گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
فصل پنجم کشاورزی گیلان‌






مقدمه‌

همان‌طور که در صفحات قبل اشاره شد در این بخش مجموعه فعالیتهای اقتصادی استان گیلان در چند فصل مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
نگارنده دو فصل کشاورزی و گیلان‌گردی را به رشته نگارش کشیده که هردو در اقتصاد منطقه نقشی بسیار مهم و اساسی دارند.
گرچه در «مقدمه‌ای بر اقتصاد گیلان» رئوس مسائل اقتصادی مورد بحث قرار گرفته و چکیده مطالب مندرج در این بخش برای آگاهی خواننده بازگو شده است ولی با توجه به نقش مهم و پرارزش فعالیتهای اقتصادی به‌ویژه کشاورزی در گیلان لازم می‌داند قبل از آغاز بحث اصلی یعنی کشاورزی اشاره‌ای به ویژگیهای اقتصادی منطقه داشته باشد.
بدون شک این مختصر به تنهائی بیانگر ویژگیهای اقتصاد گیلان نیست ولی مکمّل توضیحاتی است که در صفحات قبل و بعد در این زمینه داده شده است.
آنچه که در ویژگیهای اقتصادی منطقه چشمگیر می‌باشد همبستگی عمیق میان طبیعت محیط و اشکال فعالیتهای اقتصادی در گیلان است. طبیعت گیلان با اقلیم معتدل، خاکهای آبرفتی و حاصلخیز جلگه‌ای، رودخانه‌های فراوان و پرآب ناشی از بارش کافی، جنگلهای انبوه و وسیع، مراتع طبیعی و حتی رویش زیرین جنگلی، قلمرو دریایی مملو از انواع آبزیان، تالابها و لاگونهای ساحلی، کرانه‌های ماسه‌ای در امتداد ساحل و حیات‌وحش غنی جملگی زمینه‌ساز اصلی و طبیعی فعالیتهای اقتصادی را در گیلان تشکیل می‌دهند.
میان طبیعت و انسان انس و الفتی ناگسستنی وجود دارد و گویی که این دو به عنوان ظرف و مظروف یکدیگر در طول تاریخ به شدت با هم خو گرفته‌اند.
ص: 112
در گیلان انسان خود جزئی از طبیعت است و انگار که طبیعت نیز جزئی از مجموعه وجودی انسان می‌باشد. چرا که اساس حیات وی بر آنچه که طبیعت در اختیار او گذاشته به شدت وابسته است. دریا و خاک با اندوخته بیکران خود غذای انسان را فراهم می‌سازند، جنگل و گیاه ابزار مورد نیاز مسکن و سوخت او را تأمین می‌کنند. آب یعنی این سرچشمه حیات چه به صورت بارش و چه به صورت جاری و زیرزمینی در نهایت سهولت و فراوانی در دسترس او قرار دارد. مراتع طبیعی منبع تغذیه دامهائی است که با کمترین زحمت پرورش یافته و شیر و گوشت آنها مورد استفاده قرار می‌گیرد. تجلی رابطه طبیعت با معیشت انسان را می‌توان در محدوده خانه و محوطه‌های روستایی به روشنی مشاهده کرد. خانوارهای روستایی که اغلب در کنار مزارع خود اسکان دارند، با کشت انواع سبزی و صیفی در باغچه‌های خانگی نیازهای غذایی خود را تأمین می‌کنند. غاز و اردک و مرغ و خروس بدون اینکه برای تغذیه خود سربار خانوار روستایی باشند غذای خود را از طبیعت تأمین می‌کنند و دامهای بزرگ نیز به همین ترتیب با چرا در فضای آزاد به راحتی غذای خود را پیدا کرده و به برکت غنای طبیعت، بخش عمده سال را بی‌نیاز از تعلیف طویله‌ای به سر می‌برند. الیاف گیاهی به صورت حصیر زیرانداز مسکن می‌شود و یا کلاهی به عنوان سرپناه در مقابل آفتاب.
در میان کوه‌نشینان دامدار تارهای پشم بز به شکل چادر سیاه، مسکن آنان را با قابلیتی تمام در مقابل برف و باران و آفتاب تند حفاظت کرده و در همین حال دود حاصل از سوخت هیزم در اجاق درون چادر را به راحتی از منافذ خود خارج می‌سازد.
بازارهای روزانه و هفتگی مملو از کالاها و تولیداتی است که در خود منطقه به دست می‌آید. حتی صنعت نیز در گیلان هویت و نشانی از طبیعت دارد و گویی که خود زاییده اوست. اگر خاطره آبدنگها، کوره‌های زغال‌پزی، کارگاههای نجّاری و خراطی، حصیربافیها، کارگاههای کرجی‌سازی، توربافیها، سماکیها، سفال‌سازیها، آجرپزیها، حریربافیها و گونی‌بافیها و دهها فعالیت صنعتی رایج دیگر را از گذشته به یاد داشته باشیم، به خوبی ارتباط میان نهاده‌های طبیعی و فعالیتهای اقتصاد صنعتی را درک می‌کنیم. شاید به جرئت بتوان ادعا کرد که در گیلان کمتر فعالیتی وجود دارد که به نوعی با طبیعت محیط مربوط نباشد.
این همپیوندی و سنخیت میان نهاده‌های طبیعی و فعالیتهای اقتصادی امروز نیز مهمترین اساس و شالوده چشم‌انداز معیشتی در منطقه گیلان است و هرکس از هر راهی که وارد گیلان می‌شود به روشنی نقش طبیعت در نوع فعالیت و استقرار انسان را در پهنه محیط به چشم می‌بیند و اگر آنرا نوعی نظم طبیعی در اشکال دخل و تصرف انسان در طبیعت و رابطه انسان و محیط تعبیر کنیم سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

1- کلیات‌

مراد از کشاورزی به عنوان یک فعالیت اقتصادی مجموعه بهره‌برداریهایی است که انسان برای تأمین معیشت خود از نهادهای طبیعی به عمل می‌آورد. به همین دلیل کشاورزی در مفهوم عام شامل فعالیتهای اقتصادی زیر است:
- کشت
- دامداری و دامپروری
- صید و شکار
- بهره‌برداری از منابع جنگلی
اما به معنی خاص، کلمه کشاورزی به مجموعه فعالیتهای کاشت، داشت و برداشت محصولاتی گفته می‌شود که برای اهداف معیشتی (مصرف یا فروش) صورت می‌گیرد. در این فصل که تحت عنوان کشاورزی آمده است منظور فعالیتهای مربوط به کشت و زرع است که در اصطلاح عامیانه فلاحت نیز گفته می‌شود.
کشاورزی مهمترین شاخص فعالیت اقتصادی در گیلان است و زندگی و معاش بخش وسیعی از مردم این استان از طریق فعالیتهای کشاورزی تأمین می‌شود. هرچند که استان گیلان در کلیت خود به عنوان یک سرزمین حاصلخیز و مناسب فعالیتهای کشاورزی شناخته شده است، لیکن شرایط محیطی از قبیل اقلیم، ارتفاع، جنس خاک، قابلیت دسترسی به آب در همه‌جا به‌طور یکسان و یکنواخت فراهم نیست. مهمترین کانونهای فعالیت کشاورزی در گیلان همان نواحی جلگه‌ای یا اراضی پست ساحلی هستند که در ارتفاعی کمتر از 100 متر از سطح دریای آزاد قرار دارند. از اینرو جغرافیای کشاورزی گیلان را می‌توان از طرفی بر اساس عامل ارتفاع به محدوده‌ها و قلمروهای زیر تقسیم کرد:
الف- اراضی جلگه‌ای: این اراضی که عمدتا ارتفاعی کمتر از 100 متر دارند به دلیل مساعد بودن شرایط اقلیمی، خاکهای آبرفتی و دسترسی به منابع آب مهمترین کانون فعالیت کشاورزی بوده و عموما زیر کشت محصولاتی از قبیل برنج، چای، توتون، انواع سبزیها، صیفی و مرکبات قرار دارند. به همین دلیل تمرکز اصلی جمعیت در همین اراضی جلگه‌ای دیده می‌شود.
ب- اراضی کوهپایه‌ای: زمینهای کوهپایه‌ای در بسیاری از نواحی گیلان پوشیده از جنگل بوده و تنها در حد ارتفاع محدودی به کشت چای یا درختان میوه اختصاص دارد. کشت برخی از محصولات خاص اراضی جلگه‌ای در امتداد دره‌ها و بر روی تراسهای رودخانه‌ها تا جائی که وسعت زمین و شرایط رویش اجازه دهد معمول است. دره رودخانه سفیدرود از رستم‌آباد تا حوالی منجیل و لوشان به کشت زیتون اختصاص دارد.
پ- زمینهای کوهستانی: در این زمینها عمدتا کشت غلات (گندم و جو)، گیاهان علوفه‌ای و نیز برخی گیاهان داروئی نظیر گل‌گاوزبان معمول است. در منطقه رودسر و نواحی مختلف اشکور حدود 200 هکتار زمین در زیر کشت گل‌گاوزبان قرار دارد.
در سالهای اخیر کشت برخی محصولات تجاری مانند لوبیا و یا غرس درختان میوه مانند سیب، گلابی، فندق، گیلاس و آلبالو در روستاهای کوهستانی رایج شده است. لیکن به دلیل وسعت محدود هنوز اهمیت اقتصادی قابل‌توجهی پیدا نکرده است.
ص: 113
نواحی جلگه‌ای به عنوان مهمترین کانون فعالیتهای کشاورزی در گیلان به قلمروهای مشخصی از کشتهای خاص قابل تفکیک است. هرچند که مرزبندی مشخص و کاملا دقیقی میان قلمرو کشتهای مختلف عملا میسر نیست، لیکن نواحی زیر از نظر جغرافیای زراعی در بخش جلگه‌ای تا حدودی از یکدیگر قابل تفکیک هستند:
- ناحیه تالش با کشت غالب برنج، توتون، درختان میوه و صیفی‌کاری.
- ناحیه رشت و فومنات با کشت غالب برنج، توتون، چای، صیفی و سبزیکاری، توتستان.
- ناحیه لاهیجان با کشت غالب چای، برنج و بادام‌زمینی.
- ناحیه انزلی با کشت غالب برنج و صیفی.
- ناحیه لنگرود و رودسر با کشت غالب برنج، چای، صیفی، مرکبات و فندق.
- ناحیه رودبار با کشت غالب زیتون، غلات، علوفه و بطور پراکنده فندق.

2- کشاورزی گیلان در ادوار تاریخی‌

درباره تاریخ کشاورزی در گیلان میان نویسندگان و مورخین اتفاق‌نظر وجود ندارد. در این میان از بین رفتن بقایای ابزار و نشانه‌های فعالیت کشاورزی را در گیلان به دلیل شرایط آب‌وهوایی می‌توان یکی از دلایل دشواری تقویم کشاورزی گیلان دانست.
در کاوشهای باستانشناسی مارلیک (چراغعلی تپه) واقع در رودبار[59] مجسمه‌ای مشتمل بر دو گاو، گاوآهن، خیش و محورهای اتصالی آن به دست آمده که نمونه قابل‌توجهی از ابزار کشاورزی و رواج آن در گیلان از هزاره دوم قبل از میلاد است. علاوه بر آن آثاری در ارتباط با فعالیتهای کشاورزی در املش گیلان نیز به دست آمده که از وجود کشاورزی در 1500 سال پیش از میلاد حکایت دارد.[60] اختلاف‌نظر در مورد تاریخ کشاورزی گیلان به نظر نگارنده از دو نکته ناشی می‌شود: نخست اینکه قلمرو جغرافیایی گیلان در گذشته الزاما با محدوده سیاسی- جغرافیایی امروزی آن انطباق نداشته و دیگر اینکه فعالیتهای کشاورزی و کشت و زرعهائی که در گیلان رایج است همگی به قدمت دوران باستان نمی‌رسند. مثلا در کتاب گیلان نوشته کریم کشاورز به نقل از کتاب تاریخ ایران باستان مشیر الدوله پیرنیا آمده است که کشت برنج در سده دوم پیش از میلاد بر اساس گفته چانک‌کی‌ین فرستاده چینی به سواحل دریای خزر در این ناحیه رواج داشته است.[61] باید توجه داشت که رواج کشت برنج را در سواحل دریای خزر در این دوره الزاما نمی‌توان به گیلان هم تعمیم داد. ممکن است کشت آن در برخی از نواحی گیلان امروزی نیز معمول بوده، اما گسترش امروزی را نداشته است.
بررسیهای تاریخی و باستانشناسی نشان می‌دهد که در دوره پیش از اسلام بخش عمده ساکنان گیلان بیه‌پس (غرب سفیدرود) به دلیل وسعت جلگه، باتلاقی بودن اراضی جلگه‌ای، پوشش جنگلی و بیشه‌زاری انبوه و همچنین مشکلات آب‌وهوایی و بهداشتی در نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی سکونت داشتند. در گیلان بیه‌پیش نیز (شرق سفیدرود) وضع به همین منوال بوده است.
لیکن از آنجائی که در این قسمت از گیلان یعنی شرق سفیدرود کوهپایه با جلگه و دریا فاصله زیادی ندارد، نواحی جلگه‌ای زودتر به آبادی تبدیل شده و فعالیتهای کشاورزی به عنوان بنیان اقتصادی خانوارهای روستایی اعتبار بیشتری یافته است. از طرف دیگر ارتباط و همجواری شرق گیلان با مازندران
نمونه مفرغی گاوآهن که در کاوشهای مارلیک کشف شده است. پیدا شدن وسائلی از این قبیل نشان می‌دهد که در هزاره دوم قبل از میلاد مسیح یعنی بیش از چهار هزار سال قبل ساکنان گیلان با شیوه‌های فنی کشاورزی آشنا بوده‌اند. برخی از محققان این آثار را مربوط به هزاره چهارم و پنجم قبل از میلاد می‌دانند.
ص: 114
به اشاعه کشاورزی در این قسمت کمک زیادی کرده است، درحالی‌که گیلان غربی از شمال با تالش همجوار بوده و جلگه باریک تالش با رودخانه‌های خروشان و طغیانی زیاد خود مشکل اصلی ارتباط با نواحی شمالی واقع در جلگه لنکران محسوب می‌شد. علاوه بر این تالشها که بیشتر کوه‌نشین بودند رغبت چندانی به سکونت در اراضی ناسالم جلگه‌ای آن زمان و اقدام به کشت در آنجا را نداشتند. اما این بدان معنا نیست که از فرهنگ کشاورزی بی‌بهره بوده‌اند. از اینرو تاریخ کشاورزی گیلان را نباید بر اساس رواج کشاورزی تنها در بخش جلگه‌ای آن تعیین کرد. کشاورزی در گیلان قدمتی دیرینه دارد، لیکن از هنگامی که نواحی جلگه‌ای آباد شده عمومیت بیشتری یافته و به تدریج در نتیجه سکونت دایم کوه‌نشینان و کوهپایه‌نشینان در نواحی جلگه‌ای نوع کشت و شیوه معیشت نیز متناسب با شرایط محیطی و جغرافیایی تکوین یافته است. از طرف دیگر این نکته را نیز نباید فراموش کرد که مطالعات باستانشناسی در گیلان اعم از نواحی جلگه‌ای یا کوهپایه و کوهستانی هنوز بسیار ناقص است و تنها به‌طور موضعی برخی اطلاعات مربوط به معیشت و تمدن گذشته ساکنان گیلان به دست آمده است. یکی از مشکلات موجود بر سر راه این کاوشها پوشش جنگلی و گیاهی در منطقه و پنهان ماندن آثار و یادمانها در زیر خاک و خاکبرگهای گیاهی و احیانا تخریب بخشهای سطحی آن است.
در تابستان 1359 نگارنده در سفری که به همراه همکار محترم دکتر فرج الله محمودی به ییلاقهای تالش داشتیم در روستاهای مریان و مکش به یادمانهای تاریخی و سکونت‌گاههای قدیمی از نوع دولمن[62] برخورد کردیم که نشانیهای چشمگیری از وجود یک تمدن مبتنی بر فعالیتهای زراعی و دامداری دربر داشت. در ییلاق مکش پس از حفر نیم متر از خاک روی یک تپه مصنوعی به انبوهی از استخوانهای انسان رسیدیم که نشانگر وجود یک استودان باستانی در این منطقه است و نمونه جدید آن هنوز در یزد (استخوان دان‌مردگان) که محل دفن زرتشتیان بود دیده می‌شود. بدیهی است که این استخوان‌دان نشانی از وجود یک معیشت یکجانشینی در این ناحیه از گیلان است که در کنار فعالیت دامداری به کشاورزی نیز می‌پرداخته‌اند.
یکی دیگر از مشکلات پیگیری تاریخ کشاورزی در منطقه گیلان نبود اطلاعات مکتوب از دوران باستان است. علاوه بر آن دشواریهای دستیابی به گیلان و گیلانیان از طریق دریای خزر و یا فلات ایران موجب شده که در منابع قدیمی ایران باستان اشاره چندانی به تاریخ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگ زراعی منطقه نشود و تنها به کلی‌گوئیهای قومی و فرهنگی بسنده گردد.
واقعیت اینست که از مورخین و جغرافی‌نویسان قدیمی کمتر کسی به منطقه گیلان راه یافته و در آن قدم گذاشته است. از اینرو بسیاری از نوشته‌ها درباره گیلان تا چند سده پیش نیز از حد نقل‌قول دیگران تجاوز نکرده است.
در حدود العالم که به سال 372 ه. ق تألیف شده و به کوشش همکار دانشمند منوچهر ستوده به چاپ رسیده است در بیان ناحیت گیلان از آبادانی، وفور نعمت و کشاورزی به وسیله زنان سخن رفته است[63]. در همین حال غذای مردم گیلان را لتیر و برنج و ماهی و کالاهای آنان را حصیر و جاروب و جانماز ذکر کرده است.
در مسالک و ممالک اصطخری نیز که در سده 4 هجری قمری تألیف شده[64] در ذکر دیار طبرستان و دیلم بخش هامون (جلگه‌ای) ولایت دیلم را گیلان نامیده است. لیکن بر اساس آنچه که اشاره شد اطلاعات چندانی از ناحیه گیلان نداشته و در نقشه‌ای که تحت عنوان صورت دیار دیلم و طبرستان چاپ شده از محدوده جغرافیایی گیلان که در دو طرف سفیدرود واقع شده هیچگونه آگاهی از آبادیها و شهرها به دست نداده است. لیکن ابن حوقل در صورة الارض[65] خود از گیلان و دیلم به عنوان سرزمینی پوشیده از درخت و بیشه‌ها یاد کرده و اضافه می‌کند که گیلان قریه‌های گسترده و مردمانی زراعت‌پیشه دارد. ابو الفداء نیز در تقویم البلدان[66] به بستانهای گیلان اشاره کرده است.
حمد الله مستوفی در کتاب نزهة القلوب[67] در ذکر ولایت جیلان (گیلان) از دوازده شهر مهم در این ناحیه یاد کرده و محصولات عمده کشاورزی گیلان را برنج، ابریشم، پنبه، غلات و مرکبات برشمرده است.[68]
آنچه که از بررسیهای تاریخ کشاورزی در گیلان به دست می‌آید بیانگر نکات زیر است:
1- کشاورزی در گیلان قدمتی دیرینه دارد، لیکن تا قبل از آباد شدن نواحی جلگه‌ای عمده فعالیتهای زراعی در نواحی کوهپایه‌ای متمرکز بوده است.
2- نواحی شرقی گیلان به دلیل همجواری با مازندران و نزدیکی کوهپایه‌ها به جلگه زودتر از نواحی غربی آن در قسمتهای جلگه‌ای به اقتصاد کشاورزی روی آورده است.
3- قدمت کشت برنج که بر اساس بسیاری از نوشته‌ها در سواحل دریای خزر به دوران باستان می‌رسد در مازندران بیشتر از گیلان عمومیت داشته است، لیکن می‌توان تصور کرد که به دلیل ارتباط نزدیک میان مازندران و گیلان این کشت به‌طور موضعی در برخی نواحی گیلان به ویژه در مشرق آن معمول بوده است.
4- محصولات کشاورزی امروزی مانند برنج، ابریشم، غلّات و مرکبات هر چند که ممکن است در پیش از دوره اسلام در این منطقه به دست می‌آمده، لیکن بیشتر جنبه خودمصرفی داشته است. به جنبه تجاری این محصولات در منابعی که بعد از نفوذ اسلام در گیلان نوشته شده‌اند
ص: 115
برخورد می‌کنیم.
5- نبود شهرهای مهم در جلگه گیلان به‌ویژه در عهد باستان خود بیانگر ضعف مبادله محصولات کشاورزی و تولید آن برای مصرف شخصی است. چه در غیر این صورت محصولات مزبور در کانونهای شهری و یا بازارهای محلی عرضه می‌شدند که نتیجه آن پیدایش کانونهای شهری به عنوان مرکز تجارت می‌توانست باشد.
6- بازارهای هفتگی به عنوان کانونهای مقطعی و موضعی مبادله که هنوز هم در گیلان وجود دارند، احتمالا محل مبادله محصولات کشاورزی به‌شمار می‌آمده و حتی در دوران قدیم نیز به همین نحو امروزی عمل می‌کرده‌اند.
لیکن از آنجائی که اطلاعات دقیقی درباره تاریخ و محل بازارهای قدیمی در دست نیست، در مورد وجود آنها در دوران باستان اظهارنظر قطعی نمی‌توان کرد. تنها یک نقطه از نواحی کوهستانی تالش به نام بوزورگو (بازارگاه) شناخته شده است که در امتداد رودخانه گرکانرود قرار دارد و به نظر می‌رسد محل تشکیل بازار هفتگی بوده باشد. اگر بررسیهای باستانشناسی شواهدی از فعالیتهای تجاری و مبادله کالایی را در این نقطه ثابت کند، می‌توان تصور کرد که در ناحیه کوهپایه و کوهستانی، بازارهای محلی برای مبادله محصولات کشاورزی وجود داشته که متأسفانه هنوز ناشناخته مانده‌اند.

3- اشکال مختلف زمینداری در گیلان‌

تا قبل از تصویب قانون لغو تیولداری در سال 1286 خورشیدی توسط مجلس شورای ملی، نظام زمینداری در گیلان نیز همانند دیگر نواحی ایران بود. مثلا در دوره سلجوقیان الب‌ارسلان طی منشوری گیلان و خوارزم را به عنوان املاک مخصوص خود به ملکیت یکی از پسرانش درآورد[69]. در ابتدای کار صفویه حکومت گیلان، بنا به دلایلی چند، از جمله شرایط اقلیمی، همچون گذشته در دست فرمانروایان محلی بود. برخی از این فرمانروایان به تناسب وسعت قلمرو خود، سالانه مالیات و هدایایی برای حکومت مرکزی ارسال می‌کردند و ظاهرا با آنان روابط حسنه داشتند. در دوره شاه طهماسب اول (943 هجری قمری/ 1536 میلادی) به تدریج گروهی از فرمانروایان محلی برکنار شده و به جای آنان اشخاصی از طرف دربار صفویه به عنوان اولیای دولت قاهره منصوب شدند[70]. به دنبال این امر شورشهای محلی زیادی به تحریک حکام محلی سابق به وجود آمد. در این فاصله صفویها بخشهایی از ایالت گیلان را به عنوان تیول به کارگزاران خود واگذار می‌کردند. پس از تسخیر گیلان در زمان شاه عباس اول به سال 1000 هجری (1592 م.) فرمانی برای استمالت مردم صادر شد که طی آن حکام و تیولداران از گرفتن مالیاتهایی که قبلا به صورت مبتدع اخذ می‌شد منع شدند.[71]
گیلان نیز از جمله ایالتهایی بود که پادشاهان صفوی در آن املاک خاصه زیادی داشتند. املاک خاصه که به عبارتی جزو املاک سلطنتی بود به وسیله وزرای کل اداره می‌شدند و حکام مجاز به دخل و تصرف در درآمدهای آنها نبودند. وزارت گیلان برای اداره امور املاک خاصه به عهده وزیر کل خراسان بود.[72]
رابینو تصریح می‌کند که عایدات گیلان بیشتر از طریق مالیاتهای ارضی یعنی مالیاتهایی که از فعالیتهای کشاورزی روستائیان گرفته می‌شد تأمین می‌گردید[73]. بدین‌ترتیب اهمیت کشاورزی و به تبع آن زمینداری به عنوان مهمترین منبع کسب ثروت و درآمد در گیلان برای حکومتهای مرکزی ایران نیز روشن بوده است و صفویها نیز کاملا به این امر واقف بودند.
پس از زوال صفویه در دوره افشاریه و زندیه زمینداران محلی مجددا موقعیت ممتازی پیدا کرده و اغلب حکومت را در دست خود داشتند. در دوره قاجاریه گیلان به دلیل هم‌مرز بودن با روسیه اهمیت بیشتری یافت و پادشاهان قاجار اغلب دولتمردان برجسته و یا شاهزادگان درجه اول را به حکومت گیلان منصوب می‌کردند که از میان آنان می‌توان از شعاع السلطنه، مشیر السلطنه و ظهیر الدوله یاد کرد.
وجود املاک سلطنتی وسیع در گیلان خود از جاذبه‌های حکومت و فرمانروایی این منطقه در دوره قاجاریه به‌شمار می‌رود. چرا که این املاک به حکام گیلان اجاره داده می‌شد و آنان نیز به نوبه خود آنها را به افراد دیگری اجاره می‌دادند.
حکام و مالکین بزرگ علاوه بر درآمدی که از زمینهای مورد تصرف خود به دست می‌آوردند مالیاتهای زیادی از کسبه و مشاغل، حمامها، دکانها و کاروانسراها، دام و چهارپایان، محصولات کشاورزی و حتی طیور و درختان میوه اخذ می‌کردند. رابینو به روش مستبدانه دریافت مالیات در گیلان اشاره می‌کند[74]. فشارهای مالیاتی اعم از رسمی و غیررسمی و مظالمی که از طرف زمینداران بر کشاورزان و حکام بر اصناف و کسبه وارد می‌شد به نظر برخی گیلان‌شناسان منشأ جنبشهای ضد استبدادی در گیلان تلقی می‌شود.[75] از جمله مهمترین وقایعی که به عنوان واکنش مردم در مقابل این فشارها ثبت شده قیام کالنجار سلطان پسر شاه جمشید خان معروف به عادلشاه یا غریب شاه گیلانی در زمان شاه صفی است که از ناحیه لشت‌نشا شروع شد و قسمت اعظم گیلان را فراگرفت. طی این قیام روستائیان، کشاورزان، مستأجران، تحویلداران و کدخدایان به اتفاق حکام محلی سابق گیلان علیه حکومت صفوی و کارگزاران آنان که ستم فراوان بر مردم روا می‌داشتند شوریده و بدین‌ترتیب ناخشنودی خود را از حکومت صفوی و عاملان آنها اعلام کردند.[76] قیام اهالی کرگانرود علیه ارفع السلطنه پسر سردار امجد (نصرت الله خان) و بیرون کردن وی از تالش نیز که به سال 1907 میلادی اتفاق افتاد و طی آن مردم خانه‌های حاکم را
ص: 116
آتش زده و اموال وی را تصاحب کردند از جمله واکنشهای سیاسی مردم علیه تجاوز حکام خودکامه و مستبد است[77].
در کنار زمینهای سلطنتی و بزرگ مالکی در گیلان، مالکین کوچکی وجود داشتند که رأسا به کشت زمین خود می‌پرداختند. علاوه بر آن باید از زمینهای وقفی نیز در گیلان یاد کرد. لمبتون به وجود وقفنامه‌ای اشاره می‌کند که طی آن تیمور قسمتی از املاک خود را از جمله در تالش به خاندان صفوی وقف کرده است[78].
بدین‌ترتیب در گیلان اشکال متنوعی از مالکیت و زمینداری وجود داشته که هریک به مقتضای نوع مالکیت به وسیله کشاورزان کشت می‌شده و سهم مالک از محصول و دیگر فعالیتهای اقتصادی روستاییان پرداخت می‌شد. اما باید توجه داشت که این مالکیت در گیلان نیز همانند دیگر نقاط کشور پیوسته از شرایط سیاسی حاکم بر منطقه تأثیر پذیرفته و دست‌به‌دست می‌گشت. به عبارت دیگر تا قبل از انقلاب مشروطیت در سال 1285 خورشیدی و به دنبال آن تدوین قانون اساسی که مالکیت فردی را محترم شناخت (ماده 15 و 16 متمم قانون اساسی، مصوب 1286 خورشیدی) هیچ حقی بر مالکیت زمین که متکی بر ضمانت اجرایی باشد وجود نداشت. حتی اراضی موقوفه نیز در بسیاری موارد از اینگونه تعرضها مصون نمانده است.
تثبیت حقوق مالکیت از جمله بر املاک به وسیله قانون اساسی، نظام زمینداری را از پشتوانه حقوقی برخوردار کرد. از این دوره به بعد در گیلان نیز شاهد خرید زمینهای کشاورزی به وسیله بازرگانان و دیگر عناصر شهری هستیم[79]، عناصر شهری از این طریق بخشی از سرمایه‌های خود را که قبلا در شهرها صرف خرید دکان، مستغلات و یا کاروانسرا می‌کردند متوجه اراضی کشاورزی نمودند و با خرید زمینهایی در روستاهای دور و نزدیک در شمار خرده‌مالکان و در مواردی مالکان بزرگ درآمدند. این روند رابطه شهر و روستا را در گیلان شدت بخشید و مالکیت بر اراضی کشاورزی را از انحصار مالکین و خرده‌مالکین سنتی خارج ساخت. مناسبات مزبور در نظام زمینداری گیلان تا اجرای مراحل اول و دوم قانون اصلاحات ارضی در دهه 1340 دوام داشت.

4- وسعت و تعداد واحدهای بهره‌برداری کشاورزی‌

آگاهی از تعداد و متوسط مساحت واحدهای بهره‌برداری کشاورزی در گیلان اهمیت زیادی برای درک جایگاه اقتصاد کشاورزی در ساختار اجتماعی روستاییان و جمعیت شاغل در بخش کشاورزی دارد. اطلاعات و منابع مربوط به این مسئله در دوره قبل از مشروطیت به دلیل محرمانه بودن آن در دست مستوفیان حکومت و مباشران مالکین بزرگ بسیار ناقص و غیر قابل مقایسه است. خانم لمبتون در کتاب مالک و زارع در ایران (ص 335 و 334) به نقل از کتاب اختناق در ایران نوشته شوستر، شرح مختصری از نحوه کار مستوفیان و محتوای کتابچه با دستور العمل مالیاتی آنان را نگاشته است که مؤید این مسئله است.
اما گزارشهایی که از دوره بعد از مشروطیت از کشاورزی گیلان موجود است امکان یک بررسی و مقایسه علمی را از تغییرات وسعت اراضی بهره‌برداری برنج که مهمترین کشت رایج در منطقه گیلان است ممکن می‌سازد. بر اساس گزارش گروه تحقیق در اقتصاد غلات ایران[80] که با استفاده از نتایج گزارش مؤسسه تحقیقات کشاورزی کوتاسوگره‌آ تهیه شده است و در گردآوری آن اوراق ممیزی املاک وزارت دارایی و نشریه شماره 2 اداره کل آمار عمومی ملاک قرار گرفته است تغییرات وسعت اراضی بهره‌برداری برنج در گیلان در دو مقطع آماری یعنی سالهای 1312/ 1305 و 1339 خورشیدی نشان داده شده است. این گزارش حاکی از آن است که نسبت بهره‌برداریهای کمتر از 10 هکتار از کشتزارهای برنج از 7/ 42% در سال 1305 به 1/ 93% در سال 1339 افزایش یافته است که افزایش بیش از دو برابر را در طی 35 سال نشان می‌دهد. به همین نسبت وسعت بهره‌برداریهای بزرگ برنج (بهره‌برداریهای بیش از 50 هکتار) از 3/ 27% به 9/ 0% کاهش بسیار چشمگیری یافته است.
بدون در نظر گرفتن محدود بودن این آمار به کشتزارهای برنج و یا احیانا نقصهای آماری محتمل در شرایط آمارگیری آن زمان، آنچه که از کلیت روند تغییرات می‌توان نتیجه گرفت، آن است که گرایش شدیدی از بزرگ‌مالکی به سوی خرده‌مالکی در کلیت مناسبات زمینداری گیلان و به خصوص مالکیت کشتزارهای برنج دیده می‌شود. این گرایش همان عوامل اجتماعی و اقتصادی محرکی است که در شهرهای گیلان به دنبال توسعه نظام سوداگری و مکنت مالی بازرگانان و عناصر شهری از یک طرف و تثبیت حقوق مالکیت زمین از طرف دیگر به وجود آمد و طی آن گروههایی از عناصر شهری سرمایه خود را در خرید اراضی کشاورزی از مالکان بی‌علاقه و یا کشاورزان ورشکسته به کار انداختند و بدین‌ترتیب تغییرات وسیعی در ساختار اقتصادی- اجتماعی مالکین به وجود آوردند. امری که اثرات آن هنوز هم در گیلان بر جای مانده است.
جدول شماره 1- تغییرات وسعت بهره‌برداریها در کشتزارهای برنج سال (12/ 1305- 1339)
مأخذ: مجله تحقیقات اقتصادی، شماره 5 و 6 سال 1342 با اندکی تغییرات.
ص: 117
تحولاتی که اشکال مالکیت بر زمین در طی حدود 35 سال به خود دیده در جدول 1 به خوبی قابل تشخیص است. علاوه بر تغییراتی که در نسبت طبقات بهره‌برداری به نفع بهره‌برداریهای کوچک در فاصله دو مقطع آماری دیده می‌شود، افزایش چشمگیر گسترش کشتزارهای برنج نیز در این فاصله قابل توجه است. بدین‌معنا که وسعت اراضی زراعی این محصول نیز بیش از 5/ 2 برابر در همین فاصله افزایش یافته است. این افزایش در طبقات بهره‌برداری کمتر از 10 هکتار بیش از 5/ 5 برابر بوده است.
هرچند که کشت برنج مهمترین شاخص فعالیتهای کشاورزی در استان گیلان است، لیکن برای اینکه در ارزیابی ساختار کشاورزی گیلان به عنوان تنها شاخص، ملاک بررسی قرار نگرفته باشد، منبع دیگری را که دربرگیرنده کلیه اراضی کشاورزی گیلان است مورد استفاده قرار می‌دهیم.
جدول شماره 2- تعداد، نسبت و مساحت بهره‌برداریهای کشاورزی در گیلان (1339)
مأخذ: اهلرز، مبانی کشورشناسی جغرافیائی ایران، صفحه 326 (متن آلمانی).
جدول 2 که تعداد و مساحت کلیه واحدهای بهره‌برداری اعم از برنج و چای و توتون و غیره را شامل می‌شود، باز هم به خوبی مؤید برتری و نسبت بالای مالکیتهای کوچک تا متوسط است. این جدول که تصویری آماری از مناسبات مالکیت را در گیلان قبل از اصلاحات ارضی نشان می‌دهد، از بسیاری جهات قابل تفسیر است.
نخست اینکه واحدهای بهره‌برداری کمتر از یک هکتار که از نظر تعداد حدود 30% کل واحدها را دربر می‌گیرند، مساحتی بسیار اندک دارند و تنها 7% مساحت زمینهای کشاورزی را شامل می‌شوند. این بدان معناست که حدود یک‌سوم واحدهای بهره‌برداری از قطعات زراعی کوچکی تشکیل شده که عمدتا به کشاورزان فرودست و یا خرده‌مالکینی تعلق دارند که مستقیما فعالیت کشاورزی ندارند. از اینرو بسیاری از کشاورزان منطقه برای جبران کمبود زمین مورد نیاز خود برای معاش ناگزیر از اجاره‌داری زمین بر اساس مناسبات رایج و حاکم بوده‌اند.
اما مهمترین نقطه قوّت ساختار زراعی در منطقه گیلان برتری چشمگیر واحدهای یک تا سه هکتار چه از نظر تعداد و چه از نظر مساحت است. این زمینها متعلق به خرده‌مالکینی هستند که یا رأسا به کار کشاورزی اشتغال دارند و یا اگر مستقیما کشت نمی‌کنند با اجاره آن به کشاورزان درآمد نسبتا قابل توجهی به دست می‌آورند. عمومیت یافتن نسبی واحدهای زراعی با مساحت 1 تا 3 هکتار را می‌توان شالوده اصلی خرده‌مالکی در گیلان دانست. در کنار آن باید از نسبت قابل‌توجه مالکیتهای 3 تا 5 هکتار و 5 تا 10 هکتار یاد کرد که مجموعا با اختصاص حدود 2/ 30% از مساحت اراضی کشاورزی خرده‌مالکی مرفه و از نظر اقتصادی کارآمدی را تشکیل می‌دهند.
در همین حال مالکیتهای بزرگ یعنی بیش از 20 هکتار که کمتر از 1% واحدها را تشکیل می‌دهند حدود 11% اراضی زراعی را در اختیار داشتند.[81] یکی از دلایل رواج خرده‌مالکی در گیلان را علاوه بر قابلیت مطلوب زمین برای کشت، رواج کشت متمرکز نظیر برنج، چای و توتون باید دانست. این کشتها با نیاز به نیروی کار متمرکز و مراقبت و عملیات زراعی و آبیاری و وجین مداومی که باید انجام گیرد تنها در گستره و مساحت محدودی میسر است و خانوارهای کشاورز عملا با نیروی کار خانوادگی خود قادر به اداره کردن کشتزارهای وسیعتر نیستند.
حتی گیلان با استان همسایه خود یعنی مازندران، که با آن وحدت جغرافیایی عمیقی دارد، از این نظر قابل مقایسه نیست. چرا که در مازندران، مالکیتهای کمتر از سه هکتار تنها 19% زمینهای کشاورزی را تشکیل می‌دهند در حالی‌که این نسبت در گیلان همانطور که جدول 2 نشان می‌دهد 6/ 55% است، علاوه بر آن مالکیتهای بیش از 50 هکتار در مازندران 2/ 26% اراضی را در اختیار دارند و این در حالی است که در گیلان این‌گونه مالکیتها کمتر از 1% اراضی را به خود اختصاص داده‌اند.
بدین‌ترتیب می‌توان گفت که گیلان و ساختار کشاورزی آن در آستانه اصلاحات ارضی بیش از آن‌که از رنج بزرگ مالکی- به استثنای موارد محدود- در عذاب باشد، از کوچک بودن واحدهای بهره‌برداری که امکان تأمین معاش خانوارهای کشاورز از طریق کشت آنها میسر نبود رنج می‌برد و این دقیقا آن تفاوت بنیادی است که میان گیلان و مناطق دیگر از نظر ساختار کشاورزی و مناسبات زمینداری وجود دارد.
تغییراتی که بعد از اجرای مراحل اول و دوم اصلاحات ارضی در اشکال و ابعاد مالکیت به وجود آمد به دلیل عمومیت خرده‌مالکی از قبل چندان زیاد نبوده است. متأسفانه منابع آماری کشور از وسعت اراضی تقسیم شده اطلاعات دقیقی به دست نمی‌دهند. لیکن آنچه که می‌توان تصور کرد افزایش بیشتر خرده‌مالکان در گیلان با واحدهای بهره‌برداری کوچک یکی از پی‌آمدهای مستقیم مراحل اول و دوم اصلاحات ارضی است.
جدول 3 وضعیت مالکیت در استان گیلان را بر اساس تعداد واحدهای بهره‌برداری و مساحت آن در هریک از طبقات بهره‌برداری نشان می‌دهد.
ص: 118
جدول شماره 3- تعداد، نسبت و مساحت بهره‌برداریهای کشاورزی در گیلان (1353)
موضوع غیرقابل تردید افزایش تعداد و مساحت واحدهای بهره‌برداری کوچک یعنی کمتر از یک هکتار است. این گروه از طبقات بهره‌برداری که با خصوصیات کمّی خود در جدول 2 یعنی اطلاعات مربوط به قبل از اصلاحات ارضی در سال 1339 قابل مقایسه است، نشان می‌دهد که تعداد واحدهای بهره‌برداری کمتر از یک هکتار از 41400 واحد در سال 1339 به 91257 واحد در سال 1353 (خاتمه اصلاحات ارضی در گیلان) افزایش یافته است.
به همین ترتیب مساحت واحدهای بهره‌برداری کوچک نیز افزایش چشمگیری داشته یعنی از 19777 هکتار در سال 1339 به 35906 هکتار در سال 1353 رسیده است. به عبارت دیگر پس از انجام اصلاحات ارضی که طی آن تقسیم اراضی میان کشاورزان بی‌زمین یا کم‌زمین صورت گرفت تعداد واحدهای بهره‌برداری کوچک و نسبت آنها به کل تعداد واحدها، همچنین مساحت اراضی این طبقه از بهره‌برداریها به شدت افزایش یافت.
چون جدول شماره 2 و 3 در طبقه‌بندی بهره‌برداریها از نظر وسعت با یکدیگر تفاوت دارند جدول شماره 4، با توسل به یکسان‌سازی طبقات بهره‌برداری در هر دوره، تنظیم شده است که کار مقایسه را آسانتر و دقیق‌تر می‌سازد.
جدول شماره 4- مقایسه تغییرات تعداد و وسعت بهره‌برداریهای کشاورزی در استان گیلان، قبل و بعد از اصلاحات ارضی در سال 1353 و 1339
مقایسه جدولهای 2 و 3 با یکدیگر پس از همسان‌سازی طبقات بهره‌برداری که به صورت جدول 4 درآمده، نتایج ملموس اصلاحات ارضی یا به عبارت بهتر تقسیم اراضی را در گیلان به خوبی نشان می‌دهد. قابل‌توجه است، که علاوه بر واحدهای کوچک بهره‌برداری (کمتر از یک هکتار) هم از نظر تعداد و هم از لحاظ مساحت افزایش چشمگیری داشته‌اند، واحدهای بهره‌برداری متوسط (از 1 تا 5 هکتار) نیز که عمومیت بیشتری دارند، به دنبال اصلاحات ارضی افزایش یافته‌اند. این بدان معناست که انجام اصلاحات ارضی خرده‌مالکی را در گیلان بیش از پیش رواج داده و به‌طور کلی روابط زمین‌داری را در حد قابل ملاحظه‌ای تعدیل بخشیده است. در همین رابطه ملاحظه می‌شود که تعداد و مساحت واحدهای بهره‌برداری 5 تا 10 هکتار و 10 تا 50 هکتار که قبل از اصلاحات ارضی گسترش قابل توجهی داشتند به نسبت کاهش یافته است. این کاهش در واحدهای بهره‌برداری 10 تا 50 هکتار بسیار شدید بود، به طوری که تعداد این واحدها از 1664 واحد در سال 1339 به 215 واحد در سال 1353 و وسعت آنها در همین فاصله زمانی از 37911 هکتار به 6306 هکتار کاهش یافته است. این اراضی عمدتا متعلق به مالکین سابق بوده و طی مرحله دوم اصلاحات ارضی بین کشاورزان صاحب نسق تقسیم شده است.
اما در کنار این کاهش چشمگیر، ملاحظه می‌شود که واحدهای بهره‌برداری بیش از 50 هکتار چه از نظر تعداد و چه مساحت مجددا افزایش یافته است.
واحدهای بهره‌برداری بیش از 50 هکتار که تعداد آنها از 10 واحد در سال 1339 به 32 واحد در سال 1353 رسید از نظر مساحت نیز با افزایش چشمگیری روبرو گردید. بدین‌ترتیب که مساحت آنها از 2281 هکتار یعنی 9/ 0 درصد مساحت کل اراضی در سال 1339 به 6379 هکتار یا 4/ 2 درصد کل اراضی در سال 1353 افزایش یافته است.
این واحدها عمدتا واحدهایی هستند که مالکین، با استفاده از تبصره مستثنیات قانون اصلاحات ارضی، زمینهای زیر کشت زراعتهای سالانه خود را به باغ و قلمستان تبدیل کرده و یا اقدام به غرس درختان چنار و صنوبر نمودند تا از شمول اصلاحات ارضی برکنار باشند. افزایش سطح زیر کشت محصولات دایمی، چایکاری، باغهای مرکبات و یا درختکاری در زمینهای زیر کشت سالانه سابق در شهرستانهای مختلف استان گیلان به خوبی مؤید بازتاب مزبور در مقابل قانون اصلاحات ارضی است.
اما نکته قابل‌توجه دیگری که باید بدان اشاره کرد، کاهش کل مساحت اراضی کشاورزی در سال 1353 نسبت به سال 1339 است. همانگونه که جدول 4 نشان می‌دهد، مساحت اراضی زراعی استان از 281875 هکتار در سال 1339 به 265065 هکتار در سال 1353 کاهش یافته است. کاهش حدود 16810 هکتار زمین از کل اراضی کشاورزی استان امری نیست که از دیدگاه تحلیلی به دور مانده باشد. مسلما عوامل زیادی در این کاهش نقش داشته‌اند که لازم است به آنها توجه شود. به نظر نگارنده عوامل زیر را می‌توان در کاهش مساحت اراضی کشاورزی گیلان پس از اصلاحات ارضی مؤثر شمرد:
1- سقوط منزلت شغل کشاورزی در مقایسه با مشاغل فریبنده و پرجذبه خدماتی شهری.
2- کاهش ارزش افزوده تولیدات کشاورزی مانند برنج، چای، توتون، کنف و محصولات دیگر به دلیل توجه به واردات و عرضه آنها در بازار داخلی به قیمت ارزان.
ص: 119
3- توسعه پرشتاب شهرنشینی و گسترش افقی شهرها که در نتیجه آن اراضی زراعی واقع در حاشیه شهرها در زیر بناها و ساختمانهای مختلف قرار گرفتند.
4- تخصیص بخشی از اراضی کشاورزی ساحلی به تأسیسات اقامتی و پذیرایی و توریستی.
5- خرید و تملک بخشی از اراضی سابق کشاورزی به وسیله ساکنان شهرها و اختصاص و تبدیل آنها به ویلاهای بزرگ و کوچک.
6- بایر گذاشتن عمدی زمینهایی که از شمول قوانین اصلاحات ارضی برای مالکین برجای مانده بود.
7- تبدیل بخشی از اراضی کشاورزی توسط صاحبان نسق به خانه و محوطه به‌ویژه برای فرزندانی که پس از ازدواج خواهان استقلال و جدائی از خانواده بوده‌اند.
در کنار این عوامل احتمالا عوامل جانبی دیگری وجود داشته که به تناسب هر شهرستان اثرات محلی و موضعی داشته‌اند. اما عوامل فوق تقریبا در اکثر شهرستانهای استان مصداق داشته و مجموعا موجبات کاهش اراضی کشاورزی استان گیلان در فاصله سالهای 1339 تا 1353 را فراهم ساخته‌اند.
نتایج به دست آمده از سرشماری عمومی کشاورزی که به سال 1367 صورت گرفت امکان مقایسه بهتری را فراهم می‌سازد و با توجه به آن می‌توان تحولات کشاورزی استان گیلان را طی دوره‌های مختلف پیگیری و ارزیابی کرد. اما نتایج حاصله تقریبا همان است که مقایسه روند تحولات در سالهای 1339 تا 1353 نشان داده و بر طبق آن میان افزایش تعداد بهره‌برداریها و یا تعداد خانوارهای کشاورز و وسعت زمینهای کشاورزی تناسب معقولی وجود ندارد. با گذشت زمان واحدهای بهره‌برداری به تدریج خرد و کوچک می‌شود و توسعه و گسترش زمینهای کشاورزی به علت محدودیت سطح امکان‌پذیر نیست. این همان نکته‌ایست که تجزیه و تحلیل مسائل کشاورزی منطقه باید مورد توجه قرار گیرد.
نتایج اولیه سرشماری عمومی کشاورزی بر اساس 5/ 2% خانوارهای بهره‌بردار[82] در سال 1367 نیز امکان مقایسه را فراهم کرده و صحت کوچک شدن واحدهای کشاورزی را تأیید می‌کند. بر اساس این آمار تعداد خانوارهای بهره‌بردار کشاورزی (زراعت و باغداری) در استان گیلان 206271 خانوار بوده است. این در حالی است که تعداد خانوارهای بهره‌بردار کشاورزی در سال 1350 در گیلان 168000 خانوار[83] بود به عبارت دیگر در فاصله سالهای 1350 تا 1367 تعداد خانوارهای بهره‌بردار در این استان 38271 خانوار افزایش یافته است و افزایش معادل 8/ 22% را نشان می‌دهد.
در مقابل این افزایش یعنی اضافه شدن تعداد خانوارهای بهره‌بردار مساحت واحدهای بهره‌برداری حتی نسبت به سال 1339 در سال 1367 تغییر چندانی نیافته است. بر اساس جدول 2 مساحت واحدهای بهره‌برداری در سال 1339 حدود 281875 هکتار بوده، در سال 1367 کل مساحت اراضی کشاورزی گیلان به 296404 هکتار افزایش یافته است. یعنی حدود 14529 هکتار به وسعت اراضی کشاورزی در طی حدود 28 سال اضافه شده است.
به عبارت دیگر، به وسعت اراضی کشاورزی تنها 1/ 5% اضافه شده است در حالی که تعداد خانوارهای بهره‌بردار 8/ 22% افزایش یافته است.
اگر نتایج سرشماری کشاورزی 1367 را مورد توجه و بررسی قرار دهیم می‌توانیم به نکات مهمتری در ساختار زمینداری گیلان و به تبع آن کشاورزی دست یابیم. بدین‌ترتیب که با ملحوظ داشتن 206271 خانوار بهره‌بردار کشاورزی و وسعت کل اراضی کشاورزی یعنی 296404 هکتار می‌توان نتیجه گرفت که متوسط مساحت اراضی کشاورزی هر خانوار حدود 44/ 1 هکتار است (جدول 5). این بدان معناست که خرده‌مالکی به‌ویژه با مالکیتهای کوچک هنوز نیز در گیلان وجود دارد. اگر توجه کنیم که بخشی از اراضی کشاورزی به باغ و قلمستان اختصاص دارد، متوسط اراضی زراعی هر خانوار بهره‌بردار از این نیز کمتر خواهد شد. همچنان‌که جدول شماره 5 نشان می‌دهد، متوسط اراضی زراعی خانوارهای بهره‌بردار حدود 31/ 1 هکتار است.
جدول شماره 5- تعداد خانوارهای بهره‌بردار، کل مساحت و متوسط اراضی کشاورزی هر خانوار بهره‌بردار در استان گیلان در سال 1367
مأخذ: سرشماری عمومی کشاورزی سال 1367.
رقم پایین متوسط مساحت اراضی هر خانوار بهره‌بردار یعنی 44/ 1 هکتار زمانی معنا پیدا می‌کند که بتوان آن را با استانهای دیگر که حداقل با گیلان شرایط نزدیکی دارند مقایسه کرد (جدول شماره 6).
جدول شماره 6- مقایسه متوسط اراضی کشاورزی خانوارهای بهره‌بردار گیلان با منتخبی از استانها و کل کشور در سال 1367
مأخذ: استخراج از جداول سرشماری عمومی کشاورزی سال 1367.
ص: 120
مقایسه متوسط مساحت واحدهای بهره‌برداری در گیلان با کل کشور یعنی 78/ 5 هکتار نشان‌دهنده نسبت بسیار پایین متوسط مساحت این واحدها در کل کشور است. حتی در مقایسه با مازندران ملاحظه می‌شود که متوسط مساحت واحدهای بهره‌برداری حدود دو برابر گیلان است.
علل و عوامل پایین بودن متوسط مساحت واحدهای بهره‌برداری در گیلان به شرح زیر است:
1- کوچک بودن وسعت کل استان نسبت به استانهای دیگر و تمرکز زیاد اراضی کشاورزی در بخش جلگه‌ای که تنها 35% از کل اراضی استان را تشکیل می‌دهد. بقیه اراضی استان را زمینهای کوهستانی و کوهپایه‌ای تشکیل می‌دهند که اغلب پوشیده از جنگل بوده و یا به عنوان مراتع طبیعی مورد استفاده قرار می‌گیرند و فعالیتهای کشاورزی محدودی دارند.
2- سهم نسبتا بالای جمعیت روستائی (حدود 62%) نسبت به کل جمعیت استان، در حالی‌که سهم جمعیت روستایی کل کشور در سال 1365 حدود 5/ 45% بوده است. به عبارت دیگر هنوز بخش عمده‌ای از جمعیت استان معاش خود را از طریق فعالیت در بخش کشاورزی تأمین می‌کنند.
3- تقسیم زمینهای کشاورزی بر اساس موازین شرعی بین ورّاث پس از فوت سرپرست خانوار بهره‌بردار و در نتیجه کوچکتر شدن واحدهای بهره‌برداری.
4- امکان کشت بیش از یک محصول در سال از انواع معین بر روی برخی از اراضی و تکافوی نسبی زمین کوچک برای گذران زندگی کشاورزان به عنوان مثال کشت سبزی بعد از برداشت صیفی یا باقلا انجام می‌گیرد.
5- وابستگی اقتصادی خانوارهای کشاورز به فعالیتهای کشاورزی به دلیل بالا بودن نسبی ارزش افزوده تولیدات کشاورزی.
6- دسترسی راحت به مراکز شهری بزرگ و کوچک به عنوان عامل بازدارنده مهاجرت از روستا به شهر که روستائیان را تا حدودی از ترک فعالیتهای زراعی بازمی‌دارد.
باید توجه داشت که بیش از 57 درصد اراضی کشاورزی گیلان در زیر کشت برنج قرار دارد و در کشت برنج نیاز به کار و کارگر بیش از محصولات دیگر است بطوری‌که حدود 60 درصد از هزینه زراعت برنج صرف کارگر می‌شود.[84]
مجموعه این عوامل موجب پایبندی خانوارهای روستائی در روستا گشته و از مهاجرت آنان به شهر و اشتغال در فعالیتهای غیرکشاورزی تا حدودی جلوگیری می‌کند. البته نباید فراموش کرد که امکان دستیابی به مشاغل جانبی در کنار فعالیتهای کشاورزی برای خانوارهای روستائی تا حدود زیادی در گیلان فراهم است. به همین دلیل روستائیان کمتر حاضر می‌شوند فعالیت اصلی و سنتی خود را رها کرده و با فروش زمین و خانه و محوطه خود به شهرها مهاجرت کنند.
این‌که بخش کشاورزی در حال حاضر در گیلان اقتصاد پویا و فعالی را ادامه می‌دهد و از همین‌رو توانسته است بخش قابل‌توجهی از نیروی فعال خود را در زمینه توزیع و تولید و تبدیل آن به کار گیرد، از جمله عواملی است که با وجود کوچک بودن واحدهای بهره‌برداری هنوز در کارآئی آن خلل زیادی بوجود نیامده است.
البته باید توجه داشت که افزایش دستمزدها، گرانی ماشینهای کشاورزی، مشکلات و هزینه‌های نگهداری و گرانی لوازم یدکی استهلاکی ماشینها، تهیه یا بکارگیری آنها را در واحدهای کوچک زراعی با برخی مشکلات مالی مواجه ساخته است. از این‌رو کشاورزان ناگزیر از فعالیتهای جنبی هستند تا بتوانند تعادلی میان درآمد و هزینه‌های خود برقرار سازند. با تمام اینها مهاجرت به شهر الزاما به معنی ترک فعالیت کشاورزی نیست و چه بسا کشاورزانی که در شهر زندگی کرده ولی فعالیتهای زراعی خود را نیز حفظ کرده‌اند.

5- چشم‌انداز کشاورزی در استان گیلان[85]


کتاب گیلان ؛ ج‌3 ؛ ص120
یعت زمین در استان گیلان بر اساس شرایط خاک، ناهمواری، آب، شیب و پوشش گیاهی و به تبعیت از این عوامل چگونگی دخل و تصرف انسان در محیط، چشم‌انداز یکسانی ندارد.
به‌طور کلی اراضی گیلان را می‌توان به پنج گروه زیر تقسیم کرد:
1- زمینهای ساحلی در امتداد ساحل دریا که به صورت نوار باریکی کشیده شده و اغلب از ماسه‌های نرم ساحلی به عرض حداکثر چند صد متر پوشیده شده است.
2- زمینهای آبگیر شامل باتلاقها، تالابها و لاگونهای ساحلی که غیر از تالاب انزلی بقیه به‌طور فصلی دارای آب بوده و عمدتا مراتع طبیعی یا بیشه‌زارها را تشکیل می‌دهند.
3- زمینهای جلگه‌ای با خاکهای رسوبی و آبرفتی همراه با هوموس (خاکبرگ) نسبتا کافی که مهمترین کانونهای فعالیت کشاورزی و استقرارهای شهری و روستایی را در خود جای داده است.
4- زمینهای کوهپایه‌ای که اغلب پوشیده از جنگل بوده و به استثنای تراسهای دره رودخانه‌ها که زیر کشت برنج قرار دارند در برخی نواحی به کشت غلات، زیتون، چای و دیگر درختان میوه اختصاص دارند.
5- زمینهای کوهستانی که یا پوشیده از جنگل هستند و یا اینکه به صورت مراتع طبیعی مورد استفاده قرار می‌گیرند. در برخی از نواحی که شرایط توپوگرافی، شیب و جنس زمین اجازه دهد کشت محصولاتی از قبیل گندم، جو و گیاهان علوفه‌ای معمول است.
وسعت اراضی جلگه‌ای، کوهپایه‌ای و کوهستانی در استان گیلان یکسان نیست. بر اساس یک سلسله اندازه‌گیری که زیر نظر نگارنده انجام گرفته وسعت تقریبی اراضی جلگه‌ای، کوهپایه‌ای و کوهستانی استان گیلان بدین قرار است:
ص: 121
در میان شهرستانهای مختلف استان گیلان نسبت این زمینها که مهمترین پیش‌شرط فعالیتهای کشاورزی است یکسان نیست. مثلا شهرستانهای آستانه و بندر انزلی تماما در منطقه جلگه‌ای واقع شده‌اند، در حالی‌که شهرستان رودبار تنها 7 کیلومترمربع زمین جلگه‌ای در اختیار دارد و عمدتا (حدود 82%) از زمینهای کوهستانی تشکیل شده است.
از آنجائی که حجم فعالیتهای کشاورزی علاوه بر جنس خاک و وسعت زمین با تیپ اراضی از نظر ناهمواری ارتباط تنگاتنگی دارد و در نهایت شکل بهره‌برداری را تعیین می‌کند، ذکر این نکته در توجیه چشم‌انداز کشاورزی استان گیلان ضروری بود. به‌طور کلی شهرستانهایی که دارای اراضی جلگه‌ای بیشتری هستند، فعالیت کشاورزی پویا و گسترده‌تری دارند. از اینرو در بررسی چشم‌اندازهای زراعی منطقه علاوه بر عامل وسعت اراضی باید تیپ آن نیز از نظر ناهمواری مورد توجه قرار گیرد. بدین منظور قبل از پرداختن به بررسی کم‌وکیف چشم‌اندازهای زراعی یا جغرافیای کشاورزی منطقه گیلان، کوشش شده است استان گیلان بر اساس تقسیمات شهرستانی از نظر تیپ اراضی تفکیک شده و اطلاعات کلی آن به صورت جدول 7 تنظیم گردد.
جدول شماره 7- تیپ اراضی استان گیلان به تفکیک شهرستان
مأخذ: به استثنای مساحت شهرستانها که از نشریات مرکز آمار گرفته شده بقیه ارقام اندازه‌گیریهای پلانیمتری است که زیر نظر نگارنده در بخش مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری برای طرح منطقه‌ای گیلان و مازندران تهیه شده است.
با آگاهی از وسعت و شرایط توپوگرافی زمین در استان گیلان نه تنها بررسی چشم‌اندازهای کشاورزی بر اساس نوع کشت و محصولاتی که در هر ناحیه از گیلان تولید می‌شود امکان‌پذیر است، بلکه علت طبیعی و محیطی انواع تولیدات کشاورزی نیز ممکن می‌گردد. طبیعت گیلان استعداد زیادی برای کشت انواع محصولات کشاورزی دارد. اقلیم مساعد، آب کافی و خاک حاصلخیز مجموعا شرایط رویشی مطلوبی برای گیاهان زراعی بوجود می‌آورند. انواع محصولاتی که از طریق کشت سالانه در گیلان کاشته می‌شوند به بیش از 30 نوع می‌رسد. در کنار آنها حدود 25 نوع محصول درختی شامل انواع میوه‌ها که جزو کشتهای دایمی محسوب می‌شود در گیلان بدست می‌آید که برخی از آنها مانند زیتون، چای و ازگیل منحصر به گیلان است و تا حدودی در استان مازندران نیز برداشت می‌شود.
به استثنای برنج که ناگزیر به طریق آبی کشت می‌شود و مقدار ناچیزی گندم و جو و لوبیا بقیه کشتهای سالانه در گیلان دیمی بوده و به دلیل وجود بارش کافی نیاز به آبیاری ندارند. برخی کشتهای دایمی مانند چای و زیتون نیز به آبیاری احتیاج دارند و برای تأمین آب مورد نیاز این دو محصول، مخصوصا چای سرمایه‌گذاری هنگفتی می‌شود.
کشتزارهای برنج و باغهای سرسبز چای جالبترین چشم‌اندازهای زراعی گیلان را تشکیل می‌دهند.
به رغم آنچه که ممکن است تصور شود، استعداد و قابلیت زراعی در شهرستانهای مختلف استان گیلان یکسان نیست و تمامی شهرستانهای استان الزاما سطح زیر کشت بالائی ندارند. برای نشان دادن نسبت زمینهای کشاورزی به مساحت شهرستان جدول شماره 8 تهیه شده که در آن تفاوتهای فاحش میان هریک از شهرستانها قابل مشاهده است.
جدول شماره 8- نسبت اراضی کشاورزی به مساحت به تفکیک شهرستان- 1365 واحد: هکتار
مأخذ: محاسبه شده بر اساس ارقام آمارنامه کشاورزی 1365، وزارت کشاورزی.
ص: 122
جدول شماره 8 به روشنی وضعیت نابرابر اراضی قابل کشت را در شهرستانهای مختلف نشان می‌دهد. در مجموع حدود 5/ 22 درصد از زمینهای استان قابل کشت هستند. برخی شهرستانها مانند لنگرود، آستانه، صومعه‌سرا و رشت به دلیل قرار گرفتن در جلگه و یا وسعت نسبتا زیاد زمینهای جلگه‌ای آنها از زمینهای کشاورزی بیشتری نسبت به مساحت شهرستان برخوردارند.
هرچند که به‌طور مطلق مساحت زمینهای کشاورزی آنها از دیگر شهرستانها کمتر است. در این معادله دو عامل نقش مؤثری دارند: نخست وسعت خود شهرستان و دیگر سهم نسبتا بالای زمینهای کوهپایه‌ای و کوهستانی. مثلا شهرستانهای تالش و رودبار که به ترتیب 8/ 24% و 6/ 18% مساحت استان را تشکیل می‌دهند. با وجود این‌که از نظر وسعت بزرگترین شهرستانهای استان هستند و در مقایسه با بعضی از شهرستانهای دیگر از زمینهای کشاورزی قابل توجهی نیز برخوردارند تنها 9/ 13% و یا 5/ 6% اراضی آنها قابل کشت هستند.
موقعیت کوهستانی هردو شهرستان عامل بسیار مهمی در پایین بودن این نسبتها به‌شمار می‌رود. در مورد بندر انزلی وسعت تالاب انزلی (حدود 200 کیلومترمربع) که در محدوده این شهرستان قرار دارد، موجب پایین آمدن نسبت سطح زیر کشت شده است.

6- سطح زیر کشت‌

بدون در نظر گرفتن تفاوتهای آماری میان نشریات مرکز آمار و وزارت کشاورزی که درباره مساحت کل اراضی کشاورزی استان و سطح زیر کشت دیده می‌شود، برای بررسی سطح زیر کشت، آمارنامه کشاورزی سال 1365 وزارت کشاورزی به دلیل کامل بودن، ملاک بررسی قرار می‌گیرد.[86]
بر این اساس در سال زراعی 65- 1364 مساحت اراضی قابل کشت بالقوه استان مجموعا حدود 342180 هکتار برآورد شده است. از این مقدار 4/ 77% زیر کشت محصولات سالانه، 9/ 14% زیر کشت محصولات دایمی، 3/ 5% درختان بدون ثمر و 4/ 2% زیر آیش بوده است. بدین‌ترتیب مجموعا حدود 3/ 92% از کل اراضی بالقوه کشاورزی به‌طور بالفعل مورد استفاده کشاورزی (اعم از زراعت و باغداری) قرار می‌گیرد (جدول شماره 9).
جدول شماره 9- چگونگی بهره‌برداری از اراضی کشاورزی استان در سال زراعی 65- 1364
مأخذ: آمارنامه کشاورزی سال 1365، وزارت کشاورزی
از کل اراضی کشاورزی که زیر کشت محصولات سالانه قرار دارند (264968 هکتار) حدود 198255 هکتار (8/ 74%) به صورت آبی و 66713 هکتار (2/ 25%) به صورت دیمی کاشت می‌شود. حدود 6/ 99% از کشتهای آبی استان به کشت برنج اختصاص دارد. تردیدی نیست که در میان کشتهای سالانه کشت برنج و میان کشتهای دایمی کشت چای بیشترین سطح زیر کشت استان را تشکیل می‌دهند. مزارع زیر کشت برنج در استان با حدود 197561 هکتار به تنهایی 7/ 57% از کل اراضی قابل کشت استان و حدود 3/ 13% از کل مساحت استان را دربر می‌گیرد. آمارهای کشاورزی استان فهرست کاملی از سطح زیر کشت انواع محصولات کشاورزی را ارائه می‌دهند. لیکن باید توجه داشت که کشاورزان گیلانی در زمینهای زیر کشت محصولات سالانه خود به استثنای برنج نوعی آیش از طریق تغییر نوع کشت اعمال می‌کنند. از طرف دیگر با توجه به کوتاهی دوره رشد و باروری برخی محصولات امکان برداشت بیش از یک محصول در برخی از اراضی وجود دارد. این امر به کشاورزان امکان می‌دهد که از یک قطعه زمین سالی دو بار محصول برداشت کنند. به عنوان مثال پس از برداشت محصول باقلا در جای آن سبزیهای برگی یا ریشه‌ای کاشت می‌شود.
بدین‌ترتیب می‌توان گفت در طی فصل رویش گیاهی، زمینهای کشاورزی به ویژه در بخش جلگه‌ای، به استثنای مزارع برنج هیچوقت بدون استفاده نمی‌ماند.
سطح زیر کشت محصولات عمده کشاورزی را که سالانه کشت می‌شوند می‌توان در جدول 10 خلاصه کرد:
جدول شماره 10- سطح زیر کشت و نسبت انواع کشتهای سالانه به کل زراعتهای سالانه استان
مأخذ: آمارنامه کشاورزی سال 1365.
ص: 123
در میان محصولات دایمی نیز که سطح زیر کشت آنها 51006 هکتار است چای موقعیت برجسته‌ای را به خود اختصاص داده است. پس از آن توتستان، که در سالهای اخیر از رونق بیشتری برخوردار شده، جای دارد. مرکبات نیز هرچند که سطح زیر کشت آن در مقایسه با مازندران چندان زیاد نیست، لیکن در میان کشتهای دایم گیلان سهم قابل‌توجهی داراست. اطلاعات مربوط به سطح زیرکشت محصولات دایمی استان در جدول 11 خلاصه شده است.
جدول شماره 11- سطح زیر کشت محصولات کشاورزی دایمی
بررسی سطح زیر کشت انواع محصولات کشاورزی در گیلان اعم از کشتهای سالانه یا دایم حاکی از گسترش وسیع محصولات معینی در فرهنگ کشاورزی منطقه است. بدین‌ترتیب که در درجه اول کشتزارهای برنج مهمترین و فراوانترین چشم‌انداز زراعی گیلان به‌شمار می‌روند. پس از آن غلات که عموما در نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی کشت می‌شود در مرتبه دوم قرار دارد.
کشتزارهای چای نیز که خاص گیلان است سومین مرتبه از نظر سطح زیر کشت را در استان داراست. محصولات دیگر از قبیل محصولات جالیزی، حبوبات، سبزیها، توتون، مرکبات و توتستانها با سطح زیر کشت نه‌چندان متفاوت از یکدیگر، از جمله مهمترین کشتزارهای استان گیلان هستند که در حیات اقتصادی منطقه نقش بس مؤثری بر عهده دارند.
شهرستانهای رودبار، رودسر، تالش و لاهیجان که نسبت اراضی کوهستانی آنها در مقایسه با دیگر شهرستانهای استان در سطح بالاتری قرار دارد، مهمترین نواحی کشت غلات (گندم و جو) در استان به‌شمار می‌آیند و کشت این محصولات عمدتا به صورت دیمی است. این نوع غلات به علت ارزان بودن قیمت آنها در اراضی جلگه‌ای کشت نمی‌شود، در عوض محصولات دیگری از قبیل برنج، چای، انواع سبزیها و محصولات جالیزی که ارزش تجاری دارند و در شهرهای بزرگ و کوچک منطقه و یا بازارهای روز و هفتگی به راحتی و با سرعت قابل مبادله هستند، تقریبا تمامی کشتهای سالانه را به خود اختصاص داده‌اند.

7- تولیدات کشاورزی‌

اشاره

تولیدات کشاورزی گیلان بسیار متنوع است و برخی محصولات آن در مقیاس ملی از اعتبار و اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. تقریبا در تمامی منابع تحقیقی و سفرنامه‌های گیلان از کشاورزی و محصولات آن سخن رفته است.
تردیدی هم نیست که اساس اقتصاد گیلان بر فعالیتهای کشاورزی استوار است. محصولاتی که در گیلان بدست می‌آید هم به مصرف نیازهای خانوارهای روستائی می‌رسد و هم به بازار عرضه می‌شود. از این‌رو کشاورزی گیلان برای تولیدکنندگان آن هم ارزش غذایی دارد و هم ارزش تجاری. این دو خصلت مهمترین انگیزه‌ای است که کشاورزی را در این استان پویا و باثبات نگهداشته است. به همین دلیل بروز حوادث طبیعی مانند زلزله، سیل، جدول شماره 12- تولیدات عمده کشاورزی گیلان در مقایسه با تولیدات عمده کشاورزی کل کشور در سال زراعی 65- 1364
[87][88] مأخذ: محاسبه شده بر مبنای ارقام مندرج در آمارنامه کشاورزی سال 1365.
ص: 124
خشکسالی و یا حوادث تاریخی از قبیل جنگ و حتی بی‌ثباتی سیاسی نیز نتوانسته است خللی در روند بالندگی کشاورزی گیلان بوجود آورد.
محصولاتی مانند برنج، چای و زیتون را می‌توان هویت اصلی زراعی منطقه به‌شمار آورد. چرا که حدود 36% برنج کشور، 90% چای و 83% زیتون کشور در استان گیلان تولید می‌شود. بدین‌ترتیب این سه محصول که هم از سطح زیر کشت و هم از تولید نسبتا بالائی برخوردارند نه در مقیاس منطقه گیلان، بلکه در مقیاس ملی حائز اهمیت فراوانی هستند. علاوه بر این گیلان منطقه اصلی کشت بادام‌زمینی و دومین منطقه مهم کشت توتون در کشور است و حدود 6/ 17% از کل توتون و تنباکوی تولیدی کشور در این استان تولید می‌شود.
قبل از اینکه خصوصیات هریک از محصولات کشاورزی را به تفصیل مورد بررسی قرار دهیم، میزان تولید برخی از محصولات را که از اهمیت بیشتری برخوردارند در جدول 12 طبقه‌بندی کرده و جایگاه هریک از آنها در مقایسه با تولیدات عمده کشاورزی کل کشور نشان داده می‌شود.
برخی محصولات دیگر که در گیلان کاشت می‌شوند هرچند که در مقایسه با کل کشور رقم قابل‌توجهی ندارند، اما در مقیاس استان از نظر مصرف داخلی اهمیت شایانی دارند. محصولاتی مانند لوبیای تازه، باقلا، سبزیهای برگی و غده‌ای، محصولات جالیزی، گیاهان علوفه‌ای، انواع میوه‌های هسته‌دار و دانه‌دار از نظر تولید در سطح استان رقم قابل‌توجهی دارند. فهرستی از این محصولات که عمدتا دارای مصرف محلی هستند در جدول 13 گردآوری شده است.
جدول شماره 13- سطح زیر کشت و تولید برخی از محصولات مهم کشاورزی گیلان
مأخذ: محاسبه شده بر اساس آمارنامه کشاورزی سال 1365.
در گیلان بر خلاف بسیاری از نقاط دیگر کشور مساکن روستائی اغلب پراکنده بوده و کمتر به صورت متمرکز دیده می‌شوند. از اینرو هر خانوار روستایی علاوه بر زمین زراعتی که برای گذراندن زندگی در آن به کشاورزی می‌پردازد در محوطه خانه خود زمینی برای فعالیتهای کشاورزی جنبی در اختیار دارد. در این زمینها اغلب محصولات مصرفی مورد نیاز کشاورزان کاشته می‌شود و چنانچه بیشتر از نیاز خود تولید نمایند بقیه آنرا به بازار عرضه می‌کنند. کشت انواع سبزیها، گوجه‌فرنگی، بادمجان، پیاز، لوبیا و برخی محصولات جنبی دیگر معمولا در این زمینها انجام می‌گیرد. در کنار آن کمتر خانه‌ای وجود دارد که تعدادی درخت میوه برای مصارف خانگی نداشته باشد.
فضای مسکونی خانوارهای روستائی در استان گیلان طوری طراحی شده که بتوان در کنار فعالیت اصلی کشاورزی به کشتهای جنبی نیز پرداخت. علاوه بر آن در همین فضا امکان پرورش مرغ، اردک، غاز و در مواردی بوقلمون نیز امکان‌پذیر است. حتی نگهداری چند رأس گاو برای تأمین شیر در همین محوطه انجام می‌گیرد. قبل از عمومیت یافتن ماشینهای کشاورزی نگهداری گاو نر و اسب در میان خانوارهای کشاورز استان گیلان بسیار معمول بود. از نیروی گاو برای شخم زدن و از اسب برای حمل برنج از مزرعه به انبار استفاده می‌شد. هرچند که هنوز هم جسته‌وگریخته حمل برنج از مزارع به انبار به وسیله اسب یا حیوانات بارکش دیگر انجام می‌گیرد، لیکن استفاده از گاو برای شخم زدن دیگر به کلی منسوخ شده و یا بسیار نادر است.
برخی محصولات تولیدی گیلان علاوه بر اهمیت اقتصادی که دارند از شیوه کاشت و داشت و برداشت خاصی برخوردارند که مجموعه عملیات لازم برای تولید این محصولات در زمره فرهنگ کشاورزی و جزو میراثهای محلی گیلان درآمده است. طیّ پنجاه سال گذشته تحولات عمیقی در شیوه‌های زراعی و ابزار کشاورزی به وجود آمده است. از اینرو ضمن بررسی برخی از این محصولات به تحولاتی که در زمینه و روش تولید آنها به وجود آمده نیز اشاره می‌شود:

1- 7- برنج‌

اشاره

نام علمی این محصول اوریزا ساتیوا[89] است. خاستگاه اولیه آنرا هندوستان و یا برمه می‌دانند و از قدیمترین محصولات کشاورزی آسیا به‌شمار می‌رود. کشت آن از حدود پنج هزار سال پیش از میلاد در چین معمول بوده است. برخی از مورخان معتقدند که این محصول از طریق هندوستان و چین به ایران آمده است. سابقه کشت برنج در ایران به دوران هخامنشیان می‌رسد.[90] اما کشت آن در سواحل دریای خزر دیرتر معمول شده است. بر اساس برخی منابع تاریخی برنج در سده‌های سوم و چهارم هجری غذای اصلی مردم گیلان بوده است.[91] در زبان سانسکریت از برنج به نام وریهی[92] و بیریزی[93] یاد شده است. واژه برنج در فارسی و برز در زبان تالشی با کلمه بیریزی که ریشه
ص: 125
سانسکریت آن است، ارتباط ریشه‌ای دارد. این گیاه از جنوب و شرق آسیا ابتدا به ایران و سپس به وسیله هخامنشیان به بین النهرین برده شد. اعراب آنرا به مصر و مراکش و اسپانیا بردند و گویا در حدود قرن 15 میلادی کشت آن در ایتالیا معمول شده است.
رویش برنج به شرایط اقلیمی ویژه‌ای نیاز دارد که امکان آن در همه عرضهای جغرافیایی دنیا فراهم نیست. علاوه بر خاک نرم و حاصلخیز، آب زیاد و گرما و رطوبت از شرایط طبیعی لازم برای رویش گیاه برنج است. در گیلان هنگامی که گرمای تابستان در مردادماه به اوج خود می‌رسد و معمولا با شرجی نیز همراه است هوای گرمی بوجود می‌آید که اصطلاحا به آن «برنج‌پزان» می‌گویند و مراد از آن هوای گرم موردنیاز برای رسیدن برنج است.
کشت برنج در ایران علاوه بر استانهای گیلان و مازندران در استانهای خوزستان، فارس، اصفهان، زنجان، سیستان و بلوچستان و آذربایجان شرقی نیز معمول است. لیکن دو استان گیلان و مازندران مجموعا بیش از 81% سطح زیر کشت و 84% تولید برنج کشور را در اختیار دارند.
آمار مربوط به سطح زیر کشت و میزان تولید برنج در گیلان بسیار متغیر است. قدمت آمارهای رسمی نیز از حدود 30 سال تجاوز نمی‌کند. رابینو که در فاصله سالهای 1906 تا 1912 در گیلان بوده و اطلاعات مربوط به کتاب ولایات دار المرز ایران را در این دوره گردآوری کرده میزان تولید برنج گیلان را 180 میلیون کیلو (180 هزار تن) ذکر کرده است[94]؛ لیکن معلوم نیست که این مقدار شلتوک است یا برنج. آنچه که مهم است اینکه برنج از اقلام مهم صادرات گیلان به روسیه بوده است. اگر آمار مربوط به تولید برنج کل کشور را در دهه 1310- 1300 خورشیدی ملاک قرار دهیم، ملاحظه می‌کنیم که در این دوره متوسطه سالانه تولید کل کشور 270 هزار تن شلتوک و یا 162 هزار تن برنج بوده است[95]. از اینرو به نظر می‌رسد که رقم ذکر شده به وسیله رابینو که تولید برنج گیلان را در حدود سال 1290 خورشیدی برآورد کرده مربوط به تولید شلتوک باشد، چه در آن دوره گیلان به تنهایی نمی‌توانسته بیشتر از کل تولید کشور برنج تولید کرده باشد. جدول 14 تغییرات تولید برنج گیلان را از 1346 نشان می‌دهد.
متوسط عملکرد و یا بازدهی شلتوک از هر هکتار در گیلان بین 2800 تا 3241 کیلوگرم در نوسان است. به‌طور متوسط از هرتن شلتوک حدود 650 کیلو برنج بدست می‌آید.
افزایش سطح زیر کشت و تولید برنج در گیلان نسبت به مازندران بسیار کندتر بوده است. علت این امر محدود بودن اراضی قابل کشت در استان و وسعت کم اراضی بایری است که به‌طور کلی در گیلان وجود داشته است.
تولید برنج گیلان در فاصله 20 ساله 1346 تا 1366 با نوسانهای زیادی همراه بوده است. یکی از مهمترین دلایل تغییر در میزان تولید، شرایط آب‌وهوا و به تبعیت از آن فراوانی آب است. رویش برنج به آب پیوسته و کافی نیاز دارد و جدول شماره 14- تولید برنج (شلتوک) در گیلان از سال 1364 تا 1369
[96] مأخذ: استخراج از نشریات مختلف آماری مرکز آمار و وزارت کشاورزی.
کوچکترین خلل در جریان آب موردنیاز به‌ویژه در دوره دانه‌بندی برنج تأثیر زیادی بر میزان محصول می‌گذارد. در مجموع چنان‌که از جدول 14 می‌توان دریافت افزایش تولید برنج در گیلان به خوبی مشخص است. این افزایش با عوامل داخلی زیادی ارتباط دارد. چرا که محصول برنج گیلان که از نظر مرغوب بودن نسبت به نقاط دیگر برتری دارد، در بازارهای داخل کشور مصرف می‌شود. قبل از توسعه راههای ارتباطی میان گیلان و دیگر نقاط کشور و پیش از استفاده از ماشین در کار حمل‌ونقل، به علت محدود بودن ارتباط با شهرها و مراکز جمعیتی بزرگ از جمله تهران، بخش قابل‌توجهی از برنج گیلان به روسیه صادر می‌شد. لیکن از حدود 30 تا 40 سال پیش به تدریج حمل برنج به روسیه کاهش یافته و عمدتا متوجه بازارهای داخلی شد. از طرف دیگر در همین فاصله برنج به عنوان یکی از غذاهای اصلی بسیاری از ساکنان کشور درآمد، در صورتی که در گذشته مصرف برنج به طبقات خاصی اختصاص داشت و یا اینکه خانواده‌های معمولی تنها به مناسبتهای خاصی از برنج به عنوان غذا استفاده می‌کردند. با عمومیت یافتن مصرف برنج در میان طبقات مختلف شهری و روستائی کشور و افزایش تقاضا انگیزه اصلی برای تولید بیشتر در گیلان بوجود آمد. لیکن روند افزایش مصرف در کشور با چنان شتابی پیش می‌رفت که تولید داخلی توان پاسخگوئی به آنرا نداشت. اقدامات بهزراعی و بهنژادی بذر برنج نیز برای افزایش بازدهی با جدیت لازم دنبال نشد. از اینرو واردات برنج به تدریج فزونی گرفت در صورتی که تا قبل از سال 1350 نود و هفت درصد مصرف برنج از محصول داخلی تأمین می‌گردید.
در سال 1357 مقدار 21% برنج مصرفی کشور از طریق واردات تأمین می‌شد.
ص: 126
در شالیزارها، شالیکاران، ساقه‌های برنج را جمع‌آوری کرده به کلبه‌ها یا انبارهای خود حمل می‌نمایند.
در دوره‌های ماقبل تاریخ، زمانی که انسان هنوز حیوانات را اهلی نکرده بود، ناچار بار را بر روی دوش خود حمل می‌کرد. در مرحله بعدی، هزاران سال پس از آن‌وقتی بشر حیوانات را به خدمت گرفت شانه از زیر بار خالی کرد و بار را بر دوش آنها نهاد. قرنها و قرنها سپری شد تا انسان به مرحله نوین تحولات صنعتی گام نهاد و موفق به اختراع ماشین گردید. این وسیله، انسان و حیوان هردو را از تحمل بارهای سنگین و انجام کارهای سخت و طاقت‌فرسا رهایی بخشید. ماشینهای کشاورزی کار کاشت و برداشت را آسان کردند.
ص: 127
امروز در گیلان برخی از شالیکاران را در دوره ابتدایی زندگی بشر، قبل از اهلی کردن حیوانات می‌بینید که ساقه‌های برنج و کولش را بر روی دوش خود حمل می‌کنند و برخی دیگر به مرحله بعدی قدم نهاده و حیوانات بارکش را به خدمت گرفته‌اند. خوشبختانه در گوشه‌وکنار گیلان معدودی از شالیکاران نیز در زمان خود زندگی می‌کنند و در کار زراعت و کاشت و برداشت از ماشینهای کشاورزی بهره می‌گیرند.
ص: 128
این نسبت در طی سالهای بعد نیز روند فزونی یافت و در حال حاضر حدود 36% از مصرف برنج کشور از خارج وارد می‌شود.[97]
افزایش سریع جمعیت کشور در فاصله 1355 تا 65 و به تبع آن بالا رفتن بیش از پیش تقاضای برنج همراه با محدودیت واردات آن در طی سالهای جنگ، کشت و تولید برنج داخلی را در کشور و از آن جمله در گیلان تحرک بخشید. قیمت برنج که طی سالیان دراز افزایش چندانی نیافته بود از سال 1359 به بعد با سرعت ترقی کرد و خصلت تجاری کشت برنج سال‌به‌سال اهمیت بیشتری یافت. از این پس برنج نه فقط یک کشت تجاری بلکه نسبتا پولساز نیز بود. در این فاصله کشاورزان با تغییر نوع کشت و تبدیل آن به انواع مرغوب به جای برنجهای سنتی کوتاه مانند چمپا، قریب، آقایی به کشت انواع برنجهای صدری که مقبولیت بیشتری در بازار داشت و به قیمت بیشتری نیز به فروش می‌رفت مبادرت ورزیدند. شکوفائی کشت و تجارت برنج رغبت کشاورزان را به کاشت و توسعه کشتزارها تحریک کرده و در نتیجه کشت برنج و تولید آن از رکود سنتی بیرون آمد.
در نتیجه چنین روندی نقدینگی خانوارهای برنجکار افزایش یافته و با توجه به گسترش مناسبات خرده‌مالکی در میان کشاورزان و وابستگی نسبتا کم آنان به تولیدات شهری بخشی از این نقدینگی به صورت اندوخته درآمده است. تحول در ارزش اقتصادی برنج بیش از آن‌که ناشی از توسعه سطح کشتزارها یا افزایش تولید آن در هکتار باشد از سیر صعودی قیمت آن ناشی می‌شود. قیمت شلتوک بر اساس منابع آماری رسمی از 113 ریال در سال 1361 به کیلویی 456 ریال در سال 1366 در گیلان افزایش یافته است. به همین نسبت قیمت برنج نیز از حدود 170- 200 ریال به 700- 900 ریال از انواع مختلف رسید. در سال زراعی 1369 قیمت انواع برنج در روستاهای گیلان از حدود 450 ریال برای انواع نامرغوب و کوتاه تا 900 ریال برای انواع صدری و بی‌نام و دمسیاه در نوسان بود. این در حالی است که قیمت برنج داخلی نسبت به سال زراعی 1368 حدود 10 تا 15 درصد کاهش یافته است.
بدین‌ترتیب مشاهده می‌شود که حتی با ثابت ماندن سطح زیر کشت و عملکرد آن در هکتار درآمد کشاورزان برنجکار از نیمه دوم دهه سالهای 1360، عملا به دلیل افزایش قیمت برنج نسبت به آغاز دهه 1360 حدود 400% افزایش یافته است. اگر توجه کنیم که کشاورزان گیلانی برای نیازهای کالایی خود کمتر به تولیدات شهری وابسته بوده و بخش قابل‌توجهی از نیازهای غذایی را خود تأمین می‌کنند، برای توجیه وضعیت اقتصادی نسبتا خوب آنان دلیل کافی وجود دارد. بدین‌ترتیب که روستائیان گیلان تولیدات کشاورزی خود را به قیمت نسبتا خوبی در بازارهای شهری که مملو از کشش تقاضاست به سرعت می‌فروشند. حتی تولیدات جنبی آنان نیز از طریق بازارهای هفتگی به راحتی قابل تبدیل به پول است. از طرف دیگر نیاز کالاهای اساسی خود مانند قند، چای، سیگار، نفت و برخی اقلام دیگر را از طریق سهمیه‌بندی این کالاها به قیمت دولتی می‌خرند. در کنار آن سهم نان در جیره غذائی روستائیان گیلان طی سالهای گذشته به شدت افزایش یافته است.
چرا که نان به عنوان یک غذای اصلی که مشمول «سوبسید» دولتی است به قیمت بسیار ارزان در بسیاری از روستاها به فروش می‌رسد و در حال حاضر حتی جای دو وعده غذای روز را که در گذشته تماما از برنج تأمین می‌شد گرفته است. در مواردی حتی به نکات ظریفتر اقتصادی نیز می‌توان برخورد کرد، بدین‌ترتیب که کشاورزان پس از کنار گذاشتن بذر مورد نیاز سال بعد تمامی محصول مرغوب خود را به بهای خوب فروخته و برای مصرف خود برنج درجه دو و یا سه را به قیمت ارزان می‌خرند. این‌گونه موازنه‌های اقتصادی که به تدریج روستائیان از آن آگاهی یافته‌اند، امکان انباشت سرمایه و افزایش نقدینگی را در کنار فعالیتهای جنبی میسر ساخته و یکی از مهمترین عوامل رفاه نسبی کشاورزان گیلان نسبت به دیگر مناطق کشور است.
عملکرد اقتصادی افزایش نقدینگی را می‌توان در روند سریع نوسازی و بهسازی مسکن روستایی در روستاهای گیلان مشاهده کرد. از اوایل دهه 1360 در روستاهای گیلان نوسازی و بهسازی مسکن ابعاد قابل‌توجهی به خود گرفته است. بسیاری از خانه‌های پوشالی سنتی در این فاصله جای خود را به خانه‌های ساخته شده از بلوک سیمانی و یا آجر داده‌اند. چشم‌انداز مسکن و بافت و ساخت مساکن روستائی از نظم و موزونی بهتر برخوردار شده که دلیل اساسی آنرا باید در رونق اقتصادی بخش کشاورزی که کشت برنج مهمترین شاخص آن است در گیلان دانست. حتی شهرها و شهرکها نیز از اثرات این تحول متأثر شده‌اند. چرا که امروزه دیگر قدرت خرید در شهرها به گروه مصرف‌کنندگان مزدگیر و کارمند اختصاص ندارد. بلکه روستائیان نیز با برخورداری از امکانات دسترسی سریع به بازارهای شهری از جمله مصرف کنندگان کالاهای عرضه شده در شهرها به‌شمار می‌روند. این افزایش طیف مشتری در بازارهای شهری به رونق بیشتر بخش تجارت در شهرها انجامیده است. به عبارت دیگر بهبود وضع کشاورزی در دو زمینه اثرات چشمگیری بر جای گذاشته است: نخست در زمینه بهسازی و نوسازی مساکن روستایی و دیگر تشدید روابط شهر و روستا در گیلان به عنوان یک چرخه مکمل یکدیگر.

