گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
موانع خود شناسی







-1 اعتیاد به کارهاي ناپسند راه خودشناسی را مسدود میکند
آیا حیف نیست با بیتوجهی به ثروتهاي روحی که در وجود ما قرار دارد، از آنها استفاده نکنیم و همچنان آنها را در قید و بند
عادتهاي بیارزش نگه داریم؟! از نظر مکتب اهل بیت علیهم السلام برترین عبادت، غلبه بر عادتهاي سوء و ناپسند است؛ زیرا اعتیاد
به هر کاري و معتاد شدن به انجام هر برنامهاي، همچون طبیعت دوّم، بر انسان حکومت میکند. به همین دلیل، حضرت
امیرالمومنینعلیه السلام عادت را طبیعت دوّم مینامند و میفرمایند: اَلْعادَةُ طَبْعُ ثانٍ.( 16 ) عادت، طبیعت دوّم است. به این جهت،
آنچه را که انسان به آن معتاد شده همانند اموري که طبیعت او بر آن امور قرار دارد، بر انسان حکومت میکند و به همین دلیل،
فردي که به اعمال زشت و ناپسند گرفتار و معتاد شده است، اگر خود را از اعتیادهاي زشت رهایی بخشد، با فضلیتترین عبادات را
انجام داده است. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلامی کوتاه چنین میفرمایند: اَفْضَلُ الْعِبادَةِ غَلَبَۀُ الْعادَةِ.( 17 ) با فضلیتترین
عبادت، غلبه یافتن بر عادت است. زیرا بر اثر غلبه بر رفتار زشت و ناپسند، راه براي رسیدن به کمالات روحی باز میشود و وسیله
رسیدن به عالیترین مقامات معنوي فراهم میگردد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: بِغَلَبۀِ العاداتِ أَلْوُصُولُ إِلی أَشْرَفِ
الْمَقاماتِ.( 18 ) غلبه بر عادتها، وصول و دستیابی به شریفترین مقامات است. نه تنها معتاد بودن به گناهان، بلکه اعتیاد به هر گونه
کار ناپسند و بیهوده مانع پیشرفت در کارهاي مهمّ و رسیدن به مسائل حیاتی است. انسان باید براي دست یافتن به ارزشهاي روحی
از پیروي عادتهاي ناپسند دوري نماید، تا بتواند به مراحل عالی کمال راه یابد. حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند: غَیْرُ
مُدْرِكِ الدَّرَجاتِ مَنْ أَطاعَ الْعاداتِ.( 19 ) کسی که از عادتها اطاعت کند، به درجات عالی راه نمییابد. زیرا اعتیاد، همچون زنجیر،
انسان را به قید و بند میکشد و راهی براي پیشرفت و ترقی باقی نمیگذارد، از این رو، راه یافتن به درجات عالی معنوي مشکل،
بلکه غیر مقدور میشود. بنابراین براي راه یافتن به مراحل کمال، دست برداشتن از هر گونه عادت به امور ناپسند و یا بیارزش لازم
صفحه 17 از 87
و ضروري است تا انسان بتواند به راحتی به تکامل روحی راه یابد. حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند: غَیِّروُا الْعاداتِ تَسْهُلَ
عَلَیْکُمُ الطَّاعاتِ.( 20 ) عادتها را تغییر دهید تا طاعتها)ي خداوند( براي شما آسان شود. از این فرمایش استفاده میکنیم، حربه شیطان
و نفس براي مشکل نمودن پیروي از دستورات خداوند، معتاد نمودن انسان به امور بیارزش است. انسان باید براي آسان شدن
پیروي از فرمانهاي الهی، حربه اعتیاد را از شیطان و نفس بازگیرد، تا به راحتی بتواند به پیروي از دستورات خداوند بپردازد و با
استفاده از راهنمائیهاي مکتب خاندان وحی به مراحل عالی انسانیت راه یابد. گلی که تربیت ز دست باغبان نگرفت اگر به چشمه
خورشید سرکشد خود روست هر انسانی داراي سرمایههاي فراوان و هنگفتی است که باید از آنها استفاده کند، ولی عادتهاي ناپسند
و بیارزش این سرمایهها را مصادره میکنند و قدرت و توانایی انسان را، از بهرهمند شدن از قدرتها و توانائیهاي پر ارج از او باز
میگیرند. انسانی که به عادات ناپسند معتاد شده، همچون شخص سرمایه داري است که اموال او را مصادره کرده باشند. این چنین
انسانی تا ثروت خود را آزاد نسازد، جز حسرت بهرهاي از آن ندارد. همان گونه که افراد براي خارج نمودن اموال خود از حالت
مصادره فعالیّت و کوشش میکنند، باید براي رها سازي قدرتهایی که عادتهاي گوناگون آنها را به قید و بند کشیده و مصادره
نمودهاند، تلاش نمود. . . . متأسفانه با این که اکنون جامعه بشریت با دست خود توانائیهاي عظیم روحی خود را مصادره نموده
است، گروهی فقط در تکاپوي رها سازي قدرتهاي مادّي جامعه میباشند و گروهی دیگر در مصادره اموال کشورهاي ضعیف
هستند و با این همه خود را حامیان بشر و مدافعان حقوق بشر میدانند!
-2 خود فراموشی
اشاره
علم و آگاهی انسان اگر از منبع وحی باشد، هر چه بر دانش او افزوده شود، توجه او به تهذیب و پاکسازي نفس بیشتر میشود؛ زیرا
علم و دانش اگر بر مبناي صحیح قرار داشته باشد و براي خدا تحصیل شود، با آلودگی نفس سازگار نیست. از این رو هر عالم
ربّانی به مخالفت نفس و تهذیب آن میپردازد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند: کُلَّما اَزْدادَ عِلْمُ الرِّجالِ
زادَتْ عِنایَتُهُ بِنَفْسِهِ وَبَذَلَ فی رِیاضَتِها.( 21 ) هر چه علم مرد بیشتر شود، عنایت و توجّه او به نفسش بیشتر میشود و در ریاضت دادن
آن بیشتر توجّه میکند. بنابراین علم و آگاهی، انسان را به سوي خودسازي و خودشناسی فرا میخواند و از غفلت و فراموشی از
مسائل مربوط به نفس باز میدارد.
جهل و تركِ یاد خدا، دو عامل خود فراموشی
در برابر افراد خود شناخته، کسانی هستند که از شگفتیهاي نفس و آثار آن بیخبرند و هیچ گونه علم و آگاهی نسبت به مسائل
حیاتی ندارند، از این رو نفس خود را به خود وا میگذارند و به تهذیب و تکمیل آن نمیکوشند، و به این جهت از نعمت
خودشناسی محروم میمانند. سنگی و گیاهی که در او خاصیتی هست زان آدمی به، که در او منفعتی نیست حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ جَهَلَ نَفْسَهُ أَهْمَلَها.( 22 ) کسی که جاهل به نفس خود باشد، او را به حال خود وامیگذارد .
بنابراین یکی از علل خود فراموشی، جهل و نداشتن علم و آگاهی نسبت به مسائل حیاتی نفس است، و هر چه دانش انسان در پرتو
مکتب حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام زیادتر شود، بیشتر به این مسائل میپردازد. مسئله دیگري که در خود فراموشی و رها ساختن
نفس، داراي نقش بسیار مهمّ است، گناه و ترك یاد خدا و آل اللَّه است. همان گونه که میدانیم یاد اهل بیت یاد خدا، و فراموشی
آنان فراموشی خدا است؛ زیرا همان طور که حضرت امام صادقعلیه السلام فرمودهاند: إِذا ذُکِرْنا ذُکِرَاللَّهِ.( 23 ) هر گاه از ما خاندان
صفحه 18 از 87
یاد شود، از خداوند یاد شده است. ترك یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام و فراموش نمودن آنان ، انسان را از مسائل مهم و حیاتی
وَلا « : گرفتار مینماید. خداوند در این باره میفرماید » خود فراموشی « باز میدارد و از حقائق بزرگ معنوي بیبهره میسازد و به
24 ) همچون کسانی که خدا را فراموش کردهاند پس خدا نفس آنان را از یادشان برده، )» تَکوُنُوا کَالَّذینَ نَسُوااللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَ هُمْ
» خودشناسی « نباشید. پس گناه و فراموش نمودن خدا و دستورات او، انسان را به خود فراموشی گرفتار میسازد. بنابراین باید براي
جهل و نادانی و ترك » خود فراموشی « دست برداریم و براي ترك » خود فراموشی « از » خودسازي « بپردازیم و براي » خودسازي « به
باز میدارد و با » خود فراموشی « یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام را کنار بگذاریم. پس علم و دانش و یاد خدا و آلاللَّه، انسان را از
که راه رستگاري و نجات است، میرسیم. ولی » خود شناسی « به » خود سازي « میرسیم و با » خود سازي « به » خود فراموشی « ترك
اگر نفس خود را نشناسیم، از راه نجات دور میشویم. حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ لَمْ یَعْرِفْ نَفْسَهُ، بَعُدَ عَنْ سَبیلِ
النَّجاةِ وَخَبَطَ فی الضَّلالِ وَالْجَهالات.( 25 ) هر کس نفس خود را نشناسد، از راه نجات دور میگردد و در گمراهی و نادانیها سیر
میکند. از این جهت درباره عظمت خود شناسی و معرفت نفس، حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند: لا مَعْرِفَۀَ کَمَعْرِفَتِکَ
بِنَفْسِکَ.( 26 ) هیچ معرفتی همچون معرفت تو، به نفست نیست.
