گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
باب سوم در اینکه چرا دنیا را نام دنیا است و آخرت را نام آخرت است
روایات






-1 در علل بسندش گوید: یک یهودي نزد علی بن ابی طالب آمد و چند مسأله پرسید، و در ضمن آنچه پرسید این بود که چرا دنیا
را دنیا نامیدند و آخرت را آخرت در پاسخ فرمود: براي آنکه دنیا از هر چیز نزدیکتر است، و آخرت را آخرت نامیدند براي آنکه
جزاء و ثواب در آنست (علل الشرائع ج 1 ص 3). و از همان (ج 2 ص 156 ) در ضمن آنچه یزید بن سلام از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و
آله و سلّم پرسید این بود که چرا دنیا را دنیا نامیدند؟ فرمود چون دنیا پست است و جلوتر از آخرت آفریده شده، و اگر با آخرت
آفریده شده بود اهلش فانی نمیشدند چنانچه اهل آخرت، گفت: بمن خبر ده چرا آخرت را آخرت نامیدند! فرمود: چون که بدنبال
است و پس از این دنیا آید و سالهایش وصفشدنی نیست! و روزهایش شماره ندارد و سکّانش نمیرند (الخبر). بیان: اینکه در خبر
یکم فرمود چون نزدیکتر از هر چیزیست یعنی نزدیکتر بحسب مکان یا زمان یا مقصود اینست که رذل و پست است بموجب خبر
دوم؛ و اینکه فرمود چون جزاء در آنست بیان ملزوم علت است، چون جزاء پس از کردار است و کردار در دنیا است و جزاء پس از
که دنیا « میگیرند کالاي این نزدیکتر را: 169 الاعراف » آنست و از این رو پس از دنیاست و آخرت نامیده شده خدا عز و جل فرماید
و خلاصه ادنی و دنیا بچند معنایند « و البته بچشانیم بآنها از عذاب نزدیکتر؛ 22 - السجده » را ار دنو بمعنی نزدیکی گرفته، باز فرموده
یکی کمتر در برابر بیشتر و بزرگتر و بار دیگر بمعنی ارذل و احقر در برابر اعلی و افضل و بار دیگر اقرب و نزدیکتر در برابر دورتر،
و بار دیگر بمعنی اولی است و برابر است با دیگري، و در قرآن بهمه این معانی آمده، جزري در نهایه گفته دنیا نام این زندگی
است براي آنکه آخرت از آن دور است. ص: 277
باب [چهارم] قلم و لوح محفوظ و کتاب مبین و امام مبین، و ام الکتاب
آیات
- -1 هود: نیست جنبندهاي در زمین جز اینکه بر خدا است روزیش و میداند قرارگاه و امانتگاهش را همه در کتاب مبین باشند ( 6
هود). 2- طه: گفت دانش آن نزد پروردگار من است در کتاب نه گم کند پروردگارم و نه فراموش کند ( 52 - طه). 3- الحج: آیا
4- النمل: نیست .( ندانی که بداند خدا آنچه در آسمانست و زمین راستی که آن در کتابست راستی که آن بر خدا آسانست ( 70
5- سبا پوشیده نیست از او اندازه ذرهاي در آسمانها و نه در زمین، و .( نهانی در آسمان و زمین جز که در کتاب مبین است (آیه 75
صفحه 123 از 134
6- فاطر: عمر نگذارد صاحب عمري و نکاهد از عمرش جز در .( نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر جز که در کتاب مبین است (آیه، 3
8- الزخرف: و راستی .( 7- یس: و هر چیزي را شمردیم در کتاب مبین (آیه- 12 .( کتاب راستی که آن بر خدا آسانست (آیه- 11
10 - الطور: کتابی نگاشته .( 9- ق: و نزد ما کتابی است حفیظ (آیه- 4 .( که آن در ام الکتاب نزد ما بلند است و با حکمت (آیه- 4
11 الحدید: نرسد هیچ گرفتاري در زمین و نه در خود شما جز که در کتاب است پیش از آنکه آن .(3 - در برگی باز شده (آیه 2
را قطعی بسازیم راستی که آن بر خدا آسانست، تا اندوه نخورید بر آنچه از دست دادهاید و شاد نشوید بدان چه بدست شما آمده
(آیه- 22 ) ص: 278 القلم: ن و قلم و آنچه بنگارند (آیه- 1). النبأ: و هر چیزي را شمردیم در کتاب (آیه-
.(22 - 29 ). البروج: بلکه آن قرآنیست نیکو در لوح محفوظ (آیه 21
تفسیر
گزارشی است از خدا سبحانه که همه آن نوشته است در کتابی « همه در کتاب مبین باشند » : طبرسی در (ج 5 ص 144 مجمع) گفته
روشن، و آن لوح محفوظ است، و همانا آن را ثبت کرد، با آنکه هیچ آفریدهاي از علمش نهان نباشد براي اینکه لطفی براي
