______________________________
(1). مجلس بالBal رقص همگاني.
(2).Tien Tsin
ص: 526
شهرت دارد قشون ژاپوني امپراطور چين را اسير كرده. از قرار معلوم اين جنگ در چين ملتي است. دولت و ملت متفق هستند.
جنگ انگليس با ترانسوال هنوز با كمال شدت است. در جمادي الاولي از انگليسيها صد و شصت نفر هلاك شده بويرها در كمال جلادتند.
از قرار مذكور، روسها شانزده كرور تومان ديگر به دولت ايران قرض دادهاند كه تمامش را مخارج قلعه سرحدات فارس نمايند يعني قلعجات محكم بسازند و از آنجا سرباز و توپ جاي بدهند كه سدي از براي دفاع انگليس به دولت ايران باشند تا يكباره ايران از جمله متصرفات روس بلا مانع شود.
در جمادي الثانيه، شهرت دارد كه شاه دوازده هزار تفنگ پنج تيره سربازي با بعضي كالسكههاي برق و دوربينهاي جنگي در پاريس خريده است. ميگويند قبل از رفتن شاه به فرنگ، عايدي حكومتي طهران روزي هزار و دويست تومان ميشد. صدراعظم و سپهسالار و آصف الدوله باهم ميخوردند. شهرت دارد كه اگر شاه بعد از آمدن به طهران، آصف الدوله را معزول نكند بلواي سخت خواهد شد و براي شاه خطر سخت دارد.
حاجي سيد حسين واعظ يزدي در طهران كتابي در خيانتهاي آصف الدوله نوشته و نامش را خيانة الآصفيه نهاده است و خيال دارد به شاه بدهد. تمام مردم طهران از خيانتهاي آصف الدوله ميگويند و گراني نرخ طهران را سبب او را ميدانند.
ميگويند شاه از فرنگ بيست هزار تومان پول براي قائممقام «1» وزير وظايف و اوقاف و تجارت فرستاده كه خانه بخرد. و همچنين از براي سيد بحريني دوازده هزار تومان داده است كه براي سلامتي شاه دعا كند. اين سيد روضهخوان است و شاه او را صاحب نفس و كرامت ميداند.
دوم رجب المرجب، شاه از سفر اروپا به سرحد ارس كه اول خاك ايران است وارد
______________________________
(1). ميرزا عبد الرحيم خان قائممقام از مشايخ وزرا و از سادات طباطبايي آذربايجان (افضل التواريخ، غلامحسين افضل الملك، نشر تاريخ ايران، 1361، ص 274).
ص: 527
ميشود. تمام ولايات را قدغن كردهاند كه چراغان نمايند. «1» ميرزا نظام مهندس الممالك وزير معادن در سفر فرنگ وزير فوائد عامه شد.
دوم رجب، شاه در سرحد ارس، سپهسالار و آصف [الدوله] و مشير الدوله و وزير عدليه را پاي تلگراف خواسته است. شاه در اروپا پانزده هزار تومان به لاتاري برده است و تمام را به نوكرهاي همان مملكت بخشيده است.
در جمادي الثانيه، گفتند آقاي نجفي مجتهد اصفهان «2» كه خيلي در آنجا نفوذ كلمه دارد مردم اصفهان را به مسجد احضار كرد و گفت همانا هنوز مردم اصفهان از افغان آبستن هستند. ديگر از چه روي شاه ايران از فرنگ بيست و پنج كرور قرض كرده و باز ميخواهد قرض كند و ما را آبستن روسها بنمايد. خوب است تجار اصفهان پول روي هم گذارند و قرض روس را بدهند. تجار قبول كردهاند.
مهندس الممالك در عشر اول رجب از فرنگ آمد و هفت هشت عكس شاه را براي بعضي شاهزادگان و وزرا آورد.
شاه تلگراف زد كه من در تبريز سه روز بيشتر نميمانم. در دوم شعبان وارد طهران ميشوم.
شهرت دارد كه در عشر اول رجب، صدراعظم از سرحد تلگراف تهديد به آصف الدوله و سپهسالار زده است.
شهرت دارد كه اين اوقات پادشاه عثماني خيال شروع جنگ با روس را دارد.
شاه در سرحد، به مادر وزير همايون، لقب اشرف الدوله در عشر اول رجب داده است.
ميرزا [عبد الحسين خان] پدر اعتلاء السلطنه كه برادر مشير الدوله وزير امور خارجه است، در چهارم رجب در سن [] به مرض فلان در طهران وفات كرد.
در عشر اول رجب، خورشيد بيگم كاشي، عمه ميرزا غلامحسين خان وزير عدليه در طهران در سن هشتاد و چهار سالگي وفات نمود.
______________________________
(1). يعني دستور اكيد به مردم دادهاند كه چراغاني كنند.
(2). ظاهرا منظور حاجي ميرزا محمد تقي اصفهاني معروف به آقا نجفي است.
ص: 528
صاحب روزنامه حبل المتين كه در كلكته طبع ميشود اين اوقات از خيانت آصف الدوله در روزنامه نوشته و مدلل كرده است كه مبالغي گزاف از توفير جنس طهران ميخورد.
در ششم رجب، در دربار طهران كه وزرا حضور داشتند، آصف الدوله رو به شاهزاده يمين السلطان ايلخاني «1» قاجاريه كرد و گفت آن قرمساق پدرسوخته كه در مجلس حضور دارد به صاحب روزنامه حبل المتين مينويسد كه بد مرا بنويس. تغيّر [ميكند] و فحش زياد ميدهد. معلوم نبود مقصودش كيست. گويند اين اخبارات را به كلكته معاون الدوله داده است. خلاصه وزرا رأي دادند كه ديگر روزنامه حبل المتين به طهران نيايد و تلگراف به سرحد زدند كه ممانعت نمايند.
در عشر اول رجب، ظهير الدوله ايشك آقاسي باشي كه تازه از فرنگ آمده براي آصف الدوله نقل كرد كه شاه در وقتي كه در اسلامبول رفت، يك روز متنكرا يعني غيررسمي به منزل سلطان عثماني رفت و من در خدمتش بودم. سلطان كمال پذيرايي را كرد و شاه را به موزه مخصوص خود برد. در ميان اسبابها يك نمره روزنامه حبل المتين را كه در مذمت و خيانت آصف الدوله حاكم طهران بود به شاه نشان داد. شاه پس از خواندن حالش تغيير كرد. زيراكه به ملاحظه صدراعظم، اين مطالب را هرگز كسي به شاه ارائه نمينمايد. باري شاه گفت اين نسبتها در حق آصف الدوله دروغ است و به جهت دشمني اين مطالب را درباره او مينويسند. سلطان گفت به شما تقصيري وارد نيست. زيرا كه شما تازه پادشاه شدهايد. اگر نتوانيد آصف الدوله را معزول نماييد نقلي نيست. شاه در اين سفر اسلامبول خيلي خوشوقت بوده و سه روز توقف داشته سلطان عثماني كمال مهرباني را به او كرده است و يك روز هم اين دو پادشاه باهم خلوت داشتهاند. ميگويند اين خلوت نتايج خوب از براي دولت ايران دارد و يك [] جواهر به شاه هديه داده كه يك كرور ارزش دارد.
سپهسالار سيف الملك «2» پسر خود را پيشواز شاه به سرحد ارس فرستاده كه از
______________________________
(1). شاهزاده محمد حسين ميرزا يمين السلطان كه در عهد شاه شهيد ميرآخور بود (مرآت الوقايع مظفري ص 220).
(2). نصرت اللّه خان امير اعظم پسر وجيه اللّه ميرزا سپهسالار.
ص: 529
خدمات خود و آصف الدوله به شاه عرض كند. از آنطرف، شعاع السلطنه، اجلال الدوله دايي خود را به سرحد فرستاده كه خيانتهاي آصف الدوله و سپهسالار را به شاه بنمايد. هفتهاي دو روز كه دربار طهران منعقد است و وزرا جمع ميشوند شعاع السلطنه به هيچوجه در آن مجلس حاضر نميشود و مداخله نمينمايد.
در عشر آخر جمادي الثانيه و عشر اول رجب، وزير عدليه به دهات خود رفته و در ديوانخانه عدالت حاضر نميشود و عارضها معطل هستند.
گويند امير بهادر جنگ كشيكچيباشي شاه كه از ملتزمين ركاب شاه در اروپا بوده و بسيار مرد خنك و بيتربيت و خودخواه است به شاه در فرنگ گفته كه مدتي است من به ريشم حنا نبستهام. شاه از ايران براي او حنا خواسته. «1»
شاه به مهندس الممالك «2» گفته كه تو زودتر به طهران برو و راپرط كارهاي وزرا را بده.
البته مهندس الممالك چگونه به ملاحظه صدراعظم ميتواند خيانت دستنشاندههاي او را به شاه بگويد.
شهرت دارد كه رئيسجمهوري ترانسوال به هلاند رفته است كه آنها واسطه صلح با انگليس شوند. هلانديها محض تملق انگليس، او را گرفته محبوس داشتهاند.
گويند اين شانزده كرور قرض شاه از روس بياصل است.
مهندس الممالك گفت از بدايعي كه در اين سفر در پاريس ديدم دستگاهي ساختهاند كه هر طفل كه سقط ميشود يا در سن شش هفت ماهگي مادرش ميميرد و طفل را از شكم او درميآورند و طفل قابل شير خوردن نيست، در آن دستگاه برده و حرارت رحم را در آنجا موجود كردهاند. همچنين به اسباب، طفل [را] تغذيه مينمايند تا به سن نه ماهگي رسيده او را به دايه ميسپارند كه شير بدهد.
رئيسجمهوري ترانسوال براي اصلاح و وساطت دول اروپا با انگليس به اروپا رفته جانشين در ترانسوال قرار داده با انگليسها مشغول جنگ هستند. گويند چند شهر از متصرفات انگليس را در ترانسوال فتح كردهاند.
______________________________
(1). نگاه كنيد به خاطرات تاج السلطنه كه از اين حنابندان ياد كرده.
(2). ميرزا نظام الدين كاشي از تحصيلكردگان دار الفنون كه جزو 42 نفر زمان ناصر الدين شاه به اروپا رفت و بعدها وزير معادن شد.
ص: 530
مردم طهران در رجب باهم ميگويند كه ايران جزو متصرفات روس شد. در اين سفر شاه به فرنگ عمل ختم شد.
اين اوقات اسباب ورزش و زور ورزي از فرنگ براي فروش به طهران آوردهاند.
شهرت دارد شاه در فرنگ به حكيم الملك وزير دربار امتياز داده، كه در راه گيلان كالسكههاي بخاري راه بيندازد و كرايه بدهد.
چندي قبل در راه زنجان چاپار را بريدند «1» و يك نفر چاپاري را كشتند. پول كه با چاپار بود، تقريبا سي هزار تومان بود. تمام را زد و برد. بعد از تجسسات، دزد معلوم شد كه كرم خان مير پنجه- معروف «2» به كرم دزد- برده و اين كرم خان همواره در سرحدات ماكو مابين عثماني و ايراني دزدي ميكرده و جمعي كثير از عثماني كشته است. ناچار عثمانيها به ناصر الدين شاه مرحوم عارض شده، او را شاه حكم كرد متوقف طهران باشد. چون كرم مرد شجاع دليري بود، صدراعظم او را از نوكرهاي مخصوص خود قرار داد و منصب ميرپنجي و مواجب به او داد. در حقيقت حافظ و حارس صدراعظم شد تا در سفر فرنگ امسال، در ركاب صدراعظم به تبريز رفت. از آنجا يكتنه چاپار تبريز را تعاقب كرده در راه خمسه به چنگش آورد و يك نفر غلام راه را هم كشت. باري پس از آنكه معلوم شد كه كرم برده، از طهران به شاه نوشتند. شاه حكم كرد او را بگيرند. سپهسالار و آصف الدوله و وزير عدليه هيچكدام نتوانستند او را بگيرند، به ملاحظه صدراعظم.
آخر الامر به حكم وزير پست گرفتار شد. صدراعظم خيلي كوشش دارد كه از حبس درآيد.
چون آصف الدوله به شاه وانمود كرده كه امسال گندم در طهران كم و گران است، شاه از فرنگ صد هزار تومان به حواله بانك داده كه آصف الدوله گرفته گندم خريده به خبّاز بدهد تا نان را ارزان فروشند. از قرار معلوم اين وجه در جزو صندوقخانه آصف الدوله شد. «3»
______________________________
(1). يعني پست را به سرقت بردند.
(2). كرمبيك از مردم قراخ كسمه از ايالت گنجه پسر اسكندر، پسر زال. وي در بيست سالگي براي گرفتن انتقام پدر كه به دست اسرافيل كربلائياف كشته شده بود قيام كرده به ياغيگري و راهزني پرداخت و به قاچاق كرم شهرت يافت. شرح حال مفصلي از او در شرح حال رجال ايران اثر مهدي بامداد آمده. وي در 1319 در چهل و سه سالگي به سكته در تهران درگذشت.
(3). يعني آصف الدوله آن پول را خورد و به اصطلاح به جيب زد.
ص: 531
چينيها خيال مصالحه با دول خارجه دارند و سه نفر را تعيين كرده كه به اروپا بفرستند و قرار صلح را بدهند.
در عشر اول رجب المرجب آخوندي پسر ميرزا علي معزز السلطان منشيباشي نظام الملك شاگرد را بيسيرت كرده چون پدر فهميد آخوند فرار كرد.
حاجي ميرزا يحيي مجتهد اصفهاني خيال دارد در طهران ايجاد دستگاه حروف نستعليق نمايد.
اين اوقات مدرسه مسمّي به «هدايت» در دروازه قزوين ايجاد شده.
در جمادي الاخري، در گلاسكو «1» ناخوشي طاعون شروع شده.
در جمادي الاخري در روزنامهها اعلان ميكنند كه ترانسوال از متصرفات انگليس است. در جمادي الاخري مينويسند امپراطور روسيه يك قطعه نشان سنت آندره براي موسيو لوبه «2» رئيسجمهوري فرانسه فرستاده و نامهاي هم باكمال مهرباني به خط به او نوشته. در گوان معدودي از طاعوني در جمادي الثانيه ديده شده.
در عشر آخر جمادي الآخر گفتند آقا نجفي مجتهد اصفهان به منبر مسجد اصفهان رفت و به مردم گفت همانا كار دولت ايران خراب است. زيرا پول از روس قرض كرده و مملكت را فروخته و علماي طهران هم كه آن اسناد را امضا كردهاند از راه شرع بيرون رفتهاند و بر شما رعيت است كه ديگر ماليات به دولت ندهيد تا معلوم شود به چه كسي ماليات بايد داد و دو ماليات كه شما نميتوانيد بدهيد و روي اين سخن با روسها داشته.
فردا هم در بازار اصفهان، سيدي جار زده كه دو ماليات ندهيد. گفتند شب آن سيد را حكومت خفه كرد. بعضي گويند با علماي اصفهان، ظل السلطان همراه است بلكه محرك آنهاست كه انقلاب بزرگي بشود و كار دولت ايران يكسره بشود. آنوقت براي او فايده خواهد داشت. بعضي گويند دولت انگليس محرك است. چون اين خبر گوشزد وزراي طهران شد، يك هفته پست اصفهان [را] ضبط نمودند و قدغن نمودند كه كاغذ براي طهرانيها نياورد.
______________________________
(1).Glascow از شهرهاي انگلستان.
(2). اميل لوبهEmile Loubet سياستمدار فرانسوي كه در سال 1899 به رياستجمهوري رسيد و تا سال 1906 در اين سمت بود.
ص: 532
گويند علماي نجف و كربلاي معليان «1» علماي طهران را توهين كردهاند كه چرا امضاي سند پول قرض كردن دولت ايران را از روس نمودهاند. حاجي ميرزا حسين حاجي ميرزا خليل كه حجة الاسلام عهد است در اين كار شريك است. «2»
امسال جيرهبگيرهاي طهران را وزرا قرار دادند كه جنس نگيرند بلكه خرواري سه تومان پول نقدي بگيرند. همچنين از ملاكين، جنس از گندم و جو به زور گرفتند چنانكه از قوام الدوله وزير لشكر هزار خروار جنس گرفتند. سپهسالار گفته بود اگر ندهد به زور از او ميگيريم.
آصف الدوله امسال خيلي ناله دارد و ميگويد ارث پدرم را روي حكومت طهران گذاشتم.
اين اوقات دولت ايران خيلي انقلاب دارد. بعضي ميگويند كه از جزو متصرفات روس است. بعضي ميگويند اگر شاه نرخ را ارزان نكند بلواي عظيم ميشود كه جلوگيري نتوانند بنمايند.
اين اوقات شهرت دارد كه تفنگ بسياري از بندر بوشهر به سرحد ايران آوردهاند گمرك ضبط كرده. ميگويند معلوم نيست از كيست.
در عشر دوم رجب، شهرت دارد كه شعاع السلطنه كه راپرط خيانتهاي سپهسالار و آصف الدوله را براي شاه [به] تبريز فرستاده به شاه رسيد. شاه تغيّر زياد كرد و روي اين سخن به صدراعظم داشته. لهذا صدر استعفا كرد از صدارت، ليكن تا به طهران نيايند، خبر معلوم نيست. شاه گفته كه من از براي دوم شعبان به طهران ميآيم. اما بايد بيخبر به طهران بيايد زيرا كه احتمال خطر ميرود.
شاه در تبريز التفات زياد به نظام السلطنه كرد. صدراعظم راضي نبود. احتمال صدارت براي نظام السلطنه بهزودي ميرود.
گويند شاه در راه صرف جيب را از ميرزا عبد الكريم وثوق حضور گرفت دوباره به نير الممالك داد.
______________________________
(1). ظاهرا منظور نجف معلي و كربلاي معلي بود و صفت معلي را به صورت تثنيه آورده و بسيار خنك افتاده.
(2). شادروان حاجي ميرزا حسين به اتفاق شيخ عبد اللّه مازندراني و آخوند ملا محمد كاظم خراساني در رأس علماي اعلام در عتبات به حمايت از مشروطيت برخاستند.
ص: 533
در ماه جمادي الثانيه، يكي از چاههاي نفط بادكوبه آتش گرفت و مبالغي ضرر به تجار وارد آمد.
در ماه رجب مدبر السلطنه از اجزاي وزارت خارجه مأمور كارگزاري خارجه كرمان شد.
شاه ورود خود را به طهران رسما تلگراف كرده كه در دوم شعبان وارد باغ شاه كه بيرون دروازه طهران راه قزوين است ميشود. لهذا مشير الدوله به سفراي خارجه اطلاع داده كه تماما به هيئت كور ديپلماتيك «1» در ساعت سه به غروب مانده در باغ شاه منتظر مقدم شاه باشند.
حاجي امين السلطنه شوهر خواهر صدراعظم مدتي است كه ضريح نقره از براي مدينه طيبه [] در طهران تهيه كرده بود و هرچه از دولت عثماني اجازه ميخواست مجاز نشد تا امسال كه شاه به اسلامبول رفت، صدراعظم از پادشاه عثماني استدعا كرد كه ضريح را در مدينه طيبه نصب نمايند. سلطان قبول كرد.
امسال وزير دربار و وزير بنايي مبالغي بنائي براي شاه كرد و مخارج عمدهاي گردن دولت گذاشته و فايده كلي برده است. از جمله حياط دفتر قديم را كه خراب شده بود از بنيان خراب كرد و از نو ساخت و يك عمارت بزرگي در عمارت خورشيد براي منزل صدارت ساخته و يك راه هم از آنجا به باغ شاه باز كردهاند كه صدراعظم از آن به خدمت شاه برود. گويند در سفر فرنگ، صدراعظم و حكيم الملك هر دو در كمال قوت بودهاند.
از اوايل ماه شعبان، چون شهاب الملك رئيس خالصجات پسر آصف الدوله حكم داده بود كه از ايل هداوند ماليات بگيرند و آنها طفره داشتند، حكم داد به زور از آنها گرفته شود. كار به مجادله كشيد. تيري از [طرف] كسان رئيس ايل خالي شد. يكباره شهاب الملك حكم داد بزنند. پسر رئيس ايل را كشتند. دو نفر را هم زخمي كردند. ايل شوريد، جمعيت كرده به طهران آمدند به درب اندرون پناه بردند. كسي به داد آنها
______________________________
(1).Corps Diplomatiques
ص: 534
نرسيد. منتظر ورود شاه در دوم شعبان بودند، ليكن گويا به حكم سپهسالار آنها را بيرون كردند كه در روز ورود، شاه عارض و كشته نبيند. بهعلاوه براي آصف الدوله در اين موقع كه تمام شهر عارضاند ضرر كلي داشت، شايد اسباب عزل او ميشد. اين كار براي آصف الدوله مآل ندارد. گفتند آصف الدوله هرچند امسال در عمل قحطي طهران و گراني نرخ فايده عمده برده و اسباب بيرضائيت خلق شده، اما از قرار مذكور مبالغي گندم تهيه كرده كه به شاه پيشكش نمايد و بگويد خود ميداني، به هركس كه ميخواهي گندم را بده.
شاه با جلال تمام، تندرست در يك ساعت به ظهر مانده، از فرنگ وارد باغ شاه كه حوالي طهران است شد. آنجا تهيه لباس خاص شد. يعني از هر اداره ده پانزده نفر بودند و پس از آن وزراي مختار به حضور آمدند. تجار و اهل شهر هم پيشوازي كردند حتي يهود و گبر و ارمني. خيابانهاي طهران [را] آيين «1» كردند و سه شب حكم شد چراغان در ايران بشود. طاقهاي نصرت حكومت زد. سپهسالار، نظام را خوب مرتب ساخته بود.
گويند شاه مرحوم هرگز به اين خوبي از هيچ سفري نيامد. مردم را گمان اين نبود كه با پريشاني و نارضايت از دولت اينطور شادكامي نمايند و آيين ببندند و يك حالت سرور ملي در مردم هويدا بود. در روز سوم شعبان كه روز دوم ورود و يوم ميلاد حضرت سيد الشهدا عليه السّلام بود، شاه در عمارت گلستان به سلام نشست و از خدمات صدراعظم در اين سفر خيلي تعريف كرد و نيز از وزراي طهران و ملتزمين راه و ملتزمين فرنگ [اظهار] خشنودي نمود.
در اين روز به صدراعظم لقب اتابيك اعظم داد و اين دوم لقب است كه در ايران به صدراعظم داده شد. «2» يعني اول اين لقب را به ميرزا تقي خان صدراعظم امير نظام مرحوم دادند و دوم دفعه به اين صدراعظم. ليكن حدس زدند كه از براي اين صدر، اين لقب خوش يمن نيست. زيرا كه بعد از سلام، در حالتيكه صدراعظم جبه شمسه مرصع دوشش بود يكي از دانههاي الماس شمسهاش افتاد. يعني صدراعظم پايش لغزيد.