1- 1- 7- انواع برنج در گیلان‌

تا قبل از تنسیق نظام آبیاری در مزارع کشت برنج، کشاورزان برای احتراز از خطرات خشکسالی به کشت برنجهائی می‌پرداختند که دوره رویش کوتاهی داشتند و اصطلاحا به برنجهای زودرس معروف بودند. این برنجها عمدتا عبارت بودند از قریب، چمپا، آقایی، بی‌نام، شصت‌رس و چمپای رسمی. در مناطقی که منابع تأمین آب مطمئن بود و امکان بروز خشکسالی ضعیف می‌نمود کشت انواع مرغوب و دیررس برنج که عمدتا از گروه برنجهای صدری هستند معمول بود. در سالهای اخیر تنسیق امور آبیاری که از حدود 40 سال پیش به‌طور سنتی و بر اساس روابط عرفی انجام می‌گرفت از نظم و هماهنگی بیشتری برخوردار شده است. علاوه بر آن ذخیره‌سازی آب در پشت دریاچه سد سفیدرود و انتقال بخشی از آب مورد نیاز کشاورزان فومن از طریق تونل تاریک به این منطقه اطمینان بیشتری برای کشتهای دیررس فراهم کرده است. در کنار آن حفر چاههای کم‌عمق و معمولی و استفاده از موتور پمپ برای آبیاری کشت برنجهای دیررس را از خطر کم‌آبی و بی‌آبی مصون
ص: 129
کرده است.
از نظر مشخصات گیاه‌شناسی و زراعی سه نوع برنج در گیلان کشت می‌شود که عبارتند از:
1- انواع برنجهای صدری که طول دانه آنها بیش از 7 میلیمتر است و به دانه دراز معروفند.
2- انواع برنجهای چمپا و چمپای رسمی و بی‌نام با طول دانه 6 تا 7 میلیمتر که به عنوان دانه متوسط شناخته می‌شوند.
3- انواع برنجهای دانه کوتاه یا گرده با طول دانه 5 تا 6 میلیمتر.
کشت برنجهای گروههای 1 و 2 در گیلان بیش از گروه 3 عمومیت دارد.
مهمترین انواع برنج صدری که در گیلان کشت می‌شوند عبارتند از صدری، دم‌سیاه، حسن‌سرایی، میرزا عنبربو، موسی طارم، صدری دم‌زرد، صدری دم سفید، صدری امیری و صدری معمولی. از انواع دیگر نیز می‌توان از برنج بی‌نام، حسنی، مولایی، رسمی و قریب نام برد.
در سالهای اخیر مرکز بررسی و اصلاح برنج در گیلان موفق به تهیه چند نوع بذر شده است که با شرایط رویشی گیلان سازگاری بیشتری دارند. این برنجها عبارتند از:
گیل 1- از ترکیب موسی طارم با انستیکوی ژاپنی.
گیل 2 و 3- از ترکیب سالاری با آی‌آر 498 فیلیپینی.
گیل 4- آی‌آر 28 فیلیپینی.
تجربه کشت این گونه‌ها در گیلان و یا گونه‌های دیگری که در مازندران تحت عنوان آمل 2 و 3 کشت می‌شود با عکس العملهای متفاوتی در میان کشاورزان روبرو بوده است. گروهی به دلیل بالا بودن بازده محصول در هکتار از کمیت تولید راضی هستند. لیکن پخت نه‌چندان خوب باعث کاهش قیمت آن شده و در نتیجه توقع اقتصادی موردنظر را برآورده نمی‌کند. گروهی دیگر بر این باورند که این گونه‌ها هنوز سازگاری لازم با شرایط رویشی گیلان را پیدا نکرده‌اند. از اینرو در مقابل سرما حساس بوده و به عملکرد موردنظر نمی‌رسد. سرانجام گروهی دیگر با تکیه بر ذائقه و سازگاری ذائقه مصرف کنندگان و عطر و بوی برنجهای بومی ایرانی که از دیرباز در گیلان کشت می‌شدند، معتقدند که برنجهای بومی هنوز بر این‌گونه برنجهای اصلاح شده برتری دارند و قیمت نسبتا بالای آن به دلیل پخت خوب و عطر طبیعی جبران نقصان عملکرد کم را می‌کند و به همین دلیل ترجیح می‌دهند که به کشت انواع بومی خود ادامه دهند.

2- 1- 7- روشهای کاشت، داشت و برداشت برنج‌

زراعت برنج به همان نسبت که بازده اقتصادی بالایی دارد، کاری است پر زحمت و مستلزم رعایت نکات فنی زیاد و مراقبتهای مداوم. برای کاشت برنج ابتدا زمین را در فصل زمستان آب بسته و کاملا سیراب می‌کنند. بدین منظور آب گل‌آلود رودخانه‌ها که حاوی مواد معلق زیادی است ترجیح داده می‌شود.
این آب با جریان کند خود در مزارع کرت‌بندی شده رسوبهای خود را بر جای گذاشته و بدین‌ترتیب ضمن سیراب کردن زمین به‌طور طبیعی موجب تقویت آن نیز می‌شود. در اواخر زمستان شخم اول زمین به منظور نخستین عمل آماده سازی مزارع انجام می‌گیرد. سپس شخم دوم که عمود بر شخم اول زده می‌شود آغاز شده و تا شروع عملیات کاشت کارهای تسطیح و کرت‌بندی که اصطلاحا به آن مرزبندی نیز گفته می‌شود انجام می‌گیرد. این کار به مهارت زیادی نیاز دارد، چرا که سطح داخل مرزها باید تراز باشد تا آب در همه جای آن به یک اندازه جمع شود. در زمینهائی که شیب زیادی دارند علاوه بر کرت‌بندی، مزارع تراس‌بندی شده و در مقاطع ارتفاعی یکسانی از یکدیگر قرار می‌گیرند.
استفاده از تیلر برای شخم زدن که در آن می‌توان از چرخهای فلزی استفاده کرد کار شخم را سرعت و سهولت بخشیده است. امروزه برای شخم کمتر از نیروی گاو استفاده می‌شود و تقریبا تمامی مزارع برنج به استثنای موارد اندک با تیلر شخم زده می‌شود. قبل از آغاز عملیات کاشت بذر برنج که قبلا خیسانده شده و در خزانه، حدود 10 تا 15 سانتیمتر رشد کرده آماده می‌شود. عملیات کشت در نواحی مختلف گیلان از اواخر فروردین آغاز شده و گاه تا اواخر خرداد نیز ادامه می‌یابد. اما بهترین زمان کشت اردیبهشت‌ماه است. از حدود نیمه فروردین بذر را می‌خیسانند و پس از انتقال به خزانه حدود یکماه بذر برنج در خزانه رشد می‌کند تا آماده برای نشا کردن شود. قبل از انجام نشا زمین را برای بار سوم شخم زده و سپس با ابزار مخصوصی که به جای خیش به تیلر بسته می‌شود آنرا نرم می‌کنند. در این مرحله آب را قطع کرده و زمین مزارع را ضمن اصلاح و تعمیر مرزها مسطح می‌کنند. تمامی این کارها تا این مرحله به وسیله مردان انجام می‌گیرد. از این مرحله به بعد زنهای نشاکار گیاه برنج را در دسته‌های 4 تا 8 تایی از بسته اصلی جدا کرده و می‌کارند. دو روز پس از کاشت نشا آب اندکی به مزارع بسته می‌شود. مقدار ارتفاع آب نباید در حدی باشد که برگهای گیاه در زیر آب قرار گیرند و دچار غرقابی شوند.
گیاه برنج پس از کاشته شدن در مزارع اصلی تا هنگام رسیدن آن، به مراقبتهای زیادی نیاز دارد. یکی از مهمترین نکات در کشت برنج رعایت فاصله مناسب میان دسته‌های نشا است چه در صورت نزدیک بودن دسته‌های نشا به یکدیگر امکان تغذیه مطلوب برای گیاه فراهم نشده در نتیجه خوشه‌ها آنچنان‌که باید به بار نمی‌نشینند. در طی تمام مدتی که گیاه برنج نشا شده و خوشه‌های برنج به رنگ زرد متمایل می‌شوند آب مزرعه نباید قطع شود. در این فاصله مراقبتهای دیگری لازم است که اهم آنها عبارت از وجین‌کاری یا دفع علفهای هرز از مزارع است. دانه‌های گیاهان هرز از مساعدت رویشی که برای رشد برنج فراهم شده استفاده کرده و با سرعت شروع به رویش می‌کنند.
از اینرو برای جلوگیری از غلبه آنان بر گیاه برنج لازم است که مزارع طی مراحل مختلفی وجین‌کاری شوند. وجین‌کاری معمولا طی دو مرحله انجام می‌گیرد: مرحله اول حدود دو تا سه هفته پس از آغاز کشت و مرحله دوم زمانی که گیاه برنج به ارتفاع 25 تا 35 سانتیمتری رسیده است. از این مرحله به بعد گیاه برنج موقعیت برتر پیدا کرده و خودبه‌خود رویش گیاهان دیگر را محدود می‌سازد. لیکن در همین مرحله نیز برخی مراقبتهای دیگر لازم است. در بین ساقه‌های نشا گاه گونه‌هائی از علفهای هرز به نام سوروف پابه‌پای برنج رشد می‌کند و تا زمانی که برنج به خوشه ننشسته است تشخیص آن از گیاه برنج بسیار مشکل است، زیرا برگ سوروف شباهت زیادی به برگ برنج دارد. از اینرو در صورتی که بذر با این‌گونه دانه‌ها مخلوط شده باشد مزارع برنج نیاز
ص: 130
به پاکسازی دارند. علاوه بر این کارها پیوسته باید مراقب بود که هیچ قسمتی از مزرعه بدون آب نباشد. گاه بعضی از حیوانات خاکزی و آبزی مانند آبدزدک مرزها را از هم می‌پاشند و بدین‌ترتیب موجب تخلیه آب قسمتی از کرتها می‌شوند. در گذشته گرازها نیز در جستجوی آبدزدک مرزها را در هم می‌ریختند و بدین‌ترتیب خسارت زیادی به مزارع برنج وارد می‌کردند، حتی هنگام رسیدن خوشه‌های برنج برای تغذیه از آنها، بوته‌های برنج را لگدمال کرده و آنها را تخریب می‌کردند. از اینرو کشاورزان برنجکار ضمن ضرورت مراقبتهای روزانه از کاشت، لازم می‌دیدند که شبها نیز در مزارع کشیک داده و تا صبح به گشت‌زنی در اطراف مزارع بپردازند. از زمانی که بیشه‌زارهای اطراف مزارع برنج به تدریج آباد شدند گرازها به نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی پناه بردند و بدین‌ترتیب یکی از مهمترین آفات طبیعی کشت برنج از نواحی جلگه‌ای دور شد. لیکن در برخی از نواحی نزدیک کوهپایه هنوز نیز گراز به عنوان یکی از مهمترین آفات و مخرب مزارع برنج به‌شمار می‌رود.
در سالهای اخیر استفاده از کود شیمیایی، علف‌کشها و داروی ضدکرم ساقه‌خوار برنج همراه عملکرد فیزیکی و شیمیایی خود آبزیان و خاکزیان موجود در مزارع برنج را نیز از بین می‌برند. به همین دلیل خطر آبدزدک و حیوانات موذی دیگر کاهش یافته است. استفاده از علف‌کشها نیز ضرورت وجین‌کاری را از بین برده است و جز در موارد خاص کار وجین‌کاری انجام نمی‌گیرد.
پس از رسیدن برنج و سنگین شدن خوشه‌ها عملیات درو آغاز می‌شود.
برای این منظور از چند روز قبل آب مزارع را قطع نموده کار درو را آغاز می‌کنند. درو به وسیله داس یعنی همان ابزار سنتی قدیمی که به شکل خاصی توسط آهنگران محلی ساخته می‌شود انجام می‌گیرد. داسهای مخصوص درو شباهتی به داسهای معمول در نقاط دیگر کشور ندارند. انحنای آنها کم و تیغه آنها نیز کوتاهتر است. لبه تیز آنها که در قسمت داخل قرار دارد به شکل دندانه‌های ریزی شیار داده شده است. دسته‌های برنج را که در این حالت یعنی پس از درو درز می‌نامند به تعدادی که در مچ دست جای گیرد دسته‌بندی کرده و بر روی بقایای ساقه‌های چیده شده که از سطح زمین حدود نیم متر ارتفاع دارند پهن می‌کنند تا در مقابل تابش آفتاب ساقه و خوشه آنها خشک گردد.
یک روز پس از درو کردن بعد از آن که دسته‌ها خشک شد آنها را به صورت بسته‌های ده تا دوازده‌تائی با الیافی از ساقه برنج که قبلا بدین منظور تهیه و تاب داده شده است درآورده و سپس به نقطه‌ای از مزرعه که نزدیک منزل و یا محفوظ از خطر خیس شدن باشد منتقل می‌کنند. برخی برنجکاران نیز بلافاصله پس از بسته‌بندی برنج، آن را به انبار حمل می‌کنند. بدین‌ترتیب عملیات کاشت، داشت و برداشت برنج پایان یافته و محصول برای خرمن کوبی آماده می‌شود.

3- 1- 7- خرمن‌کوبی و شالی‌کوبی‌

قبل از اینکه استفاده از ماشینهای خرمنکوب معمول شود، خرمن‌کوبی برنج به وسیله دست یا اسب انجام می‌گرفت. در خرمن‌کوبی دستی از تنه درختان محکم و سخت ابزاری شبیه کج‌بیل درست می‌شد که با کوبیدن آن روی درزهای دسته‌بندی شده دانه‌ها از خوشه جدا می‌شدند. این کار بسیار پر زحمت و اغلب بر عهده زنان بود. خرمن‌کوبی اصلی به وسیله اسب انجام می‌گرفت و طی آن دسته‌های برنج را که قبلا با الیافی از خود آن بسته بودند باز کرده و در میدانی مدور پخش می‌کردند. سپس اسبها را حول یک محور چوبی در مرکز میدان به گردش درمی‌آوردند و درنتیجه برخورد سم اسب به خوشه‌ها، دانه‌ها جدا شده و طی مرحله دیگری کاه از دانه تفکیک می‌گردید.
امروزه خرمن‌کوبی عمدتا با استفاده از ماشینهای خرمن‌کوب انجام می‌گیرد و استفاده از وسایل سنتی دستی (گوچین) و یا اسب بسیار نادر است.
در مرحله خرمن‌کوبی محصول به دست آمده به صورت شلتوک است و هنوز قابل مصرف به عنوان ماده غذایی نیست. برای تبدیل شلتوک به برنج یک مرحله دیگر نیز کار لازم است. این کار که اصطلاحا شالیکوبی نامیده می‌شود از حساسیت زیادی برخوردار است. چرا که یک غفلت کوچک ممکن است به خرد شدن دانه‌ها انجامیده و خسارات زیادی را موجب شود.
تا حدود چهل یا پنجاه سال پیش شالی‌کوبی با استفاده از دنگ (پادنگ و آبدنگ) انجام می‌گرفت. استفاده از پیشوند پا و آب برای دنگ به نوع نیروی محرکه آن‌که نیروی پای انسان یا آب باشد مربوط است. اما از نظر فنی آبدنگ تکنیک پیچیده‌تری دارد. هرچند که امروزه هیچیک از اینها را نمی‌توان در گیلان مشاهده کرد، اما در زمان خود ابزار قابل‌توجهی برای پوست کندن برنج به‌شمار می‌آمد. دنگ از دو قسمت اهرم و چاله تشکیل می‌شد. اهرم دنگ عبارت از یک چوب چهارتراش به طول دو تا دو و نیم متر و ضخامت پانزده تا بیست سانتیمتر بود. این اهرم حول یک محور فلزی که از داخل آن گذشته بود و بر روی یک سکوی چوبی نصب می‌شد می‌توانست در یک زاویه 50 تا 60 درجه با سطح زمین بلند شده و بچرخد. با وارد کردن فشار پا بر یک سر این اهرم سر دیگر آن به اندازه زاویه موردنظر از سطح زمین بلند می‌شد. بر سر دیگر این اهرم یک استوانه چوبی توخالی نصب شده بود که داخل آن میخهای فلزی ضخیمی کوبیده می‌شد. قسمت چاله‌دنگ عبارت از گودالی به عمق 60 تا 70 سانتیمتر و طول و عرضی به همین ابعاد بود که جداره داخلی آن در کف و پهلوها از چوب محکمی پوشانده می‌شد. شلتوک را به میزان کافی در داخل این گودال می‌ریختند و یک نفر با فشار پا بر روی اهرم چوبی، طرف دیگر آن را که استوانه‌ای با میخهای متعدد بود بلند می‌کرد. پس از رها کردن اهرم سرسنگین آن بر روی گودال پر از شلتوک فرود می‌آمد و در نتیجه تکرار این کار پوسته شلتوک از برنج جدا می‌شد. در آبدنگها با استفاده از نیروی آب و انتقال آن به پره‌های چوبی یک محور که از تنه درختان قطور ساخته و در زیر آبریز نصب می‌شد اهرمها به حرکت درمی‌آمد و تقریبا به صورت خودکار عمل می‌کرد. متأسفانه از این ابزار سنتی وابسته به کشت برنج که جزو مهمی از میراثهای فرهنگ زراعی منطقه به‌شمار می‌آمد هیچگونه نشانه یا نمونه‌ای بر جای نمانده است تا با حفظ آن در موزه‌های فرهنگی نسلهای آینده با ابزار اجداد سخت‌کوش خود آشنا شده و بدانند که کشاورزی گیلان در سایه چه تلاشها و خلاقیتهائی حفظ شده و اعتبار گرفته است.
همانگونه که خیش و گاو به عنوان ابزار و نیروی شخم سنتی به وسیله تیلر به تدریج کنار گذاشته شد، پادنگها و آبدنگها نیز از حدود چهل سال پیش به
ص: 131
وسیله کارخانه‌های برنجکوبی (شالیکوبی) از دور خارج شدند. بکارگیری ماشین در زراعت برنج دور ناقصی دارد. بدین معنا که با وجود گذشت بیش از 40 سال از ماشینی شدن (مکانیزاسیون) کشت و داشت و برداشت برنج، کاربرد ماشین در مراحل تولید این محصول هنوز کامل نیست. زیرا تنها شخم با نیروی ماشین انجام می‌شود و تا برداشت محصول بقیه مراحل داشت و برداشت کماکان به روال سنتی صورت می‌گیرد. کارهائی مانند نشاکاری، وجین و درو هنوز به همان روش سنتی و با ابزار قدیمی انجام می‌شود. پس از برداشت محصول و حمل آن به انبار، دانه‌های شلتوک به وسیله ماشین خرمنکوب که نیروی محرکه‌اش همان تیلر است و به وسیله یک تسمه لاستیکی به خرمنکوب متصل می‌شود، از ساقه و خوشه جدا می‌گردد و ساقه خشک که کولش نامیده می‌شود، برای تعلیف دام در زمستان ذخیره می‌گردد. ماشین خرمنکوب دومین وسیله ماشینی است که جایگزین گوچین، جوکوب و اسب شده است. سرانجام سومین وسیله ماشینی که جای پادنگها و آبدنگها را گرفته و به‌طور مطلق آنها را حذف کرده همان کارخانه‌های شالیکوبی است.
کارخانه‌های شالیکوبی در آغاز کار با موتورهای دیزلی کار می‌کردند. این موتورها بسیار پرسروصدا بوده و با آب خنک می‌شدند. نمونه‌هائی از این کارخانه‌های شالیکوبی هنوز نیز در مناطقی که فاقد برق هستند کار می‌کنند. در برخی موارد وجود آنها در حاشیه شهرها ضمن ایجاد سروصدا محیط اطراف را به شدت آلوده می‌کردند، زیرا در سیستم شالیکوبی با موتورهای دیزلی، پوسته سلولزی شلتوک که فل نامیده می‌شود، بدون ملاحظات زیست‌محیطی در کنار این کارخانه‌ها انبار شده و سپس آتش زده می‌شد که دود حاصل از آن نیز ساکنان اطراف این کارخانه‌ها را آزار می‌داد. از حدود 20 سال پیش الکتروموتورها جایگزین موتورهای دیزلی شدند. با گسترش شبکه برق‌رسانی به سطح روستاها بسیاری از کارخانه‌های شالیکوبی از نیروی محرکه الکتریکی استفاده کردند. علاوه بر آن فل حاصل از پوست‌کن را با عبور دادن از دستگاه کانکا یا سفیدکننده مستقیما تبدیل به سبوس می‌کنند که برای تهیه خوراک دام و طیور به مصرف می‌رسد. در سالهای اخیر به دلیل گرانی لاستیک پوست‌کن برخی از کارخانه‌ها با اضافه کردن یک کانکای دیگر، کار پوست‌کنی و سفید کردن را مستقیما از طریق کانکا و در طی دو مرحله انجام می‌دهند.
برنجکوبی در کارخانه‌ها نیز به تدریج مراحل تکاملی را پشت سر می‌گذارند و با گذشت زمان سیستم کار آنها روزبه‌روز کاملتر می‌شود. این کارخانه‌ها در آغاز فعالیت خود ابتدا به روش ترکوبی کار می‌کردند. در روش ترکوبی شلتوک مستقیما وارد دستگاه شده و به برنج تبدیل می‌شد.
بدین‌جهت کشاورزانی که قبلا شلتوک را خشک کرده بودند، برنج بهتری به دست می‌آوردند. روش خشک کردن شلتوک به چند طریق انجام می‌گرفت:
نخست این‌که شلتوک را پس از خرمنکوبی در هوای آزاد با استفاده از گرمای خورشید خشک کرده و بلافاصله به کارخانه حمل می‌کردند، دوم آن‌که درزها یا بسته‌های دسته‌بندی شده را بدون باز کردن، از تیرهای چوبی محکمی آویزان کرده و در ردیفهای منظمی زیر سقف انبار یا اطاق مخصوص این کار قرار می‌دادند. سپس چند روزی در این اطاق آتش ملایم و دودزائی روشن می‌کردند؛ گرمای حاصل از آتش، شلتوک را بر روی ساقه خشک می‌کرد و به همین دلیل به راحتی خرمن می‌شد و دود حاصل نیز از پوسته شلتوک به دانه نفوذ کرده، ضمن تغییر رنگ برنج، بوی مخصوصی به آن می‌داد. این برنج همان برنج معروف دودی است که مشتاقان زیادی برای مصرف دارد.
به دلیل شرایط آب و هوائی مرطوب و بالا بودن رطوبت نسبی زیاد در گیلان، همچنین مشکلات خشک کردن از طریق آتش و دود، امروزه عمل خشک کردن نیز با دستگاههای خشک‌کن در کارخانه انجام می‌گیرد. این نوع برنجکوبی را اصطلاحا خشک‌کوبی نیز می‌گویند. خشک‌کنها دستگاههای ساده‌ای هستند که با یک مشعل و یک دستگاه مکنده کار می‌کنند. سوخت آنها نفت یا گازوئیل است که حرارت قابل تنظیمی تولید کرده و از طریق آن شلتوک را قبل از تبدیل به برنج، خشک می‌کنند و بلافاصله به دستگاههای کانکا یا سفیدکننده انتقال می‌دهند.
امتیاز دستگاههای خشک‌کن که در داخل کارخانه‌ها نصب می‌شوند به خشک‌کنهای خارج از محیط کارخانه و یا روش خشک کردن سنتی این است که شلتوک بلافاصله به کانکاها منتقل می‌شود. از اینرو فرصت جذب رطوبت پیدا نمی‌کند، در حالی‌که شلتوکهائی که در خارج از محیط کارخانه و یا به روش سنتی خشک می‌شوند، به دلیل طولانی شدن نوبت در کارخانه‌ها و یا افزایش رطوبت نسبی و بارش ممکن است مجددا رطوبت را جذب کرده و برنج حاصل از آن، کیفیت موردنظر را نداشته باشد.
خشک‌کنهای حرارتی با وجود امتیازات زیادی که دارند، هنوز از نظر فنی دارای معایب زیادی هستند. در این خشک‌کنها کارگران پیوسته باید شلتوک را در داخل اطاق فلزی آن زیرورو کرده و بهم بزنند. این عمل هرچند که با جدیت انجام گیرد، باز هم به علت حجم زیاد شلتوک به صورت کامل انجام نمی‌شود. به همین دلیل شلتوکها به‌طور یکنواخت خشک نمی‌شوند و قسمتهای سطحی حرارت کمتری می‌بیند. از طرف دیگر تنظیم دقیق گرما و رطوبت در این خشک‌کنها به تناسب زمان مورد نیاز چندان عملی نیست و اغلب آنها فاقد دستگاههای گرماسنج و رطوبت‌سنج هستند.
خشک‌کنهای جدیدی که طراحی شده‌اند، متحرک بوده و به شکل استوانه ساخته شده‌اند. این استوانه‌ها به دور محور حرکت دورانی دارند. با چرخش استوانه که همان مخزن خشک‌کن بشمار می‌رود، عمل برهم زدن شلتوک خود به خود و بدون نیاز به کارگر انجام می‌گیرد و تقریبا تمامی شلتوکها به‌طور یکنواخت در مقابل حرارت قرار می‌گیرند. علاوه بر آن این خشک‌کنها مجهز به دستگاه گرما و رطوبت‌سنج هستند و می‌توان گرما و رطوبت موردنظر را برای شلتوک تنظیم کرد. بر اساس اظهار نظر کارشناسان کشاورزی رطوبت مطلوب برای شلتوک قبل از تحویل به کانکاها 11% و دمای مطلوب 35 درجه سانتیگراد است.
در حال حاضر کلیه دستگاههای مورد نیاز کارخانه‌های برنجکوبی در کارگاههای صنعتی استان گیلان ساخته می‌شوند. این همپیوندی میان صنعت و کشاورزی از جمله نمونه‌های بسیار نادر در گیلان و حتی در کشور است زیرا کارگاههای صنعتی موجود در استان گیلان که در کار ساختن این نوع ماشینها دارای تجربه زیادی هستند توانسته‌اند با بهره‌گیری از دانش فنی و تجربه خود،
ص: 132
نیاز کارخانه‌های برنجکوبی را برآورده ساخته و آنها را از ماشینهای خارجی بی‌نیاز سازند. نقش کارگاههای صنعتی مزبور و کارگران و کارکنان فنی سختکوش و خلاق آنها در تداوم فعالیت بالنده کشت برنج و به‌طور کلی در ارتقاء سطح کشاورزی استان گیلان قابل‌توجه و شایان تحسین و تقدیر است.
کارخانه‌های برنج‌کوبی یا شالی‌کوبی که امروزه در گیلان فعالیت گسترده‌ای دارند از اجزای زیر تشکیل شده‌اند:
1- خشک‌کن، که از یک اطاق فلزی با ظرفیت 2 تا 3 تن شلتوک تشکیل شده و در زیر آن یک مشعل قرار دارد. حرارت حاصله به وسیله یک مکنده در زیر اطاقک فلزی که کف آن از یک صفحه مشبک پوشیده است پخش شده و شلتوک را خشک می‌کند تا به هنگام پوست کندن و سفید کردن خرد نشود.
2- غربال، شلتوک خشک شده قبل از انتقال به پوست‌کن قبلا در این غربال الک شده و سنگ‌ریزه و کاه و مواد زاید دیگر از دانه جدا می‌شوند.
3- پوست‌کن، این دستگاه پوسته خارجی شلتوک یعنی پوشش سلولزی آن را از دانه برنج جدا می‌کند.
4- کانکا یا دستگاه سفیدکننده که پوسته نازک قهوه‌ای‌رنگ زیر پوسته خارجی را جدا کرده و برنج سفید تحویل می‌دهد. در این دستگاه پوسته نازک جدا شده که گاهی با خرده و دانه‌های ریز برنج همراه است به انبار دیگری منتقل می‌شود. این پوسته به عنوان خوراک دام و پرندگان خانگی به مصرف می‌رسد.
5- غربال دوم، این غربال دانه‌های ریز و یا خرده برنج را از برنجهای سالم جدا کرده و بر اساس دانه‌بندی آنرا از یکدیگر جدا می‌کند.

4- 1- 7- نظام و روش آبیاری مزارع برنج‌

نیاز مداوم برنج به آب و اهمیت آبیاری در کشاورزی برنج مدیریت آب را در گیلان اهمیت ویژه‌ای بخشیده است. نظام عرفی شکل گرفته بر پایه حق و حقوق هریک از نهرها و چگونگی نظارت بر جریان دایم آب از پیچیدگی زیادی برخوردار است. متأسفانه در گیلان به دلیل اینکه آب فراوان است اهمیت روابط اجتماعی ناشی از مدیریت و چگونگی تقسیم آب آن‌چنان‌که در مناطق نیمه‌خشک و خشک کشور بررسی و مطالعه شده، مورد توجه قرار نگرفته است.
روال معمول بر این است که کشاورزان وابسته به هریک از رودخانه‌های اصلی که منبع آب مزارع آنان به‌شمار می‌رود با نظارت اداره آبیاری محل به انتخاب یک نفر سرمیراب از میان افراد خبره محلی اقدام می‌نمایند و از حقابه‌ای که بابت استفاده از آب پرداخت می‌کنند به او حقوق می‌دهند. وظیفه سرمیراب تعیین مقدار آب موردنیاز هریک از نهرها و نظارت بر کار میرابهای آنهاست. در موارد خشک‌سالی که ممکن است حجم جریان آب کاهش یابد سر- میراب آب را جیره‌بندی کرده و به نوبت به نهرها می‌دهد. تنظیم برنامه جیره‌بندی و تعیین اولویت میان نهرها بر عهده سرمیراب است.
محدوده زراعی هرنهری یک میراب دارد که مدیریت آب در حوزه کار خود را بر عهده دارد. میرابها پیوسته بر جریان آب در نهرهای حوزه مسئولیت خود نظارت دارند و تغییرات میزان آب را به دقت زیر نظر می‌گیرند. برای این منظور از علایم و نشانه‌های مخصوص خود برای علامت‌گذاری آب استفاده می‌کنند.
بعد از میرابها سرآبیار قرار دارد که نظارت بر شیوه آبیاری مزارع به عهده اوست. هرسر آبیار تعدادی آبیار در اختیار دارد که زیر نظر او مسئولیت تعداد معینی از مزارع را بر عهده دارند. آبیارها مرتبا در مزارع گشت می‌زنند تا مراقب جریان آب و احیانا دخل و تصرف اشخاص در میزان تعیین شده باشند.
حقوق کلیه کسانی که در امر توزیع و تنسیق آب فعالیت دارند از محل حقابه‌های دریافتی پرداخت می‌شود.
قبل از آن‌که مدیریت کلی آب زیر نظر سازمان آب سفیدرود و اداره کل آب استان درآید، هیچگونه تشکیلات دولتی برای مدیریت آب وجود نداشت. از اینرو تشکیلات خودجوشی به نام اعضای هیئت مالکین متشکل از مالکین و خرده‌مالکین برنجکار ایجاد شده بود. این هیئت یک نفر را به عنوان رئیس هیئت مالکین از میان خود انتخاب کرده و اختیارات اجرائی کاملی به وی می‌دادند. رئیس هیئت مالکین هیچگونه حقوقی دریافت نمی‌کرد. اما مسئولیت او انتخاب سرمیراب و میرابها و تأیید آبیارهای انتخاب شده به وسیله سرآبیارها و جمع‌آوری حقابه و پرداخت حقوق آنان بود. از سالهای 1340 به بعد پس از تشکیل اداره‌های آبیاری و سازمان آب به تدریج وظایف عرفی اعضا و رئیس هیئت مالکین به این اداره‌ها واگذار شد. نظام گذشته و قواعد و مقررات حقوقی و اجرائی که قبلا اعمال می‌شد به دلیل کارآیی و اتکا به آرا عمومی مردم کماکان بدون تغییر به وسیله سازمانهای دولتی یادشده اجرا می‌شود و اساس کار بر همان روال گذشته بنیان نهاده شده است. در حوزه‌های آبیاری وابسته به سفیدرود و کانالهای آبیاری فومن و صومعه‌سرا ضوابط دریافت حقابه بر اساس تعرفه‌هایی است که سازمانهای مربوط تعیین می‌کنند.
روش آبیاری مزارع برنج با کشتهای دیگر تفاوت زیادی دارد و به همین دلیل دارای پیچیدگی بیشتری است. انتخاب و استخدام میراب و آبیار برای نظارت و اجرای مقررات آبیاری نیز از حساسیت و ظرافت خاص آبیاری مزارع برنج ناشی می‌شود. از موقعی که مسئولیت آبیاری به میرابها و آبیارها واگذار می‌شود، کشاورزان حق هیچ‌گونه دخل و تصرفی در ترتیب و تنظیم جریان آب مزارع خود ندارند. آبیارها با گشت روزانه خود در مزارع که اغلب نخستین ساعتهای بامداد یا حوالی غروب انجام می‌گیرد، به تنظیم جریان آب کشتزارها می‌پردازند. کشاورزان ضمن مراقبت از مزارع خود می‌توانند آب تخصیصی خود را متناسب با نیاز کرتها و قطعات تقسیم کرده و با ترمیم مرز کرتها از خشک شدن گوشه‌وکنار مزارع جلوگیری کنند.
گیاه برنج در تمام دوره رشد خود به آب مدام نیاز دارد و در طول این دوره ساقه برنج به اندازه 2 تا 5 سانتیمتر باید در آب باشد. علت مرزبندی یا کرت‌بندی مزارع برنج نیز برای تسطیح زمین و در نهایت نگهداری آب در حدی متعارف از ارتفاع است، تا گیاه بتواند آب موردنیاز و مطلوب خود را که در نتیجه تابش آفتاب و کندی جریان گرم می‌شود تأمین نماید. واضح است که حفظ چنین شرایطی در مزارع برنج به مراقبتهای ویژه افراد خبره احتیاج دارد. قطع جریان مداوم آب در دوره رشد و به‌ویژه هنگام باروری یعنی به گل نشستن و دانه‌بندی بی‌تردید صدمات زیادی به محصول وارد می‌سازد. کاهش محصول در مواقع خشکسالی نیز ناشی از همین امر است. بدین‌جهت گیاه
ص: 133
برنج از نظر آبیاری به مراقبت تقریبا روزانه نیاز دارد.
پساب یا بناب[98] مزارع بالادست به سراب اراضی پایین‌دست منتقل شده و تا زمانی که معادله حجم آب دریافتی از سراب و تبخیر و تعرق گیاهی به صفر نرسیده این تسلسل ادامه می‌یابد. آبیارها با بهره‌گیری از تجربه و مهارت خود، میزان آب را طوری تنظیم می‌کنند که ضمن رسیدن آب به پایین‌ترین کرتهای آخرین مزرعه در محدوده نهرها و جویبارها، از هدر رفتن آب تا حد امکان جلوگیری شود. بدین منظور آنان بر اساس تجربه از عیار چشمی خود سود جسته و با کم و زیاد کردن مقدار آب به نقطه تعادل نزدیک می‌شوند. مهارت یک آبیار بستگی زیادی به عیارهای چشمی او دارد و آبیارها برای توزیع متعادل آب میان اراضی بالادست و پایین‌دست روشهای خاصی بکار می‌گیرند.
مثلا در مواردی که پساب یک مزرعه قابل سوار کردن بر سر آب مزرعه پائین‌تر از خود باشد، این مقدار آب در سهم مزرعه پائین‌دست منظور شده و با احتساب آن بقیه آب موردنیاز از نهرهای فرعی تأمین می‌گردد. بدین‌ترتیب از هدر رفتن آب تا حدود زیادی جلوگیری می‌شود.
اساس این نظم و نسق بر شناختی که آبیار از قلمرو آبیاری خود دارد استوار است. به همین دلیل قبول مسئولیت آبیاری و انجام آن الزاما از هر کسی ساخته نیست. در حوزه آبیاری هرنهری فقط افراد معینی قادر به تنسیق درست آب هستند و اغلب وظیفه آبیاری به عهده این افراد محول می‌شود.
آبیارها با شناختی که از وضعیت رویشی برنج دارند به موقع آب مزارعی را که دیگر نیازی به آب ندارند قطع می‌کنند، تا ضمن خشک شدن زمین برای درو امکان رسیدن دانه شلتوک نیز فراهم شود.
برای آن‌که اختلالی در امر آبیاری برنجهای زودرس و دیررس پیش نیاید، کشاورزان آنها را جدا از یکدیگر می‌کارند، تا بتوانند به موقع آب مزارع زودرس را قطع کرده و در عین‌حال آب مزارع دیررس را نیز کماکان تأمین نمایند. عدم هماهنگی در توزیع فضائی کشتهای زودرس و دیررس مشکلات زیادی برای آبیارها و نیز خود کشاورزان از نظر قطع یا تداوم جریان آب بوجود می‌آورد.
در حوزه اغلب رودها (غیر از سفیدرود) که فاقد سد یا امکانات ذخیره‌سازی هستند، هنگام بروز خشکسالی یا کاهش جریان آب، مشکلات زیادی در توزیع آب بروز می‌کند. در چنین مواقعی سرمیراب و میرابها ناگزیر از جیره‌بندی و یا نوبت‌گذاری آب میان نهرهای مختلف می‌شوند. بدین منظور برنامه زمان‌بندی مشخصی برای سیراب کردن تمامی مزارع در نوبت نهرها تنظیم می‌شود که طی آن آبیارها و میرابهای همجوار برای تسریع در امر آبیاری به کمک یکدیگر می‌روند.

5- 1- 7- آب‌بها در گیلان[99]

تا قبل از تشکیل «کمیسیون میاه» یا کمیسیون آب در طی سالهای 1309 و 1313 در گیلان و ممیزی سطح زیر کشت و آبخور رودها، مدیریت آب و آبیاری مزارع کشاورزی به عهده هیئت مالکین بود و آبیاری به وسیله میرابها صورت می‌گرفت. این هیئت متناسب با وسعت اراضی زیر کشت، میزان وابستگی به آب رودخانه و عرف محل مبلغی را بابت آب‌بها یا حقابه از مالکین و کشاورزان دریافت می‌کرد. حقوق میرابها و آبیارها و هزینه‌های لازم برای دهانه‌سازی نهرها از محل آب‌بها توسط رئیس هیئت مالکین پرداخت می‌شد. کمیسیون آب نیز که اعضای اصلی آن را همان مالکین تشکیل می‌دادند تغییرات چندانی در مناسبات حقوقی آب بوجود نیاورد.
میزان آب‌بهای دریافتی در محدوده رودهای مختلف یکسان نبوده و هنوز هم یکسان نیست. به تناسب عرف محل، ضوابط آبیاری، تسهیلات یا مشکلات آبیاری و شاید برخی عوامل دیگر بهای آب در حوزه‌های آبی گیلان بسیار متفاوت است. مثلا تا قبل از تشکیل بنگاه مستقل آبیاری در سال 1332 تعرفه بهای آب در نهرهای مختلف حوزه آبیاری سفیدرود از 105 تا 220 ریال برای هر هکتار تغییر می‌کرد. به نظر می‌رسد یکی از دلایل اصلی این تفاوت در آب‌بها وسعت حوزه آبیاری رودها و نهرها باشد؛ زیرا به‌هر میزان اراضی زیر کشت در حوزه یک رودخانه وسیعتر باشد، به همان نسبت آب بیشتری برای انتقال مورد نیاز است. هزینه‌های تعمیر انهار، سدبندی و ترمیم سر دهانه‌ها برای نهرهای پرآب مستلزم مخارج بیشتر بوده و نیاز به نیروی کار بیشتری دارد. میزان آب‌بها در رودهای گیلان نیز بین 50 تا 100 ریال بود. پس از تشکیل بنگاه مستقل آبیاری، نظارت بر کار هیئت مالکین در تقسیم آب به عهده این سازمان گذاشته شد. در ابتدای کار بنگاه آبیاری به علت عدم آشنائی به روابط و مناسبات حاکم بر حقوق آب، فعالیت مشخصی نداشت و تنها یک رابط میان هیئت مالکین و دولت بود. تنها فعالیت بنگاه مزبور چاپ و صدور قبض آبیاری بر اساس تعرفه تعیین شده توسط خود هیئت بود. این هیئت هیچگونه نقشی در امور فنی آبیاری نداشت. به همین دلیل نیز هرگز نتوانست به عنوان یک سازمان اجرائی فعال نقشی در بهبود نظام آبیاری داشته باشد.
میزان آب‌بها در رودهای گیلان که خارج از محدوده سفیدرود قرار داشتند تا سال 1347 تغییر زیادی نیافت، لیکن طی سالهای 1347 و 1348 بهای آب افزایش پیدا کرد. تغییرات آب‌بها در جدول شماره 15 نشان داده شده است.
جدول شماره 15- تغییرات بهای آب در رودخانه‌های خارج از محدوده سفیدرود طی سالهای 1341 تا 1348 (واحد: ریال)
ص: 134
در سال 1341 تأسیسات سد سفیدرود مورد بهره‌برداری قرار گرفت و یک سال پس از آن «سازمان آب و برق منطقه‌ای سفیدرود» تشکیل شد و بهای آب کشاورزی را به شرح زیر تعیین کرد:
جدول شماره 16- تغییرات بهای آب کشاورزی از 1341 تا 1368 (واحد: ریال برای هر هکتار)
افزایش آب‌بها همواره از مسائل مورد توجه سازمان آب و برق منطقه‌ای سفیدرود بود مهندسین مشاور عمران آبیاری گیلان (سوگره‌آ) در سال 1355 نیز در جهت افزایش آب‌بها پیشنهادها و توصیه‌هائی کردند. بر اساس توصیه آنها برای هر هکتار برنجزار به تناسب قرارگیری در حوزه‌های مختلف تأسیساتی سد سفیدرود از 3900 تا 7500 ریال آب‌بها پیشنهاد شده بود. لیکن تا سال 1365 به ملاحظات سیاسی و اقتصادی افزایش چندان محسوسی در بهای آب کشاورزی داده نشد. در سال 1365 در بهای آب کشاورزی تجدیدنظر شد و حقابه سالانه برای کشتزارهای برنج و سایر کشتزارها به میزان قابل ملاحظه‌ای افزایش یافت (جدول 16). اما این تجدیدنظر نیز به دنبال تصویب لایحه قطع کمکهای دولت به شرکتهای دولتی در سال 1368 مجددا مورد تردید قرار گرفت و یکبار دیگر نیز بهای آب کشاورزی افزایش یافت. سرانجام مجلس شورای اسلامی پس از جرح و تعدیل لازم در تعیین بهای آب، حقابه برنجزارها را به شرح زیر تصویب کرد:
سال 1369/ سال 1370
برای هرهکتار اراضی زیر شبکه فومنات/ 2500 ریال/ 3600 ریال
برای هرهکتار اراضی دلتای سفیدرود/ 12500 ریال/ 24000 ریال
برای هرهکتار اراضی غیر شبکه سفیدرود/ 7500 ریال/ 12000 ریال
مقایسه تغییرات در بهای آب کشاورزی مسائل و مشکلات گوناگونی را مطرح می‌سازد به‌ویژه آن‌که تغییر نرخ تعرفه از سالی به سال دیگر نیز سرسام‌آور است. این امر می‌تواند نگرانیهای بسیاری را در جامعه کشاورزی گیلان موجب شود. حداقل آنچه که می‌توان برای ثبات کشاورزی گیلان توصیه کرد تثبیت نرخهای مصوب برای دوره‌های 5 تا 10 ساله است.

6- 1- 7- کشت برنج و مشکلات اکولوژیکی و بیولوژیکی آن‌

اشاره

هرچند که برنج مهمترین محصول کشاورزی استان گیلان است و شرایط طبیعی این منطقه برای کشت آن کاملا مساعد است، امّا عملا بر خلاف آنچه که ممکن است تصور شود، زراعت آن خالی از دشواریهای اکولوژیکی و بیولوژیکی نیست. مساعدت طبیعی گیلان به همان نسبت که به رشد گیاه برنج امکان می‌دهد، به رویش گیاهان هرزی که برای زراعت برنج ایجاد مزاحمت می‌نمایند، کمک می‌کند. علاوه بر آن شرایط اقلیمی منطقه محیط مساعدی برای زیست جانوران و حشراتی فراهم کرده که بسیاری از آنها را باید از آفات برنج دانست. از این نظر برنجکاری در گیلان با مشکلات گوناگونی روبروست. این مشکلات را می‌توان در دو گروه متمایز قرار داد:
الف- مشکلات اکولوژیکی
ب- مشکلات بیولوژیکی
هریک از این دو مشکل دشواریهائی برای زراعت برنج بوجود می‌آورد که مقابله با آنها بخش قابل توجهی از نیرو و سرمایه کشاورزان را تلف می‌سازد.

الف- مشکلات اکولوژیکی‌

مشکلات اکولوژیکی برنج در نتیجه شرایط ویژه زیستی و محیطی گیلان بروز می‌کنند. مهمترین مشکلات اکولوژیکی کشت برنج مربوط به عوامل ذیل است:
1- علفهای هرز: منظور از علفهای هرز آن دسته از گیاهانی هستند که در مزارع برنج به صورت خودرو و همراه با گیاه برنج رشد کرده و روند رویش آن را مختل می‌سازند. وجود علفهای هرز همواره یکی از مشکلات زراعت بوده است. به همین دلیل دو تا سه هفته پس از نشاکاری به دفع علفهای هرز مبادرت می‌شود که در اصطلاح محلی «وجین‌کاری» نام دارد. پس از آن نیز به فاصله سه هفته مجددا مرحله دوم از بین بردن علفهای هرز آغاز می‌شود که آن را «دوباره کاری» می‌نامند. در مواردی که دفع علفهای هرز طی دو مرحله اول و دوم به‌طور کامل انجام نگرفته باشد، ممکن است برای بار سوم نیز به دفع آنها بپردازند. با انجام عملیات وجین‌کاری در مراحل اول و دوم غالبا کلیه گیاهان مزاحم و خودرو که به رویش و رشد گیاه برنج آسیب می‌رسانند از مزرعه خارج می‌شوند. وجین‌کاری معمولا به عهده زنها است. آنها گیاهان هرزی را که بین بوته‌های برنج روئیده‌اند با دست جمع و مچاله کرده در زیر گل‌ولای مزرعه دفن می‌کنند. در صورتی که ارتفاع علفهای هرز بلند باشد، ناگزیر آنها را بر روی مرز کرتها قرار می‌دهند تا در مقابل تابش خورشید خشک شوند. در طول وجین‌کاری تقریبا تمامی خاک مزارع با دست زنها زیرورو می‌شود و کلیه گیاهان مزاحم، حتی آنهائی که هنوز در مرحله آغاز رویش خود هستند از بین می‌روند. از این‌رو کار وجین بسیار مشکل و طاقت‌فرساست و در عین
ص: 135
حال به فعالیت و نیروی زیاد نیاز دارد. منابع علمی[100] برای مبارزه با علفهای هرز مزارع برنج پنج روش پیشنهاد می‌کنند که عبارتند از:
- پیشگیری؛ طی این روش به طرق مختلف از انتقال بذر علف به مزرعه جلوگیری می‌شود.
- مبارزه زراعی؛ از طریق شخم عمیق و انجام شخم اول در فصل پائیز.
- مبارزه مکانیکی؛ از طریق وجین‌کاری.
- مبارزه شیمیائی؛ که با استفاده از انواع علف‌کشها صورت می‌گیرد.
- غرقاب کردن؛ از طریق آبیاری غرقابی مزارع.
از میان روشهای پنجگانه فوق تنها دو روش مبارزه مکانیکی و شیمیائی در گیلان عمومیت دارد. مبارزه مکانیکی روش سنتی دفع علفهای هرز است که هنوز نیز کم‌وبیش معمول می‌باشد. لیکن در سالهای اخیر به دلیل کمبود کارگر زن و افزایش دستمزدها و همچنین سهولت تهیه انواع علف‌کش و تا حدود زیادی ترویج آن به وسیله کارشناسان کشاورزی، استفاده از علف‌کشها برای دفع علفهای هرز بسیار معمول شده است.
از مهمترین علفهای هرز رایج در مزارع برنج گیلان سوروف و جگن است. گیاه سوروف از نظر ظاهر شباهت زیادی به برنج دارد. به همین دلیل تا زمانی که کاملا رشد نکرده، تشخیص آن از برنج مشکل است. اما جگن با وجود تشخیص آسان آن از برنج، چون از طریق گره‌هایی که در ریشه به صورت غده درآمده‌اند، تکثیر می‌شود، طی مراحل مختلفی رشد کرده و چه بسا که با باقی ماندن این غده‌ها در زیر گل‌ولای پس از انجام وجین نیز سبز شود.
انواع دیگر علفهای هرز شناخته شده برنج در گیلان عبارتند از اویارسلام، ارزن وحشی، بندواش، تیرکمان آبی، عدسک آبی، شال تسبیح، زنبق زرد و برخی انواع کم‌اهمیت دیگر.
امروزه به دلیل استفاده از انواع علف‌کشها در زراعت برنج که خود نوعی از مشکلات اکولوژیکی کشت آن است، پی‌آمدهای بیولوژیکی وسیعی در منطقه به وجود می‌آید که در جای خود مورد بحث قرار خواهد گرفت.
2- خشکسالی و کمبود آب- یکی دیگر از مشکلات اکولوژیکی کشت برنج در گیلان کمبود آب و در نتیجه بروز خشکسالی است. بررسی رژیم بارش در گیلان نشان می‌دهد که میزان بارش سالانه در همه فصول یکسان نیست. در برخی سالها که ذخیره برف زمستانی در کوهستانها کاهش می‌یابد و از آبدهی سرچشمه رودها کم می‌شود، خطر بروز خشکسالی وجود دارد مخصوصا اگر بارش تابستانی نباشد. هرچند که این مسئله در اراضی زیر آبخور سد سفیدرود دیگر منتفی شده، لیکن در آبخور رودهای دیگر هنوز به قوت خود باقی است. کشاورزان گیلان همیشه خاطرات تلخ بروز خشکسالی را به یاد دارند. شکل اکولوژیکی خشکسالی و کمبود آب را در حوزه‌های غیر از سفیدرود نباید دست‌کم گرفت. در عین‌حال خشکسالی و کمبود آب دارای علل مشترک نیستند. خشکسالی در نتیجه نوسانهای اقلیمی بروز می‌کند و اغلب بر اثر تأخیر بارش در تابستان یعنی فصلی که مزارع برنج شدیدا به آب نیاز دارند بوجود می‌آید. تأخیر بارشهای تابستانی به‌ویژه در آبخیزهای کوهستانی باعث کاهش حجم جریان آب شده و به کاهش و کمبود آب منجر می‌شود. ریزش باران در کشتزارها نیز خود کمک مؤثری برای مزارع محسوب می‌شود. هنگامی که دوره خشک یعنی بدون باران طولانی می‌شود، تشدید تبخیر به کاهش آب مزارع کمک می‌کند و گیاه برنج در این دوره حساس رویش خود آسیب فراوان می‌بیند.
اما کمبود آب در حوزه‌های غیر از سفیدرود با عوامل غیر اقلیمی نیز بستگی دارد. بدین‌ترتیب که با توسعه کشتزارهای برنج در نواحی جلگه‌ای، آب محدود رودخانه‌ها و نهرها باید میان اراضی وسیعتری تقسیم گردد. از طرف دیگر در طی دهه‌های گذشته کشت انواع علوفه در نواحی کوهپایه‌ای و حتی کوهستانی نیز معمول شده و در مواردی با وسعت زیاد گسترش یافته است. امروزه گروهی از ساکنان نواحی کوهستانی و کوهپایه‌ای کشت علوفه را توسعه داده و از این طرق به یک منبع درآمد دست یافته‌اند. فروش علوفه در فصل زمستان به دامداران در کوهپایه و جلگه از جمله منابع درآمد این گروه از کشاورزان محسوب می‌شود.
کشاورزان مزبور که در اراضی بالادست یعنی خارج از حوزه مدیریت سرمیراب و میرابها قرار دارند، قسمتی از آب رودخانه‌ها را برای آبیاری یونجه‌زارهای خود برداشت کرده و بدین‌ترتیب جریان طبیعی آبدهی رودخانه‌ها را مختل می‌سازند. با برداشت آب در اراضی کوهپایه‌ای و کوهستانی حجم آب رودها کاهش یافته و همراه با توسعه کشتزارهای برنج در جلگه موجبات بروز بحران کمبود آب در اراضی پایین‌دست فراهم می‌شود.
برای مقابله با این خطر که سوابق دردناکی از گذشته در خاطره کشاورزان منطقه بر جای گذاشته است، وزارت نیرو در چارچوب طرح جامع آب کشور و بنا به توصیه و ارزیابی سازمان آب و برق منطقه‌ای احداث تعدادی سد از انواع مختلف را بر روی رودهای گیلان که برای ادامه کشاورزی برنج اهمیت حیاتی دارند، پیش‌بینی کرده است. گزارش آب طرح منطقه‌ای گیلان و مازندران نیز که توسط مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی تهیه شده است، بر ضرورت احداث این سدها تأکید کرده و توصیه نموده است که با توجه به تشدید روند شهرنشینی در گیلان و افزایش مصارف آب شهری، آب موردنیاز شهرهای گیلان از منابع زیرزمینی تأمین گردد تا بدین‌ترتیب آب مورد نیاز کشاورزی که زراعت برنج بدان بستگی تام دارد به مصارف شهری تخصیص داده نشود.

ب- مشکلات بیولوژیکی کشت برنج‌

تا قبل از سالهای 1350 مشکلات زراعت برنج به همان مشکلات اکولوژیکی یعنی علفهای هرز، کمبود آب و خشکسالی و یا وجود گراز در جنگلها و بیشه‌زارهای حاشیه مزارع برنج محدود می‌شد اما با پیدا شدن کرم ساقه‌خوار برنج در مازندران به سال 1351 و سرایت آن به گیلان در همان سال اندک‌اندک مسئله آفات برنج به صورت یکی از بزرگترین مشکلات کشاورزی برنج درآمد و بدین‌ترتیب مشکلات بیولوژیکی نیز بر مشکلات اکولوژیکی افزوده شد.
اصولا بروز و شیوع انواع آفات گیاهی در گیلان طی 20 تا 30 سال گذشته امری تصادفی نیست. از این‌رو ریشه‌یابی مسئله مستلزم بررسی و مطالعه دقیق
ص: 136
است. نگارنده به تناسب شناختی که از گیلان دارد، بدون وارد شدن به استدلالهای زیست‌شناسی، ذکر دو نکته را در رابطه با مسئله شیوع آفات کشاورزی در گیلان ضروری می‌داند. یقینا گروهی از هموطنان ما به یاد دارند که در چارچوب مبارزه با بیماری مالاریا در سال 1330 خورشیدی سمپاشی وسیع و فراگیری علیه پشه مالاریا با سم د. د. ت در ایران و از جمله گیلان صورت گرفت. اثرات این سم که در زمان خود برای مبارزه با پشه مالاریا تجویز شده بود، در حدی بود که بسیاری از حشرات و جانداران دیگر نیز مسموم شده و از بین رفتند. سمپاشی با د. د. ت در گیلان برای مدتی نه‌تنها پشه بلکه دیگر حشرات موجود در اکوسیستم طبیعی گیلان را نابود کرد و بدین ترتیب تعادل طبیعی موجود در اکوسیستم برای نخستین بار به دست انسان برهم خورد و طی آن حشرات موذی و مفید با یکدیگر از مجموعه زیستی اکوسیستم گیلان لااقل برای مدتی حذف شدند. با تضعیف مصنوعی نوع خاصی از جانداران بومی، پس از گذشت یک دوره زمانی، شرایط لازم برای رشد و تولید مثل حشرات دیگر که در شرایط طبیعی امکان رشد و افزایش نداشتند فراهم شده و بدین‌ترتیب شرایط مساعدی برای رشد گونه‌هائی از آفات و حشرات که شاید یک حیات بطئی و کند در حاشیه اکوسیستم طبیعی داشتند فراهم گشت. از این‌رو شاید بتوان تصور کرد که تا قبل از سمپاشی د. د. ت چون حشرات بومی موجود غلبه کمی داشتند، به گونه‌های دیگر که اندک و ضعیف بودند و از مناطق مجاور آن هم به مقدار ناچیز وارد منطقه می‌شدند، به‌طور طبیعی امکان رشد و افزایش نمی‌دادند. لیکن با تضعیف حشرات بومی از طریق سمپاشی، محیط برای افزایش و رشد حشرات غیربومی و یا مهاجر مساعد شده و به تدریج زمینه مساعد برای تولید مثل و تکثیر طبیعی آنها در گیلان فراهم گشت.
برخی از کشاورزان و حتی صاحبنظران بر این عقیده‌اند که شیوع انواع بیماریها و آفات گیاهی رابطه‌ای نزدیک و مستقیم با سمپاشی محیط توسط د. د. ت دارد زیرا بیماریها و آفات گیاهی بلافاصله پس از سمپاشی شیوع یافته است. این‌که از نظر علمی یعنی مطالعات بیولوژیکی و ژنتیکی تا چه حد می‌توان این ارتباط را توجیه کرد و یا اثبات و نفی نمود، بحثی است که به بررسی دقیق و مطالعه گسترده نیاز دارد.
اما نکته دوم این‌که سازمانهای ترویج وابسته به وزارت کشاورزی در شور و هیجان اصلاحات ارضی اقدام به وارد کردن برخی گیاهان و بذرهای خارجی نمودند که گمان می‌رود به همراه آنها این نقل‌وانتقالات بیولوژیکی نیز صورت گرفته باشد. وارد کردن گیاهان و بذرهای خارجی حتی اگر با حسن‌نیت انجام گرفته باشد به دلیل عدم رعایت اصول قرنطینه گیاهی که امروزه تأکید فراوانی بر آن می‌شود، میراث شومی برای کشاورزان و سازمانهای مسئول کشاورزی کشور ما بر جای گذاشت که هنوز نیز کشاورزی کشور از آن رهائی نیافته است. آفات گیاهان کشاورزی در گیلان یکی از مشکلات بیولوژیکی این منطقه به‌ویژه در زمینه کشت برنج است و همه‌ساله هزینه و وقت زیادی برای مبارزه با آن صرف می‌شود. مزارع برنج به دلیل عمومیت کشت و حساسیت و آسیب‌پذیری این گیاه بیش از همه در معرض حملات آفات گیاهی قرار دارد. به‌طور کلی آفات برنج را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: آفات زراعی و آفات انباری. از آنجائی که شیوه‌های مبارزه با این آفات در کلیت نظام کشاورزی برنج و به تبع آن اقتصاد کشاورزی اهمیت شایانی دارد، هریک را به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهد.
1- آفات مهم زراعی برنج
آفات زراعی برنج آفاتی هستند که در دوره رویش گیاهی باعث اختلال در رشدونمو طبیعی گیاه می‌شوند. این آفات عمدتا از سال 1351 به بعد کشتزارهای برنج گیلان را فراگرفته و تا امروز نیز شیوع فراوان دارند.
مهمترین آفتهای زراعی برنج در گیلان عبارتند از:
- کرم ساقه‌خوار برنج
این آفت در سال 1351 از طریق مازندران به گیلان رسید و ابتدا در شهرستان رودسر شیوع یافت و به تدریج به تمام استان سرایت کرد.
پروانه‌های این آفت خاکستری بوده و رنگ پروانه ماده که بزرگتر از نر است زرد متمایل به قهوه‌ایست. عرض بالهای باز 20 تا 28 میلیمتر است. تخمهای پروانه کرم ساقه‌خوار روی ساقه یا پشت برگ گذاشته می‌شود و به تناسب سن رنگ قهوه‌ای تیره یا روشن دارند. در قسمت پشت لاروها پنج خط قهوه‌ای دیده می‌شود. طول شفیره‌ها 12 تا 15 میلیمتر است و در قسمت انتهائی دو زایده قلاب مانند وجود دارد. این آفت دو تا سه نسل تداوم دارد که خسارت نسل دوم بیشتر است. لاروها پس از گذران زمستان بر روی ساقه و برگ برنج یا علفهای هرز در اوایل بهار به شفیره تبدیل شده و پس از حدود 10 روز باز می‌شوند. این آفت با تغذیه تدریجی وارد ساقه برنج شده و موجب خشک شدن گیاه یا تضعیف رشد آن می‌شود. در حال حاضر مبارزه با آفت کرم ساقه‌خوار تنها از طریق شیمیایی میسر است. بدین منظور از داروئی به نام دیازینون 10% یا 5% که به صورت گرانول است استفاده می‌شود. گرانولها را هنگامی که ارتفاع آب در سطح مزارع به حدود 5 سانتیمتر رسیده می‌باشند. در سالهای اخیر کوشش شده که زمینه‌های مبارزه بیولوژیکی فراهم گردد. یکی از راههای مبارزه با کرم ساقه‌خوار پرورش زنبورهائی است که از شفیره، لارو و تخم و یا پروانه این آفت تغذیه می‌کنند. مصرف داروهای شیمیائی در سطح وسیع برای مبارزه با کرم ساقه‌خوار پی‌آمدهای اکولوژیکی زیادی در محیط زیست و زندگی آبزیان بوجود آورده که ضرورت گرایش به مبارزه بیولوژیکی را توجیه می‌کند.
- پروانه تک نقطه‌ای برنج این آفت برگ‌خوار بوده و پروانه‌های آن بزرگتر از پروانه کرم ساقه‌خوار است. پروانه‌ها تخمهای خود را اغلب در محل چسبیدن برگ به ساقه می‌گذارند. فعالیت این آفت هنگامی شدید می‌شود که آب مزارع برای رسیدن برنج قطع می‌گردد. در این مرحله آفت از پانیکولهای برنج تغذیه کرده و موجب لاغر شدن دانه‌ها یا ریزش آن می‌گردد. در حال حاضر برای مبارزه با این آفت داروی خاصی مصرف نمی‌شود، بلکه دفع آن هماهنگ با کرم ساقه‌خوار انجام می‌گیرد.
- کرم سبز برگ‌خوار برنج
این آفت در سالهای 1352 تا 1356 در ایران مشاهده گردید و به عنوان یکی دیگر از آفتهای برنج تشخیص داده شد. تخمها کوچک و کروی بوده و
ص: 137
لاروهای کامل آن 16 تا 25 میلیمتر طول دارند. لاروها با تغذیه پارانشیم برگ ارتباط رگبرگها را قطع کرده و تنها رگبرگ اصلی را بر جای می‌گذارند. در این حالت گیاه برنج از شکل طبیعی خود خارج شده و به صورت جارو درمی‌آید. با سمپاشی علیه کرم ساقه‌خوار این آفت نیز از بین می‌رود.
- مگس خزانه برنج
این آفت در اردیبهشت‌ماه ظاهر شده و بر روی برگهای جوان و جوانه‌های برنج در خزانه تخم‌گذاری می‌کند. لاروها با تغذیه ریشه‌های جوان موجب پوکی آن شده و بدین‌ترتیب از رویش و رشد آن در مزرعه جلوگیری می‌کنند.
مبارزه شیمیائی با این آفت با سم دیپترکس 80% در خزانه انجام می‌گیرد.
علاوه بر آفتهای زراعی اشاره شده، آفتهای دیگری نظیر سن برنج، برگ خوار روز پرواز، شته برنج و یا زنجره سبز وجود دارند که به دلیل مبارزه با کرم ساقه‌خوار برنج شیوع چندانی نداشته و جز در موارد خاصی به مبارزه جداگانه نیاز ندارند. آفتهای زراعی برنج هزینه‌های زیادی را بر کشاورزان تحمیل می‌کند. مبارزه با آنها تقریبا در سرتاسر گیلان عمومیت دارد و جزئی از کار طاقت‌فرسای کشت برنج درآمده است.
2- آفات انباری برنج
در سالهای اخیر انواعی از آفات برنج شناسائی شده‌اند که به آفات انباری معروفند. بر اساس گزارش بخش تحقیقات آفات و بیماریهای گیاهی و نمونه‌برداری از آفات انباری موجود، آفتهای زیر در مرحله انبار کردن شناخته شده‌اند:
- شپشه یا سوسک دانه برنج
- شپشه آرد
- سوسک برنجی
از این انواع خسارات شپشه یا سوسک دانه برنج بیشتر از سایر آفات است. برای مبارزه با این آفات از انواع روشهای پیشگیری، مبارزه فیزیکی، مبارزه بیولوژیکی و مبارزه شیمیائی استفاده می‌شود. رایج‌ترین ترکیبات برای مبارزه شیمیائی سموم فسفره است که مورد استفاده قرار می‌گیرد.
3- بیماریهای برنج
علاوه بر آفاتی که یاد شد بیماریهای دیگری برای زراعت برنج وجود دارد. برخی از این بیماریها که باکتریائی، ویروسی یا قارچی هستند و در بعضی کشورها شیوع فراوان دارند، هنوز در ایران اشاعه چندانی ندارند. اما از انواع مهم قارچی که تاکنون خساراتی نیز بوجود آورده‌اند، پنج بیماری در ایران شناسائی شده‌اند که عبارتند از: بلاست، شیت‌بلایت، پوسیدگی ساقه، پوسیدگی طوقه و لکه قهوه‌ای. از میان این انواع بیماری بلاست و پوسیدگی طوقه از بیماریهای مهم گیاه برنج در گیلان است. بیماری بلاست در سال 1329 یا 1330 در ایران شناخته شد و برای اولین‌بار در لاهیجان به وسیله قوام الدین شریف مشخص گردید. این بیماری در سال 1355 حدود 20 درصد محصول برنج در شهرستان رودسر را از بین برد. گسترش آن به عناصر اقلیمی مانند دما، رطوبت و باد بستگی زیادی دارد. علاوه بر آن کارشناسان مصرف بی‌رویه انواع کودهای ازته را در شیوع آن مؤثر می‌دانند.
بیماری شیت‌بلایت یا داغ‌زدگی غلاف برگ برنج از سال 1361 در ارقام پرمحصول مازندران و انواع برنجهای محلی گیلان مشاهده شد. گسترش این بیماری بر روی انواع اصلاح شده به مراتب بیشتر از انواع بومی است.
بیماریهای پوسیدگی ساقه و طوقه نیز طی سالهای مختلف در نواحی فومن، رودسر و خمام گزارش شده است.

7- 1- 7- مناطق عمده کاشت و تولید برنج در گیلان‌

وسعت کشتزارهای برنج در شهرستانهای استان گیلان بسیار متفاوت است. شهرستانهای رشت و تالش به دلیل وسعت اراضی جلگه‌ای در شهرستان رشت، و وسعت مساحت شهرستان تالش نسبت به شهرستانهای دیگر استان مجموعا 48% کشتزارهای استان را به خود اختصاص داده‌اند. در مقابل این دو شهرستان که به ترتیب حدود پنجاه و چهار هزار و چهل و یک هزار هکتار اراضی زیر کشت برنج دارند، شهرستان آستارا با 721 هکتار کمترین سطح زیر کشت را داراست. شهرستانهای رودبار، انزلی و لنگرود نیز از جمله شهرستانهائی هستند که وسعت اراضع برنجزار آنها نسبتا محدود است. پس از شهرستانهای رشت و تالش که موقعیت برتری از نظر وسعت برنجزارها و همچنان تولید برنج دارند با فاصله نسبتا زیادی شهرستانهای فومن، صومعه‌سرا، لاهیجان و آستانه قرار دارند. این شهرستانها را می‌توان از نظر وسعت برنجزارها و میزان تولید، پس از رشت و تالش در درجه دوم اهمیت قرار داد. بنابراین دو شهرستان رشت و تالش تقریبا تولید نیمی از محصول برنج گیلان را بر عهده دارند. جدول 17 موقعیت هریک از شهرستانها را از نظر تولید و کاشت برنج نشان می‌دهد.
جدول شماره 17- شهرستانهای استان گیلان از نظر سطح کشت و میزان تولید برنج در سال 1365
با وجودی که رشت و تالش از نظر کشت و تولید برنج مهمترین شهرستانهای گیلان هستند ولی بر این اساس نمی‌توان مدعی شد که دو
ص: 138
شهرستان مزبور مهمترین نواحی کشاورزی استان گیلان می‌باشند زیرا آن چنان‌که در مورد سایر محصولات نشان داده خواهد شد محور فعالیتهای کشاورزی در برخی از شهرستانهای بر کشتهای دیگر استوار است که در سنجش نهائی باید مورد توجه قرار گیرد.

2- 7- چای‌

اشاره

نام چای در ایران پیوسته با نام شهر لاهیجان مترادف است و کمتر ایرانی هست که از مهمترین محل کاشت آن یعنی استان گیلان آگاهی نداشته باشد.
کاشت چای در ایران به مراتب دیرتر از رواج مصرف آن صورت گرفت. قبل از اینکه چای مصرف عمومی پیدا کند مصرف قهوه در ایران معمول بود. به همین دلیل دکانهائی که امروزه فقط چای در آنها عرضه می‌شود، به روال گذشته قهوه‌خانه نامیده می‌شوند. در این مورد که چای چگونه وارد ایران شده و مصرف آن از چه زمانی عمومیت یافته اطلاع دقیقی در دست نیست. به‌طور مسلم می‌توان گفت که دو کشور چین و هندوستان موطن اصلی گیاه چای و از مراکز مهم و قدیمی کاشت آن به‌شمار می‌روند. وجود روابط بازرگانی دیرینه میان ایران و کشورهای فوق را می‌توان مهمترین عامل انتقال این محصول به ایران دانست. بر اساس نوشته‌های تاریخی مصرف چای در ایران از زمان صفویه معمول شده و به تدریج جای قهوه را گرفته است.
از آغاز کشت چای در ایران بیش از 90 سال نمی‌گذرد. بانی کشت آن در ایران کاشف السلطنه است. معین می‌نویسد: «وی در سال 1314 قمری به عنوان ژنرال قنسول ایران به هندوستان رفت» و شیوه کاشت چای را با جدیت تمام فراگرفت و با استفاده از موقعیت سیاسی خود توانست طی مراحل مختلف مقادیری از نهال و بذر آنرا به دور از چشم مأموران انگلیسی وارد ایران کند. سرانجام کوششهای او با تمام کارشکنیها به ثمر رسید و وی توانست در 1279 خورشیدی (1901 میلادی) نخستین مزارع چای ایران را در لاهیجان و تنکابن احداث نماید. رابینو تاریخ ورود چای به ایران را توسط کاشف السلطنه 1904 ذکر کرده است. قدر مسلم اینکه هنگام اقامت وی در گیلان (1906 تا 1912) تجربه کاشت چای مراحل اولیه خود را طی می‌کرده و هنوز تولید آن اهمیت تجاری پیدا نکرده بود.
کاشف السلطنه که او را به حق پدر چای ایران لقب داده‌اند رنجهای فراوانی برای توسعه کشت چای در ایران متحمل شد. مخالفتهای گروهی از عمال و طرفداران انگلیس از یک طرف و محافظه‌کاری مردم در پذیرش محصولی جدید و ناشناخته از طرف دیگر، همچنین فقدان تجربه کافی در زمینه کاشت و داشت و برداشت چای، کار را بر وی دشوارتر می‌ساخت. اما او از پای ننشست و برای بهبود شرایط چایکاری در ایران تعدادی کارشناس چینی استخدام کرده و با خود به ایران آورد. سرانجام هم جان خود را در یکی از همین سفرها از دست داد. به روایتی اتومبیل حامل او هنگام بازگشت از سفر خارج در نزدیکی بوشهر دچار حادثه شد و وی در این حادثه جان باخت.[101] مرگ وی را به سال 1308 خورشیدی ثبت کرده‌اند و برای قدرشناسی از کوششهای او جنازه وی به لاهیجان حمل شد و در آرامگاهی که در میان مزارع چای برای او ساخته شده بود دفن گردید. بنای آرامگاه کاشف السلطنه امروزه از یادمانهای تاریخی شهر زیبای لاهیجان به‌شمار می‌رود.
با تأسیس نخستین کارخانه چای‌خشک‌کن در سال 1312 خورشیدی در لاهیجان و ایجاد بنگاه خرید برگ سبز چای در تنکابن (شهسوار سابق) زمینه لازم برای توسعه کشت آن فراهم شد. اقدامات بعدی دولت نیز در قالب سیاستهای تشویقی و کمکهای مالی و فنی به چایکاران موجب شد که سطح زیر کاشت چای از 600 هکتار در سال 1319 به حدود 7000 هکتار در سال 1329 و سرانجام به 30500 هکتار در سال زراعی 65- 1364 افزایش یابد.
مدیریت کشت چای در شمال کشور زیر نظر اداره کل چای شمال قرار دارد.

