گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
فصل دهم زنبورداری در گیلان‌






اشاره

برخی از زیست‌شناسان بر این عقیده هستند که زنبور عسل میلیونها سال پیش از انسان در روی زمین می‌زیسته است. آثاری از کاوشهای زمین‌شناسی که تاریخ ظهور انسان را بر روی زمین مدلل می‌سازد مربوط به ششصد هزار سال پیش است. برخی از دانشمندان نیز قدمت انسان را به یک میلیون سال قبل می‌رسانند، حتی اگر نظریه این گروه را بپذیریم به این نتیجه می‌رسیم که زنبور عسل 149 میلیون سال زودتر از انسان بر روی زمین ظاهر شده است، زیرا کاوشهای علمی زمین‌شناسی وجود زنبور عسل را در 150 میلیون سال قبل گواهی می‌نماید.
تکامل شیوه زندگی زنبور عسل بی‌شباهت به انسان نیست. این حشره شگفت‌انگیز نیز همانند انسان ابتدا فاقد یک زندگی اجتماعی بوده و به صورت انفرادی روزگار می‌گذرانده است. 100 میلیون سال قبل که دوره رشد و تکثیر شدید گیاهان و گل دادن آنها آغاز گردید زنبور عسل نیز به زندگی انفرادی پایان بخشید و زندگی گروهی یا اجتماعی را شروع کرد.
اگر به وجود زنبور عسل در 150 میلیون سال قبل شک کنیم آثار به‌دست آمده از زنبور عسل به صورت سنگواره مربوط به 40 میلیون سال پیش شکی در قدمت این موجود شگفت‌انگیز باقی نمی‌گذارد. سنگواره‌های مزبور هم‌اکنون در چند موزه معروف جهان از جمله موزه زنبور عسل شهر وایمار در آلمان نگهداری می‌شود.
هنوز روشن نیست که در چه زمانی انسان عسل را شناسائی کرد و آن را به عنوان یک ماده غذائی مورد استفاده قرار داد. بر اساس آثار و مدارک به‌دست آمده در 000، 12 سال قبل از میلاد انسان عسل را مورد استفاده قرار می‌داده است: «روی دیوارهای غار بیکوب اسپانیا در یک اثر نقاشی، شخصی دیده می‌شود که از یک جمعیت زنبور عسل که در داخل حفره سنگی زندگی می‌کرده مشغول برداشتن عسل است. این اثر متعلق به 000، 12 سال قبل از میلاد مسیح است. اخیرا نیز نقاشی دیگری در یکی از غارهای نزدیک شهر والانس اسپانیا کشف شده که به احتمال قوی باید مربوط به همان دوره باشد ...»[274]
در مصر سنگ‌نبشته‌هائی پیدا شده که اشکالی از زنبور عسل و کندوهای گلی بر روی آنها مشاهده می‌شود. این سنگ‌نبشته‌ها متعلق به دوران فراعنه مصر و حدود 4000 سال قبل از میلاد مسیح است. در موزه تاریخ طبیعی استکهلم پایتخت سوئد آثاری به معرض نمایش گذاشته شده که نشان می‌دهد زنبور عسل در این سرزمین می‌زیسته و مردم نیز از عسل استفاده می‌کرده‌اند.
نخستین کتابی که در مورد زنبور عسل و زنبورداری از دوران باستان به دست ما رسیده است تألیف ارسطو حکیم بزرگ یونان است. وی 350 سال قبل از میلاد مسیح می‌زیسته است. قبل از او سولون در 620 سال پیش از میلاد قانونی درباره زنبورداری نوشته بود.
مؤلف کتاب «زنبور عسل و پرورش آن» دکتر نعمت الله شهرستانی که سالها در دانشکده کشاورزی دانشگاه گیلان به تدریس اشتغال داشته با استفاده از منابع و مآخذ معتبر خارجی تاریخچه کاملی از زنبور عسل را در آثار و تراجم خویش به‌ویژه «زنبور عسل و پرورش آن» به رشته نگارش کشیده است. بر اساس آنچه وی نوشته است شارلمانی امپراطور بزرگ اروپا در سال 800 میلادی اولین زنبورستان با کندوهای سبدی را در یکی از مزارع خویش ایجاد کرد و دستور داد که در تمام مزارع زنبورداری معمول گردد و در هر مزرعه اجبارا چند کندو برای تولید عسل نگهداری شود. قرون وسطی سالهای پررونق زنبورداری و تولید عسل در تمام اروپا بود و بیشتر از همه کشیشها به کار زنبورداری می‌پرداختند. در سویس یک محقق نابینا به نام فرانتس هوبر[275] به کمک خدمتکارش کندوئی با قابهای متحرک ساخت تا زندگی داخلی زنبورها را بهتر و دقیق‌تر مطالعه نماید. این نخستین قاب متحرک بود که در تاریخ ساخته شد؛ هوبر فقط برای مطالعه و تحقیق از آن استفاده کرد، ولی 30 سال پس از آن‌که وی رخت از جهان بست بهره‌برداری از قابهای متحرک آغاز گردید و زنبورداری مدرن بر روی آن پایه‌گذاری شد.
اولین مدرسه زنبورداری در اوکراین تأسیس شد. مؤسس آن پروکوپوویچ[276] بود که در سال 1850 میلادی چشم از جهان پوشید. در سال 1851 میلادی لانگستروت[277] آمریکائی کندوهای مجهزی با قابهای متحرک ساخت که به بازار عرضه شد و استفاده از آن عمومیت یافت. در سال 1882 میلادی وانکلر[278] ساعت‌ساز آلمانی دستگاه تولید ملکه زنبور عسل را به‌طور مصنوعی ساخت.
بر اساس آماری که در اواخر دهه گذشته ارائه شده 50 میلیون جمعیت زنبور عسل در جهان وجود دارد. در هر جمعیت به‌طور متوسط 000، 35 زنبور وجود دارد. تعداد زنبورداران دنیا به 5/ 6 میلیون نفر می‌رسد. مقدار تولید
ص: 270
کندوهای زنبور عسل در روستای مشند ارتفاعات آستارا
عسل را در دنیا مجموعا 000، 600 تن برآورد کرده‌اند.
تاریخ آشنائی مردم ایران با زنبور عسل مشخص نیست. در میان آثاری که از کاوشهای باستان‌شناسی به‌دست آمده دشنه مفرغی لرستان دارای نقشی از زنبور عسل است. این دشنه متعلق به 800 سال پیش از میلاد مسیح می‌باشد، ولی بدون تردید صدها سال قبل از این تاریخ مردم ایران نیز مانند سومریها و بابلیها زنبور عسل را می‌شناختند و از عسل آن استفاده می‌کردند.
ساکنان گیلان و سایر استانهای شمالی یعنی مازندران و گرگان می‌بایست قبل از سایر نقاط ایران با زنبور عسل آشنائی حاصل کرده باشند، زیرا این استانها با جنگلهای انبوه و درختان و گیاهان پرگل محیط مناسبتری برای زندگی زنبور عسل بوده‌اند. شکی نمی‌توان داشت که از هزاران سال و شاید میلیونها سال پیش زنبور عسل در جنگلهای انبوه گیلان و مازندران و گرگان می‌زیسته و در تنه درختان به تولید عسل اشتغال داشته است. مؤلف «زنبور عسل و پرورش آن» می‌نویسد: «من خود شاهد وجود و زندگی تعداد زیادی زنبور عسل در سوراخهای تنه درختان در جنگلهای گیلان بوده‌ام.»[279]
گیلانیها نیز مانند ساکنان نقاط دیگر جهان برای نگهداری زنبور عسل از تنه درختان استفاده می‌کردند. در حقیقت تنه درختان برای آنان کندوهای طبیعی زنبور عسل بوده است. در غالب نقاط جهان تا نیمه قرن 19 میلادی از همین نوع کندوها یعنی تنه خالی درختان استفاده می‌شد. تنها تغییری که در زندگی زنبور عسل ایجاد گردید انتقال کندوها یعنی محل سکونت و زندگی زنبورها از داخل جنگلها به نقاط مسکونی بود. در گیلان تا چند سال قبل از تنه درختان به عنوان کندو استفاده می‌شد و هنوز هم در روستاهای دورافتاده چنین کندوهائی وجود دارد.
بدین‌ترتیب باید قبول کرد که آشنائی با زنبور عسل و استفاده از عسل در گیلان و سایر نقاط شمالی ایران قبل از سایر استانها انجام گرفته است.
بر طبق آماربرداری سازمانهای مسئول در سال 1364 تعداد کل کندوهای ایران اعم از کندوهای جعبه‌ای و کندوهای بومی 849، 231، 1 عدد و کندوهای گیلان 750، 103 عدد است (750، 86 کندوهای جعبه‌ای، 000، 17 کندوهای بومی). آخرین آمارهای به‌دست آمده در سال 1370 نشان می‌دهد که گیلان دارای 089، 135 کندوی زنبور عسل است (186، 128 کندوی جدید و 6903 کندوی بومی). طبق آمار مربوطه به سال 1364 از نظر دارا بودن تعداد کندوهای زنبور عسل استان گیلان بین تمام استانهای کشور مقام چهارم را دارد. آذربایجان شرقی با 833، 236 عدد کندو مقام اول، اصفهان با 100، 167 عدد کندو مقام دوم و آذربایجان غربی با 494، 163 عدد کندو مقام سوم را دارند. فقیرترین استان کشور از نظر دارا بودن کندوهای زنبور عسل سیستان
ص: 271
و بلوچستان است که در سال 1364 فقط 51 کندو داشته است. بوشهر و هرمزگان نیز به ترتیب مقامهای ماقبل آخر را دارند.
در گیلان ساکنان نواحی هشتپر و طوالش بیش از سایر نقاط به کار زنبورداری علاقه نشان می‌دهند. پس از هشتپر و طوالش در عمارلو و اطراف رودبار و دیلمان زنبورداری رواج بیشتری دارد.

زندگی و فعالیت زنبور عسل‌

اشاره

زندگی اجتماعی زنبور عسل یکی از عجایب زندگی جانداران می‌باشد.
پروانه‌ها، سنجاقکها، پشه‌ها و حشرات دیگر نر و ماده به هنگام جفتگیری مدت خیلی کوتاهی با هم بوده و بلافاصله پس از جفتگیری برای همیشه از یکدیگر جدا می‌شوند. حشره ماده پس از مدتی تخمهایش را در محلی که غذای کافی برای لاروها وجود داشته باشد می‌گذارد و پس از گذاشتن تخم، دیگر کاری به کار تخمها ندارد و حتی اغلب پیش از آن‌که لاروها از تخم خارج شوند خودش می‌میرد. زندگی و فعالیت و تولیدمثل در زنبور عسل با تمام حشرات تفاوت دارد این موجود ظریف به تنهائی قادر به زندگی نبوده و فقط در داخل جمعیت و همراه با آن می‌تواند زنده بماند.
در داخل یک کندوی متوسط تعدادی حدود 40 تا 70 هزار زنبور عسل وجود دارد. در دید اول همه زنبورهای بالغ مثل یکدیگرند. بدن هر زنبور از سه قسمت تشکیل می‌گردد، سر، سینه و شکم. با دقت بیشتر فرقهائی بین زنبورهای یک کندو به چشم می‌خورد. تنها یکی از زنبورها دارای شکمی طویل‌تر از سایرین است و آن ملکه زنبورهاست. بقاء و دوام هر کندو بستگی به وجود ملکه دارد، زیرا ملکه تنها زنبور ماده کامل کندوست که تمام اعضاء بدنش به‌طور کامل رشد نموده است. او به تنهائی مادر تمام زنبورهای خانواده عظیمی است که در داخل کندو زندگی می‌کنند. طول بدن ملکه معمولا بین 16 تا 18 میلیمتر و فاصله دو پر باز آن 24 میلیمتر و وزنش در حدود 21/ 0 گرم می‌باشد.
در هر کندو به‌طور طبیعی یک ملکه وجود دارد و همین یک ملکه پس از بارور شدن شروع به تخم‌گذاری کرده و جمعیت کندو را تشکیل می‌دهد. اگر در یک کندو بیش از یک ملکه باشد معمولا قوی‌تر دیگری را از بین می‌برد و خود تنها در کندو می‌ماند. گاهی ممکن است کارگران دور ملکه تازه را بگیرند و به وسیله فشار یا نیش آن را از بین ببرند. اگر به عللی نظم کندو بهم بخورد و یا این‌که ملکه را مدتی در دست نگهداریم و بعد آن را داخل کندو رها کنیم به علت عوض شدن بوی ملکه کارگران او را غریب تشخیص داده از بین می‌برند. در موقعی که ملکه کندو پیر شده و دوران تخمگذاریش به پایان برسد و تولد ملکه جوان در داخل کندو نزدیک باشد، کارگران نسبت به از بین بردن ملکه اقدام می‌نمایند. اگر به عللی ملکه کندو از بین برود می‌گویند کندو یتیم شده است، در این موقع اگر زنبوران کندوهای مجاور از فقدان ملکه خبر شوند کندوی یتیم را غارت می‌کنند. در غیر اینصورت معمولا کارگران موجبات به وجود آمدن ملکه را فراهم می‌نمایند.
به‌طور کلی قوام و نظام هر کندو بستگی به وجود ملکه دارد و تا زمانی که جمعیت کندو وجود ملکه را احساس کنند کلیه کارهای کندو با نظم و ترتیب خاصی انجام می‌گیرد و هیچ وقفه‌ای در عملیات داخل کندو ایجاد نمی‌شود.
ملکه در طول عمر خود از 4 تا 5 سال (عمر مفید ملکه 1 تا 2 سال) فقط یکبار جفتگیری می‌نماید. جفتگیری ملکه در هوا و در ارتفاعات 15 الی 20 متری صورت می‌گیرد. تخم‌ریزی ملکه 24 تا 48 ساعت بعد از جفتگیری شروع می‌شود و روزانه 3000 تا 3500 دانه تخم می‌گذارد.
ملکه جوان یک یا دوساله که مقداری زیاد تخم دارد دارای شکمی متورم می‌باشد، بالهایش کامل و سر و بدنش پوشیده از کرک می‌باشد، حرکاتش سریع و چابک است. ملکه پیر که بیش از دو سال عمر داشته باشد، بدون کرک و دارای بالهای چین‌خورده است، به علت کمی تخم در تخمدان شکمی لاغر دارد و حرکاتش آهسته و کند است.
کار ملکه فقط تخم‌ریزی است و در سایر کارهای کندو مطلقا دخالتی ندارد، زیرا ملکه فاقد عضو موم‌زا و دستگاه جمع‌آوری شهد و گرده گل می‌باشد. یک عده از کارگران به عنوان محافظ از ملکه پرستاری می‌نمایند و غذای مخصوصش را که ژله سلطنتی نامیده می‌شود در اختیارش می‌گذارند.
خصوصا در ایام تخمگذاری مراقبت و تغذیه ملکه با توجه بیشتری انجام می‌شود. تغذیه ملکه بدین‌صورت است که ملکه زبانش را مستقیما داخل دهان کارگر نموده و غذا می‌گیرد.
یک ملکه خوب به‌طور مداوم و یکنواخت و خارج از فصل حتی در آخر پائیز هم تخمگذاری می‌کند و هرچه جمعیت کندو بیشتر باشد دلیل بر خوبی ملکه است. اگر ملکه بتواند چند هفته قبل از دوره عسل حجرات را از تخم پر کند در دوره عسل جمعیت کندو بیشتر بوده و عسل بیشتری فراهم می‌شود.
جالب آن است که ملکه قادر است بنا به خواست خود تخمی بگذارد که از آن زنبور ماده به‌وجود آید یا سلول تخمی تولید کند که از آن زنبور نر متولد گردد.
زنبورهای نر چاقتر از بقیه بوده و دارای چشمهائی بزرگتر از زنبورهای ماده می‌باشند. زنبور نر نسبت به زنبور کارگر درشت‌تر است و به آسانی از زنبور کارگر تمیز داده می‌شود. در پاهای آن سبد مخصوص جمع‌آوری گرده گل دیده نمی‌شود و به‌علاوه فاقد نیش است و در موقع پرواز صدای مخصوص و وزوز دارد. زنبور نر همیشه در کندو وجود ندارد و معمولا در بهار که اولین غنچه‌های بهاره به گل می‌نشیند در کندو دیده می‌شود.
اگر در فصل زمستان در کندوئی زنبور نر دیده شود دلیل بر بی‌نظمی کندو و یتیم بودن آن است. کار زنبور نر فقط بارور کردن ملکه است و نقش دیگری در کندو ندارد به همین جهت به محض اتمام دوره گلدهی و کم شدن شهد در منطقه، کارگران زنبورهای نر را از کندو خارج کرده و به آنها اجازه استفاده از مواد غذائی داخل کندو را نمی‌دهند. زندگی این زنبورها، خارج از کندو پایان می‌یابد. کارگران در مواقعی که به زنبور نر نیازی ندارند حتی تخم و لاروهای آنها را از بین می‌برند.
بقیه زنبورها که تفاوت زیادی با ملکه و زنبور نر دارند و بیشترین جمعیت یک کندو را تشکیل می‌دهند زنبورهای ماده یا کارگر هستند که از ملکه و زنبور نر کوچکترند. طول بدن آنها 12 تا 13 میلیمتر و فاصله دو بال آنها در حالت باز 23 میلیمتر می‌باشد. وزن هر زنبور کارگر حدود 11/ 0 گرم می‌باشد. کارگران با وجود ماده بودن تخم نمی‌گذارند و توانائی تخم‌گذاری هم ندارند. قدرت
ص: 272
تخم‌گذاری در ملکه بسیار زیاد و قوی است، ولی در کارگران چنین قدرتی وجود ندارد. چون دستگاه تناسلی آنها ناقص بوده و جفتگیری برایشان ممکن نیست. در عوض کارگران پرستاری از نوزادان را به عهده می‌گیرند، یعنی در هر کندو ملکه تخم می‌گذارد و کارگران تخمها و نوزادان را پرستاری نموده، تغذیه و پرورش می‌دهند، به‌علاوه نظافت داخلی کندو نیز به عهده عده‌ای از کارگران است. تعدادی از کارگران مشغول حمل زباله‌ها و اجساد مردگان به خارج از کندوها می‌باشند. گروهی وظایف ساختن حجرات را به عهده دارند و تعدادی مسئولیت گرم کردن و یکنواخت نگهداشتن هوای داخلی کندو را دارند. دسته‌ای از کارگران نیز به عنوان محافظ در مقابل دشمنان خارجی به دفاع می‌پردازند. وظیفه تقسیم مواد غذائی نیز به عهده عده‌ای دیگر از کارگران است.
هریک از وظایف ذکر شده را زنبورهای کارگر با توجه به سن خود عهده‌دار می‌شوند، یعنی 24 ساعت پس از تولد حجراتی را که از آن خارج شده‌اند تمیز می‌کنند. از چهارمین روز پس از تولد، مسئولیت تغذیه نوزادان را به عهده می‌گیرند. در ششمین روز مأمور تغذیه نوزادان جدید با ژله سلطنتی می‌شوند. بدیهی است که غدد ترشّح‌کننده ژله سلطنتی از این‌روز به بعد شروع به کار می‌نمایند و زنبوران جوان قادر خواهند بود وظیفه تغذیه نوزادان جوان را که باید در غذای آنان ژله سلطنتی باشد بر عهده بگیرند. لازم به ذکر است که نوزاد ملکه در تمام طول مدت نمو جنینی خود از ژله تغذیه می‌نماید، ولی نوزادان کارگر و نر فقط در سه روز اول عمر خود از این ژله بهره‌مند می‌گردند.
غده‌های ترشح‌کننده ژله سلطنتی در زنبوران جوان تابع مصرف مقدار زیادی گرده گل است و اگر گرده گل به آنان نرسد غدد مذکور نیز نمو نمی‌نمایند.
از روز دهم در انباشتن شهد گلها و گرده گل مداخله دارند و برای تبخیر آب موجود در شهد که به شکل عسل درآید و قابل پوشاندن و محفوظ ماندن باشد اقدام می‌نمایند. ضمنا اجسام خارجی و زائد مانند زنبوران مرده و ناقص، حشرات موذی، اجساد غارتگران کندو را به خارج حمل می‌نمایند. همچنین پر کردن منافذ و شکافها به وسیله بره‌موم بر عهده آنان است. (بره‌موم از صمغ جوانه گیاهان مخصوصا جوانه درختان تبریزی تهیه می‌شود.)
آخرین مرحله کار، شناسائی جایگاه کندو است. زنبوران جوان در این دوره با پروازهای کوتاه در اطراف کندو به موقعیت کندو پی می‌برند و محل استقرار کندو را به خاطر می‌سپارند. در این موقع غده سازنده ژله سلطنتی تدریجا کوچک شده و به حد ناچیزی می‌رسد و وظیفه تولید ژله خاتمه می‌یابد، بالعکس غده‌های سازنده موم که در زیر شکم زنبور عسل و بین حلقه‌های شکمی جای دارند نمو می‌نمایند.
زنبور جوان از روز هیجدهم به ترشح موم به صورت صفحات کوچک می‌پردازد. هربار پس از ترشح صفحات موم آن را به دهان برده با بزاق مخلوط می‌نماید و می‌جود و سپس به شکلی که لازم دارد درآورده و در کنار حجراتی که به ساختن آنان مشغولند جای می‌دهد.
هرورقه نازک موم را هشت تا ده هزارم گرم محاسبه کرده‌اند و برای آن‌که یک کیلوگرم موم ترشح شود حداقل 000، 250، 1 عدد از این ورقهای نازک و ظریف لازم است. در این سن مراقبت از مدخل کندو، مقابله با دشمنان و بیرون راندن زنبورهای نر از کندو (پس از اتمام دوره عسل) نیز از وظایف زنبورهای نوجوان است. آنها از روز بیستم به بعد به جمع‌آوری توشه، تجسس گلها و جمع‌آوری شهد و گرده می‌پردازند.
در دو پای آخر زنبور عسل کارگر زائده‌ای شبیه سبد قرار دارد که زنبور کارگر در صحرا گرده گل را داخل آن جمع کرده و به طرف کندو حرکت می‌کند.
برای یک کندو در تمام مدت سال چند کیلو عسل کفایت می‌کند که مصرف سالانه زنبورها را تأمین نماید، ولی آنها چندین برابر مایحتاج خود را در کندو ذخیره می‌نمایند و اگر باز هم دسترسی به منابع قندی و شهد گل بیابند با کمال علاقه و اشتیاق به جمع‌آوری آن می‌پردازند.
زنبور عسل در تمام مدت عمر کوتاه خود از موقع تولد تا لحظه مرگ فعال است و خواب و آسایش ندارد. این حیوان در تمام مدت شب که به علت تاریکی قادر به پرواز نیست در داخل کندو به کار اشتغال دارد، بدین‌ترتیب که با بال‌زدنهای مکرر هوا را به جریان واداشته و آب اضافی موجود در شهد را تبخیر می‌نماید و غلظت آن را به حدی می‌رساند که عسل در محیط خارج مقاوم بوده و به زودی فاسد نشود. هریک از سلولهایشان که پر از عسل می‌شود ورقه نازکی از موم به منظور حفاظت، روی آن را می‌پوشاند. در این کارها ملکه و زنبورهای نر شرکت نمی‌کنند.
فایده زنبور عسل تنها تولید عسل نیست. این حشره شگفت‌انگیز از نظر تولید بیشتر میوه‌ها و بذرها در گرده‌افشانی نقش مؤثری بر عهده دارد. محصول باغهایی که زنبور عسل بدانها راه ندارد به مراتب کمتر از باغهایی است که در آنها زنبورهای عسل فعالیت می‌نمایند. به‌طوری که کارشناسان اظهارنظر کرده‌اند وجود کندوهای زنبور عسل در باغها محصول برخی از درختان مانند سیب را به 10 برابر و برخی دیگر مانند گلابی را به 13 تا 14 برابر افزایش می‌دهد. غیر از عسل فرآورده‌های دیگری نیز تولید می‌کند که ذیلا به شرح آنها می‌پردازیم:

عسل‌

در مورد ارزش غذایی عسل سخن بسیار گفته شده است. طب سنتی از عسل به عنوان دارویی مؤثر برای درمان برخی از بیماریها استفاده می‌کند. در قرآن کریم آمده است:
و پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها خانه‌ها بگیر و از درختان و از آنچه بنا می‌کنند، سپس از همه میوه‌ها بخور و راههای پروردگارت را به انقیاد برو. از شکمهای آنها شرابی بیرون آید که رنگهای آن گوناگون باشد، از آن شفائی برای مردم باشد، بی‌گمان در آن آیتی است برای گروهی که می‌اندیشند.[280]
حال ببینیم این پدیده شگفت‌انگیز چیست، چگونه به وجود می‌آید و از چه
ص: 273
موادی ترکیب یافته است.
عسل عبارت از شهد غلیظشده گلها و گیاهان است. زنبور عسل شهد گلها را در داخل کیسه مخصوصی که در بدن دارد جمع کرده به داخل کندو حمل می‌کند، سپس شهد را که دارای 50 تا 80 درصد آب است غلیظ کرده به صورت عسل در داخل سلولهای کندو ذخیره می‌نماید. زنبور عسل پس از آن که سلول‌شان را مملو از عسل ساخت سر آن را توسط موم می‌پوشاند.
در گیلان و نقاط مرطوب دیگر زنبور عسل قادر نیست مقدار آب موجود در شهد را به اندازه لازم یعنی تا 18 درصد پائین بیاورد. بدین‌جهت عسل گیلان رقیق‌تر از عسل نقاط خشک است.
گروهی از مردم تصور می‌کنند که عسل مدفوع زنبور است. این تصور به کلی عاری از حقیقت است. زنبور عسل موجودی بسیار پاکیزه و تمیز است، برای دفع مدفوع همواره از کندو خارج می‌شود و هرگز لانه خود یعنی کندو را آلوده نمی‌سازد.
عسل ماده‌ای است که هیچ میکروب و ویروس و باسیلی در آن نفوذ نمی‌کند. وزن مخصوص عسل 4/ 1 است. با وجود شیرینی زیاد ماده‌ای اسیدی است و به همین جهت از نگهداری آن در داخل ظرفهای فلزی باید اجتناب کرد. 80 تا 82 درصد عسل را قندهای مختلف تشکیل می‌دهند. یک درصد آن نیز از مواد پروتئینی است. مقداری نیز کلسیم، سدیم، منگنز، منیزیوم، آهن، مس و فسفات در عسل وجود دارد.
برداشتن ورقه نازک موم (پولک) از روی عسل توسط چنگال پولک‌تراش‌

موم‌

موم تنها ماده ساختمانی برای درست کردن سلولها و شانها و تعمیر آنهاست. زنبور عسل با موم سلولهائی را برای رشد کارگران، نرها و ملکه‌ها می‌سازد و مواد غذائی مثل عسل، گرده، ژله سلطنتی را داخل همین سلولهای مومی ذخیره می‌نماید. زنبور عسل برای تولید موم ناچار است مقدار زیادی عسل بخورد. موم به وسیله غده‌های زیرشکمی زنبور عسل ترشح می‌گردد.
بنابراین موم از جمله موادی است که در داخل بدن زنبور عسل درست می‌شود.
برای تولید یک کیلو موم زنبور باید 10 تا 12 کیلو عسل مصرف نماید. بدین جهت بهتر است زنبوردار از موم قالب‌زده یا دیواره استفاده نماید تا از مصرف عسل توسط زنبور جلوگیری شود و عسل بیشتری به دست زنبوردار برسد.
زنبور عسل معمولا موم را در سنین بین 13 تا هیجده روز پس از تولد ترشح می‌نماید.

بره‌موم‌

یکی دیگر از فرآورده‌های زنبور عسل بره‌موم است که مواد اصلی تشکیل دهنده آن را زنبورها از طبیعت جمع‌آوری کرده به داخل کندو حمل می‌نمایند و پس از تبدیل آن به بره‌موم از این فرآورده جهت چسباندن قابها، گرفتن درزها و شکافها، کوچک کردن دریچه پرواز در زمستان استفاده می‌نمایند. بره‌موم را به عنوان جلادهنده و ساختن کرمهای زیبائی مورد استفاده قرار می‌دهند.

گرده گل‌

گرده گل مهمترین غذائی است که زنبور عسل برای زیستن و رشد بدان نیاز دارد. رشد لاروها و ادامه زندگی زنبورها بدون گرده گل امری است تقریبا غیر قابل تصور. البته در مواقع ضروری می‌توان از مواد پروتئینی موجود به جای گرده گل استفاده نمود و یا کمبود آن را جبران کرد، ولی جایگزینی برای همیشه یا مدت طولانی عملا با مشکل مواجه خواهد شد.
زنبورهای کارگر در حال انباشتن شهد و گرده و حفاظت از شفیره‌ها.
زنبورها گرده‌های گل را داخل سلولهای مومی ذخیره می‌کنند به‌طوری‌که زنبوردار قادر به خارج کردن آن از حجره‌ها نمی‌باشد، ولی روشهائی وجود دارد که زنبوردار با استفاده از آنها موفق به گردآوری گرده گل می‌شود. در ایران هنوز کسی از نحوه استفاده صحیح گرده گل اطلاعی ندارد، ولی در بیشتر کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی مورد استفاده فراوانی دارد. تولید- کنندگان ملکه زنبور عسل نیاز زیادی به گرده گل دارند. عده‌ای اعتقاد دارند گرده گل مقاومت بدن را در مقابل بیماریها زیاد می‌کند و آن را با غذا مخلوط
ص: 274
نموده و می‌خورند و در بعضی از داروهای تقویتی نیز آن را مورد استفاده قرار می‌دهند.

ژله سلطنتی (رویال)

در ناحیه سر زنبور عسل جوان غده‌هائی موجود است که جسمی خمیری با رنگ سفید و طعمی تلخ به نام ژله رویال تولید می‌نماید. غده‌های مزبور از روز ششم شروع به فعالیت می‌نمایند. لازم به یادآوری است که نوزاد ملکه در تمام طول مدت نمو جنینی خود از ژله رویال تغذیه می‌نماید، ولی نوزاد کارگران و زنبورهای نر فقط در سه روز اول عمر خود از این ژله بهره‌مند می‌گردند.
فعالیت این غده‌ها تابع مصرف گرده گل می‌باشد و اگر گرده گل قطع شود غده مذکور نیز تحلیل خواهد رفت. لازم به ذکر است که اوج فعالیت این غده‌ها تا 10 روز پس از تولد است و از روز دهم به بعد تدریجا رو به تحلیل می‌رود و در عوض، غده‌های تولیدکننده موم شروع به فعالیت می‌نمایند.

سم یا زهر زنبور عسل‌

سم یا زهر زنبور عسل ماده‌ای است که در داخل بدن زنبور به وسیله غده مخصوصی از دومین روز تولد شروع به ترشح می‌نماید. گفته می‌شود که سم مزبور برای درمان برخی از بیماریها از جمله انواع روماتیسم بسیار مؤثر است.
زنبور عسل با تولید فرآورده‌هائی که ذکر گردید در بسیاری از صنایع از جمله صنایع آرایشی، داروسازی، شمع‌سازی، قالب‌سازی، ریخته‌گری، نساجی، واکس‌سازی، کاغذسازی و غیره منشأ خدمات ارزنده‌ای می‌باشد. البته موفقیت در امر پرورش و نگهداری زنبور عسل بستگی به دانش و اطلاعات لازم در مورد رفتار و فعالیتهای این حشره دارد و درک صحیح رفتارها و اعمال پیچیده زنبور عسل مستلزم داشتن اطلاعات کافی در مورد آن است.

