گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
فصل هشتم معماری گیلان‌






مقدمه‌

معماری همانند نقاشی، موسیقی و شعر یک هنر است و در تقسیم هنرها همچون مجسمه‌سازی و نقاشی در گروه هنرهای تجسمی قرار می‌گیرد.
هدف همه هنرها، آفرینش و خلق زیبائی است. زیبائی عبارت است از تناسب هماهنگ و ترتیب معقول اجزاء در کل و به تعریف دیگر زیبائی آن است که روح را به وسیله ماده، عقل را توسط جسم و نامحدود را در قالب محدود متجلی نماید.
زیبائی پس از آن‌که انسان را تحت تأثیر قرار داد و جذبه‌ای در دل وی افکند او را برای خلق و آفرینش اثر هنری آماده می‌سازد و وی را وامی‌دارد که زیبائی را در خارج از خود به وجود آورده در قالبی محسوس بریزد. اینجاست که هنر پای به عرصه وجود می‌گذارد و چون هرکس برای خلق زیبائی وسیله و ابزاری هماهنگ با ذوق و سلیقه خود انتخاب می‌کند هنرها در نوع و شکل خود از یکدیگر جدا می‌شوند. وقتی هنرمند برای بیان احساسات خود و آفرینش زیبائی از خط و شکل و رنگ استفاده می‌کند هنر نقاشی پای به عرصه وجود می‌گذارد؛ هنگامی‌که صوت را وسیله ابراز عواطف درونی و خلق زیبائی قرار می‌دهد هنر موسیقی ظاهر می‌گردد و زمانی‌که از الفاظ و کلمات استفاده می‌نماید شعر متولد می‌شود.
گفتیم که هدف هنر خلق زیبائی است و در این راه همه هنرها مشترکند، اما هنر معماری جز خلق زیبائی هدف دیگری نیز دارد که عبارت است از سودمندی و کارآئی یا بهره‌دهی. یعنی هنرمند معمار در همان حال که به فکر خلق و آفرینش اثری زیبا و هنری است باید به بهره‌دهی و کارآئی یا به اصطلاح خود معماران به عملکرد[729] بنا بیاندیشد، زیرا اگر اثر او فقط زیبا باشد و در عمل مفید
ص: 328
فایده نبوده بهره‌دهی و کارآئی نداشته باشد آن را نمی‌توان به عنوان یک اثر معماری قبول کرد. همچنین اگر بنا فاقد زیبائی بوده و فقط بهره‌دهی و کارآئی داشته باشد بازهم یک اثر هنری نخواهد بود. با توجه به این ویژگی است که گفته می‌شود معماری تنها هنری است که هم از قواعد زیبائی پیروی می‌کند و هم از قوانین سودمندی. شکلهائی که در معماری ظاهر می‌شوند تنها به خاطر تجسم زیبائی نیستند بلکه به بهره‌دهی ساختمان و مصالح نیز بستگی دارند.
هنرمند معمار وقتی طرح یک بنا را ترسیم می‌نماید هم به زیبائی بنا می‌اندیشد و سعی می‌کند ذوق و استعداد و هنر خود را با طرحی زیبا نشان دهد و هم به سودمندی و بهره‌دهی و یا عملکرد بنا فکر می‌کند تا بنائی را بسازد که با توجه به امکانات و وسائل و مصالح موجود رفاه کامل ساکنان بنا را تأمین نماید.
در این ویژگی هیچیک از هنرها با هنر معماری اشتراک ندارند. در موسیقی، نقاشی، حجاری یا مجسمه‌سازی و سایر هنرها هدف اصلی خلق و آفرینش زیبائی است. آلبرتی[730] معمار مشهور ایتالیائی بر همین مبنا برای معماری دو رسالت قائل شده است: رفاه و احساس لذت. ژرمن سوفلو[731] معمار عالیقدر فرانسوی می‌گوید: «در هنر معماری تکنیک و زیبائی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.» فیلیپو برونلسکی[732] یکی از معروفترین معماران دوره رنسانس ایتالیا در تشریح وظائف خود و همکارانش چنین اظهار نظر می‌کند: «ما ضمن فراهم ساختن رفاه ساکنان بناها باید به رضایت خاطر روح و چشم آنان نیز بیاندیشیم.»
آراء و عقاید کسانی‌که در معماری صرفا طرفدار سودمندی و کارآئی بودند هرگز نتوانست مورد قبول صاحبان فکر و اندیشه و اساتید فن معماری قرار گیرد.
در گفتگو از معماری گیلان سعی ما بر آن است که هردو جنبه سودمندی و تکنیک معماری و همچنین جنبه زیباشناسی بناها را مورد بحث و بررسی قرار دهیم زیرا در ابتدائی‌ترین و محقرترین سرپناههای روستائی این سرزمین همچون سایر نقاط ایران می‌توان آثاری از زیبائی و تنوع و گونه‌گونی پیدا کرد چنان‌که آرتورپوپ ایران‌شناس نامی آمریکا می‌گوید: «گوناگونی بناهای ایرانی از کلبه دهقانی و چایخانه و آلاچیقهاست تا زیباترین بناهائی که تاکنون جهان به خود دیده است.»
بحث ما در زمینه معماری گیلان به چند بخش تقسیم می‌شود: ابتدا از معماری بومی و روستائی، سپس از معماری شهر و بناهای شهری و در پایان از معماری مذهبی سخن خواهیم گفت و در اینجا قبل از شروع بحث در مورد هریک از بخشها اشارتی به مسائل کلی و اساسی آنها خواهیم داشت:
در معماری بومی وجود عناصر و مصالح خاص منطقه و استفاده از آنها وجه مشخصه‌ای است که در معماری شهری به علت ملاحظات گوناگون کمتر مطرح می‌شود. چراکه در معماری شهری ارزشهای هنری و معماری دیگری وجود دارد که به سبب مناسبات ویژه در کل معماری اثر گذاشته است.
بررسی و نقد معماری گیلان این امکان را فراهم می‌سازد تا تفاوتها و مشابهتهای موجود در جنبه‌ها و اشکال گوناگون معماری این سرزمین دیده شود.
سعی بر آن است که با یک بررسی عمومی در معماری بومی، مذهبی و شهری، این زمینه‌ها خود را بیشتر نشان دهند، به گونه‌ای که معیاری در جهت شناسائی بهتر این آثار فراهم آید.
معماری شهری در گستره وسیع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شکل می‌گیرد و به دلیل همین وسعت قلمرو نمی‌توان تمامی جنبه‌های آن را مورد بررسی قرار داد. لذا جنبه‌های فنی معماری آن بیشتر مورد بحث قرار خواهد گرفت. همچنین در شکل‌پذیری معماری مذهبی و بومی عوامل گوناگونی را می‌توان برشمرد که پرداختن به تمامی آنها از حیطه این بررسی خارج است و در بحثهای مربوط به این دو نوع معماری نیز جنبه‌های خاصی از آنها مورد نظر خواهد بود.
به‌طور کلی می‌توان گفت که هربنای مذهبی در ایران غالبا یک اثر هنری است نه صرفا یک سرپناه و ارزشهای موجود در هربنای مذهبی معمولا فراتر از تعلقات مکانی و زمانی است. به بیانی دیگر در یک بنای مذهبی اجزاء و عناصری خارج از حیطه یک معماری بومی و محلی وجود دارد. در معماری مذهبی گیلان نیز استفاده از قطعاتی با همان تناسب و مقیاس مورد استفاده در سایر مناطق ایران نظیر ستونها، جرزها، اشکال هندسی، طرحها و نظایر اینها مشاهده می‌شود. به این نکته می‌توان عناصر تزئینی بر روی بدنه‌ها را نیز اضافه نمود که باعث پدید آمدن مشابهتهائی در نمای بناها شده است.
اما تفاوتهای عمده‌ای نیز مابین معماری مذهبی شمال و سایر نقاط ایران دیده می‌شود و آن فرمهای به عاریت‌گرفته از معماری مسکونی است، با همان ایوانها و سقفها و تناسبهای کشیده و هندسه ساده. در معماری بیشتر مناطق ایران زمانی که یک بنای مذهبی رو به جنوب قرار می‌گیرد بیشتر قسمتهای این جبهه پوشیده و بسته به نظر می‌رسد. در صورتی‌که در معماری مذهبی شمال این جبهه تا حدودی باز بوده و محراب در درون یک دیوار سبک قرار می‌گیرد. در نتیجه نور و روشنائی از یک ایوان باز به درون بنا نفوذ می‌کند. بناهای مذهبی در شمال ایران با ظرافتی خاص در مقیاس، تناسب و فرم بی‌شباهت به مساجد شبستانی نیستند. همچنین این بناها نسبت به نمونه‌های کویری و حاشیه کویر از ارتفاع کوتاهتری برخوردارند.
از نکات دیگری که می‌توان بدان اشاره کرد، فرم و شکل گنبد به عنوان یک مرکز و فضای بسته می‌باشد که در معماری مذهبی گیلان چنین توجه و تمرکزی دیده نمی‌شود و آن شاید به دلیل عدم دستیابی به تکنیک صحیح گنبدسازی و شرائط اقلیمی خاص منطقه باشد. به همین‌جهت در معماری بناها از خطوط منحنی کمتر استفاده می‌شود و تمامی این بناها با تناسبهائی از خطوط مورب و مستقیم شکل می‌گیرند. در این‌مورد می‌توان مسئله ساخت را با توجه به
ص: 329
پوششهای سبک و چوبی دیوارها و جرزهای سنگین مؤثر دانست.
تکنولوژی آجر در مرحله انتقال از یک طاق ضربی ساده به گنبد، ارزشهای دیگری به تکنیک اولیه می‌افزاید و معماری منحنی الخطی را شکل می‌دهد که در مناطق جنوبی، مرکزی، خراسان و آذربایجان دیده می‌شود. این معماری با استفاده از اجزاء و قطعات کوچک ساخته شده است حال آن‌که در معماری شمال به دلیل استفاده از چوب انحنا در معماری به سهولت حاصل نمی‌شود.
هرچند شرائط اقلیمی و محیطی نیز در این تفاوتها نقش عمده‌ای دارند. باران و رطوبت شدید باعث گردیده که بناهای بومی در گیلان از زمین فاصله بگیرند در صورتی‌که در معماری سایر نقاط کشور به دلیل آفتاب شدید و کمبود باران بناها کاملا به زمین چسبیده‌اند. به همین دلیل در شمال ایران مصالح عمر کمتری دارند و در معماری بناها از تزئینات وقت‌گیر کمتر استفاده می‌شود.
اصولا تزئین در مکانهائی که دو عنصر به یکدیگر می‌رسند و اتصال به وجود می‌آید خود را نشان می‌دهد. نظیر گوشه‌سازی در اتصال دیوار به گنبد.
چنین مسئله‌ای در معماری گیلان در اتصال تیر به ستون دیده می‌شود. بنابراین اولین مکان تزئینی را می‌توان در زیر سری تیرها مشاهده کرد که این نیز به جهت معماری مستقیم الخطی است که در گیلان وجود دارد. البته معماری شهری به دلیل تغییر مقیاس و فرم، تزئینها و اتصالات خاص خود را دارد که در موقع خود به آن خواهیم پرداخت.
از نکات قابل ذکر دیگر، معماری سقف در بناهای گیلان می‌باشد که به دلیل محدودیت ساختاری و استفاده از چوب کار خاصی نظیر نقاط دیگر دیده نمی‌شود. در معماری نقاط مختلف ایران سازه‌های آجری با گوشه‌سازیها، کاربندیها، رسمی‌سازیها و قطاربندیها فضاهای وسیعی به وجود آورده‌اند که در معماری شمال کمتر ملاحظه می‌شود. به طور کلی همه این عوامل سبب گردیده که معماری گیلان یک معماری برونگرا و ارگانیک، همچون درختی با تنه تنومند و شاخ‌وبرگ انبوه به نظر آید.

معماری بومی‌

معماری بومی سرزمین گیلان می‌تواند از دو جنبه شرائط اقلیمی- محیطی و طراحی معماری مورد بررسی و تفسیر قرار گیرد. هرچند تأثیر اقلیم بر روی فرم و عملکرد بناها را در شمال به عنوان عامل تعیین‌کننده درنظر می‌گیرند، ولی جنبه‌های معماری و زیباشناسی آن نیز از اهمیت والائی برخوردار است. از این نقطه‌نظر می‌توان معانی و مفاهیمی را یافت که فراتر از شرائط اقلیمی، محیطی و تکنیکی قرار گرفته و معیارها و ارزشهای خاصی را از جنبه زیبائی‌شناسی پدید آورده‌اند.
در بررسی اولیه از نظر چگونگی ساخت و شکل و فرم، بناهای بومی گیلان را می‌توان در چهار گروه جداگانه جای داد. در هریک از این چهار گروه نیز دوگانگی خاصی در هسته و پوسته خارجی بنا به نظر می‌رسد. این تقسیم‌بندی چهارگانه بناها از غربی‌ترین تا شرقی‌ترین نقطه سرزمین گیلان مصداق دارد.
نخستین گروه مربوط به منطقه تالش در غرب گیلان است، سرزمینی که معیشت بیشتر ساکنان آن دامپروری است و بدین‌جهت اکثر بناهائی که در این منطقه ساخته شده‌اند در حجم و شکل معماری، بسته و پر به نظر می‌رسند. در این منطقه به دلیل مهاجرتهای فصلی غالبا بناها برای سکونت دائم ساخته نمی‌شوند و به این اعتبار کمتر به فرم معماری ارزش داده می‌شود. چراکه محدودیتها و ملاحظات مختلف، سبب شده است که فضائی محدود در حد یک اطاق و یک ایوان شکل بگیرد. این بناها از یک یا دو اطاق و ایوانی تشکیل شده که عمدتا سقف به گونه‌ای متقارن روی آنها را پوشانده است (عکسهای 1، 2، 3 و 4 رنگی نمونه الف).
در گروه دوم به دلیل افزایش امکانات، اساسا شکل بنا تغییر می‌یابد. در اینجا معماری متفاوتی در دو طبقه خود را نشان می‌دهد، همکف بسته و پر و طبقه فوقانی به صورت یک ایوان و نشیمن است. به همین دلیل ضرورت تغییر در معیارهای ساختن حس می‌شود. در نمونه‌های مزبور قرینه‌سازی به گونه‌ای کامل وارد صحنه می‌گردد و مشخص می‌شود که هرکدام از این طبقات دارای ارزشهای ویژه‌ای هستند (عکسهای 5، 6 و 7 رنگی نمونه ب).
