پدرانمان را یافتیم که آنها را عبادت میکردند.گفت:شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده
اید،گفتند:به حق آمده اي ما را یا از بازیگرانی؟گفت:بلکه خداي شما خداي آسمانها و زمین است که آنها را آفرید و من بر
آن گواهم.بخدا بتهاي شما را بعد از آنکه رفتید می شکنم.پس بتها را قطعه قطعه کرد.مگر بزرگ بتها را شاید به او رجوع
کنند.گفتند:که این را بخدایان ما کرد؟او از ستمکاران است.گفتند ما شنیدیم که جوانی آنها را یاد میکرد و به او ابراهیم گفته
می شد.
قرائت:
جذاذا:کسایی بکسر جیم و دیگران بضم خوانده اند.ابو حاتم گوید:در این کلمه سه وجه جایز است و اجود آن ضم است.
مقصود:
بدنبال داستان موسی و هارون بذکر ابراهیم پرداخته،می فرماید:
راهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ 􀀀 ا إِبْ 􀀀 وَ لَقَدْ آتَیْن
:پیش از موسی و بقولی پیش از محمد(ص) و بقولی پیش از رسیدن به سن بلوغ،ابراهیم را رشد دادیم.یعنی دلیل خدا شناسی
و توحید که راه رشد هستند باو عطا کردیم.
الِمِینَ 􀀀 کُنّ بِهِ ع
ا􀀀 و َ
:میدانستیم که او براي رشد و نبوت شایستگی دارد.
اکِفُونَ 􀀀 ا ع 􀀀 ماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَه 􀀀 ذِهِ التَّ 􀀀 ا ه 􀀀 الَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ م 􀀀 إِذْ ق
:ابراهیم به آزر و قومش گفت:این تمثالها چیست که آنها را پرستش میکنید؟تمثال یعنی:
چیز مصنوعی که شبیه یکی از مخلوقات است.برخی گویند:بتها مجسمۀ علماي گذشته بودند و برخی گویند:مجسمه اجسام
علوي بودند.
ذِهِ 􀀀 ا ه 􀀀م» : عیاشی باسناد خود از اصبغ بن نباته نقل کرده است که علی(ع)بر قومی که بازي شطرنج میکردند،گذشت.فرمود
اکِفُونَ ؟شما 􀀀 ا ع 􀀀 ماثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَه 􀀀 التَّ
ص : 133
ابِدِینَ :گفتند:پدران ما اینها را پرستیده اند. 􀀀 ا ع 􀀀 ا لَه 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 الُوا وَجَدْن 􀀀ق «! معصیت کردید خدا و رسولش را
ما هم روش نیاکان خود را دنبال کرده ایم.چون دلیلی نداشتند،گفتند:تقلید از نیاکان کرده ایم.
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 اؤُکُمْ فِی ضَ 􀀀 الَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آب 􀀀ق
:ابراهیم آنها را از اینکه تقلید نیاکان کرده اند،مذمت کرده،گفت:خود و پدرانتان گرفتار گمراهی هستید.
اللّا
􀀀
ا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ عِبِینَ 􀀀 الُوا أَ جِئْتَن 􀀀ق
:آیا در این گفتار خود را محق میدانی،یا اینکه بازي و مزاح می کنی؟ این سؤال را از این جهت کردند که انکار بت پرستی را
بعید می شمردند.زیرا به بت پرستی خو گرفته بودند.
اتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ 􀀀 ماو 􀀀 الَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّ 􀀀ق
:ابراهیم گفت:بلکه خداي شما خداي آسمانها و زمین و آفریدگار آنهاست.یعنی خدا را باید از روي آثارش شناخت.
الشّ
􀀀
ذلِکُمْ مِنَ اهِدِینَ 􀀀 ی 􀀀 وَ أَنَا عَل
:شاهد،راهنماست.ابراهیم خود را شاهد معرفی می کند.زیرا مردم را راهنمایی می کند و بشهادت و مشاهدة خود اطمینان دارد.
امَکُمْ 􀀀 تَاللّ لَأَکِیدَنَّ أَصْن
􀀀
وَ هِ
:سوگند بخدا،در بارة بتهاي شما تدبیري خواهم کرد که براي شما ناگوار است.گویند:این کلمه را در خفا گفت.فقط یکی از
آنها شنیده بود که بعداً فاش کرد.
بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ
:این تدبیر را هنگامی بکار می برم که شما از شهر بروید.
گویند:هر سال یک روز عید داشتند که از شهر خارج می شدند و در بازگشت بر بتها وارد می شدند و آنها را سجده
میکردند.به ابراهیم گفتند:با ما نمی آیی؟ ابراهیم با آنها رفت ولی بین راه اظهار پا درد کرد و بازگشت.
ص : 134
إِلاّ کَبِیراً لَهُمْ
􀀀
ذذاً 􀀀 فَجَعَلَهُمْ جُ
:بتها را قطعه قطعه کرد، بجز بت بزرگ را که بحال خود گذاشت.این بت از لحاظ ساختمان بزرگتر بود یا از لحاظ
احترام.گویند:
با تیشه اي که در دست داشت،یکا یک آنها را شکست.همین که به بت بزرگ رسید، تیشه را بر گردنش نهاد و خارج شد.
لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ
:شاید آنها بسوي بت بزرگ برگردند و از او بپرسند و او جواب ندهد و آنها به جهل خداي خویش پی برند.
الظّ
􀀀
ا إِنَّهُ لَمِنَ الِمِینَ 􀀀 ذا بِآلِهَتِن 􀀀􀀀 الُوا مَنْ فَعَلَ ه 􀀀ق
:همین که برگشتند و بتها را شکسته دیدند،گفتند:هر کس با خدایان ما چنین کرده،بخود ظلم کرده است.
زیرا کشته خواهد شد.یا اینکه:پرسیدند:که این کار را با خدایان ما کرده؟او ظالم است.زیرا کار نابجایی کرده است.
راهِیمُ 􀀀 الُ لَهُ إِبْ 􀀀 ا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُق 􀀀 الُوا سَمِعْن 􀀀ق
:یکی از آنها که از نقشۀ ابراهیم مطلع شده و تهدید ابراهیم را دربارة بتها شنیده بود،آنچه از ابراهیم شنیده بود باطلاع آنها
رسانید و آنها گفتند:ما می شنیدیم که جوانی از بتها بد گویی میکند و می گوید:اینها سود و زیانی ندارند،نمی بینند و نمی
شنوند.
ص : 135
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 61 تا 70
اشاره
ذا􀀀􀀀 الَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ ه 􀀀 راهِیمُ ( 62 ) ق 􀀀 ا إِبْ 􀀀 ا ی 􀀀 ذا بِآلِهَتِن 􀀀􀀀 الُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ ه 􀀀 اَلنّ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ ( 61 ) ق
اسِ 􀀀 أَع ی یُْنِ 􀀀 الُوا فَأْتُوا بِهِ عَل 􀀀ق
لاءِ􀀀 ؤُ􀀀 ا ه 􀀀 ی رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ م 􀀀 اَلظّ ( 64 ) ثُمَّ نُکِسُوا عَل
􀀀
الُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الِمُونَ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ فَق 􀀀 کانُوا یَنْطِقُونَ ( 63 ) فَرَجَعُوا إِل 􀀀 فَسْئَلُوهُمْ إِنْ
لا تَعْقِلُونَ 􀀀 اَللّ أَ فَ
􀀀
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لا یَضُرُّکُمْ ( 66 ) أُفٍّ لَکُمْ وَ لِ 􀀀 لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ 􀀀 ا 􀀀 اَللّ م
􀀀
الَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 یَنْطِقُونَ ( 65 ) ق
ادُوا بِهِ کَیْداً 􀀀 راهِیمَ ( 69 ) وَ أَر 􀀀 ی إِبْ 􀀀 لاماً عَل 􀀀 ارُ کُونِی بَرْداً وَ سَ 􀀀 ا ن 􀀀 ا ی 􀀀 اعِلِینَ ( 68 ) قُلْن 􀀀 الُوا حَرِّقُوهُ وَ اُنْصُ رُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ ف 􀀀 67 ) ق )
( اهُمُ اَلْأَخْسَرِینَ ( 70 􀀀 فَجَعَلْن
ص : 136
ترجمه:
گفتند:او را پیش مردم بیاورید شاید شهادت دهند.گفتند:تو با خدایان این کار را کردي،اي ابراهیم؟گفت:این بت که بزرگ
آنهاست کرده.از آنها بپرسید،اگر حرف می زنند.آنها بخود آمده،گفتند:شما ستمکارانید.سپس سر بزیر انداخته،گفتند:تو
میدانی که اینان سخن نمیگویند.گفت:آیا جز خدا خدایانی پرستش میکنید که هیچ سود و زیانی به شما نمیرسانند.اف بر شما
و بر آنچه جز خدا می پرستید.آیا تعقل نمیکنید؟گفتند:او را بسوزانید و خدایانتان را یاري کنید،اگر کنندة کاري
هستید.گفتیم:اي آتش،بر ابراهیم سرد و سالم باش.میخواستند در بارة او نیرنگی کنند و ما آنها را از زیانکارترین مردم
ساختیم.
لغت:
نکس:چیزي را وارونه کردن.
اعراب:
النّ
اسِ􀀀 أَع ی یُْنِ 􀀀 عَل
:حال.
ذا􀀀􀀀 کَبِیرُهُمْ ه
صفت آن. « هذا » و« فعله » فاعل براي « کبیرهم » ممکن است مبتدا و خبر باشد و ممکن است
کانُوا یَنْطِقُونَ 􀀀 إِنْ
:جواب شرط محذوف است.
مقصود:
اکنون بنقل آنچه میان ابراهیم و قومش در بارة بتها واقع شده،پرداخته، می فرماید:
النّ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ
اسِ􀀀 أَع ی یُْنِ 􀀀 الُوا فَأْتُوا بِهِ عَل 􀀀ق
:قوم ابراهیم گفتند:او را پیش مردم بیاورید تا او را ببینند شاید در بارة آنچه گفته است شهادت دهند و جرم او به ثبوت
رسد.گویند:نمیخواستند بدون دلیل ابراهیم را بگیرند.برخی گویند:
یعنی مردم کیفر او را مشاهده کنند.
ص : 137
راهِیمُ 􀀀 ا إِبْ 􀀀 ا ی 􀀀 ذا بِآلِهَتِن 􀀀􀀀 الُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ ه 􀀀ق
الَ 􀀀 :هنگامی که ابراهیم را آوردند، از او پرسیدند:تو اي ابراهیم،با خدایان ما این رفتار کردي؟ابراهیم در مقام پاسخ بر آمده، ق
کانُوا یَنْطِقُونَ :گفت:بزرگ آنها این کار را کرده،از آنها بپرسید اگر سخن میگویند. 􀀀 ذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ 􀀀􀀀 بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ ه
در بارة این جمله،چند وجه است: 1-این مطلب دروغ نیست،زیرا میگوید:
بزرگ آنها اینکار را کرده،از آنها بپرسید،اگر حرف می زنند.پس کردن اینکار به حرف زدن آنها معلق شد است.مثل اینکه
گفته شود:فلانی در گفتارش راستگوست، اگر آسمان بالاي سر ما نباشد. 2-ظاهر این قول،خبر است اما خبر نیست.بلکه الزام
است مثل اینکه می گوید:بتها منکر نیستند که بزرگشان اینکار را کرده.