سیر زنبورداری در گیلان‌

همانطور که در ابتدای این بحث گفته شد استانهای شمالی ایران به علت سرسبزی و فراوانی گل همواره استعداد بیشتری برای زندگی زنبور عسل داشته‌اند. طبق بررسیها و تحقیقاتی که به عمل آمده زنبور عسل از قدیم الایام در گیلان فعالیت داشته و جنگلهای گیلان منابع قابل‌توجهی از عسل را در تنه درختان خود ذخیره داشتند.
شیوه‌های جدید پرورش زنبور عسل را گیلانیها از روسها اقتباس کردند.
زنبورداری در روسیه سوابق بسیار طولانی دارد و به قرن دهم میلادی می‌رسد.
گرایش مردم گیلان به پرورش و نگهداری زنبور عسل و انتقال زنبورها از لانه‌های طبیعی به نقطه‌ای نزدیک محل سکونت خود از 200 سال قبل، یعنی از اوائل قرن نوزدهم میلادی زمانی که کندوهای کادردار متحرک در شوروی به وجود آمد، آغاز گردید. در آن زمان در گیلان از کندوهای طبیعی استفاده می‌شد. به این صورت که تنه درختان را بر روی زمین قرار داده داخل آن را خالی می‌کردند و زنبورها را به داخل تنه هدایت می‌نمودند. تا مدتهای طولانی
نمائی از کندوهای لانگستروت
اهالی حاشیه جنگلها و مناطق ییلاقی شهرهای تالش، آستارا، فومن و صومعه سرا به همین ترتیب عمل می‌کردند و هیچگونه اطلاعات فنی نداشتند. آنها سالی یک‌بار در کندو را باز می‌کردند و مقداری عسل به‌دست می‌آوردند.
اندک‌اندک بر تعداد کندوهای طبیعی یعنی تنه خالی درختان افزوده شد و آگاهی بیشتری با زنبور عسل و ارزش غذائی عسل حاصل گردید. زنبورداری که بیشتر جنبه تفریحی و سرگرمی داشت برای کسب درآمد نیز مورد توجه قرار گرفت و از شمال و غرب گیلان به جنوب و شرق و از حاشیه جنگلها به مناطق ییلاقی و قسمتهای جلگه‌ای راه یافت. در این موقع کسانی که به پرورش زنبور عسل اشتغال داشتند با روشهای جدید زنبورداری در سایر کشورها خصوصا روسیه آشنا شدند و کندوهای طبیعی یعنی تنه خالی درختان را به کندوهای جعبه‌ای کادردار تبدیل کردند. نخستین بار در سال 1330 کندوهای جعبه‌ای در روستاهای دگرمانکشی و حیران آستارا توسط فریدون اورادی و رحمت پرکاری به‌کار گرفته شد. پس از آن به سال 1343 در روستای خطبه‌سرای تالش و به سال 1351 در روستای دارستان رودبار و به سال 1358 در روستای ماکلوان فومن و زاکله‌بر لاهیجان و نیز روستای پرشکوه لنگرود و به سال 1359 در روستای آزارکی رودسر و شهرستان رشت و به سال 1360 در ماسال و صومعه‌سرا کندوهای جعبه‌ای را جانشین تنه درختان کردند.
اطلاعات مردم گیلان در مورد زنبورداری ناقص بود و تهیه کندو و تولید عسل یک کار تفننی و تفریحی به‌شمار می‌آمد تنها شهرستانهای تالش و آستارا که امروز هم با داشتن 82289 دستگاه کلنی زنبور عسل مدرن به عنوان قطب زنبورداری در استان گیلان محسوب می‌شوند تا حدودی به فن زنبورداری آشنائی داشته و از آن به عنوان شغل اصلی بهره‌برداری می‌کردند.
در آن ایام زنبوردارانی که پس از سالها فعالیت در امر پرورش زنبور عسل پی به تغذیه تحریکی برده بودند و احتیاج به شکر داشتند از طریق ادارات کشاورزی محل به اداره قند و شکر معرفی می‌شدند و غالبا زنبورداران بدون مراجعه به اداره قند و شکر سهمیه موردنیاز را از بازار خریداری می‌کردند.
ص: 275
نمائی از کندوهای دادانت
ضمنا به علت عدم شناخت کامل از آفات و امراض زنبور عسل هیچگاه نیازی به دارو پیدا نمی‌شد. و اگر موردی پیش می‌آمد یا اگر کندوئی ضعیف می‌گشت زنبورداران ضمن مراجعه به اداره کشاورزی و مشورت با زنبورداران خبره مقداری داروهای تقویتی یا آنتی‌بیوتیک تهیه کرده از آن استفاده می‌کردند، ولی خوشبختانه طی دهه اخیر مردم گیلان بیشتر به ارزش این حشره پی بردند و به زندگی آن علاقه‌مند شدند و موجبات بهبودی محل سکونت زنبور عسل را فراهم کردند، ضمنا زنبورداران به این مسئله پی بردند که یکی از اصول صحیح بهره‌برداری از زنبور عسل شناسائی دقیق این حشره و آشنائی با زندگی و عادات و خصوصیات آن است و زنبورداری متضمن سرمایه‌گذاریهای هنگفت و هزینه‌های گزاف نیست. همین امر موجب علاقه‌مندی بیشتر مردم گیلان به این حشره مفید گردید، به‌طوری‌که امروز از تجهیزات قابل‌توجه و مدرنی در جهت نگهداری آن استفاده می‌نمایند. اداره ترویج کشاورزی استان گیلان نیز از سال 1358 گامهای مؤثری در جهت ترویج زنبورداری برداشته و فعالیت گسترده و چشم‌گیری را در جهت احیاء و شناساندن این رشته آغاز نمود. از جمله با ایجاد واحدهای آموزشی و ترویجی در شهرستانهای مختلف استان (فومن، لاهیجان، آستانه اشرفیه، لنگرود، رودسر و تالش) و تشکیل کلاسهای آموزشی (عملی و تئوری) در زنبورستانهای احداث‌شده ضمن آموزش و آشنا نمودن زنبورداران به اصول صحیح پرورش و نگهداری زنبور عسل و برشمردن مزایای آن موجبات تشویق علاقه‌مندان به پرورش زنبور عسل را فراهم کرد. فعالیت وسیعی برای تبدیل کندوهای بومی آغاز گردید. ضمنا به منظور حمایت و تشویق هرچه بیشتر زنبورداران تعدادی کندوهای جعبه‌ای (لانگستروت، دادانت) تهیه و آماده توزیع گردید. همچنین لوازم موردنیاز برای زنبورداری مدرن نیز از طریق جهادسازندگی تهیه و خریداری شد تا بین زنبورداران توزیع گردد. این اقدامات در جهت رشد و توسعه زنبورداری گیلان بسیار مؤثر بود. به‌طوری‌که امروز در سطح استان گیلان تعداد کندوهای بومی از مرز 7000 دستگاه تجاوز می‌نماید که آنهم بیشتر مربوط به مناطق دوردست ییلاقی است. در سایر مناطق هم اگر تعدادی کندوی بومی وجود داشته باشد به
نمایی از استقرار کلنیهای زنبور عسل در باغ مرکبات
علت اعتقادات شخصی زنبوردار است. به‌طور کلی زنبورداری در گیلان در طی سالهای اخیر سیر صعودی داشته و توسعه بسیار یافته است. اولین شرکت تعاونی زنبورداران در بهمن‌ماه 1360 با 1757 نفر عضو در شهرستان تالش تأسیس شد، پس از آن شرکتهای تعاونی زنبورداران یکی پس از دیگری به شرح زیر در شهرهای گیلان فعالیت خود را آغاز کردند:
در اسفندماه 1360 شرکت تعاونی زنبورداران رودسر با عضویت 14 نفر، در خردادماه 1361 شرکت تعاونی زنبورداران آستانه اشرفیه با عضویت 14 نفر، در تیرماه 1361 شرکت تعاونی زنبورداران رشت با عضویت 47 نفر، در مهرماه 1361 شرکت تعاونی زنبورداران لنگرود با عضویت 35 نفر، در آذرماه 1361 شرکت تعاونی زنبورداران آستارا با عضویت 498 نفر، در اسفندماه 1361 شرکت تعاونی زنبورداران فومن با عضویت 74 نفر، در آبان‌ماه 1362 شرکت تعاونی زنبورداران صومعه‌سرا با عضویت 52 نفر و در مهرماه 1363 شرکت تعاونی زنبورداران رودبار با عضویت 65 نفر تشکیل گردید. (شرایط عضویت در شرکتهای تعاونی زنبورداران دارا بودن حداقل 15 دستگاه کلنی زنبور عسل مدرن است در غیر اینصورت زنبوردار می‌تواند از تسهیلات جهاد سازندگی استفاده نماید). شرکتهای تعاونی پس از تشکیل، رسما فعالیت خود را آغاز کردند و به‌شمارش کلنیها جهت تأمین شکر موردنیاز زنبورداران پرداختند (شمارش کلنیها هرسال دو بار در بهار و پائیز انجام می‌گرفت و برای هر دستگاه کندو 7 کیلو شکر در هر نوبت تحویل می‌شد که بعدا به 5 کیلو کاهش یافت)، البته شرکتهای تعاونی شهرستانهای تالش و آستارا به علت دارا بودن بیشترین عضو و بالاترین سرمایه نسبت به سایر شرکتها فعالیت بیشتری داشتند و علاوه بر تأمین شکر، لوازم موردنیاز زنبورداران از قبیل کندو، دودی، اهرم، لباس کار، ظرف غذا، کلاه و سایر نیازها را تهیه و در اختیار آنان قرار می‌دادند. اما سایر شرکتها قادر به تهیه لوازم مذکور نبودند و یا در سطح بسیار محدودی فعالیت داشتند. البته در سالهای اولیه تأسیس شرکتها، اداره دامپروری استان جهت تشویق و حمایت از زنبورداران و تقویت هرچه بیشتر شرکتها گاه موم آج‌دار، چوب و حلب در اختیار زنبورداران قرار می‌داد. یعنی با
ص: 276
توجه به تعداد کلنیهای زنبور عسل سهمیه هر شهرستان به شرکتهای تعاونی تحویل می‌گردید، سپس از طریق شرکتها بین زنبورداران واجد شرائط توزیع می‌شد. ضمنا توزیع ملکه‌های هیبرید (میدنایت و استارلاین) نیز در آن سالها در چند نوبت انجام گرفت. آخرین بار در سال 1366 تعداد 1367 ملکه زنبور عسل بین تعدادی از شرکتهای تعاونی توزیع گردید، ولی از سال 1366 به بعد هیچگونه خدماتی به زنبورداران داده نشد (بجز توزیع شکر و دارو) زنبورداران عضو جهادسازندگی هرسال علاوه بر دریافت سهمیه شکر، لوازم موردنیاز خود را نیز از جهادسازندگی تهیه و خریداری می‌کردند و مشکلی از نظر تأمین نیازهای خود نداشتند. لازم به ذکر است از سال 1363 به بعد یعنی همزمان با پیدایش کنه و اروآ در استان گیلان مسئولیت مبارزه با آفات و امراض و همچنین برآورد مقدار داروی مورد نیاز زنبورداران به عهده دامپزشکی محول گردید تا ضمن تعیین سهمیه دارو برای شهرستانها و توزیع آن بین شرکتهای تعاونی در نحوه مصرف آن نیز نظارت مستقیم داشته باشد.
(برای مبارزه با کنه واروآ در ابتدا از داروهای واروستان- واروازین استفاده می‌شد که چندان رضایت‌بخش نبود پس از آن نوار فولبکس- پریزین- آبیتول توزیع گردید.) البته توزیع دارو بر اساس تعداد کلنیهای زنبور عسل انجام می‌شود و هرساله کمتر از مقدار موردنیاز در اختیار زنبورداران قرار می‌گیرد. این نیز یکی از مشکلات زنبورداری در استان گیلان است که باید مورد توجه قرار گیرد. در هرصورت تا سال 1367 شرکتهای تعاونی هر شهرستان به‌طور جداگانه به کار خود ادامه می‌دادند و هیچگونه ارتباط کاری با یکدیگر نداشتند و از سال 1368 به بعد به منظور انسجام هرچه بیشتر شرکتها و همچنین تسریع در امر تأمین نیازهای اساسی لزوم تشکیل اتحادیه احساس گردید. به‌طوری‌که اداره دامپروری با هماهنگی سازمان تعاون روستائی استان و همچنین همکاری شرکتهای تعاونی زنبورداران مقدمات تشکیل آن را فراهم کرد و پس از انجام مراحل قانونی، اتحادیه زنبورداران تشکیل و فعالیت خود را با 9 شرکت تعاونی در تاریخ 30 مهرماه 1368 به‌طور رسمی آغاز نمود، ولی متاسفانه از زمان تشکیل اتحادیه هم به علت عدم همکاری سازمانهای مسئول در استان و مشکلات موجود و همچنین عدم پی‌گیریهای لازم و به موقع هیچگونه خدمات دولتی از قبیل تهیه حلب، موم، چوب، متقال، شیشه، استراکتور، رنگ، میخ، پلاستیک و غیره در اختیار زنبورداران قرار نگرفت و در چند سال اخیر شرکتهای تعاونی جز توزیع شکر و دارو هیچگونه فعالیتی در جهت ارائه خدمات به زنبورداران نداشته‌اند. نباید فراموش کرد که قیمت شکر نیز از 250 ریال به 650 ریال افزایش یافت و باعث گردید که بعضی از شرکتها به سبب نداشتن سرمایه کافی به خرید شکر مبادرت نورزند و زنبورداران هم به علت افزایش قیمت رسمی شکر که کم‌وبیش با قیمتهای بازار آزاد تفاوت قابل توجهی ندارد نسبت به استفاده از سهمیه شکر تمایلی نشان ندهند و به ناچار از تغذیه بهاره و پائیزه کلنیها که در پرورش زنبور عسل نقش بسیار مهمی دارد خودداری نمایند. در نتیجه فعالیت بعضی از شرکتها که از نظر عضو و سرمایه اولیه توانائی زیادی ندارند کاهش یافته و برخی از آنها در شرف تعطیل هستند. برای جلوگیری از تعطیل شرکتها و مؤسسات زنبورداری و کمک به توسعه و گسترش آنها سازمانهای مسئول
بازدید بهاره از کلنیهای زنبور عسل
باید به اقداماتی جدی مبادرت ورزند که اهم آنها به قرار زیر است:
1. ایجاد هماهنگی با بانکها در ارتباط با پرداخت وامهای طویل المدت به زنبورداران.
2. وارد کردن موم مرغوب از خارج با قیمت مناسب و توزیع آن بین زنبورداران.
3. جلب همکاری و موافقت سرجنگلداری استان در جهت تأمین چوب مورد نیاز زنبورداران.
از این طریق شرکتهای تعاونی خواهند توانست کندوهای زنبور عسل را به تعداد کافی تهیه کرده با بهای مناسب در اختیار اعضاء شرکت و علاقه‌مندان قرار دهند.
4. تأمین داروهای موردنیاز با توجه به وجود آفات و امراض مهم در استان که هرسال خسارات و زیانهای قابل‌توجهی وارد می‌سازد و موجبات کاهش فعالیت یا تعطیل کار زنبورداران را فراهم می‌نماید.
5. تحویل به موقع شکر بهاره و پائیزه به‌طوری که سهمیه بهاره در اسفند ماه و پائیزه در شهریورماه هرسال در اختیار زنبورداران قرار گیرد تا کلنیها در زمان مقرر مورد تغذیه تحریکی قرار گیرند.
6. تهیه و تأمین استراکتور به تعداد موردنیاز به نحوی که زنبورداران مجبور به توزیع عسل با موم نشوند. و در تمام ایام سال بتوانند عسل تصفیه شده به بازار عرضه نمایند.
7. شناساندن خواص عسل به طبقات مختلف جامعه از طریق رسانه‌های گروهی و وسایل ارتباط جمعی و تشویق مردم به مصرف عسل.
8. تأسیس آزمایشگاه و کارخانه بسته‌بندی عسل و برنامه‌ریزی دقیق جهت جمع‌آوری و خرید محصولات استان.
9. تأسیس ایستگاههای پرورش و تولید ملکه در جهت تسهیل کار زنبورداران. در حال حاضر یک ایستگاه در لنگرود وجود دارد که توانائی
ص: 277
بازدید تابستانی از کلنیهای زنبور عسل
تأمین نیازهای استان را ندارد. این ایستگاه در سال 1363 با مقدار 200 دستگاه کلنی زنبور عسل تأسیس گردید و از سال 1364 رسما فعالیت خود را جهت تولید ملکه آغاز کرد. ملکه‌های تولیدی ایستگاه مزبور با توجه به اولویتها بین زنبورداران توزیع می‌گردد و مسئولیت ایستگاه به عهده جهادسازندگی استان است.
10. بررسی و شناسائی دقیق مناطق شهدخیز استان و تعیین ظرفیت پذیرش کندو در شهرستانهای مختلف با توجه به گیاهان شهدزا و دوره گلدهی آنها که می‌بایست به صورت جدول زمان‌بندی‌شده تهیه گردد و در اختیار شرکتهای تعاونی قرار گیرد.
11. تعیین ضوابط خاص در رابطه با کوچ و استقرار کلنیهای زنبور عسل در شهرستانهای مختلف استان خصوصا در فصل شهد به منظور پیشگیری از برخوردها و درگیریهای متعددی که هرسال به سبب عدم رعایت فواصل از زنبورستانها بین زنبورداران رخ می‌دهد.
12. تهیه و خرید تعدادی موم آج‌کن دستی و توزیع آنها بین زنبورداران با توجه به تعداد کلنیهای موجود (برای هر صد دستگاه کلنی زنبور عسل یک دستگاه موم آج‌کن دستی مورد نیاز است).
در حال حاضر 2 واحد موم آج‌کنی تمام‌اتوماتیک در شهرستان آستارا و بخش حویق مشغول فعالیت می‌باشد که زنبورداران علی‌رغم بعد مسافت جهت تعویض و آج کردن موم به آنها مراجعه می‌نمایند.
13. اعزام کارشناسان به خارج از کشور جهت فراگیری فنون و تکنیکهای جدید زنبورداری و فراهم ساختن تسهیلات لازم برای استفاده کارشناسان از مجلات و نشریات خارجی مربوط به زنبورداری.
استان گیلان با دارا بودن مناطق جلگه‌ای، جنگلی و ییلاقی محیط بسیار مناسبی برای فعالیتهای زنبورداری و تولید عسل است. مناطق متنوع گیلان به زنبورداران امکان می‌دهد که در سال حداقل سه بار کندوها را در داخل
بازدید پائیزه و آماده‌سازی کلنیهای زنبور عسل جهت زمستان‌گذرانی
استان جابجا کنند و بیشترین محصول را به‌دست آورند. به نظر کارشناسان با اقداماتی که در بالا شرح داده شد می‌توان ظرفیت ظرفیت تولید عسل را در گیلان به چند برابر مقدار فعلی افزایش داد و محصولی بسیار مرغوب برای صدور به سایر استانها و خارج از کشور تهیه نمود.
به نظر کارشناسان و صاحب‌نظران مناسبترین سیکل مهاجرت یا دوره انتقال کندوهای زنبور عسل در استان گیلان به شرح زیر است:
در فصل پائیز و زمستان باید کندوها را در منطقه جلگه‌ای شهرستانها، که تا 15 اردیبهشت (شروع گلدهی مرکبات) قابل استفاده است مستقر نمود. در این منطقه از اواسط اسفندماه به علت افزایش درجه حرارت محیط و باز شدن شکوفه‌ها فعالیت زنبورها آغاز می‌شود و ضمن شهدرسانی به کندو موجبات تحریک ملکه جهت تخم‌ریزی هرچه بیشتر فراهم می‌گردد که به ازدیاد نسل و افزایش جمعیت کندو منتهی می‌شود. از 15 اردیبهشت‌ماه به بعد (اوج شهد مرکبات) کلنیهای قوی و آماده‌شده به باغهای مرکبات در شهرستانهای لنگرود، رودسر، کلاچای، چابکسر و مناطق مشابه منتقل می‌گردد و تا 5 خردادماه (خاتمه شهد مرکبات) در همان مناطق نگهداری می‌شود. در این مدت کوتاه (حداکثر 20 روز) به علت وفور شهد در منطقه علاوه بر انباشته شدن شهد و تولید عسل جمعیت کندو نیز غالبا به دو تا سه طبقه می‌رسد و در بعضی از سالها که مرکبات به وفور گل می‌دهند چنانچه هوا مساعد باشد و مراقبتهای لازم صورت گیرد، زنبورداران می‌توانند ضمن گرفتن بچه کندو برداشت مرحله اول عسل را در این منطقه انجام دهند. پس از برداشت مرحله اول که تقریبا مقارن با اتمام شهد در مرکبات و کم شدن فعالیت زنبورهاست دوره گلدهی در جنگلهای استان گیلان آغاز می‌گردد. ابتدا گیاهانی مثل خرمالو (اربه) سپس اقاقیای وحشی (للکی) شروع به گل دادن می‌نمایند. زنبورداران با آشنائی به زمان گلدهی گیاهان باید مقدمات کار را جهت انتقال کلنیها به جنگل فراهم نمایند، به‌طوری‌که حداکثر از 5 خردادماه به بعد کندوها را
ص: 278
به جنگلهای امام‌زاده ابراهیم، امام‌زاده اسحق، سیاه‌مزگی، ماکلوان و قلعه- رودخان در شهرستان فومن و تنیان، سه‌سار، چالکسر، سیاه‌کوه در صومعه‌سرا و طولارود، کیش‌دیبی، سراگا، سیابیل، دوران‌وارده در تالش و بلوردکان، آغوزچال، لانک، شیله‌شه، شوک، شوئیل، رحیم‌آباد در رودسر و لیل، سرلیل و چالدشت در لنگرود، کانرود، کوته‌کومه، میه‌کومی، کشویل، بهارستان و دگرمانکشی در آستارا منتقل نمایند. در این مناطق به علت پائین بودن درجه حرارت و اختلاف دمای آن با مناطق جلگه‌ای فعالیت زنبورها همراه با تخم‌ریزی شدید ملکه جهت ازدیاد نسل و ذخیره‌سازی آغاز می‌گردد. بدین ترتیب بعد از 45 تا 60 روز برداشت مرحله دوم عسل همراه با تولید بچه‌کندو انجام می‌گیرد. پس از برداشت مرحله دوم عسل (اواخر تیر تا اوایل مرداد) شهد موجود در منطقه تدریجا رو به کاهش می‌رود و فعالیت زنبورها از نظر شهدرسانی و همچنین فعالیت ملکه از نظر تخم‌گذاری سیر نزولی را می‌پیماید.
این ایام کارگران از ورود زنبورهای نر به داخل کندو جلوگیری می‌نمایند که این عمل دقیقا نشان‌دهنده اتمام شهد در جنگل می‌باشد و زنبورداران با توجه به خاتمه دوره گل‌دهی و بالا رفتن درجه حرارت باید کندوها را به مناطق کوهستانی و ییلاقی استان در شهرستانهای فومن (دیر، خیارچاله، سالان‌سر و ...) تالش (روشنده، دوخالکوه و ...) رودبار (دارستان و ...) لاهیجان (دیلمان و ...) رودسر (توماچال، چاک‌دشت و ...) منتقل نمایند.
تعداد کندوهای زنبور عسل استان گیلان در سال 1369
لازم به ذکر است کندوهائی که بعد از جنگل به نقاط ییلاقی گیلان منتقل می‌شوند از نظر تولید عسل بازدهی قابل توجهی ندارند چون مراتع بیش از 50% از دوره گلدهی خود را پشت‌سر گذاشته‌اند. ولی به دلیل پائین بودن درجه حرارت و وجود گلهای مرتعی فعالیت ملکه برای تخم‌ریزی و ازدیاد نسل مجددا آغاز می‌شود و منجر به افزایش جمعیت در کندو می‌گردد. این امر (افزایش جمعیت) از نظر حفظ و نگهداری کلنی برای پائیز و زمستان بسیار اهمیت دارد. ضمنا زنبوردارانی که بعد از انتقال از جنگل تمایل به تولید و برداشت عسل بیشتری داشته باشند می‌توانند کندوها را به مناطق سردسیر استانهای دیگر نظیر آذربایجان شرقی و غربی منتقل نمایند تا ضمن تولید عسل برای فصول پائیز و زمستان کندوهای قوی و پرجمعیت داشته باشند.
مقدار تولید عسل در شهرستانهای مختلف گیلان با توجه به موقعیت جغرافیائی، استعداد منطقه، تعداد کلنیها و نوع زنبورداری (زنبورداری حرفه‌ای، زنبورداری غیرحرفه‌ای) متفاوت است. زنبورداران گیلان نیز مانند سایر نقاط به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول زنبورداران حرفه‌ای که شغل اصلی آنها پرورش زنبور عسل است و به زنبورداران مهاجر معروف هستند.
دسته دوم زنبورداران غیرحرفه‌ای یا آماتور که زنبورداری شغل جنبی آنهاست و چون کندوها را جابجا نمی‌کنند و از نقطه‌ای به نقطه دیگر نمی‌روند زنبورداران ثابت هستند. زنبورداران مهاجر که در طول سال حداقل سه بار کلنیهای زنبور عسل خود را در مناطق مختلف استان کوچ می‌دهند بیشترین مقدار تولید را دارند به‌طوری‌که می‌توان برای هردستگاه کلنی 25 تا 30 کیلوگرم عسل برآورد نمود. ولی مقدار تولید برای زنبورداران ثابت با توجه به محل استقرار کلنیها و استعداد منطقه و نیز درجه حرارت و انواع گیاهان شهدزا متفاوت است به‌طوری‌که می‌توان آن را به سه دسته تقسیم نمود.
الف- تولید عسل در منطقه جلگه‌ای.
ب- تولید عسل در منطقه جنگلی.
ج- تولید عسل در منطقه کوهستانی و ییلاقی.
مقدار تولید عسل توسط زنبورداران ثابت در شهرستانهای رشت، آستانه اشرفیه و بندر انزلی که مناطق جلگه‌ای بیشتری دارند به حداقل می‌رسد به طوری‌که هر دستگاه 5 تا 10 کیلوگرم تولید می‌کند و در شهرستانهای لنگرود، فومن، صومعه‌سرا، تالش و آستارا که دارای مناطق جنگلی بیشتری هستند تولید هر دستگاه کلنی بین 10 تا 15 کیلوگرم است. در رودبار، رودسر و لاهیجان به علت مناطق کوهستانی و مرتعی (که زنبورداران ثابت بیشتر در آنجا مستقر هستند) مقدار تولید عسل به 15 تا 20 کیلوگرم می‌رسد.
تولید عسل در شهرستانهای تابعه استان با توجه به تعداد کلنیهای زنبور عسل و وضعیت زنبورداران مهاجر و ثابت در جدول صفحه بعد آمده است.
لازم به تذکر است که در جدول فوق تولید عسل برای شهرستانهای تالش و آستارا به نسبت 50% ثابت و 50% مهاجر و برای سایر شهرستانها 70% ثابت و 30% مهاجر محاسبه گردیده است.
خوشبختانه گیاهان شهدزا در شهرستانهای مختلف استان تقریبا مشترک بوده و تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند بدین‌جهت تعیین درجه کیفیت عسل به صورت منطقه‌ای مورد بررسی قرار می‌گیرد. با توجه به این امر عسل تولیدی در استان گیلان را نیز می‌توان از نظر منطقه‌ای به سه گروه تقسیم کرد: عسل منطقه جلگه‌ای، عسل منطقه جنگلی و عسل منطقه کوهستانی.
1. عسل منطقه جلگه‌ای: که بیشترین تولید از گلهای درختان میوه نظیر سیب، گلابی، گیلاس، گوجه و قطره طلا و نیز اقاقیای وحشی (به مقدار کم) و چمنزارها و مرکبات و تمشک تأمین می‌شود. تمشک در گیلان به فراوانی وجود دارد و نسبت به سایر گیاهان برتری دارد، زیرا با کمترین گل بیشترین شهد را تولید می‌نماید به‌طوری‌که از 260 عدد گل یک گرم شهد به‌دست می‌آید.
ص: 279
آمار تولید عسل زنبورداران ثابت و مهاجر استان گیلان در سال 1370
* معدل تولید هردستگاه کندوی زنبور عسل است.
باید دانست که عسل به‌دست آمده از مناطق جلگه‌ای دارای رنگ روشن و شفاف و از نظر غلظت بسیار رقیق است و طعم معمولی دارد (در صورت استفاده از مرکبات دارای طعم بهتر و عطر بهارنارنج است). کیفیت آن از عسل سایر مناطق بهتر نیست.
2. عسل منطقه جنگلی: که شهد آن از اقاقیای وحشی، خرمالو، افرا، نمدار، ملچ، شبدر وحشی، آقطی (پلم)، گل ابریشم (شب‌خوس)، کوف، تمشک و گلهای خودروی وحشی (نسترن، پیچک، زنبق و پامچال) تأمین می‌شود. به علت وفور گیاهان فوق نسبت به مناطق جلگه‌ای تولید بسیار بالائی دارد. رنگ آن زرد متمایل به خرمائی است و از عسل مناطق جلگه‌ای غلیظتر می‌باشد.
3. عسل منطقه کوهستانی و ییلاقی: که شهد آن مربوط به گلهای مرتعی متنوع است. به علت وجود بوته‌های گون، آویشن، شبدر وحشی، یونجه وحشی، شقایق، عسل‌واش (عسلک) و میش‌گوش در منطقه، عسل کوهستانی و ییلاقی نسبت به دو منطقه دیگر از کیفیت بالائی برخوردار است. طعم و عطر آن عالی است. رنگش خرمایی مایل به قرمز و غلظت آن زیاد است.
عسل گیلان از عسل سایر استانهای ایران رقیق‌تر است و علت آن رطوبت نسبی هواست، اما از نظر خواص و ارزش غذائی تفاوت چندانی با عسل سایر استانها ندارد. در حال حاضر استان گیلان مجموعا دارای 089، 135 دستگاه کندوی زنبور عسل است (186، 128 کندوی جدید و 6903 کندوی بومی).

آفات و بیماریهای زنبور عسل در گیلان‌

یکی از مهمترین آفات زنبور عسل در گیلان کنه بیرونی یا واروآ[281] است که در 1361 از طریق شوروی سابق و ترکیه به گیلان و برخی دیگر از نقاط ایران نفوذ کرد. کنه واروآ اولین‌بار در سال 1904 میلادی به عنوان انگل زنبور عسل هندی گزارش شد که به صورت موجودی بی‌آزار و بی‌خطر بر روی آن حشره زندگی می‌کرد. در سال 1958 میلادی کنه واروآ در ژاپن روی زنبور عسل معمولی مشاهده شد و تبدیل به موجودی خطرناک گردید. کارشناسان در این مورد اظهار نظر کرده‌اند که کنه واروآ بر روی زنبور عسل معمولی شرایطی به مراتب بهتر و جالبتر برای رشد پیدا کرده است. از سال 1958 میلادی به بعد این آفت خطرناک به زنبورداریهای آسیا و اروپا راه یافت. در سال 1964 میلادی در خاور دور و شوروی سابق و در 1970 میلادی در آلمان دیده شد. در زنبورداریهای برخی از کشورهای اروپائی از جمله انگلستان و نیز استرالیا، نیوزلند و آمریکای شمالی هنوز کنه واروآ نفوذ نکرده است.
حیوان مزبور در روی زنبور عسل جای می‌گیرد و از خون آن تغذیه می‌کند.
برای این منظور جای نرم بدن زنبور عسل یعنی بین حلقه‌های بدن به‌ویژه حلقه اول بین سر و سینه و شکم و سینه را انتخاب می‌کند.
برای مبارزه با کنه واروآ از سموم شیمیائی مختلفی به صورت محلول، پودر، دود و غیره استفاده می‌شود، اما هنوز داروئی برای پیشگیری از انتشار آن پیدا نشده است. استفاده از سموم مختلف نیز نتایج کاملا قطعی نداده است، زیرا قسمت اعظم زندگی این انگل در داخل سلولهای سرپوشیده می‌گذرد و به همین علت نمی‌توان مستقیما به آن دست پیدا کرد.
ص: 280
پروانه موم‌خوار (نر)
در برخی از نقاط ایران زنبورداران از طریق دود دادن نوارهای فولبکس با کنه واروآ مبارزه می‌کنند و معتقدند که از این طریق به نتایج بهتری دست یافته‌اند. در گیلان علاوه بر دود دادن نوارهای مزبور برای از بین بردن کنه از محلول پریزین و پودر آبیتول استفاده می‌کنند.
یکی دیگر از آفات زنبور عسل در استان گیلان، که خسارات زیادی به زنبورداران وارد می‌سازد، کرم موم‌خوار است. کرم موم‌خوار قبل از آن‌که به صورت پروانه درآید از موم تغذیه می‌کند، ولی پروانه کرم موم‌خوار به خوردن موم تمایلی نشان نمی‌دهد و توانائی هضم آن را نیز ندارد. غیر از کرم موم‌خوار هنوز هیچ موجودی شناخته نشده است که بتواند موم را هضم نماید. کرم مزبور در حالت لارو بودن انگل موم است و با خوردن آن در داخل کندوی عسل شانها را خراب کرده وضع داخل کندو را آشفته می‌سازد و نظم طبیعی آن را در هم می‌ریزد. پروانه موم‌خوار به مدت 2 تا 6 هفته بر حسب شرایط جوی زندگی می‌کند. کندوهای کم‌جمعیت و ضعیف بیشتر به این آفت دچار می‌شوند و جمعیتهای قوی به‌طور معمول از خود دفاع می‌کنند و مانع ورود پروانه به داخل کندو می‌شوند.
برای مبارزه با کرم موم‌خوار راههای مختلفی وجود دارد که مهمترین آنها مبارزه فیزیکی و مبارزه شیمیائی است، اما باید دانست که زنبور عسل خود دشمن اصلی کرم موم‌خوار است و بهترین وسیله مبارزه با این انگل محسوب می‌شود. زنبور عسل در کندوهای قوی تمام لاروها را از بین برده آنها را به خارج حمل می‌کند و عجیب آن است که زنبورداران شانهای آلوده را داخل کندوهای قوی قرار می‌دهند و زنبورها بلافاصله به تمیز کردن شانها و ترمیم و تعمیر سلولهای مومی می‌پردازند.
مبارزه فیزیکی با کرم موم‌خوار با استفاده از سیستم گرما و سرما در غیاب زنبور عسل قرار می‌گیرد بدین‌طریق که قابهای آلوده را به مدت 4 تا 5 ساعت
پروانه موم‌خوار (ماده)
در دستگاه سردکننده یا سردخانه قرار می‌دهند یا آنها را در حرارت 60 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 50 درجه سانتیگراد می‌گذارند. در هردو طریق قابها از آلودگی پاک می‌شود و امکان زندگی و رشد کرم موم‌خوار از بین می‌رود.
مبارزه شیمیایی با استفاده از موادی نظیر گوگرد، پارادیکلروبنزن، متیل‌پرومید و فتوکسین انجام می‌گیرد. مواد مزبور بر روی انگل تأثیر مسموم‌کننده دارد. پس از نتیجه‌گیری، از طریق هوا دادن قسمتهای مختلف کندو اثر سم زائل می‌شود.
یکی از بیماریهایی که به‌ویژه در سالهای اخیر زنبورداری گیلان را مورد تهدید قرار داده است بیماری نوزماست. نوزما با توجه به رطوبت زیاد استان گیلان و عوامل مساعد جوی بسیار شایع است و در اثر کوچکترین غفلت کندوها دچار بیماری شده و زنبورها تلف می‌شوند. عامل بیماری نوزما میکروب نوزمااپیس[282] است که تولید اسپور می‌نماید. میکروب از راه دهان وارد بدن زنبور می‌شود و پس از فعل و انفعالاتی همراه با مدفوع خارج شده موجبات اشاعه بیماری را در زنبورستان فراهم می‌سازد. میکروب نوزما به سال 1907 میلادی توسط زاندر[283] دانشمند آلمانی شناخته شد. زنبورهایی که دچار بیماری نوزما می‌شوند قدرت پرواز را از دست می‌دهند و به اسهال شدید مبتلا می‌گردند. برای درمان این بیماری از فوماژلین یا فوماگلین استفاده می‌شود. اما بهترین راه مبارزه با بیماری تقویت کلنیها از نظر جمعیت، رعایت نظافت و پاک نگهداشتن کندوها، تعویض مومهای سیاه، تغذیه مصنوعی و ضدعفونی کردن کندوها با استفاده از مواد شیمیایی نظیر اسیداستیک و اکسیداتیلن است.
بیماری نوزما در مناطق خشک وجود ندارد و غالبا در نقاط مرطوب شیوع پیدا می‌کند.
ص: 281

فصل یازدهم شیلات گیلان‌

اشاره

شیلات دریای خزر در اقتصاد گیلان نقشی بسیار مهم و اساسی دارد. با توجه به این نقش و اهمیتی که ماهیان دریای خزر در زندگی مردم گیلان دارند لازم دانستیم شیلات را از جنبه‌های مختلف مورد بحث قرار دهیم.
در زمانهای دور کار صید در شمال ایران محدود به ماهیان فلس‌دار مخصوصا در رودخانه‌های متصل به دریا بود. از زمان صفویه رفت‌وآمد بازرگانان و ماهیگیران روسیه تزاری به گیلان و سایر نواحی شمال ایران آغاز شد. آنها با پرداخت مبالغ ناچیز و یا تقدیم هدایائی به حکام کرانه‌های خزر اجازه صید می‌گرفتند.
در زمان قاجاریه که با بهره‌برداری از آبزیان دریای خزر آشنائی بیشتری حاصل شد، رودخانه‌های مختلف در فصول مهاجرت ماهیان از سوی حکومت ولایتی به اشخاص موردنظر واگذار می‌گردید که از این طریق منافع سرشاری نصیب حاکم و کارگزاران وی می‌شد.
انعقاد معاهده ننگین ترکمانچای و گسترش سیاستهای استعماری روسیه در شمال ایران موجب گردید که این دولت از نفوذ خویش استفاده نموده منابع بکر و غنی قسمت جنوبی دریای خزر را مورد چپاول و غارت قرار دهد.
نظر به این‌که عهدنامه ترکمانچای موجبات تسلط و نفوذ روسها را در جهت بهره‌برداری از شیلات فراهم آورد لازم می‌داند در مورد انعقاد این عهدنامه مطالبی را ذکر نماید:
مقارن افول ستاره قدرت و عظمت سلسله صفویه در ایران، مرد سلحشور و باکفایتی به نام پطر کبیر در روسیه ظهور کرد که تسخیر ایران و رسیدن به خلیج‌فارس جزئی از نقشه‌های جهانگیرانه او بود. وی در بخشی از
ص: 282
وصیت‌نامه خویش این مطلب را با صراحت به وارثین تخت‌وتاج توصیه کرده است:
«بر شما لازم است که بدون فوت وقت ممالک گرجستان و قفقاز را تسخیر نموده و فرمانروای ایران را خادم و نوکر مطیع خود سازید و بعد از آن باید قصد هندوستان کرد چون‌که آن ممالک بسیار بزرگ و محل وسیعی برای تجارت است و هرگاه در آنجا تسلط پیدا کردید هرقدر پول که به وساطت انگلستان بدست می‌آید بیشتر آن را اصالتا از هندوستان می‌توان تحصیل کرد، کلید هندوستان سمت ترکستان است. هرقدر می‌توانید از جانب صحاری قرقیز و حیوق و بخارا پیش بروید تا شاهد مقصود را در آغوش کشید ولی تأمل و تأنی را از دست نباید داد و از عجله و شتاب احتیاط و اجتناب باید نمود ...»[284]
پطر کبیر به منظور اجرای نقشه‌های خود و برای آن‌که مستقیما با هندوستان راه تجارت داشته باشد در سال 1129 هجری قمری با دولت ایران یک عهدنامه تجارتی منعقد نمود ولی به واسطه ظهور نادر شاه کاری از پیش نبرد و جانشینان او مخصوصا کاترین دوم با آن‌که کوششهای زیادی برای اجرای وصیت‌نامه پطر کبیر و دستیابی به خلیج‌فارس بعمل آوردند معهذا نتیجه‌ای نگرفتند.
بعد از کشته شدن پل اول امپراطور روسیه[285] در سال 1801 و انتخاب الکساندر اول به جانشینی وی دولت روس از ضعف و بی‌اطلاعی حکومت فتحعلی شاه استفاده کرده به منظور اجرای دستور پطر کبیر مشغول اقدام شد.
سیسیانف سردار روس در سال 1218 قمری به منظور تسخیر قفقاز در نواحی گرجستان به تغرض پرداخت و دوره اول جنگهای ایران و روس آغاز گردید.
این جنگ قریب ده سال بطول انجامید و در تاریخ 29 شوال سال 1228 هجری قمری با انعقاد معاهده معروف گلستان پایان یافت.
در نتیجه این جنگ و بر اساس معاهده گلستان دولت ایران گذشته از تلفات جانی و مالی بسیار، ولایات داغستان، قوبا، شیروان، شماخی، باکو، سالیان، طوالش (لنکران)، قره‌باغ، شوشه، گنجه و گرجستان را از دست داد و از سرپرستی ایمرسی، غوری، مینگرلی (در ساحل دریای سیاه)، شوراگلی، کاختی و غیره محروم گردید.
صلح بین ایران و روس چندان به طول نیانجامید و آتش جنگ به بهانه اختلاف مرزی مجددا در سال 1241 هجری قمری (1825) شعله‌ور گردید و سرانجام بعد از بیست ماه جنگهای سخت، با وساطت و دخالت مأمورین سیاسی انگلستان عهدنامه ننگین و اسارت‌آمیز ترکمانچای در تاریخ پنجم ماه شعبان 1243 هجری قمری به ایران تحمیل شد و به این ترتیب دوره دوم جنگهای ایران و روس نیز خاتمه یافت.[286]
ایران علاوه بر از دست دادن سرزمینهائی مانند ایروان، نخجوان و بقیه اراضی ماورای رود ارس به موجب عهدنامه ترکمانچای مبلغ ده کرور تومان رایج یا بیست میلیون مناط نیز بابت خسارات جنگ به دولت روس پرداخت و از داشتن کشتی جنگی در بحر خزر ممنوع شد. همچنین بر طبق معاهده تجارتی ضمیمه عهدنامه مزبور حقوق و مزایای بی‌شماری برای تجارت تبعه روس در نظر گرفته شد و مأمورین سیاسی و کنسولی روس از حق کاپیتولاسیون برخوردار گردیدند.
با انعقاد عهدنامه ترکمانچای استقلال ایران توسط روسیه مورد تهدید و تجاوز قرار گرفت که تا انقلاب اکتبر 1917 یعنی مدت 90 سال ادامه داشت.[287]
بعد از فتحعلی شاه در دوره سلطنت محمد شاه روسها برای ازدیاد نفوذ خود در سواحل بحر خزر مسائل تازه‌ای را به میان کشیده و در این زمینه برای بدست آوردن پایگاههای نظامی به دولت ایران فشار آوردند، از جمله از دولت ایران خواستند که به کشتیهای جنگی روس اجازه داده شود که در مرداب انزلی لنگر اندازند و همچنین شیلات و صید ماهی در بحر خزر به اتباع روس اجاره داده شود.[288]
صید و خرید و فروش ماهیان رودخانه‌های شمالی ایران و سواحل جنوبی بحر خزر توسط روسها سابقه ممتدی دارد و توسعه آن مربوط به شکست ایران و انعقاد معاهده ترکمانچای می‌باشد. مخصوصا با انعقاد عهدنامه تجارتی مورخ 5 شعبان 1243 هجری قمری (22 فوریه 1828 میلادی)، ضمیمه معاهده مزبور برای تجارت اتباع روس در ایران حقوق و امتیازات خاصی قائل شد.
از این تاریخ تا سال 1293 هجری قمری که ناصر الدین شاه تمام شیلات را به میرزا حسین خان سپهسالار اجاره داد و او نیز تمام آن را به روسها واگذار کرد حق صید و فروش ماهی هر رودخانه و ناحیه در اجاره اشخاص مختلفی اعم از روس و ایرانی بود.
این اجاره‌داری برای اتباع روس که دارای وسایل بهتر و امکانات بیشتر برای صید و حمل‌ونقل و فروش بودند فواید زیادتری داشت و به همین جهت چون اغلب مواقع اتباع روس اجاره‌بهای بیشتری به حکام نواحی شمال ایران می‌دادند اتباع ایران نمی‌توانستند با آنها رقابت نمایند.
این موضوع بعدها موجب بروز اختلافاتی بین موجر و مستأجر و اتباع ایران و روس و حتی بین خود مستأجرین گردید، مخصوصا آنکه دولت تزاری روس به منظور انجام مقاصد سیاسی و توسعه نفوذ خود با استفاده از حق کاپیتولاسیون از این امر سوء استفاده‌هائی می‌کرد و مشکلات زیادی برای دولت ایران بوجود می‌آورد. اولین صدراعظمی که با اجاره دادن شیلات بحر خزر به روسها موافقت نداشت شاید حاجی میرزا آقاسی بود. بعد از او امیرکبیر و میرزا آقا خان نوری[289] نیز اقداماتی در این باب بعمل آوردند ولی هیچکدام نتوانستند دست روسها را از شیلات ایران کوتاه سازند.[290]
نیاز دولت حاجی میرزا آقاسی صدراعظم نالایق محمد شاه قاجار، به پول از سوئی و فشار دولت روسیه تزاری، که به ارزش ذخائر گرانبهای سواحل جنوبی این دریا پی برده بود، برای کسب امتیاز بهره‌برداری از دیگر سو باعث شد که محمد شاه قاجار و حاجی میرزا آقاسی تسلیم خواستهای سفارت
ص: 283
روسیه شوند و اجازه بهره‌برداری از ماهیان سواحل جنوبی دریای خزر را در مقابل دریافت اجاره‌بهای سالانه‌ای معادل 000، 65 ریال به شخصی به نام «عبدل» از اتباع روسیه تزاری واگذار نمایند.
این وضع تا آغاز صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر ادامه داشت. امیرکبیر به محض آن‌که کار اداره امور را به عهده گرفت مصرانه برای لغو پیمان عبدل کمر بست و مبارزات و فعالیتهای پی‌گیر او موجب شد که این پیمان در سال 1265 هجری قمری لغو شود.[291]
حاجی میرزا آقاسی در جهت رهائی شیلات از چنگ روسها تلاش فراوانی نمود ولی بطوری که خواهیم دید توفیق چندانی بدست نیاورد. وی با دخالت روسها در شیلات مخالف بود و از اجاره دادن شیلات به اتباع روس حتی المقدور جلوگیری می‌کرد و به حکام نواحی شمالی ایران نوشته بود که بدون اجازه او هیچیک از شیلات را به روسها اجاره ندهند.
حاجی میرزا آقاسی در نامه‌ای به اسمعیل خان مباشر شیلات چنین می‌نویسد:
«حکایت تازه شنیدم به نظرم غریب آمد از استرآباد روزنامه نوشته بودند که آقاسی نام، آدم تو، شیلات استرآباد را به تجّار روس اجاره داده است. اگر این حکایت راست باشد خدا می‌داند دیگر از دست من خلاص نخواهی شد. در عرض این مدت مرا نشناخته باشی خیلی بعید است. من دارم سایر شیل را هم از دولت بهیه روسیه می‌گیرم، آدم تو برمی‌دارد شیلاتی را که در دست ماست به تجار روس اجاره می‌دهد؟ مجملا می‌نویسم اگر فی الواقع این کیفیت اصل دارد به ورود نوشته آدمی بفرست آن آدمک را که آقاسی نام است از سر شیلات استرآباد بردارند و کسی دیگر را مباشر این امر بکن که شیلات را از دست تجار روس بگیرد و در دست خودش باشد، اگر در حقیقت حرف بی‌جا و بی‌پائی است بنویس که مستحضر باشم البته به زودی شرح این فقره را نوشته بفرست تا بدانم. باقی و السلام»
ضمنا حاجی میرزا آقاسی طی نامه‌ای به وزیرمختار روس هرگونه واگذاری و اجاره شیلات را به اتباع روس از سوی حکام بدون اجازه دولت ایران باطل اعلام نمود.[292]
حاجی میرزا آقاسی برای آن‌که شیلات مستقیما تحت‌نظر خودش اداره شود از محمد شاه درخواست نمود که تمام شیلات دریای خزر را به او اجاره دهد و بعد از آن هرنقطه‌ای از شیلات را که در اجاره تبعه روس بود و مدت آن پایان می‌یافت سعی می‌کرد به اتباع روس اجاره ندهد.
چنان‌که عمل کفتانیکوف تاجر روس که مدت هفت سال شیلات گرکانرود را اجاره کرده و پس از پایان مدت اجاره نمی‌خواست آن را به تصرف دولت بدهد مورد اعتراض دولت ایران واقع شد و شیلات گرکانرود به میرزا ابراهیم خان دریابیگی اجاره داده شد و مراتب به وزارت خارجه روسیه اعلام گردید.[293]
مقاومت حاجی میرزا آقاسی در مقابل روسها در شیلات شمال موجب گردید که روسها بر اساس نفوذ سیاسی خویش در ایران اعمال قدرت نمایند و هروقت بین دولت ایران و مستأجرین شیلات تابع روس اختلافی پیش می‌آمد سفارت روس در کمال شدت از دعاوی اتباع دولت متبوع خود پشتیبانی می‌نمود؛ چنان‌که در مورد اختلافی که بین حاجی میر ابو طالب تبعه روس و دولت پیدا شد سفارت روس نامه‌های سختی مبنی بر حمایت از دعاوی میر ابو طالب به وزارت خارجه ارسال داشت و ضمن تهدید، دولت ایران را مکلف به قبول شرایط ویژه‌ای نمود[294]. بدین‌ترتیب موضع‌گیری روسیه کوششهای حاجی میرزا آقاسی را در مورد استقلال امور شیلات شمال نقش بر آب ساخت و عاقبت حاجی میرزا آقاسی را به التماس و تضرع وادار کرد. وی در ربیع الاول 1262 طی نامه‌ای به سفارت از تخلفات و تعدیات اتباع آن دولت در مورد صید ماهیهای دریای خزر شکایت کرد و تقاضا نمود ترتیبی داده شود که هیچ‌یک از اتباع دولت بهیّه روسیه بدون کسب اجازه از او در سواحل بحر خزر از اترک تا آستارا به کار صید و صیادی اشتغال نورزند. سفارت روس جواب نامه مزبور را با توجه به تقاضای حاجی میرزا آقاسی نوشته وعده داد که اتباع خود را از اقدام به صید ماهیان بدون کسب اجازه بازدارد.
امّا اقدام مؤثری بعمل نیامد و اختلاف حاجی میرزا آقاسی با روسها تا پایان حل نشد و همیشه این اختلاف باقی بود تا این‌که امیرکبیر اداره امور مملکت را به عهده گرفت و همه کوشش خود را برای جلوگیری از توسعه نفوذ و کوتاه ساختن دست خارجیان از امور ایران بکار برد. بی‌ترتیبی وضع شیلات و دخالت نمایندگان سیاسی و کنسولی روسیه تزاری در امور آن به عنوان حفظ منافع اتباع روس از مسائلی بود که امیرکبیر به اصلاح آن توجه خاصی مبذول می‌داشت. وی برای این منظور تصمیم گرفت شیلات را به میرزا ابراهیم خان دریابیگی تبعه ایران اجاره داده و او را مسئول این‌کار نماید.
طبق دستور امیرکبیر میرزا محمد علی خان نایب اول وزارت امور خارجه در ماه ربیع الاول 1265 مراتب را به اطلاع وزیرمختار روس رسانید.
موضوع اجاره دادن شیلات بحر خزر به میرزا ابراهیم خان مورد اعتراض وزیرمختار روس واقع شد و به عناوین مختلف درصدد شکایت و کارشکنی برآمد.
امیرکبیر به این اعتراضات ترتیب اثر نداد و برای مدت چهار سال شیلات را به ابراهیم خان دریابیگی اجاره داد و هرگاه اتباع روس در امور شیلات دخالت می‌کردند از این کار جلوگیری نموده به سفارت روس اعتراض می‌کرد.
هنگامی که ابراهیم خان در پرداخت قسط دیوانی تأخیر کرد امیرکبیر اجاره‌نامه را فسخ و شیلات را به میرزا اسمعیل و محمد ولی بیک نامی اجاره داد. در زمان امیرکبیر مال الاجاره شیلات از پنج هزار تومان به بیست و پنج هزار تومان رسید، اما پس از قتل او اجاره‌بها بار دیگر به پنج هزار و پانصد تومان تنزل کرد!
موضوع بهره‌برداری شیلات چنان‌که گذشت نه‌تنها از لحاظ سیاسی به
ص: 284
واسطه اختلافاتی که بین مستأجرین متعدد ایرانی و روسی پیدا می‌شد برای دولت ایران اشکالاتی را پیش می‌آورد از جهت مادی نیز، درآمد دولت چندان قابل ملاحظه نبود و هیچوقت مبلغی که ارزش واقعی شیلات باشد عاید خزانه نمی‌گشت.
میرزا حسین خان سپهسالار برای آن‌که به این وضع خاتمه دهد تصمیم گرفت شیلات را مستقیما خود از ناصر الدین شاه اجاره کرده و سپس به روسها اجاره دهد.
علت این‌که سپهسالار شیلات را به روسها واگذار کرد و آنها را به مستأجرین ایرانی ترجیح داد یکی از جهت سیاسی بود که دولت روسیه به این موضوع نظر داشت و به‌طوری‌که دیدیم مأمورین سیاسی و کنسولی روس اغلب مواقع از دولت ایران تقاضای اجاره‌داری شیلات را برای اتباع روسیه می‌نمودند و عدم توجه به آن باعث رنجش دولت تزاری روس می‌گردید و از لحاظ روابط دولتین که به واسطه لغو امتیاز رویتر رو به بهبود گذاشته بود بسیار مهم به نظر می‌رسید. دیگر از نظر مالی زیرا روسها به علت داشتن وسایل بهتری برای صید و خرید و فروش، مال الاجاره بیشتری می‌دادند. قبل از دوران صدارت سپهسالار مکرر از طرف روسها پیشنهاد اجاره شیلات می‌شد ولی ناصر الدین شاه از قبول آن پیشنهادها خودداری می‌کرد چنان‌که در گزارشی که به تاریخ ذی الحجه 1286 راجع به مسائل مختلف از جمله شیلات به نظرش رسانده‌اند نوشته است:
«وزیر دول خارجه: فقره نوشته بودید که قونسول روس خواهش دارد شیلات به تاجر حاجی طرخان اجاره داده شود حالا موقع این گفتگوها نیست البته در کمال خوبی از قونسول عذر بخواهید.»
به‌هرحال پیشنهاد سپهسالار مورد تصویب شاه واقع شد و اجاره‌نامه‌ای به عنوان میرزا حسین خان سپهسالار تهیه شده و به امضای شاه رسید.

