جلد سوم متممه وقايع سلطنت مظفر الدين شاه قاجار سال 1317 هجري مطابق 1899 ميلادي
اشاره
امروز كه سيزدهم ربيع الاول است، طهران از هر جهت مغشوش است. مردم آب ندارند. نان هم ندارند. با اينكه سر خرمن است بيشتر مردم در روز و شب نان ندارند و گرسنه بهسر ميبرند. مردها و زنها در دكاكين خبازي از گرسنگي ناله و فرياد مينمايند.
از قراين تا حال بلواها بايد شده باشد. مردم از بيحالي قدرت بلوي را هم ندارند. بر سر منابر از وضع حكومت و دولت بدگوئي مينمايند. حكومت طهران هم به امور رسيدگي ندارد. هرجومرج است. شاه و صدراعظم هم در لار مشغول گردش هستند. مثل اين است كه طهران را واگذاشتهاند. صدراعظم چه در شهر و چه در شميران باشد اغلب خلوت دارد و ميگويد براي امور دولت و اصلاح كارها اشتغال دارم. اين است كه به جزئيات نميرسم و حال آنكه كلامش دروغ است. «1» و شبها تا ساعت پنج با معاون الدوله و وزير همايون و عزيز خان خواجه معشوق خود خلوت كرده به قمار و ياوهسرايي و ساز و طرب مشغول ميباشد و ذرهاي غم دولت را نميخورد. ايران، در عهد صدارت اين [مرد]، به باد خواهد رفت. بيچاره شاه كه تمام امور ايران را به او تفويض كرده كه شايد
______________________________
(1). مؤلف در صفحات پيشتر از امين السلطان تجليل و از امين الدوله تكذيب كرده و اينك به امين السلطان ميتازد. لابد بيچاره از سادهدلي و زودباوري تحت تأثير امين السلطان زبانباز باهوش ولي رياكار و ظاهر الصلاح قرار داشته و بعد كه ماهيت او را دريافته از او برگشته است. تجربهاي كه قرنها تكرار شده.
ص: 412
رفع نواقص مملكت نمايد. صدراعظم اصلا خيالي كه ندارد نظم مملكت است.
سياسيون گويند كه تمام خيال صدراعظم اين است كه داخله مملكت پريشان شود و بي زدوخورد اسير دولت روس آيد. در حقيقت خرابي ايران در عهد هفده سال وزارت و صدارت امين السلطان است كه انتقامش را خداي قادر از او خواهد كشيد. از آنجا كه مردم ايران فقير و گدا هستند و صدراعظم گاهي كه سوار درشكه ميشود كه به در خانه برود، دو مشت شاهي سفيد و پنج شاهي به فقرا قسمت مينمايد. مردم او را حاتم طايي ميگويند و عوام ايران او را دوست دارند و حال آنكه در عمرش، صدراعظم به يك نفر مستحق يك دينار نداده و يك نفر شخص اصيل در ادارهاش ترقي نكرده. تمام اجزايش مردمان بياصل پستفطرت رذل ميباشند و انعام و اكرام هم كه ميكند به مقلد و ياوهسراي است و مهر و خطش از براي اينجور اشخاص بيصاحب است. هرچه بخواهند به مهرش ميرسانند، اگرچه قتل سيدي باشد. و ماليات و مناصب و درجات دولت ايران را در اين مدت هفده سال به اينطور جماعت بخشيد. اين است كه دولت سه چهار هزار ساله ايران، براي قوت يوميه، معطل و مقروض و پريشان است و مواجب نوكرش سالها نميرسد. مثلا سرتيپها اسلحه حربشان گرو [است] و از بيآبرويي ديگر در طهران صاحبان مناصب نظام لباس نظامي نميپوشند و يكي از افعال زشت صدراعظم اين است كه ميگويد من از لباس نظامي خوشم نميآيد و هركس با لباس نظام پيش او ميآيد بدگويي ميكند.
سال گذشته صدراعظم، به جهت اصلاح نان، چهارصد هزار تومان به شاه ضرر زده و از بيمبالاتي، مباشرين نرخ آن چهارصد هزار تومان را خوردند و شاه را مقروض كرد.
اگر خيرخواهي به صدراعظم بگويد عن قريب از بيمبالاتي شما ايران از دست خواهد رفت، جواب ميدهد كه من با اين شاه گولخور سادهلوح زودباور چه كنم كه مملكت را به دست يك مشت ... احمق داده راست است كه تركها كه با شاه از تبريز آمدهاند خيلي از ماليات دولت را به اسم مواجب و اقسام ديگر ميبرند و شاه در جنب آنها مستهلك است، اما جواب صدراعظم اين است كه پيش از آمدن شاه كه تركها نبودند چرا اينطور دولت را گدا كردي، با آنكه تو در اعمال دولت مطلق العنان بودي. بهعلاوه اگر حالا هم به
ص: 413
شاه بگويي كه فلان «1» ترك سزاوار نيست كه فلان منصب را داشته باشد، البته از تو خواهد شنيد، مقتدر السلطنه كه يك سيد تبريزي فراش مسلكي است كه الآن واسطه عرايض تو با شاه است و سالي شصت هفتاد هزار تومان ميبرد، شاه اين منصب را به او نداد، تو دادي.
در عشر اول ربيع الاول، پس از رسيدن نظام السلطنه به آذربايجان، شاه ظفر السلطنه را كه در حقيقت پيشكار آذربايجان بود به طهران طلب كرد.
از قرار معلوم، انجمن مخصوص تحقيق معدنيات روس امتياز كار كردن در معادن تمام آذربايجان را از دولت ايران حاصل كرده به مدت هفتاد سال. گويند تمام معادن شمالي ايران در اين امتياز شامل است.
در اپريل ماه، در انگليس و فرانسه و آمريك نقره در قيمت ترقي كرده است. گويند امريكا خيال دارد ذخيره خزينه خود را نقره قرار دهد.
دو سال بود كه دولت ايران قدغن كرده بود كه پوست بره به خارجه حمل نشود، امسال دوباره قدغن شد كه از براي پوست منع نباشد و به خارجه ببرند.
ميرزا تقي خان عرب كه يكي از كلانتران طوايف عرب شيراز بود، در وقت شام خوردن تير ميخورد و ميميرد. ابو الحسن خان پسرش جمعي را برداشته به سر پسر عمويش كه قاتل او پنداشته ميريزد و شانزده نفر را ميكشد و خود به خاك كرمان فرار مينمايد.
در شب شانزدهم محرم، چهارده سوار در اكبر آباد كه يك فرسخي شيراز ميباشد به سر چاپار ميريزد، قريب چهارصد تومان محمولات او را ميبرد.
تاريخ ايم فلاسور «2» فرانسوي كه وقايع ده ساله روي زمين را از ابتداي سنه 1889 الي
______________________________
(1). منظور كساني است كه از تبريز همراه مظفر الدين شاه به تهران آمدند و كليه مناصب را گرفتند و هرچه توانستند به غنيمت بردند، خواه اصلا از آذربايجان بودند خواه از ولايات ديگر مثل حكيم الملك كه از مردم بروجرد بود.
(2). بهنظر ميآيد كه همان اميل لوسور باشد كه مدتي هم بهعنوان استاد علم حقوق به ايران آمد و شاهد مقدمات كودتاي 1299 بوده و كتابي هم در اين مورد نوشته است.
ص: 414
غايت سنه 1899 ميلادي نوشته ميگويد تجارت فرنگستان در ميان خود و در آسيا و افريقا سه بالا ترقي كرده ولي دو قسمت اين ترقي در خروج مال از فرنگستان و يك قسمت آن دخول امتعه خارجه به فرنگستان بوده، بر ممالك نصاري در اين ده سال اخير في صدي هيجده و نيم افزوده، في صدي چهارده و نيم در افريقا، في صدي چهار در آسيا بوده و در اين مدت يكصد و سي و دو كرور از ملل اجنبيه به رقيّت دول نصراني درآمدهاند. از آن جمله چهل و هفت ميليون از افريقا و نوزده ميليون از آسيا. در اين مدت يك ميليون و پانصد هزار كلية در معارك كشته شدهاند. از نصاري يكصد و هفده هزار، از مسلمانان هفتصد و بيست و دو هزار و ما بقي از بتپرستان و فرقه بودا بوده است. در آن كتاب ميگويد از روي حساب بعد از هفتاد سال يك وجب زمين به چنگ مسلمانان نخواهد ماند كه به آزادي در آن به مراسم مذهبي بپردازند و هم بعد از يكصد و چهل سال ديگر، عده نفوس مسلمانان از جماعت يهود كمتر خواهد بود. «1»
مسلمانان لندن در شهر لندن از براي خود يك مسجد جامع موقتي ساختهاند. در شب 27 رجب المرجب 1316 هجري كه در آن مكان مسلمانان مجتمع بودند، مستر واللي انگليسي در آن مسجد حضور بههم رسانيده و به ميل خود مسلمان ميشود و مسمّي به محمد ميگردد. «2»
جلد دوم كتاب ترواموسكتر يعني سه نفر «3» تفنگدار، از تأليفات الكساندر دوماس به زبان فارسي در ماه صفر، در طهران به طبع رسيد.
در چهاردهم ربيع الاول كه عمل نان طهران خيلي مغشوش شده بود و سبب بيشترش را از تقلب نانواييها ميدانستند، لهذا به حكم شاه مختار السلطنه وزير نظميه جمعي از خبازان را گرفته در سبز ميدان چوب زد و مهار نمود. في الجمله عمل نان منظم و فراوان شد و حكم شد يك من تبريز يك قران و دو عباسي فروش رود. ليكن فرداي آن روز نان
______________________________
(1). اين پيشگويي كاملا غلط از آب درآمده زيرا اكنون كه بيش از نود و پنج سال از آن ميگذرد، جامعه مسلمين نزديك به يك ميليارد است و جماعت يهود در برابر اين اقيانوس عظيم انساني قطرهاي بيش نيست.
(2). اين خود نقض سخن پيشين مؤلف است به نقل از يك نويسنده فرانسوي.
(3).Alexandre Dumas ,LesTrois Musquetaires
ص: 415
عملش بدتر شد. اغلبي از نانواها بستند و ما بقي كه باز بودند نان گير كسي نميآيد.
تقصير را با ملاكين ميدانند كه گندم را براي خود انبار مينمايند كه در موقع گران بفروشند. چارهاي ندارد مگر آنكه دولت چند نفر از ملاكين را سياست نمايد و انبارشان را ببرد تا عبرت ديگران گردد.
در شانزدهم ربيع الاول در طهران، خانه يك نفر خباز را كوبيدند و سه نفر خباز را به اردبيل فرستادند.
در عشر دوم ربيع الاول معروف است كه عده كثيري از زنهاي طهران به سفارت روس به جهت عدم نان پناه بردهاند. وزير مختار روس گفته اگر شماها كه دولت ايران هستيد طهران را منظم ننماييد ما بفرستيم سالدات روس بيايد و نظم بدهد.
در محرم وامق پاشا والي بغداد شد. آب فرات امسال بسيار زياد شده. در كربلاي معلّي امسال در زيارت عرفه، زوار به چهل هزار نفر رسيده است.
امسال ايلات قشقايي طايفه دره شوري با طايفه ممسني شيراز نزاع كردند. از طرفين سي و سه نفر مقتول شدند.
ميرزا مهدي خان منشي در شيراز يكي از شاهزادگان را به قتل رسانيد. نصير الملك وزير در حكومت نظام الملك در شيراز، دوباره وزير دفتر فارس شد.
به جهت جنگ عثماني با يونان، بر سر جزيره كريت، از جان و مال به مسلمانان كريت خيلي ضرر وارد آمد. از جمله بيست ميليون ليراي انگليسي نقصان مالي به آنها رسيده و نه هزار نفوس از مسلمانان تلف شده، مسجد جامع مسلمانان را خراب كرده كليسا نمودهاند.
در محرم كه در پاريس دعوت اسبدواني بوده و رئيسجمهور فرانسه مسيو لوبه «1» نيز حضور داشته، از شاهزادگان و معززين كه هواخواه سلطنت بودهاند و بر ضد لوبه هستند از آن جمله بيرن كرسچن چوبي بر سر رئيسجمهوري زده كه كلاهش منشق شده. اجزاي نظميه جمعي را گرفتند.
______________________________
(1).Emile Loubet
ص: 416
در ربيع الاول 1317، رياست پستخانه تبريز را به ميرزا غلامحسين خان رئيس پست سابق آذربايجان دادند.
حكومت گروس را به حاجي لطفعلي خان صمصام الممالك دادند.
در رشت دوازده كارخانه فرنگي براي فال زدن پيله ابريشم امسال داير شده. از دهات و توابع رشت، سالي دويست و پنجاه هزار من شاه پيله ابريشم حاصل ميشود. قيمت يك من شاه پيله امسال بيست و سه هزار [23 قران] است.
امسال ده بيست نفر دزد، در اطراف رشت پيدا شده بود كه مال التجاره عبورومرور را ميبردند. نصر السلطنه «1» امير اكرم والي رشت سوار فرستاد و پس از زدوخورد، ده نفر از آنها را گرفتار ساختند.
در محرم امسال، شيعه و سني هر دو، در اسلامبول و كلكته، عزاي حضرت خامس آل عبا (ع) را با شكوه بهپاي داشتند.
دولت ژاپون برآن سر است كه تمام بندراتش را از براي تجارت اروپ باز نمايد و مقدار قشونش بالغ به يك كرور در وقت جنگ و در ساير اوقات يكصد و چهل و پنج هزار خواهد بود. شمار سفاينش از جنگي شصت و هفت فروند و دويست و شصت و يك قطعه نيز قايق جنگي خواهد داشت.
در قصبه سنلوران از توابع انگليس به حدّي در بعضي از خانههاشان موش پيدا كرده [اند] كه ساكنين آنجا خيلي تخليه و اندك در يك روز از خانه خود هزار و سيصد موش كشته با اين همه كم نشدهاند.
در يكي از كوههاي تيرول از توابع اطريش كه همواره زير برف است به تازگي از او صداهاي عجيب روي داده و دودهاي غليظ مايل به سفيدي از شكافهاي كوه متصاعد ميشود. احتمال ظهور آتشفشان ميرود.
در صفر، در سنندج، پايتخت كردستان، ميرزا علي اكبر خان صادق الملك احداث مسجد و مكتبي نموده اطفال يتيم سي نفر در آنجا پذيرفته ميشود و مخارجش همه به
______________________________
(1). همانكه بعدها به سپهدار تنكابني معروف گرديد
ص: 417
گردن صادق الملك است. خيال دارد در آنجا خط فارسي و طب و رياضي تدريس شود.
در قزوين نيز خيال مردم معارفپرور اين است كه احداث مدرسه ملتي بنمايند.
بعد از رفتن شاه به لار، در ربيع الاول، غلامحسين خان وزير دربار «1» هفتهاي سه روز در تالار تخت مرمر طهران دربار مينشيند. بعضي از وزراي پوسيده نيز حاضر ميشوند و ناهار ميخورند و صحبت مينمايند.
در ربيع الاول دكاكين خبازهاي طهران كه صد و بيست بود به شصت دكان ميرسد و نان هم بسيار بد و قليل است. در عشر دوم ربيع الاول يكي از خبازهاي طهران جواني را خواسته با او ... كند نميگذاشت. خباز با كارد خواسته بند او را واكند. به پهلوي جوان ميخورد و ميميرد. جنازه را حكومت ميگيرد كه به وارث داده قصاص نمايد.
در ربيع الاول، جمعي از مردم كاشان به طهران عارض هستند. چون ميرزا جعفر خان از جانب موثق الدوله ناظر حاكم ميباشند، وزرا عرايض متظلمين را به شاه، به ملاحظه ناظر ارائه نمينمايند. «2»
همانا در ايران بكلي اعتبار مسكوكات «3» دولتي رفته است. پول نقره كه در سرحد به قيمت نقره خالص برداشته ميشود، پول سياه هم كه قيمت مس قراضه را دارد. در ربيع الاول، پول سياه در طهران خيلي كم دادوستد ميشد و هشتاد تا از آن شاهي قديم يك قران سفيد است. از قرار معلوم مسگرها جمع مينمايند و آب ميكنند.
سلطان عثماني زميني در سمت ايوب ابتياع نموده و خيال دارد در آنجا كارخانه كلاه سازي عام ايجاد نمايد. هم حكومت عثماني حكم داده كه بعد از اين پنبه از ممالك عثماني خارج نشود مگر آنكه زايد نساجي داخله عثماني باشد. سلطان عثماني سيصد
______________________________
(1). غلامحسين خان صاحب اختيار غفاري كاشاني.
(2). در عصر قاجاري چنين معمول بود كه اگر يكي بزرگان شاغل خدمت مهمي در تهران، به حكومت شهر يا ولايتي نيز دست مييافت، نمايندهاي از جانب خود بدان حكومت ميفرستاد. مغرور ميرزا ناظر كل نيز صاحب حكومتي در كاشان بود، نمايندهاي به حكومت كاشان فرستاده بود كه مردم از شكايت داشتند. ولي به علت نفوذ موثق الدوله شكايتشان به جايي نميرسيد.
(3). يعني مسكوك نقره ايران را به قيمت ميزان نقرهاش برميداشتند نه به قيمتي كه براي مسكوك معين شده بود.
ص: 418
هزار ليره بهجهت فقراي شهروان «1» عطا كرده است.
در ربيع الاول، مثنوي جديد مسمي به لسان الغيب كه مانند مثنوي مولوي است در طهران طبع شده. در صفر، ديوان اشعار ميرزا يحيي خان تفرشي معروف به سرخوش در طهران به طبع رسيد.
در صفر مرض طاعون در بمبئي خيلي تخفيف دارد.
نظام السلطنه در غره ربيع الاول وارد تبريز شد و از جانب شاه يك نشان قدس براي وليعهد حامل بود. وليعهد از براي مباركباد ورود، يك عدد انفيهدان مرصع داد.
گندم امساله امريكا از سالهاي قبل بهتر است. حاصله امساله مجتمعه امريكا 567 ميليون كيلو گندم است. نسبت به سنه ماضيه، صد ميليون بيشتر شده.
دولت ايطاليا شش قطعه كشتي جنگي امسال از نو احداث كرده.
گفتند در عشر سوم ربيع الاول، چند عدد اعلان در ديوارهاي طهران ديدند و مضمونش اين بود كه به شاه و صدراعظم و ناظم الدوله حاكم طهران و مختار السلطنه وزير نظميه و امير خان سردار معظم وزير جنگ فحش و بدگويي زياد كرده بودند كه چرا نظم طهران و عمل نان و آب و نرخ اينطور است و شاه را تهديد كرده بودند كه در عهد پدرت- با آن وضع شهر به اين بدي نبود- محض آنكه به عزيز السلطان قدرت داده بود كه به مردم تعدي نمايد او را كشتيم و عن قريب ترا با سايرين در هركجا باشيد خواهيم كشت. تو كه صدراعظم هستي، سابق با مردم بهتر راه ميرفتي. پس از آنكه از قم مراجعت كردي سبك خود را تغيير دادهاي. البته از نوكرهاي ترك شاه ميترسي.
عن قريب ترا از ميان برميداريم. يكي از اين اعلانها را براي شاه فرستادند.
در روز دوشنبه غره ربيع الاول 1317، وليعهد دولت روس مسمّي به پرنس ميخائيل الكساندرويچ برادر كوچك امپراطور كه براي تغيير آبوهوا و معالجه مزاج به ييلاق اباستوفان كه از ييلاقهاي قفقاز ميباشد آمده بود وفات كرد.
در چهار ماه قبل در قريه بندپي سه فرسخي بارفروش «2»، دفينه مختصري از زر
______________________________
(1). شهري بر كنار درياچهاي به همين نام در شرق تركيه.
(2). همان بابل كنوني در مازندران.
ص: 419
مسكوك يافته شد. از سكههاي خلفاي عباسي بوده است. در يك طرف آن كلمه طيبه لا اله الا اللّه و در طرف ديگرش لفظ القائم باللّه بود.
علاء الدوله والي مازندران، به اتفاق جمعي از متمولين بارفروش، خيال دارد در بارفروش ايجاد مدارس ابتدايي و قرائتخانه و كتابخانه عمومي نمايد.
رياست اطباي نظامي آذربايجان را وليعهد به ميرزا جليل خان ناصر الحكما داد.
از غرائب عهد سلطنت مظفر الدين شاه آنكه ميرزا جعفر خان يمين الممالك پسر صديق الملك كه به سن بيست و هفت هشت سال است و خيلي جلف و قرت «1» و بيعلم و متكبر و تنبل ميباشد، رياست تمام تذكره ايران را با رسانيدن وجوه مواجب اجزاي وزارت خارجه را دولت به او داده است و او سالي سي هزار تومان از اين منصب تذكره فايده ميبرد و تمام اين پول را خرج مسكرات و قمار و عطر و صابون و پيراهن فرنگي و غيره مينمايد.
در بيست و پنجم ربيع الاول، شاه دستخطي براي وزير دربار فرستاد كه همانطور كه تجاري كه مهيا شدهاند براي فراهم آوردن گندم يكساله طهران رفتار نمايند و من هم با آنها كمال همراهي خواهم نمود و خيال تجار اين است [كه] به شراكت حسين آقاي امين دار الضرب كه شصت هزار خروار گندم براي طهران تهيه نمايند و شاه نقدا دويست هزار تومان كمك بدهد و چند ماه ديگر هم دويست هزار تومان خود را بگيرد.
نوكرهاي ترك شاه كه از تبريز به طهران آمدهاند، در اين مدت سه سال قريب پانزده شانزده كرور خانه و ملك خريدهاند. مثلا ناصر السلطنه وزير خالصه در ربيع الاول، املاك حاجي آقا موسي تاجر را به هفتاد هزار تومان خريد و تمام پولش را نقد اسكناس داد.
انبار گندم و غله ديوان را به ناظم الدوله حاكم تهران دادند.
به قدري كه تجارت انگلستان رواج دارد هيچ تجارتي رواج ندارد. فقط مال التجاره انگليس كه در سنه 1898 وارد هند شده پانصد و پنج ميليون روپيه بوده در همان سال،
______________________________
(1). ظاهرا همان كلمه عوامانه «قرتي» به معناي سبك و جلف و خودنما. جالبتوجه است كه افضل الملك در تاريخ خود از اين شخص به خوبي ياد كرده و مؤلف نيز قبلا از وي به نيكي ياد كرده است.
ص: 420
اجناسي كه از طريق تجارت از هند به انگلستان رفته سيصد و بيست و دو ميليون و پانصد هزار روپيه بوده. سرمايهاي كه تجار و متمولين انگلستان در راه زراعت و تجارت چاي هندوستان نهادهاند 25000000 ليره انگليسي بوده.
يار محمد خان شادلو سردار مفخم حاكم بجنورد و اسفراين و جاجرم خيال دارد در بجنورد احداث مدرسهاي نمايد، داراي پنجاه نفر شاگرد از اطفال فقير و مخارج تمام به گردن خود سردار مفخم است. در آن مدرسه از [علوم] ابتدايي و مقدمات فارسي و عربي و السنه خارجه بحث ميشود.
خيال نصر السلطنه حاكم گيلان آن است كه از ابريشم در خود رشت بدهد پارچه بسازند و اهالي بپوشند و شعربافي «1» پارچه از ابريشم ساخته كه بهتر از پارچههاي فرنگي است. نصر السلطنه براي خود داده لباس بدوزند.
در عشر اخير ربيع الاول، چند اعلان در طهران چسبانيدند خطاب به حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني كه تا چند دست از بيديني برنميداري و مال جمع مينمايي و پسر بيدينت را پيشواي مسلمانان ميخواهي «2» با آنكه چندي قبل يك درشكهچي را كشت و انواع فجور و معاصي را مينمايد. گفتند اين اعلانها به تحريك امامجمعه طهران است.
در عشر اخير ربيع الاول، آقا سيد محمد نام پيشنماز مسجد جمعه طهران بالاي منبر ميرود و بدگويي زياد از شاه و صدراعظم مينمايد.
ميرزا جعفر برادر حاجي سياح كه از سياسيون است و از دولت روسيه موظف است و هميشه در روسيه ميباشد، تازه به طهران آمده ميگويند خفيهنويس است. يعني روزنامه محرمانه صدراعظم از داخله به توسط ميرزا جعفر براي روسيه ميدهد زيرا كه صدراعظم از هواخواهان دولت روس است و خود را بسته به آنها ميداند. «3»
در صفر، ميرزا محمود خان پسر مرحوم ذو الرياستين همداني ملقب به عناية الملك
______________________________
(1). شعربافي به معناي پارچهبافي به شيوه قديم است كه معمولا دستي بوده نه ماشيني.
(2). ظاهرا منظور ميرزا مصطفي آشتياني است.
(3). بعد از شورش مردم بر اثر تحريكات دولت روس در قضيه رژي، امين السلطان به سفير روس قول داد كه از آن پس دستورات دولت روس را اطاعت كند نه نظريات دولت انگليس را.
ص: 421
شد. در صفر، محمد مهدي ميرزا پسر محمود جواد ميرزا ملقب به مرآت السلطان شد. در محرم به اقبال السلطان شاهسون يك زوج سردوشي دادند. در محرم، ميرزا فضل اللّه خان نايب وزارت نظميه ملقب به لواء الملك شد و به يك رشته حمايل سبز و نشان اول خارجه مفتخر شد.
در نمايشگاه پاريس 1900، كوه آتشفشان مصنوعي كه سيصد و بيست و هشت فيت بلندي اوست خواهند نمود.
دولت آلمان امتياز كشيدن راهآهن در آسياي كوچك «1» از دولت عثماني حاصل كرده است.
دولت روس خيال دارد كه حبسي به سيبر «2» نفرستد و سيبر را آباد نمايد. خطوطي كه در تمام روي زمين به پوستخانهجات داده ميشود يك ثلث آن به خط انگليسي بوده است.
چون امسال به جهت قحطي آب، آسيابهاي «3» اطراف تهران به زمين افتاده به اين جهت هم آرد در طهران كم است، لهذا مختار السلطنه وزير نظميه خيال دارد كه در طهران احداث آسياب بخاري نمايد.
در عشر اخير ربيع الاول كه شاه و صدراعظم در لار هستند، صدراعظم از صدارت استعفا كرد، ليكن شاه قبول نكرد بسبب استعفايش را چندجور گفتهاند. يكي آنكه به جهت تسلط نوكرهاي تبريزي شاه در امور مملكت و بردن ماليات دولت را به اسمهاي مختلف، صدراعظم عاجز از منع آنهاست.
ديگر آنكه گويند دولت ايران به روس اجازه انبار ذغالسنگ در بندر عباس داده است و اين مطابق ميل صدراعظم است. زيرا كه صدراعظم از هواخواهان دولت روس شده [انگليسيها] به بهانه اين كار و همچشمي با روس، چند كشتي جنگي به بندر
______________________________
(1). منظور آسياي صغير يعني ناحيه آناتولي است.
(2). غرض سيبري است، سرزميني پهناور بين سرزمينهاي قطبي و چين و كوههاي اورال تا اقيانوس آرام.
(3). آسياب تلفظ غلط آسياست. سعدي ميفرمايد: «آسيا سنگ زيرين ساكن است لاجرم تحمل بار گران همي كند.»
ص: 422
بوشهر رانده و صد سرباز هم به آن خاك وارد كرده و ميگويد محض حفظ تبعه خود از طاعون مجبوريم سرباز و كشتي داشته باشيم. ليكن در باطن خيال تصرف بوشهر را دارد.
از اين روي صدراعظم از جوابشان عاجز مانده از صدارت ميخواهد استعفا نمايد.
موسيونس [- نوز] «1» بلجيكي كه تازه رئيس گمركات ايران شده قول داده است كه يك كرور تومان اضافه بر گمرك خواهم كرد. به محض اين خبر، نوكرهاي تبريزي شاه، موافق يك كرور، دستخط مواجب و انعام از شاه از محل گمرك گرفتهاند.
تا ماه صفر، عدد اموات طاعوني اسكندريه به همه جهت تا سي و پنج روز يازده نفر بوده.
فرمانفرماي هند خيال دارد از براي هندوستان احداث سكه طلايي نمايد.
در غره ماه ربيع الثاني، حاجي ميرزا محسن خان مشير الدوله وزير خارجه كه به پاريس براي معالجه تنگي سينه رفته بود، در آنجا به همان مرض ميميرد، در سن هشتاد سالگي و اين خود از بخت صدراعظم است كه يكباره ميخواست كار وزارت امور خارجه در اداره او باشد. اگرچه سابق به مشير الملك «2» داده بود، فقط اسمي مشير الملك لازم داشت، حال رسم را هم به او خواهند داد.
امسال ملخ بسياري به الجزاير ريخته و اغلبي از دهاتش را از محصول ذرهاي باقي نگذاشته. از آن پس حمله به آلات زراعت و خطوط تلگراف نمودهاند.
مطبعه چاپ حروف كه چندي بود در طهران موقوف شده بود، دوباره در ربيع الثاني شروع گرديد.
در عشر اخير ربيع الاول، صدراعظم رياست ايلات اطراف طهران را از ناصر السلطنه انتزاع كرد. زيرا كه ايل از ناصر السلطنه راضي نبودند و به ميرزا ابو القاسم نوكر خود داد.
شاه دوشنبه چهارم از لار مراجعت كرد و به ييلاق نياوران اطراق نمود.
وقتي كه امپراطور آلمان به اسلامبول آمد، سلطان دو توپ از كارهاي اسلامبول هديه به امپراطور داد. وقتي كه امپراطور به برلن مراجعت كرد، يك توپ از كارهاي آلمان براي سلطان هديه فرستاد.
______________________________
(1).M .Naus
(2). ميرزا نصر اللّه خان نائيني
ص: 423
از طرف عثماني مقرر شد بعضي از مهاجرين مسلمين را در مابين بنغازي «1» و درنه از ايالت طرابلس غرب «2» سكني بدهد. دولت عثماني كه همواره در مرمت قوه جنگي بحري خود ميباشد حكم داده است كه در كارخانههاي انگليس كشتي ترپيلي به طرز جديد ساخته شود.
دختري نصرانيه مسماة به ماري در اسلامبول، از روي ميل مسلماني ميگيرد، مسماة به فاطمه فكريه ميشود. در شهر حلب، جرجي بن الياس كعيكاتي از محله جديد مسلمان ميشود، مسمي به عبد الهادي ميشود. نيز در حلب دختري مسماة به جميله دختر آرتين مسيحي اسلام آورده امينه ميشود. نيز موسس نام مسيحي پسر پدروس، با زوجهاش خاتون دختر باغوص از اهالي اورفه، مسلمان ميشوند و مصطفي و فاطمه ناميده ميشوند. نيز كرنوش دختر اغوب مسلمان شده فاطمه ميشود. در قريه قرية العرب از توابع اطنه، سركيس پسر قراپيت مسيحي مسلمان شده محمد ميگردد.
نيز در ناحيه سيس، از قراي آطنه، دختري ارمنيه مسماة به گوهر اسلام آورده و عايشه ميشود.
دولت روس قرار داده ضياع و عقار مسلمين را كه از مملكت روس بدون اجازه او مهاجرت ميكنند ضبط نمايد.
وزارت زراعت و معادن عثماني اراده دارد در ممالك عثماني چاي بكارد.
سابق بر اين، وزراي مصري كشتيهاي بخار مصري را به انگليس فروختند. حال املاكي كه متعلق به آن سفاين است نيز فروختند. پس از آن، املاك غير آن را مشغول فروش ميباشند.
وزارت عدليه را خيال دارند به غلامحسين خان وزير دربار بدهند، حكيم الملك واسطه است كه وزارت لشكر را به قوام الدوله بدهند. در هفتم ربيع الثاني حكومت طهران و وزارت خالصه را به حاجي آصف الدوله غلامرضا خان امير تومان شاهسون دادند. در هفتم ربيع الثاني، وزارت خارجه را به مشير الملك ميرزا نصر اللّه خان دادند با
______________________________
(1).Bengazi .
(2). طرابلس غربTripolis همان است كه امروز ليبيLybie خوانده ميشود.
ص: 424
لقب مشير الدوله. در هفتم ربيع الثاني امير خان سردار معظم وزير جنگ ملقب به سپهسالار «1» شد با رياست تامّه قشون. در هفتم ربيع الثاني وزارت عدليه را به وزير دربار دادند و نصرة السلطنه معزول شد.
در بوشهر، چون انگليسيها به جهت قرانتين طاعون به مردم شهري سخت گرفتند، لهذا مردم شوريدند و خواستند انگليسيها را به قتل رسانند. انگليس محض حفظ تبعه خود در ربيع الاول، دو كشتي جنگي در بندر بوشهر در شب حاضر نمود و روزها مخفي شدند.
نظام السلطنه آذربايجان را از وليعهد در ربيع الاول مقاطعه نمود به مبلغي و گفت تو برو مشغول عيش خود باش و به عمل حكومتي مداخله منما. وليعهد قبول كرد.
در ربيع الثاني، كمپاني شركت اسلاميه كه منشعب از شركت اسلاميه اصفهان است، در طهران مركب از تجار معتبر اقامه شد و شروع به دادوستد تجارتي و فروش اجناس اصفهان شد.
چون خديو مصر ميخواست قاضي مصر را از طرف خود معين نمايد، خبر به سلطان عثماني رسيد. ابلاغي كرد كه چون خديو به موجب فرمان سلطاني خديو است، قاضي مصر نيز به موجب فرمان سلطان قاضي مصر است. لهذا خديو نتوانست قاضي سابق را از قضاوت معزول نمايد.
در عشر اول ربيع الثاني، صدراعظم خيلي به شاه مسلط شده و در كليه امور ايران مبسوط اليد است و اغلبي از نوكرهاي تبريزي شاه از مناصب معزول و كارهايشان را به اجزا و هواخواهان خود داد. از اجزاي تبريزي شاه جز معدودي ديگر صاحبمناصب نيستند و آنها هم كارهاي شخص شاه را دارند و اشخاص تبريزي اينها هستند:
حكيم الملك وزير بنائي و ضرابخانه و رئيس اطباي حضور ميباشد كه از تمام نوكرهاي تبريز شاه مقربتر است. در ظاهر با صدراعظم همراه ميباشد ليكن در باطن مخرب كارهاي او. ديگر غلامعلي خان وزير، وزير بقاياست، ديگر ناصر السلطان داماد شاه
______________________________
(1). وجيه اللّه ميرزا معروف به آقا وجيه سپهسالار.
ص: 425
است رئيس صندوقخانه، ديگر حاجب الدوله فراشباشي است، ديگر امير بهادر جنگ كشيكچيباشي است، ديگر شاهزاده موثق الدوله ناظر است، ديگر آصف السلطنه داماد شاه صاحب جمع است، ديگر قائممقام وزير وظايف و اوقاف است. ديگر اعتماد همايون قهوهچيباشي است، ديگر اعتماد حضرت آبدارباشي است، ديگر موثق الملك رختدار است. اصطبل و كالسكهخانه و زينخانه در اداره عين الدوله حاكم عربستان است. از ميان اينها كسي كه صدراعظم از او ملاحظه دارد همان حكيم الملك است و نيز وكيل الملك كاغذخوان «1» شاه است، اما اسم بيمسمّي دارد.
در عشر اول ربيع الثاني، درد پاي شاه شدت دارد. در هشتم ربيع الثاني، پس از آنكه حكومت طهران را از ناظم الدوله گرفتند، محض آنكه سيد و پيرمرد است، رياست وزراي دار الشوري را كه در ايران اسم بيمسمّي است به او دادند. در هشتم ربيع الثاني وزارت لشكر را به قوام الدوله آشتياني كه بسيار مرد بدخلق لئيم بيخيري است دادند گويا از او مبلغي پيشكش گرفتهاند. در هشتم ربيع الثاني لقب مشير الملكي را به پسر مشير الملك ميرزا حسن خان دادند و ميرزا نصر اللّه خان مشير الملك مشير الدوله و وزير خارجه شد و صدراعظم سالها بود، چه در عهد شاه شهيد و چه در عهد اين شاه كه ميخواست او را وزير امور خارجه ببيند. زيرا كه ميرزا نصر اللّه خان انگشتري دست صدراعظم و به منزله نوكر اوست.