گفته: یعنی کردارشان نزد خدا نگهداشته شده و « علمها عند ربی » فرشتهها باشد یا براي هر که از آن گزارش دهد. و در تفسیر
سزاي آنها را میدهد، یعنی علم کردارشان نزد پروردگار من است در کتابی که لوح محفوظ باشد، و مقصود اینست که اعمال آنها
یعنی چیزي از علم او نرود، و گفتهاند « لا یَضِلُّ رَبِّی » ثبت شده بر آنها، و گفته شده مقصود از کتاب آنست که فرشتهها نویسند
راستی » فراموش نکند یا واننهد. رازي در (ج 6 ص 259 ) تفسیرش گفته: در شرح قول خدا « و لا ینسی » یعنی خطا نکند پروردگارم
که در کتاب دو قول است. 1- ابی مسلم گفته: کتاب حفظ و ضبط و بستن است، گویند: کتبت المزادة یعنی در « آن در کتاب است
توشهدان را بستم و آنچه در آنست محفوظ نمودم، و معنی کتاب میان مردم حفظ آنست که با آن معامله کنند و مقصود از قول
اینست که نزد خدا محفوظ است. 2- گفته اکثر مفسران که هر چه را خدا در آسمانها و زمین « راستی که آن در کتاب است » خدا
پدید آرد آن را در لوح محفوظ بنگارد، و این بهتر است زیرا قول یکم گرچه از نظر ماده لغت درست است، ولی باید لفظ را
بمعنی معروف حمل کرد، و معلوم است که کتاب چیزیست که امور در آن نویسند و این معنی بهتر است، ولی توهم شود که دانش
خدا در نوشته است، و بعلاوه چه سودي در این نوشته هست؟ و پاسخ از یکم اینست ص: 279 که نگاشتن
خدا این چیزها را در نوشتهاي مطابق موجودات بهتر دلیل است بر اینکه خدا در دانش خود از این نوشته بینیاز است. و پاسخ از
دوم اینست که فرشتهها در آن کتاب نگاه کنند و پدیدههائی که بود شدند بدانند، و بهتر بفهمند که خداي سبحان همه چیز را
اینست که نوشتن حوادث نادیده که بر مردم نشدنی است بر خداي تعالی « راستی که بر خدا آسانست » میداند، و اما معناي قول او
هر گاه بخواهد شدنی است و آسانست، گرچه وصف آسانی در باره ما بکار رود و بمعنی حقیقی بر خدا روا نباشد. طبرسی- ره-
یعنی همه « در آسمان و زمین » گفته یعنی هیچ خصلت نادیده « و نیست هیچ پوشیده » در (ج 7 ص 232 مجمع) در قول خدا سبحانه
« لا یَعْزُبُ عَنْهُ » . یعنی جز اینکه روشن است در لوح محفوظ « جز در کتاب مبین » آنچه خدا از خلقش پوشیده و نهان کرده نباشد
« وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ » یعنی در لوح محفوظ (ج 8 ص 477 مجمع). و در تفسیر قول خدا « الا در کتاب مبین » یعنی از او فوت نشود
یعنی از عمر آن عمرکننده بگذشت زمان و گفتهاند مقصود « و نه از عمرش کاسته شود » گفته: یعنی دراز نشود عمر عمرکنندهاي
اینست که کاسته نشود از عمر دیگري، و گفتهاند مقصود اینست که خدا میداند اگر فلانی فرمانبرد تا فلان وقت میماند و اگر گناه
کُلَّ » یعنی در لوح محفوظ ثبت است (ج 8 ص 308 مجمع). و در تفسیر « جز در کتاب مبین » کند از عمرش کاسته شود و نماند
گفته: یعنی شماره کنیم هر پدیده را در کتاب روشن و آن لوح محفوظ است و گفتهاند: مقصود از آن نامههاي « شَیْءٍ أَحْ َ ص یْناهُ
اعمال است (ج 8 ص 418 مجمع). من گویم: در بسیاري اخبار است که مقصود از امام مبین امیر المؤمنین علیه السّلام است چنانچه
صفحه 124 از 134
لوح محفوظ ص: 280 است که سرچشمه همه کتابهاي « در ام الکتاب » معنی قرآن « و راستی که آن » گذشت
یعنی والامقام (حکیم است) یعنی صاحب حکمت بالغه چنین گفته شده، و در بسیاري از اخبار « نزد ما علیّ است » آسمانی است
و « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ » است که ضمیر به امیر المؤمنین برگردد و مقصود از ام الکتاب هم سوره فاتحه است که در آن نوشته
طبرسی- ره- (ج 9 ص 141 ) گفته: یعنی « و نزد ما است کتاب حفیظ » صراط همان امیر المؤمنین است و شناخت او و روش او
نگهدار شمارش و نامهاي آنها است و آن لوح محفوظ است، و گفته شده: یعنی محفوظ است از پوسیدگی و کهنه شدن، و آن