قرارداد لیانازوف‌

در این موقع دولت در برابر پافشاری روسها به آخرین سنگر عقب نشست و با دست میرزا حسین خان سپهسالار شیلات دریای خزر را با رودهائی که از ایران به دریای مذکور می‌ریزد در مقابل مبلغ پنجاه هزار تومان اجاره‌بهای سالانه به استپان مارتینویچ لیانازوف اجاره داد.
طبق این قرارداد که در تاریخ 1293 قمری (1876 میلادی) بین صدراعظم نماینده شاه ایران و کارشناس بازرگانی لیانازوف به امضاء رسید کلیه آبهای قابل صیادی ایران (حلال و حرام) از رودخانه آستارا (قسمت غربی مرز ایران- روسیه) تا رودخانه اترک (مرز شرقی ایران) در اجاره لیانازوف قرار گرفت.
لیانازوف که یکی از سرمایه‌داران منتفذ روسیه بود از آغاز کار بنای ناسازگاری گذاشت و بین او و مسئولان ایرانی اختلاف نظر پیش آمد. دولت ایران ناچار قرارداد وی را لغو کرد زیرا وی از پرداخت مبالغ مورد تعهد خویش نیز خودداری می‌کرد. لیانازوف ناگزیر بدهیهای خود را پرداخت و قرارداد جدید اجاره در ذیقعده 1296 قمری (آبان 1258 شمسی- 23 اکتبر 1879) با همان شرایط قرارداد قبلی برای مدت پنج سال انعقاد یافت. فقط دو مورد در قرارداد جدید گنجانده شد: یکی آن‌که هرگاه مستأجر در پرداخت اجاره‌بها بیش از یک ماه تأخیر نمود مبلغ 12% بهره به دولت ایران پرداخت نماید. دوم آن‌که اگر دولت بخواهد صید ماهی فلس‌دار را رأسا به عهده گیرد می‌باید مبلغ دوازده هزار تومان از اجاره‌بها کسر نماید.
در سال 1300 قمری (1262 شمسی) مدت اجاره شش سال تمدید شد و اجاره‌بها به مبلغ شش هزار تومان افزایش یافت.
سه سال پس از فوت استپان مارتینویچ لیانازوف قرارداد جدیدی بین فرزند او گورکی استپانویچ لیانازوف و دولت ایران به امضاء رسید. شرایط قرارداد جدید تفاوتی با قرارداد قبلی نداشت فقط مدت پنج سال به اعتبار قرارداد و هزار نیم امپریال روسی در سال به اجاره‌بها افزوده شد.
در مورد قراردادی که بین عین الدوله و کمپانی لیانازوف منعقد گردید مؤلف کتاب «سیاست دولت شوروی در ایران» می‌نویسد:
«در 17 صفر 1324 ق (20 مارس 1906) بین عین الدوله و وکلای لیانازوفها قراردادی بسته شد برای مدت 20 سال از قرار سالی 000، 460 فرانک طلای فرانسه؛ به این ترتیب که از تاریخ 15 ماه آوریل روسی سال 1906 مال الاجاره سه ساله 1907 و 1908 و 1909 را که عبارت از 000، 380، 1 فرانک (تقریبا معادل 550 هزار تومان آن زمان) بود پس از کسر صدی شش فرع آن پیش‌پرداخت نمایند و بابت مال الاجاره 1910 مبلغ 000، 460 فرانک در دکابر روسی سال 1906 پرداخت و هم‌چنین بابت سال 1911 در 15 آوریل 1908 با کسر صدی 6 پیش‌پرداخت نماید. فقط در ازای این پیش‌قسطهای مال الاجاره شرط شد که دولت ایران بدون رضایت آنها حق نداشته باشد قرارداد اجاره را لغو نماید.»[295]

ماهیان حلال و حرام‌

کمپانی لیانازوف جهت مراقبت از صید در آبهای امتیازی خود شیلات را به دو ناحیه استرآباد و آستارا تقسیم نمود و مقرراتی را جهت صید ماهی و بهره‌برداری به شرح زیر اعلام کرد:
اجازه صید در کلیه آبهای شمالی ایران که به دریای خزر وارد می‌شوند، طبق قرارداد اجاری بدون محدودیت در اختیار کمپانی «وارثین لیانازوف» گذارده شده، لیکن کمپانی لیانازوف رأسا در رودخانه‌ها صید نمی‌کند بلکه تمام رودخانه‌های بااهمیت گیلان و مازندران را به خوانین محلی اجاره داده و مستأجران نیز می‌توانند صید خویش را به اشخاص دیگری واگذار نمایند.
کمپانی اختصاصا سواحل دریائی رودخانه‌های سفیدرود- بابل‌رود- میررود- تجن- قره‌سو- گرگان و خلیجهای استرآباد و انزلی را در مالکیت و اختیار خود خواهد داشت.[296]
قبل از استقرار کمپانی لیانازوف در شیلات شمال، صید ماهی سفید بسیار مرسوم بود. در دماغه‌هائی که خلیج انزلی را از دریا جدا می‌کنند و در امتداد
ص: 285
ساحل غربی شبه‌جزیره «ماهروزه» روستاهائی وجود داشت که تقریبا کلیه ساکنین آنها صیاد بودند و به زبان محلی آنها را «مالا» و یا «مالاچی» می‌نامیدند.
کمپانی لیانازوف اعلام کرد که صیادان مزبور فقط می‌توانند به صید ماهیهای حلال فلس‌دار بپردازند و در صورت صید ماهیهای حرام از قبیل «اسبله» و ماهی «استرا» بدون فلس- سوف- اردک‌ماهی- ماش‌ماهی- شک‌ماهی- ماهیهای درنده و مارماهی که جزء صید مجاز آنها محسوب نمی‌شوند موظفند آنها را با نرخ تعیین شده که از دو شاهی تا چند قران نوسان دارد به «کرپی صید» کمپانی تحویل نمایند.
اصولا قرارداد کمپانی لیانازوف مربوط به بهره‌برداری از ماهیان خاویاری بود. لیکن لیانازوف صید ماهیان فلس‌دار شمال ایران را با حیله‌های گوناگون به قرارداد خود ملحق ساخت.
افراد معمری که در امور مربوط به صید در دوران وارثین لیانازوف مسئولیت و نظارت داشتند، در مورد غیر حلال نمودن ماهی سوف مطالبی به شرح زیر بیان کرده‌اند:
نماینده وارثین لیانازوف که جهت کسب امتیاز بهره‌برداری از ماهیان فلس‌دار شمال ایران اقدامات زیادی را انجام داده ولی نتوانسته بود به هدف اصلی خود در مورد بدست آوردن محصول صید ماهی سوف نایل شود سرانجام به «شریعتمدار» روحانی‌نمائی که از عمّال کنسول روس در رشت بود متوسل شد و اعلامیه‌ای به امضای وی رسانید که از قرار ذیل است:
«قرآن مجید ماهیان بدون فلس را حرام و ماهیان دارای فلس را حلال اعلام نموده، نظر به این‌که ماهی سوف دارای فلسهای فوق العاده ریز است لذا این ماهی حرام نیست و حلال نیز نمی‌باشد و به عنوان ماهی مکروه اعلام می‌گردد لذا مصرف آن برای مسلمانان در حکم مکروه است».[297]
بدین‌ترتیب صید ماهی سوف نیز به کمپانی لیانازوف واگذار می‌گردد!
به نظر می‌رسد که عوامل حکومت ایالتی از جمله سردار منصور حاکم انزلی نیز در دادن امتیاز صید ماهیان فلس‌دار به کمپانی لیانازوف دخالت داشته‌اند. صیادان انزلی با درک واقعیت جریان، نامه‌ای به ظهیر الدوله حکمران گیلان نوشته از حاکم انزلی شکایت کردند.
سردار منصور صید ماهیهای حلال را به مبلغ بیست و دو هزار تومان از لیانازوف اجاره کرده و در حدود هشتاد هزار تومان به صیادان اجاره داده بود به شرطی که ماهی سوف را مجانا به اداره شیلات تحویل دهند. باید توجه داشت که سردار شخصا قیمت ماهیهای سوف را از شیلات وصول می‌کرد.

فعالیتهای صیادی در خلیج انزلی‌

الحاق رودخانه‌ها و خلیجهای انزلی و گرگان به امتیاز بهره‌برداری لیانازوفها که به علت تسلط سیاسی روسها و ضعف و بی‌کفایتی زمامداران قاجاریه و حکمرانان ولایتی انجام گرفت شیلات شمال ایران را به پایگاه استعماری روس تبدیل کرد و موجب شد که حاکمیت روسها در تمام آبهای نمودار صید ماهی سوف قبل از ملی شدن شیلات ایران
نمودار صید ماهی سوف بعد از ملی شدن شیلات ایران
منطقه شمال ایران روزبه‌روز وسیعتر گردد.
خلیج انزلی بر اثر دارا بودن شرایط طبیعی خاص مناسبترین منطقه تخم‌ریزی و پرورش بچه ماهیان فلس‌دار (حلال) در تمام طول ساحل شمال ایران محسوب می‌شود. کمپانی لیانازوف با اطلاع از این شرایط برای دستیابی به منابع غنی آبزیان خلیج انزلی در صدد برآمده بود که بهره‌برداری از ماهیهای حلال انزلی را به خود اختصاص دهد.
عمده نظر کمپانی لیانازوف در خلیج انزلی صید ماهیان مولدی بود که در اواخر زمستان تا اوائل بهار به منطقه مرداب مهاجرت می‌نمایند و ماهیهای سفید و سوف مهمترین ماهیان این گروه به‌شمار می‌روند. تخم‌ریزی ماهی سوف در اوایل بهار و در زمانی که درجه حرارت آب بین 10- 18 درجه
ص: 286
نمودار صید ماهی سفید قبل از ملی شدن شیلات ایران
سانتیگراد است در آبگیرهائی که دارای ساقه و ریشه گیاهان باشد انجام می‌گیرد.[298] در آنزمان خلیج انزلی که منطقه مطلوبی جهت تخم‌ریزی ماهیان سوف و سفید بود در اثر مطامع کمپانی لیانازوف و اجاره‌داران وابسته به آن شدیدترین لطمات را تحمل کرد.
آمار صید ماهی که در سال 15- 1914 توسط وارثین لیانازوف صید گردیده نشان‌دهنده بیشترین مقدار صید در ماههای فرنگی فوریه، مارس، آوریل و مه می‌باشد که به ترتیب 10%- 5/ 9%- 5/ 27% و 29% کل صید است. همچنین صید ماهی سفید نیز در ماههای مذکور بالاترین درصد خود:
35%- 40%- 48%- 6/ 12% و 9/ 2% کل صید سالانه ماهیان فلس‌دار را شامل می‌شده است. حال با توجه به مقررات وضع‌شده توسط کمپانی لیانازوف در مورد صید در خلیج انزلی اهداف غارتگرانه آنان را در مورد منابع ملی می‌توان درک کرد:
«... کمپانی از صیادان انتظار دارد در محل عبورومرور کشتیها که وسیله علائم دریائی مشخص شده‌اند دامهای صیادی را مستقر ننمایند. ثانیا مالاها (صیادان) حق ندارند، ماهی سوف- ماهی سفید- اسبله- کپور و اردک ماهی را در ماههای: مه، ژوئن، اوگوست و اوایل سپتامبر صید نمایند.»[299]
نظر به اهمیتی که خلیج انزلی از جهت صید ماهی سوف و سفید دارا بوده متخصصین کمپانی لیانازوف اطلاعات نسبتا قابل‌توجهی در مورد خلیج انزلی ارائه داده‌اند. از جمله آن‌که تعداد صیادان محلی در آن زمان از هزار نفر بیشتر نمودار صید ماهی سفید بعد از ملی شدن شیلات ایران
بود و هنگام هجوم ماهی سفید به خلیج بر تعداد صیادان اضافه می‌شد به‌طوری که تمام سطح خلیج انزلی مملو از قایقهای صیادی می‌گردید و هرکسی قایق و دام در اختیار داشت جهت صید ماهی روانه خلیج می‌شد.
در دهانه خلیج و تنگه‌های (روگاها) مابین جزایر، صید فراوان بدست می‌آمد. سطح خلیج و تنگه‌های مزبور (به استثنای کانال عبور کشتیها و محوطه بندری که وسیله علائم دریائی تعیین و مشخص شده) از دامهای صیادی که تقریبا 23 متر از یکدیگر فاصله داشتند پر شده بود.
در یادداشتهای مزبور بیشترین مقدار صید ماهی سفید در خلیج انزلی از ماه ژانویه تا آخر ماه آوریل گزارش شده و وزن متوسط ماهیانی که به شیلات تحویل داده شده حدود 5/ 2 کیلوگرم ذکر گردیده است. این ماهیان در دریا تغذیه نموده و جهت تخم‌گذاری وارد آبهای شیرین می‌شوند و ماهی سفید در سن 4- 5 سالگی اقدام به تخم‌ریزی می‌نماید.
غالبا دهها هزار ماهی سفید قبل از ورود به آب شیرین جهت تخم‌ریزی در سواحل دریا (مصب رودخانه) تجمع می‌نمایند. این موضوع با صید انبوه ماهی سفید در کرانه‌های نزدیک به رودخانه‌ها اثبات شده است.
به‌طور مثال دوازده هزار ماهی سفید در ماه فوریه 1914 در نزدیکی رودخانه «جفرود» توسط یک تور دریائی صید شد. در همین تاریخ صید تعداد 41 هزار ماهی سفید در کرانه‌های نزدیک مصب کانال انزلی توسط تورهای دریائی نشان‌دهنده تراکم ماهیان سفید در مدخل رودخانه‌ها بوده است.
در سال 1914 میزان صید در هرنوبت تورپراکنی بیش از یک هزار عدد ماهی بوده است.
در ظرف مدت 54 روز که جریان آب خلیج به طرف دریا ادامه داشت چهار
ص: 287
بار بیش از 1000 عدد ماهی سفید صید شده و ضمنا روزهائی که درجه حرارت در حدود هشت درجه سانتیگراد نوسان داشته صید ماهی سفید از افزایش چشم‌گیری برخوردار بوده است.

فصل ورود ماهی سفید به خلیج انزلی‌

ماهیهای سفید از اواسط دی تا اواخر اسفندماه وارد رودخانه می‌شوند.
پس از آن یکباره تعداد ماهیان مهاجر به رودخانه کاهش می‌یابد. چنانچه رابطه بین مهاجرت ماهی سفید و درجه حرارت را مورد ارزیابی قرار دهیم خواهیم دید که مهاجرت ماهی سفید در حداکثر سرما انجام می‌گیرد و ماهی از محلی که آب رودخانه وارد دریا می‌گردد وارد خلیج می‌شود. صیادان معتقدند که به نسبت تندی جریان آب رودخانه میزان ورود ماهی سفید به خلیج افزایش می‌یابد.
بادهای شمالی که از سرعت جریان آب رودخانه جلوگیری می‌نماید موجب کاهش مهاجرت ماهی سفید به رودخانه می‌شود لذا در این مواقع ورود ماهی سفید به خلیج کم و بعضی اوقات به کلی قطع می‌گردد. در چنین شرایطی صیادان با قایقهای خویش از خلیج خارج می‌شوند.
به نظر صیادان ریزش باران در فصل مهاجرت موجب حرکت ماهی به سمت خلیج می‌گردد و در چنین وضعیتی کلیه صیادان همراه با قایقهای صیادی جهت صید ماهی سفید روانه خلیج می‌شوند.
به هنگام مهاجرت ماهیان افراد خردسال به جستجو در زیر آب پرداخته و ماهیهائی را که بین تیرهای چوبی اسکله گرفتار شده‌اند به وسیله دست صید می‌نمایند.
همچنین در اثر صدای حرکت کشتیهائی که در مسیر خلیج انزلی تردد جدول شماره 1- آمار صید ماهی سفید شرکتهای تعاونی ماهیگیران گیلان.
*. پس از وقایع انزلی در سال 1358 بهره‌برداری ماهیان سفید در سال 1359 بدون نظارت شیلات انجام گرفت.
**. همزمان با ادغام شیلات در وزارت جهاد و فعالیت صیادان دامگستر آمار صید شیلات ثبت نگردید.
مأخذ: آمارنامه صید ماهیان استخوانی شیلات ایران (شمال)، معاونت صید و بهره‌برداری استان گیلان.
نمودار صید ماهی کپور قبل از ملی شدن شیلات ایران
نمودار صید ماهی کپور بعد از ملی شدن شیلات ایران
می‌نمایند، ماهیانی که از آب به بیرون می‌جهند توسط تور دسته‌دار صید می‌گردند.
و بالاخره اکثر اوقات ماهی سفید در اثر سرعت زیاد، از آب بیرون جسته و به داخل قایقهای صیادان و قایقهای موتوری می‌افتد.

غارت منابع آبزیان و کاهش میزان صید

به استناد آمار و مدارک موجود، کمپانی لیانازوف در مدت بهره‌برداری از شیلات ایران منابع ملی ما را به صورت غارت و چپاول مورد تجاوز قرار داد،
ص: 288
نمودار صید ماهی آزاد قبل از ملی شدن شیلات ایران
به‌طوری‌که پس از انقضای قرارداد ذخایر ماهی آبهای شمال ایران به شدت کاهش یافته و در مواردی به کلی نابود شده بود.
آمار و مدارک موجود از ماهی سوف که مورد توجه خاص روسها بوده همراه با ماهیان سیم و کلمه، بیشترین صید ماهیان فلس‌دار را در سالهای 1913- 1914 و 1915 نشان می‌دهد. بر اثر بهره‌برداریهای گسترده کمپانی خسارات جبران‌ناپذیری به ذخائر این ماهیان وارد گردید به‌طوری که پس از ملی شدن شیلات شمال میزان صید آنها به قدری ناچیز بود که در ردیف آمار صید شیلات منظور نگردید.
از آنجائی که وارثین لیانازوف در مدت استیلای خود در شیلات شمال هیچگونه ممنوعیت و محدودیتی را از نظر بهره‌برداری متعهد نشده بودند لذا کلیه محصولات صیدشده و آماده‌شده در شیلات را به روسیه منتقل می‌نمودند و به همین جهت در کلیه اسناد و مدارک موجود در تشکیلات شیلات شمال تا قبل از سال 1312 خورشیدی (1933 میلادی) هیچگونه آماری از میزان صید نمی‌توان یافت.[300]

سرانجام کمپانی لیانازوف‌

بروز جنگ جهانی اول دشواریهای زیادی را در عرصه سیاسی و اقتصادی روسیه موجب گردید و روزبه‌روز دامنه بحرانهای داخلی روسیه نمودار صید ماهی آزاد بعد از ملی شدن شیلات ایران
افزایش یافت.
وراث لیانازوف که از پرداخت اجاره‌بهای ناچیز سالانه درمانده بودند نیرنگها زدند و فشارها بر ایران آوردند. اما آب و هوای سیاسی جهان با جنگ جهانگیر و شکستهای روسیه تزاری دگرگون گشته بود. نابسامانی وضع حکومت تزاری و اثرات جنگهای داخلی و بین المللی تاب مقاومت را از حکام وقت سلب نمود و بالاخره با ظهور مراحل اولیه انقلاب، نخستین حکومت موقت در تاریخ 10 اسفند 1295 خورشیدی در آن کشور تشکیل شد.
در این میان سفارت تزاری و لیانازوفها، بی‌پروا از انقراض خویش، برای ادامه غارت شیلات ایران همچنان در تکاپو بودند. یادداشتهای بسیاری میان وزارت امور خارجه ایران و سفارت روس مبادله شد. سفارت روس از زیان فراوان لیانازوفها می‌نالید و دولت ایران از ستم آنان! نجف قلی خان صمصام السلطنه بختیاری در 10 اردیبهشت 1297 شمسی، به جای میرزا حسین خان مستوفی الممالک رئیس الوزراء شد.
لیانازوفها که در کشاکش انقلاب روسیه نتوانسته بودند اجاره‌بهای ایران را بپردازند طی تلگرافی از تجارتخانه تومانیانس در تهران تقاضا کردند به دولت اطلاع داده شود که حاضرند اجاره‌بهای سال 1336 قمری را از قرار بیست هزار لیره پرداخت نمایند. دولت پاسخی نداد و کمپانی لیانازوف مجددا توسط تجارتخانه تومانیانس تقاضا کرد که چون حمل پول طلا از روسیه ممنوع شده است مدتی مهلت داده شود تا پول تهیه کرده ارسال دارند.
در 12 خرداد 1297 (21 شعبان 1336 قمری- آغاز ژوئن 1918 میلادی) مشاور الملک وزیر مالیه ایران در دولت صمصام السلطنه قرارداد لیانازوف را لغو کرد و تعدادی از مؤسسات متعلق به کمپانی را در مقابل طلب خود تصرف نموده به منظور وصول مطالبات مردم از لیانازوفها شیلات را تا یک سال بعد اجاره نداد.
سفارت سابق به الغای قرارداد سخت اعتراض کرد و برای بیکاری کارگران و ماهیگیران ایرانی اشک تمساح ریخت. مینورسکی مستشار سفارت سابق روس تهدیدهای گران کرد. شگفت آن‌که وی گفته بود: «ما برای حفظ امتیاز شیلات، در نهایت ناگزیر هستیم آن را به انگلیسیها واگذاریم!»
ص: 289
نمودار صید ماهی سیم قبل از ملی شدن شیلات ایران
نمودار صید ماهی سیم بعد از ملی شدن شیلات ایران
تومانیانس سرمایه‌دار و صرّاف مشهور ارمنی که با لیانازوفها دشمنی داشت نزد نخست‌وزیر جدید به کارشکنی پرداخت و برای اشتغال ارمنی دیگری از اتباع سابق تزاری به نام «گریگور پتروویچ وانیت سوف» به فعالیت پرداخت. دولت به ظاهر آگهی مزایده داد و «وانیت سوف» برنده مزایده شد، امّا عقد قرارداد با او یک سال طول کشید و بالاخره در 27 سرطان 1298 (30 شوال 1337 و 7 ژوئیه 1919) قرارداد به امضاء رسید.
سفارت تزاری از باقی ماندن شیلات در دست اتباع تزاری خرسند بود بدین‌جهت قرارداد جدید در دفاتر سفارت دولت منقرض تزاری به ثبت رسید و سفارت از پشتیبانی لیانازوفها دست کشید.
پس از عقد قرارداد، دولت ایران به وانیت سوف اختیارات فراوان داد و دست او را در کارها بازگذاشت. مدت قرارداد بیست سال معین شد. اجاره‌دار نمودار صید ماهی کلمه قبل از ملی شدن شیلات ایران
نمودار صید ماهی کلمه بعد از ملی شدن شیلات ایران
از کلیه عوارض گمرکی معاف گشت. اجاره‌بهای سال اول صد هزار تومان تعیین شد و مقرر گشت که از آن پس هرسال پنجاه هزار تومان به آن افزوده شود تا سال پنجم به سیصد و پنجاه هزار تومان برسد. از سال ششم تا آخر مدت اجاره وانیت سوف متعهد شد که سالانه پانصد هزار تومان بپردازد.
با وجود جانبداری شدید دولت، وانیت سوف کاری از پیش نبرد،
ص: 290
تومانیانس ورشکسته شد، وثوق الدوله هم که پشتیبان او بود از نخست‌وزیری برکنار گردید. روابط ایران با دولت تزاری که وجود خارجی نداشت قطع شد و «وانیت سوف» به پاریس گریخت.
لیانازوفها که به ادعای خود باقی بودند شکایات متعددی به دربار و مجلس و روزنامه‌ها کردند و وزارت فواید عامه به شکایات آنها پاسخ می‌داد و ادعاهای مارتین و لئون وراث لیانازوف را وارد نمی‌دانست. بالاخره کمیسیونی برای رسیدگی به شکایات آنها در دربار تشکیل گردید و قرار شد اختلاف دولت و کمپانی لیانازوف به حکمیّت ارجاع شود. از جانب ایران حاج سید نصر الله تقوی مدعی العموم (دادستان) دیوان عالی تمیز و دکتر ولی الله خان نصر رئیس ثبت اسناد وقت و از جانب کمپانی لیانازوف دو تن تبعه روس به نامهای خشاب و مارکف به عنوان حکم انتخاب شدند. ذکاء الملک فروغی نیز که در آن زمان رئیس دیوان عالی تمیز بود به عنوان سرحکم برگزیده شد.
شرایط حکمیت بدین قرار بود:
اولا در ظرف ده روز حکمها تعیین کنند که آیا دولت ایران حق داشته قرارداد آنها را لغو کند یا نه؟ ثانیا در صورتی که دولت حق داشته است و خساراتی متوجه لیانازوفها شده وسیله جبران خسارات را تعیین کنند.
محکمه حکمیت در آبان‌ماه 1301 در دیوان عالی تمیز تشکیل شد و بالاخره رأی داد که دولت حق الغای قرارداد را نداشته است و از این تاریخ تا هشت سال دیگر شیلات متعلق به لیانازوفها است و از بابت خساراتی که متوجه آنها شده هفت سال دیگر هم قرارداد تمدید شود و نیز حق دولت از عایدات خالص صدی پنجاه باشد.
رأی ابلاغ شد تا به موقع اجرا گذاشته شود. ضمنا در این موقع که ورثه لیانازوف به حد بلوغ رسیده بودند در 6 نوامبر 1922 یعنی 14 آبان 1301 ماترک را بین خود تقسیم کردند.
در این موقع سفارت روس شروع به فعالیت کرد و تکذیب نامه‌ای به شرح زیر در شماره 84 روزنامه ستاره ایران منتشر ساخت:
«از مفهوم اخبار مندرجه در شماره‌های 71 و 73 و 79 و مخصوصا 82 جریده ستاره ایران چنان مستفاد می‌شود که گویا در مسئله تجدید امتیاز شیلات سواحل بحر خزر که به موجب عهدنامه روس و ایران مورخه فوریه 1921 مخصوصا به موجب مواد 12 و 14 عهدنامه مزبور ملغی گردیده مجلس حکمیتی در تهران منعقد شده و در آن مجلس دو نفر از روسها به سمت حکم عضویت داشته‌اند. نمایندگی مختار لزوما خواهشمند است این نکته را در جریده شریفه درج فرمائید که اخبار مزبور یقینا بایستی مبنی بر سوءتفاهم بوده باشد زیرا دولت روسیه که همیشه در مقام اجرای عهدنامه مزبور به وجه اتم و اکمل بوده است نه فقط هیچگاه به ابطال مواد آن رضایت نداده بلکه تغییر آن مواد را در ادامه موعد یک امتیازی که به موجب عهدنامه فوق الذکر باطل شده است نیز جایز نمی‌شمارد. ضمنا خاطر شریف را بدین‌وسیله متوجه می‌سازد که هیچ فرد ذی حقوق روس ابدا در چنین حکمیتی عضویت نداشته است.
نمایندگی مختار دولت ج. ش. س. ر. 24 آبان 1301
لیانازوفها در پاسخ سفیر دولت جدید شوروی نامه‌ای به روزنامه ستاره ایران فرستادند که به چاپ رسید. آنها طی این نامه متذکر شدند:
«نمایندگی مختار اشاره به ماده 12 قرارداد دولتین روس و ایران نموده و چنین تصور نموده است که بر طبق آن بعضی امتیازات در ایران لغو گردیده و حال آن‌که شرط مزبور به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند مربوط به قراردادهای ما باشد.
راجع به عمل صید، ماده مخصوصی تحت ماده 14 می‌باشد که بر طبق آن حقوق اجاره ما مخصوصا از طرف دولتین روس و ایران تأیید گردیده است. ما یقین داریم که نمایندگی مختار از این نقطه‌نظر با ما موافقت خواهد نمود که هیچ کس به غیر از ما حق تصرف در حقوق اجاره و دارائی ما در ایران نخواهد داشت. چون پس از مساعی زیاد به اخذ اجاره از دولت ایران نایل شدیم که در اموال و حقوق اجاره آبهای صیادی خود در ایران به‌طور آزادانه دخالت نمائیم لذا خود را ذی حق می‌دانیم که به مساعدتهای دولت روسیه امیدوار شده و حاضریم که برای احتیاجات اهالی روسیه ماهی و سایر متعلقات آنرا از ادارات خود حمل نموده و در این موضوع نیز با نمایندگی مختار داخل مذاکره شویم.»
سفیر شوروی مجددا نامه‌ای به روزنامه ستاره ایران فرستاده به وراث لیانازوف پاسخ داد. وی طی نامه خود نوشت:
«لزوما به استحضار عامه می‌رساند که مطابق قرارداد روس و ایران منعقد در 1921 برای اشخاص فوق الذکر هیچگونه حقی در امتیاز مزبور که به موجب همان قرارداد به ملت ایران مسترد گردیده است نمی‌شناسد! و نیز هیچ قسم ادعائی را از طرف اشخاص مزبور نسبت به امور راجعه به ادارات ماهیگیری و این امتیاز شیلات که دیگر دارای آن نمی‌باشد نمی‌تواند بشناسد! و اعلان فوق الذکر صاحبان سابق امتیاز و هم‌چنین کلیه عملیات و اقدامات آنها راجع به امتیاز شیلات را که دیگر متعلق به آنها نیست نمایندگی مختار لغو و بلااثر می‌داند!»
مطالبی که سفیر شوروی مطرح کرده بود واقعیت نداشت زیرا اولا در قرارداد لیانازوفها هرگز کلمه امتیاز ذکر نشده بلکه موضوع اجاره مطرح بوده است (به اجاره صحیحه قطعیه داده می‌شود). ثانیا در ماده 14 قرارداد 1921 ایران و شوروی موضوع شیلات صریحا مطرح شده و هردو دولت آن را قبول کرده بودند. اما سفیر شوروی به انکار واقعیت پرداخت و از آن پس اتباع روس بدون هیچگونه مجوزی در آبهای شمال به صید ماهی پرداختند و ماهیهای صیدشده را نیز بدون پرداخت حق گمرک به روسیه حمل کردند تا بالاخره در 10 اوت 1923 دولت شوروی ورقه انتقال نامه‌ای از مارتین لیانازوف ارائه داد که طبق آن وی سهمیه خود را به آن دولت واگذار کرده بود! به اتکای این ورقه روسها تأسیسات شیلات را تصاحب کردند.
مارتین لیانازوف چندی قبل از تاریخ مزبور به‌طور ناگهانی در تهران مفقود شده بود و از آن پس اثری از وی به‌دست نیامد. در مورد مفقود شدن وی داستانهائی شایع گردید از جمله گفته شد وی توسط مأمورین چکا (پلیس امنیّتی شوروی) ربوده و به شوروی منتقل شد.

تأسیس شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی‌

اشاره

سرانجام جهت بهره‌برداری از ماهیان سواحل جنوبی دریای مازندران، بین دولت ایران و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قراردادی منعقد
ص: 291
گردید که بر اساس مفاد این قرارداد با تأسیس یک شرکت مشترک تحت عنوان «شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی» بهره‌برداری از ماهیان آبهای شمال ایران آغاز گردید.
اعمال سیاستهای مربوط به تغییر مدیریت ناشی از این قرارداد می‌توانست دگرگونیهای بنیادی را در عرصه روابط صیادان با صید به همراه داشته باشد لیکن نظر به این‌که آثار مدیریت لیانازوفها در اداره امور شیلات ایران کاملا جا افتاده و ریشه‌دار بود، لذا کارگزاران شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی نیز به صور گوناگون هدفهای نهائی خویش را در بهره‌برداری نامحدود از ماهیان آبهای شمال ایران پی‌ریزی نمودند.
محدودیتهای ناشی از کنترل صید در مناطق شمال ایران موجب گردید که صیادان به تبعیت از شرایط حاکم بر صید، گروههای مختلف صیادی را به‌وجود آورند.
در تاریخ هشتم مهرماه 1306 برابر با اول اکتبر 1927 قرارداد شیلات بین نمایندگان ایران و شوروی به امضاء رسید و مجلس شورای ملی چند روز بعد طی ماده واحده‌ای اجازه مبادله قرارداد شیلات را بین نمایندگان دو دولت تصویب کرد.
از آنجا که قرارداد شیلات منعقده بین دولت ایران و دولت شوروی واجد اهمیت فراوان است ذیلا به نقل آن مبادرت می‌شود:

متن قرارداد شیلات‌

چون دولت علیه ایران از یک طرف و دولت اتحاد جماهیر شوروی از طرف دیگر لازم دانستند مسئله بهره‌برداری از شیلات سواحل جنوبی بحر خزر را بر طبق فصل چهاردهم عهدنامه مورخه 26 فوریه 1921 منعقده ما بین دولتین علیه ایران و جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه تسویه نمایند لهذا برای نیل به این مقصود نمایندگان مختار خود را به ترتیب ذیل معین نمودند. دولت علیه ایران آقای علی قلی خان انصاری وزیر امور خارجه ایران و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی آقای لومیخایلویچ کاراخان قائم مقام کمیسر ملی امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.
نمایندگان مختار مزبور پس از ارائه اعتبارنامه‌های خود که مطابق قاعده و ترتیبات لازمه بود در موارد ذیل موافقت حاصل کردند:[301]

کتاب گیلان ؛ ج‌3 ؛ ص291
ده اول- دولت علیه ایران بر طبق این قرارداد موافق شرایط ذیل امتیاز صید و تهیه محصول صید ماهی را در سواحل خود در جنوب بحر خزر در حدود معینه در ماده 2 به شرکت مختلط تجارتی و صنعتی که دولت علیه ایران و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تشکیل می‌نمایند واگذار می‌کند.
شرکت مختلط مذکور در این قرارداد کمپانی نامیده می‌شود.
ماده دوم- حدود شیلات که امتیاز آن به کمپانی واگذار می‌شود همان حدود شیلاتی است که سابقا امتیاز آن از طرف دولت علیه ایران به برادران لیانازوفها واگذار شده بود، رودخانه‌هائی که در حدود امتیاز به دریا می‌ریزند از امتیاز حالیه موضوع می‌شوند حد فاصل رودخانه‌های مزبور با آبهای داخل در امتیاز خط دخول رودخانه‌های مزبور به دریا خواهد بود.
دهانه رودخانه‌های ذیل از این قاعده مستثنی می‌باشند.
الف- سفیدرود که به واسطه کمی عمق دو شعبه آن- سفیدرود و موسی چای- نمی‌شود در دهانه صید نمود به این جهت کمپانی حق خواهد داشت در دو شعبه مزبور این رودخانه تا محلی که ابنیه صید که سابقا متعلق به برادران لیانازوفها بوده موجود است صید نماید.
ب- رودخانه بابل در ولایت مشهدسر که همچنین به واسطه کمی عمق دهانه آن، کمپانی تا حدود صید سابق برادران لیانازوفها حق صید خواهد داشت.
ج- رودخانه گرگان و شعبه آن قره‌سو تا حدودی که سابقا لیانازوفها صید می‌کردند.
اگر به مرور ایام در ظرف مدت امتیاز دهانه‌های رودخانه‌های مذکوره به واسطه تغییر مجاری رودخانه عوض شوند یا شعب تازه ایجاد نمایند حقوق صیدی که به کمپانی داده می‌شود شامل دهانه‌ها و شعب تازه خواهد بود.
تبصره- کمپانی در حوزه صید و حدودی که مطابق این قرارداد معین می‌شود در باب محل صید به غیر از مقررات این قرارداد محدود به قید دیگری نخواهد بود.
ماده سوم- برای تنظیم صید کمپانی ترتیب ذیل مقرر است:
الف- تمام ماهیهای بی‌فلس (حرام) در حوزه امتیاز متعلق به کمپانی است و صیادان آزاد و صیادان کمپانی آنها را باید به قیمتهائی که قبلا برای دوره‌های معینی تعیین می‌شود به کمپانی بفروشند.
ب- تمام ماهیهای بافلس (حلال) که ممکن است به توسط صیادان آزاد و صیادان کمپانی صید شود متعلق به خود آنهاست و آنها می‌توانند به هرکس که میل داشته باشند بفروشند.
ج- برای این‌که کمپانی و صیادان آزاد اتباع ایران در حوزه امتیاز مخل کار یکدیگر نشوند مناطق صید صیادان آزاد سه سال به سه سال بین دولت علیه ایران و هیئت‌مدیره کمپانی معین خواهد شد و کمپانی متعهد می‌شود که شرایط ترتیب صید صیادان آزاد را در آبهائی که کمپانی مستقیما در آنجا صید می‌نماید سه سال به سه سال تهیه و قبلا اعلام نماید.
ماده چهارم- مدت این امتیاز که به کمپانی واگذار می‌شود 25 سال از تاریخ روز اجرای آن خواهد بود و بعد از انقضای مدت بیست و پنج سال مزبور تقبلات دولت علیه ایران که ناشی از فصل 14 عهدنامه 26 فوریه 1921 است خاتمه‌یافته محسوب خواهد شد.
اگر دولت علیه ایران نخواست دوباره امتیاز شیلات مذکور را با کمپانی تجدید نماید کمپانی منحل‌شده محسوب می‌شود و دارائی آن به غیر از اراضی که دولت علیه ایران بر طبق ماده 17 این قرارداد مجانا به کمپانی واگذار نموده است به‌طور مساوی مابین طرفین تقسیم خواهد شد و اراضی مذکوره مجددا در تحت اختیار دولت علیه ایران درخواهد آمد. دولت علیه ایران متعهد می‌شود که امتیاز شیلات مزبور را در صورت عدم تجدید امتیاز کمپانی در ظرف 25 سال بعد به ممالک ثالث و اتباع آنها ندهد. دولت علیه ایران متقبل می‌شود که فقط به وسیله ادارات مربوطه خود از شیلات بهره‌برداری نماید و از طرف خود متخصصین دیگری را جز اتباع ایران برای اداره کردن شیلات دعوت ننماید.
ماده پنجم- طرفین ایران- شوروی هرکدام در کمپانی سهم مساوی یعنی
ص: 292
پنجاه درصد خواهند داشت.
ماده ششم- برای تنظیم شیلات و خرید آلات و ادوات لازمه صیادی و برای مخارج بهره‌برداری از شیلات کمپانی تشکیل سرمایه عمومی می‌دهد که نباید از سه میلیون تومان تجاوز کند در صورتی که این مبلغ زیاد باشد طرفین سرمایه عمومی را که برای احتیاجات حقیقی لازم باشد تأدیه خواهند نمود و نصف این مبلغ را دولت علیه ایران و نصف دیگر را دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی خواهد پرداخت طرفین سهم خود را در اوقاتی که مابین خود معین کرده باشند و برای توسعه کار لازم باشد تأدیه خواهند نمود و حق صید سنوات گذشته که مطابق ماده سیزده این قرارداد باید به دولت علیه ایران برسد از بابت سهم دولت علیه ایران در سرمایه عمومی که بهره‌برداری لازم است محسوب خواهد شد در صورتی که دولت علیه ایران سهم خود را نقدا تأدیه نماید ترتیب مندرجه در ماده 7 این قرارداد اجراء خواهد شد و در این صورت مبالغ ذیل که می‌بایست به دولت علیه ایران عاید بشود از بابت استهلاک بدهی دولت ایران به دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی محسوب خواهد شد.
الف- حق الامتیاز مطابق ماده 8
ب- صدی پنجاه عایدات خالص مطابق ماده 9
لیکن دولت علیه ایران حق خواهد داشت در هر موقع که بخواهد منبع تأدیه نشده اقساط خود را نقدا بپردازد و در اینصورت مبالغ مذکوره در فقرات (الف- ب) این ماده به خزانه ایران تأدیه خواهد شد. پس از تأدیه شدن سهم دولت علیه ایران در سرمایه عمومی که برای بهره‌برداری لازم است مبالغ مذکور در فقرات (الف- ب) این ماده مستقیما به دولت علیه ایران تأدیه خواهد شد.
ماده هفتم- اگر مبالغ مذکوره در ماده 6 برای تأدیه سهم دولت علیه ایران در سرمایه که به موجب ماده 6 حقیقه لازم محسوب شده است کافی نباشد و اگر دولت علیه ایران مابقی سهم خود را تأدیه ننماید بقیه سهم دولت علیه ایران را پس از اخطار مربوط به این کار از طرف دولت مشار الیها به دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی طرف شوروی تأدیه خواهد نمود دولت علیه ایران پس از اطلاع دادن دولت شوروی که مبلغ مذکور تأدیه شده است از تاریخ تأدیه سالی صدی هشت فرع برای مبلغ تأدیه شده خواهد پرداخت تا این که تمام سهم ایران در سرمایه مذکوره در فوق تأدیه شود ولی راجع به تقسیم منافع کمپانی طرف شوروی در مواردی هم که در این ماده پیش‌بینی شده است حق نخواهد داشت که از عایدات کمپانی بیش از آنچه در ماده 9 این قرارداد ذکر شده است یعنی پنجاه درصد دریافت دارد:
بدیهی است که تنزیل صدی هشت مذکور در فوق که دولت علیه ایران می‌پردازد در موقع تقسیم منافع بر طبق ماده 9 این قرارداد در جزو تقسیم منافع محسوب نخواهد شد.
ماده هشتم- حق الامتیاز سالیانه امتیازی که مطابق این قرارداد واگذار می‌شود و از طرف کمپانی به دولت علیه ایران تأدیه خواهد شد عبارت است از:
1- هشتاد هزار تومان در سال از عایدات مطلق کمپانی از بابت حق امتیاز.
2- صدی پانزده از بقیه عایدات کمپانی که بعد از وضع مخارج اداری و بهره‌برداری عایدات خالص کمپانی محسوب می‌شود. مبلغ مذکوره در فوق مربوط به عوایدی که مطابق ماده 9 این قرارداد از بابت حق شرکت در کمپانی به دولت علیه ایران باید عاید شود نخواهد بود.
ماده نهم- تمام منفعت خالص که از عملیات کمپانی حاصل می‌شود بالمناصفه صدی پنجاه بین شرکاء یعنی دولتین علیه و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تقسیم خواهد شد.
تبصره- کمپانی مکلف است محصولات شیلات را به بهترین قیمت در بازارهای ایران و اتحاد جماهیر شوروی و در بازارهای خارجه با در نظر گرفتن اینکه قیمت کدام‌یک از این بازارهای مذکوره موجه خواهد بود به فروش برسانند.
ماده دهم- هیئت‌مدیره کمپانی که تمام کارهای کمپانی را اداره می‌کند و اقامتگاه آن در تهران خواهد بود مرکب است از شش نفر که برای مدت یکسال معین می‌شوند سه نفر آنها از طرف دولت علیه ایران و سه نفر دیگر آنها از طرف دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی معین می‌شود.
تصمیمات و مقررات هیئت‌مدیره به اکثریت آراء اتخاذ می‌شود اعضاء هیئت‌مدیره را طرفین در مدتی بیش از یک ماه از روزی که این قرارداد به موقع اجراء گذارده می‌شود نباشند معین خواهند نمود.
در هیئت‌مدیره یک نفر از اعضائی که از طرف ایران هستند به موجب انتخاب دولت علیه ایران سمت ریاست خواهد داشت. اگر پس از سی روز از تاریخ انقضاء مدت یک ماه مذکور در فوق اعضای هیئت‌مدیره کلا یا جزئا از هریک از طرفین معین نشده باشند اعضائی که تا آن‌وقت معین شده‌اند هیئت مدیره را تشکیل داده تا تکمیل هیئت‌مدیره حق اتخاذ تصمیمات را راجع به تمام مطالب کمپانی خواهند داشت.
ماده یازدهم- طرفین توافق نظر حاصل نمودند که در شیلات به غیر از متخصصین شوروی استفاده کامل از متخصصین تبعه ایران به عمل آید و برای این مقصود کمپانی مکلف است که برای تهیه متخصصین تبعه ایران اقدامات لازمه را بنماید و به نسبت پیدا شدن متخصصین ایرانی در عوض متخصصین شوروی به خدمت کمپانی پذیرفته خواهند شد، بقیه مستخدمین و عملجات و کارگران کمپانی که محتاج به تخصص نیستند باید تبعه ایران باشند.
تمام متخصصین کمپانی باید مطابق دستور العمل مصوب از طرف هیئت مدیره کمپانی رفتار نمایند و نیز طرفین توافق نظر حاصل نمودند که کمپانی حق ندارد اتباع دول دیگری را غیر از اتباع ایران و شوروی استخدام نماید.
ماده دوازدهم- کمپانی مطابق تمام قوانین جاریه و تصویب‌نامه‌ها و نظامات مصوبه از طرف هیئت وزیران ایران راجع به کمپانیهای ایران خواهد بود.
در حدود قوانین و تصویبنامه و نظارت جاریه مذکوره دولت علیه ایران حق تفتیش در عملیات کمپانی را خواهد داشت.
ماده سیزدهم- برای مدت استفاده از شیلات از سال 1922 یعنی پس از 1922 که حساب آن سال به مبلغ پنجاه هزار تومان مفروغ شده است تا روزی که این قرارداد به موقع اجراء گذارده می‌شود. دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هرساله مبلغ پنجاه هزار تومان به دولت علیه ایران تأدیه خواهد
ص: 293
نمود. در عوض دولت علیه ایران محصولات صادره از شیلات و ادوات صیادی وارده شیلات را در این مدت از حقوق تأدیه نشده گمرکی و سایر عوارضات معاف خواهد نمود.
ماده چهاردهم- سال عملی کمپانی از اوّل ماه اکتبر که مطابق مهرماه ایرانی است شروع می‌شود تفریغ محاسبات سال گذشته کمپانی با دولتین علیین ایران و شوروی نباید دیرتر از اوایل ماه آوریل که مطابق فروردین‌ماه ایرانی است به عمل آید.
ماده پانزدهم- برای جلوگیری از تضییع وقت کمپانی می‌تواند بلاتأخیر پس از تأدیه سرمایه که برای ابتدای کار لازم است و اعلان به دولت علیه ایران در باب شروع به کار مشغول بهره‌برداری از شیلات بشود طرفین سهم خود را در مواعدی که از طرف هیئت‌مدیره کمپانی معین می‌شود خواهند پرداخت در صورتی‌که طرف ایرانی سهم خود را در موعد مقرر از طرف هیئت‌مدیره کمپانی تأدیه ننمود طرف شوروی مطابق مقررات ماده مکلف است که آن را تأدیه کند.
ماده شانزدهم- دولتین علیه ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اسباب و ادوات و مواد و لوازم دیگری را که کمپانی برای بهره‌برداری از شیلات لازم خواهد داشت و همچنین هرنوع محصولات شیلات را از کلیه حقوق گمرکی و عوارضی که در ضمن ورود و خروج اخذ می‌شود معاف داشته و حق ترانزیت آزاد و حق کاپوتاژ برای آنها قائل می‌شود ولی در هرصورت اشیاء مذکوره از تفتیش گمرکی معاف نمی‌باشند ولی تدارکات گمرکی طرفین با اجراء قوانین و نظامنامه‌ها و مقررات موجوده برای تفتیش از فراهم نمودن تسهیلات و مساعدتهای لازمه برای واردات و صادرات کمپانی مضایقه نخواهند نمود.
ماده هفدهم- دولت علیه ایران قبول می‌کند اراضی را که در حوزه امتیاز برای ابنیه شیلات و مؤسسات آن لازم است مجانا به کمپانی واگذار نماید ولی کمپانی موظف است رضایت خاطر آن مالکین خصوصی را که قطعات اراضی آنها برای ابنیه و مؤسسات مذکوره در فوق لازم است فراهم نماید.
ماده هیجدهم- دولتین علیه ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هرکدام به اندازه‌ای که مربوط به اوست در حدود خود مساعدت لازمه را در کارهای کمپانی خواهند نمود مخصوصا دولت علیه ایران به کمپانی مساعدت خواهد کرد که کمپانی موفق به جلوگیری از صید به‌طور قاچاق در آبهائی که در اجاره اوست بشود و ماهی حرام حتما به کمپانی تحویل داده شود.
ماده نوزدهم- چون حفظ نظم عمومی در منطقه امتیاز بر عهده دولت علیه ایران است دولت علیه ایران قبول می‌کند که به کمپانی برای مجری داشت شرایط مقرره در این قرارداد و همچنین نسبت به محافظت انبارها و سایر ابنیه در شیلات مساعدتهای لازمه را بنماید.
ماده بیستم- این قرارداد باید بر طبق قوانین هریک به تصدیق و تصویب برسد، تصویب مزبور باید در هریک از ممالک در اسرع اوقات ممکنه به عمل آید از روزی که تصویبنامه‌های فوق در شهر تهران مبادله می‌شوند این قرارداد به موقع اجرا گذارده خواهد شد.
ماده بیست و یکم- قرارداد حاضر به زبان فارسی و روسی و فرانسه نوشته شده امضاء می‌شود و به هریک از طرفین امضاءکنندگان این قرارداد یک نسخه به هریک از سه زبان مذکوره که در موقع تفسیر هرسه معتبر شمرده می‌شوند داده خواهد شد در صورت بروز اختلافات در تفسیر، متن فرانسه اصلی محسوب می‌شود.
علیهذا نمایندگان مختار مذکور در فوق این قرارداد را امضاء کرده و به مهر خود ممهور داشتند.