نتیجه بحث
نیاز شدید دارید. آن گونه که از راهنماییهاي خاندان وحی میآموزیم: » خودشناسی « براي پیشرفت و تکامل در مسائل روحی به
و خودشناسی دست یابد، به مقامی بس بلند راه یافته و از نافعترین نوعِ معارف آگاه شده است. » معرفۀ النفس « کسی که به مقام
نفس خود را بشناسید و از قدرتها و تواناییهاي آن آگاه شوید. کوشش کنید، نیروهاي حیاتی خود را از تسلّط شیاطین رها ساخته و
ثروتهاي انبوهِ روحی خود را از مصادره بیگانگان نجات دهید! دشمنان واقعیِ ارزشهاي روحی خود را شناسایی کنید و با پیکار با
آنان به درجات عالی کمال راه یابید. هویها و هوسها و اعتیاد به زندگانی بیثمر، خطرناکترین دشمنان روح هستند و نیروهاي
روحی شما را اسیر خود میسازند. فکر و اندیشه، اراده و تصمیم، همّت، ایمان و یقین و دیگر قدرتهاي مهمّ روح خود را، از اسارت
دست یابید و به سوي درجات کمال و تعالی روح، بپرواز » خودشناسی « این گونه دشمنان آزاد نمائید و با تقویت این نیروها به
درآئید. اي نقد اصل و فرع ندانم چه گوهري؟ کز آسمان برتر و از خاك کمتري! 2علیهم السلام
2معرفت اهل بیت علیهم السلام
یکی از مباحث مهمّ در بحثهاي اعتقادي و معارف، معرفت به مقام امامعلیه السلام است. بر همگان لازم و واجب است تا آنجا که
میتوانند و در حدّ ظرفیّت خویش به مقام ائمّهعلیهم السلام پی ببرند و درس امام شناسی بیاموزند. این یک وظیفه عمومی و
همگانی است و لزوم آن مسلّم و ثابت است. امام صادقعلیه السلام به شخصی بنام زید میفرمایند: اَتَدْري بِما اُمِرُوا؟ اُمِرُوا بِمَعْرِفَتِنا،
وَالرَّدِّ اِلَیْنا وَالتَّسْلیمِ لَنا.( 27 ) آیا میدانی مردم به چه چیزي امر شدهاند؟ به آنان دستور داده شده، ما را بشناسند و عقاید را به سوي ما
ارجاع دهند و تسلیم ما باشند. بنابراین یکی از مسائل مهمّی که در باب معارف باید به آن توجّه کامل بنمائیم، معرفت مقام امامان و
تسلیم در برابر فرمایشات هدایتگر آنان میباشد. در کلمات معصومینعلیهم السلام دقت کنید تا عظمت گفتار آنان را دریابید. براي
افزایش یافتن معرفت به مقام ائمهعلیهم السلام روایت بسیار مهمّ و جالبی را که ابوبصیر از امام باقرعلیه السلام نقل کرده است
میآوریم: قالَ: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ مَعَ أَبی جَعْفَرٍعلیه السلام وَالنَّاسُ یَدْخُلُونَ وَیَخْرُجُونَ فَقالَ لی: سَلِ النَّاسَ هَلْ یَرَوْنَنی؟ فَکُلُّ مَنْ لَقَیْتُهُ
قُلْتُ لَهُ: أرَأَیْتَ أَباجَعْفَرٍعلیه السلام؟ فَیَقُولُ: لا وَهُوَ واقِفٌ حَتَّی دَخَلَ أَبوُ هارُونِ الْمَکْفوُفُ، قالَ: سَلْ هذا، فَقُلْتُ: هَلْ رَأَیْتَ أَباجَعْفَرٍ؟
فَقالَ: أَلَیْسَ هُوَ قائِماً، قالَ: وَما عِلْمُکَ؟ قالَ: وَکَیْفَ لاأَعْلَمُ وَهُوَ نوُرٌ ساطِعٌ. قالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقوُلُ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْاِفْریقیَّۀِ: ما حالُ راشِدٍ؟
صفحه 19 از 87
قالَ: خَلَّفْتُهُ حَیّاً صالِحاً یُقْرِؤُكَ السَّلامُ قالَ: رَحِمَهُ اللَّهُ قالَ: ماتَ؟ قالَ: نَعَمْ، قالَ: وَمَتی؟ قالَ: بَعْدَ خُروُجِکَ بِیَوْمَیْنِ، قالَ: وَاللَّهِ ما مَرَضَ
وَلا کانَ بِهِ عِلَّۀٌ قالَ: وَإنَّما یَموُتُ مَنْ یَموُتُ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عِلَّۀٍ. قُلْتُ: مَنِ الرَّجُلُ؟ قالَ: رَجُلٌ کانَ لَنا مُوالِیاً وَلَنا مُحِبّاً. ثُمَّ قالَ: لَئِنْ تَرَوْنَ
اَنَّهُ لَیْسَ لَنا مَعَکُمْ اَعْیُنٌ ناظِرَةٌ، اَو اَسْماعٌ سامِعَۀٌ، لَبِئْسَ ما رَأَیْتُمْ، وَاللَّهِ لایَخْفی عَلَیْنا شَیْیءٌ مِنْ أَعْمالِکُمْ، فَاحْضِ روُنا جَمیعاً وَعَوِدُّوا
اَنْفُسَکُمْ الْخَیْرَ، وَکوُنوُا مِنْ اَهْلِهِ تُعْرَفوُا فَاِنّی بِهذا امُرُ وُلْدي وَشیعَتی.( 28 ) ابوبصیر میگوید: با امام باقرعلیه السلام وارد مسجد شدم، و
مردم در حال رفت و آمد بودند. امامعلیه السلام به من فرمودند: از مردم بپرس آیا مرا میبینند؟! من با هر کس ملاقات کردم و از او
سئوال نمودم که آیا امام باقرعلیه السلام را دیدي؟ میگفت: نه؛ تا آن که فردي نابینا به نام ابوهارون وارد شد. امامعلیه السلام
فرمودند: از این مرد سئوال کن. به او گفتم: آیا امام باقرعلیه السلام را دیدي؟ ابوهارون: مگر ایشان اینجا نایستادهاند؟ ابوبصیر: تو از
کجا به این حقیقت آگاه شدي؟! ابوهارون: چگونه به آن علم و آگاهی پیدا نکنم و حال آن که امامعلیه السلام نوري است آشکار.
)یار پیشت حاضر و تو از خودي، غایب از او با خودا، آخر که گم کردي چه میجوئی بگو؟!( آن گاه ابوبصیر میگوید: شنیدم که
امام باقرعلیه السلام به مردي از اهل آفریقا فرمود: حال راشد چگونه است؟ او گفت: از آفریقا که آمدم او زنده و سالم بود و به شما
سلام میرساند. امام باقرعلیه السلام فرمودند: خداوند او را رحمت کند. مرد آفریقایی گفت: او مرد؟! امامعلیه السلام فرمودند:
آري.او پرسید: در چه زمانی؟ امامعلیه السلام فرمودند: دو روز بعد از آن که تو از آفریقا خارج شدي. مرد آفریقایی گفت: به خدا
قسم راشد نه مریض بود و نه هیچ گونه دردي داشت! امامعلیه السلام به او فرمودند: مگر هر کس که میمیرد به خاطر مرض یا درد
میمیرد؟ ابوبصیر میگوید: از امامعلیه السلام سئوال کردم: این مرد آفریقایی کیست؟ امامعلیه السلام فرمودند: او فردي از موالیان
ما و محبّ ما خاندان است. آن گاه امامعلیه السلام فرمودند: آیا عقیده دارید براي ما با شما چشمانی نظارهگر و گوشهایی شنوا
وجود ندارد. چقدر بد است آنچه به آن عقیده دارید! به خدا قسم بر ما هیچ چیزي از اعمال شما مخفی نیست. پس همه، ما را
حاضر در نزد خود بدانید و نفسهاي خود را به کارهاي خیر عادت دهید و اهل کارهاي نیک شوید تا این حقیقت را بشناسید )آن
گاه امامعلیه السلام فرمودند :( من به آنچه گفتم، فرزندان و شیعیان خود را امر میکنم. این روایت از روایات بسیار جالبی است که
از آن انوار علوم و معارف میتابد. کسی که خود را در محضر خداوند و در حضور امام خویش میداند و به اعمال نیک خو
گرفته، چگونه میتواند به اعمال ناشایست دست زند؟ نکته جالب توجّهی که در این روایت مورد نظر میباشد، این است که
امامعلیه السلام میفرمایند: ما را حاضر بدانید و نفس خود را به کارهاي نیک عادت دهید و نیکوکار شوید؛ زیرا این لازمه حضور
در محضر خداوند و امامعلیه السلام است. آنچه را که امام باقرعلیه السلام براي اعتقاد به حضور، مهم میدانند؛ خو گرفتن نفس، به
آداب و اعمال نیک است. انسان در این هنگام به مقام معرفت و درك امور غیبی و نامرئی نائل میشود، گرچه از بعضی از حواسّ
پنجگانه - مانند ابوهارون - محروم باشد. بنابراین خو گرفتن نفس به امور نیک و پسندیده، انسان را براي حالت حضور آماده
میکند و دیدگان باطنی او را همانند ابوهارون، براي معرفت به حضور امامعلیه السلام میگشاید. اینجا مقامی است که گاه نابینایان
بینا میشوند؛ همان گونه که ابوهارون نابینا، بینا بود.
