گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
کراهت در عبادت






راهنماییهاي خاندان وحیعلیهم السلام درباره کیفیت عبادت و توجّه به جهات قلبی و باطنی آن، براي اینست که مردم از عبادتهاي
خود بهرهمند شوند و آثار آن را بالوجدان درك نمایند و بوسیله انجام آنها، دگرگونی و تحوّل در آنان ایجاد شود؛ و گرنه صِ رف
عبادت که داراي هیچ گونه اثري نباشد و از طریق اهل بیتعلیهم السلام دور باشد، چه نتیجهاي دارد؟ آیا جز زحمت و رنج و
غرور، اثر دیگري در آن وجود دارد؟! به خاطر همین جهت، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: إِیَّاکُمْ وَالْجُهَّالِ مِنَ
الْمُتَعَبِّدینَ وَالْفُجَّارِ مِنَ الْعُلَماءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَۀُ کُلِّ مَفْتوُنْ.( 76 ) از افراد جاهلی که اهل تعبّد هستند، پرهیز کنید و از علماء فاجر بپرهیزید
که آنان وسیله نیرنگ هر فرد دلباخته میباشند. گاهی این گونه افراد اصل عبادت آنان صحیح نیست و غیر عبادت را به جاي
عبادت پذیرفته و انجام میدهند، و گاهی عمل آنان در شرع وارد شده، ولی در هنگام انجام آن به جاي آن که حالت عبادت و
بندگی داشته باشند؛ با اکراه و ناراحتی آن را انجام میدهند؛ و با این همه خود را کامل و راه یافته میپندارند. این گونه عبادتها،
سبب دل زدگی این افراد میشود، علاوه بر آن که گاهی باعث بدبینی دیگران نیز میشود؛ در حالی که عبادت باید، حالتِ اقبال و
توجّه و نشاط را در قلب انسان برانگیزاند، نه حالت اکراه و نفرت را، ولی این گونه عبادات داراي اثر منفی است. به همین جهت
حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند: لاتُکْرِهُوا إِلی أَنْفُسِکُمْ اَلْعِبادَةَ.( 77 ) نفسهاي خود را با اکراه به عبادت وادار نکنید. بلکه با
میل و رغبت باید به انجام عبادات بپردازید، تا آثار گرانبهاي آن در وجود شما آشکار شود. خواهید گفت: پس بسیاري از عبادت
کنندگان باید عبادات خود را ترك کنند، زیرا در هنگام عبادت نه تنها داراي حالت توجّه و اقبال نیستند؛ بلکه آن را با اکراه انجام
میدهند، زیرا نفس آنان مایل به عبادت نیست. میگوئیم: این گونه طرز تفکّر بر اثر عدم آشناییِ صحیح با مکتب حیاتبخش
خاندان وحی است. با توجه به فرمایشات انسان ساز اهل بیتعلیهم السلام متوجّه میشویم که هر گونه صفت و حالت منفی که
خداوند زمینه آن را در انسان قرار داده است مثل حسد، کینه، نیرنگ و اکراه و امثال اینها؛ باید در موارد خود، در برابر دشمنانِ خدا
از آن استفاده شود. به این ترتیب انسان نباید به فریب دادن مردم - که یک صفت منفی است - بپردازد، بلکه باید نفس را فریب
دهد و با تلقین و زبان نرم حالت اکراه او را برباید و او را به انجام عبادت متمایل سازد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
خادِعْ نَفْسَکَ فی الْعِبادَةِ وَارْفِقْ بِها وَلاتَقْهَرْها.( 78 ) در عبادت نفس خود را فریب ده و با او رفاقت کن و او را مجبور )به عبادت(
مکن. بنابر این هر کس در حال عبادت داراي حالت اکراه است، به جاي آن که اصل عبادت را ترك کند، باید حالت اکراه را از
نفس خود برطرف نماید، نه آن که عبادت خود را رها کند؛ زیرا عبادت را با حالت شور و نشاط و شوق و عشقِ به عبادت، باید
انجام داد نه در حال دل زدگی و اکراه. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودهاند:
لاتُبَغِّضْ إِلی نَفْسِکَ عِبادَةَ رَبِّکَ.( 79 ) نفس خود را دشمن عبادت پروردگارت قرار مده.
نشاط در عبادت
اگر میخواهید جذبه عبادت را درك کنید، حالت اکراه را از خود دور کنید و با حالت اشتیاق و نشاط باطنی به عبادت بپردازید، تا
آثار گرانبهاي آن را بیابید و خود را از تسلّط شیطان برهانید. حضرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: اَفْضَلُ النَّاسِ
مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَاَحَبَّها بِقَلْبِهِ، وَباشَرَها بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَها، فَهُوَ لایُبالی عَلی ما اَصْ بَحَ مِنَ الدُّنْیا، عَلی عُسْرٍ اَمْ عَلی یُسْرٍ.( 80 ) با
فضیلتترین مردم کسی است که عاشق عبادت و بندگی باشد و آن را در آغوش بگیرد واز جان و دل دوست بدارد، از نظر جسمی
به آن عبادت مشغول شود و از نظر فکري، با فکر فارغ و راحت به عبادات بپردازد، آنگاه باکی نداشته باشد که در دنیا چگونه
شب را به روز آورده است؛ به سختی یا به آسانی. بنابر این از شرایط مهم تأثیر عبادت، علاوه بر آن که باید خالصانه باشد و شیطان
صفحه 30 از 87
و نفس انسان عامل و محرّك عبادت نباشند؛ و گرنه عبادت به صورت ریا، تظاهر، غرور و امثال آن انجام میشود؛ باید طوري
انسان خود را ساخته باشد که نفس او نیز تابع عقلش شده باشد و آن گاه که مخلصانه براي عبادت قیام میکند، نفس تابع عقل
باشد و بر اثر تهذیب نفس، نفس نیز همچون عقل، میل و رغبت به عبادت خالصانه داشته باشد. بنابر این تهذیب و آماده سازي
نفس، از شرایط مهمی است که در عبادت نقش مهمّی را داراست؛ زیرا اگر انسان بر اثر فرمان عقل به عبادت بپردازد، ولی نفس
خود را مطیع عقل خود نساخته باشد، نفس در اعماق وجود انسان به فعالیّت میپردازد تا آنجا که یا او را بالکلّ از انجام عبادتی که
دارد، باز میدارد و عبادت را بینتیجه به او جلوه داده و مانع انجام آن میشود؛ و یا بر اثر مقاومت انسان، او را با موانع دیگر که
جان انسان را به ستوه میآورد، - همانند وسواس - مبتلا میکند و در نتیجه انسان به جاي آن که از عبادتی که انجام میدهد، لذّت
روحی ببرد، بغض و دشمنی آن را به وسیله وسواس و ناراحتیهاي روحی در دل خود جاي میدهد. طبق آیات قرآن کریم عبادت،
صراط مستقیم خداوند است و انسان از این راه به مقام عبودیّت میرسد و کسی که به مقام عبودیّت برسد، شیطان بر او تسلّط
ندارد، ولی کسی که با بغض و دشمنی نفس با عبادت، به آن میپردازد؛ نه تنها از دست شیطان رهائی نیافته، بلکه خود را در دست
تحریکات و جولان نفس که از شیطان مهلکتر است، قرار میدهد و به این گونه، راه را براي نفوذ شیطان هموار میکند. لازمه این
گونه عبادات که انسان نفس خود را قانع و مطیع عقل خود نکرده و با تهذیب و خودسازي به عبادت نپرداخته، این است که از
نتیجه عبادت که رهایی از تسلّط شیطان است، باز بماند. بنابر این، براي انجام هر گونه عبادت باید خود را آماده بسازیم و با
صلاحیت آن را انجام دهیم و روشن است کسانی که به عبادات سخت و به اصطلاح ریاضتهاي شرعی، میپردازند ولی آمادگی
آن را ندارند، صلاحیت انجام این گونه اعمال را ندارند. آنان براي ایجاد آمادگی، باید محبّتِ عبادت را در دل خود جاي دهند.