چون ميرزا جعفر خان حاكم كاشان خيلي در حكومت تعدي كرده بود و گفتند نه هزار تومان در كاشان از مردم گرفته بود، يعني نصفش را به شاهزاده ناظر داد و ما بقي را خود خورد، در عشر اول ربيع الثاني معزول شد.
نايب حسين كه از الواط كاشان بود و خسارت وارد آورده بود و حكومت كاشان از عهدهاش برنميآمد، لهذا از طهران پنجاه غلام مأمور به گرفتن او شد. پس از زدوخورد، نايب حسين فرار كرده به يكي از امامزادههاي اصفهان پناه ميبرد.
در سال 1317 هجري در ماه [] سال هشتادم ولادت ويكتوريا ملكه انگليس را
______________________________
(1). در متن كاغذ خان
ص: 426
گرفتند و تا حال شصت و دو سال از عمر سلطنتش ميگذرد.
اين اوقات پارچه قالي و قاليچه ايران كه در خارجه از امتعه محترم ايران بود و باعث هزار اميد، در اروپا از قيمت و قدر [ش] كاسته شده زيرا كه طرح آن به طرح قديم است و رنگش جوهري ميباشد.
شركت اسلاميه اصفهان گويا از دولت ايران امتياز راهآهن اطراف اصفهان را خواسته است.
در عشر اول ربيع الثاني، ميرزا مصطفي خان مؤتمن الدوله پسر مرحوم ميرزا سعيد خان وزير دول خارجه كه از مجانين است كارگزار آذربايجان شد.
پس از آنكه وزير جنگ سردار معظم سپهسالار شد و اختيار عزل و نصب تمام رؤساي نظام به عهده او شد، محمد صادق خان قجر امير توپخانه كاغذي به سپهسالار نوشت كه با اين تفاصيل، ديگر من از امارت توپخانه استعفا ميكنم. سپهسالار عريضه او را براي صدراعظم فرستاد. صدراعظم گفت: گه خورده استعفايش قبول و برود در خانه خود بنشيند. «1»
حاجي آصف الدوله را يازده منصب دادند. زيرا كه صدراعظم به او ميل دارد. به علاوه، مدعي بزرگي است براي نوكرهاي تبريزي شاه و هم صدراعظم از اين عزل و نصب [ها]. در عشر ربيع الثاني، مبالغي پيشكش براي شاه از آنها گرفته. در اين موقع كه شاه قرض دارد خيلي از براي او گشايش است. ساوه و زرند را نيز در عشر اول ربيع الثاني به حاجي آصف الدوله دادند.
از [براي] پسر مرحوم مشير الدوله وزير خارجه «2» كاظم خان مكرم السلطان، شش هزار تومان مواجب، دولت قرار داد.
در هشتم ربيع الثاني، ميرزا نصر اللّه خان دبير الملك وزير رسائل يعني منشيباشي
______________________________
(1). در افضل التواريخ آمده كه محمد صادق خان از شدت تقوي، هنگامي كه به منظور بنايي مقادير عظيمي آهك پاي كار ريخته بود و سگي بر آن شاشيده بود، همه آن چند خروار آهك را دور ريخته و مجددا آهك خريده بود. امّا همين مرد در مأموريت مرزي در خراسان مقادير هنگفتي از روسها گرفته و مقداري از اراضي ايران را به روسها واگذار كرده بود. ص 422.
(2). منظور شيخ محسن خان وزير خارجه است.
ص: 427
صدراعظم و واسطه عرايض حكام [با] وزير داخله و صدراعظم قرارداد كه هيچ حكمي بيامضاي او به مهر خودش نرسد.
قصابهاي طهران از ترس حاجي آصف الدوله حكمران طهران در يازدهم ربيع الثاني، گوشت را صد دينار ارزان كرده هفتصد دينار ميفروشند و نان هم در دكاكين بسيار است.
از قراين معلوم است كه نان فراوان خواهد بود. زيرا كه آصف الدوله به علاوه شئونات جديد، رئيس ايل شاهيسون است و قدرت دارد كه به شاهيسون بگويد كه شتر برداشته به هر ولايت كه گندم ارزان است رفته و به طهران حمل نمايند و نيز گويند قرار آن بود كه به جهت نايابي غله امساله طهران، شاه دويست هزار تومان مجانا براي غله طهران بدهد.
آصف الدوله كه حاكم و داراي آن همه مناصب شد دويست هزار تومان را پيشكش دولت نمود و گفت خود از عهده برخواهم آمد و از قراين بايد طهران در حكومت او منظم شود. زيرا كه همه اسباب براي او فراهم باشد از جمعيت و زور و طايفه و نيز آصف الدوله را صدراعظم انتخاب كرد كه نوكرهاي تبريزي شاه از هيچ بابت حريف او نشوند.
نصرة السلطنه مهردار شاه، وزير عدليه سابق، در اين اوقات خبط دماغ پيدا كرده احتمال ميرود كه مهرداري را هم از او بگيرند.
ميگويند پس از استعفاي امير توپخانه، حسام الملك امير تومان همداني «1» سي هزار تومان براي پيشكش دولت آماده كرده كه امارت توپخانه را بگيرد.
مختار السلطنه وزير نظميه و سپور احتمال دارد كه از كار معزول شود، اگرچه آصف الدوله به او وعده همراهي داده.
صدراعظم گفته كه وزير دربار وزير عدليه «2» بايد ديوان عدالت را خيلي منظم نمايد و به ولايات هم از جانب خود رئيس عدليه بفرستد.
______________________________
(1). زين العابدين خان قراگزلو پسر محمد حسين خان حسام الملك (متولد 1275، متوفي 1346 ق/ ارديبهشت 1306، در اواخر سلطنت مظفر الدين شاه امير افخم لقب يافت و دختر شاه قمر السلطنه را براي پسر خود غلامرضا خان افتخار الملك كه بعد ملقب به احتشام الدوله شد گرفت و عروسي مجللي راه انداخت در ذي الحجه 1309.
(2). يعني غلامحسين خان صاحب اختيار.
ص: 428
شهرت دارد كه ناخوشي شاه به جهت اين است كه حكيم الملك شاه را نميگذارد كه هرگز صحيح بشود «1» كه مبادا در صحت مزاج، شاه آنطور كه بايد با حكيم الملك همراهي نكند و اسباب بياعتباري او بشود.
چند ماه ميباشد كه ميرزا علي خان از حكومت انزلي معزول ميباشد. ميرزا عباسقلي خان از طرف معز الملك رئيس گمرك انزلي ميشود.
نصر السلطنه امير اكرم هم كه والي گيلان است حكومت انزلي را به ميرزا عباسقلي خان ميدهد.
سابق معمول بود كه در دول خارجه زبان دربار عثماني زبان فرانسه بود. اگر از مملكتي به مملكتي كاغذ مينوشتند بايد به زبان فرانسه باشد. در اين اوقات، مملكت روسيه قرار داده كه اگر به هر مملكتي كاغذ بنويسد بايد به زبان فرانسه باشد.
در عشر اول ربيع الثاني، رياست اصطبل توپخانه را از شاهزاده مقبل السلطنه گرفتند و ضميمه كارهاي سپهسالار نمودند و در عوض رياست ايلات قزوين را به او دادند.
صدراعظم در مجلس دربار نياوران، در دوازدهم ربيع الثاني، ميگفت همه ضررهاي دولت به جهت خوردن مباشرين مال دولت را از بابت اين است كه وزير خزانه در كار خود مستقل نيست.
گمرك بنادر فارس در سالي سيصد و نود هزار تومان برداشت دارد ليكن از دولت ايران تا چند سال قبل، نود هزار تومان گمركچي اجاره كرد. حال صد و شصت هزار تومان فقط به دولت ميدهد ما بقي را مباشر گمرك ميخورد.
دولت هلاند، پول سياه در دولت خود سكه ميزند و لاي بار قند كرده وارد ايران مينمايد.
از قرار تحقيق، عايد گمركات بنادر ايران هشتصد هزار تومان است. ليكن نصفش عايد دولت ايران نميشود.
با آنكه قدغن كردهاند كه از بنادر فارس تفنگ و آلات ناريه داخل نشود، امسال،
______________________________
(1). يعني تندرست بشود.
ص: 429
دوازده هزار و پانصد ليره از هر سال اضافه قيمت تفنگ آلات وارده شده است.
مقاولهنامهاي كه مابين دولت ايران و عثماني مقرر شده بود كه در مرافعهاي كه در خارجه روي ميدهد كه يك طرف آن ايراني است بايد دو نفر مأمور ايراني در مجلس حكم حاضر باشند، اين اوقات پادشاه عثماني حكم به وزير عدليه داده است كه آن حكم را مجري دارند.
در اين اوقات، چهار هزار نفر، از طايفه شناري كه پستترين طوايف هندوي هند است مسلمان شدهاند.
در سنه 1900 ميلادي، چهل و چهار هزار و چهارصد صندوق ترياك در كلكته حراج ميشود.
در عشر اول ربيع الثاني كه منصب وزارت داخله را به دبير الملك وزير رسائل دادند، لقب وزير رسائلي را به نصير السلطان پسر دبير الملك مبذول داشتند.
در چهاردهم ربيع الثاني، در عمارت گلستان، فخيم الملك مستوفي صندوقخانه كاغذي به دست صدراعظم داد. صدراعظم را خوش نيامد و گفت من هرچه پول به صندوقخانه ميدهم شما ميخوريد و مقصودش ناصر السلطان رئيس صندوقخانه داماد شاه بود. فخيم الملك گفت به من چه. صدراعظم فحش زيادي به او داد و با چوب خود به سر او زد كه چوب و كلاه هر دو شكست. تمام امرا و وزرايي كه نزديك صدراعظم ايستاده بودند، از ترس فرار كردند. اين روزها صدراعظم خيلي قوي شده و به مردم فحش ميدهد و نوكرهاي تبريزي شاه را ذليل كرده و كمال ترس را از صدراعظم دارند.
در بمبئي آقا شيخ ابو القاسم طايفهاي را به مذهب حقه شيعه هدايت كرده و مدرسهاي به جهت تعليم اصول و فروع مذهبي افتتاح نموده است.
در محله معيري طهران، مدرسهاي در اول جمادي الاولي افتتاح ميشود، مسمّي به كماليه، مثل ساير مدارس ملي طهران است.
در روز چهارشنبه 17 ربيع الثاني، در بازار امير طهران افتتاح دادوستد اجناس اصفهان باز شد و جمعي از اركان ملت و دولت و تجار، حضور بههم رسانيدند و اين كنپاني شعبهاي از كنپاني اسلاميه اصفهان است كه در تمام ولايات خواهد بود و
ص: 430
سرمايهشان يك كرور تومان است. رئيس كنپاني حاجي حسين آقاي امين دار الضرب تاجر است. مديرش امين الصنايع ميرزا احمد مدير جرايد.
در عشر دوم ربيع الثاني، حكيم الملك تمارض كرده بود و در بخانه كم ميآيد. سببش را گفتند اين بود كه راضي نبود وزارت عدليه را به وزير دربار بدهند. زيرا كه حكيم الملك را وزير دربار هرگز تملق نكرد. بهعلاوه با معاون الدوله و وزير همايون، حكيم الملك كمال مهرباني را دارد و آنها براي حكيم الملك به اصطلاح ... كشي مينمايند و هر دو با وزير دربار عداوت دارند و نيز تمارض حكيم الملك به جهت اين بود كه ميگفت چرا رياست اصطبل توپخانه را به وزير همايون ندادند و مختار السلطنه را چرا از استقلال انداختهاند. صدراعظم اعتنا به اين حرفها نكرد و گفت من به جهت دلخواه حكيم الملك نميتوانم ايران را به باد بدهم.
پس از آنكه وزير جنگ سپهسالار شد، محمد صادق خان امير توپخانه از رياست توپخانه استعفا كرد. بعضي گويند شاه سپهسالار را خواست و گفت البته امير توپخانه را از عمل معزول نما، زيرا كه بسيار شخص پدرسوختهاي است و در تبريز هم بود و بدرفتاري مينمود. مثلا هروقت از ميدان ميگذرم، ميبينم حجرات توپخانه را اجاره به كسبه داده و مردم را به زور ميشوراند. بعضي گويند خود امير توپخانه، پس از استقلال وزير جنگ، ديد ديگر فايده نميبرد، رفت و به خانه نشست. ليكن سبب اصلي عزل او به جهت پلتيك صدراعظم است كه همواره درصدد اين است كه وزارت جنگ را به داماد خود سردار كل بدهد و اسبابش فراهم تا حال نشده. از آن طرف تمام رؤساي نظام از وزارت جنگ امير خان سردار راضي نيستند مگر امير توپخانه كه با سپهسالار كمال اتحاد را دارد. صدراعظم خواست او را هم از دوستي سپهسالار بازدارد تا يكباره به سپهسالار بشورند، آنوقت به شاه بگويند مردم سپهسالار را نميخواهند، لهذا كار نظام را به داماد خود سردار كل «1» بدهد.
در عصر دوم ربيع الثاني، صدراعظم استيفاي اصفهان را از وثيق الملك گرفت و به دبير السلطان منشي خود داد.
______________________________
(1). محمد باقر خان شجاع السلطنه سردار كل.
ص: 431
پس از آنكه امير توپخانه خانهنشين شد، سپهسالار شاهزاده سيف الدين ميرزا ملقب به مدير توپخانه را كه سابق مدير بود آورد و نيابت توپخانه را به او داد تا رئيسي از براي توپخانه معين شود و احتمال دارد كه دوباره رياست را به خود امير توپخانه بدهد.
نظام السلطنه پيشكار آذربايجان به صاحب روزنامه ناصري تبريز در ماه ربيع الاولي، اجازه آزادي را داده است كه صاحب روزنامه هرچه را كه صلاح ملت و دولت [است] بيترس در روزنامه بنويسد. در ربيع الاول، نظام السلطنه حكومت شهر تبريز و رياست پليس را به حاجي سعيد الملك امير تومان حاكم مراغه داد. در ربيع الاول، نظام السلطنه حكومت اردبيل و مشكين را به سلطان احمد ميرزا پسر وليعهد داد. ميرزا علي خان مير پنجه و نقي خان رشيد الملك نايب الحكومه آن دو ولايت شدند. در صفر المظفر حاكم اردبيل شاهزاده مقتدر الدوله ميباشد.
غلامحسين خان وزير عدليه رياست اجراي عدليه را، عشر دوم ربيع الثاني، به شاهزاده احتساب الملك سرتيپ مهندس داد.
محصول دخانيات فرانسه سال 1898 ميلادي قيمت آن 813/ 4051908 فرانك بوده است پس به هر نفري از اهالي 985 گرم يا ده فرانك و نيم ميرسد كه اين خرج از اضافات مخارج زندگاني است.
مملكت فرانسه خواست داخل مملكت تونس شود. رايت «1» خود را پهلوي رايت تونس برافراشت. پس از چندي قائمه بيرق تونس را كوچك و رايت تونس را با رايت خود به يك چوب افراشتند الا آنكه رايت خود بالا و رايت تونس زير و پارچه تونس از حرير نازك و بيرق فرانسه از نسيج «2» سخت. اندك نسيمي كه ميوزيد، رايت فرانسه به جنبش درآمده مال تونس حركت نكرد مگر به مادهاي سخت. آنگاه گفتند از آنجا كه رايت تونس حركت نميكند، بايد مال آنها در رايت خودشان داخل و قايم شود. از اين روي رايتي باقي نماند، مگر مال فرانسه. حال قضيه سودان از اين قرار است. زيرا كه بعد از چندي رايتي برفراز آن نباشد، مگر رايت انگليس و اسمي از رايت مصر بهجاي نماند.
______________________________
(1). به معناي پرچم.
(2). نسيج به معناي پارچه.
ص: 432
در مهمانخانه هوليون، در لندن، وليمه به جهت اشخاصي كه كراهت از خوردن گوشت دارند، داده است از بقولات و ميوجات و سبزيآلات. كشيش پروتستاني در آنجا حضور داشته كه هفت دختر داشته با كمال جمال و اندام رسا كه تمام از غذاي نباتي پرورش يافته بودند.
علاء الملك برادر ناظم الدوله كه سفارت عثماني را داشت، در ربيع الثاني از اسلامبول به طهران آمد. گويا معزول است و شاه آن ميل مفرطي كه به طايفه آنها داشت خيلي كم شده معلوم نيست به چه جهت باشد.
ناظم الملك در ربيع الثاني از قونسولگري بغداد معزول است و بهجاي او ميرزا محمود خان «1» مشاور الملك قمي منصوب است و اين شخص بسيار مرد مقدس با علمي است خصوصا در فن رياضي، در پاريس تحصيل كرده و در آنجا كشف كوكبي نموده حال معروف به ستاره محمودي است و سابق هم قونسول بغداد بود.
صدراعظم گويا از روسيه ميخواهد به جهت قروض دولت دو كرور نقره قرض نمايد كه در ضرابخانه طهران مسكوك شود.
وليعهد مشهدي نجف آقا تاجر گنجهاي را كه در محال خانم رود كارخانه قاليبافي داشت و در اين صنعت تكميل است و اول كس است كه قالي ابريشم را در ايران رواج داد، از خانم رود، طلب كرد و در حوالي عمارت خود، در تبريز، كارخانهاي براي او ساخت داراي دو هزار عمله و اين شخص به سليقه خارجه قالي ميبافد و رنگهاي فرنگي را نيز داخل قالي نميكند.
جمعي از امراي افغانستان كه از امير عبد الرحمن خان ناراضي هستند، يك نفر را وادار كردند، وقتي كه امير سوار بود تيري به امير مياندازد. به ديگري خورد و نيز برادر
______________________________
(1). ميرزا محمود خان جزو چهل و دو نفري بود كه در زمان ناصر الدين شاه براي اروپا تكميل تحصيلات خود به اروپا رفتند و زير نظر حسنعلي خان امير نظام گروسي كه سفير كبير ايران در فرانسه بود، در شهرهاي مختلف در رشته موردنظر خويش به تحصيل پرداختند. اصل بر اين بود كه همه از شاگردان دار الفنون باشند ولي چند نفري هم از خارج در جزو گروه درآمدند به اروپا رفتند. ميرزا محمود خان در رشته نجوم تحصيل ميكرد.
ص: 433
كوچك او، امير اسحق خان با طباخ امير دوستي انداخته وعده پولش ميدهد. او سمّ در غذاي امير كرده ليكن عمل او معروف ميشود. «1» امير اسحق خان به روسيه فرار مينمايد.
در 25 ربيع الثاني، وزارت پستخانه را از صنيع الدوله گرفتند و به وزير همايون دادند.
پس از آنكه سيف الدين ميرزا دوباره وزير و نايب رئيس توپخانه شد بعضي نظمها داد. از آن جمله قدغن كرد كه ديگر در ميدان توپخانه كسي چيزي نفروشد و هيچ مرد با زن در آنجا صحبت ننمايد.
از قرار معلوم، معاون الدوله از وزارت تجارت معزول است. احتمال دارد كه سفارت دربار عثماني را به او بدهند.
در ربيع الثاني، يك روز خواجه حضرت عليا زن شاه در دربار پيش صدراعظم آمد و گفت از قرار معلوم گفتگويي كه من در سر ملك با پسر حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني دارم، شما حمايت او را مينماييد. فورا صدراعظم از اين پيغام متغير شد و برخاست. گفت من در عهد شاه مرحوم از قبيل تو زنها را طلاق ميگفتم. اين خبر به شاه رسيد. آن خواجه را چوب زد و شب ديگر به منزل حضرت عليا نرفت و چند دفعه حكيم الملك را پيش صدراعظم فرستاد و صدراعظم را به ناهار وعده گرفت و التزام سخت از حضرت عليا گرفت تا صدراعظم صلح نمود.
در ربيع الثاني، نظام السلطنه پيشكار آذربايجان حكومت قراچهداغ را به ميرزا باقر خان شريف السلطنه داد. در ربيع الثاني رياست قشون آذربايجان را به مجير السلطنه برادر نظام السلطنه دادند.
در دوشنبه 27 ربيع الثاني، بهحسب معمول همه ساله، شاه در قيطريه شميران به منزل صدراعظم رفت. صدراعظم و وزرا و صاحبمنصبان و حكام قريب ده هزار تومان نقد و جنس به شاه پيشكش در آن روز دادند.
در ربيع الثاني، مختار السلطنه آسياي بخاري در خيابان چراغ گاز طهران داير كرده است.
______________________________
(1). يعني رازش فاش ميشود.
ص: 434
حلول و دخول انگليس در مصر مدت هفده سال ميباشد. انگليس قرار داده كه در مصر و سودان لغت انگليسي داير شود و لغت تركي و فرانسه از مدارس و غيره موقوف.
در 29 ربيع الثاني، آصف الدوله حاكم طهران چند نفر دزد زرگر را كه در راه قم دزدي ميكردند در طهران دست بريد.
سپهسالار و وزير عدليه و آصف الدوله باهم متحد شدهاند كه در كار يكي باشند و آن دو به زور وزير عدليه راه ميروند. زيرا كه وزير عدليه يك بستگي مخصوص به صدراعظم دارد و هرچه بگويد صدراعظم ميشنود.
اين روزها، به جهت استحكام صدراعظم و تنزل نوكرهاي تبريزي شاه، دولت يك رونقي گرفته و شأني در انظار پيدا كرده است.
در 29 ربيع الثاني، آصف الدوله در حضور شاه گفت كه در ماه جمادي الاولي نان طهران را يك من شش عباسي خواهم كرد و گوشت را چاركي سه عباسي. در ماه بعد نان را يك من يك قران قرار خواهم داد.
نظام السلطنه حكم داده كه برخلاف سابق كوچههاي تبريز را از كثافت پاك دارند.
در عشر اخير ربيع الثاني كه شاه يك روز به شهر آمده بود، جمعي از زنان جلو او را گرفته هرزگي كردند و از بينظمي پول سياه تشكي نمودند.
در عشر اخير ربيع الثاني، جمعي از مردم كرمان از دست آصف الدوله حاكم طهران كه از اين پيش حكومت كرمان را داشت حضورا به شاه عارض شدند. گفتند مبالغي از اموال ما را برده است و ما را جريمه نموده است و حال چهارده ماه است كه به طهران عارضيم و كسي به داد ما نميرسد و هرچه دستخط ميكني، صدراعظم و وزير عدليه نميخوانند. يا بفرما كه تمام ما را بكشند و يا به داد ما برس. شاه عمل آنها را به بشير الملك شاطرباشي رجوع نمود.
در سلخ ربيع الثاني، اسماعيل ميرزا معز الدوله بن بهرام ميرزاي معز الدوله بن وليعهد عباس ميرزا كه مذهبش شيخي بود و مدتي بود كه از نوكري دولت كناري داشت در سن شصت و پنج سال و دو ماه بدرود زندگي كرد و مدتي بود ناخوش بود و مرض دماغي شده بود. نعشش را به كربلاي معلّي ميبرند.
ص: 435
ميرزا اسمعيل خان سيرجاني كرماني، به تشويق محمد تقي ميرزاي ركن الدوله «1»، والي خراسان در خراسان ايجاد مدرسه نموده است.
در ربيع الاول مرض طاعون در اسكندريه زايل شد و در تمام مدت بروز طاعون در آن شهر، سي و چهار نفر مرده است. عدد حجاج بيت اللّه تعالي در امسال از تمام ممالك، بالغ به دويست و هشت هزار نفر رسيده است.
كتاب تازهاي كه در ممالك اروپا طبع ميشود، سالي تقريبا هشتاد هزار جلد بالغ ميشود.
در ربيع الثاني، رياست باغ صاحبقرانيه يعني نياوران را از معتمد خلوت گرفتند و به حاجب الدوله فراشباشي قجر دادند.
ميرزا محمود خان مشاور الملك كه قونسول بغداد شده در سوم جمادي الاولي به يك شمشير مرصع نائل شد.
ميرزا ضياء الدين مجتهد عراقي در سلطانآباد مدرسه مسمّي به ضيائيه بنا نهاده علم اديان، علم ابدان و صنايع در آن تعليم ميشود.
آلوسيزاده نام از اهالي بغداد كتابي نوشته بعضي خرافات نسبت به آيين شيعه داده است و در بغداد پراكنده نموده و در صدر كتاب نوشته اين كتاب هديه سلطان عبد الحميد خان پادشاه عثماني است. از قرار معلوم آلوسيزاده بيدين بابي است و در اين باب محرك دارد.
سياسيون گويند اين اوقات دولت عثماني به فكر افتاده و مشغول خودآرايي است. «2» در اسلامبول، پانزده روزنامه يوميه به السنه مختلف طبع ميشود.
يكصد و هفتاد و نه مدرسه زنانه در آمريكا موجود است.
در پنجم جمادي الاولي در قصر قجر، حوالي طهران، پلكنيك روس رئيس قزاقهاي ايران دعوتي از شاه و رجال دولت و مجتهدين طهران كرده بود كه مشق قزاقها را در مقابل آنها امتحان بدهد. مجتهدين ترسيدند كه مبادا شاه اين تهيه را كرده كه آنها را بگيرند. در روز موعود حاضر نشدند و نرفتند.
______________________________
(1). محمد تقي ميرزا ركن الدوله برادر ناتني ناصر الدين شاه.
(2). ظاهرا منظور آمادگيهاي سياسي و نظامي است در روزگار صلح
ص: 436
در جمادي الاولي، به حدّي بازارهاي طهران بيرواج شده، مردم بيپول كه به عقل راست نميآيد. دادوستد خوابيده. مردم يكجا بيپول، يكجا گراني غله و مأكولات است.
[دو كرور] نقره كه از روسها ميخواست ايران قرض نمايد گويا ندادند و معروف است كه ديگر نقره هم از خارجه به ايران نميآورند. خداوند تعالي فرجي براي مردم برساند كه چيزي ديگر نمانده.
به همت نصر السلطنه امير اكرم والي گيلان، تشكيل كنپاني در گيلان شده، سرمايه صد هزار تومان است. خيال دارند كارخانجات دائر نمايند.
در عشر اول جمادي الاولي، يك نفر ارمني در قزوين، نزديك يكي از مدارس در خانه خود با زني فاحشه از مسلمات زنا ميكند. طلاب مدرسه فهميده به خانه او ميريزند و ارمني را به قصد كشتن ميزنند و خانهاش را خراب مينمايند و باقي ارامنه قزوين را قصد ميكنند كه بكشند. عماد الدوله حاكم كه مردي كمحال است مخفي ميشود و الواط قزوين بناي هرزگي را ميگذارند. تلگراف به طهران ميزنند و متشكي ميشوند. قشون به قزوين روانه ميشود. گويا عماد الدوله هم معزول باشد.
كتاب انيس الاعلام في نصرة الاسلام در ردّ شبهات اهل كتاب بر اسلام از تصانيف فخر الاسلام واعظ كه از دين نصراني به دين اسلام درآمده تازه به طبع رسيده.
در سوم ربيع الثاني در جزيره ليوارد طوفان سختي شد. و جمعي را كشته.
هشتم ماه اوت در شهر ليزبن پايتخت پرتوغال [پرتقال] مرض طاعون بروز كرده.
در عشر اول جمادي الاولي، در شهر همدان مردم بر ضد مظفر الملك حاكم همدان شورش دارند.
در دهم جمادي الاولي شاه از نياوران شميران به عشرتآباد آمده اوطراق [اتراق] مينمايد.
حكومت همدان را به شاهزاده عزيز اللّه ميرزا ظفر السلطنه در دهم جمادي الاولي دادند.
امسال گرمي هواي طهران در تابستان به درجهاي رسيده بود كه مافوق نداشت، مردم
ص: 437
را به امراض مختلفه خيلي كشت. خصوصا اطفال را به مرض مخملك و سرخجه.
يكي از معلمين مدارس پطرزبورغ در عشر اول جمادي الاولي به طهران آمده به حضور شاه رفت و كتابخانه دولتي و بعضي كتابخانهها را بازديد كرد. به كتب قديمه خيلي مايل است.
[نطق آقا سيد محمد مجتهد يوم افتتاح تشكيل كمپاني شركت اسلاميه]
در روز پانزدهم ربيع الثاني كه يوم افتتاح تشكيل كمپاني شركت اسلاميه در طهران در بازار امير شد و جمعي حضور داشتند، آقا سيد محمد مجتهد «1» نطق ذيل را نمود:
بسم اللّه الرحمن الرحيم خوشبختي و راحت و عزت و آزادي ملت، پس از تقيد به ياساي شرع مقدس، تمدن است يعني مهيا بودن لوازم زندگي، كاملا بياحتياج به خارج و اساس اين مطلب زراعت و صناعت و تجارت است صحيحا كاملا و منظما. تجارت يعني حاصل وطن را به خارج بردن و ثروت خارج را به وطن آوردن نه به عكس، لله الحمد اين اوقات توجه مخصوص اعليحضرت همايون و حضرت صدارت و تجار محترم و جرايد اسلاميه مايه اميدواري گشته كه- ان شاء اللّه- آب رفته به جوي آيد و از ذل احتياج و ضنك معيشت به عز استغنا و سعه زندگي ورود خواهيم نمود. اساس اين اميدواري شركت اسلاميه است كه امروز به حسن همت تجار محترم به رياست جناب امين الضرب و وكالت جناب حاجي ميرزا حبيب اللّه كاشاني و مديري امين الصنايع امروز منعقد شده. سزاوار است امروز را عيد بزرگ اسلام بدانيم. اميدواريم اين شركت برومند شده از اقطار بلاد اسلام به توجه اهل غيرت به سرعت سير سرايت كند.
اقل السادات محمد بن صادق طباطبايي.
در دهم جمادي الثانيه، در منزل مشير الدوله وزير امور خارجه، مجلسي منعقد از وزرا شد از براي اصلاح مابين قوام الدوله وزير لشكر با ميرزا شفيع خان مقتدر الملك مدير خط فرانسه «2»، سر صد هزار ذرع زمين. در بين گفتگو قوام الدوله به مقتدر الملك فحش داد. او پس داد. «3» قوام الدوله چوبي به او حواله داد. مقتدر الملك با چوبدست خود، در حضور وزرا، كتك زيادي به قوام الدوله زد. اين خبر به شاه رسيد. او را از منصب و لقب
______________________________
(1). شادروان سيد محمد طباطبايي پرچمدار آزادي، مرد بزرگواري كه صميمانه قدم در راه مشروطيت نهاد.
(2). يعني رئيس اداره روابط ايران و فرانسه در وزارت خارجه.
(3). يعني هرچه قوام الدوله بدو فحش داد، او هم به قوام الدوله برگرداند.
ص: 438
معزول كرد و زمين را تصرف نمود. گفتند مقتدر الملك محرك داشت.
در عشر اول جمادي الاولي، مهمانخانه اسلاميه طهران كه مبالغي ضرر كرده بود موقوف شد.
چون مدتي است عمل پول سياه طهران مغشوش است و اگر پول سفيد به كسبه بدهد پول سياه در عوض نميدهد و ميگويند پول سياه نيست و حال آنكه هفت هشت كرور پول سياه در طهران موجود است. ميگويند اين كار محرك دارد، محض آنكه رياست ضرابخانه از حكيم الملك انتزاع شود، قدغن كردهاند كه پولها ضبط باشد تا مردم به صدا آمده تقصير از براي حكيم الملك ثابت بشود و شاه او را عزل نمايد. پس از اينكه از اين كار معزول شد، البته تقرب او هم در پيش شاه كم خواهد شد. اين تحريك از صدراعظم به دستياري حاجي حسين آقاي امين الضرب است. چنانكه صدراعظم وزارت خالصه را به اين تدبير از ناصر السلطنه گرفت. اهل دهات خالصه را به او شورانيد و به طهران آمده از دست ناصر السلطنه شكايت كردند.
سوار ژاندارم را كه مختار السلطنه مقنن بود، دولت گفت اگر بيمواجب نوكري ميكنيد بمانيد و الّا معزول هستيد.
در عشر دوم جمادي الاولي شاه به صدراعظم گفت كه ناصر السلطان صندوقدار را معزول از صندوقخانه كن.
حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني، در هفدهم جمادي الاولي، از مشهد مقدس وارد طهران شد. دكاكين طهران را در آن روز به احترام او بستند و جمعي كثير پيشواز او رفتند.
در جمادي الاولي، شاهزاده سالار الدوله حاكم خمسه «1» ميرآخور خود را با سوار بسياري در نزديكي از رؤساي ايل خمسه فرستاد و او را احضار كرد و به ميرآخور گفت اگر نيايد او را بكش، سرش را بيار. ميرآخور ميرود و به او ميگويد: بيا. او ميگويد امشب را در منزل من بمان فردا باهم ميرويم. آنگاه رئيس از اطاق بيرون ميرود كه كار
______________________________
(1). ناحيه خمسه همان زنجان است. علت ناميده شدن به خمسه وجود پنج رودخانه است كه منطقه را به پنج قسمت تقسيم ميكند.
ص: 439
را ببيند، ميرآخور ميگويد ميخواهي فرار نمايي و با رولور «1» به او چند تير خالي مينمايد. اهل ايل خبردار شده ميرآخور را ميكشند و سوارهايش را تعاقب كرده فرار مينمايند. سالار الدوله توپ و سوار برداشت و آن ايل و بعضي دهات اطراف را آتش ميزند و جمعي را ميكشد. خبر به شاه ميرسد، صدراعظم را ميخواهد و بد ميگويد به پسر خود كه من پسر خود را بهتر از همهكس ميشناسم. نميخواستم به حكومت بفرستم.
دو طايفه از تركمانهاي استرآباد باهم نزاع كرده جمعي كشته ميشوند.
در طهران، مهدي خان انتصار الدوله پسر حبيب اللّه خان ساعد الدوله «2» سردار تنكابني در سن [ «3»] به مرض مطبقه در شب هيجدهم جمادي الاولي مرد و اولاد بهجاي نگذاشت.
اين اوقات وليعهد اطريش خود را ميكشد.
پس از فوت محمد تقي خان منتصر السلطان، محمد حسين خان پسر بزرگش مير پنجه و ملقب به سهم السلطان و پسر دومش محمد باقر خان سرتيپ و ملقب به سهام السلطان ميشود.
در كهندوه از بلاد هند، كمپاني منعقد شده كه كارخانه افتتاح شود ... «4» شكر بسازند.
ميرزا حسن خان مستوفي كه در نزد سپهسالار است در ربيع الثاني ملقب به ساعد ديوان ميشود. نور علي خان پسر مرحوم فتح اللّه خان شيباني كاشي شاعر «5» در ربيع الثاني ملقب به نصرت الممالك ميشود. حكومت ساوجبلاغ را از اجلال الملك گرفتند و به شاهزاده مقتدر الدوله امير تومان دادند.
نظام السلطنه پيشكار، در تبريز هفتهاي چهار روز، در خانه خود مجلس تحقيقي از رجال محترم تبريز تشكيل داده است.
______________________________
(1). در متن رولوهRevolver اسلحه نسبتا كوچك و جيبي.
(2). انتصار الدوله برادر سپهسالار تنكابني بود.
(3). در متن سفيد مانده
(4). به مناسبت بريدگي كاغذ يك يا دو كلمه از بين رفته.
(5). فتح اللّه خان شيباني از بزرگان شعرا و ادباي عصر ناصري، شرح حال وي به تفصيل در حديقة الشعراي سيد احمد ديوانبيگي آمده.
ص: 440
روز 21 جمادي الاولي، در طهران جار زدند كه هفتاد عدد شاهي سياه قديم يك قران سفيد شد.
