[جلد اول دفتر اول]
اشاره
به نام خداوند جان و خرد
مقدمه
اشاره
در روزگار تسلط مغولان و به دنبال آنان در هنگام سلطنت تیموریان بر ایران، تاریخنویسی گسترش و تنوع فراوان یافت. چه مغولان نیز مانند دیگر مردم صحرانشین بیابانگرد به اخبار و احادیث فرمانروایان خود و شرح جنگها و فتوحات آنان و نسبت بین افراد و قبایل مختلف خودی و بیگانه و تاریخ و سرگذشت پدران و نیاكان خویش دلبستگی وافر داشتند و چنین است كه در روزگار آنان و در روزگار تیموریان كه راست یا دروغ خود را به چنگیز خان وابسته میشمردند، كتب فراوانی در زمینه تاریخ و سیر و انساب به رشته تحریر و تألیف كشیده شده و از آن جمله است تاریخ جهانگشا تالیف عطا ملك جوینی و جامع التواریخ اثر عظیم و پرارزش خواجه رشید الدین فضل اللّه و تاریخ تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار معروف به تاریخ وصاف تألیف شهاب الدین عبد اللّه شیرازی و اثر ساده و ارزنده حمد اللّه مستوفی به نام تاریخ گزیده و روضة اولو الالباب معروف به تاریخ بناكتی تألیف ابو سلیمان فخر الدین داود و تواریخ بسیار مهم حافظ ابرو و ظفرنامه نظام شامی و ظفرنامه شرف الدین علی یزدی و دو اثر عظیم خوندمیر و میرخوند به نامهای روضة الصفا و حبیب السیر و تاریخ معین الدین محمد زمچی اسفزاری به نام روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات.
ص: 6
كتاب حاضر نیز یكی از كتب مهم و مشهوری است كه به نام مطلع سعدین و مجمع بحرین خوانده میشود. نام این كتاب تا حدی معرف مطالب آن است و مؤلف به ایهام خواسته است كه نامی متناسب با محتوای كتاب انتخاب كند. چه عبد الرزاق سمرقندی مؤلف كتاب، حوادث جهان را در فاصله سالهای سلطنت ابو سعید بهادر آخرین ایلخان بزرگ مغول و ابو سعید گوركان پادشاه تیموری به صورت سال به سال جمع آورده است.
ایلخان مغول ابو سعید پسر اولجاتیو سلطان در چهارشنبه هشتم ذی القعده سال 904 دیده به جهان گشوده و در سال 716 پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت تكیه زده و پس از سلطنتی پرتلاش و ننگین و خونین در 13 ربیع الاخر سال 736 درگذشته است. سلطان ابو سعید گوركان نیز در سال 855 پس از مبارزات فراوان با شاهزادگان شاهرخی و جهانشاه قراقوینلو و میرزا ابو القاسم بابر به سلطنت رسیده و بعد از مدتی در حدود 18 سال كشورداری، در چهاردهم رجب سال 873 در قراباغ اران، در راه توسعهطلبی و بلندپروازی سر پرشور در كمند اسارت درآورده و چند روز بعد به اشاره اوزون حسن آق قوینلو بر دست یادگار محمد پسر سلطان محمد میرزا پسر بایسنغر پسر شاهرخ كشته شده است.
بنابراین موضوع كتاب مطلع سعدین حوادث كشور ایران است در فاصله سالهای 704 تا 873 هجری. هرچند به مناسبت موضوع، حوادث سالهای 874 و 875 یعنی فاصله كشته شدن ابو سعید و جلوس سلطان حسین بایقرا نیز درین كتاب آمده است.
این دوره صد و هفتاد ساله از مهمترین ادوار تاریخی ایران است. چه درین دوره، پس از مرگ ابو سعید و ظهور ضعف و فتور در سلطنت مغول، در گوشه و كنار ایران امرای سركش كوس استقلال زدند و بعضی از آنان، مثل شیخ حسن بزرگ (جلایری) و شیخ حسن كوچك (چوپانی) شاهزادگان مغولی را آلت دست ساخته و به نام آنان و به كام خویش بساط سلطنت گستردند و عدهای دیگر نیز مانند امیر مبارز الدین محمد در فارس و یزد و كرمان
ص: 7
كوس لمن الملكی زدند یا چون سربداران سبزوار و ملوك كرت در هرات خطبه و سكه به نام خویش كردند. بطوری كه درین فاصله، چوپانیان در آذربایجان و نواحی شمال ارس و جلایریان در تبریز و بغداد و آل اینجو در فارس و سربداران در سبزوار و آل كرت در هرات و طغاتیمور خان در استراباد و مظفریان بر اصفهان و فارس و یزد و كرمان سلطنتی به استقلال داشتند و هریك از آنان به محض احساس قدرت بر دیگری میتاخت تااینكه در سال 771 هجری، مردی به نام تیمور گوركان در ماوراء النهر، پس از یك دوره طولانی كشمكش با امرای محلی و جنگ با رقبای خویش، بر تخت سلطنت نشست و به تدریج دولتهای مزبور را یكی پس از دیگری از میان برداشت یا تابع و خراجگزار خویش ساخت و بار دیگر بر سراسر ایران بلكه بر سرزمینی از مغولستان تا دریای مدیترانه و از استپهای روسیه تا دهلی دست یافت و پس از این فتوحات عظیم در صدد حمله به چین بود كه در چهارشنبه 17 شعبان سال 807 در شهر اترار درگذشت.