پس براي انجام عبادات سخت و یا به تعبیر بعضی، براي انجام ریاضات شرعیّه، آمادگی نفسانی و صلاحیت آن از شرایط حتمی
است. چقدر نیک و پسندیده، بلکه لازم است که انسان براي انجام همه کارها بالأخص اعمال عبادي، آشنایی با مکتب اهل
بیتعلیهم السلام داشته باشد و با الهام و آموختن از آن بزرگواران، به عبادت خداوند مهربان بپردازد؛ تا از خطر سقوط و دیدن
ضربات مهلک در امان باشد. گرچه راهی است پر از بیم ز ما تا برِ دوست رفتن آسان بود، ار واقف منزل باشی براي آن که در
انجام عبادات از مکتب آن بزرگواران پیروي کنید، باید شرایط عبادت را بدانید و از موانع قبولی عبادات مانند حرام خواري،
آگاهی داشته باشید.
اثر نشاط در عبادت
شور و نشاط بر قدرتِ اراده و تصمیم گیري انسان میافزاید و استقامت و پایداري او را افزایش میدهد. نشاط، کارهاي بزرگ و
برنامههاي سنگین را براي انسان، آسان و سبک میکند و رنج و زحمت آنها را کم میکند. به این جهت افرادي که براي انجام
برنامههاي سنگین عبادي شوق و نشاط دارند، نه تنها از انجام آنها خسته نمیشوند، بلکه سنگینی آنها را احساس نمیکنند و
لذّتهاي روحیِ عبادت را درك میکنند. به این جهت آنان از خداوند میخواهند نشاطشان را در عبادت و بندگی قرار دهد. در
دعاي امام سجّادعلیه السلام میخوانید: إِجْعَلْ ... نَشاطی فی عِبادَتِکَ.( 81 ) خداوندا، نشاط مرا در بندگی خودت قرار ده. در
مناجات امام سجّادعلیه السلام میخوانید: رَبَّنا ... وَامْنُنْ عَلَیْنا بِالنَّشاطِ.( 82 ) پروردگارا، با عنایت نمودن نشاط، بر ما منّت گذار. و در
یکی از زیارات جامعه میخوانید: تَحَبَّبْ إِلَیَّ عِبادَتَکَ ... وَتُنْشِطُنی لَها.( 83 ) خداوندا، به من محبّت عبادتت را عنایت کن ... و مرا
براي انجام آن با نشاط فرما. سرّ خواستن نشاط در عبادت، در دعاهایی که وارد شده این است که، نشاط بهترین یاور و پشتیبان
انسان براي انجام عبادتهاي سخت و سنگین است، همان گونه که کارهاي مشکل و طاقت فرسا در صورتی که به صورت گروهی و
دسته جمعی انجام شوند، سهل و آسان میشوند. برخی از حالات روحی نیز مانند کار دسته جمعی بر قدرت انسان میافزاید. یعنی
صفحه 31 از 87
اگر انسان داراي بعضی از نیروهاي روحی باشد، به تنهایی میتواند کار چند نفر را انجام دهد. یکی از این نیروهاي روحی، شور و
نشاط است. اگر قدرت نشاط را در خود تقویت کنید، عبادتهاي سنگین براي شما سهل و آسان میشود؛ گوئی که آن را با کمک
و دستیاري چند نفر انجام دادهاید. از این جهت در دعاي فرا رسیدن ماه رمضان میخوانید: ... اَحْسِنْ مَعُونَتی فِی الْجِ دِّ وَالْإِجْتِهادِ
وَالمُسارَعَۀِ إِلی ما تُحِبُّ وَتَرْضی وَالنَّشاطِ وَالْفَرَحِ وَالصِّحَ ۀِ حَتّی اَبْلُغَ فی عِبادَتِکَ وَ طاعَتِکَ الَّتی یَحِقُّ لَکَ عَلَیَّ رِضاكَ.( 84 ) نیکو
کمک کن به من در جدّیت و کوشش و سرعت گرفتن به سوي آنچه مورد محبّت و رضایت توست، و به سوي نشاط و فرح و
سلامتی، تا در بندگی و طاعت تو، که حقّ تو بر من است، به رضاي تو نائل شوم. همان گونه که میبینید نشاط و صحت در این
دعا، معونه و کمک براي عبادت معرفی شدهاند. با بهرهگیري از فرمایشات خاندان وحی، متوجّه میشویم که نشاط، از رازهاي
بزرگ موفقیت در کارهاي بزرگ و سنگین است، ما باید این راز را در راههاي حیاتبخش به کار بریم و از آن استفاده کنیم. اگر
در این گونه امور داراي نشاط نیستیم، باید با قدرت تمام آن را به نفس خود القاء کنیم و نفس خود را آماده و مهیّا براي قبولِ شور
و نشاط نمائیم. به همین جهت یاوران اهل بیتعلیهم السلام گر چه بر اثر کهنسالی، بدنهایشان فرسوده میشد، ولی به هنگام عمل
داراي قلبهایی پر از نشاط و دلهایی جوان وپرشور بودند. علیهم السلام . . . محبّت اهل بیتعلیهم السلام یا راز نشاط در عبادت بنابر
این نشاط، راز قدرت بر انجام برنامههاي سنگین است. علاوه بر آن، نشاط در عبادت، دلیل بر وجود محبّت و دلبستگی به اهل
بیتعلیهم السلام نیز میباشد. زیرا یکی از آثار و نشانههاي محبّت اهل بیتعلیهم السلام نشاط در عبادت و بندگی است. دوستی
آن بزرگواران، ایجاد میل و رغبت براي عبادت میکند و درس بندگی را به همه دوستان و شیفتگان خاندان وحی میآموزد. پیغمبر
اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: فی حُبِّ أَهْلِ بَیْتی ... اَلرَّغْبَۀُ إِلیَ الْعِبادَةِ.( 85 ) در محبّت اهل بیت من، میل و رغبت به سوي
عبادت نهاده شده است. بنابر این هر چه محبّت شما به اهل بیتعلیهم السلام بیشتر شود، رغبت، شوق و شور و نشاط شما به عبادت
و بندگی خداوند بیشتر میشود و آمادگی شما براي عبادت افزون میگردد.
