فصل بیستم ورزش در گیلان
اشاره
ورزش در گیلان کنار زندگی مردم شکل گرفت و رشد کرد و چنین رشدی را باید مدیون ویژگیهای این منطقه دانست. اگر مردم به خاطر سیر کردن شکم خود و یا سرگرمی در رودخانهها و مرداب و یا دریا قایق میراندند و یا برای رساندن گلههای خود به مراتع سرسبز و ییلاقها به کوهستانها میرفتند و برای تهیه هیزم و شکار پرندگان پیش از سر زدن آفتاب راهی جنگل میشدند، همان کارهائی را میکردند که امروزه به شکل علمی و مقررات خاصی با نام قایقرانی، کوهنوردی و غیره به منظور تقویت و بهداشت تن و روان انجام میشود.
هنوز هم در شهرها و روستاها میان کودکان بازیهائی میبینیم که هریک میتوانند پایهگذار نوعی ورزش باشند مانند آبخور،[832] مانتهبازی،[833] شیرتوت[834] و بسیاری دیگر که در هریک از شهرها و روستاهای گیلان نام مخصوصی دارند.
پرارزشترین ورزشها از نظر مردان ورزش در زورخانهها و کشتی گیلهمردی بود.
زورخانه
اشاره
زورخانه یادآور دورانی است که مردم ما ناخواسته زیر ستمهای ناشی از سلطه اجانب بودند. برای مردان غیور و دلاور سرزمین ما که به ننگ خو نکرده بودند تحمل چنین ستمی دشوار بود و بدینسبب در جستجوی راهی بودند که
ص: 646
از این ننگ وارهند. این طرح با حرکت عیاران شروع شد، آنگاه با گذشت روزگار به خاطر حفظ و تداوم و بارور کردن این حرکت مردمی بود که دست به ایجاد زورخانه زدند.
زورخانه که اینک چندین سده از حیات آن میگذرد بر پایه چنین تفکری تأسیس یافت. جایگاهی مردپرور بود، مردانی آراسته به منش والای انسانی، فروتنی، رأفت و مهربانی با دنبالهروی از الگوئی شایسته همچون حضرت علی علیه السلام اسوه تقوی و فضیلت.
در ورودی زورخانه را طوری میسازند که حتی یک آدم با قد متوسط نیز نمیتواند بدون خم شدن از آن به درون رود چرا که زورخانه دارای آنچنان قداستی است که همه را وامیدارد تا با احترام بدان گام نهند و یاد بگیرند که باید به تواضع و فروتنی خو کنند و اندیشه خودپسندی را از ذهن خویش بزدایند.
ورزشکاران با شلوارهائی چرمی و یا از پارچههائی ضخیم، با گلبوتههای قلابدوزشده که تا زیر زانوان آنان را میگیرد از صحن زورخانه به سوی گود حرکت میکنند. گود عبارت است از زمینی مسطح و هشتضلعی که 5/ 1 متر پائینتر از صحن قرار دارد. ورزشکار به محض پریدن در گود، زمین را به علامت احترام میبوسد. تمرین ورزشی با عملیات میاندار یا میداندار آغاز میگردد. مرشد که روی سردم زورخانه مینشیند متناسب با حرکات ورزشکاران ضرب میگیرد و اشعار حماسی میخواند.
گاهگاهی با ورود پهلوانان و پیشکسوتان زنگی را که در مقابل رویش آویخته است به صدا درمیآورد و به عنوان خیرمقدم «صفای قدم» میگوید و با توجه به جایگاه آنان در ورزشهای زورخانهای تعداد ضربات زنگها را تغییر میدهد و از مردم صلوات میگیرد.
ورزش با پا زدن، چرخ خوردن و شنا آغاز میشود و عملیات با میل، کباده، سنگ، پرش شیرینکاری پشتکوارو ادامه مییابد؛ سرانجام به کشتی میرسد.
کشتی پهلوانی دارای فنون بسیاری مانند خیمه زدن، کنده کشیدن، زیر گرفتن، سرشاخ رفتن، به پل بردن، فتیلهپیچ، سگک کشیدن و دیگر اصطلاحات و حرکاتی است که امروزه نیز وسیله ورزشکاران زورخانهها انجام میگیرد.
عشق و احترام به حضرت علی علیه السلام در فضای زورخانه موج میزند و ورزشکاران چون از زورخانه خارج میشوند خود را سبک و غرق در صفای باطن مییابند.
ه. ل. رابینو که در فاصله سالهای 1906 تا 1911 سمت کنسولی دولت انگلستان را در گیلان به عهده داشت و طی این مدت مطالعات زیادی در زمینههای مختلف گیلان و سایر نقاط کشور ما بعمل آورده در جزوهای که با نام «ورزشهای باستانی در گیلان» تدوین کرد؛ ضمن گفتگو از زورخانههای رشت و لاهیجان از زورخانه به عنوان ورزشگاهی سخن میگوید که در آن تمرینهای ورزشی همراه با تعلیمات اخلاقی انجام میشود.
زورخانههای گیلان در شهرهای رشت، لاهیجان و فومن دایر میباشند.
زورخانههای رشت
اشاره
زورخانه در این شهر به یقین سابقهای بسیار طولانی دارد اما جز نوشته
ورزشکاران ورزشهای باستانی رشت. محمد سلامتبخش و سروان شهیدی (افسر شهربانی و قهرمان کشتی جودوی ایران) در حین عملیات کبادهکشی.
رابینو در سایر مدارک و مآخذ مربوط به گیلان از زورخانه سخنی به میان نیامده است. ناگزیر به نقل اظهارات آقای محمد سلامتبخش که از پیشکسوتان مورد احترام این ورزش میباشند و همچنین آقای حاج احمد خوشعقیده که به شایستگی در پیشرفت ورزش کشتی تلاش ورزیدهاند بسنده میشود:
از زورخانههای رشت به صورت زیر میتوان یاد کرد:
1- زورخانه بازار مسگرها:
این زورخانه را میرزا محمود فردوسی تأسیس نمود. روشنائی زورخانه مانند بیشتر زورخانههائی که پیش از بهرهگیری مردم از روشنائی برق تأسیس مییافتند با نوری که از چراغهای نفتی میتابید تأمین میشد و میعادگاه ورزشکارانی بود که پس از انجام کارهای روزانه راهی زورخانه میشدند.
2- زورخانه بازار سرچشمه:
محل این زورخانه وسیله یکی از علافّان این شهر به نام حسین آقا علّاف تأسیس گردید و تا مدّتی مدید مورد استفاده ورزشکاران قرار داشت.
3- زورخانه شترخان:
شترخان یادآور دورانی است که رشت از مراکز بزرگ دادوستد بود و کاروانهائی از شتران هرروز از شهرهای دور و نزدیک با بارهائی از کالاهای مختلف وارد رشت میشدند. قسمت زیادی از این کالا از راه پیربازار به بندر انزلی میرسید و از آنجا با کشتیهای بزرگ روسی از راه دریای خزر به باکو حمل میشد و سپس به مقاصد مختلف ارسال میگردید.
محل تخلیه کالاها، چمنزار وسیعی بود که باغشاه نام داشت و زورخانه شترخان را در محل باغشاه تأسیس کرده بودند.
4- زورخانه خمیران شریفیّه:
مؤسس این زورخانه مردی به نام میرشجاع بود. زورخانه مزبور گرچه گنجایش زیادی نداشت ولی ورزشکاران بسیاری در همان هوای نامساعد زورخانه به ورزش مشغول میشدند.
5- زورخانه و باشگاه ورزشی سلامتبخش:
این زورخانه در سال
ص: 647
ورزشکاران ورزشهای باستانی رشت. محمد سلامتبخش در حال انجام حرکات میلبازی.
1315 یعنی 55 سال پیش به کوشش آقای محمد سلامتبخش که در آن زمان جوانی پرشور و ورزشکار بود تأسیس گردید. سلامتبخش از ورزشکاران زورخانه خمیران شریفیه بود که چون هوای نامساعد آنجا را مناسب با ورزش نمیدید به فکر یافتن محلی برای ایجاد زورخانه افتاد و سرانجام دو مغازه نسبتا وسیع در حاشیه خیابان باختری دور باغ سبزهمیدان را که محل فروش مشروبات الکلی بود برای این کار مناسب یافت و بالاخره با تحمل هزینههائی محل مزبور را به باشگاه و زورخانه تبدیل کرد. باشگاه مزبور محل تمرین ورزشهائی مانند پارالل، بوکس، وزنهبرداری، بدنسازی و غیره بود.
باشگاه سلامتبخش یکی از بهترین محیطهای ورزشی بود که نامآورانی نظیر پهلوان داود غنی، حسین نایب عباسی، حاج الماس، کربلائی شیخ همدانی، احمد درخشان، سید علی کمسخن، آقابزرگ (که دارای اندامی نیرومند و بسیار زیبا بود)، رضا هاشمزاده[835] (پهلوان بزرگ کشور که تا پایان عمرش هیچ پهلوانی پشتش را به خاک نرسانده بود)، حاج احمد خوشعقیده[836]، محمود نامجو (که نخستین مدال قهرمانی هالتر را در المپیک سال 1952 کسب کرده به ایران ارمغان آورد و سالهای زیادی قهرمان جهان بود)، حسن اسد اللهزاده، علی حسنی و تعدادی دیگر در آن به تمرینهای ورزشی میپرداختند.
این باشگاه مدت 46 سال در خدمت ورزشکاران رشت بود.
6- زورخانه مسجد صفی:
این زورخانه وسیله آقای عبد الحسین یغما که از معلمان ورزش باتجربه گیلان بود در محله مسجد صفی تأسیس گردید. یغما هنگامی که مدیریت و سرپرستی دار الایتام مژدهی رشت را عهدهدار بود زورخانه مزبور را تأسیس کرد و تا مدتی توانست آن را به حالت فعال نگهدارد.
تجلیل از خدمات حاج احمد خوشعقیده، یکی از پیشکسوتان ورزش کشتی گیلان (سال 1369)
7- زورخانه بازارچه سبزهمیدان:
مدیر و مؤسس این زورخانه احمد درخشان از چهرههای سرشناس ورزشی رشت بود که توانست با استفاده از همکاری حفظ الله بهاری به عنوان مرشد زورخانه توفیق شایستهای بدست آورد. حفظ الله بهاری از بهترین مرشدهائی بود که با صدای خوش و رعایت شئون و سنن باستانی ورزش، جوانان و ورزشکاران را به زورخانه جذب میکرد.
8- زورخانه پوریای ولی:
زورخانه پوریای ولی به سال 1345 در شهر رشت (ابتدای خیابان آقا سید ابو القاسم مقابل دروازه اصلی باغ محتشم) تأسیس گردید.
این زورخانه وابسته به اداره کل تربیتبدنی استان گیلان میباشد. محیط زورخانه با توجه به ترکیب و ساخت آن میتواند مکان مناسبی جهت انجام ورزشهای باستانی شناخته شود. در حال حاضر زورخانه پوریای ولی مناسبترین زورخانهای است که علاقهمندان به ورزشهای باستانی میتوانند در آن به تمرینهای خود ادامه دهند.
زورخانههای لاهیجان
اشاره
به همان نسبت که لاهیجان نسبت به رشت قدمت زیادتری دارد زورخانه نیز در این شهر دارای سابقهای طولانیتر میباشد. برای اطلاع از چگونگی ورزش زورخانهای در لاهیجان و پژوهشی در این زمینه انجام مصاحبهای با یکی از پیشکسوتان این ورزش ضروری مینمود. بدین منظور گفت و شنودی با آقای حاج رضا گلشاهی (معروف به رضا جان) پهلوانی 105 ساله، با قامتی بلند، چهرهای سرخ و سفید و شاداب انجام گرفت. آقایان حاج عباس
ص: 648
ورزشکاران باستانی باشگاه ورزشی سلامتبخش رشت در سال 1318 شمسی. نشسته از راست به چپ: 1- مشهدی حسین نایبعباسی 2- احمد درخشان 3- آقابزرگ 4- محمد سلامتبخش «مؤسس باشگاه ورزشی سلامتبخش». ایستاده صف اول از راست به چپ: 1- سید علی میرسرشار 2- کربلایی شیخ ندافی 3- مرشد غلام عباس تهرانی 4- ناشناخته 5- علی حسن 6- نصیر خان سمیعی 7- بابارضا 8- محمد علی آقا 9- غلامعلی خان تهرانی. ایستاده صف دوم: 1- رضا ملازاده 2- محمد هادی 3- آقا سید جلال 4- آقا رضا مشهدی.
خوشسیرت و ابو القاسم نژادهمّت نیز در این مصاحبه شرکت داشتند.
زورخانه جایگاه آموزش ادب و فروتنی است. خم کردن سر به احترام در لحظه ورود، بیانگر این واقعیت است که نخستین شرط ورود به محیط ورزش، غرورزدائی است.
در آن روزها مردم بدون داشتن وضو قدم به زورخانه نمینهادند و آنچنان به قداست زورخانه معتقد بودند که بسیاری از آنان آب داغ سردم زورخانه را برای شفای بیماران خود میبردند. روزگاری که هریک از محلّات لاهیجان دستکم یک زورخانه داشت زورخانه مانند مسجد از نظر مردم مکانی مقدس و قابل احترام بود. نه تنها مردم بازار بلکه افراد هرطبقه و صنف در زورخانه دیده میشدند حتی برخی از روحانیان نیز در ورزشهای پهلوانی کارآمد و در شیرینکاریهای زورخانه سرآمد بودند.
لاهیجان پهلوانان معروفی داشت، پهلوانانی که ریشه باطنی و اخلاقی آنها به پوریای ولی میرسید. پهلوانانی مانند رضا هاشمزاده که همیشه در کشتیهایش پیروز بود و هیچ پهلوانی پشتش را به خاک نرسانید. پهلوانانی مانند رضا شاهانی، نایب میرزا مهدی، رمضان خالو، محمد جان عطار، سیف وکیل، ناصر سیف، محمد خان هژبر، تقی فلاحتونی، حاجی میرزا آقا، حاجی تقی جان و حاجی ابو القاسم کریم که از یلان قدیم این شهر بودند و پس از آنها محمد هندی، حاجی ابراهیم محجوبی، حاجی محمد تقی غبرائی، حاجی عیسی امینی، حسن موتمن صالحی (حسن مجاهد)، محمدی صالحی، سید علی میر اعلم، سید هاشم روضهخوان، شیخ عبد الرسول مجتهد و پسرانش (اعلم الهدی و علّامه حجّت انصاری)، یحیی عبادی قنّاد، شاطر محمّد اسدی، میرآقا ساعتساز، حسن اسلامنظر، عباس علیبخش، خانعلی علیبخش و عدّهای دیگر.
این پهلوانان هریک به نوبه خود صاحبنام بودند. حاجی رضا گلشاهی نیز از پهلوانان معروف لاهیجان و از جمله کسانی بود که با پهلوان رضا هاشمزاده به گود میرفتند.
او به یکی از کشتیها که میان پهلوان اکبر خراسانی و پهلوان حسن مجاهد درگرفت اشاره کرد؛ پهلوان حسن مرد نیرومندی بود که به راحتی دو گونی
ص: 649
زورخانه پوریای ولی در رشت.
بزرگ پر از آرد را بدون احساس خستگی تا محله غریبآباد یعنی به فاصله دو کیلومتر حمل میکرد. در حین کشتی، پهلوان اکبر که خود را ناتوان میدید با اجرای غلط یک فنّ به کتف حسن مجاهد صدمه وارد ساخت. این نیرنگ از نظر سایر پهلوانان پوشیده نماند و به همین جهت پهلوان اکبر برای گریز از شرمندگی و انتقام به رشت گریخت و بدون آنکه شب را در آن شهر توقف کند راهی خراسان شد.
پهلوان رضا گلشاهی با صرف دقّت و حوصله فراوان توانست از 14 زورخانه نام ببرد که عبارتند از:
- زورخانه محله شعربافان:
جنب بقعه میرفاضل.
- زورخانه جنب مدرسه جامع.
- زورخانه بین محله جیرسر و غریبآباد:
که بین مسجد بیگمآباد و منزل امین دیوان واقع بود.
- زورخانه محله اردوبازار:
که به شمس العلمائی معروف بود.
- زورخانه جنب مسجد شعربافان.
- زورخانه بازارچه ما:
(ساخته حاجی میرزا آقا کریم) در محله گابنه.
- زورخانه محله میدان:
جنب مسجد منتصر الملک.
- زورخانه جنب بقعه آقا پیررضا.
- زورخانه سام:
که در محله اردوبازار وسیله شاطر محمّد اسدی و حسن اسلامنظر تأسیس شد.
- زورخانه باغ ملی لاهیجان:
که مؤسس آن حسن اسلامنظر بود.
- زورخانه محلّه اردوبازار:
جنب منزل مطلق کبیر که بعد (در سال 1335) تبدیل به بقعه شد.
- زورخانه محله غریبآباد:
که وسیله حسن اسلامنظر در سال 1342 تأسیس گردید.
- زورخانه علی بن ابیطالب:
که حدود سال 1354 تأسیس شد و وابسته به اداره تربیتبدنی است.
- زورخانه قمر بنی هاشم:
که در سال 1360 وسیله علی عباسپور تأسیس
ص: 650
گردید.
از زورخانههائی که یاد گردید امروزه تنها دو زورخانه اخیر یعنی زورخانههای علی بن ابیطالب و قمر بنی هاشم فعال بوده و مورد استفاده ورزشکاران قرار دارند.
زورخانه فومن
اشاره
زورخانه فومن از سال 1362 با نام زورخانه پوریای ولی در محل سابق استادیوم ورزشی این شهر تأسیس گردید و ورزشکاران فومن برای انجام حرکات ورزشی خود از این محل استفاده میکنند.
کشتی گیلهمردی
پس از آخرین ویجین مزارع برنج و یا هنگامی که روستائیان محصول پیله را جمعآوری کرده به خریداران تحویل دادند مردان و زنان مراسم جشن و سرور برپا مینمایند و با برگزاری کشتی گیلهمردی، ورزاجنگ (جنگ گاوان نر)، لافندبازی (ریسمانبازی) و غیره خستگی زحمات روزهای کار را از تن بیرون میکنند. بعضی از این مراسم مانند ورزاجنگ یا لافندبازی، که هریک با تشریفات خاصی انجام میگرفت، جزو سرگرمیها و تفریحات مردم بود ولی از کشتی باید به عنوان یک ورزش یاد نمود.[837]
کشتی از ورزشهائی است که از روزگاران گذشته مورد علاقه مردم بوده است. کشتیگیر را پهلوان میگویند. کشتی با مراسم ویژهای شروع میشود و پس از انجام کشتیهای موردنظر میان پهلوانان، پایان میگیرد.
در قدیم کشتیگیران، روز پیش از شروع کشتی در خانه کدخدا پذیرائی میشدند. محل کشتی قبلا اعلام میگردید. بر شاخههای بیبرگ درختی یک متر و نیم پارچه پنبهای نشانداری میپیچیدند، روی این پارچه چهار دستمال الوان، چهار جفت جوراب، پنج یا شش عدد نارنج و برخی از اوقات یک کیسه کوچک یا کیف ابریشمی پول خرد آویزان میکردند. به این شاخه و وسایلی که بر آن آویخته بودند برم میگفتند. بیشتر اوقات کار تهیه برم را کدخدا به عهده داشت ولی گاهی هم روستائیان برم میدادند. برمها را هنگام اجرای مراسم کشتی در ایوان خانه کدخدا یا نزدیکترین خانه به میدان کشتی، در معرض تماشای روستائیان میگذاشتند.
در موقع کشتی از یک آلت موسیقی بادی معروف به ساز، شبیه (قرهنی) آهنگهائی مینوازند. این آهنگها علاوه بر تشویق و تقویت روحیه پهلوانان بر شکوه و رونق این مراسم نیز میافزاید.
در روز کشتی، دو یا سه ساعت بعد از طلوع آفتاب، مردم دستهدسته در اطراف میدان کشتی جمع میشوند، ساز و نقاره را در یک سوی میدان قرار میدهند؛ پهلوانان با شاگردان خود یکی پس از دیگری وارد میدان میشوند.
شاگردان را تنگوله میگویند.
شلوار کشتیگیر لاسپاره نام دارد و از پارچهای زبر و کلفت دوخته میشود. روی پارچه شلوار با نخهائی از ابریشم خام قلابدوزی شده است.
شلوار، که تا زانو و قوزک پا را میپوشاند، تنگ است و به بدن میچسبد، در عین حال آن را با بندی به عقب ماهیچه پا میبندند. کشتیگیران کیسههای کوچک ابریشمی را که در آن دعاهای مخصوصی جای داده شده دور گردن خود میآویزند.
ورود کشتیگیران به میدان با ساز و نقاره و فریادهای تشویقآمیز تماشاچیان همراه میگردد. حرکت آنها در میدان کشتی در جهت قبله است.
کشتیگیران با توجه به رعایت احترام پهلوانان سالمندتر پشت سر هم میایستند و نیمتنهای را که بر تن دارند درمیآورند و به نخستین کار این مراسم یعنی جستزنی میپردازند. به این کار «واز» میگویند. پیشکسوت یا رئیس آنها اولین نفری است که این کار را میکند. پای راست به جلو میرود و پس از برداشتن دو یا سه گام بهطور عمودی به هوا میجهد و این حرکت را دو بار تکرار میکند.
پس از «واز» پای راستش را جلو میگذارد و در حالیکه خم میشود دست راستش را روی زانوی راست قرار میدهد. آنگاه لبها و پیشانی خود را با دست لمس میکند و بعد از این عمل جهت خود را به سمت خاور برمیگرداند که جهت مرقد مقدس امام هشتم شیعیان، امام رضا علیه السلام است و عملی را که انجام داده بود تکرار میکند، پس از اینکه دست خود را متوجه لبها و پیشانی میکند روی پاهای خود چرخ زده و این مراسم را در جهت مکّه نیز اجرا میکند.
پهلوان نیمتنهاش را دوباره به تن میکند و برابر دسته ساز و نقارهزن مینشیند. این کار را به ترتیب تمامی کشتیگیران انجام میدهند.
چون کشتیگیران گروههای مختلف همگی روی زمین مینشستند یک یا دو تنگوله از یک دسته وارد میدان شده نیمتنههای خود را از تن بیرون میآورند و در میانه میدان راه میروند. یک یا دو تنگوله از دستهای دیگر نیز پس از درآوردن نیمتنههای خود با بازوان گشاده در میدان راه میروند و چون مقابل آنها قرار گرفتند خم شده دستها را به طرف پائین میزنند و بدینترتیب مبارز میطلبند. چنانچه تنگولهای دعوت مبارزه را پذیرفته باشد به همان نحو رفتار میکند و در صورت امتناع نشان میدهد که او را لایق برابری با خود نمیداند در چنین مواقعی ممکن است کدخدا جلو آمده و از او بخواهد که کشتی بگیرد و وعده میدهد که اگر او را زمین زد به او یک برم بدهد.
پس از پایان کار تنگولهها یک پهلوان برخاسته و در طول و عرض میدان راه میرود، که به اصطلاح میگویند ورزش میکند، پهلوان دیگری هم همین کار را تکرار میکند، بعد دو کشتیگیر به موازات هم گامهائی به طرف جلو برمیدارند و سپس به عقب برمیگردند به این کار «فامج» میگویند. دو پهلوان در مقابل هم قرار میگیرند و در حالیکه دستهایشان را به زانوان خود تکیه دادهاند به چشمان یکدیگر نگاه میکنند با مشتهای بسته همدیگر را به مبارزه میطلبند و گاهگاه فریادهائی مقطع به صورت «ها ... ها ...» از آنها شنیده میشود. به این عمل «فازوما» یا «فوسما» گفته میشود و چون فامج و فازوما سه بار تکرار شد کشتیگیران با هم دستوپنجه نرم میکنند.
کشتیگیر در موقعی بازنده خواهد بود که یکی از اعضای بدنش (به
ص: 651
کشتیگیران کشتی گیلهمردی در مسابقات قهرمانی سال 1346 گیلان.
استثنای پاها) به زمین برسد. کشتیگیران مبارز با مشت و با پا همدیگر را میزنند و سعی میکنند تا حریف خود را مغلوب کنند. کشتیگیر بازنده پس از پوشیدن نیمتنه خود به تماشاچیان ملحق میشود و اجازه ندارد به دسته کشتیگیران بپیوندد. دوستان پهلوان پیروز وارد میدان شده پیشانی دوست برنده خود را میبوسند. عدّهای هم برای ابراز خوشحالی کلاههای خود را به هوا پرتاب میکنند و چماقهایشان را به هم میکوبند.
پهلوان، مقابل کدخدا جستی میزند و انعام مختصری میگیرد و بعد در برابر سرشناسان منطقه و دوستان و آشنایان خود نیز این عمل را تکرار میکند و دوران میکند و انعام میگیرد. پهلوان از آنچه که دریافت میکند انعامی هم به ساز و نقارهچیها میبخشد و بعد میتواند از میدان خارج شود یا در آنجا بماند.
ماندن پهلوان در میدان نشانه طلبیدن مبارز دیگری است، اگر مبارزی به میدان نیامد او میتواند همه برمها را به خود اختصاص بدهد ولی معمولا در این گونه مواقع کدخدا از او میخواهد تا روز بعد هم صبر کند و چنانچه کسی حاضر به مبارزه با او نگشت تمامی برمها را بردارد.
در گذشتههای دور پهلوانی که بیرقیب میماند یک شال ابریشمی گلدار به رسم جایزه دریافت میکرد که آن را دور کمر خود میبست.
از آنچه که گذشت میتوان دریافت که کشتی جزو سرگرمیهای همیشگی این مردم بوده است. مقدسی مینویسد: «ساکنان گیل و دیلم در روزهای جمعه در اراضی هموار ساحلی، بازارهائی دارند و در هر دهکده در روز معینی این بازار برپا میشود. مردی در آنجا نشسته طنابی در دست دارد و برای هر کسی که در کشتی غالب شود گرهی به این طناب میزند.»
در آن روزگار هر ده دارای یک دسته کشتیگیر بود که عموم جوانان ده را دربر میگرفت و آنان زیر نظر کشتیگیر ماهری که به نام «سرکشتی» نامیده میشد و داوری مسابقات را به عهده داشت به تمرین میپرداختند. کشتیگیران در کار خود از شیوههای متفاوتی پیروی میکردند و کشتی گیلهمردی در پارهای نقاط به نام کشتی مازندرانی نیز معروف بود. حضور زنان در میدان مسابقه گرچه باعث تشویق پهلوانان نیز میگردید اما در بعضی از روستاها مانع از آن بود که کشتیگیران تن خود را برهنه نمایند.
در بعضی از روستاها کشتی از شب چهارشنبهسوری تا روز سیزده فروردین برای انتخاب قهرمان ده ادامه داشت. گاه قهرمانان در مراسم
ص: 652
کشتیگیران گیلانی برای شرکت در مسابقه کشتی گیلهمردی آماده میشوند.
«پنجک» که بیشتر در دهه سوم فروردین بوده است به زورآزمائی میپرداختند.
پهلوانان پیروزمند که از روستاهای اطراف و یا شهرها به مسابقه آمده بودند هنگامی که کشتی پایان یافت و برمهای خود را گرفتند همراه دوستان و همسایگان به طرف محل خویش حرکت میکنند و دوستان او ترجیعبند گیلکی زیر را میخوانند:
آی ورفواره وارانآی شه بزهداران
خدا توفیق بده کدخدا یاران[838]
و همه یکصدا فریاد میزدند هو ... هو ... هو ...
هنگام ورود به قریه برمدار (مسئول برم) زینتآلات را برمیدارد و برم را روی زانوی خود میشکند. اگر محل روستائی که از آنجا آمده خیلی دور باشد صاحب برم موقع عزیمت به روستای خود برم را میشکند.
پهلوانان یا به اصطلاح دیگر «داشها» برای اینکه بتوانند فرم و شکل بدن خود را حفظ کنند به صورتی ساده رژیم غذایی میگیرند و از خوردن گوشت و موادی که به حفظ سلامتی آنان لطمه بزند خودداری میکنند.
از مسابقات مهم کشتی گیلهمردی که اخیرا روی داده میتوان از دو مسابقه یاد کرد:
1- مسابقهای که در سال 1345 به ابتکار و مدیریت آقای حاج احمد خوشعقیده، از ورزشکاران و مربیان پیشکسوت گیلان در محل استادیوم ورزشی رشت میان پهلوانان این رشته ورزشی که از کلیه نقاط گیلان در آن شرکت داشتند، برگزار گردید. هنرنمائی پهلوانان گیلان در طول برگزاری مسابقه مایه شگفتی و برای همه تماشاچیان خاطرهانگیز بوده است.
در پایان مسابقه جوایزی به شرح زیر به برندگان اهدا گردید:
نفر اول- یک رأس اسب.
نفر دوم- یک رأس گاو شیرده.
نفر سوم- یک رأس گوسفند.
به نفرات چهارم تا ششم نیز وسایل موردنیاز خانگی داده شد.
2- مسابقه کشتی گیلهمردی سال 1352 که به کوشش آقای محمد کوچصفهانی رئیس اداره تربیتبدنی استان گیلان میان پهلوانان نامی استان در چمنپای شیطان کوه لاهیجان برگزار گردید.
مسابقه به علت کثرت پهلوانان شرکتکننده مدت چهار روز ادامه داشت و در تمام این مدت از طرف صدا و سیما از جریان مسابقات فیلمبرداری شد که از طریق شبکه سراسری پخش گردید. در مراسم مذکور پس از انجام هر کشتی به نفر برنده جایزهای داده میشد که عبارت از چند متر پارچه و یا چیزی در این ردیف بود.
علاوه بر جایزهای که در پایان هر مسابقه به برنده تعلق میگرفت در پایان مسابقات نیز به نفر اول یعنی قهرمان مسابقات یک رأس گاو و به نفر دوم یک رأس گوسفند به عنوان جایزه اهدا گردید.
ورزشهای جدید در گیلان
ورزش گیلان، تا اواخر دوره قاجاریه، به گونه خاصی بود که در شرح زورخانه و کشتی گیلهمردی از آن یاد گردید. در سال 1304 پس از جایگزینی بیشتر مدارس جدید به جای مکتبخانههای قدیم طبق بخشنامهای در برنامه هفتگی هر کلاس، ضمن مواد درسی دو ساعت نیز به ورزش اختصاص داده شد. مربیانی برای این کار تربیت شدند و معلمین ورزش از تهران به شهرهای بزرگ از جمله رشت اعزام گردیدند.
در این زمان ورزشهائی مانند فوتبال در گیلان تابع تشکیلاتی نبود و شهرهائی مانند رشت و بندر انزلی خود دارای تیمهائی بودند.
گاه تیمهائی، که غالبا افراد آن از ملوانان کشتیهای باربری شوروی در دریای خزر تشکیل مییافت، برای انجام مسابقاتی به انزلی و رشت میآمدند.
در انزلی بازیها در کولیور و یا چمن وسیعی در غازیان به نام زمین طیاره انجام میشد و در رشت نیز زمینهای آماده باغ محتشم محل برگزاری چنین مسابقاتی بود.
در این دو شهر هنوز خاطرات بسیار از بازیگرانی مانند حسین آقا مستر (که در زدن توپ با هردو پای خود تسلط داشت و از این جهت فوتبالیستی منحصربهفرد بود)، منصور انشاء (سرهنگ سابق که چند دوره نماینده انزلی در مجلس شورای ملی بود) و محمد خاتم در میان دوستداران ورزش بجا مانده است.
تا سالها بعد هم این ورزش در انزلی و رشت به صورت ورزشی مورد علاقه مردم انجام میشد و در سالهای دهه دوم 1300 فوتبالیستهای ارزندهای مانند قازیاری، بخشنده، نظری آهنپا (که با پاهای بدون کفش بازی میکرد)، علی شادزیک و احمد سفیدروح در انزلی از افراد صاحبنام در فوتبال شناخته میشدند.
ص: 653
ورزش در مدارس متوسطه و فعالیتهای دیگر ورزشی
در مدارس متوسطه مربیان مخصوصی برای ورزش در این امر نظارت داشتند و با کوشش و سرپرستی آنها علاوه بر فوتبال بازیهائی مانند والیبال و پارالل و بارفیکس نیز در این مدارس مرسوم گردید.
در رشت میان محصلین مدرسه شاهپور (شهید بهشتی امروز) و کالج امریکائی مسابقات زیادی برگزار میگردید. زمین والیبال این مدارس محل اجرای چنین مسابقاتی بود و مهارتهای بازیکنانی مانند مقیمی، خاتم، پورسیروس و صادقی به شکوه این مسابقات میافزود.
آنچه که سبب رونق ورزش در مدارس متوسطه میشد وجود افرادی علاقهمند از مدیران و معلمین این مدارس مانند حداد، دهش، گرامی و دانشجو و چند تن دیگر بود.
در آن زمان برای نخستین بار قرار شد تیمهائی از شهرستانها برای شرکت در مسابقات کشوری به تهران اعزام شوند و از رشت نیز تیم فوتبال دبیرستان شاهپور در این بازیها شرکت نمود.
در سال 1313 سازمان تربیتبدنی ایران تأسیس شد و تشکیلات رسمی تربیتبدنی رشت نیز به ریاست استاندار و عضویت افرادی مانند فرمانده تیپ گیلان و رؤسای ادارات فرهنگ، شهربانی و شهرداری و عدهای از معتمدین محل بوجود آمد. در این زمان زمین بازی در رشت منحصر به باغ محتشم و زمین نوبل (چمن وسیعی در خاور رشت که به نام باغشاه معروف بود و امروز بلوار شهید دکتر چمران از آن میگذرد) بود.
در همین زمان است که شاهد ورزشهای نمایشی در میدانهای شهر میشویم و ورزشکارانی مانند احمد درخشان، سید علی کمسخن، سید علی تفنگدار، هاشم پاداشستوده، حاجی قنادزاده، محمود نامجو و ظروفچیان در میدان شهرداری رشت و سایر مکانها نمایشهای ورزشی جالبی مانند بلند کردن وزنههای سنگین، خم کردن میلههای آهنی، پاره کردن سینیهای کلفت مسی (مجمعه) و حرکات آکروباسی را به نمایش میگذاشتند.
بعدها برگزاری مسابقات ورزشی میان مدارس متداول شد و همین امر پایهای بود برای اجرای مسابقات شهرستانی که تیمهائی از شهرهای انزلی و لاهیجان نیز در این بازیها شرکت مینمودند.
در سال 1316 یعنی سه سال پس از تأسیس تربیتبدنی زمین نسبتا وسیعی در جنوب رشت (استادیوم فعلی) از طرف یکی از ثروتمندان شهر به نام بیگلر- بیگی، به تربیتبدنی اهداء گردید. دور این زمین را با کندن خندق و کشیدن سیمخاردار محصور کردند و آن را برای برگزاری بعضی از مراسم مانند جشن درختکاری آماده نمودند.
در سال 1317 مسابقات قهرمانی کشور در بعضی از رشتههای ورزشی در تهران برگزار گردید که تیمهائی از گیلان نیز در آن شرکت نمودند. در این زمان برای نخستین بار مردم رشت در زمین نوبل به تماشای یک مسابقه دوومیدانی نشستند. در همین سالها بود که عزیز وکیل منفرد قهرمان دو 5000 متر کشور گردید و پس از سالهای کمی نیز توانست مسافتی به طول 42 کیلومتر از کرج تا تهران را بدود و در تهران با استقبال بسیار گرم و پرشور علاقهمندان به ورزش روبرو شود.
به دنبال گسترش فعالیت تیمهای فوتبال، والیبال، وزنهبرداری، بازی تنیس نیز در رشت متداول شد. پیشرفت اخیر بازی تنیس در شهر رشت را باید مدیون کوششهای گرامی مدیر دبیرستان شاهپور دانست که با احداث زمین تنیس در این دبیرستان موجبات تشویق علاقهمندان را فراهم ساخت. این بازی سالها پیش نیز در شهر رشت انجام میشد و در محل شهرک بازی امروزی باغ محتشم زمینی برای تنیس از بتون ساخته شده بود که مورد استفاده کارکنان کنسولگری انگلیس در رشت بود و زمین دیگری نیز وجود داشت که توسط میسیون مذهبی امریکا در محله بیبیزینب ساخته شده بود و مورد استفاده عدهای از مردم رشت و اعضاء کنسولگری انگلیس و کارکنان بیمارستان امریکایی این شهر قرار میگرفت.
سوم شهریور 1320 که ایران از شمال و جنوب مورد حمله قوای روس و انگلیس قرار گرفته بود رشت به اشغال روسها درآمد. افسران روسی که کمی بعد محیط را مساعد دیدند تصمیم گرفتند با جوانان رشت مسابقات ورزشی برگزار کنند. از آقای محمد کوچصفهانی که در آن زمان عهدهدار ورزش این شهر بود خواستند تا مقدمات امر را فراهم سازد. مسابقاتی در رشتههای والیبال و فوتبال ترتیب داده شد. بعدها مسابقهای هم میان تیم رشت و تیم ارتش شوروی که به ایران آمده بود برگزار شد. این بازیها موجب شد تا تیم اسپورت رشت به وسیله آقای کوچصفهانی تأسیس شود. مسابقهای در سال 1323 میان این تیم و تیم ارتش انگلیس برگزار گردید که با پیروزی تیم اسپورت رشت به پایان رسید و مسابقهای دیگر نیز که بهطور سهجانبه بین تیمهای دارائی تهران، افسران شوروی و تیم اسپورت رشت در محل بازی مدرسه ارامنه رشت انجام گرفت با پیروزی تیم اسپورت پایان یافت.
در همین زمان بود که برای نخستین بار در ایران بین تیم بانوان شوروی و ایران مسابقه والیبال انجام شد. در سال 1323 برای اولینبار تیم کوهنوردی در گیلان وسیله آقای کوچصفهانی تشکیل شد. این تیم کار خود را با صعود به ارتفاعات قلعهرودخان آغاز کرد و سپس با تهیه مقدمات لازم از راه دیلمان- سیاهکل و اسپیلی به قله درفک صعود نمود و در مراجعت از کوههای بالا رودبار عبور نموده خود را به قزوین رسانید.
مهمترین کار این تیم صعود به قله دماوند بود. هیئت سه نفره این تیم متشکل از آقایان محمد کوچصفهانی، زین العابدین محمدی و حسن احمدزاده رضوانی بدون داشتن پیشینه کافی کوهنوردی و برخورداری از تجربه لازم تصمیم گرفتند از ساحل دریای خزر با ارتفاع 26- متر به قله دماوند یعنی تا ارتفاع 5671 متر برسند. گرچه مشکلات زیادی در طول این سفر برای آنها رخ داد ولی اراده و تصمیم خللناپذیر این کوهنوردان جوان گیلان موجب شد تا آنان این صعود را که در تاریخ 12 مرداد سال 1325 شروع کرده بودند پس از 9 روز یعنی در تاریخ 21 مرداد 1325 با پیروزی به پایان برسانند و پس از فتح قله دماوند با سربلندی به شهر خود بازگردند.
از سال 1325، بعد از بیرون رفتن نیروی نظامی روس از ایران فعالیت ورزشی آموزشگاهها و برگزاری مسابقاتی در سطح استان بیشتر مورد توجه قرار گرفت. ورزش پارالل و بارفیکس نیز علاقهمندان زیادی پیدا کرد. تعلیم ورزش بارفیکس از سال 1321 وسیله آقای یعقوب کوچکزاد آغاز گردید و
ص: 654
باید یادآور شد که این ورزشکار با تلاش خود خدمت نمایانی به پیشرفت ورزش گیلان نموده است.
در سال 1325 پس از رفع غائله آذربایجان مسابقه فوتبال بین تیمهای رشت و انزلی در زمین استادیوم برگزار گردید. مبلغ صد هزار تومان برای تجهیز این استادیوم به تربیتبدنی داده شد که صرف ساختن تأسیسات جایگاه این زمین ورزش گردید. در همین سال زمین ورزش زهکشی گردید تا آب باران از راه زهکشها به سمت رودخانه گوهررود که نزدیک این زمین قرار دارد راهنمایی شود.
هنوز سال 1330 نرسیده بود که شیشهسازی بلورچیان خریداری و با صرف هزینههای لازم از محوطه آن برای ایجاد سالنی با تأسیسات ورزشی استفاده گردید. از این به بعد کلیه مسابقات مانند بارفیکس، پارالل، کشتی، وزنهبرداری، پینگپنگ و بوکس در همین سالن برگزار میگردید.
ورود شادروان محمود نامجو به گیلان که پس از کسب مدال قهرمانی المپیک انجام گرفته بود با تشویق ورزشکاران و استقبال گرم آنان روبرو شد، وزنهبرداری در اثر تشویق ایشان و کوششهای آقای احمد علیدوست رئیس فدراسیون وزنهبرداری به پیشرفت قابلتوجهی دست یافت.
در سال 1350 طبق تصویبنامهای که از طرف هیئت وزیران صادر شد انجمن تربیتبدنی تبدیل به سازمان تربیتبدنی گردید و سازمان تربیتبدنی در سال 1356 به صورت دبیرخانه شورای ورزشی به ادامه فعالیت پرداخت و در سال 1357 پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز هم به صورت سازمان تربیت بدنی زیر نظر نخستوزیری انجام وظیفه مینمود. این سازمان از سال 1368 زیر نظر ریاستجمهوری فعالیت دارد و رئیس سازمان در عینحال معاون رئیسجمهور نیز میباشد.
در سال 1350 رئیس تربیتبدنی وقت گیلان آقای محمد کوچصفهانی توانست چهار هکتار زمین از زمینهای کوی گلسار رشت را جهت ایجاد تأسیسات ورزشی از مسئولان آنروز بگیرد که قسمتی از این زمین برای تأسیس استخر شنا مورد استفاده قرار گرفته است.
ورزش مدارس گیلان زیر نظر مسئولان امور تربیتبدنی و با تلاش فراوان آموزگاران و دبیران ورزش استان همهوقت موفقیتهایی را بدست آورده است.
اینک چند سالی است که آقای محمد علی سادات منصوری (فوقلیسانس تربیتبدنی و عضو فدراسیون شنای آسیا) در مقام مدیرکلی تربیتبدنی استان گیلان انجاموظیفه میکند و با آشنایی کامل به موقعیت ورزش در گیلان در بالا- بردن روحیه ورزشکاری و پیشرفت ورزش این استان موفقیتهای زیادی کسب کرده است.
افزون بر آنچه که یاد گردید اکنون چند سالی است که اداره کل تربیت بدنی رشت اجرای مسابقاتی را در زمینه سوارکاری تجربه میکند. مسابقات مزبور همهساله در پیربازار میان جوانان و مردانی که با اسبهای خود برای شرکت در مسابقه حاضر میشوند برگزار میگردد و به برندگان نیز جوایزی اهداء میشود.
نگهداری و تربیت اسبان موردنیاز، برای انجام این مسابقات بهطور رسمی، متضمن صرف بودجه قابلتوجهی است که فعلا تأمین آن از طرف اداره کل تربیتبدنی گیلان مقدور نمیباشد. امید میرود که در آیندهای نزدیک با تلاش و مساعدت مسئولان امر، سوارکاران گیلان نیز آمادگی لازم برای شرکت در مسابقات سوارکاری و کسب مقام قهرمانی در سطح کشور را پیدا کنند.
واحدهای سازمانی تربیتبدنی
استان گیلان در 11 شهرستان و 19 بخش مجموعا دارای 30 واحد سازمانی تربیتبدنی است. در این واحدها 256 هیئت در رشتههای مختلف ورزشی تشکیل شده است. این رشتهها عبارتند از:
فوتبال، والیبال، بسکتبال، هندبال، هاکی، کشتی، بوکس، قایقرانی، شنا، شیرجه، واترپولو، شطرنج، تنیس، تنیس روی میز، بدمینتون، وزنهبرداری، دو و میدانی، کاراته، تکواندو، جودو، ورزشهای باستانی، تیراندازی، سوارکاری، کوهنوردی، دوچرخهسواری، ژیمناستیک، جانبازان و معلولین، نابینایان و ناشنوایان و بیسبال. طبق آمار سال 1371، تعداد ورزشکاران تحت پوشش هیئتهای ورزشی استان گیلان 032، 21 نفر بوده است (جدول شماره 1).
همچنین طبق آمار سال 1370 مجموعا 913، 20 نفر در مسابقات رشتههای مختلف ورزشی شرکت نمودند. آمار و اطلاعات شرکتکنندگان در مسابقات ورزشی شهرستانهای گیلان در جدول شماره 2 ارائه گردیده است.
ورزشکاران گیلان با تمرینهای لازم توانستهاند در بسیاری از رشتهها مانند فوتبال، هاکی، قایقرانی، بوکس، شطرنج، کشتی فرنگی، وزنهبرداری، والیبال نشسته در سطح کشور مطرح شده و به عناوین قهرمانی دست یابند.
ورزش در روستاها نیز با توجه به امکاناتی که فراهم شده از رشد خوبی برخوردار است. تأمین نیاز ورزش روستاها به عهده 125 شورای ورزشی روستائی است که بر امور ورزشی نظارت دارند. در ورزش شهر و روستا محیطهای ورزشی زیر نیز نقش عمدهای دارند.
در سال 1369 گیلان دارای 94 باشگاه ورزشی بود. در پایان سال 1371 با گشایش 11 باشگاه جدید تعداد باشگاههای ورزشی گیلان به 105 رسید.
این باشگاهها در آماده ساختن جوانان نقش بسیار ارزندهای ایفا میکنند.
علاوه بر باشگاهها تعداد 4 زورخانه در سراسر استان وجود دارند (رشت 1 زورخانه، فومن 1 زورخانه و لاهیجان 2 زورخانه).
طی 3 دهه اخیر در شهرستانهای مختلف گیلان 11 استادیوم ورزشی، 46 سالن ورزشی، 101 زمین ورزش و 1 استخر شنا احداث شده که در پیشرفت ورزش استان نقش مؤثری داشتهاند، در روستاها نیز علاوه بر میدانهای موجود میدانهای جدیدی به ورزش اختصاص داده شد که بیشتر برای برگزاری کشتی گیلهمردی مورد استفاده قرار میگیرد. طبق آمار فدراسیون ورزشهای بومی و محلی افزون بر کشتی گیلهمردی نزدیک به 60 رقم بازی و ورزش بومی محلی نظیر لافندبازی (ریسمانبازی) و کشتی باوج در گیلان وجود دارد.
علاقه به ورزش در بانوان گیلان نیز همانند مردان روند فزایندهای دارد. از سال 1360 ورزش بانوان گیلان بهطور مستقل در 5 رشته فعالیت خود را آغاز نمود و تا سال 1368 توانست در 4 رشته دیگر نیز فعالیت نماید. علاقمندی و کوششهای مستمر بانوان گیلان تعداد رشتههای ورزشی فعال آنان را در سال
ص: 655
جدول شماره 1- فعالیتهای ورزشی استان گیلان به تفکیک شهرستان در سال 1371.
[839] 0- رقم مساوی صفر است.
جدول شماره 2- مسابقات ورزشی استان گیلان بر حسب تعداد شرکتکننده و رشتههای مختلف[840] در سال 1370.
0- رقم مساوی صفر است.
ص: 656
1371 به 14 رشته افزایش داد.
هیئتهای ورزشی بانوان نیز در شهرستانها و بخشهائی که دارای امکانات ورزشی میباشند تشکیل یافته و در سال 1371 تعداد 2501 نفر از زنان ورزشکار تحت پوشش این هیئتها بودهاند. بانوان ورزشکار گیلان در رشتههای دوومیدانی، شنا، هندبال، شطرنج، والیبال و تنیس روی میز مسابقات کشوری حضوری فعال دارند و دعوت از آنان برای شرکت در اردوهای تیم ملی جمهوری اسلامی ایران و یافتن آمادگی لازم در مسابقات بزرگداشت دهه فجر به سال 1371 نشانهای گویا از تلاش و شایستگی بانوان ورزشکار این استان است. آمار رسمی سال 1371 حاکی است که زنان گیلانی 438 مسابقه ورزشی در رشتههای مختلف انجام دادهاند. این آمار را به تفکیک شهرستانهای گیلان در جدول شماره 1 میتوان دید.