الزام گاهی بلفظ سؤال و گاهی بلفظ امر و گاهی بلفظ خبر است و بمناسبت مقام باید دید کدام بلیغ تر است.وجه الزام این
است که بزعم شما اینها خدایند و اگر خدایند، بزرگشان اینکار را کرده،زیرا غیر خدا قادر بر شکستن خدایان نیست. 3-تقدیر
است.یعنی هر که شکسته شکسته. این بزرگ آنهاست.از آنها بپرسید اگر... « فعله من فعله » جمله
اما اینکه گفته اند:ابراهیم این نسبت را به بت بزرگ داد و سه بار دروغ گفت:
-1 آنجا که گفت:بیمارم. 2-همین جا که گفت:بت بزرگ کرده است. 3-آنجا که شاه مصر میخواست زنش را بگیرد و او زن
خود را خواهر معرفی کرد،قابل قبول نیست.زیرا دلایل عقلی غیر قابل تأویل،دلالت دارند بر اینکه پیامبران دروغ نمیگویند.اگر
چه قصدشان فریب و ضرر نباشد.چنان که جایز نیست در اخبار مردم را گمراه کنند یا تقیه کنند.زیرا اینها سبب می شود که
مطالب و اعمال آنها ایجاد شک و تردید کند و بنا بر این ممکن است ابراهیم در مقام معارضه و بحکم ضرورت، در این موارد
خلاف واقع گفته باشد و الا از پیامبر گرامی اسلام است که:
دروغ نه بصورت جدي خوب است و نه بصورت شوخی.در « لا یصلح الکذب فی جد و لا هزل »
ص : 138
صافات 89 )گفته اند:یعنی من بزودي بیمار می شوم.زیرا چون در ستارگان نگریست،دانست که در یک ) « إِنِّی سَقِیمٌ » : تفسیر
زمان معین گرفتار تب خواهد شد.برخی گفته اند:یعنی من بنظر شما بخاطر دعوتم بیمارم.در جاي خود در اینباره سخن
خواهیم گفت.
و اما اینکه همسرش ساره را خواهر معرفی کرد،منظور خواهر دینی است.
حجرات 10 )مؤمنین با یکدیگر رابطۀ اخوت دارند. ) « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ » : قرآن می گوید
بهر صورت،دروغ گفتن بهیچ وجهی پسندیده نیست(و در مورد ابراهیم باید گفت چون ناچار بود و میخواست معارضه
کند،مطلب را بنحوي ادا کرد که دروغ نگفته باشد.و لو اینکه آنها خلاف مقصود ابراهیم را فهمیده باشند.وانگهی این نحو
سخن گفتن براي کسی که در مقام معارضه است و میخواهد طرف را الزام به حق کند.حمل بر دروغگویی نمیشود).
الظّ
􀀀
الُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الِمُونَ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ فَق 􀀀 فَرَجَعُوا إِل
:آنها بیکدیگر توجه کرده، گفتند:شما ستمکارید.زیرا چیزهایی پرستیده اید که نمیتوانند از خویش دفاع کنند.و حرف او
صحیح است.
برخی گویند:یعنی به عقل خویش مراجعه کردند و باندیشه فرو رفتند و بصدق گفتار ابراهیم پی بردند و از جوابش عاجز
ماندند.از اینرو خداوند سخن حق را بر زبانشان جاري کرده،گفتند:شما در سؤال از این مرد ستمکارید.خدایان حاضرند، از
خودشان بپرسید.
ی رُؤُسِهِمْ 􀀀 ثُمَّ نُکِسُوا عَل
:سپس سر بزیر انداختند.زیرا متحیر شدند و دانستند که خدایان سخن نمیگویند و خود به خطاي خود اعتراف کرده،گفتند:
لاءِ یَنْطِقُونَ 􀀀 ؤُ􀀀 ا ه 􀀀 لَقَدْ عَلِمْتَ م
:تو میدانی که اینها سخن نمیگویند.چگونه از آنها سؤال کنیم.
لا یَضُرُّکُمْ 􀀀 لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ 􀀀 ا 􀀀 اللّ م
􀀀
الَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀ق
:ابراهیم بدنبال
ص : 139
اعتراف ایشان گفت:آیا بتهایی پرستش می کنید که براي شما هیچ سود و زیانی ندارند.
اینها اگر قادر بودند بشما سود و زیان برسانند،می توانستند ضرر را از خود دور سازند.وانگهی هر کس قادر بر سود و زیان
رساندن باشد،شایستۀ پرستش نیست.
تنها کسی شایستۀ پرستش است که بر اصول نعمتها یعنی حیات و شهوت و قدرت و کمال عقل و ثواب و عقاب قادر
باشد.سپس بمنظور زشت شمردن کردار ایشان میفرماید:
اللّ
􀀀
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 أُفٍّ لَکُمْ وَ لِ
:اف بر شما و بر آنچه جز خدا پرستش می کنید.
در سورة بنی اسرائیل سخن « اف» زجاج گوید:یعنی کارهاي شما منقطع و بی فایده باد.در بارة تفسیر و اختلاف قرائت کلمۀ
.( گفته ایم(آیه 23
لا تَعْقِلُونَ 􀀀 أَ فَ
اعِلِینَ :هنگامی که این 􀀀 الُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُ رُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ ف 􀀀 :چرا در بارة این بتهاي بیجان و غیر لایق پرستش فکر نمیکنید؟ ق
اعتراض تند را از ابراهیم شنیدند،گفتند:ابراهیم را به آتش بسوزانید و خدایانتان را تعظیم و یاري کنید،اگر اهل یاري و کمک
هستید.
گویند:مردي که پیشنهاد سوزاندن ابراهیم کرد،یکی از کردهاي ایران بود که بکیفر کردارش زمین او را بلعید.
برخی گویند:گویندة این سخن نمرود بود.
بدنبال این پیشنهاد،مردم به جمع آوري هیزم پرداختند.اگر کسی بیمار می شد،به بازماندگان خود وصیت می کرد که در کار
جمع آوري هیزم کوتاهی نکنند و قسمتی از ترکۀ خود را براي خریداري هیزم وصیت می کرد.زنهایی بودند که پنبه- ریسی
میکردند و از اجرت آن براي سوختن ابراهیم و رضاي خدایان!هیزم می خریدند.سرانجام هیزم بسیاري فراهم شد و آتش شعله
ور گردید.
اما هر چه فکر میکردند که ابراهیم را چگونه در آتش بیفکنند،پی نمی- بردند.تا اینکه شیطان آمد و آنها را به منجنیق آشنا
کرد.براي نخستین بار منجنیق ساخته شد و ابراهیم بوسیلۀ آن به آتش افکنده شد.
ص : 140
راهِیمَ 􀀀 ی إِبْ 􀀀 لاماً عَل 􀀀 ارُ کُونِی بَرْداً وَ سَ 􀀀 ا ن 􀀀 ا ی 􀀀 قُلْن
:هنگامی که ابراهیم را به آتش افکندند،گفتیم:اي آتش،بر ابراهیم سرد و سلامت باش و او را نسوزان.
البته آتش جماد است و قابل خطاب نیست.منظور این است که:ما آتش را سرد و سلامت ساختیم تا او را آسیب نرساند.مثل:
بقره 65 )یعنی آنها را بصورت میمونهایی در آوردیم که دور می شدند.نه این که به آنها امر کردیم که ) « خاسِئِینَ 􀀀 کُونُوا قِرَدَهً »
میمون باشند.
برخی گفته اند:ممکن است خداوند همین طور به آتش خطاب کرده باشد.
در سرد بودن آتش وجوهی است: 1-خداوند در آتش بجاي حرارت ایجاد سرما کرد تا ابراهیم اذیت نشود. 2-خداوند میان
آتش و ابراهیم فاصله ایجاد کرد.
-3 سوختن بعلل و عواملی حاصل می شود که در آتش است.ممکن است خداوند این علل و عوامل را خنثی کرده باشد.آنچه
مسلم است این است که خداوند آتش را از سوزاندن ابراهیم منع کرده است.اما کیفیت آن را خودش بهتر میداند.
را اضافه نمیکرد.سرماي شدید بیش از حرارت ابراهیم را رنج میداد.اما با این « سلاما » ابو العالیه گوید:اگر خداوند کلمۀ
دستور،سرما به ابراهیم صدمه نزد.
اضافه نمیکرد،سرماي آتش همیشگی بود. « علی ابراهیم » و اگر
امام صادق(ع)میفرماید:هنگامی که ابراهیم در منجنیق قرار گرفت و خواستند او را به آتش بیفکنند،جبرئیل آمد و
گفت:بتو نه!همین که او را در آتش افکندند، گفت: «؟ اللّ و برکاته.آیا حاجتی داري
􀀀
ابراهیم،السلام علیک و رحمه ه »: گفت
. « اللّ یا واحد یا احد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد
􀀀
یا ه »
طولی نکشید که حرارت آتش فرو نشست و با جبرئیل در بوستانی سر سبز که ویژة خلیل خدا بود،بگفتگو پرداختند.
از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که وقتی نمرود ابراهیم را به آتش افکند،جبرئیل جامه و فرشی از بهشت برایش
آورد.جامه را به تنش کرد و فرش را براي او گسترد و با یکدیگر بگفتگو نشستند.
ص : 141
کعب گوید:از ابراهیم جز ریسمانی نسوخت.
گویند:در آن وقت ابراهیم 16 ساله بود.
اهُمُ الْأَخْسَرِینَ 􀀀 ادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْن 􀀀 وَ أَر
:کفار دربارة ابراهیم و در راه هلاك او نیرنگ کردند و ما ایشان را از زیانکارترین مردم ساختیم.
ابن عباس گوید:خداوند بر نمرود و سپاهش مگس هایی مسلط کرد که گوشت آنها را خوردند و خون آنها را مکیدند و
یکی از آنها بدماغ نمرود راه یافت و نابودش کرد.پس آنچه میخواستند در بارة ابراهیم کنند به خودشان رسید.
