گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
آثار یقین






-1 یقین قلب را محکم میکند
شما میتوانید قلب خود را با پند و اندرز حیات ببخشید و با نصیحت و موعظه، روح تازه در او بدمید؛ همان گونه که میتوانید به
وسیله ایمان کامل و یقین، دل را قوي ساخته و همچون کوهی استوار در برابر مشکلات و موانع بایستید. زیرا یقین اگر بصورت
کامل و قوي وجود داشته باشد، دیگر براي وسوسه و تردید راهی باقی نمیماند و ضعف و سستیها ریشهکن میگردند. به همین
جهت ما موظّف هستیم یقین خود را قوي کنیم. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: اَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَ ۀِ ... وَقَوِّهِ
بِالْیَقینِ.( 205 ) با موعظه نمودن، قلب خود را حیات بخش، و با یقین او را قوي کن. گر عزم تو در ره حق، آهنین است میدان به
یقین که راه آن یقین است در صورتی که یقین قلب انسان را فرا گیرد، دل محکم و استوار میشود و تا هنگامی که یقین قوي باشد،
راهی براي نفوذ وسوسه شیطان باقی نمیماند. از این جهت اضطراب و واهمه در وي ایجاد نمیشود و همچون سدّي آهنین در برابر
ناراحتیها و پندارهاي ناشایست استقامت میورزد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ قَوِيَ یَقینُهُ لَمْ یَرْتَبْ.( 206 ) هر
کس یقین او قوي باشد، شکّ پیدا نمیکند. گر به صورت ملَکی یا به لطافت حوري تا به معنی نرسی، از همه دلها دوري همیشه
شکّ و تردیدها چه در مسائل اعتقادي و چه غیر آن، در افرادي پیدا میشود که از یقین قوي برخوردار نیستند. کسانی که یقین در
آنها به مرحله کمال نرسیده است، در هجوم شیاطین تأثیر پذیر بوده، و وسوسههاي آنها در این گونه افراد، اثرات سوئی به جا
میگذارد؛ ولی آنان که یقین قلبشان را فرا گرفته است، همچون سدّ آهنین در برابر هجوم شیاطین پایداري میکنند. حضرت امام
باقرعلیه السلام میفرمایند: ... فَیَمُرُّ الْیَقینُ بِالْقَلْبِ فَیَصیرُ کَأَنَّهُ زُبُرُ الْحَدیِدِ.( 207 ) وقتی که یقین به دل راه یافت، آن را همچون قطعه
آهن محکم و قوي میسازد. با استحکام قلب نه تنها شکّ و تردید در مسائل اعتقادي در دل انسان ایجاد نمیشود، و نه تنها یقین
همچون دژي محکم او را حفظ میکند، بلکه به او قدرت میدهد تا بر ایمان و یقین دیگران نیز بیفزاید. اینک داستانی از ایمان و
یقینِ یکی از استوانههاي علمی شیعه را که اعتقاد به مسائل دینی را در قلوب دیگران افزود، مینگاریم: علماء شیعه با تحمّل
رنجهاي فراوان، توانستهاند از دین خدا پاسداري نموده و آن را از انحراف باز دارند. بزرگان ما در راه دفاع از حریم ولایت و اثبات
مذهب شیعه از هر گونه کوششی دریغ نورزیدهاند و بر اساس اعتقاد و یقین به مقام ارجمند اهل بیت عصمتعلیهم السلام حتّی
حاضر به مباهله با دشمنان و مخالفین دین شدهاند، و با این عمل خارهایی را که در مسیر ولایت قرار داشت، نابود نموده و از این
که نمونهاي از این فداکاریها است، حقیقت » محمّد بن احمد « راه دشمنان را به نابودي کشاندهاند. مباهله عالم جلیل القدر جناب
عقاید شیعه را حتّی براي دشمنان نمایان ساخت. او از شخصیّتهاي بزرگ شیعه است و بعضی از علماء بزرگ مانند مرحوم شیخ
مفید از او روایت نقل کردهاند. او کتابهاي فراوانی پیرامون عقاید شیعه تصنیف کرده، و از محضر پرفیض جناب قاسم بن علاء - که
