گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
نفس خود را براي کار و کوشش آماده کنید







کار و کوشش همیشه باید با میل واقعی انجام شود. زیرا اگر با اکراه نفسانی همراه باشد، گاهی اثرات منفی به بار میآورد و زیان
آن از سودش بیشتر میشود. . . . بنابر این تلاش و کوشش در برنامههاي سنگین، براي آن دسته از مردم مفید است که از نظر
نفسانی میل و آمادگی براي انجام آن را دارند و افرادي که این گونه نیستند، باید تلاش نمایند تا آمادگی نفسانی را در خود ایجاد
نمایند. پس نباید از تلاش و کوشش در کارهاي نیک، به دلیل آن که مطابق میل ما نیست، دست برداریم. بلکه باید به مخالفت با
هواها و امیال نفسانی پرداخته، تا حدّي که نفس را همراه با عقل و وجدان نموده و او را مایل به انجام امور خیر بنمائیم. آنان که در
تلاش و کوششهایی که انجام میدهند، نفس را تابعِ عقل و وجدانِ خود مینمایند، و با کمال میل و علاقه دست به برنامههاي
سنگین میزنند، نتایج بسیار ارزندهاي را بدست میآورند. از این رو، بزرگان و شخصیتهاي نامی دین، براي رسیدن به اهداف
عالیه، ومقاصد بزرگ به تلاش و کوششهاي فراوان دست زده ونفسِ خود را تابعِ عقل خود نموده و بر همین اساس توانستهاند به
درجات عالی علم و عمل نائل شوند. آنان با الهام از فرمایشات و راهنمائیهاي اهل بیتعلیهم السلام دست به مجاهدتهاي پیگیر زده
و با زحمتهاي طاقت فرسائی که متحمّل شدهاند، به مقامات عالی علمی و معنوي دست یافتهاند. آنان همچون کوه، در برابر
طوفانهاي ویرانگر ایستاده و هیچ گاه از پاي ننشستهاند و همچنان به کوشش و تلاش پرداختهاند.
مرحوم ملّا مهدي نراقی چگونه خود رابراي فعالیّت آماده ساخت؟
زندگی مرحوم ملّا مهدي نراقی را که از بزرگان علماي شیعه است، مورد دقت قرار دهید. آن بزرگوار آن چنان به درس و بحث
علاقه داشت که نامههایی که از وطنش براي او میآمد، مطالعه نمیکرد. از این جهت که شاید در نامه چیزي باشد که حواس او را
پریشان کند و به درس و بحث او لطمه وارد سازد. تا آن که پدر وي را کشتند، خبر قتل او را در نامهاي نوشتند و براي او فرستادند.
نامه به دست او رسید، ولی نامه را نخواند و از مضمون آن آگاه نشد و همچنان به درس و بحث خود مشغول بود. چون بستگان وي
بفرستد. ملّا مهدي » نراق « از آمدن او ناامید شدند، به استاد او نامهاي نوشتند که قتل پدر نراقی را به او خبر دهد، و او را به قریه
نراقی چون به درس رفت، استاد را غمگین یافت. پرسید: چرا امروز ناراحت هستید؟ و چرا درس را شروع نمیفرمائید؟ استاد گفت:
بروي؛ زیرا پدرت مریض و مجروح شده است. مرحوم نراقی گفت: خداوند او را حفظ فرماید، شما درس را شروع » نراق « باید به
رفت و » نراق « بروي. مرحوم ملّا مهدي نراقی به » نراق « فرمائید. آن گاه استادِ وي به قتل پدرش تصریح کرد و به او امر کرد باید به
فقط سه روز در آنجا ماند و سپس به نجف بازگشت. او به این گونه نفس خود را براي تحصیل آماده نمود تا به مقامات بلند علم و
عمل نائل گشت.( 109 ) کن وهم و هراس برون از دل خویش یاور چه کنی؟ تو خویش شو یاور خویش مرغان که به شاخهها نلغزند
از باد ز آنست که تکیهشان بود بر پر خویش
براي درك حقیقت باید کوشش کنید
صفحه 40 از 87
براي رسیدن به حقیقت و یافتن حقّ، باید کوشش و فعالیّت نموده و سختیهاي راه را تحمّل کنیم؛ زیرا بدون سعی و تلاش و تحمّل و
صبر در برابر موانع و مشکلات، نمیتوانیم حقیقت را درك نمائیم. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: لایُدْرَكُ الْحَقُّ إِلّا
بِالْجِدِّ وَالصَّبْرِ.( 110 ) حقیقت درك نمیشود، مگر با جدّیّت و صبر. بنابر این براي درك حقیقت، نیاز به کوشش و جدّیت داریم؛ تا
کار و فعالیّت ما اگر بر اساس موازینی که از طریق خاندان وحیعلیهم السلام صادر گردیده باشد، به آن پی ببریم. بنابر این، اگر
میخواهید از گوهر وجودِ خویش استفاده کنید و آنچه را که همگان قدرت درك آن را ندارند بیابید، باید در راه آن کوشش
کنید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در یکی از خطبههاي خود چنین میفرمایند: اَلْعَمَلُ، اَلْعَمَلُ، ثُمَّ النَّهایَۀُ، النَّهایَۀُ.( 111 ) کار! کار!
آن گاه نهایت! نهایت! آن کس که گامی برنداشته یا قدم را در غیر راه گذارده، چگونه میتواند حقیقت را دریابد و به پایان راه و
انتهاي مقصد برسد؟! هرکه چون سایه گشت خانهنشین تابش ماه و خور کجا یابد؟ وآن که پهلو تهی کند از کار سره سیم و زر
کجا یابد؟ گر هنرمند گوشه گیر بود کام دل از هنر کجا یابد؟ وآنکه در بحر، غوطه مینخورد سلک درّ و گهر کجا یابد؟ بنابر این
کوشش کنید و دل به دریا بزنید. زیرا که کشتی نجات در دریا است. یقین داشته باشید آن کس که در دریاي محبّتِ ناخدايِ
کشتیِ نجات شناور است، در گرداب بلا، غرق نخواهد شد. جریانی که میآوریم یکی از این موارد است. مرحوم میرزا ابوالحسن
طالقانی که از شاگردان مرحوم میرزاي شیرازي است، نقل کرده است: من با تنی چند از دوستان از زیارت کربلا به سوي سامراء بر
هنگام ظهر توقّف کردیم تا نهار خورده و قدري استراحت کنیم و عصر حرکت نمائیم. در آنجا به یکی » دجیل « میگشتیم؛ در قریه
از طلاب سامراء که همراه طلبه دیگري بود، برخورد کردیم. آنها در پی خرید خوراك براي نهار بودند. در این هنگام دیدم فردي
که با طلبه سامرائی همراه است، چیزي میخواند. خوب گوش دادم متوجه شدم توراة است که او به زبان عبري میخواند. تعجب
کردم. از طلبهاي که ساکن سامراء بود پرسیدم: این شیخ کیست؟ و زبان عبري را چگونه آموخته است؟ او گفت: این شخص تازه
مسلمان شده و قبلًا یهودي بوده است. گفتم: بسیار خوب؛ حتماً جریانی دارد، آن را باید بگوئید. طلبه تازه مسلمان گفت: قضیّه من
طولانی است وقتی که به سوي سامراء حرکت کردیم، در بین راه آن را بطور تفصیل میگویم. هنگام عصر فرا رسید و ما به سوي
که نزدیک مدینه » خیبر « سامراء حرکت کردیم. من به او گفتم: اینک جریان خود را برایم تعریف کن. او گفت: من از یهودیان
است، بودم. در اطراف خیبر چند ده و قریه وجود دارد که از زمان پیغمبر اکرم تاکنون یهودیان در آنها زندگی میکنند. در یکی از
این قریهها مکانی براي کتابخانه وجود دارد که در آن یک اطاق قدیمی هست. در میان آن اطاق، یک کتاب توراة بسیار قدیمی
وجود دارد که روي پوست نوشته شده است. همیشه درب آن اطاق بسته و قفل است و از پیشینیان سفارش شده است که کسی حق
گشودن اطاق و مطالعه توراة را ندارد. و مشهور است که هر کس به این توراة نگاه کند، مغزش عیب کرده و دیوانه میشود!
