گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
افرادي که مجالست با آنان باعث تعالی روح است






اشاره
درباره افرادي که معاشرت و همنشینی با آنان، براي پیشرفت و سیر علمی و عملی انسان زیان آور است، به زودي بحث میکنیم و
اینک به ذکر نمونههایی از افرادي که معاشرت با آنان سیر معنوي را سرعت میبخشد میپردازیم:
1 - مجالست با علماي ربّانی
از آنجا که مجالست و همنشینی با افراد آثار فراوانی دارد، مخصوصاً اگر انسان احترام و محبّت خاصی براي آنان قائل باشد، پیغمبر
اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: لاتَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ عالِمٍ اِلاَّ عالِمٌ یَدْعُوکُمْ... اِلَی الْاِخْلاصِ.( 91 ) نزد هر عالمی ننشینید! مگر
دانشمندي که شما را از ریا باز میدارد و به سوي اخلاص فرا میخواند. شما را به سوي خدا میخواند؛ به سوي آل اللَّه دعوت
میکند و هدفش از گفتار و راهنمائیش دعوت به سوي خود نیست. همنشینی و مجالست با این گونه علماي ربّانی در شما اثر
میگذارد و شما را با معارف نورانی اهل بیتعلیهم السلام آشنا میسازد. آنان قلب شما را با محبّت خاندان وحی پیوند میزنند و با
اعمال ننگینِ منافقان تاریخ، آشنا ساخته و نفرت شما را از آنان بیشتر میکنند.
-2 مجالست با ابرار و صلحا
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در فرمایشات خود دوستان و یاران خود را در مورد مصاحبت و مجالست راهنمایی و ارشاد
نمودهاند و به آنان تأکید فرمودهاند که همنشینان خود را از میان افراد پرهیزکار و مؤمن انتخاب نمایند و از مجالست با افراد
دنیاپرست و بیهدف پرهیز کنند. در سفارش مف ّ ص لی که آن حضرت به عبداللَّه بن مسعود نمودهاند، این چنین فرمودهاند: یَابْنَ
اَلْاَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقینَ « : مَسْعُودِ فَلْیَکُنْ جُلَساؤُكَ الْاَبْرارَ وَاِخْوانُکَ الْاَتْقِیاءَ وَالزُّهَّادَ، لِاَنَّ اللَّهَ تَعالی قالَ فی کِتابِهِ
92 ) اي پسر مسعود، همنشینان تو باید افراد نیک باشند و برادران تو باید اشخاص متقی و زاهد باشند؛ زیرا خداوند در قرآن ).(93)»
فرموده است: در آن روز )روز قیامت( دوستان، بعضی با بعضی دیگر دشمن هستند، مگر پرهیزکاران. همان بزرگوار در وصیّتی که
به اباذر نمودهاند، فرمودهاند: یا اَباذَرِّ لاتُصاحِبْ اِلاَّ مُؤْمِناً.( 94 ) اي اباذر هم سخن براي خود انتخاب مکن، مگر فرد مؤمن را. زیرا
شیرینی زندگی، همنشین بودن با اولیاء خدا و مردان خودساخته است. در گفتاري حیاتبخش حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام به
صفحه 44 از 85
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میگویند: هَلْ اُحِبُّ الْحَیاةَ اِلاَّ لِخِدْمَتِکَ وَالتَّصَرُّفِ بَیْنَ اَمْرِكَ وَنَهْیِکَ وَلِمَحَبَّۀِ اَوْلِیائِکَ.( 95 ) آیا
زندگی را دوست دارم؛ جز براي خدمت تو و اطاعت امر و نهی تو و براي محبّت دوستان تو؟! ارزش زندگی و ماندن در جهانی که
همهاش رنج است، به خاطر وجود اولیاء خدا و مردان خودساختهاي است که در دنیا به سر میبرند. وگر نه، همان گونه که دنیا در
نظر حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام بیارزش میباشد، زندگی در آن نیز بیارزش، رنج آور و ناراحت کننده است. بنابراین تنها
وجود مردان خداست که مردان خدا را به زندگی در دنیا - نه خود دنیا و زر و زیور آن - علاقهمند میسازند. بنابراین آنچه که
زندگی در دنیا را براي مردان خدا شیرین میکند، وجود اولیاءاللَّه و افراد خودساختهاي است که برخوردِ با آنان، یاد خدا و اهل
بیتعلیهم السلام را در دل انسان زنده میکند. این است شیرینی و شادي و نشاط زندگی در دنیا براي شخصیّتهایی که دنیا را
فروختهاند.
همنشینان خود را بشناسید
باید میان کسانی که در جستجوي نام و نان هستند و افراد اندکی که هدفی جز نشر نام و مرام اهل بیتعلیهم السلام ندارند، فرق
بگذارید و آنان را از یکدیگر تشخیص دهید و قبل از آزمایش و امتحان افراد، نسبت به آنان اطمینان خاطر نداشته باشید وگرنه
مسئول ضلالت، گمراهی و یا توقّف و رکود خویش خواهید بود. حضرت جواد الأئمّهعلیه السلام میفرمایند: مَنِ انْقادَ اِلَی الطُّمَأْنِینَۀِ
قَبْلَ الْخُبْرَةِ، فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَکَۀِ وَالْعاقِبَۀِ الْمُتْعَبَۀِ.( 96 ) کسی که قبل از آزمایش به افراد اطمینان ورزد، نفس خود را در معرض
هلاکت قرار میدهد و سرانجامی سخت خواهد داشت. بیشتر کسانی که در راه به چاه افتادهاند یا از چاه درآمده و گرفتار چاله
شدهاند، بر اثر حسن ظنّ، زود فریفته شدن و عدم تحقیق و جستجو به دام شیّادان افتادهاند. اگر آنان با پیروي از مکتب اهل
بیتعلیهم السلام قبل از دل بستن و ارادت، به جستجو و امتحان مدّعیانِ دستگیري و ارشاد، میپرداختند، خود را در معرض هلاکت
و گمراهی قرار نمیدادند. به این دلیل ما باید دوستان و همنشینان خود را بشناسیم و پس از شناخت صحیح و کافی به آنان اعتماد
کنیم. شناخت صحیح در صورتی بدست میآید که آنان را آزمایش نمائیم. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: یُعْرَفُ
النَّاسُ بِالْاِخْتِبارِ.( 97 ) مردم به وسیله امتحان شناخته میشود. پس چرا به همه اعتماد کنیم و حاضر به مجالست و رفاقت با همه گونه
افراد باشیم؟ ما باید برنامه زندگی خود را بر طبق فرمایشات هدایتگر اهل بیتعلیهم السلام قرار دهیم و بر مبناي گفتار آن
بزرگواران آینده خود را درخشان سازیم. . . .