1- 2- 7- روشهای کاشت، داشت و برداشت چای‌

بوته چای که اغلب به صورت درختچه دیده می‌شود، از جمله گیاهان گرمسیری همیشه سبز است که در شرایط رشد طبیعی تا حد یک درخت قد می‌کشد. برگهای بوته چای تنها قسمتی از این گیاه است که مصرف تجاری دارد. میوه چای که بذر چای نیز از آن بدست می‌آید در بوته‌هایی که به صورت درخت رشد کرده باشند دیده می‌شود و از آن برای تکثیر چای استفاده می‌شود.
به‌طور کلی سه نوع بوته چای وجود دارد: 1- بوته چینی 2- بوته آسامی 3- بوته هیبرید. بوته چینی در مقابل سرما مقاومت بیشتری دارد و بوته آسامی مخصوص نواحی گرمسیری است. تکثیر چای به دو طریق انجام می‌گیرد:
کشت بذر و دیگر قلمه زدن، تکثیر از طریق بذر رایجترین روش توسعه کشت است. بدین منظور بذر چای را مستقیما در محل باغ کاشته و مراقبتهای رویشی برای رشد آن انجام می‌گیرد و یا اینکه ابتدا آنرا در خزانه کاشته و سپس نهال جوان را به محل جدید انتقال می‌دهند. روش قلمه زدن نیز ممکن است از طریق پیوند یا خوابانیدن ساقه انجام گیرد.
نکاتی که باید در کاشت چای مورد توجه قرار گیرد تا رویش آن به خوبی انجام شود و محصول از نظر کمیت و کیفیت در حد مطلوب باشد از این قرارند:
خاک مناسب، بهره‌وری گیاه از آب و رطوبت و نور خورشید به اندازه کافی، مراقبتهای مربوط به رویش و دفع علفهای هرز. برگهای جوان چای از مرغوبیت بیشتری برخوردارند تا برگهای کهنه. زمین چایکاری شده را باید همه‌ساله شخم زد تا شرایط نفوذ رطوبت و هوا به ریشه فراهم گردد. علاوه بر آن بوته چای باید به‌طور مرتب هرس شود تا به تعداد شاخ‌وبرگهای آن افزوده گردد. به همین دلیل ارتفاع بوته چای در مزارع از 60 تا 70 سانتیمتر تجاوز نمی‌کند. پرورش چای نیز همانند برنج‌کاری پرمشقت و در عین‌حال نیازمند آگاهیهای فنی و تخصصی بسیار است. به‌طور کلی چایکاری به نیروی کار فراوان و مراقبت مدام احتیاج دارد.
دوره بهره‌برداری از محصول چای یعنی برگ‌چینی آن در ایران از اردیبهشت آغاز شده تا مهر ادامه می‌یابد. به‌طور متوسط هر کارگر می‌تواند روزانه بین 10 تا 24 کیلوگرم برگ به تناسب فصل و وضعیت رویشی از بوته‌ها بچیند. تجربه نشان داده است که بازدهی کار زنان در برگ‌چینی چای بیشتر از مردان است. به همین دلیل در برگ‌چینی مزارع چای گیلان نقش
ص: 139
اصلی و مهم بر عهده زنان است.

2- 2- 7- مناطق عمده کاشت و تولید چای در گیلان‌

سطح زیر کشت چای در استان گیلان در تاریخ نگارش این کتاب حدود 30500 هکتار است که حدود 500 هکتار آن به نهال اختصاص دارد و 30 هزار هکتار کشتزارهای بارور است. آمارهای مربوط به سالهای مختلف سطح زیر چای را با تفاوتهای اندکی نشان داده‌اند. از همین رقم سی هزار هکتار را می‌توان نزدیک به واقعیت تلقی کرد. میزان تولید چای در گیلان نیز بنا به آمارهای گوناگون متفاوت است و در سالهای مختلف بین 160 تا 201 هزار تن در نوسان بوده است.
اداره کل چای شمال نواحی کشت چای در گیلان را به چهار حوزه تقسیم کرده است که عبارتند از:
رشت، لاهیجان، لنگرود و رودسر. باغهای چای در شهرستانهای فومن و صومعه‌سرا جزو حوزه رشت منظور شده است. توزیع کشتزارهای چای استان بر اساس حوزه‌های چهارگانه فوق و میزان تولید و عملکرد آنها در جدول شماره 18 نشان داده شده است.
جدول شماره 18- سطح زیر کشت، تولید و عملکرد چای استان گیلان در سال 1366
جدول 18 به خوبی نمایانگر وضعیت چایکاری در استان گیلان است. آنچه می‌توان بر اساس این جدول به عنوان ویژگیهای چایکاری استان ذکر کرد، آنست که کشت چای تنها به شهرستانهای معینی از استان اختصاص دارد.
علت این امر علاوه بر تفاوتهای ناچیز شرایط اقلیمی و اختصاصات خاکشناسی به زمینه‌های فرهنگی کشت چای مربوط می‌شود. کشت چای در برخی از شهرستانهای گیلان، مانند آستارا، تالش، انزلی، رودبار و آستانه به دلیل مقبولیت کشتهای دیگر با اقبال زیادی روبرو نبوده است. در جدول 18 موقعیت شهرستان رودسر به عنوان مهمترین مرکز کشت و تولید چای کشور نشان داده شده است. این شهرستان به دلیل بازدهی بالای محصول چای (بیش از 3 برابر شهرستان رشت) با وجود اینکه حدود 30% از سطح زیر کشت چای را داراست بیش از 42% چای منطقه را تولید می‌کند. در حالی‌که شهرستان رشت که شهرستانهای فومن و صومعه‌سرا نیز جزو آن منظور شده با دارا بودن حدود 20% از اراضی چای تنها 5/ 11% چای منطقه را تولید می‌کند.
حتی در مقایسه با شهرستان لنگرود که سطح زیر کشت تقریبا یکسانی دارند میزان تولید چای در مزارع رشت و نواحی غرب آن به مراتب کمتر است. به نظر می‌رسد موقعیت جلگه‌ای و کوهپایه‌ای شهرستان رودسر و شرایط میکروکلیمائی و خاک همراه با بهره‌گیری از تجربیات طولانی در لاهیجان از جمله عوامل مؤثر در توسعه کشت موفق چای باشد. علاوه بر آن این شهرستان نه فقط از نظر تقسیمات سیاسی- اداری در مرز میان استانهای مازندران و گیلان قرار دارد، بلکه از نظر اکولوژیکی نیز ناحیه گذر از جلگه وسیع گیلان به مازندران غربی است. رونق و شکوفایی چایکاری در رودسر نه فقط معلول وسعت اراضی، بلکه بیشتر حاصل عملکرد نسبتا بالایی است که تنها از طریق تلاش و مراقبت مورد نیاز چای قابل دستیابی است و به نظر می‌رسد که کشاورزان چایکار رودسر در این زمینه حتی از پیشتازان کشت چای در گیلان یعنی لاهیجانیها نیز پیشی گرفته‌اند.
کشت چای نیز همانند برنج صنایع وابسته به خود را دارد. ویژگیهای این گونه صنایع در بخش مربوط به خود مفصلا مورد بحث قرار خواهد گرفت. اما آنچه لازم به تذکر است آن است که نوع صنایع در گیلان باید متکی بر تولیدات کشاورزی آن باشد تا ارتباطی مستقیم میان فعالیتهای کشاورزی و تولیدات صنعتی ایجاد گردد. محصولاتی مانند برنج. چای، توتون، ابریشم و کنف مکمل صنایع مربوط به خود هستند. از اینرو ایجاد هر نوع صنعت دیگر که با محصولات کشاورزی این منطقه تجانس نداشته باشد باید با احتیاط برنامه‌ریزی و پذیرفته شود.
صنایع مربوط به چای در گیلان با توسعه کشت چای برای نخستین بار در سال 1312 ایجاد شد. کارخانه‌های چای‌خشک‌کنی که امروز در رشت، لاهیجان، رودسر و لنگرود فعالیت دارند، برگهای سبز چیده شده را طی مراحل مختلفی به چای خشک تبدیل می‌کنند. میزان استحصال چای خشک از هر تن برگ سبز حدود 23% است. در سال 1366 از 188427 تن برگ سبز تولید شده در مزارع چای گیلان حدود 42770 تن چای خشک به دست آمده است.
برای تبدیل برگ سبز چای به چای خشک در کارخانه‌های چای خشک‌کنی مراحل مختلفی طی می‌شود که عبارتند از: مرحله پلاساندن چای، مرحله مالش، مرحله غربال کردن، مرحله تخمیر، مرحله خشک کردن و بالاخره مرحله درجه‌بندی و بسته‌بندی.
مرغوبترین نوع چای از برگهای ریز و جوان در طی مرحله اول مالش به دست می‌آید. این چای که ریزتر از انواع دیگر است، چون از غنچه‌ها و برگهای تازه به دست می‌آید رنگ و طعم بهتری دارد.

3- 7- توتون‌

اشاره

گیاه توتون با نام علمی نیکوتیانا تاباکوم[102] پس از کشف قاره آمریکا به اروپا برده شد. واژه توتون در زبان فارسی از کلمه ترکی توتون به معنی دود گرفته شده است که هنگام سوختن این گیاه از آن برمی‌خیزد. اولین‌بار پرتغالیها این گیاه را وارد ایران کردند. سپس در دوره صفویه کشت بذر آن در
ص: 140
ایران آغاز شد.
کشت توتون در گیلان برای اولین‌بار به وسیله دکتر استپان هاراطونیانس و به توصیه محمود خان ناصر الملک همدانی به سال 1251 خورشیدی یعنی حدود 119 سال قبل انجام گرفت و نخستین محل کشت آن حوالی رشت بود.[103] پس از آزمایشهای اولیه کشت آن در مازندران، گرگان و ارومیه آغاز شد. توتون و تنباکو دارای انواع مختلفی هستند. لیکن آنچه که در گیلان کشت می‌شود توتون سیگارت است نه توتون چپق یا تنباکوی قلیان. کشت انواع توتون امروزه در اغلب استانهای کشور معمول است. اما سطح زیر کشت و تولید آن‌چنان‌که باید در ایران توسعه نیافته است. بر اساس آمارهای موجود، در سال 1315 مجموعا حدود 5800 هکتار در کل کشور زیر کشت توتون قرار داشت. در سال 1341 سطح زیر کشت آن به بیشترین وسعت در تاریخ زراعت توتون در کشور یعنی 26363 هکتار رسید. در همین سال به دلیل کاهش شدید تولید آن یعنی 485 کیلو در هر هکتار کاشت آن به تدریج از رونق افتاد. تا جائی که در سال 1349 تنها حدود 10 هزار هکتار در کل کشور مزارع توتون کشت شده بود. رکود کشت توتون تا سال 1359 نیز کماکان ادامه داشت، اما از آن پس تا سالهای اخیر کشت آن مجددا رونق گرفت. در سال زراعی 65- 1364 مجموعا در کل کشور 22463 هکتار زیر کشت توتون و تنباکو قرار داشت که کلا 27749 تن توتون به دست آمد. دو استان گیلان و مازندران مجموعا بیش از نیمی از توتون و تنباکوی کشور را تولید می‌کنند و نیمی از کشتزارهای توتون کشور در این دو استان قرار دارد[104]. پس از گیلان و مازندران استانهای آذربایجان غربی، اصفهان و هرمزگان مهمترین مراکز کشت توتون و تنباکوی کشور به‌شمار می‌روند.

1- 3- 7- کاشت، داشت و برداشت توتون‌

توتون نیز از جمله گیاهانی است که کاشت آن در دو مرحله انجام می‌گیرد:
مرحله کاشت بذر در خزانه و سپس نشاکاری در مزرعه اصلی. زمین کشت توتون باید به دقت شخم زده شود. برای این منظور زمین را در اواخر زمستان شخم زده و تا آغاز فصل کاشت رها می‌کنند. در این مدت خاک ضمن جذب رطوبت و تهویه برای کاشت آماده می‌شود. زمان کاشت بذر در خزانه از اواسط اسفند تا اواسط فروردین به تناسب شرایط آب و هوا متغیر است. پس از کاشت بذر در خزانه که خود به مراقبتهای ویژه‌ای نیاز دارد از اوایل اردیبهشت به تدریج نهالهای جوان را در مزرعه اصلی که قبلا با شخم دوم نرم و هموار شده می‌کارند. در نواحی شمالی گیلان یعنی شهرستانهای آستارا و تالش که آب و هوای نسبتا سردتری دارند کشت توتون اندکی دیرتر از نواحی مرکزی و جنوبی گیلان آغاز می‌شود. برای محافظت بذر در مقابل سرما روی خزانه را با پوششی از حصیر، پلاستیک و یا الیاف دیگر می‌پوشانند. کشت توتون معمولا به صورت خطی بوده و خطوط کشت باید جهت شمالی- جنوبی داشته باشد تا هریک از بوته‌ها به‌طور یکسان در مقابل تابش خورشید قرار گیرد. دما و رطوبت دو عامل مهم در کاشت توتون به‌شمار می‌رود. علاوه بر آن رعایت فاصله بوته‌ها از یکدیگر و آبیاری منظم متناسب با شرایط آب و هوا پس از نشاکاری از مهمترین عملیات کاشت و داشت توتون هستند. مزارع توتون نیز در مقابل علفهای هرز بسیار حساس و آسیب‌پذیر می‌باشند. از اینرو وجین‌کاری مزارع توتون همانند برنج از اهمیت زیادی برخوردار است.
امروزه در گیلان برای جلوگیری از رویش علفهای هرز از انواع علف‌کشها استفاده می‌شود. آفات گیاه توتون در دوره رشد نسبتا زیادند و مهمترین آنها عبارتند از: انواع شته، حلزون، هزارپا، آبدزدک، کرم مفتولی، موش کور و برخی آفات دیگر، از این‌رو اجرای عملیات سمپاشی طی دوره رشد و حتی در خزانه لازم است.
برداشت محصول توتون با برگ‌چینی آن آغاز می‌شود. هنگامی که برگهای پایین ساقه به تدریج شروع به زرد شدن نمودند، نشانه رسیدن توتون ظاهر می‌شود. اولین برگ‌چینی پس از حدود 45 تا 60 روز بعد از کاشت انجام می‌گیرد. برگ‌چینی توتون از برگهای پایین شروع شده و به فاصله یک هفته تدریجا برگهای دیگر که به رشد کافی رسیده باشند و علایم تغییر رنگ در آنها مشاهده شود چیده می‌شوند. برگهای چیده شده را نخ‌کش کرده و آنها را در چارچوبه‌های مخصوصی برای خشک کردن قرار می‌دهند. خشک کردن توتون به دو طریق انجام می‌گیرد: خشک کردن در هوای آزاد یعنی در مقابل آفتاب و دیگر خشک کردن در گرمخانه. در گیلان به دلیل وجود رطوبت در هوا و عدم اطمینان از تابش مدام آفتاب تنها از روش گرمخانه‌ای استفاده می‌شود.
محصول توتون در بازار عرضه نمی‌شود. چرا که اداره دخانیات استان توتون را از توتونکاران خریده و با استفاده از امکانات فنی و انبارهای مجهز پس از تبدیلهای اولیه و طبقه‌بندی آن توتون را در اختیار کارخانه‌های سازنده محصولات دخانی قرار می‌دهد. قیمت خرید هر کیلو توتون در سال 1369 بطور متوسط 750 ریال بود که از طرف شرکت دخانیات پرداخت می‌شود.

2- 3- 7- سطح زیر کشت و تولید توتون در گیلان‌

سطح زیر کشت توتون در استان گیلان حدود 3959 هکتار است که حدود 6/ 18% کل کشتزارهای توتون و تنباکوی کشور است. میزان تولید توتون در گیلان 4253 تن است که با عملکرد متوسط 1/ 1 تن در هکتار حدود 15% از تولید توتون کشور را تشکیل می‌دهد.
مهمترین نواحی زیر کشت توتون در گیلان شهرستانهای صومعه‌سرا، تالش، آستارا، رشت، انزلی و فومن هستند. شهرستان صومعه‌سرا مهمترین مرکز کشت توتون در استان گیلان است. این شهرستان با 2922 هکتار کشتزار توتون حدود 74% از مزارع استان را به خود اختصاص داده است و در همین حال با تولید 3214 تن توتون در سال بیش از 75 درصد توتون گیلان را تولید می‌کند. پس از صومعه‌سرا با فاصله بسیار زیادی شهرستانهای تالش و آستارا قرار دارند. سطح زیر کشت توتون در تالش 357 هکتار و در آستارا 248 هکتار است که مجموعا حدود 15 درصد توتون‌زارها را تشکیل می‌دهند و 14 درصد توتون استان را تولید می‌کنند. بقیه شهرستانها چه از نظر سطح زیر کشت و چه از نظر تولید در مراتب پایین‌تری قرار دارند. شهرستانهای آستانه، رودبار، رودسر، لاهیجان و لنگرود فاقد توتونکاری هستند و عمده فعالیت کشاورزی آنها به محصولات دیگری اختصاص دارد. در سالهای اخیر سطح
ص: 141
زیر کشت توتون رو به کاهش نهاده است، تا جایی که در سال زراعی 1368 سطح زیر کشت توتون در گیلان به 2639 هکتار و میزان تولید به 2783 تن رسیده است.

4- 7- مرکبات‌

استان گیلان با حدود 6371 هکتار باغ مرکبات و تولید 84381 تن محصول حدود 5/ 4 درصد سطح زیر کشت و 5 درصد تولید این محصول را در کشور تأمین می‌کند و پس از استانهای مازندران، کرمان، فارس و هرمزگان در مقام پنجم قرار دارد. در بسیاری از روستاها و شهرهای گیلان انواع مختلف درختهای مرکبات علاوه بر غرس در باغها که محصولاتشان به بازار عرضه می‌شود و جنیه تجارتی دارد، به صورت خانگی نیز در محوطه منازل کاشته می‌شود و میوه آنها به مصارف خانواده می‌رسد. رابینو ضمن برشمردن اسامی مختلف مرکباتی که در گیلان به عمل می‌آید فراوانی انواع آنها را امتیاز قابل توجهی برای گیلان می‌داند[105]. مرکباتی که اسامی آنها در کتاب ولایات دار المرز گیلان آمده عبارتند از: پرتقال، نارنگی، لیمو، نارنج، بادرنگ، بالنگ، ترنج، توسبز و پهن‌پهنا. برخی از میوه‌های مزبور امروز در گیلان وجود ندارد.
کشت مرکبات به عنوان یکی از نمونه‌های باغداری در گیلان عمدتا در شرق استان معمول است. اما انواع درختهای مرکبات تقریبا در تمام شهرستانهای استان وجود دارد. شهرستان رودسر مهمترین منطقه باغداری مرکبات در استان گیلان است. این شهرستان همچنان‌که در مورد چای نیز گفته شد به دلیل همجواری با استان مازندران بسیاری از خصوصیات زراعی موجود در مازندران را جذب کرده است. شهرستان رودسر با 5515 هکتار باغهای مرکبات و تولید 75120 تن محصول حدود 86 درصد سطح زیر کشت و 89 درصد کل تولید مرکبات استان را در اختیار دارد و قطب بلامنازع کشت مرکبات در استان گیلان است. پس از رودسر شهرستان لنگرود با 541 هکتار باغ و حدود 7595 تن مرکبات در مقام دوم و لاهیجان با 246 هکتار باغ و حدود 1025 تن مرکبات در مقام سوم قرار دارند. تولید مرکبات در شهرستانهای تالش، آستانه و فومن چندان قابل‌توجه نیست و سطح باغها و میزان تولید در مقام مقایسه با رودسر و لنگرود و لاهیجان بسیار ناچیز است.
عملکرد هکتار از محصول مرکبات در استان گیلان بسیار متفاوت است و از 2/ 4 تن در لاهیجان تا 14 تن در لنگرود می‌رسد. متوسط عملکرد هکتار در استان 2/ 13 تن است. به استثنای رودسر که تولید مرکبات آن ارزش تجاری دارد، محصول بقیه شهرستانها در محل مصرف می‌شود. یکی از مشکلات کاشت مرکبات در استان گیلان حساسیت درختها در مقابل سرما و یخبندانهای ناگهانی است. بروز یخبندانها و سرمای شدید شبانه در نواحی شمالی و مرکزی استان که طی آن حداقل مطلق برودت تا 19- درجه سانتیگراد نیز می‌رسد،[106] آسیبهای زیادی به مرکبات می‌رساند. تفاوتهای اقلیمی در مقیاس منطقه‌ای نیز در گیلان اندک نیست. مثلا میانگین دمای سالانه در آستارا و تالش به ترتیب 2/ 15 و 5/ 15 درجه سانتیگراد است، در حالی‌که در شهرستان لاهیجان به 6/ 16 درجه سانتیگراد می‌رسد. تفاوت حدود 1 تا 5/ 1 درجه سانتیگراد در متوسط دمای سالانه می‌تواند اثرات رویشی وسیعی در جغرافیای کشاورزی داشته باشد. همچنان‌که با ذکر نمونه‌های چای، توتون و مرکبات در گیلان دیدیم برخی از این تفاوتها در نوع کشت، ناشی از شرایط میکروکلیمائی در منطقه است و علت تمرکز کشت مرکبات در شرقی‌ترین شهرستانهای استان نیز تا حدودی به تعدیل شرایط دمائی در این شهرستانها مربوط می‌شود که امکان رویش و پرورش گیاهان درختی و محصولات دائمی را بیشتر فراهم می‌کند.
در سالهای اخیر برای احتراز از خطر سرمازدگی مرکبات، باغداران به غرس انواع زودرس گرایش پیدا کرده‌اند. انواع زودرس مرکبات از نیمه آبان تا اواخر آذر ثمر می‌دهند در حالی‌که دیررسها از اوائل اسفند قابل چیدن هستند. با توجه به این نکته که شدت سرما و یخبندان در گیلان مربوط به ماههای دی و بهمن است گرایش به غرس درختان زودرس کاملا طبیعی و منطقی به نظر می‌رسد. از انواع زودرس، که با توصیه مؤسسه تحقیقات و اصلاح نهال مرکبات کاشته می‌شوند پرتقال تامسون ناول و نارنگی اونشو است. غرس درختان مزبور طی سالهای اخیر در گیلان رواج بسیار یافته است.
انواع مرکبات گیلان علاوه بر مصرف مستقیم به عنوان میوه فصل، برای تهیه انواع مرباها نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. از پوست پرتقال و خود آن مربای پرتقال تهیه می‌شود و مربای بهارنارنج که از گل مرکبات تهیه می‌شود از سوغاتیهای مهم استان گیلان است. بالنگ و بادرنگ و ترنج نیز بیشتر در تهیه مربا مورد استفاده قرار می‌گیرند. تهیه انواع و اقسام مرباها به عنوان یک تولید تبدیلی مرکبات از ویژگیهای استان گیلان است. پرتقال و دیگر مرکبات گیلان که در ایران مجموعا تحت عنوان مرکبات شمال شناخته می‌شوند طعم و مزه خاص خود را دارند و می‌توان گفت ذائقه ایرانی برای نخستین بار با محصول مرکبات این منطقه خو گرفته است. قبل از اینکه محصول مرکبات استانهای جنوبی کشور به بازارهای داخلی عرضه شود نام مرکبات با نام استانهای گیلان و مازندران مترادف بود. طعم مرکبات شمال نسبت به مرکبات استانهای جنوبی اندکی ترشمزه است و نوع بومی آن هنوز در میان مصرف‌کنندگان کشور طرفداران زیادی دارد.
پائیز فصل رسیدن مرکبات در گیلان است اما اوج رسیدن آن در اوایل زمستان می‌باشد. در این فصل طبیعت گیلان رنگ دیگری به خود می‌گیرد.
آمیزش رنگ نارنجی مرکبات با رنگ سبز تیره برگهای همیشه سبز درختان در فصلی که برگ‌ریزان گیاهی، برگی را بر شاخ‌وبال بیشتر درختان باقی نگذاشته چشم‌اندازی زیبا بوجود می‌آورد. در فصل بهار هنگامی که شکوفه مرکبات به گل می‌نشیند بوی عطرآگین آن فضا را تا فراخنای باغها و روستاها فرامی‌گیرد. از اینرو کشت مرکبات در گیلان نه فقط اهمیت تجاری و اقتصادی، بلکه نوعی ارزش منظرسازی نیز دارد. در برخی از خانه‌های شهری و روستایی برای حفظ این منظر تعدادی از میوه‌ها را بر سر درختان باقی می‌گذارند و تا آمدن بهار که مجددا همه‌جا را سبزه و شکوفه و گل فرامی‌گیرد،
ص: 142
از آن به عنوان سمبلی از حیات طبیعت استفاده می‌کنند.

5- 7- زیتون‌

از درخت و میوه زیتون در تمام کتب مقدس ادیان بزرگ از جمله قرآن مجید، انجیل و تورات یاد شده است. این گیاه در هزاره سوم پیش از میلاد در نواحی جنوبی خاورمیانه اهلی و کاشت شده است. علاوه بر اهمیت غذایی و دارویی، برگ زیتون دارای نقش سمبلیک است. در ایران نام زیتون را با رودبار می‌شناسند. حتی در مکاتبات و نوشته‌های اداری اوایل این قرن نیز رودبار را رودبار زیتون می‌نوشتند. به عبارت دیگر می‌توان گفت که زیتون شناسنامه شهر و شهرستان رودبار است. در استان گیلان شهرستان رودبار تنها ناحیه پرورش زیتون است، هرچند که در سالهای اخیر کوششهائی برای توسعه کشت آن در بخشهای همجوار با شهرستان رودبار که در حوزه اداری استان زنجان قرار دارند، بعمل آمده، لیکن رودبار نه‌تنها در گیلان بلکه در تمام ایران بدون تردید مهمترین مرکز کاشت و تولید زیتون است. کاشت زیتون که در دره‌ها و یا دامنه‌های کم‌شیب شهرستان رودبار انجام می‌گیرد، مهمترین اشتغال کشاورزی این ناحیه است. سطح زیر کشت زیتون در شهرستان رودبار حدود 46 درصد کل سطح زیر کشت آنرا در کشور تشکیل می‌دهد، اما با همین نسبت بیش از 83 درصد زیتون کشور در رودبار تولید می‌شود. در گذشته میوه زیتون مصرف خوراکی چندانی نداشت و مردم کشور ما از ارزش و اهمیت غذایی آن اطلاعی نداشتند. به همین دلیل محصول آن به‌طور عمده برای تهیه روغن و صابون مصرف می‌شد. حتی بسیاری از مردم گیلان نیز رغبتی به میوه آن نداشتند. روغن آن نیز به دلیل بوی مخصوصی که دارد تا چند دهه پیش فقط مصرف دارویی و درمانی داشت. از اینرو زیتونکاران رودبار ناگزیر از تبدیل آن به کالائی بودند که قابل مصرف باشد. به همین دلیل از روغن زیتون برای تهیه صابون که قبل از ظهور شوینده‌های جدید مصرف زیادی برای شستشو داشت استفاده می‌شد. تا قبل از ورود صابونهای صنعتی جدید که با نامهای تجارتی متفاوت به بازار عرضه می‌شوند، صابون رودبار که به‌طور سنتی در کارگاههای کوچک تولید می‌شد شهرت و مصرف فراوانی داشت. قالب این صابونها عبارت از پیاله‌های کوچکی بودند که صابون رودبار در آنها تهیه و به همان شکل به بازار عرضه می‌شد. این صابونها که به رنگ سبز روشن بودند از جمله صابونهای طبیعی و باارزش کشور به‌شمار می‌آمدند و هنوز هم در میان کسانی که از گذشته صابون رودبار را می‌شناسند طرفداران فراوانی دارد.
لیکن متأسفانه تولید صابون خوب با روغن زیتون که منشأ چربی گیاهی داشته باشد، بسیار اندک است. در سالهای اخیر کوشش شده که با بهره‌گیری از اعتبار گذشته این صابونها، انواعی مشابه صابونهای سنتی تولید و به بازار عرضه شود، لیکن اعمال تقلب در این کار بازاریابی آنرا با مشکلات زیادی روبرو ساخته است. حتی در تهران نیز چند کارگاه، با موادی غیر از روغن زیتون اقدام به تهیه صابونهائی به نام صابون رودبار نموده‌اند اما این نوع صابونها هرگز نتوانسته‌اند اعتماد مشتریان را به خود جلب کنند. صابون سنتی رودبار تا دو دهه پیش نیز در گیلان مصرف زیادی داشت. اما ورود صابونها و شوینده‌های صنعتی با بسته‌بندیهای تمیز مقوائی و کاغذی، مصرف صابون رودبار را به سرعت از رونق انداخت.
روغن‌کشی از زیتون در رودبار از قدیم معمول بوده است. لیکن این کار تا حدود یک صد سال پیش عمدتا با ابزار سنتی و ابتدائی انجام می‌گرفت. رابینو به ایجاد یک کارخانه روغن‌کشی در رودبار اشاره می‌کند که به وسیله دو نفر به نامهای کوسیس و تئوفیلاکتوس احداث شده و سپس تعطیل گردیده است.[107]
کارگاههای روغن‌کشی زیتون در رودبار قبل از زلزله ویرانگر سال 1369 فعالیت وسیعی داشتند. همچنین کارخانه روغن‌کشی گنجه در 5 کیلومتری جاده رودبار به رشت بخش مهمی از محصول زیتون را روغن‌کشی و تصفیه می‌کرد. آشنائی مردم با میوه زیتون و مصرف آن به عنوان ماده غذائی تا حدودی تحت تأثیر مصرف آن در اروپا می‌باشد. مردم ترکیه نیز بیش از ایرانیها به زیتون رغبت نشان می‌دهند.
امروزه بخشی از محصول زیتون به‌طور مستقیم و یا به صورت کنسرو شده به مصرف غذائی می‌رسد. انواع مختلف زیتون مصارف خاص خود را داراست. مثلا زیتون ماری به دلیل طعم خاص خود بیشتر مصرف غذائی دارد.
این نوع زیتون باریک و طویل است. در حالی‌که زیتون گوشتی که کوتاهتر و شکل بیضوی دارد بیشتر به مصرف روغن‌کشی و یا کنسروسازی می‌رسد.
میوه زیتون تلخی و تندی مطبوعی دارد که عادت به مصرف آن مدتی طول می‌کشد. در گیلان زیتون را با مغز گردو و رب و دانه انار ترش (انار وحشی) و پیاز و بعضی سبزیهای محلی خودرو مخلوط کرده و ماده غذایی مخصوص به نام زیتون پرورده درست می‌کنند که علاوه بر دارا بودن ارزش غذایی بسیار خوشمزه بوده و جزو غذاهای محلی گیلان به‌شمار می‌آید.
در سال 1365 سطح زیر کشت زیتون در گیلان حدود 1500 هکتار و میزان تولید آن 8100 تن بوده است که تماما مربوط به شهرستان رودبار است.
در شهرستانهای دیگر گیلان به دلیل شرایط اقلیمی کشت زیتون معمول و میسر نیست. در سالهای اخیر با توسعه صنایع کنسروسازی مصرف زیتون افزایش زیادی پیدا کرده است. این صنایع با خرید و طبقه‌بندی و دانه‌بندی زیتون و کنسرو آن در شیشه به طیف مصرف زیتون ابعاد جغرافیایی وسیعی بخشیده و از محدوده استان گیلان به استانهای دیگر کشور نیز تجاوز کرده است.
کارخانه‌های روغن‌کشی نیز با تصفیه روغن زیتون و کاهش بوی آن، امکان عرضه مستقیم روغن زیتون را در بازارهای داخلی فراهم کرده‌اند. به همین دلیل امروزه روغن زیتون در خانوارهای شهری ایران به عنوان روغن سالاد از مقبولیت زیادی برخوردار است.
درخت زیتون مشخصات بتانیکی خاصی دارد و به همین دلیل نیز در شرایط اقلیمی مخصوصی به بار می‌نشیند. وابستگی شدید آن به شرایط کلیما اکولوژیکی تا حدی است که تنها در محدوده معینی از ارتفاعات البرز رشد مطلوب داشته و محصول می‌دهد. زیتون به همان نسبت که در مقابل خشکی حساس است در مقابل رطوبت زیاد نیز حساسیت دارد. بنابراین حد متعارفی از دما و رطوبت را به عنوان شرایط رویش مطلوب می‌طلبد. این گیاه همیشه سبز متناسب با جنس و قابلیت حاصلخیزی خاک رشد متفاوتی دارد و ممکن است به صورت درختچه یا درختی تنومند رشد آن به ارتفاع 8 تا 10 متر نیز
ص: 143
برسد. عمر باروری زیتون بر خلاف بسیاری از درختان میوه بسیار طولانی است. گاه یک درخت تا صدها سال عمر می‌کند. روش ازدیاد آن از طریق قلمه زدن یا استفاده از پاجوشها است. در سالهای اخیر برای تکثیر زیتون بیشتر از روش قلمه زدن استفاده می‌شود.
به‌طور کلی زیتونها را به دو دسته روغنی و کنسروی تقسیم می‌کنند.
زیتونهای روغنی بیشتر برای روغن‌کشی به مصرف می‌رسند در حالی‌که زیتونهای کنسروی عموما از نوع گوشتی بوده و مصرف خوراکی دارند. انواع زیتونهای روغنی بومی 18 تا 23 درصد روغن دارند. انواع زیتونهائی که در منطقه رودبار کاشته می‌شوند عبارتند از:
- زیتون روغنی که حدود 60 درصد از باغهای منطقه را تشکیل می‌دهد و میوه آن بیضی‌شکل است.
- زیتون زرد که از نوع اول کوچکتر بوده و حدود 30 درصد باغهای منطقه را می‌پوشاند.
- زیتون ماری که شکل کشیده و باریک دارد و میزان گوشت آن نیز کمتر از انواع دیگر است. این نوع زیتون به دلیل طعم خاص خود مصرف خوراکی دارد. حدود 7 درصد باغها از این نوع تشکیل شده است.
- زیتون شنگه که تقریبا شبیه زیتون ماری است.
- انواع کم‌اهمیت دیگر مانند فیشمی، زیتون گرد و یا گلوله زیتون که سطح کمی از باغها را می‌پوشانند.
زیتون نیز همانند برنج انواع زودرس و دیررس دارد. به همین دلیل برداشت زیتون از اواسط شهریور تا اواسط دی‌ماه ادامه می‌یابد. با وجود توسعه نسبتا چشمگیر زیتونکاری در منطقه رودبار شیوه برداشت کماکان به طریق سنتی است مثلا کشاورزان به هنگام برداشت محصول با چوبهای بلندی بر شاخه‌ها ضربه زده و آنها را می‌ریزند. اعمال این روش به محصول زیتون صدمه زیادی وارد می‌سازد و بر روی رنگ و طعم و بوی زیتون تأثیر بد می‌گذارد. زیتونکاری در بیش از 60 آبادی از شهرستان رودبار رایج است.
غالبا درخت زیتون هردو سال یک‌بار محصول فراوان می‌دهد. میوه زیتون به صورت سبز تلخ است و عامل تلخی آن نوعی گلوکز می‌باشد. برای از بین بردن تلخی آن از محلولهای قلیائی استفاده می‌شود. پس از شستشوی زیتون با محلولهای قلیائی آن را در محلول آب‌نمک 10 درصد قرار می‌دهند و آن را به مصرف خوراکی می‌رسانند.
زلزله ویرانگر خرداد 1369 که طی آن خسارات جانی و مالی زیادی به منطقه رودبار وارد آمد علاوه بر تخریب شهرها و روستاها و راهها، آسیب فراوانی به باغهای زیتون رساند. حرکت دامنه‌ها و لغزش و ریزش آنها درختان پربار زیتون را نیز در بسیاری نقاط از ریشه کنده نابود کرد. در کنار آن کارگاههای روغن‌کشی محلی ویران شدند. از اینرو می‌توان تصور کرد که با ویرانی و تخریب صنایع تبدیلی زیتون خسارات غیرمستقیمی علاوه بر درختان و نهالها بر کلیت کشت زیتون در ناحیه رودبار وارد آمده است که جبران آن نیازمند زمان و امکانات مالی زیادی خواهد بود.

6- 7- ابریشم‌

پرورش کرم ابریشم و غرس درختهای توت از جمله مهمترین فعالیتهای کشاورزی گیلان به‌شمار می‌رود. گیلان از گذشته‌های دور نیز مهمترین منطقه تولید ابریشم ایران بوده و هنوز نیز این موقعیت برتر را حفظ کرده است. به نوشته رابینو[108]، ابریشم مهمترین محصول گیلان پس از برنج بوده است. در مورد اینکه مردم گیلان با پرورش کرم ابریشم از چه زمانی آشنا شده‌اند، اطلاع دقیقی در دست نیست. اما شواهدی وجود دارد که قدمت تاریخی آنرا در سواحل دریای خزر به دوران پیش از اسلام می‌رساند. لرد کرزن در کتاب ایران و قضیه ایران[109]، انتقال کرم ابریشم را از چین به اروپا در دوره ژوستینین حدود 550 میلادی نوشته است. اما تردیدی نیست که پرورش آن در ایران به زمانهای دورتر می‌رسد، چرا که ارتباط تاریخی دیرینی میان ایران و چین وجود داشته و علاوه بر آن راههای اصلی تجاری میان شرق و غرب یعنی چین و اروپا و سواحل شرقی دریای مدیترانه که به نام جاده ابریشم معروف است از ایران می‌گذشته. یکی از این راهها که از جمله راههای مهم جاده ابریشم به شمار می‌رفته راهی است که از روستای هرزویل در مجاورت منجیل می‌گذشته است. علاوه بر آن غیر از این راه اصلی که منشأ بسیاری از نقل‌وانتقالات کالائی و تجاری و فرهنگی و حتی قومی میان ایران و چین بوده سواحل دریای خزر ارتباط ویژه‌ای با آسیا و چین داشته است. به همین دلیل برخی معتقدند که پرورش کرم ابریشم از طریق چین به مازندران و سپس به گیلان رسیده است.
آنچه مسلم است پرورش کرم ابریشم در دوره صفویه در گیلان رواجی کامل داشته است، چرا که صفویها خود از یک طرف اراضی خاصه زیادی در گیلان داشتند و از طرف دیگری پادشاهان این سلسله خود در تجارت خارجی و داخلی کشور از جمله ابریشم سهیم بودند. منابع تاریخی و جغرافیایی از تولید ابریشم در گیلان به عنوان یکی از مهمترین فعالیتهای روستاییان و کشاورزان در دوره صفویه یاد کرده‌اند. در کتاب گنج شایگان[110] به نقل از شاردن سیاح فرانسوی که در حدود 1670 در ایران بوده میزان تولید ابریشم ایران را 633000 من یا 1900000 کیلو ذکر کرده که از آن 423000 من (1269000 کیلو) یا به عبارتی 67% تنها در گیلان تولید می‌شد. به نوشته آدام اولئاریوس تولید ابریشم گیلان در 1637 میلادی 8000 عدل بوده که حدود 40% از تولید کشور را تشکیل می‌داد. وی شرح مبسوطی از چگونگی پرورش کرم ابریشم در گیلان نوشته و آنرا یکی از منابع مهم ثروتی به‌شمار آورده است.[111] در قرن هفدهم میلادی تولید ابریشم در گیلان رونقی بسزا داشت و تجار روسی و انگلیسی و هلندی و فرانسوی برای خرید ابریشم و پیله گیلان رقابت شدیدی داشتند[112]. در طی قرن هجدهم میلادی به دنبال سقوط صفویه و بی‌ثباتی سیاسی
ص: 144
ایران و پس از آن با روی کار آمدن افشاریه و زندیه و قاجاریه و رکود تجارت خارجی تولید ابریشم نیز در گیلان به دلیل درگیریهای ایران در جنگهای مختلف دچار رکود شد. خریداران خارجی نیز به همین دلیل به بازارهای دیگر روی آوردند. در نیمه اول قرن نوزدهم پس از یک رونق مجدد به دلیل بروز بیماری پبرین[113] از سال 1864 تا 1890 تولید ابریشم در گیلان به شدت کاهش یافت. تا جایی که در سال 1889 محصول ابریشم گیلان فقط به 88500 کیلو رسید. بروز بیماری کرم ابریشم از یک طرف و ضایعات اقتصادی آن از طرف دیگر کشاورزان گیلان را به تدریج از پرداختن به این فعالیت حساس و از نظر اقتصادی نامطمئن دلسرد کرد. از اوایل این قرن کوششهای تازه‌ای برای احیای پرورش کرم ابریشم در گیلان به عمل آمد. به دنبال تأسیس اداره نوغان و پرورش کرم ابریشم در گیلان و احداث کارخانه ابریشم‌کشی که هنوز نیز فعالیت دارد، حمایتهای دولت از تولیدکنندگان ابریشم آغاز شد. ورود ابریشم مصنوعی به بازار مصرف ایران و کاهش کشش بازار ابریشم طبیعی به علت عدم توجه به مشکلات تولیدکنندگان از طرف دولت به تولید ابریشم در گیلان طی سالهای 1340 تا اواخر 1350 لطمه زیادی وارد کرد. در سالهای اخیر حمایتهای دولت از تولیدکنندگان ابریشم برای احیای مجدد آن از سر گرفته شد. تحویل تخم نوغان اصلاح شده و بذر توت پربرگ به ابریشم‌کاران و در کنار آن تضمین خرید پیله از آنان به قیمت نسبتا خوب در سالهای اخیر موجبات برانگیختن رغبت مجدد کشاورزان به پرورش کرم ابریشم مخصوصا در شهرستانهای رشت، صومعه‌سرا، فومن، لاهیجان و لنگرود را فراهم ساخت. در فصل بهار کشاورزان ابریشم‌کار برای تأمین کمبود برگ توت مورد نیاز کرمهای ابریشم به روستاهای شهرستانهای مجاور روی آورده و برگ درختان توت را به قیمتهای زیاد از روستائیانی که ابریشم‌کاری ندارند می‌خرند. پرورش کرم ابریشم یک فعالیت جنبی کشاورزان گیلان است. چرا که دوره پرورش آن کوتاه و شرایط اشتغال آن به فعالیت تمام‌وقت نیاز ندارد.
از اینرو کشاورزان در کنار کار اصلی خود به پرورش کرم ابریشم نیز می‌پردازند. بر اساس نتایج آمارگیری کشاورزی روستائی سال 1361[114]، تعداد واحدهای پرورش‌دهنده کرم ابریشم در کشور 53332 واحد و کل تولید پیله آنها 2255 تن بوده است. سهم گیلان از بهره‌برداریها 30151 (5/ 56%) و از تولید 1906 تن (5/ 84%) بوده است. بنابراین، متوسط تولید هر واحد بهره‌برداری سالانه حدود 3/ 63 کیلوگرم پیله است که از متوسط کشور یعنی 3/ 42 کیلو حدود 21 کیلو بیشتر می‌باشد. مقایسه تولید پیله ابریشم در سال 1352 با سال 1361 نشان می‌دهد که تولید آن از 689645 کیلو در سال 1352 به 1906000 کیلو در سال 1361 افزایش یافته است. فعالیتهای مربوط به پرورش کرم ابریشم در 955 روستا از کل 2814 روستای استان متداول است. در این میان شهرستان لاهیجان با 294 روستا، فومن با 166 روستا و رشت با 119 روستای دارای فعالیت پرورش کرم ابریشم در مراتب بالا قرار دارند. تعداد خانوارهای نوغاندار استان در سال 1366 مجموعا 38227 خانوار بوده که 77349 کیلو تخم نوغان از شرکت ابریشم ایران در استان گیلان دریافت کرده‌اند. شرکت ابریشم ایران با سیزده شعبه خود در استان گیلان نواحی پرورش کرم ابریشم را زیر پوشش خدماتی خود دارد. در حال حاضر مهمترین نواحی فعال در تولید پیله ابریشم عبارتند از رشت با 9800 خانوار نوغاندار، لاهیجان 8229 خانوار نوغاندار، لنگرود با 4628 خانوار، آستانه با 3083 خانوار، فومن با 3000 خانوار، شلمان با 3505 خانوار و طاهر گوراب و کسما مجموعا با 3500 خانوار نوغاندار[115]. در سال 1369 حدود 115339 جعبه تخم نوغان در استان گیلان توزیع شده است که بیش از 57% کل تخم نوغان توزیع شده در کشور می‌باشد.
مسئله مهم در پرورش کرم ابریشم تأمین برگ درخت توت برای تغذیه کرمهاست. از اینرو هر خانواده نوغاندار ناگزیر از ایجاد توتستان است. در سال زراعی 65- 1364 مجموعا 6379 هکتار توتستان در گیلان برگ توت لازم برای تغذیه کرم ابریشم را تأمین می‌کرد. در دوره پرورش کرمها چنانچه برگهای موردنیاز به موقع تأمین نشود کرمها ضعیف شده و قادر به تولید پیله سالم و درشت نخواهند شد. زمان لازم برای یک دوره پرورش حدود 40 تا 45 روز است که از اوایل اردیبهشت با سبز شدن برگها آغاز می‌شود. از آغاز دوره پرورش تا پایان آن مراقبتهای خاصی لازم است که باید انجام گیرد.
نوغانداران پس از دریافت تخم نوغان ابتدا آنرا در محل گرمی قرار داده و پس از بیرون آمدن تخمها و رشد اولیه آنها را به محلی که تلمبار نامیده می‌شود انتقال می‌دهند. کرمها در طی دوره رشد خود چهار بار پوست می‌اندازند و در این مدت مرتبا باید تغذیه شوند. در گذشته برای بیرون آمدن کرمها از تخم، زنان گیلانی آنها را روی کاغذی چسبانده و کاغذ را روی پوست بدن خود قرار می‌دادند تا با استفاده از گرمای بدن زودتر خارج شوند[116].
لیکن امروزه آنها را در محلی گرم قرار می‌دهند و معمولا برای این کار از وسایل گرم‌کننده استفاده می‌شود. پس از پایان دوره پرورش پیله‌ها را بر حسب رنگ، سالم بودن و درشتی از یکدیگر جدا و طبقه‌بندی می‌کنند. پیله حاصله را که کژ یا کج نام دارد ابتدا کشته و سپس با فروبردن در آب جوش تارهای ابریشم را از آن جدا کرده و کلاف می‌کنند. در حال حاضر نوغانداران محصول ابریشم را عمدتا به صورت پیله به فروش می‌رسانند. استان گیلان با وجود این‌که مهمترین تولیدکننده ابریشم در ایران است اما کمترین فعالیت تبدیلی آنرا دارد. محصول عمده ابریشم تولیدشده در استان به کارخانه‌های بافندگی در استانهای خراسان و یزد و اصفهان فرستاده می‌شود. از اینرو صنایع وابسته به ابریشم در گیلان تنها به تبدیل پیله به نخ ابریشم محدود می‌شود. مهمترین انواع ابریشم بر اساس درجه‌بندی که سابقا در گیلان شهرت داشت عبارت بودند از ابریشم شعربافی اعلی، ابریشم شعربافی بغدادی، علاقه‌بندی، ابریشم تاجری، ابریشم تای و ابریشم دویل که پست‌ترین نوع آن بود[117].
بدین‌ترتیب در استان گیلان شاهد یکی دیگر از فعالیتهای اقتصادی
ص: 145
کشاورزی هستیم که اساس و بنیان آن بر شرایط طبیعی محیط استوار است.
این مساعدت طبیعی به کشاورزان گیلانی امکان می‌دهد که در کنار فعالیتهای اصلی زراعی خود از وقت و امکانات محیطی خود استفاده کرده و آنرا در تولید اقتصادی مکمل کشاورزی به‌کار گیرند و از این طریق منابع درآمد خود را توسعه بخشند. این امر در رفاه نسبی خانوارهای روستائی گیلان و تثبیت معیشت آنان نقشی مهم و برجسته دارد و آنان را بیش از پیش به محیط زیستی و کار و زندگی خود وابسته می‌سازد.

7- 7- بادام‌زمینی‌

از جمله محصولاتی که طی سالهای اخیر در گیلان آنهم فقط در شهرستان آستانه با استقبال زیادی مواجه شده کشت بادام‌زمینی است. این محصول که در زمینهای شنی دارای رشد قابل ملاحظه‌ای است سابقه چندانی در گیلان ندارد. لااقل می‌توان گفت که به عنوان یک کشت تجاری، محصول جدیدی برای گیلان به‌شمار می‌رود. جالب اینکه در هیچیک از شهرستانهای استان نیز به استثنای آستانه کشت آن معمول نیست. در سال 1361 سطح زیر کشت بادام‌زمینی حدود 300 هکتار و تولید آن 190 تن بوده است. بازده نسبتا کم آن نشان می‌دهد که تا اوایل سالهای 60 هنوز تبحر و تجربه لازم برای کشت آن بدست نیامده بود. لیکن آمارنامه سال 1366 استان حاکی از توسعه قابل‌توجه کشتزارهای بادام‌زمینی در شهرستان آستانه است. براساس این آمار سطح زیر کشت بادام‌زمین در شهرستان آستانه به 1900 هکتار و میزان تولید آن به 5700 تن در سال 1366 رسیده است. این نسبت نشان می‌دهد که عملکرد هکتار از محصول بادام‌زمینی به 3 تن در هکتار رسیده است. محصول بادام زمینی یا به صورت تازه و یا پس از خشک کردن در دستگاههای مخصوص که شبیه خشک‌کنهای کارخانه‌های برنجکوبی است به بازار عرضه می‌شود. با استقبالی که طی سالهای گذشته از کاشت این محصول در شهرستان آستانه شده و با توجه به عملکرد نسبتا بالای آن در این استان انتظار می‌رود که کشت بادام‌زمینی در اراضی ساحلی کناره‌های دریای خزر که مستعد این نوع کشت است بیش از پیش توسعه یابد. در سال زراعی 1368 حدود 60 هکتار از اراضی شهرستان لاهیجان و 20 هکتار از اراضی شهرستان انزلی زیر کشت بادام‌زمینی قرار گرفت و در شهرستانهای دیگر استان گیلان نیز بر همین قیاس کشت بادام‌زمینی توسعه یافته است.

8- 7- محصولات جالیزی و سبزیها

کشت محصولات جالیزی و سبزیها در تمام استان گیلان رواج چشمگیر دارد. مزارع و کشتزارهای این محصولات را به دو صورت می‌توان در گیلان مشاهده کرد: نخست به صورت کشتزارهای نسبتا وسیع که صرفا به منظور تجاری و برای عرضه به بازار فعالیت می‌کنند و دیگر به صورت باغچه‌های خانگی که عمدتا برای مصارف خانواده کاشته می‌شود و ارزش تجاری ندارند. در نقاط روستائی گیلان کمتر خانه‌ای وجود دارد که در محوطه خود سبزیکاری و اندکی کاشت محصولات جالیزی نداشته باشد. از اینرو کاشت این‌گونه محصولات به منظور برآوردن نیاز زندگی روستائی در گیلان عمومیت فراوانی دارد. در سال 1366 سطح زیر کشت انواع سبزیها در استان گیلان 6545 هکتار بوده است. شهرستان تالش با 1925 هکتار، رشت با 1045 هکتار و لاهیجان با 1037 هکتار مهمترین مراکز تولیدکننده انواع سبزیها در استان بشمار می‌آیند. این سه شهرستان مجموعا بیش از 61 درصد سطح زیر کشت را دارند و حدود 59 درصد تولید سبزیهای گیلان بر عهده آنهاست.
کاشت محصولات جالیزی نیز به عنوان یک محصول تجاری تقریبا در همه شهرستانهای استان متداول است، لیکن شهرستان صومعه‌سرا از نظر تولید این نوع محصولات نسبت به سایر شهرستانهای گیلان موقعیت ویژه‌ای دارد.
در سال 1366 سطح زیر کشت محصولات جالیزی استان 9674 هکتار بود که 5320 هکتار آن در محدوده شهرستان صومعه‌سرا قرار داشت. این شهرستان با 55 درصد سطح زیر کشت محصولات جالیزی و تولید 126620 تن محصول حدود 66 درصد تولید استان از این محصولات را به خود اختصاص داده است.
آمار سطح زیر کشت و تولید سبزیها و محصولات جالیزی استان حاوی نکته قابل‌توجه دیگری در مقایسه شهرستانها با یکدیگر است. در این میان شهرستان آستانه با عملکرد 1/ 20 تن سبزی در هکتار و 6/ 34 تن محصولات جالیزی در هر هکتار نسبت به دیگر شهرستانها برتری چشمگیری دارد. زیرا میانگین عملکرد استان از سبزیها 9/ 6 تن و از محصولات جالیزی 9/ 19 تن است که شهرستان آستانه را با فاصله بسیار زیادی بالاتر از شهرستانهای دیگر قرار می‌دهد. اگر بتوان به آمار سالنامه آماری استان اعتماد کرد، می‌توان گفت کشاورزان شهرستان آستانه در زمینه کشت محصولات جالیزی و انواع سبزیها نسبت به دیگر نواحی استان از مهارت و تخصص بیشتری برخوردارند، شکی نیست که انگیزه‌های اقتصادی نیز در کنار عوامل محیطی مساعد و ابزار فنی موردنیاز از عوامل اصلی مهارت کشاورزان آستانه و فعالیتهای شبانه‌روزی آنان در کار کشت محصولات جالیزی و انواع سبزیهاست. با گذشت زمان ضمن تخصصی شدن برخی کشتها در گیلان مهارتهای تجربی فنی و علمی کشاورزان نیز بیشتر می‌شود. البته نباید اهمیت تقاضا و کشش بازار مصرف وسیع در نقاط شهری بزرگ و کوچک را در تشویق و حمایت کشاورزان به کشتهای تخصصی و تجاری نادیده انگاشت، چه هیچ فعالیت تولیدی بدون وجود بازار مصرف ضمانت تداوم و توسعه نخواهد داشت.

8- مقیاسهای محلی وزن و سطح در گیلان‌

اشاره

از آنجایی که اراضی کشاورزی و محصولات تولیدی آن در گیلان با مقیاسهای متفاوتی سنجیده می‌شوند، جا دارد در اینجا واحدهای وزن و سطح سنتی را که هنوز در مبادلات و ارزیابیها مورد استفاده قرار می‌گیرند مورد توجه قرار دهیم. بحث مقیاسها برای اندازه‌گیری و تنوع و کمیتهای مختلف آنها در کشاورزی ایران موضوع جالب توجه و در عین‌حال از نظر جامعه‌شناسی و جغرافیای اجتماعی ایران حائز اهمیت فراوان است. فقدان یک دیوانسالاری سازمان‌یافته و کشور شمول در تاریخ ایران از یک طرف و گستردگی جغرافیایی ایران از طرف دیگر همراه با تنوع شرائط اقلیمی و شکلهای متفاوت معیشت در کشور موجب شده است که مردم هر ولایت و حتی هر بخش برای بیان مقادیری از اصطلاحات رایج و قابل فهم خود استفاده
ص: 146
کرده و کمک بگیرند. در مناطق خشک و نیمه خشک ایران مقیاس سطح بیشتر بر مبنای عوامل تولید زراعی مانند آب، نیروی شخم و یا میزان بذر مورد نیاز برای کاشت سنجیده می‌شود. در گیلان نیز این روال به تناسب جلگه و کوهستان وجود دارد. اما مقیاسهای وزن و سطح در نواحی جلگه‌ای با مقیاسهای دیگر مناطق ایران بسیار متفاوت بوده و با اصطلاحات محلی خاص خود بیان می‌شوند. اما با وجود وحدت جغرافیایی نسبی در گیلان اصطلاحات رایج برای واحدهای وزن و سطح از محلی به محل دیگر ممکن است تغییر یابد. یکی از دلایل این تفاوت مربوط به دشواری ارتباط افقی نواحی جلگه‌ای گیلان در گذشته بود. نگاهی به نقشه جغرافیای طبیعی گیلان نشان می‌دهد که رودخانه‌های گیلان تماما از نواحی کوهستانی سرچشمه گرفته جلگه گیلان را به واحدهای جداگانه‌ای تقسیم می‌کنند. در بسیاری موارد رودخانه مرز طبیعی شهرستانها و بخشها و دهستانها محسوب می‌شود. مشکلات ارتباطی موجود میان دو طرف رودخانه آمدوشد میان ساکنان طرفین آنها را با دشواری مواجه ساخته و چه بسا در مواقع سیلابی و طغیانی آنرا به شدت کاهش می‌داد. از طرف دیگر قبل از این‌که گیلان در نتیجه توسعه راههای ارتباطی به صورت یکپارچه‌ای درآید آبادیها، مزارع و شهرها در میان جنگلهای طبیعی و بیشه‌زارها همچون جزایری آباد وجود داشتند و مرز میان آنها با یکدیگر یا غالبا پوشیده از جنگل و بیشه بود و یا اراضی آنها را از یکدیگر جدا می‌ساخت. این مشکل ارتباطی نیز در پیدایش مقیاسها و اصطلاحات محلی متفاوت در جلگه گیلان تأثیر بسزایی داشته است. حتی تا سالهای اخیر جلگه گیلان به دو قسمت بیه‌پیش و بیه‌پس تقسیم می‌شد. نواحی واقع در شرق سفیدرود را گیلان بیه‌پیش و غرب آن را به‌طور عام گیلان بیه‌پس می‌نامیدند.
اثرات و پی‌آمدهای این‌گونه مرزبندی طبیعی حتی در تفاوت گویش گیلکی از محلی به محل دیگر نیز مشاهده می‌شود. مثلا گویش گیلکی در لاهیجان و نواحی شرقی گیلان با گویش گیلکی رایج در غرب گیلان متفاوت است. در ناحیه تالش نیز گویش تالشی رایج در کرگانرود با گویش تالشی رایج در اسالم و تالشدولاب و ماسال و شاندرمن تفاوتهای جزئی ولی در عین‌حال محسوسی دارد.
به همین ترتیب تفاوتهای موضعی در روابط اجتماعی، پوشاک، فرهنگ عامه و اصطلاحات محلی مشخص است. تفاوت در مقیاسهای وزن و سطح نیز از این مقوله جدا نیست. حتی در سده‌های اخیر که ارتباط بازرگانی گیلان با روسیه تزاری رونق گرفته بود، برخی اصطلاحات مربوط به وزن در گفت و شنودهای روستاها و آبادیهای ساحلی از اصطلاحات رایج در آن سوی مرز تأثیر پذیرفته بود. مثلا اصطلاحاتی مانند پوت (معادل 4/ 16 کیلو) در آستارا و تالش و انزلی که مناسبات تجاری گسترده‌ای با باکو داشتند در این نواحی بسیار رایج بود. واحد گیروانکه نیز برای تعیین وزن چای تا همین اواخر در شهرهای گیلان معمول بود. واحدهای دیگری نیز مانند ارشین و قولاج که منشأ ترکی دارند در برخی از شهرستانهای شمالی گیلان برای اندازه‌گیری طول مورد استفاده قرار می‌گرفت. در حال حاضر بسیاری از این مقیاسها از رواج افتاده و با عمومیت یافتن مقیاسهای رسمی دولتی مفهوم خود را از دست داده‌اند. اما این مقیاسها جزو میراثهای فرهنگی منطقه گیلان بوده و در فرهنگ کشاورزی منطقه روزگاری کاربرد وسیعی داشتند. در این بحث فرصتی هرچند محدود بدست آمد تا آنها را برای آیندگان ثبت کنیم. مسلما در پژوهشهای مربوط به مسائل اجتماعی و اقتصادی گیلان روزی مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
نکته قابل‌توجه در مورد مقیاسهای وزن و سطح بیان آنها بر اساس نوع محصول و تفاوت آنها برای محصولات، متفاوت است. مهمترین مقیاسهای محلی وزن در گیلان عبارتند از:

مقیاسهای وزنی برنج‌

قوطی برنج معادل 33 تا 5/ 37 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، فومن، لاهیجان و انزلی.
قوطی شلتوک معادل 24 تا 25 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، فومن، لاهیجان و انزلی.
من برنج معادل 25/ 8 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، فومن، لاهیجان و انزلی.
من شلتوک معادل 25/ 6 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، فومن، لاهیجان و انزلی.
پوت معادل 4/ 16 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، آستارا و تالش.
بار برنج معادل 132 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، فومن و لاهیجان.
من معمولی معادل 6 تا 38/ 9 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، لاهیجان و فومن.
پیمانه برنج معادل 15 کیلو. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار و لاهیجان.
پیمانه شلتوک معادل 8/ 10 کیلو. رایج در شهرستانهای لنگرود و رودسر.
خروار معادل 132 تا 150 کیلو. رایج در شهرستانهای لنگرود، رودسر و انزلی.
خروار شلتوک معادل 212 کیلو. رایج در شهرستان تالش.
خروار برنج معادل 400 کیلو. رایج در شهرستان تالش.
کیل برنج معادل 7/ 3 کیلو. رایج در شهرستان تالش.

مقیاسهای وزنی گندم و جو

پیمانه گندم معادل 2/ 13 کیلو. رایج در شهرستانهای رودبار، رودسر و لاهیجان.
پیمانه جو معادل 8/ 10 کیلو. رایج در شهرستانهای رودبار، رودسر و لاهیجان.
پیمانه لوبیا معادل 14 کیلو. رایج در شهرستانهای رودبار، رودسر و لاهیجان.
خروار گندم معادل 132 کیلو. رایج در شهرستان تالش.
من گندم معادل 4/ 7 کیلو. رایج در شهرستان تالش.
من جو معادل 4/ 5 کیلو. رایج در شهرستان تالش.
ص: 147

مقیاسهای محلی سطح‌

جریب معادل 1 هکتار. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، لنگرود، صومعه‌سرا، آستارا، رودسر، تالش، فومن، لاهیجان و انزلی.
قفیز معادل 1/ 0 هکتار. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، لنگرود، صومعه‌سرا، آستارا، رودسر، تالش، فومن، لاهیجان و انزلی.
چل معادل 1666/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رشت.
دهر معادل 01/ 0 هکتار. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار، صومعه‌سرا، رودسر، تالش، فومن و انزلی.
درز 12 قبضه معادل 001/ 0 هکتار. رایج در شهرستانهای رشت، رودبار و لاهیجان.
درز 24 قبضه معادل 002/ 0 هکتار. رایج در شهرستانهای لنگرود و رودسر.
درز 20 قبضه معادل 0017/ 0 هکتار. رایج در شهرستان لنگرود.
درز 20 قبضه معادل 0167/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودسر.
درز 48 قبضه معادل 004/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودسر.
من برنجکاری معادل 0312/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودبار.
من گندمکاری معادل 0625/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودبار.
من بذرافشان آبی معادل 0312/ 0 تا 05/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودبار.
جریب تنکابنی معادل 1/ 0 هکتار. رایج در شهرستانهای لنگرود و رودسر.
لته معادل 2/ 0 هکتار. رایج در شهرستانهای آستارا، تالش و انزلی.
لته گرکانرود جنوبی معادل 1/ 0 هکتار. رایج در شهرستان تالش.
کراو معادل 1666/ 0 هکتار. رایج در شهرستان آستارا.
خروار معادل 1 هکتار. رایج در شهرستان رودسر.
من معادل 0625/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودسر.
پیمانه معادل 1/ 0 هکتار. رایج در شهرستان رودسر.
کردو معادل 1666/ 0 تا 2/ 0 هکتار. رایج در شهرستان تالش.
چارکه معادل 2/ 0 تا 25/ 0 هکتار. رایج در شهرستان تالش.
امروزه تقریبا هکتار و جریب و کیلو جایگزین واحدهای محلی سطح و وزن شده‌اند و واحدهای محلی کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرند. علاوه بر این واحدها، مقیاسهای محلی دیگری نیز در گیلان وجود دارند که از عمومیت کمتری برخوردارند. اصطلاحاتی مانند درز، پیمانه، کیل، من، خروار، لته، جریب نه‌تنها به نسبت نوع محصول مقادیر کمی متفاوتی دارند، بلکه در نواحی مختلف نیز یکسان نیستند. تردیدی نیست که عرف محل در تعیین مقدار و کمیت بر اساس روابط قراردادی متکی بوده و از هیچ ضابطه هم‌ارزی پیروی نمی‌کند. از اینرو لازم است در برخی مطالعات مربوط به منطقه که ارزش تاریخی و یا اقتصادی دارند به تفاوتهای ناحیه‌ای توجه شود چه در غیر این صورت ارائه تصویری درست از کیفیت و کمیت روابط اقتصادی و اجتماعی گذشته عملا با دشواری زیادی روبرو خواهد شد.

9- تحلیلی از چشم‌انداز کشاورزی استان و اهمیت اقتصادی آن در مقیاس منطقه‌ای و ملّی‌

قلمرو استان گیلان حدود 9/ 0 درصد مساحت کشور را شامل است و در مقایسه با استانهای دیگر، گیلان از جمله کوچکترین استانهای کشور است. اما در همین ابعاد بر حسب آمارهای مختلف از وسعت اراضی کشاورزی کشور حدود 8/ 1 تا 2/ 2 درصد از کل اراضی کشاورزی کشور را در اختیار دارد.
در فاصله سالهای 1353 تا 1365 رشد متوسط سالانه اراضی کشاورزی در استان گیلان 7/ 1 درصد بوده است و این در موقعیتی است که در فاصله مزبور اراضی کشاورزی کشور با 1/ 1- درصد رشد منفی داشته است. شتاب رشد و توسعه زمینهای کشاورزی به‌ویژه از سالهای 1361 به بعد بیشتر شده و استان گیلان با رشد سالانه 2/ 5 درصد وسعت اراضی کشاورزی تحرک شدیدی را در این بخش داشته است که خود حاکی از شکوفایی بخش کشاورزی در این استان مخصوصا از سالهای 1360 به بعد است. نیروی محرکه اصلی این حرکت همانا افزایش قیمت محصولات کشاورزی تولید شده در گیلان و بالا رفتن ارزش افزوده آنهاست که شوق توسعه کشاورزی در این منطقه می‌باشد. از خصوصیات بارز کشاورزی گیلان زراعت آبی آن است و کشت برنج مهمترین فعالیت منطقه را تشکیل می‌دهد. علاوه بر آن می‌توان پائین بودن متوسط مساحت زمینهای متعلق به خانوارهای بهره‌بردار را یکی دیگر از ویژگیهای کشاورزی گیلان دانست. در این استان متوسط مساحت زمین هر خانوار بهره‌بردار 44/ 1 هکتار است که کمترین مقدار در کل کشور است. با وجود این محدودیت، زمین استان گیلان کشاورزی فعالی را ادامه می‌دهد که از ثمره آن معاش خانوارهای روستائی و بخش قابل‌توجهی از اقتصاد منطقه تأمین می‌گردد. شهرستانهای استان گیلان قابلیت کشاورزی یکسانی ندارند. از اینرو سطح فنی و ارزش اقتصادی بخش کشاورزی همه‌جا یکسان نیست. به عنوان مثال از کل مساحت شهرستانهای رودبار و آستارا به ترتیب 5/ 6 و 6/ 10 درصد قابل کشت هستند. اما این بدان معنا نیست که تفاوت شدیدی در سطح زندگی آنان با دیگر شهرستانها وجود داشته باشد. در چنین مواردی کشاورزان با تخصصی کردن کشت و تمرکز کار و سرمایه، کاستی ناشی از کمبود زمین را جبران می‌کنند. به همین علت چشم‌انداز کشاورزی گیلان بسیار متنوع و گونه‌گون است. کشت محصولات سالانه مهمترین فعالیت زراعی گیلان به‌شمار می‌رود، زیرا که از کل اراضی زراعی استان بیش از 77 درصد به این نوع کشتها اختصاص دارد و اضافه بر آن باغداری و کشت محصولات دایمی تخصصی مانند چای و زیتون و مرکبات از بازدهی اقتصادی بالائی برخوردار است. مزارع زیر کشت برنج در مجموع 7/ 57 درصد از اراضی قابل کشت استان را تشکیل می‌دهند و این به خوبی نشانگر نقش غالب این کشت و عمومیت داشتن آن در سراسر گیلان می‌باشد.
بر خلاف نواحی جلگه‌ای که عمدتا به کشت برنج، محصولات جالیزی،
ص: 148
انواع سبزیها، چای، مرکبات و توتستان اختصاص دارد، کشت غلات مانند گندم و جو عمدتا در نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی صورت می‌گیرد. این تقسیم‌بندی مکانی میان انواع کشتهای مختلف خود نشانگر نوعی نظم فضائی در بهینه‌گزینی کشت و بهره‌برداری مطلوب از توان محیطی است. به همین دلیل است که استان گیلان با مساحت ناچیز خود در کشور پهناوری مثل ایران قادر است به تنهائی 36 درصد برنج، 90 درصد چای، 83 درصد زیتون، 6/ 17 درصد توتون و 5/ 84 درصد ابریشم تولیدی کشور را تأمین نماید، آماری که به خوبی حیات یک کشاورزی فعال در منطقه و موقعیت بلامنازع آن را در کشور نشان می‌دهند.
اما کشاورزی گیلان در عین شکوفایی با مشکلات و تنگناهای زیادی نیز روبروست که تنها با تدابیری سنجیده باید برطرف شوند و چنین اقدامی میسر نیست، مگر اینکه مشکلات بنیادی کشاورزی با دیدی کارشناسانه و در عین حال مسئولانه مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد.
مسئله زمین و محدودیت فضای بیولوژیکی برای کشت از جمله مهمترین مشکلات توسعه کشاورزی استان است. از زمانی که بیشه‌زارها و مراتع طبیعی و اراضی بایر با تلاش و کوشش کشاورزان به زیر کشت رفته‌اند، مسئله کمبود زمین در بخش جلگه‌ای به تدریج خود را نشان می‌دهد. قبل از ملی شدن منابع جنگلی کشاورزان به هرمقداری که می‌توانستند اراضی بیشه‌زار و جنگلهای نواحی جلگه‌ای را به مزارع آباد تبدیل می‌کردند، اما سرانجام سطح بالفعل قابلیتهای توسعه کشاورزی به سقف خود رسید و امکان توسعه کمی در اراضی جلگه‌ای بسیار محدود شد. از این‌رو به نظر می‌رسد که باید اساس برنامه‌ریزی و استراتژی توسعه کشاورزی در نواحی جلگه‌ای گیلان تغییر یابد. بدین معنا که به جای توسعه کمی زمینهای کشاورزی به توسعه کیفی آن مبادرت شود و از طریق توسعه کیفی کشاورزی میزان تولید افزایش یابد. زمینه این کار هنوز در گیلان فراهم نیست، زیرا به عنوان مثال در نمونه کشت برنج که کشت غالب استان است هنوز بازدهی هکتار در سطحی بسیار نازل قرار دارد. علت آن نیز ادامه روشها و ابزار سنتی کاشت و داشت و برداشت در تولید این محصول می‌باشد. تنها تحولی که در زمینه کشت برنج به عمل آمده جایگزین کردن وسائل شخم به وسیله تیلر و آبدنگها توسط کارخانه‌های برنج‌کوبی است.
خدمات بینابینی مورد نیاز کشت برنج با همان شیوه‌ها و ابزارهای سنتی انجام می‌گیرد، شیوه کاشت، نظام آبیاری، سیستم درو و برداشت در این مدت کوچکترین تحولی به خود ندیده‌اند. همچنین کوششهای علمی که در سطح جهانی برای افزایش بازدهی به ثمر رسیده تاکنون در گیلان ناشناخته مانده است. از اقدامات بهزراعی، اصلاح بذر، تعیین کود مناسب بر حسب کیفیت جنس و نوع زمین جز نشانه‌های آزمایشگاهی و نمونه‌ای شواهد دیگری در گیلان نداریم.
محدود شدن توجه مردم به کشاورزی در ناحیه جلگه‌ای تقریبا آنان را از مبادرت به یک کشاورزی مولد در نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی بازداشته است. اراضی کشاورزی واقع در این نواحی همانند صدها سال پیش به یک کشاورزی منفعل و کند اختصاص داده می‌شود و از نوآوری و تجربیات جدید، آن‌چنان‌که در نواحی جلگه‌ای شاهد آن هستیم، در این نواحی خبری نیست. با توجه به قابلیت اراضی مزبور درحالی‌که می‌توان آنها را به باغهای پرثمر تبدیل نمود و یا از آنها برای برخی از کشتهای سالانه استفاده کرد اما هنوز این اراضی به شیوه‌های سنتی دیم‌کاری گندم و جو و علوفه در مقیاس محدود و با بازدهی اندک به زیر کشت می‌روند و از روند تحول جاری در جلگه تقریبا به دور مانده‌اند. مشکلات دسترسی به نواحی کوهستانی و دور ماندن از میدان تکاپو و تلاش را می‌توان از جمله مهمترین عوامل کم‌فعال بودن آنها دانست.
دامداری سنتی موجود در نواحی کوهستانی به سرعت به پایان عمر خود می‌رسد و نسلهای جدید دیگر حاضر به ادامه کار پدران خود نیستند. دامداری نوین یا دامپروری نیز بدون امکانات مالی و دانش فنی از عهده آنان برنمی‌آید.
از همین‌رو ناگزیر به جلگه‌ها سرازیر شده و در آنجا به جستجوی معیشتی تازه می‌پردازند. اینکه جلگه تا چه حد توان پذیرش دارد، نکته‌ای است که پاسخ آن در حال حاضر کاملا روشن است. بدین توضیح که جلگه گیلان به آستانه اشباع ظرفیت زراعی خود رسیده و تنها می‌توان با اجرای سیاستهای دقیق به توسعه کیفی آن پرداخت و جائی برای توسعه کمی ابعاد فعالیت کشاورزی باقی نمانده است. از اینرو باید بعد از این متوجه نواحی کوهپایه‌ای و کوهستانی شد و سیاست توسعه کمی کشاورزی را به اراضی مزبور که در حال حاضر کشاورزی انفعالی را می‌گذرانند سوق داد.
دومین مشکل کشاورزی گیلان شیوع انواع بیماریها و آفات گیاهی است.
وجود آفات گیاهی در گیلان مقوله تازه‌ای نیست. از دیرباز نیز کشاورزان با این مشکل روبرو بودند، اما دانش فنی و ابزار مورد نیاز را در اختیار نداشتند.
اقداماتی که در این زمینه انجام می‌گیرد فقط جنبه درمانی دارد و هنوز به مرحله پیشگیری نرسیده است. مصرف انواع سموم و داروهای گیاهی ابعاد وحشتناکی به خود گرفته است و کشاورزان اجتناب‌ناپذیری از آن را به عنوان یک اصل پذیرفته‌اند و به حالت بیم و امید در کشاورزی خو گرفته‌اند. مصرف این قبیل مواد شیمیائی که به سختی در طبیعت جذب می‌شوند مرحله به مرحله اکوسیستم طبیعی را به یک مرگ تدریجی سوق می‌دهد، مورد تالاب انزلی به عنوان آبریز انتهایی بسیاری از مزارع کشاورزی دردناکترین نمونه آن است.
از طرف دیگر مصارف درازمدت سموم و داروهای گیاهی موجب ایجاد مقاومت در برخی کشتها شده و چه بسا که این مواد دیگر اثر درمانی هم نداشته و فقط فعالیت آفات را برای مدتی متوقف می‌سازند. اگر به اهمیت بخش کشاورزی در گیلان و ارزش منطقه‌ای و ملی آن قائل باشیم باید جدی‌نگری لازم را در زمینه مراقبتهای علمی و فنی از طریق ایجاد پایگاههای مراقبت با تجهیزات آزمایشگاهی کافی به کار بندیم و تا دیر نشده اجرای آنرا عملی سازیم. جای آن دارد که مشکل کشاورزی گیلان را با تمام اهمیت آن حداقل در نیشکر هفت‌تپه جدی گرفته و قبل از بروز بحران به پیشگیری خطرات و ضایعاتی که در شرف بروز هستند بشتابیم.
سومین خطری که کشاورزی گیلان را به‌طور اعم و کشت و زرع را به‌طور اخص تهدید می‌کند گسترش شهرنشینی با تمام پیامدها و آثار تبعی آنست. هر چند که نسبت جمعیت شهرنشین با 38 درصد در گیلان هنوز چندان زیاد نیست. اما باید توجه داشته باشیم که استان گیلان با تراکم نسبی 146 نفر در کیلومترمربع پس از تهران که یک مورد استثنایی است، پرتراکم‌ترین منطقه
ص: 149
کشور است. استان گیلان در حال حاضر دارای 31 شهر است، به استثنای رودبار که در کوهپایه قرار دارد بقیه شهرهای آن در ناحیه جلگه‌ای مستقر هستند و این بارگذاری شهری- جمعیتی در فضای محدود جلگه، خود از مهمترین منابع تهدیدکننده کشاورزی به‌شمار می‌رود. شهرهای گیلان در نواحی جلگه‌ای به سرعت متورم و پرجمعیت می‌شوند. این جمعیت در کنار زیست و فعالیت خود به تناسب بزرگی و کوچکی شهر سهم سرانه‌ای در تولید زباله و فاضلاب دارد. با توجه به این‌که کلیت محیط جغرافیایی استان گیلان یک اکوسیستم بسته است ناگزیر فاضلابهای دفع شده و زباله‌ها در همان محیطی تخلیه می‌شوند که فعالیت کشاورزی از آن تغذیه می‌کند. فیلتراسیون طبیعی محیط تاکنون از بروز واکنشهای ناهنجار تا حدودی جلوگیری کرده است، اما نشانه‌های خطر را می‌توان در اراضی پائین‌دست رشت و لاهیجان و فومن و تالش به روشنی مشاهده کرد. تخلیه فاضلابها به رودخانه‌های منطقه و دفن زباله با اصول غیرفنی در هرجا که پیش آید پیامدهائی به دنبال دارد که هنوز بر ابعاد آنها آگاهی چندانی نداریم. اما از خطر مزبور گریزی نیست و اگر چنین پیش رود آسیبی بر محصولات کشاورزی وارد خواهد شد که دفع آن سالیان دراز وقت می‌خواهد و به سرمایه‌ای کلان نیاز دارد.
از طرف دیگر ایجاد صنایع نامأنوس با محیط جغرافیایی و ظرفیت اکولوژیکی آن مانند صنایع شیمیایی، الکترونیکی و نظایر آنها با فاضلابهای صنعتی و پسابهای آلوده و تنگناهای فنی پالایش همچنان‌که در سالهای گذشته به کرات شاهد آن بوده‌ایم خطری است جدی و تهدیدآمیز برای کشاورزی و سپس برای افراد کشاورز. چرا که روستائیان هنوز آب مورد نیاز شستشوی و حتی آب آشامیدنی خود را از چاههائی به دست می‌آورند که عمق نسبتا کمی دارند و منبع تغذیه این چاهها اغلب آبهای نفوذی پسابهای زراعی آلوده به مواد شیمیایی است. دور کوتاه و نیمه‌بسته مصرف آب در طبیعت روستائی گیلان آب کشاورزی و مصرفی خانگی را با فاصله کوتاه در کنار هم قرار داده و آلودگی این‌یکی ناگزیر آلودگی آن دیگر را نیز به دنبال دارد.
چهارمین عامل بحران کشاورزی در گیلان که با توسعه کشتزارها امکان بروز آن افزایش یافته کمبود آب برای آبیاری است. نوسانهای اقلیمی در گیلان زیاد است و به تبع آن امکان تغییر در میزان بارش فراوان. در سالهائی که ذخیره برف در ارتفاعات به مقدار کافی نمی‌رسد، رودخانه‌هائی که غالبا فصلی هستند با مشکل کاهش شدید جریان آب مواجه می‌شوند. از طرف دیگر وابستگی کشتزارهای قدیم و جدید به این منابع آبی غیرقابل اجتناب است زیرا کشت برنج و دیگر محصولات سالانه شدیدا به آب مدام و یا مقطعی وابسته است. تقویم وقایع ثبت شده در گیلان به کرات از بروز خشکسالیها خبر داده است[118] و بسیاری از گیلانیها خاطرات تلخ آنرا هنوز به یاد دارند. از همین‌رو مسئله مهار آبهای سطحی که تنها در بستر رودخانه سفیدرود مهار شده است ضرورتیست اجتناب‌ناپذیر. بسیاری از رودخانه‌های اصلی منطقه در سرشاخه‌های کوهستانی خود به خوبی امکان مهار کردن و ذخیره‌سازی آب را فراهم کرده‌اند. مهار این آبها می‌تواند خطر بروز خشکسالی را برطرف کرده و در همین حال با تأمین منابع آب مطمئن، برق مورد نیاز منطقه را نیز فراهم کند. آمار دبی بسیاری از رودخانه‌ها و حجم تخلیه سالانه آنها از حد نصاب لازم برای ذخیره‌سازی به مراتب فراتر می‌رود. اگر حوزه آبیاری سد سفیدرود را در نظر نگیریم بقیه حوزه‌های آبیاری رودخانه‌ها بالقوه در معرض تهدید کم‌آبی قرار دارند. در سالهای اخیر استفاده از موتورپمپهای بزرگ و کوچک برای آبیاری مزارع نوآباد موجب پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی و خشکیدن چشمه‌ها و چاههای خانگی شده است. این بهره‌برداری بی‌رویه نیز از پیامدهای مسئله‌آفرین به دور نیست.
وضعیت کنونی کشاورزی گیلان با روند شکوفائی که در طی سالهای اخیر آغاز کرده نویدهای امیدوارکننده‌ای به دست می‌دهد. منزلت اقتصادی حاصل فعالیتهای کشاورزی اعتبار آسیب‌دیده اجتماعی آن را به تدریج تجدید کرده و از این طریق با جذب نیروهای فعال جدید در بخش کشاورزی تداوم آن‌را تضمین می‌کند. این حرکت خودجوش که به ضرورت زمان و نه تدبیر، آغاز شده لااقل از این به بعد به مدیریتی هشیارانه و مسئولانه نیاز دارد. گیلان دیگر تبعیدگاه اقلیمی دوران قاجار نیست، بلکه در زمره فعال‌ترین و پرجاذبه‌ترین مناطق این کشور است. قلب طپنده گیلان، کشاورزی آن است که شریانهای حیاتی اقتصاد منطقه و بخشی از کشور را فعال و زنده نگهداشته است. از اینرو هم به لحاظ اهمیت اقتصادی و هم به ضرورت استراتژی توسعه لازم است که کشاورزی گیلان در محور برنامه‌ریزی منطقه قرار گیرد. تنها به این نباید بسنده کرد و دلخوش بود که کشاورزان گیلان سختکوشانه در تلاشند. کشاورزی همانند دیگر سیاستهای اقتصادی به رهبری و هدایت و آینده‌نگری در افقهای درازمدت نیاز دارد و این ممکن نیست مگر آن‌که نیروهای علمی و فنی برای ارائه خدمات مورد نیاز کشاورزی به خدمت گرفته شوند و با سازماندهی اصولی دستاوردهای علمی خود را در اختیار بخش کشاورزی قرار دهند. کشاورزی فعالیتی است بسیار حساس و آسیب‌پذیر. به همین دلیل مدیریت بر آن به مراتب مشکلتر از اشتغال به آن است.
تجربه ناکامیها و شکستهای پرورش کرم ابریشم در گیلان، که روزگاری از رونق و شهرت جهانی برخوردار بود و بازارهای روسیه و ایتالیا و انگلیس و فرانسه را در اختیار داشت، ناشی از کاهلی و سستی نوغانداران گیلان نبود بلکه از سوء مدیریت و عدم مراقبت مسئولین در ارائه یک استراتژی صحیح برای تداوم این فعالیت ناشی می‌شد و باز هم چنان‌چه کشاورزی شکوفای گیلان درست هدایت نشود همان خطرها کماکان در کمین نشسته و منتظر فرصت مانده‌اند.