نتیجه بحث
و گواه بر ظفر یافتن به سعادت است. توجّه داشته باشید، عبادتی انسان را به مقام » عبودیّت « عبادت و بندگی راه رسیدن به مقام
عبودیت میرساند که داراي تأثیر فراوان باشد و در اعماق وجود آدمی تحوّل ایجاد کند. بنابر این ارزش عبادت به قدر نتیجهاي
است که از آن بدست میآید، نه به کثرت و زیادي عبادت. با انواع و اقسام عبادات آشنا شوید و با تنوّعِ آنها از یکنواخت بودن
برنامه عبادي، که مایه رنج و کسالت است پرهیز کنید. شور و نشاط و شوق به عبادت را با تنوّع در آن، بدست آورید و اثرات
شگفت آن را درك کنید. محبّت و علاقه شما به خاندان وحی هر چه بیشتر شود، شور و نشاط شما نیز به عبادت افزایش مییابد.
نشاط در عبادت، از خستگی در عبادت میکاهد و بر اخلاص و صداقت شما که لازمه تأثیر عبادت است، میافزاید. در صورت
که راز خلقت انسانهاست، دست مییابید و حاکم بر نفس خویشتن و غالب بر شیطان رجیم » عبودیّت « تداومِ این راه به مقام
میشوید. طاعت آن نیست که بر خاك نهی پیشانی صدق پیش آر، که اخلاص به پیشانی نیست
4تقوا و پرهیزکاري
قلب انسان رابط انسان میان جهان ماده و عالم معنی است. قلب اگر سالم باشد، میتواند با استفاده از نیروي معنوي و پرقدرتی که
دارد، الهام دهنده و الهام پذیر باشد. سلامت قلب در صورتی است که از زنگار و آلودگیها پاك، و از ناپاکیها و زشتیهاي روحی
دور باشد. در صورتی که انسان مبتلا به فساد و گناه شود، دل تیره میشود و توانایی استفاده از قدرتهاي معنوي را از دست میدهد
و از فیوضات رحمانی بیبهره میماند. تقوا داروي مرضهاي قلبی و روحی است. بوسیله تقوا باید قلب را شستشو داد و زنگار و
صفحه 32 از 87
تیرگیها را از دل زدود. در صحیفه بیست و نهم حضرت ادریس نبیعلیه السلام آمده است: وَاغْسِلْ قَلْبَکَ بِالتَّقْوي کَما تَغْسِلُ ثَوْبَکَ
بِالْماءِ، وَإِنْ أَحْبَبْتَ روُحَکَ فَاجْتَهِدْ فِی الْعَمَلِ لَها.( 86 ) همان گونه که لباس خود را با آب شستشو میدهی، قلب خود را بوسیله تقوا
تطهیر کن. واگر روح خود را دوست داري، در عمل براي آن تلاش کن.
تقوا قلب را حیات میبخشد
حیات قلب و روشنایی دل، به تقوا و ورع انسان بستگی دارد، آن کس که تقوا دارد، از حیات قلب، بصیرت و نورانیّت دل
برخوردار است و آن کس که آلوده به گناهان است و تقوا ندارد، دلش زنگار گرفته و خالی از معنویّت است. حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُه.( 87 ) آن کس که ورع او کم باشد، قلبش مرده است. کسی که خواهان
بصیرت و حیات معنوي است، باید داراي تقوا و ورع باشد؛ تا نه تنها در دنیا از زندگی معنوي برخوردار شود، بلکه در جهان دیگر
نیز رستگار بوده و از نعمتهاي بیپایان خداوند بهرهمند باشد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ أَحَبَّ فَوْزَ الْآخِرَةِ فَعَلَیْهِ
بِالتَّقْوي.( 88 ) هر کس دوست دارد رستگاري در آخرت را، بر او باد به تقوا و پرهیزکاري. تقوا، بهترین پشتوانه و محافظ همه
کسانی است که آن را کسب میکنند. تقوا در فتنهها، گمراهیها و بدعتها همچون حصاري قوي، شخص متقی را از گمراه شدن
حفظ میکند، و واقعیت فتنهها را اگر چه به ظاهر جلوهاي زیبا داشته باشند، آشکار مینماید. تقوا همچون دژي محکم، پناهگاه
انسانِ با تقوا است. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در گفتاري دیگر چنین فرمودهاند: اَلتَّقْوي حِصْنُ حَصینٍ لِمَنْ لَجَأَ إِلَیْه.( 89 ) تقوا
حصاري است محکم، براي آن کس که به او پناه برد.
رابطه تقوا و قلب
قلب دستگاه گیرنده و فرستنده بسیار قوي است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده است، تا در صورت سالم بودن و
قوي بودن آن، انسان بتواند با استفاده از آن، تا حدود توانایی خویش با گذشته و آینده ارتباط برقرار ساخته و گاهی با توّجه قلبی -
که خالی از خیالات و خطورات نفسانی باشد - با اولیاء خدا مرتبط باشد. متأسفانه در دوران غیبت امام عصر عجلاللَّه تعالی فرجه
که قلب عالم هستی و قطب دائره وجودند، قلوب ما از صحت و سلامتی بیبهره و به مرضهاي روحی دچار هستیم. حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام در گفتارهاي تابناك خود به صحّت و سلامتی قلبها و همچنین به امراض قلبی تصریح فرموده و راه نجات
انسانها را از مرضهاي گوناگونی که قلبهاي ما به آن مبتلا میشوند، نشان دادهاند. آن حضرت در یکی از فرمایشات خود که در
پیرامون تقوا و آثار آن در وجود انسان بیان کردهاند، فرمودهاند: فَإِنَّ تَقْوَي اللَّهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکُم.( 90 ) تقواي الهی درمان بیماري
قلبهاي شما است. اگر خداوند به انسان تقوا و پرهیزکاري را عنایت کند، همچون داروئی شفابخش، بیماري دلهاي ناتوان و مبتلا را
شفا میبخشد. تقوا همچون کشتی نجات بخشی که مسافران را از دام بلاها و طوفانها نجات میبخشد، انسان را از فتنهها، آشوبها،
گرفتاریهاي هلاك کننده نجات میبخشد. حضرت امام موسی کاظمعلیه السلام در ضمن گفتاري از لقمان نقل میفرمایند: ...
فَلْتَکُنْ سَفینَتُکَ فیها تَقْوَي اللَّه.( 91 ) باید کشتی )نجات( تو در این موارد تقواي الهی باشد. تقوا همچون کشتی پرقدرت، امواج بلاها
را میشکافد و انسان را از فتنهها نجات میدهد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: وَاعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
مِنَ الْفِتَنْ.( 92 ) آگاه باشید کسی که به خاطر خدا تقوا داشته باشد، خداوند براي او راه فرار از فتنهها را باز مینماید. . . .