از وکلاء ناحیه مقدّسه بوده - استفاده شایانی برده است. او از آنجا که بینائی خود را از دست داده بود و از نعمت خواندن و نوشتن
بیبهره بود، معلوماتی را که در سینه داشت، بوسیله کاتب به رشته تحریر درآورد و به این صورت، کتابهاي زیادي را به جامعه شیعه
عرضه داشت. او در نزد سیف الدوله همدانی منزلتی رفیع داشت و در محضر او با قاضی موصل که دست از تعصّب جاهلانه بر
نمیداشت، دست به مباهله زد. مجلس مباهله برگزار شد و قاضی موصل پس از پایان یافتن مباهله سلامتی خود را از دست داد. تب
او را فرا گرفت و همان دستی را که در مباهله بلند کرده بود، سیاه شد و روز دیگر به هلاکت رسید.( 208 ) عالم بزرگ شیعه مرحوم
احمد بن محمّد بر اثر یقین و اعتقاد کاملی که داشت با قلبی محکم و دلی استوار، بر دشمن متعصّب پیروز شد و با این کار،
حقّانیت عقاید شیعه را براي همگان آشکارتر ساخت و بذر یقین را در قلب آنان بارور ساخت. تاریخ شیعه از این نمونهها که
بزرگان دین با قلبی استوار با دشمن به مقابله پرداختهاند و اعتقاد و یقین را در قلوب دیگران ایجاد نمودهاند، بسیار دارد.
صفحه 74 از 85
نمونه دیگري است از کسانی که توانستند با یقین کامل، در ضمن جریانی بسیار جالب، دشمن را محکوم نموده و » میرفندرسکی «
چنین آورده است: » خزائن « بذر ایمان و یقین را در قلب و جان دیگران بیفشانند. این جریان را مرحوم نراقی در کتاب
در ایّام سیاحت به یکی از شهرهاي کفّار رسید و با مردم آن سامان به گفتگو نشست. روزي گروهی از آنان گفتند: » میرفندرسکی «
یکی از دلائل ما بر حقیقت داشتن عقیده ما و بطلان عقاید شما این است که معبدهاي ما نزدیک به دو هزار سال است بنا شده و
اثري از خرابی در آنها دیده نمیشود و اکثر مساجد شما صد سال باقی نمیماند و خراب میشود، و چون حقیقت هر چیزي حافظ
را همچون آهن محکم نموده بود، در جواب » میرفندرسکی « آن است، پس دین ما بر حق است. بر اساس یقین و اعتقادي که قلب
فرمود: سبب باقی ماندن معبدهاي شما و خراب شدن مسجدهاي ما این نیست، بلکه راز آن این است که در مسجدهاي ما عبادتهاي
صحیح انجام میشود، و نام خداوند بزرگ در مساجد ما برده میشود، بنا طاقت تحمّل آن را ندارد به این جهت خراب میشود. امّا
معبدهاي شما از عبادتهاي صحیح خالی است، بلکه گاهی اعمال فاسد در آنجا به عمل میآید، از این جهت سستی و خرابی در آن
پیدا نمیشود و اگر عبادتهاي ما و نام پروردگار ما در معبدهاي شما برده شود، تاب تحمّل آن را ندارد و خراب میشود. آنان
گفتند: این کاري است آسان، تو داخل معبد ما شو و در آنجا عبادت کن، تا راستگویی ما و کذب شما معلوم شود. سیّد قبول فرمود
و با توکّل به خداوند بزرگ وضو گرفت و به اهل بیت عصمتعلیهم السلام توسّل جست. آن گاه به معبد بزرگ آنان که در
نهایت استحکام بنا شده بود و قریب دو هزار سال از تاریخ بناي آن میگذشت، وارد شد. گروه بسیاري از مردم آن سامان به نظاره
و از معبد بیرون دوید! ناگهان » اللّه اکبر « : نشستند، سیّد پس از ورود به معبد، اذان و اقامه گفت و با نیّت نماز به آواز بلند گفت
سقف معبد فرو ریخت و دیوارهاي آن نیز خراب شد.( 209 ) بر اثر وقوع این کرامت، گروه بسیاري از کفّار به دین اسلام مشرّف