گروه سوم، بناهائی هستند که در دامنه کوهها و در نقاطی که میزان رطوبت زمین زیاد است، ساخته شده‌اند. با توجه به عامل رطوبت، این بناها خود را از زمین جدا می‌سازند و به همین اعتبار، سبکی خاص در آنها دیده می‌شود. به سادگی می‌توان این تفاوت را از نمونه‌های پیشین تمیز داد. در این بناها، دوگانگی در شکل طبقات با تغییر در مقیاس که در شیب تند سقفها خود را نشان می‌دهند بیشتر به جهت بارانهای موسمی است و به همین علت این‌گونه بناها عموما در جبهه غرب پوشیده و بسته به نظر می‌رسند (عکسهای 8، 9، 10، 11 و 12 رنگی نمونه ج).
گروه چهارم، بناهائی کاملتر از نمونه‌های قبلی هستند. در این نمونه‌ها عناصر و قطعات مورد استفاده مناسبتی صحیح‌تر در میان عملکردهای متفاوت می‌یابند.
بدانگونه که امکان پیوند آنان بیشتر می‌شود. اکثر این بناها دارای طبقه همکف پر و ایوانی در طبقه دوم می‌باشند که در مواردی این ایوانها با تغییر شکل و استفاده از سطوح شیشه‌ای، شکل کاملتری به خود می‌گیرند. این بناها نیز به دلیل رطوبت زمین با یک کرسی چینی در ارتفاع کم ساخته می‌شوند و پلانهای آنها نیز با توجه به تقسیم‌بندی اطاقها و پله‌ها دارای ویژگی مشخص‌تری نسبت به نمونه‌های قبلی هستند (عکسهای 13، 14، 15 و 16 رنگی نمونه د).
با توضیحات کوتاهی که در چگونگی تقسیم‌بندی چهارگانه بناهای بومی داده شد، تیپولوژی اولیه آنها مشخص گردید. اشارات بعدی می‌تواند درباره وجوه اشتراک این معماری باشد. معماری بومی در گیلان از نمونه‌های خاصی است که در آن، معماری از مرکز بنا خارج شده و به حاشیه می‌پردازد و به همان‌گونه نیز به چگونگی قرارگیری آن در سایت (محدوده) توجه بیشتری می‌گردد. به عبارت دیگر می‌توان گفت که این بناها دارای دو تصویر کاملا متفاوت هستند و این جنبه شاید مهمترین وجه تمایز معماری گیلان با سایر مناطق ایران باشد. تصویر اول در پشت نمای اصلی بنا قرار گرفته که شامل دیوارها، درها و پنجره‌ها می‌باشد و تصویر دوم به حالتی سبک و متفاوت، با ستونها و نرده‌های چوبی در جلوی بنا دیده می‌شود. از این نمونه‌ها کمتر در معماری مناطق دیگر به چشم می‌خورد؛ چراکه همیشه نمای اصلی به جهت سازه و ایستائی آن، از نمای پشتی تبعیت می‌کند. به همین‌جهت این دوگانگی در معماری بومی گیلان، بیانگر ارزشهای متفاوتی است.
ص: 330
از نکات مهم دیگر در مورد بناهای بومی، چگونگی جهت‌گیری آنها نسبت به بادهای محلی است. بدین‌ترتیب که جهت غرب به دلیل شرائط اقلیمی (جهت وزش باد و ریزش باران) بسته می‌باشد و سقف روی آن را می‌پوشاند. جنوب ساختمان به دلیل استفاده از آفتاب دارای ایوانهای بلندی می‌باشد و به همین‌گونه شرق و بخشی از شمال و جنوب بنا، بازمی‌شوند تا جریان هوای مناسبی در تابستان به وجود آید. این عمل سبب می‌گردد تا جریان هوای مناسب در فضاهای داخلی نیز ایجاد شود و در نتیجه آثار ناشی از رطوبت تا حد امکان کمتر گردد.
در ادامه بحث، از گروههای چهارگانه به طور جامعتر و کاملتری صحبت خواهیم کرد. قبلا لازم است به مقوله تناسب در معماری اشاره شود.
در نمونه «الف» که ابتدائی‌ترین نمونه ساختمانهای بومی است، این سوال مطرح می‌شود که آیا این بناها صرفا به عنوان سرپناه ساخته شده‌اند یا در بنای آنها اندیشه و هدفی فراتر از سرپناه وجود داشته است؟ در بررسی و مطالعه نمونه‌های موجود به خوبی می‌توان تقارن را مشاهده کرد که نشانه توجه معماری به همان اندیشه و هدف فراتر است. این بناهای ساده و یکنواخت با حداکثر استفاده از مصالح موجود ساخته شده‌اند به شکلی که مطابقت فرم و کارآئی را در آنها می‌توان دید.
در شکلهای 1 و 2 بخشهائی دیده می‌شود که در آن با یک نظم از پیش تعیین شده، درها و پنجره‌ها تعبیه شده‌اند و یا ایوانی متقارن در جلوی بنا با اطاقهائی در پشت به صورتی بسته که اشاره‌ای به مفهوم تقارن در این بناها می‌باشد.
در نمونه‌های «ب» این مسئله به نحو بارزتری دیده می‌شود (عکس 6 رنگی). در این نما می‌توان به یک عامل تزئینی نیز اشاره کرد، عناصری که در
شکل 1- بالا: نمای جنوبی ساختمان. پائین:
پلان همکف. (1- ایوان 2- اتاق 3- انبار).
جهت تطابق با فرم، ترکیب ساده‌ای می‌یابند. در این زمینه صحبت از نرده‌هائی می‌توان کرد که گرداگرد ایوانها قرار گرفته و موجب شده‌اند که ایوانها حالت پوشش‌گونه و فضای تعریف‌شده‌ای را به دست دهند و این خود با توجه به معیارهای هنر معماری عاملی در جهت غنی شدن فضاهای معماری است.
در گونه‌های «ج» که زیربناها خالی شده، مسئله تقارن را در چهارچوب بنا با ردیفهائی از ستونهای چوبی همانند نمونه‌های پیشین مشاهده می‌کنیم. در این بناها، تقارن زیبا و متناسبی در پلانها دیده می‌شود و تناسبهای موزون بنا نیز به نحو مشخصی در مجموعه قطعات و اجزاء خود را نشان می‌دهند. این خصوصیات در نمونه عکسهای 12 رنگی و 1 سیاه‌وسفید با آهنگی ساده در سطوح زیر پنجره‌ها و در نمونه عکس 8 رنگی به صورت یک پنجره متقارن در اطاقی رو به ایوان به شکل مکرر نمایان می‌شود.
در نمونه‌های «د» که کاملترین بناهای بومی هستند شکل و فرم بسته‌تری مشاهده می‌شود. در این بناها پلانها شکل منسجم‌تری به خود می‌گیرند و عمدتا ارتباط از طریق ایوان در بین اطاقها انجام می‌شود که خصوصیتی است همانند یک معماری شهری، نظیر آنچه که در شکل 3 دیده می‌شود (دو ردیف اطاق که راهروئی در وسط ارتباط آنها را ممکن می‌سازد). به نظر می‌رسد دو فضای متداخل به صورتی مستقل، ساخت داخلی و خارجی بنا را ممکن ساخته‌اند. در این نمونه‌ها پوشش خارجی ساختمان به شکل هنرمندانه‌تری پیوستگی اجزاء و عناصر را سبب گشته است. در نمونه عکسهای 14 رنگی و 2 سیاه‌وسفید این عوامل هنرمندانه گاه به صورت نرده‌هائی با اشکال هندسی و گاه به صورت سرستونهای چوبی، گستره مناسبتری یافته‌اند.
شکل 2- بالا: نمای جنوبی ساختمان. پائین:
پلان همکف. (1- ایوان 2- اتاق)
ص: 331
عکس 1- خانه روستائی در حسن‌آباد و پلان همکف ساختمان مربوط به آن. (1- ایوان 2- اتاق).
شکل 3- بالا: پلان همکف. پائین: پلان طبقه اول. (1- ایوان 2- اتاق 3- انبار 4- تالار 5- اتاق 6- انبار)
عکس 2- خانه روستائی در رضوانشهر.
از نکات دیگری که می‌توان به آن اشاره نمود، انعطاف خطوط و تفاوت در تناسبهای معماری است که به صورتی غیر متقارن در کل بنا به کار گرفته شده‌اند.
این به‌هم‌ریختگی عناصر در نما، زیبائی بناهای مزبور را دوچندان کرده است.
در عکسهای 9 و 10 رنگی می‌بینیم که به هیچوجه امتداد ستونها در طبقات بر روی یکدیگر قرار نمی‌گیرند. اما در نمونه عکس 16 رنگی به طور مشخص این امتداد هندسی کاملا احساس می‌شود.
از موارد دیگر، که در نمونه‌های مختلف به ویژه در نمونه عکسهای 10 و 11 رنگی می‌توان مشاهده کرد، استفاده از خطوط مورب پله در تقابل با خطوط عمودی و افقی نماهاست که غالبا در گوشه‌ها و به صورت منفرد به کار گرفته
ص: 332
شده‌اند. مقایسه نماها در این نمونه‌ها، کاربرد پله‌ها را در فضای بیرونی به تبعیت از کاربرد طبقه فوقانی به خوبی نشان می‌دهد و این خود بیانگر ترکیبی مؤثر و تطابق یافته می‌باشد. لذا ملاحظه می‌شود که نمونه‌های «ج» نسبت به گونه‌های «ب و د» شکلی ارگانیک به خود می‌گیرند. به این معنی که به راحتی با محیط اطراف خود ارتباط برقرار می‌کنند.
با توجه به توضیحات داده شده می‌توان معماری بومی گیلان را دارای هویت خاصی دانست که تمامی عناصر و اجزاء آن نه در هماهنگی از پیش تعیین شده بلکه در ترکیبی طبیعی و تابع شرائط محلی قرار گرفته‌اند و تناسبهای بدنه با ترکیب موزون خطوط عمودی و افقی و همچنین مورب کامل گشته‌اند. چنین موردی در معماری سایر مناطق ایران کمتر دیده می‌شود. در ساختمانهای آن مناطق خطوط عمودی جرزها و ستونها در نوعی هماهنگی هندسی شکل گرفته‌اند.
عامل سقف نیز در معماری شمال کشور، با توجه به استفاده از مصالح محلی، که به تبع آن اشکال خاصی نیز ایجاد شده، از اهمیت خاصی برخوردار است.
همانند پوششهای گوناگونی از قبیل گالی‌پوش، سفالی، شیروانی و یا ورقه‌های نازک‌چوب. در بناهائی که سقف آنها شیروانی می‌باشد به دلیل گرم شدن زیر سقف از روزنه‌هائی جهت عبور هوا استفاده می‌شود که خود در تغییر شکل سقفها، عاملی تعیین‌کننده می‌باشد. نمونه‌هائی از این نوع، نزدیکی خاصی با معماری خانه‌های شهری دارند.
معماری بومی در گیلان با سازه‌ای نسبتا ساده و سبک شکل گرفته است، سازه‌ای متشکل از ستونها و تیرهای چوبی که در مواردی خاص در محل اتصال از سرستونهای تزئین‌شده استفاده شده است. استفاده از ستون و تیر چوبی باعث گردیده که اکثر این بناها دارای تناسبهائی با مستطیلهای کشیده باشند و شاید خود مصالح نیز این کشیدگی را موجب می‌شوند. به طور مثال فرم ایوانها و چگونگی تقسیمات آنها با نرده‌هائی چوبی به تبعیت از همین سازه شکل یافته است.
به‌طور کلی می‌توان به این نکته اشاره نمود که شکل و حجم معماری در این منطقه با توجه به شرائط اقلیمی و محیطی وضع خاصی یافته است. لذا تغییر در این فرم پذیرفته‌شده به معنای مقابله با شرائط اقلیمی است. به عنوان مثال می‌توان به فرم سقفها، ایوانها و اطاقها اشاره کرد، که همه این عوامل و عناصر در قالب یک حجم مشخص قرار می‌گیرند، اما همین فرمها در عناصر و اجزاء با یکدیگر کمتر ارتباط برقرار کرده و تنها به جهت سلیقه و ذوق هنرمندانه سازندگان آنها بناهای متفاوتی خلق می‌شوند (نمونه‌های ج و ب).[733]

کتاب گیلان ؛ ج‌2 ؛ ص332
این نمونه‌ها وحدت هندسی کمتری، بین اجزاء و قطعات معماری وجود دارد، چنان‌که فرم تند سقف شیب‌دار، وجود ایوان و خالی شدن حجم در طبقات و همچنین فضای خالی در زیربنا، عملا انسجام فرم را به هم می‌ریزد. اما چون هریک از عوامل یادشده می‌بایست مکان مشخصی داشته باشند لذا فرم ایجاد شده مجموعه‌ای از عناصر گوناگون را به وجود می‌آورد که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.
به دنبال بحث در کلیات معماری بومی و روستائی لازم می‌دانیم برخی از ویژگیهای این معماری را با شرح و تفصیل بیشتری مطرح سازیم.
باید دانست که معماری روستائی و سنّتی در گیلان همچون نقاط دیگر، تنها توسط کارشناسان و متخصصان و استادان شکل نمی‌گیرد. در برخی از بناهای ساده و ابتدائی نظیر کومه[734] و کلبه یا تلمبار (تلنبار)[735] خود روستائیان و ساکنان خانه‌ها یعنی افراد غیر متخصص دخالت دارند که گاه به تنهائی و گاه با کمک و همیاری استادکاران به ساختن آنها می‌پردازند.
در مطالعه معماری روستائی و بومی گیلان علاوه‌بر تقسیم‌بندیهائی که در کلیات مورد بحث قرار گرفت بناها را باید از نظر وسعت و تجهیزات و امکانات آنها به سه گروه تقسیم‌بندی کرد:
نخست بناهای ساده و ابتدائی همچون کومه‌ها، کلبه‌ها و تلمبارها که بیشتر توسط روستائیان و افراد غیر حرفه‌ای ساخته می‌شود.
دوم خانه‌های کوچک و محقر که به وسیله استادکار نجار و با کمک و یاری صاحبان خانه بنا می‌شود. در گیلان بنای این نوع خانه‌ها به عهده نجار است، حال آن‌که در سایر نقاط ایران بنای خانه‌های کوچک و محقر به عهده استادکار بنّا است زیرا در گیلان اساس کار چوب است. به همین‌جهت کار اصلی، بلکه بیشتر کارها به عهده استادکار نجار می‌باشد که به کمک شاگرد یا شاگردان خویش با استفاده از تنه درختان قطعات چوب و تخته را آماده ساخته، چوب‌بست دیوارها و بام را سوار می‌کند و درها را می‌سازد.
سوم بناها و خانه‌های بزرگ یا دو طبقه که در ساختن آنها علاوه‌بر نجار از بنّا و گاه از استادکاران سایر حرفه‌ها استفاده می‌شود. تهیه کاهگل یا در حقیقت «کلش‌گل» و پر کردن چوب‌بست دیوار و اندود کردن آنها و نیز ساختن طاقچه اطاقها و پلکانها به عهده استادکار بنّاست. در این کار صاحبان خانه و همسایگان آنها وظائف شاگرد بنّا و کارگر ساده را انجام می‌دهند. این نوع خانه‌ها که به دهقانان مرفه تعلق دارند شامل یک یا دو تلار[736] (تالار) هستند.