______________________________
(1). آيين- آذين
(2). عبارت ناقص است. مقصود آنكه اين دوم بار است كه اين لقب به صدراعظمي داده شده.
ص: 535
در اين روز، نشان قدس به حكيم الملك وزير دربار دادند، شاه خيلي ميل به او دارد.
گفتند در روز ورود، شاه ميخواست به آصف الدوله نشان و امتياز بدهد، صدراعظم گفت بايد صبر كرد تا خدمت و خيانتش معلوم شود. از براي عزل آصف الدوله در ميان مردم طهران حرفهاست. وزير همايون برادر معاون الدوله كمر عزل آصف الدوله را به ميان بسته است.
شاه در سوم شعبان، به صدراعظم دستخط كرد كه نوشتجاتي كه تو براي من بفرستي شخص معين لازم ندارد كه بياورد. زيرا كه پس از آنكه تو مهر كردي و من هم مجاني صحه گذاشتم، جهت ندارد كه آن واسطه از مردم پول بگيرد.
شاه پس از آنكه از سفر فرنگ آمده غذا را سر ميز به سبك فرنگيها ميخورد. ليكن خيال دارد كه دوباره به سبك ايران برگرداند.
نظام الملك مخاطب سلام سابق، در عيد ميلاد شعبان، دوباره مخاطب سلام شد.
حاجب الدوله در عشر اول شعبان يك نفر از منشيهاي وزارت خارجه مسمّي [] به كه پيشكاري كرمان را داشت و حاجب الدوله چهار هزار تومان از آن بابت ميخواست فرستاد او را گرفتند و در انبار دولت حبس كردند. تمام پول را گرفت. روز بعد اين خبر را اجزاي وزارت خارجه شنيدند. گفتند ما نوكري نميكنيم. مشير الدوله عريضه استعفا به شاه نوشت و [شاه] پياش فرستاد و التفات زياد كرد و گفت اگر حرف استعفا بزني از تو ميرنجم و به حاجب الدوله بد گفت و فراشها او را چوب زدند و [] خلعت داد.
از قرار گفته شاه در پاريس، يك دفعه ديگر ميخواست يك نهيليستي «1» به شاه تير بزند، اما مجال نكرد.
عمارت معروف به برليان كه خراب شده بود، براي ورود شاه به طهران، تمام شد.
بسيار عالي و باشكوه است. گويند، هشتصد هزار تومان مخارجش شده است ليكن نصف اين مبلغ به كيسه حكيم الملك وزير دربار كه وزير بنايي است رفته. مخارج اين سفر شاه را هشت كرور ميگويند. شاه از سرحد ارس كه داخل ايران شد در لقب و منصب را باز كرد و به اغلبي درجه و لقب داد.
______________________________
(1).nihiliste به معناي آشوبطلب و كساني كه با هرگونه نظامي مخالفت ميكنند.
ص: 536
در عشر اول شعبان، شاه يك كتاب دعا چاپ كرد كه در ماه رمضان به مردم مجاني بدهد از براي خيرات شاه شهيد پدرش. شاه قدغن كرد كه در روزهاي كاغذخواني احدي بياذن حق مداخله ندارد كه در اطاق بيايد.
صدراعظم در سوم شعبان به مستوفيها گفت كه اين اشخاص فرنگي را كه ما همراه آوردهايم از براي اين است كه تقلب حكام را كمتر نماييم و مقصودش بيشتر نقصان كردن دخل مستوفيهاست كه پول دولت بيشتر به كيسه آنها ميرود.
در هشتم شعبان، شاه به سپهسالار نشان قدس و حمايل [] داد. در هشتم شعبان شاه به آصف الدوله شمشير جواهر [نشان] داد براي ابقاي در مناصبش.
در عشر اول شعبان، جهانسوز ميرزا امير تومان پسر فتحعلي شاه قاجار در مقر حكومتش در شاهرود، در سن [هشتاد] «1» مرد. وي مرد هتاك ناننخور پستفطرت بود.
اولاد نداشت. در هشتم شعبان، شاه حكومت شاهرود و بسطام را به شاهزاده دارا كه در وليعهديش ميرآخور «2» بود داد.
در نهم شعبان، رياست ايلات قزوين را شاه از مقبل السلطنه گرفت و به ناصر السلطان داد.
شاه در سفر فرنگ چهارصد هزار تومان مبل خريده، تمام اسبابهاي بيمعني از قبيل مجسمه و غيره. «3» در عشر دوم شعبان، شاه وارد پايتخت شد و به همين جهت قرار بود در بيرون شهر جنگ هفت لشكر بشود «4» موقوف شد. لهذا در يازدهم شعبان، سپهسالار قشون حاضر در طهران را در ميدان مشق آماده ساخت. شاه در كالسكه نشسته به سان قشون رفت. پياده از كالسكه نشد.
در عشر دوم شعبان، شاهزاده سلطان ابراهيم ميرزاي مشكوة الدوله كه ديوانه و شقي
______________________________
(1). تولد وي را در 1248 نوشتهاند و بنابراين در سني نزديك به هشتاد مرده. وي ابتدا حسينقلي نام داشته ولي بعد به جهانسوز ميرزا شهرت يافته ظاهرا به علت آنكه حسينقلي خان جد اعلاي وي و پدر فتحعلي شاه به مناسبت آتش زدن ده نمك به جهانسوز مشهور شده بود.
(2). ظاهرا منظور محسن ميرزا ميرآخور پسر عبد اللّه ميرزاي دارا پسر فتحعلي شاه است.
(3). در اين خصوص مراجعه شود به خاطرات تاج السلطنه و زندگاني من از عبد اللّه مستوفي.
(4). منظور از جنگ هفت لشكر مانور نظامي است.
ص: 537
ميباشد، از حكومت گلپايگان و خوانسار معزول شد. سبب عزلش اين بود كه در حكومت اجحاف زياد كرده بود و عارض زياد به طهران آمد و به خانه صدراعظم بست نشستند.
گفتند غياث نظام رئيس ايلات كرد قزوين حكم صدراعظم را نخوانده، لهذا صدراعظم از تهران سوار زياد فرستاده تا او را مغلولا به طهران بياورند.
امروز كه بيستم شعبان است شاه هنوز درد پا دارد و قادر بر حركت نيست. خود ميگويد جهت آه مظلوم است. شاه محرمانه نان از دكاكين خبازي ميفرستد ميخرند تا قيمت نان را بداند. ليكن به ملاحظه اتابيك اعظم، به آصف الدوله سخني نميگويد. هر روز در ميان مردم طهران، خبر عزل آصف الدوله ميباشد ليكن روزبهروز قويتر ميشود. صدراعظم كمال حمايت را از او دارد. اتابيك ميگويد اگر آصف الدوله را تغيير بدهم بعضي معايب روي ميدهد. در هجدهم شعبان، صدراعظم در دربار گفت علاء الدوله حكومت استرآباد را خوب نظم داده. خوب است او را بياوريم حكومت طهران را بنمايد و روي اين سخن به آصف الدوله ميباشد كه از او پيشكش خوب بگيرد.
شهرت دارد كه شاه ميخواهد آصف الدوله و سپهسالار را بكشد.
در عشر دوم شعبان، اتابيك برواتي كه بايد به صحه شاه برسد، به توسط امين بقايا پسر وزير بقايا، ميفرستد و هر برات را كه خود ميخواهد به مهر برساند، ميگويد بايد امين بقايا بياورد كه مسئول او باشد.
در عشر دوم شعبان، صدراعظم به وزير داخله گفت احكامي را كه من بايد مهر كنم تو پشتش را مهر كن، آنوقت من مهر نمايم. زيرا كه فرصت خواندن احكام را ندارم و مسئول احكام، تو باش.
در 22 شعبان، در دربار طهران، با حضور اتابيك، انعقاد مجلسي از وزرا و رجال و خبازها شد كه قراري از براي نرخ اجناس بگذارند. پس از گفتگوهاي زياد نتيجهاي نداد و هريك به ملاحظه، سخنهاي بيفايده گفتند كه از براي صدارت و آصف الدوله خوشايند باشد. صدراعظم ميگفت هركس چيزي از براي نرخ بداند كه سبب ارزاني شود بيايد بگويد. تمام حرف صدر [اعظم] دروغ است. از اين جهت مردم اگر چيزي
ص: 538
بدانند ابراز نميكنند. زيرا كه شنيده نميشود، بهعلاوه اسباب دشمني صدراعظم ميشود.
عين الدوله حاكم عربستان را به طهران احضار كردهاند. ميگويند صدراعظم ميخواهد حكومت طهران را به او بدهد. زيرا كه شاه به اين كار مايل است. عين الدوله هم خوب از عهده حكومت برميآيد. ليكن دورانديشان ميگويند اگر صدراعظم حكومت را به عين الدوله بدهد، آخر خوب ندارد. زيرا كه عين الدوله پس از آنكه تسلط پيدا كرد، با نوكرهاي ترك شاه متحد ميشود كه سبب خرابي كار صدراعظم ميشود.
در عشر دوم شعبان، صدراعظم مهر «اتابيك اعظم» كند و به احكام و فرامين اين مهر را ميزند. پس از مراجعت شاه از فرنگ، در راه مابين صدراعظم و وزير دربار كدورتي سخت حاصل شد و اين رشته طول كشيد. تا عشر اخير شعبان در ميان بود. كمكم اسباب خطر براي طرفين بود. بعضي ميگفتند شاه وزير دربار را محال است از دست بدهد.
بيشتر خطر براي صدر است و صبح آن روز صدر منزل وزير دربار رفت و اصلاح شد.
بعضي گفتند چون عين الدوله با وزير دربار ميانه ندارد، از اين جهت صدر او را از عربستان طلبيد تا در طهران به او شغلي بدهد. حكومت طهران از براي عين الدوله معلوم نشد، گفتگوي حكومت فارس از براي او ميباشد.
در بيست و نهم شعبان، يمين السلطان رئيس ايل قاجار، قاجاريه را از سان شاه گذرانيد. شاه گفت صورت فقراي آنها را بنويسند تا به آنها انعام داده شود.
در آخر شعبان، شاه به قرار معهود به پارك صدراعظم به ناهار رفت. صدراعظم تدارك كامل ديد. مردم از وزرا و حكام و غيره، در آنجا پيشكش به شاه دادند. خود صدر هم داد. قريب ده پانزده هزار تومان از پول و غيره به شاه رسيد.
در عشر اول رمضان المبارك كه دو سه روز از ماه اول زمستان ميگذرد، نرخ طهران از اين قرار است:
گوشت يك من تبريز چهار هزار دينار «1»
______________________________
(1). يعني يك چارك گوشت يك قران. يك قران هزار دينار بود و يك تومان ده هزار دينار و يك شاهي پنجاه دينار.
ص: 539
نان يك من تبريز هشت عباسي «1»
ماست يك من تبريز دو هزار و چهار عباسي
پنير يك من تبريز يك تومان
زغال خرده، يك ري شش هزار، باريك ري «2» چهار هزار و كسري
هيزم خروار صد مني بيست و شش هزار تا سه تومان
مرغ دانهاي سه هزار و ده شاهي، جوجه دو هزار
برنج يك ري، از بقال، هفده هزار و كسري. بار، يك ري چهارده هزار و كسري خربوزه يك من، دو ريال «3»
انار ترش يك من دو هزار، شيرين يك من سه هزار تا دو ريال
شاه پس از سفر فرنگ، به اندازهاي از بخشش ملاحظه دارد. زيرا كه پولها در آنجا خرج كرده مقروض مراجعت نموده. شاه به سپهسالار گفت كه در عمارت تخت مرمر، هفتهاي دو روز مجلسي ترتيب بده كه گفتگو از ترقي و تنزل نظام در آنجا مذاكره شود و خود من هم گاهي حاضر ميشوم و اگرنه تو از جانب من خواهي بود.
معين الملك پسر امين الدوله را كه داماد خود شاه است «4» احضار كرد، در عشر سوم شعبان به طهران.
يكي از منازعه وزير دربار با اتابيك اين است كه شاه پس از آنكه در سفر فرنگ وجود شاه را از نهيليست حفظ كرد، شاه نشان قدس را به من داد. تو چرا فورا از براي سپهسالار گرفتي. اگرچه در ظاهر صلح كردند اما در باطن هنوز اصلاح نشده بلكه اصلاحپذير نيست و هر دو مشغول ضديت هستند تا بكلي مملكت ايران خراب شود.
چنانكه نشان قدس را كه به وزير دربار دادند در روزنامه بيتصويب اتابيك نوشتهاند و
______________________________
(1). هر عباسي چهار شاهي و هر قران 20 شاهي بود.
(2). منظور اين است كه قيمت عمدهفروشي بار چهار قران و كسري بود ولي در خردهفروشي و كمتر از يك بار، هر ري (- چهار من تبريز) شش قران.
(3). هر ريال يك قران و پنج شاهي بود يعني 25 شاهي. دو ريال نصف پنج قران بود.
(4). منظور محسن خان امين الدوله ميرزا علي خان است كه خانم فخر الدوله دختر مظفر الدين شاه را به زني داشت و او پدر دكتر علي اميني بود.
ص: 540
اين شكست بزرگي است از براي اتابيك. وزير دربار به اتابيك پيغام داد كه مصلحت نيست كه از آصف الدوله كه مبغوض مردم و شاه است حمايت نمايي و اين كار از براي تو مآل ندارد. البته او را از حكومت طهران معزول نما. اتابيك گوش به اين حرفها نميدهد و كمال تقويت را از آصف الدوله دارد. گفتند شاه دستخط به اتابيك كرده كه آصف الدوله را از حكومت معزول كن و اگرنه من معزولش مينمايم. اتابيك محض اينكه مبادا وهني در كارهايش واقع شود دست از حمايت او برنميدارد و شهرت دارد كه در آخر شعبان خلعت به آصف الدوله داده شد كه بعد از اين هم حكومت مال توست.
بعد از سفر فرنگ، نديم السلطان از كاغذخواني حضور معاف شد و اين كار مخصوص وزير همايون و وكيل الدوله شد. شاه در 28 شعبان به نديم السلطان گفت كه من فرانسه را بد حرف نميزنم. نوشتنش را خوب نميدانم بايد در پيش تو تحصيل نمايم.
قبل از آنكه وزير دربار با اتابيك صلح كند پيغام به اتابيك داد كه دشمني تو با من بيجهت است. زيرا كه اگر پنداري من خيال صدارت دارم درست نيست. زيرا كه اگر صدراعظم بشوم پانزده روز بيشتر نخواهد شد و حمايت هم از امين الدوله و نظام السلطنه ندارم كه صدراعظم بشوم لهذا دشمني تو سبب ندارد. وزير دربار به صدراعظم پيغام داد كه من با تو همهطور همراه ميباشم به شرط آنكه تو به دوستهاي من منصب بدهي و آنها را بيكار نگذاري.
در سوم شعبان، شاه يك سرايدار را محرمانه فرستاد نان و گوشت خريدند. مقداري كم بود، از وزن و از قيمت گران. به صدراعظم گفت. او به آصف الدوله. اين كار نتيجه خوبي از براي آصف الدوله ندارد.
مؤيد السلطنه وزير مختار برلن «1» كه از دوستان صدراعظم بود، پس از آنكه با شاه به اروپا رفت، بر ضد صدراعظم برخاست و با وزير دربار متحد شد و بناي كارشكني از براي صدراعظم را گذاشت. لهذا در آنجا اتابيك به او بد گفت و از خود او را راند و گفت
______________________________
(1). ميرزا رضا خان گرانمايه سرابي
ص: 541
ترا معزول مينمايم. وزير دربار از او خيلي حمايت كرد. در اروپا، اتابيك به او كاري نتوانست بنمايد. پس از آنكه به طهران آمد خيال عزل او را دارد.
اين اوقات، وزير دربار صدراعظم بيلقبي است بلكه در اجراي امور نفس شاه است و اين كار نتيجه خوبي ندارد. زيرا كه دو صدراعظم در مملكتي نميگنجد و شاه هم از عشقي كه به وزير دربار دارد خواب است و از مآل كارها غفلت دارد. چيزي نميگذرد كه كارها به اين واسطه از هم ميپاشد. سبب صلح وزير دربار با اتابيك، معتمد الحرم شد و عين الدوله هم در اين كار همراهي داشت.
فخر الملك حاكم عراق در عراق خيلي شهرت دارد به بيحسابي و اجحاف كرده.
پس از آنكه مشكوة الدوله ديوانه در گلپايگان و خوانسار آن همه تعدي و بيناموسي كرد و مردم به او شوريدند و به طهران عارض شدند. و او را شاه معزول كرد، در نهم رمضان قرار شد در مجلس دربار، مجلسي از وزرا منعقد شود و به عرض عارضين و تعدي شاهزاده رسيدگي شود.
مجلس موقوف شد اگرچه مجلس هم ميشد مثمر نبود. زيرا كه شب شاهزاده آنچه بايد بدهد ميداد و حمايت از او ميشد. تعدي او در گلپايگان به ميزاني شد كه مردم آرزوي رعيتي روس را ميكردند و ميخواستند از آن خاك فرار نمايند.
شاهزاده حشمت الدوله «1» حاكم كمره كه اغلبي از خاك كمره جزو ملكي اوست و صاحب هفت هشت كرور تومان مكنت ميباشد، امسال به حدّي به مردم كمره خودش و پسرش تعدي كردند كه تعدّي حجاج در نظرها محو شد. چنانكه پسرش قريب پنجاه دختر را در آنجا بيعصمت كرد و سوارهاي او هركس را كه از پسر و زن مييافتند ميگرفتند و بيعصمت مينمودند و مالش را ميبردند و پسرش در راههاي اطراف با پنجاه سوار دزدي ميكرد و اگر كسي دست درميآورد او را ميكشت و در آنجا حشمت الدوله ميگفت اين شاه هنوز سلطنت ندارد كه احكامش جاري شود. باري پس از آنهمه تعدّي كه به گوش شاه رسيد، دستخط به اتابيك كرده كه از كمره معزول و
______________________________
(1). شاهزاده عبد الله ميرزا پسر عبد الله ميرزا پسر عباس ميرزا نايب السلطنه. وي قبلا ابراهيم ميرزا نام داشت، ولي بعد از فوت پدرش، به دستور ناصر الدين شاه او را به نام پدرش عبد الله ناميد.
ص: 542
سوارهاي او از وي منتزع شود و ناصر السلطنه را هم محصل او قرار داد كه به ديوانخانه حاضرش نمايند و آنچه از رعاياي بيچاره كمره گرفته رد كند. اما هزار حيف كه اين احكام مجري نميشود و حقوق رعيت پايمال ميشود. پول كه بهواسطه داد، چشمها بسته [و] گوشها كر ميشود.
اين اوقات اتابيك به نصر السلطنه حاكم گيلان سر ميل است. خيال دارد حكومت ديگر ضميمه كارهاي او بنمايد.
علاء الدوله حاكم استرآباد را به طهران خواستند. خيال دارند حكومت آنجا را به محمد صادق خان امير توپخانه معزول بدهند. در عشر اول رمضان، حكومت استرآباد را به امير توپخانه دادند و واسطه آن اتابيك است.
در عشر اول رمضان، حكومت عراق را از فخر الملك گرفتند و به عضد السلطان پسر چهارم شاه دادند.
در عشر اول رمضان، حكومت گلپايگان و خوانسار را به شاهزاده محمد حسن ميرزا دادند. واسطه اتابيك است.
به جهت عزل آصف الدوله و نصب حاكم جديد، شاه استخاره كرد. آخر الامر قرار شد كه حكومت طهران و مضافات و خالصه را به عين الدوله كه مردي كافي است و خيلي با مهابت است بدهند. در پانزدهم رمضان، آصف الدوله از حكومت طهران و خالصه و تمام مشاغلش معزول شد و كارهاي او را بتمامه به عين الدوله دادند.
عين الدوله در قبول اين امر شرايط ذكر كرده. ميگويند اين كار به ميل اتابيك شده.
ميگويند آصف الدوله كه خالصه را داشت اقدامي نكرد كه رعاياي خالصه براي سال نو امسال بذر بكارند و در سال نو هيچ از خالصه حاصل نميشود.
در رمضان به مؤتمن حضور پيشخدمت يك قطعه نشان شير و خورشيد از درجه اول خارجه با حمايل سبز مرحمت شد.
در عشر دوم رمضان به اين بنده يك سرداري شمسه مرصع از درجه اول مرحمت شد.
حسنعلي خان پسر غلامحسين خان امير تومان حاكم اروميه ملقب به مكرم السلطنه شد.
ص: 543
چون عمل پول سياه در طهران دشوار شده بود، يعني مابين مردم خيلي كموجود «1» بود و دادوستد صعب گشته بود، دولت ايران مبلغ صد و پنجاه هزار تومان پول نيكل در بلژيك داد سكه كردند از صد ديناري و يك شاهي كه ده صد دينار يك قران و بيست يك شاهي يك قران بود و در عشر دوم رمضان المبارك در طهران رواج شد و ادارات دولتي بهجاي پول گرفتند و مردم نيز قبول نمودند. هرچند اين مبلغ اندك است و باز هم اصلش از فرنگ آوردهاند. ليكن براي دادوستد بد نيست. زيرا كه سفيد و سبك است.
سبب عزل آصف الدوله را اينطور گفتند: شاه قرار داده بود كه تا آخر رمضان او حاكم باشد. در وسط رمضان، شاه علي خان خواجه را نزد صدراعظم فرستاد كه چرا آصف الدوله ورثه مقتول شهاب الملك را كه در ايل هداوند واقع شده بود، ساكت نمينمايد. صدراعظم به حمايت آصف الدوله فحش زياد به علي خان داد، همچنين به شاه و سايرين بد گفت. علي خان اين خبر را به وزير دربار كه بدخواه آصف الدوله بود داد. وزير دربار گفت فردا او را معزول مينمايد. فورا پيش شاه رفت و علي خان را برد.
تفصيل را حضورا به شاه گفت. شاه متغير شد و به اغواي حكيم الملك دستخط به صدراعظم كرد كه اگر آصف الدوله را فردا معزول ننمايي او را طناب مياندازم. اين شد كه صدر او را برداشت و به عين الدوله داد. اگرچه عين الدوله با وزير دربار خوب نيست، اما چون مهرباني شاه را نسبت به او ميداند كمال فروتني را از او مينمايد.
عين الدوله، پس از نصب بر حكومت طهران، گفته است كه اقدام در كارها بعد از رمضان ميشود و يك قانوني ميخواهد بنويسد كه مردم و خبّاز و قصّاب از روي او رفتار نمايند و گفته است كه من حكومت را به اين شرط قبول ميكنم كه حكومت قزوين و مازندران و قم جزو اداره من باشد.