گروههایی که همنشینی با آنان مانع پیشرفت است
اشاره
خاندان وحی در میان فرمایشات خود، پرهیز از مجالست و رفاقت چند گروه از مردم را به ما دستور و هشدار دادهاند:
1 - همنشینی با کوتاه فکران
آنان که مایلند در اجتماع داراي شخصیّت شناخته شده و ارزشمندي باشند، باید در شناخت دوستان و اطرافیان خود سعی کرده و
سابقه و اعتبار مردمی آنان را در نظر داشته باشند. دوستان ناشناخته و یا آنان که به ضعف رأي و یا صفات دیگري که مورد قبول
مردم نیست شناخته شدهاند، نه تنها کمک و پشتیبان انسان در مشکلات نیستند؛ بلکه همواره مشکلی بر مشکلات دیگر میافزایند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: وَاحْذَرْ صَحابَۀَ مَنْ یَفیلُ رَأْیُهُ وَیُنْکَرُ عَمَلُهُ، فَاِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ.( 98 ) از مصاحبت
صفحه 45 از 85
با افراد ضعیف الرأي، که رفتار آنان مورد پذیرش مردم نیست، برحذر باش؛ زیرا که اعتبار رفیق به رفیق اوست. از آنجا که قضاوت
مردم، بر جنبههاي ظاهري استوار است، همیشه ارزش افراد را همانند ارزش دوستان آنان میدانند. از این جهت باید از دوستی با
افراد ضعیف الرأي که رفتارشان از نظر مردم بیارزش است، دوري نمائید؛ تا هم از تأثیر منفی حالات روحی آنان محفوظ باشید و
هم از نظر اجتماعی در ردیف آنان نباشید. این است رهنمود اولین امام و راهنماي عالم هستی حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام. ارج
نهادن بر این رهنمودها و درس آموختن و به کار بستن آنها در برنامه زندگی، آیندهاي درخشان و پربار براي شما به ارمغان
میآورد. رفتار روزانه خود را بر مبناي رهنمودهاي مکتب غنیِّ تشیع قرار دهید؛ تا به سعادت جاویدان نائل شوید. ببینید مرحوم سید
عزیزاللَّه تهرانی که از اخیار زمان خود بود، چگونه با کنارهگیري از کوته نظران توانست به فیض بسیار عظیم معنوي نائل شود. او
میگوید: در نجف اشرف به مجاهدات و ریاضتهاي شرعی مانند نماز و روزه و دعاها اشتغال داشتم و لحظهاي از مراقبه، غفلت
نمیورزیدم. هنگامی که براي زیارت مخصوصه عید فطر به کربلا مشرف شدم، در مدرسه صدر مهمان یکی از دوستان بودم و
بیشتر اوقات را در حرم مطهّر حضرت سیدالشهداءعلیه السلام مشرّف بودم و گاهی براي استراحت به مدرسه میرفتم. یک روز وارد
حجره شدم، عدهاي از دوستان جمع بودند. سخن از بازگشت به نجف اشرف به میان آمد. از من سئوال کردند: شما چه وقت
مراجعت میکنید؟ گفتم: شما بروید، من امسال قصد زیارت خانه خدا را دارم و پیاده به سوي محبوب میروم. در زیر قبّه حضرت
سیّدالشهداءعلیه السلام هم دعا کردهام؛ امیدوارم دعایم به اجابت برسد. دوستان و همراهان همه مرا استهزاء کردند و گفتند: سیّد
معلوم میشود از کثرت ریاضت و عبادت دماغت خشک گردیده، چگونه با ضعف مزاج و عدم بضاعت، پیاده در بیابانها بدون
توشه میتوان سفر کرد. در همان منزل اوّل بازخواهی ماند و در چنگال عربهاي بیابان نشین گرفتار خواهی شد. چون سرزنش از
حدّ گذشت و گفتار مرا از عقل و خرد دور پنداشتند، با حالتی غضبناك از اطاق بیرون آمدم و با قلب شکسته و چشم گریان بسوي
حرم مطهّر روان شدم و به هیچ چیز توجّه نمیکردم؛ در حرم، زیارت کوتاهی کردم و متوجّه به سوي بالايِ سر حرم مطهّر شدم؛ در
محلّی که همیشه در همان جا نماز و دعا میکردم نشستم و به گریه و توسّلم ادامه دادم. ناگاه دست یداللّهی که دائره کاف و نون
قضا و قدر، در قبضه اوست و قضایاي ازل و ابد حرفی از سرنوشت او میباشد، بر شانه من وارد آمد. به جانب دست شریف سر بلند
کردم، سروري دیدم در لباس اعراب، ولی با فارسی مرا به نام خواند و فرمود: آیا میل داري پیاده به خانه خدا مشرّف شوي؟ عرض
کردم: بله. فرمود: پس قدري نان خشک که یک هفته تو را کافی باشد با یک آفتابه و احرام تمام، همراه بردار و در فلان روز و
ساعت همین جا حاضر شو و زیارت وداع را انجام بده تا با یکدیگر از این مکان مقدّس به سوي مقصد حرکت نمائیم. عرض کردم
سمعاً و طاعۀً چشم. از حرم بیرون رفتم، مقداري گندم مهیّا نمودم و به بعضی از زنانِ فامیل دادم تا برایم نان تهیّه کنند. رفقا همه به
نجف مراجعت نمودند. روز موعود فرا رسید. وسائلی که تهیّه نموده بودم، برداشتم و در مکان معیّن در حال زیارت وداع بودم که
آن بزرگوار را ملاقات کردم. از حرم بیرون آمدیم و از صحن و سپس از شهر خارج شدیم. مقداري راه رفتیم؛ نه آن سرور مرا به
سخنِ شیرین از شکرش، سرافراز فرمود و نه من مصدّع اوقات مبارکه آن حضرت شدم. مدّتی گذشت تا به غدیر آبی رسیدیم.
فرمود: اینجا استراحت کن، خوراکت را بخور و خطّی بر زمین کشید فرمود: این خطّ قبله است، نماز را به جاي آور، چون عصر شد
نزد تو میآیم. آن سرور روانه شد؛ من همان جا ماندم، خوراك خورده وضو گرفتم و نماز خواندم. چون عصر فرا رسید، آن
بزرگوار تشریف آورد و فرمود: برخیز برویم. چند ساعتی راه رفتیم، به آب دیگري رسیدیم. باز خطّی بر زمین کشید و فرمود: این
خطّ، قبله است؛ شب در اینجا بمان من صبح میآیم و چند ذکر به من تعلیم فرمود. تا آنکه هفت روز به این گونه گذشت و از راه
و مسافرت هیچ خسته و رنجور نشدم. صبح روز هفتم فرمود: در این آب مانند من غسل کن و لباس احرام بپوش و همچنان که من
لبیک میگویم تو هم بگو. در همه امور، در رفتار و گفتار، از آن حضرت پیروي نمودم. باز ساعتی راه رفتیم تا نزدیک کوهی
رسیدیم. صداهایی به گوشم رسید، عرض کردم: این صداها چیست؟ فرمودند: از کوه که بالا رفتی، شهري را خواهی دید، داخل
صفحه 46 از 85
آن شو، آن گاه از من کناره گرفت. من پیش رفتم و تنها از کوه پائین آمدم وارد شهري بزرگ شدم. پرسیدم اینجا کجاست؟
و آن هم بیتاللَّه الحرام است. ناگاه به خود آمدم و از حال خویش آگاه شدم، دانستم با آن که بخت من بیدار بود، » مکّه « : گفتند
ولی من در خواب غفلت بودم. بیاندازه تأسّف خوردم؛ چرا در این همه مدّت آن حضرت را نشناختم و روي از نور صورت مبارك
( وجهاللّهی برتافتم. در هنگامی که پشیمانی سودي نداشت، پشیمان شدم و از دست جهلِ بد اندیش، به پیشِ عقل شکوه بردم.( 99
با توجّه و دقّت در تشرّف مرحوم سید عزیزاللَّه تهرانی، متوجه میشویم نعمت بزرگ تشرّفی که براي او حاصل شد، در سایه
کنارهگیري از دوستانی بود که در مسائل معنوي داراي نظرات کوتاه و سطحی بودند. اگر او تحت تأثیر وسوسه آنان قرار
میگرفت؛ هیچ گاه به نعمت عظماي تشرّف نائل نمیشد. زحمات و ریاضاتی که انجام داده بود، او را آماده براي کنارهگیري از
دوستان کوتاه نظر نمود و سرانجام به فیض ملاقات امام زمان ارواحنا فداه رسید.
2 - همنشینی با گمراهان
آن گاه که امکان مبارزه و پیکار با دشمنان دین وجود ندارد، باید به مبارزه منفی دست زد. با مبارزه منفی، میتوان به دشمنان دین
ضربه زد و آنان را از رسیدن به مقاصدشان جلوگیري نمود. کنارهگیري، بیاعتنایی و عدم صحبت و مجالست با دشمنان دین و
بدعتگزاران، نوعی مبارزه منفی به شمار میآید. این گونه رفتار، اگر وسیله شکست آنان نباشد، حدّاقل یک نوع حفاظت از شرّ
نیرنگهاي آنان به شمار میآید. امام صادقعلیه السلام در روایتی میفرمایند: لاتَصْحَبُوا اَهْلَ الْبِدَعِ وَلاتُجالِسُوهُمْ فَتَصیرُوا عِنْدَ النَّاسِ
کَواحِ دٍ مِنْهُمْ، قالَ رَسُولُاللَّهصلی الله علیه وآله وسلم: اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ وَقَرینِهِ( 100 ) با بدعتگزاران صحبت نکنید و با آنان
مجالست ننمائید؛ زیرا به خاطر مصاحبت و مجالست با آنان، در نزد مردم همانند یکی از آنان میشوید. آن گاه فرمودند: پیغمبر
اکرمصلی الله علیه وآله وسلم فرمودهاند: انسان به دین رفیق و فرد نزدیک به خود، میباشد. بنابراین با دوري کردن و پرهیز از
مجالست با آنان، هم از خطر بدنامی و هم از لحاظ تأثیر فکري در امان میمانید.