کریستیان برومبرژه مؤلف کتاب «مسکن و معماری در جامعه روستائی گیلان» می‌نویسد: فقط خانه دهقانان بی‌زمین و کشاورزان بسیار کم‌درآمد است که تلار ندارد. در سده از یک نمونه‌برداری شامل 40 واحد مسکونی فقط 6 واحد فاقد تلار بوده و 7 خانه متعلق به دهقانان مرفه دوتلاری بوده است.[737]»
گفتیم که در معماری بومی و روستائی گیلان اساس کار چوب است. طبیعی است که معماران و استادکاران در هرنقطه مصالحی را مورد استفاده قرار دهند که در اختیار آنها بوده و یا دسترسی به آنها آسان باشد. معماران و استادکاران گیلانی نیز مصالحی را گرد آورده‌اند که با امکانات و ویژگیهای منطقه هماهنگی داشته و به قیمت ارزان تهیه می‌شده است؛ همین امر به اغلب شهرها و روستاهای گیلان شخصیت مشترکی داده است.
وقتی صحبت از این‌گونه مصالح به میان می‌آید چوب در رأس همه قرار
ص: 333
می‌گیرد، زیرا در بنای خانه کارآئی و عملکرد بیشتری دارد و به علاوه دهقان گیلانی به آسانی می‌تواند آن را از محیط اطراف خود به دست آورد یا به قیمت ارزان تهیه نماید. چوبهای سخت و مقاوم مانند بلوط، توت، خرنوب و آزاد به طور سنتی برای ساختن اجزای نگهدارنده ساختمان به کار می‌رود؛ به عنوان مثال برای پی‌سازی از تیرهای کلفت چوبی و تنه درختان و برای چوب‌بست دیوار و سوار کردن خرک بام از تیرها و تیرچه‌های حامل استفاده می‌شود. چوبهائی که وزن سبکتر و مقاومت کمتری دارند مانند تبریزی، توسکا و ممرز برای ساختن تخته‌های توفال به کار می‌روند.
در برخی نقاط گیلان از الوار یعنی تخته چوبهای سطبر و قطور برای بنای دیوار استفاده می‌کنند. شیوه به کار بردن الوار برای ساختن دیوار انواع مختلف دارد؛ یکی از شیوه‌های مزبور چیدن الوارها بر روی یکدیگر است؛ بدین‌ترتیب که انتهای یک الوار را گود می‌کنند و سر یکی را در انتهای دیگری قرار می‌دهند.
به این‌روش «زگمه‌ای» یا «ورجینی» گفته می‌شود. در مناطقی که می‌توان با سهولت به الوارهای ساختمانی دست یافت روش زگمه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. روشهای دیگر در ساختن دیوار «زیگالی» یا «سکت‌سری» است که به شکل متمایز از داربستها اطلاق می‌شود و رایجترین شیوه دیوارسازی در معماری روستائی گیلان است.
در گذشته الیاف گیاهی و کلش یعنی ساقه خشک شده برنج نیز در معماری روستائی و بومی گیلان نقش فوق العاده مهمی ایفا می‌کرد که هنوز هم کم‌وبیش ادامه دارد. تصور می‌رود نجّاران محلی قبلا به فن سوار کردن قطعات تخته با زبانه و کامه چندان آشنا نبوده و برای مهار کردن چوب‌بستها از الیاف گیاهی نرم استفاده می‌کردند. زنان روستائی در حال حاضر طنابهائی از پوست درختان و ساقه‌های برنج می‌بافند که جهت بستن و مهار کردن تخته‌های افقی به داربست بامها و بستن دسته‌های پوشال مخصوص پوشش بامها به کار می‌رود.
یکی از ویژگیهای معماری روستائی شمال ایران استفاده از پوشال و سبوس و به‌طور کلی ساقه‌های خشک برنج است. در نواحی جنوبی و مرکزی ایران از پوشال گندم و جو برای ساختن کاهگل استفاده می‌شود حال آن‌که در شمال چون گیاه برنج کشت غالب است فرآورده‌های آن مورد استفاده قرار می‌گیرد بدین ترتیب که پوشال یا سبوس و یا غلاف دانه برنج را روی گل ریخته کاملا لگدمال می‌کنند و به جای کاهگل «کلش‌گل» ساخته آن را برای پوشش دیوارها و برخی موارد دیگر به کار می‌برند. کلش‌گل را باید یکی از مصالح اصلی معماری روستائی گیلان به شمار آورد. ترکیب ماده کلش‌گل از ابتدا تا امروز یکسان بوده است. کلش‌گل چنان‌که از اسم آن برمی‌آید از گل و کلش ترکیب می‌شود. کلش یا کاه برنج در تمام نقاط گیلان فراوان است. الیاف کلش ماده گل را به هم می‌کشد و به آن استحکام می‌بخشد همان‌طورکه آهن بتون را مسلح می‌کند.
با وجودی که کلش‌گل مانند کاهگل در نهایت سادگی ساخته می‌شود ولی چگونگی اختلاط کلش با گل و هماهنگی مقادیر آنها دارای اهمیت زیاد می‌باشد، زیرا اگر اختلاط این دو ماده به درستی انجام نشود و مقدار کلش با گل متناسب نباشد، کلش‌گل مطلوب به دست نخواهد آمد. اگر مقدار کلش کم باشد کلش گل ترک برمی‌دارد و اگر مقدار گل یا خاک کم باشد الیاف کلش مانع روانی آب باران می‌شود. یکی از فواید اساسی کلش گل عایق بودن آن است. صدا و سرما و گرما در آن نفوذ نمی‌کنند؛ از همه مهمتر این‌که ارزان و باصرفه است و هرکس می‌تواند آن را با کمی دقت بسازد. با آن‌که ماده فشرده‌ای نیست ولی دوام و استحکام زیادی دارد. کلش گل از روئیدن خزه بر روی دیوار جلوگیری می‌کند.
آن را معمولا با نمک و گاه نیز با آهک مخلوط می‌کنند زیرا نمک مانع رویش خزه می‌شود و آهک استحکام لایه پوششی را افزایش می‌دهد.
از ویژگیهای قابل توجه معماری محلی گیلان کرسی بلند بودن بناهاست.
رطوبت زیاد منطقه موجب شده است که تماس بناها را با زمین تا حد امکان کاهش دهند.
طی چند دهه اخیر قسمت همکف یا کرسی برخی از بناها به صورت باز ساخته می‌شود و این فضای خالی به صورتهای مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ به عنوان مثال لانه ماکیان یا توقفگاه وانت روستائی مرفّه می‌شود.
میزان بلندی کرسی برحسب رطوبت قشر خاک در نقاط مختلف تفاوت دارد؛ در برخی نقاط پر گل‌ولای مانند جلگه باتلاقی دلتای سفیدرود فاصله کف بنا تا سطح زمین به 1 تا 2 متر می‌رسد حال آن‌که در دیگر نقاط جلگه این فاصله کاهش می‌یابد و گاه به 50 سانتیمتر بالغ می‌گردد.
معمولا کرسی بناها در روستاهای گیلان بدین طریق ساخته می‌شود که ابتدا زمین را هموار یا به اصطلاح تسطیح می‌کنند و آن را با ابزار خاصی به نام جاکوب یا جاکو[738] می‌کوبند و کرسی را با سنگ‌چین پایه‌گذاری می‌نمایند. سپس فضای خالی بین سنگها و روی آنها را کلش‌گل می‌پوشانند. بدین‌ترتیب پایه اصلی یا کرسی بنا گذاشته می‌شود. حال برای جلوگیری از سرایت رطوبت، ردیفی از تنه درختان یا تیرهای پایه ساختمان را روی کرسی می‌چینند و الوارهای قطور را بر روی آنها قرار می‌دهند.
روش دیگری نیز در ساختن کرسی بناها متداول است بدین‌شرح که ابتدا محل مورد نظر را حدود نیم تا یک متر گود می‌کنند و تیرهای کوتاهی را به طور قائم در گودال قرار داده آنها را با استفاده از کلش‌گل یا ملاط شن و آهک محکم می‌نمایند. چهار تیر قطور را که به آنها زیرنال (زیرنعل) گفته می‌شود روی تیرهای قائم سوار می‌کنند. این تیرهای قطور پایه بنا را شکل می‌دهند.
در معماری روستائی گیلان بامها به اشکال مختلف و با مصالح گوناگون ساخته می‌شوند. از نظر شکل و فرم چند نوع بام وجود دارد:
1- بام دو شیبی که ابتدائی‌ترین شکل بام‌سازی در معماری روستائی گیلان است. معمولا کومه‌ها و تلمبارها را با بام دو شیبی می‌سازند. بدین‌ترتیب که خرک ساده و سبکی را انتخاب می‌کنند و آن را بر روی یک ردیف تیرکهای عمودی نصب شده روی زمین می‌خوابانند و نیهائی به صورت مورب در دو سوی تیر می‌بندند، لذا بام کومه به طور مستقیم روی زمین قرار می‌گیرد.
2- بام چند کله یا بام چهارشیبی با دو شیب مثلثی شکل که در آن قاعده چوب‌بست بام از 4 تیر افقی تشکیل شده است (عکس 3 سیاه و سفید). خرک بام و سرچوبها یعنی لنگه خرپاها روی ستونهای مرکزی و دیوارهای بنا گذاشته می‌شود.
ص: 334
3- بام چهارکله که 4 شیب با سطوح مساوی دارد (عکس 4 سیاه‌وسفید).
معمولا بناهای روستائی که دارای قاعده مربع شکل هستند توسط بامهای چهارکله پوشانده می‌شوند.
بناهای روستائی و بومی گیلان از نظر مصالحی که در ساختن بام آنها به کار می‌رود نیز به چند گروه تقسیم می‌شوند:
1- بناهای گالی‌پوش که بام آنها از گالی یعنی پوششهای گیاهی و پوشال برنج است (عکس 5 سیاه‌وسفید). در این بناها پوشال برنج یا ساقه‌های گیاهان را دسته کرده آنها را به شکلی تودرتو روی توفالها قرار می‌دهند.
2- بناهای لته‌سر یعنی بناهائی که بام آنها با توفال یا لته پوشانده شده است (عکس 6 سیاه‌وسفید). برای ساختن این بامها قطعات کوچکی به شکل مستطیل از چوب درختان بلوط یا زیزفون تهیه کرده آنها را در کنار یکدیگر قرار می‌دهند و پوشش پولکی شکلی به وجود می‌آورند.
3- بناهائی با بامهای سفالی (عکس 7 سیاه‌وسفید) که بیشتر به روستائیان مرفه تعلق دارند و با بناهای شهری بی‌شباهت نیستند. لازم به تذکر است که سفال یکی از مهمترین مصالح ساختمانی در معماری گیلان می‌باشد. معماری روستائی
عکس 4- خانه روستائی در دهشال با بام چهارکله و سطوح شیب‌دار مساوی.
عکس 6- خانه روستائی در آق‌اولر تالش با بام لته‌سر.
گیلان در استفاده از سفال با معماری شهری اشتراک دارد، اما باید دانست که نوع و شکل سفالی که در معماری روستائی مورد استفاده قرار می‌گیرد با سفال
عکس 3- خانه روستائی در لاهیجان با بام چندکله یا چهارشیب.
عکس 5- خانه روستائی در شرق گیلان با بام گالی‌پوش.
عکس 7- خانه روستائی در منطقه مشند آستارا با پوشش سفال.
ص: 335
مرغوب ساختمانهای شهری متفاوت است. به طور کلی سفالها با بهره‌گیری از قالبهای چوبی تهیه می‌شوند بدین‌ترتیب که ماده اولیه را در قالب می‌ریزند و پس از خشک کردن آن را در کوره‌های مخصوص قرار می‌دهند. در لبه سفالها شیارهائی تعبیه شده است که اتصال آنها را به یکدیگر ممکن می‌سازد. همچنین بر روی سطح محدّب آنها دگمه‌ای از جنس سفال قرار گرفته که برای اتصال سفال به توفالهای بام مورد استفاده واقع می‌شود و استاد سفالکار را از هرگونه ملاطی بی‌نیاز می‌نماید. برخی از محققان معتقدند که استفاده از سفال برای پوشش بامها در اواخر قرن نوزدهم میلادی از روسیه اقتباس شده است ولی در صحت این نظریه باید تردید داشت زیرا دلایل و شواهد زیادی بهره‌گیری از سفال را در قرنها قبل از آن مدلل می‌سازند.
4- بناهائی با بامهای حلبی یا شیروانی که طی چند دهه اخیر به تبعیت از بناهای شهری معمول شده است. شیروانی گرچه در معماری روستائی و بومی گیلان تسهیلاتی فراهم ساخته و برخی مشکلات را از میان برداشته است اما خود موجب بروز مشکلاتی شده که بدانها اشاره خواهیم کرد.
در بحث از معماری روستائی و بومی گیلان لازم می‌داند به چپر و پرچین نیز اشاره‌ای داشته باشد، زیرا گرچه چپر و پرچین در اساس ساختمان و بنا نقشی ندارد ولی جزئی از مجموعه عوامل مؤثر در معماری بومی و روستائی محسوب می‌شود.
استفاده از چپر و پرچین به جای دیوار برای جداسازی محوطه‌ها از ویژگیهای معماری شمال ایران است. در اغلب نقاط ایران محوطه خانه‌ها توسط دیوارهائی از خشت، آجر یا سنگ از خانه‌های دیگر یا معابر جدا می‌شود حال آن‌که در روستاهای گیلان چپر و پرچین مرز خانه‌ها را مشخص می‌سازد و از سوی دیگر محوطه خانه و باغ را از تجاوز چارپایان و گرازهای وحشی محفوظ نگاه می‌دارد.
این نوع حفاظ، که در اصطلاح محلی پرده و رمش نیز خوانده می‌شود، گاه از نیهائی ساخته شده که با ترکه‌های نازک به هم بافته می‌شوند و گاه از شاخه‌هائی ترکیب یافته که در اطراف پایه‌ها یا قطعه‌چوبهای افقی پیچانده می‌شوند.
امتیاز مهم چپر و پرچین یا پرده و رمش آن است که فضای خانه را هراندازه کوچک باشد تنگ و دلگیر نمی‌سازد. ساکنان یک خانه محقر روستائی با محوطه‌ای بسیار کوچک همانقدر از زیبائیهای طبیعت و مناظر باشکوه و تماشائی آن لذت می‌برند که ساکنین خانه‌های بزرگ. شک نیست که روستائیان گیلان این امتیاز جالب را مرهون چپر و پرچین هستند.
معماری بومی و روستائی گیلان طی چند دهه اخیر دچار تغییرات و تحولات فراوان شده است. بلوکهای سیمانی جای بسیاری از مصالح ساختمانی محلی را گرفته و استفاده از حلب برای پوشش بام گسترش قابل توجهی یافته است.