10- تحولات سطح زیر کشت، عملکرد و تولیدات کشاورزی در استان گیلان‌

از اوائل دهه 1360 تحولات محسوسی در ساختار کشاورزی ایران به طور عام و گیلان به‌طور خاص به‌وجود آمد. نخست این‌که با فروپاشی ارزشهای کاذب زندگی و معیشت شهری، جامعه روستائی تا حدودی از موضع انفعالی تاریخی خود در مقابل جامعه شهری بیرون آمد و دیگر این‌که مشاغل
ص: 150
کشاورزی که در نتیجه تشویق و تبلیغ زندگی شهری به شدت اعتبار اجتماعی خود را از دست داده بودند، مجددا فرصت یافتند که جائی برای خود بازیابند.
این تحول فرهنگی که برخاسته از فرهنگ اجتماعی و باورهای اخلاقی جامعه کشاورزی و نه حاصل یک سیاستگزاری اقتصادی بود، موجب شد که گرایش به فعالیتهای کشاورزی در میان عناصر شهری و تحصیلکرده‌های روستائی افزایش یابد. بدین‌ترتیب نوجوانان و افرادی که روزگاری از اشتغال به کار کشاورزی، به دلیل کاهش منزلت اجتماعی آن، اکراه داشتند، و مشاغل اداری در شهرها را ترجیح می‌دادند با درک جدیدی از اعتبار بخش کشاورزی و بهره‌وری اقتصادی آن، همچنین محدودیت استخدامی در سازمانهای اداری به این بخش روی آوردند. در وهله نخست این عامل، بخش کشاورزی را از انزوای اجتماعی بیمارگونه بیرون آورد و نیروی فعال و نسل جدیدی را به بدنه اجتماعی آن پیوند داد.
یکی از علل تحول در بخش کشاورزی احیای اعتبار اقتصادی و ارزشهای مادی حاصل از آن بود. در سالهای قبل از انقلاب، اتکاء ناموجه اقتصادی به درآمدهای ناشی از فروش نفت خام و مصرف این درآمدها برای واردات محصولات کشاورزی، هرگونه اطمینان و پشتوانه کشش بازار را از تولید کنندگان داخلی سلب کرده بود. محصولات کشاورزی وارداتی از انواع مرکبات، برنج، گندم، میوه، لبنیات، گوشت و نظایر آنها، اغلب با اشباع بازارهای داخلی، هرگونه انگیزه مادی برای تولید را در بطن خفه می‌کرد.
سیاستهای توسعه کشاورزی نیز تنها در قالبهای محدودی طراحی و اجرا می‌شد و بدین‌جهت شمول فراگیر نداشت.
بخش کشاورزی با استفاده از این فرصت تاریخی موفق شد موقعیت و اعتبار اجتماعی و اقتصادی از دست رفته خود را تا حدود زیادی بازیابد. روی آوری مجدد به زراعت و کشت و کار از نشانه‌های محسوس و ملموس این تحول بود.
این اتفاق در گیلان با شدت و شتاب بیشتری روی داد. چرا که از یکطرف زمینه‌های لازم برای کشاورزی موجود بود و از طرف دیگر زمینهای متروکه و بایر فراوانی وجود داشت که با اندک سرمایه‌گذاری می‌توانست به زیر کشت رود.
شروع جنگ و محدودیت واردات محصولات کشاورزی، همچنین تاکیدهای مستقیم و غیرمستقیم بر حمایت از تولیدات داخلی، تعادل عرضه و تقاضای داخلی را که تا پیش از آن با ورود محصولات خارجی به بازار داخل، به صورت مصنوعی برقرار می‌شد، به شدت برهم زد. قانونمندیهای جدیدی در نظام عرضه و تقاضا مطرح شدند و سوبسیدهای نامرئی که برای برخی اقلام پرداخت می‌شد، از بین رفت و در نتیجه بسیاری از محصولات کشاورزی که قیمت آنها سالها تغییر محسوس نکرده بود، به قیمتهای واقعی خود نزدیک شده ارزش اقتصادی خود را بازیافتند.
در گیلان این تحولات اثری مضاعف داشت. چرا که واردات اقلامی که گیلان تولیدکننده اصلی آن بود، محدود شد، اقلامی نظیر برنج، مرکبات، چای، زیتون، ابریشم و توتون و ... این روند برای کشاورزان قدیم و نوپای گیلانی انگیزه‌های مادی و اقتصادی جدیدی را به وجود آورد که تحول در سطح زیر کشت، عملکرد و افزایش میزان تولیدات حاصل مستقیم آنهاست.
بازتاب این موازنه اقتصادی مثبت به نفع کشاورزان، انعکاسی وسیع در نوسازی مساکن روستائی در گیلان داشت که همه شاهد آن هستند. واحدهای بهره‌برداری کشاورزی در گیلان کوچک و پراکنده‌اند. لیکن بسیاری از خانوارها در کنار زراعت خود، فعالیتهای جنبی کشاورزی از قبیل سبزی کاری، تره‌بار، صیفی، نگهداری طیور و دام بزرگ، پرورش کرم ابریشم، زنبورداری و مانند آنها را انجام می‌دهند. مجموعه درآمدهای اقتصادی پولی و غیرپولی حاصل از این فعالیتها از یک سو، وابستگی کشاورزی گیلان را به بازارهای شهری کاهش می‌دهد و از سوی دیگر آنان را از خرید این‌گونه محصولات بی‌نیاز می‌سازد. مضافا این‌که با فروش مازاد محصولات مزبور تولیدکنندگان به درآمدی بیشتر نیز دست می‌یابند. مجموعه این فعل و انفعالات که با پیچیدگی خاصی در بدنه جامعه کشاورزی گیلان عمل می‌کند، تحولاتی را در نظام زراعی و کم‌وکیف آن به وجود آورده که هم مشاهدات عینی و هم آمارهای رسمی مؤید آنها هستند.
امروزه در گیلان تقریبا زمین بایری که دارای هویت کاربری تعریف شده‌ای نباشد، وجود ندارد. در امتداد سفیدرود و دیگر رودهای بزرگ گیلان شاهد هستیم که حتی تراسهای رودها نیز به زیر کشت رفته‌اند. در مناطق کوهستانی و کوهپایه‌ای که عامل ارتفاع، مرز کشت برنج را محدود می‌کند، کشت محصولات تجاری کشاورزی از قبیل لوبیا، سیب‌زمینی و پیاز در حوالی لوشان، گردو فندق در رودسر، توتستان، توت‌فرنگی و هندوانه‌کاری در کناره‌های تالاب انزلی و صومعه‌سرا، چهره جدیدی از چشم‌اندازهای کشاورزی گیلان را ارائه می‌دهند که در مقایسه با دو دهه گذشته، نشانه تغییرات اساسی در بنیان زراعی این منطقه است.
افزایش سطح زیر کشت برنج به 000، 230 هکتار در سال زراعی 72- 1371 با بهبود نسبی عملکرد آن یعنی 3716 کیلوگرم در هکتار، موجب شده است که میزان تولید برنج استان از مرز 000، 854 تن در سال تجاوز کند. در همین حال نباید فراموش کرد که بهینه‌گزینی در نوع کشت برای دستیابی به محصول بهتر و بیشتر تقریبا در همه زمینه‌ها توسط کشاورزان انجام می‌گیرد.
به همین ترتیب در مورد توتون، چای، مرکبات، زیتون، بادام‌زمینی، گردو، فندق و انواع صیفی شاهد تحولات کیفی و کمی در توسعه سطح زیر کشت و میزان تولید و عملکرد در هکتار هستیم.
تنوع محصولات کشاورزی در گیلان و گرایش به نوعی تخصص‌گرائی در تولید اقلام معین از جمله ویژگیهای کشاورزی است که در گیلان شاهد آن هستیم. از آنجمله گرایشهای جدید در تولید فندق و گردو، میوه‌های درختی مانند گیلاس، گوجه‌سبز، ازگیل، بادام‌زمینی و توسعه توتستانها از جمله ویژگیهای مهم در تحول بخش کشاورزی گیلان است.
برای اثبات و نشان دادن روند این تحولات، آمارهای کشاورزی مربوط به سال زراعی 72- 1371 یعنی آخرین سال زراعی قبل از آماده شدن این نوشته برای چاپ، از مراکز مسئول اخذ و پس از مقایسه و بررسی آنها، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته‌اند. جدولهائی که در انتهای این بخش از کم‌وکیف فعالیتهای کشاورزی تنظیم شده مستندات آماری مجموعه تحولاتی هستند که
ص: 151
کشاورزی گیلان در دهه گذشته به خود دیده است. مجموعا همانطور که در بخشهای پیش نیز عنوان شد، کشاورزی گیلان در موقعیتی قرار دارد که به جای توسعه کمی در سطح زیر کشت، از امکاناتی بهره گیرد که با توسعه کیفی، پویائی بخش کشاورزی را تضمین نماید. در این راستا استفاده از ابزار جدید کشت، سموم دفع آفات گیاهی، بذرهای اصلاح‌شده، بهبود تکنیکهای شخم و به‌طور کلی اصلاح ساختاری نظام کاشت و داشت و برداشت از جمله اقداماتی است که به‌طور محسوس اعمال و انجام آنرا شاهد هستیم.
طبیعی است که اصلاح نظام توزیع، یعنی یکی از بزرگترین مشکلات اقتصادی کشاورزی ایران، با کوتاه کردن دست واسطه‌ها، سلف‌خرها و دلالهای مبادله محصولات کشاورزی، برخورداری بیشتری برای تولید کنندگان فراهم خواهد ساخت. هرچند که این عمل به‌طور طبیعی با بهبود نسبی وضع اقتصادی خانوارهای کشاورز روستائی در گیلان و توسعه شبکه ارتباطی و راهها در حال تحقق است. امروزه در گیلان سلف‌خری و یا پیش فروش محصول که روزگاری به دلیل فقر مالی کشاورزان عمومیت فراوانی داشت، به تدریج در حال منسوخ شدن است. در همین حال استان گیلان با دارا بودن حدود 32 کیلومتر راه در هر 100 کیلومترمربع بهترین موقعیت دسترسی را در میان سایر استانهای کشور داراست. وجود این راهها کمک می‌کند که جدول شماره 20- محصولات دائمی استان گیلان در سال زراعی 72- 1371
محصولات کشاورزی در فرصتی کوتاه به مراکز مصرف و بازارهای برون منطقه‌ای حمل شده و به فروش رسند، امری که هنوز برخی از مناطق دیگر کشور برخورداری مطلوبی از آن ندارند.
جدول شماره 19- طرح شناسائی و آمارگیری باغهای زیتون شهرستان رودبار در سال زراعی 72- 1371.
جدول شماره 21- محصولات دائمی استان گیلان در سال زراعی 72- 1371
کل سطح کاشت اراضی درختان و درختچه‌های غیرمثمر در سال 71- 1370 بالغ بر 25 هکتار به تعداد 29507 اصله و در سال 72- 1371 بالغ بر 15 هکتار به تعداد 28800 اصله بوده است.
ص: 152
جدول شماره 22- سطح زیر کشت، عملکرد (مقدار تولید در هر هکتار) و تولید محصولات کشاورزی استان گیلان در سال زراعی 72- 1371
جدول شماره 23- سطح زیر کشت، عملکرد (مقدار تولید در هرهکتار) و تولید محصولات کشاورزی استان گیلان در سال زراعی 72- 1371
ص: 153
جدول شماره 24- سطح زیر کشت، عملکرد (مقدار تولید در هرهکتار) و تولید محصولات کشاورزی استان گیلان در سال زراعی 72- 1371
تولید نیشکر در استان گیلان در انحصار شهرستان صومعه‌سرا است و وضع محصول نیشکر این شهرستان در سال زراعی 72- 1371 بدین شرح بوده است: سطح زیر کشت 50 هکتار، عملکرد 1000 کیلوگرم و تولید 50 تن.
جدول شماره 25- سطح زیر کشت، عملکرد (مقدار تولید در هرهکتار) و تولید محصولات کشاورزی استان گیلان در سال زراعی 72- 1371
ص: 154
مزارع برنج در منطقه اشکورات.
زن روستائی گیلان کاه نرم برنج (سراچینا) را برای خوراک زمستانی دام جمع‌آوری می‌کند.
ص: 155
مزارع برنج و خانه‌های روستائی در راه سیاهکل- دیلمان.
نشای برنج توسط زنان روستائی در یکی از برنجزارهای گیلان.
ص: 156
تا حدود چهل سال پیش که استفاده از ماشینهای کشاورزی معمول نبود خرمن‌کوبی به وسیله جاکو (گوچین) یک وسیله سنتی قدیمی انجام می‌گرفت. عکس بالا، دو زن روستائی را در حال شلتوک‌کوبی با جاکو و عکس پائین استفاده از ماشین مخصوص خرمن‌کوب را نشان می‌دهد.
جدا کردن دانه‌های گندم و جو از ساقه‌های خشک به روش سنتی هنوز هم در روستاهای دورافتاده گیلان مرسوم است.
ص: 157
با آن‌که در بسیاری از مزارع و کشتزارهای گیلان، کشاورزان ماشینهای مدرن کشاورزی را در خدمت گرفته و در مراحل مختلف کاشت و برداشت از آنها استفاده می‌کنند ولی هنوز در گوشه‌وکنار این استان استفاده از وسائل و ابزار ابتدائی قرون و اعصار گذشته متروک نشده است.
یکی از این وسائل خیش است که برای شیار کردن زمین و شخم زدن به کار می‌رود. این وسیله در گیلان «کاول» نامیده می‌شود.
در عکس زنی را می‌بینید که پس از یک روز کار سخت و طاقت‌فرسا از مزرعه به خانه بازمی‌گردد. بیلی را که برای برگردانیدن خاکهای سخت و باز کردن راه عبور آبها مورد استفاده قرار داده بر روی شانه حمل می‌کند و علفهای وحشی و هرزه‌ای را که از لابلای ساقه‌های برنج یا بوته‌های چای بیرون کشیده به منزل می‌برد تا یک وعده از خوراک چهارپای خود را تأمین کرده باشد.
کاول با مجسمه‌ای که در کاوشهای باستان‌شناسی مارلیک (چراغعلی تپه رودبار) به دست آمده شباهت کامل دارد. مجسمه مارلیک از دو گاو و گاوآهن و خیش و محورهای اتصالی آن درست شده که متعلق به هزاره دوم قبل از میلاد مسیح است.
ص: 158
پس از انجام شخم، زمین را برای کشت آماده می‌کنند.
دانه‌های برنج یا شلتوک را قبلا برای جوانه زدن آماده می‌کنند. اکنون دانه‌های برنج جوانه زده‌اند و زن روستائی آنها را در خزانه برنج یا به اصطلاح محلی «توم بیجار» می‌پاشد. پس از حدود بیست روز نشای آماده شده یا «توم» را برای کشت به مزرعه می‌برند.
زنان روستائی در حال نشای توم برنج در یکی از برنجزارهای صومعه‌سرا.
ص: 159
وجین می‌کنند (علفهای هرز را از ریشه بیرون می‌آورند.)
درو می‌کنند (ساقه‌های برنج را می‌برند.)
برنج سبز نارس (جوکول) از نوع صدری نیز خوردنی معطر و خوش‌طعمی است زنان روستائی برنج سبز یا «جوکول» را چیده دانه‌ها را تفت می‌دهند؛ سپس آنها را به وسیله پادنگ یا هاون کوبیده دانه‌ها را از پوسته جدا می‌سازند و به شیوه‌های گوناگون مصرف می‌نمایند.
دسته‌های شلتوک یعنی ساقه‌های خوشه‌دار برنج را پس از بریدن و دسته کردن به صورت خرمن درمی‌آورند و سپس آنها را به انبار شلتوک حمل می‌کنند.
ص: 160
کلش (ساقه‌های خشک شده) را به انبار می‌برند.
هیچ مشکلی حتی بیماری و بارداری زن روستائی گیلان را از کار بازنمی‌دارد، گهواره نوزاد را به مزرعه می‌برد، کودک خردسال را به پشت می‌بندد و کار مزرعه را به پیش می‌برد.
زنان روستائی گیلان در فصل فعالیت کشاورزی پیوسته بین خانه و مزرعه در حرکتند. آنها با وجود کارهای سنگین مزرعه از رسیدگی به امور خانه غافل نمی‌مانند.
ص: 162
برنج مهمترین محصول کشاورزی گیلان است. حدود 36 درصد از برنج کشور در گیلان تولید می‌شود و خوراک اصلی مردم گیلان از برنج تأمین می‌گردد.
کشت برنج در استانهای دیگر ایران معمول است، ولی محصول برنج هیچیک از استانها از نظر کیفیت به پای برنج گیلان نمی‌رسد. برنج گیلان نه‌تنها در ایران بلکه در خارج از کشور نیز بی‌رقیب است. اما باید دانست که کشت برنج در مراحل مختلف با مشکلات فراوان همراه می‌باشد. تحمل و مقاومت کشاورز گیلانی در برخورد با این مشکلات قابل‌تحسین است.
وجین در مزارع برنج آستانه اشرفیه.
مزارع برنج در راه سیاهکل.
نشای برنج در ارتفاعات دشت سفیدرود.
مزارع برنج در ارتفاعات دشت سفیدرود.
ص: 163
مزارع برنج در ماکلوان (فومن).
یکی از مزارع برنج لاکان (رشت).
نمائی از برنجزار و یک خانه روستائی در حاشیه سفیدرود.
ص: 164
آرام خفته است تا ...
در حالی‌که کودک روی کلشها آرام خفته است مادر به تلاش برای زندگی ادامه می‌دهد. زن روستائی گیلان در زیر آفتاب سوزان و بارانهای سیل‌آسا لحظه‌ای از کار و فعالیت بازنمی‌ایستد و با این حال کودک او هرگز نمی‌تواند نرمی رختخواب و گرمی غذا را احساس نماید. اگر کودک رنگ آسایش ببیند و دوران کودکی را با این سختیها سپری نسازد در آینده نخواهد توانست همچون مادر از بامداد تا شامگاه به تلاشی مداوم و جانکاه بپردازد. او اکنون روی کلشها آرام خفته است تا فردا با موجهای دیوانه دریا و سنگها و کلوخهای سخت زمین دست‌وپنجه نرم کند.
کودکان و نوجوانان نیز در روستاهای گیلان با کارهای کشاورزی آشنا می‌شوند و در بیشتر کارها به والدین خود کمک می‌کنند.
عکس، دو کودک را در کپورچال نشان می‌دهد که الیاف تهیه شده از ساقه‌های برنج را جهت بسته‌بندی کردن آنها به مزرعه حمل می‌نمایند.
ص: 165
باغهای چای در ماکلوان (فومن).
چای آماده حمل به کارخانه.
پس از برنج، چای مهمترین محصول کشاورزی گیلان است. لاهیجان را باید زادگاه چای در ایران معرفی کرد. در نقاط دیگر گیلان از جمله لنگرود، رودسر، فومن و صومعه‌سرا نیز باغهای چای وجود دارد.
ص: 166
باغهای چای در اطراف لاهیجان.
هندوانه‌های توزرد گیلان، برعکس برخی دیگر از نقاط کشور، بسیار شیرین و خوشمزه هستند. گیلانیهای سالخورده برای آنها خواص زیادی قائلند.
ص: 167
در گیلان، یکی از غنی‌ترین استانهای کشاورزی ایران، که کشتزارهای سرسبز و برنجزارهای پربار آن باید متضمن رفاه و بی‌نیازی ساکنان منطقه باشد هنوز چوب در بسیاری از نقاط روستائی و حاشیه جنگلها وسیله اصلی برای سوخت و ایجاد حرارت است، به همین سبب یکی از وظایف زنان و دختران روستائی در این مناطق جمع‌آوری چوب و حمل آن به خانه می‌باشد. عکس، دو دختر روستائی را در حال حمل چوب نشان می‌دهد.
دختر جوان روستائی گیلان برگ‌های سیر مصرفی خانوار را از مزرعه چیده، اما در چند لحظه استراحت نیز از فعالیت بازنمانده مشغول بافتن شده است.
ص: 168
گل‌گاوزبان یکی دیگر از محصولات کشاورزی گیلان است.
گلهای این گیاه داروئی شکوه و زیبائی جنگل اشکورات را دوچندان کرده است.
زمین خشک و بی‌حاصل در گیلان وجود ندارد. به هرطرف که نظر افکنی درخت است و جنگل و چمن و کشتزار.
تصویر، منظره‌ای از کشتزارهای پراکنده را در گیلان نشان می‌دهد.
ص: 169
یکی از محصولات مهم درختی گیلان فندق است.
عکس، چشم‌اندازی از درختان فندق را در یکی از روستاهای اشکورات نشان می‌دهد.
کشت پاچه‌باقلا در نقاط مختلف گیلان رواج دارد.
زنان گیلانی هنگام فراغت از کارهای روزانه در فصل تابستان به خارج کردن دانه‌های باقلا از غلاف پرداخته آنها را برای مصرف آماده می‌سازند.
خورشتی که از پاچه‌باقلا تهیه می‌شود مورد علاقه خاص مردم گیلان است.
ص: 170
طی سالهای اخیر گروهی از باغ‌داران گیلانی به تولید کیوی پرداخته‌اند.
تبدیل باغهای مرکبات در گیلان و مازندران به باغهای کیوی بدون توجه به نیاز کشور و امکانات صدور به خارج در سالهای اخیر نگران‌کننده است.
«آزولا» در اصل برای خوراک دام و تقویت زمین مورد استفاده قرار می‌گیرد ولی متأسفانه پخش بی‌رویه و رشد سریع این جلبک در مزارع برنج اکنون آن را به صورت آفتی درآورده است.
ص: 171

فصل ششم جنگلهای گیلان‌

مقدمه‌

جنگل یا طلای سبز در هر کشور از مهمترین عوامل زیربنائی رشد و توسعه اقتصادی و کشاورزی می‌باشد. در مقایسه اهمیت طلای سبز یا جنگل با طلای سیاه یا نفت در حیات اقتصادی هر جامعه گفته می‌شود، در بسیاری جهات طلای سبز دارای ارزش و اهمیتی بیش از طلای سیاه است زیرا بهره‌برداری از ذخائر نفتی هر کشور پایانی دارد در حالی‌که بهره‌برداری اصولی از جنگل هرگز به پایان نمی‌رسد. از سوی دیگر نفت ذخیره‌ای بدون توالد و ازدیاد است در صورتی که جنگل همواره در حال توالد و ازدیاد می‌باشد.
جنگل صرفنظر از جنبه اقتصادی از لحاظ مسائل اکولوژیکی نیز نقش حساسی در منطقه داشته و خود در عین‌حال یک اکوسیستم پیچیده کامل است ... در تعدیل آب و هوا و افزایش بارندگیهای محلی، ذخیره آب باران و ازدیاد آب سفره‌های زیرزمینی و پرآب کردن رودخانه‌ها و جلوگیری از فرسایش خاک و بهبود وضع کشاورزی و تأمین اکسیژن محیط زیست و فضای مناسب برای حیات‌وحش، جنگل نقش بسیار مهمی بر عهده دارد.
در دوران ما به سبب پیشرفتهای بسیاری که نصیب بشر گردیده ارزش و اهمیت جنگل و نقش درختان جنگلی در فعالیتهای حیاتی و حفظ کره خاک و تأمین نیازهای مختلف جوامع انسانی شناخته شده است.
جنگلها در فعل و انفعالهای مربوط به جذب گازکربنیک هوا و آزاد ساختن اکسیژن و تولید انرژی شیمیائی (چوب) در کره حیاتی بزرگترین و بیشترین سهم را دارا می‌باشند، زیرا فعالیت حیاتی درختان جنگل با شاخه‌های ستبر و بلند و برگهای زیاد و ریشه‌های عمیق بیش از سایر گیاهان بوده و تولید
ص: 172
و بازدهی آنها نیز در اکوسیستم بسیار قابل‌توجه می‌باشد.
درختان جنگل با شاخ‌وبرگ و ساقه خود مانعی در برابر وزش باد و قطرات باران ایجاد می‌نمایند و به سبب جلوگیری از برخورد مستقیم آنها با خاک از جدا شدن ذرات خاک و فرسایش آن جلوگیری کرده مانع جاری شدن سیلهای ویرانگر و طوفانهای شنی می‌شوند. لاشه برگها و تنه‌ها و شاخه‌های افتاده درختان در سطح زمین نیز با جاری شدن سریع آب باران به مقابله برخاسته جریان آبهای سطحی و حرکت آنها را تنظیم می‌نمایند و مقداری از آبها را به لایه‌های زیرین خاک نفوذ می‌دهند. با این عمل رطوبت خاک تأمین می‌شود و سفره‌های زیرزمینی آب هم تقویت و تغذیه می‌گردد. لاشه برگها پس از تجزیه، از یک طرف مواد آلی (هوموس) را، که برای حفاظت و تحول خاک و تغذیه گیاه ضروری است، تأمین کرده از سوی دیگر عناصر و مواد غذائی لازم را مجددا به خاک برمی‌گرداند و به همین علت در جنگلهای طبیعی کودپاشی و یا به اصطلاح کشاورزی رشوه‌دهی به خاک ضرورت پیدا نمی‌کند.
چوب مهمترین محصول جنگل گذشته از ارزش و اهمیتی که در تهیه اشیاء و وسائل موردنیاز انسان نظیر کاغذ، در، پنجره، صندلی، تخته، ذغال، فیبر، نئوپان و غیره دارد، هنوز مهمترین منبع تأمین انرژی حرارتی (سوخت) در جهان بشمار می‌رود. طبق آمار ارائه شده به دهمین کنگره جهانی جنگل 70 درصد انرژی جهان از چوب تأمین می‌گردد و 60 درصد چوبهای مستحصله دنیا صرف تأمین انرژی حرارتی می‌شود. مثلا در بیلان انرژی قاره اروپا سهم چوب 40 درصد است. در کشور فرانسه از حدود 36 میلیون متر مکعب برداشت چوب جنگل 5 میلیون متر مکعب صرف تولید ذغال و هیزم می‌شود.
در کشور اتحاد شوروی سابق در سال 1989 حدود 79 میلیون متر مکعب چوب صرف تولید انرژی حرارتی شد و در سال 1990 به علت کاهش جمعیت روستانشین شوروی این میزان به 70 میلیون متر مکعب تقلیل یافت. در کشور مراکش حدود 1 میلیون متر مکعب چوب در سال صرف تأمین سوخت می‌شود.
بالاخره دوسوم جمعیت جهان صددرصد و کشورهای جهان سوم 90 درصد سوخت و انرژی حرارتی خود را از چوب تأمین می‌نمایند[119].
کشورهای مختلف برداشتهای متفاوتی از جنگل دارند. بعضی از کشورها جنگل را فقط به مجموعه درختان (چوبده) اطلاق می‌کنند. تعدادی از کشورها مجموعه درختان، درختچه‌ها، بوته‌ها و گیاهان علفی را جنگل می‌نامند. برای تعدادی دیگر جنگل مفهوم و مرزهای وسیعتری یافته مجموع گیاهان، آب، خاک، هوا، جانداران و مناظر طبیعی را دربر می‌گیرد.
از نظر تاریخی توسعه اجتماعات و جوامع بشری در مراحل اولیه به تخریب شدید و پسروی جنگلها انجامیده است ولی در مراحل بعدی که عصر توسعه تکنولوژی و علوم مختلف و افزایش شناخت بشر از طبیعت و روابط پیچیده عوامل محیط بوده با ایجاد محدودیتهائی چند، حفاظت و احیاء جنگلها مورد توجه و عمل قرار گرفته است.
طبق اسناد و مدارک و سوابق تاریخی به عقیده برخی از محققان، نخستین ملتی که برای جنگلها برنامه‌ریزی کرده و به اداره امور جنگلها پرداخت چینیها بودند. رومیان قدیم نیز به‌منظور بهره‌برداری از جنگلها برنامه‌هائی تدوین کرده آنها را به مرحله اجرا گذاشتند. در اروپا برای بهره‌برداری از جنگلها و حفاظت از این ثروت طبیعی در قرنهای پنجم و ششم میلادی اصول و مقرراتی تنظیم گردید و به مرحله اجرا درآمد. در قرن چهارم میلادی اصول و مقررات مزبور به برنامه‌های جامع‌تری تبدیل شد. در آمریکا اولین تشکیلات جنگلبانی به سال 1881 میلادی در وزارت کشاورزی آن کشور بوجود آمد.
لازم به تذکر است که تا امروز بیشترین تلاش و کوشش بشر روی شناخت و بهره‌برداری جنگلهای منطقه سرد و معتدله و تا حدی منطقه حاره متمرکز گردیده و در مورد جنگلهای مناطق نیمه‌بیابانی و خشک که از نظر تعداد گونه و شرائط زیست‌محیطی و اقتصادی نیز دارای تنوع بیشتری می‌باشند کار و کوشش کمتری انجام گرفته است. با توجه به همین موضوع پژوهشهای علمی و توسعه تکنولوژی هم منحصرا بر روی گونه‌ای چوبده و تجارتی انجام شده است در صورتی که گونه‌های زیادی وجود دارند که از لحاظ محصولات فرعی جنگل مثل صمغ، رزین، شیرابه، تانن، میوه‌های گوناگون و سایر محصولات غیرچوبی دارای ارزش بالائی هستند ولی در مورد شناخت نقش و اهمیت اقتصادی آنها تا چند سال قبل تحقیقاتی صورت نگرفته بود.
خوشبختانه در دو دهه اخیر تحقیق و پژوهش در مورد جنگلها و ارزش آن از چوب فراتر رفته محصولات فرعی و سایر متفرعات جنگل نظیر آب، هوا، زیبائی منظر و غیره مورد توجه قرار گرفته است.
محصولات فرعی (غیرچوبی) جنگل در گذشته فقط نیاز حاشیه‌نشینان جنگل را برآورده می‌ساخت و دادوستد آنها محدود بود ولی به تدریج و با افزایش مصرف محصولات مزبور بازار جهانی پیدا کرده وارد شبکه تجارت بین المللی شده است.
در هرصورت استحصال، کشت، تولید و صادرات محصولات فرعی و فرآورده‌های غیرچوبی جنگل امروزه در رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال و بهبود معیشت جوامع روستائی به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه نقش به سزائی دارند.
جنگل از لحاظ تفرجگاهی، ایجاد فضاهای سالم و تمیز و زیبا برای گذران ایام تعطیل و فراغت، پارکهای ملی، شکارگاهها، ذخیره‌گاههای طبیعی حفظ و حمایت گونه‌های نادر و در حال انقراض گیاه و حیوانی، دارا بودن جاذبه‌های متعدد و متنوع جلب توریست و سرانجام کسب درآمد مادّی، دارای ارزش و اهمیت بسیار است.
از نظر فعل و انفعالهای مربوط به جذب گازکربنیک هوا و آزاد کردن اکسیژن و تولید انرژی شیمیائی (چوب) جنگلها دارای بیشترین و بزرگترین سهم در کره حیاتی هستند زیرا درختان جنگل به سبب داشتن تنه‌ها و ساقه‌های تنومند و بلند، شاخه‌های بزرگ، برگهای فراوان و بالاخره ریشه‌های عمیق بیش از سایر گیاهان فعالیت حیاتی و تولید و بازدهی در اکوسیستم دارند. به علاوه نقش مهم و ارزنده آن را در حیات بسیاری از جانداران نباید فراموش کرد. از قدیم الایام جنگل پناهگاه بسیاری از وحوش و پرندگان، حشرات و[120]

کتاب گیلان ؛ ج‌3 ؛ ص173
ص: 173
حتی باکتریها و قارچها بوده است که هرکدام در زنجیره غذائی اکوسیستم دارای سهم مؤثری هستند. مجموع ملاحظات مذکور از یک سو و تخریب جنگلها و کاهش کمی و کیفی آنها، به علل مختلفی که شرح داده خواهد شد، از سوی دیگر سبب گردید که از اوائل قرن حاضر موضوع حفاظت و بهره‌برداری اصولی و علمی از جنگلها و احیاء و توسعه آنها در کلیه کشورهای جهان به تناسب سطح فرهنگ و دانش و آگاهی مردم مورد توجه مسئولان و برنامه‌ریزان قرار گیرد.
بعد از پایان جنگ دوم جهانی و تأسیس سازمان ملل متحد و سازمان خواروبار و کشاورزی جهانی(FAO) وابسته به آن، جامعه بین المللی همصدا و همسو برای نجات جنگلها قیام کرده تهیه و اجرای برنامه‌های اصولی و همه جانبه را وجهه همت خود قرار داد.
بر اساس تنظیم و امضای عهدنامه‌های مختلف و توسعه و گسترش همکاریهای بین المللی طی سه چهار دهه اخیر رفتار و برخورد انسان، کم و بیش در اکثر کشورها، بر طبق اصول علم جنگلداری[121] و قوانین جنگل‌شناسی استوار بوده است.
جنگل‌شناسی به عنوان یک علم و فن اجازه می‌دهد تا انسان ضمن شناخت دقیق اجزاء عناصر و محیط جنگل و سرشت و توان آن بتواند با خسارات ناشی از بهره‌برداریهای نادرست و دخالتهای نابجا در جنگل مقابله نموده بقاء و حفظ و تکثیر آن را استمرار بخشد و آهنگ شتابان تخریب محیط زیست و اکوسیستمهای وابسته به جنگل را مهار کند.
جنگلداری علمی هم اصول درست برنامه‌ریزی، برآورد موجودی، روشهای سازگار بهره‌برداری (قطع و خروج چوب از جنگل) و شیوه‌های مناسب تجدید حیات را برای انواع جنگلهای پهن‌برگ و سوزنی‌برگ، طبیعی و دست‌کاشت، کوهستانی، نیمه کوهستانی و دشتی را با توجه به عوامل محیط و ملاحظات اقتصادی- اجتماعی[122] ترسیم و تنظیم می‌نماید.
اثرات مفید و مثبت جنگل در کره حیاتی و فواید بی‌شمار آن در معیشت انسان و نیز احساس نگرانی عمیق عمومی از سرنوشت و آینده تاریک این منبع ارزشمند خدادادی جامعه جهانی را واداشته که هرازگاهی کنفرانسها، سمینارها و کنگره‌هائی در سطح ملی و منطقه‌ای و بین المللی تشکیل داده ضمن بحث و تبادل نظر درباره مسائل گوناگون مربوط به جنگل به توافقها و قراردادهای جدیدی برای حفظ جنگلهای جهان نایل آید.
بزرگترین و معروفترین این مجامع کنگره جهانی جنگل است که اولین آن در سال 1926 در رم پایتخت ایتالیا تشکیل شد. این کنگره عظیم جهانی هر چهار سال یکبار در یکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد تشکیل می‌شود.
آخرین (دهمین) کنگره جهانی جنگل از 26 شهریور تا 4 مهرماه 1370 تحت عنوان «جنگل میراثی برای آیندگان» با شرکت 2500 نفر از متخصصان، دانشمندان، محققین و مسئولان 126 کشور جهان، از جمله ایران، در پاریس پایتخت فرانسه برگزار شد.
رئوس مهمترین مسائل مورد بحث و توافق در این کنگره عبارت بودند از اجرای جنگلداری پویا و چندمنظوره در جنگلهای جهان- طراحی جامع و فراگیر برای جنگلها- تلاش برای حفظ پیوستگی ارگانیک و سیستماتیک جوامع جنگلی کره زمین و جلوگیری از انفصال و گسیختگی ارتباط سیستماتیک آنها، حفظ تنوع زیستی[123] و تعدد گونه‌ها در اکوسیستم زیست کره- توجه به فرآورده‌های فرعی (غیرچوبی) جنگلها به منظور کمک به ارتقاء سطح زندگی جوامع روستانشین و جنگل‌نشین- توسعه برنامه‌های احیائی (جنگلکاری)- اصلاح تکنولوژی و بهبود مکانیزاسیون به منظور بهره‌برداری بهینه (کم کردن ضایعات) از جنگلها، توسعه سیستمهای مختلط تولید چوب، علوفه، زراعت و کشاورزی[124] به‌ویژه در کشورهای فقیر و درحال رشد- توجه بیشتر به جنگلهای مناطق حاره، خشک و بیابانی- تأسیس بنیادهای مالی و قانون‌گذاری منطقه‌ای و بین المللی برای حمایت از جنگلها- آموزش جنگل‌نشینان و روستائیان برای شناخت نقش و ارزش جنگل و مشارکت دادن آنها در طرحهای جامع جنگلداری- تخصیص کمکهای مالی و تکنولوژیک از طرف کشورهای غنی و پیشرفته و سازمانهای بین المللی به کشورهای درحال رشد- تقویت همکاری بین المللی و نهادهای موجود به منظور کمک به تهیه و اجرای طرحهای حفظ- بهره‌برداری، توسعه و احیاء منابع جنگلی کشورهای فقیر و عقب‌افتاده- ترویج اصول جنگل‌شناسی و جنگلداری علمی و سرانجام کمک به حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مبتلا به این جوامع.

مساحت جنگلهای گیلان‌

محققان، پیدایش جنگلهای گیلان را مربوط به دوران سوم زمین‌شناسی می‌دانند؛ برخی از گونه‌های جنگلهای مزبور نظیر انجیلی و شب‌خسب و لیلکی امروزه به صورت فسیل در اروپا دیده می‌شوند. این جنگلها به‌طور کلی در حوزه 29 آبخیز اصلی و چند آبخیز فرعی- که آب آنها به دریای خزر می‌ریزد- قرار دارند. داخل هر آبخیز غیر از جنگل، شماری از مراتع و محوطه‌های مسکونی نیز دیده می‌شوند.
دامنه گسترش جنگل در استان گیلان در گذشته نه‌چندان دور از کنار ساحل (26- متر ارتفاع) تا نقاط مرتفع فوقانی البرز (2000 متر ارتفاع) بوده است.
در مجموع جنگلهای گیلان فاقد فصل خشک حیاتی در سال می‌باشند ولی تقلیل بارندگی در مناطق مرتفع مانع گسترش جنگلهای صنعتی شده و در نتیجه تیپهای نباتی مخصوص شرایط اقلیمی در این مناطق استقرار یافته‌اند که از لحاظ اقتصادی ارزش چندانی ندارند.
اصولا تعیین کمیت و کیفیت دقیق مساحت و عرصه منابع طبیعی پایا از جمله جنگلها و مراتع کشور ما کاری سخت و دشوار است که نمی‌تواند با صحت و دقت علمی توأم باشد زیرا جنگلبانی و جنگلداری علمی در ایران سابقه‌ای اندک دارد که به نیم قرن نیز نمی‌رسد و از سوی دیگر هنوز
ص: 174
متخصصان و کارشناسان ما به فنون پیشرفته آماربرداری و تخمین مساحت، نظیر عکسبرداریهای هوائی در دوره‌های منظم دسترسی نداشته، با سیستم پیشرفته‌تر عکسبرداری هوائی به دلیل تازه بودن تکنیک و هزینه‌های سرسام‌آور آن تا حدودی بیگانه هستند. تغییرات سریع ناشی از فشار جمعیت و نیز توقعات اقتصادی- اجتماعی که هرسال و هرماه و حتی هرروز بخش قابل ملاحظه‌ای از جنگلها و مراتع صنعتی و مرغوب کشور را به کشتزارهای برنج و گندم و چای و باغهای مرکبات و سیب و گلابی و کیوی و نیز خانه‌ها و شهرکها و مراکز صنعتی و تولیدی تبدیل می‌نماید عامل دیگری است که کار تعیین کمیت و کیفیت منابع طبیعی را مشکل می‌سازد.
کمیت و کیفیت جنگلها و جوامع جنگلی ایران، به‌ویژه در سی سال اخیر، با همه سعی و کوششی که در جهت به‌کارگیری روشهای درست و اصول علمی و تهیه طرحهای فنی جنگلداری و نیز طرحهای جامع منطقه‌ای مبذول می‌شود رو به کاهش رفته و سیر قهقرائی را طی می‌کند. در تأیید این نظر کافی است اشاره شود که بر اساس آمار رسمی سازمان جنگلها و مراتع سطح جنگلهای پرارزش شمال کشور از حدود 3/ 3 میلیون هکتار در سال 1320 به حدود 84/ 1 میلیون هکتار در سال 1364 کاهش یافته است.
مراتع کشور نیز با توجه به نارسائیها و مشکلات فراوان از نظر ممیزی سطح، تعیین ظرفیت، چگونگی بهره‌برداری و اعمال نظرات و پیشنهادات کارشناسی مربوط به اصول مرتع‌داری نوین با روند تخریب مواجه بوده سیر قهقرائی را پیموده است.
شکی نمی‌توان داشت که کمیت و کیفیت جنگلهای تجارتی (صنعتی) کشور نیز که متأسفانه به نوار باریکی از حوزه دریای خزر محدود می‌شود در حال کاهش بوده سیر نزولی را طی می‌نماید. نباید فراموش کرد که این جنگلها علاوه بر ارزش صنعتی در نقش زیست‌محیطی نیز دارای ارزش ژنتیکی، ژئوبتانیکی و پالئوبتانیکی بوده میراثی کم‌نظیر از دورانهای گذشته زمین‌شناسی بشمار می‌روند. علاوه بر علل و عوامل ذکر شده، احتیاج صنایع عظیم و کارخانه‌هائی که از چوب فراوان استفاده می‌کنند و نیاز خود را از چوب این جنگلها تأمین می‌نمایند، بنیه ضعیف و ناتوان جنگلها را ضعیف‌تر و ناتوان‌تر می‌سازد.
خلأ و فقر آماری که در حال حاضر محافل تحقیقاتی کشور را مواجه با مشکلات فراوان می‌سازد ارزش علمی مطالعات مربوط به رشته‌ها و شاخه‌های اقتصادی وابسته به جنگل را کاهش می‌دهد. آمارهائی نیز که از حجم برداشتهای سالانه (مجاز و قاچاق)، تعداد کارگاهها و کارخانه‌های بزرگ و کوچک، ظرفیت، میزان تولید و میزان ارزش ریالی فرآورده‌های جنگلی و مرتعی و بالاخره بازده اقتصادی آنها وجود دارد بسیار ناقص و مغشوش است و در ارزیابیها و برنامه‌ریزیهای اقتصادی و توسعه اجتماعی نمی‌توان از آنها به نحو مطلوب استفاده نمود.
اندازه‌گیریهای پلانیمتریک از روی نقشه‌های توپوگرافی مقیاس 000، 250/ 1 تهیه شده از روی عکسهای هوائی در حدود 40 سال قبل مساحت جنگلهای گیلان و مراتع و مناطق کوهستانی (ییلاقی) را در مجموع 000، 734 هکتار برآورد نموده است ولی آمارگیریهای سال 1335 مساحت جنگلهای گیلان را به تنهائی 000، 800 هکتار مشخص نموده است.
بر اساس آمار ارائه شده در سال 1356 توسط مهندسین مشاور فنلاندی «یاکوپری» در قالب طرح جامع (ماسترپلان) جنگلهای کرانه دریای خزر که با استفاده از نقشه‌های مناطق جنگلی و تجزیه‌وتحلیل عکسهای ماهواره‌ای تهیه گردیده مساحت جنگلهای استان گیلان 000، 550 هکتار برآورد شده که تقریبا 20 تا 25 درصد آنها را جنگلهای غیرتجارتی (بوته‌زار، مخروبه و حفاظتی) و بقیه را جنگلهای تجارتی (با چوبهای صنعتی و مرغوب) شامل می‌شود.
طبق آخرین برآوردها سطح کل جنگلهای شمال کشور 8/ 1 میلیون هکتار است که حدود نیم میلیون هکتار آن را جنگلهای مخروبه و غیرتجارتی و 3/ 1 میلیون هکتار دیگر را جنگلهای تجارتی (صنعتی) تشکیل می‌دهند.
بر طبق آمار منتشر شده در گزارش فعالیتهای سال 1364 سرجنگلداری کل استان گیلان مساحت جنگلهای این استان حدود 000، 522 هکتار (معادل یک‌سوم مساحت استان) می‌باشد، که حدود 000، 410 هکتار آن را جنگلهای تجارتی یا صنعتی و 000، 120 هکتار بقیه را جنگلهای غیرتجارتی یا مخروبه تشکیل می‌دهند.
حجم درختان موجود در جنگلهای استان گیلان به حدود 140 میلیون متر مکعب می‌رسد که در صورت احداث جاده‌های مناسب جنگلی ویژه امکانات فنی و پرسنلی و ماشینهای موردنیاز می‌توان سالانه 5/ 1 تا 2 میلیون متر مکعب چوب از جنگل بهره‌برداری نمود و حال آن‌که در وضع حاضر سالانه حدود 000، 500 متر مکعب چوب به وسیله بخشهای دولتی و تعاونی و خصوصی از جنگل بهره‌برداری می‌شود، که اگر روند تخریب و انهدام جنگلها متوقف نشود، این میزان بهره‌برداری نیز برای حفظ آینده جنگلها بایستی کاهش یابد.
کم‌عمق‌ترین منطقه جنگلی در آستارا حدود 6 تا 10 کیلومتر است در حالی که در منطقه اسالم و رضوان‌شهر عرض نوار جنگلی به حدود 30 تا 40 کیلومتر می‌رسد.
مادر سنگهای عرصه مناطق جنگلی گیلان اغلب گرانیتی و سیلیسی است و خاک روی آنها عموما باPH اسیدی همراه می‌باشد. اکثر خاکها از نوع خاکهای تحول‌یافته و زیر کلاس قهوه‌ای جنگلی با هوموس مول و مودر است.
در نقاط دوردست گیلان جنگلهای بکر و دست‌نخورده‌ای وجود دارد که بسیار محدود و پراکنده است. مساحت این جنگلها بین 5 تا 10 درصد مساحت کل جنگلهای استان است. این جنگلها به صورت قطعات چندصد الی چند هزار هکتاری در کل جنگلها به‌ویژه در نقاطی مانند کله‌کله اسالم- آق‌اولر تالش، زیر ارتفاعات درفک در رودبار و زیر ارتفاعات جواهر دشت کلاچای دیده می‌شوند.

جنگلهای گیلان از گذشته‌های دور تا امروز

نخستین باری که جنگلهای گیلان و مازندران مورد توجه دولت قرار گرفت در زمان نادر شاه افشار بود. نادر شاه، جان التون کشتی‌ساز معروف را مأمور ساختن کشتی نمود و از وی خواست که با استفاده از چوبهای جنگل چند کشتی جنگی برای وی بسازد تا در دریای خزر به آب انداخته شود. جان التون نیز با استفاده از چوبهای جنگلی گیلان در سواحل لنگرود به کار کشتی‌سازی
ص: 175
مشغول شد.[125] از سوی دیگر طبق دستور نادر شاه چوبهای جنگلی گیلان و مازندران به جنوب حمل گردید. ابتدا برای حمل چوب عرابه‌های مخصوصی ساختند ولی چون قسمتی از راهها، کوهستانی بود کارگران ناچار بودند الوارها را با دشواری بسیار به دوش کشند.
در سال 1872 میلادی مطابق 1251 شمسی ناصر الدین شاه اولین امتیاز بهره‌برداری از جنگلهای ایران را به جولیوس رویتر تبعه دولت انگلستان واگذار کرد. به موجب ماده 14 قرارداد دولت ایران با جولیوس رویتر در مورد احداث راه‌آهن امتیاز بهره‌برداری از جنگلهای ایران برای مدت 70 سال به رویتر داده می‌شد. ماده 14 قرارداد بدین قرار بود:
«فقره چهاردهم- دولت علیه ایران به حکم این قرارنامه به اصحاب این امتیاز حق مخصوص و امتیاز انحصاری قطعی می‌دهد که در مدت طول این امتیاز (70 سال) در جنگلهای تمام ایران کار بکند و این جنگلها را بکار بیاندازد و از آنها تمتع بردارد. این کار کردن و تحصیل تمتع کمپانی در جنگلهای ایران به هر ترکیبی که باشد در هر زمینی که تا امضای این قرارنامه زراعت نشده باشد جائز و معمول خواهد بود. در هرجائی که کمپانی درختهای آنجا را بریده باشد هر اراضی که دولت بخواهد بفروشد کمپانی قبل از همه کس حق خواهد داشت که آن اراضی را از دولت به قیمت متداوله بخرد. دولت ایران از منافع خالص این جنگلها سالی صد پانزده قسمت خواهد برد.»[126]
به علت تغییراتی در جو سیاسی کشور، قرارداد رویتر لغو گردید اما متأسفانه امتیازهائی به روسهای تزاری داده شد که هرسال مقادیر قابل‌توجّهی از چوبهای جنگلی گیلان و مازندران به غارت رفت.
غارت جنگلهای شمال ایران توسط روسها پس از انعقاد عهدنامه ترکمانچای آغاز شد بدین‌ترتیب که گروهی از بازرگانان روس با پرداخت مبالغ مختصری به حکام و مالکین شمال، جنگلها را اجاره می‌کردند و به‌طور نامحدود به قطع چوب و صدور آن به خارج مبادرت می‌ورزیدند. چون قانون و مقرراتی برای حفاظت جنگلها وجود نداشت صدمات زیادی به این منبع طبیعی ثروت کشور وارد شد و به همین جهت قسمت زیادی از جنگلهای شمال ایران از جمله جنگلهای گیلان تخریب و نابود گردید. یادداشتهای عباس میرزا ملک‌آرا برادر ناصر الدین شاه در این زمینه تا حدودی چگونگی غارت جنگلهای گیلان توسط روسها را نشان می‌دهد. وی در کتاب شرح حال خود می‌نویسد:
«رشت تمامش جنگل است؛ از هرخانه به خانه دیگر که شخص برود بین راه بوته و درخت است؛ بیرونها گل و باتلاق است ولی درختهای بلند خوب هر چه بوده روسها بریده و برده‌اند. چه بسا که در وسط جنگل درخت خوبی بوده و بریده‌اند و به جهت بیرون بردن آن درخت صد درخت دیگر را بریده‌اند که راه گشوده شود و جنگل به این معتبری را در واقع به کلی تمام کرده‌اند. درختی که زیاده از سه زرع ارتفاع داشته باشد خیلی کم است. پول جزئی به شاه و امنای دولت و حکام داده جنگلی را که می‌توان گفت خزانه دولت است از دست اینها برده‌اند و تعجب در این است که وقتی به طهران آمدم روزی مهمان کامران میرزای نایب السلطنه بودم؛ در کامرانیه وضع جنگل را گفتم چون گیلان در اداره ایشان بود به‌طوری تحاشی کرد که من از اظهار مطلب پشیمان شدم و به کلی انکار داشت که یک درخت را روسها نمی‌توانند ببرند حتی شاخه‌ای را قدرت ندارند. از حسن اتفاق محمود خان ناصر الملک قراگزلو حاضر بود که دو سال حکومت رشت را کرده بود، با کمال جرئت تصدیق مرا کرد و کامران میرزا هیچ خجالت نکشید!»[127]
در سال 1299 هجری قمری مطابق با 1261 شمسی ناصر الدین شاه به موجب فرمانی اختیار قسمتهائی از جنگلهای شمال را به نایب السلطنه واگذار کرد و به دولت دستور داد با ارسال نامه‌ای به سفارتخانه‌های روس و انگلیس و فرانسه و عثمانی تذکر داده شود که به بازرگانان تبعه خود اعلام کنند از آن پس برای تجارت و خرید و فروش چوب و محصولات جنگل به نایب السلطنه مراجعه نمایند.
سفارتخانه‌های خارجی از جمله سفارتخانه‌های روس و انگلیس به این یادداشت اعتراض کرده آن را مخالف عهدنامه‌های مودت دانستند و مدعی شدند که تصمیم مزبور امر تجارت را مختل کرده موجبات ضرر و زیان تجار تبعه آنان را فراهم می‌سازد. گرچه دولت ایران اعتراض سفارتخانه‌ها را وارد ندانسته آن را رد کرد ولی عملا در وضع جنگلها و غارت چوبهای جنگلی تغییری حاصل نگردید.
در سال 1886 میلادی (1304 قمری، 1265 شمسی) دولت ایران در برابر دریافت 000، 50 تومان، امتیاز استفاده از درختان جنگلهای گیلان را برای مدت دو سال به روسها واگذار کرد.
لرد کرزن نایب السلطنه سابق هندوستان و مؤلف کتاب ایران و قضیه ایران که در سال 1889 میلادی (1268 شمسی) به ایران سفر کرد در همین زمینه می‌نویسد:
«علاوه بر حاصلخیزی این دو ایالت (گیلان و مازندران)، طبیعت نیز از حیث وفور منابع طبیعی گیلان و مازندران هیچ کوتاهی نکرده ولی از این‌همه منابع طبیعی تا حال چیزی استفاده نشده ... فعلا هیچ اساس علمی برای جنگلداری و ترتیب آن اتخاذ نشده است و از درختهائی که ممکن است سالانه مبالغی عاید دولت گردد غفلت می‌شود و از بین می‌رود. در این اواخر یعنی در سال 1886 (1265 شمسی) امتیاز چوب‌بری گیلان را برای دو سال به روسها در مقابل 000، 50 تومان واگذار نموده‌اند و میزان آن در سال 1890 به 000، 700 تومان رسید ...»
پس از سفر سوّم ناصر الدین شاه به اروپا در سال 1890 میلادی (1307 قمری- 1269 شمسی) قراردادی برای بهره‌برداری از درختهای زیتون گیلان با یک تجارتخانه روسی به نام «کوسیس و تئوفیلاکتوس» امضا شد که ذیل
ص: 176
آن را وزیرمختار روس در تهران امضاء کرد. به موجب این قرارداد دولت ایران تمام درختهای زیتون گیلان را در منجیل و رودبار و رستم‌آباد و اطراف رودخانه سفیدرود و سایر نقاطی که زیتون به عمل می‌آمد برای مدت 25 سال به تجارتخانه کوسیس و تئوفیلاکتوس مقیم بادکوبه واگذار نمود و به طرف قرارداد اجازه داد که به منظور استفاده از محصولات درختان زیتون، در نقاط شمالی ایران کارخانه‌های لازم را دایر کرده محصولات زیتون را خریداری نماید و به تهیه صابون و روغن و غیره پرداخته آنها را به خارج صادر کند.
تجارتخانه در سالهای اوّل و دوّم از پرداخت حقوق دیوانی معاف شده بود ولی از سال سوّم به بعد هرسال 1000 تومان وجه رایج به خزانه دولت می‌پرداخت.
چند ماه بعد در اکتبر 1890 میلادی (1308 قمری- 1269 شمسی) قرارداد دیگری با همین تجارتخانه برای بهره‌برداری از چوبهای شمشاد جنگلهای آستارا تا استرآباد منعقد گردید. طبق قرارداد مزبور به تجارتخانه کوسیس و تئوفیلاکتوس اجازه داده شد که مدت 5 سال چوب شمشاد جنگلهای آستارا تا استرآباد را بریده به خارج حمل نماید. در ازاء بهره‌برداری از چوب شمشاد تجارتخانه مزبور متعهد گردید هرسال 000، 11 تومان در دو قسط به دولت ایران پرداخت نماید.
در تاریخ 1273 شمسی برابر با 1311 هجری قمری میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم ایران قراردادی با تجارتخانه کوسیس و تئوفیلاکتوس منعقد ساخت و به موجب آن بهره‌برداری از تمام چوبهای جنگلی در شمال ایران را به تجارتخانه مزبور واگذار کرد. قرارداد مزبور در سال 1278 شمسی برابر با 1317 قمری برای مدت 8 سال دیگر تمدید گردید و قرارداد جدیدی در 5 فصل تنظیم گردید. در فصل اول قرارداد آمده است:
«تجارتخانه کوسیس و تئوفیلاکتوس از طرف دولت علیه ایران مختار و مجاز است که از جنگلهای آستارا و گیلان و کلارستاق و کجور و مازندران و استرآباد از هر قبیل چوب‌آلات گرفته حمل به خارجه نماید.» در مقابل این امتیاز تجارتخانه مذکور متعهد گردید هرسال 000، 15 تومان به دولت ایران بپردازد.
چون مظفر الدین شاه عازم سفر اروپا بود و برای هزینه مسافرت احتیاج به پول داشت لذا مبلغ 000، 75 تومان به عنوان مال الاجاره پنج سال جنگلهای شمال از طرف قرارداد اخذ شد و در مقابل سندی تنظیم گردید که پس از پایان مدت قرارداد مجددا برای 8 سال با مال الاجاره 000، 25 تومان در سال تمدید گردد.
در سال 1286 شمسی (1325 قمری) دولت ایران به تجارتخانه کوسیس و تئوفیلاکتوس اعلام کرد که تمدید مدت قرارداد را به رسمیت نمی‌شناسد و آن را پایان یافته تلقی می‌کند ولی سفارت روس به دولت ایران اعتراض کرد و تجارتخانه مزبور کار خود را ادامه داد.
به‌طور کلی قبل از مشروطیت جنگلها بدون سرپرست بود و هیچ سازمانی مسئولیت امور جنگلها را به عهده نداشت. در اولین کابینه قانونی پس از اعلام مشروطیت هنگام سلطنت محمد علی شاه قاجار یکی از وزرائی که به مجلس معرفی شد مهندس الممالک وزیر فواید عامه بود. وی تحصیلات خود را در خارج به پایان رسانده و به ارزش و اهمیت جنگل واقف بود چنان‌که اداره‌ای به نام اداره شوسه و راه‌آهن و جنگلها در وزارت فواید عامه تأسیس کرد.
قانونی که در این زمان یعنی سال 1284 شمسی به عنوان تشکیل ایالات و ولایات و دستور العمل حکام از سوی دولت به مجلس شورای ملی تقدیم شد توجه نخستین کابینه پس از اعلام مشروطیت را به جنگل می‌رساند. در ماده 30 قانون مزبور آمده است: «حکام باید سعی نمایند که همیشه اطلاعات صحیحه کافیه از وضع ولایتی که قلمرو مأموریت آنهاست داشته باشند یعنی از عده نفوس و وسعت خاک ولایت و ثروت طبیعی آن و مقدار زراعتها و چمنها و جنگلها و ...» در ماده 56 همین قانون تصریح شده است: «حکام باید مراقبت مخصوص نسبت به جنگلهای دولتی داشته و آنها را حفظ نمایند و هرگاه بر خلاف قواعدی که برای حفظ جنگلها ایجاد شده است اقدامی ملاحظه نمایند باید بدون فوت وقت ممانعت نموده و مراتب را به وزارت مالیه اطلاع دهند.»
در موارد دیگر این قانون مخصوصا در ماده 280 مربوط به وظائف کدخدایان و امور مربوط به روستاها حفظ جنگلها و جلوگیری از آتش‌سوزی توصیه شده است.
در کابینه بعدی که پس از واقعه توپ بستن مجلس شورای ملی و موافقت مجدد با مشروطیت در اردیبهشت‌ماه 1288 تشکیل شد مهندس الممالک به عنوان وزیر طرق و شوارع و معادن و جنگلها معرفی گردید. از این قرار معلوم می‌شود که دولت مخصوصا شخص مهندس الممالک به جنگل توجه داشته است منتهی این توجه در حد و اندازه‌ای که شایسته ارزش و اهمیت جنگل باشد نبود و از سوی دیگر دولت با وجود مشکلات و محدودیت امکانات در آن زمان از حفظ و حراست جنگلها عاجز و ناتوان بوده است.
تا سال 1299 هیچگونه تشکیلاتی در گیلان برای حفظ و صیانت جنگلها وجود نداشت. گروه کثیری از شرکتها و بازرگانان خارجی که بیشتر تبعه روسیه بودند درختان جنگلی مخصوصا انواع شمشاد و بلوط و گردو را در جنگلهای گیلان و سایر نواحی شمالی قطع کرده با پرداخت عوارض ناچیزی به گمرک آنها را از کشور خارج می‌ساختند. از سوی دیگر چون غالبا حدود جنگلهای دولتی از جنگلهای متعلق به افراد مشخص نبود، صاحبان جنگلهای خصوصی در موارد مختلف بهره مالکانه جنگلهای دولتی را دریافت می‌کردند و یا در اصل قسمتی از جنگلهای دولتی را به تملک خویش درمی‌آوردند. در سال 1297 شمسی وزارت فلاحت و تجارت و فوائد عامه هیئتی را به ریاست شخصی که به کار نقشه‌برداری و مساحی وارد بود برای نقشه‌برداری و تعیین حدود جنگلهای شمال اعزام داشت. هیئت مزبور کار خود را در شمال از جنگلهائی که شرکتها و بازرگانان مشغول بهره‌برداری آنها بودند آغاز کرد و تا مدتی نیز بکار ادامه داد اما با آغاز نهضت جنگل فعالیت هیئت متوقف گردید.
در سال 1299 پس از کودتای رضا خان وزارت فلاحت نخستین سازمان مربوط به جنگلهای شمال را تشکیل داد. وظیفه این سازمان، نقشه‌برداری از جنگلها، تفکیک جنگلهای خالصه از جنگلهای خصوصی، تعیین جنگلهای بکر و قابل استفاده از جنگلهای مخروبه و بوته‌دار بود.
در اسفندماه 1302 دولت تصمیم گرفت برای جنگلهای ایران از جمله
ص: 177
جنگلهای شمال جنگلبان استخدام نماید و هیئت وزیران تصویب‌نامه‌ای صادر کرد که به موجب آن نظامنامه جنگلبانهای ایران تنظیم گردید.
به دنبال صدور تصویب‌نامه مزبور، دولت یک متخصص جنگل به نام فن- دمهاگن تبعه آلمان را با حقوق 500 تومان برای مدت 3 سال استخدام کرد که پس از پایان مدت، 3 سال دیگر تمدید شد. فن دمهاگن در سال 1303 عده‌ای را به عنوان مستحفظ و قراول جنگل استخدام کرد و آنها را با لباس و علائم مخصوص به محافظت جنگل گماشت. حقوق مستحفظ جنگل در ماه 25 تومان و حقوق قراول 15 تومان بود.
متخصص مزبور، تشکیلات جنگلبانی ایران را در سال 1303 پایه‌گذاری کرد. این سازمان در ابتدا دارای سه شعبه بود که آنها را تشکیلات می‌نامیدند.
شعبات یا تشکیلات سه‌گانه بدین قرار بودند:
1- تشکیلات مرکزی: مرکب از 1 کارشناس (فن‌دمهاگن)، 1 رئیس اداره، 1 مترجم و چند کارمند.
2- تشکیلات مازندران و گرگان: مرکب از 1 رئیس (هانس‌شریکر)، 3 مستحفظ و 1 قراول. مرکز تشکیلات مازندران در مشهدسر (بابلسر) بود.
3- تشکیلات گیلان: مرکب از 1 رئیس (سرکارات)، 3 مستحفظ و 1 قراول. مرکز تشکیلات گیلان در شهر رشت قرار داشت.
با گذشت زمان توجه به جنگلها بیشتر شد و چون عرصه جنگلها و درختان آن مورد تجاوز افراد سودجو قرار می‌گرفت دولت با صدور تصویب‌نامه‌ای در اسفندماه 1303 کلیه جنگلهای کشور را متعلق به دولت اعلام کرد به استثنای جنگلهائی که به موجب اسناد و مدارک معتبر تعلق آنها به مالکین خصوصی ثابت شده باشد. طبق تصویب‌نامه مزبور حفظ و حراست جنگلها اعم از دولتی و خصوصی و نظارت در قطع درختان به عهده وزارت فلاحت محول گردید و مقرر شد قطع دستی و صنعتی و غیرصنعتی و نیز به اجاره واگذار کردن جنگلهای دولتی با نظارت فنی وزارت فلاحت و تصویب وزارت مالیه (دارائی) باشد. درختان صنعتی که می‌بایست حفاظت آنها مورد توجه مخصوص قرار گیرد عبارت بودند از شمشاد، گردو، سور، بلوط، آزاد، توت و کله‌سیاه درخت. در تصویب‌نامه تصریح گردید که قطع درختان صنعتی برای مصرف داخله در جنگلهای خصوصی بدون اجازه مخصوص وزارت فلاحت ممنوع است ولی قطع درختهای غیرصنعتی برای مصارف داخله در جنگلهای خصوصی احتیاج به صدور پروانه ندارد مشروط بر اینکه مراتب قبلا به وزارت فلاحت اطلاع داده شود. به موجب همین تصویب‌نامه اجازه صدور چوبهای صنعتی به خارج در هرمورد منوط به پیشنهاد وزارت فلاحت و صدور تصویب‌نامه هیئت وزیران گردید ولی اجازه صدور چوبهای غیرصنعتی و مواد جنگلی به خارج از کشور در صورت پرداخت حقوق گمرکی و با اطلاع قبلی وزارت فلاحت بلامانع اعلام شد.
در خردادماه 1304 تصویب‌نامه‌ای از هیئت دولت گذشت که طبق آن کلیه جنگلهائی که مالک خصوصی نداشتند ملک دولت اعلام گردید.
در سال 1307 هانس شریکر ریاست جنگلبانی شمال را به عهده گرفت.
فن دمهاگن پس از پایان مدت قرارداد خود ایران را ترک کرد و لوئی نیکه متخصص فرانسوی به عنوان مستشار امور جنگل به استخدام اداره کل فلاحت درآمد.
هانس شریکر در خوارخون (شیرگاه) کلاسی برای تعلیم و تربیت جنگلبانها تشکیل داد. 20 تن از فارغ التحصیلان کلاس مزبور به عنوان پاسبان جنگل برای حفاظت جنگلهای گیلان و مازندران استخدام شدند.
پاسبانان جنگل که دارای لباس متحد الشکل و یک قبضه تفنگ دولول شکاری بودند ماهانه 20 تومان حقوق دریافت می‌کردند. در سال 1311 بنا به پیشنهاد لوئی نیکه کارشناس فرانسوی تصویب‌نامه‌ای از هیئت وزیران گذشت که شامل مقررات جدیدی در مورد جنگل بود. قسمتهای اساسی و مهم تصویب‌نامه به شرح زیر است:
«1- اداره کل فلاحت مکلف است در جنگلهای سواحل بحر خزر مناطق جنگلهای صنعتی و مناطق جنگلهای غیرصنعتی را اعم از جنگلهای دولتی و یا شخصی از هم تفکیک نموده و برای اطلاع عامه اعلام دارند.
2- تبدیل قطعات جنگلهای صنعتی به اراضی زراعتی اکیدا ممنوع بوده و مرتکب مورد تعقیب و مجازات خواهد شد.
3- در هیچ قطعه از جنگلهای صنعتی اعم از شخصی یا دولتی در یک سال اجازه قطع بیش از یک‌چهلم جنگل داده نخواهد شد ولی نظر به اینکه جنگلهای فعلی دارای اشجار قابل قطع بیشتری می‌باشند لهذا با تشخیص اداره فلاحت و با اجازه مخصوص می‌توان بیش از صدی دو و نیم قطع نمود.
4- اداره کل فلاحت مکلف است که برای هرنوع درختی از اشجار صنعتی شرایطی را از حیث سن و قطر و سایر شرایط قطع معین نماید. فقط می‌توان اجازه قطع اینگونه اشجار را صادر نمود.
5- قطع‌کنندگان اشجار علاوه بر سایر شرایط مقرره مکلف خواهند بود که در تحت مراقبت اداره کل فلاحت در عوض اشجار صنعتی قطع شده اشجار صنعتی غرس نمایند و آنها را حفظ کنند.
6- قطع اشجار غیرصنعتی از مقررات فوق مستثنی بوده و در حدود تعلیمات اداره کل فلاحت هرکس در ملک خود در قطع آنها آزاد می‌باشد ولی برای آنکه سوءتفاهمی حاصل نشود اداره کل فلاحت اسامی اشجار را که جزء اشجار صنعتی محسوب می‌شوند برای اطلاع عامه در محل اعلام خواهد نمود.
7- زغال‌سوزی بدون کسب اجازه قبلی اداره کل فلاحت و در خارج از مناطقی که از طرف اداره مزبور معین می‌شود اکیدا ممنوع بوده و متخلفین مورد تعقیب واقع خواهند شد.
اجازه زغالسوزی در مناطق جنگلهای صنعتی نباید به هیچ‌وجه داده شود.»
در سال 1313 به دستور رضا شاه سازمان جنگلبانی منحل گردید و بودجه مربوط به آن حذف شد؛ همچنین به خدمت پاسبانان و مستحفظین جنگلها خاتمه داده شد و وظائف آنها در حوزه املاک اختصاصی به مأمورین املاک مزبور محول گردید. به استانداران و ادارات دارائی ابلاغ شد که قطع درخت به کلی ممنوع است و زغال منحصرا باید از سرشاخه تهیه شود. مهندس بنان که از کارشناسان باتجربه جنگل بود علت انحلال سازمان جنگلبانی را چنین توجیه می‌کند: «چون اقدامات پاسبانان جنگلها راجع به جلوگیری از احداث کوره زغال باعث کمبود زغال در تهران و سایر شهرستانها شده بود و از طرفی به درآمد مالکین جنگلهای شخصی لطمه می‌زد از این جهت تحریکات مالکین
ص: 178
باعث ایجاد شکایاتی شد که در نتیجه آن به دستور رضا خان پهلوی در سال 1313 سازمان جنگلبانی منحل و مایملک آن از بودجه کل کشور حذف و پاسبانان و مستحفظین جنگلها اخراج شدند ...»[128]
دستور ممنوعیت قطع درخت، در گیلان با شدت زیادتری اجرا می‌شد و علت این شدت آن بود که برای تهیه چوب و زغال به جنگلهای املاک اختصاصی پهلوی مراجعه شود.
بر اثر شدتی که در جلوگیری از قطع درختان در گیلان اعمال می‌شد روستائیان و جنگل‌نشینان این منطقه برای تأمین چوب و زغال مورد مصرف خود دچار مضیقه شدند و به اقداماتی دست زدند. دولت به دنبال اقدامات و شکایات آنان ناچار دستور قبلی را لغو کرده موافقت نمود که اهالی برای تأمین نیازهای خود با اجازه دارائی و نظارت مأموران از سرشاخه درختان جنگلی استفاده نمایند. اما چون مأموران قادر نبودند نسبت به قطع سرشاخه‌ها نظارت داشته باشند عملا به جای سرشاخه‌ها درختان قطع می‌شد.
در این دوران وظیفه نگهبانی و حراست از جنگلها را در مازندران و گرگان مأمورین املاک اختصاصی پهلوی انجام می‌دادند؛ در گیلان این وظیفه به عهده مأمورین دارائی محول شده بود اما چون ادارات دارائی از عهده حفاظت جنگل برنمی‌آمدند در سال 1314 مقرر شد اداره کل کشاورزی گیلان و آستارا از بودجه دفع آفات نباتی، سازمان کوچکی بوجود آورد که حفاظت از جنگلها را به عهده گیرد. بدین‌ترتیب 24 نفر به عنوان پاسبان جنگل، حفاظت از جنگلهای گیلان را به عهده گرفتند. در سال 1317 این سازمان کوچک در اداره کشاورزی به دایره جنگل تبدیل گردید و یک سال بعد یعنی در سال 1318 تصدی آن به مهندس کریم ساعی محول شد. از همین زمان به بعد مهندس ساعی اقدامات مهمی را در جهت جلب‌توجه مسئولین کشور به ارزش و اهمیت جنگل آغاز کرد و در اثر اقدامات او اداره مستقلی به نام اداره جنگلبانی تأسیس گردید که ریاست آن به خود وی محوّل گردید.
در این موقع مهندس ساعی گزارشی در مورد ضرورت تشکیل سازمان جنگلبانی تهیه نمود که توسط رئیس کل کشاورزی به استحضار رضا شاه رسید و مقرر شد ابتدا سازمان به صورت آزمایشی در محل کوچکی تشکیل شود و در صورت حصول نتیجه مساعد در سراسر شمال تعمیم یابد. این سازمان در کجور تشکیل شد و به مهندس غلامعلی بنان و هانس شریکر مأموریت داده شد که چندین خزانه و نهالستان جنگلی در نقاط مناسب شمال احداث نمایند. امّا رضا شاه که مایل نبود کسی در املاک اختصاصی او دخالت نماید ضمن آخرین سفر خود به شمال دستور تخریب خزانه جنگلی چالوس را که مهندس بنان احداث کرده بود صادر نمود و بدین‌ترتیب فعالیت اداره جنگلبانی در احداث نهالستان و خزانه درختان جنگلی متوقف شد.
در سال 1321 پس از آن‌که اداره جنگلبانی به اداره کلّ جنگلها تبدیل شد در هریک از مناطق شمال از جمله گیلان سازمان منطقه‌ای جنگلبانی تأسیس گردید. سازمانهای منطقه‌ای جنگلبانی در گیلان، مازندران و گرگان زیر نظر رؤسای ادارات کشاورزی انجام وظیفه می‌کردند و هریک از آنها نیز در بخشهای استان شعبه‌های جنگلبانی تأسیس کردند.
نخستین قانون مربوط به جنگل مشتمل بر 18 ماده و 7 تبصره در دیماه 1321 از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و پس از تصویب آئین‌نامه اجرائی آن، در فروردین‌ماه 1322 به موقع اجرا گذاشته شد. قانون مزبور به علت کارشکنی مالکان خصوصی جنگلها و قلت مجازات و جریمه در مورد متخلفین از قانون و متجاوزین به جنگل، اثر زیادی در حفظ و صیانت جنگلها نداشت.
در اواخر سال 1327 طبق تصویب‌نامه هیئت وزیران اداره کل جنگلها به بنگاه جنگلها تبدیل شد. این بنگاه که دارای شخصیت حقوقی مستقل بود و طبق اصول بازرگانی اداره می‌شد زیر نظر وزارت کشاورزی قرار داشت.
بنگاه جنگلها در شمال چهار سرجنگلداری تأسیس کرد که نخستین آنها سرجنگلداری گیلان بود. سرجنگلداری گیلان که مرکز آن در رشت قرار داشت خود شامل چهار جنگلداری در لاهیجان، فومنات، رودبار و طوالش و آستارا بود.
سه جنگلداری دیگر، یکی در شهسوار و نوشهر، دومی در مازندران و سومی در گرگان تأسیس شد. به منظور نظارت در حمل چوب تعدادی پست بازرسی در شمال تشکیل گردید، پستهای بازرسی سرجنگلداری گیلان در لاهیجان، تازه‌آباد، رشت، لوشان، رودبار، شفت و لاکان مستقر بودند.
در سال 1338 بنگاه جنگلها به سازمان جنگلها تبدیل شد و در همین سال قانون جنگلها و مراتع کشور در 28 ماده و 22 تبصره به تصویب مجلس شورای ملّی و مجلس سنا رسید. بر طبق یکی از مواد این قانون بهره‌برداری از جنگلها اعم از دولتی و خصوصی مستلزم تهیه و اجرای طرح جنگلداری شد.
در بهمن‌ماه 1341 کلیه جنگلهای کشور ملّی اعلام شد. بدین‌ترتیب عرصه و اعیان کلیه جنگلها و مراتع و بیشه‌های طبیعی و اراضی جنگلی کشور جزء اموال عمومی و متعلق به دولت گردید و حتی از کسانی که دارای سند مالکیت بوده و مراتع و جنگلها را در تصرف داشتند خلع ید گردید.
در سال 1346 سازمان جنگلها و مراتع کشور به وزارت منابع طبیعی تبدیل شد. عمر وزارت منابع طبیعی طولانی نبود و در سال 1352 مجددا به سازمان جنگل و مراتع تغییر یافت و در قالب تشکیلات وزارت کشاورزی قرار گرفت.
در سال 1369 تشکیلات سازمان جنگلها و مراتع از وزارت کشاورزی منتزع و به وزارت جهاد سازندگی انتقال داده شد.
گرچه هم‌اکنون سازمان جنگلها و مراتع کشور تابع وزارت جهاد سازندگی است اما از آنجائی که این سازمان، اداره امور بیش از صد میلیون هکتار از جنگلها و مراتع کشور را عهده‌دار می‌باشد هنوز از نظر تشکیلاتی، به صورت سازمانی مستقل انجام وظیفه می‌کند به‌طوری‌که در تمام استانها از جمله استان گیلان دارای اداره کل منابع طبیعی و در شهرستانها دارای اداره جنگلداری می‌باشد.
در حال حاضر اداره کل منابع طبیعی گیلان دارای تشکیلات اداری و سازمانی مشروحه ذیل است.
تشکیلات مرکزی: شامل اداره جنگلکاری و پارکها، اداره مرتع، اداره فنی جنگلداری، اداره بهره‌برداری و بازرگانی، اداره واگذاری اراضی، اداره
ص: 179
مهندسی جنگل و مرتع، اداره حقوقی، بازرسی، آموزش، اداره مطالعات منابع طبیعی، اداره امور مالی، اداره امور عمومی و خدمات.
تشکیلات شهرستانها: شامل 8 واحد جنگلداری یا همردیف اداره جنگلداری در شهرستانهای آستارا، هشتپر، رضوان‌شهر، فومن، صومعه‌سرا، رودبار، لاهیجان و رودسر.
هر جنگلداری در هریک از شهرستانها با توجه به موقعیت و مساحت جنگلها و اراضی منطقه به 4 تا 5 سرجنگبانی و هر سرجنگلبانی نیز به 3 تا 4 پاسگاه جنگلبانی تقسیم می‌شود. وظیفه مهم مأمورین سرجنگلبانیها و پاسگاههای جنگلبانی حفاظت از جنگلها و مراتع منطقه می‌باشد.
از آنجا که حفظ و حراست جنگلها بدون همکاری جنگل‌نشینان و روستائیان حاشیه جنگلها امکان‌پذیر نیست پس از انقلاب اسلامی، مسئولان برای جلب همکاری روستائیان و جنگل‌نشینان متوجه تأسیس شرکتهای تعاونی گردیدند.
در سال 1365 دو شرکت تعاونی به نامهای شرکت تعاونی بهره‌برداری و احیاء جنگل امام‌زاده ابراهیم و شرکت تعاونی بهره‌برداری و احیاء جنگل امیر المؤمنین (رادارپشته) در دو منطقه جنگلی امام‌زاده ابراهیم شفت و رادارپشته سیاهکل تأسیس شد که روستائیان و جنگل‌نشینان در آنها عضویت یافتند.
اساس کار این شرکتها بر آن است که عملیات بهره‌برداری و جنگلکاری توسط شرکت تعاونی و با مشارکت جنگل‌نشینان عضو انجام شود و بدین ترتیب با ایجاد کار و اشتغال و سهیم شدن در سود شرکت درآمد روستائیان و جنگل‌نشینان افزایش یابد و از سوی دیگر امور حفاظت و بهره‌برداری اصولی و احیاء جنگلهای منطقه به نحو مطلوب انجام شود.
بر اساس بررسیهای انجام شده تجاوز به حریم جنگل و ارتکاب اعمالی نظیر قطع درختان و تبدیل جنگل به زمین زراعی از طرف روستائیان و جنگل‌نشینان در جنگلهای هردو حوزه از بین رفته و در یکی دو مورد تخلف و تجاوز، با همکاری اعضاء شرکت تعاونی، دست متجاوز کوتاه گردیده است.
از زمان انتقال سازمان جنگلها و مراتع کشور از وزارت کشاورزی به وزارت جهاد سازندگی، با توجه به نتایج مثبتی که از تأسیس شرکتهای تعاونی بدست آمده موضوع تشکیل و توسعه و گسترش شرکتهای مزبور با جدیت بیشتری دنبال می‌شود، بطوریکه در سال 1370 پنج شرکت تعاونی دیگر در سطح 000، 50 هکتار از جنگلهای گیلان در مناطق آستارا چای در حوزه آستارا، قیصرکوه در حوزه سراوان رودبار، انجیل‌بن در حوزه رودبار، ملکرود در حوزه لاهیجان و سیاهکل و لیل در حوزه رودسر تشکیل گردیده و شروع به کار کرده است. (در حال حاضر سیاهکل و لیل جزء لاهیجان است.)
اداره کل منابع طبیعی گیلان در نظر دارد شرکتهای تعاونی را در طول برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی و اجتماعی گسترش دهد و در هرمنطقه و حوزه آبخیز اجرای طرح جنگلداری مصوب را به شرکت تعاونی بهره‌برداری و احیاء جنگل همان منطقه واگذار نماید. طبق برنامه تنظیمی تعداد شرکتهای تعاونی در سال 1371 به 12 واحد افزایش یافته حدود 000، 120 هکتار از جنگلهای گیلان را تحت پوشش خواهد گرفت. بر اساس مفاد اساسنامه شرکتهای تعاونی فعالیتهای جنبی دیگری مانند دامداری، پرورش کرم ابریشم، پرورش زنبور عسل، فعالیتهای صنایع وابسته به چوب، صنایع روستائی و دیگر فعالیتهای کشاورزی در قالب شرکت تعاونی و به منظور افزایش اشتغال و درآمد و ارتقاء سطح زندگی روستائیان و جنگل‌نشینان پیش‌بینی شده است.