3 - مجالست با هواپرستان
همنشینی با دوستان هواپرست و آنان که هیچ گونه توجّهی به عالم معنی و آخرت ندارند، ایمان را از قلب افراد مؤمن میرباید و
باعث حضور شیاطین گمراه کننده میشود. مجالسی را که هواپرستان آن را تشکیل میدهند و کنار یکدیگر مینشینند، حربه بسیار
مؤثّري براي نابودي حقّ و حقیقت بشمار میرود. دشمنان اهل بیتعلیهم السلام از صدر اسلام، بارها از تشکیل این گونه اجتماعات
به نفع مقاصد شیطانی خود، سود جستهاند. اوّل مظلوم عالم حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گونه اجتماعات را جایگاه حضور
( شیاطین میدانند و این حقیقت را در نهج البلاغه چنین بیان میفرمایند: مُجالَسَۀُ اَهْلِ الهَوي مُنْسِأَةٌ لِلْإِیمانِ وَمُحْضِ رَةٌ لِلشَّیْطانِ.( 101
همنشینی با مردمِ هواپرست، ایمان را از خاطرهها بدست فراموشی میسپارد و سبب حضور شیاطین میشود. حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام در خطبهاي دیگر یکی از صفات بهترین بندگان خدا را، دوري از مردم هواپرست ذکر مینمایند و
میفرمایند: اَحَبُّ عِبادِ اللَّهِ اِلَیْهِ عَبْداً ... خَرَجَ مِنْ صِ فَۀِ العِمی وَمُشارَکَۀِ اَهْلِ الْهَوي.( 102 ) محبوبترین بندگان خدا نزد وي، بندهاي
است ... که از کوردلی رهیده و از شرکت با اهل هوي دوري گزیده است. نشست و برخاست با افرادي که اهل فسق و فجورند و
انس با آنان، چنان در زندگی دیگران مؤثّر است که نه تنها مردم معمولی، بلکه گاهی نیکان جامعه نیز - اگر با آنان مجالست کنند
- در کردار و رفتارشان، اثرات سوء و منفی ایجاد میشود؛ به گونهاي که صفات نیک را از آنان سلب میکند و آنان را در ردیف
( افراد شریر جامعه قرار میدهد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مُجالَسَ ۀُ الْاَبْرارِ لِلْفُجَّارِ تُلْحِقُ الْاَبْرارَ بِالْفُجَّارِ.( 103
( همنشینی نیکان با اهل فسق و فجور، آنان را به فجّار ملحق مینماید. و در روایت دیگري میفرمایند: اِیَّاكَ وَمُصاحَبَۀَ الْفُسَّاقِ.( 104
صفحه 47 از 85
از هم سخن بودن با فسّاق، پرهیز کن. اینها نمونهاي است از دستورات خاندان وحیعلیهم السلام که هشداري عمومی براي همه
انسانها است. بنابراین افرادي که در جستجوي حقیقتند و در راه رسیدن به مقاصد عالی گام برمیدارند، باید از رفاقت با دوستانی
که هدفشان تنها رسیدن به مادّیات است و از یاد خدا و ذکر آلاللَّه غافلند، دست بردارند؛ زیرا کسانی که اراده آنها فقط حیات و
زندگی دنیا است و به آینده خویش نمیاندیشند، صلاحیّت براي دوستی و رفاقت ندارند. خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید:
105 ) از کسی که از یاد ما روي گردانیده و ارادهاي جز زندگی دنیا ندارد، ).» فَاعْرِضْ عَمَنَّ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَلَمْ یُرِدْ اِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا «
دوري کن. زیرا هدف این گروه، تنها زر اندوزي و بهرههاي مادّي دنیا است و هر چه بیندوزند، به جستجوي بیشتر از آن میروند؛
قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما « : گوئی که در آرزوي گنج قارون هستند. قرآن به این واقعیّت تصریح فرموده است
106 ) آنان که اراده زندگی دنیا را دارند، گفتند: اي کاش همانند آنچه به قارون داده شده، از آن ).» اوُتِیَ قارُونَ اِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ
ما بود! بدرستی که او داراي بهره عظیم است. این گونه افراد بر فرضی که مال قارون را بدست آورند، باز در جستجوي ثروت و
قدرت بیشتر هستند. آیا مصاحبت، رفاقت و همنشینی با این گونه افراد هواپرست، انسان را به خدا نزدیک میکند یا به سوي دنیاي
فانی میکشاند؟! این گونه افراد همچون شمشیر برنده که جان شیرین را از پیکر افراد خارج میکند، ارزش همنشینان خود را از بین
میبرند. حضرت امام جوادعلیه السلام میفرمایند: اِیَّاكَ وَمُصاحَبَۀَ الشَّریرِ فَاِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَیَقْبُحُ اَثَرُهُ.( 107 ) از
مصاحبت و همنشینی با فرد شریر، پرهیز کن؛ زیرا که او همانند شمشیرِ از نیام کشیده است ظاهري نیکو و اثري قبیح دارد. با بدان
کم نشین که بدمانی خو پذیر است نفس انسانی من ندیدم سلامتی ز خسان گر تو دیدي سلام ما برسان همان گونه که مصاحبت با
بزرگان و اولیاء خدا دلیل بر عقل و فهم انسان است، مجالست با اشرار خلاف آنست. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودهاند:
لَیْسَ مَنْ خالَطَ الْاَشْرارَ بِذي مَعْقُولٍ.( 108 ) کسی که با اشرار همنشینی کند فرد معقولی نیست. زیرا همنشینی با فرد شریر، ارزشهاي
حیاتی را ویران میکند و انسان را نسبت به اخیار و اولیاء خدا بدبین مینماید. گمانهاي پسندیده و حسن ظنّ به افراد صالح و
شخصیّتهاي خودساخته و مهذّب، بر اثر همنشینی با افراد گمراه و شریر، تبدیل به پندارهاي اشتباه نسبت به آنان میشود. این واقعیت
( را اوّل مظلوم عالم حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گونه بیان فرمودهاند: صُ حْبَۀُ الْاَشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِ بِالْاَخْیارِ.( 109
مصاحبت با اشرار، باعث پندار زشت و سوء ظنّ نسبت به اخیار میشود. زیرا نه تنها بودن در نزد آنها و دیدار آنان آثاري ناپسند
دارد، بلکه گفتار زهرآلود آنان نیز، انسان را به گمراهی و فساد میکشاند.
4 - همنشینی با شکّاکان
بسیاري از افراد، بر اثر رفاقت و گفتگو با افراد گمراه و تشکیک آنان، مسائل واضح بر ایشان بصورت مشکلی بزرگ جلوهگر
میشود. این روایت منسوب به امام صادقعلیه السلام است که فرمودهاند: لاتُجالِسْ مَنْ یَشْکُلُ عَلَیْهِ الْواضِحِ.( 110 ) با کسی که امر
واضح بر او مشکل است، مجالست مکن. این گونه افراد بر اثر اندك بودن اطلاعاتی که از دین دارند، وسوسههاي شیطان در آنان
رسوخ مینماید و آنها را به همنشینان خود القاء میکنند. دوستان آنان نیز بر اثر ضعف پایههاي اعتقادي، این گونه شبهات را پذیرا
میشوند و در نتیجه افراد پاك ولی ساده لوح، بر اثر رفاقت با افراد شکّاك، همرنگ آنان میشوند. حضرت امام صادقعلیه السلام
فرمودند: مَنْ جالَسَ اَهْلَ الرَّیْبِ فَهُوَ مُریبٌ.( 111 ) کسی که با اهل شکّ مجالست کند، او نیز گرفتار شکّ میشود. گویند ز مرگ
سختتر چیزي نیست باور منما که هست، گویم به تو چیست با مردم بد سرشت محشور شدن سخت است ز صد هزار مردن و
زیست
نتیجه بحث
صفحه 48 از 85
براي جذب شدن به سوي خوبیها، همنشینی با بزرگانِ خودساختهاي که سوختهاند و خود را ساختهاند، نقش اساسی و فراوان دارد.
از مصاحبت با این گونه افراد استفاده کنید و بر نیروهاي روحیِ خود بیفزائید. مجالست با شخصیّتهاي بزرگی که مردم را به سوي
خدا و آلاللَّه دعوت میکنند، باعث تعالیِ روح و افزایش ارزشهاي معنوي میشود. این حقیقتی است بزرگ که مکتب اهل
بیتعلیهم السلام آن را به ما میآموزد. بنابراین از آن غفلت نورزید و با نشستن در محضر بزرگان دین و فراگرفتن دستورات و
راهنمائیهاي آنان، اعتقادات قلبی خود را بیمه نمائید و آنها را در اعماقِ قلب خود جاي دهید. از همنشینی با افراد گمراه، هواپرست،
کوتاهفکر و شکّاك، دوري کنید تا سرمایههاي اعتقادي شما تاراج نشود و از گزند شیاطین جنّ و انس محفوظ بمانید. در صورتی
که شرایط همنشینی با افراد را رعایت کنید، راه خود را به سوي مقاصد عالی هموار میسازید. با بدان کم نشین که صحبت بد
گرچه پاکی، تو را پلید کند آفتابی به این بزرگی را پارهاي ابر ناپدید کند
8براي تکامل روحی به تجربه نیازمندید
نه تنها پیشرفت در تحصیل علم و دانش و رسیدن به مقامات عالی علمی و نه تنها به دست آوردن مراتب معنوي و روحی؛ بلکه
رسیدن به هر گونه هدفی که رسیدن به آن مشکل است، احتیاج به تجربه، بلکه نیاز به تجربهها دارد. در این باره حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: ... وَکُلُّ مَعُونَۀٍ تَحْتاجُ اِلَی التَّجارِبِ.( 112 ) هر امر مشکلی که کمک لازم دارد به داشتن تجربهها
نیازمند است. انسانی که در جستجوي مقامات بزرگ و رسیدن به هدفهاي عالی است، باید از تجربههاي گوناگون شخصی و
همچنین تجربههاي کسانی که به آن هدف رسیدهاند، استفاده کند؛ تا بتواند هر چه زودتر به مقصد خویش نائل گردد.
تجربه و زمامداري
پیکره عدالت و مظلومیّت تاریخ، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام دارا بودن تجربه را، از شرایط حتمی سرپرستان امور میدانند. آن
بزرگوار در ولایت نامه خود به جناب مالک اشتر - که راهنماي همه نسلها براي پیاده کردن عدالت است - چنین میفرمایند: ثُمَّ
انْظُرْ فی اُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمْ اِخْتِباراً، وَلاتُوَلِّهِمْ مُحاباةً وَاَثَرَةً، فَاِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَالْخِیانَۀِ وَتَوَّخَ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَۀِ
وَالْحَیاءِ مِنْ اَهْلِ الْبُیُوتاتِ الصَّالِحَۀِ.( 113 ) به امور کارگزاران خود بنگر، و آنان را با آزمایش به کارها بگمار، و سرپرستی کارها را
به خاطر میل خود و رأي شخصی، به آنان مده؛ زیرا که میل شخصی و استبداد، کانون ستمها و خیانتهاست؛ و از میان کارگزاران،
اهل تجربه و حیا را که از خاندانهاي صالح هستند، انتخاب نما. در این فرمان، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام براي لایق بودن
سرپرستی کارها، دارا بودن اموري را شرط میدانند: آنان علاوه بر آن که باید داراي حیا بوده و از خانوادههاي صالح برخواسته
باشند، باید در کارهایی که به آنها واگذار میشود، داراي تجربه باشند؛ تا بوسیله استفاده از تجربههائی که داشتهاند، بتوانند زمام
کارها را بدست گرفته و از عهده آن به خوبی برآیند. فرمان حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام درباره انتخاب و گزینش افراد با حیا و
با تجربه، براي جلوگیري از وقوع پیش آمدهاي ناگوار و ناشایست است.