داشت، قلب او را محکم کرده و همچون کوه او را استوار نموده بود. » میرفندرسکی « شدند.( 210 ) اعتقاد و یقینی که
2 - یقین ارزش اعمال شما را افزایش میدهد
اگر اکسیر را به ماده کم ارزش طرح کنید، آن را به فلزي پرارزش تبدیل میکند و قیمت آن را چندین برابر افزایش میدهد. یقین
نیز همین گونه است. زیرا یقین افزایش دهنده ارزش اعمال است. عمل اندك و قلیل، اگر با یقین توأم شود، نزد خداوند ارزشش از
عمل بسیاري که با شکّ و تردید انجام شده، چندین برابر بیشتر است. حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند: اِنَّ الْعَمَلَ الدَّائِمَ
الْقَلیلَ عَلَی الْیَقینِ اَفْ َ ض لُ عِنْدَاللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْکَثیرِ عَلی غَیْرِ الْیَقینِ( 211 ) عمل اندکی که به آن مداومت شود اگرچه کم باشد، در
صورتی که با یقین همراه باشد، در نزد خداوند برتر است از عمل بسیاري که بدون یقین انجام شود. این فرمایش به گونهاي آشکار
دلالت میکند که یقین ارزش دهنده اعمال و رفتار انسان است. به طوري که فضیلت عمل قلیل که توأم با یقین باشد، بیشتر است از
عمل بسیاري که حالت یقین در آن نباشد. بنابراین یقین چون ماده اکسیر است که فلز کم ارزش را به سیم و زر تبدیل میکند. یقین
نیز این چنین است، زیرا قدرت دارد عمل کوچک و قلیل را بدلیل آن که همراه با یقین صورت گرفته است، داراي ارزش و قیمت
فراوان بنماید. توجّه داشته باشید، عمل اندکی که در پیشگاه خداوند داراي ارزش فراوان است، در بسیاري از موارد در ظاهر نیز
آثار مهمّی را دربردارد. جریانی که اینک میآوریم، شاهد گویایی بر این حقیقت است: مرحوم آیۀاللَّه العظمی خوئی در رابطه با
در صورتی که با یقین گفته شود، جریان بسیار جالبی را از شیخ احمد، خادم استاد الفقهاء مرحوم » بسم اللَّه الرحمن الرحیم « اثرات
میرزاي بزرگ شیرازي نقل کردهاند که وي گفته است: مرحوم میرزا خادم دیگري داشتند به نام شیخ محمّد که پس از فوت مرحوم
میرزا، از همنشینی با مردم کناره گرفت. روزي شخصی نزد شیخ محمّد رفت، دید هنگام غروب آفتاب چراغ خود را از آب پر نمود
و روشن کرد و چراغ کاملًا افروخته شد! آن شخص بسیار تعجّب کرد و علّت آن را از او پرسید. شیخ محمّد در جواب گفت: پس
از فوت مرحوم میرزا از غم و اندوهِ جدائی از آن بزرگوار، معاشرت با مردم را قطع نمودم و اوقات خود را در خانه بسر میبردم. دلم
صفحه 75 از 85
بسیار گرفته و حزن و اندوه شدید وجودم را فرا گرفته بود. در ساعات آخر یکی از روزها، جوانی به صورت یکی از طلّاب عرب بر
من وارد شد و با من انس گرفت و تا غروب نزدم ماند. از بیانات او به قدري خوشم آمد و لذّت بردم که تمام غم و اندوه از دلم
برطرف شد. چند روز او نزدم آمد و من با او مأنوس شدم. در یکی از روزها که با من صحبت میکرد، به خاطرم آمد که امشب
چراغم نفت ندارد. چون در آن وقت رسم چنین بود که مغازهها را نزدیک غروب میبستند و شب همه مغازهها بسته بود. از این
جهت در فکر بودم که اگر از ایشان اجازه خارج شدن از منزل براي خرید نفت بخواهم، از فیض سخنان ایشان محروم میشوم، و
اگر نفت خریداري نکنم، شب را باید در تاریکی بسر برم. چون حالت تحیّر به من دست داد، متوجّه من شده و فرمود: ترا چه شده