کریستیان برومبرژه که معماری بومی و روستائی گیلان را از نزدیک مورد بررسی و مطالعه قرار داده درباره این تغییرات می‌نویسد:
«معماری محلی گیلان در طی 30 سال گذشته تغییرات فراوان کرده است.
جریان این تغییرات در 10 سال گذشته شتابی بیشتر به خود گرفته است ... در سال 1982 طیّ آخرین اقامتم در گیلان بار دیگر همان ساختمانهائی را دیدم که در اوایل سالهای 1970 دیده بودم. این ساختمانها به کلی مسخ شده بودند: خانه‌های سنتی به انباری مبدل شده بودند و خانواده‌ها به مسکنهای تازه‌ای نقل مکان کرده بودند که جلوی محوطه ساخته شده بود تا بهتر بتوانند بازمانده‌های گذشته را از انظار پنهان کنند ... از این‌پس زیربنای خانه را ستونهای آجری و به خصوص سیمانی تشکیل می‌دهد. این بلوکها را در محوطه کار بنائی با ماسه و سیمانی درست می‌کنند که از ایران مرکزی به منطقه وارد می‌کنند. دیوارها را هم غالبا با همین بلوکها می‌سازند ... کاربرد حلب برای پوشش بام عمومیت یافته و در نتیجه شکل بامها تغییر کرده است، در حالی‌که پوشش با نی و پوشال به چوب‌بستهائی نیاز دارد که شیب آنها تند باشد؛ قطعات حلبی را می‌توان روی بامهائی با شیب ملایم نصب کرد. (در ضمن هزینه ساختن این بامها کمتر است.) از این‌پس خانه فقط یک طبقه مسکونی دارد و اطاقهای آن به یکدیگر راه دارند و هریک کاربرد خاصی دارد (آشپزخانه، اطاق خواب، اطاق پذیرائی و ...) پنجره‌های جدیدترین خانه‌های مسکونی جای خاصی ندارند و ممکن است در هرنقطه‌ای در پیرامون ساختمان تعبیه شوند. تحولاتی را که خواه‌ناخواه چنین تغییراتی در پی دارد به سادگی می‌توان حدس زد: از این‌پس همه مصالح ساختمانی را خریداری می‌کنند و از محیط پیرامون به دست نمی‌آورند. روند ساختمان‌سازی از دست استادکاران و متخصصان سنتی خارج است. بنّائی که بلوکهای سیمانی را قالب‌ریزی می‌کند جایگزین سازنده چوب‌بست و نجار شده است. حلب‌ساز جای گالی‌ساز را گرفته است. طرح صعودی خانه، که بر سازماندهی صوری و ذهنی نقشه خانه حاکم بوده اکنون تغییر جهت داده است: از این‌پس غالبا همه فضای مفید خانه را در یک طبقه می‌سازند. اکنون در اطاقها رو به جهتهای مختلف بازمی‌شود، حال آن‌که در نظام سنتی معمولا همه درها فقط روبه نمای بیرونی خانه بازمی‌شد. جابه‌جائیهای فصلی، که سابقا رسم بود، اکنون ابعاد محدودتری به خود گرفته است و تغییر مکان از اطاقهائی که هریک کاربرد خاصی دارد به ایوان تقلیل یافته است.»[739]
تغییرات و تحولات معماری بومی و روستائی گیلان گرچه تسهیلاتی را برای ساکنان خانه‌ها فراهم ساخته ولی در عین حال مشکلات فراوانی نیز برای آنان به وجود آورده است. تغییرات جدید، عایق‌بندی خانه‌ها را بهبود بخشیده و شیروانی خطر آتش‌سوزی را کاهش داده است. بلوکهای سیمانی از مشکلات کار ساختمانی کاسته است اما به طور کلی این تغییرات بر طبق الگوهای شهری با عادتهای زندگی روستائی و شرایط اقلیمی مغایرت پیدا می‌کند. شیروانی با بارانهای مداوم گیلان تناسب و هماهنگی ندارد زیرا صدای برخورد قطرات باران به شیروانی خواب راحت را از چشم روستائی خسته می‌رباید و سکوت و آرامش روستا را درهم می‌ریزد. از سوی دیگر گرمای تابستان و سرمای زمستان را به داخل بنا رسوخ می‌دهد.

معماری شهری گیلان‌

چگونگی معماری شهری گیلان در گذشته‌های دور برای ما روشن نیست، زیرا بارانهای مداوم و رطوبت فراوان، بناها و آثار گذشته یعنی شواهد عینی را ویران کرده و از میان برداشته است و در این زمینه اسناد و مدارک و شواهد کتبی
ص: 336
نیز جز اشاراتی مبهم در سفرنامه‌های جهانگردان و محققین خارجی وجود ندارد.
جان بل‌John Bell که در سال 1717 میلادی (1129 هجری قمری) از رشت بازدید کرده می‌نویسد: «رشت در دشتی که از هرسو توسط جنگلهای انبوه احاطه شده قرار گرفته است ... خانه‌های پراکنده، شهر را بیشتر شبیه یک دهکده بزرگ کرده‌اند تا یک شهر. رطوبت زمین موجب شده است که ساکنین، نقاط خشک را برای خانه‌سازی انتخاب کنند. خانه‌های رشت در مقایسه با خانه‌های سایر نقاط ایران حقیر به نظر می‌رسند. بام خانه‌ها بلند و پوشیده از سفال است تا آب بارانهای فراوان در آنها جریان پیدا کند.»[740]
یوهان یاکوب لرخ‌J .J .Lerch که 28 سال بعد از جان بل یعنی در سال 1745 وارد گیلان شده و تا سال 1747 در این استان اقامت داشته است در مورد رشت می‌نویسد: «خانه‌ها یک طبقه ساخته شده و یک ایوان مسقف در جلو به چشم می‌خورد. سایه سقف ایوان در تابستان از شدت گرمای ساختمان می‌کاهد.
گچ‌بریها و خطوط طلائی و نقاشیهای تزئینی نمای زیبائی به ساختمان داده است.
در اطاقهائی که مخصوص خانمهاست، روی دیوارها آینه‌کاری شده است. آینه‌ها فاقد قاب هستند. در اطاقها بخاریهای دیواری وجود دارد. پنجره‌ها و درها با کارهای ظریف هنری تزئین شده‌اند ... در خانه‌های افراد ثروتمند پنجره‌هائی با شیشه‌های مخصوص وجود دارد که نشانی از هنر ایرانی است. شیشه‌ها ضخیم و کوچک و غیر شفاف هستند یعنی فقط نور را عبور می‌دهند و چون دارای رنگهای گوناگون از قبیل سرخ، سفید، آبی و سبز هستند زیبائی مخصوصی به درون خانه می‌بخشند ...»[741]
گملین‌Gemlin حدود 26 سال بعد از لرخ، یعنی در سال 1772 میلادی (1184 هجری قمری) رشت را دیده و در مورد آن نوشته است: «... خانه‌های رشت متصل به یکدیگرند و در اطراف میدانها و نقاط اصلی شهر مجتمع شده‌اند؛ بقیه بدون هیچ نظم و ترتیبی پراکنده‌اند ... تعداد خانه‌هائی که با آجر و به سلیقه شرقی ساخته شده‌اند به حدود 2000 باب می‌رسد ... خانه خان چه از نظر زیبائی نمای خارجی و چه از نظر زیبائی داخلی از تمام خانه‌ها متمایز است. این خانه از چند کلاه فرنگی بزرگ چهار ضلعی تشکیل شده است که توسط راهروهای زیبائی به یکدیگر مربوط می‌شوند.»[742]
سیاحانی که از گیلان دیدن کرده‌اند اغلب در مورد شهر رشت مطالبی به رشته نگارش کشیده و وضع آن را شرح داده‌اند. ترزل‌Terzel جهانگرد آلمانی که در سالهای آغازین قرن نوزدهم به گیلان سفر کرده خانه‌های رشت را چنین توصیف می‌کند: «خانه‌های رشت با آجر بنا گردیده و سقفها از سفالهائی که غالبا جلا یافته‌اند پوشیده شده است. طرح بامهای سفالی متناسب با شرایط اقلیمی و معماری خاص گیلان است. در شهر رشت 3000 خانه وجود دارد که سه چهارم آنها به صورت پراکنده در میان انبوه درختان بنا شده‌اند. آنها یک طبقه و دارای کرسی هستند. در مقابل اطاقها ایوان وجود دارد.»[743]
حدود 60 سال بعد گلینی یکی دیگر از جهانگردان در همین زمینه می‌نویسد:
«خانه‌های ثروتمندان دو طبقه هستند اما خانه‌های افرادی که امکانات مادی محدودتری دارند از یک طبقه تجاوز نمی‌کند. پنجره این قبیل خانه‌ها فاقد شیشه بوده با کرکره‌های چوبی ضخیم محفوظ شده‌اند.»[744]
بالاخره رابینو در نخستین دهه قرن بیستم رشت را چنین وصف می‌کند: «...
بازارها قسمت قابل توجهی از مرکز شهر را، که دارای کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و تاریک است، اشغال کرده‌اند. تعداد کوچه‌های بزرگ کم است؛ فقط برخی از آنها سنگفرش است ... بازارها از سه یا چهار کوچه تنگ موازی با یکدیگر تشکیل شده‌اند. این کوچه‌ها با گوشه‌ای راست به سایر کوچه‌ها مربوط می‌شوند و دارای تعداد زیادی کاروانسرا هستند که همه آنها یک مجموعه وسیعی از دکانها و انبارها را شکل می‌دهند. این بازارها خیلی خوب سنگفرش شده‌اند اما مانند غالب بازارهای نقاط دیگر کاملا پوشیده نیستند. به جای سقفهای منحنی یا گنبدی شکل که در یک سوی کوچه به سوی دیگر کشیده می‌شوند، از هرطرف، سایبانها عابران پیاده و دکانها را از باران و تابش خورشید محافظت می‌کنند اما سواران که مجبور هستند از وسط عبور کنند در معرض سرما و گرما و سیلابهائی قرار می‌گیرند که باران از بامها جاری می‌سازد.»[745]
در بحث از معماری شهری گیلان باید این نکته را متذکر شد که شهرهای گیلان آبادیها و روستاهای رشد یافته‌ای هستند که به مرور زمان وسعت و گسترش یافته و به شهر تبدیل گردیده‌اند، به همین‌سبب اصول شهرسازی در آنها رعایت نشده و شهرها طبق یک برنامه مشخص طرح‌ریزی و پایه‌گذاری نشده‌اند، در نتیجه کوچه‌ها و خیابانها و نیز واحدهای تجاری و مسکونی فاقد نظم و هماهنگی لازم بوده بین آنها ارتباطی معقول و منطقی وجود ندارد. در توسیع و گسترش شهرها و آبادیها و نیز روستاهائی که به شهر تبدیل شده‌اند آینده‌نگری وجود نداشته و گسترش آنها بدون طرح و نقشه قبلی و توجه به نیازهای آینده بوده است.
یکسانی شرایط جوی و طبیعی در روستاها و شهرهای گیلان و نیز تبدیل روستاها و آبادیها به صورت شهر موجب شده است که معماری شهری و معماری روستائی در برخی از زمینه‌ها مشترک بوده و شباهتهای قابل توجهی به یکدیگر داشته باشند؛ در عین حال معماری شهری در گیلان همانند معماری سایر شهرهای ایران ویژگیهائی دارد که آن را از معماری بومی و روستائی متمایز می‌سازد.
همان‌گونه که شهر خصوصیات متفاوتی از روستا دارد به همان‌ترتیب نیز معماری شهری واجد برخی ویژگیهای جداگانه می‌باشد. در معماری شهری تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی درون جامعه شهری و همچنین تأثیر معماری و هنر، بیرون از حوزه شهر را می‌توان مشاهده کرد. چنان‌که در معماری شهرهای گیلان علاوه بر تأثیر فرهنگ خاص شهرهای شمال ایران، معماری سرزمینهای همجوار مانند

ص: 337
ترکیه و قفقاز نیز اثر گذاشته است و آنها نیز به طریقی از معماری اروپا در قرون گذشته متأثر بوده‌اند. بدین‌ترتیب معماری نیز همانند انسانها مهاجرت کرده در شهرهای مختلف جایگزین می‌شود و چهره شهرها را به صورتهای گوناگون می‌آراید. از طرف دیگر ترکیب این بناها با همدیگر فضاهای شهری نظیر خیابانها، میدانها و کوچه‌ها را می‌سازند که در کلیت خود معماری شهری از آن حاصل می‌شود. در این زمینه می‌توان از میادین شهرهای گیلان شروع کرد. میدان شهرداری رشت به علت ویژگیهائی که دارد می‌تواند شروع مناسبی جهت ادامه بحث باشد.
در این میدان سه بنای متفاوت به چشم می‌خورد. ساختمان شهرداری، یک هتل و اداره پست. عمارت شهرداری تنها در یک ضلع میدان با حجمی متفاوت به صورتی یادمان‌گونه به زمین نشسته است و در ضلع دیگر دو ساختمان پست و هتل ترکیب خاصی را به وجود آورده گوشه خیابان را می‌سازند و از دیدی دیگر امکان استقلال بنای شهرداری را فراهم می‌کنند. اما در همین حال بیشتر از آن‌که شکل میدان را کامل کنند استقلال و شخصیت خود را نشان می‌دهند (عکسهای 17 و 18 رنگی و 8 سیاه‌وسفید).
میدان تختی در بندر انزلی نیز مشابه نمونه فوق می‌باشد و در آن به صور مختلف امکان استفاده از یک فضای شهری مشاهده می‌شود. این میدان بیشتر به دو خیابان موازی و مجاور شباهت دارد و پیوستگی کمی در سطوح میدان به چشم می‌خورد. در ضلع غربی هیچ‌یک از ساختمانها حتی از نظر فرم ظاهری یکسان نیستند. در واقع آنها زمینه ساده شبکه داخل میدان را با شکلهای متنوع خود زنده کرده‌اند.
به‌طور کلی میدان تختی در تداوم نماهای شهری شکل گرفته است و حتی می‌توان گفت معماری بناهای این میدان بیشتر به محدوده خیابان تعلق دارند. اما ارزشهای خاص میدان به جای خود باقی و درخور توجه است (عکسهای 19 و 20 رنگی).
در میدان شهرداری رشت ویژگی میدان به گونه‌ای دیگر است. بناها نسبت به وضعیت میدان، انعطاف بیشتری نشان می‌دهند و به نظر می‌رسد آن را کامل ساخته‌اند. باغ ساحلی در بندر انزلی نیز از نمونه‌های جالب طراحی فضاهای شهری است. از یک سو حاشیه سبزی را در کنار دریا به وجود آورده و از سوی دیگر توسعه آن به سوی مرکز شهر، دو زمینه متفاوت را سبب گردیده است.