در ربيع الثاني حاجي مشهدي طاهر گورابي گيلاني بيست و پنج هزار تومان تهيه كرده است كه پلي بر روي رودخانه فومن موسوم به پسيخان كه از گيلان است بسازد.
نصر السلطنه امير تومان و امير اكرم حاكم گيلان ابنيه دولتي گيلان را مرمت نمود و قراولخانه از نو بنا نمود در رشت.
احتشام السلطنه حاكم كردستان در ربيع الثاني، رياست طوايف و عشاير و ايلات كردستان را از آصف ديوان گرفت و به شرف الملك امير تومان داد.
در ربيع الثاني، ميرزا عبد العزيز خان رئيس ديوانخانه عدليه كردستان ملقب به صديق ديوان شد. در ربيع الثاني، حاجي ملا علي از علماي كردستان ملقب به نصير الاسلام گرديد. در ربيع الثاني، ميرزا محمد علي خان در كردستان ملقب به اشرف الممالك گرديد.
امير نظام حاكم كرمان و گروس، حكومت گروس را از عليرضا خان داماد خود گرفت و به صمصام الممالك داد.
در جمادي الاولي، اقبال الدوله به جهت همراهي نكردن دولت با او، از حكومت كرمانشاهان استعفا كرد ليكن پذيرفته نشد. زيرا كه صدراعظم از آمدن او به طهران خيلي ترسناك است و ميترسد در طهران اسباب چيني براي صدراعظم نمايد. اقبال الدوله را مرد مدبر مفتني ميداند با اينكه براي حكومت كرمانشاهان، حسام الملك و غيره پيشكش بسيار به دولت ميدهد.
در 25 جمادي الاولي، شاه يك انگشتري الماس گرانبهايي از دست خود درآورد و به دست صدراعظم نمود و گفت مدتها بود كه ميخواستم به شخص محترم عزيزي بدهم جز ترا نيافتم و رضايت خود را از صدراعظم و خدمات او برشمرد. صدراعظم تشكر اين موهبت را به پاي شاه افتاد و بوسيد.
در عشر اخير جمادي الاولي، در طهران كه مردم خيلي منتظر باران بودند، خداي تعالي تفضّل فرمود و چند شبانه روز باران كامل باريد. ليكن باز قيمت نان فرق نكرد و نان كمتر شد.
ص: 441
در 26 جمادي الاولي، شاه صد هزار اشرفي به جهت مساعده نانواخانه داد تا عمل نان طهران به قيمت مني هشت عباسي بماند و نيز ملاكين گندم را به حكومت طهران به قيمت عادله بفروشند تا زمستان مردم آسوده باشند و شاه به توسط صدراعظم فرمود اگر آصف الدوله حاكم با اين تفاصيل بگذارد عمل نان مغشوش شود مقصر خواهد بود.
در 25 جمادي الاولي، شاهزاده عزيز اللّه ميرزا ظفر السلطنه حاكم همدان ملقب به سردار شد.
ميرزا نصر اللّه خان مشير الدوله پس از آنكه وزير خارجه شد بعضي ترتيبهاي خوب در آن وزارت داده و رياست دفتر وزارت خارجه را به پسرش ميرزا حسن خان مشير الملك داد و قرارداد هر كاغذي كه از آن وزارت صادر يا وارد ميشود تمام ثبت شود و احكام ممكن نيست كه به تقلب به مهر او برسد، و خيلي دقيق است و ميگويد تا كسي زحمت نكشد و نوكري در اين اداره ننمايد به او منصب داده نميشود.
پس از آنكه سپهسالار در عمل نظام مستقل شد، قرار داد كه هر توپي كه در ميدان توپخانه ميباشد با لوازمش مهيا باشد حتي شمع فانوس و يك دستگاه براي يك توپ ساخته كه به نظر شاه برسد. پس از آن، از براي ما بقي به اين ترتيب ساخته شود و نيز سكوي بزرگي در ميدان توپخانه ساخته كه يك دو جين توپ را بالاي او برده.
وزير همايون وزير پست، رياست پستخانه طهران را به پسر عمويش عيسي خان معظم الملك، در عشر دوم جمادي الاولي داد. در عشر دوم جمادي الاولي وزير همايون وزير پست، ناظمي پستخانه طهران را به غلامحسين خان سرتيپ كاشي داد.
در 26 جمادي الاولي، كالسكه صدراعظم را در ميدان توپخانه اسبان برداشتند و مبالغي بدوانيدند. نزديك بود كه صدراعظم را پرت نمايند.
در 28 جمادي الاولي، صدراعظم در دربار متغير بود. نصير السلطان وزير رسائل از طرف پدرش وزير داخله، احكام را آورد كه به مهر صدارت برسد. از جمله كاغذي بود كه از بابت ثلث مواجب در او نوشته بود كه صدر مهر نمايد. صدراعظم متغير شده تمام
ص: 442
كاغذها را پاره نمود و به او و قوام دفتر فحش زياد داد و گفت تمام ميرزا جماعت «1» «زن قحبه» و دزد هستيد.
اين بنده در جمادي الاولي به يك ثوب جبه ترمه كشميري شمسه مرصع مفتخر شدم.
در دوم جمادي الاخري، ميرزا تقي خان معتصم السلطنه پسر مرحوم ميرزا رضا خان اقبال السلطنه سپرده به وزارت خارجه شد.
در دوم جمادي الاخري، شاه به ناظم خلوت گفت كه صورت اسامي اهل خلوت را بنويس بيار. ميخواهم بعضي از پيشخدمتها را كه خيلي فضول و [جري؟] هستند كشيك آنها را كم نمايم.
چون خارجه به ايران پول قرض نداد و گفت بايد ملت ايران امضاء نمايد، مجبورا ميخواهند به ضمانت حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني، شاه از روسيه قرض نمايد.
ميرزا محمود خان مستوفي تلگرافخانه پسر بصير الملك كاشي در جمادي الاولي ملقب به محاسب الممالك شد. ميرزا ابو القاسم خان ناصر خاقان پيشخدمت، پسر خبير الملك كاشي كه در فن تمسخر و تقليد دستي دارد و به اين واسطه نزد شاه احترامي يافته، در جمادي الاولي به يك ثوب سرداري شمسه مرصع مفتخر شد. در جمادي الاولي مشير دفتر مستوفي پسر ميرزا محمد حسين سررشتهدار كل، به يك ثوب جبه شمسه مرصع مفتخر گرديد.
در جمادي الاولي، حكيم الملك از طرف شاه به اعتماد السلطنه وزير انطباعات و روزنامه ابلاغ كرد [كه از اين به] بعد، درجات و مناصب كه به مردم داده ميشود، در روزنامه ننويسند مگر به حكم دولت.
در جمادي الاولي، محمد صادق ميرزا معز السلطان برادر مرحوم معزّ الدوله ملقب به معز الدوله شد و لقب معز السلطان به برادر ديگرش [] داده شد.
در جمادي الاولي، علاء الدوله حاكم مازندران، چون ملا عبد اللّه مجتهد ساري مانع پيشرفت حكومت او بود، حكم داد او را از خانه بيعمامه كشيدند و كمال بياحترامي را
______________________________
(1). ميرزا يا ميرزا بنويس يعني كساني كه با تحريرات اداري سروكار دارند و به عبارت ديگر «ميرزا جماعت» يعني طبقه كارمندان دستگاههاي دولتي و خصوصي كه سوادي داشتند و كتابتي.
ص: 443
به او نمودند. لهذا علماي مازندران- خصوصا شهر بارفروش- حكم داده دكاكين را بستند و بر ضد علاء الدوله شورش نمودند و به شاه تلگرافهاي شكايت زدند. در ماه جمادي الاولي، در خمسه به جهت بياعتدالي سالار الدوله حاكم، شورش است.
در اوايل عشر اول جمادي الثانيه، در محله دروازه قزوين طهران دكان تيرفروشي آتش گرفت و چند نفر با تمام تير و ني كه در آنجا بود بسوخت ليكن يك جلد قرآن مجيد كه مبالغي اسكناس در پشت جلد آن بود، در ميان آن تيرها صاحبش نهاده بود، خداوند قرآن و پولها را حفظ فرمود، سقف روي آنها خراب شده محفوظ ماند.
مشكوة الدوله «1» ابراهيم ميرزا كه از اقوام و هواخواهان امين الدوله است، چون بعضي حرفها بر ضد دولت و صدراعظم ميگفت حكم شد در عشر اول جمادي الثانيه به شهر قم برود و متوطن شود.
از وضع حكومت اقبال الدوله در كرمانشاهان مردم بد ميگويند. زيرا كه اقبال الدوله مشغول عيش و هرزگي است. هرجومرج زياد است.
در عشر اول جمادي الثانيه، در اغلبي از نقاط ايران خصوصا طهران، عمل نان سخت شده با آنكه هنوز خرمنهاي طهران در صحراست دكاكين خبازي نان كم است و بسا نانها بد و تلخ و گران است. شاه و صدراعظم از ترتيب آن عاجز شدهاند.
حاجب الدوله فراشباشي مايل است كه حكومت طهران دوباره به شاهزاده نير الدوله داده شود. زيرا كه دختر نير الدوله «2» را دارد، يك روز حضور شاه گفت آصف الدوله حاكم طهران با من خويش نيست. هركس از عهده نظم و ترتيب برآيد، من هم به آن راضي هستم كه شاه خيالش آسوده باشد.
علماي هيئت گويند در 13 نوامبر، شهب «3» بسياري سقوط خواهد كرد و اين در هر سي و سه سال يك دفعه شروع ميشود.
دو مدرسه يكي مختاريه و ديگري تربيت در طهران، جمعي از فرنگيمآبان و بابيه
______________________________
(1). مشكوة الدوله پسر امامقلي ميرزا عماد الدوله پسر محمد علي ميرزا دولتشاه بود و برادرزن محمد حسن خان اعتماد السلطنه.
(2). سلطان حسين ميرزا نير الدوله نوه فتحعلي شاه.
(3). جمع شهاب.
ص: 444
ايجاد كردند. چون بنيانش به راستي نبوده، به حكم وزير علوم برچيده شد.
عدد پياده و سواره و صاحبمنصب و تابين قزاق ايران به يكهزار و پانصد عدد رسيد.
مساحت خطوط راهآهني كه تا حال در ممالك عثماني كشيده شده چهارهزار و صد و نود و چهار كيلومتر مربع است. دو هزار و نهصد و نود و دو كيلومتر در روملي و دو هزار و دويست و دو كيلومتر در آناطولي است.
سلطان عثماني حكم داده چهل باب مدرسه در قضاي ايبك احداث نمودهاند تا اطفال ارناووطهها «1» تربيت شوند.
گويند به تحريك حكيم الملك، يكي از تجار، پولهاي سياه را كه دولت جمع كرده به چهل و يك هزار تومان خريد. اين عمل از براي حكيم الملك [] دارد.
در يازدهم جمادي الثانيه، در مجلس دربار صدراعظم نشسته بود كه سيدي بر او وارد شد و سوقات كربلاي معلّي را براي او آورده بود. صدراعظم گفت مگر به زيارت رفته بودي، گفت خير، عمهام رفت. صدراعظم فورا گفت مگر عمه داري. كنايه از مثل عجم است كه گويند اگر عمه داري عمهات به خيكم. اين كلام الواط است. «2»
در چهاردهم جمادي الثانيه، مشير الدوله وزير خارجه، ميرزا شفيع خان مقتدر الملك را كه معزول كرده بود دوباره به وزارت خارجه آورد و از شاه براي او يك پالتو تنپوش گرفت. مشير الدوله در ماه جمادي الثانيه خيال دارد مدرسهاي براي وزارت خارجه ترتيب دهد كه در آنجا درس حقوق و ديپلوماتيك داده شود [؟] كه علمي ندارند. پس از آنكه از در خانه بيرون آمدند آنجا رفته تحصيل نمايند و بعد از سه سال تحصيل حق مأموريت دارند.
در عشر اول جمادي الثانيه، شاه از براي پيشخدمتهاي خود كه خيلي اسباب
______________________________
(1). ارناوتها از مردم آلباني بودند كه سخت با قشون عثماني جنگيدند و به اينجهت ستيزهجوئي و سختكوشي و سركشي، كلمه ارناوت بر افرادي خاصه زناني اطلاق ميشد كه چنين صفاتي داشتند عينا مثل آپاردي كه قومي ظاهرا از مغولان ستيزهجو در خراسان بودند. كلمات ارناوت و آپاردي بهعنوان تحقير و توهين در ايران بهكار ميرفت و ميرود.
(2). مثل نيست. شوخي ركيك بيادبانهاي بود، در نزد اراذل و الواط تهران كه به اشراف و اعيان هم رسيده بود.
ص: 445
زحمت بودند كشيك قرار داد و گفت بعضي تا ظهر بيشتر در باغ شاه نمانند.
در عشر دوم جمادي الثانيه، شاه خواب ديد كه بر اسبي نشسته و او را به بامي بردهاند كه پنجاه پله ميخورد. تعبير شد كه پنجاه سال سلطنت ميكند.
در عشر دوم جمادي الثانيه، به همراهي صدراعظم، دولت شصت هزار خروار گندم تهيه براي طهران كرد و به جمعي از تجار گفت كه بفرستيد گندم از ولايات بياوريد و منفعت خود را روي آن بكشيد و به خبازان طهران بفروشيد تا از براي مردم رفاهيت شود و گندم فراوان گردد. با اين همه مشكل است عمل نان امسال مرتب شود و صدا از مردم برنخيزد.
در چهاردهم جمادي الثانيه، صدراعظم در دربار از بغل خود پاكت دوايي درآورد كه بخورد. سوراخ چندي پيدا كرده بود. صدراعظم بالبديهه گفت مردم سوراخ دعا گم ميكنند و من سوراخ دوا و فورا شعر مثنوي را خواند: ليك سوراخ دعا گم كردهاي.
روز چهاردهم جمادي الثانيه، عيد مولود مظفر الدين شاه ميباشد. مردم عيد ميگيرند. صدراعظم شب پانزدهم مجلس بزرگي از ايراني و فرنگي ترتيب داد در پارك خود و اسباب عيش و شادي فراهم آورد. شاه عصر عيد به پارك «1» آمد. سه چهار هزار تومان نقد و قدري اسب و غيره صدراعظم به شاه پيشكش داد.
در عشر دوم جمادي الثانيه، شاهزاده معتضد السلطنه رئيس قشون و ديوانخانه شيراز شد. منتظم السلطنه امير تومان كه از طرف وزارت خارجه براي قونسولگري مصر رفته بود پس از آنكه به اسلامبول رسيد، علاء الملك سفير او را قبول نكرد. زيرا كه منتظم السلطنه بلادت و كمفهمي او را شامل است. «2»
وكيل الملك وزير خلوت كه كاغذ از براي شاه ميخواند. تقصيري به او نسبت [دادند] شاه از خلوت او را ممنوع داشت و دبير السلطان پسر وكيل الملك را در عشر دوم جمادي الثانيه بهجاي او قرار داد.
______________________________
(1). پارك صدراعظم امروز مقر سفارت روسيه است.
(2). چه بلايي بوده كه مردهشوي هم ميگريست: علاء الملك خود به بلاهت و كندفهمي شهره بود چنانكه ظريفان او را الاغ الملك ميگفتند.
ص: 446
در شانزدهم جمادي الثانيه، شاه يك پالتو ترمه با سردوشي الماس به محمد قاسم خان عز السلطان امير تومان برادر صدراعظم داد.
چون از براي عمارت مأمور ايران، در بازار عمومي اكسپوزيسيون 1900، طرح عمارتي ريخته شده بود، اين اوقات به تصرف مأمور ايران دادند و بيرق ايران را برافراشتند.
رئيسجمهور حاليه امريك كه صاحب هشتاد ميليون نفوس است كفشدوز است.
رئيسجمهوري فرانسه دباغ ميباشد.
خان كلات ايالت نوزكي را كه از ولايات بلوچستان ميباشد به دولت انگليس واگذار كرده كه سالي مبالغي نقد بگيرد.
يك قطعه نشان شير و خورشيد مرصع شاه ايران براي پادشاه سربستان فرستاده شد.
در طنطا گوسالهاي با دو سر و چهار چشم و پنج فك صفوف دندان از ماده گاوي زاييده شده و زنده بهجاي است.
اين اوقات، دولت روس و ژاپون به تهيه لوازم جنگ مشغول هستند. سبب اين خلاف شبه جزيره كوريا «1» ميباشد.
علي خان ناظم العلوم كه در فن رياضي اول شخص عهد خود بود و علوم خارجه را در اروپا تحصيل كرده بود و در مدرسه دار الفنون طهران مدرس بود و كتابها از او به يادگار مانده، در پانزدهم جمادي الثانيه وفات كرد. در خوردن مسكرات و ترياك افراط داشت. كتابش در علم حساب و فيزيك معروف است.
در عشر اول جمادي الثانيه مسيو وويه «2» معلم معدنشناس دار الفنون طهران كه مقداري مال اندوخته داشت. نوكرهاي او در غذا سم كرده كه به خورد او دهند، از قراين بفهميد نوكرهاي او گرفتار شدند.
در عشر دوم جمادي الثانيه، شاه سوار شد كه به گردش برود. زنها در جلو او آمده بد حرفي [كردند] و سخت گفتند و از وضع شهر و نان شكايت كردند. بعضيها را گرفتند
______________________________
(1). امروز ما اين ناحيه را كره ميگوئيم، در فرانسهCoree و در انگليسيCorea .
(2). ظاهرا همان وويليهVauvillier است.
ص: 447
معلوم شد به تحريك بعضي از نوكرهاي تبريزي شاه است كه بر ضد صدراعظم و آصف الدوله حاكم طهران ميباشند. شاه حكم داد كه آنها را اخراج بلد نمايند.
در عشر دوم جمادي الثانيه، شاه حكم داد كه ميرزا سيد علي خان وقار الملك را اخراج بلد نمايند. ميرزا احمد امين الصنايع رئيس جرايد، در هفدهم جمادي الثانيه، به حكم دولت آصف الدوله او را با كاغذهايش بگرفت و حبس كرد تا تحقيق حال او را نمايد. گويند امين الصنايع از براي امين الدوله راپرطه مينوشت و مردم را بر ضد دولت و صدراعظم تحريك ميكرد.
در هفدهم جمادي الثانيه، اردشير ميرزاي ضياء الدولة بن بهمن ميرزا بن عباس ميرزا وليعهد به مرض سكته در طهران مرد.
چون صدراعظم حكم داده بود كه بعضي از مردم براي محله خود دكان خبازي باز نمايند، از جمله تجار دو دكان وا كردند، رئيس خبازان چون اين كار از برايش ضرر داشت فرستاد خبازها را چوب [زد] كه چرا آنجا رفتيد كه شايد به اين واسطه آن دو دكان بسته شود.
در عشر اول جمادي الثانيه شهرت كرد كه در طهران چنين اعلاني به ديوار چسبيده شد: «اي مردم امسال از بابت نبودن غله به مردم سخت خواهد گذشت. تا زود است فكري براي خود بكنيد يا جلاي وطن نماييد كه فقرا امسال از گرسنگي خواهند مرد.» اين اعلان از مردم آشوبطلب است كه بر ضدّ دولت و صدراعظم ميباشند و ميخواهند مردم را به هيجان آورده بر ضدّ دولت بشورانند.
در عشر دوم جمادي الثانيه، امير بهادر كشيكچيباشي شاه، به شاه عارض شد كه مواجب كشيكخانه كه حواله شيراز است، نظام الملك حاكم شيراز نميدهد. شاه دستخط سختي به صدراعظم كرد كه البته پول آنها را از نظام الملك بگيرد. لهذا صدراعظم در نوزدهم جمادي الثانيه به تلگرافخانه رفت و با نظام الملك مخابره نمود.
همچنين با اقبال الدوله حاكم كرمانشاهان به جهت نرسيدن ماليات مخابره نمود.
سلطان عثماني خيال دارد سفيري به دربار چين بفرستد. در ربيع الثاني، طايفه آنارشيست ساعي شد كه شهر پاريس [را] به بلوي اندازند. مابين آنها و پليس نزاع
ص: 448
درگرفت جمعي از طرفين مقتول و مجروح شدند. در ربيع الثاني، در اسپانيا و پتريكس طاعون ظهور كرده.
در بيستم جمادي الثانيه، شاه دستخطي به صدراعظم كرد كه دويست تومان از محل گمرك به يكي از تبريزيها بده. صدراعظم متغير شد و در دربار به آن شخص فحش داد و گفت تمام مال دولت را تركها بردند و ديگر محلي در گمرك كه ماليات نقدي دولت است باقي نگذاشتند و دستخط را دور انداخت ليكن به جهت آنكه صدور دستخط بهواسطه حكيم الملك بود، آنطور كه بايد غضب نكرد. در اين بين، ناصر الوزاره كه يكي از منشيهاي وزارت خارجه است فرماني از وزارت خارجه آورده بود كه سيصد تومان از محل مواجب ضياء الدوله را ببرد. مشير الدوله امضا كرده صدراعظم به جهت عمل پيش كه متغير بود تغيرش زياده شد و به ناصر الوزاره گفت مگر تو شاهزادهاي كه از محل ضياء الدوله ميخواهي ببري. آنوقت حكم داد پشت گردن ناصر الوزاره را به اندازهاي زدند كه خم شد و حبسش نمودند.
حشمة الدوله شاهزاده در عشر دوم جمادي الثانيه ميگفت اگر من بدانم كه عين گندم مرا به خباز بدهند و داخل او چيزي ننمايند، من مبالغي گندم از دهات خودم كه در كمره است براي امساله طهران در خرواري پنج تومان ميدهم. گويند عايدي حشمة الدوله سالي سيصد چهارصد هزار تومان است.
در 24 آگست 1899، در پونه، عده اموات طاعون يكصد و سي و هشت نفر بوده، در سي و يكم آگست در بمبئي گرفتار مرض طاعون سي نفر. امسال به واسطه خشكسالي در بعضي از صوبجات هند خصوصا در صوبجات متوسط هند آثار قحط نمودار است.
كتاب كشف القناع في معرفة الاجتماع از تصنيفات شيخ اسد اللّه شوشتري معروف به محقق كاظمي و هم كتاب شرح نهج البلاغه تصنيف ميرزا محمد باقر لاهيجي به طبع رسيده.
در عشر دوم محرم 1317، يكي از اهل دزفول كه مبتلا به درد پاي سخت بود و از حركت مانده بود، در ميان باغي ميخوابد. پس از بيدار شدن، مار بسيار بزرگي را در زير جامه خود ميبيند خيلي مضطرب شده و چند جاي خود را گزيده ميبيند. پس از ساعتي آن مار باكمال بيحالي از زير جامه او بيرون افتاده ميميرد. باري آن مرد خود را
ص: 449
به هرطور كه هست به خانه ميرساند. شب را خوابيده پس از آنكه صبح بيدار ميشود، اثر مرض پا در خود نميبيند.
در روز اول عاشورا در دزفول، پسر دوازده ساله كه مشغول جمعآوري اسباب تعزيهداري حضرت خامس آل عبا عليه السّلام بود و ميرود در خانه يكي از سادات و در آن خانه چاهي بود و در آن چاه ميافتد و كسي خبر نميشود. پس از آنكه آن پسر درآمد، نقل مينمايد كه وقتي كه در چاه افتادم شخص سيدي در چاه مرا بغل گرفت و ابدا جايي از من زخم نشد و مرا تسلي داد و من خاطرجمع شدم و همه روزه وقتي كه تشنه و گرسنه ميشدم ميآمد و قطرهاي آب به من ميداد كه رفع تشنگي و گرسنگي من ميشد و همه شب از براي من چراغي روشن حاضر ميشد تا يوم عاشورا صبح، همان سيد با يك زن سياهپوش پيدا شدند كه آثار حزن از ايشان ظاهر بود. چون ايشان را ديدم گفتم كه تشنهام.
همان سيد فرمود كه ديگر آب ندارم و همين امروز ترا از چاه بيرون ميآورند و از نظر من غايب شدند. من شروع به گريه بلند نمودم. آواز من به گوش زني كه در آن خانه بود رسيد. آن زن به مردم اطلاع داد. آمدند و مرا صحيح و سالم بيرون آوردند.
امسال ترقي كلي در امتعه اصفهان است. تفنگهايي كه سابق ميساختند هر دانهاي به يك تومان نميرسيد. حال عددي قريب به چهل تومان رسيده و همچنين كارخانه قاليبافي آنجا كه به درجه كمال رسيده و نيز دستگاه ماهوتبافي و شال كرماني در اصفهان ابداع شده و نيز كارخانه چينيسازي باز شده كه مانند ظروف چين است و نيز منسوجاتش ترقي كرده و نيز مشغول تسطيح راه اصفهان به قم و شاهرضا به اصفهان به امامزاده احمد رضا هستند كه هريك 43 ميل است و نيز مشغول شوسه كردن راه شهر به تخت فولاد ميباشند.
سنّيهاي هندي يك ساعت بزرگ براي صحن شيخ عبد القادر اهدا داشتند «1» و در آن
______________________________
(1). ظاهرا شيخ عبد القادر گيلاني منظور است، از بزرگان عرفا و علماي تسنن ملقب به غوث اعظم، غوث الثقلين، باز اللّه، باز اشهب و جنگي دوست كه نسبش به امام حسن (ع) ميرسيده و از اكابر فرقه قادريه بوده است.
ولادتش در چهارصد و هفتاد يا هفتاد و يك يا نود و مرگش در 560 يا 561 در بغداد. يكي از سنيان هند به
ص: 450
صحن منازل ساختند و آن ساعت را در يوم ميلاد نبي صلي اللّه عليه و اله نصب نمودند.
در شهر رجب المرجب، صنيع الدوله يك آسياي بخاري در كارخانه خود راه انداخته روزي مبالغي گندم آرد مينمايد.
در پانزدهم ربيع الاول به حكم پادشاه عثماني تلگرافي از شهر بغداد به كاظمين عليهما السّلام كشيدند.
در اطريش تخمين شده است كه امسال حاصل ارزاق در تمام دنيا، نود و هفت ميليون مكنهوتيرس نسبت به سالهاي سابق به عمل خواهد آمد.
باب عالي حكم داده كه از يكصد كيلو از پشمينه كه به خارجه ميرود يك قروش گمرك بگيرند.
گويند عما قريب در پاريس بلوي به جهت تغيير جمهوري به سلطنت خواهد رسيد.
در عشر اول جمادي الثانيه، ناصر السلطان صندوقدار پاي او زير درشكه رفت و شكست. در عشر سوم جمادي الثانيه مشير السلطنه وزير خزانه سكته ناقص كرد.
چون روس خيال تصرف عباسي را دارد، دولت عثماني محض پيشبيني در استحكام بصره ميكوشد.
بيشتر ولايات ايران- حال كه ماه جمادي الثانيه و دوم ماه پائيز است- قحطي است.
نرخ اجناس گران، در بعضي ولايات گندم صد مني سي تومان، جو بيست تومان است و هر روز به شاه شكايت مينمايند. شاه عاجز و متحير است. خداي تعالي زمستان امسال را به خير بگرداند و شاه را از شر اعادي محفوظ دارد. يكجا قحطي، يكجا آشوب ولايات و سرحدات، يكجا بيپولي، بلواي عظيم به زمستان نرسيده در جلو است.
بيشتر رعايا مشغول جلاي وطن از خاك ايران هستند.
در بيست و دوم جمادي الثانيه شاه خيال داشت كه به باغ دولتآباد براي تفرج برود كه در حوالي طهران است. زنهاي زياد در خيابان جمع شدند. كه جلو شاه را بگيرند و
______________________________
نام غلام سرور خان لاهوري مؤلف خزينة الاصفيا، كتابي در مناقب شيخ عبد القادر نوشته موسوم به گلدسته كرامات.
ص: 451
بدگويي و شكايت از گراني بنمايند. از قضا يكي از حرمهاي شاه سوار كالسكه شده با جمعيت زايد عازم دولتآباد شد. آن زنها به گمان اينكه اين كالسكه شاه است جلو گرفتند و فحش و نفرين به شاه كردند و كالسكه را به ضرب سنگ شكستند. چند [نفر] از پليس كه براي ممانعت جلو آمدند، آنها را نيز زدند. يكي از آنها را به حدي زدندش كه در حالت مرگ است.
جمعي را از طهران گفتند اخراج بلد نمايند. زيرا كه مشغول فساد براي صدراعظم بودند. از آن جمله ميرزا سيد علي خان وقار الملك است كه از جمله روزنامهنويسهاي شاه است و هر روز كاغذهاي مردم را كه بر ضد صدراعظم بود به شاه ميرسانيد. لهذا حكم شد كه از شهر اخراجش نمايند.
در بيست و سوم جمادي الثانيه، تلگرافي از عين الدوله حاكم عربستان [خوزستان] به شاه رسيد كه بعضي طوايف رعاياي عثماني در سر عربستان و بصره جاي داشتند از خاك خود تجاوز كرده به خاك ايران آمده بعضي نقاط را تصرف كرده براي خود زراعت كردهاند.
غرور صدراعظم زياد شده و در دربار الفاظ بزرگ ميزند و به كسي كه ميخواهد بگويد به تو محبت ميكنم ميگويد التفات ميكنم و اين اصطلاح در طهران مخصوص شاه است. صدراعظم هرچه بكند باز خوب است و به يك اندازه سد خرابيهاي مملكت است و غير از او كسي ديگر نيست كه به داد مردم برسد. اگر او نباشد تركها شاه و دولت را ميخورند. مردم به يك اندازه هم صدراعظم را دوست دارند و هم ميترسند. دعاي او و شاه هر دو بر مردم واجب است. به نقد بهتر از اين صدراعظم يافت نميشود.
قدغن وكيل الملك از نيامدن به خلوت ميگويند اين است كه او با جمعي همقسم بر ضد شاه و صدراعظم شده و قرآن مجيد را مهر كردهاند. پس از عزل وكيل الملك از كاغذخواني شاه، جمعي كاغذخواني مينمايند: وكيل الدوله و پسرش دبير السلطان، وزير همايون، آصف السلطنه، نديم السلطان، صديق.
به جهت افتضاحي كه علاء الدوله در ساري سر ملا اسد اللّه مجتهد آورده، در جمادي الثانيه، در مازندران شورش سخت بر ضدّ حكومت ميباشد و هر روزه علماي
ص: 452
آنجا به شاه تظلم مينمايند و استدعاي عزل علاء الدوله را دارند.
در جمادي الثانيه، صدراعظم كمال دقت را در ملاحظه عرايض مردم دارد، هيچ حكمي پيش از خواندن به مهر نميرساند.
امير خان سردار معظم از آن روز كه سپهسالار شده كمال دقت را در امور نظام دارد و خود به اصلاح امور اهالي نظام مشغول است. به يك اندازهاي رونقي در نظام پيدا شده.
گفتند صدراعظم در عشر سوم جمادي الثانيه مبلغ [] از حسين آقاي امين دار الضرب قرض كرده كه بفرستد و از براي طهران گندم بخرد. ميگويند در عشر سوم جمادي الثانيه خبازهاي طهران دو هزار تومان از براي آصف الدوله پيشكش كردهاند كه نانها را به هر قيمت كه بخواهند بفروشند.
پس از آنكه امين الصنايع را گرفتند او گفته است من تنها نيستم و جمعي از ملاها را با جمعي از نوكرهاي دولت را كه با صدراعظم بد هستند نموده است از جمله وكيل الملك كه وزير خلوت است كه حكم شده است كه خانهنشين باشد. به اين واسطه ناظم الدوله برادرش و برادرزادهاش ناصر السلطنه مغضوب دولت شدهاند و از اعتبار كاسته شدهاند.
پس از آنكه ناصر السلطنه از وزارت خالصه معزول شد، مبالغي جنس دولت را خورده است لهذا صدراعظم به آصف الدوله گفته كه به سختي از او بگيرد.
در 25 جمادي الثانيه، صدراعظم در دربار جلوس كرده و جمعي از وزرا و رجال حضور داشتند. ناصر السلطنه وزير خالصه سابق نيز بود. صدراعظم گفت جنس طلب دولت را چرا نميدهي. اگر هم ميخواهي دوباره وزارت خالصه به تو داده شود [] به گردن بگير. ناصر السلطنه به خنده و خوشي جواب ميداد. صدراعظم كه از سابق از وكيل الملك عمويش دل پري داشت برآشفت و فحش زن و پدر به او داد و گفت پنداري من هم شاه ميباشم كه دستخط او را با مهر من پاره مينمائي. شاه از صحه خود بگذرد من از مهر خود نميگذرم. حكم ميدهم تمام دندانهاي ترا بشكنند. پنداري حرفهاي ترا كه در غياب گفتهاي نشنيدهام. پس از آن يك نفر براتي آورد كه صدراعظم حواله بدهد. متغير شد و گفت از سال گذشته تا حال شش كرور پول دادهام كه [برات] براتدارها داده شود و فحش زيادي به مشير السلطنه وزير خزانه داد و گفت پندارد كه
ص: 453
براتخريهاي او را نشنيدهام كه به مفت براتهاي مردم را ميخرد و آنوقت فحش زيادي به او و سايرين داد و مقصودش از اين فحشها نوكرهاي ترك شاه بود و گفت مردم عجله دارند كه مواجبهاي خود را از دولت بگيرند، به خيال آنكه دولت منقرض خواهد شد.
نميدانند كه پس از انقراض دولت، من و سايرين نخواهند ماند و هريك از وزرا را به اسمي فحش داد. مردم از حضور او فرار كردند. پس از آن خود صدراعظم متغيرا به اهل مجلس خداحافظ كرده برخاست و به منزل خود رفت و ميگفت من هر روز به حمايت دولت از براي خود روزي پنجاه نفر دشمن زياد مينمايم. از قراين، حركات او علامت استعفاي از صدارت است ليكن چون شاه كسي را ندارد، به هر شكل كه باشد نخواهد گذاشت كه استعفا نمايد.
مشير الدوله وزير خارجه به جهت مدرسهاي كه از براي اجزاي وزارت خارجه افتتاح كرده اعلاني انتشار داده از قرار ذيل:
اعلان [مدرسه براي اجزاي وزارت خارجه]
در تحت حمايت و توجه بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهي- خلد اللّه سلطانه- مدرسهاي به جهت مستخدمين كارآگاه و كافي براي آينده وزارت خارجه ايران تشكيل شده و اين مدرسه واقع است در خيابان مشهور به باغ ظهير الدوله در سمت راست محاذي خانه جناب بهجت الملك. افتتاح آن در ماه رجب- بعون اللّه تعالي- خواهد بود. در سال اول بيست نفر شاگرد به شرايط ذيل قبول خواهد شد:
اول- سن شانزده الي بيست و دو سال
ثاني- اطلاعات مقدماتي بهطوري كه در ذيل شرح داده ميشود:
يك دوره صرف و نحو عربي، خط و املاي فارسي، يك دوره حساب از جمع و تفريق الي كسور و مرابحه و تنزيل
ثالث- حسن اخلاق و صفات پسنديده
و علومي كه در اين مدرسه تدريس خواهد شد: يك دوره شرع انور، حقوق بين المللي، تاريخ عمومي، صرف و نحو پارسي، ادبيات، زبان فرانسه، جغرافياي طبيعي، و پولتيك، علم ثروت.
هركس طالب دخول در اين مدرسه باشد، روزهاي چهارشنبه از ساعت سه الي يك به
ص: 454
غروب مانده بايد در مدرسه مزبوره حاضر شده. امتحان دخول را در علوم فوق، در مجلس امتحان كه ترتيب خواهد شد بدهد. در اينصورت با شرايط مقرره فوق پذيرفته خواهد شد.