است که به سخنان من خوب گوش نمیدهی؟ گفتم: دلم خدمت شماست. فرمود: نه درست دل نمیدهی. گفتم: حقیقت این است
بسم اللَّه الرحمن « که امشب چراغم نفت ندارد. فرمود: بسیار جاي تعجّب است که این همه ما برایت حدیث خواندیم و از فضیلت
سخن گفتیم و این قدر بهرهمند نشدي که از خرید نفت بینیاز شوي! گفتم: یادم نیست چنین حدیثی را که میفرمائید! » الرحیم
این است که چون آن را به قصدي بگویی، آن » بسم اللَّه الرحمن الرحیم « فرمود: فراموش کردهاي که گفتم از خواصّ و فوائد
مقصود حاصل میشود؟ تو چراغ خود را از آب پر کن و به این قصد که آب خاصیّت نفت را داشته باشد، بسم اللَّه الرحمن الرحیم
بگو. من قبول کردم، برخاستم چراغ خود را به همین قصد از آب پر نمودم و در آن هنگام گفتم: بسم اللَّه الرحمن الرحیم. آن را
روشن کردم، افروخته شد و شعله کشید. از آن زمان هر گاه خالی میشود، آن را از آب پر میکنم و بسم اللَّه میگویم و روشن
میکنم. مرحوم آیۀاللَّه خوئی پس از نقل این جریان فرمودند: تعجّب این است که پس از نشر این قضیّه آن عمل از مرحوم شیخ
محمّد از اثر نیفتاد.( 212 ) همان گونه که ملاحظه کردید، گفتن یک بسم اللَّه، چون با اعتقاد و یقین تلفظ میشده، در ظاهر نیز
داراي اثر شگفت و خارقالعاده بوده است. آنان که داراي اسم اعظم هستند نیز، از اسمائی که میان همه مردم متداول است استفاده
میکنند؛ ولی آنچه که عمل آنان را از دیگران ممتاز میسازد، یقین آنان است؛ زیرا یقین آنان در تأثیر نامی که تلفّظ میکنند،
نقش اساسی دارد.
3 - یقین باطن شما را اصلاح میکند
گاهی انسان بوسیله محاسبه و بررسی، خود را ظاهراً عامل به وظیفهاي که دارد، میپندارد؛ ولی از واقعیّت و حقیقتی که در پس
پرده قرار دارد، آگاهی ندارد. به همین خاطر در تشویش و اضطراب است. نمیداند آیا رفتار و کردار او واقعاً مورد رضایت خداوند
هست یا نه؟ آیا باطن او از آلودگیها پاك است یا باطناً اسیر دست شیطان و نفس است و خود بیاطلاع است؟ و بر فرض که باطن
او آلوده باشد، چگونه میتواند از این خطر سهمگین خود را رهائی بخشد؟ آیا راه نجات از این رنج روحی کدام است؟ در پاسخ
به این سئوال میگوئیم: ملاك پاکی سریره و صلاحیّت باطنی، وجود یقین به عقاید مکتب خاندان وحی است؛ چون یقین اصلاح
کننده باطن است؛ زیرا در دعایی که در شبهاي یکشنبه قرائت میشود، آمده است: اَللَّهُمَّ اَصْلِحْ بِالْیَقینِ سَرائِرَنا.( 213 ) خداوندا،
بوسیله یقین باطنهاي ما را اصلاح فرما. کسانی که داراي یقین هستند، از ذاتی پاك و سرشتی نیکو برخوردارند، و از فساد و تباهی
دور هستند. و آنان که در باطن داراي تیرهگیها بوده و داراي سریره بد هستند، میتوانند با ایجاد یقین و تقویت آن، باطن خود را
اصلاح نمایند. یقین، نه تنها میتواند شعور و ضمیر خودآگاه شما را از تأثیر وسوسههاي شیطان در امان نگه دارد، بلکه اگر در
سریره و باطن شما فسادي وجود داشته باشد، آن را اصلاح نموده و زشتیها و بدیهاي آن را میزداید. به همین جهت پیغمبر
اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در ضمن خطبهاي میفرمایند: خَیْرُ ما اُلْقِیَ فِی الْقَلْبِ اَلْیَقینُ.( 214 ) بهترین چیزي که در قلب مؤمن القاء
میشود، یقین است. زیرا همان طور که گفتیم: یقین نه تنها شعور خودآگاه، بلکه باطن را نیز از اشتباهات اعتقادي و اخلاقی پاك
میکند.