گوشهاي از معارف
دریاهاي بیکران معانی، و اقیانوسهاي ژرف معارفِ الهی در کلمات کوتاه و پر محتواي خاندان وحی یافت میشود. با رجوع به این
گونه گفتارهاي بینظیر، میتوانید در بحار معارف غوطهور شده و با تابش انوار تابناکی که از سرچشمه وحی میتابد، قلب خود را
روشن و منوّر سازید و با توشه گیري از گلستان معارف اهل بیتعلیهم السلام، خوشه چین گلهاي رنگارنگ معانی قرآن و علوم و
حِکَمِ خاندان وحی شوید. اینک نمونهاي از این گونه کلمات را میآوریم؛ تا با تدبّر در آن، قلب خود را صفا بخشیده و شور و
نشاطِ معنوي را در اعماق جان خود قرار دهید: حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: کُلُّ مَعْروُفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ.( 29 ) هر چه
صفحه 20 از 87
شناخته شده، بنفسه ساخته شده است. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گفتار را در باب خداشناسی فرمودهاند، یک کلام کلّی
است که از آن نتیجههاي فراوان میتوان گرفت. براي توضیح آن میگوئیم: هر چه را که انسان میشناسد، در سطح فکر، اندیشه و
برداشتهایی است که در حدود تشخیص و میزان درك خود بدست میآورد و همانند عکسی است که از انسان یا منظره و طبیعت
گرفته میشود؛ هر چه دوربین انسان بهتر و قویتر باشد، بهتر میتواند از آن موجود عکس بگیرد و عکسی که میگیرد خصوصیات
آن را بهتر نشان میدهد. ولی هر چه باشد، عکس آن شیء است نه خود آن شیء، و نمیتوان عکس آن شیء را حقیقت و ذات
آن شیء دانست؛ زیرا عکس، هر چه زیبا و گویا باشد، عکسِ آن شیء است نه حقیقت آن. در باب معارف و شناخت خدا و اهل
بیتعلیهم السلام نیز این مسئله جریان دارد؛ زیرا هر چه ما به عظمت و قدرت خداوند پی ببریم و هر چه اهل بیتعلیهم السلام را
بهتر بشناسیم، باز به وسیله فکر و اندیشه و عقل محدود خود به عظمت آنان پی بردهایم پس باورهاي اعتقادي ما در حدّ ظرفیّت
ماست و در واقع عظمت آنان را در محدوده فهم خود درك میکنیم.( 30 ) براي آن که معرفت ما بهتر و کاملتر باشد و آنچه را که
در ذهن و فکر خود آن را میسازیم و پرورش میدهیم، بیشتر به حقیقت و واقعیت نزدیک باشد، باید عقاید و معارف خود را از
مکتب وحی بیاموزیم و با بهرهگیري از گفتار حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام در جستجوي حقائق باشیم و تسلیم فرمایشات آنان
باشیم، گرچه در سطح فهم ما نباشد؛ تا آئینه دل را با کلمات هدایتگر آنان صیقل دهیم و گرنه تیرگیِ نفس، کار خود را میکند و
انسان را به تباهی و گمراهی میکشاند. آشنایی با عقاید و معارف اهل بیتعلیهم السلام و تسلیم بودن در برابر آنان، نفس را صفا
میدهد و اعماق ضمیر ناخودآگاه را با انوار تابناك آنان روشن میسازد و اگر تکامل یابد، از اندیشهها و باورهاي اشتباهی که از
کودکی در اعماقِ حافظه او قرار دارد، - بلکه از تمامی اعتقادات غیر صحیحی که طبق قانون وراثت به وسیله ژنها از نسلهاي
گذشته در نفس قرار گرفته - پاك سازي میکند.
معارف را از چه راهی بیاموزیم
آشنایی با معارف راه سعادت و نیکبختی است؛ ما باید آنها را از سرچشمه وحی بیاموزیم تا قلب خود را با انوار تابناك آنها روشن
کنیم؛ و از کسانی که عقاید خود را از مکتب وحی نیاموختهاند، بپرهیزیم. اگر ما به گفتار آنان گوش فرا داده و در جستجوي عقاید
آنان باشیم، از صراط مستقیم دور خواهیم شد و بر اثر پیروي کردن آنان، در بیابان خشک و بی آب گرفتار سراب خواهیم شد و در
دریاي بیکران الفاظِ تهی از معنی، گرفتار گردابِ مرگبار کلمات آنان شده و به تباهی کشیده میشویم. پس همین بهتر که از اوّل
براي شناخت معارف و عقاید صحیح، به سفیران الهی - که گفتار آنان از سرچشمه وحی گرفته شده - روي آوریم و از
راهنمائیهاي آنان سود جوئیم و فرمایشات آنان را بر دیده نهاده و در سویداي قلبِ خود جاي دهیم؛ زیرا که آنان، راهِ هدایت به
سوي معارف الهی هستند. حضرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند: بِنا اِهْتَدُوا
السَّبیلَ اِلی مَعْرِفَۀِاللَّهِ.( 31 ) )ملائکه مقرّب( به وسیله ما به راهِ شناخت خداوند هدایت شدهاند. از گذشته تاکنون که روزگار تیره
غیبت ادامه دارد، انسانها از یک میلیاردم نیروهاي مغزي خود استفاده میکنند! و بقیّه آن بدون استفاده باقی میماند.( 32 ) در اینجا
این سئوال به ذهن میآید: انسانی که نمیتواند از تمامی نیروهاي مغزي خود استفاده کند و قدرت شناسائی آن را ندارد، چگونه
میتواند با یک میلیاردم نیروي مغزي خود، بدون بهرهگیري و استفاده از راهنمائیهاي صاحبان وحی، به معارف عالی راه یابد و
خداي جهان آفرین را بشناسد؟! پس همان بهتر که خود را تسلیم فرمایشات شاهدان خلقت قرار دهیم و با غرور و خودفریبی،
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا اتَّقوُاللَّهَ وَکوُنوُا مَعَ « : دیگران را نفریبیم و فریب دیگران را نخوریم. مگر خداوند در قرآن مجید نفرموده است
33 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید، از خداوند بپرهیزید و با صادقین باشید. چگونه امکان دارد انسان داراي ایمان و تقوا )» الصَّادِقینَ
باشد و بنا به فرمان این آیه شریفه با معصومینعلیهم السلام باشد، ولی اعتقادات خود را از مکاتب بیگانه بیاموزد؟! آیا این معناي
صفحه 21 از 87
مِنَ « : معیّت و هماهنگی است؟ آیا این معناي پذیرش مقام ولایت و پیروي از مکتب خاندان وحی است؟! خداوند میفرماید
34 ) بعضی از مؤمنین مردانی هستند که راست گفتهاند بر آنچه را که خداوند از آنان )» الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَ دَقوُا ما عاهَدوُااللَّهَ عَلَیْهِ
پیمان گرفته است. آري همان گونه که قرآن مجید فرموده است؛ تنها بعضی از افرادي که پذیراي ایمان شدهاند، بر عهدي که از
روز ازل بستهاند باقی میمانند؛ ولی عدّهاي دیگر آگاهانه یا ناخودآگاه از صراط مستقیم دور میشوند و به سوي دامهاي شیطان راه
یافته و گرفتار بافتههاي او میشوند و اندك اندك احترامی که باید نسبت به خاندان وحی و فرمایشات آنان داشته باشند کم
میشود. آیا این معناي پیروي از راهنمائیهاي قرآن و اهل بیتعلیهم السلام است؟ آیا اینان نیز همچون دیگران، حدیث مشهور
ثقلین را نادیده گرفته و آن را از یاد بردهاند؟! بنابراین ما باید عقاید و معارف را از قرآن مجید و از طریق اهل بیتعلیهم السلام
بیاموزیم و حقائق را از راهی که آنان راهنمایی نمودهاند فرا گیریم؛ زیرا با قیاس و رأي شخصی نه تنها نمیتوانیم به معارف و
حقایق دست یابیم؛ بلکه به بیراهه نیز کشیده میشویم و در گمراهی و ضلالت سرگردان خواهیم ماند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام در این باره میفرمایند: مَنِ اعْتَمَ دَ عَلَی الرَّأْيِ وَالْقِیاسِ فی مَعْرِفَۀِ اللَّهِ ضَ لَّ وَتَشَ عَّبَتْ عَلَیْهِ الْاُمُورُ.( 35 ) کسی که در معرفتِ
خداوند به رأي و قیاس اعتماد کند، گمراه میشود و امور بر او پراکنده )و مشتبه( میشود. بنابر این با رأي و قیاس و احتمال،
نمیتوان به معرفت خدا رسید؛ زیرا معرفتی که از راه رأي و قیاس بدست آید، به گمراهی پایان مییابد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام میفرمایند: رُبَّ مَعْرِفَۀٍ اَدَّتْ اِلَی التَّضْلیلِ.( 36 ) چه بسا معرفتی که )انسان را( به گمراهی میکشاند. ممکن است در مکاتبی ،