در عشر سوم رمضان المبارك، رياست سپور «2» طهران به ميرزا عباس خان سرتيپ مهندس داده شد و ملقب به محتسب الممالك گرديد. پلكنيك «3» رئيس قزاق ايران كه در
______________________________
(1). كموجود به معناي كمياب.
(2). ظاهرا صورت تحريف شدهاي از ساپورSapeur فرانسه در فارسي به معناي رفتگر بهكار رفته است.
(3). يعني كلنل كاساكوفسكي رئيس روسي قزاقخانه.
ص: 544
روسيه سرهنگ است و در ايران امير تومان، در اين سفر شاه به روسيه، از امپراطور خواهش كرد كه منصب سرتيپي به او داده شود و دادند.
در [عشر سوم] رمضان، ميرزا كاظم خان ممتحن السلطنه كارپرداز هشدرخان «1» از كارپردازي معزول شد و به ميرزا حسن خان نايب الوزاره دادند.
در عشر اخير رمضان، اتابيك ناخوش است و از اندرون بيرون نميآيد.
در عشر سوم رمضان، يك روز شاه در اطاق نشسته بود و كلاه در سر نداشت.
شمس الشعراء پيش آمد و بعد رفت. شاه متغير شد كه چرا در اين موقع كه من كلاه به سر ندارم آمد.
چون بعضي تركمنهاي رعيت ايران، در حوالي استرآباد، ماليات به دولت روس ميدادند و به دولت ايران نميدادند، علاء الدوله حاكم استرآباد ميخواست ماليات از آنها بگيرد. روسها به طهران نوشتند كه علاء الدوله بايد از حكومت معزول شود. فورا او را معزول كردند.
در 26 رمضان، شيخ ابراهيم كاشي واعظ كه مرد متديني است خواست برود به منبر مسجد جمعه طهران وعظ نمايد. مريدهاي ملا عباسعلي «2» واعظ كه در آنجا حضور داشتند، او را نگذاشتند كه به منبر برود. زيرا كه ملا عباسعلي نيز در آن مجلس وعظ مينمايد و از طايفه متصوفه است و مريد ملا سلطانعلي گنابادي است كه در گناباد منزل دارد و از بزرگان عرفاي عهد است و در طهران مريد زياد دارد. روز قبل، شيخ ابراهيم به منبر مسجد جمعه رفته بود و كتاب ملا سلطانعلي را همراه آورده و ايرادات به او وارد آورده و كفر او را رسانيده. از اين روي مريدهاي او، در 26 تلافي كردند. باري شيخ ابراهيم با جمعي از مريدهاي خود با حالت دادخواهي به درب خانه شاه ميرود و به شاه پيغام ميدهد كه اينطور به من ظلم كردند. محقق السلطنه سرايدارباشي اعتنايي به او نميكند و قاپوچيها او را ميزنند و از آنجا بيرون مينمايند. با اين حالت، به مسجد شاه ميآيد و به مردم ميگويد كه من به شاه دادخواهي كردم فايدهاي نكرد. حال بايد خود
______________________________
(1). همان بندر آستراخان
(2). ملا عباسعلي كيوان قزويني
ص: 545
تلافي نمايم و هر كار از دستم برآيد بهجاي آرم. بهتر اين است كه يهوديها كه واضح مسكرات ميفروشند «1» برويم ظروف آنها را بشكنيم و مسكرات را بريزيم. اوباش و الواط كه طالب چنين روزي بودند به سمع قبول اطاعت كرده با او به طرف محله يهود شتافتند و خمرههاي يهود را شكستند و الواط بعضي اموال آنها را بردند و آتش زدند.
اين خبر به شاه رسيد، به سپهسالار حكم كرد كه الواط را بگيرند. سوار و فوج فرستاد.
آنها متفرق شده بودند. قريب هشتاد نفر را به تهمت گرفتند. ليكن شيخ ابراهيم به خانه امامجمعه فرار كرد. بعضي ميگويند اين كار به اشاره اتابيك شده به جهت خرابي حاكم جديد. بهعلاوه چندي قبل هم اتابيك هزار تومان به شيخ ابراهيم داد، شيخ نگرفت و در باب منع فروش مسكرات هم وعده همراهي به شيخ ابراهيم داده بود.
شاه در اروپا دستخطي به حكيم الملك وزير دربار نوشت و داد به اين مضمون كه حكيم الملك نفس خود را فداي شاه كرد و تا زندهام او به مناصب خود باقي است و بعد از اين هم پسركهاي من بايد كمال مهرباني را به او بنمايند. اگر ننمايند عاق من هستند.
وزير دربار به منزله پدر آنهاست.
در ايام حكومت غلامرضا خان آصف الدوله به طهران، شخصي آمد به او عارض شد كه من به حلاجي لحافي دادم بدوزد. از پنبهاش يك من دزديده است. آصف الدوله به حلاج گفت چه ميگويي؟ گفت درست است. يك مثقال كم نيست. حكم داد كشيدند، يك من كم بود. حلاج گفت كم نيست. دوباره آصف الدوله به وزيرش بنان السلطنه گفت سر ترازو را بگير و بكش. كشيد ديد كم است. حلاج قبول نكرد. لاعلاج آصف الدوله خود سر ترازو را گرفت كه بكشد. حلاج بالبديهه گفت تو سر ترازو را مگير ميگويند آصف الدوله هم لحافكش است. «2» آصف الدوله بخنديد و به او انعام داد.
______________________________
(1). يعني به صورت علني و واضح و آشكار.
(2). لحافكش به معناي قواد، دلال محبت، واسطه فحشاء.
ص: 547
جلد پنجم حوادث ايام سلطنت مظفر الدين شاه مطابق رمضان 1318
مظفر الدين شاه، در عشر سوم رمضان 1318، به جهت اغتشاش طهران كه شيخ ابراهيم كاشي در محله يهود احداث كرد، متغير است و به عين الدوله حاكم طهران سفارشات به جهت نظم شهر و فتنه يهود مينمايد. در عشر سوم رمضان، جمعي يهود كه اموالشان منهوب شد، در ارگ شاه، به توپ مرواريد پناه بردند. دولت آنها را وعده اصلاح و استرداد اموال داد. شهرت دارد كه شيخ ابراهيم را گرفتند در طهران و او را تبعيد نمودند و ميگويند شيخ ابراهيم ديوانه است. ميگويند در بينظمي طهران، معاون الدوله وزير سابق تجارت و مختار السلطنه وزير سابق پليس كمك كردهاند و باعث فتنه شدهاند. بهعلاوه اين دو شخص از بدخواهان اتابيك اعظم ميباشند. به اين خيالات ميخواهند كار او را خراب نمايند. گفتند اتابيك به شاه نوشت كه زياد به مردم نبايد پيچيد شايد آشوبي برپا شود.
مشير الدوله، در عشر سوم رمضان، از براي وزارت خارجه نظامنامهاي كه اجزاء بدان بايد رفتار نمايند نوشت. در عشر سوم رمضان، مصباح الملك مستوفي از استيفاي وزارت خارجه معزول شد و اين شغل دوباره به ميرزا محمد حسين مستوفي داده شد.
در عشر سوم رمضان، معين الدوله از رياست يهود و ارامنه طهران معزول شد و اين كار را به مصباح الملك مستوفي دادند.
ص: 548
در عشر سوم رمضان، رسما سفارت انگليس به جهت آنكه رئيس يهود تبعه انگليس است از دولت ايران خسارت كه به يهود رسيده مطالبه دارد.
حكومت محمد صادق خان قجر ملقب به امير توپخانه به استرآباد به جهت درخواست دولت روشن شد. زيرا كه سابق بر اين، او رئيس كميسيون سرحدي آذربايجان بود و در آنجا به روسها خدمت كرده بود.
شاه حكومت گلپايگان و خوانسار و كمره را ضميمه حكومت عراق كرد و به پسرش عضد السلطان داد. او اين حكومات را به صاحب ديوان- كه قدري ديوانگي دارد- مقاطعه به شش هزار تومان داد، به اين معني كه شاهزاده به عراق برود ليكن مداخله در امر حكومت ننمايد.
عين الدوله دو فوج مخصوص و فوج [] را به آقا بالا خان سردار افخم داد.
اتابيك اعظم در عشر سوم رمضان، ناخوش است و از اندرون بيرون نميآيد.
با اينكه مظفر الدين شاه از وقت جلوس به سلطنت قرار داد كه به كسي بياستحقاق منصب نظامي ندهد [تا] به اين واسطه نظام وقري بگيرد، باز به حدي در اين سالها، منصب نظامي بيوقر است كه در شهر طهران جز سرباز كسي ديده نميشود كه ملبس به نظام باشد و اگر كسي بپوشد اسباب مضحكه است مگر در وقت سلام كه حضور شاه مجبورا بايد لباس نظام صاحبمنصب بپوشند.
از قراري كه معلوم شد، محرك شيخ ابراهيم جمعي از رجال بودهاند و مقصودشان بههم زدن شهر بوده است و آنها بيشتر خيالشان خرابي كار صدراعظم بوده است. شيخ ابراهيم را مقصود قرار داده بودند و به او ماهانه ميدادند. از جمله آنها معاون الدوله و مختار السلطنه بودند كه هر دو را در شب 28 رمضان گرفتند و صد سوار آنها را به طرف مشهد مقدس برد كه در آنجا توقيف باشند. قوام الدوله وزير لشكر، ناصر الملك، نصير الدوله را نيز از جمله مفسدين ميدانند و بهزودي خيال دارند كه به طرفي روانه دارند. اين جمله از هواخواهان حكيم الملك وزير دربارند و از براي او نتيجه خوبي ندارند.
در عشر اول شوال، حسام الوزاره كارگزار بوشهر شد.
ص: 549
در عشر اول شوال، ناصر الملك حاكم كردستان شد.
در عشر اول شوال، احتشام السلطنه از حكومت كردستان معزول شد و ميخواهند وزارت مختار برلن را به او بدهند.
اتابيك در عشر اول شوال، پس از گرفتاري مفسدين قوت گرفته، شعاع السلطنه را نيز از جمله مفسدين ميدانند كه شيخ ابراهيم را همراهي مينموده است.
در ماه رمضان، مردم ترانسوال با آنكه جمعيتي از آنها باقي نمانده شكست فاحشي به لشكر انگليس دادهاند. دولت انگليس از اين بابت خيلي افسرده و غمگين است.
در ماه رمضان، وضع پست ايران خيلي مغشوش است و در اغلب نقاط چاپار را دزد لخت مينمايد.
در شوال، ويكتوريا ملكه انگليس در سن هشتاد و شش به مرض ريوي وفات كرد، مطابق بيست و دوم ژانويه در ساعت شش و نيم بعدازظهر.
در غره شوال، به مشير الدوله وزير امور خارجه تمثال همايوني و حمايل [] داده شد. ميرزا عباس خان مهندس محتسب الممالك رئيس سپور حكم كرده كه در كوچههاي طهران درشكه نرود و نيز حكم كرد كه سكوهاي جلو دكاكين را كه كسبه از نو احداث كردهاند خراب نمايد.
مذاهب مردم ايران
فرنگيها و ارمنيها و كلدانيها مذهب عيسوي دارند، يهوديها مذهب موسوي، روميها «1» مذهب تسنن. ايرانيها چند مذهب دارند و بيشتر شيعي ميباشند. برخي مذهب شيخي دارند يعني در اصول با شيعي همراهاند ليكن در فروع معتقد حاجي محمد كريم خان هستند و او را ركن رابع ميدانند و جمعي ديگر از ايرانيها بابي ميباشند يعني ميرزا سيد علي محمد را قائم ميدانند و جمع قليلي در ايران ميباشند كه جمهوري هستند يعني معتقد به معاد نميباشند و هرچه از عذاب و ثواب هست ميگويند در اين دنيا ميباشد و هم جمع قليلي در ايران گبر ميباشند يعني آتشپرست.
عين الدوله بعضي ترتيبات خوب براي حكومت و پليس قرار داده و در عشر اول
______________________________
(1). غرض از روميها تركان عثماني است.
ص: 550
شوال گفته پليس قريب نود نفر اضافه شود. در عشر اول شوال، عين الدوله دو نفر دزد را گوش ببريد و چند نفر الواط را چوب زياد زد. وزارت حكومت طهران را در عشر اول شوال به ميل عين الدوله به حاجي مشير لشكر دادند.
مشكوة الدوله حاكم سابق گلپايگان و خوانسار كه در آن دو ولايت ظلم كرده بود عارض زياد از دست او آمدند به طهران و به شاه عارض شدند. شاه دستخط به عين الدوله كرد كه در ديوانخانه عدالت برود و با حضور وزير عدليه به عرض عارضين برسد. عين الدوله در آنجا مشكوة الدوله را حاضر كرد. پس از رسيدگي خواست حقانيّت رعايا را برسد، مشكوة الدوله گفت من حكومت ترا قبول ندارم، اگر بخواهي با رعايا همراهي نمايي. في الجمله مابين هر دو مفاحشه «1» شد. عين الدوله حكم داد پشت گردني به مشكوة الدوله زدند. مشكوة الدوله پناه به خانه صدراعظم برد.
اين اوقات، صدراعظم و وزير دربار مشغول دستهبندي هستند و دوست زياد مينمايند. ليكن در شوال كار اتابيك رو [به ترقي] دارد و كار وزير دربار رو به اضمحلال است. گويند از وقتي كه اتابيك دوباره صدارت يافته تا حال بيدستخط شاه، قريب صد و سي هزار تومان به مردم مواجب داده. از اين روي شاه به وزير دفتر نوشت كه بيدستخط من به احدي اگر مواجب بدهي پذيرفته نيست.
ميگويند خرج دولت ايران چهارصد هزار تومان اضافه بر دخل دارد و به روايتي ماليات ايران چهارده كرور است و مخارج هيجده كرور، ميگويند. تمام قشون ايران از سواره و سرباز و قزاق و توپچي و غيره، روهم صد هزار نفر است.
در عشر اول شوال، ناصر الوزاره از رياست كالسكههاي ميدان معزول شد. دوباره به او دادند.
صفت و حالت و خصلت مظفر الدين شاه
شاه مردي متوسط القامه چهارشانه مربوع است. چهرهاش بزرگ مايل به درازي، چشمي گشاد و سبلتي بلند كه از تمام اهالي ايران بلندتر است. چهره اين شاه از اغلب
______________________________
(1). يعني به يكديگر فحش دادند.
ص: 551
مردم مقبولتر ميباشد. مابين مردم كه ميايستد برازندگي و برتري بر سايرين دارد. ليكن قدري بينمك است. زلف كمي دارد. اما وسط سرش سفيد و پرمو است. طبيعتش متلون المزاج است. به دوستي او اطمينان كسي نميتواند بنمايد. چنانكه هر سالي به يك نفري محبت مفرط داشته و در سال بعد عداوت مفرط و قدري بلادت و كندي در ذهن دارد و زودباور ميباشد و بهكسي كه محبت دارد حرف او را همهجور ميشنود و مطيع اوست. شهوتپرست و صورتپرست است و به پسران و مرد خوشگل محبت زياد دارد و در عمل لواط بياختيار است. چنانكه ميگويند در ايام وليعهديش در تبريز شاگرد بنايي كه در عمارتش بنايي ميكرد و برورويي داشت درسپوخت و اغلب نوكرهاي خوبصورت خود را ... است چنانكه يكي از نوكرهاي مخصوص او بقال اقلي است به تركي يعني پسر بقال كه در جواني به او رغبت كرد و او را پيشخدمت خود ساخت و آن عهد از تمام نوكرهايش برتري يافت و از عشق او ديوانه بود و اين عمل شنيع در آذربايجان شهرت كرد و پدرش ناصر الدين شاه در طهران شنيد و به او نوشت كه او را بيرون نما. باز گوش نداد و با او ... ميكرد.
اين شاه قمار نيز مينمايد. از آنطرف مرد خيلي بااعتقادي است. اعتقادش به خدا و پيغمبر و ائمه عليهم السّلام به كمال است، مخصوصا به سادات احترام فوق العاده [مي] گذارد. در كرم و سخاوت حاتم عصر خود است. در حلم و بردباري بينظير است. به قول خودش هنوز از دهنش حكم قتل درنيامده، مواجب كسي را نبريده، ادب فوق العاده دارد. با نوكرهاي وليعهد خود انس زياد دارد. شاه اغلب رماتيسم دارد. همچنان ورم كليه كه اغلب در مثانهاش سنگ پيدا ميشود. بواسير نيز دارد. هر سالي چند بار درد پا و درد دست ميكند كه قوه حركت ندارد. ميگويند اين مرضهاي قبل از لواط است. «1»
شاه خط محكمي دارد. زبان فرانسه طوطيواري كمي ميداند. اشعار خيلي حفظ دارد، بيشتر اشعار فردوسي، احاديث و تاريخ به ياد دارد. نقاشي و جغرافياي قليلي ميداند. در تيراندازي بيبديل است. خود گفتند كه: نماز صبح من ترك نشده است.
______________________________
(1). جمله غلط است و بيمعني. ظاهرا ميبايست چنين باشد: مرضها از قبل (به كسر اول و فتح دوم) يعني ناشي از نتيجه، اثر و امثال آن.
ص: 552
در عشر اول شوال، حكومت مازندران را از معين الدوله قجر گرفتند و به ظهير الدوله وزير تشريفات كه در نزد عرفا ملقب به صفا علي شاه است دادند.
در عشر اول [شوال] ميخواهند وزارت پست را از وزير همايون بگيرند و جزو عمل گمرك نمايند و بر مالياتش بيفزايند. ميگويند سردار افخم به عين الدوله پنج هزار تومان پيشكش به جهت رياست دو فوج داده است. رياست قنوات شاهي را كه با وزير دربار است، به ميل او به مصدق الدوله دادند و اين قنوات خارج دروازه طهران است و سي و دو رشته قنات است.
شاه قدري علف چاي از هند خواسته و ميخواهد بدهد در جنگلهاي گيلان بكارند.
ميگويند در آنجا چاي عمل ميآيد و نيز ميگويند در آنجا چاي يافت ميشود، همچنين درخت گنهگنه و ساير نباتات.
شيخ ابراهيم كه در ماه رمضان سبب اغتشاش محله يهود بود، در اين مدت گرفتار دولت شده بود، هرچه تفحص كردند او را نيافتند تا در شب ششم شوال شيخ مذكور پناه به خانه اتابيك برد. اتابيك محض اينكه مبادا متهم شود، به سپهسالار نوشت كه بشخصه آمد و شيخ را از آنجا كشيدند و در همان شب سوار در پي او كرده به طرف كلاتش بردند كه در آنجا حبس باشد. يك روز عضد الدوله پسر فتحعلي شاه كه پيرمرد است پيش شاه رفت و شاه را نصيحت كرد كه از من گذشته و چند روزي بيش نميمانم. ليكن تو فكر كار خود را بكن. پادشاهان قاجاريه و اجداد تو به زحمت و مشقت سلطنت را به چنگ آوردهاند و از براي تو آماده كردهاند. اين ترتيباتي كه تو داده و [اين] كساني كه تو دور خود جمع كردهاي عنقريب است كه سلطنت از دست تو بهدر شود.
در 29 رمضان ميرزا هداية اللّه خان كاشي ملقب به دوام الملك به مرض سكته در سرحد ماكو كه از طرف نظام السلطنه پيشكار آذربايجان براي وصول ماليات رفته بود درگذشت.
در عشر اول شوال، عين الدوله وزارت خالصه طهران را به ميرزا ابو القاسم خان حاجي مشير لشكر داد.
شاه در رفتن به اروپا و برگشتنش به اندازهاي به مردم آذربايجان و ساير ولايات
ص: 553
عرض راه نشان و درجه و لقب و منصب داده است كه از درجه احصا و شماره بيرون است همچنين در اروپا نيز خيلي بذل نشان كرده است.
حاجي ميرزا هاشم مجتهد ساكن اصفهان كه از اجله علماي آن شهر بود، در سن [] در عشر اول شوال درگذشت و در طهران در مسجد شاه «1» از طرف دولت ختم گرفتند.
اوزان عهد مظفر الدين شاه
خروار معمول عبارت است از صد من. من چهل سير است و ده سير را يك چارك ميگويند و سير عبارت است از شانزده مثقال و هر مثقال عبارت باشد از بيست و چهار نخود متداولي و اين اوزان پايتخت است. در بعضي از ولايات اختلاف است و گويند خروار شاه عبارت از 400 من تبريز است «2» و من مذكور عبارت از من تبريز باشد كه سابقا و حال در تبريز معمول بوده و حال به ولايات ديگر هم رواج شده، اما در بعضي ولايات ايران يك من بيش از چهل سير باشد چنانكه در كاشان گويند يك من شاه و مقصود دو من تبريز دارند.
مسكوك عهد مظفر الدين شاه
دو توماني از طلا «3» كه بيست قران است وزنش []. يك توماني از طلا نيز ده قران وزنش [و] پنج هزاري «4» از طلا وزنش [] قيمت دو قران، دو هزاري از طلا [] وزنش
______________________________
(1). همان مسجدي كه امروز مسجد امام خميني خوانده ميشود. اين مسجد را فتحعلي شاه ساخته بود و بدين جهت به مسجد شاه شهرت داشت.
(2). در ايران چند جور واحد وزن بود ولي اهم آنها عبارت بود از من تبريز (- سه كيلوگرم) و من شاه (دو من تبريز- شش كيلوگرم) و من ري (دو من شاه- دوازده كيلوگرم) پس علي القاعده يك خروار شاه بايد دويست من تبريز باشد.
(3). علي القاعده تومان طلا از نظر وزن و قيمت بايد نصف دو توماني باشد ولي در متن يادداشتها قبلا نوشته شده بوده: ده قران اما خط زده و نوشته بيست قران.
(4). پنج هزاري طلا هم ميبايست به لحاظ وزن و قيمت نصف يك توماني طلا باشد. اما در متن قيمت آن دو قران آمده كه غلط است. به قياس دو هزاري طلا كه قيمتش سه هزار و ده شاهي تا چهار قران بوده، پنج
ص: 554
قيمتش سه هزار و ده شاهي يا چهار قران پول سفيد. في الجمله قيمت اينها كم و زياد ميشود به حسب قيمت طلا. از نقره دو هزاري كه به وزن دو مثقال است و يك قراني از نقره كه نيم مثقال باشد و پنج شاهي كه ربع يك مثقال است، شاهي سفيد كه به وزن [] نخود است و سه شاهي سياه قيمت دارد. از نقره پنج هزاري كه پنج مثقال بود داشتند اما كم است. از مس صد ديناري كه دو مثقال و يك شاهي كه يك مثقال است و نيم شاهي كه او را يك «پول» گويند، وزنش نيم مثقال است و پول نيكل صد ديناري سفيد وزنش يك مثقال و يك شاهي نيكل وزنش نيم مثقال باشد. اينها پولهاي داير ايران است و از پولهاي خارجه نيز در ايران بعضي رايج ميباشد.
