گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد شانزدهم
سوره حج




اشاره
این سوره بقول ابن عباس و عطا جز چند آیه اي از آن مکی است.حسن می گوید:جز چند آیه اي از آن که در سفر نازل
شده،مدنی است.این چند آیه را بعضی 6 و بعضی 4 آیه دانسته اند.
تعداد آیات:
بعقیدة کوفیان 78 و بعقیدة مکیان 77 و بعقیدة اهل مدینه 76 و بعقیدة اهل بصره 75 و بعقیدة اهل شام 74 آیه است.
را حجازیان و کوفیان « قوم لوط ». را جز شامیان پایان آیه دانسته اند « عاد و ثمود ». را کوفیان پایان آیه میدانند « الجلود » و« الحمیم »
را اهل مکه آیه اي دانسته اند. « سماکم المسلمین » پایان آیه دانسته اند.و
فضیلت سوره:
ابی بن کعب گوید:پیامبر فرمود هر کس سورة حج بخواند،ثواب حج و عمرة تمام حج کنندگان و عمره کنندگان گذشته و
آینده به او داده می شود.
امام صادق(ع)فرمود:هر کس سه روز یک بار این سوره را بخواند،از سال خارج نمیشود،مگر اینکه بزیارت خانۀ خدا برود و
اگر در سفر بمیرد،اهل بهشت خواهد بود.
تفسیر:
سورة انبیاء را با دعوت بتوحید و اینکه پیامبر رحمه للعالمین است،تمام کرد.
این سوره را با دعوت مردم به اجتناب از شرك و مخالفت دین،آغاز می کند.
ص : 176
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 1 تا 5
اشاره
عَمّ أَرْضَعَتْ وَ
ا􀀀 مُر ا تَذْهَلُ کُلُّ ضِْعَهٍ 􀀀 اَلسّ شَیْءٌ عَظِیمٌ ( 1) یَوْمَ تَرَوْنَه
اعَهِ 􀀀 رَبَّکُم إِنَّ زَلْزَلَهَ اَلنّ اِتَّقُوا اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . ی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ
􀀀
جادِلُ فِی هِ 􀀀 اَلنّ مَنْ یُ
اسِ􀀀 مِن اَللّ شَدِیدٌ ( 2) وَ 􀀀
ذابَ هِ 􀀀 کِنَّ عَ 􀀀 ي وَ ل 􀀀 کار 􀀀 ا هُمْ بِسُ 􀀀 ي وَ م 􀀀 کار 􀀀 اَلنّ سُ
اس􀀀 ا وَ تَرَي 􀀀 ذ حَمْلٍ حَمْلَه اتِ􀀀 تَضَع کُلُّ ُ
اَلنّ إِنْ کُنْتُمْ فِی
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 عَذ اَلسَّعِیرِ ( 4) ی ابِ 􀀀 ی 􀀀 ی إِل تَوَلاّ فَأَنَّهُ یُضِ لُّهُ وَ هَْدِیهِ
􀀀
طانٍ مَرِیدٍ ( 3) کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ هُ 􀀀 بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْ
ا􀀀 حامِ م 􀀀 رابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ مِنْ مُضْ غَهٍ مُخَلَّقَهٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی اَلْأَرْ 􀀀 اکُمْ مِنْ تُ 􀀀 فَإِنّ خَلَقْن
􀀀
رَیْبٍ مِنَ اَلْبَعْثِ ا
لا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ 􀀀 ی أَرْذَلِ اَلْعُمُرِ لِکَیْ 􀀀 یُتَوَفّ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِل
􀀀
ی أَجَلٍ مُسَ  می ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ ی 􀀀 شاءُ إِل 􀀀نَ
( ماءَ اِهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ( 5 􀀀 ا عَلَیْهَا اَلْ 􀀀 ذا أَنْزَلْن 􀀀 امِدَهً فَإِ 􀀀 عِلْمٍ شَیْئاً وَ تَرَي اَلْأَرْضَ ه
ص : 177
ترجمه:
اي مردم از خدایتان بپرهیزید که زلزلۀ روز قیامت،چیز بزرگی است،روزي که می بینید هر شیر دهی از شیر خوارة خود غافل
میماند و هر صاحب حملی حمل خود را می نهد و مردم را مست می بینی و حال آنکه مست نیستند ولی عذاب خدا شدید
است.و بعضی از مردم بدون علم در بارة خدا مجادله می کنند و هر شیطان تبهکاري را پیروي می نمایند.بر آن شیطان لازم
شده است که هر کس دوستش دارد،گمراهش کند و بعذاب دوزخ هدایتش کند.اي مردم،اگر در بارة قیامت در شک
هستید،ما شما را از خاك،سپس از نطفه،سپس از خون بسته،سپس از پاره گوشت صورت گرفته و صورت نگرفته آفریدیم تا
براي شما بیان کنیم و آنچه بخواهیم در رحم ها قرار دهیم تا زمانی معین.آن گاه شما را بصورت طفلی بیرون آوریم.آن گاه
براي اینکه بمرحلۀ نیرومندي برسید.و بعضی از شما میمیرید و بعضی به پست ترین دورة عمر می رسید تا پس از علم هیچ
ندانید و زمین را خشک می بینی که هنگامی که بر آن آب نازل می کنیم:بجنبد و بر آید و از هر نوع گیاه بجهت انگیزي
برویاند.
قرائت:
خوانده اند و هر دو صیغۀ جمعند. « سکري »- سکاري:کوفیان-جز عاصم
خوانده است و در این صورت بمعنی اشراف و غلبه یافتن است. « ربأت » ربت:ابو جعفر
لغت:
زلزله و زلزال:حرکت شدید.
ص : 178
ذهول:غفلت.
حمل:بارداري.
مرید:آمادة فساد.
مضغه:مقداري از گوشت که جویده شده.
همود:خشکیدن و کهنه شدن.
بهیج:نیکی صورت.
اعراب:
ا􀀀 یَوْمَ تَرَوْنَه
.« تذهل » :متعلق به
ارضعت:مفعول این فعل محذوف است.
بمعنی ظن باشد مفعول ثانی. « تري » سکاري:حال و اگر
ظرف. « ما نشاء » یا محذوف و « ما نشاء » یا بنا بر استیناف و خبر مبتداي محذوف و مفعول آن « خلقناکم » نقر:مرفوع و عطف بر
لتبلغوا:جار و مجرور و متعلق بمحذوف.
لا یَعْلَمَ 􀀀 لِکَیْ
.« ان » بمعنی « کی » و« یرد » :متعلق به
شأن نزول:
عمران بن حصین و ابو سعیدي خدري گویند:دو آیۀ اول سوره بهنگام شب در بارة جنگجویان بنی المصطلق که از طایفۀ
خزاعه بودند نازل شده است.
هنگامی که مردم حرکت میکردند،پیامبر ندا کرد و همه آمدند،اطراف پیامبر جمع شدند و آیه را بر آنها خواند.آن قدر
گریستند که سابقه نداشت به اندازة آن شب گریه کرده باشند.فرداي آن شب کسی زین از روي اسبها برنداشت و خیمه بر
نیفراشت و هم چنان می گریستند و اندوه میخوردند.
پیامبر فرمود:میدانید آن روز چه روزي است؟گفتند:خدا و رسولش داناترند.
فرمود:همان روزي است که خداوند به آدم میفرماید:فرزندانت را به آتش می سوزانم.آدم می گوید:چقدر؟میفرماید:از هر
هزار نفر 999 نفر به آتش دوزخ
ص : 179
می برم و یکی را به بهشت می فرستم.شنیدن این مطلب براي مسلمین گران آمد و باز هم گریه کردند و گفتند:یا رسول
اللّ ،کی نجات می یابد؟فرمود:مژده باد که با شما دو دستۀ یأجوج و مأجوج هستند که اکثریت دارند.شما در میان مردم مثل
􀀀
ه
یک موي سفید هستید در بدن یک گاو سیاه.آن گاه فرمود:امیدوارم که شما یک چهارم اهل بهشت باشید.همه تکبیر
گفتند.فرمود:امیدوارم یک سوم اهل بهشت شما باشید.
همه تکبیر گفتند.فرمود:امیدوارم دو سوم اهل بهشت شما باشید،اهل بهشت 120 صف هستند.هشتاد صف آن از امت من
است.سپس فرمود:هفتاد هزار از امت من بدون حساب به بهشت می رود.
اللّ ،هفتاد هزار نفر؟فرمود:
􀀀
در بعضی از روایات است که عمر گفت:یا رسول ه
بله و با هر یک از آنها،هفتاد هزار.
اللّ ،دعا کن که مرا از ایشان قرار دهد.فرمود:خدایا او را از ایشان قرار ده.یکی از
􀀀
عکاشه بن محصن برخاست و گفت:یا رسول ه
انصار هم همین خواهش را کرد و حضرت فرمود:عکاشه بر تو سبقت گرفت.ابن عباس گوید:این مرد انصاري منافق بود و
بدینجهت پیامبر در باره اش دعا نکرد.
مقصود:
النّ اتَّقُوا رَبَّکُمْ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀ی
: اي مکلفین از عذاب خدا بپرهیزید و از معصیت خدا بترسید.چنان که وقتی گفته می شود:از شیر بترسید،یعنی از درندگی
شیر بترسید نه از خود شیر.
السّ شَیْءٌ عَظِیمٌ
اعَهِ 􀀀 إِنَّ زَلْزَلَهَ
:مقارن فرا رسیدن قیامت و بقولی پیش از آن زمین به شدت می لرزد.برخی گفته اند:این زمین لرزه،از شرایط و علامات
قیامت است بهر حال این زمین لرزه،سخت وحشتناك است و قابل تحمل نیست.
گفته « شیء » نامیده می شود-زیرا بقیامت که هنوز نیامده و اکنون معدوم است « شیء » از این آیه نیز استفاده می شود که:معدوم
شده است.
ا􀀀 ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَه 􀀀 عَمّ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ
ا􀀀 مُر ا تَذْهَلُ کُلُّ ضِْعَهٍ 􀀀 یَوْمَ تَرَوْنَه
:
ص : 180
روزي که زلزله را می بینید،مادران شیر ده-که نمیتوانند از کودك خود جدا شوند-اطفال را از یاد می برند و بارداران،حمل
خود را می نهند و فارغ می شوند.
از اینجا معلوم می شود که:زلزله در همین دنیاست.زیرا شیر دادن و وضع حمل کردن مربوط به زندگی این دنیاست.
خود قیامت باشد،مقصود این است که آن روز چنان سهمگین است که اگر مادري شیر ده و باردار « یوم » و اگر مقصود از
باشد،از شدت ترس از شیر دادن غافل می ماند و وضع حمل می کند.اگر چه در قیامت که همان آخرت است بار داري و شیر
دادن وجود ندارد.
ي􀀀 کار 􀀀 ا هُمْ بِسُ 􀀀 ي وَ م 􀀀 کار 􀀀 النّ سُ
اس􀀀 وَ تَرَي :می بینی که مردم از شدت ترس مست هستند،اما نه مست باده.برخی گویند:یعنی چون از ترس حوادث ناگوار عقل خود را از
کف داده اند،چنین بنظر می رسد که مست شده اند.
اللّ شَدِیدٌ
􀀀
ذابَ هِ 􀀀 کِنَّ عَ 􀀀 وَ ل
:از سختی عذاب است که آنها به این حال گرفتار هستند.
اللّ بِغَیْرِ عِلْمٍ
􀀀
جادِلُ فِی هِ 􀀀 النّ مَنْ یُ
اسِ􀀀 مِن وَ :در بارة مشرکینی است که در بارة توحید و نفی شرك،بدون دانش و از روي جهل محض،جدال میکردند.برخی گویند:
منظور نضر بن حارث است که مردي سخت جدلی بود و می گفت:فرشتگان دختران خدایند و قرآن افسانه ها و اساطیر
گذشتگان است و منکر قیامت می شد.
طانٍ مَرِیدٍ 􀀀 وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْ
:و از هر شیطان گمراه کننده،تبعیت می کنند.
اگر این آیه در بارة نضر باشد،مقصود از شیطان،شیطان انسانی است.زیرا او از عجمها و یهود مطالبی بر ضد مسلمانان اخذ
میکرد.
تَوَلاّ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ
􀀀
کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ هُ
:از شیطانی تبعیت می کند که بر او لازم شده است که هر که دوستش بدارد،گمراهش کند.پس چرا انسان مطیع شیطان شود و
از اطاعت کسانی که او را به رحمت خدا دعوت می کنند،خودداري کند؟! برخی گویند:یعنی بر شیطان نوشته شده است که
هر کس اطاعتش کند،خدا گمراهش کند.و برخی گویند:یعنی بر مجادله کنندگان نوشته شده است که هر کس
ص : 181
متابعتشان کند،از دین گمراهش کنند.
ذابِ السَّعِیرِ 􀀀 ی عَ 􀀀 وَ یَهْدِیهِ إِل
:و بعذاب دوزخ هدایتش کند.
اکنون بذکر دلیل معاد می پردازد.زیرا عمدة مجادلات در بارة آن بوده است:
رابٍ􀀀 اکُمْ مِنْ تُ 􀀀 فَإِنّ خَلَقْن
􀀀
النّ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ ا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀ی
:
اگر در بارة معاد شک دارید،شما را از خاك آفریده ایم.یعنی دلیل معاد این است که اصل شما آدم از خاك است.کسی که
بتواند خاك را بصورت انسانی زنده درآورد، می تواند استخوانهاي پوسیده را زنده کند و اموات را برگرداند.
ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ
:سپس اولاد آدم را از نطفه که در رحم مادران قرار میگیرد و قسمتی از آن از پدر و قسمتی از مادر است،آفریدیم.
ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ
:سپس نطفه را علقه-که خون بسته است-کردیم.
ثُمَّ مِنْ مُضْغَهٍ
:تشبیه می کند به گوشت جویده.یعنی خون بسته بصورت پاره گوشت جویده درمی آید.
مُخَلَّقَهٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَهٍ
:گوشت جویده اي که خلقت آن تمام و ناتمام است.
برخی گویند:یعنی صورت یافته و صورت نیافته.چنین پاره گوشتی هنوز داراي خطوط و نقشها و صورت نیست.
لِنُبَیِّنَ لَکُمْ
:براي اینکه قدرت خود را براي شما بنمایانیم که شما را باین صورتها درآورده ایم.یا اینکه براي شما بیان کنیم که هر که قادر
بر ابتداست،قادر بر بازگرداندن و اعاده نیز هست.یا اینکه براي شما چیزي بیان کنیم که شک و تردید شما را از بین ببرد.
ی أَجَلٍ مُسَ  می 􀀀 شاءُ إِل 􀀀 ا نَ 􀀀 حامِ م 􀀀 وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْ
:و در رحم مادران هر چه بخواهیم تا مدتی معین که وقت وضع حمل است،نگاه میداریم.
ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا
:آن گاه شما را که طفلی شده اید از رحم مادر بیرون می- آوریم.طفل مصدر است و در اینجا بمعناي جمع است.
ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ
:تا بمرحله اي برسید که عقل و نیرو بکمال برسد.
ص : 182
و اقوال علماء در بارة آن قبلا گفتگو کرده ایم. « اشد » بقولی یعنی وقت بلوغ و احتلام.در بارة
یُتَوَفّ
􀀀
وَ مِنْکُمْ مَنْ ی
:بعضی از شما پیش از بلوغ می میرید.
ی أَرْذَلِ الْعُمُرِ 􀀀 وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِل
:و بعضی از شما به سن پیري می رسید.
این دوره را باین جهت،پست ترین دورة عمر می نامد که انسان در این دوره فقط انتظار مرگ دارد،نه انتظار سلامت و نشاط و
جوانی.
لا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً 􀀀 لِکَیْ
:تا دیگر استفادة علم نکند و دانسته هاي خود را فراموش نماید.
سافِلِینَ إِلَّا 􀀀 اهُ أَسْفَلَ 􀀀 ثُمَّ رَدَدْن » : عکرمه گوید:کسی که قرآن بخواند،این حال را پیدا نمیکند و به این آیه استدلال کرده است
تین 5 و 6)آن گاه انسان را سفلۀ سفلگان کردیم.مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح ) « الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
کنند.عکرمه گوید:منظور قاریان قرآن است.
اکنون دلیل دیگري بر معاد آورده،می فرماید:
ماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ 􀀀 ا عَلَیْهَا الْ 􀀀 ذا أَنْزَلْن 􀀀 امِدَهً فَإِ 􀀀 وَ تَرَي الْأَرْضَ ه
:زمین را خشک و بی گیاه می بینی.همین که باران بر آن فرستادیم،بوسیلۀ گیاهان نشاط و حیات و تحرك پیدا می کند و
گیاهان آن افزایش می یابد.
وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ
:و از انواع گیاهان بهجت زا و نشاط انگیز و زیبا و خرم،می رویاند.
ص : 183
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 6 تا 10
اشاره
اَللّ یَبْعَثُ مَنْ فِی
􀀀
ا وَ أَنَّ هَ 􀀀 رَیْبَ فِیه 􀀀 اَلسّ آتِیَهٌ لا
اعَهَ 􀀀 قَدِیر ( 6) وَ أَنَّ ی کُلِّ شَیْءٍ 􀀀 ی وَ أَنَّهُ عَل 􀀀 اَللّ هُوَ اَلْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ اَلْمَوْت
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀
ا􀀀 اَللّ لَهُ فِی اَلدُّنْی
􀀀
انِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 ابٍ مُنِیرٍ ( 8) ث 􀀀 لا کِت 􀀀 لا هُديً وَ 􀀀 اَللّ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ
􀀀
جادِلُ فِی هِ 􀀀 اَلنّ مَنْ یُ
اسِ 􀀀 مِن اَلْقُبُورِ ( 7) وَ ( بِظَلّا لِلْعَبِیدِ ( 10
􀀀
اَللّ لَیْسَ مٍ
􀀀
داكَ وَ أَنَّ هَ 􀀀 ما قَدَّمَتْ یَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀 ذابَ اَلْحَرِیقِ ( 9) 􀀀 امَهِ عَ 􀀀 خِزْيٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ اَلْقِی
ترجمه:
این است.زیرا خدا حق است و مردگان را حیات می بخشد و بر هر چیز قادر است.و قیامت فرا می رسد و در بارة آن شکی
نیست و خداوند کسانی را که در قبور هستند،مبعوث می گرداند.برخی از مردم،بدون دانشی و هدایتی و کتابی روشنی-
بخش،در بارة خدا مجادله می کنند:بزرگی کنند تا از راه خدا گمراه کنند.براي آنهاست در دنیا خواري و روز قیامت عذاب
آتش را به آنها می چشانیم:به او گفته می شود این عذاب بواسطه کارهایی است که کرده اي و خدا بندگان را ستم نمیکند.
اعراب:
انِیَ عِطْفِهِ 􀀀ث
:حال
ص : 184
ا خِزْيٌ 􀀀 لَهُ فِی الدُّنْی
داكَ :ممکن است مبتدا و خبر و ممکن 􀀀 ما قَدَّمَتْ یَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀 « من یجادل » :مبتدا و خبر و جمله خبر بعد از خبر براي
خبر مبتداي محذوف باشد. « ذلک » است
مقصود:
خداوند سبحان ادلۀ قیامت را ذکر کرد.اکنون میفرماید:
اللّ هُوَ الْحَقُّ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀
:آنچه در بارة خلق انسان و روییدن گیاهان گفته شد، بخاطر این است که:خداوند حق است.پس بدانند که فقط اوست که
سزاوار پرستش است.
ی􀀀 وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْت
:و اوست که مردگان را زنده میکند.زیرا کسی که قادر بر انشاء و آفرینش خلق است،قادر بر اعادة خلق نیز هست.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 وَ أَنَّهُ عَل
:و او بر هر کاري قادر است.معدومات را موجود میکند و موجودات را فانی می سازد و دو باره آنها را باز میگرداند و قدرت
او را حدي و نهایتی نیست.
ا􀀀 لا رَیْبَ فِیه 􀀀 السّ آتِیَهٌ
اعَهَ 􀀀 وَ أَنَّ
:و بدانند که قیامت فرا می رسد و در بارة آن شکی نیست.
اللّ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:و خداوند مردگان را از قبرها براي حساب و جزاء خارج می گرداند.زیرا دلائل گذشته،معاد را اثبات کردند.
ابٍ مُنِیرٍ 􀀀 لا کِت 􀀀 لا هُديً وَ 􀀀 اللّ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ
􀀀
جادِلُ فِی هِ 􀀀 النّ مَنْ یُ
اسِ􀀀 مِن وَ :دسته اي بدون داشتن دانش و هدایت و کتاب روشنی بخش که راهنماي حق باشد،در بارة خداوند مجادله میکنند.یعنی تابع
دلیل عقل و سمع نیستند.بلکه از روي هوس و تقلید سخن می گویند.
از این آیه استفاده می شود که جدال با داشتن علم،خوب و بدون آن بد است.
زیرا جدال عالمانه،انسان را به اعتقاد حق وادار میکند و جدال غیر عالمانه باعتقاد باطل.
انِیَ عِطْفِهِ 􀀀ث
« ثنی فلان عطفه »: :در حالی که تکبر می ورزند.عرب می گوید
ص : 185
یعنی تکبر کرد.عطف انسان،یعنی پهلو و کنار او که در وقت اعراض از شیء،آن را می گرداند.
اللّ
􀀀
لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ هِ
:تا مردم را از دین گمراه سازد.
ا خِزْيٌ 􀀀 لَهُ فِی الدُّنْی
:در دنیا گرفتار خواري و ذلت هستند.یعنی مؤمنین آنها را نکوهش میکنند و می کشند.
ذابَ الْحَرِیقِ 􀀀 امَهِ عَ 􀀀 وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِی
:و روز قیامت عذاب سوزان جهنم را به- آنها می چشانیم.
داكَ􀀀 ما قَدَّمَتْ یَ 􀀀 ذلِکَ بِ 􀀀
:به آنها گفته می شود:این بخاطر کارهایی است که از دست شما صادر شده است.
بِظَلّا لِلْعَبِیدِ
􀀀
اللّ لَیْسَ مٍ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:خداوند از روي ظلم و ستم بندگان گنهکار را عذاب نمیکند.
این آیه دلالت دارد بر بطلان قول جبریان که بخداوند نسبت ظلم میدهند.
ص : 186
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 11 تا 15
اشاره
ذلِکَ هُوَ 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهَ 􀀀 ی وَجْهِهِ خَسِرَ اَلدُّنْی 􀀀 صابَتْهُ فِتْنَهٌ اِنْقَلَبَ عَل 􀀀 صابَهُ خَیْرٌ اِطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَ 􀀀 ی حَرْفٍ فَإِنْ أَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اَلنّ مَنْ یَعْبُدُ هَ
اسِ􀀀 مِن وَ لالُ اَلْبَعِیدُ ( 12 ) یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ 􀀀 ذلِکَ هُوَ اَلضَّ 􀀀 لا یَنْفَعُهُ 􀀀 ا 􀀀 لا یَضُ رُّهُ وَ م 􀀀 ا 􀀀 اَللّ م
􀀀
رانُ اَلْمُبِینُ ( 11 ) یَدْعُوا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 اَلْخُسْ
ا􀀀 اَللّ یَفْعَلُ م
􀀀
ارُ إِنَّ هَ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 اَلص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَللّ یُدْخِلُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
ی وَ لَبِئْسَ اَلْعَشِیرُ ( 13 ) إِنَّ هَ 􀀀 لَبِئْسَ اَلْمَوْل
ا یَغِیظُ 􀀀 ماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ م 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی اَلسَّ 􀀀 اَللّ فِی اَلدُّنْی
􀀀
کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُ رَهُ هُ 􀀀 یُرِیدُ ( 14 ) مَنْ
(15)
ترجمه:
و از مردم کسی است که با دو دلی خدا را می پرستد.اگر نیکی به او رسد بخدا
ص : 187
اطمینان یابد و اگر فتنه اي بدو رسد،روگردان شود.دنیا و آخرت را زیان کرده است.
این است زیان آشکار.جز خدا چیزهایی را میخواند که به او سود و زیان نمیرساند.
این است گمراهی آشکار.کسی را میخواند که زیانش از سودش نزدیکتر است.چه دوست و همدمی بد است!خدا مردم مؤمن
و نیکوکار را به بهشت که در زیر آن نهرها روان است داخل میکند.خدا هر چه بخواهد میکند.کسی که گمان دارد که خدا
پیامبر را در دنیا و آخرت یاري نمیکند،ریسمانی به آسمان کشد،آن گاه قطع کند و ببیند آیا نیرنگش چیزي را که مایۀ خشم
او شده است می برد؟
قرائت:
و وجه دوم این است که حال « انقلب علی وجهه » خوانده اند.وجه اول این است که بدل است از « خاسر الدنیا » خسر الدنیا:برخی
است.
ثم لیقطع:برخی به سکون لام و برخی به کسر لام خوانده اند.اصل این لام مکسور است و بنا بر این اگر ساکن شود بخاطر این
« و لیطوفوا » و« و لیوفوا » است که حرف عطف جزء کلمه شمرده شود.مثل
لغت:
حرف:طرف و جانب اطمینان:آرامش فتنه:محنت انقلاب:بازگشت عشیر:همدم نصرت:یاري سبب:وسیله.به ریسمان و راه و
گفته می شود. « سبب » پول
اعراب:
لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ
علت این است که لام براي قسم است و بهتر است که مقدم شود. «... من لضره » :برخی گویند:این لام در اصل مؤخر است.یعنی
(مطالب و اقوال
ص : 188
دیگري هم هست که براي رعایت حال خوانندگان محترم از بیان آنها صرف نظر شد) البته ممکن است لام را لام ابتدا گرفت
قبل). « یدعو » تکرار فعل « یدعو » و فعل
شأن نزول:
در بارة جماعتی نازل شد که بمدینه رفتند تا خدمت پیامبر برسند.یکی از آنها وقتی « اللّ
􀀀
النّ مَنْ یَعْبُدُ هَ...
اسِ􀀀 مِن وَ » گویند آیۀ
حالش خوب می شد و اسبش می زایید و زنش پسر می آورد و گوسفندش زیاد می شد،خشنود می شد و اطمینان پیدا میکرد
و هر گاه بیمار می شد و زنش دختر می زایید،می گفت:از این دین خیري ندیدم.
