گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
روزه مسافر





س 293 : در مورد دانشجویان که در شهري براي تحصیل سه روز می مانند و بعد به وطن می روند و یا اینکه پنج روز در آن شهر
هستند سپس به وطن برمی گردند و این عمل چهار سال پیاپی تکرار می شود، در مورد صلاة و صوم آن ها دستور فرمایید. باسمه
جلت اسمائه در کثیر السفر من در قصر و تمام صلاة و صوم افطار احتیاط می نمایم ;هنوز نتوانستم فتوا به یک طرف بدهم و لذا امر
بفرمایید به مؤمنین که در این مسأله به دیگري رجوع بنمایند. س 294 : شخصی در ماه مبارك رمضان مسافر بود، بعد از اذان ظهر
به وطن خود می رسد با توجه به این که در سفر افطار نکرده است، آیا می تواند روزه بگیرد؟ (با این توضیح که چون وقت باقی
بود نماز ظهر و عصر را در بین راه نخواند، بلکه بعد از رسیدن به وطن نماز را کامل خوانده است). باسمه جلت اسمائه خیر، بعد از
اذان ظهر اگر برسد، نمی تواند روزه بگیرد. س 295 : شخصی هر روز به بیش از مسافت شرعی سفر می کند، با این توضیح که
همیشه بعد از اذان صبح از وطن خود حرکت می کند و قبل از اذان ظهر، به آن شهر می رسد ;حکم نماز و روزه ي این شخص را
بیان کنید. باسمه جلت اسمائه نماز تمام است و روزه هم باید بگیرد ;البته اگر در سفر چیزي نخورده باشد. س 296 : مسافري که به
وطن برمی گردد، براي صحت روزه اش اگر به حد ترخص برسد، کافی است یا باید به وطن برسد؟ باسمه جلت اسمائه به حد
ترخص برسد، کافی است. س 297 : کسی که از وطن خود رفته و در جایی 30 یا 40 سال زندگی کرده، وقتی به وطن خود
برگردد، آیا نماز و روزه ي او تمام است؟ با فرض این که او را دیگر الآن عرفاً اهل آن شهر نمی گویند؟ باسمه جلت اسمائه مادامی
که اعراض نکرده است، بلی تمام است. س 298 : مسافري که قصد ماندن ده روز کرده و خیال می کرده قصد اقامه عشره تا بعد از
ظهر روز دهم در اکمال عشرة ایام کفایت می کند و محقق می شود، سپس متوجه شد که اکمال عشره به غروب روز دهم است،
آیا قصد اقامه عشره درباره او صدق می کند یا نه؟ حکم نماز و روزه اش چیست؟ باسمه جلت اسمائه در این مورد نماز شکسته
است و روزه نباید بگیرد.
رؤیت هلال
س 299 : چنان چه براي مرجع تقلید ثابت شود که رؤیت هلال شده و عید فطر است و همین که از او سؤال شود بفرماید اول ماه
براي من ثابت شده ولی حکم نکند، مقلد او به محض سؤال و اطلاع آیا می تواند افطار کند؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه موجب
اطمینان شود، یا کاشف باشد از آن که از شهادت عدلین، یا تطویق ثابت شده است، بلی مقلد او می تواند افطار کند. س 300 : آیا
خروج ماه از محاق بر ثبوت آن کافی است یا باید رؤیت هم بشود؟ باسمه جلت اسمائه میزان رؤیت هلال است. س 301 : مسلم
است که هر چه انسان در ارتفاع بالاتري از سطح زمین قرار گیرد، افق مرئی و ظاهريِ او در فاصله دورتري از وي قرار می گیرد ;به
طوري که به عنوان مثال اگر چشم ناظر در فاصله دو متري از سطح زمین قرار داشته باشد، افق در فاصله حدود 5 کیلومتريِ او واقع
می شود و اگر در ارتفاع 5670 متري (قله دماوند) از سطح زمین قرار گیرد، افق مرئی در فاصله 269 کیلومتريِ ناظر قرار خواهد
داشت و به همین ترتیب اگر انسان در ارتفاع 8850 متري (قله اورست در کشور نپال) از سطح زمین قرار گیرد، افق او در فاصله
336 کیلومتري خواهد بود. و اما اگر به وسیله هواپیما در فاصله 12 کیلومتريِ از سطح زمین قرار گیرد، افقِ او هم در فاصله 391
کیلومتري قرار خواهدگرفت و قادر خواهد بود تا افق چندین شهر را هم که در فاصله دوري از او قرار دارند، ببیند. ضمن آن که در
رؤیت با هواپیما بر خلاف وضعیت مشابه در روي زمین، افق بسیار پاك و شفاف می باشد و زمینه مناسب تري را براي رؤیت هلال



صفحه 30 از 122
هاي ضعیف فراهم می سازد. اکنون با عنایت به آن چه عرض شد، بفرمایید در این صورت حکم رؤیت هلال در مناطق بسیار مرتفع
چگونه است و آیا رؤیت هلال از طریق هواپیما را مجزي می دانید؟ در صورت کافی دانستن رؤیت از طریق هواپیما، آیا می توان
حداکثر ارتفاع هواپیما براي مجزي بودن رؤیت را به اندازه بلندترین نقطه مرتفع زمین تعیین کرد، یا آن که در حکم این مسأله
محدودیتی براي بالا رفتن هواپیما وجود ندارد؟ باسمه جلت اسمائه رؤیتی که حجت است بر صوم و افطار، رؤیت متعارف است ;و
به این گونه که نوشته شده است، رؤیت کافی نیست. س 302 : اگر پس از طلوع خورشید و قبل از زوال، هلال دیده شود، آیا این
رؤیتِ قبل از زوال، اثبات کننده اول ماه بودن همان روز خواهد بود؟ باسمه جلت اسمائه به دیدن هلال قبل از زوال، اول ماه بودنِ
همان روز ثابت می شود. س 303 : در برخی موارد هلال هاي نازك اول ماه در زمان غروب خورشید، ارتفاع بسیار کمی از افق
دارند و جوّ غلیظ نزدیک سطح زمین عملا مانع عبور نور ضعیف هلال می شود و دیدن آن را حتی با ابزار نجومی (دوربین
دوچشمی و تلسکوپ) هم غیرممکن می سازد ;اما هنگامی که این گونه هلال ها هنوز به افق نزدیک نشده اند، می توان آن ها را
رؤیت نمود. با توجه به مطلب فوق، اگر هلال بعد از ظهر دیده شود، ولی در لحظه غروب خورشید به دلیل ارتفاع کم هلال، قابل
رؤیت نباشد ;آیا این رؤیتِ قبل از غروب خورشید اثبات کننده اول ماه بودن روز بعد خواهدبود، یا خیر؟ باسمه جلت اسمائه
روایات بخصوصی دال است بر این که رؤیت هلال بعد از زوال مانند دیدن قبل از غروب خورشید است و دلیل است بر این که آن
روز آخر ماه قبل و فرداي آن، اول ماه بعد است. س 304 : آیا هلال با رؤیت رصدي و چشم مسلح مجزي است؟ باسمه جلت
اسمائه خیر مجزي نیست.
خمس و زکات
س 305 : کشاورزي مقدار 800 کیلو گندم و 800 کیلو جو برداشت نموده که هر کدام به تنهایی به حد نصاب نمی رسد، با توجه
به این که هر کدام به حد نصاب نمی رسد بلکه ترکیب هر دو به حد نصاب می رسد، آیا زکات واجب است؟ باسمه جلت اسمائه
شرط تعلق زکات، رسیدن هر کدام از اجناس به حد نصاب است ;پس، در مورد سؤال زکات واجب نیست. س 306 : کسانی که
قنات مشترکی براي آبیاري مزرعه شان دارند، اگر قنات مذکور نیاز به مخارجی از قبیل تمیز کردن چاه و تعمیرکار داشته باشد، آیا
مخارج مذکور را می شود از مخارج سالیانه حساب کرد؟ باسمه جلت اسمائه خیر از مؤونه حساب نمی شود ;چون مؤونه زندگی
نیست ;مؤونه کسب است. س 307 : کسی که محتاط است و در مسائل شرعی به احتیاط عمل می کند، خمس مالش را به چه
کسی بدهد؟ باسمه جلت اسمائه به هر مجتهدي می تواند بدهد که سهم امام علیه السلام را در مواردي که همه مراجع قابل مصرف
می دانند، مصرف کند. س 308 : پدر این جانب 78 سال داشته و بازنشسته است، و در ساخت منزل مقداري مقروض گردیده،
چنان چه من از بدهی مانده ایشان مبلغی را بپردازم، آیا می توانم در پایان سال از حساب سهم امام کسر نمایم یا خیر؟ اگر ماهیانه
کمک نمایم چطور؟ باسمه جلت اسمائه خیر نمی توانید ;زیرا، اگر بر ایشان فقیر صدق بکند واجب النفقه شما هستند ;و اگر صدق
نکند، سهم امام(ع) نمی شود به ایشان بدهید. س 309 : مادر این جانب مسن است و به عنوان کمک هزینه به ایشان ماهیانه مبلغی
پرداخت می نمایم، آیا جمع آن را در پایان سال می شود از حساب سال کسر نمود؟ باسمه جلت اسمائه به همان جهت که در سؤال
قبل ذکر شد، نمی توانید کمک هزینه ایشان را از سهم حساب کنید. س 310 : خانمی را که داراي دو فرزند بی سرپرست می
باشد، به عنوان عقد موقت صیغه نمودم، آیا مخارجی که صرف کمک به آن خانواده می شود از سهم امام می توان کسر کرد ;با
علم به این که مستحق هستند؟ باسمه جلت اسمائه بلی، جائز است ;نهایت مخارج اعیانی نباشد ;و من به شما اجازه می دهم. س
311 : اگر با عین پول خمس داده مغازه اي خریده ام و قصد از خرید مغازه تجارت نبوده است، حالا بعد از چند سال به قیمت گران
تر بفروشم، اگر این پول را تا آخر سال خمسی نگه دارم، آیا به مازاد آن خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه به مازاد خمس



صفحه 31 از 122
تعلق می گیرد. س 312 : بدهی هاي شخصی که در سال آینده ي خمسی باید پرداخت شود را می توان در پایان سال کسر کرد یا
باید در همان سال خودش کسر نمود؟ باسمه جلت اسمائه بدهی به واسطه خرید مؤونه امسال است می توان در پایان سال کسر
نمود، والا نمی شود ;باید در همان سال خودش کسر نمود. س 313 : در منزلی که مستقر می باشم شش دانگ به نام مادر این
جانب بود، ایشان سه دانگ آن را به این جانب بخشید و به نام من کرد، این سه دانگ که به نام این جانب و بخشش مادرم می
: باشد، خمس دارد یا خیر؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه در آن جا سکونت می نمایید، خمس ندارد ;والا خمس دارد. س 314
پولی را به قصد هدیه به کسی پرداخته ایم ولی او خیال کرده که به قصد قرض بوده است و بعد از سال خمسی به ما برگردانده
است ;الف) آیا مجاز به گرفتن این پول می باشیم؟ باسمه جلت اسمائه بلی مجازید ;چون هبه محقق نشده است. هبه از عقود است
و بدون قبول محقق نمی شود. س 315 : ب) آیا خمس آن باید فوراً پرداخت شود؟ باسمه جلت اسمائه بلی، خمس آن را باید فوراً
پرداخت. س 316 : شخص کشاورزي که به او زکات تعلق گرفته است در صورتی که بدهکار باشد و بخواهد زکات مال را بدهد
به عسر و حرج می افتد. الف) آیا می تواند در صورت عسر و حرج از زکات مال خود براي بدهکاري مصرف کند یا خیر؟ ب) آیا
می تواند زکات را به فقیر دهد به شرط این که فقیر زکات را به صاحب مال هبه کند؟ باسمه جلت اسمائه از زکات خود نمی تواند
براي بدهکاري مصرف کند، ولی می تواند به فقیر بدهد و شرط کند فقیر به صاحب مال هبه کند. س 317 : اگر فقرا زیاد بودند و
زکات کم بود، آیا می شود به هر کدام کمتر از صاع داد یا نه؟ باسمه جلت اسمائه بلی می شود. س 318 : اگر بعضی چیزها در
بازار، قیمت ندارند ولی جنبه دارویی دارد، مانند پوست میوه جات و مانند آن، آیا سرِ سال، خمس این ها را باید داد؟ باسمه جلت
اسمائه خیر، لازم نیست. س 319 : شخصی فوت کرده است و خمس سرمایه را (زمین کشاورزي) نداده است ;زیرا، اگر خمس آن
را می داد مکفی به شئونات زندگی نبوده، بعد سرمایه را فروخته است و شش ماه بعد فوت می کند ;آیا این پولی که به ورثه می
رسد، در صورتی که سال خمسی متوفی به او برخورد کرد، خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، خمس دارد. س 320 : آیا دو نفر
که خود بدهکار و فقیر هستند و در عین حال زکات بر آن ها واجب شده است، می توانند زکات خود را به یکدیگر بدهند؟ (به
این صورت که شرط دادن زکات هر یک به دیگري گرفتن زکات از طرف مقابل باشد) باسمه جلت اسمائه بلی می توانند با همان
شرط ذکر شده زکات خود را به دیگري بدهند. س 321 : چیزي که براي مؤونۀ خریده، بعد معلوم شد از مؤونه نیست و قیمت
خرید و قیمت فعلی فرق دارد، کدام یک را حساب کند تا خمس آن را بدهد؟ باسمه جلت اسمائه قیمت فعلی را باید حساب کند.
س 322 : نظر به اینکه مراجعات مقلدین حضرتعالی نسبت به محاسبه وجوهات شرعیه در طول سال و خصوصاً ایام عمره و حج
وجود دارد، مستدعی است جهت تسهیل در امر محاسبه خمس بفرمایید: الف) سؤالات لازمه نسبت به گروه هاي شغلی (کارمند
کاسب طلبه و...) چگونه است؟ باسمه جلت اسمائه گروه هاي مختلف هرگاه از تجارت یا کسب هاي دیگر، مالی به دست آورند
اگر چه مانند نماز و روزه میتی را بجا آورند و از اجرت آن مالی تهیه کنند، چنان چه از مخارج سال خود و عیالاتشان زیاد می
آید، باید خمس آن ها را بدهند ;و هم چنین اگر چیزي به کسی ببخشند، باید خمس آن را بدهد ;اگر از مخارج سالش زیاد بیاید.
س 323 : ب) مواردي که خمس به آن ها تعلق نمی گیرد، چیست؟ باسمه جلت اسمائه اگر ارثی به کسی بدهند که گمان ارث
بردن از او را ندارد، خمس ندارد ;مگر آن که بداند کسی که این مال از او به ارث رسیده خمس آن را نداده است. در این
صورت، باید خمس آن را بدهد. س 324 : ج) آیا منظور از گذشتن سال بر اموال منقول و غیر منقول فرا رسیدن سال خمسی است،
یا گذشت 12 ماه بر این اموال که به صورت جداگانه براي هر مورد باید مورد محاسبه قرار گیرد؟ باسمه جلت اسمائه مجموع از
منافع که در سال به او می رسد، یک سال می تواند براي مجموع قرار دهد که حکم مالی که یک روز قبل از سال به او می رسد با
مالی که در اول سال رسیده است یکی است. مصارف سال را کم نموده، خمس بدهد. س 325 : د) آیا پولی که از طریق رهن
دادن خانه و یا وامی که گرفته ایم و آن ها را بدهکار هستیم به دست می آید، خمس دارد؟ آیا پولی را که براي رهن گرفتن خانه