فعالیتهای صیادی بعد از ملی شدن شیلات‌

شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی طی بیست و پنج سال فعالیت مداوم، لطمات جبران‌ناپذیری بر زنجیره حیات و اقتصاد مبتنی بر بهره‌برداری مستمر از منابع طبیعی به خصوص آبزی وارد ساخت. این شرکت با اعمال خلاف و صید بی‌رویّه نظیر استفاده از تورهای ریزچشم در کار صید و توزیع این‌گونه تورها بین واحدهای صیادی به غارت و انهدام ماهیها دست زد و ضررها و زیانهائی وارد ساخت که هرگز جبران‌پذیر نخواهد بود.[302]
با توجه به آمار صید و بهره‌برداری از ماهیان دریای خزر مربوط به دوره قبل از ملی شدن شیلات و سالهای بعد از آن به روشنی می‌توان کاهش شدید ذخایر ماهیان را در محدوده فعالیتهای صیادی شیلات ملاحظه نمود.
دکتر مصدق که از آثار شوم امتیاز بهره‌برداری شیلات شمال توسط روسها کاملا آگاهی داشت برای تأمین منافع ملی، همزمان با نزدیک شدن مهلت قرارداد، به ملی کردن شیلات ایران دست زد. او به ماده 4 قرارداد که تجدید آن را پیش‌بینی کرده بود توجهی ننمود و بدین‌ترتیب شیلات ایران از روز دوازدهم بهمن‌ماه 1331 ملی اعلام گردید. از آنجا که دکتر مصدق با ملی کردن نفت به مبارزه با انگلستان برخاسته بود روسها نمی‌توانستند نسبت به ملی کردن شیلات عکس العمل مخالفی نشان دهند خصوصا آن‌که مدت قرارداد نیز در شرف اتمام بود.
تردیدی نمی‌توان داشت که اگر هنگام به پایان رسیدن مهلت قرارداد، دولت دیگری غیر از دولت دکتر مصدق بر سر کار بود نمی‌توانست به مقابله با روسها برخیزد و شانه از زیر بار تجدید قرارداد خالی نماید.
هیئت وزیران در شهریورماه 1332 آئین‌نامه صید ماهی را در چهار فصل و 33 ماده تصویب نمود. در این آئین‌نامه کلیه شرایط مربوط به صید و صیادی و وسائل و آلات صید و صدور پروانه صید و حفاظت آبها و همچنین موارد ممنوعه صید تعیین و مشخص گردیده است.
لایحه قانونی اساسنامه شرکت سهامی شیلات ایران نیز در تیرماه 1332 به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
بدین‌ترتیب اداره امور صید در قالب اساسنامه مصوب ششم تیرماه 1332 آغاز گردید و به لحاظ پی‌آمدهای ناشی از فعالیتهای متنوع صیادی در منطقه، آئین‌نامه و مصوبات قانونی متعددی در ارتباط با کنترل صید و جلوگیری از هرج‌ومرج در امر صیادی به تصویب رسید که در نهایت محدودیتها و
ص: 294
ممنوعیتهای جدیدی را در عرصه صیادی پدید آورد. وزارت دارائی که به عنوان نماینده دولت در امر بهره‌برداری از: دریاها، دریاچه‌ها و رودخانه‌های محل عبور ماهیان تعیین شده بود، تحت مدیریت شرکت سهامی شیلات ایران فعالیتهای مربوط به بهره‌برداری از این منابع را عهده‌دار گردید، لذا جهت کنترل امور صید و اعمال حاکمیت در حوزه مدیریت خویش ابتدا به استناد قانون شکار مصوب 1335 محدودیت صید را در منطقه به وجود آورد و در سال 1341 به استناد ماده 2 قانون شکار و بند پ ماده 17 آئین‌نامه‌های ابهای ایران، ماهیان و سایر آبزیان دریای خزر و کلیه رودخانه‌ها و مردابهای مربوط به آن قابل حفاظت اعلام شد و طبق ماده 5 قانون شکار و 29 آئین‌نامه شکار ایران، ماهیان صیدشده در هرکجا قابل ضبط اعلام گردید.
ساکنین حاشیه رودخانه‌های نهنگ روگاه و راسته خاله که ارتباط تفکیک ناپذیری با فعالیتهای صیادی داشتند شدیدا به این محدودیت اعتراض نمودند و درگیریهای شدیدی را به وجود آوردند و دامنه این برخوردها در اثر عکس العملهای صیادان مناطقی از «روگاهها» که با حضور مأمورین انتظامی تحت حفاظت و کنترل قرار گرفته بود، ناگهان مورد هجوم خانواده‌های صیادی قرار گرفت به‌طوری‌که صیادان متفقا همه اهل خانواده خویش را سوار قایقها نموده، در مقابل چشم مأمورین انتظامی اقدام به صید نمودند به این ترتیب تصمیم دولت در مورد محدودیت و ممنوعیت صید متزلزل گردید و یا در مواردی که دامهای متعلق به صیادان مستقر در مناطق ممنوعه رودخانه و یا دریا توسط مأمورین انتظامی جمع‌آوری می‌شد، گروههای صیادان همراه با خانواده خویش در مقابل دروازه شیلات انزلی به عنوان اعتراض بست می‌نشستند تا به این ترتیب مظلومیت خویش را به نمایش گذارند و آلات و ادوات صید خویش را از مأمورین شیلات پس بگیرند.
ادامه این واکنشها و ناآرامیها منجر به درگیریهای دسته‌جمعی صیادان با مقامات انتظامی گردید به‌طوری‌که در فاصله بین آستارا- لوندویل صیادان آستارا به یک «بارکاس» انتظامی شیلات حمله نموده، سرنشینان آن را وادار به تحویل کلیه وسایل صید جمع‌آوری شده از دریا نمودند. لذا شیلات تجهیز و تقویت نیروی حفاظتی آبهای تحت کنترل خویش را افزایش داد و گروهی تحت عنوان «مأمورین آبهای ممنوعه» در سرتاسر سواحل جنوبی دریای مازندران حفاظت از رودخانه‌ها و دریا را عهده‌دار شدند.
مأمورین آبهای ممنوعه غالبا از بومیان منطقه و غیرنظامیانی بودند که آشنایی دیرینه‌ای با صیادان بومی داشتند، لذا بعد از مدت کوتاهی روابط پنهانی بین صیادان آزاد و مأمورین آبهای ممنوعه ایجاد گردید و صیادان با پرداخت مقرری «هفتگی» به مأمورین، عملیات صید قاچاق را گسترش دادند.
از سوی دیگر «پره‌های» مستقر در «روگاهها» و سواحل دریا نیز عملا از تحویل ماهیان صیدشده به شیلات سر باز می‌زدند، لذا دامنه صید ماهیان فلس‌دار به‌طور شگفت‌انگیزی در منطقه افزایش یافت.
تجهیز وسایل حمل‌ونقل ماهی با بهره‌گیری از وسائل جدید موجب گردید که بازار فروش ماهیان سواحل دریای خزر از مرز منطقه خارج گردد. این تحول جدید موجب گسترش و رشد بازار و تقاضای شدید علاقمندان به ماهی سفید شد و روزبه‌روز قیمت ماهی سفید در بازار افزایش یافت.
نمودار صید ماهی کیلکا ناوگان صیادی شیلات سال (68- 1350)
[303] گرمی بازار ماهی سفید و ناتوانی مسئولین شیلات در مورد تحویل ماهیان صیدشده توسط پیمانکاران و صیادان آزاد از یک سو و افزایش ناگهانی قیمت ماهی از سوی دیگر توجه بومیان را به صید و صیادی جلب نمود، به‌طوری‌که اکثر خانواده‌های محلی با داشتن شغل و حرفه گوناگون اوقات فراغت و حتی بیشترین وقت خویش را به فعالیتهای صیادی اختصاص دادند.
مسئولین شیلات در پی یافتن راه حل مناسب روشهای گوناگونی را تجربه کردند که سرانجام با تصویب آئین‌نامه‌ای در اردیبهشت 1340 کاشفین کالای انحصاری خاویار و ماهی غضروفی را در مورد درآمد حاصله از آن سهیم نمودند و به این ترتیب دامنه کشف قاچاق توسط افراد ویژه «آبهای ممنوعه» و مأمورین انتظامی گسترش یافت و مأمورین مذکور، ماهیان فلس‌دار را نیز تحت پوشش تصویب‌نامه به عنوان قاچاق ضبط کرده مرتکبین جرم را توقیف نمودند.
مطلعین و کارشناسان به منظور حفظ ذخایر آبزی و تجدید حیات آبزیان معتقد بودند که صید در دریا، رودخانه‌ها، مردابها و خلیجهای شمال باید برای مدت چند سال ممنوع اعلام شود اما چون با اجرای این پیشنهاد بیش از شش هزار صیاد از ادامه کار و فعالیت بازمی‌ماندند و زندگی خانواده آنان مختل می‌گردید تصمیم گرفته شد به جای ممنوعیت صید، محدودیت آن اعمال شود تا ضمن کمک به تجدید حیات آبزیان، صیادان شمال نیز از ادامه کار بازنمانند.
در این زمینه به استفاده از پره‌های صیادی به جای دامهای گوشگیر و متشکل کردن گروههای صیادی برای جلوگیری از ادامه فعالیت آنها در قسمتهای دوردست دریا توجه شد تا سیادت شیلات و صیادان ماهیهای غضروفی در دریا محفوظ بماند، لذا مسئله تشکیل شرکتهای تعاونی
ص: 295
ماهیگیران، بدون توجه به نقش تعاون، مطرح گردید.
شرکت سهامی شیلات ایران با شتابزدگی قایقها، پره‌ها و ادوات صید صیادان پیمانکار را خریداری کرده به گروه صیادانی که در شرکتهای تعاونی ماهیگیران متشکل شده بودند واگذار نمود. از آن پس بیست واحد شرکت تعاونی که در هریک حدود پنجاه صیاد عضویت داشتند فعالیت خود را آغاز کردند.
هم‌اکنون تعداد پنجاه شرکت تعاونی ماهیگیران در سواحل دریای خزر به صید ماهیان فلس‌دار اشتغال دارند که تحت ضوابط و مقررات تعیین شده از سوی شرکت سهامی شیلات ایران فعالیت می‌نمایند.
اداره امور شرکتهای تعاونی ماهیگیران که در هریک از واحدهای اداری کل شیلات گیلان و مازندران متمرکز می‌باشند، نظارت بر فعالیتهای شرکتهای تعاونی ماهیگیران را به عهده دارد.
گروهی دیگر از صیادان آزاد نیز با دریافت کارت صیادی از کمیته صید شرکت سهامی شیلات ایران، تحت ضوابط خاصی که از سوی شرکت اعلام گردید به تشکیل «شورای صیادان آزاد» مبادرت کرده در گروههای سه نفری در هر قایق به کار صید اشتغال ورزیدند. امید آن است در آینده با بهره‌گیری از وسایل و امکانات ویژه‌ای بتوان از این گروه صیادان دامگستر در برنامه صید ماهیان کیلکا که از ذخایر غنی دریای خزر است استفاده نمود.

روسها و صید ماهیان غضروفی‌

مهمترین عامل توجه روسها به سواحل شمالی ایران غیر از هدفهای سیاسی، بهره‌گیری از منابع سرشار ماهیان غضروفی و خاویار ایران بود، لذا همزمان با کسب امتیاز بهره‌برداری از ماهیان جنوب دریای خزر، کارشناسان و متخصصین صید ماهیان غضروفی از اقصی نقاط سواحل شمالی و غربی دریای مزبور (آستاراخان، باکو، لنکران و سالیان) به مراکز صید و فعالیتهای بهره‌برداری شیلات روی آوردند.
در آغاز، روسها دو مرکز عمده بهره‌برداری در سواحل ایران احداث کردند؛ واحدهای متعددی که به نام «واطاکه» توسط آنان در طول سواحل ایران ایجاد شده بود، کلیه محصول صید خویش را به این دو مرکز تحویل می‌دادند.
یک مرکز نیز در آستارا تأسیس گردید که خدمات فنی و کارشناسی را در مورد برنامه‌های صید و رفع نیازهای سایر واطاکه‌ها انجام می‌داد.
یکی دیگر از مراکز عمده صید ماهیان غضروفی و استحصال خاویار، رودخانه موسی‌چای در سفیدرود بود که محصول صید واطاکه‌های مستقر در سواحل مرکزی را تحویل می‌گرفت.
عملیات صید ماهیان غضروفی توسط قایقهای صیادی انجام می‌گرفت که، با استفاده از پارو و بادبان، در مسیر ساحل تا محل استقرار وسایل صید در دریا رفت‌وآمد می‌نمودند.
تا سال 1293 شمسی صید ماهیان غضروفی در سواحل ایران توسط قلابهای ویژه‌ای انجام می‌گرفت و گروههای سه نفری صیادان در هر قایق عملیات صید را انجام می‌دادند.
از قلابهای ویژه صید ماهیان غضروفی به دو صورت استفاده می‌نمودند:
قلابهای صید ماهیان خاویاری که قبل از آشنائی صیادان با دامهای مخصوص صیادی مورد استفاده بوده است.
الف- قلابهای ساده، در طول ریسمان 5/ 7 متری (دیلی‌نیک).
تعداد 50 عدد قلاب آهنی به قطر 4- 3 میلی‌متر که معمولا به فاصله 15- 20 سانتی‌متری به ریسمان اصلی (دیلی‌نیک) متصل بوده، بدون طعمه در مسیر حرکت ماهیان در مناطق کم‌عمق دریا و یا رودخانه سفیدرود مستقر می‌گردید.
ب- قلابهای زبانه‌دار (ژیویدنو) که به وسیله طعمه در مناطق عمیق دریا و بیش از عمق 150 متری ماهیان غضروفی را صید می‌کردند. این قلابها از روسیه و یا انگلستان وارد می‌شد. اتصال هریک از قلابها به ریسمان 5/ 7 متری (دیلی‌نیک) با فاصله 1 متری صورت می‌گرفت و تعداد صیادان این گروهها در هر قایق به چهار نفر افزایش می‌یافت.
صیادان ویژه صید ماهیان غضروفی ابتدا از روسیه اعزام می‌شدند و این گروه از صیادان، در اصل کارگران مهاجر آذربایجانی و ایرانیانی بودند که مدتها در تأسیسات صنعت نفت باکو و یا به عنوان پاروکش در قایقهای صیادی روسها فعالیت داشتند. عدم آشنائی ایرانیان با ویژگیهای صید و بهره‌برداری از ماهیان غضروفی موجب شد که تعداد زیادی از این کارگران به عنوان صیادان پاروکش به سواحل شمال ایران گسیل گشتند و هریک از قایقهای صیادی تحت‌نظر یک کارشناس صید از اتباع روس به نام «سرصیاد» به صید ماهیهای غضروفی می‌پرداخت.
اغلب صیادان آذربایجانی مهاجر، از روستاهای بریسلی، شیخلی و ننه‌کران از توابع اردبیل بودند که به منظور فعالیتهای کارگری به آذربایجان روسیه مهاجرت می‌کردند. این گروه از کارگران به دلیل کسب مهارتهای کارگری و صیادی در آذربایجان توسط کارگزاران لیانازوفها انتخاب گردیده به ایران اعزام می‌شدند.
پس از انقلاب اکتبر که مراجعت کارگران آذربایجانی تبعه ایران به شوروی محدود و ممنوع گردید، این گروه از کارگران کشاورز در اوقات فراغت خویش بعد از برداشت محصول، جهت فعالیتهای کارگری به استان گیلان مخصوصا به بندر انزلی مهاجرت می‌کردند. مقارن سال 1304 شمسی استفاده از تورهای مخصوص صید ماهیان غضروفی آغاز گردید. این تورها به طول 21 متر و عرض 4 متر توسط چهار صیاد در هر قایق صیادی به صورت
ص: 296
نمودار صید ماهی کفال قبل از ملی شدن شیلات ایران
چندین رشته متصل به‌هم در دریا مستقر می‌گردید.
صیادان ماهیان غضروفی که توسط قلاب و یا تورهای صیادی عملیات صید را انجام می‌دادند به صورت پیمانکار صید با مسئولین شیلات قرارداد می‌بستند.
در آغاز حقوق ماهانه «سرصیاد» معادل حقوق «پیچاق‌چی»[304] یعنی سه تومان و حقوق کارگران صیاد «پاروکش» معادل نگهبان صیدگاه، مبلغ دو تومان در ماه بود. حقوقهای مزبور در صورتی پرداخت می‌شد که بیلان صید به حد معینی برسد؛ هریک از قایقهای صیادی به‌طور جداگانه با مسئولین بهره‌برداری شیلات قرارداد صید تنظیم نموده بودند. ماهیان غضروفی کمتر از هشت کیلوگرم مورد قبول مسئولین بهره‌برداری شیلات قرار نمی‌گرفت، لذا صیادان از صید ماهیان غیراستاندارد احتراز می‌کردند و به این ترتیب ماهیان غیراستاندارد صیدشده با داشتن توان و سلامت کافی به دریا رها می‌شدند.
نمودار صید ماهی کفال بعد از ملی شدن شیلات ایران
پس از آن‌که میزان صید به حد نصاب می‌رسید، صیادان پیمانکار را با پرداخت پاداش و اضافه دستمزد تشویق به صید می‌نمودند.
بعد از انقلاب اکتبر و تأسیس شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی حقوق ماهانه صیادان ماهیهای غضروفی به هفت تومان و نیم افزایش یافت، ضمنا هر ماه مقدار بیست و هشت کیلو برنج نیز به هریک از صیادان داده می‌شد.
صیدگاههائی که تحت نظر شعبه مرکزی (آستارا) فعالیت داشتند عبارت بودند از آستارا، خواجه‌کری، لمیر، خطبه‌سرا، گرکانرود، سیاه‌چال، شفارود و گلشن. در طول مدت فعالیت شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی صیادان پیمانکار ماهیان غضروفی تحت نظارت مأمورین نظامی شوروی به صید اشتغال داشتند، لیکن در سال 29- 1328 خورشیدی که مدت قرارداد بیست و پنج ساله شرکت مذکور نزدیک به اتمام بود، به دستور لاسکین (که سمت معاونت ناحیه یک بهره‌برداری شیلات را بعهده داشت)[305] روش پرداخت حقوق صیادان تغییر یافت، به این معنی که تصمیم گرفته شد دستمزد صیادان به نسبت مقدار صید پرداخت شود.
صیادان که به پی‌آمدهای این مسئله آشنا بودند، به‌طور دسته‌جمعی دست از کار کشیدند و کلیه صیادان از رفتن به دریا سرباز زدند. اما برخی از مسئولین ایرانی که به وسیله روسها تطمیع شده بودند به مخالفت با صیادان برخاستند.
هنگامی که صیادان پیمانکار به عنوان اعتراض به طرح جدید لاسکین از رفتن به دریا، سرباز زدند، یکی از عوامل ایرانی شورویها در جهت سرکوب
ص: 297
اعتصاب صیادان و تسلیم آنان، عده‌ای از بی‌کاران منطقه را که به عنوان عمله به کارهای گوناگون اشتغال داشتند با پرداخت دو برابر مزد به شیلات فراخواند و به وسیله عوامل اطلاعاتی خود، در سرتاسر صیدگاهها خبر فعالیت صیادان جدید را منعکس ساخت.
در پی حوادث مذکور، صیادان به قایقهای خویش برگشتند و لاسکین نیز با توجه به عکس العمل صیادان پرداخت دستمزد آنان را طبق شرایط قبلی مورد قبول قرار داد. پس از ملی شدن شیلات شمال، بر اساس قانون مربوطه به شرکت شیلات مصوب خرداد 1339 فعالیتهای مربوط به صید ماهیان غضروفی تحت پوشش وزارت دارائی قرار گرفت.
هم‌اکنون بهره‌برداری از ماهیان غضروفی دریای خزر در چهار ناحیه بهره‌برداری متمرکز شده است که در مجموع چهل و هشت صیدگاه را شامل می‌گردد. شیلات نوشهر اخیرا بعنوان شیلات ناحیه 5 زیر نظر اداره کل شیلات مازندران فعالیت می‌نماید.
مدیریت این واحد صیادی و نواحی بهره‌برداری تحت پوشش ادارات کل شیلات گیلان و مازندران انجام می‌گیرد که هریک از این ادارات کل بر اساس هدفهای تعیین‌شده از سوی مدیرعامل و هیئت‌مدیره شرکت سهامی شیلات ایران برنامه‌های صید را تنظیم می‌نمایند.

سازمان تحقیقاتی شیلات ایران‌

از زمان فعالیت کارگزاران لیانازوفها در زمینه بهره‌برداری از ماهیان دریای مازندران مطالعات علمی و تحقیقاتی متناسب با نیازهای آنان انجام می‌گرفت و اطلاعات درج‌شده در یادداشتهای وارثین لیانازوف توسط هیئت علمی «ووکوتیچ» حاکی از اهمیت اینگونه مطالعات در زمینه‌های مربوط به عادات مهاجرت ماهیان بر حسب درجه حرارت و جریان باد و غیره ... در ارتباط با افزایش صید، وجود داشته است. همچنین در دوره فعالیت «شرکت مختلط ماهی ایران و شوروی» به منظور کنترل خاویار و انواع کالای ماهی صادراتی به شوروی، مرکزی تحت عنوان «لابراتوار ماهی ایران» در محل شیلات بندر انزلی احداث گردید که خدمات فنی این مرکز نیازهای آزمایشگاهی شرکت مختلط را تأمین می‌نمود و فعالیت‌های تکثیر ماهیان خاویاری و ماهی سفید را انجام می‌داد. (درژاوین‌Derjavin ، بارزنکاBarzenka ، شوکالکوف‌Shokalkov و مهندس فرهاد فریدپاک نخستین کسانی بودند که بعد از سالهای 1914 میلادی عملیات تکثیر مصنوعی ماهی را در ایران انجام دادند.)
پس از تصویب لایحه قانونی اساسنامه شرکت سهامی شیلات ایران (مصوب ششم تیرماه 1332) باستناد مواد قانونی آئین‌نامه صید (مصوب 18/ 6/ 1332) در جهت تعیین نوع و اندازه چشمه تورهای صیادی (ماده 8)، اندازه و طول ماهیان صید (ماده 12)، تعیین جایگاههای صید و مناطق فعالیت صیادان آزاد (ماده 13) و همچنین به منظور انجام فعالیتهای مربوط به تکثیر و ازدیاد نسل ماهیان (ماده 27) شرکت سهامی شیلات ایران ضرورتا به تأسیس یک واحد فنی و آزمایشگاهی اقدام نمود تا بتواند کلیه نیازمندیهای کارشناسی مربوط به فعالیت‌های صید را در محدوده وظایف محوله به شرکت سهامی شیلات ایران تأمین نماید. این مرکز تحت عنوان «استاسیون علمی ماهی‌شناسی» در داخل محوطه شیلات بندر انزلی احداث گردید که عملیات تکثیر ماهیان خاویاری را در منطقه «کیسم» از توابع آستانه اشرفیه در جوار رودخانه سفیدرود، و تکثیر ماهیان سفید را در رودخانه «شلمان‌رود» از توابع رودسر انجام می‌داد.
همچنین با تعیین استانداردهای مربوط به نوع و اندازه چشمه تورهای صیادی و اندازه طول ماهیان صیدشده و تعیین جایگاههای مناسب صید، چگونگی فعالیتهای صیادان آزاد را مشخص نمود. استفاده مشترک از منابع دریای مازندران توسط ایران و شوروی، به‌ویژه صید ماهیان خاویاری که از ذخایر پرارزش این دریا می‌باشند موجب گردید که کارشناسان ماهی شوروی از برنامه‌های دولت ایران در زمینه توسعه و تکثیر نسل ماهیان خاویاری را استقبال کرده، مطالعات مشترکی را در جهت اجرای مطالعات احداث یک کارگاه بزرگ تکثیر ماهیان خاویاری در شمال ایران آغاز نمایند.
به دنبال توسعه و رشد فعالیتهای بهره‌برداری از ماهیان دریای خزر که مستقیما توسط کارشناسان ایرانی انجام می‌گردید، ضرورت تقویت واحدهای فنی و تحقیقاتی افزایش یافت و در سال 1343 با استخدام اولین گروه تحصیل‌کرده‌های دیپلمه به منظور همکاری با کارشناسان شوروی، که در رابطه با مطالعات تأسیس کارگاه تکثیر و پرورش تاسماهیان به این مرکز پژوهشی آمده بودند، مقدمات تحول «استاسیون علمی ماهی‌شناسی» فراهم گردید و پس از آن از اول فروردین‌ماه 1345 با توجه به گسترش برنامه‌های تحقیقاتی در زمینه علوم شیلاتی، نام این مرکز به «انستیتو ماهی‌شناسی صنعتی شیلات ایران» تغییر یافت که متناسب با هدفهای تعیین‌شده در برنامه‌های تحقیقاتی، گروهی از فارغ التحصیلان رشته‌های مختلف دانشگاهی را با مدارک لیسانس، فوق‌لیسانس و دکترا استخدام نمودند تا هریک با توجه به تخصص خویش برنامه‌های تحقیقاتی و مطالعاتی این مرکز علمی را انجام دهند.
همزمان با این تحول بنیادی، گروهی از تحصیل‌کرده‌های سپاهیان ترویج کشاورزی که دوره سربازی خویش را در مراکز خدماتی و آموزشی انجام می‌دادند، به این مرکز اعزام گردیدند که همراه با کادر تحقیقاتی «انستیتو ماهی‌شناسی صنعتی ایران» در فعالیتهای مطالعاتی تحقیقاتی این مرکز همکاری نمایند. بر اساس مفاد ماده 26 فصل سوم اساسنامه شرکت سهامی شیلات ایران مصوب تیرماه 1332 یکی از هدفهای «انستیتو ماهی‌شناسی صنعتی ایران» تربیت کادر متخصص صنایع شیلاتی بود و ضرورت تأمین کارشناسان مختلف صنایع مذکور در عرصه فعالیتهای مربوط به مدیریت این صنعت روزبه‌روز بیشتر احساس می‌گردید. لذا از سوی مسئولین امر، مقدمات تشکیل کلاسهای آموزشی در زمینه علوم و فنون مربوط به شیلات فراهم گردید و در شهریورماه 1345 دوره مقدماتی آموزش صنایع شیلات در «انستیتو ماهی‌شناسی صنعتی شیلات ایران» جهت آموزش جدید الاستخدامها تشکیل شد و دروس نظری و مربوط به فعالیتهای مختلف شیلات توسط کارشناسان باسابقه تدریس گردید.
با تشکیل وزارت منابع طبیعی (آذرماه 1346) شرکت سهامی شیلات ایران زیر پوشش این وزارتخانه قرار گرفت و «انستیتو ماهی‌شناسی صنعتی ایران»
ص: 298
در قالب یکی از مؤسسات علمی این وزارتخانه، تربیت کادر فنی و تخصصی شرکت سهامی شیلات ایران را هماهنگ با سیاستهای آموزشی وزارت منابع طبیعی دنبال نمود. پس از برگزاری سمینار ماهی «خرداد 1346» و ارائه مقالات و گزارشهای متعدد علمی و فنی در زمینه مسائل مربوط به ماهی و صنایع شیلات، اهمیت تأسیس آموزشگاه عالی ماهی‌شناسی و صنایع شیلات توجه مسئولین امر را بخود جلب نمود و پس از طی مراحل قانونی در مهرماه سال 1374 آموزشگاه عالی ماهی‌شناسی و صنایع شیلات در شیلات بندر انزلی تأسیس گردید و تعداد 25 نفر از دانشجویان این آموزشگاه بطور شبانه‌روزی تحت تعلیم قرار گرفتند. به این ترتیب شالوده علمی صنایع شیلات برای نخستین بار پی‌ریزی گردید و طی مدت 4 دوره دوساله قریب صد نفر به عنوان تکنیسین صنایع شیلات در عرصه فعالیتهای مربوط به ماهی، اهم برنامه‌های تولیدی و فنی را سازمان دادند و پس از آن همراه با فعالیتهای مربوط به بهره‌برداری از منابع طبیعی، دیدگاههای حفاظتی و آموزشی نیز در سیاست تولید و بهره‌برداری شیلات ظاهر گشت.
در سال 1346 همزمان با توسعه برنامه‌های تحقیقاتی در محدوده شیلات ایران و تغییر مدیریت این مرکز تحقیقاتی گروهی از افراد سپاه صلح آمریکا به عنوان همکاریهای پژوهشی در انستیتوی ماهی‌شناسی صنعتی ایران به‌کار پرداختند. با آغاز همکاری گروه مزبور نام این واحد به «انستیتوی بررسیهای علمی و صنعتی ماهی ایران» تغییر نام یافت.
قبل از تغییر مدیریت در سال 1346 فعالیتهای فنی انستیتوی ماهی‌شناسی به شرح زیر بود:
1- کنترل کیفی کالای ماهی (شامل خاویار، ماهی‌دودی، ماهی شور روناسی و ماهی منجمد).
2- تعیین درجه خلوص نمک و اسید بوریک و بوراکس، جهت عمل‌آوری خاویار.
3- فعالیتهای مربوط به تکثیر مصنوعی ماهیان خاویاری و ماهی سفید و ماهی آزاد.
4- مطالعه پیرامون پرورش ماهیان تکثیرشده در استخرهای پرورشی.
5- بررسیهای فیزیکی و شیمیائی برخی از رودخانه‌ها و آبگیرها.
6- تهیه غذای مناسب برای مصرف ماهیان پرورشی در مراحل مختلف رشد.
پس از تغییر مدیریت و تعویض نام، این مرکز تحقیقاتی به تقلید از مراکز تحقیقاتی غربی، سازمان‌بندی جدیدی یافت و بخشهای تحقیقاتی: لیمنولوژی بیولوژی ماهی- میکروبیولوژی و ایکتیوپاتولوژی تحت مدیریت انستیتو بررسیهای علمی و صنعتی ماهی ایران در این مرکز، تأسیس گردید. این تغییر و تحول بدون برخورداری از زمینه‌های فرهنگی و تحقیقاتی نتوانست انگیزه‌های تحقیقاتی را فراهم آورد لذا در اندک مدت تعداد زیادی از متخصصین و کارشناسان خود را از دست داد و مدیریت این مرکز با کمک مشاورین سپاه صلح و برخی از دست عاملان آنها این مرکز را به عنوان یک واحد تبلیغاتی شیلات مبدل ساخت، بطوریکه مرتضی خطیبی مدیرعامل وقت در یکی از بازدیدهای خود از این مرکز رسما اعلام نمود که: این واحد به عنوان یک مرکز تبلیغاتی تجاری تأسیس گردید و ما هیچگونه توقع تحقیقاتی از این مرکز را نداریم!
به این ترتیب متخصصین رشته‌های مختلف دانشگاهی که هریک به شوق مطالعه و تحقیق در این مرکز گرد آمده بودند به تدریج واحد تبلیغاتی «انستیتو بررسیهای علمی و صنعتی ماهی ایران» را ترک گفتند و بومیان وابسته به منطقه ناچار کار خود را در این مرکز ادامه دادند.
آثار ناشی از سوء مدیریت و اعمال خلاف مسئولین در این واحد تحقیقاتی از جمله خرید وسایل آزمایشگاهی فرسوده از کمپانیهای اروپائی و استفاده از امکانات اداری در جهت هدفهای شخصی، گروهی از تحصیل‌کرده‌های باقی‌مانده در این مرکز را علیه مدیریت این سازمان مهیا ساخت و موجب بروز اغتشاشات گسترده‌ای گردید که سرانجام با تغییر بافت سازمان‌بندی آن، موقتا امتیازاتی را نصیب بازماندگان این مرکز ساخت و از آن پس با نام «سازمان تحقیقاتی شیلات ایران» فعالیتهای خود را دنبال نمود. بحران ناشی از تعارض بین هدف و فعالیتهای «سازمان تحقیقاتی شیلات ایران» همچنان ادامه یافت و هنگام برگزاری سمینار اقتصادی سال 1354 با حضور هیئت دولت در محل هتل سفیدکنار بندر انزلی همچون آتش زیر خاکستر شعله کشید و اولین اعتصاب غیرقانونی از نظر رژیم گذشته را سازمان داد.
ابتدا کارکنان سازمان تحقیقاتی شیلات ایران جهت نیل به اهداف خویش هم‌پیمان شدند، پس از آن همکاران خویش را در اداره کل شیلات گیلان به این امر دعوت نمودند.
مأمورین امنیتی و حفاظتی هریک به طریقی در جهت فرونشاندن این اعتصاب بسیج شدند، لیکن هیجان اعتصاب‌کنندگان بیش از آن بود که با تهدید و تطمیع مسئولین امنیتی تخفیف یابد. بدین‌ترتیب کاروانی از کارکنان اعتصابی شیلات در حالیکه توسط مأمورین امنیتی و انتظامی تعقیب می‌شدند به محل برگزاری سمینار اقتصادی هیئت دولت در هتل سفیدکنار بندر انزلی رهسپار شد.
قبل از ورود اعتصابیون پیش‌بینیهای لازم توسط مأمورین ژاندارمری استان گیلان در محوطه هتل سفیدکنار اعمال شده بود.
فرمانده ژاندارمری استان گیلان در مقابله با اعتصابیون ابتدا روش خشونت را تجربه کرد ولی در برخورد با روحیه محکم اعتصابیون ضمن دعوت آنها به آرامش اعتصابیون را به محوطه هتل سفیدکنار هدایت نمود.
مقارن ساعت 10 صبح جلسه سمینار اقتصادی هیئت دولت با مشاهده اعتصابیون تعطیل گردید و مدیرعامل وقت شیلات به منظور جلوگیری از پی‌آمدهای نگران‌کننده این حادثه به قصد سازش با اعتصابیون به سوی آنان عزیمت نمود لیکن بدون هیچگونه موفقیتی مجبور به بازگشت شد. امیر عباس هویدا نخست‌وزیر وقت در برخورد با این رویداد به وزیر کشاورزی (مهندس روحانی) و مدیرعامل شیلات (مرتضی خطیبی) مأموریت داد تا جلسه‌ای از نمایندگان اعتصابیون در سالن فرودگاه رشت ترتیب دهند که با حضور ایشان مذاکره مستقیم صورت گیرد. به دو نفر از نمایندگان سازمان تحقیقاتی شیلات ایران که به این منظور قبلا تعیین شده بودند یک زن و سه مرد دیگر بطور داوطلب اضافه گردیدند و مذاکره بین نمایندگان اعتصابیون و وزیر کشاورزی
ص: 299
صید ماهیان استخوانی به روش پره‌کشی، فعالیت گروهی صیادان در حاشیه دریای خزر. این شیوه که قبلا مرسوم بود اکنون منسوخ شده است.
و مدیرعامل شرکت سهامی شیلات ایران در حضور نخست‌وزیر و تنی چند از سایر وزیران در محل فرودگاه رشت آغاز شد.
امیر عباس هویدا پس از شنیدن درخواستهای اعتصابیون به چند نفر از حضار مسئولیت انجام درخواستهای مطرح‌شده را ابلاغ کرد و منصور انشاء نماینده انزلی را مسئول پیگیری این امر نمود.
بخشی از درخواستهای اعتصابیون انجام گرفت و بخشی دیگر در فراز و نشیب تشریفات اداری راکد ماند. مدیرعامل وقت به اقتضای مساعدت شرایط و تخفیف بحران، چهره دگرگون ساخت و تنی چند از عوامل اعتصاب را شناسائی و پس از آن به مجازات تهدید نمود که خوشبختانه تهدید وی به تبعید بندر ترکمن، با استقبال عوامل اعتصاب روبرو گردید. این مبارزات و نارضائیها تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه یافت و بالاخره مدیرعامل وقت شرکت سهامی شیلات در مورد تنبیه عوامل اعتصاب ناکام ماند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تقویت فکر خودکفائی کشور، سازمان تحقیقاتی شیلات ایران همزمان با انجام برخی از فعالیتهای تحقیقاتی در زمینه‌های: شناسائی آب، ماهی، روشهای صید و غیره ... پرورش ماهی در استخرهای خاکی را تشویق نمود، هرچند مسئولین سازمان تحقیقاتی در انجام این امر حسن‌نیت داشتند اما بخش وسیعی از مرغوبترین زمینهای کشاورزی تحت پوشش پرورش ماهی قرار گرفت که این امر موجب تعطیل زراعت در زمینهای مزروعی و تقلیل قدرت تولید محصولات کشاورزی گردید. اکنون با ممنوعیت تبدیل زمینهای کشاورزی به غیر کشاورزی و اعمال سایر محدودیتها در این خصوص، مسئله احداث استخرهای پرورش ماهی با احتیاط بیشتری انجام می‌گیرد و هم‌اکنون سازمان تحقیقاتی شیلات ایران از مسائل اجرائی این‌گونه فعالیتها رهائی یافته است.
با تشکیل معاونت تحقیقاتی در شرکت سهامی شیلات ایران، هدفهای
ص: 300
تحقیقاتی موردنیاز کشور در زمینه آبزیان شناسائی و مورد بررسی قرار می‌گیرد. امید است در آینده، این سازمان با بهره‌گیری از امکانات بالقوه تحقیقاتی و رهائی از مشکلات فعالیتهای اجرائی از نظر نیل به اهداف مطالعاتی و تحقیقاتی در زمینه علوم و فنون شیلات توفیق بیشتری یابد.