مقصود:
قبلا در بارة کفار و مجادلات ایشان گفتگو کرد و اینک در بارة مقلدین ضلال و عوامل انحراف می فرماید:
ی حَرْفٍ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
النّ مَنْ یَعْبُدُ هَ
اسِ􀀀 مِن وَ :در میان مردم کسانی هستند که خدا را از روي ضعف ایمان عبادت می کند.آنها بقدري در این راه ضعف نشان میدهند که
مثل اشخاصی هستند که بر لبۀ پرتگاه ایستاده اند. قدرتی بر تحصیل دلائل قوي ندارند و خدا را با مختصر شبهه اي عبادت
میکنند یا از یاد می برند.حسن می گوید:
دین دو حرف است:زبان و قلب.هر کس خدا را به زبان عبادت کند نه بقلب،بر لبۀ پرتگاه سقوط است.
صابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ 􀀀 فَإِنْ أَ
:اگر بر اثر عبادت،برفاه و عافیت و فراوانی نعمت برسند،بعبادت خدا اطمینان پیدا می کنند.
ی وَجْهِهِ 􀀀 صابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَل 􀀀 وَ إِنْ أَ
:اما اگر گرفتاري پیدا کنند،بکفر می گرایند.یعنی بحال اول خود برمیگردند.
ا وَ الْآخِرَهَ 􀀀 خَسِرَ الدُّنْی
:بر اثر جدا شدن از دین در این دنیا و بر اثر نفاقش در آن عالم،گرفتار زیان می شود.
رانُ الْمُبِینُ 􀀀 ذلِکَ هُوَ الْخُسْ 􀀀
:این است زیان آشکار.زیرا شخصی که اینطور است نه دنیا را دارد نه آخرت را.
ص : 189
لا یَنْفَعُهُ 􀀀 ا 􀀀 لا یَضُرُّهُ وَ م 􀀀 ا 􀀀 اللّ م
􀀀
یَدْعُوا مِنْ دُونِ هِ
:چنین کسی که در حقیقت غیر خدا را می پرستد،نه از این پرستش سودي می برد و نه از ترك آن زیانی می بیند.
لالُ الْبَعِیدُ 􀀀 ذلِکَ هُوَ الضَّ 􀀀
:این کار گمراهی است،گمراهی دور از حق و رشد.
یَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ
:این که در گمراهی دور از حق است غیر خدا را که زیانش از سودش نزدیکتر است می خواند.یعنی در عالم آخرت زیانش از
سودش نزدیکتر است.این تعبیر با توجه به اینکه چنین معبودي هیچ نفعی ندارد،باز هم صحیح است.زیرا عرب به چیزي که
نیست،می گوید:بعید است.
ی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ 􀀀 لَبِئْسَ الْمَوْل
:چه بد یاور و چه بد همدمی برگزیده اند،یعنی بتی که به او دل بسته اند،یار و رفیق خوبی نیست.
اکنون که وضع مردمی که در بارة دین در تردیدند،روشن شد،در بارة پاداش مؤمنین می فرماید:
ا یُرِیدُ 􀀀 اللّ یَفْعَلُ م
􀀀
ارُ إِنَّ هَ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 الص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اللّ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند مردمی را که بوحدتش تصدیق و کارهاي نیکو می کنند،داخل بهشتهایی می کند که نهرها از زیر آنها روان
است.خدا در بارة اولیایش و فرمانبردارانش هر چه از نیکی خواهد کند و در بارة دشمنانش و معصیت کارانش هر چه از
اهانت خواهد کند و مانعی در برابرش نیست.
ماءِ 􀀀 ا وَ الْآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّ 􀀀 اللّ فِی الدُّنْی
􀀀
کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ هُ 􀀀 مَنْ
:
هر کس گمان کند که خدا پیامبرش را یاري نمیکند و دشمنش را در دنیا و آخرت شکست نمیدهد،ریسمانی به سقف
آسمان ببندد.
ثُمَّ لْیَقْطَعْ
:و آن قدر بکشد تا ریسمان گسیخته شود و خود بر زمین سقوط کرده،از شدت خشم بمیرد.اما اینکار بی فایده است زیرا خدا
رسولش را یاري میکند و خشم او بی فایده است.
ا یَغِیظُ 􀀀 فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ م
:ببیند آیا با این تدبیر و نیرنگ شعلۀ خشمش فرو می نشیند یا نه؟
ص : 190
برخی آیه را اینطور معنی کرده اند:این شخص وسیله اي پیدا کند و به آسمان رود و یاري و وحی خدا را از پیامبرش قطع کند
و با این نیرنگ،اسباب ناراحتی و خشم خود را-که عبارت است از وحی و نصرت الهی-از میان ببرد.آیا این کار ممکن است؟
همانطوري که اینکار ممکن نیست،قطع وحی و نصرت هم ممکن نیست.
اینکه می گوید:به آسمان رود،بخاطر این است که وحی و نصرت از آسمان و بوسیلۀ فرشتگان آسمانی نازل می شود.
اگر مراد از نصرت الهی رزق و روزي باشد،معنی آیه این است که:هر کس گمان میکند که خدا روزیش نمیدهد و روزي را
خودش بدست می آورد،این زحمت را متحمل شود و روزي خود را زیاد کند.یعنی با هیچ نیرنگی نمیتوان روزي را زیاد کرد.
ص : 191
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 16 تا 18
اشاره
ي وَ اَلْمَجُوسَ وَ 􀀀 صار 􀀀 اَلصّ وَ اَلنَّ
ابِئِین 􀀀 ادُوا وَ 􀀀 اَللّ یَهْدِي مَنْ یُرِیدُ ( 16 ) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ ه
􀀀
اتٍ وَ أَنَّ هَ 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 اهُ آی 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 وَ کَ
اتِ وَ مَنْ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی اَلسَّ
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( 17 ) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
امَهِ إِنَّ هَ 􀀀 اَللّ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ اَلْقِی
􀀀
اَلَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ هَ
ما􀀀 اَللّ فَ
􀀀
ذابُ وَ مَنْ یُهِنِ هُ 􀀀 اَلنّ وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ اَلْعَ
اسِ􀀀 مِن الُ وَ اَلشَّجَرُ وَ اَلدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ 􀀀 فِی اَلْأَرْضِ وَ اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ وَ اَلنُّجُومُ وَ اَلْجِب
( شاءُ ( 18 􀀀 ا یَ 􀀀 اَللّ یَفْعَلُ م
􀀀
لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ هَ
ترجمه:
و همین طور قرآن را آیه هاي روشن نازل کرده ایم و خدا هر که را خواهد هدایت کند.خداوند در روز قیامت،میان مردمی
که ایمان آورده اند و یهودیان و صابئان و مسیحیان و زردشتیان و مشرکین فاصله می اندازد.خداوند بر هر چیز گواه است.آیا
نمی بینی که براي خدا آنها که در آسمان و آنها که در زمینند و خورشید و ماه و ستارگان و درختان و جنبندگان و بسیاري از
مردم سجده می کنند و بسیاري
ص : 192
سزاوار عذابند؟و هر که را خدا خوار سازد،گرامی دارنده اي ندارد.خدا هر چه خواهد کند.
اعراب:
است. «... اللّ یَفْصِلُ
􀀀
إِنَّ هَ » اول جملۀ « ان » خبر
مقصود:
اکنون بیان می کند که آیات را براي اینکه حجت خلق باشند نازل کرده است:
اتٍ􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 اهُ آی 􀀀 ذلِکَ أَنْزَلْن 􀀀 وَ کَ
:در اینجا مجموعۀ قرآن را به آیات پیش تشبیه کرده،می فرماید:همانطوري که آیات گذشته را بعنوان حجت و بینه نازل کرده
ایم،قرآن هم حجت و بینه است و دلالت صریح دارد بر توحید و عدل و مقررات فردي و اجتماعی.
اللّ یَهْدِي مَنْ یُرِیدُ
􀀀
وَ أَنَّ هَ
:و بر تو نازل کردیم که خداوند هر که را بخواهد براه دین هدایت می کند.
امَهِ 􀀀 اللّ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِی
􀀀
ي وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ هَ 􀀀 صار 􀀀 الصّ وَ النَّ
ابِئِین 􀀀 ادُوا وَ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ ه
:سنت خداوند است که میان حق و باطل جدا کند.روز قیامت هم مؤمن و یهودي و مسیحی و زردشتی و مشرك را از یکدیگر
جدا می سازد.اهل حق را رو سفید و اهل باطل را رو سیاه محشور میکند تا از یکدیگر شناخته شوند.
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند بر هر چیزي آگاه و گواه است، پیش از آنکه جامۀ هستی بپوشد.زیرا داناي غیب است.
اکنون به پیامبر گرامی خطاب کرده،می فرماید:
الُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ کَثِیرٌ مِنَ 􀀀 اتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِب 􀀀 ماو 􀀀 اللّ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
النّ
اسِ􀀀
:آیا نمیدانی که اهل آسمانها و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و مردم مؤمن،در برابر خدا
خضوع و خشوع می کنند؟
ص : 193
سپس از ذکر ساجدان منصرف شده،می فرماید:
ذابُ 􀀀 وَ کَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَ
:و بسیاري از مردم از توحید و عبادت خدا سرپیچی میکنند و مستوجب عذاب می شوند.بدیهی است که استحقاق عذاب ناشی
از ترك سجود است.
ما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ 􀀀 اللّ فَ
􀀀
وَ مَنْ یُهِنِ هُ
:هر که را خداوند بدبخت و خوار کند و وارد دوزخ سازد،کسی نیست که او را یاري کند و سعادت بخشد و به بهشت
برد.زیرا کیفر و پاداش بدست خداست.
شاءُ 􀀀 ا یَ 􀀀 اللّ یَفْعَلُ م
􀀀
إِنَّ هَ
:خدا هر که را خواهد نعمت بخشد و هر که را خواهد انتقام گیرد.(البته انعام و انتقام خدا بمقتضاي ایمان و کفر است نه بدون
جهت و دلیل).
ص : 194
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 19 تا 24
اشاره
ا فِی 􀀀 ارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ اَلْحَمِیمُ ( 19 ) یُصْ هَرُ بِهِ م 􀀀 ابٌ مِنْ ن 􀀀 مانِ اِخْتَ َ ص مُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِی 􀀀 ذانِ خَصْ 􀀀􀀀ه
( ذابَ اَلْحَرِیقِ ( 22 􀀀 ا وَ ذُوقُوا عَ 􀀀 ا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیه 􀀀 ادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْه 􀀀 ما أَر 􀀀 امِعُ مِنْ حَدِیدٍ ( 21 ) کُلَّ 􀀀 بُطُونِهِمْ وَ اَلْجُلُودُ ( 20 ) وَ لَهُمْ مَق
اسُهُمْ 􀀀 ساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِب 􀀀 ا مِنْ أَ 􀀀 ارُ یُحَلَّوْنَ فِیه 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ 􀀀 اَلص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَللّ یُدْخِلُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
إِنَّ هَ
( راطِ اَلْحَمِیدِ ( 24 􀀀 ی صِ 􀀀 ا حَرِیرٌ ( 23 ) وَ هُدُوا إِلَی اَلطَّیِّبِ مِنَ اَلْقَوْلِ وَ هُدُوا إِل 􀀀 فِیه
ترجمه:
این دو گروه،با یکدیگر در بارة خدایشان به خصومت پرداخته اند.آنها که کافر شده اند،براي ایشان جامه هایی از آتش بریده
شده و از بالاي سرشان،آب جوش، ریخته می شود.آنچه در شکمشان هست و پوستشان پخته می شود و براي ایشان است
گرزهایی از آهن.هر وقت بخواهند از غم و اندوه از آن خارج گردند،در آن باز
ص : 195
گردانده می شوند و عذاب سوزان به آنها چشانیده می شود.خداوند مردم مؤمن و نیکو کار را به بهشت هایی می برد که
نهرها از زیر آنها روان است.در آنجا دستبندها از طلا و مروارید زیور خود کنند و لباسشان در آنجا دیباست.بگفتار خوب و
براه ستوده،هدایت شده اند.
قرائت:
را در اینجا و در سورة فاطر به نصب و دیگران به جر خوانده اند تنها یعقوب در اینجا به نصب و در « لؤلؤ » اهل مدینه و عاصم
و وجه نصب این است که عطف است بر محل آن. « ذهب » آنجا به جر خوانده است.وجه جر این است که عطف است بر لفظ
لغت:
خصم:این کلمه مفرد و جمع و مذکر و مؤنث یکسان است.در عین حال مثناي آن هم جایز است و اینکه در آیه مثنی
انِ مِنَ- 􀀀 طائِفَت 􀀀 إِنْ » آورده،بخاطر این است که آنها دو گروه و دو خصم هستند که با یکدیگر بمخاصمه پرداخته اند.نظیر
.( حجرات 9 ) «... الْمُؤْمِنِینَ
صهر:پختن و ذوب شدن.
وسیله اي که با آن سر را بکوبند. « مقمعه » مقامع:جمع
حریق:محرق و سوزنده.
اساور:جمع اسوار.دستبندها.سِوار و سُوار هم جایز است.
شأن نزول:
در بارة شش نفر از مؤمنین و کفار نازل شده است که در جنگ بدر با یکدیگر مبارزه « مانِ 􀀀 ذانِ خَصْ 􀀀 􀀀ه» : گویند
کردند:حمزه،عتبه بن ربیعه را کشت.علی(ع) ولید بن عتبه را کشت و عبیده بن حرث،شیبه بن ربیعه را کشت.
راوي این روایت ابو ذر است.او سوگند یاد می کرد که آیه در بارة آنها نازل شده است.بخاري نیز در صحیح این مطلب را
روایت کرده است.