صفحه 32 از 122
در دست صاحب خانه داریم، متعلق خمس واقع می شود؟ پولی را که به کسی قرض داده ایم، چه؟ باسمه جلت اسمائه غیر از پولی
که به کسی قرض داده اید، بقیه اقسامی که قبل از آن ذکر شده است، در هیچ کدام خمس تعلق نمی گیرد. س 326 : ه) آیا به
هدیه و جایزه اگر از مخارج سال زیاد بیاید، خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه خمس به آن تعلق می گیرد. س 327 : و)
آیا خمس سرمایه کار را باید پرداخت؟ باسمه جلت اسمائه خمس آن را باید بدهد. س 328 : در صورتی که شخص بخواهد
خمس سرمایه کار را بدهد نمی تواند با بقیه آن کار کند ;آیا در این فرض بایستی خمس را پرداخت کند؟ باسمه جلت اسمائه در
خصوص این صورت خمس لازم نیست. س 329 : آیا جهیزیه دختر (اگر نمی تواند یک دفعه تهیه کند) خمس دارد؟ باسمه جلت
اسمائه خمس به آن تعلق نمی گیرد. س 330 : آیا پول جهیزیه دختر خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه اگر نمی تواند یک دفعه تهیه
کند، خمس ندارد ;والا خمس به آن تعلق می گیرد. س 331 : آیا پس انداز جهت ازدواج خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه خمس
به آن تعلق می گیرد. س 332 : پول پس انداز شده جهت مسکن، آیا خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه خمس لازم است بدهد. س
333 : آیا پولی که بابت رهن خانه داده است، خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه خمس ندارد. س 334 : وسائل منزل که مورد نیاز
نیستند، اگر از پول خمس نداده در بین سال خریداري شده باشند، آیا خمس دارند؟ باسمه جلت اسمائه خمس آن را باید بدهد.
س 335 : آیا به مهریه زن خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه خمس دارد. س 336 : آیا باقیمانده آذوقه سال متعلق خمس
است؟ باسمه جلت اسمائه باید خمس آن داده شود. س 337 : آیا به پولی که قرض گرفته و سر سال در دست اوست و هنوز
بدهکار است، خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه خمس ندارد. س 338 : افزایش قیمت اموال غیر سرمایه اي هنگام فروش
مانند ارث و مالی که خمس را داده است، آیا متعلق خمس است؟ باسمه جلت اسمائه خمس زیادي را باید بدهد. س 339 : آیا
حقوق بازنشستگی (بعد از یک سال) متعلق خمس است؟ باسمه جلت اسمائه خمس دارد. س 340 : در صورتی که میت بدهی
خمسی داشته باشد، آیا به ارث خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه باید اول خمس از ماترك او داده شود، بعد بین ورثه
تقسیم شود. س 341 : آیا فیش حج (بعد از یک سال) خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه باید خمس آن را بدهد. س 342 : آیا کفن
و قبر (بعد از یک سال) خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه خمس آن ها هم لازم است داده شود. س 343 : گاه در بازار به خاطر
وضع اقتصادي موجود یک جنس تا چندین برابر قیمت پیدا می کند و ما یقین داریم این افزایش کاذب می باشد و بعد از مدتی به
حالت عادي بر می گردد. در اثناي افزایش، سال خمسی فرا می رسد. الف) این جنس اگر جزء رأس المال ما باشد، آیا خمس
زیادي واجب است؟ باسمه جلت اسمائه بله، خمس زیادي واجب است. س 344 : ب) سال گذشته صد کیلو برنج براي مصرف
خریده و خمس آن را داده ایم و شبیه مسئله بالا براي برنج به وجود آمد و عین آن موجود است، خمس آن را داده ایم ;آیا افزایش
قیمت آن خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، خمس دارد. س 345 : ج) در فرض فروش چه حکمی دارد؟ باسمه جلت اسمائه
باید خمس زیادي را بدهید. س 346 : اگر کارمندي از حقوق خود ماهانه یا سالانه مقداري کم کند و بعد به صورت قرض بدهد،
آیا این مقدار که سال بر او گذشته خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه خیر، خمس ندارد. س 347 : اگر کسی دو منزل یا بیش تر
دارد، ولی در سال از همه آن ها استفاده می کند، آیا زیاده بر یکی خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه خیر، خمس در هیچ کدام لازم
نیست. س 348 : وقتی مؤونه از مؤونه بودن خارج شود، آیا خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، خمس دارد. س 349 : اگر
آموزش و پرورش به کارمندانش وام داده و وام مذکور را در مدت سی ماه از حقوق آنان کم کند ;اولًا: آیا بر وام مذکور خمس
تعلق می گیرد؟ ثانیاً: اگر خمس تعلق نمی گیرد، در صورتی که شخص خمس وام مذکور را داده باشد، آیا می تواند از خمسی که
بعداً به وي تعلق می گیرد، خمس مذکور را کم کند؟ باسمه جلت اسمائه به وام خمس تعلق نمی گیرد ;و اجازه می دهم خمسی
که داده بعداً حساب کند. س 350 : اگر کسی با پولی که خمس آن را داده است سکه خریده و نگهداري کند، چون پول ممکن
است خرج شود ولی سکه را براي امرار معاش یا تهیه جهیزیه دخترش نگهداري می کند، آیا به سکه مذکور که خمس پول آن



صفحه 33 از 122
داده شده، دوباره خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه ابداً به هیچ چیزي که یک مرتبه خمس آن داده شده است، خمس
تعلق نمی گیرد. س 351 : اگر در اثر تصادف به بچه اي دیه برسد و پدر بچه مقداري از آن دیه را صرف مخارج بیمارستان بچه
نموده و بقیه را در مخارج زندگی خرج کند، در مقابل پدر می خواهد به اندازه پول دیه بچه که صرف مخارج زندگی کرده،
مقداري ملک به نام بچه کند، آیا به ملک مذکور که به نام بچه انتقال یافته است، خمس تعلق می گیرد؟ ضمن آن که ملک
مذکور از خانه مسکونی پدر است ;زیرا، پدر فقط یک باب خانه مسکونی دارد و به خاطر رسیدگی به بیمارستان و کارهاي
دادگاهی پسر چند ماه از کار خود بیکار شده است، آیا می تواند حق خود را از همان دیه بردارد؟ باسمه جلت اسمائه به آن مال
خمس تعلق می گیرد و پدر هم می تواند معادل مخارجی که براي آن بچه کرده است، از دیه بپردازد. س 352 : آیا سهم امام علیه
السلام، یا سهم سادات، یا زکات و صدقات که شخص می گیرد، بعد از سال هر چه اضافه آمد، باید خمس آن ها را بدهد؟ باسمه
جلت اسمائه بلی، باید بدهد. س 353 :در صورتی که کسی واجد یک یا چند مورد از موارد متعلق زکات باشد که به حد نصاب
: رسیده است، آیا می تواند پول شیء مذکور را به عنوان زکات به قیمت روز بپردازد؟ باسمه جلت اسمائه بلی می تواند. س 354
اگر کسی چند سال خمس ندهد و پولی را که جمع کرده خانه مسکونی بخرد، یا با کسی اشتراکاً خانه مسکونی بخرد، آیا به پول
مذکور که خانه خریده، خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، چون خمس قبل از خرید خانه تعلق گرفته است، و با خرید
خانه ساقط نمی شود. س 355 : اگر طلبه، دوره جواهر یا بحار یا غیره را خرید ولی وقت خواندن آن را نداشت و در شأن او بود و
سر سال خمس رسید، آیا خمس آن ها را بدهد یا نه؟ باسمه جلت اسمائه لازم نیست خمس بدهد. س 356 : اگر مالی یا حقوق یا
طلبی براي شخص اختصاص داده شده و هنوز قبض نکرده باشد و سر سال خمس رسید، آیا خمس آن ها را بدهد؟ باسمه جلت
اسمائه چون متعلق خمس ما یملک است و در این موارد شخص مالک است، خمس تعلق می گیرد. س 357 : اگر سال خمسی
شخص رسیده، و حقوقی براي او هست و هنوز قبض نکرده است، آیا خمس آن ها را باید بدهد با این که هنوز داخل ملک او
نشده است؟ باسمه جلت اسمائه در حقوقی که در ذمه دیگران است، بلی باید خمس بدهد ;اما در غیر آن، خیر. س 358 : آیا
مصرف زکات براي امور ذیل جائز است؟ الف) براي ازدواج پسر ;ب) براي جهیزیه دختر ;ج) تشکیل صندوق قرض الحسنه ;د)
خرج دانشگاه اعم از خرید کتب و ثبت نام و شهریه و...؟ باسمه جلت اسمائه در تمام این چهار مورد صرف زکات جائز است. س
359 : آیا می شود در زکات مال، گوسفند را کشت و بین فقرا تقسیم کرد؟ باسمه جلت اسمائه بلی می شود. س 360 : سیم کارت
هاي تالیا که با واریز کردن پول شارژ می شود و هر مقدار که مصرف شود از کارت کم می شود، سر سال خمسی مبلغی باقی مانده
است، آیا به این مبلغ خمس تعلق می گیرد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، تعلق می گیرد. س 361 : آیا عین خمس اگر قیمت آن بالا
رود، صدق تعلق زیاده می شود لکن وجوب خمس بعد از فروختن آن است؟ باسمه جلت اسمائه صدق زیادي مال می کند و باید
خمس آن را بدهد، ولو نفروشد. س 362 : طبق نظر حضرت عالی آیا کارت آب، کوپن، کارت سوخت که قابلیت خرید و فروش
دارد، خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، خمس دارد ;چون مالیت دارد و یبذل بازائه المال. س 363 : سوغاتی براي کسی
آوردیم، سال خمسی رسیده و هنوز به او تحویل نداده ایم، آیا باید خمس آن پرداخت شود؟ باسمه جلت اسمائه مادامی که تحویل
نداده اید مال شما است ;بنابراین، خمس آن را باید پرداخت کنید. س 364 : شهریه اي که بعضی از علما و ائمه جمعه می دهند که
از وجوهات شرعیه نیست، آیا خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه بلی مانند بقیه فائده ها خمس دارد. س 365 : شخصی ملکی را به ده
هزار تومان اجاره می کند و تخم و سائر مخارج را خودش می پردازد، آیا موقع پرداخت زکات وجه اجاره را کسر نماید و زکات
مابقی را بدهد ;و یا کسر نکرده، زکات آن را بپردازد؟ باسمه جلت اسمائه اجرت زمین که پرداخته، نمی تواند از حاصل کم کند;
در ملاحظه نصاب بلی بعد از ملاحظه نصاب زکات آن مقدار را لازم نیست بدهد یعنی در وقت اخراج حساب می شود بالنسبۀ نه
در وقت تعلق. س 366 : اگر در بین سال خمسی، منزل را بفروشد و قیمت ها بالاتر رود ;دوباره خانه اي را بخرد و باز بفروشد و سه



صفحه 34 از 122
باره خانه می خرد مطابق شأن خود ولی با قیمت بالاتر، آیا این اضافات خمس دارد؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه این ها همه در
ضمن سال باشد، یعنی سال از آن زیادي نگذرد، خیر خمس واجب نیست ;والا اگر تا بعد از رسیدن سر سال خانه نخریده باشد،
بلی خمس به زیاده تعلق می گیرد ;بلکه اگر خمس اصل پول خانه را نداده است، در این فرض به آن هم خمس تعلق می گیرد.
حج
س 367 : اگر کسی مصدود از حج تمتع شد تا غروب عرفات، بعد آزاد شد و حج افراد انجام داد، آیا از حج تمتع مجزي است؟ و
اگر این شخص اجیر بود، آیا اجاره او باطل می شود و اجرة المثل دارد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، مجزي است ;چون وقوف
اضطراري را درك می کند. س 368 : کسی که چند میلیون تومان مالیات بدهکار است و مقداري براي ثبت نام حج دارد، اما اگر
براي حج ثبت نام کند، نمی تواند مالیات را پرداخت کند، آیا چنین شخصی مستطیع است؟ باسمه جلت اسمائه خیر مستطیع نیست.
س 369 : اگر رمی جمرات از پایین براي شخص حرجی بود و نائب نبود آیا رمی از طبقه بالا مجزي است؟ باسمه جلت اسمائه بلی،
مجزي است. س 370 : تحقق احرام حاج، به تلبیه و لباس و احرام است، یا فقط به این است که لباس احرام را بپوشد؟ باسمه جلت
اسمائه در بیان حقیقت احرام شش قول ذکر شده است و مختار این است که حقیقت احرام عبارت است از: التزام و بناء نفسانی بر
ترك محرمات ;و شارع مقدس قیود و حدودي بر آن قرار داده و فرموده است بعد از تحقق احرام، مُحرِم از آن خارج نمی شود
س 371 : اگر حج کسی به دلیلی فاسد بوده است، با فرض آن که امکان رفتن حج در سال آینده براي خود او .« مُحِ ل » مگر به
نیست، آیا واجب است نائب بگیرد ;یا می تواند در سه سال دیگر شخصاً آن را بجا بیاورد؟ باسمه جلت اسمائه واجب است در سال
اطلاق کرد؟ باسمه جلت اسمائه تا « حاج » مشرف می شوند، می توان عنوان « عمره » آینده نائب بگیرد. س 372 : آیا به کسانی که به
حال می گفتم نمی شود ;ولی اخیراً یک روایت دیدم که در آن فرموده اند: می شود ;ولو سند روایت صحیح نیست ;ولی امر غیر
نگویند بهتر است. س 373 : اکنون رایج « حاج » لزومی است ;شاید قاعده تسامح در ادله سنن آن را بگیرد ;با این حال، اگر به او
شده کسانی را که براي رفتن به حج ثبت نام کرده اند، افرادي که سنشان بیش تر است، نوبت آن ها را به خاطر پیر بودن ایشان به
جلو می اندازند، آیا این امر از نظر شرعی جائز است چون به جاي نوبت دیگران به مکه می رود؟ باسمه جلت اسمائه بلی، اشکال
ندارد. س 374 : کسانی که با پرداخت پول بیش تر از پول ثبت نام حج بدون نوبت به حج می روند و احتمال دارد که به جاي
دیگري بروند یا جاي چند نفر را خالی نگه دارند تا اگر کسی با پول زیاد بخواهد ثبت نام کند او را به حج اعزام نمایند حج چنین
افرادي چه صورتی دارد؟ باسمه جلت اسمائه حج آنان هیچ اشکالی ندارد ;اگر اشکالی باشد، در دادن نوبت است که آن هم
اشکال ندارد. س 375 : اگر دو نفر نیابت از حج تمتع میّتی کنند، یکی عمره را انجام دهد و دیگري حج را ;آیا مجزي است؟
باسمه جلت اسمائه در حج واجب، خیر ;مجزي نیست. س 376 : اگر کسی بدون زاد و راحله به حج رفت و سال دیگر مستطیع شد،
آیا دوباره باید به حج برود؟ باسمه جلت اسمائه بلی، باید به حج برود. س 377 : اگر شخصی نیابت از دیگري براي حج داشته باشد
و خودش مستطیع نیست، آیا می تواند با عذر در قرائت صحیح، نیابت کند؟ باسمه جلت اسمائه در غیر اجزاء و شرائط حج هر عملی
که براي خود نائب صحیح است، مجزي است از منوب عنه ;بنابراین، در حج کسی که عذر در قرائت صحیح دارد، حج خودش به
دستوري که گفته شده، صحیح است و مجزي از منوب عنه. س 378 : اگر شخصی خود مستطیع شود و در سال تشرف که مستطیع
شده، وصیت شده باشد او در آن سال نیابت از میتی داشته باشد، تکلیف چیست؟ باسمه جلت اسمائه چون وجوب حج نیابی به
واسطه وصیت و قبول آن، فعلی شده است ;و با وجوب آن، تمکن از اتیان حج استطاعتی ندارد ;بنابراین، استطاعت منتفی می شود
و باید به وصیت عمل کند. س 379 : اگر کسی خود مستطیع شد و بعد با فیش میت حج انجام دهد، تکلیف نسبت به میت و ورثه
چیست؟ (توضیح این که فیش چون متعلق به میت است و از طرفی خود مستطیع است اگر استفاده از آن می کند، حق میت و ورثه



صفحه 35 از 122
ظاهراً از بین می رود). باسمه جلت اسمائه باید قیمت فیش را بپردازد ;به مقداري که اگر نائب پیدا شد، با آن پول بتواند همان سال
حج به جا آورد. س 380 : آیا دخول مکه با هواپیما و خارج شدن بدون احرام جائز است یا نه؟ اگر احرام لازم است، چطور از
احرام درآید؟ باسمه جلت اسمائه افراد مریض و خدمه هواپیما و امثال آنان می توانند بدون احرام وارد شوند، به همان صورت
خارج شوند. س 381 : اگر طواف یا سعی صفا و مروه و رمی جمرات از طبقه بالاتر انجام شود، جائز است؟ و اگر چاره نبود، چه
باید کرد؟ باسمه جلت اسمائه رمی جمرات از طبقه بالا جائز است ;اما طواف و سعی، جائز نیست.
قضاوت
بفرمایید: الف) اگر در مهد کودك موهاي « فمن اعتدي علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدي علیکم » س 382 : با توجه به آیه شریفه
پسري را عمداً و بدون ضرورت و اذن پدرش کوتاه کرده باشند و این کوتاهی در حدي نباشد که موجب نقص گردد، آیا قصاص
دارد؟ باسمه جلت اسمائه دیه و قصاص در موردي است که موجب نقص شود و دیه داشته باشد ;و در مورد سؤال، نه دیه ثابت می
شود نه قصاص. آیه کریمه هم آن را نمی گیرد ;چون اعتداء نیست. س 383 : اگر انسان نمی تواند حق خود را از مدیون پول دار
بگیرد، مانند زن نفقه خود را، یا مهریه و یا دین و موارد دیگر، آیا می تواند تقاص کند؟ باسمه جلت اسمائه بلی، تقاص جائز است.
س 384 : اگر سیدي فحش یا اهانت به معصوم(ع) کرد، آیا کشتن او واجب می شود یا نه؟ اگر محذوري نبود؟ باسمه جلت اسمائه
در صورت سبّ بلی، قتل جائز است ;به شرط عدم ترتب محذوري بر آن. س 385 : با عنایت به دو روایت معتبر ابوبصیر و ابی نصر
بزنطی که در مورد فرار قاتل است، بفرمایید: آیا شرط تبدیل قصاص به دیه در موارد فرار قاتل، صرف فرار و عدم دسترسی به
اوست یا طبق روایت بزنطی، فوت قاتل نیز شرط است (فلم یقدر علیه حتی مات)؟ باسمه جلت اسمائه ظاهر خبر بزنطی مورد موت
قاتل است ;ولکن خبر ابی بصیر شامل جمیع موارد تعذر دسترسی به او است ;خصوصاً با تعلیل خبر به جمله دال بر اینکه خون مسلم
هدر نمی رود. س 386 : اگر دو نفر همدیگر را قذف کردند، آیا تهاتر و تساقط صورت می پذیرد، یا هر دو حد دارند؟ در روایت
باسمه جلت اسمائه روایات، مختلف ;و عبارات آن ها مضطرب است. من بعید نمی دانم که .« فی الرجلین قذف أحدهما الآخر » دارد
اگر یکی اول قذف کرد و سب نمود، دومی به همان مقدار سب نمود گناهی انجام نداده باشد ;لآیۀ الاعتداء بالمثل. س 387 : چنان
چه کسی حقی از دیگري ضایع کند و شخص در مراجعه به قاضی، موفق نشود حقانیت خود را ثابت کند یا حقوق خویش را به
طور کامل استیفا نماید (اعم از این که قاضی خلاف قانون حکم کند یا مدعی نتواند دلایل و شواهد کافی ارائه کند). آیا کسی که
مورد ظلم واقع شده، می تواند شخصاً مقابله به مثل نماید؟ مثلا اگر چرخ ماشینش را پنچر کرده بودند، او نیز چرخ ماشین خاطی را
پنجر کند؟ یا اگر با ایجاد سر و صدا از او سلب آسایش نمود، او نیز در زمان دیگري از این شخص با ایجاد سر و صدا سلب
می تواند مقابله به مثل کند. س « فمن اعتدي علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدي علیکم » آسایش نماید؟ باسمه جلت اسمائه به حکم
388 : در صورت فقر عاقله آیا دیه از جانب جانی تأدیه می شود یا بیت المال؟ باسمه جلت اسمائه در صورت فقر عاقله دیه باید از
کل ما کان فی الانسان اثنان ففیهما الدیۀ و فی احدهما نصف الدیۀ و ما کان فیه واحد » جانب جانی تأدیه شود. س 389 : آیا قاعده
که متخذ از روایات از جمله روایت هشام بن سالم و عبدالله بن سنان می باشد، را به صورت مطلق می پذیرید؟ و یا تنها « ففیه الدیۀ
در مواردي مانند دست، چشم، گوش و... که منصوص است، آن را جاري می دانید؟ باسمه جلت اسمائه قاعده کلیه است. س 390
: در صورتی که قاعده را مطلقا جاري می دانید، بفرمایید: الف آیا قاعده مزبور مختص به اعضا است یا در منافع نیز (چشایی
لامسه احساس عطش و...) مطلقاً آن را جاري می دانید؟ باسمه جلت اسمائه در منافع روایات خاصه هست که به تفصیل بیان شده
است، احتیاج به خصوص این قاعده نیست. س 391 : ب آیا قاعده مزبور مختص اعضاي ظاهري است یا شامل اعضاي داخلی بدن
مانند کلیه و کبد نیز می شود؟ باسمه جلت اسمائه عموم قاعده شامل اعضاي داخلی بدن هم می شود ;کما این که اطلاق آن شامل