تربیت مربیان[841]
کتاب گیلان ؛ ج3 ؛ ص656
از فراوان اداره کل تربیتبدنی گیلان به مربیان ورزشی کوشش فراوانی را ایجاب مینمود و با اقدامات مؤثری که در این زمینه به عمل آمد سطح آموزش در داخل استان بهطور فزایندهای رو به پیشرفت نهاد. تشکیل کلاسهای تربیت مربی و داور در رشتههای مختلف ورزشی با استفاده از کارآئی افراد باسابقه و مجربی که در تشکیلات این سازمان وجود داشتند سطح دانش و به موازات آن تجربه مربیان را وسعت بیشتری بخشید. بر تعداد دورههای تربیت مربیان و داوران هرسال نسبت به سال پیش افزوده میشود به طوریکه تعداد کلاسهای تربیت مربی به 15 (بندر انزلی 2، رشت 13) و کلاسهای داوری به 5 (رشت 4، رودسر 1) رسید. همانطورکه در جدول شماره 1 آمده، در سال 1371، استان گیلان دارای 457 مربی (388 مربی مرد و 69 مربی زن) و 547 داور بوده است.
تأسیس یک باب دبیرستان ورزش در سال 1367 از اقداماتی است که در این مورد به انجام رسید. این دبیرستان در محل اداره کل تربیتبدنی گشایش یافت و در سال تحصیلی 72- 1371 تعداد 66 دانشآموز در این دبیرستان آخرین سال تحصیلی متوسطه خود را پشت سر گذاشتند.
تأسیسات ورزشی
گیلان از نظر امکانات ورزشی دارای زمینهای فوتبال، پیستهای دوو میدانی، کانونهای شطرنج، استخرهای شنا، زمینهای تنیس، سالنهای وزنهبرداری، سالنهای کشتی، سالنهای بوکس، سالنهای بدنسازی، زمینهای هندبال و سالنهای بسکتبال و زورخانههای متعدد میباشد، ولی با توجه به فعالیتهای گسترده ورزشی و حجم وسیع مسابقاتی که برگزار میشود، این استان از نظر تأسیسات و امکانات در کلیه زمینههائی که یاد گردید با کمبود شدید و محسوس مواجه است. سالنها و زمینهای ورزشی موجود به هیچوجه جوابگوی استقبال شدید مردم این استان از ورزش نمیباشند. مسئولان ورزش گیلان با استفاده از فضای ورزشی روباز مفید معادل 882، 177 مترمربع و فضای سرپوشیده مفید معادل 115، 17 مترمربع مشکلات فراوانی را در پیشرو دارند.
مقایسه این امکانات و تجهیزات با استانداردهای جهانی بهطور واضح و برجستهای کمیت و کیفیت نامطلوب فضاهای ورزشی موجود را نشان میدهد، به عبارت دیگر مساحت فضاهای ورزشی مخصوصا فضاهای سرپوشیده نسبت به جمعیت استان با استانداردهای بین المللی آنچنان فاصله دارد که حتی نزدیک شدن به آن محال به نظر میرسد. تأسیسات ورزشی سال 1369 جدول شماره 3- تأسیسات ورزشی استان گیلان به تفکیک شهرستان در سال 1369.
0- رقم مساوی صفر است.
ص: 657
گیلان به تفکیک شهرستان طی جدول شماره 3 نشان داده شده است.
شرایط اقلیمی گیلان و میزان بارندگی آنکه به هیچوجه فصل نمیشناسد، ضرورت ایجاد فضاهای سرپوشیده را دوچندان میکند. خوشبختانه اداره کل تربیتبدنی استان گیلان به این نکته توجه دارد و در حال حاضر اجرای طرحهای زیر را جهت تهیه امکانات بیشتر در دستور کار خود قرار داده است:
الف- طرحهای ملی 2
ب- طرحهای نیمهتمام استانی 20
ج- طرحهای نیمهتمام از محل تبصرهها 30
با توجه به نرخ رشد جمعیت در گیلان اجرای طرحهای مزبور نیز در برابر حجم وسیع فعالیتهای ورزشی کافی به نظر نمیرسد.
با همه کاستیهای موجود از نظر تأسیسات و امکانات، استان گیلان در مقایسه با استانهائی که از امکانات وسیع ورزشی برخوردار میباشند، گرچه در سطح پائینتری جا دارد، ولی با کوشش زیاد و علاقمندی مسئولان و مردم ورزشدوست گیلان از نظر وسعت دامنه فعالیتهای ورزشی و بهرهوری از همین امکانات محدود نسبت به سایر استانها در ردههای بالا قرار دارد؛ به هر حال ایجاد تأسیسات ورزشی همانند سالنهای سرپوشیده، استادیومهای ورزشی، استخرهای سرپوشیده و نظایر اینها از مسائل مهمی است که برای پاسخگوئی به علاقمندی فراوان مردم این سامان به ورزش باید مورد توجه مسئولان قرار گیرد.
با همه دقت و وسواسی که در صرف اعتبارات مالی موجود برای از میان برداشتن کاستیها بکار میرود نرسیدن به حد مطلوب حاکی از کمبود اعتبارات است. چاره و درمان این امر توجه دقیقتر به امر ورزش استان از همه ابعاد کمی و کیفی آن میباشد. گیلان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از نظر ارتباط با خارج از کشور در موقعیت جدیدی قرار گرفته است. این استان از راه آستارا همسایه دیواربهدیوار کشور آذربایجان است و نیز از جهتی در سر راه گرجستان و ارمنستان به ایران واقع شده و همین امر موجب شده است تا هرازگاهی پذیرای ورزشکاران کشورهای یادشده برای برگزاری مسابقات ورزشی باشد. افزایش مراودات با جمهوریهای تازه استقلالیافته به تجدید نظر کلی در مقدار بودجه تربیتبدنی این استان نیاز دارد.
تربیتبدنی استان گیلان برای فائق آمدن بر مشکلات نباید با هیچگونه بوروکراسی سازمانی روبرو شود. مراودات ورزشی با جمهوریهائی که در تعدادی از رشتهها مقام شایستهای در جهان ورزش بهدست آوردهاند برای ارتقاء سطح کیفی ورزش این استان مستلزم فراهم آوردن امکانات ورزشی و بودجه کافی و نیز استفاده از مربیان کارآزموده است.
ورزشهای همگانی
این ورزش در گیلان از سال 1362، بعد از تشکیل جهاد تربیتبدنی به طور رسمی در زیر پوشش سازمان تربیتبدنی شکل گرفت.
ورزش صبحگاهی شکلی از ورزشهای همگانی است که از سال 1364 به طور رسمی در گیلان آغاز گردید و امروزه در سراسر استان گیلان در 138 پایگاه انجام میگیرد.
جدول شماره 4- تعداد شرکتکنندگان در ورزشهای رزمی و صبحگاهی استان گیلان در سال 1370.
0- رقم مساوی صفر است.
ورزشهای همگانی در رشتههای کوهپیمائی، راهپیمائی، دوومیدانی و رشتههای دیگر انجام میشود.
به منظور گسترش ورزشهای همگانی طرح ایجاد جاده بهداشتی وسیله شهرداری رشت در محل پارک محتشم رشت در دست اجرا میباشد که قطعا در آینده نزدیکی مورد استفاده علاقمندان به ورزش قرار خواهد گرفت.
در جدول شماره 4 تعداد شرکتکنندگان در ورزشهای همگانی 1083 نفر (825 مرد و 258 زن) مشخص شده است.
محمود نامجو قهرمان نامدار گیلان
اشاره
هنگامی که گزارش ورزش استان برای چاپ در کتاب گیلان تهیه میشد نامدارترین قهرمان گیلان محمود نامجو به رحمت ایزدی پیوست. برای تجلیل از مقام این قهرمان بلندپایه شرح زندگانی و پیروزیهای او را در صحنههای قهرمانی جهان به رشته نگارش کشیده تقدیم خوانندگان مینمائیم.
محمود نامجو به سال 1297 شمسی در کوی استادسرای رشت از پدر و مادری گیلانی متولد شد. علاقه به ورزش از همان اوان کودکی و نوجوانی در وجودش جوانه زد. در نوجوانی و جوانی با ورزشکاران محل مانند محمد علی خورشیدی و هاشم پاداشستوده در اجرای نمایشهای شگفتآور نظیر پاره کردن کتابهای قطور و دریدن مجمعهها و سینیهای مسی و غیره شرکت میکرد و سنگها و وزنههای سنگین را که بلند کردن آنها از قدرت و توانائی مردم عادی خارج بود بر روی دست بالا میبرد. علاوه بر اینها در ورزشهائی چون بارفیکس، پارالل، تاب، خرک و آکروبات نیز شرکت میکرد و توانائی و مهارت شگفتانگیز خود را به معرض نمایش میگذاشت.
راه و رسم کشتی گرفتن روی تشک را از آقا رضا لاجی مشهور به
ص: 658
هاشمزاده، پارالل و بارفیکس را از قدیر بیشهبان و برخی دیگر از ورزشهای آن زمان را از پهلوانان معروفی چون احمد درخشان، سید علی تفنگدار و سید علی کم سخن یاد میگرفت. محمود نامجو همزمان باستانیکار هم بود و از این رو برای تمرین و انجام ورزشهای قدیمی به زورخانههای سلامتبخش، میان راه و زورخانه بازارچه سبزهمیدان میرفت. دیری نگذشت که نظیر ورزشکاران باستانیکار مانند کربلائی شیخ ندافی، رضا زرگر، آقابزرگ و مهدی خمیرانی صاحبنام گردید بهطوریکه ورود او را به زورخانه مرشد با آهنگ ضرب و صدای زنگ خوشآمد میگفت. بعدها نیز هرگاه در سکوی قهرمانی میایستاد مرشدان زورخانههای رشت به افتخارش صلوات میفرستادند و زنگ میزدند.
نامجو وقتی به تهران مهاجرت کرد دست تقدیر او را برای آموختن فنون وزنهبرداری و تمرین صحیح با اسباب و ادوات ورزشی به مدرسه ورزنده کشانید و در این مدرسه بود که بسیاری از رموز ورزش را آموخت و همزمان با تمرینهای ورزشی، در یک کارگاه مبلسازی بهکار مشغول شد. طولی نکشید که داوطلبانه وارد خدمت سربازی گردید. دوران خدمت سربازی آغاز موفقیتهای وی بود. محل خدمت نامجو در دانشکده افسری، به وی فرصت داد تا با خاطری آسوده تمرینهای خود را در رشتههای وزنهبرداری، ورزشهای باستانی و کشتی ادامه دهد.
اولین پیروزی
اشاره
محمود نامجو در سال 1318 در مسابقات قهرمانی کشور که برای اولین بار در تهران برگزار میشد در رشته وزنهبرداری دسته 60 کیلوگرم به مقام نخست دست یافت. از آن پس قهرمان گیلانی نزدیک به نیم قرن با پولاد سرد در میادین ملی و جهانی دستوپنجه نرم کرد و ثمره تلاش درازمدت وی در هم شکستن 20 رکورد جهانی، کسب 11 مدال افتخار مسابقات جهانی، المپیک و آسیائی برای ایران بود.
شرح کلیه موفقیتهای پولادمرد گیلی در این مختصر نمیگنجد، امید است اشارهای به افتخارات او در عرصه مسابقات بزرگ جهانی بتواند قدرت و توانائی و عظمت این قهرمان نامی را نشان دهد.
الف- المپیکها
1- المپیک لندن: چهاردهمین دوره بازیهای المپیک (اولین المپیاد بعد از جنگ جهانی دوم) که در سال 1948 میلادی در لندن پایتخت انگلستان برپا شد در سی و سومین سالگرد عمر خود با بلند کردن 5/ 122 کیلوگرم، در دسته خروسوزن صاحب رکورد جدیدی برای بازیها شد و در مجموع در مکان پنجم المپیک ایستاد.
2- المپیک هلسینکی: در سال 1952 میلادی، هلسینکی پایتخت فنلاند میزبان پانزدهمین دوره بازیهای المپیک بود. در این المپیاد نامجو در مقام دوم المپیک جای گرفت و مدال نقره وزنهبرداری خروسوزن را برای ایران به ارمغان آورد.
3- المپیک ملبورن: در سال 1956 میلادی مشعل شانزدهمین دوره بازیهای
محمود نامجو در لباس محلی گیلان.
المپیک در ملبورن استرالیا برافروخته شد. نامجو در این المپیک مدال برنز خروسوزن را بهدست آورد و لقب مقاومترین وزنهبردار جهان نیز به القاب پیشین وی اضافه گردید.
ج- بازیهای آسیایی
1- بازیهای آسیایی دهلینو: اولین دوره بازیهای آسیایی در دهلینو پایتخت هندوستان به سال 1957 برگزار گردید. مرد پولادین ایران مدال طلای وزنهبرداری را به چنگ آورد.
2- بازیهای آسیایی توکیو: پیر ورزش ایران به درخواست مقامات ورزش کشور در سومین دوره بازیهای آسیایی که در توکیو پایتخت ژاپن به سال 1958 میلادی انجام گرفت شرکت کرد و در سن بالای 40 سالگی مدال نقره را برای میهن خود به ارمغان آورد.
د- مسابقات قهرمانی آسیا:
در مسابقه دیگری به نام مسابقات قهرمانی آسیا که به سال 1957 میلادی در تهران برگزار گردید نامجو موفق به کسب مدال نقره وزنهبرداری شد.
کسب و کار محمود نامجو
بهطوری که پیش از این گفته شد، وی ابتدا در یک کارگاه مبلسازی در تهران مشغول کار شد. در سال 1323 به استخدام آتشنشانی تهران درآمد و در سال 1356 با 33 سال خدمت بازنشسته شد. نامجو در دوران بازنشستگی و حتی در دوره نقاهت از ورزش غافل نبود و از همگامی و همراهی و تشویق ورزشکاران لحظهای غفلت نمیکرد. او ورزشکاری نمونه و دارای سجایای اخلاقی و انسانی بود.
بیماری و غروب زندگی قهرمان جهان
در سالهای آخر عمر وی، بیماری مهلک سرطان به جسم ستبرش رسوخ کرد و او را به شدت نحیف و رنجور نمود. 3 سال پیش از مرگش برای درمان به شهر مونیخ اعزام گردید. گزارش پزشکی نامجو حاکی بود که قهرمان بلند آوازه جهان بیش از یک سال دوام نخواهد آورد، لیکن مدت 3 سال روی صندلی چرخدار با سرطان لوزه المعده مبارزه کرد و سرانجام صبح روز شنبه 30 دیماه 1368 شمسی تمام افتخاراتش را برای میهن خویش باقی گذاشت و به سرای ابدی شتافت و در بهشت زهرا (گورستان عمومی شهر تهران) به خاک سپرده شد.
محمود نامجو هنگام مرگ 73 سال داشت و از خود یک پسر و 4 دختر به یادگار گذاشت. وی انسانی وارسته و پرهیزکار و ورزشکاری نمونه و متصف به صفات انسانی و اخلاقی بود. روانش شاد و یادش همواره گرامی باد.
ریسمانباز یا به اصطلاح محلی لافندباز ماهر گیلانی سینی مسی و یک صندلی را بالای ریسمان قرار داده و خود بر روی صندلی نشسته است. در همین حال طول طناب را میپیماید و تماشاگران را به اعجاب وامیدارد.
جوانان گیل و دیلم و طوالش برای حفظ و حراست مرزوبوم خود از هجوم دشمن به وسیله کشتی گیلهمردی خود را آماده نبرد میکردند.
گروهی از پیشکسوتان فوتبال در گیلان با ترتیب دادن یک مسابقه دوستانه بین خود، خاطرات گذشته را با ورزش فوتبال تجدید کردند.
صحنهای از مسابقه فوتبال بین تیم سپیدرود رشت و تیم فوتبال شوروی در استادیوم رشت (سال 1371).
صحنه دیگری از مسابقه فوتبال تیم سپیدرود رشت و تیم فوتبال شوروی در استادیوم رشت.
تیم بسکتبال گیلان در مسابقات قهرمانی کشور.
رژه تیم والیبال گیلان در مسابقات قهرمانی کشور (سال 1372).
مسابقه دو صحرانوردی در گیلان به مناسبت هفته دفاع مقدس.
تیم والیبال قهرمانی کشور پیش از شروع مسابقه (سال 1372).
رژه بانوان ورزشکار گیلان در مراسم جشن 22 بهمن.
آقای مهندس میرسلیم نخستین کلنگ بنای ایستگاه نجاتغریق در بندر انزلی را به زمین میزند.
توزیع جوایز قهرمانان در مسابقه تیراندازی قهرمانی کشور توسط آیت اللّه احسانبخش نماینده ولی فقیه در گیلان (سال 1373).
برای تجلیل از خدمات ارزنده حاج احمد خوشعقیده به ورزش گیلان در جریان برگزاری مسابقات فوتبال قهرمانی کشور در گیلان بهمن صالحنیا مدیر باشگاه ملوان بندر انزلی به نمایندگی از سوی ورزشکاران حلقه گلی به گردن وی آویخت (سال 1369).
آقای دکتر ورسهای رئیس دانشگاه گیلان مدال نقره را به گردن قهرمان ترکیه نفر دوم مسابقات کاراته در گیلان میآویزد (سال 1373).
صحنهای از مسابقه دو ماراتن قهرمانی کشور در رشت (سال 1371).
صحنهای از مسابقه چهارجانبه کاراته بین تیم ملی کاراته ترکیه و تیم گیلان در سالن تختی رشت (سال 1373).
نفرات اول، دوم و سوم در مسابقات دو ماراتن قهرمانی کشور که در رشت انجام شد (سال 1371).
شطرنجبازان گیلان در مسابقات قهرمانی شطرنج کشور (سال 1371).
در چهارمین دوره مسابقات بین المللی وزنهبرداری جام نامجو که به سال 1373 انجام شد تعدادی از کشورهای جهان شرکت کردند. این مسابقات در گیلان زادگاه نامجو برگزار میشود.
میرمحمود حاکمزاده قهرمان گیلانی در وزن 91 کیلوگرم مقام اول مسابقات جام نامجو را در 1373 به دست آورد.
در جشنهای فرهنگی سال 1372 یکی از قهرمانان رشته تکواندو گیلان چندین ورق سنگ را که بر روی هم چیده شده با ضربت مشت میشکند.
ب- مسابقات جهانی
اشاره
1- مسابقات جهانی لاهه: هفتمین دوره مسابقات جهانی که به سال 1949 میلادی در لاهه هلند برگزار گردید محمود نامجو در دسته خروسوزن به مقام اول دست یافت و مدال طلای جهان را نصیب ایران کرد.
2- مسابقات جهانی پاریس: در هشتمین دوره مسابقات جهانی که به سال
ص: 659
محمود نامجو بر سکوی قهرمانی دسته خروسوزن جهان، در کنار او علی میرزائی هموطنش برنده مدال نقره و کمال علی محجوب از مصر برنده مدال برنز. میلان ایتالیا، سال 1951.
1950 میلادی در پاریس پایتخت فرانسه برگزار شد یک بار دیگر او به مقام اول وزنهبرداری دست یافت و دومین مدال طلای جهان را به گردن آویخت.
3- مسابقات جهانی میلان: نهمین دوره مسابقات جهانی به سال 1951 میلادی در میلان ایتالیا انجام گرفت. مرد پولادین ایران برای سومین بار پیدر پی در سکوی نخست وزنهبرداری جای گرفت و مدال طلای مسابقات جهانی را زیب گردن کرد.
4- مسابقات جهانی وین: در یازدهمین دوره مسابقات جهانی که به سال 1954 میلادی در شهر وین پایتخت اطریش برگزار گردید قهرمان نامدار ایران بر فراز سکوی دوم جهان ایستاد و مدال نقره وزنهبرداری را نصیب ایران نمود.
5- مسابقات جهانی مونیخ: اینبار مونیخ آلمان محل برگزاری دوازدهمین دوره مسابقات جهانی بود. از این مسابقات که به سال 1955 میلادی انجام گرفت قهرمان ما مدال برنز وزنهبرداری را به ارمغان آورد.
6- مسابقات جهانی تهران: نامجو در سیزدهمین دوره مسابقات جهانی که به سال 1957 میلادی در تهران برپا شد به مدال برنز وزنهبرداری دست یافت.
بنیانگذار ورزش ژیمناستیک در گیلان
یعقوب کوچکزاد از قهرمانان صاحبنام گیلان است. وی را به حق میتوان بنیانگذار ورزش ژیمناستیک در گیلان دانست. کوچکزاد به سال 1300 شمسی در بندر انزلی دیده به جهان گشود. از کودکی به ورزش علاقمند بود مخصوصا در ورزش ژیمناستیک و شنا استعداد زیادی از خویش نشان میداد. او به سال 1317 در رشته شنا به مقام قهرمانی کشور رسید. پس از آن مدت 3 سال در امجدیه و بوستان ورزش به کار تعلیم شنا و ژیمناستیک پرداخت. خود نیز ژیمناستیک را به طریق علمی نزد باروخ ژوزف قهرمان مسابقات جهانی ژیمناستیک در سال 1936 آموخت. باروخ در این موقع مربی ورزش ژیمناستیک در دانشکده افسری و دبیرستان نظام بود. هنگام جنگ جهانی دوم که باروخ ایران را ترک کرد کوچکزاد با سمت دبیر ورزش و مربی ژیمناستیک به زادگاه خود گیلان بازگشت و آموزش ژیمناستیک را به طریق علمی در گیلان آغاز نمود. او شاگردان صاحب نامی در این رشته تربیت کرد. هنوز هم با شور و شوق و اشتیاق زیاد کار خود را دنبال میکند. عکس، کوچکزاد را هنگام ورزش با حلقه در سال 1320 نشان میدهد.
ص: 661
فصل بیست و یکم مطبوعات گیلان
مقدمه
قدیمیترین روزنامه را در ایران به زبان فارسی میرزا صالح شیرازی به سال 1253 هجری قمری (1216 شمسی) منتشر ساخت. این روزنامه در دار الخلافه تهران انتشار مییافت ولی چون نسخههای آن در دست نیست مدت انتشار و سایر خصوصیات روزنامه مزبور را نمیتوان روشن ساخت.
در سال 1267 هجری قمری روزنامه وقایع اتفاقیه به تشویق و همت میرزا تقی خان امیرکبیر و به مدیریت میرزا جبار تذکرهچی منتشر شد و انتشار آن مدت 57 سال یعنی تا سال 1324 هجری قمری ادامه داشت. تأسیس وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات درخشان امیرکبیر بود و هدف از انتشار روزنامه ضمن دستخطی که از ناصر الدین شاه به چاپ رسیده چنین تشریح شده است: «از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهی مصروف تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است لهذا قرار شد که هفتهبههفته احکام همایون و اخبار داخله مملکتی و غیره را که در دول دیگر گازت مینامند در دار الطباعه دولتی زده شود.»
پس از وقایع اتفاقیه روزنامههای دیگری در تهران پا به عرصه وجود گذاشتند که غالبا دولتی بودند و در ولایات از جمله اصفهان و تبریز و فارس نیز روزنامههایی انتشار یافت که زیر نظر حکام وقت اداره میشدند.
چون خوانندگان روزنامهها معدود بودند ناچار افراد مستطیع را وادار به قبول آبونه و پرداخت حق اشتراک میکردند و مأموران حکومتی در ولایات موظف بودند روزنامهها را بین اعیان و اشراف و تجار و مالکین توزیع نمایند و وجوه جمعآوری شده را به پایتخت ارسال دارند.
در زمان مظفر الدین شاه روزنامه از قید دولت آزاد شد و برخی جراید
ص: 662
خصوصی به دست افراد انتشار یافت و بدینترتیب جراید غیردولتی پای به عرصه وجود گذاشتند.
تا زمان مظفر الدین شاه روزنامه روزانه وجود نداشت. روز چهاردهم جمادی الآخر 1316 قمری نخستین روزنامه یومیه به نام خلاصة الحوادث انتشار یافت که در روزهای هفته بهجز جمعه و یکشنبه منتشر میشد. این روزنامه وابسته به انجمن معارف تهران و تحت نظر وزارت انطباعات بود.
دوران رونق روزنامهها در ایران مربوط به نهضت مشروطیت است. در این زمان تعداد قابلتوجهی روزنامه و مجله در تهران و ولایات منتشر گردید.
مبارزهای که بین آزادیخواهان و مستبدین یعنی طرفداران استبداد محمد علی شاهی درگرفت بر رونق بازار مطبوعات افزود و موجب تولد تعداد کثیری از روزنامهها و مجلات شد.
در همین دوران بود که نخستین روزنامه به نام خیر الکلام در گیلان پای به عرصه وجود گذاشت. خیر الکلام در جمادی الآخر 1325 قمری منتشر شد.
بدینترتیب بین نخستین روزنامهای که در تهران منتشر شد با اولین روزنامه گیلان 72 سال فاصله وجود دارد. در همین دوران روزنامههایی نظیر نسیم شمال در گیلان منتشر گردید که در شمار بهترین و جالبترین روزنامههای ایران قرار دارند. نسیم شمال را میتوان بنیانگذار مکتبی خاص در روزنامهنگاری ایران معرفی کرد. بعدها به تقلید از شیوه نسیم شمال تعداد کثیری روزنامه در تهران و ولایات انتشار یافت که فقط تعداد انگشتشماری از آنان مورد توجه مردم قرار گرفت.
در این تحقیق کوشش شده است کلیه روزنامههای منتشرشده در گیلان را تا سال 1370 معرفی نماید. لازم به تذکر است که فهرستی که در صفحات آینده ملاحظه میشود نخستین و کاملترین فهرست جرائد و مجلات گیلان است.
خیر الکلام
نخستین شماره روزنامه خیر الکلام روز یکشنبه 24 جمادی الآخر سال 1325 هجری قمری در شهر رشت منتشر شد. صاحبامتیاز و مدیر این روزنامه میرزا ابو القاسم افصح المتکلمین بود. خیر الکلام هفتهای دو شماره انتشار مییافت.
قیمت اشتراک سالانه در رشت 18 قران و سایر بلاد داخله 20 قران، قفقاز و روسیه 5 منات، فرنگستان 14 فرانک و بهای هر شماره در رشت 100 دینار و دیگر نقاط ایران 3 شاهی بود، این روزنامه به مدت سه سال و اندی و جمعا 259 شماره به ترتیب سال اول 80، سال دوم 80، سال سوم 93 و سال چهارم 6 شماره نشر یافته است، محل اداره در رشت بود و در چاپخانههای ساحل نجات انزلی، عروة الوثقی و سعادت رشت چاپ میشد. شماره 14 و 15 سال یکم آن در تهران به چاپ رسیده؛ روزنامه جنبه اعتدالی داشته و اعلام مینمود که: «این جریده آزاد ملی در کلیات مصالح ملک و ملت و حفظ بیضه اسلام سخن میگوید.»
افصح المتکلمین از مشروطهخواهان مبارز و بیپروای گیلان بود و در این راه مصائب فراوانی را متحمل گردید و در زمان حکومت امیر اعظم روز 26 رمضان 1325 دستگیر شد و بعد از چهل و پنج روز شکنجه و زندان، با تلاش بیوقفه همسرش و جراید آزادیخواه تهران و دیگر احرار آزاد گردید و بیدرنگ برای دادخواهی به تهران رفت.
وی با اینکه در آغاز با پسران امشهای که در واقع گردانندگان نهضت مشروطیت گیلان بودند همکاری صمیمانه داشت، بعد از فتح تهران با یاران قدیمی درافتاد و علیه سردار محیی و دیگر برادرانش به نشر مقالات تند و غرضآلودی پرداخت که به شخصیت وی لطمه زد ولی با این احوال باید پذیرفت که ابو القاسم افصح المتکلمین با انتشار روزنامه خیر الکلام خدمات پر- ارجی به این مرزوبوم نمود، یادش زنده و روانش برخوردار از آمرزش ایزدی باد.
انجمن ملی ولایتی گیلان
روزنامه انجمن ولایتی گیلان را عبد الرحمن الحسینی معروف به امیر- الممالک روز یکشنبه بیست و چهارم رجب 1325 در شهر رشت چاپ و منتشر کرد.
این روزنامه در هفته چهار شماره منتشر میساخت و بهای اشتراک برای یک سال در گیلان 30 قران، سایر شهرهای داخله 45 قران و در قفقاز 9 منات بود. تک شماره یک ورقی به قیمت 3 شاهی عرضه میشد.
روزنامه انجمن ولایتی گیلان را مطبعه عروة الوثقی چاپ میکرد. مدت انتشار آن طولانی نشد و پس از انتشار چند شماره تعطیل گردید. اگرچه روزنامه به نشر مذاکرات انجمنی ولایتی گیلان اختصاص داشت ولی دبیر- الممالک که مردی شاعر و ادیب بود اشعار خود را نیز در آن منتشر میساخت.
ساحل نجات
نخستین روزنامهای که در بندر انزلی چاپ و نشر یافت ساحل نجات بود که از نام صاحبامتیاز و مدیر آن آگاهی نداریم، شماره اول آن در 26 رجب 1325 قمری انتشار پیدا کرد.
وجه اشتراک ساحل نجات در گیلان 18 قران، در سایر شهرهای ایران 20 قران، در قفقاز و روسیه 5 منات و در فرنگستان 14 فرانک بود. ادوارد براون از قول رابینو مینویسد: «روزنامه ساحل نجات هشت شماره بیشتر منتشر نشده است.»
نسیم شمال
روزنامه نسیم شمال، معروفترین و جالبترین روزنامه گیلان را اشرف الدین حسینی روز دوم شعبان 1325 هجری قمری در شهر رشت منتشر ساخت، انتشار روزنامه تا آخر شعبان 1328 بهطور هفتگی ادامه یافت. چون انتشار روزنامه طی دوران انتشار با وقفه و تعطیل توأم بود مجموعا بیش از 72 شماره منتشر نشد.
مسلک مدیر روزنامه در «اخوّت و حریّت» خلاصه میشد. در بالای صفحه اول تمام شمارهها این بیت به چاپ میرسید:
ص: 663
خوشخبر باش ای نسیم شمالکه به ما میرسد زمان وصال
بهای اشتراک سالانه داخله 12 قران، سایر ولایات 18 قران، روسیه 6 منات، اروپا 14 فرانک و قیمت تک شماره 3 شاهی بود. روزنامه تحت عنوان «شعار ما» اعلام میداشت:
روحبخشی ای نسیم صبحدمروح ما را زنده کردی دمبدم
مرده صد ساله یابد از تو حالمیرسی گویا تو از سمت شمال
میوزی گویا ز عطرستان رشتاز شمیمت شد معطر کوه و دشت
بوی عطرت طعنه زد بر مشک ترتو مگر کردی سوی گیلان گذر
این اخطار جالب نیز خواندنی است که: «این روزنامه برای هیچکس و به در خانه احدی فرستاده نخواهد شد، این روزنامه توسط اطفال در مجامع عمومی و میانه کوچه و بازار به فروش میرسد، هرکس به اشتراک سالانه مایل باشد به مطبعه عروة الوثقی در خیابان ناصریه دار المرز رشت اطلاع بدهد.»
مدیر نسیم شمال بعد از فتح تهران به همراه مجاهدین به پایتخت رفت و روزنامه را در آنجا به چاپ رسانید، اگرچه انتشارش نامرتب بود ولی تا زمان مرگ اشرف ادامه یافت. شماره 20 بهمن 1306 و شماره 1673 آن، که با نام ادبیات نسیم شمال توسط محمد سقاموزع روزنامه چاپ و پخش گردیده است، ملاحظه شد. این شماره اشعاری را که اشرف در دار المجانین ساخته به چاپ رسانیده است.
اشرف الدین حسینی در شب 29 اسفند 1312 دیده از این جهان فرو بست[842].
ساحل نجات
روزنامه ساحل نجات دومین روزنامهای است که به مدیریت میرزا ابو القاسم افصح المتکلمین در شهر انزلی به روز 7 شعبان 1325 نشر خود را آغاز نهاد، روزنامه مزبور هرهفته دو شماره در 4 صفحه به قطع 22* 35 در چاپخانه ساحل نجات انزلی به چاپ میرسید و مؤسسین آن هم شرکاء
ص: 664
چاپخانه مذکور بودند که افصح نیز یکی از آنها بوده است. قیمت اشتراک:
گیلان 18 قران، سایر بلاد داخله 20 قران، روسیه و قفقاز 5 منات، فرنگستان 14 فرانک، قیمت تکشماره در ولایات داخله 3 شاهی و ولایات خارجه 4 شاهی بود. روزنامه طبق ادعای خود از حمایت مشروطه و عدالت سخن میگفت.
ساحل نجات جمعا 13 شماره، از یکم تا هشتم در بندر انزلی و از نهم تا سیزدهم بعد از توقیف خیر الکلام در رشت نشر یافته و با اینکه میباید دو شماره در هفته منتشر گردد ولی از تاریخ سومین شمارهاش، بیستم شعبان 1325، چنین برمیآید که یک شماره در هفته منتشر میساخته است. علت تعطیل روزنامه و سرنوشت شرکت ساحل نجات دانسته نیست. این روزنامه در شماره دوم مورخ 13 شعبان 1325 مقاله جالبی بعد از ترور اتابک به چاپ رسانیده که بدینگونه پایان مییابد: «ما از چهار کس، چهار چیز میخواهیم، از وکلا رأی متین، از وزرا کار صحیح و نظم ادارات، از علما حفظ بیضه اسلام و قطع جور ظلام، از ملت اقدامات شایسته و احساسات بایسته.»
گلستان
«برای ایرانیان غیرت و انصاف و برای خارجیان عدالت و مساوات» این وجه اشتراک روزنامه گلستان بود که اولین شمارهاش در روز 14 شعبان 1325 قمری به مدیریت محمد حسین رئیس التجار معروف به سفینه که بازرگانی فاضل و ادیب و عضو فعال انجمن معارف بود در شهر رشت چاپ و منتشر گردید.
روزنامه گلستان فقط 4 شماره منتشر کرده که تاریخ شماره چهارم روز اول ذی الحجّه مطابق با 5 ژانویه 1908 میلادی درج شده است. به احتمال زیاد روزنامه مزبور دارای قطع نیمورقی بوده است.
مجاهد
در نهم ماه شوال 1325 نخستین شماره روزنامه مجاهد در رشت چاپ و نشر یافت. محمد صدر هاشمی، رابینو، براون و ابراهیم فخرائی نام مدیر و ناشر را ثبت ننمودهاند ولی معتقدند فقط 5 شماره آن نشر یافت که شماره پنجم تاریخ دوم محرم 1326 هجری قمری مطابق با پنجم فوریه 1908 میلادی را داشت. وجه اشتراک سالانه آن در گیلان 12 قران در سایر شهرهای ایران 15 قران، در روسیه 2 منات بوده است.
کاشف الحقایق
نخستین و آخرین شماره روزنامه کاشف الحقایق در 6 ذی القعده 1325 چاپ و نشر یافت، مدیریت آن با میرزا حبیب الله خان گاسپادین از فرهنگیان سختکوش و روشنفکر گیلان بود. این روزنامه به قول براون میبایست هفتهای دو بار در تهران به چاپ رسد ولی رابینو به روشنی مینویسد: در رشت انتشار یافت و از آن یک شماره منتشر گردید، به تاریخ 6 ذی القعده سال 1325 هجری مطابق با دهم ژانویه سال 1908 میلادی؛ وجه اشتراک در شهر رشت 12 قران در سایر شهرهای ایران 18 قران، در اروپا 10 فرانک، در قفقاز 4 منات، در هندوستان 4 مجیدی.
گیلان
روزنامه «گیلان» در 4 صفحه به مدیریت میرزا حسن خان اسدزاده در تاریخ 18 ذی الحجه 1325 قمری به عنوان ناشر افکار انجمن ملی ولایتی گیلان در رشت چاپ و نشر یافته است. سومین شماره آن به تاریخ 8 محرم الحرام 1326 انتشار پیدا کرد.
قیمت اشتراک سالانه برای رشت و سایر نقاط گیلان 20 قران، سایر بلاد داخله 24 قران، قیمت یک شماره 3 شاهی بود.
از این روزنامه جمعا 12 شماره به چاپ رسید و مطالب آن منحصر به مذاکرات انجمن ولایتی گیلان بود.
سروش
این روزنامه در سال 1325 قمری به مدیریت میرزا عیسی خان سروش در شهر رشت چاپ و نشر گردید. هیچ نوع مشخصاتی از این روزنامه در دست نداریم، فقط میدانیم میرزا عیسی خان منشی سردار منصور بوده و بعدها نام خانوادگی سروش را برای خود انتخاب کرده است. در انقلاب گیلان به انگیزه شرکت در نهضت مشروطیت و گرایش به آزادی مورد خشم و بغض نکراسف کنسول خودکامه روس قرار گرفت تا بدانجا که تبعید پنج ساله او کتبا از مقامات ذیصلاح ایرانی درخواست گردید. سروش مدتی را در تهران بهسر برد و چون عضد الاسلام لاهیجانی روزنامه سروش را در تهران بنیاد نهاد، سردبیری آن را به میرزا عیسی خان داد، این مرد بعدها در دستگاه پهلوی به ترقیاتی نائل آمد و به نمایندگی مجلس سنا نیز رسید.
هوی و هوس
مردم لاهیجان در دوران مشروطیت پابهپای سایر برادران و خواهران گیلانی و ایرانی به مبارزه شرافتمندانه برخاستند و در امر روزنامهنگاری نیز همگام دیگر مبارزان گردیده روزنامه هوی و هوس را منتشر ساختند؛ مدیریت آن را حاجی حسین نامی به عهده داشت روزنامه با چاپ ژلاتینی انتشار مییافت. متأسفانه جز این هیچگونه شناخت دیگری از مشخصات آن نداریم.
مؤبد
روزنامه مؤبد به سال 1325 قمری در شهر لاهیجان با چاپ ژلاتینی نشر گردید، هیچیک از فهرستنویسان نام مدیر و دیگر مشخصات این روزنامه را ضبط ننمودهاند.
دبیریه
دبیریه از نشریات تاریخی و جالب توجهی بوده است که هر پانزده روز یک بار چاپ و نشر مییافت. شماره نخست آنروز 18 ربیع الاول 1326 قمری به طول و عرض 22* 17 و تعداد صفحات متفاوت از 8 تا 48 صفحه در شهر رشت طبع و نشر گردید و دیگر شمارههای آن یعنی دوم تا پنجم به ترتیب
ص: 665
روز سوم، پانزدهم، سلخ ربیع الثانی و چهاردهم جمادی الاول 1326 منتشر شده است.
مدیر و نویسنده این مجله میرزا سید عبد الرحمن الحسینی مشهور به دبیر الممالک در پشت جلد شماره دوم مجله مینویسد: «دبیریه. نفس الرحمن فی تیقظ الانسان. این مجموعه مشتمل است بر سی و پنج هزار بیت که از سی سال قبل در ترجمه احوال طبقات رجال در اواخر دوره ناصری و ده سال سلطنت مطلقه مظفری متدرجا از قلم صداقت رقم میرزا سید عبد الرحمن دبیر الممالک گذشته، در این عهد خجسته که تدریجا جزو جزو ماهی دو نمره به طبع میرسد، ضمنا مقاله یا اخبار صحیحه مهمه در موقع لزوم درج میشود.
قیمت یک نسخه در رشت 10 شاهی، سایر بلاد به اضافه اجرت پست است، محل توزیع قرائتخانه ملی رشت.»
حقیقت
انجمن حقیقت به منظور اشاعه افکار و ارشاد و عطف توجه جامعه به عقاید خود، روزنامه حقیقت را با چاپ ژلاتینی در سال 1326 هجری قمری به گونه هفتگی در شهر رشت نشر داده است. دیگر مشخصات و تعداد شمارههای منتشرشده و نام مدیر و مرام آن در دست نیست.
حبل المتین
بعد از به توپ بستن مجلس عده زیادی از آزادیخواهان به شهرستانها پناه جستند و میرزا سید حسن کاشانی که به قفقاز تبعید شده بود چون وارد رشت شد تبعیدگاه را از یاد برد و در رشت رحل اقامت افکند و در 22 صفر 1327 قمری اولین شماره و در 10 رجب همین سال آخرین شماره روزنامه حبل المتین را چاپ و نشر نمود.
مشخصات روزنامه در شماره 18 سال سوم مورخ سهشنبه دهم ربیع الثانی 1327 چنین آمده است: «مدیر کل جلال الدین الحسینی مؤید الاسلام، صاحب امتیاز روزنامه هفتگی و یومیه حبل المتین، عنوان مراسلات، رشت منزل جناب سردار منصور، نایب مدیر: میرزا سید حسن کاشانی، غیر از ایام تعطیل همه روزه طبع و توزیع میشود. یومیّه حبل المتین، 1311، رشت. قیمت اشتراک سالانه: رشت 40 قران، سایر بلاد داخله 45 قران، روسیه و قفقاز 10 منات، سایر ممالک خارجه 30 فرانک. قیمت یک نسخه در رشت 2 شاهی، سایر بلاد ایران 3 شاهی، قیمت اعلان سطری 2 قران. روزنامه ملی، آزاد، سیاسی، تاریخی، ادبی، اخباری، علمی، اقتصادی.»
قطع روزنامه به قطع نسیم شمال و تعداد صفحات آن 4 صفحه بود و چون تهران در مقابل مجاهدین گیلان سقوط کرد حبل المتین نیز به تهران منتقل گردید.
اتفاق
روزنامه اتفاق در رشت با چاپ سنگی منتشر شده و تاریخ انتشار آن 21 ربیع الاول 1327 قمری است. مدیریت این روزنامه به عهده میر عبد الباقی و علی آقا ناظم مؤسسین مدرسه اتفاق بود.
علی آقا ناظم فرزند حاجی حبیب اصفهانی شربتدار سپهدار رشتی، که بعدها برای خود نام خانوادگی حبیبی را برگزید، از هنرمندان معروف تآتر گیلان نیز بود و تا پایان عمر از خدمات فرهنگی دست برنداشت. وی در شهرستانهای فومن و لنگرود و گرگان سالها رئیس فرهنگ بود ... پاداشی که اولیای وزارت فرهنگ در پایان عمر به علی حبیبی دادند مدیریت یک دبستان شش کلاسه در اهواز بود که کمی بعد بازنشسته شد. حبیبی در آذرماه 1324 شمسی به عارضه سکته مغزی درگذشت.
تمدن
سومین دوره انتشار روزنامه تمدن را میرزا رضا خان مدبّر الممالک صاحبامتیاز آن بعد از گریز از تهران، محیط وحشت و اختناق استبداد محمد علی شاهی، به تاریخ 29 ربیع الثانی 1327 در رشت بنیاد نهاد.
رابینو معتقد است این شماره نمره 15 از سال دوم انتشار تمدن بوده است و چون مقارن این احوال مجاهدین گیلانی تهران را فتح کردند دگرباره تمدن به مرکز کشور منتقل گردید.
میرزا رضا خان در 17 صفر 1336 در تهران دیده از جهان فروبست.
مدرسه تمدن
از نشریهای به نام مدرسه تمدن فقط ابراهیم فخرائی ذکری به میان آورده مینویسد: «چاپ رشت، یک صفحهای، حاوی اشعار ابو القاسم لاهوتی کرمانشاهی، شماره اولش به تاریخ 11 جمادی الاول 1327 ه. ق منتشر شد» چهبسا این کار مطبوعاتی مربوط به زمانی باشد که لاهوتی به منظور همکاری با مجاهدین گیلان جهت فتح تهران به رشت آمده بود.
دستور
دستور به قطع 10* 5/ 14 سانتیمتر در 4 صفحه روز 9 رجب 1328 هجری قمری در شهر رشت چاپ و نشر یافت. اگرچه دستور، روزنامه تاریخی، سیاسی، طرفدار استقلال ایران معرفی گردیده ولی در حقیقت نشریهای مذهبی بود. این روزنامه سه شماره نشر گردید و آخرین شماره آن تاریخ 26 رجب 1328 را دارد. وجه اشتراک سالانه در رشت 25 قران و در سایر شهرستانهای ایران 30 قران بود.
افلاطون
ادوارد براون در کتاب مطبوعات و شعر فارسی مینویسد: «از روزنامه افلاطون فقط یک شماره در تاریخ 26 رجب 1328 هجری قمری مطابق 3 آگوست 1910 انتشار یافته و من این یک شماره را در دست دارم و خصوصیات آن بدین قرار است: 8 صفحه به قطع 5/ 7* 5/ 12 سانتیمتر که چهار صفحه آن رنگی است! وجه اشتراک سالانه 24 قران در رشت، در سایر شهرهای ایران 27 قران و در ممالک خارجه 6 منات» در مورد این روزنامه مرحوم فخرائی در جدول روزنامه و مجلات مینویسد: «افلاطون، سیاسی، مصور، رشت، چاپ سربی، 1328» مشخصات دیگری از آن در دست نیست.
ص: 666
اخوت
روزنامه اخوت به مدیریت سید حسن مؤید کاشانی و هادی مولوی گیلانی بهطور هفتگی از هشتم شعبان 1328 تا 24 جمادی الاول 1329 در شهر رشت انتشار یافته است، این روزنامه ناشر افکار گردانندگان مدرسهای به همین نام بود. وجه اشتراک سالانه در رشت 1 تومان، سایر شهرها 12 قران، تکشماره در رشت 2 شاهی، در سایر ولایات 3 شاهی بوده و روزنامه طی دو سطر چنین اعلام کرده است: «این روزنامه فقط از اخلاق سخن میراند. چون قیمتش به مصرف شاگردان مجانی میرسد، پس از فرستادن چهار نمره وجه آبونه برات خواهد شد، هرگونه اخبار از ادارات و غیره و هر گفتار که به مسلک اخوت عالی باشد پذیرفته خواهد شد» روزنامه در 4 تا 6 صفحه چاپ و نشر مییافت.
هادی مولوی گیلانی، دهقانزادهای از دهستان پاکنار رشت متولد سال 1250 خورشیدی بود که از جوانی به عرفان و تصوف علاقمند شد و در راه دستگیری خلق از پا ننشست تا به سال 1330 خورشیدی در تهران خرقه تهی کرد.
گیلان
نخستین شماره روزنامه پرمحتوا و سیاسی گیلان در 26 شعبان 1328 در شهر رشت چاپ و منتشر گردید، براون مینویسد: «یک روز در میان انتشار مییافت، ناشر آن م. ص و روزنامه معتدلی بوده است» فخرائی مینویسد: «در صدر صفحه نام مدیر م ... ظ. و نام سردبیر محمد علی قید شده و تا شماره 54 مورخ رجب 1329 به همین کیفیّت ادامه داشته و از شماره 55 به بعد اسامی مزبور از صدر صفحه حذف شده به ذکر نام محمد کاظم در آخر صفحه چهارم اکتفا شده است» در مورد روش آن مینویسد: «در سرلوحهاش این جملات ذکر شده بود: روزنامه ملی، آزاد سیاسی، تاریخی، تجارتی، عجالتا هفتهای سه نمره طبع و نشر میشود ... بیشتر گفتگوهایش پیرامون مسائل سیاسی روز و پاسخگویی به دشمنان آزادی بود و بسیاری از مقالات سیاسی آن را حسین کسمائی مینوشت، مسلک سیاسیاش اعتدالی بود.»
در شماره دهم سال دوم این روزنامه نامی از مدیرمسئول دیده نمیشود، فقط در انتهای ستون سوم صفحه چهارم نوشته شده است: «محمد کاظم.
رشت. مطبعه عروة الوثقی» قطع روزنامه 28* 42 سانتیمتر و تاریخ آن سهشنبه 20 ذی حجة الحرام 1329 قمری میباشد. قیمت اشتراک سالانهاش در رشت 25 قران و ولایات داخله 30 قران بود.
مهدی حمال
از این روزنامه که به روش فکاهی نشر مییافت رابینو و براون ذکری به میان آورده و آن را روزنامه فکاهی معرفی کردهاند که در تاریخ 16 رمضان 1328 به مدیریت اکبرزاده فقط یک نمره چاپ گردید.
کنکاش
روزنامه کنکاش به مدیریت محمد علی حسن از روز 13 ذی القعده 1328 قمری در چهار صفحه در شهر رشت چاپ و نشر یافته است. مشخصات روزنامه و بهای آن چنین نوشته شده است: «محل اداره: رشت. سبزهمیدان.
منزل حاج حسن آقا. عنوان تلگرافی: رشت کنکاش. قیمت اشتراک رشت سالانه 20 قران، ششماهه 17 قران، سه ماهه 10 قران، سایر ولایات 30 قران، 20 قران، 12 قران. ممالک خارجه 40 قران، 22 قران، 13 قران. قیمت اعلانات صفحه اول سطری 10 شاهی، صفحه چهارم سطری 5 شاهی، تک نمره در رشت 3 شاهی. سایر ولایات 4 شاهی» ترتیب انتشار آن هفتهای دو شماره بوده است، این روزنامه بعدا به تهران منتقل گردید.