و آن کتابی است که خدا براي فرشتهها در آسمان نگاشته تا « در رق منشور » یعنی نوشته شده « و کتاب مسطور » کتاب نگهبانانست
در آن بخوانند آنچه بوده و باشد، و گفتهاند مقصود قرآنست که نزد خدا در لوح نوشته است که آن لوح رق منشور است، و
گفتهاند: نامههاي اعمال است؛ و گفتهاند: مقصود تورات است، و گفتهاند: همان قرآنست که مؤمنان در برگی نویسند و منتشر
و نرسد مصیبتی در » سازند تا خوانده شود، ورق برگی است که در آن مینویسند (ج 9 ص 173 مجمع) و در تفسیر قول خدا است
یعنی ثبت « مگر در کتاب است » از بیماري و داغ فرزند « و نه در جان شما » مانند قحط باران و کمی گیاه و کاستی میوهها « زمین
یعنی این کار را کردیم تا غم نخورید بر « تا اندوه نخورید بر آنچه از دست دادید » است در لوح محفوظ پیش از آفرینش مردم
یعنی بدان چه خدا بشما داده، و آنچه باعث اینست که « و شاد نشوید بدان چه شما را آمده » آنچه از نعمت دنیا از دست شما رفته
در هر دو جا اندوه و شادي نباشد اینست که چون کسی بداند خدا تعالی ضامن است که عوض از دست رفته را در آخرت بدهد
نشاید که بر آن غم خورد، و چون بداند که بدان نعمتی که رسیده باید شکر کند و حقوق واجبهاش بپردازد نشاید که بدان شاد
شود بعلاوه چون بداند که چیزي از آن نماند نشاید که بدان همت ورزد و باید که بامر آخرت پردازد که پاینده است و نابود نشود
گفته: یعنی « پیش از آنکه آن را بسازیم » (ج 9 ص: 281 ص 140 مجمع). بیضاوي (ج 2 ص 499 ) در تفسیر
گفته: هر که بداند همه مقدرند کار بر او « تا غم نخورید » بیافرینیم و ضمیر بمصیبت برگردد یا بزمین یا به نفس، و یا در قول خدا
آسان شود، و اشعار دارد که از دست رفتن آن بطبع خود آنست، و اما وجود و بقائش سبب خواهند، و مقصود نفی افسوسی است
خدا دوست ندارد هیچ متکبر و » که مانع از پذیرش فرمان خدا باشد و نفی شادي موجب فساد و تکبر و از این رو دنبالش فرموده که
پایان). طبرسی (ج 10 ص 332 مجمع) گفته در معنی نون اختلاف است، گفته شده نام یک سوره است، گفته ) « بر خود بالندهاي را
شده آن ماهی است که زمینها بر پشت آنست، از ابن عباس و دیگران، و گفته شده: یک حرف از لفظ رحمان است، در روایت
دیگري از ابن عباس و گفته شده بمعنی دوات است، از حسن و دیگران، و گفته شده لوحی است از نور و در روایتی که سندش را
تا پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بالا بردهاند فرموده: نهریست در بهشت و خدا بدو فرمود: مداد شو و منجمد گردید سپیدتر است
از شیر، و شیرینتر از عسل سپس بقلم فرمود: بنویس و قلم نوشت آنچه را که بود و خواهد بود تا روز قیامت، از امام پنجم علیه
السّلام است. و گفته شده مقصود از آن ماهی دریا است که نشانههاي خداشناسی است، زیرا از آب آفریده شود و چون از آن جدا
گردد و بمیرد، چنانچه جانوران بیابان که در آب افتند بمیرند، و قلم ابزار نوشتن است، خدا تعالی بدان سوگند خورده که سود
رسان بمردم است زیرا قلم یکی از دو زبان انسان است و آنچه در دل دارد بر نوك آن آرد و بنگارد و بجاي دور برساند چنانچه هر
گاه نزدیک رس کسی باشد با زبانش مقصود او را برساند، و با قلم است که احکام دین حفظ میشود و کار مردم جهان استوار
میگردد. و گفتهاند: بیان دو تا است: یکی بزبان و دیگري با نگارش انگشتان، بیان ص: 282 زبان را گذشت
و آنچه بنویسند فرشتهها از آنچه بدانها وحی شود و از « و آنچه بنگارند » زمان کهنه سازد و بیان قلمها با گذشت روزگاران بجا ماند
کردار آدمیزادهها و گفتهاند ما مصدریه است (یعنی سوگند بقلم و نگارش) پایان. رازي (ج 8 ص 28 تفسیر خود) گفته: در قلم دو
- پروردگار اکرمت که آموخت با قلم، 2 » وجه است: 1- سوگند متعلق به جنس قلم است که در آسمان یا زمین باشد چنانچه فرمود