معارف و حقایقی نیز وجود داشته باشد ولی اگر سرانجام آن ، گمراهی باشد چه سودي دارد ؟ بنابراین آنان که به خودبینی
گرفتارند و خود را واصل به ذات میدانند و از عبادت و دعا خود را بینیاز میبینند، از معرفت بهرهاي نبردهاند. حضرت امام
صادقعلیه السلام در این باره میفرمایند: لایَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَمَلًا اِلاَّ بِمَعْرِفَۀٍ وَلامَعْرِفَۀَ اِلاَّ بِعَمَلٍ، فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَی الْعَمَلِ،
وَمَنْ لَمْ یَعْمَلْ فَلا مَعْرِفَۀَ لَهْ، اِنَّ الْاِیمانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ.( 37 ) خداوند عملی را نمیپذیرد، مگر این که با معرفت انجام شده باشد و
معرفتی وجود ندارد، مگر با عمل توأم باشد. پس کسی که داراي شناخت هست؛ معرفت او، او را به سوي عمل، راهنمایی میکند و
کسی که عمل نکند، معرفتی براي او نیست. زیرا که ایمان بعضی از بعض دیگر بدست میآید. بنابراین دست کشیدن از عبادت و
تركِ فعالیّت، گواه بر داشتن معرفت نیست، بلکه نشانه معرفت، عمل و رفتار بر طبق معارف صحیحی که انسان آموخته است،
میباشد. آنان که به مقام عالی معارف راه مییابند و قلب خود را با کسب معارف نورانی میسازند، هر چه مراحل عالیتري را
میپیمایند و عظمت خداوند را بیشتر مییابند، خود را در برابر خداوند و آل اللَّهعلیهم السلام کوچکتر میبینند و تقصیر و کوتاهی
خودشان بیشتر در نظرشان جلوهگر میشود. حضرت امام سجّادعلیه السلام میفرمایند: جَعَلَ مَعْرِفَتَهُمْ بِالتَقْصیرِ شُکْراً.( 38 ) )خداوند(
معرفت )عارفین( را به تقصیرشان، شکر قرار داده است. آنان هر چه در مقام عرفان عروج میکنند، بیشتر به عظمت خدا و تقصیر و
کوتاهی خود پی میبرند. افرادي که خود را واصل به ذات میدانند، بهتر است با معرفتِ نفس از عجب و خودبینی دست بردارند.
حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند: سُدَّ سَبیلَ الْعُجْبِ بِمَعْرِفَۀِ النَّفْسِ.( 39 ) راه خودبینی را با معرفتِ نفس مسدود کن. مایه
تعجّب است! کسی که روح و نفس خود را نشناخته و حتّی از جسم خود اطلاعی ندارد، و از مغز و خون و سایر موادّ بدن خود
آگاهی درستی ندارد؛ چگونه میتواند به معارف عالی الهی راه یابد و ذات خداي جهان آفرین را بشناسد. حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: عَجِبْتُ لِمَنْ یَجْهَلُ نَفْسَهُ کَیْفَ یَعْرِفُ رَبَّهُ؟( 40 ) درشگفتم! کسی که نفس خود را نمیشناسد
چگونه خداي خود را میشناسد؟! این گونه افراد، عجب و تکبّر یا خودبینی و خودفروشی را با خودسازي و خودشناسی اشتباه
گرفتهاند! با این همه، به ارشاد و دستگیري خلق نیز میپردازند! حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَصَّدي
لِإِصْلاحِ النّاسِ وَنَفْسُهُ أَشَدُّ شَیْءٍ فِساداً.( 41 ) در شگفتم از کسی که عهده دار اصلاح مردم میشود، ولی نفس خودش از نظر فساد،
42 ) آیا مردمان را امر به نیکی )» أَتَأْمُروُنَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ « : از هر چیزي سختتر است! خداوند در قرآن کریم میفرماید
صفحه 22 از 87
میکنید، ولی نفسهاي خود را فراموش میکنید؟! پس همان بهتر که این گونه افراد از دلسوزي براي دیگران دست بردارند و به
43 ) بر شما باد به نفسهاي )» عَلَیْکُمْ اَنفُسُکُمْ لایَضُّرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیْتُمْ « : خودسازي خودشان بپردازند. خداوند بزرگ میفرماید
خودتان، هرگاه هدایت شدید آن کس که گمراه شده به شما زیانی نمیرساند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: اَیُّهَا
النَّاسُ عَلَیْکُمْ بِالطَّاعِۀِ وَالْمَعْرِفَۀ بِمَنْ لاتَعْذِرُونَ بِجَهالَتِهِ.( 44 ) اي انسانها، بر شما باد به اطاعت )خداوند( و شناخت، نسبت به کسی که
اگر آن را نشناختید، عذري از شما پذیرفته نیست.
شناخت عارف نماها
از شرایط مهمّ و ضروري براي کسب معارف و رسیدن به مقام معرفت، آگاهی از حال افرادي است که از معارف و حقائق بوئی
نبرده و خود را در مقام ارشاد و هدایت خلق قرار میدهند. چگونه ممکن است انسان به معارف عالیه راه یافته باشد؛ در حالی که
نسبت به گمراهی و ضلالت دشمنان دین، تشکیک میکند؟! براي رسیدن به معارف، باید گمراهی مدّعیان دروغین روشن باشد تا
انسان فریفته ادّعاهاي آنان نشود. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند: وَاعْلَمُوا أنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّی تَعْرِفُوا
الَّذي تَرَکَهُ، وَلَنْ تَأْخُ ذُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَ تَّی تَعْرِفُوا الَّذي نَقَضَهُ، وَلَنْ تَمَسَّکوُا بِهِ حَ تَّی تَعْرِفُوا الَّذي نَبَذَهُ.( 45 ) بدانید که شما راه
هدایت را نمیشناسید، تا بشناسید کسی که آن را ترك کرده است، و به پیمان قرآن عمل نمیکنید تا وقتی که پیمان شکن را
بشناسید، و تمسّک به آن نمیجوئید تا وقتی که بشناسید کسی که آن را رها کرده است. شمس درخشنده چو پنهان شود شب پره
بازیگر میدان شود بسیاري از کسانی که در پی عرفان و معرفت میگردند، به یافتن اندیشههاي عرفانی اکتفا مینمایند و با پرشدن
اذهانشان از مسائل روحی، به گمانشان در عالم ملکوت سیر میکنند! در حالی که جایگاه معرفت، ذهن و اندیشه نیست و افکار
عرفانی در صورتی که از قلب و باطن برنخیزد؛ به جز غرور و منیّت حاصلی ندارد. باطن این گونه افراد، از سیاهی شب تاریکتر
است؛ زیرا که معرفت در دلِ آنان جاي نگرفته و قلبشان را روشن نساخته است و نور پر فروغ معرفت در باطن آنان تجلّی
نکردهاست. دمی با حق نبودي چون زنی لاف شناسایی تمام عمر با خود بودي و نشناختی خود را
شناخت عارفان
کسی از عرفان و معارف الهی بهرهمند است که پس از درك مسائل عرفانی، تحوّلی نشاط آفرین و روشنی بخش در باطن خود
بیابد، مگر نه اینست که حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند: اِذا تَجَلّی ضِیاءُ الْمَعْرِفَۀِ فی الْفُؤادِ هاجَ ریحُ الْمَحَبَّۀِ، وَاِذا هاجَ ریحُ
الْمَحَبَّۀِ اِسْتَأْنَسَ ظِلالَ الْمَحْبوبِ وَآثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلی ما سَواهُ.( 46 ) آن گاه که نور معرفت در قلب کسی تابناك گردد، نسیم محبّت
وزیدن میگیرد. و آن گاه که نسیم دوستی بوزد، به سایه محبوب انس میگیرد و او را بر غیر او برمیگزیند. بنابر این، اکتفا نمودن
به افکار و اندیشههاي عرفانی و پر ساختن ذهن از مسائل روحی کار ساز نیست؛ زیرا از دیدگاه مکتب اهل بیتعلیهم السلام، کسی
از معارف و مسائل عرفانی برخوردار است که بر مبناي کتاب و سنّت، معارف را در قلب خود جاي داده باشد؛ نه در ذهن و اندیشه
خود. بدیهی است در صورتی که معارف در قلب انسان جاي گرفته باشد - نه در ذهن و زبان او - تحوّلاتی مهم در روحیه و رفتار
و گفتار او ایجاد میکند. از نشانههاي مهم معرفتِ صحیح، تهذیب نفس و رها شدن از هواهاي ناشایست است. انسانی که به
معارف صحیح پی برده و با حکمت و معارف اهل بیتعلیهم السلام آشنایی پیدا کرده، از جهان فانی و تمایلات نفسانی دور
میشود و ارادهاش به سوي عالم معنی کشیده میشود. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند: مَنْ صَ حَّتْ مَعْرِفَتُهُ
اِنْ َ ص رَفَتْ عَنِ الْعالَمِ الْفانی نَفْسُهُ وَهِمَّتُهُ.( 47 ) کسی که معرفت او صحیح است، نفس او و همّت او از جهان فانی روي گردان است.