تقوا وسیله شناخت افکار رحمانی و شیطانی است
افکار رحمانی و شیطانی را چگونه از یکدیگر تشخیص دهیم؟ در بسیاري از موارد میان افکار رحمانی و شیطانی فرقی نمیگذاریم
صفحه 33 از 87
و نمیدانیم کدام یک از افکار ما رحمانی است و داراي منشاء معنوي میباشد و کدام یک از آنها شیطانی و یا نفسانی است و
بوسیله شیطان و یا نفس در ذهن ما القاء شده است؟ عدم تشخیص افکار و اندیشهها، ایجاد تحیّر و سرگردانی میکند و نمیدانیم
در برابر این گونه افکار که معلوم نیست رحمانی است یا شیطانی، چه وظیفهاي داریم؟ مشکلتر از آن، مسئله تجسّم افکار و مکاشفه
است؛ که حقیقت آن براي نوع مردم حتّی افراد تحصیل کرده، ناشناخته مانده است. اینک براي آن که بدانیم چه کسانی میتوانند
إِنَّ « : افکار و اندیشههاي رحمانی خود را تشخیص دهند، میگوئیم: قرآن مجید پاسخ این سئوال را بیان کرده و صریحاً فرموده است
93 ) بدرستی آنان که تقوا را پیشه خود نمودهاند، هر گاه از شیاطینی که در )» .... الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّروُا
حال گردیدن هستند به آنان برسند، متوجّه )آمدن و وسوسه شیاطین( میشوند و به یاد خدا میپردازند. یعنی تقوا آن چنان به انسان
نیرو و آگاهی میدهد که هر گاه شیطان بر انسان فکر و اندیشهاي را القاء کند، متوجّه آن شده و میفهمد که این اندیشه بوسیله
شیطان در ذهن او جاي گرفته است. بنابر این براي آن که بتوانیم افکار و اندیشههاي رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص
دهیم و بدانیم براي کدام یک از آنها ارزش قائل شویم و کدام یک را بیاعتنایی نموده و طرد کنیم، باید تقوا را پیشه خود سازیم،
تا بوسیله آن، نیروي تشخیص و قدرت تمییز افکار رحمانی از اندیشههاي شیطانی، در ما ایجاد شود. پس با دارا شدن تقوا و
پرهیزکاري، نه تنها دچار فریب شیطان نمیشویم؛ بلکه داراي بصیرت و آگاهی بیشتر در شناخت دشمن و راههاي نفوذ آن نیز
میشویم و آمادگی بیشتري براي رسیدن به مراحل عالی پیدا مینمائیم. زیرا راه پیشرفت و تکامل و رسیدن به هر گونه هدف،
شناخت موانع ومعرفت دزدانِ طریق است. و گرنه انسان نمیتواند راههاي پرخطر و مشکل را به راحتی و بدون برخورد با موانع طیّ
کند. در مسیر معنوي و سیر و سلوك روحی نیز باید انسان با موانع راه و حیلههاي نفس و شیطان آشنایی داشته باشد، تا به فریب و
نیرنگ آنها گرفتار نشود. انسان باید بداند شیطان از چه راهی او را به گمراهی میکشد و چگونه او را از راه راست منحرف
میکند. تقوا، وسیله شناخت وسوسههاي فکري شیطان و راه معرفت و درك هجوم افکار و اوهام شیطانی است. کسانی که داراي
تقوا هستند، میتوانند افکار رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهند. متأسفانه عدهاي از افراد به خاطر بیبهره بودن از تقوا،
از مرضهاي فکري، آلودگیهاي نفسانی، تیرگی قلب و عدم بینش و بصیرت رنج میبرند و راهی براي درمان این بیماریها نشان
ندارند و نمیدانند چگونه میتوانند به درمان نفس خویشتن بپردازند و با چه داروئی به درمانِ مرضهاي معنوي خود اقدام نمایند و
جادوگر سرخپوست » دون خوان « بر اثر عدم آشنایی با مکتب شفابخش اهل بیتعلیهم السلام، گرفتارِ کجرویهاي افرادي چون
و دیگر ریاضت کشان شیطانی میشوند و به گمراهی و سرگردانی خود میافزایند. چه کسی » ماهاریشی « آمریکائی و یا اسیر گفتار
تاکنون با حقیقت مکتب وحی آشنایی یافته و باز هم محتاج بافتههاي این گونه افراد ناشایسته است؟ ما میپذیریم که برخی از این
گونه افراد بر اثر ریاضتهاي خلاف عقل و شرع به قدرتها ومهارتهایی دست یافتهاند، ولی بر اثر ریاضت و تمرینهاي روحی به
پارهاي از قدرتهاي نفسانی و شیطانی - نه رحمانی - دست مییابند و چون داراي تقوا نیستند، تواناییهاي خود را در راه فساد و لجام
گسیختگی، قدرتهاي سلطه جوي جهان قرار میدهند. همچون بعضی از مرتاضهاي هندي و گاوپرستانی که سر و روي خود را با
فضولات گاوهاي مقدس آلوده میکنند و ریاست جمهوري آمریکا و... با آنان به مشورت و راه جویی مینشینند. حتماً این
آلودگان به آنان درس معنویّت، خداشناسی و انسان دوستی میآموزند!! و آنان را از انجام حیلههاي خانمان سوز و ویرانگر مردم
ستمدیده باز میدارند!! آیا میخواهند به وسیله نیروهاي نامرئیِ شیطانی به جنگ با قدرتهاي غیبی والهی بپردازند( 94 ). مگر نه این
است که اینان وارثان فرعون هستند و همانند او میاندیشند و به این دلیل به ساحران و جادوگران متوسّل میشوند! چون ندیدند
حقیقت، ره افسانه زدند! براي نجات از دردهاي ناشناخته روحی، باید به راهنماییهاي کسانی گوش فرا داد که با روح و جان همه
آشنایی دارند و شاهد خلقت و چگونگی آفرینش انسانها و همه مخلوقات بودهاند. از این رو به مکتب حیات بخش اهل بیتعلیهم
السلام روي میآوریم و با توجه به کلمات گهربار حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام دل و جان خود را آرامش میدهیم. آن بزرگوار
صفحه 34 از 87
میفرمایند: أَمَّا بَعْدُ: فَإِنّی اوُصیکُمْ بِتَقْوَي اللَّهِ الَّذي اِبْتَدَءَ خَلْقَکُمْ وَإِلَیْهِ یَکوُنُ مَعادُکُمْ، وَبِهِ نَجاحُ طَلِبَتِکُمْ، وَإِلَیْهِ مُنْتَهی رَغْبَتِکُمْ، وَنَحْوُهُ
قَصْ دُ سَبیلِکُمْ، وَإِلَیْهِ مَرامی مَفْزَعِکُمْ، فَإِنَّ تَقْوَياللَّهِ دَواءُ داءِ قُلوُبِکُمْ، وَبَ َ ص رُ عَمی أَفْئِدَتِکُمْ، وَشَ فاءُ مَرَضِ اَجْسادِکُمْ، وَصَ لاحُ فَسادِ
صُدوُرِکُمْ، وَطَهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ، وَجَلاءُ غِشاءِ اَبْصارِکُمْ، وَاَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ، وَضِیاءُ سَوادِ ظُلْمَتِکُمْ...( 95 ) امّا بعد: من با تأکید به شما
سفارش میکنم به دارا بودن تقواي خداوندي که آفرینش شما را شروع نمود و بازگشت شما به سوي اوست. و بوسیله عنایت او به
مقاصد خود ظفر مییابید و به سوي اوست منتهاي میل و رغبت شما و به سوي اوست نشان گاه خوب براي فزع و ترس شما. براستی
که تقواي الهی دواء درد قلبهاي شما است و بصیرت براي کوردلیهاي شما و شفاي مرض اجساد شما و اصلاح کننده فساد سینههاي
شما و پاکیزه کننده کثیفی نفسهاي شما و جلا دهنده پردههاي چشم شما است و باعث ایمنی ترس قلب شما و روشنایی سیاهی
ظلمتهاي شما است.( 96 ) همان گونه که دیدید، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام تقوا را، راه درمان تیرگی قلب، آلودگیهاي فکري،
عدم بینش و دیگر مرضهاي روحی معرفی میفرمایند. و همه انسانهائی را که در جستجوي انسانیّت و یافتن راه معنویّت هستند، به
داشتن آن سفارش میکنند. ارتباط و دوستی خود را بر اساس تقوا قرار دهید به جهت عظمت و ارزشی که تقوا دارد، باید علاقه و
دوستی ما به برادران دینی و دوستانمان بر اساس تقوا و پرهیزکاري آنان باشد، نه به خاطر ثروت و ریاست و بهرههاي مادّي!
حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند: حضرت أمیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند: اَحْبِبِ الْإِخْوانَ عَلی قَدْرِ التَّقْوي.( 97 ) برادران
)دینی( خود را به قدر پرهیزکاري آنان دوست داشته باش. دوستی با افراد نباید به خاطر ارزشهاي ظاهري و جهات مادّي آنان باشد.
اگر ملاك دوستی و برخوردهاي اجتماعی انسان تقوا و پرهیزکاري باشد؛ از گزند و نیرنگ افراد شریر جامعه محفوظ میماند و از
فریب و حیلههاي آنان در امان میماند. ولی بعضی از افراد به جاي آن که تقوا و پرهیزکاري را اساس دوستی قرار دهند، به قول
را نیز مرتکب میشوند و در دام بازیگران جامعه گرفتار میگردند! » افسد « میکنند و سرانجام » دفع افسد به فاسد « خود
پرهیز از مال حرام
شریک بن عبداللَّه یکی از این گونه افراد است. او در زمان مهدي عبّاسی قاضی کوفه بود. روزي قبل از قبول مقام قضاوت بر
مهدي عباسی وارد شد. مهدي عباسی به او گفت: باید یکی از سه دستوري را که میدهم انتخاب کرده و انجام دهی: یا مقام
به هیچ یک از سه دستوري که » شریک « . قضاوت کوفه را بپذیري، یا فرزندان مرا تعلیم دهی، یا یک دفعه از طعام من بخوري
شنیده بود راضی نبود، ولی چون چاره نداشت فکري کرد و گفت: خوردن طعام براي من آسانتر از دو دستور دیگر است. مهدي
از خوردن غذا فارغ شد، طبّاخ به مهدي » شریک « عباسی فرمان داد غذائی بسیار لذیذ براي او تهیّه کنند. چون طعام را آوردند و
پس از خوردن » شریک « . بعد از این طعام، دیگر رستگار نخواهد شد » شریک « . عباسی گفت: لیس یفلح الشیخ بعد هذه الَأکلۀ ابداً
( آن غذا همنشینی با بنیالعباس را پذیرفت و نه تنها به آموزش کودکان آنان پرداخت؛ بلکه منصب قضاوت را نیز پذیرفت.( 98
آري آن گاه که سفرههاي رنگین گسترده میشود و یا کرسی ریاست نهاده میشود، پرهیزکاران در بوته آزمایش قرار میگیرند و
حقیقت و واقعیّت معنوي آنان روشن میشود.
تقوا انسان را به مقامات عالیه میرساند
اینک توجه شما را به روایتی بسیار مهم و جالب از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم جلب میکنیم تا از ارزشها و آثار عظیم تقوا
و پرهیزکاري، علم و آگاهی بیشتري داشته باشید. قالَ رَسوُلُ اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم: ... قَدْ أَجْمَعَ اللَّهُ تَعالی ما یَتَواصی بِهِ
وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ اوُتوُا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ « : الْمُتَواصوُنَ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْآخِرینَ فی خَصْلَۀٍ واحِدَةٍ وَ هِیَ التَّقْوي، قالَ اللَّهُ جَلَّ وَعَزَّ
99 ) وَفیهِ جِماعُ کُلِّ عِبادَةٍ صالِحَ ۀٍ، بِهِ وَصَلَ مَنْ وَصَلَ إِلَی الدَّرَجاتِ الْعُلی، وَالرُّتْبَۀِ الْقُصْوي، وَبِهِ عاشَ مَنْ عاشَ مَعَ اللَّهِ )» أَنِ اتَّقوُا اللَّه
صفحه 35 از 87
(100) .( فی مَقْعَدِ صِ دْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر ( 101 × إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ « : بِالْحَیاةِ الطَّیِّبَۀِ وَالْاُنْسِ الدَّائِمِ، قالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَ لَّ
خداوند بزرگ همه آنچه را که وصیّت کنندگان از اوّلین و آخرین به آن وصیّت وسفارش نمودهاند، در یک خصلت جمع نموده
است و آن تقوا است. خداوند میفرماید: ما وصیّت کردیم آنانی را که قبل از شما به آنها کتاب نازل کردیم و شما را، که داراي
تقواي الهی باشید. تقوا کانون هر عبادت صالح است و هر کس به درجات عالی رسیده و به مراتب نهایی دست یافته، به وسیله تقوا
بوده است. و به سبب آن زندگی کرد هر کس که با خداوند داراي حیات پاك و انس دائم بود. خداوند میفرماید: به راستی که
پرهیزکاران در جنات و نهرها در جایگاه صداقت در نزد مالک مقتدر هستند. بنابر این آنان که در جستجوي رسیدن به مقامات
ارزنده معنوي و مراتب بلند و نهایی هستند، آنان که میخواهند از زندگی و حیات پاك الهی و انس دائم با خداوند و اولیاء او
بهرهمند باشند، باید داراي تقوا و پرهیزکاري باشند که گنجی بهتر از آن وجود ندارد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ التَّقْوي أَفْضَلُ کَنْزٍ.( 102 ) براستی که تقوا برترین گنج است. براي دستیابی به ارزشهاي معنوي این گنج را همیشه با خود داشته
باشید و در پیدا و پنهان آن را محافظت کنید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: عَلَیْکُ مْ بِتَقْوَياللَّهِ فِی الْغَیْبِ
عدهاي دیگر از لقمه حرام پرهیز نموده و تقوا را در » شریک « وَالشَّهادَةِ.( 103 ) بر شما باد به تقواي الهی در نهان و آشکار. برخلاف
نهان و آشکار پیشه خود ساخته و در اثر آن به مقامات عالی معنوي راه یافتهاند. جریانی که میآوریم، نمونهاي از آنهاست. یکی از
تجّار ثروتمند تبریز داراي فرزند نمیشد. هر چه نزد پزشکان به معالجه پرداخت، نتیجه نگرفت. تا آن که به نجف اشرف رفت و