صفحه 76 از 85
اموري که یقین را متزلزل میکنند:
1 - شکّ و تردید
انسانی که گرفتار شکّ و تردید شده است، نه تنها ارزش معنوي خود را متزلزل میسازد، بلکه تا آن هنگام که در دست شکّ و
وسواس اسیر است، داراي حالت رکود و توقّف میباشد و گامی براي پیشرفت معنوي بر نمیدارد. او براي نجات خود باید شکّ و
تردیدها را از صفحه دل پاك نماید. امام صادقعلیه السلام میفرمایند: ... اُنْفُوا عَنْ نُفُوسِکُمُ الشُّکُوكَ.( 215 ) شکّها را از نفسهاي
خود برطرف کنید. بنابراین براي حفظ ارزشهاي روحی و معنوي باید وسوسه و شکّ را از صفحه دل پاك کنید و با ایجاد ایمان و
یقین کامل، بر استحکام عقاید خود بکوشید وگرنه، نه تنها در اعتقادات شما رخنه و تزلزل ایجاد خواهد شد، بلکه در وقوع
آشوبهاي آخرالزمان شریک خواهید بود؛ زیرا شکّ و تردید از یک سو زمینه ساز فتنهها، آشوبها و آزمایشات الهی است و از سوئی
دیگر مبتلایان به شکّ و تردید را در این گونه امتحانات مردود مینماید. در دستورات خاندان وحی که امر به زدودن شکّ و
تردید فرمودهاند، نه تنها از جهت قبول در آزمایشات الهی است، بلکه به خاطر از میان بردن زمینه فتنهها، آشوبها و امتحانات خدائی
نیز امر به برطرف ساختن شکّ و تردید نمودهاند؛ زیرا همان گونه که گفتیم شکّ و تردید و گمانهاي بیمورد، زمینه ساز آشوبها و
( فتنهها است. در مناجات مطیعین به خداوند عرض میکنیم: وَاَثْبِتِ الْحَ قَّ فی سَرائِرِنا فَاِنَّ الشُکُوكَ وَالظُّنُونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ.( 216
خداوندا، حقّ را در باطن ما ثابت بگردان؛ زیرا به درستی که شکّها و ظنّها، فتنهها را بارور میکنند. با نگاه به صفحات تاریخ،
میتوانید این حقیقت را مشاهده نمائید. از صدر اسلام تاکنون فتنههاي گمراه کنندهاي که جامعه مسلمان را به گمراهی کشیده،
همواره به افرادي اصابت نموده است که یقین خود را نسبت به راه مستقیم از دست داده و گرفتار شکّ و ظنّ شدهاند. در حقیقت
شکّ وتردید وسیلهاياست براي گرفتارشدن درفتنهها و آشوبهاي گمراهکننده؛ و نه تنها به خاطر شکّ و تردید، فتنهها و آشوبها
دامنگیر انسانها میشود، بلکه وجود افراد متزلزل و شکّاك زمینه ساز فتنهها و آشوبها است.