خصوصاً جوانها نباید این کتاب را ببینند! او سپس گفت: ما دو برادر بودیم که به این فکر افتادیم آن توراة قدیمی را زیارت کنیم.
نزد کلیددار آن حجره مخصوص رفتیم و خواهش کردیم درب اطاق را باز نماید، ولی او به شدّت امتناع ورزید. به مقتضاي
اشتیاق بیشتري به مطالعه آن در ما ایجاد شد؛ ما پول قابل توجّهی به او دادیم تا مخفیانه ما را به اطاق » الإنسان حریص علی ما منع «
قدیمی راه دهد. در ساعتی که تعیین کرده بودیم، وارد اطاق شدیم و با کمال آرامی توراة قدیمی را که روي پوست نوشته شده،
زیارت و مطالعه نمودیم، در میان آن، یک صفحه به طور مخصوص نوشته شده بود که جلب نظر میکرد. چون دقت نمودیم،
و تمام خصوصیات و اوصاف او را با ذکر نام و نشان و » پیغمبري در آخرالزمان در میان اعراب مبعوث میشود « : دیدیم نوشته است
نسب و حسب بیان نموده بود و نیز اوصیاء آن پیغمبر را دوازده نفر به اسم و رسم نوشته بود. من به برادرم گفتم: خوب است این
یک صفحه را رونوشت کنیم و به جستجوي این پیغمبر بپردازیم. آن صفحه را نوشتیم و فریفته آن پیغمبر شدیم. یگانه فکر ما و
خیال ما، پیدا کردن این فرستاده خدا بود، ولی چون سرزمین ما از راه عبور و مرور مردم دور و با خارج تماس نداشتیم؛ مدتی
گذشت و ما چیزي بدست نیاوردیم. تا آن که چند نفر از تجّار مسلمان از مدینه براي خرید و فروش به شهر ما وارد شدند. از
صفحه 41 از 87
نزدیک با یکی دو نفر آنها محرمانه پرسشهائی نمودیم. آنچه از احوالات و نشانیهاي حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم
بیان کردند، همه را مطابق با نوشته توراة دیدیم. کم کم به حقّانیت دین اسلام یقین نمودیم، ولی جرأت به اظهار آن نداشتیم، فقط
یگانه راه امید ما، فرار از آن دیار بود. من و برادرم در پیرامون فرار گفتگو کردیم. گفتیم: مدینه نزدیک است و ممکن است
یهودیان ما را گرفتار کنند، بهتر است براي پیروي از اسلام به یکی دیگر از شهرهاي مسلمان نشین فرار کنیم. اسم موصل و بغداد را
شنیده بودیم. پدرمان تازه مرده بود و براي اولاد خود وصی و وکیل تعیین کرده بود، نزد وکیل او رفتیم و دو مادیان با مقداري پول
نقد از او گرفتیم. سوار شده و با سرعت به سوي عراق طی مسافت میکردیم. از موصل سراغ گرفتیم، راه را نشان دادند وارد شهر
شدیم و شب را در کاروانسرا ماندیم. چون صبح شد، چند نفر از اهل شهر نزد ما آمدند و گفتند: مادیانها را میفروشید؟ گفتیم: نه،
هنوز وضع ما در این شهر معلوم نیست. چون مادیانها تحفه بودند، اصرار کردند که به آنها بفروشیم، و ما خواهش آنها را رد
کردیم. سرانجام گفتند: اگر آنها را نفروشید به زور از شما میگیریم. ما مجبور شدیم مادیانها را فروختیم و گفتیم: این شهر جاي
ماندن نیست، برویم بغداد. ولی از رفتن به بغداد هراسی در دل داشتیم؛ زیرا دائی ما که یهودي و از تجّار مهم بود، در بغداد بود؛
میترسیدیم خبر فرار ما به او رسیده باشد و ما را پیدا کند. به هر حال وارد بغداد شدیم و در کاروانسرایی منزل کردیم، تا صبح فرا
رسید. پیرمردي که صاحب کاروانسرا بود، وارد اطاق ما شد و از جریان ما سئوال کرد. جریان خود را به اختصار برایش تعریف
کردیم، و گفتیم: از یهودیان خیبر هستیم و به آئین اسلام علاقهمند شدیم، ما را پیش عالم مسلمانان ببر؛ تا به آئین اسلام هدایت
شویم. تبسّم بر لبهاي پیرمرد نقش بست و با شوق و شعف دست بر دیدگان خود گذاشت و گفت: چشم، برویم منزل قاضی بغداد.
با او به دیدار قاضی بغداد رفتیم، و پس از تعارف معمولی جریان خود را براي او بیان کردیم و از او خواستیم ما را با احکام اسلام
آشنا نماید. او گفت: بسیار خوب، آن گاه شمّهاي از توحید و گوشهاي از ادلّه اثبات صانع را بیان نمود، سپس از رسالت پیغمبر
اکرمصلی الله علیه وآله وسلم و شرح حال خلفاء و اصحاب آن حضرت سخن به میان آورد. او گفت: بعد از پیغمبر، عبداللَّه بن ابی
قحافه خلیفه آن حضرت است. من گفتم: عبداللَّه کیست؟ این نام، مطابق با آنچه من در توراة خواندهام و از روي آن نوشتهام نیست!