ابن عباس گفت نخست « نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود » -2 سوگند یاد شده بیک قلم معین معهود که در خبر آمده .« العلق
صفحه 125 از 134
چیزي که خدا آفرید قلم بود، سپس فرمود: بنویس آنچه شدنی است تا روز قیامت گفته: آن قلمی بود از نور بدرازي میان آسمان و
زمین مجاهد از او روایت کرده که گفت: نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود پس باو فرمود: بنویس مقدر را و نوشت آنچه شدنی
بود تا روز قیامت و همانا مردم در جریان امري هستند که از آن فراغت حاصل شده. قاضی گفته: باید این خبر را بمجاز حمل کرد
و امر و نهی شود زیرا نشاید هم جاندار و مکلف باشد و هم ابزار «1» زیرا قلم ابزار ویژه نوشتن است و نمیشود زنده و خردمند باشد
چون بچیزي حکم کند همان گوید باش و » نوشتن گفته مقصود اینست که خدا قلم را بهر چه باید باشد روان ساخته چون قول خدا
زیرا در این جا نه فرمانیست و نه تکلیفی بلکه تنها بکار بستن نیرو است در آفریده بیکشمکش و جلوگیري و برخی مردم « میباشد
پنداشتهاند قلم مذکور در اینجا همان عقل است و آن چیزیست که مایه همه آفریدهها است. گفتهاند: دلیلش اینست که در اخبار
آمده آن نخست چیزي است که خدا آفریده، و در خبر دیگر است که نخست چیزي که خدا آفریده عقل است، و در خبر دیگر:
نخست چیزي که خدا آفریده یک دانه گوهر بود و با دیده هیبت بدان نگریست ص: 283 و آب شد تا آخر
آنچه گذشت. گفتهاند: روي همرفته این اخبار دلالت دارند که عقل و قلم و آن گوهر که مایه آفریدهها است یکی است و گر نه
بیضاوي « و هر چیزي را در کتاب شماره کردیم » . تناقض شود (پایان) من گویم بوجوه دگر جمع آنها ممکن است چنانچه گذشت
(ج 2 ص 589 ) تفسیر خود گفته: یعنی شماره کردیم شماره کردنی و کتاب بجاي مصدر احصاء آمده که در ضبط با آن هم معنا
« فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ » . است یا براي فعل مقدر خودش، و یا اینکه حال است بمعنی مکتوب در لوح محفوظ یا نامه فرشتههاي نگهبان
رازي در (ج 8 ص 528 ) در تفسیرش گفته یعنی لوحی محفوظ از اینکه جز پاکان بر آن سایند، یا محفوظ از اطلاع آفریدهها جز
فرشتههاي مقرّب یا از اینکه دچار تغییر و تبدیل گردد، برخی متکلمین گفته: لوح چیزیست که بدیده فرشتهها آید و آن را میخوانند
و چون مضمون اخبار و آثار است باید آن را باور داشت. من گویم: آنچه در قرآن و سنت از این نمونهها آمده نباید بمجرد استبعاد
و هم بدون برهان و حجت و نص معارض باعث آن را تأویل نمود و در آن تصرف کرد، و آنچه در برخی اخبار است که لوح و
قلم دو فرشتهاند با ظاهر آن منافاتی ندارد چنانچه پوشیده نباشد، و از اخبار برآید که خدا عز و جل دو لوح دارد یکی لوح محفوظ
که تغییر ناپذیر است و دیگري لوح محو و اثبات که در آن بدا است چنانچه در باب خود تحقیقش گذشت و بدان اشارت دارد
( رازي در (ج 5 ص 309 .« محو کند خدا هر چیز را خواهد و ثبت کند و نزد او است ام الکتاب، 35 - الرعد » : قول خدا سبحانه
تفسیرش گفته: در محو و اثبات چند وجه است تا گفته: 8- اینکه در باره روزي و محنت و مصیبت است که در کتاب ثبت کند و
یعنی اصل کتاب، و عرب هر چه را در شمار اصل باشد مادر خوانند « ام الکتاب » سپس بدعاء و صدقه محو کند سپس گفته: و اما
براي مغز و (ام القري) براي مکه: پس ام الکتاب هم چنین ص: 284 است و آنست که اصل « ام الرأس » چون
همه کتابها است و در باره آن دو قول است یکم ام الکتاب همان لوح محفوظ است. و همه پدیدههاي علوي و سفلی در آن ثبت
است، از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است که فرمود: خدا بود و چیزي نبود سپس لوح را آفرید و همه احوال خلق را تا روز
قیامت در آن ثبت کرد. بنا بر این تقدیر خدا را دو کتاب است، یک کتاب که فرشتهها براي مردم نویسند و این کتاب محو و اثبات