ص : 142
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 71 تا 75
اشاره
صالِحِینَ ( 72 ) وَ 􀀀 ا 􀀀 افِلَهً وَ کُلا جَعَلْن 􀀀 حاقَ وَ یَعْقُوبَ ن 􀀀 ا لَهُ إِسْ 􀀀 الَمِینَ ( 71 ) وَ وَهَبْن 􀀀 ا لِلْع 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 اهُ وَ لُوطاً إِلَی اَلْأَرْضِ اَلَّتِی ب 􀀀 وَ نَجَّیْن
اهُ حُکْماً 􀀀 ابِدِینَ ( 73 ) وَ لُوطاً آتَیْن 􀀀 ا ع 􀀀 کانُوا لَن 􀀀 کاهِ وَ 􀀀 اءَ اَلزَّ 􀀀 لاهِ وَ إِیت 􀀀 امَ اَلصَّ 􀀀 راتِ وَ إِق 􀀀 ا إِلَیْهِمْ فِعْلَ اَلْخَیْ 􀀀 ا وَ أَوْحَیْن 􀀀 اهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِن 􀀀 جَعَلْن
اَلصّ
الِحِین 􀀀 ا إِنَّهُ مِنَ 􀀀 اهُ فِی رَحْمَتِن 􀀀 اسِقِینَ ( 74 ) وَ أَدْخَلْن 􀀀 ک قَوْمَ سَوْءٍ ف انُوا 􀀀 إِنَّه ائِثَ مُْ 􀀀 ک تَعْمَلُ اَلْخَب انَتْ 􀀀 اَلْقَر اَلَّتِی نَجَّیْن مِنَ یَْهِ اهُ 􀀀 وَ عِلْماً وَ
(75)
ترجمه:
ابراهیم و لوط را نجات داده،به سرزمینی بردیم که براي جهانیان برکتش داده بودیم و به او اسحاق و یعقوب عطا کردیم و همه
را صالح گردانیدیم و آنها را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت میکردند و به آنها فعل نیکی ها و اقامۀ نماز و دادن زکات
را وحی کردیم و آنها پرستندگان ما بودند.و به لوط حکم و دانش دادیم و او را از قریه اي که مرتکب کارهاي زشت می شد
نجات دادیم.آنها مردمی بد و فاسق بودند و او را برحمت خود داخل کردیم.او از شایستگان بود.
ص : 143
لغت:
نافله:بخشش خاص.نفل آن نفعی است که زائد بر حد واجب باشد.نافلۀ نماز زائد بر حد واجب است.برخی گفته اند:نافله
للّ نافله الاعز الافضل براي خداست غنیمت کسی که عزیزتر و برتر است.
􀀀
غنیمت است.شاعر گوید: ه
اعراب:
نافله:حال و بقولی مفعول مطلق.
و دو مفعول آن محذوف است. « ائمه » یهدون:صفت براي
اقام:حذف تاء آن بخاطر اضافه است.
لوطاً:منسوب به فعل مقدر و مفسر آن فعل بعد و در این صورت جملۀ فعلیه عطف شده بر جملۀ فعلیه و اولی است.
فاسقین:صفت قوم یا خبر بعد از خبر.
مقصود:
اکنون خداوند تمام نعمت خود را دربارة ابراهیم شرح داده می فرماید:
اهُ وَ لُوطاً 􀀀 وَ نَجَّیْن
:ابراهیم و برادر زاده اش لوط را نجات دادیم و رفعت بخشیدیم.
الَمِینَ 􀀀 ا لِلْع 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی ب
:و آنها را به سرزمینی بردیم که داراي خیر و برکت بود.برخی گویند:این سرزمین شام بود،که همۀ نعمتها در آن فراوان
بود.برخی گویند:سرزمین بیت المقدس بود که جایگاه انبیاست.برخی گویند:مکه بود که در آنجا کعبۀ مقدس و اولین خانۀ
مردم است.
افِلَهً 􀀀 حاقَ وَ یَعْقُوبَ ن 􀀀 ا لَهُ إِسْ 􀀀 وَ وَهَبْن
:اسحاق را به او بخشیدیم و اضافه بر آن یعقوب را هم که ابراهیم دعا نکرده بود،بوي دادیم.بنا بر این یعقوب نافله یعنی
.( صافات 100 ) « الصّ
الِحِین 􀀀 رَبِّ هَبْ لِی مِنَ » : بخشش زائده است.اما در بارة اسحاق دعا کرده،گفته بود
برخی گویند:هم اسحاق نافله است و هم یعقوب.زیرا هر دو را بدون استحقاق
ص : 144
به او بخشید.
صالِحِینَ 􀀀 ا 􀀀 وَ کُ  لا جَعَلْن
:ابراهیم و یعقوب و اسحاق را براي نبوت و رسالت شایستگی دادیم.
برخی گویند:یعنی حکم کردیم که آنها صالحند.در هر صورت این جمله ثناي جمیل است.
ا􀀀 اهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِن 􀀀 وَ جَعَلْن
:آنها را پیشوایانی قرار دادیم که گفتار و کردارشان مورد اقتداي مردم بود و مردم را براه حق و دین مستقیم هدایت میکردند.
هر کس از آنها پیروي کند،نعمت ما نصیب اوست.
کاهِ 􀀀 اءَ الزَّ 􀀀 لاهِ وَ إِیت 􀀀 امَ الصَّ 􀀀 راتِ وَ إِق 􀀀 ا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْ 􀀀 وَ أَوْحَیْن
:ابن عباس گوید:یعنی برنامه هاي نبوت و بپاداري نماز و اداي زکات را به آنها وحی کردیم.
ابِدِینَ 􀀀 ا ع 􀀀 کانُوا لَن 􀀀 وَ
:آنها در عبادت ما مخلص بودند.
اهُ حُکْماً وَ عِلْماً 􀀀 وَ لُوطاً آتَیْن
:بلوط حکمت یا نبوت و دانش دادیم.یا اینکه او را حاکم در میان مردم براي فصل خصومت قرار دادیم و دانش مورد نیازش
ائِثَ :و او را از قریۀ سدوم که مردمش مرتکب لواط می شدند و 􀀀 کانَتْ تَعْمَلُ الْخَب 􀀀 اهُ مِنَ الْقَرْیَهِ الَّتِی 􀀀 را به او عطا کردیم. وَ نَجَّیْن
جالَ وَ تَقْطَعُونَ 􀀀 إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّ » : راه زنی میکردند و در مجالس خود ضرطه میدادند، نجات دادیم.قرآن در بارة آنها می گوید
اسِقِینَ :آنها مردمی بودند بد کار و از طاعت خداوند 􀀀 کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ ف 􀀀 عنکبوت 29 ) إِنَّهُمْ ) « ادِیکُمُ الْمُنْکَرَ 􀀀 السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی ن
بیرون.
الصّ
الِحِین 􀀀 ا إِنَّهُ مِنَ 􀀀 اهُ فِی رَحْمَتِن 􀀀 وَ أَدْخَلْن
:لوط را داخل در منت و نعمت خود کردیم.زیرا رفتار خود را اصلاح کرده و از زشتی ها دور بود.
برخی گویند:یعنی از انبیا بود.
ص : 145
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 76 تا 80
اشاره
کانُوا قَوْمَ 􀀀 ا إِنَّهُمْ 􀀀 اتِن 􀀀 اهُ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی 􀀀 اهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ اَلْکَرْبِ اَلْعَظِیمِ ( 76 ) وَ نَصَرْن 􀀀 ا لَهُ فَنَجَّیْن 􀀀 ي مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْن 􀀀 اد􀀀 وَ نُوحاً إِذْ ن
( شاهِدِینَ ( 78 􀀀 کُنّ لِحُکْمِهِمْ
ا􀀀 و مانِ فِی اَلْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ اَلْقَوْمِ 􀀀 مانَ إِذْ یَحْکُ 􀀀 داوُدَ وَ سُلَیْ 􀀀 اهُمْ أَجْمَعِینَ ( 77 ) وَ 􀀀 سَوْءٍ فَأَغْرَقْن
اهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَکُمْ 􀀀 اعِلِینَ ( 79 ) وَ عَلَّمْن 􀀀 کُنّ ف
ا􀀀 و الَ یُسَبِّحْنَ وَ اَلطَّیْرَ 􀀀 داوُدَ اَلْجِب 􀀀 ا مَعَ 􀀀 ا حُکْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْن 􀀀 مانَ وَ کُ  لا آتَیْن 􀀀 ا سُلَیْ 􀀀 اه 􀀀 فَفَهَّمْن
( شاکِرُونَ ( 80 􀀀 لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ
ترجمه:
و پیش از آن نوح را حکم و علم دادیم که خدا را ندا کرد و اجابتش کردیم و او را و اهلش را از اندوه بزرگ نجات
بخشیدیم.و او را از قومی که آیات ما را تکذیب میکردند،یاري کردیم.آنها مردم بدي بودند و همه را غرق کردیم.یاد آور
داوود و سلیمان را که در بارة گوسفندان قوم که شب هنگام بمزرعه ریخته بودند،حکم کردند و بحکم آنها شاهد
بودیم.حکومت را به سلیمان تعلیم دادیم و بهر کدام حکم
ص : 146
و علم عطا کردیم و کوه ها را با داوود تسخیر کردیم که با مرغان تسبیح میکردند و ما کنندة اینکار بودیم و بداوود صنعت
زره آموختیم تا شما را از ضربت سلاح دشمن حفظ کند.آیا شما شاکرید؟
قرائت:
لتحصنکم:ابو جعفر و ابن عامر و حفص از عاصم و روح و زید بتاء و ابو بکر از عاصم و رویس از یعقوب به نون و دیگران
که به « لبوس » بر میگردد و اگر به تاء بخوانیم به « داوود » یا « لباس » یا « اللّ
􀀀
ه » بیاء خوانده اند.اگر به یاء بخوانیم ضمیر فاعل به
مناسب است. « علمناه » است برمیگردد و اگر به نون بخوانیم با « درع » معنی
لغت:
نفش:راه یافتن گوسفند و شتر در شب بمزرعه.
لبوس:زره یا شمشیر یا نیزه.برخی گفته اند:هر چه پوشیده شود.خواه زره باشد خواه لباس.
احصان:حفظ کردن.
اعراب:
.« لوطا » نوحا:عطف بر
إِذْ نَفَشَتْ
.« یحکمان » :متعلق به
شاهِدِینَ 􀀀 کُنّ لِحُکْمِهِمْ
ا􀀀 و َ
:حال.
مفعول ثانی. « حکماً » و« آتینا » کلا:مفعول اول
یا مفعول معه. « جبال » الطیر:عطف بر « جبال » یسبحن:حال از
مقصود:
بدنبال قصۀ ابراهیم و لوط،بذکر داستان نوح و داوود پرداخته،می فرماید:
ي مِنْ قَبْلُ 􀀀 اد􀀀 وَ نُوحاً إِذْ ن
دَیّ :(نوح 26 )خدایا،از مردم کافر احدي بر روي
اراً 􀀀 کافِرِینَ 􀀀 الْأَر مِنَ الْ لا تَذَرْ عَلَی ضِْ 􀀀 رَب »ِّ : :پیش از لوط و ابراهیم،نوح دعا کرد
زمین
ص : 147
قمر 10 )من مغلوبم.خدایا یاریم کن و... ) « أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ » : باقی نگذار.و نیز گفت
اهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ 􀀀 ا لَهُ فَنَجَّیْن 􀀀 فَاسْتَجَبْن
:خواهش او را مستجاب کردیم و خود و اهلش را از غم شدید که سوز و گداز آن دل را می گداخت،نجات دادیم.
این غم شدید همان اذیتهایی بود که در مدتی دراز از آنها دیده بود.بدیهی است که تحمل اهانت از مردم پست از همه چیز
دشوارتر است.
ا􀀀 اتِن 􀀀 اهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی 􀀀 وَ نَصَرْن
:نوح را یاري کردیم و شر دشمن بدخواه که آیات ما را تکذیب میکرد،از سر او کوتاه کردیم.
اهُمْ أَجْمَعِینَ 􀀀 کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْن 􀀀 إِنَّهُمْ
:بزرگ و کوچک و زن و مرد ایشان مردم بدي بودند و ما همه را هلاك کردیم.