بنابراین کسانی که همّت آنان در جمع ثروت و اندوختن اموال میباشد - که سرانجام وبال آنان است - چگونه میتوانند از معرفت
صفحه 23 از 87
صحیح برخوردار باشند؟! مگر نه این است که معرفت از امور قلبی است نه ذهنی؟! در این صورت اگر کسی امواج انوار معارف،
قلب او را فرا گرفته باشد؛ چگونه میتواند غرق در امیال دنیوي و شهوات نفسانی باشد و همّت و ارادهاش در خدمت هواي نفس
باشد؟! مگر نه این است که حضرت امام سجّادعلیه السلام میفرمایند: ... اِنَّما اَهْلُ الدُّنْیا یَعْشِقُونَ الْاَمْوالَ.( 48 ) همانا اهل دنیا، به مالها
عشق میورزند! کسی که قلبش را عشق به مال و بهرههاي مادّي مانند شهرت و ریاست دنیا فراگرفته است، چگونه میتواند آن را
سرشار از انوار علوم خاندان وحی، و تابناك از معارف عالی اهل بیتعلیهم السلام بنماید؟
از صفات عارفان
بر اثر معرفت و تابش انوار معارف در قلوب عارفان، فکر و اندیشه آنان به سوي خداوند جذب میشود و توجّه آنان به سوي
خداوند مهربان جلب میگردد. از این جهت اگر چه آنان در میان مردم و با مردم زندگی میکنند؛ ولی همیشه خود را در محضر
خداوند میبینند. حضرت امام صادقعلیه السلام در این باره میفرمایند: اَلْعارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَقَلْبُهُ مَعَ اللَّهِ.( 49 ) عارف، به ظاهر
با مردم است؛ ولی قلب او متوجه به خداوند میباشد. ببینید! عرفان و عارفی را که اهل بیتعلیهم السلام معرّفی میکنند، با عرفان
بافی کسانی که میخواهند توجّه همه مردم را به سوي خود جلب کنند، چه قدر تفاوت میکند. از نظر مکتب اهل بیتعلیهم
السلام، صاحبان معرفت نه تنها با تمامی وجود متوجّه به خداوند هستند؛ بلکه خدا، روح و روان آنان را به معرفت خویش مأنوس
میسازد. در مناجات انجیلیه حضرت امام سجّادعلیه السلام آمده است: وَانَسْتَ نُفُوسَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ.( 50 ) نفوس آنان - سالکین الیاللَّه
- را به معرفت خود مأنوس نمودهاي. بر اثر انس به معارف، معرفت آنان کمکم افزایش مییابد و این افزایش همچنان ادامه مییابد
مینامند. حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند: » علوي « تا بر اثر آن به مقامات عالی معرفت، راه مییابند. این گونه عارفان را
اَلْمُؤْمِنُ عَلَوِيٌّ لِأَنَّهُ عَلا فِی الْمَعْرِفۀِ.( 51 ) مؤمن علوي است؛ زیرا که او در معرفت به مقام عالی راه یافته است. در این هنگام انوار
تابناك معارف تمامی وجود او را فرا میگیرد و از درخشش معارف الهی روح و روانش صفا و آرامش مییابد و در دریاي علوم به
گنجینههاي پر بهاء و ارزنده دست مییابد و در دریاي معارف شناور میگردد. به این گونه، همیشه بر گوهرهاي گرانبهاي معارفِ
خویش میافزاید، تا گنجینه اسرار الهی میشود و آنها را چون امانتی پرارزش در قلب خود نگهداري میکند. حضرت امام
صادقعلیه السلام میفرمایند: اَلْعارِفُ اَمینُ وَدائِعِ اللَّهِ وَکَنْزُ اَسْرارِهِ.( 52 ) عارف، امانت دار ودیعههاي الهی و گنجینه اسرار خداوند
است. بنابراین آنان که به مقام والاي عرفان حقیقی راه یافتهاند و در راه عرفانِ واقعی سلوك نمودهاند، چگونه میتوانند هر رازي را
به ارزانی بفروشند و هر گنجی را در اختیار افراد رنج ندیده بگذارند؟!
همنشینی با صاحبان معرفت
براي آشنایی با معارف، و به دست آوردن شناختِ صحیح عقاید مکتب اهل بیتعلیهم السلام، همنشینی و سخن گفتن با افرادي که
در معارفِ دین زحمت کشیده و رنج بردهاند، اثري فراوان دارد. به همین جهت در فرمایشات ائمّه اطهارعلیهم السلام ما را سفارش
به مجالست با این گونه افراد نمودهاند. حضرت امام سجّادعلیه السلام میفرمایند: جالِسُوا اَهْلَ الدّینِ وَالْمَعْرِفَۀِ.( 53 ) با اهل دین و
معرفت مجالست کنید. بر اثر همنشینی با صاحبانِ معرفت، آگاهی و شناخت واقعی انسان نسبت به حقایق دین افزوده میشود و
سخنانی که از اعماق جان آنان بر میخیزد، در وجود انسان اثر مینماید. بنابراین یکی از راههاي مهم و بسیار مؤثّر براي آشنایی با
معارف، همنشینی با بزرگان دین و معرفت است. به این وسیله میتوانید روح خود را با شنیدن سخنان آنان صفا دهید و با عقاید و
معارف خاندان وحی آشنا شوید. زیرا اینان شیعیان واقعی و پیروان راستین اهل بیتعلیهم السلام هستند و کسی که پیرو واقعی این
خاندان باشد، مردم را - نه به سوي خود - بلکه به سوي علوم و معارف و حقوق اهل بیتعلیهم السلام فرا میخواند. پس با اهل
صفحه 24 از 87
دین و معرفت همنشینی و مصاحبت کنید تا از معارف الهی این خاندان آگاه شوید.