نجات
از این روزنامه آگاهی لازم را نداریم، براون و رابینو مینویسند: «نجات:
روزنامه چاپ ژلاتینی منتشره در رشت» فخرائی نیز مینویسد: «1328.
مسلک آزاد. مقالاتش تجارتی است.»
صدای رشت
روزنامه صدای رشت به مدیریت ع. احمدزاده هفتهای دو شماره از روز 15 ماه محرم 1329 در رشت مطبعه سعادت به چاپ میرسیده و شعار آن حریت، مساوات و عدالت بوده است. سایر مشخصات آن بدین شرح است:
عنوان مراسلات. رشت. اداره صدای رشت. آبونمان رشت سالانه 35 قران، ولایات داخله 30 قران. ولایات خارجه 35 قران، تکنمره در همه جا 3 شاهی، قیمت اعلانات صفحه اول سطری 1 قران، صفحه آخر سطری 10 شاهی. شماره 19 آن به تاریخ 2 ربیع الثانی 1329 در دست است. مرحوم فخرائی ترتیب انتشارش را در هفته 3 شماره و روش آن را «بر طبق رویه و مسلک افصح المتکلمین» میداند.
ندای رشت
روزنامه ندای رشت در سال 1329 قمری در رشت منتشر شد. از این روزنامه فقط دو شماره منتشر شده است. بر طبق نظر رابینو شماره اول در تاریخ 28 ربیع الاول 1329 و شماره دوم در روز دوم ربیع الآخر همان سال منتشر گردید و آگاهی دیگری از این روزنامه در دست نیست.
نوع بشر
روزنامه نوع بشر را محمد تقی شیرازی به صورت دو شماره در هفته به قطع کوچک و دو ستونی در تاریخ 25 ربیع الثانی 1329 ه. ق در شهر رشت چاپ و نشر نموده است. مشخصات شماره پنجم مورخ چهارشنبه 18 شهر جمادی الاول تنگوزئیل 1329 آن چنین است: «عنوان مراسلات، رشت راسته علاقبندها. دکان آقا مشهدی احمد. قیمت اعلانات صفحه اول سطری 1 قران، صفحه آخر 10 شاهی، قیمت اشتراک رشت 15 قران، سایر بلاد داخله به اضافه اجرت پست. قیمت تکنمره همه جا 2 شاهی».
مسلک روزنامه بدینگونه توجیه گردیده است: «جریده ما اخلاقی و در مهمات و منافع ملیه کوشش کرده با هرقلم از جدیّت، سیاست ملیّت را تعقیب
ص: 667
مینماید.» شماره ششم این روزنامه در 23 جمادی الاولی 1329 انتشار یافته است.
زمان وصال
روزنامه ادبی سیاسی هفتگی زمان وصال روز 19 جمادی الاول 1329 به قطع کوچک نیمورقی به مدیریت میرزا علی اصغر شیرازی ملقب به اصغر میرزا ناصر الشعراء در شهر رشت انتشار خود را آغاز نمود. مسلک و روش روزنامه چنین اعلام گردیده است: «این روزنامه فقط بر حفظ مراتب وطنخواهان مظلوم بیزبان و بر ضد مستبدین مشروطهنما سخن میراند.» حق اشتراک آن سالانه 10 قران و تکشماره 3 شاهی بوده است. براون بر آن است که «از این روزنامه بیش از هشت شماره منتشر نشده ... شماره آخر آن در 22 رجب سال مذکور انتشار یافته است» ولی شادروان فخرائی شماره نهم آن را هم در اختیار داشته و مقالهای ازین شماره در کتاب گیلان در جنبش مشروطیت نقل کرده است.
امید ترقی
مجمع امید ترقی که یکی از بزرگترین مجامع هنری و نمایشی رشت بود به منظور روشن ساختن افکار جامعه به چاپ و نشر روزنامه امید ترقی پرداخت، براون مینویسد: «من یک نسخه از این روزنامه را که مورخ به تاریخ 29 جمادی الاول 1329 قمری است در دست دارم، این شماره در 6 صفحه به قطع 5/ 6* 5/ 12 سانتیمتر است، قیمت هر شماره آن 1 شاهی معین شده است، در این روزنامه عواید و مخارج تآترهائی که در رشت داده میشود چاپ شده است.»
آموزگار
میرزا محمد تقی شیرازی بعد از تعطیل یا توقیف روزنامه نوع بشر که انگیزهاش دانسته نیست، نخستین شماره روزنامه آموزگار را در روز 7 جمادی الثانی 1329 در مطبعه سعادت رشت به چاپ رسانید. این روزنامه هر هفته روزهای یکشنبه طبع و دوشنبه توزیع میشد. روش آن چنین اعلام گردیده بود: «روزنامهای است علمی، اخلاقی، ادبی، از هرگونه مطالب سودمند به حال ایران سخن میراند» فخرائی انتشار بیست و چهارمین شماره آن را تأیید نموده مینویسد: «کمتر در کشمکشهای سیاسی وارد بوده و مندرجات روزنامه را نوعا مقالات علمی و اجتماعی تشکیل میداده است؛ در هر شماره روزنامه یک ماده از مرامنامه حزب دموکرات، با بیانی سلیس و عامیانه تفسیر میشد.»
اتفاق
روزنامه اتفاق به مدیریت معصومزاده شکوری و میر عبد الباقی جمشیدزاده و بنابه نوشته فخرائی علی آقا ناظم، روز 16 جمادی الثانی 1329 در شهر رشت با چاپ سنگی نشر یافت و ناشر افکار حزب اتحاد و ترقی بود، با توجه به تاریخ انتشار اولین شماره دو روزنامه اتفاق گمان میرود شادروان فخرائی با ذهنیتی که از نام اتفاق داشته علی حبیبی را هم در عداد یکی از مدیران این نامه ثبت نموده باشد.
راه خیال
ابو القاسم افصح المتکلمین که مردی سختکوش و مبارز بود، بعد از تعطیل نامه خیر الکلام به انتشار روزنامه فکاهی سیاسی راه خیال دست زده به مطایبهنویسی و طنز پرداخت و روزنامه کاریکاتوری راه خیال را در اول شعبان 1329 چاپ و نشر نمود. قطع روزنامه 22* 5/ 35 سانتیمتر بود که در چهار صفحه چاپ میشد. صفحه اول و آخر آن دارای کاریکاتوری متناسب با جریانهای سیاسی روز بود. قیمت اشتراک، رشت 12 قران، سایر بلاد 15 قران، قیمت یک نمره 5 شاهی، روزنامه با صفحات دو ستونی هر هفته یک شماره با چاپ سنگی انتشار مییافت.
ص: 668
خیال
ادوارد براون مینویسد: «روزنامه خیال را رابینو و میرزا محمد علی خان یادداشت نکردهاند، ولی من یک شماره بدون تاریخ از آن در دست دارم، این شماره نمره اول روزنامه و با چاپ سنگی است که در رشت طبع شده و صفحه اول آن مصور به تصویر احمد شاه است. وجه اشتراک سالانه آن 12 قران در رشت، 17 قران در سایر شهرهای ایران، 20 قران در ممالک خارجه، تعداد صفحات شش و به قطع 5/ 7* 13 سانتیمتر و ناشر و مدیر روزنامه افصح المتکلمین است» مرحوم فخرائی هم به صرف نوشته بدون تاریخ براون این روزنامه را بدون ارائه مدرکی منتشره در سال 1325 دانسته است. باید پذیرفت این روزنامه زائیده اشتباه و درست نخواندن نام راه خیال توسط براون بوده است مگر آنکه پیدا شدن شمارهای از آن خلاف این نظریه را ثابت نماید.
عصر سعادت
از این روزنامه بدون ذکر هیچگونه مشخصاتی فقط آقای محمد صدرهاشمی نام برده و تأسیس و انتشار آن را به گونه هفتگی به سال 1295 خورشیدی ثبت نموده است.
جنگل
روزنامه جنگل از جراید باارزش و سودمند و صاحب مسلک و سیاسی گیلان بود که از روز یکشنبه 19 شعبان 1335 به مدیریت غلامحسین کسمائی در 8 صفحه و به قطع 22* 35 سانتیمتر در کسما با چاپ سنگی نخستین شمارهاش را نشر داد. این روزنامه به گفته آگاهان در سه دوره زیر نظر حسین کسمائی، محمدی انشائی و اسماعیل دهقان نشر یافته است ولی در خود روزنامه جز سیزده شماره نخستین که نام میرزا حسین کسمائی را به عنوان مدیرمسئول معرفی کرده ابدا مطلبی مؤید قول آگاهان ندارد.
مشخصات آن طبق مندرجات شماره نخست چنین است: «شماره اول، یکشنبه 19 شعبان المعظم 1335. در ایام هفته به قدر امکان طبع و نشر میگردد، تک نمره 7 شاهی. مدیر: غلامحسین کسمائی، محل اداره کسما، عنوان تلگراف و تلفون از توجه اولیاء امور نداریم. عنوان مراسلات پستی:
فومن. کسما. مدیر، وجه اشتراک بعد از نمره سه دریافت میشود. قیمت اشتراک یک ساله 50 قران، ششماهه 30 قران. این روزنامه فقط نگاهبان حقوق ایرانیان، منور افکار اسلامیان.» از شماره دوم به بعد مختصر تغییری در مشخصات داده شد و جمله عنوان تلگراف و تلفون ... حذف و انتشار روزنامه
ص: 669
دوبار در هفته اعلام گردید، روزنامه جنگل از شماره نخست فاقد امتیاز بود و گویا این مسئله تا آخرین شماره تداوم یافته باشد.
جنگل در سال اول مجموعا سی و یک شماره منتشر کرد و آخرین شمارهاش تاریخ 17 شعبان 1336 را دارد. از 27 شوال که اولین شماره سال دوم نشر یافته است، چندین بیاننامه به قطع روزنامه نشر یافته که حاوی اخبار جنگلی جنگلیها با انگلیسیها و تعدادی اعلامیه منتشره میباشد که به راستی ارزش اطلاعاتی و تاریخی زیاد دارند و اینها تقریبا جانشین روزنامه بودهاند، از سال دوم مجموعا بیش از 4 شماره نشر نیافته و شماره چهارم آن با حروف سربی به قطع متوسط به تاریخ سهشنبه 4 ربیع الثانی 1337 مطابق 16 جدی 1297 میباشد و گمان هم نمیرود که بعد از تاریخ فوق روزنامه انتشار یافته باشد.
روزنامه جنگل دو ستونی و به استثنای چند شماره صفحات اول و هشتم آن با مرکب قرمز چاپ میگردید و مطالبی جالب و متنوع از سیاست و مبارزه و دفاع در اختیار خوانندگان قرار میداد و اینکه مرحوم فخرائی مینویسد در سال 1338 شادروان اسماعیل دهقان روزنامه جنگل ارگان کمیته انقلاب سرخ را با چاپ سربی در رشت چاپ و منتشر میکرد قابل تأمل است.
آموزگار
از این روزنامه در هیچ فهرستی جز تاریخ جراید و مجلات ایران ذکری به میان نیامده است فقط محمد صدر هاشمی زیر تعرفه روزنامه آموزگار منتشره در سال 1329 ه. ق مینویسد: میرزا حسین خان جودت در ذی الحجه 1335 قمری روزنامهای به نام آموزگار منتشر ساخته و به نقل از شماره 33 سال نهم روزنامه وطن اضافه مینماید: «جریده شریفه آموزگار که به مدیریت آقای میرزا حسین خان جودت تازه در رشت طلوع نموده با یک بیانات شیرین هموطنان را به سوی ارتقا میکشاند، در این چند روزه نمره اول آن به اداره واصل شد.» آگاهی دیگری جز این نداریم.
صبح سعادت
از این روزنامه نیز شمارهای در دست نیست فقط به نقل از روزنامه چهرهنما چاپ مصر (در فهرست جراید ولایات) نام آن به چاپ رسیده است، با توجه به اینکه چهرهنما در شماره 52 سال 15 مورخ جمادی الثانی 1336 اشاره به صبح سعادت نموده طبعا باید تاریخ انتشارش هم در همین سال باشد ولی مرحوم فخرائی در فهرست خود سال انتشارش را 1337 و مدیر آن را محمد آصفی معرفی کرده است.
البدر المنیر
مجله هفتگی البدر المنیر به مدیریت آقا سید ابو الفضل در سال 1297 شمسی انتشار یافت. مجله مذکور هر هفته یک بار در مطبعه بامبولکسکی طبع و هر نوبت 200 نسخه از آن منتشر میشد.
بدر منیر
شادروان سید جلال الدین بدری در سال 1298 خورشیدی روزنامه بدر منیر را در بندر انزلی نشر داد ولی بعد از چندی محل انتشار آن به رشت منتقل گردید و از سال 1302 شمسی تا زمانی که مدیر آن در قید حیات بوده است به گونهای نهچندان منظم در رشت چاپ و نشر مییافت.
بدر منیر چون دیگر جراید ایران در 17 آذر 1321 توقیف و در اردیبهشت 1322 آزاد شد و بیدرنگ به نشر طلیعه پرداخت و بلافاصله شماره 2962 روزنامه را در آدینه 9 اردیبهشت 1322 انتشار داد که مشخصات آن چنین است: «ید الله فوق ایدیهم. سال بیست و پنجم. این روزنامه هفتهای دو شماره منتشر میشود. محل اداره: رشت، خیابان پهلوی. صاحبامتیاز و نگارنده و مدیرمسئول بدری، مکاتیب عموما به نام مدیر ارسال شود. عنوان تلگرافی رشت بدر منیر، تکشماره روز انتشار 1 ریال، ... اشتراک داخله 100 ریال، ششماهه 60 ریال، خارجه به اضافه اجرت پست. قیمت آبونه کارگران با
ص: 670
گواهی مؤسسه مربوطه ماهی 6 ریال است. تعیین اجرت آگهیها و لوایح با دفتر اداره است. وجه اشتراک پس از دو شماره دریافت میشود»، روزنامه بدر منیر بعد از استقرار دیکتاتوری رضا خان تعطیل گردید و بعد از وقایع شهریور 1320 مجددا انتشار یافت.
مجله بلدیه
مجله بلدیه در اواخر سال 1337 به مدیریت نادر میرزا در شهر رشت منتشر شد ولی چون نسخهای از آن در دست نیست از مشخصات و دیگر مطالب آن نمیتوان سخنی گفت. ظاهرا مجله بلدیه را شهرداری برای راهنمایی مردم و معرفی فعالیتهای خود منتشر میساخت.
مجله فرهنگ
مجله فرهنگ در اواخر سال 1298 خورشیدی به مدیریت محمد شبانی و احمد قطبی در رشت چاپ و نشر یافت، این ماهنامه ناشر افکار جمعیت فرهنگ رشت بود، مدیریت سال اول این ماهنامه از شماره سوم به آقای تقی رائقی تفویض شد و مجموعا در این سال 7 شماره نشر داده و تعطیل گردید. در اسفند 1302 تجدید سازمان کاملی در دستگاه اداری مجله داده شد و از فروردین 1304 انتشار آن آغاز گردید. مجله، مشخصات خود را چنین معرفی میکند:
«مؤسس: جمعیت فرهنگ، فرهنگ مجلهای است علمی، ادبی، اخلاقی، فنی و اقتصادی که در هر ماه شمسی انتشار مییابد. مدیر تقی رائقی عضو فرهنگ، محل اداره: رشت، سبزهمیدان. وجه اشتراک سالانه 20 قران، تک شماره 2 قران، مقالات وارد مسترد نمیشود؛ اداره در حک و اصلاح آنها آزاد است، قیمت اعلانات در صفحه آخر، مخصوص اعلانات، با دفتر اداره است. عنوان تلگرافی: رشت، فرهنگ» در سال دوم انتشار، مجله مجموعا در 457 صفحه نشر یافته و مشحون از مقالات مفید است.
سال سوم از فروردینماه 1305 بهطور کامل 12 شماره ماهانه به چاپ رسیده و هر شماره 32 تا چهل صفحه دارد با مقالات متنوع و مفید و تحقیقی.
سال چهارم مجله از اول فروردین 1307 با سرمقاله (اعتذار. تبریک) به چاپ رسیده و 7 شماره آن در شش مجلد نشر گردیده است. شماره 6 و 7 در یک مجلد بود و بعد از این شماره نیز برای همیشه تعطیل گردید، در این دوره هم مقالات پژوهشی بسیار خوبی به چاپ رسیده است.
بین سال سوم و چهارم مجله یک سال تعطیل بود و این نشان میدهد که جمعیت دچار درگیریهای سیاسی بود و کمتر توانست به امور فرهنگی و تربیتی بپردازد، ماهنامه فرهنگ در چاپخانههای عروة الوثقی و فردوس رشت چاپ میشد و از ماهنامههای ارزشمندی بشمار میرفت که از هر جهت قابل استفاده برای عموم حتی طبقه روشنفکر بود.
بیداری
در خردادماه 1299 شمسی روزنامه بیداری به مدیریت آقای حسین جودت چاپ و نشر یافت. مرحوم فخرائی تاریخ نشر آن را سال 1337 دانسته مینویسد که ارگان شهرداری رشت بوده است.
گیلان
سومین روزنامه با نام گیلان در اوائل سال 1338 ه. ق در شهر رشت چاپ و منتشر شد. صاحبامتیاز آن سعید صفی و مدیر محمد خان بود ولی مجله اقبال در شماره نخست سال دوم نوشت: «روزنامه گیلان منطبعه رشت به قلم آقای خسروی مدیر و سردبیر جریده تهذیب به طبع میرسد، این روزنامه دارای اخبار داخله و خارجه و مقالات مفیده است و هفته سه بار طبع میشود.» چون نمونهای از این روزنامه در اختیار نیست نمیتوان گفت به چه علتی روزنامهای در گیلان به قلم آقای خسروی ساکن تهران چاپ و نشر میگردید.
مشخصات روزنامه بدین قرار معرفی شده است: «در هفته سه بار طبع و نشر میگردد، مقالات وارده با نظر سردبیر است. محل اداره: رشت، سبزهمیدان.
عنوان تلگرافی: گیلان. قیمت اشتراک سالانه: داخله 40، خارجه 60 قران، ششماهه داخله 25، خارجه 35 قران؛ تک نمره 4 شاهی، اعلانات صفحه اول سطری 3 قران، صفحات دیگر 2 قران».
گیلان بعد از انتشار شماره چهارم توقیف گردید ولی مدت توقیف طولانی نبود و شماره پنجم آن در یازدهم ربیع الآخر سال 1338 ه. ق انتشار یافت، روزنامه گیلان از جراید خوبی بود که بیش از یک سال با روشی متین و همگام با افکار آزادیخواهان گیلان انتشار یافته است، گیلان در مطبعه اتحاد به چاپ میرسید.
آموزش
در سال 1299 شمسی روزنامه آموزش در رشت چاپ و نشر گردید. در مورد این نشریه آگاهی دیگری نداریم.
انقلاب سرخ
سید ابو القاسم ذره بعد از بازگشت از «کنگره ملتهای شرق» در نهم مرداد ماه 1299 با کمک و هدایت احسان الله خان «کمیته ملی آزادیبخش ایران» را به منظور پایهگزاری حکومت کمونیستی بوجود آورد و برای اشاعه مرام این کمیته روزنامه انقلاب سرخ را چاپ و نشر داد ولی انتشار آن دوام نیافت.
کامونیست
سید جعفر جوادزاده (پیشهوری) که در شمار کمونیستهای اولیه ایران بوده در نهضت جنگل فعالیت میکرد و از طرف حزب عدالت باکو مأموریت داشت مسیر حرکت ملی و آزادیگرایانه جنگل را به نفع کمونیستها و در جهت آرمان آنها سوق دهد در سال 1338 به انتشار روزنامه کامونیست پرداخت و در راستای نام آن برای نشر افکار کمونیستی در بین طبقات ایران تبلیغات وسیعی را آغاز نمود ولی پیش از آنکه توفیقی یابد کامونیست برای همیشه تعطیل شد.
این روزنامه در رشت انتشار مییافت.
ص: 671
فریاد جوانان
در سال 1338 قمری بعد از تشکیل کمیته انقلابی روکم (رولوسیونی کمیتت) کمونیستها این ائتلاف را موفقیت بزرگی برای رخنه کردن در میان جوانان و انحراف افکار آنها تلقی کرده برای جوانان نیز تشکیلاتی ترتیب دادند و روزنامه فریاد جوانان را به عنوان زبان گویای تشکیلات چاپ و نشر دادند. این روزنامه فاقد مدیر و هیئت تحریریه معلوم و مشخص و حتی نشانی صریح و روشن بود و مجموعا بیش از دو یا چند شماره نشر نیافت، این روزنامه روشی انقلابی داشت و در جهت اشاعه آرمانهای جهانی کمونیسم قلمزنی میکرد.
ایران سرخ
رضا روستا برای آنکه از حریفان عقب نماند در سال 1338 ه. ق نشریه ایران سرخ را با ذکر (ناشر افکار رهبران و زمامداران انقلاب سوسیالیستی) چاپ و نشر نمود، اگرچه نمیتوان آن را رسما در عداد جراید موجود گیلان دانست ولی معرفی آن لازم دیده شد، شماره دوم ایران سرخ تاریخ دهم شوال 1338 را دارد.
ترغیب
در سال 1300 شمسی روزنامه ترغیب به مدیریت م. مدنی در شهر رشت پا به دایره انتشار نهاد. ترغیب از جراید خوب و وزین گیلان بود که مدتی نزدیک به ده سال مداوم چاپ و نشر گردید، یکی از شمارههای سال هفتم این روزنامه در اختیار نویسنده این بخش قرار دارد و مشخصات آن بدین شرح است، روزنامه در 4 صفحه بزرگ به طول 54 و عرض 36 سانتیمتر، محل اداره رشت. قیمت اشتراک طبقات اول 10 تومان، دوم و تجار محترم 5 تومان، بقیه طبقات 2 تومان، ماهانه 2 قران، رؤسای ادارات و نمایندگان خارجه در حکم طبقات اولند.
ترغیب در مطبعه اتحاد رشت به چاپ میرسیده است.
بحر خزر
روزنامه هفتگی بحر خزر در سال 1301 شمسی در شهر رشت طبع و نشر یافته است و هیچگونه آگاهی دیگری از این نشریه در دست نیست.
مرآت الملّه
این روزنامه به سال 1301 شمسی در گیلان چاپ و نشر گردید و از آن نیز اطلاعاتی در دست نیست.
وقت گیلان
روزنامه وقت گیلان در سال 1301 شمسی در رشت چاپ و منتشر گردید.
صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن باقر هدایتی نام داشت. بعد از چندی انتشار روزنامه دچار وقفه شد اما مدیر آن بر مشکلات فائق آمده موفق به انتشار دوره دوم روزنامه گردید. انتشار دوره دوم نیز به طول نیانجامید و این روزنامه نیز مانند اغلب روزنامههای دوران رضا شاه در محاق تعطیل افتاد. این روزنامه به صورت هفتگی به چاپ میرسید، اگرچه مدیر آن قول داده بود «در آتیه نزدیکی یومیه طبع و نشر خواهد شد» ولی هیچوقت این قول صورت عمل به خود نگرفت. شماره چهاردهم وقت گیلان یکشنبه 25 آبان و پانزدهم روز چهارشنبه 12 آذر 1331 به چاپ رسیده و بعد از این شماره اطلاعی از آن در دست نیست.
پیام
طلیعه روزنامه پیام را شادروان ابراهیم فخرائی در 19 فروردین 1302 در رشت انتشار داد ولی به علت اختلافی که بین او و محسن قریب رئیس کل فرهنگ گیلان وجود داشت از انتشار روزنامه جلوگیری به عمل آمد و طلیعه منتشره آخرین شماره روزنامه پیام گردید.
ندای گیلان
روزنامه ندای گیلان را م. مدنی در سال 1302 شمسی تأسیس کرده همهروزه چاپ و نشر مینمود ولی هنوز چندی از انتشارش نگذشته بود که گرفتار توقیف شد. در این توقیف که حدود هفتاد روز طول کشید مدنی بیکار ننشست و توانست مقدمات انتشار مجدد روزنامه را فراهم آورد ولی بعد از نشر چند شماره در تاریخ 16 اردیبهشت 1303 در طلوع، مدنی مطلبی به شرح زیر چاپ کرد: «یک مرتبه دیگر روزنامه ندای گیلان بدون هیچ جهت و علتی از طرف دولت توقیف گردید، این توقیفهای پیاپی و خسارات متوالی ارکان انزجار و انتقام را نسبت به مسببین واقعی این قضایا بههیچوجه متزلزل ننموده و در نتیجه حق به حقدار خواهد رسید. مدیر ندای گیلان م. مدنی»، ولی گویا انتظار برآورده نشد و ندای گیلان برای همیشه در توقیف ماند.
طلوع
از روزنامههای پرارج و مورد علاقه مردم گیلان که روز دوشنبه 15 جمادی الاول 1342 برابر 2 جدی 1302 به مدیریت محمود رضا در چاپخانه عروة الوثقی به طبع رسیده نشر گردید طلوع نام داشت. شعار طلوع یک بیت شعر بود که در صفحه اول هر شماره به چاپ میرسید:
چنان طلوع کند آفتاب هستی ماکه یاد کس نکند از زمان پستی ما
مشخصات روزنامه طلوع چنین بود: «محل اداره موقتا منزل مرحوم حاجی آقا رضا، صاحبامتیاز و مدیر محمود رضا، سردبیر ابراهیم فخرائی، عنوان تلگرافی: رشت. طلوع. ایام دوشنبه و پنجشنبه طبع و توزیع میشود. اشتراک داخله: سالانه 50 قران، 6 ماهه 30 قران، خارجه به ضمیمه اجرت پست ... تک نمره 6 شاهی».
از شماره 49 نام فخرائی از سردبیری حذف گردید و گویا او خود کنارهگیری کرده بود، روزنامه طلوع مجموعا 69 شماره تا پنجشنبه 17 آبانماه 1304 خورشیدی چاپ و نشر یافت و در این کوتاهزمان دو بار توقیف شد، مبارزات دامنهدارش با تیمورتاش متهورانه بود و محمود رضا برای دفاع از
ص: 672
حقوق اجتماعی خستگی و ترس را احساس نمیکرد دریغا که مرگ مشکوک او در 15 دیماه 1319 اجازه نداد این نبرد با ناراستیها مداومت پیدا کند، مراسم تشییع جنازه مدیر آزادیخواه و مبارز طلوع باشکوه فراوان انجام گرفت که در واقع نشاندهنده حقشناسی صمیمانه مردم نسبت به خدمتگزاران واقعی جامعه بود.
پرورش
شادروان میر احمد مدنی روز آدینه 11 جمادی الاول 1342 برابر 29 جدی 1302 خورشیدی نخستین شماره روزنامه پرورش را با مشخصات زیر در رشت چاپ و پخش نمود:
«محل اداره: رشت؛ موقتا اداره ندای گیلان. عنوان تلگرافی: پرورش.
تلفون 112 ... صاحبامتیاز و مؤسس و مدیر میر احمد مدنی ... قیمت تک نمره 6 شاهی، بعد از یک نمره 1 قران. قیمت اشتراک در همه جا یکساله 50 قران ششماهه 30 قران از اعضاء مجامع معارفی و اتحادیهها و کارگران عموما سالانه 30 قران، از محصلین مدارس 20 قران».
پرورش از شماره 27 مورخ سهشنبه 30 رجب 1343 برابر 6 حوت 1303 تا شماره 40 سال دوم مورخ 16 شهریور 1304 با چاپ سنگی و اندازههای مختلف در مطبعه پرورش چاپ میشد. سال دوم روزنامه از شماره 30 مورخ یکم حمل 1304 بهطور معمول و از شماره 41 مورخ هشتم آذرماه 1304 روزانه منتشر گردید، سومین سال پرورش نیز با شماره 98 روز دوشنبه اول فروردین 1305 آغاز شد و آخرین شماره این سال نیز شماره 251 مورخ 28 اسفند بوده است.
روزنامه پرورش با انتشار نامرتب تا سال 1320 ادامه یافت و بعد از وقایع سوم شهریور 1320 مدنی به تهران مهاجرت نمود و روزنامهاش را یک دوره کوتاه به صورت هفتگی نشر داد که در واقع جزو بهترین جراید عصر بهشمار میرفت.
قرن چهاردهم
علی آزاده گیلانی در بهمنماه 1302 خورشیدی روزنامه قرن چهاردهم را چاپ و منتشر کرد، عمر این روزنامه یکسال و اندی بیشتر دوام نیافت و چون زیر نظر هیئت تحریریه اداره میشد و نویسندگانش قلم تند و افراطی داشتند عذر هیئت تحریریه را خواست و روزنامه را تا تجدید سازمان تعطیل نمود، قبل از انتشار مجدد داس توقیف ریشه حیاتش را برکند و قرن چهاردهم برای همیشه تعطیل گردید.
طلیعه قدس
روزنامه طلیعه قدس در سال 1302 شمسی در شهر رشت بهطور هفتگی تأسیس و منتشر شده است، اما گویا بیش از چند شماره انتشار نیافت و دچار تعطیل گردید.
پیک
محمد علی شریفی به سال 1303 خورشیدی روزنامه پیک را در شهر رشت بنیان گزارد ولی انتشار طولانی نداشت. وی در خرداد 1304 خورشیدی نیز موفق به دریافت امتیاز مجله پیک از شورای عالی فرهنگ گردید که گویا هیچوقت چاپ و نشر نگردید. در مورد روزنامه پیک مرحوم فخرائی مینویسد: مسلک سوسیالیستی داشته و در سال 1344 قمری به چاپ رسیده است.
صورت
روزنامه صورت در سال 1303 به مدیریت حسین نیکروان (روحی کرمانی) در شهر رشت انتشار یافت. این روزنامه سیاسی بود و کاریکاتورهای متعددی نیز در آن به چاپ میرسید. تعداد صفحات روزنامه صورت 12 صفحه بود. انتشار دوره اول این روزنامه مدت شش سال ادامه داشت.
مقالات این دوره روزنامه عبارت بود از سرمقالات مستدل و برخی مطالب فکاهی سیاسی و ستارهشناسی و تقویم هفته و اخبار داخله و خارجه. وجه اشتراک سالانه 40 ریال، ششماهه 22 ریال و تکشماره 1 قران بوده است.
در سال 1309 نیکروان به جرم فعالیتهای کمونیستی اسیر زندان رضاخانی گردید و تعطیل اجباری صورت تا رهائی او در 1320 به طول انجامید.
نیکروان در بازگشت به رشت دوره دوم روزنامه صورت را نشر داد، در این دوره روزنامه در قطع نیمورقی بین 4 تا 8 صفحه نشر مییافت و مطالب آن را مسائلی پیرامون تحزب و لزوم دخالت مردم در امور اجتماعی و نظارت شدید عامه از طریق حزب بر کارهای دولت تشکیل میداد. چون در این زمان نیکروان مأمور تشکیل حزب توده در رشت بود، روزنامه تقریبا بدون وقفه و همه هفته نشر مییافت تا آشوب 17 آذر 1321 که به دستور قوام السلطنه انتشار کلیه مطبوعات ایران متوقف شد، انتشار صورت هم تا دیرزمانی دچار وقفه گردید.
سومین دوره نشر صورت به گونه روزانه عصر در دو صفحه نیمورقی انجام میگرفت. روزنامه ناشر افکار حزب توده، تشکیلات گیلان بود و جز اخبار درگیریهای مستمر تودهایها با مخالفین و هیاهوهای نادرست به سود حزب مطلبی نداشت و تا نجات آذربایجان از چنگال دموکراتها نشر یافت.
با آنکه گمان نمیرفت صورت موفق به عرض وجود مجددی شود ولی آگهی انتشار چهارمین دوره آن به صورت روزانه در 4 صفحه نیمورقی شگفتیبرانگیز مینمود، این دوره به مدیریت قدیر بیشهبان در چاپ جاوید رشت 10 الی 12 شماره مرتب نشر یافت، شگفتتر اینکه آقای قدیر بیشهبان از نظر عقیدتی درست نقطه مقابل نیکروان بود و چگونه این دو قطب مخالف عقیدتی به هم پیوند خوردند بر کسی روشن نیست! شماره 318 مورخ شنبه 30 فروردین 1327 گویا آخرین شمارهای بود که به سردبیری بیشهبان منتشر شد.
بعد از این دوره روزنامه صورت برای همیشه تعطیل گردید و نیکروان با مظلومیتی احترامانگیز به انزوا گرائید و با فقر و تنگدستی و استغنای طبع، زندگی پررنج را به پایان رسانید.
ص: 673
وقت
محمد صدر هاشمی مؤلف تاریخ جراید و مجلات ایران مینویسد: «امتیاز مجله وقت در گیلان به مدیریت معتمد الاسلام رشتی در تاریخ 27 خرداد 1304 شمسی از تصویب شورای عالی معارف گذشته است». نمونهای از این مجله در دست نیست و بدین جهت نمیتوان درباره آن اظهار نظر نمود.
ماه تابان
در چهارم شهریورماه 1304 آقای سید جلال الدین بدری امتیاز مجله ماهانه ماه تابان را اخذ نمود و از انتشار یا عدم نشر آن آگاهی بدست نیست.
حقایق
آزادیخواه مورد احترام جامعه میرزا محمدی انشائی در مهرماه 1304 امتیاز روزنامه حقایق را اخذ کرد و بلافاصله به نشر آن پرداخت اما دستگاه سانسور حکومت رضاخانی نگذاشت انتشار آن به درازا انجامد و پس از چند شماره تعطیل شد.
برزگران
فخر الدین زانیجی در سال 1344 ه. ق روزنامه برزگران را در شهر رشت چاپ و نشر نمود، جز مرحوم فخرائی دیگر نویسندگان فهرست جراید نامی از این روزنامه نبردهاند.
رشت
محمد علی گیلک که از فضلا و آزادیخواهان رشت بود در سال 1304 روزنامه رشت را در شهر رشت بنیاد نهاد، محمد صدر هاشمی بر آن است که امتیاز روزنامه در 7 دیماه 1304 خورشیدی به نام آقای ابراهیم فخرائی صادر گردید ولی فخرائی انتشار روزنامه رشت را در سال 1344 قمری برابر 1304 شمسی به نام آقای گیلک ثبت کرده است.
روزنامه رشت، جریده ارزشمندی بود که نیما یوشیج مینویسد: «لاهیجان 3 بهمن 1308، دوست من گیلک، شماره اول روزنامه رشت، که بعنوان من فرستاده شده بود، رسید. در بین روزنامههای ولایتی که من در رشت دیدم و بنا به علتی اخیرا به تاریخ اسناد و اوراق املاک مردم شباهت پیدا کرده بودند، روزنامه شما مجموعهای از اطلاعاتی است که میتواند برای مردم سودمند واقع شود و همینطور با ترجمه، (شب در دریا) ی خود برای اهل حس و هنر ...»[843].
با توجه به تاریخ نامه اگر تاریخ نشر روزنامه رشت را دیماه 1304 بدانیم روزنامه میباید چند سالی منتشر شده باشد و شاید غرض از شماره اول هم نخستین شماره سال چهارم روزنامه باشد. به هرحال اگر «رشت» جزو جراید خوب شناخته شده باید این خوبی را در فضل و مدیریت صاحبامتیازش محمد علی خمامی (گیلک) دانست که آثاری چون ترجمه تاریخ گیلان تألیف آ.
شودزکو و تألیف ارزنده شیخ زاهد گیلانی را برای ما به یادگار گذاشته است.
دریا
از این روزنامه فقط زندهیاد فخرائی نام برده که به مدیریت سید عبد الجواد بهبهانی به سال 1305 خورشیدی در رشت با حروف سربی به چاپ میرسید، روش روزنامه دریا اجتماعی بوده است.
آئینه شمال
در مورد روزنامه آئینه شمال که به مدیریت میرزا علی اصغر خان جلیلی مژدهی در رشت چاپ و نشر میشد محمد صدر هاشمی مینویسد: «... در اول تیرماه 1305 شمسی امتیاز آن از تصویب فرهنگ گذشته است.»
نامه نسوان شرق
خانم مرضیه ضرابی در 1305 خورشیدی نامه نسوان شرق را در بندر انزلی چاپ و نشر داد. این نامه که مدافع حقوق زنان بود ابتدا به صورت مجله در 24 صفحه هر 15 روز یکبار با ابعاد 12* 16 سانتیمتر نشر مییافت ولی این کار ادامه نیافت و نامه نسوان شرق به صورت روزنامه درآمد که هر ده روز یک شماره از آن منتشر میگردید. مشخصات شماره 25 که پژوهنده سختکوش آقای عزیز طویلی فتوکپی آن را در اختیار ما قرار داده چنین است: «محل اداره: پهلوی، صاحبامتیاز و مدیره مرضیه ضرابی ... پس از یک شماره وجه اشتراک دریافت میشود، عجالتا ماهی سه شماره ...
محصلات نصف آبونه ... بهای نامه داخله یکساله 30 قران، ششماهه 20 قرآن».
نسوان شرق از روزنامههای خوب و معتبر گیلان بود که چندی در عالم مطبوعات درخشید و نقش ارزندهای در بیداری زنان ایفا نمود.
معیشت ملّی
در پانزدهم تیرماه 1305 خورشیدی امتیاز روزنامه معیشت ملی به نام آقای خلیل یوسفزاده نوعی صادر گردید و در آخر همان ماه نیز انتشار روزنامه در رشت آغاز شد، چندگاه به صورت هفتگی و سپس سه شماره در هفته و آنگاه روزانه چاپ و نشر مییافت. انتشار آن چند سال ادامه داشت.
روزنامه معیشت ملی به تفاوت از 2 تا 8 صفحه نیز به چاپ میرسید، البته این صفحات اضافی اختصاص به آگهیهای ثبتی و احیانا تجاری داشته است، این روزنامه دو بار تغییر نام داده که در جای خود ذکرشان خواهد آمد.
فکر جوان
بعد از توقیف روزنامه قرن چهاردهم علی آزاده گیلانی امتیاز روزنامه فکر جوان را (در تاریخ ششم خرداد 1304 شمسی) بدست آورد ولی انتشار روزنامه تا پائیز سال 1305 به تأخیر افتاد.
دوره اول فکر جوان چهار سال و نیم بدون وقفه چاپ و نشر یافت ولی در
ص: 674
1310 خورشیدی چاپ و نشر آن را متوقف ساختند و این توقف ناخواسته تا شهریور شوم 1320 طول کشید. فکر جوان بعد از وزیدن مختصر نسیم آزادی موفق به تجدید امتیاز و نشر مجدد گردید.
در دوره دوم انتشار فکر جوان نویسندگانی چون دکتر عبد العلی طاعتی، دکتر بهزاد، رحیم صفاری، ابو الحسن نجفی و تنی چند از فضلا به همکاریش برخاستند. در 17 آذر 1321 کلیه جراید کشور توقیف گردیدند و به گردن این جریده وزین و پربار نیز بند و زنجیر توقیف افتاد ولی آزاده بعد از یکسال تلاش در 22 آذر 1322 موفق به رفع توقیف شد و دوباره روزنامه را منتشر نمود و این دوره تا پایان 1342 طول کشید.
روزنامه فکر جوان انتشار هفتگی داشت و آزاده خویش را در نشر مرتب آن متعهد میشناخت ولی در تعداد صفحات آنکه از 2 تا 8 صفحه بزرگ نوسان داشت وسواس نشان نمیداد، آخرین شماره نشر یافته فکر جوان در روز سهشنبه 28 اسفندماه 1342 سال سی و ششم، شماره 857 بود که با مرگ مدیر آن برای همیشه تعطیل گردید.
فکر جوان در طول انتشار خود نشریههای جنبی دیگری داشت که عبارت بودند از:
1- فکر جوان دو هفتگی، این نشریه ناشر افکار دانشآموختههای دانشسرا و مستقیما زیر نظر آقای محمد حسن شریعتمداری دبیر دبیرستان اسلامی رشت و آقای صدر رفیع چاپ و نشر مییافت.
2- نشریه ورزشی فکر جوان که شماره اول سال اول آنروز 16 مهر 1327 چاپ و نشر یافته، این نشریه 20 صفحهای بیش از دو شماره منتشر نساخت.
3- ماهنامه فکر جوان، زیر نظر محمد سرابچی با همکاری محمد تقی صالحپور. شماره اول بهمنماه 41 در 24 صفحه منتشر شد و شماره دو هرگز انتشار پیدا نکرد.
با مرگ آزاده که خدایش غرق رحمت فرمایاد عمر فکر جوان نیز پایان گرفت.
امید اسلام
مجلهای بود که امتیازش در 30 فروردین 1306 به نام غلامحسین ضرابی صادر گردید ولی نمونهای از آن بدست نیامد.
پیک سعادت نسوان
در سال 1306 خورشیدی خانم روشنک نوعدوست نادره زنی که در راه حقوق اجتماعی و سیاسی و ملی زنان ایران گامهای بلندی برداشت، امتیاز مجله پیک سعادت نسوان را به نام خویش گرفت و جمعا شش شماره از آبان ماه 1306 تا اول شهریور 1307 چاپ و نشر داد. مشخصات پیک سعادت نسوان چنین بود: «سال اول. مجله پیک سعادت نسوان، شماره آبانماه 1306.
این مجله دو ماهی یک مرتبه طبع و نشر میشود، عنوان مراسلات: رشت کوچه بقراط، مدرسه سعادت، صاحبامتیاز: نوعدوست، قیمت اشتراک: رشت 12 قران، ششماهه 8 قران، بلاد ایران 15، ششماهه 10 قران، ممالک خارجه 20، ششماهه 15 قران، مطبعه اتحاد رشت.» شماره دوم دی و شماره سوم اسفند
ص: 675
1306 و شماره 4 و 5 اردیبهشت و شماره ششم شهریور 1307 چاپ و نشر گردیده و در تمام شمارهها مطالب مفیدی داشته است.
البرز
شادروان میرزا شکر الله کیهان در اواخر خرداد 1306 روزنامه البرز را در رشت چاپ و نشر نمود. ناگفته نماند در بدو تأسیس، محل انتشار روزنامه تهران بود و سپس به رشت منتقل گردید. انتشار روزنامه چند سالی ادامه یافت تا آنکه در قدرت رضا خان به توقف و تعطیل ناگزیر گردید.
دومین دوره انتشار البرز بعد از وقایع شوم شهریور 20 به صورت نامرتب در 4 صفحه بزرگ آغاز گردید و بعد از تشکیل حزب دموکرات ایران از روز چهارشنبه 6 آذرماه 1325 با اعلام «البرز- ارگان کمیته ایالتی حزب دموکرات ایران» سومین دوره انتشار روزنامه شروع شد و چون حزب دموکرات منحل گردید البرز استقلال خود را بازیافت و در 4 صفحه بزرگ حیات مجددی را آغاز نمود و از این زمان تا آذرماه سال 1330 که مدیر آن جان به جانآفرین تسلیم نمود به صورت نامرتب منتشر میگردید.
فروغ
از ماهنامههای خوبی که در رشت چاپ و تا یکسال تمام نیز نشر آن ادامه یافت مجله فروغ به مدیریت ابراهیم فخرائی بود که شماره نخست آن در دی ماه 1306 و شمارههای یازده و دوازده توأمانش در آذر 1307 منتشر گردید و 286 صفحه مطلب متن و 84 صفحه پیوستی تاریخ گیلان تألیف آ. شودزکو برگردان محمد علی گیلک در اختیار جامعه قرار داده شد.
مجله فروغ قبلا طلیعهای در اختیار مردم نهاده بود و در نخستین شماره اعلام داشت: «مجموعهایست حاوی مقالات مفیده که آغاز هرماه شمسی در رشت منتشر میشود» و در آخرین شماره نیز از مضیقه مالی و امکان تعطیل ماهنامه طی مقاله ختم دوره اول سخن به میان آورده است.
ایران کبیر
روزنامه ایران کبیر را زندهیاد گریگور یقیکیان بنیاد نهاد محمد صدر هاشمی انتشار آن را در 19 فروردین 1307 ثبت نموده است. این روزنامه در آغاز هفتگی و بعد از چندین شماره یک روز در میان با چهار صفحه بزرگ در مطبعه تجدد رشت به چاپ میرسید؛ بعد از 18 ماه انتشار به علت چاپ مقاله «راجع به مسئله کردستان» به درخواست کنسول دولت ترکیه توقیف شد و دیگر هم اجازه انتشار نیافت.
گریگور یقیکیان در 1880 میلادی در شهر اگن ارمنستان متولد گردید و در 14 ژانویه 1951 میلادی در تهران چشم از زندگی پوشید، داستانها و نمایشنامههای زیادی از او به یادگار مانده است. تألیف ارزندهای نیز به نام «شوروی و جنبش جنگل» دارد که از مآخذ قابلتوجه نهضت جنگل میباشد.
مجله بلدیه
نخستین شماره مجله بلدیه با مشخصات زیر به منظور ارائه خدمات
شهرداری به همشهریان گیلک در رشت انتشار خود را آغاز کرد: «مجله بلدیه، رشت 1307، حاوی مقالات اجتماعی، فنی، تاریخی، صحّی، اقتصادی و اطلاعات رسمی بلدیه، ناشر بلدیه، متصدی امیر ارشاد، بهای اشتراک سالانه، رشت 12 قران، داخله 15 قران، خارجه 20 قران، تکشماره 1 قران ...» از کارهای بسیار خوب اعلام نرخ اجناس بود که از نظر آگاهی جامعه در آن روزگار و مقیاس آن با بهای اجناس در روزگار ما و فردا و فرداها بسیار جالب و ارزنده است. به درستی دانسته نیست که این مجله چند شماره به چاپ رسید.
آفتاب تابان
در سال 1308 خورشیدی حاج بنان مدنی امتیاز روزنامه آفتاب تابان را گرفته و همه روزه به چاپ میرسانیده است، اطلاعات جامعی از آن در دست نیست.
گذران توده
فرهنگستان ایران اصرار عجیبی در پیراستن زبان پارسی نشان میداد و روزنامه معیشت ملی هم به همین علت بعد از سالها انتشار ناچار به تغییر نام و کسب اجازه انتشار روزنامهای با نام گذران توده گردید که در واقع همان روزنامه اولیه بود و آقای خلیل یوسفزاده نوعی دست به انتشار روزانه آن زد
ص: 676
که پس از ذکر شماره اصلی شماره مسلسل را که مربوط به معیشت ملی بوده است در سرلوحه به چاپ میرسانید و تا سال 1320 انتشارش در رشت ادامه یافت. گذران توده به تفاوت از 2 تا 6 صفحه چاپ میگردید.
سپیدرود
در سالهای آخر سلطنت رضا خان فضای سیاسی ایران سخت دچار اختناق بود و در این حالوهوا نام گذران توده خالی از اشکال نمیتوانست باشد ازین رو انتشار آن متوقف شد ولی خلیل نوعی با کوشش بسیار توانست امتیاز سپیدرود را اخذ کرده در تابستان 1320 اولین شماره آن را در 4 صفحه کاغذ سفید اعلا چاپ و نشر نماید. در این شماره قصیده سپیدرود ملک الشعرا بهار توجه مردم را به خود جلب کرد و با این توجه تا مدتی هرروز در چهار صفحه نشر یافت ولی در انتشار آن بعدا اختلال پیدا شد. در شمارهای که اکنون پیش رو داریم مشخصات زیر به نظر میرسد: «سال هفدهم، شماره 232/ 1687- یکشنبه 17 آبانماه 1321- تکشماره روز انتشار 50 دینار. سردبیر ص.
مهرنوش. جای اداره خیابان پهلوی. تلفن شماره 177. بهای اشتراک سالانه 100 ریال، ششماهه 60 ریال .... شرکت سهامی چاپ شهرستان رشت».
سپیدرود تا 17 آذرماه 1321 مرتبا در رشت انتشار مییافت، ازین به بعد خلیل نوعی امتیاز روزنامه را برای نشر در تهران از روز 15 اسفندماه 1324 تجدید نمود.
سرباز سرخ
روزنامه سرباز سرخ از انتشارات نیروی اشغالگر شوروی در ایران به مدیریت حسین اوغلی نامی بود. این روزنامه چند شماره اول را با نام قزیل عسکر و سپس سرباز سرخ هفتهای دو شماره انتشار داد، روزنامه در یک ورق به فارسی و ترکی چاپ میشد ولی بعد از نشر چند شماره به حذف ترکی پرداخت و تعداد صفحات آن به 4 صفحه افزایش یافت.