دارد و دیگري لوح محفوظ که داراي همه احوال عالم بالا وزیرین است، و آن باقی است. ابو درداء از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و
سلّم روایت کرده که فرمود: خدا تعالی در سه ساعت مانده از شب نگاه کند در کتابی که جز او دیگري در آن نگاه نکند، و محو
کند هر چه خواهد و ثبت کند هر چه خواهد. دوم: اینکه ام الکتاب همان علم خدا است که همه چیز از هست و نیست در آنست، و
گرچه دانستهها دگرگون شوند ولی دانش خدا بجا است و منزه از دگرگونیست، و مقصود از ام الکتاب همانست (پایان). طبرسی-
ره- در (ج 5 ص 298 ) تفسیرش گفته: در ضمن اقوال در این باره: 4- لوح محو و اثبات در همه چیز هست، روزي را بیش و کم
کند، عمر را، و سعادت و شقاوت را، و عکرمه از ابن عباس روایت کرده که گفت: دو کتاب هستند کتابی جز ام الکتاب که خدا
محو کند هر چه را خواهد از آن و ثبت کند و ام الکتاب که هیچ از آن دگرگون نکند، و عمران بن حصین هم آن را از پیغمبر
صفحه 126 از 134
صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرده، سپس گفته: ام الکتاب همان لوح محفوظ است که دگرگونی و جابجا شدن ندارد، زیرا
کتابها که نازل شدند از آن نسخه برداري شدند، و محو و اثبات همانا در کتابهائیست که نسخه شدهاند نه در اصل کتاب از بیشتر
مفسران. و گفته شده: ام الکتاب نام گرفته براي آنکه در آن نوشته است، چنان و چنان خواهد شد براي هر چه که میباشد. و چون
آن چیز واقع شد. نوشته شود که شد آنچه باید بشود، و وجه آن مصلحتی است که دارد، و عبرتیست براي فرشتهها که اندیشه
ص: 285 کنند و آن نوشته را با آنچه میشود مقابله کنند و بدانند که همه پدیدهها را که بسیارند خدا دانسته
و پیش از وقوعشان پیش بینی کرده، با اینکه این نوشته پیشین بهتر هراسناك و جاگیر درد دلها است بعظمت تا آنجا که هر که
تصور کند آن را و بیندیشد در آن گویا آن را مشاهده کرده (پایان). و بدان که حکماء را در این بابت خرافاتی است که بمحالات
میکشد و سپس بزندقه و بیرون شدن از مذاهب دیندا دینداران، و بنام تاویل بیشتر آیات و روایات را رد کردند و منکر شدند، و اگر
چه پنداشتهاند بانواع ناروا آنها را شرح و تطبیق کردند برخی گویند قلم همان عقل اول است، و همه چیز صورت بسیط و پاکی از
شائبه کثرت و تفصیل در آن دارد، و همان صورت قضاء الهی است و براي همین ام الکتاب نامیده شود، و از آن در الواح نفوس
کلیه سماویه نقش بندند، چنانچه با قلم صور معلوم و مضبوط وابسته بعلل و اسباب خود نسخه برداري شود بطور کلی و این رتبه
قدر خدا است. و از این نفوس کلیه در قواي منطبعه خیالیه نقوشی جزئی نسخه شود که شکل و هیئت معین ندارند مطابق پدیده
خارجی، و این عالم لوح قدر است چنانچه عالم نفوس کلیه لوح قضاء است و هر کدام بدین اعتبار کتاب مبین هستند جز اینکه
نخست از محو و اثبات مصونست و دومی کتاب محو و اثبات است، و بداء در آنست، زیرا قواي انطباعی فلک به تفصیل پدیدههاي
آینده همگی احاطه ندارد یکباره، چون بینهایتند، و پدیدهها خرده خرده در آن نقش بندند و بطور اجمال با علل و اسباب خود
بروشی پیوسته، و نظمی برقرار. زیرا هر چه در جهان کون و فساد پدید شود همانا لازمه حرکات افلاك است و از برکت آنها است،
و بسا در آن نقش بندد وقوع امري با علل ناقص و بدان حکم کند و علتی دیگر آید که امر بر خلاف این پیشگوئی واقع شود که
مقتضاي اسباب دیگر بوده و آن سبب متاخر را هنوز ندانسته حکم کرده و چون وقتش فرارسد و بر آن مطلع شود، بر خلاف اول
حکم کند و نقش حکم پیش از آن محو شود و حکم دیگر ص: 286 ثبت گردد، و چون اسباب این تخیل
ناقص بخدا منتهی شود بداء را بدو نسبت دادهاند با اینکه علم خداي سبحان بهمه چیز از کلی و جزئی از ازل تا ابد احاطه دارد.