قاضی بغداد گفت: او کسی است که دخترش همسر پیغمبر است، گفتیم: چنین نیست؛ زیرا در توراة خواندهایم که جانشین پیغمبر
کسی است که دختر پیغمبر همسر اوست. تا این سخن را گفتم؛ رنگ رخسار قاضی بغداد تغییر کرد، و با خشم و غضب برخواست
و گفت: این رافضی را بیرون کنید. من و برادرم را زدند و از منزل او بیرون کردند. ما به کاروانسرا برگشتیم. صاحب منزل هم از
این جریان دلگیر شد و به ما کم اعتنائی کرد. از این ملاقات و گفتگوي با قاضی، و رفتار اخیر او حیران و سرگردان شدیم. به علاوه
نمیدانستیم کلمه رافضی چیست؟ و به چه کسی خطاب میکنند و چرا قاضی ما را به این نام نامید و از مجلس بیرون راند؟ این
گفتگوها بین من و برادرم تا نیمههاي شب طول کشید. چند ساعتی با حالتی مهموم خوابیدیم. بامداد صاحب کاروانسرا را صدا
کردیم، گفتیم: ما را از این واقعه و ابهام نجات بده، شاید ما درست مطلب را نفهمیدیم و یا قاضی سخن ما را نفهمید. او گفت: اگر
شما واقعاً و از روي حقیقت طالب و خواستار دین اسلام هستید؛ هر چه قاضی میگوید قبول کنید. گفتم: این چه سئوالی است؟ ما
براي اسلام از خویشان و مال و خانه دست کشیدیم و هیچ غرض و مرضی نداریم. گفت: بیائید براي مرتبه دوم شما را نزد قاضی
ببرم، ولی مبادا خلاف رأي او حرفی بزنید. باز به منزل قاضی رفتیم. رفیقمان گفت: آنچه را شما بگوئید، اینها قبول میکنند. قاضی
شروع به صحبت کرد و به نصیحت و موعظه پرداخت. من گفتم: ما دو برادر از همان دهکده خودمان مسلمان شدیم و از دیارِ دور
خود به اینجا آمدیم؛ تا به احکام اسلام آشنا شویم و هیچ گونه غرضی نداریم و اگر اذن دهید ما چند سئوالی داریم؟ قاضی گفت:
بفرمائید، هر چه میخواهید بپرسید. گفتم: ما توراة صحیح قدیمی را خواندیم و این مطلب را که میخواهیم بگوئیم از آن رونوشت
کردیم. تمام صفات و نام و نشان پیغمبر آخرالزمان و خلفاء و جانشینان آن حضرت را یادداشت کردهایم و همراه داریم، ولی نام
عبداللَّه بن ابی قحافه در آنها نیست. قاضی گفت: پس نام چه اشخاصی در آن توراة نوشته است؟ گفتم: خلیفه اوّل داماد پیغمبر و
صفحه 42 از 87
نیز پسر عموي اوست. هنوز حرفم تمام نشده بود که طبل بدبختی ما را زدند، و قاضی از شنیدن این کلام از جاي خود برجست و تا
توانست با کفش خود بر سر و صورت من کوبید. من به زحمت از دست او فرار کردم. برادرم در همان دقیقه اوّل فرار کرده بود. در
کوچههاي بغداد راه را گم کردم. با سر و صورت خونین نمیدانستم کجا میروم. ساعتی راه رفتم تا به کنار نهر دجله رسیدم.
اندکی ایستادم، دیدم پاهایم قوّت ایستادن ندارد نشستم و بر گرفتاري و غربت و گرسنگی از طرفی، و ترس و تنهائی از طرف
دیگر، گریه میکردم و تأسف میخوردم. ناگهان جوانی که عمامه سفید بر سر و دو کوزه خالی در دست داشت و میخواست از
نهر، آب بردارد؛ نزدیک من، لب آب نشست. چون وضع مرا دید، پرسید: تو را چه میشود؟ گفتم: غریب هستم و مبتلا گشتم.
فرمود: قصه خود را بگو. گفتم: از یهود خیبر بودم اسلام آوردم و با برادرم با هزار زحمت و مشقت به اینجا آمدم؛ میخواستم
احکام اسلام را بیاموزم مرا چنین جزائی دادهاند. سپس اشاره به خونهاي سر و صورتم نمودم. فرمود: از تو میپرسم: یهود چند فرقه
هستند؟ گفتم: فرقههاي بسیار. فرمود: هفتاد ویک فرقه شدند، آیا همه برحق هستند؟ گفتم: نه. فرمود: نصاري چند فرقه شدند؟
گفتم: فرقههاي گوناگون میباشند. فرمود: هفتاد و دو فرقهاند، آیا همه بر حق میباشند؟ گفتم: نه. فرمود: ملت اسلام نیز گروههاي
مختلف هستند. هفتاد و سه فرقه شدهاند، ولی فقط یک فرقه بر حق میباشند. گفتم: من در جستجوي همین فرقه هستم، چکار باید
بکنم؟ فرمود: از این طرف برو کاظمین و اشاره فرمود به جانب غربی، سپس فرمود: برو خدمت شیخ محمّد حسن آل یاسین، حاجت
تو بر آورده خواهد شد. حرکت کردم و در همان میان جوان هم از نظرم غائب شد. هر چه این طرف و آن طرف نگاه کردم، ابداً
اثري از او ندیدم. تعجّب من زیادتر شد. با خود گفتم: این جوان کی بود و چه شد؟ زیرا در ضمن صحبت و حکایت حال خویش و
این که در توراة اوصاف پیغمبر و خلفاء آن سرور را دیدم و نوشتم، میفرمود: میخواهی من براي تو بخوانم؟ عرض کردم:
بفرمائید. شروع به خواندن فرمود به طوري که در دل خویشتن گمان کردم آن توراة خطی را که در خیبر دیدم، گویا همین
بزرگوار نوشته است. چون از نظرم غائب شد، دانستم این شخص الهی بوده و از مردم عادي نبوده، لذا یقین به هدایت کردم. سپس
قوّتی در خودم یافتم و به جستجوي برادرم کوشش کردم تا او را پیدا نمودم، و براي این که نام کاظمین و شیخ محمّد حسن آل
یاسین را فراموش نکنم، مکرر بر زبان میراندم. برادرم پرسید: این چه دعائیست که میخوانی؟ گفتم: دعا نیست و جریان را براي او
گفتم. او هم خوشحال شد. پس از سئوال و پرسش به کاظمین رسیدیم و به منزل شیخ وارد شدیم. قصه را از اول تا پایان براي او
بیان نمودم. شیخ برخاست ایستاد و به شدّت گریه کرد و چشم مرا بوسید و گفت: با این چشم نظر به جمال حضرت ولی عصر
ارواحنا فداه نمودي؟...( 112 ) آنها مدتی میهمان مرحوم شیخ محمّد حسن آل یاسین بودند و با عقاید حیاتبخش شیعه آگاه شدند.
آري، آنان به خاطر میل و علاقهاي که سراسر وجودشان را فرا گرفته بود، با تلاش و کوشش پیگیر و جستجوي حق و دست کشیدن
از اقوام و وطن خویش، توانستند سعادت و خوشبختی را در آغوش گیرند و از عنایت پدرانه امام عصر ارواحنا فداه بهرهمند شوند.
اکنون نیز بسیاري از افراد به حقیقت تشیع پی برده، و از حقّانیت آن آگاهی یافتهاند، ولی بر اساس ترس و یا توجه به امور خیالی
دیگر، نمیتوانند صادقانه در لواي پرچم تشیع قرار گرفته و به سوي مذهب فطري خویش باز گردند. جریانی را که آوردیم
سرمشقی است براي این گونه افراد، آنان باید بدانند: نابرده رنج گنج میّسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد اگر
جویاي واقعیت هستند، باید پذیراي هر گونه زحمت شده و مشکلات را تحمّل کنند. وبه امید فردا و آرزوي آینده ننشینند. حضرت
امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند: اِیّاکُمْ وَالْایکالُ بِالْمُنی فَإِنَّها مِنْ بَضائِعِ الْعَجْزَةِ.( 113 ) بپرهیزید از این که کار خود را بدست آرزو
بسپارید؛ زیرا به آرزو نشستن و دست از کار کشیدن، سرمایه عجز و ناتوانی است. هر که دانه نفشاند به زمستان در خاك نا امیدي
بود از دخل به تابستانش بنابر این شیفتگان مکتب حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام باید در راه رسیدن به مقاصد خویش، گذشته از
امید و آرزو، در مقام دست یافتن به آن باشند، و از تلاش و کوشش در راه رسیدن به آن دریغ نورزند. زیرا سعی و کوشش شعار
عملی مردان بزرگ و نشانه اسلام راستین است. با کار و کوشش اراده خود را ثابت و محکم کنید. سعی و تلاش شما نشان دهنده
صفحه 43 از 87
اراده و شخصیت شما است. کار کنید، کوشش کنید، تا بر اثر بیکاري دچار توهّمات و نفوذ شیاطین نشوید. . . .