صفحه 36 از 122
اعضایی که مقدر شرعی هم ندارد، می شود. س 392 : آیا موضوع دو روایت مزبور را می توان به قتل شبه عمد و خطاي محضی
که با بینه ثابت شده است، سرایت داد ;یا این که دو روایت مزبور بیانگر حکم خاصی هستند که باید به مورد آن (قتل عمد) بسنده
کرد؟ آیا حکم مزبور در دو روایت فوق قابل تسري به جنایت کم تر از قتل (اعم از عمد و غیر عمد) نیز می باشد؟ باسمه جلت
اسمائه بلی، قابل تسري است ;لاولویۀ و عموم التعلیل. س 393 : اگر پزشکی به اشتباه دارویی را تجویز نماید و پرستار نیز، بر اساس
نسخه اي که پزشک پیچیده، دارو را به بیمار بخوراند، و بیمار در اثر خوردن دارو بمیرد، آیا پزشک که سبب تلف بوده، ضامن
است ;یا پرستار که مباشر تلف بوده است؟ در صورتی که پزشک ضامن باشد، دلیل آن را بفرمائید؟ باسمه جلت اسمائه پرستار یقیناً
ضامن نیست ;اما پزشک اگر از مریض یا ولی او برائت گرفته باشد، او هم ضامن نیست ;والا او ضامن است. این تفصیل به واسطه
روایات است. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در روایت معتبري است که فرموده است (من تطیب أو تبیطر فلیأخذ من ولیه وإلا
فهو ضامن) س 394 : در ورزش هاي خشن مانند بوکس، قبل از ورزش رضایت نامه می گیرند که در صورت وارد شدن خسارت،
دیه بدهکار نباشد، آیا این کفایت می کند؟ باسمه جلت اسمائه کفایت می کند ;ولی این گونه ورزش ها که موجب صدمه زدن به
بدن است، مشروع نیست. س 395 : در برخی متون فقهی این فرع مطرح شده است که اگر سیل، سنگ، چوب و مانند آن را در
معبر قرار دهد و شخصی آن را از جایی که سیل آورده به جاي دیگري منتقل کند و عابري در اثر برخورد با این سنگ که جابه
جا شده است صدمه ببیند، چه کسی ضامن است؟ با عنایت به فرع فوق مستدعی است بفرمایید: الف پاره آجري از کامیونی
ناشناس به جاده می افتد و زید آن را از وسط جاده به کنار جاده انتقال می دهد و عابري در اثر برخورد با این مانع صدمه می بیند،
با توجه به محسن بودن جا به جا کننده پاره آجر، چه کسی ضامن دیه مصدوم است؟ باسمه جلت اسمائه هیچ کس ضامن نیست.
س 396 : ب در فرض فوق، در صورتی هم که راننده کامیونی که آجر او به جاده افتاده است معلوم باشد، آیا می توان راننده را
ضامن دانست؟ باسمه جلت اسمائه خیر نمی شود. س 397 : ج در فرضی که نه راننده مشخص باشد و نه جا به جا کننده آجر، آیا
چنین مواردي را « لا یبطل » دیه عابر مصدوم یا مقتول را از بیت المال پرداخت و آیا اصولا قاعده « لا یبطل » می توان به استناد قاعده
شامل می شود؟ باسمه جلت اسمائه ابداً شامل نیست. س 398 : هرگاه قاتل پس از ارتکاب قتل متواري گردد و طبق قرائن و شواهد،
امکان دسترسی به او نباشد، و قاضی طبق روایت ابوبصیر و ماده 313 قانون مجازات اسلامی، قصاص را تبدیل به دیه نماید،
بفرمایید: الف آیا ولی دم می تواند از گرفتن دیه امتناع نماید و هم چنان منتظر بماند تا روزي قاتل دستگیر شود، یا آن که قصاص
به طور قهري به دیه تبدیل می شود؟ باسمه جلت اسمائه قاتلی که بعد از قتل فرار کرده است و به حسب ظاهر امکان دسترسی به او
نیست، حکم الله به دیه مبدل می شود ;اگر مال دارد، از مال خودش برداشته می شود، وگرنه از اقرب فالاقرب. و اگر از اقرب نشود
و ظاهر این روایت و روایت حریز مبدل شدن قصاص به دیه است و قصاص مرتفع است. س 399 : ب «( اداه الامام(ع » گرفته شود
هر گاه ولی دم که ناامید از دستگیري قاتل است، دیه را بگیرد ;ولی بعداً قاتل (که به ظاهر دسترسی به او ممکن نبوده) دستگیر
گردد، آیا می تواند دیه را برگرداند و مطالبه قصاص نماید؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه ولی دم دیه گرفت، بعداً نمی تواند ادعاي
قصاص نماید. س 400 : ج در فرض فوق (بند ب) اگر ولی دم قادر به برگرداندن دیه نباشد، ولی اصرار بر قصاص قاتل داشته
باشد، آیا می تواند ابتدا قصاص را اجرا نموده و بعداً دیه را در مهلت دو سه ساله برگرداند؟ باسمه جلت اسمائه به طریق اولی در
صورتی که نمی تواند دیه را برگرداند، وجهی بر جواز قصاص نیست. س 401 : د در صورتی که دیه را اقرباي قاتل پرداخته
باشند، آیا بعد از دستگیري یا تسلیم شدن قاتل، می توانند دیه را مطالبه کنند؟ اگر پاسخ مثبت است، از چه کسی حق مطالبه دارند،
از اولیاي دم یا از قاتل؟ باسمه جلت اسمائه از اولیاي دم نمی توانند مطالبه کنند و از قاتل اگر مال دارد، می توانند دیه را مطالبه
کنند ;چون حکم اولی پرداخت دیه است از مال خودش ;و اگر ندارد، نمی توانند آن را مطالبه نمایند. س 402 : در مسأله اجتماع
اسباب، میان فقهاي گرانقدر امامیه نظراتی به شرح ذیل، مشهود است: 1 ضمان سبب مقدم در تأثیر (این قول به مشهور نسبت داده



صفحه 37 از 122
شده است ;) 2 ضمان سبب اقوي ; 3 ضمان سبب مقدم در وجود ; 4 ضمان سبب مؤخر در وجود ; 5 ضمان هر دو سبب.
مستدعی است بفرمایید، در صورت استناد حادثه اي به دو یا چند سبب، آیا تمامی اسباب ضامن اند و یا یکی از آن ها؟ در صورتی
که تمامی اسبابی که حادثه به آن ها مستند است، ضامن باشند، آیا بالسویه ضامن اند و یا هر یک به میزان تأثیر خود؟ به عنوان
مثال: هرگاه مسئول خرید قطعات یک شرکت خودروسازي، در هنگام خرید، مسامحه و سهل انگاري کرده و قطعات غیر استاندارد
تهیه نماید ;مسئول بازرسی خدمات نیز بی دقتی کرده و به غیر استاندارد بودن قطعات توجهی نکند ;و مسئول قرار دادن قطعات نیز
علی رغم وظیفه اي که در چک کردن قطعات دارد، آن ها را جاسازي نموده و سرانجام به دلیل نقص قطعه مزبور اتومبیلی واژگون
شده و راننده و سرنشینان فوت نمایند، چه کسی ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه چون در موضوع ضمان سبب و مباشر ذکر نشده
است و تمام موضوع استناد به قاتل است، بنابراین، اگر حادثه مستند به چند سبب باشد، قهراً همه آن ها ضامن هستند ;تقدم و تأخر
تأثیر ندارد، بلکه ضمان بر همه تقسیط می شود. س 403 : هر گاه شخصی، صبی ممیز یا غیر ممیزي را امر، یا اکراه، یا مجبور به قتل
نماید، آیا کفاره قتل بر عهده آمر، مکرِه یا مجبور کننده است یا بر صبی یا بر هیچ کدام؟ باسمه جلت اسمائه در صورت هاي ذکر
شده، کفاره بر آمر واجب است ;اگر مأمور صبی غیرممیز باشد یا مجبور شده باشد. و در بقیه صور، بر آمر کفاره نیست ;چون قتل
مستند به او نیست و بر مأمور هم نیست ;لحدیث الرفع. س 404 : شکستگی مهره هاي گردن که منجر به کج شدن گردن نشده و در
بلع غذا نیز مشکلی به وجود نیاورد، دیه دارد یا ارش؟ باسمه جلت اسمائه در روایات دیه شکستگی گردن مقید شده به (صعر;)
بدون کج شدن، ذکر دیه نیست ;لذا، ارش ثابت است. س 405 : شکستگی مهره هاي ستون فقرات، در صورتی که موجب
خمیدگی پشت، از بین رفتن قدرت مشی و جلوس نشده و عارضه جدي دیگري در پی نداشته باشد، موجب دیه است یا ارش؟
باسمه جلت اسمائه موجب ارش است. س 406 : هرگاه شخصی مرتکب یک قتل عمدي و یک قتل شبه عمد شده باشد، کیفیت
اجراي حکم قصاص و وضعیت دیه چگونه خواهد بود؟ آیا تا زمان پرداخت دیه قتل شبه عمد یعنی تا دو سال باید صبر کرد تا
قاتل دیه را بپردازد و پس از آن او را قصاص کرد، یا این که در مورد مزبور دیه حال شده و قاتل فوراً باید دیه را بپردازد؟ در
صورت اخیر، اگر قاتل بالفعل مالی نداشته باشد ولی تا مواعد پرداخت دیه (پایان سال اول و دوم) متمکن از پرداخت دیه خواهد
شد، بفرمایید حق اولیاي دم اول که خواهان قصاص اند، مقدم است یا حق اولیاي دم دوم که دیه را مطالبه می کنند؟ باسمه جلت
اسمائه وجهی بر تأخیر قصاص نیست ;چنان چه اولیاي دم مقتول از روي عمد بخواهند قصاص کنند، می توانند ;متعلق قتل شبه
عمد نیز اموال قاتل است ;پس، تعارض و تزاحمی نیست. اولیاي دم شبه عمد از ورثه قاتل دیه را می گیرند. به هر تقدیر، تأخیر
قصاص وجهی ندارد. س 407 : هرگاه شخصی اقدام به ریختن نفت و سوزاندن دیگري نماید و شخص ثالثی که با سوزاننده تبانی
کرده است، در را به روي مجنی علیه بسته و مانع فرار و نجات او گردد، در صورتی که هر دو قصد قتل داشته باشند، چه کسی
ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه کسی که اقدام به ریختن نفت نموده، ضامن است ;چون او سبب است و ایجاد مقتضی نموده
است. و آن کسی که در را بسته و جلوي تحقق مانع را گرفته، فعل مستند به او نیست. س 408 : هرگاه دو نفر به قصد قتل و با تبانی
یکدیگر، یکی جراحتی بر دیگري وارد سازد و دومی، مجنی علیه را به استفاده از داروي مضري راهنمایی نماید و مجنی علیه در اثر
جراحت وارده و اثرات دارو بمیرد، چه کسی ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه ضامن کسی است که جراحت را وارد کرده است.
س 409 : هرگاه مأمور لوله کشی گاز، کار خود را به درستی انجام ندهد و مأمور کنترل و بازبینی نیز نظارت دقیقی انجام ندهد و
صاحب خانه نیز به نحو غیر محتاطانه اي از گاز شهري استفاده کرده و در اثر انفجار گاز فوت شود، در صورتی که کار هر یک از
لوله کش، مأمور کنترل و مجنی علیه درست انجام می شد، این حادثه اتفاق نمی افتاد، چه کسی ضامن دیه است؟ باسمه جلت
اسمائه چون تلف به هر سه مستند است، هر کدام از این سه نفر به اندازه یک سوم ضامن اند. س 410 : هرگاه سه نفر با هم نقشه
قتل شخصی را بریزند و او را به دریا ببرند، نفر اول او را از قایق به دریا بیندازند، نفر دوم قایق را از دسترس مجنی علیه خارج سازد