ص : 196
برخی گویند:در بارة اهل کتاب و اهل قرآن و بقولی در بارة مؤمنین و کافرین نازل شده است.
این دو قول با گفتۀ ابو ذر از لحاظ حقیقت چندان تفاوتی ندارد،جز اینکه اینها روز بدر را ذکر نکرده اند.
مقصود:
قبلا در بارة اهل ایمان و اهل کفر سخن گفت.اینک در بارة مبارزات خستگی- ناپذیر طرفین می فرماید:
مانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ 􀀀 ذانِ خَصْ 􀀀􀀀ه
:در حقیقت مؤمنین را یک گروه و صائبان و یهودیان و مشرکین و زردشتیان را هم یک گروه حساب کرده،میفرماید:این دو
گروه در بارة دین خدا به مخاصمه پرداخته اند.یهودیان و مسیحیان به مسلمانان می گویند:
ما پیش خدا برتر از شماییم.زیرا پیامبر و دین ما قبل از پیامبر و دین شماست.
مسلمانان می گویند:ما بهتریم.زیرا ما بکتابها و پیامبران شما ایمان داریم و بکتاب و پیامبر خویش نیز ایمان داریم.اما شما از
روي حسد به پیامبر و قرآن ما کفر می ورزید.این است خصومت ایشان.
برخی گویند:منظور خصومت و جنگ روز بدر است.
ارٍ􀀀 ابٌ مِنْ ن 􀀀 فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِی
:ابن عباس می گوید:هنگامی که کافران بدوزخ می روند،لباسهاي کوتاهی از آتش به تن دارند.برخی گویند:
لباسشان از مس گداخته است.برخی گویند:آتش چنان آنها را احاطه می کند که مثل لباس،بدن آنها را می پوشاند.
ا فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ 􀀀 یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ. یُصْهَرُ بِهِ م
: از بالاي سرشان آب جوشیده اي بر آنها ریخته میشود که درون آنها را می پزد و ذوب میکند و پوست آنها را می گدازد.در
خبر است که این آب جوشان وارد شکم آنها میشود.
امِعُ مِنْ حَدِیدٍ 􀀀 وَ لَهُمْ مَق
:ما چیزهایی شبیه گرز آهنین بر سر آنها کوبیده میشود.پیامبر خدا بروایت ابو سعید خدري در اینباره فرمود:اگر یکی از آن
ص : 197
گرزها در زمین قرار داده شود،تمام جن و انس را بر خود جاي میدهد.
حسن گوید:شعله هاي آتش آنها را بالا میبرد.آن گاه بوسیلۀ گرزهاي آهنین به اعماق جهنم سقوط می کنند و ساعتی آرام
ندارند.
ا􀀀 ا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیه 􀀀 ادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْه 􀀀 ما أَر 􀀀 کُلَّ
:هر گاه بخواهند بر اثر شدت ناراحتی از آتش خارج شوند،با همان گرزها بجایگاه خود باز گردانده میشوند.
ذابَ الْحَرِیقِ 􀀀 وَ ذُوقُوا عَ
:به آنها گفته میشود:عذاب سوز و گداز جهنم را بچشید.
تا اینجا در بارة یکی از خصم ها گفتگو کرد.اکنون در بارة خصم دیگر می فرماید:
ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 الص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اللّ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند مردمی را که بوحدانیتش اقرار و کارهاي نیکو کرده اند،داخل بهشتهایی می کنند که از زیر بناها و درختانشان نهرها
جاري است.
ا حَرِیرٌ 􀀀 اسُهُمْ فِیه 􀀀 ساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِب 􀀀 ا مِنْ أَ 􀀀 یُحَلَّوْنَ فِیه
:
زر و زیور آنها دستبندهایی است از طلا و مروارید و لباس آنها در آنجا از دیبا است.
خداوند پوشش لباس حریر را در دنیا بر مردان حرام و آنها را تشویق کرده است که در آخرت بپوشند.
وَ هُدُوا إِلَی الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ
:در بهشت راهنمایی شده اند به تحیتهاي نیکو.
آنها یکدیگر را به نیکی درود و تحیت می فرستند و خدا و ملائکه نیز آنها را تبریک و تهنیت می گویند.
.« للّ
􀀀
الحمد ه » و« اللّ
􀀀
لا اله الا ه » برخی گویند:یعنی ارشاد میشوند به
برخی گویند:یعنی به سخنان دلنشین و پسندیده.
برخی گویند:یعنی به ذکر خدا.
راطِ الْحَمِیدِ 􀀀 ی صِ 􀀀 وَ هُدُوا إِل
:و براه خدایی که مستحق حمد و ستایش است
ص : 198
و به بندگان نعمت می بخشد،هدایت شده اند.
در روایت است که پیامبر خدا فرمود:هیچ چیز در پیشگاه خدا محبوب تر از حمد نیست.
« راطِ الْحَمِیدِ 􀀀 صِ»
راه اسلام و راه بهشت است.
ص : 199
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 25 تا 30
اشاره
حادٍ بِظُلْمٍ 􀀀 ادِ وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْ 􀀀 اکِفُ فِیهِ وَ اَلْب 􀀀 واءً اَلْع 􀀀 لِلنّ سَ
اسِ􀀀 ج اهُ 􀀀 رامِ اَلَّذِي عََلْن 􀀀 اَللّ وَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَ
􀀀
إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ
ائِمِینَ وَ اَلرُّکَّعِ اَلسُّجُودِ 􀀀 لِلطّ وَ اَلْق
􀀀
لا تُشْرِكْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ ائِفِینَ 􀀀 کانَ اَلْبَیْتِ أَنْ 􀀀 راهِیمَ مَ 􀀀 ا لِإِبْ 􀀀 ذابٍ أَلِیمٍ ( 25 ) وَ إِذْ بَوَّأْن 􀀀 نُذِقْهُ مِنْ عَ
اَللّ
􀀀
افِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اِسْمَ هِ 􀀀 ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ( 27 ) لِیَشْهَدُوا مَن 􀀀 ی کُلِّ 􀀀 جالًا وَ عَل 􀀀 اَلنّ بِالْحَ جِّ یَأْتُوكَ رِ
اسِ􀀀 أَذِّن فِی 26 ) وَ )
ائِسَ اَلْفَقِیرَ ( 28 ) ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ 􀀀 ا وَ أَطْعِمُوا اَلْب 􀀀 امِ فَکُلُوا مِنْه 􀀀 ا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ اَلْأَنْع 􀀀 ی م 􀀀 اتٍ عَل 􀀀 أَیّ مَعْلُوم
امٍ 􀀀 فِی
ی عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا 􀀀 ا یُتْل 􀀀 إِلاّ م
􀀀
امُ 􀀀 اَللّ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ اَلْأَنْع
􀀀
اتِ هِ 􀀀 ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُم 􀀀 لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ اَلْعَتِیقِ ( 29 )
( انِ وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ ( 30 􀀀 اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْث
ص : 200
ترجمه:
آنان را که کافر شوند و از راه خدا و مسجد الحرام که براي مردمش قرار داده ایم و بومی و غیر بومی در آن یکسانند منع
کنند و در آنجا بخواهند به بیراهه و ظلم گرایند،از عذاب دردناك می چشانیم.و یادآور هنگامی که جاي خانه را براي ابراهیم
آماده کردیم که چیزي شریک من قرار نده و خانه ام را براي طواف کنندگان و قیام کنندگان و راکعان سجده کننده،پاك
گردان.و در میان مردم اعلام حج کن که پیاده و سوار بر مرکبهاي لاغر که از راه دور می آیند،سوي تو خواهند آمد.تا منافع
خود را ببینند و نام خدا را در روزهایی معلوم بخاطر اینکه چارپایان را به آنها روزي داده یاد کنند و بخورید از آن و گرسنۀ
فقیر را اطعام کنید.آن گاه مو و ناخن خود را ازاله کنند و نذرهاي خود را وفا کنند و بخانۀ عتیق طواف نمایند.حج این است.و
هر کس حریم هاي خدا را تعظیم کند،پیش خدایش برایش بهتر است و چارپایان براي شما حلال شده است مگر آنچه براي
شما خوانده میشود.از پلیدي بتها و از سخن دروغ اجتناب کنید.
قرائت:
سواء:حفص از عاصم و روح و زید از یعقوب به نصب و دیگران به رفع خوانده اند.
رفع بنا بر این است که خبر مقدم است.وجه نصب آن این است که مفعول مطلق است براي فعل محذوف یا حال است و بنا بر
بخاطر عمل مصدر است. « العاکف » این رفع
لغت:
عاکف:کسی که در یک مکان معین اقامت می کند.
بادي:بیابان نشین و در آیه غیر بومی.
مکان:جاي شیء.
ص : 201
رجال:جمع راجل:پیادگان.
ضامر:لاغر.
عمیق:دور.
بائس:کسی که سخت گرسنه است.
فقیر:کسی که تهیدست است.
تفث:برطرف کردن زوائد بدن.
اعراب:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا
براي تعدیه است. « بظلم » بالحاد:باء زائده است ولی باء «... حادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ 􀀀 وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْ » محذوف بقرینۀ « ان » :خبر
ضامِرٍ 􀀀 ی کُلِّ 􀀀 عَل
«... علی ابل ضامره آتیه » :در محل نصب و حال یأتین:در محل جر و صفت.بمعنی
مقصود:
اکنون در بارة کفار می فرماید:
لِلنّ
اسِ􀀀 ج اهُ 􀀀 رامِ الَّذِي عََلْن 􀀀 اللّ وَ الْمَسْجِدِ الْحَ
􀀀
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ هِ
:آنها که کافر می شوند یا در گذشته کافر شدند و هم اکنون مردم را از طاعت خدا و مسجد الحرام که عبادتگاه مردم است
باز میدارند،گرفتار عذاب می شوند.
مسجد الحرام را خانۀ مردم میخواند.زیرا همگان در آنجا یکسانند.
ادِ 􀀀 اکِفُ فِیهِ وَ الْب 􀀀 واءً الْع 􀀀 سَ
:در آنجا بومیهاي مکه و غیر بومیهایی که از خارج آمده اند،یکسانند و هیچکدام بر دیگري برتري ندارند.
برخی گویند:طبق این آیه،کرایه دادن و فروختن خانه هاي مکه حرام است و مقصود از مسجد الحرام،تنها خود مسجد
رامِ إِلَی الْمَسْجِدِ 􀀀 ي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 حانَ الَّذِي أَسْر 􀀀 سُبْ » : نیست،بلکه همۀ حرم را شامل می شود.چنان که می فرماید
اسراء 1)که مقصود حرکت پیامبر در شب معراج از مکه است نه از مسجد.(البته اگر این قول صحیح باشد،کسانی که ) « الْأَقْصَی
خانه ساخته اند،می توانند
ص : 202
خود ساختمان را بفروشند یا کرایه دهند.اما نسبت به زمین حقی ندارند).
برخی گویند:مراد از مسجد الحرام خود مسجد است.بر حسب ظاهر این قول صحیح است.پس مقصود این است که مسجد
الحرام را نمازگاهشان و محل اعمال حجشان قرار داده ایم.از این لحاظ بومی و غیر بومی داراي حق مشترك هستند.اما
مشترکین خود را ارباب و صاحب اختیار مسجد میدانستند و مسلمانها را از نماز خواندن در مسجد و طواف منع می کردند.
ذابٍ أَلِیمٍ 􀀀 حادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَ 􀀀 وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْ
:الحاد انحراف است.برخی گویند:مقصود شرك است و برخی گویند:منظور حلال شمردن محرمات و ارتکاب گناهان
است.یعنی هر که مشرك شود و از این راه ظلم کند یا مرتکب حرام و گناه شود،او را از عذاب دردناك می چشانیم.
برخی گویند:این آیه در بارة کسانی نازل شده است که در سال حدیبیه پیامبر را از ورود بمکه منع کردند.
کانَ الْبَیْتِ 􀀀 راهِیمَ مَ 􀀀 ا لِإِبْ 􀀀 وَ إِذْ بَوَّأْن
:بیاد آور هنگامی را که جاي خانه را براي ابراهیم آماده کردیم و به او نشان دادیم.
سدي گوید:ابراهیم نمیدانست کعبه را کجا بسازد.خداوند بادي سخت فرستاد تا خاك ها را از روي پایه هاي اصلی کعبه که
در زمان طوفان نوح ویران شده بود،برداشت و پایه ها آشکار گردید.
لا تُشْرِكْ بِی شَیْئاً 􀀀 أَنْ
:و به او وحی کردیم که جز مرا عبادت نکند و در اینخانه بتوحید مرا بخواند.
ائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ 􀀀 لِلطّ وَ الْق
􀀀
وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ ائِفِینَ
:و خانه ام را از لوث شرك و بت پرستی براي طواف کنندگان و قیام کنندگان و راکعان و ساجدان پاك گردان.
مقصود از قیام کنندگان بقولی اهل مکه و بقولی نماز گزار است.
النّ بِالْحَجِّ
اسِ􀀀 أَذِّن فِی وَ :در میان مردم ندا کن و اعلام حج بده.
این آیه خطاب به کیست؟
ص : 203
لبیک » -1 خطاب به ابراهیم است.ابراهیم در مقام ایستاد و گفت:اي مردم،خداوند شما را دعوت به حج کرده است.مردم هم به
اجابت کردند.از علی(ع)و ابن عباس و ابو مسلم. « اللهم لبیک
-2 خطاب به پیامبر اسلام است.پیامبر در حجه الوداع،وجوب حج را بمردم اعلام کرد،از حسن و جبائی.