کار را آگاهانه شروع کنید
را علم و آگاهی در پیرامون آن میدانند و در گفتار خود » کار و فعالیّت « اوّلین مقام امامت و رهبري، حضرت علیعلیه السلام شرط
که هدایتگر امّتها است، میفرمایند: انسانِ با بصیرت و دل آگاه، از ابتداء کار میداند که نتیجه آن به نفع اوست یا به زیان او تمام
میشود. آن بزرگوار این حقیقت را این گونه بیان فرمودهاند: فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ اَلْعامِلُ بِالْبَ َ ص رِ، یَکُونُ مُبْتَدَءُ عَمَلِهِ أَنْ یَعْلَمَ اَعَمَلُهُ عَلَیْهِ اَمْ
لَهُ.( 114 ) آنکس که با دل نگاه میکند و با بصیرت عمل مینماید! از ابتداء کارش میداند که این کار به زیان او یا به نفع اوست.
چه نیکو متاعی است کار آگهی کزین نقد عالم مبادا تهی ز عالم کسی سر برآرد بلند که در کار عالم بود هوشمند
شرائط کار و موانع آن را در نظر بگیریم
باید براي رسیدن به نتیجه نهائی فعالیّت خود، اسباب و شرائط کار را آماده نموده و زمینه سازي لازم را انجام دهیم. آن گاه در راه
رسیدن به هدف و نتیجه فعالیّتِ خود پافشاري کنیم. زیرا حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در ادامه گفتاري که آوردیم میفرمایند:
وَمَنْ لابَدَ الْاُمُورَ عَطِبَ.( 115 ) هر کس سختیها را تحمّل کند، بدون آن که اسباب کارها را فراهم کرده باشد، هلاك میشود.
گذشته از آن که براي انجام هر برنامه مفید، باید اسباب و شرائط آن را آماده کنیم؛ باید از موانع آن نیز آگاهی داشته باشیم، تا با
برخورد به موانع از رسیدن به هدف باز نمانیم. بنابر این براي نتیجه گرفتن از فعالیت و کار و کوشش، باید اموري را که اثر تلاش
شما را نابود میکند و نتیجه فعالیّت شما را ویران میکند، از سر راه خود بردارید. و گرنه ممکن است یک اشتباه، همه کارها را
نقش بر آب کند. بسیاري از افراد براي رسیدن به مقصود خود، دست به کارهاي طاقت فرسا میزنند و ریاضتهاي مهمّی را انجام
میدهند؛ ولی از کار خود جز رنج و تعب نتیجه دیگري نمیگیرند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: رُبَّ ساعٍ فیما
یَضُرُّهُ.( 116 ) چه بسا کسی در راهی تلاش میکند که به او ضرر میرساند. براي آن که کاري که انجام میدهیم با نتیجه و پر ثمر
باشد و براي آن که سختیهایی که در انجام برنامههاي مشکل تحمل میکنیم بینتیجه نباشد؛ باید از آفاتِ کار، آگاهی داشته باشیم
و موانع راه را بشناسیم. اینک به ذکر دو نمونه از مواردي که براي عموم کارها و برنامههاي ارزنده، مانع مهمّی به شمار میآیند
میپردازیم:
موانع کار


موانع کار و کوشش
-1 اعتیاد و خوگرفتن به کارهاي بیارزش
یکی از اموري که در برابر نتیجهگیري کارها و مؤثّر بودن فعالیّتها آفتِ بسیار مهمّی به شمار میآید و نقش تخریبی بسیار عظیمی را
داراست، غلبه عادت به کارهاي گذشته است، به این جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام آن را آفت ریاضتها و نابود کننده
فعالیّتها میدانند و میفرمایند: آفَۀُ الرِّیاضَۀِ غَلَبَۀُ الْعادَةِ.( 117 ) آفتِ ریاضت، غلبه نمودن عادت است. عادت به کارهاي زشت یا
بیارزش یک توطئه ننگین و مؤثر براي از بین بردن اثر کارها و کوششها است. همان گونه که میکربهاي کشنده، سلامتی وصحت
را از بدن انسان میگیرند، غلبه عادتهاي زشت و ناپسند، اثر کارهاي طولانی و برنامههاي مهم را نابود میکند. ما براي رسیدن به
نتیجه و با ثمر بودن کار و کوشش، نه تنها باید فعالیّت کنیم، بلکه باید بر عادتهایی که نتیجه تلاش ما را خنثی میکند، غلبه کنیم.
به این جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: اَلْفَضیلَۀُ غَلَبَۀُ الْعادَة.( 118 ) فضیلت، غلبه نمودن بر عادت است. بنابر این
صفحه 44 از 87
براي بدست آوردن فضیلتهاي انسانی، نه تنها باید کار و کوشش کنیم؛ بلکه باید بر عادتهاي زشت یا بیارزش غلبه کنیم. اگر به
حوضی که آب آن آلوده و کثیف است، آب تمیز بریزید؛ به مجرّد وصل شدن آب تمیز، آب حوض عوض نمیشود؛ مگر آن که
آن قدر ادامه یابد که بر آبهاي آلوده غلبه نموده و آبهاي آلوده از حوض خارج شوند؛ در این صورت آب حوض تمیز و زلال
خواهد شد. عادتهاي زشت، همانند آبهاي آلوده هستند که اعماق جان انسان را آلوده میسازند، در صورتی انسان به رستگاري و
فضیلت میرسد که اعماق جان خود را از عادتهاي زشت و ناپسند پاکسازي نماید و بر آنها غلبه نماید. امّا اگر عادتهاي ناپسند غلبه
داشته باشند، کارهاي نیک همچون آبهاي زلال است که در حوضی که سرشار از آبهاي آلوده است ریخته شوند، سرشار بودن
حوض از آبهاي آلوده و اندك بودن آب زلال نه تنها آلودگی آب را برطرف نمیکند، بلکه آبهاي زلال نیز آلوده میشوند. براي
برطرف شدن آلودگی آب، آن قدر باید جریان آبِ زلال ادامه داشته باشد تا با مرور زمان، آبهاي آلوده خارج شوند. براي برطرف
نمودن عادت ناپسند و یا بیارزش نیز، باید آن قدر کارهاي پسندیده و خوب را انجام داده و ادامه دهیم تا عادتهاي ناپسند را در
خود ریشه کن سازیم، و گرنه از کارها و برنامههاي پسندیده خود چندان نتیجهاي نخواهیم گرفت. بنابر این براي آن که از کار و
فعّالیت خود نتیجه مثبت و عالی بگیریم، باید موانع آن را که معتاد بودن به کردارهاي بیارزش و اشتباه یکی از مهمترین آنها است،
برطرف سازیم. جوانان خیبري که جریان آنها را خواندید، از اعتیاد به وضع گذشته دست کشیدند و به این جهت در راه فضیلت
گام نهادند و سعادتمند شدند.