تجربه در مسائل علمی و صنعتی
» جابر بن حیّان « تجربه نه تنها در امور مملکتی بلکه در مسائل علمی و یافتن تازههاي علم و دانش، نقش مؤثّري دارد. به این جهت
تجربه را براي رسیدن به مقامات علمی، یکی از شرایط مهم میداند. او به جاي واژه تجربه که امروزه متداول است، واژه تدبیر را به
کار برده و شرط اساسی یک دانشمند حقیقی را انجام تدبّرات میداند. او میگوید: دانشمند واقعی کسی است که تجربه را پیشه
کند؛ کسی که این روش را به کار نبندد، نمیتوان او را دانشمند دانست. در ارزش تجربه، در تمامی صنایع )علوم(، همین بس که
صفحه 49 از 85
صنعتگري که در کار خویش تجربه را به کار میبندد، روز بروز بر مهارتش افزوده میشود؛ امّا صنعتگري که تجربه نمیکند،
( همچنان راکد میماند.( 114
تجربه، عقل را افزایش میدهد
تجربه نه تنها بر نیروي علمی و مهارت انسان میافزاید، بلکه افزایش دهنده قدرت عقلی انسان نیز میباشد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام انسان را علاوه بر عقل ذاتی و طبیعی، داراي عقل تجربی میدانند و میفرمایند: همان گونه که میتوان از عقل طبیعی
استفاده نمود، از عقل تجربی نیز میتوان بهرههاي فراوان گرفت. این گفتار از فرمایشات آن حضرت است: اَلْعَقْلُ عَقْلان: عَقْلُ الطَّبْعِ
وَعَقْلُ التَّجْرِبَۀِ وَکِلاهُما یُؤدّي اِلَی الْمَنْفَعَۀِ، وَالْمَوْثُوقُ بِهِ صاحِبُ الْعَقْلِ وَالدّینِ.( 115 ) عقل دو قسم است: 1- عقل طبیعی 2- عقل
تجربی، و هر دو قسمِ عقل، باعث منفعت و سود میشود و به کسی باید اطمینان نمود که صاحب عقل و دین باشد. بنابراین هر چه
تجربه انسان بیشتر شود، بر عقل تجربی او افزوده میشود. باید براي ازدیاد عقل و تکامل آن، دست به تجربه زد و با به دست
آوردن تجربه و عمل بر طبق دریافتهاي تجربی، به تکامل عقلی دست یافت. علاوه بر روایت گذشته، گفتاري شیوا از حضرت امام
حسینعلیه السلام نقل شده است که آن حضرت میفرمایند: طُولُ التَّجارِبِ زیادَةٌ فِی الْعَقْلِ وَالشَّرَفِ وَالتَّقْوي.( 116 ) طولانی شدن
تجربهها، در عقل و شرف و تقواي انسان میافزاید. بر اساس این فرمایشات، درك میکنیم کسانی که برنامههاي سنگین و پر
مسئولیّت را متعهّد میشوند، باید داراي تجربه باشند تا به این وسیله علاوه بر عقل ذاتی، از عقل تجربی نیز استفاده نمایند و بر
قدرت عملی خود بیفزایند.
تجربه یا راه فرار از نیرنگ
نکته دیگري که باید به آن توجّه داشته باشیم اینست که: جهان کنونی ما بازار شیّادان و دنیاپرستان است. آنان با نقشههاي
گوناگون و طرحهاي شگفت آور، مردم ساده لوح را فریب داده و گمراه مینمایند. ما باید از راه گریز، آگاهی داشته باشیم و آن
را به دیگران بیاموزیم. تجربه یکی از راههاي فرار از نیرنگ آنان است. با تجربه میتوانیم افراد را بشناسیم و به این وسیله از فریب و
نیرنگ آنان در امان باشیم. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ لَمْ یُجَرِّبِ الْاُمُورَ خُدِعَ، وَمَنْ صارَعَ الْحَقَّ صُرِعَ.( 117 ) آن
کس که کارها را تجربه نکند، نیرنگ میخورد و آن کس که با حقّ گلاویز شود، به زمین خواهد خورد. تجربه، انسان را هوشیار
مینماید و بر اطّلاع و آگاهی انسان میافزاید. انسانِ با تجربه، انسانِ دنیا دیده و کار آموختهاي است که از فریب خوردن شیّادان و
گمراه کنندگان محفوظ میماند. بر اثر تجربه، راهها از چاهها شناخته میشود و مردان خود ساخته از افرادِ به دنیا پرداخته، تشخیص
داده میشوند. سعادت از آن کسی است که راه راست را دقیقاً بشناسد و از افتادن در چاله و چاه خود را نگه دارد. و شقاوت نتیجه
عمل افرادي است که از تجربهها اندرز نمیگیرند و خود را به گرفتاریهاي گذشته مجدّداً گرفتار میکنند.
دوستان در دشواریها، تجربه میشوند
با سختیها و تلخیها، میتوان دوستان واقعی را شناخت و میزان صداقت آنان را بدست آورد. مصائب و گرفتاریهائی که براي اهل
بیتعلیهم السلام پیش آمد و همچنین غیبت امام عصر ارواحنا فداه، وسیله بزرگی براي آزمایش و شناخته شدن شیعیان واقعی بوده
و هست؛ زیرا تنها پیروان راستین حاضرند از رهبران خود حتّی در سختترین شداید حمایت وپشتیبانی کنند و در امتحان و تجربه
سرافراز باشند. به این جهت آن گاه که حضرت یوسف علینبیّنا و آله و علیهالسّلام از زندان آزاد شد، بر در زندان نوشت: هذا
قُبُورُالْاَحْیاءِ وَبَیْتُالْاَحْزانِ وَتَجْرِبَۀُالْاَصْدِقاء وَشِماتَۀُ الْاَعْداءِ.( 118 ) زندان، قبور زندگان و خانه غمها و وسیله تجربه دوستان و سرزنش
صفحه 50 از 85
کردن دشمنان است. بنابراین سختیها و گرفتاریها به هر گونه و به هر صورتی که باشد، وسیلهاي است که انسان میتواند با آن،
دوستان خود را آزمایش کند و میزان دوستی آنان را تجربه نماید. دشمنان واقعی آنانند که به ظاهر لباس دوستی را پوشیدهاند؛ ولی
در مواقع خطرناك، دوستان را رها کرده و از دشمنان، بیشتر ضربه میزنند. سختیها و گرفتاریها، محک تجربه و وسیله شناخت این
گونه افراد است.
از تجربهها درس بیاموزید
تجربههاي خوب و بد، تلخ و شیرین در زندگی، ما را براي زندگی بهتر آماده میسازد و توانایی آن را دارد که بهترین درس عبرت
براي آینده ما باشد؛ تا بوسیله آن، اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و براي استفاده در آینده از برنامههاي مفید اطّلاع داشته باشیم.
اگر ما از تجربه درس نیاموزیم، از چه برنامهاي میتوانیم بهرهمند شویم؟! حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: وَمَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ
اللَّهُ بِالْبَلاءِ وَالتَّجارِبِ، لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَ یْءٍ مِنَ الْعِظَ ۀِ.( 119 ) کسی را که خداوند بوسیله گرفتاریها و تجربهها سود نرساند، از هیچ گونه
موعظهاي بهرهمند نخواهد شد. بنابراین از گرفتاریها و تجربههائی که براي شما رخ میدهد، باید بهترین استفاده را ببرید و خود را
آماده زندگی بهتر بنمائید.
از تجربه دیگران استفاده کنید
تاریخ شاهد جریانات بزرگی است که باید به عنوان تجربه از آنها درس عبرت بگیرید، و از نتایج خوب و بدي که مردم در
زمانهاي گذشته از رفتار و کردار اجتماعی و فردي دیدهاند، استفاده کنید؛ زیرا پند گرفتن از تجربه، اختصاص به آنچه را که خود
انجام دادهاید، ندارد؛ بلکه از تجربه دیگران نیز باید بهرهمند شوید. گاهی موانع بزرگ و مشکلات زیاد، انسان را از رسیدن به
هدف، مأیوس و ناامید میسازد؛ ولی استفاده از تجربههاي دیگران، موانع و مشکلات موجود را برطرف میسازد و ناامیدي را به
امیدواري تبدیل میکند؛ از این رو دیگر براي بدست آوردن راه حلّ، نیازي به تکرار تجربه و یافتن راه حلّ نیست. این، اندرزِ افراد
کهنسالی است که سرد و گرم دنیا را چشیدهاند؛ زیرا آنان دوستان و نزدیکان خود را به استفاده از تجربههاي دیگران سفارش
است. او در وصیّتهاي خود گفته است: خُ ذُوا مِنْ اَهْلِ التَّجارِبِ.( 120 ) فرا گیرید از اهل » عوف بن کنانه « کردهاند. یکی از آنان
تجربه. زیرا هر کس که جویاي کاري است، باید از آنان که در آن رشته داراي تجربه هستند استفاده کند و از تجربههاي آنان
بهرهمند گردد.