2 - گناه
ارتکاب گناه و مخالفت با دستورات اهل بیتعلیهم السلام، آن چنان شرم آور و تباه کننده میباشد که ممکن است بهترین حالات
مردان خدا را از بین ببرد. بنابراین انجام گناه، نه تنها مانع ایجاد حالات معنوي است، بلکه داراي آن چنان قدرتی است که میتواند
حالات ایجاد شده را درهم شکسته و نابود سازد. داود رقّی این روایت را از امام صادقعلیه السلام نقل کرده است: قالَ سَمِعْتُ
اَباعَبْدِاللَّهِعلیه السلام: یَقُولُ اِتَّقُوااللَّهَ، وَلایَحْسُدْ بَعْضُ کُمْ بَعْضا، اِنَّ عیسَ ی بْنَ مَرْیَمَ کانَ مِنْ شَرایِعِهِ السَّیْحُ فِی الْبِلادِ، فَخَرَجَ فی بَعْضِ
سَیْحِهِ وَمَعَهُ رَجُلٌ مِنْ الصَّحابَۀِ قَصیرٌ، وَکانَ کَثیرُ اللُّزُومِ لِعیسَ ی بْنَ مَرْیَمَ، فَلَمَّا اِنْتَهی عیسی اِلَی الْبَحْرِ قالَ: بِسْمِ اللَّه، بِصِ حَّۀِ یَقینٍ مِنْهُ،
فَمَشی عَلی ظَهْرِ الْماءِ، فَقالَ الرَّجُلُ الْقَصیرُ حینَ نَظَرَ اِلی عیسی جازَهُ: بِسْمِ اللَّه، بِصِحَّۀِ یَقینٍ مِنْهُ فَمَشی عَلَی الْماءِ وَلَحِقَ بِعیسی، فَدَخَلَهُ
الْعُجْبُ بِنَفْسِهِ. فَقالَ: هذا عیسی رُوحُ اللَّهِ یَمْشی عَلَی الْماءِ وَاَنَا اَمْشی عَلَی الْماءِ، فَما فَضْلُهُ عَلَیَّ؟ قالَ: فَرُمِسَ فِی الْماءِ فَاسْتَغاثَ بِعیسی
فَتَناوَلَهُ مِنَ الْماءِ فَاَخْرَجَهُ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما قُلْتَ یا قَصیرُ؟ قالَ: قُلْتُ: هذا رُوحُاللَّه یَمْشی عَلَی الْماءِ وَاَنَا اَمْشی، فَدَخَلَنی مِنْ ذلِکَ عُجْبٌ.
فَقالَ لَهُ عیسی: لَقَدْ وَضَ عْتَ نَفْسَکَ فی غَیْرِ الْمَوْضِعِ الَّذي وَضَ عَکَ اللَّه فیهِ، فَمَقَّتَکَ اللَّهُ علی ما قُلْتَ، فَتُبْ اِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِمَّا قُلْتَ.
قالَ: فَتابَ الرَّجُلُ وَ عادَ اِلَی الْمَرْتَبَۀِ الَّتی وَضَ عَهُ اللَّهُ فیها، فَاتَّقُواللَّهَ وَلایَحْسُدَنَّ بَعْضُ کُمْ بَعْضا.( 217 ) داود رقّی میگوید: از امام
صادقعلیه السلام شنیدم که میفرمود: از خداوند بپرهیزید و بعضی بر بعض دیگر حسد نورزید. از شریعت حضرت عیسی بن مریم
سیاحت در بلاد بود؛ در یکی از این سیاحتها مردي کوتاه قد که زیاد ملازم آن حضرت میشد، همراه او بود؛ آنها رفتند تا به دریا
رسیدند. حضرت عیسی گفت: بسم اللَّه با یقینِ صحیحی که داشت، آن گاه روي آب به راه افتاد. وقتی که آن مرد این جریان را
صفحه 77 از 85
دید، او نیز با یقین درست گفت: بسم اللَّه و به روي آب به راه افتاد و خود را به حضرت عیسی رساند. آن گاه حالت عجب او را فرا
گرفت؛ با خود گفت: این عیساي روح اللَّه است که روي آب راه میرود، من نیز به روي آب راه میروم، بنابراین برتري او بر من
چیست؟! پس در آب فرو رفت. آن گاه از حضرت عیسی کمک خواست. حضرت عیسی او را از آب گرفته و خارج نمود. سپس
به او فرمود: با خود چه گفتی؟ او آنچه را با خود گفته بود، به حضرت عیسی عرض کرد و گفت: از این جهت مرا عجب فرا
گرفت. حضرت عیسی به او فرمود: خودت را در غیر جائی که خدا تو را در آن نهاده است قرار دادي. پس خداوند به سبب آنچه
که گفتی با تو دشمنی ورزید، بنابراین بازگرد بسوي خداوند و توبه کن از آنچه که گفتی. آن گاه آن مرد توبه کرد و به رتبهاي
که خداوند او را در آن قرار داده بود برگشت. پس از خداوند بپرهیزید و بعضی از شما به بعضی دیگر حسادت نورزند. این روایت
دلیل روشن و گویایی است بر این واقعیّت که گناه میتواند بهترین حالات اولیاء خدا را از دست آنان برباید و از اوج معنویّت آنان
را سقوط دهد.