سرباز سرخ در واقع خبرنامه جنگی بود که اخبار جبهههای شوروی را به مردم گیلان و ایران میرسانید. سرمقاله کوتاهش تفسیر مسائل جنگی و احیانا مباحثی پیرامون دوستی و همکاری ایران و شوروی بود، در اکثر شمارهها شعری از لاهوتی به چاپ میرسید. محل انتشارش رشت و توزیع آن با اداره روزنامه صورت بوده است.
اخبار روزانه
بعد از وقایع 17 آذر 1321 و توقیف دستجمعی جراید آقای حسین نیکروان مدیر روزنامه صورت دست به انتشار روزنامه روزانه اخبار روزانه زد، این روزنامه مربوط به نیروهای شوروی در ایران بود و جز اخبار جنگ مطلب دیگری نداشت؛ حتی سرمقالههای آن نیز اخبار رزمی بود.
اخبار روزانه در آغاز 4 صفحه کوچک و بعدا به دو صفحه تقلیل یافت. تا چهارده شماره این روزنامه دیده شده است و بعد از این شماره گویا جلو انتشار آن دوستانه گرفته شد.
گیلهمرد
روزنامه جدی فکاهی هفتگی گیلهمرد به مدیریت ابو المکارم دماوندی وکیل پایه یک دادگستری در سال 1322 در شهر رشت انتشار خود را آغاز نمود. شمارههای اول تا سوم آن با استقبال عامه مواجه شد و چهارمین شماره آن در روز تظاهرات عظیم مردم گیلان علیه امتیاز نفت شمال انتشار یافت و با همین شماره نیز قیچی توقیف نوک آن را قطع کرد.
بعد از مدت زمانی گیلهمرد به سردبیری و مسئولیت قدیر بیشهبان نشر روزانه خود را در 2 و گاه 4 صفحه آغاز نمود ولی مدت انتشارش طولانی نبود. سپس چند تن از جوانان باذوق و تازهنفس گیلک به نشر گیلهمرد ماهانه پرداختند که این هم بیش از دو شماره دوام نیافت. بعدها نیز گیلهمرد به دفعات مختلف شمارههائی منتشر ساخت که نگارنده تا شماره 60 سال پنجم 3 شهریورماه 1328 آن را دیده است.
الفبا
صاحبامتیاز و مدیر روزنامه وزین و هفتگی الفبا رحیم صفاری بود که نخستین شماره آن را در 8 صفحه به طول و عرض 40* 62 سانتیمتر روز شنبه 23 تیر 1324 در شهر رشت منتشر نمود. مشخصات روزنامه الفبا بدین قرار بود: «دارنده امتیاز و نویسنده مسئول: رحیم صفاری، سال اول، شماره 1، تکشماره 5 ریال ... نامه هفتگی، سیاسی، اجتماعی و ادبی، نشانی: رشت روزنامه الفبا، بهای اشتراک سالانه 250 ریال، ششماهه 140 ریال، سهماهه 70 ریال، به فرهنگیان و دانشجویان صدی بیست تخفیف داده میشود ...» روزنامه الفبا در چاپ جاوید رشت به طبع میرسید و از جراید کثیر الانتشار ایران بود.
پس از چندی رحیم صفاری به علت مخالفت شدید با حزب توده و نفوذ و مداخلات بیگانه ناچار به جلای زادگاه گردید و روزنامه دچار تعطیل اجباری شد. در این موقع قدیر بیشهبان با کسب اجازه از مدیر و صاحبامتیاز دست به انتشار فوق العاده الفبای روزانه زد. این فوق العاده در 2 صفحه نیمورقی در چاپخانه جاوید رشت چاپ میگردید و نگارنده تا شماره پنج آن را که مربوط به چهارشنبه 17 بهمن 1324 است در اختیار دارد. چون صفاری متوجه شد که با این فوق العاده اعتبار روزنامه در شرف از بین رفتن است جلو آن را گرفته و محل نشر آن را تغییر داده به تهران منتقل ساخت.
رحیم صفاری در روز دوشنبه 14 آبانماه 1369 در تهران دعوت حق را لبیک گفت.
گیلانشهر
محمد صدیق کوچکی روزنامه گیلان شهر را در روز اول فروردین 1325 در شهر رشت در چاپ جاوید به طبع رسانید. مشخصات آن چنین است: «نامه هفتگی، سیاسی، اجتماعی، ادبی و اقتصادی که به هیچ حزب و جمعیتی بستگی ندارد. مقالات وارده مسترد نمیشود ... اشتراک یک ساله 150 ریال، ششماهه 80 ریال، تکشماره 3 ریال، وجه اشتراک قبلا دریافت میشود ...»
روش روزنامه معتدل بود و با انتشار شماره 122 پنجمین سال خود را به
ص: 677
پایان آورد.
دیلم
روزنامه دیلم به مدیریت دکتر یحیی عضدی دیلمی از تیرماه 1325 خورشیدی در انزلی انتشار خود را آغاز کرد، با اینکه ناشر افکار و عقاید حزب توده بندر انزلی بود ولی چون در طول انتشار خود متانت را حفظ نمود از محبوبیت نسبی برخوردار بود. نگارنده تا 25 شماره از روزنامه دیلم را که همه هفته بهطور مرتب در 4 صفحه یکورقی نشر مییافت و بیشتر مباحث آن جنبه حزبی و عقیدتی داشت دیده است.
دلیر
نعمت الله نعیمی اکبر در سال 1325 خورشیدی به چاپ و انتشار هفتهنامه دلیر پرداخت، اگرچه نحوه انتشارش در هفته دو شماره اعلام گردیده بود! دلیر به قطع یک ورقی در چهار صفحه در تهران چاپ میشد ولی محل انتشارش رشت بود. روش روزنامه «سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی بود» و مدت انتشار این روزنامه به زمان درازی نکشید و گرفتار تعطیل شد.
گیلان زمین
نامه گیلان زمین را محمود ضرابی گیلانی در دو صفحه به طول و عرض 25* 5/ 49 سانتیمتر در چاپخانه خواندنیها به چاپ رسانیده و در شهر رشت منتشر ساخت. چون فاقد امتیاز بود از دومین شماره به صورت ضمیمه فکر جوان منتشر شد. این روزنامه تا دوازده شماره منتشر گردید و دهمین شماره آن تاریخ دوشنبه پنجم بهمنماه 1326 را دارد.
بازار
روزنامه بازار که دوره انتشاری طولانی به مدت 30 سال داشته است روز دوشنبه 16 آبانماه 1328 به مدیریت میرشجاع گسکری به صورت هفتگی در شهر رشت آغاز انتشار نمود. محل روزنامه ابتدا قیصریه فخر بود. این روزنامه در سالهای آخر به صورت روزانه منتشر شد و صبحها در اختیار مردم قرار میگرفت. از کارهای بسیار ارزشمند و مفید روزنامه بازار انتشار ویژهنامه هنر و ادبیات به مسئولیت فاضل محترم محمد صالحپور بود که به راستی خوش درخشید و در واقع عالیترین کلاس نویسندگی و سخنپردازی برای نسل جوان خصوصا در جامعه گیلک بود. این ویژهنامه، مستقل از بازار بود و جمعا چهل شماره نشر یافت که به دو دوره 31 شمارهای و بعد از ده ماه 9 شمارهای تقسیم گردید و از خردادماه 1344 تا 1348 به طول انجامید. در این مدت بسیاری از نویسندگان امروز گیلان و شاید ایران در این روزنامه قلمزنیهای خود را شروع کردند و خوشبختانه امروز اکثر آنها صاحبنظرانی توانا میباشند.
روزنامه بازار بعد از انقلاب نیز مدتی زیر نظر هیئت تحریریه جدا از نویسندگان اولیه روزنامه انتشار یافت ولی چون از مدیر آن سلب امتیاز و صلاحیت کرده بودند در مردادماه 1358 از انتشارش رسما جلوگیری به عمل آمد و عمر سی ساله آن به پایان رسید.
گیلان ما
از جراید فوق العاده ارزشمند و مورد پسند جامعه منور و آزاداندیش گیلان روزنامه گیلان ما بود که نخستین شمارهاش روز جمعه 27 آبانماه 1328 تحت نظر هیئت تحریریه با ابعاد 35* 48 چاپ و نشر گردید. صاحبامتیاز روزنامه آقای حاجی علی فایق از مردان خوشنام و سرشناس گیلان بود. وی بعد از اخذ امتیاز آن را در اختیار حزب ایران قرار داد و کمیته مرکزی حزب ایران گیلان نسبت به چاپ و پخش آن اقدام نمود.
سال دوم روزنامه با شماره 49 مورخ پنجشنبه 2 آذرماه 1329 و سومین سال آن با شماره 97 مورخه پنجشنبه 30 آبان آغاز گردید و بعد از انتشار شماره 126 مورخ پنجشنبه اول آبان 1331 بین فایق و حزب ایران گیلان اختلافی رخ داد و دوره اول روزنامه ارزنده و مقبول جامعه به پایان آمد.
دوره دوم گیلان ما با انتشار شماره 127 آغاز شد و پس از نشر شماره 128 سال سوم مورخ دوشنبه 20 بهمنماه 1331 توسط بهشتی روان حاج علی فایق پایان یافت و به عمر یک نشریه کثیر الانتشار سیاسی- اجتماعی پایان داده شد.
گیلان زمین
قدیر بیشهبان صاحبامتیاز و مدیر روزنامه گیلان زمین در روز دوشنبه 21 آذرماه 1328 موفق به نشر نخستین شماره این روزنامه با سرمقاله «روش نامهنگاری ما» گردید و با انتشار شماره 14 مورخ روز شنبه 29 آذر 1329 به دومین سال نامهنگاری خود پانهاد و پس از نشر جمعا 42 شماره در پنجشنبه 31 خردادماه 1332 و چاپ سرمقاله «با ترساندن از کمونیزم نمیتوان نفت ما را به انگلستان داد» تعطیل گردید و با بخشنامه رسمی دولت در مهرماه 1332 به وزارتخانهها و ادارات تابعه در مورد اشتغال به کار روزنامهنگاری یا کارمندی دولت دیگر نتوانست گیلان زمین را انتشار دهد.
گیلان نو
روزنامه گیلان نو به مدیریت آقای محمود ضرابی که مدتی به انتشار نشریه گیلان زمین پرداخته بود روز پنجشنبه 24 فروردین 1329 در چاپ جاوید
ص: 678
رشت به طبع رسیده انتشار پیدا کرد. هدف روزنامه «مبارزه با عوامل فقر و بیماری و بیسوادی» اعلام گردید، روزنامه در 4 صفحه کوچک و از شماره 20 به بعد در 2 صفحه و از 24 در 4 صفحه بزرگ چاپ میشد و نگارنده شماره 86 سال دوم مورخه سهشنبه 19 فروردینماه 1331 آن را دیده است.
ندای رشت
روزنامه ندای رشت روز دوشنبه 12 تیرماه 1329 (اگرچه به اشتباه روز مذکور 11 تیر چاپ گردیده است) در رشت چاپ و نشر یافته و سایر مشخصات آن چنین است: «مؤسس: تقی شریعتزاده، مدیر و سردبیر احمد شفتی، جای اداره: موقتا خیابان پهلوی، جنب کارخانه نصیری» قطع روزنامه 25* 35، چهار صفحهای و از شماره 8 به بعد گاهی 2 و گاهی 4 صفحه بزرگ بود.
نامه بهزاد
روزنامه بهزاد را سرهنگ بازنشسته شهربانی، غلامحسین بهزادی معروف به فخام با قطع 24* 35 سانتیمتر در 8 صفحه به صورت هفتگی و با روش سیاسی، علمی، اجتماعی، ادبی، در تاریخ پنجشنبه 22 تیرماه 1329 در چاپ زربافی رشت منتشر نمود. البته طلیعه روزنامه بهزاد روز اول تیر 1329 روی یک صفحه انتشار یافته و روش روزنامه را اعلام کرده بود.
شماره 22 سال اول مورخ شنبه 7 بهمنماه 1329 در دو صفحه بزرگ به نظر رسیده است. البته بعدها سرهنگ غلامحسین بهزادی به تهران رفت ولی نشر روزنامه در تهران مورد تأیید نیست و نمیتوان پذیرفت که «این روزنامه بعدها تبدیل به نشریه سپید و سیاه شده» باشد.
نگهبان
این روزنامه را آقای رضا علی آزاده که از جوانان مورد احترام جامعه گیلان بود روز یکشنبه 12 شهریورماه 1329 در 4 صفحه بزرگ در رشت
منتشر نمود، بهای روزنامه یک ریال بود و چون رضا علی آزاده به زیبائی چاپ اهمیت میداد روزنامه را در تهران به چاپ میرسانید.
جهاد
با شعار «جهاد در رحمت الهی است که تنها به روی بندگان ویژه خداوند باز میشود. علی (ع)» اولین شماره روزنامه جهاد، روز آدینه 12 آبانماه 1329 در 4 صفحه بزرگ به مدیریت احمد عبد اللهی با بهای یک شماره 2 ریال چاپ و نشر یافته است. اگرچه در همین شماره مژده داده شد که «این روزنامه از اول آذرماه هفتهای دو شماره و پس از تکمیل لوازم مطبعه و چاپ، روزانه منتشر میشود ...» ولی نهتنها وعده عملی نشد بلکه با همین یک شماره عمر آن هم پایان گرفت!
شبان
از جراید خوب و بسیار وزین گیلان روزنامه شبان بود که به مدیریت دکتر رضی شبان پزشک حاذق و خیّر گیلان طلیعه آن در دو صفحه بزرگ روز پنجشنبه 23 آذرماه 1329 و نخستین شمارهاش در 4 صفحه به ابعاد
ص: 679
5/ 34* 5/ 46 سانتیمتر چاپ و روز 30 آذر نشر یافته است.
روزنامه شبان با عزمی راسخ و ارادهای بدون تزلزل از نخستین شماره تا 53 شمارهای که ملاحظه شد مبارزه آشتیناپذیری را با مفاسد اجتماعی آغاز کرده ادامه داد و این در واقع وفای به عهد تلقی میگردید.
مرد گیلان
روزنامه خوب و مبارز گیلان با نام مرد گیلان به مدیریت رحیم کوچصفهانی روز سهشنبه 5 دیماه 1329 نخستین شماره خود را با قطع بزرگ در چهار صفحه 6 ستونی نشر نمود و از بدو انتشار با انجمن شهر و استاندار وقت محمد علی فطن السلطنه مجد مبارزه آشتیناپذیری را آغاز کرد.
چون خود از گروه فئودال و سرمایهدار بود به هیچروی نتوانستند وی را از ادامه راهی که پیش گرفته بود بازدارند.
ساحل نجات
سومین روزنامه ساحل نجات را سید رضی بدری در تاریخ یکشنبه 10 دیماه 1329 بنیاد نهاد. این روزنامه مربوط به انزلی و قطع آن 25* 35 سانتیمتر بود. نگارنده شمارههای 1 و 29 و 69 آن را دارد و شماره 112 مورخ پنجشنبه 11 شهریور 1333 آن را هم دیده است.
طلایه
روزنامه طلایه از روز آدینه 7 بهمنماه 1329 در 4 صفحه بزرگ 6 ستونی در بندر انزلی نشر یافته است؛ انتشار هفتگی داشت و توسط هیئت تحریریهای که همه فاضل بودهاند اداره میشد. این روزنامه بیش از هفت شماره به چاپ رسیده و مورد علاقه جامعه قرار داشت. صاحبامتیاز طلایه م. ع. احمدزاده بود.
گیلان امروز
نخستین شماره گیلان امروز با قطع 25* 5/ 34 سانتیمتر در 4 صفحه 4 ستونی به مدیریت عسکری و زیر نظر شورای نویسندگان روز سهشنبه 17 بهمنماه 1329 در شهر رشت پا به دایره انتشار نهاد. بهای تکشماره 1 ریال بود و در راستای اهداف ملیّون گام برمیداشت.
صدای گیلان
صدای گیلان از جراید خوب و متین و معتدل رشت بوده است که شماره اول آنروز یکشنبه 27 اسفندماه 1329 با روش ادبی، اجتماعی، سیاسی و فکاهی منتشر شد. مدیرمسئول و صاحبامتیاز آن محمد معتضد بود. صدای گیلان که با روش خود میتوانست در جامعه نفوذ زیادی پیدا کند متأسفانه انتشار نامرتبی داشت و به همین علت نیز بعد از نشر شماره دهم روز پنجشنبه 4 اردیبهشتماه 1331 برای همیشه تعطیل گردید.
تازیانه
روزنامه تازیانه از جراید وابسته به حزب توده گیلان- رشت (جمعیت ایرانی هواداران صلح) به مدیریت مهندس نویدی روز دوشنبه 28 اسفندماه 1329 آغاز انتشار نمود، این شماره با اخباری نادرست و تحریککننده از همان شماره اول ایجاد نفرت نمود و بهشماره دوم نرسید.
ص: 680
بندر
روزنامه بندر ارگان حزب توده ایران- بندر انزلی با «سلام به ملت» شماره اول خود را روز 8 فروردین 1330 نشر داد و از همان نخست مخالفت با آرمانهای ملی آغاز کرده این شعار را به نفع بیگانگان درج کرد: «مردم شرافتمند گیلان برای محو نفوذ استعماری انگلستان، برای بطلان قرارداد نفت جنوب به پیش» در حالیکه شعار مردم شرافتمند گیلان و سراسر ایران جز این نبود: «صنعت نفت باید در سراسر ایران ملی اعلام گردد».
صاحبامتیاز روزنامه بندر رضا قاسمیان و محل چاپ آن چاپخانه زربافی رشت بود. بیش از دو سال همه هفته نشر یافت و روزنامهای مرتب و جنجال برانگیز بشمار میرفت.
مهر گیلان
عبد الحسین یغما روزنامه مهر گیلان را در نخستین ماه سال 1330 در رشت چاپ و نشر نمود. طلیعه روزنامه در 23 فروردین و نخستین شمارهاش روز جمعه 30 فروردینماه منتشر گردید. روش روزنامه چنین توضیح داده شده بود: «مهر گیلان نامهای است سیاسی، ادبی، انتقادی، فرهنگی، ورزشی، بهداشتی، دینی، اجتماعی، فکاهی. زیر نظر هیئت تحریریه» ولی عملا این روزنامه را برای مبارزه با مرد گیلان علم کرده بودند و نگارنده تا شماره نه سال اول مورخ پنجشنبه 23 خرداد را دیده است. هیچگونه مطلبی جز فحاشی و به ظاهر پندواندرز به رحیم کوچصفهانی در آن وجود نداشت!
یغما در تاریخ اول آبانماه 1345 به دست علی اکبر مردان آشپز پرورشگاه ایتام رشت با ضربات کارد به قتل رسید.
فکر امروز
محمد فرزانه بعد از اخذ امتیاز روزنامه فکر امروز به موجب قراردادی اجازه انتشار آن را به هوشنگ هاتفی مقدم تفویض نمود و او شماره اول فکر امروز را در آدینه 20 اردیبهشت 1330 در چاپ رشت به طبع رسانید. این روزنامه با توجه به اینکه ناشرش خبرنگار جراید بود به یک خبرنامه جنجالی و پرهیاهو مبدل گردید ولی بعد از چهار سال بالاخره در ششم آبانماه 1333 میان ناشر و صاحبامتیاز اختلاف پیدا شد و به جدائی آنها پیوست، از آن پس روزنامه را محمد فرزانه چاپ و نشر نمود.
بشردوست
روزنامه بشردوست روز چهارشنبه 1 خرداد 1330 نخستین شماره خود را منتشر ساخت. صاحبامتیاز روزنامه منوچهر بشردوست بود. این روزنامه مدتی نزدیک به یک سال به صورت نامرتب در رشت انتشار یافت. بشردوست روزنامه دیگری به نام شیطان در بیستم اسفند همین سال منتشر ساخت که زیر نظر هیئت تحریریه جداگانهای اداره میشد.
ص: 681
محقق
یکی از جراید مذهبی سیاسی صاحب مسلکی که در گیلان نشر یافت و تا مدتی نیز انتشار آن ادامه داشت روزنامه محقق ارگان رسمی اتحادیه مسلمین گیلان بود. این نامه روز 31 اردیبهشت 1330 طلیعه خود را منتشر ساخت و با چنین مشخصاتی «روزنامه محقق، ناشر افکار اتحادیه مسلمین. تحت نظر هیئت تحریریه، صاحبامتیاز محمد باقر محقق. سال اول، شماره اول ....
پنجاه شماره 100 ریال، تکشماره 2 ریال، شنبه 11 خرداد 1330» انتشار رسمی خود را آغاز کرد، این روزنامه در 4 صفحه بزرگ به چاپ میرسید و گویا تا شماره 19 مورخ شنبه 23 آبانماه 1330 انتشار آن ادامه داشت.
گیلان شرق
روزنامه گیلان شرق را آقای ابو القاسم غمگسار از فرهنگیان وارسته و قدیمی گیلان تأسیس نمود. محل انتشار گیلان شرق در لاهیجان و مشخصات آن چنین بوده است: «شماره اول، سال اول، 30 فروردین 1330. صاحب امتیاز و مدیرمسئول ابو القاسم غمگسار. بهای اشتراک: سالانه 150 ریال، ششماهه 80 ریال. دانشآموزان نصف قیمت، تکشماره 5/ 1 ریال. چاپ رشت. زیر نظر هیئت تحریریه.»
این روزنامه در 4 صفحه کوچک نشر مییافت و نگارنده شماره 25 سال دوم مورخ سهشنبه یازدهم آذرماه 1331 آن را دیده است. گیلان شرق پس از مدتی تغییر نام داد. که ثبت خواهد شد.
ستاره شمال
روزنامه هفتگی ستاره شمال به مدیریت س. مسافری و زیر نظر شورای نویسندگان روز یکشنبه 2 تیرماه 1330 در بندر انزلی انتشار یافت. از شماره 17 به بعد جمله: «زیر نظر شورای نویسندگان» حذف شد و «سردبیر. م.
روشن» جایگزین آن گردید. این روزنامه در صف ملیّون ایران جا داشت و تا آخرین شماره از همآوائی با آزادگان ایران بازنایستاد.
مبارز گیلان
روزنامه مبارز گیلان روز سهشنبه 5 تیرماه 1330 انتشار خود را آغاز کرد.
صاحبامتیاز این روزنامه عبد الرسول سلطانی وکیل دادگستری و سردبیر آن اکبر پورین محمد بود. به هیچ حزب و دستهای بستگی نداشت و شعار خود را این بیت قرار داده بود:
گر طبیعت نشود پردهدر از مشتی دزدپردهشان پاره به امیّد خدا خواهیم کرد
مبارز گیلان در انزلی منتشر میشد، نگارنده تا شماره 47 سال سوم مورخ 10 بهمن 1332 این روزنامه را دیده است.
فرید
روزنامه هفتگی فرید از جراید خوب و جدی فکاهی گیلان بود که تا شماره بیستم آن به نظر رسید. مشخصات آن چنین بود: «مدیر و سردبیر: بانو ایران نعمتی فولادلو. شماره اول، سال اول، شنبه 29 تیرماه 1330. تکشماره 3 ریال» این روزنامه در 8 صفحه دو ستونی منتشر میشد. امتیاز روزنامه فرید را خانم ر. امینی داشته است.
قلم آزاد
هفتهنامه صریح اللهجه و صاحب مسلک قلم آزاد به مدیریت حسن غفرانی روز چهاردهم مردادماه 1330 در شهر رشت چاپ و منتشر شد. روش قلم آزاد سیاسی، اجتماعی، ادبی و انتقادی اعلام شده بود. این روزنامه جمعا 33 شماره نشر یافت.
سعادت افراد
روزنامه سعادت افراد با شعار زیر انتشار خود را آغاز کرد:
چشم ز همراهی بیگانه پوشخویش به آبادی این خانه کوش
در ره حفظ وطن خویشتندل بکن از جان و تن خویشتن
این روزنامه 22 شهریورماه 1330 در شهر لاهیجان منتشر شد و گویا انتشار آن بیش از شش ماه ادامه نیافت. صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن خشنود بود.
امید گیلان
فتح علی بقراطی روزنامه هفتگی امید گیلان را روز چهارشنبه 27 شهریور
1330 در شهر رشت چاپ و منتشر ساخت، شماره 89 سال پنجم آن به تاریخ 15 مهر 1334 دیده شده است. روزنامه، روش معتدلی داشت و مدیر آنکه به سال 1297 خورشیدی زاده شده بود در 30 دیماه 1365 چشم از هستی پوشید.
صدای رشت
احمد شفتی بعد از اختلافی که با شریعتزاده در روش روزنامه ندای
ص: 682
رشت پیدا کرد امتیاز روزنامه صدای رشت را تحصیل نمود و روز شنبه 6 مهر ماه 1330 نخستین شماره آن را نشر داد. این روزنامه بسیار جنجالبرانگیز و تا حدودی تندزبان بود و از بدو انتشار با همکارانش ندای رشت، شبان، بازار، بشردوست، ایران بیدار و دیگر جراید به مبارزه برخاست.
نگارنده تا شماره پنجم این روزنامه را که در 2 صفحه بزرگ انتشار یافت دیده است.
شوخ
چون بعد از انتشار شماره 12 فرید بین خانم امینی و ایران نعمتی اختلافی پیش آمد، آقای احمد نعمتی همسر ایشان به کسب امتیاز شوخ توفیق یافت و خانم نعمتی این بار به انتشار روزنامه مربوط به خود پرداخت و روز شنبه 20 مهر 1330 شماره اول هفتهنامه جدی فکاهی شوخ را منتشر نمود. این روزنامه در 8 صفحه چاپ میگردید و از هفتهنامههای خوب گیلان بشمار میرفت.
صفدر
هفتهنامه صاحب مسلک و وزین صفدر به مدیریت محمد صادق غنچه، آزادهمرد نیکنام و سردبیری فریدون نوزاد از روز دوشنبه 29 مهرماه 1330 در رشت چاپ و نشر شده است. متأسفانه جز شماره 1 و 18 سال اول و 27 سال دوم مورخ چهارشنبه 24 دیماه 1331 در اختیار نگارنده نیست تا اطلاعات جامعتری در اختیار خوانندگان قرار دهد.
روزنامه صفدر ارگان سازمان جوانان بازار وابسته به حزب ایران گیلان بود که با کودتای شوم و ضدمردمی مرداد 1332 نشر آن هم متوقف گردید.
پرچمدار اسلام
روزنامه وزین پرچمدار اسلام به مدیریت آقای سید محمد علی صدرائی اشکوری واعظ روز دوشنبه 29 مهرماه 1330 نخستین شماره خود را نشر داد و اعلام نمود که: «این روزنامه به هیچ حزب و جمعیتی بستگی ندارد» و روش روزنامه هم «دینی، اخلاقی، علمی، ادبی، فلسفی، اجتماعی، تاریخی، بهداشتی، سیاسی، انتقادی و اقتصادی» بوده است. این روزنامه بعدا تغییر نام داد. که در جای خود خواهد آمد.
گیو
روزنامه گیو را عزیز وکیل منفرد ورزشکار دونده گیلانی در تاریخ آدینه اول آبانماه 1330 در شهرستان انزلی بنیاد نهاد. مدیر روزنامه گیو ا. صدری بود، نگارنده تا شماره 75 سال چهارم مورخ دوشنبه 20 شهریور 1334 این روزنامه را دیده است.
خورشید گیلان
روزنامه خورشید گیلان شماره اول خود را روز دوشنبه 11 آذرماه 1330 در رشت با قطع کوچک در 2 صفحه آغاز نمود. صاحبامتیاز و مدیرمسئول، کریم پیلهور خمامی بود. شعار روزنامه در این دو بیت خلاصه میشد:
از خاور گیلان رخ خورشید سیاستبا تابش و گرمش ز شبستان بدرآمد
بر کارگر و رنجبر و فعله و دهقانآواز همیداد شب هجر سرآمد
شماره 19 سال چهارم که هفتاد و سومین شماره مسلسل و در واقع آخرین شماره خورشید گیلان هم بود روز 8 مهر 1334 چاپ و نشر یافته است.
گرزک
خورشید گیلان به منظور مبارزه با روزنامه وزین هفگز در هرماه یک شماره روزنامه را با نام گرزک و شماره مسلسل خورشید گیلان چاپ و نشر میکرد و شماره اول آن تاریخ روز جمعه 16 اسفند 1330 و دوم 26 اسفند 1330 را دارد و گمان نمیرود بیشتر ازین دو شماره هم انتشار یافته باشد، شعار گرزک این بود:
جان دهد خصم وطن تا نیش گرزک میخوردچون زند بر گردنش، با دست خود چک میخورد
هفگز
روزنامه هفگز که امتیاز نداشت با استفاده از امتیاز روزنامه صفدر هرهفته در 8 صفحه به قطع 5/ 24* 5/ 34 سانتیمتر منتشر میگردید. مدیرمسئول این
ص: 683
هفتهنامه وزین عبد الکریم گلشنی و شعار آن چنین بود: «هفگز بلای جان عدوی وطن بود.» این روزنامه مورد علاقه همه طبقات موافق و مخالف و مبارز نستوه زالوهای اجتماعی بود و در کوتاه زمان عمرش دو یا سه بار توقیف شد، با این روزنامه عده زیادی از صاحبان ذوق و قلم با نامهای مستعار همکاری داشتهاند نشریه هفگز از آذر 1330 تا خرداد 1331 شمسی جمعا 17 شماره منتشر شد.
فریاد لاهیجان
این روزنامه را احمد دلجو به روز شنبه 7 دیماه 1330 بنیاد نهاد و با نشر شماره 438 سیزدهمین سال خدمت مطبوعاتیش پایان گرفت. روزنامه خوبی بود مخصوصا هروقت جوانان صاحب فضلی در هیئت تحریریه آن همکاری میکردند فریاد لاهیجان جوابگوی تمام طبقات و مورد استفاده برای همه میشد.
فریاد گیلان
با نشر شماره 439 نام فریاد لاهیجان به فریاد گیلان تبدیل گردید؛ این شماره آغاز چهاردهمین سال خدمات مطبوعاتی احمد دلجو را اعلام میداشت و روز دوشنبه 22 آذرماه 1343 منتشر گردید. فریاد گیلان تا نخستین روزهای انقلاب چاپ میشد و نگارنده شماره 1094 مورخ دوشنبه 4 مهر 1356 را در اختیار دارد. در طول 27 سال خدمات مطبوعاتی این روزنامه چندین بار کلیشه خود را تغییر داد.
بندر پهلوی
از جراید خوب و متینی که در انزلی برای چندی چهره نمود روزنامه وزین بندر پهلوی به قطع 35* 49 سانتیمتر و در 4 صفحه 6 ستونی بود. صاحب امتیاز و مدیر آن تراب ترابنیا بود و روزنامه تحت نظر هیئت تحریریه قرار داشت. نخستین شمارهاش در یکشنبه 15 دیماه 1330 نشر گردید.
سایبان
شماره اول سال اول هفتهنامه سایبان (دارنده و نگارنده: محمد آزرمند) در روز پنجشنبه 19 دیماه 1330 با قطع 35* 50 سانتیمتر 4 صفحهای 6 ستونی در شهر رشت نشر یافت و بعد از نه ماه و نیم وقفه شماره دوم آنروز یکشنبه 4 آبان 1331 با قطع کوچک انتشار پیدا کرد و بعدا هم امتیاز آن به عبد الحسین ملکزاده آزرمند برگزار گردید. عبد الحسین ملکزاده مدیر و صاحبامتیاز سایبان مردی دانشور و صاحب معرفت بود و به همین سبب اداره سایبان محل تجمع عده زیادی شاعر و نویسنده قرار گرفت. عبد الحسین ملکزاده بعد از 69 سال زندگی و نشر روزنامه تا سال اول انقلاب در تاریخ 21 مرداد 1369 زندگی را بدرود گفت.
قوی
احمد قویدل به روز پنجشنبه 26 دیماه 1330، شماره اول روزنامه پر سروصدا و جنجالی قوی را با سرمقاله «ما با آغاز نبرد مطبوعاتی آمادگی خود را برای خدمت به میهن و کوشش در راه حفظ آزادی و استقلال اعلام میکنیم» در رشت چاپ و نشر داد. روزنامه قوی مدت زمانی توانست بدون نظم و استمرار به حیات جنجالی خود ادامه دهد. شماره 28 سال چهارم آن در 1333 نشر یافته است.
نهضت گیلان
نخستین شماره نهضت گیلان روز 15 بهمن 1330 در چاپخانه زربافی رشت منتشر شد. صاحبامتیاز و مدیرمسئول روزنامه، احمد نخجیری و شعار آن «بالا بردن سطح معرفت عمومی» بود. نهضت گیلان در جهت آرمانهای ملی گام برمیداشت و مدتها انتشار آن ادامه داشت.
صدای بازار
آقای محمد رضا بزرگبشر، مردی که سراپا صفا و عاطفه و نمودار مناعت و بزرگمنشی بود روزنامه صدای بازار را روز دوشنبه پنجم اسفندماه 1330 در لاهیجان نشر داد که تا شانزده سال مداوم انتشار آن ادامه یافت، 587 شماره از صدای بازار توسط مدیر و صاحبامتیاز آن منتشر گردید و شماره 588 یعنی آخرین شماره آن به منظور بزرگداشت آن بزرگبشر شریف از سوی خانوادهاش انتشار یافت.
ص: 684
زهره شمال
«زهره شمال، فرهنگی، اجتماعی، علمی، هنری، انتقادی، دینی، ادبی، اقتصادی؛ مدافع حقوق کارگران و کشاورزان و زارعین؛ پشتیبان افکار اتحادیه پیشهوران، طرفدار حقوق و منافع کارمندان و خدمتگزاران صدیق ادارات و مؤسسات است» نخستین شماره خود را روز دوشنبه پنجم اسفندماه 1330 به مدیریت محمد ازهری و تحت نظر هیئت تحریریه چاپ و انتشار یافت.
روزنامه زهره شمال با قطع 25* 5/ 36 سانتیمتر در 4 صفحه منتشر میشد ولی برخی از شمارههای آن بیش از دو صفحه نداشت.
ستاره سهیل
مرحوم سلیمان پاشا بابکان ساسانی صاحبامتیاز و مدیر روزنامه ستاره سهیل با شعار «این نامه ارگان سرسپردگان میهن و میهنپرستان ... دوست گیلان و طوالش است» روز سهشنبه 20 اسفندماه 1330 اولین شماره روزنامه خود را در تالش انتشار داد. در سرلوحه روزنامه این ابیات فردوسی به چشم میخورد:
ز خاشاک ناچیز، تا عرش راستسراسر به هستی یزدان گواست
خداوند بالا و پستی توئیندانم چهئی، هرچه هستی توئی
روزنامه ستاره سهیل چند سالی نشر یافت در فهرست روزنامههای فارسی انتشار آن با شماره 772 سال 1340 ثبت گردیده است. سلیمان پاشا بابکان ساسانی روز دوشنبه 16 تیرماه 1354 درگذشت.
ارج
روزنامه ارج به مدیریت محمود داودزاده روز 25 اسفند 1330 خورشیدی در رشت چاپ و نشر یافته است. این روزنامه به منظور مبارزات انتخاباتی در اختیار مرحوم رحیم صفاری نهاده شد و تا آنجایی که میدانیم بیش از همین شماره نشر نیافته است.
پژمان
عباس پژمان کارمند وزارت کشاورزی، اداره جنگلها، روزنامه پژمان را به مدیریت خود در 4 صفحه، در چاپ زربافی رشت به چاپ رسانید و روز چهارشنبه 28 اسفندماه 1330 در رشت نشر داد. این روزنامه با احزاب خصوصا حزب ایران رشت مخالفت شدید و بدون انگیزهای نشان میداد.
شماره 19 آن در دیماه 1331 و شماره 27 به تاریخ 7 تیر 1332 به چاپ رسیده و اگر انتشار آن ادامه پیدا میکرد یقین از روزنامههای خوب گیلان میشد.
رزم گیلان
حسین بلندبخش امتیاز روزنامه رزم گیلان را در اسفندماه 1330 به دست آورد و روز اول فروردین 1331 نخستین شمارهاش را در رشت منتشر ساخت. این روزنامه انتشار مرتبی نداشت بهطوری که با شماره 12 مورخه جمعه 21 فروردین 1332 سال دوم خدمت مطبوعاتی را آغاز کرد و در سرمقاله هم به موضوع عدم نظم و ترتیب در کار نشر روزنامه اشاره گردید.
نگارنده شماره 15 سال دوم مورخ دوشنبه 5 مرداد 1332 را با سرمقاله (قیام تاریخی سیام تیر و ابراز احساسات اهالی گیلان) دیده است.
گیلان
مؤلف فهرست روزنامههای فارسی روزنامه گیلان را چنین معرفی میکند:
«صاحبامتیاز: صادق مقرب، تأسیس: 1330. سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خبری» در کتاب چهره مطبوعات معاصر از روزنامه گیلان به صاحبامتیازی بانو معصومه مقرب قزوینی ذکری به میان آمده است.
کنام[844]
کتاب گیلان ؛ ج3 ؛ ص684
زنامه کنام مجموعا 5 شماره چاپ شد. مشخصات آن به شرح زیر بود:
«صاحبامتیاز و مسئول: عبد الحسین ذاکری، مدیر: ابو القاسم اشکوری، نشانی: حاجآباد، منزل مدیر، تلفن 448. سال اول، چهارشنبه 20 فروردینماه 1331، تکشماره 2 ریال، چاپ رشت.» پنجمین شماره کنام که آخرین شماره بود روز چهارشنبه پانزدهم مهرماه 1332 انتشار یافت.
بنفشه
روزنامه بنفشه که صاحبامتیاز و مدیرمسئول محمد عباسی بود نخستین شماره خود را به تاریخ سهشنبه 26 فروردینماه 1331 در چاپ زربافی رشت به چاپ رسانیده منتشر ساخت. این روزنامه که در 4 صفحه 6 ستونی منتشر شد دارای مطالبی متنوع بود ولی دریغا که با همین شماره عمر آن به پایان رسید.
باختریان
مؤلف کتاب چهره مطبوعات معاصر مینویسد باختریان که هفتگی و دارای مطالب علمی و ادبی و سیاسی بود در فروردینماه 1331 انتشار یافت. آگاهی دیگری از این نامه هفتگی در دست نیست.
طالب حق
از روزنامههای خوب و متین و مورد تأیید جامعه گیلان روزنامه طالب حق بود که شماره اول آن به تاریخ دوشنبه هشتم اردیبهشتماه 1331 با قطع کوچک 25* 5/ 34 سانتیمتر در 4 صفحه منتشر شد. محمد جوادی صاحب امتیاز و مدیرمسئول روزنامه به کوتاهمدتی توانست در اشاعه نشریه خویش میان جامعه توفیق فراوانی پیدا کند، هیئت تحریریه روزنامه طالب حق همیشه از مردان فاضل و صاحبنظر و آزاده تشکیل میشد و همین امر نیز در پیشرفت روزنامه تأثیر فراوان داشت. این روزنامه که به دستور هویدا تعطیل گردیده بود بعد از انقلاب مجددا انتشار یافت ولی دوره دوم طالب حق نیز
ص: 685
دیری نپایید.
روزنامه طالب حق نشریات ماهانه ارزشمندی داشت چون راه حق که زیر نظر مرحوم حاج شیخ حسن حجتی واعظ منتشر میگردید و در طول انتشار 27 شمارهای خود با موانع زیادی از جانب حکومتمداران روبرو گردید ولی ماهنامه با مجاهدت مرحوم حجتی به راه خود ادامه داد. نشریه پیشآهنگ نیز ماهنامه دیگری بود که فقط یک شماره چاپ و نشر یافت و ماهنامه پادنگ اولین نشریه طالب حق بود که با شعار
هنرت را هنری مرد خریدار آیدجوز پادنگ چو بگذشت به بازار آید
از دیماه 1335 نشر یافت و 6 شماره مجله ارزنده تقدیم ادبدوستان نمود.
البته اگر غرضورزیهای استاندار وقت اجازه میداد شاید پادنگ تا سالها میتوانست حیات ادبی داشته باشد.
کشکول معرفت
روزنامه کشکول معرفت را محمد رضا دهقان روز آدینه 19 اردیبهشت 1331 در لنگرود بنیاد نهاد. روزنامه زیر نظر هیئت تحریریه اداره میشد و قطع آن 25* 5/ 34 سانتیمتر بود که در چاپ جاوید رشت و در 4 صفحه به چاپ میرسید.
خبرهای گیلان
اسماعیل طهیری، رئیس دایره آتشنشانی و رفتوروب و روشنائی شهرداری رشت، روز آدینه 16 اردیبهشت 1331 نخستین شماره روزنامه خبرهای گیلان را در دو صفحه با قطع 25* 39 و بهای 1 ریال در دسترس عامه قرار داد. نگارنده شماره چهاردهم سال دوم این روزنامه به تاریخ دوشنبه 26 مرداد 1332 را دیده است.
فریاد فومن
اسماعیل برقی به مدیریت خود نامه فریاد فومن را در شهرستان فومن با استفاده از امتیاز گیلان امروز چاپ و نشر داد، فریاد فومن نیز زیر نظر شورای نویسندگان اداره میشد و نگارنده شماره دوم آن را به تاریخ روز شنبه 11 خردادماه 1331 دیده است.
ندای فومن
نخستین شماره روزنامه ندای فومن روز سهشنبه 24 تیرماه 1331 منتشر شد. صاحبامتیاز و مدیرمسئول این روزنامه سید محمد علی فومنی بود که آن را در چاپ جاوید رشت در چهار صفحه کوچک به طبع میرسانید.
در سال دوم که با شماره 24 در روز 27 خرداد 1333 انتشار یافت مدیریت روزنامه به عهده سیروس زبده بود و محل اداره نیز به فومن انتقال یافت.
سومین سال روزنامه ندای فومن با انتشار شماره 48 در روز چهارم اسفند 1333 آغاز شد. پس از مدتی این روزنامه صفحات خود را تقلیل داده به دو صفحه رسانید منتهی قطع آن بزرگ شد.
دوره جدید روزنامه روز 26 اسفند 1341 آغاز گردید. در این دوره روزنامه در 8 صفحه بزرگ انتشار یافت. در اسفند 1342 مسئولیت روزنامه را محمد سرابچی به عهده گرفت. پس از آن مدتی نیز مدیریت روزنامه به عهده کامران فیلسوفی بود. سید محمد علی فومنی صاحبامتیاز روزنامه در 1346 چشم از جهان پوشید و ندای فومن نیز با مرگ او برای همیشه تعطیل شد.
رانکوه
روزنامه انتقادی، سیاسی و اجتماعی رانکوه انتشار خود را روز 12 آبان 1331 آغاز نمود و چند سالی در آسمان مطبوعات گیلان به خوبی درخشید، این روزنامه در 4 صفحه بزرگ 6 ستونی در رشت به چاپ میرسید و صاحب امتیاز و مدیر سید رضی مظفری و محل انتشار روزنامه رودسر بود. سال سوم این روزنامه با شماره 38 مورخ 8 آبان 1331 شروع شد.
هدف ملت
از این روزنامه فقط در شماره 25 سال دوم گیلان شرق به صورت آگهی زیر: «مژده به علاقمندان روزنامه هدف ملت قریبا در لاهیجان منتشر خواهد شد» ذکری به میان آمده است، ولی میدانیم که امتیاز هدف ملت در آذر 1331 صادر گردیده بود.
ستاره گیلان
امتیاز روزنامه ستاره گیلان به نام یحیی قاسمیان صادر گردیده است و آگاهی دیگری از آن در دست نیست.
سالک
امتیاز روزنامه سالک برای رشت به نام حسین سالکزاده که از جوانان موجه گیلان بود صادر گردید و گویا یک شماره از آن هم چاپ و نشر شده باشد.
ترقی گیلان
روزنامه ترقی گیلان در 19 آذرماه 1331 منتشر شد. صاحبامتیاز آن زاهد زاهدی و مدیر و سردبیر آن میر علی اکبر شکریان وکیل دادگستری بود.
روزنامه در چهار صفحه کوچک منتشر میشد و پس از چندی به قطع بزرگ انتشار یافت. محل انتشار روزنامه رشت بود.
اصناف گیلان
روزنامه اصناف گیلان را سلیمان خراط یکی از بارفروشان رشت بنیاد نهاد. این روزنامه در خط ملیّون ایران گام برمیداشت و نخستین شمارهاش به روز شنبه 16 اسفندماه 1331 نشر یافت ولی هیچوقت انتشار مرتبی نداشته است، به گونهای که شماره 3 سال دوم آن تاریخ چهارشنبه 29 دیماه 1333 را دارد.
ص: 686
گیلان بیدار
روزنامه گیلان بیدار که صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن محمد تقی لیفکوهی بود روز دوشنبه 22 فروردینماه 1332، در چاپ زربافی رشت در 2 صفحه به قطع 35* 50 چاپ و نشر گردید. شماره دوم آن با ذکر سال دوم در تاریخ سهشنبه 26 خردادماه 1332 و شماره سوم روز پنجشنبه 18 تیرماه همین سال منتشر گردید.
نیش قلم
روزنامه نیش قلم با مشخصات زیر: «سیاسی، انتقادی، ادبی، اجتماعی.
صاحبامتیاز و مدیرمسئول: کریم آزادسرو. محل انتشار: لاهیجان، تحت نظر هیئت تحریریه» روز چهارشنبه 31 فروردین 1332 در چهار صفحه کوچک نشر یافت، نگارنده شماره چهارم آن را که به تاریخ چهارشنبه 20 خرداد منتشر شده دیده است.
شورش شمال
این روزنامه در سال 1332 چاپ و نشر گردید و نگارنده شماره هفتم آن را دیده است. مشخصاتش به شرح زیر است: «شورش شمال، سیاسی، انتقادی، اجتماعی، ادبی. تحت نظر هیئت تحریریه، صاحبامتیاز میر شجاع سیدی کارگر، مدیرمسئول جمال میر نظامی ..... جای اداره رشت، سبزهمیدان. سال اول. شنبه 17 مرداد 1332، تکشماره 2 ریال» میان این روزنامه و روزنامه قوی مبارزات قلمی شدید اللحنی درگرفته که خواندنی است.
شورش شمال بعد از کودتای منحوس 28 مرداد 1332 به محاق تعطیل افتاد.
انسان سوسیالیست
در تیرماه 1332 امتیاز روزنامه انسان سوسیالیست به نام فریدون نوزاد صادر گردید و چون نویسنده از تصویب آن در مردادماه آگاه شد، قبل از وصول امتیازنامه در 25 مردادماه 1332 طلیعه آن را نشر داد که متأسفانه در یورشهای مختلف مأمورین شهربانی و رکن دو یغما شد و درست چند روز بعد از نشر طلیعه، کودتای 28 مرداد صورت گرفت و امتیاز روزنامه لغو گردید.
روئین
روزنامه روئین که صاحبامتیاز و مدیر آن اسفندیار سرتیپپور بود روز پنجشنبه 7 مرداد 1333 تحت نظر هیئت تحریریه در رشت پا به دایره انتشار نهاد. این روزنامه ابتدا در 2 صفحه بزرگ 6 ستونی و بعدها در 4 صفحه منتشر شد و چندبار نیز کلیشه نام خود را تغییر داد.
نگارنده تا سال بیستم این روزنامه را دیده است، عمر روزنامه روئین با درگذشت صاحبامتیاز آن پایان گرفت.
طلوع اسلام
روزنامه طلوع اسلام به مدیریت روحانی و فقیه فاضل میر محمد علی صدرائی اشکوری روز یکشنبه 15 اردیبهشتماه 1338 چاپ و نشر گردید، این روزنامه جانشین پرچمدار اسلام بود. نگارنده تا شماره 54 سال دوم مورخه 25 تیر 1339 آن را دیده است.
غوغای روز
هوشنگ هاتفی مقدم بعد از بازپس دادن فکر امروز به محمد فرزانه صاحبامتیاز آن در 25 آبانماه 1333 از امتیاز دکتر بنایان استفاده نمود و غوغای روز را (به جای فکر امروز) در رشت نشر داد و مشخصات آن چنین بود: «مدیرمسئول و سردبیر: هوشنگ هاتفی، دارنده: بنایان، دوره جدید، شماره 1، سال چهارم، شماره مسلسل 61، تکشماره 2 ریال».
اخبار ورزشی گیلان
یک شماره از این خبرنامه با تاریخ فروردین 1342 ملاحظه شد که در چهار صفحه بزرگ به مناسبت نهمین دوره مسابقات آموزشگاههای استان گیلان انتشار یافته بود. نشریه مزبور متعلق به سازمان تندرستی جوانان و تربیتبدنی استان یکم بود.