مدرسه مذكور به جايي نخواهد رسيد و كسي در او نخواهد رفت. زيرا كه در وزارت خارجه كسي نيست كه علوم مذكوره كه شرط قرار دادهاند امتحان بدهد. در واقع خوب [بود] اين مدرسه را براي بزرگها قرار ميدادند كه هيچ نميدانند. از جمله خود مشير الدوله كه از علوم مذكوره هيچيك را وارد نيست و بيشتري از رؤساي ايران از علوم بيبهره هستند. اگر هم در وزارت خارجه كسي پيدا شود، يكي دو تا از آن علوم را دارد، بيشتر نخواهد بود.
در جمادي الثانيه، ميرزا احمد خان دريابيگي امير تومان مدرسهاي در بوشهر افتتاح كرده داراي پنجاه نفر شاگرد. بيست نفر از آنها بچه يتيم بيپرستار است كه در آن مدرسه جا داده و تربيت مينمايد و موقوفه براي آن بيست نفر وقف كرده كه مخارج آنها را شامل باشد. سي نفر ديگر از اولاد اهالي بوشهر است كه ماهانه بدهند و در مدرسه تحصيل نمايند.
در عشر سوم جمادي الثانيه، رحمة اللّه خان پيشخدمت پسر مصدق الدوله رئيس محاكمات عسكريه ملقب به افتخار همايون شد. در عشر سوم جمادي الثانيه علي عسكر خان مهاجر سرتيپ از اجزاي محاكمات عسكريه ملقب به ناصر نظام شد.
در 26 جمادي الثانيه، شاه براي تفرج از خيابان خانيآباد عازم دولتآباد شد. در وسط خيابان، زنهاي زياد اجتماع كردند و جلو كالسكه شاه را گرفته و فحش زياد به شاه و اجدادش دادند و از گراني نان آه و ناله نمودند. بعضي از زنها ميخواستند خود را زير چرخ كالسكه بخوابانند. اين روايت از قول ميرزا ابو القاسم خان ناصر خاقان پيشخدمت ميباشد.
شاه در عشر سوم جمادي الثانيه، دستخطي به صدراعظم نمود كه تو مختاري هركس را كه ميخواهي بكشي. اگر از ترك و فارس خلاف كردند زير چوب آنها را بكش. تمام اين مفسده و كنكاش پس از ورود مجد الملك برادر امين الدوله به طهران ميباشد. البته
ص: 455
مأمور بگذار و او را از طهران بيرون نما و دختر «1» مرا از معين الملك طلاق بگير.
در عشر دوم جمادي الثانيه، وقار الملك كه راپرت از براي شاه مينويسد كاغذي كه در وي معايب و خيانتهاي صدراعظم بود خواست به شاه بدهد. ناصر السلطنه گفت كه اين معايب پيش اوست. بده من معايب تازه او را بنويسم. ميگيرد و بعضي حرفهاي ناشايسته براي او قلمداد مينمايد. وقار الملك به شاه ميدهد. شاه به صدراعظم ميدهد. چون به گوش وقار الملك ميرسد فرار كرده به حضرت معصومه قم پناه ميبرد.
انگليسيها كتابي در لندن نوشتهاند و تسلط روس را در ايران شرح دادهاند و خبر دادهاند كه در سال نو نفوذ كلي در ايران پيدا خواهد كرد. يك جلد از آن كتاب كه به طبع زبان انگليسي رسيده علاء السلطنه وزير مختار لندن براي صدراعظم فرستاد.
حاجب الدوله با بعضي بر ضد صدراعظم مجلس ميكرده پس از آنكه همراهي شاه و صدراعظم را ديد رفت پيش صدراعظم و قسم خورد كه ديگر خلاف ننمايد.
مشير الدوله وزير خارجه همه روزه ترتيبي براي وزارت خارجه ميدهد. در عشر دوم جمادي الثانيه قرار داد كه اطاق خودش كسي از اجزاي وزارت خارجه و غيره نيايد مگر آنكه كاري داشته باشد و اگر كسي ميخواهد او را ديدن نمايد به خانه مشير الدوله برود نه دربخانه و اين كار اسباب رنجش اجزاي وزارت خارجه شده احتمال دارد كه به هم بخورد. اين ترتيبات به جهت آن است كه مشير الدوله نانجيب و بيپدر است و ميخواهد به يك اسمي خود را بزرگ نمايد.
در سلخ جمادي الثانيه يك نفر از مردم ورامين در طهران رفت از نانوا نان بخرد و در آن روز، نان از هر روز كمتر و شلوغتر بود و بسا مردم آن روز نان نتوانستند بگيرند.
نانواها آن مرد را با پاروي دكان زدند و كشتند.
در غره رجب المرجب جمعي از زنان طهران به جهت كمي نان به خانه آصف الدوله حاكم رفتند و كمال افتضاح را درآوردند و فحش زياد به او دادند كه اگر حكومت
______________________________
(1). خانم فخر الدوله دختر مظفر الدين شاه و همسر ميرزا محسن خان پسر ميرزا علي خان امين الدوله.
ص: 456
نميتواني بنمايي به ما واگذار. از تو بهتر حكومت ميكنيم و عمل نان را منظم.
آصف الدوله حكم داد در را به روي آنها بستند و بعضي را حبس كرد و بعد مرخص نمود. شاه با آنكه كمال همراهي را در عمل نان مينمايد و خيلي دلسوزي ميكند، باز مردم فحش به شاه ميدهند كه عجب قدمي برداشتي و مقصود مردم اين است كه هرچه ماليات و فايده گمرك است نوكرهاي تبريزي به اسم مواجب و غيره بردهاند و دولت را گدا كردهاند. چرا بايد در عرض دو سه سال، وزير بقايا كه فقط محصل دولت است قريب يك كرور مكنت به هم بزند. حكيم الملك داراي دو سه كرور شده. امير بهادر و حاجب الدوله، ناصر السلطنه، ناظم الدوله، ناصر السلطان، مشير السلطنه هركدام صاحب يك كرور يا نصف كرور در مدت قليل شدهاند.
در شب سهشنبه دوم رجب المرجب 1317، يك ساعت از شب گذشته در طرف مغرب طهران روشنايي فوق العاده عمودي مانند تنوره آسيا هويدا شد، قدري كه بالا به طرف آسمان آمد افقي شد. كسي جهتش را ندانست. هركس حرفي زد. بعضي گفتند در آن مكان بايد كوه آتشفشاني حادث بشود. بعضي گويند اثر گوگرد است كه در آن كوه آتش گرفته. بعضي گويند نوعي از قوسقزح است. در آن شب هم باران ميآمد.
حاجي اشرف الملك كه از متمولين خمسه بود سالار الدوله حاكم خمسه او را گرفت و در حبس كشت، مالش را تصرف كرد. گويند دو سه كرور مكنت داشت و در انبارش دوازده هزار خروار گندم چندين ساله بود كه همه سبز شده بود و متعفن شده. گفتند در جمادي الثانيه مرضي در حيوانات هويدا شد كه سرايت به مردم مينمود و خال ميزد و سياه ميشد و ميكشت.
از تمام ولايات غله براي طهران خواستند. نيز از اصفهان ظل السلطان حاكم اصفهان گفت من غلّه اصفهان را نميگذارم حمل به طهران شود. اگر سخت بگيرند حكومت را واميگذارم.
از وقتي كه حكومت طهران را به آصف الدوله دادند عمل نان و قحطي خيلي سخت و گران شد، زيرا كه آصف الدوله مبالغي گندم ضايع داشت به نانواها داد و به قيمت گران پول از آنها گرفت. از اين روي جنس ترقي كرد و هر روز بدنامي براي دولت زياد ميشد.
ص: 457
لهذا در غره رجب المرجب، عمل نظم خباز و صنف طهران را دولت به مختار السلطنه وزير پوليس و احتساب داد و عمل وصول و ايصال غله را به حاجب الدوله فراشباشي دادند كه هرجا انبار گندم و جو در طهران سراغ نمايد بفرستد و بياورد و به قيمت عادله جنس را به صاحبش بدهد و غلّه را تحويل خباز نمايد.
گفتگوي حكومت طهران از براي جلال الدوله پسر ظل السلطان ميباشد. گويند به پدرش نوشت كه ميخواهند حكومت طهران [را] به من بدهند. ظل السلطان به او نوشت قبول نكن. از قرار مذكور ظل السلطان برادرزني داشت كه مبالغي گندم انبار كرده بود.
ظل السلطان خواست از او براي اصفهان بخرد، نداد. فرستاد او را آورده و سرش را بريدند.
ميرزا رضا خان مؤيد السلطنه وزير مختار برلن سه ماه از شاه مرخصي گرفت كه به طهران آمده به عيالش سركشي كرده مراجعت نمايد. در غره رجب المرجب وارد طهران شد.
پس از آنكه عمل نظام خباز را به مختار السلطنه دادند. خيلي دقّت در نظم خبازين «1» مينمايد و خود ميگردد و اگر خباز كم بفروشد او را صدمه ميزند و قرار داده نان را يك من تبريز به نه عباسي بفروشند. گويند حامي مختار السلطنه، حكيم الملك است و اين كار را هم او براي او گرفته. با اين همه نانواها هم كم ميدهند و هم داخل نان نمك زياد و چيزهاي ديگر مينمايند. ليكن علي الظاهر در دكاكين نان چيدهاند.
واردات سه ماهه دولت انگليس امسال سه كرور و صد و سيزده هزار و دويست و نود و پنج ليره علاوه بر ماليات و واردات سه ماهه سنه ماضيه شد و واردات شش ماهه هذه السنه شش كرور و چهارصد و هشتاد و دو هزار و چهارصد و پنجاه و دو ليره زياده بر ماليات شش ماهه سال گذشته بوده است.
دولت عثماني امسال قرار داده كه هر جنازه كه از خاك ايران به خاك عثماني نقل ميشود، اگر شهادتنامچهاي همراه ناقل آن باشد، دو سه سال از مدت وفات او گذشته
______________________________
(1). يعني نانوايان
ص: 458
باشد و آن شهادتنامچه هم بايستي به امضاي مأمورين دولت عليه عثماني در ممالك ايران رسيده باشد و استثنا هم ندارد، اگر جنازه بدون اين شروط نقل شود اعاده خواهد شد.
شهر بادكوبه از سال 1243 هجري از ايران منتزع شده. حال از صد كرور متجاوز فايده فروش نفط عايدي رعيت و دولت روس ميشود.
پس از چند روز كه عمل نظم خبازخانه طهران با مختار السلطنه بود، تمام نانواها متفق القول شدند كه اگر مختار السلطنه رئيس ما باشد و مانند سال گذشته به ما سخت خواهد گرفت، تمام دكاكين خود را ميبنديم. لهذا مختار السلطنه از آن عمل استعفا داد.
وكيل الملك به جهت بعضي خبرها كه مغضوب و خانهنشين شده بود، به توسط صدراعظم دوباره سركار و داخل خلوت شاه شد.
در ششم رجب المرجب از طرف دولت اعلاني به ديوارها چسبانيدند كه مردم طهران، هركس باشد، اگر غلّه دارد بيارد به نرخ عادله به نانوا بفروشد و يك ماه مهلت اوست. پس از يك ماه به زور از خانه او درآورده ميشود و كساني كه جمعيت دارند حق دارند كه تا ده خروار جنس در خانه انبار داشته باشند.
يهود طهران به جهت آنكه از طرف ملت ممنوع شد كه دكاكين در بازار مسلمانان باز ننمايند، لهذا بيشتر كسبه يهود، در عشر اول رجب المرجب، به خانه حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني پناه بردند كه شايد چاره كار آنها را بنمايد.
در ماه رجب المرجب آخوندي خواب ديد كه شاه شمشير از كمر صدراعظم باز كرد.
از آن پس حضرت امير المؤمنين عليه السّلام شمشير را به كمر صدراعظم بست.
در شب يازدهم رجب المرجب، در رشت آتش به بعضي حجرات افتاد و از هزار دكان بيشتر سوخت. تا حال چنين حريقي در رشت روي نداده.
در عشر دوم رجب المرجب، آقا سيد محمد مجتهد طباطبائي در طهران خيال دارد احداث مدرسه ملي در محله سنگلج نمايد و نامش را مدرسه «اسلام» گذارد.
شاه، در شهر رجب المرجب، به وزير روزنامجات اعتماد السلطنه ابلاغ نمود كه مسوده روزنامه دولتي را اول به نظر من برسان، بعد به طبع برسد. شاه اعتقاد و اخلاص
ص: 459
كاملي به ائمه اطهار عليهم السّلام دارد. چنانكه يك روز بنده در باغ شاه حضور داشتم، شاه روي صندلي در حياط نشسته بود و اغلبي از وزرا و امرا در حضورش ايستاده بودند و مشغول صحبت بود. در اين بين يكي از [سادات]. يك سيدي كه نه مجتهد بود نه به علم و زهد [معروف] وارد شد، شاه محض احترام سيد كه نميتوانست او را در حياط روبهروي تمام رجال بنشاند از روي صندلي بلند شد و بنا كرد به راه رفتن.
در چهاردهم رجب المرجب شاه به صدراعظم گفت- ان شاء اللّه تعالي- پنجاه سال ديگر صدراعظمباشي و خلق ايران در پرتو تو به آسودگي و رفاهيت زندگي نمايند.
شاه و صدراعظم براي امساله خيلي زحمت كشيدند كه قحطي در طهران نيايد و از اطراف گندم خواستند و از بيشتر ولايات گندم براي طهران حمل شد و برنج نيز قدغن شد به خارجه برود و براي طهران آوردند. در ماه رجب المرجب كه برنج يك ري «1» دوازده هزار بود تنزل كرد و به شش هزار دينار رسيد و نان هم فراوان است. اگرچه كمي گران است. شاه و صدراعظم از اين بابت خيالشان آسوده شد.
در عشر دوم رجب المرجب به حكام ايران از طرف دولت تلگراف شد كه قدغن اكيد نمايند كه ديگر گوسفند و گاو و گاوميش به خارجه حمل نشود.
در رجب المرجب، شاه دويست جلد كتاب مسافرت موسيو استانله «2» سياح آمريكي را به افريقا كه به فارسي ترجمه شده و به طبع رسيده مجانا به مدارس ملي طهران انعام كرد.
در عشر دوم رجب المرجب، مدرسه دار الفنون طهران [] را به جهت نرسيدن مواجب و مرسوم و خرج ناهار از دولت بستند و ميگويند دو سال است رؤساي مدرسه از دولت طلب دارند.
از چهارم رجب المرجب، در محله دروازه قزوين طهران مصباح السلطنه افتتاح مدرسه ملي نموده مسمّي به «خرد».
عنقريب است كه مابين دولت انگليس و ايالت ترانسوال «3» جنگ شروع شود. پنجاه و دو هزار [نفر] در افريقاي جنوبي قشون انگليسي موجود است. رئيسجمهوري ترانسوال
______________________________
(1). يك ري يا بهتر بگوئيم يك من ري چهار من تبريز بود و دو من شاه و در مقايسه با امروز برابر با 12 كيلوگرم.
(2).Stanley
(3).Transwaal
ص: 460
مسيو كروگر «1» هنگام تعطيل مجلس نطق ذيل را بيان نموده است:
احوال حاضره دلالت بر وقوع محاربه مينمايد. ابناي وطن ما را واجب حتمي است كه لباس حميت بپوشند و در راه حفظ استقلال مردانه بكوشند. اگر دشمنان ما به عدد ريگ بيابان شوند، به استظهار الطاف خداوندي، شئونات وطن را از دست ندهيم. اوقاتي كه انگليسيان به جون هجوم نمودند، هزاران گلوله تير انداختند. يك تن از ماها را آسيبي نرسيد. گلولههايي كه مدير اداره دنيوي است نماينده خداي يگانه است.
پس رئيس مجلس در جواب چنين گفته: نيكوتر از ترك وطن و ضياع حقوق مقدسه همان است كه در راه وطن بدرود حيات گوئيم و امروز ما را جز ستيز و آويز علاجي نمانده است.
دولت انگليس به جهت مصارف حرب، پنجاه كرور ليرا استقراض كرده با دولت پرتوقال [پرتغال] مقاوله و معاهده نموده كه دولت مذكوره تمامي بنادر حربي و توپخانه خود را به دولت انگليس واگذار و يكصد هزار سپاهي مسلح آماده خواهد داشت.
از قرار مذكور تجارت ابريشم ايران در خارجه رو به ترقي و تزايد است.
دولت روس قرار داده است خط راهآهن ايروان را كه به جلفا ممتد ميشود به تبريز رساند و يك رشته از راهآهن بادكوبه را به انزلي كشاند.
مدتي است مدرسه دولتي تبريز به جهت نرسيدن حقوقشان بسته شده است.
حاجي ميرزا اسماعيل آقا كه از علماي تبريز است و در منبر هم دست داشت در عشر دوم جمادي الآخرة وفات كرد.
در 21 شهر جمادي الآخر، در شهر ازمير زلزله شده است. خانههاي بسيار ويران شده. 883 تن تلف و 858 نفر مجروح گرديدهاند. مقدار خسارت تا دو ميليون ليره رسيده. امسال به جهت كمي آب نيل، در مصر خطر گراني غله است. زراعت آنطور كه بايد نشده است.
كمپاني رشت كه سرمايه [اش] صد هزار تومان است و هر سهمي پنجاه تومان بود، هر سهمي را بيست تومان قرار دادند.
______________________________
(1).Kruger
ص: 461
ميرزا عبد العزيز رئيس ديوانخانه عدليه كردستان ملقب به صديق ديوان گرديد. ميرزا محمد علي خان از رجال كردستان ملقب به اشرف الممالك شد.
بهاء الدين بيك از شهبندري كردستان معزول گرديد. بكر بيك افندي از طرف دولت عثماني به شهبندري كردستان منصوب شد. در 21 جمادي الاولي وارد كردستان گرديد.
در عشر اول رجب المرجب، قشون انگليس كه عازم اسپانيول بود و مجبورا بايد از يك تنگه بگذرد، اسپانيوليها در آن تنگه پيش [تر] ديناميت دفن كردند، در وقت عبور لشكر انگليس آتش زدند. جمعي از آنها مقتول شدند و هشتاد نفر از صاحبمنصبان انگليس هلاك شدند و اين اول جدال مابين آنها شد.
پروفسور فالب آلماني منجم پيشبيني كرده بود و كتابي به طبع رسانيده. جلد كتاب را به رنگ آسمان كرده ابرآلود است كه در آن زمين گداخته شنا ميكند و از طرف بالا بر روي زمين ستاره مشتعل بزرگي با دنباله مضيء «1» خود ميافتد و كتاب را مسمّي به آخر دنيا نمود و در آنجا خبر داده بود كه حتما دنيا در روز 3 نوامبر سنه 1899 مطابق شب چهاردهم رجب المرجب 1317 به آخر ميرسد. يعني دستهاي از ستارگان با زمين تصادف مينمايد. منجم روسي قول او را رد كرده ميگويد انتشار او اين خبر را براي فروش كتاب و دخل است. ليكن چنين استخراج ميشود كه ذو ذنب در راهي حركت ميكند كه از آن راه گروه ستارگان ساقطه عبور خواهند نمود و در اين سال نيز در زمين مقابل با ذو ذنب ميشود. تقابل آن، اسباب آتشبازيهاي خوب آسماني خواهد شد و اين واقعه در شب 13 نوامبر مطابق شب دوشنبه 8 رجب المرجب احتمال دارد كه ما هم آتشبازي را ببينيم. خلاصه در شب مذكور نه دنيا آخر شد نه آتشبازي ستارگان.
در 18 شهر رجب المرجب، صدراعظم به وزير دفتر گفت مواجب خود دولت را معين نما كه به حضور شاه برسد يعني اهل لشكر را يكجا و استيفا را يكجا و ما بقي را همينطور تا هر اداره معلوم باشد.
در 18 شهر رجب المرجب، صدراعظم گفت در عهد سلطنت شاه شهيد، در سال
______________________________
(1). به معناي روشنيبخش، درخشان.
ص: 462
آخر، سالي صد و بيست هزار تومان دولت كسر داشت يعني مخارج اضافه بر دخل بود.
حال البته دو برابر شده است.
در عشر اخير رجب المرجب، به حكم دولت در قورخانه براي اوزان كسبه طهران، سنگ مخصوص از مس ريختهاند و خيال دارند به تمام كسبه از اين اوزان داده شود تا ديگر كمفروشي موقوف شود.
در رجب المرجب يك نفر از تبعه روسيه كه در راه شوسه قزوين بود، به دست اهل ايران كشته شد. مأموري از وزارت خارجه رفت تا رسيدگي نموده. چون يك نفر از طرف دولت بايد در سر راه شوسه قزوين باشد، لهذا كامران ميرزا نامي را در عشر سوم رجب به اين كار مأمور كردند.
ممتحن الدوله كه از طرف دولت و وزارت خارجه مأمور شوسه راه گيلان بود، در رجب المرجب معزول شد.
اسكندر خان برادر ميرزا ملكم خان نظام الدوله خيال دارد احداث مدرسه ملتي در محله سرتخت طهران بنمايد.
در عشر دوم رجب، مجد الملك برادر امين الدوله و مبشر الدوله از اقوام امين الدوله چون متهم به هواخواهي امين الدوله بودند نفي بلد شدند و از قرار مذكور حكم شده است كه امين الدوله هم كه در ديه خود لشتنشا از محال گيلان ميباشد از ايران برود.
وقار الملك كه سابقا فرار كرده بود و به شهر قم پناه برده بود، به تدبير او را به طهران در عشر دوم رجب آوردند و حبس كردند و الآن مشغول استنطاق از او ميباشند.
مشير الدوله وزير خارجه استيفاي وزارت خارجه را در عشر دوم از ميرزا محمد حسين گرفت و به مصباح الملك داد كه سابق نيز استيفا با او بود. مشير الدوله يك اطاقي در وزارت خارجه براي مشورت قرار داده و رئيس را ميرزا علينقي خان مستشار السلطان قرار داده است.
در عشر دوم رجب، كارگزاري محمّره را مشير الدوله به ميرزا علي اكبر خان سرتيپ داد. در عشر دوم رجب، مشير الدوله كارگزاري بوشهر را به ميرزا آقا خان نبيل الدوله داد.
در عشر دوم رجب المرجب، زن يكي از رعاياي روس در طهران به شاه عرض كرد كه
ص: 463
شوهر من دستخط و صحه شما را ميسازد. به سفارت روسيه خبر دادند. حكم شد كه او را به سيبر ببرند و شاه هم از براي زن او ماهي ده تومان از صرف جيب خود قرار داد.
در رجب المرجب، در عراق، كلانتر عراق را به تير تفنگ كشتند. قاتل معلوم نيست.
از طرف دولت احتشام خلوت پيشخدمت براي رسيدگي به عراق رفت.
وقتي كه نظام السلطنه بهجهت پيشكاري به آذربايجان رفت. مدير روزنامه ناصري را طلب كرده گفت: «مصرف روزنامه نه اين است كه شخص نفع شخصي خود را ملاحظه نموده و از نوشتن مطالب حقه اغماض نمايد و به تملق و طرف بيني عمر خود را گذراند بلكه برعكس وضع جرايد بهر آن است كه عيب وطن و اهالي وطن را بدون ملاحظه محذوري به هر نحوي كه بتواند و بر قلم آيد بگويد و حالي نمايد. اگر حرفي از حكومت مسموع آيد كه سابقا به تحرير آن محل ملاحظه بلكه محال بهنظر ميآمد بدون هيچ واهمه و انديشه نگاشته شود، اشاره به اجزاي خود نموده و فرمودند كه آقايان [را] گواه ميگيرم كه من از امروز قلم شما را آزادي دادم كه پس از آنكه مطلب را كاملا تحقيق كرديد، داير به هركس باشد درج نماييد اگرچه راجع به خود من و اجزاي من بشود. پس از سلوك اين طريقه مايه امتنان من شده و درباره شما محبتها خواهم كرد.
در عشر آخر رجب المرجب عبورومرور شوسه راه گيلان به طهران و غيره شروع شد.
در آن روز كه امين الصنايع را گرفتند نيز زين العابدين خان را گرفتند به اسم اينكه از دوستان امين الدوله و مادحان اوست و در دار الحكومه طهران حبس نمودند. وي مردي باشعور [است] و در روسيه تربيت شده است. از جمله نهليستها او را ميشمارند.
در بيست و دوم رجب افتتاح مدرسه اسلام را كه آقا سيد محمد مجتهد احداث كرده در محله سنگلج شد.
در ماه جمادي الاولي در شهر ببراق در اقليم صومال كه از مصر است، مردي از اعراب آن سامان ادعاي مهدويت كرده و اهل آن بلد را به جهاد خواسته كه با انگليسيان نبرد نمايد. كمكم پيش آمده و قصد هجوم بربره را دارد كه حاكمنشين آن اقليم در آنجاست.
ص: 464
چندي بود كه دولت انگليس ميخواست به حيله دولت ترانسوال را مالك شود، كاري از پيش نبرد. لهذا طرفين به تهيه سپاه پرداختند تا در ماه جمادي الاخري جنگ شروع شد و در هشتم ماه مطابق چهاردهم اكتبر جنگ سختي روي داد در شمال مانكينگ از طرفين مقتول و مجروح شد. جماعت بوئر «1» دان هوز و دوندري و وري بورگ را متصرف شدهاند. حال هر روز جنگ در كار است. جماعت بوئر كه مشغول نزاع هستند قريب پانزده هزار است.
امپراطريس چين به تمام حكام چين منشور فرستاده كه در مدت سه ماه بايد رسم و عادت رشوهخواري از مملكت چين منسوخ گردد.
تا حال سي و چهار هزار و ششصد و كسري مسلمانان كويت از وطن خود هجرت كرده و به طرف آسياي مركزي و شامات رفتهاند.
بعضي از خدام و جيرهخواران دولت عثماني را رسم اين بود كه روز يكشنبه را ضميمه جمعه قرار داده تعطيل مينمودند. در عشر اول رجب المرجب سلطان امر كرد كه بجز يوم جمعه ديگر تعطيل نباشد. به تازگي ششصد و شصت و شش فوج بر افواج عثماني اضافه شده است. مجموع عدد قشون پياده نظام مسلح عثماني دو كرور و سيصد و هجده هزار نفر ميباشد. در عشر اخير جمادي الاخري پانصد خانوار از مسلمانان كه از ممالك روسيه مهاجرت كرده بودند وارد محل سامسون «2» شده آنها را در مساحت وسيعي جاي دادند.
كتاب سفر هشتاد روزه دور دنيا «3» ترجمه ميرزا فروغي ذكاء الملك در جمادي الاخري در طهران به طبع رسيد.
دولت ايطاليا خيال دارد كه چند نفر زارع ايطاليايي به جزيره كريت بفرستد كه زراعت آنجا را وسعت دهد. ژرژ حاكم كريت قبول كرده به شرط آنكه جز در آبادي و زراعت املاك به عملي ديگر اقدام ننمايند.
______________________________
(1).Boer مرآت الوقايع مظفري ج1 464 اعلان مدرسه براي اجزاي وزارت خارجه ..... ص : 453
(2).Samson از بندرهاي دولت تركيه عثماني در كنار درياي سياه است.
(3). كتاب سفر به دور دنيا در هشتاد روز از نوشتههاي ژول ورن.
ص: 465
مسلمانان مهاجر روسيه را سلطان عثماني حكم داد كه در شهر عين الشهاده منزل كنند و مايحتاج به آنها داده شود.
از شهر ليورپول دو نفر انگليسي مسلمان شدند و به مسلمانان آنجا منضم گشتند.
ثابت كردهاند كه ماليه عثماني رو به ترقي است و گفتهاند كه دولت عثماني در درجه نهم دول اروپاست يعني در اروپا نه دولتاند كه قرضشان بالنسبه به سكنه نفوسشان بيشتر از قرض دولت عثماني است و از سنه 1313 تابهحال ديگر از احدي قرض نكرده با اينكه در ظرف اين مدت با يونان جنگ كرده و متحمل مخارج زياد شده مينويسد تا چهل سال ديگر تمام قرضش را خواهد داد. امسال حساب ريع زراعت بلاد عثماني را نمودهاند كه به نود و چهار كرور ليره عثماني رسيده است.
وجه اعانهاي كه به جهت مدارس ملي در انجمن معارف امسال جمع شد كه شاه و وزرا و ساير مردم داده بودند هيجده هزار تومان و كسري است. بيشتر اين وجه را رؤساي انجمن خوردهاند يعني مفتاح الملك و وزير علوم و ممتحن الدوله و نيز احتشام السلطنه كه سابق جزو اعظم انجمن مدارس بود و بعضي خيالات براي دولت داشت و اسمش را وطنپرستي گذاشته بود. آخر الامر از اين آراي زشت و خيالات بد متهم شد و دولت آگاه گرديد از طهران عذرش را خواسته حكومت كردستان را به او دادند. «1»
سالار الدوله حاكم زنجان چون بدسلوكي و جبر و ظلم زياد به مردم زنجان نموده بود و شاه خبر شد، او را مغضوبا به تبريز فرستاد كه در تبريز متوقف باشد. و رسم سالار الدوله اين است كه به هر حكومت ميرود ظلم زياد و در ظلم و خونخواري به پدربزرگش ظل السلطان وارفته است. «2»
از قرار مذكور حكم شده است كه سردار امجد ميرزا عبد اللّه خان به جهت آنكه از هواخواهان امين الدوله است و بسيار مفسد و شهر به همزن است و با صدراعظم كمال عداوت را دارد، اخراج بلد بشود و در طهران نماند. در عهد شاه شهيد، به زور دو
______________________________
(1). احتشام السلطنه مرد شريف و صريحي بود. وي در خاطرات خود به صراحت و تفصيل از عقايد خود ياد كرده است (خاطرات احتشام السلطنه).
(2). سالار الدوله نوه ظل السلطان نيست بلكه برادرزاده اوست.
ص: 466
خواهرش كه دو زن آن مرحوم بودند، هروقت كه ممكن بود با صدراعظم عداوت ميكرد.
در رجب المرجب وزارت خارجه كارپردازي شهر وان را به حسين پاشا خان داد. در رجب المرجب كارپردازي شهر بايزيد را به [] برادر منشور السلطنه دادند.
در ماه رجب المرجب شهرت دارد چون دولت انگليس با ترانسوال مشغول جنگ است، دولت روسيه در سمرقند، قشون بسيار تهيه ديده و قريب صد و پنجاه هزار لشكر براي فتح هرات حاضر كرده و به سرحدات هرات برده.
در رجب المرجب در شهر وان، زلزله سختي شد و قريب [] «1»
در رجب المرجب، پسر علي خان شكاك كه برادران جنگجو و ايل بزرگ دارد و چندي هم حكومت آذربايجان او را گرفته حبس كرد و رشوه داده خلاص شد جمعي را با خود متفق ساخته و در نواحي سلماس و اروميه به تاختوتاز مشغول است. دولت ايران جمعي را مأمور براي دفع او نموده.
از آن وقتي كه ديوانخانه عدليه را به وزير دربار دادند، چندي در امور عارض رسيدگي نمود. بعد از دو ماه بناي طفره از عرض عارض نمود و بيشتر اوقات در ديه خود ضياءآباد مشغول عيش است و امور عارضين و متظلّمين معطّل است و كسي نيست كه به عرض آنها برسد.
خواجه عبد الكريم تاجر كلداني از رعاياي عثماني در طهران چندي است كه در پي آن است كه به كاشي طلايي كه اروپائيها طالب آن هستند نائل شود. پس از مخارج زياد، يك نفر از كاشيپزهاي اصفهاني را پيدا كرده بناي كاشي پختن نهادند. تا آنكه چند ماه است كه به كاشي طلايي نائل شد و مشغول ساختنش ميباشند و مبالغي از اين كاشي براي بازار اكسپوزيسيون 1900 پاريس تهيه كرده است.
در روز عيد حضرت سيد الشهدا عليهم السّلام، شاه در سلام تركي حرف زد و مقصودش تقويت نوكرهاي تبريزي بود.
______________________________
(1). در متن سفيد مانده.
ص: 467
در سوم شعبان المعظم، مصدق الدوله چون سپهسالار با او همراهي نداشت از رياست محاكمات عسكريه استعفا نمود و قبول شد و رياست را به شاهزاده حاجي بهاء الدوله دادند.
در ماه رجب المرجب يك روز كه شاه براي گردش بيرون رفت، جمعي از زنها جلو او بدگويي و هرزگي كردند و از گراني و قحطي طهران تشكي نمودند. بعد كه معلوم شد به تحريك حاجب الدوله و امير بهادر بوده است زيرا كه به جهت دشمني با صدراعظم و ميل نداشتن به اينكه آصف الدوله حاكم طهران باشد محرك بودهاند، صدراعظم شكايت هر دو را به شاه كرد. شاه به صدراعظم گفت تقصير توست كه آنها را تنبيه نمينمايي. پس از آنكه امير بهادر و حاجب الدوله از واقعه باخبر شدند به خانه صدراعظم رفته عذر خواستند. ليكن در اين موقع هر دو بايد معزول شوند، چون شاه با آنها ميل دارد به طفره گذشت. شاه مطيع نوكرهاي تبريزي خود ميباشد. خداي تعالي آخرش به خير گرداند. اگر يكچندي به اين حالت بماند دولت را تمام و فنا خواهند نمود.
در رجب المرجب كه يك روز صدراعظم در عقب سر مشير السلطنه وزير خزانه فحش داده بود، چون خبر به مشير السلطنه رسيد، او هم در مجلس خود از صدراعظم بدگويي كرد و فحش داد.
در رجب المرجب، يك جبه شمسه مرصع به نجم الممالك ترك كه با شاه از تبريز آمده بود داده شد. ميرزا محسن خان مظفر الملك امير تومان «1» در رجب المرجب حاكم ساوجبلاغ شد و نيز رفته رفع فساد پسران علي خان شكاك را كه در اطراف اورمي و ساوجبلاغ و سلماس مشغول قتل و نهب است بنمايد. مظفر الملك شخص باكفايتي است.
داود خان كلهر كه از سركشان كرمانشاهان بود و همواره با حاكم كرمانشاهان زد و خورد داشت، اين اوقات اقبال الدوله حاكم به تدبيرات او را به شهر كرمانشاهان آورده از گناهش درگذشت و خلعتش داد.
______________________________
(1). پسر ميرزا عبد اللطيف طسوجي مترجم هزار و يك شب. ميرزا محسن خان خود نيز اول در زيّ طلاب بود و بعد به نظام پيوست.
ص: 468
تا سلخ جمادي الاخري نزاعي كه مابين ترانسوال و انگليس شده است فتح با جماعت بوئر بوده.
در عشر اول شعبان المعظم شهرت دارد كه امين الدوله را اخراج بلد كردهاند. در عشر اول شعبان المعظم گفتند كه وقار الملك را دولت بخشيد. در عشر اول شعبان المعظم گفتگو از براي عزل ركن الدوله حاكم خراسان است و ميگويند به مؤيد الدوله يا سالار الدوله يا شعاع السلطنه داده ميشود. صدراعظم پيش شاه وساطت كرد تا از تقصيرات سالار الدوله درگذشت. در عشر اول شعبان، صدراعظم اغلب اوقات در دربار خلوت كرده و از براي آن است كه خيال دارد پول به خزينه بدهد تا به براتدارها بدهد.
پسانداز دولت زياد شده است.
دولت ايران منتظم السلطنه را وزير مقيم بلغارستان كرد و دو هزار تومان مواجب از براي او قرار داد.
در عشر اول شعبان، صدراعظم درد دندان و زكام دارد و به عرض عارض نميرسد.
در 10 شعبان صدراعظم در تلگرافخانه باغ با حكام مخابره دارد. گويا با شيراز است و از براي تعويق ماليات است.
مجد الدوله در شعبان به خيال اين است كه پيشكشي بدهد يا حكومت خراسان يا فارس را بگيرد.