روایات
-1 در تفسیر علی بن ابراهیم ( 536 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام فرمود: نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود، و باو فرمود:
بلکه آن قرآنی است نیکو، در لوح » بنویس، پس نوشت آنچه بود و آنچه خواهد بود تا روز قیامت. 2- و از همان ( 72 ) در قول خدا
فرمود: لوح محفوظ دو طرف دارد یکی بر [راست] عرش، و دیگري بر پیشانی اسرافیل، و چون خدا سخن کند بوحی « محفوظ
لوح، به پیشانی اسرافیل زند تا در لوح نگرد و آنچه وحی شده به جبرئیل وحی کند. 3- و از همان ( 960 ) بسندش از عبد الرحیم
فرمود: راستی خدا قلم را از درختی در بهشت آفرید بنام: خلد، سپس به « ن و القلم » قصیر گوید از امام ششم علیه السّلام پرسیدم از
نهري از بهشت فرمود: مداد شو، و آن نهر بسته شد، و از برف سفیدتر و از عسل شیرینتر بود، سپس بقلم فرمود: بنویس، گفت
پروردگارا چه بنویسم؟ فرمود: بنویس آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت، و قلم در برگی سفیدتر از نقره و پاکتر از یاقوت
نوشت، سپس خدا آن را لوله کرد و در رکن عرش نهاد سپس دانههاي قلم را مهر کرد، و پس از آن سخن نگفت و نگوید هرگز و
همانست کتاب مکنونی که همه نسخهها از آنست. آیا شما عرب نیستید؟ چگونه معنی سخن را نفهمید، یکی از شما به یارش
میگوید: این کتاب را نسخه بردار، آیا نیست که نسخه از کتاب دیگر است که اصل آنست، و آنست قول خدا و راستی که ما
بودیم نسخه بردار از آنچه شما میکردید. 29 - الجاثیه). بیان این دلیل است بر اینکه قلم بنسبت آنچه بعد از او است اول است چون
صفحه 127 از 134
4- در علل الشرائع (ج 2 ص 87 ) بسندش از یحیی بن ابی علاء ص: 287 .«1» خلقت بهشت پیش از آن بوده
و « ن و قلم و آنچه نگارند » رازي گفت: مردي نزد امام ششم علیه السّلام آمد و گفت: قربانت بمن بگو تفسیر قول خدا عز و جل را
و بمن بگو از این خانه کعبه چگونه بر « راستی تو از مهلت یافتههائی تا روز وقت معلوم، 80 - ص » تفسیر قول خدا عز و جل بابلیس
مردم واجب شده که بیایند نزد آن، گوید: امام ششم بدو رو کرد و فرمود: هیچ کس پیش از تو هرگز پرسش تو را از من نکرده،
فرشتهها از آن شیون کردند و گفتند: اگر .« راستی من در زمین جایگزینی گذارندهام » راستی خدا عز و جل چون بفرشتهها فرمود
ناچار در زمین خود گزارنده جاي گزینی از ما کسی را گذار که در باره آفریده تو بفرمانت کار کند. و خدا سخن آنها را رد کرد
و فرشتهها در گمان شدند که این از خشم خدا عز و جل است بر آنها، و بعرش پناهنده « راستی من میدانم آنچه را شما ندانید » که
شدند و بدان طواف کردند و خدا عز و جل برایشان خانه فرمود از مرمر با سقفی از یک دانه یاقوت سرخ، و ستونهائی از زبرجد، هر
روزي هفتاد هزار فرشته در آن درآید که دیگر تا یوم وقت معلوم در آن در نیایند. فرمود: آن روزیست که باریکم در صور دمیده
نهریست در بهشت سفیدتر از برف و شیرینتر از عسل، خدا عز و جل باو « ن» شود، و ابلیس در میان دم یکم و دوم صور بمیرد و اما
فرمود: مداد شو! مداد شد، سپس درختی به دست خود بر گرفت و کاشت، فرمود: دست همان قدرت است. نه آنچه مشبهه
معتقدند، سپس باو فرمود: قلم شو سپس باو فرمود: بنویس، گفت: پروردگارا چه بنویسم، فرمود: هر چه بودنی است تا روز قیامت،
5- در معانی و آن کار را کرد، سپس آن را مهر کرد، و فرمود زبان باز مکن تا روز وقت معلوم. ص: 288
الاخبار ( 23 ) بسندش از سفیان ثوري گفت تفسیر (ن) را از جعفر بن محمّد علیه السّلام پرسیدم پاسخ داد نهریست در بهشت، خدا
عز و جل فرمود: بسته شو، بسته شد و مداد شد، سپس خدا عز و جل بمداد فرمود: بنویس، و قلم در لوح محفوظ نگاشت آنچه بود
و آنچه خواهد بود تا روز قیامت، مداد از نور بود، و قلم از نور، و لوح لوح نور. سفیان گوید: گفتم: یا ابن رسول اللَّه برایم امر لوح
و قلم و مداد را بهتر بیان کن و بمن بیاموز از آنچه خدا بتو آموخته. فرمود: یا ابن سعید اگر تو اهل پاسخ نبودي پاسخت نمیدادم.