جمهور مفسرین بقول اول معتقد شده،گویند: خداوند صداي ابراهیم را بگوش همۀ کسانی که خدا علم داشت که حج
میکنند،رسانید.چنان که صداي مورچه را با اینکه در روي زمین بود بگوش سلیمان که در میان لشکریان بر مقام رفیعی بود
رسانید.
از ابن عباس روایت شده که:ابراهیم براي انجام مأموریت خود بر کوه ابو- قبیس رفت و دو انگشت را بر گوش خود نهاد و
گفت:اي مردم،خدا را اجابت کنید.
گفتند.نخستین کسانی که جواب دادند اهل یمن بودند. « لبیک » مردم هم در صلب پدران
ضامِرٍ 􀀀 ی کُلِّ 􀀀 جالًا وَ عَل 􀀀 یَأْتُوكَ رِ
:مردم پیاده و سواره بسوي تو می آیند.
ضامر بمعنی شتر لاغر است.ابن عباس می گوید:چه شتر و چه غیر شتر وقتی داخل حرم شود،لاغر می شود.سعید بن جبیر
گوید:وي بفرزندانش میگفت:از مکه براي حج پیاده حرکت کنید تا پیاده برگردید که من از رسول گرامی اسلام شنیدم که
حاجیان سواره،بهر گامی که مرکبشان بردارد،هفتاد حسنه و حاجیان پیاده بهر گامی که برمیدارند هفتصد حسنه از حسنات
حرم نصیبشان می شود.گفتند:حسنات حرم چیست؟گفت:هر حسنه اي از آن برابر است با صد هزار حسنه.
یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ
:این مرکبهاي لاغر و شتران راهوار،از راه هاي دور وارد مکه می شوند.
از انس بن مالک روایت شده است که پیامبر خدا فرمود:خداوند به اهل عرفات بر فرشتگان افتخار کرده،می
فرماید:فرشتگان،نگاه کنید به بندگان من که با مو-
ص : 204
هاي ژولیده و سر و لباس غبار آلوده از راه هاي دور بسوي من آمده اند.شما را گواه میگیرم که دعاي آنها را مستجاب کردم
و آرزوي آنها را بر آوردم و بدانشان را بخوبانشان بخشودم.و به نیکانشان هر چه خواستند دادم و چون کوچ کردند و وقوف
کردند و برگشتند،باز هم خداوند بفرشتگان همانطور میفرماید.
افِعَ لَهُمْ 􀀀 لِیَشْهَدُوا مَن
:برخی گویند:یعنی در سفر حج علاوه بر فیوضات معنوي تجارت نیز می کنند.و برخی گویند:یعنی تجارت دنیا و پاداش
آخرت نصیبشان می شود.برخی گویند:منظور منافع آخرت یعنی عفو است و مغفرت.از امام باقر(ع) نیز همین طور روایت شده
است.پس معنی جمله این است که آنها در سفر حج کارهایی میکنند که مورد توجه خداست و نفع آخرت دارد.
اتٍ􀀀 أَیّ مَعْلُوم
امٍ 􀀀 اللّ فِی
􀀀
وَ یَذْکُرُوا اسْمَ هِ
:در بارة ذکر نام خدا در ایام معلوم، اختلاف است.
برخی گویند:ده روز اول ذي الحج است و اینکه می گوید:معلومات،بخاطر این است که بدانستن آن حریصند.تا وقت حج را
بشناسند و ایام معدوده ایام تشریق است.برخی گویند:منظور روز عید و ایام تشریق یعنی سه روز بعد از آن است و ایام معدوده
ده روز اول است.از امام باقر(ع)نیز همین طور روایت شده است.زجاج می گوید:همین قول صحیح تر است.زیرا کلمۀ ذکر
دلالت دارد بر بردن نام خدا در موقع قربانی.چنان که بدنبال آن می فرماید:
امِ 􀀀 ا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْع 􀀀 ی م 􀀀 عَل
:یعنی بر ذبح و نحر شتر و گاو و گوسفند که خدا به آنها روزي کرده است.
این ایام(روز عید و سه روز بعد)مخصوص همین کار است.
برخی گویند:مقصود از ذکر ذبح است.زیرا از آنجا که ذبح همراه ذکر است، می توان ذکر را گفت و ذبح را اراده کرد.برخی
اکبر.اللّ اکبر.
􀀀
اللّ ه
􀀀
ه » : گویند:تکبیر است.یعنی تکبیر در منی بعد از پانزده نماز که اول آنها نماز ظهر است بدین ترتیب
للّ علی ما أبلانا
􀀀
اللّ اکبر علی ما هدانا و الحمد ه
􀀀
للّ الحمد ه
􀀀
اکبر.اللّ اکبر و ه
􀀀
اللّ ه
􀀀
اللّ و ه
􀀀
لا اله الا ه
ص : 205
.« اللّ اکبر علی ما رزقنا من بهیمه الانعام
􀀀
و ه
اصل بهیمه از ابهام است.یعنی غیر فصیح و نامعلوم و علت اینکه به حیوان بهیمه گفته شده است،همان نداشتن زبان است.
کلمۀ انعام از نعمت و بمعنی نرمی است و به شتر گفته می شود.علت اینکه به شتر انعام گفته شده،نرمی سمهاي اوست.در
موقعی که گاو و گوسفند با شتر جمع شوند به آنها نیز می توان انعام گفت.اما به تنهایی نه.
ائِسَ الْفَقِیرَ 􀀀 ا وَ أَطْعِمُوا الْب 􀀀 فَکُلُوا مِنْه
:از گوشت چار پایان بخورید و به گرسنۀ مستمند نیز انعام کنید.
برخی گویند:بائس کسی است که دستش را به سؤال دراز می کند.
ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ
کنایه از خروج از احرام « قضاء تفث »: :آن گاه مو و ناخن خود را بگیرند و غسل کنند و بوي خوش استعمال کنند.زجاج گوید
است.
وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ
:و نذرهاي خود را بپایان برسانند.ابن عباس گوید:
منظور این است که آنچه نذر کرده اند،قربانی کنند و برخی گویند:کارهایی را که نذر کرده اند در ایام حج انجام دهند،بجاي
آورند.گاه می شود که انسان نذر می کند که اگر خدا حجی نصیبش کرد،عمل خیري انجام دهد.بهتر است هر نذري که
کرده است،و لو مطلق باشد،در ایام حج بجاي آورد.
وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ
:این امر براي وجوب است.یعنی واجب است که طواف حج را بجاي آورند.زیرا این طواف از ارکان حج است و هیچ خلافی
در آن نیست.برخی گویند:منظور طواف بازگشت از منی است.زیرا خداوند دستور داده است که پس از انجام مناسک،انجام
شود.
اصحاب ما روایت کرده اند که منظور طواف نساء است که با آن آمیزش با زنان مباح می شود و این طواف بعد از طواف حج
انجام میگیرد.زیرا پس از طواف حج همه چیز حلال می شود،جز زن و پس از طواف نساء زن نیز حلال می شود.
کعبه است.عتیق نامیده شده براي اینکه از ملک مردم « بیت عتیق » منظور از
ص : 206
آزاد است.یا اینکه از دستبرد خرابکاري جباران آزاد است و هر جباري پیش از ظهور پیامبر اسلام قصد تخریب آن را
کرد،هلاك شد.اینکه حجاج که آنجا را خراب کرد و از نو ساخت هلاك نشد،بواسطۀ برکت پیامبر گرامی اسلام بود.زیرا
خداوند این امت را به برکت پیامبرش از عذاب استیصال ایمن ساخت.برخی گویند:
نامیده شده،این است که در موقع طوفان نوح همه جا را آب فرا گرفت جز این نقطۀ مقدس که آزاد « عتیق » علت اینکه
بود.برخی گویند:منظور قدیم بودن خانه است.
زیرا این خانه،اولین خانه اي است که آدم بنا کرد و ابراهیم تجدید بنا کرد.
ذلِکَ􀀀
:همین جا وقف است.یعنی امر حج و مناسک حج همین است.
اللّ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُم
:حرمت چیزي است که هتک آن جایز نیست و باید به انجام آن قیام کرد.یعنی هر کس مرزهاي خدا را تعظیم و دستوراتش را
اجرا کند،در عالم آخرت برایش بهتر است.
تعظیم منهیات و مرزهاي خدا،پیرامون آنها نگشتن و از آنها دوري جستن است.بنظر اکثر مفسرین،منظور از حرمات،بقرینۀ خود
آیات،مناسک حج است.
رامُ بِالشَّهْرِ 􀀀 اَلشَّهْرُ الْحَ » ابن زید گوید:منظور این حرام هاست:خانۀ حرام،شهر حرام،ماه حرام و مسجد الحرام.گوید:شاهد آن
است(بقره 194 )ماه حرام بماه حرام و حرمتها را قصاصی است. « صاصٌ 􀀀 اتُ قِ 􀀀 رامِ وَ الْحُرُم 􀀀 الْحَ
ی عَلَیْکُمْ 􀀀 ا یُتْل 􀀀 إِلاّ م
􀀀
امُ 􀀀 وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْع
:و چارپایان یعنی گاو و گوسفند و شتر بر شما حلال است.اما آن چیزهایی که در سورة مائده گفته می شود،از قبیل مردار و
خفه شده و سقوط کرده و بضرب شاخ هلاك شده و جز آن حلال نیستند.
انِ 􀀀 فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْث
:از پلیدي بتها اجتناب کنید.
اصحاب ما روایت کرده اند که:بازي شطرنج و نرد و انواع دیگر قمار از پلیدي بتهاست.
نامیده شدند. « رجس » برخی گویند:بتها را بخون قربانی ها آلوده میکردند و بهمین جهت
ص : 207
وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ
لبیک لا شریک لک الا شریکاً هو لک »: :و از سخن دروغ بپرهیزید.برخی گویند:منظور تلبیۀ مشرکین است که می گفتند
اصحاب ما روایت کرده اند که غنا و سخنان بیهوده هم داخل در قول زور است. « تملکه
در روایت است که پیامبر گرامی اسلام ایستاد و فرمود:مردم.شهادت دروغ را در ردیف شرك بخدا قرار دادم.سپس این آیه را
یعنی میان نهی از پرستش بت و شهادت دروغ جمع شده است. « انِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ 􀀀 فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْث » : خواند
ص : 208
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 31 تا 35
اشاره
ذلِکَ وَ 􀀀 کانٍ سَحِیقٍ ( 31 ) 􀀀 ماءِ فَتَخْطَفُهُ اَلطَّیْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ اَلرِّیحُ فِی مَ 􀀀 ما خَرَّ مِنَ اَلسَّ 􀀀 بِاللّ فَکَأَنَّ
􀀀
لِلّ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِكْ هِ
􀀀
اءَ هِ 􀀀 حُنَف
ا إِلَی اَلْبَیْتِ اَلْعَتِیقِ ( 33 ) وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ 􀀀 ی أَجَلٍ مُسَ  می ثُمَّ مَحِلُّه 􀀀 افِعُ إِل 􀀀 ا مَن 􀀀 ا مِنْ تَقْوَي اَلْقُلُوبِ ( 32 ) لَکُمْ فِیه 􀀀 اَللّ فَإِنَّه
􀀀
ائِرَ هِ 􀀀 مَنْ یُعَظِّمْ شَع
ذا ذُکِرَ 􀀀 احِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ اَلْمُخْبِتِینَ ( 34 ) اَلَّذِینَ إِ 􀀀 هٌ و 􀀀 هُکُمْ إِل 􀀀 امِ فَإِل 􀀀 ا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ اَلْأَنْع 􀀀 ی م 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ا مَنْسَ کاً لِیَذْکُرُوا اِسْمَ هِ 􀀀 جَعَلْن
( اهُمْ یُنْفِقُونَ ( 35 􀀀 مِمّ رَزَقْن
ا􀀀 و اَلصَّلا هِ􀀀 اَلْم صابَهُمْ وَ قُِیمِی 􀀀 ا أَ 􀀀 ی م 􀀀 اَلصّ عَل
ابِرِین 􀀀 اَللّ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ 􀀀
هُ
ترجمه:
مخلصان خدا باشید نه شرك آورندگان به او و هر کس بخدا شرك آورد،گویا از آسمان سقوط می کند و مرغ او را بمنقار
می گیرد یا باد او را در جاي دوري می برد.
ص : 209
چنین است و هر کس شعائر خدا را تعظیم کند،این تعظیم نشان تقواي دلهاست.
شما را در آن تا مدتی معین منافعی است.سپس محل(ذبح)آن،ناحیۀ خانۀ عتیق است.براي هر امتی عبادتگاهی قرار دادیم تا نام
خدا بر حیوانات بسته زبان که روزیشان کرده است یاد کنند.خدایتان خداي یگانه است.مطیع او شوید و فروتنان را مژده
ده.آنها که چون یاد خدا شود،دلشان بترسد و آنها که بر مصیبتها صبر کنند و بپا دارندة نماز باشند و از آنچه روزیشان کردیم
انفاق کنند.
قرائت:
فتخطفه:اهل مدینه به باب تفعل خوانده اند.
منسکا:کوفیان به کسر میم و دیگران بفتح میم خوانده اند.البته اصل در آن فتح میم است منتهی گاهی هم کسر میم در اسم
مکان بر خلاف قیاس رواست.