-2 خستگی و بیحالی
مانع دیگر براي انجام کارها، خستگی و کسالت است. ما نباید به خاطر کسالت دست از کار برداریم؛ زیرا کسالت در بسیاري از
موارد، کسالتِ کاذب است نه واقعی. در این گونه موارد باید با زیرکی آن را از میان برداریم، نه آن که از کار دست بکشیم و در
صورتی که واقعاً بیحال و کسل هستیم، میتوانیم با تحوّل در کارها بیکار ننشینیم. حضرت امیرالمؤمنین در وصیت خود به حضرت
امام حسینعلیهما السلام میفرمایند: بُنَیَّ اُوصیکَ... بِالْعَمَلِ فِی النّشاطِ وَالْکَسِلِ.( 119 ) اي فرزندم تو را وصیّت مینمایم ... به عمل
در حال نشاط و بیحالی. از این سفارش استفاده میکنیم؛ حتّی در صورتی که انسان از کاري خسته شد، نباید به دلیل خستگی و
ملالت بیکار بنشیند؛ بلکه در آن حال باید به کاري دیگر بپردازد. چه بسا که با تحوّل در کارها و یکنواخت نبودن آنها، انسان از
گرفتگی و ملالت رها شده و دوباره نشاط خود را در انجام کار و برنامه دیگر به دست آورد. بنابر این به جاي آن که به دلیل
خستگی دست از کار بکشیم، میتوانیم با تنوّع و تحوّل در کار و یکسان و یکنواخت نبودن برنامه، هم به کار و فعالیّت خود ادامه
دهیم و هم خستگی و ملالت را از خود دور کنیم. پس با استفاده از فرمایش حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام نباید به بهانه خستگی،
از کار و فعالیّت دست برداریم. به رنج اندرست اي خردمند گنج نیابد کسی گنج نابرده رنج چو کاهل بود مردِ بُرنا به کار از او سیر
گردد دل روزگار نکته جالب دیگري که از کلام آن حضرت استفاده میکنیم، این است که خستگی و ملالت از هر نوعی که
باشد؛ چه از جهت ادامه یا سختی برنامه و چه از جهت عدم استقبال مردم، نباید بهانه براي ترك برنامه قرار گیرد. زیرا راه و
برنامهاي را که انتخاب کردهایم؛ اگر از نظر دین صحیح و پسندیده است، به خاطر حرف مردم نباید آن را رها کنیم و نا امید
بنشینیم، بلکه باید رنگ آن را تغییر دهیم، وبه صورتی دیگر، برنامهاي را که ارزنده و لازم تشخیص دادهایم، دنبال کنیم. ببینید
مرحوم محدّث نوري چگونه حرف مردم را نادیده گرفت و براي یافتن دو کتاب خطّی به تلاش ادامه داد.
تلاش و توسّل براي یافتن دو کتاب خطّی
عالم ربّانی مرحوم سید اسداللَّه اصفهانی میگوید: روزي با محدّث نوري به کربلا مشرّف میشدم، در میان راه محدّث نوري دو
صفحه 45 از 87
کتاب را نام برد و فرمود: من به این دو کتاب بسیار علاقهمندم و تاکنون هر چه جستجو کردهام، آن دو را بدست نیاوردهام؛ امّا در
این سفر از حضرت سیدالشهداءعلیه السلام خواهم گرفت. چند بار این گفته را تکرار کرد، تا وارد کربلا شدیم. به حرم مطهّر
حضرت امام حسینعلیه السلام مشرّف شدیم، پس از زیارت از حرم بیرون آمدیم. نزدیک کفشداري زنی را دیدیم دو کتاب در
دست گرفته است. محدّث نوري پرسید: این کتابها چیست؟ زن گفت: فروشی است. کتابها را نگاه کردیم، دیدیم همان دو کتابی
است که محدّث نوري در جستجوي آن بود. محدّث نوري پرسید: چند میفروشی؟ زن گفت: بیست و دو قران. محدّث نوري به
من فرمود: هر چه پول داري بده. آنچه من و ایشان داشتیم، شش قران بیشتر نبود، به زن دادیم. با خود گفتم: ما اکنون وارد شدهایم،
خوراك نخوردهایم همه پولمان همین بود آن را هم براي خرید کتاب صرف کرد. حال باقی پول کتاب را از کجا میآورد؟ پس به
زن فرمود: با ما بیا. به بازار رفتیم. عبا و عمامه و قباي خود را فروخت! باز پول کم بود. کفشهاي خود را هم فروخت! تا بیست و دو
قران تکمیل شد آنها را به زن داد. بر تن آن بزرگوار چیزي جز عرقچین و پیراهن و زیر جامه باقی نماند! گفتم: مولانا این چه حال
است که بر خود آوردي؟ فرمود: سهل است ما درویش هستیم! به همان وضع آمدیم، وارد صحن شدیم. بعضی از دوستان را دیدار
کردیم، رفتند لباس آوردند و ایشان پوشیدند. مرحوم محدث نوري از بزرگان علماء شیعه و داراي جلالت فوقالعاده بوده است. او
با توسّل و تلاش در راه بدست آوردن دو کتاب نایاب، حاضر است در کوچه و بازار بدون عبا و عمامه راه رود و آن را منافی با
( جاه و جلال و علم خود نبیند.( 120
پُرکاري همراه با تدبیر و سازماندهی
تلاش، فعالیّت و پرکار بودن، از خصال مردان خودساخته و مؤمن است. آنان بر اثر ایمان و اعتقاد کاملی که به راه خود دارند، هیچ
گاه از پاي نمینشینند و همواره به کار و فعالیّت براي رسیدن به مقصود میپردازند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلامی که
بیانگر این حقیقت است، میفرمایند: اَلْمُؤْمِنُ قَلیلُ الزَّلَلِ کَثیرُ الْعَمَلِ.( 121 ) مؤمن لغزشی اندك دارد و داراي عمل فراوان میباشد. با
این که انسانِ با ایمان پرکار است، اشتباهات کمی را مرتکب میشود و لغرشهاي اندك دامنگیر او میشود. این خود گواه بر این
حقیقت است که شخصِ مؤمن از قدرت تدبیر و کاردانی برخوردار است. در کلامی شیوا حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام
میفرمایند: اَلتَّدْبیرُ قَبْلَ الْفِعْلِ یُؤْمِنُ الْعِثارَ.( 122 ) تدبیر نمودن قبل از انجام کار، انسان را از لغزش، ایمن میکند. و در روایت دیگر به