مؤيد السلطنه امير تومان، وزيرمختار برلن، كه چند ماهه مرخص شده و به طهران آمده نقل ميكرد كه چون در اين چند سال، هريك از دول از ممالك جهان بهره بردهاند مثلا انگليس از مصر و سودان و آلمان و ژاپون از چين و دولت روس بهرهاي نبرده، لهذا دولت روسيه شرح حال را با دول در ميان نهاده و گفته است كه ايران خاص من باشد و انگليس هيچ حقي به مملكت ايران نداشته باشد. دول همه امضا كردند و گفتند ايران بيمانع مخصوص روس باشد. تا چندي ديگر روس ايران را خواهد برد و هيچ چاره ندارد. من كه مؤيد السلطنه هستم به شاه ايران گفتم يك چاره دارد و آن اين است كه در اول بهار به اسم اكسپوزيسيون 1900، شاه به فرنگستان رود و در بين مسافرت، پادشاه روسيه را ملاقات نمايد و حضورا از امپراطور روس استدعا كرده كه از ايران صرفنظر
ص: 469
نمايد. شايد به واسطه اين كار و خجالت از شاه، چشم يكچندي از مقصود بپوشد.
صدراعظم در اين باب نيز ساعي است و گفتند مخارج مسافرت را يك كرور تومان من تهيه مينمايم و به اين مطلب راضي است. شاه گفته است من اجزايي كه از براي فرنگستان با خود بايد ببرم، حالا معين نميكنم. هروقت كه به سرحد رسيدم اشخاص را معين مينمايم كه آنوقت نتوانند بهواسطه زياد بشوند.
مصدق الدوله سبب عزلش را اينطور گفتهاند كه حكيم الملك به صدراعظم گفته كه اگر تو با من دوست هستي چرا با دشمن من همراهي داري و [چرا] بايد او كار داشته باشد. صدراعظم گفت كيست؟ گفت مصدق الدوله رئيس محاكمات عسكريه است و بايد معزول و سياست بشود. زيرا كه در مجالس پشتسر من فحش ميدهد. صدراعظم گفت كار را از او ميگيرم. اما سياستش نميكنم. چون مصدق الدوله در معزولي صدراعظم خدمت به صدراعظم كرده به او بيميل نيست. ليكن از حكيم الملك ملاحظه دارد. حال به سردار كل گفته كه مصدق را بردار و به منزل حكيم الملك ببر تا از تقصيرش حكيم درگذرد. آنوقت به وساطت حكيم شغلي به او ميدهم. خاك به سر دولت ايران كه اختيار عزل و نصب و ترقي و تنزلش به دست يك طبيب بيعلم بيپدري است. صدراعظم ايران مطيع اوست. مردم ميگويند شاه حلقه انگشتري حكيم الملك است. چگونه چنين دولتي باقي بماند و به دست اجنبي نيفتد.
در عشر اول شعبان المعظم، ميرزا موسي خان كارگزار بجنورد را احضار كرده براي رياست كميسيون سرحدي آذربايجان معين نمودند. در عشر اول شعبان كارگزاري بجنورد را ميخواهند به عميد الوزاره ميرزا []
در شب شنبه دوازدهم شعبان المعظم 1317، در طهران تقريبا نيم ساعت از شب رفته بود [كه] زلزله شديدي شد كه تمام در و پنجره و سقف به حركت آمد. از طرف مغرب شروع شد و طول مدتش قريب به پنج دقيقه بود. ليكن خداي تعالي به خير گردانيد. صدمه جاني و مالي به كسي نرسيد.
برخي از دانشمندان ايران امين السلطان صدراعظم حاليه را خيلي مدبر و داناي به سياست و پلتيك خارجه ميدانند. يكي از كارهاي او را نقل مينمايند كه در عهد
ص: 470
ناصر الدين شاه كه قصه رژي پيش آمد و مردم طهران به شاه شوريدند و بلوي نمودند و خطرهاي عمده براي دولت نمودار شد و ميگفتند بايد رژي در ايران موقوف شود، شاه خود را در ارگ محصور ديده بيچاره مانده. از آنطرف يحيي خان مشير الدوله وزير خارجه از بددلي و نمك به حرامي شاه را وادار نمود كه خود را در امان دولت روس بدارد. فورا براي وزير مختار روس پيغام رفت كه من از امروز به بعد در حمايت شما هستم و بايد جان و مال مرا نگاهداريد. وزير مختار پيغام داد اگر چنين است شاه به خط خود اين مطلب را بنويسد. شاه به خط خود مطلب را نوشت و از براي وزيرمختار فرستاد. او تلگراف به روس زد. امپراطور جواب داد كه آسوده باشد و از امروز در حمايت است. «1» پس از اين واقعه امين السلطان صدراعظم پيش شاه رفت و از ماجرا باخبر شد. در حضور شاه فرياد كرد و به خود همي زد و لباس خود را پاره كرد و گفت چرا در اينگونه امور از من مشورت نميكنيد. ايران را از دست داديد. شاه در اينوقت بيدار شد و ملتفت شد كه كار خطايي كرده و ايران را به روس داده. بهزودي آنها تملك خواهند كرد. خيلي شاه خود را باخت و به صدراعظم گفت اصلاح اين عمل را از تو ميخواهم.
صدراعظم فورا برفت و حاجي ميرزا حسن آشتياني را ديد و گفت امروز چنين امري روي داده چارهاش اين است كه شما و ساير رؤساي ملت بگوييد كه شاهي كه سلطنت خود را پناهي روس قرار ميدهد ما او را نميخواهيم و بلوي خواهيم كرد و شاه و تمام فرنگيها را خواهيم كشت و يك تلگراف هم به مجتهد تبريز زد. فردا اهل طهران و آذربايجان شوريدند و همي گفتند ما شاه را نميخواهيم و روسها را خواهيم كشت. چون خبر به شاه و صدراعظم رسيد به حكم صدراعظم به وزيرمختار روس خبر دادند. آنها دستپاچه شدند و خيلي ترسيدند. صدراعظم نيز به وزير مختار گفت از امروز شما در حفظ ما نيستيد. زيرا كه خود من و شاه در معرض تلف ميباشيم. وزيرمختار زياد بترسيد گفت پس چه بايد بكنيم؟
______________________________
(1). اين مطلب كاملا دروغ است و ناصر الدين شاه در هنگام پيشامد رژي شصت ساله و در حقيقت پختهتر از آن بود كه به تلقين يحيي خان مشير الدوله خود را در پناه دولت روس قرار دهد. در مقابل، اين امين السلطان بود كه به سفارت روس رفت و خود را در خدمت آنان قرار داد.
ص: 471
صدراعظم گفت چون مردم شنيدهاند كه شاه خود را در حمايت امپراطور قرار داده شاه را و شماها را ميخواهند هلاك سازند. يك چاره دارد. آن اين است كه آن دستخط شاه را ردنمايي تا مردم ببينند و از اين هياهو باز ايستند. وزير مختار به امپراطور روسيه تلگراف زد. امپراطور ناچار شد. حكم كرد كه دستخط را به صدراعظم دادند و گفتگوها تمام شد. اين بود كه شاه مرحوم اينطور به امين السلطان رسوخ داشت «1» و او را به صدارت بركشيد.
گفتند در شب دوازدهم شعبان، مقارن همانوقت كه زلزله شد، در گنبد مطهر امامزاده يحيي عليه السّلام كه در طهران است نورباران شد.
شب سيزدهم شعبان المعظم، آخر شب به افق طهران تمام ماه گرفت. مدت خسوف سه ساعت و سي و هشت دقيقه بود.
چون رؤساي انجمن معارف طهران بعضي تقلبات در وجوه اعانه مدارس ملي نموده بودند، خصوصا ميرزا مهدي خان مهندس ملقب به ممتحن الدوله كه مرد متقلب و بيحيا و بيشرم و هتاك و فتاكي است «2» و از اجزاي انجمن معارف بود، در روز دوازدهم شعبان المعظم، شاه دستخطي كرده خود اجزاء براي انجمن معارف قرار داد و اجزاي سابق را معزول نمود. از اين قرار: مشير الدوله وزير امور خارجه، حكيم الملك، ناظم الدوله، معاون الدوله وزير تجارت، اعتماد السلطنه وزير انطباعات. علماي دار الخلافه هم از طرف خود آقا سيد محمد مجتهد طباطبايي را رئيس انجمن معارف ملي قرار دادند.
حاجي ميرزا يحيي پسر حاجي ميرزا هادي مجتهد دولتآبادي كه پدر و پسر هر دو از بابيه هستند و مشهور ميباشند و چون حاجي ميرزا يحيي در افتتاح مدرسه ادب و يك
______________________________
(1). جمله نادرست است و درست آن بود كه بنويسد، شاه مرحوم اينطور به امين السلطان اعتقاد يا توجه يا اعتماد داشت يا امين السلطان در شاه رسوخ داشت.
(2). ميرزا مهدي خان شقاقي كودكي بود كه او را همراه هيئت چهل و دو نفري در زمان ناصر الدين شاه به اروپا فرستادند. او تحصيلات خود را در رشته ساختمان به پايان رساند و به تهران بازگشت. وي به مناسبت زندگي آشفته و شلوغ داخلي و درگيريهاي فراوان خارجي و خصوصيات اخلاقي خاص، چندان مورد محبت ديگران نبود. خاطرات خوبي از وي برجاي مانده كه به سعي ايرج افشار چاپ شده.
ص: 472
دو مدرسه ديگر ملي طهران مداخله و مشاركه داشت، بدين واسطه در مدرسه ادب آمدوشد مينمود. مجتهدين باخبر شده اولا گفتند اين مدارس بايد موقوف شود. زيرا كه بابيه باز بدين واسطه رواج خواهند گرفت. دوم آنكه اگر بايد باشد حاجي ميرزا يحيي نبايد به آن مدارس بيايد. بدين واسطه ميرزا سيد شكر اللّه خان مترجم الدوله رئيس مدرسه ادب وهن خورد. او را هم علما تكفير نمودند با اينكه وي مرد بادين باعلمي است. دوباره علما گفتند اگر مترجم الدوله بايد رئيس مدرسه ادب باشد حاجي ميرزا يحيي را در آنجا راه ندهند. «1»
امين الدوله كه باني مدرسه رشديه است و چهل شاگرد آنجا را مجانا متكفل خرج است و بيست شاگرد آنجا را از ثلث مرحوم ميرزا عيسي وزير، آقا شيخ هادي مجتهد متكفل مخارج است، امين الدوله در شعبان المعظم در رشت شنيد كه مخارج مدرسه را حيفوميل ميكنند، به آقا شيخ هادي نوشت كه مخارج مدرسه را رسيدگي نمايد و اختيارش با او باشد. آقا شيخ هادي مجتهد نيز ميخواهد مدرسه ملي افتتاح نمايد. از قرار مذكور در اين مدت هفتاد هزار تومان مردم وجه اعانه براي مدارس ملي طهران دادهاند و تمام را رؤسا خوردهاند.
مصباح الملك مستوفي وزارت خارجه ميگفت ميرزا محمد حسين سررشتهدار دفتر كل سالي شصت هزار تومان خودش و پسرش و كسانش دارد.
در پانزدهم شعبان المعظم افتتاح مدرسه وزارت خارجه شد و در آن روز جمعي از وزراء و رؤساي وزارت خارجه در آن مجلس حضور داشتند. صدراعظم خيال دارد حكومت سمنان و دامغان را به شاهزاده عميد الدوله بدهد.
در شب پانزدهم شعبان كه شب ميلاد حضرت حجت عليه السّلام است سادات اخوي در طهران در منزل خود جشن ميگيرند و اغلب مردم در آنجا حاضر ميشوند. صدراعظم
______________________________
(1). حاجي ميرزا يحيي دولتآبادي از مردان آزاده و خوشفكر بود لذا مرتجعين او را بابي ميدانستند و نميپسنديدند. وي كتاب مفصلي در تاريخ زندگاني خود به نام حيات يحيي نوشته كه از منابع مهم وقايع زمان مشروطيت تا استقرار سلطنت پهلوي است، هرچند كه در اين كتاب همهجا خود را محور همه وقايع و تحولات معرفي كرده.
ص: 473
نيز ساعتي بهحسب معمول در آنجا آمد. حاجي ميرزا سيد علي از سادات اخوي روي به صدراعظم كرد كه نميدانستم كه تو اين همه بيغيرت هستي. صدراعظم او را پاسخ نداد. سبب اين حرف اين بود كه وقتي كه صدراعظم معزول [بود] و در قم جاي داشت، حاجي ميرزا سيد علي كه از دوستان او بود در عقب او، به قم آمد و هر روز ختم ميگرفت كه صدراعظم دوباره منصوب شود. پس از آنكه صدراعظم شد به حاجي هيچ مهرباني ننمود و تلافي محبتهاي او را نكرد.
در روزنامه دولتي، عنوان صدراعظم را هرگز «حضرت» نمينوشتند. در ماه شعبان المعظم اين سال «حضرت» نوشتند.
در رجب المرجب در قراچهداغ دو نفر را برق زد.
در اوايل شعبان المعظم در نيشابور باد سختي وزيد. نيم ساعت هوا مثل شب شد. در عشر اول شعبان، شبي زلزله شديد در استرآباد روي داد ولي به كس ضرر مالي و جاني نرسانيد. طبيعيدانها اعتقادشان اين است كه آن همه زلزله كه در قوچان شد نتيجهاش اين است كه عنقريب در قوچان يا ساير انحاء ايران كوه آتشفشان كاملي بروز خواهد كرد.
حريق رشت كه ماه گذشته شد، يكهزار و پانصد باب دكان و بيست و دو باب كاروانسرا و سه باب مسجد و دو حمام با اجناس و امتعه سوخته است. قريب بيست كرور تومان ضرر وارد آورد.
در ماه نوامبر، امپراطور آلمان، با زنش عازم انگليس است. در 31 ماه اكتبر نزاع مابين انگليس و ترانسوال موجود است و فتح براي هيچكس ميسر نيست. ليكن از ترانسواليها بيشتر كشته شدهاند.
در بازار اكسپوزيسيون پاريس در سنه 1900، از دولت ايران براي فروش امتعه ايران موسيو كتابچي خان مأمور است و بناي عالي در آن بازار براي امتعه ايران ساختهاند و بيرق شير و خورشيد در بالاي آن نصب است.
قريب دويست هزار نفر از مردم راجپوتات و پنجاب و بمبئي به سبب غلا و قحطي هندوستان از دولت انگليس وجه استمراري دريافت ميدارند.
ص: 474
آن را كه منجم آلماني گفته بود، در سيزدهم نوامبر ستاره دنبالهداري مصادف با كره زمين ميشود و دنيا به آخر ميرسد تعبير كردهاند به محاربه ترانسوال با دولت انگليس و شكست انگليس.
در شهر جمادي الثاني، در نزديكي بندر جز، بعضي تركمنها شورش و اجتماع كردند و بناي هرزگي را نهادند. اهل بندر جز جمعي از سواران آنجا را فراهم شدند و دفع آنها را نمودند و چهار نفر را هم از تركمن كشتند. تركمنها عده بسياري گرد آمدند تا تلافي نمايند. به حكم دولت، ساعد الدوله سردار، حاكم استرآباد، جمعي از سواران برداشته جلوگير آنها شد.
حكومت اورميه از اقبال الملك منتزع شد. لقمان الممالك طبيب وليعهد در تبريز خيال افتتاح مدرسهاي دارد. فتح اللّه نام كه با جمعي در مرند و ارونق مشغول شرارت و دزدي بودند، از تبريز فتح السلطان كشيكچيباشي مأمور شده آنها را گرفته به تبريز آورد و به كيفر رسيد.
در شب هفدهم شعبان، امين الصنايع از حبس مرخص شد.
روزنامه حبل المتين كه به زبان فارسي در كلكته نوشته ميشد و به ايران ميآوردند و معايب دولت ايران در آن بود و چندي قدغن شد كه به ايران نيارند، در عشر اول شعبان حكم شد كه بيارند.
گمرك ايران امسال به چهار كرور، صد هزار تومان كم، رسيده و بيش از اين استعداد دارد. شمشاد جنگل مازندران به خارجه سالي شصت هزار تومان اجاره داده شد.
صدراعظم قرار داده كه از غره رمضان المبارك امسال تا سر خرمن، نان را يك من تبريز يك قران و گوشت را يك من [ «1»] بفروشند و ضرر را در ماه اول شاه و دو ماه ديگر را صدراعظم و ماه بعد [] «1» از عهده برآيند.
در جنگ ايران با بندر لنگه به يكي از رعاياي انگليس خسارت وارد آمده، به وزارت خارجه شكايت كرده كه احقاق حقش شود.
______________________________
(1). در متن نانوشته مانده
ص: 475
يكي از تجار زردشتي بندر بوشهر مسمّي به ملا خداداد، به ميل خود، در محضر علم الهدي رفته مسلمان شد.
ضبط اسلحه بندرات با دريابيگي بندر بوشهر شده است.
به حكم حاجي سيد علي اكبر مجتهد شيرازي، بقعه خواجه حافظ شاعر شيرازي را با خاك پست كرده خراب كردهاند. در ماه جمادي الاولي گويا به حكم دولت حكم شده دوباره تعمير نمايند.
به حكم دولت عثماني دروازه جديد خوبي در طرف شمال نجف اشرف امسال بنا كردهاند و بر فراز آن عمارت خوب بلند چهار پايه بنا كردهاند كه اگر زوار محترمين آيند در آنجا منزل نمايند.
دبير حضور پسر معتمد السلطنه «1» كه سابق منشي امين الدوله در صدارتش بود، به توسط صدراعظم حاليه در روز پانزدهم شعبان پيشخدمت شاه شد.
كارپرداز سابق بغداد يعني ناظم الملك در بغداد به حدّي تعدّي به تبعه ايران نموده كه اسم صدر السلطنه كارپرداز پيش را كه در نزد عربان معروف به ابو حماق است در تعدي گم كرده.
در عشر سوم شعبان، صدراعظم خيال دارد كه بروات سال قبل مردم را به توماني چهار هزار يا كمتر براي دولت بخرد و بروات امسال يعني تنگوزئيل را توماني پنج هزار بدهد و ما بقي را فهرست []
از براي تاريخ سال كشتن ميرزا رضاي كرماني ناصر الدين شاه قاجار را، حاجي ميرزا علي اكبر خان نايب وزارت خارجه پسر مرحوم علي قائم مقام، اين ماده تاريخ را گفته است: «شاه و رضا» [- 1313].
در عشر سوم شعبان، آدمهاي موثق الملك رختدار با نوكرهاي غلامحسين خان نظام لشكر سرتيپ توپخانه كزازي در طهران نزاع كردند. توپچيها از ميدان توپخانه به كمك نوكرهاي سرتيپ آمدند. موثق الملك و نوكرهايش را زخم زياد و چوب زدند. شاه حكم
______________________________
(1). همان ميرزا احمد خان قوام السلطنه سالها بعد.
ص: 476
كرد سرتيپ را در خيابان الماسيه چوب زدند و از منصب معزول كردند و املاكش را ضبط ديوان و ده هزار تومان جريمهاش كردند.
پس از آنكه مترجم الدوله مدير مدرسه ادب با حاجي ميرزا يحيي مؤسس مدرسه ادب نزاع كرد، حاجي ميرزا يحيي معلمين مدرسه را تحريك كرد كه ما مترجم الدوله را نميخواهيم. لهذا مترجم الدوله را از مدرسه اخراج كردند. مترجم الدوله خود در بيست و هفتم شعبان مدرسه ملي موسوم به «سعادت» را در محله سرجنبك طهران باز كرد.
در مدرسه افتتاحيه طهران يك دستگاه مدرسه مجاني از براي فقرا، در پنجم شعبان احداث شده، تا پنجاه شاگرد قبول ميشود. مدت تحصيل تا دو سال است.
تا چهاردهم سپتامبر در بمبئي و حيدرآباد سند طاعون شدت دارد.
در لارستان شيراز، لطفعلي نامي به اتفاق اشرار ايلات قشقايي و بهارلو امسال خروج كرده در اطراف لارستان مشغول دزدي و راهزني و شرارت است.
حاكم بصره رسما به كارپرداز ايران در بصره اعلام كرده كه ملك حويزه از مستملكات دولت عثماني است.
در مدت حكومت ركن الدوله به خراسان، از او و كسانش تعدي و بياعتدالي بسيار به اهل خراسان و ساير بلاد خراسان رسيده است.
رفتن شاه به فرنگستان محقق شد و اجازه از سلاطين اروپا حاصل شده و صدراعظم مشغول تهيه سفر است و قرار شد كه بيست نفر در ركاب شاه بيشتر به فرنگ نيايند و مسافرتشان از تبريز و رود ارس است. جاي شاه در طهران قرار بود پسرش شعاع السلطنه باشد. قبول نكرد. وزراي اربعه قرار دادند كه در طهران بمانند. سپهسالار، مشير الدوله، وزير دربار، وزير داخله ليكن رياست كليه با سپهسالار خواهد بود و خيال دارند مواجبها و براتها را كه مردم طلب دارند بدهند.
صدراعظم خيال دارد جنگلهاي ايران را هفت ساله به روس اجاره بدهد به هفت كرور، سالي يك كرور.
در پنجم رمضان المبارك، حسنعلي خان امير نظام گروسي حاكم كرمان و بلوچستان
ص: 477
در كرمان در سن هشتاد و كسري وفات كرد. وي از مردمان مجرب عاقل عالم قوي القلب ايران بود. در خط و انشاء و زبان فرانسه و علم شعر و ادبيه دستي كامل داشت. بعضي از منشآت از وي بهجاي است. امير نظام با اين صفات دهري مذهب بود. در اوايل سن گفتند پدرش با زن امير نظام خيال رفاقت داشته امير نظام پدر را بكشت. از آن پس در عداد شاگردان معلم خانه پاريس كه از ايران مأمور بودند رفت. «1» پس از تكميل زبان در جزو اعضاي سفارت ايران در پاريس شد. پس از چندي وزير مختار ايران در پاريس شد و بعد از چندي اقامت احضار به دار الخلافه و وزير فوايد گرديد و در بعضي مناصب داخله مأمور بود. پس از آن به حكومات جزو آذربايجان و رياست قشون آذربايجان مأمور شد و خدمات بزرگ كرد. سپس پيشكار كل ممالك آذربايجان شد و سالها در نظم آنجا كوشيد و مردم را تربيت كرد و تشويق به خط و ربط نمود. پس از چندي به حكومت كردستان و كرمانشاهان نائل شد. پس از رفتنش از تبريز، آذربايجان مغشوش شد و اشرار بناي تعدي را نهادند. مجبورا كرت ثاني پيشكاري آذربايجان به او حوالت دادند.
به محض ورود شهر منظم شد. تا در هذه السنه، امير نظام به واسطه كثرت سن در حواسش اختلال به هم رسيد. آنطور كه بايد از عهده نظم آذربايجان برنيامد. لهذا مردم به تحريك وليعهد شورش كرده امير نظام مجبورا استعفا كرد و به حكومت كرمان رفت. «2»
حكيم الملك خيال دارد كه حكومت كرمان را از براي حسام الملك همداني بگيرد.
در ماه شعبان، ميرزا ابو القاسم آشتياني منشيباشي فخر الدوله كه در خط و ربط دستي كامل دارد ملقب به دبير الممالك گرديد. در دوازدهم رمضان المبارك شاهزاده حاجي بهاء الدوله رئيس محاكمات عسكري منصب پيشخدمتي يافت. در ماه رمضان المبارك در بيوتات دولتي طهران چراغ برق روشن و داير است.
______________________________
(1). در آن هنگام كه چهل و دو نفر از فارغ التحصيلان دار الفنون به اروپا رفتند، امير نظام سفير ايران در فرانسه بود نه جزو آنان و محصلين ايراني زير نظر مستقيم وي بودند.
(2). امير نظام نتوانست با محمد علي ميرزاي گستاخ و بدكار كنار آيد و به ناچار خود را كنار كشيد و اندكي بعد مأمور كرمان شد، همانجا كه پسرش به خاك رفته بود. او خود نيز در كرمان درگذشت و در مقبره شاه نعمت اللّه ولي در ماهان به خاك سپرده شد. (1317)
ص: 478
صنيع الدوله و ناصر السلطنه و امين دار الضرب با شراكت جمعي صد هزار تومان تهيه كردهاند يعني سهمي پنجاه تومان روهم نهادهاند و امتياز كارخانه كاغذسازي را به طريق فرنگستان از دولت گرفتهاند كه در طهران به زودي داير نمايند.
يازده نفر از رجال را فهرست كردند كه شاه حكومت كرمان را به يكي از آنها بدهد.
شاه هيچكدام را قبول نكرد. حكومت آنجا را تا عيد ميخواهد به سالار الملك پسر مرحوم امير نظام بدهند كه مبادا ماليات امسال كرمان بسوزد.
در ماه رمضان گفتگوي نزاع روس با افغانستان خيلي شهرت دارد. ميگويند به زودي وقوع ميشود.
در ماه رمضان گفتگوي عزل ركن الدوله از خراسان و نصب شعاع السلطنه ميباشد.
شاه قرار داده است كه در سال نو، به هر ولايت كه حاكم ميفرستد يك نفر مستوفي محاسب هم به آن ولايت بفرستد تا عمل ماليات آن ولايت با مستوفي باشد و حاكم مداخله نكند كه اسباب سوخت ماليات شود.
در ماه رمضان صدراعظم به سيدي كه پيش او ميرود، پنج الي ده تومان ميدهد.
ميگويند از ثلث مرحوم امين الملك برادرش ميباشد.
در ماه رمضان المبارك در استرآباد اغتشاش كلي است. طوايف تراكمه رعاياي ايران بيشتر باهم متحد شدهاند و در نواحي استرآباد مشغول قتل و غارت هستند و جمعي را كشتهاند. ميگويند محرك آنها روس است. دولت خيلي پريشان شده ميخواهد پول از براي قشون آنجا بفرستد و اردو بزنند و دفع آنها را بنمايند. از قرار معلوم خيلي مشكل است كه چاره بتوانند بنمايند.
در 26 رمضان، وزير مختار روس به حضور شاه آمد و از طرف دولت روس، رسما شاه را به فرنگ دعوت نمود. در شب بيست و هفتم رمضان، در اطاق گالري با قداسر ارمني صاحب مغازه بعضي اسبابهاي خرازي حاضر كرده تا شاه ملاحظه كرده از آنها بخرد. گفتند اين كار عادت شاه مرحوم بود [كه] معمول شد.
ده هزار تومان كه چندي قبل از بابت مخارج طويله به قوام الدوله وزير گمرك سابق حواله شده بود، قوام الدوله نپرداخته است و ميگويد من از محل طلب دارم. شاه در 26
ص: 479
رمضان، مأمور سختي سر قوام الدوله گذاشت كه اين پول را از او يا از محل وصول نمايد.
در 27 رمضان، ده هزار تومان اشرفي از خزانه اندرون كه دست خازن اقدس است به اسم قرض درآورده كه براي حكومت استرآباد فرستاده شود.
شاه در رمضان، درد دستش في الجمله عود كرده، ميگويند به جهت كثرت سرماست.
در 29 رمضان، دولت ايران به توسط صدراعظم بيست و چهار كرور تومان پول ايران از دولت بلژيك، هفتاد و پنج ساله قرض كرده است و اين خدمت را شاه از صدراعظم ميداند و خيلي ممنون او شده و از قرار معلوم ديگر صدراعظم به اين واسطه از صدارت معزول نخواهد شد. شاه حضورا، در سيام رمضان به صدراعظم، در اين باب تمجيد فراوان نمود و گفت- ان شاء اللّه تعالي- بعد از هفتاد و پنج سال ديگر، خود شما اين وجه را به بلژيك خواهيد داد. يعني تا آنوقت صدراعظم خواهي بود و نيز شاه گفت در عهد شاه شهيد و عهد من هرچه خواستند قرض نمايند، ممكن نشد. باري گويند ظاهرا اين پول از بلژيك است اما منتقل به روس خواهد شد. آنوقت بدون معطلي ايران از روس ميشود و اين كار مآل نخواهد داشت چنانكه به واسطه قرض، مصر در جزو متصرفات انگليس شد. از اينها گذشته، پول را تمام نوكرهاي تبريزي به اسم مواجب و انعام خواهند برد و قرض براي دولت ايران خواهد ماند. در هرصورت، شاه و صدراعظم خوشحال هستند و خيالشان به يك درجه آسوده شد. صدراعظم به اين واسطه خيالهاي خوب براي دولت دارد. از آن جمله ميگويد حكومتفروشي موقوف و پيشكش حكام موقوف است. حكومت بايد ديگر به احدي تعدي ننمايد و عدل صرف باشد و بايد حاكم، خدا را در هروقت در ميان ببيند.
در غره شوال، صدراعظم به صاحبان ادارات ميگفت كه صورت طلب خود و اجزاي خود را از دولت معين نمايند تا طلبشان داده شود.
تا 29 رمضان، هرچه جنگ كه مابين انگليس و ترانسوال شده است، فتح از براي ترانسواليها بوده است.
شاه برادرش نايب السلطنه را ميخواهد همراه به فرنگ ببرد.
ص: 480
صدراعظم در غره شوال المكرم تلگراف به ركن الدوله حاكم خراسان زد كه مستشار الملك براي ماليات آنجا خواهد آمد و اگر قبول نداري ديگري حاكم و او رئيس ماليات خواهد شد. زيرا كه مستشار الملك سابق وزير خراسان بوده و ماليات را خوب رسانيده.
در غره شوال، شاه به صدراعظم لفظ «افخم» زياد كرده «جناب اشرف افخم» مينويسد. شاه قدغن كرده كه ديگر تخفيفات ولايات به اسم مواجب به احدي داده نشود و به هركس هرچه از سابق به اسم مواجب داده شده بود نيز بگيرد، در دستور العمل ولايتي نوشته نخواهد شد.
شهرت دارد كه روس هرات را فتح كرده است اما بياصل است. در عشر آخر رمضان گفتند انگليس به تمام مأمورين خود در ايران نوشته است كه با ايران بهطور ملاطفت حركت نمايند. از آن روي است كه از ترانسوال شكست خورده.
شهرت دارد پولي را كه ايران از بلژيك قرض كرده به ضمانت روس است به شرط اينكه روس در ايران راهآهن نكشد. پولي را كه ايران قرض از بلژيك نموده هفت كرورش نقد است و ما بقي به تدريج ميرسد. در سوم شوال، تلگرافي از دولت بلژيك براي ايران رسيد محتوي بر تمجيد صدراعظم و دعوت او.
در هفته چهارم ماه آگست، در هندوستان سه هزار و ششصد و هشتاد و دو نفر از مرض طاعون، يعني در بمبئي و پونه و كلكته و كراچي و ميسور و بلكام و گلهارپور و اطرافش و نانك و ستاره تلف شدهاند.
برنج گيلانات تخمينا سالي سه كرور عدل به خارجه حمل ميشود و يك عدل هفت پوط الي هفت پوط و نيم و هر هفت پوط و نيم بيست من شاه كه عبارت از يك خروار است و هريك من 15 گروانكه كه به روسي فوند ميگويند و هريك فوند، 88 مثقال است.
مواجبي كه انگليس به امير افغانستان ميدهد، بهجهت سد راه هند، يكصد و هشتاد هزار روپيه است.
تا پانزدهم آگست حساب شده كه دويست و نود و سه ميليون و نهصد و بيست و
ص: 481
چهار هزار و دويست و شصت و پنج روپيه نوت رايج دولتي در دست مردم هند بوده است.
در ابت (احمد؟) آباد هند بدعت نهادهاند كه هركس به اروپايي برسد سلام كند و اگر سلام نكند گرفتار و سزا مييابد.
در ماه ربيع الثاني يك نفر روسي مسمّي به شتالوف به اسم دكتر به شيراز رفته در باطن گويا جاسوس بوده. ميگويند روسها خيال دارند كه در شيراز قونسولخانه احداث نمايند.
پس از فوت بيگلربيگي لارستان، منصبش را در جمادي الاولي به پسرش حاجي عليرضا خان شيرازي دادند.
در جمادي الثاني هشتصد نفر از اهالي خلخال از ظلم حكومت و گراني مهاجرت كرده به بندر آسترا آمدهاند كه به بادكوبه براي فعلگي بروند، پول تذكره مرور نداشتهاند.
تلگرافي به اجتماع به امپراطور روس زدهاند. پادشاه روس كشتي مخصوص با آذوقه براي حمل آنها فرستاد.
دولت ايران پس از آنكه گمركات ايران را به دست مسيو نوز بلژيكي داد و او مرتب كرد، حال از براي ولايات جزء مهندس خواستهاند كه براي ايالت گمرك آن ولايات برود.
لهذا هشت نفر مهندس از بلژيك طلب كردهاند.
در دوازدهم اكتبر امسال، در جزيره سيرم كه در سرحد امريكا واقع است زلزله سختي شده تمام شهر را بكلي خراب كرده و چهار هزار نفوس از ساكنين آن شهر تلف شدهاند.
در ماه اكتبر، در بربره از ممالك سودان مردي ادعاي مهدويت كرده، انگليس خيال دفع او را كرده است. در بندر نيكوايي از بنادر روس طاعون در ماه اكتبر بروز كرده است.
سيم تلگراف از اسلامبول به طرابلس دولت عثماني خيال دارد بكشد. وزارت مسكوكات عثماني خيال دارد كه تمام سكههاي قديم را جمع نمايد و سكه به طرز جديد احداث نمايد.
در شوال، شاه ايران براي موسيو [] وزير خارجه ايطاليا يك تمثال خود را فرستاد.
ص: 482
در عشر اول شوال، مواجب يكساله و جيره شش ماه قشون را دولت ايران داد. در چهاردهم شوال ميرزا جواد خان مستشار الدوله كارگزار سابق آذربايجان در تبريز به سن [] به مرض [] درگذشت.
در ماه شوال شهرت دارد كه روس هرات را گرفته و بيرق خود را بر سر دروازه نصب نموده ميگويند به واسطه بدسلوكي امير عبد الرحمن خان حاكم افغان به اهالي هرات كه شيعهمذهب هستند شد و خود شيعههاي آنجا روس را دعوت كردند و شهر را بيزحمت به او دادند و نيز سبب ديگر، گرفتاري انگليس با ترانسوال شده است. بياصل است.
در ششم شوال عمله تذكره ايران را مشير الدوله وزير خارجه قرار داد كه با رؤساي تذكره مقاطعه نشود و اماني مانند باشد و به اندازهاي كه تذكره دولت ميدهد پول از رئيس تذكره خواهد گرفت و فايده از براي دولت خواهد بود.
از براي وزارت مقيم بلغارستان، وزارت خارجه ايران هزار و پانصد تومان قرار داد و اول سال سفارت ايران به بلغارستان است.
تولد ميرزا علي اصغر خان امين السلطان صدراعظم در سال هزار و دويست و هفتاد و چهار هجري بود.
در ماه اكتبر دو نفر سردار روس به كلكته رفتهاند و مهمان حاكم هندوستان شدهاند.
اين اوقات در تبريز، لقمان الممالك امير تومان حكيمباشي وليعهد به اتفاق اديب الممالك مدرسه ملي باز كرده و نامش را مدرسه لقمانيه نهاده است.
اين اوقات رساله مرحوم علي خان ناظم العلوم در حساب كه بس مختصر و كافي است در طهران به طبع رسيده.
پس از آنكه نظام السلطنه به پيشكاري آذربايجان رفت، ديوان مظالمي قرار داده هفتهاي سه روز بشخصه به عرض عارض ميرسد.
حكومت ترانسوال، پس از بعضي شكستهاي پيدرپي كه به انگليس داد و بعضي قلاع آنها را فتح كرد و هم به حمايت آنها ايالت كاپ به انگليس شوريد، اينك خود را مالك افريقاي جنوبي و صاحب متصرفات انگليس در خاك افريقا ميداند. ميگويند
ص: 483
چون انگليس از جنگ با ترانسوال در خوف و رجاست، جزيره سامواي را كه متنازع فيهما بود به آلمان واگذار كرده كه مبادا در مسأله افريقاي جنوبي مداخله نمايد.