در عشر دوم [شوال]، شهرت كرد كه پستخانه را به تحريك اتابيك به مسيونس «1» دادند. وزير همايون بيست هزار تومان زياد كرد و به خودش دوباره دادند.
عين الدوله حاكم طهران رسمش اين است كه بعضي شبها در كوچههاي طهران تنها ميگردد و از قيمت و وزن نان و نرخ تحقيق مينمايد.
در عشر دوم شوال، لقب دوام الملك را به ميرزا آقا خان كاشي برادر مرحوم دوام الملك دادند.
در عشر سوم ژانويه، موسيو آلبرت پسر [ويكتوريا] به تخت سلطنت انگلستان و هندوستان نشست و ملقب شد به ادوارد هفتم.
مناصبي كه در طهران به عين الدوله دادند از اين قرار است: خالصه حكومت طهران، حكومت حوزه شاهزاده عبد العظيم عليه السّلام، حكومت خوار و ورامين و تجريش و ايلات و اداره نظميه و سپور و انبار ديواني.
اسد اللّه خان كاشي كه پدرش در تفليس رياست خط تراموي «2» را دارد، قريب به بيست
______________________________
هزاري شايد هشت نه قران بوده باشد. اگر به قياس مسكوك نقره كه دو هزاري آن دو مثقال بود، دو توماني طلا ميبايست دو مثقال طلا باشد و يك توماني يك مثقال.
(1). يعني همان مسيونوز بلژيكي مستشار گمرك
(2).Tramway
ص: 555
اسب از براي شاه در عشر اول شوال آورد. شاه به او لقب عين خاقان را داد و به همراهانش نشان از طلا و مطّلا و غيره داد.
در عشر دوم شوال، كه شاه در جاجرود بود، به اغواي صدراعظم، وزرا به شاه عريضه نوشتند كه تكليف ما چيست؟ نميدانيم حكم اتابيك را بشنويم يا حكم وزير دربار را. هركدام بر ضد هم اجراي احكام مينمايند. شاه حوالت داد كه در طهران جواب شما را ميدهم. مقصود اتابيك از اين تدبير اين است كه شكستي براي وزير دربار هويدا نمايد.
در عشر دوم شوال، شاهزاده محمد تقي «1» ميرزا ملقب به ركن الدوله پسر محمد شاه قاجار كه در خراسان حكومت داشت به مرض سكته در سن قريب هفتاد سالگي در خراسان وفات كرد. او از شاهزادگان عظيم الشأن عهد خود [بود] بلكه در وقار و شخصيت تالي نداشت و پشت دولت ايران شكست. هفت هشت پسر دارد. ارشد عين الملك حكومت سبزوار داشت و پنداشت كه امسال ركن الدوله معزول از حكومت ميشود، لهذا بناي چاپيدن را گذاشت. شاهزاده به حكم شاه او را معزول كرد و گفت ديگر پسرهاي خود را حكومت نده.
در عشر دوم شوال، به وزير همايون ميرزا مهدي خان كه طرف ميل شاه است و مردي باخير است يك شمشير مرصع از درجه اول داده شد.
در عشر دوم شوال، هنوز مابين اتابيك اعظم و وزير دربار كدورت است و هر دو بر ضدّ يكديگر مشغول افساد ميباشند.
در عشر دوم شوال، به جهت زيادتي خرج دولت بر دخلش، اتابيك سخت پريشان است و هر روزه در فكر اين كار است كه چاره بنمايد. در عشر دوم شوال موقتا شاهزاده نير الدوله حاكم نيشابور به حكومت خراسان رفت تا بعد حاكم آنجا معين شود.
از براي حكومت خراسان چندين نفر داوطلب هستند از جمله نير الدوله صد و
______________________________
(1). در متن: علينقي كه غلط است. محمد تقي ميرزا برادر ناصر الدين شاه بود و اغلب حاكم فارس يا خراسان.
علينقلي ميرزا پسر اوست كه لقب ركن الدوله نيز بدو رسيد. نام علينقي را ظاهرا بر او نهادهاند چون اولين ركن الدوله علينقي ميرزا بود پسر فتحعلي شاه.
ص: 556
پنجاه هزار تومان پيشكش ميدهد. آصف الدوله صد هزار تومان ميدهد و وزارت آستانه رضوي را نيز ميگويد بايد ضميمه باشد. نظام الملك و سردار كل و شعاع السلطنه نيز داوطلب هستند.
در عشر دوم شوال، عيسي خان امجد الممالك پسر مرحوم اللّه قلي خان ايلخاني «1» قجر پيشخدمت شاه شد.
در عشر دوم شوال كه شاه به جاجرود رفت، بيشتر خيالش در آنجا خوشگذراني و تعيش بود. غلامرضا خان كه از طرف مادر نواده مرحوم نظام الدوله امير توپخانه و از طرف پدر نواده مرحوم ميرزا آقا خان صدراعظم نوري است كه صورتي زيبا و چهرهاي دلآرا دارد، در جاجرود شاه را انيس روز و شب بود و پسنديده آمده ملقب به مؤيد همايون گرديد.
در شب 19 شوال، سفير مقيم انگليس مسمّي به [هاردينگ] وارد طهران شد.
آلبرت امپراطور حاليه انگليس، چون مرد زنباره و شهوتپرست بود، دولت و ملت انگليس ميل نداشتند كه او را پادشاه نمايند، با آنكه عمرش پنجاه و چهار است. محض حفظ حقوق مادرش ملكه [ويكتوريا] او را پادشاه قرار دادند.
در 19 شهر شوال، حكومت خراسان را شاه به ميل اتابيك اعظم به نير الدوله داد.
يعني حاجي ملك التجار او را ضمانت كرد و صد هزار تومان و به روايتي صد و پنجاه هزار تومان هم پيشكش داد. مقصود از كلمه پيشكش كه در ايران رواج است كه ميگويند دولت ايران فلان حكومت به فلان شخص داد و پيشكش گرفت يعني آن شهر يا ولايت را شاه به مبلغ فلان تا سال فلان به حاكم فروخت كه آن [حاكم] در آن مدت مختار است هرچه با رعيت بيچاره بنمايد، از چاپيدن مال و قتل نفس و هتك ناموس، اگر بياعتدالي از حدّ گذشت و رعيت بيچاره به دار الخلافه آمد و به شاه و صدراعظم عارض شد اولا
______________________________
(1). اللّه قلي خان ايلخاني پسر موسي خان قاجار بود پسر حسينقلي خان جهانسوز. فتحعلي شاه دختر خود عزت نسا خانم را به موسي خان داد و عزت نسا خانم بعد زن حاجي ميرزا آقاسي شد و اللّه قلي خان پسر خوانده او. وي به رياست شاهزادگان و ايل قجر رسيد و ايلخاني شهرت گرفت. باغ ايلخاني كه اكنون محل بانك مركزي است از مستحدثات وي بود.
ص: 557
حاكم جواب ميدهد كه مبلغ گزافي از من پيشكش گرفتهاند، من ناچار بايد از اطراف به هر شكل كه ممكن است درآورم. اگر دولت باز به اين حرف قانع نشود، حاكم مبلغي به پيشكاران تعارف ميدهد و حكم حقانيت ميگيرد و نزد شاه، آن پيشكار اشتباهكاري مينمايد كه اين رعايا بيجهت عارضند و اغوا شدهاند. حق آن رعيت پامال بلكه مورد خطرات نيز ميشود. نمونه اين مقال آنكه مشكوة الدوله، پس از آنكه گلپايگان را چاپيد و معزول شد و رعايا به طهران آمده شاكي شدند و ادعا كردند كه قريب هفت هزار تومان مال ما را برده، پس از اين، در آن در حكم شد مجلس نمايند و به عرض عارضين برسند.
چون وزير داخله با مشكوة الدوله نسبت داشت بر حقانيت مشكوة حكم داد و ساير وزرا به ملاحظه او نيز امضا كردند كه تمام دعاوي رعايا به پانصد تومان متجاوز نيست. به اين واسطه از مهلكه جست و به يكباره حق رعايا و سادات گلپايگاني باطل و ضايع شد.
ميرزا محمد طبيب كاشاني پسر مرحوم حاجي ميرزا محمد تقي مدير الاطباي ساكن طهران در ماه شعبان ملقب به افخم الحكما گرديد.
كتاب انيس الاعلام في نصرة الاسلام در ماه شوال به طبع رسيده در طهران. اين [كتاب] دو جلد است از تأليفات فخر الاسلام واعظ است كه جديد الاسلام است و نصراني بوده و كتابها در ردّ اهل صليب نوشته و در ترويج دين اسلام كوشش دارد.
كتاب [محبوس] سنت هلن «1» كه تاريخ آن جزيره است و توقف ناپلئون اول در آن مدت هيجده ماه در آنجا را شرح داده مؤلف آن كنت دولاسكاز «2» فرانسوي است كه در شوال به زبان فارسي در دو مجلد مجلد در طهران به طبع رسيد.
ميرزا محمد حسين نطنزي مجتهد ساكن كاشان كه از اجله علماي عهد خود بود و قريب نود سال داشت وفات كرد.
در 22 شوال در مجلس دربار، با حضور اتابيك و ساير وزرا انعقاد مجلس شد و گفتگو از ترقي ماليات و رفع كسر ماليات بود كه شايد كاري بنمايند كه باقي «3» دولت چاره شود.
______________________________
(1).Prisonnier de St Helene
(2).COMTE DE Lascas
(3). باقي دولت يعني بدهكاري دولت، كسر و كمبود خرج دولت، در اصطلاح عوام باقي آوردن و باقيدار شدن به معناي بدهكار شدن است.
ص: 558
محتسب الممالك رئيس سپور قدغن كرد كه تمام حمامها را ماهي يكدفعه زير آب بزنند كه حمام و آبش پاكيزه شود و نيز حكم كرد كه قصابهاي طهران دكان قصابي را بيرون قرار ندهند و گوشت را در داخل دكان بياويزند، در عشر دوم شوال.
در عشر سوم شوال، مؤيد الدوله از حكومت فارس معزول شد و حكومت آنجا را به شعاع السلطنه دادند و پيشكاري او را به ميرزا ابراهيم معتمد السلطنه «1» تفويض داشتند.
در عشر سوم شوال حكومت عربستان و لرستان و نهاوند را به شاهزاده سالار الدوله دادند.
در ماه شوال، صدراعظم مشغول دفاع است يعني بعضي امور معظمه را به اشخاص ناقابل ميدهد كه يكجا با او دوست شوند و يكجا شاه نتواند او را معزول نمايد، به جهت خرابي كارها. مثلا بعضي حكومات را به پسرهاي شاه ميدهد كه اگر كسي ديگر بخواهد صدراعظم شود، از عهده آنها برنيايد و ناچار امر دولت خراب و آن صدراعظم زود به جهت عدم اجراي حكمش معزول شود. در شوال، صدراعظم چند دفعه از صدارت استعفا كرده، زيرا كه اگر امري را بخواهد اجرا بدارد، وزير دربار مانع آن كار است و شاه استعفاي او را قبول نكرده است.
در عشر سوم شوال، شاه ايل [آصف الدوله را كه در خمسه داشت] دويرن را [به داماد خود اقبال السلطان داده بود گرفت] به اجلال السلطنه پيشخدمت داد [و اين امر از براي اتابيك ضعف كلي است زيرا كه آصف الدوله از مخصوصان اوست] «2». در عشر سوم شوال، شاه يك روز عصر به باغ وزير دربار به ضيافت رفت و خيلي بهوجود شاه خوش گذشت و شأن وزير دربار دوچندان شد و اين كار نيز از براي اتابيك ضعف كاملي شد و اتابيك در آن روز تمارض كرد و به منزل وزير دربار محض دشمني نرفت. در عشر سوم شوال از براي اتابيك خطرات عمده است و از وزرا تملق و چاپلوسي مينمايد و آنها را با خود بر ضد وزير دربار همراه ميكند. صدراعظم مزاجش بكلي تغيير كرده و به مردم بدگويي مينمايد و همهكس را از خود ميرنجاند و اگر كسي حكمي از او بخواهد
______________________________
(1). پدر وثوق الدوله و قوام السلطنه.
(2). قسمتهاي بين دو قلاب را مؤلف ظاهرا در متن نوشته و بعد خط زده و نوشته: دويرن را
ص: 559
نميدهد و فحش ميدهد و هيچ به امور مملكت نميرسد و اغلبي از روزها يا ميگويد ناخوشم يا متغير است. احدي عرض خود را به او نميتواند بنمايد، چون ميداند معزول ميشود، دائم مشغول پول جمع كردن است.
گويند شاه كه بيست و چهار كرور و كسري از دولت روس قرض كرد و قرار دادند در مدت معلوم نود و نه كرور به تدريج پسبگيرند. چهار كرور محض اين قرارداد به صدراعظم تعارف دادهاند.
در عشر سوم شوال، اسمعيل خان پسر مرحوم آصف الدوله «1» قجر كه وزير پليس و بيگلربيگي طهران بود، به سن قريب پنجاه به مرض سكته وفات كرد.
شاه از سوقات فرنگ يك مطبعه بزرگي آورده و به عكاسباشي داده كه عكس بدو چاپ نمايند و همچنين خيال دارد بعضي كتب به طبع برساند.
زمستان امسال خيلي كم بارش بود و يك دو برف بيشتر در طهران نيامد و آن هم پا نگرفت و خطر كلي از براي غله سال نو است. بهعلاوه چون زمستانش سرد نشد، حاصل را جلو مياندازد. خداي تعالي رحم نمايد.
امسال در ايران، مرض سكته فراوان شده در اين زمستان خيلي مردم به اين مرض مردند.
شاه به نديم السلطان گفته كه در حوالي عمارت سلطنت يك اداره دار الترجمه ايجاد نمايد مشتمل بر مترجمين از تمام السنه خارجه كه روزنامههاي خارجه را ترجمه نمايند و به نظر شاه و نديم السلطان برسانند.
اتابيك اعظم در عشر سوم به اعتماد السلطنه وزير دار الطباعه گفت كه در روزنامه ايران بنويس كه هركسي از اهل ايران كه در مملكت خارجه متوقف است و بخواهد روزنامه فارسي بنويسد، بايد به اجازه وزير روزنامه طهران باشد و الّا ننويسد. در عشر سوم شوال، صاحبان روزنامه معارف و روزنامه تربيت ميخواهند ديگر روزنامه ننويسند.
زيرا كه صدراعظم قدغن كرده بود كه از خارجه ديگر روزنامه فارسي نياورند.
______________________________
(1). ظاهرا منظور محمد قلي خان آصف الدوله است پسر اللّه يار خان آصف الدوله دولو قاجار.
ص: 560
مردمان متمدن ميگويند اتابيك اعظم دشمن تمدن و علم و ترقي است و راست ميگويند و به ادبا و علما و صناعين دشمني دارد. بيشتر [مايل] به مردم احمق بيپدر رذل است. «1»
در عشر اول ذي قعده، شاه درد پاي سخت دارد. ميگويند اين مرضش از كثرت ...
است.
عون الملك از كارگزاري استرآباد در عشر اول ذي قعده معزول شد و كارگزاري آنجا را به علي اشرف خان احتشام الوزارة دادند.
در عشر اخير شوال، نظام السلطنه از پيشكاري آذربايجان استعفا كرد. ليكن شاه استعفاي او را قبول نكرد.
عبد اللّه خان ملقب به ناظم السلطنه قجر پسر مرحوم علاء الدوله امير نظام تمام اموال خود را وقف كرد كه براي حضرت سيد الشهدا عليه السّلام تعزيهداري شود و وقفنامه محكمي در اين باب نوشت و دست اولاد خود را از وقفنامه كوتاه كرد.
در عشر اول ذي قعده، حكومت خمسه را به شاهزاده عز الدوله دادند. وي مردي پستفطرت و طماع و شقي است و در لئامت بيبديل است. قامتش نصف مردهاي متداولي است. عموي شاه عهد است.
شاهزاده ظفر السلطنه در ذيقعده از حكومت همدان استعفا كرد به خيال اينكه به طهران آمده حكومت بزرگتر بگيرد. شاه استعفاي او را قبول نكرد.
شاه در عشر دوم ذي قعده درد پا و درد دست سخت دارد. ميگويند در هواي ابر اين مرض سختتر ميشود. در عشر اول ذيقعده شاه در حالت ناخوشي، در حضور جمعي، به درگاه حضرت احديت ناليد و عرض كرد كه تو مردم ايران را به من سپردهاي و من ميخواهم آنها در راحت باشند و اگر غير از اين بشود، تو ميداني كه به گردن من نيست و گريه بسياري نيز كرد. اما هزار حيف كه اين مطالب را ميگويد، اما حكام و نوكرهاي بيرحم رشوهخوار را به گردن مردم سوار كرده هرچه ميخواهند مينمايند.
______________________________
(1). همه مستبدان و ديكتاتوران جهان چنين بودند. زيرا افراد اصيل و پدر و مادردار زير بار اطاعت كوركورانه نميروند و به اصطلاح خود را نميفروشند.
ص: 561
در هشتم ذي قعده از قراين معلوم ميشود كه اتابيك با وزير دربار صلح ظاهر [ي] كرد، ليكن محال است اين محبت به دوام بكشد. زيرا كه گفتگو سر منصب است. ناچار كارهاي يكديگر را خراب مينمايند. تا يك نفر غالب و ديگري مغلوب شود و در ضمن مردم جزء و رعيت و ملت و دولت پايمال خواهد شد.
گويند صدق الدوله پيشخدمت كه حكومت ملاير و تويسركان را دارد، قريب هفتاد هزار تومان مردم آنجا را جريمه كرده رعاياي آنجا در قم و همدان و طهران متظلم شدهاند. اما تظلمشان فايده ندارد. زيرا كه شاه از او حمايت دارد. گويند قوام الدوله وزير لشكر عريضه به شاه نوشته كه سپهسالار دويست سيصد هزار تومان برات مكرر صادر كرده و من هم مجبورا امضا كردهام و اگر جز اين باشد مال و جانم مال شاه است و روي اين سخن را با اتابيك دارد، كنايه از آنكه او هم در اين فايده شريك بوده.
در عشر دوم ذي قعده، ادارات وزراي طهران اغلب معطل است. زيرا كه هيچ امري اجرا نميشود. بعضي از وزرا ناخوش ميباشند. بعضي تجاهل مينمايند و تمارض دارند. اتابيك هم اغلب يا ناخوش ميباشد يا تمارض كرده از صدارت استعفا داده چون نقدا كسي نيست كه صدارت را از عهده برآيد، شاه او را تملق گفته به كارش مسلط مينمايد.
در ذي قعده چون [] خان پسر حشمة الدوله در كمره و اطراف آن كمال بياعتدالي و بيناموسي را كرده و واضح در شوارع با جمعي از سوارهاي خود دزدي مينمايند، دو سه سوار باهم متحد شده او را به تير جراحت ميكنند اما كشنده نيست.
بيچاره رعايا، هرچه به طهران شكايت كردند نتيجه نداد و او را دولت به طهران خواست.
اعتنا نكرد و نيامد.
ميرزا سلمان مستوفي ملقب به بيان السلطنه، در عشر اول ذي قعده پيشكار حكومت خمسه ميشود.
در عشر دوم ذي قعده، شاه يك روز گفت هر روز كه صدراعظم پيش من نيايد وزرا هم نيايند. شاه در عشر دوم ذي قعده، قدري درد پايش بهتر است و گفت هر روز كه بهتر شدم به حضرت عبد العظيم عليه السّلام ميروم. ليكن جرأت نميكند آنجا برود. زيرا كه پدرش
ص: 562
را در آنجا كشتند. بهعلاوه اين اوقات هم، اغلب مردم با شاه به جهت نرسيدن به داد رعايا عداوت دارند.
جمع و خرج ماليه امساله دولت روس هفتاد و سه ميليون و چهارصد و چهل و سه هزار و چهارصد و سي منات اضافه دارد. در هلاند، براي بوئرها معاون جمع مينمايند. اين اوقات بوئرها حمله به شهر كاپ «1» كه از متصرفات انگليس است نمودهاند و آنجا را فروگرفته و خود را به بوئرهاي آنجا رسانيده و كار بر انگليس سخت شده. نه ميتوانند دست بكشند نه ميتوانند بيش از اين تحمل و مخارج نمايند. لرد سالزبوري وزير اعظم انگليس گفته لازم است بر جهاندن اين جنگ و مداومت در اين قتال كه حيات مملكت انگليس متوقف و منوط به آن است.
در ماه شوال در تبريز تأسيس مطبعه سربي ميشود.
بر روي تابوت ملكه انگليس، به زبان لاتين اين عبارت نوشته شده: «اينجا خوابيده است ملكه ذي اقتدار نيك محضر عاليحضرت ويكتوريا اول، ملكه حامي دين، ملكه بريطانياي كبير و امپراطوري هندوستان». روزي كه نعش ملكه را به معبد آلبرت بردند يك كرور نفس حضور داشتند.
امسال در ممالك فرنگ سرماي شديد شده و برف زياد باريده. در پاريس مردم زياد از سرما تلف شدهاند. جمع و خرج تجارت انگليس در سنه 1900 ميلادي، صد و سي كرور اضافه بر سابق دارد.
در شب بيستم شهر ذي قعده، ميرزا محمدحسين وقايعنگار مستوفي اطباء پسر مرحوم وقايعنگار قاجار «2» مروي، در سن قريب به شصت به مرض مطبقه در طهران وفات كرد. يك پسر بزرگ؟ ... و يك [] شب قبل از وفاتش خواب ديد كه حضرت علي مرتضي در طرف راستش نشسته و امام حسين عليها السّلام در طرف چپش، آنوقت امام حسين به پدرش عرض مينمايد كه مطالب و كارهاي وقايعنگار را برآوردي؟ ميفرمايد آنچه از خدا و من خواست برآورده شد.
______________________________
(1).Cap Town بندري در منتهي اليه افريقا.
(2). منظور ميرزا محمد صادق مروزي وقايعنگار از بزرگان ادبا و شعرا و رجال دربار فتحعلي شاه است كه در شعر هما تخلص ميكرد.
ص: 563
در شوال، رياست ايلات اطراف طهران را به عنايت السلطنه دادند.
در بيست و سوم شهر ذي قعده، شاه محض مرحمت فوق العاده و قوت كار صدارت از صبح تا شام به پارك اتابيك اعظم رفت و خيلي در آن روز به شاه خوش آيند شد. با اينكه چندي قبل هم به پارك اتابيك رفته بود. در عشر سوم ذي قعده، شاه يك قبضه قمه مرصع و لقب سرداري به حاجب الدوله فراشباشي داد.