مانِ فِی الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ الْقَوْمِ 􀀀 مانَ إِذْ یَحْکُ 􀀀 داوُدَ وَ سُلَیْ 􀀀 وَ
:
بداوود و سلیمان حکم و علم دادیم و آنها در بارة گوسفندان قوم که شبانه بمزرعه ریخته بودند،حکم کردند.
شاهِدِینَ 􀀀 کُنّ لِحُکْمِهِمْ
ا􀀀 و َ
:و ما بحکم آنها عالم و گواه بودیم و هیچ چیز از ما پنهان نماند.در اینجا با اینکه داوود و سلیمان دو تن بیش نیستند،ضمیر
جمع آورده و نظر به اصحاب دعوي نیز دارد.
این حکم در بارة چه بود؟ برخی گویند:دربارة زراعتی بود که گوسفندان قوم شبانه آنها را خورده بودند.
برخی گویند:درخت انگور بود که خوشه برآورده بود.داوود حکم کرد که گوسفندان براي صاحب باغ یا مزرعه باشد.ولی
سلیمان گفت:نه چنین است.داوود گفت:پس چگونه است؟گفت:باغ به صاحب گوسفند داده شود تا سرپرستی کند و
بصورت اولش درآورد و در همین مدت گوسفندان هم نزد صاحب باغ باشد و از منافع آنها استفاده کند،از امام باقر و امام
صادق(ع)نیز همین طور روایت شده است.
جبائی گوید:خدا به سلیمان این حکم را وحی کرد و بوسیلۀ آن حکم داوود را نسخ فرمود.نه اینکه سلیمان اجتهادي کرده
باشد بر خلاف اجتهاد پدر.زیرا بر
ص : 148
انبیاء اجتهاد جایز نیست.ما نیز این مطلب را قبول داریم.
برخی گفته اند:ممکن است از روي اجتهاد باشد.زیرا ما رأي مجتهد را قبول می کنیم.مسلماً رأي پیامبر بالاتر از رأي مجتهد
است.
اما ما می گوییم:علم پیامبر از راه وحی است و کسی از راه وحی دسترسی بعلم دارد،چه لزومی دارد که دست بدامن اجتهاد
ظنی بشود.اصحاب ما می گویند:
اجتهاد ظنی در جاهاي مخصوصی است.مثل قیمت کالا و چیزي که تلف شده و ما به التفاوت جنایات و جزاي صید و قبله و
نظائر آن.اگر بنا باشد پیامبر اجتهاد کند،دیگران هم جایز است،در اجتهاد خویش با او مخالفت کنند.همانطوري که مجتهدي
ا یَنْطِقُ عَنِ 􀀀م» : در اجتهاد با مجتهد دیگر مخالفت می کند و مخالفت پیامبر کفر است.وانگهی خدا در بارة پیامبرش می فرماید
نجم 3 و 4)او از روي هوي سخن نمیگوید.نیست سخن او جز وحیی که به او می رسد و این ) « ی􀀀 إِلاّ وَحْیٌ یُوح
􀀀
ي إِنْ هُوَ 􀀀 الْهَو
مؤید عقیدة ماست.
مانَ 􀀀 ا سُلَیْ 􀀀 اه 􀀀 فَفَهَّمْن
:ما به سلیمان روش قضاوت را فهماندیم.گویند:سلیمان 11 ساله بود که این حکم را داد.در روایت از پیامبر گرامی اسلام آمده
است که سلیمان حکم کرد که یک شب صاحب گله باغ را حفظ کند و یک شب صاحب باغ گله را.
ا حُکْماً وَ عِلْماً 􀀀 وَ کُ  لا آتَیْن
:ما بهر یک از آنها حکمت و دانش و علم دین عطا کردیم.
الَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ 􀀀 داوُدَ الْجِب 􀀀 ا مَعَ 􀀀 وَ سَخَّرْن
:برخی گویند:هنگامی که داوود حرکت میکرد،کوه نیز حرکت میکرد و این خود آیت و معجزي عظیم بود که انسان را به
تسبیح و تنزیه خدا از هر عیبی وا میداشت.همچنین مرغان نیز مسخر او بودند و این خود دلالت داشت بر قدرت آن تسخیر
کننده اي که همه چیز در کف قدرت اوست و بیننده را به تسبیح وامیداشت.
برخی گویند:منظور این است که کوه ها و مرغان بهنگام تسبیح داوود با او همصدا می شدند و او را پاسخ می گفتند.و این
معجزة او بود.
ص : 149
اعِلِینَ 􀀀 کُنّ ف
ا􀀀 و َ
:ما بر این کارها قادریم و براي اظهار نبوت او این کارها را انجام دادیم.
اهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَکُمْ 􀀀 وَ عَلَّمْن
:ما به داوود صنعت زره آموختیم.قتاده گوید:
اول کسی که زره ساخت،او بود.خدا صفحه هاي آهن را در دست او مثل خمیر نرم کرده بود.آهن را فتیله می کرد و بصورت
حلقه در می آورد و بهم می بافت.در نتیجه هم سبک بود و هم استحکام داشت.
لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ
:منظور این بود که زره را به تن کنید و در جنگها سلاح دشمن به بدن شما کارگر نیفتد.
شاکِرُونَ 􀀀 فَهَلْ أَنْتُمْ
:آیا شما شکر نعمتهایی را که خدا به شما و انبیاء داده است،بجا می آورید؟یعنی بجا آورید.زیرا هر نعمتی که به انبیا داده
بمردم داده است.
گویند:علت نرم شدن آهن براي داوود این بود که:او پادشاه بود و در میان مردم بطور ناشناخته گردش میکرد تا رفتار عمال و
حکام را زیر نظر بگیرد.روزي جبرئیل بصورت یک بشر نزد او آمد و بر او سلام کرد و او جواب داد.از او پرسید:
داوود چگونه است؟گفت:روشش خوب است جز اینکه یک خوي بد دارد.گفت:
چیست؟گفت:از بیت المال مسلمین می خورد.گفت:داوود قسم خورده است که از بیت المال نخورد.چون خداوند مشاهده
.( سبا 10 ) « أَلَنّ لَهُ الْحَدِیدَ
ا􀀀 و »َ : کرد که سوگندش راست است،آهن را برایش نرم کرد.چنان که می فرماید
در روایت است که لقمان حکیم نزد او آمد و دید که با آهن زره می سازد.
صبر کرد تا کارش تمام شد.سپس برخاست و پوشید و گفت:سپر خوبی است براي جنگ.لقمان گفت:
.« الصمت حکمه و قلیل فاعله »
سکوت حکمت است و اشخاصی که سکوت کنند،کمند.
ص : 150
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 81 تا 86
اشاره
اطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ 􀀀 الِمِینَ ( 81 ) وَ مِنَ اَلشَّی 􀀀 کُنّ بِکُلِّ شَیْءٍ ع
ا􀀀 و ا 􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 ی اَلْأَرْضِ اَلَّتِی ب 􀀀 اصِفَهً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِل 􀀀 مانَ اَلرِّیحَ ع 􀀀 وَ لِسُلَیْ
ا لَهُ 􀀀 اَلرّ ( 83 ) فَاسْتَجَبْن
احِمِینَ 􀀀 اَلضُّر وَ أَنْتَ أَرْحَمُ ن رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ ي􀀀 اد 􀀀 حافِظِینَ ( 82 ) وَ أَیُّوبَ إِذْ 􀀀 لَهُم کُنّ ا􀀀 و ذلِکَ 􀀀 یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ
ماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا اَلْکِفْلِ کُلٌّ 􀀀 ابِدِینَ ( 84 ) وَ إِسْ 􀀀 ي لِلْع 􀀀 ا وَ ذِکْر 􀀀 اهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِن 􀀀 ا بِهِ مِنْ ضُ رٍّ وَ آتَیْن 􀀀 ا م 􀀀 فَکَشَ فْن
( اَلصّ ( 86
الِحِین 􀀀 ا إِنَّهُمْ مِنَ 􀀀 اهُمْ فِی رَحْمَتِن 􀀀 اَلصّ ( 85 ) وَ أَدْخَلْن
ابِرِین 􀀀 مِنَ ترجمه:
و باد و زنده را براي سلیمان تسخیر کردیم تا به فرمانش بسوي زمینی که در آن برکت گذاشتیم جریان یابد و ما بهر چیزي
داناییم.گروهی از شیطانها براي او غواصی میکردند و کارهایی جز آن انجام میدادند و ما حافظ آنها بودیم.و یاد کن
ص : 151
ایوب را هنگامی که خداي خود را ندا کرد که بمن زیان رسیده است و تو ارحم الراحمینی.
او را اجابت کردیم و زیان او را برداشتیم و اهلش را به او دادیم و مثل اهلش را با اهلش نیز.رحمتی از جانب ما و تذکري براي
پرستندگان.و یاد کن اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را که همگی از صابران بودند و آنها را در رحمت خویش داخل
کردیم.آنها از صالحان بودند.
لغت:
ریح:باد.
عصوف:حرکت شدید باد.
اعراب:
.« سخرنا » لسلیمان:متعلق به
عاصفه:حال.
تَجْرِي بِأَمْرِهِ
:حال.
مَنْ یَغُوصُونَ
.« ریح » :عطف بر
اطِینِ 􀀀 مِنَ الشَّی
.« سخرنا » :حال از
.« اهلا مثلهم کائنین معهم » معهم:صفت بعد از صفت به تقدیر
رحمه:مفعول له.
مقصود:
بدنبال داستانهاي گذشته،بذکر داستان سلیمان پرداخته،می فرماید:
ا􀀀 ا فِیه 􀀀 ارَکْن 􀀀 ی الْأَرْضِ الَّتِی ب 􀀀 اصِفَهً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِل 􀀀 مانَ الرِّیحَ ع 􀀀 وَ لِسُلَیْ
:باد و زنده را براي سلیمان مسخر گردانیدیم.هر وقت که او اراده میکرد تند می شد و هر وقت اراده میکرد کند می شد و در
سرزمین شام که مأواي سلیمان و سرزمین با برکت بود جریان پیدا میکرد.
گویند:باد هر بامداد به اندازه یک ماه و هر عصر نیز باندازة یک ماه راه می پیمود.
سلیمان در بعلبک بود و در بیت المقدس برایش بتا می ساختند و ناچار بود به آنجا
ص : 152
و جاهاي دیگر سفر کند و باد مرکب تیز تک او بود.
وهب گوید:هنگامی که در جایگاه خود می نشست،مرغان و جن و انس و همۀ لشکریان در برابرش صف آرایی میکردند،آن
گاه باد او را بهر جا که می- خواست،می برد.
الِمِینَ 􀀀 کُنّ بِکُلِّ شَیْءٍ ع
ا􀀀 و َ
:ما بهمه چیز عالم بودیم و هر چه به او عطا کردیم از روي مصلحت بود.
اطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ 􀀀 وَ مِنَ الشَّی
:شیطانها را هم مسخر سلیمان کردیم تا در دریا برایش غواصی کنند و جواهر و مروارید برایش استخراج نمایند.
ذلِکَ􀀀 وَ یَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ
:و کارهاي دیگري نیز از قبیل ساختن محرابها و تمثالها و غیر آن برایش انجام میدادند.