صفحه 38 از 122
و نفر سوم نیز گشت ساحلی را از منطقه دور کند تا مجنی علیه را نجات ندهند، در صورتی که صرف به دریا انداختن به دلیل
آشنایی مجنی علیه با فنون شنا، موجب مستقل مرگ نباشد، بلکه ماندن طولانی در دریا و خستگی از شنا، منجر به پایان استقامت و
مرگ او گردد، بفرمایید چه شخصی ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه ظاهراً در این مورد، هر سه نفر سبب اند ;و یک سوم مستند
به هر کدام است. س 411 : آیا قتل عمدي، همان گونه که با مباشرت محقق می شود، با تسبیب نیز تحقق می یابد؟ باسمه جلت
اسمائه بلی، موارد اقوائیه سبب از مباشر چنین است. س 412 : کسی که وظیفه اش نجات جان اشخاص یا دفع خطر از جان و مال
دیگران است (مانند مأمورین آتش نشانی) اگر در حین انجام وظیفه موجب خسارت جانی یا مالی به شخصی که در معرض خطر
واقع شده گردد، و این صدمه از آسیبی که شخص در معرض آن بوده شدیدتر باشد، آیا این عمل موجب ضمان است؟ در صورت
مثبت بودن پاسخ، ضمان بر عهده چه کسی است، شخص مأمور یا بیت المال؟ در فرض مزبور، اگر عمل شخص (مأمور آتش
نشانی) موجب آسیب به شخص دیگري گردد، آیا موجب ضمان است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، چه کسی ضامن است،
شخص مأمور یا بیت المال؟ باسمه جلت اسمائه آن چه از روایات وارده در طبابت و در مورد خطاي قاضی در حکم که موجب
اتلاف مال و غیر آن وارد شده است، استفاده می شود آن است که اگر کسی به افراد ذکر شده در سؤال مراجعه نمود و آن ها هم
براي انجام وظیفه آمدند و انجام وظیفه نمودند، ولی خطا موجب خسارت می شود، آن ها یقیناً ضامن نیستند و ضمان بیت المال در
مورد اول وجهی ندارد ;ولی در مورد دوم که موجب خسارت به شخص دیگري گردد، ضمان بیت المال قوي است ;والله العالم.
س 413 : آیا در شهادت به جرائم موجب حد مانند لواط، قذف و سرقت، دیدن (مثل سرقت و لواط) و یا دیدن و شنیدن (مثل
قذف) شرط است، یا مجرد علم حاصل از تواتر یا سماع و امثال آن کافی بوده، و چنین شهادتی معتبر است؟ باسمه جلت اسمائه در
شهادت به جرمی که موجب رجم است، گفته اند: دیدن، اضافه بر علم معتبر است (;و آن به نظر ما تمام نیست ;مجرد علم کافی
است). ولی اگر هم معتبر باشد، در جرمی که موجب رجم نیست و موجب حد است، قطعاً دیدن معتبر نیست و علم کافی است. س
بوده است، بفرمایید: « کالمیل فی المکحلۀ » 414 : آیا همان گونه که شاهد در زنا باید صریحاً چگونگی زنا را شهادت دهد که مثلا
الف) آیا در لواط نیز شاهد باید به همان نحو جزئیات را بیان کند؟ ب) آیا در تفخیذ و مساحقه نیز باید جزئیات را بیان کند؟ باسمه
جلت اسمائه مشاهده در شهادت به زناي موجب جلد هم معتبر نیست چه رسد به شهادت لواط، تفخیذ و مساحقه. خلاصه، مجرد
علم کافی است. س 415 : مردي زن خود را که حامله است قذف نموده و زن را وادار به سقط جنین کرده است. تعداد کفاره، دیه،
و حد این مرد را بیان فرمایید. باسمه جلت اسمائه اگر قذف محقق شود و مرد به زن بگوید تو زانیه هستی و شرائط حد تمام بشود و
دو نفر عادل شهادت بدهند، 80 تازیانه به مرد زده می شود ;اما سقط جنین، اگر زن را مجبور کند به سقط و زن اختیاري نداشته
باشد، حد سقط بر مرد جاري می شود. س 416 : آیا ادعاي مرد (در سؤال بالا) احتیاج به اثبات طریق شرعی دارد؟ باسمه جلت
اسمائه بلی، بدون طریق شرعی حد جاري نمی شود. س 417 : آیا دیگران با تکیه به ادعاي شوهر می توانند چنین نسبتی را به زن
بدهند یا خیر ;و اگر نسبت دهند، حد آن چیست؟ باسمه جلت اسمائه خیر، کسی نمی تواند به گفته شوهر نسبت زنا بدهد و اگر
نسبت دهد، حد قذف بر او جاري خواهد شد. س 418 : اگر کسی اقدام به قتل عمديِ دیگري کند و مجنی علیه حین ایراد جنایت،
محقون الدم باشد و قتل با فاصله زمانی محقق شود و مجنی علیه قبل از مرگ، مهدور الدم شود، مثلا قبل از مرگش فرزند جانی را
عمداً به قتل برساند، آیا در این صورت، جانی، قصاص نفس می شود؟ به عبارت دیگر، آیا شرط محقون الدم بودن مجنی علیه
نسبت به جانی براي قصاص، حین ایراد جنایت معتبر است یا حین تحقق قتل، و یا حین ایراد جنایت و حین تحقق قتل با هم؟ باسمه
میزان ،« فیمن قتله الحد أوالقصاص و فی المحارب و المهاجم » جلت اسمائه آن چه از روایات استفاده می شود، مانند روایات وارده
هر دو است. س 419 : اگر مسلمانی اقدام به قتل عمدي دیگري کند و مجنی علیه حین جنایت مسلمان باشد لیکن قبل از مرگ
مرتد شود، آیا جانی مسلمان براي مرگ چنین مرتدي قصاص نفس می شود؟ باسمه جلت اسمائه بلی، قصاص می شود ;چون



صفحه 39 از 122
ارتداد متأخر معقول نیست در حکمِ قتلِ قبل تأثیر کند ;حین القتل محکوم شد به جواز قصاص با ارتداد حکم تغییر نمی کند. س
420 : اگر براي اصل انجام عمل توسط پزشک اخذ برائت شده ولی براي این بخش از عمل اخذ برائت نشده و از ناحیه قطع این
بخش از بدن خسارتی به بیمار وارد آید، آیا پزشک ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه خیر، ضامن نیست. س 421 : اخذ برائت هایی
که در این زمان معمول است در بیمارستان ها قبل از عمل، بیمار یا ولی او برگه برائت را امضا می کنند که گاه از مفاد آن نیز بی
اطلاع هستند، آیا رافع ضمان است؟ باسمه جلت اسمائه مقتضاي ظاهر حال، رفع ضمان است. س 422 : در قسامه اعضا، در صورتی
که مدعی زن باشد، آیا می تواند جزء کسانی باشد که قسم می خورند؟ باسمه جلت اسمائه دلیل خاصی نیست ولی مقتضی عموم
علت (إنما هی احتیاط للناس لاتقیال الفاسق) مدعی می تواند جزء قسم خورندگان باشد. س 423 : در صورت مثبت بودن پاسخ
سؤال فوق، بفرمایید: چنانچه به تعداد لازم سوگند خورنده نباشد، آیا مدعی زن خودش می تواند قسم ها را تکرار کند؟ باسمه
جلت اسمائه بلی خودش می تواند قسم ها را تکرار کند. س 424 : بنا بر آن که شش سوگند در قسامه اعضا براي اثبات جنایت
موجب دیه کامل کافی باشد چنان که مشهور این است بفرمایید: در صورتی که با یک ضربه، منافع متعددي از بین رفته باشد،
یک قسامه شش تایی کافی است یا به تعداد منافع، باید قسامه اقامه گردد؟ باسمه جلت اسمائه یک قسامه شش نفري کافی است.
س 425 : آیا در قسامه اعضا نیز تحقق لوث را چنان که نظر مشهور است شرط می دانید؟ باسمه جلت اسمائه بلی، در قسامه اعضا
لوث معتبر است. س 426 : هرگاه یک مسلمان تبعه کشورهاي دیگر در ایران به قتل رسیده باشد و قاتل نیز ناشناس باشد، آیا دولت
ایران موظف به پرداخت دیه مقتول است؟ باسمه جلت اسمائه در این مورد دیه از بیت المال باید پرداخت شود. س 427 : هرگاه
کافر مستأمن یا معاهدي که به عنوان تاجر یا جهانگرد به ایران آمده است به قتل برسد، می توان دیه او را از بیت المال پرداخت
نمود؟ در صورتی که کشورهاي متبوع آن ها نسبت به اتباع ایرانی چنین امتیازي قائل شده باشند، چطور؟ باسمه جلت اسمائه کافر
اگر اهل کتاب است (دیه هشتصد درهم است) از بیت المال پرداخت می شود ;و اگر اهل کتاب نیست، دیه ندارد. س 428 : آیا
ارتجاعی و ابتدایی بودن در توهین شرط است یا خیر؟ بدین معنی که اگر دو نفر به یکدیگر توهین کنند، فرد اول که ابتدائاً دیگري
را مورد توهین قرار داده مجرم است و تعزیر می شود. آیا نفر دوم که در پاسخ به فرد اول او را مورد توهین قرار داده نیز مجرم و
قابل تعزیر است؟ باسمه جلت اسمائه نفر اول که توهین نموده، به نص آیه کریمه و عقل و روایات مجرم است و تعزیر می شود. اما
نفر دوم، اگر به مقدار اهانت اولی اهانت نموده، به حکم آیه اعتداء مجرم نیست و تعزیر هم ندارد ;ولی اگر زیادتر اهانت کند،
نسبت به آن زیادي مجرم است و تعزیر هم دارد. س 429 : با توجه به این که مجازات مدعی نبوت قتل است، بفرمایید: مجازات
مدعی امامت چیست؟ الف) آیا مجازات وي نیز قتل است؟ ب) آیا مجازات مرتد را دارد؟ ج) آیا مجازات وي تعزیر است؟در این
فرض، آیا مجازات او شلاق به کم تر از میزان حد است یا حاکم شرع می تواند مجازات هاي دیگري چون حبس را انتخاب کند؟
باسمه جلت اسمائه مدعی امامت چون نافی امامت امام وقت است، قتلش در صورت امن از ;و مجازاتش، مجازات مرتد است ;و
چنان چه قتلش ممکن نباشد و یا قاتل مأمون از ضرر نباشد، باید تعزیر شود ;و حاکم مجازات او را هر چه صلاح بداند، می تواند
عمل نماید. س 430 : آیا قطع عضو یا ایجاد جراحتی که لازمه طبابت باشد (مثل شکافتن قفسه سینه براي جراحی قلب یا پاره نمودن
بخشی از شکم جهت عمل آپاندیس) موجب ضمان است؟ و در این مورد، آیا اخذ برائت از بیمار یا ولی او لازم است؟ و در این
زمینه، آیا اخذ برائت تأثیري در ضمان دارد؟ باسمه جلت اسمائه طبیب ضامن نیست ;در صورتی که قطع عضو لازمه طبابت باشد و
مریض یا ولی او اذن در طبابت داده باشد که لازمه آن اذن، برائت از ضمان است. س 431 : در صورتی که قطع عضو یا ایجاد
جراحت بر اثر اشتباهی باشد که پزشک معالج مرتکب شده، وضعیت ضمان در صورت قصور و تقصیر پزشک چگونه خواهد بود؟
و در دو صورت قصور و تقصیر، آیا اخذ برائت رافع ضمان خواهد بود؟ باسمه جلت اسمائه قطع عضو مریض بر اثر اشتباه طبیب عن
قصور أو تقصیر، اگر برائت گرفته باشد، طبیب ضامن نیست ;والا ضامن است. س 432 : پزشکی که تخصص کافی در زمینه عمل



صفحه 40 از 122
جراحی خاصی ندارد و در عین حال اقدام به این امر می ورزد و بیمار یا ولی او نیز با علم به این موضوع به وي مراجعه نموده و
برگه برائت را نیز امضا می کنند، آیا این امر تأثیري در رفع ضمان از پزشک دارد؟ باسمه جلت اسمائه به مقتضاي قاعده و روایت
خاصه، با اخذ برائت طبیب مطلقا ضامن نیست. س 433 : گاه عمل جراحی بر عضوي مستلزم برداشتن قطعه اي از دیگر اعضاي بدن
بیمار است، مانند این که آسیبی به دست یا پاي بیمار وارد شده که ترمیم آن مستلزم این است که قطعه اي گوشت یا استخوان و یا
رگ از دیگر اعضاي بدن وي برداشته شده و به آن جا پیوند زده شود ;آیا اخذ برائت براي این بخش از عمل نیز لازم است یا اخذ
برائت براي اصل عمل کافی است؟ باسمه جلت اسمائه اخذ برائت براي اصل کافی است. س 434 : هرگاه صاحب کارخانه اي (مثلا
لاستیک سازي)، تعدادي کارگر را استخدام نماید و کارگرها در اثر آلودگی به مواد سرطان زایی که در مواد اولیه وجود داشته، به
سرطان مبتلا گردند، آیا مسئول کارخانه در فروض ذیل ضامن خسارات وارده (ارش) می باشد: الف) هرگاه مسئول کارخانه از
سرطان زا بودن مواد اولیه مطلع بود ;لیکن بر این مسأله سرپوش گذاشته است؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه کارگر چنین احتمالی
نمی داده و بر حسب متعارف در چنین مواردي مسئول هم باشد که بیان کند، بلی، مسئول، ضامن ارش است. س 435 : ب) مسئول
کارخانه، خود نیز از سرطان زا بودن مواد اطلاع نداشته و اطلاع داشتن او، متوقع منه نیز نبوده است؟ باسمه جلت اسمائه مسئول،
ضامن نیست. س 436 : ج) مسئول کارخانه از سرطان زا بودن مواد اطلاع نداشته لیکن این عدم اطلاع در اثر مسامحه و سهل
انگاري او بوده، به گونه اي که اگر مسئول دقیق و وظیفه شناسی بود، می توانست از موضوع مطلع شود؟ باسمه جلت اسمائه
مسئول، ضامن نیست. س 437 : هرگاه شخصی به مدت یک سال براي دیگري کار کند (مثلا راننده او باشد یا براي او بنایی کند یا
با گاري براي او مصالح ساختمانی حمل نماید) آیا می تواند پس از یک سال به سبب کمر درد، درد مچ و... از صاحب کار مطالبه
ارش و خسارت نماید؟ باسمه جلت اسمائه خیر، نمی تواند از صاحب کار مطالبه خسارت کند. س 438 : در صورتی که یکی از
شرایط قصاص، مهدور الدم نبودن مقتول باشد و قتل مهدورالدم (نظیر زانی محصن یا لائط) قصاص نداشته باشد، بفرمایید چنان چه
کسی به قصد قتل مهدورالدمی را زده باشد ولی اتفاقاً جنایت منجر به قتل نشود و مهدورالدم درخواست قصاص عضو داشته باشد،
آیا قصاص عضو جاري است؟ باسمه جلت اسمائه یکی از شرائط قصاص، مهدور الدم نبودن است بالنسبۀ إلی القاتل ;و اما اگر بر
قاتل جائز نباشد قتل مگر با اذن حاکم، بنابراین مورد سؤال این است که بر کسی که قتل او جائز نیست اگر قطع عضو او را نمود،
آیا قصاص عضو جاري است، در این صورت، مقتضاي اطلاق ادله قصاص عضو دال بر ثبوت قصاص است. س 439 : در صورتی
که قتل مهدورالدم قصاص نداشته باشد، آیا قطع عمدي عضو مهدورالدم به قصد جنایت بر عضو او قصاص دارد؟ باسمه جلت
اسمائه قصاص ندارد ;چون مهدور الدم است ;ولی دیه دارد. س 440 : آیا جنایت بر عضو ساب النبی قصاص دارد؟ (در مواردي
که جانی قصد قتل ساب النبی را ندارد و فقط قصد جنایت بر عضو او را دارد) باسمه جلت اسمائه انسحاب حکم به جنایت بر عضو
از حکم به مهدور بودن دم ساب النبی(ص) دلیل لازم دارد ولو علامه فرموده و مقتضاي اطلاق دلیل قصاص عضو به ثبوت قصاص
در این مورد است. س 441 : با توجه به مقتضیات زمان و مکان، تغییر طبایع حتی در بلاد اسلامی و پیدا شدن ابزارهاي کیفري
مناسب و مورد قبول جامعه در سطح داخلی و خارجی که اهداف حدود و قصاص را تأمین می کند، آیا مجازات هاي منصوص در
حدود و قصاص قابل تغییر است؟ به عبارت دیگر، آیا این مجازات هاي منصوص موضوعیت دارند یا طریقیت؟ باسمه جلت اسمائه
خیر، قابل تغییر نیست ;چون به مقتضاي ادله قطعیه تمام مجعولات شرعیه تا آخر به همان گونه باقی خواهد ماند. س 442 : اگر
شخصی وارد خانه دیگري شود و به عنف به همسر، دختر و پسر او تجاوز (زنا و لواط) کند، و در حین تجاوز، یکی از آنان را نیز
قذف کند و سپس قبل از اقامه بیّنه توبه کند، حکم چنین متجاوزي چیست؟ باسمه جلت اسمائه اگر توبه حقیقی باشد و آدم صالحی
شده باشد، اقامه حد بر او نمی شود ;به شرط عدم ثبوت به اقرار قبل از توبه ;که در این صورت، امام بین اقامه حد و عفو مخیر
است. س 443 : آیا زناي به عنف و لواط به عنف فقط حق الله است یا از آن جهت که بزهکار آبروي دیگري را به زور هتک کرده