پوشش نسبتا ساده فضای سبز آن توسط عناصر خاص معماری با حاشیه خیابان و ساختمانهای دولتی تطابق یافته است. همچنین در ساختمان پست واقع در میدان شهرداری رشت تأکید بر شکل مثلثی سقفها و استفاده درست نما از تقسیم‌بندی پنجره‌ها با یک بالکن در آخرین طبقه که مشابه پله‌های نیم‌دایره در سطح پیاده‌رو می‌باشد، ترکیبی را به وجود آورده که بیانگر توجه خاص به معماری میدان می‌باشد. به همان‌گونه در عمارت شهرداری و برج ورودی آن‌چنین حالتی دیده می‌شود. در اینجا از جهات کلی فرم به دلیل پیوستگی عناصر معماری کامل به نظر می‌رسد. اما در سطوح فوقانی برج پیوستگی کمتری به چشم می‌خورد که این دوگانگی به جذابیت آن افزوده است (عکس 18 رنگی).
ساختمان دادگستری در بندر انزلی نیز با نمای تزئین شده بر روی بدنه آن به صورت برجسته، از زیبائی خاصی برخوردار است. در نمای این ساختمان فرم ورودی در پیوستگی با سطح نما خود را نشان می‌دهد (عکس 21 رنگی). در معماری شهری گیلان ترکیبهای متنوعی وجود دارد که می‌توان دلیل آن را به شیوه‌های معماری مرتبط دانست. به نظر می‌رسد معماری غرب و معماری قفقاز و جمهوری آذربایجان در این‌مورد تأثیر عمده‌ای داشته‌اند، هرچند ویژگیهای اقلیمی و محیطی نیز بی‌تأثیر نبوده‌اند. توجه به پلان بناهای عمومی می‌تواند تأثیر معماری «پیش از مدرن» را بر آنها بیشتر عیان سازد.
در بنای استانداری سابق رشت (شهرداری) به دلیل شکل خاص زمین و تبعیت فرم معماری از آن حیاط داخلی به شکل هندسی طرح شده است. از سوی دیگر فرم آزاد دیوارها و پله ورودی به صورت یک عنصر مشخص معماری، شکل خارجی بنا را تحت تأثیر قرار داده است (عکس 23 رنگی و شکل 4).
عمارت شهرداری نیز به همین‌گونه با فرمی متقارن در ضلع غربی میدان
عکس 8- مهمانخانه ایران واقع در میدان شهرداری رشت.
شکل 4- پلان همکف ساختمان استانداری سابق رشت.
ص: 338
شکل 5- پلان همکف ساختمان شهرداری رشت.
شهرداری خود را نشان می‌دهد. گوشه‌ها در دو طرف به دلیل قرارگیری بنا، مابین دو خیابان به صورتی نیم‌دایره درآمده و مرکز بنا نیز به پله‌ها و فضاهای ارتباطی اختصاص یافته و اطاقها نیز با یک راهرو که در طول بنا ادامه یافته به هم متصل شده‌اند. سادگی و سهولت کارآئی و عملکرد بی‌تأثیر از معماری غرب نیست.
البته این تأثیر، خود را در حجم اصلی بنا بیشتر نشان می‌دهد (شکل 5).
ساختمان پست در میدان شهرداری نیز تحت تأثیر همین عوامل طراحی شده است. پلان به خاطر ملاحظات اداری با یک سرسرای ورودی و اطاقهائی در دو طرف یک راهرو شکل گرفته است. نمای بیرونی به تبعیت از میدان، مشابهت بیشتری با عمارت شهرداری یافته و نماهای رو به حیاط شبیه به آنچه که در
شکل 6- بالا: پلان طبقه دوم. پائین: پلان طبقه اول.
معماری خانه‌های شهری دیده شده، با همان ترکیب ایوانها و راهروهای سراسری جلب توجه می‌کند.
پلانها به دلیل استفاده از دیوارهای باربر و نظم سازه‌ای آنها در طبقات به شکل یکسانی تکرار شده‌اند (شکلهای 6 و 7).
در ساختمان فرمانداری سابق بندر انزلی، نظم هندسی سازه در تقسیمات پلان، خود را بیشتر نشان می‌دهد. دو ورودی در طرفین بنا قرار گرفته‌اند که با اطاقهائی در وسط ارتباط دارند. در این بنا تقارن و پیوستگی سطوح به طرز جالبی دیده می‌شود (شکل 8).
در معماری بناهائی که در خیابانهای شهر قرار گرفته‌اند نیز نکات جالبی به
شکل 7- بالا: پلان طبقه سوم. پائین: پلان طبقه همکف ساختمان پست در میدان شهرداری رشت.
ص: 339
شکل 8- پلان ساختمان فرمانداری سابق بندر انزلی.
چشم می‌خورد. برای نمونه خانه‌ای در خیابان سپه بندر انزلی را مورد بررسی قرار می‌دهیم: در این بنا شکل غیر متداول تزئینات و نقوش هندسی باعث شده که پنجره‌های رو به خیابان در یک آهنگ تکرارشونده و متقارن دیده شوند. تأکید بر روی خطوط و فرمهای مثلثی بالای پنجره‌ها به تزئینات خاص در پیش‌آمدگی سقف باعث گردیده که این نمای خیابانی شکل بگیرد. البته بالکن پیش‌آمده نیز از عناصر شاخص این نما می‌باشد (عکس 22 رنگی).
چنین مسئله‌ای نیز در یک خانه مسکونی واقع در ضلع غربی سبزه‌میدان رشت نیز جلب نظر می‌کند. در اینجا هندسه پنجره‌ها با شکلی کشیده، بالکنهای پیش‌آمده، تزئینهای زیر پنجره‌ها و زیر سقفهای شیب‌دار مجموعه‌ای هماهنگ و موزون را به وجود آورده‌اند. تأثیرگذاری موقعیتهای شهری بر روی طراحی نماها نیز از موارد جالب توجه می‌باشد. از آن جمله می‌توان به نمای ساختمان شهرداری انزلی که رو به باغ ساحلی دارد اشاره کرد. فرم ورودی با جلوآمدگی سقف و ایوان در طبقه دوم با ستونهائی نمایان و شکل مثلثی بالای آن تأکیدی بر طراحی در یک محوطه باز می‌باشد. در صورتی‌که نمای رو به خیابان به علت پیروی از محدوده پیاده‌رو با آهنگی تکرارشونده تابعی از شرائط خیابان شده است (عکسهای 24 و 25 رنگی).
در دو نمونه دیگر در رشت این نکته به خوبی خود را نشان می‌دهد. استفاده از قاب‌بندیها و نقوش آجری بر بالای پنجره‌ها تحت تأثیر معماری شهری در دیگر نقاط ایران شکل گرفته است (عکس 26 رنگی). اما در نمونه‌های دیگر غالبا سطوح پنجره‌ها دارای ترکیب مستقل‌تری نسبت به ورودیها می‌باشند و این سطوح فرم آزادتری به خود گرفته‌اند (عکس 27 رنگی).
مطالب گفته شده را می‌توان در موارد دیگر نیز تعمیم داد. به طور نمونه می‌توانیم از مراکز تجاری در شهرهای گیلان نام ببریم. با توجه به تشکیل بازارهای محلی، بسیاری از آنها به صورت ارگانیک در مراکز شهری شکل گرفته‌اند و کمتر شباهتی به معماری بازارهای سنتی دیگرنقاط ایران دارند. فرم کلی این مراکز از مکانهائی که در آن قرار گرفته‌اند، تبعیت می‌کند و به طور نمونه می‌توانیم از بازارهای آستانه اشرفیه، کوچصفهان و ... (شکلهای 9 و 10) نام ببریم که شکل قرارگیری آنها از الگوی فضائی خاصی پیروی می‌کند. از سوی دیگر سرای طاقی در رشت با حیاطی در وسط و ورودیهائی که در محورهای مرکزی بنا دیده می‌شوند با همان الگوی معماری سنتی بازارهای ایرانی شکل گرفته است.
توجه به ریتم منظم نماهای داخلی با ستونهای گرد، گوشه‌های اتصال بدنه‌ها و به طور کلی معماری دیوارها و جرزها خود مؤید این نکته می‌باشد (شکل 11).
از نمونه‌های دیگری که در معماری گیلان به عنوان یادمانهای شهری می‌توان یاد کرد حافظیه و برج ساعت در بندر انزلی و عمارت کلاه‌فرنگی در رشت است (عکسهای 28، 29 و 30 رنگی). برج ساعت (دیده‌بان) به شکلی کاملا بسته در بخشی از بندر انزلی قرار گرفته که دید مناسبی از دریا نسبت به آن وجود دارد. با یک معماری ساده و تناسباتی کشیده که در قسمت فوقانی با یک تراس مدور شکسته شده است و فرم انتهائی آن بی‌شباهت به شکل برج‌وباروی قلعه‌ها نیست (شکل 12).
شکل 9- بالا: شکل بازار در کوچصفهان. پائین: شکل بازار در آستانه اشرفیه.
شکل 10- الگوی بازار در لشت‌نشا.
ص: 340
شکل 11- پلان همکف سرای طاقی در رشت.
شکل 12- پلان و برش از برج ساعت بندر انزلی.
عمارت کلاه‌فرنگی نیز در باغ محتشم رشت از نمونه‌های دیگری است که تحت تأثیر معماری بومی فرم خاصی یافته است. گرداگرد بنای اصلی ایوانی با ستونها و نرده‌های چوبی با یک ریتم منظم دیده می‌شود. در پشت این ایوان بنای اصلی به صورت یک اطاق هشت‌ضلعی و دو اطاق مستطیلی‌شکل که به یکی از اضلاع هشت‌ضلعی متصل هستند خود را نشان می‌دهد. نماهای اصلی نیز از آهنگ منظم و هندسی پلان تبعیت می‌کنند و به همین‌جهت پنجره‌ها و درها به
شکل 13- عمارت کلاه‌فرنگی در باغ محتشم رشت.
تناسب قرارگیری، ابعاد خاصی یافته‌اند (شکل 13).
در این میان مواردی نیز وجود دارند که استثنائی هستند. در نمائی که مقابل سردر ورودی مسجد اکبریه قرار گرفته، تأثیر فضای معماری ساختمان روبرو مشاهده می‌شود: یک مسجد با حیاطی در مجاورت آن و یک بقعه که بنایش در بین ساختمانهای کنار محصور شده است. این بنا با انعکاس نیازهای فضای داخلی به بیرون، نمای ایوان‌دار کاملا بازی را در مجاورت کوچه سبب گردیده که بیشتر یک ساختمان مجزا است تا ساختمانی که نمای کوچه را بسازد و فضای باقیمانده بین دو بنا نیز به دلیل نیازهای متفاوت کوچه بیشتر یک معبر است تا یک حیاط دوطرفه.
بقعه میرزا شمس الدین در لاهیجان نیز نمونه دیگری از این موقعیت خاص شهری است. این بقعه از دو طرف به خیابان متصل شده و ساختمانهای آن نسبت به یکدیگر متفاوت می‌باشند. درنظر اول ورودی بنای اصلی مجموعه در محور اصلی دید جلب نظر می‌کند و موقعیت متقارن ستونهای آن آرامش خاصی به بنا بخشیده است. به طور کلی فضاهای مابین این بناها هم‌چون یک گذر از خیابانی به خیابان دیگر عمل می‌کنند (شکل 14).
مجموعه‌های شهری نیز در گیلان شکل خاصی دارند و کمتر به صورت یک نظم از پیش تعیین‌شده کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. از آن نمونه می‌توان به مجموعه منجم‌باشی در لنگرود اشاره کرد. مجموعه شامل خانه‌ها، حمام، مسجد، اصطبل و سبزه‌میدان کوچکی می‌باشد. این مجموعه به صورتی پراکنده در کنار رود لنگرود شکل گرفته است و بناهای آن به صورتی مستقل با تأثیرپذیری از معماری خانه‌های شهری قرار گرفته‌اند (شکل 15).
در این میان از نمونه‌های دیگر نیز در معماری بناهای شهری می‌توان یاد کرد. به طور مثال، کارخانه گونی‌بافی رشت که با توجه به معماری صنعتی آن دوران فرم خاصی یافته است با پنجره‌های وسیع و عمودی و با استفاده از خطوط افقی در آنها. سازه این بناهای صنعتی که می‌بایستی پوششهائی با دهانه‌های وسیع را به وجود آورند، گویای دوره خاصی از معماری صنعتی غرب می‌باشد (عکس 9 سیاه‌وسفید).
کارخانه‌های چای نیز در گیلان از نمونه‌های خوب معماری صنعتی به شمار می‌آیند. در این بناها با توجه به فضای وسیع کار و نور مناسب مجموعه‌های
ص: 341
شکل 14- مجموعه میرزا شمس الدین در لاهیجان.
شکل 15- مجموعه منجم‌باشی در لنگرود.
عکس 9- کارخانه گونی‌بافی رشت.
زیبائی به وجود آمده است. شیشه‌های بزرگ و فرم ساده ساختمانها جوابگوی نیازهای عملکردی آنها می‌باشند. در عین حال همانند دیگرسازه‌های صنعتی هم‌عصر خود از اصالت و توازن خاصی برخوردار هستند.
بناهای دیگری نیز در معماری شهری گیلان باید مورد توجه قرار گیرند که ساختمانهای حکومتی از آن جمله است. موزه نیروی دریائی (کاخ رضا شاه) در بندر انزلی که در میان باغی وسیع با چشم‌اندازی زیبا رو به دریا دارد عمارتی است متأثر از معماری گذشته اروپا که در تقابل با معماری گیلان شکل گرفته است. در این ساختمان ورودی اصلی عمارت در تلفیق فرمهای کناری و ایوانی در وسط کامل شده است. در اینجا فضای اصلی عمارت به پله‌های آن اختصاص یافته که در نمای جنوبی با تغییر هندسی در شکل پنجره‌ها خود را بیشتر نمایان می‌سازد. فضای پله با ریتم منظم ستونها و شکلی متقارن در پیوند با عناصر دیگر دیده می‌شود. به گونه‌ای استثنائی فضائی در میان یک فضای دیگر به وجود آمده است که امکان مستقل بودن هریک نیز فراهم شده و باز بودن طبقه اول به همکف ارتباط بصری بسیار شکوهمندی را ایجاد کرده است (شکل 16).