روزنامههای عصر انقلاب
پس از انقلاب گروههای مختلف با افکار و عقاید گوناگون به چاپ و انتشار روزنامه پرداختند که به ترتیب تاریخ نشر عبارتند از:
گیلان
روزنامه گیلان با مشخصات: «گیلان، وابسته به مرکز برنامهریزی برای تشکیل حکومت ایالتی گیلان، شنبه 8/ 2/ 1358، شماره 1، تکشماره 5 ریال» به ابعاد 35* 50 سانتیمتر (با استفاده از امتیاز روزنامه طلوع اسلام) به چاپ رسید و برای تشکیل حکومت نیمهمستقل ایالتی تبلیغ میکرد. روزنامه گیلان بعد از انتشار شماره 4 مورخ 27 تیر 1358 در 4 صفحه بزرگ از انتشار باز ماند.
دامون
از بهترین جرایدی که بعد از انقلاب انتشار یافته بدون تردید روزنامه دامون به همت عدهای از زبدهترین صاحبنظران گیلک بود که «نشریه فرهنگسرای خلق گیلان» معرفی میشد، این نامه در 4 صفحه به قطع 5/ 30* 45 سانتیمتر و بهای 10 ریال در چاپخانه فلاح آستانه اشرفیه به چاپ میرسید، دامون فاقد امتیاز بود و از لحاظ عدم توازن خرج و دخل بعد از نشر شماره چهارم در 28 خردادماه 1358 تعطیل گردید.
ژیویر
هفتهنامه بدون امتیاز ژیویر منتشره در شهرستان لنگرود بنا به ثبت آقای
ص: 687
جکتاجی شماره اول آن در اردیبهشتماه 1358 به صورت افست در یک ورق بزرگ به قطع 57* 37 سانتیمتر (دو صفحه) در لنگرود چاپ و منتشر گردید.
در سرمقاله آن تصریح شده بود که: «روزنامه به هیچ حزب و گروه و سازمانی وابستگی ندارد و صرفا نشریهای است که به مسائل شهر لنگرود و مشکلات مردم آن میپردازد» آیا این نامه شماره دومی هم داشته است یا نه برای ما روشن نیست.
رزم کارگر
روزنامه رزم کارگر از جراید مسلکی و ناشر افکار سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، شاخه گیلان بود. نگارنده فقط شماره 24 مورخ 25 اردیبهشت سال دوم آن را دیده است و آگاهی بیشتری ندارد، گویا آخرین شماره آن شماره 28 مورخ 16/ 11/ 59 بوده است.
جنگل
روزنامه جنگل: «صاحبامتیاز: محمد علی شعار. زیر نظر شورای نویسندگان. محل اداره: رشت، میدان سید جمال الدین اسدآبادی» روز شنبه 29 اردیبهشتماه 1358 در 8 صفحه به بهای 15 ریال منتشر شد. روزنامه در چاپ رشت به طبع میرسید و گروهی از نویسندگان خوب و مبرز رشت با آن همکاری داشتهاند. این روزنامه پس از 29 شماره در تاریخ 18 آذر 1358 با نشر شماره سیام به عنوان «روزنامه صبح گیلان» به صورت یومیه انتشار یافت و نگارنده شماره 268 سال دوم 28 اسفندماه 1359 آن را در دست دارد.
رانکوه
حسین معینی در اواسط خردادماه 1358 در رودسر دست به انتشار روزنامه رانکوه به قطع کوچک 22* 35 سانتیمتر زد و دومین شماره آن را هم در تیرماه نشر داد و برای همیشه تعطیل شد. این نامه امتیاز نداشت.
همشهری
هفتهنامه همشهری به صورت مجلهای در 18 صفحه متن و 4 صفحه جلد به همت شاعر فاضل و خوشقریحه اکبر اکسیر در شهر مرزی آستارا به قطع 25* 34 سانتیمتر در خردادماه 1358 منتشر گردید و این بیت حافظ شعار آن بود:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبودز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
نگارنده شماره چهارم آن را در اختیار دارد که تاریخ آن 30 خرداد 1358 است.
بهای آن به صورت «مرحمتی دو تومن و نیم» اعلام گردیده است.
هنر و هنرمند
در شماره چهارم مجله همشهری شرحی بدین قرار چاپ شده است:
«اولین نشریه گروه هنری بهرنگی با نام هنر و هنرمند در 14 صفحه به بهای 30 ریال منتشر شد. موفقیت دوستان دستاندرکار این نشریه را خواستاریم.»
بهجز این مطلب آگاهی دیگری از نشریه هنر و هنرمند در اختیار ما نیست.
کارگران مسلمان
به قراری که کتاب مطبوعات گیلان در عصر انقلاب نوشته است نشریه کارگران مسلمان توسط شوراهای اسلامی کارگران گیلان در تابستان 1358 منتشر شده است.
زرخ پوتار
عباس دانشخواه وکیل پایه یک دادگستری مبارز مردی که در اکثر جریانهای سیاسی و ملی و مردمی حضور داشته با ایمان و عشق به آزادی و آزادیخواهی به نشر روزنامه زرخ پوتار دست یازید و شماره اول روزنامه فکاهی مستقل خود را روز پنجشنبه 21 تیرماه 1358 نشر داد، شعار روزنامه «راه ما راه مصدق است. ما با خدای خود عهد کردهایم که از پای ننشینیم و این راه را بهسر بریم» بود، این روزنامه فاقد امتیاز رسمی بود و با نشر شماره سوم روز پنجشنبه 25 مرداد 1358 تعطیل گردید.
صدای زحمتکشان
وقتی که روزنامه بازار با انتشار شماره 4234 روز 7 مرداد 1358 برای همیشه تعطیل گردید هیئت نویسندگان آن در عصر انقلاب به روز 14 مردادماه درست بعد از یک هفته به نشر شماره اول روزنامه صدای زحمتکشان به قطع 35* 50 پرداختند ولی این شماره به آخرین شماره آن مبدل گردید.
پیک پوشش
«نشریه کارگری- نشریه کارگران کارخانه پوشش رشت که هردو هفته یکبار در هشت صفحه منتشر میشد و حاوی اخبار و مسائل کارگری در مخالف با دولت بود- این نشریه در کنار یک جریان سیاسی چپ حرکت میکرد، نخستین شماره آن به احتمال قوی در دیماه 1358 منتشر شد به نظر میرسد آخرین شماره آن، شماره 8 مورخ 11/ 3/ 1359 بوده است».[845]
نقش قلم
از جراید خوبی که در عصر انقلاب در گیلان پاگرفت روزنامه ارزشمند نقش قلم است که به تفاوت از 4 تا 12 صفحه همه هفته به چاپ رسیده و هم اکنون نیز انتشار آن ادامه دارد.
نخستین شماره آن با مشخصات زیر به چاپ رسید: «و القلم و ما یسطرون.
سوگند به قلم و آنچه مینویسد. نشریه هفتگی مرکز استان. شنبه 17 خردادماه 1359 برابر 23 رجب 1400، سال یکم، شماره 14، تکشماره 15 ریال.
دینی، ادبی، علمی، صاحبامتیاز و مدیرمسئول: محمد ابراهیم رضائیراد.»
ص: 688
هفتهنامه نقش قلم به صورت یکنواخت سیر تکاملی پیموده و در حال حاضر از جراید مورد علاقه و باارزش جامعه است که نویسندگان صاحب ذوق گیلک با آن همکاری دارند. نقش قلم تاکنون ویژهنامههای مختلفی چاپ و توزیع نموده که از هرحیث در سطح بالائی جای گرفتهاند.
پیام گیلان
بعد از لغو امتیاز هفتهنامه سایبان در تاریخ 28 اسفندماه 1358 که پس از نشر شماره 944 صورت گرفت جهانشاه ملکزاده موفق به اخذ امتیاز روزنامه پیام گیلان گردید و در 25 فروردین 1359 به نشر روزنامهای پرداخت که در واقع نسخه بدل روزنامه سایبان بود. این روزنامه هفتگی بوده و به قطع بزرگ چاپ و نشر گردیده است.
در کتاب مطبوعات گیلان در عصر انقلاب نوشته شده است که نامه پیام گیلان در شماره 41 به تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت 1360 متوقف ماند.
دامون
چون روزنامه دامون نشریه فرهنگسرای خلق گیلان به تعطیل گرایید محمدتقی پوراحمد جکتاجی به اخذ امتیاز نشریهای با نام دامون جهت نشر و اشاعه ادب گیلکی موفق شد و روز پنجشنبه اول خردادماه 1359 یکی از بهترین جراید را در تاریخ مطبوعات گیلان چاپ و منتشر ساخت.
دوره دوم دامون در هشت صفحه به دو زبان فارسی و گیلکی به چاپ میرسید ولی در 4 صفحه فارسی نیز اکثر مقالهها پیرامون گیلان و مسائل گیلکی بود و آقای جکتاجی بنا به قولی که داده بود تقریبا در تمام 28 شماره منتشره از تاریخ 1 خرداد 59 تا 15 مردادماه 1360 سعی در توجیه مرام و مقصود ادبی و فرهنگی برای ادب گیلان کرد ولی در راه مستقیم و بدون انحراف دامون سدهای زیادی ایجاد گردید که بالاخره پای رفتارش را بعد از انتشار شماره 4 سال دوم از حرکت بازداشت که برای جامعه ادب گیلان تأثرانگیز بود.
گیلهمرد
هفتهنامه گیلهمرد روز شنبه 18 مرداد 1359 انتشار خود را آغاز نمود.
گیلهمرد هفتهنامه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی بود. صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن علی اکبر مرادیان از دانشوران صاحبنظر گیلان بود که روزنامه خود را زیر نظر شورای نویسندگان اداره میکرد.
روزنامه گیلهمرد در طول انتشار 21 ماهه گاهی در قطع بزرگ و زمانی کوچک نشر مییافت و با انتشار هفتاد و نهمین شماره در 11 اردیبهشت 1361 ناگزیر به توقف گردید.
دانش
روزنامه متین و قابل استفادهای که در گیلان به کوتاهمدتی درخشید هفتهنامه دانش بود که در 28 آبانماه 1359 چاپ و نشر یافت. صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن دکتر سید ابو الفضل احمدپناه بوده است. دانش با انتشار شماره 16 مورخ 13 اسفند 1359 تعطیل گردید.
گیلان ما
دکتر محمد علی فائق فرزند مرحوم حاج علی فائق صاحبامتیاز اولیه گیلان، بعد از انقلاب موفق به تجدید امتیاز به نام خود شد و دوره جدید روزنامه را از روز سهشنبه 18 آذرماه 1359 در چهار صفحه چاپ و نشر نمود که به حق در این دوره نیز گیلان ما خوش درخشید و در تمام مدت انتشارش مورد تأیید جامعه آگاه و روشنبین بود. در این دوره گیلان ما مجموعا 69 شماره در دو قطع به چاپ رسید و بالاخره در تاریخ سهشنبه 5 مهر 1362 تعطیل گردید.
پیام جنگل
روزنامه عقیدتی و ناشر افکار سازمان مجاهدین خلق ایران شاخه گیلان پیام جنگل نام داشت که از پائیز تا بهمن سال 1359 انتشارش ادامه یافت.
سعی ما
سعی ما روزنامهای عقیدتی بود که در 8 صفحه از روز دوشنبه 19 مردادماه 1360 نشر خود را در رشت آغاز نمود. این شماره وحدت نام داشت ولی از شماره دوم نام سعی ما به خود گرفت، مشخصات آن چنین است: «سال اول.
شماره 6. لیس للانسان الّا ما سعی، دوشنبه 23 شهریورماه 60 ... ارگان اتحادیه انجمنهای اسلامی کارخانجات گیلان»، این روزنامه صاحبامتیاز و مدیرمسئول نداشت.
ندای میرزا
مؤلف گیلان در عصر انقلاب مینویسد:
«نشریه اداره کل ارشاد اسلامی گیلان که تا سه شماره آن به صورت آزمایشی در نسخ معدود به چاپ رسید ... و در شماره سوم متوقف ماند ...
شماره سوم (شماره آخر) آن مورخ 30/ 10/ 1360 میباشد، احتمالا شماره اول آن اوایل دی یا اواخر آذر چاپ شده است.»
کادح
«کادح، نشریه ماهانه گیلان. فرهنگی، اجتماعی. صاحبامتیاز و مدیر مسئول: علی طاهری، سردبیر: حاج محمود ایزددوست. شماره 1، سال اول، فروردینماه 64 ...» ماهنامه خوبی بود که مجموعا 20 شماره با دو قطع پشت جلد رنگین به چاپ رسیده است. مطالب مندرج در ماهنامه کادح در حد خود ارزنده بود که بنا به خواست مدیر آن از ماهانه به هفتگی مبدل گردید.
هفتهنامه کادح
هفتهنامه کادح (نشریه فرهنگی و اجتماعی گیلان) دنباله ماهنامه فوق است که از شماره 21 به صورت هفتگی چاپ و نشر گردیده است.
در 25 فروردین 1366 دوره جدید کادح در 8 صفحه بنیاد گزارده شد. در پایان سرمقاله این شماره آمده است: «کادح نشریه هفتگی، فرهنگی و اجتماعی
ص: 689
گیلان روزهای چهارشنبه منتشر خواهد شد؛ امید است با راهگشائیهای عزیزان و همکاریهای فکری، قلمی و اجرائی اندیشمندان و مسئولان محترم استان به محتوای نشریه به تناسب امکانات بیفزائیم.»
کادح در سهشنبه 9 فروردین 1367 شماره اول سال دوم و چهارشنبه 9 فروردین 1368 شماره نخست دوره سوم خود را انتشار داد که خوشبختانه تا امروز نیز نشر آن ادامه دارد و چون از هیئت تحریریه باذوق و فاضلی برخوردار است مرتبا رو به تکامل میرود.
این نشریه در نیمه اول سال 72 دوره هفتم را منتشر میسازد.
گام ورزشی
نشریه 16 صفحهای به قطع 24* 34 «گام، نشریه ورزشی گیلان» نام دارد که صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن ابراهیم زرهپوش و سردبیر، تقی صومی میباشد. این نشریه از روز دوشنبه 29 بهمنماه 1369 منتشر گردیده و امید میرود با گامهای مطمئنی به پیش برود.
روزنامههای نامشخص
غیر از روزنامهها و نشریاتی که شرح آنها گذشت تعدادی پروانه انتشار روزنامه به نام افراد در گیلان صادر گردیده است. از سرنوشت این پروانهها اطلاعی در دست نیست، تنها در کتاب «چهره مطبوعات معاصر» اسامی صاحبان امتیاز و نام نشریات و محل انتشار برخی از آنها درج شده و معلوم نیست که صاحبان امتیاز موفق به چاپ و انتشار روزنامه یا مجله خود شده باشند.
ذیلا مشخصات نشریاتی که پروانه انتشار به نام آنها صادر شده ولی اطلاعی از آنها در دست نیست درج میشود:
جدول امتیاز روزنامههایی که وضع مشخصی نداشتهاند
ص: 690
فصل بیست و دوم چاپخانههای گیلان
مقدمه
در غره رمضان 1339 هجری قمری (9 مه 1921 میلادی) در مجله کاوه شماره 5 سال دوم دوره جدید مقالهای چاپ شده است تحت عنوان «چاپخانه و روزنامه در ایران» به قلم سید حسن تقیزاده که هنوز مأخذ و منبع اصلی و اساسی محققینی است که درباره این فصل از تاریخ معاصر ایران مطالعه میکنند. به استناد مقاله مذکور نخستین چاپخانه در اواسط پادشاهی خاندان صفوی در اصفهان نصب گردیده است و لااقل دو چاپخانه بوده است که یکی به دست فرقههای مسیحی ساکن اصفهان و یکی به وسیله ارامنه ساکن جلفا تأسیس شده است.
چاپخانههائی که مسیحیان در اصفهان راه انداختند بدون اینکه کار مهمی انجام دهند و یا مثمرثمری شوند به علت موانع صنعتی، تکنیکی اجتماعی و اقتصادی که بر سر راه آنها قرار داشت از میان رفت و تا تأسیس سلسله قاجاریه ایران بدون چاپخانه ماند. نخستین چاپخانهای که وسیله ایرانیان مسلمان راهاندازی شده در سال 1233 هجری قمری به یاری عباس میرزای نایب السلطنه در شهر تبریز توسط آقا زین العابدین تبریزی نصب گردیده است.
در مقدمه کتاب «حیات القلوب» مجلسی که در سال 1240 هجری قمری در تهران چاپ شده نوشته است:
«به سعی و اهتمام جناب میرزا زین العابدین که جامع جمیع علم و عمل است و حاوی قول و فعل و از اعیان دار السلطنه تبریز است و در محروسه ایران مبدع این فن عزیز در دار الخلافه تهران به درجه کمال رسیده کتبی که اهل علم از آن انتفاع یابند مطبوع آمد امید که در نظر ارباب دانش مطبوع آید» (ص 2 از س 15).
ابیات ذیل در مقدمه بسیاری از کتابها که در آن روزها چاپ شده بهطور مکرر دیده میشود.
آنکه جامع بود در علم و عملدر فنون اکمل ز اکثر و ز اقل
صنعت مطبوعه را حبل المتینمبدع این حرفه زین العابدین[846]
با این حساب و با استناد به نوشته تقیزاده شهرهائی را که به وسیله ایرانیان مسلمان صاحب چاپخانه شدهاند به ترتیب میتوان چنین ردیف کرد:
تبریز، تهران، شیراز، اصفهان، ارومیه، بوشهر، انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، کرمان، گروس (بیجار) و کاشان. اما متأسفانه نه به شواهد و دلایلی که نگارنده ارائه داده میتوان تسلیم شد و نه به ردیفی که تقیزاده تنظیم کرده است میتوان اعتماد کرد و احتمال قوی میرود که در تحقیقات نهائی که وسیله جوانان برومند و پرکار و عاشقی که در پهنه ایران زمین به میدان آمده در صف محققین قرار گرفتهاند همردیف تقیزاده بهم بخورد و هم کلمه نگارنده باطل گردد و مثلا شاید شهر شیراز مقدم به شهر تبریز قرار گیرد. زیرا با انتشار کتاب «حدیقة الشعراء» که به همت دانشمند پرکار دکتر عبد الحسین نوائی به بازار تحقیق عرضه شده است مقام اولی که شهر تبریز در امر چاپخانه احراز کرده متزلزل گردیده است. اینک بیان مطلب:
در حاشیه مقاله تقیزاده آمده است «در کتاب زنکر[847] ... اسم از یک کتابی میبرد که عنوان انگلیسی دارد و معنی آن این است «ملاحظات در خصوص خواجه حافظ الشیرازی» تألیف اوگوست هربین[848] از اعضای جمعیت علوم و ادبیات و صنایع پاریس که در ماه فوریه از سنه 1806 میلادی (21- 1220) در شیراز طبع شده اگر این فقره صحت داشته باشد چاپخانه در شیراز قدیمتر از طهران و تبریز داخل شده ولی ظاهرا این روایت ضعیف است».
با چاپ «حدیقة الشعرا» روایتی را که تقیزاده ضعیف پنداشته قوی شده است. در این کتاب آمده است:
«محبّت قاینی: اسمش میرزا اسماعیل ... مدتی در شیراز و با مرحوم وصال معاشرت و مجالست داشت. اوضاع چاپ باسمه در شیراز فراهم و بعضی دعوات چاپ کرده بعد از آن دیگر اوقات صرف نکرد. مشار الیه هم همان اوقات روانه وطن گردید دیگر اطلاعی از او حاصل نشد.»[849]
متأسفانه تاریخ دقیق زندگانی محبت قاینی نیامده است، اما تاریخ دوران زندگانی وصال روشن است (ولادت 1197 وفات 1263 هجری قمری) با بیان این مطلب میتوان شیراز را بر تبریز مقدم داشت. شگفت اینکه به این سند هم نمیتوان تکیه کرد. محبوبی اردکانی روایتی از مجله ارمغان و از مجله راه نو، شماره 8، سال 4، آبان 1322 شمسی، صفحه 243 نقل کرده است:
«ظاهرا در سنه 1784 میلادی (1199 هجری) یک دستگاه مطبعه از بندر بوشهر به ایران وارد شده است و پروفسور براون نیز این مسئله را با قید تردید مربوط به سال 1198 میداند[850].»
اگر این چاپخانه در بوشهر نصب شده باشد شهر بوشهر در تاریخ چاپخانه مقدم بر تبریز و شیراز قرار خواهد گرفت. به هرحال نخستین شهر هرشهری باشد در ردیفی که تقیزاده داده شهر رشت در میان هجده شهر نخستین مقام هشتم را داراست. امیدوارم که با پیدا شدن اسناد دیگر و چاپ نسخههای بسیاری که هنوز به صورت خطی باقی است و تجدید چاپ کتابهای بسیاری که از قرن هفدهم میلادی به بعد به زبان فارسی در کشورهای اروپائی و روسیه و هندوستان چاپ شده ردیف بهم بخورد و حقایق غیرقابل تردید جلوهگر گردد و
ص: 691
رشت مقام بالاتری را احراز کند، گو اینکه تمام شهرهای ایرانزمین در حکم واحدند. یک سرنوشت دارند و همه با هم یکی هستند و این تفاوتها نمیتواند مایه تفاخر شود.
جان گرگان و سگان از هم جداستمتحد جانهای مردان خداست
آنچه ارزش و اهمیت دارد کشف حقیقت است.
و احتمال قوی میرود که در تحقیقات آینده شهر رشت در مقام بالاتری قرار گیرد. اوضاع جغرافیائی و اجتماعی گیلان و وسعت دامنه علم در این منطقه و کثرت تعداد سخنوران و شعرا و دانشمندان نیز این احتمال را قوی میسازد. در اینجا فقط این نکته را با جرأت و قوت قلب تذکر میدهم که روزی که تاریخ تأسیس چاپخانه در شهرهای مختلف تدوین شود گیلان از نظر تعداد چاپخانه و کثرت مطبوعات در ردیف شهرهای درجه اول قرار خواهد گرفت.
در روزگار گذشته برپا داشتن یک چاپخانه به این سادگی که امروز میسّر است امکان نداشته است هزاران مشکل فنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و تکنیکی بر سر راه وجود داشته که در بسیاری از شهرها برپادارندگان چاپخانه در برابر آن مشکلات زانو میزدهاند، اما مردم فعال و توانای رشت در برابر تمام آنها مقاومت به خرج میداده دلسرد نمیشدهاند و این نکتهای است که تاریخ آینده روشن خواهد کرد.
از اوراق بازمانده پیداست که حتی تهیه مرکب چاپ که به ظاهر یک وسیله پیشپاافتاده به نظر میرسد در باطن یکی از مشکلات جانکاه و دردآفرین بوده است. نامهای از مرحوم کسمائی، بزرگمرد گیلانی، که مدتی مدیر روزنامه جنگل بوده، در دست است که به یکی از دوستان خود در تهران نوشته و با لحن عاجزانهای تمنای ارسال فقط یکصد مثقال مرکب چاپ کرده. اینک متن قسمتی از نوشته او که مرتبط با موضوع ماست:
«... فعلا چیزی که از همه واجبتر است آن است این مطبعه سنگی که در کسما به خون جگر تهیه شده کارکن او میرزا محمود پسر افصح مرحوم است و بس. به فوریت جنابعالی اولا بدون دقیقهای درنگ به همراهی آقا رحیم به مطبعههای سنگی تشریف برده اولا قبل از همه قدری یعنی اقلا، یکصد مثقال مرکب مخصوص که با آن مرکب منشی مطلب را روی کاغذ صمغی مینویسد و روی سنگ برمیگردانند از همان مرکب که فقدان جنس خوب او جانم را به لب آورده فورا خریداری فرموده با پست به فوریت روانه دارید.
ولی باید مرکب خوب رنگین مدّدار باشد که با قلم ایرانی بتوان صحیح کلمات را روی کاغذ به اعانت آن مرکب نوشت. مرکب ما خیلی بد است و من به خون دل مینویسم و در وقت چاپ زود محو میشود به اصطلاح مطبعهچیها زود حروف میشکند و من به زحمت زیاد هستم باید از تمام مطبعههای سنگی طهران جناب آقا رحیم و جنابعالی و سایر دوستان زحمت کشیده مرکب خوب هر قدر ممکن شود خریداری کرده بفرستید که خیلی لازم است و عنقریب کار مطبعه یکی به واسطه بدی مرکب به کلی معطل میشود. جنابعالی میدانید این روزنامه افاده مرام هیئت میکند. این روزنامه باید از بسی اشخاص دفاع کند، وقتی که لایقرء باشد تمام زحمات و خونجگرها و مخارج و غیره و غیره بیهوده است. وانگهی جنابعالی که از پایه سواد ایرانی خوب خبر دارید. در یک روزنامه یک سطر لایقرء باشد کارش تمام است و این اول علاج فوری آنی او مطبعه است و اول علاج در مطبعه مرکب که محرّر با آن روی کاغذ مینویسد و بعد روی سنگ برمیگردانند. این درد بزرگ من است که برای جنابعالی عرض کردم و چاره فوری آن را از جنابعالی میخواهم ...»
مسئله تهیه مرکب چاپ در تاریخچه چاپ بسیار مهم است و در میان عوامل گوناگون یکی از عواملی است که تأسیس چاپخانه را در ایران نسبت به اروپا قریب به چهار قرن عقب انداخته است. محبوبی اردکانی به نقل از سفرنامه تاورنیه مینویسد:
«یک ارمنی که در اروپا مدتی اقامت داشته در سال 1640 میلادی (1051 هجری) یک دستگاه چاپ به اصفهان وارد کرده بود و به زبان ارمنی چند کتاب ادعیه متداول ارامنه را به طبع رسانیدند و میخواستند به طبع کتاب انجیل هم بپردازند، اما گذشته از اینکه خطوط طبع کمرنگ و سفید میشد هیچوقت نتوانستند مرکب خوبی برای چاپ ترکیب نمایند. قهرا بایستی از این خیال صرفنظر کنند و از بدفرجامی این اختراع جدید اجتناب نمایند.[851]»
گذشته از اینها یک سلسله موانع سیاسی نیز بر سر راه گسترش چاپخانه در ایران وجود داشته است برای مثال در آخرین سالهای سلطنت رضا شاه که دیکتاتوری به منتهای اوج و بلندی خود رسیده بود به جائی که دیگر میبایست سرنگون شود سیاستهای گوناگونی برای در دست گرفتن مطبوعات و چاپخانه اتخاذ گردید تا در نهایت هم در اختیار دولت قرار گیرند. با اجرای این سیاستها «چاپخانههای سابقهدار و مستقل شهرستانها در اثر عدم توانائی مالی برای بهبود دستگاههای خود از درآمد ناشی از چاپ اوراق دولتی و سپس انتشار هرگونه نوشتهای محروم شدند و به تدریج جای خود را به چاپخانههای دولتی یا وابسته به دولت دادند. مدیران پنج چاپخانه رشت ضمن ارسال گلایه نامهای به سازمان پرورش افکار زیان ناشی از اقدامات دولت را با جملاتی اینچنین شرح میدهند.
چاپخانههای رشت تاکنون به واسطه چاپ اوراق سیگار و بستهبندی چای، خود را اداره میکردند. چند سال قبل به واسطه انحصار دخانیات چاپ اوراق سیگار از بین رفت و کارهای چاپخانه منحصر به اوراق بستهبندی چای گردید که آنهم از سال جاری به واسطه انحصار موقوف شد. چاپخانههای رشت حاضر شدهاند که خود چاپ دوایر دولتی شهرستان رشت را از قیمتی که وزارت دارائی به چاپخانههای تهران میپردازد صدی پانزده و از خود صحافی صدی پنج تخفیف دهند، با این حال روا نیست که دوایر ثبت اسناد، پست و تلگراف بانکها و قماش اوراق معرفی خود را تماما و دوایر دولتی، دخانیات، برنج و نوغان قسمت اعظم اوراق خود را از تهران وارد نمایند.[852]»
با چنین مقدمهای هموطنان پرتوان گیلانی علیرغم تمام مشکلات در صنعت چاپ نسبت به بسیاری از شهرستانهای ایران پیشرفتی تحسینآمیز داشتهاند چنانکه مثلا در نخستین سالهای انقلاب مشروطیت در مدتی قلیل
ص: 692
صاحب شش چاپخانه شدند در حالیکه دانشمند فقید ایرانی استاد احمد بهمنیار کرمانی که در آغاز جوانی صاحب نشریهای به نام دهقان در کرمان بوده است، در شماره اول دوره دوم شنبه 18 رمضان 1333 صفحه 4 مینویسد:
«درجه تمدن و تعالی ملل عالم از توسعه و ضیق دایره معارف و مطبوعات آنها شناخته میشود ... ایالت کرمان متأسفانه از جهات مذکوره در حکم صفر بلکه چند درجه تحت الصفر است در این ایالت عریض و طویل یک مطبعه سنگی به واسطه کمی مطبوعات باید همیشه دوچار تعطیل باشد- مطبعه کرمان به واسطه نرسیدن کار و وفا نکردن دخل آن به خرج و نرسیدن حقوق اجزاء و عملیات مدتهاست تعطیل بود. و از قرار تخمینی که زده شده ماهی معادل پنجاه شصت تومان مواجب اجزاء و کرایه و غیره و علاوه بر حقوق یک نفر رئیس دارد در صورتی که غالب ماهها ثلث بلکه گاهی عشر این مبلغ کار برای مطبعه نمیرسد[853] ...»
*** چاپ و چاپخانه در گیلان سابقهای همتای آذربایجان، تهران، خراسان و اصفهان دارد با چند سال پسوپیش. آنچه مسلم است با ورود صنعت چاپ به ایران استان گیلان از قافله جدا نماند و گیلانیان برای نشر آثار و افکار روشنفکران خود به انتشار روزنامه و مجله و تأسیس چاپخانه همت گماردند و گامهائی برای پیشبرد فرهنگ منطقه خود برداشتند.
چاپخانههای شرافت و میناس
بهطوری که آقای جهانگیر سرتیپپور مینویسد[854]: در سال 1259 خورشیدی در رشت مجلهای به نام «هامائیک» و به زبان ارمنی چاپ و نشر مییافت، اگرچه من نتوانستم از این مجله نسخهای بدست آورم، ولی با آگاهی که ایشان به دست میدهند قطعا باید در سال 1880 میلادی در رشت چاپخانهای وجود میداشت که مجلهای را به چاپ برساند و این زمان فن چاپ را در گیلان به پس کشانده و به آن عمری 110 ساله میبخشد، ولی جای تأسف است که از نام چاپخانهای که هامائیک را به چاپ میرسانید آگاه نیستیم بنابراین پیشی را باید به یکی از دو چاپخانه شرافت رشت و میناس انزلی داد که هردو چاپ سنگی بودهاند و تاریخ بنیانگذاری آنها نیز پیدا نیست، اما چاپخانه کسما قاطعا در اواخر سال 1334 یا آغاز 1335 در آن شهر بنیان نهاده شد، مسلما این چاپخانه در آغاز برای انجام چاپ اوراق و بیان نامهها و آگاهینامههای جنگل میبوده و سپس برای چاپ روزنامه بهکار گرفته شده است.
چاپخانه عروة الوثقی
بعد از این چاپخانهها باید از مطبعه عروة الوثقی سخن به میان آورد که بازرگانی روشنفکر و صاحب عنوان به نام آقا رضا آن را با شعار «روشنائی بعد از تاریکی» در بالای تصویر «خورشیدی که از پس کوه سر برمیزند» در شهر رشت بنیان نهاد. گشایش چاپخانه در روز یکشنبه 29 رجب 1325 هجری قمری صورت گرفت و خبر آن در شماره اول روزنامه «نسیم شمال» رشت مورخ 2 شعبان به شرح زیر درج گردید:
«بشارت- منت خدای را که مملکت گیلان در میان شهرهای ایران سرسبز شد، شکر یزدان را که خطه رشت گل گشت بهشت گردید، یعنی این نقطه فرحافزا و این خطه بهشتآسا دارای مطبعه عروة الوثقی گردید، حروف و کلماتش در غایت متانت و رزانت، خطوط و مطبوعاتش در نهایت طراوت و نضارت، یک مرتبه مثل آفتاب ملمع و خورشید مشعشع از مشرق گیلان سر برآورده در روز اول افتتاح روز یکشنبه 29 رجب با هیئت محترمه وکلاء عظام دامت برکاتهم، جنابان مستطابان آقایان، آقای حاجی شیخ محمد رضا و آقای حاجی شریعتمدار و آقای حاجی سید محمود و آقای حاجی محمد رضا، حاجی معین الممالک رئیس، و آقای آقا میرزا اسد الله خان طایفه نایبرئیس به اتفاق جناب مستطاب آقا میرزا نور الله خان وزیر مالیه دام اقباله محض تشویق و تحریص و ترغیب، به هیئت جامعه در مطبعه عروة الوثقی نزول اجلال فرمود (ه) شرفبخشان مطبعه گردیدند و مطبعه ما از این شرف سر به فلک و کیهان سود و گوی سبقت (از) همگنان ربود، اداره مطبعه از این مراحم بیپایان کمال تشکر و امتنان را از آقایان دارد.[855]»
در شماره 8 روزنامه نسیم شمال مورخ 13 ذی القعده 1325 هجری قمری از سوی کارکنان چاپخانه عروة الوثقی ورود آقا رضا صاحب مطبعه به رشت تبریک گفته شده است. از مطلبی که درج شده چنین برمیآید که وی در باکو به کار تجارت اشتغال داشته است:
«خیرمقدم- صاحباختیار مطبعه عروة الوثقی جناب آقا رضا که مدتی است در بادکوبه مشغول تجارت بوده و در انجمن خیریه اتحاد ایرانیان و انجمن تجارت ایرانیان عضویت داشته، در این مدت اقامت در بادکوبه خدماتی که به امثال ما فقرای ایرانیان درما و قدما و لسانا نموده متشکریم. شاهد فقرای ایرانیان هستند که دیده (و) شنیدهایم. شاهد دیگر ایجاد همین مطبعه عروة الوثقی است. اعضای اداره از ورود این جوان وطنپرست به وطن مقدس تبریک عرض مینماید. در این مدت که در انجمن خیریه بودند یقین است باید از رئیس و اعضای انجمن خیریه و انجمن تجارتی رضایتنامه داشته باشند. بعد از معین شدن عین آن را درج خواهیم نمود- اداره عروة الوثقی[856]» در این چاپخانه مجهز گذشته از روزنامه و اوراق موردنیاز جامعه و اعلامیههای احزاب و جمعیتها کتب ارزشمندی هم به چاپ میرسید که «تاریخ گیلان و دیلمستان» تألیف میر ظهیر الدین مرعشی به سعی و اهتمام ه. لوئی رابینو به سال 1912 م (1330 ه. ق و 1291 خورشیدی) نمونه برجسته آنهاست ولی به ضرس قاطع نمیتوان آن را نخستین چاپخانه با حروف سربی دانست چون این تاریخ را ما از خبر مندرج در «نسیم شمال» شماره اول داریم همچنین روزنامه انجمن ملی ولایتی گیلان که در تاریخ یکشنبه 24 رجب
ص: 693
1325 در آنجا به طبع رسیده است.
چاپخانه ساحل نجات
و اما میبینیم که روزنامه «خیر الکلام» در روز یکشنبه 24 جمادی الثانی 1325 برابر یکم مرداد 1286 در مطبعه ساحل نجات بندر انزلی با حروف سربی به چاپ رسیده و این خود پیشی را بهره چاپخانه ساحل نجات انزلی مینماید که با همت و شرکت چند تن بنیانگذاری شده بود. بنیانگذاران مطبعه ساحل نجات ناشر روزنامهای به همین نام بودند. مسئولیت روزنامه ساحل نجات نیز با افصح المتکلمین مدیر روزنامه «خیر الکلام» بود چنانکه خود او در شماره اول ساحل نجات چنین مینویسد:
«شرکاء مطبعه انزلی خواستند جریدهای به اسم ساحل نجات اداره کنند ...
قرعه فال به نام من دیوانه زدند.»
اما معلوم نیست که چرا افصح در شماره 6 روزنامه ساحل نجات مورخ 20 رمضان 1325 قمری مطبعه ساحل نجات را مربوط به عمید همایون دانسته که وی آن را از کیسه فتوت خود به ملت انزلی واگذار کرده است:
«... وظیفه ما تشکر از زحمات جناب جلالتمآب اجل بندگان آقای عمید همایون دام اقباله است که این وجود محترم محض اشاعه معارف و خدمت به وطن کارهای بزرگ کرده، از آن جمله چنان با مردم انزلی به مکارم اخلاق سلوک فرموده که از دل و جان ثناخوان و دعاگویند. از آن جمله مطبعه ساحل نجات را از کیسه فتوت خود به انزلی وارد کرده و به ملت انزلی واگذار فرموده. نگارنده (افصح المتکلمین) از کموکیف این کار مستحضرم، الحق، بزرگی را به اعلی درجه رسانده و طبع روزنامه خیر الکلام (و) ساحل نجات در این مطبعه انجام میگیرد.[857]»
چاپخانه سعادت
در هرحال چاپخانههای موجود به تعداد انگشتان یک دست نمیتوانست جوابگوی نیازهای مردم فرهنگپژوه گیلان باشد پس بنیانگذاری چاپخانه سعادت به سال 1328 ه. ق نشاندهنده نیاز جامعه در تلاش فرهنگی است، این چاپخانه نیز چنانکه از اعلان خود مطبعه در جراید آن روز برمیآید کاملا مجهز بوده و توان چاپ نشریات را به زبانهای فارسی، فرانسه، روسی و ارمنی داشته است. اعلان زیر در شماره اول و دوم روزنامه «اخوت عالی» مورخ 8 و 17 شعبان 1328 هجری قمری به چشم میخورد:
«اعلان- از طرف مطبعه سعادت- این مطبعه که دارای شصت و هفت رقم حروف مسلمانی- روسی- فرانسه- ارمنی است در رشت جنب بانک شاهنشاهی دایر است. همه نوع کتب به هر شکل و اسلوب و لوایح دولتی و تجارتی، بسیار مرغوب، و در وقت معین به صاحبانش داده میشود. در این مطبعه همه نوع کارکاتور (لتوقرافیا) و بروات تجارتی و چک و تمبر دولتی ویرلیکهای سیگار الوان، و بند رول به طرز روسیه طبع میشود و همه نوع کارهای عکاسی (فتوتیپ) و نقشهجات قدیم که به عینه عکس داده میشود و به طبع میرسد. سفارش از هر بلد با کمال امتنان قبول مینماید و فروخته میشود از هر قبیل کاغذجات پستی و غیره- علیزاده[858].»
هماکنون کتابچهای با نام «به خدا خدمت میکنی یا به شکم» اثر تولستوی به ترجمه سید مفید هروی آذربایجانی در 40 صفحه چاپ «رشت، مطبعه سعادت» در اختیار نگارنده است که سپاسنامه آغازین کتاب در اینجا به نشانه فرهنگدوستی جامعه آنروز گیلک ثبت میشود: «تشکر- از آنجائی که طبع و نشر این مجله فیلسوف روسی خدمت بزرگی به عالم اسلامیت بوده لهذا حضرت مستطاب قدوة الانام ملاذ الاسلام مروج العلوم و المعارف آقای حاجی سید ابو القاسم امامجمعه رانکوهی گیلانی مد ظله بذل توجه فرموده بر حسب امر معارف پرورانه حضرت معزی الیه این مجله نافعه صورت انطباع یافته و مجانا داده میشود، از درگاه ایزد متعال ازدیاد شوکت و اجلال این وجود محترم که مروج علوم و مشوق ارباب کمالاند مسئلت مینمائیم.
نام نیکی گر بماند ز آدمی-به کزو ماند سرای زرنگار».
چند سال بعد در انزلی نیز چاپخانه بامبولکسکی گشایش مییابد و متأسفانه با همه کوششی که شد نتوانستم از آن آگاهیهائی ولو اندک بهدست آورم، در این چاپخانه طبق نوشته آقای محمد صدر هاشمی مجله هفتگی البدر المنیر به مدیریت سید ابو الفضل به چاپ میرسیده است.
چاپخانه پرورش
روزنامه پرورش نیز به همت مدیر آن زندهیاد میر احمد مدنی موفق شد بعد از اخذ امتیاز در 29 جدی 1302 چاپخانهای تأسیس نماید، اما این چاپخانه گویا چاپ سنگی بوده، زیرا پرورش (از شماره 27 مورخ سهشنبه 30 رجب 1343 برابر 6 حوت 1303 تا شماره 40 سال دوم مورخ 16 شهریور 1304 با چاپ سنگی و قطع مختلف در مطبعه پرورش چاپ شده است) و بیش از این نیز از سرنوشت مطبعه آگاهی نداریم.
چاپخانه جاوید
در سال 1304 خورشیدی شادروانان محمد ابراهیم فرزان، حسن آقا حروفی و دکتر فربود برای انجام امور مطبوعاتی و فرهنگی گیلان به شرکت همدیگر چاپ سنگی جاوید را بنیاد گذاردند، بدیهی است نیازهای فرهنگی این منطقه با چنین چاپخانهای جوابگو نمیتوانست باشد به همین علت مرحوم فرزان به شرکاء پیشنهاد کرد مطبعه از سنگی به حروف سربی تبدیل شود، ولی چون این تبدیل متضمن هزینه سنگینی بود دو نفر از شرکاء حاضر به قبول پیشنهاد نشدند و سهم خود را هم به فرزان فروختند و ایشان هم با عشق و علاقهای که به امور مطبوعاتی داشتند جهت تبدیل ماشینها و خرید وسائل لازم برای چاپ سربی مسامحهای روا نداشتند و چاپخانه آبرومند و مجهز جاوید را بنیان نهاده موفق شدند سالها در رفع نیازهای فرهنگی این سامان پیشرو باشند.
آقای محمد فرزان در سال 1338 خورشیدی درگذشت و چاپ جاوید در اختیار دو تن از فرزندان ایشان آقایان عباس فرحپور و ایرج فرزان قرار گرفت، با اینکه تا سال 38 چاپ جاوید نیازهای چاپی رشت را برآورده
ص: 694
میساخت ولی چون ماشینها فرسوده شده قدرت بازدهی چندانی نداشتند از اینرو برادران جوان و صاحبنظر به تجهیز کامل چاپخانه پرداختند، ماشینهای فرسوده جای خود را به ماشینهای نو و آخرین سیستم و پیشرفته سپردند و محل چاپخانه نیز تغییر یافت.
متأسفانه مرگ زودرس گریبان ایرج فرزان را گرفت و آقای عباس فرحپور فعلا به تنهائی اداره امور چاپخانه را به عهده دارند.
چاپخانه فردوس
در سال 1306 نیز آقای محمود احمدی که از کتابفروشهای سرشناس رشت بود جهت انجام امور چاپی کتابخانهها و نوشتافزار فروشیها اقدام به خرید و گشایش چاپخانه فردوس نمود، این چاپخانه از همه جهت مجهز بود و مؤید این نظر چاپ تمیز و مطلوب مجله بلدیه است که در سال 1307 در این مطبعه به چاپ میرسید.
مدیریت چاپ فردوس در سال 1315 به آقای عبد الله کوهستانی که نویسندهای فاضل و از بزرگان عشایر رودبار میبود داده شد و ایشان در پیشرفت و رونق امور چاپخانه کوششی بهسزا داشتند تا پس از چند سال آقای حمید فردانی مدیریت داخلی چاپخانه را تقبل نمود و آقای کوهستانی مدیریت اداری و تجاری چاپ فردوس را به عهده گرفت، این دو مرد فعال و صاحب ذوق چندی بعد موفق به خرید چاپخانه مذکور از آقای محمود احمدی شده و بدون آنکه تغییری در نام و روش آن به وجود آورند بهکار ادامه دادند.
آقای عبد الله کوهستانی نیز به سال 1330 به قصد اقامت تهران مالکیت خود را به آقای حمید فردانی فروخت و بدینسان یک مؤسسه قدیمی آبرومند به پایان راه خود رسید و با نام دیگر و تجهیزات بهتر فعالیت نوینش را آغاز کرد.
چاپخانه زربافی
شادروان ابو الحسن زربافی متولد 1270 یکی از محترمین شهرستان رشت، با عشق و ذوقی که به امر مطبوعات داشت در سال 1315 خورشیدی امتیاز بنیاد چاپ زربافی را گرفت و با صرف مبلغی گزاف مؤسسهای را پیریخت که توانست مصدر خدمات مهم مطبوعاتی گردد. این چاپخانه از بدو تاریخ گشایش تاکنون از چاپخانههای مجهز شهر بود و به همین سبب توانست در جلب مؤلفین و روزنامهنگاران موفق باشد و روزنامههای زیادی در این چاپخانه به چاپ رسیده که میتوان از ماهنامه پادنگ و روزنامههای صورت، الفبا، گیلانشهر، فکر جوان و بسیاری دیگر نام برد، تعدادی کتب نیز در این مؤسسه آبرومند به چاپ رسید و در اختیار دانشپژوهان قرار گرفت.
بعد از درگذشت شادروان ابو الحسن زربافی در سال 1360 فرزند ایشان آقای محمد زربافی موقتا از سوی تمام وراث مدیریت چاپخانه را به عهده گرفته و با حسن خلق و درایت به اداره آن مشغول است.
چاپخانه اقبال
در سال 1317 خورشیدی آقای اقبال در شهرستان انزلی چاپخانه اقبال را بنیاد گذارد و با اینکه امکانات چاپی برای طبع کتب و جراید دارد معذلک فعالیت خود را متمرکز در چاپ اوراق دولتی نموده است.
چاپخانه رشت
چاپخانه کاملا مجهز و بزرگ رشت را بین سالهای 1321 و 1322 حزب توده در شهر رشت به منظور چاپ و نشر روزنامهها و اعلامیهها و دیگر نشرات حزبی بنیاد نهاد، انصافا چاپخانه به صورت شایستهای اداره میشد ولی پس از چندی دچار حریق گردید، اگرچه سعی بسیار شد تا حریق را به عوامل دولتی و رژیم نسبت دهند ولی در حقیقت چنین نبود، چاپخانه در اثر اهمال و بیتوجهی سوخت و خوشبختانه قبل از آنکه حریق دامنه پیدا کرده و همه ماشینها و حروف و بستههای کاغذ را به کام خود فروبرد دایره آتشنشانی همت بیسابقهای نشان داد و در خاموشی آتشسوزی کوشید و موفق هم شد.
به همین علت حزب توده توانست سریعا به تعمیرات اساسی پردازد و دوباره چاپخانه را آماده بهرهبرداری کند، ولی به دلایلی که چندان روشن نیست چاپخانه را به آقایان فروهی و متقالچی و مهندس مشتاق فروخت که خریداران با همان نام چاپ رشت به بهرهبرداری پرداختند.
مدیریت چاپخانه با آقای فروهی بود و مشار الیه سهم دو شریک دیگر را خریده بلامعارض گردید، سپس آن را به شادروان عبد الحسین ملکزاده آزرمند مدیر روزنامه سایبان شاعر و نویسنده و وکیل پایه یک دادگستری و بازرگان رشتی فروخت.
شادروان ملکزاده آزرمند اگرچه نویسندهای موفق و شاعری خوشقریحه بود ولی در امر مدیریت موفقیت چندانی نداشت و نتوانست چاپ رشت را به نحو مطلوب اداره کند و چاپخانه در سال 1359 تعطیل گردید.
چاپخانه فروهی
مرحوم فروهی بعد از فروش چاپ رشت به آقای ملکزاده آزرمند چاپ فروهی را در شهر لاهیجان بنیاد نهاد. این چاپخانه در آن زمان کاملا مجهز بود و روزنامههای پیام ملی و صدای بازار در آنجا به طبع میرسیدند. امتیاز آن در حال حاضر با آقای فروهی است که از آغاز تأسیس نیز مدیریت داخلی آن را به عهده داشت.
چاپخانه شمال
چاپخانه شمال را مرحوم غفاری در لنگرود تأسیس کرد. این چاپخانه در سال 1325 آمادگی چاپی زیادی داشته و امروز نیز از تجهیزات شایستهای برخوردار است.