مدتی در آنجا براي تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا له الفداء به عمل استجاره مشغول شد. از گذشته تاکنون رسم بوده و هست که
مردان پاك از اهل نجف و یا مسافرین، چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله میروند و در آنجا نماز و اعمال مسجد را انجام
میدهند و بعد به مسجد کوفه رفته و شب را تا صبح در آنجا میمانند؛ تا در طول این مدت و یا در آخرین شب خدمت امام
زمانعلیه السلام مشرّف شوند. گرچه بسیاري از آنان، آن بزرگوار را در آن هنگام نمیشناسند و بعد متوجّه میشوند. تا به حال
افراد زیادي این برنامه را انجام داده و به مقصود خود نائل شدهاند. تاجر تبریزي این عمل را چهل شب چهارشنبه انجام داد و در
شب آخر در بین خواب و بیداري شخصی را مشاهده نمود که به او میفرماید: نزد محمّد علی جولايِ دزفولی روانه شو، به حاجت
خود خواهی رسید و دیگر کسی را ندید. او میگوید: نام دزفول را تا آن زمان نشنیده بودم. به نجف آمدم و از دزفول پرسش
نمودم، به من آنجا را معرفی کردند. با نوکري که همراه داشتم به سوي آن شهر رفتم. چون وارد شهر شدم، به نوکرم گفتم: تو با
وسائلی که داریم برو و من تو را بعد خواهم یافت. او رفت. من از محمّد علی جولا جویا شدم، مردم او را نمیشناختند تا سرانجام به
شخصی رسیدم که جولا را میشناخت. گفت: او بافنده است و از فقراء است و با وضع شما تناسبی ندارد. من آدرس او را گرفتم و
به سوي مغازه او رفتم تا او را یافتم. دیدم پیراهن و شلواري از کرباس پوشیده و در محلّی که تقریباً یک متر در دو متر بود، به
بافندگی مشغول است. تا مرا دید گفت: حاج محمّد حسین حاجت شما روا شد. بر حیرتم افزوده شد. از او اجازه گرفتم و به مغازه
او داخل شدم. هنگام غروب بود اذان گفت و به نماز مشغول شد. پس از اداء نماز به او گفتم: من غریبم و امشب میهمان شما
هستم. او قبول نمود. چون مقداري از شب گذشت، کاسهاي چوبی در برابرم گذاشت. من با آن که به خوردن خوراکهاي لذید
عادت داشتم، با او مشغول خوردن شدم. بعد قطعه پوستی که داشت به من داد و گفت: تو میهمان ما هستی بر روي آن بخواب و
خودش روي زمین خوابید. نزدیک صبح از خواب برخاست و پس از وضو اذان گفت و به نماز صبح مشغول شد و پس از آن،
تعقیب مختصري انجام داد. سپس به او گفتم: من که اینجا آمدم، دو مقصد داشتم یکی را بیان کردي و دیگري این است که
میخواهم بدانم به خاطر چه عملی به این مقام رسیدي که امامعلیه السلام کار مرا به تو محوّل فرموده و از نام و ضمیرم اطلاع
داري؟ گفت: این چه سئوالی است؟ حاجتی داشتی روا شد برو. به او گفتم: تا نفهمم نمیروم و چون مهمان شما هستم، به پاس
احترام مهمان باید مرا خبر دهی. او آغاز به سخن کرد و گفت: من در این مکان به کار مشغول بودم. در مقابل مغازه من فرد
صفحه 36 از 87
ستمکاري خانه داشت و سربازي از آنجا محافظت میکرد. روزي سرباز نزد من آمد و گفت: براي خود از کجا خوراك تهیه
میکنی؟ به او گفتم: سالی یک خروار گندم میخرم و آرد میکنم و میپزم و زن و فرزندي هم ندارم. او گفت: من در اینجا
نگهبان هستم و دوست ندارم از اموال این ظالم استفاده کنم، قبول زحمت نموده، براي من نیز یک خروار جو خریداري کن و هر
روز دو عدد نان به من بده. من حرف او را پذیرفتم و هر روز میآمد و دو عدد نان میبرد. تا آن که روزي نیامد از احوال او جویا
شدم. گفتند: مریض است و در این مسجد خوابیده است. من به سراغ او رفتم، دیدم افتاده است. از حالش جویا شدم و خواستم
برایش طبیب و دوا ببرم. گفت: احتیاجی نیست من امشب از دنیا میروم. چون نصف شب شد، افرادي در مغازه آمده و تو را آگاه
میکنند، تو بیا و هر چه دستور دادند انجام بده و بقیه آردها هم مال خودت باشد. خواستم شب را نزد او بمانم، اجازه نداد گفت:
برو من نیز اطاعت کردم. نیمههاي شب درب مغازه را زدند و فرمودند: محمد علی بیرون بیا. من از مغازه بیرون آمده و همراه آنها
به مسجد رفتم. دیدم سرباز جان به جان آفرین تسلیم نموده. دو نفر نزدیک او بودند به من فرمودند: پیکر او را به سوي رودخانه ببر.
او را کنار رودخانه بردم، آن دو نفر او را غسل دادند و کفن نمودند و نماز بر او خواندند. سپس او را آورده و در درب مسجد دفن
کردند. من به مغازه بازگشتم. پس از چند شب باز درب مغازه مرا کوبیدند. کسی گفت: بیرون بیا. من از مغازه بیرون رفتم. شخصی
را حاضر دیدم. به من گفت: آقا تو را طلب نموده با من بیا. من اطاعت کردم و با او رفتم. با آن که شبهاي آخر ماه بود، ولی صحرا
مانند شبهاي مهتاب روشن و زمینها سبز و خرّم بود، ولی ماه پیدا نبود. در فکر فرو رفتم و تعجّب میکردم؛ ناگاه به صحراي نور -
نور: شهري بوده در شمال دزفول - رسیدم. از دور شخصیتهاي بزرگواري را دیدم که دور هم نشستهاند و یک نفر مقابل آنان
ایستاده است و در میان آن جمع یک نفر از همه بالاتر و با جلالتتر بود، دیدن آنها هول و هراس عجیبی در من ایجاد کرد. مردي
که همراه من بود، گفت: قدري جلوتر بیا. جلوتر رفتم و توقف نمودم. آن نفري که ایستاده بود، فرمود: جلو بیا، قدري پیشتر رفتم.