اطاقهای کناری نیز به جهت کارآئیهای متفاوت هریک به گونه‌ای خاص در قالب یک فرم متقارن طراحی شده‌اند. آنچه که بیشتر جلب نظر می‌کند اتصال این فضاها بدون استفاده از راهروهای ارتباطی است به طوری‌که هرکدام در حد خود کامل می‌باشند. حجم اصلی عمارت به صورتی ساده با حرکتهائی در سقف شیب‌دار شکل گرفته است و در این میان شکل کروی سقف بر روی فضای پله زیبائی آن را بیشتر ساخته است. نماها نیز به گونه‌ای هندسی با استفاده از ریتم ستونهای نمایان، شبکه‌ای را به وجود آورده‌اند که پنجره‌های متفاوت به صورتی متقارن در آن جای دارند. عمودی بودن پنجره‌های کناری در نمای جنوبی تأکیدی بر دوگانگی وضعیت پلان می‌باشد که توسط پنجره‌های میانی و بالکن طبقه اول کامل گشته‌اند. در نمای شمالی نیز به همین‌گونه بر روی فرم ایوان و تالار بالای آن می‌توان اشاره کرد. چنین وضعیتی در نماهای شرقی و غربی حالات متفاوتی را نشان می‌دهند. به همین اعتبار به نظر می‌رسد شکل پنجره‌ها در قالب شبکه ستونها تا حدودی تغییر یافته است. تأکید بر روی خطوط افقی نما در طبقه همکف و تزئینات بر روی پیش‌آمدگی سقف شیب‌دار نیز از عناصر به عاریت گرفته شده از معماری «پیش از مدرن» غرب می‌باشد (شکلهای 17 و 18).
ص: 342
شکل 19- پلان همکف کاخ رودسر.
شکل 20- نمای جنوبی کاخ رودسر.
در عمارت حکومتی رودسر نیز چنین ویژگیهائی دیده می‌شود. پله‌های ورودی ساختمان در تغییر شکل بدنه با فرمی نرم به آن متصل شده‌اند. فضای میانی، همچون کاخ رضا شاه، به پله‌های ارتباطی عمارت اختصاص یافته که به صورت دو پله مجزا در همکف خود را نشان می‌دهد. در نمای شمالی نیز وجود ایوان به شکل نیم‌دایره‌ای با اطاقهای کناری پیوند مناسبی یافته و در طبقه اول بر روی پله‌ها با انحنای دیوارها، تصویر زیبائی را ساخته است. در این عمارت خطوط هندسی تزئینی بر روی نماها با آهنگ پنجره‌ها در شبکه عمودی ستونها و در تضاد با ورودی، مقیاسها و تناسبهای آن را تغییر داده است. در این میان بالکن و سردر نما که بروی آن قرار گرفته این مسئله را تشدید می‌کند (شکلهای 19 و 20).
مقبره کاشف السلطنه نیز با آن‌که در شهر بنا نشده از معماریهای شهری است.
طرح ساختمانی این مقبره تا حدودی با طرحهای معماری دوران باروک[746] اروپا مشابهت دارد. دو ورودی در دو جهت شکل دایره‌ای در زیر سقف اصلی و تالار ورودی با ستونهائی در دو ردیف و در امتداد دیوارها حالت ویژه‌ای بدان
شکل 16- پلان همکف موزه نیروی دریائی (کاخ رضا شاه) بندر انزلی.
شکل 17- نمای شرقی موزه نیروی دریائی.
شکل 18- نمای جنوبی موزه نیروی دریائی.
ص: 343
بخشیده است. در این میان می‌بایست به شکل خاص پله‌ها نیز اشاره نمود که به صورتی آزاد اما متقارن در بنا به کار گرفته شده‌اند. حالت تند سقف بر روی فضای اصلی نیز به خوبی جلب نظر می‌کند (عکس 31 رنگی و شکل 21).
با توجه به آنچه در مورد بناهای مذهبی گفته شده می‌توان پی‌برد که اکثر آنها در تداوم با معماری گیلان شکل گرفته‌اند ولی در عین حال سعی شده است که عناصر معماری بومی با معماری سایر نقاط ایران تلفیق داده شود و نوعی پیوند و انسجام بین این دو شیوه به وجود آید.
قلعه رودخان نیز با آن‌که در گذشت زمان آسیب فراوان دیده و دچار ویرانی شده است از نمونه‌هائی است که معماری آن باید مورد توجه واقع شود.
قرارگیری قلعه بر روی کوه با توجه به وضع زمین، شکل خاصی یافته و بناها اجبارا به طور پراکنده در آن جای گرفته‌اند. بناهائی چون برج ورودی، برج نگهبانی و شاه‌نشین با توجه به مصالح سنگی مورد استفاده در آن فرم خاصی
شکل 21- مقبره کاشف السلطنه.
شکل 22- پلان ورودی قلعه رود خان.
یافته‌اند، هرچند در پلان برج ورودی و برج نگهبانی نیز استفاده از هندسه به خوبی خود را نشان می‌دهد (شکلهای 22 و 23).
از موارد دیگری که در معماری شهری گیلان به آن می‌توان اشاره کرد معماری پلهاست. این پلها در محدوده شهرها بر روی رودهائی ساخته شده‌اند که به دریا می‌ریزند. قرارگیری برخی از آنها در کنار بناهای شهری سبب گردیده که به معماری آنها بیشتر توجه شود. پلهای لنگرود و رودسر از این قبیل می‌باشند.
این پلها همانند نمونه‌های مشابه در دیگر نقاط ایران در مرکز خود نماهای زیبائی را به وجود آورده‌اند که به شکلی متقارن در طرفین با شیبی ملایم به کناره‌های رود متصل می‌شوند. فضاهای خالی در زیر این پلها به دلیل همین شیب ملایم با طاقیها شکل گرفته‌اند. پل رودسر از نمونه‌های جالب این نوع پلهاست (عکس 10 سیاه‌وسفید و شکلهای 24 و 25).
شکل 23- پلان شاه‌نشین قلعه رود خان.
شکل 24- پلان و نمای پل رودسر.
شکل 25- پلان و نمای پل لنگرود.
ص: 344
عکس 10- پل خشتی لنگرود

معماری خانه‌های شهری‌

در اینجا لازم می‌داند بحث در زمینه معماری شهری را با توضیحاتی راجع به خانه‌های شهری به ویژه خانه‌هائی که هنر معماری در آنها به نحو بارزتری به نمایش گذاشته شده ادامه دهیم.
در بررسی اولیه خانه‌های شهری می‌توان ترکیب سه‌گانه‌ای را به صورت یک بخش اصلی در وسط و دو بال جانبی در تمامی پلانها مشاهده کرد، که با تأثیرپذیری از معماری سایر نقاط ایران رنگ و بوی خاصی گرفته‌اند. بدین ترتیب که در قسمت میانی، تالار یا سه‌دری و در مواردی ایوان قرار گرفته است.
در خانه رحمت سمیعی می‌توانیم فضای ایوان را با ستونهائی در نما، همچون باغ دلگشا و نارنجستان شیراز ببینیم، و با همان نظم اطاقهائی در پشت و پله‌هائی در دو طرف ایوان. در خانه خانم قدیری نیز این ترکیب سه‌گانه با ظاهری ساده‌تر و شاید متداول‌تر خود را نشان می‌دهد. چنین ترکیبی در خانه ابریشمی و خانه جهانسوز به صورت تکامل یافته‌تری مشاهده می‌شود (شکل 27).
این صورت اولیه ترتیب فضاها در مواردی تغییرات جالبی نیز پیدا کرده‌اند.
برای مثال در خانه اسدیان ایوان تبدیل به راهروئی نسبتا سراسری گشته که دیگر حالت مرکزیت معمول را ندارد. اما همان عملکردهای همیشگی با ترکیبی تکرار شونده در پشت ایوان دیده می‌شوند که می‌توان نمونه‌های آن را در معماری آذربایجان نیز مشاهده کرد. در حقیقت این خانه همچون بعضی از خانه‌های بومی دارای دو لایه متفاوت، شامل لایه سرتاسری ایوان و لایه اطاقها می‌باشد؛ چیزی که به ندرت در معماری شهری سایر مناطق دیده می‌شود. به ویژه در خانه ابریشمی، همان ایوان سراسری با چوب و شیشه بسته شده و تمام سطوح فوقانی را همشکل ساخته است (عکس 32 رنگی).
به طور کلی با توجه به حالت متقارن بناها، مرکزیت و سه‌گانگی موجود پلانهای منازل شهری دارای نظم و هندسه پیوسته‌ای می‌باشند. اما همین نظم در مواردی با سطوح بیرون زده شکسته می‌شود و بنا، به سوی نوعی ساخت ارگانیک تمایل می‌یابد. در این زمینه می‌توانیم از خانه معتمد نام ببریم (شکل 28).
از نکته‌های قابل بحث دیگر مسئله جایگزینی عملکردهای گوناگون در اطراف حیاط می‌باشد. در معماری خانه‌های شهری، حالتی که اطراف حیاط کاملا
شکل 26- پلان همکف خانه خانم قدیری در سبزه‌میدان رشت.
ص: 345
پر شده باشد، کمتر به چشم می‌خورد و غالبا اتصال و پیوستگی خاصی مابین این بناها دیده نمی‌شود. خانه دریابیگی از نمونه‌های خوب در این زمینه می‌باشد (شکل 29). به طور کلی در احجام و نماهای خانه‌های شهری از لحاظ کار بر روی سطوح و جهات دیگر، مشابهتهای بسیاری با معماری بومی دیده می‌شود.
به طور نمونه ایوانها و شیشه‌بندها در ماسوله با همان مقیاس معماری شهری نیز تکرار شده‌اند. از علتهای این تشابه می‌توان به ساختار سبک این بناها اشاره کرد که غالبا توسط سازه‌های چوبی برپا شده‌اند و تناسب بیشتر فضاها را در مطابقت با مقیاسهای سازه‌ای می‌توان دید. در نتیجه ملاحظه می‌شود که همان شیوه ساخت در این بناها نیز تکرار شده و تنها به دلیل تنوع عملکردها تغییراتی در پلان و فرم داده شده است (عکسهای 32 و 33 رنگی).
فضاهای داخلی و اطاقها در معماری شهری تا حدودی مشابهت با معماری داخلی در سایر نقاط ایران را داراست و تزئینات متداول، زیبائی خاصی به آنها بخشیده است. از نکات بارز دیگر، حالت سقف و پیش‌آمدگی آن، همانند معماری بومی در اطراف بنا می‌باشد. سقفها به صورتی ساده و با استفاده از پوشش سفال و یا شیروانی دربرگیرنده تمام حجم بنا می‌باشند. در مواردی که ترتیب اطاقها تمایل به حرکت آزادتری دارد فرم سقف نیز به تبعیت از آن تغییر شکل می‌یابد. زیر سقف نیز با توجه به کاربرد عملکرد اطاقها با نقوش و تزئینات خاصی جلوه می‌یابد که در خانه ابریشمی این مسئله به خوبی نشان داده شده است (عکس 36 رنگی).
پیش‌آمدگی سقف نیز سبب گشته تا این اتصال با جزئیات بیشتری طرح گردد.
جزئیاتی که بر روی تیرهای چوبی نقش بسته آن را از حالت یک عنصر ساده به عنصری با معیارهای هنر معماری تبدیل کرده است. این نوع جزئیات در داخل بناها نیز دیده می‌شود. ترتیب هندسی درها، پنجره‌ها و طاقچه‌ها در داخل اطاقها که شبیه به نظم سایر مناطق ایران می‌باشد قابل توجه است.
در این خانه‌ها پله نیز به دلیل عملکردهای خاص در طبقه فوقانی اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. در خانه قدیری پله در بهترین بخش ساختمان بوده و در نمای اصلی به صورت یک قطعه مجزا عمل می‌کند (شکل 26). در خانه جهانسوز پله مرکزی‌ترین بخش بنا را به خود اختصاص می‌دهد که این خود نشان‌دهنده تأثیر معماری غرب در بناهای شهری می‌باشد (شکل 30). تأثیر پله‌ها در تغییر شکل پلانها را می‌توان در خانه امام جمعه بندر انزلی به نحو ملموس‌تری مشاهده کرد.
شکل 27- پلان همکف خانه ابریشمی در محله صیقلان رشت.
شکل 28- خانه معتمد در خیابان آیت اللّه سعیدی بندر انزلی. پلان راست: طبقه همکف.
پلان چپ: طبقه اول.
شکل 29- پلان همکف خانه دریابیگی در لنگرود.
شکل 30- پلان طبقه اول خانه جهانسوز واقع در خیابان ملت لاهیجان.
ص: 346
شکل 31- پلان همکف خانه امام جمعه بندر انزلی.
در این خانه نظم هندسی متداول کمتر به چشم می‌آید و پلان تا حدودی آزاد می‌باشد (شکل 31).
در مورد نماهای شهری می‌توان این نکته را بیان کرد که با توجه به موقعیت شهری، این خانه‌ها فرم و حجم متفاوتی می‌یابند. در خانه دریابیگی، ورودیهای اصلی بنا با توجه به شکل هندسی آن و در ارتباط با کوچه، توسط یک بالکن در طبقه فوقانی کامل گشته است (عکس 34 رنگی). فرم سبک و تغییر شکل این بالکن بی‌تأثیر از معماری بومی نیست، چنین فرمی در خانه جهانسوز نیز دیده می‌شود، هرچند شکل ورودی با طاقچه‌ها و جرزها، بی‌شباهت به معماری سایر مناطق ایران نمی‌باشد.
خانه معتمد در گوشه‌ای از حیاط قرار گرفته و آزادی فرمهای ایجاد شده در ورودی اصلی ساختمان با جهت مورب پله‌ها کامل گشته است. سنگینی این پله‌ها با پوشش سبک سقف، ترکیبی استثنائی به وجود آورده است (عکس 35 رنگی).
به طور خلاصه می‌توان گفت که در خانه اسدیان و خانه ابریشمی تمایل به یک معماری منطقه‌ای بیشتر جلب توجه می‌کند. در این نمونه‌ها شخصیت خارجی بناها از معماری بومی به عاریت گرفته شده ولی با استفاده از مصالح مرغوب، بناها شخصیت خاصی پیدا کرده‌اند. برای مثال در خانه اسدیان، ایوان سراسری با پله‌هائی عمود بر آن و در خانه ابریشمی، ایوان پوشیده از چوب و شیشه مؤید این نکته می‌باشد. از طرف دیگر استفاده صحیح از تناسبهای مستطیلی شکل و امتداد خطوط سازه‌ای، سبکی حجم در پائین، که با فرم بسته ایوانها تشدید شده است، تقسیمات پنجره‌ها در طبقه فوقانی و بالاخره آهنگ منظم درها و پنجره‌ها در طبقه همکف به خوبی موقعیت شهری این بناها را نشان می‌دهد.
در خانه منجم‌باشی در لنگرود به دلیل استفاده از حیاط و شیوه باغ‌سازی آن با ترکیب متفاوتی روبرو هستیم (شکلهای 32 و 33). ریتم منظم پنجره‌ها با شبکه‌ای مربع‌گونه در یک ایوان مستطیلی شکل و حفظ تداوم هندسی در دو طبقه، این بنا را از بناهای متداول شهری در گیلان جدا ساخته است.
از نمونه‌های قابل بحث دیگر می‌توانیم به خانه رحمت سمیعی در رشت
شکل 32- پلان همکف خانه منجم‌باشی در لنگرود.
شکل 33- پلان طبقه اول خانه منجم‌باشی در لنگرود.