اين اوقات به اهتمام آقا شيخ محمد حسن نجفي ملقب به شيخ العراقين قلعه تبرك (تبره) اصفهان كه سالها خراب بود، به واسطه فتنه مغول، آباد و محل سكناي زراع شده و نيز به همت آقا نجفي، صحراي مورچهخور اصفهان رو به آبادي نهاده باغات و زراعت پيدا كرده است.
در عشر اول شوال، عمل استقراض ايران با بلژيك گذشت بدين طريق كه بيست و چهار كرور ايران قرض كرده، ده كرور نقره بلژيك حمل به ايران ميكند و ما بقي تدريجا و به حواله بانك ميپردازد. ايران قروض داخله و خارجهاش روهم قريب نه كرور است. از اين پول ميدهند و ما بقي را در خزانه ضبط مينمايند، تا شاه از فرنگ بيايد و قراري بدهد. و بانك كارهاي مفيد احداث نمايد. صدراعظم ميگفت چون قرض ايران منفعتش صد هشت و بالاتر بود صرفه در اين شد كه قرض از بلژيك نماييم به صد پنج نفع، پس در قرض ضرري نيست و قرار دادند كه هفتاد و پنج ساله بپردازند، از محل گمركات سالي يك كرور و صد و شصت هزار تومان فرع و اصل تا تمام شود. اگر يك سال نپرداختند، دولت بلژيك حق دارد يك نفر مميز بفرستد و به گمركات رسيدگي نمايد و اول حق خود را بردارد و بعد زيادي را به دولت ايران بدهد. بعضي ميگويند كه در باطن اين قرض را از دولت روس كردهاند و در صد پنج فايده عمده صدراعظم برده و الا رسم نيست در هيچ مملكتي و در قرض كردن چون به كرور رسيد از صد دو و نيم يا سه بگذرد. بعضي مآلانديشان گويند صدراعظم در ظاهر خدمت بزرگي به ايران كرده و تمام نوكر باب چون از دولت طلبكار است به قرض راضي است. اما در باطن ايران را به باد داده. زيرا كه دولتي كه نه كرور را از عهده برنيايد البته از عهده بيست و چهار كرور برنخواهد آمد بهعلاوه در هفتاد و پنج سال، هفتاد و پنج كرور تنزيل از ايران به بلژيك خواهد رفت و در عوض هيچ نخواهد آمد و هم شاه ما بقي اين نه كرور را به نوكرهاي تبريزي خود خواهد بخشيد و هيچچيز جز قرض براي دولت نخواهد ماند و نيز دولت بلژيك شرط كرده كه بعد از اين ايران اگر بخواهد قرض نمايد بايد فقط از دولت بلژيك
ص: 484
قرض نمايد. در حقيقت از عهد كيومرث تا حال، دولت ايران قرض از خارج نكرده بود.
اين اول قرض اوست و اول بدنامي او. خداي تعالي آخرش را به خير گرداند.
اطبا ميگويند شاه كه اغلب ناخوش است به جهت اين است كه مرض كليه دارد. قرار صدراعظم داد كه مشير السلطنه براتدارها را در دهم شوال، يكشنبه در تخت مرمر بنشيند و پول بدهد. از سالهاي قبل و سال حال كه برات دست احدي نماند. هر يكشنبه و چهارشنبه پول بدهند تا تمام شود. خيال دارد دولت ايران از براي اهالي نظام كلاهقرمزي ترتيب دهد. دولت قرارداد براتهاي هذه السنه قويئيل «1» را تمام و سالهاي قبل را توماني دو هزار كم و سال قبل از آن را چهار هزار كم بدهد.
مشير الدوله وزير امور خارجه قرار داده است كه از براي تذكره، تمبر مخصوص چاپ شود كه رئيس تذكره زياد و كم در فروش نكند.
از قرار معلوم، پول را دولت ايران از روس قرض كرده و خود دولت روس از دولت فرانسه، هشتصد كرور تومان قرض كرده است. و [از] اين مبلغ بيست و چهار كرور را به دولت ايران از آن پول قرض داده است.
اين روزها صدراعظم غلو كرده است و بر تكبر افزوده و خلوتگزيني ميكند و تمام نوكرهاي شاه و وزرا كمال كوچكي را از او مينمايند. صدراعظم فقط در باطن از حكيم الملك ملاحظه دارد و با او هم دست اتحاد داده است.
روزهايي كه مشير السلطنه در تخت مرمر مينشيند كه پول براتدارها را بدهد، چند نفر هم مستوفي و چند نفر از ميرزا و اجزاي صدراعظم پيش او مينشينند كه براتهاي مجعوله به خرج نرود و هم مشير السلطنه از براتهاي مردم كم نكند.
ذغالسنگ دولت بلژيك سالي هجده ميليون طونه «2» ميشود كه به حساب كيلو هيجده هزار و سيصد و هفتاد و هشت ميليون كيلو ذغال ميشود كه قيمت آن 148 ميليون فرانك ميشود. سالي هشتصد هزار ميليون كيلو آهن آب شده از معادن بلژيك حاصل ميشود.
______________________________
(1). قويئيل يعني سال گوسفند.
(2). يعني تنTone برابر هزار كيلو.
ص: 485
تا عشر اول شوال، هر جنگي كه انگليس با ترانسوال كرده است فتح بيشتر از براي ترانسوال بوده است. انگليس ناچار به خيال تلافي افتاده قريب صد و هفتاد هزار قشون از اطراف تهيه كرده كه به ترانسوال بفرستند. سياسيون ميگويند اگر با ترانسوال روي در روي شوند البته فتح از براي انگليس خواهد بود.
دولت آلمان سالي يكصد و بيست كرور مارك صرف ساختن سفاين مينمود. امسال پنجاه كرور اضافه خرج كرده.
در سنه 1302 هجري حريق سختي در رشت روي داد. مرحوم ميرزا سيد باقر خان مدير الاطبا در تاريخ آن داهيه گفته است:
پنج ساعت ز شب هشتم شوال گذشتكز شرار دل عشاق «جهنم شد رشت» در عشر دوم شوال، بعضي از طوايف تراكمه به دهات استرآباد ريختهاند و جمعي از طرفين كشته شدهاند. ميگويند تا دولت قشون به آنجا نفرستد چاره نميشود. ماده غليظ است.
در عصر دوم شوال، ساعد الدوله سردار را از حكومت استرآباد معزول ساختند. زيرا كه در شرارت تركمنها اهمال نموده است و خيال دارند حكومت آنجا را به علاء الدوله حاكم مازندران بدهند يعني به ضمانت سپهسالار، زيرا كه با علاء الدوله نسبت دارد.
صدراعظم ميگفت قرض ايران به داخله و خارجه قريب ده كرور شده بود و من از غصه آرام نداشتم. خواستم از انگليس قرض نمايم بعضي شرايط شاقه مينمود كه اشكالي داشت. از فرانسه خواستم بگيرم، ميگفت بايد دولت روس ضامن شود. ناچار از بانك استقراضي روس در ايران قرض كردم. پولي را كه دولت از بانك استقراضي قرض كرده، قريب سي هزار تومان ميگويند مشير الدوله وزير خارجه از آنها گرفته و قريب پنجاه هزار تومان ميگويند از اين پول صدراعظم به علما داده است كه ساكت باشند و نيز ميگويند كه صدراعظم قريب چهار كرور بشخصه قرض دارد. از اين پول ميخواهد بدهد. اين سخن نبايد صدق باشد.
دولت ايران فرستاده در خارجه بهجاي پول سياه از نيكل سكه بكنند و به ايران بياورند.
ص: 486
حكومت كرمان را در عشر دوم شوال به حسام الملك امير تومان همداني دادند.
حكومت سمنان و دامغان را دوباره در عشر دوم شوال به امين همايون دادند.
از غرايب آنكه در عشر دوم شوال، در روز روشن، پشت دروازه طهران حوالي درشت، چند نفر از اهل سولوقون انار به شهر ميآوردند. دو نفر سوار دزد سر آنها ريخته آن دو نفر را به تير تفنگ كشتند تا حال قاتل به دست نيامده. ميگويند از سوارهاي سپرده به امير بهادر از اهل آذربايجان ميباشند. اگر اين دو نفر قاتل به دست نيايد، عبور و مرور مسدود ميشود. محتمل است حاكم طهران و رئيس پوليس به ملاحظه امير بهادر تفتيش نكنند.
در هفدهم شوال، در وزارت خارجه، مجلسي منعقد شد از بعضي رجال و وزراء به رياست مشير الدوله و در آنجا بحث از ترتيب و نظم مدارس ملي طهران بود. خيالشان اين است كه كاري بكنند كه كسي پول مدارس را نخورد.
در ماه رمضان المبارك، در طهران يك زلزله مختصري شد و نيز در ماه شوال در طهران يك زلزله جزئي روي داد.
تفاوت غله امسال كه از داخله و خارجه به طهران حمل شد يكصد و ده هزار تومان بود كه محل نداشت. لهذا شاه به استدعاي صدراعظم قبول كرد كه تمام اين مبلغ از كيسه دولت داده شود.
زمستان امسال در همدان از همه جهت كار بر مردمش سخت است، يكجا گراني غلّه، يكجا سرماي سخت. از قرار مذكور، ذغال به خرواري چهل تومان قيمتش رسيده است.
ص: 487
جلد چهارم حوادث سلطنت مظفر الدين شاه قاجار شوال سال 1317 هجري مطابق سنه 1900 ميلادي
[صورت قرض دولت ايران از بانك استقراضي روس]
در تاريخ شنبه نهم شوال المكرم 1317 هجري مطابق دهم فوريه ماه فرانسه سال 1900 ميلادي اعلان ذيل را كه صورت قرض دولت ايران از بانك استقراضي روس است، در روزنامه خلاصة الحوادث به طبع رسانيد و منتشر ساخت و هي هذه: «1»
بسمه تعالي دولت ايران چهار قسم قرض داشت كه ناچار بايد يا قرار اداي آنها را بدهد يا دچار مشكلات لا يتناهي ميگردد.
اول قرض رژي كه ابتدا پانصد هزار ليره بود و حالا چهارصد هزار ليره باقي بود كه بايد تا سي سال كه با فرع صدي شش داده و گمركات فارس و بنادر فارس به ضمانت اين استقراض مقرر بود كه سالي قريب دويست هزار تومان از بابت اصل و فرع صدي شش بايد داده شود.
دوم قرض بانكهاي روس و انگليس و مسكويي كه به اين سه بانك پنج كرور و كسري مقروض بوده و سالي سيصد هزار تومان متجاوز از قرار صدي دوازده فرع بايد داده شود و اصل آنها هم تماما وعدههاي آن رسيده يا نزديك شده و ميبايستي داده ميشد و گمركات آذربايجان و گيلان و مازندران و غيره به ضمانت قرض بانك روس مقرر بود.
سوم قرض تجار داخله قريب به دو كرور با فرع صدي هيجده كه سالي متجاوز از
______________________________
(1). اين صورت قروض در كتاب افضل التواريخ هم آمده بدون ذكر مأخذ.
ص: 488
يكصد و هفتاد هزار تومان فرع بايد داده شود و اصل آن هم چون هيچيك از اين قروض شش ماهه وعده بيشتر ممكن نبود لازم بود داده شود.
چهارم قروض ارباب حقوق ديواني بود كه از چهار سال قبل تا به حال به تفاوت از هر سنه مبلغي باقي بود و در هذه السنه به قشون فقط يك جيره داده شده و به ساير براتدار سواي آنها كه به خرج ولايات منظور بوده، هنوز ديناري نرسيده بود و از اينها گذشته مخارج لازمه ديگر در آبادي مملكت و اصلاح امور قشوني و داخله و تصحيح جمع و خرج و تعمير استحكام سرحدات و ايجاد بعضي راههاي عرادهرو و كوچك مابين دهات بلوكات و وصل آنها به شهرها و ايجاد بعضي مواد حاصلخيز مثل تعمير سد اهواز يا امثال آنها و خيلي از اين قبيلها در منتها درجه لزوم بودند.
ولي به واسطه بيپولي امكان نداشت. حل اين معما جز به يكي از دو صورت يا بايد بر دخل افزود (يعني بر ماليات افزود) يا بايد از خرج كاست (يعني از حقوق و مرسومات ديواني و وظايف و غيره كم كرد) هيچيك از اين دو، خاصه با اين گراني و نيامدن حاصل، در اين سالهاي آخري و خرابي رعيت و تمامي نوكر «1» حاصلي نداشت. و عاجلا هم فايده نميبخشيد و خاطر رأفت و مرحمت مظاهر اعليحضرت اقدس همايون ظل اللهي تصديق و تصويب نفرمود و اصلاح اين امر و حل اين مشكل را ضمير الهامپذير همايوني از راه ديگري اراده فرمود. اداره گمركات دولتي كه سالها بود مغشوش و غيرمنظم گرديده و محلي كه آنقدر وجوه دولتي بود تمام به عنوان و بقاياي محلي سوخت و لا وصول مستأجرين و مباشرين خرج تراشي و غيره تبديل يافته بود، مقرر فرمودند ترتيبي صحيح و دفتري منظم و مرتب بهطور اماني اداره شود و از ابتداي هذه السنه به امر قدر قدر همايوني، مأمورين قابل و امين و باعلم با مواجبي شايسته از دولت بلژيك استخدام نموده اين كار را بهطور اداره مرتب ساختند. چنانكه در همين سال اول، فقط از نظم عمل و حسن اداره مبلغي معتدّ به بر آن افزود و تمام براتبازي و كاغذسازي آن به پول نقد مبدل گرديد. بعد از اين امتحان و اضافه كه حاصل شد، صلاح دولت در آن شد كه مبلغي از براي اداي قروض دولت و اداي حقوق ديواني عموم نوكر و غيره و نگاه داشتن ذخيره براي عدم احتياج به قرضهاي صدي دوازده و هيجده و شروع به كارهاي خير و فوايد عامه كافي شود، به شروطي سهل و صحيح، استقراض شود و اصل و فرع آن
______________________________
(1). يعني كارمندان دستگاه دولت
ص: 489
همه ساله از اضافه جديد گمرك داده شود و اين مسئله استقراض كه سالها در ميان بود به واسطه شرايط سخت و تكاليف شاقه سرمايهداران اروپا، صورت نميگيرد.
در اين موقع تفضلات خداوندي شامل حال گرديده به اقبال بيزوال همايون شاهنشاهي و سعي و اهتمام اولياي دولت قاهره استقراض به شرح ذيل انجام گرفت كه اساس آن از اين قرار است و در نظر انصاف بهتر از اين ممكن نيست. زيرا كه تقريبا به همين مبلغي كه همه ساله براي فرع ده دوازده كرور قرض ميبايستي دولت ميداد، دو برابر آن استقراض نموده اين قروض را ادا ميكنند و بعد از اين- بفضل اللّه تعالي- محتاج به اينچنين قرضها نخواهد بود و هم محل اداي آنها قبل از وقت تهيه و آماده نموده، در سر هر قسط، بلكه چند روز قبل خواهد پرداخت. بحول اللّه تعالي دولت عليه ايران مبلغ شصت ميليون فرانك كه تقريبا بيست و چهار كرور تومان پول رايج ايران است از بانك استقراضي رهني ايران قرض ميكند كه در مدت هفتاد و پنج سال شمسي هر سالي يكصد و شصت هزار تومان ادا نمايد.
فرع اين پول از قرار صدي پنج در سال (از توماني يك شاهي كمتر است) سال به سال به نسبت هر قدر كه از اصل باقي باشد، در دو قسط شش ماهه به شش ماه داده خواهد شد. ضمانت و محل اداي اصل و فرع اين استقراض از منافع گمركات ايران به استثناي فارس و بنادر فارس خواهد بود تا هروقت كه دولت ايران اقساط را در موعد خود ميرساند حق هيچ نوع مداخله در گمرك ندارد. ولي هرگاه وقتي تعلل و مسامحه در اداي قسط نمايند به بانك حق داده ميشود كه كنطرولي [كنترولوري] «1» (تحويلدار) در اداره گمرك بگذارد كه ابتدا اقساط بانك را تحويلدار بگيرد، بعد از اين، علاوه را دولت به مصارف خود برساند. اين شرط فقط محض استحكام عمل است.
چون عملكرد گمرك تقريبا دو برابر و نيم قسط هر ساله اين استقراض است و گذشته از آن قسط بانك سال به سال كم ميشود و عايدات گمرك به واسطه كثرت تجارت و ترقي امتعه و آبادي مملكت سال به سال زياد ميشود و- ان شاء اللّه تعالي- هيچ وقت محتاج نخواهد شد. چون دولت ايران از اين قرض ساير قروض خود را ادا خواهد نمود و حالا احتياج به قرض نخواهد داشت لهذا به بانك وعده ميدهد كه قبل از حصول رضايت بانك مزبور از ديگران قرض كلي ننمايد. بانك استقراضي رهني مجاز است كه اسهام اين قرض را در ساير جاها منتشر نمايد.
______________________________
(1).Controlery
ص: 490
در اين اعلان مذكور اختلافات بسيار است. يكي آنكه قرض ايران اين همه داخله و خارجه نيست. دوم اينكه تعيين فرع را نكرده است كه سالي يك كرور ميشود، هفتاد و پنج سال، هفتاد و پنج كرور پول از ايران بيرون ميرود در صورتي كه هيچ به جايش برنخواهد گشت و به علاوه پولي كه از آنها قرض شد، تمام دوباره پول متاع خارجه خواهد شد. سوم اينكه لفظ روس را در بانك استقراضي ذيل ننمودهاند كه به مردم دوردست مشتبه شود كه اين پول از روس نيست چهارم آنكه ناچار بر گمرك خواهند افزود و اين خود يك ضرري براي رعاياي فقير ايران است پنجم آنكه بيشتر اين پول قرض، اسكناس و نقره است و اين اسكناس پول نيست بلكه كاغذ است و نقره هم نقره ايران را تنزل ميدهد. خلاصه صدراعظم در قرض اين پول خيلي خدمت نماياني به دولت ايران در ظاهر كرده زيرا كه عن قريب بود ايران از دست برود. يكجا قرضها از داخله و خارجه زياد، يكجا مواجب قشون بر زمين، يكجا خفت شاه و صدراعظم، پيش مردم، چيزي نميگذشت كه تمام سرحدات مغشوش ميشد و دولت پول نداشت كه قشون به دفع آنها بفرستد و عن قريب بود خود اهالي طهران بهجهت گراني و نوكر- باب به جهت عدم مواجب بشورند و كار دولت را بسازند. اما معايب باطني اين قرض زياد است:
اول آنكه از روس قرض شده و آن دولت همجوار قوي است.
دوم آنكه تنزيل زياد روس ميبرد، در حالتيكه يك دينار به جايش نخواهد آمد.
سوم آنكه دولتي كه نتوانست چهار پنج كرور پول رژي را ادا نمايد چگونه قدرت نود و نه كرور قرض را خواهد داشت.
چهارم آنكه آن پولي كه علاوه از قرض بهجاي خواهد ماند تمام را نوكرهاي تبريزي شاه و خود صدراعظم خواهند خورد [و] دو سالي به استراحت گذران خواهند نمود و يك دينار اين پول را به مصارف مفيده به كار نخواهند برد. بلي در صورتي كه دولت ايران پول را قرض كرده بود و در عوض اجازه راههاي آهن ايران را به يكي از دول داده بود،
ص: 491
يعني بهجاي تنزيل، حق المشرع (؟) «1» ايران نميگرفت. و باقي مانده پول را هم احداث بانك استقراضي و سد رود اهواز و اجراي رود زايندهرود اصفهان را به صحراي مورچهخورت و از اين قبيل كارها مينمودند البته مفيد به حال دولت و رعيت ميبود.
سردار كيچنر «2» انگليسي فاتح و حاكم سودان در ماه دسامبر از جانب دولت انگليس مأمور به جنگ ترانسوال شد و وين گات «3» بهجايش حاكم سودان و ملقب به سردار شد.
دولت فرانسه يكصد و بيست ميليون فرانك براي مخارج مدافعه سواحل و مستعمرات يعني مهاجرنشينهاي خود معين نموده و نيز چهارصد ميليون فرانك براي ازدياد سفاين و استعداد حربي خود مقرر داشتند.
شركت طبع كتب كه در طهران منعقد شده بود، به سرمايه ده هزار تومان از قرار سهمي ده تومان، در ماه رمضان به بيست هزار تومان قرار دادند و سهم همان ده تومان است و نظامنامه محتوي به چهارده فصل در قرارداد آن به طبع رسيد. سرمايه بايد به دستياري حاجي حسين آقاي امين دار الضرب تاجر به مصرف برسد.
روز شنبه 24 جمادي الاولي سه ساعت بعدازظهر، در دارجلينگ از بلاد هندوستان طوفان سختي حادث شد و باران شديدي با طوفان توأم، تا آخر روز يكشنبه باران امتداد مييابد. در ضمن بارندگي زلزله بسيار شديدي حادث ميشود كه كوهها فرو ميريزد و بسياري از عمارات خراب و چند باب مدرسه و بازار نيز خراب ميشود و بسياري از باغات زراعت چاي چنان زيروزبر ميگردد كه اثري از آنها نميماند. راهآهن نيز ويران و متجاوز از پانصد نعش در زير آوار هلاك شده و متجاوز از ده كرور تومان به حكومت هند و اهالي خسارت وارد آمده.
عده اعضاي شوراي دولت عثماني هشتاد و هشت نفر و عدد اعضاي مجلس معارف سي و هشت نفر و همگي از رجال دولتاند. شانزده باب مدرسه علمي و دو باب مدرسه صنعتي براي نسوان در اسلامبول تا حال احداث شده است.
______________________________
(1). حق المشرع ظاهرا همان حق عبور يا ترانزيتTransite است و معناي جمله اينكه دولت ايران بهجاي تنزيل دادن از حق ترانزيت ميگذشت.
(2).Kitchener ، سردار انگليسي 1850 تا 1916)
(3). سر فرانسيس رجينالد وين گات (1861 تا 1953)Sir Francis Reginald Wingate .
ص: 492
در عشر سوم شوال، حكومت يزد را كه در اداره وزير بقايا «1» بود گرفتند و به شاهزاده جلال الدوله پسر ظل السلطان دادند.
در عشر سوم شوال، حكومت عراق را كما في السابق به فخر الملك امير تومان دادند.
ميگويند واسطهاش حكيم الملك است.
در 11 دسامبر، در كنار نهر مدر، ميان بوئر و انگليس نزاع سخت شد و انگليس شكست فاحش خورد. ششصد و كسري از اتباع و لشكر انگليس كشته شدند. تا عشر دوم شوال، تلگرافاتي كه از جنگ ترانسوال و انگليس رسيده بيشتر فتح از براي ترانسوال بوده است. سلطان عثماني قرار داده در علمهايي كه به سوارهاي حميديه داده شود، در يك طرف شادروان اسم جلاله «اللّه» و برطرف ديگر، طغراي سلطاني. در ظرف ماه اغسطوس و سپتامبر «2»، عده مهاجر مسلمين بلغار به خاك عثماني چهار هزار و دويست و كسري است. در ولايت انقره، به حكم سلطان، مسكن دادهاند و اسباب زراعتش آماده شده كه زراعت نمايند.
در عشر سوم شوال، حكومت كرمان را به حسام الملك امير تومان همداني دادند.
گفتند حكيم الملك باطن [مخالف] بود كه صدراعظم پول قرض كند. زيرا كه ميدانست اگر صدراعظم پول قرض كرد، خيلي بزرگ ميشود و شاه مجبورا در اعمال او همراهي خواهد كرد.
در عشر سوم شوال، يك نفر مقصر در خانه حاجي صدر همداني بست نشست.
مختار السلطنه وزير پوليس فرستاده او را از خانه حاجي [بيرون] كشيدند و طلاب به حمايت آمدند. آنها را پوليسها گرفته به اداره نظميه بردند و چهار پنج نفر طلبه را چوب زد. باقي طلاب خبر شده به حمايت آنها به خانه سيد عبد اللّه مجتهد بهبهاني رفته او را به زور با خود به مدرسه سپهسالار بردند و بناي فرياد را نهادند و ميگفتند بايد مختار السلطنه را بكشيم. باقي علما كمك نكردند. ليكن دولت خوف كرد و سرباز را فشنگ داده به دور مدرسه فرستاد. مختار السلطنه پول براي علما داد تا فتنه را بخواباند.
______________________________
(1). سلطانعلي خان وزير افخم، وزير بقايا نياي خاندان افخمي، از اعقاب عبد الرضا خان يزدي همزمان فتحعلي شاه.
(2). يعني ماه آگوست- اوت ماه هشتم فرنگي
ص: 493
از آن طرف، شاه محقق السلطنه سرايدارباشي را به مدرسه فرستاد كه مختار السلطنه را من معزول و تنبيه مينمايم. طلاب چون در حقيقت سر نداشتند از هم پاشيده شدند.
ميگويند مختار السلطنه معزول خواهد شد. اما تا آخر ماه شوال معزول نشد. صدراعظم از مختار السلطنه و حركاتش راضي نيست. ليكن چون حامي مختار السلطنه حكيم الملك است از عهدهاش برنميآيد. در هر صورت از براي ظاهر شرع و علما خيلي خفت شد.
شاه در شوال، به نظام السلطنه تلگراف زد كه براي سفر، من به فرنگ از راه تبريز خواهم رفت. دوازده هزار نفر همراه من است. تو دوازده هزار خروار غلّه آماده كن.
نظام السلطنه جواب داد كه من از آذوقه امسال آذربايجان عاجزم. از كجا ميتوانم دوازده هزار خروار آماده كنم. يا من استعفا ميكنم يا شاه از اين راه به اروپا نرود و زمستان امسال كه غلّه در تبريز ناياب بود نظام السلطنه «1» از راي رزين غله تبريز را فراهم آورد و يك من تبريز نان را يك قران فروختند.
صدراعظم خيال دارد كه مشير السلطنه را از وزارت خزانه معزول كند. زيرا كه مشير السلطنه باطنا اطاعت كامل از صدارت ندارد.
در غره ذي قعده گفتند كه صدراعظم گمرك ايران را سالي چهار كرور قرار داده اما ميگويند در باطن سالي شش كرور بوده است تا قرض دولت را از اين راه بدهد.
از براي اول سال نو، وزارت خارجه تذكره مخصوص چاپ كرده و هر تذكره را كه پانزده هزار بوده دو تومان نموده و هم در هر ولايت كه تذكره عبورومرور باشد مفتش خواهد فرستاد.
از اول رمضان، مصطفي بك كامل در مصر ايجاد روزنامهاي مسمّي به اللواء نموده و هفتگي است. مطلبش بيشتر در حبّ وطن و آزادي مصر از چنگ دشمن است. دولت انگليس اين اوقات خيال نفوذي در بحرين دارد.
تا عشر اخير شوال، هر جنگي كه مابين ترانسوال و انگليس شده است، فتح بيشتر از براي لشكر ترانسوال بوده است.
______________________________
(1). حسينقلي خان نظام السلطنه ما في كه در مشروطيت به صدارت هم رسيد.
ص: 494
در شوال المكرم كه آصف الدوله در عمارت خود بنايي كرده و حياطي خريده كه جزو عمارت خود نمايد در آنجا دفينهاي يافته است.
در شوال المكرم، عين الدوله حاكم بروجرد و عربستان «1» در وقتي كه سوار بوده، اسب پهلو تهي كرده تفنگ به پاي او خورده خالي ميشود. پاي او را صدمه ميزند.
در عشر اول ذي قعده، وزير مختار انگليس مقيم طهران عازم لندن است به جهت ناخوشي عيالش. ميگويند ساير وزراي مختار هم براي بازار اكسپوزيسيون به اروپا خواهند رفت.
در عشر آخر شوال شاهزادهاي از بلغارستان براي سياحت به انزلي آمده است.
در عشر اول ذي قعده وزير دفتر مجلس محاكمات براي اهالي استيفا و دفتر ايجاد كرده و اختيارش را به دست وزير دواب داده كه مستوفيها براي حكومت به اداره ديگر حاضر نشوند.
در عشر اول ذي قعده، تلگرافي كه از جنگ ترانسوال با انگليس رسيد مشعر بر اين بود كه فتح نصيب انگليس شده است و شهر [... «2»] را انگليس به زور گلوله از ترانسوال گرفته است.
در عشر اول ذي قعده، گفتگوي عزل نظام الملك از فارس و نصب شاهزاده مؤيد الدوله بهجاي اوست. حكومت مؤيد الدوله به فارس و عزل نظام الملك محقق شد.
در عشر اول ذي قعده، عون الملك از كارگزاري استرآباد معزول شد. در عشر اول ذيقعده، مجيد الملك امير تومان از رياست و امانت تذكره آذربايجان معزول و عون الملك بهجاي او منصوب شد.
در عشر اول ذي قعده، در دروازه قزوين طهران، مدرسهاي موسوم به «فرهنگ» مثل ساير مدارس ملي ايجاد شد.
عون الملك كه كارگزار استرآباد بود و مأمور امانت تذكره آذربايجان شده بود،
______________________________
(1). همان خوزستان است.
(2). در متن سفيد مانده.
ص: 495
علاء الدوله حاكم استرآباد، چون از كفايت عون الملك آگاه بود، در عشر اول ذي قعده، او را از رفتن ممانعت كرد و نيابت حكومت استراباد را هم به علاوه كارگزاري به او داد.
اعتلاء السلطنه برادر مشير الدوله را ميخواهند براي مفتشي تذكره به آذربايجان بفرستند.
ميرزا عبد الخالق خان كارگزار كرمانشاهان، در عشر اول ذي قعده عزل است.
امسال زمستان طهران سرد شد و دواز [ده] برف آمد. ليكن قريب يك ماه به عيد مانده هواي بهار شد و سختي زمستان برطرف شد. در ساير نقاط ايران، هواي زمستان خيلي سرد شد و نفري چند از سرما تلف شدند.
در ذي قعده، حكيم الملك خيلي قوت و قدرت دارد. مردم همان احترام كه به صدراعظم مينمايند به او ميكنند. در حقيقت پشت سر صدراعظم است و ترقي حكيم الملك به راهنمايي وزير همايون است.
در روز چهارشنبه هيجدهم ذي قعده، دو ساعت و ربع كم از آفتاب رفته آفتاب به برج حمل رفت و سال سيچقانئيل شروع شد. يعني اول دوازده سال تركي. شاه در اطاق موزه، به سلام تحويل نشست و بيشتر رجال دولت حضور داشتند. و به همه يكي صد و پنجاه الي دويست عدد شاهي سفيد عيدي داد و از هر سال جمعيت بيشتر و شلوغتر بود و مردمان پست زياد حضور داشتند و هر سال در اين روز، كفش اهل سلام را ميدزديدند. امسال قرار دادند فرش در حياط ديواني انداختند هركس كه وارد شد كفش خود را به نوكرش سپرد. از اين روي كفشها دزديده نشد و روز بعد هم سلام عام شد و به تمام اهالي نظام از سرباز و صاحبمنصب شاه عيدي داد.
در عشر دوم ذي قعده، ميرزا اسد اللّه خان نايب وزارت خارجه پسر مرحوم معين الوزاره ملقّب به مختار الملك شد با اينكه لقب مختاري در ايران خيلي احترام داشت.
در عشر دوم ذي قعده، سعد الملك مستوفي برادر نظام السلطنه «1»، در طهران به مرض
______________________________
(1). ميرزا محمد حسن خان سعد الملك كه اغلب در مأموريتها و حكومتها سمت معاونت برادر بزرگتر خود نظام السلطنه مافي را داشت.
ص: 496
مثانه، به سن [] مرد. يك پسر دوازده ساله از او بهجاي ماند. ميگويند مال و دولت سعد الملك به چهار پنج كرور رسيده بود.
چون حكيم الملك از ملتزمين ركاب شاه به فرنگستان است، محض اينكه به اسم حكيمي «1» در دربار سلاطين خارجه شناخته نشود، ملقب به وزير دربار شد.
پسر معين التجار بوشهري ملقب به معاون التجار در عشر دوم ذي قعده شد.
معين الدوله رئيس ملل متنوعه طهران برادر مرحوم حاجي شيخ محسن خان مشير الدوله ملقب به اعتلاء السلطنه «2» در عشر دوم ذي قعده شد.
در عشر دوم ذي قعده، اعتضاد الدوله از حكومت قم معزول و ميرزا علي نقي مشاور السلطان معروف به والي بهجاي او منصوب شد. در عشر دوم ذي قعده ميرزا حسن خان نايب وزارت خارجه مفتش تذكره رشت شد.
در عشر دوم ذي قعده يكي از نوكران سپهسالار در طهران يك نفر [را] بكشت و مدعي بود كه ميخواست با من لواط نمايد. شاه فرمود اگر از رعاياي ايران است به ورثه مقتول داده شود. اگر از رعاياي روس است به سفارت سپرده شود و قبض رسيد بگيرند كه آنها به سيبر «3» او را بفرستند.
در عشر دوم ذي قعده، يكي از شاهزادههاي بلغارستان كه عموزاده پادشاه آنجاست براي تفرج به طهران آمد و از او كمال پذيرايي شد.
مشير نظام پسر مدير الدوله در عشر دوم ذي قعده لشكرنويسباشي آذربايجان شد.
در عشر دوم ذي قعده، شهرت دارد كه فرانسه با انگليس خيال نزاع دارد. اگر جنگ واقع شود اكسپوزيسيون پاريس موقوف خواهد شد.
در ماه ذي قعده، شهرت دارد كه انگليس عثماني را محرك است كه با روس جنگ كند و من تمام قرض عثماني را ميدهم.
______________________________
(1). منظور از «اسم حكيمي» عنوان طبابت است.
(2). متن: اعتدال السلطنه. اعتلاء السلطنه برادر نصر اللّه خان مشير الدوله بود و نام كوچكش عبد الحسين خان.
(3).Siberie
ص: 497
فخر الملك امير تومان «1»، حاكم عراق خيلي تعدي كرده است و در طهران از او شاكي بسيار ميباشد. چون حكيم الملك و وزير همايون «2» حامي او هستند مشكل است كه از حكومت معزول شود.
در عشر دوم ذي قعده ميرزا علي اصغر خان نامي براتي به مهر صدراعظم ساخته بود.
صدراعظم فهميد. او را حكم داد يك سال در انبار دولتي محبوس باشد.
در عشر دوم ذي قعده شاهزاده مشكوة الدوله حاكم گلپايگان و خوانسار شد.
روز بيست و نهم رمضان، آقا ضياء الدين مجتهد عراقي به مرض قولنج در عراق وفات كرد. «3»
تجار در ذي قعده افتتاح اداره اطفائيه نمودهاند در رشت و رئيس اين كار مسيو رودلف نام آلماني تبعه دولت روس است.
در ماه ذي قعده، ميرزا علي خان پيشخدمت ملقب به معتمد حضور شد.
در شنبه 22 ذي قعده، رفتن شاه به فرنگ از راه تبريز محقق شد. خيال شاه در اول اين بود كه از راه تبريز برود با دوازده هزار نفر جمعيت. محض گراني غله تبريز ممكن نشد.
لهذا خواستند از راه طالش به آسترا از راه خاك به فرنگ بروند. زيرا كه شاه از دريا ميترسد و پس از نقشه راه طالش كه معين كردند ديدند ممكن نيست به جهت باتلاق و غرش و موج دريا از راه طالش بروند، ناچار از راه تبريز ميروند. جمعيت را قرار دادند كه پنج هزار نفر بيشتر نباشد. باز هم ميگويند از راه تبريز مشكل است به جهت نايابي غله.
در ماه ذي قعده، ميگويند قيمت گندم تبريز به چهل تومان و كسري خرواري رسيده است.