راه بهرهگیري از تجربه دیگران
مراجعه به تاریخ و بررسی حالات تاریخ سازان در زمانهاي دور و نزدیک و کیفیّت نفوذ آنان در میان جامعه و بررسی علل واقعی
سقوط آنان مخصوصاً از تجزیه و تحلیل تاریخ بنی اسرائیل و حکومت فرعونهاي ستمگر بر آنان، میتوانیم تجربههاي بزرگی در
زندگی اجتماعی و فردي خود داشته باشیم. تجزیه و تحلیل شخصیّت و ویژگیهاي مردان بزرگ، راه خوبی براي شناخت آنان است.
ما باید زندگی معنوي شخصیّتهاي بزرگ را بررسی کنیم. رفتار و کردار آنان، بهترین تجربه و درس عبرت براي ما است. اعمال
شخصی افراد گذشته، باید درس تجربه براي ما باشد، و کردار اجتماعی مردم در زمانهاي گذشته، باید درس تجربه براي اجتماع ما
باشد. ما باید با بررسی حالات بزرگان، از تجربههاي فردي و اجتماعی آنان در زمانهاي گذشته و جریاناتی که براي آنان پیش
آمده است، استفاده کنیم. به عنوان مثال میتوان گفت: بررسی و تحلیل علل غیبت و ظهور انبیاء گذشته، و امکان تشرّف و ارتباط
شخصیِ برخی از افراد با آنان در زمان غیبت آن بزرگواران، میتواند براي ما راهنماي خوب و تجربهاي بزرگ باشد که به آگاهی
صفحه 51 از 85
ما در مسئله غیبت و ظهور امام عصر عجّل اللَّه تعالی له الفرج بیفزاید. استفاده بردن و بهرهمند شدن از تجربیّات شخصی و تجربههاي
دیگران، از نعمتهاي بسیار بزرگ خداوند است که همه افراد از آن برخوردار نیستند. و فراموش نمودن نتیجههایی که انسان از
تجربههاي گوناگون دیده است، دلیل بر کم سعادتی انسان است. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام می فرمایند: اِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حَرُمَ
نَفْعَ ما اُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَالتَجْرِبَۀِ.( 121 ) انسان شقی، کسی است که از منفعت عقل و تجربهاي که به او داده شده است، محروم بماند.
کسی که از تجربه استفاده نکند، همچون مسافري است که بدون راهنما، بیابانها را دایرهوار بپیماید و پس از مدّتها رنج و مشقّت به
مکان اولی خود باز گردد، این گونه افراد تنها نتیجهاي که از مسافرت بدست میآورند، رنج و زحمتی است که وجود آنان را فرا
میگیرد و به جاي تحصیل سود و منفعت، خود را به زحمت انداخته و عمر خود را به تباهی میکشانند. از این جهت، به مقتضاي
عقل، انسانِ خردمند، باید تجربهها را به خاطر بسپارد و از تجربههاي خوب و بدِ خود و دیگران درس عبرت بیاموزد و در نتیجه،
تجربههاي گذشته آموزش دهنده رفتار آینده او باشند.
تجربههائی که آموختهاید از یاد نبرید
عقل و خرد، اساس نگهداري و به خاطر داشتن تجربهها است. آنان که از نیروي عقلی کامل برخوردار نیستند، تجربههاي زندگی را
به دست فراموشی میسپارند و در موارد ضروري که باید از آنها استفاده کنند، هیچ گونه توجّهی به تجربههاي گذشته نمینمایند؛
ولی خردمندان درسی را که از تجربه میآموزند، هیچ گاه بدست فراموشی نمیسپارند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در وصیّت
خود به حضرت امام حسن مجتبیعلیه السلام میفرمایند: وَالْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارِبِ وَخَیْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَکَ.( 122 ) عقل، حفظ
تجربهها و به خاطر داشتن آنها است و بهترین تجربهها، تجربهاي است که تو را پند دهد. بنابراین حفظ همه تجربههاي تلخ و شیرین
شخصی و یا آنچه بوسیله دیگران به تجربه رسیده است، و همچنین استفاده از آنها در موارد لازم، دلیل بر خردمندي انسان است؛
زیرا به یاد داشتن تجربهها و درس آموختن از آنها، از نیروي عقل سرچشمه میگیرد. در روایت دیگري حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام میفرمایند: مِنَ التَّوفیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَۀِ.( 123 ) از توفیقات الهی، به خاطر سپردن تجربههاست. هر چه را که تجربه شده، - اگرچه
توسّط دیگران باشد - باید حفظ کرد و به موقع از آن استفاده نمود. در این صورت توفیق الهی شامل انسان میشود. بنابراین،
بهترین تجربه آن است که انسان از آن درس بیاموزد؛ عبرت بگیرد و در برنامههاي آینده خود آن را به کار گیرد. پس اگر تجربه به
دست فراموشی سپرده شود، سودي ندارد و از آن بهرهاي برده نمیشود. همان گونه که تکرار تاریخ، بسیاري از مسائل فراموش
شده را زنده میکند، همین گونه با گذشت زمان و ورق خوردن صفحات زندگی، بسیاري از تجربههاي تلخ گذشته تکرار شده و
دو مرتبه تجربه گذشته در حافظه نقش میبندد. پس چه بهتر که در مسیر رسیدن به هدفهاي بزرگی که انتخاب کرده و در آن
تجربههایی بدست آوردهاید، آنها را به خاطر سپرده و از آنها پند و اندرز بگیرید و نگذارید به خاطر غفلت از تجربههاي گذشته،
تاریخِ زندگی شما، تکرار شود و پس از گذشت سالها، همان نتائج و تجربههایی را که قبلًا دیده بودید، دو مرتبه با آنها روبرو
شوید. آري روش مردان بزرگ دین، به خاطر سپردن و استفاده از تجربههایی بوده است که خود یا دیگران آنها را آموخته و
اندوختهاند. با استفاده از این برنامه میتوانید از وقت و فرصتی که دارید، استفاده بیشتري نموده و توفیقات ارزندهتري را نصیب
خود گردانید.
نتیجه بحث
آنان که اهداف بزرگ را در سر میپرورانند و در پی مقاصد عالی علمی و عملی هستند، باید به وسیله تجربه، به قدرتهاي علمی و
معنوي خود بیفزایند. تجربه، افزایش دهنده مهارت و نیروي علمی و عملی شما است؛ زیرا بوسیله تجربه، عقلِ تجربی شما فزونی
صفحه 52 از 85
مییابد؛ دوستان واقعی خود را بهتر میشناسید و از نیرنگ مکّاران در امان میمانید. با حفظ تجربههایی که اندوختهاید، میتوانید
کمبودهاي گذشته را جبران نموده و آینده خود را درخشان سازید. لزومی که براي وجود استاد و معلّم در آموزش هر دانشی وجود
دارد، بر اساس تجربیّات علمی و عملی اوست. با استفاده از تجربیّات خود و شخصیّتهاي بزرگ، میتوانید نیروهاي خفته خود را
بیدار کنید و با بهرهگیري از آنها، بر فراز فضاي جهان ناشناخته و اسرار آمیز سیر نمائید. بنابراین به تجربه نیازمندید. یک نصیحت
بشنو از من کاندر آن نبود غرض چون کنی رأي مهمی، تجربت از پیش کن مصلحت از لفظ دینداري کامل عقل جو مشورت با
رأي نزدیکان دوراندیش کن
9مخالفت با نفس یا حاکمیّت بر خویشتن
انسان بوسیله مخالفت با نفس و کنترل خویشتن، میتواند به نیروهاي فوق العاده روحی دست یافته، و از انرژیهاي عجیب روح که بر
اثر تهذیب نفس کمکم شکل میگیرد، بهرهمند شود. انسان میتواند در اثر تشکّل و شکل گیري نیروهاي روحی، بسیاري از
مشکلات خود و همچنین افراد دیگر را به آسانی برطرف سازد. همان گونه که موافقت با نفس، از سازمان یابی نیروهاي روحی،
جلوگیري میکند و آنها را پراکنده میسازد، مخالفت با نفس و حاکم بودن بر خویشتن، نیروهاي پراکنده روحی را جمع میکند و
آنها را سازمان میدهد و کارساز مینماید. میتوانیم اثر مخالفت با نفس را به سدّي تشبیه کنیم که در برابر مسیرهاي مختلف آب
قرار گرفته، و نه تنها از هدر رفتن آنها جلوگیري میکند، بلکه بر اثر اجتماع آبها، بهترین تولید کننده نیروي برق میگردد و سبب
روشنایی شهرها و به کار افتادن کارخانههاي بزرگ میشود. مخالفت با نفس نیز نه تنها مانع هدر رفتن انرژیهاي روحی و آسمانی
در انسان میشود، بلکه بر اثر اجتماع و جمع شدن قواي روحی، یک انسان معمولی را مبدّل به یک انسان فوق العاده، صاحب اراده
و باشخصیّت مینماید. عقل به منزله همان سدّ است که خداوند آن را در انسانها قرار داده است، تا بوسیله آن، نفس را مهار کرده و
قواي روحی را متمرکز نماید. آیا شما حاضرید به وسیله مخالفت با نفس، از نیروهاي بزرگی که خداوند در نهادتان قرار داده است،
استفاده کنید؟ همان گونه که در زیر زمین و اعماق آن، دفینههاي پر قیمت و گرانبها وجود دارد، در پشت پرده هواهاي نفسانی ما
نیز، نیروها و قواي عجیب روحی وجود دارد و همان گونه که اگر انسان خاکها را کنار بریزد، به دفینههاي گرانبها دست مییابد،
اگر هواهاي نفسانی را کنار بگذارد، به قدرتهاي بزرگ روح دست مییابد. همان گونه که موافقت با نفس، نیروهاي روحی و
انرژیهاي آسمانی را نابود میکند و از سازمان یابی و شکل گیري آنها جلوگیري مینماید؛ اگر با نفس به مخالفت پردازید و
هواهاي نفسانی را ترك کنید، قدرتهاي روحی در شما ظاهر میشود و قلب شما داراي حیات میشود. در این صورت از قدرتهاي
بزرگی برخوردار خواهید شد که خود نیز از وجود آن دچار شگفتی و تعجّبخواهید شد! حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله
وسلم میفرمایند: بِمَوْتِ النَّفْسِ یَکُونُ حَیاةُ الْقَلْبِ.( 124 ) زنده شدن دل، با موت نفس واقع میشود. وقتی که جنبههاي حیوانی نفس
از میان برود، حالات رحمانی در او استقرار مییابد و زمان زنده شدن و حیات قلب فرا میرسد. در این روایت در ضمن جملهاي
کوتاه، پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم دریاي بیکرانی از انوار معارف را بیان فرمودهاند. با حیات قلب، توانائیهاي روحی و
معنوي ایجاد میشود و قدرت بینظیرِ معنوي سامان مییابد.