انسانها هشدار میدهند و میفرمایند: إیَّاكَ وَأَنْ تَعْمَلْ عَمَلًا بِغَیْرِ تَدْبیرٍ وَعِلْم.( 123 ) پرهیز کن از آن که کاري را بدون تدبیر و
آگاهی انجام دهی. و براي کارها و فعالیّتهاي گروهی چنین میفرمایند: اِجْعَلْ لِکُلِّ اِنْسانٍ مِنْ خَ دَمِکَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِهِ، فَإِنَّهُ اَحْري اَلّا
یَتَواکَلُوا فی خِدْمَتِک.( 124 ) براي هر یک از خدمتگزاران خود کاري را تعیین کن و آن را از او بازخواست نما، زیرا که این گونه
رفتار مناسبتر است براي این که آنان در خدمتگزاري تو، بر یکدیگر تکیه و توکّل ننمایند. با توجّه به این فرمان روشن میشود که
براي سازماندهی و تدبیر در کارهاي گروهی، باید براي هر یک از افراد، وظیفهاي را تعیین نمود و آن را از او بازخواست کنیم، تا
هر یک به بهانه اعتماد بر دیگري از انجام کارها شانه خالی نکنند. ولی انسان باید توجّه داشته باشد که در صورت توفیق به آن،
نباید در او خودبینی ایجاد شده و کارهائی را که انجام میدهد، از قدرت و نیروي خود و به خاطر اراده و تصمیم شخص خود
بداند. زیرا اراده و تصمیم در انسان به توفیق خداوند ایجاد میشود. امام صادقعلیه السلام در ضمن فرمایشاتی میفرمایند: فَاجْتَهِدُوا
فی طاعۀِاللَّهِ اِنْ سَرَّکُمْ اَنْ تَکُونُوا مُؤْمِنینَ حَقَّاً حَقّاً وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه.( 125 ) اگر دوست دارید که حقیقتاً از مؤمنان حقیقی باشید، در
اطاعت خداوند کوشش کنید و قوّتی بر این کارها نیست مگر بوسیله خداوند. انسان بر فرض که توفیق فراوان یافته و موفّق شود
اعمال بسیار و کارهاي سنگینی را انجام دهد، هیچ گاه نباید او را غرور و منیّت فرا گیرد و عباداتی را که انجام داده است، به خاطر
یعنی نیروئی براي انجام کارها نیست » لا قوّة إلاّ باللَّه « : نیرو و قوّت خود بداند. زیرا همان گونه که امام صادقعلیه السلام فرمودند
صفحه 46 از 87
مگر بوسیله خداوند. پس این لطف خداست که شامل حال مؤمنان حقیقی و اولیاء خدا میشود، و آنان توفیق انجام برنامههاي
پرزحمت عبادي را به آسانی انجام میدهند. نه آن که نیروي شخصی آنان، سبب قدرت آنها بر انجام عبادت شود. خداوند متعال
در قرآن کریم میفرماید: ما أَصابَکَ مِنْ حَسَ نَۀٍ فَمِنَ اللَّهِ وَما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَۀٍ فَمِنْ نَفْسِک.( 126 ) آنچه از خوبیها به تو میرسد، از
خداوند است و آنچه از گناه و بدي به تو اصابت میکند، از نفس تو است. زیرا همان گونه که منشاء اصلی همه خوبیها خداوند
است، انگیزه انجام همه بدیها نفس آدمی است که بوسیله حدیث نفس، و یا بر اثر وسوسههاي شیطانی، انسان را به گمراهی
میکشاند.
نتیجه بحث
تلاش و کوشش ، کانال وسیعی براي رسیدن به آرزوهاي بلند و اهداف بزرگ و ارزنده است. براي به دست آوردن موفّقیت، نفس
خود را همگام و تابع عقل و خرد خویش نموده و به تلاش و کوشش در انجام برنامههایی که شما را به سعادت میرسانند، بنمائید.
کار خود را آگاهانه شروع کنید و با تدبیر و برنامه و سازمان دهی، آینده آن را ارزیابی نمائید. زمینههاي لازم و مقدّمات کار را
فراهم کنید و موانع آن را از سر راه خود بردارید. اگر تصمیم گرفتهاید همچون مردان بزرگ داراي آیندهاي درخشان باشید،
مطمئن باشید خو گرفتن و اعتیاد به زندگی گذشته، بزرگترین مانع براي پیشبرد اهداف شماست. باید عادتهاي بیهوده گذشته را
ریشهکن کنید، تا بتوانید اراده خود را هر چه بهتر به کار گیرید. کار کنید تا با خواست خداوند به آرزوهاي نهایی خود نائل شوید.
چه کوشش نباشد تن زورمند نیارد سر از آرزوها بلند که اندر جهان سود بیرنج نیست کسی را که کاهل بود گنج نیست 6علیهم
السلام
6یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام
یاد خداوند دلهاي افسرده را نشاط و آرامش میبخشد و آنها را جلا داده و از قساوت نجات میدهد؛ ولی غفلت و ترك یاد خدا و
اهل بیتعلیهم السلام، قلب را تیره و تار میسازد و دل را در تحیّر و سردرگمیهاي دائمی گرفتار مینماید. خداوند به حضرت
موسی وحی فرمود: یا موُسی لاتَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ وَلاتَدَعْ ذِکْري عَلی کُلِّ حالٍ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِی الذُّنوُبَ وَإِنَّ تَرْكَ ذِکْري یُقسِی
الْقُلوُبَ.( 127 ) اي موسی به زیادي ثروت خشنود مشو و یاد مرا در هر حال رها مکن؛ زیرا که کثرت مال، گناهان را از یاد میبرد و
ترك یاد من، قلبها را با قساوت میکند. زیرا بر اثر ترك یاد خدا، شیطان بر انسان مسلّط میشود و آرامش خاطر و اطمینان را از او
128 ) هر کس از یاد )» وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ « : سلب میکند. خداوند در قرآن مجید میفرماید
خداوند رخ بتابد، شیطانی را به سوي او بر میانگیزانیم که همنشین او باشد. فراموش کردن گناهان، قساوت قلب و تسلّط شیطان و...