در عشر سوم ذي قعده، وزارت پستخانه را به اصرار اتابيك اعظم، شاه از وزير همايون گرفت و به معين الملك پسر امين الدوله داد.
در پنجشنبه بيست و نهم ذي قعده، چهار ساعت و چهل و دو دقيقه از دسته گذشته تحويل حمل سال اودئيل شد. شاه ايران در اطاق موزه طهران نشست وزرا و علما و صاحبان مناصب در حضورش آمده از شاه عيدي گرفتند. هركدام يك كيسه شاهي كه تقريبا صد و هشتاد شاهي سفيد داشت و به علما و وزرا چند دانه دو هزاري زرد هم اضافه داشت. تقريبا جمعيت آن اطاق هزار و پانصد نفر ميشدند كه همه به رقعه دعوت از جانب ظهير الدوله وزير تشريفات مدعو بودند. شاه هر سال معمولش اين بود كه به دست خود شاهي به مردم ميداد. امسال بعضي را خود ميداد و پس از آنكه خسته شد، ظهير الدوله از حضور شاه برميداشت و به مردم ميداد. شاه بعد از آنكه از سفر فرنگ آمد، رسم كرد كه اگر اهل نظام «1» به او سلام ميدهد جواب به آنها بدهد و هيچ شاهي در ايران جواب سلام نظام را نداده است.
تا امروز كه دوم عيد سال اودئيل «2» است، بارش و برف در طهران در اين مدت سه ماه زمستان نيامده است و ميگويند چهل پنجاه سال است كه چنين واقعهاي روي نداده است. خداي تعالي امسال را به خير بگرداند. مردم خيلي واهمه دارند. ميگويند امسال گندم طهران به چهل تومان ميرسد.
جمعيت ممالك آلمان، در 1318 هجري، صد و دوازده كرور و سيصد و چهل و پنج هزار نفر به شمار آمده. در ظرف پنج سال اخير، هشت كرور اضافه شده.
______________________________
(1). اهل نظام يعني افراد قشون از افسر تا سرباز.
(2). اودئيل به معناي سال گاو، دومين سال از دوره دوازدهگانه سال چيني.
ص: 564
امسال مقصرين اهل چين معلوم شد كه سبب اغتشاش چين شدهاند. در حضور وكلاي خارجه، به حكم دولت چين، ده هزار نفر به قتل رسيدند.
برآورد مخارج قشون دولت انگليس براي سال اودئيل صد و هفتاد و پنج كرور و چهارصد و پانزده ليره است. كليه عدد قشون آن دولت چهارصد و پنجاه هزار نفر خواهد بود.
در هفتم مارس، مابين انگليس و بوئر جنگ سخت شده ليكن ظفر دولت انگليس راست. در ششم مارس، هنگامي كه امپراطور آلمان، با كالسكه در شهر برمن «1» گردش ميكرده شخص مجنوني پارهآهني بدو انداخته مختصر زخمي وارد آورده.
بعد از آنكه قدغن شد معاون الدوله در خراسان بماند، رياست بانك انگليس را كه با او بود، در عشر سوم ذي قعده از او گرفته به ملاحظه اتابيك اعظم به مهندس الممالك «2» وزير فوايد دادند.
در عشر اخير ذي قعده، شاه گفت كه هركس از وزرا و ساير رجال دولت كه ميخواهند پيش من بيايند، بايد در خدمت اتابيك بيايند و الّا تنها حق آمدن ندارند. در روز سوم عيد، شاه قدغن كرد كه هرچه شاهزاده در طهران بود به حضورش نايل شده به تمام عيدي داد و عكس آنها را برداشت. در عشر اول ذي حجه، شاه يك سردوشي الماس با پالتو ترمه به امين حضرت آبدارباشي خلعت داد. در عشر اول ذي حجه، شاه به صاحبمنصبان نظام كه در غياب شاه، اردو در بيرون طهران داشتند، هريك را به فراخور حال درجه و امتياز داد.
در عشر اول ذي حجه، به سيف الدين ميرزا مدير توپخانه سردوشي الماس از درجه چهارم داده شد. در عشر اول ذي حجه، به صوابديد اتابيك اعظم شاه بدان سر است كه گمركات شهرهايي كه به سرحد راه ندارد بردارد و گمرك را فقط در سرحد قرار بدهد، در صدي پنج يعني آنچه از داخله به خارجه ميرود آنچه از خارجه به داخله ميآيد و اين كار كلي تفاوت عمل از براي دولت ايران دارد.
______________________________
(1).Bermen .
(2). ميرزا نظام الدين مهندس الممالك كاشي.
ص: 565
در عشر دوم صفر، پلكنيك جنرال تبعه روس كه رياست قزاق را دارد، به حكم شاه از سپهسالار اطاعت مينمايد و در ميدان مشق به حكم او دفيلهاي ميدهد و تا اين ماه از هيچكس اطاعت نميكرد مگر از نايب السلطنه كه در عهد شاه شهيد سپهسالار بود.
[در] سالهاي اخير، طهران هوا به درجهاي بود كه چغالهبادام و آلو بعد از سيزده عيد نوروز خوردني ميشد. امسال به جهت گرمي و عدم باران قبل از عيد آمد.
در روز تحويل امسال، شاه محض مرحمت فوق العاده و ملاحظه وزير دربار، يك عصاي جواهر، به دست خودش به مصدق الدوله رئيس قنوات داد.
در عشر دوم ذي حجه، كه مردم طهران بكلي مأيوس از باران و منتظر قحطي بودند، باران رحمت چند كرت به طهران و به قدر كفاف آمد و مردم آسوده شدند و هواي طهران سرد شد و به كوههاي اطراف برف كامل آمد و قنوات زياد شد.
در عشر دوم ذي حجه، شاه مرض درد دستش عود كرده است. در عشر دوم ذي حجه، چهل نفر از سربازهاي فوج نهاوند بهجهت نرسيدن مواجبشان به توپ مرواريد پناه بردند. شاه چند نفر فرستاد كه آنها بيايند و مطالب خود را عرض نمايند.
قبول نكردند. سپهسالار خود به سر آنها رفت باز نپذيرفتند. زيرا كه نرسيدن مواجب را از سپهسالار ميدانستند. سپهسالار متغير شد و قداره براي وكيل حواله كرد. وكيل با تفنگ خود روي به سپهسالار آورد. سپهسالار تفنگ را رد كرده با قداره به مغز او زد، بشكافت و بعد از آن چهل نفر را در نزد شاه مقصر قلمداد كرده و تمام را برده چوب زد. بعضي را اخراج و بعضي را حبس كرد. گفتند به شاه مردم رسانيدند كه آنها مقصر نيستند.
سپهسالار از ترس آنكه مبادا آنها را رها كرده دوباره به شاه عارض شوند آنها را بند كرده و در آنجا مخارج خوب به آنها ميدهد.
در يوم غدير خم، سفير انگليس نامه جلوس سلطنت پادشاه جديد انگلستان را تقديم حضور شاه داشت.
در عشر دوم و سوم ذي حجه، نرخ طهران رو به تنزل گذاشته برنج يك ري هشت نه هزار شده است. ماست چاركي پنج شاهي، پنير سيري صد دينار.
ميرزا محمود خان پسر مرحوم قايممقام ميرزا ابو الحسن خان كه مرد لامذهب و
ص: 566
دهري است با آنكه از سادات است و از منشيهاي اتابيك اعظم ميباشد و به جهت امر موقوفه با پسرعموي خود حاجي ميرزا علي اكبر خان وكالت داده بود. ميرزا محمد خان وكيل الدوله منشي حضور شاه كه طرف ميل اتابيك است، روزي در حضور اتابيك براي ميرزا محمود خان در امر موقوفه كارشكني ميكرد، ميرزا محمود خان از او دل پر شد. «1» تا روز بيست و چهارم ذي حجة، وكيل الدوله آمد از حياط ديوانخانه بگذرد. ميرزا محمود خان گفت من با تو حرفي دارم. وكيل الدوله گفت من وقت ندارم كه بشنوم. ميرزا محمود خان برآشفته گفت قضيه ديروز است كه از براي من فتنه مينمايي. در بين گفتگو به هم فحش دادند. وكيل الدوله به او حمله كرده چون ميرزا محمود خان بنيهاش قوي [تر بود] او را كتك فراوان زده به اتابيك ميرسد. حكم كرد ميرزا محمود خان را از طهران اخراج كردند و به ده خودش در عراق بردند.
در عشر اول ذي حجه، عين الملك پسر بزرگ مرحوم شاهزاده ركن الدوله بن محمد شاه قاجار ملقب به ركن الدوله گرديد.
در عشر دوم ذي حجه، شاه قرار داد كه كسي ديگر بياستحقاق لقب نگيرد و آنوقت هم از براي صحّه بايد مبلغي پيشكش بدهند. در عشر سوم ذي حجه، شاه و اتابيك به خيال جرح و تعديل ماليات ميباشند.
عين الدوله حاكم طهران، در عشر سوم ذي حجه، يك نفر مميز واگن راهآهن شهر را كه متعلق به روس است به تهمت آنكه با زني صحبت كرده چوب زد. عين الدوله تا حال در خيال ارزاني نان نيست و يك من تبريز نان را هفت عباسي ميفروشند. به خبازها گفته در سر خرمن امسال، قرار قيمت نان را ميگذارم.
در شنبه غره محرم، اودئيل هزار و سيصد و نوزده هجري شروع شد. در عشر اول اين ماه، شاه تعزيه و روضهخواني در حياط معروف به صندوقخانه جلو باغ گلستان طهران دارد. خود هم با حرم ميآيد. از پشت پرده مينشيند. در اين ماه شاه عزاداري ميكند و لباس سياه ميپوشد و به فقرا [چيز] ميدهد. و در كارهاي خير راغب است.
______________________________
(1). يعني دل پري پيدا كرد. دلگيري، دلخوري و رنجش.
ص: 567
تجار و مردم و رعيت خيلي از شاه جهت برداشتن گمركات در شهرهاي داخله ايران راضي هستند و ميگويند مأكولات ارزان خواهد شد و سابق در گمرك نظم نبود و اجزاي گمرك خيلي تعدي ميكردند و هرچه ميخواستند ميگرفتند. تمام موقوف شد. در اجناس داخله و خارجه به يك ميزان صد پنج شد يعني از صد تومان جنس پنج تومان ميگيرند. فقط ضرر اين كار از براي جنس خارجه است كه به ايران داده ميشود. موسيو نوز رئيس گمرك بازديد كرده كه امسال گمرك از همين صد پنج، شش كرور تومان خواهد شد. بعد از مدتي به بيست كرور گمرك ايران خواهد رسيد.
در عشر اخير ذي حجه، ما بين اتابيك و وزير دربار صلح شد و مراوده كامل شد.
چندي قبل در پطرزبورغ مابين دولت و شاگردهاي مدارس نزاع شد و اهل شهر شوريدند و گفتند ما سلطان نميخواهيم.
اين اوقات، در بعضي از شهرهاي ترانسوال بيرق انگليس را افراشتند. اما باز ترانسوالها و اهالي كاپ دست از جنگ برنداشتند و ميگويند اگر يك نفر از ما [هم] بماند دست برنداريم. به اين واسطه خسارت كلي به انگليس رسيده ميگويند ضرر انگليس از دو هزار كرور بيش است و حال بدان سرند كه ديگر صلح با ترانسوالها ننمايند.
تا ماه ذي حجه در هند و بمبئي طاعون موجود است و بيداد كرده و عده اموات زياد شده است.
در عشر اول محرم، حاجي ملك التجار در طهران انعقاد بانكي كرده كه به اعتبار به مردم پول قرض بدهد از قرار توماني صد دينار.
در عشر اول محرم، آصف الملك برادر آصف السلطنه در طهران وفات كرد. در عشر اول محرم ميرزا محمد خان پيشخدمت همايوني پسر ميرزا حسن خان مستوفي كاشاني ملقب به امجد الممالك شد.
در ذي حجه در عراق عرب وبا شدت دارد.
در ذي حجه در تبريز اغتشاش سخت مابين علما و دولت شد. به اين واسطه، قرار شد وليعهد به طهران بيايد و نظام السلطنه هم از پيشكاري و وزارت معزول بشود و
ص: 568
محمد باقر خان سردار كل به جهت پيشكاري آنجا برود. از اين بابت، اتابيك بسيار خشنود است. زيرا كه سردار كل داماد صدارت ميباشد بهعلاوه با نظام السلطنه اتابيك دشمن است. زيرا كه ميترسد صدراعظم بشود. هميشه ميخواهد نظام السلطنه به سخافت رأي و تدبير در نزد شاه و مردم قلمداد شود كه از حيّز «1» صدارت بيفتد.
در محرم هيچ بارش به طهران نيامد. مردم خيلي دستپاچه شدند و خطر گراني داشت. زيرا كه اطراف طهران خيلي از حاصل خشك شده بود. روضهخوانها در بالاي منابر خداي تعالي را به حضرت سيد الشهدا عليه السّلام قسم دادند و مردم گريه و زاري نمودند.
از معجزه آن حضرت در عصر عاشورا، بارش بسيار شديدي به طهران و اطرافش آمد كه رودها از سيل سرازير شد و مردم خشنود و متشكر شدند و از معجزه آن حضرت دانستند.
شاه در محرم خيال دارد كه در دوشانتپه احداث باغ جديدي نمايد. يك نفر از معلمين اطريشي را كه در عمل تلنبه دستي دارد براي اين كار حاضر كرده است.
شاه خيال دارد در سرخهحصار كه از باغات سلطنتي است و در دو فرسخي طهران واقع است احداث چمن و اصطخري نمايد. مخارج اين كار را بيست و دو هزار تومان بازديد كردهاند. «2» در عشر دوم محرم، هر دو دست شاه درد ميكند.
اتابيك در يازدهم محرم، در تلگرافخانه باغ رفت و با تبريز حضورا مخابره داد. گويا شورش و اغتشاش آنجا نخوابيده.
پس از رفتن شعاع السلطنه به شيراز، قوام الملك شيرازي را كه از موّالين «3» و محترمين شيراز است [و] در حقيقت در تمام فارس قدرت دارد هر حاكمي كه به شيراز ميرود بايد دستنشانده او باشد، با آنكه به تمام شيرازيها تعدي كرده و مال همه را برده، باز مطيع و منقاد او هستند، شعاع السلطنه او را خواست بگيرد و محبوس نمايد يا صد هزار تومان از او بگيرد. قوام الملك كه هرگز اطاعت هيچ حاكمي را نكرده سر برزد «4» و درشتي
______________________________
(1). متن: حيض
(2). بازديد كردهاند به معناي تخمين زدهاند.
(3). موّالين جمع موّال به معناي بسيار پولدار و توانگر و دارا.
(4). سركشي كرد، سر فرود نياورد.
ص: 569
آغاز كرد. شاهزاده هم كه جوان متهور سخيف الرايي است حكم داد به هر نحو باشد او را به چنگ آرند. قوام ناچار به امامزاده شاهچراغ پناه برد. شاهزاده گفت آنجا را به توپ ببندند. مردم شهر به يكباره شوريدند و ارگ را محاصره نمودند. اين خبر به طهران رسيد. اتابيك در تلگرافخانه رفت و با شيراز صحبت كرد و به قوام گفت كه شيراز را ساكت نمايد تا من چاره اين كار را بكنم. ديگر حكومت شاهزاده با اين شكل مشكل است. تلگراف به طهران زده كه من هفتاد هزار تومان مخارج سفر كردهام. دولت بدهد.
من عود كنم «1» و الّا قوام را به من بسپرد. مخارج خود را از او درميآورم.
در عربستان ميگويند شورش برپاست. در عراق ميگويند شورش است.
عضد السلطان خيال دارد دو نفر متمول را از براي فايده خود بكشد.
در يكي از سرحدهاي ايران، تفنگ بسياري گرفتار گمركچي شده و صاحبش پيدا نيست. در سيزدهم محرم آن تفنگها را در طهران نزد شاه آوردند. اتابيك، در محرم، كمال قدرت و قوت را دارد. اهل در خانه از دوست و دشمن كه او را ميبينند از ترس ميلرزند. حتي وزير دربار هم از او خيلي ترس دارد. شاه هم كه او را ميبيند خيلي فروتني و تملق ميكند. اگر شاه در اطاق عمومي خود ميشنود كه اتابيك وارد باغ شد، از شوخي دست باز ميدارد. حتي آنكه از بيرون به او خبر ميدهند كه اتابيك آمد، شوخي شاه ديگر نميكند.
در عشر دوم محرم، غلامحسين خان گرانمايه پسر ميرزا رضا خان مؤيد السلطنه وزير مختار سابق [ايران در] آلمان پيشخدمت ميشود. در محرم فتح اللّه خان بيگلربيگي امير تومان رشتي ملقب به سالار افخم ميشود. «2»
اين روزها شاه قدغن كرده كه به كسي برات انعام داده نشود. اگر به كسي هم بدهد رمزي در برات ميگذارد كه مابين او و اتابيك مرموز است كه كسي نتواند برات يا دستخط بسازد. در عشر دوم محرم، وزير دفتر و بعضي از مستوفيها كتابچه ماليات هذه السنه را ميخوانند.
______________________________
(1). يعني برگردم.
(2). همان سپهدار رشتي كه در رياست وزرائي او كودتاي سوم حوت روي داد. اين مرد با دادن پيشكشهاي مكرر القاب متعددي حاصل كرد.
ص: 570
گفتند در شيراز، يك روز، ميرزا ابراهيم معتمد السلطنه، در حضور شعاع السلطنه، انفيه ميكشيد. شاهزاده متغير شد و گفت خيلي ميرزاي بيادبي هستي. او را بلند كنيد، معتمد السلطنه قهر كرد و به منزل خود رفت [و] گفت ديگر من وزارت نميكنم. شاهزاده گفتند ماهي پانصد تومان از براي او قرار داده كه مداخله در حكومت ننمايد.
در عشر دوم محرم، يك روز در يكي از اطاقهاي حياط دربار با حضور جمعي از امرا، علاء الدوله قجر لعن مقاتل حضرت سيد الشهدا عليه السّلام مينمود. عين الدوله حاكم طهران حاضر بود خنديد و گفت چرا اينقدر به يزيد لعنت ميكني. يعني به خودت لعنت نما.
زيرا كه مردم قجر را از نسل يزيد ميدانند. بهعلاوه ميانه عوام معروف ميباشد كه خنجر شمر در خانه مرحوم جان «1» محمد خان جدّ علاء الدوله ميباشد. خلاصه حاجي صدر السلطنه پسر مرحوم ميرزا آقا خان صدراعظم كه سابق سفير اتازوني «2» بود و في الجمله سفه و تهور دارد، خنده از ساير حضار بيشتر نمود. علاء الدوله برآشفت و به او درشت گفت. پاسخ شنيد. آخر به مفاحشه كشيد و به پدر و جد يكديگر فحشها دادند.
خبر به شاه و اتابيك رسيد، خنده نمودند [و] گفتند بايد صلح نمايند.
شعاع السلطنه وقتي كه به شيراز ميرفته در بين راه به كاشان رسيد، ميرزا احمد خان اعتبار الممالك غفاري كاشاني كه در آنوقت نايب الحكومه كاشان بود، از شاهزاده پيشواز نكرد. شاهزاده فرستاد او را آورده پشت گردني زدند. گفتند قوام الملك شيرازي كه در شاه چراغ بست نشسته بود شعاع السلطنه پنجاه نفر سوار به اتفاق يكي از اجزاي خود فرستاده او را از بست بكشند. مردم شوريدند به همراهي ايلات آن پنجاه نفر را گرفته بيسيرت نمودند.
علاء الملك سفير [ايران در] عثماني را به طهران خواستند. در عشر دوم محرم وارد شد. حال عزل و نصبش معلوم نيست.
______________________________
(1). متن: جام محمد. در باب جان محمد خان و فتحعلي شاه قصه شيريني در تاريخ عضدي آمده.
(2). حسينقلي خان صدر السلطنه هفتمين و آخرين فرزند ميرزا آقا خان نوري كه نخستين سفير ايران، در ممالك متحده آمريكا بود و از اين روي به حاجي واشنگتن شهرت يافته بود. هرچند كه اعتماد السلطنه هم حسينقلي خان را «ديوانه» ميخواند ولي گزارشهاي او از امريكا دليل بر عمق مطالعه و دقتنظر اوست.
ص: 571
شاه يك نفر گلكار فرنگي به جهت عمارت گلستان طهران دارد كه سالي شش هزار تومان به او مواجب ميدهد. در هيجدهم محرم، شاه يك تنپوش به او داد و گفت بايد از اين به بعد لباس ايراني بپوشي و كلاه ايراني سر بگذاري. زيرا كه تو نوكر ايران هستي چنانكه ايرانيها هم كه به فرنگ به نوكري ميروند لباس فرنگي ميپوشند.
مؤيد الدوله حاكم سابق فارس «1»، در عشر دوم محرم، وارد طهران شد. خيلي مقروض و پريشان است. در اين سفر ضرر كرده. زيرا كه مدت حكومتش پنج شش ماه بيشتر طول نكشيد.
ميگويند اتابيك از اينكه پسرهاي شاه را به حكومات فرستاده و اينطور اغتشاش كردهاند سخت پشيمان است. مردم ميگويند به جهت تعدي پسرهاي شاه فساد بزرگي روي خواهد داد.
سياسيدانها ميگويند دول مترصد اين ميباشند كه ببينند انتهاي جنگ انگليس با ترانسوال و مجادله چين با بعضي از دول به كجا خواهد انجاميد. آنوقت يك جنگ بزرگ در عالم روي خواهد داد كه اغلبي از دول شريك خواهند بود. دولت ايران هم از طرف كردستان احتمال ضرر ميبرد. «2»
در محرم، ميرزا سيد ابراهيم مستوفي از منشيهاي اتابيك ملقب به وقار السلطنه و مخلع به يك جبه شمسه مرصع شد و رياست قنات حاجي عليرضا «3» را به او سپردند.
______________________________
(1). ابو الفتح ميرزا پسر حسام السلطنه سلطان مراد ميرزا فاتح هرات كه درباره خود گفته بود
مؤيد الدوله ابو الفتح رادصهر شه و گوهر سلطان مراد
(2). اين جنگ روي داد با همه اين جزئيات. جنگ جهاني اول از 1914 تا 1918 ادامه يافت و چندين دولت در آن شركت كردند و ايران هم با وجود اعلام بيطرفي از ناحيه غرب سهل است كه از شمال و جنوب هم بر اثر برخورد روسها و انگليسها با عثمانيها و آلمانيها با يكديگر زيان فراوان ديد.