مراحل تغییر روشهای صید از مرداب تا دریا

در مطالعه مراحل تغییر روشهای صید از مرداب تا دریا باید به موارد ذیل توجه نمود:
1- اجاره‌داران رودخانه‌ها و صیادان مرداب، تا قبل از جنگ جهانی دوم و گسترش دامنه جنگ به سرزمینهای روسیه، تحت شرایط و مقررات ویژه‌ای، که از سوی کمپانی لیانازوف وضع گردیده بود، به صورت گروههای پراکنده در مرداب به صید ماهیان فلس‌دار مشغول بودند.
شیلات لیانازوفها به منظور تحصیل رایگان ماهیان سوف، اسبله و کپور شصت جایگاه صید را به گروههای صیادی ماهیان غیرحرام (فلس‌دار) واگذار نموده بود که این صیادان مطابق شرایط مربوط به مقررات و ممنوعیت صید در مسیر اصلی رودخانه‌های حوزه مرداب، کلیه ماهیان سوف، اسبله و کپور را رایگان به شیلات تحویل می‌دادند و بقیه ماهیان حلال یعنی فلس‌دار را به نفع خود ضبط می‌کردند.
از سوی دیگر رودخانه‌های ضلع جنوبی مرداب انزلی به خوانین و سرمایه‌داران محلی به صورت اجاره واگذار گردیده بود که این گروه از صیادان با احداث «کولهام»[306] در مسیر رودخانه اقدام به صید می‌نمودند. یکی از شرایط بهره‌برداری در این رودخانه‌ها عدم استفاده از موانع صید در طول مسیر دریا تا مصب رودخانه بوده است که کارگزاران روسی با نصب «مایاک»[307] در مناطق مختلف مرداب، از فعالیتهای صید توسط صیادان آزاد در این مناطق جلوگیری می‌کردند.
مصائب ناشی از جنگ جهانی اول و نیاز شدید دولت روسیه به مواد غذائی موجب شد که کارگزاران روسیه عملیات بهره‌برداری آبهای ایران را با شدت بیشتری ادامه دهند؛ لذا جهت دست‌یابی به ماهیان گوناگون مرداب انزلی، علی‌رغم مقررات و قوانینی که خودشان وضع کرده بودند، در مصب رودخانه‌های یادشده توسط کارگران و صیادان شیلات اقدام به صید نمودند.
2- پراکنش صیادان در طول مسیر روگاهها (رج‌مالا)
علامت‌گذاری مسیر عبور ماهیان به مرداب و در نهایت به رودخانه، این امکان را فراهم می‌ساخت که تعدادی از ماهیان مولد در گستره مرداب جهت تخم‌ریزی، خود را به پناهگاههای امن برسانند و به این ترتیب همه ساله تعادل بین صید و ذخایر مرداب از نظر ماهیان گوناگون حفظ گردد. لیکن اقدام عوامل لیانازوف در مصب مرداب و صید ماهیان مولد توسط «پره‌های» شیلاتی که عمدتا از حاجی‌ترخان روسیه به مرداب انزلی انتقال یافته بود لطمات جبران‌ناپذیری به ذخائر مرداب وارد ساخت.
اقدامات مسئولین شیلات لیانازوف و بسیج همه امکانات در جهت صید ماهیان گوناگون مرداب انزلی حوادثی را به‌بار آورد که ذیلا ذکر می‌گردد:
الف- اجاره‌داران رودخانه‌های ضلع جنوبی مرداب انزلی به نقض قوانین صید اعتراض کردند و از پرداخت مال الاجاره استنکاف نمودند، لذا مسئولین شیلات لیانازوف با این گروه از صیادان روش مماشات را در پیش گرفتند.
ب- بهره‌برداریهای مکرر و بی‌رویه در مصب خلیج و از بین بردن ماهیان مولد، میزان صید ماهیها را در خلیج به شدت کاهش داد. تنها عامل کاهش صید در سالهای فعالیت کمپانی لیانازوف و سالهای بعد از آن صید غارتگرانه و بی‌وقفه توسط این کمپانی بوده است زیرا منحنی نمودار تغییرات ارتفاع سطح آب دریای خزر در سالهای 1305 و 1306 شمسی (1926 و 1927 میلادی) روند افزایش را نشان می‌داد، از طرف دیگر در آن زمان هنوز مرداب انزلی از خطر آلودگیهای صنعتی و سموم کشاورزی مصون بوده و هیچ‌گونه تغییرات شدید اکولوژیک در آن بوجود نیامده بود.
کاهش میزان صید در محدوده خلیج انزلی و عملیات صید مؤسسه شیلات در دهانه خلیج اندک‌اندک توجّه صیادان را به «روگاهها» جلب نمود و هر گروه از صیادان آزاد در منطقه‌ای از کرانه‌های «روگاهها» اقدام به فعالیتهای صید نمودند. این گروه از صیادان به نام «رج‌مالا»[308] معروف شدند.
هنگامی که فعالیت این صیادان در حاشیه «روگاهها» گسترش یافت به دلیل سهولت انجام این‌گونه صید عده زیادی از ساکنین انزلی و غازیان به این گروه از صیادان پیوستند و بنابر گفته معمرین، گسترش صیادان ردیف‌کار (رج‌مالا) در سرتاسر حواشی «روگاهها» و کانال انزلی تا مجاورت «دهنه» یعنی موج‌شکن فعلی امتداد یافته بود. مسئولین شیلات لیانازوف با توجه به سوابق قبلی از برخورد با این پدیده امتناع ورزیده با همه امکانات و عوامل موجود ماهیان صیدشده از دهانه خلیج را به روسیه منتقل می‌ساختند.
پس از احداث پلهای متحرک غازیان و انزلی (1318- 1314 شمسی) تعداد زیادی از کرجی‌بانان (بیش از 200 نفر) که به حمل‌ونقل مسافر و کالا در دو سوی رودخانه از بندر انزلی به غازیان و بالعکس اشتغال داشتند بی‌کار شدند. بدین‌جهت این گروه نیز به جرگه صیادان رج‌مالا پیوستند.
3- تشکیل اولین گروههای شرکتهای تعاونی ماهیگیری «آستانهای صید»
مقارن سالهای 1320 شمسی با بروز جنگ جهانی دوم و احتیاج شدید دولت روسیه به مواد غذائی مقررات ویژه‌ای در امر صید در روگاههای منشعب از مرداب انزلی وضع گردید و گروههای پراکنده صیادان «ردیف‌کار» یا رج‌مالا در اجتماع صیادی متشکل از 60 تا 80 نفر تحت عنوان «آستان» در گلوگاه روگاهها بوجود آمدند.
یکی از هدفهای عمده ایجاد «آستان» های صیادی، نظارت مسئولین شیلات بر کار صید و کنترل صید این اجتماعات صیادی بود؛ روسها با گماردن مأمورین خویش و بدست آوردن ماهیان صیدشده بسیاری از نیازهای روسیه
ص: 301
ساعتها تلاش و انتظار ماهیگیران به ثمر رسیده و تور صیادی محتوی هزاران ماهی در ساحل گسترده شده است.
را در هنگام جنگ تأمین کردند.
در شرایطی که صیادان ردیف‌کار یا رج‌مالا هریک به صورت انفرادی فعالیت می‌کردند، محصول صید آنها قابل کنترل نبود، لذا با متشکل کردن این صیادان که طبق مقررات و محدودیتهای خاصی صورت گرفت، امکان کنترل صید به سهولت عملی گردید.
با ایجاد محدودیتهای صید انفرادی در مسیر روگاهها عده زیادی از صیادان ردیف‌کار (رج‌مالا) فعالیت خود را زیر پوشش آستانهای صیادی ادامه دادند. این گروه از صیادان در قالب تعاونیهای ماهیگیری عملیات صید را در آستانه خروجی رودخانه‌های مرداب (نزدیک پل غازیان) شروع کردند لیکن گروهی از صیادان ردیف‌کار به عللی نتوانستند در آستانهای صیادی جذب شوند لذا این صیادان با تجهیز قایقهای صیادی خویش روانه آبهای دریا شدند و «صیادان دریائی» یا دریامالا را بوجود آوردند. روش صید در آستانهای صیادی عبارت بود از انسداد عرض رودخانه توسط «پره» که به وسیله آن از عبور ماهی به قسمت علیای «روگاه» جلوگیری می‌کردند و صیادان در موقع مناسب ماهیان تجمع‌یافته در مقابل دیواره توری توسط «پره» را صید می‌نمودند. این گروه از صیادان به صورت واحدهای مستقل صیادی در حاشیه «روگاهها» مستقر شدند؛ آنها در 30 واحد صیادی در «نهنگ روگاه» راسته‌خاله و «پیربازار روگاه» توسط پره 100 تا 150 متری اقدام به صید می‌نمودند.
این واحدهای صیادی به تعداد ده «آستان صید» زیر نظر شرکت شیلات قرار داشتند و کارگران غیربومی به فعالیتهای صید مشغول بودند و محصول صید خویش را مستقیما به شیلات تحویل می‌دادند.
4- صیادان آزاد (دام‌مالا)[309]
صیادان از محروم‌ترین طبقات اجتماعی هستند؛ کار سخت و طاقت‌فرسا تاب‌وتوان را از آنان سلب می‌کند اما آنان با استقامتی قابل تحسین مشکلات صید را از میان برمی‌دارند.
فشار بیش از حدی که توسط مأمورین انتظامی روسها، در کنترل صید منطقه اعمال می‌گردید، با نفوذ تبلیغات سیاسی درآمیخت و آستانهای صیادی به کسانی واگذار می‌گردید که در تشکیلات سیاسی وابسته به روسها عضویت داشتند. گروهی از صیادان و بومیان منطقه که تن به وابستگی ندادند مورد ستم و آزار مأموران انتظامی روس قرار گرفتند، از جمله صیادی به نام اسکندر، که سالیان دراز به اتفاق پدر خویش در «نهنگ روگاه» به کار صید اشتغال داشت، مورد غضب مأموران روسی واقع شد. وی در برابر خشونت آنان و به عنوان اعتراض به رفتار این مأمورین بچه خردسال خویش را همراه با گهواره در مقابل چشمان مأمورین شوروی به رودخانه انداخت!
پس از این حوادث، اداره بندر برای آن گروه از صیادان که نتوانسته بودند جذب آستانهای صیادی گردند، در منطقه‌ای بعد از محل استقرار آخرین آستان در نهنگ روگاه جایگاههای ویژه‌ای تعیین نمود و این صیادان به صورت گروههای سه یا چهارنفری با استفاده از دام (رشته آبکنار) اقدام به صید نمودند.
در سال 1324 چشمه پره‌های «آستان» صیادی ریزتر گردید به‌طوری‌که بچه‌ماهیان با قطر کمتر از 2 سانتی‌متر توسط این «پره‌ها» صید می‌گردیدند،[310] لذا صیادان آزاد دامگستر که در منتهی الیه نهنگ روگاه فعالیت داشتند، بهره‌ای از صید نبرده دست به اعتصاب زدند. صیادان دام‌مالا در گروههای منظم پرچم ایران را بر قایقهای صیادی خویش برافراشته بین پلهای انزلی و غازیان تا دهانه موج‌شکن در سطح کانال انزلی دامهای خود را مستقر نمودند و بدین‌ترتیب از رفت‌وآمد کشتیها جلوگیری کردند. مأمورین اداره بندر، شیلات و نیروی دریائی از این اقدام صیادان متوحش شده با توسل به حیله و نیرنگ از
ص: 302
ادامه حضور صیادان در این منطقه جلوگیری نمودند، لذا صیادان برای اعتراض به تلگرافخانه انزلی رفته در آنجا بست نشستند.
جهت رسیدگی به شکایات صیادان، بازرس ویژه‌ای از تهران به بندر انزلی عزیمت نمود و با حضور هیئت امنای شهر و مسئولین دولتی مقرر گردید که در مسیر رودخانه «نهنگ روگاه» با علامت‌گذاری و پایه‌کوبی محلهای صید آستانهای صیادی تعیین گردد و بدین‌ترتیب بخش میانی محور رودخانه از هرگونه تعرض مصون بماند تا تعدادی از ماهیان در بخش علیای رودخانه نصیب صیادان دامگستر گردد.
با این قرار صیادان دامگستر مجددا به محلهای صید خود مراجعت نمودند و از طریق نظارت شبانه‌روزی توسط افراد خویش از تخلف صیادان آستانها جلوگیری کردند. این گروه از صیادان در هر واحد صیادی از تعداد هشت رشته دام استفاده می‌کردند که 60 درصد ماهیهای صیدشده خویش را به شیلات تحویل نموده و 40 درصد ماهیان را با دریافت قبض مجوز حمل از مأمورین انتظامی شوروی به «سماک» می‌فروختند.
5- صیادان دریائی
الف- تعاونیهای صیادی ساحلی
محدودیت مناطق صید در «روگاهها» فقط تعداد کمی از صیادان آزاد منطقه را در قالب «دام‌مالا» و آستانهای صید جذب نمود و تعداد زیادی از صیادان به ناچار متوجه دریا شدند.
گروهی از صیادان آزاد با تشکیل تعاونیهای صیادی جایگاههای صید خود را در ساحل دریای خزر انتخاب کرده با مساعدت شیلات انزلی اقدام به صید نمودند. این صیادان در مسیری از موج‌شکن بندر انزلی تا منطقه «تازه‌آباد» کپورچال پراکنده بودند و با تعیین فواصل معینی از یکدیگر به فعالیتهای صید اشتغال داشتند. فاصله بین «تازه‌آباد» تا آستارا برای صید و فعالیتهای صیادی ممنوع اعلام گردید.[311]
از آنجائی که وسیله صید این صیادان را «پره» و یا «قره‌تور»[312] تشکیل می‌داد بدین‌جهت صیادان این گروههای صیادی را «پره‌کش» می‌نامیدند. آنها به صورت پیمانکار تحت نظارت شیلات فعالیت می‌کردند. همه‌ساله مبلغی به عنوان اجاره‌بها یا «حق‌آب» از سوی هیئت‌مدیره این واحدهای صیادی به شیلات پرداخت می‌گردید و پیمانکاران، متعهد به تحویل 40 درصد از ماهیان صیدشده خویش به شیلات بودند. قیمت ماهیان تحویلی به شیلات همه‌ساله با توافق پیمانکاران و شیلات تعیین می‌شد و «پره» و سایر ادوات صید توسط شیلات در اختیار پیمانکاران قرار می‌گرفت. بهای «پره» و سایر ادوات صید از سوی پیمانکار به‌طور نقد و یا قسطی به شیلات پرداخت می‌گردید. هنگامی که محصول صید در این جایگاهها کاهش یافت عده‌ای از صیادان از ادامه کار در گروههای صیادی مزبور مأیوس شده، تعاونیهای کوچک صیادی را بوجود آوردند؛ محل فعالیت آنان یعنی صیادان دامگستر گستره آبهای داخلی و عمیق دریا بود.
پیمانکاران جهت تأمین نیروی مورد نیاز خویش و کشیدن «پره» از دریا، پس از خروج معدودی صیادان از این گروههای صیادی اقدام به اجیر کردن کارگران غیر صیاد نمودند و این تعداد از کارگران غیرحرفه‌ای در امور صیادی که غالبا از مهاجرین آذربایجانی بودند، با دریافت دستمزد روزانه در این «اردوگاههای صیادی» به کار مشغول شدند.
ب- صیادان دریائی، دامگستر
گروهی از صیادانی که نتوانستند به فعالیت در «اردوگاههای صیادی ساحلی» ادامه دهند، پس از جدائی از این اردوگاههای صیادی در واحدهای دو یا سه نفری روانه بخش داخلی دریا شده اولین گروههای صیادان ماهیان فلس‌دار دریا را بوجود آوردند.
این صیادان که دارای قایقهای نسبتا بزرگ و مقاوم در مقابل امواج دریا بودند با ایجاد پناهگاه در قسمتی از قایق خویش به نام «گاجامه» یک یا دو شبانه‌روز در محل استقرار دامهای صیادی خویش در دریا، اقامت می‌کردند؛ آنها اندک آذوقه‌ای به همراه داشتند و از وسائل و ادوات صید خود حفاظت و حراست می‌نمودند. صیادانی که در داخل «گاجامه» می‌خوابیدند، «گاجامه‌خوس» یعنی کسی که در داخل گاجامه می‌خوابد نامیده می‌شدند.
بیشترین قربانیان دریا از جمعیت صیادان، شامل همین گروههای صیادان «گاجامه‌خوس» می‌شد که در منطقه دور از ساحل به فعالیتهای صید اشتغال داشتند و هنگام تغییر ناگهانی شرایط جوی و تلاطم دریا به کام امواج خروشان فرومی‌رفتند.
6- صید تورهای تراکتوری
پس از کاهش ذخایر خلیج انزلی و پراکنده شدن صیادان آزاد در سواحل دریا که تحت عنوان «اولین گروه صیادی ساحلی» در قالب تعاونیهای صیادی به کار اشتغال یافتند مسئولین شیلات ایران، جهت بهره‌برداری مستقیم از ماهیان فلس‌دار سواحل جنوبی دریای خزر، به استقرار چند دستگاه تور تراکتوری در سواحل دریا اقدام نمودند؛ از جمله در سال 1326 شمسی تعداد دو دستگاه تور تراکتوری در ساحل غازیان (آستان 1 و 2) تحت پوشش شیلات مستقر گردید.
گروه صیادان این واحد صیادی را سی و دو نفر کارگران شیلات تشکیل می‌دادند که به صورت پیمانی اقدام به صید می‌نمودند. میزان مشخصی ماهی به عنوان «بیلان صید» در این واحدهای صیادی از سوی مسئولین شیلات تعیین گردیده بود و در مقابل تأمین میزان صید اعلام‌شده از سوی شیلات، کارگران حقوق و دستمزد خویش را دریافت می‌نمودند. پس از تکمیل میزان صید اعلام شده بابت هریک عدد ماهی صیدشده مبلغی بین 5/ 2 تا 5/ 12 ریال از ابتدای فصل صید تا پایان زمان صید به عنوان پاداش پرداخت می‌گردید. کلیه صیادان این واحدهای صیادی در طول مدت قرارداد با شیلات از مزایای بیمه درمانی و خدمات بیمارستانی برخوردار بودند.
تور مخصوص این واحدهای صیادی از شوروی وارد می‌شد و طول آنها به
ص: 303
نسبت شرایط جایگاههای صیادی از 1250 متر تا 1600 متر متغیر بود.
هریک از واحدهای تور تراکتوری روزانه دو بار اقدام به تورپراکنی و صید می‌نمودند و در پایان صید، به هریک از صیادان تعداد یک الی دو عدد ماهی (به نسبت فراوانی میزان صید) به عنوان پاداش (پلاخورشت) داده می‌شد. اگر روزانه سه الی چهار بار عملیات صید انجام می‌گردید تعداد «پلاخورشتی» در دفعات سوم و چهارم به دو برابر افزایش می‌یافت. در سالهای 1327- 1328 شمسی بر تعداد تورهای تراکتوری افزوده شد. دو دستگاه از این واحدهای صیادی در ساحل انزلی و تعداد هشت دستگاه تور تراکتوری در ساحل غازیان مستقر گردیدند.
بر حسب وضعیت صید در سواحل جنوبی دریای خزر از سوی مسئولین شیلات در سایر نواحی بهره‌برداری صید شیلات از قبیل: حسن کیاده (ناحیه 2) و بابلسر (ناحیه 3) چندین واحد تور تراکتوری دایر گردید که تحت شرایط و ضوابط ذکر شده به فعالیتهای بهره‌برداری از ماهیها پرداختند.

روشهای مختلف صید ماهی‌

1- رج‌مالا: به گروه صیادانی که در مسیر رودخانه‌ها و روگاههای متصل به مرداب انزلی با استفاده از شیوه سنتی و قدیمی به کار صید اشتغال داشتند رج‌مالا گفته می‌شد. هنوز نیز اصطلاح رج‌مالا در فعالیتهای صیادی به گوش می‌خورد. ابزار کار این صیادان معمولا دام گوشگیر و پایه‌های چوبی بود که در سراسر عرض رودخانه استقرار می‌یافت.
فعالیتهای صیادی مربوط به این نوع صید در مسیر رودخانه‌ها از مرداب تا ملتقای انشعاب روگاهها در نزدیکی پل غازیان متمرکز می‌شده بدین‌ترتیب که مسیر رودخانه به مقاطع متعدد عرضی تقسیم می‌گردید و هریک از این تقسیمات به جایگاه صید و محل استقرار دامهای صیادی اختصاص داده می‌شد. از آنجا که وضعیت استقرار این دامها در طول رودخانه موجب پدید آمدن ردیف دامهای صیادی می‌گردید گروه صیادان مربوط به این دامها را رج‌مالا می‌نامیدند.
در حقیقت جایگاه استقرار دامهای صیادی در این شیوه از صید موجب مالکیت قطعی جهت صیادان نمی‌شد؛ ولی صیادان نوعی امتیاز بهره‌برداری از این نوع جایگاهها را به خود اختصاص می‌دادند تا از تعرض اشخاص دیگر مصون باشند و در عوض هرسال مبلغی تحت عنوان حق آب به اداره بندر پرداخت می‌کردند.
2- لکش‌کشی: نوعی صید با استفاده از ابزاری به نام لکش است.
لکش‌کشی از روشهای رایج در کانال اصلی بندر انزلی (فاصله بین پل غازیان و موج‌شکن) و بخشهائی از روگاهها و مرداب می‌باشد. صید با روش لکش‌کشی نیاز به مهارت و سرعت عمل زیاد دارد. معمولا سه نفر در قایقی که توسط دو یا چهار پارو رانده می‌شود به کار صید می‌پردازند بدین‌ترتیب که دو نفر به پارو زدن اشتغال می‌ورزند و یک تن مسئولیت دامگستری را به عهده می‌گیرد.
گروههای متعدد «لکش‌کشان» در مسیر کانال اصلی بندر انزلی به وسیله قایقهای صیادی در فواصل معینی مستقر شده، دامهای خود را در عرض کانال
ماهیگیران گیلانی با استفاده از قایقهای مخصوص (کرجی) و تورهای ماهیگیری «پره» به صید ماهی می‌پردازند.
به آب می‌اندازند و آنگاه دامهای شناور به کمک جریان آب در مسیر رودخانه حرکت می‌کند. پس از طی مسافت مشخصی (حدود 100 متر) در طول مسیر کانال، دامهای گسترده‌شده در آب به سرعت جمع‌آوری می‌گردد و ماهیان صید شده همراه با لکش به داخل قایق منتقل می‌شود. عملیات مزبور در طول فعالیتهای صیادی چندین بار به‌طور مرتب تکرار می‌گردد.
در شیوه لکش‌کشی عملیات دام‌گستری و جمع‌آوری آن‌که در طول مدت صید مکررا انجام می‌شود به نیروی بدنی بیشتری نیاز دارد؛ بدین‌جهت صیادان پرتلاش و با مهارت در این نوع از فعالیتهای صیادی شرکت دارند.
3- ماشک: یکی از روشهای متداول صید در رودخانه‌های سواحل دریای خزر استفاده از ماشک است. ماشک بافته توری دایره‌شکل به شعاع دو تا سه متر است. یک نفر صیاد که ماشان نامیده می‌شود در محلهای خاصی از رودخانه‌ها، برکه‌ها و مرداب تور مزبور را می‌گستراند. ماشانی یعنی ماشک افشانی یکی از شیوه‌های صید انفرادی توأم با مهارت و قدرت می‌باشد.
صیادان برای گستردن کامل ماشک امتیاز ویژه‌ای قائل هستند.
چگونگی عملیات صید با ماشک به شرح زیر می‌باشد:
مجموعه بافته توری توسط طناب یا بند که به مرکز دایره تور متصل است دسته‌بندی شده، حلقه انتهائی طناب در مچ صیاد محکم می‌گردد و وزنه‌های متصل به محیط بافته توری موجب سنگینی قسمت انتهائی ماشک می‌شود. ماشک دسته‌بندی‌شده در دستهای صیاد بر اثر چرخش بدن در محور کمر به فضا پرتاب می‌شود که بر اساس قانون گریز از مرکز وزنه‌های متصل به محیط ماشک باعث باز شدن آن در فضا می‌گردد و به همین کیفیت در سطح آب گسترش یافته بر اثر سنگینی قطعات سرب (وزنه‌ها) ضمن غوطه‌وری آن در آب، از جهات مختلف، لبه انتهائی ماشک به یکدیگر نزدیک شده، به ملایمت جمع می‌گردد. ماهیهائی که در گستره ماشک شناور هستند و با شنیدن
ص: 304
صیادان پره‌کش گیلانی با لباس مخصوص و طنابهای پره‌کشی. این شیوه که قبلا مرسوم بود اکنون منسوخ شده است.
صدای افشاندن ماشک به فرار مبادرت می‌ورزند به جدار ماشک برخورد می‌کنند و در خزانه ماشک، که در داخل آب به شکل مخروطی درآمده گرفتار می‌شوند. در این موقع صیاد با دقت زیاد ماشک را به وسیله طناب یا بند آن را از داخل آب می‌کند و ماهیهای صیدشده را به داخل قایق منتقل می‌سازد.
در بعضی از مناطق استفاده از ماشک جهت صید ماهی، بدون قایق انجام می‌گیرد که در این صورت صیاد با استفاده از چکمه‌های بلند (فوکا) در داخل رودخانه اقدام به ماشک‌افشانی می‌کند و یا در برکه‌هائی که کرانه‌های آب مناسب این عمل باشد، «ماشان» بدون استفاده از «فوکا» فعالیت صیادی خویش را بر روی دیواره‌های ساحلی رودخانه و یا برکه انجام می‌دهد.
4- شیل: یکی از قدیمی‌ترین وسیله صید است که تقریبا در نقاط مختلف دنیا در بین جوامع صیادی به اشکال مختلف رواج داشته است. به دلیل سادگی ساختمان آن و سهولت حمل و بهره‌وری بدون نیاز به تخصص و مهارت ویژه، گروههای سنتی گوناگون از این وسیله صیادی استفاده می‌نمایند.
حاشیه‌نشینان رودخانه‌ها و بخشی از ساکنین مناطق ساحل مرداب انزلی در گودالهای خاصی که استفاده از سایر وسایل صید در آنها مشکل می‌باشد به وسیله شیل مبادرت به صید می‌کنند.
ص: 305
کلمه شیلات مأخوذ از شیل است که به آخر آن «ات» عربی اضافه شده و شیل در سواحل بحر خزر دارای دو معنی و مفهوم است: یکی همین وسیله صید می‌باشد و دیگر سدّی که با چوب برای صید ماهی در عرض رودخانه ساخته می‌شود. به هر تقدیر شیلات جمع شیل است و امروز به معنی ماهی‌خانه و محلی است که برای صید ماهی آماده باشد و نیز شرکتی که صید و توزیع و فروش ماهیهای دریای خزر را به عهده دارد شیلات نامیده می‌شود.
شیل که وسیله صید باشد عبارت است از یک مثلث متساوی الساقین که طول هریک از ساقهای آن حدود 2 متر و زاویه بین این دو ضلع کمی بیشتر از 90 درجه می‌باشد. سطح آن از یک بافته توری، متناسب با نوع صید، پوشیده شده است. رأس مثلث به یک دسته بلند از نی خیزران و یا چوبهای محکم و سبک متصل می‌گردد. در بعضی از نقاط قسمت صیدکننده را به شکل بیضی، دایره و غیره درست می‌کنند.
5- پایه‌دام: از ویژگیهای این شیوه صیادی شرکت اعضای خانواده صیاد در امر صید است به دلیل سهولت بازدید دامهای صیادی که توسط قایق انجام می‌گیرد همواره نوجوانان خانواده نیز در این فعالیت مشارکت می‌کنند.
6- قارماق‌اندازی: قلاب فلزی باریکی را که «قارماق» نامیده می‌شود و توسط ریسمانی به یک قطعه چوب بلند اتصال یافته است، پس از نصب طعمه (خمیر، گوشت، کرم) در آب رودخانه یا دریا فروبرده و به انتظار صید یک ماهی می‌نشینند.
7- نصب تور زیرآبی: قطعاتی از تور را، که عبارت از ریسمانی به صورت شبکه‌های بافته‌شده است به وسیله قطعاتی از چوب در زیر آب مستقر می‌سازند. این قطعات چوب در بستر مردابها و یا قسمتهای کناری رودخانه‌ها به‌طور عمودی در زمین فروبرده شده است. ماهیها در حین عبور به تور برخورد کرده و سرپوشهای برانشی آنها بدان گیر می‌کند.
8- شمشا یا کالو: عبارت از تور ریزبافتی است که همانند یک سبد به دهانه چوبی که به شکل دایره درآورده شده، اتصال می‌یابد. دهانه چوبی این تور سبدمانند که معمولا بیش از نیم متر قطر دارد، به دسته چوبی بلندی متصل شده است. صیاد با در دست گرفتن دسته چوبی، تور را در قسمتهای عمیق رودخانه و یا مرداب حرکت داده و بدین‌وسیله به صید ماهی می‌پردازد.
9- نیزه: نیزه عبارت از چوبی به بلندی دو تا سه متر است که قطعه فلز نوک‌تیزی در یک سر آن تعبیه شده است. صیاد ضمن ایستادن در آب کم‌عمق و شفاف، پس از مشاهده یک ماهی درشت، نیزه را در پهلوی آن فروبرده ماهی را از آب بیرون می‌کشد. گاهی از یک نیزه سه شاخه که «بول» نامیده می‌شود استفاده می‌کنند. این شیوه ممکن است شب‌هنگام و ضمن بهره‌گیری از یک چراغ توری برای جلب ماهیها به‌کار برده شود.

گونه‌های تجاری ماهیان دریای خزر

دریای خزر محل نشوونما و زندگی انواع گوناگون ماهیان و آبزیان پر ارزشی است که در شرایط خاص اکولوژیکی این دریاچه عظیم پرورش می‌یابند. ماهیانی که در دریای خزر (آبهای ایران) از لحاظ تجاری یعنی مأکول بودن و مقدار صید واجد ارزش و اهمیت می‌باشند مجموعا 20 گونه هستند که 5 گونه آنها خاویاری و بقیه غیرخاویاری می‌باشند.
ماهیان خاویاری عبارتند از:
1- فیل‌ماهی‌Huso huso
2- چالباش‌Acipenser guldenstati brandt
3- قره‌برون‌Acip .perscicus borodin
4- شیپ یا شیب‌Acip .nudiventris bovetzky
5- ازون‌برون‌Acip .stellatus (berg)
ماهیان غیرخاویاری عبارتند از:
1- ماهی سفیدRutilus Frisii kutum
2- ماهی کفال‌Mugil auratus
3- ماهی ماش‌Aspius taeniatus
4- ماهی کپورCyprinus carpio
5- ماهی سیم‌Abramis brama
6- ماهی سوف‌Lucioperca Lucioperca
7- ماهی آزادSalmo trutta caspius
8- ماهی کلمه‌Rutilus rutilus caspius
9- ماهی سس‌Barbus brachycephalus caspius
10- اردک‌ماهی‌Esox lucius
11- سیاه‌کولی‌Vimba vimba persa
12- کاس‌کولی‌Chalcalburnus chalcoides
13- اسبله‌Silurus glanis
14- شگماهی (هرینگ)Caspiolosa sp .
15- کیلکا (ریزه‌کولی)Clupeonella sp .

بهره‌برداری از آبزیان دریای خزر در استان گیلان‌

تعداد ماهیان صیدشده توسط شیلات استان و تعاونیهای ماهیگیری، بیش از 20 هزار تن بوده که نسبت به سال 69 حدود 41 درصد افزایش داشته است.
بیشترین صید به ماهی کیلکا اختصاص دارد، در سال 1370، تولید خاویار از 459، 479 کیلوگرم انواع ماهیان خاویاری حدود 76 تن می‌باشد.
در سال 1370، حدود 153 تن ماهی منجمد و تازه جمعا به ارزش حدود 200 میلیون ریال توسط شیلات گیلان به فروش رسیده و مقداری از ماهیان نیز به دودی و شور تبدیل شده است.
در سال یادشده اداره کل شیلات، مبادرت به فروش حدود 40 تن از انواع ماهیان شور به ارزش بیش از 79 میلیون ریال و 8000 تن از انواع ماهی‌دودی به ارزش قریب به 20 میلیون ریال نموده است.
توضیح: مقدار صید ماهیان استخوانی توسط تعاونیهای پره، از روی متوسط وزن گونه‌های مختلف ماهی برآورد شده است. ضمنا چون در مورد صید تعاونیهای دامگستر آمار مستندی در دست نبوده، به ازای هر صیاد 1000 کیلوگرم در سال تخمین زده شده است و با توجه به شواهد و گفتگو با گروههای مختلف صیادان برآورد گردیده است.
در سال 1370، صید ماهی کیلکا توسط شیلات و ناوگان صید صنعتی به
ص: 306
طول مجاز صید انواع ماهیان از نوک پوزه تا شعاع وسطی باله دمی. 1- ماهی آزاد حداقل 54 سانتیمتر 2- ماهی اسبله حداقل 70 سانتیمتر 3- شک‌ماهی حداقل 21 سانتیمتر 4- ماهی کیلکا حداقل 1/ 8 سانتیمتر 5- ماهی سوف حداقل 34 سانتیمتر 6- اردک‌ماهی حداقل 35 سانتیمتر 7- ماهی کفال حداقل 28 سانتیمتر 8- ماهی سفید استاندارد 40 سانتیمتر، نیمه استاندارد 35 سانتیمتر 9- ماهی کپور حداقل 33 سانتیمتر 10- ماهی کلمه حداقل 18 سانتیمتر 11- ماهی سیم حداقل 24 سانتیمتر.
ص: 307
طول مجاز صید تاسماهیان (ماهیان خاویاری) از نوک پوزه تا انتهای شعاع باله دمی. 1- فیل‌ماهی حداقل 165 سانتیمتر 2- تاسماهی حداقل 113 سانتیمتر 3- ماهی ازون‌برون حداقل 93 سانتیمتر.
ترتیب 6377 تن و 5581 تن گزارش شده است. بنابراین مجموع صید کیلکا در استان گیلان 958، 11 تن می‌باشد.

ماهیان خاویاری‌

شرکت سهامی شیلات شمال در آمارهای خود ماهیهای چالباش، قره‌برون و شیب را تحت عنوان «تاسماهیان» طبقه‌بندی کرده است.
بدن ماهیان خاویاری از پنج ردیف برجستگیهای استخوانی پوشیده شده است. یک ردیف از این برجستگیهای استخوانی در محور پشت ماهی، دو ردیف در طرفین بدن و دو ردیف دیگر نیز در زیر شکم ماهی قرار گرفته است.
این ماهیان پوزه‌ای کشیده دارند و دهان آنها در ناحیه زیرین سر قرار گرفته است؛ بدن کشیده است و انتهای آن به صورت دنباله‌ای باریک به قسمت دم ماهی منتهی می‌گردد. تقسیمات دم به صورت غیرمساوی و از نوع‌Heterocerque می‌باشد.
بهره‌برداری از این ماهیان در انحصار شرکت سهامی شیلات ایران است، بنابراین صید ماهیهای مزبور توسط صیادان آزاد، قاچاق محسوب می‌گردد.
پنج گونه از ماهیان خاویاری در حوضه جنوبی دریای خزر پراکنده‌اند که مشخصات هریک از آنها به شرح زیر می‌باشد:

فیل‌ماهی (بلوگا)Huso huso (L)

از بزرگترین آبزیان دریای خزر گونه فیل‌ماهی می‌باشد که دارای ارزش اقتصادی زیادی است. وزن این ماهیها گاه به 1500 کیلوگرم می‌رسد که در این صورت میزان خاویاری که از آن بدست می‌آید بیش از 100 کیلوگرم است.
خاویار این ماهیان از نوع ممتاز، درشت و فوق العاده لذیذ است.
طول بدن فیل‌ماهی 200 تا 420 سانتیمتر است.
«بلوگا» در 16 سالگی بالغ می‌گردد و سن آن به بیش از 100 سال می‌رسد.
این ماهیان معمولا دوران زمستانی را مقابل مصب رودخانه‌ها در سواحل دریا می‌گذرانند.
فیل‌ماهی از انواع آبزیان دریا تغذیه می‌کند و حتی سگ آبی (فک) را نیز مصرف می‌نماید.
ص: 308
جدول شماره 2- صید انواع ماهی توسط شیلات استان گیلان در سالهای 1369 و 1370 (بر حسب کیلوگرم).
[313] 0- رقم مساوی صفر است.
مأخذ: آمارنامه استان گیلان، سال 1370.
قبل از جنگ جهانی دوم ذخایر این ماهیان به شدت آسیب دید. با استفاده از انواع آلات صید از قبیل: دام، چنگک و قلاب و گستردن آنها در مسیر مهاجرت فیل‌ماهیان، تعداد زیادی از این ماهیان که به قصد تخم‌ریزی به داخل رودخانه‌ها مهاجرت می‌نمودند گرفتار شده صید می‌گردیدند به‌طوری‌که حتی فرصت تخم‌ریزی پیدا نمی‌کردند.
طبق آمار در سال 1915 میلادی بیش از 000، 50 بلوگا در دریای خزر صید شده است. بر اثر این قتل‌عام پس از چند مدت ماهیهای مزبور در بخش عمده‌ای از شط ولگا مشاهده نگردیدند. گفته می‌شود که در سال 1730 میلادی فیل‌ماهیهائی به طول 5/ 18 متر در دریای خزر صید شده است. صید فیل‌ماهی در دریای خزر به وسیله دامهای گوشگیر و با شیوه صید انتظاری انجام می‌گیرد.
مشخصات دام مخصوص صید فیل‌ماهی بدین قرار است:
اندازه چشمه دام (از گره تا گره مجاور) 25 سانتیمتر
عرض دام (بر حسب تعداد چشمه) 8 چشمه
طول دام (بر حسب متر) 18 متر (در شرایطی که به طناب پشت متصل گردد)
جنس نخ کاپرون‌

تاسماهیان‌

همانطور که اشاره شد گونه‌های چالباش، قره‌برون و شیپ تحت عنوان تاسماهیان طبقه‌بندی شده‌اند.
انواع تاسماهیان موجود در بخش آبهای ایران (دریای خزر) شامل سه گونه به شرح زیر است:
جدول شماره 3- فروش انواع ماهی منجمد و تازه توسط شیلات استان گیلان بر حسب مقدار و ارزش در سالهای 1369 و 1370.
0- رقم مساوی صفر است.
مأخذ: آمارنامه استان گیلان، سال 1370.
جدول شماره 4- فروش ماهی شور توسط شیلات استان گیلان در سالهای 1369 و 1370.
0- رقم مساوی صفر است.
مأخذ: آمارنامه استان گیلان، سال 1370.
ص: 309
1- تاسماهی ایران (قره‌برون)Acipenser guldenstadti persicus
2- تاسماهی روس (چالباش)Acipenser guldenstadti (Brandt)
3- ماهی شیپ‌Acipenser guldenstadti (Levetzky)
در بین این تاسماهیان، ماهی «شیپ» آمیخته‌ای از تاسماهیان با گونه «ازون برون» می‌باشد که از نوع نژاد «هیبرید»Hybrid محسوب می‌گردد.
در میان تاسماهیان صیدشده در سواحل جنوبی دریای خزر و در سواحل آبهای ایران، کیفیت خاویار مربوط به تاسماهی ایران (قره‌برون) شهرت جهانی دارد و شهرت خاویار ایران مرهون ماهیان مزبور است.
در گذشته، گونه‌های مختلف تاسماهیان برای تخم‌ریزی به اکثر رودخانه‌های حوضه دریای مازندران به‌ویژه شط ولگا، اورال، کوروش، ارس، سفیدرود، پل‌رود، سرخ‌رود، بابل‌رود، رود تجن، رود گرگان ... مهاجرت می‌کردند، ولی متأسفانه طی سالهای اخیر به دلیل دخالتهای انسانی و بهره‌گیری بیش از حد از آب رودخانه‌ها و نیز توسعه صنایع در حاشیه و حوضه آبریز رودخانه‌های مزبور، شرایط طبیعی این رودخانه‌ها به میزان قابل‌توجهی نقصان یافته و نیز انتقال ضایعات صنعتی کارخانه‌ها به سوی رودخانه‌های مزبور موجب کاهش قابلیتهای بیولوژیکی و زیست‌محیطی این رودخانه‌ها گردیده است.
امروزه به منظور جبران خسارت ناشی از شرایط نامساعد رودخانه‌ها و مناطق تخم‌ریزی، اقدام به تأسیس کارگاههای صنعتی تکثیر مصنوعی این ماهیان نموده‌اند تا بخشی از زیانهای ناشی از عدم موفقیتهای تکثیر طبیعی جبران شود.
یکی از مهمترین مراکز صنعتی تکثیر مصنوعی تاسماهیان در ایران، مجتمع تکثیر تاسماهیان «سدسنگر» می‌باشد. ساختمان این کارگاه صنعتی در سال 1346 با صرف هزینه‌ای معادل 350 میلیون ریال آغاز گردید. در سال 1350 نیز در زمینی به مساحت 132 هکتار در 30 کیلومتری جنوب‌شرقی شهرستان جدول شماره 5- صید ماهی توسط شیلات، تعاونیهای پره و دامگستر و نیز پرورش ماهی در استان گیلان در سالهای 1369 و 1370 (بر حسب تن)
مأخذ: آمارنامه استان گیلان، سال 1370.
جدول شماره 6- صید ماهیان خاویاری استان گیلان از سال 1363 تا 1370 (بر حسب کیلوگرم)
[314] مأخذ: آمارنامه استان گیلان، سال 1370.
رشت در حاشیه رودخانه سفیدرود و در منطقه «سنگر» یک کارگاه صنعتی به منظور اجرای برنامه تکثیر مصنوعی (تاسماهیان) احداث شد.
این مجتمع عظیم تولیدی و صنعتی یکی از مدرنترین کارگاههای تکثیر و پرورش تاسماهیان محسوب می‌گردد که از نظر مشخصات فنی و تکنولوژی مربوطه حائز اهمیت است.
کارگاه تکثیر و پرورش تاسماهیان دارای تأسیساتی به شرح ذیل می‌باشد:
استخر مادر- حوضچه‌ای بتونی جهت ذخیره‌سازی آب مورد نیاز کارگاه می‌باشد. آب این استخر توسط الکتروپمپهای بسیار قوی مستقر در موتورخانه واقع در حاشیه رودخانه سفیدرود، تأمین می‌گردد.
استخرهای مخصوص نگهداری مولّدین (به تعداد 3 استخر).
استخرهای گرد مخصوص پرورش نوزادان.
سالن انکوباتورIncubator .
استخرهای خاکی پرورش بچه‌ماهیان هریک به وسعت 2 هکتار (به تعداد 36 استخر).
تعمیرگاه عمومی.
محل پرورش کرم الیگوخت‌Oligochaete (غذای مخصوص نوزادان ماهی).
حوضچه‌های بتونی جهت تهیه غذای ماهی (خاکشی) به تعداد 56 حوضچه.
کوی کارکنان.
در این کارگاه هرسال تعداد 5/ 3 میلیون بچه‌ماهی از انواع تاسماهیان به وزن 2- 3 گرمی پرورش می‌یابند که از طریق مناطق ویژه‌ای که در حاشیه رودخانه سفیدرود پیش‌بینی شده است، به رودخانه مزبور رها می‌گردند.
صید تاسماهیان نیز با استفاده از دامهای گوشگیرGillnet به روش صید انتظاری در دریا انجام می‌گیرد.
مشخصات دام مخصوص صید تاسماهیان به شرح زیر است:
ص: 310
نمودار صید ماهیان خاویاری در شیلات گیلان در فصل صید (پاییز و بهاره سال 71- 1344)
اندازه چشمه دام (از گره تا گره مجاور) 150 میلی‌متر
عرض دام (بر حسب تعداد چشمه) 18 چشمه
طول دام (بر حسب متر) 18 متر (در شرایطی که به طناب پشت متصل گردد)
جنس نخ کاپرون‌

ماهی ازون‌برون (دراکول)

Acipenser stellatus. stellatus. Natio. Cyrensis( Berg )
یکی از مهمترین ماهیان خانواده تاسماهیان «ازون‌برون» می‌باشد. این ماهی که نسبت به گونه‌های مختلف خانواده تاسماهیان، دارای پوزه‌ای دراز می‌باشد، به همین جهت این ماهیان با توجه به شکل ظاهری پوزه، به «ازون برون» که به زبان آذری به معنی «پوزه دراز» می‌باشد، مشهور گردیده‌اند.
در سواحل ایران درصد تعداد این ماهیان نسبت به سایر گونه‌ها فراوانتر است، به‌ویژه طی سالهای اخیر افزایش نسبی جمعیت این ماهیان در اثر گسترش فعالیتهای تکثیر مصنوعی در حوضه دریای خزر قابل‌توجه می‌باشد.
صید ازون‌برون توسط دامهای گوشگیرGillnet و به روش صید انتظاری در دریا انجام می‌گیرد.
مشخصات دامهای مخصوص این ماهیان به شرح زیر می‌باشد:
اندازه چشمه دام (از گره تا گره مجاور) 10 سانتیمتر
عرض دام (بر حسب تعداد چشمه) 21 چشمه
طول دام (بر حسب متر) 18 متر (در شرایطی که به طناب پشت متصل گردد)
جنس نخ کاپرون
نمودار استحصال خاویار در شیلات در فصل صید (پاییز و بهاره سال 71- 1344)

خاویار

اشاره

دریای خزر که دیرزمانی است ارتباط خویش را با آبهای آزاد گسسته است با بهره‌گیری از شرایط خاص اکولوژیکی و اختصاصات فیزیکی و شیمیائی آب در مهد پرابهام خویش با شکیبائی وافر به حفظ و اشاعه گونه‌ای از ماهیان مربوط به دورانهای پیشین زمین‌شناسی همت گمارده و بدین‌سبب آوازه گهرپروری این دریا شهره آفاق گشته است. تاسماهیان که در ظاهر و باطن خویش جلوه‌های جذّابی از زیبائیها و شگفتیها را از دورانهای بسیار دور به همراه دارند ارتباط انسان امروز را با گذشته‌های دوردست بدون واسطه فراهم می‌سازند، تا بدین‌سان گوشه‌ای از راز حیات از سراپرده خلقت نمایان گردد. به روایت «اولئان» نویسنده‌ای که 300 سال قبل از میلاد می‌زیسته:
ایرانیان از دوران باستان بهره‌برداری از تاسماهیان در دریای مازندران را آغاز نموده‌اند ... در این دریا فیل‌ماهی پس از صید، شور و سپس خشک می‌شده و بدین شکل به اکباتان حمل می‌گردیده است. از کیسه شنای آن چسب تهیه می‌کردند، چسب مزبور به قدری محکم و برّاق و مرغوب بود که صنعتگران از آن برای متصل کردن استخوانهای فیل به یکدیگر جهت تهیه وسائل زینتی استفاده می‌کردند.
ایرانیان دوره باستان تخم تاسماهیان و برخی ماهیان دیگر را به همان صورت ابتدائی به مصرف غذائی رسانیده از آن غذای لذیذی تهیه می‌کردند.
خاویار عبارت است از تخم تاسماهیان (ماهیان خاویاری) که پس از انجام عملیاتی از قبیل، جدا کردن تخمها از شکم ماهی، الک زدن و از بین بردن الیاف متصل به جداره تخمدان و نمک‌سود کردن آن (به وسیله نمک خالص و یا نمک مخلوط با سایر مواد شیمیائی) به صورت دانه‌هائی شفاف و سرشار از مواد مغذی به عنوان غذای ممتاز و گرانبها مورد مصرف طبقه
ص: 311
درصد استحصال خاویار و گوشت انواع ماهیان خاویاری شیلات در دوره بهره‌برداری (69- 1368)
خاصی از مردم مرفه و متمول قرار گرفته است.
محدودیت استحصال و تولید جهانی این کالای غذائی موجب افزایش بهای آن در بازارهای مصرف گردیده است بطوری‌که می‌توان خاویار را امروز پربهاترین کالای غذائی در سطح جهان دانست.
بر طبق گزارش «بیل‌گیل»[315] از 55 تن خاویار مصرفی آمریکا 95 درصد آن از خاویار ایران تأمین می‌گردد، در حالی‌که از اواسط سال 1880 میلادی تا اواخر قرن 19 آبهای ساحلی ایالات متحده یکی از غنی‌ترین منابع خاویار جهان محسوب می‌شد؛ در نتیجه قیمت خاویار به قدری ارزان بود که هر اغذیه فروشی آن را جزء کالاهای خود عرضه می‌داشت و در هتلها و رستورانها، خاویار در کنار ژامبون و صدف دیده می‌شد. ولی صنعت خاویار آمریکا قربانی عصر صنعتی گردید و با آلوده شدن روزافزون آبهای ساحلی روزبروز از تعداد ماهیان خاویاری که در آن زمان بنام «سگ‌ماهی» معروف بود کاسته شد و پس از آن خاویار روسیه جای خاویار آمریکا را گرفت.
میزان استحصال خاویار معمولا بر اساس 10 درصد وزن تاسماهیان صید شده محاسبه می‌گردد که در قرن 19 معادل 30 هزار تن در سال از این ماهیان صید گردیده و مقدار 3 هزار تن خاویار در سطح جهانی استحصال گردیده است. اما به تدریج در اثر عوامل گوناگون از جمله صید بیش از حد و محدود شدن مناطق تخم‌ریزی طبیعی تاسماهیان، محصول رو به کاهش نهاد. بیشترین مقدار کاهش در فاصله جنگهای جهانی دوم به چشم می‌خورد ولی پس از آن با اقدامات مؤثری که در حفظ و بقای این ماهیان چه از نظر تکثیر مصنوعی و چه از نظر محدودیت صید و حفاظت مناطق تخم‌ریزی بعمل آمد، محصول صید تاسماهیان در سالهای اخیر رو به افزایش نهاد، بطوریکه 5 هزار تن نسبت به قبل از جنگ جهانی دوم و 9 هزار تن نسبت به سالهای 1946 تا 1950 افزایش داشته است.
طبق نظریه کارشناسان انستیتو مرکزی علمی و تحقیقاتی تاسماهیان (سینورخ‌Cinorkh ) ذخایر تاسماهیان در سال 2000 میلادی به میزان قابل ملاحظه‌ای افزایش خواهد یافت و صید سالانه آن تا 50 هزار تن در سال خواهد رسید.[316]
طبق آمارFAO صید جهانی تاسماهیان در سال 1973 معادل 33 هزار تن بوده است که از این مقدار 7/ 19 هزار تن به وسیله شوروی 5/ 1 هزار تن به وسیله ایران از دریای خزر صید و بقیه آن از دریای آزوف، دریای سیاه و آبهای داخلی شوروی صید شده است.[317]
امروز میزان خاویار ایران در سال به 250 تن می‌رسد.
مصرف داخلی خاویار در کشورهای شوروی سابق زیاد است بطوریکه 10 درصد از خاویار استحصال‌شده به بازارهای جهانی عرضه می‌شود، در حالیکه بیش از 90 درصد خاویار ایران به بازارهای خارج صادر می‌گردد و از این جهت صادرات خاویار برای کشور ما اهمیت فوق العاده دارد، لذا شرکت سهامی شیلات ایران با بهره‌برداری از نیروهای فعال و متخصص خویش در امور مربوط به استحصال خاویار، توانسته است سالهای متمادی اعتبار این ماده غذائی را در بازارهای جهانی حفظ نموده، با برخورداری از مدیریت فعال و تحقیقات و کنترلهای آزمایشگاهی استانداردهای مرغوبیت محصول خاویار ایران را در بازارهای جهانی بیمه نماید، در نتیجه خاویار ایران با حفظ برتری کیفیت، مطبوع طبع مصرف‌کنندگان جهانی قرار گرفته است.
صرفنظر از کیفیت و کمیت گوشت ماهیان خاویاری، که در تأمین مواد پروتئینی کشور اهمیت خاصی دارد، مرغوبترین نوع خاویار جهان از نوع تاسماهی ایران (قره‌برون) بدست می‌آید. حفظ امتیاز این کالای صادراتی ایران در اقصی نقاط جهان همواره بخشی از سیاست خارجی شرکت شیلات ایران می‌باشد که با کیفیت مرغوب به بازارهای مصرف عرضه می‌گردد.
بخشی از خاویار که بر اثر عوامل مربوط به مراحل رشد تخم در شکم ماهیان خاویاری از کیفیت مطلوبی برخوردار نمی‌باشد به دلیل محفوظ ماندن اعتبار خاویار ایران به صورت فشرده تهیه می‌گردد که از نظر اقتصاد خارجی اعتبار چندانی ندارد.
محصول خاویار را با توجه به رنگ و اندازه دانه‌های آن (دان) به سه گروه تقسیم کرده رقم‌بندی می‌کنند: رقم عالی- رقم یک- رقم دو. رقم عالی
ص: 312
همانطور که از اسم آن برمی‌آید مرغوبترین نوع خاویار است.
ماهیان مولد خاویار که زمانی در مناطق گوناگون جهان به فراوانی یافت می‌شدند در حال حاضر عمدتا در دریای خزر زیست می‌کنند و کشورهای حاشیه این دریا تولیدکننده انحصاری این ماده غذایی در جهان محسوب می‌گردند.