آن شخص که در میان آن جمعیّت از همه با جلالتتر بود، به یکی از آنان فرمود: منصب سرباز را به او بده و به من فرمود: به خاطر
خدمتی که به شیعه ما نمودي، میخواهیم منصب سرباز را به تو بدهیم. من گمان کردم میخواهند مرا به جاي سرباز، نگهبان قرار
دهند و من که مایل نبودم نگهبان باشم، گفتم: من کاسب و بافنده هستم مرا به سربازي و سرهنگی چکار؟! آن بزرگوار تبسّمی
نموده و فرمود: ما منصب او را میخواهیم به تو بدهیم. من باز حرف خود را تکرار کردم و گفتم: مرا به سربازي چکار؟ در این
هنگام یکی از آنان گفت: منصب سرباز را به تو میدهیم و نمیخواهیم سرباز باشی. منصب او را به تو دادیم برو. من برگشتم و در
بازگشت، هوا را تاریک دیدم و از آن روشنی و سبزي و خرّمی در صحرا خبري نبود. از آن شب به بعد دستورات آقا - یعنی
حضرت صاحب الزمان ارواحناله الفداء - به من میرسد و از جمله دستورات آن حضرت، انجام گرفتن مقصد و حاجت تو
قاضی دربار » شریک « بود.( 104 ) اینک سرانجامِ سرباز خود ساخته و پرهیزکاري را که از خوردن مال حرام پرهیز کرد، با سرانجام
خلیفه عبّاسی که خود را به خوردن مال حرام آلوده ساخت، مقایسه کنید. آیا راه کدام یک از این دو بهتر است. حضور در خدمت
امام زمانعلیه السلام یا خدمت به خلیفه عبّاسی! این برنامه زندگی بزرگان دین است. مردان بزرگ تاریخ شیعه، همواره تقوا را در
نظر داشته و با توجه به آن، زندگی خود را طبق وظیفه مذهبی برنامه ریزي نموده و نظم و سامان بخشیدهاند و به همین جهت به
مقامات عالیه دست یافتهاند.
اولیاء خدا به پرهیزکاري همّت میگمارند
باید توجّه داشته باشیم که اولیاء خدا نه تنها خود در حدّ اعلاي تقوا و پرهیزکاري میباشند، بلکه علاوه بر آن که در صدد حفظ
حالات روحی خود هستند، همّت و هدف آنان، ایجاد تقوا در جامعه و در میان اطرافیان خود نیز میباشد. آنان با عمل و رفتار خود،
به همنشینان و سایر افراد جامعه، درس تقوا و پرهیزکاري میآموزند و آرزوي قلبی آنان، وجود اجتماعی خود ساخته و پرهیزکار و
صفحه 37 از 87
دور از گناه و معصیت میباشد. زیرا که ظهور انوار تابناك خاندان ولایت در میان جامعهاي این گونه، تحقّقپذیر است. از این رو بر
همه افراد لازم است که براي بدست آوردن تقوا و پرهیزکاري تلاش کنند و از هواها و خطورات نفسانی و شیطانی خود را رها
سازند. مردان بزرگ، مقام و سایر ارزشهاي دنیوي را هدف خود قرار نمیدهند و مقصد خود را والاتر و ارزشمندتر از آن میدانند.
بلکه اگر جاه و مقام و یا سایر منصبهاي دنیوي به آنان روي آورد، از آنها به نفع هدف عالی خود که تقوا و پرهیزکاري است،
استفاده میکنند. نه آن که پرهیزکاري خود را به خاطر جاه ومقام از دست بدهند. از امام صادقعلیه السلام از معناي تقوا سئوال
نمودند، آن حضرت فرمودند: ... أَنْ لایَفْقِدُكَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَكَ وَلایَراكَ حَیْثُ نَهاكَ.( 105 ) تقوا این است که خداوند تو را در هر
موردي که امر به آن نموده است، مفقود نبیند و در هر موردي که تو را از آن باز داشته است، حاضر نبیند. با این بیان، پذیرفتن
منصبهایی که انسان آمادگی پذیرا شدن و سازماندهی آنها را ندارد، با تقوا و پرهیزکاري چگونه سازگار است؟!
استبدال بر اثر ترك تقوا
گاهی حالات روحی به خاطر پیش آمدِ برخی از مسائل، نابود شده و بالکلّ ریشه کن میشوند و گاهی نابود نمیشوند، ولی تبدیل
به حالتی دیگر میگردند. به عنوان توضیح میگوئیم: گاهی خداوند گناهان را میبخشد و اثر آنها از بین میرود و گاهی خداوند
در صورت اوّل گناهان » یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بِالْحَسَ ناتِ « : آنها را تبدیل به حسنه میکند. لذا به خداوند خطاب کرده و عرض میکنیم
بالکلّ نابود میشوند، نه این که تبدیل به حالت دیگر شده باشند و در صورت دوم گناهان تبدیل به حسنه میشوند. تقوا نیز حالتی
این چنین دارد. زیرا گاهی تقوا بر اثر گناه از بین می رود و گاهی به خاطر غلبه شهوت یا معصیت دیگر فاسد میشود نه آن که
( نابود شود، بلکه تبدیل به حالتی شیطانی میشود. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: لایُفْسِدُ التَّقْوي إِلّا غَلَبَۀُ الشَّهْوَةِ.( 106
تقوا را فاسد نمیکند، مگر غلبه یافتن شهوت. جالب توجه این است که حضرت نفرمودهاند تقوا را از بین نمیبرد، مگر غلبه
شهوت؛ بلکه فرمودهاند فاسد نمیکند تقوا را، مگر غلبه شهوت که منافاتی با تبدیل و تغییر ندارد. نکته قابل توجّه این است که تقوا
یک نوع حالتی است که داراي جنبه روحی و معنوي است و در صورتی فاسد میشود که معنویّتی که در آن هست از بین برود. در
این هنگام شخص، حالت رحمانی خود را از دست داده و به یک نوع حالت روحیِ شیطانی تبدیل میشود! بنابر این با غلبه یافتن
خوي شهوت رانی در فرد باتقوا، به خاطر فسادِ تقوا، در او یک حالت روحی شیطانی ایجاد میشود. بنابراین، فرد باتقوایی که
شهوت ریاست مثلًا بر او غلبه کرده است خطرناكتر است از یک شخص عادّي که به ریاست رسیده است. تبدیل حالات رحمانی
به حالات شیطانی و تبدیل حالات شیطانی به حالات رحمانی، از مسائل مسلّمی است که در گفتارهاي آگاه کننده اهل بیتعلیهم
السلام وجود دارد. انسان بر اثر تلاشها، کوششها و اعمالی که انجام میدهد از نیروهایی روحی و معنوي برخوردار میشود. حالات
روحی در او نفوذ میکند و در قلب و جان او رسوخ مینماید، به گونهاي که حالات مادّي و کیفیّتهاي طبیعی، در او تقلیل یافته و
حالات روحی و معنوي بر او غلبه مییابند. انسانی که داراي حالات روحی و معنوي شده، بر فرضی که براي او استبدال پیش آید،
دیگر یک انسان معمولی و طبیعی نیست. بلکه در بسیاري از موارد حالات روحی او که رحمانی بوده است، به حالات روحیِ
عکس آن، که شیطانی است تبدیل میشود. همان گونه که بسیاري از گناهکاران که بر اثر انجام سالها معصیت و نافرمانی خدا،
حالات شیطانی در آنان رسوخ نموده و با شیاطین و ارواح خبیثه دمساز شدهاند، بر اثر توبه و بازگشت بسوي خداوند، نه تنها تمام
حالات شیطانی در آنان نابود میشود؛ بلکه حالات آنها تبدیل به حالات رحمانی میشود. زیرا خداوند گاهی گناه گناهکارانی را
که توبه کردهاند، میبخشاید و گاهی نه تنها گناه آنان را میبخشد، بلکه گناهان آنان را تبدیل به حسنات مینماید. یکی از اسماء
» یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بِالْحَسَنات « : خداوند که برق امید را در دلهاي گناهکار و عقب ماندگان از قافله معنویّت، روشن میسازد این است
اي تبدیل کننده بدیها به خوبیها. و تبدیل سیّئات به حسنات در صورتی به کمال میرسد که آثار آن نیز تبدیل شود.