در چنین وضعی میتوان حال مردم ایران و وضع اجتماعی و اقتصادی آنان را در میان كشاكشهای پایانناپذیر این داعیهداران و گردنكشان دانست. بیهوده نیست كه شاعر بلند پایهای چون حافظ شیراز، در شكایت ازین اوضاع میگوید:
این چه شوری است كه در دور قمر میبینمهمه آفاق پر از فتنه و شر میبینم یا در غزلی دیگر به مطلع:
سینه مالامال دردست ای دریغا مرهمیدل ز تنهائی به جان آمد خدا را همدمی آرزو میكند كه كاش «ترك سمرقندی» بیاید و بدین جنگها و كشتارها و خونریزیها و غارتها پایان بخشد و مردم اندكی روی آسایش بینند و به ایهام چنانكه شیوه اوست میگوید:
ص: 8 خیز تا خاطر بدان ترك سمرقندی دهیمكز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی اما همینكه متوجه میشود كه «ترك سمرقندی» یعنی تیمور، خود سفاك و غارتگر و كشتارگری بیش نیست كه زن و مرد خوارزم را به دم تیغ آبدار سپرده است به تلخی تمام میگوید:
به تركان دل مده حافظ، ببین آن بیوفائیهاكه با خوارزمیان كردند تركان سمرقندی با این همه، این دوره خاص از لحاظ تاریخ حوادث و وضع اجتماعی جالب توجه است. بعضی ازین سلسلهها ریشهی دیرین داشتند مثل آل كرت و برخی چون سربداران سبزههائی بودند كه پس از بارانی تند در شورهزار كویر سربرمیآورند و لحظهای بعد در برابر پرتو سوزان خورشید محو میشوند. با این حال ارزش همین سربداران بیش از سایر سلسلههای كوچك محلی بود. چه در ایجاد آن سلسله رمزی از ملیت ایرانیان نهفته بود.
رمزی كه لایزال بوده و همواره در سختترین اوقات تجلی كرده است. سربداران در صدد رها ساختن كشور از قید تسلط مغولان و غلامان حلقهبگوش ترك و تاجیك آنان بودند و درین راه هرچند خوش درخشیدند و حتی طغاتیمور خان آخرین امیر داعیهدار مغول را در سراپرده خویش به خاك و خون كشیدند، ولی دولت مستعجلی داشتند و پس از جنگ زاوه در 13 صفر سال 743 هجری كه امیر وجیه الدین مسعود سربداری از ملك حسین كرت شكست خورد، سربداران دیگر كمر راست نكردند و حكومتی به ناتوانی تنها بر سبزوار و نیشابور و اطراف آن داشتند تااینكه تیمور آخرین آنان خواجه علی مؤید را به فسون و افسون در حلقه اطاعت خویش آورد.
درباره این سربداران كه مردانی دلیر و شجاع بودند و اندیشهای جز پاك كردن سرزمین مقدس خویش از مغول نداشتند، ولی بر اثر شكست از ملك حسین كرت به مقصود خویش نائل نشدند، یكی از شعرای همان روزگار گوید:
ص: 9 گر خسرو كرت بر دلیران نزدیوز تیغ یلی گردن شیران نزدی
از بیم سنان سربداران تا حشریك ترك دگر خیمه به ایران نزدی نكته دیگری كه درباره سربداران گفتنی است دلبستگی شدید آنان به تشیع است و درین راه چندان پیش رفته بودند كه همان خواجه علی مؤید «اسبی به زین هر روز میكشید كه ظهور حضرت امام محمد مهدی سلام اللّه علیه خواهد بود.» «1»
خاندانهای جلایری و مظفری نیز در این میان ارزش فراوان دارند. بیشتر از آن لحاظ كه حامی دانشمندان و شعرا بودند، و با همه خوی سپاهیگری و توجه به جنگ و ستیز با همسایگان، لحظهای از بزرگداشت مردم هنری فروگذار نكردند. ازینرو، شعرای بزرگی در حمایت آنان پرورش یافتند چون شمس الدین محمد حافظ كه نام شاه شجاع و دیگر افراد خاندان وی را بر صفحه روزگار مخلد ساخته و جمال الدین سلمان ساوجی كه در دربار جلایری تربیت یافته و به ذكر جمیل سلطان اویس جلایری و برادران و نزدیكان وی مبادرت ورزیده است. نباید ازین نكته غافل بود كه بسیاری از سلاطین این دو سلسله، مثل شاه شجاع و سلطان با یزید و سلطان عماد الدین احمد و سلطان اویس و سلطان احمد جلایری، شاعر بودهاند و اشعار آنان و گاه مشاعره ایشان با یكدیگر در صفحات تاریخ و كتب تذكره باقی مانده است.
باری از مطلب به دور افتادیم.
مطل