حافِظِینَ 􀀀 کُنّ لَهُمْ
ا􀀀 و َ
:و آنها را نگاه میداشتیم که از سلیمان فرار نکنند و از فرمان او سر نپیچند.یا اینکه کارهایی که میکردند،خراب نکنند.
الرّ
احِمِینَ 􀀀 الضُّر وَ أَنْتَ أَرْحَمُ ن رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ ي􀀀 اد􀀀 وَ أَیُّوبَ إِذْ
:و بیاد آور داستان ایوب را که از طول محنت و رنج،بتنگ آمده،خدا را خواند که:گرفتار سختی و مشقت شده ام و هیچکس
از تو رحیم تر نیست.
رَبِّ » : در اینجا دعاي ایوب از کنایه هاي لطیف است که ممکن است در موقع طلب حاجت بر زبان راند.چنان که موسی گفت
قصص 24 )پروردگارا،به خیري که بر من فرو آوردي،نیازمندم. ) « ما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ 􀀀 إِنِّی لِ
اهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ 􀀀 ا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْن 􀀀 ا م 􀀀 ا لَهُ فَکَشَفْن 􀀀 فَاسْتَجَبْن
:دعایش را مستجاب کردیم و بیماریش را بر طرف کردیم و بستگان و ثروت از دست رفته اش را باو پس دادیم و بدو مقابل
افزایش دادیم.
گویند:ایوب را مخیر کردند.او زنده شدن اهلش را در آخرت و مثل آنها را در دنیا اختیار کرد و باو عطا شد.
گویند:او داراي سه یا هفت پسر و هفت دختر بود.
ص : 153
ابِدِینَ 􀀀 ي لِلْع 􀀀 ا وَ ذِکْر 􀀀 رَحْمَهً مِنْ عِنْدِن
:نعمتی است از ما بر ایوب و موعظه اي براي عبادتکاران در صبر و توجه بخدا و توکل بر او.زیرا هیچکس در عصر ایوب،
پیش خدا گرامی تر از ایوب نبود که به محنتهاي بزرگ گرفتارش کرد و او هم بخوبی صبر کرد.پس هر عاقلی باید در وقت
محنت صبر کند و بداند که عاقبت صبر نیکوست.
الصّ
ابِرِین 􀀀 ماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ 􀀀 وَ إِسْ
:و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را یاد کن که به آنها انواع نعمتها را عطا کردم و آنها نیز در برابر بلاها و اطاعت،صبر می
کردند.
اسماعیل در بلدي که نه زراعت بود و نه حیوان،با صبر و شکیبایی استقامت کرد و کعبه را ساخت و ادریس در راه دعوت
بسوي خدا صبر کرد و اول پیامبري بود که بسوي قومش مبعوث شد و آنها را دعوت کرد و آنها معصیت کردند و خدا آنها را
هلاك کرد و ادریس را به آسمان ششم برد.اما ذا الکفل،برخی گویند:مرد صالحی بود که در خدمت پیامبري روزها روزه دار
و شبها عبادت میکرد و تصمیم گرفته بود که خشم نگیرد و بحق پایبند باشد.او طبق همین تصمیم عمل کرد و خداوند او را
پاداش داد.
برخی گویند:او نیز پیامبر بود و معنی کفل ضعف است.یعنی بخاطر شرافت عملش چند برابر اعمال دیگران باو پاداش داده
شد.برخی گویند:الیاس است.برخی گویند:
یسع است و این نه آن یسعی است که قرآن می گوید:تکفل کرد شاه جباري را که اگر توبه کند به بهشت رود و نوشته اي نیز
باو داد.شاه که نامش کنعان بود توبه کرد.
باین جهت آن پیامبر ذا الکفل نامیده شد.یعنی صاحب خط.
در کتاب نبوت از عبد العظیم حسنی نقل شده است که نوشتم خدمت امام باقر و در بارة ذا الکفل از او سؤال کردم که نامش
چه و آیا پیامبر بود یا نه؟ حضرت نوشتند:خدا صد هزار نبی و بیست و چهار هزار نبی مرسل مبعوث کرد که 313 تن از آنها
بودند و ذا الکفل از همین عده بود بعد از سلیمان بن داوود و مثل داوود در میان مردم قضاوت میکرد و هیچوقت خشم
نمیگرفت و نامش ادویا بن ادارین بود.
ص : 154
ا􀀀 اهُمْ فِی رَحْمَتِن 􀀀 وَ أَدْخَلْن
این معنی را نمیداد.بلکه « رحمناهم » :این پیامبرانی را که نامشان ذکر کردیم،در رحمت خویش غوطه ور ساختیم و اگر میگفت
صرفاً معنایش این بود که رحمتشان کردیم.
الصّ
الِحِین 􀀀 إِنَّهُمْ مِنَ :آنها را برحمت خود داخل کردیم زیرا از صالحان بودند.
ص : 155
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 87 تا 90
اشاره
( اَلظّ ( 87
􀀀
حانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الِمِینَ 􀀀 إِلاّ أَنْتَ سُبْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 ماتِ أَنْ 􀀀 ي فِی اَلظُّلُ 􀀀 اد 􀀀 اضِ باً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَن 􀀀 وَ ذَا اَلنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغ
( وارِثِینَ ( 89 􀀀 لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ اَلْ 􀀀 ي رَبَّهُ رَبِّ 􀀀 اد􀀀 زَکَرِیّ إِذْ ن
ا􀀀 و ( کَذ نُنْجِی اَلْمُؤْمِنِینَ ( 88 لِکَ􀀀 و اهُ مِنَ اَلْغَمِّ 􀀀 ا لَهُ وَ نَجَّیْن 􀀀 فَاسْتَجَبْن
( خاشِعِینَ ( 90 􀀀 ا 􀀀 کانُوا لَن 􀀀 ا رَغَباً وَ رَهَباً وَ 􀀀 راتِ وَ یَدْعُونَن 􀀀 سارِعُونَ فِی اَلْخَیْ 􀀀 کانُوا یُ 􀀀 ا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ 􀀀 ی وَ أَصْلَحْن 􀀀 ا لَهُ یَحْی 􀀀 ا لَهُ وَ وَهَبْن 􀀀 فَاسْتَجَبْن
ترجمه:
و یادآور ذو النون را که با غضب رفت و گمان کرد که بر او تنگ نمیگیریم و در ظلمات ندا کرد که جز تو خدایی
نیست.منزهی تو.من از ستمکاران بودم.او را اجابت کردیم و از اندوه نجات دادیم و مؤمنین را اینطور نجات میدهیم.و یادآور
زکریا را که ندا کرد خدایش را که:پروردگارا مرا تنها نگذار و تو بهترین وارثانی.پس او را اجابت کردیم و به او یحیی
بخشیدیم و زنش را شایستگی دادیم.آنها در نیکیها سرعت می گرفتند و ما را با میل و بیم می خواندند و براي ما خاشع بودند.
ص : 156
قرائت:
نقدر:یعقوب بیاء و مجهول و دیگران به نون و معلوم خوانده اند.
ننجی:ابن عامر و ابو بکر بیک نون و تشدید جیم و دیگران بدون نون خوانده اند.البته بنا بقرائت تشدید باید نون دوم اخفاء
شده باشد و الا ادغام جایز نیست.
مقصود:
اکنون بنقل داستان یونس پرداخته،می فرماید:
اضِباً 􀀀 وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغ
:و یاد آور صاحب ماهی یعنی یونس بن متی را در آن وقت که بر قوم خود که از دعوتشان طرفی نبسته بود و ایمان نیاورده
بودند خشم گرفت و خدا آنها را وعدة عذاب داد و یونس از میان ایشان خارج شد.با اینکه هنوز باو اذن داده نشده بود.
فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ
:پنداشت که بر او تنگ نمیگیریم یا حکم خود را در باره اش اجرا نمیکنیم.
جبائی گوید:خداوند راه را بر او تنگ گرفت تا اینکه ناچار بکنار دریا رفت و سوار کشتی شد.آن گاه بدریا افکنده شد و
ماهی او را بلعید.
کسی که گمان کند:یونس بر خدا خشم گرفته بود و گمان میکرد که خدا بر او قادر نیست،قدر و مقام انبیاء را نشناخته
است.زیرا بخدا غضب کردن کفر یا گناه کبیره است.هم چنان که نسبت عجز بخدا دادن کفر یا گناه کبیره است.آیا ممکن
است پیامبري گرفتار کفر یا گناه کبیره شود؟! ابن زید گوید:در اینجا جملۀ استفهامیه است و حرف استفهام حذف شده و
استفهام توبیخی است.اما علی بن عیسی حذف حرف استفهام را جایز ندانسته.با اینکه در کلام عرب چنین حذفی آمده
است.عمر بن ابی ربیعه گوید:
ثم قالوا تحبها قلت بهراً
عدد القطر و الحصی و التراب
گفتند:آیا دوستش داري؟گفتم:مغلوب و شیفتۀ اویم و بعدد قطرات باران و
ص : 157
ریگها و خاکها دوستش دارم.
حانَکَ 􀀀 إِلاّ أَنْتَ سُبْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 ماتِ أَنْ 􀀀 ي فِی الظُّلُ 􀀀 اد 􀀀فَن
:در ظلمت شب و ظلمت دریا و ظلمت شکم ماهی ندا کرد که جز تو خدایی نیست.منزهی تو.چون میخواست از خدا مسألت
کند،توحید و عدل خدا را مقدم داشت و گفت:
الظّ
􀀀
إِنِّی کُنْتُ مِنَ الِمِینَ
:من از کسانی هستم که ظلم کرده ام.یعنی چون بشرم، ممتنع نیست که ظلم کنم.
جبائی گوید:افتادن یونس در شکم ماهی براي کیفر او نبود.بلکه بوجه تأدیب بود و تأدیب براي مکلف و غیر مکلف جایز
است.زنده ماندن یونس در شکم ماهی معجزي است.
اهُ مِنَ الْغَمِّ 􀀀 ا لَهُ وَ نَجَّیْن 􀀀 فَاسْتَجَبْن
:دعاي یونس را مستجاب کردیم و او را از شکم ماهی نجات دادیم.
ذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 وَ کَ
:همانطوري که یونس را از شکم ماهی نجات دادیم،مؤمنین نیایشگر را هم نجات میدهیم.
وارِثِینَ 􀀀 لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْ 􀀀 ي رَبَّهُ رَبِّ 􀀀 اد􀀀 زَکَرِیّ إِذْ ن
ا􀀀 و َ
:و زکریا را یاد کن که بدرگاه خدا مسألت کرد که:خدایا مرا بی وارث و بی فرزند نگذار.تا در امور دین و دنیا مرا کمک
کند و پس از مرگ وارث من باشد و تو بهترین وارثانی.
بدینترتیب خدا را ثنا می کند که باقی است و بهترین بازماندة همۀ مردگان است.همه میمیرند جز او که باقی است.
ی􀀀 ا لَهُ یَحْی 􀀀 ا لَهُ وَ وَهَبْن 􀀀 فَاسْتَجَبْن
:دعایش را مستجاب کردیم و یحیی را به او بخشیدیم.حارث بن مغیره به امام صادق(ع)عرض میکند:من از خانواده اي هستم
لا􀀀 اءِ رَبِّ 􀀀 رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّع » که منقرض شده اند و فرزندي ندارم،فرمود:در سجده بخوان
گوید:اینکار را کردم و خدا علی و حسین را بمن داد. « وارِثِینَ 􀀀 تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْ
ا لَهُ زَوْجَهُ 􀀀 وَ أَصْلَحْن
:زنش را که نازا بود،اصلاح کردیم و زائو شد.پیر بود و
ص : 158
جوان شد.بد خلق بود،خوش خلق شد.هر کسی جمله را بنحوي تفسیر کرده است.