فرشته ایست که بقلم میرساند و او هم فرشتهایست که به لوح میرساند و او هم باز فرشتهایست که باسرافیل میرساند، و اسرافیل
بمیکائیل میرساند، و میکائیل بجبرئیل میرساند، و جبرئیل بانبیاء و رسل میرساند گوید سپس بمن فرمود: اي سفیان برخیز که بر تو
ایمن نیستم. 6- و از همان ( 30 ) بسندش از ابراهیم کرخی، گفت: از جعفر بن محمّد علیه السّلام پرسیدم از لوح و قلم؛ پاسخ فرمود:
« ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ » دو فرشتهاند. 7- عیاشی از محمّد بن مروان از امام صادق علیه السّلام از پدرش در تفسیر قول خدا تعالی
نهریست در بهشت سفیدتر از شیر فرمود: خدا قلم را فرمان داد تا جاري شد بهر آنچه بود و باشد، و آن برابر خدا « ن» : فرمود
گذاشته است، بر آن هر چه خواهد افزاید و هر چه خواهد بکاهد و هر چه خدا خواهد که باشد و هر چه خواهد که نباشد. من
« ن و القلم » گویم: تمام این خبر در باب طواف است. 8- در اختصاص: ابن سلام از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم پرسید از
گفت: اي محمّد راست گفتی « ن، و قلم و آنچه نگارند » فرمود: نون لوح محفوظ است و قلم نوریست تابان و اینست معنی قول خدا
بگو: بچه درازا بود؟ و چه پهنا؟ و مدادش چه بود؟ و در کجا جاري شد فرمود: درازي قلم پانصد سال راه بود و پهنایش مسافت
هشتاد سال و مداد از میان نیشهایش در میآمد و در لوح محفوظ بامر خدا و سلطان او روان ص: 289 بود
گفت راست گفتی اي محمّد بگو لوح محفوظ از چه بوده؟ فرمود: از یک دانه زمرد سبز که درونش لؤلؤ بود و آسترش رحمت
گفت راست گفتی اي محمّد گفت: بمن بگو چند بار خدا در هر شبانه روز بلوح محفوظ نگرش دارد؟ فرمود: 360 نگرش. 9- در
علل (ج 1 ص 18 ) بسندش از کسی که شنیده بود از زراره که میگفت: از امام ششم سؤال شد از آغاز نسل آدم و در ضمن
سخنانش فرمود: فقهاء اهل حجاز و فقهاء اهل عراق خلافی ندارند در اینکه خدا عز و جل امر فرمود تا قلم بر لوح محفوظ جاري
شد بهر آنچه باید بود تا روز قیامت دو هزار سال پیش از آفرینش آدم و در اینکه کتابهاي خدا همه نوشته همان قلم است این کتابها
- که در عالم شهرت دارند تورات، انجیل، زبور و قرآن که خدا آنها را از لوح محفوظ بر رسولان خود فرود آورد (الخبر). 10
صفحه 128 از 134
عقائد صدوق: اعتقاد ما در لوح و قلم اینست که دو فرشتهاند. من گویم: شیخ مفید- ره- گفته: لوح کتاب خدا است، در آن نوشته
و البته نوشتیم در زبور پس از ذکر که زمین را ارث برند بندههاي خوب من، » آنچه میباشد تا روز قیامت، و آنست تفسیر قول خدا
لوح همان ذکر است و قلم ابزاري که خدا بدان در لوح نوشته و لوح را مرجعی نموده تا فرشتهها آنچه خواهد بود از « -105 الحج
آن بدانند، و چون خدا خواهد فرشتهها را بر غیب آگاه کند یا آنها را بدان بانبیاء فرستد فرماید تا در لوح نگاه کنند آنچه را باید به
پیغام گیر برسانند از آن از بر نمایند و از آن بدانند که چه باید بکنند. و البته اخباري از پیغمبر و ائمه علیهم السلام بدین مضمون
رسیده، و کسی که گفته: لوح و قلم دو فرشتهاند بدور افتاده از این مطلب و از حق فاصله گرفته، زیرا فرشتهها نه الواح نامیده شوند
و نه اقلام، و در عرف و لغت نام فرشتهاي و نه آدمی لوح و قلم معروف نیست. بیان: صدوق- ره- در آنچه گفته پیروي از روایت