لغت:
خطف:ربودن سحیق:بعید.
شعائر:نشانه هاي مناسک حج و قربانیهایی که بقربانگاه رانده می شود.
منسک:موضع عبادت اخبات:خضوع
مقصود:
لِلّ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ
􀀀
اءَ هِ 􀀀 حُنَف
:براه راست و به امر خدا باشید و از ادیان دیگر دست بردارید و حجتان را از روي اخلاص و توحید بجاي آورید و در تلبیۀ
حج احدي را شریک خدا نسازید.
سپس در بارة مشرکین مثلی زده،میفرماید:
کانٍ سَحِیقٍ 􀀀 ماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّیحُ فِی مَ 􀀀 ما خَرَّ مِنَ السَّ 􀀀 بِاللّ فَکَأَنَّ
􀀀
وَ مَنْ یُشْرِكْ هِ
:هر که بخدا شرك آورد،گویی از آسمان سقوط می کند و مرغ او را
ص : 210
با سرعت می رباید یا اینکه باد او را به جاي دور دستی می برد.
زجاج میگوید:بر حسب این آیه،دوري مشرك از خدا مانند دور افتادن کسی است که از آسمان بیفتد و مرغ او را برباید یا باد
او را بجاي دور دستی برد.
دیگران گویند:مشرك را بکسی تشبیه کرده است که از آسمان سقوط میکند و هیچ راه نجاتی ندارد و سرانجام هلاك می
شود.
ا مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ 􀀀 اللّ فَإِنَّه
􀀀
ائِرَ هِ 􀀀 ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَع 􀀀
:همین است که گفتیم.
در بارة شعائر خدا اختلاف است.برخی گویند:مناسک حج است،برخی گویند:
قربانی حج است که باید حیوان سالم انتخاب و فربه کرد.در روایت است که:شعائر جمع شعیره،به معناي شتري است که
کوهان آن از سمت راست بشکافند تا معلوم باشد که براي قربانی است پس بهتر آن است که چاق تر و بزرگتر باشد.بعضی
گویند:
شعائر خدا یعنی دین خدا و تعظیم آن یعنی التزام به آن.
یعنی هر کس تعظیم کند شعائر خدا را،نشان داده است تقواي قلبی خود را، بدیهی است که تقواي حقیقی همان تقواي قلبی
است.بعضی گویند:یعنی صدق نیست.
ی أَجَلٍ مُسَ  می 􀀀 افِعُ إِل 􀀀 ا مَن 􀀀 لَکُمْ فِیه
:در این شعائر براي شما منافعی است تا وقتی که قربانی شود.
اگر مراد از شعائر قربانی باشد،منافع آن عبارت از سوار شدن و استفادة از شیر آن.از امام باقر(ع)نیز چنین روایت شده است.بنا
بر این تا این حیوان قربانی نشده،می توان از منافع آن استفاده کرد.
اما برخی می گویند:تا وقتی که حیوان نام قربانی رویش گذاشته نشده، می توان از فوائد آن برخوردار شد ولی همین که نام
قربانی رویش گذاشته شد،نباید از منافع آن استفاده کرد.البته قول اول صحیح تر است.زیرا پیش از آنکه قربانی نامیده
شود،شعائر نیست.
اگر مراد از شعائر،مناسک حج باشد،مقصود از منافع تجارت است تا بازگشت از مکه.
ص : 211
و اگر مراد دین باشد،مقصود از منافع پاداش اخروي است تا قیام قیامت.
ا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ 􀀀 ثُمَّ مَحِلُّه
:در صورتی که مراد از شعائر قربانی باشد،مقصود این است که پایان مدت قربانی ها آن وقتی است که به خانۀ کعبه برسند.و
برخی گویند:
تمام حرم است.
اصحاب ما گویند:اگر قربانی براي حج است،پایان مدت آن وقتی است که به منی برسند و اگر براي عمرة مفرده است،وقتی
است که به مکه برسند و سر ببرند یا نحر کنند.
کسانی که می گویند:مقصود از شعائر مناسک حج است،می گویند:پایان آن هنگامی است که طواف انجام گیرد.زیرا پس از
طواف،از احرام خارج می شوند.
و اگر مقصود از شعائر دین باشد،محتمل است که مقصود از جملۀ این باشد که پایان آن قسمت از دین که مربوط به احرام
است،کارهایی است که در جوار کعبه انجام میگیرد و محتمل است که مقصود این باشد که اجر آن بر خداي کعبه است.
ا مَنْسَکاً 􀀀 وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْن
:براي هر دسته اي از گذشتگان اهل ایمان،در قربانی عبادتی قرار دادیم.یا اینکه قربانی قرار دادیم یا عبادتگاهی قرار دادیم یا
شریعتی و آئینی قرار دادیم.
امِ 􀀀 ا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَهِ الْأَنْع 􀀀 ی م 􀀀 اللّ عَل
􀀀
لِیَذْکُرُوا اسْمَ هِ
:این راه عبادت را پیش پاي آنها گذاشتیم،تا خدا را بر چارپایانی که به آنها روزي داده،یاد کنند.
از این آیه برمی آید که ذبح و قربانی مخصوص این امت نیست و پیش از ما نیز مشروع بوده است.
احِدٌ 􀀀 هٌ و 􀀀 هُکُمْ إِل 􀀀 فَإِل
:معبود شما یکی است و شریک و همتا ندارد.پس بر قربانیها نام غیر خدا را نبرید.
فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ
:خدا را اطاعت کنید و متواضعینی که بخدا اطمینان دارند،بشارت ده.
برخی گویند:مقصود آنهایی است که ظلم نمیکنند و چون به آنها ظلم شود،
ص : 212
بقدري بکیفر اخروي ظالم اطمینان دارند که هیچ ناراحت نمیشوند.
اللّ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
􀀀
ذا ذُکِرَ هُ 􀀀 اَلَّذِینَ إِ
:آنها که چون از خدا ترسانده شوند، می ترسند.
صابَهُمْ 􀀀 ا أَ 􀀀 ی م 􀀀 الصّ عَل
ابِرِین 􀀀 وَ :و آنها که در برابر بلاها و مصیبتها و بر طاعت خدا صبر می کنند.
اهُمْ یُنْفِقُونَ 􀀀 مِمّ رَزَقْن
ا􀀀 و الصَّلا هِ􀀀 الْم وَ قُِیمِی
:و آنها که نماز را در موقع خود بپا میدارند و صدقات واجب و غیر واجب را می پردازند.
ص : 213
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 36 تا 40
اشاره
انِعَ وَ 􀀀 ا وَ أَطْعِمُوا اَلْق 􀀀 ا فَکُلُوا مِنْه 􀀀 ذا وَجَبَتْ جُنُوبُه 􀀀 وافَّ فَإِ 􀀀 ا صَ 􀀀 اَللّ عَلَیْه
􀀀
ا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اِسْمَ هِ 􀀀 اَللّ لَکُمْ فِیه
􀀀
ائِرِ هِ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ شَع 􀀀 اه 􀀀 وَ اَلْبُدْنَ جَعَلْن
ا􀀀 ذلِکَ سَخَّرَه 􀀀 ي مِنْکُمْ کَ 􀀀 الُهُ اَلتَّقْو 􀀀 کِنْ یَن 􀀀 ا وَ ل 􀀀 اؤُه 􀀀 لا دِم 􀀀 ا وَ 􀀀 اَللّ لُحُومُه
􀀀
الَ هَ 􀀀 ا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 36 ) لَنْ یَن 􀀀 اه􀀀 ذلِکَ سَخَّرْن 􀀀 اَلْمُعْتَرَّ کَ
خَوّ کَفُورٍ ( 38 ) أُذِنَ
انٍ 􀀀 لا یُحِبُّ کُلَّ 􀀀 اَللّ
􀀀
دافِعُ عَنِ اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ هَ 􀀀 اَللّ یُ
􀀀
داکُمْ وَ بَشِّرِ اَلْمُحْسِنِینَ ( 37 ) إِنَّ هَ 􀀀 ا هَ 􀀀 ی م 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا هَ
لا􀀀 اَللّ وَ لَوْ
􀀀
إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا هُ
􀀀
ارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ 􀀀 ی نَصْ رِهِمْ لَقَدِیرٌ ( 39 ) اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِی 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ هَ 􀀀 لِلَّذِینَ یُق
اَللّ
􀀀
اَللّ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ هَ
􀀀
اَللّ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ هُ
􀀀
ساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اِسْمُ هِ 􀀀 واتٌ وَ مَ 􀀀 وامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَ 􀀀 اَلنّ بَعْ َ ض هُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَ
اس􀀀 اَللّ 􀀀
دَفْعُ هِ
( لَقَوِيٌّ عَزِیزٌ ( 40
ص : 214
ترجمه:
براي شما قربانیها را از شعائر خدا قرار دادیم که براي شما در آنها خیر است.
پس نام خدا را در حالی که بپا ایستاده اید بر آنها ببرید و چون به پهلو در افتادند، از آنها بخورید و به قناعت پیشه و خواهنده
بخورانید.این چنین آنها را براي شما مسخر کردیم.شاید شکر کنید.گوشت و خون آنها بخدا نمیرسد ولی تقواي شما بخدا می
رسد.این چنین آنها را براي شما مسخر کردیم تا خدا را بر اینکه هدایتتان کرده بزرگ شمارید و نیکو کاران را بشارت
ده.خدا از مردم مؤمن دفاع میکند و خدا خیانتکار کفر پیشه را هدایت نمیکند.به آنها که قتال میکنند اجازه داده شده زیرا
مظلوم شده اند و خدا بیاري آنها قادر است.آنها که از دیارشان بنا حق اخراج شده اند.جز اینکه می گویند:پروردگار ما خداي
یکتاست و اگر خدا بعضی از مردم را به بعضی دفع نمیکرد،کلیساها و کنیسه ها و نمازها و مسجدها که در آنها نام خدا بسیار
برده می شود،ویران می شد و خدا هر که را یاریش کنند یاري میکند و خدا توانا و بزرگ است.
قرائت:
لن ینال...و لکن یناله:یعقوب هر دو را به تاء خوانده.ابو جعفر اولی را به تاء خوانده.دیگران هر دو را به یاء خوانده اند.علت
را اگر بمعنی جماعت بگیریم،حکم مؤنث و اگر بمعنی جمع بگیریم،حکم مذکر دارد. « لحوم » این است که
هم جایز الوجهین است. « تقوي » کلمۀ
خوانده اند.گاهی باب مفاعله با ثلاثی مجرد بیک معنی است. « یدفع » یدافع:ابن کثیر و اهل بصره
خوانده اند،بهمان دلیلی که گذشت. « دفاع » اللّ :اهل مدینه و یعقوب
􀀀
دفع ه
اذن...یقاتلون:اهل مدینه و حفص هر دو را مجهول و ابو بکر و ابو عمرو و یعقوب اولی را مجهول و دومی را معلوم و ابن عامر
« اللّ
􀀀
ه » اولی را معلوم و دومی را مجهول و دیگران هر دو را معلوم خوانده اند.اگر اولی را معلوم بخوانیم ضمیر فاعل به
ص : 215
در محل رفع و نائب فاعل است،و اگر دومی را معلوم بخوانیم.ضمیر جمع فاعل آن و « للذین » برمیگردد و اگر مجهول بخوانیم
اگر مجهول بخوانیم نائب فاعل آن است.
هدمت:اهل حجاز بدون تشدید خوانده اند.اگر به تشدید بخوانیم مخصوص کثرت است و اگر بدون تشدید بخوانیم مشترك
است میان قلت و کثرت.
لغت:
بدن:جمع بدنه:شتر فربه وجوب:افتادن صواف:جمع صافّ:به صف ایستادگان قانع:قناعت کننده اي که آبروي خود را نریزد.
معتر:کسی که سؤال کند.
صومعه:محل تجمع مسیحیان.
بیع:کنیسۀ یهودیان.
اعراب:
یا خبر مبتداي محذوف یا « اتَلُونَ 􀀀 لِلَّذِینَ یُق » بدن:منصوب به فعل مقدر صواف:حال اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا :در محل جر و بدل از
منصوب بفعل محذوف.
إِلاّ أَنْ یَقُولُوا
􀀀
بدل بعض از کل. « الناس » بعضهم:بدل از « الا بقولهم » :استثناء در اینجا براي نقض نفی است.یعنی
مقصود:
در اینجا بذکر شعائر پرداخته،می فرماید:
اللّ
􀀀
ائِرِ هِ 􀀀 ا لَکُمْ مِنْ شَع 􀀀 اه 􀀀 وَ الْبُدْنَ جَعَلْن
:شتران درشت اندام و بقولی گاوان و شتران را که براي قربانی قابل استفاده هستند،از نشانه هاي دین و مناسک حج قرار
ص : 216
دادیم تا با سوق آنها بقربانگاه و قربانی آنها و اطعام مستمندان،عبادت کنید و پاداش بگیرید.
ا خَیْرٌ 􀀀 لَکُمْ فِیه
:در این قربانیها براي شما خیر دنیا و آخرت است.یا اینکه فقط خیر آخرت است.چه مطلوب اصلی همان است.
وافَّ􀀀 ا صَ 􀀀 اللّ عَلَیْه
􀀀
فَاذْکُرُوا اسْمَ هِ
اللّ اکبر
􀀀
اللّ و ه
􀀀
اللّ اکبر،لا اله الا ه
􀀀
ه »: :در حال نحر آنها بپاي ایستید و به- سنت و آئین رسول اعظم اسلام مقید باشید و بگوئید
.« اللهم منک و لک
برخی گویند:منظور این است که یکی از دستهاي شتران را ببندید و آنها را به صف بپاي دارید تا بر یکدیگر سبقت نگیرند.