ارزش غذایی خاویار

خاویار همچون سایر مواد پروتئینی از چهار ماده اصلی: آب، مواد آلبومینوئیدی، چربی و مواد معدنی ترکیب و تشکیل شده و به علت دارا بودن مواد چربی و نیز آلبومینوئیدی به مقدار زیاد ارزش غذائی فوق العاده‌ای دارد.
فراوانی ماده لستین و ویتامینهای‌A -D -E در خاویار، این فرآورده مقوی را در ردیف یکی از نیروبخش‌ترین مواد غذائی قرار داده است. زیرا لستین در جریان تبدیل مواد غذائی به تولید انرژی و حرارت (متابولیسم) در بدن به خصوص در تغذیه سیستم عصبی نقش عمده‌ای بر عهده دارد و ویتامینهای یادشده جهت تقویت اعضاء بدن و تأمین تعادل اعمال حیاتی بسیار ضروری و مؤثر است. در عرصه تجاری به‌طور کلی از سه گونه تاسماهیان دریای خزر خاویار بدست می‌آید.
انواع ماهیان خاویاری که در کرانه‌های ایران صید شده مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد عبارت است از:
1- فیل‌ماهی (بلوگا)Huso Huso
2- تاسماهی روس (چالباش)Acipenser guldenstadti
3- تاسماهی ایران (قره‌برون)A -persicus
4- ماهی شیپ‌A -nudiventris
5- ازون‌برون (دراکول)A -stellatus
به منظور جلوگیری از فساد خاویار و تأمین سلامت آن در مدت نگهداری، از مواد شیمیائی خاصی استفاده می‌گردد که بر این اساس خاویار به دو گونه تقسیم می‌شود:
الف- خاویاردان تهیه‌شده با نمک خالص که با استفاده از نمک با درجه خلوص 99 درصد تهیه می‌گردد، نمک موردنیاز تهیه خاویار از شوروی سابق تأمین می‌شد، ولی اخیرا طرحهایی در زمینه بهره‌گیری از نمکهای داخلی در جهت استفاده در عمل‌آوری خاویار و بطور کلی تهیه نمک خالص تنظیم گردیده که امیدواریم در آینده نه‌چندان دور مورد بهره‌برداری قرار گیرد. این نوع خاویار اختصاصا مورد درخواست بازار آمریکا می‌باشد و به نام خاویار باب آمریکا معروف است.
ب- خاویار تهیه‌شده با نمک مخلوط، که از اختلاط نمک خالص با اسیدبوریک و براکس به نسبتهای معین تهیه و برای عمل‌آوری خاویار به عنوان نمک مخلوط مورد استفاده قرار می‌گیرد. بازارهای اروپا و همچنین مصرف‌کنندگان داخلی از این نوع خاویار استفاده می‌کنند.
مهمترین و اساسی‌ترین وظیفه شیلات عمل‌آوری خاویار می‌باشد که از نظر تأمین کیفیت مرغوب خاویار نقش قابل‌توجهی را ایفا می‌نماید.
گفتیم که خاویار با توجه به مرغوب بودن دانه‌ها و رنگ و کیفیت آن به سه‌گونه تقسیم و رقم‌بندی می‌شود:
جدول شماره 7- درصد ترکیبات شیمیائی و مقدار کالری در یک کیلوگرم از گوشت و خاویار تاسماهیان.
خاویار ممتاز- خاویاری است که دانه‌های آن درشت و رنگش طلایی، خاکستری روشن یا قهوه‌ای روشن است. این نوع خاویار معمولا از تاسماهیان خاصی بدست می‌آید.
خاویار رقم 1- مرغوبترین نوع خاویار صادراتی ایران می‌باشد که دارای دانه‌های درشت و مقاوم و جدا از هم به رنگ خاکستری شفاف معمولا از نوع فیل‌ماهی و تاسماهی صید بهاره استحصال می‌گردد. مهارت و سرعت عمل کارشناسان خاویارسازی در تهیه این نوع خاویار اهمیت زیادی دارد و هرگونه تعلل و تأخیر در انجام مراحل تهیه خاویار موجب کاهش کیفیت آن می‌گردد.
خاویار رقم 2- از آنجا که مقاوم نبودن تخمها موجب شکسته شدن آنها می‌گردد، لذا مقداری از خاویار استحصال‌شده ممکن است دارای کیفیتی شبیه رقم یک باشد ولی بعلت شکسته شدن جدار (حدود 50 درصد) و نرم و شل بودن تخمها، درجه خاویار تنزل یافته به صورت رقم 2 طبقه‌بندی می‌گردد که دارای ارزش کمتری نسبت به خاویار رقم 1 می‌باشد.
معمولا نمایندگان صیادان ماهیان خاویاری حاصل زحمات خویش را به هنگام رقم‌بندی خاویار کسب می‌نمایند، زیرا ارزش بهای خاویار رقم 1 در محاسبه حقوق و پاداش صید آنها تأثیر فراوانی دارد.
خاویار فشرده- اگر مقدار شکستگی دانه‌های خاویار بیش از 70 درصد باشد به صورت خاویار فشرده رقم‌بندی می‌شود.
خاویار عمل‌آوری‌شده پس از رقم‌بندی در قوطی‌های مخصوص و خاویار فشرده در چلیکهای ویژه‌ای به انبارهای سردخانه انتقال می‌یابند تا در درجه حرارت 2 تا 4 درجه زیر صفر نگهداری شوند. برای جلوگیری از فساد خاویار و امکان نگهداری آن روشهای دیگری از قبیل پاستوریزاسیون خاویار و یا استفاده از اشعه گاما نیز می‌توان ذکر نمود.
چون پس از عمل‌آوری و جذب نمک مقداری لعاب از خاویار تراوش می‌نماید لذا کنترلهای کیفی و مراقبتهای آزمایشگاهی خاویار در طول مدت نگهداری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد که توسط کارشناسان سازمان تحقیقاتی شیلات ایران با نظارت مستمر بر کیفیت خاویار، کنترل بهداشتی آن تأمین می‌گردد.[318]
ص: 313
جدول شماره 8- تولید خاویار استان گیلان از سال 1363 تا 1370 (بر حسب کیلوگرم).
مأخذ: آمارنامه استان گیلان، سال 1370.

استحصال خاویار

کار بهره‌برداری و آماده کردن خاویار را در سواحل جنوبی دریای خزر چهل و هشت ایستگاه تحت مدیریت شیلات شمال انجام می‌دهند.
ماهیهای صیدشده بی‌درنگ به قسمت شستشو حمل می‌شوند و پس از آن در سکوئی مرمرین با مهارت خاصی شکم آنها را می‌شکافند. آنگاه تلألوی گوهری گرانمایه همچون مروارید درون صدف، چشم را خیره می‌سازد.
خاویار خام به‌دست‌آمده از تاسماهیان دریای شمال، طی مراحل متعددی توسط خاویارسازان ماهر و باتجربه شیلات، ضمن شستشو و توزین، پرورده می‌گردد تا ماهیت درخشان این محصول مغذّی متجلی گردد.
آنگاه جهت جلوگیری از آسیب‌پذیری با مخلوطی از نمک و مواد شیمیائی دیگر، مقاومت این محصول ظریف را افزایش داده سلامتی آن را تضمین می‌نمایند. پس از بررسیهای دقیق، که شرح آن خواهد آمد، محصول در قوطیهای مخصوص جای داده می‌شود و به صورتهای متنوع بسته‌بندی می‌گردد. آنگاه جهت نگهداری به سردخانه حمل می‌شود.

کنترلهای آزمایشگاهی خاویار

اشاره

جهت حصول اطمینان نسبت به اعمال مختلفی که بر روی خاویار انجام گرفته و آن را آماده مصرف نموده است، خاویار پرورده‌شده، ضمن درجه‌بندی و کنترل کیفیت فیزیکی، از دو طریق آزمایشگاهی در سازمان تحقیقاتی شیلات ایران تحت دقت و کنترل قرار می‌گیرد:

الف- کنترل شیمیائی‌

نمونه‌های نمک و مواد شیمیائی موردنیاز برای تهیه خاویار قبلا توسط آزمایشگاه شیمی سازمان تحقیقاتی شیلات ایران، مورد آزمایش قرار می‌گیرد و در صورتی که نتیجه آزمایشها، نمونه‌های مربوطه را با استانداردهای تعیین‌شده همسان یافت، مجوّز استفاده از این مواد شیمیائی جهت آماده‌سازی خاویار صادر می‌گردد و بدین‌صورت از اختلاط مواد شیمیائی ناخالص با خاویار جلوگیری به عمل می‌آید. از سوی دیگر چون کاهش و افزایش مواد شیمیائی در خاویار موجب نقصان کیفیت آن می‌شود، لذا در هر نوبت تهیه خاویار، مقدار نمک مخلوط آن مورد آزمایش قرار می‌گیرد، تا محصولی مرغوب و مطبوع طبع و ذائقه فراهم آید.

ب- کنترل بهداشتی‌

از محصول خاویار پرورده‌شده، به منظور دست‌یابی به میزان سلامت و بهداشت آن، نمونه‌های متعددی توسط آزمایشگاه میکروب‌شناسی و کنترل کیفی سازمان تحقیقاتی شیلات ایران تهیه می‌گردد.
ضمن آزمایشهای مختلفی که از نظر تضمین بهداشت این ماده غذائی ضرورت دارد، چنانچه بهداشتی بودن و عدم آلودگی خاویار مربوطه مورد تأیید آزمایشگاه قرار گیرد مجوّز مصرف آن صادر می‌گردد.
پس از طی مراحل مزبور، خاویاری که با نهایت دقت توسط شرکت سهامی شیلات ایران تهیه شده است در برودت 2 درجه زیر صفر نگهداری شده، به هنگام ضرورت به بازارهای فروش عرضه می‌گردد.

اهمیت اقتصادی خاویار

کشور ایران که دومین تولیدکننده خاویار در جهان می‌باشد، در سال حدود 250 تن از این ماده غذائی نیروبخش تولید کرده و با توجه به سیاستهای اقتصادی کشور به بازارهای فروش عرضه می‌نماید.
ارزش اقتصادی خاویار ایران در عرصه روابط بین المللی از آن جهت حائز اهمیت می‌باشد که مرغوبترین نوع خاویار جهان با کیفیتی عالی به بازارهای فروش عرضه می‌گردد و همواره به عنوان یک محصول ممتاز در مجامع مختلف اقتصادی مطرح می‌باشد.
خاویار ایران با برخورداری از ماهیت و مرغوبیت بی‌همتا، توانسته است ضمن کسب عایدات ارزی قابل توجّه، در عرصه جهانی هویت و اعتبار ایران را از نظر کیفیت صادرات این محصول حفظ نماید.
با توجه به آنچه گفته شد اهمیت حفظ و حراست تاسماهیان در دریای شمال روشن می‌شود. لیکن به دلیل محدودیت این دریاچه از نظر محلهای تکثیر، به موازات بهره‌برداری از این دریای مسدود و محدود، بی‌تردید اقدامات مربوط به تکثیر و افزایش این‌گونه از ماهیان در دریای خزر اثرات ثمربخشی در بقای نسل این گوهر گرانبها به دنبال خواهد داشت و در نتیجه استمرار استفاده از این مواهب الهی برای نسلهای آینده فراهم خواهد شد.

حساسیت آسیب‌پذیری و شرایط حمل‌ونقل خاویار

هریک از دانه‌های متورم خاویار، که مملوّ از مواد سفیده‌ای و چربی و به‌طور کلی از مواد مغذّی محاطشده در درون یک غشاء ظریف است، استعداد آسیب‌پذیری شدیدی دارد و اگر روشهای خاص عمل‌آوری و نگهداری این کالا به‌طور جدی اعمال نگردد نمی‌توان سلامتی این ماده غذائی را تضمین نمود.
شرکت سهامی شیلات ایران با برخورداری از تجارب ممتد صد ساله و با
ص: 314
عکس یک ماهی خاویاری را که به صورت «صید ضمنی» توسط پره‌های صیادان تعاونی ماهیان استخوانی صید شده است نشان می‌دهد.
به‌کارگیری روشهای پیشرفته جهانی مربوط به این صنعت حساس، همواره تلاش بی‌وقفه‌ای در بهتر عرضه نمودن خاویار در جهان انجام می‌دهد. بدین ترتیب بخش وسیعی از خدمات فنی و آزمایشگاهی شرکت سهامی شیلات ایران صرف تعیین بهترین روشهای عمل‌آوری و نگهداری خاویار می‌شود.
انتقال خاویار عمل‌آوری‌شده، برای جلوگیری از آسیب ضربات وارده به غشاء دانه‌های خاویار و احتمالا جابجائی موضعی آن باید با دقت ویژه‌ای انجام گیرد. نظر به این‌که تغییر درجه حرارت محیط از طریق انبساط و انقباض موجب پیدایش فضای خالی در بین دانه‌های خاویار می‌شود لذا حفظ درجه حرارت ثابت 4- 2- درجه سانتیگراد از زمان بارگیری تا مقصد الزامی است و کمترین بی‌توجهی در این امر باعث افزایش فضای بین دانه‌ها گردیده هوای موجود موجب گندیدگی خاویار و در نتیجه نقصان کیفیت آن می‌شود. به همین جهت شرکت سهامی شیلات ایران حمل محموله خاویار عمل‌آوری‌شده را توسط کامیونهای مجهز به سردخانه انجام می‌دهد.

تکثیر مصنوعی تاسماهیان‌

مقدار بهره‌برداری و صید تاسماهیان از دریای خزر با توجه به ظرفیت ذخائر دریا نشانگر آن است که از این محیط محدود نمی‌توان بدون اندوخته‌های جانبی، نیازمندیهای صید متداول را تأمین نمود، به‌ویژه تغییرات عمده‌ای که در سالهای اخیر به حوزه آبرسانی این دریا تحمیل شده، غالبا محلهای تخم‌ریزی این ماهیان را مختل نموده ولی تغییر عمده‌ای در میزان صید تاسماهیان صورت نگرفته است.
گرچه پیش‌بینی شده است که در سال 2000 میلادی مقدار صید سالانه این ماهیها از 000، 20 تن فعلی به 43 تا 50 هزار تن برسد، لیکن آمار صید این ماهی طی سالهای اخیر نشان‌دهنده کاهش شدید ذخایر این ماهیان می‌باشد. بنابراین افزایش صید در دریای خزر تحت هیچ شرایطی میسر نخواهد بود مگر این‌که واحدهای سازمان‌یافته مخصوصی به تولید و تکثیر این‌گونه ماهیان اقدام نمایند و بچه‌ماهیان از خطر رسته را تکثیر کرده پرورش دهند و به جهت ادامه تغذیه و رشد در دریا رها سازند.
کارگاه تکثیر و پرورش تاسماهیان شهید دکتر بهشتی (سدسنگر) که یکی از واحدهای تولیدی شرکت سهامی شیلات ایران (شمال) می‌باشد، با این سیاست تولید و با بهره‌گیری از امکانات پیشرفته هرسال تعداد 5/ 3 میلیون بچه‌ماهی (تاسماهیان) به وزن متوسط 1 تا 2 گرم را در استخرهای پرورشی، تولید می‌نماید که اثرات ثمربخشی در تداوم نسل تاسماهیان دریای خزر به دنبال خواهد داشت.

صیدگاههای ماهیان خاویاری در گیلان‌

در طول کرانه آبهای ایران در شمال مجموعا چهل و هشت صیدگاه وجود دارد که برای ماهیان خاویاری احداث شده است. بهره‌برداری از صیدگاههای
ص: 315
استان گیلان از آستارا تا نورسر، که به دو ناحیه 1 و 2 تقسیم شده زیر نظر اداره کل شیلات استان گیلان انجام می‌گیرد. در این دو ناحیه جمعا بیست و شش صیدگاه وجود دارد.
صیدگاه ماهیان خاویاری معمولا از چند واحد تشکیل شده که اهمّ آنها عبارت است از:
- ساختمان خاویارسازی که از سه اطاق تشکیل شده است. در یکی از این سه اطاق خاویار عمل آورده می‌شود و دو اطاق دیگر به انبار و دفتر اختصاص دارد.
- کرپی یا پل صید محلی است که ماهیان صیدشده را در آنجا شسته و آماده می‌کنند. کرپی معمولا چوبی بوده ولی در سالهای اخیر از سیمان ساخته می‌شود.
- آسایشگاه صیادان که به استراحت صیادان اختصاص دارد و برخی از آنها مجهز به آشپزخانه و حمام و دوشهای متعدد است.
- ساختمان مسکونی کارکنان که برای سکونت کارکنان ثابت در نظر گرفته شده است.
- ساختمان انبار ملزومات که برای نگهداری وسائل و ادوات صیادی از آن استفاده می‌شود.
- تأسیسات عمومی شامل موتورخانه، آشپزخانه و غیره ...

نواحی و صیدگاههای بهره‌برداری شیلات شمال ایران‌

الف- اداره کل شیلات استان گیلان‌

تعداد 25 صیدگاه تحت پوشش این اداره کل در 2 ناحیه بهره‌برداری انجام می‌گیرد که عبارتند از:
ناحیه 1- شامل صیدگاههای:
1- آستارا حسن‌پور
2- چلوند چلوند
3- لمیر رحمانی
4- حویق نیک‌رفتار
5- خطبه‌سرا مورخی
6- لیسار ابراهیمی
7- گرکانرود بخشی
8- سیاه‌چال جمالی
9- دیناچال قاسمی‌زاده
10- شفارود جعفری
11- کپورچال قایقچی
12- سنگاچین دانشمند
13- آستان 2 زارع
14- مرکزی برجی
15- گلشن نامجو
16- جفرود دادشی
صیدگاههای مزبور در مسافت 170 کیلومتری جنوب‌غربی دریای خزر از نمودار صید ماهیان خاویاری نواحی یک و دو شیلات گیلان (سال 72- 1365)
نمودار استحصال خاویار نواحی یک و دو شیلات گیلان (سال 72- 1365)
آستارا تا جفرود پراکنده می‌باشند که زیر نظر مرکز بهره‌برداری و رئیس ناحیه یک واقع در «شیلات بندر انزلی» فعالیت می‌نمایند.
ناحیه 2- شامل صیدگاههای:
1- یوسف‌آباد اسماعیلی
2- چونچنان پیشقدم
3- مینوآباد مینوآباد
4- 12 بهمن ارژن
5- سفیدرود صنایع پرکار
ص: 316
درصد استحصال گوشت و خاویار شیلات کل گیلان و مازندران در دوره بهره‌برداری (69- 1368)
6- چمخاله علیپور
7- پلارود محمدپور
8- قاسم‌آباد عیسی‌پور
9- چابکسر ادیب
صیدگاههای ناحیه 2 شیلات به طول 155 کیلومتر در طرفین رودخانه سفیدرود گسترش یافته و مرکز بهره‌برداری این ناحیه «شیلات بندر کیاشهر» می‌باشد.

ب- اداره کل شیلات استان مازندران و گرگان‌

تعداد 27 صیدگاه تحت پوشش اداره کل شیلات مازندران و گرگان که در 3 ناحیه بهره‌برداری (ناحیه 3، 4 و 5) به فعالیتهای صید ماهیان خاویاری اشتغال دارند عبارتند از:
ناحیه 3- شامل صیدگاههای:
1- حسن‌آباد-
2- ایزده ناطق‌نوری
3- نویسی خدادادی
4- سرخ‌رود کریمی
5- فریدون‌کنار آزادی
6- بابلسر منفرد
7- میررود محبوبی
8- چپکرود میر آقازاده
9- لاریم غلامی
این صیدگاهها به طول 70 کیلومتر در قسمت سواحل غرب استان مازندران تا منطقه لاریم امتداد یافته و مرکز بهره‌برداری این ناحیه در شهرستان «بابلسر» قرار دارد.
ناحیه 4- شامل صیدگاههای:
1- فرح‌آباد
2- گهرباران
3- امیرآباد
4- تازه‌آباد
5- میان‌قلعه
6- آشور کوچک
7- خواجه‌نفس
8- گمیشان
9- ترکمن
صیدگاههای مزبور به مسافت 108 کیلومتر در طول سواحل شرقی دریای مازندران مستقر گردیده‌اند و مرکز بهره‌برداری این ناحیه «بندر ترکمن» می‌باشد. اخیرا مدیریت ناحیه 4 از اداره کل شیلات مازندران منتزع و زیر نظر معاونت تولید و بهره‌برداری شرکت بازرگانی شیلات ایران قرار گرفته است.
ناحیه 5- شامل صیدگاههای:
1- ترکرود فتوکیان
2- چاپارسر شیررودی
3- سنگسر رسولیان
4- نشتارود حسینی
5- متل‌قو 22 بهمن
6- نورسر-
7- چالوس-
8- خیررود شکورخواه
9- توسکاتوک خرسندی
این صیدگاهها به طول 100 کیلومتر از ترکرود تا منطقه توسکاتوک امتداد یافته و مرکز بهره‌برداری این ناحیه در شهرستان «نوشهر» قرار دارد.
مجموعا نزدیک به 1200 نفر از صیادان ماهیان خاویاری، فعالیتهای صید این ماهیان را در صیدگاههای مذکور بعهده دارند که در دو فصل صید (بهاره و پائیزه) عملیات صید را انجام می‌دهند.

شیلات زیر پوشش جهاد سازندگی‌

همانطور که قبلا اشاره شد ابتدا شیلات که زیر نظر وزارت دارائی بود به وزارت کشاورزی انتقال یافت. از سال 1346 به مدت چهار سال شرکت سهامی شیلات فعالیتهای بهره‌برداری و تشکیلاتی خود را زیر نظر وزیر منابع طبیعی و با نظارت مستقیم هیئت‌مدیره ادامه داد.
در شهریورماه سال 1366 شرکت سهامی شیلات (شمال و جنوب) زیر
ص: 317
تقویم صید ماهیان خاویاری در یک سال بهره‌برداری شیلات (نواحی 1، 2، 3 و 5)
پوشش وزارت جهادسازندگی قرار گرفت تا در راستای هدفهای خودکفائی و تأمین نیازهای اقتصادی کشور به تلاش و کوشش خود ادامه دهد.
پس از انتقال شرکت سهامی شیلات ایران به وزارت جهادسازندگی، فعالیتهای این واحد تولیدی بر اساس تشکیلات جدیدی به تصویب سازمان امور اداری و استخدامی کشور رسید و اداره امور شرکت زیر نظر معاون وزارت جهادسازندگی که به عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره شرکت از سوی مجمع عمومی انتخاب گردیده است انجام می‌گردد.
با توجه به سیاست دولت در برنامه دوم توسعه کشور مبنی بر واگذاری امور اجرایی به بخش خصوصی، شیلات ایران واگذاری تأسیسات شیلاتی و فعالیتهای مربوطه را به بخش خصوصی آغاز نموده است.
در اجرای این سیاست هرسال تعدادی از واحدهای شناور چوبی (لنج) مجهز به دستگاه ماهی‌یاب (اکوساندر) و پمپهای هیدرولیک پس از ساخت به صیادان محلی واگذار می‌گردد. همچنین کلیه فعالیتهای مربوط به صید ماهیان استخوانی دریای خزر به گروههای صیادی واگذار گردیده که در قالب تعاونیهای صیادی «دامگستر» و «پره» فعالیتهای صیادی خود را انجام می‌دهند.
امروزه کلیه صیادان ماهیان خاویاری با بهره‌گیری از قایقهای موتوری به صید ماهیان خاویاری در دریای خزر می‌پردازند.
تقویم صید ماهیان غضروفی در یک سال بهره‌برداری شیلات (ناحیه 4)
استان گیلان با برخورداری از امکانات بالقوه و شرایط خاص طبیعی که یکی از مهمترین مناطق فعالیتهای شیلاتی محسوب می‌گردد، گامهای بلندی در جهت انجام امور تحقیقات شیلاتی برداشته است و با تخصیص «کشتی گیلان» به امر تحقیقات، کارشناسان و محققان توانسته‌اند دریای خزر را تا اعماق 800 متر مورد مطالعه قرار دهند.
با آموزش علوم و صنایع شیلاتی به دانشجویان رشته شیلات در مقاطع کاردانی و کارشناسی که توسط متخصصین و استادان در مجتمع «آموزشی میرزا کوچک خان» انجام می‌گیرد، فصل جدیدی در اداره امور شیلات گشوده شده است.
عمده مسائل مربوط به فعالیتهای بازرگانی شرکت سهامی شیلات بخصوص در جهت بازرگانی خارجی با تشکیل شرکت بازرگانی شیلات ایران انجام می‌گیرد.
با ادغام معاونت تولید و بهره‌برداری در شرکت بازرگانی شیلات ایران، هماهنگی کاملی در تمام مراحل، یعنی از مرحله تولید خاویار تا صدور آن به خارج از کشور به وجود آمده است که انتظار می‌رود در حفظ کیفیت و اعتبار خاویار ایران در بازارهای جهانی تأثیر بسزائی داشته باشد.
ص: 318
در سواحل گیلان همه چیز شادی‌آفرین است. هیچ نیازمندی با آواز حزین و ناله‌های زار تکدی نمی‌کند. یقینا گیلانگردان به پاداش نوای روح‌بخش نی، این پیرمرد را مورد لطف قرار می‌دهند.
ص: 319
ماهیگیران در کنار کلبه‌های خود و ساحل دریا تورهای ماهیگیری را مرتب می‌کنند.
ص: 320
کودک گیلانی پدر ماهیگیر خود را در مرتب کردن- تورهای ماهیگیری یاری می‌کند. یک کومه ماهیگیری در داخل تالاب انزلی.
ص: 323
ماهیان صیدشده را روی شنهای ساحل می‌ریزند و سپس آنها را به بازار حمل می‌کنند.
-
ماهیگیر در نخستین دقایق بامداد، هنگامی که اشعه زرین خورشید زیبائی آبهای نیلی‌رنگ را دوچندان کرده است، تور ماهیگیری را در دریا می‌گسترد.[319]

کتاب گیلان ؛ ج‌3 ؛ ص324
ص: 324
در تالابها، روستائیان گیلان حتی با دست به صید ماهی می‌پردازند.
ماهی به دام صیاد افتاده و صیاد از به دام انداختن چنین ماهی بزرگ و باارزش راضی به نظر می‌رسد.
استقرار دام یکی از روشهای صید ماهیان خاویاری در دریای خزر است.
عکس، صید یک ماهی خاویاری را نشان می‌دهد.
ص: 325
شستشوی ماهیان صیدشده پس از استحصال خاویار جهت انتقال به تونلهای انجماد و سردخانه.
پس از صید ماهیان خاویاری شکم آنها را به‌وسیله کارد مخصوصی با مهارت باز کرده خاویار را خارج می‌سازند.
سازمان تحقیقاتی شیلات دارای یک آزمایشگاه مجهز است که آزمایشهای مختلف مربوط به ماهیان خاویاری و غیره در آن انجام می‌شود.
خاویار با توجه به رنگ و اندازه دانه‌های آن به 3 گروه عالی، رقم 1 و رقم 2 تقسیم می‌شود.
رقم عالی مرغوبترین نوع خاویار است که اختصاص به دریای خزر دارد.
عکس، رقم عالی و رقم 1 را نشان می‌دهد.
خاویار طلائی دریای خزر در دنیا منحصربه‌فرد است.
شیلات گیلان این نوع خاویار را در بسته‌بندیهای زیبا به بازارهای خارجی و داخلی عرضه می‌نماید.
ص: 326
پره‌کشی در گذشته از مشکلترین کارهای صیادی بود. با استفاده از وسائل جدید اندک‌اندک پره‌کشی منسوخ خواهد شد.
ص: 327

فصل دوازدهم بازارهای هفتگی گیلان‌

مقدمه‌

کلمه بازار که در پهلوی واکار بوده است از زبان فارسی وارد زبانهای دیگر مانند زبان پرتغالی گردید و از آنجا به زبان فرانسه راه یافت، دهخدا می‌نویسد: اعراب در آن تصرف کرده الف را به یا بدل کرده «بیزار» گفته و به «بیازره» جمع بسته‌اند[320]. اما این کلمه اینک در فرهنگهای عربی به صورت «بازار» نیز آمده است و مؤلف «معجم الالفاظ الفارسیه المعربه» می‌نویسد:
«البازار فارسی محض و هو السوق ...»[321] نویسندگان و پژوهندگان فقه اللغة و زبانشناسی معتقدند که این واژه فارسی به صورت عاریتی در بسیاری از زبانها راه یافته است.[322]
در «فرهنگ نظام» آمده است که لفظ بازار مرکب از «با» به معنی خورش و «زار» به معنی جا و مکان است که در اول مخصوص جای خورش و محل فروش اطعمه بود و بعد جای عموم امتعه استعمال شد و لفظ مذکور در پهلوی واجار بوده است.[323]
به‌هرحال این کلمه دارای معانی دیگری نیز مانند اعتبار، بها و ارزش
ص: 328
معامله و عهد و پیمان و معانی دیگر بوده است؛ اما امروز به محل دادوستد اطلاق می‌گردد و عنوان بازارهای دوره‌ای یا هفتگی شکل ویژه‌ای از آنست که در جوامع روستائی نشان‌دهنده و در برگیرنده روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی روستائیان و روستانشینان می‌باشد. در شمال ایران به‌ویژه در گیلان تشکیل بازارهای دوره‌ای و هفتگی سابقه‌ای طولانی دارد تا جائی که برخی از پژوهندگان احتمال می‌دهند که رشد شهرنشینی در شمال ایران ارتباط نزدیکی با بازارهای روستائی داشته و پایه‌های نخستین شهرها و شهرکهای ایران در شمال (جنوب بحر خزر) بر بازارهای هفتگی گذاشته شده باشد. هم‌اکنون آبادیهائی وجود دارند که به نامهای جمعه‌بازار و دوشنبه‌بازار خوانده می‌شوند. بی‌شبهه در احداث این آبادیها، بازارهای هفتگی مؤثر بوده‌اند.[324] با وجود افزایش راهها و گسترش شبکه‌های ارتباطی این بازارها هنوز هم در عرصه اقتصادی و اجتماعی جاذبه‌های سنتی خود را حفظ کرده‌اند. به‌طوری که می‌توان آنها را از جمله جاذبه‌های توریستی برای استان گیلان شمرد.

نقش بازار در تحولات سیاسی و اجتماعی‌

نکته قابل ذکر آن‌که تشکیل بازارهای هفتگی و دوره‌ای در گیلان از جمله عوامل بیداری دهقانان و اوج‌گیری نهضتهای روستائی نیز بوده است؛ زیرا این بازارها غالبا مکانهای مناسبی برای تبادل اطلاعات و تنویر افکار و برخورد عقاید و اندیشه‌ها و نیز همبستگی بین افراد به‌شمار می‌رفته‌اند. در بسیاری از نهضتها و جنبشهای گیلان از جمله قیام جنگل نقش بازارهای مزبور را نمی‌توان نادیده گرفت.
بازارها چه به صورت ثابت و چه به شکل سیار غالبا نقطه جوشش اعتراضها و قیامها بوده‌اند. در نهضتهای اسلامی و ملی نمونه‌های زیادی در این مورد وجود دارد؛ به عنوان مثال مختار ثقفی در قیام علیه امویان (67- 66 ه. ق) یارانش را در بازار بسیج کرد.
گاه بازارها چنان با منافع مالکان و اربابان در تعارض بوده‌اند که آنها را علیه خود برانگیخته و به مبارزه و انتقامجوئی وادار ساخته‌اند. بسیار دیده شده که بازار هفتگی و دوره‌ای یا حتی بازار ثابت به دست زورمندان و عوامل آنها به تعطیل کشیده شده است. در «سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان» مربوط به وقایع سالهای 1276 و 1277 هجری قمری می‌خوانیم:
«ولایت کرگانرود دکان و بازار مثل سایر ولایات ندارد. در قدیم بازار بود، فرج الله خان موقوف کرد. هرچیز بخواهند باید به انزلی و یا آستارا بروند و خرید نمایند به جهت همین، بازار را موقوف کرد که کسی از احوال ولایت و ظلم و تعدیاتش باخبر نشود[325].»
در مناطقی مانند لشت‌نشا و سنگر و ... که تشکیلاتی به نام اداره املاک، منطقه جغرافیائی را زیر نظر خانها قرار می‌داد روابط اجتماعی بازاریان و روستائیانی که از گوشه‌وکنار جهت خرید در بازارهای هفتگی جمع می‌شدند دقیقا مورد توجه قرار می‌گرفت و در حقیقت اداره املاک در روزهای تشکیل بازار هفتگی مانند سایر مؤسسات دولتی روزهای فعال و پرجنب‌وجوشی را می‌گذرانید و در داخل آن تشکیلات، گروه ویژه‌ای روزهای تشکیل بازار آماده دریافت خبرها و گزارشهائی بودند که وسیله خبرچینها در سطح بازار به آنان می‌رسید. قهوه‌خانه از مهمترین و شاخص‌ترین پایگاه دریافت خبر به‌شمار می‌رفته و ظاهرا از گذشته‌های دور مرکز گفتگوهای مختلف، حتی انتقاد از قدرتها و حکومتها نیز بوده است.[326] به همین جهت باید استثنائا این واحد شغلی را ترکیب قابل مطالعه دیگری در روزهای معین هفته دانست. اما توسعه بازار و افزایش راهها و گسترده‌تر شدن شعاع رفت‌وآمدها برای کسانی که می‌خواستند همواره بر مسائل اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی بازارهای هفتگی روستائیان تسلط داشته باشند مشکلات بیشتری به‌وجود می‌آورد و ناگزیر بر تعداد خبرچینها اضافه می‌شد و تقریبا تمام مراکز مانند قهوه‌خانه‌ها زیر نظر افراد معین قرار می‌گرفت و آنان خبرها را به شخصی که در رأس تشکیلات خبررسانی قرار داشت می‌رسانیدند و اگر خبر دارای اهمیت فوق العاده‌ای بود گزارش آن را برای خان می‌بردند تا به موقع چاره‌جوئی شود.
کار خبرچینها در روزهای عادی به مجامع کوچکتر مانند مدارس و مراکز اداری و روزنامه‌فروشیها و غیره، کشانیده می‌شد؛ به همین دلیل در مراکز نزدیک به حوزه‌های شهری و دهستانهای اطراف شهرهای بزرگ مقاطع تحصیلی در حد ضعیفی نگاهداشته می‌شد و غالبا معلمان زیر نظر قرار می‌گرفتند و کوشش زیادی بکار می‌رفت که به هر نحو از نظر اقتصادی و اجتماعی به خانها وابسته شوند و با قدرتهای حاکم بر اقتصاد و روابط معمول روستا که همواره در جهت منافع زمینداران بزرگ در تلاش بودند همکاری نمایند. هنگام سلطه رضا شاه در روزهای بازار اگر در دست کسی روزنامه دیده می‌شد مورد سؤظن و تعقیب قرار می‌گرفت، در سال 1310 شمسی چند مورد گزارش به اداره املاک لشت‌نشا داده می‌شود که کسانی در روزهای بازار علنا به خواندن روزنامه می‌پردازند و درخواست می‌شود که آنان را مورد مؤاخذه قرار دهند و اداره املاک در صدد جلوگیری از ورود روزنامه و پخش آن در میان بازاریان برمی‌آید و تنی چند از آنان را به اداره املاک برده تعهد می‌گیرد که دیگر سرمشق بدی برای دیگران نباشند و کار روزنامه‌خوانی را در بازار دنبال ننمایند! اما سرانجام در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و کاهش فشار و اختناق، در بازارهای هفتگی عملا بر توسعه مبادلات پولی و برخوردهای درون‌طبقاتی و فرهنگی و سیاسی افزوده گردید و ضمن حل دشواریهای اقتصادی و فرهنگی فرصتهای بیشتری در رابطه با رشد سرمایه‌داری و تولیدات صنعتی به‌وجود آمد که زمینه جابجا شدن بازارهای هفتگی و حتی تعطیل بعضی از آنها و ایجاد بازارهای هفتگی دیگر را فراهم ساخت. قابل ذکر است که در دشتهای وسیع گیلان و در سواحل دریای خزر استفاده از راههای آبی نیز موجب گسترش و تغییر محل بازارهای هفتگی بوده است، همانطور که گسترش راههای شوسه از سالهای 1294 شمسی به بعد سرعت بیشتری پیدا کرد.
ص: 329

تغییرات و تحولات بازارها

در برابر فهرست بازارهای هفتگی از سالهای پس از انقلاب مشروطه تا این زمان (1372) و تحولات و تغییرات آنها یعنی تشکیل و تعطیل و جابجائی بازارها به زمینه‌های قابل مطالعه‌ای دست می‌یابیم که همه آنها مانند اقتصاد پیچیده و مرکب آن بازارها شایسته دقت است. بررسیهای دیگری نیز در زمینه موقعیت جغرافیائی و اقلیمی بازارها و پیدایش راهها و بالا رفتن میزان تقاضاها و اضافه‌تولید و نیازها و بالاخره وابسته شدن شهرها و شهرکهای نوظهور به تولیدات حوزه جغرافیائی بازارها اهمیت می‌یابد.
ما فهرست بازارهای هفتگی گیلان و نیز تغییرات و تحولات آنها را در فاصله سالهای مشروطیت تا زمان حاضر در پایان این بحث مورد مطالعه قرار می‌دهیم.
با دقت در فهرست بازارهای هفتگی گیلان و تغییرات و تحولات آنها طی یک قرن اخیر به نتایج قابل‌توجهی دست می‌یابیم که ذیلا به آنها اشاره می‌شود:
1- گسترش شهرها و افزایش جمعیت آنها حداقل در 2 شهر بزرگ لاهیجان (گیلان شرق) و رشت (گیلان غرب) تشکیل بازارهای هفتگی را به دست فراموشی سپرد. در عوض رفت‌وآمد به بازارهای اطراف این 2 شهر افزایش یافت و این خود در وضع بازارهای دیگر از جمله بازارهای حاشیه شهر رشت مؤثر واقع شد به‌طوری‌که موجب تعطیل شدن بازار هفتگی آجی بیشه (که اینک در محدوده کمربندی شهر رشت، قرار دارد) و تغییر محل بازار گیلاوندان (واقع در 15 کیلومتری شهر رشت) به روستای رود برده و از آنجا به سنگر گردید. همچنین در سایر شهرهای توسعه‌یافته گسترش و افزایش جمعیت موجب تعطیل بازارهای هفتگی در مکانهای نزدیک به آن شهرها شده است. از میان شهرهای مزبور می‌توان به صومعه‌سرا، انزلی، آستانه اشرفیه، اسالم و رضوانشهر اشاره نمود. آخرین بازاری که در زمستان سال 1371 تعطیل شد بازار هفتگی بازکیا گوراب لاهیجان بود که فعالیت آن بیش از چند هفته به طول نیانجامید.
مارسل بازن مؤلف کتاب «تالش منطقه‌ای قومی در شمال ایران» می‌نویسد:
«در اواخر قرن هفدهم میلادی پدر روحانی مازه از بازار معروف سه‌شنبه گسکر ... نام می‌برد که جمعیتی شگرف را به خود جذب می‌کرد؛ این بازار که در کناره مقابل رودخانه نسبت به اقامتگاه خان واقع شده بود دارای دهها دکان بود که در اطراف یک کاروانسرا قرار داشتند ... فهرستهائی که در سال 1865 میلادی توسط ملگونف و در اوایل قرن بیستم میلادی به وسیله رابینو تنظیم و با اطلاعاتی که در خود محل جمع‌آوری شده‌اند، تکمیل گردیده‌اند، نشان می‌دهند که شبکه بازارها کمی از امروز متراکمتر بوده مخصوصا این شبکه به طرف شمال و در طرف دشت ساحلی تالش کشیده شده بود.[327]»

بازارهای فصلی و زیارتی‌

غیر از بازارهای هفتگی و دوره‌ای بازارهای فصلی و زیارتی نیز در گیلان تشکیل می‌شود. در گذشته معاملات و مبادلاتی در توقفگاه کاروانها به عمل می‌آمد که در پاره‌ای از ماههای سال اندک نبود. هریک از بازارهای زیارتی ویژگیهای خاصی دارند، مثلا بازار امامزاده آستارا تنها در چند روز زیارتی سال مانند تاسوعا و عاشورا تشکیل می‌گردد و در امامزاده نزدیک مناره بازار دهقانان از دومین پنجشنبه ماه مرداد تا آخرین پنجشنبه شهریورماه هر پنجشنبه تا جمعه‌شب را با خانواده خود در آن حدود می‌گذرانند. در امامزاده تورار نیز وضع به همین ترتیب است؛ روستائیان منطقه همین‌که فراغتی می‌یابند از هر سو به آن منطقه که از نقاط خوش‌آب‌وهوای پیرکوه است روی می‌آورند.
گروههای اجتماعی دیگر از پرده‌خوانها، معرکه‌گیران، تعزیه‌خوانها، مرثیه‌خوانها و حتی فال‌بینان نیز بدان سوی می‌روند. باید یادآور شد که معامله و دادوستد در این بازارها محدود می‌باشد و بیشتر جنبه وقت‌گذرانی و تفریح دارد. اما بازارهای فصلی با رفت‌وآمد کاروانها و فروشندگانی که گاه از راههای دور برای مبادله کالاهای خود در بازارهای عمده به نقطه‌ای روی می‌آورند اهمیت می‌یابد که از آن جمله می‌توان به روستای چکوور اشاره نمود.
روستای چکوور که در فرهنگ جغرافیایی جزو روستاهای دهستان ضیابر صومعه‌سرا آمده و در 14 کیلومتری صومعه‌سرا قرار دارد، نقطه ارتباط کاروانها و فروشندگان روستاهای خلخال و فومن بوده است. این فروشندگان می‌توانستند از طریق مرداب نیز به بازار بندر انزلی برسند. غالبا یک روز پیش از تشکیل بازار بندر و 2 روز بعد از آن در این روستا معاملات و دادوستد نیز جریان داشت و تا زمانی که کاروانها به رفت‌وآمد ادامه می‌دادند و استفاده از قایقها برای رسیدن به بازار امکان‌پذیر بود فعالیتهای اقتصادی انجام می‌گرفت؛ جایگاهها و انبارهایی نیز برای مسافران و کالاها در روستا وجود داشت و بدین‌ترتیب در بخشی از سال حداقل 2 تا 3 روز هفته محیط روستا از این نظر فعال بود. شبها نیز فانوسهای کنار مرداب و روستا راهنمایی قایقها و مسافران را به عهده داشتند.
راههای آبی برای بندر انزلی و بقعه سید جلال الدین اشرف برای آستانه اشرفیه موقعیت ممتازی از نظر بازارهای روز به‌وجود آورده‌اند. این دو شهر شلوغترین بازارها را داشته‌اند. بازار قدیم آستانه در اطراف بقعه و در حاشیه یک تلنبار بزرگ تشکیل می‌گردید. کشتار هفتگی قربانیها در زیر این تلنبار انجام می‌گرفت و قربانیهای نذری پس از ذبح میان زائران پخش می‌گردید.
بعدها این کشتارگاه به محل دیگری منتقل گردید و پس از دخالت شهرداریها در تقسیمات صنفی بازارهای هفتگی محل بازار هفته نیز تغییر داده شد.
در گذشته رفت‌وآمد به آستانه اشرفیه مانند بندر انزلی آسان نبود؛ زائران و مشتریان بازار روز و فروشندگان در روزهای زیارتی و روزبازار به جا و مکانی نیاز داشتند که شب یا شبهایی را در آن بگذرانند. در نیمه اول سال به خصوص در ماههای پس از کشت و بعد از برداشت زائران بیشتری بدانسوی روی می‌آوردند. خانه‌داران برای یک یا چند روز اطاقهایی را به مسافران اجاره می‌دادند که هنوز هم در نقاط مختلف گیلان و مازندران مرسوم است.
در یک مکان زیارتی دیگر به نام امامزاده ابراهیم در شفت که همچون سایر
ص: 330
مکانهای زیارتی محل تشکیل بازارهای فصلی و تجمع فروشندگان دوره‌گرد است به نکات مشابهی با آنچه که در مورد آستانه اشرفیه گفته شد برمی‌خوریم، با این تفاوت که امامزاده ابراهیم به خاطر کوهستانی بودن و نداشتن امکانات لازم مانند آستانه اشرفیه پررفت‌وآمد نیست. حدود 30 سال پیش روستای امامزاده ابراهیم دارای 2 ردیف خانه‌های محقر و چوبی و 22 باب دکان (و در حقیقت دکه) بود. در فصل سرما کلیه ساکنان روستا به نقاط دیگر کوچ می‌کردند و مراقبت از دهکده به اختیار 4 خانوار محول می‌شد که برای حفظ و نگاهبانی آن اجیر می‌شدند.
گروههایی که طی چند ماه از سال به این روستا رفت‌وآمد می‌کردند عبارت بودند از:
- زائران و مسافرانی که در جستجوی منطقه خوش‌آب‌وهوا و ییلاقی بودند.
- پیشه‌وران و کاسبکاران جزء و خریداران فرآورده‌های دامی.
- درویشها، معرکه‌گیران، مرثیه‌خوانها ...
کلیه امور توسط متولیان امامزاده که دو برادر بودند انجام می‌شد به‌طوری که حتی حد و شعاع تکدی گدایان را نیز مشخص می‌کردند و از آنان مالیات و عوارضی دریافت می‌نمودند.
در گذشته مسافران و زائران امامزاده ابراهیم به وسیله اتوبوس تا روستای لاسک می‌رفتند و بقیه راه را تا امامزاده ابراهیم پیاده طی می‌کردند. برخی از زائران نیز از طریق روستای مازوچال به امامزاده اسحاق می‌رفتند.
روستای امامزاده مزبور 15 باب دکان روستائی داشت، اما تعداد مسافران آن کمتر از زائران امامزاده ابراهیم بود. در حال حاضر فروشندگان با کالاهای بیشتری به این دو امامزاده می‌روند و به علت تسهیلاتی که برای مسافرت وجود دارد از بازارهای زیارتی و فصلی بیش از گذشته استقبال می‌شود.