راتِ􀀀 سارِعُونَ فِی الْخَیْ 􀀀 کانُوا یُ 􀀀 إِنَّهُمْ
:پیامبرانی که وصفشان گذشت،بسوي طاعات و عبادات مبادرت میکردند.
ا رَغَباً وَ رَهَباً 􀀀 وَ یَدْعُونَن
:و ما را به امید ثواب و بیم عقاب می خواندند و بقولی با کف دست رغبت خود را و با پشت دست بیم خود را نشان میدادند.
خاشِعِینَ 􀀀 ا 􀀀 کانُوا لَن 􀀀 وَ
:در پیشگاه ما متواضع و بقولی بیمناك بودند.گویند:در حال نعمت میگفتند:خدایا ما را غافلگیر نکن و در حال گرفتاري می
گفتند:خدایا کیفر گناه گذشتۀ ما نباشد.
بر می آید که شتاب براي طاعت و نماز در اول وقت افضل است. « راتِ􀀀 سارِعُونَ فِی الْخَیْ 􀀀 یُ» از جملۀ
ص : 159
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 91 تا 95
اشاره
احِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ 􀀀 ذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً و 􀀀 الَمِینَ ( 91 ) إِنَّ ه 􀀀 ا آیَهً لِلْع 􀀀 ا وَ اِبْنَه 􀀀 اه 􀀀 ا وَ جَعَلْن 􀀀 ا مِنْ رُوحِن 􀀀 ا فِیه 􀀀 ا فَنَفَخْن 􀀀 وَ اَلَّتِی أَحْ َ ص نَتْ فَرْجَه
( کاتِبُونَ ( 94 􀀀 إِنّ لَهُ
􀀀
رانَ لِسَ عْیِهِ وَ ا 􀀀 لا کُفْ 􀀀 اَلصّ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 مِن اجِعُونَ ( 93 ) فَمَنْ یَعْمَلْ 􀀀 ا ر 􀀀 92 ) وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْن )
( لا یَرْجِعُونَ ( 95 􀀀 ا أَنَّهُمْ 􀀀 اه 􀀀 ی قَرْیَهٍ أَهْلَکْن 􀀀 رامٌ عَل 􀀀 وَ حَ
ترجمه:
و مریم را یاد کن که دامن خود را پاك نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و او و پسرش را آیتی براي جهانیان قرار
دادیم.این است امت شما امتی واحد و من خداي شمایم.مرا بپرستید.در میان ایشان در بارة کارشان تفرقه افتاد.همه بسوي ما
باز میگردند.هر کس کاري از کارهاي شایسته را انجام دهد و مؤمن باشد،کوشش او انکار نمیشود و ما آن را می نویسیم و
حرام است بر قریه اي که هلاکشان کردیم.آنها باز نمیگردند.
قرائت:
خوانده اند.ابو علی گفته « حرام » حرام:حمزه و کسایی و ابو بکر بکسر حاء بدون الف و دیگران
هر دو بیک معنی هستند. « حلال » و« حل » مانند « حرام » و« حرم »: است
ص : 160
مقصود:
بدنبال مطالب پیش در بارة عیسی می فرماید:
ا􀀀 وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَه
:یاد کن مریم دختر عمران را که دامن خود را پاك نگاه داشت و پیرامون فساد و بد نامی نگشت.
ا􀀀 ا مِنْ رُوحِن 􀀀 ا فِیه 􀀀 فَنَفَخْن
:پس روح مسیح را در او دمیدیم.در اینجا روح مسیح را روح خود می نامد و این بخاطر شرافت عیسی است.برخی
گویند:یعنی به جبرئیل امر کردیم تا در گریبان مریم بدمد.آن گاه مسیح را در رحمش آفریدیم.
الَمِینَ 􀀀 ا آیَهً لِلْع 􀀀 ا وَ ابْنَه 􀀀 اه 􀀀 وَ جَعَلْن
:و هر دو را براي مردم آیت قرار دادیم.
بمنظور دلالت است و احتیاجی به تثنیه آوردن ندارد. « آیتین »: این که نمیگوید
(بعلاوه منظور این است که ولادت عیسی آیت است)از این جهت اینها آیتند که دختري بدون مرد باردار میشود و پسري
بدون پدر بدنیا می آید و در گهواره زبان به سخن می گشاید و دامن مادر را از لوث تهمت پاك می کند.
احِدَهً 􀀀 ذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً و 􀀀 إِنَّ ه
خوانده « امت واحده » :این دین شما یکی است.اصل امت،جماعتی است که در مسیر واحدي باشد.از اینرو شریعت و دین را
است.
زیرا پیروان یک دین،یک هدف دارند.
برخی گویند:یعنی این پیامبران از خود شمایند.شما باید به آنها اقتدا کنید که آنها اجتماع بر حق دارند.
وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ
:من خالق شمایم.مرا بیکتایی بپرستید.
سپس در بارة اختلاف یهود و نصاري می فرماید:
وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ
:در میان آنها تفرقه افتاد و یکدیگر را لعن کردند.
و از یکدیگر بیزاري جستند.سپس آنها را تهدید کرده،می فرماید:
اجِعُونَ 􀀀 ا ر 􀀀 کُلٌّ إِلَیْن
:همۀ آنهایی که اجتماع می کنند یا متفرق می شوند،بما برمیگردند و ما آنها را جزا میدهیم.
رانَ لِسَعْیِهِ 􀀀 لا کُفْ 􀀀 الصّ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 مِن فَمَنْ یَعْمَلْ :کسی که کارهاي نیکو
ص : 161
از قبیل صلۀ رحم و کمک ضعیف و یاري مظلوم و دستگیري و...انجام دهد و شرط ایمان را که شرط اساسی پذیرفته شدن
نیکیهاست واجد باشد،نیکیش انکار نمیشود و پاداشش را میگیرد.
کاتِبُونَ 􀀀 إِنّ لَهُ
􀀀
وَ ا
:و فرشتگان را امر میکنیم که نیکیهاي آنها را بنویسند تا چیزي و حقی از آنها تضییع نشود.
برخی گویند:یعنی ما ضامن پاداش آنها هستیم.
لا یَرْجِعُونَ 􀀀 ا أَنَّهُمْ 􀀀 اه 􀀀 ی قَرْیَهٍ أَهْلَکْن 􀀀 رامٌ عَل 􀀀 وَ حَ
:در اینباره اختلاف است.
زائده است.یعنی بر مردم قریه اي که بر اثر کیفر و بلا هلاك شده اند، حرام است که به دنیا برگردند.پس مقصود این « لا»-1
است که بنا بر قضاي حتمی الهی هلاك شدگان بدنیا بر نمیگردند.منظور ترسانیدن کفار مکه است تا بدانند که اگر مانند
بمعناي واجب بکار رفته است. « حرام » دیگران هلاك شدند،بدنیا برنمیگردند.بدینترتیب
-2 یعنی بر قریه اي که بواسطۀ گناه هلاك شدنی است،حرام است که عملی از مردم آن پذیرفته شود، زیرا آنها بتوبه
برنمیگردند.
-3 یعنی حرام است که بعد از مرگ باز نگردند.بلکه براي مجازات برمی گردند.
امام باقر فرمود:یعنی هر قریه اي که بعذاب هلاك کردیم،مردم آن باز نمیگردند.
ص : 162
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 96 تا 103
اشاره
ا􀀀 صارُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا ی 􀀀 شاخِصَهٌ أَبْ 􀀀 ذا هِیَ 􀀀 ذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ ( 96 ) وَ اِقْتَرَبَ اَلْوَعْدُ اَلْحَقُّ فَإِ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
کانَ 􀀀 ارِدُونَ ( 98 ) لَوْ 􀀀 ا و 􀀀 اَللّ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَه
􀀀
ا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ظالِمِینَ ( 97 ) إِنَّکُمْ وَ م 􀀀 کُنّ
ا􀀀 ب ذ لَْ 􀀀ه ا􀀀 مِن کُنّ فِی غَفْلَهٍ ا􀀀 قَد ا 􀀀 وَیْلَن
ی􀀀 لا یَسْمَعُونَ ( 100 ) إِنَّ اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا اَلْحُسْن 􀀀 ا 􀀀 ا زَفِیرٌ وَ هُمْ فِیه 􀀀 خالِدُونَ ( 99 ) لَهُمْ فِیه 􀀀 ا 􀀀 ا وَ کُلٌّ فِیه 􀀀 ا وَرَدُوه 􀀀 ءِ آلِهَهً م 􀀀 ؤُلا 􀀀ه
تَتَلَقّ
􀀀
یَحْزُنُهُمُ اَلْفَزَعُ اَلْأَکْبَرُ وَ اهُمُ 􀀀 خالِدُونَ ( 102 ) لا 􀀀 ا وَ هُمْ فِی مَا اِشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ 􀀀 لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَ ه 􀀀 ا مُبْعَدُونَ ( 101 ) 􀀀 ئِکَ عَنْه 􀀀 أُول
( ذا یَوْمُکُمُ اَلَّذِي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ( 103 􀀀􀀀 لائِکَهُ ه 􀀀 اَلْمَ
ترجمه:
تا وقتی که یأجوج و مأجوج فتح شود و آنها از هر تپه اي خارج شوند.وعدة
ص : 163
حق نزدیک شد که دیدگان کافران خیره شود(و بگویند)واي بر ما که از این غافل بلکه ظالم بودیم.شما و آنچه جز خدا می
پرستید،سنگریزة جهنمید.شما وارد آن می شوید.اگر اینها خدا بودند وارد آن نمیشدند.آنها در جهنم جاویدانند.آنها را در
آتش ناله اي است و در آنجا چیزي نمی شنوند.آنها را که از پیش وعدة نیکو داده ایم،از آتش دورند.صداي آن را نمی
شنوند و در آنچه می خواهند،جاویدانند.
ترس بزرگتر آنها را محزون نمیکند.فرشتگان آنها را ملاقات کرده،گویند:این است روزتان که وعده داده می شدید.
قرائت:
فتحت:ابو جعفر و ابن عامر و یعقوب به تشدید و دیگران بدون تشدید خوانده اند.تخفیف بنا بر اسناد فعل به یأجوج و مأجوج
ص 50 )اختلاف در باره یأجوج و مأجوج در سورة کهف ) « وابُ􀀀 مُفَتَّحَهً لَهُمُ الْأَبْ » و تشدید بنا بر اسناد فعل به- کثیر است.مثل
گذشت.
خوانده می شود. « جدف » جدث:این کلمه در لغت اهل حجاز بمعنی قبر است و در لغت تمیم
نیز خوانده شده و همه بیک معنی هستند. « خضب » و« حطب » حصب:این کلمه
لغت:
حدب:ارتفاع زمین.
نسول:خروج.
شخوص:خیره شدن.
حسیس:حرکت.