از امام صادق(ع)روایت شده است که شتران را بپاي دارند و دستهاي آنها را بیکدیگر ببندند.
این در مورد شتر است و اما گاو باید دستها و پاهایش را بست و دمش را آزاد گذاشت و اما گوسفند باید سه دست و پایش
را بست و یکی را باز گذاشت.
ا􀀀 ا فَکُلُوا مِنْه 􀀀 ذا وَجَبَتْ جُنُوبُه 􀀀 فَإِ
:همین که حیوان بر زمین افتاد و جان داد،از گوشت آن بخورید.
انِعَ وَ الْمُعْتَرَّ 􀀀 وَ أَطْعِمُوا الْق
:قانع کسی است که به آنچه به او میدهند یا دارد قناعت میکند و معتر کسی است که سؤال میکند.برخی گویند:قانع کسی
است که سؤال میکند و معتر کسی است که خود را در معرض اطعام قرار میدهد و سؤال نمیکند.
امام باقر و امام صادق(ع)میفرمایند:قانع کسی است که بهر چه به او دادي اکتفاء می کند و خشم نمیگیرد و ترشرویی نمیکند و
چهره در هم نمی کشد و معتر کسی است که دست خود را دراز میکند که به او خوراك داده شود.
در روایت حلبی است که امام صادق(ع)فرمود:قانع کسی است که سؤال میکند و به آنچه به او دهند قناعت میکند و معتر آن
است که می آید و سؤال نمیکند.
ص : 217
ابن عباس می گفت:قانع کسی است که به آنچه به او دهند قناعت کند و معتر کسی است که در خانه ها بیاید.زهیر می گوید:
علی مکثریهم حق من یعتریهم
و عند المقلین السماحه و البذل
بر ثروتمندان ایشان است حق کسانی که بر در خانه ها حاضر می شوند و پیش تهیدستان آنهاست بذل و بخشش.
در روایت است که سزاوار است،ثلث قربانی را اطعام کنند و ثلث آن را به قانع و معتر دهند و ثلث دیگر را بدوستان اهدا
کنند.
ا لَکُمْ 􀀀 اه􀀀 ذلِکَ سَخَّرْن 􀀀 کَ
:چنان که وصف کردیم،آنها را براي شما رام کردیم تا در برابر ارادة شما تسلیم باشند و آنها را نحر یا ذبح کنید و از آنها
سواري بگیرید و از نتاج آنها استفاده کنید.اما حیوانات وحشی و درندگان براي شما رام نیستند.
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
:شاید شما شکر این نعمت را بجاي آورید.
ي مِنْکُمْ 􀀀 الُهُ التَّقْو 􀀀 کِنْ یَن 􀀀 ا وَ ل 􀀀 اؤُه 􀀀 لا دِم 􀀀 ا وَ 􀀀 اللّ لُحُومُه
􀀀
الَ هَ 􀀀 لَنْ یَن
:گوشت و خون قربانیها بخدا نمی رسد،اما تقواي شما بخدا می رسد.کنایه از اینکه خدا از شما قبول می کند.معمولا چیزهایی
که مورد قبول انسان است می گویند به او می رسد.
خداوند هم خطاب خود را بر اساس محاورات مردم صادر فرموده است.
اللّ ،به اطراف کعبه می
􀀀
رسم عرب جاهلی این بود که در موقع قربانی در برابر کعبه می ایستادند و خونها را قربه الی ه
پاشیدند(بگمان اینکه خداوند از این خونها استفاده می برد.اما قرآن اعلام داشت که خداوند بگوشت و خون محتاج نیست و
چیزي از اینها بخدا نمی رسد ولی تقوي که عبارت از آن حالت اخلاص و توجه است،بخدا می رسد).
ا لَکُمْ 􀀀 اه􀀀 ذلِکَ سَخَّرْن 􀀀 کَ
:تفسیر آن گذشت.
داکُمْ 􀀀 ا هَ 􀀀 ی م 􀀀 اللّ عَل
􀀀
لِتُکَبِّرُوا هَ
اللّ اکبر علی ما هدانا.
􀀀
:تا خدا را بخاطر اینکه راه دین را براي شما روشن کرد،تکبیر گویید.برخی گویند:یعنی بگویید: ه
وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ
:اهل توحید و نیکو کاران را بشارت ده.
ص : 218
دافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 اللّ یُ
􀀀
إِنَّ هَ
:در این آیه مؤمنین را بشارت پیروزي داده، می فرماید:خداوند بمنظور دفاع از مؤمنین،غائلۀ مشرکین را بر طرف می کند و
مؤمنین را یاري میدهد.
خَوّ کَفُورٍ
انٍ 􀀀 لا یُحِبُّ کُلَّ 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ
:آنهایی را که بخدا خیانت کرده،براي او شریک قرار داده و کفر پیشه کرده اند،دوست نمیدارد.
زجاج گوید:هر که نام غیر خدا را بر قربانیها ببرد،خائن کفر پیشه است.
پس از بشارت به دفاع و نصرت مؤمنین،بیان می کند که آنها براي جنگ با مشرکین از جانب خدا مأذونند.
اتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا 􀀀 أُذِنَ لِلَّذِینَ یُق
:به این جهت به آنها اذن داده شده،که ظلم دیده اند برنامۀ مشرکین اذیت و آزار مسلمین بود.روزي نبود که مجروح یا دست
و پا شکستۀ مسلمانی نزد پیامبر خدا نیاید و شکایت نکند.اما پیامبر خدا به آنها می فرمود:صبر کنید.من مأمور به جنگ
نیستم.همین که بمدینه هجرت کرد،این آیه نازل شد و این اولین آیه اي است که در بارة جنگ هاي اسلامی نازل شده است.
ی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
وَ إِنَّ هَ
:آنها را وعدة پیروزي داده،می فرماید:خدا آنها را یاري میکند و بر یاري آنها قادر است.
سپس به بیان وضع زندگی آنها پرداخته،می فرماید:
اللّ
􀀀
إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا هُ
􀀀
ارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ 􀀀 اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِی
:آنها که از مکه اخراج شدند و بمدینه یا حبشه رفتند.اگر مراد رفتن بمدینه باشد،آیه مدنی است و اگر مراد حبشه باشد،آیه
مکی است.این اخراج به این صورت بود که آنها را بقدري اذیت کردند و تحت فشار قرار دادند که ناچار شدند جلاي وطن
کنند و این کار ناحق بود.زیرا می گفتند:پروردگار ما خداي یکتاست.
امام باقر(ع)می فرماید:این آیه در بارة مهاجرین نازل شده و در بارة آل محمد(ص)نیز جاري است زیرا آنها نیز از وطنشان
اخراج و ترسانیده شدند.
ساجِدُ 􀀀 واتٌ وَ مَ 􀀀 وامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَ 􀀀 النّ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَ
اس􀀀 اللّ 􀀀
لا دَفْعُ هِ 􀀀 وَ لَوْ
:
ص : 219
اگر خدا شر بعضی از مردم را بوسیلۀ بعضی دفع نمیکرد،کلیساها و کنیسه ها و مسجدها ویران می گشت و پایگاه مقدسی که
در ادیان مختلف براي پرستش خدا در روي زمین بوجود آمده است،از بین می رفت.
برخی گویند:صومعه کلیساي مسیحیان در کوه و بیابان و بیعه کلیساي ایشان در آبادیها و مسجد،عبادتگاه مسلمین و صلوات
عبادتگاه یهودیان است.
گویند.بنا بر- این کلمه معرب است. « صلات » ابن عباس و ضحاك و قتاده گویند:یهودیان به معبد خود
خود نماز است و خراب شدن نماز یعنی کشته شدن نماز گزاران. « صلات » حسن گوید:مقصود از
و نماز خانه است.چنان که می فرماید: « مصلی »« صلاه » برخی گویند:مقصود از
« ا تَقُولُونَ 􀀀 حَتّ تَعْلَمُوا م
ی􀀀 » : نساء 43 )به مسجد در حال مستی نزدیک نشوید.(اما بقرینۀ ذیل آیه ) « سکُي􀀀 ار 􀀀 أَن لاهَ وَ تُْمْ 􀀀 لا تَقْرَبُوا الصَّ 􀀀»
بعید است که مقصود مسجد باشد.بلکه مقصود نماز است).
اللّ کَثِیراً
􀀀
یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ هِ
:ضمیر به مساجد برمیگردد.یعنی در مساجد زیاد نام خدا برده می شود.برخی گویند:ضمیر به کلیسا و کنیسه ها نیز برمی
گردد.زیرا در آنجاها نیز غالباً نام خدا برده می شود.
اللّ مَنْ یَنْصُرُهُ
􀀀
وَ لَیَنْصُرَنَّ هُ
:خدا کسانی را که یاري دینش کنند،یاري میکند.
اللّ لَقَوِيٌّ عَزِیزٌ
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند قادر و غالب است.
ص : 220
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 41 تا 45
اشاره
اقِبَهُ اَلْأُمُورِ ( 41 ) وَ إِنْ 􀀀 لِلّ ع
􀀀
کاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ هِ 􀀀 هَ وَ آتَوُا اَلزَّ 􀀀 امُوا اَلصَّلا 􀀀 مَکَّنّ فِی اَلْأَرْضِ أَق
اه 􀀀 اَلَّذِینَ إِنْ مُْ
ی فَأَمْلَیْتُ 􀀀 حابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوس 􀀀 راهِیمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ ( 43 ) وَ أَصْ 􀀀 ادٌ وَ ثَمُودُ ( 42 ) وَ قَوْمُ إِبْ 􀀀 یُکَذِّبُوكَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ ع
ا وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْ رٍ 􀀀 ی عُرُوشِه 􀀀 خاوِیَهٌ عَل 􀀀 ظالِمَهٌ فَهِیَ 􀀀 ا وَ هِیَ 􀀀 اه 􀀀 کانَ نَکِیرِ ( 44 ) فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْن 􀀀 کافِرِینَ ثُمَّ أَخَ ذْتُهُمْ فَکَیْفَ 􀀀 لِلْ
( مَشِیدٍ ( 45
ترجمه:
آنها که اگر در روي زمین قدرتشان دهیم،نماز میگزارند و زکات میدهند و امر بمعروف و نهی از منکر میکنند و عاقبت کارها
براي خداست.و اگر ترا تکذیب کنند،پیش از آنها نیز قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و قوم لوط و اصحاب مدین تکذیب
کردند و موسی تکذیب شد.کافران را مهلت دادم سپس آنها را گریبانگیر کردم.چگونه بود انکار من؟بسیاري از قریه ها را که
ظالم بودند هلاك کردیم و اکنون بناهاي آنها از ساکنین خالی است و بسیاري از چاه ها که معطل مانده و قصرهاي محکم و
گچکاري شده که تهی مانده.
ص : 221
قرائت:
خوانده اند. « اهلکتها » اهلکناها:بصریان
لغت:
خاویه:خالی تعطیل:ابطال عمل مشید:مرتفع و بقولی گچکاري شده.
مقصود:
اکنون در بارة مهاجرین می فرماید:
کاهَ 􀀀 لاهَ وَ آتَوُا الزَّ 􀀀 امُوا الصَّ 􀀀 مَکَّنّ فِی الْأَرْضِ أَق
اه 􀀀 اَلَّذِینَ إِنْ مُْ
:تمکین،قدرت- بخشیدن و ابزار کار را در اختیار دیگري قرار دادن و راهنمایی کردن بر انجام کار است یعنی ما به آنها
وسائل کارها را عطا کردیم و در زمین قدرت بخشیدیم تا نماز بگزارند و حقوق واجب مالی را ادا کنند.
وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ
:و امر بمعروف و نهی از منکر کنند.
معروف حق و منکر باطل است،زیرا حق،صحتش شناخته شده و باطل ممکن نیست که صحتش شناخته شود.این جمله دلالت
دارد بر وجوب امر بمعروف و نهی از منکر.
زجاج گوید:این آیه وصف کسانی است که خدا را یاري کنند.
امام باقر میفرماید:مصداق این آیه،بخدا مائیم.
اقِبَهُ الْأُمُورِ 􀀀 لِلّ ع
􀀀
وَ هِ
است یعنی هر ملکی و حکومتی و قدرتی باطل می شود « اللّ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
􀀀
إِلَی هِ » :عاقبت کارها بدست خداست.این جمله نظیر
جز ملک و حکومت و قدرت حق و سرانجام همۀ امور بدست خدا می افتد.
اکنون پیامبر خود را در برابر تکذیب کنندگان تسلیت داده،می فرماید:
حابُ مَدْیَنَ 􀀀 راهِیمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْ 􀀀 ادٌ وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ إِبْ 􀀀 وَ إِنْ یُکَذِّبُوكَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ ع
:همۀ این امتها-یعنی امت نوح و عاد و ثمود و امت ابراهیم و قوم لوط و اصحاب مدین-پیامبر خود را تکذیب کرده اند.
ص : 222
ی􀀀 وَ کُذِّبَ مُوس
:موسی هم تکذیب شد.اما نه بوسیلۀ قومش.زیرا قومش بنی اسرائیل بودند که به او ایمان آوردند.بلکه بوسیلۀ فرعون و قومش
تکذیب شد.