صفحه 41 از 122
و هتک آن اشدّ از هتک به قذف است، علاوه بر داشتن جنبه حق اللهی داراي جنبه حق الناسی نیز می باشد ;و بنابراین، آیا می
توان گفت حدود بر سه قسم است ;الف حدودي که فقط حق الله است ;مانند حد لواط و زناي به رضایت طرفین که بدون توبه،
علی ايّ حال حد آن جاري است و با توبه قبل از اقامه بیّنه نیز حد آن ساقط است. ب حدودي که فقط حق الناس است یا جنبه حق
الناسی آن در شریعت غلبه داده شده است ;مانند حد قذف یا حد ممسک و رائی که اجرا و عدم اجراي آن دایر مدار درخواست و
گذشت بزه دیده است ;و توبه و عدم توبه در ثبوت و سقوط آن نقشی ندارد. ج حدودي که هم حق الله و هم حق الناس است ;و
این دو حق در عرض هم براي این حدود ثابت است ;مانند حد زناي به عنف و حد لواط به عنف ;و لذا، عدم اجراي آن منوط به
توبه قبل از اقامه بیّنه به اضافه گذشت بزه دیده است و در غیر این صورت (= عدم توبه یا عدم گذشت بزه دیده) این حدود جاري
است؟ باسمه جلت اسمائه فرق بین حق الله و حق الناس در حدود به این است که در حق الناس امام و نائبش اجراي حد نمی نمایند،
مادامی که صاحب حق مطالبه اجراء ننماید ;و در حق الله اجراي حد متوقف بر مطالبه کسی نیست. س 444 : یک نفر با
موتورسیکلت به کسی زده و فرار کرده است ;شخص مصدوم به مدت سه تا چهار ساعت زنده بوده، ولی وقتی او را به بیمارستان
می رسانند فوت می کند ;آیا این قتل محسوب می شود یا خیر؟ بر فرض، چه نوع قتلی است ;عمد یا شبه عمد؟ باسمه جلت اسمائه
بلی، قتل محسوب می شود ;ولی قتل غیر عمد ;مگر آن که با قصد قتل زده باشد که در این صورت، قتل عمد است. س 445 : آیا
در تصرفات قیم یا ولی بچه در اموال صغیر، مصلحت شرط است یا عدم مفسده هم کافی است؟ باسمه جلت اسمائه عدم مفسده
کافی است. س 446 : اگر زندان بان قاتل را آزاد کند و برود و دسترسی به او نتوان یافت، آیا ضامن دیه مقتول براي ورثه می
باشد؟ باسمه جلت اسمائه زندان بان خلاف کرده است، ولی ضامن دیه نمی شود ;چون مباشر اقوي از سبب است. س 447 : آیا
جنون در امور مدنی و کیفري کارکرد یکسانی داشته و از نظر تأثیر تفاوتی با یکدیگر ندارند و یا تأثیر جنون در امور کیفري و
حقوق (مدنی) با یکدیگر متفاوت است؟ توضیح این که: بر اساس ماده 51 قانون مجازات اسلامی، جنون در حال ارتکاب جرم
(مثل قتل یا زنا) به هر درجه که باشد، رافع مسئولیت کیفري است. حال، در امور مدنی، مثل نکاح یا معاملات نیز تأثیر آن به همین
گونه است و به هر درجه اي که باشد، موجب فسخ نکاح یا بطلان معامله می شود؟ باسمه جلت اسمائه جنون در قتل موجب رفع
مسئولیت از خود او هست اما دیه بر عاقله ثابت می شود ;و اگر عاقله نپردازد، از اموال خود او داده می شود ;و اگر مالی نداشته
باشد، از بیت المال داده می شود ;و اما در زنا جماعت قائل شدند به اجراي حد بر مجنون، ولی به نظر ما حد ساقط از او است. و در
معاملات غیر از نکاح، جنون اگر عارض شود، تأثیر در بقاي صحت و لزوم معامله ندارد ;و اما در نکاح، محل خلاف و به نظر ما،
خیار فسخ نکاح بر زن ثابت است. س 448 : آیا مراتب جنون تأثیري در فسخ نکاح دارد؟ مثلا اگر شخصی یک ساعت در روز یا
چند ساعت در هفته یا ماه مجنون شود، حق فسخ براي طرف مقابل ثابت است؟ باسمه جلت اسمائه جنون ادواري موجب حق فسخ
است ;و اما جنون موقت، خیر ;موجب نیست. س 449 : آیا اقرار کننده به قتل عمد در دو فرض زیر تعزیر می شود: الف در فرضی
که بر اساس اقرار و قرائن و شواهد براي قاضی علم به تحقق قتل عمد توسط مُقِر حاصل شود ;و لیکن ولی دم نسبت به اقرار کننده
ادعایی نداشته باشد؟ ب در فرضی که بر اساس اقرار براي قاضی علم به تحقق قتل توسط مُقِر حاصل نشود و صرف احتمال باشد؟
آیا قاضی در موردي که ولی دم نسبت به مُقِر هیچ ادعایی نداشته باشد، حق تعزیر مقر به قتل عمد را دارد؟ آیا در این دو مورد،
حق تعزیر ندارد ;یا به جهت جنبه عمومی جرم یا فعل حرام او، « و إذا کان للناس فهو للناس » قاضی بر اساس روایت حسین بن خالد
چنان چه در روایت آمده است، تعزیر می شود؟ باسمه جلت اسمائه در هر دو فرض تعزیر می شود ;چون تعزیر به واسطه فعل حرام
است نه به واسطه قتل عمد ;و مقتضاي روایت ذکر شده و روایات دیگرِ نظیر آن و فتاوي فقها آن است که اجراي حد در حق الناس
متوقف است بر مطالبه من له الحق ;و در مورد محل کلام، حد قتل عمد جاري نمی شود ;مگر بعد از مطالبه من له الحق و تعزیر
حق الله است که در موارد مخالفه حکم الله ثابت می شود مطلقا. س 450 : هرگاه مقتول پس از اصابت ضربه کشنده عمدي و قبل



صفحه 42 از 122
از خروج روح از بدنش به سمت قاتل که در حال فرار بوده شلیک کند و در نتیجه، قاتل کشته شود;آیا مجنی علیه اول مرتکب قتل
عمد موجب قصاص شده است و لذا حتی با علم و قطع به این که مجنی علیه اول تا یک هفته دیگر قطعاً در اثر جنایت اول کشته
می شود، محکوم به قصاص نفس می شود و قبل از مرگش قصاص اجرا می شود؟ آیا کار مجنی علیه اول با توجه به مرگ او تا
یک هفته دیگر نسبت به جانی اول قصاص محسوب می شود ;و لذا، باید صبر کرد. پس، اگر تا یک هفته دیگر بمیرد، قصاص
محقق شده است ;ولی اگر اتفاقاً کشته نشد، مجنی علیه اول محکوم به قصاص نفس یا دیه می شود؟ و در این صورت حکم جنایت
اول چه می شود؟ باسمه جلت اسمائه مضروبی که قبل از کشته شدن با شلیک قاتل خود را می کشد، قتل عمد نموده و باید قصاص
شود ;ولی قاتل تکلیف به قصاص ندارد. چون قصاص شده است ;بنابراین، تکلیف مبدل به دیه می شود و کار مجنی علیه اول
نسبت به جانی اول قصاص محسوب نمی شود ;چون تکلیف به قصاص نداشته است ;قبل از مردن و بعد از آن، قدرت نداشته است.
س 451 : اگر مرد، همسر صغیره خود را در حال زنا با مردي ببیند، آیا حق کشتن همسر خود را دارد؟ اگر مرد، همسر خود را در
حال زنا با صغیري ببیند، آیا حق کشتن زانی را دارد؟ اگر مرد، همسر دیوانه خود را در حال زنا با مردي ببیند، آیا حق کشتن همسر
خود را دارد؟ اگر مرد، همسر خود را در حال زنا با مردي دیوانه ببیند، آیا حق کشتن زانی را دارد؟ باسمه جلت اسمائه در چهار
مورد سؤال حق کشتن ندارد ;دلیل دال بر جواز قتل زانی به زن انسان اطلاق ندارد که شامل این موارد بشود. س 452 : هرگاه زنی
چهار بار اقرار کند که با مردي زنا کرده، ولی هیچ اطلاعاتی در خصوص این مرد ندهد و معلوم نباشد آیا چنین مردي وجود
خارجی دارد یا نه، آیا این اقرار نافذ است؟ باسمه جلت اسمائه در اقرار مثبت حد شرط نشده است که زانی معلوم باشد ;بنابراین،
اقرار زن نافذ است. س 453 : هرگاه چهار مرد عادل شهادت دهند که فلان زن به مردي زنا داده ولی آن مرد متواري شده و دادگاه
قادر به شناسایی مرد نباشد، آیا این شهادت نافذ است و جرم را ثابت می کند؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه چهار مرد عادل شهادت
دهند که زن معین به مردي زنا داده ولی آن مرد متواري است، جرم ثابت می شود ;و باید حد جاري شود. س 454 : آیاگفتن این
الفاظ موجب ارتداد می شود (;البته با فرض عاقل بودن و حالت طبیعی داشتن): الف) شخصی گفته اگر دستم به خدا برسد او را
آتش می زنم؟ باسمه جلت اسمائه چنین شخصی معلوم می شود خدا را جسم و قابل انعدام می داند، موحد نیست ;مرتد است. س
455 : ب) شخصی در موقع شنیدن این حدیث پیامبر(ص) که با زنان مشورت کنید و مخالفت کنید گفته نستجیر بالله پیامبر(ص) بی
عقل است. باسمه جلت اسمائه آن جمله معنایش این است که: نمی دانم نبی است یا آن که می دانم نبی نیست ;او هم مرتد است.
س 456 : ج) شخصی قرآن را پاره کرده و در دستشویی ریخته بود. باسمه جلت اسمائه ریختن قرآن در دستشویی، اهانت به کلام
الله و التزاماً اهانت به خدا است ;او هم مرتد است. س 457 : اگر کسی به یکی از ائمه(ع) العیاذ بالله ناسزا بگوید، آیا در صورت
اثبات، حکم ارتداد بر او بار می شود یا این که فقط حکم قتل او ثابت می شود؟ باسمه جلت اسمائه مقتضی روایات وارده در شتم
علی(ع) آن است که او جائز القتل است ;در صورت امن از ضرر. و ائمه علیهم السلام حکم واحد دارند. س 458 : مردي فوت
کرده، و پدر او زنده است، و داراي بچه صغیري می باشد ;آیا حضانت بچه به مادر می رسد یا به پدربزرگ؟ باسمه جلت اسمائه
در مورد سؤال، حضانت به مادر می رسد نه پدربزرگ. س 459 : در صورتی که در جنین روح دمیده نشده باشد، آیا سقط آن در
موارد زیر جائز است: الف) بقاي جنین موجب مرگ مادر و جنین باشد؟ باسمه جلت اسمائه بلی، سقط جنین در چنین وضعی جائز
است. س 460 : ب) بقاي جنین موجب مرگ مادر باشد؟ باسمه جلت اسمائه حکم فرض اول را دارد. س 461 : ج) بقاي جنین
خطر جانی براي مادر داشته باشد یا خوف ضرر قابل توجهی براي مادر وجود داشته باشد؟ باسمه جلت اسمائه مانند دو فرض اول و
دوم جائز است. س 462 : د) جنین به تشخیص قطعی پزشکان مورد وثوق، ناقص الخلقه باشد ;به گونه اي که نگهداري او براي
پدر و مادر موجب عسر و حرج باشد؟ باسمه جلت اسمائه عسر و حرج نافی حکم است نه مثبت ;سقط، در این مورد جائز نیست.
س 463 : ه) به تشخیص کارشناسان مورد وثوق جنین مرده به دنیا خواهد آمد و یا بلافاصله بعد از تولد خواهد مرد؟ باسمه جلت



صفحه 43 از 122
اسمائه در چنین موردي، وجهی بر جواز از بین بردن انسان ذي روح نداریم. به علاوه تا نمرده است، احتمال دسترسی به حفظ
حیات بچه هست، و چون در نفوس اصالۀ الاحتیاط مرجع است نه اصاله البرائۀ، به مقتضاي اصالۀ الاحتیاط سقط جنین جائز نیست.
س 464 : چنان چه روح در جنین دمیده شده باشد، آیا در فروض پیش گفته، سقط جنین جائز است؟ باسمه جلت اسمائه در سه
فرض اول جائز است، اما در دو فرض اخیر جائز نیست. س 465 : در صورت جواز سقط جنین در تمام یا برخی از فروض فوق، آیا
دیه ثابت است؟ و بر فرض ثبوت، دیه بر پزشک مباشر است یا مادر و یا پدر و مادر؟ باسمه جلت اسمائه خیر، در فرض اذن شارع به
اسقاط، دیه ندارد. س 466 : هرگاه در برخی از صورت هاي پیشین، سقط جائز باشد، آیا اجازه پدر نیز شرط است؟ چنان چه پدر
حضور نداشته یا وفات نموده باشد، حکم مسأله چیست؟ باسمه جلت اسمائه وجهی بر اشتراط اذن پدر نمی بینم. س 467 : در
صورتی که مادر مبتلا به بیمار خاصی باشد، چنان چه اقدام به درمان وي ملازمه با آسیب دیدن جنین یا سقط وي داشته باشد، آیا
اسقاط جایز است؟ باسمه جلت اسمائه تحمل ضرر براي عدم اضرار به غیر، وجهی ندارد. س 468 : ولوج روح در چه زمانی
صورت می گیرد و علامت آن چیست؟ (این مسأله از حیث پزشکی نیز جواب قطعی و تعیین ندارد) باسمه جلت اسمائه در چند
روایت آمده است در جنین (فإذا کمل أربعۀ أشهر بعث الله ملکین خلاقین) س 469 : چنان چه نگهداري جنین موجب عسر و حرج
مادر یا اطرافیان باشد و حضرت عالی که سقط را قبل از ولوج روح در چنین فرضی جایز می دانید، آیا معیار عسر و حرج نوعی
است یا شخصی؟ باسمه جلت اسمائه قطعاً شخصی است. س 470 : آیا در موارد جواز و عدم جواز سقط، تفاوتی بین جنین به وجود
آمده از رابطه مشروع و جنین ناشی از زنا (اعم از زناي با محارم و اجنبی) وجود دارد یا خیر؟ باسمه جلت اسمائه به حسب ادله
فرقی نیست. س 471 : بر اساس نظر مشهور فقها هرگاه سارق قبل از شکایت مسروق منه، مال مسروقه را تحت ید مالک قرار دهد و
به وي برگرداند حد سرقت ساقط می شود، آیا در سرقت هاي تعزیري، اختلاس، کلاهبرداري و امثال آن نیز این حکم جاري است
و تعزیر منتفی می شود یا این که حکم مختص سرقت حدّي است؟ باسمه جلت اسمائه در قطع دست روایات خاصه دلالت بر سقوط
حد دارد ;اما دلیلی بر سقوط تعزیر نیست و مقتضاي عمومات ثبوت آن است. س 472 : در صورتی که فردي با خنثاي مشکله
ارتباط جنسی در حد دخول داشته باشد یا دو نفر که خنثاي مشکله هستند با یکدیگر مرتکب رابطه جنسی منجر به دخول شوند،
اولا آیا علم اجمالی به تحقق زنا، تفخیذ یا مساحقه ممکن است یا خیر؟ (به این معنی که ممکن است در برخی از فروض، عمل یا
زنا، یا تفخیذ و یا مساحقه باشد) بر فرض آن که علم اجمالی به یکی از این عناوین حدي محقق شود، آیا دادگاه می تواند به جامع
این حدود یعنی صد ضربه شلاق حکم کند؟ باسمه جلت اسمائه در صورتی که خنثاي مشکله است، شک است در زنا ;و حدود با
شبهه برداشته می شوند ;و قدر متیقن، حد تفخیذ است. س 473 : در خصوص مجتمعان تحت ازار واحد که در روایت و متون فقهی
به مجازات شلاق تعزیري تا 99 ضربه حکم شده است آیا اطلاق این کلام منصرف به جایی است که اجتماع از روي شهوت باشد
یا حتی اگر از روي شهوت هم نباشد، صرف اجتماع تحت ازار واحد مجردین یا مجردتین، موجب تعزیر تا 99 ضربه است؟ باسمه
جلت اسمائه به علت تقیید در روایات به عدم رحمیت و ضرورت، استفاده می شود: میزان، ریبه و اتهام است، نه مطلق اجتماع. س
474 : اگر حد رجم با علم قاضی ثابت شده باشد و مرجوم از حفیره فرار کند، آیا برگردانده می شود یا رها می شود؟ باسمه جلت
اسمائه برگردانده نمی شود. س 475 : آیا در فروض ذیل قصاص تبدیل به دیه می شود: الف) هرگاه قاتل پس از تسلیم خود به
اولیاي دم، به مرگ طبیعی از دنیا برود. ب) هرگاه قاتل توسط شخص دیگري غیر از اولیاي دم به قتل برسد. ج) هرگاه قاتل با
خودکشی و مانند آن، به سوء فعل خود، زمینه قصاص را از بین برده و خود را معدوم نماید. د) آیا در فروض فوق فرقی بین قتل و
جنایت کمتر از قتل وجود دارد؟ باسمه جلت اسمائه مقتضاي دو روایت معتبر وارد در مورد فرار قاتل در صورت تعذر قصاص، این
است که اگر قاتل مال دارد، از مال خودش دیه گرفته می شود ;و اگر مال ندارد، از اقرباء ;و الا از بیت المال داده می شود. قاتل
غیر اولیاء دم اولیاء او می توانند قصاص کنند یا دیه بگیرند و اولیاي مقتول اولی باید دیه از مال خود او بپردازند ;و اگر مال ندارد،