غلبه نفس بر عقل
نیروي نفس آن قدر قوي و سرکش است که میتواند مسائل فطري انسان را تغییر دهد و او را آماده و راضی براي نابودي و قتل
نزدیکترین عزیزان خود بنماید! با این که علاقه و محبّت به نزدیکان، از مسائل فطري و طبیعی انسان است؛ ولی نفس میتواند
اوّلین فردي است که این جنایت به دست او اتّفاق » قابیل « . دوستی آنان را از دل ربوده و بغض و عداوت آنان را جایگزین آن کند
صفحه 53 از 85
125 ) نفس او، او را بر قتل برادرش آماده ).» فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ اَخیهِ فَقَتَلَهُ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرینَ « : افتاد. خداوند درباره او میفرماید
کرد، پس او را کشت و از زیانکاران گردید. بنابراین نفس، نه تنها تغییر دهنده صفات انسان است؛ بلکه بر اثر وسوسه و تحریک،
بغض و دشمنی او را در دل خود قرار داد ،» هابیل « به جاي محبّت » قابیل « تغییر دهنده مسائل فطري انسان نیز هست. همان گونه که
تا سرانجام با کشتن او، دست خود را به خون او آلوده ساخت. در این گونه موارد، نفس کاملًا بر عقل حکومت میکند؛ زیرا گاهی
قدرت نفس تا حدّي است که میتواند عقل را با همه نیرو و توانش به اسارت درآورد و از ارشاد و راهنمایی او جلوگیري نماید.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: وَکَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسیرٌ تَحْتَ هَوي اَمیرٍ.( 126 ) چه بسیار است که عقل در تحت اسارت
نفس است، و نفس در تخت امارت! بسیاري از افراد، از نیروي عقلی فراوانی برخوردارند و ذاتاً آماده براي رسیدن به اهداف عالی
هستند؛ ولی نه تنها از وجود این سرمایه پرارزش معنوي استفاده نمیکنند، بلکه با پیرویهایی که از نفس امّاره مینمایند، آن را در
تحت اسارت نفس درآورده، و قدرت راهنمائی و ارشاد عقلی را در خود نابود میکنند. بنابراین باید به درمان نفس خود بپردازید؛
تا نیروهاي عقلی را از اسارت آن نجات دهید.
نفس خود را درمان کنید
نفس، موجود عجیبی است؛ زیرا میتواند انسان را به بالاترین درجات انسانیّت بالا برد، همچنان که قدرت دارد او را در اعماق
درّههاي خوفناك رذالت رها کند. بر انسان ضروري است که نفس خود را رها نسازد و در تمایلات و خواستهها او را آزاد نگذارد.
حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند: لاتَدَعِ النَّفْسَ وَهَواها.( 127 ) نفس و خواستههاي او را، به خود وامگذار. زیرا نفس داراي
نیروئی است عظیم؛ ولی سرکش، بدخو و نافرمان! ما باید به مداواي آن بپردازیم؛ تا بتوانیم از قدرت آن استفاده کنیم. امام
( صادقعلیه السلام در پایان روایت، راه درمان نفس را بیان کردهاند. آن حضرت میفرمایند: وَکَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوي دَواها.( 128
بازداشتن نفس از آنچه را که هوس میکند، دواي اوست. با معالجه و درمان نفس، میتوانید آن را به یک قدرت سالم و رحمانی
تبدیل کنید، و از انرژي پرتوان روحی که در وجود شماست، بهرهمند شوید. با مخالفت نفس، قدرت و نیروي عظیمی که در نفس
- بالقوة - وجود دارد، به فعلیّت میرسد و امکان استفاده از آن براي شما ایجاد میشود. کسانی میتوانند آینده خود را درخشان
سازند و از انوار تابناك ولایت معصومینعلیهم السلام نورانی شوند که حالات نفسانی خود را دگرگون سازند و در آن تحوّل
اِنَّ اللَّهَ « : ایجاد کنند. در صورتی که انسان حالات نفسانی خود را تغییر دهد، حالات معنوي او نیز تغییر میپذیرد. خداوند میفرماید
129 ) براستی که خداوند تغییر نمیدهد آنچه را که بر هر قومی میگذرد، تا آنچه را که در ).» لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ
نفس آنان است تغییر دهند. بنابراین سرنوشت جامعهها و نیکبختیها و بدبختیهایی که مردم را فرا میگیرد، بر رفتار و خواستههاي
نفسانی آنان بنیان گذاري شده است.
دعا براي تهذیب نفس
براي نجات از هواها و خواستههاي نفسانی، دعا و نیایش به درگاه خداوند و توسّل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام اثري بسزا دارد.
به این جهت ائمه اطهارعلیهم السلام در دعاهاي بسیاري، ما را راهنمائی فرمودهاند که براي برطرف شدن هواهاي نفسانی دعا کنیم.
به عنوان نمونه در دعائی که در شبهاي چهارشنبه خوانده میشود، آمده است: اَللَّهُمَّ ... اَصْلِحْ ما بَیْنی وَبَیْنَکَ وَاجْعَلْ هَوايَ فی
تَقْویکَ.( 130 ) خداوندا میان من و خودت را اصلاح فرما و هوي و خواسته مرا در پرهیز از مخالفت با خودت قرار ده. در صورتی
خواستههاي انسان چیزي جز تقواي الهی نیست که داراي نفس مهذّب و ساختهشده باشد. بنابراین اگر بخواهیم از هواها و
خواستههاي پست نفسانی دور باشیم، باید براي تهذیب نفس و خودسازي دعا کنیم.
صفحه 54 از 85
خود را به مخالفت با نفس عادت دهید
هر عملی که براي خاطر نفس انجام شود، اگرچه کاري کوچک باشد، اندکی از قدرت روحی را از بین میبرد! مخالفت با نفس،
این قوا را در انسان متمرکز میسازد و ایجاد نیرو و نورانیّت میکند. مخالفت با نفس هر چه بیشتر شود، قواي روحی بیشتر میشوند
و از توان و قدرت بیشتري برخوردار میشوند. مخالفت با نفس، همراه با سختیها و مشکلاتی است که بسیاري از مردم به خاطر
همین سختیها از آن دست برمیدارند و گروهی دیگر که با هواهاي نفسانی به مبارزه میپردازند، به دلیل عدم ثبات و استقامت،
پس از مدّتی راه خود را رها میکنند و به دنبال خواهش نفس روان میشوند. توجّه به یک نکته میتواند این گونه افراد را از نظر
روحی تقویت نماید و آنان را به ادامه راهی که رفتهاند امیدوار نماید. آن نکته عبارت است از اهمیّت مسئله اعتیاد به کارهاي نیک.
سختی و زحمتی که در مخالفت با نفس وجود دارد بر اثر خو گرفتن و اعتیاد به کارهاي خوب از میان میرود؛ به گونهاي که ترك
مخالفت نفس مشکل میشود. به این جهت حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند: عَوِّدُوا اَنْفُسَکُمُ اَلْخَیْرَ.( 131 ) نفسهاي خودتان را
به کار خیر عادت دهید. زیرا بر اساس معتاد شدن به کارهاي خیر، نه تنها انسان از کارهاي زشت دست برمیدارد، بلکه به کارهاي
نیک - گرچه سنگین و پرزحمت باشد - معتاد شده و خو میگیرد. اعتیاد به هر چیزي، آن را جزء خلق و خوي انسان قرار میدهد،
بطوري که نه تنها انجام آن، مشکل چندانی ندارد؛ بلکه ترك آن رنجآور میشود. بنابراین با انجام کارهاي نیک و معتاد شدن به
آن، نه تنها مخالفت با نفس را براي خود آسان میکنید، بلکه به آن خو گرفته، بگونهاي که ترك آن براي شما رنج آور میشود.