کافِرِینَ 􀀀 فَأَمْلَیْتُ لِلْ
:کیفر کافران را به تأخیر انداختم و آنها را براي مدتی مهلت دادم.
ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ
:آن گاه گرفتار عذابشان کردم.
کانَ نَکِیرِ 􀀀 فَکَیْفَ
:استفهام تقریري است.یعنی تکذیب و کجروي آنها را انکار کردم و نعمتشان را به نعمت و حیاتشان را بهلاك تبدیل کردم.
سپس در بارة عذاب آنها که پیامبران را تکذیب کردند،می فرماید:
ا􀀀 ی عُرُوشِه 􀀀 خاوِیَهٌ عَل 􀀀 ظالِمَهٌ فَهِیَ 􀀀 ا وَ هِیَ 􀀀 اه 􀀀 فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْن
:چه قریه ها که هلاك کردیم و بعذاب گرفتار نمودیم.بخاطر اینکه اهل قریه ها بواسطۀ تکذیب انبیاء و کفر،ظالم بودند و
اکنون این قریه ها که سقف هایشان فرو ریخته،خالی از سکنه هستند.
وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَهٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ
:و چه چاه ها که صاحبانشان هلاك شدند و خشکیدند و از آب کشیدن تعطیل ماندند و فراموش شدند و چه قصرهاي بلند و
گچکاري شده که ویران گشتند و از ساکنان آنها خبري و نشانی نیست.(چه رستم صولتان و رویین تنانی که داس عذاب همه
را درو کرد و چه جهان گشایان مغرور و سبکسر که در برابر پیام عذاب بخاك تباهی غلطیدند.بقول محمود غزنوي:
هزار شهر گشادم بیک اشارت دست
هزار قلعه گرفتم بیک فشردن پاي
چو مرگ تاختن آورد هیچ سود نکرد
قضا قضاي خداي است و ملک ملک خداي)
آمده است:چه بسیار دانشمندانی که به علم آنها کاري ندارند و از وجود آنها استفاده « بئر معطله » در تفسیر اهل بیت در بارة
نمیشود.
ضحاك گوید:این چاه در یکی از آبادیهاي حضرموت بنام حاضور بود که صالح باتفاق چهار هزار نفر افراد مؤمن بر سر آن
آمدند و چون صالح مرد،گفتند
ص : 223
و آنجا حضرموت نامیده شد.پس از موت صالح آنها زیاد شدند و کافر گردیدند و به بت پرستی پرداختند.خداوند « حضرموت »
پیامبري بنام حنظله بسوي ایشان فرستاد.
آنها حنظله را کشتند.خدا هم آنها را هلاك کرد و چاهشان معطل ماند و کاخ پادشاهشان ویران گردید.
ص : 224
[ [سوره الحج ( 22 ): آیات 46 تا 51
اشاره
کِنْ تَعْمَی اَلْقُلُوبُ اَلَّتِی فِی 􀀀 صارُ وَ ل 􀀀 لا تَعْمَی اَلْأَبْ 􀀀 ا 􀀀 ا فَإِنَّه 􀀀 ذانٌ یَسْمَعُونَ بِه 􀀀 ا أَوْ آ 􀀀 أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِه
مِمّ تَعُدُّونَ ( 47 ) وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ
ا􀀀 س اَللّ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ نََهٍ
􀀀
ذابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ هُ 􀀀 اَلصُّدُورِ ( 46 ) وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَ
ما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 49 ) فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا 􀀀 اَلنّ إِنَّ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 ا وَ إِلَیَّ اَلْمَصِ یرُ ( 48 ) قُلْ ی 􀀀 ظ ثُمَّ أَخَ ذْتُه الِم 􀀀 ا وَ هِیَ هٌَ 􀀀 أَمْلَیْتُ لَه
( حابُ اَلْجَحِیمِ ( 51 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 اجِزِینَ أُول 􀀀 ا مُع 􀀀 اتِن 􀀀 اَلصّ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ ( 50 ) وَ اَلَّذِینَ سَعَوْا فِی آی
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀
ترجمه:
آیا در زمین سیر نمیکنند تا دلهایی داشته باشند که به آن تعقل کنند و گوشها که به آن بشنوند.زیرا چشم ها کور نمیشود ولی
دلهایی که در سینه ها هستند کور می شوند.عذاب را به شتاب از تو می خواهند.هرگز خداوند وعدة خود را تخلف
ص : 225
نمیکند و یک روز پیش خداي مانند هزار سال است از روزهایی که می شمارید.
چه قریه ها که آنها را مهلت دادم و اهلشان ظالم بودند.سپس گرفتمشان و بازگشت بسوي من است.بگو:اي مردم،من براي
شما ترساننده اي آشکارم.آنها که ایمان آوردند و عمل صالح کردند،برایشان مغفرت و روزي خوبی است و آنها که در راه
ابطال آیات ما کوشش کردند و مسابقه گذاشتند،اصحاب دوزخند.
قرائت:
تعدون:ابن کثیر و اهل کوفه-بجز عاصم-به یاء و دیگران به تاء خوانده اند.
مناسب است. « یستعجلونک » قرائت یاء با
معاجزین:ابن کثیر و ابو عمرو در اینجا و در سورة سبا بصیغۀ اسم فاعل از باب تفعیل خوانده اند.این قرائت به معناي این است
که آنها به یاران رسول نسبت عجز میدادند و قرائت دیگران به معناي این است که آنها گمان میکردند:ما عاجز هستیم.
مقصود:
اکنون دستور می دهد که در بارة سرگذشت آنها که پیامبران خدا را تکذیب کردند بیندیشند و عبرت بگیرند.می فرماید:
أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ
ا :تا با چشم دل 􀀀 ذانٌ یَسْمَعُونَ بِه 􀀀 ا أَوْ آ 􀀀 :آیا قوم تو در سرزمین هاي یمن و شام گردش نمیکنند؟ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِه
حوادث آموزنده را بنگرند و بگوش خویش داستان زندگی و مرگ و سعادت و بدبختی گذشتگان را بشنوند و تعقل کنند و
عبرت گیرند.
کِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ 􀀀 صارُ وَ ل 􀀀 لا تَعْمَی الْأَبْ 􀀀 ا 􀀀 فَإِنَّه
:زیرا چشم ها کور نمیشوند،اما دلها که در سینه هایند،کور می شوند.
« واهِهِمْ 􀀀 یَقُولُونَ بِأَفْ » : اینکه می گوید:دلهایی که در سینه هایند،براي تأکید است و الا جاي دل در سینه است.چنان که می گوید
(آل عمران 167 )با دهانشان
ص : 226
( سخن می گویند. ( 1
یَقُولُونَ » برخی می گویند:اینکه می گوید:دلهایی که در سینه هایند،براي این است اشتباه بقلب نخل نشود.هم چنان که در
براي این است که گاهی سخن بغیر زبان است. « واهِهِمْ 􀀀 بِأَفْ
مقصود این است که:چشمها اگر چه کور باشند،در حقیقت کور نیستند به شرطی که صاحبان چشم هاي کور عارف به حق
باشند.اما کوري دل کوري حقیقی است که انسان را به انکار توحید وادار میکند.
ذابِ 􀀀 وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَ
:از تو می خواهند که عذاب را بر آنها نازل کنی.
اللّ وَعْدَهُ
􀀀
وَ لَنْ یُخْلِفَ هُ
:اما خدا وعدة خود را در نازل کردن عذاب به تأخیر نمی افکند.ابن عباس می گوید:یعنی در روز بدر عذاب می فرستد.
مِمّ تَعُدُّونَ
ا􀀀 س وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ نََهٍ
:در بارة این آیه اقوالی است:
-1 یعنی یک روز از روزهاي آخرت با هزار سال از روزهاي دنیا برابر است.
این قول از ابن عباس وعدة دیگري است.بنا بروایت دیگر ابن عباس می گفت:یک روز از روزهایی که خداوند آسمان ها و
زمین را در آن آفرید با هزار سال برابر است.
در روایت است که فقرا نصف روز-که پانصد سال است-پیش از اغنیا به بهشت می روند.
ص : 227
1) -امروز بر اینند که آلت تفکر و اندیشه مغز است.ولی قرآن همیشه تفکر و اندیشه را بقلب نسبت میدهد.البته متفکر -1
حقیقی روح است.بحث در این است که آیا آلت تفکر چیست؟ قلب یا مغز؟ بعضی از دانشمندان جدید به این نکته توجه
کرده اند که قلب بر مغز تقدم دارد و در حقیقت فرمانده مغز قلب است و مغز خود آلتی است در دست مغز.بدون اینکه در
بارة صحت گفتۀ قرآن تردیدي کنیم،باید منتظر باشیم تا علم پرده از روي این حقیقت برگیرد و یکی دیگر از معجزات علمی
قرآن روشن گردد. فعلا می توان گفت:مسلم است که اگر قلب لحظه اي از فرستادن خون به اعضاء خودداري کند،انسان با
همۀ خصوصیاتش و با همۀ افکار و عواطفش،از بین می رود.در حالی که اگر مغز از کار بیفتد،مرگ حتمی و مسلم نیست.آیا
می توان بحکم همین قاعده،تقدم قلب را بر مغز قبول کرد و تفکر مغز را هم عملی دانست که زیر فرمان و بیاري قلب صورت
می گیرد؟
پس مقصود از آیه این است که:آنها براي عذاب عجله می کنند و حال آنکه یک روز از ایام عذاب ایشان در آخرت برابر
هزار سال است.
-2 یعنی در برابر قدرت خداوند یک روز و هزار سال یکی است،فرقی نیست.
که عذابی که آنها براي آن عجله دارند؛فوري واقع شود یا به تأخیر افتد.لکن خداوند متعال از روي تفضل آنها را مهلت
میدهد و هیچ چیز از او فوت نمیشود.
-3 یعنی عذاب یک روز از لحاظ شدت و عظمت در عالم دیگر برابر است با عذاب هزار سال در این دنیا.هم چنان که یک
روز از نعمتهاي بهشت با نعمت هزار سالۀ این جهان برابر است.
پس روزهاي عذاب دیر گذرد و روزهاي خوشی زود گذر است.یک روز عذاب مثل هزار سال می گذرد و هزار سال خوشی
مثل یک روز می گذرد.چنان که گفته می شود:
روزهاي خوشی کوتاه و روزهاي غم طولانی است شاعر گوید: « ایام السرور قصار و ایام الهموم طوال »
یطول الیوم لا القاك فیه
و حول نلتقی فیه قصیر
روزي که ترا نبینم طول می کشد و سالی که ترا ملاقات کنم کوتاه است.
ظالِمَهٌ 􀀀 ا وَ هِیَ 􀀀 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَمْلَیْتُ لَه
:چه بسیار قریه ها که مردمشان را- که ظالم و مستحق عذاب بودند-در اول مهلت دادم.
ا وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ 􀀀 ثُمَّ أَخَذْتُه
:آن گاه هلاکشان کردم و بازگشت هر کسی بسوي من است.
ما أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ 􀀀 النّ إِنَّ
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 قُلْ ی
:بگو:اي مردم،من شما را از معاصی خدا می ترسانم و وظائف شما را براي شما بیان می کنم.
الصّ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
:آنها که ایمان آورده،عمل صالح کنند،در برابر معاصی آمرزش خدا نصیبشان می شود و از نعمت بهشت برخوردار می
شوند،زیرا نعمت بهشت بهترین نعمتها در بهترین خانه هاست.
ص : 228
حابُ الْجَحِیمِ 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 اجِزِینَ أُول 􀀀 ا مُع 􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آی
:سعی کوشش در راه رفتن و تند رفتن است:یعنی کسانی که در ابطال آیات ما می کوشند و مبالغه می کنند تا بر ما غالب آیند
و بر ما سبقت گیرند با بگمان اینکه ما را بعجز می آورند اصحاب دوزخ هستند.
پایان
ص : 229
« مجمع البیان » فهرست







17 فضیلت سورة طه 3 آیۀ 1 تا 8 و ترجمه و لغت 5 اعراب و مقصود 6 آیۀ 9 تا - از اول سوره طه تا آیۀ 51 سورة حج جزء 16
16 ترجمه،قرائت و لغت 17 اعراب 18 مقصود 19 16 و ترجمه 10 قرائت،اعراب و مقصود 11 دلالت آیات 15 آیۀ 17 تا 36
32 ترجمه،قرائت و لغت 33 مقصود 34 آیۀ 57 تا 24 ترجمه،قرائت و لغت 25 اعراب و مقصود 26 آیۀ 45 تا 56 آیۀ 37 تا 44
51 44 آیۀ 76 ترجمه و قرائت 45 لغت،اعراب و مقصود 46 آیۀ 77 تا 85 38 ترجمه و قرائت 39 مقصود 40 آیۀ 67 تا 75 66
58 ترجمه،قرائت و لغت 59 اعراب و مقصود 60 آیۀ 97 تا آیۀ 86 ،ترجمه و قرائت 52 لغت،اعراب و مقصود 53 آیۀ 87 تا 96
72 ترجمه،قرائت و لغت 73 اعراب و مقصود 74 نظم آیات 78 66 ترجمه،قرائت و لغت 67 مقصود 68 آیۀ 108 تا 115 107
79 ترجمه،قرائت،لغت و مقصود 80 پرسش و پاسخ 81 آیۀ 126 تا 130 و ترجمه 85 قرائت،لغت و مقصود 86 آیۀ 116 تا 125
ص : 230