تخریب جنگلهای گیلان‌

اشاره

برابر تحقیقات بعمل آمده در طول چند دهه اخیر به خصوص در طول دو دهه 1350 و 1360 با افزایش جمعیت در مناطق جنگلی و روستائی، روند تخریب و نابودی جنگلها نیز در استان گیلان شدت یافته است. قبل از قانون ملی شدن جنگلها در سال 1341 جنگلهای بکر و دست‌نخورده در گیلان زیاد بود اما در حال حاضر به جرئت می‌توان گفت که در گیلان چنین جنگلی وجود ندارد و در هر گوشه‌وکنار و قله‌ای از جنگل یک یا چند خانه روستائی و چوبی با تعدادی دام و قطعاتی از زمینهای زراعتی وجود دارد. از جمله عواملی که به تخریب جنگلها کمک کرده سپردن کار بهره‌برداری از جنگلهای مرغوب به شرکتها و سرمایه‌داران بخش خصوصی است. با وجود نظارت فنی از سوی کارشناسان و ناظران سازمان جنگلبانی، عملیات احیاء و تجدید حیات جنگلها هرگز مورد توجه شرکتها و سرمایه‌داران بخش خصوصی قرار نگرفته است.
تقسیم‌بندی اراضی جلگه‌ای جنگلی به قطعات 10 هکتاری و واگذاری آنها به سرمایه‌داران و افراد متنفذ را نیز می‌توان از عواملی بشمار آورد که انهدام و تخریب جنگلها را تسریع کرده است.
با آن‌که بعد از ملی شدن جنگلها و تشکیل سازمان جنگلها و مراتع کشور، تشکیلات اداری و سازمانی در استانهای شمال از جمله گیلان گسترش یافت و بر تعداد کارمندان و کارکنان فنی و حفاظتی و خدماتی افزوده شد و واحدهای کوچک و بزرگ تحت عنوان سرجنگلبانی و جنگلداری در بخشها و شهرهای استان تأسیس یافت ولی هیچگاه روند تجاوز به جنگلها و تخریب و انهدام آنها متوقف نگردید.
برخوردهای شدیدی نیز که پس از تصویب قانون ملی شدن جنگلها و همچنین قانون بهره‌برداری از جنگلها و مراتع کشور در سال 1354 با متجاوزین به ثروت ملی انجام گرفت و پرونده‌های متعددی که به مراجع قضائی ارسال گردید نتوانست از تجاوز و تخریب و انهدام جنگلها جلوگیری نماید.
تخریب و انهدام جنگلهای گیلان را علل و عوامل مختلفی موجب می‌شوند که اهم آنها بدین شرح است:

استفاده از جنگل به عنوان چراگاه‌

: ساکنین نقاط جنگلی در گیلان مانند سایر نقاط از روزگاران قدیم برای تعلیف دامهای خود جنگل را مورد استفاده و یا به عبارت بهتر مورد تجاوز قرار داده‌اند. آنها به منظور کمک به رشد علفهای موردنیاز به خشکانیدن و قطع کردن درختان و بریدن شاخه‌ها و از بین بردن برگها می‌پردازند تا علفها در فضای وسیع و روشن رشدونمو بیشتری داشته باشند. آنها به خوبی می‌دانند که بر اثر نفوذ اشعه آفتاب و روشن شدن جنگل رشدونمو علفها سرعت می‌گیرد و نیاز دامها را برآورده می‌سازد.
دامداران گیلان بیش از شش ماه در سال برای تعلیف دامها از جنگل استفاده می‌نمایند، چون علوفه جنگل برای دامها کافی نیست دامداران به قطع شاخ و
ص: 180
قطع درختان جنگل هدفهای گوناگونی دارد که اهم آنها عبارت است از: آماده کردن محیط برای تعلیف دامها، استفاده از چوب درختان برای سوخت و کارهای ساختمانی، استفاده از زمین جنگل جهت کشت و زرع و غیره ...
برگ درختان پرداخته خوراک دام را تأمین می‌نمایند. نهالهای جوان نیز که به طور طبیعی از بذر درختان بوجود آمده‌اند مورد حمله دامها قرار می‌گیرند و بدین‌ترتیب تجدید حیات طبیعی در جنگل انجام نمی‌پذیرد و جنگلها به صورت مخروبه درمی‌آید.
با افزایش جمعیت روستائی و جنگل‌نشین فشار دامها به مناطق جنگلی روزبه‌روز بیشتر می‌شود.
در کشورهای پیشرفته جهان هرگز از جنگل به عنوان چراگاه دام استفاده نمی‌شود زیرا علفهای مناطق جنگلی به علل مختلف از کیفیت غذائی بالائی برخوردار نیستند و دامهائی که از علوفه جنگلی تغذیه می‌شوند، همچون دامهای گیلان، ضعیف و لاغراندام می‌باشند. کارشناسان و مسئولین بخش جنگل و منابع طبیعی برنامه‌های متعددی برای خروج دامها از جنگل تدوین کرده ولی در اجرا با مشکلات گوناگونی برخورد نموده‌اند به‌طوری‌که سطح جنگلهای شمال در اوایل بهار و فصلهای پائیز و زمستان مملو از گوسفند و بز و گاو و اسب و قاطر است.
در سالهای اخیر فکر کوچاندن و خارج کردن دامداران از جنگل و تشکل آنها در شرکتهای تعاونی دامداری پیدا شده است. برای تحقق بخشیدن به این اندیشه طرح سامان‌دهی جنگل‌نشینان و دامداران داخل جنگل در سازمان جنگلها و مراتع کشور شکل گرفته و تعدادی از این واحدها در نقاط مختلف به ویژه در جنگلهای تالش (حوزه عمل شرکت بهره‌برداری جنگل شفارود) تشکیل شده است. در همین جهت اقداماتی انجام گرفته و نتایج حاصله، مخصوصا استقبال اکثر دامداران جنگل‌نشین از این طرح، افق دستیابی به روشهای جدید و عملی را برای حل این مشکل روشن‌تر ساخته است.

قطع غیرمجاز درختان:

با آن‌که جاده‌های جنگلی در مناطق کوهستانی توسعه و گسترش یافته و مواد سوختنی مخصوصا نفت در اختیار بسیاری از ساکنان جنگل قرار می‌گیرد هنوز هم جمعیت کثیری از مردم گیلان در مناطق جنگلی و حاشیه جنگلها برای مصارف مختلف از قبیل پخت‌وپز و تأمین روشنائی و تولید گرما چوب درختان را مورد استفاده قرار می‌دهند به‌طوری‌که زندگی این طبقه از افراد فقیر و زحمتکش که در مناطق جنگلی زندگی می‌کنند به چوب درختان جنگل بستگی دارد. بدین‌ترتیب در هرنقطه‌ای از جنگل که خانه‌ای به چشم می‌خورد درختان اطراف آن قطع و فضای اطراف خانه کاملا خالی شده است زیرا علاوه بر استفاده از درختان برای سوخت و تولید گرما، به منظور کشت و زرع محصولات موردنیاز نیز به قطع درختان مبادرت می‌شود با افزایش جمعیت، سطح این‌گونه زمینهای زراعی و باغها و محوطه‌های واقع در مناطق جنگلی مرتبا در حال توسعه و گسترش بوده و سطح جنگلها کاهش می‌یابد.
هدف دیگر از قطع درختان جنگلی تهیه چوب و تیر و تیرک برای استفاده در خانه‌سازی و کارهای ساختمانی است. قطع درختان به منظور تهیه چوب تنها توسط اهالی اطراف جنگلها و برای استفاده در کارهای ساختمانی انجام نمی‌گیرد بلکه افراد سودجو نیز با هدف فروش غیرمجاز و قاچاق چوب به قطع درختان جنگلی مبادرت می‌ورزند.

آتش‌سوزی جنگلها:

با آغاز فصل پائیز ریزش برگ درختان جنگل آغاز می‌گردد و در پایان این فصل سطح جنگل یک‌پارچه از برگهای زرد خزان‌زده پوشیده می‌شود. در این موقع اگر چندی باران نبارد برگها خشک می‌شوند و خطر آتش‌سوزی به وجود می‌آید بدین‌ترتیب که در اثر وزش باد، برگهای خشک شده از نقاط مرتفع و شیب‌دار به سوی دره‌ها و محلهای پست‌تر حرکت کرده در این نقاط انباشته می‌شوند و با کوچکترین سهل‌انگاری جنگل‌نشینان یا رهگذران و شکارچیان و مسافران به کانونی از آتش تبدیل می‌گردند و جنگل را به آتش می‌کشند. باد گرم مدیترانه‌ای که هرسال وزش آن از اواسط
ص: 181
نمونه‌ای از تخریب بی‌رحمانه جنگل در گیلان
پائیز با شدت زیاد در جنگل جریان پیدا می‌کند خطر آتش‌سوزی را افزایش می‌دهد. بدیهی است بادهای گرم مدیترانه‌ای خود به تنهائی ایجاد آتش‌سوزی نمی‌کنند، اما بقایای آتشی را که چوپانان یا رهگذران و شکارچیان به جای گذاشته‌اند جابجا کرده به خرمن برگهای خشک منتقل می‌سازند و پس از شعله‌ور ساختن آنها دامنه آتش را در جنگل گسترش می‌دهند به‌طوری‌که در اندک مدت سطح وسیعی از جنگل در کام آتش فرومی‌رود.
وجود شاخه و تنه خشک درختان در سطح جنگل و همچنین درختهای پوسیده و خشک سرپا عامل مؤثری در ایجاد حریق و گسترش آن می‌باشد.
هنگامی که جنگل دچار حریق می‌شود اگر سطح جنگل تمیز بوده از تنه و شاخه خشک درختان خالی باشد خسارات زیادی به جنگل وارد نشده آتش‌سوزی سطحی خواهد بود اما در صورت وجود شاخه و تنه خشک و نیز درختان پوسیده و خشک سرپا و سرایت شعله‌های آتش به آنها، حریق سرعت و شدت زیاد یافته خسارات سنگینی متوجه جنگل می‌سازد.
بسیاری از روستائیان و جنگل‌نشینان حاشیه و یا داخل جنگل زمان وزش بادهای گرم را در سطح زمین و جنگل مغتنم شمرده گاهی برای سوزاندن و از بین بردن خاروخاشاک سطح زمینهای زراعی و یا باغهای خود به آتش زدن آنها متوسل می‌شوند و پاره‌ای نیز عمدا بوته‌های تمشک و یا خاروخاشاک مجاور زمینهای خود یا جنگل را آتش می‌زنند که هم سطح زمین زراعی آنها تمیز شود و هم جنگلهای مجاور از خاروخاشاک و بوته‌های جنگلی پاک شده، درختان آنها نیز به تدریج خشک شوند تا در فرصتهای آتی بتوانند زمینهای جنگلی را به‌طور غیرقانونی به زمین زراعی و یا باغ تبدیل نمایند.
گاهی همین عمل خلاف قانون جنگل‌نشینان و یا بی‌توجهی آنان به وزش شدید باد گرم و امکان سرایت آتش به نقاط مجاور، خانه‌های بسیاری را در مناطق روستائی و جنگلی طعمه حریق ساخته و حتی جان عده زیادی را در معرض خطر قرار داده است.
گاهی نیز شلیک تفنگ شکارچیان و یا رعدوبرق نیز موجبات ایجاد حریق را در جنگل فراهم می‌سازد ولی اتفاقاتی از این قبیل به ندرت رخ داده است.
در زیر آمار سطح آتش‌سوزیهای جنگل را در استان گیلان طی سالهای اخیر ملاحظه می‌کنید:
ص: 182
این دشت وسیع در پیرکوه دیلمان روزگاری جنگل بود، جنگلی انبوه با درختانی ستبر و تنومند، اما امروز به کشتزارها و اماکن مسکونی تبدیل شده است.
سال سطح آتش‌سوزی به هکتار
1359 441
1360 206
1361 196
1362 79
1364 40
1365 473
1366 50
1367 12
1368 90
1369 77
جمع آتش‌سوزی طی 10 سال 1664 هکتار
آمار فوق از اداره کل منابع طبیعی استان گیلان گرفته شده است.
اهم اقداماتی که برای جلوگیری از آتش‌سوزی جنگلها و مقابله با آن در گیلان انجام می‌گیرد بدین شرح است:
- تشکیل ستادهای مبارزه با حریق در مرکز گیلان (رشت) و شهرستانهای محل مرکز جنگلداریها مانند آستارا، هشتپر، رضوان‌شهر، فومن، صومعه‌سرا، رودبار، لاهیجان و رودسر.
- تهیه و تأمین وسائل اولیه مقابله با حریق مانند وسائل نقلیه، کپسولهای گاز، قمقمه‌های آب، شن‌کش، بیل، داس و غیره و پخش این وسائل بین ستادها.
- برقرار کردن کشیک شبانه‌روزی به منظور حضور سریع مأمورین در محل حریق و جلوگیری از گسترش آتش‌سوزی.
- احداث باندهای هلی‌کوپتر در مناطق جنگلی برای فرودهای اضطراری.
- نظارت و مراقبت جنگلها از آسمان توسط هلی‌کوپتر برای آگاهی یافتن از وقوع حریق و رساندن کمکهای فوری به محل آتش‌سوزی.
ص: 183

سیر و روند قهقرائی جنگلهای گیلان:

در نتیجه عواملی که شرح آنها گذشت سطح جنگلهای گیلان با آهنگی سریع و نگران‌کننده رو به کاهش است.
بر اساس مطالعات و بررسیهای کارشناسی میزان تخریب و انهدام جنگلهای گیلان در طول نیم‌قرن اخیر به 000، 250 هکتار رسیده است در صورتی که میزان جنگلکاری انجام شده از دهه 1340 به بعد بیش از 000، 35 هکتار یعنی معادل 7/ 1 سطح جنگلهای تخریب شده نیست و این در حالی است که بعد از انقلاب جنگلکاری مورد توجه قرار گرفته و نسبت به گذشته توسعه و گسترش بیشتری داشته است. نگاهی به آمار جنگلکاری سایر کشورهای جهان وضع نامساعد ما را در این زمینه به خوبی روشن می‌سازد. سطح جنگلکاری سالانه در کشورهای چین و شوروی سابق 5/ 4 میلیون هکتار، در اندونزی 000، 187 هکتار، در فنلاند 000، 185 هکتار و در ترکیه 000، 80 هکتار است. این کشورها با هیچگونه مشکل حفاظتی و چرای دام در جنگل مواجه نیستند. سطح جنگلکاری سالانه در گیلان به 4000 هکتار هم نمی‌رسد در حالی که چندین برابر آن دچار تخریب می‌گردد.
همانطور که قبلا نیز اشاره شد در نتیجه عوامل مختلف اجتماعی- اقتصادی نظیر دامداری در جنگلها و کشاورزی سنتی، قطعهای بی‌رویّه، آتش‌سوزی، رونق جنگل‌نشینی، پیشروی اراضی کشاورزی و غیره سطح جنگلهای ایران با آهنگی سریع و نگران‌کننده رو به کاهش است.
بدون شک جنگلهای شمال از جمله گیلان به دلیل شرایط خاص جغرافیائی مانند اقلیم مساعد، بارش کافی، خاک حاصلخیز، راههای نفوذی و نزدیکی به تهران و آذربایجان، داشتن درختان تنومند و چوبهای صنعتی و تجارتی، ییلاقهای باصفا و خوش آب‌وهوا، عبور جاده‌های مهم ارتباطی کشور از آنها بیشتر در معرض تجاوز و تخریب و پس‌روی قرار گرفته‌اند.
اگر طبق برآوردهای کارشناسی میزان برداشت مجاز سالانه چوب از جنگلهای شمال ایران را حدود 5/ 1 میلیون متر مکعب قبول کنیم بر طبق همین نظرات و تخمینهای کارشناسی، که به احتمال قریب به یقین به حقیقت نزدیک می‌باشد، میزان برداشتهای غیرمجاز (قاچاق) از این جنگلها برای مصارف مختلف محلی و منطقه‌ای در حدود 2 تا 5/ 2 میلیون متر مکعب در سال برآورد می‌شود. چنانچه رویش متوسط سالانه این جنگلها را حدود 2 متر مکعب در هکتار فرض کنیم به این نتیجه تلخ می‌رسیم که مجموع بهره‌برداریهای مجاز و غیرمجاز از جنگلهای صنعتی کشور (با مساحتی در حدود 3/ 1 میلیون هکتار) خیلی بیشتر از امکان و میزان تولید بالفعل این جنگلهاست. به بیان دیگر ما هرساله به جای افزایش سرمایه (ثابت) و پس‌انداز چیزی هم از اصل سرمایه و موجودی خرج و مصرف می‌نمائیم، که این شیوه از یک سو با اصول اقتصاد همساز و قابل توجیه نیست و از سوی دیگر با توجه به ضوابط زیست‌شناسی و قوانین اکولوژیکی و زیست‌محیطی هم خطرناک و هشداردهنده بوده نشانه غفلت و بی‌توجهی نسل حاضر به واقعیات ملموس درباره پایداری و استمرار اکوسیستمهای جنگلی بیمار کشورمان می‌باشد.
از طرف دیگر برآوردهای کارشناسی حاکی از تخریب سالانه 000، 50 هکتار از جنگلهای باارزش حوزه دریای خزر است که در صحت آن نمی‌توان تردید نمود. در این صورت حداقل 000، 10 هکتار از این سطح تخریب یافته را باید مربوط به جنگلهای گیلان دانست که در حد خود افقی تیره و یأس‌آور را در مقابل چشمان بصیر برای نسلهای آینده ترسیم می‌نماید.
گفتنی است که امروزه کارشناسان، کارگزاران و مدیران جنگلداری و جنگلبانی به جای پرداختن به تحقیق، مطالعه و بررسیهای علمی از نظر شناخت عوامل طبیعی، طراحی و برنامه‌ریزی اصولی برای جنگلهای کشور بخش عمده وقت و تفکر خود را صرف مسائل و گرفتاریهای بغرنج از قبیل تنظیم صورت‌مجلس تخلفها، تحویل متخلفین به مراجع قضائی، درگیریهای مستقیم با متخلفین، مراجعات مکرر و پیگیریهای غالبا بی‌حاصل در محاکم می‌نمایند که عموما مربوط به تجاوزهای عدیده و گوناگون افراد سودپرست و یا ناآگاه به جنگلهاست. چه بسا که در پایان کار با بی‌مهری، بی‌توجهی، سرخوردگی، بدبینی و اتهام نیز روبرو می‌شوند.
جدول شماره 1 می‌تواند بیانگر گوشه‌ای از این بیماری اقتصادی- اجتماعی و بحران جنگلهای شمال کشور و گیلان باشد.
علاوه بر این تخریب کمّی و پس‌روی قابل لمس سطح جنگلها بعد دیگر تخریب که شاید وحشتناکتر و نگران‌کننده‌تر هم باشد تخریب کیفی جنگلهای شمال و گیلان است.
تخریب کیفی، یا به زبان جنگل‌شناسی و جنگلداری سیر و روند قهقرائی جنگلهای مرغوب شمال کشور، متأسفانه از عدم رعایت نکات فنی و ضوابط علمی پیش‌بینی شده در طرحها هنگام اجرای آنها و نیز عدم انجام تعهدات توسط مجریان (اعم از دولتی و غیردولتی) در سه دهه اخیر ناشی می‌شود. البته بی‌دقتی در آماربرداریها و برآورد امکان برداشتهای سالانه، نشانه‌گذاریهای جدول شماره 1- میزان تخلفات (قطع درخت، تجاوز به اراضی و مراتع) شمال کشور در سال 1367
مأخذ: گزارشهای فعالیتهای سال 1367 دفتر فنی جنگلداری سازمان جنگلها و مراتع کشور.
ص: 184
غلط، عدم توجه به سرشت و نیاز گونه‌ها، آشنا نبودن مجریان با اصول جنگل‌شناسی و بهره‌برداری، عدم اجرای درست قوانین حفاظت، اعمال نفوذ و سلیقه‌های ناشی از تعویضهای پی‌درپی مدیران و مسئولان، در این نابسامانی سهم قابل‌توجهی داشته است. در هرصورت این کاهش و سقوط کیفی جنگلهای شمال منجر به کم شدن و حتی انقراض گونه‌های مرغوب و کم‌نظیر و غلبه گونه‌های نامرغوب و مهاجم همراه با شیوع وسیع بیماریهای گیاهی، طغیان بی‌سابقه آفات و توسعه کانونهای آلودگی در اعماق جنگلهای شمال شده است. عدم تکافو و کارائی برنامه‌های حمایتی از قبیل مبارزه با امراض و آفات جنگلی، پرورش جنگل، پیش‌گیری از وقوع آتش‌سوزیهای ویرانگر و عدم رعایت بهداشت عرصه جنگل به این پدیده شوم ابعاد وسیعتری بخشیده است.
بدین‌ترتیب قسمت قابل ملاحظه‌ای از جنگلهای ارزشمند شمال ایران از جمله جنگلهای گیلان دستخوش پس‌روی کمّی و تخریب کیفی گردیده است و امروزه مشکلات مربوط به جنگلهای مخروبه و بازسازی و ترمیم آنها سهم مهمی از تلاش و کوشش مدیران و مسئولان و برنامه‌ریزان سازمان جنگلها و مراتع کشور را به خود اختصاص داده است.

گونه‌ها، تیپها و جوامع جنگلی گیلان‌

انواع و اقسام جنگلها و درختها:

برای روشن ساختن ذهن خوانندگانی که با تعاریف و مفاهیم تخصصی جنگل آشنایی ندارند یادآوری می‌نماید که در علم جنگل‌شناسی به جنگلهائی که فقط از یک گونه درخت تشکیل شده باشند (یا اکثریت درختان آن جنگل را یک گونه تشکیل دهد) جنگل خالص گفته می‌شود. جنگلهایی که بیش از یک گونه درخت داشته باشند جنگل آمیخته نام دارند؛ جنگلهایی که درختان و عناصر تشکیل‌دهنده آن (اعم از یک گونه یا بیشتر) هم‌سنّ باشند جنگل همسال (جور) و جنگلهای تشکیل شده از درختان در سنین متفاوت، جنگل ناهمسال یا ناجور خوانده می‌شوند.
از دیدگاهی دیگر جنگلهایی که درختان و عناصر متشکله آن به وسیله بذر یا دانه تکثیر و تجدید نسل حاصل نمایند جنگل دانه‌زاد هستند، در صورتی که زادآوری توسط جست یا جوش (جوانه‌های خفته و نابجا) و یا در نتیجه قلمه صورت گیرد، جنگل شاخه‌زاد یا جست‌زاد است و بالاخره اگر ازدیاد نسل از هردو طریق صورت پذیرد با توجه به اهمیّت و غلبه یکی از دو طریق مذکور جنگل را اصطلاحا توده‌دانه و شاخه‌زاد و یا جنگل (توده) شاخه و دانه‌زاد می‌نامند.
بر همین اساس، اصول جنگل‌شناسی با روشهای جنگلداری و شیوه‌های بهره‌برداری هم در هریک از تیپها و انواع مختلف جنگل متفاوت است و هر جنگل بسته به کیفیت خود شیوه خاصی را از نقطه‌نظرهای فوق طلب می‌کند.
بنا به تعاریف فوق اگر در جهتها و محورهای مختلف، جنگلهای شمال ایران از جمله جنگلهای گیلان را مورد مشاهده و بررسی قرار دهیم تیپهای مختلف جنگل دانه‌زاد، جنگل شاخه‌زاد، جنگل شاخه و دانه‌زاد یا دانه و شاخه‌زاد و بالاخره جنگلهای خالص (ندرتا)، آمیخته، همسال و ناهمسال را خواهیم دید. خوشبختانه این تنوع و چندگونگی علاوه بر اهمیّت اکولوژیک و زیست‌محیطی حفظ و بقاء مجموعه جنگل در صورت بروز امراض و حمله آفات، از نظر اقتصادی هم حائز ارزش فوق العاده می‌باشد.
لازم به یادآوری است که توده‌های خالص و یکدست معمولا در جنگلهای دست‌کاشت (مصنوعی) دیده می‌شوند ولی توده‌های آمیخته که از گونه‌های مختلف ترکیب یافته‌اند مختص جنگلهای طبیعی می‌باشند و بهره‌برداری از آنها نیز ساده نبوده تابع اصول و قواعد خاصّ می‌باشد.
جنگلهای گیلان بخشی مهم از جنگلهای انبوه و مرطوب (بدون فصل خشک) حوزه دریای خزر را تشکیل می‌دهند که عناصر متشکله آنها اکثرا از گونه‌های پهن‌برگ (برگ‌ریزان یا خزان‌کننده) و از نظر ترکیب و انتشار گونه‌ها و درجه انبوهی (تراکم) از جنگلهای سایر نقاط کشور کاملا متمایز هستند. پوشش جنگلی از کرانه دریا آغاز می‌شود و تا ارتفاع 2000- 2500 متری ادامه دارد.
در گذشته‌های نه‌چندان دور حد بالایی این جنگلهای زیبا تا ارتفاع 3000 متری ادامه داشت ولی امروزه در نتیجه تخریبهای مداوم جنگلها به ندرت می‌توان در این ارتفاعات آثاری از جنگل مشاهده کرد و اگر هم بعضا آثاری از بقایای آنها دیده شود چیزی جز بیشه‌زارهای مریض و تک‌درختان پراکنده، خشکیده و فاقد ارزش نیست.
در جلگه‌ها هم به دلایل متعدد اقتصادی- اجتماعی مانند فشار ناشی از افزایش بی‌رویه جمعیّت، تهیه و فروش چوب قاچاق، تولید زغال و هیزم برای مصارف سوختی، توسعه کشاورزی و بالاخص برنجکاری در دهه اخیر، احداث ویلا و باغ، افزایش لجام‌گسیخته قیمت زمین، رواج دلال‌بازی و بالاخره ضعف قوانین و اعمال حفاظت جنگلها به سرعت تبدیل و تخریب یافته و حریم جنگل با شتابی دردناک عقب‌نشینی کرده است به‌طوری که در حال حاضر سرتاسر نوار سبز ساحلی از گرگان تا آستارا یک‌پارچه در حال فرورفتن در کام اژدهای طمع و ولع سیری‌ناپذیر جماعتی غافل و سوداگر می‌باشد.
اغلب گونه‌های تشکیل‌دهنده جنگلهای شمال و منجمله گیلان مثل انجیلی[129]، لرگ[130]، آزاد[131]، خرمندی[132]، گل ابریشم (شب خسب)[133] و لیلکی[134] جزو گونه‌های گیاهی ذخیره و باقیمانده از دوران سوم زمین‌شناسی می‌باشند که امروزه فقط آثار سنگواره (فسیل‌شده) آنها در جنگلهای اروپای غربی و شمالی مشاهده می‌شوند.
از اینجا ارزش ژنتیکی و پالئوبتانیکی[135] این گونه‌ها به خوبی مشخص شده و وظیفه حفظ بقاء و صیانت آنها به عنوان میراثی ارزشمند و گرانبها برای نسلهای آینده این سرزمین به خوبی روشن می‌گردد.
عمق این جنگلها که در اصطلاح تقسیم‌بندی رویشگاهی آنها را جنگلهای اروپ- سیبری[136] یا هیرکانین[137] هم می‌نامند در نقاط مختلف استان گیلان از حداقل 15- 5 کیلومتر تا حداکثر 50- 30 کیلومتر متغیر بوده و در
ص: 185
خرمندی یا کلهو
ارتفاعات به جنگلهای خشکی‌پسند[138] منتهی می‌گردد.
علاوه بر انواع درختان پهن‌برگ که گونه‌های غالب جنگلهای حوزه دریای خزر از جمله گیلان، را تشکیل می‌دهند بقایای بعضی انواع سوزنی- برگ هم یا به صورت عناصر پراکنده مثل سرخدار[139] در جوامع راشستان و یا به صورت جامعه خالص ولی محدود از نظر سطح مانند زربین[140] در درّه رودبار و منجیل و حسن‌آباد چالوس و یا سروکوهی (ارس)[141] در ترکیب و آمیختگی این جنگلها وجود دارند که بر حسب شواهد و آثار موجود به نظر می‌رسد آخرین مراحل دوران انقراض خود را می‌گذرانند.
در یک مقطع عرضی پراکنش کلی این جنگلها بر حسب ارتفاع به شرح زیر می‌باشد:
- از ساحل دریا تا ارتفاع 500 متر را جنگلهای شاخه‌زاد[142] پوشانده است.
- از ارتفاع 500 متر تا 1000 متر توسط جنگلهای شاخه و دانه‌زاد[143] پوشیده شده است.
- از ارتفاع 1000 متر به بالا را نیز جنگلهای دانه‌زاد[144] پوشانده است.
مع الوصف ممکن است منطقه رویشی بعضی از عناصر دانه‌زاد مثل بلند-
شب‌خسب
لیلکی
مازو[145] در جلگه و ارتفاعات پایین‌تر از 400- 300 متر و رویشگاه گونه راش[146] هم در بعضی مقاطع (مثل آستارا و مبارک‌آباد شفت) تا ارتفاع حدود 150 متر از سطح دریا تنزل کند.
در یک اصطلاح ریشه گرفته از فرهنگ عشیره‌ای و عرف فلاحتی و سنّتی ایران و منطقه، مقاطع سه‌گانه فوق را نیز به ترتیب جنگلهای قشلاقی، میان‌بند[147]
ص: 186
سرخدار
و ییلاقی (پایین‌بند- میان‌بند- بالابند) می‌نامند. در سالهای اخیر کاربرد این اصطلاحات در فرهنگ جنگلبانی کشور و بین کارشناسان فن هم رایج و متداول شده است.

جوامع جنگلی گیلان:

اشاره

در اینجا لازم می‌داند مفهوم اصطلاح جامعه گیاهی و توده جنگلی را که در بحث ما از آنها استفاده می‌شود با رعایت اختصار بیان نماید. در مورد جامعه گیاهی چون مطالعه پوشش نباتی یا به‌طور کلی رستنیهای یک منطقه و یا یک ناحیه یکجا امکان‌پذیر نیست لذا آنها را به واحدهای کوچکتری تقسیم کرده مورد بررسی قرار می‌دهند. بدین‌ترتیب کوچکترین واحدی که در مطالعه اجتماعات گیاهی مورد استفاده قرار می‌گیرد جامعه نباتی نامیده می‌شود.
یک جامعه نباتی به نوبه خود از عناصر مختلف و متعددی تشکیل یافته است که در بعضی صفات حیاتی با یکدیگر اشتراک و شباهت دارند و در برخی دیگر از صفات حیاتی دارای اختلاف می‌باشند. علمی که موضوع آن مطالعه و بررسی اجتماعات نباتی و صفات مختلف و تغییرات و تحولات ناشی از تغییرات شرایط محیط در این اجتماعات و تکامل آنها را مورد بحث قرار می‌دهد جامعه‌شناسی گیاهی[148] نام دارد.
بلندمازو
در هرجامعه جنگلی معمولا یک یا دو گونه از نظر تعداد یا جمعیت، غالب می‌باشد که ممکن است درخت و یا درختچه باشد، تاج درختچه‌ها بزرگتر از معمول است و به همین جهت سطح بیشتری را اشغال می‌کند. عنوان یا نامی که به یک جامعه یا توده جنگلی داده می‌شود از نباتات یا درختان غالب آن جامعه گرفته می‌شود. در زبان فارسی برای نامیدن یک جامعه گیاهی به آخر اسم نبات، چنانچه از درختان باشد، پسوند «ستان» و اگر درختچه یا بوته یا علف باشد پسوند «زار» اضافه می‌شود مانند سروستان، توتستان، راشستان، بلوطستان ... نی‌زار، چمن‌زار، مرغزار و غیره ...
در نامگذاری علمی نیز آخر نام جنس درخت غالب تغییر یافته و پسوندetum به آن اضافه می‌شود مانند جامعه ممرزستان[149] و جامعه راشستان[150] که از دو جنس ممرز[151] و راش[152] ساخته شده است.
توده جنگلی:[153] توده جنگلی یک جامعه نباتی است که قسمت عمده عناصر تشکیل‌دهنده آن را درختان یا گونه‌های جنگلی (چوبده) از یک یا از چندگونه تشکیل داده باشند. انواع توده‌های جنگلی را از نظر سن (همسال، ناهمسال) و ترکیب (خالص، ناخالص، جور یا ناجور، شاخه‌زاد یا دانه‌زاد و یا شاخه و دانه زاد) که قبلا شرح داده شد نامگذاری می‌کنند. در اینجا فقط اشاره می‌شود که
ص: 187
شیردار
روش و شیوه بهره‌برداری و تیمار و پرورش جنگل در هریک از توده‌های فوق با یکدیگر متفاوت است.
در نگاهی دیگر، جنگلهای حوزه دریای خزر، که در واقع از ارسباران تا گلیداغی پراکنش دارند و جنگلهای گیلان بخشی از آن‌را تشکیل می‌دهند، از گونه‌های مختلفی تشکیل شده‌اند؛ معدودی از این گونه‌ها در سرتاسر نوار جنگلی شمال کشور دیده می‌شوند مثل شیردار[154] که در ارتفاعات مختلف دامنه‌های شمالی البرز وجود دارد، در صورتی که انتشار بعضی از گونه‌های درختی دیگر فقط به ناحیه یا ارتفاع معینی محدود می‌گردد مانند درخت راش که غالبا در ارتفاع بین 700 تا 2000 متر و یا درخت شب‌خسب که فقط در دامنه‌های غربی و درخت ارغوان[155] که غالبا در دامنه‌های شرقی دریای خزر دیده می‌شود.
جوامع جنگلی حوزه دریای خزر از جمله جنگلهای گیلان متعدد بوده و گسترش آنها تابع عوامل مختلف اقلیمی و خاکی است.
گفتنی است که جنگلهای شمال ایران از جمله جنگلهای گیلان از گونه‌های متنوع و غالبا نادری تشکیل شده‌اند که برگ، تنه، شاخسار، بلندی، شکل و تیپ آنها هرکدام جلوه‌ای بدیع و منظری دلفریب با رنگهای زیبا از شاهکارهای عالم خلقت را در برابر عاشقان طبیعت قرار می‌دهد.
در بهار با شکوفه‌ها و گلهای رنگارنگ و معطر، در تابستان با افسر زمردین، در پائیز با برگهای الوان و فریبنده و در زمستان پیکرهای لخت و
اوری
کچف
شاخه‌های بی‌برگ آنها با چادری سفید از برف چشمها را خیره ساخته، دلها را شاد و روان را طراوت و شادابی می‌بخشد و انسان را در مقابل قدرت آفریدگار بزرگ و صانع این‌همه زیبائی، لطافت و ظرافت به تعظیم و تکریم وامی‌دارد.
به استناد مشاهدات عینی و بررسی پژوهشگران ما و مطالبی که در رساله‌ها و کتابهای جنگل‌شناسی و جامعه‌شناسی گیاهی آمده است مهمترین جوامع جنگلی گیلان عبارتند از:

جامعه اوری[156]، کچف[157] و توس:[158]

این جامعه در ارتفاعات البرز و حدود بالای جنگلها و گاهی همراه با سیاه‌تلو یا نوعی افرا به نام کرب[159] و یا نسترن[160] وجود دارد. در اثر تجاوز مداوم، این جامعه به شدت آسیب دیده و پس‌روی یافته است. چوب این گونه‌ها در کارهای ساختمانی، نجاری و مخصوصا تأمین سوخت (هیزم و زغال) مورد استفاده قرار می‌گیرد. اصولا نامستعد بودن بستر (شیب زیاد، خاک کم‌عمق و خشک) و سختی شرایط اقلیمی (بارندگی کم، سرمای زیاد و طولانی در فصل سرد و گرما و خشکی در فصل تابستان) از
ص: 188
راش
موانع طبیعی عدم توسعه این جنگلها و نیز کم‌رشد بودن درختها و کوتاهی و کم قطر بودن ساقه درختان آنها به‌شمار می‌رود بدین‌جهت چوب این جنگلها فاقد ارزش صنعتی بوده فقط از نظر علفچر (مراتع مشجر) برای چرای دام، حفاظت خاک، تنظیم جریان آب و جلوگیری از فرسایش خاک حائز اهمیت می‌باشند. بعضی از این گونه‌ها مثل سیاه‌تلو ممکن است در ارتفاعات پائین و هم‌سطح دریا هم دیده شوند.

جامعه راش:

رویشگاه راش معمولا پائین‌تر از محل پراکنش جامعه اوری و کچف و توس بوده و شامل منطقه‌ای است با رطوبت و بارش بیشتر از سایر نقاط. این منطقه مه‌گیر بوده و به اصطلاح ابر و کوه در آن با هم تلاقی می‌کنند.
بهترین گونه‌ای که در این منطقه می‌روید و به صورت گونه غالب درمی‌آید راش است. گونه‌های عمده همراه آن معمولا عبارتند از زبان گنجشک[161]، ممرز، انواع افرا،[162] بارانک،[163] شیردار، اوری، کچف و ...
ممرز
اوجا
ازگیل
راش یکی از مرغوبترین و مهمترین گونه‌های درختی جنگلهای شمال از جمله گیلان است. این درخت دارای ساقه استوانه‌ای، راست و کشیده و تنه‌ای غالبا قطور (به قطر 1 تا 5/ 1 متر) و ارتفاعی بلند (گاهی تا 35 متر) می‌باشد.
چوب آن سخت و سنگین است و در تهیه تراورس، روکش و کارهای نجاری مصرف دارد. راشستانهای گیلان بالاخص جنگلهای راش طوالش در ناحیه «گره درورده» اسالم از بهترین انواع راشستانها در ایران و بلکه در جهان بوده از شهرت بسزائی برخوردار است. ولی متأسفانه بهره‌برداریهای غلط و دخالتهای بی‌رویه دهه‌های اخیر، این جنگلهای کم‌نظیر را هم به تخریب و سیر قهقرائی سوق داده است. به جرئت می‌توان گفت که امروز دیگر کمتر اثری از آن جنگلهای سر به فلک کشیده با درختان راست‌قامت و تنومند گذشته می‌توان مشاهده کرد. با توجه به سرشت سایه‌پسند این‌گونه مرغوب در نتیجه بهره‌برداریهای شدید و غلط و نفوذ نور زیاد و غلبه گونه‌های مهاجم مانند تمشک و غیره عرصه بر تجدید حیات آن تنگ شده و بعضا هم رویشگاه آن توسط ممرز، توسکا و درختچه‌های کم‌ارزش اشغال شده است.

جامعه بلوط- ممرز:

معمولا ارتفاعات میانی (میان‌بند) جنگلها توسط
ص: 189
انجیلی
این جامعه که گونه‌های اصلی آن از بلندمازو و ممرز تشکیل گردیده پوشیده شده است. گاهی نیز در صورتی که سطح آب زیرزمینی پائین باشد حد پائین این جامعه تا جلگه‌ها هم ادامه پیدا می‌کند.
گونه‌هائی نظیر انواع افرا، توسکا، گردو،[164] انجیر،[165] انجیلی، ملچ،[166] اوجا،[167] جل،[168] خاس،[169] ازگیل،[170] نسترن، دارواش یا داردوست (یک نوع گیاه که به صورت انگل روی شاخه‌های درختان دیگر رشد می‌کند و دامداران از آن برای تغذیه دامهایشان بهره‌برداری می‌کنند) و غیره به صورت همراه در این جامعه حضور دارند.
بلندمازو یکی از پرارزش‌ترین و صنعتی‌ترین درختان جنگلی گیلان و سایر نواحی شمال ایران است که از نظر سرشت گونه‌ای نورپسند و گروهی است. ارتفاع آن تا 30 متر و قطر برابر سینه‌گاه تا سه متر هم می‌رسد. رویشگاه آن از کنار دریا تا ارتفاع 1000 متر امتداد دارد. مصرف عمده چوب آن در تهیه تخته بشکه و پارکت‌سازی است. پوست آن به علت داشتن مقدار زیادی تانن در دباغی مورد استفاده قرار می‌گیرد. در گذشته چوب آن به مقدار زیاد به اروپا صادر می‌شد که یکی از علل از بین رفتن جنگلهای مرغوب این‌گونه بوده است. چوب آن به آسانی شکاف می‌خورد.
ممرز هم درختی گروهی و سایه‌پسند و معمولا با بلندمازو و راش تشکیل جامعه داده و در جلگه و میان‌بند تا ارتفاع 1000 متر از سطح دریا پراکنش دارد. چوب آن سخت و غالبا گره‌دار بوده در مقابل اصطکاک مقاوم است. از ممرز در تهیه تراورس و چوبهای تونلی استفاده می‌شود. برگ آن به مصرف تعلیف دام می‌رسد.

جامعه آزاد:

گونه آزاد[171] در جنگلهای میان‌بند گیلان و سایر نواحی شمالی
آزاد
معمولا کمتر از جوامع و گونه‌های دیگر دیده می‌شود. آزاد جزو درختان تنومند و زیبای جنگلهای شمال ایران می‌باشد که جامعه معروف و بارز آن به صورت توده دست‌کاشت در باغ مشهور محتشم رشت وجود دارد.
گونه‌ای است نورپسند و چوب آن صنعتی و دارای قابلیت انعطاف و ارتجاع فوق العاده به همین لحاظ شاخه‌ها و دارهای جوان آن را خم کرده تراش و صیقل داده و به نام چانچو برای حمل زنبیلها و سبدهای بزرگ حاوی انواع سبزیها و میوه‌ها مورد استفاده قرار می‌دهند. برگ آزاد توسط دامهای محلی مصرف می‌شود.

جامعه انجیلی:

انجیلی در جلگه‌ها، ارتفاعات پائین و گاه تا ارتفاعات میانی جنگلهای گیلان و سایر نواحی شمال ایران که سطح آب تحت الارضی آنها پائین باشد پراکنش دارد. غالبا با انواعی از گونه ممرز و لیلکی تشکیل جامعه‌ای آمیخته می‌دهد.
درختی میانه‌قامت دارای قدرت جست‌دهی بالاست و عناصر دانه‌زاد آن دارای تنه‌ای راست می‌باشد. برگهای آن در فصل پائیز به رنگهای قرمز، قهوه‌ای و نارنجی درآمده و منظره شاعرانه و باشکوهی را در مقابل دیدگان آدمی به نمایش می‌گذارند. گونه‌ای است بطئی الرشد و سایه‌پسند. ارتفاع آن به 20- 15 متر و قطر برابر سینه آن تا 80 سانتیمتر می‌رسد. دارای چوبی سخت، سنگین و شکننده و مقاوم در مقابل رطوبت و آب است لذا در شمع‌کوبی و ستون‌بندی معادن زغال‌سنگ و تونلها و نیز برای تأمین سوخت (زغال و هیزم) و بالاخره در قرقره‌سازی و ادوات چوبی مصرف دارد.

جوامع لرگ، توسکا و سفیدپلت:

هریک از گونه‌های فوق الذکر ممکن است به تنهائی و یا به صورت آمیخته با همدیگر جوامعی را در جلگه‌های
ص: 190
لرگ
مرطوب و یا دره‌های پرآب گیلان تشکیل دهند. خاک و رویشگاههای جلگه‌ای این گونه‌ها مرطوب و سطح آب زیرزمینی در آنها معمولا بالا است.
توسکا[172] از درختان سریع الرشد جنگلهای گیلان است که در زمینهای مرطوب و کنار رودخانه‌ها، برکه‌ها و باطلاقها می‌روید. در ایران دارای دو گونه است:
1- توسکای قشلاقی[173] که در جلگه و مناطق با آب تحت الارضی بالا پراکنش دارد گونه‌ای است نورپسند و چوب آن در مقابل آب و رطوبت مقاوم بوده دوام طولانی دارد.
2- توسکای ییلاقی[174] که معمولا در نواحی میان‌بند دیده می‌شود. گاه نیز، در صورت وجود آب، تا ارتفاع 2000 متری هم وجود دارد. چوب هردو نوع توسکا نرم بوده در جعبه‌سازی و کبریت‌سازی مصرف زیاد دارد.
لرگ گونه‌ای است نورپسند که در خاکهای مرطوب و باطلاقی و غالبا در جلگه رشد می‌کند و دارای چوبی سبک است که ارزش صنعتی ندارد و بیشتر به مصارف محلی می‌رسد. بعضا همراه توسکا در کنار رودها و باطلاقها جامعه‌ای آمیخته بوجود می‌آورد.
سفیدپلت[175] یکی از انواع صنوبر است که جزو درختان جنگلی طبیعی (خودرو) بوده و فقط در جنگلهای شمال پراکنش دارد. گاهی توده‌های وسیع جنگلی خالص بوجود می‌آورد مانند جنگل «صفرابسته» لاهیجان و گاه
سفیدپلت
جامعه‌های آمیخته با لرگ و توسکا تشکیل می‌دهد. سیمای آن شبیه سپیدار[176] است. ارتفاع درخت تا 20 متر و قطر برابر سینه آن گاهی تا یک متر هم می‌رسد. گونه‌ای است دوپایه و نورپسند، طالب خاکهای حاصلخیز و مرطوب؛ هم با قلمه و هم با بذر تکثیر می‌شود. چوب آن در تهیه خمیر کاغذ، فیبر و سوخت هیزمی مصرف دارد.

جامعه شمشاد:

شمشاد[177] یکی از گونه‌های نادر و متأسفانه در حال انقراض جنگلهای حوزه دریای خزر و از جمله گیلان است که بیشتر در جلگه و گاه تا میان‌بند انتشار دارد. گونه‌ای است سایه‌پسند و در برابر نور هم تا حدودی بردبار است. معمولا به صورت اشکوب (طبقه) میانی و گاهی اشکوب زیرین، جامعه آمیخته‌ای با سایر گونه‌ها تشکیل می‌دهد. ارتفاع آن حداکثر 15 متر و قطر برابر سینه آن معمولا به 25 سانتیمتر و به ندرت تا 50 سانتیمتر می‌رسد. برگهای آن پس از تجزیه، لایه ضخیمی از هوموس سیاه و خاکی‌رنگ بسیار حاصلخیز بوجود می‌آورد. دارای رشدی بسیار کند و چوبی فوق العاده سخت و سنگین است که در تولید ماسوره برای کارخانه‌های ریسندگی از آن استفاده می‌شود؛ در گذشته برای ساختن قاشق، چنگال، ملاقه و زیرسیگاری هم مصارف محلی داشت. یکی از پردوامترین چوبها برای تیر، تیرک، واشان و ستون برای ساختمانهای روستائی است و در میان اهالی بالاخص روستانشینان گیلان طرفداران زیادی دارد. از جوامعی است که به
ص: 191
توسکای ییلاقی
شمشاد
توت
دلیل ارزش فوق العاده چوب آن و نیز حاصلخیزی خاک بسترش طی سالیان دراز مورد تجاوز و تخریب قرار گرفته است. تا حدود سالهای 1320، چوب آن به اروپا و روسیه صادر می‌شد و همین امر یکی از دلایل عمده نابودی جنگلهای ارزشمند شمشاد در کشور بوده است.

جامعه زربین:

زربین[178] گونه‌ای است سوزنی‌برگ (رزین‌دار) از خانواده سروها[179] که در مقاطع خاصی از حوزه دریای مازندران (غربی- شرقی) روی خاکهای فرسایش‌یافته کم‌عمق و کم‌حاصل مارنی آهکی و در گیلان در دره منجیل و رودبار انتشار دارد. از آنجا که همیشه سبز است (سوزنی‌برگان خزان نمی‌کنند) چهره‌ای متفاوت با سایر گونه‌ها و جوامع جنگلی شمال دارد. میزان نیاز آن به آب خیلی کمتر از سایر گونه‌هاست و با حدود 500 میلیمتر بارش سالانه به خوبی رشدونمو می‌کند. رشدی کند و عمری طولانی (دیرزیستی طولانی) دارد. چوب آن به علت دارا بودن صمغ، معطر است (به همین دلیل کمتر مورد حمله حشرات چوبخوار قرار می‌گیرد) و در قفسه‌سازی و نجاری و تهیه تیر تلگراف مصرف دارد. گونه عمده‌ای که به صورت همراه در جنگل زربین دیده می‌شود درخت زیتون[180] است و در مناطق وسیعی در شمال از رودبار تا بهشهر، گرگان و رامیان جنگلهای طبیعی (زیتون تلخ)[181] آن دیده می‌شود.[182]
لازم به یادآوری است که علاوه بر انواع درختان نامبرده در بالا که در واقع عناصر اصلی و گونه‌های غالب جوامع جنگلی گیلان و سایر نواحی شمال ایران را تشکیل می‌دهند گونه‌های دیگری نیز نظیر نمدار،[183] زبان‌گنجشک، بارانک، گردو، سفیدمازو،[184] آلوکک،[185] مایمرز،[186] کرمازو،[187] آلوچه،[188] ولیک،[189] توت،[190] ال‌اسبی،[191] سیاه‌تلو،[192] گالش‌انگور،[193] جل و غیره در جنگلهای گیلان (و شمال کشور) وجود دارند.

تیپهای جنگلی در مناطق مختلف گیلان:

اشاره

بر اثر دخل و تصرفهائی که طیّ نیم قرن اخیر در جنگلهای گیلان صورت گرفته است تغییرات زیادی در مساحت و بافت و احیانا تیپهای تشکیل‌دهنده جنگلها به وجود آمده است. بر اساس تحقیقات پژوهشگران و مطالبی که در نشریات معتبر انتشار یافته در گذشته نه‌چندان دور قسمت مهمّی از عرصه استان، مخصوصا مناطق مرکزی و
ص: 192
زربین
زیتون
کرمازو
غربی از جلگه تا ارتفاعات، به صورت یکپارچه پوشیده از جنگل بوده است. با توجه به این امر تیپهای جنگلی گیلان در گذشته، از نظر استقرار در مناطق و ارتفاعات مختلف تقسیم‌بندی می‌شده و این تقسیم‌بندی که ذیلا شرح داده می‌شود هم‌اکنون نیز مورد توجه است:

تیپهای جنگلی جلگه:

در دو قسمت باتلاقی و غیرباتلاقی در سراسر جلگه گیلان پراکنده هستند.

تیپهای باتلاقی:

تیپهای جنگلی باتلاقی یا ساحلی شامل توسکاستان، توسکا- لرگستان، سفیدپلتستان و سفیدپلت- توسکاستان است. همراه تیپهای مزبور، در برخی مناطق، گونه‌های بید، بیدمشک، زبان‌گنجشک، انجیر، اوجا، ازگیل و آلوچه دیده می‌شود. به عقیده برخی از محققان گونه‌های سفیدپلت و توسکا پس از عقب‌نشینی دریا ظاهر شده و به صورت تیپ و جوامع ساحلی درآمده‌اند. به‌طور کلی تیپ توسکاستان در برابر نوار ساحلی و تیپ سفیدپلت و سفیدپلت- توسکاستان در گیلان مرکزی مخصوصا در منطقه صفرابسته آستانه اشرفیه وجود دارند. تیپ سفیدپلت- توسکاستان یکی از تیپهای نادر در دنیاست.
از تیپهای جلگه‌ای باتلاقی که زمانی عرصه‌های وسیعی را پوشانده بودند امروز مساحتی حدود 1000 هکتار در منطقه صفرابسته باقی مانده و منابع طبیعی برای آن برنامه‌ای در قالب ذخائر جنگلی و پارک جنگلی صفرابسته در دست انجام دارد.

تیپهای غیرباتلاقی:

تیپهای غیرباتلاقی در مناطقی از جلگه که دارای خاک زهکشی شده طبیعی است دیده می‌شود و شامل بلوطستان، بلوط ممرزستان و شمشادستان است. همراه با تیپهای مزبور بر حسب شرایط منطقه گونه‌هایی نظیر آزاد، اوجا، شب‌خسب، پلت، نمدار، خرمندی، بیدمشک، آلوچه، ولیک، شیردار، انجیلی، خاس و کوله‌خاس همراه بوده‌اند. این تیپها که بیشتر در گیلان مرکزی و غربی وجود داشتند از لحاظ کیفیت و کمیت زمانی باارزشترین جنگلهای جلگه‌ای استان را تشکیل می‌دادند و در پهنه وسیعی از سیاهکل، سراوان، شفت، نرگستان، هفت‌دغنان، شیخ‌نشین، اردجان، کلاب، طولارود و جوکندان گسترش داشته‌اند ولی بر اثر تخریبهای مداوم و شدید در حال حاضر آثار آنها کمتر به چشم می‌خورد.
در این مناطق قطر درختان بلوط گاه به 3 متر و ارتفاع آنها به 40 متر می‌رسد.
یک تیپ فرعی که با دخالت دامداران در جهت حذف سایر گونه‌ها و گسترش و توسعه لیلکی به منظور استفاده از میوه (پیله) آن به وجود آمده در گیلان شرقی (رحیم‌آباد- قاسم‌آباد) مستقر بوده و نیز یک تیپ خالص از گونه شب خسب در منطقه شبخوس‌لات رودسر وجود داشته است.

تیپهای جنگلی ارتفاعات پائین:

این تیپها پس از جلگه یعنی از مرز بالای تیپ جنگلی باتلاقی شروع شده تا ارتفاع 900 متری گسترش دارد و شامل جوامع انجیلستان، انجیلی- ممرزستان، بلوطستان و بلوط- ممرزستان
ص: 193
می‌باشد. گونه انجیلی و تیپ انجیلی- ممرزستان حداکثر تا ارتفاع 500 متری از سطح دریا و گونه بلوط و تیپ بلوطستان تا ارتفاع 900 متری در دامنه جنوبی دیده می‌شوند. در کنار گونه‌های مزبور یا گونه‌های اصلی گونه‌های دیگری نیز همچون نمدار، لیلکی، خرمندی، پلت، شیردار، زبان‌گنجشک، شب‌خسب، اوجا، ازگیل، خوج (گلابی وحشی) و ولیک همراه هستند. در برخی نقاط مانند امام‌زاده ابراهیم، شفارود و هشتپر (آق‌اولر تالش) گونه شاه‌بلوط همراه ممرز تیپ خاصی را بوجود می‌آورد که توسکای ییلاقی، بلوط، ملچ، خرمندی، لیلکی و خاس نیز در کنار آن دیده می‌شوند.
در ارتفاع 900 متری در بخشی از جنگلهای حوزه شفارود یک تیپ خالص‌گونه آزاد به نام سخه‌پیشت مستقر شده است. (سخ نام تالشی آزاد است)

تیپهای جنگلی میان‌بند:

این تیپها که در ارتفاع 900 تا 1200 متری از سطح دریا گسترش دارند عبارتند از: ممرز، راشستان، راش و ممرزستان.
گاه اتفاق افتاده است که گونه راش تحت شرایط خاص میکروکلیمائی تا ارتفاع 100 متری و حتی کمتر پائین آمده و با ممرز و زبان‌گنجشک و بلوط و نمدار تیپ آمیخته‌ای را به وجود آورده است. گونه راش را در ارتفاع 100 متری جنگلهای جلگه‌ای کلاب تالش می‌توان مشاهده کرد.

تیپهای جنگلی مناطق مرتفع:

مناطق مرتفع یعنی ارتفاعات 1200 تا 1800 متری به سبب دارا بودن شرایط مناسب از نظر آب‌وهوا و خاک رویشگاه اصلی گونه راش و محل استقرار راشستان خالص است. گونه‌های همراه راش عبارتند از ممرز، ملچ، توسکای ییلاقی، افرا و شیردار. این تیپ در ارتفاعات مزبور مرغوبترین، غنی‌ترین و انبوه‌ترین جنگلهای استان را به وجود آورده بیشترین رشد سالانه را ارائه می‌دهد.

تیپهای فوقانی و حدّ نهائی جنگل:

تیپهائی که در حد نهائی جنگل یعنی در ارتفاعات بالاتر از 1800 متری سطح دریا پراکنده‌اند به علت شرایط سخت زیستی نظیر کمبود بارندگی، وزش باد، تبخیر سطحی نسبتا زیاد، کمی عمق خاک، طولانی بودن دوران سرما و یخ‌بندان بستر مناسبی برای رشد درختان و توسعه و گسترش جنگل نیست.
درختانی که در این مناطق پراکنده‌اند دارای ارتفاع کم، ساقه‌های کج و معوج و تاجهای چنگالی بوده چوبشان فاقد ارزش صنعتی است. در ارتفاعات مزبور گونه راش به ندرت دیده می‌شود و درختان منطقه عبارتند از نوعی ممرز به نام لور یا کچف که گاه همراه گونه‌ای بلوط به نام اوری، جامعه کچف- اوریستان را به وجود می‌آورد.
با این تیپها گونه‌هائی نیز نظیر لرگو (نوعی افرا)، گالش انگور (سیاه‌گله به زبان تالشی) و آلوچه همراه هستند. همچنین در این مناطق، سوزنی‌برگان بومی نظیر مایمرز اغلب به صورت پشته‌ای یا بالشتکی مشاهده می‌شوند.
به علت هم‌مرز بودن روستاهای آذربایجان شرقی و خلخال با جنگلهای غرب گیلان و اسکان تابستانی مردم جلگه‌نشین تالش و مناطق مرکزی و شرقی استان در نقاط ییلاقی و استفاده دائمی آنان از چوب و هیزم برای مصارف ساختمانی و سوختی، جنگلهای فوقانی و حد نهائی به شدت آسیب دیده است.
دامنه آسیب‌دیدگی در بعضی نقاط به حدی است که دیگر اثری از درختان جنگلی دیده نمی‌شود. در این نقاط جنگل تا ارتفاع 500 متر از حد نهائی عقب‌نشینی کرده است و از مدتها پیش دیگر تیپ منحصربه‌فرد کچف- اوری دیده نشده است. در نقاطی که میزان تخریب کمتر بوده درختان اوری، که دارای تنه صنعتی و چوبده بوده از صحنه خارج شده و گونه کچف به جای مانده است.

تیپهای مربوط به کوههای آهکی:

جامعه زربینستان و تیپ زربین روی یک رشته از کوههای مارنی (آهکی) را از رستم‌آباد تا رودبار و هرزویل پوشانده است. منطقه مزبور دارای شرایط آب و هوائی مدیترانه‌ای می‌باشد و میزان بارش در آن حدود 400 میلیمتر در سال است. همراه زربین گونه‌های دیگری نظیر داغداغان و شیرخشت به‌طور طبیعی می‌رویند و افراد محلی درخت زیتون را نیز به‌طور مصنوعی در کنار آنها غرس کرده به تیپ زربین می‌افزایند.

موجودی جنگلهای گیلان و درصد گونه‌ها:

طبق برآورد آماری 1364، در قالب طرح جامع جنگلهای شمال، موجودی سرپای درختان جنگلهای گیلان به‌طور متوسط در 1 هکتار معادل 260 متر مکعب است. اگر مساحت جنگلهای گیلان را 000، 550 هکتار بدانیم کل موجودی سرپای آن رقمی معادل 000، 000، 143 متر مکعب خواهد بود. (در صورتی که مساحت را طبق برخی برآوردها 000، 530 هکتار قبول کنیم حجم کل موجودی برابر با 000، 800، 137 می‌شود.)
درصد موجودی هریک از گونه‌های جنگلهای گیلان در رقم فوق به شرح زیر است:
راش 05/ 40- ممرز 59/ 29- توسکا 6/ 8- افرا 28/ 6- بلوط 74/ 4- انجیلی 89/ 2- نمدار 46/ 2- خرمندی 58/ 1- شیردار 71/ 0- ملچ 58/ 0- لرگ 28/ 0- گردو 17/ 0- آزاد 14/ 0- شب‌خسب 09/ 0- شمشاد 03/ 0- سایر گونه‌ها 81/ 1.
گونه ملچ که یکی از گونه‌های صنعتی و اصیل جنگلهای شمال ایران است در فاصله سالهای 1352 تا 1356 دچار بیماری مرگ نارون شد به‌طوری که اکثر درختان خشک و از صحنه خارج گردید. در حال حاضر باقیمانده درختان ملچ به‌طور پراکنده در برخی نقاط جنگل دیده می‌شود. گروهی از استادان دانشکده منابع طبیعی کرج و مؤسسه بیماریهای گیاهی وزارت کشاورزی همان موقع از منطقه بازدید نموده پیشنهاد کردند که مبارزه مکانیکی صورت گیرد ولی نتیجه‌ای حاصل نشد. بیماری مزبور امروز حتی درختان اوجا و آزاد مناطق جلگه‌ای از جمله پارک شهر رشت (باغ محتشم) و محوطه نیروی دریایی این شهر را آلوده کرده است. طبق نظر بسیاری از کارشناسان راه علاج آن مبارزه شیمیائی است ولی چون این مبارزه متضمن هزینه سنگینی است بدین‌جهت فقط در باغها و محوطه‌های کوچک اجرا می‌شود.

بهره‌برداری از جنگلهای گیلان‌

تاریخچه بهره‌برداری از جنگلهای ایران از جمله جنگلهای گیلان و سیر تحول آن را می‌توان در سه دوره ترسیم نمود:
اول: عصر استفاده از چوب برای تأمین نیازهای اولیه زندگی مانند تأمین
ص: 194
سوخت، ابزار و آلات و ادوات کشاورزی، قایقهای کوچک و احداث کلبه‌های چوبی و خانه‌ها و ساختمانها. دوم: دوره بهره‌برداری و تهیه محصولات چوب برای صدور به خارج از کشور. سوم: عصر بهره‌برداری صنعتی و فنی برای تأمین نیازهای داخلی که در عین‌حال بخشی از اهداف مورد اول و مورد دوم را هم شامل می‌شود.
دوره اول بهره‌برداری از جنگلها در ایران تا زمان قاجاریه ادامه یافت. تا این دوره بهره‌برداری از جنگلها توسط افراد برای تأمین نیازهای اولیه زندگی انجام می‌گرفت (جز موارد استثنائی نظیر استفاده از درختان جنگلهای شمال برای تهیه کشتیهای جنگی به دستور نادر شاه).
دوره دوم بهره‌برداری از جنگلهای ایران از جمله گیلان مربوط به عصر قاجار است. در این زمان قراردادهای مختلفی با شرکتها و افراد خارجی منعقد شد که بخشی عظیم از ثروت ملی ما را به ثمن بخس در جیب چپاولگران و غارتگران خارجی سرازیر کرد و عرصه جنگلها را به سوی تخریب و نابودی سوق داد.
دوره سوم بهره‌برداری پس از قاجار شروع شد. اولین بهره‌برداری صنعتی با شیوه‌های اصولی از جنگلهای حوزه دریای خزر پس از تأسیس شرکت چوب ایران در سال 1308 شمسی آغاز گردید. هدف از این بهره‌برداری تهیه و تأمین تراورس برای شبکه راه‌آهن سراسری ایران بود.
در آغاز این دوره بعضی از تکنیکها و روشهای علمی ساده مبتنی بر مشاهدات کلی و برآوردهای کارشناسی، که سالها قبل از آن در اروپا به‌ویژه در فرانسه و بلژیک مورد استفاده بود، در جنگلهای شمال ایران از جمله گیلان پیاده و اجرا شد ولی با تقویت کادر فنی متخصص در داخل و خارج از کشور به تدریج ضوابط و روشها تجدید گردید.
بهره‌برداری در قالب طرح جنگلداری به سال 1339 در جنگلهای امامزاده ابراهیم (بخش شفت) با برداشت سالانه 411، 17 متر مکعب چوب به وسیله بخش خصوصی و با نظارت سازمان جنگلها انجام گرفت و از آن پس بهره‌برداری در این چهارچوب ادامه یافت، پس از ملی شدن جنگلها بهره‌برداری مالکان خصوصی به شیوه گذشته از میان رفت اما بر طبق قانون به هر خانواده روستائی مجاور جنگل یا جنگل‌نشین امتیاز استفاده از درختان جنگلی در حدی معین و مشخصی داده شد بدین‌ترتیب که خانواده‌های مزبور می‌توانند هرسال از درختان جنگل به میزان 10 متر مکعب در صورت نیاز به صورت رایگان استفاده نمایند. در اجرای قانون مأمورین حفاظت سرجنگلبانی از خانه و محوطه هر خانواده متقاضی بازدید بعمل می‌آوردند. در صورت تأیید نیاز خانواده به چوب- بر اساس نوبت از درختان افتاده در جنگل مجاور یا از درختان سرپا معادل 10 متر مکعب با چکش ویژه مصارف روستائی نشانه‌گذاری می‌شود و پروانه قطع و تبدیل درخت از طرف سرجنگلبانی محل صادر می‌گردد. پس از تهیه لوازم چوبی موردنظر از درخت- مجددا مأمور حفاظت از آنها (که از تنه درخت تهیه شده) و در پای کنده بایستی موجود باشد بازدید می‌نماید پس از صورت‌برداری (از نظر ابعاد و تعداد آنها) مجوز حمل به محل خانه و یا محل مصرف صادر می‌گردد زیرا چنانچه مجوز حمل در دست نباشد و یا چوبهای تهیه شده موقع حمل فاقد علامت چکش باشد، بر طبق قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگلها و مراتع کشور بازداشت می‌شود و عامل آن به مراجع قضائی معرفی می‌گردد. این اقدامات که شامل بازدید محل، نشانه‌گذاری درخت، صدور پروانه قطع و تبدیل، مشخص ساختن چوبهای تهیه‌شده (علامت‌گذاری با چکش در دو طرف آنها) و صدور پروانه حمل صرفا برای جلوگیری از تخلف و سوء استفاده‌های احتمالی متقاضی یا افراد دیگر می‌باشد. کارشناسان در برنامه‌ریزیهای خود برای جنگلهای تجاری و صنعتی دقت می‌کنند که بهره‌برداری از اضافه رویش درختان انجام گیرد و به حفظ و بقاء اصل سرمایه که همان جنگل باشد لطمه وارد نشود. میزان رویش سالانه جنگلها بر حسب نوع درختان از 3 تا 6 متر مکعب در هکتار برای جنگلهای پهن‌برگ گیلان برآورد شده است. اگر متوسط درختان موجود جنگل 260 متر مکعب در هکتار باشد رویش سالانه معادل 1 درصد تا 2 درصد کل موجودی خواهد بود. اگر در محاسبه، رویش سالانه را 1 درصد در نظر بگیریم کل رویش در سال بالغ بر 000، 430، 1 متر مکعب می‌شود؛ بنابراین حداقل می‌توان معادل این رقم از جنگلهای استان بهره‌برداری نمود. حال آن که در شرائط فعلی به دلیل مشکلات عدیده حفاظتی، مالی و کمبود کارشناسان فنی و ماشینهای بهره‌برداری و جاده‌سازی حدود 000، 480 متر مکعب از 22 واحد طرح در گیلان برداشت می‌شود، که مقداری از آن در استان و بقیه به سائر استانهای کشور حمل می‌گردد و به مصرف تهیه وسائل چوبی در کارخانه‌ها و کارگاهها و نیز تراورس جهت راه‌آهن و تیرهای تونلی برای معادن سراسر کشور می‌رسد.
بهره‌برداری از جنگلهای گیلان در حال حاضر وسیله اداره کل منابع طبیعی استان، شرکت سهامی جنگل شفارود و یا شرکتهای تعاونی بهره‌برداری و احیاء جنگلهای استان انجام می‌شود.
بخش دولتی برای انجام کار در جنگل و تهیه فرآورده‌های چوبی جنگلی در هر منطقه، از بخشهای خصوصی یا پیمانکاران محلی که آشنائی و تجربه جدول شماره 2- محمولات چوبی و فرآورده‌های جنگلی سال 1365 سرجنگلداری کل استان گیلان
ص: 195
کافی در امور جنگل دارند استفاده می‌کند منتها در کار آنها نظارت می‌نماید تا ضوابط قانونی و فنی کاملا رعایت شود.
در حال حاضر به سبب مشکلات کارگری، تأمین مواد غذائی و سوخت و لوازم یدکی ماشینها و اره‌های موتوری و مشکل بودن کار در جنگل و پائین بودن سود، تعداد پیمانکاران محلی روزبه‌روز کاهش می‌یابد.
با وجود تحولاتی که در مسائل مربوط به جنگل انجام گرفته هنوز قسمت اعظم بهره‌برداری از درختان جنگلی مربوط به بهره‌برداریهای غیر اصولی توسط اهالی و برای تأمین نیازهای اولیه زندگی است.
همانطور که قبلا اشاره شد جنگلهای گیلان در گذشته بسیار انبوه و بکر بوده‌اند، ولی به تدریج با افزایش جمعیت جنگل‌نشین و گسترش بهره‌برداریهای غیراصولی، روزبه‌روز سطح آنها کاهش یافته است. در حال حاضر با وجود 2 میلیون واحد دامی در جنگلهای استان، روند تخریب و باریک شدن نوار جنگلی از شمال و جنوب استان به شدت ادامه دارد.
جنگلهای موجود نیز به دلیل قطع بی‌رویه و شدید درختها و عدم بهره‌برداری اصولی، قدرت تجدید حیات طبیعی را از دست داده‌اند، لذا بسیاری از تیپهای جنگلی موجود در معرض تحلیل و تغییرات بنیادی و اکوسیستمی می‌باشند.
برابر مطالعات کارشناسی انجام شده حدود 25 درصد از سطح جنگلها به دلیل از دست دادن درختان مرغوب و بذرده قدرت و توانائی تجدید حیات طبیعی را ندارند و باید عملیات جنگلکاری مصنوعی در آنها انجام گیرد.
معادل 28 درصد جنگلهای موجود نیز به علت نداشتن درختان مرغوب و بذرده کافی و ضعف تجدید حیات طبیعی احتیاج به عملیات پرورشی، آماده‌سازی خاک و انجام تجدید حیات مصنوعی دارند. اما بقیه جنگلهای استان (47 درصد) که عرصه جنگلهای تجارتی و صنعتی است، به‌طور طبیعی و کامل قادر به تجدید حیات طبیعی می‌باشند مشروط بر آن‌که تجدید حیات طبیعی آنها مورد هجوم دامهای سطح جنگل قرار نگیرد، چون نهالهای جوان و تازه روئیده دارای ساقه‌ها و برگهائی هستند که بی‌نهایت مورد علاقه دام است و چنانچه دام با نهالهای مزبور برخورد نماید آنها را تا سطح زمین قطع کرده مورد تعلیف قرار می‌دهد. صرفنظر از مشکلاتی نظیر چرای دام که مورد بحث قرار گرفت عوامل متعددی در بهره‌برداری، موجبات کاهش سطح جنگلهای استان را فراهم کرده کیفیت جنگلهای باقیمانده را نیز به شدت پائین آورده‌اند، به‌طوری‌که در حال حاضر از جنگلهای بکر و دست‌نخورده اثری مشاهده نمی‌شود. عوامل مزبور عبارتند از: قطع درختان و خروج مواد مستحصله آنها در قالب اجرای طرحهای کشت و صنعت تا قبل از انقلاب اسلامی، بهره‌برداری از درختان جنگلهای واگذار شده وسیله هیئت واگذاری زمین پس از انقلاب اسلامی، استفاده جنگل‌نشینان و روستائیان از درختان جنگلی به‌طور رایگان (تحت عنوان مصارف روستائی)، قطع درختان توسط قاچاقچیان و تبدیل غیرقانونی بخشی از جنگل به مزرعه و محوطه و خانه.
طبق آماری که از منابع مطلع بدست آمده از سال 1339 تا پایان سال 1369 مقدار چوبی که در ارتباط با عوامل فوق از جنگلهای گیلان خارج شده (به استثنای مقادیری که توسط قاچاقچیان حمل گردیده و آماری از آنها وجود ندارد) 000، 800، 18 متر مکعب به شرح زیر است:
اجرای طرحهای جنگلداری 000، 000، 12 متر مکعب.
اجرای طرحهای کشت و صنعت 000، 000، 1 متر مکعب.
اراضی واگذاری توسط هیئت واگذاری زمین 000، 900، 1 متر مکعب.
مصارف روستائی (به صورت رایگان) 000، 300، 1 متر مکعب.
قطع درختان در محدوده مستثنیات ساکنین استان 000، 600، 2 متر مکعب.
با آنکه اجرای طرحهای جنگلداری در جنگلهای گیلان بهره‌برداریهای بی‌رویه را محدود کرده ولی هنوز تجاوز به جنگلها و بهره‌برداریهای غیرمجاز کاملا مهار نشده است. بدون شک با اجرای کامل طرحهای جنگلداری به تدریج عملیات بهره‌برداری نیز تابع اصول و شرایط صحیحی خواهد شد.
جدول شماره 3- میزان فرآورده‌های جنگلی استان گیلان در سالهای 1366 و 1367
ص: 196

راههای جنگلی گیلان:

یکی از مهمترین مشکلات موجود از نظر دستیابی به جنگلهای گیلان و بهره‌برداری از آنها کمبود راههای جنگلی است. گرچه از آغاز تهیه طرحهای جنگلداری و اجرای آنها جاده‌های مختلفی در جنگل احداث شد ولی هنوز هم بسیاری از مناطق، فاقد راههای ارتباطی برای بهره‌برداری و حمل فرآورده‌های جنگلی می‌باشند.
از اوّلین سالهای بهره‌برداری علمی (1339) وسیله بخش خصوصی و دولت اقدام به احداث جاده‌ها و راههای جنگلی گردید. در مناطقی که تراکم طرحهای جنگلداری بیشتر بوده راههای جنگلی زیادتری احداث شده. به عنوان مثال جنگلهای حوزه آبخیز اسالم و شرکت سهامی جنگل شفارود در منطقه تالش و ماسال و شاندرمن و هشتپر از نظر مقایسه با مناطق جنگلی دیگر دارای راههای جنگلی بیشتری هستند. راههای مزبور توسط بخش دولتی ایجاد شده است.
بر اساس بررسیهای انجام شده طول راههای جنگلی گیلان به حدود 1300 تا 1500 کیلومتر می‌رسد که وسیله اداره کل منابع طبیعی استان و شرکت شفارود احداث شده است. اگر راههای ارتباطی اصلی مانند راه آستارا- اردبیل، اسالم- خلخال، پونل- خلخال، فومن- ماسوله، شفت- سیاهمزگی، رشت- رودبار، رودبار- عمارلو، سیاهکل- دیلمان و همچنین راههای ارتباطی رحیم‌آباد رودسر به مناطق ییلاقی، اشکورات و املش به مناطق ییلاقی و راههای روستائی جنگلی را نیز در محاسبه منظور نمائیم تمام راههای ارتباطی جنگلهای گیلان به حدود 3000 کیلومتر خواهد رسید. برابر استانداردهای بین المللی حد متوسط جاده‌های جنگلی موردنیاز برای حمل فرآورده‌ها و حفاظت و نگهداری درختان حدود 20 متر در هر هکتار (000، 10 متر) برآورده شده است. اگر سطح جنگلهای گیلان را حداکثر 000، 550 هکتار در نظر بگیریم حداقل جاده‌های موردنیاز 000، 11 کیلومتر است.
در حال حاضر هزینه احداث راههای جنگلی بسیار گران است و با توجه به مشکلاتی که در مورد احداث این راهها وجود دارد هزینه ایجاد هر کیلومتر راه جنگلی از 1 میلیون تومان تجاوز می‌نماید.

کارخانه‌های چوب و کاغذ

زمانی بود که چوب تنها برای تولید گرما و حرارت مورد استفاده قرار می‌گرفت. با گذشت زمان اندک‌اندک از این ماده اولیه برای تهیه ابزار و وسائل ابتدائی استفاده شد و سپس دامنه کاربرد آن توسعه یافت اما تا نیم قرن پیش کاربرد اساسی چوب از محدوده صنایع ساختمانی برای تهیه در و پنجره و سقف و کف بناها و برخی از وسائل و ابزار از جمله مبل و صندلی و میز و غیره تجاوز نمی‌کرد. در عصر ما با پیشرفتهای شگفت‌انگیزی که در علم و صنعت نصیب انسان شده برای تهیه بسیاری از نیازهای جامعه از چوب استفاده می‌شود. شاید باورکردنی نباشد که امروز چوب در تهیه و تولید 4500 نوع محصول و فرآورده مکانیکی، شیمیائی و نیمه شیمیائی نقش اساسی را ایفا می‌کند. حتی انواعی از لباس و پوشاک، فیلمهای عکاسی و سینمائی، اسانسهای عطر، کاغذ، نوارهای کاست، پلاستیکها، ورنیها، ملامینها و فرآورده‌های دیگر با بهره‌گیری از چوب تهیه و به بازارها عرضه می‌شوند.
در ایران تا چند دهه پیش از چوب تنها در کارهای ساختمانی و تولید وسائل و ابزار چوبی استفاده می‌شد. طی سالهای اخیر، چوب در خدمت صنایع دیگری نظیر کاغذسازی و مواد شیمیائی قرار گرفت و در گیلان نیز به تناسب احداث راههای جنگلی و تهیه ماشینهای بهره‌برداری و فراهم شدن امکانات لازم برای خارج کردن تنه درختان از جنگل و به‌ویژه نیاز مردم به فرآورده‌های متنوع جنگلی، کارخانه‌هائی در سطح استان تأسیس شد که مهمترین آنها عبارتند از: واحد صنایع چوب اسالم، شرکت صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا)، نئوپان چمخاله، فیبر حسن‌رود و تخته چندلائی نصرتیان.
همزمان با تأسیس کارخانه‌های مزبور کارگاههای نجاری، مبل‌سازی و صنایع دستی در سراسر گیلان توسعه یافت بطوری‌که امروز بیش از 600 کارگاه مربوط به صنایع چوب در سطح استان مشغول کار هستند. نیازهای چوبی کارگاههای مزبور بیشتر از واحد صنایع چوب اسالم تأمین می‌شود.
صنایع چوب اسالم اولین مجتمع بزرگ دولتی در صنایع چوبی بود که به سال 1337 تحت عنوان شرکت بهره‌برداری و صنایع چوب گیلان در اسالم (جاده انزلی- آستارا)، با سرمایه‌گذاری سازمان برنامه و سازمان جنگلبانی تأسیس شد.
ایجاد اشتغال و جذب انبوه بیکاران، تحول در شیوه معیشت و سطح زندگی مردم منطقه، آشنائی با روشهای صحیح استفاده از چوب و جنگل، توسعه ارتباطها و جابجائیها در سایه گسترش شبکه جاده روستائی، احداث راه ییلاق- قشلاق و بالاخره رونق اقتصادی و تجاری از نتایج مفید تأسیس این مجتمع بزرگ بود امّا متأسفانه تخریب کیفی و پسروی کمّی جنگلهای غنی و بکر منطقه را باید از آثار زیانبار فعالیتهای صنایع چوب اسالم دانست.
در طول سالهای گذشته مدیریت، سازمان و جایگاه تشکیلاتی این واحد چندین بار دچار تغییر و تحول گردیده و پس از آخرین تغییرات در سال 1369 زیر عنوان واحد صنایع چوب اسالم به صورت شرکت دولتی وابسته به وزارت صنایع (سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران) فعالیت خود را ادامه داده است.
کارخانه چوب اسالم دارای شعب مختلفی از قبیل چوب‌بری، نجاری، مبل‌سازی، چوب خشک‌کنی و درجه‌بندی چوب می‌باشد. در حال حاضر 1021 کارگر و 97 کارمند در این واحد عظیم به کار اشتغال دارند. مصرف فعلی این واحد در سال 000، 100 متر مکعب گرده بینه است. فرآورده‌های تولیدی آن شامل انواع چوبهای بریده شده نظیر تراورس، الوار، واشان، تخته، مبل، صندلی و غیره می‌باشد. در سال 1350 در کنار صنایع چوب اسالم کارخانه قطران (تقطیر چوب) تأسیس گردید تا زائده‌های چوبی کارخانه اسالم را مورد استفاده قرار داده به تولید محصولات مختلف شیمیائی نظیر الکل، اسیداستیک، فرمالین، استن و زغال فعال بپردازد. کارخانه مزبور پس از چند سال فعالیت به علت نواقص زیاد تعطیل گردید.
در سال 1352 مجتمع عظیم دیگری تحت عنوان صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا) به منظور تهیه انواع کاغذ و توسعه صنایع چوبی در منطقه پونل تالش تأسیس شد. واحدهای ساختمانی و بخشهای مختلف در زمینی به وسعت 183
ص: 197
هکتار بنا گردید. سرمایه اولیه شرکت در حدود 300 میلیون دلار بود. مجتمع چوکا بدوا از دو بخش تشکیل می‌شد که هریک از این دو نیز در واحدها و رشته‌های مختلفی فعالیت داشتند. بخشهای دوگانه مزبور عبارت بودند از:
بخش صنعت و بخش جنگل.
بخش صنعت از واحدهای زیر تشکیل شده است:
- کارخانه کاغذ و خمیر کاغذ با ظرفیت اسمی 000، 400 متر مکعب مواد اولیه و تولید 6000 تن کاغذ کارتن، 4000 تن کاغذ کنگره‌ای، 000، 35 تن کاغذ بسته‌بندی و 000، 15 تن مقوا و جمعا حدود 000، 150 تن انواع کاغذ.
- کارخانه چوب‌بری با ظرفیت اسمی 000، 100 متر مکعب مواد اولیه و تولید 000، 52 متر مکعب انواع چوب.
- کارخانه تخته چندلائی با ظرفیت اسمی 000، 20 متر مکعب خوراک و تولید 6640 متر مکعب محصول سالانه.
بخش جنگل نیز دارای دو واحد به شرح زیر بود:
- جنگلداری با هدف تهیه سالانه 000، 200 هکتار طرحهای بهره‌برداری علمی، احداث 1250 کیلومتر جاده جنگلی طی 10 سال و برداشت سالانه در حدود 000، 500 متر مکعب چوب از جنگلهای چهار صد هزار هکتاری که به مجتمع اختصاص داده شده بود.
- احیاء جنگلها شامل ایجاد نهالستان در سطح 400 هکتار و جنگل‌کاری با گونه‌های سریع الرشد در سطح 000، 30 هکتار طی 10 سال.
این مجتمع در بدو تأسیس ضمن عقد قرارداد با مهندسین مشاور کانادائی استدلرهرتر اقدام به خرید ماشینهای مورد لزوم در صنایع چوب و کاغذ نمود امّا متأسفانه ظرفیت این مجتمع عظیم و چوب و مواد اولیه مورد نیاز آن با موجودی چوب سرپای جنگلهای حوزه عمل و توان تولیدی آنها تناسبی نداشت و بالاخره در پی چند سال فعالیت و کار مداوم از نظر سازماندهی، جذب و تربیت نیروهای متخصص و خرید و حمل انواع ماشینها از کانادا و با صرف هزینه‌های زیاد، بخش صنعت در سال 1357 به صورت موقت و در سال 1358 به‌طور دائم فعالیت خود را شروع کرد ولی بعد از انقلاب اسلامی با عزیمت مشاورین طرف قرارداد و در نتیجه تعلیق قراردادهای منعقده و طرح دعوی در محاکم بین المللی از جمله دیوان داوری لاهه و همچنین جابجائیهای پی‌درپی متأسفانه تولید متوقف شد و خسارات قابل ملاحظه‌ای به کشور تحمیل گردید تا بالاخره در سایه تلاش و جدیت و ابتکار مهندسین و صنعتگران جوان ایرانی شرکت چوکا- هرچند دیر و تا حدی ناقص- راه‌اندازی شد و در حال حاضر حدود 3000 کارگر و کارمند و چندین کارشناس و مدیر در سه نوبت کار به تولید کاغذ، با روش کرافت، و سایر فرآورده‌های چوبی اشتغال دارند. لازم به یادآوری است که مقداری از خمیر موردنیاز (حداکثر 30 درصد) به صورت آماده از کشورهای خارج خریداری می‌شود زیرا کارخانه کاغذسازی به علت نداشتن دستگاه حلّال رزین (صمغ) موجود در سوزنی‌برگان قادر به استفاده کامل از چوب گونه‌های موجود در کشور نمی‌باشد.
با توجه به اهمیت کاغذ از نظر فرهنگ و نشر علم امید است در این زمینه اقدام لازم انجام گیرد.