یقینهاي از دست رفته
با رجوع به تاریخ و نگاه به صفحات آن، با افرادي روبرو میشویم که در مدّتی از زندگی خویش، از یقین و اعتقاد والائی
برخوردار بودهاند؛ ولی داراي استقامت و ثبات قدم نبودهاند و بر اثر گناه، ایمان و یقین خود را از دست دادهاند. یکی از این گونه
است که پس از رحلت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم، در دفاع از حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام و اهل بیت » زبیر « افراد
وحیعلیهم السلام بیشتر از همه فعّال بود و در میان یاران خاصّ آن بزرگوار مظلوم، شجاعت بیشتري از خود ظاهر ساخت؛ ولی با
بزرگ شدن فرزندانش بوسیله وسوسههاي شیطانی آنان، ایمان و اعتقادش تبدیل به شکّ و تردید و سرانجام به انکار و جنگ و
ستیز با حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام شد. آن بزرگوار درباره او میفرمایند: ما زالَ کانَ الزُّبَیْرُ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّی نَشَأَ بَنُوهُ فَصَرَفُوهُ
عَنَّا.( 218 ) همیشه زبیر از ما اهل بیت بود تا آن گاه که فرزندانش بزرگ شدند و او را از ما رویگردان نمودند. به این جهت باید در
دعاها از خداوند بخواهیم به ما یقینی عنایت کند که پس از آن شکّ و انکار ایجاد نشود. در دعاي روز جمعه که از امام صادقعلیه
السلام نقل شده میخوانید: اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ ایماناً صادِقاً وَیَقیناً لَیْسَ بَعْدَهُ کُفْرٌ.( 219 ) خداوندا، از تو مسئلت مینمایم یقینی را که
پس از آن کفر و انکار نباشد. این گونه تعبیرات، خود دلیلی است واضح که بر اثر گناه امکان از دست دادن حالت یقین و ایجاد
حالت شکّ و تردید و یا نفی و انکار وجود دارد. آنان که به مرز یقین وارد شدهاند، باید توجّه داشته باشند که نفس امّاره قوي
است، و در صورت غفلت و کم توجّهی ممکن است یقین خود را از دست داده و به کفر و انکار مبتلا شوند. از این رو باید از
خداوند خواستار یقینی باشیم که پس از آن، تزلزل وجود نداشته باشد. بنابراین قلبی که انوار تابناك یقین او را روشن ساخته و در
اعماق او جا گرفته، ممکن است بر اثر گناه، نورانیّت خود را از دست داده و حالتی دیگر به خود بگیرد. به این جهت هیچ گاه نباید
صاحبان صفات و خصلتهاي معنوي را، خودبینی فرا گیرد؛ زیرا خدائی که یقین را در قلب آنها القاء کرده است، قدرت دارد به
خاطر خودبینی آن را باز گیرد.
راههاي تحصیل