اعراب:
وَ اقْتَرَبَ
است به « یا ویلنا » :گفته اند:این واو مطروح و فعل جواب شرط است.لکن بعقیدة بصریان واو غیر مطروح و جواب شرط
.« قالوا یا ویلنا » تقدیر
شاخِصَهٌ 􀀀 ذا هِیَ 􀀀 فَإِ
« هی » است و « شاخصه » ظرف مکان و عامل آن « اذا »:
ص : 164
مبتداست.
صارُ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 أَبْ
است. « هی » و جمله خبر « شاخصه » :مبتداي دیگري است که خبر آن
مقصود:
قبلا بیان کرد که هلاك شدگان قریه هاي تبهکار بازگشت بدنیا نمیکنند، اکنون به آنها وعدة رجوع به آخرت میدهد و بذکر
علامت آن می پردازد:
ذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
:تا آن هنگامی که یکی از شرائط قیامت تحقق پذیرد و سد یأجوج و مأجوج شکسته و ویران گردد، و قوم یأجوج و مأجوج از
نقاط مرتفع زمین بسوي مردم می شتابند و در زمین متفرق می شوند.
برخی گویند:یعنی مردم از قبرها خارج می شوند و بصحراي محشر می آیند.
و جدث به معنی قبر است.مؤید آن این آیه است « و هم من کل جدث ینسلون »: این معنی از مجاهد است که قرائت می کرد
یس 51 )آنها از قبرها خارج شده،بسوي خدایشان می شتابند. ) « ی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ 􀀀 داثِ إِل 􀀀 ذا هُمْ مِنَ الْأَجْ 􀀀 فَإِ »
وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ
:قیامت که وعدة آن حق است نزدیک شد.
صارُ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 شاخِصَهٌ أَبْ 􀀀 ذا هِیَ 􀀀 فَإِ
:در آن هنگام چشمان مردم کافر از شدت ترس و اضطراب خیره میماند و فرو بسته نمیشود.
ظالِمِینَ 􀀀 کُنّ
ا􀀀 ب ذ لَْ 􀀀ه ا􀀀 مِن کُنّ فِی غَفْلَهٍ ا􀀀 قَد ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀ی
:می گویند:واي بر ما که به امور دنیا مشغول شدیم و از این روز غافل گشتیم و در بارة آن نیندیشیدیم.بلکه با معصیت خدا و
پرستش غیر،ستم کردیم.
اللّ حَصَبُ جَهَنَّمَ
􀀀
ا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 إِنَّکُمْ وَ م
:شما و بتهایی که پرستش می کنید،سوخت جهنم و بقولی هیزم جهنم هستید.اصل حصب بمعنی انداختن است،پس مراد این
است که آنها مثل سنگریزه بجهنم ریخته می شوند.
ص : 165
: پرسش 1
ممکن است گفته شود:عیسی و فرشتگان هم بعنوان بت پرستیده شده اند.
پس آنها هم سنگریزة جهنم هستند؟! پاسخ:
براي عاقل است.علاوه بر این خطاب به اهل مکه است و آنها بت بیجان می پرستیدند. « ما » آیه شامل آنها نمیشود.زیرا
: پرسش 2
چه فایده اي براي ریختن بتهاي بیجان به جهنم تصور می شود.
پاسخ:
این کار براي این است که مشرکین از مشاهدة سوخته شدن آنها بیشتر حسرت بخورند و رنج بکشند و ممکن است که بمنظور
توبیخ آنها باشد.
شیاطین است که مشرکین را به پرستش غیر خدا دعوت کرده و اطاعت شده « اللّ
􀀀
ا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 وَ م » برخی گویند:منظور از
مریم 44 )پدر،شیطان را پرستش نکن. ) « طانَ 􀀀 لا تَعْبُدِ الشَّیْ 􀀀 ا أَبَتِ 􀀀ی» : اند.چنان که ابراهیم فرمود
ارِدُونَ 􀀀 ا و 􀀀 أَنْتُمْ لَه
:خطاب به کفار است.یعنی شما داخل جهنم می شوید.
.( زلزال 5 ) « الیها » به معنی « ا􀀀 ی لَه 􀀀 بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْح » : مثل « الیها » یعنی « لها »: برخی گویند
ا􀀀 ا وَرَدُوه 􀀀 لاءِ آلِهَهً م 􀀀 ؤُ􀀀 کانَ ه 􀀀 لَوْ
:اگر این بتها و شیطانها خدا بودند، وارد آتش نمیشدند.
خالِدُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ کُلٌّ فِیه
:همۀ آنها بطور دائم در آتش خواهند بود.
لا یَسْمَعُونَ 􀀀 ا 􀀀 ا زَفِیرٌ وَ هُمْ فِیه 􀀀 لَهُمْ فِیه
:آنها بر اثر شدت سوزش در آتش جهنم نعره و فریاد می زنند و هیچ صدایی که آنها را خوشحال کند و براي آنها سودمند
باشد، نمی شنوند.تنها صداي نالۀ گرفتار شدگان در عذاب بگوششان میخورد و تنها صداي فرشتگان عذاب و صداهاي ناگوار
می شنوند.
ص : 166
برخی گویند:جاي آنها در صندوق آتش است.نه صدایی می شنوند و نه کسی را می بینند.
اللّ زبعري خدمت پیامبر آمده،گفت:
􀀀
گویند:چون این آیه نازل شد عبد ه
آیا قبول داري که عزیر و عیسی و مریم صالح بوده اند؟فرمود:آري.گفت:اینها هم پرستیده شده اند.پس جایشان در آتش
است؟در نتیجه آیۀ زیر نازل گردید:
ا مُبْعَدُونَ 􀀀 ئِکَ عَنْه 􀀀 ی أُول 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْن
:آنها که وعدة بهشت و سعادت داده شده اند،از آتش جهنم دورند.
خالِدُونَ 􀀀 ا وَ هُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ 􀀀 لا یَسْمَعُونَ حَسِیسَه 􀀀
:آنها در وضعی هستند که صداي آتش را نمیشنوند و در نعمتهاي بهشت و در پناه آن دائماً بسر می برند و تمایلات نفسانی
آنها برآورده می شود.
برخی گویند:منظور از این آیه عیسی و مریم و عزیر و فرشتگان است.زیرا آنها از اینکه بت شده اند کراهت داشته اند.اما
بقولی عمومیت دارد و شامل همۀ آنهایی که وعدة نیک داده شده اند،می شود.
لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ 􀀀
:عذاب آتش که ترس آن از همه چیز بزرگتر است، آنها را محزون نمیکند.برخی گویند:مقصود نفح صدر دوم است.چنان که
نمل 87 )در صور دمیده می شود و ) « اللّ
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 إِلاّ مَنْ
􀀀
اتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَ َ ص عِقَ مَنْ فِی السَّ » : می فرماید
همۀ آنهایی که در آسمانها و زمین هستند می ترسند، جز کسانی که خدا بخواهد.
برخی گویند:آن هنگامی است که بنده را به آتش می برند.برخی گویند:
آن زمانی است که کار مرگ و میر بپایان می رسد و گفته می شود:اي اهل بهشت، جاودانی است نه مرگ!و اي اهل
آتش،جاودانی است نه مرگ! ابو سعید خدري از پیامبر(ص)روایت کرده است که:سه کس بر توده اي از مشک،گرفتار فزع
اکبر و حساب نمیشوند:قاریان قرآن و مؤذنین و بردگان
ص : 167
نیکوکار.
ذا یَوْمُکُمُ الَّذِي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ 􀀀􀀀 لائِکَهُ ه 􀀀 تَتَلَقّ الْمَ
􀀀
وَ اهُمُ
:فرشتگان بمنظور تهنیت به استقبال آنها آمده،گویند:این است روزتان که در دنیا وعده داده می شدید.
شما را بشارت میدهیم به امن و رستگاري.
ص : 168
[ [سوره الأنبیاء ( 21 ): آیات 104 تا 112
اشاره
ا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ 􀀀 اعِلِینَ ( 104 ) وَ لَقَدْ کَتَبْن 􀀀 کُنّ ف
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْن 􀀀 ما بَدَأْن 􀀀 ماءَ کَطَیِّ اَلسِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَ 􀀀 یَوْمَ نَطْوِي اَلسَّ
( الَمِینَ ( 107 􀀀 إِلاّ رَحْمَهً لِلْع
􀀀
اكَ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 ابِدِینَ ( 106 ) وَ م 􀀀 لاغاً لِقَوْمٍ ع 􀀀 ذا لَبَ 􀀀􀀀 اَلصّ ( 105 ) إِنَّ فِی ه
الِح 􀀀 ادِيَ وُنَ 􀀀 ا عِب 􀀀 اَلذِّکْرِ أَنَّ اَلْأَرْضَ یَرِثُه
واءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِیبٌ أَمْ بَعِیدٌ 􀀀 ی سَ 􀀀 احِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 108 ) فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَل 􀀀 هٌ و 􀀀 هُکُمْ إِل 􀀀 ما إِل 􀀀 ی إِلَیَّ أَنَّ 􀀀 ما یُوح 􀀀 قُلْ إِنَّ
الَ رَبِّ 􀀀 ی حِینٍ ( 111 ) ق 􀀀 اعٌ إِل 􀀀 ا تَکْتُمُونَ ( 110 ) وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَهٌ لَکُمْ وَ مَت 􀀀 ا تُوعَدُونَ ( 109 ) إِنَّهُ یَعْلَمُ اَلْجَهْرَ مِنَ اَلْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ م 􀀀م
( ا تَصِفُونَ ( 112 􀀀 ی م 􀀀 انُ عَل 􀀀 منُ اَلْمُسْتَع 􀀀 اُحْکُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا اَلرَّحْ
ترجمه:
آن روز که آسمان را در هم می پیچیم چون در هم پیچیدن طومار نوشته ها.
ص : 169
همانطوري که در آغاز خلقت،شروع کردیم،آن را بازمیگردانیم.وعده اي است که انجام آن بر ماست و ما انجام دهندة این
کاریم.در زبور پس از تورات نوشته ایم که زمین را بندگان صالح من به ارث می برند.در این کتاب براي مردم
عبادتکار،وصول به حق است.ترا جز رحمت براي جهانیان نفرستاده ایم.بگو:بمن وحی شده است که خداي شما یکی است.آیا
شما مسلمید؟اگر پشت کنند،بگو همۀ شما را بطور مساوي اعلام کردم و نمیدانم که وعده اي که داده شده اید،نزدیک است
یا دور؟خداوند سخن آشکار را میداند و به آنچه کتمان می کنید عالم است و نمیدانم شاید آزمایشی است براي شما و تمتعی
است تا وقت معین.گفت:خدایا حکم کن به حق و خداي ما رحمان است و بر آنچه وصف می کنید،باید از او کمک
خواست.
قرائت:
را به نصب خوانده اند.بنا بر اول فعل مجهول است. « السماء » را برفع و دیگران به فتح نون و « السماء » نطوي:ابو جعفر به ضم تاء و
للکتب:اهل کوفه-جز ابو بکر-بصیغۀ جمع و دیگران مفرد خوانده اند.
اما از لحاظ معنی یکی است.زیرا از مفرد نیز ارادة کثرت شده است.