طرحهای جنگلداری و احیاء جنگلها در گیلان‌

اشاره

برنامه‌ریزی و تهیه طرحهای جنگلداری در گیلان نیز مانند سایر نقاط ایران از نظر مقایسه با کشورهای پیشرفته در امور جنگل، دارای سابقه طولانی نمی‌باشد. نخستین بار در سال 1328 فکر تولید نهال از گونه‌های غیرمثمر (جنگلی و چوبده) به منظور کشت در عرصه‌های مختلف، با احداث نهالستانی در کرج از قوه به فعل درآمد. این نهالستان توسط بنگاه جنگلها ایجاد گردید و احداث آن را می‌توان نخستین گامی به حساب آورد که در راه غرس درختان جنگلی و چوبده در عرصه‌های مختلف از جمله جنگل برداشته شد. به دنبال آن نهالستانهای دیگری در گیلان (چمارسرا و شلمان) و چند استان دیگر احداث گردید و مراکز درختکاری و جنگلکاری به تدریج توسط سازمان جنگلبانی ایران گسترش یافت.
اولین طرح جنگلداری بر اساس قانون در سال 1339 برای 3415 هکتار از جنگلهای حوزه آبخیز امام‌زاده ابراهیم شفت و جنگلهای اسالم و تالش تهیه شد و به وسیله بخش خصوصی به اجرا درآمد.
قبل از تصویب قانون ملی شدن جنگلها، تهیه طرحهای جنگلداری با درخواست مالکین خصوصی انجام می‌شد و اجرای آنها نیز به وسیله بخش خصوصی اما با نظارت سازمان جنگلبانی صورت می‌گرفت که از نظر علمی و فنی و اصول بهره‌برداری با هیچ‌یک از موازین علمی و اجرائی کشورهای پیشرفته در امور جنگل مطابقت نداشت و نظارتی هم که اعمال می‌شد چندان مؤثر و مفید نبود. بعد از قانون ملّی شدن جنگلها کار تهیه طرحهای جنگلداری در استان گیلان با جدیت و اهمیّت بیشتر و با هزینه خود سازمان جنگلها دنبال گردید.
نخستین جنگلکاری وسیع در چند استان کشور از جمله گیلان در سال 1341 آغاز شد و به تدریج با کسب تجربیات و افزایش امکانات توسعه پیدا کرد. یکی از آمارهای منتشر شده در همین زمینه نشان می‌دهد که تا سال 1356 حدود 000، 110 هکتار از جنگلهای گیلان زیر پوشش طرح جنگلکاری قرار گرفته است. آمار دیگری حاکی است که در طول سال 1356 سطح مناطق جنگلکاری شده در کرانه‌های دریای خزر حدود 5000 هکتار بوده است.
برای تهیه طرحهای جنگلداری ابتدا کارشناسان، حوزه جنگلهای مورد نظر را کاملا کارشناسی کرده با در نظر گرفتن اصول علمی جنگلداری و جنگل‌شناسی سطح آن را به یک یا چند قسمت و سپس هر قسمت را به قطعات کوچکتری تحت عنوان پارسل یا قطعه تقسیم می‌نمایند. پس از آماربرداری از جنگلهای هر قطعه، که یکی از مشکل‌ترین کارهای تهیه طرح بشمار می‌رود، حجم هرگونه از درختان جنگلی در هر قطعه و سپس در کل منطقه طرح مشخص می‌گردد.
نوع درختان و حجم آنها در حوزه طرح عامل مهمی در برنامه‌ریزی برای عملیات قطع و بهره‌برداری درختان و نیز پیش‌بینی و احداث جاده‌های جنگلی در هر منطقه وسیله کارشناسان تهیه‌کننده طرح می‌باشد.
در برنامه‌ریزی طرحهای جنگلداری سه موضوع مهم مورد توجه قرار می‌گیرد که عبارتند از: بهره‌برداری، حفاظت و احیاء جنگلهای هر منطقه؛ به عبارت دیگر اساس کار برنامه‌ریزی آنچنان تهیه و تنظیم می‌گردد تا ضمن
ص: 198
برداشت منظم از درختان، بقاء جنگل و حفظ و کیفیت آن نیز در سایه بهره‌برداری صحیح و اصولی سال‌به‌سال بهبود یابد.
با توجه به نوع تجدید حیات طبیعی در جنگلها، طرحهای جنگلداری به دو گروه دانه‌زاد (تجدید حیات طبیعی توسط بذر) و شاخه‌زاد (تجدید حیات طبیعی وسیله جست درختان) تقسیم می‌شوند.
چون اجرای طرح شاخه‌زاد با موفقیت روبرو نشد طرح دیگری به نام کنورسیون (قطع یکسره) جایگزین آن گردید. در اجرای این طرح درختان کم‌ارزش را مورد بهره‌برداری قرار داده از جنگل خارج کردند تا گونه‌های سوزنی‌برگ و پهن‌برگ سریع الرشد را به جای آنها بنشانند.
به نظر کارشناسان چون در جنگلهای کم‌بازده و مخروبه دیگر امکان تجدید حیات طبیعی وجود ندارد لذا بهترین روش، برای احیاء آنها جنگلکاری گونه‌های مناسب می‌باشد. تهیه طرحهای کنورسیون از سال 1357 در استان گیلان در سطح 000، 56 هکتار انجام گرفت که تا امروز کار اجرای این طرحها ادامه یافته است.
از برنامه‌هائی که برای بازسازی و احیاء جنگلها و توسعه و گسترش سطح آنها انجام گرفت تأسیس دفتری ستادی در مرکز سازمان جنگلها و مراتع کشور به نام دفتر جنگلکاری و پارکها بود که وظیفه برنامه‌ریزی در سطح ملی، تنظیم و ابلاغ بودجه و اعتبارات به واحدهای استانی و نظارت بر اجرای طرحهای جنگلکاری و توسعه فضای سبز در استانهای کشور را عهده‌دار گردید. در تعقیب تأسیس این دفتر، با تصویب طرح ملی (و سپس استانی) جنگلکاری و احیاء جنگلها و تخصیص اعتبارات عمرانی جداگانه، برنامه مزبور توسعه و تعمیم پیدا کرد. هدفهای این طرح عبارتند از:
- اختصاص نوار جنگلی شمال کشور به قطب تولید چوب (به‌ویژه صنعتی) در سطح ملی.
- افزایش و ارتقاء توان تولید در جنگلهای صنعتی و تجارتی با استفاده از تکنولوژی پیشرفته، ترویج گونه‌های مرغوب بومی و غرس گونه‌های سریع الرشد اعم از سوزنی‌برگ و پهن‌برگ.
- نهالکاری و ایجاد جنگلهای دست‌کاشت در جنگلهای مخروبه شمال و تبدیل آن به جنگلهای مولّد چوب.
- تأمین نیازهای دیگر مملکت با بهره‌گیری از استعدادهای بالقوه سایر مناطق جنگلی ایران از جمله حوزه زاگرس و غرب کشور.
- ایجاد اشتغال و جلب همکاری بخش غیردولتی برای سرمایه‌گذاری و مشارکت در حفظ، حمایت و توسعه جنگلها و منابع تولید چوب کشور و النهایه تلاش برای رسیدن به خودکفائی نسبی در این زمینه.
از زمانی که اجرای برنامه‌ها و طرحهای جنگلکاری و احیاء جنگلها در گیلان آغاز شد یعنی از سال 1343 تاکنون بخش نسبتا وسیعی از جنگلهای مخروبه و نیمه‌مخروبه جلگه‌ای گیلان زیر پوشش عملیات جنگلکاری و بازسازی قرار گرفته است ولی نمی‌توان انکار کرد که جنگلکاری و احیاء جنگلهای گیلان توانائی مقابله با صدمات ناشی از تخریب را نداشته و نتوانسته است در این زمینه تعادلی برقرار سازد. امید است در آینده با توسعه و گسترش طرحهای بازسازی از یک‌سو و مقابله جدی با تخریب و تضعیف جنگلها از جدول شماره 4- فعالیتهای طرح جنگلکاری در سطح کشور از سال 1358 تا 1363
سوی دیگر بتوان به هدفهای احیاء و حفظ و حراست این ثروت ملی دست یافت.
از آنجا که حوزه شهرستان تالش، از نظر مساحت بزرگترین منطقه گیلان است و حدود یک‌سوم از سطح استان را دربر گرفته و بیشترین و غنی‌ترین جنگلهای گیلان را به خود اختصاص داده است طبعا قسمت اعظم فعالیتهای مربوط به جنگلکاری و بازسازی و همچنین بهره‌برداری در این منطقه انجام گرفته است. مهمترین مناطق جنگلی حوزه تالش که عملیات جنگلکاری و بازسازی در آنها انجام گرفته است عبارتند از: گیسوم، کیله‌سرا، خطبه‌سرا، حفظآباد، هفت‌دغنان، لارسر، طالب‌آباد، قلعه‌بین، جوکندان، مازوپشته، اسالم، چوبر، شیخ‌نشین، سیاه‌کش، پیلمبرا، شاندرمن، ماسال و طولارود.
سایر نقاطی که زیر پوشش طرحهای احیاء و بازسازی جنگلها قرار گرفته‌اند بدین قرارند:
- اراضی ساحلی و طرح لیل در حوزه رودسر. (در حال حاضر لاهیجان)
- مریدان در حوزه شهرستان لنگرود.
- مهربن، شم‌رود، رادارپشته، ازبرم، امیرکیاسر، کیاشهر و چالشم در حوزه شهرستان لاهیجان.
- جنگلهای مخروبه در حوزه شهرستان صومعه‌سرا.
- جنگلهای ماسوله و امامزاده ابراهیم در حوزه شهرستان فومن.
از جنگلکاریهائی که طی سالهای 1343 تا پایان 1368 انجام شده در سطح 825، 12 هکتار زمین تعداد 514، 531، 26 اصله نهال توسط سرجنگلداری کل استان (اداره کل منابع طبیعی فعلی) و بقیه توسط شرکت چوکا، شرکت منحله خدمات (سهمی ناچیز) و شرکت بهره‌برداری جنگل شفارود غرس گردیده است.
ص: 199
مساحت مجموع جنگلکاریهای انجام شده طی این مدت در استان گیلان 5/ 24889 هکتار و جمع نهالهای غرس شده 329، 489، 141 اصله می‌باشد.
حفظ و نگهداری و اداره 645، 120 هکتار از زمینهای مزبور با 815، 957، 14 اصله نهال به عهده شرکت جنگل شفارود است.
لازم به یادآوری است که بعد از انقلاب اسلامی با توجه به افزایش جمعیت و نیاز بیشتر جامعه به مصارف چوب، کار تهیه طرحهای جنگلداری و برنامه‌ریزی در سطح وسیعتری از جنگلهای گیلان آغاز شد و طرحهای متعددی تهیه و تنظیم گردید که تعدادی از آنها وسیله شورای عالی جنگل در سازمان جنگلها و مراتع کشور به تصویب رسید و وسیله اداره کل منابع طبیعی به اجرا گذاشته شد؛ تعدادی نیز در جریان بررسی و تصویب می‌باشد که در آینده به اجرا گذاشته می‌شود. برابر آمار منتشره از سوی اداره کل منابع طبیعی استان گیلان تا سال 1369 مجموعا تعداد 166 طرح در سطح 000، 350 هکتار تهیه شده و کار تهیه طرح در سایر جنگلها نیز دنبال می‌شود.
موضوع مهم در بازسازی و احیاء جنگلها انتخاب گونه‌های مناسب و نشاندن آنها در زمینهای خالی و جنگلهای مخروبه است. بدیهی است انتخاب این گونه‌ها باید چنان باشد که با وضع آب‌وهوا و سایر عوامل محیط سازگار بوده از نظر کیفیت و کمیت چوب و سایر ملاحظات نیز مقرون به صلاح و صرفه باشد.
بدین‌ترتیب انتخاب گونه‌ها همواره با در نظر گرفتن مجموعه عوامل اکولوژیکی و نیز مسائل اقتصادی و بالاخره ملاحظات زیست‌محیطی و ژنتیکی صورت می‌گیرد. عوامل اکولوژیکی مؤثر در انتخاب گونه عبارتند از:
جنس و نوع خاک و سنگ مادر، میزان بارندگی و کیفیت و پراکنش آن در فصول و ماههای سال، حدّاقل و حداکثر و متوسط درجه حرارت سالانه و ماهانه دوره یخ‌بندان و خشکی هوا در طی سال، ارتفاع از سطح دریا، سرشت و کیفیت رشد گیاه (سریع یا بطئ) و نیز میدان اکولوژیکی گیاه. مسائل اقتصادی موردنظر در انتخاب گونه عبارتند از: موارد نیاز به چوب برای مصارف مختلف صنعتی از قبیل کاغذسازی، تهیه چوب برای تیر، چوب تونلی، کبریت، جعبه و کارهای نجاری و خراطی، تأمین سوخت (هیزم و زغال)، فیبر، روکش، نئوپان، پارکت و تراورس. بالاخره در ملاحظات ژنتیکی مربوط به انتخاب گونه باید حفظ گونه‌های نادر و کیفیت خاکها و حمایت از گونه‌های در حال انقراض مورد توجه قرار گیرد.
برای جنگلکاری و احیاء مناطق مخروبه جنگلی گیلان تعدادی از گونه‌های سوزنی‌برگ[194] بدون انجام آزمایشها و پژوهشهای قبلی از نظر چگونگی سازگاری آنها در منطقه- و تنها به سائقه استنباطها و مشاهدات کارشناسی- از خارج وارد شده غرس گردید. البته کوشش شد که بذر گونه‌های مذکور از کشورهائی خریداری شود که از نظر مختصات اقلیمی مشابه شمال ایران باشند تا نتیجه مطلوب بدست آید.
برای انتخاب گونه‌های بومی و یا وارد کردن گونه‌های خارجی به منظور کشت در جنگلهای شمال و گیلان به‌ویژه در دهه اخیر سعی شده است مجموعه‌ای از ضوابط و ملاحظات فوق مورد توجه قرار گیرد. خوشبختانه تعدادی طرحهای تحقیقات موردی و کاربردی توسط محققین سازمانهای پژوهشی و مراکز آموزش عالی کشور و حتی کارشناسان علاقمند سازمان جنگلها و مراتع کشور انجام شده و یا در دست انجام است که برخی از آنها نیز به نتایج مفیدی رسیده است. امید می‌رود در سالهای آینده طرحهای تحقیقاتی در این زمینه توسعه یابند تا نکات تاریک و مبهم روشن شده مشکلات موجود بخش اجرا رفع گردد و از تکرار خطاها و اشتباهات گذشته جلوگیری شود.

گونه‌های مورد استفاده در طرحهای جنگلکاری:

در اینجا بدون پرداختن به مشخصات گیاه‌شناسی و زیست‌شناسی و نیز مسائل مربوط به تکنیکها و تکنولوژی جنگلکاری، گونه‌های مورد استفاده در جنگلکاری و احیاء جنگلهای گیلان را نام می‌بریم:
1- گروه سوزنی‌برگان (رزین‌داران یا درختان همیشه سبز) شامل کاج تهران- کاج رادیاتا- کاج تدا- کاج سیلوستریس- کاج سیاه- کاج بروسیا- کاج کریپتومریا- کاج الیوتی- کاج دریائی (بحری)- کاج گالابریکا- کاج پوندروزا- کاج چتری- زربین- سرو نقره‌ای- سرو خمره‌ای- پیسه‌آ- آبیس (نرّاد)- تاکسودیوم- ارس (ژونی‌پروس) و لاریکس.
تعداد قلیلی از گونه‌های فوق مانند ارس، زربین، کاج تهران و سرو خمره‌ای یا بومی ایران هستند یا از زمانهای قدیم وارد ایران شده‌اند و پس از سالیان دراز در اینجا متوطّن گردیده و حالت بومی پیدا کرده‌اند؛ ولی بقیه غالبا از کشورهای خارجی مثل ایتالیا، فرانسه، اطریش، یوگوسلاوی و ترکیه وارد گردیده‌اند.
بعضی از این گونه‌ها مثل کاج رادیاتا و کاج تهران از نظر سازگاری و تولید چوب در گیلان ناموفق هستند و بقیه آنها خصوصا کاج تدا، کاج سیاه، کاج الیوتی و کریپتومریا کاملا موفق بوده‌اند.
چون بر خلاف هدف اولیه به دلایل خاصّ تکنیکی چوب این جنگلهای دست‌کاشت سوزنی‌برگ متأسفانه قابلیت تبدیل به خمیر کاغذ در کارخانه کاغذسازی چوکا را ندارد، لذا با توجه به نیاز شدید مملکت به تنه‌های صاف و راست در صنعت انتقال برق، معادن، تونلها، تولید فیبر، نئوپان و حتی در مصارف ساختمانی، از چند سال پیش فکر پرورش این جنگلها و اعمال شیوه‌های جنگل‌شناسی و پرورشی (روشن کردن و تنک کردن) در این توده‌های جوان نضج گرفته و قطعات نمونه آزمایشی بدین منظور اختصاص یافته است که نتایج اولیه هم رضایت‌بخش و امیدوارکننده می‌باشد.
2- گروه پهن‌برگان (خزان‌کننده یا برگریزان) شامل توسکا- انواع صنوبر- افرا- ون- گردو- بلوط (مازو)- اوجا- آتری‌پلکس- اقاقیا- زیتون- فندق- نمدار- آزاد- عرعر- بارانک- گیلاس وحشی و راش.
کلیه گونه‌های اخیر بومی ایران بوده و رویشگاه بیشتر آنها فقط جنگلهای گیلان و به‌طور کلی حوزه دریای خزر می‌باشد لذا با توجه به شناخت و آشنائی کافی از نیاز و سرشت آنها کشت این گونه‌ها غالبا توأم با موفقیت بوده است.

ص: 200
- گونه زیتون و اقاقیا مخصوص نواحی نیمه‌خشک گیلان مثل رودبار و اقالیم مشابه در ارتفاعات میان‌بند می‌باشد.
- گونه عرعر که در زمانهای پیشین از کشور چین وارد ایران گردیده و سالهاست در مناطق خشک با خاکهای کم‌حاصل و کم‌عمق برای ایجاد فضای سبز و بعضا حفاظت خاک کشت می‌گردد، در اقالیم خشک و سرد (برّی) به خوبی مقاومت و سازگاری نشان داده است. غرس عرعر در جنگلکاریهای مناطق پرباران و خاکهای عمیق و حاصلخیز مثل جلگه گیلان به هیچوجه درست نیست و جا دارد این بستر مستعد و زرپرور فقط به کشت گونه‌های مرغوب و صنعتی چوبده به‌ویژه پهن‌برگان بومی اختصاص داده شود که این امر از نظر حفظ و حمایت و توسعه گونه‌های بومی و میراثهای ژنتیکی و همچنین ملاحظات اکولوژیکی و زیست‌محیطی نیز کاملا بجا و لازم می‌باشد.
3- آتری‌پلکس
( Atriplex Spp. )
یا اسفناج وحشی در ایران دارای گونه‌های زیادی است که در اقالیم گوناگون و مناطق مختلف رشد می‌کند. سه گونه اصلاح شده آن طی 25 سال اخیر در برنامه‌های بیولوژیکی مبارزه با فرسایش و حفاظت خاک و نیز در اجرای طرحهای اصلاح مراتع (بوته‌کاری) در مناطق کویری و خشک با خاکهای شور، رسی، شنی و شنی- رسی در سطح وسیع مورد استفاده قرار گرفته است. آتری‌پلکس یکی از گونه‌های موفق، با نیاز آبی پائین است که در طرحهای بیابان‌زدائی مورد استفاده بوده از نظر تولید علوفه برای تعلیف دام نیز از ارزش بالائی برخوردار می‌باشد.
در تکمیل و ادامه طرحهای بازسازی و احیاء جنگلها و بر اساس برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی و اجتماعی در استان گیلان اداره کل منابع طبیعی استان مجری 10 طرح ملی و 4 طرح استانی به شرح زیر می‌باشد: (اعتبارات طرحهای ملی از بودجه مملکتی و طرحهای استانی از طرف استان تأمین می‌گردد.)
الف- طرحهای ملی
1- تهیه طرحهای جامع جنگلداری.
2- طرح بهره‌برداری از جنگلهای استان.
3- جنگلکاری و احیاء و تولید نهال.
4- تکمیل و احداث راههای جنگلی.
5- حمایت و حفاظت از جنگلها.
6- آبخیزداری و حفاظت خاک.
7- مرتع‌داری و اصلاح مراتع.
8- ساماندهی خروج دام از جنگل.
9- ممیزی اراضی و تفکیک انفال.
10- حفظ و احیاء مراتع عشایری.
ب- طرحهای استانی.
1- کودپاشی مراتع ییلاقی.
2- کشت علوفه در دیمزارهای کم‌بازده.
3- نگهداری پارکهای جنگلی.
4- حفظ و احیاء مراتع عشایری.
در هریک از طرحهای فوق حجم کار و اعتبار آن مشخص و تصویب شده به‌طوری‌که کل اعتبار طرحهای ملی فوق 000، 000، 295 تومان، کل اعتبار طرحهای استانی 000، 875، 10 تومان و در مجموع 000، 000، 305 تومان در سال 1370 می‌باشد.
لازم به توضیح است که برای احیاء و بازسازی جنگلها و مراتع مخروبه در استان، این اعتبار به هیچ‌وجه تکافوی کارهای عمرانی مربوطه را نمی‌نماید و بایستی این حجم اعتباری و متناسب با آن امکانات دیگر اجرائی مانند پرسنل فنی و متخصص و نیز انواع ماشینها و دیگر وسائل اجرای کار افزایش یابد.
جدول شماره 5- مساحت جنگلکاری، نهالستان، طرحهای جنگلکاری، میزان تخریب جنگلها و مساحت مورد حریق جنگلهای استان گیلان از سال 1368 تا 1371
مأخذ: اداره کل منابع طبیعی استان گیلان.
ص: 201
استقرار دامداران در حاشیه جنگلهای گیلان.
گوشه‌ای از جنگل در حاشیه روستای ییلاقی پارگام (تالش).
ص: 202
با احداث ویلاها و خانه‌ها، بسیاری از جنگل‌ها مورد تهاجم قرار می‌گیرد. پس از احداث ویلاها و خانه‌ها و همچنین کلبه‌ها و کومه‌ها، جنگلهای اطراف به کشتزارها و مراتع تبدیل می‌شود.
ص: 203
جنگل، این طلای سبز از مهمترین عوامل زیربنائی رشد و توسعه اقتصادی و کشاورزی کشور است. صرفنظر از جنبه اقتصادی، از لحاظ محیط زیست نیز وظائف حساسی بر عهده جنگل می‌باشد از جمله: تعدیل آب‌وهوا، افزایش بارندگیهای محلی، ذخیره آب باران، ازدیاد آب سفره‌های زیرزمینی، پرآب کردن رودها، جلوگیری از فرسایش خاک، تأمین اکسیژن محیط زیست و تأمین فضای مناسب برای حیات‌وحش ...
جنگلهای گیلان در پائیز جلوه‌ای دیگر دارند. در اینجا پائیز با خواب و خزان موجودات و گیاهان همراه نیست بلکه حکایت از تولدی دیگر دارد، تولدی با آمیزه‌های شگفت‌انگیز از رنگها و برگها. در پائیز گیلان برگ درختان جنگل نمی‌میرند بلکه به تناسب فصل به رنگی دیگر درمی‌آیند.
تصویر، خزان درختان انجیلی و ممرز را در جنگلهای تالش (مسیر ارده) نشان می‌دهد.
ص: 206
تصویر، گوشه‌ای از جنگلهای گیلان را نشان می‌دهد. در انتهای ارتفاعات، کوه درفک سر به آسمان برداشته است.
کومه دامداری در حاشیه جنگل. دامداری و چرای دام در جنگل از عوامل تخریب این ثروت ملی است.
طبیعت گیلان در برف و سرمای زمستان نیز زنده و بانشاط است.
برگهای رنگارنگ برخی از درختان زیر پوشش برف، تماشائی و نشاطانگیز است.
ص: 207
سوزاندن عمدی درختان توسط برخی دامداران یکی از عوامل تخریب جنگل است.[195]

کتاب گیلان ؛ ج‌3 ؛ ص207
گ درخت این قامت بلند به خاک اوفتاده بین دیروز سربلند به پا ایستاده بود اکنون نشسته است، ولی ...
وقتی قطار فصل از این دشت بگذرد او ناتوان ز نشستن در بستری ز خاک غنوده است، خفته است.
ص: 208
جنگلهای سیاهکل در شرق گیلان.
عکس، درختهایی را نشان می‌دهد که توسط دامداران شاخه‌های آنها قطع شده و به تدریج شاخه‌های جدید زده‌اند.
از پیچ‌وخم این جاده‌ها که چون نواری پرندین بر دامنه جنگلهای انبوه و درختان تناور تنیده شده‌اند روستانشینان گیلان در تمام فصول سال با هم دیدار می‌کنند.
فرآورده‌های محلی نیز از همین نوارهای خیال‌انگیز به سایر نواحی حتی در دورترین نقاط کشور، انتقال داده می‌شوند.
عکس یکی از جاده‌های صعب العبور را در ارتفاعات دیلمان نشان می‌دهد.
ص: 209
یکی از عوامل تخریب جنگل، قطع غیرمجاز درختان است ساکنان اطراف جنگلها سوخت مورد نیاز خود را از چوب درختان جنگلی تأمین می‌کنند.
ص: 210
اره موتوری ظرف چند دقیقه درختان تنومند را قطع کرده به حیات پربار آنها خاتمه می‌دهد. از این اره‌ها هم در قطع مجاز و هم در قطع غیرمجاز درختان استفاده می‌شود.
ص: 211
بر اثر قطع بی‌رویه درختان مساحت جنگلهای گیلان طی چند دهه اخیر به نصف رسیده است.
ص: 213
خارج کردن چوب از جنگلها به وسیله اسکیدر برای حمل به کارخانه چوکا.
ص: 214
یکی از عوامل تخریب جنگل قطع غیرمجاز درختان است. جمعیت کثیری از مردم روستائی گیلان در مناطق جنگلی و حاشیه جنگلها برای مصارف مختلف از قبیل سوخت و تولید گرما و پخت‌وپز چوب درختان را مورد استفاده قرار می‌دهند به‌طوری‌که زندگی این طبقه از افراد فقیر و زحمتکش که در مناطق جنگلی زندگی می‌کنند به چوب درختان جنگل بستگی دارد.
نمایی از کارخانه چوکا.
ص: 216
در هر نقطه‌ای از جنگل که خانه یا کومه‌ای به چشم می‌خورد درختان اطراف آن قطع و فضای اطراف خانه کاملا خالی شده است زیرا علاوه بر استفاده از درختان برای سوخت و تولید گرما به منظور کشت و زرع محصولات موردنیاز به قطع درختان مبادرت می‌شود. با افزایش جمعیت سطح این‌گونه زمینهای زراعی و باغها و محوطه‌های واقع در مناطق جنگلی مرتبا در حال توسعه و گسترش بوده سطح جنگلها کاهش می‌یابد.
ص: 217

فصل هفتم مراتع گیلان‌

مقدمه‌

بر طبق نظر برخی از محققان از ده هزار سال قبل و شاید هزاران سال پیشتر در ایران برای چرای دام از مراتع استفاده می‌شده است. جنگل اولین چراگاهی بوده است که بشر در آن به دامپروری پرداخته و بدین‌سبب از دوران گذشته بین جنگل و مرتع ارتباط و وابستگی نزدیک برقرار بوده است. گفته می‌شود انسان ماقبل تاریخ پس از بوجود آوردن نخستین گله بز اقدام به استفاده از مراتع و جنگلهای محل زندگی خود نمود و برای تأمین خوراک گله به قطع سرشاخه‌ها و شاخه‌های درختان مبادرت ورزید. از آن زمان زراعت و دامداری دو عامل اساسی برای تخریب و ویرانی جنگلها و مراتع شناخته شد اما در برابر وسعت جنگلها و مراتع در جهان و حتی در ایران قطع درختان جنگل و تبدیل اراضی جنگلی به زمینهای زراعتی چندان مهم به نظر نمی‌رسید و تا قرن اخیر نیز موجبات نگرانی را فراهم نمی‌ساخت؛ با افزایش جمعیت، گسترش روستاها و شهرها و توسعه دامداری و تکثیر دامها، تخریب منابع طبیعی نیز در سطح جهان شدت پیدا کرد به‌طوری‌که سطح قابل‌توجّهی از اراضی جنگلی به زمینهای زراعتی تبدیل شد و گونه‌های پست جایگزین درختان و گیاهان مرغوب و مغذّی گردید.
مراتع و چمنزارهای وسیع کنونی جهان روزگاری جنگلهای بکری بوده‌اند که بر اثر دست‌اندازی بشر و افراط در چرای دام و جهل و بی‌خبری دامداران و چوپانان به بوته‌زار و مرتع تبدیل شده‌اند. گاه نیز آثار سوء این اعمال، تغییرات فاحشی در محیط زیست ایجاد کرده است بدین توضیح که موجبات فرسایش و شستن خاک را فراهم کرده و دامنه‌های خشک سنگلاخی و بی‌آب و علف بر جای نهاده است.
ص: 218
گرچه حملات قبائل و نبردهای گوناگون و نیز شیوع بیماریهای واگیر بین انسان و دام، آتش‌سوزی و حدوث و نزول بلیه‌های طبیعی چون سیل و زلزله همواره تعادل مناسبی بین تعداد دام و نفوس برقرار می‌ساخت ولی با پیشرفت تکنیک و علم، این تعادل بهم خورده و هرگز هم برقرار نخواهد شد مگر آن‌که توجه کافی و لازم به مصرف و تولید منابع خوراک دام معطوف گردد.
اگر توجه داشته باشیم که حدود 55 تا 60 درصد یعنی 90 میلیون هکتار از سطح کشور ما را مراتع طبیعی تشکیل می‌دهند بیشتر به ارزش و اهمیت مرتع پی می‌بریم. سطحی که سایر منابع ارضی در کشور اشغال می‌کنند در مقایسه با سطح مراتع ناچیز به نظر می‌رسد. نگاهی به ارقام زیر مؤید این ادعاست:
مراتع با سطحی بالغ بر 90 میلیون هکتار، حدود 55%
مناطق کویری و غیرقابل بهره‌برداری با سطح 36 میلیون هکتار 21%
اراضی کشاورزی آبی و دیم با سطحی حدود 6/ 22 میلیون هکتار 14%
جنگلها با سطح 4/ 12 میلیون هکتار 4/ 7%
مناطق شهری، مسکونی و دریاچه‌ها با سطح 4 میلیون هکتار 2/ 2%
«مرتع در سرزمین نیمه‌خشکی مانند کشور ما سپر بلاهای بیشماری است؛ مرتع بلای سیل را مهار می‌کند، بلای خشکسالی را تعدیل می‌نماید؛ بر ناسازگاری اقلیمی با توجه به تراکم و در نتیجه توان خود خط بطلان می‌کشد؛ دستها را در بهره‌گیری هرچه بیشتر و بهتر از سدها، که پدیده‌های نوین پیشرفتند باز می‌گذارد؛ خاک ارزشمند را حفظ نموده و بدین‌ترتیب این پشتوانه کشاورزی مملکت را وفادارانه در آغوش خود می‌پروراند ...»[196]
در گذشته سطح مراتع کشور بیش از شصت درصد بوده به‌طوری که مراتع طبیعی و سرسبز قسمت اعظم سطح کشور را تشکیل می‌داده‌اند. در چند دهه اخیر عوامل و حوادث مختلفی موجبات انهدام پوشش گیاهی و کاهش فوق العاده سطح مراتع کشور را فراهم آورده‌اند که اهم آنها عبارتند از:
افزایش جمعیت و نیاز بیشتر به محصولات کشاورزی و فرآورده‌های دامی، شخم بی‌رویه مراتع و تبدیل آنها به زمینهای کشاورزی کم‌حاصل، چرای سنگین و مفرط دام، چرای زودرس، قطع بوته‌ها و درختچه‌های مرتعی برای سوخت و سایر مصارف روستایی، بهره‌برداری نادرست از محصولات فرعی مراتع و از همه مهم‌تر لغو مدیریتهای خصوصی. در گذشته، مالکان و خوانین که از نفوذ و قدرت خارق العاده‌ای برخوردار بودند توجه زیادی به حفظ و نگهداری مراتع خود نشان می‌دادند زیرا مراتع از مهمترین منابع درآمد برای آنان محسوب می‌شد. آنها هرسال مبالغ هنگفتی به عنوان حق علف‌چر از دامداران وصول می‌کردند. پس از ملی شدن مراتع دست مالکان از مراتع کوتاه شد اما متولیان دلسوزی جایگزین آنها نشدند. در چنین شرایطی، مراتع بی‌سرپرست مورد غارت و چپاول و بهره‌برداریهای بی‌رویه قرار گرفتند. از سوی دیگر یکی از دست‌آویزهایی که می‌توانست قطعه زمینی را از شمول قانون ملی شدن مراتع مستثنی کرده مالکیت آن‌را برای مالک تثبیت نماید وجود آثار و علائم شخم و زراعت در آن زمین بود. بالنتیجه شخم و زراعت تصنعی و نمایشی در سطح مراتع به منظور تصاحب آنها رواج یافت و سطوح وسیعی از مراتع حتی تا شیبهای بسیار تند به سرعت دچار تخریب و انهدام پوشش گیاهی گردید. نشریه سازمان جنگلها و مراتع کشور در سال 1364 چنین می‌نویسد:
«در حال حاضر سطح مراتع کشور در حدود 90 میلیون هکتار تخمین زده می‌شود که از این مقدار نیز تنها در حدود 14 میلیون هکتار آن جزو مراتع نسبتا خوب تا متوسط به حساب می‌آید و حدود 6/ 40 درصد از کل علوفه تولیدی از سطح مراتع کشور در این قسمت از مراتع که 5/ 15 درصد از مراتع کشور می‌باشد، به دست می‌آید. بیش از 60 میلیون هکتار از مراتع نیز در ردیف مراتع متوسط تا ضعیف قرار می‌گیرند که در حال حاضر سیر قهقرایی را طی می‌نمایند. این قسمت از مراتع با وجود این‌که بیش از 6/ 66 درصد از سطح کل مراتع را تشکیل می‌دهند به میزان 2/ 55 درصد در تولید علوفه مراتع شرکت دارند. بالاخره 16 میلیون هکتار مراتع باقی‌مانده را نیز مراتع کویری و بیابانی دربر می‌گیرد که فقط 2/ 4 درصد از کل علوفه تولیدی را به خود اختصاص داده است.»[197]
آمار مربوط به 22 سال قبل (1970 میلادی) با آمار بالا تفاوت فاحش دارد. بر طبق آمار 1970 میلادی مجموع مراتع کشور 100 میلیون هکتار بوده و به شرح ذیل طبقه‌بندی شده است:
1- مراتع خوب تا متوسط 19 میلیون هکتار
2- مراتع متوسط تا فقیر 25 میلیون هکتار
3- مراتع فقیر تا بی‌نهایت فقیر 56 میلیون هکتار

مراتع گیلان در گذشته و حال‌

اشاره

جنگلها و مراتع ایران دارای پوششهای گیاهی کاملا متفاوتی می‌باشند به طوری که برخی قسمتها پوشیده از گیاهان مقاوم در برابر خشکی با سرشت و سازگاری مناطق خشک و بی‌آب و بعضی دیگر مملو از فلور غنی بحر خزر است.
گیلان در مجموع به علت شرایط خاص آب‌وهوا دارای مراتع سرسبز و پرباری می‌باشد. همانطور که می‌دانیم مناطق ساحلی بحر خزر از جمله گیلان و مازندران و تا حدودی گرگان از نظر آب‌وهوا با سایر استانهای ایران تفاوت و اختلاف زیادی دارند. میزان باران سالانه در برخی نقاط گیلان و مازندران به 1000 تا 2000 میلیمتر می‌رسد در صورتی که در 13 درصد از سطح کل کشور باران سالانه از 100 میلیمتر کمتر است.
در سواحل جنوبی بحر خزر منطقه‌ای به عرض 10 و طول 100 کیلومتر وجود دارد که به علت بهره‌گیری از خاک غنی و رطوبت فراوان، یک ناحیه استثنایی بشمار می‌رود و از نظر کشاورزی در ایران مقام اول را حائز می‌باشد.
انواع محصولات کشاورزی در این ناحیه به عمل می‌آید اما از لحاظ دامداری سنتی نقش قابل‌توجهی را در اقتصاد منطقه ایفا نمی‌کند. گوسفندان منطقه مزبور از نژاد زل و بدون دنبه هستند و ارزش زیادی ندارند.
در سال 1342 برای اولین‌بار شبدر برسیم[198] در این منطقه کشت شد که در
ص: 219
تهیه علوفه زمستانی واجد اهمیت است.
مطالعات اکولوژیکی بر روی بقایای جوامع نباتی پراکنده در کشور و نیز مراتع ییلاقی گیلان نشان می‌دهد که در گذشته قسمتهای زیادی از بیابانهای فعلی، جنگلهای بلوط، سرو، پسته و بادام بوده‌اند؛ همچنین مراتع ییلاقی گیلان نیز جنگلهای انبوهی از درختان پرارزش راش و بلوط و غیره را تشکیل می‌داده‌اند، درحالی‌که امروز جز بوته‌زارهای پراکنده و محدود اثری از آنها وجود ندارد. گرچه اطلاعات دقیق و مدونی از وضعیت مراتع ییلاقی و دامداری در گیلان به‌طور مشخص در دست نیست ولی شواهد تاریخی و بررسیهای انجام شده کارشناسی نشان می‌دهد که علاوه بر چرای مفرط و بی‌رویه (به علت افزایش دام) عوامل مخرب دیگری که بدانها اشاره شد در نابودی و انهدام جنگلها و مراتع گیلان دخالت داشته‌اند.
تمام اراضی گیلان شامل مراتع، جنگلها، زمینهای زراعی و باغها عملا توسط دامها تحت چرا قرار دارند جز شیبهای تند و صخره‌ای مناطق کوهستانی و مرتفع. با این حال علوفه موجود طبیعی در سطح استان نمی‌تواند جوابگوی تأمین خوراک دامها در طول سال خصوصا فصل زمستان باشد.
کمبود غذای دامها با وارد کردن جو، کاه، یونجه و شبدر خشک از استانهای دیگر تأمین می‌گردد.
در گذشته نه‌چندان دور قسمت اعظم سطح استان خصوصا مناطق کوهستانی تا ارتفاع حدود 2000 متر از سطح دریا و نیز سطح وسیعی از قسمتهای جلگه‌ای پوشیده از جنگل و درختان ارزشمند جنگلی بوده ولی در حال حاضر به دلیل عوامل تخریب گوناگون، جنگلهای طبیعی از طرف شمال تا حد کوهپایه عقب‌نشینی کرده و جای آنها را زمینهای زراعتی، باغ، خانه و محوطه، کارخانه‌های صنعتی و یا مناطق شهری و مسکونی گرفته‌اند.
بعد از نوار جنگلی یا مراتع جنگلی، در مناطق کوهستانی و مرتفع، مراتع ییلاقی وجود دارد که مهمترین منبع تولید علوفه و محل دامداری در استان است.
مراتع ییلاقی و مناطق جنگلی به صورت نواری در دامنه‌های شمالی سلسله جبال البرز از آستارا (گردنه حیران) تا چابکسر در شرق گیلان کشیده شده؛ عرض آنها در پاره‌ای نقاط مانند لاهیجان، رودبار و تالش 60 تا 70 کیلومتر و در منطقه آستارا و حیران حدود 10 تا 25 کیلومتر است ولی علوفه مراتع طبیعی گیلان برای دامهای این استان کافی نیست.
اگر با خوش‌بینی بپذیریم که حداکثر دامهای موجود گیلان بر اساس واحد دامی[199] از 2 میلیون تجاوز نمی‌کند و تمام مراتع جنگلی و ییلاقی را نیز جزو مراتع خوب به حساب آوریم دام موجود حدود چهار برابر و نیم ظرفیت تولیدی مراتع است؛ زیرا سطح مراتع ییلاقی گیلان حدود 220000 هکتار و مراتع جنگلی 530000 هکتار برآورد می‌شود؛ تولید متوسط علوفه خشک را باید در هر هکتار 400 کیلوگرم منظور کرد؛ بنابراین کل تولید علوفه مراتع طبیعی گیلان به 300 میلیون کیلوگرم می‌رسد. اگر هر واحد دامی در روز به 2 کیلوگرم و در سال به 730 کیلوگرم خوراک نیاز داشته باشد مقدار علوفه مراتع گیلان از عهده تعلیف 411000 واحد دامی برمی‌آید درحالی‌که می‌دانیم تعداد دامهای این استان (بر حسب واحد دامی) از 2 میلیون متجاوز است.
با توجه به این ارقام درمی‌یابیم که مراتع گیلان چه بار سنگینی را، افزون بر ظرفیت و توانائی خود، تحمل می‌کنند و چرای مفرط و بی‌رویه و نیز صدماتی که به مراتع وارد می‌شود تا چه میزان است.
افزایش تعداد جمعیت و نیاز بیشتر به فرآورده‌های دامی و نیز افزایش مصرف چوب موجبات کاهش سطح جنگلها یا مراتع جنگلی را از طرف شمال و جنوب فراهم ساخته و در مقابل باعث افزایش مراتع ییلاقی از نظر کمیت شده است. بارزترین نشانه عقب‌نشینی جنگل و تبدیل آن به مرتع را در منطقه اسالم می‌توان مشاهده کرد. در این منطقه تک‌درختان پراکنده نشانه‌های آشکاری از بقایای توده‌های عظیم درختان در مناطق جنگلی روزگاران گذشته هستند.
دامداران گیلانی بنابر عرف و سنتهای گذشته به همان روش قدیمی و آباء و اجدادی یا به عبارت دیگر به روش سنتی خود به دامداری در مراتع جنگلی و مراتع ییلاقی اشتغال دارند. تعداد کثیری از کشاورزان نیز که در منطقه جلگه‌ای مشغول کشاورزی و کشت و زرع هستند، هریک دارای چند رأس گاو، اسب و یا گاومیش می‌باشند. خوراک دام آنان به یکی از طرق ذیل تأمین می‌گردد:
- وسیله علوفه دستی و چرای آزاد در محوطه‌ها و باغها و مزارع.
- تعلیف در باغها و مزارع و مراتع جلگه‌ای محدوده روستاها و بعضی نقاط استان.
- رها نمودن دامها در مراتع جنگلی و ییلاقی به همراه دام دیگر دامداران یا رها نمودن آنها به صورت آزاد در مراتع. این دامها که اکثر آنها نیز اسب و مادیان می‌باشند در فصلهای بهار و تابستان به صورت گله‌های بزرگ تحت عنوان «دامهای سرگردان» مزاحمتهای فراوانی را برای دامداران اصلی ایجاد کرده و موجبات تخریب و نابودی مراتع را فراهم می‌سازند. با توجه به مطالب فوق مراتع گیلان را باید بدین شرح تقسیم‌بندی کرد:
- مراتع ییلاقی یا مراتع غیرمشجر.
- مراتع جنگلی.
- مراتع غیرمشجر و مسطح جلگه‌ای (که سطح آنها در استان چندان زیاد نیست).
- مراتع نیمه‌استپی.

مراتع ییلاقی‌

اشاره

این مراتع در جنوبی‌ترین مناطق کوهستانی و مرتفع استان و بالای ارتفاعات 2000 متری از سطح دریا واقع شده‌اند.
در مسیر حرکت از طرف شمال به جنوب در هرنقطه‌ای از استان (به استثنای دره سفیدرود) پس از خاتمه جنگل و نوار جنگلی، مراتع ییلاقی آغاز می‌شوند که حدود چهارگانه آنها را می‌توان چنین بیان نمود:
از شمال محدود به مناطق و نوار جنگلی. از جنوب به مرز مراتع اردبیل، خلخال، زنجان و قزوین (در استانهای آذربایجان شرقی و زنجان). از مشرق به مرتع جیردشتان و مرز مراتع محدوده روستای ییلاقی جواهرده (در استان
ص: 220
مازندران و ییلاق رامسر). از غرب به آبخیز رودخانه آستاراچای در آستارا و مراتع حوزه شهرستان اردبیل. جواهرده روستائی است بزرگ و آباد که جزو مناطق ییلاقی شهرستان رامسر و چابکسر محسوب می‌گردد، اما در ییلاقهای کلاچای، اوشیان و قاسم‌آباد، منطقه ییلاقی دیگری به نام جواهردشت وجود دارد که ییلاقی است فقط تابستان‌نشین. زیرا سطح قابل‌توجهی از مراتع این منطقه به‌طور غیرقانونی توسط دامداران و کشاورزان و شهرنشینان تبدیل به خانه و محوطه و زمین زراعتی گردیده است. چنانچه جاده ارتباطی جواهردشت به قاسم‌آباد و اوشیان ترمیم و مرمت گردد و رفت‌وآمد افراد را آسانتر نماید بیم آن می‌رود که در آینده نزدیک محدوده وسیعتری از مراتع ییلاقی جواهردشت در اثر دست‌اندازیهای افراد سودجو تخریب و تصرف گردد و دامداری در این ناحیه با مشکلات بیشتری برای دامداران روبرو شود.
بر اساس بررسیهای انجام شده و با استفاده از نقشه‌های توپوگرافی و عکسهای هوائی، سطح کل مراتع ییلاقی گیلان حدود 220000 هکتار برآورد گردیده که از نظر وضعیت پوشش نباتی و میزان تولید علوفه، می‌توان این مراتع را به طبقات عالی، خوب، متوسط، فقیر و خیلی فقیر تقسیم کرد. قسمت اعظم مراتع مزبور را به دلیل بالا بودن میزان بارندگی و رطوبت در مراتع ییلاقی و مناسب بودن خاک، منطقه خوب و متوسط تشکیل می‌دهند، در حالی که طبقات عالی و فقیر و خیلی فقیر (مناطق سنگی و فرسایش‌یافته) درصد کمی از کل مراتع را شامل می‌گردند.
به دلیل اهمیت تعیین وضعیت مرتع یا طبقه‌بندی آنها و برای آشنائی با اصطلاحات ذکر شده از مراتع که نشان‌دهنده درصد پوشش مرتعی، کیفیت پوشش نباتی و میزان تولید علوفه آن است به تشریح مختصری در طبقه‌بندی و وضع مرتع می‌پردازیم.

طبقه‌بندی وضع مرتع‌

وضع مرتع: «وضع مرتع»[200] در دامداری و مرتعداری معنی و مفهوم خاصی دارد و آن مقایسه وضع فعلی با وضع مطلوب و مورد نظر است یعنی وضع مطلوبی که مرتع در حد نهائی می‌تواند به آن دست یابد. در مورد وضع فعلی نیز نباید وضعیت را در موقعی که مرتع به حداکثر تولید می‌رسد در نظر گرفت.
گیاهان مراتع در مناطقی که مقدار باران زیاد است از رشد قابل‌توجهی برخوردارند ولی پوشش گیاهی به تنهائی نمی‌تواند اساس قضاوت در مورد وضع مرتع باشد بلکه سایر مسائل نیز باید مورد توجه قرار گیرد، مثلا باید دید که در آب‌وهوای خاص منطقه، گیاهان سازگار، گونه غالب را تشکیل داده‌اند یا نه؟ همچنین قدرت تولیدی مرتع می‌باید مورد بررسی قرار گیرد. تجزیه و تحلیل وضع مراتع و بکار بستن قواعد مرتعداری در گذشته چندان متداول نبوده ولی امروزه اساس کار مرتعداری، ایجاد تعادل بین تعداد دام و ظرفیت مراتع است. مهمترین عوامل محیطی که بر روی پوشش گیاهی اثرات عمده‌ای دارند عبارتند از: آب‌وهوا، خاک، چرای دام و آتش‌سوزی.
ممکن است در اثر این عوامل بعضی از نقاط در مراتع هرگز به کلیماکس (وضع مطلوب یا بهترین وضعیت) نرسیده باشند و پاره‌ای نقاط به کلیماکس رسیده و سپس در اثر عوامل نامساعد سیر قهقرائی را طی کرده باشند.
برای تشخیص وضع مطلوب یا کلیماکس در مراتع هر منطقه بایستی مراتع قرق شده و حفاظت شده و یا مراتعی که چرای سبک در آن صورت گرفته و یا قطعاتی که از چرای دام در امان مانده‌اند مورد بررسی قرار گیرند.
در گیلان تاکنون طبقه‌بندی وضعیت مراتع انجام نشده، لذا نمی‌توان به‌طور دقیق و صحیح اعلام نمود که چند درصد از مراتع، عالی، خوب، متوسط، فقیر و یا خیلی فقیر می‌باشند. گروههای ممیزی مراتع برای تعیین وضعیت و ظرفیت مرتع از جداولی که بر اساس میزان بارندگی و نوع خاک و غیره تنظیم شده استفاده می‌نمایند. این ضابطه به هیچ‌وجه نمی‌تواند بیان‌کننده واقعیتها باشد بلکه برآوردی است تخمینی بر اساس حدس و گمان. گروههای تهیه طرحهای مرتعداری نیز به دلیل نداشتن وسائل و امکانات فنی لازم نمی‌توانند وضعیت و ظرفیت مراتع را به خوبی و به‌طور دقیق تعیین نمایند. لذا تعیین وضعیت در حوزه طرحهای مرتعداری که برای بهره‌برداری صحیح و اصولی و حفاظت و احیاء مراتع انجام می‌شود بیشتر بر اساس درصد پوشش نباتی و وضع ظاهری آنها در فصل رویش و مقایسه با دیگر مراتع مجاور می‌باشد.
اولین‌بار در سال 1913 میلادی سازمان حفاظت خاک ایالات متحده آمریکا در مراتع شمال‌غربی آن کشور مبادرت به طبقه‌بندی مراتع نمود. در این طبقه‌بندی وضع فعلی با وضع مطلوب یا کلیماکس مرتع مقایسه شد و مراتع به پنج طبقه تقسیم گردید: در طبقه 1 کل پوشش گیاهی، کلیماکس بوده و در آن چرای بی‌رویه که موجب جانشینی گیاهی شود انجام نگرفته است. در طبقات 2 و 3 به تدریج گیاهان کلیماکس کم شده و جای آنها را گیاهان غیر خوشخوراک، و یک‌ساله و یا کمتر خوشخوراک می‌گیرند. اما در طبقات 4 و 5 گیاهان مرحله کلیماکس وجود نداشته اکثر گیاهان، جانشینی و غیر خوشخوراک هستند و در طبقه 5 مرتع به کلی فاقد پوشش نباتی بوده و اگر هم پوششی داشته، غیر خوشخوراک و غیرقابل استفاده برای چرای دام است.
روش دیگر طبقه‌بندی وضع مرتع بر اساس ترکیب گیاهی است. این روش مستلزم تجزیه‌وتحلیل وضع مطلوب و جایگزینی و گرایش جامعه نسبت به موضع مزبور می‌باشد. این کار بایستی در هر شرائط آب‌وهوائی و یا در هر خاک به‌طور جداگانه انجام شود. در این روش گیاهان مرتعی به سه دسته تقسیم می‌شوند:
1- گیاهان زیادشونده،[201] که خوشخوراکی آنها کم بوده و در اثر چرای کم زیاد می‌شوند.
2- گیاهان کم‌شونده[202] که خوشخوراک بوده و در اثر چرای بی‌رویه کم می‌شوند.
3- گیاهان مهاجم[203] که در اثر چرای بی‌رویه و تخریب مکانیکی مراتع و
ص: 221
آتش‌سوزی هجوم آورده و اکثرا از گونه‌های یک‌ساله می‌باشند.
باید توجه داشت که گونه‌ای که در یک مرتع کم‌شونده است ممکن است در مرتع دیگر تحت شرائط متفاوتی از نظر آب‌وهوا یا نوع خاک، زیادشونده باشد.
در روش ترکیب گیاهی، حدّ کلیماکس یک منطقه را در یک ستون از جدول منظور نموده و در ستون دیگر جدول، ترکیب فعلی آن را وارد می‌نمایند؛ سپس از مقایسه و بررسی ترکیب گیاهی وضعیت مرتع را تعیین می‌کنند.
سازمان مراتع آمریکا کلیه مراتع را از لحاظ شامل بودن درصد ترکیب کلیماکس به شرح زیر طبقه‌بندی نموده است:
مرتع عالی 75 تا 100 درصد
مرتع خوب 50 تا 75 درصد
مرتع متوسط 25 تا 50 درصد
مرتع فقیر 0 تا 25 درصد
با توجه به بازدیدهای مکرری که نگارنده از مناطق و مراتع ییلاقی گیلان، تقریبا در تمام نقاط داشته است و نیز بر اساس نظریات کارشناسان ممیزی مراتع و یا تهیه‌کنندگان طرحهای مرتعداری، می‌توان تأئید کرد که اکثر مراتع ییلاقی گیلان جزو مراتع متوسط و خوب (بر اساس طبقه‌بندی فوق) می‌باشند.
سازمان جنگلبانی آمریکا از نظر ارتباط وضعیت مرتع با ظرفیت (علوفه تولیدی) و میزان بارندگی سالانه جدولی تهیه نموده که می‌تواند در مراتع کوهستانی و ییلاقی گیلان کاربرد داشته باشد. (گروههای ممیزی مراتع از جدول مشابه آن برای تعیین ظرفیت مراتع استفاده کرده‌اند.)
ظرفیت مرتع: ظرفیت مرتع عبارت است از حداکثر تعداد دامهائی که می‌توانند هرسال مرتع معینی را برای فصل معینی مورد چرا قرار دهند، بدون این‌که آسیبی به خاک و علوفه موجود در مرتع وارد شود. برای تعیین ظرفیت مرتع، اعم از این‌که برای تهیه طرح مرتعداری باشد یا ممیزی مراتع، روشهای مختلفی بکار برده می‌شود:
متداول‌ترین روشهای مزبور که مورد استفاده هیئتهای ممیزی مراتع در استان گیلان قرار گرفته و در حال حاضر نیز از آن استفاده می‌شود تهیه جدولهائی است که بر اساس رابطه بین وضع مرتع و میزان بارندگی سالانه تنظیم شده است.
گروه ممیزی برای استفاده از این جدولها به منظور تعیین ظرفیت هر مرتع نیاز به اطلاعاتی دارند که عبارتند از: درصد پوشش نباتی، میزان بارندگی سالانه و مساحت مرتع. مساحت مرتع را با استفاده از نقشه‌های توپوگرافی تعیین می‌کنند. چنانچه نقشه در دسترس نداشته باشند با استفاده از متر یا طناب سطح تقریبی آن‌را به هکتار برآورد می‌نمایند. میزان درصد پوشش نباتی را نیز به‌طور نظری تخمین زده سپس با داشتن اطلاعات لازم از میزان نزولات سالانه، ظرفیت مرتع را بر حسب واحد دامی در ماه[204] در هکتار مشخص می‌سازند و بر اساس این جدولها تعداد دام مجاز و مدت تعلیف در یک فصل را تعیین می‌کنند.
موقع چرا (فصل چرا در مرتع): رعایت موقع چرا در حفظ ظرفیت و حتی بهبود وضع مرتع بسیار مؤثر است. آغاز و پایان فصل چرا نسبت به آب‌وهوا، ارتفاع مرتع، رطوبت جوّ، نوع خاک و بالاخره نباتات علوفه‌ای متفاوت می‌باشد. بایستی به این مسئله توجه نمود که مراتع ییلاقی استان گیلان چون در بهار و تابستان مورد تعلیف دام قرار می‌گیرند مانند مراتع محدود روستاها تحت فشار دامها نمی‌باشند جز مراتعی که در اطراف چادر و کلامهای دامداری قرار دارند. (این مراتع در فصل چرا، روزانه به‌طور مرتب مورد چرا قرار می‌گیرند.)
مراتع ییلاقی مراتعی هستند بالقوه غنی و پوشیده از رستنیهای زیاد که تعداد آنها بر حسب میزان رطوبت و ارتفاع و انبوهی خاک متغیر است. اما در مجموع سطح اعظم مراتع ییلاقی پوشیده از گیاهان مرتعی چندساله و یک ساله انواع گیاهان «لگومینوز» می‌باشد. لذا در تعیین تاریخ شروع و پایان چرا باید دقت زیادی از طرف گروههای ممیزی مراتع بعمل آید. زیرا فصل چرای گیاهان یک‌ساله در بهار و گیاهان چندساله در تابستان پس از رسیدن دانه می‌باشد. نباتات علوفه‌ای گرامینه بوته‌ای را بایستی قبل از آن‌که تا 15- 20 سانتی‌متر رشد نمایند مورد چرا قرار داد ولی نباتات علوفه‌ای گرامینه (چمنی) را می‌توان زودتر از این موقع نیز چرا نمود. چرای بی‌موقع از رشد و نمو گیاهان کاسته مراتع را به ضعف و نابودی سوق می‌دهد. علفهائی که هنگام پائیز در مراتع باقی می‌مانند، چنانچه مورد چرا قرار گیرند موجبات تضعیف نباتات فراهم می‌گردد. ضمنا گیاهان سمی در بهار زودتر از سایر گیاهان ظاهر می‌شوند و اگر دامها آنها را مصرف نمایند تلف می‌شوند.
بزرگترین عیب چرای بی‌موقع یا پیش‌چرا، ایجاد اختلال در ترکیب و اجتماعات گیاهان مرتعی می‌باشد، به خصوص در این مراتع که ابتدای فصل بهار به علت بارندگیهای زیاد، خاک و زمین آنها گل شده و به علت رفت‌وآمد دام گلها متراکم گردیده و خسارات زیادی را بوجود می‌آورند. لذا بهترین موقع و فصل چرا هنگامی است که گیاهان چندساله به بذردهی رسیده و بذر آنها نیز رسیده باشد یا مواد غذائی علوفه مراتع تکمیل گردیده باشد.
بنابراین با توجه به تنوع و فراوانی گونه‌های مرتعی و نیز بالا بودن رطوبت و بارندگی در اوائل فصل بهار، بهترین موقع برای آغاز چرا در مراتع ییلاقی خردادماه هرسال می‌باشد و گروههای ممیزی مراتع نیز معمولا اوائل یا اواسط خردادماه را تاریخ مجاز ورود دام به این مراتع در نظر می‌گیرند؛ لذا با توجه به مدت چرا، که حدود چهار ماه در نظر گرفته می‌شود، موقع خروج دام از
ص: 222
مرتع اوائل یا 15 مهرماه هرسال تعیین می‌گردد. البته همانطور که قبلا ذکر شد تاریخ ورود و خروج دام و موقع چرا در هرمرتع با توجه به آب‌وهوا، ارتفاع محل، رطوبت، نوع خاک و نوع گیاهان مرتعی متفاوت است و گروههای ممیزی تا آنجا که امکان دارد این عوامل را مورد توجه قرار می‌دهند.
نتایج بررسی گروههای ممیزی مراتع شامل شناسائی مرتع، دامداران ذیحق، وضعیت و ظرفیت مرتع، دام مجاز، موقع تعلیف دام و شروع و خاتمه فصل چرا جمع‌بندی شده به اداره کل منابع طبیعی استان گیلان گزارش داده می‌شود. پس از بررسی مجدد وسیله کارشناسان مراتع، پروانه چرای دام به نام هریک از دامداران صادر و در قبال اخذ تعهد کتبی به آنان تحویل می‌شود تا تمام موارد مندرج در پروانه را رعایت نمایند. ولی افسوس که هیچ‌یک از دامداران به تعهدات خود عمل نمی‌کنند. بخشی از نتایج بررسیهای گروههای ممیزی در مراتع ییلاقی گیلان طی سالهای اخیر نشان می‌دهد که چه تعداد دام افزون بر ظرفیت مراتع در نقاط مختلف گیلان به چرا مشغول هستند:
نام شهرستان/ تعداد دام موجود/ دام مجاز
فومن/ 157890/ 94198
صومعه‌سرا، ماسال و شاندرمن/ 197522/ 60817
لاهیجان و سیاهکل/ 34621/ 26950
آستارا و حومه/ 40480/ 18185
رودسر، املش، لنگرود، رحیم‌آباد و کلاچای/ 178947/ 135303
تالش، اسالم و حومه/ 186570/ 163634
رودبار و منجیل/ 121110/ 81031
رضوان‌شهر/ 93432/ 48649
آمار فوق تنها مربوط به بخشی از دامهای موجود در مراتع ییلاقی است که تاکنون ممیزی گردیده‌اند، ضمنا دامهای کشاورزان و دامهای سرگردان جزو آمار فوق محسوب نشده‌اند. به عبارت دیگر این آمار دربرگیرنده تعداد دام دامدارانی است که حرفه اصلی آنها دامداری یا گوسفندداری است و در فصل بهار و تابستان به ییلاق کوچ می‌نمایند.
غیر از روش «درصد پوشش گیاهی» روشهای دیگری نیز برای تعیین ظرفیت مراتع وجود دارد مانند تعیین ظرفیت با استفاده از برآورد میزان علوفه و یا روش نظری[205]. استفاده از این طرق نیاز به افراد باتجربه و متخصص و صاحبنظر دارد.

پوشش مراتع- نوع گیاهان‌

مراتع ییلاقی گیلان به سبب موقعیت خاص جغرافیائی و آب‌وهوای این منطقه و برخورداری از خاک مناسب و عوامل دیگر از غنی‌ترین جوامع گیاهی در منطقه ییلاق البرز هستند.
گرچه در بسیاری از نقاط به دلیل استفاده‌های بی‌رویه و چرای سنگین دام مراتع ارزشمند تخریب شده، به‌طوری که گونه‌های مرغوب و خوشخوراک و یا گیاهان جامعه کلیماکس جای خود را به انواع گیاهان نامرغوب و یک‌ساله داده‌اند ولی اغلب مراتع به خاطر شرائط مناسب طبیعی و یا چرای متعادل دام از کیفیت خوب و بالائی برخوردار هستند. باید دانست که پراکنش و ترکیب گیاهی با توجه به نوع خاک، رطوبت و میزان بارندگی و حرارت و نور آفتاب در نقاط مختلف متفاوت است.
مراتع در قسمتهای سرد و خشک به وسیله مازو (اوری)[206] مشخص می‌شوند اما هرچه به ارتفاع بالاتر برویم (در حدود خط و مرز و یا آبریز مراتع گیلان با آذربایجان شرقی و زنجان) مراتع گرایش شبه استپی پیدا می‌کنند. به طور کلی گیاهان خشبی این منطقه عبارتند از انواع ارجنگ (سیاه اربه)[207]، زالزالک (ولیک)[208]، پستانک[209]، انواع گوناگون افرا[210]، مای‌مرز[211]، سرد کوهی[212]، شیرخشت[213]، زرشک[214]، هفت‌کول (بداغ)[215]، قزدانه[216] و یک جامعه یا کلنی محلی از نوع درختان توس[217]. رستنیهای علوفه‌ای این منطقه زیاد و تعداد آنها بر حسب میزان رطوبت و انبوهی خاک متفاوت است. گندمیان یا گیاهان علوفه‌ای چندساله گرامینه عبارتند از: علف باغ[218]، علف پشمکی[219]، تریزتوم[220]، فستوکا[221]، نوعی ویژز[222]، نوعی چبر یا چب[223].
انواع گیاهان لگومینوز یا بقولات علوفه‌ای تقریبا شبیه انواع گونه‌های مناطق جنگلی و ارتفاعات بین 1000 تا 2000 متر هستند با این تفاوت که انواع گون[224] در منطقه فراوان است. در قسمتهای خشک‌تر و مرتفع‌تر به‌ویژه در نقاط فرسایش‌یافته، رستنیهای نیم‌کروی، که مربوط به کوههای مرتفع ایران و تورانی می‌باشند مشاهده می‌شود مانند اسپرس[225] و انواع گونها.
اصولا قسمت اعظم مراتع ییلاقی گیلان مخصوصا قسمتهای کاملا مسطح و نسبتا مسطح و نیز پائین دره‌ها و نزدیک چشمه‌ها پوشیده از ترکیب نباتی مخلوط از انواع گرامینه و لگومینوزه به صورت انبوه می‌باشند؛ اما در بعضی از قسمتهای دیگر اعم از مسطح و شیب‌دار، به دلیل چرای مفرط و سنگینی دام و یا چرای بی‌موقع و کم شدن پوشش نباتی و ظهور آثار فرسایش خاک، به جای گیاهان مرغوب مرتعی می‌توان هجوم گیاهان پست‌تر و یک‌ساله مانند
ص: 223
فرفیون[226] و نوعی شنبلیله[227] و نوعی گل گندم[228] و غیره را که اصطلاحا به آنهاincreasers یا زیادشونده‌ها گفته می‌شود، مشاهده نمود.
توضیح این‌که گیاهان مرتعی یک‌ساله به گیاهانی گفته می‌شود که پس از طی یک سال زراعی یا یک دوره رشدونموّ، بعد از تولید بذر از بین می‌روند.
نباتات یک‌ساله به دو گروه تقسیم می‌شوند:
1- پائیزه (زمستانه) که در پائیز شروع به رشدونموّ کرده در طول مدت زمستان فعالیت خود را دنبال می‌کنند و در اوائل یا اواسط بهار از بین می‌روند.
2- بهاره (تابستانه) آنهائی هستند که در طول مدت بهار رشدونمو خود را دنبال کرده در اوایل یا اواسط تابستان از بین می‌روند.

مراتع جنگلی‌

وضعیت و موقعیت مراتع جنگلی:

مناطق جنگلی گیلان از مهمترین منابع تأمین علوفه دامهای دامداران استان بشمار می‌روند، زیرا دامها حدود نیمی از سال در آنها تعلیف می‌شوند. مدت تعلیف و نگهداری دام در جنگل همه ساله با شروع فصل سرما (که معمولا اوائل پائیز است) آغاز می‌شود و تا اوائل بهار سال بعد ادامه می‌یابد. گرچه علوفه مراتع و مناطق جنگلی به سبب آن‌که در زیر سایه درختان جنگلی رشد می‌کنند ارزش غذائی ناچیز و خوشخوراکی کمی دارند زیرا قدرت کسب انرژی و جذب و تحلیل آن در این گونه گیاهان پائین است (البته باید توجه داشت که بعضی از گیاهان علوفه‌ای مانندDactylis glomerata وPoa Trivalis سایه‌پسند می‌باشند) یا به عبارت دیگر گیاهان مرتعی که در سایه و رطوبت بالا عمل می‌آیند، دارای میزان کمتری ماده خشک، کربوهیدراتهای محلول و واحد نشاسته‌ای می‌باشند.
از طرف دیگر چرای دام در جنگل موجب جلوگیری از تجدید حیات طبیعی درختان و نهالهای جنگلی می‌شود و خسارات جبران‌ناپذیری را از نظر حفاظت و احیاء مناطق جنگلی برجای می‌گذارد. اما علیرغم اثرات منفی فوق و توصیه‌های کارشناسان و مسئولین و مأمورین حفاظت منابع طبیعی در استان و در سطح مملکتی، جنگلها همچنان به عنوان چراگاه قشلاقی و میان‌بند مورد تعلیف و نگهداری دامها قرار می‌گیرند.
مراتع جنگلی استان از دامنه‌ها و مناطق کوهستانی مجاور زمینهای زراعی و باغهای جلگه‌ای آغاز می‌شوند و تا مرز مراتع ییلاقی به صورت نواری با عرض حدود 10 تا 40 کیلومتر از منطقه آستارا در غرب گیلان تا مرز منطقه جنگلی چابکسر در شرق گیلان ادامه پیدا می‌کنند.
مساحت مراتع جنگلی گیلان برابر آخرین بررسیهای کارشناسی و با استفاده از نقشه‌ها و عکسهای هوائی حدود 530 هزار هکتار برآورد گردیده است. این جنگلها عموما در دامنه‌های شمالی سلسله جبال البرز، که از رطوبت و بارندگی بالائی برخوردار هستند، قرار دارند به‌طوری‌که بارندگی در قسمت اعظم مناطق مزبور به 1000 تا 2000 میلیمتر در سال می‌رسد.
همانطور که ذکر شد، جنگل محل مناسب و مفیدی برای چرای دام نیست بدین‌جهت نظر دولت و مسئولین جنگلبانی ایران آنست که به طریق مناسب (اعم از تصویب قانون و یا اجرای برنامه‌های آموزشی و ترویجی و تشویقی) به تدریج دامها را از جنگل خارج نمایند و دامداریهای سنتی را به دامداریهای بسته و صنعتی تبدیل کنند و این کاری است بس مهم که نیاز به برنامه‌ریزیهای صحیح با توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی مردم جنگل‌نشین و دامدار دارد.
از سال 1351 و 1352 تاکنون عملیات ممیزی مراتع، اصلاح مراتع و تهیه طرحهای مرتعداری فقط در مراتع ییلاقی و خارج از نوار جنگلی در استان به اجرا درآمده و برای خروج دام از جنگل نیز از سال گذشته اجرای طرح ساماندهی خروج دام از جنگل در چند نقطه از استان وسیله سازمان جنگلها و مراتع و اداره کل منابع طبیعی استان گیلان آغاز گردیده است، که در صفحات بعد راجع به آن بیشتر صحبت خواهد شد.
در اینجا لازم است مطالبی را در مورد پوشش نباتی مراتع جنگلی شرح دهد.
پوشش نباتی مراتع جنگلی: در مورد درختان و درختچه‌های جنگلی در بخش جنگلهای گیلان به تفصیل سخن رفته است، لذا ذکر مجدد انواع درختان و درختچه‌های مناطق و مراتع جنگلی را ضروری نمی‌داند بلکه فقط به ذکر پاره‌ای از گیاهان مرتعی و علوفه‌ای این ناحیه اکتفا می‌شود:
از آنجائی که نور خورشید عامل مهمی در رویش گیاهان مرتعی بوده انرژی لازم را برای جذب و تحلیل و تولید مواد مختلف در اختیار گیاهان می‌گذارد، لذا هرمنطقه‌ای از مناطق جنگلی که تراکم کمتری داشته و از نور خورشید بهره‌مند باشد، نباتات مرتعی نسبتا فراوانی در آنجا رشدونمو می‌نمایند و برعکس در نقاط متراکم و انبوه و پوشیده از درختان جنگلی که اشعه خورشید کمتر نفوذ دارد نباتات مرتعی بسیار محدود و کم‌رشد هستند. در ارتفاعات بالاتر مناطق جنگلی و در قسمتهای آفتابگیر، گیاهان مرتعی غنی بوده و گونه‌های چندساله به‌طور چشمگیری بر گونه‌های یک‌ساله غالب و چیره می‌باشند. به عنوان مثال می‌توان انواع گندمیان چندساله نظیر شبدر سفید[229]، شبدر قرمز[230]، بندواش[231]، شبدرک[232] و اسپرس را نام برد که در مناطق یادشده روئیده و بر گونه‌های یک ساله چیره هستند[233]، اما انواع نباتات مرتعی از خانواده بقولات یا لگومینوز در ارتفاعات جنگلهای گیلان کمیاب می‌باشند.
در بعضی از نقاط نوار جنگلی در قسمتهای مرتفع که درجه حرارت و خشکی بالا بوده میزان بارندگی کمتر است، انواع گونه‌هائی از گون وجود دارد. اما وقتی از ارتفاعات بالای جنگل به طرف شمال و ارتفاعات پائین‌تر حرکت می‌کنیم به تدریج گونه‌های درختی و تیپ جنگل تغییر می‌نماید و پاره‌ای از گیاهان مرتعی یک‌ساله بر سایر نباتات چندساله غلبه پیدا می‌کند.

ص: 224
درختان پیچک مانند ازملک (نوعی عشقه)[234] و داردوست[235]، که به دلیل خوشخوراکی مورد علاقه دامداران می‌باشند به تدریج در قسمتهای پائین‌تر نوار جنگلی فراوان می‌شوند و در بعضی از نواحی مرطوب انواع دم‌اسبیها[236] و تیره جگنیان[237] یافت می‌شوند.
بسترهای علفی مناطق جنگلی در ارتفاعات پائین به‌طور کلی فقیرند (در نواحی پوشیده شده از گونه‌های شمشاد تقریبا علفی وجود ندارد) ولی سرخسها به حد وفور در این نقاط وجود دارند.

مراتع جلگه‌ای گیلان‌

استفاده از مراتع جلگه‌ای وسیله کشاورزان و نگهداری و تعلیف دامها در این مراتع در موقع کاشت یا برداشت محصول برنج روشی است که از گذشته در قسمتهای جلگه‌ای متداول و معمول بوده و در حال حاضر نیز معمول می‌باشد. به دلیل بالا بودن ارزش زمین زراعتی برنج در گیلان، همواره کشاورزان سعی داشته‌اند که منابع ملی شده و اراضی جنگلی جلگه‌ای را به‌طور غیرقانونی به زمینهای زراعتی تبدیل کنند و در این کار نیز تا حد زیادی موفق بوده‌اند. کاهش سطح جنگلهای جلگه‌ای و افزایش سطح زمینهای زراعتی، این واقعیت تلخ را تأیید می‌کند.
به موازات تبدیل جنگلها و مراتع جلگه‌ای به زمین زراعی و باغ، که در اکثر نقاط گیلان متداول بوده است، در بعضی از مناطق مانند حومه لشت‌نشا و گازگیشه و هنده‌خاله صومعه‌سرا، کشاورزان و روستائیان همیشه کوشش داشته‌اند که مراتع محدود روستاهای خود را حفظ نمایند. به‌طوری که تا قبل از انقلاب اسلامی سطح این مراتع جلگه‌ای به حدود بیش از 1000 هکتار می‌رسید ولی بر اساس اطلاعات بدست آمده از اداره کل منابع طبیعی استان، در حال حاضر سطح مراتع مزبور تا حدود 600 الی 700 هکتار کاهش یافته است. مراتع جلگه‌ای که در منطقه صومعه‌سرا و حاشیه مرداب انزلی بیشتر به مرتع گازگیشه و هنده‌خاله و در منطقه لشت‌نشا به مرتع بوجاق معروف و مشهوراند، عموما مسطح بوده، در فصل بهار و تابستان از گیاهان مرتعی پوشیده می‌شوند. روستائیان در موقع اشتغال به کارهای کشاورزی دامهای محدود خود را در این مراتع رها نموده و با خاطری آسوده و راحت به کار خود می‌پردازند. گاه نیز آنها را به چوپانها می‌سپارند.
مراتع جلگه‌ای گیلان به دلیل چرای مفرط و بی‌رویه و نیز کوبیدگی بیش از حد خاک وسیله دامها از کیفیت و وضعیت خوبی برخوردار نبوده و قابل مقایسه با مراتع ییلاقی استان نمی‌باشند. لذا علوفه ناچیز آنها با توجه به تعداد دامهای رها شده به هیچوجه کافی نیست، به همین جهت دامها گرسنه و لاغر و شکم‌تهی به نظر می‌رسند.
گیاهان تشکیل‌دهنده پوشش مرتعی گیلان بیشتر از گراسها و گونه‌های یک‌ساله و هجوم‌آورنده و نیز گراسهای چندساله همراه با شبدرهای یک ساله و چندساله و یا اسپرس چندساله می‌باشند. از آنجائی که سطح باقیمانده مراتع جلگه‌ای نیز در حال انقراض و نابودی است اراضی مزبور می‌باید در قالب طرحی مناسب زیر پوشش عملیات کشت علوفه قرار گیرند تا هم از تخریب آنها جلوگیری گردد و هم از علوفه آنها استفاده شود.
شکی نیست که وضع فعلی و چرای بی‌رویه قابل دوام نیست و نه تنها موجب نابودی مراتع می‌شود بلکه برای کشاورزان و دامداران نیز در آینده‌ای نه‌چندان دور متضمن ضررها و زیانهای بی‌شمار خواهد بود.
هنوز هم در گوشه‌وکنار مناطق جلگه‌ای گیلان قسمتهای پراکنده در مساحتهای محدود به شکل اراضی مخروبه جنگلی و یا مراتع به چشم می‌خورد که دامهای روستائیان مجاور به عنوان چراگاه از آنها استفاده می‌کنند. اما در مراتع بزرگتر و وسیع‌تر مانند مراتع بوجاق و یا گازگیشه و هنده‌خاله و روددام به مرتع در فصل بهار و پس از آن‌که علفها رشد کافی نمودند انجام می‌گیرد.
گاه روستائیان برای نظارت بر امر تعلیف و حفاظت دامها و نیز جلوگیری از ورود دامهای غیرمجاز به مرتع یک یا چند نگهبان استخدام می‌کنند تا برای مدتی محدود و یا تمام مدت تعلیف به کار مشغول باشند. با از بین رفتن این مراتع و یا محدود شدن مساحت آنها رسوم دامداری نیز در حال از بین رفتن است و دامداران یا بهتر بگوئیم کشاورزان مناطق جلگه‌ای به ناچار از داشتن چند رأس گاو و اسب نیز محروم می‌شوند زیرا بدون وجود چراگاه و چرای آزاد نگهداری دام برای آنها مشکل و یا غیرممکن خواهد بود.