حفظ تعادل و هماهنگی در حالات عرفانی
آنان که به مسائل عرفانی روي میآورند، براي نجات از گرفتار شدن به حالات استثنائی و غیر متعارف باید در حفظ تعادل و
هماهنگی در حالات عرفانی بکوشند. به این جهت بزرگان، نفرت را که یک حالت منفی است و نسبت به مسائل منفی باید وجود
داشته باشد، با شور و شوق که حالت مثبت است و در مسائل مثبت باید وجود داشته باشد، هماهنگ میکنند. زیرا لازمه پیشرفت در
امور معنوي تعادل و هماهنگی است. همان گونه که براي روشن شدن لامپ باید سیم منفی و مثبت، هر دو وجود داشته باشد؛ براي
روشنائیهاي معنوي نیز باید حالات مثبت و منفی با هم هماهنگ باشند و از هر یک در مورد خود استفاده شود. پس همان گونه که
ولایت اهل بیتعلیهم السلام در قلب ما باید وجود داشته باشد، برائت و بیزاري از دشمنان ولایت نیز باید در قلب ما وجود داشته
باشد. همان گونه که نسبت به اشرار و ظالمین باید داراي حالت نفرت باشیم؛ نسبت به نیکان و ابرار باید داراي حالت شوق و
اشتیاق باشیم، به همین خاطر عارفان واقعی دل زدگیها و حالت تنفّري را که از وضع جامعه و جهان دارند، با شوق و نشاط در
مسائل معنوي هماهنگ و متعادل میکنند تا موجودي خشک و بینشاط نسبت به همه چیز بار نیایند. به این دلیل حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام شوق را از حالات شخصی عارف معرّفی مینمایند و میفرمایند: الشَّوْقُ خُلْصانُ الْعارِفینَ.( 54 ) شوق،
برگزیده عارفان است. گر چه آنان به خاطر برخورد با مسائل نفرت انگیزي که روح لطیف آنان را میآزارد، دچار کسالت و
گرفتگیهاي روحی میشوند؛ ولی آنها را بوسیله شوق و نشاط از خود دور میکنند و به این وسیله در خود حالت تعادل و هماهنگی
( فرمودند: تَراهُ بَعیداً کَسِلُهُ، دائِماً نَشاطُهُ.( 55 » همّام « ایجاد میکنند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در اوصاف انسان مؤمن به
کسالت را از او دور و نشاط را همیشه با او میبینی. به این جهت در مکتب اهل بیتعلیهم السلام به ما آموختهاند: ناامیدیهایی که به
خاطر گناهان در ما ایجاد شده؛ با نشاط، به وسیله توجّه به عفو خداوند جبران کنیم. در دعائی که بعد از دو رکعت نمازي که در
روز جمعه وارد شده آمده است: اِنْ اَقْنَطَتْنی ذُنُوبی نَشَّطَنی عَفْوُكَ.( 56 ) اگر گناهان من، مرا به ناامیدي بکشاند، عفو تو مرا به نشاط
وا میدارد. شناخت مسئله بسط و قبض نفس، از مسائل بسیار مهم در حالات روحی و عرفانی است که توجه به آن لازم و ضروري
است. انسان بر اثر گناه قبض و گرفتگی به او دست میدهد و بر اثر توجه به عفو و گذشت خداوند، - چون عفو خداوند سرور
به او دست میدهد. بنابراین به هنگام گناه باید به توبه و عفو خداوند روي آورد تا تعادل » بسط « آفرین و نشاط آور است - حالت
و هماهنگی میان حالت قبض و بسط ایجاد شود. توجه به عفو خداوند، حالت قبض را از بین میبرد و چون سرور آفرین است،
حالت بسطِ نفس ایجاد میکند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: اَلسُّرُورَ یَبْسِطُ النَّفْسَ وَیَثیرُ النَّشاطَ.( 57 ) سرور، به نفس
حالت بسط و گشایش میدهد و نشاط را بر میانگیزاند. پس اگر از کسی گناهی سر زد، باید حالت گرفتگی و قبض آن را به
و ناامیدي و تکرار گناه نشود. بنابراین، لزوم » قنوط « وسیله سروري که با توجه به عفو خداوند به دست میآید، متعادل نماید تا مایه
حفظ تعادل حالات روحی روشن شد. افرادي که مایل به پرواز روح هستند، باید توجّه داشته باشند که پرواز با دو بال صورت
میگیرد و گرنه سقوط حتمی است. پس براي آن که از دو بال استفاده کنید، تعادل و هماهنگی میان دو حالت متقابل را در خود
ایجاد کنید.
نتیجه بحث
معارف را از مکتب حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام بیاموزید و اعتقادات خود را بر مبناي تعالیم وحی قرار دهید و از پندارها و آراء
و أوهام بشري بپرهیزید. این است راه صحیح براي شناخت معارف و درك عقاید آسمانی. بنابراین سعی کنید اندیشههاي عرفانی و
صفحه 25 از 87
اعتقادات دینی خود را از سرچشمه وحی فرا گیرید و از مکتب خاندان رسالت، درس حکمت بیاموزید. از عارف نمایانی که ادّعاي
وصول میکنند و ترك آداب و رسوم مینمایند، پرهیز کنید. نشانهها و آثار معارفِ بلند را بیاموزید و با صفات و خصال عارفان
حقیقی که انوارِ معرفت در اعماق وجودشان تابیده است، آشنا شوید. در حالات عرفانی، تعادل و هماهنگی را کاملًا رعایت کنید و
به حالت قبض، بسط، حزن و نشاطِ روحی توجّه داشته باشید تا از زندگی متعادل برخوردار باشید. روایت ابوبصیر را مورد مطالعه و
دقّتِ بیشتر قرار دهید و با معارف و اسرار آن، جان خود را صفا دهید. فردا که زوال شش جهت خواهد بود قدر تو به قدر معرفت
خواهد بود
3عبادت چیست؟
عبادت چیست و چه برنامههائی را میتوان برنامه عبادي نامید؟ این سئوال مهمّی است که گاهی ذهن بعضی از افراد را به خود
مشغول میکند. گر چه ممکن است عدهاي عبادت را به معناي نماز و روزه و منحصر به اموري امثال اینها بدانند، ولی با مراجعه به
روایات اهل بیتعلیهم السلام و استفاده از راهنمائیهاي آنان متوجّه میشویم، عبادت منحصر به انجام دادن نماز و روزه نیست؛ زیرا
عبادت به معناي بندگی خداوند است و بندگی خدا در صورتی محقّق میشود که انسان آنچه را که خداوند از او میخواهد، انجام
دهد و خواسته خداوند فقط این نیست که به نماز و روزه بپردازیم و در کثرت انجام آنها بکوشیم. حضرت امام حسن عسکريعلیه
السلام در این باره میفرمایند: لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَ ثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصِّیامِ، وَإِنَّمَ ا الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَفَکُّرِ فی أَمْرِاللَّه.( 58 ) عبادت، زیاد نماز
خواندن و روزه گرفتن نیست. همانا عبادت، تفکّر بسیار در امر خداوند است. عبادت، انجام خواستههاي خداوند است و از این راه
انسان میتواند به مقام عبودیّت برسد و چیزي که ملاكِ رسیدن به مقام بندگی است، ارزش عبادت است و اعمال و عبادات زیاد،
از شرایط ضروري و حتمی براي نیل به درجات عالی معنوي نیست. زیرا اهمیت اعمال و عبادات به زیادي آنها نیست، بلکه به
ارزش آنهاست. و عبادات در صورتی داراي ارزش فراوان هستند که داراي تأثیر فراوان باشند، و بتوانند در باطن و سریره انسان
تحوّل ایجاد کنند. بنابر این اهمّیت عبادات به تحوّلی است که در نفس عبادت کنندگان ایجاد مینمایند. با این بیان، روشن میشود
که اولیاء خداوند که در نفس خود تحوّل ایجاد نموده و از قدرتهاي معنوي بهرهمند شدهاند، ملاكِ موفّقیت آنان، تأثیر زیاد
عبادتهاي آنها بوده است نه کثرت عبادت آنان؛ اگر چه در موارد بسیاري، تأثیر فراوان عبادات بستگی به کثرت آنها دارد، ولی این
یک قانون کلّی نیست. دلیل ما بر این حقیقت، روایتی است که جناب مفضّل که از خواصّ اصحاب امام صادقعلیه السلام بوده،
نقل کرده است. او میفرماید: کُنْتُ عِنْدَ أَبی عَبْدِاللَّهِعلیه السلام فَذَکَرْنَا الْأَعْمالَ، فَقُلْتُ اَنَا ما أَضْ عَفَ عَمَلی؟! فَقالَ: مَهْ اِسْتَغْفِرِاللَّهَ، ثُمَّ
قالَ لی: اِنَّ قَلیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوي خَیْرٌ مِنْ کَثیرٍ بِلا تَقْوي. قُلْتُ: کَیْفَ یَکوُنُ کَثیرٌ بِلا تَقْوي؟ قالَ: نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعامَهُ، وَیُرفِقُ
جیرانَهُ وَیَوَطِّئُ رَحْلَهُ، فَاِذا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ الْحَرامِ دَخَلَ فیهِ، فَهذَا الْعَمَلُ بِلا تَقْوي، وَیَکُونُ الْآخَرُ لَیْسَ عِنْدَهُ فَإِذا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ
الْحَرامِ لَمْ یَدْخُلْ فیهِ.( 59 ) من در خدمت امام صادقعلیه السلام بودم از اعمال، سخن به میان آمد. من گفتم: چقدر اعمال من اندك
است؟! در این هنگام امام صادقعلیه السلام فرمودند: ساکت باش و استغفار کن. آن گاه به من فرمودند: عمل اندکی که همراه با
تقوا باشد، از عمل بسیاري که تقوا در آن نباشد، بهتر است. گفتم: مگر میشود شخصی اعمال زیاد را بدون تقوا انجام دهد؟
حضرت فرمودند: آري مانند این که شخصی غذاي خود را به دیگران اطعام کند، و با همسایگانش به نیکی رفتار کند و وسائل
مسافرت آنان را فراهم نماید، ولی هر گاه راه حرامی براي او گشوده شود در آن داخل شود. این عملی است که در آن تقوا نیست
و فرد دیگري این گونه اعمال زیاد را ندارد، ولی آن گاه که راه حرامی برایش گشوده شود، در آن وارد نمیشود. این گونه عمل
همراه با تقوا است و این گونه انسان داراي صداقت در عبادت است.