از آثار تركِ یاد خدا است. یاد خدا، انسان را از این گرفتاریهاي روحی نجات میدهد و اطمینان و آرامش خاطر را براي او به
ارمغان میآورد. به این نکته باید توجه داشته باشیم که یاد اهل بیتعلیهم السلام نیز یاد خداست و آثاري که ذکر خداوند دارد، با
یاد اهل بیتعلیهم السلام نیز ایجاد میشود. امام باقرعلیه السلام میفرمایند: إِنَّ ذِکْرَنا مِنْ ذِکْرِاللَّه.( 129 ) بدرستی که یاد ما خاندان،
از یاد خداوند به شمار میآید. ما نه تنها باید به یاد آن بزرگواران باشیم، بلکه در گرفتاریها و شدائد به آنان پناه ببریم؛ زیرا اهل
بیت رسالت، کشتی نجات امت و پناهگاه مردم بیپناه و ستمدیده هستند. خاندان وحی فریاد رس بیچارگانی هستند که دستخوش
امواج خروشان دریاي بیکرانِ بلا شدهاند. آنان نجاتبخش افرادي هستند که در گرداب وحشتناك گمراهی گرفتار شدهاند. ما باید
آنان را نجات امت در گرفتاریها ونابسامانیها بدانیم. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره چنین میفرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا
أَمْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاةِ.( 130 ) اي مردم امواج فتنهها را به کمک کشتیهاي نجات، بشکافید )و از آنها رهایی یابید(. آن بزرگوار در
صفحه 47 از 87
روایتی دیگر میفرمایند: مَنْ رَکِبَ غَیْرَ سَفینَتِنا غَرِقَ.( 131 ) کسی که بر غیر سفینه ما سوار شود، غرق خواهد شد. بنابراین انسان باید
در همه گرفتاریها حتی در مسائل و مشکلات اعتقادي نیز از هدایتگران و هادیان راه، هدایت و راهنمایی بخواهد. در غیر این
صورت گرفتار و گمراه خواهد شد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: مَنْ یَطْلُبِ الْهِدایَۀَ مِنْ غَیْرِ أَهْلِها یَضِلُّ.( 132 ) هر
کس هدایت را از غیر اهلش بجوید، گمراه میشود. سرانجام کار آنان که پیروي از فرومایگان، قبرکنان و الاغ فروشان اجتماع را
پذیرفتند، چه خواهد بود؟... در مشکلات و فتنهها، در طوفانهاي ویرانگر و در هنگامی که امواج خطرناك بلا، هستی افراد را تهدید
میکند؛ پناه بردن به غیر خدا وآل اللَّه، شما را به نیستی میکشاند. ولی تمسّک به اهل بیت رسالتعلیهم السلام و یاري خواستن از
آن بزرگواران، شما را از گمراهی و هلاکت نجات داده و به ساحل میرساند. اگر جذر ومدّ دریا همه قایقها را یکسان پائین و بالا
میبرد؛ ولی تلاطم دریا نمیتواند همه کشتیها را به کام خود فرو برد. فتنهها و گرفتاریها نیز هر چه سهمگین و خطرناك باشند،
نمیتوانند همه انسانها را به نابودي کشانند، زیرا کشتی نجات عدّهاي را به ساحل میرساند. ره ملک سعادت را تواند بیخطر رفتن
به دست خود زآئین ادب هر کس عصا دارد در میان انسانها کسانی وجود دارند که نه تنها در برابر گرفتاریها وفتنههاي آخرالزمان
مقاومت میکنند، بلکه بر قدر و منزلت خویش میافزایند. اگر دوست دارید از این گونه افراد باشید، در طوفانهاي بلا و تلاطم
امواج خروشان، به کشتی نجاتِ اهل بیتعلیهم السلام متمسّک شوید و با توسّل به مقام والاي صاحبان ولایت الهیّه از گمراهی و
تحیّر نجات یابید.
توسّل از نظر قرآن
بنابراین در گرفتاریها و مشکلات خود، باید به اهل بیتعلیهم السلام متوسّل شویم و از عنایات کریمانه این خاندان استفاده کنیم.
وَللَّهِِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعوُهُ بِها « : حضرت امام رضاعلیه السلام میفرمایند: إِذا نَزَلَتْ بِکُمْ شِدَّةً فَاسْتَعینوُا بِنا عَلیَ اللَّهِ، وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ
133 ) قالَ: قالَ أَبوُعَبْدِاللَّهِعلیه السلام: نَحْنُ وَاللَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی اَلَّذي لایُقْبَلُ مِنْ أَحَ دٍ اِلاَّ بِمَعْرِفَتِنا قالَ: فَادْعوُهُ بِها.( 134 ) هرگاه )»
گرفتاري شدیدي بر شما وارد شد، به وسیله ما از خداوند کمک طلب کنید. این است معناي قول خداوند که میفرماید: براي خدا
اسماء نیکوئی است، او را به آنها بخوانید. آن گاه امام رضاعلیه السلام فرمودند که امام صادقعلیه السلام چنین فرمودند: به خدا
سوگند ما نامهاي نیکوي خداوند هستیم که از احدي عملی پذیرفته نمیشود مگر به وسیله معرفت ما، آن گاه امام صادقعلیه السلام
فرمودند: خداوند را بوسیله آنها بخوانید. بنابراین اهل بیتعلیهم السلام نامهاي نیکوي خداوندند که در این روزگار حضرت بقیّۀاللَّه
ارواحنا فداه نمونه کامل آنان و مظهر عنایات خداوند به ما میباشند. ما باید تقوا و پرهیزکاري را پیشه سازیم و با توسّل به عنایات
یا أَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا اِتَّقُوااللَّهَ وَابْتَغوُا إِلَیْهِ الْوَسیلَۀَ « : این بزرگواران تقرّب به خداوند را به دست آوریم. خداوند در قرآن کریم میفرماید
135 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید، تقواي الهی را پیشه سازید و براي رسیدن به مقام قرب او، )» وَجاهِدوُا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحوُنَ
وسیله آماده کنید و در راه او کوشش نمائید، شاید شما رستگار شوید. ما با توسّل به اهل بیتعلیهم السلام از عالم غیب استمداد
میطلبیم و عنایات آن بزرگواران را به سوي خود جلب میکنیم.
توسّل در میان ادعیه و زیارات
نتائج بسیاري که مردم از توسّل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام دیدهاند، به حدّي است که قابل تردید نیست. همه دوستان خاندان
وحی، یا مشکلات خود را بر اثر توسّل به آن بزرگواران حلّ کردهاند، یا شاهد و آگاه از برآورده شدن حاجت دیگران بودهاند. آن
هم مشکلاتی که از نظر عقلِ محدود ما، امکان برطرف شدن آنها نبوده است. به خاطر اهمیّتی که توسل به اهل بیتعلیهم السلام
دارد؛ نه تنها در قرآن کریم و روایات گهربار خاندان وحی به آن امر فرمودهاند؛ بلکه در ضمن دعاها و زیارات، ما را به سوي
صفحه 48 از 87
توسل فرا خوانده و راهنمایی فرمودهاند. اکنون به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم: 1- در زیارت امام حسینعلیه السلام عرض میکنیم:
اَتَوَسَّلُ إِلی اللَّهِ بِکَ فی جَمیعِ حَوائِجی مِنْ أَمْرِ آخِرَتی وَدُنْیايَ وَبِکَ یَتَوَسَّلُ الْمُتَوَسِّلوُنَ إِلَی اللَّهِ فی حَوائِجِهِمْ.( 136 ) من در جمیع
حاجتهایم، چه نیازهاي اخروي و چه دنیوي، به وسیله شما متوسل به درگاه خداوند میشوم و همه آنانی که متوسل به دربار خداوند
در حوائج خود هستند، بوسیله شما توسل میجویند. توسل به امام حسینعلیه السلام، گریه و عزاداري براي آن حضرت بابی است
مفتوح براي همه مردم؛ حتی آلودگان و گنهکاران. هر کس از رفتار و کردار خود شرمسار است، میتواند به سوي امام حسینعلیه
السلام روي آورد که آن حضرت بخشنده همه گنهکارانند. یقین داشته باشید آن بزرگوار مظلوم از همه بیچارگان دستگیري