صفحه 44 از 122
از اموال الاقرب فالاقرب که مراد همان عاقله است، بپردازند. س 476 : گاهی خلبان هواپیما، راننده اتوبوس، لکوموتیوران و... به
دلیل نقص وسیله نقلیه و مانند آن خود را در وضعیتی می بیند که ناچار است براي حفظ جان مسافران، عملی انجام دهد که خود
این عمل موجب تلف یا صدمه بدنی به افراد داخل یا خارج از وسیله نقلیه می گردد. به عنوان مثال: هرگاه در اثر نقص فنی ایجاد
شده در وسیله نقلیه، ترمز اتوبوسی از کار بیفتد و راننده مجبور باشد براي جلوگیري از سقوط به دره و براي نجات جان 35 مسافر،
اتوبوس را به کوه یا کامیون روبرویی بکوبد، با فرض این که تنها راه دفع خطر از مسافران انجام عمل مزبور باشد، و صدمات ناشی
از انجام عمل مزبور به مراتب کم تر از عدم انجام آن باشد، مستدعی است بفرمایید: 1 آیا خلبان یا راننده ضامن دیه افراد آسیب
دیده اعم از افراد داخل یا خارج وسیله نقلیه می باشد؟ 2 در صورتی که خلبان و راننده، مسئولیتی نداشته باشند، آیا از بیت
المال می توان دیه مصدومین را پرداخت؟ 3 آیا در فرض فوق، بین صورتی که قرار گرفتن در وضعیت اضطراري ناشی از قصور و
تقصیر خلبان یا راننده باشد، با صورتی که وضعیت اضطراري به صورت کاملا اتفاقی به وجود آمده باشد (مثل این که علی رغم
کنترل کامل وسیله نقلیه قبل از حرکت، ناگهان، در حین حرکت وسیله دچار نقص فنی شود) فرقی وجود دارد یا خیر؟ باسمه جلت
اسمائه چون کسانی که با هواپیما و یا اتوبوس سفر می کنند و معامله با راننده دارند، مشروط است به شرط ضمنی که اگر پیشامد
غیر مترقبه پیش آید، راننده ضامن نیست ;و از طرف دیگر، خون مسلمان هدر نمی رود ;بنابراین، اگر راننده هیچ تقصیري ندارد و
خون مسلم هم نباید هدر برود، راننده ضامن نیست و دیه افراد تلف شده باید از بیت المال داده شود ;و اگر راننده مقصر باشد،
راننده ضامن است. س 477 : در صورتی که هنگام اجراي حکم اعدام در زنا، محکوم علیه منکر جرم ارتکابی شود (انکار بعد از
اقرار)، لکن قاضی علم به کذب انکار وي داشته باشد، آیا حد قتل ساقط است؟ باسمه جلت اسمائه روایات داله بر سقوط رجم به
انکار بعد از اقرار مطلق است ;و اعم از علم حاکم به کذب انکار وي می باشد ;و دلیل جواز عمل حاکم به علم خود نیز چنین
است. و الحدود تدرأ بالشبهات، مقتضی سقوط رجم است. س 478 : اگر نزد وَدَعی، دو نفر، یکی دو گوسفند یا دو اَمه و یکی
دیگر یک گوسفند یا یک اَمه بگذارند و یکی از گوسفندان یا اِمآء بدون تفریط گم شود، تقسیم و برگرداندن ودیعه به چه
صورتی است؟ باسمه جلت اسمائه در صورتی که گوسفندها معلوم باشد، حکم معلوم است ;و در صورت عدم معلومیت، یکی از
دو گوسفند که معلوم است مال چه کسی است، و آن دیگري که موجود است، به نحو تساوي بین آن دو نفر ودیعه گذار مشترك
است. س 479 : اگر دو نفر دعوا کردند و یکی از دو طرف، لال و عاقل بود، مسئول همان جا دو نفر را می گیرد و تحویل مأمورین
می دهد چون همدیگر را زخمی کرده بودند، لال با اشاره گفت: اگر مرا زندانی کنید، خودکشی می کنم ;مسئول مطلب را به
قاضی در نامه اي نوشت ولی آن ها دو نفر را زندانی کردند و لال در زندان خودکشی می کند ;چه کسی ضامن دیه او می باشد،
چیست؟ لطفاً توضیح دهید. (آیا « حکم حکومتی » یا این که دیه ندارد؟ باسمه جلت اسمائه کسی مسئول نیست. س 480 : منظور از
در اسلام چیزي به نام حکم حکومتی وجود دارد؟) باسمه جلت اسمائه مراد از حکم حکومتی، حکم به امري است که شرعاً واجب
نیست ;ولی صلاح امت اسلام متوقف بر آن امر است. حاکم شرع می تواند حکم کند. س 481 : آیا ارش هم مانند دیه زن وقتی
که از ثلث بالا رفته، تنصیف می شود؟ باسمه جلت اسمائه ارش همان دیه است که مقدار آن تعیین نشده است ;و در بعضی روایات
هم از ارش تعبیر به دیه شده است. س 482 : اگر خانمی جنین خود را که تمام خلقت بوده سقط کند، ولی نمی داند جنین پسر بوده
یا دختر، چگونه دیه اش را بپردازد؟ باسمه جلت اسمائه باید نصف دیه پسر، و نصف دیه دختر را بپردازد ;مثلا چنان چه اگر پسر
باشد باید صد دینار بدهد، و اگر دختر باشد باید پنجاه دینار ;حال، اگر معلوم نیست، باید هفتاد و پنج دینار بپردازد. س 483 : آیا
اقرار سفیه علی نفسه موجب قطع است؟ باسمه جلت اسمائه اقرار سفیه مشمول اقرار العقلاء علی انفسهم نیست و موجب قطع نمی
شود ;و از آیه کریمه هم که فرموده: (و ان انتم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم) نیز این مطلب استفاده می شود. س 484 : آیا اجازه
قضاوت براي زنان می فرمایید یا خیر؟ باسمه جلت اسمائه زن حق قضاوت ندارد. س 485 : تخلف از قید (جهت شغل کتاب



صفحه 45 از 122
فروشی) آیا موجب خیار فسخ مالک موجر هست یا نه؟ باسمه جلت اسمائه اگر اجاره، تملیک جمیع منافع باشد و شرط شود در غیر
کتاب فروشی استفاده نشود، تخلف شرط موجب خیار است ;و اگر تملیک منفعت خاصه باشد، استفاده دیگر موجب ضمان است.
س 486 : اگر تغییر شغل در معامله مزبور توسط شاگرد مستأجر انجام شود، آیا تخلف شرط صدق می کند و موجر حق فسخ پیدا
می کند؟ باسمه جلت اسمائه خیر، موجر حق فسخ ندارد. س 487 : ذکر جمله (جهت شغل کتاب فروشی) در قرارداد، آیا حمل بر
شرط ضمن عقد می شود و تخلف از آن غیر جائز است و یا حمل بر داعی می شود و تخلف از آن جائز است؟ با توجه به این که
شروط جداگانه ذکر شده است و به علت فوت موجر امکان توضیح نیست. باسمه جلت اسمائه شروط اگر جداگانه ذکر شده باشد،
یعنی ضمن عقد اجاره نباشد، شروط ابتدایی بوده، لازم الوفاء نیست و به عقد ارتباط ندارد (;و اما جهت شغل کتاب فروشی) اگر
تصریح به این قید شده باشد، تملیک خصوص این منفعت است و در غیر آن جائز نیست. س 488 : زید به بکر حمله می کند و بکر
از خود دفاع می کند، عمرو که بی اطلاع از واقع امر است، از روي خیرخواهی و به قصد وساطت و جدا کردن آن ها از یکدیگر در
میان آن ها می رود و در این حین ;ضربه مشتی به صورت عمرو خورده و کبود می شود ;حکم دیه ضربه وارده را در دو صورت
ذیل بیان فرمائید ;الف زننده ضربه بکر باشد که در حال دفاع بوده. ب زننده ضربه نامشخص است (علم اجمالی وجود دارد که
ضارب زید یا بکر است). باسمه جلت اسمائه الف) بکر ضارب است ولی عمداً نیست ;دیه بر عاقله است ;اگر ندهند یا نتوانند
بدهند، بکر باید بدهد. ب) نصف دیه بر عاقله بکر است، و نصف آن بر عاقله زید ;و اگر ندهند، بر خود بکر و زید لازم است هر
کدام نصف دیه را بدهند. س 489 : چنان چه جانی قصد قتل نداشته باشد و ضربه اي هم که وارد نموده است نوعاً کشنده نباشد،
ولی اتفاقاً منجر به قتل شود، آیا جانی علاوه بر دیه قتل نفس به قصاص جنایت بر عضو نیز محکوم می گردد، یا از موارد تداخل
است؟ باسمه جلت اسمائه مسلما از موارد تداخل است. س 490 : هرگاه دو نفر ضربات متعدد با فاصله بر مجنی علیه وارد کنند،
مثلا یکی امروز دست او را قطع کند و دیگري فردا پاي او را قطع کند و روز سوم مجنی علیه بر اثر سرایت هر دو ضربه فوت کند،
آیا هر دو قاتل هستند و از موارد شرکت در قتل است یا فقط نفر دوم قاتل است؟ باسمه جلت اسمائه هر دو قاتل اند ;و از موارد
1 در مواردي که شخصی اقدام به قتل محقون الدمی نموده، ولی بر اثر عواملی که خارج از اختیار : شرکت در قتل است. س 491
او بوده است، قتل واقع نشده است ;آیا می توان او را به جهت شروع در قتل تعزیر نمود؟ 2 در موارد شروع به جنایت بر عضو
چطور؟ آیا می توان او را تعزیر نمود؟ باسمه جلت اسمائه در هر دو مورد سؤال چون شخص مقدم به جنایت، کار محرمی انجام
نداده است، فقط متجري می باشد ;و تجري اگر چه قبیح است ولی فعل متجري به حرام نمی شود، و تعزیر براي فعل حرامی است
1 هرگاه شخصی به صورت غیر عمد، : که در شرع مقدس حدي براي آن ذکر نشده است ;پس، تعزیر وجهی ندارد. س 492
ضربه اي به دیگري وارد سازد، (مثلا مشتش به صورت دیگري بخورد) چنان چه ضربه بر روي بدن مضروب، اثري به جاي
نگذاشته باشد (ضربه نه موجب تورم شده است و نه تغییر رنگ پوست و نه عوارض و آثار دیگر) آیا ضارب باید ارش بپردازد؟
اگر جواب مثبت باشد، در این گونه موارد ارش چگونه تعیین می شود؟ 2 هرگاه شخصی عمداً به دیگري ضربه اي بزند، لیکن
ضربه هیچ گونه اثر ظاهري و عوارضی را بر بدن مضروب نگذارد، مسئولیت ضارب چیست؟ الف فقط تعزیر ;ب فقط ارش ;ج
هم تعزیر و هم ارش. 3 چنان چه ارش در موارد مزبور ثابت باشد، با توجه به عدم ورود نقص و عدم وجود اثري از جنایت، چگونه
باید ارش را تعیین کرد؟ باسمه جلت اسمائه ج 1) ارش واجب نیست، تعزیر هم ندارد ;چون غیر اختیاري است. ج 2) در مورد دوم،
اگر چیزي واجب باشد که معلوم نیست آن چیز تعزیر است ;نه مورد دیه است و نه ارش. س 493 : اگر دزدي مرتکب سرقت حدي
شده باشد، و در دادگاه محکوم به قطع دست شود و کسی بدون اذن قاضی دست او را از همان محل حد سرقت یا کم تر قطع کند،
آیا محکوم به قصاص می شود یا به جهت مهدور بودن این قسمت از دستش، جانی قصاص نمی شود و به دیه و تعزیر یا فقط به
تعزیر محکوم می شود؟ باسمه جلت اسمائه غیر تعزیر چیزي ثابت نمی شود. س 494 : در همین فرض، اگر جانی دست دزد را بیش



صفحه 46 از 122
تر از حد سرقت قطع کرده باشد، حکم آن چیست؟ آیا جانی فقط نسبت به مقدار زائد قصاص می شود یا نسبت به مجموع، قصاص
جاري است؟ و آیا در صورت عدم امکان اجراي قصاص در مقدار زائد، قصاص به دیه تبدیل می شود؟ و در صورت جریان
قصاص در مجموع، آیا باید دزد دیه دست را به مقداري که باید در حد سرقت از او قطع می شد، به جانی پرداخت کند؟ باسمه
جلت اسمائه نسبت به مجموع، قصاص مورد شرعی ندارد ;نسبت به مقدار زائد، قصاص خصوص مقدار زائد ممکن نیست ;پس،
نسبت به مقدار زائد دیه لازم است ;و آن هم نه دیه دست، بلکه دیه مقدار زائد را باید بپردازد. س 495 : ولی دم ادعا نموده است
که زید به تنهایی قاتل است ولکن لوث بر اشتراك زید با دو نفر دیگر در انجام قتل وجود دارد و قسم خورندگان نیز بر مشارکت
هر سه نفر در انجام قتل قسامه را جاري نموده اند: الف) در صورتی که ولی دم تنها در خواست قصاص زید را داشته باشد، آیا ولی
دم باید فاضل سهم دیه زید از جنایت را بپردازد یا پرداخت آن بر عهده دو شریک دیگر است؟ باسمه جلت اسمائه در صورتی که
ولی دم بینه بر مدعی خود ندارد، ادعایش بی اثر است ;مرجع فقط قسامه است. س 496 : ب) آیا ولی دم علاه بر درخواست
قصاص زید، حق درخواست قصاص دو نفر دیگر یا اخذ دیه از آن ها را دارد؟ باسمه جلت اسمائه ولی دم اگر بینه بر مدعاي خود
ندارد، درخواست قصاص بی اثر است. س 497 : هرگاه زید در کوچه یا خیابان براي گرفتن مال بکر به سوي او هجوم آورد و بکر
نیز مهاجم را به قتل برساند، حکم مسأله را از جهت قصاص و دیه، در دو مورد ذیل بیان فرمایید ;الف بکر می توانست تنها با
فریاد کشیدن بر روي زید یا زدن یک سیلی به او، مهاجم را فراري دهد ;لیکن به دلیل شتابزدگی به جاي دور کردن مهاجم با فریاد
یا زدن سیلی، او را به قتل رساند؟ ب بکر می توانست تنها با فریاد کشیدن بر روي زید یا زدن یک سیلی به او، مهاجم را از خود
دور کند، لیکن عمداً و با توجه کامل به این مسأله که مهاجم با یک سیلی متواري خواهد شد، مهاجم را به قتل برساند؟ باسمه
جلت اسمائه در هر دو صورت، قتل عمدي است ;و دفاع از گرفتن مال، مجوز قتل نیست. س 498 : الف هر گاه شخصی به سوي
شخص یا حیوانی تیراندازي کند، در حالی که توجه دارد شخص محقون الدم دیگري در معرض اصابت تیر او قرار دارد (احتمال
می دهد تیرش به خطا رفته و به شخصی اصابت کند) در صورت اصابت تیر به شخص دیگر و به قتل رسیدن او، قتل از چه نوعی
است؟ ب هرگاه شخصی به سوي حیوانی یا شخصی تیراندازي کند، در حالی که شخص ثالثی در معرض اصابت تیر باشد، و
شلیک کننده به دلیل سهل انگاري متوجه این امر نباشد و تیر او به شخص ثالث اصابت کند، قتل از چه نوعی است؟ ج راننده اي
که مقررات رانندگی را رعایت نمی کند و در حالی که سرعت غیر مجاز یا سبقت غیر مجاز داشته یا در حال عبور از چراغ قرمز
بوده، با توجه به این که این گونه عدم رعایت مقررات، دیگران را در معرض جنایت قرار می دهد. بفرمایید در صورت تصادف و
وقوع قتل، جنایت عمد است یا غیر عمد؟ باسمه جلت اسمائه الف قتل عمدي است نسبت به محقون الدم و کافی است در صدق
عمد احتمال اصابت، چون احتمال مورد لزوم احتیاط است. ب قتل شبه عمد است. ج ظاهراً قتل عمدي است ;چون به حسب
عادت احتمال تصادف می دهد. س 499 : در قتل غیر عمد ناشی از تصادفات، محکوم علیه پس از انقضاي مهلت پرداخت (در
سال) معسر است و حتی توان پرداخت دیه به صورت اقساط را ندارد، تکلیف چیست؟ آیا بیت المال از باب هدر نرفتن خون
مسلمان ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه در پاره اي از روایات این جمله آمده است که: (إن لم یکن له مال فمن بیت المال) (یعنی
1 هرگاه قاضی به عمد و به جهت غرضورزي با متهم، : اگر شخص مال نداشته باشد دیه از بیت المال پرداخت می شود) س 500
حکم قصاص نفس یا عضو یا رجم و امثال آن را صادر و حکم صادره اجرا شود، قاضی مزبور چه مسئولیتی دارد؟ 2 هرگاه قاضی
در اثر تقصیر و کوتاهی یا بی توجهی و عدم رعایت مقررات دادرسی، احکام مورد اشاره را صادر کند، قاضی مسئول است یا بیت
المال؟ در صورتی که مصلحت اقتضا کند، آیا می توان بیت المال را مسئول پرداخت دانست؟ 3 در صورتی که قاضی در صدور
احکام مزبور مرتکب تقصیر شود، آیا می توان دیه را به نیابت از قاضی بیت المال پرداخت نموده و آنگاه به تدریج از حقوق قاضی
کسر نموده و به بیت المال برگرداند؟ 4 در صورت خطاي قاضی در صدور حکم (خطاي محض) آیا قاضی مسئول است، یا بیت