صفحه 26 از 87
عبادت باید صادقانه باشد
بنابراین کثرت عبادت، ملاك اهمیّت آن نیست؛ بلکه ملاك، ارزش عبادت و تأثیر آنست اگرچه عبادت اندك باشد. اگر عبادت
صادقانه باشد، اثرات فراوانی در بردارد؛ به این جهت ما باید در همه کارها بالأخص امور معنوي، با صداقت گام برداریم و از
غرضورزي و حسابهاي شخصی دست بکشیم و با صفا و صداقت بیآنکه غلّ و غشّی وجود داشته باشد، به کار خود بپردازیم.
پاکسازيِ دل از هر گونه غلّ و غشّ و بدست آوردن صداقت، از ویژگیهاي شیعیان است. حضرت امام حسینعلیه السلام
میفرمایند: إِنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلوُبُهُمْ مِنْ کُلِّ غَشٍّ وَدَغَلٍ.( 60 ) براستی که شیعیان ما، کسانی هستند که دلهایشان از هر گونه غلّ
و غشّی پاك باشد. وجود غلّ و غشّ در نیّتها، رفتار انسان را سبک و بیارزش میکند. از این جهت باید سعی کنیم هر گونه
عبادت را صادقانه انجام دهیم و با اراده و تصمیم جدّي هر گونه غرضورزي و غلّ و غشّ را از قلب خود دور کنیم. یکی از
راههاي پاکسازي دل از غلّ و غشّ، فرستادن صلوات بر محمّد و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین است( 61 ) و یکی از علل
تأکید بر فرستادن صلوات قبل از دعاها، زدودن غلّ و غشّها و بدست آوردن صداقت و درستی است. برنامهاي که کوشش و تلاش
در آن بر مبناي صداقت نباشد و بر اساس تظاهر و خود نمایی باشد، نه تنها داراي هیچ گونه قیمتی نیست؛ بلکه گناهی است بزرگ،
ولی عبادتی که صادقانه باشد راهی بسیار مؤثّر براي تقرّب به خداوند است. زیرا تلاش و کوشش در انجام عبادات اگر صادقانه
باشد؛ بديهائی را که در نفس انسان ریشه دوانده است ویران ساخته و نابود مینماید، و از این راه انسان را به خدا نزدیک میکند.
عبادت و رسیدن به مقام بندگی و عبودیّت، صراط مستقیم است. ما باید بوسیله عبادت خداوند، در صراط مستقیم گام برداریم.
62 ) بدرستی که اللَّه، اوست پروردگار من و پروردگار )» إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدوُهُ هذا صِ راطٌ مُسْتَقیم « : خداوند میفرماید
شما، پس او را عبادت کنید، این است صراط مستقیم. بنابر این انسان میتواند با عبادت و بندگی خداوند در صراط مستقیم او قرار
گیرد و از تسلّط شیاطین رهایی یابد. گام برداشتن در این راه و مداومت بر آن، خود دلیل بر سعادت انسان و نجات اوست. این
حقیقتی است که حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام آن را این گونه بیان فرمودهاند: دَوامُ الْعِبادَةِ بُرْهانُ الظَّفَرِ بِالسَّعادَةِ.( 63 ) مداومت بر
عبادت، دلیل بر ظفر یافتن انسان به سعادت است. زیرا انسان به وسیله عبادت و حفظ شرایط آن، در زمره اولیاء خدا قرار میگیرد و
از بندگان ممتاز او میشود و از اوصاف و ویژگیهایی که مخصوص اولیاء خداست، بهرهمند میشود. حضرت امیرالمؤمنینعلیه
السلام میفرمایند: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم یَقُولُ: أَنَا وَعَلِیٌّ أَبَوا هذِهِ الْاُمَّۀِ، وَلَحَقُّنا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ
وِلادَتِهِمْ، فَاِنَّنا نَنْقُذُهُمْ إِنْ اَطاعوُنا مِنَ النَّارِ اِلی دارِالْقَرارِ، وَنُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّۀِ بِخیارِ الْأَحْرار.( 64 ) من از رسول اللَّهصلی الله علیه وآله
وسلم شنیدم که میفرمود: من و علی دو پدر این امّت هستیم و واقعاً حق ما با عظمتتر از حقّی است که پدر و مادري که آنان از
آن دو متولد شدهاند، دارند. زیرا ما آنان را - اگر از ما پیروي کنند - از جهنم نجات داده و به بهشت وارد میکنیم و آنان را از
بندگیِ دیگران به بهترین افراد آزاده، ملحق میکنیم. پس با پیروي از فرمایشات خاندان وحی، انسان به خاطر عبادت صادقانه، به
مقام عبودیّت میرسد و به درجه اخیار و نیکان نائل میشود. در این هنگام یکی از ارکان مهم گمراهی، که تسلّط شیطان است از
هم میپاشد و شیطان پلید از انسان دور میشود. این حقیقتی است که خداوند در قرآن کریم به آن تصریح نموده و فرموده است:
65 ) براستی که بندگان مرا تسلّطی براي تو )شیطان( بر آنان نیست و )» إِنَّ عِبادي لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان وَکَفی بِرَبِّکَ وَکیلاً «
خداوند براي وکیل بودن کفایت میکند. بسیاري از بزرگان شیعه براي راه یافتن به مقام قرب الهی و رسیدن به مقام عبودیّت تلاش
فراوانی نمودهاند. کوشش مرحوم کرباسی براي دست یافتن به مقامات ارزنده معنوي نمونهاي از این گونه تلاشها میباشد. آن
بزرگوار از علماي بزرگ شیعه و از شاگردان سیّد بحرالعلوم بود. در حالات او نوشتهاند: آن بزرگوار براي آن که شب قدر را
درك کرده باشد، یک سال هر شب تا به صبح به عبادت میپرداخت تا از فیوضات تهجّد در آن شب بهرهمند گردد. آن مرحوم در
عبادت داراي خضوع و خشوع و حضور قلب بود. دعاي وي بسیار تأثیر داشت. هنگامی که یکی از حکّام اصفهان نسبت به ایشان،
صفحه 27 از 87
عبادت داراي خضوع و خشوع و حضور قلب بود. دعاي وي بسیار تأثیر داشت. هنگامی که یکی از حکّام اصفهان نسبت به ایشان،
وظیفه احترام و ارادت را رعایت نکرد، آن مرحوم علیه او دعا کرد. در زمانی کوتاه حاکم عزل و سرافکنده شد. آن گاه مرحوم
کرباسی براي او نوشت: دیدي که خون ناحق پروانه شمع را چندان امان نداد که شب را سحر کند او ازهد زهّاد زمان خود بوده و
مرحوم میرزاي قمی از ایشان خواست رساله بنویسد. او در جواب گفت: استخوان بدنم طاقت آتش جهنّم را ندارد، ولی پس از
اصرار مرحوم میرزاي قمی، رساله نوشت. اگر فقیري از او چیزي میخواست، شاهد میطلبید و شاهد را قسم میداد و فقیر را هم
قسم میداد که در مصرف آن اسراف نکند؛ آن گاه خرج یک ماه را به او میداد. گویند، روزي شخصی براي جریانی نزد وي
شهادت داد، آن مرحوم از او پرسید: شغل تو چیست؟ گفت: من غسّال هستم. ایشان شرائط غسل را از او سئوال کرد. آن مرد جواب
داد و سپس گفت: هنگام دفن چیزي در گوش میّت میگوئیم. مرحوم کرباسی فرمود: چه میگوئید؟ گفت: میگوئیم خوشا به
( سعادتت که مرُدي و براي اداي شهادت نزد حاجی کرباسی نرفتی!( 66
اقسام عبادات
با انواع و اقسام عبادات آشنایی پیدا کنید و به انجام یک نوع عبادت اکتفا نکنید. همان گونه که رزق مادّي شما انواع گوناگون
است و خوراکیهاي خود را از مواد گوناگون تهیه میکنید، و اگر غذاي شما بدون نمک یا بدون مواد ضروري دیگر باشد کامل
نیست؛ در اعمال معنوي نیز اگر به یک نوع عبادت بپردازید، باطن شما اقناع نمیشود، هر چند آن عبادت زیاد باشد. مثل آن که در
سفره خود گوشت فراوانی تهیه کرده باشید، ولی نان و نمک فراهم نباشد در این هنگام چگونه میتوانید از آن استفاده کنید؟ همان
طور که نماز و روزه عبادت است، فکر و اندیشه عبادت است و همان گونه که فکر و اندیشه عبادت است، خدمت به خلق نیز
عبادت است و همچنان که خدمت به خلق عبادت است، انتظار فرج و آشنایی با وظائف زمان غیبت عبادت است، همان گونه که
انتظار و شناخت وظائف زمان غیبت عبادت است، آشنایی با معارف و عقاید مکتب اهل بیتعلیهم السلام عبادت است، .... سعی
کنید تمام این عبادتها را انجام داده و خود را به تکامل برسانید.