چاپخانه نخعی
این چاپخانه را آقای علم الهدی نخعی متولد 1312 خورشیدی در شهر لاهیجان بنیان نهاد. تاریخ تأسیس چاپخانه مهرماه 1332 است. وی در مورد تأسیس چاپخانه میگوید: پس از درگذشت عمویم به زادگاه خود بازگشتم و سرپرستی خانواده را به عهده گرفتم. در این موقع متوجه شدم که لاهیجان فاقد
ص: 695
چاپخانه است. مصمم به تأسیس آن گردیدم و با خرید یک ماشین نیمورقی با تجهیزات کامل برقی این مؤسسه میتواند در رفع نیازهای شهر و جامعه قدمهای اساسی بردارد، چاپ کتب دیوان حسینی ناصر الاسلام لاهیجانی، ریحان المصائب اثر شادروان پرهیزی و دیوان پشیمان اثر شرفشاهی نمونه کارهای این چاپخانه است.
مدیریت داخلی چاپخانه را فعلا فرزند فعال و باذوق آقای علی نخعی به عهده دارد که با دقت و پشتکار و نیروئی جوانتر در پیشبرد نیازهای چاپی منطقه از هیچ کوششی دریغ ندارد.
دستی و وسائل بسیار ناقص کار مطبوعاتی را آغاز کردم و خوشبختانه امروز
چاپخانه کاشف
آقای هادی فولادلو در سال 1332 چاپخانه کاشف را بنیاد نهاد، چاپخانه مذکور با استفاده از امکانات خود، روزنامههای صدای بازار و فریاد لاهیجان و حتی نشریاتی از دانشکده مدیریت را چاپ میکرد. بعد از درگذشت آقای هادی فولادلو امتیاز چاپخانه را آقای عسکر فولادلو به نام خود گرفت و در حال حاضر نیز به اداره آن مشغول است.
چاپخانه اسلامی
چاپخانه اسلامی رشت را آقای اسلامی مدیر یکی از کتابفروشیهای باسابقه و خوشنام گیلان در سال 1332 در این شهر بنیاد نهاد که بیشتر کارهای اداری را انجام میدهد.
چاپخانه حقیقت رشت
این چاپخانه مجهز را مرد شریف و موجه آقای داود حقیقت که از کتابفروشان قدیمی و باسابقه گیلان میباشد در سال 1333 در شهر رشت تأسیس کرد. در این چاپخانه صرفنظر از روزنامههائی چون طلوع اسلام و پرچمدار اسلام کتب ارزشمندی هم به چاپ رسیده است.
چاپخانه خرسند
چاپخانه خرسند را آقای محمد مهدی خرسندیان در سال 1337 تأسیس کرده است و همچنین در هشتپر آقای فخار چاپخانهای که به خوبی میتواند جوابگوی آن منطقه باشد تأسیس نموده است و باید در این مختصر از چاپ خزر آستارا هم نام برد.
چاپخانه توانا
این چاپخانه را آقای حیدر علی اقبال و آقای حاج منصور قاضی سعید در سال 1338 تأسیس نمودند این چاپخانه نیز از تجهیزات خوبی برخوردار است ولی کمتر به چاپ روزنامه و کتاب میپردازد.
چاپخانه دانش
نخستین چاپخانه را آقای غلامعلی غلامپور لنگرودی معروف به حاجی در فومن بنیاد گذارد، این چاپخانه دارای دو ماشین نیمورقی دستی بود و در آن ایام نیازهای چاپی فومن را برآورده میساخت ولی چون آقای غلامپور لنگرودی بدون کسب امتیاز در گشایش چاپخانه اقدام نموده بود مرتبا با دستگاه انتظامی شهر درگیری داشت. به هرحال چاپخانه تا درگذشت شادروان غلامرضا تختی بکار خود ادامه میداد ولی بعد از درگذشت تختی چاپخانه دانش برخلاف دستور محرمانه و صریح دولت وقت اقدام به چاپ آگهیهای مجالس ترحیم و تسلیت و حتی سوگنامه نمود و بهطوری که شایع شد مدیر آن تحت تعقیب قرار گرفت و چاپخانه برای همیشه تعطیل گردید.
چاپخانه حمید
آقای عبد الحمید فردانی متولد 1300 خورشیدی از فرهنگیان باذوق و مبتکر و فاضل است. وی بعد از خرید حق السهم آقای عبد اللّه کوهستانی امتیاز چاپخانه فردوس را به نام خود یعنی حمید تغییر داده و شخصا به خدمات مطبوعاتی پرداخت. وی در تجهیز چاپخانه صمیمانه کوشید بهطوری که امروز چاپ حمید از چاپخانههای مجهز رشت بهشمار میرود. زمانی که تهیه کلیشه فقط در تهران ممکن بود آن هم مدتها به طول میانجامید، حمید باذوق سرشارش به تهیه کلیشههای مختلف از راه کندهکاری بر روی چرم پرداخت و مهمتر آنکه از این راه اقدام به چاپ رنگی هم کرد و پشت جلد سالنمای هنر نمونهای از کار هنری و خط زیبای اوست. البته این سالنما در 1328 خورشیدی به چاپ رسیده و در آن زمان هنوز چاپ فردوس به چاپ حمید تغییر نام نداده بود. در چاپخانه حمید تعداد زیادی از کتابها و جراید مختلف گیلان به چاپ رسیده است.
سازمان چاپ و انتشارات بازار
آقای میر شجاع گسکری بعد از آنکه امتیاز روزنامه بازار را از هفتگی به روزانه و «نشریه صبح گیلان» مبدل نمود برای اینکه بتواند توفیق کاملی به دست آورد اقدام به تأسیس سازمان چاپ و انتشارات بازار نمود و چاپخانه مجهزی در رشت بنیاد نهاد، ولی این سازمان پیش از آنکه به فعالیتهای جنبی مطبوعاتی بپردازد در اختیار روزنامه بازار قرار داشت و چون آقای گسکری همه امور را زیر نظر خویش گرفته بود چاپخانه به بهترین صورت اداره میشد و این کار تا نخستین روزهای انقلاب ادامه یافت. در این موقع عدهای از جوانان انقلابی محل اداره روزنامه را اشغال نموده خود کار چاپ و نشر بازار را به عهده گرفتند، ولی چندی بعد دادگاه انقلاب از آنها خلع ید نموده امتیاز روزنامه را لغو کرد. چاپخانه نیز مصادره و تحویل اداره ارشاد اسلامی گردید.
اداره ارشاد اسلامی کوتاهمدتی چاپخانه را اداره نمود، ولی آن را به بنیاد جانبازان تحویل داد و بدینسان سرنوشت این مؤسسه پایان گرفت تا مؤسسه فرهنگی دیگری از این پایان آغاز شود.
چاپخانه شادمان
این چاپخانه را برادران شادمان در سه واحد بنیاد نهادهاند، ولی مؤسس اولیه آن مرحوم نادر شادمان جوانی موجه و فعال بود. این 3 چاپخانه در
ص: 696
لاهیجان تجهیزاتی در حد متعارف دارند.
چاپخانه فلاح
یکی از چاپخانههای مجهز و فعال گیلان چاپخانه فلاح در آستانه اشرفیه است که آقای حسین پورمحمدی فلاح در 22 شهریورماه 1352 آن را تأسیس کرد، امکانات چاپی آن در حدود متعارف میباشد و تاکنون کتبی چون الفبای روانشناسی، پشت دیوار سکوت، توله شیطان و چند کتاب دیگر و مجله باران نشریه دانشکده مدیریت لاهیجان و روزنامه فریاد انقلاب را به چاپ رسانیده است.
کمتوانی این چاپخانه شاید از نظر کارگر فنی باشد چون از نظر ماشین و وسائل چاپ کمبود چندانی ندارد.
چاپخانه میهن شفت
غرب گیلان که همواره از نظر فرهنگی پیشرفت زیاد داشته است نیز از چاپ و چاپخانه محروم نمانده است. آقای مختار چترعنبرین که از علاقمندان به فرهنگ است در سال 1357 چاپخانه میهن شفت را بنیاد نهاد. اگرچه امکانات محدودی دارد، ولی به خوبی میتواند نیازهای مطبوعاتی شفت را برآورد، امتیاز این چاپخانه در سال 1369 به نام خانم راضیه چترعنبرین که بانوئی شایسته و مدیر و از دوستداران فرهنگ و پیشرفت منطقه است صادر شد.
چاپخانه قیام
بعد از سقوط رژیم پادشاهی، سازمان چاپ و انتشارات بازار که مربوط به میر شجاع گسکری بود در مردادماه 1358 از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مصادره شد و در اختیار ارشاد اسلامی قرار گرفت فعالیت کوتاهمدتی نیز با نام اولیه خود داشت، ولی چندی بعد که چاپخانه تحویل بنیاد جانبازان گردید نامش به چاپ قیام تغییر یافت. این چاپخانه بسیار مجهز است و میتواند به صورت روزانه به چاپ روزنامه نیز اقدام نماید و گویا برای تغییر سازمان اداری و تجهیز بیشتر آن اقداماتی در شرف انجام میباشد. مدیریت این چاپخانه با آقای اسماعیل فلاحکار از افراد بصیر و آگاه و وارد به امور مطبوعاتی است.
چاپخانه توکل
در شهر صومعهسرا نیز چاپخانهای به نام توکل دائر است که از مدتی قبل فعالیت دارد. این چاپخانه آگهیهای ترحیم و کارهای چاپی صومعهسرا را انجام میدهد و مردم صومعهسرا را از مراجعه به شهرستانهای دیگر بینیاز میسازد.
چاپخانه نمینی
آقای اکبر نمینی که از مردان علاقمند به امور فرهنگی و مطبوعاتی است در سال 1357 چاپخانه نمینی را در شهر رشت بنیاد نهاد، در این چاپخانه تاکنون هیچ نوع نشریه و کتابی به چاپ نرسیده و امکانات آن فراهم نیست، آقای عباس نمینی که جوانی آراسته و علاقمند به کارهای مطبوعاتی است در حال حاضر مدیریت داخلی چاپخانه را به عهده دارد و با عشق و علاقهای که به کار خود نشان میدهد امید میرود روزی با حمایت و کمک پدر چاپخانه را مجهز و آماده کارهای مهم مطبوعاتی بنماید.
چاپخانه راه دانش
اشاره
آقای احمد دانشپژوه رحمانی متولد 1324 چاپخانه راه دانش را که در جو خود از امکانات چاپی متناسبی برخوردار است بنیاد نهاد. از کارهای مهم مطبوعاتی آن باید چاپ روزنامه کارگران موحد را عنوان نمود، این چاپخانه در سال 1353 رسما کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر میتواند بسیاری از مشکلات چاپی و مطبوعاتی فومن را رفع نماید. مدیریت داخلی آن را خانم راضیه چترعنبرین عهدهدار است.
شاید در گوشهوکنار گیلان چاپخانههای دیگری وجود داشته باشد یا پس از انتشار این نوشته تأسیس شود. امید است مؤسسین چاپخانههای مزبور گروه پژوهشگران را مطلع سازند.
ص: 697
مقدمه
گیلانیان که پابهپای گذشت روزگار همواره آزاد و سرفراز زیستهاند به سائقه بینش و درک صحیح خود همهوقت به دانش و دانشمندان بها و ارزش شایستهای دادهاند. این شوق تا بدانجا پیش رفت که توانمندان را به اشاعه فرهنگ واداشت و حاصل چنین اندیشهای، بطوریکه مشاهده گردید، ایجاد و تأسیس کتابخانههائی بود که از حدود یک قرن قبل به دست گیلانیان در این منطقه و یا سایر نقاط کشور برپا گردید.
از این کتابخانههای معتبر که تشکیل آنها تا این زمان نیز تداوم یافته بصورت زیر میتوان یاد نمود:
- کتابخانههای عماد الدوله و بهاء الدوله و عضد الدوله دیلمی در شیراز، که به تأئید محققان شوروی سابق کتابخانه اخیر که تمام کتب آن عصر در رشته مختلف علوم در آن جمع شده بود با کتابخانه سامانیان در بخارا رقابت میکرد.
- کتابخانه دیلمان، که پس از تصرف آن شهر به دست سلطان محمود غزنوی به آتش کشیده شد.
- کتابخانه حبشی ابن معز الدّوله دیلمی در بصره.
- کتابخانه حزین لاهیجی در اصفهان که بر اثر هجوم افاغنه از میان رفت.
- کتابخانه حاجی سیّد محمد شفتی در اصفهان که به کتابخانه سیّد معروف است.
- کتابخانه میرزا اتابک وزیر گیلان در رشت (1071 ق.).
- کتابخانه میرزا طاهر تنکابنی، در تهران.
- کتابخانه آقا شیخ جواد مجتهد رشتی از علماء بزرگ عهد ناصری، که مسجدی در اول بازار بزرگ رشت به نام وی مشهور است، به قرار اطلاع در
ص: 698
این کتابخانه بیش از دو هزار جلد کتاب خطی وجود داشته است.
- کتابخانه آقا سید جلال الدین اشرف که به همّت شیخ حسین آستانهای تأسیس یافته است.
- کتابخانه صدر الشریعه «داماد کامران میرزا نایب السلطنه و نوه میر عبد الباقی حجة الاسلام» که کتابهای خطی بسیار داشت.
- کتابخانه یکان، کتابشناس و روحانی مورد احترام مردم طالش دولاب و هشتپر، که دارای نسخ خطّی فراوان بوده است.
- کتابخانه ملّا نعیما کرکبودی؛ این مرد کتابدار کتابخانه سلطنتی بود که پس از حمله افاغنه در طالقان گوشهنشینی اختیار نمود. کتابخانهاش در پستوی بسته اطاقی مخفی بود. سربازان دشمن که به قصد بردن کتابها به خانهاش هجوم برده بودند پس از جستجوی بسیار دریافتند که مساحت کف یک اتاق خیلی کوچکتر از اندازه بام آن میباشد؛ دیوار را شکافته و کتابها را با خود بردند. ملا نعیما در سال 1170 قمری وفات یافت.
- کتابخانه میرزا عبد الباقی شیخ الاسلام در ماسوله. میرزا عبد الباقی دارای خطی زیبا و چند رساله در فقه اسلامی (شیعه) بوده است.
افزون بر آنچه که یاد گردید در طوالش (خصوصا در خوشابر اسالم و پرهسر و غیره) و در دهستان سمام (بخصوص در کجید) و در بسیاری از روستاهای طالقان کتابدوستانی بودند که کتابخانههایشان دارای نسخ خطّی بسیاری بود.
در زمان معاصر هم میبینیم که مردم ما با تکیه به نیروی ایمان و استعداد خود در روزهائیکه کانونهای فرهنگی کشور مورد بیاعتنائی قرار گرفته و به سردی گرائیده بود به تلاش برخاسته و با تشکیل جمعیتهائی توانستند در تأسیس قرائتخانهها و یا کتابخانههائی برای استفاده عموم توفیق حاصل کنند.
از تعداد بیش از 32 کتابخانه عمومی موجود در گیلان، جز کتابخانه ملّی رشت که به صورت مردمی و زیر نظر جمعیّت نشر فرهنگ گیلان اداره میشود باقی کتابخانهها وسیله اداره کل ارشاد اسلامی اداره میشود.
اینک برای آشنائی با کتابخانههای مزبور آنها را به صورت زیر معرفی مینماید:
فصل بیست و سوم کتابخانههای گیلان
کتابخانه ملّی رشت
تأسیس کتابخانه ملّی رشت از اقدامات جمعیّتی است که به سال 1306 با نام جمعیت نشر فرهنگ گیلان در رشت بهوجود آمد. در آن زمان شادروان محمّد علی تربیت رئیس معارف گیلان بود. وی با توجّه به فضای فرهنگی مساعد گیلان و مردم اندیشمند و روشنفکر این سامان بهتر آن دید تا با کمک عدّهای از این مردان آزاده که آنها را واجد صلاحیّت دیده بود به تأسیس جمعیتی فرهنگی اقدام نماید. این جمعیّت با نام «جمعیّت نشر فرهنگ گیلان» در روز 16 خرداد 1306 رسما تشکیل گردید.
اعضای جمعیّت مزبور عبارت بودند از:
حاج سیّد محمود روحانی (مجتهد)، شیخ بهاء الدین میزان املشی (مجتهد)، شیخ محمّد حسن آمن (بازرگان)، محمد علی پیربازاری (وزیر دارائی جنگل که در این زمان رئیس بیمارستان پورسینای رشت بود)، شیخ احمد سیگاری (بازرگان)، علی اکبر نهاوندی (بازرگان)، مسیو محمد خان حاتم (بعدها رئیس اداره نوغان و مدتی هم شهردار رشت بود)، ابراهیم نعمتزاده نامی (بازرگان)، علی اکبر آصف (کارمند فرهنگ)، تقی رائقی (کارمند فرهنگ)، آقابزرگ تجلّی (کارمند دارائی)، میر صالح مظفرزاده (کارمند)، ابراهیم فخرائی (معلم مدرسه متوسطه در رشت)، سید محمود قائممقامی (کارمند فرهنگ)، عبد الحسین صادقینژاد ملقب به امیر منتخب (مدیر مدرسه نمره 1)، رسول قازانچائی (بازرگان).
پس از چندی افراد ذیل نیز به جمعیت فرهنگ پیوستند؛ فتحعلی محصّص (کارمند استانداری)، علی آقا چاپچیان (بازرگان)، ابو القاسم نجد الدّوله سمیعی، حاجی محمّد علی آقا داودزاده (بازرگان)، میر ابو طالب اسدیخاور (بازرگان)، طالش خان رحمت سمیعی، دکتر موسی خان فیض (رئیس بهداری استان)، کاظم مژدهی، معتمد همایون و محمد آقا کسمائی (شاعر).
این افراد در آغاز کار جلسات خود را روزهای سهشنبه هر هفته در منزل شادروان شیخ احمد سیگاری در محلّه حاجیآباد رشت برگزار میکردند.
تلاش صمیمانه آنان در تأسیس کتابخانه سبب شد تا شهردار رشت، شادروان امیر علائی، قطعه زمین بایری را که اینک در مرکز شهر قرار دارد و محلّ کنونی کتابخانه ملّی رشت است برای تأسیس کتابخانه در اختیار جمعیّت قرار دهد.
کار ساختمان کتابخانه با وجود پایمردی و تلاش کسانی که در انجام این کار کمک مینمودند به کندی پیش میرفت و سرانجام در جشنی که در سال 1313 به مناسبت هزاره فردوسی برگزار گردیده بود کتابخانه ملّی رشت با حضور عدّهای از معاریف شهر و طیّ تشریفات خاصّی افتتاح گردید.
کتابخانه که با 670 جلد کتاب اهدائی از سوی مردم شهر افتتاح شده بود پس از تحصیل شخصیّت حقوقی به عنوان «مؤسسه جمعیّت نشر فرهنگ گیلان» آغاز بهکار نهاد. تکمیل تدریجی کتابخانه، احداث مخزن نسوز به منظور حفاظت کتابها، توسعه ساختمان این مؤسسه و ایجاد سالنهای مطالعه نشان میدهد که هیئتمدیره جمعیّت در حدّ توان خود وظیفهاش را در قبال مسئولیتی که به عهده گرفته مورد توجّه قرار داده است.
اینک کتابخانه ملّی رشت با داشتن 750 مجلّد کتاب خطی- که بعضی از آنها کمنظیر میباشند- و نشریات گوناگون و بیش از 000، 47 مجلّد کتاب چاپی به زبانهای فارسی، عربی، فرانسه، انگلیسی، روسی، آلمانی، ایتالیائی، ارمنی و گویش گیلکی از معدود کتابخانههای کشور است که با غنای گنجینه نفیس خود میتواند مورد مراجعه و استفاده پژوهشگران و علاقمندان به کتاب قرار گیرد. دانشمندان والامقامی از جمله علّامه دهخدا، ملک الشعراء بهار، ادیب السلطنه سمیعی، عبّاس اقبال آشتیانی و دکتر محمّد معین که از کتابخانه ملی رشت دیدن کردهاند از آن به نیکوئی نام برده و این مؤسسه را از کتابخانههای کمنظیر ایران دانستهاند.
از فعّالیتهای جنبی کتابخانه علاوه بر تشکیل نمایشگاههای کتاب باید از انتشار کتابهای زیر یاد کرد:
ورزشهای باستانی گیلان تألیف ه. ل. رابینو ترجمه عبد الحسین ملکزاده، دیوان حسام الاسلام دانش گیلانی به کوشش دکتر هادی جلوه، دیوان حکیم
ص: 699
صبوری به کوشش دکتر هادی جلوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی جمعیت نشر فرهنگ گیلان به کوشش دکتر محمد روشن.
کتابخانه ملی رشت امروزه در ایران تنها کتابخانهای است که به صورت مردمی اداره میشود. درآمد محدودش که منحصر به اجاره بهای بسیار نازل چند باب مغازه ملکی و حق عضویّت اعضاء آن میباشد نمیتواند هزینههای ضروری آنرا تأمین کند، از اینرو به سبب نقش ارزنده این کتابخانه در حفظ ارزش فرهنگی و قومی مردم این سرزمین از طرف نماینده ولیّ امر در گیلان، استاندار گیلان، شهردار رشت و مدیر کلّ سازمان اوقاف و حج و زیارت نسبت به ترمیم کسر بودجه کتابخانه اقدامات مفیدی صورت میگیرد که مسلما چون تنها به سائقه ذوق فرهنگپروری مسئولان گرامی یاد شده است نمیتواند مبنای برنامهریزی درستی برای توسعه و تکمیل آن در آینده باشد.
جا دارد یادآور شود که افزون بر مدیران و کارکنان شایسته این کتابخانه که تنها به عشق خدمت به فرهنگ و مردم جامعه خود با حقوق بسیار ناچیزی ساخته و دست از این فداکاری نشستهاند، کسان بسیاری در فعّال نگهداشتن این کتابخانه غم خورده و دل سوزاندهاند که امروز تنها نام و خاطره تلاش آنان در یادها مانده است. چه بهتر که به دنبال حرکتهای مردمی و زیبای آنان و دیگر کسانی که چه در گذشته و چه امروزه به این مؤسسه والای فرهنگی عشق ورزیدهاند مسئولان محترم و عزیز استان و تمامی مردمی که توان یاری به مؤسسه مزبور را دارند با انجام هرگونه کمکی که بتواند ضامن بقای این کتابخانه باشد نام و خاطره محبت خود را در دلهای پاک مردم گیلان برای همیشه زنده نگه دارند.
کتابخانههای وابسته به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان
کتابخانه عمومی آبکنار (بندر انزلی)
ساختمان کتابخانه عمومی آبکنار با همّت و کوشش رئیس کنونی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بندر انزلی در سال 1358 از طریق شورای اسلامی آبکنار جهت دایر نمودن کتابخانه به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اهداء گردید. این کتابخانه دارای 5 اتاق و یک سالن بزرگ مطالعه میباشد که تنها وسیله یک کارمند کتابدار اداره میگردد. کتابخانه عمومی آبکنار دارای 2895 جلد کتاب است و تعداد اعضاء آن 356 نفر (90 زن و 266 مرد) میباشد و بطور متوسط روزانه 15 نفر به آنجا مراجعه میکنند.
کتابخانه عمومی آستارا
کتابخانه عمومی آستارا در سال 1304 شمسی تأسیس گردید. در این سال گروهی از مردم فرهنگدوست آستارا در صدد تأسیس کتابخانه در آن شهر برآمدند و کتابخانه ملّی آستارا با خرید قریب 5000 جلد کتاب از تهران، رشت و بادکوبه در آن شهر افتتاح شد.
در سال 1345 با تفکیک وزارت فرهنگ و هنر از آموزش و پرورش کتابخانه ملّی آستارا به فرهنگ و هنر تحویل داده شد که توسّط انجمن عمومی کتابخانه اداره میگردید. در تاریخ 12 اسفند 1348 در جلسه انجمن کتابخانه عمومی آستارا مقدّمات در اختیار گرفتن 130 مترمربع زمین جهت احداث کتابخانه فراهم گردید. در سال 1350 زمین مورد بحث وسیله شهرداری به انجمن اهدا گردید و دو سال بعد پس از آماده شدن مقدّمات امر و با هزینهای بیش از 650 هزار ریال که توسط هیئتامنای کتابخانههای عمومی و استانداری گیلان تأمین گردیده بود کار ساختمانی آن پایان پذیرفت. این کتابخانه دارای یک سالن مطالعه به ابعاد 12* 8 یک اتاق سرایدار و سرویس بهداشتی میباشد. تعداد کتابهای کتابخانه تا سال 1355 عبارت از 4685 جلد کتاب بود که به صورت قفسه باز و طبقهبندی الفبائی از آن استفاده میشد.
کتابخانه عمومی آستارا امروزه دارای 7754 جلد کتاب و 127 نفر عضو (50 زن و 77 مرد) میباشد.
کتابخانه آستانه اشرفیه
در اوایل سال 1351 با توجه به نیاز شهر آستانه اشرفیّه به کتابخانه عمومی اداره فرهنگ و هنر گیلان از طریق آموزش و پرورش اقدام به تشکیل انجمن کتابخانه عمومی در این شهر نمود. با اهدای زمینی به وسعت 300 مترمربع به این انجمن بنای ساختمان در تیرماه سال 1351 آغاز شد و با صرف 000، 82 ریال (کمک بلاعوض) 000، 400 ریال کمک استانداری و 000، 420 ریال کمک انجمن کتابخانه کار ساختمان آن به پایان رسید و پس از تهیّه تجهیزات لازم کتابخانه عمومی آستانه اشرفیّه در تاریخ ششم بهمنماه همان سال با 200 جلد کتاب گشایش یافت.
این کتابخانه شامل یک سالن مطالعه به وسعت تقریبی 13* 15 متر و دو اتاق برای انجام کارهای اداری میباشد. کتابخانه در سال 1355 تعداد 2004 جلد کتاب داشت که با روش الفبائی طبقهبندی شده بود.
امروزه این کتابخانه دارای 7130 جلد کتاب و 293 عضو (136 زن و 157 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی املش
در سال 1347 به همّت گروهی از دوستداران فرهنگ در املش در یکی از ساختمانهای آموزش و پرورش این ناحیه اقدام به تأسیس کتابخانه عمومی شد و کتابخانه عمومی این شهر با 150 جلد کتاب آغاز بهکار کرد. در سال 1348 قطعه زمینی به وسعت 85 مترمربع وسیله یکی از مردان نیکوکار جهت احداث کتابخانه اهداء گردید. پس از فراهم شدن مقدّمات امر در سال 1353 با صرف 000، 450 ریال هزینه کار ساختمان به پایان رسید. مبلغ یادشده از طریق کمکهای بلاعوض استانداری و کمک مردم و 5/ 1 درصد شهرداری تأمین شده بود. در سال 1354 با استفاده از اعتباری که حواله گردیده بود نسبت به تکمیل تجهیزات کتابخانه اقدام شد و کتابخانه با سالنی به وسعت 8* 8 متر به وسیله یک کتابدار رسمی و یک سپاهی دانش تمامروز بهکار پرداخت. تعداد کتابهای آن در گذشته 2020 جلد بود که به صورت قفسهباز و طبقهبندی الفبائی مورد استفاده قرار میگرفت. امروزه این کتابخانه دارای 5280 جلد
ص: 700
کتاب و 488 نفر عضو (181 زن و 307 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی بندر انزلی
کتابخانه عمومی بندر انزلی در سال 1346 در اتاقی به ابعاد 4* 3 متر با تعداد 300 جلد کتاب گشایش یافت. این کتابخانه تا سال 1354 توسط یک کارمند نیمهوقت آموزش و پرورش اداره میشد تا اینکه همزمان با اجاره مکان وسیعی برای کتابخانه 2 کتابدار رسمی استخدام و به آنجا اعزام گردیدند.
کتابخانه عمومی بندر انزلی دارای یک سالن مطالعه به وسعت 70 مترمربع با قفسههای چوبی و سایر تجهیزات ضروری بود؛ تعداد کتابهای این کتابخانه به 5474 جلد میرسید و 3 کتابدار و 1 سپاهی دانش آن را اداره میکردند.
کتابخانه امروزه در 3 اتاق واگذاری توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با تعداد 4 نفر کارمند به کار خود ادامه میدهد. تعداد کتابهای کتابخانه 106، 11 جلد و تعداد اعضاء آن 923 نفر (458 زن و 465 مرد) است. کتابخانه عمومی بندر انزلی از ساعت 30/ 7 تا ساعت 30/ 18 هرروز (به استثنای روزهای تعطیل) تمام روز کار میکند و تعداد مراجعهکنندگان آن بهطور متوسط روزی 50 نفر است.
کتابخانه عمومی چابکسر
این کتابخانه در سال 1345 در یکی از اتاقهای دبستان رشید یاسمی چابکسر و با تعدادی کتاب اهدائی تأسیس شد. در سال 1350 انجمن کتابخانه عمومی چابکسر اقدام به استخدام یک کتابدار نمود که او توانست نسبت به گسترش کتابخانه و استقرار آن در یک ساختمان مجزّای 2 اتاقه اقدام کند.
ساختمان مذکور شامل 2 اتاق 4* 3 بود که به مبلغ 800 ریال در ماه اجاره گردید و توسط یک کتابدار رسمی و یک کتابدار حق الزحمهبگیر دایر بود.
کتابخانه چابکسر امروزه دارای 5590 جلد کتاب است که مورد استفاده 620 نفر اعضاء آن (250 زن و 370 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی خشکبیجار
کتابخانه عمومی خشکبیجار در سال 1360 در مکانی واگذاری به وسعت 45 مترمربع تأسیس گردید. کتابخانه مزبور با تعداد 4651 جلد کتاب است که مورد استفاده 229 نفر اعضاء آن (82 زن و 147 مرد) قرار دارد.
کتابخانه عمومی خمام
در سال 1347، یعنی یک سال پس از تشکیل انجمن کتابخانه عمومی در خمام، کتابخانه عمومی این ناحیه به همت نیکوکاران و دوستداران کتاب در زمین اهدائی شهرداری واقع در پارک کودک خمام با کمک مالی شهرداری و خودیاری مردم بنا گردید و توسط فرماندار رشت گشایش یافت و با 200 جلد کتاب اهدائی آغاز بهکار نهاد.
در تاریخ 21 مهر 1354 به علت مشاهده خللی در ساختمان آن، کتابخانه به علّت نداشتن امنیّت تعطیل اعلام گردید و قرار شد محلّ مناسبی برای ادامه کار آن اجاره گردد. در تاریخ 15 دی 1354 ساختمانی به مبلغ ماهانه 000، 18 ریال اجاره گردید که دارای یک سالن مطالعه به ابعاد 4* 8 متر و 3 اتاق و یک سالن دیگر بود. 2231 جلد کتاب آن با روش الفبائی طبقهبندی شده و به صورت قفسه باز از آنها استفاده میشد و یک کتابدار رسمی و یک سپاهی دانش به نوبت امور کتابخانه را اداره مینمودند.
امروزه این کتابخانه دارای 6340 جلد کتاب و 770 نفر عضو (269 زن و 501 مرد) است.
کتابخانه عمومی رحیمآباد
کتابخانه عمومی رحیمآباد در سال 1346 وسیله انجمن کتابخانه آن با 100 جلد کتاب در یکی از اتاقهای شهرداری تأسیس گردید که زیر نظر شهرداری اداره میشد. در سال 1347 دو اتاق برای محل کتابخانه اجاره و کتابخانه با 284 جلد کتاب در آن استقرار یافت که بعدا یعنی در سال 1350 به سبب نامناسب بودن محل به سالن دبیرستان جامی ناحیه مذکور انتقال یافت که تا سال 1355 در همان محل مستقر و دارای 2449 جلد کتاب بود. تعداد اعضای کتابخانه 112 نفر بود و وسیله یک کتابدار رسمی اداره میگردید.
کتابخانه عمومی رحیمآباد در مکانی به وسعت 77 مترمربع که بطور موقّت واگذار شده به کار خود ادامه میدهد و دارای 6238 جلد کتاب و 356 نفر عضو (83 زن و 273 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی رودبار
کتابخانه عمومی رودبار در سال 1344 در یکی از اتاقهای شهرداری رودبار به همّت رئیس آموزش و پرورش آن شهرستان و گروهی از فرهنگیان علاقمند تأسیس گردید و بودجه آن تا سال 1345 که انجمن تشکیل شد با کمک مردم رودبار تأمین میشد. در سال 1352 شهرداری رودبار زمینی به مساحت 110 مترمربع در اختیار انجمن کتابخانه شهر مزبور گذاشت که در همان سال با صرف هزینه 980، 529 ریال کتابخانه تأسیس و آغاز بهکار نهاد.
در این سال کتابخانه شامل یک اتاق 4* 3 و یک سالن مطالعه 5* 12 متر بود. کتابها با قفسه باز و بصورت الفبائی طبقهبندی شده بود و دو کتابدار به صورت نوبتی آنرا اداره مینمودند. تعداد کتابهای کتابخانه در سال 1355 به 2578 جلد میرسید.
این کتابخانه در اثر زلزله 30 خرداد سال 1369 بکلی ویران گردید.
کتابخانه عمومی رودسر
کتابخانه عمومی رودسر پس از تشکیل انجمن کتابخانه عمومی با 150 جلد کتاب اهدائی در یکی از اتاقهای آموزش و پرورش آن شهرستان گشایش یافت. در سال 1348 به سبب زیاد شدن مراجعهکنندگان به کتابخانه دو اتاق در یکی از ساختمانهای رودسر اجاره گردید و در سال 1351 محل کتابخانه به محلّ استیجاری آنکه دارای یک سالن مطالعه به ابعاد 7* 7 متر و یک اتاق جهت مطالعه روزنامه بود منتقل شد. در سال 1354 با استفاده از اعتباراتی که برای کتابخانه منظور گردید نسبت به تکمیل تجهیزات آن اقدام شد و کتابخانه با 2570 جلد کتاب مورد استفاده قرار گرفت.
ص: 701
کتابخانه عمومی رودسر امروزه در مکانی اختصاصی به وسعت 1000 متر مربع با 450 متر زیربنا به کار خود ادامه میدهد.
تعداد کتابهای کتابخانه 6700 جلد و تعداد اعضاء آن 930 نفر (307 زن و 623 مرد) است.
کتابخانه عمومی سردار جنگل رشت
این کتابخانه با در نظر گرفتن 2 سالن مطالعه برای مردان و زنان در سال 1359 تأسیس گردید. ساختمان آن دارای 91 مترمربع مساحت است که برای تأسیس کتابخانه واگذار شده است. تعداد کتابهای این کتابخانه 5878 جلد و تعداد اعضاء آن 77 نفر (43 زن و 34 مرد) است.
کتابخانه عمومی رضوانشهر
کتابخانه عمومی رضوانشهر در سال 1351 در ساختمانی استیجاری به وسعت 72 مترمربع تأسیس شد. تعداد کتابهای کتابخانه 4929 جلد و تعداد اعضاء آن 477 نفر (151 زن و 326 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی سنگر
کتابخانه عمومی سنگر در اوایل سال 1345 در قطعه زمینی به وسعت 100 مترمربع در داخل محوطه شهرداری احداث گردید. در آن تاریخ هنوز انجمنی در کتابخانه در سنگر تشکیل نشده و فعالیتی در این زمینه صورت نگرفته بود.
شهردار وقت با علاقمندی بسیار و به یاری عدهای با صرف 514، 205 ریال از کمک رایگان وزارت کشور و مازاد بودجه شهرداری ساختمان کتابخانه را آغاز نمود که در 13 آذر همان سال کار ساختمان پایان و کتابخانه با 546 جلد کتاب اهدائی مردم گشایش یافت. در سال 1348 انجمن کتابخانه با شرکت گروهی از علاقمندان تشکیل گردید. کتابخانه با 80 عضو دائم و 1760 جلد کتاب بصورت قفسه باز و وسیله 2 کتابدار رسمی اداره میگردید و دارای سالنی برای مطالعه به ابعاد 5* 8 متر و یک اتاق 4* 3 و سرویس بهداشتی بود. 6 میز مطالعه و 24 صندلی مطالعه کتابخانه را یکی از فرهنگیان سنگر خریداری و به کتابخانه اهدا نمود.
کتابخانه سنگر امروزه دارای 5564 جلد کتاب و 971 نفر عضو (297 زن و 674 مرد) است.
کتابخانه عمومی سیاهکل
کتابخانه عمومی سیاهکل در سال 1346 پس از تشکیل انجمن کتابخانه با 500 جلد کتاب در یکی از اتاقهای آموزش و پرورش تأسیس و آغاز بهکار نهاد. در سال 1354 با توجه به نامناسب بودن محل کتابخانه که نمیتوانست جوابگوی نیاز مردم باشد در اول فروردینماه پس از انتقال آموزش و پرورش به مکانی جدید محل مزبور وسیله انجمن کتابخانه ماهانه 8000 ریال اجاره و کتابخانه در آن مستقر گردید. در سال 1355 کتابخانه عمومی سیاهکل شامل یک سالن مطالعه و یک مخزن کتاب به گنجایش تقریبی 3000 جلد و 2 اتاق برای انجام کارهای اداری است. این کتابخانه با 2345 جلد کتاب زیر نظر یک سپاهی دانش مورد استفاده علاقمندان قرار گرفته بود.
محل کنونی کتابخانه عمومی سیاهکل در زمینی به وسعت 259 مترمربع واقع شده و ساختمانی اختصاصی میباشد. این کتابخانه فعلا دارای 8452 جلد کتاب و 74 نفر عضو (36 زن و 38 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی شفت
در سال 1346 در شفت اقدام به تأسیس کتابخانه عمومی شد و در همان سال در قطعه زمینی به وسعت 120 مترمربع کار خود را آغاز نمود. ساختمان کتابخانه با صرف 000، 620 ریال هزینه از محل کمک رایگان استانداری گیلان بنا گردید. کتابخانه دارای سالنی به ابعاد تقریبی 5* 10 متر بود و در ابتدای کار تنها 280 جلد کتاب داشت که اهدائی مردم بود و این تعداد در سال 1355 قریب 2536 جلد بود که با روش طبقهبندی الفبائی مورد استفاده قرار داشت و به وسیله یک کتابدار و یک سپاهی دانش اداره میگردید.
کتابخانه امروزه در همان محل سابق به کار خود ادامه میدهد و دارای 5092 جلد کتاب و 312 نفر عضو (95 زن و 217 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی شلمان
کتابخانه عمومی شلمان در سال 1368 در محلی استیجاری تأسیس گردید.
این کتابخانه با 2500 جلد کتاب مورد استفاده علاقمندان قرار دارد و تعداد اعضاء آن 36 نفر (15 زن و 21 مرد) است.
کتابخانه عمومی شماره 1 رشت
ساختمان این کتابخانه در تیرماه سال 1347 در زمینی به وسعت 209 متر مربع که توسط شهرداری رشت به انجمن کتابخانههای عمومی این شهر اهدا شده بود آغاز گردید. در 18 آبانماه همان سال با صرف 387، 976 ریال هزینه که از محل عوارض دروازهای و 5/ 1 درصد شهرداری تأمین شده بود کتابخانه با حضور فرماندار رشت و عدّهای از رؤسای ادارات و مقامات محلی وقت گشایش یافت و چون تاریخ گشایش مقارن با سالگرد درگذشت استاد پورداود بود آنرا به پاس خدمات این استاد به نام وی نامگذاری کردند.
این کتابخانه دارای یک سالن مطالعه به وسعت 96 مترمربع یک مخزن کتاب به وسعت 57 مترمربع و یک محوطه 56 متری میباشد (این محوطه امروزه به جایگاه فروش کتابهای ارشاد اسلامی تبدیل شده است). سالن مطالعه دارای 8 قفسه 4 طبقهای و سالن توزیع که مخزن کتاب نیز میباشد دارای 24 قفسه 5 طبقهای به گنجایش تقریبی 000، 143 جلد کتاب است. این کتابخانه دارای 316، 13 جلد کتاب و 032، 10 نفر عضو بود و روزانه بطور متوسط نزدیک 400 نفر به آن مراجعه مینمودند ساعت کار کتابخانه از ساعت 8 تا ساعت 20 تعیین گردیده بود و 3 کتابدار رسمی و 3 نفر سپاهی دانش مأمور در فرهنگ و هنر و یک خدمتگزار رسمی در آن بهکار اشتغال داشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نام کتابخانه به (آیت ا ... منتظری) تغییر یافت و امروزه به نام کتابخانه عمومی شماره یک نامیده میشود. تعداد
ص: 702
کارکنان کتابخانه مزبور 6 نفر است که در دو نوبت 3 نفری آنجا را اداره مینمایند. تعداد کتابهای کتابخانه 704، 14 جلد است و دارای 6956 نفر عضو (2542 زن و 4414 مرد) میباشد و ساعت کار کتابخانه مانند سایر کتابخانههای عمومی بطور یکسره از 2/ 1 7 تا 2/ 1 18 ادامه دارد.
کتابخانه عمومی صومعهسرا
در سال 1349 عدهای از دوستداران کتاب در صومعهسرا اقدام به تشکیل انجمن کتابخانه نمودند. در اواخر این سال شهرداری 150 مترمربع زمین جهت احداث کتابخانه در اختیار انجمن گذاشت که بدون فوت وقت کار ساختمان آن شروع و در ششم بهمن 1351 با صرف 000، 400 ریال هزینه و 200 جلد کتاب اهدائی فعالیت آن آغاز گردید. این کتابخانه ابتدا وسیله کارمندان نیمهوقت آموزش و پرورش اداره میشد و در اردیبهشت 1354 یک کتابدار رسمی اداره آنرا به عهده گرفت. تعداد کتابهای کتابخانه 2500 جلد بود. این کتابخانه امروزه 6494 جلد کتاب دارد و تعداد اعضاء آن 1826 نفر (673 زن و 1153 مرد) است.
کتابخانه عمومی غازیان (بندر انزلی)
کتابخانه عمومی غازیان در سال 1361 با استفاده از بودجه دولت در محل (حسین ورسر) غازیان احداث و تأسیس شد و در حال حاضر دارای دو اتاق و یک سالن مطالعه میباشد. از 4 نفر کارکنان این کتابخانه 3 نفر با کار کتابداری و یک نفر به عنوان خدمتگزار به انجاموظیفه اشتغال دارند. کتابخانه دارای 3893 جلد کتاب است و 117 نفر عضو (37 زن و 80 مرد) دارد و روزانه بطور متوسط 15 نفر از کتابخانه استفاده میکنند. ساعت کار این کتابخانه نیز مانند کتابخانه عمومی بندر انزلی تمام مدت روز است.
کتابخانه عمومی فومن
کتابخانه عمومی فومن در سال 1345 همزمان با تشکیل انجمن کتابخانه عمومی فومن با 500 جلد کتاب اهدائی آغاز بهکار نهاد و در سال 1355 دارای 2800 جلد کتاب و 709 نفر عضو بود. کتابخانه در طبقه دوم یک ساختمان که با مبلغ 2000 ریال در ماه اجاره شده بود مستقر شد و توسط یک کتابدار رسمی و یک کمک کتابدار حق الزحمهبگیر و خدمتگزاری روزمزد اداره میگردید. امروزه کتابخانه عمومی فومن در ساختمانی استیجاری به وسعت 70 مترمربع به کار خود ادامه میدهد. تعداد کتابهای این کتابخانه 5803 جلد و تعداد اعضای آن 479 نفر (206 زن و 273 مرد) است.
کتابخانه عمومی کلاچای
در سال 1348 انجمن کتابخانه کلاچای به کوشش فرهنگ و هنر گیلان و گروهی علاقمند به کتاب تشکیل شد.
طبق درخواست انجمن سالن عمومی شهرداری برای تأسیس کتابخانه در اختیار انجمن قرار گرفت. پس از خرید 75 جلد کتاب از بنگاه ترجمه و نشر کتاب و تهیه مقدّمات امر کتابخانه عمومی کلاچای آغاز بهکار نهاد. تا سال 1352 این کتابخانه در شهرداری مستقر بود و در این سال به دفتر دبیرستان امیرکبیر کلاچای انتقال یافت. کار کتابخانه تا سال 1355 با داشتن 2742 جلد کتاب وسیله یک کتابدار و پس از استعفای کتابدار وسیله یک سپاهی دانش انجام میگرفت.
کتابخانه عمومی کلاچای از سال 1362 کار خود را در مکانی اختصاصی به وسعت 300 مترمربع ادامه داد و دارای 3881 جلد کتاب و 717 نفر عضو (266 زن و 451 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی کوچصفهان
کتابخانه عمومی کوچصفهان در سال 1360 در مکانی استیجاری به وسعت 60 مترمربع تأسیس گردید. این کتابخانه دارای 4731 جلد کتاب و 558 عضو (230 زن و 328 مرد) است.
کتابخانه عمومی کومله
پس از تشکیل انجمن کتابخانه کومله در سال 1346 که وسیله گروهی از علاقمندان به فرهنگ و تشویق فرهنگ و هنر گیلان انجام گرفت انجمن مزبور با اجاره کردن محل مناسبی کتابخانه عمومی کومله را با 300 جلد کتاب اهدائی تأسیس نمود. کتابخانه شامل یک اتاق مطالعه به وسعت 15 مترمربع و اتاقی دیگر برای کتابدار بود که این اتاق به عنوان مخزن نیز مورد استفاده قرار میگرفت. در سال 1354 کتابخانه دارای 2257 جلد کتاب بود که به صورت الفبائی طبقهبندی شده بود. یک کتابدار رسمی و یک سپاهی دانش در اداره این کتابخانه همکاری داشتند.
مکان امروزی کتابخانه که اختصاصی میباشد 100 مترمربع وسعت دارد و تعداد کتابهای آن 6025 جلد است. کتابخانه عمومی کومله دارای 106 عضو (28 زن و 78 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی کیاشهر
کتابخانه عمومی بندر کیاشهر با توجه به نیاز مردم این شهر در سال 1358 در قطعه زمینی به وسعت 66 مترمربع تأسیس گردید. ساختمان این کتابخانه جنبه اختصاصی است و تعداد کتابهای موجود در آن به 4484 جلد میرسد.
تعداد اعضاء کتابخانه 83 نفر (31 زن و 52 مرد) است.
کتابخانه عمومی لاهیجان
در سال 1336 شهرداری لاهیجان قطعه زمینی به مساحت تقریبی 100 مترمربع جهت احداث یک کتابخانه عمومی به اداره آموزش و پرورش اهداء نمود. بنای این کتابخانه به کوشش شهردار وقت و از محل 5 درصد شهرداری و 3 درصد آموزش و پرورش در تاریخ 10 دیماه 1336 به پایان رسید و در اختیار اداره آموزش و پرورش قرار گرفت. طی مراسم گشایش 105 جلد کتاب به کتابخانه اهدا گردید. بعدها بنای این کتابخانه که در مسیر بلوار شهر واقع شده بود تخریب گردید و در همان سال کتابخانه به محلی که از طرف فرهنگ و هنر اجاره شده بود منتقل شد. ساختمان شامل سالنی به ابعاد 3* 8
ص: 703
و سه اتاق با سرویس بهداشتی بود که ماهانه به مبلغ 000، 25 ریال اجاره گردیده بود و 7648 جلد کتاب به صورت قفسه باز و طبقهبندی الفبائی در آن نگهداری میشد. از میان این کتابها 61 جلد کتاب خطی و بقیه چاپی بودند.
اداره کتابخانه را یک مسئول کتابدار و 3 سپاهی دانش به عهده داشتند.
امروزه این کتابخانه در مکانی به وسعت 200 مترمربع مستقر میباشد و دارای 738، 10 جلد کتاب و 891 نفر عضو (327 زن و 564 مرد) است.
کتابخانه عمومی لشتنشا
کتابخانه عمومی لشتنشا در سال 1358 در مکانی استیجاری به وسعت 300 مترمربع تأسیس گردید. این کتابخانه دارای 2763 جلد کتاب و 156 عضو (70 زن و 86 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی لنگرود
در سال 1348 انجمن کتابخانه عمومی شهرستان لنگرود به دنبال اعلام موجودیت خود از محل عواید شهرداری مبادرت به اجاره یک ساختمان نمود و با 200 جلد کتاب اهدائی و خریداری کتابخانه عمومی لنگرود تأسیس و برای اداره امور آن یکی از آموزگاران دیپلمه آن شهرستان بهطور نیمهوقت در نظر گرفته شد. در اردیبهشت سال 1354 دو نفر کتابدار رسمی به آن کتابخانه اعزام گردید و همان سال با استفاده از اعتبارات مربوط نسبت به احداث ساختمانی در زمینی به وسعت 900 مترمربع اقدام گردید. کتابخانه با 450 متر زیربنا دارای سالن مطالعهای است که 125 مترمربع وسعت دارد. در سال 1355 تعداد کتابهای این کتابخانه 2700 جلد بود که به صورت قفسه باز و روش طبقهبندی الفبائی از آن استفاده میگردید. در این سال کتابخانه شامل دو اتاق 4* 4 برای مطالعه و یک اتاق برای انجام کارهای اداری بود. تعداد کتابهای کتابخانه 8850 جلد و تعداد اعضای آن 461 نفر (225 زن و 236 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی ماسال
در سال 1346 انجمن کتابخانه عمومی در ماسال تشکیل شد و در مهرماه همان سال یکی از فرهنگدوستان این ناحیه زمینی به وسعت 90 مترمربع جهت احداث کتابخانه به انجمن اهدا نمود که کار ساختمانی آن بدون فوت وقت آغاز و با صرف 0000، 25 ریال هزینه از محل 5/ 1 درصد شهرداری در اردیبهشتماه 1347 گشایش یافت. کتابخانه دارای یک سالن مطالعه به وسعت 70 مترمربع و یک اتاق جهت کارهای اداری و سرویس بهداشتی میباشد. تعداد کتابهای کتابخانه 2194 جلد بود که به صورت قفسه باز و طبقهبندی الفبائی نگهداری میگردید.