تغییر محل و تعطیل بازارها

تعطیل و یا تغییر محل بازارهای هفتگی تنها به خاطر تغییر جاده‌ها و راهها و یا احداث راههای ماشین‌رو نبوده است؛ مهاجرتها و از بین رفتن مراکز دامی و کشاورزی حوادث دیگری مانند زلزله و سیل و ناامنی نیز موجب تغییر و یا تعطیل بازارهای هفتگی می‌گردید.
از زمانهای نسبتا دور تا امروز حدود 38 بازار هفتگی در گیلان تعطیل شده است که اغلب آنها پس از یک جابجایی در فواصل مکانی کوتاهی رونق و فعالیت خود را از دست داده‌اند؛ از آن جمله می‌توان انتقال بازار آجی‌بیشه را به لچه‌گوراب و آلالان را به اسالم و بیک‌زادمحله را به رضوانشهر و چلمه‌سرا را به ارده‌جان نام برد. بازارهای دیگری مانند ارده‌رودکنار و جوپشت و خرارود و داره‌سرا و دیناچال سید شرفشاه و چند بازار دیگر پس از گسترش شهرهای مجاور و رونق یافتن بازارهای نزدیک به آن یکسره تعطیل شده‌اند. بازار و سکه‌محله که ممکن است رونق گذشته خود را بازیابد، اینک در حد فاصل چند روستا تشکیل می‌گردد و جاده جدید الاحداث و سکه و میانرود رفت‌وآمد فروشندگان و خریداران را افزایش داده است.
تغییر زمان بازارهای هفتگی نیز علل و عوامل گوناگونی دارد؛ از آن جمله نزدیکی دو مکان و تشکیل بازار در یک روز معین هفته است که خواه‌وناخواه می‌بایست یکی از آن دو، روز تشکیل بازار را تغییر دهند. اما تغییر زمان تشکیل بازارهای هفتگی علل دیگری نیز دارد؛ به عنوان مثال برگزاری نماز جماعت در روزهای جمعه که طی سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته موجبات تغییر روز بازار هفتگی را در نقاط مختلف فراهم ساخته است. آخرین مکانی که با این تغییر روبرو گردید بازار هفتگی هشتپر بود. ابتدا به خاطر مخالفت مغازه‌داران شهر، تشکیل بازار هفتگی به روز جمعه محول شد چون مغازه‌داران روز جمعه را تعطیل می‌کردند، اما پس از چند هفته با دخالت مقامات محلی بازار هفتگی به روز پنجشنبه موکول شد تا روز جمعه تمام فعالیتها متوقف باشد و علاقمندان بتوانند در مراسم نماز جمعه شرکت نمایند.
بسیاری از بازارهای هفتگی گیلان دارای سابقه‌ای طولانی می‌باشند؛ اسامی برخی از آنها را می‌توان در سفرنامه‌ها و کتابهای تاریخ ملاحظه کرد[328] از جمله بازارهای انزلی، آستانه اشرفیه، املش، رودسر، سیاهکل، صومعه‌سرا، ضیابر، کسما، ماسال، اسالم، فومن، کلاچای، کوچصفهان، لنگرود، لشت‌نشا و شاندرمن ...
بعضی از بازارهای فعال طی 2 دهه اخیر تشکیل گردیده‌اند و تاریخ تأسیس بسیاری از آنها به سالهای بعد از 1357 می‌رسد. عامل اساسی پیدایش این نوع بازارها کوتاه کردن دست واسطه‌ها در عرضه کالاهاست.
تشکیل بازارهای هفتگی در نقاط مختلف و روزهای متفاوت به نحوی ترتیب داده شده که ساکنان سراسر مناطق جلگه‌ای و کوهستانی بتوانند خود را به یک یا دو بازار هفتگی برسانند. بازارگردها نیز فرصت می‌یابند که برای عرضه کالاهای خود در یک هفته به چند بازار بروند. تعداد بازارهای گیلان طی روزهای هفته در حال حاضر بدین شرح است:
شنبه 16 بازار؛ یکشنبه 9 بازار؛ دوشنبه 11 بازار؛ سه‌شنبه 10 بازار؛ چهارشنبه 17 بازار؛ پنجشنبه 12 بازار؛ جمعه- مجموعا 75 بازار.
بدین‌ترتیب می‌توان گفت هنوز هم بازارهای هفتگی توان آن را دارند که از دشواریهای اقتصادی و اجتماعی ساکنان قلمرو جغرافیایی خود بکاهند و فرصتهای مطلوبتری را در رابطه با سرمایه و تولید ایجاد نمایند، حتی شرایط مناسبی را برای عرضه نیازهای اقتصادی و نیروی کار در حاشیه شهرهای کوچک به‌وجود آورند. به همین دلیل اجناس مختلفی غیر از فرآورده‌های ویژه منطقه در این بازارها عرضه می‌شود و در کنار فروشندگان حصیر و دام و طیور محصولات صنعتی داخلی و خارجی را نیز می‌توان یافت. طبیعی است که چهره روستایی بازارهای هفتگی در مناطق نزدیک به شهرهای بزرگ رفته رفته رنگ می‌بازد. در ماههای معینی از سال معامله بعضی از کالاها رونق بیشتری می‌یابد که آن نیز در بعضی از بازارها با حضور شرکتها و صنایع بزرگ و کوچک در ارتباط می‌باشد مثلا بازار رضوانشهر در کنار کارخانه بزرگ چوکا و ساکنان خانه‌های سازمانی آن با جنب‌وجوش بیشتری همراه است و ساکنان و کارگران غالبا نیازمندیهای هفته را در روزبازار تهیه می‌کنند.
ص: 331

بازار و مبادلات اقتصادی‌

هنوز هم دادوستد در برخی روستاها به صورت تهاتری یعنی از راه مبادله اجناس با یکدیگر انجام می‌گیرد و تا سالهای اخیر در بازارهای هفتگی نرخ‌گذاری نیز معمول نبوده است. نکته قابل‌توجه آن است که در بازارهای هفتگی روابط انسانی و اخلاقی پایه‌های محکمتری داشته و این امر خریدار و فروشنده را کمتر دچار تردید می‌ساخته است. تقلب و تدلیس و گرانفروشی در این بازارها رایج نبوده، زیرا مشتری و فروشنده تماس مداومی با یکدیگر داشته‌اند.
روستایی نخستین فروشنده بازار هفتگی است، زیرا برای تهیه مایحتاج زندگی نیاز به پول دارد. غالبا بازارهای روز هنگام ظهر به کار خود پایان می‌بخشند، زیرا روستائیانی که از نقاط دورتر به بازار آمده‌اند، می‌باید قبل از غروب آفتاب به خانه خود برسند. فروشندگان غیربومی گاه خود مشتریان محصولات محلی می‌باشند، بدین‌ترتیب که محصولات محلی را به قیمت ارزان خریداری کرده در بازارهای هفتگی یا نقاط دیگر به بهای گرانتر می‌فروشند و این امر در کنار نظام سرمایه‌داری رشد و افزایش بیشتری یافته است.
افزایش نیازمندیها همواره موجب رونق بازارهای هفتگی می‌شود و اجناسی که در بازارهای هفتگی عرضه می‌شود به نیازمندیهای هر محدوده بستگی دارد. در املش روزهای بازار را «گالش‌بازار» می‌گویند. این بازار هرگز تعطیل نمی‌شود اگر با روزهای مذهبی برخورد کند فقط نیمی از روز داد و ستد انجام می‌شود تا کسانی که از راه دور به بازار آمده‌اند دست خالی برنگردند. برخی از کارگران مزد خود را در روزبازار دریافت می‌کنند و کارفرمایان خرده‌پا به اتفاق کارگران محصولات خود را به بازار حمل کرده به فروش می‌رسانند و مزد کارگران را می‌پردازند.
در روزبازار بانکها شلوغ‌ترین روزهای هفته را می‌گذرانند. وضع حمامیها و آرایشگران و نعلبندان نیز چنین است. قهوه‌خانه در تمام روز از پرجنب و جوش‌ترین نقاط به‌شمار می‌رود. این محل امروز هم مانند گذشته پاتوق کشاورزان چند روستاست. دهقانان در روزبازار می‌توانند دوستان و آشنایان خود را ملاقات کنند و به وسیله قهوه‌چی و آشنایان پیامها و حتی نامه‌ها و دعوتنامه‌های عروسی و غیره را به یکدیگر برسانند. بسیاری از اختلافات و مناقشات در قهوه‌خانه حل‌وفصل می‌شود. در گذشته برخی از بازارهای هفتگی روستاها محل طرح دعاوی روستاییان بود و دادگاهی که با شرکت ریش‌سفیدان و معتمدان بازار تشکیل می‌شد به این دعاوی رسیدگی می‌نمود.
دادگاه بازار دعاوی مراجعان را از طریق کدخدامنشی حل‌وفصل می‌کرد و مجازاتی در بین نبود. نویسنده «بازارهای روستایی در ایران» در مورد دادگاه دوشنبه‌بازار ضیابر می‌نویسد:
«در بخش ضیابر در گیلان، روستاییان حل اختلافات موجود را به بازاری که روزهای دوشنبه تشکیل می‌شود موکول می‌کنند. نوع اختلافات ممکن است مربوط به داخل و یا خارج بازار باشد ... دادگاه دوشنبه‌بازار به اختلافاتی نیز که در خود بازار به وقوع پیوسته است رسیدگی می‌کند مانند غصب محل فروش یکی توسط دیگری و همچنین به اختلافات مربوط به امور کم‌فروشی و یا گرانفروشی و اختلافاتی که بین طلبکاران و بدهکاران پدید آمده است ...
ظاهرا اجرای قانون کدخدایی مصوب 25 آذرماه 1314 شمسی، به خصوص ماده 7 آن به مقدار قابل ملاحظه‌ای به اعتبار دادگاههای بازار لطمه وارد آورد.
بنابر ماده 7 این قانون کدخدا باید ... دعاوی جزئی بین اهالی ده را که قیمت آن از 50 ریال تجاوز نمی‌کرد به کدخدامنشی حل‌وفصل کند ... تصویب و اجرای قانون تشکیل خانه‌های انصاف در سال 1344 ه. ش. پایه‌های دادگاههای بازار را که به صورت یک نهاد اجتماعی قرنها وظیفه‌ای به عهده داشت؛ در بازارهایی که هنوز مقاومت می‌کرد سست‌تر کرد، آنچنان‌که امروز دادگاهها، در بازارهای روستایی، واپسین لحظات عمر خود را می‌گذراند.[329]»
دبیرستانها نیز در روزهای تشکیل بازار خلوت و یا نامنظم است به همین دلیل باید گفت جنبه‌های اجتماعی بازارهای هفتگی حداقل برای گروهی، از جنبه‌های اقتصادی آنها مهمتر می‌باشد. معمولا کارگران دوست دارند در روز بازار حقوق خود را دریافت دارند و برخلاف گذشته که کارفرمایان از رفتن آنان به بازار ممانعت به عمل می‌آوردند[330] و خود نیازمندیهای آنان را تهیه کرده و با بهره بیشتر در اختیار کارگران قرار می‌دادند و یا از حقوقشان کسر می‌کردند امروز زمان پرداخت مزد را به روزبازار موکول نموده‌اند.
فروشندگان بیشتر از میان مردان می‌باشند، اما گاه زنان نیز در کار فروشندگی دست دارند. در حال حاضر کالاهایی که بیش از همه توسط زنان در بازارهای هفتگی فروخته می‌شود عبارتند از: انواع سبزیها، بافتنیهای دستی، محصولات دامی و غذایی مانند مرغ و تخم‌مرغ و شیر و ماست و پنیر و عسل و غیره ... کسب‌وکار زنان فالگیر نیز در بازارهای هفتگی رونقی بسزا دارد.
گروههای فروشنده در بازار دارای جایگاههای مخصوص و محدودی می‌باشند. تنها اسب‌فروشان میدان وسیعی را در اختیار دارند و خریداران اسب می‌توانند در این میدان اسب مورد نظر خود را آزمایش کنند.
در گذشته نظارت بر بازار روز توسط داروغه انجام می‌گرفت و داروغه به وسیله معتمدان محل یا به اصطلاح ریش‌سفیدان انتخاب می‌شد. بعدها خانها و مالکین داروغه را انتخاب می‌کردند. در زمان حاضر شهرداریها بر بازارهای هفتگی نظارت دارند. پرداخت عوارض و مالیات از سوی فروشندگان بازارهای مزبور در گذشته نیز مرسوم بوده است.
تا سال 1355 مبلغی که توسط فروشندگان بازارهای روز پرداخت می‌شد از 15 تا 65 ریال بود. مارسل بازن می‌نویسد فروشندگان دوره‌گرد ما سال فقط 1 تومان به شهرداری می‌پرداختند و 5 تا 50 ریال به صاحب بازار یعنی در حقیقت آنان میان 15 تا 60 ریال بیشتر نمی‌پرداختند.[331]
ص: 332
در سالهای اخیر بر اثر ایجاد شبکه‌های مختلف حمل‌ونقل رفت‌وآمد جمعیت خریداران و فروشندگان به بازارهای هفتگی افزایش یافته و رونقی بیش از گذشته به بازارها بخشیده است. از سوی دیگر به تعداد بازارهای روز نیز افزوده شده است. بررسی ما نشان می‌دهد که از سال 1352 تاکنون (1372) تعداد قابل‌توجهی بازار هفتگی جدید در گیلان تشکیل گردیده که مورد استقبال قرار گرفته‌اند.
برخی از بازارها محدوده‌ای وسیع دارند و فروشندگان و خریداران را از نقاط بسیار دور به خود جلب می‌کنند، به عنوان مثال می‌توان از بازار دوشنبه سنگر یاد کرد. فروشندگان و خریداران از حوزه‌های سایر شهرها و مناطق دور نظیر رودبار و سیاهکل و حتی روستاهای قزوین به این نقطه روی می‌آورند.
این قبیل بازارها چهره‌ای روستایی و شهری دارند و با بازارهای املش، سیاهکل، آلیان و سایر نقاط متفاوتند.

جنبه‌های اجتماعی و تفریحی بازارها

در «احسن التقاسیم» ضمن اشاره به آداب و رسوم دیلمیان از بازارهای هفتگی و گروههای اجتماعی و تفریحات و سرگرمیهای مردم آن در هزار سال پیش یادشده و چنین آمده است: «ایشان (دیلمیان) مجلسهایی آزاد در کوچه و بازار نیز می‌سازند و با پوشیدن کیسه‌های طبری و در دست داشتن زوبین در آن شرکت می‌کنند، دانشمند را معلم می‌خوانند ... در آنجا فروش نان معمول نیست و آن را اهانت می‌شمرند ... هفته بازارها دارند برای هردیه یک روز نهاده‌اند و پس از پایان بازار زنان و مردان به جایگاه کشتی گرفتن روند؛ داور در آنجا بر نشسته طنابی به دست گرفته هرکس پیروز شود یک گره بر آن می‌بندد[332].»
در برخی سفرنامه‌ها جهانگردان تا زمان مشروطه بازار رفتن دهقانان را بخشی از برنامه‌های تفریحی و اجتماعی آنها دانسته‌اند. بعضی از روستاییان برای دیدارهای دوستانه، انتخاب همسر و گردش و تفریح به بازار می‌روند.
رفتن به بازار چنان لطف و جذبه‌ای دارد که پدران و مادران به عنوان تشویق فرزندان خود را به بازار می‌برند.
می‌توان گفت بازار رفتن برای نوجوان گیلانی نشانه خروج از دنیای کودکی و پیوستن به جرگه مردان است. او با رفتن به بازار احساس می‌کند که قدم از مرحله کودکی بیرون گذاشته است، لذا می‌کوشد با کمک به پدر و مادر، علاقمندی خود را به دخالت در مسایل زندگی و بازار نشان دهد و فرهنگ نوین بازار را بشناسد و با دیگران درباره دیده‌ها و شنیده‌های خود به گفتگو بنشیند. حضور صاحبان حرفه‌ها و طبقات مختلف نظیر نقالان، معرکه‌گیران، ریسمان‌بازان، تعزیه‌خوانها، نامه‌نویسها، مارگیران، دعانویسان و فالگیران رونق بیشتری به بازارهای روز می‌بخشد. بیشترین مراجعین دعانویسها و فالگیران را زنان و مردان کم‌درآمد روستاها تشکیل می‌دهند. نامه‌نویسان و یا به قول خودشان محررین به نوشتن قرارداد و اجاره‌نامه و وصیتنامه و نظایر آنها می‌پردازند. در عرف روستا نوشته آنان دارای احترام و قدرت قانونی است.
این گروه با همه طبقات مردم در سنین متفاوت سروکار دارند.
درویشها گاه به تنهایی و گاه 2 نفری در طول روز سرتاسر بازار را زیر پا می‌گذارند و با خواندن اشعار در زمینه‌های مختلف مراجعین بازار را سرگرم می‌کنند. گاه نیز در مکانی به معرکه‌گیری و داستانسرایی می‌پردازند، اما پرده‌خوانها مانند نقالان و گروهی از معرکه‌گیران سبکبارتر از دیگرانند.
پرده‌خوان در گوشه‌ای که عبور مردم بیشتر باشد پرده‌ای را که بر آن تصاویر مذهبی و تاریخی رسم شده می‌گشاید و آنگاه درباره تصاویر داد سخن می‌دهد.
به هر مناسبت ابیاتی می‌خواند گاه نیز از مصائب قهرمان پرده سخن می‌گوید و یا با بیان طنزی مردم را می‌خنداند.
کار تعزیه‌خوانها از وسعت و گستردگی بیشتری برخوردار است به همین دلیل برخی از آنان به جای تعزیه‌خوان به خود عنوان «شبیه‌گردان» می‌دهند.
اجراکنندگان این نوع نمایشنامه‌های مذهبی گاه به صورت سیار از روستایی به روستای دیگر رفته و یا سرتاسر بازار را در یک روز طی می‌کنند و یا از نقطه مبدأ، در هر فاصله‌ای با بازار، نمایش مذهبی را آغاز می‌نمایند. رایج‌ترین تعزیه‌ها در چنین موقعیتی انتقال اسیران کربلا به شام و رفتن قبیله بنی اسد جهت دفن شهیدان می‌باشد که در هرنقطه زمینه‌های مناسبی در اختیار تعزیه‌گردانها می‌گذارد. مارگیران تنها گروهی هستند که حضور آنان آرامش خاطر فروشندگان بازار را به‌هم می‌زند به همین دلیل سعی می‌شود که آنان در فضائی دورتر از دیگران به کار خود بپردازند، زیرا دیده شده است که گاه مار از دست مارگیر گریخته و موجب فرار مردم می‌شود.
برخی از مارگیران، گذشته از نمایشهای حیرت‌انگیز مطالبی نیز درباره عجایب و شگفتیهای سرزمینهای دور و نزدیک مانند حبشه و عربستان و افغانستان و پاکستان را نقل کرده مشتریان خود را سرگرم می‌سازند.

عوامل رکود بازارهای هفتگی‌

اشاره

صرفنظر از عوامل طبیعی مانند برف و باران و بسته شدن راههای ارتباطی و یا فرارسیدن زمان کشت و برداشت که به‌طور موقت به رکود بازار روز می‌انجامد عوامل پیش‌بینی‌نشده دیگری نیز موجب رکود کار بازاریان می‌گردد. جیمز بیلی فریزر که سفرش به گیلان مصادف با روزهای فروکش کردن بیماری طاعون در منطقه بوده است خبر از تعطیل بازارهای هفتگی گیلان و مازندران می‌دهد و در سفرنامه خود می‌نویسد: «در لاهیجان محل بازار نسبتا پرازدحام بود، اما بقیه کوچه‌ها چنان خلوت و خالی بود که وقتی از آنجا خارج شدم به زحمت کسی را یافتم که راه رشت را به من نشان دهد.»[333] حوادث قومی و نزاعهای محلی و پاره‌ای از مشکلات دیگر موجب رکود بازار می‌گردد. بازار روز همیشه محل آشنائیها و دوستیها و صمیمیتها نیست، گاه نیز مرکز توطئه‌ها و درگیریها و حوادث ناگوار می‌باشد، حوادثی که حتی چپاول و غارت را به دنبال دارند. در گذشته اختلاف بین خانها و مالکین و درگیری عوامل آنها با یکدیگر موجبات اختلال در کار بازار را فراهم می‌ساخت.
وصول مال الاجاره و مطالبات از روستائیانی که توسط کارگزاران خانها و مالکان در بازار روز غافلگیر می‌شدند گاه وضع بازار را آشفته می‌ساخت.
ص: 333
انتشار خبر سربازگیری نیز موجب رکود فعالیتها در بازار می‌گردید. بعضی از فروشندگان جوان مانند خریداران جوان روستاها از رفتن به بازار خودداری می‌کردند. در سالهای اخیر نیز مواردی دیده شده است که جوانان ماهها از حضور در بازار خودداری نموده‌اند. ناامنی راههای ورود و خروج بازار از جمله موانع کار بازاریان است. شایعه به کمین نشستن دزدان در جنگلها و راههای دوردست و کوهستانی تعداد مشتریان بازار روز را کاهش می‌دهد. اما با همه این مسائل، بازار در روزهای فعالیت محیط پرتلاش است که موجبات خوشحالی و سرگرمی اهالی را فراهم می‌سازد. در گذشته که رفت‌وآمد مانند امروز آسان نبود فروشندگان دوره‌گرد قبلا خود را آماده می‌کردند و با توجه به فاصله محل زندگی خود و بازار روز زمان عزیمت را تنظیم نموده کالاها و اجناس را توسط قاطر یا الاغ و گاهی نیز گاری به بازار حمل می‌کردند.
فروشندگان فقیر که حتی از داشتن الاغ محروم بودند کوله‌بار مملو از کالا را بر دوش می‌کشیدند.

آستانه اشرفیه: دوشنبه‌بازار- پنجشنبه‌بازار

شهر آستانه اشرفیه بر اساس آمار سال 1370 دارای 6589 خانوار و 108، 30 نفر جمعیت است. این شهر در 7 کیلومتری شمال‌غربی لاهیجان و 34 کیلومتری شهر رشت (در مسیر جاده رشت- لاهیجان) قرار دارد.
بازارهای هفتگی آن که در روزهای دوشنبه و پنجشنبه تشکیل می‌شود از بازارهای پررونق و درجه اول گیلان است. محصولات منطقه مخصوصا برنج، کنف، ابریشم و بادام‌زمینی توسط تولیدکنندگان یا خریداران عمده محلی در بازار عرضه می‌شود و بدین‌ترتیب می‌توان گفت که فروش «از تولید به مصرف» در بازارهای آستانه اشرفیه تحقق پیدا می‌کند.
معاملات برنج در این بازارها به‌طور دائم صورت می‌گیرد. اغلب فروشندگان از شرق گیلان به آستانه روی می‌آورند. نگارنده در تحقیق از 50 فروشنده دوره‌گرد به این نتیجه رسید که 23 تن آنان از شهرها و روستاهای شرق گیلان، 12 نفر بومی و از کاسبهای محلی، 9 نفر از گیلان غرب و بخشهای نزدیک به آستانه و 5 نفر از سایر استانها هستند. 1 نفر نیز خود را مهاجر و آواره معرفی کرد. در این بازار هنگام پائیز و زمستان محصول مرکبات، که بیشتر از مازندران به‌ویژه رامسر به بازار آورده می‌شود، فروش قابل‌توجهی دارد.
در بازارهای دوشنبه و پنجشنبه کالاهای گوناگون صنایع دستی مخصوصا ساخته‌های حصیری به فروش می‌رسد. تعداد فروشندگان زن در این بازارها قابل‌توجه است. اغلب آنها کالاهائی از قبیل مرغ، تخم‌مرغ، صنایع دستی و انواع سبزیها را به بازار عرضه می‌کنند.
در روزهای زیارتی در بازارها جنب‌وجوش زیادتری به چشم می‌خورد. در این ایام سراسر خیابان وسیع و طولانی مقابل مزار سید جلال الدین اشرف و خیابانهای اطراف توسط فروشندگان دوره‌گرد اشغال می‌شود.

آقا سید شریف: چهارشنبه‌بازار

بقعه و بازار اطراف آقا سید شریف در فاصله 9 کیلومتری شهر رشت واقع است. در اواخر پائیز 1369 بازار هفتگی منطقه ورزلات به این محل انتقال پیدا کرد. با وجود تک‌محصولی بودن منطقه، خرید و فروش برنج برای مدتی به کار دادوستد بازار رونق می‌دهد، اما به‌طور کلی چهارشنبه‌بازار آقا سید شریف در ردیف بازارهای درجه 3 گیلان قرار دارد.
اغلب فروشندگان از مناطق نزدیک می‌آیند. در این بازار هنگام عصر جنب و جوش بیشتری دیده می‌شود، در حالی‌که بازارها غالبا بعد از ظهرها خیلی زود تعطیل می‌شوند.
کالاهائی که به بازار آقا سید شریف عرضه می‌شوند عبارتند از مواد غذائی، پوشاک و وسائل زندگی.
یکی از مشتریان بازار مزبور در مورد علت خرید کالاهای موردنیاز خود از این بازار اظهار داشت: تصور نمی‌کنم بهای کالاها در این بازار ارزانتر از سایر نقاط باشد. بدون شک با مراجعه به فروشگاههای رشت اجناس بهتری می‌توان تهیه کرد، ولی مشکلات رفت‌وآمد راه و هزینه‌های آن را نیز باید در نظر گرفت.
چون خریداران مخصوصا زنان مایل هستند پس از انجام کارهای روزانه و صرف ناهار به بازار بروند فروش غذاهای آماده در اینجا بر خلاف بسیاری از بازارهای هفتگی معمول نیست.

اباتر: سه‌شنبه‌بازار

اباتر بر اساس آمار سال 1370 دارای 461 خانوار و 2068 نفر جمعیت می‌باشد. روستای مزبور در 8 کیلومتری شمال‌غربی صومعه‌سرا و در سر راه آسفالته صومعه‌سرا- طاهرگوراب قرار دارد و جزء دهستان طاهرگوراب است. بازار آن رونق زیادی ندارد. قبل از احداث جاده آسفالته فعلی، راه صومعه‌سرا به ماسال از اباتر می‌گذشت و سه‌شنبه‌بازار اباتر رونق بیشتری داشت، اما پس از احداث جاده از رونق آن کاسته شد. به عقیده یکی از فروشندگان دوره‌گرد که هر هفته کالاهائی را در این بازار به معرض فروش می‌گذارد جوانان روستا و نواحی اطراف رغبتی به حضور در بازار مزبور را ندارند و برای خرید نیازهای خود به بازار صومعه‌سرا می‌روند. به همین سبب مشتریان بازار اباتر را بیشتر مردان و زنان سالخورده تشکیل می‌دهند.
این بازار معمولا پس از برداشت محصول از رونق بیشتری برخوردار است. کالاهائی که در آنجا عرضه می‌شوند عبارتند از مواد غذائی، پوشاک و لوازم منزل.

املش: سه‌شنبه‌بازار

مرکز بخش املش در 12 کیلومتری جنوب باختری رودسر و 12 کیلومتری جنوب خاوری لنگرود قرار دارد. بر اساس آمار سال 1370 بخش املش 157 آبادی و 8475 خانوار و 348، 43 نفر جمعیت را دربر می‌گیرد و بدین‌ترتیب حوزه وسیعی از بخش کوهستانی رودسر و لنگرود را شامل می‌شود و ساکنان آن به هردو منطقه رفت‌وآمد می‌نمایند. 2 رود نسبتا بزرگ و پرآب بخشهائی
ص: 334
از املش را دربر گرفته‌اند که با ایجاد آب‌بندهایی می‌توان از آب آنها جهت کشت برنج در ارتفاعات نیز استفاده نمود.
محصولات منطقه عبارت است از: برنج، چای، عسل، فرآورده‌های دامی، ابریشم و مرکبات. زراعت و دامداری را باید مهمترین اشتغال مردم این منطقه در جلگه و کوه به حساب آورد.
بازار سه‌شنبه املش نمونه قابل مطالعه‌ای از بازارهای هفتگی سنتی در گیلان است که مشخصات کامل بازارهای اغلب نقاط گیلان را در آن می‌توان دید.
حضور طبقات مختلف مردم در این بازار از اشتیاق و علاقه فراوان آنان به شرکت در این اجتماع پرشور حکایت می‌کند. بیشتر دیدوبازدیدها و آشنائیها در بازار صورت می‌گیرد و چه بسیار از آشنائیهای بازار که به ازدواج منتهی می‌شوند. جوانان روستاها پس از یک هفته کار و تلاش، زیباترین لباسهای خود را پوشیده به سوی بازار می‌شتابند. حضور در بازار و گشت‌وگذار در آن بهترین سرگرمی برای طبقات مختلف مخصوصا جوانان است. هیچ تفریحی برای آنان جاذبه حضور در بازار سه‌شنبه را ندارد.
در این‌روز حمامیها، آرایشگران، قهوه‌چیها، اغذیه‌فروشها و صاحبان مسافرخانه‌ها بسیار فعال و پرتلاش هستند. بازار نعلبندها نیز به سبب مراجعه مسافران نقاط کوهستانی که خود را با اسب و قاطر به سه‌شنبه‌بازار املش رسانیده‌اند گرم و پررونق است.
کوه‌نشینان غالبا هنگام پائیز خرید 1 ماهه خود را در بازار روز انجام می‌دهند. در فصل تابستان گروهی از خریداران را کارگران و کشاورزان غیربومی که از نقاط دیگر مانند رحمت‌آباد و طالقان به منطقه آمده‌اند تشکیل می‌دهند. این گروه قسمتی از دستمزد خود را به مصرف خرید نیازمندیهائی نظیر برنج و پارچه می‌رسانند و اجناس خریداری‌شده را به روستای محل سکونت خود می‌برند.
نرخ اجناس هنگام صبح و عصر به‌طور محسوسی متفاوت است. بازار خرید نیز صبحها رونق بیشتری دارد، زیرا گروه قابل‌توجهی از مشتریان بازار را روستائیانی تشکیل می‌دهند که از فاصله‌های چند کیلومتری خود را به بازار می‌رسانند. آنها سعی می‌کنند تا ظهر کار خرید را به پایان رسانیده به روستاهای خود بازگردند. هنگام عصر با نزدیک شدن ساعت تعطیل بازار فروشندگان برای فروش کالاهای خود شتاب بیشتری دارند و آنها را با بهای کمتری عرضه می‌کنند تا سبکبار به خانه بازگردند. بدین‌سبب خریداران کم‌بضاعت ترجیح می‌دهند کار خرید را در ساعتهای اختتام بازار انجام دهند.
در این بازار اجناس خارجی نیز عرضه می‌شود. فروشندگان دوره‌گرد بیشتر از شهرهای رشت، لنگرود، رودسر و آستانه اشرفیه هستند.
حضور در حلقه مارگیران، معرکه‌گیران و درویشها از جنبه‌های تفریحی سه‌شنبه‌بازار املش است. هر فروشنده در روزبازار باید مبلغ 200 ریال به شهرداری پرداخت نماید.

اسالم: شنبه‌بازار

دهستان اسالم که تابع بخش مرکزی شهرستان طوالش است از 2 قسمت جلگه‌ای و کوهستانی تشکیل می‌گردد و در فاصله 10 کیلومتری هشتپر قرار دارد. دهستان مزبور بر اساس آمار سال 1370 دارای 87 آبادی با 5381 خانوار و 424، 32 نفر جمعیت است.
بازار هفته آن در کناره‌ای دورتر از رودخانه ناورود تشکیل می‌گردد. با احداث خانه‌هائی در قسمتهای کنار رودخانه اینک بازار مزبور در کوچه باریکی قرار گرفته و رونق زیادی ندارد. فروشندگان این بازار به دو زبان ترکی و فارسی مردم را به خرید دعوت می‌کنند. هر فروشنده دوره‌گرد مبلغ 10 تومان به شهرداری می‌پردازد.
جای شگفتی است که از کالاها و محصولات منطقه جز اشیاء سفالی چیزی در بازار به چشم نمی‌خورد. اسالم در کار سفالگری شهرتی دیرینه دارد، اما سفالینه‌هائی که در بازار دیده می‌شود فاقد جنبه‌های هنری است.

انزلی: شنبه‌بازار

شهر انزلی بر اساس آمار سال 1370 دارای 547، 21 خانوار و 697، 94 نفر جمعیت است. این شهر که در 36 کیلومتری رشت و در 140 کیلومتری آستارا قرار گرفته است دارای بازار هفتگی فعال و پرمحصولی است که خریداران می‌توانند کالاها و اجناس موردنیاز خود را در آن بیابند. اجناس اروپائی و چینی و ژاپنی و محصولات آسیای مرکزی و قفقاز در روزهای بازار از سرتاسر خط ساحلی به بازار شنبه انزلی برده می‌شود. محصولات غذائی از شهرستانهای دیگر حتی صنایع دستی از فرش ترکمنی تا چاقوی زنجان و محصولات محلی مانند ماهی و مرغابی و انواع پرندگان شکاری و برنج و نیز فرآورده‌های صنعتی و دامی و بافته‌های حصیری و سفالی و تورهای ماهیگیری در این بازار عرضه می‌شود. در حول‌وحوش بازار وسائل حمل‌ونقل موتوری و آبی برای رفت‌وآمد آماده‌اند. از صبح زود قایقهای موتوری راههای آبی را طی کرده کالاها را به نزدیکترین فاصله که کنار بازار زیر پل باشد می‌رسانند. چند سالی است که قایقهای موتوری جای قایقهای پاروئی را گرفته و بر سرعت رفت‌وآمدها و افزایش بار افزوده‌اند. در اینجا تهیه آمار از وضعیت فروشندگان و خریداران دشوار است، ولی با توجه به نوع محصولات می‌توان فهمید که هرجنس از کجا و وسیله چه کسانی به بازار عرضه شده است و در این میان کدامیک از کالاها را می‌توان از محصولات بومی آن منطقه دانست. تنوع شکار و ماهی هرچند نسبت به بازارهای دیگر بیشتر است، اما هرچه باشد پاسخگوی نیاز مردم به گوشت نیست، در حالی‌که قبلا در برخی نقاط مردم با استفاده از گوشت پرندگان و ماهی احتیاجی به گوشت گوسفند و گاو نداشتند به عنوان مثال، قبل از انقلاب در برخی نقاط از جمله آبکنار، دکان قصابی وجود نداشت و مردم از گوشت پرندگان مانند مرغابی و یا ماهی استفاده می‌کردند.
محصولات منطقه توسط فروشندگان دوره‌گرد حوزه‌های نزدیک در بازار عرضه می‌شود، اما فرآورده‌های صنعتی را دوره‌گردهای استان به آنجا می‌آورند. یکی از فروشندگان لباسهای بافتنی که بساط خود را در زیر چادری
ص: 335
بر روی تخت گسترده بود اظهار داشت: سرمایه من حدود 150 هزار تومان است و به‌طور متوسط در حدود 8 تا 10 هزار تومان فروش دارم. در بازار بندر- انزلی هر نوبت تقریبا 1500 تومان سود می‌برم و در صورتی که هوا مساعد باشد میزان سودی که از بازار بندر انزلی در هر ماه نصیب می‌شود به 10 هزار تومان می‌رسد. عوارضی که به شهرداری می‌پردازم هر هفته 10 تومان است.
در روزهای بازار فروشندگان راسته‌بازار بخصوص ساکنان کهنه‌بازار بندر انزلی ترجیح می‌دهند که بخشی از اجناس خود را به اینجا منتقل کنند.
کهنه‌بازاری که این فروشنده دوره‌گرد به آن اشاره کرد کنار همین شنبه‌بازار- که به آن نام بازار میرزا کوچک خان نیز داده‌اند- در چند راسته مقابل هم قرار دارد و راهرو باریکی حدود 3 متر دو ردیف راسته‌بازار را از یکدیگر جدا می‌سازد. اغلب مغازه‌های آن در روز بازار هفته تعطیل می‌شوند.
اگر بازارهای هفتگی گیلان را از نظر اهمیت درجه‌بندی کنیم[334] بازار انزلی در درجه اول قرار می‌گیرد. شاید علت انتخاب محل بازار در مکان فعلی آن علاوه بر موضوع فروش ماهی، در دسترس بودن راه آبی باشد که هنوز هم نقش مهمی را در رساندن محصولات مناطق دیگر به بازار ایفا می‌کند. گستردگی و فراوانی کالا در بازار بندر انزلی پس از فروپاشی نظام اتحاد جماهیر شوروی و آزادی در رفت‌وآمد ساکنان مرزهای مجاور افزایش یافته است. این نکته در بازارهای شهرهای ساحلی تا آستارا کاملا محسوس است.

بازار جمعه: پنجشنبه‌بازار

در 5 کیلومتری شهر صومعه‌سرا و 17 کیلومتری شهر رشت محلی مسکونی قرار دارد که به اسامی جمعه‌بازار، بازار جمعه و بازار معروف است.
چنانکه در مسیر جاده رشت- صومعه‌سرا بر روی تابلوی راهنمای جاده فرعی منتهی به محل مزبور نوشته شده: «به شهر بازار جمعه خوش آمدید.»، اما در تابلوی خروجی این اسم مرکب به صورت معکوس یعنی «جمعه‌بازار» ثبت شده است و ساکنان محل و روستاهای اطراف به ذکر کلمه بازار تنها قناعت می‌کنند.
به نظر می‌رسد که سابقه و شهرت این محل مربوط به سالهای بعد از انقلاب باشد. در یادداشتهای مجاهدان جنگل از این محل به عنوان پل گازرودبار و اطراف آن یاد می‌شود و به‌طوری کلی آبادانی محل نیز مربوط به سالهای اخیر است. قبلا در این محل روزهای جمعه‌بازار هفتگی تشکیل می‌شد و نام جمعه‌بازار یا بازار جمعه نیز به همین جهت بر روی محل گذاشته شده است. طی سالهای اخیر روز تشکیل بازار به پنجشنبه تغییر داده شد تا ساکنان محل بتوانند در مراسم نماز جمعه شرکت نمایند. تغییر زمان بازار از رونق آن چیزی نکاسته است و پنجشنبه‌بازار محل نیز همچون جمعه‌بازار از رونق و جنب‌وجوش قابل توجهی برخوردار می‌باشد. مردم از شهرها و بخشهای اطراف از جمله رشت، فومن، صومعه‌سرا و شهرکها و روستاهای مجاور به این بازار روی می‌آورند.
ساکنان بازار جمعه که به کسب‌وکار و فروشندگی اشتغال دارند بر خلاف همکاران خود بسیاری از مناطق کوچک روستائی فعالیت کشاورزی نداشته دارای زمین زراعی نیستند و کالاها و اجناسی را که به بازار عرضه می‌کنند از مناطق دیگر بدست می‌آورند.
شرکت در این بازار از جمله سرگرمیهای مورد علاقه ساکنان شهرها و روستاهای اطراف مخصوصا جوانان است و کالاها و اجناسی که در این بازار عرضه می‌شوند عبارتند از مواد غذائی، پوشاک، وسائل منزل، لوازم زینتی، برنج، چای و برخی میوه‌ها و سبزیهای تابستانی.

پاشاکی: شنبه‌بازار و سه‌شنبه‌بازار

پاشاکی که از 2 قسمت پائین‌محله و بالامحله تشکیل شده در 20 کیلومتری غرب لاهیجان و 8 کیلومتری لفمجان قرار دارد و جزء دهستان لفمجان است.
بر اساس آمار سال 1370 بالامحله و پائین‌محله پاشاکی مجموعا 702 خانوار و 3260 نفر جمعیت دارند (بالامحله 420 خانوار و 1925 نفر جمعیت و پائین‌محله 282 خانوار و 1335 نفر جمعیت).
بازار هفته پاشاکی به تناوب یک‌بار تحت عنوان بالابازار در بالامحله و یک‌بار به نام پائین‌بازار در پائین‌محله تشکیل می‌گردد.
محصولات روستا نظیر برنج، چای، پیله، میوه و انواع سبزیها همراه با لوازم منزل، پوشاک، مواد غذائی، وسائل کشاورزی و صنایع دستی بومی به ویژه دست‌ساخته‌های سفالی به بازار عرضه می‌شود.
فروشندگان مناطق نزدیک پاشاکی به‌ویژه فروشندگان بازار هفته سیاهکل در بازار پاشاکی حضور یافته کالاهای خود را به فروش می‌رسانند.

پره‌سر: سه‌شنبه‌بازار

پره‌سر از بخش تالش‌دولاب در جنوب اسالم و در طرفین راه آسفالته بندر انزلی به آستارا قرار دارد. بر طبق آمار مربوط به سال 1370 شهر مزبور دارای 1039 خانوار و 5902 نفر جمعیت است.
بازار پره‌سر در گذشته از اهمیت زیادی برخوردار بود و در روزبازار و محل آن جلسه هفتگی 17 تن از کدخدایان اطراف نیز تشکیل می‌گردید. چون مسائل اصلی منطقه مربوط به امور دامداری است بحث کدخدایان نیز در این جلسات بیشتر مربوط به مشکلات دامداری و دامداران و اجاره مراتع و رفت و آمد کاروانها و درگیریها و اسکان سیاه‌چادرها بود. اختلافات عمومی و خصوصی نیز در این جلسات حل‌وفصل می‌شد. از سوی دیگر چون اغلب معاملات مربوط به دام و فرآورده‌های دامی بود از نظر اقتصادی و مبادلات پول نیز بازار مزبور اهمیت خاصی داشت.
در حال حاضر گرچه بازار پره‌سر رونق گذشته را ندارد، ولی مورد توجه و
ص: 336
علاقه فروشندگان و مشتریان است. در بازار به زبان تالشی و فارسی صحبت می‌شود.
غیر از فرآورده‌های دامی کالاهائی که در بازار پره‌سر عرضه می‌شوند عبارتند از پوشاک، مواد غذائی، لوازم تزئینی و وسائل منزل.
نگارنده هویت 20 فروشنده را مورد پرسش قرار داد. 12 تن از هشتپر و اسالم و بقیه از رضوانشهر و انزلی بودند. 1 تن نیز که به فروش گل مشغول بود خود را از اهالی فومن معرفی کرد.
اداره بازار پره‌سر تا سال گذشته به عهده 3 تن داروغه بود که توسط شورای کدخدایان انتخاب می‌شدند و به هریک در ماه 4000 تومان پرداخت می‌شد.