خدمت به برادران دینی
یکی از انواع عبادات که دلیل بر شرافت و عظمت روح آدمی است، این است که انسان کمر همّت براي خدمت نمودن به برادران
دینی خود ببندد، و آنان را در گرفتاریها و مشکلات یاري کند. دستگیري از افتادگان و خدمتگزاري برادران مؤمن، اگر براي خدا
باشد از عبادتهاي مهمّی است که در فرمایشات اهل البیتعلیهم السلام نه تنها به آن سفارش شده است، بلکه آن را با شرافتترین
( نوع عبادت دانستهاند. حضرت امام سجّادعلیه السلام در این باره میفرمایند: إِنَّ أَشْرَفَ الْعِبادَةِ خِ دْمَتُکَ اِخْوانَکَ الْمُؤْمِنینَ.( 67
باشرافتترین عبادت، خدمت نمودن تو به برادران مؤمن تو است. کم توجّهی نسبت به این نکته اساسی که تأثیر حیاتی در زندگی
همفکران انسان دارد، زیانهاي جبران ناپذیري را به دنبال دارد. حضرت امام صادقعلیه السلام در ضمن شمردن گناهان کبیره
میفرمایند: ... تَرْكُ مُعاوَنَۀِ الْمَظْلُومینَ.( 68 ) از گناهان کبیره، ترك کمک رسانی به ستمدیدگان است. به این نکته نیز باید توجه
داشته باشیم: تعاون به برادران دینی نه تنها از نظر مادّي است، بلکه افزایش درك و فهم و راهنمایی آنان نیز از وظائف کسانی است
که توانائی آن را دارند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: أَعِنْ أَخاكَ عَلی هِدایَتِهِ.( 69 ) برادر خود را بر هدایت شدن او
کمک کن. با این بیان روشن شد یکی از انواع عبادات که از شرافت و عظمت خاصی برخوردار است، کمک نمودن و
خدمتگزاري به برادران دینی است. شما میتوانید با استفاده از این راه به مقامات عالی معنوي دست یابید و محبّت خدا و اهل
بیتعلیهم السلام را به خود جلب کنید. حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند: إِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنینَ إِلَی اللَّهِ مَنْ أَعانَ الْمُؤْمِنَ الفَقیرَ
مِنَ الفَقْرِ فی دُنْیاهُ وَمَعاشِهِ، وَمَنْ أَعانَ وَنَفَعَ وَدَفَعَ المَکْرُوهَ عَنِ الْمُؤْمِنینَ.( 70 ) محبوبترینِ مؤمنین نزد خداوند، کسی است که فرد
صفحه 28 از 87
مؤمن فقیر را در امور مادّي و امرار معاش او کمک کند و محبوبترین افراد نزد خداوند، کسی است که کمک کند و نفع برساند و
ناراحتی را از مردم مؤمن برطرف کند.
عبادات روحی
یکی دیگر از اقسام عبادات، عبادتهاي روحی است که انسان با فکر و اندیشه و به کار انداختن قلب خود به خداوند نزدیک شود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در آخرِ خطبهاي که در عجائب خلقت طاووس بیان نمودهاند، میفرمایند: جَعَلَنَا اللَّهُ وإِیَّاکُمْ مِمَّنْ
یَسْعی بِقَلْبِهِ إِلی مَنازِلِ الْأَبْرارِ بِرَحْمَتِهِ.( 71 ) خداوند به رحمت خود ما و شما را از کسانی قرار دهد که به وسیله قلب خود براي
رسیدن به منازل ابرار سعی و کوشش میکنند. این کلام امامعلیه السلام دلیل بر آن است که انسان به وسیله عبادتهاي روحی مانند
تفکّر در آیات و نشانههاي خداوند، میتواند به سر منزل مقصود برسد و در زمره ابرار و نیکان جاي گیرد. به همین جهت در بعضی
از روایات عبادت را به تفکّر و اندیشیدن در امر خداوند بیان نمودهاند. حضرت امام رضاعلیه السلام میفرمایند: لَیْسَتِ العِبادَةُ کِثْرَةَ
الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ، إِنَّمَا الْعِبادَةُ اَلتَّفَکُّرُ فی أَمْرِاللَّهِ عَزَّوَجلَّ.( 72 ) عبادت به زیادي نماز و روزه نیست. همانا عبادت و بندگی، اندیشیدن
در امر خداوند است. به همین جهت جناب ابیذر اکثر عبادت خود را تفکّر قرار داده بود و به این طریق با آن که نسبت به جناب
سلمان عمر کمی داشت و مدتی از آن را در زمان جاهلیت بسر برده بود، ولی توانست بر اثر تفکّر، خود را تالی تلوِ سلمان و در
ردیف او قرار دهد. پس عبادت و بندگی منحصر در برنامههاي عباديِ جسمی نیست؛ بلکه عبادات روحی، روح عبادات هستند؛
همان گونه که توجّه، خلوص و... در نماز و سایر برنامههاي عبادي، روح اعمالِ جسمی این عبادات بشمار میآیند. این نکته، بسیار
مهم است که انسان باید در همه عبادات، جنبههاي روحی آن را نیز رعایت کند و آنها را به دست فراموشی نسپارد. متأسفانه افرادي
هستند که نه تنها به حالات روحی عبادت بیتوجّه هستند، بلکه به اعمالِ بدنی عبادات نیز بیاعتناء هستند و آنها را کامل انجام
نمیدهند. یکی از راویان حدیث میگوید: سَأَلَ أَبُوبَصیر الصّادِقَعلیه السلام وَأَنَا جالِسٌ عِنْدَهُ عَنِ الْحُورِالْعَیْنِ، فَقالَ لَهُ: جُعِلْتُ فَداكَ
اَخَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الدُّنْیا اَوْ )خَلْقٌ مِنْ( خَلْقِ الْجَنَّۀِ؟ فَقالَ لَهُ: ما أَنْتَ وَذاكَ؟ عَلَیْکَ بِالصَّلاةِ، فَإِنَّ آخِرَ ما اَوْصی بِهِ رَسُولُاللَّهِصلی الله علیه
وآله وسلم وَحَثَّ عَلَیْهِ، الصَّلاةُ. إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْتَخِفَّ اَحَ دُکُمْ بِ َ ص لاتِهِ فَلا هُوَ اِذا کانَ شابّاً أَتَمَّها، وَلا هُوَ اِذا کانَ شَیْخاً قَوِيَ عَلَیْها، وَما
اَشَدَّ مِنْ سِرْقَۀِ الصَّلاة...( 73 ) من در خدمت امام صادقعلیه السلام نشسته بودم، ابوبصیر از آن بزرگوار درباره حورالعین سئوال کرد
و گفت: جانم به فداي شما آیا آنها از مخلوقات این دنیا هستند یا از مخلوقات بهشتی هستند؟ امام صادقعلیه السلام فرمودند: تو چه
کار به این امور داري؟ بر تو باد به نماز، زیرا آخرین چیزي که پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به آن وصیّت نموده و مردم را
به آن تحریک نمودند، نماز است. بر حذر باشید از این که، نماز خود را سبک بشمارید که نه در زمان جوانی آن را کامل کنید و
نه در زمان پیري قدرت بر انجام نماز کامل، داشته باشید. چه چیزي سختتر از این است که انسان از نماز خود بدزدد. بنابر این ما
باید هم ارکان ظاهري و اعمال بدنی عبادات را رعایت کنیم و هم به باطن عبادات توجّه کنیم؛ زیرا آنچه مهم است، روح عبادت
میباشد. پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: رَکْعَتانِ خَفیفَتانِ فی تَفَکُّرٍ، خَیْرٌ مِنْ قِیامِ لَیْلَۀٍ.( 74 ) دو رکعت نماز خفیف
که همراه با تفکّر باشد، بهتر است از قیام به عبادت در یک شب. بنابر این فرمایشات، اصل در عبادات همان تفکّر و توجّهی است
که در آنها انجام میشود که به منزله روح و جان عبادات میباشد. به عنوان نمونه شما میتوانید با تدبّر، تفکّر و توجّه در سوره
حمد اساس ولایت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام و برائت از دشمنان آن حضرت را به صورت واضح دریابید و اصول اعتقادي
خود را هر روز لااقل ده بار از اعماق وجود بر صفحه ذهن آشکار ساخته و به زبان آورید. این نتیجه عبادت همراه با تفکّر و تدبّر
است؛ زیرا تفکّر، نشان دهنده ارزش و اهمیت عبادت است. به همین جهت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: لا عِبادَةَ
کَالتَّفَکُّرِ.( 75 ) عبادتی همچون تفکّر نیست.
صفحه 29 از 87
کراهت