امروزه کتابخانه در مکانی واگذاری به وسعت 220 مترمربع دارای 120 مترمربع زیربنا و سالنی به وسعت 50 مترمربع میباشد. تعداد کتابهای کتابخانه عمومی ماسال 6276 جلد و تعداد اعضاء آن 477 نفر (151 زن و 326 مرد) است.
کتابخانه عمومی ماسوله
در سال 1340 به همت و کوشش گروهی علاقمند به فرهنگ و ادب تشکیل انجمن کتابخانه مورد توجه قرار گرفت و در سال 1347 کتابخانه عمومی ماسوله تأسیس گردید. این کتابخانه در سال 1355 تعداد 2700 جلد کتاب داشت و امور آن وسیله یک کتابدار رسمی و یک سپاهی دانش اداره میگردید. امروزه تعداد کتابهای این کتابخانه 4950 جلد است و تعداد اعضاء آن 24 نفر (12 زن و 12 مرد) و چون ساختمان کتابخانه فاقد سالن مطالعه میباشد و اتاقهای آن تنها مورد استفاده به عنوان محل کار کتابدار و مخزن کتابها است در صدد ساختن محل جدیدی برای کتابخانه میباشند که در صورت توجه دقیق به این امر میتواند در آیندهای نزدیک مورد استفاده مردم علاقمند این شهرک زیبا قرار گیرد. لازم به تذکر است که آمار کتابها و اعضاء مربوط به سال 1372 است.
کتابخانه عمومی واجارگاه
انجمن کتابخانه عمومی واجارگاه در سال 1346 تشکیل گردید و در همان سال قطعه زمینی به مساحت 75 مترمربع توسط شهرداری محل جهت بنای ساختمان کتابخانه به انجمن اهدا گردید و کتابخانه با صرف 200 هزار ریال هزینه از محل کمکهای بلاعوض استانداری بنا و در پایان سال 1346 گشایش یافت. کتابخانه واجارگاه تا سال 1354 به وسیله یک کارمند نیمهوقت شهرداری اداره میشد تا اینکه با اعزام یک کتابدار مسئول و به دنبال او یک سپاهی دانش و تکمیل تجهیزات آن نیز اقدام گردید. این کتابخانه در سال 1355 دارای 2649 جلد کتاب گردید که در سالنی به وسعت 5* 9 مترمربع به صورت قفسه باز و روش طبقهبندی الفبائی نگهداری میشد. امروزه کتابخانه عمومی واجارگاه از مکانی استیجاری به وسعت 125 مترمربع که دارای سالن مطالعهای به وسعت 75 مترمربع است استفاده میکند و تعداد کتابهای آن 6012 جلد و تعداد اعضاء آن 289 نفر (86 زن و 203 مرد) میباشد.
کتابخانه عمومی هشتپر
پس از تشکیل انجمن کتابخانه عمومی هشتپر در سال 1344 کتابخانه عمومی این شهر نیز در یکی از اتاقهای شهرداری با حدود 100 جلد کتاب اهدائی آغاز بهکار کرد. در اوایل سال 1353 مکانی به مبلغ ماهانه 4500 ریال اجاره گردید که توسط یکی از کارمندان آموزش و پرورش بهطور نیمهوقت اداره میشد. در اردیبهشتماه سال 1354 با اعزام یک کتابدار رسمی کتابخانه مورد استفاده مراجعین قرار گرفت. کتابخانه فعلا در محلی استیجاری به وسعت 125 مترمربع که دارای سالنی به وسعت 36 مترمربع است واقع شده و دارای 6577 جلد کتاب و 1493 نفر عضو (349 زن و 1144 مرد) میباشد.
آمار بالا مربوط به سال 1372 است.
ص: 705
فصل بیست و چهارم نمایش در گیلان
اشاره
نمایش، هنر زندگی آدمیان از آغاز تا امروز است. از اینرو، بررسی سیر تکاملی هنر نمایش در هر جامعهای، بستگی کامل به کنکاش در تمدن و فرهنگ آدمیان آن منطقه، از آغاز شکلگیری آنان تا به امروز دارد.
پژوهشگران به کمک علم تاریخ، جامعهشناسی و مردمشناسی تاریخی و با توجه به دستاوردهای بهجایمانده از انسانهای دوران ماقبل تاریخ و نقوش غارها و سفالینهها و نظائر آنها، توانستهاند انگیزههای اولیه توجّه انسان را به نمایش (تقلید) تفسیر کنند.[859]
در مرحله اجتماعی زندگی انسان، نمایش، با زبان گویاتری حضور خود را در جامعه بازمییابد. به همین دلیل میتوان گفت که «هنر نمایش یا تقلید، محصول زندگی اجتماعی انسان است و انعکاس بسیاری از تضادهای اجتماعی و روابط قشرها و گروههای جامعه را در آن میتوان دید. از اینرو، بررسی دقیق هنرهای نمایشی یک جامعه یا یک قوم به عنوان نماد فرهنگی، با زیربنای اقتصادی، برای شناخت تاریخ اجتماعی آن جامعه، حائز اهمیت فراوان است.»[860]
در ایران، پژوهشهای نمایشی- به مفهوم عام- با توجه به یافتههای باستانشناسی و نیز نقوش غارها به صورت جدی انجام نگرفته است. در میان یافتههای باستانشناسی پیش از اسلام و حتی بعد از آن اشیاء و آثار فرهنگی
ص: 706
زیادی وجود دارد که نشانه حضور نمایش در این سرزمین است.[861]
در این زمینه، گیلان نیز، با توجه به قدمت تاریخی آن، فاقد پژوهشهای اولیه است. برخی از آثار بهدستآمده از مارلیک (چراغعلی تپه)، املش، دیلمان، تالش و نیز دیگر مناطق گیلان، دارای نقوش متنوعی هستند. برخی از این نقشها، بهویژه اشیاء بهدستآمده از مارلیک، دارای آنچنان مفاهیم پر رمزورازی هستند که فقط مطالعات دقیق علمی از دیدگاه مردمشناسی و جامعهشناسی تاریخی میتواند عناصر نمایشی این نقوش را بازیابد و ارتباط آن را در زندگی اجتماعی آدمیان تبیین کند.
در گیلان، همانند تمامی سرزمینهائی که انسان در آن کار کرده و فرهنگ و تمدن بهوجود آورده، افسانهها و داستانهای عامیانهای وجود دارد که سینه به سینه حفظ شده و برخی از آنها به لحاظ ظرفیتهای نمایشی، تبدیل به نمایشهای مردمی شده است. این افسانهها و بازیهای نمایشی، نمادی از تلاش آدمیان برای زندگی و نیز تضاد آنان با طبیعت و اقشار بالا، به شکل حماسه و تراژدی ترسیم شده و اغلب آنها دارای وجه بالائی از بیان شاعرانه است.
یکی از معروفترین نمایشهای بومی گیلان «عروس گله» است. قدمت این اثر نمایشی، با توجه به ساخت عناصر نمایشی آن، که یکی از باشکوهترین افسانههای نمایشی گیلان است، به گذشتههای بسیار دور میرسد. این نمایش در هر منطقه گیلان با حفظ عناصر اولیه نمایشی از چاشنیهای محلی برخوردار بوده است. روایتی از این نمایش در زیر آورده میشود. یادآوری این نکته ضروری است که ترجیعبند اشعار این نمایش در اغلب مناطق گیلان «عروس گله» است. در حالیکه، در روایت روستای «جوپشت» رشت، «عروس غوله» آمده است، که به نظر صحیحتر میرسد.
این مراسم از چهارشنبهسوری تا بیست و پنجم فروردینماه ادامه دارد.
«در این مراسم» جوانان به دور هم حلقه زدهاند. از چهرهشان شادی میبارد.
هر قدر روز به پایان نزدیک شود، بر انبوه جوانان افزوده میشود. همه از هم میپرسند که: امشب «غول» چه کسی است؟ «کاس خانم» کدام دختر زیباروی روستاست؟ اما راستی، مثل اینکه ناز خانم، یعنی خود عروس خانم، یادتان رفت؟ صدای ساز و دهل میآید. ساززن، دمبکزن و دیارهزن (دایرهزن) برگزیده شدهاند.
«غول» همه را به دور خود جمع کرده است. و او یکهبزن محل است و عاشق! ...
سروصورتش را سیاه کردهاند. چند جارو به جای دم به پشت شلوارش بستهاند. به دور کمرش دسته بزرگی کولش (کاه) آویزان کردهاند و چند زنگوله به کمربندش. با هر تکانی، زنگها چنان سروصدایی راه میاندازند که تصور میرود کاروانی در حرکت است. غول عاشق به خواستگاری آمده است. دور میدان میگردد و از وفای معشوقه دم میزند و فریاد که ناز خانم فقط او را میخواهد و بس. ناز خانم که به ماجرا پیبرده است، خود را پشت جوانان ده پنهان میکند. کاس خانم که از بستگان عروس است، میرود تا ناز خانم را پیدا کند و به او بگوید که جناب غول خاطرخواه اوست.
در این میان اتفاق تازهای رخ میدهد و برای غول رقیب پیدا میشود. این رقیب آقا کوسه[862] است که مثل جوانان ده لباس پوشیده و بین جوانان ده ایستاده است. آقا کوسه ادعا دارد که تنها او عاشق ناز خانم است. و ناز خانم باید نامزد او باشد.
تماشاگران در حالیکه یک روند میخندند، به راه میافتند. از خانهای به خانهای، و از گذری به گذری میروند. کوسه همچنان در پشت دختران و پسران ده مخفی است، تا مبادا غول به او چنگ اندازد. غول به ظاهر، خود را خشمگین نشان میدهد و حرفهایی میزند که بیشتر باعث خنده میشود.
ناگهان غول فریاد برمیآورد که: «آهای ... آقا کوسه کجایی تا بخورمت.» فضای باز روستا از خنده لبریز است.
ناز خانم پا در میدان میگذارد و به کوسه میگوید: اگر عاشق منی، باید با غول کشتی بگیری. همه ایستادهاند و ساکت و یکدفعه کوسه چهره مینماید، اما بههیچوجه حاضر نیست با غول کشتی بگیرد. چون عقیده دارد، غول سیاه است و در شب مشخص نیست و میگوید که: غول را نمیتوان شناخت. کوسه میگوید که غول باید هرچه به خودش آویزان کرده، بردارد، تا هموزن شوند.
بعد از کمی جروبحث با هم گلاویز میشوند. غول، یک روند و به صدای بلند میخندد. در حین کشتی ناگهان غول از کشتی شانه خالی میکند و به آقا کوسه میگوید: رفیق، اصلا کشتی بدون داور درست نیست و باید استاد تو با من قرارداد ببندد که اگر در کشتی تلف شدی، کسی بر من ادعایی نداشته باشد!
ساززن مربی و استاد کشتی است. قراردادی را بر کاغذی مینویسد و داوری را به عهده میگیرد. اما غول فریاد برمیدارد که چرا اهل محل پایین ورقه را امضاء نکردهاند. دهبان زیر ورقه را امضاء میکند. آنگاه غول، با اصرار میخواهد که ناز خانم هم قرارداد را امضاء کند. بالاخره با اداها و مسخرهبازیهای غول، ناز خانم ورقه را امضاء میکند و دوباره کشتی شروع میشود. اینبار کوسه، کشتی را متوقف میکند، زیرا شرایطی دارد:
- غول حق ندارد به پاهای من (کوسه) دست بزند. حق گرفتن کمر را ندارد. گردن را هم نباید لمس کند!
در این موقع مشاجره لفظی بین غول و کوسه بالا میگیرد و جمعیت را خنده امان نمیدهد. کار اختلاف بالا میکشد و کوسه چون شرایطش پذیرفته نمیشود، کشتی را رها میکند و پا به فرار میگذارد. غول فریاد شادی میکشد و زنگها را تکان میدهد. بچهها دست میزنند و همه با هم میرقصند. یک نفر دو قطعه چوب را به هم میکوبد و غول با صدای بلند خنده سر میدهد و
ص: 707
میگوید: ناز خانم مال من است، ناز خانم مال من است!
مردم که به هیجان آمدهاند، با صدای بلند چنین میخوانند:
ای غولک شیرازییک دور تو بوکون بازی
اغول، چه جور غوله؟تا کمر بیجیر چوله
ای غولک شیرازییک دور تو بکن بازی
این چهجور غولی است؟که از کمر به پائینش گلآلود است.
ناز خانم و کاس خانم به وسط میدان میآیند و میرقصند. جماعت دوباره به راه میافتند و همچنانکه تمام خانههای روستا را دور میزنند، چنین میخوانند.
عروس غولی باوردمبیا تره زن باوردم
عروس «غول» را آوردهامبیا برایت زن آوردهام
با همین آهنگ میروند تا مژده عروسی «غول» و «ناز خانم» را به مردم برسانند. وقتی که به در خانه کدخدا میرسند، این ترانه را میخوانند:
کاس خانم تونم بیاناز خانم تونم بیا
خونه خازن مجه یاکشاگاز گیر یا پیچا گوشا
وامجه یا کلید گوشاکاس خانم تو هم بیا
ناز خانم تو هم بیازن کدخدا گوشهوکنار را جستجو میکند
گوش گربه را گاز میگیردو دنبال کلید میگردد
لحظهای بعد، مادر غول هم به میان جمعیت میآید و دو قاشق (کچه) را در دست دارد که با آهنگ مخصوصی به هم میکوبد و این اشعار را میخواند:
تو بوتی خونایه م عروسیمو ترا باردم عروسی
کتره کچه جی عروسی
می پول گوده جی عروسی
ای عروس خانم، تو گفتی نخواهم آمد ولی من تو را آوردم در حالیکه «کتره و کچه» را بههم میزدم، ترا آوردم و با کیسه پول، خودم، ترا آوردم.
پس از اینکه جمعیت ساعتها زدند و رقصیدند، مراسم پایان مییابد و این صحنه را تا بیست و پنجم فروردین، شبهای مختلف برپا میدارند.[863]
یکی دیگر از کهنترین بازیهای نمایشی گیلان «رابرچری» یا «راهبچری» است که اجرای آن در نواحی مختلف گیلان با یکدیگر تفاوت دارد. این بازی نمایشی نمادین و رمزی را بازیگران محلی برای استقبال از سال نو اجرا میکنند. محمود پاینده در کتاب «آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم» بازیگران نمایش مزبور را بدینگونه معرفی میکند:
«1- راهبچری مرد است. چادری به خود میپیچد و پوست گوسفندی بر سر خود میاندازد و بر زمین میخوابد (شبیه آهو)، 2- مردی چوب به دست، ایستاده در کنار آهو (- راهبچری)، با چوبدستی به آهو میزند و آهو سرش را به جلو و عقب و به چپ و راست میگرداند، 3- کولبارچی (مردی که کیسهای به پشت دارد و برنج و تخممرغ و پیاز و پول اهدائی مردم را جمع میکند). مرد چوپان با آهوی خود، از این خانه به آن خانه (یا محله) میرود و در وصف آهو (که نمادی از انسان است) و نیازهایش، شعر میخواند و از مردم شادیانه طلب میکند. هرکس به اندازه توان خود به این گروه کمک میکند.»
«بیبی خانه» یکی از افسانههای گیلان است که ظرفیت نمایش خود را، در زندگی مردم پیدا کرده است. رابینو درباره این افسانه مینویسد «الفاس رینانتوسL'elephas rhinantos یکی از نخستین گلهای بهاریست که در گیلان میشکفد. در جام برگ این گل دو نقطه سیاه دیده میشود و در وسط یک برآمدگی به چشم میخورد. بنا به روایات محلی، این گل صورت دوشیزهای را نشان میدهد و آن دو خال و برآمدگی چشمان و بینی اوست. مردی این دختر را تعقیب کرد و او را در آغوش فشرد. دختر از خدا خواست که او را رهائی دهد و خدا وی را به گل مبدل ساخت. وقتی که این گیاه گل میکند، دختران جوان به چیدن آن میروند و آواز میخوانند:
در بزن درجک بزندر را ببند، دریچه را ببند
درِ کونه سنجق بزنچفت پائین در را ببند
جوخوسو جوخوسوپنهان شو، پنهان شو
کافران تیره با موییدکافران برای تو آمدهاند
اگر وزش نسیمی گلبرگ این گیاه را به جنبش درآورد، دوشیزگان بسیار
ص: 708
شادمان میشوند و تصور میکنند که بیبی خانه بینوا از آنان سپاسگزاری میکند[864]. خود گل را هم بیبی خانه مینامند.» مأخذ رابینو، کتاب خودزکو است. در ترجمه کتاب «گیلان» خودزکو تنها اشاره کوتاهی به این افسانه شده و بالطبع ضبط شعر گیلکی آن در متنهای فارسی نیامده است.
در میان اسناد بهجایمانده درباره پیشینه گیلان در قلمرو هنرهای نمایشی، باید از تذکره نصرآبادی یاد کرد. اخبار این تذکره گویای این نکته است که در گیلان دوره صفوی، شاهنامهخوانی رایج بوده است. میرزا محمد طاهر نصرآبادی از پدر و پسری شاهنامهخوان نام میبرد و مینویسد: «مقیمای زرکش: آنهم رشتی است. در فن عروض آگاهست. شعر قدما را خوب میفهمد. در ابتدا به کسب پدر خود که شاهنامهخوانی است، مشغول بوده، آخر الامر، بنابر همت از آن کار دست کشیده، به زرکشی مشغول است.»[865]
بهرام بیضایی، در میان هنرهای نمایشی، اشارهای به قصهگویان و خنیاگران تالش دارد و در توصیف آنان مینویسد: «گورانی بژها و عاشقها و عاشقچیها که دسته اول در کردستان و دسته دوم در آذربایجان و تالش و اطراف ساوه و گاه دشت گرگان و دسته سوم در دهات خراسان به کار قصهگویی و خنیاگری مشغول بودند ...».[866]
تعزیه و تعزیهخوانی، به دلیل حضور علویان در گیلان، گرچه گمان میرود باید سابقه نسبتا طولانی داشته باشد، ولی اسناد کافی درباره آن وجود ندارد.
در میان آثار سیاحان خارجی و نیز ایرانی، یادداشتهای پراکندهای درباره تعزیه و تکایا دیده میشود که با توجه به آنها تا حدودی میتوان به قدمت و موقعیت تعزیه در گیلان پی برد.
پیترجی. چلکووسکی در «کتابشناسی» تعزیه با اشاره به یادداشت ساموئل هملین مینویسد: «او که در سالهای 72- 1770 از جنوب ایران [!؟] دیدار کرد، دیگر ناظر مهم مراسم محرم بود. وی در کتاب خود[867]، از نخستین نوع تکیه در شهر رشت سخن میگوید. هر قصبه برای خود اماکنی خاص داشت که وقتی دستهروی محرم به پایان میرسید، صحنههای زندهای از واقعه کربلا در آنجا نمایش داده میشد.»[868]
ملگونوف که در سال 1860 میلادی (1277 ق) از گیلان دیدن کرده است، تعداد و اسامی تکایای گیلان را به شرح زیر آورده است: در لاهیجان سه تکیه به نامهای حاجی باقر، میر کریم، پنج پیران- تکایا و بقاع 27- لنگرود و رودسر هرکدام دارای چهار تکیه. رشت دارای 36 تکیه و تکایای معروف آن تکیه صیقلان، و تکیه محله جیرکوچه. در این زمان رشت دارای 270314 نفوس بوده است.[869]
ه. ل. رابینو نیز که از سال 1877 م در گیلان حضور داشته، مجموع تکایای رشت را 36 تکیه نوشته و پراکندگی و نشانی تکیهها را در محلههای رشت مشخص کرده است. هم او به 5 تکیه در لنگرود نیز اشاره دارد.[870]
میرزا محمد حسین حسینی فراهانی در حال سفر از گیلان و اقامت چند روزه در مناطق آن، در یادداشتهای خود از تکایای رشت به شرح زیر نام برده است: «قریب پانزده- شانزده تکیه بزرگ و کوچک دارد. و معروف آنها تکایای مفصله است ... تکیه عیسی خان اعتماد الدوله که جنب دیوانخانه است، تکیه وادی الله (بادی الله)، تکیه آقا فخرا، تکیه صیقلان، تکیه حاجی محمد کریم تاجر و تکیه خمیران.»[871]
درباره تعزیهنویسی و یا نسخههای تعزیه در گیلان، اطلاعات مدونی در دست نیست. پرویز ممنون در مقاله «تعزیه از دیدگاه تآتر غرب» نمونهای موزون از گفتگوی امام حسین (ع) و ابن سعد از مجلس «شهادت امام حسین»، (نسخه رشت، مجلس شماره 53 در مجموعه چرولی) را آورده است:
امام حسین (ع): بیا ای ابن سعد دون دمی تنها تو در پیشم
ابن سعد: چه مرهم مینهی شاها ز رحمت بر دل ریشم
امام حسین (ع): مگر ز رتبه من ای عمر نهای آگاه؟
ابن سعد: فدای نام تو جدت محمد عربی
ترا پدر بود آن شاه کشور تجرید.
امام حسین (ع): مگر که مادر من نیست دخت نبی؟
ابن سعد: به رتبه حضرت خیر النساست مادر تو
برادرت حسن مجتبی است، میدانم.
امام حسین (ع): پس ای لعین خداناشناس بیپروا
بس است اینهمه ظلم و ستم به آل عبا
ابن سعد: الا! آنی یزید دون شود از کار من ممنون
امام حسین (ع): یزید از چیست ممنونت بگو با من تو ای نادان.
ابن سعد: سرت را گر ز تن برم، شود از کار من شادان
امام حسین (ع): سرم را گر ببری، چه گیری جایزه از وی؟
ابن سعد: به ازای سر پاکت حکومت میکنم بر ری.[872]
در میان بازیهای میدانی در گیلان، در لابلای متون تاریخی، یادداشتهائی دیده میشود که تا حدودی میتواند راهنمای ما در جهت شناخت قدمت و نیز ارزش کمی و کیفی یادداشتهای مزبور به لحاظ محتوا و شکل نمایشی آنها باشد. ابراهیم فخرائی در کنکاشی که روی متون داشته است، درباره آببازی مینویسد: «یکی از رسوم متداول گیلان در سابق آببازی بود.» سپس از قول
ص: 709
اعتماد السلطنه میافزاید: «شاه عباس صفوی از جمله پادشاهانی بود که در سفرهایش به گیلان، به تماشای آببازی که در ایام خمسه مسترقه معمول بود، میرفت و در میان اهالی به تماشای این مراسم که روز آبپاشان میگفتند، میپرداخت».
علامه محمد قزوینی، اسکندر بیکمنشی مؤلف عالمآرای عباسی و زکریای قزوینی صاحب عجایب المخلوقات در مورد آببازی در گیلان مطالبی نوشتهاند.[873]
ابراهیم فخرائی در کتاب گیلان در گذرگاه زمان از سایر بازیهای و مراسمی نام برده و توضیحاتی درباره برخی از آنها مانند چاه نخجیر، نوروز و نوسال، گلگل چهارشنبه، ورزا جنگی، چهلمنبر و ... داده است.
جدا از بازیهای نمایشی ذکرشده، در گیلان، نمایشهای عامیانهای اجرا میشود که همواره، نقشی همچون بازگوئی وقایع مربوط به زندگی روزمره مردم دارد. اجرای آنها در ایام فراغت باعث دلمشغولی و سرگرمی مردم گیلان خصوصا کشاورزان بوده است. این بازیها در هر منطقه گیلان، دارای ویژگیهای مربوط به خود است. در گذشته دورنمایه اغلب این نمایشها و بازیها را برخورد مالک و زارع و مسائل و مشکلات امور کشاورزی و زراعی تشکیل میداد، زیرا اساس زندگی مردم در روستاهای گیلان بر پایه کشاورزی و زراعت مخصوصا کشت برنج و زیتون و محصولات بومی استوار بوده است. برخی از این نمایشها را محمد میر شکرائی در مناطق زیتونخیز مورد بررسی قرار داده است:
نمایش آبیاری:
در نمایش آبیاری در ده گلدیان از توابع رودبار در گیلان، آبیار، درختان کدخدا و حاجی و قوموخویشهای خودش را بیشتر آب میدهد و این موجب نزاعی میشود که سرانجام معتمدین محل آن را حلوفصل میکنند. یک بار هم میراب با یکی از اهالی ده مجاور که میخواهد آب را به ده خویش ببرد، اختلاف پیدا میکند؛ بعد ریشسفیدان هر دو ده جمع میشوند و قرار و قانونی برای تقسیم آب میگذارند. این نمایش به خوبی، روابط و ساخت اجتماعی ده و مسائل و مشکلات مردم را نشان میدهد ....
در سیاهکل تا یک دو دهه پیش، نمایش کلاغ و سگ و لاشه را اجرا میکردند. در این بازی کلاغ و سگ بر سر یک لاشه دعوا میکنند. سگ میگوید لاشه مال صاحب من است و کلاغ میگوید مرده صاحب ندارد ... و این از موارد معدود سخن گفتن و گفتگوی حیوانات با یکدیگر در این نمایشهاست.[874] محمد میر شکرائی توضیح صحنه نمایش آبیاری و نیز قسمتهائی از فضای کلی صحنههای این نمایش را اینگونه رقم زده است:
صحنه بازی: میدان عمومی ده، یا یک اطاق.
نقشها به ترتیب ورود به صحنه: سرمیراب، ردیف آبیار، چند نفر صاحبان باغها، معتمدان ده، یک نفر از اهالی ده مجاور، معتمدان و ریشسفیدان هر دو ده.
یکی از «ردیف آبیار» ها مشغول آبیاری درختان ده است. او درختهای کدخدا، حاجی ده و خویشان خود را بیشتر آب میدهد.
یکی دو نفر از اهالی ده سر میرسند، و متوجه تقلب «ردیف آبیار» میشوند. و کارشان با او به مشاجره و دعوا میکشد.
آنها ردیف آبیار را به ده نزد کدخدا و ریشسفیدان محل میبرند و از او شکایت میکنند. ریشسفیدان آنها را آشتی میدهند و به «ردیف آبیار» گوشزد میکنند که دیگر تقلب نکند.
یک نفر از اهالی ده مجاور، از غفلت «سرمیراب» استفاده میکند و آب را به طرف ده خود برمیگرداند. سرمیراب متوجه میشود، دادوفریاد میکند، و کار به دعوا میکشد.
«سرمیراب» آن مرد را به ده، نزد کدخدا و ریشسفیدان میبرد.
ریشسفیدان هر دو ده جمع میشوند، و قرار و قانونی میگذارند به نام «چارکه» که بر طبق آن، آب بهطور مساوی به هر دو روستا برسد و میرابها متفقا بر آب نظارت کنند.
لازم به توضیح است که «سرمیراب» مسئول تقسیم آب و «ردیف آبیار» ها مسئول آبیاری درختان و باغها هستند. اینها مطابق قراردادی که با اهالی ده میبندند در ازاء کار خود، مزد دریافت میکنند.
«چارکه» نام قانونی است که مردم این ده و ده مجاور برای تقسیم آب خود دارند. این نمایش در واقع داستان پیدایش مقررات تقسیم آب در این دوره است و از اهمیت آب در اینجا حکایت میکند.[875]
کتاب گیلان ؛ ج3 ؛ ص709
ام آنچه در این نمایش میگذرد، عینا از وقایعی که در ده اتفاق میافتد و تقلبهای معمول در آبیاری حکایت میکند که با حرکات و نکتهپردازیهای بازیگران برای مردم لذتبخش و شادیآور میشود.[876]
بدون شک، در قلمرو هنرهای نمایشی گیلان، نمونههای زیادی از بازیهای نمایشی در دست است و این بر عهده پژوهشگران گیلانی است که بر روی این نمایشها کار کنند تا شاید بخشی از مواد این آثار و نیز استفاده درست از «ظرفیت نمایشی ادب داستانی ایران»[877] بتواند دستمایهای باشد برای نویسندگان معاصر جهت زنده نگهداشتن این نمایشها و نیز غنی ساختن محتوا و شکل نمایشنامههای ملی معاصر با فرهنگ بومی.
پیشگامان تآتر جدید در گیلان
اشاره
گیلان به لحاظ موقعیت جغرافیائی و طبیعی، همواره یکی از مراکز عمده فرهنگی کشورمان در تاریخ معاصر بوده است. جنبش مشروطیت، آغاز شکوفائی اندیشههای ترقیخواهانه در این قلمرو به حساب میآید. در این دوره گیلان توانست با کوششها و جانبازیهای فراوان در تحولات فرهنگی کشور، پایگاه ویژهای کسب کند. جنبش مردمی جنگل نیز، به نوبه خود، میراث ارزندهای را در قلمرو فرهنگ به این مجموعه افزود.
تآتر به مفهوم امروزی آن از سال 1289 شمسی در گیلان شروع شد. این هنر همانند هنرهای دیگر با توجه به موقعیت اجتماعی- فرهنگی گیلان از اوج
ص: 710
حسن ناصر از نخستین بنیانگذاران تآتر نوین در گیلان.
و حضیض ویژهای برخوردار بود.
با توجه به اسناد و مدارک موجود میتوان به آسانی فهمید که بنیانگذاران تآتر گیلان، صرفنظر از آنکه به سائقه هنردوستی و پرورش ذوق و استعداد و بالاخره هنرنمائی و کسب شهرت و افتخار به صحنه تآتر روی آورده بودند هدفهای مشخص دیگری داشتند که عبارت بود از ترویج فرهنگ و معارف و کمک به بیمارستانها و مدارس و مؤسسات خیریه.
هنگامی که در گیلان تآتر مورد توجه مردم قرار گرفت در سایر ولایات ایران نه تنها مردم عادی بلکه افراد سرشناس نیز شناختی از هنر تآتر نداشته و هنرمندان و بازیگران تآتر را به دیده تحقیر و تنفر مینگریستند. اگرچه در این دوره تهران نیز دارای گروههای نمایشی بود[878] ولی مردم تهران هیچگاه مانند گیلانیها از تآتر استقبال نکردند و همین موضوع خود یکی از علل موفقیت بنیانگذاران و گروههای اولیه تآتر گیلان بود.
میرزا حسین خان جودت یکی دیگر از بنیانگذاران تآتر جدید در گیلان بود. وی مدتی سرپرستی معارف گیلان را در حکومت جنگل به عهده داشت.
همانطور که اشاره شد، سرشناسترین شخصیتهای اداری و فرهنگی و سیاسی در گیلان، بنیانگذاران اولیه تآتر گیلان بودند. با نگاهی به اسامی برخی از آنان، میتوانیم پایگاه اجتماعی و فرهنگی تآتر گیلان را ترسیم کنیم. در میان آنان برخی را به علت دارا بودن موقعیتهای ممتاز اداری و اجتماعی، به راحتی میشناسیم: حسن ناصر، حسین جودت، جهانگیر سرتیپپور، جمال شیرینلو، صادق کوچکپور، کریم کشاورز، یحیی کرمانی، خانم سارا امانی، دائی نمایشی و چند تن دیگر.
حسن ناصر از فارغ التحصیلان فرانسه بود و در سمت پیشکار مالیه (رئیس دارائی) رشت، یکی از حساسترین مشاغل اداری را به عهده داشت.
مدتی نیز سرپرست مدرسه رشدیه و نیز معلم زبان فرانسه بود.[879]
میرزا محمد حسین خان دائی تبریزی (معروف به دائی نمایشی) یکی از مجاهدین دوره مشروطیت تبریز بود. در اوان جوانی به رشت عزیمت کرد و با
ص: 711
جمال شیرینلو به اتفاق چند تن از آذربایجانیهای مقیم رشت گروه نمایشی محمدیه را تشکیل داد.
او سرپرستی نوغان گیلان را به عهده داشت.
دختر یکی از بازرگانان آذربایجانی مقیم این شهر ازدواج نمود. وی که از شیفتگان آزادی بود با مشروطهخواهان رشت تماس نزدیک حاصل کرد و به نمایندگی ملیون گیلان به آذربایجان رفت و بعد از مدتی بار دیگر به رشت بازگشت. دائی نمایشی در شکلگیری تآتر رشت، نقش مهمی را ایفا کرد.
او در تأسیس و ادامه فعالیت دار الایتام رشت، با گرو گذاشتن خانه خود، نقش عمدهای داشت. وقتی دائی نمایشی چشم از جهان پوشید شهر رشت یکپارچه تعطیل شد و مردم جنازه وی را تا قبرستان سلیمان داراب (مدفن آزادمردان گیلانی) مشایعت کردند. سال بعد، در اولین سالروز مرگش، نیمتنه برنزی از او ساختند. مرحوم سعید نفیسی طی نامهای در مجله فرهنگ، سال دوم، شماره دهم، درباره دائی نمایشی مینویسد: «... بدبخت مردم تهران که برای یک مرتبه هم دائی فقید را در صحنه عبرت ندیدند ... من این شخص صنعتگر را هرگز ندیده و نشناختهام، اولین باری که با اسم او آشنا شدم در یکی از شمارههای پیشین مجله فرهنگ بود ... آن مقاله دائی نمایشی را به من معرفی کرد ... اهمیت نمایشها را در ادبیات ایران از هرچیز بالاتر میدانم و کسانی را که در این راه مجاهدت میکنند، از خدمتگزاران بزرگ مملکت میشمارم. به همین جهت از مردن دائی نمایشی شما خیلی متأثرم ... احتراماتی که جوانان شهر شما در حق دائی نمایشی کردهاند، مرا یک بار دیگر در این عقیده و در این علاقه راسختر کرده است. شاید خیلی از مردم ایران در این احترامات شما
پریدخت کسمائی (همسر جمال شیرینلو) از بنیانگذاران جمعیت پیک سعادت نسوان. این جمعیت برای نخستین بار نمایشنامههائی را بر روی صحنه آورد که بازیگران آن عموما زن بودند و نمایشنامهها نیز فقط برای بانوان اجرا میشد.
را سخریه کنند، ولی من با نهایت تعظیم در دنیای این احساسات شما خم میشوم و منتهای تکریم خود را به زبان میآورم ... جوانان گیلان .... که در مزار دائی نمایشی روح او را به تسلیت خود شاد کردهاند، یک بار دیگر بر من ثابت کردند که گیلان بیدارترین و روشنترین ایالات ایران است ... ایکاش، تمام ایالات ایران، مثل گیلان بود.»
حسین جودت در آغاز معلم ریاضی دبستان احمدیه و بعد مدیر دار الایتام و کمیسر معارف دوران انقلاب جنگل بود. او با تشکیل مجمع فرهنگ، موفق به تأسیس کتابخانه عمومی و برپائی کلاسهای اکابر شد. این مجمع، مجلهای به نام فرهنگ نیز منتشر ساخت.
یحیی کرمانی کتابفروش بود و در خدمت جنگلیان و بعد دست به مشاغل دیگر زد.
صادق کوچکپور از اعضای نهضت جنگل بود و به تازگی کتابی در این زمینه به صورت مستند و تحت عنوان نهضت جنگل (اوضاع اجتماعی گیلان و قزوین به کوشش سید محمد تقی میر ابو القاسمی)، از وی نشر یافته است.
کریم کشاورز، فردی تحصیلکرده بود و مسلط به زبانهای فرانسه و روسی. بعدها آثار برجسته پژوهشگران و نویسندگان معروف جهان را به زبان پارسی برگرداند و در شمار بهترین مترجمان ایران قرار گرفت.
جهانگیر سرتیپپور از فارغ التحصیلان و روشنفکران جامعه خویش بود و
ص: 712
دارای موقعیت اجتماعی ممتاز. او علاوه بر نوشتن، بازیگری و کارگردانی، در کلاسهای اکابر تدریس میکرد. سرتیپپور با نوشتن نمایشنامه عاقبت وخیم و اهداء عواید آن به هیئت خیریه رشت در شمار پیشگامان تأسیس بیمارستان پورسینای رشت قرار گرفت.
جمال شیرینلو در زمانی که با چند تن از آذربایجانیهای مقیم رشت گروه محمدیه را تشکیل دادند، مسئولیت امور نوغان گیلان را بر عهده داشت و با توجه به اهمیت ابریشم در این استان، مسئولیت او بسیار حساس و مهم بود.
جمال شیرینلو با پریدخت نویدی کسمائی، از خانوادههای سرشناس و روشنفکر رشت ازدواج کرد. پریدخت نویدی در شمار بنیانگذاران جمعیت پیک سعادت نسوان قرار داشت. خدمات او به فرهنگ گیلان مخصوصا کوششهای وی برای تأسیس مدارس دخترانه در رشت فراموشناشدنی است.
با اینکه از سال 1300 به بعد جریانات سیاسی علنا وارد تآتر شد، ولی تآتر گیلان تا سال 1305، بیشترین تلاش خود را صرف کمک به معارف و نیز مؤسسات خیریه کرد.
تآتر گیلان در نخستین سالهای فعالیت خود بازیگران و هنرپیشگان حرفهای نداشت و کارگزاران تآتر نیز در این سالها عقاید سیاسی خاصی را تبلیغ نمیکردند. نگاهی به نمایشنامههای اجراشده در سالهای مزبور درستی این سخن را ثابت میکند. برخی از این نمایشنامهها عبارت بودند از خچوی دلال، خسیس، سالوس (تارتوف)، طبیب اجباری، عاشق گیج، مریض خیالی، آرشین مالالان، اصلی و کرم، لیلی و مجنون و غیره ....
در سالهای بعد تآتر گیلان تا حدودی در خدمت تبلیغ افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی قرار گرفت و برخی از دستاندرکاران تآتر به دو گروه تقسیم شدند. یکی گروه چپگرایان که تحت تأثیر آراء و عقاید همسایگان قفقازی قرار داشتند و دیگر گروه ملیگرایان و ناسیونالیستهائی که به نشر و ترویج آراء و افکار میهنی علاقمند بودند. دکتر مهدی فروغ در همین زمینه مینویسد:
«تآتر در رشت از موقعی که پای رفتوآمد ملل خارجی در ایران باز شد به منظور مبارزه با اجنبی و اجنبیپرستی و بیدار کردن ذهن مردم و روشن ساختن چشم و گوش ایشان ترقی فوق العاده کرد. البته کسی که نزدیک خانه زنبور است آگاهتر و مراقبتر از کسی است که از آن فاصله دارد و مردم رشت چنین بودند.»[880]
جهانگیر سرتیپپور موقعیت اجتماعی گیلان را در شکلگیری فعالیتهای نوین فرهنگی از جمله تآتر اینگونه توصیف میکند: «رشت در آن زمان برای همه کسانی که تحصیلکرده اروپا بودند، جذابیتهائی داشت. چرا که هوای معتدلی داشت و خیابانهای آن تمیز و سنگفرش بود. مردمش خوشسلوک و پذیرای نوآوریها. گیلان از راه انزلی به اروپا راه داشت و به عنوان یکی از مراکز تجاری، بازرگانان اغلب شهرهای ایران در این شهر دفتر نمایندگی داشتند. واردات و صادرات از راه انزلی صورت میگرفت؛ چون تنها راه دریائی امن ایران به اروپا بود.
شهر در مجموع موقعیتی داشت که میتوانست مردم ایالات دیگر را جذب کند. مهمترین محصول گیلان ابریشم بود و از زمانهای دور، بهویژه از عهد صفویه، تجار اروپائی مانند فرانسویها، روسها، یونانیها، ترکهای عثمانی و نیز ژاپنیها برای تولید نوغان و خرید ابریشم به اینجا میآمدند و طبعا تمدن خود را نیز میآوردند. این مسئله به خودی خود، یک مقدار در تحولات اجتماعی تأثیر میگذاشت. مسافر که وارد گیلان میشد، احتیاج به جائی داشت تا چند صباحی را در آنجا زندگی کند. پس باید به فکر مسافرخانه میبودند. بدین ترتیب، در رشت مسافرخانه دایر شد و این مسافرخانه پیشخدمت تربیت میکرد. در کلنی آنها پزشک، داروساز، آرایشگر و غیره نیز پیدا میشد و مردم نیز از خدمات آنها استفاده میکردند. پس کسی که از اروپا میآمد، همه چیز را در رشت پیدا میکرد ... مردم هم که در نتیجه معاشرتها، نرم و مهربان شده بودند، میهمانان را میپذیرفتند. لطف اقلیم، لطف خوی هم آورده بود. به همین دلیل روشنفکرهائی که از اروپا میآمدند، سلوکشان را هم میآوردند. از آن جمله باید از حسن ناصر نام برد.»[881] با توجه به موقعیت جغرافیائی و اجتماعی گیلان از سال 1289 شمسی رشت پایگاه و مرکز غیرگیلانیانی بود که بعدها خود به جمع هنرمندان تآتر پیوستند و یا خود بنیانگذار محافل فرهنگی شدند.
حسن ناصر، یحیی کرمانی، عباس بانکی (اصالت)، آقادائی نمایشی و چند تن دیگر، غیرگیلانیهائی بودند که در پایهگذاری تآتر گیلان سهمی قابلتوجه و فراموشنشدنی دارند.
تا قبل از شکلگیری اولین کانون تآتر در گیلان، گروههای تآتر از قفقاز به رشت و سایر شهرهای دیگر گیلان میآمدند و برای مردم نمایش میدادند.
اولین نمایشی که در رشت اجرا شد، «خچوی دلال» بود. ارامنه این نمایش را به گیلان آوردند. در این زمان رشت سالن نمایش نداشت. آنها انباری را در باغ دکتر استفانوس، معروف به حکیم فانوس، برای نمایش آماده کردند. شاید بعد از اجرای این نمایش بود که اثری از نریمان نریماناف بهنام نادر شاه در رشت به روی صحنه آمد.
هدف اغلب گروههای تآتری که از آن سوی مرز به ایران میآمدند ترویج افکار و عقاید سیاسی به وسیله تآتر بود. از سوی دیگر چون گروهها نمیتوانستند کلیه بازیکنان را از قفقاز به گیلان بیاورند بدینجهت فقط با چند هنرپیشه شاخص میآمدند و برای بقیه نقشها از بازیگران بومی استفاده میشد.
آقادائی نمایشی اولینبار به همین ترتیب به روی صحنه آمد، زمانی که نمایشنامه نادر شاه از قفقاز به گیلان رسید وی در نقش میرزا مهدی خان صدراعظم پای در صحنه تآتر گذاشت.
همانطور که اشاره شد، تآتر گیلان دارای اوج و حضیض فراوان بوده است. بررسی تآتر گیلان را باید از چگونگی پیدایش کانونهای نمایشی در این استان آغاز کرد:
مجمع امید ترقی
اولین کانون تآتر در رشت به نام مجمع امید ترقی به همت حسن ناصر در سال 1289 شمسی بنیان گذاشته شد. او که در مدرسه شمس رشت نیز تدریس میکرد، توانست به یاری فرهنگیان رشت، اولین گامهای خود را
ص: 713
در برپائی تآتر به شیوه اروپائی بردارد. وی به زبان و ادبیات فرانسه تسلط داشت و نمایشنامهنویسان آن کشور را به خوبی میشناخت.
ابراهیم فخرائی اعضای این مجمع را به شرح زیر یاد میکند «دائی نمایشی، یحیی کرمانی، مشهدی احمد آقا بانکی، عبد الکریم خان واثق، محمد آقا خان تبریزی، عباس خان بانکی (اصالت)، اسماعیل پوررسول، اسد الله کیائی، علی بانکی، کاظم خیاط، سید حسین خلیلی، شیخعلی تنها، حسن اعظام قدسی، علی حبیبی و اسماعیل دهقان.»[882]
محمد باقر گلبرگ نیز اعضای این مجمع را بدین شکل معرفی میکند:
میرزا حسن خان ناصر، محمد حسین دائی نمایشی، یحیی کرمانی، علی آقا حبیبی، اسماعیل پوررسول، علی اکبر بانکی، میرزا کاظم خان، میرزا محمد خان تبریزی، اسد الله خان کیائی، میرزا آقا خان کیائی، میرزا عبد الکریم خان واثق، میرزا صالح مظفرزاده، اسماعیل شبرنگ، حاجی اسماعیل دهقان، مهدی آقادبیری، سید حسین خان خلیلی، احمد درخشان، قاسم انصاری، صادق کوچکپور، حسین شهرستانی، محمد باقر گلبرگ، علی اصغر خان و علی آقا فروزی.»[883]
ابراهیم فخرائی ضمن اشتباه دانستن یادداشتهای گلبرگ، اشاره میکند که افرادی چون میر صالح مظفرزاده، مهدی دبیری، اسماعیل شبرنگ، حسین شهرستانی، کوچکپور، علی اصغر خان، محمد باقر گلبرگ و علی فروزی بعد از مجمع امید ترقی در نمایشهای مجمع فرهنگ شرکت داشتند و فعالیتشان بعد از پایان نهضت جنگل آغاز شده بود.[884]
فریدون نوزاد مؤلف کتاب «تاریخ نمایش در گیلان» به نقل از عباس اصالت (بانکی) این افراد را به عنوان اعضای مجمع معرفی میکند:
عباس اصالت، بنیامین، اسماعیلپور، رسول، شیخ علی تنها، محمد حسین دائی، نمایشی، علی شیرازی، عبد الکریم تهرانی، کاظم خیاط، آقا خان کیایی، اسد الله خان کیائی، محمد خان تبریزی، مشهدی محمد آقا تحویلدار بانک روس و عبد الکریم نائینی. و بعد نویسنده اشارهای دارد به نام افرادی که بعدا به این مجمع پیوستند: قاسم انصاری، حسن اعظام قدسی، سید حسین خان خلیلی، مهدی دبیری، احمد درخشان، اسماعیل دهقان، اسماعیل شبرنگ، حسین شهرستانی، علی اصغر خان، علی فروزی، صادق کوچکپور، محمد باقر گلبرگ و میرزا صالح مظفرزاده.
بنابر اظهارات عباس خان بانکی معروف به اصالت، مجمع امید ترقی با اجرای دو نمایشنامه آغاز شکلگیری خود را جشن گرفت که اولی نمایشنامه بسیار کوتاه و دوپردهای مشهدی شجاع و دومی نمایشنامه خسیس اثر مولیر، ترجمه ناصر بود. مجمع امید ترقی توانست با اجرای این نمایشنامهها افکار عامه را متوجه خود سازد و بر اثر استقبال فراوان در عرض مدتی کوتاه چهار پنج بار نمایش مذکور را تجدید نماید.[885]
حسن ناصر این امر را دریافته بود که متون نمایشی ترجمهشده او وقتی میتواند عملکرد درستی داشته باشد که با فرهنگ مردم هماهنگ باشد. این امر فواید زیادی را دربر داشت. سرتیپپور ویژگیهای تآتر حسن ناصر را اینگونه یادآور میشود: «انطباق نمایشنامههای خارجی با شرایط عینی جامعه ایرانی که مکتبی شد برای تربیت بازیگر و ضمنا محیطی شد برای جلب تماشاگر که خیال میکرد تآتر فقط روحوضی است و بعد دید تآتر این است و خودش را در آنجا یافت و نسل خودش را میدید. این مکتبی شد برای اجتماع.[886]»
حضور دائی نمایشی این مجمع را از توان بیشتری بهرهمند ساخت. بعد از مدتی حسن ناصر، احتمالا به علت اشتغال به امور اداری و فرهنگی و همچنین پی بردن به استعداد فراوانی که در آقادائی نمایشی نهفته بود، کارگردانی نمایشنامهها را نیز به وی سپرد.[887]
از ترجمههای ناصر هیچ نمایشنامهای در دست نیست و به احتمال زیاد هیچیک چاپ نشده است. «از جمله نمایشنامههای مولیر که این هیئت تآترال اجرا میکند سالوس (تارتوف)، طبیب اجباری، عاشق دبنگ (گیج)، مریض خیالی، داماد پشیمان (ژرژواندن)، احمق ریاستطلب، زنان دانشمند، زنان فضلفروش و چند تای دیگر است ... چنانکه معلوم است این نمایشنامه عموما اقتباسی از اصل بوده و در آنها علاوه بر عناوین، پرسوناژها و گفتگوها نیز ایرانی شده بود.»[888]
در این زمان نقش زنان را نیز مردان به عهده داشتند و در مجمع هنرپیشگان امید ترقی، اسد الله کیائی یکی از چهرههای موفقی بود که نقش زنان را به خوبی اجرا میکرد.