در 23 ذي قعده، شاه كمال مرحمت را درباره وكيل الملك نمود. از قرار معلوم دوباره
______________________________
(1). ابو الحسن خان فخر الملك كردستاني اردلان پسر والي كردستاني
(2). ميرزا مهدي خان كاشي كوچكترين پسر فرخ خان امين الدوله.
(3). اين غير از آقا ضياء الدين عراقي شاگرد آقا محمد كاظم خراساني و از دانشمندان معقول و منقول متوفي در 1363 قمري است.
ص: 498
منشي حضور خواهد شد با آنكه صدراعظم و حكيم الملك با وكيل الملك عداوت دارند.
دولت عثماني امتيازنامه خط راه آهن از كلن (؟) «1» به بغداد و از آنجا به بصره را به كمپاني آناطولي آلماني داده است.
در 23 ژانويه، عساكر انگليس شهر اسپران كاپ «2» را كه از متصرفات ترانسوال است به ضرب گلوله فتح كرد. اما به جهت بيآبي نتوانست نگاه دارد. دوباره واگذاشت. تا ماه فوريه هرچه مابين انگليس و ترانسوال جنگ شده از براي انگليس صرفه نبوده بلكه ضرر مالي و جاني خيلي ديده است.
ميرزا كريم خان منتظم الدوله سردار فيروز جنگ از براي مدرسه خيريه ايتاميه خود كه در طهران ايجاد كرده و تمام مخارج آن مدرسه را از كيسه خود «3» ميدهد. قريب صد هزار تومان از دهات و خانه در طهران و دماوند و مازندران وقف آن مدرسه نموده كه حاصل املاك خرج مدرسه به استحضار جمعي از رجال و آقا شيخ هادي مجتهد بشود. «4» اين اوقات دولت روس سفيري براي پايتخت امارت افغانستان معين كرده است.
پرنس كانويه رئيس مجلس شوراي ژاپون طرح اتحادي با دولت چين به شرايط ذيل نموده و صورت آن را به دربار چين تقديم نموده است. اين دو دولت در تمام مسائلي كه راجع به ضديات است بايد به همديگر همعهد و همقول بوده باشند. اين دو ملت بايد قطعا به تمام تخفيفاتي كه به نژاد ابيض داده خواهد شد مخالفت داشته باشند. تجارت دو ملت نژاد اصفر بايد مورد تخفيفات شده و بدين وسيله در جميع امور باهم متفق بوده باشند.
______________________________
(1). چنين است در نسخه. ولي اين خط به راهآهن برلن و بغداد شهرت داشت و لذا قسمت اول بايد برلن باشد.
اما كلنKoln يا به اصطلاح فرانسويانCologne همشهري است در آلمان و فعلا پايتخت آن كشور است.
(2). منظور دماغه اميد نيك است يعنيCap de la Bonne esperance
(3). اين همان مدرسهاي است كه در انتهاي خيابان آقا شيخ هادي و نرسيده به خيابان جمهوري قرار دارد.
(4). حاج شيخ هادي نجمآبادي از علماي روشنفكر و آزاديخواه و نويسنده كتاب تحرير العقلا. حاج شيخ هادي در زمان خود در زهد و علم از نظر وسعت مشرب و نشست و برخاست با گبر و مسلم و يهود و ترسا شهرت داشت. او تنها كسي بود كه گفتند براي ميرزا رضا كرماني مراسم چهلم ترتيب داد.
ص: 499
صدراعظم اغلب بواسير خوني دارد. در عشر سوم ذي قعده خونش حبس شده و صدراعظم كسالت پيدا كرده و درد شديد دارد.
در عشر سوم ذي قعده، شاه ميگفت خوب است كه خيابانهاي اطراف باغ گلستان خود را شن فرش كنند و راه مخصوص به خيابان باز كنند كه كالسكهرو باشد.
در 26 ذي قعده، مشير السلطنه وزير خزانه و بيوتات جواهرآلات و اشياء قيمتي كه در عمارات گلستان بود محض رفتن شاه به فرنگ به خزانه اندرون حمل داد.
ظلم به اهالي دزفول، در اين عهد در محله دزفول رسم است كه كدخداي محله رياست محلهاي از محالّ دزفول را به پاكاري اجاره ميدهد. پاكار هر تعدي كه خواهد به مردم مينمايد. در محلهاي عروسي اتفاق بشود، هم خانه داماد و هم خانه عروس، بايد رسما حق پاكار محله را بدهند. هرگاه كسي خانهاش خراب شده ميخواهد او را تعمير نمايد حق مشخصي از براي پاكار است، اگرچه ده نار باشد. اگر كسي خواهد كه پسر خود را ختنه نمايد، پاكار با چند نفر الواط به خانه او رفته بايد صاحبخانه از براي تمامشان قند و شيريني بدهد.
هرگاه پاكار محله ده رأس اسب داشته باشد بايد مخارج كاه و جو اينها را رعيت بيچاره از عهده برآيند و الّا اسبابچيني براي آنها مينمايد. اگر به خانه پاكار از مشايخ عرب يا يكي از خوانين درآيند و نوكر و سوار داشته باشند، سوار آنها را قسمت به اهل محله ميكند كه مخارج آنها را از عهده برآيند. اگر خانه رعيت جا نداشته باشد بايد از خانه بيرون برود و سوار را جاي بدهد كه اگر جاي ديگر نداشته باشد بايد پهلوي خود و عيال خود بخواباند. اگر پاكار محله بفهمد كه زني بيشوهر در محله هست يا شوهرش به سفر رفته پاكار با جمعي از اوباش به خانه او ريخته و فرياد ميكنند كه از آنطرف رفت.
در اين وقت مردم به خانه او جمع شوند، پاكار خطاب به آن عفيفه بياطلاع كرده كه مرد اجنبي كه در پهلوي تو نشسته بود كيست و كجا رفت. ناچار آن عفيفه بعد از قسم و انكار مبلغي داده تا بيشتر رسوا نشود. همچنين اگر مردي تنها در خانه نشسته باشد به سر او ريزند و گويند فلان زن پهلوي تو بود و رشوه گيرند.
پس از آنكه دولت ايران از روس پول قرض كرد، دولت انگليس رنجيدهخاطر شد تا
ص: 500
در عشر سوم ذي قعده به تدبيرات عملي صدراعظم اصلاح شد و دوباره دولت انگليس از ايران خشنود و راضي گرديد.
در جمعه هشتم جمادي الاول 1317، مطابق اول ارديبهشت يزدگردي سنه 1266، كيخسرو شاه معلم اول مدارس پارسيان هندوستان در كرمان انجمن عامي از براي زردشتيان كرمان ايجاد كرده در آنجا از علم و تاريخ راجع به مذاهب حاضر كرده مشتمل بر نصايح و رفع عيوب و نقايص بين القوم بحث ميشود.
اين اوقات در يزد و بعضي بلاد ايران كه ترياك حاصل ميشود، تجار از براي منفعت خود داخل ترياك بعضي اجزاء از انزروت «1» و صبر «2» زرد و پوست خشخاش و بذر كتان و غيره داخل مينمايند و به چين و ساير بلاد ميفرستند و با اين عمل تجارت ترياك ايران روزبهروز در تنزل ميباشد.
در اين اوقات در تبريز علما و رجال در تشويق و ترغيب و شيوع متاع داخله كوشش دارند.
در عشر سوم ذي قعده، صدراعظم مترجم خود مفخم الدوله «3» را كه جواني كمتجربه و مراتب طي نكردهاي است به وزارت مختار اتازوني نامزد كرد.
حكومت اسدآباد را كه جزو كرمانشاهان بود، در ماه ذي قعده، به شاهزاده ظفر السلطنه حاكم همدان دادند.
در عشر ذي حجه، شاه ميرزا محمد علي خان ميرپنجه را از رياست ذخيره نظام عزل كرد و به صدراعظم دستخط كرد كه به هركس صلاح است بده.
در ماه ذي حجه، راقم كتابي مسمّي به اثبات الحق كه احوال متنبئين و متمهديين بود به شاه تقديم كردم.
______________________________
(1). انزروت صمغي است سرخرنگ با طعم تلخ (فرهنگ فارسي معين).
(2). صبر گياهي است از تيره سوسنيها با برگهاي كلفت و دراز و مضرس و گلي زردرنگ. شيرابهاي از اين گياه ميگيرند كه صبر زرد خوانده ميشود (فرهنگ معين).
(3). ميرزا اسحق خان كه بعدها داماد ميرزا نصر اللّه خان مشير الدوله شد و با اين انتساب سمتهاي مهم يافت و ثروتي كلان فراهم آورد.
ص: 501
در عشر اخير ذي قعده، صدراعظم به ركن الدوله حاكم خراسان تلگراف كرد كه شاه حكومت سبزوار را به مصدق الدوله داد. شما هم امضا كرده تلگراف بزنيد.
[در] افواه است كه شاه گفته تمام بروات سيچقانئيل هذه السنه نوكر باب نوشته شود و قبل از رفتن به فرنگ مواجب داده شود.
در پنجم ذي حجه، مختار السلطنه وزير پوليس چند نفر دزد گرفته و به خدمت شاه آورد. شاه گفت هر دزدي را يك انگشتش را ببرند.
ميرزا احمد خان منشور الملك قونسول ايران در عشقآباد يك باب مدرسه تربيت اسلامي افتتاح نموده.
كارخانه باروط بيدود در هندوستان افتتاح شده است. ميگويند باروط سازيهاي سابقه موقوف خواهد شد. سيصد چهارصد هزار روپيه گويند منفعت خزينه هند خواهد شد.
در هفتم ذي حجه، صدراعظم به تمام حكام ايران تلگراف كرد كه شاه در پنجشنبه دوازدهم ذي حجه از طهران عازم فرنگستان است.
حاجي محمد والي كه از مسلمانان لندن [است] و رياست مسلمانان آنجا را دارد مسجدي شبيه به مسجد كپتون «1» در جانب غربي لندن خيال ساختن دارد. سيصد چهارصد نفر را خواهد گرفت كه به جماعت نماز بگزارند. مصارفش را ده هزار ليره تخمين زدهاند.
در چند ماه قبل، ميرزا عبد العزيز خان ملقب به صديق ديوان به رياست ديوانخانه عدليه كردستان برقرار شد. اعتضاد ديوان كارگزار كردستان ملقب به مجرب الدوله شد.
درويش خان فراشباشي حكومت كردستان ملقب به صارم نظام گرديد. سيف اللّه خان سرهنگ فوج ظفر كردستان ملقب به صارم السلطان شد. آقا سيد احمد تاجر طهراني ساكن كردستان ملقب به صدر الاشرف شد. آقا مير علينقي ساكن كردستان ملقّب به معتمد الاشراف شد.
______________________________
(1).Captown
ص: 502
در هشتم ذي حجه وزارت پوليس و نظميه را از مختار السلطنه گرفتند و به سالار الملك پسر مرحوم امير نظام دادند. «1» سببش اين بود كه مختار السلطنه اطاعت درست از آصف الدوله حاكم طهران نميكرد.
روز هشتم ذي حجه، شتر قرباني را پيش شاه آوردند و در جلو او مطرب و رقاص زياد مشغول زدن و كوفتن بودند و آنها نيز در عمارت شاه آمده حضورا به رقص و ساز مشغول شدند و سابق شتر را پيش شاه ميآوردند. اما ساير [افراد] معمول نبود حضور شاه بيايند.
در عشر اول ذي حجه، چون منتظم السلطنه رئيس تشريفات مأمور بلغارستان بود، رياست تشريفات را به ميرزا شفيع خان مقتدر الملك نايب وزارت خارجه دادند.
سجع مهر مظفر الدين شاه اين شعر و صدراعظم شاعر آن است:
گرفت خاتم شاهي مظفر الدين شاهدميد كوكب فتح و ظفر بعون اللّه «2» در دهم ذي حجه، شركاي انجمن طبع كتب در طهران ايجاد كتابخانه عمومي نمودند و در آنجا همه قسم كتاب جاي دادند كه هركس خواهد در آن خانه برود و روزي يك عباسي بدهد.
در عصر دهم ذي حجه، در طهران زلزله مختصري شد.
صدراعظم كه حسب الامر تلگراف به ركن الدوله زد كه شاه حكومت سبزوار را به مصدق الدوله داد، ركن الدوله جواب زد كه پيش از اين من سبزوار را به ديگري دادهام ممكن نميشود.
در عشر اول ذي حجه، امير بهادر جنگ از براي صد نفر از سواران كشيكخانه لباس مخصوص اختراع كرد. نيمتنه آنها از آهن است و هريك نيزه در دست دارند و
______________________________
(1). امير نظام گروسي ميرزا حسنعلي خان
(2). قول افضل الملك درستتر است كه ميگويد اين شعر را ميرزا محمد محيط انشا كرده و به امر صدارت عظمي آن را حكاكي كردند و ميرزا محمد محيط شمس العلما لقب يافت و هشتاد تومان قيمت طاقه شال به او داد و از دولت صد تومان بر مرسومات او افزوده شد كه هر ساله به موجب صدور برات، از خزانه مباركه دريافت كند. افضل التواريخ ص (2) نكته ديگر آنكه در افضل التواريخ شعر چنين آمده: دميد كوكب ... و اين صورت درستتر مينمايد.
ص: 503
شمشيري حمايل نمودهاند. در حقيقت مانند چهار آيينه قديم است.
در دهم ذي حجه [خان] خان ترك پيشخدمت را شاه ملقب به سالار الممالك نمود و يك پالتو سردوشي الماس به او خلعت داد.
دو پسر عضد الملك يكي مسمّي به [] ملقب به ركن السلطان و ديگري مسمي [] ملقب به سالار السلطان در عشر اول ذي حجه شد.
در عشر اول ذي حجه نزاعي كه مابين ترانسوال و انگليس شده فتح از براي ترانسوال بوده.
در عشر اول ذي حجه، ميرزا علي خان نواده والي حاكم قم ملقب به دبير همايون شد.
در روز چهارشنبه يازدهم ذيحجه، صدراعظم در دربار سفره ناهار را بوسيد و گفت اي سفره تو به من خيلي حق داري. بعد از چند ماه ديگر آيا ترا خواهم ديد يا نخواهم ديد. مقصود از سفر فرنگستان است كه در روز بعد عازم هستند. در روز چهارشنبه يازدهم ذي حجه تمام سفراي طهران براي وداع به حضور شاه آمدند.
در عشر اول ذي حجه، قوام الدوله وزير لشكر به خانه صدراعظم بست نشست و ميگفت چون سابق بعضي از گمركات ايران در دست من بود، شصت هزار تومان از دولت طلب دارم بايد بدهد.
در دوازدهم، شاه از شهر طهران خارج شد براي سفر فرنگ. تمام مردم اندوهناك شدند. دعا به شاه كردند كه به سلامت برگردد. شاه پيش از خارج شدن از طهران براي سفر فرنگ، خيالش اين بود كه به زيارت شاهزاده عبد العظيم عليه السّلام مشرف شود. ليكن نرفت. مردم گفتند خوف كرد كه مبادا دشمن در كمين باشد. شاه چون عازم فرنگ بود قدغن كرد كه وزراي متوقف در طهران، تابستان را در امسال به ييلاق نروند مبادا در شهر آشوبي شود. بعضي سياسيون ميگويند مردماني كه دشمن سلطنت و پادشاه هستند امسال در اكسپوزيسيون پاريس كه تمام سلاطين جمع خواهند شد حاضر ميشوند كه شايد بتوانند با نارنجك كاري از پيش ببرند. خداوند تعالي پادشاه ايران را محفوظ بدارد.
در دوازدهم ذي حجه، در طهران جار زدند كه زن بعد از نيم ساعت از شب رفته در كوچه و بازار نيايد.
ص: 504
در عشر اول ذي حجه، عبد الرزاق خان سرهنگ پسر ميرزا فضل اللّه خان وزير كاشان ملقّب به آصف ديوان شد.
در روز چهارشنبه كه روز يازدهم ذي حجه و روز آخر توقف شاه و صدراعظم در طهران بود، صدراعظم مهر خود را به امين خلوت «1» وزير عدليه در باغ شاه داد و گفت احكام مردم را به مهر رسان. چون وزير عدليه مرد خوشفطرتي است هركس هر حكمي يا فرماني پيش او آورد مهر كرد. در آن روز قريب هزار حكم تقلبي به مهر صدارت رسيد.
چون روز آخر بود، صدراعظم خود اعتنايي نداشت.
در خيابان علاء الدوله طهران، ظهير الدوله، رئيس تشريفات يك باب قهوهخانه ايجاد كرده خصوصيتش از براي عرفا و دراويش و اهل عمائم است. «2»
چون حاجي امين السلطنه وزير صرف جيب شاه به جهت عروسي پسرش به فرنگ نرفت، شاه رياست صرف جيب را به ميرزا عبد الكريم خان صندوقدار صدراعظم داد كه موقتا در اين سفر با او باشد. پس از رجعت باز به حاجي امين السلطان است.
روز يازدهم ذي حجه، سپهر «3» وزير تأليفات سه جلد كتاب در شرح حال ائمه اطهار عليهما السّلام نوشته بود خدمت شاه آورد. شاه كتابها را بوسيد و فرمود اگر از اين سفر فرنگستان به سلامت بازگشتم اين كتابها را به طبع ميرسانم.
در عشر دوم ذي حجه، آصف الدوله قرار داده است كه هر روزه در ديوانخانه حكومتي از صبح تا سه ساعت از شب گذشته بنشيند و به عرض عارض طهران رسيدگي نمايد.
در عشر دوم ذي حجه، جار زدند كه گوشت چاركي شش عباسي باشد.
چند روز است كه شاه در قريه كند «4» است. از براي بنهاش مال به قدر كفايت فراهم
______________________________
(1). امين خلوت غلامحسين خان غفاري كاشاني ملقب به وزير مخصوص و صاحب اختيار.
(2). ظاهرا منظور همان انجمن اخوت است كه در خانه خود در خيابان فردوسي با عضويت 111 به عدد علي ترتيب داد.
(3). ميرزا عباسقلي خان سپهر برادر ميرزا هدايت اللّه سپهر و عموي ملك المورخين.
(4). قريه كن در غرب تهران.
ص: 505
نشده. ميگويند بعد از عيد غدير خواهد رفت. مردم ميگويند كه شاه در راه آذربايجان كه خواهد رفت تمام راه قحطي خواهد شد و الآن نرخ اجناس در تبريز رو به ازدياد نهاده است.
حكيم الملك پس از آنكه وزير دربار شد از براي طبابت شاه، دكتر خليل خان «1» را كه از نمره اول اطباي ايران است معين كرده كه در اين سفر فرنگ همهجا باشد.
شاه در دوشنبه شانزدهم ذيحجه به جانب فرنگ روانه شد. وقتي كه شاه ميخواست به فرنگ برود، قرار شد كه شعاع السلطنه پسرش جاي شاه در طهران بنشيند. شعاع السلطنه كه جواني خودخواه و تربيت شده خود را ميداند «2» صورتي نوشت كه اين شروط در وي بود، اگر پذيرفته شد قبول ميكنم و الّا قبول نمينمايم. اول آنكه بايد عزل و نصب حكام و وزرا به عهده من باشد. دوم آنكه سلام بنشينم. سوم آنكه اختيار تام در دست من باشد. پس از آنكه صورت را پيش شاه بردند، شاه گفت به صدراعظم ارائه شود. پس از آنكه صدراعظم ديد گفت اختيار با شاه است. ليكن به اين نحو كار از پيش وزرا نخواهد رفت. شاه به شعاع السلطنه گفت فقط تو بايد هفتهاي سه روز كه وزرا در دربار حاضر ميشوند تو در آن مجلس حضور پيدا كني. هر مطلبي را كه وزرا تصديق و مهر كردند تو امضا نمايي. شاه قرار داده است كه نوكر دولت «3»- تا خودش در فرنگ است- از طهران بهجاي ديگر نروند. فقط منتها سيرشان تا قريه حضرت عبد العظيم عليه السّلام و شميران باشد.
در عشر دوم ذي حجه، اختيار نظم بيرون دروازههاي طهران را به رئيس قزاق روسي دادند. روز عيد غدير، وزرا و اهالي نظام به ديدن شعاع السلطنه به لباس نيمرسمي رفتند و او فراموش كرد كه به آنها تبريك عيد بگويد و ايستاده با آنها حرف زد. پيش او كسي قليان نكشيد مگر مشير الدوله. «4»
دولت انگليس صاحب سيصد و پنجاه ميليون بشر ميباشد.
در رجب المرجب، عبد اللّه تعايشي بيست هزار نفر لشكر تهيه كرده براي فتح ام درمان
______________________________
(1). دكتر خليل خان ثقفي اعلم الدوله
(2). يعني خودخواه است و خود را تربيت شده ميداند.
(3). يعني مستخدمين و كارمندان دولت
(4). ميرزا نصر اللّه خان، يعني پيرنيا.
ص: 506
كمر بست. لشكر مصري و انگليسي او را تعاقب كردند. پس از كشش و كوشش او را و امير بن متمهدي را نيز به قتل آوردند و لشكرش را اسير كردند.
در عشر دوم ذي حجه، ميرزا محمد صديق الملك رئيس دفتر وزارت خارجه در سن هشتاد و پنج سالگي به مرض اسهال و وبا در طهران وفات كرد. در بيستم ذيحجه، حاجي سيد محمد متوليباشي قم كه مردي حريص در اموال بود و بسيار از املاك مردم را در قم غصب كرده بود به مرض [] در طهران، به سن [] وفات كرد.
شاه روزي كه عازم فرنگ بود رو به قبله ايستاد و به درگاه خداي تعالي عرض كرد كه همچنانكه تو بيست و چهار كرور مردم ايران را به من سپردهاي، من نيز كه حال عازم فرنگ هستم به تو ميسپارم كه در رفاهيت و آسوده باشند.
در عشر دوم ذي حجه، چون پس از رفتن شاه قدري عمل نان مغشوش شده بود، شعاع السلطنه كه در حقيقت جاي شاه نشسته خبازان را طلبيد و به آنها بد گفت و قسم خورد كه اگر نان بعد از اين كم و مغشوش شود شماها را در تنور خواهم سوزانيد.
در عشر دوم ذي حجه چون مشير الملك «1»، رئيس دفتر وزارت خارجه پسر مشير الدوله در جزو ملتزمين ركاب شاه به فرنگ شد، رياست دفتر را مشير الدوله به برادرزادهاش ميرزا احمد خان اعتلاء السلطنه موقتا داد. مشير الملك در اين سفر رئيس فرمانها و نشانهايي است كه شاه به مردم اروپا خواهد [داد]. دو هزار و پانصد تومان از درجه اول و دوم و سوم و چهارم خارجه با نشان آنها همراه برده هزار و دويست مدال طلا و هشتصد مدال نقره نيز همراه دارند.
در عشر سوم ذي حجة، مشير الدوله كارگزاري خارجه سيستان و آن اطراف را به ميرزا سيد رضي خان معظم الملك نايب اول وزارت خارجه داد.
شاه با آنكه خود به فرنگ رفت، حسب المعمول قرار داد در عشر اول محرم، در حياط صندوقخانه روضهخواني بنمايند.
سپهسالار خيال دارد كه يوسفآباد مرحوم ميرزا يوسف مستوفي الممالك را با
______________________________
(1). ميرزا حسن خان پسر ميرزا نصر اللّه خان كه بعدها مشير الدوله لقب يافت و به وزارت و سفارت و صدارت رسيد.
ص: 507
قناتش بخرد و وقف كرده مجانا به طهران آورده به مردم بدهد. «1»
در ذي قعده، تركمنهاي رعيت ايران كه در [استرآباد] منزل دارند به نواحي شهر حمله برده قريب پنجاه هزار رأس گوسفند را به يغما بردند. بهجهت سفر شاه، دواب در طهران كم شده و نرخ اجناس زياد گشته مثلا نفط در طهران چاركي يك شاهي شده.
در عشر سوم ذي حجه، علي خان «2» والي كه سابق در بعضي از ولايات آذربايجان حكومت داشت و بسيار درست و عادل بود، در طهران به مرض بواسير وفات كرد.
شاه يك نفر از مردم ايران را مسمي به ميرزا عبد الحسين كه در هندوستان تحصيل علم فلاحت و زراعت نموده بود، خصوصا در فن زراعت چاي و ادويه، به طهران طلبيد.
در عشر سوم ذي حجه به طهران آمد با مبالغي تخم چاي و ادويه و خيال دارد كه در بعضي نقاط شروع به زراعت آنها بنمايد.
ميرزا حسن خان شوكت منشي سفارت عثماني «3» در طهران چندي قبل به شاه عرض كرد كه من از سهام السلطنه امير تومان سيزده هزار تومان طلب دارم. شاه به توسط وزارت خارجه مأمور از براي وصول پول او به كاشان فرستاد. سهام السلطنه مأمور را چوب زد و طلب شوكت را نداد. دولت ايران به تلافي درنيامد. لهذا شوكت به دولت عثماني عارض شد. جواب را به شاه ايران نوشتند، اگر سهام السلطنه نوكر ايران است چرا بايد اعتنا به حكم دولت نكند و طلب مردم را ندهد. پول شوكت را البته از او بگيرد و الّا به خود ما گذاريد از او بگيريم. شاه در ماه ذي حجه دستخط نوشت كه سهام السلطنه از تمام شئونات دولت از امتياز و لقب و مواجب معزول است و دستخطي هم به ظل السلطان
______________________________
(1). يعني وجيه اللّه ميرزا سپهسالار پسر سلطان احمد ميرزاي عضد الدوله و برادر عين الدوله، او كه در جواني خوشنام نبود و در سمتهاي دولتي نيز جز سودجويي و مالاندوزي كاري نكرد، در اواخر عمر يوسفآباد را خريد و قسمتي از آن را وقف كرد. همانجا كه اكنون بيمارستان ارتش است روبروي خيابان عباسآباد (خيابان دكتر بهشتي).
(2). پسر قاسم خان والي، شرح حال مختصري از او در كتاب رجال عصر ناصري از دوستعلي خان معير الممالك آمده است (ص 179).
(3). در باب ميرزا حسن خان شوكت كه اصلا شيرازي بود و في الجمله قريحه شعرگويي هم داشت رجوع كنيد به حديقة الشعراي ديوان بيگي به تصحيح و تكميل عبد الحسين نوايي، انتشارات زرين، تهران ج 2 ص 883.
ص: 508
حاكم اصفهان نوشت كه البته در نيم ساعت طلب شوكت را از سهام السلطنه بگير.
در عشر اول ذي حجه، ميرزا علي خان پسر بصير الملك مير پنجه ملقب به سهام السلطنه شد.
در عشر اول ذي حجه، به جهت اينكه قوام الدوله «1» از دولت ادعاي طلب از گمرك سابق ميكرد و به خانه صدراعظم بست نشست، محض اينكه از طلبش چشم بپوشد يك عدد قلمدان مرصع شاه به او داد.
چون مير حسن خان مقتدر السلطنه پيشخدمت بايد از ملتزمين سفر فرنگ باشد، در عشر دوم ذي حجه، به يك قطعه نشان از درجه اول شير و خورشيد و يك رشته حمايل سبز مفتخر آمد.
در ماه ذي حجه، ميرزا مهدي خان پسر مرحوم محمد حسن خان سعد الملك ملقب به سعد الملك شد.
در ذي قعده، ميرزا همايون غفاري كاشاني كه از معمرين و عمال كاشان بود وفات كرد. لقب او را به پسرش ميرزا آقا خان فخر الممالك نايب الاياله كرمانشاه دادند و لقب فخر الممالكي را به پسر ميرزا آقا خان احمد علي خان دادند.
در ذي قعده، در بروجرد مدرسه مسمّي به امنيه به سبك مدارس ملي باز شده است.
در ماه ذي قعده، معين خلوت پسر شاهزاده مشكوة الدوله حاكم گلپايگان و خوانسار ملقب به مجلل الدوله گرديد و اين لقب مهمل است. زيرا كه مجلل يعني جل دار، به معني جليل نيامده.
در ذي قعده صدق الملك پيشخدمت حاكم ملاير و تويسركان مخلع به يك زوج سردوشي الماس آمد.
در ذي قعده، در شهر شاهرود تگرگ زيادي باريد و سيل شديدي شد. قلعه معروف به عبد اللّه را كه بيست خانوار سكنه داشت منهدم نمود و يك نفر هم زير آوار ماند و چهار رشته قنات را نيز خراب كرد.
______________________________
(1). ميرزا محمد علي خان تفرشي
ص: 509
در ذي قعده، نصر السلطنه امير اكرم «1» در رشت مدرسه موسوم به «مظفريه شرافت» را ايجاد كرده به سبك ساير مدارس ملي و بيست نفر طفل يتيم را تمام مخارجشان را در آن مدرسه به عهده گرفته است.
در ذي حجه، در كردستان مرضي مانند طاعون در بعضي از دهاتش كه سرحد عثماني است پيدا شده ميگويند خال ميزند. قرانتين گذاشتهاند.
در عشر محرم الحرام 1318، هجري در طهران كه ماه دوم بهار است حاكم قرار داد كه گوشت كه سابق يك چهار يك، شش عباسي بود، يك چارك يك قران باشد. در اين وقت نان يك من تبريز دو هزار دينار اما باطنا دو هزار و دو عباسي است. برنج چاركي يك قران است. نفط پس از رفتن شاه به فرنگ چاركي دو هزار دينار شد. از اين پيش چاركي هفتصد دينار بود.
در عشر اول محرم، سالار الملك «2» وزير پوليس اعلاني نوشت و به ديوارهاي طهران چسبانيدند كه هركس در اين ماه محرم و صفر اعمال خلاف شرع بنمايد علاوه بر اينكه آن دنيا معاقب است گرفتار حكومت خواهد شد و تنبيه ميشود.
بازار اكسپوزيسيون پاريس كه طول مدتش قرار بود شش ماه باشد قرار دادند كه هفت ماه و نيم باشد.
پس از رفتن شاه به فرنگ، هفتهاي پنج روز وزرا در عمارت خورشيد در منزل شعاع السلطنه حاضر شده پس از آنكه امري را تصديق نمودند شعاع السلطنه امضا مينمايد. وزرا در اعمال سابقه خود مسئول اداره خود ميباشند و هر هفته راپرط اعمال خود را به توسط وزير بقايا به حضور شاه ميفرستند. مدير مجلس وزير بقاياست.
در ذي حجه، به معاون الدوله وزير تجارت يك پالتو ترمه با سردوشي از درجه اول داده شد. در ذي حجة، به عميد السلطنه امير تومان حاكم طالش يك پالتو ترمه با سردوشي مرصع از درجه اول داده شد. در ذي حجه به ميرزا صالح خان معتمد ديوان يك ثوب پالتو ترمه با سردوشي الماس از درجه اول داده شد. سليمان خان پيشخدمت
______________________________
(1). محمد ولي خان كه بعدها سپهدار تنكابني شد و در مشروطه ثاني به صدارت رسيد.
(2). ميرزا محمد خان
ص: 510
پسر مرحوم حاجي محمد خان حاجب الدوله ملقّب به يمين خلوت شد. رضا خان ميرپنجه پيشخدمت در ذي حجه ملقّب به رفعت الملك گرديد. ميرزا علي اصغر خان طبيب پسر ميرزا علي اكبر خان ناظم الاطباء ملقب به مؤدب الدوله شد. «1» در ذي حجه، ميرزا محمد رضا خان مستوفي تويسركاني پسر مرحوم ميرزا محمد امين منشي مكرم السلطنه گرديد. در ذي حجه، ميرزا محمود خان مستوفي ميرزاي سرايدار خانه ملقب به دبير حضرت شد. در ذي حجه ميرزا محمد علي خان علاء السلطنه امير تومان وزير مختار لندن مفتخر به يك زوج سردوشي الماس آمد. در ذي حجه، آقا سيد محمد پسر بزرگ مرحوم آقا سيد محمد علي مجتهد كلهري كاشاني ملقب به صدر الاسلام به يك قبضه عصاي مرصع نايل شد.
اگر بعضي امتيازاتي كه در دولت ايران داده ميشود نوشته نميشود، از قبيل شمشير و عصاي مرصع و جبه ترمه و شمسه مرصع براي اين است كه از تعداد گذشته و اشخاصشان قابل ذكر نيست به علاوه لقب و درجات به يك اندازهاي داده ميشود كه از عهده نوشتن برنميآيم. اين است كه در اين كتاب متروك ميماند.
شعاع السلطنه هفتهاي سه روز در منزل خود مينشيند و دوازده وزير نزد او آمده گفتگو در مصالح مملكت مينمايند.
در عشر سوم محرم، گندم طهران يكباره تنزل كرده از خرواري بيست و پنج تومان به پانزده تومان رسيد.
در عشر دوم محرم، يك نفر از شاهزادههاي ايطاليا براي سياحت به طهران آمد.
در عشر دوم محرم، بعضي از مفسدين كه ميخواستند بانك انگليس را كه در طهران است شكست بدهند شهرت دادند كه بانك ورشكست شده. مردمي كه اسكناس آن بانك در دست داشتند يكباره هجوم آورده به بانك رفته نتها را ميدادند و پول سفيد دو هزاري ميگرفتند. در اين ميان دخل بانك شد. زيرا كه در هزار تومان دو هزاري كه ميداد، صرف پنج هزار برميداشت و مبلغي فايده برد.
______________________________
(1). ميرزا علي اكبر ناظم الاطباء صاحب فرهنگ فرنودسار پدر شادروان سعيد نفيسي. مقاله ممتعي سعيد نفيسي درباره پدرش در مجله يادگار نوشته (يادگار سال 3 شماره 4 ص 52 تا 65).
ص: 511
در عشر دوم محرم، يك نوع طاعون اسب ميري در طهران ميان اسبهاي توپخانه افتاد.
عده كثيري مردند و بعد از اين ميان اسبهاي قزاق افتاد. ميگويند سبب اين است كه به اسبهاي توپخانه از بس كه علف دادند و جو ندادند اين مرض را گرفتند.
نظام السلطنه پيشكار آذربايجان براي آمدن شاه به تبريز سيورسات خوبي تدارك ديده بود. با آنكه غله ناياب بود، نان را به قيمت هشت عباسي فروختند.
از اخبار 1900 ميلادي ظاهر ميشود كه ميكروبي مضرّه در اشجار پيدا گرديده در امريكا كه زود درخت را خشك و از ثمر محروم دارد و هم اين مرض مسري است و چون در درختي پيدا شد زود به درختهاي ديگر سرايت نمايد. لهذا حكومت امريكا حكمي به تمام ولايات صادر گرديده كه مانع دخول اشجار امريكا به خاك عثماني گردند.
در عشر دوم صفر، در طهران زنها شورش كردند و الواط شهر نيز پيروي آنها را كرده گراني نان را بهانه كرده چند نفر زن پيش افتاده نخست دكاندارها را مجبور كرده دكاكين را بستند. پس از آن به خانه حكومتي آصف الدوله يعني ديوانخانه ريختند و اسباب آنجا را به تاراج بردند و خانه را خراب نمودند و آصف الدوله را خواستند بكشند. فراشها اجماع كرده چند نفر زن را زخم زدند و به قولي كشتند. زنها نيز فراشها و فراشباشي را زدند و تعاقب آصف الدوله نمودند. فرار كرد. از آن پس به خانه شهري او حمله بردند. تا غروب بلوا بود و همه ميگفتند نان بايد ارزان شود و قرار به چهاردهم، فردا، دادند كه كار را يكسره نمايند. آصف الدوله فردا را قرار داد كه نان هشت عباسي باشد و گوشت هفتصد دينار. مردم و زنها دست نكشيدند و جمعيت كردند و به خانه ملاها ريختند. از جمله به خانه حاج ميرزا حسن آشتياني كه با آنها همراهي نمايد. اقدامي نكرد. لهذا به خانه او حمله بردند. از جمله ميل زورخانه از آنجا درآوردند و تصنيف براي او ساختند و در شهر گرديدند و نسبتها به او دادند. باز به خانه آصف [الدوله] حمله بردند. او حكم داد درها را بستند و سوارهاي شاهسون كه ايل خود اوست به دور خانهاش با حربه كشيك كشيدند و با مردم زدوخورد نمودند. از آنطرف، سپهسالار افواج در تمام شهر پراكنده كرد و درگذرها چاتمه قرار داد و دكاكين را حكم داد باز كردند و گفتند نان در فردا هفت عباسي
ص: 512
باشد و در ماه نو يك قران. فتنه لهذا خوابيد. بعد معلوم شد اين بلوا محرك داشت كه هواخواه امين الدوله بودند. دو روز بعد آنها گير آمدند. از جمله نصير الدوله و آصف ديوان و ملا ابراهيم عينكي و غير آنها بودند. نظام الملك و معاون الدوله وزير تجارت را نيز جزو آنها شمردند. تلگراف به شاه زده شد. اختيار تام به سپهسالار و آصف الدوله داده شد. محركين بعضي تنبيه و بعضي تبعيد شدند. معاون الدوله نيز معزول شد.