(3). قنات حاجي عليرضا قناتي بود در طهران كه ميرزا عليرضا پسر ميرزا ابراهيم خان شيرازي اعتماد الدوله ايجاد كرد. ميرزا عليرضا در هنگام مغضوب شدن پدرش چون طفل بود كشته نشد ولي مقطوع النسل گرديد و بعدها در حرم فتحعلي شاه چونان ديگر خواجهها خدمت ميكرد. ولي مورد احترام همگان بود. وي برادر علي اكبر خان جد خاندان قوام شيرازي بود.
ص: 572
طبايع اهالي بلاد ايران
در محرم، چند نفر از اهالي بلجيك را كه دولت ايران خواسته بود وارد طهران شدند.
گويا خيال دارند عمل ماليات را به آنها بسپارند. عين الدوله حكم كرده كه كسي در طهران اسب ندواند و درشكههاي كرايه شب بيچراغ حركت ننمايند، ليكن كسي گوش نميدهد.
در شب بيستم محرم، يك نفر فراش شاهي، مسمّي به اسمعيل مست كرد و درست سر آب يك نفر دهاتي را كشت با خنجر.
نظم و ترتيب پستخانه را دولت ايران به يك نفر از اهالي بلجيك داده است. اگرچه وزارت با معين الملك است ليكن حق مداخله معين الملك ندارد. ماهي پانصد تومان ازين كار ميگيرد.
رياست مدرسه فلاحت را از فخيم السلطنه گرفتند و به [] هراتي الاصل دادند و دولت از براي اين مدرسه در محرم ماهي پانصد تومان مخارج قرار داد.
در مسجد حاجي ملا محمد جعفر كه در عود لاجان است و روضهخواني مينمايند.
حاجي ملا محمد باقر نام طهراني كه از زهّاد است شب حضرت امام دوازدهم عليه السّلام را خواب ميبيند كه در آن مسجد تشريف آورده مردم عرض مينمايند كه ما از دست رفتيم و امور خراب است. حضرت به سيدي كه حضور داشته ميفرمايد روضه بخوان و به آقا شيخ عيسي مجتهد پسر مرحوم ملا محمد مجتهد طهراني باني آن مدرسه كه در عشر اول محرم هم در آن مسجد وعظ مينمايد خطاب ميفرمايد برخيز و قرآن بر سرگير. خلاصه اين واقعه در عشر دوم محرم ميشود. به همان دستور العمل روز بعد قرآن مجيد را با حضور جمعي از مردم سر ميگيرد و هنگامهاي برپا ميشود.
محمد علي ميرزاي وليعهد در بيست و سوم محرم از تبريز وارد طهران [شد]. او را به
______________________________
(1). ذيل اين عنوان در حدود يك صفحه و نيم در متن سفيد مانده و مطلبي نيامده است.
ص: 573
حكم اتابيك خيلي با جلال وارد كردند. پدرش هيچوقت با اين جلال وارد نشده. روز اول ميخواست به ديدن اتابيك برود. اتابيك نگذاشت. ميگويند وي مردي با جربزه و عاقل و محكم در امور است. هرچيزي را در موقعش دارد. اجزاپرست ميباشد، وضعش منظم است. عيبش اين است كه به عمل ... شهرت دارد. در اين كار بيتاب است.
محمد حسن ميرزاي مهندس ملقب به احتساب الممالك رئيس اجراي ديوانخانه عدليه در عشر سوم محرم مرد.
روز بيست و چهارم محرم، بارش فراواني، در طهران آمد و به كوه برف زد. ميگويند مدتي بود كه در اين موقع در طهران برف نيامده بود. عوام اين رحمت را از قدم وليعهد گفتند و ميگويند بهخلاف پدرش خوشقدم و بابركت است.
معمول سنواتي طهران اين بود كه خيار دو ماه بعد از عيد ميآمد. امسال يك ماه و كسري بعد از عيد نوروز آمد.
در محرم، در مسكو نزاع برپاست و مردم بر ضدّ دولت شورش دارند. امپراطور روس در مسكو قدغن كرد كه مسلمانها مثل عيسويها يك روز را كه جمعه باشد تعطيل نمايند به جهت اينكه به كسب عيسويها كه در يكشنبه تعطيل دارند ضرر نخورد. قبول نكردند. پادشاه قدغن كرد كه حتما در يكشنبه تعطيل ننمايند. از اين جهت مابين تجار مسلمانها و دولت اغتشاش است.
دو ايل چلبيانلو و شاهسون سرحد آذربايجان باهم نزاع سخت دارند. در محرم، اغتشاش در سرحد است. روسها ترس كردهاند كه مبادا به خاك آنها دستدرازي نمايند.
لهذا سرباز و سوار در سرحد آماده كردهاند.
ميرزا محمود خان منشي وزارت خارجه پسر ميرزا سيد رضي معظم الملك در محرم ملقب به جلال الوزاره ميشود.
شاه در بيست و هفتم محرم به ييلاق ميرود با آنكه هواي طهران به جهت آمد چند بارش بسيار سرد است.
در محرم، طاعون در بمبئي بيداد دارد. در يونان، در ذي حجه مابين عيسويان و مسلمانها آشوب است. دولت حامي عيسويها است.
ص: 574
در عشر سوم محرم، حاجي سيد حسن واعظ كاشي ملقب به [] در شهر [] وفات كرد. مردي معروف به وعظ و نطاق و خوشسيما بود.
در محرم در شهر آستارا، كه از حكومات آذربايجان است، يك نفر فرانسوي آمده و با دولت ايران قرار داده كه به اكتشافات «1» آنجا بپردازد و نصفش از براي دولت ايران باشد. از طرف وزارت خارجه مصطفي خان منشور السلطنه مأمور به رسيدگي اين كار به آستارا ميرود.
در محرم، چند نفر از صاحبمنصبان بلجيك كه دولت ايران خواسته بود وارد طهران شدند. يك نفر از آنها را به وزير دفتر سپردند كه مشغول فراگرفتن عمل ماليات شود تا كمكم كه ياد گرفت ماليات را به او بسپارند. يك نفر را به وزارت خارجه بردند.
در عشر سوم محرم، محمد باقر خان سردار كل ملقب به امير نظام ميشود و در عشر اول صفر، با جمعيت باشكوهي، براي پيشكاري آذربايجان روانه ميشود.
در عشر اول صفر، حكومت كرمانشاهان را از ميرزا محمد خان اقبال الدوله غفاري كاشاني گرفتند و به مهديقلي خان مجد الدوله قجر دادند. از براي نظام السلطنه در طهران هواخواه بسيار است كه مايل ميباشند كه او صدراعظم بشود. اما خيلي مشكل است كه اتابيك بگذارد نظام السلطنه را كه مدت زماني در طهران باشد. ناچار از براي او حكومتي معين مينمايد كه به طرفي برود.
در محرم، يار محمد خان سيف السلطنه پسر حسن خان سردار وزير نظام ملقب به آجودانباشي ميشود. اين منصب شغل پدر او بود. علي اكبر خان پسر ديگر وزير نظام ملقب به سيف السلطنه ميشود.
در شهر شانسي و شنسي از شهرهاي چين قحط سخت است چنانكه در ماه ذي حجه گوشت انسان ميخورند.
در ماه آوريل انگليس در مستعمره كاپ جنگ سخت دارد و بر بوئرها اغلب شكست ميدهد. در 26 آوريل در هلوسيا، بوئر شكست ميخورد. روس و آلمان در ذي حجه به چينيها شكست شديد ميدهند و آنها را عقب مينشانند.
______________________________
(1). لابد موضوع حفاري به منظور يافتن آثار عتيقه بوده است.
ص: 575
در ماه آوريل ذو ذنب درخشان با دم سه شعبه در افريقا و استرالياي جنوبي ظاهر ميشود.
دولت ايران خيال دارد كه در طهران به سبك اروپا، يك باغوحش عمومي از سباع و طيور ايجاد نمايد و با مردم بهجهت پولش شريك شود كه محل تماشاي مردم باشد.
مسيو نيكلاي هارموسن رئيس اين كار است.
در هفتم صفر، وليعهد در خيابان سلطنتآباد كه از ييلاقات سلطنتي طهران است، سوار كالسكهاي [كه] چهار اسب روسي بدو بسته بود نشسته بود. اسبها رم كرده كالسكه را برداشتند و دو كالسكهچي را زمين زدند. سوارهايي كه در ركاب وليعهد بودند نتوانستند چاره نمايند. نزديك باغي وليعهد خود را از كالسكه به باغ پرت كرد. سر و بعضي از اعضاي او شكست. كالسكهچيها فرار كرده بست نشستند. وليعهد، پس از آنكه به طهران آمد، به اجزاي خود قدغن كرد كه با كسي مراوده ننمايند.
در سيم محرم، در قزوين، تگرگي به وزن بيست و چهار مثقال آمد. ضرر كلي به سردرختي زد و بعد سيل جاري شد. شتر و گوسفند زياد در آب مرد.
در صفر المظفر در روسيه بر ضد دولت اغتشاش ميباشد و از براي امپراطور مخاطره ميباشد.
در عشر اول صفر، نان كه يك من سي شاهي و هفت عباسي در طهران بود، شش عباسي قرار دادند. ليكن ميگويند كم ميدهند.
ميگويند اين سفر كه نظام السلطنه از تبريز آمده مغضوب شاه است بايد از تفتين اتابيك باشد.
پس از آشوب شيراز، شاه تلگراف به پسرش شعاع السلطنه زد كه:
تو براي وصل كردن رفتهايني براي فصل كردن رفتهاي در محرم، حاجي ميرزا حبيب اللّه تاجر كاشاني ساكن طهران ملقب به نظام التجار ميشود و پسرش حاجي ميرزا اسد اللّه [] التجار.
در عشر اول صفر، به ميل اتابيك، شاه حكم كرد آصف الدوله را يك شب نگاه داشتند تا پول جنسي را كه پارسال، دولت از براي كمك جنس طهران داده بود و
ص: 576
آصف الدوله خرج نكرده بود از او بگيرند بلكه حساب حكومت كرمان و خراسان را از او بكشند. صد و ده هزار تومان نقد از او گرفتند و بيش از اينها دولت خيال دارد از او مأخوذ دارد. ناچار به منزل اتابيك پناه برد، با آنكه اتابيك با آصف الدوله محبت داشت، اين عمل روي داد. جهتش اين است كه ميخواهد يك شكستي به نظام السلطنه كه مترصد صدارت است بدهد و ميخواهد شاه را وادار نمايد كه سيصد هزار تومان از او بگيرد و بهانه تعديات نظام السلطنه را در تبريز قرار داده و به خيال اتابيك اين كار شكستي از براي نظام السلطنه است.
عون الملك در عشر آخر محرم از كارگزاري خراسان معزول شد. در عشر اول صفر، ميرزا مصطفي خان مؤتمن الدوله از كارگزاري آذربايجان معزول شد، بهجاي او ميرزا سيد مهدي منتظم الملك كاشي رئيس محاكمات وزارت خارجه ميرود.
عضد السلطان در عراق ميگويد نظم خوبي براي عموم رعايا داده است. اما به دهات حاجي آقا محسن مجتهد عراقي كه داراي بيشتر املاك عراق است تعدي زياد گرفته و پول زياد به اجحاف گرفته.
در عشر دوم صفر، شاه ناظم خلوت را حكم كرد كه پنجاه هزار تومان از نظام السلطنه گرفتند. در عشر دوم صفر، محاكمات وزارت خارجه طهران [را] مشير الدوله به ميرزا كاظم خان ممتحن السلطنه كارپرداز هشدرخان داد.
در شهر صفر، در نانكينگ و اسلامبول مرض طاعون ميباشد. در 6 مه در پطرزبورغ به تهمت آنكه اسباب آشوب شهر شدهاند [] گرفتار دولت شدند. در صفر، جنگ مابين ترانسوال و انگليس برقرار است. در صفر، در اطراف ممالك چين، لشكر بعضي از دول اروپا ميباشند و ميخواهند با چين صلح نمايند و لشكر را از چين به خاك خود ببرند. وجه خسارت را قرار دادهاند كه چين اگر قبول نمايد به چهارصد و پنجاه ميليون تاني قرار بگيرد.
چون طايفه ضاله بابيه اين سنوات را ظهور حسيني ميدانند، يعني بعد از ميرزا سيد علي محمد باب، ميرزا حسينعلي بها چون خروج كرد ميگويند ظهور حسيني است.
چنانكه در احاديث است كه بعد از ظهور حضرت امام عصر- عجل اللّه تعالي فرجه-
ص: 577
حضرت امام حسين عليه السّلام ظهور فرمايند و آن وقايع گذشته نيز بعد از آن حضرت باديد شود، اينك بابيه ميگويند امسال هم كه معاون الدوله ميرزا ابراهيم خان و مختار السلطنه كه بناي آشوب طهران را سبب شدند، نمونه ابراهيم مالك اشتر و مختار بن ابي عبيده ثقفي است. عقل شاهد است كه اين الفاظ تمام از بيعلمي و بيخبري است.
در عشر دوم صفر، يكي از منشيهاي اتابيك ميگفت كه از براي اتابيك ادبار و انحطاط است. در عشر سوم صفر، شاه علاء الملك ميرزا محمود خان را از سفارت دربار عثماني معزول كرد و حكومت كرمان را در عوض به او داد.
در عشر سوم صفر، حسام الملك امير تومان از حكومت كرمان معزول شد با آنكه تمام اهالي كرمان از او راضي بودند.
در عشر سوم صفر، اتابيك محض ميل قلبي به مشير الدوله وزير خارجه و اظهار قدرت خود، ميرزا حسن خان مشير الملك پسر مشير الدوله را كه سالش از بيست نميگذرد «1» و يك سال است داخل نوكري شده به منصب وزير مختاري روسيه و هلاند مفتخرش كرد و اين عمل اسباب تعجب مردم است كه اينقدر اتابيك مجري هواينفس خود ميباشد و يك ملتي را به باد ميدهد. زيرا كه اهم پلتيك ايران با روس است. البته اين عمل عاقبت خوشي از براي اتابيك ندارد و ناچار اين خيانت را مدعيهاي اتابيك به شاه ميرسانند. در عشر سوم، اتابيك محض ميل مفرط درباره ميرزا رضا خان ارفع الدوله پرنس وزير مختار روس، سفير كبيري عثماني را به او ميدهد.
در عشر سوم صفر، در شيراز و ايلاتش فساد و شورش است و بر ضد حكومت متحد شدهاند و علماي فارس به طهران از شعاع السلطنه شاكي شدهاند. اين است كه شاه و اتابيك خيلي پريشانحال هستند و خيال دارند از طهران سوار و لشكر براي نظم فارس بفرستند. سبب فساد را بعضي قوام الملك و بعضي ظل السلطان حاكم اصفهان دانند.
در عشر سوم صفر، قوام الدوله از وزارت لشكر معزول شد. زيرا كه اتابيك چون او را از هواخواهان وزير دربار ميداند عداوت كامل دارد.
______________________________
(1). اين مرد شريف چه در مأموريت سفارت در روسيه چه در خدمات بعدي از وزارت و صدارت هميشه خدمتگزار صديق و بزرگواري براي كشور ايران بود.
ص: 578
در عشر سوم صفر، وزارت لشكر را شاه به ميل اتابيك به مدير الدوله داد كه از مردمان قديم درست حسابداني است. خلعتش شرابه مرواريد و قلمدان مرصع بود.
چون وزير مختار اطريش ساكن طهران احضار به دربار اطريش شده بود در عشر سوم صفر از نو، يك وزير مختار از اطريش مسمّي [] به طهران آمد و ميگويند سابق بر اين وي چندي در طهران سمت وزير مختاري داشته.
در ششم ربيع الاول، وليعهد از شاه مرخصي گرفت و از طهران به سمت آذربايجان حركت كرده هزار تومان اضافه مواجب شاه به او داد، با نشان قدس.
در صفر شاه قدغن كرد كه ديگر به كسي لقبي كه آخرش «سلطان» باشد داده شود. از جانب علاء الملك حكمران كرمان، سعيد السلطنه امير تومان پسر نظام العلماي طباطبايي تبريزي كه برادرزاده علاء الملك باشد نايب الحكومه كرمان شد. در عشر دوم ربيع الاول، برهان الدوله «1» برادر نظام السلطنه وفات كرد. در طهران در عشر دوم ربيع الاول، ميرزا شفيع خان پسر حاجي ميرزا علي اكبر خان نايب وزارت امور خارجه نواده قائممقام سيد فراهاني ملقب به محقق السلطان شد. «2»
در ربيع الاول، اتابيك در كمال قوت و قدرت است. شاه تمجيدات بسيار از او نزد وليعهد كرده و گفته اگر اتابيك نبود ايران تا حال از هم پاشيده ميشد. دشمنان اتابيك در انحطاط ميباشند.
در صفر، در شهر يزد، يك باب مدرسه ملي ايجاد شد.
در عشر دوم ربيع الاول، شاه به ميل اتابيك حكومت قزوين را از شاهزاده عماد الدوله گرفت و به شاهزاده حاجي سيف الدوله داد. در عشر دوم ربيع الاول، عين الدوله قدغن كرد كه در طهران كسي مسكرات نفروشد و اگر رعاياي خارجه براي خود بخواهند داد و ستد مسكرات بنمايند محرمانه باشد. عين الدوله خيلي اين روزها به جهت همراهي اتابيك قوت دارد و حكمهاي سخت مينمايد و مردم طهران از او ميترسند.
______________________________
(1). برهان الدوله پدر رضا قلي خان نظام السلطنه بود كه در جنگ جهاني اول دولت آزاد در كرمانشاهان تشكيل داد.
(2). باوجود قدغن شاه، باز هم لقب مختوم به «سلطان» داده شد.
ص: 579
در اردبيل و نواحيش، مدتي است كه اكراد بناي شورش و هرزگي را دارند. دولت مشغول اصلاح آن است.
ميگويند در سفر فرنگ شاه، امپراطور روس با شاه ايران قدغن كرده كه اتابيك را از صدارت هيچوقت معزول نمايند. زيرا كه سبب اتحاد روس با ايران اتابيك ميباشد. از اين جهت است كه اتابيك كمال قوت را دارد و شاه كمال رضامندي را از او مينمايد.
هشت نفر از مردم فرنگ از پادشاه ايران اجازه خواستهاند كه اتمبيل «1» خود را در ايران آورده امتحان نمايند كه در هر جاي سخت حركت ميكند. غلامحسين خان كاشي پيشخدمت رئيس نقارهخانه در ماه ربيع الاول ملقب به مؤيد حضور ميشود.
در عشر دوم ربيع الاول، اقبال السلطان كه از طرف حاجي آصف الدوله رئيس ايل شاهسون است ملقب به سالار امجد ميشود. مختار السلطنه و معاون الدوله كه مغضوب بودند، در عشر دوم ربيع الاول، به توسط اتابيك خدمت شاه آمدند. شاه اظهار مرحمت به آنها نمود.
در ربيع الاول، استاد يوسف ارمني رئيس چراغ برق در عمارت سلطنتي نياوران، ايجاد لوله باد مينمايند «2» با قوه الكتريك هواي اطاق را همواره خنك دارد. در عشر دوم ربيع الاول، شاه در حق كسي مواجبي برقرار كرد. چون دستخط را به اتابيك نمودند دور انداخت و گفت چون خط وزير همايون حرامزاده است نميخوانم. همينطور هم برويد به شاه بگوييد تا خطش را بگرداند.
عزيز خان نصرت الممالك «3» كه از خواجههاي اتابيك است و در حقيقت به جهت وجاهت صورت معشوق اتابيك ميباشد و سمت پيشكاري اتابيك را دارد، حكم داد نوكرهاي عين الدوله حاكم طهران را چوب زياد زدند. مؤيد السلطان كه از اقوام
______________________________
(1). يعني اتومبيلAutomobile
(2). مقصود از لوله باد ظاهرا همان است كه امروز كولر ميگوييم.
(3). اين خواجه زيباروي بسيار متمول شد و املاك و مستغلات فراهم آورد. هنوز در تهران چهار راه عزيز خان يادآور قلمرو املاك اوست. سالها بعد رضا شاه اين ارثيه را به زور از دست خواهر خواجه و شوهرش بدر آورد. شوهر وي همان مدبر الملك سهرابزاده بود كه در جزو چهارده نفر اقليت مجلس تحت رياست و نظارت شادروان سيد حسن مدرس، در مقابل رضا خان ايستاد.
ص: 580
مشير الدوله وزير خارجه است قونسول مصر در ربيع الاول ميشود.
شاه در عشر دوم ربيع الاول حكم كرد وزير همايون را به منزل اتابيك بردند تا اتابيك از گناهش بگذرد. در ربيع الاول، اتابيك دو نفر از نوكرهاي خود را كه شاهزاده هستند براي رسيدگي به دهات خود به آمل مازندران فرستاد. آنها با ميرزا محمد خان اعظام الدوله سردار كه از گردنكشان ايران و مالك تمام خطه آمل و لاريجان باشد نزاع كردند. اعظام الدوله يكي از آن دو نفر را كشت. تلگراف به اتابيك زدند. به شاه عرض كرد. سوار از طهران براي گرفتن او فرستاد. ليكن اين آشوب آساني نيست كه به زودي بخوابد يا اعظام الدوله به چنگ بيايد. پنجاه هزار نفر طايفه و ايل دارد، بهعلاوه اعظام الدوله با سپهسالار منسوب «1» است.
ميرزا سيد ابو القاسم پسر امامجمعه طهران كه پشتدرپشت امامجمعه بودهاند و طرف وثوق ملت و دولت هستند، چندي بود كه براي تحصيل فقه و اصول به كربلاي معلّي رفته بود. اين اوقات كه علمش به كمال رسيد و اجازه اجتهاد از علماي آنجا را گرفت، پدرش امامجمعه به طهرانش خواست. در عشر سوم ربيع الاول وارد طهران شد در حالتيكه بيشتر مردم طهران پيشبازش رفتند. خيلي محترم وارد شد. هيچكس به اين احترام وارد طهران نشد. تلگرافي هم از آقايان حاجي ميرزا حسين حاجي ميرزا خليل و فاضل شربياني كه هر دو حجة الاسلام وقت هستند و در عراق عرب سكنا دارند براي پدرش امامجمعه آمد كه «حضرت حجة الاسلام ميرزا سيد ابو القاسم محض اينكه اطاعت امر پدر را نموده باشد گذاشتيم كه به طهران بيايد. بايد تمام مردم ايران اطاعت او را واجب شمارند و بر همهكس تقدم دارند. از رفتن ايشان عراق عرب از علم خالي ماند.» اين تلگراف شورشي عظيم در ميان مردم انداخته عنقريب است كه درب خانه ساير علماي طهران بسته شود. سن ميرزا ابو القاسم قريب به چهل و پنج سال ميباشد.