مراتع نیمه‌استپی معتدل گیلان‌

در استان گیلان که به سرسبزی مشهور است، منطقه‌ای وجود دارد که میزان بارندگی آن در سال بین 200 الی 230 میلیمتر می‌باشد. گرچه آمار دقیقی از سطح این منطقه وجود ندارد، اما بر اساس بررسیهای انجام شده وسیله گروههای ممیزی سطح مراتع، این منطقه به حدود 10 تا 15 هزار هکتار می‌رسد که شامل حوزه لوشان، جمال‌آباد، داغداغان و جیرندشت تا حد سرتاسری آبریز کوه و جنگل سردگاه در شرق سد سفیدرود و مناطق کوهستانی علی‌آباد و فیلده در غرب سد سفیدرود کشیده شده است.
قسمتهای وسیعی از این مراتع که در دامنه جنوبی کوههای مشرف بر آنها قرار گرفته، سنگی و فاقد پوشش نباتی بوده، از نظر تعلیف دام قابل استفاده نمی‌باشند. همچنین به دلیل کم بودن پوشش مرتعی سطح زیادی از مراتع در اثر فرسایشهای آبی و بادی به شدت تخریب گردیده و از حیز انتفاع افتاده‌اند.
به همین علت در سالهای اخیر اقدامات وسیعی از طرف مرکز آبخیزداری سد سفیدرود وابسته به سازمان جنگلها و مراتع کشور به عمل آمده تا از طریق اعمال روشهای مختلف آبخیزداری و حفاظت خاک و اعمال قرق مراتع جلوی چرای بی‌رویه و در نتیجه فرسایش خاک گرفته شود تا قسمتهای فقیر و فاقد پوشش نباتی احیاء گردد. ولی متأسفانه به دلیل وسعت منطقه و محدود بودن فعالیتهای آبخیزداری و حفاظت خاک، اقدامات انجام شده چندان مؤثر واقع نشده است. از طرف دیگر به دلیل ضعف قوانین و نبودن ضمانت اجرا،
ص: 225
مقررات قرق مراتع نیز به نحو مطلوب اعمال نشده است و دامداران ساکن در این حوزه، همچنان به بهره‌برداری بی‌رویه و مفرط از مراتع ادامه می‌دهند.
تا قبل از انقلاب اسلامی سطح وسیعی از این مراتع تحت عنوان مراتع جمال‌آباد، که مساحت آنها به بیش از چهار هزار هکتار بالغ می‌شد، در فصل زمستان تا اوائل بهار مورد تعلیف دامهای سنگسری (برادران اعظمیان) قرار می‌گرفت. بعد از فصل چرای دام این مراتع وسیله دامداران مذکور، قرق می‌شد و تحت نظارت مأموران قرق درمی‌آمد، به‌طوری که هیچ دامی از دامهای محلی نمی‌توانست در آن مرتع چرا نماید. بدین‌ترتیب امکانات لازم برای رشد گیاهان مرتعی و احیاء مرتع بوجود آمده در آغاز فصل چرا زمین از گیاهان مرتعی پوشیده می‌شد و خوراک دامها در طول مدت تعلیف به خوبی تأمین می‌گردید.
ناگفته نماند که چرای مراتع جمال‌آباد وسیله دامهای سنگسری بر اساس عرف و سنت دامداری بود و مأمورین اداره کل منابع طبیعی نیز بر اساس ضوابط و مقررات دامداری سنتی در ایران (ییلاق و قشلاق) به دامداران پروانه چرای دام داده بودند. اما بعد از انقلاب اسلامی، مردم و دامداران منطقه به دامداران سنگسری اجازه تعلیف و چرا ندادند و در بهره‌برداری از مراتع مزبور با یکدیگر به رقابت برخاستند تا جائی که در همان سالهای اول انقلاب این قسمت از مراتع حوزه لوشان و رودبار تخریب شد و از نظر پوشش نباتی فقیر گردید. ضمنا علاوه بر چرای مفرط دام در تمام مراتع لوشان و جمال‌آباد، قسمتهای زیادی از آنها به زمینهای زراعی تبدیل گردید و قسمتهای قابل توجهی نیز برای احداث شهر صنعتی رودبار در نظر گرفته شد. (قسمت شمالی نیروگاه لوشان) گیاهان مراتع خشک حوزه رودبار و لوشان عبارتند از انواع گرامینه‌ها شامل شال دم،[238] نوعی وزه یا وساه،[239] برشنگ،[240] نوعی جوی وحشی،[241] جوی صحرائی،[242] نوعی علف پشمکی،[243] فستوکا[244] و نی.[245]
از انواع فوربها(Forbs) می‌توان کنگر، کما، شکر تیکال، گل گندم، جارو قزوینی، بومادران، اسفند و شور و از گونه‌های خشبی باید کلاه میرحسن، چوبک، جاروسفید، درمنه‌گون، پرند، قیچ و تلخ‌بیان و از انواع درختچه‌ها نیز سرو، بنه، گز، بیه، انجیر و داغداغان را می‌توان نام برد. چون در این ناحیه هوا خشک است و بر خلاف منطقه جنگلی فاقد رطوبت و بارندگی زیاد می‌باشد، لذا کشاورزان در اراضی آبی و دیم مبادرت به کشت گندم و جو و یونجه و شبدر می‌نمایند و از کاه، گندم و جو و نیز محصول یونجه و شبدر برای تأمین کمبود علوفه دامهای خود در فصل زمستان استفاده می‌کنند.

شیوه دامداری در گیلان‌

اشاره

چگونگی استفاده از مراتع جلگه‌ای و اطراف روستاها و نیز مراتع خشک منطقه لوشان و رودبار وسیله کشاورزان و روستائیان دامدار به‌طور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از آنجائی که دامداری در گیلان وابسته به مناطق جنگلی و مراتع ییلاقی می‌باشد، لذا در این قسمت به تشریح دامداری در منابع مزبور می‌پردازیم. اما لازم است قبلا با اصطلاحاتی چند مربوط به ضوابط و شرائط بهره‌برداری از مراتع آشنا شویم.

مرتعدار:

اشاره

شخص حقیقی و یا حقوقی است که عرفا سابقه مرتعداری و یا بهره‌برداری در مرتع مشخصی را داشته است.

مرتعدار عشایری:

دامداری است که جزو نظام خاص اجتماعی عشایری بوده و برای تعلیف دامهای خود کوچ می‌کند.

مرتعدار متحرک (دامدار متحرک):

دامداری است که برای تعلیف دامهایش کوچ می‌کند ولی جزو نظام عشایری نمی‌باشد.

مرتعدار ساکن (دامدار ساکن):

دامداری است که در شهر یا روستا ساکن بوده و برای چرای دام خود از مراتع محدوده روستا و یا از مراتع یک منطقه در فصل چرا استفاده می‌نماید.

روستائی دامدار:

دامداری است که در روستا ساکن بوده و دامداری فعالیت جنبی اوست. دامدار روستائی جهت چرای دامهایش از مراتع حریم و یا مزارع روستای خود استفاده می‌نماید.
بر اساس تعاریف ذکر شده، دامداران گیلانی که از مراتع ییلاقی و جنگلی استفاده می‌کنند به دو گروه عمده دامداران متحرک و دامداران ساکن تقسیم می‌شوند. گروه دیگری نیز به نام دامداران عشایری وجود دارند که تعداد آنها چندان قابل‌توجه نیست.
دامداران متحرک در فصلهای پائیز و زمستان در مناطق جنگلی سکنا دارند و در فصلهای بهار و تابستان به مراتع ییلاقی کوچ می‌کنند.[246] مراتع ییلاقی هر دامدار یا هر گروه از دامداران، که دامهای خود را مشترکا، در یک منطقه تعلیف می‌کنند به مراتع ییلاقی پائین‌بند، میان‌بند و کاملا ییلاقی یا ارتفاعات بالا تقسیم می‌شود. مسیر حرکت دامداران متحرک در این مراتع از ارتفاعات پائین‌تر یعنی از پائین‌بند به ارتفاعات بالاتر است. به عبارت دیگر همچنان‌که به تدریج هوا گرمتر می‌شود دامداران به طرف مراتع مرتفع‌تر و ییلاقی‌تر پیش می‌روند.
قبل از احداث راههای ارتباطی ماشین‌رو در مناطق جنگلی و مرتعی استان، کوچ کردن ییلاق و قشلاق مراتع فقط در بین دامداران رایج بود که آن هم با سختی و دشواری زیاد وسیله اسب و قاطر انجام می‌گرفت؛ ولی با احداث و توسعه راههای مختلف در مناطق جنگلی و مرتعی طی چند دهه اخیر مخصوصا پس از انقلاب اسلامی کشاورزان و روستائیان مناطق جلگه‌ای و حتی تعدادی از شهرنشینان نیز با حرص و طمع فراوان در فصل تابستان به همراهی خانواده خود راهی مراتع ییلاقی می‌شوند تا ضمن استفاده از آب و هوای لطیف به تصرف غیرقانونی بخشی از مراتع و منابع ملی شده نیز
ص: 226
بپردازند. متأسفانه این کار چنان رواج یافته که نه‌تنها اقدامات مأمورین حفاظت منابع طبیعی استان به نتیجه نمی‌رسد، بلکه تخریب و تصرف غیرقانونی مراتع ییلاقی به وسیله افراد سودجو که هیچ حقی برای آنان متصور نیست نه‌تنها حرفه دامداری را برای دامداران واقعی استان سخت‌تر کرده، بلکه زندگی آنان را نیز مختل ساخته است. اگر این روند تخریب در آینده نیز همچنان ادامه یابد، مراتع ییلاقی و دامداری گیلان در بسیاری از نقاط طی چند دهه آینده از میان خواهد رفت.
هجوم افراد بیگانه برای سکونت در فصلهای بهار و تابستان مؤید این نظر است. نواحی مختلفی از مراتع ییلاقی که مورد هجوم افراد قرار گرفته‌اند عبارتند از: مراتع واقع در جاده اسالم- خلخال، زندانه- خلخال و مراتع آق‌اولر، شکردشت و طولارود در حومه شهرستان تالش و اسالم؛ مراتع ییلاقی جواهردشت در حوزه رودسر و کلاچای. مراتع ییلاقی املش، رحیم‌آباد، دیلمان و سیاهکل در حوزه لاهیجان و همچنین مراتع خلشکوه و عمارلو در حوزه شهرستان رودبار.
خانه‌هائی که به‌طور غیرقانونی و غیرمجاز در مناطق ییلاقی ساخته می‌شود، مراتع را تخریب و نابود می‌کند. بنابراین هجوم دام به مراتع ییلاقی انهدام و نابودی جنگلهای استان را نیز به دنبال دارد، زیرا چوب خانه‌های مزبور به‌طور غیرقانونی از جنگلهای مجاور تأمین می‌شود.

برخورد مأمورین با تخریب‌

شاید این سؤال پیش بیآید که پس مأمورین جنگلبانی چه کار می‌کنند؟ یا وظیفه آنها در برخورد با عوامل مخرب منابع طبیعی تجدیدشونده چیست؟
بر اساس تشکیلات سازمانی اداره کل منابع طبیعی استان گیلان، حفاظت از جنگلها و مراتع استان که سطح آن بالغ بر 850000 هکتار می‌باشد برعهده مأمورین حفاظت 8 جنگلداری است که هریک شامل 4 سرجنگلبانی می‌باشند یعنی مجموعا مأمورین حفاظت 32 سرجنگلبانی حفاظت از مراتع و جنگلهای گیلان را به عهده دارند. اگر تعداد متوسط مأمورین حفاظتی در هر سرجنگلبانی را 5 نفر در نظر بگیریم، کل مأمورین حفاظت منابع طبیعی (جنگلها و مراتع) استان 160 نفر خواهد بود که البته عملا در حال حاضر این تعداد مأمور حفاظتی وجود ندارد ولی اگر با خوش‌بینی وجود این تعداد را قبول کنیم و سطح جنگلها و مراتع استان را نیز 850000 هکتار در نظر بگیریم، در این صورت هر جنگلبان یا مأمور موظف است 5300 هکتار جنگل و مرتع را که اکثریت آنها نیز در مناطق کوهستانی و صعب العبور است، حفاظت نماید (آن هم بدون وسیله نقلیه مجهز و امکانات ضروری دیگر).
بنابراین بایستی اذعان نمود که در چنین شرائطی کار حفاظت و نگهداری از جنگلها و مراتع بسیار مشکل خواهد بود. بر اساس مواد 42 و 48 و 55 و ...
قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگلها و مراتع کشور در هرمورد خلاف (اعم از قطع غیرمجاز درخت یا تصرف و تخریب غیرقانونی جنگلها و مراتع) مأموران، اقدامات لازم را در مورد متخلف یا متخلفین انجام داده، مراتب را جهت پی‌گیری و تعقیب قانونی به مراجع قضائی محل ارسال می‌دارند. اما به تجربه ثابت شده است که این اقدامات نتیجه مطلوب و مؤثری در پی نداشته است. برخورد با متخلفین و متجاوزین منابع طبیعی که همان روستائیان و جنگل‌نشینان و دامداران و کشاورزان می‌باشند کارساز نیست. در این مورد باید مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آنها نیز در نظر گرفته شود که خود بحثی مفصل و طولانی است.
گفتیم که در گیلان دامداران عمده به دو گروه متحرک و ساکن تقسیم می‌شوند. دامداران ساکن همیشه و در تمام فصول سال در روستاهای خود ساکن بوده و از مراتع اطراف و حریم روستا برای تعلیف دام استفاده می‌کنند.
این دامداران بیشتر در منطقه کلیشم و روستاهای اطراف آن در بخش بره‌سر عمارلو و دیلمان و اسپیلی و روستاهای اطراف آن در حوزه لاهیجان و بخشی از روستاهای بخش اشکورات به دامداری اشتغال دارند. همانطور که اشاره شد، دامداران ساکن غالبا از چراگاهها و مراتع مرتفع‌تر و نیز دورتر به محل سکونت خود استفاده می‌کنند. منتهی در فصلهای پائیز و زمستان که هوا سرد می‌شود و برف سراسر منطقه را می‌پوشاند دامها را به مراتع نزدیکتر روستا و زمینهای زراعی هدایت می‌کنند. همچنین دامهای مناطق فوق الذکر به جز پاره‌ای از نقاط که به جنگل نزدیک می‌باشند، هیچ فصلی از سال در مناطق و مراتع جنگلی تعلیف نمی‌شوند. اما ساکنین روستاهای نزدیک جنگل در زمستان دامهای خود را برای چرا به مناطق جنگلی می‌برند. از روستاهای ییلاقی نزدیک جنگل می‌توان دیلمان، اسپیلی، کوه‌پس، نیاول، تالش‌کول و امام در بخش سیاهکل و املش، آسیابر، گلنکش، شاه شهیدان، داماش، چراکوه و بخشهائی از بره‌سر عمارلو در حوزه رودبار و نیاسن، لسبو، مؤمن زمین و غیره در بخش اشکور رودسر را نام برد.
مراتع مورد تعلیف این بخش از دامداران یا مرتعداران نیز وسیله هیئتهای ممیزی مراتع، بازدید و ممیزی می‌شود و برای دامداران ذیحق هر روستا به منظور استفاده از مراتع مشخص اطراف روستا و یا مراتع دورتر پروانه صادر می‌گردد تا با رعایت کلیه مقررات مربوطه دامهای خود را در مراتع تعلیف نمایند.

تأمین سوخت و تخریب مراتع‌

چون اکثر روستاهای مورد بحث از مناطق جنگلی دور می‌باشند، لذا امکان تهیه هیزم از جنگل برای ساکنین این روستاها وجود ندارد. بنابراین احتیاجات سوختی و حرارتی آنها کم‌وبیش وسیله نفت از طریق شعبات شرکت ملی نفت مستقر در روستاهای بره‌سر، کلیشم، دیلمان و اسپیلی و یا آسیابر و شوئیل تأمین گردیده و یا از فضولات خشک شده گاو و گوسفند و یا بوته‌های مرتعی مانند گون و درمنه استفاده می‌شود. در منطقه آق‌اولر تالش وضع روستائیان و دامداران ساکن در روستا تا حدودی با منطقه بره‌سر عمارلو، دیلمان، کلیشم و اشکورات متفاوت است زیرا پراکنش روستاها و نیز فاصله آنها از جنگلهای حوزه تالش کمتر می‌باشد. لذا برای تأمین سوخت بیشتر، از چوب درختان جنگلی استفاده می‌کنند و این خود از علل تخریب و انهدام جنگلها و تغییر شکل آنها از صورت تجاری به شکل مخروبه و کم‌بازده است.
چون غالبا کشت‌وکار کشاورزان و دامداران ساکن در روستاهای مناطق یادشده و اطراف آنها به صورت دیم می‌باشد، لذا سطح وسیعی از مراتع به
ص: 227
خصوص مراتع مجاور روستاها که دارای خاک عمیق‌تر و شیب ملایمتری بود، در گذشته به اراضی زراعی دیم تبدیل گردید. با افزایش جمعیت دامدار و کشاورز روستائی کم‌کم به مراتع نامرغوب‌تر هم دست‌اندازی نموده، آنها را نیز به زمینهای زراعی تبدیل کردند ولی به تدریج در اثر از دست رفتن پوشش نباتی مناطق شیب‌دار و شسته شدن خاک زراعی، اراضی زمینهای دیمی شیب‌دار بلااستفاده رها شدند زیرا دیگر نه زمین مناسبی برای کشت و زرع هستند و نه مرتع خوبی برای تعلیف دامها به حساب می‌آیند.
با در نظر گرفتن شواهد تاریخی و بررسیهای انجام شده کارشناسی، عوامل تخریب مراتع دامداران ساکن در روستاهای ییلاقی استان گیلان را می‌توان به شرح ذیل خلاصه نمود:
1- اعمال چرای مفرط که به علت افزایش تعداد دام یا دام مازاد بر ظرفیت مرتع حاصل می‌گردد.
2- بهره‌برداری نابهنگام مرتع (شروع چرا در مرتع زودتر از فصل و خروج دام از مرتع دیرتر از موعد مقرر.) چون اکثر مراتع در اوائل بهار و قبل از این‌که پوشش نباتی فرصت ذخیره مواد غذائی داشته باشد، تحت چرا قرار می‌گیرند لذا گیاهان مرتعی ضعیف شده و در صورت ادامه چرا به کلی از بین می‌روند. زیرا نباتات دائمی و خوشخوراک برای 10 درصد رشد اولیه خود از 75 درصد ذخیره ریشه استفاده می‌نمایند و وقتی مجال ذخیره به ریشه داده نمی‌شود اجبارا گیاه نابود می‌گردد.
3- چرای خارج از فصل: خاک مرتع در اثر تردّد دام فشرده شده، محیط نامساعدی از نظر رشد گیاهان و نفوذ آب در زمین فراهم می‌آورد و موجبات تخریب مرتع را فراهم می‌سازد.
4- ریشه‌کن نمودن و جمع‌آوری بوته‌های مرتعی به منظور سوخت از عوامل تخریب مرتع است.
5- شخم مراتع برای زراعت نیز عامل دیگری در تخریب مراتع است.
زیرا کشاورزان غالبا مراتع پرمحصول را که در واقع از مراتع خوب می‌باشند تحت کشت و زرع قرار می‌دهند و پس از چند سال بهره‌برداری از مراتع به دلیل کم شدن بازده، آنها را رها می‌سازند.
دامداران عشایری گیلان که تعدادشان زیاد نیست اکثرا شاهسون هستند و مراتع تعلیف دامهای آنها عبارتند از مراتع ییلاقی چهل‌چشمه، باغداگل، غازان‌دلن و اورتاچای که در ارتفاعات بالاتر از 2500 متری مناطق ییلاقی خطبه‌سرا و تالش قرار دارند. مراتع مزبور که دارای مساحتی برابر با 2000 هکتار هستند ظرفیت تعلیف 6500 واحد دامی را طی مدت 90 روز در سال دارند. دامداران عشایری مقررات مربوط به چرا را رعایت می‌نمایند به همین جهت مراتع تحت چرای دام آنها غالبا آباد و شاداب هستند. از طرفی چون مراتع مزبور دارای چشمه‌های آب می‌باشند دامداران به آبیاری چراگاهها می‌پردازند و به چراگاهها و مراتع شادابی و طراوت می‌بخشند.

دریاچه نئور و استخرهای مراتع ییلاقی‌

چنان‌که ذکر شد مرتعهای ییلاقی خطبه‌سرای تالش از پرآب‌ترین مراتع ییلاقی استان گیلان بشمار می‌روند. در نزدیک این مراتع، در ارتفاع حدود 2500 متری از سطح دریا و 48 کیلومتری اردبیل دریاچه‌ای وجود دارد که به دریاچه نئور معروف است. مساحت آن به حدود 180 هکتار می‌رسد و آب آن از چشمه‌سارهای اطراف تأمین می‌گردد.
از اواسط پائیز فصل سرمای شدید و برف و یخبندان در این منطقه آغاز می‌شود و تا اواسط و گاهی تا اواخر بهار نیز ادامه دارد.
دریاچه نئور در قالب استخری بزرگ که اطراف آن وسیله کوهها محاصره شده، محل مناسبی برای پرورش ماهی قزل‌آلا شناخته شده است. بررسیها و بازدیدهای کارشناسان محیط زیست در این زمینه از سال 1352 آغاز شد و پس از چندی، پرورش ماهی در این دریاچه عملی گردید. به علت کوهستانی بودن منطقه و هوای سرد آن، آب دریاچه همیشه خنک است و همین امر دریاچه مزبور را به صورت محیط مناسبی برای پرورش ماهی قزل‌آلا درآورده است.
اما از سوی دیگر در فصل زمستان سطح دریاچه برای مدتی نسبتا طولانی از یخ پوشیده می‌شود و در نتیجه ماهیها با کمبود اکسیژن مواجه شده دچار مشکلات تنفسی می‌شوند. بدین‌جهت کارکنان محیط زیست مستقر در منطقه یخها را شکسته، به وسیله دستگاه تهویه مقداری اکسیژن وارد آب دریاچه می‌کنند تا ماهیها دچار خفگی نشوند.
دریاچه نئور از نظر جغرافیائی در حوزه آذربایجان شرقی قرار گرفته ولی چون با مراتع ییلاقی تالش هم‌مرز بوده و عامل فوق العاده مؤثری در وضع آنها به‌شمار می‌رود لذا ذکر پاره‌ای از خصوصیات آن ضروری می‌نمود.
در فصل تابستان اطراف دریاچه از گیاهان مرتعی به ارتفاع حدود 60 سانتیمتر پوشیده می‌شود و دامداران با رعایت عرف و سنت دامداری و تقسیم‌بندیهای به عمل آمده آنها را درو کرده، پس از خشک کردن به انبارهای خود انتقال می‌دهند و بدین‌ترتیب قسمتی از علوفه زمستانی دامهای خود را تأمین می‌کنند.
گلها و گیاهان و علفهای مرتعی این منطقه از کیفیت خوبی برخوردارند به همین جهت هنگام تابستان بسیاری از زنبورداران و پرورش‌دهندگان زنبور عسل، کندوهای زنبور را با کامیون به این منطقه حمل می‌کنند تا زنبورها از گلها و گیاهان آن استفاده نمایند.
نگارنده در بازدیدهای مکرر از مراتع ییلاقی استان گیلان در سه منطقه که ارتفاع هریک از آنها از سطح دریا تقریبا به 2500 متر می‌رسد استخرهای کوچکی به مساحت پنج تا ده هزار مترمربع مشاهده کرد. اسامی آنها بدین قرار است: 1- استخر مرتع باغداگل در ییلاق خطبه‌سرای تالش. 2- استخر مرتع دران در ییلاق آق‌اولر منطقه تالش. 3- استخر مرتع خلشکوه در ییلاق بره‌سر عمارلو نزدیک قریه کلیشم در شرق رودبار.
استخر دیگری که مربوط به مرتع ییلاقی قره‌گل در ییلاق شکردشت تالش است دارای مساحتی حدود 20000 مترمربع می‌باشد و هم‌اکنون محل پرورش ماهی قزل‌آلاست.

برنامه مشترک مرتعداری و دامداری‌

از زمانی که بشر تصمیم به اهلی کردن حیوانات گرفت، به فکر تهیه خوراک دامها افتاد. با پیشرفت دامداری و دامپروری مسئله تأمین علوفه برای
ص: 228
دامها و فکر استفاده بیشتر و بهتر از مراتع نیز قوت گرفت.
برنامه‌های مرتعداری و دامداری بایستی با در نظر گرفتن فصل چرا، ظرفیت مرتع، تعداد دامها، انتخاب نوع دام و همچنین حداکثر استفاده از مراتع به موقع اجرا گذارده شود.
در حال حاضر دامداران طوایف کرد، لر، بختیاری، قشقائی، شاهسون و عشایر و طوایف مختلف، بر طبق رسوم و سنتهای دامداری گذشته از مراتع کوهستانی و سردسیری به عنوان مراتع ییلاقی بهره‌برداری می‌کنند و فصل زمستان را در مناطق قشلاقی سپری می‌سازند. مراتعی که در اثر کوچ به قشلاق و ییلاق تحت چرای مفرط و بی‌رویه قرار می‌گیرند، به تدریج ارزش غذائی خود را از دست داده، غیرقابل استفاده می‌شوند.
اصولا در عرف دامداری، ییلاق به مناطقی اطلاق می‌شود که معمولا در فصل گرما مورد استفاده قرار می‌گیرند و بر اساس بررسیهای کارشناسی علوفه این نواحی دارای کیفیت خوب بوده و بسیار خوشخوراک هستند، چون مراتع مزبور از کلیه عوامل رشدونموّ مانند نور، حرارت، خاک و غیره به‌طور کامل استفاده می‌کنند. در ایران مراتع ییلاقی فراوانی وجود دارد که عبارتند از: کوهستانهای آذربایجان غربی و شرقی، کردستان، لرستان، همدان، کرمانشاه، قزوین، فارس، بختیاری، اراک، ملایر، نهاوند، تویسرکان، دامنه‌های جنوب البرز، شمال خراسان، سهند، سبلان، فریدن، چهارمحال و بختیاری و غیره ... (مراتع ییلاقی گیلان نیز جزئی از دامنه‌های جنوب سلسله جبال البرز می‌باشند)
مراتع قشلاقی ایران که در صحراها و دشتهای نسبتا گرم قرار دارند در فصول سرد سال مورد استفاده قرار می‌گیرند و عبارتند از سرخس، ترکمن‌صحرا، دشت گرگان، دشت مغان، جلگه خوزستان و فارس و اطراف کویر مرکزی. در گیلان مراتع جنگلی ارتفاعات بالاتر جزو مراتع میان‌بند و مناطق جلگه‌ای و کم‌ارتفاع جزو مراتع قشلاقی محسوب می‌گردند.
جهت بهبود و احیای مراتعی که همیشه مورد تعلیف دام می‌باشند بایستی چرای دام را طوری تنظیم نمود که فرصت و زمان لازم برای تقویت نباتات و تولید علوفه کافی وجود داشته باشد. مثلا اگر چرای این‌گونه مراتع در بهار به طور موقت تعطیل شود گیاهان آن در سال بعد علاوه بر آن‌که تقویت می‌شوند تجدید حیات نیز می‌نمایند.
جهت حفظ مراتع و بالا بردن ظرفیت تولیدی آنها بایستی تناوب در چرا مورد توجه قرار گیرد تا ساقه‌های زیر خاک و همچنین ریشه نباتات تقویت گردد. خوابانیدن دام در قطعات مراتع به جای آغل مسئله‌ای است که بایستی از طرف دامداران مورد توجه قرار گیرد و در تمام مرتع انجام شود نه فقط در یک یا چند نقطه از مرتع، موضوع دیگر که در پراکنش دام در مرتع و استفاده یکنواخت از تمام مناطق آن مؤثر می‌باشد قرار دادن نمک در مناطق مختلف مراتع است. زیرا دام برای خوردن آن در تمام مرتع گردش کرده و پس از استفاده از آن سالم و بانشاط می‌شود و کمتر مورد حمله آفات و امراض قرار می‌گیرد.

نباتات سمّی مراتع‌

از مسائل و مشکلات مهمی که در مرتعداری و دامداری بایستی مورد توجه دامداران قرار گیرد، وجود علفهای سمّی در مراتع است که همیشه موجب مرگ‌ومیر دامها و کاهش ارزش آنها گردیده خسارات زیادی را متوجه دامداران می‌سازد. رویش گیاهان سمّی و وجود آنها در هر مرتع و هرمنطقه بستگی به شدت و ضعف چرای مفرط و بی‌رویه‌ای دارد که در آن منطقه اعمال می‌شود.
چنانچه چرا سنگین باشد، نباتات مفید و خشخوراک فرصت تکثیر و رشدونموّ نیافته به تدریج از بین می‌روند. متأسفانه با از بین رفتن گیاهان علوفه‌ای خوب و خوشخوراک، گیاهان کم‌ارزش (هجوم آورنده) و سمّی جانشین آنها می‌شوند و بسیار اتفاق افتاده است که دامها در اثر شدت گرسنگی و عدم دسترسی به گیاهان مرتعی خوب و مرغوب اجبارا از این‌گونه نباتات تغذیه می‌نمایند.
نگارنده در بازدیدهای خود از مراتع ییلاقی لمیر و حویق آستارا، خطبه‌سرا و جوکندان و منطقه رک و طولا رود تالش، مراتع ییلاقی فومن، ماسوله، ماسال و شاندرمن متوجه هجوم گیاهان سمّی گردید. این گیاهان در پاره‌ای از نقاط در قطعات کوچک و بزرگ، سطح مرتع را کاملا پوشانده بودند. به‌طوری که اجازه رشد و نموّ را به دیگر گیاهان مرتعی نمی‌دادند. بنابر اظهارنظر دامداران، سال‌به‌سال سطح بیشتری از مراتع زیر پوشش علفهای سمّی مرتعی می‌روند.
یکی از راههای مؤثر مبارزه با علفهای سمّی از بین بردن آنهاست که متأسفانه نمی‌تواند در آب‌وهوای گیلان مؤثر واقع شود. اما جلوگیری از پیش چرا در فصل بهار از طرق بسیار مؤثری است که بایستی مورد توجه دامداران قرار گیرد. زیرا در بهار قبل از آن‌که نباتات علوفه‌ای ظاهر شوند گیاهان سمّی پدیدار شده مورد چرای دام قرار می‌گیرند و باعث بروز خسارات فراوانی می‌شوند.
چنانچه اصول مرتعداری و دامداری به درستی رعایت گردد، می‌توان از ازدیاد و خسارات ناشی از گیاهان سمی به خوبی جلوگیری کرد. برای این منظور بایستی به نکات ذیل توجه بیشتری نمود:
1- جلوگیری از چرای مفرط و غلط در مرتع.
2- جلوگیری از تراکم و جمع شدن دامها در هرنقطه از مرتع و عوض کردن جای استراحت دامها هرچند شب یک‌مرتبه (برای جلوگیری از چرای مفرط و ظهور گیاهان سمی).
3- جلوگیری از ورود دام به مرتع قبل از رشد کامل نباتات مرتعی، چون در غیر این صورت علفهای سمّی که به رشد کامل رسیده‌اند مورد چرای دامها قرار خواهند گرفت.
4- جلوگیری از ورود دامهای گرسنه در مراتعی که دارای نباتات سمّی می‌باشند.
5- در مراتعی که دارای گیاهان سمّی هستند نباید نمک گذاشته شود.
چون خوردن نمک اشتهای حیوان را تحریک کرده هرنوع خوراکی را مصرف می‌نماید.
ص: 229
6- انتخاب نوع دام متناسب با مرتع. زیرا برخی از نباتات سمی در یک نوع دام مسمومیت ایجاد می‌کنند. مثلا انواع دم‌اسبیها[247] برای اسب و انواع زبان پس قفاها[248] و انواع لوپنها (لوبیا گاویها)[249] برای گاو تولید مسمومیت می‌نمایند.
7- در موارد ضروری می‌توان به کمک مواد شیمیائی علفهای سمی مراتع را از بین برد.
8- چنانچه دامی دچار مسمومیت شد، بایستی قبل از رجوع به دامپزشک غذای ملیّن به او خورانیده شود.
از نظر اهمیتی که شناخت گیاهان سمی برای مرتعداران و دامداران واجد می‌باشد ذیلا به گونه‌های سمی مرتعی مخصوصا گونه‌هائی که در مراتع گیلان می‌رویند اشاره می‌شود:
- گیاهانی که در تمام مراحل رشدونمو دارای خاصیت سمی می‌باشند عبارتند از: دم‌اسبیها و گل حسرت یا سورنجان،[250] فرفیون،[251] چلپو[252] و سه سیخک[253] که در مناطق مرطوب و سواحل دریا می‌روید.
- معروفترین گیاهانی که در مرحله سبز بودن دارای خاصیت سمّی هستند عبارتند از: انواع آلاله‌ها[254] شقایق نعمان[255] و انواع زبان در قفاها.
- بعضی از انواع «گون» ها به‌ویژه‌Astragalus lambertii برای کلیه احشام مخصوصا اسب خطرناک هستند.
- گیاه یک‌ساله‌ای به نام حیوان‌کش[256] از خانواده اسفناج[257] گرچه خوشخوراک است ولی مصرف زیاد آن ایجاد مسمومیّت می‌نماید.

اختلافات مرتعداران در گیلان‌

به‌طور کلی اختلافات مربوط به دامداری و تعلیف مراتع را در استان گیلان می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد: اول اختلافات مرتعداران گیلانی با مرتعداران هم‌مرز در استانهای آذربایجان شرقی و زنجان. دوم اختلافات دامداران گیلان با یکدیگر (دامداران و مرتعداران مجاور همدیگر).
از آنجائی که مراتع ییلاقی گیلان در قسمت جنوبی با مراتع حوزه شهرستانهای اردبیل، خلخال، بخش گیلوان خلخال، بخش طارم زنجان و بخش رودبار الموت قزوین هم‌مرز هستند، لذا هرسال بر اساس سوابق موجود در اداره کل منابع طبیعی استان گیلان اختلافاتی بین دامداران گیلانی و دامداران مراتع مجاور در استانهای یادشده، بروز می‌نماید که وسیله کارشناسان مسئول مورد بررسی و حل‌وفصل قرار می‌گیرد. این اختلافات در سالهای گذشته، بالاخص از زمان انقلاب اسلامی در ایران در مراتع مرزی بین گیلان و استانهای مجاور جنوبی شدت یافته بود؛ زیرا اکثر دامداران گیلانی تا قبل از انقلاب اسلامی بر اساس عرف و سنّت دامداری و با توافق دامداران آذربایجانی و زنجانی و حتی اخذ پروانه‌های چرای دام از جنگلبانی منطقه مدتی از فصل تابستان را در مراتع استانهای یادشده (مجاور مراتع ییلاقی خود در گیلان) سپری می‌نمودند و بالعکس دامداران آذری و زنجانی نیز در بعضی نقاط وارد مراتع گیلان می‌شدند.
اما بعد از انقلاب این عرف و سنت دامداری بهم خورد و آن توافق و سازش بین دامداران هم‌مرز مجاور دو استان در اکثر نقاط از بین رفت و این امر موجب بروز اختلافات گوناگون مرتعداران مجاور در بسیاری از نقاط و مراتع هم‌مرز گردید که در اثر کوشش و مساعی کارشناسان و مسئولین و با رعایت دستور العمل ضوابط و شرائط تعلیف دام در مراتع، اکثر این اختلافات حل‌وفصل گردیده است، اما در برخی موارد هنوز اختلافاتی بین دامداران در مراتع مرزی وجود دارد که اهمّ آنها عبارت است از:
- اختلاف مرتعداران قریه ویار رودبار الموت (حوزه قزوین) با دامداران سرده رحیم‌آباد رودسر. مرتع مورد اختلاف به نام سورمحمد چاک می‌باشد.
- مرتع آلشوار مورد اختلاف دامداران خلخال و دامداران طولارود و شهرستان تالش.
- مرتع رخسارزار و خلّر، مورد اختلاف دامداران گیلوانی در حوزه خلخال و دامداران ماسال گیلان.
بر اساس اطلاعات بدست آمده از مسئولین دست‌اندرکار رسیدگی به امور مراتع در استان، اقدامات همه‌جانبه‌ای از طرف هیئتهای اعزامی از گیلان و استانهای مجاور برای رفع اختلافات دامداری بعمل آمده که امید است در آینده نزدیک این چند مورد هم به خوبی حل‌وفصل گردد.
در مورد اختلافات بین مرتعداران یا دامداران گیلانی که مجاور هم می‌باشند از نظر کارشناسان و مسئولین امور مراتع استان این اختلافات چندان مهم تلقّی نمی‌شوند. چون اکثر آنها ناشی از اختلافات خانوادگی و همسایگی است و از طریق کدخدامنشی حل‌وفصل می‌گردد.

فعالیتهای احیاء و اصلاح مراتع‌

همانطور که قبلا ذکر شد مراتع گیلان که اکثر آنها در مناطق کوهستانی و بعد از نوار جنگلی (در ارتفاعات بالای 2000 متر) قرار دارند با بارندگی سالانه حدود 500 تا 800 میلیمتر و دارا بودن خاک مناسب اصولا از کیفیت بالای تولید علوفه برخوردار می‌باشند، جز پاره‌ای نقاط که در اثر چرای مفرط دام و فرسایش خاک پوشش مرتعی خود را کاملا از دست داده‌اند. با انجام عملیات ساده و کم‌خرج، امکان احیاء و اصلاح این مراتع نیز میسّر می‌باشد. قبل از بیان عملیات گوناگون اصلاح و احیاء مراتع لازم است یک بار دیگر به تعریف مرتعداری توجه شود:
مرتعداری فنی است که به قصد تولید حداکثر علوفه‌ای که در شرایط محیطی معین امکان‌پذیر است در مراتع اعمال می‌شود، مشروط بر این‌که سایر
ص: 230
منابع طبیعی مانند آب و خاک و حیات وحوش را مورد تهدید قرار نداده به موجودیت آنها خدشه‌ای وارد نسازد.
این فن شامل ترتیباتی است که به موجب آن تکلیف هرقسمت از مرتع از نظر موعد، روش، مدت و میزان بهره‌برداری و یا نوع و نحوه و دامنه و زمان عملیات اصلاحی و احیائی مشخص می‌شود.
از نظر علمی ایجاد هرنوع پوشش نباتی با صرف هزینه و مداخله طولانی انسان امکان‌پذیر است ولی در عمل فقط اقداماتی مورد توجه قرار می‌گیرد که با صرفه اقتصادی همراه بوده و احتمال موفقیت فنی زیادی داشته باشد.
اقدامات ضروری برای اصلاح و احیاء مراتع ییلاقی گیلان به شرح زیر است:
الف- قرق و حفاظت ساده از مراتع شامل:
- کنترل ساده چرای فصلی.
- قرق کوتاه‌مدت (2- 3 سال).
- قرق: طویل المدت.
ب- قرق کوتاه و یا طویل المدت توأم با بذرافشانی از انواع گیاهان علوفه‌ای با انواع گیاهان تثبیت‌کننده خاک.
ج- اصلاح مراتع از طریق انجام عملیات مکانیزه در خاک بدین قرار:
- بکار بردن سوسولز (وسیله‌ای است که تیغه‌های آن در خاک فرورفته و بدون این‌که سطح خاک را زیرورو کند خاک زیرین را خرد کرده قابلیت نفوذ آب را در آن زیاد می‌نماید) به منظور بالا بردن قابلیت نفوذ آب‌وهوا در خاک و همچنین اجرای قرق کوتاه‌مدت.
- تغییرات سطحی خاک با وسائل مکانیزه (خراش زمین) و در صورت امکان بذرپاشی دستی نباتات علوفه‌ای توأم با اجرای قرق کوتاه‌مدت.
- تغییر کامل پوشش نباتی موجود به وسیله شخم و بذرکاری یا کشت نباتات علوفه‌ای. تبدیل دیمزارهای کم‌بازده به کشت علوفه (انواع یونجه) در مناطق حوزه تالش، آستارا، بره‌سر عمارلو و نقاط ییلاقی سیاهکل، املش و اشکورات رودسر.
د- کودپاشی مراتع فقیر وسیله کودهای فسفاته و ازته. معمولا کودهای فسفاته در فصل پائیز و کودهای ازته در اوائل بهار وسیله دامداران و به طریق دستی در سطح مراتع پاشیده می‌شود تا با افزایش مواد غذائی در خاک امکان رشد و توسعه نباتات مرتعی در سطح مرتع فراهم گردد.
ه- 1- انجام عملیات ممیزی مراتع به منظور:
- شناسائی دامداران واقعی و ذیحق در مرتع.
- تعیین ظرفیت و میزان تولید علوفه مرتع.
- تعیین تعداد دام مجاز و مدت تعلیف در مرتع (با مشخص نمودن تاریخ آغاز و پایان فصل چرا)
ه- 2- تهیه طرحهای مرتعداری شامل:
- برنامه‌ریزی صحیح و دقیق به منظور بهره‌برداری از مراتع.
- اعمال سیستم چرای مناسب برای هر قسمت از مراتع بر حسب ظرفیت و وضعیت مرتع.
- انجام عملیات احیاء و اصلاح مراتع به طرق مختلف ذکر شده در بندهای الف- ب- ج- د و دیگر برنامه‌های موردنیاز.
ه- 3- احداث آبشخوار در مراتع به منظور:
- تأمین آب بهداشتی برای دامها و نیز
- پراکنش صحیح آنها در سطح مراتع.

کارنامه اصلاح و احیاء مراتع‌

اشاره

اهمّ فعالیتهای انجام‌شده در جهت اصلاح و احیاء مراتع در استان گیلان در طول دهه گذشته به شرح زیر می‌باشد:

الف- اقدامات انجام‌شده تا سال 1368:

- ممیزی مراتع ییلاقی در سطح 190000 هکتار
- تهیه طرحهای مرتعداری در سطح 58500 هکتار (تعداد 54 فقره)
- احداث آبشخوار در مراتع به تعداد 137 دستگاه
- تبدیل دیمزارهای کم‌بازده به کشت علوفه در سطح 5330 هکتار
- انجام عملیات کودپاشی در مراتع ییلاقی در سطح 6000 هکتار

ب- اقدامات انجام‌شده در سال 1369:

- ممیزی و تنسیق مراتع در سطح 34000 هکتار
- تهیه طرحهای مرتعداری در سطح 10000 هکتار (14 فقره)
- تبدیل دیمزارهای کم‌بازده و کشت علوفه در سطح 2700 هکتار
- کودپاشی در مراتع در سطح 5200 هکتار
- احداث آبشخوار به تعداد 7 دستگاه
در پایان نکته‌ای را قابل ذکر می‌داند و آن عدم تناسب بین فعالیتهای اصلاح و احیاء مراتع در گیلان از یک طرف و افزایش جمعیت دامدار و تعداد دام و روند تخریب و سیر قهقرائی مراتع در استان از طرف دیگر است که هیچگونه هماهنگی با یکدیگر ندارند. بنابراین لازم است با مشکلات دامداری و انهدام مراتع به‌طور جدی و با برنامه‌ریزی دقیق و حساب‌شده برخورد شود و الّا در آینده نزدیک عواقب ناگواری را از جهت انهدام منابع طبیعی و به دنبال آن انهدام کشاورزی منطقه و جامعه را پیش رو خواهیم داشت.
برای مقابله با تخریب مراتع و عواقب ناگواری که چراهای مفرط و بی‌رویه به‌بار می‌آورند از سوی مسئولان می‌باید اقداماتی انجام گیرد که اهمّ آنها عبارت است از:
1- تصویب و اجرای قوانین لازم برای حفاظت و حمایت از مراتع (در برابر تخریب و تصرف غیر دامی و نیز چرای خارج از ظرفیت مراتع).
2- ایجاد اشتغال و افزایش درآمد روستائیان و جنگل‌نشینان از طریق تأسیس شرکتهای تعاونی مربوط به صنایع روستائی و غیره.
3- مطالعه و بررسی دقیق کارشناسی برای تغییر تدریجی روشهای دامداری از حالت فعلی به روشهای جدید (تبدیل دامداری سنتی به دامداری صنعتی و بسته) زیرا با افزایش جمعیت و پیشرفت و توسعه دامداری در جهات گوناگون روشهای سنتی از نظر اقتصادی و اجتماعی به صرفه و صلاح نمی‌باشد.
4- توسعه بخش مرتع در سازمان جنگلها و مراتع کشور با بکارگیری تعداد لازم و کافی کارشناس و تکنسین برای ارائه کمکهای فنی و کارشناسی و نیز استخدام مأموران به تعداد کافی برای حفاظت از مراتع در مقابل
ص: 231
متجاوزین به منابع طبیعی.
5- تجهیز مأمورین حفاظت مراتع و جنگلها به وسائل ارتباطی موردنیاز و وسائط نقلیه و غیره.
6- اختصاص اعتبار موردنیاز از درآمد ملی برای احیاء و اصلاح مراتع مخروبه گیلان و سایر نقاط ایران و شروع هرچه زودتر این اقدامات در سطح وسیع و گسترده متناسب با حجم کار.
در نقاط مختلف گیلان هیچ مرز مشخصی برای چرای دام وجود ندارد. در هرکجا که برگ و گیاه یا علفی وجود دارد دامها را برای چرا رها می‌سازند.
ص: 232
زنان روستائی گیلان در کار دامداری با مردان مشارکت و همکاری دارند. برخی از آنان مسئولیت چرای تعداد زیادی از دامها را به تنهائی عهده‌دار می‌شوند. در عکس مقابل یکی از زنان دامدار در حال حمل آب برای گوسفندان دیده می‌شود. نزدیکترین آبشخور به مرتع و محل چرا فاصله زیادی دارد و موقعیت آن به گونه‌ای است که آشامیدن آب را برای دامها مشکل ساخته ایجاد خطر می‌نماید. زن روستائی هرروز دو دفعه و هردفعه چندین بار ظرفها را پر از آب کرده گوسفندان خود را سیراب می‌سازد.
ص: 234
دامداران به منظور بهره‌برداری بهتر مراتع ییلاقی خود را حصارکشی می‌کنند. عکس، مراتع حصارکشی شده را در منطقه شکردشت تالش نشان می‌دهد.
زنان گیلانی در تمام مراحل زندگی پابه‌پای مردان فعالیت می‌کنند حتی از کارهای مشکلی همچون دامداری و چوپانی نیز سرباز نمی‌زنند.
ص: 235
کومه چند خانوار دامدار در مراتع ییلاقی تالش.
چرای دامها در مراتع غالبا بر اساس صحیح و موازین اصولی انجام نمی‌گیرد. برخی از روستائیان دامها را از بامداد تا شامگاه رها می‌سازند و دامهای سرگردان صدمات زیادی به مراتع وارد می‌سازند.
ص: 236
مراتع و چمنزارهای وسیع کنونی در نقاط مختلف روزگاری جنگلهای بکری بوده‌اند که بر اثر دست‌اندازی بشر و افراط در چرای دام و جهل و بی‌خبری دامداران و چوپانان به بوته‌زار و مرتع تبدیل شده‌اند.
ص: 237
در کنار جنگلها و رودهای گیلان مراتعی غنی پوشیده از رستنیهای زیاد وجود دارد. اغلب مراتع ییلاقی گیلان جزء مراتع متوسط و خوب می‌باشند. در تصویر گوشه‌ای از مراتع غنی و پوشیده از رستنیها در راه دیلمان دیده می‌شود.
ص: 238
کومه‌ها و کلبه‌های دامداری در ارتفاعات هشتپر طوالش.
گیلان به علت شرایط خاص آب‌وهوا و رطوبت زیاد دارای مراتع سرسبز و پربار می‌باشد. تصویر، چرای گوسفندان را در یکی از مراتع حاشیه جنگل نشان می‌دهد.
ص: 240
تمام اراضی گیلان شامل مراتع، جنگلها، زمینهای زراعی و باغها عملا توسط دامها تحت چرا قرار دارند. تصویر این صفحه چرای دامها را در یکی از چراگاهها نشان می‌دهد.
دامداران گیلان در قرارگاههای ییلاقی، کومه‌ها و کلبه‌های خود را مستقر می‌سازند و در فصل سرما، هنگام انتقال به قشلاق سرپناه آنها را برچیده اسکلت چوبی یا فلزی را بر جای می‌گذارند. عکس، کومه‌ها، کلبه‌های دامداری و خانه‌های ییلاقی را در ارتفاعات طالش نشان می‌دهد.
ص: 241

فصل هشتم دامداری در گیلان‌

مقدمه‌

دام در مفهوم اعم به کلیه حیوانات اهلی و چهارپایان بی‌آزار گفته می‌شود و معمولا در مقابل دد و حیوانات درنده می‌آید؛ حتی آهو و غزال و شغال و روباه نیز بدین مفهوم در شمار دامها قرار می‌گیرند، ولی دام به مفهوم خاص کلمه در زمان ما شامل گاو و گوسفند و گاومیش و بز می‌شود. در گذشته اسب و استر و الاغ و شتر نیز در شمار دامها بودند و امروز نیز در کشورهای جهان سوم ارزش و اهمیتی برابر سایر دامها دارند، ولی در کشورهای پیشرفته جهان چهارپایان مزبور مورد بهره‌برداری قرار نمی‌گیرند و مانند گذشته جزو دامها محسوب نمی‌شوند.
تاریخ دقیق آشنائی انسان با انواع دامها هنوز روشن نشده است، اما آنچه مسلم است بشر در یک زمان با انواع مختلف دامها آشنائی حاصل نکرد بلکه هرزمان با نوعی از آنها آشنا شد و به اهلی کردن آن نوع پرداخت. بدین‌ترتیب هنوز نمی‌توان گفت که انسان در چه زمانی متوجه دامداری و دامپروری شده و استفاده از این حیوانات را آغاز کرده است. برخی از مدارک باستان‌شناسی نشان می‌دهد که بز در 7000 سال قبل از میلاد مسیح به خدمت انسان درآمد و استفاده از این حیوان در منطقه‌ای که امروز کشورهای ایران، عراق، افغانستان و قسمتی از پاکستان غربی در آن قرار دارند مرسوم بود. به موجب همین شواهد، گاو احتمالا برای نخستین بار در 6200 سال قبل از میلاد مسیح در یونان بومی گردید و پس از دو قرن گوسفند نیز مورد استفاده انسان قرار گرفت.
شرایط اقلیمی و خلق‌وخوی اقوام در پرورش انواع دامها و همچنین در استفاده و بهره‌برداری از آنها متفاوت است. گاو در ایران، چین، ژاپن، کره،
ص: 242
خاورمیانه و پاره‌ای از نقاط اروپا و آفریقا، از نظر تغذیه طی قرنهای متمادی مورد استفاده انسان قرار نمی‌گرفت و ساکنان این نقاط هیچگاه نیازهای خود را از نظر گوشت و لبنیات و غیره از گاو تأمین نمی‌کردند؛ بلکه گوسفند و گوسفندداری نقش اول را در تأمین احتیاجات غذائی آنان به عهده داشت.
«ایرانیان در عهد هخامنشی از مجسمه‌های سر و گردن گاو برای تزئین نمای ورودی قصرهای مجلل و باشکوه نظیر تخت‌جمشید استفاده می‌کردند.»[258]
مؤلف تاریخ دامپزشکی می‌نویسد: «از آثار و مدارکی که به دست آورده‌اند چنین استنباط می‌شود آرینهای فلات ایران در پرورش دام مهارتی بسزا داشته‌اند. دانشمندان با توجه به قدمت آثار و مدارک موجود تصور می‌نمایند آرینها قبل از سایر ملل به پرورش دام اقدام کرده‌اند زیرا در آثار تاریخی (ظروف سفالین، نقوش برجسته) قدیمی، نقوش گله گاو، گوسفند، شتر، نریان و مادیان را مشاهده کرده‌اند. در روی کاسه‌های سفالین که به دست آورده‌اند نقوش گله و رمه، مادیان با کره‌هاشان و همچنین حمله شیر و پلنگ به گله را یافته‌اند.»
سرآرتور کیث و دکتر ارنست هرتسفلد در کتابی که تحت عنوان ایران سرزمین و مرکز ماقبل تاریخ نوشته‌اند اظهار عقیده کرده‌اند که ایران نخستین کشوری است در جهان که انسانهای اولیه در آنجا به کشت و زرع و پرورش دام پرداخته است.
گاو در نزد هندیان پس از گسترش آئین برهمائی مقدس شناخته شد. در نزد سومریها گاو مظهر و نشانه قدرت و توانائی و باروری بود. در بخشی از خاورمیانه مجسمه‌هائی از گاو را با چرم و مواد دیگر می‌ساختند و در بالای در ورودی معابد قرار می‌دادند. در برخی از مقابر سلطنتی مجسمه‌هائی از سر گاو و بز با طلا پیدا شده است. در سه هزار سال قبل از میلاد مسیح سومریها مجسمه‌هائی از سر انسان بر روی تنه گاو تهیه می‌کردند و برخی ملل دیگر دوبال هم به این مجسمه اضافه می‌نمودند و معتقد بودند نصب مجسمه‌های عظیمی که بدین‌طریق تهیه شده بر سردر عمارات و کاخها، آنها را از آسیب و بلا مصون می‌دارد. مجسمه‌های مزبور در حقیقت محافظت بنا را بر عهده داشتند.
در مصر باستان، گاو نشانه و مظهر نعمت و باروری بود. این حیوان اهلی و حیوانات اهلی دیگر نظیر بز و گاومیش در مذاهب مختلف نیز مورد توجه بوده‌اند. در تورات می‌خوانیم که فرعون پادشاه مصر خواب می‌بیند که هفت گاو فربه از نیل بیرون آمدند و در پس آنها هفت گاو لاغر ظاهر شدند. یوسف این خواب را چنین تعبیر کرد که پس از هفت سال فراوانی هفت سال خشکسالی و قحطی در مصر بروز خواهد کرد. در قرآن مجید داستان مزبور با تغییراتی تکرار شده است بدین قرار که فرعون در خواب می‌بیند هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را می‌خورند و سپس هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک ظاهر می‌شوند. یوسف پس از تعبیر خواب چنین توصیه می‌کند: «هفت سال پی‌درپی زراعت کنید و آنچه را درو می‌کنید در سنبلش بازگذارید جز اندکی از آنچه می‌خورید. آنگاه هفت سال سخت بیاید که آنچه را برای این سالها از پیش نهاده شده بخورید، جز اندکی ...»[259]
در موزه‌های معروف جهان نظیر لوور، ناپل و غیره مجسمه‌های بسیاری از حیوانات اهلی مخصوصا گاو و گاومیش به صورتهای مختلف دیده می‌شود که عموما به دوره‌های باستانی تعلق دارند.
در کاوشهای باستان‌شناسی مارلیک واقع در شهرستان رودبار مجسمه‌ای از دو گاو و گاوآهن و خیش همراه با محورهای اتصالی آن بدست آمده که نشان می‌دهد ساکنان گیلان در هزاران سال قبل موفق به اهلی کردن گاو شده و آن را در کارهای کشاورزی مورد استفاده قرار می‌دادند.

گاو

گاو را باید مهمترین چهارپای اهلی شمرد، زیرا 50 درصد گوشت و 95 درصد شیر مصرفی جهان توسط این حیوان تأمین می‌گردد. همچنین 80 درصد چرمی که در دنیای امروز برای تهیه کفش، کیف، جامه‌دان و وسائلی نظیر آنها بکار می‌رود از پوست گاو تهیه می‌شود.
از نظر مطالعات زیست‌شناسی، گاو حیوان پستاندار نشخوارکننده از تیره بوویدای[260] است. «گاو اهلی غربی یا اروپائی نوع بوس(Bos) ظاهرا از نسل اروکس است ... پرورش گاو برای تهیه گوشت و لبنیات به وسیله رومیان صورت گرفت، اما فقط در اواسط قرن 18 م. بود که رابرت بکول(Bakwel) در انگلستان روش علمی به کار برد.»[261]
بنا به نظر عده زیادی از محققان نژاد گاوهای فعلی دنیا از امتزاج دو تیره اجداد قدیمی خود به نامهای بس‌توروس[262] و بس‌اندیکوس[263] بوجود آمده است.
البته ممکن است نژادهای مختلف گاوهای فعلی هریک به تنهائی از یکی از دو نژاد فوق الذکر و یا آمیخته آنها به وجود آمده باشد.
گاو نیز در بعضی از جوامع مانند سایر حیوانات ابتدا به منظور تأمین غذا مورد بهره‌برداری انسان قرار گرفت، ولی بعدها از آنجا که بشر برای تهیّه غذا و رفع نیاز غذائی خود به کشاورزی روی آورد و به شخم زدن زمین پرداخت، اهلی کردن آن مورد توجه واقع شد.
سازمان خواروبار و کشاورزی جهان در سال 1970 تعداد گاو موجود در جهان را 1118205000 رأس تخمین زده که نسبت پراکندگی آن در کشورهای اروپائی 1/ 11 درصد، روسیه 5/ 8 درصد، آمریکای شمالی و مرکزی 1/ 15 درصد، آمریکای جنوبی 7/ 17 درصد، آسیا 8/ 25 درصد، چین 6/ 5 درصد، آفریقا 5/ 13 درصد و در اقیانوسیه 7/ 2 درصد اعلام گردید.
در گیلان گاو یا «گوی» به زبان محلی گیلک ارزش اقتصادی فراوانی برای صاحبش دارد و هر خانوار روستائی آرزو دارد به هرشکل گاوی را خریداری و نگهداری نماید.
گاوهای منطقه گیلان به نژاد گیلک معروفند و گاهی آنها را نژاد جنگلی یا
ص: 243
ساحلی می‌نامند. پراکندگی اصلی این گاوها در سواحل بحر خزر می‌باشد. با آن‌که گاوها از مراتع سرسبز شمال استفاده می‌کنند، ولی بسیار کم‌شیر هستند به‌طوری‌که در طول یک دوره شیرواری حدود 1000 الی 1200 کیلو شیر با چربی 7/ 6 درصد تولید می‌کنند. گاهی به این نژاد، خزری نیز گفته می‌شود که از نژادهای شاخدار با شاخ کوتاه و فاصله شاخ زیاد هستند.
فاصله لگن نیز زیاد بوده به‌طوری‌که فرم وحشی خود را حفظ کرده است.
همین نژاد با شکل دیگری در منطقه گرگان وجود دارد که اصطلاحا به آن نژاد گرگانی گفته می‌شود. سن بلوغ در این نژاد حدود یک سالگی (13- 18 ماهه) و زمان جفتگیری آن حدود 25 الی 30 ماهگی است.
عده‌ای معتقدند که به دلیل کوهپایه بودن منطقه تالش و وجود گیاهان علوفه‌ای مناسب در این منطقه اکثر دارندگان دامها در استان، حتی منطقه کوهپایه‌ای دیلمان و رودبار از گذشته‌های دور گاوهای خود را توسط گالشها یا چوپانان به این منطقه منتقل می‌کردند و چون این منطقه با توجه به شرایط آب و هوائی مناسب، محل خوبی برای نگهداری و چرای گاوها بوده است این گاوها با محیط خو گرفته و شرایط فنوتیپ خود را با منطقه تطبیق داده‌اند. طرفداران این عقیده پیدایش توده جدید گاو در منطقه را که به گاوهای تالشی مشهورند به همین سبب می‌دانند.
گاوهای گیلک در بهار و تابستان از مراتع خوب و پرعلوفه استفاده می‌کنند، لیکن در زمستان علف کافی ندارند و به همین جهت در این فصل لطمه شدیدی به آنها وارد می‌آید. دامداران گیلان معتقدند چنانچه گاوهایشان در زمستان هم از علوفه مرتعی خوب استفاده نمایند این نژاد از پرشیرترین نژادهای ایران خواهد بود.

گاومیش‌

گاومیش در اصل متعلق به مناطق گرم دنیای قدیم نظیر هندوستان و فلات تبت است. در دورانهای گذشته فقط یک نژاد آن اهلی شد که گاومیش وحشی هند به نام بوبالوس بوبالوس[264] بود. گاومیشهای دره نیل، اروپای شرقی و ایتالیا از نسل این گاومیش می‌باشند.
اولین تصویری که از این حیوان در حفریات قدیم به دست آمده شکل گاومیشی است که در یکی از حجاریهای کلده (سورگو اول پادشاه بابل 3700 سال قبل از میلاد مسیح) ترسیم شده است. در مورد منشأ ابتدایی گاومیش در اروپا اعتقاد بر این است که گاومیش احتمالا از راه ایران به جنوب اروپا راه یافته است. به عقیده‌ای چند قرن قبل از میلاد مسیح نژادهای مختلفی از گاومیش در ایران می‌زیسته‌اند و شاهد این مدعا عصای برنزی موجود در موزه بریتانیا می‌باشد که از لرستان به دست آمده است. این عصا متعلق به 750 تا 900 سال قبل از میلاد می‌باشد و در روی آن سر سه رأس گاومیش و سه رأس گوساله (نوزاد) آن حک شده است.
رنگ گاومیش اهلی هندی روشنتر از گاومیش وحشی است و گاهی هم کاملا سفید است. گاومیشهای اهلی سیاه هندی نیز بیشتر دارای پیشانی یا منگوله سفید هستند.
نوع گاومیشی که در مالزی، هند و چین و فیلیپین وجود دارد بنظر می‌رسد از نژادی باشد دارای شاخهای بزرگ و قد بسیار بلند.
گاومیشهای وحشی که بسیار قوی و درنده هستند در جنگلهای مرطوب و نقاط باتلاقی زندگی می‌کنند و اوقات خود را در کنار آب می‌گذرانند. شکار گاومیشهای وحشی مورد علاقه فراوان شکارچیان خارجی است و در عین حال متضمن خطرات بسیار برای آنان می‌باشد زیرا چنانچه حیوان زخمی شود با قدرتی مضاعف درصدد انتقام برمی‌آید و به شکارچی حمله می‌کند.
در برخی از کشورهای شرق و شرق دور از گاومیش در کارهای مربوط به برنج استفاده می‌شود.
گاومیش ایرانی از نژاد گاومیش اهلی هند است. این گاومیشها که رنگ سیاه یا سیاه مایل به قهوه‌ای دارند در گیلان و سایر نواحی بحر خزر مخصوصا منطقه تالش به حد وفور دیده می‌شوند.
طبق آمار سازمان خواروبار و کشاورزی جهانی (فائو) تعداد گاومیشهای جهان در سال 1972 میلادی بالغ بر 5/ 126 میلیون رأس و در سال 1981 میلادی حدود 150 میلیون رأس بوده است. از تعداد گاومیشهای ایران آمار دقیقی در دست نیست، ولی تخمین زده می‌شود که جمعیت آنها به 200 تا 300 هزار رأس برسد. آمار جهاد سازندگی تعداد گاومیشهای ایران را در سال 1360 حدود 260 هزار رأس نشان می‌دهد. آنچه مسلم است جمعیت گاومیش در ایران هرسال رو به کاهش است. در سال 1310 تعداد گاومیشهای ایران حدود 1 میلیون و در سال 1314 حدود 1439000 رأس بوده که به 260000 رأس رسیده است.
تعداد گاومیشهای گیلان و مازندران مجموعا طبق آماری که در 1360 منتشر شده 27000 رأس است. نصف جمعیت گاومیشهای شیری دنیا در شبه قاره هند وجود دارد و در حدود 65 درصد شیر مصرفی هند از شیر گاومیش تأمین می‌شود.
این حیوان در شرائط جغرافیائی مختلف پرورش می‌یابد اما به‌طور کلی حیوانی آبزی است زیرا بی‌نهایت به آب‌تنی در رودخانه‌ها و استخرها علاقه‌مند است و پس از مدتی چرا خود را به آب رسانده در آن غوطه‌ور می‌شود. گاومیش نسبت به گرمای هوا حساس است و به همین جهت به آب علاقه نشان می‌دهد.
بر طبق آمار سازمان برنامه و بودجه متوسط شیر روزانه یک گاومیش در ایران 02/ 4 لیتر و متوسط روزهای شیردهی 219 روز است. بدین‌ترتیب هر گاومیش در ایران در یک دوره شیردهی حدود 880 لیتر شیر می‌دهد که نزدیک به 2 برابر شیر تولیدی گاو می‌باشد.
از نظر دارا بودن گاومیش گیلان در میان استانهای کشور پس از آذربایجان شرقی و غربی و خوزستان در مقام چهارم قرار دارد.
بررسی دقیق وضع گاومیشهای گیلان مشکل است، امّا بر اساس آمار دام استان گیلان که در سال 1366 توسط اداره آمار اداره کل کشاورزی این استان تهیه شده تعداد گاومیش در گیلان 37454 رأس اعلام گردیده، ولی به دلیل کشتار بی‌رویه و مهاجرت روستائیان به شهرها، پس از گذشت چند سال
ص: 244
از آماربرداری، وجود این تعداد گاومیش در گیلان مورد تردید است.
گاومیش یا گومیش به زبان گیلکی در درجه اول برای گیلانیها حیوان کار است و توان و نیرویی بیش از گاو دارد. می‌گویند نیروی دو گاومیش با نیروی سه گاو نر برابری می‌کند. شیر گاومیش اندک است، اما از نظر چربی واجد اهمیت می‌باشد. یک ماده گاومیش اگر کار نکند سالی 1300 کیلو و اگر کار کند 600 تا 700 کیلو شیر می‌دهد که چربی آن 7- 9 درصد است. مدت شیردهی در بعضی گاومیشها فقط 2 تا 4 ماه است، ولی در بعضی دیگر به 10 ماه نیز می‌رسد. این حیوان با تیمارگر خود ملایم است ولی غریبه را به خود راه نمی‌دهد. از آنجا که گاومیش باید لحظه‌به‌لحظه در آب فرورود ناچار می‌باید در مجاورت آب و نقاط باتلاقی زیست نماید.
هنگامی که گاومیش در جنگلهای تالش با حیوانات وحشی مانند ببر و خرس و پلنگ روبرو می‌گردد از جدال با آنها باکی ندارد؛ چه بسا که با آنها مبارزه نموده و پیروز هم می‌شود.
پوست گاومیش فوق العاده ضخیم است و برای تهیه کیف و کفش مورد استفاده قرار می‌گیرد. این حیوان در برابر امراض گوناگون مقاومت می‌نماید چنان‌که تب برفکی می‌گیرد لیکن از پا درنمی‌آید؛ به سل هم کمتر دچار می‌شود.
فرآورده‌های لبنی گاومیش در نواحی مختلف گیلان شهرت خاصی دارد و علاوه بر پنیر، ماست و کره از شیر گاومیش محصولاتی چون حلوی (مثل ماست اما سفت‌تر و شیرین‌تر از آن)، لور (آب پنیر جوشیده که مزه‌ای بین پنیر و ماست دارد) و پتو (که از دوغ جوشیده به دست می‌آید) تولید می‌گردد. طبق آخرین آمار رسمی مربوط به سال 1370 تعداد گاومیش و بچه‌گاومیش در استان گیلان 29651 رأس می‌باشد.

گوسفند

از پستانداران نشخوارکننده، نوع اوویس و از تیره بوویدای است. «به نظر می‌رسد گوسفند ابتدا در هندوستان اهلی شده باشد. استخوانهایی از گوسفند (احتمالا اهلی) در ایستگاههای ماقبل تاریخ سوئیس مربوط به دوران نئولیتیک پیدا شده است.»[265]
نقش گوسفند در روی اهرام مصر وجود ندارد بدین‌جهت برخی از محققان اظهارنظر کرده‌اند که چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح زمانی که مردم مصر به پرورش بز اشتغال داشتند از گوسفند نگاهداری نمی‌کردند در حالی که نقوش برجسته گوسفند حدود سه هزار سال قبل از میلاد در مصر دیده شده است.
«گوسفندان وحشی که در نواحی کوهستانی آسیا، آمریکای شمالی و نواحی مدیترانه‌ای یافت می‌شوند بسیار چابک و دارای شاخهای پیچیده هستند این گوسفندان پشم ندارند. گوسفند در 7000 سال پیش از این اهلی شد و اولین‌بار 4000 سال قبل از میلاد پشم آن مورد استفاده قرار گرفت ...
گوسفند را در مذاهب یهود و اسلام برای قربانی بسیار به کار می‌برند و در مذهب مسیح نشانه بی‌گناهی و تسلیم است چنان‌که عیسی را بره خدا می‌نامند.»[266]
در برخی از کشورها گوسفندان از نظر تعداد سیر قهقرائی پیموده‌اند. به عنوان مثال فرانسه در سال 1850 میلادی دارای 33 میلیون رأس گوسفند بوده است، ولی در 1945 تعداد گوسفندان این کشور به 7 میلیون رأس رسیده که با برنامه‌ریزیها و تلاشهای مسئولان دامداری این تعداد در سال 1960 به 12 میلیون افزایش یافته است. در جلگه گیلان تعداد گوسفندان قابل‌توجه نیست ولی در ناحیه کوهستانی گوسفندهایی از نوع مخصوص با دنبه‌های بزرگ پرورش می‌یابند.
طبق آخرین آماری که از 1368 به دست ما رسیده است تعداد گوسفندان گیلان بالغ بر 1044295 رأس است. حدود نیمی از این تعداد مربوط به هشتپر تالش است. پس از تالش شهرستانهای فومن، رودبار و رودسر به ترتیب از نظر دارا بودن گوسفند و بره بر سایر شهرستانهای گیلان برتری دارند. پرورش و نگهداری گوسفند در میان روستائیان و دامداران مناطق ییلاقی گیلان نیز از دیرزمان مرسوم بوده و دامدارانی که مرتع و چراگاهی در اختیار نداشتند دامهای خود را به مناطق کوهپایه و ییلاقی می‌فرستادند.
در منطقه تالش، ساکنان نواحی کوهستانی (کواج) که از زمانهای بسیار دور به دامپروری اشتغال داشته‌اند، از نگهداری و پرورش گوسفند نیز غافل نیستند، اما شرایط محیط و فقدان امکانات، فعالیت آنان را محدود می‌سازد و روزبه‌روز کیفیت و کمیت دامداری را در این منطقه کاهش می‌دهد.
روش دامداری، به‌ویژه پرورش و نگهداری گوسفند، در تالش بسیار ابتدائی و همراه با محدودیتهای گوناگون است. از جمله محدودیتهای مزبور یکی نگهداری دامها در فضای آزاد طی فصول مختلف سال است.
دامداران مجبور هستند به اقتضای شرائط هرفصل دامهای خود را به منظور تعلیف چندین نوبت از جائی به جای دیگر کوچ دهند. در فصل زمستان که برف همه نقاط را پوشانده و نشانی از علف و سبزی بر روی زمین به چشم نمی‌خورد چوپانان که از پیش خوراکی برای دامها فراهم نساخته‌اند پارو به دست گرفته پیشاپیش گله روان می‌شوند و با تلاشی جان‌فرسا به پارو کردن برف مرتع می‌پردازند و علفهای موجود در زیر برف را برای دامها قابل استفاده می‌سازند. در صورتی که شدت سرما و یخبندان برف‌روبی را غیرممکن سازد شبانان باید با تحمل دشواریهای طاقت‌فرسا و تن دادن به انواع خطرها، فاصله‌های دورودرازی را در ژرفای جنگل بپیمایند تا از شاخ و برگ برخی درختچه‌ها و رازکهای همیشه سبز، خوراکی برای دامها فراهم نمایند. بدیهی است این شیوه دامداری به نیروی انسانی فوق العاده‌ای نیاز دارد؛ تهیه این نیرو و تأمین هزینه‌های آن‌که گاه از درآمد دامها پیشی می‌گیرد مقرون‌به‌صرفه نیست.

بز

بز حیوانی است نشخوارکننده از پستانداران اهلی که شبیه گوسفند است اما دارای شاخهای مجوف و ریش و فاقد دنبه می‌باشد. بسیار چالاک و فعال
ص: 245
است؛ گوشت و شیر و چرم و پشم آن مورد استفاده انسان قرار می‌گیرد.
چگونگی اهلی کردن بز و تاریخ آن روشن نیست. برخی از محققان معتقدند که بز دارای نژاد آفریقائی است و برخی دیگر آن را از نژاد آسیائی می‌دانند.
«احتمالا در ایام باستانی در ایران آن را اهلی کردند. بزهای حقیقی از نوع کاپرا و از تیره بوویدای و اصلا از برّ قدیم هستند.»[267]
در میان دامهای اهلی و حتی کلیه نشخوارکنندگان بز نسبت به شرایط سخت و نامساعد مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دهد. گفته شده است که این حیوان قبل از سایر دامها اهلی شده و تاریخ اهلی شدن آن را به 9 تا 11 هزار سال قبل نسبت می‌دهند.
در روی اهرام مصر و ابنیه باستانی این کشور نقش‌های زیادی از بز دیده شده است. در مصر باستان بزها را نیز مانند انسان مومیائی کرده‌اند. مومیائی بزهای پیدا شده در مصر پیشانی برجسته و گوشهای بلند دارند.
در کاوشهای باستان‌شناسی مناطق کوهستانی سویس و نیز در اطراف رودخانه نیل در آفریقا آثاری از بز به دست آمده است، اما بعضی از تحقیقات و بررسیها نشان می‌دهد که آریائیها ابتدا به اهلی کردن بز پرداخته‌اند و این حیوان ابتدا در آسیا و در منطقه خاورمیانه و به‌ویژه در سرزمینی که امروزه قسمتی از آن به نام کردستان خوانده می‌شود اهلی شده و پرورش یافته است.
آمار منتشر شده توسط سازمان خواروبار و کشاورزی جهانی (فائو) تعداد کل بزهای دنیا را 375 میلیون رأس نشان می‌دهد. از تعداد بزهای ایران آمار دقیقی در دست نیست. آمار و ارقام سازمانهای مختلف در این زمینه نیز مانند اکثر موارد متفاوت است. بر اساس تخمینهائی که توسط بعضی از محققان ایرانی و کارشناسان سازمان خواروبار جهانی زده شده تعداد بزهای موجود در ایران به 5/ 12 میلیون رأس بالغ می‌شود. طبق آمارگیری کشاورزی روستایی در سال 1360 مرکز آمار ایران تعداد مزبور به 17 تا 20 میلیون رأس می‌رسد.
سالنامه آماری کشور در سال 1367 و 1368 تعداد بزهای کشور را 21759000 نشان می‌دهد.
در برخی از کشورهای پیشرفته نظیر فرانسه بز از نظر شیر و چرم و پشم مورد توجه است و از گوشت آن استفاده نمی‌شود. شیر بز بیشتر برای تهیه پنیر بکار می‌رود و پشم آن در صنایع بافندگی و فرش مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در گیلان نیز مانند سایر نقاط ایران قبلا به پرورش بز توجه بیشتری می‌شد. جمعیت این حیوان در هشتپر تالش از سایر نقاط گیلان بیشتر است.
طبق آمار اداره کشاورزی استان گیلان هشتپر در سال 1368 دارای 84572 رأس بز و بزغاله بوده؛ در مقابل، آستانه اشرفیه و بندر انزلی حتی یک رأس بز و بزغاله نداشته‌اند!
در مورد گیلان نیز آمار سازمانهای مختلف از تعداد بز مانند سایر دامها متناقض است. طبق سالنامه آماری کشور در سال 1367 تعداد بز و بزغاله در استان گیلان 169000 رأس بوده است. آمار مربوط به جهادسازندگی تعداد بز و بزغاله را در همین سال 265297 رأس نشان می‌دهد. طبق آمار اداره کشاورزی استان تعداد بزها و بزغاله‌های گیلان در سال 1368 برابر با 233102 رأس و بر طبق آمار جهادسازندگی تعداد مزبور در سال 1368 برابر با 281394 رأس است! بر طبق آمار مربوط به سازمان اخیر تعداد بز و بزغاله در سال 1370 به 394076 رأس می‌رسد.

دامداران گیلان‌

اشاره

دامداران گیلان در نقاط مختلف استان پراکنده هستند، اما قسمت اعظم دامداری گیلان در اختیار کوه‌نشینان تالش است.
کوه‌نشینان تالش را که غالبا به کار گوسفندداری می‌پردازند باید به سه گروه تقسیم کرد. این سه گروه عبارتند از دامداران خودکفا، دامداران کوچک یا خرده‌پا و دامداران چندگانه‌کار.

دامداران خودکفا:

حدود 5 درصد جمعیت کوهستان (کواج) را طبقه دامدار خودکفا تشکیل می‌دهد. تعداد میانگین دامی که افراد این طبقه در اختیار دارند به‌طور متوسط حدود 500 رأس گوسفند برای هر خانواده سنتی است.
(منظور از خانواده سنتی این است که اعضاء ذکور خانواده به‌ویژه در قشر خودکفا اغلب پس از ازدواج با زن و فرزند در خانه پدری باقی مانده و با بقیه افراد، واحد خانوادگی وسیعی به مدیریت پدر یا فرزند ارشد خانواده تشکیل می‌دهند.)
دامدار خودکفا که مراتع مورد نیاز خود را در تملک دارد اغلب جهت پیشبرد برخی امور مربوط به نگهداری دامها از وجود کارگر نیز که اصطلاحا ورزیار نامیده می‌شود استفاده می‌کند. وی کالاهای مورد نیاز خود را معمولا به روش نقدی در بازارهای هفتگی یا از مغازه پیشه‌وران طرف معامله دائمی خود خریداری می‌کند و اگرچه در مواردی ناگزیر به پیش‌فروش بخشی از محصولات آینده دامهای خود و اخذ وامهائی از تجار محلی می‌شود، ولی به سبب داشتن توانائی در بازپرداخت آن چندان دربند استثمار سلف‌خران و رباخواران نمی‌ماند. تقسیم کار در بین اعضاء خانواده دامدار خودکفا تفاوتهائی با تقسیم کار در خانواده‌های اقشار پایین‌تر دارد. به‌طور کلی اموری که توسط دامداران خودکفا و خانواده آنها انجام می‌گیرد عبارت است از:
نگهداری رمه میشها، نگهداری رمه قوچها و یک‌ساله‌ها، نگهداری بره‌ها، نگهداری گاو و چهارپایان باربر، دادوستد و کارهای بیرونی خانواده، شیردوشی و تهیه پنیر، کارهای دستی از قبیل نخ‌ریسی و بافندگی.
نگهداری رمه میشها، که نقل‌مکانهای موسمی خانواده، تابع ضرورتهای آن می‌باشد بر عهده پسران جوان است. افراد جوانتر، حتی الامکان آنهائی که هنوز متأهل نیستند، مسئول نگهداری رمه قوچها و یک‌ساله‌ها می‌باشند. زیرا این نوع رمه که اغلب دور از رمه اصلی و خانواده و در شرائط جغرافیائی نسبتا دشوارتری نگهداری می‌شود، به چوپانهای ورزیده و فارغ از مسائل خانوادگی نیاز دارد. نگهداری بره‌ها که از اوائل بهار تا اواخر تابستان هرسال ادامه دارد بر عهده نوجوانان کم‌سن‌وسال می‌باشد. اکثر رمه‌داران تعدادی نیز گاو و اسب جهت بارکشی و سایر امور دارند. نگهداری و شیردوشی گاوها عمدتا بر عهده زنان به‌ویژه دختران جوان خانواده است که البته مسئولیت اصلی این کار با پدر و دیگر مردان مسن خانواده می‌باشد. دادوستد، رفت‌و
ص: 246
آمد به شهر و بازار، خرید و فروش، قراردادها، اخذ و پرداخت وامها و قروض و بالاخره گرداندن کلیه امور اقتصادی و اجتماعی و انجام امور مربوط به دیگر اعضاء خانواده از وظائف پدر یا ارشد خانواده است.
انجام امور خانگی، نخ‌ریسی و تهیه شال، جوراب و دستکش‌بافی برای افراد خانواده، دوشیدن شیر گاوها، تهیه پنیر و ماست و غیره مربوط به زنهاست و مسئولیت کلی با مادر خانواده می‌باشد.
پشم‌چینی گوسفندان، شیردوشی از رمه و تهیه هیزم از جمله کارهائی است که خاص کسی نیست و همه افراد خانواده موظف به انجام آن می‌باشند.
در این تقسیم کار بین اعضاء خانواده تغییری در طول سال انجام می‌گیرد و آن هم در بحبوحه زمستان پیش می‌آید بدین توضیح که به سبب نبودن رمه بره، افراد نوجوان نقش دستیاری پدر خانواده را در انجام وظائف مربوط به او ایفا می‌کنند، به‌ویژه در زمینه تهیه سوخت، نگهداری گاوها و رفت‌وآمدهای ضروری بین خانه و رمه قوچها. در خانواده‌های قشرهای پائین به سبب قلّت تعداد دام و سبک بودن امور خانواده و همچنین برخوردار نبودن این خانواده‌ها از انسجام و گستردگی قشر خودکفا اکثر کارها به وسیله پدر انجام می‌پذیرد.
در رابطه با قشر چندگانه کار نیز موضوع تفاوت بیشتری دارد و گاه کلا متفاوت است، زیرا خانواده‌های این قشر جهت تأمین معاش، خلأ نداشتن یا کم داشتن گوسفند را با پرداختن به کارهای دیگری نظیر زراعت جو، گندم و ذرت و غیره پر می‌کنند. تعداد خانواده‌های قشر خودکفا به سرعت رو به کاهش است. علت اصلی آن نیز مسئله ناهمخوانی میزان تولید با افزایش جمعیت و نیازهای فزاینده و جدید بر اثر عقب‌ماندگی شیوه تولید و سیاستهای نادرست برخی مسئولان است.
در شیوه حاضر افزایش میزان تولید به افزایش تعداد دام بستگی دارد و دام بیشتر به مرتع مناسب و وسیع و نیروی انسانی کافی نیاز دارد. بنابراین برای از میان برداشتن مشکلات دامداری و توسعه و گسترش آن در منطقه می‌بایست به افزایش تعداد دامها، آماده ساختن مراتع، فراهم آوردن خوراک و نیروی انسانی توجه شود. اگر در هریک از این عوامل کاستی و نقصی پدید آید توازن مزبور نیز به‌هم می‌خورد. مثلا اگر به سبب نامناسب بودن شرائط کار، وجود پیشه‌های مناسب‌تر در نواحی جلگه‌ای و شهرها، دامدار قادر به جلوگیری از فرار نیروی انسانی از خانواده نگردد، باید جهت انجام امور دامداری کارگران داوطلب را استخدام کند، ولی با وجودی که استخدام کارگر هزینه نسبتا بیشتری همراه دارد به اندازه عضو خانواده برای دامدار مؤثر نیست.