در عشر سوم صفر، شهرت دارد كه سالار الملك از رياست اداره پليس و احتساب معزول شده. در عشر سوم صفر شهرت دارد كه معاون الدوله از رياست تجارت معزول است.
در عشر سوم صفر، عمل نان طهران خيلي بد است و به قيمت هفت عباسي است. اما كم و تلخ و شور است. خيلي مردم به زحمت نان ميگيرند، با اينكه جو نو به دست آمده خطر بلواي بزرگ ميرود.
در عشر سوم صفر، عدد مفسدين كه هواخواه امين الدوله بودند و محرك بلوا شدند معين شد. يك روز بعد از بلوا، كاغذي از نصير الدوله كه به آصف ديوان نوشته بود گير آمد بدين مضمون كه ما در اين بلوا كاري از پيش نبرديم. بهتر است كه مردم را وادار نماييم كه به مغازه فرنگيها ريخته آنجا را تاراج نماييم و چند فرنگي را بكشيم. آنوقت كار سلطنت يكسره ميشود. پس از آنكه اين كاغذ گير آمد، آصف ديوان را آصف الدوله گرفت و گفت چرا اين كار را كردهاي. جواب داد كه ما با شخص تو عداوت نداريم بلكه با صدارت كار داريم. خلاصه او را در توپخانه حبس كردند و باقي مفسدين را تحقيق كردند از اين قرار است: معاون الدوله وزير تجارت، سالار الملك وزير پليس، حاجي حسين آقا امين دار الضرب، آقا سيد كاظم سرتيپ قورخانه.
باري پس از تلگراف به شاه، معاون الدوله و سالار الملك و نصير الدوله حكم شد كه در خراسان حبس نظر باشند. امين الضرب در اروپا متوقف شود. گفتند معاون الدوله در اين بلوا پانصد تومان داده بود. تلگراف از شاه آمد [كه] وزارت تجارت جزو حكومت
ص: 513
طهران، جزو آصف الدوله باشد. آصف الدوله تكليف وزير عدليه كرد. «1» او قبول نكرد زيرا كه با معاون الدوله پسرعمو است. لهذا به ميل آصف الدوله به قائممقام وزير وظايف سپردند و وزارت پليس و سپور را آصف الدوله از جانب خود به ميرزا اسماعيل خان [پسرش] داد.
اين روزها كه در عشر سوم صفر است، سپهسالار و آصف الدوله و وزير عدليه مجلس دارند كه قراري از براي فراواني نان طهران بدهند. خدا رحم نمايد. اگر به اين شكل بماند، كار از سال نو سختتر است. مردم نه آب دارند نه نان نه امن. خطر بلواهاي عمده و انقراض سلطنت ميرود. چنانكه شهرت دارد، شاه در وقت مراجعت از اروپا، دو نفر از طرف امپراطور روس، با خود ميآورد كه در كار سلطنت معاونت داشته باشند.
در عشر دوم صفر، تلگراف از شاه آمد كه شعاع السلطنه هفتهاي دو روز در مجلس حاضر شود يعني در يكشنبه و چهارشنبه كه روز فراغت وزراء است. در حقيقت به كارها مداخله نكند.
در عشر دوم ذي حجه، عباسقلي خان اعظم الدوله امير تومان پسر عضد الملك به سرداري شمسه مرصع مخلّع شد. در عشر دوم ذي حجه، صدق السلطنه ترك به يك پالتوي سردوشي الماس مخلّع شد. در عشر دوم ذي حجه ميرزا سيد مهدي وزير دواب مستوفي اول به يك قبضه عصاي مرصع مفتخر شد. در عشر دوم ذي حجه، ممتحن الملك مدير دفتر وزارت خارجه به يك ثوب جبه ترمه شمسه مرصع مفتخر آمد.
مفتح الملك نايب وزارت خارجه در عشر دوم ذي حجه به يك ثوب جبه ترمه شمسه مرصع مفتخر آمد. ميرزا محسن خان مجد الوزرا منشي وزارت خارجه به جنابي، در عشر دوم ذي حجه ملقب و مخاطب آمد. ميرزا حسين خان پسر معظم الدوله ملقب به معظم السلطان شد. محمد تقي خان پسر اعتماد حضرت به لقب مفتح السلطنه در عشر
______________________________
(1). يعني قبول وزارت تجارت را به وزير عدليه تكليف كرد. وزير عدليه غلامحسين خان صاحب اختيار بود.
ص: 514
دوم ذي حجه [ملقّب] شد. ميرزا عنايت اللّه خان پسر ميرزا فرج اللّه خان وزير بروجرد، در عشر دوم ذي حجه، ملقب به عنايت الملك شد.
در ذي حجه، در قراچهداغ، مجلس كميسيوني با حضور شريف السلطنه حكمران قراچهداغ منعقد است و از طرف دولت روس موسيو سمواسكي حضور دارد و به دعاوي رعاياي دولت ايران و روس رسيدگي مينمايند.
به وساطت وزير عدليه، معاون الدوله از رفتن به خراسان معاف شد. حكم شد به لار برود. قوام الدوله وزير لشكر را نيز جزو مفسدين شمردهاند. ميگويند او هم بايد به لار برود، طهران نماند.
شهرت دارد كه شاه در اروپا سخت ناخوش است.
در آخر صفر نانواباشي را كه گندم زياد در خانه انبار داشت به حكم آصف الدوله مهار كردند. «1»
اعلاني از طرف حكومت طهران. در عشر سوم صفر به ديوارهاي شهر چسبيده شد كه مردم اگر گندم دارند بيارند به بيست و دو تومان به من بفروشند، من به چهارده تومان به نانوا بدهم. باقي ضررش را خود از عهده برميآيم. نيز شهرت دارد كه در عشر سوم صفر، مفسدين اعلاني به ديوار شهر طهران چسبانيدهاند كه در اين چند روز بلواي عام و جهاد است. ليكن كاري از پيش نبردند و شورشي نشد.
در عشر اول ربيع الاول چند نفر زن و مرد در دكاكين خبازي طهران به جهت شلوغي عمل نان كشته شدند.
در دوم ربيع الاول، تلگرافي شاه از اروپا به وزرا زد كه تمام امراضي كه داشتم از روماتيسم «2» و سنگ مثانه معالجه كردم. خوب شد. بعضي ميگويند اين تلگراف اصل ندارد، محض مردم جعل اين تلگراف را كردهاند.
در ذي حجه 1317، ميرزا احمد خان جلاء السلطنه پيشكار امور نظامي خراسان به اعطاي يك قبضه عصاي مرصع نايل شد. در ذي حجه، حاجي ظهير الملك امير تومان در
______________________________
(1). مهار كردن يعني بيني حيواني يا كسي را سوراخ كردن و ريسمان گذرانيدن و در شهر گرداندن.
(2). متن همهجا رماتيس.
ص: 515
كرمانشاهان به يك سرداري ترمه با سردوشي الماس نمره سوم نايل آمد. در ذي حجه ميرزا آقا خان معظم السلطنه نايب الاياله كرمانشاهان به سرداري ترمه شمسه مرصع نايل آمد. در ذي حجه، معين الدوله پيشكار كرمانشاهان به منصب استيفا از درجه اول و جبه ترمه كشميري شمسه مرصع نايل آمد. در ذي حجه، ميرزا علي خان رئيس تجارت كرمانشاهان به سرداري ترمه شمسه مرصع نايل آمد. در ذي حجه، حسينعلي ميرزا در كرمانشاهان به لقب موفق السلطنه نايل شد. امير اصلان خان نايب الحكومه سنقر و كليايي در ذي حجه ملقّب به صارم نظام شد.
علاء الدوله حاكم استراباد سنگهاي كسبه استرآباد را تماما از آهن ساخته به مهر شير و خورشيد مختوم نموده كه ديگر كم نتوانند فروخت. بعضي از اغنام و احشامي كه تراكمه از استرآباد و دهاتش به يغما برده بودند، علاء الدوله اين اوقات پس گرفت.
در ذي حجه، يك پالتو سردوشي الماس از درجه اول و يك عكس تمثال شاه از طهران براي نصر السلطنه والي گيلان و طوالش روانه شد.
در محرم، جهازي از كچ به جزيره قشم رفته، راكبين آتش طاعوني داشتهاند به اهالي قشم سرايت كرده قريب هفتاد نفر به هلاكت به اين مرض رسيدهاند.
به حكم مشير الدوله وزير خارجه كتاب حقوق بين الملل و كتاب تاريخ عمومي ترجمه به فارسي شده و به طبع رسيده است.
اين اوقات كه حوالي ماه محرم و صفر 1318 باشد، در اطراف ساوه محمد علي نامي از ياغيان آنجا خود را داود شاه ناميده. و هشتصد سوار دور او جمع شده بناي چاپيدن را گذاشتهاند و راه ساوه و اطرافش مخوف شده. از طهران در ربيع الاول قرار شد كه توپ و سرباز و سوار براي تأديب او برود.
در چهاردهم ربيع الاول، حاجي ميرزا محمد رضا همداني كه از اجلّه واعظين طهران بود و در اغلبي از علوم خصوصا در فن منبر يدي كامل داشت به رحمت ايزدي پيوست.
در حقيقت اول شخص واعظ ايران بود.
در عشر سوم ربيع الاول، ميرزا رفيع خان مشار السلطنه يك باب مدرسه موسوم به «رفعت» مثل ساير مدارس مليه در طهران ايجاد كرد.
ص: 516
در عشر سوم ربيع الاول شاهزاده نصر اللّه ميرزا پسر مرحوم حاجي سيف الدوله «1» در سن [] به مرض [] درگذشت. وي مرد مقدس و باهنر و در فن طبابت مستحضر بود.
ميرزا حسن خان فخيم السلطنه ترك در طهران، در عشر سوم ربيع الاول ايجاد مدرسه فلاحت نموده است.
از قرار روزنامجات جديده، دولت انگليس پس از مخارج زياد و جنگ بسيار بر بيشتري از ولايات ترانسوال غالب آمده و عن قريب است كه نامي از دولت ترانسوال به جاي نماند.
اين اوقات در مصر، ميرزا علي محمد خان كاشي كه مدير روزنامه ثريا بود، اسم روزنامه را تغيير داده مسمي كرد به پرورش، آقا سيد فرج اللّه كاشاني كه در تحرير روزنامه ثريا شراكت داشت روزنامه ثريا را به اسم خود قرار داد.
اين اوقات اوتوپا اوتس نام مسيحي حكيم الهي كتابي مسمي به معناي عقايد و دعوي حضرت محمد صلّي اللّه عليه و اله نگاشته و از روي برهان تصديق رسالت آن حضرت را نموده است.
از قرار تخمين در مدت اكسپوزيسيون امسال پاريس يكصد و بيست كرور نفر حضور بههم ميرسانند.
در ربيع الاول، قشون براي گرفتن محمد علي شاه ياغي رفته او را به تدبير گرفتند و در بيست و نهم همان ماه وارد طهرانش نموده حبسش نمودند تا حكمش از شاه برسد.
در صفر، در ازمير مرض طاعون بروز كرده است.
از قرار معلوم، رئيسجمهوري ترانسوال «2» نقدينه خود را كه به سي و شش صندوق است و هر صندوقي سي و شش هزار و پانصد ليره قيمت دارد فراهم كرده كه پس از تصرف انگليس ترانسوال را، برداشته فرار نمايد. «3»
______________________________
(1). ظاهرا منظور عبد المحمد ميرزا سيف الدوله برادر بزرگتر عين الدوله است.
(2). پاول كروگرPaul Kruger رئيسجمهوري ترانسوال در افريقاي جنوبي (1825 تا 1904) كه دليرانه در برابر انگليسيها به دفاع پرداخت.
(3). لابد اين مطالب از تبليغات انگليسيها در آن روزگار بوده است.
ص: 517
در شب سهشنبه دهم ربيع الثاني، به حكم سپهسالار دكاكين و معابر طهران را چراغها افروختند و همان شب آتشبازي دولتي شد. سبب اين كار را گفتند كه در پاريس يك نفر خواسته است تيري به مظفر الدين شاه بزند نخورده است. از براي سلامتي شاه در طهران چراغاني نمودند. در اين [باره] وجوه ديگر [نيز] گفته شده است. بعضي ميگويند تير كاري به شاه خورده، محض اينكه فسادي نشود اين كار را كردهاند. بعضي ميگويند شاه كشته شده. محض اينكه بيخبر وليعهد را از تبريز به طهران بياورند اين كار را كردند كه مردم نفهمند.
در ماه ربيع الاول، شاهزاده معتضد الدوله امير تومان به يك ثوب سرداري ترمه كشميري مخلّع آمد. حاجي عبد الوهاب ميرزا به لقب ابتهاج السلطان مفتخر آمد. در ربيع المولود، اجلال السلطنه پيشخدمت به يك ثوب پالتوي سردوشي مرصع مفتخر آمد. ميرزا علي خان مستوفي منشي نظام السلطنه ملقب به وحيد الملك شد. در ربيع المولود، رضا قلي خان مجير السلطنه امير تومان «1»، رئيس قشون آذربايجان ملقب به سالار معظم شد و به يك قبضه قمه مرصع مفتخر آمد، لقمان الممالك حكيمباشي وليعهد به يك عصاي مرصع مفتخر [آمد]. محمد حسين خان سردار مكري منصب پيشخدمتي و شمشير مرصع در تبريز، در ربيع الاول، ميرزا ابراهيم خان كلانتر و رئيس التجار آذربايجان در ربيع الاول ملقب به شرف الدوله، معاون حضور پيشخدمت وليعهد ملقب به مجلل السلطان، صارم ديوان ميرپنجه در تبريز ملقب به صارم السلطان، عزيز اللّه پسر صارم السلطان ملقب به صارم ديوان شد.
رشيد الملك در ربيع الاول از حكومت اردبيل معزول، ميرزا علي خان منتظم الدوله به جايش منصوب گرديد.
ميرزا تقي خان مستوفي آشتياني در تبريز لقب مجد السلطان در ربيع الاول گرفت.
عبد الحسين خان برادر حاجب الدوله در تبريز ملقب به مشير دربار شد. اجلال الملك حاكم خوي و سلماس در تبريز شد. در صفر المظفر، شاه در تبريز يك نشان تمثال
______________________________
(1). برادرزاده حسينقلي خان نظام السلطنه كه بعدها خود ملقب به نظام السلطنه شد و در جنگ بين الملل اول دولت موقت ايران آزاد را در كرمانشاه تشكيل داد ولي به جايي نرسيد.
ص: 518
الماس و يك رشته حمايل آبي به نظام السلطنه پيشكار داد.
از اول نوروز امسال به تصويب شاهزاده ركن الدوله حاكم خراسان، وزارت خراسان را به ميرزا صدر الدين نجد السلطنه دادند.
در محرم ميرزا صادق پسر مرحوم حاجي ميرزا عبد الباقي حجة الاسلام رشتي ملقب به صدر الفقها شد. برادرش آقا سيد احمد ملقب به افتخار الفقها شد. آقا ميرزا زين العابدين پسر ميرزا صادق [ملقب به] فخر الشريعه شد. آقا شيخ محمد تقي رشتي ملقب به معين العلما شد. در محرم ميرزا محمد تقي خان گيلاني ملقب به مدير الرعايا شد.
جلد اول كتاب اعوان حضرت امام محمد باقر عليه السّلام امسال به حكم شاه مجانا مخارج داده طبع شد. از تأليفات سپهر وزير تأليفات است.
يك دو ماه است حاجي معين الدوله در ساري مازندران مدرسه مسمي به معينيه به سبك مدارس مليه طهران ايجاد كرده.
آقا شيخ علي لاهيجي پيشنماز كتابي مسمّي به مخزن الفرايد في اصول العقايد نوشته در ماه ربيع الثاني در طهران به طبع رسيد. هم در آن ماه كتابي مسمّي به ارشاد المسلمين از تأليفات مشار اليه در طهران به طبع رسيده است.
در ربيع الاول ميرزا علي اكبر خان نايب دوم سفارت روس ملقب به مفخم السلطنه شد و به نشان شير و خورشيد از درجه دوم نايل آمد.
چندي است مابين دول اروپا با چين جنگ در ميان است.
شهرت دارد كه سفارت عثماني را از طرف ايران به ظهير الدوله دادهاند با اينكه ظهير الدوله از علوم خارجه بكلي بري است.
تا اول ماه او [ت]، خسارت سپاه انگليس در جنگ ترانسوال به سي و شش هزار و پانصد و پنجاه و نه نفر رسيده غير از كساني كه در مريضخانه هستند.
چون وفات حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها در روزش ترديد است، در سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه جمادي الاولي گفتهاند، يك دو سال است كه در طهران اين سه روز، واعظين و ذاكرين روز وفات ميگيرند و تعزيهداري مينمايند. خصوصا امسال علما و اغلبي از تجار و واعظين و ذاكرين، اين سه روز را روضهخواني نمودند و به فقرا اطعام
ص: 519
نمودند و اغلبي از دكاكين را بستند و اين خود رسمي شايع شد.
در عشر اول و دوم جمادي الاولي امين خلوت وزير عدليه وزارت عدليه را تعطيل كرد و به ده خود رفت. در حقيقت اعراض نموده.
گفتند شاه در يكي از نقاط اروپا، علاء الملك «1» سفير اسلامبول را طلبيده و به او گفته چرا پادشاه عثماني امسال مرا مثل ساير سلاطين اروپا دعوت نكرد. علاء الملك گفت دول فرنگ و پادشاه عثماني شما را پادشاه نميدانند بلكه دستنشانده ميخوانند و فورا روزنامه برطبق حرف خود از بغل درآورد. شاه از گفته او خيلي متغير شد و حضورا او را چوب زد و از سفارت معزول نمود و سفارت را به ظهير الدوله داد. بعد از چند روز، صدراعظم و ملتزمين ركاب وساطت كردند دوباره سفارت عثماني را به علاء الملك داد.
از قرار معروف، پادشاه عثماني تازه شاه را به اسلامبول دعوت كرده چون تازه يكي از اولاد ملكه انگليس فوت شده پذيرفتن شاه را به دعوت انگليس عذر خواسته. ليكن سبب غير از اين است. زيرا كه دولت انگليس به جهت بستگي شاه خود را به پادشاه روس و استقراض او از روس در يكي از صفحههاي روزنامهLa Vie iilustree شكل سلاطين را كشيده هركدام را به حالت حاليه خود شاه. صورت مظفر الدين شاه را كشيده در حالتيكه او را گلوگير كردهاند يعني دولت ايران جانش به لب رسيده چيزي نگذرد كه از ميان برود.
تلگراف سيام ژوئيه، در ساعت ده ديشب [در] منزا، هومبرت «2» پادشاه ايطاليا را به قتل رسانيدند. در حالتيكه پادشاه بعد از حضور داشتن در تقسيم انعامات كشتيگيري ميخواست سوار كالسكه خود شود، در آن حال مردي مسمّي به برسي سه تير طپانچه بهطرف او خالي كرد. قلب او را سوراخ كرده پس از چند لحظه جان داد. برسي دستگير شد.
در روز حركت شاه از منزل كن طهران به سوي فرنگ، به صدراعظم خبر رسيد كه مقتدر السلطنه كه طرف ميل صدراعظم و اول شخص خلوت شاه بود خيانتي نسبت به
______________________________
(1). سيد محمود خان علاء الملك از سادات طباطبائي تبريز.
(2).Humbert )Amberto(
ص: 520
صدر كرد. فورا او را طلبيد و فحش زياد به او داد و ميگفت تقصير من است كه ترا ترقي دادم و اين همه احسان به تو كردم و بعد من در اين سفر يك تنه آمدهام كه پدر تمام شماها را بسوزانم و روي سخن به نوكرهاي تبريزي شاه داشت. آنگاه حكم كرد چادر او را كندند و از اردو بيرونش كرد.
فرنگيها ميگويند كه خيال صدراعظم در اين سفر فرنگ اين بود كه مظفر الدين شاه را به سلاطين اروپا بنمايد كه هيچ قابليت و لياقت سلطنت ندارد و در ضمن، عقل خود را برساند كه من با بودن اين شاه و جمعي از آدمهاي نفهم بايد ايران را بگردانم.
سبب فتنه چين طايفه بكسر «1» ميباشند. اسامي مختلفه دارند. يك اسم ايشان «يهوشوان» است يعني «دوستداران اتحاد وطن» قصد اين طايفه اين است كه اهالي خارجه را از چين بيرون كنند و سلسله سلاطين حاليه را حفظ بنمايند و صاحبمنصبان به آنها همخيالند. امپراطريس چين هم كه در بعضي از ولايات چين طرف بيميلي است خيال آنها را به حال خود صرفه ميداند. عدد ياغيها به صد هزار نفر رسيده. چون امپراطور چين به هيچيك از اهالي اطمينان ندارد، البته مايل اين طايفه است كه حامي سلسله حاليه و دشمن خارجه ميباشند. رؤساي نظام هم همين حال را دارند. عجالتا دول فرنگ باهم متفق شده هستند كه انتظام در چين بدهند. ژاپون هم تا حال با آنها همراه است. اتازوني همچنين، مادامي كه مقصود حفظ نفوس خارجه باشد اگر پاي مقاصد پلتيكي به ميان آيد گمان نميرود كه او با سايرين همراه باشد. اهم مقاصد رقابت روس با ژاپون است در سر چين، از طرفي رقابت انگليس با روس.
شيخ حسن شريعتمدار ساكن طهران استرآبادي الاصل كه داراي منقول و معقول و حاوي فروع و اصول بود و چندي بيماري سخت داشت و به جهت مداوا به شميران رفته بود، در ماه ربيع الثاني، در درشكه نشست و به طهران آمد. نزديك گلبندك طهران، در مابين درشكه او را تشنگي غالب شد. سقايي ميگذشت. از او آب طلبيد و آشاميد پس از آن سه دفعه گفت لا اله الّا اللّه و جان داد.
______________________________
(1).Boxer
ص: 521
اين اوقات ميرزا محمد ولي قايني ساكن طهران كه در جرگه عرفا و اهل ورع است خواب ديد كه قافلهاي ميگذرد و او هم جزو قافله است. پرسيد از كيست. گفتند قافله حضرت سيد الشهدا عليه السّلام است. در اين بين ديد لشكري انبوه رسيد و قافله حضرت را ممانعت از حركت كرد و آخر الامر به جدال انجاميد. گفتند رئيس اين لشكر آصف الدوله حاكم حاليه طهران است. در ضمن زدوخورد، صداي شعري آمد كه كسي ميخواند من گوش دادم اين شعر را شنيدم:
شنيدم كه آزار دلها پسنديپسنديده تو پسنديده باشد پرسيد خواننده شعر كيست گفتند حسين عليه السّلام است.
روز دوم ماه او [ت] مطابق پنجشنبه پنجم ربيع الثاني، هنگامي كه مظفر الدين شاه از پاريس به كالسكه نشسته عزيمت و رسايل داشت شخصي سالسن نام از طايفه آنارشيست با طپانچه به ركاب كالسكه ميجهد كه شاه را بكشد. ليكن حكيم الملك وزير دربار كه در كالسكه شاه بود طپانچه را از دست او بيرون آورده پليس او را ميگيرد. «1»
چند سال است كه ارض اقدس، روز ولادت امام ثامن عليه السّلام را كه روز دهم است عيد ميگيرند خصوصا امسال در مشهد نايب التوليه حاجي سيد حسين ضيافتي شايان نمود و دو سه هزار نفر را اطعام كرد و تمام آستانه مقدسه را از چراغها منور كردند.
حسام الملك «2» والي كرمان و بلوچستان به سلامتي شاه از تير آنارشيست، قريب نهصد و پنجاه نفر اعور و اعرج و ناقص الخلقه ديگر كرمان را احضار كرده به هريك، يك بليت داد كه ساليانه روزي يك چهاريك نان بگيرند و دو باب دكان خبّازي از خود براي فقرا وقف كرد و تمام فقراي كرمان را هم نفري پنج هزار دينار بخشيد. در تمام ولايات ايران به جهت سلامتي شاه از تير آنارشيست در شب دهم ربيع الثاني چراغان كردند.
______________________________
(1). سوءقصد كننده كه نامشSalson و جزو آنارشيستها بود دستگير و در دادگاه محكوم به حبس ابد شد. او را به جزاير سالوLesiles du salut بردند. روز دهم نوامبر در دادگاه محكوم شد و در 19 ژوئيه سال بعد درگذشت. تفصيلات مرگ او و تصويرش در مجموعه اسناد ايران و عثماني جلد 5 صفحه 181 از انتشارات دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت خارجه آمده است.
(2). زين العابدين خان حسام الملك قراگزلو
ص: 522
نظمي كه امسال شاهزاده عين الدوله در بروجرد و لرستان داده ميگويند در عهد هيچ حاكمي داده نشده. اسمي از دزدي و هرزگي نيست. تمام رعايا از او راضي هستند.
امسال نظمي علاء الدوله در استرآباد داده كه اسمي از دزدي و غارت تركمن وجود ندارد و ايلهاي تركمن تمام ماليات خود را دادهاند.
ميگويند سابق بر اينكه ماليات بر گوسفند و بره بود سر [ي] دو هزار دينار ميگرفتند، پس از آن دولت ماليات را بخشيد. امسال كه آصف الدوله حاكم است با موقوف بودن ماليات، از هر گوسفند و برهاي شش هزار دينار ميگيرد.
حاجي عبد الصمد خان مير پنجه در استرآباد ملقب به موقر الملك شد. ميرزا سعد اللّه خان مير پنجه حاكم كوكلان ملقّب به اكرم الملك گرديد. علي محمد خان ميرپنجه حاكم كتول استرآباد ملقّب به مفاخر الملك شد. محمد باقر خان ميرپنجه سرتيپ فوج هزار جريب ملقّب به ضرغام الملك شد. عليقلي خان سرتيپ فوج هزار جريب در استرآباد ملقّب به مسعود الملك شد. محمد مهدي خان سرتيپ سوار در استرآباد ملقّب به ساعد لشكر گرديد. حبيب اللّه خان سرتيپ سورتجي در استرآباد ملقّب به اشجع الملك گرديد. سيد نصر اللّه خان سرتيپ در استرآباد ملقّب به شريف الملك گرديد. محمد خان سرتيپ فوج دودانگه در استرآباد ملقّب به مفتاح لشكر گرديد.
نظر علي خان سرتيپ سوار قاجار در استرآباد ملقّب به صمصام لشكر گرديد. ملا قليج ايشان مفتي كوكلان به عصاي مرصع نايل شد.
شهرت داشت دو نفر از خارجه مقيم پكن را ياغيهاي چيني به قتل رسانيدهاند. لهذا دول اروپا و ژاپن لشكركشي كرده به چين حمله بردهاند و دولت روس چندين شكست به چينيها داده است.
بعد از قتل هومبرت پادشاه ايطاليا، در ماه سپتامبر، ويكتور امانوئل «1» بهجاي او پادشاه ميشود.
مدرسهاي كه از براي فلاحت به مديري ميرزا حسن خان فخيم السلطنه از جانب حكمران طهران در طهران ايجاد شده دو باب است: يكي مسمّي به مدرسه شاهنشاهي
______________________________
(1).Victor Emanuel
ص: 523
فلاحت و ديگري مدرسه ابتدايي فلاحت. فخيم السلطنه در مدرسه فلاحت خود در طهران، به انشاي روزنامه پرداخته مسمّي به روزنامه فلاحت.
ميرزا محمد شريعتمدار كرماني كتابي در صرف فارسي نوشته مسمّي به شمس التصاريف. اين اوقات به طبع رسيده است. منظومه موسوم به سحر حلال از اهلي شيرازي اين اوقات به طبع رسيد.
در ماه جمادي الاولي شهرت دارد كه چون گندم زنجان خرواري پنج تومان بود و ارزان وارد طهران ميشد قدغن كرد كه به طهران نياورند و اگر بياورند به قيمت گندم طهران بدهند. آصف الدوله قدغن كرده كه كسي گندم در طهران انبار نكند و نخرد و اگر كسي براي مايحتاج خود بخواهد بايد آصف الدوله امضا نمايد.
اين اوقات شهرت دارد بهجهت كثرت خرابي وزرا در طهران كه دستنشانده صدراعظماند، پس از رجعت شاه از فرنگ، امين الدوله را براي صدارت به طهران ميآورد.
شعاع السلطنه گاهي هفتهاي دو روز را كه بايد در مجلس بنشيند، به جهت پيش نرفتن حكمش، طفره از حضور در مجلس ميزند و تمام اينها را از چشم صدراعظم ميبيند و كمال عداوت را به صدراعظم پيدا كرده است.
در ربيع الاول، يك مرد افغاني سنّي كه از چشم نابينا بود به روضه مقدسه ثامن الائمه پناهنده شد و نذر كرد كه اگر شفا يافت شيعه شود. آن حضرت چشمش را بينا فرمود. به نذر عمل كرد با دو سني ديگر كه همراه او بودند شيعه شدهاند.
شهرت دارد كه شاه در اين سفر، در روسيه، دوباره بيست كرور تومان از روسها قرض كرده است. از قرار معلوم شاه هشت نفر مدير از بلجيك براي رياست اداره ماليه ايران خواسته كه قدري تقلب مستوفيها كم شود. ميگويند مستوفيها مواجب و مداخل پنج كرور تومان ميبرند. شاه در سفر روسيه، به ميرزا رضا خان ارفع الدوله امير تومان، وزير مقيم پطرزبورغ لقب «پرنس» اشرفي داده است.
در عشر اول جمادي الثانيه، در طهران عمل نان مغشوش است. با آنكه حاصل امسال خوب و فراوان است ميگويند تقصير با آصف الدوله است.
ص: 524
در هشتم جمادي الثانيه تلگراف از فرنگ از شاه آمد براي سپهسالار و آصف الدوله كه به حكومات از قبيل خمسه و قزوين تلگراف بزنيد كه گندم و جو هرچه خواهند به طهران بياورند، آزاد باشد و به هر قيمت خواهند بفروشند كسي ممانعت ننمايد. مرآت الوقايع مظفري ج1 524 صورت قرض دولت ايران از بانك استقراضي روس ..... ص : 487
هشتم جمادي الثانيه [تلگراف] از فرنگ از شاه آمد كه آمديم. در بيست و چهارم جمادي الثانيه موقوف شد. در آخر ماه به سرحد ارس خواهم آمد. اين اوقات حكومت طهران به ملاكين تحميل بسته كه هركسي به فراخور حال خود جنس به ديوان از گندم و جو بفروشد و بعضي از صاحبان تيولها كه جنس ميگرفتهاند نقدي بگيرند و جنس را دولت ضبط نمايد.
از قرار مشهور، سپهسالار با آصف الدوله به شراكت خيال دارند حكومت طهران را پنج ساله قبول نمايند كه نان را يك من چهار عباسي بفروشند. اين اوقات سپهسالار و آصف الدوله باهم اتفاق دارند و فوايد و عايدي را باهم ميخورند.
مملكت فرانسه از شاه ايران ده نفر شاگرد كه به سن چهارده جزيي كموبيش خواسته كه در مدرسه پاريس تحصيل نمايند.
در روز پنجشنبه نهم جمادي الثانيه، مشير الدوله وزير امور خارجه ده نفر از پسران بزرگان را براي تحصيل به پاريس روانه داشت و يك نفر آخوند همراه آنها كرد كه به آنها آداب مذهبي بياموزد و از براي هر شاگرد قرار داد كه سالي شاه پانصد تومان و ولي طفل پانصد تومان مخارج بدهد.
در ماه جمادي الثانيه، خورشيد بيگم نام كاشي، عمه غلامحسين خان غفاري وزير عدليه، در سنّ نود سالگي باد آورد كه نزديك به مرگ رسيد. شب در طهران، حضرت سيد الشهدا عليه السّلام را در خواب ديد. بدو فرمود برخيز كه هيچ مرض نداري. بيدار شد ديد كه اصلا باد و مرض ندارد.
در اين سال، در قريه وشنوه از دهات ييلاقي قم، سيدي متوطن است معروف به سيد آتشخوار كه اصلا هندي است. هر قسم مار زنده را ميبلعد و آتش سرخ را ميخورد و به اصطلاح اجاق [مي] باشد و سم هوام الارض به مردم ميدهد.
شب پانزدهم جمادي الثانيه را كه شب بعد از ولادت مظفر الدين شاه است
ص: 525
مشير الدوله مجلس بالي «1» ترتيب داده جمعي از وزراي داخله و سفراي خارجه را به شام دعوت كرد. مخارج گزافي نمود.
در عشر دوم جمادي الثانيه، شاه تلگرافي به سپهسالار زد و او را تسلط تامه و رياست كل وزراي طهران داده است و اختيارش داده كه هر كار بتواند بنمايد از قبيل عزل و نصب.
در ربيع الاول، [علي] اكبر خان سيف السلطان پيشخدمت كه در ركاب شاه به تبريز رفت به يك ثوب پالتوي ترمه كشميري با سردوشي الماس مخلّع شد.
ميرزا مسعود خان نايب اول وزارت خارجه مدير اداره رمز و برادر ديگرش ميرزا داود خان مفتاح السلطنه نايب اول وزارت خارجه مدير تحريرات اداره انگليس، پسرهاي مفتاح الملك، هر دو به [نشان] درجه اول، از شير و خورشيد و حمايل سبز نايل شدند.
ميرزا علي اصغر خان بقاء السلطنه قونسول ايران در بادكوبه برادر ارفع الدوله در ماه ربيع الثاني به سرتيپي سوم نايل شد. ميرزا محمد باقر اعتماد العلما كه در سلام تحويل خطبه ميخواند ملقب به خطيب السلطان شد. در جمادي الثانيه مشير الدوله وزير خارجه منظم الملك را از كارگزاري گيلان معزول كرد و به سعد السلطان از اجزاي وزارت خارجه داد. در ماه جمادي الثانيه، مشير الدوله ميرزا حسن خان نايب الوزاره رئيس محاكمات خارجه طهران را معزول كرد به ميرزا سيد مهدي خان منتظم الملك داد.
پادشاه عثماني خيال دارد خط راهآهني از دمشق شام تا مكّه معظمه ايجاد كند. طول اين خط دويست و پنجاه كيلومتر خواهد بود. همچنين خطي از آهن ميانه شام و حجاز خيال دارد.
تلگراف رويتر از چين مينويسد در نوزدهم او [ت] به مسافت شش ميل از طرف جنوبغربي تينتسين «2» ميانه عساكر متحده و بكسرها جنگ درگرفت. هزار و كسري از سپاه انگليسي و ژاپوني و امريكايي بكسرها را شكست داده سيصد نفر از آنها را مقتول نموده و از خارجه يازده نفر مجروح شد. سواران امريكايي در هفدهم او [ت] از پكن بيرون آمده سواران چيني را كه نزديك تونكچو مشغول حمله بودند تعاقب نمودند