پشل: شنبه‌بازار نیمروزی‌

روستاهای پشل و کارسیدان که در کنار یکدیگر واقع شده‌اند در 9 کیلومتری آستانه اشرفیه و 3 کیلومتری دهشال قرار دارند و هردو تابع دهستان دهشال هستند. طبق آمار سال 1370 پشل دارای 188 خانوار و 884 نفر جمعیت و کارسیدان نیز 254 خانوار و 1156 نفر جمعیت است.
این 2 روستا بازار هفتگی مشترکی دارند که برخی آن را به نام بازار پشل و بعضی به اسم بازار کارسیدان می‌شناسند.
بازار دهشال نیز که در 3 کیلومتری پشل قرار گرفته روزهای شنبه تشکیل می‌گردد، ولی در ساعت 1 بعدازظهر تعطیل می‌شود و فروشندگان آن خود را به پشل رسانده بازار نیمروزی آن را افتتاح می‌کنند. در بازار پشل نیز مانند اغلب بازارهای هفتگی، مواد غذائی، پوشاک، وسائل منزل و لوازم کشاورزی عرضه می‌شود.
برخی از فروشندگان شنبه‌بازار نیمروزی پشل اجناس و کالاهای خود را به خانه ساکنان 2 روستای پشل و کارسیدان برده به فروش می‌رسانند و از مشتریان خود نیز کالاها و اجناسی خریداری می‌کنند و یا به معامله تهاتری یا مبادله کالاها با یکدیگر می‌پردازند.

پونل: چهارشنبه‌بازار

پونل در 36 کیلومتری جنوب هشتپر و 38 کیلومتری بندر انزلی، در مسیر راه آسفالته بندر انزلی- آستارا قرار دارد و جزء دهستان خوشابر است.
بر اساس آمار سال 1370 پونل دارای 288 خانوار و 1617 نفر جمعیت است.
بازار هفتگی رضوانشهر نیز، که با پونل کمتر از 3 کیلومتر فاصله دارد، روزهای چهارشنبه تشکیل می‌شود، ولی گردانندگان بازار این تقارن را موجب کسادی و بی‌رونقی بودن بازار نمی‌دانند، زیرا معتقدند که هریک از این 2 بازار مشتریان خاص خود را دارند و کالاها و اجناسی که در بازار پونل عرضه می‌شود بیشتر با نیازمندیها و ذوق و سلیقه مردم کوه‌نشین منطقه هماهنگی دارد.
به‌طور کلی بازار پونل که در طرفین جاده و فضای محدود آنجا تشکیل می‌شود از 3 طرف تقریبا بدون مشتری است، زیرا از یک‌سو به رضوانشهر و از سوی دیگر به جاده آستارا مربوط است و در شمال پونل چند خانواده سکونت دارند که رغبت زیادی به خرید از بازار پونل نشان نمی‌دهند. اکثریت خریداران و مشتریان این بازار را روستائیان خوشابر و اطراف آن تشکیل می‌دهند.

پیربازار: شنبه‌بازار

بندر پیربازار در گذشته دارای اهمیت و ارزش زیادی بود، زیرا مسافران عازم اروپا برای استفاده از راه آبی دریای خزر ناگزیر به عبور از پیربازار بودند. زمانی نیز به وسیله خطآهن با رشت ارتباط نزدیک داشت و مسافر و کالا با استفاده از خطآهن بین رشت و پیربازار مبادله می‌گردید، اما در حال حاضر پیربازار روستای کوچک و آرامی است که در 7 کیلومتری راه آسفالته و در کنار صیقلان رودبار قرار گرفته و دیگر از جمله بنادر مهم شمرده نمی‌شود؛ رفت‌وآمد قایقها پس از احداث راه آسفالته رشت به بندر انزلی از بین رفته و کار صید ماهی و مرغابی نیز کاهش یافته است. اینک تنها محصول آن برنج است. بازار هفتگی آن‌که سال گذشته شروع به کار کرده است هنوز رونق ندارد، زیرا از یک سو فاصله کمی با رشت دارد و اهالی را از مراجعه به بازار بی‌نیاز می‌سازد؛ از سوی دیگر یک خط آسفالته، مناطق شمال‌غربی روستا را با چند بازار هفتگی دیگر پیوند می‌دهد و ساکنان پیربازار و اطراف را به این بازارها جلب می‌نماید. بیشترین کالائی که در بازار پیربازار عرضه می‌گردد مواد غذائی و پوشاک و لوازم زندگی است، بدین‌ترتیب بازار هفتگی آن در درجه سوم قرار دارد.

تازه‌آباد جانکاه: چهارشنبه‌بازار

روستای تازه‌آباد جانکاه در 16 کیلومتری غرب سیاهکل قرار دارد و تابع سیاهکل است. این روستا بر اساس آمار سال 1370 دارای 180 خانوار و 929 نفر جمعیت است.
جاده بین سیاهکل و تازه‌آباد خاکی است و گروهی از مشتریان بازار تازه‌آباد ناچار به پیمودن این جاده خاکی هستند. بدون تردید مشکل پیمودن جاده خاکی تعداد مشتریان بازار هفتگی تازه‌آباد را کاهش می‌دهد و اگر این جاده آسفالت شود یقینا بازار تازه‌آباد رونق بیشتری پیدا خواهد کرد.
در سیاهکل و آستانه اشرفیه و اطراف آنها بازارهای متعددی تشکیل می‌شود که مشتریان را به خود جلب می‌کنند و چون پررفت‌وآمد بوده از نظر وقت‌گذرانی تنوع بیشتری دارند از رونق بازارهای کوچکی همچون بازار تازه‌آباد می‌کاهند.
در حسن‌کیاده نیز روزهای چهارشنبه‌بازار هفتگی تشکیل می‌شود. به عقیده یکی از گردانندگان بازار تازه‌آباد اگر این 2 بازار همزمان با یکدیگر تشکیل نشوند هردو مشتریان بیشتری داشته، تعداد زیادتری از فروشندگان را نیز به خود جلب خواهند کرد.

تجن‌گوکه: شنبه‌بازار

تجن‌گوکه در 6 کیلومتری غرب آستانه اشرفیه قرار دارد بر اساس آمار سال 1370 دارای 528 خانوار و 2687 نفر جمعیت است.
این روستا تک‌محصولی است و ساکنان آن را بیشتر برنجکاران تشکیل
ص: 337
می‌دهند. در کنار مزارع برنج تعدادی باغ چای وجود دارد. پرورش کرم ابریشم و بافتن زنبیل و برخی دست‌ساخته‌های حصیری از سرگرمیهای مردم این روستاست که به بازار عرضه می‌شود.
بازار تجن‌گوکه به سبب نزدیک بودن به بازار آستانه و آسانتر شدن رفت‌وآمد از رونق گذشته برخوردار نیست، ولی نسبت به موقعیت محدود خود بازاری قابل‌توجه است و در حال حاضر به تعطیل تهدید نمی‌شود.
اغلب فروشندگان این بازار از آستانه اشرفیه می‌آیند و مواد خوراکی و پوشاک و لوازم منزل را به خریداران عرضه می‌کنند. گردانندگان بازار برای تشویق فروشندگان و رونق بخشیدن به بازار مالیات مرسوم را که «خراج بازار» نامیده می‌شود دریافت نمی‌کنند.

جورشر (لشت‌نشا): شنبه‌بازار- سه‌شنبه‌بازار

شهر لشت‌نشا در 14 کیلومتری شمال‌شرقی کوچصفهان و 24 کیلومتری مشرق رشت واقع شده و از طریق جاده‌های آسفالته با شهرستان آستانه اشرفیه و خشکبیجار ارتباط دارد. بر اساس آمار سال 1370 این شهر 2545 خانوار و 615، 10 نفر جمعیت دارد.
بازار هفتگی آن‌که به بازار جورشر معروف است به شکل گسترده‌ای بیش از 3/ 2 فضای حاشیه راسته‌بازار و بازار کهنه را اشغال می‌کند.
نگهبانی و اداره بازار هنوز هم به شکل سنتی به عهده 3 تن داروغه است که توسط بازاریان برای مدت 3 سال انتخاب می‌شوند و شبها نیز از بازار مراقبت می‌کنند. داروغه‌ها توسط مسئولان بازار به شهرداری معرفی می‌شوند و در برابر شهرداری نیز مسئولیتهائی دارند. حقوق آنها که 8000 تومان در ماه است توسط بازاریان تأمین و پرداخت می‌شود.
هجوم فروشندگان دوره‌گرد و ناشناس از اطراف‌واکناف به بازار هفتگی جورشر اداره بازار را مشکل و مسئولیت داروغه‌ها را سنگین می‌سازد. یکی از داروغه‌ها در گفتگوئی به نگارنده اظهار داشت: اداره بازار و انجام مسئولیتهای سنگینی که به عهده ماست ایجاب می‌کند بر تعداد داروغه‌ها افزوده شود، زیرا میزان رفت‌وآمد مردم و فروشندگان به بازار جورشر در حال حاضر نسبت به سالهای قبل از انقلاب 2 برابر شده و راههای ارتباطی لشت‌نشا نیز افزایش یافته، اما تعداد داروغه‌ها تغییر نکرده است.
فروشندگان در گذشته 20 تومان به عنوان عوارض شهرداری می‌پرداختند، ولی در سال 1372 این مبلغ به 2 برابر و نیم یعنی 50 تومان افزایش یافته و موجبات نارضایتی فروشندگان را فراهم ساخته است.
در بازار هفتگی جورشر نیز مانند اغلب بازارهای هفتگی مواد غذائی، پوشاک، لوازم منزل، وسائل کشاورزی، میوه‌های فصل و انواع سبزیها عرضه می‌شود.
این بازار را باید در شمار بازارهای پررونق گیلان قرار داد، مخصوصا نیمی از سال که بر رونق آن افزوده می‌شود.

چابکسر: چهارشنبه‌بازار

چابکسر شهر کوچکی در مرز مازندران است که 102 کیلومتر با رشت و 25 کیلومتر با رودسر فاصله دارد. بر اساس آمار سال 1370 شهر چابکسر دارای 2293 خانوار و 075، 11 نفر جمعیت است. این شهر از یک سو به دریا و از سوی دیگر به کوه محدود است و پیشروی آب دریا به بخشهای شمالی آن آسیب زیادی رسانیده و زمینهای جلگه‌ای را کاهش داده است.
بازار هفته چابکسر در نیمه دوم سال 1371 دایر گردیده و فروشندگان از مناطق نزدیک گیلان و مازندران به‌ویژه از رودسر و رامسر به این بازار روی می‌آورند. گردانندگان بازار هفتگی چابکسر معتقدند که این بازار در آینده فعالتر و پررونق‌تر خواهد شد؛ زیرا با آن‌که مدت کوتاهی از تشکیل آن می‌گذرد و هنوز کاملا شناخته نشده و فروشندگان نیز با نوع نیازمندیها و تقاضاهای مردم آشنائی ندارند، ولی از رونق قابل‌توجهی برخوردار است.
اندیشه دایر کردن بازار هفته در چابکسر از 30 سال پیش وجود داشته، ولی تا سال 1371 به تحقق نپیوسته بود، زیرا وجود 2 بازار هفته پررونق در دو طرف چابکسر یعنی در کلاچای و رامسر مانع تشکیل بازار در چابکسر می‌گردید، اما احداث جاده‌ها و افزایش مهاجرتها و نیز رشد جمعیت دایر کردن یک بازار فعال را در چابکسر ضروری ساخت.
در گذشته شرکت بسیاری از ساکنان روستاها و آبادیها و بخشهای دور و نزدیک نظیر اوشیان و سیاهکلرود در بازارهای اطراف به سبب مشکلات راهها امکان‌پذیر نبود، ولی اکنون با توسعه و گسترش و تجهیز راهها و استفاده از وسائط نقلیه جدید تعداد قابل‌توجهی از ساکنان آبادیهای مزبور در این بازارها از جمله بازار چابکسر شرکت می‌نمایند به‌طوری‌که بیشترین خریداران بازار هفته چابکسر را ساکنان کوهپایه اوشیان و سیاهکلرود تشکیل می‌دهند.
نکته جالب در مورد بازار هفتگی چابکسر، استقبال صاحبان و فروشندگان دکانها و مغازه‌های راسته‌بازار این شهر از این بازار هفتگی است. آنان عقیده دارند که تشکیل بازار هفته و حضور فروشندگان دوره‌گرد موجبات جلب تعداد بیشتری از مشتریان را فراهم ساخته فروش آنها را نیز افزایش می‌دهد.
کالاهائی که به بازار هفته عرضه می‌شود غیر از محصولات محلی یعنی برنج، مرکبات، چای و مواد تهیه‌شده از شیر عبارتند از پوشاک، مواد غذائی حبوبات، لوازم منزل، وسائل زینتی، پارچه، کفش و غیره.

چوبر: یکشنبه‌بازار

دهستان چوبر که از 37 آبادی تشکیل شده بر اساس آمار سال 1370 دارای 2784 خانوار و 688، 15 نفر جمعیت است. مرکز دهستان نیز چوبر نام دارد که از 271 خانوار و 1275 نفر جمعیت تشکیل یافته است. این دهستان در طرفین رودخانه امامزاده ابراهیم و در 7 کیلومتری شفت قرار دارد و از مناطق محروم و فقیر گیلان بشمار می‌رود، زیرا کمتر خانواده‌ای است که دارای 3 هکتار زمین زراعتی و مازاد تولید برنج باشد.
بازار چوبر اختصاص به معاملات دام دارد و انواع دامها از جمله گاو، گوساله و گوسفند در آن به فروش می‌رسد. در فصل زمستان بازار خلوت است
ص: 338
و در فصول دیگر جنب‌وجوش بیشتری دارد. بسیاری از خریداران دام در این بازار فروشندگانی هستند که دامهای خریداری‌شده را به نقاط دیگر برده می‌فروشند.
چون بازارهای فروش دام در گیلان محدود است خریداران و فروشندگان از نقاط مختلف به بازار هفتگی چوبر روی می‌آورند.
اداره بازار مزبور در گذشته به عهده داروغه بود، ولی در سالهای اخیر پایگاه مقاومت بسیج این وظیفه را انجام می‌دهد.

چوکام: چهارشنبه‌بازار نیمروزی‌

دهستان چوکام تابع بخش خمام است. بر اساس آمار سال 1370 دارای 3496 خانوار و 773، 16 نفر جمعیت می‌باشد. بازارهای هفتگی چوکام در روزگار گذشته بسیار پررونق بودند. رابینو از بازارهای چوکام در روزهای پنجشنبه و جمعه یاد می‌کند. جمعیت این روستا نیز ظرف نیم قرن به 2/ 1 کاهش یافته است.
بازار نیمروزی چوکام یک داروغه دارد که در مرحله بازنشستگی است. او می‌گفت زمانی که در چوکام کشاورزی و دامداری و صید ماهی و شکار مرغابی و پرورش کرم ابریشم و بالاخره انواع و اقسام صنایع دستی رواج داشت بازار هفتگی آن نیز از رونق و اهمیت خاصی برخوردار بود. به‌طوری که حضور در آن از سرگرمیهای مورد علاقه ساکنان آن و روستاهای اطراف به شمار می‌رفت. هنوز هم در نیمروز چهارشنبه عده‌ای برای دیدار آشنایان و گذراندن وقت در این بازار حاضر می‌شوند، به‌ویژه اگر هوا آفتابی باشد عده بیشتری در بازار گرد می‌آیند.
در بازار چوکام مانند اغلب بازارهای هفتگی مواد غذائی، پوشاک و لوازم منزل عرضه می‌شود.

چهارده: سه‌شنبه‌بازار

روستاهای چهارده که در 15 کیلومتری آستانه اشرفیه واقع شده است بر حسب آمار سال 1370 دارای 287 خانوار و 1217 نفر جمعیت است. بازار هفتگی این روستا در یکی از محلات آن به نام شیرکوه تشکیل می‌گردد.
چهارده در کنار سپیدرود قرار گرفته و فاصله بازار هفته با سپیدرود حدود 2 کیلومتر است. از چهارده یک مسیر کوتاه آبی را به وسیله قایق طی کرده خود را به پیربست لولمان و جاده آسفالته لولمان- آستانه می‌رسانند و برخی نیز این مسیر را در جهت عکس طی کرده در سه‌شنبه‌بازار چهارده حاضر می‌شوند و بر رونق آن می‌افزایند. فروشندگان دوره‌گرد بیشتر از آستانه اشرفیه، لولمان، کوچصفهان، لنگرود و لاهیجان به بازار هفتگی چهارده می‌روند و کالاهائی از قبیل مرکبات، مواد غذائی، پوشاک، لوازم منزل و دست ساخته‌های حصیری را به بازار عرضه می‌کنند. این بازار با آن‌که نیمروزی است و بعد از ظهر روزهای سه‌شنبه تشکیل می‌شود، ولی نسبت به بازارهای نیمروزی هم‌سطح خود از بازارهای هفتگی پررونق به‌شمار می‌آید.
علاوه بر کالاها و اجناسی که نام برده شد انواع دام نیز در این بازار به فروش می‌رسد و اهالی نصر الله‌آباد، پاشاکی و شیخعلی‌بست دامهای فروشی خود را در این بازار به معرض فروش می‌گذارند. نگهبانی و مراقبت از بازار به عهده داروغه است و حقوق او به مبلغ 4500 تومان از محل عوارضی که فروشندگان دوره‌گرد از 10 تا 20 تومان در هفته می‌پردازند تأمین می‌شود.

حسن‌رود: چهارشنبه‌بازار

لیچارکی، که امروز بخشی از زمینهای اطراف آن به خاطر مجاورت با حسن‌رود به نام این رودخانه شناخته می‌شود، در 10 کیلومتری غازیان قرار گرفته است و با خمام حدود 8 کیلومتر فاصله دارد.
بر اساس آمار 1370 دهستان لیچارکی حسن‌رود تابع بخش مرکزی بندر انزلی دارای 2274 خانوار و 233، 10 نفر جمعیت است.
در بازار حسن‌رود، مواد غذائی و صنعتی، پوشاک، تره‌بار، خشکبار، مرغ، تخم‌مرغ و ماهی عرضه می‌شود. این کالاها از شهرها و بخشهای اطراف به حسن‌رود حمل می‌شود.
بیشتر خریداران و مراجعین این بازار زنان هستند. آنان از مراکز صنعتی و خانه‌های سازمانی و روستاهای اطراف برای دیدار آشنایان و گذراندن وقت در بازار کوچک حسن‌رود حضور یافته و گاه نیز به خرید کالاهای موردنیاز خود می‌پردازند.

خشکبیجار: دوشنبه‌بازار- پنجشنبه‌بازار

خشکبیجار در 12 کیلومتری خمام قرار دارد و جاده آسفالته خمام- آستانه اشرفیه از داخل آن می‌گذرد. شهر خشکبیجار بر طبق آمار سال 1370 تعداد 1586 خانوار و 7201 نفر جمعیت دارد. بازار هفتگی آن روزهای دوشنبه و پنجشنبه تشکیل می‌شود. از ویژگیهای بازار خشکبیجار تعیین محدوده خطکشی‌شده برای هر فروشنده دوره‌گرد توسط شهرداری است، ولی با این حال اختلاف همیشگی فروشندگان همچنان جریان دارد.
از مدتی پیش شهرداری میزان عوارض فروشندگان را افزایش داده و به 50 تومان رسانده است. از برخی فروشندگان خرده‌پا نیز 20 تومان دریافت می‌شود.
از محصولات محلی جز برنج کالاهای دیگری به بازار عرضه نمی‌شود. در این بازار نیز مانند سایر بازارهای هفتگی گیلان کالاها و اجناس عرضه‌شده عبارتند از: مواد غذائی، پوشاک، وسائل منزل و لوازم کشاورزی.

خشک‌نودهان: چهارشنبه‌بازار

بر اساس آمار سال 1370 خشک‌نودهان بالا و خشک‌نودهان پائین تابع دهستان لولمان از بخش مرکزی فومن مجموعا 647 خانوار و 3367 نفر جمعیّت دارند. محل بازار در 7 کیلومتری شمال‌غربی فومن و در کنار راه فرعی لولمان به گوراب‌زرمیخ واقع شده است.
خشک‌نودهان قبل از انقلاب دارای بازار پررونقی بوده ولی بعد از انقلاب مدّتی تعطیل شده است. در سال 1371 مجددا دایر گردید، امّا آنچنان‌که باید مورد استقبال واقع نشد و به حال نیمه تعطیل درآمد. گردانندگان بازار امیدوار هستند که این بازار در آینده بتواند رونق گذشته را به‌دست آورد.
ص: 339

خلیف‌آباد: یکشنبه‌بازار

خلیف‌آباد جزء دهستان اسالم است؛ فاصله آن با اسالم 3 کیلومتر، با هشتپر 15 کیلومتر و با پره‌سر نیز 15 کیلومتر می‌باشد. بر اساس آمار سال 1370 دهستان اسالم دارای 5381 خانوار و 424، 32 نفر جمعیت است.
در مسیر جاده اسالم- آستارا سمت راست جاده میدان وسیعی قرار دارد که بازار هفته در آن تشکیل می‌شود. در این بازار زنان و مردان با لباسهای محلی حاضر می‌شوند و بسیاری از شرکت‌کنندگان در بازار و خریداران کالاها مسافران و رهگذران مناطق اطراف و شهرستان خلخال هستند.
فروشندگان یکشنبه‌بازار خلیف‌آباد غالبا کسانی هستند که کالاهای خود را روزهای شنبه در بازار اسالم عرضه می‌کنند.
گروهی از ساکنان اسالم و اطراف آن رغبت زیادی به شرکت در بازار خلیف‌آباد و اسالم نشان نمی‌دهند و بیشتر علاقمند به حضور در بازارهای هفتگی پره‌سر و رضوانشهر هستند. فروشندگان و شرکت‌کنندگان در بازار خلیف‌آباد به زبانها و گویشهای فارسی، ترکی، تالشی، تاتی و گیلکی صحبت می‌کنند.
کالاها و اجناسی که در این بازار عرضه می‌شوند عبارتند از: مواد غذائی، پوشاک، لوازم منزل، وسائل زینتی و نظائر آنها. مواد لبنی و دست‌بافته‌های پشمی از مناطق دامداری و کوهستانی و نیز از خلخال به بازار خلیف‌آباد و اسالم عرضه می‌شوند.
بازار خلیف‌آباد محدود بوده و فقط چند ماه از سال فعالیت دارد.

خمام: یکشنبه‌بازار

خمام در 15 کیلومتری شهر رشت و در مسیر راه رشت- بندر انزلی قرار گرفته است.
بخش خمام مجموعا 79 آبادی دارد و بر اساس آمار سال 1370 دارای 018، 14 خانوار و 985، 65 نفر جمعیت می‌باشد. شهر خمام طبق آمار 1365 تعداد 7814 نفر و بر اساس آمار سال 1370 تعداد 1989 خانوار و 8550 نفر جمعیت دارد. در آبادیهای بخش خمام 5 روز بازارهای هفتگی دایر است که 2 روز آن مربوط به خشکبیجار و 3 روز دیگر مربوط به شهر خمام و چوکام و حسن‌رود می‌باشد.
نگهبانی بازار خمام تا اواخر سال 1371 به عهده 3 تن داروغه بود که توسط بازاریان انتخاب می‌شدند و هریک ماهانه 000، 10 تومان کارمزد می‌گرفتند. در حال حاضر این وظیفه به نیروهای انتظامی محول گردیده است.
در بازار خمام صنایع دستی و انواع سبزیها و فرآورده‌های دامی توسط زنان عرضه می‌شود. آنها صبح خیلی زود کار خود را آغاز می‌کنند و همزمان با ورود مردان فروشنده به بازار از کار دست می‌کشند و به خانه‌ها و روستاهای خود بازمی‌گردند و یا خود به گشت‌وگذار در بازار پرداخته اجناس مورد نیاز خویش را خریداری می‌کنند.
یکی از زنان فروشنده که از اهالی زرنگ‌محله، روستائی در 4 کیلومتری خمام بود، در پاسخ این سئوال که چرا صبح خیلی زود به فروش کالا می‌پردازد با لهجه محلی گفت: برخی از ما زنان مجبوریم کار فروش کالاهای خود را صبح زود انجام داده و به خانه بازگردیم تا به کارهای روزانه برسیم و ضمنا به شوهران خود نیز فرصت بدهیم که سری به بازار بزنند. فروشنده که بسیار زرنگ به نظر می‌رسید به طعنه گفت: بازارگردی از دلخوشیهای مردهاست؛ انصاف نیست این دلخوشی را از آنها بگیریم.
پس از برداشت محصول تا مدتی بعد خریداران برنج از شهرها و آبادیهای نزدیک به خمام روی آوردند تا برنج را با حداقل قیمت خریداری کرده در بازارهای دیگر با قیمت گرانتر به فروش رسانند. در این ایام بازار خمام فعال‌تر و پرجنب‌وجوش‌تر به نظر می‌رسد و حجم معاملات آن افزایش می‌یابد.

دستک: یکشنبه‌بازار

دستک جز روستاهای دهستان دهگاه است و با مرکز دهستان و بندر کیاشهر فاصله زیادی ندارد، بر اساس آمار سال 1370 این روستا 366 خانوار و 1701 نفر جمعیت دارد.
کوتاهی فاصله بازار دستک با چند بازار مجاور از نظر زمان و مکان موجب شده است که این بازار رونق قابل‌توجهی نداشته باشد به‌ویژه آن‌که جای مناسبی نیز برای تمرکز فروشندگان دوره‌گرد در اختیار آنان قرار داده نشده است و به همین جهت در روزهای بارانی بازار تقریبا به حال تعطیل درمی‌آید. کالاهائی که در بازار هفتگی دستک عرضه می‌شوند عبارتند از: مواد غذائی، پوشاک، لوازم منزل و برخی سبزیها و میوه‌های فصل.

دهشال: شنبه‌بازار نیمروزی‌

دهشال در 12 کیلومتری شمال‌شرقی آستانه اشرفیه کنار حشمت‌رود قرار دارد و با دهستان رودبنه همسایه است. روستای دهشال محل تشکیل شنبه‌بازار نیمروزی، بر اساس آمار سال 1370 دارای 260 خانوار و 1092 نفر جمعیت است. اما دهستان دهشال با 16 آبادی، 2971 خانوار و 663، 13 نفر جمعیت دارد.
در گذشته شکار مرغابی یکی از اشتغالات و سرگرمیهای مردم دهشال بود و تعدادی از مرغابیهای صیدشده در بازار هفته به معرض فروش گذاشته می‌شد، ولی اکنون کالاهائی که عرضه می‌شود محدود به مواد غذائی، پوشاک و لوازم منزل است.
بازار هفته دهشال فقط نیمی از روز فعالیت دارد و در همین فاصله خرید و فروش انجام می‌گیرد.

دهگاه: سه‌شنبه‌بازار

دهگاه مرکز دهستانی به همین نام در 6 کیلومتری دهشال و در 18 کیلومتری شمال‌شرقی آستانه اشرفیه قرار دارد. بر اساس آمار سال 1370 روستای مزبور دارای 530 خانوار و 2458 نفر جمعیت است.
در این روستا مانند روستاها و دهستانهای مجاور آن اشتغال مردم عبارت است از: کشت برنج، پرورش کرم ابریشم، صید مرغابی و کشت کنف، اما آنچه که به عنوان مازاد تولید به بازار عرضه می‌شود ناچیز است و به همین
ص: 340
سبب و دلایل دیگر بازار هفتگی روستا رونق زیادی ندارد. نگهبانی و مراقبت از راسته‌بازار توسط داروغه انجام می‌گیرد و حقوق داروغه توسط دهداری از محل عوارض پرداختی توسط فروشنده‌ها و صاحبان دکانها پرداخت می‌شود.

رحیم‌آباد: دوشنبه‌بازار

بخش رحیم‌آباد در 12 کیلومتری جنوب رودسر قرار دارد که قسمت شمالی آن جلگه‌ای و قسمت جنوبی آن کوهستانی است. محصولات عمده آن در جلگه‌ها برنج و چای و در کوهستانها چای و فرآورده‌های دامی است.
بر اساس آمار سال 1370 بخش رحیم‌آباد با 225 آبادی، 5663 خانوار و 329، 31 نفر جمعیت دارد. شهر رحیم‌آباد نیز بر طبق همین آمار دارای 1413 خانوار و 6428 نفر جمعیت است.
محصولات منطقه از جمله فندق، گیاهان داروئی، عسل، گندم، جو، حبوبات و سیب‌زمینی مخصوصا در فصل برداشت به بازار عرضه می‌شود.
فروشندگان دوره‌گرد بازار رحیم‌آباد همان فروشندگان بازارهای رودسر و کلاچای هستند.
از ویژگیهای دوشنبه‌بازار رحیم‌آباد فروش دام است که مورد استقبال خاص خریداران قرار گرفته به‌طوری که بخش فروش دام شلوغترین قسمت بازار است.
خریداران دام صبح خیلی زود از نقاط مختلف گیلان و مازندران به بازار رحیم‌آباد روی می‌آورند.
در سالهای اخیر فروشندگان برای حمل کالاها و اجناس خود از وسائل نقلیه موتوری استفاده می‌کنند؛ در حالی‌که قبلا از اسب و قاطر استفاده می‌کردند و یا شخصا آنها را بر روی دوش حمل می‌کردند. به عنوان مثال برای انتقال پنیر و ماست و روغن و یا عسل و کره از جواهردشت حیوانات بارکش را مورد استفاده قرار می‌دادند و گاه نیز خود ناچار در قسمتی از راهها آنها را بروی دوش حمل می‌کردند.
غیر از محصولات محلی که توسط ساکنان محل به بازار عرضه می‌شود مواد غذائی، پوشاک، وسائل منزل، ابزار کشاورزی و وسائل زینتی توسط فروشندگان دوره‌گرد در دوشنبه‌بازار رحیم‌آباد به فروش می‌رسد.

رضوانشهر: چهارشنبه‌بازار

رضوانشهر جزء منطقه گیل‌دولاب بوده و در 33 کیلومتری بندر انزلی در مسیر جاده انزلی- آستارا قرار دارد. فاصله آن با هشتپر 38 کیلومتر است.
بر اساس آمار سال 1370 شهر رضوانشهر دارای 1407 خانوار و 7224 نفر جمعیت است. بازار هفته رضوانشهر در منتهی الیه شهر به سوی آستارا و در یک جاده خاکی موسوم به خیابان دکتر بهشتی دائر می‌شود. چندین مینی‌بوس مردم را از نقاط مختلف به بازار می‌رسانند. یکی از این نقاط شهرک صنعتی چوکاست که تعداد قابل‌توجهی مشتری به بازار رضوانشهر می‌فرستد.
فروشندگان سیار بیشتر از تالش، بندر انزلی و رشت به رضوانشهر می‌روند که معمولا مواد غذائی و پوشاک همراه دارند. کالاهائی که فروشندگان محلی به بازار عرضه می‌کنند عبارت است از: پنیر و فرآورده‌های لبنی و پشم و دست‌ساخته‌های حصیری. انواع سبزیها و میوه‌های تابستانی محل کمتر به بازار عرضه می‌شود و بیشتر از بخشهای مختلف تالش می‌آید.
در بازار رضوانشهر معاملات دام نیز انجام می‌گیرد.

رودبنه: چهارشنبه‌بازار

روستای رودبنه تابع دهستانی به همین نام از بخش مرکزی لاهیجان در کنار رودخانه حشمت‌رود واقع شده است. با آستانه اشرفیه 6 کیلومتر و از لاهیجان 10 کیلومتر فاصله دارد. بر اساس آمار سال 1370 روستای مزبور دارای 442 خانوار و 2086 نفر جمعیت است.
رودبنه در گذشته دارای بازار هفتگی بود که به حال تعطیل درآمد. چندی است که مجددا بازار هفتگی دائر گردیده است، اما تصور نمی‌رود که جز در ماههای پس از برداشت محصول بتواند فعالیت چشمگیری داشته باشد.
اداره بازار و مراقبت از آن مانند گذشته‌ها به عهده داروغه است.

رودسر: یکشنبه‌بازار

رودسر از جمله بزرگترین شهرهای استان گیلان است که بر اساس آمار سال 1370 دارای 6381 خانوار و 877، 28 نفر جمعیت می‌باشد. این شهر در فاصله 70 کیلومتری شهر رشت قرار دارد و در همین فاصله 2 بازار هفته دیگر در روز یکشنبه تشکیل می‌گردد (کوچصفهان و لولمان) که هیچکدام آنان گستردگی و رونق بازار رودسر را ندارند و به همین دلیل در روزهای بلند تابستان بعضی از فروشندگان بازارهای مزبور حدود ساعت 3 بعدازظهر خود را به بازار رودسر می‌رسانند و اجناسی را از بازارهای یادشده به رودسر می‌برند.
در بازار رودسر معاملات کلی بر روی برنج، چای، ابریشم و مرکبات می‌باشد، اما محصولات فصلی مانند فندق و گردو و گیاهان داروئی و نهالهای مختلف نیز در آن به فروش می‌رسد و مواد غذائی و پوشاک و لوازم منزل و وسائل زینتی نیز عرضه می‌شود. بازار هفته آن به شکل حرف لاتینی(H) است بدین‌ترتیب که در نیمه راه خیابان فرهنگ، خیابان دیگری مجموعه بازار هفته را به جاده رانکوه ارتباط می‌دهد و آن هردو با جاده کمربندی شهر ارتباط پیدا می‌کنند. بدین‌ترتیب رفت‌وآمد بازارگردان و حمل بار در ترافیک شهر ایجاد اخلال نمی‌نماید، اما در گذشته چنین نبود و نزدیک 2 سال است که بازار هفته رودسر توسط شهرداری به این مکان انتقال داده شده است. هردوره‌گرد در روزبازار حدود 200 ریال به شهرداری می‌پردازد.
اکثر خریداران معتقد بودند که اشیاء را ارزانتر نمی‌خرند و در اکثر روستاها فروشندگان محلی نیازهای مردم را برآورده می‌سازند، اما حضور در بازار رودسر که از قدیمی‌ترین بازارهای گیلان است نوعی سنت و عادت شده است. هدف گروه قابل‌توجهی از مراجعین بازار دیدار آشنایان و گذراندن وقت است.
خریداران برای تهیه نیازمندیهای خود گاه از راههای دور با وسائل نقلیه
ص: 341
متفاوت حرکت می‌کنند. برخی از آنها نیمی از راهها را با اسب و قاطر طی کرده خود را به بازار می‌رسانند.

زیباکنار: پنجشنبه‌بازار

زیباکنار که تابع بخش لشت‌نشاست در 6 کیلومتری جورشر، در ساحل دریا قرار دارد.
محلی که امروز زیباکنار نامیده می‌شود بخشی از اراضی بندر چونچنان است و بازار آن نیز در گذشته به نام بازار چونچنان شهرت داشت که مدتها تعطیل بود. این محل در دهستان علی‌آباد زیباکنار تابع بخش لشت‌نشا واقع شده. دهستان مزبور طبق آمار سال 1370 دارای 2299 خانوار و 552، 10 نفر جمعیت است.
پس از بنای هتل مجهز زیباکنار و تأسیسات جدید در سالهای اخیر برای رفاه کارکنان هتل و مؤسسات دیگر و خانواده‌های آنها به دایر کردن بازار هفتگی در این محل و یا در حقیقت به احیاء و بازگشائی بازار قبلی مبادرت شد.
بازار جدید به علت نزدیکی به جورشر، مرکز بخش رونق زیادی ندارد، زیرا ساکنان محل و روستاهای اطراف احتیاجات خود را از بازار هفته جورشر تهیه می‌نمایند و حتی مازاد تولید برنج را برای فروش به بازار جورشر عرضه می‌کنند. فروشندگان بازار هفته زیباکنار بیشتر از لشت‌نشا و کوچصفهان و بندر انزلی هستند که مواد غذائی، پوشاک، لوازم منزل و دست‌ساخته‌های حصیری را در این بازار به فروش می‌رسانند.

زیده: چهارشنبه‌بازار

روستای زیده که تابع دهستان سردار جنگل (بخش مرکزی) است از 2 قسمت زیده‌بالا و زیده‌پائین تشکیل شده است. بر حسب آمار سال 1370 زیده‌بالا و زیده‌پائین مجموعا 440 خانوار و 2357 نفر جمعیت دارند.
بازار هفته زیده با توجه به عدم بضاعت اهالی چندان رونقی ندارد. اغلب مشتریان این بازار مردم فقیری هستند که تنها پس از برداشت محصول می‌توانند کالاها و اجناس ضروری زندگی خود را خریداری نمایند. از سوی دیگر در برخی از فصول به علت نزول برف و باران راهها بسته می‌شود و بازار تعطیل می‌شود.
دکانهای کوچک روستائی نیز نیازهای مردم را از هرقبیل فراهم کرده به فروش می‌رسانند و بدین‌جهت کوه‌نشینها که زندگی فقیرانه و نیازهای محدودی دارند از مراجعه به بازار بی‌نیاز می‌شوند.
کالاهائی که در بازار زیده عرضه می‌شوند عبارتند از مواد غذائی، پوشاک و لوازم منزل. برای تهیه سایر کالاها ساکنان قشلاق و افرادی که بضاعت کافی دارند به فومن و صومعه‌سرا مراجعه می‌نمایند.

سنگر: دوشنبه‌بازار

بخش سنگر دارای حوزه وسیعی شامل 45 آبادی است که بر حسب آمار سال 1370 دارای 706، 11 خانوار و 995، 57 نفر جمعیت می‌باشد. شهر سنگر نیز 1355 خانوار و 6233 نفر جمعیت دارد.
بازار هفتگی سنگر از پرسابقه‌ترین و معروفترین بازارهای گیلان به‌شمار می‌آید. خانم کارلاسرنا جهانگرد ایتالیائی که در سال 1294 هجری شمسی از گیلان دیدن کرده در سفرنامه خود نوشته است:
«در نیمه‌راه کهدم به رشت دهکده سنگر واقع شده است. هردوشنبه در کاروانسرای این دهکده که در میان جنگل قرار دارد بازاری تشکیل می‌شود که آن را دوشنبه‌بازار می‌گویند و دهقانان دهات مجاور برای خرید مایحتاج خود بدانجا می‌آیند. در اطراف حیاط این کاروانسرا دکانهائی هست که بازاری دائمی را تشکیل می‌دهند. فروشندگان دوشنبه‌بازار بساط خود را در صحن حیاط می‌گسترند. ما درست در روزبازار رسیدیم و به زحمت از میان چندین بساط گسترده که صحنه‌های بسیار دیدنی معاملات خریداران و فروشندگان را متجلی می‌کرد راهی برای گذشتن گشودیم ... یک بقال که در عین‌حال سلمانی نیز بود به مشتری قند و روغن می‌فروخت و در همان حال مشتری دیگر با جمجمه صابون‌زده و حوصله بسیار در انتظار بود که استاد سلمانی پس از فروش اجناس به تراشیدن سر او بپردازد. در میان جمعیت چند درویش با صدائی محزون از برادرانشان درخواست صدقات می‌کردند. برخی که به وعده درویشان برای داشتن جائی در بهشت عقیده نداشتند بدانها بی‌اعتنائی می‌کردند. گروه زودباوران نیز سکه‌ای در کشکول این گدایان، که معمولا درآمد روزانه خوبی دارند می‌انداختند ...»[335]
امروز دیگر آن کاروانسرا وجود ندارد، اما بازار سنگر در محلی وسیعتر و رونقی بیش از گذشته دائر می‌باشد و هنوز هم روز تشکیل آن‌که در 80 سال قبل دوشنبه بوده تغییری نیافته است.
محصول عمده سنگر یعنی برنج به بازار رشت و سایر بازارها برده می‌شود، اما فروشندگان بازار هفته کالاها و اجناس مختلف را از رودبار، منجیل، قزوین، رشت و برخی مناطق کوهستانی نظیر دیلمان و اشکورات به سنگر حمل کرده در دوشنبه‌بازار به فروش می‌رسانند.
این بازار هنوز هم طبق سنت گذشته توسط داروغه‌ها اداره می‌شود، با این تفاوت که در گذشته انتخاب داروغه‌ها توسط مالکان و نمایندگان آنها انجام می‌گرفت، اما پس از اصلاحات ارضی این کار به عهده بازاریان محول گردید.

سوباتان: بازار فصلی‌

در گذشته بسیاری از روستاها و مناطق گیلان دارای بازارهای فصلی بودند، ولی در حال حاضر بسیاری از آنها تعطیل شده‌اند و نمونه‌های معدودی از آنها وجود دارد نظیر بازار فصلی سوباتان و آق‌مسجد. روستای سوباتان ییلاق مردم لیسار و هره‌دشت در بخش کرگانرود است و همچون دهکده تابستانی درفک در فضای سرسبز و خرم کاسه‌مانندی قرار دارد، با این تفاوت که تمام قسمتهای ده از خانه‌های چوبی و دو ردیف مغازه تشکیل شده است. در فصل کوچ بازاریان لیسار و هره‌دشت در این مغازه‌ها به فروش کالاها و اجناس مختلف می‌پردازند و بازار فصلی نیز توسط آنان و فروشندگان دوره گرد دایر می‌شود که نیاز ساکنان را برآورده می‌سازد.
ص: 342
آق‌مسجد روستائی است در 3 کیلومتری جنوب‌غربی رضوانشهر که از گذشته‌های دور محل قشلاقی ساکنان آن بوده که در فصل گرما به نقطه دیگری به همین نام یعنی آق‌مسجد در 48 کیلومتری رضوانشهر کوچ می‌کردند.
گروهی از مغازه‌داران و صاحبان کالاها و اجناس نیز در کوچ تابستانی اهالی را همراهی نموده و به دایر کردن بازار فصلی مبادرت می‌کردند. هنوز نیز این رسم متداول است و بازار فصلی در آق‌مسجد تشکیل می‌گردد.

سیاهورود[336] آلیان: پنجشنبه‌بازار

در داخل یک قوس کوهستانی از رشته‌کوههای منطقه تالش که به ماسوله می‌پیوندد اراضی آلیان و برنجزارهای سیاهورود قرار دارد. ارتفاعات مشهور اطراف این دهستان مانند پلنگ‌دره و کیش‌دره تا اوائل اردیبهشت‌ماه پربرف و سپیدپوشند. دنباله قوس کوهستانی در بخش غربی به ارتفاع نسبتا بلندی به نام تیمورکوه می‌رسد که بخشهای «تتف‌رود» را از سیاهورود جدا می‌سازد.
بر اساس آمار سال 1370 در 19 روستای دهستان آلیان 959 خانوار و 5438 نفر جمعیت زندگی می‌کنند. سیاهورود یکی از روستاهای این دهستان است که طبق آمار مزبور 130 خانوار و 742 نفر جمعیت دارد.
سیاهورود مانند اغلب آبادیهای آلیان فاقد برق و آب لوله‌کشی است و هنگام بازدید نگارنده از بازار هفتگی این روستا در اردیبهشت 1372 مقدمات استفاده از برق سراسری در برخی آبادیهای آلیان از جمله سیاهورود فراهم شده بود.
گذشته از پنجشنبه‌ها که روز تشکیل بازار هفته است در روزهای تعطیل به مناسبت اعیاد و سوگواریها نیز بازار دایر می‌شود، حتی روزهای تاسوعا و عاشورا و روز 13 فروردین نیز بازار روز در این روستا فعالیت دارد.
کالاها و اجناسی که در بازار سیاهورود عرضه می‌شوند عبارتند از: برنج، عسل، فرآورده‌های دامی، مواد غذائی، پوشاک، لوازم منزل، دست‌ساخته‌های پشمی و نمد.
نمدمالان گروه سیاری هستند که به تمام روستاها و آبادیها رفت‌وآمد می‌کنند و گاه به خرید محصولات و صنایع دستی پرداخته آنها را در بازارهای سیاهورود، شاندرمن، ماسال و فومن به فروش می‌رسانند.
فقر و محرومیت در میان ساکنان روستاهای دهستان آلیان بیش از نقاط دیگر این استان به چشم می‌خورد و به همین سبب نیز بازار سیاهورود از نظر اقتصادی قابل‌توجه نیست.