دامدار کوچک یا خرده‌پا:

قشر دامدار کوچک حدود 25 درصد جمعیت کوهستان را تشکیل می‌دهد. با توجه به توضیحات فوق بیشتر خانواده‌های این قشر در اثر تضعیف خانواده‌های سنتی و تحلیل دامداری در کوهستان شکل گرفته‌اند. تعداد گوسفندانی که هر خانواده دامدار کوچک در اختیار دارد به طور متوسط حدود 150 رأس است. گروه زیادی از این خانواده‌ها در تمام یا قسمتی از دامداری خود با خوانین و سرمایه‌داران شریک هستند. بسیاری از نیازهای حرفه‌ای اینان ایجاب می‌کند که در بیشترین ماههای سال، هردو خانواده با هم زندگی کنند؛ یعنی ضمن این‌که در کلیه شئون اقتصادی و خانوادگی مستقل هستند، رمه واحدی از دامهای خود تشکیل می‌دهند و با استفاده مشترک از مراتع یکدیگر در امور مختلف نیز تشریک مساعی می‌نمایند. با توجه به شیوه تولید و نگهداری دام چنان‌که در کوهستان رایج است دامدار کوچک به سختی امرارمعاش می‌کند. ازاین‌رو اکثرا زیر فشار سودجوئیهای سلف‌خران و بازرگانان و همچنین در قید وامهای بانکی قرار دارند. برخی بدون توسل به کارهای جنبی مانند کشت ذرت و گندم و بستان کاری، توان گرداندن چرخ زندگی خانواده خود را ندارند، در حالی‌که همین اشتغالات موجب محدودیت دامداری و ایجاد مشکلات در امور مربوط به آن است، زیرا پیش از هرچیز زندگی دامدار تابع ضروریات کار دامداری است.
مثلا ناگزیر است تحت شرائط اقلیمی سالی چندبار از نقطه‌ای به نقطه دیگر کوچ کند، در حالی‌که کار زراعت جهت کاشت و داشت و برداشت مستلزم چندین ماه وقت می‌باشد؛ بنابراین یک خانواده دامدار در صورتی که از نیروی انسانی کافی بهره‌مند نباشد نخواهد توانست هم همراه رمه سالی چندبار از جائی به جای دیگر کوچ کند و هم به کار کشاورزی بپردازد. لذا آن گروه از دامدارانی که ناگزیر دستی هم در زراعت دارند بار دشواریهای توان‌فرسائی را به دوش می‌کشند و در نتیجه به قشر پائین‌تر سقوط می‌کنند.

چندگانه‌کار:

از 70 درصد بقیه ساکنین کوهستان، اگر پیشه‌وران و صنعتگران غیربومی را 1 درصد تخمین بزنیم 69 درصد دیگر جزء قشر چندگانه‌کار است. در صورت دقت بیشتر به ساخت اجتماعی این قشر می‌توان آن را به سه گروه متمول نسبی، متوسط و فقیر تقسیم‌بندی کرد.
برخی از خانواده‌های گروه متمول نسبی از نظر امکانات رفاهی در سطح بالاتری از دامداران کوچک قرار می‌گیرند. حال نگاهی به ویژگیهای کلی قشر چندگانه‌کار بیافکنیم:
الف- ممرّ اصلی معاش قشر چندگانه‌کار، زراعت و دامداری است و گاه نیز به پرورش زنبور عسل می‌پردازد.
ب- نوعی دامی که این قشر پرورش می‌دهد، بز و گاو و گاه تعدادی گوسفند است.
ج- به اقتضای شرائط شغلی در سال بیش از دو بار کوچ نمی‌کند: از قشلاق به ییلاق در اواخر بهار و از ییلاق به قشلاق در اواخر تابستان و مهرماه.
این کوچها نیز مربوط به گروه کوچکی از خانواده‌های قشر چندگانه‌کار است زیرا اکثرا در نقاط بین قشلاق و ییلاق سکونت دائمی دارند.
د- مسکن چندگانه‌کار چه در ییلاق و قشلاق و چه در نقاط بین این دو ناحیه به صورت دهکده‌های چندین خانواری است.
ه- برعکس گوسفنددارها هرگز به ارتفاعات خارج از مرز جنگلی کوچ نمی‌کنند.
و- انجام امور خدماتی نظیر کارهای ساده، خانه‌سازی، زغال‌پزی، کره‌چی‌گری (کره‌چی عنوان کارگرزنی است که امور زنانه کشت شالی را در قبال مزد قطعی برای صاحب کار انجام می‌دهد) و تولید کالاهائی از صنایع دستی نظیر شال و جوراب و اشیاء چوبی بر عهده همین طبقه است.
همانطور که اشاره شد قشرهای دامدار خودکفا و دامدار کوچک بر حسب ضرورت شغلی و وابستگیهائی که در این راستا با شرائط اقلیمی دارند
ص: 247
نمی‌توانند در صورت نیاز، به امور دیگری از جمله کشاورزی بپردازند. اما چندگانه‌کار چون فارغ از مشغله گوسفندداری است می‌تواند برای تأمین معاش خود به کارهای مختلفی تن دهد. البته در صورتی که دام (بز و گاو) یا این دو را به تعداد کافی داشته باشد، طوری‌که محصول او چرخ یک زندگی متوسط را بگرداند به کارهای دیگر تن درنمی‌دهد، زیرا کشتگری در کوهستان بدون اتکاء به منابع درآمد دیگر پاسخگوی نیازهای یک زندگی فقیرانه نیز نمی‌تواند باشد، ولی نگهداری دام نسبتا به‌صرفه است.
اگر اشتغال اصلی فرد، کارهای کشاورزی باشد امکانات او برای دامداری به حداقل می‌رسد و گاه به کلی مختل می‌شود. اما اگر اشتغال اصلی فرد دامداری (نگهداری بز و گاو) باشد اولا در اکثر موارد نیازی به کارهای دیگر احساس نمی‌شود و ثانیا در صورت نیاز، نگهداری بز و گاو مانع چندانی در جهت پرداختن به امور فرعی دیگر ایجاد نمی‌کند، زیرا این کار مستلزم کار مداوم و تلاش زیادی که لازمه گوسفندداری است نمی‌باشد.
دامداری اگر محدود به نگهداری و پرورش بز و گاو باشد به نیروی انسانی زیاد و علوفه تازه و مراتع بزرگ نیاز ندارد و کوچ‌کردنهای موسمی نیز ضرورت پیدا نمی‌کند، اما در کار گوسفندداری تمامی آنها موردنیاز می‌باشد.
کوه‌نشینی که بز یا گاو نگهداری می‌کند فراخ‌دستی زیادی دارد و می‌تواند از نیروی مازاد اعضاء خانواده در جهت فعالیتهای تولیدی دیگری نیز استفاده نماید.

سکونت و استقرار دامداران‌

اشاره

از نظر دارا بودن امکانات گوناگون و وسعت و اهمیت حوزه دامداری و نیز چگونگی و حدود اشتغال به حرفه مزبور، در صفحات قبل طبقه‌بندی دامداران را به گروههای خودکفا، کوچک یا خرده‌پا و چندگانه‌کار ملاحظه کردیم، اما از جهات دیگر به‌ویژه از نظر سکونت و محل استقرار می‌باید تقسیم‌بندی دیگری مورد توجه قرار گیرد. در این زمینه دامداران گیلان به سه گروه اصلی دامداران ساکن، دامداران متحرک و دامداران عشایری تقسیم می‌شوند.

دامداران ساکن:

ساکنان تعداد قابل‌توجهی از بخشها و روستاهای گیلان که به کار دامداری و دامپروری اشتغال دارند همیشه و در تمام فصول سال در روستاهای خود ساکن بوده و از مراتع اطراف و حریم روستاها برای تعلیف دام استفاده می‌کنند. بارزترین نمونه این نوع دامداری مربوط به منطقه کلیشم و روستاهای اطراف آن در بخش بره‌سر عمارلو و دیلمان و اسپیلی و روستاهای اطراف آن در حوزه لاهیجان و بخشی از روستاهای اشکورات و نیز حوزه آق‌اولر تالش می‌باشد.
همانطور که اشاره شد چراگاه دام این گروه از دامداران مراتع اطراف و حریم روستاهاست، با این توضیح که در فصلهای بهار و تابستان از مراتع دورتر و مرتفع‌تر استفاده می‌کنند و در فصلهای پائیز و زمستان (مخصوصا زمستان که هوا به شدت سرد و منطقه پوشیده از برف است) دامها را به مراتع نزدیکتر روستاها و زمینهای زراعی می‌برند و یا غالبا آنها را در آغل نگهداری می‌کنند و به وسیله کاه و جو و یونجه و علوفه خشک تغذیه و تعلیف می‌نمایند، دامهای متعلق به این گروه از دامداران از نظر جثه وضع بهتری نسبت به دامهای دیگر دارند و به همان نسبت نیز سود بیشتری را عاید صاحبان خود می‌سازند.
دامهای مناطق فوق الذکر هیچ فصلی از سال در مناطق و مراتع جنگلی تعلیف نمی‌شوند جز در پاره‌ای از نقاط که نزدیک جنگل می‌باشند. ساکنین این مناطق یعنی همسایگان نزدیک جنگل که در فصل زمستان دامهای خود را برای چرا به جنگل می‌برند بیشتر در بخشها و روستاهای دیلمان، اسپیلی، کوه‌پس، نیاول، تالش‌کول و امام در بخش سیاهکل و املش، آسیابر، گلنکش، شاه شهیدان، داماش، چراکوه و بخشهائی از بره‌سر عمارلو در حوزه رودبار و نیاسن، لسبو، مؤمن‌زمین و چند روستای دیگر در بخش اشکورات سکنا دارند.
مراتعی که برای تعلیف دامها مورد استفاده این گروه از دامداران قرار می‌گیرند وسیله هیئتهای ممیزی مراتع بازدید می‌شوند و به افرادی که استحقاق بهره‌برداری از مراتع را داشته باشند با رعایت ضوابط و شرایط لازم پروانه چرای دام داده می‌شود و آنان می‌باید با توجه به فصل چرا، ظرفیت مرتع و تعداد دامهای مجاز برای چرا به تعلیف دامها بپردازند. از آنجا که دامداران در تمام طول سال ساکن ییلاق می‌باشند و مراتع نیز در مجاورت روستا قرار دارند، لذا دامهای هر روستا به صورت گله‌هائی متشکل از 400 تا 500 رأس دام (غالبا گوسفند) توسط چوپانان از صبح زود به چرا برده می‌شوند و در پایان روز به روستا بازمی‌گردند. گاه در فصل تابستان چوپانان شبها نیز گله را در مراتع نزدیک نگاهداشته و از بازگشت به روستا خودداری می‌کنند؛ چنانچه نیاز به شیردوشی باشد زنان به محل اطراق گله رفته و پس از دوشیدن شیر به روستا بازمی‌گردند.
گرچه شرائط زندگی و دامداری در روستاهای ییلاقی برای دامداران مشکلات زیادی را به‌بار می‌آورد، ولی بر اساس بررسیهای انجام شده وضعیت بهداشتی و درآمد نسبی حاصل از دامداری در این مناطق بهتر از دامداریهای غیرساکن یا متحرک در استان گیلان می‌باشد.
دامداران ساکن که در تمام مدت سال در روستاهای ییلاقی سکونت دارند از مراتع محدودی برای چرای دامها استفاده می‌کنند و چون فصل سرما و یخبندان و ریزش برف و باران در این مناطق طولانی است، لذا می‌باید دامها را مدت زیادی در آغل نگهداری کرده با علوفه و یونجه خشک و کاه و جو تعلیف و تغذیه نمایند. با توجه به این امر، تهیه و تأمین علوفه کافی برای فصل سرما از وظایف اصلی و اساسی این گروه از دامداران بشمار می‌رود.
برای تهیه علوفه معمولا دامداران در فصل بهار قسمتی از مرتع محدوده دامهای خود را قرق کرده از ورود دام به آن قسمت جلوگیری می‌نمایند. (قطعه قرق شده در اصطلاح دامداری چاک نامیده می‌شود) پس از چندی علفها رشد می‌کنند به حدی که گاه ارتفاع ساقه‌ها به 70 تا 80 سانتیمتر می‌رسد. وقتی رشدونمو علفها کامل شد دامداران آنها را درو کرده دسته‌بندی می‌نمایند.
دسته‌های علف مدتی در مرتع باقی می‌مانند تا آب خود را از دست داده خشک شوند سپس توسط چهارپایان به روستا حمل می‌گردند و معمولا در پشت‌بام خانه‌ها چیده و نگهداری می‌شوند.
ص: 248

دامداران غیرساکن یا متحرک:

این گروه از دامداران گیلان فصلهای پاییز و زمستان را در مناطق جنگلی بسربرده اوائل بهار به مراتع ییلاقی کوچ می‌نمایند و تا اوائل پائیز در این مراتع باقی می‌مانند. حرفه اصلی این گروه، دامداری و به‌طور عمده گوسفندداری است. روش دامداری آنها همان شیوه و روش سنتی است با این تفاوت که در گذشته تعداد دامها و افراد دامدار کمتر بوده و بالنتیجه مراتع و علوفه نیز وضع بهتری داشته‌اند؛ در حال حاضر تعداد دامها افزایش یافته و مشکل کمبود علوفه، دامداران را دچار زحمت کرده است بدین‌جهت تعداد قابل‌توجهی از آنها حرفه اصلی و سنتی خویش را رها کرده راهی شهرها شده‌اند.
محل اصلی زندگی این گروه از دامداران گیلانی مناطق جنگلی است.
برخی از آنان در داخل جنگل به صورت اجتماعی و همراه با سایر دامداران زندگی می‌کنند و برخی دیگر در مناطق مختلف جنگل پراکنده شده و به مرور زمان در بالای کوهها و یا قعر دره‌ها برای خود خانه و محل سکونت بنا نموده‌اند. تعدادی از این دامداران نیز در داخل جنگل و در چند محل برای خود محل سکونت و خانه موقت درست کرده‌اند، زیرا دامهای خود را در داخل جنگل و در مراتع مختلف جنگلی تعلیف می‌نمایند. هنگامی که سرما آغاز می‌شود دامداران متحرک دامهای خود را به داخل جنگل می‌برند، زیرا هوای جنگل ملایمتر است. بدیهی است همزمان با هدایت دامها به سوی جنگل خانه و زندگی آنها نیز از ییلاق، به محل اصلی سکونتشان یعنی جنگل منتقل می‌شود. وقتی سرما شدت می‌یابد و هوای جنگل در مناطق مرتفع نیز به سردی می‌گراید و برف سطح جنگل را می‌پوشاند چوپانان، دامها را تدریجا، به مناطق جنگل میان‌بند و کم‌ارتفاع که هوای ملایمتری دارد، هدایت می‌کنند.
چوپانان برای استراحت در شبها از گاوسراهای چوبی در مراتع جنگلی و پناهگاههائی که از تنه و کنده درختان ساخته شده استفاده می‌کنند. گرچه امکان استراحت واقعی برای آنها، در هوای سرد با نداشتن غذا و پوشاک و وسائل کافی وجود ندارد، ولی به‌هرحال این افراد زحمتکش، که اکثرا نیز فقیر می‌باشند، با زندگی سخت و کار طاقت‌فرسا خو گرفته‌اند. با چنین وضعی لازم به توضیح نیست که چوپانان از نظر بهداشتی در شرائط نامساعدی بسر می‌برند. آنان از استحمام محروم هستند و غالبا خود و افراد خانواده‌هایشان دچار امراض و بیماریهای گوناگون مخصوصا بیماریهای مشترک بین دام و انسان هستند. به‌طور یقین تا زمانی که روش دامداری به شکل کنونی یعنی به شیوه سنتی آباء و اجدادی ادامه داشته باشد دامداران نیز با این مشکلات دست به گریبان خواهند بود.
در برخی از فصول سال مأموران و کارشناسان دامپزشکی به میان دامداران و چوپانان رفته دامها را بر ضد امراض و بیماریهای گوناگون واکسن می‌زنند و یا داروهای لازم را برای پیشگیری از امراض دامی تجویز می‌نمایند، ولی این اقدامات نیز با آن‌که لازم و مؤثر است ولی کافی نمی‌باشد. در سالهای اخیر از سوی اداره کل منابع طبیعی استان و جهادسازندگی اقداماتی به منظور احداث آبشخوارهای بهداشتی و حمامهای ضد کنه صورت گرفته که کمک مؤثری به دامداران در برخی از مناطق است؛ اما با توجه به گستردگی منطقه و زیاد بودن تعداد دامها اقدامات مزبور بسیار ناچیز به نظر می‌رسد.
نباید فراموش کرد که زمستان مشکل‌ترین و سخت‌ترین فصول سال برای دامداران گیلانی است. بسیاری از دامداران در این فصل با مشکل کمبود علوفه مواجه می‌شوند حتی اگر علوفه به مقدار کافی هم تهیه شده باشد برف و باران و سرمای شدید مانع حمل آنها به محل دامها در جنگل می‌شود. علاوه بر آنچه گفته شد از جهت حفظ و نگهداری بره‌ها و بزغاله‌های تازه‌به‌دنیاآمده نیز دامداران گیلانی با مشکلاتی چند مواجه هستند؛ بدین توضیح که دامهای گیلان در اواخر زمستان شروع به زادوولد می‌نمایند و در چنین موقعیتی حفظ و نگهداری تازه‌تولّدیافته‌ها بسیار مشکل است.
در این گروه از دامداران کسانی که از توان مالی برخوردار می‌باشند هرساله با ذخیره کردن علوفه به مقدار کافی و احداث محلهای مناسب با شاخه و سرشاخه درختان جنگل برای نگهداری دامها، خود را برای مقابله با شرائط سخت زمستان آماده می‌سازند و بدین‌ترتیب زمستان اثر نامطلوبی بر روی دامداری آنها باقی نمی‌گذارد؛ ولی دامدارانی که توان مالی ندارند و تعداد آنها نیز در سطح استان زیاد است، همه‌ساله به دلیل عدم دسترسی به علوفه زمستانی و در اختیار نداشتن محلی برای نگهداری و حفاظت دامها و نوزادان آنها خسارات زیادی را متحمل می‌شوند.
پس از آن‌که دامها وضع حمل کردند چوپانان، نوزادها را در چند روز نخست از مادران جدا نمی‌سازند؛ پس از چند روز که نوزادان جست‌وخیز آغاز کردند آنها را از مادران خود جدا می‌کنند، اما جدائی به‌طور کامل انجام نمی‌گیرد بلکه معمولا دو بار در روز (صبح و شب) برای مدت محدودی نوزادان را نزد مادرانشان رها می‌کنند تا از شیر مادر تغذیه شوند. این کار 2 تا 3 ماه ادامه دارد. البته پس از ماه اول نوزادان اندک‌اندک به خوردن علف نیز عادت می‌کنند. با آغاز بهار فصل پرمشقت دامها و دامداران غیرساکن به پایان می‌رسد و چوپانان آهنگ سفر ساز نموده به طرف کوهستانهای مرتفع‌تر و مناطق جنگلی در ارتفاعات بالا حرکت می‌کنند. آنان پس از پیمودن مناطق جنگلی در حدود اواسط خرداد به مراتع ییلاقی می‌رسند. خانواده دامداران نیز به آنها می‌پیوندند و تا اوائل و گاه اواسط پائیز در کنار گوسفندان می‌مانند.
آنان از شیر گوسفندان فرآورده‌های مختلف تهیه کرده برای فروش به بازارهای نزدیک محل سکونت خود عرضه می‌کنند.
در مناطق و مراتع ییلاقی نیز مانند مراتع جنگلی، بنابر عرف و سنت دامداری، اکثر دامداران به صورت گروهی دامهای خود را در مراتع چرا می- دهند. تعدادی نیز به صورت انفرادی به دامداری اشتغال دارند. به‌هرحال حدود و ثغور مرتع هر دامدار یا گروه دامداران به وسیله درّه، یال و دیگر علائم و عوارض طبیعی مشخص و متمایز می‌گردد.
دامداران معمولا 5 تا 6 ماه در مراتع ییلاقی دامداری می‌کنند. در این مدت که فصل بهار و تابستان و اوائل پائیز است دامها نیازی به آغل ندارند و شبها را در کنار خانه‌ها یا چادرهای دامداری یا در محوطه‌ای که به وسیله سرشاخه درختان محصور شده[268] می‌گذرانند.
چون مراتع جزء انفال و منابع طبیعی متعلق به دولت است هیچ دامداری
ص: 249
حق ساختن خانه دائمی در آنها را ندارد بلکه می‌تواند از خانه موقت و یا چادر استفاده نماید، اما گروهی از دامداران قوانین مربوط را نادیده گرفته به ساختن خانه‌های دائمی در مراتع مبادرت می‌ورزند. اکثر دامداران، کلامهای دامداری را با استفاده از شاخه‌های بلند و صاف درختان جنگلی برپا ساخته سقف آن‌را با چادر سیاه یا نایلون می‌پوشانند. شبهای سرد، دامداران در داخل کلام از بخاری هیزمی یا منقلهای آتش استفاده می‌کنند.

دامداران عشایر:[269]


کتاب گیلان ؛ ج‌3 ؛ ص249
وه دامداران عشایر استان گیلان را تعداد محدودی از دامداران شاهسون تشکیل می‌دهند. مراتعی که به منظور تعلیف دامها مورد بهره‌برداری دامداران مزبور قرار می‌گیرند عبارتند از مراتع ییلاقی چهل‌چشمه، باغداگل، غازان‌دلن و اورتاچای که در ارتفاعات بالاتر از 2500 متر در مناطق ییلاقی خطبه‌سرا و تالش قرار دارند. مساحت مراتع مذکور به حدود 2000 هکتار می‌رسد که علوفه آنها برای تعلیف 6500 رأس دام (گوسفند) طی 90 روز در سال کافی می‌باشد. فصل چرای دام در این مراتع از اواخر بهار آغاز می‌شود و تا پایان تابستان یا اوائل پائیز ادامه می‌یابد.
دامداران عشایر از نظام و شیوه خاصی پیروی می‌کنند که مخصوص خود آنهاست. آنها در طول مدت چرا از مرتعی به مرتع دیگر کوچ می‌کنند. مراتع قشلاقی آنان دشت مغان و بخشی از دامنه‌های کوه سبلان در نزدیکی اردبیل (آذربایجان شرقی) است. ولی هرسال هنگامی که هوا مساعد می‌شود و گیاهان به اندازه کافی رشد می‌نمایند دامداران شاهسون دامهای خود را به مراتع یاد شده هدایت می‌کنند. از آنجا که حرفه اصلی این دامداران صرفا دامپروری و دامداری است و زندگی و هستی آنها به علوفه مراتع بستگی دارد همواره توصیه‌های کارشناسان در مورد چگونگی بهره‌برداری از مراتع و رعایت نکات لازم را به دقت مورد توجه قرار داده، آنها را بکار می‌بندند. آنان ضمن بهره‌برداری کامل از علوفه مراتع برنامه‌های کار خود را طوری تنظیم می‌کنند که از چرای مفرط و بی‌رویه اجتناب شود؛ به عنوان مثال از چرای متناوب[270] استفاده می‌نمایند، یعنی در عوض آن‌که چراگاه را یکجا مورد چرای دام قرار دهند، طی مدت یک ماه، فقط قسمتی از مرتع را به چرا می‌سپارند و ماه بعد به قسمت دیگر می‌روند تا تمام سطح مرتع مورد چرا و تعلیف قرار گیرد. مراتع مربوط به دامداران عشایر عموما دارای چشمه‌های آب هستند و دامداران با استفاده از آنها به آبیاری چراگاه می‌پردازند و بدین‌ترتیب، مخصوصا در فصل تابستان، زمین را بارورتر ساخته کیفیت و کمیت علوفه را بهتر و بیشتر می‌سازند. وجود چشمه‌های آب و مراقبت دامداران عشایر موجب شده است که مراتع و چراگاههای آنها بهترین و پربارترین مراتع استان گیلان بشمار آیند.
قبل از انقلاب اسلامی چراگاههای یادشده جزء منطقه قرق لیسار تالش، وابسته به سازمان حفاظت محیط زیست بود، ولی به دنبال تقاضای مکرر دامداران، مراتع مزبور از محدوده حفاظت‌شده و قرق خارج شد. پس از آن اختلافات شدیدی بین دامداران منطقه خطبه‌سرای تالش و دامداران شاهسون رخ داد. زیرا مراتع و چراگاههای این دو گروه در مجاورت یکدیگر قرار داشت و دامداران خطبه‌سرا مدعی بهره‌برداری از برخی چراگاههای شاهسون بودند ولی مسئولان منابع طبیعی استان گیلان پس از بررسیهای لازم ادعای دامداران خطبه‌سرا را وارد ندانسته برای هریک از دامداران شاهسون پروانه چرای دام صادر نمودند.
دامداران عشایر طی مدت سه ماه توقف در مراتع ییلاقی از سیاه‌چادرها استفاده می‌نمایند بدین‌جهت در مراتع مزبور ساختمانی بنا نشده و همچنین چراگاه و مرتع به زمین زراعتی تبدیل نگردیده است.

فرآورده‌های دامی‌

اشاره

در گیلان نیز مانند سایر نقاط جهان هدف از دامداری و دامپروری در درجه اول تهیه شیر و گوشت و در مرحله دوم تأمین نیازهای مربوط به پوست و پشم است.
شیر محلولی است به رنگ سفید مایل به آبی و گاه مایل به زرد؛ مزه آن اندکی شیرین است. وزن مخصوص شیر بین 028/ 1 تا 035/ 1 متغیر می‌باشد.
نقطه انجماد آن 55/ 0- درجه سانتیگراد و کمتر از آب است. این ماده حیاتی ترکیبی است از سه نوع پروتئین، لاکتوز (قند شیر)، املاح غیرآلی، گویچه‌های کوچک چربی (کره)، و چند نوع ویتامین نظیر ویتامینهای آ، ب، د و ریبوفلاوین. پروتئینهای سه‌گانه شیر عبارتند از: کازئین، لاکتالبومین و لاکتولگوبولین. شیر غذای کاملی برای نوزادان است. برای افراد بالغ نیز غذای نیمه کامل و ارزنده‌ای بشمار می‌رود و بهترین منبع کلسیم برای بدن است.
انسان علاوه بر شیر گاو از شیر گوسفند، بز، گاومیش، شتر، گورخر، گوزن، لاما و در برخی نقاط از شیر خر و مادیان استفاده می‌کند. ترکیب شیر بر حسب جنس و نژاد حیوان و اوضاع و احوال آن و چگونگی تغذیه متفاوت است.
مقدار متوسط چربی شیر در دامهای مختلف متفاوت است: در گاو بومی 5 الی 7 درصد، در گاو صنعتی از 3 تا 5 درصد، در بز 3/ 4 درصد، در میش 5/ 7 درصد و در گاومیش نیز 5/ 7 درصد می‌باشد.
از شیر به صورتهای مختلف استفاده می‌شود از جمله به صورت غلیظ شده (کنسانتره) و شیر خشک. شیر غلیظ شده یا کنسانتره را از تبخیر شیر معمولی در خلاء بدست می‌آورند بطوری‌که 65 درصد آب آن را تبخیر می‌کنند و سپس مقدار 17 تا 18 درصد شکر به آن می‌افزایند و در قوطیهای فلزی استرلیزه یا محفظه‌های لوله‌ای می‌ریزند. هنگام مصرف مجددا مقدار لازم آب به آن اضافه می‌کنند. شیر خشک از شیر معمولی تهیه می‌شود بدین‌ترتیب که آب آن‌را با حرارت نسبتا کم در حدود 50 درجه به صورت بخار خارج می‌سازند تا ویتامینهای موجود در آن از میان نرود. شیر خشک باید در قوطیهای فلزی مخصوص و حتی المقدور دور از نور و رطوبت نگهداری شود. هنگامی که به شیر خشک آب اضافه می‌شود به صورت اول درمی‌آید و اگر قدری شکر به آن افزوده گردد به آسانی حل می‌شود و به صورت گلوله‌های ریز درنمی‌آید.
شیرهائی که به وسیله حرارت میکروب‌زدائی می‌شوند ویتامینهای آنها مقادیری از خواص خود را از دست می‌دهند.
بر اساس آمار منتشره تولید جهانی شیر نزدیک به 500 میلیون تن در سال
ص: 250
است که بیشتر مربوط به کشورهای آمریکا، اروپا و اقیانوسیه است. 98 درصد شیر کشورهای مزبور از گاو به دست می‌آید. چون میزان تولید شیر در این کشورها خیلی بیش از مقدار مصرف است بدین‌جهت محصول اضافی را به صورت شیر خشک و شیر غلیظشده درآورده به کشورهای مصرف‌کننده ارسال می‌دارند.
میزان تولید شیر در ایران حدود 3800000 تن برآورد شده است. با توجه به جمعیت کشور میزان مصرف سرانه پروتئینهای شیر بین 5 تا 6 گرم می‌باشد.
تولید شیر استان گیلان در سال 1370 حدود 85000 تن بوده است. با در نظر گرفتن جمعیت استان (حدود 2300000 در سال 1370) میزان مصرف سرانه پروتئینهای شیر در روز 3/ 3 گرم است؛ در حالی‌که برنامه‌ریزان کشور ما متوسط مصرف سرانه پروتئینهای دامی را 23 گرم و پروتئینهای شیر را 15 گرم در نظر گرفته‌اند. چنانچه روند افزایش جمعیت از یک‌سو و رکود تولید محصولات کشاورزی و دامی از سوی دیگر همچنان ادامه یابد نه‌تنها به حد نصاب تعیین شده توسط برنامه‌ریزان نخواهیم رسید بلکه در حد ناچیز کنونی نیز متوقف نشده از آن تنزل خواهیم کرد.
اقداماتی که می‌توان در جهت افزایش تولید شیر انجام داد به شرح زیر است:
1- ایجاد محدودیت برای دامهای پراکنده: دامهای شیری و پرواری استان جز در فصولی که به کشت برنج مبادرت می‌شود در اطراف مزارع خشک و بدون علوفه پراکنده و سرگردان می‌باشند. چنانچه دامهای مزبور در معرض خطر بیماری قرار گیرند باعث آلوده کردن محیط و سرایت بیماری به دامداریهای صنعتی و سایر دامها می‌گردند، به‌طوری که در سال 1369 تعداد 30 رأس گاو صنعتی از طریق انتقال بیماری انگل خونی به وسیله گاو بومی تلف گردیدند.
2- بهداشتی کردن جایگاهها: رعایت اصول فنی و بهداشتی در بنای اصطبلها و جایگاهها و یا بازسازی آنها با توجه به اصول مزبور از نفوذ و تکثیر انگلهای خارجی و داخلی جلوگیری کرده موجبات سلامتی دامها و تولید بیشتر را فراهم می‌سازد. از سوی دیگر دامها در جایگاههای فنّی و بهداشتی از آرامش و آسایش بیشتری برخوردار می‌شوند و این خود در ازدیاد محصول تأثیر فراوان دارد.
3- تغذیه مناسب: تهیه و ترکیب جیره‌های مناسب و تبدیل مانده‌های کشاورزی به مواد غذائی دام با توجه به عوامل ذیل می‌تواند باعث ازدیاد تولیدات دامی گردد:
الف- نوع تغذیه: کارشناسان امور دام استفاده از 70 درصد مواد متراکم (جو، سبوس، تفاله ...) و 30 درصد مواد خشبی (کاه گندم، کاه برنج، یونجه ...) را برای گاوهای گوشتی و 40 درصد از مواد متراکم و 60 درصد از مواد خشبی را برای گاوهای شیری توصیه می‌کنند.
ب- مقدار تغذیه: مقدار تغذیه در مورد انواع گاوهای شیری، پرواری و گوساله‌ها در سنین مختلف، متفاوت می‌باشد؛ در گاوهای شیری بر اساس وزن، میزان درصد چربی و مقدار شیر تعیین می‌شود و در گاوهای پرواری و گوساله‌ها بر اساس بزرگی جثه (وزن) و افزایش وزن. جیره زیاد نه‌تنها باعث افزایش شیر و گوشت نمی‌شود بلکه در گاوهای شیری موجب می‌شود چربی، اطراف رگهای پستان را احاطه کرده میزان شیر را کاهش دهد و در گاوهای پرواری علاوه بر ایجاد چربی زیاد و نامطلوب اختلالهائی در رشد حیوان به وجود می‌آورد.
4- اصلاح نژاد: اصلاح نژاد موجب افزایش محصول شیر و گوشت می‌شود. نسل دامهای محلی به سبب عدم رعایت اصول علمی تضعیف شده رو به انقراض می‌رود. محصول شیر و گوشت دامهای بومی مخصوصا گاوها در مقایسه با نژادهای خارجی بسیار ناچیز است. تنها مشکل نژادهای خارجی در نقاط مختلف ایران اختلاف شرایط اقلیمی بین محل اصلی آنها و نقاط انتقالی است که نژادهای اصیل را در برابر انواع بیماریها آسیب‌پذیر می‌سازد.
برای مقابله با مشکل مزبور، در اصلاح نژاد بیشتر به تولید دامهای دورگه توجه می‌شود یعنی دامهائی که نیمی از نژاد بومی و نیم دیگر از نژاد خارجی هستند.
این نوع دامها بهتر خود را با شرایط محیط تطبیق می‌دهند. در مورد اصلاح نژاد در صفحات بعد با تفصیل بیشتری گفتگو خواهیم کرد.
5- حمایت از شرکت تعاونی: شرکت تعاونی گاوداران نقش مهمی در توسعه دامداری و ازدیاد محصول دارد بدین‌جهت در توسعه شرکت و حمایت از آن می‌باید توجه زیادی مبذول شود. تأسیس شرکتهای تعاونی مزبور در نقاط مختلف استان و تشکیل جلسات برای تبادل نظر و حل مشکلات گاوداران و آگاهی از نظریات کارشناسان بدون شک در رونق بخشیدن به کار دامداری و دامپروری و ازدیاد محصولات دامی تأثیر فراوانی خواهد داشت.
در گیلان شیر تولیدی دامداران به سبب مشکلات مربوط به نگهداری آن و همچنین پراکندگی روستاها و شهرهای کوچک کمتر به بازارها عرضه می‌شود و غالبا به سایر فرآورده‌ها تبدیل می‌گردد. از سوی دیگر در روستاها و شهرهای کوچک اکثر مردم حتی صنعتگران و کارمندان با نگهداری یکی دو رأس گاو یا گاومیش در محل سکونت خود به تهیه شیر و فرآورده‌های آن پرداخته مصرف افراد خانواده را تأمین می‌کنند.
فرآورده‌های مهم شیر عبارت است از پنیر، ماست و کره و معمولا شیر بز و میش که چربتر است به تهیه پنیر اختصاص داده می‌شود و شیر گاو و گاومیش برای تهیه ماست و کره به‌کار می‌رود. این محصولات بیشتر برای فروش عرضه می‌شود و منبع درآمد دامداران گیلان محسوب می‌گردد.
در منطقه تالش شیر دامهای مختلف جهت منظورهای فوق بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و از درهم آمیختن انواع شیر دامها خودداری می‌شود فقط در منطقه حیران مخلوط کردن شیرها رایج است که آن‌را نیز مربوط به مجاورت با آذربایجان می‌دانند. برای تهیه هر کیلو پنیر 3 تا 4 کیلوگرم و برای تهیه هر کیلو کره 6 کیلوگرم شیر لازم است. در برخی نقاط هنگام کمبود یک نوع شیر برای پنیر یا کره اجبارا چند نوع از آن‌را مخلوط می‌نمایند؛ گاه نیز دامداران محصول روزانه خود را با یکدیگر عوض می‌کنند و یا به یکدیگر قرض می‌دهند. در تالش دامداران فقط احشام مجروح یا بیمار خود را ذبح می‌کنند (بجز در روزهای عید قربان و احیانا عید نوروز) و معمولا ترجیح می‌دهند که گوشت مصرفی خود را از قصابهای روستائی تأمین نمایند.
فروش پشم نیز یکی دیگر از منابع درآمد گوسفندداران منطقه می‌باشد که
ص: 251
بیشتر محصول خود را به استان آذربایجان غربی صادر می‌کنند، ولی در منطقه تالش از پشم گوسفندان جهت تهیه نمد استفاده می‌شود. زنان روستائی این منطقه در بافت دستکش و جورابهای بسیار ضخیم و شال مهارت خاصی دارند. از بافته‌های شال جهت کت و شلوار و عرقچین استفاده می‌گردد که لباس مشخصه مردان دامدار تالش است. گاهی از پشم جهت تهیه محصولات دیگر مثل جاجیم نیز استفاده می‌شود.

احداث کارخانه شیر پاستوریزه:

با توجه به گسترش روزافزون دامداری صنعتی در استان گیلان و بالا رفتن تولیدات دامی از جمله شیر، به سال 1337، کارخانه شیر پاستوریزه و استرلیزه گیلان در شهرستان رشت پایه‌گذاری شد و در سال 1339 عملا مورد بهره‌برداری قرار گرفت. چون ظرفیت کارخانه مذکور قابل‌توجه نبود در سال 1367 کارخانه شیر منطقه‌ای گیلان وابسته به شرکت سهامی صنایع شیر ایران در شهر صنعتی رشت افتتاح شد و بهره‌برداری از آن آغاز گردید. ظرفیت اسمی کارخانه جدید 150 تن در روز است، ولی در حال حاضر 50 تن شیر را پاستوریزه می‌کند که مقدار آن مربوط به دامداریهای گیلان و 30 تن مربوط به دامداریهای مازندران است.
گرچه با توجه به امکانات موجود در کارخانه قدیم از قبیل مخازن استیل کافی و رضایت‌بخش بودن وضعیت ماشینها (پاستوریزاسیون، سپراتور و هموژنیزه) روزانه می‌توان در حدود 20 تن شیر خام را سالم‌سازی و پاستوریزه نمود، لیکن با عنایت به پائین بودن ظرفیت ماشینهای بطری‌شوئی و بطری‌پرکنی و مستهلک شدن آن به سختی می‌توان روزانه 8- 6 تن ماست شیشه‌ای تولید و بسته‌بندی نمود. در این کارخانه همچنین از دستگاه بسته‌بندی پاکتی (تتراپاک) استفاده می‌شود که شیرکاکائو و شیر و خامه را با کیفیت مطلوب بسته‌بندی می‌نماید ولی ماشین بسته‌بندی کره و تولید بستنی به علت فرسودگی قابل استفاده نیست.

اصلاح نژاد دام در گیلان‌

تلقیح مصنوعی: با توجه به نقش ارزنده‌ای که پرورش دام در تأمین مواد غذائی و مخصوصا در تأمین پروتئین حیوانی مورد نیاز انسان دارد در بین روشهای مختلفی که برای اصلاح نژاد دام بکار برده شده است بی‌شک تلقیح مصنوعی از جمله روشهای علمی باارزشی بوده که در راه پیشرفت اصلاح نژاد و افزایش فرآورده‌های دامی نظیر شیر و گوشت نقش مفیدی را اجرا کرده است.
تلقیح مصنوعی دام بنا به عقیده هیپ‌Heape از سال 1300 میلادی در بین دامپروران غرب مرسوم بوده و اولین مطالعه علمی در مورد تلقیح مصنوعی در سال 1870 میلادی توسط یکی از دانشمندان ایتالیائی به نام اسپالازانی‌Spallazani بعمل آمد.
در اصل اصلاح نژاد دامها از طریق تلقیح مصنوعی در نیمه دوم قرن گذشته شروع شده است. از آن زمان تاکنون دانشمندان و محققین بی‌شماری در این زمینه تحقیق کرده‌اند. نتیجه این تحقیقات افزایش حدود 65% فرآورده‌های دامی نسبت به گذشته است. اکنون در کشورهای پیشرفته جهان متوسط تولید شیر در بسیاری از رمه‌های گاو به 12000 لیتر طی دوران شیردهی رسیده است و امکان دارد در آینده این میزان به 20000 لیتر نیز برسد. بدیهی است این افزایش تا حدود زیادی مرهون اصلاح نژاد از طریق تلقیح مصنوعی است.
تلقیح مصنوعی دامها در ایران از 32 سال قبل یعنی 1340 توسط مرکز اصلاح نژاد و بهبود شیر آغاز گردید و طی این مدت کوتاه با کثرت گاو در کشور تلقیح مصنوعی نتیجه چشمگیری داشته است به‌طوری که متوسط تولید شیر گاوهای بومی از 700 تا 1600 لیتر شیر در یک دوره شیردهی 250 روزه با درصد چربی 6/ 4 به میزان 2200 لیتر شیر در یک دوره 260 روزه با درصد چربی 2/ 4 رسیده است.
در استان گیلان نیز از سال 1350 با استفاده از روش تلقیح مصنوعی و باردار کردن دامهای منطقه امر اصلاح نژاد آغاز گردید. ابتدا این روش با استفاده از اسپرم مایع گاوهای نر خارجی که توسط مرکز اصلاح نژاد و بهبود شیر تهیه می‌شد به وسیله دو نفر مأمور تلقیح مصنوعی استان و با رضایت صاحبان دام اجرا می‌گردید. استفاده از اسپرم مایع در استان به مدت 3 سال رایج بود و طی این مدت 2329 مورد تلقیح گاوهای بومی صورت گرفت.
از اواخر سال 1352 با استفاده از اسپرم منجمد گاوهای نر رجیستر داخل و خارج کشور عملیات تلقیح مصنوعی گاوهای بومی در استان گیلان توسط دو تن از مأموران آغاز شد. اکنون تعداد مأمورین فعال در این بخش به 24 نفر رسیده که از این تعداد 9 مأمور توسط کارشناسان استان و 15 نفر توسط مرکز اصلاح نژاد و بهبود شیر آموزشهای لازم را دیده و موفق به اخذ گواهی کار گشته‌اند. در حال حاضر سالانه نزدیک به 10000 مورد تلقیح مصنوعی در استان صورت می‌گیرد.
جدول زیر نشان‌دهنده افزایش تعداد مأموران و تلقیح سالانه طی دهه 1350 است.
جدول شماره 1- تعداد تلقیح مصنوعی انجام‌شده استان گیلان از سال 1350 لغایت 1359
توضیح: در سالهای 57 و 58 به واسطه وقوع انقلاب اسلامی و حضور دامداران و روستائیان در تظاهرات خیابانی و پایگاههای مقاومت بسیج روستائی و در سال بعد به واسطه هجوم ارتش بعث عراق از زمین و هوا و دریا و شروع جنگ، آمار تلقیح مصنوعی کاهش داشته است.
جدول شماره 2- تعداد تلقیح مصنوعی انجام‌شده استان گیلان از سال 1360 لغایت 1369
لازم به توضیح است که در ماه فروردین و اردیبهشت سال 69 به علت
ص: 252
شیوع بیماری طاعون گاوی در استان عملیات تلقیح مصنوعی به‌طور کامل تعطیل گردید.
همچنین به واسطه وقوع زلزله دهشتناک 31 خرداد سال 69 در استان و ویرانی شهر و روستاهای منطقه رودبار عملیات تلقیح مصنوعی به‌طور کامل در رودبار و حومه تعطیل گردید.

رکوردگیری شیر و ثبت مشخصات دامها

اشاره

یکی دیگر از فعالیتهای اصلاح نژاد دامها در استان گیلان، ثبت اطلاعات دامها و تعیین درصد چربی و رکورد شیر دامهاست. گرچه کنترل گاوهای بومی، اصیل و دورگ از نظر تعیین خط خونی و ثبت مشخصات در زمان کم خالی از اشکال نیست، ولی از اواخر سال 1366 کار ثبت مشخصات و رکوردگیری شیر گاوهای اصیل در واحدهای صنعتی استان آغاز گردیده و اکنون 13 واحد پرورش گاو اصیل با ظرفیت 1729 رأس تحت پوشش عملیات ثبت مشخصات و رکورد شیر قرار دارند؛ در آینده نزدیک با اجرای طرح تلقیح مصنوعی کنترل شده و همچنین طرح ثبت گاوهای بومی در استان، عملیات ثبت مشخصات این دامها نیز انجام خواهد شد. به موازات امر اصلاح نژاد گاوهای بومی و با توجه به نیاز کشور به شیر و گوشت بیشتر برنامه‌های وسیعی در جهت تأسیس واحدهای صنعتی پرورش گاو شیری، گاو دورگ و پرواربندی گوساله صورت گرفته است. با همکاری اداره دامپروری و دامپزشکی استان گیلان کار صدور پروانه تأسیس و بهره‌برداری این قبیل واحدها از اوائل سال 1360 در استان گیلان آغاز گردید و در حال حاضر 22 واحد پرورش گاو شیری به ظرفیت 3537 رأس گاو شیری و 11 واحد پرورش جدول شماره 3- تعداد انواع دام استان گیلان در سال 1369
گاو دورگ به ظرفیت 270 رأس و 5 واحد پرواربندی گوساله با ظرفیت 300 رأس مشغول فعالیت می‌باشند و علاوه بر آن تعدادی واحد دامداری به صورت نیمه‌صنعتی با ظرفیت 5149 رأس گاو اصیل و دورگ در حال تولید هستند که سهم بسزائی در تأمین شیر و گوشت استان دارند. تعداد گاوهای بومی نیز بالغ بر 800000 رأس می‌باشد.
در جدول شماره 3 که توسط مرکز آمار کشور با استناد به آمار اداره کل کشاورزی استان گیلان منتشر شده آمار بز و بزغاله به تنهایی وجود ندارد. از سوی دیگر آمار و ارقامی که توسط دامپروری جهادسازندگی در اختیار ما قرار داده شده با آمار منتشره توسط مرکز آمار کشور (جدول شماره 3) تفاوتهایی دارد که در برخی موارد چشمگیر است.
ذیلا آمار نسبتا کاملی که از تعداد دامهای استان طی ده سال اخیر، توسط حوزه معاونت دامپروری جهادسازندگی گیلان تهیه شده و در اختیار ما قرار گرفته به نظر خوانندگان گرامی می‌رسد، (جدول شماره 4).
جدول شماره 4- تعداد انواع دام استان گیلان از سال 1360 لغایت 1370
[271] تغذیه دام در استان گیلان
یکی از مهمترین عوامل رشد و توسعه دامداری، تغذیه مناسب و تهیه جیره غذائی برای دامها می‌باشد که ضمن تأمین مواد مورد نیاز رشد دام، جهت تولیدات آنها نیز نقشی اساسی ایفا می‌نماید.
با توجه به وضعیت جغرافیائی و آب و هوای استان گیلان، بجز نواحی رودبار و آستارا به سبب بارندگیهای مداوم در استان کشت گیاهان علوفه‌ای نظیر یونجه امکان‌پذیر نیست و اکثر دامداران جهت تغذیه دامهای خود از کاه و
ص: 253
کلش برنج و علوفه خودرو منطقه و علوفه مرتعی استفاده می‌کنند. از آنجائی که استفاده بی‌رویه از مراتع و کثرت دام باعث نابودی سریع مراتع در منطقه گشته و از طرفی علوفه منطقه به دلیل داشتن آب زیاد و مواد خشک کم جوابگوی نیاز دامهای استان نمی‌باشد، لذا دامدار مجبور است نسبت به تهیه خوراک دام از سایر استانهای کشور اقدام نماید.

شبدر:

یکی از گیاهانی که در آب و هوای گیلان رویش قابل‌توجهی دارد و می‌تواند منبع مهمی از نظر تأمین علوفه موردنیاز دامداران باشد شبدر است.
کشت شبدر در استان گیلان از سال 1342 با توزیع بذر رایگان توسط اداره ترویج استان بین کشاورزان آغاز شد و در اندک‌مدتی مورد توجه و استقبال کشاورزان قرار گرفت. از سال 1352 به کشت شبدر در چهارچوب طرح افزایش تولید علوفه توجه بیشتری شد؛ در این طرح سعی شد از نظر اصلاح زمینهای شالیکاری و نیز تأمین علوفه، کشت شبدر در اراضی مزبور پس از برداشت برنج ترویج شود و تا سطح 10000 هکتار نیز پیشرفت حاصل گردید. ولی به علل گوناگون و مشکلات متعدد ابتدا روند افزایش سطح زیر کشت متوقف شد و سپس با افزایش مشکلات، سطح زیر کشت نیز نقصان یافت. اهمّ مشکلاتی که در کار کشت شبدر وجود داشت عبارت بود از:
واگذاری کشت علوفه به ارگانهای مختلف، محدودیت اراضی کشت، گران شدن تدریجی بذر، مشکلات محصور ساختن اراضی و بالاخره محروم بودن از آفتاب زمستانی که کشاورزان را از نظر خشک کردن علوفه و انتقال به فصل بهار و تابستان مواجه با مشکلات فراوان می‌ساخت.
در سال 1359 بار دیگر اقداماتی در زمینه تولید علوفه مرغوب در سطح استان انجام شد و کارشناسان ترویج اداره کشاورزی و امور دام جهاد استان در مزارع آزمایشی و نمونه نتایج کشت شبدر را مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاصله کاملا رضایت‌بخش بود. با این اقدام یعنی کشت دوم، علاوه بر تأمین علوفه برای دامها، ازت خاک مورد نیاز برنج در شالیزار نیز افزایش می‌یافت و در نتیجه محصول بیشتری به‌دست می‌آمد. از آن پس کشت شبدر به سرعت در سطح استان رایج گردید و اکثر مالکین زمینها و یا دامداران با اجاره نمودن زمینهای مناسب اقدام به کشت شبدر نمودند. این علف علاوه بر این‌که به صورت تازه مورد استفاده دامها قرار می‌گیرد به صورت خشک نیز مصرف می‌گردد. خشک کردن مصنوعی شبدر مستلزم صرف هزینه‌ای است که مقرون به صرفه نمی‌باشد ولی در صورتی که با کاه و ملاس مخلوط شود قابل نگهداری است. در این مورد گروه تغذیه دام در دامپروری جهاد استان به منظور ترویج سیلوی شبدر دست به اقدامات گسترده‌ای زده است.
شبدر در شالیزارهایی که دارای زهکشی مناسب هستند چند روز قبل از برداشت برنج و در سایر شالیزارها بعد از برداشت محصول به نسبت 30 تا 40 کیلوگرم بذر در هکتار کشت می‌شود. در مرغداریها و پرورشگاههای ماهی نیز این گیاه مورد استفاده قرار می‌گیرد.
کشت شبدر ابتدا زیر نظر وزارت کشاورزی انجام می‌گرفت. چندی پس از انقلاب جزء وظایف جهاد سازندگی قرار گرفت ولی در سال 1370 این مسئولیت بار دیگر به وزارت کشاورزی محول شد.
آزولا: یکی دیگر از علفها و گیاهانی که در تغذیه دام نقش مؤثری دارد آزولاست. این گیاه که از خانواده سرخس آبزی است دارای مقدار زیادی پروتئین می‌باشد.
در چین شالیکاران از 1400 سال قبل آزولا را در مزارع برنج کشت می‌کرده‌اند و چینیها یکی از مهمترین علل موفقیت خود را در تولید برنج و عملکرد بالای آن (حدود 5/ 5 تن در هکتار) مربوط به کشت آزولا در شالیزارها می‌دانند. بر اساس آمار منابع کشاورزی چین در حال حاضر حدود 3 میلیون هکتار از اراضی این کشور زیر کشت آزولا قرار دارد.
از سال 1975 میلادی دانش کاربرد آزولا در اختیار سایر ملل قرار گرفت و چندی پس از آن انستیتوی بین المللی تحقیقات برنج درباره این گیاه به تحقیق و مطالعه پرداخت و امکان استفاده از آنرا به جای کود شیمیایی در زراعت برنج مورد بررسی قرار داد.
در ایران کشت آزولا طی نخستین سالهای دهه 1360 آغاز گردید.
کارشناسان تغذیه دام، این گیاه را از فیلیپین وارد کردند و آن را در آبگیرهای گیلان از جمله در مرداب انزلی تکثیر نمودند. با توجه به شرایط محیط این گیاه به سرعت در حاشیه مرداب و رودها و آبگیرهای اطراف رشد نمود و طی این مدت بررسیهایی در زمینه نحوه استفاده از آن در تغذیه دام و طیور صورت گرفت. در حال حاضر کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توان از گیاه مزبور به صورت تازه و سیلوشده در تغذیه دام و به صورت پودر در تغذیه طیور استفاده کرد که این نیز کمک بزرگی در تأمین قسمتی از نیاز علوفه‌ای و خوراک دام در منطقه محسوب می‌شود.
با کشت آزولا در شالیزارهای گیلان و ترویج آن علاوه بر تأمین 35 درصد جیره دامها می‌توان موجبات افزایش کمّی و کیفی محصول برنج را نیز فراهم ساخت.
طبق آمار انستیتوی تحقیقات برنج هم‌اکنون 488 رقم آزولا در بانک ژن آزولا مربوط به انستیتوی مزبور نگهداری می‌شود که از این تعداد 30 رقم آن در دانشگاه گیلان وجود دارد.

غنی‌سازی کاه:

امروزه استفاده از روش غنی‌سازی کاه در بسیاری از کشورها که از لحاظ تولید علوفه در مضیقه می‌باشند به شکل رضایتبخشی متداول و معمول است و کشورهائی مانند هندوستان و پاکستان و بنگلادش دارای تجارب و مطالعات وسیعی در این زمینه می‌باشند.
غنی‌سازی کاه با استفاده از محلولهای قلیائی صورت می‌پذیرد و این موضوع کاملا ثابت شده است که محلولهای قلیائی به خوبی قادر می‌باشند هضم علوفه خشبی را افزایش داده و آن را آماده جذب در سیستم گوارشی حیوانات نشخوارکننده نمایند. به عنوان مثال قابلیت هضم کاه، گندم و جو و یا برنج به‌طور معمول حدودا 42% می‌باشد که پس از غنی‌سازی به طریق شیمیائی تا 60% افزایش می‌یابد.
در حال حاضر اوره، سود سوزآور، آمونیاک مایع و گاز و آب‌آهک از متداولترین مواد قلیائی هستند که در جهت غنی‌سازی کاه و علوفه خشبی مورد استفاده قرار می‌گیرند. به‌طوری‌که در جیره غذائی روزانه دامهای تولیدی نشخوارکننده می‌توان با حفظ حداقل مواد کنسانتره، کاه غنی‌شده را به‌طور کلی جایگزین مواد خشبی مورد مصرف دام نظیر یونجه و شبدر نمود. این
ص: 254
موضوع از نظر نیاز مبرم کشور به تولید هرچه بیشتر غلات و جایگزین نمودن کشت غلات به کشت علوفه از اهمیت خاصی برخوردار است.
علاوه بر آن چون کاه و کلش برنج و غلات نیز فاقد ارزش غذائی هستند در چند ساله اخیر اقدامات وسیعی در زمینه غنی‌سازی کاه با کود اوره به منظور بالا بردن ارزش غذائی آن صورت گرفت که این عمل نیز با استقبال دامداران پرواربند روبرو گردید و تا حدودی در رفع نیاز غذائی دامهای استان مؤثر واقع شد.

سیلوی تفاله مرکبات:

در سال 1365 طی بازدیدی که مسئولین تغذیه دام جهاد استان گیلان از کارخانه آب‌میوه‌گیری افشره در مازندران بعمل آوردند مشاهده نمودند که تفاله به‌دست‌آمده را از محوطه کارخانه خارج نموده و در جائی بیرون از محل، همانند زباله مدفون می‌کنند که پس از مدتی می‌پوسید.
این امر متحمل هزینه‌ای گزاف برای کارخانه می‌گردید. پس از این بازدید استفاده از تفاله مرکبات در خوراک دام طرح‌ریزی شد و از نظر علمی مورد بررسی قرار گرفت. پس از بررسی و آزمایش استفاده از تفاله مرکبات مورد تأیید قرار گرفت، زیرا نتایج حاصله نشان می‌داد که ارزش غذائی تفاله و مرکبات پادرختی بیش از جو و تفاله چغندرقند است. چنان‌که جدول زیر نشان می‌دهد:
در آزمایشی که توسط کمیته امور دام جهاد استان گیلان انجام گرفت از سیلوی تفاله پرتقال برای تغذیه گوساله‌های پرواری استفاده شد که نتیجه رضایت‌بخشی بدست آمد.
طی آزمایشهای انجام‌شده در دانشگاه فلوریدا مصرف تفاله خشک مرکبات به میزان 40% از کل خوراک متراکم دامها نتایج بسیار خوبی را به دنبال داشته است. دانشکده دامپزشکی تهران نیز پس از آزمایش تفاله خشک آسیاب‌شده پرتقال در خوراک بره‌های پرواری اعلام کرد که نتایج حاصله کاملا رضایت‌بخش بوده است.
در حال حاضر مخلوطی از تفاله پرتقال و کاه برنج و ملاس چغندرقند خوراک سیلوئی مناسبی برای دامها در اواخر زمستان و بهار سال بعد، که اراضی زیر کشت برنج می‌روند، بشمار می‌روند و معدودی از دامداران از آن استفاده می‌نمایند.
همچنین از ضایعات و تفاله زیتون کارخانه‌های روغن‌کشی و حتی ضایعات کارخانه‌های چای‌خشک‌کنی در تهیه کنسانتره دامی استفاده می‌شود که در تأمین نیاز غذائی دامهای این استان مؤثر بوده است.
طی سالهای اخیر کارخانه خوراک دام جهادسازندگی استان از ضایعات و تفاله زیتون استفاده کرده است.
ایستگاه تحقیقات تغذیه دام در منطقه لشت‌نشا نیز به منظور بررسیهای بیشتر و ترویج این کنسانتره در سطح روستاها تجهیز گردیده است.

پی‌آمدهای زلزله 1369

در ساعت 30/ 12 دقیقه نیمه‌شب 31 خردادماه 1369 زلزله‌ای به قدرت 3/ 7 درجه ریشتر منطقه وسیعی از شمال کشور به‌ویژه استان گیلان و زنجان را لرزاند و در مدتی کمتر از 40 ثانیه شهرستانهای رودبار، لوشان و منجیل از استان گیلان و روستاهای اطراف آنها به ویرانه‌ای تبدیل گشت. در این فاجعه دهشتناک علاوه بر خسارات جانی و مالی سنگین تعداد زیادی دام و طیور زیر خروارها آوار مدفون گشتند و در مجموع صدمات زیادی به دامداری استان وارد گشت. بر اساس آمار تهیه‌شده توسط دامپروری استان گیلان میزان خسارات وارده به بخش دامپروری مناطق زلزله‌زده رودبار به قرار ذیل است:
ص: 255
دخترک خردسال به جای حضور در کلاس درس به مراقبت از بزها و گوسفندان مشغول است. اکنون از خواندن و نوشتن و بازی کردن محروم است، فردا محرومیتهای دیگری در انتظار اوست.
زمانی در روستاهای گیلان و حتی برخی از شهرها نعل‌بندی از مشاغل پررونق بود. امروز که ماشین جای قاطر و اسب را گرفته است این شغل رونقی ندارد اما نعل‌بندان سالخورده هنوز نیاز دارندگان اسب و قاطر را برآورده می‌سازند.
ص: 256
در روستاهای گیلان به‌ویژه منطقه تالش کودکان از سنین کودکی با شغل شبانی آشنا می‌شوند و مراقبت از گله‌ها و دامها را به عهده می‌گیرند. در حقیقت سختیها و مشقات زندگی را در نخستین سالهای حیات تجربه می‌کنند.
ص: 257
چوپانان دامدار در لباسهای بومی مخصوص خود همراه گله‌ای از گوسفندان
ص: 258
گاو نر کوهان‌دار تالش. گاو ماده تالش. نژادی از گوسفندان در تالش.
چوپان به همراه گله استراحت می‌کند.
عکس، گله گوسفند را در یکی از مراتع تالش نشان می‌دهد.
گله کوچکی از گوسفندان در منطقه شاندرمن.
ص: 259
نژاد گاومیش در گیلان. گله گوسفند در یکی از مراتع خطبه‌سرای تالش.
ص: 260
شیوه‌های غلط در دامداری به جنگلهای گیلان صدمات زیادی وارد ساخته است.
عکس، نمونه‌ای از تبدیل جنگل به مرتع و محل سکونت وسیله دامداران را نشان می‌دهد.
ص: 261
زنهای روستائی گیلان دوش‌به‌دوش مردان در مراقبت از دامها و بردن گله به چرا شرکت می‌کنند. انجام بسیاری از کارهای مربوط به دام از جمله دوشیدن گاو و گوسفند و تهیه فرآورده‌های مختلف شیر و غیره به عهده زنان است.
در زمستانهای سخت دامداران تالش با مشکلات زیادی روبرو می‌شوند.
سنگینی بار این مشکلات بیشتر روی دوش زنان محروم روستائی است که از نخستین دقایق بامداد تا شامگاه لحظه‌ای از تلاش بازنمی‌ایستند.
-
چوپان نوجوان، خود را با نواختن نی سرگرم می‌سازد.
شاید نوای نی در جذبه جادوئی خود بزهای گله را نیز مسحور می‌کند.
کومه‌ها یا پوریها خانه‌های قابل انتقالی هستند که در نقاط مختلف نصب می‌شوند. در عکس، پوریها یا کومه‌های ییلاقی دامداران در مسیر اسالم- خلخال مشاهده می‌شود.
ص: 262
در گذشته، بز از دامهائی بود که دامداران گیلان به پرورش آن توجه خاصی نشان می‌دادند ولی در حال حاضر نسل این حیوان در حال انقراض است.
در فصلی که زمین زیر کشت قرار دارد دامها در قرق یا اطراف مزارع و خانه‌ها نگهداری می‌شوند. پس از دروی محصول دامها می‌توانند در مزارع به تعلیف پردازند.
عکس، تعلیف دامها را در حاشیه تالاب انزلی نشان می‌دهد.
ص: 263

فصل نهم پرورش طیور در گیلان‌

مقدمه‌

گروهی از پرندگان از جمله ماکیان و انواع مرغهای خانگی نظیر اردک و غاز و بوقلمون به سبب برآوردن نیازهای انسان در زمینه تغذیه مورد توجه فراوان قرار دارند. بسیاری دیگر مانند کبک، قرقاول، کبوتر، طاووس و نظایر آنها نیز از نظر تأمین مواد غذائی مورد استفاده هستند. اما میزان تولید و مصرف آنها در مقایسه با انواع مرغهای خانگی ناچیز و غیرقابل توجه است.
مرغ خانگی از انواع ماکیان است و ماکیان به راسته‌ای از پرندگان گفته می‌شود که دارای بالهائی کوتاهتر از جثه خود هستند به همین جهت کمتر پرواز می‌کنند. انگشت عقبی پای ماکیان از انگشتان دیگر بالاتر قرار می‌گیرد.
نرهای این راسته پلی‌گام (دارای چند همسر) هستند. برای هر 12 مرغ 1 خروس، برای هر 4 بوقلمون ماده 1 بوقلمون نر، برای هر 6 اردک ماده 1 اردک نر و برای هر 4 غاز ماده 1 غاز نر لازم است.
تاریخ آشنائی انسان با ماکیان روشن نیست. آنچه مسلم است از زمانهای دور مرغانی که اکنون خانگی شده‌اند در نقاطی از زمین به صورت وحشی زندگی می‌کردند و هم‌اکنون نیز مرغها و خروسهای وحشی در اقیانوسیه وجود دارند. هیئتی که به ریاست پروفسور کارلتون کون از سوی دانشگاه پنسیلوانیا به سال 1330 در غارهای کمربند و هوتوی مازندران به کاوش پرداخت، در یکی از غارها مقداری گندم و دانه‌های دیگر و اسکلت مرغی پیدا کرد. گروهی از محققان اظهارنظر کرده‌اند که برخی از آثار کشف‌شده در این غارها از جمله استخوانهای فسیل‌شده انسان متعلق به هفتاد و پنج هزار سال پیش است.
آثار و شواهدی به‌دست آمده است که نشان می‌دهد پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح مصریان گروه کثیری از حیوانات نظیر گاو، غزال، الاغ، اردک،
ص: 264
غاز و کبوتر را اهلی کرده بودند. هرودوت مورخ معروف یونان در عهد باستان می‌نویسد: مصریها برعکس ملل دیگر با حیوانات زندگی می‌کنند. غذای آنها نان پخته مقدس، گوشت گاو، غاز به حدّ وفور و شراب انگور ... از طیور اردک و مرغان کوچک را می‌خورند. پرندگان دیگر را هم که مقدس نیستند می‌خورند ...
در برخی از مدارک آمده است که «390 سال قبل از میلاد مسیح شبی گلها[272] قصد حمله به سنای رم را داشتند و سروصدای غازها موجب آگاهی می‌شود و سنای رم قدیم را از یک فاجعه نجات می‌دهد. از آن زمان غاز شهرت و محبوبیتی به عنوان یک پرنده نگهبان یافت.»
نقشهای روی بنا و سنگها و آجرهای پخته کردستان و شوش با تصویرهائی از مرغ خانگی، خروس، غاز و مرغابی و پرندگان دیگر، نشان می‌دهد که ایرانیان در دوره‌های باستانی با این حیوانات آشنائی داشته‌اند.
پرورش طیور و انواع دامها پس از ظهور زرتشت در ایران رواج فراوان یافت. حمایت از حیوانات و طیور و پرورش آنها یکی از ارکان اساسی مذهب زرتشت بود که به کرات در گاتها و سرودهای مذهبی به آن اشاره شده است.
نگاهداری و استفاده از جانداران سودمند بنا به دستور اوستا بر تمام افراد بشر واجب و نابود ساختن جاندارانی که برای آسایش و ادامه زندگی بشر زیانبار و مضر هستند ضروری بوده است. آوای خروس از نظر ایرانیان عهد باستان منادی روشنائی و غلبه نور بر تاریکی و نیز آغاز کار و کوشش و فعالیت بوده است.
در وندیداد، فرگرد 18، فقره 15 و 28 از آوای سحرگاهی خروس ستایش می‌شود: «صبحها صدای خروس دلیر تنبلی و کاهلی را دور می‌کند و مردم را به کار و کوشش می‌خواند.» طبق برخی از روایات در 800 سال قبل از میلاد مسیح یونانیها در ایران با مرغ آشنا شدند و آن را به یونان بردند، به همین سبب در یونان قدیم مرغ را پرنده پارتی می‌نامیدند.
در دوران ساسانیان گوشت اکثر پرندگان اهلی و وحشی نظیر مرغ، اردک، غاز، کبوتر، شترمرغ، قرقاول، دراج و تیهو مصرف می‌شده و مردم برخی از شهرها و روستاها معاش خود را از پرورش ماکیان تأمین می‌کرده‌اند.
پرورش مرغ خانگی سهل و آسان و متضمن سود بسیار است. زیرا علاوه بر گوشت و تخم‌مرغ از پر و فضولات آن نیز استفاده می‌شود.
در عصر حاضر مرغ و تخم‌مرغ در شمار مهمترین مواد غذائی جوامع انسانی قرار دارند.
نگهداری و پرورش مرغ از اوائل قرن بیستم در برخی از کشورها از صورت سنتی خارج شد و با استفاده از پیشرفتهای تکنولوژی به صورت صنعتی درآمد. از آن پس تولید انبوهی مرغ آغاز گردید و جمعیت ماکیان در دنیا رو به افزایش گذاشت. امّا آمار پرندگان وحشی با افزایش جمعیت جهان و استفاده از وسائل و سلاحهای جدید توسط شکارچیان سیر نزولی را طی کرد.
در ایران استفاده از وسائل علمی و روشهای جدید در نگهداری و پرورش مرغ از سال 1333 به بعد آغاز گردید. قبل از آن روستائیان و برخی از شهرنشینان در خانه‌های خود به نگهداری و پرورش مرغ می‌پرداختند و از گوشت و تخم حیوان بیشتر برای مصارف شخصی و گاه برای فروش استفاده می‌کردند. سازمان دامپروری کشور نیز فعالیتهای قابل توجهی نداشت. در سال 1333 با شروع فعالیت اصل 4 ترومن و کمکهای فنی آمریکا، سازمان دامپروری کشور نیز به فعالیت پرداخت و با کمک مسئولان اصل 4 تعداد 60000 جوجه از نژادهای اصیل خارجی مانند نیوهمشایر، رودایلند و پلیموت روک را وارد کشور کرده بین روستاهای مختلف در استانهای کشور از جمله گیلان پخش کرد. اجرای طرحهای اصل 4 ترومن و وارد کردن نژادهای خارجی مرغ خانگی و اختلاط آنها با پرندگان بومی در پرورش طیور تحولی ایجاد نمود، اما این تحول از تمام جهات مفید و مثمرثمر نبود، بلکه زیانهائی از قبیل افزایش بیماریهای مسری را در میان طیور موجب شد. چنان‌که مدتی پس از پخش جوجه‌های اصیل خارجی، بیماری نیوکاسل برای اولین‌بار بین مرغها و جوجه‌ها در روستاهای مختلف شروع شده تلفات سنگینی وارد ساخت و فعالیت در زمینه مرغداری صنعتی را مدتی متوقف کرد. در این موقع مؤسسه رازی وارد عمل شد و در مدت کمی واکسن این بیماری را تهیه نمود و بیماری نیوکاسل را مهار کرد. بار دیگر توجه مردم به مرغداری صنعتی جلب شد و در مدت کوتاهی بخش خصوصی بزرگترین سرمایه‌گذاری در اقتصاد کشاورزی را به مرغداری اختصاص داد.
در سال 1339 مؤسسه جوجه‌کشی نارمک وابسته به وزارت کشاورزی تأسیس شد و تولید جوجه را آغاز کرد. فعالیت این مؤسسه هرسال افزایش یافت، در نخستین سال شروع کار خود به سال 1340 حدود 2300000 تخم‌مرغ را مورد بهره‌برداری قرار داد و در سال 1348 این رقم را به حدود 11830000 تخم‌مرغ رسانید. تا سال 1343 تخم‌مرغ برای جوجه‌کشی از خارج وارد می‌شد. اما از آن پس وزارت کشاورزی و بخشهای خصوصی به تهیه گله‌های مرغ مادر پرداختند و نیازهای کشور را در این زمینه تا حدودی تأمین کردند. در سال 1353 ظرفیت ماشینهای جوجه‌کشی بخش دولتی و بخش خصوصی مجموعا به 110 میلیون تخم‌مرغ رسید. پیش‌بینی می‌شود که تعداد مزبور به زودی بالغ بر 148 میلیون خواهد شد.
با وجود پیشرفتهای سریعی که از سال 1333 تاکنون در امر مرغداری صنعتی حاصل شده هنوز مصرف سرانه گوشت و تخم‌مرغ در ایران بسیار ناچیز است.
میزان مصرف سرانه گوشت و تخم‌مرغ طی سال در برخی از کشورهای جهان
نام‌کشور/ مصرف سالانه کوشت (کیلوگرم)/ مصرف تخم‌مرغ
اسرائیل/ 36/ 460
آمریکا/ 25- 20/ 320
کشورهای عضو بازار مشترک (اروپا)/ 10- 8/ 6/ 256- 178
ایران/ 3- 5/ 2/ 36- 35
ص: 265

طیور بومی گیلان‌

تا گذشته نه‌چندان دور استان گیلان از جمله استانهای صادرکننده طیور بومی به استانهای دیگر مخصوصا استانهای همسایه بوده است، ولی در حال حاضر پرندگان پرورشی در این استان برای مصارف داخلی نیز کافی نمی‌باشد و ناچار مقادیری گوشت و تخم‌مرغ توسط بخش دولتی و بخش خصوصی وارد می‌شود. آمار منتشره از سوی جهادسازندگی مجموع طیور گیلان را در سال 1370 تعداد 5236184 قطعه اعلام می‌دارد. باید توجه داشت آمار جهادسازندگی در این زمینه با آمارهای مربوط به مرکز آمار کشور متفاوت است. طبق آمار جهادسازندگی تعداد طیور گیلان از سال 1360 تا سال 1370 به حدود 4/ 2 برابر افزایش یافته است.
آمار طیور گیلان در سالهای 1360 تا 1370
از اوایل سال 1360 جهاد سازندگی استان گیلان به بررسی و مطالعه در زمینه طیور بومی پرداخت. به سال 1362 مرکز پشتیبانی مرغ بومی وابسته به کمیته دام و کشاورزی جهاد سازندگی گیلان فعالیت خود را به منظور حفظ و نگهداری مرغان بومی و تکثیر و توزیع آنها و مطالعات ژنتیکی و جلوگیری از اختلاط نژادهای رنگین وارداتی با طیور بومی در بندر انزلی آغاز کرد.
هم‌اکنون تعداد قابل توجهی تخم‌مرغ نطفه‌دار و جوجه‌های دوماهه تهیه می‌شود که مورد استفاده بخشهای خصوصی است.
مهمترین نژادهای مرغ بومی منطقه گیلان عبارتند از: نژادهای گردن‌لخت، زردکرک گیلان و مازندران و مرغ صابونی.
آمار نشان می‌دهد که در برخی از نقاط جهان پس از مرغ به پرورش بوقلمون بیش از سایر طیور توجه می‌شود زیرا علاوه بر وزن زیاد، طعم گوشت آن نیز مطبوع و لذیذ است.
«بوقلمون پرنده‌ای است از نوع ملئاگریس که اصلش از امریکای شمالی است و در اغلب نقاط زمین اهلی شده است.»[273]
ژان‌باتیست تاورنیه محقق و سیاح معروف فرانسوی می‌نویسد بوقلمون در
از نژادهای مرغان بومی گیلان
نژادهای بومی مرغ در مناطق مختلف گیلان عبارتند از: زردکرک، گردن‌لخت و مرغ صابونی. روستائیان گیلان انواع گوناگون نژادهای بومی را پرورش می‌دهند.
زمان شاه عباس وارد ایران شد. بازرگانان ارمنی که برای تجارت به ونیز رفته بودند این پرنده را با خود به ایران آوردند. قبل از این تاریخ مردم ایران بوقلمون را نمی‌شناختند و پرورش آن در ایران مرسوم نبود. اکنون پرورش بوقلمون در نقاط مختلف ایران مخصوصا در استانهای گیلان، مازندران، کردستان، آذربایجان، خراسان، اصفهان و فارس رواج دارد.
وزن بوقلمون به‌طور متوسط بین 3 تا 5 کیلو است و طی سال تعداد کمی حدود 12 تا 20 عدد تخم می‌گذارند. گوشت آن بسیار لذیذ است و در آمریکا و کشورهای اروپائی مصرف فراوان دارد.
انسان قرنها قبل از آشنائی با بوقلمون با اردک و غاز آشنا بوده است تاریخ این آشنائی به سالها قبل از میلاد مسیح می‌رسد.
ص: 266
اردکها و غازها در آبگیرهای طبیعی
برخی از محققان معتقدند که اردک در آسیا اهلی شده است و برخی دیگر اظهار عقیده کرده‌اند که نخستین بار سرخ‌پوستان آمریکائی به اهلی کردن اردک پرداختند. پلین زیست‌شناس و نویسنده قرن اول میلادی ضمن اشاره به انواع مرغها و خروسهای اهلی و وحشی از اردک و غاز نیز نام می‌برد.
در گیلان اردک و غاز بطور طبیعی و آزاد پرورش می‌یابند و غذای خود را از اطراف مزارع بدست می‌آورند. اردک و غاز از نظر مقاومت در برابر امراض و استفاده از آبگیرها جهت تغذیه و نیز سهولت پرورش و سرعت رشد بر مرغ خانگی برتری دارند و بدین‌جهت روستائیان به پرورش و نگهداری آنها علاقه نشان می‌دهند. اما گوشت آنها از نظر طعم با گوشت مرغ تفاوت داشته و خواستاران زیادی ندارد به همین دلیل و با توجه به مشکلاتی که در پر- کندن اردک و غاز وجود دارد بازار فروش آنها بسیار محدود است. البته طعم تعداد ماکیان شهرستانهای استان گیلان در سال 1366 (واحد: قطعه)
گوشت غاز مطلوبتر از گوشت اردک است.
اردک در سال از 80 تا 150 عدد و غاز از 25 تا 60 عدد تخم می‌گذارد.
وزن اردک 5/ 2 تا 4 کیلو و وزن غاز 5 تا 16 کیلوگرم است.
طبق آمار جهادسازندگی در گیلان مجموعا 157822 بوقلمون، 712610 اردک و 183896 غاز وجود دارد.
آمار نسبی طیور بومی در خانوار روستائی استان گیلان به تفکیک شهرستان در سال 1366
توضیح: آمار فوق شامل اردک، غاز و بوقلمون نمی‌باشد.
ص: 267
گیلان از استانهائی است که در آن به پرورش بوقلمون توجه زیادی می‌شود. عکسها تعدادی بوقلمون و جوجه‌های بوقلمون را در یکی از روستاهای گیلان نشان می‌دهد.

طیور صنعتی‌

با توسعه و گسترش مرغداری و پرورش طیور در کشور از سال 1333 استان گیلان نیز فعالیتهای قابل توجهی را در زمینه احداث واحدهای پرورش مرغ گوشتی و تخمگذار آغاز کرد. بخش خصوصی و بخش دولتی در این زمینه سرمایه‌های هنگفتی را بکار انداختند و امروز حدود 196 واحد پرورش مرغ گوشتی به ظرفیت تولید 10219960 قطعه نیمچه گوشتی در سال و 11 واحد پرورش مرغ تخمگذار با تولید سالانه 223400 کیلوگرم تخم‌مرغ در سراسر استان فعالیت دارند.
شرکت کشت و صنعت سفیدرود نیز نقش مهمی در تولید جوجه یک‌روزه و نیمچه گوشتی بر عهده دارد.
آمار ظرفیتهای موجود و نهائی مرغداری صنعتی در استان گیلان در سال 1367
روستائیان گیلان اغلب در خانه‌های خود به پرورش و نگهداری انواع ماکیان می‌پردازند و نیازهای خانواده را تأمین می‌کنند.
ص: 268
پس از آن‌که مرغ چند شبانه‌روز متوالی بر روی تخمها نشست جوجه‌ها یکی پس از دیگری سر از تخم بیرون می‌آورند و برای نخستین بار چشم به مناظر زیبای گیلان می‌دوزند.
مرغها نیز مانند سایر پرندگان گاه بر روی شاخه درختان می‌نشینند. نشستن بر روی شاخه‌ها مخصوصا در روزهای آفتابی پائیز و زمستان برای مرغها و خروسها لطف خاصی دارد.
آنچه در جدول صفحه قبل آمده است به نقل از برنامه پنج ساله اول وزارت کشاورزی و آمار صنایع مرغداری مرکز پژوهشهای علمی می‌باشد. باید توجه داشت که جدول مزبور ظرفیت نهائی واحدها را نشان می‌دهد و مربوط به میزان تولید در سال 67 نمی‌باشد.
در حال حاضر تعداد قابل‌توجهی ماشینهای جوجه‌کشی در نقاط مختلف کشور از جمله در استان گیلان به کار تولید اشتغال دارند.
آماری که از سال 1353 در دست است ظرفیت ماشینهای جوجه‌کشی را 110 میلیون تخم‌مرغ در سال نشان می‌دهد. با افزایش جمعیت و مشکلات مربوط به گوشت گاو و گوساله و گوسفند می‌توان تصور کرد که تعداد مزبور به بیش از دو برابر رسیده باشد.
در گیلان طیور بومی به نسبت خاک و جمعیت استان از سایر استانها کمتر نیست در حالی‌که تعداد طیور صنعتی از برخی استانهای کشور کمتر است.
مجاورت با دریا و استفاده از انواع ماهیها در این امر بی‌تأثیر نیست. بر طبق آمار سالهای اخیر، گیلان دارای 207 واحد مرغداری است که به پرورش مرغهای گوشتی و مرغهای تخمگذار اشتغال دارند. در مقایسه با آمار مرغداریهای برخی استانها چندان قابل‌توجه نیست امید است در آینده با گسترش فعالیتهای بخش خصوصی در این زمینه استان گیلان بتواند ضمن استفاده از امتیازات طبیعی خود، از نظر تولید مرغ و تخم‌مرغ خودکفا شود.
ص: 269