میکنند. 2- در دعاي روز عرفه میخوانید: ... اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیّکَ صلی الله علیه وآله وسلم وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَاَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ
بِالْأَئِمَّۀِ الَّذینَ اِخْتَرْتَهُمْ لِسِرِّكَ وَاطَّلَعْتَهُمْ عَلی وَحْیِک.( 137 ) خداوندا به حقّ پیغمبرت حضرت محمدّصلی الله علیه وآله وسلم و آل
پاك او سئوال می کنم از تو، و متوسّل به تو میشوم بوسیله امامانی که آنان را براي سرّ خود انتخاب کردي و آنان را به وحی خود
آگاه ساختی ... شیفتگان مکتب اهل بیتعلیهم السلام نه تنها وجود آن بزرگواران را وسیله و شفیع خود به درگاه خداوند متعال
قرار میدهند و در توسّلات از توجّهات و عنایات اهل بیتعلیهم السلام بهره میبرند، بلکه به اسم آن بزرگواران نیز متوسل شده و
نام شریف آنان را نیز وسیله تقرّب به خداوند میدانند. در زیارت امام رضاعلیه السلام میخوانیم: اَلسَّلامُ عَلی مَنْ أَسْمائُهُمْ
وَسیلَۀُالسَّائِلینَ وَهَیاکِلُهُمْ أَمانُالْمَخْلوُقینَ وَحُجَجُهُمْ اِبْطالُ شُبَهِ الْمُلْحِدین...( 138 ) سلام بر آنان که اسمائشان وسیله سئوال کنندگان
است و پیکره آنان براي مخلوقین امان است و استدلال آنان باطل کننده شبهههاي ملحدین است. بنابر این نام آن بزرگواران منشأ
تقرّب و وسیله قبولی و پذیرفته شدن در دربار پروردگار متعال میباشد. به این جهت دوستان این خاندان در مجالس خود که به یاد
اهل بیتعلیهم السلام تشکیل میدهند، به ذکر نام آنان پرداخته و با تکرار آن، قلب خود را جلا میبخشند. بزرگان ما نه تنها از نام
آن بزرگواران بهره مند میشوند، بلکه به تربتِ درگاه آنان نیز تبرّك جسته و دردهاي خود را مداوا میکنند. مرحوم محدّث قمی
مینویسد: مرحوم سید نعمۀاللَّه جزائري در اوایل تحصیل بر اثر فقر و احتیاج قادر نبود براي مطالعه چراغ روشن کند؛ از این جهت از
نور ماه استفاده میکرد. بر اثر کثرت مطالعه در مهتاب، چشمانش ضعیف شد. به خاطر نور چشم خود، تربت مقدسه امام حسینعلیه
السلام وخاك حرمهاي امامان عراق را به چشم خود میمالید و از برکت آنها نور چشمش زیاد میشد. آن گاه مینویسد: من نیز
هر گاه چشمم به خاطر زیاد نوشتن ضعف پیدا میکند، از خاك حرمهاي ائمه اطهارعلیهم السلام استفاده میکنم و گاهی احادیث
و اخبار اهل بیتعلیهم السلام را به چشمانم میمالم. بحمداللَّه چشمانم در نهایت روشنی است وامیدوارم انشاءاللَّه در دنیا و آخرت
( چشمم به برکات ایشان روشن باشد.( 139
توسّل مایه قرب انسان به خداوند است
توسل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام انسان را در درگاه خداوندِ بزرگ، آبرومند میسازد و منشاء تقرب او در نزد پروردگار
متعال میشود. به همین جهت در بعضی از ادعیه و مناجات، از خداوند درخواست میکنیم به خاطر توسّل به اهلبیتعلیهم السلام
ما را در درگاه خود آبرومند نموده و از مقام قربِ خود بهرهمند فرماید. در مناجات انجیلیّه امام سجادعلیه السلام آمده است: اَللَّهُمَّ
فَ َ ص لِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرینَ وَاجْعَلْنی بِحُبِّهِمْ یَوْمَ الْعَرْضِ عَلَیْکَ نَبیهاً وَمِنَ الْأَنْجاسِ وَالْأَرَجاسِ نَزیهاً وَبِالتَّوَسُّلِ بِهِمْ إِلَیْکَ
مُقَرَّباً وَجیهاً.( 140 ) خداوندا، درود و رحمت خود را بر محمّد وأهل بیت پاك او نازل فرما و مرا به خاطر محبّت آنان، در روز ورود
بر تو، گرامی دار و از نجاستها و پلیدیها پاك گردان و با توسّل به آنان، در نزد خود مقرّب و آبرومند قرار ده.
توسّل باعث مستجاب شدن دعاست
صفحه 49 از 87
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند: یاعَلیُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَی اللَّهِ بِحُبِّکُمْ فَحَقٌّ عَلَی اللَّهِ أَنْ لایَرُدَّهُ، یا
عَلیُّ مَنْ أَحَبَّکُمْ وَتَمَسَّکَ بِکُمْ، فَقَدْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی.( 141 ) یا علی هر کس به خداوند بوسیله محبّت شما خاندان توسل
جوید، پس حقّ است بر خدا که او را ردّ نکند. یا علی هر کس شما را دوست داشته باشد و به شما خاندان متمسّک شود، به
ریسمان محکم چنگ زده است.
مسائل اعتقادي در توسّل
کسی که متوسّل به خاندان وحی میشود، در حقیقت ناخودآگاه ایمان خود را به یک سري مسائل اعتقادي مهمّ اظهار و تقویت
مینماید. 1- عقیده به حیات اهل بیتعلیهم السلام پس از رحلت و درگذشت آنان از جهان فانی. خداوند کریم میفرماید:
142 ) آنان را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده نپندارید، )» وَلاتَحْسَ بَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقوُنَ «
بلکه آنان زنده هستند، در نزد پروردگارشان روزي داده میشوند. 2- عقیده به علم و آگاهی معصومینعلیهم السلام و اعتقاد به این
نکته که انسان در هر گوشه جهان که باشد، میتواند به این بزرگواران متوسّل شود و آنان از حاجت و خواسته همه با اطّلاع و آگاه
هستند؛ زیرا توسّل به اهل بیتعلیهم السلام در صورتی متین است که معتقد باشیم از هر کجا که به آنان روي آوریم و آنان را
بخوانیم، علم و آگاهی کامل نسبت به حاجت ما دارند. 3- عقیده به قدرت و ولایت معصومینعلیهم السلام از طرف خداوند. این
حقیقت دیگري است که در ضمن توسّل، ایمان و اعتقاد باطنی خود را نسبت به آن ظاهر میکنیم؛ زیرا از نظر عقلی از کسی باید
استمداد نمود که قدرت کمک و دستگیري داشته باشد و معناي توسّل ما به این بزرگواران، علم و اعتقاد ما به این حقیقت است و
به آن افتخار میکنیم، همان گونه که موجودات آسمانی به آن افتخار میکنند. پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به
امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند: یا عَلیُّ یَتَفاخَروُنَ أَهْلُ السَّماءِ بِمَعْرِفَتِکَ وَیَتَوَسَّلوُنَ إِلی اللَّهِ بِمَعْرِفَتِکَ وَانْتِظارِ أَمْرِكَ.( 143 ) یا علی،
موجودات آسمانی به معرفت تو افتخار مینمایند و به وسیله شناخت تو و انتظار امر تو، متوسّل به خداوند میشوند. بنابراین، معرفت
اهل آسمانها مایه افتخار و شناخت و انتظار ساکنین آسمانها، سبب توسّل آنان میباشد. آري، حتی موجودات آسمانی در انتظار فرا
رسیدن روزي هستند که ولایت مطلقه حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام سراسر جهان هستی را فرا میگیرد و با دست قدرتمند
حضرت بقیۀاللَّه ارواحنا فداه، نشانهاي از جبت و طاغوت و قدرتهاي شیطانی باقی نمیماند. در آن روز، غم به خانهاي راه نخواهد
یافت و انوار معارف اهل بیتعلیهم السلام بساط سرور و شادمانی را در سراسر جهان میگستراند.
چند نکته اساسی