در عشر سوم ربيع الاول، اعلاني در طهران چسبانيدند و تمامش شكايت از اتابيك و خرابكاريهاي او ميباشد. حرارت امسال طهران به سي و پنج درجه رسيده و مدتهاست
______________________________
(1). متن: منصوب
ص: 581
كه طهران اينقدر گرم نشده. درجه گرمي امسال افريقا به درجهاي ميباشد كه روزي سيصد نفر از گرما ميميرند. ميگويند نظام السلطنه به شراكت بعضي از رجال داوطلب صدارت است، امر ايران از بيپولي و بينظمي روزبهروز در انحطاط ميباشد. خيلي مردم تشكي دارند. دولت باز ميخواهد از روسيه شانزده كرور قرض نمايد.
اقبال الدوله غفاري كاشاني كه مرد مدبر عاقل كاملي است در وقت حكومتش در كرمانشاهان خدمت بزرگي به دولت كرده و آن اين است: شيوه را كه يكي از دهات معظم كرمانشاهان و در سرحد زهاب واقع است، وكيل الدوله كرمانشاهاني از تبعه انگليس به تدبير خريداري نمود. اين كار از براي دولت ايران خيلي مخاطرات داشت. اقبال الدوله به تدبيرات عملي آن قريه را از براي خود خريد و قبالهاش را، به ميل اتابيك اعظم در عشر سوم ربيع الاول به شاه پيشكش كرد.
شاه ميرزا علي خان امين الدوله صدراعظم سابق را در ربيع الاول به طهران از رشت احضار كرد. امين الدوله قبول نكرد. و اين شعر را در جواب شاه نوشت:
خوش فرش بوريا و گدايي و خواب امنكاين عيش نيست درخور اورنگ خسروي ميرزا هاشم خان امين دربار، منشيباشي امين الدوله، به توسط اتابيك عريضه به شاه نوشت. شاه او را به اتابيك سپرد. در ربيع الاول از منشيهاي مخصوص اتابيك اعظم است.
در عشر سوم ربيع الاول، توليت آستانه مقدسه حضرت رضوي عليه السّلام را شاه به نصير الملك كه از عمال و متمولين شيراز ميباشد داد. شاه در بيست و هفتم ربيع الاول از ييلاق نياوران براي گردش به اماميه و دهات اطرافش رفت. زيرا كه هواي نياوران خيلي گرم شده بود. گويند شاه قريب چهل روز در آن حولوحوش ميماند.
در ماه ربيع الثاني، در محله دروازه قزوين طهران، ايجاد يك باب مدرسه ملي شد و باني محسن ميرزا نامي است. اسمش را به اسم خود محسنيه گذاشت.
غير از اعلان سابق كه شكايت از اتابيك و خرابيهاي او بود، باز در ربيع الثاني اعلاني صاحب اعلان اول چاپ حروف زد و در طهران منتشر ساخت و به خانههاي مردم فرستاد. تمام معايب و مفاسد اتابيك بود كه دولت ايران را به جهت اين پولي كه قرض
ص: 582
كرد به دولت روس فروخت و اسم نويسندگان اعلان را «لسان الحق» گذاشتند و نوشتند كه ما از شاه راضي و خيرخواه دولت هستيم.
در عشر دوم ربيع الثاني، گفتند يك نفر سيد را در طهران گرفتند كه اعلان قبل را او اشاعه داده. در عشر دوم ربيع الثاني شاه در ييلاقات شمالي دماوند ميباشد. اتابيك هم در ركاب است. يك شب قوام الملك شيرازي «1» در آنجا سرزده وارد سراپرده اتابيك ميشود. اتابيك به او فحش ميدهد و ميگويد چرا بيخبر و نخواسته داخل چادر من شدي. اين كار تو مثل آن است كه در شيراز هم اغتشاش و سبب شورش شدي. اگر به من پناه نياورده بودي حال ميدادم شكمت را پاره نمايند.
دولت اتازوني به توسط مفخم الدوله وزير مختار ايران در اتازوني از دولت ايران خواسته كه ترقيات دوره سلطنت قاجاريه را در روزنامه خود درج نمايند.
در ربيع الاول [] خان نايب الاياله استرآباد پسر محمد صادق خان قجر حاكم استرآباد ملقب به سالار امجد شد. در ربيع الاول، محمد حسين خان امير تومان رئيس سابق اصطبل توپخانه ملقب به سالار ارفع شد.
شاه با اينكه قبل از رفتن فرنگ به هيچكس منصب نظامي نميداد، پس از آمدن از فرنگ، جلو اين كار را ول كرد و به خيلي منصب نظامي داد.
در عشر دوم ربيع الثاني، ميرزا حسن خان متخلص به شوكت نايب سفارت عثماني در طهران كه مردي هنرمند و متدين و شيعي مذهب بود و طبع شعر داشت در طهران به مرض سكته در سن شصت و پنج درگذشت و مردي متمول بود. مرآت الوقايع مظفري ج1 582 طبايع اهالي بلاد ايران ..... ص : 572
رزا عبد الغفار خان نايب سفارت لندن به منصب سرتيپي دوم مفتخر شد. در ربيع الاول آقا باقر سعد السلطنه امير تومان كه مردي عامي و متقلب است پيشكار كليه امور محمد باقر خان امير نظام صاحب اختيار آذربايجان ميشود.
در ربيع الاول، امين بيكباش از طرف دولت عثماني وارد تبريز و شهبندر آنجا ميشود. موسيو ابرژرون، از طرف دولت فرانسه كه سابق قونسول تبريز بود، چندي به
______________________________
(1). ميرزا محمد رضا خان قوام الملك سوم پسر ميرزا محمد علي خان قوام الملك دوم پسر ميرزا علي اكبر خان قوام الملك پسر ميرزا ابراهيم خان اعتماد الدوله شيرازي.
ص: 583
دولت خود رفته بود، در ربيع الاول وارد تبريز براي قونسولي خود ميشود.
از طرف عضد السلطان حاكم عراق و غيره، ميرزا حسن خان مسعود السلطنه پسر صاحبديوان حاكم گلپايگان و خوانسار ميشود. با اينكه مسعود السلطنه در جنون و سفاهت مشهور تمام ادني و اعلي «1» است.
نير الدوله حاكم خراسان به امرا و جمعي حكم داده كه راه شريفآباد- كه تا رباط طرق چهار فرسخ و بسيار صعب المرور ميباشد- مسطح و قافلهرو نمايند.
در ربيع الثاني، محمد قاسم خان عز السلطان امير تومان برادر اتابيك ملقب به وكيل السلطنه كه از القاب بزرگ عهد است گرديد.
ميرزا اسد اللّه خان طباطبايي تبريزي ملقب به ناظم الدوله كه از وزراي محترم ايران بود و در علوم خارجه و زبان فرانسه يدي طولي داشت و به امور معظم دولت همواره نايل بود و چندي سفارت دربار عثماني داشت و چند سال پيش حكومت طهران با او بود و در آخر عمر به رياست وزرايي نايل گرديد، در بيست و هفتم ربيع الثاني در سن قريب به هفتاد و شش به مرض خوره «2» در طهران درگذشت.
مطبعه حروف نسخ كه شاه از فرنگ به طهران آورد، اين اوقات در عمارت سلطنتي داير است. ميرزا حسين خان سرهنگ پسر مرحوم ميرزا محمد علي سركار است و در مدرسه دار الفنون تربيت شده و در علم عكاسي دستي دارد، در ماه ربيع الاول ملقب به مصور همايون شد.
در ماه ربيع الاول و ربيع الثاني، ابنيه زاويه مقدسه حضرت عبد العظيم (ع) را به حكم دولت تعمير مينمايند و راه بازار و خيابانش را كه بسيار صعب المرور بود تسطيح و پيادهرو نمودند.
ناصر ديوان به ميل مجد الدوله حاكم كرمانشاهان، در ربيع الثاني، وزير و نايب الاياله كرمانشاهان ميشود. قيمت اجناس كرمانشاهان خيلي تنزل دارد. نان [يك من] تبريزي
______________________________
(1). متن: ادنا و اعلا
(2). مرض خوره همان بيماري جذامLepre است.
ص: 584
يك عباسي، گندم خرواري الي دو تومان، جو چهارده هزار دينار «1» است.
پس از آنكه گمركات داخله ايران موقوف شد، حكومت قزوين وجوه ريسمانسنج را كه شعبهاي از وجوه گمرك بود و ميگويند در جزو كتابچه مالياتي قزوين ثبت است و بايد رعايا بدهند به توسط اتابيك اعظم، رعاياي قزوين به شاه متظلم شدند. در ماه ربيع الاول، شاه وجوه ريسمانسنج را به آنها بخشيد.
در اواخر ربيع الاول، در شهر بجنور [د] و نواحيش تگرگ شديدي باريد و سيل عظيم از دامنه جاري شد. شهر بجنور [د] خرابي كاملي [به هم] رسانيد. جمعي بيخانه و مسكن ماندند. شاه و صدارت و بعضي وجه اعانه براي خرابي آنجا دادند. ميرزا علي خان مترجم الممالك در ربيع الاول كتابي در صرف افعال زبان فرانسه و قواعد تصنيف كرده در طهران به طبع رسانيد.
پس از آنكه ناظم الدوله وفات كرد، در عشر آخر ربيع الثاني لقبش به پسر بزرگش ميرزا يحيي خان كه سالش شانزده است دادند و غير از اين هم يك پسر كوچك دارد.
گويند تركه ناظم الدوله قريب سه كرور تومان است.
در عشر سوم ربيع الثاني، باز گفتند در طهران بعضي اعلانات بر ضد اتابيك پراكنده كردند.
عين الدوله حاكم طهران خيلي اجحاف مينمايد يعني از قصاب و خباز پول زياد ميگيرد. با آنكه حال كه سر خرمن است و گندم خرواري هفت تومان و كسري است نان يك من شش عباسي ميفروشند. «2»
ناصر السلطنه وزير خالصه قبل، قنات دوشانتپه شاه را برده و در جزو قنات خود كرده شاه چون بيچاره و باحياست، عاجز است از اينكه برگرداند.
______________________________
(1). يعني 14 قران، هر ده هزار دينار برابر است با يك تومان، يك خروار جو يعني صد من (برابر 300 كيلو) به قيمت 14 قران و گندم 300 كيلو به دو تومان.
(2). در تهران، نرخ گرانتر از هرجاي ديگر بوده. نان يك من شش عباسي يعني يك قران و چهار شاهي در حالي كه در كرمانشاه نان يك من 4 شاهي بود. گندم يك خروار (300 كيلو) 700 قران و كسري بود يعني سي كيلو برابر با ده من به هفت قران و گران بود!
ص: 585
اتابيك، در عشر اول جمادي الاولي، درد پا دارد و چند روزه دربخانه نميآيد. بعضي ميگويند تمارض كرده.
اين اوقات، دولت قدري بيپول شده و مواجببگيرها پريشان ماندهاند.
در عشر اول جمادي الاولي، اتابيك در دربار نياوران در حضور وزرا گفت من ميخواستم دوباره هشت كرور تومان از روس قرض كنم كه از براي پريشاني دولت چاره شود. حال كه مردم ميگويند من بيست و چهار كرور تومان [را] كه قبل قرض كردهام خوردهام، با آنكه صورت اين قرض معلوم است كه در چه راه خرج شده، ديگر پول قرض نميكنم تا مردم از گرسنگي بميرند و برضد من در ديوار اعلانات ميچسبانند.
در ماه جمادي الاولي، حكومت بندر بوشهر و ساير بندرات اطرافش را از دريابيگي گرفتند و به سالار [] برادرزاده نظام السلطنه دادند و اين كار به ميل اتابيك شد. گفتند عين الدوله در عشر اول جمادي الاولي، از حكومت طهران استعفا كرد، اما اتابيك قبول نكرد.
در ماه ژوئن خبر رسيد كه دولت بوئر رو به انحطاط است و عنقريب جزو انگليس ميشود. اما مملكت كاپ بناي شورش دارند. مقدار نفوس فرانسه [كم] شده. جمعيت آن دولت رو به نقصان است. لشكر دول خيال دارند چين را بهجاي گذاشته به ممالك خود بروند. 26، ژوئن شخصي مجنون به پادشاه آلمان حمله كرده او را گرفته به دار المجانين بردهاند.
شيخ محمد سعيد بغدادي كه از مذهب يهود به اسلام آمد، امسال در كرمانشاهان مدرسه ملي ايجاد كرد و اسمش را مدرسه مليه نهاده.
در عشر دوم جمادي الاولي، شاه و اتابيك گرفتاري دارند و آن اين است كه اعلاناتي كه در مذمت و معايب اتابيك نوشته بودند معلوم شد كه موقر السلطنه «1» داماد شاه كه خواهرزاده فرمانفرما را دارد به استمداد جمعي اين كار را كرده.
در پانزدهم جمادي الاولي موقر السلطنه گرفتار شد و او را استنطاقات كردند.
______________________________
(1). موقر السلطنه حبيب اللّه خان پسر ميرزا عبد اللّه خان ناظم السلطنه كشيكچيباشي پسر محمد رحيم خان علاء الدوله و داماد مظفر الدين شاه.
ص: 586
خواستند چوب بزنند. اقرار كرد كه وزير همايون و ناصر خا [قا] ن كه هر دو از مقربين سلطان هستند و بدخواه اتابيك و هواخواه وزير دربار و فرمانفرما ميباشند با من شراكت دارند و جمعي ديگر را نيز شمرده. در شانزدهم، وزير همايون و ناصر خاقان و خبير الملك پدر ناصر خاقان گرفتار شدند و حكم شد كه غلام آنها را به كاشان برده متوقف باشند و موقر السلطنه، را به وساطت مادرزنش حضرت عليا، چوبش نزدند و حكم شد در اردبيل محبوس باشد. اما اين عمل براي اتابيك روي خوش ندارد. زيرا كه وزير همايون و ناصر خاقان از معشوقين شاه و اسباب دلخوشي شاه به وجود آنها بود.
هيچوقت شاه را محزون نگذاشتند و به الفاظ شيرين خرسندش [مي] داشتند.
ميرزا علي خان امين الدوله در وقتي كه صدارت ايران را داشت دستور العملي از براي شاه نوشته بود كه شاه بايد بدان رفتار نمايد و تعدّي از آن ننمايد و اين تكليف بسيار مفيد بود. ديگر به هواينفس نميتوانست رفتار نمايد. الآن آن دستور العمل نزد وكيل الملك وزير خلوت طباطبايي موجود به خط خود امين الدوله ميباشد.
در جمادي الاولي مقبل الملك ناظم ديوانخانه برادر بشير الملك شاطرباشي وفات كرد. در ماه ربيع الثاني، ميرزا سيد محمود خان مستوفي اول منشي صدارت ملقب به مجد الممالك شد. دبير حضور «1» پسر معتمد السلطنه وزير فارس كه در شيراز در خدمت شعاع السلطنه ميباشد به يك پالتو ترمه با سردوشي الماس مخلّع شد. با آنكه دبير حضور كم سال [بود] و سزاوار اين درجه نبود.
در صفحات داراب شيراز طايفه بهارلو، در ربيع الثاني شرارت كردند و قافله را لخت مينمودند. صديق الممالك حاكم داراب به حكم شعاع السلطنه حاكم فارس جمعي از آن طايفه را گرفتار ساخت.
امسال به واسطه كمي آب، در كردستان آسياها خوابيده بود. به حكم حاجي ملك التجار كردستاني چند رشته آسيا بهواسطه دواب در آنجا داير نمود.
نير الممالك پيشخدمت حاكم سمنان و دامغان يك دار الشفا از خود در سمنان داير
______________________________
(1). همان ميرزا احمد خان قوام السلطنه قبل از لغو القاب و احمد قوام در دوره محمد رضا پهلوي.
ص: 587
كرده كه فقرا را مجاني دوا دهند و معالجه نمايند. و نيز در هر محله شهر، ايجاد يك رختشويخانه «1» نموده و نيز حكم داده كه زنان سمنان كه هيچ روبند نميزدند نقاب بزنند و از خود دو هزار روبند مجاني به مردم داده است.
در ماه ژوئن، عده عساكر بوئر در برابر انگليس سيزده هزار و كسري بوده و عده عساكر انگليس در جنوب افريقا دويست و پنجاه و يك هزار نفر است. امسال گرما در كره ارض بيداد كرده. در امريكا جمعي از گرما تلف شدهاند. امسال به جهت كمي آب قنوات، ذرع چاه طهران كه هر سال سي و پنج ذرع بود به پنجاه ذرع رسيد.
امسال، در انگليس اختراع طبع بيمركب شده روزنامه طيمس معروف را بيمركب به طبع رسانيدهاند. ورق تغيير مييابد به واسطه فشار حروف بر آن، پس حروف به رنگ سياه ظاهر ميشود و ورق كاغذ هر كجايش فشار حروف نديده است سفيد باقي ميماند.
امسال انگليسيان عازماند كه راهي مابين سواحل جنوبي انگليس و جزيره وايت كه چهار كيلومتر با خاك انگليس مسافت دارد، در زير دريا احداث نمايند. مخارج اين راه بيست و چهار كرور فرانك است. مسافر دو ساعت و نيم از لندن به جزيره وايت ميرود.
شماره نفوس سكنه ايطاليا نهم فوريه گذشته 754/ 449/ 32 بوده است. از سال 1881 ميلادي تا اين تاريخ هشت كرور نفر نفوس آن مملكت زياد شده.
خاقان چين به مجلس شوري خبر داده كه از ترس مردم به پكن مراجعت نكند و پايتخت شهر كايفنك و فوهانان خواهد بود. قشون خارجه قرار دادهاند تا پانزدهم ماه او [ت]، از معابد و قصرهاي چين بيرون روند. باز اغتشاش منچوري به واسطه ياغيان رو به ازدياد است. از قرار مذكور، تبت عن قريب در تحت حمايت روسيه ميشود.
خديو مصر در ماه او [ت] به اسلامبول رفته سلطان از او پذيرايي خوبي نمود. پادشاه انگلستان اعلام كرد كه تاجگذاري خود و ملكه در ماه ژون خواهد شد.
در ماه جمادي الاولي در عربستان و بروجرد اغتشاش است.
از جمله بدخواهان اتابيك قوام الدوله است كه با موقر السلطنه همدست بوده و باعث
______________________________
(1). متن: رختشورخانه.
ص: 588
آن اعلانات شدهاند. گفتند كاغذي گير شاه آمده كه مهر چهل نفر از رجال و بعضي ديگر بر آن بوده. شاه را بيم داده بودند كه اگر اتابيك را معزول نسازي، ترا ميكشيم. به اين واسطه قوام الدوله را در نوزدهم جمادي الاولي در شميران گرفتند و به نزد شاه در نياوران بردند. حضورا كتك و فحش شنيد. آنگاه حكم به حاجب الدوله دادند [كه] او را پياده به شهر برده در انبار حبس نمايند و صد هزار تومان از او بگيرند. قوام الدوله دو هزار تومان به حاجب الدوله داد كه سواره به طهران برود. پول را گرفت و حكم داد او را سوار بر قاطر پالاني كرده زنجير به گردنش گذاشتند و پاهايش را به زير شكم قاطر بستند و بيست مير غضب و فراش همراه او بودند و حاجب الدوله هم در عقب او، همينطور او را به طهران آوردند و تمام مردم او را به اين افتضاح ديدند و به انبارش بردند. ده هزار تومان حاجب الدوله از او گرفت و صد هزار تومان براي دولت و گويا خيال دارند او را نفي بلد نمايند. زن قوام الدوله خواهر زوجه شاه است، خواست به اندرون برود نگذاشتند. گفتند مدتها بود كه در ايران اينطور افتضاح نكردهاند.
اما چون قوام الدوله مرد بدفطرتي است و حبس گندم كرده تمام مردم او را دشمن دارند. موقر السلطنه هم هنوز در حبس است كه استنطاق بشود [دختر شاه را از او طلاق گرفتند.] «1» ميخواهند او را به كلات حبس نمايند. جمعي ديگر هم از سادات و غيره گرفتار شدهاند و چنين ميگويند آن چهل نفر را تمام ميخواهند بگيرند و نيز از جمله مفسدين و بدخواهان اتابيك، ميرزا محمد علي منشي است كه خيلي مرد شهرآشوبي است كه از خارجه و داخله باخبر بود و دشمن شاه و اتابيك بوده و خيال داشت كه اتابيك را در اين ماه بكشد و دستش نرسيد و حكم دادند او را بگيرند. از بام فرار كرد.
پرت شده پاهايش شكست و مرد.
اتابيك در جمادي الاولي خيلي قوت دارد و از اين گرفتاريها با مسرت است. اما وزير دربار خيلي بيدماغ ميباشد و از گرفتاري وزير همايون پشتش شكست و اسباب خطر هم براي او هست.
______________________________
(1). در متن آمده ولي روي آن خط زده شده ولي مطلب درست است. طلاق دختر شاه را منتها بعدها به زور از او گرفتند.
ص: 589
در بيست و نهم ماه جمادي الاولي، حاجي ميرزا حسن مجتهد آشتياني در سن قريب به هفتاد به مرض [] «1» در طهران وفات كرد. وي در عصر خودش از تمام علماي طهران افضل و اقدم بود. در اصول دست كاملي داشت. اهل دولت هم از او ملاحظه داشتند.
مكنتي هم بههم زده بود. كتابي هم در اصول تصنيف كرد. پسر بزرگش شيخ مصطفي كه ميگويد مجتهد هستم، مرد بيدين فاسقي ميباشد. چندي قبل هم نسبت قتل به او دادند. اما پسر دوم، شيخ مرتضي مرد عالم متديني است. باري بعد از فوت آن مرحوم، چند روز دكاكين طهران را بستند و همه علما عزا گرفتند و نعش او را باكمال احترام، روي دست به حضرت عبد العظيم عليه السّلام بردند كه از آنجا به نجف اشرف برده دفن نمايند. در آن روز، تمام مرد و زن براي احترام و تماشاي نعش او حضور داشتند و گريه ميكردند و خود شوكتي براي اسلام بود.
رئيسجمهوري اتازوني، مسمّي به ماك كينلي «2»، در اكسپوزيسيون شهر بوفالو، به دست كولكوز نام لهستاني از فرقه آنارشيست با طپانچه دو تير در 14 سپتامبر 1901 مقتول شد.
در عشر اول جمادي الثانيه، ميرزا سيد ابراهيم مستوفي اتابيك اعظم كه رياست آب حاجي عليرضاي طهران را داشت وفات كرد، در سن [].
در عشر دوم جمادي الثانيه، اعلانات تازه بر ضد اتابيك و معايب او نوشتند و هم بيان داشتند اگر دولت جمعي را گرفت و پندارد كه ما دست برميداريم محال ميباشد. اگر شاه اتابيك را معزول نسازد ما شاه و او هر دو را ميكشيم.
تقريبا در ششم ميزان، در طهران و حواليش، دو شبانهروز باران سختي آمد.