الَ رَبِّ 􀀀ق
خوانده اند و بنا بر قرائت دوم خطاب است. « قل » :حفص بهمین صورت و دیگران
اعراب:
کَطَیِّ السِّجِلِّ
:کاف در محل نصب و صفت مصدر محذوف است.
وعداً:مفعول مطلق.
ا􀀀 ما بَدَأْن 􀀀 کَ
.« نعیده » :متعلق به
رحمه:حال یا مفعول له.
احِدٌ 􀀀 هٌ و 􀀀 هُکُمْ إِل 􀀀 ما إِل 􀀀 أَنَّ
.« یوحی » :نایب فاعل براي
واءٍ 􀀀 ی سَ 􀀀 عَل
:حال از فاعل و مفعول.
ا تُوعَدُونَ 􀀀م
خبر.در هر صورت مفعول معلق « قریب » یا مبتدا و « قریب » :فاعل
ص : 170
هستند. « ادري »
وَ إِنْ أَدْرِي
« کیف یکون الحال » :مفعول این فعل محذوف است،یعنی
مقصود:
ماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ 􀀀 یَوْمَ نَطْوِي السَّ
نام ملکی « سجل »: :در روز قیامت،خداوند آسمان را مثل طوماري که براي نوشتن مهیا شده است در هم می پیچد،برخی گویند
است که اعمال بندگان را می نویسد و برخی گویند:نام یکی از کاتبان پیامبر خدا بود.
ا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ 􀀀 ما بَدَأْن 􀀀 کَ
:همانطوري که آنها را در رحم مادران برهنه خلق کردیم،دیگر باره آنها را برمیگردانیم.برخی گویند:یعنی قدرت ما بر
بازگرداندن مانند قدرت ماست بر آغاز.برخی گویند:یعنی هر چیزي را هلاك می کنیم،و بصورت اول در می آوریم.
اعِلِینَ 􀀀 کُنّ ف
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 وَعْداً عَلَیْن
:ما شما را به اینکار وعده داده ایم و بوعدة خود وفا می کنیم.
ا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ 􀀀 وَ لَقَدْ کَتَبْن
:در بارة این جمله اقوالی است: 1- زبور کتب انبیاء است. یعنی ما در کتب همۀ انبیا بعد از ام الکتاب که در آسمان است و
همان لوح محفوظ است،نوشته ایم.وجه این قول این است که زبور و کتاب یک معنی دارد.
-2 زبور کتابهایی است که بعد از تورات نازل شده است و ذکر تورات است.یعنی پس از تورات در زبور نوشته ایم.
-3 زبور کتاب داوود و ذکر کتاب موسی است.این قول از شعبی است و همو، ذکر را بمعنی قرآن و بعد را بمعنی قبل گرفته
است.
الصّ
الِح 􀀀 ادِيَ وُنَ 􀀀 ا عِب 􀀀 أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُه
مؤمنون 11 )آنها که ) « اَلَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ » : :برخی گویند:یعنی زمین بهشت را بندگان صالح من به ارث می برند.مثل
بهشت فردوس را به ارث می برند.برخی گویند:مقصود همین زمین است که
ص : 171
بدست امت محمد(ص)خواهد افتاد.چنان که فرمود:
زمین براي من جمع شد و تمام شرق و غرب « زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی ما زوي لی منها »
آن بمن ارائه شد.بزودي ملک امت من همۀ آنها را فرا میگیرد.
امام باقر(ع)فرمود:اینها اصحاب مهدي در آخر الزمانند.مؤید آن روایتی است که خاص و عام از پیامبر خدا روایت کرده اند
که:
اللّ ذلک الیوم حتی یبعث رجلا صالحاً من اهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلا کما قد
􀀀
لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول ه »
اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد،خدا آن روز را طولانی میکند تا مردي صالح از اهل بیت « ملئت ظلماً و جوراً
من را مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است،پر از عدل و داد کند.
اللّ بن محمد
􀀀
امام ابو بکر احمد بن حسین بیهقی در کتاب بعث و نشور اخبار بسیاري در این معنی آورده است و نوة ابو عبید ه
اللّ حافظ از محمد بن خالد از
􀀀
بن احمد نیز همۀ آنها را به سال 518 هجري نقل کرده و در آخر گفته است:اما حدیث ابو عبد ه
مردم هم چنان در سختی و بخل هستند و دنیا پشت میکند و قیامت »: ابان بن صالح از حسن از انس بن مالک،که پیامبر فرمود
حدیثی است که تنها محمد بن خالد نقل کرده است و او و ابو ،« جز براي اشرار مردم نیست و مهدي جز عیسی بن مریم نیست
اللّ حافظ هر دو مجهولند.در اسناد روایت نیز اختلاف است.یک بار او از ابان بن صالح از حسن از انس از پیامبر نقل
􀀀
عبد ه
کرده است و یک بار از ابان بن ابی عیاش-که مردي متروك است-از حسن از پیامبر نقل کرده و این سند منقطع است.
احادیثی که صراحت در خروج مهدي دارند،سندشان صحیح تر است.در همین احادیث است که مهدي از عترت پیامبر
است.از جملۀ آن احادیث،حدیثی است که نوة بیهقی نقل کرده و گفته:خبر داد ما را ابو علی رودباري که خبر داد ما را ابو
بکر ابن داسه که حدیث کرد ما را ابو داوود سجستانی در کتاب سنن از طریق بسیاري که آنها را شمرده و گفته:همۀ آنها از
اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خدا آن روز را »: اللّ از پیامبر خدا نقل کرده اند که
􀀀
عاصم مقري از زید بن عبد ه
طولانی میکند
ص : 172
نامش موافق نام من است و زمین را پر از »: در بعضی از این روایات است که « تا مردي از من یا از اهل بیت من مبعوث شود
.« عدل و داد میکند، بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده است
و نیز روایت کرده است که پیامبر فرمود:
مهدي از عترت من و از فرزندان فاطمه است. « المهدي من عترتی من ولد فاطمه »
ابِدِینَ 􀀀 لاغاً لِقَوْمٍ ع 􀀀 ذا لَبَ 􀀀􀀀 إِنَّ فِی ه
:بلاغ سبب وصول به حق است.یعنی در قرآن و دلائل آن براي کسانی که اهل عبادت باشند،سببی است که براي وصول به
حق کافی و وافی است.
کعب گوید:اینها امت اسلامند که نمازهاي پنجگانه را میگزارند و روزة ماه رمضان را میگیرند.
الَمِینَ 􀀀 إِلاّ رَحْمَهً لِلْع
􀀀
اكَ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 وَ م
:ترا جز رحمت و نعمت براي مردم جهان نفرستاده ایم.ابن عباس گوید:پیامبر رحمت است براي خوب و بد و مؤمن و
کافر.پس براي مؤمن در دنیا و آخرت رحمت است و براي کافر در همین دنیا که از بلاها و مسخها و هلاکت ها معاف شده
است.
در روایت است که:چون این آیه نازل شد،پیامبر به جبرئیل فرمود:آیا از این رحمت بتو رسیده است؟گفت:آري.من از عاقبت
تکویر 20 )صاحب نیرو است و ) « ذِي قُوَّهٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَکِینٍ » : کار می ترسیدم.بتو ایمان آوردم و خدا مرا ستوده و فرمود
پیش صاحب عرش مقامی دارد.
فرمود:
من رحمتی هستم که از جانب خدا هدیه شده ام. « انا رحمه مهداه »
برخی گویند:وجه اینکه براي کافر نعمت است،این است که او را به ایمان و ثواب دائم هدایت کرده است.اگر چه او هدایت
نپذیرد.مثل اینکه براي گرسنه غذا ببرند و او نخورد.
این آیه دلالت بر بطلان قول اهل جبر دارد.چه آنها می گویند:خدا را بر آنها نعمتی نیست در حالی که آیه می گوید:بعثت
پیامبر اسلام نعمت است براي
ص : 173
همۀ اهل جهان.
احِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 􀀀 هٌ و 􀀀 هُکُمْ إِل 􀀀 ما إِل 􀀀 ی إِلَیَّ أَنَّ 􀀀 ما یُوح 􀀀 قُلْ إِنَّ
:بگو:بمن وحی شده است که خداي شما یکی است.آیا شما مطیع و منقاد هستید که عبادت غیر خدا را ترك کنید.
مائده 91 )یعنی نهی بپذیرید. ) « فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ » : برخی گویند:به معنی امر است.یعنی اسلام بیاورید.مثل
واءٍ 􀀀 ی سَ 􀀀 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُکُمْ عَل
:اگر اعراض کنند و اسلام نیاورند،بگو:
بشما بطور یکسان اعلام جنگ دادم.یعنی ما و شما در این اعلام مساوي هستیم تا خود را براي منظوري که هست آماده
انفال 58 ) بطور مساوي به آنها اعلام کن(البته با توجه به اینکه این سوره مکی است،بعید ) « واءٍ 􀀀 ی سَ 􀀀 فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَل » کنید.مثل
است که مقصود اعلام جنگ باشد).
برخی گویند:یعنی آنچه لازم بوده است به شما اعلام کرده ام و فرقی میان مردم نگذاشته ام و همه را بطور مساوي و بیک
چشم نگاه کرده ام.
از این جمله برمی آید که قول اصحاب رموز باطل است و قرآن براي گروه مخصوصی نیست که فقط آنها از رموز آن آگاه
باشند.بلکه همگان از آن استفاده میکنند.
ا تُوعَدُونَ 􀀀 وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِیبٌ أَمْ بَعِیدٌ م
:نمیدانم زمان فرا رسیدن قیامت دور است یا نزدیک،زیرا علم آن مخصوص خداست.برخی گویند:یعنی بشما اعلام جنگ
ا تَکْتُمُونَ :خداوند به آشکار و 􀀀 میدهم اما نمیدانم وقت آن کی است؟دور است یا نزدیک؟ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ م
نهان آگاه است.
وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَهٌ لَکُمْ
:نمیدانم،شاید آنچه به شما اعلام کرده ام،براي شما آزمایشی است تا کردة شما معلوم شود.برخی گویند:یعنی شاید دنیا براي
شما آزمایش است تا از رویۀ خود برگردید.
ی حِینٍ 􀀀 اعٌ إِل 􀀀 وَ مَت
:و تمتعی است تا وقتی که مدت شما پایان یابد.
الَ رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ 􀀀ق
:کارهایت را بخدا واگذار کرده،بگو:خدایا میان من و
ص : 174
« رَبِّ احْکُمْ بِالْحَقِّ » : مشرکین که مرا تکذیب میکنند،داوري کن.قتاده گوید:هر گاه پیامبر در جنگی حاضر می شد،می گفت
خدایا بحق حکم کن.یعنی طوري میان ما فیصله ده که حق براي همه آشکار شود و حق را بر باطل پیروز گردان.
ا تَصِفُونَ 􀀀 ی م 􀀀 انُ عَل 􀀀 منُ الْمُسْتَع 􀀀 وَ رَبُّنَا الرَّحْ
:خداي ما به بندگان خود رحم میکند و آنها را بر دروغ و باطل شما که پیامبر را بشري مثل خودتان میدانید و خدا را صاحب
فرزند می شمارید،یاري میدهد.
در اینجا میان رحمت و یاري که از اصول نعمتها هستند،جمع کرده است.
ص : 175
س