وقتی که یک فرد خیانتکار، براي اولین بار دست به سرقت یا خیانتی دیگر میزند، در باطن احساس شرم و گناه میکند. او قلباً
میپذیرد که خود را به کار زشت و ناپسند آلوده ساخته است؛ ولی کمکم با تکرار گناه، احساس شرمندگی در او کاسته میشود؛
تا آنجا که نه تنها با ارتکاب گناه احساس شرم و گناه نمیکند، بلکه به آن معتاد شده و توانایی ترك آن براي او وجود ندارد.
همان گونه که مرور زمان و تکرار گناه براي عدهاي اعتیاد آور است و ترك آن بر ایشان مشکل میشود، به همین صورت انجام
برنامههاي سختِ عبادي با مرور زمان براي اولیاء خدا و آنان که در راه تقرّب به اهل بیتعلیهم السلام تلاش میکنند، نه تنها
زحمت ندارد، بلکه به آنها خو میگیرند؛ به گونهاي که به هیچ وجه حاضر به ترك آن نیستند، مخصوصاً با توجّه به آثار مهمّی که
از اعمال و برنامههاي خود میبینند. در این هنگام همان گونه که مخالفت با نفس براي عدهاي مشکل است، براي آنان موافقت با
نفس رنج آور میشود. بعضی از افراد براي خوگرفتن به مخالفت با نفس و از بین بردن هواهاي آن، احتیاج به مرور زمان ندارند و
یکی از » پوریاي ولی « . با یک تغییر ناگهانی تحوّلی عظیم در نفس خود به وجود میآورند و از شخصیّتی جدید برخوردار میشوند
پهلوانی بود که در شهر خودش هیچ کس با او قدرت مقابله نداشت. او به بلاد دیگر رفت و همه جا پهلوانان » پوریا « . این افراد است
را مغلوب نمود. آن گاه به قصد پایتخت حرکت کرد تا پهلوان آنجا را نیز مغلوب سازد و خود به جاي او بنشیند. آوازه قدرت او به
اطراف رسیده بود و به این سبب، وقتی بسوي پایتخت حرکت کرد، در دل پهلوان آنجا رعبِ بسیار پدید آمد و مهموم و متفکّر شد.
مادرش آثار غصّه و حزن را در او دید و از ناراحتی او سئوال کرد. وي علّت ناراحتی خود را بیان نمود. مادرش که زنی صالحه و
بااعتقاد بود، متوسّل شد و هر روز نذري میکرد. روزها حلوا میپخت و بر دروازه شهر، فقرا و ضعفاي از راه رسیده را اطعام
میکرد؛ تا روزي که پوریا به دروازه شهر رسید؛ دید زنی آنجا نشسته است و طبقی از حلوا پیش رو دارد. نزدیک آمده از قیمت
آن پرسید. زن گفت: فروشی نیست، بلکه نذر است. پوریا پرسید: براي چه نذر کردهاي؟ زن گفت: فرزندم، پهلوان پایتخت است و
اکنون پهلوانی تصمیم دارد به این جا آید تا او را مغلوب کند؛ اگر چنین شود، مال و اعتبار ما هر دو بر باد میرود. پوریا دید که زن
132 ) به خاطرش آمد. با خود اندیشید که )» یا اَیُّها الَّذینَ امَنُوا کُونُوا اَنْصارَ اللَّهِ « متوسّل به حضرت حق شده است. اینجا بود که آیه
اگر این جوان را به زمین زنم، پهلوان پایتخت سلطان خواهم شد، و اگر نفس را به زمین زنم، پهلوان پایتخت خدا میشوم؛ پس با
صفحه 55 از 85
خود گفت: براي رضاي خدا این پیرزن را ناامید نمیکنم. آن گاه روي به زن کرد و گفت: مادر نذرت قبول است. چهل دست
پرورده همراه داشت، حلوا را میان آنان تقسیم کرد و سپس به شهر وارد شد. در روز موعود، پهلوان پایتخت با رنگی پریده براي
کشتی گرفتن با پوریا حاضر شد. دست پروردههاي پوریا به او گفتند: ما به میدان او میرویم و کار او را میسازیم و بسیار اصرار
کردند؛ امّا پوریا نپذیرفت و گفت: این کار خود من است و کار دیگري نیست. پوریا چون به میدان رفت، همّت به زمین زدن نفس
خویش گماشت. پهلوان پایتخت با او به نبرد برخاست، پوریا خود را سست نمود و حریف او را بیازمود و دید که بسیار سست
است. دوباره آزمایش را تکرار کرد و چون قوي دل شد، یک باره پوریا را بلند کرد و به زمین کوبیده و روي سینهاش نشست. به
محض آن که پشت پوریا به خاك رسید، رازهایی براي او منکشف شد.( 133 ) افتادگی آموز اگر قابل فیضی هرگز نخورد آب
زمینی که بلند است گرچه آن جوان، پوریا را به خاك انداخت؛ امّا خداوند او را از اولیاء پاك قرار داد. این شعر از سرودههاي
پوریاي ولی است: گر بر سر نفس خود امیري مردي ور بر دگري نکته نگیري مردي مردي نبود فتاده را پاي زدن گر دست فتادهاي
بگیري مردي شما نیز میتوانید همچون پوریا با تصمیم مردانه و استمداد از خداوند مهربان به مخالفت با نفس پرداخته و در مدّتی
کوتاه آن را مهار کنید.
با تهذیب نفس از قدرتهاي روحی استفاده کنید
بحث در پیرامون نفس، بسیار مهمّ و جالب توجّه است که تفصیل آن به کتابی مستقلّ نیاز دارد؛ ولی اینک به صورت خلاصه
میگوئیم: همان گونه که نفس میتواند ما را از مقام فطري خویش به درجه حیوانیّت سقوط دهد، میتواند ما را در اوج مقام
( قرار دهد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ اَصْلَحَ نَفْسَهُ مَلَکَها.( 134 » تروّح « ملکوتیِ ملائک و داراي حالت نورانیِ
کسی که نفس خود را اصلاح کند، مالک آن میشود. و کسی مالک نفس خویشتن است که از قدرتهاي آن بهرهمند باشد؛ زیرا
در صورت اصلاح و تهذیب، نفس در تحت سیطره نیروي عقل درمیآید. در این هنگام هواهاي پست نفسانی کنترل میشود و
حتّی خطورات نفسانی نیز به آسانی نمیتواند صفحه ذهن را تیره و آلوده سازد. در این هنگام خواستههاي نفسانی نیز، گرایش
رحمانی مییابد و کمکم نفس همراه و همگام با عقل میشود و نه تنها از مبارزه و معارضه با عقل دست برمیدارد، بلکه پشتیبان
نیروي عقلی میشود. در صورتی که قدرتهاي نفسانی شما کاملاً در تحت سیطره قواي عقلی درآید و پشتیبان آن شود، حالت
ایجاد میشود. در این موقع میتوانید آثار مادیّت را از جسم خود برگیرید و اثرات مادّه را از او جدا کنید؛ در این هنگام » تروّح «
زیباترین و جذّابترین حالات روحی رخ میدهد...
قدرت نفس، اگر آن را کنترل کنید
نفس در مقام خود خالی از خلّاقیت نیست؛ زیرا که انشاءِ صور میکند « : یکی از بزرگان، قدرت نفس را این گونه بیان کرده است
و از این جهت نیز مظهرِ صفت خلاّقیت حق است. اي عزیز! تو هم داراي این مظهریّت هستی، ولی اثر مطلوب تو ضعیف است؛
چون وجود تو ضعیف است. دریاي آتش خلق میکنی و حال آن که حقیقت ندارد؛ زیرا که صور خیالیّه اگر قوّت گیرد، اثر پیدا
میکند. یکی از معجزات انبیاء، قوّت نفس بود که به محض اراده، خلق مینمودند. امّا چون نفس ما ضیق است، قوّت بیش از این
ندارد. از این جهت است که در بهشت، نفوسِ سعدا قوّت میگیرد و خلق میکند. پس کاري کن که این نفس در همین دنیا کامل
شود. زیرا در صورتی که نفس انسان بر اثر تهذیب و تکمیل از قدرتهاي خلّاقه برخوردار شد، به محض فکر و خطور میتواند آنچه
آري همان گونه که حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودهاند: مَنْ قَوِيَ .» را که میخواهد اراده کند و او را در خارج محقّق سازد
عَلی نَفْسِهِ تَناهی فی الْقُدْرَةِ.( 135 ) کسی که بر نفس خود قوي باشد، از نظر قدرت به نهایت میرسد. شما نیز میتوانید با یک
صفحه 56 از 85
تصمیم جدّي و اراده قوي از خداوند بزرگ استمداد نموده و با رفتار و کردار نیک در آینده خویش تحوّلی عظیم بوجود آورید و
داراي شخصیّتی جدید و قدرتی ممتاز شوید.