ميگويند سالهاست كه چنين بارش به موقعي در طهران نيامده. آب قنوات اطراف زياد شد. مردم قدري خيالشان راحت شد. اما هيچ نرخ طهران ارزان نشد.
در شب پانزدهم جمادي الثانيه كه روزش يوم ميلاد مظفر الدين شاه بود، اتابيك
______________________________
(1). در متن نيامده
(2).William Mckinly سياستمدار امريكايي متولد در 1843 در نيل (اوهايو) از نخستين امپرياليستهاي امريكا بود. وي درBuffalo به دستCzolgosz كشته شد (14 سپتامبر 1901). پس از وي تئودور روزولت معاون او به رياستجمهوري رسيد.
ص: 590
به قرار سنواتي در پاركش يك ضيافت نماياني نمود، از داخله و خارجه، در آنجا به شام مدعو، بودند چراغان و آتشبازي مفصلي شد. شاه در عصر آن روز به باغ اتابيك آمد.
خيلي به او خوش گذشت و يك انگشتري از دست خود درآورد و به دست اتابيك كرد.
اتابيك چند دفعه پاي شاه را بوسيد. گفتند در روز چهاردهم جمادي الثانيه كه شاه به باغ اتابيك آمد قمه جواهر از كمرش باز شد. خيلي اتابيك از اين واقعه بدحال شد.
ميرزا رضا خان دانش ملقب به پرنس ارفع الدوله وزير مختار سابق پطرزبورغ، پس از آنكه براي حضور در مجلس انعقاد صلح در شهر لاهه پايتخت هلاند از طرف دولت ايران رفت در آنجا نطقي نمود. آنگاه آن مطالب را به شعر درآورد. به ده زبان او را ترجمه كردند و در روزنامههاي خارجه به طبع رسانيدند و اين افتخار بزرگي از براي ارفع الدوله ميباشد و تا حال هيچ مطلبي به ده زبان ترجمه نشده.
در عشر سوم جمادي الثانيه، مجبورا وزير دربار از رياست ضرابخانه استعفا كرد به جهت اسباب چيني اتابيك. ميگويند دو كرور وزير دربار فايده برده. باري اتابيك كار ضرابخانه را به يك نفر بلجيكي مسمّي به مسيو انگلس «1» داد و مبالغي بر ضرابخانه افزوده شد و اين كار شكست بزرگي براي وزير دربار است.
شاه بكلي در بيست و ششم جمادي الثانيه، از سرخهحصار به طهران آمد. ميگويند دولت ايران، به تازه شش كرور ديگر از روسها بهجهت اداي قروضش قرض كرده و اين كار به تدبير اتابيك است.
در عشر اخير جمادي الثانيه، وزير دربار از وزارت بنايي و قنايي مجبورا استعفا كرد.
يكباره اتابيك در تمام كارها مطلق العنان شد و ديگر مدعي ندارد. وزير دربار گفت مرا محافظت و طبابت شاه كافي است، شغل نميخواهم.
يك دو ماه است كه در اطراف بصره، ابن الصباح نام كه از اعراب است بر ضدّ دولت عثماني خروج نموده و قريب بيست هزار جمعيت به دور او جمع است. اين واقعه و بروز طاعون از براي حجاج امسال خيلي بد خواهد گذشت.
______________________________
(1).Engels انگلز بلژيكي در اكتبر 1901 به عنوان مدير كل ضرابخانه استخدام شده بود و پسرش در سال 1903 در ماه اوت به عنوان رئيس اداره مسكوكات.
ص: 591
چون امسال روز عيد اضحي با عيد نوروز مطابق است و همچنين جمعه آن روز ميباشد، ميگويند حج اكبر ميباشد. جمعيت زيادي از ايران و ساير نقاط عالم به مكه معظمه ميروند.
علاء الملك حاكم كرمان تنظيمات خوب در آنجا داده. از جمله چنانكه در طهران معمول است در هنگام ظهر قرار داده كه توپ بيندازند تا عمله كارخانجات آنجا كه در زيرزمين مشغول كار هستند از روز باخبر باشند.
شاه در عشر اول رجب المرجب نقرسش عود كرده و دستش درد مينمايد. در جمادي الاخري به ميرزا رضا خان ارفع الدوله سفير كبير [ايران در] عثماني، شاه حمايل سرداري و نشان مرصع داد. در جمادي الاخري ارفع الدوله كه سابق وزير مختار [ايران در] روس بود و در خدمت اتابيك و شاه كمال قدر را دارد، از براي اهالي نظام روسيه كه در سفر فرنگ شاه در سرحد پيشواز شاه آمده بودند از دولت ايران هزار و پانصد نشان براي آنها گرفت.
رياستجمهوري اتازوني را دولت امريكا، پس از قتل رئيس سابق، به موسيو روزولت دادند. «1»
به ميرزا عبد اللّه خان پسر اتابيك در جمادي الاخري نشان درجه اول شير و خورشيد مكلل به الماس با يك رشته حمايل سبز داده شد.
در شب چهاردهم جمادي الاخري، چراغ برقي كه شاه براي روضه منوره مشهد مقدس حضرت رضا عليه السّلام پيشكش كرده بود. اول روشنائيش بود. شيخ ابراهيم كه سابق محله يهود طهران را حكم داد چاپيدند و به حكم دولت تبعيد به خراسان شد، اين اوقات دوباره در مشهد مقدس روزها به منبر ميشد و مردم را بر ضدّ دولت ميشورانيد. يك روز در جمادي الاخري بر فراز منبر شد و گفت پادشاه از دين برگشته زيرا كه فرنگ رفت و كارهاي آنها را در ايران رواج ميدهد، از آن جمله چراغ برق كه تمامش از فرنگ و نجس است در روضه منوره رضويه نصب كرده، بايد او را بكلي كند و دور انداخت.
______________________________
(1).Theodore Rooswelt
ص: 592
مردم عوام به حكم، شورش كردند كه بروند و بكنند. حكومت شهر باخبر شد و ممانعت كرد و آشوبي در آنجا برپاي شد. خبر را تلگرافا به طهران دادند. حكم شد كه شيخ ابراهيم را به كلات بردند تا در آنجا محبوس باشد.
در ماه او [ت]، دولت فرانسه، بهجهت آنكه دولت عثماني سدهاي متنازع فيهاي مابين دولتين را معين نمينمايد، خيال ترك دوستي با دولت عثماني را دارد و احتمال جنگ ميرود و كشتيهاي جنگي خود را فراهم كرده.
مصالحهنامه چين با دول خارجه به طبع رسيده.
در جمادي الاولي، تمام لشكر بوئر سيزده هزار و كسري است. در نوزدهم ماه او [ت] لشكر انگليس در ترانسوال شكست سختي به بوئر داد.
در جمادي الثانيه، امپراطور و امپراطريس روسيه به فرانسه رفتهاند.
تازه در بعضي از بلاد چين دوباره شورش سخت برپا شده. دولت چين خيال دارد روزنامه رسمي در پكن ايجاد نمايد همچنين ايجاد باروط بيدود و قورخانه به سبك فرنگ دائر نمايد. دول خارجه ميگويند دولت چين حق ندارد تا دو سال به مملكت خود اسلحه داخل نمايد.
دولت عثماني قلعهاي در نواحي شهر عدن داشته كه دولت انگليس به آن زمين ادعا دارد. در ماه جون به حكم فرمانفرماي هندوستان، در شب آن قلعه را با ديناميت زير و زبر مينمايند. سلطان عثماني از اين عمل غمناك ميباشد و بيم جنگ مابين دو دولت ميرود.
در دوم شهر رجب، شاه در باغ دولتي با شاهزاده يمين السلطان رئيس قاجاريه يك ساعت نجوي كرد. از قراين معلوم ميشود كه مذمت اتابيك بوده و براي خلاص وزير همايون صحبت ميكرد. زيرا كه شاهزاده از دوستان وزير همايون و وزير دربار ميباشد.
اتابيك در عشر اول رجب، چند كرت با معاون الدوله برادر وزير همايون خلوت نمود.
گويا به جهت آوردن وزير همايون است. از رفتن وزير همايون شكست بزرگي براي نوكرهاي عراقي شاه روي داد.
در عشر اول رجب، ميرزا عبد الرحيم خان قائممقام سيد طباطبائي از اهالي
ص: 593
آذربايجان كه سالها در خارجه تحصيل السنه اروپا نموده و تدريجا به منصب وزارت مختار [ي] رسيد و گاهي هم در آذربايجان پيشكاري داشت و حال در طهران وزارت وظايف و اوقاف و تجارت را داشت، در سنّ هفتاد و هشت به مرض [] وفات كرد. خدايش بيامرزاد. از مردمان نجيب رحيم بيآزار درستي بود، ليكن ذليل نوكرهاي خود و زودباور بود.
در عشر اول رجب، يك شب حاجي ميرزا لطف اللّه ذاكر و واعظ ملقب [] كه از جمله نمره اول ذاكرين است خصوصا در آواز و شيريني لهجه، در اندرون براي روضه خدمت شاه رسيد و به شاه گفت عازم كربلاي معلّي هستم. شاه از رقت آب در چشم بگردانيد و گفت افسوس كه محروم از فيض زيارت آن بزرگواران هستم. اما از جانب من زيارت بكن و عرض مرا در حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نجف اشرف برسان و اين شعر را از قول من در كربلاي آن حضرت عرض كن.
حلقه بر در نتوانم زدن از بيم رقيبانميتوانم كه بيايم به محلت به گدايي و اين شعر را از قول من در كربلاي معلّي در حضرت سيد الشهدا معروض دار:
چون سگي در آستانش پير شداز وفا در گردنش زنجير شد
عادت و رفتار مظفر الدين شاه
همانا شاه را رسم اين است كه چه در شهر باشد و چه در شميران، يك دو ساعت بعد از آفتاب، بعضي روز ديرتر، از اندرون لباس پوشيده بيرون ميآيد. لباسش اغلب از ماهوت يا برك يا شال و در تابستان گاهي از كتان سفيد ميباشد. رنگ مخصوص در لباس ندارد. هر نوع باشد ميپوشد. اعتنا به لباس و جامه ندارد. سرداري ستره يا جليقه و شلوار و گاهي پالتو و گاهي آب دست ميپوشد. اغلب پيراهن آهاردار فرنگي به تن اوست. لباسش خيلي ساده است. ارسي از ايراني و فرنگي هر دو ميپوشد. خرقه خز و سنجاب بنده در تن او نديدهام. شايد در اندرون بپوشد.
در زمستان گاهي يقه و آستر پالتو را خز مينمايد. كلاه گرد نظامي بر سر ميگذارد و يك نشان شير و خورشيد از طلا به سبك نظام ايران در وسط كلاه زده ليكن نشان شاه
ص: 594
الماس هم دارد. كلاهش از پوست است. به خود جواهر مثل پدرش نميزند. وقت سواري يك شمشير مرصع ميبندد. اغلب در دست عصا دارد. رسمش اين است كه چون از اندرون بيرون آمد در حياط- اگر باراني نباشد- چند ساعت گردش مينمايد.
وزرا و امرا و پيشخدمتها نزد او ميآيند. با هريك به فراخور حالش صحبت مينمايد و با بعضي احوالپرسي مينمايد. آنگاه صدراعظم عهد، يا در اطاق، يا در حياط به حضور ميآيد. قدري كه ايستاد، در حضور سايرين بعضي صحبتهاي غير خلوتي را مينمايد.
پس از آن ميگويد صدراعظم بيا، اينوقت حاضرين ميدانند كه ميخواهد خلوت نمايد. همه متفرق و دور ميشوند مگر صدراعظم كه با شاه- اگر در حياط است- به راه ميافتد و مطالب محرمانه را باهم گفتگو مينمايند. اگر شاه در اطاق است و نشسته باشد اتابيك را اذن ميدهد كه بنشين و احدي را آنوقت در اطاق راه نميدهد و ناظم خلوت پشت در اطاق مينشيند و آنوقت كسي را راه نميدهد. شاه اغلب در روي صندلي مينشيند، پس از آنكه صدراعظم رفت خلوت بههم ميخورد. آنوقت منشي حضور عرايض را ميآورد و مينشيند و به عرض شاه ميرساند و بالاي عرايض را از رد و قبول آن منشي مينويسد و شاه در پائين آن صحه مخصوصي ميگذارد و آن صحّه گاهي به مركب قرمز و گاهي به مركب بنفش يا سياه است. در حياط هم به قلم مداد صحه ميگذارد و خطاب را بيشتر به صدراعظم مينويسد، گاهي هم به ساير وزرا. عنوانش به صدراعظم «جناب اشرف صدراعظم» است. در وقت عرايضخواني هم به يك درجه خلوت است. همه كس را در اطاق راه نميدهند. در وقت ظهر، ناظر ناهار را در يكي از اطاقها مياندازد. سابق در روي ميز يك چارك ارتفاع بود و خود شاه هم روي زمين مينشست. پس از مراجعت از فرنگ روي مبل مينشيند و ناهار را روي ميز معمولي پهن مينمايند. دو قاپ پلو و چلو با ساير خورشها و كبابها دارد. بعد از سفر فرنگ هم ميوهجات را در ناهارش ميگذارند. از مغز استخوان خيلي ميخورد. غذاي فرنگي هم در ناهارش ميگذارند. شاه پرخور نيست. ناهار را از بيرون فراش خلوت ميآورد. اما پيشخدمت ميچيند. ناظر بايد حاضر باشد كه كس خارجي دست به ناهار نزند. سر ظرف بسته و مهر دارد، در اطاق شاه ميگشايند. آبدست آبدار مخصوص ميباشد و
ص: 595
سرش بسته است. قبل از غذا دست ميشويد. بعد از غذا هم دست ميشويد. بايد آفتابه لگن را پيشخدمت بياورد. بعد از غذا هم كاغذخواني دارد، در بعضي روزها. آنوقت دو ساعت در بيرون ميخوابد و بعد به اندرون ميرود. بعضي روزها نميخوابد. در بيرون خلوت ميشود. جمعي از محارم پيشخدمتها ميمانند و با شاه قمار مينمايند. بيشتر به تخته نرد راغب است. برد و باخت جزيي مينمايند. در اينوقت خلوت بعضي پيشخدمتها بناي شوخي در حضورش ميگذارند و قصههاي خوبي [بيان] مينمايند كه شاه بخندد و گاهي هم از پسرهاي پاكجمال كه عمله خلوت او هستند حاضر هستند و با آنها هم شوخي ميكند و لذت ميبرد و حكم ميدهد گوش هم را بگيرند و آنوقت او داد ميزند و شاه ميخندد. در اين ضمن آن پيشخدمت هرچه ميخواهد از شاه ميگيرد. بعضي ميگويند ياد ميدهد كه با بعضي امردها كه ميل دارد حضورش باهم ...
نمايند. بعضي مقربين با خود شاه هم الفاظ شوخي و بيادبي ميگويند. چون شاه حليم است ساكت است. گاهي هم عصرها در توي حياط تيراندازي مينمايد و كلاه پيشخدمتها را هدف مينمايد. شاه دود نميكشد. اتفاقا بعضي روزها يك يا دو سيگارت ميكشد. بعضي شبها هم بيرون ميآيد و چند نفري از پيشخدمتها و بعضي از مقربين حاضر ميشوند و بناي صحبت و بازي و شوخي را ميگذارند. سابق ناهار را در ظهر ميخورد، بعد از سفر فرنگ اطباء گفتهاند بهجهت سلامتي مزاجش يك ساعت قبل از ظهر ناهار بخورد و يك ساعت از شب رفته شام. در وقت خواب بايد پيشخدمت- اگر در اندرون است- پيشخدمت زن به پا و پشتش مشت بزند تا خوابش ببرد و بعضي روزها بيرون ميخوابد. يك نفر پيشخدمت خوشگل بايد پايش را بمالد تا بخوابد. سر ناهار هم بايد يك نفر روزنامه فرانسه برايش بخواند و ترجمه به فارسي نمايد تا ناهارش تمام شود. پس از آنكه از تبريز به سلطنت به طهران آمد، در اوايل خيلي تركي حرف ميزد. او را مذمت كردند. حال فارسي حرف ميزند. اما در خلوت تركي هم حرف ميزند. مبالش وصل به اطاق نشيمن مخصوص است. بايد فراش خلوت آفتابه ببرد. اما يك نفر پيشخدمت مخصوص پشت در ايستاده و آنوقت آن پيشخدمت حرفهاي لازمه خود را به شاه ميزند. اگر ادرار خالي ميخواهد بكند، در اطاق در حضور مردم آفتابه و
ص: 596
لگن برايش پيشخدمت ميآورد و ايستاده ادرار مينمايد. در روزهاي عيد ملتي يا دولتي لباس مشكي ميپوشد و شمشير جواهر ميآويزد و صورت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را كه در روي جواهر است به سينه ميآويزد و يك گل كه از پرههاي الماس است به وسط روي كلاه ميزند. آنوقت در توي اطاق در روي صندلي مينشيند و گاهي هم در حياط معروف به تخت مرمر كه در طهران است سلام مينشيند. آنوقت به روي تخت مرمر مينشيند. (اين تخت مرمر را سابق از شيراز به طهران آوردهاند و از جمشيد است و بسيار نفيس ميباشد). در وقت سلام، چند فوج از سرباز و سوار در حياط آمده به نظام صف ميكشند. ساير وزرا و اجزاي ادارات با لباس رسمي نيز هريك در جاي خود قرار ميگيرند. در اطاقي كه شاه براي سلام مينشيند، جمعي از وزرا و شاهزادگان و پسرهاي شاه به ترتيب ميايستند. گاهي اوقات هم اتابيك در اطاق ميايستد. آنوقت كه وقت سلام ميشود، شاه از اطاق ديگر ميآيد و به روي صندلي مينشيند. حاضر باش سلام را آجودانباشي افواج خبردار ميگويد. تمام به يك دفعه تعظيم مينمايند و موزيكانچي هر دسته موزيك سلام ميزند و افواج به حركت تفنگ سلام ميدهند و بعضي صاحبمنصبان اروپايي كه در سلام هستند با دست سلام ميدهند. آنوقت شاه به تمام حاضرين ميگويد اين عيد بر شما مبارك باشد. همه به يكبار تعظيم مينمايند. پس يك نفر معروف به خطيب با لباس مخصوص آمده در جلو ميايستد و خطبه فارسي ميخواند از درود خداي تعالي و صلوات بر پيغمبر و امير المؤمنين و ائمه عليهم السّلام. پس ميگويد اين عيد بر شاه مبارك است. چون به اسم هريك كه ميرسد از خاتم انبيا، ائمه و شاه مردم احتراما تعظيم مينمايند. پس از اتمام خطبه، شاعر سلام آمده مختصر قصيدهاي در وصف عيد و سلامتي شاه ميخواند. پس از آن مخاطب سلام كه در پاي اطاق در حياط ايستاده و اين شخص بايد يك نفر از وزراي محترم باشد كه شاه با او حرف ميزند، مثلا ميگويد هوا سرد است يا گرم. عيد خوب عيدي است. گاهي هم در سلام تعريف صدراعظم وقت را مينمايد. در اين بين هم پيشخدمت مخصوص يك غليان جواهر با نيپيچ ميآورد. اما آتش و تنباكو ندارد. شاه با او بازي ميكند. گاهي هم در سلام، شاه با سبيلش بازي مينمايد. آنوقت برميخيزد و به اطاق ديگر ميرود. اين
ص: 597
وقت دوباره مردم تعظيم ميكنند و فوج سلام مرخصي ميدهد و ميرود. مدت سلام قريب نيم ساعت است. از اول سلام تا آخرش، در ميدان مشق توپ مياندازند، صد و ده تير به اسم مبارك علي كه صد و ده است مگر در روز عيد مولود خود شاه كه به عدد سال عمرش توپ مياندازند و مابين اين تير توپ چند دفعه زنبورك در مينمايند و در بعضي اعياد، شاه بعد از سلام، باز روي صندلي نشسته افواجي كه براي سلام آمدهاند از سرباز و سوار و قزاق و توپچي و قورخانهچي و پليس و ژاندارم و سوار كشيكخانه تمام بهطور دفيله از حضور شاه با موزيك ميگذرند. اجزاي سلام تماما از چهار هزار نفر نميگذرد.
تمام اجزاي حاضر سلام از اين قرار است: شاهزادگان و وزرا، مستوفيها، لشكرنويسها، اجزاي وزارت خارجه، اجزاي ايشكخانه. اجزاي كشيكخانه، از غلام، پيشخدمت و منشيهاي كشيكخانه و غلام و سرباز و توپچي و قورخانهچي و زنبوركچي و پليس و ژاندارم و قاجاريه و جزئي غير از اينها.
شاه هفتهاي يك روز هم به شكار ميرود و در وقت سواري قريب سيصد چهارصد نفر از سوار درب اندرون حاضر شده شاه سوار كالسكه ميشود و سوارها همراه به هر نقطه كه باشد ميروند تا مراجعتش همراه او هستند و ده بيست نفر شاطر، همه در جلو كالسكه او پياده هستند تا دم دروازه و در رهگذرهاي شهر هم تفنگچي و پليس و غيره مستحفظ عبورومرور شاه ميباشند. در وقت شكار، شاه سوار بر اسب ميشود با جمعي مخصوص از خدام در عقب شكار ميرود در تيراندازي شاه بيبديل است.
بعضي روزها شاه سوار «اتمبيل» ميشود.
در روزهاي قتل ائمه عليهم السّلام، شاه لباس مشكي ميپوشد و نشان به خود نميزند. در وقتي كه سفراي خارجه خدمت شاه ميآيند، بايد در اطاق شاه از پيشخدمتهاي متفرقه كسي نباشد مگر دو سه نفر از پيشخدمتهاي بزرگ. آنوقت شاه لباس رسمي ميپوشد و شمشير ميآويزد و وزير خارجه و رئيس تشريفات نيز بايد حضور داشته باشند. گاهي اوقات هم صدراعظم حضور دارد. معروف است كه شاه در سلطنتش بدقدم است.
چنانكه از وقتي كه در سنه 1313 به تخت نشسته تا حال تمام تنگي و قحطي در ايران بوده و باران بهموقع نباريده. امراض شاه كه اغلب با اوست، رماتيسم و درد دست و پا و
ص: 598
بواسير و سنگ در مثانه ميباشد. مخصوصا هروقت ابر بشود دست شاه درد ميگيرد.
گاهي هم پاي او. در اينوقت اگر از اندرون ميخواهد بيرون بيايد سوار كالسكه كوچك بشود، خواجههاي اندرون او را با دست كشيده بيرون ميآيد و به اطاقش ميبرند. در اين وقت دستش را از امرا و اجزاي مخصوص خلوت ميمالند. شاه به سبك فرنگ در اطاق با كفش حركت ميكند.
ص: 599