صفحه 47 از 122
المال و یا عاقله؟ باسمه جلت اسمائه ج 1: چنان چه کسی که اجراي حکم نموده، نمی دانسته قاضی مقصر است، حاکم ضامن و
مسئول است. ج 2: قاضی مسئول است نه بیت المال. ج 3: چنان چه بر گرفتن دیه از خود قاضی محذوري مترتب می شود، به این
گونه که نوشته اید، راه منحصر به آن است. ج 4: در صورت خطا در صدور حکم، دیه از بیت المال داده می شود. س 501 : با
عنایت به این که در حال حاضر تفاوت شدیدي بین گونه هاي دیه (اصناف دیه) مانند قیمت 1000 گوسفند با قیمت ده هزار درهم
وجود دارد، آیا باز هم جانی مخیر است هر یک از گونه هاي ششگانه (صد شتر، دویست گاو،...) را انتخاب نماید؟ یا آن که تخییر
میان گونه ها، انصراف به حالتی دارد که تعادل نسبی بین قیمت ها وجود داشته باشد؟ به عبارت دیگر، آیا در پرداخت دیه، خودِ
گونه ها موضوعیت دارند هرچند که ارزش آن ها کاملا تنزل پیدا کرده باشد، یا ارزش مالی گونه ها موضوعیت دارد؟ باسمه جلت
اسمائه دیه قتل عمد، در صورت اختیار عدم قصاص است ;بنابراین، مخصوص است به اختیار ورثه مجنی علیه که کدام را اختیار
کنند ;علاوه بر این که یکی از شش امر، هزار دینار است و دیگري هزار درهم، که این دو، هم وزنشان معلوم است و هم قیمتشان.
س 502 : شخصی به قصد رسیدن به ثواب و کمک به دیگران، دست پیرمردي را می گیرد که او را از جوي آبی عبور دهد، ولی
بدون آن که تفریطی از سوي کمک کننده صورت گرفته باشد، تصادفاً انگشت پیرمرد در می رود. با فرض این که اگر شخص
مزبور به پیرمرد کمک هم نمی کرد، خود او به سختی قادر به عبور از جوي آب بود، آیا کمک کننده ضامن دیه در رفتگی
انگشت است؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه خود پیرمرد گفته است که به من کمک کن و در رفتن انگشت هم مستند به این شخص
نباشد، او ضامن دیه نیست ;و اگر مستند به او باشد، ضامن است. س 503 : با عنایت به این که مخارجی را که مجنی علیه براي
درمان آثار و عوارض جنایت، هزینه می کند، گاه فراتر از دیه مقدر است، بفرمائید: الف) آیا به حکم قاعده لاضرر، تسبیب و... می
: توان هزینه هاي درمانی مازاد بر دیه مقدر را از جانی گرفت؟ باسمه جلت اسمائه قاعده لاضرر نافی حکم است نه مثبت. س 504
ج) در صورت مشروعیت دریافت هزینه هاي زائد بر دیه، آیا مجنی علیه به جهت زمانی که از کار محروم شده و وقتی که صرف
درمان خود کرده است می تواند مطالبه خسارت کند؟ باسمه جلت اسمائه (با این توجیه که مبلغ پرداختی به عنوان دیه مقدر و نیز
هزینه هاي زائد بر درمان که جانی به مجنی علیه پرداخته تنها وضعیت را به حال پیش از جنایت برگردانده، اما درد و تبعی را که
مجنی علیه متحمل شده و زمان هایی را که از دست داده است، هنوز جبران ننموده است که باید جبران شود) زائد بر مقدر چیزي
نمی تواند بگیرد. س 505 : د) بر فرض عدم مشروعیت دریافت خسارت هاي زائد بر دیه، آیا قاضی در مواردي که ارش متعین
است، می تواند علاوه بر ملاحظه شدت صدمه و آسیب وارده، هزینه هاي درمانی و زمان هاي تلف شده از مجنی علیه را در مقدار
ارش لحاظ کند؟ باسمه جلت اسمائه ارش زیادتر از اصل دیه مقدر نمی شود ;و به عبارت دیگر، ضمان در مورد اتلاف است ;و
عدم النفع موجب ضمان نیست. س 506 : اگر کسی به بچه اي صغیر ضربه اي وارد کند (به صورت عمداً یا سهواً) که باعث سرخی
یا کبودي بدن او شود ;الف: اگر از پدر بچه حلالیت بطلبد، موجب اسقاط دیه می شود یا خیر؟ ب) آیا پدر حق بخشش دارد یا
خیر؟ باسمه جلت اسمائه حلالیت طلبیدن موجب اسقاط دیه نمی شود، و پدر حق بخشش ندارد;مگر در موردي که صلاح صغیر
در آن باشد ;مانند اموال دیگر صغیر. س 507 : مستدعی است بفرمائید: الف) مجازات یا مسئولیت قاتل شخص مرتد در موارد ذیل
چیست: 1 مسلمانی، عمداً مرتدي را به قتل برساند؟ 2 مرتدي، مرتد دیگر را عمداً به قتل برساند؟ 3 کافر ذمی، مرتدي را به قتل
برساند؟ 4 در موارد فوق، چنان چه قتل غیر عمد باشد، قاتل چه مسئولیتی دارد؟ آیا دیه اي براي مرتد ثابت است؟ در فرض ثبوت،
مقدار آن را بیان فرمائید؟ ب) آیا در صور فوق، فرقی بین اقسام مرتد و زن یا مرد بودن مرتد وجود دارد؟ ج 1: چنان چه مسلمان
معتاد به قتل کافر نباشد که ظاهراً مورد سؤال است و کافر هم مهدورالدم نباشد، قصاص مورد ندارد ;یعنی مسلمان را نمی کشند;
بلکه او تعزیر می شود به مقداري که حاکم شرع صلاح بداند و دیه ذمی هم از او گرفته نمی شود. و چنانچه مرتد فطري باشد که
مهدور الدم است، تعزیر هم ندارد. ج 2: اگر مرتدي مرتد دیگر را عمداً به قتل برساند، اگر هر دو ملی باشند، قصاص می شود، و



صفحه 48 از 122
اگر مقتول، مرتد فطري باشد، چیزي بر او نیست. ج 3: از جواب قبل جواب این سؤال ظاهر می شود. ج 4: در قتل کافر غیر ذمی دیه
نیست. س 508 : انسان پس از تولد به تدریج دندان هایی در می آورد که به آنها دندان هاي شیري گفته می شود، این دندان ها در
غالب موارد ( 99 درصد) در سن کودکی می افتد و به جاي آن دندان اصلی (دائمی) که در زیر دندان هاي شیري قرار گرفته، می
روید. در برخی افراد در زیر دندان هاي شیري، دندان دائمی وجود ندارد، لذا دندان هاي شیري تا مدت طولانی تري در دهان باقی
می ماند و در صورت افتادن، دیگر به جاي آن دندانی نمی روید. با عنایت به این مقدمه، مستدعی است بفرمائید: الف) هرگاه در
اثر جنایتی دندان شیري کنده شده و به دندان دائمی زیر آن که در لثه قرار دارد نیز صدمه برسد، به نحوي که دندان دائمی پس از
رویش کج و معیوب باشد، آیا علاوه بر دیه یا ارش دندان شیري، ارشی نیز بابت رویش معیوب دندان دائمی می توان مطالبه کرد؟
باسمه جلت اسمائه بلی. مسلماً چیزي ثابت است ;یا دیه پنجاه دینار یا حکومت. س 509 : ب) هرگاه در اثر جنایتی دندان شیري
شیري (در لثه) وجود داشته دیگر نروید، آیا علاوه بر Ơ کنده شود، و هم در اثر جنایت مزبور با این که دندان دائمی زیر دن
دیه یا ارش دندان شیري، دیه دندان دائمی نیز که عدم رویش آن مستند به جنایت است، باید پرداخت شود یا خیر؟ به عبارت
دیگر، آیا موضوع سؤال دو جنایت است (جنایت اول که مباشرتاً دندان شیري را ساقط کرده و جنایت دیگر که سبب عدم رویش
دندان دائمی شده) که دو دیه دارد یا یک جنایت؟ باسمه جلت اسمائه ظاهراً یک جنایت بیش تر نیست ;و همان دیه نروییدن
دندان است. س 510 : در خسارات مازاد بر دیه در صورتی که جانی قادر بر پرداخت آن نباشد، آیا بیت المال مسئولیتی دارد؟
باسمه جلت اسمائه بیت المال هیچ مسئولیتی ندارد. س 511 : هر گاه راننده اول در حین رانندگی بیهوش شده و یا دچار سکته شود
و وسیله نقلیه او به سمت دیگر جاده که وسایل نقلیه از جهت مخالف در آن تردد دارند، منحرف شده و به وسیله نقلیه اي که با
سرعت غیر مجاز در حال حرکت است، برخورد نماید، ضمان دیه متوجه چه شخصی است؟ (فرض آن است که راننده وسیله نقلیه
اي که سرعت غیر مجاز داشته در شرایطی که به صورت ناگهانی و در اثر انحراف وسیله نقلیه اول به وجود آمده است، قادر به
کنترل وسیله نقلیه خود و اجتناب از تصادف نبوده). باسمه جلت اسمائه هیچ کدام ضامن نیستند ;چون در فرض سؤال تصادف
منتسب به هیچ کدام نیست ;هر دو حین تصادف بی اختیار بوده اند. س 512 : هر گاه شخصی در ملک خود که کودکان همسایه
گاه براي بازي بدون اذن مالک به آن جا می روند، به قصد سقوط کودکان در چاه و صدمه زدن به آن ها چاهی حفر نماید،
مستدعی است بفرمائید ;آیا مالک ضامن است یا ضمان او به دلیل روایاتی که حفر کننده در ملک را ضامن نمی داند، منتفی
است؟ باسمه جلت اسمائه مقتضاي اطلاق آن ادله عدم ضمان حافر چاه است. س 513 : تصادف با وسیله نقلیه در دو صورت ذیل
از مصادیق تسبیب است یا مباشرت: الف) دو وسیله نقلیه با هم برخورد کنند و سرنشینان یکی از آن ها کشته شود؟ ب) وسیله نقلیه
به شخصی برخورد کرده و او را هلاك نماید؟ باسمه جلت اسمائه الف: چنانچه هیچ کدام از راننده ها تقصیري نداشته باشند، قتل
خطایی مستند به هر دو است. هر کدام باید عاقله اش یا خودش نصف دیه را بپردازد. ب: در صورت عدم تقصیر قتلی خطایی است.
س 514 : دو نفر مشاجره لفظی می کنند، یکی از آن ها عصبانی شده و در حالت خشم و عصبانیت با کلنگی که در دست دارد، به
سر دیگري زده و او را به قتل می رساند، نوع قتل را مرقوم فرمایید. باسمه جلت اسمائه قتل عمدي است. س 515 : کودکان براي
بازي سنگی را در کوچه به عنوان دروازه فوتبال قرار داده و پس از بازي، آن را در همان حالت رها کرده و می روند، زید که
ملکش در کنار کوچه بوده و دیوار و حصاري ندارد، چاهی را در کنار سنگ و در ملک خودش حفر می کند به قصد این که نابینا
یا عابر خاصی که معمولا از آن جا می گذرد، به سنگ برخورد کرده و در چاهی که در ملک اوست سقوط کند، یا مالک با توجه
به این که اگر در ملک خود چاه بکند، احتمال برخورد نابینا یا عابر با سنگ و سقوط او در چاه زیاد است، اقدام به حفر چاه می
الناس مسلطون » نماید، حال مستدعی است بفرمائید با توجه به این که عمل کودکان مصداق اضرار به طریق و عمل مالک مصداق
می باشد، ضامن دیه نابینا یا عابر چه کسی است؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه چاه در ملک در معرض سقوط می « علی أموالهم



صفحه 49 از 122
باشد دیه نابینا و عابر در صورت ثبوت بر حافر چاه است ;بلکه در بعضی موارد قصاص ثابت می شود ;به هر تقدیر، بر عمل
وي را به قتل برساند به « ب» به قصد این که با پریدن بر روي شخص « الف » 1 شخص : کودکان چیزي مترتب نمی شود. س 516
پشت بام می رود، لیکن قبل از این که اقدام به پریدن نماید، بدون اختیار او، طوفان یا زلزله غیر مترقبه اي وي را به پایین و بر روي
می شود ;مستدعی است بفرمایید آیا جنایت عمد است، یا شبه عمد، یا خطا و یا « ب» پرت کرده و موجب قتل شخص « ب» شخص
با علم به این که اگر در مکان خاصی قرار گیرد، طوفانی که در حال وزش است او را به « الف » تلف محض؟ 2 هرگاه شخص
را « ب» می گردد، به مکان مزبور رفته و در اثر وزش طوفان و سقوط به پایین، شخص « ب» پایین پرت کرده و موجب قتل شخص
هلاك نماید، جنایت از چه نوعی است؟ باسمه جلت اسمائه در فرض اول تلف محض است. و در فرض دوم، جنایت عمدي است;
چون الإمتناع بالاختیار لا ینافی الإختیار. س 517 : هر گاه در اثر جنایتی، مقداري از گویایی شخص از بین برود، مانند این که قادر
به اداي 10 حرف نباشد، مستدعی است بفرمائید الف آیا دیه زوال حروف با توجه به حروف معجم عربی تعیین می شود یا همان
گونه که برخی فقهاي فرموده اند، بر اساس حروف لغت مجنی علیه؟ (حروف زبانی که مجنی علیه به آن تکلم می کند، گاه 32
حرف است (فارسی زبانان) و گاه 26 حرف (انگلیسی زبانان) و گاه غیر آن) ب در صورتی که معیار حروف معجم عربی باشد،
تعداد حروف مزبور 28 حرف است یا 29 حرف؟ ج در صورتی که معیار، حروف لغت مجنی علیه باشد، در مواردي که مجنی
علیه به چند زبان (فارسی، ترکی و عربی) تکلم می کند، معیار، حروف کدام یک از این لغات است؟ باسمه جلت اسمائه در
روایات تصریح شده است به 28 حرف و آن هم با قطع زبان از بین می رود، و قطع دندان ها حکم دیگري دارد. و اگر تمام زبان
قطع شود، دیه آن، دیه کشتن است ;و اگر نصف آن قطع شود و به جهت قطع آن مقداري از حروف از بین برود، چنان چه آن
مقدار نصف حروف باشد باید نصف دیه کشتن داده شود ;ولی اگر دو ثلث حروف از بین برود، نسبت به زائد از نصف باید
مصالحه بشود. س 518 : آیا همان گونه که در قتل مباشري در صورت عدم شناسایی قاتل، دیه مقتول از بیت المال پرداخت می
شود، در قتل تسبیبی نیز این گونه است ;به عنوان مثال، اگر شخص ناشناسی پوست موزي در خیابان انداخته و شخصی در اثر
گذاشتن پا روي پوست و لغزیدن و به زمین خوردن بمیرد، آیا بیت المال ضامن دیه است؟ باسمه جلت اسمائه دلیلی بر بودن دیه در
این مورد نیست تا از بیت المال داده شود. س 519 : در دعوایی که بین دو نفر صورت گرفته یکی از آن ها که داراي بیماري قلبی
می باشد، بعد از دعوا روي زمین می افتد و فوت می کند ;طرف مقابل خبر از بیماري متوفی ندارد ;الف) این چه نوع قتلی است؟
ب) دیه به عهده کیست؟ باسمه جلت اسمائه قتل مزبور عمدي نیست و اگر قتلی باشد، خطایی است ;و مستند به یک نفر نیست ;به
هر دو منتسب است. دیه اگر ثابت شود، بر عاقله است ;آن هم بر طرف دیگر نصف دیه است ;و چنان چه احتمال عقلانی داده شود
که دعوا سبب فوت نشده باشد، دادن دیه واجب نیست. س 520 : صبی در اسلام و طهارت وارث تابع اشرف ابوین است ;اگر در
حال صبی بودن اشرف بمیرد، باز هم همان احکام را دارد یا نه؟ اگر بعد از بلوغ مرتد شد، حکم عنوان ارتداد دارد ;چون عنوان
مسلمان دارد یا نه؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه اشرف در حال صباوت بمیرد، صبی باقی است بر تبعیت او ;کما این که اگر بعد از
بلوغ مرتد شود، حکم ارتداد دارد. س 521 : مشهور فقهاي امامیه در بحث اجتماع سبب و مباشر معتقدند که در صورت اجتماع
سبب و مباشر، مباشر ضامن است مگر آن که سبب اقوي باشد ;در مقابل، برخی دیگر از فقها مانند صاحب ریاض، صاحب
مدارك، صاحب العناوین، مرحوم خویی، مرحوم رشتی، مرحوم سبزواري و... ضمان سبب و مباشر را در صورت استناد تلف به هر
در نصوص شرعی وارد نشده است و از سوي « مباشر » و « سبب » دو محتمل دانسته و یا به آن حکم نموده اند. با عنایت به این که
دیگر با تتبع در آراي فقها روشن می گردد که معیار ضمان استناد عرفی و انتساب تلف است، آیا می توان گفت: هرگاه تلف تنها
به مباشر مستند باشد، مباشر ضامن و اگر تلف فقط به سبب مستند باشد، ضامن و اگر هم به مباشر و هم به سبب مستند باشد، هر دو
ضامن اند و در صورت شک در انتساب نیز مباشر ضامن است؟ باسمه جلت اسمائه در صورت تساوي مباشر و سبب در قوه و