نتیجه بحث
خداوند انسان را به گونهاي آفریده است که میتواند از قدرتهاي عظیم روحی که در او وجود دارد استفاده کند؛ ولی نفس انسان
در تکاپو و تلاش براي نابود کردن و از میان بردن آن نیروها است. مخالفت با نفس از عوامل بسیار اساسی و از شرایط مهمِّ
خودسازي است. نفس خود را کنترل کنید تا نیروهاي عقلی رشد و پرورش پیدا کنند. شما میتوانید با مخالفت نفس، عقل خود را
نیرومند سازید و نه تنها آن نیروها را از خطر نابودي حفظ کنید، بلکه میتوانید آنها را فعّال نموده و خلّاقیت ببخشید. اگر
میخواهید از نظر قدرتهاي روحی پیشرفت نموده و به تکامل برسید، باید کاملًا مهار نفس را در دست بگیرید و آن را با مخالفت
هوي و هوس اصلاح و تهذیب نموده، و مالک نفس خویشتن شوید؛ تا قدرتهاي عجیب و فوق العادهاي که در نهاد شما قرار دارد
فعّال شده و بتوانید از آنها استفاده کنید و همچون مردان بزرگ با به کارگیري نیروهاي بزرگ روحی، بهترین خدمات ارزنده را به
دین و مکتب اهل بیتعلیهم السلام بنمائید. زد سحر طایر قدسم ز سر صدره صفیر که در این دامگه حادثه آرام مگیر بال بگشا و
صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
10 صبر، کلید گنجینه اسرار است
در تلخیهائی که صبر در بردارد، شیرینیهائی نهفته است که تلخیها را بدست فراموشی میسپارد و سختیها را براي انسان آسان
مینماید. مردان بزرگ الهی، براي رسیدن به نتیجههاي شیرین و گوارائی که در انتظار آن هستند، همواره صبر را پیشه خود
میکنند و آن را کلید گنجینه اسرار میدانند. آنان معتقدند براي دستیابی به گنجینه اسرار، باید کلید آن را - که صبر است - در
اختیار داشته باشند. حضرت امام حسنعلیه السلام در یکی از خطبههاي خود میفرمایند: فَلَسْتُمْ اَیُّها النَّاسُ نائِلینَ ما تُحِبُّونَ اِلاَّ بِالصَّبْرِ
عَلی ما تُکْرِهُونَ...( 136 ) اي انسانها آنچه را که دوست دارید به آن نخواهید رسید، مگر آن که صبر کنید بر آنچه از آن کراهت
دارید. در این گفتار، امام حسن مجتبیعلیه السلام صبر را همچون راهی مستقیم براي رسیدن به هدفهائی که مورد علاقه انسان است
میدانند و شرط رسیدن به اهداف مورد علاقه را، صبر و شکیبائی در برابر مشکلات و موانعی که وجود دارد میدانند؛ زیرا صبر
نیرو بخش، قدرت آفرین و اراده پرور است.
صبر و استقامت، اراده را قوي میکند
در بحث اراده، ثمرات مثبت آن را یادآور شدیم و لزوم وجود آن را در همه کسانی که جویاي اهداف بلند هستند متذکّر شدیم و
راههایی را براي ایجاد اراده و تقویت آن ذکر کردیم. اینک به مناسبت بحثی که در آن هستیم میافزائیم: صبر یکی از راههاي مؤثّر
براي تقویت اراده است. بر اثر آن، قدرت اراده در افرادي که صبر را پیشه خود ساختهاند، قوي میشود و با قوي شدن قدرت اراده،
137 ) صبر کن بر ).» وَاصْبِرْ عَلی ما اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْاُمُورِ « : مشکلات و سختیها به راحتی حلّ میشوند. خداوند میفرماید
آنچه به تو اصابت میکند، بدرستی که این، از امور عزیمه است. اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت درین نشیمن حرمان که موطن
خطر است مکن به دست جزع دامن صبوري چاك که آه و ناله در اینجا مصیبت دگر است کسانی که در برابر سختیها و مصیبتهائی
که به آنان هجوم آورده، استقامت میورزند، بر اثر تحمّل سختیها و مصیبتها و صبر در برابر مشکلات، اراده و عزم آنان قوي و
راسخ میشود؛ زیرا تحمّل مشکلات، گرفتاریها و مصیبتهائی که بر انسان صابر وارد میشود، نیروي اراده و مقاومت را در او تقویت
صفحه 57 از 85
میکند و آمادگی او را براي استقامت در برابر موانع دیگر میافزاید. افزایش نیروي مقاومت، گاهی آنچنان زیاد میشود که قلب او
را همچون قطعهاي از آهن میسازد؛ به طوري که داراي آمادگی براي مقاومت و پایداري در برابر همه گونه وسوسههاي شیطانی و
هواهاي پست نفسانی میشود و انسانی این چنین، میتواند تا حدّ توان خویش پذیراي امر ولایت آلاللَّه شود و عقاید و معارف
خاندان وحی را از جان و دل پذیرا شود و در امتحان صعب الهی از عهده برآید.
صبر حضرت ایّوب
حضرت ایّوب از کسانی است که در برابر بلاها و مصیبتهاي فراوان، صبر نمود و از امتحان سخت الهی به خوبی از عهده برآمد.
پیش از آن که گرفتاریهاي گوناگون او را فرا گیرد، چهل سال در نعمتهاي مختلف خداوند به سر برد. روزي هزار نفر از خوانِ
نعمت او استفاده میکردند و زمینهاي زراعتی او به حدّي بود که امر کرده بود هر انسان یا حیوان، هر چه میخواهد از زراعت او
استفاده کند. چهارصد غلام، ساربان شتران او بودند. روزي جبرئیل بر او نازل شد و گفت: ایّوب، زمان نعمتها به سر آمد و نوبت
گرفتاریها فرا رسیده است؛ آماده باش! حضرت ایّوب منتظر فرا رسیدن سختیها و مصیبتها بود. روزي پس از اقامه نماز صبح به ناگاه
صداي فریادي توجه او را به خود جلب کرد. فریاد، فریاد شبان او بود که از دل دردمندش برمیخواست. ایّوب پرسید: شبان چه
اتّفاقی افتاده است؟ شبان گفت: سیلی از دامن کوهسار برآمد و تمام گلّه را به دریا راند. در همان میان ساربان با جامه چاكزده از
راه رسید و گفت: صاعقهاي وزید و همه شتران را هلاك کرد و در این هنگام، باغبان هراسان آمد و گفت: سمومی برخاست و
درختان را به تمامی سوزاند! حضرت ایّوب میشنید و به ذکر خداوند مشغول بود؛ ناگهان معلّم پسرانش با آه و فغان رسید و گفت:
دوازده پسرت مهمان برادر بزرگتر بودند که ناگهان سقف خانه بر سرشان فرود آمد و همه از دنیا رفتند! در این زمان حال حضرت
ایّوب قدري تغییر کرد؛ ولی زود متوجّه شد و به سجده افتاد و گفت: خدایا تو را دارم همه چیز دارم. پس از آن که مال و
فرزندانش از میان رفتند، انواع بیماریها به او روي آورد و او را هدف تیر بلا ساخت. او سالها در بدترین وضع به سر برد، ولی
همچنان صبر و استقامت ورزید؛ تا سرانجام زمان امتحان به پایان رسید. او پس از سالهاي طولانی به درگاه خداوند عرضه داشت:
138 ) آن گاه دعاي او به هدف اجابت رسید و از گرفتاریها نجات یافت.( 139 ) ترسم به )» اَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَاَنْتَ اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ ...«
عجز حمل نماید و گرنه من شرمنده میکنم به تحمّل زمانه را نفس خود را براي صبر و استقامت آماده کنید عدّهاي از مردم در
برابر مشکلات و مصائب صبور و بردبار هستند؛ بر خلاف گروه دیگري که در برابر سختیهاي زندگی داراي صبر و استقامت نیستند
و طاقت تحمّل امور دشوار را ندارند. این گونه افراد، ممکن است به خاطر وارد شدن مشکلاتی که با صبر و استقامت میتوان آنها
را از میان برداشت، به جاي آن که مشکلات خود را از میان بردارند، زندگی خود را بر باد میدهند و مشکل دیگري را بر مشکل
خود میافزایند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: وَعَوِّدْ نَفْسَکَ بِالتَّصَبُّرِ.( 140 ) نفس خود را، به صبر ورزیدن عادت ده.
زیرا نفس، راحت طلب است و از سختیها و تلخیها میگریزد. کسی که تاب تحمّل سختیها و مرارتها را نداشته باشد، به مقامات بلند
دست نمییابد. از این جهت براي آن که نفس بتواند مشکلات و دشواریها را تحمّل کند، باید به او درس صبر و شکیبائی بیاموزید؛
بلکه باید او را به صبر ورزیدن معتاد کنید، تا بتوانید به هدفهاي بزرگ دست یابید؛ زیرا اکراه و اجبار در کارها سودي ندارد؛ بلکه
در بسیاري از موارد داراي اثرات منفی خواهد بود؛ حتی صبر و استقامت در صورتی نافع است که نفس، آمادگی قبولی آن را
( داشته باشد. به این جهت حضرت خضر به حضرت موسی سفارش فرمود: وَطِّنْ نَفْسَکَ عَلَی الصَّبْرِ.( 141
نفس خود را