صفحه 38 از 87
ثبات قدم

ثبات قدم در پرهیزکاري
انسان چگونه تقوا را از دست میدهد و چگونه میتوان به داشتن تقواي واقعی پی برد؟ آیا به صِ رف خودداري از گناهان میتوان
خود را متقی دانست؟ و یا تقواي واقعی را، در صورت قبولی در امتحانات سخت و سنگین باید پذیرفت؟ این سئوالی است که در
بعضی از اذهان وجود دارد. پاسخ این سئوال را حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گونه بیان فرمودهاند: عِنْدَ حُضُورِ الشَّهَواتِ
وَاللَّذَّاتِ یَتَبَیَّنُ وَرَعُ الْأَتْقِیاءِ.( 107 ) هنگامی که صحنههاي شهوت انگیز و لذّت بخش پیش آید، ورع مردمان متّقی روشن میشود.
در آن هنگام آنان که تقوا را به راستی پیشه خود ساختهاند و به تظاهر و خودنمائی نپرداختهاند، قدرت و توانایی کنترل خود را
دارند و میتوانند خواهش نفس را، با نیروي معنوي ویران و نابود سازند، و در صورتی که کنترل خود را از دست بدهند، روشن
میشود که آنان در تقوا و پرهیزکاري ثبات و استقرار نداشتهاند.
نتیجه بحث
قلب، دستگاه بسیار اسرار آمیز و مهمّی است که خداوند آن را در وجود شما قرار داده است، تا به وسیله تقوا و پرهیزکاري، آن را
اصلاح نموده و با گرفتن زنگار و تیرگیها، آن را بازسازي نموده و به راه اندازید. تقوا، وسیلهاي بسیار پرقدرت و نیرومند براي حمله
و جنگ با دشمنان نامرئی است، آن را در خود پرتوان کنید و در ازدیاد آن بکوشید. تقوا، همچون دژي محکم و استوار از نفوذ
شیاطین که دشمنان دیرین و کینه توز شما هستند، جلوگیري نموده و شما را از خطر هجوم و حمله آنها آگاه نموده و محافظت
مینماید. به وسیله تقوا و پرهیزکاري، افکار و اندیشههاي رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهید. با داشتن تقوا، خود را به
دست سرابِ زندگی گرفتار نکنید، تا از آب حیاتبخش سیراب شوید. سعی کنید هوس رانیها و شهوتها بر شما غلبه نکنند و گرنه
تقوا و پرهیزکاريِ خود را به تباهی میکشانید و بهاء و ارزش خود را از دست میدهید. پیرایه فقر و پادشاهی تقوا است سرمایه
طاعت الهی تقوا است از سختی روز محشر و زدوزخ فرموده خدا، نجات خواهی تقوا است
5تلاش و کوشش
براي آن که از گوهر وجودِ خویش استفاده کنید و به اهداف بزرگ و ارزشمند نائل شوید، باید به کار و کوشش بپردازید و از
فعالیّت و تلاش، کوتاهی نکنید. مردان بزرگ و شخصیتهاي ارزندهاي که نام آنان صفحات تاریخ را روشن ساخته است، در راه
هدفهاي بلندِ خود، هیچ گاه از پاي ننشستهاند و همواره براي رسیدن به مقاصد عالی خود تلاش و کوشش نمودهاند و در راه آن
گام برداشتهاند. شما نیز براي اهداف الهی و ارزشمند خود تلاش کنید؛ زیرا کار و کوشش براي رسیدن به اهداف مقدّس، بسیار
لازم و پسندیده است و در آیات و روایات، دستورات مؤکّد و فراوان درباره آن وجود دارد.
در چه راهی تلاش کنیم؟
تلاش و کوشش عدهاي از مردم در راه منافع دنیوي و اعتبارات خیالی است و از توجه به حقائق عالم هستی، کاملًا غافل هستند.
آنان از کسب فضائل روحی و معنوي که همیشه جاودان خواهد ماند و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان است، غفلت
میورزند. هدف آنان کسب و تجارتی پر درآمدتر و بدست آوردن سود بیشتر میباشد. و مقصد جدّي آنان در زندگی بدست
آوردن ثروت بیشتر و یافتن بهره فراوانتر است. بسیاري از مردم در برنامههاي خود در ارتباط با هدفی که دارند، همه مسائل مربوطه
را دقت و بررسی مینمایند، و پس از یقین به موفقیّت - اگر چه نسبی باشد - به انجام آن میپردازند. ولی در مسائل عبادي توجّهی
صفحه 39 از 87
به مسأله ارزش آن در نزد خداوند، ندارند و حال آن که پذیرفته شدن عمل در نزد پروردگار، عمل را باثمر میسازد. به همین
جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: کُونُوا عَلی قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَ دَّ عِنایَۀً مِنْکُمْ عَلَی الْعَمَلِ.( 108 ) براي پذیرفته شدن
عمل، بیشتر عنایت و توجه داشته باشید تا به خود عمل. در درگاه خداوند پذیرفته شدن عمل، ملاك ارزش و قیمت است نه اصل
عمل. اگر کاري را خداوند نپذیرفت، هیچ گونه ارزشی ندارد. بنابر این باید در راهی تلاش کنیم که مورد رضایت خداوند است، و
در فکر پذیرفته شدن آن هم باشیم!
نفس خود را