اشاره کنیم (عکس 37 رنگی و شکل 34). شکل اصلی پلانها و سه‌قسمتی بودن آنها این امکان را فراهم ساخته که نمای اصلی بنا با توجه به شکل قرارگیری ایوان، فرم متقارنی به خود بگیرد و در ورودیها با سقفهای شیب‌دار و لوجنکهای سقف تشدید شود. در این نما پنجره‌ها از شکل متفاوت سنتی خود جدا شده و در ارتباط با کاربرد اطاقها آهنگ منظمی را در دو طرف بنا ایجاد می‌کند که همین آهنگ در معماری نرده‌های ایوان در طبقه فوقانی نیز با حفظ خطوط زیر پنجره‌ها تکرار شده است. چنین حالتی تأثیر معماری شهری سایر مناطق ایران را بر روی معماری خانه‌های شهری در گیلان نشان می‌دهد (عکسهای 37 و 38 رنگی).
* به طور کلی در این خانه‌ها با توجه به شرائط اقلیمی و محیطی کمتر به تزئینات معماری در بدنه‌ها، توجه شده و بیشترین تزئینات در داخل معماری به کار گرفته شده است. به عنوان مثال می‌توانیم به سطوح آینه‌کاری وسیع در خانه ابریشمی اشاره کنیم (عکس 34 رنگی).
معماری خانه‌های ماسوله نیز با ترکیب به هم پیوسته از نمونه‌های جذاب
ص: 347
شکل 34- پائین: پلان همکف خانه رحمت سمیعی در رشت. بالا: پلان طبقه اول.
معماری گیلان به حساب می‌آید. علت اولیه این نوع ترکیب تا حدودی عملکردی است، مجموعه‌ای با روابط مشخص. ولی در فضای بیرونی و نماها ترکیبی از فرمهای متنوع، که غالبا بسیار ساده هستند و از تناسبهای خطوط عمودی و افقی شکل گرفته‌اند، ملاحظه می‌شود. به طور کلی مجموعه ماسوله از معماری به هم پیوسته‌ای تشکیل شده که بر روی شیب تندی قرار گرفته و در مواردی جزئیات بناها به نحو هوشمندانه‌ای تزئین شده‌اند (عکس 39 رنگی).
اغلب خانه‌های شهری گیلان یک طبقه است. در این نوع خانه‌ها ساختار بنا با خانه‌های روستائی بی‌شباهت نیست. تعداد اطاقها از 2 تا 3 در تجاوز نمی‌کند که در یک ردیف مجاور هم ساخته می‌شوند. جلوی آنها ایوانی به چشم می‌خورد که غالبا یک ایوان جانبی به آن متصل است. در برخی از خانه‌ها که دارای چند اطاق هستند، اطاق آخری عمود بر سایر اطاقهای به هم پیوسته قرار می‌گیرد که در دو دیوار بیرونی آن پنجره‌های کرکره‌ای چوبی مشاهده می‌شود.
اگر به جای اطاق آخری مزبور یک ایوان جانبی ساخته شود پنجره‌هائی در آن تعبیه می‌شود. این اطاق و ایوان جانبی در زمستان و تابستان مورد استفاده قرار می‌گیرند با این تفاوت که در تابستان پنجره‌ها باز و در زمستان بسته هستند. در گذشته پنجره‌ها شیشه نداشتند؛ آنها را با کاغذهای آغشته به روغن گیاهی پوشانده و به وسیله کرکره می‌بستند. به طور کلی ارتفاع پنجره‌ها زیاد است و اغلب تا زیر سقف می‌رسد در حالی‌که دست‌اندازهای پنجره‌ها کوتاه هستند.
در گذشته تعداد خانه‌های دوطبقه خیلی کم بود ولی با افزایش بهای زمین بر تعداد خانه‌های دو طبقه افزوده شد و طی چند دهه اخیر خانه‌های سه‌طبقه و بیشتر از آن نیز بنا گردید.
در طرحهای ساختمانی خانه‌های دوطبقه به مرور دگرگونیهائی به وجود آمده است. در این زمینه دکتر عیسی مدنی می‌نویسد: «غیر از طرحهای ساختمانی خیلی ساده که در طبقه همکف خانه‌های روستائی و عینا در طبقات اول مشاهده می‌شود، این دگرگونی در سایر طرحهای اسکانهای شهری کاملا تغییر می‌یابد که با زندگی شهری مطابقت دارد. دگرگونیهای مزبور بدین‌شرح است. محوطه جلوی ساختمان به صورت یک دهلیز کامل شکل می‌گیرد. محوطه جلو توسط یک پنجره کشوئی عمودی و پنجره لولائی بازمی‌شود. از محوطه جلو در خانه‌های دوطبقه هنگام زمستان و نیز تابستان استفاده می‌شود و قابل سکونت است. اغلب خانه‌ها در ضلع کم‌عرض خود دارای بالکن هستند. پلکانی که به طبقه دوم منتهی می‌شود در داخل ساختمان احداث می‌گردد. نظم و ترتیب اطاقها و محوطه‌های یک ساختمان اغلب متقارن است. نشانه‌هائی که در نماها و طرح ساختمان به کار رفته در معماری شهری و روستائی متفاوت هستند. بااین‌حال کاربرد آنها شبیه یکدیگر است.»[747]
در غالب خانه‌های شهری، غیر از خانه‌هائی که طی چند دهه اخیر ساخته شده کاربرد اطاقها مشخص نیست. مساحت و موقعیت هراطاق می‌تواند در کاربرد و عملکرد آن اطاق تعین‌کننده باشد. در طرح ساختمانی اطاق غذاخوری یا محوطه‌ای که برای غذا خوردن مشخص شده باشد وجود ندارد زیرا در این خانه‌ها با تغییر فصول مورد استفاده از اطاقها نیز تغییر می‌کند به ترتیب محل غذا خوردن برای نشستن نیز در فصل تابستان معمولا از ایوان استفاده می‌شود.
خانه‌هائی که از روی نمونه‌های غربی ساخته شده فاقد ایوان و پیش‌فضا هستند.
در این‌گونه خانه‌ها آشپزخانه، انبار و توالت به صورت یک بنای کوچک از بنای اصلی مجزا شده است.
رطوبت زیاد زمین و بالا بودن سطح آبهای زیرزمینی مانع از ساختن زیرزمین می‌شود. در گذشته بعضی از خانه‌ها دارای یک فضای کوچک زیرزمین بودند که ارتفاع آن کم و حدود یک‌سوم آن بالاتر از سطح زمین بود.
وجود این فضای کوچک موجب می‌شد که هوا در زیرزمین جریان یابد تا بنا را از پائین در مقابل رطوبت محافظت نماید.
در گذشته مصالح ساختمانی معماری بومی و روستائی در شهرها نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت به عنوان مثال برخی از خانه‌ها با دیوارهای گلی و چوب ساخته می‌شد یا برای پوشش بامها پوشال و گالی به کار می‌رفت. دکتر مدنی می‌نویسد: «استفاده از سقفهای پوشالی و دیوارهای گلی در خانه‌های شهری تا سال 1934 (1313 هجری شمسی) سندیت دارد. در این سال استفاده از ساقه‌های برنج و نی به عنوان مصالح پوششی بامها از سوی دولت وقت ممنوع شد. دلیل آن خطرات آتش‌سوزی بود زیرا این مصالح پوششی که به سهولت قابل اشتعال هستند موجب آتش‌سوزیهای فاجعه‌آمیز می‌شدند. حریق در یک خانه گاه یک محله یا یک خیابان تجاری را در کام آتش فرومی‌برد.»[748]
ص: 348
روند زندگی شهری و پیشرفتهای فنی و نیز بهبود وضع اقتصادی مردم موجب شد که استفاده از مصالح روستائی در خانه‌های شهری متروک شود؛ دیوارهائی با آجر پخته جای دیوارهای گلی را گرفتند و سقفهای سفالی و سپس شیروانی جانشین سقفهای پوشالی شدند اما نمای خارجی خانه‌ها تغییر زیادی نیافت. در حال حاضر پوشش سقفها در بیشتر شهرهای گیلان از سفال است زیرا سقفهای شیب‌دار با سفالهای سنگین مناسب‌ترین پوشش برای مقابله با بارانهای دائمی منطقه می‌باشد. فضای زیر سقف با توجه به شرائط اقلیمی برای سکونت ساخته نمی‌شود بلکه از آن جهت نگهداری وسائل اضافی که مورد مصرف روزانه ندارند و همچنین مواد غذائی استفاده می‌شود.
برخی معتقدند که استفاده از حلب و ورقه‌های آهن گالوانیزه برای بام در شهرهای گیلان مربوط به دهه اول قرن حاضر است (1906 میلادی به بعد) این زمان مصادف با ورود چند تن از مشاورین فنی فرانسوی به گیلان برای تولید ابریشم و چای بود. آنها چند ایستگاه و کارخانه در برخی نقاط گیلان بنا کردند که سقف همگی آنها از آهن سفید بود. از آن‌پس استفاده از حلب و آهن سفید برای پوشش بامها در شهرها معمول شد و در روستاها نیز تا حدودی رایج گردید زیرا از یک سو با تصویب قانون ملی شدن جنگلها استفاده از چوب به سهولت میسّر نبود و از سوی دیگر کیفیت ساقه‌های برنج با به کار افتادن ماشینهای برنج‌کوبی کاهش یافت بدین توضیح که ساقه‌ها کوتاه‌تر و نازک‌تر شده برای پوشش بامها مناسب نبودند. نی نیز که برای پوشش بامها به کار می‌رفت مانند گذشته آسان به دست نمی‌آمد زیرا سدسازی و ضایعات محیط زیستی در بسیاری از نقاط رویش آن را متوقف ساخته بود.
طی دهه‌های اخیر خانه‌های زیادی با سقفهای مسطح در شهرهای گیلان ساخته شدند ولی مشکلاتی که این نوع سقفها ایجاد کردند ساختن آنها را محدود ساخت. همچنین ساختن بناهای بیش از دو طبقه رایج گردید زیرا زمین ارزش زیادی پیدا کرد و صاحبان زمین و سازندگان حرفه‌ای بر آن شدند که حداکثر سود را عاید خود سازند.
در مورد مصالح ساختمانی بدون تردید معماری سنتی باید خود را با پیشرفتهای جدید هماهنگ نموده مصالح بهتر را جایگزین مصالح قدیمی سازد.
اما انتخاب مصالح جدید نیز باید متناسب با شرایط خاص منطقه باشد. به عنوان مثال سقف پوشالی در ساختمانهای شهری جای خود را به سقفهای سفالی و شیروانی دادند. معماری سنتی نمی‌توانست هیچ مقاومتی در برابر حذف پوشال نشان دهد ولی به تجربه ثابت شد که سقف شیروانی به عللی که قبلا شرح داده شد متناسب با شرائط جوی منطقه نیست و سقف سفالی برعکس، هیچ‌گونه مشکلی ایجاد نمی‌کند. اکنون سفال خود به عنوان یکی از مصالح بومی شناخته شده است و به همین سبب باید به بهبود کیفیت آن توجه خاصی مبذول گردد تا سفال و همچنین آجر در ساختن بناها بیشتر مورد استفاده قرار گیرد زیرا به کار بردن آنها از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است و با شرائط اقلیمی نیز هماهنگی دارد.
معماری سنتی باید با استفاده از مصالح و تکنیک جدید کیفیت کار را بالا برده روند تکاملی خود را سرعت بخشد.

معماری مذهبی‌

معماری مذهبی در گیلان با توجه به مکان جایگزینی ساختمانها شکل خاصی یافته است. شیوه معماری مذهبی آن مشابهت کمتری با شیوه معماری مذهبی در سایر نقاط ایران دارد، همچنین حجمی متفاوت که هماهنگ با شرائط منطقه است. در اکثر این بناها عناصر به عاریت گرفته از معماری بومی به طرز جالبی خود را نشان می‌دهند. هرچند تأثیر معماری سنتی ایران را نیز در آنها می‌توان دید. در بسیاری از نمونه‌های هندسه استفاده شده در پلان به گونه‌ای متمایز از معماری گیلان به چشم می‌آید. بقعه خواهر امام در رشت با فضای مرکزی هشت ضلعی و ورودیهائی که روبروی هم قرار گرفته‌اند از گونه‌های بارز در زمینه مزبور است. فضای مرکزی در یک طرف دارای شبستانی با ردیف ستونهای منظم و در طرف دیگر دارای اطاقهائی رو به ایوان اصلی و ورودی بنا می‌باشد.
شکل کلی پلان تحت نظم معینی عملکردهای موجود را جدا ساخته و محور ورودی اصلی را در تطابق با فضای مرکزی شکل بخشیده است. ایوان در نمای اصلی به تبعیت از معماری متداول در گیلان طراحی شده که نشانه تأثیرپذیری آن از معماری بومی می‌باشد. از نکات دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد حجم سر در ورودی مجموعه است که کمتر در معماری گیلان به آن توجه شده است زیرا این بناها معمولا در داخل حیاطی قرار می‌گیرند که گرداگرد آن دیواری کشیده شده و مدخل ورودی به حیاط نیز در حد یک سردر ساده باقی مانده است.
شکل متقارن و هندسی این حجم ورودی به گونه‌ای می‌باشد که هماهنگی لازم را با بقعه ایجاد کرده و تأکید بر روی فرم سقف شیب‌دار نیز مؤید همین نکته است (شکلهای 35 و 36).
مجموعه میر شمس الدین در لاهیجان نیز چنین خصوصیاتی دارد. بنای بقعه در محور ورودی قرار داشته شامل یک فضای مرکزی هشت‌ضلعی با اطاقهائی در طرفین و ایوانی ستون‌دار در ضلع جنوبی می‌باشد. تمامی ساختمانهای موجود در این مجموعه، با نظم هندسی و فرم متقارن خود سعی در ایجاد حیاطی کامل دارند و در این میان تکیه موجود در حد واسط سردر ورودی و بقعه عامل اتصال آنها به شمار می‌آید. آنچه که در این میان جالب به نظر می‌رسد فرمهای گنبدگونه‌ای است که این دو بنای مذهبی در فضای مرکزی بقعه‌ها دیده می‌شود.
گنبدها در حجم خارجی با سقفهای شیب‌دار پوشش داده شده‌اند. مجموعه میر شمس الدین باآن‌که یک بنای مذهبی است اما نحوه قرارگیری آن در سایت به ترتیبی است که بیشتر به یک گذر در حد فاصل دو خیابان شباهت دارد و بناهایش نیز در این میان با تفاوت در نما و حجم این وجه مشخصه را کامل کرده‌اند. به همین اعتبار، نماهای رو به حیاط با ستونها و تزئینات محدود با کاشیهای فیروزه‌ای و قهوه‌ای این نکته را تشدید می‌کنند (عکس 41 رنگی و شکل 37).