حسن ناصر با انتشار روزنامهای به نام امید ترقی آن را وسیلهای جهت تبلیغ تآتر در بین مردم و نیز کارنامه کار تآتری خود ساخت. ادوارد براون درباره این روزنامه مینویسد «روزنامهایست که در رشت به سال هزار و سیصد و بیست و نه هجری (1911 میلادی) منتشر شده است. این نشریه مشتمل بر جزئیاتی از قبیل عایدات و مخارج بعضی نمایشها میباشد.»[889]
دو یادداشت درباره عملکرد مجمع امید ترقی در دست است. یک یادداشت از آن حسن اعظام قدسی معروف به اعظام الوزاره است که بعد از کودتای محمد علی شاه به رشت رفته و عضویت این مجمع را پذیرفته بود و دیگر یادداشتی است از بازیل نیکیتین.
اعظام الوزاره مینویسد:
«هیئتمدیره مدرسه در نظر گرفتند ... نمایشی بدهند. پیس یا نمایشنامه را میرزا حسن خان (ناصر) معلم فرانسه مدرسه دولتی، که مرد دانشمندی بود و بعدها در وزارت مالیه مشغول کار شد و از رؤسا محسوب میگردید، تهیه
ص: 714
کرد ... در نمایشنامه برای مرد خسیس چند معلم ذکر شده بود، منجمله معلم آواز که رل آن به عهده من بود ... مرد خسیس به معلم آواز:
- حالا بخوانید ببینم. اگر خوب خواندید شما را اجیر خواهم نمود.
با خواندن یک رباعی فوق العاده مورد توجه قرار گرفتم و روزهای بعد از نمایش از من خواستند بخوانم.
اینک رباعی:
شاها، باید کز تو دلی کم شکندلطف تو هزار لشکر غم شکند
اندیشه به کار دار کاندر سختییک آه هزار ملک درهم شکند
به قدری دست زده شد که دومرتبه پرده بالا رفت و نمایش شروع گردید و در مرتبه سوم معلم آواز مورد قبول حاج آقا واقع شد ...[890]»
همانطور که در سطور بالا دیده شد، این گزارش درباره نمایشنامه خسیس اثر مولیر است که حسن ناصر و احتمالا کارگردانی کرده بود.
بازیل نیکیتین نیز در سال 1330 قمری مینویسد:
«در رشت نمایشهای دائمی وجود نداشت. اما گاهی که نمایش میدادند، من در آن حضور مییافتم ... رل زنان را هم مردان بازی میکردند! در خاطر دارم که این پیسها از فرانسه ترجمه شده و نشان میداد که ایرانیها نمایشنامههای فرانسه را میپسندند. وقتی هم در نمایشی حاضر شدم که پیس آن ابتکاری بود و نتایج بد عادت به مسکرات را مجسم مینمود و جنبه تعلیم و تربیتی داشت و قهرمان الکلی را در تهران نشان میداد که به واسطه این عادت به عاقبت بدی دچار گردید. بعد هم با نویسنده این پیس ابتکاری که جوان آموزگاری بود [حسن ناصر] آشنا شدم و نسخه آن را به من داد که رونوشتی از آن برای پروفسور ژوکوسکی ایرانشناس و استاد خودم فرستادم تا نمونه پیسهای ابتکاری ایران را ببیند.»[891]
بر اساس اظهارات عباس اصالت (بانکی) این گروه در مدت پنج تا شش سال، بیش از چهل پنجاه نمایش در گیلان اجرا کرد و بر اساس یادداشتهای علی اکبر افشار گروه امید ترقی 14 نمایشنامه را 30 تا 35 مرتبه روی صحنه آورد. به نظر میرسد ارقام داده شده توسط افشار به واقعیت نزدیکتر باشد.[892]
رجاء آدمیت
شکل گرفتن مجمع امید ترقی و اجرای پررونق آثار نمایشی در رشت، برای سایر محافل فرهنگی انگیزهای شد تا با این مجمع به رقابت برخیزند.
مؤسس این گروه میرزا عبد الکریم خان نائینی (هنر) بود که خود نیز کار ترجمه نمایشنامهها، کارگردانی و همچنین بازیگری را انجام میداد. وی قبل از تشکیل این گروه عضو مجمع امید ترقی بود و به دلایلی از آن کنارهگیری کرد.
نائینی «در این کار کاملا تنها بود و انشعابی در امید ترقی صورت نگرفت و حتی آقایان عبد الله راعی، شیخ محمد قاسم انصاری، عبد المجید فرساد و میرزا هاشم خان و چند نفر دیگر که به رجاء آدمیت پیوستند، هیچکدام عضو امید ترقی نبودند.»[893]
اعضای این گروه عبارت بودند از: هاشم خان، اشرف خان، شیخ قاسم انصاری، مسیو محمد تقی یحیایی، حسین مهرصادقی، عبد الله راعی و شیخ محمد آموزگار که اینان نیز از طریق نمایشهای اخلاقی، منشأ خدمات ارزندهای شدند.[894]
هیئت آکتورال محمدیه
با فروپاشی هرگروه فرهنگی، گروهی دیگر از بطن آن سر بیرون میآورد.
عبد المجید فرساد که بعدها نام خود را به عجایب تغییر داد، عضو رجاء آدمیت بود. بعد از انحلال این گروه، خود هیئت آکتورال محمدیه را در سال 1334 ق (1295 شمسی) تشکیل داد.
افراد این هیئت را جمال شیرینلو، جلال جلیلزاده (شیریناف)، عباد الله اسماعیلزاده (رنجبر)، احمد درخشان، رسول همائی، محمد آقا تبریزی، عباس خان سرابلی، پاشا خان و حسین قلی خان قفقازی تشکیل میدادند.
فریدون نوزاد درباره این گروه مینویسد: «جمعیت محمدیه در بحبوحه جنگ بین المللی اول در رشت تشکیل شد. افراد این جمعیت همه آذربایجانی- چه ایرانی و چه بادکوبهای- بودند. آنها به نفع مدرسهای به نام مدرسه محمدیه واقع در صومعه بجار نمایشنامههائی را به زبان ترکی به معرض نمایش میگذاردند. این نمایشنامهها از آثار نویسنده و موسیقیدان معروف بادکوبه، عزیر حاجی بگوف و برادرش ذو الفقار بیک و دیگر نمایشنامهنویسان بادکوبهای بود که برخی اپرت و بعضی اپرا و تمامآهنگی بود. این اپرتها عبارت بودند از مشهدی عباد، آرشین مالالان، جوان پنجاه ساله، زن داربیزن، کربلائی قباد. اپراها عبارت بودند از: لیلی و مجنون، اصلی و کرم، عاشق غریب، شاه عباس و خورشید بانو، شیخ صنعان ... و نمایشنامههای دیگری از قبیل آقا محمد خان قاجار، کاوه آهنگر[895].»
برای نخستین بار در رشت توسط این گروه خانمی به نام سونا قفقازی روی صحنه نمایش ظاهر شد. فرساد مؤسس گروه به خاطر همین کار و نیز تأسیس مدرسهای برای دختران مورد بغض و نفرت گروهی از مردم قرار گرفت و چون کیفیت کار گروه کاهش یافت اعضای هیئت در نشستی مدیریت گروه را به اسماعیلزاده رنجبر و عسکر سمیعی محول کردند.[896] اکثر اعضای گروه از افراد خوشنام بودند که مشاغل مهم و حساسی را نیز در اختیار داشتند نظیر جمال شیرینلو که مسئولیت نوغان گیلان را بر عهده داشت.
انجمن فرهنگ
میرزا حسین خان جودت، معلم ریاضی دبستان احمدیه رشت در سال 1295 شمسی انجمن فرهنگ را بنیان نهاد وی «بعدا مدیر دار الایتام و سپس کمیسر معارف دوران انقلاب شد.»[897] این مجمع «به تبعیت از شرکت علمیه
ص: 715
گروه نمایشی و عدهای از اعضای انجمن فرهنگ. در عکس دائی نمایشی از بنیانگذاران و کارگردانان و بازیگران تآتر جدید در گیلان دیده میشود (نفر چهارم نشسته در ردیف اول از سمت راست).
فرهنگ تهران تأسیس یافته و همان اهداف فرهنگی و اجتماعی را دنبال میکرد.»[898]
تأسیس این انجمن باعث شد تا بعد از انحلال مجمع امید ترقی علاقمندان به معارف، جملگی به این انجمن روی آورند. کریم کشاورز که خود عضو این انجمن بود، میگوید: «در این انجمن هر هفته یک نمایش اجرا میشد. مرحوم دائی نمایشی کار تآتر انجمن را اداره میکرد. این انجمن مجلهای هم داشت به اسم فرهنگ. من از انجمن فرهنگ رشت به خاطر ترجمه دو اثر از کرنی به نامهای سینا و هوراس یک نشان طلا گرفتم. دائی نمایشی هم همان نشان را گرفت. مترجم انجمن فرهنگ مرحوم حسن ناصر بود ... در آن زمان نقش زن را مردها بازی میکردند. مثلا مرحوم اسماعیل شبرنگ یکی از کسانی بود که نقش زن را بازی میکرد ... هر نمایش یک شب به روی صحنه بود و خیلی کم اتفاق میافتاد که دو شب روی صحنه بماند. بیشتر نمایشها از مولیر و راسین بود. یکی دو نمایش از ویکتور هوگو مثل ارنانی و ریبلاس و یکی دو نمایش فارسی مثل جعفر خان از فرنگ آمده را نیز روی صحنه آوردیم. مترجم این نمایشها حسن ناصر بود ... اکثر نمایشهائی را که من در آنها بازی میکردم دائی نمایشی کارگردانی میکرد. در این نمایشها اسماعیل شبرنگ، حسین خلیلی و ... بازی داشتند ... خیلی سعی میشد در نمایشها جلوی بدیههسازی را بگیرند، ولی گاهی این رویه زیر پا گذاشته میشد. مثلا میرزا یحیی خان کرمانی یکی از کسانی بود که گهگاه در اجراها بدیههسازی میکرد.»[899]
ص: 716
یکی از نخستین متون چاپی مربوط به تآتر در گیلان که در سال 1306 چاپ و اجرا شده است.
با پیوستن دائی نمایشی به این انجمن، در قلمرو تآتر، انجمن از بیشترین توان اجرائی برخوردار شد. با این حال علی قلی پوررسول معتقد است که اعضای انجمن فرهنگ «همان روش امید ترقی را پیش گرفتند و همان نمایشنامههای مولیر ترجمه شادروان حسن ناصر ...»[900] را به نمایش میگذاشتند. این سیاست گویا نباید به درازا کشیده باشد، چرا که با حضور کریم کشاورز آثاری از کرنی و ویکتور هوگو نیز در همین زمان ترجمه و اجرا شد و نیز نمایشنامه بزرگ حسن مقدم به نام جعفر خان از فرنگ آمده بر روی صحنه آمد.
یکی از چهرههای بنام معارف گیلان به نام حاجی رضا مطبعه در کنار این انجمن بود. وی با فراگرفتن راهورسم مطبعهداری یک دستگاه مطبعه حروف سربی به رشت وارد کرد و به چاپ روزنامه و کتب مورد احتیاج پرداخت.
او مردی خیر و نیکوکار بود و در هر کار پشتکار زیادی از خود نشان میداد. با اخذ اعانه از مردم به کسر بودجه مدارس کمک میکرد و در ترویج نمایشها و فروش بلیط جدیت فراوان داشت.[901]
اعضای این انجمن بنا به نوشته گلبرگ عبارت بودند از: محمد علی خان آزاد، تقی جباری، ناصر سخنور، ابو نصر رازی، الوش بیک، کریم کشاورز، مرتضی قلی خان اسدی، محمد علی کباری، محمد ثابت، حسن نیکپی، حسن وحدانی، سید احمد نقیبی، ابراهیم جاوید، غلامرضا آزاد، رضا روستا، احمد محققی، محمود کیائی، حسین جودت، شفیعی، تقی رائقی ... اسماعیل شبرنگ ... علی قلیپور رسول، حسین شهرستانی، مهدی دبیری، نعمت فروزین، محمد باقر گلبرگ، حسین نیکروان ... میلانی ... فروزش ... علیزاده (رخشنده)، محمد حسین دائی نمایشی ... یحیی کرمانی.[902]
در میان اعضاء «فقط عده معینی زیر نظر دائی نمایشی در کار تآتر شرکت داشتند، بقیه وقتشان را صرف پیشبرد برنامههای عقیدتی خود میکردند.»[903] و این موضوع خود باعث انحلال انجمن فرهنگ شد.
در میان آثار اجراشده توسط این انجمن باید از نمایشنامههای زیر نام برد:
سینا، هوراس، تارتوف (سالوس)، ارنانی، ریبلاس، جعفر خان از فرنگ آمده، سعد وقاص، حاجی محمد خان شجاع الدوله و ....
سندی در دست است که احتمالا مربوط به انجمن فرهنگ بوده و از نخستین متون چاپی در گیلان میباشد. عنوان آن «نمایش تخته زندهسواره» است. در زیر عنوان، نام فرهنگ چاپ شده است که به احتمال زیاد همان انجمن فرهنگ باید باشد. سند یک ورقه بزرگ شامل دو نمایشنامه به شعر
ص: 717
نشانی که در سال 1303 شمسی از سوی جمعیت آزاد ایران به بانو روشنک نوعدوست اهدا شد.
روشنک زنی آزاده و روشنفکر بود که در راه پیشرفت و تعالی زنان گیلان گامهای بلندی برداشت. یکی از اقدامات او تأسیس نخستین مدرسه دخترانه با روش جدید آموزشی در رشت بود که نام آن را مدرسه سعادت نسوان نهاد.
گیلکی است و هریک مستقل از دیگری است. بیشتر حالت پیشپرده یا میان- پرده دارد. نویسنده آن م. کسمائی و تاریخ چاپ اثر 1306 است. هیچ نمونهای مانند این اثر در تاریخ تآتر گیلان دیده نشده است.
انجمن فرهنگ یکی از بزرگترین و بانفوذترین انجمنهای تآتری و فرهنگی گیلان بود. گردانندگان آن از نظر عقاید سیاسی در دو قطب کاملا مخالف قرار داشتند. کسانی نظیر رضا روستا، کریم کشاورز، روحی کرمانی، محمد علی شریفی و چند تن دیگر مارکسیست بودند و برخی دیگر که اکثریت اعضاء را تشکیل میدادند تمایلات ناسیونالیستی و ملیگرائی داشتند.
اختناق و محدودیتهائی که دستگاه حاکمه اعمال میکرد و شکاف عمیقی که بین این دو گروه وجود داشت از بیرون و درون انجمن را در فشار سخت قرار داد و موجبات تعطیل و انحلال آن را فراهم ساخت که ضایعهای تأسف بار برای جامعه فرهنگ و هنر گیلان بود.
انجمن فردوسی
در سال 1298 انجمن دیگری به نام فردوسی تأسیس یافت. محور فعالیتهای این انجمن ورزش بود. به همین دلیل کلیه درآمد هیئت تآترال فردوسی صرف ورزش میشد. تنها سند موجود از این انجمن، آگهی زیر است: «تآترال فردوسی روز 17 رجب مطابق با 4 روز بعد از ماه دلو 1302 در سن فرهنگ نمایش خواهد داد.»[904]
آکتورال آزاد
آکتورال آزاد گروه فرهنگی دیگری بود که در سال 1300 شکل گرفت.
بانی این گروه جهانگیر سرتیپپور[905] بود و اعضای آن علی اکبر افشار، محمود چمنی، رضا حسینزاده، نعمت فروزش و ابو طالب عاکف که با تأسیس قرائتخانه و ارائه نمایشهای اخلاقی دوشبهدوش سایر گروهها فعالیت داشتند.[906] نوزاد درباره این گروه مینویسد: «اساسا این هیئت برای مبارزه با افکار افراطی برخی از رهبران مجمع فرهنگ تشکیل گردید و با توسل به حربه بسیار ظریف، ولی شدیدا کاری هنر، به داخل مدارس و بین جوانان نفوذ کرد و کوششی برای پاک ساختن ذهن نوجوانان از تبلیغات افراطی نمود.
نمایشنامههای میهنی و تربیتی به روی سن برد و برای آنکه توفیق بیشتری یابد گاه ناگزیر میگردید متاع خود را به رایگان عرضه نوجوانان مشتاق بیپول بدارد و این گشادهدستیها بنیه مالی هیئت تآترال آزاد را به ضعف کشنده مالی دچار کرد.»[907]
سرتیپپور در این زمینه میگوید: «جمعیت آکتورال آزاد را که ما تشکیل داده بودیم ... چون مردم نمایشهای مبتذل دیده بودند، رغبت به نمایشهای جدید نشان نمیدادند. سه ماه برنامههای مجانی اجرا شد تا مردم را جلب تآتر کند.
میرزا علی اکبر افشار دکوراتور بود و آقای گلبرگ کارگردان. در این کار افشار هم به گلبرگ کمک میکرد.»[908]
آکتورال آزاد ایران
جمعیت ترقی ایران که جهت مبارزه با افکار رایج در انجمن فرهنگ به سرپرستی علی اکبر افشار شکل گرفته بود، توان پایداری در برابر این انجمن را نیافت و بعد از مدتی، افشار با جهانگیر سرتیپپور به مذاکره نشستند تا با توان بیشتر مجمعی آزاد از تفکرات بیگانه را سروسامان دهند. از اینرو گروهی به نام آکتورال آزاد ایران را در اوائل سال 1301 تشکیل دادند.[909]
موقعیت سیاسی- اجتماعی که آکتورال آزاد ایران در آن شکل گرفت، به گونهای بود که به خودیخود، آن را در برابر افکار انجمن فرهنگ قرار میداد. این گروه به لحاظ تحولات سیاسی و رشد افکار میهنی نیروهای جوان
ص: 718
آستقیک یقیکیان همسر گریگور یقیکیان از نخستین زنانی بود که در صحنه تآتر گیلان ظاهر شد.
اعضاء پیک سعادت نسوان. ایستاده از راست بچپ: جمیله صدیقی، فروز فروزی، ناشناخته، روشنک نوعدوست، سرور مختاری، ایراندخت نویدی کسمائی (صدر دانش)، شوکت روستا. نشسته ردیف دوم: فرخنده نویدی کسمائی (کشاورز)، شوکت شریفی (کباری)، ناشناخته، پریرخ نویدی کسمائی (شیرینلو)، قدس اعظم ابراهیمی (وحدانی)، ماهرخ مینویی. نشسته ردیف سوم: دولت شهرستانی، سکینه شبرنگ، پریاس کسمائی، زهرا شکوری.
و آزادفکر را به خود جلب میکرد و به علت علاقه افراد گروه به سنن و علائق ملی در عوض ترجمه و اجرای نمایشنامههای خارجی خود به تهیه و تدوین نمایشنامههای ایرانی میپرداخت. بهترین نویسنده گروه مزبور جهانگیر سرتیپپور بود که کارگردانی آثارش را نیز غالبا خود بر عهده داشت و گاه به بازیگری میپرداخت. برخی از افراد این گروه عبارت بودند از: علی اکبر افشار، اسماعیل بلوری، پاکزاد، حسین خمامی، موسی فکری، جهانگیر سرتیپپور، اسفندیار سرتیپپور، نعمت اللّه فروزش، ابراهیم فرزام، عباس کدیور، محمد باقر گلبرگ، علی گلبرگ، باقر مولائی، رضا معتمد، میر احمد مدنی و حسین مهرصادقی.
شاید بزرگترین اتفاق تآتری در گیلان از آغاز شکلگیری آن، حضور گریگور یقیکیان باشد که اغلب کارهای خود را با این گروه به روی صحنه میآورد. او معیار جدیدی بود از تآتر علمی گیلان. یقیکیان، تآتر اروپا را میشناخت، چند زبان میدانست، تآتر دیده بود، خود مینوشت و بازی و کارگردانی میکرد. سرتیپپور درباره او میگوید: «یقیکیان مقام بالاتری داشت. مرد متشخص سیاسی و دانشمندی بود که برای او باید حساب جدا باز کنیم. من با او همکاری نزدیک داشتم. نمایشنامه مزدک و میدان دهشت را من برای او به فارسی برگرداندم. کار یقیکیان مثل کارولتر بود ... او نمایشنامه مینوشت و در گروه جمعیت آزاد ایران ... آنها را اجرا میکرد. اول بار که در گیلان نقش زن را یک زن ایرانی بازی کرد در نمایشنامه یقیکیان بود که ارامنه و مسلمانان مشترکا کار میکردند. من، یقیکیان، موسی فکری، حسین مهرصادقی، مسیو الیاس و علی اکبر افشار در نمایشنامه جنگ مشرق و مغرب یا داریوش سوم (کدمانس) بازی کردیم. در نمایشنامه انوشیروان و مزدک هم در کنار یقیکیان بازی کردم. من به ارمنی تسلط نداشتم. یقیکیان نمایشنامه را در اختیار من میگذاشت، آن را معنی میکرد و من به فارسی مینوشتم ...»[910]
جدا از نمایشهای ذکرشده، گروه تآترال آزاد ایران نمایشنامههای زیر را نیز اجرا کرد: رستاخیز سلاطین ایران نوشته میرزاده عشقی، پریچهر و پریزاد نوشته رضا کمال شهرزاد، کاوه آهنگر نویسنده و کارگردان جهانگیر سرتیپپور.
جمعیت معارفپژوهان نسوان و پیک سعادت نسوان
نهضت فرهنگی گیلان، کمکم توانست جای خود را در میان مردم باز کند.
این نهضت با استفاده از هنر تآتر به کمک تمام نهادهای اجتماعی شتافت.
جامعه سنتی، که خود شاهد این دوره نوزائی بود، با تمام مرارتهای جنبی، بعد از گذشت زمانی نهچندان دراز، خود همپای این نهضت فرهنگی شد.
همانطور که اشاره رفت، زنان در صحنه تآتر جائی نداشتند و غیر از یکی دو استثناء که بازیگر زن روی صحنه رفت، قاعده بر این بود که مردان نقش زنان را بازی کنند. به یک معنی در این دوره تآتر کاملا مردانه بود. زنان گیلانی در این قلمرو، از مردان عقب نماندند. آنان نیز تآتر زنانه را راه انداختند.
جمعیت معارفپژوهان نسوان به همت خانم ساری امانی در نیمه دوم سال 1302 خورشیدی تأسیس شد و بعد از چندی، در 25 اسفند 1302، اولین نمایشنامه خود را به نام عروسی یا دخترفروشی در پنج پرده در سالن الوش بیک به اجرا گذاشت. نویسنده نمایشنامه مشخص نیست. متن نمایش
ص: 719
دقیقا گزارش زندگی زنان آن دوران است. از اینرو نمایش مزبور را میتوان جزء اولین نمایشهای زنانه ایران دانست. چرا که تمام کارهای صحنه از کارگردانی تا بازیگری را زنان به عهده داشتند. این گروه نمایشنامه «عروسی اشتباهی» را نیز در تاریخ 2 خرداد 1303 و نیز نمایشنامه رستاخیز سلاطین ایران، عروس پشیمان، اصلی و کرم و عشق خونین را در رشت و انزلی به اجرا گذاشتند. در نمایشنامه رستاخیز سلاطین ایران خانم ساری امانی نقش عشقی شاعر را عهدهدار بود.
این جمعیت نیز دچار انشعاب شد و از درون آن مجمع پیک سعادت نسوان به همت خانم روشنک نوعدوست شکل گرفت. این گروه آثار مولیر را که انجمن فرهنگ به نمایش میگذاشت برای بانوان اجرا میکرد و طبعا از نظر فکری تحت تأثیر انجمن فرهنگ بود. مجمع مزبور مجله پیک سعادت نسوان را منتشر کرد. اعضای این مجمع عبارت بودند از پریرخ نویدی کسمائی، قدس- اعظم ابراهیمی، خدیجه توکلی، فهیمه حقیقی، شوکت روستا، قیصر سیف، شوکت شریفی، دولت شهرستانی، زهرا شکوری، سکینه شبرنگ، جمیله صدیقی کسمائی، پریاس کسمائی، سرور مختاری، ماهرخ مینوئی، فرانک آبتین، فرخنده نویدی کسمائی ...[911]
کانون ایران
کانون ایران به نوعی ادامهدهنده اهداف فرهنگی آزاد- ایران بود که توسط محمد علی جواهری تأسیس یافت. از اعضای تشکیلدهنده آن اطلاعی در دست نیست اما حضور گریگور یقیکیان در این انجمن میتواند نشانه اعتبار آن نیز باشد. یقیکیان که در آکتورال آزاد- ایران چند نمایشنامه اجرا کرده بود اینبار، با نام کانون ایران نمایشنامه «برای شرف» را اجرا کرد. این نمایشنامه را استپان سیمونیان ترجمه کرده بود و بازیگران آن اروسیاک هاروطونیان، مانوشاک ساناساریان، ملانیا سیمونیان و چند تن دیگر بودند. محل اجرای نمایشنامه در سالن مدرسه آوادیس بود. این گروه نمایشی «رفیق مزور» را نیز چنانکه از تبلیغ آن در روزنامه پرورش برمیآید، در سالن بلدیه بر روی صحنه آورد.[912]
آئینه عبرت و جمعیت تهذیب اخلاق
انجمن آئینه عبرت در سال 1303 به مدیریت محمد نشوری کار خود را آغاز کرد. در این انجمن اسماعیل خان، احمد درخشان، عباد الله رنجبر، رضائی، شادپور، فکری، مهدی کمد، لنکرانی، لطفی، مهرصادقی، منافی، نیکمنش، فاطمه نشوری، روحبخش، گیلان رنجبر، بانو فخر، بانو عظمت، سونا قفقازی و چند تن دیگر عضویت داشتند.
گریگور یقیکیان با این انجمن همکاری کرد و نمایشنامه حق با کیست را در سال 1308 روی صحنه آورد. آئینه عبرت بعدها به نام تهذیب اخلاق تا سال 1315 به کار خود ادامه داد. احمد درخشان در این دوره یکی از چهرههای درخشان بود. نمایشنامههای مشهدی عباد، بلای آسمانی و مکر زنان از جمله آثاری است که این گروه به روی صحنه آورد. جمعیت مزبور پس از مدتی به صورت کانون درآمد و حدودا تا سال 1315 دوام یافت.[913].
شرکت هنر
بعد از رکود همهجانبه تآتر و دیگر فعالیتهای اجتماعی از سال 1310 تا 1320، همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای متفق، تآتر بار دیگر و در فضائی دیگر شروع بهکار کرد.
ابتدا در سالهای 1320 و 1321 جمعیت گیل و درخشان اعلام حضور کردند. در این میان فقط عباد الله رنجبر توانست نمایشنامه مشهدی عباد را، که چندین بار اجرا شده بود، به روی صحنه ببرد.
روسها از فرصت استفاده کردند و شروع به اعزام گروههای تآتری از آذربایجان شوروی به گیلان نمودند. از این گروه خانمی به نام سوریا (ثریا) قاجار در رشت ساکن شد. او ابتدا فروشگاهی بزرگ دایر کرد و بعد از مدتی با انگیزههای سیاسی سالن شهرداری رشت را به صورت اجاره در اختیار گرفت و سینمای شرق را دایر کرد.
در این میان مهدی گرامی به اتفاق محمد حسن میلانی، محمد حسین جفرودی، عبد اللهی، اسفندیار سرتیپپور، خانم دکتر خسروی، میر علینقی میرکیا شرکت هنر را تأسیس کردند. این شرکت با هنرمندانی چون منیره آخوندنیا (تسلیمی)، فرخ پوررسول (هوشمند)، رخشنده اکبر، کسروی، حیدر صارمی، ناصر کشفی، علی شوکت، مانی خواجویها، عباس فیضخواه، علیرضا آزاده و بیانی از فروردین 1323 آغاز بهکار کرد.[914]
کارگردان این گروه میر علینقی کیا بود که در حقیقت «از شاگردان با استعداد علی دریابیگی هنرمند و کارگردان و تحصیلکرده تآتر بود که از تهران به رشت آمده و به خاطر همین مسئله بود که خود آقای علی دریابیگی هم هربار که از تهران به رشت میآمد سری به شرکت سهامی هنر میزد و حتی در کار کارگردانی برنامهها در پارهای از مواقع همکاری میکرد و اظهارنظر مینمود.»[915]
ریشتراش شهر اشبیلیه (باربیه دوسویل) و ریشارد دارلینگتون از آثاری بود که این گروه به اجرا گذاشت. فریدون نوزاد در نمایشنامه ریشارد دارلینگتون ایفاگر نقش دکتر گرای بود.[916]
کانون آئینه
کانون آئینه همزمان با شکلگیری شرکت هنر شروع بهکار کرد. افشار، شجاعی و تابش بنیانگذاران آن بودند. کارگردان این گروه علی اکبر افشار بود و مدیر آن شجاعی. بیانی، میزان، کیهان دیوانبگی (دیوانبیگی) و رحیم نجات همکاران دیگر این کانون را تشکیل میدادند. آنان نمایشنامه ولپن را روی صحنه آوردند. خسرو کسروی نیز که از شرکت هنر کناره گرفته بود، به این
ص: 720
کانون پیوست. با اینکه ولپن با مهارت زیادی روی صحنه برده شد، ولی این گروه نیز نتوانست راه به جائی برد. همین بازیگران بعدها نمایشنامه فردوسی را اجرا کردند.[917]
استودیو درام گیلان
به کوشش علی اکبر افشار و میر علینقی میرکیا در سال 1323 استودیو درام گیلان تشکیل شد. این گروه در آغاز دست به فعالیتهای بسیار وسیعی جهت جذب نیروهای مستعد زد. برپائی کلاسهای آموزشی در رشته کارگردانی و بازیگری و دیگر فعالیتهائی که به نوعی با کار تآتر مربوط میشد، از جمله اقدامات این استودیو بود. در این مجمع علی دریابیگی، زند، اشرف لقائی، فریدون نوزاد، سونیا صفرخانی، ملوک آقاخانی، کیهان دیوانبیگی، هوشمند، جلال علاقمند، برومند، محمد اعتدالی، خسرو تسلیمی، شاپور درخشانی، محمد رئیسزاده، گرگانی، مهدی جلیلی ... هنرنمائی میکردند.
نمایشنامههای زارع شیکاگو (مارک تواین)، ازدواج (گوگول)، نادر شاه (نریمانف)، قضاوت دنیا (برچسگادف)، عدالت بشر و چترباز از آثار اجرا شده در این استودیو بود.
فعالیت این استودیو مصادف بود با اشغال رشت توسط نیروی شوروی. در چنین شرایطی، این استودیو، در جدالی گریزناپذیر به فعالیتهای خود ادامه داد. از یک طرف نمایشنامه ازدواج اثر گوگول را که نویسنده و مترجم آن روس بودند و در امر کارگردانی نیز یکی از اتباع شوروی میر علینقی میرکیا را یاری میکرد بر روی صحنه آورد و از سوی دیگر نمایشنامه نادر شاه را که قرار بود زیر قیچی سانسور مسخ شود به همت کارگردان و بازیگران به صورت کامل اجرا کرد.
استودیو درام گیلان، اولین گروهی بود که از هنرپیشگان دانشآموخته تآتر استفاده کرد.
بعد از انحلال استودیو درام گیلان، هنرپیشگان آن، نمایشنامه مازیار را به مدیریت دیوانبیگی به روی صحنه آوردند.[918]
کانون هنرپیشگان پیروز
بعد از انحلال استودیو درام گیلان، کانون هنرپیشگان پیروز، در آبانماه 1325 در ساختمان مدرسه راهنمای سعادت واقع در آفخرا شروع بهکار کرد.
این کانون تحت نظارت شورائی از اعضای کانون با اجرای نمایشنامههای زیر در سالن مدرسه آوادیس به کار خود ادامه داد:
دختر خودپسند: اقتباسکننده خسرو تسلیمی
ده نمره اشتباه: نوشته احمد برومند
نفرین خنیاگر: اقتباس از ادبیات کشور آلمان
بعد از این آثار، نمایشنامههای محکومین محیط نوشته فریدون نوزاد، عمو رجب بچه شده (اقتباس از یکی از آثار مولیر) کارمند، مبارزه با الکل و تریاک و نمایشنامه خدا و حقیقت توسط هنرپیشگان کانون در رشت و شهرهای اطراف اجرا شد. در خردادماه 1325 این گروه نیز منحل گردید. در این کانون فریدون نوزاد، ملوک آقاخانی، احمد برومند، کیهان دیوانبیگی، هادی تقوی، خسرو تسلیمی و چند تن دیگر همکاری داشتند.
در مهرماه 1325، بار دیگر محمد رئیسزاده که به کلوپ حزب توده پیوسته بود با همکاری هادی تقوی و احمد برومند کانون پیروز را راه انداخت. بعد از چندی با کمک بهرام بهرامپور، حبیبزاده، عیسی مرادیان نمایشنامههای تاجر چترباز و هرجومرج نوشته محمد علی افراشته را به روی صحنه آورد. با تعطیل کلوپ حزب توده در سال 1325 این کانون بار دیگر منحل شد.
در سال 1325 بار دیگر رئیسزاده با همکاری فریدون نوزاد، احمد قاسمزاده، برومند، ایرج حبیبزاده، هادی تقوی، فرخ پوررسول (هوشمند)، مهستی ... نمایشنامههای هرچه بکاری درو میکنی، فراک عوضی و نازیا (نوشته فریدون نوزاد) را اجرا کردند.[919]
در همین سال به کوشش محمد اعتدالیخو، شاهپور درخشانی و رحیم روشنیان اقداماتی برای افتتاح تآتر دائمی رشت آغاز شد. نمایشنامههای مرده باد جنگ و خیانت و وفا (فرید و فریده) را هنرپیشگان تآتر رشت اجرا کردند.
در سال 1326 کیهان دیوانبیگی موفق به اخذ پروانه هیئت هنرپیشگان سیار شد. وی برای انجام خدمت وظیفه عضویت هیئت را به رئیسزاده سپرد. در سال 1327 نمایشنامه منجلاب بدبختی اثر فریدون نوزاد و نیز در سال 1328 نمایشنامه نازیا اثر همین نویسنده به روی صحنه آمد و بعد از آن برای همیشه کارنامه کانون هنرپیشگان پیروز بسته شد.[920]
تماشاخانه گیلان
مهدی گرامی، مؤسس شرکت هنر، بار دیگر جهت تأسیس یک کانون تآتری و اینبار با اهداف کاملا حرفهای، درست زمانی که تآتر گیلان به گل نشسته بود، دست به تأسیس مؤسسه نمایشی دیگری زد. او به همراه محمد- حسن میلانی، خانم دکتر خسروی، اسفندیار سرتیپپور و همسرش در سال 1324، بانی تماشاخانه گیلان شد. خانم سرتیپپور، قسمتی از حیاط منزل خود را به شرکت واگذار کرد تا سالن تماشاخانه در آن زمین ساخته شود و گویا قراردادی به مدت ده سال منعقد شد. صرفنظر از هنرپیشگان شرکت هنر، رئیسزاده (برای مدتی کوتاه)، شاپور درخشانی، محمد اعتدالیخو، غلامحسین نصیری، همتی، میرابی، خاکپور، رحیم روشنیان، ابو القاسم نزهت- سرشت، نورهان، فرامرز بهبود، هادی طاهباز، نادر گلچین، ناصر مسعودی، حامد تحصنی، گرجی، محمد رضا شفیع و عدهای دیگر از جمله نینا و فائزه با این گروه همکاری داشتند.
این مرکز نیز با وجود برخورداری از همکاری افراد باتجربه نتوانست راه به جائی ببرد. بعد از سه سال مهدی گرامی خواست تماشاخانه را تبدیل به انبار کند ولی با کوشش محمد حسن میلانی این اقدام صورت نگرفت. وی و
ص: 721
محمد رضا جفرودی و حیدر صارمی سالن را اجاره کردند و به فعالیت تماشاخانه ادامه دادند؛ ولی به علت اختلافات داخلی، نداشتن نمایشنامهنویس و مترجم، تکراری بودن نمایشنامهها، سهلانگاری دستاندرکاران، عدم آشنائی به مسائل روز و توجه مردم به سینما این کانون تآتری نیز که میراث شوم گروههای تآتری دیگر را به گرده کشیده بود در سال 1337 تعطیل شد.[921]
این گروه نمایشنامههای خوبی چون: ارنانی، بازرس، پری جادو، کلاه حصیری، بادبزن خانم ویندرمیر، برای شرف، تیرباران شده سپیدهدم ... را اجرا کرد.[922]
از انحلال تماشاخانه گیلان تا گروه آتوسا
بعد از انحلال تماشاخانه گیلان، اقدامات چندی در قلمرو نمایش صورت گرفت. در مرحله اول فریدون نوزاد، به همراه فرامرز بهبود، اردشیر جلایر، منوچهر روزرخ، خوشگواری، قدسی، سهراباتی، توفیقی، علیزاده، طهماسبی و بسیاری دیگر کلاس تآتر ایران را تشکیل دادند. آنان، دیار اشکبار، مجاهد و سقوط تختجمشید را اجرا کردند.[923]
در کنار این فعالیتها، فرامرز بهبود، ناظم دبستان صدیق اعلم و بازیگر تماشاخانه گیلان، با همکاری دانشآموزان مدرسه نمایشنامه حاجی آقا را در آبان 1336، در همین مدرسه بدون سالن اجرا کرد و بعد نمایشنامه «عدالت اجرا میشود» را به روی صحنه برد. در سال 1337 همزمان با آخرین اجرای تماشاخانه گیلان، نمایش «در راه وطن» اجرا شد. با تعطیل شدن تماشاخانه گیلان، بهبود فراغت بیشتری یافت و هسته تآتری او بارورتر شد. «قاچاقچی» و «اطاق شماره 9» را به مدت چهار ماه (هر هفته سه روز) روی صحنه آورد و بعد به خاطر وطن، از زندگی تا مرگ یک قدم، بیژن و منیژه و تیربارانشده سپیدهدم را به صحنه برد. علی حاج علی عسگری نویسنده تاریخچه تآتر گیلان دانشآموز بود که کار تآتر را با فرامرز بهبود آغاز کرد. دیگر بازیگران در این گروه- که بعدها به آن اضافه شدند- دلزنده، مدنی، دشتی، هرمز طاووسی، ملکزاده، احمد بدرطالعی، ناظری، مستوفیان، روزرخ، زهرا نزهتسرشت، جعفری، علویون بودند. با کنارهگیری بهبود، این گروه نیز از بین رفت.
زندگی تآتر در رشت افتانوخیزان ادامه یافت. بعد از انحلال گروه بهبود، به همت جمشید حلاج و هادی طاهباز- از هنرپیشگان تماشاخانه گیلان- و حضور دوباره فرامرز بهبود، پروین، روزرخ، جمشید جفرودی، احمد بدرطالعی و علی حاج علی عسگری گروه دیگری شکل گرفت که فاجعه رمضان را به روی صحنههای شهرستانهای استان برد و بعد «بدگمان» را در انزلی اجرا کرد و با روی صحنه آوردن نمایشنامه اعدام در ده شماره، منحل شد.
در سال 1341 در خانه جوانان رشت گروهی شکل گرفت که نمایشنامه آقا محمد خان قاجار، نوشته محمد بشری را به روی صحنه برد. در همین سال، گروه خورشید به همت محمد رئیسزاده، هادی طاهباز، جمشید جفرودی، محمود پورموسوی و خانم پروین تشکیل شد. این گروه نمایشنامههای قضاوت دنیا، سه عروسی در یک شب، دردسر تلفن، سرخر، بدگمان، آرش کمانگیر، عاشق گیج، دکتر دیوانه یا عمو رجب بچه شده را اجرا کرد. بازیگران آن، غیر از افراد نامبرده، عبارت بودند از آفاق بابائی، ماری شعبانزاده، مهین خسروی، احمد بدرطالعی، حبیب پورسیفی، مخبر و عباس امیری.
فرامرز بهبود، در این دوره، بار دیگر پا به صحنه میگذارد. او گروه نمایشی گیلان را که ساختمان آن در محله بادی الله رشت بود، بنا مینهد و نمایشنامههای بدگمان و پرچم را به روی صحنه میبرد. بعد گروه جوانان گیلان به همت احمد نور اللهی شکل میگیرد که آغاز و فرجامش نمایشنامهای بود به نام اشتباه بزرگ اثر ابراهیم ضمیر.
گروه آتوسا
ظهور و سقوط گروههای تآتری قبل و بعد از تماشاخانه گیلان، نشانه بحران تآتر از دو سو (وضعیت نابسامان گروهها و عدم استقبال مردم از آنها) بود. در سال 1341 گروه تآتر آرش تشکیل شد و این گروه در سال 1342 نام خود را به آتوسا تغییر داد. افراد تشکیلدهنده این گروه جوانان باتجربهای بودند که توانستند در کمتر از یک دهه، خون تازهای در رگهای تآتر مرده گیلان جاری سازند. این عده از سال 1343 نمایشنامههای جنجال در فروشگاه، مهر و شرف، عشق مقدس، ولپن و چند نمایشنامه دیگر را به اجرا درآوردند.
نمایشنامه ولپن یکی از مهمترین نمایشنامههائی بود که تاکنون در گیلان شاهد اجرای آن بودهایم.
حضور گروه آتوسا باعث شد تا در سال تحصیلی 1345- 1346 فستیوال تآتر دبیرستانی به مدت ده شب در سالنهای مختلف رشت برگزار شود: بامها و زیر بامها، یک بام و دو هوا، مونتسرا، بادبزن خانم ویندرمیر، ننه انسی از جمله نمایشهای اجراشده بود.
آتوسا در سال 1347 با اجرای نمایشنامه «مردی که مرده بود و خود نمیدانست» به اداره برنامههای نمایشی وزارت فرهنگ و هنر وابسته شد.
افرادی که در این مرحله با آتوسا همکاری داشتند، عبارت بودند از ابراهیم ضمیر، احمد بدرطالعی، محمد بشری، بیژن نیکجو، علیرضا مجلل و علی حاج علی عسگری.
گروه آتوسا پس از اجرای آثاری چون چهار صندوق، سگی در خرمنجا، پیامبر، سیاه زنگی، مرد فرنگی و دایرهزنگی، بمبو، عروسکها، چوب بدستهای ورزیل، کاندیدا برای خوردن، پیک نیک در میدان جنگ، وقتی که آسمان میگرید، معدنچیان و چند نمایشنامه دیگر در سال 1355 از ادامه کار خود باز ماند.
به موازات فعالیتهای گروه آتوسا و با تأسیس کاخ جوانان در رشت از سال 1348 گروههای جوانتری شروع به فعالیت کردند. در کاخ جوانان نمایشنامههای متعددی از جمله: پیک نیک در میدان جنگ، آنکه گفت آری آنکه
ص: 722
رشت، نمای بیرونی تماشاخانه گیلان سال 1337.
صحنهای از پیشپردهخوانی گلپری. نویسنده و احتمالا کارگردان:
تفکری، بازیگران: منیره آخوندنیا (تسلیمی) در نقش گلپری و رمضان هوشمند در نقش کل ممدلی.
ص: 723
خانم فرخلقا پوررسول بازیگر تآتر گیلان.
محمد حسن میلانی بازیگر تآتر گیلان.
خسرو تسلیمی بازیگر تآتر گیلان.
صحنهای از نمایشنامه مهر و شرف. بازیگر ایستاده: احمد بدرطالعی.
حیدر صارمی بازیگر تآتر گیلان، سال 1324.
ص: 724
دوشنبه 21 آوریل 1928 در سالن تآتر مدرسه م. آ. هوردانانیان رشت به کارگردانی آ. آریزاد و با شرکت خانم لالادریان برای اولینبار نمایش داده میشود
بخش اولI
نیوبه یا مجسمه مرمری (کمدی در سه پرده)
با شرکت خانمها آ. هوسپیان، ه. دزرونیان، دوشیزگان هرارپیگ و هریبسیمه و آقایان داوید هاقلاتیان، آ. دزرونیان، آشوت تومانیان و گیورگ نازابگیان.
بخش دومII
ورزش پیشآهنگان
شروع ساعت 9 غروب
بهای بلیط از 3 قران تا 20 قران
کسانی که طالب بلیط میباشند میتوانند به آقای آلک جراجیان مغازه بن مارشه مراجعه کنند.
مسئول آبریگ مارکاریان
چند صحنه از نمایش عاشق گیج. اقتباس از مولیر، کارگردان:
محمد حسن میلانی، بازیگران: محمد حسن میلانی، هوشمند و فرامرز بهبود.
ص: 725
صحنهای از نمایش برای شرف. نویسنده: الکساندر شیروانزاده مترجم: استپان سیمونیان، کارگردان: محمد حسن میلانی، بازیگران: طاهباز، محمد حسن میلانی و جمشید حلاج.
صحنهای از نمایشنامه مجاهد. نویسنده و کارگردان: فریدون نوزاد، از چپ به راست: جلال غروی (فرمانده انگلیسی)، فرامرز بهبود (محمود خان ژولیده از آزادیخواهان نهضت جنگل)، سال 1331.
صحنهای از نمایشنامه اشتباه. تنظیم متن و کارگردان: مهدی- تجلیپور، بازیگران از راست به چپ: ابراهیم رهبر (پزشک)، مهدی تجلیپور (قمارباز)، ناصر پیادهصاحبی (نوکر)، نسرین اکبری (همسر قمارباز). محل اجرا: صومعهسرا.
صحنهای از نمایشنامه قیام داریوش. بازیگران: پرویز واصلی و فرامرز بهبود.
ص: 726
گفت نه، رؤیا، کلوخ، افعی طلائی، مسافران، شب طویل، خانه بارانی ... به روی صحنه رفت.
مرکز آموزش تآتر در گیلان با تصویب وزارت فرهنگ و هنر آن زمان، در سال 1349 تأسیس شد. بعد از آن، پرویز خضرائی به عنوان کارشناس تآتر در رشت مشغول کار شد و آموزش علمی تآتر از این زمان در رشت آغاز گردید.
هنرجویان این مرکز بعد از مدتی نمایشنامه «آریاداکاپو» و «بعد» را با ترجمه و کارگردانی پرویز خضرائی در سالن شیر و خورشید به روی صحنه آورد.
خضرائی در سال 1350 از رشت رفت و جای او را مسعود فقیه گرفت.
کلاسهای آموزشی تآتر بار دیگر شروع بهکار کرد. مسعود فقیه توسط بازیگران این کلاسها و گروههائی که از درون آن شکل گرفته بود آثار متعددی را روی صحنه آورد از جمله: چشم در برابر چشم، خر با بار نمک، شب فردوسی، اشباح، جمعهکشی، هیچ، خودکشی ... در همین زمان امیر ثابت نمایشنامههای سگی در خرمنجا و افعی طلائی را به روی صحنه برد.
مسعود فقیه بعد از 5 سال از رشت رفت و در سال 1355 سعید پورصمیمی به جای او نشست. او بیش از هشت ماه در رشت نماند و حاصل کارش اجرای گلدونه خانم، ناجوانمرد و پهلوان کچل بود.
گروه کادوس نمایشنامه طلسم اجنهها را به نویسندگی و کارگردانی بهزاد عشقی اجراء کرد. تصویر چنگیز خان، در آئینه خوارزم، طوقی، عروسکها، ظهر عاشورا آثار دیگری بودند که به همت عباس امیری، فرهنگ توحیدی و رضا رخشانی به روی صحنه آمد.
در دیماه 1356 محمد ساربان به عنوان کارشناس تآتر در رشت بهکار پرداخت و تا مهرماه 1357 نمایشنامههای نازنین و امید، تصویر چنگیز در آئینه خوارزم و خانه بارانی را اجرا کرد.
بالاخره در آخرین ماه 1357 گروه کادوس نمایشنامه پرواربندان را به کارگردانی بهزاد عشقی در سالن دانشگاه گیلان به روی صحنه برد.[924]