صفحه 50 از 122
و آن چه در بعضی «; إذا اجتمع المباشر والسبب فالضمان علی المباشر » صورت اقوائیت مباشر، دعوي اجماع شده است بر این که
با این ،« من حفر بئراً فی غیر ملکه و دفع الآخر ثالثاً فیها و سقط و مات کان الضمان علی الحافر و إن کان الحافر جاهلًا » موارد مانند
اجماع نیست. بنابراین، به نظر ما مجمع علیه صحیح است?. حدود، قصاص و دیات س 522 : اگر کسی اقدام به قتل عمدي دیگري
نیست لیکن قطعاً تا فردا خواهد « کالمیت » کند و مجنی علیه را به گونه اي رها کند و برود که نجات او ممکن نیست و اگر چه فعلا
مرد، و ولی مجنی علیه به دنبال جانی رفته و وي را قبل از مرگ مجنی علیه به قتل می رساند و پس از آن مجنی علیه می میرد، آیا
در این صورت، ولی مذکور مستحق قصاص نفس است، یا محکوم به پرداخت دیه می شود، یا هیچ کدام و فقط تعزیر می شود؟
چنان چه ولی دم مذکور مستحق قصاص یا محکوم به پرداخت دیه باشد، خون مقتول اول چه می شود؟ آیا هدر است، یا دیه اش از
اموال جانی و در صورت فقر او از عاقله یا بیت المال پرداخت می شود؟ باسمه جلت اسمائه قتل جانی قبل از مردن مجنی علیه جائز
نیست ;فالولی قتل من لا یجوز قتله فعلیه القود. س 523 : آیا در توبه مُسقِط حد، ندامت و پشیمانی و عزم بر عدم تکرار جرم کافی
است ;یا علاوه بر آن، در صورتی این ندامت و پشیمانی موجب سقوط حد است که قربۀً إلی الله و به عبارت دیگر، توبۀً إلی الله
باشد؟ باسمه جلت اسمائه ظاهر روایات داله بر سقوط حد شارب خمر و... در صورتی که هنوز هیچ کس نمی داند و او توبه می
کند، توبه حقیقی است نه صوري. س 524 : آیا توبه مرتد فطري مطلقاً پذیرفته نیست، یا قبل از ثبوت ارتداد نزد حاکم پذیرفته می
شود و بعد از ثبوت عند الحاکم پذیرفته نمی شود؟ و در هر یک از فروض سه گانه آیا حد قتل ساقط می شود؟ باسمه جلت اسمائه
مرتد فطري به مجرد ارتداد حد قتل برایش ثابت می شود و اموالش منتقل به ورثه می شود. و زوجه اش از همان حین ارتداد از او
جدا می شود با عده وفات. و اگر اسلام آورد و مسلمان شد و توبه نمود، اسلامش قبول می شود و بدنش پاك می شود و توبه اش
باطناً قبول می شود و موجب داخل شدن به بهشت می شود ;و بعداً اگر کسب مال نمود، مالک آن چه به دست آورده می شود و با
عقد جدید می تواند رجوع به زنش بنماید ;و مع ذلک کله، حد قتل ساقط نمی شود و اموالی که منتقل به ورثه شده است، به او بر
نمی گردد، و زنش هم بدون عقد جدید به او بر نمی گردد ;و روایات عدم قبول توبه مرتد فطري ناظر به این دو سه حکم است.
س 525 : هرگاه شخص مدافع نسبت به مهاجم رعایت الأسهل فالاسهل را ننماید و مآلا مهاجم را به قتل برساند، آیا مدافع به لحاظ
عدم رعایت الأسهل فالاسهل قصاص می شود یا می بایست به اولیاي مهاجم دیه بپردازد و یا خون وي هدراست؟ باسمه جلت
اسمائه وجهی بر سقوط قصاص نیست. س 526 : در اجراي حدّ سرقت نسبت به قطع انگشتان، آیا سارق می تواند قبل از اجرا،
انگشتان خود را بی حس کند تا درد و الم را احساس نکند؟ و نیز آیا می تواند آن را بعد از قطع پیوند بزند؟ و در قصاص عضو هم
: آیا می تواند پیوند بزند؟ باسمه جلت اسمائه بی حس کردن انگشت اشکال ندارد ;کما این که پیوند زدن هم جائز است. س 527
آیا براي اجراي حد اعدام براي مجازات زناي با عنف مثلا، زمان خاصی قائل اید و نیز براي قصاص نفس چطور؟ باسمه جلت
اسمائه در روایات فرموده اند: در شدت گرما و سرما، و در اراضی کفار، و در ملتجیء به حرم اجراي حد نکنند ;و ظاهراً قصاص
هم همین گونه است ;مگر در مورد اول. س 528 : ضربی واقع شده است که موجب جراحت و تغییر رنگ نگردیده است ;و به
عبارت دیگر، هیچ گونه آثاري از خود بجا نگذاشته است ;چه مجازاتی براي ضارب می توان در نظر گرفت. باسمه جلت اسمائه در
روایات بر چنین ضربی مجازات خاصی ذکر نشده است. س 529 : آیا شهادت فرزند علیه پدر صحیح است؟ باسمه جلت اسمائه
شهادت فرزند علیه پدر قبول نمی شود ;ولی به نفع پدر صحیح و قبول است. س 530 : شخصی که در محکمه حاکم شده ولی در
راه احقاق حقش خسارات و هزینه هایی را متحمل شده، آیا می تواند آن ها را از محکوم (که سبب این خسارات شده) بگیرد یا
خیر؟ باسمه جلت اسمائه خیر، نمی تواند. س 531 : هرگاه لوث علیه چند نفر معین محقق شده باشد، به عنوان مثال یک نفر عادل
شهادت می دهد که من دیدم یک شخص نامعین از این چهار نفر معین، زید را به قتل رساند، در صورتی که براي قاضی ظن به
قاتل بودن یک نفر نامعین از میان آن چهار نفر به وجود آید، در دو صورت ذیل حکم مسأله را بیان فرمایید ;الف) اولیاي دم،



صفحه 51 از 122
مدعی اند قاتل شخص معینی از آن چهار نفر است؟ ب) اولیاي دم، تنها مدعی اند یکی (یکی نامعین) از آن چهار نفر قاتل است؟
باسمه جلت اسمائه چون میزان در ثبوت لوث براي حاکم به صدق مدعی حصول ظن است نوعاً، بنابراین، اگر اولیاي دم مدعی
باشند که یک نفر غیر معین از این چهار نفر قاتل است، تردیدي نیست که لوث ثابت می شود که یکی از این چهار نفر قاتل است و
چون معلوم نیست، قسامه متوجه هر چهار نفر می شود و دیه ثابت می شود بر هر چهار نفر ;پس، هر کدام ربع دیه را باید بپردازند.
و اگر اولیاي دم مدعی هستند که یکی معین قاتل است، چنان چه قاضی به همان عقیده خود باقی باشد، ادعاي اولیا بی اثر است
میزان ظن قاضی است، پس قسامه متوجه همان چهار نفر است و دیه هم آن چهار نفر بالسویه باید بپردازند ;و در این فرض، اگر
اولیا ادعاي اطمینان می کنند که قاتل یک نفر معین است، نمی توانند آن سه قسمت از دیه را که آن سه نفر می پردازند، بگیرند ;و
قاعده آن سه قسمت متعلق به امام است. و الله العالم. س 532 : با التفات به دیدگاه فقها، عاقله ضامن پرداخت دیه از سوي صغار می
باشد ;در صورتی که صغیر به پدر خود جرحی وارد نماید و پدر شکایت کند، در مواردي که شاکی خود ضامن پرداخت دیه می
باشد، تکلیف چیست؟ شایان ذکر است عاقله در فرض سؤال منحصر به شخص مجروح (پدر) می باشد و نیز در صورت عدم
انحصار عاقله به پدر، حکم مسئله را بیان فرمائید. باسمه جلت اسمائه چون ثبوت دیه بر عاقله حکم تکلیفی محض است و دیه در
2 چنان چه پدر از اموال : ذمه جانی ثابت است، بنابراین، دیه در ذمه صغیر ثابت است و ولی می تواند از اموال او بردارد. س 533
فرزند سرقت نماید، حد سرقت منتفی است، اما آیا تعزیر دارد؟ باسمه جلت اسمائه از مقتضی روایات در این مورد چیزي فهمیده
نمی شود ;ولی عموم ما دل علی التعزیر، براي هر عمل مخالف شرعی تعزیر می شود چنین استدلال شده است و لکن به نظر من
3 در زناي مستوجب رجم که با علم قاضی ثابت شد، چه کسی باید زدن : تعزیر هم نمی شود به واسطه یک روایت. س 534
سنگ را آغاز نماید؟ باسمه جلت اسمائه در صورت اقرار، امام اول کسی است که رجم را آغاز می کند ;و در صورت ثبوت به
بینه، همان بینه اول کسی است که رجم می کند، بعد امام. و اما در صورت ثبوت جرم با علم قاضی، اگر حکم رجم باشد، امام اول
1 در مواردي که شخصی اقدام به قتل محقون الدمی نموده ولی بر اثر عواملی که خارج از : کسی است که رجم می کند. س 535
اختیار او بوده قتل واقع نشده است، آیا می توان او را به جهت شروع در قتل تعزیر نمود؟ 2 در موارد شروع به جنایت بر عضو،
چطور ;آیا می توان او را تعزیر نمود؟ باسمه جلت اسمائه در هر دو مورد سؤال چون شخص مقدم به جنایت کار محرمی انجام
نداده است، فقط متجري می باشد ;و تجري اگر چه قبیح است، ولی فعل متجري به حرام نمی شود. و تعزیر براي فعل حرامی است
که در شرع مقدس حدي براي آن ذکر نشده است، پس تعزیر وجهی ندارد. س 536 : قتلی اتفاق افتاده است و قاتل ادعا می کند
که در زمان ارتکاب قتل نابالغ بوده است و قصاص منتفی است، ولی شواهد و قرائن نشانگر آن است که در حال قتل بالغ بوده
است، لطفاً بفرمایید ;الف) آیا خصوصیات قاتل نظیر بالغ و عاقل بودن او در زمان قتل در مواردي که لوث و قرائن بر وجود آن ها
دلالت دارد، با قسامه قابل اثبات است؟ ب) آیا خصوصیات مقتول مثل مجنون یا عاقل بون او یا مرتد بودن او در زمان قتل با وجود
لوث بر این خصوصیات، با قسامه قابل اثبات است؟ ج) آیا ادعاي اکراه بر قتل و جنایت از طرف جانی یا ادعاي عدم اکراه از طرف
ولی دم با وجود لوث بر تحقق اکراه یا نفی آن، از طریق قسامه قابل اثبات است؟ باسمه جلت اسمائه 1 در صورت ادعاي طفل که
حین وقوع قتل بالغ نبوده اگر ممکن است با ملاحظه تحقق انبات، حکم به بلوغ می شود ;و اگر ممکن نیست یا طفل ادعا کند با
دواء نبات شعر محقق شده است، قول طفل قطع نظر از استصحاب حجت است ;از باب قبول دعواي چیزي که لا یعلم إلا من قبل
المدعی، بنابراین، نوبت به قسامه نمی رسد ;و علی فرض قسامه، اول قسامه حق مدعی است قسامه او مقدم است ;و اگر قسامه
نداشت یا امتناع کردند از قسم، خود مدعی قسم می خورد و موافقین او اگر کسی را موافق داشت ;والا خود او قسم می خورد و
تکرار می کند تا حد نصاب ;و اگر قسم نخورد، قسامه متوجه منکر می شود. 2 در آن صورت و در صورت سوم مورد قسامه
هست. س 537 : در صورتی که دندان لق شده قابل درمان باشد و قصاص به همان اندازه ممکن باشد، آیا قصاص جاري می شود؟



صفحه 52 از 122
باسمه جلت اسمائه مقتضی عموم ادله قصاص مثل آیه کریمه (السن بالسن) ثبوت قصاص است. س 538 : در صورتی که دندان لق
شده در حکم دندان فاسد باشد و باید توسط پزشک کنده شود، آیا قصاص جاري است؟ و در فرض جریان قصاص، آیا براي
قصاص آن، دندان جانی به همان صورت لق می گردد یا کنده می شود؟ باسمه جلت اسمائه مماثلت در قصاص معتبر است، و این
عنوان موجب آن است که دندان جانی به همان صورت لق گردد ;و با عدم امکان، دیه واجب می شود. س 539 : با عنایت به این
که: هرگاه شخصی که چشم هاي او صحیح است، چشم سالم اعور (یک چشم) را در آورد، اعور علاوه بر قصاص یک چشم جانی
می تواند نصف دیه را نیز دریافت کند، و می تواند دیه کامل را بگیرد: (این حکم مختص به موردي است که اعوریت به جنایت
جانی نباشد ;والا فقط قصاص می تواند بکند.) الف: اگر چشم سالم اعور را کور کند ولی آن را قلع نکند، آیا باز هم همین حکم
جاري است؟ باسمه جلت اسمائه قصاص بلی و دیه خیر. س 540 : ب: اگر جانی نیمی از بینایی چشم سالم اعور را از بین ببرد و
قصاص آن ممکن باشد، آیا علاوه بر قصاص باید نصف دیه آن را بپردازد؟ باسمه جلت اسمائه خیر، دادن نصف دیه لازم نیست.
س 541 : ج: اگر جانی نیمی از بینایی چشم سالم اعور را از بین ببرد و قابل قصاص نباشد، مقدار دیه آن چقدر است؟ باسمه جلت
اسمائه نصف دیه آن را باید بپردازد. س 542 : د: به طور کلی آیا قصاص در قسمتی از منفعت بینایی در فرض امکان قصاص جائز
است؟ باسمه جلت اسمائه بلی، جائز است. س 543 : اگر ولی بچه اي به خاطر تربیت کردن فرزند، او را طوري بزند که موجب دیه
بشود (قرمز یا کبود شود) آیا دیه به عهده ولی است؟ باسمه جلت اسمائه بلی، به عهده ولی است. س 544 : هرگاه ولی دم قبل از
این که روح از بدن مقتول خارج شود، به سمت قاتل که در حال فرار بوده شلیک کند و در نتیجه، اول قاتل کشته و ساعتی بعد
روح از بدن مقتول خارج شود، آیا ولی دم مرتکب قتل عمدي شده که موجب قصاص است؟ باسمه جلت اسمائه حق قصاص از
جانی بعد از مردن مجنی علیه ثابت می شود، به مقتضاي آیه کریمه و روایات ;بنابراین، اگر ولی دم قبل از موت جانی او را بکشد
ولی جانی حق اقتصاص از قاتل را دارد ;و در این فرض، اگر ولی شلیک کند به قاتل و قبل از مرگ قاتل مجنی علیه اول بمیرد، باز
ولی دم محکوم به قصاص است ;چون قتل منتسب به او قبل از استحقاق بوده است. س 545 : آیا شرعاً حبس ابد از مجازات هاي
تعزیري محسوب می شود و حاکم شرع می تواند در برخی از جرایم تعزیري مرتکب را به حبس ابد محکوم کند؟ باسمه جلت
اسمائه در مورد کسی که دیگري را به قتل شخص ثالثی امر می کند و مأمور مجبور است در عمل، آمر محکوم می شود به حبس
ابد. بنابراین، می توان گفت که در مجازات هاي تعزیري با نظر حاکم شرع حبس ابد از آن مجازات ها محسوب شود.
دیه سقط جنین
س 546 : اگر به خاطر اضطرار شرعی بچه را سقط کنیم، آیا دیه به عهده ما می باشد؟ باسمه جلت اسمائه خیر، دیه لازم نیست. س
547 : در مواردي پزشکان به صورت قطع، نظر می دهند که جنین مثلا به علت نداشتن جمجمه یا... زنده متولد نخواهد شد. در
فرض مزبور، آیا سقط جنین در دو فرض ذیل جائز است یا خیر؟ و در صورت جواز، آیا رضایت زوج نیز لازم است؟ الف ادامه
حمل موجب عسر و حرج مادر است؟ باسمه جلت اسمائه در این فرض، سقط جائز است. س 548 : ب ادامه حمل هرچند
مشکلاتی را براي مادر در پی دارد، اما وضعیت به مرحله عسر و حرج نرسیده است؟ باسمه جلت اسمائه به مقتضاي قاعده چون آن
چه سقط می شود حیاتی ندارد، سقط جائز است. س 549 : در صورت مثبت بون جواب (جواز) آیا از باب دفاع می توان ضمان را
(دیه جنین) منتفی دانست؟ آیا ضمان عاقله تکلیفی است یا وضعی؟ باسمه جلت اسمائه ضمان عاقله تکلیفی است. س 550 : در
دوران بین وجود مادر و حمل او در رحم که روح دارد، به واسطه لاحرج و لا ضرر اسقاط جنین براي مادر جائز است ;اما آیا بر
پدر دیه اي هست؟ باسمه جلت اسمائه چنان چه ضرر به حدي است که اسقاط جائز شود، باز دیه لازم است ;ولی کسی که
متصدي اسقاط است، ارث نمی برد. س 551 : اگر زنی عمداً یا شبه عمد سقط جنین کرد و به شوهر خود، در زمان حیات او دیه را



صفحه 53 از 122
نداد، آیا دیه را به وارث یا خیرات براي او بدهد؟ باسمه جلت اسمائه در مواردي که دیه مال شخص خاصی است، باید به ورثه داده
یعنی اختلال کامل یا نسبی در ساختار یا عملکرد دستگاه عصبی جنین به هر علتی که نهایتاً « عقب افتادگی جنین » : شود. س 552
منجر به تولد نوزاد زنده نشود، و در صورت تولد با فاصله کوتاهی بمیرد، یا دچار اختلال ذهنی یا جسمی باشد به نحوي که موجب
حرج مادر گردد، آیا ملاك تشخیص عرف پزشکی و تأیید متخصصین ذي ربط است. باسمه جلت اسمائه عقب افتادگی جنین به
ناقص الخلقه بودن » : امور ذکر شده صحیح است، ولی جواز سقط جنین بدون صورت تزاحم دلیل ندارد و بلاوجه است. س 553
عبارت است از عدم تشکیل و یا اختلال در تشکیل یا تکامل یک یا چند عضو بدن به هر علت به طوري که جنین زنده متولد « جنین
نشود، و در صورت تولد، با فاصله کوتاهی بمیرد یا معلول جسمی یا ذهنی باشد به صورتی که موجب حرج مادر گردد، اعم از آن
که این معلولیت با اختلال ظاهري همراه باشد یا نباشد. آیا ملاك تشخیص عرف پزشکی و تأیید متخصصین ذي ربط است. باسمه
جلت اسمائه از آن چه در امر سابق بیان شد، حکم این امر هم ظاهر می شود.
نذر و قسم