چنین موردی در مقبره چهارپادشاهان لاهیجان نیز دیده می‌شود. در اینجا فرم ستونها ساده‌تر به نظر می‌رسند ولی تزئینات آنها با نقوش کاشیها و کتیبه سراسری در نمای پشتی نیز با رنگهای زنده بیشتر جلب توجه می‌کنند (عکس 40 رنگی). نکته دیگری که نیز در این بناهای مذهبی مشاهده می‌شود کار بر روی سقف شیب‌دار می‌باشد که به ویژه در پیش‌آمدگی سقف با نظم شبکه‌ای تیرها شکل خاصی یافته است. این نکته در مقبره چهارپادشاهان به خوبی دیده
ص: 349
می‌شود (عکس 40 رنگی).
به طور کلی این بناها در معماری داخلی مشابهتهای بسیاری با معماری مذهبی سایر نقاط ایران دارند. به ویژه در مساجد که عمدتا همان اشکال هندسی متداول در مساجد ایران به گونه‌ای ساده‌تر به کار گرفته شده‌اند. به عنوان نمونه می‌توانیم
شکل 35- پلان همکف بقعه خواهر امام- رشت.
شکل 36- برش از پلان بقعه خواهر امام- رشت.
شکل 37- پلان همکف بقعه میر شمس الدین- لاهیجان.
مسجد اکبریه در لاهیجان را معرفی کنیم که همان طاقیها و جرزها با کاربندیهای سقف عینا در این بنا به کار گرفته شده است (عکس 42 رنگی).
از گونه‌های نادر در بناهای مذهبی گیلان می‌توانیم به بقعه پیرمحله در رودسر اشاره کنیم. این ساختمان مذهبی با پلانی هشت ضلعی و دیوارهای ضخیم، که در نمای بیرونی دارای قابهای متعدد است، تا حدودی مشابه نمونه‌های معماری مذهبی سایر نقاط ایران می‌باشد.
فرم یادمان‌گونه آن یا گنبد کامل گشته و هم‌چنین ستونهائی حجیم با اتصال موزون به سقف زیبائی خاصی بدان بخشیده است.
بقعه پیر جنگی در بازکیا گوراب نیز از همین نمونه‌های متأثر از معماری سنتی ایران به شمار می‌آید با همان فضای مرکزی و فضاهای جنبی که فضای مربع‌گونه مرکزی به وسیله پوشش گنبدی آراسته شده است. در این بقعه نیز فضای گنبد با سقف شیب‌دار پوشیده شده است. تقارن موجود در بقعه به دلیل فضای الحاقی مسجد در نماهای جانبی شکسته شده و شکل بنا را تا حد یک بنای مسکونی پائین آورده است (شکل 38).
شکل 38- پلان همکف بقعه آپیر جنگی.
آنچه که در این بناها جلب توجه می‌کند طراحی نماهای آن است. در مجموعه میر شمس الدین نمای تکیه به گونه‌ای از پیش تعیین شده با فرم ورودی و پله‌ها کامل گشته است. فضای پله‌ها با ستونهای دو طرف که در پائین به کرسی چینی متصل شده، فرم یکنواخت و هماهنگی را به وجود آورده که با نظم مشخصی در طول بنا تکرار شده است، به ترتیبی که مابین نمای پشتی و نمای رو به حیاط پیوندی به وجود آمده و به تبعیت از همین نظم، نمای ایوانها با طاقچه‌ها و درها و پنجره‌ها شکل گرفته است. در این میان شکل خاص ستونها با سرستونهای مکعبی و فرم ساده تزئینات کامل شده است. ورودی اصلی با دو بخش مجزا در طرفین آن به گنبد خانه متصل شده که در یک سمت آن پله‌ها قرار گرفته‌اند. این ورودی شکلی متقارن داشته و نماهای جانبی آن با قابهای ساده مزین گشته است. شیب مزین سقف که گنبد داخلی را پوشانده، مکمل ترکیب ورودی است (عکس 40 رنگی).
ص: 350
در معماری مذهبی گیلان نمونه‌های دیگری می‌توان پیدا کرد که به ساده‌ترین شکلی در محدوده شهرها بنا شده‌اند. این بناها عمدتا به صورت یک فضای مربع شکل با ایوانی به دور آن شکل گرفته‌اند. سادگی فضای میانی تنها در مواردی با طاقچه‌ها تغییر شکل می‌دهد و ایوان نیز به همان‌گونه که در معماری بومی دیده می‌شود با ستونهای چوبی حلقه‌ای به دور این فضا تشکیل داده‌اند. در این بناها نیز مقیاس عناصر مورد استفاده در حد ساختمانهای بومی است. از نمونه‌های فوق می‌توان به بقعه نیاکو در لاهیجان و بقعه سید ابو جعفر ابیض اشاره کرد. در هر دوی آنها یک فضای مربع شکل مرکزی دیده می‌شود. با این تفاوت که در دیوارهای بقعه نیاکو طاقچه‌هائی هم در فضای داخلی و هم در فضای بیرونی به طور منظم تعبیه شده اما در بقعه سید ابو جعفر ابیض فرم بیرونی با ستونهائی که به طور متقارن در چهارطرف بنا تکرار شده‌اند، شکل مشخص‌تری یافته است. در هر دوی این بناها، ایوانی به دور بقعه کشیده شده که سقف شیب‌دار تمامی آن را پوشانده است. سادگی حجم حاصله در عین حال کیفیت یادمان‌گونه‌ای نیز دارد (شکلهای 39 و 40).
شکل 39- پلان همکف بقعه نیاکو- لاهیجان.
شکل 40- پلان همکف بقعه سید ابو جعفر ابیض.
در بقعه میر شهید لاهیجان نیز نکات مطرح‌شده پیشین دیده می‌شود با این تفاوت که در بقعه مزبور ایوان تنها در دو طرف بنا قرار گرفته است.
شکل داخلی بقعه با سقف گنبدی و پوشش شیب‌دار بر روی آن مشابهت معماری بنا را با معماری مذهبی در شهرهای گیلان به خوبی نشان می‌دهد. در این نمونه نیز دیوارهای خارجی با طاقچه‌هائی در دو طرف ورودی نظم خاصی را به وجود آورده‌اند (شکل 41).
چنین حالتی در مجموعه مذهبی امیربنده کلاچای نیز دیده می‌شود (شکل 42).
از نکاتی که در معماری مذهبی گیلان باید مورد توجه قرار گیرد ساختمان گنبدهاست. شکوفائی ساختمانهای گنبددار با محور تقارن مرکزی در اروپا بیشتر مربوط به دوره رنسانس[749] است ولی گروهی از محققان معتقدند که این پدیده با ساختمانهای گنبددار ایران که یکی دو قرن قبل از رنسانس ایتالیا به اوج تکامل
شکل 41- پلان همکف امیر شهید- لاهیجان.
شکل 42- پلان همکف امیربنده کلاچای.
ص: 351
خود رسیده بود بی‌ارتباط نیست. قرنها قبل از آن یعنی در دوره‌های باستان معماران ایرانی طاق و گنبد را ابداع کردند چنان‌که مهندس پیرنیا در تحقیقی پیرامون تأثیر معماری ایران در خارج می‌نویسد: «از همان روزهائی که شاهنشاهی هخامنشی فرومی‌افتاد معماران ایرانی بر آن شدند که طاق و گنبد را جانشین تخت بام و خرپشته چوبین کنند.»[750]
معماران گیلانی در بنای گنبد تبحّر چندانی نشان نداده‌اند و تناسب و هماهنگی و تقارن کاملی در اغلب گنبدهای مساجد و مقابر و ساختمانهای مذهبی گیلان وجود ندارد. شاید همان‌طور که برخی از معماران و پژوهشگران اظهار نظر کرده‌اند گنبد پدیده‌ای مربوط به مناطق خشک باشد، دکتر غلام علی همایون می‌گوید: «گنبد به منزله یک کشف اجباری مناطق خشک به مبدأ اصلی خود یعنی جدّه خانه‌های انسان قدیمی شرق برگشته و فرم جدید آن بعدها در معماری زمان ساسانیان تکامل می‌یابد.»[751]
ص: 353
عکس 1- خانه لته‌سر در منطقه تالش؛ در این نمونه با توجه به امکانات محدود کمتر به فرم معماری توجه شده است.
ص: 354
عکسهای 2، 3 و 4- سه نمونه از خانه‌های روستائی با بام «لته‌سر» در آق اولر تالش.
ص: 355
عکس 5- خانه جنگلی در منتهی الیه منطقه سراوان در مسیر سرچشمه سیاهرود؛ ابتدائی‌ترین شکل در تفکیک عملکردهای بنا با توجه به نوع مصالح بکار گرفته شده.
عکس 6- کلبه‌ای روستائی در منطقه تالش. در این بنا به دلیل افزایش امکانات فرم معماری تغییر یافته است و عملکردها به تفکیک در طبقات جای گرفته‌اند.
ص: 356
عکس 7- خانه روستائی در مسیر جاده فومن- ماسوله. قرینه‌سازی در این بنا به شکل اولیه‌ای خود را نشان می‌دهد.
عکس 8- کلبه بومی در باغ محتشم رشت.
ص: 357
عکس 9- کلبه روستائی در شرق گیلان. در این بنا جبهه غرب به جهت بارانهای موسمی بسته است.
عکس 10- کلبه روستائی در کسما. شکل متفاوت طبقات با شیب تند سقف دوگانگی خاصی را پدید آورده است.
ص: 358
عکس 11 و 12- تصویر سمت راست مربوط به خانه‌ای در محله رودپشت لاهیجان و تصویر سمت چپ متعلق به خانه‌ای در محله رودبنه همین شهر است. با توجه به عامل رطوبت این بناها خود را از زمین جدا کرده‌اند.
عکس 13- خانه‌ای روستائی در سراوان. در این بنا ارتباط تمامی عملکردها از طریق ایوانها میسر می‌باشد.
ص: 359
عکس 14- در تصویر بالا که متعلق به یک خانه روستائی در فومن است ترکیب متفاوت عملکردها در قالب یک ساختمان متقارن مشاهده می‌شود.
عکس 15- یک خانه قدیمی در صومعه‌سرا، استفاده از سطوح شیشه‌ای شکل کاملتری به بنا بخشیده است.
عکس 16- یک خانه روستائی در سراوان که پوسته خارجی آن به شکل هنرمندانه‌تری پیوستگی اجزاء و عناصر را فراهم ساخته است.
ص: 360
عکس 17- ساختمان یادمان‌گونه شهرداری رشت با فضائی مستقل در میدان مرکزی شهر.
عکس 18- ساختمان پست در میدان شهرداری رشت با ترکیبی خاص در گوشه برخورد دو خیابان.
عکس 19- ساختمانی در میدان تختی بندر انزلی با شکلی متفاوت و غیر معمول در برخورد با فضای میدان.
عکس 20- ساختمانی در میدان تختی بندر انزلی با یک نمای خیابانی که حاشیه میدان را در امتداد بناهای دیگر شکل داده است.
ص: 361
عکس 21- استفاده از عناصر تزئینی و نمادین سطوح ساده این ساختمان را که متعلق به دادگستری بندر انزلی می‌باشد جلوه بیشتری بخشیده است.
عکس 22- در این ساختمان مسکونی (خیابان سپه بندر انزلی) از تزئینات و نقوش هندسی در ارتباط با یک نمای خیابانی استفاده شده است.
ص: 362
عکس 23- ساختمان استانداری سابق (شهرداری) رشت. شکل متقارن این بنا بیانگر موقعیت خاص شهری آن در نزدیکی به میدان شهرداری رشت می‌باشد.
عکس 24- ساختمانی مسکونی در سبزه‌میدان رشت. فرم خاص ساختمان باتوجه به نوع تزئینات و عناصر معماری نمای خیابانی مناسبی را در حاشیه میدان به وجود آورده است. این ساختمان در سال 1372 تجدید بنا شده است.
عکس 25- ساختمان شهرداری در بلوار ساحلی بندر انزلی. نمای ساختمان در ارتباط با بلوار ساحلی عکس العمل متفاوتی را نشان می‌دهد.
ص: 363
عکس 26- یک ساختمان مسکونی در رشت با آهنگ ساده و یکنواخت پنجره‌ها در ارتباط با نمای خیابانی.
عکس 27- شکل خاص این بنای مسکونی در رشت متأثر از معماری شهری متداول در سایر نقاط ایران است.
عکس 28- برج ساعت بندر انزلی، بنایی یادمان‌گونه که به عنوان یک نشانه شهری موقعیت خاصی یافته است.
ص: 364
عکس 29- حافظیه در حاشیه بلوار ساحلی بندر انزلی به عنوان یک فضای شهری عناصر نمادین خاصی را در خود جای داده است.
عکس 30- عمارت کلاه‌فرنگی در باغ محتشم رشت، نمونه‌ای از معماری بومی گیلان.
عکس 31- مقبره کاشف السلطنه، ساختمانی متأثر از معماری غرب.
ص: 365
عکس 32- نمای بیرونی خانه ابریشمی در رشت. در این ساختمان سطوح فوقانی با ترکیبی از شیشه و چوب لایه همشکلی را بوجود آورده است.
عکس 33- نمای داخل حیاط خانه خانم قدیری واقع در سبزه‌میدان رشت.
ص: 366
عکس 34- نمای رو به کوچه خانه دریابیگی در لنگرود. با توجه به موقعیت شهری، این خانه فرم و حجم متفاوتی یافته است.
عکس 35- نمای داخلی خانه معتمد در بندر انزلی. ترکیبی متقارن که با فرم مورب پله‌ها و ورودی کامل شده است.
عکس 36- نمای داخلی خانه ابریشمی واقع در محله صیقلان رشت. نقوش و تزئینات استفاده شده در زیر سقف و دیوارها جلوه خاصی به این خانه بخشیده است.
ص: 367
عکس 37- نمای خانه رحمت سمیعی در رشت. تأثیر معماری شهری سایر مناطق ایران در این خانه خود را کاملا نشان می‌دهد.
عکس 38- نمای روبه کوچه خانم منجم‌باشی در لنگرود. آهنگ منظم پنجره‌ها و سطوح پیش‌آمده، نمای روبه کوچه را متفاوت از داخل آن کرده است.
عکس 39- تصویری از ماسوله با معماری به هم پیوسته‌ای که بر روی یک شیب تند شکل گرفته است.
ص: 368
عکس 40- مقبره چهارپادشاهان- لاهیجان. در این بنا فرم ساده ستونها با نقوش کاشیها و کتیبه سراسری هماهنگی خاصی را بوجود آورده است.
عکس 41- بقعه میر شمس الدین- لاهیجان. در این بنای مذهبی نقوش تزئینی و رنگ در نهایت سادگی بکار گرفته شده است.
عکس 42- مسجد اکبریه- لاهیجان. استفاده از طاقیها و جرزها با کاربندیهای سقف مشابهت این مسجد را با مساجد سایر نقاط ایران به خوبی نشان می‌دهد.
ص: 369