، کرده و اعتراضی بر او نیست، با اینکه آنچه مفید در وصف لوح و قلم گفته منافات با آن ندارد، زیرا ممکن آسمان و جهان، ج 1
ص: 290 است هر دو فرشته باشند و یکی ابزار نقش و نگارش باشد و دیگري جاي نگارش، و بسا مقصود از اینکه دو فرشتهاند
اینست که حامل آنها دو فرشتهاند، و شاید همان ایمان اجمالی بدانها سالمتر از خطاء و گمراهی باشد. 11 - عقیده ما در نزول وحی
از جانب خدا عز و جل اینست که میان دو دیده اسرافیل لوحی است و چون خدا سبحانه خواهد وحی صادر کند، این لوح بر
پیشانی اسرافیل زند و آن بنگرد و آنچه در آنست بخواند و آن را به میکائیل رساند، و میکائیل بجبرائیل رساند، و جبرائیل به
328 ) از ابی نعیم در حلیه، سند را به علی علیه السّلام کشانده که فرمود: کرسی لؤلؤ است و - پیغمبران رساند. 12 - در منثور (ج 1
، قلم لؤلؤ است، و درازاي قلم هفتصد سال راه است و درازاي کرسی تا آنجا که ندانند آن را جز دانشمندان. 13 - (در منثور ج 6
13 ) ابن عباس گفته: نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود، و باو فرمود تا هر چه باید باشد تا روز قیامت بنویسد، و کتابش نزد خدا
-14 (در منثور ج 3- ص 144 ) از جعفر .« و راستی که آن نزد ما است در ام الکتاب و الا و حکیم 4- الزخرف » است، سپس خواند
بن محمّد علیه السّلام فرمود با پدرم محمّد بن علی بودم و مردي باو گفت: اي ابا جعفر آغاز آفرینش این رکن چیست؟ فرمود:
چون خدا خلق را آفرید بآدمیزادهها گفت: آیا من پروردگار شماها نیستم؟ گفتند چرا، و اعتراف کردند، و خدا نهري شیرینتر از
عسل و نرمتر از کره جاري کرد، و بقلم فرمود از آن نهر مداد برگرفت، و اعتراف آنها را با هر چه بود شدنی است تا روز قیامت
نوشت سپس آن نوشته را لقمهاي ساخت در درون این سنگ حجر الأسود، و این دست کشیدن که میبینی همانا بیعتی است بر آن
اعتراف که از نخست داشتهاند. 15 - و از انس است که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: راستی خدا پیش از آفرینش
آسمانها و زمین کتابی نگاشت و آن کتاب نزد او است بالاي عرش، ص: 291 و خلق بنهایت رسند تا آنچه
-16 .« و راستی که آن در ام الکتاب نزد ما است البته والا و با حکمت، 4- الزخرف » که در این کتابست، و گواه آن در قرآنست
13 ) و از ابن ساباط، گفت: در ام الکتابست آنچه شدنی است تا روز قیامت و بر آن سه فرشته گماشتهاند که ، (در منثور ج 6
نگهداریش میکنند، جبرئیل گماشته وحی است که به پیغمبران فرود میآورد و گماشته هلاك است چون خدا خواهی قومی را
هلاك کند مأمورش او است، و گماشته بیاري در نبردها است چون خدا خواهد یاري دهد، و میکائیل گماشته بر نزول باران و
نگهداري آنست، و بر نگهداري گیاه زمین، و ملک الموت گماشته بر جان گرفتن است. و چون دنیا تمام شود، محفوظات آنها را با
راستی که آن در ام الکتاب » متن ام الکتاب مقابله کند و با هم برابر یابد. 17 - (در منثور ج 6 ص 13 ) از ابن جریج در قول خدا
گفت: در ذکر حکیم است هر چه بوده و هر چه باشد، و هر کتابی نازل شده از آنست. 18 - (در منثور ج 6 ص 36 ) از ابن « است
پاسخ گفت: که نخست چیزي که « راستی که ما نسخه برداریم از آنچه شما میکنید، 28 - الجاثیه » عباس که پرسش شده از این آیه
خدا آفرید قلم بود، سپس ن را آفرید، و آن دوات بود، سپس الواح را آفرید و دنیا را تا پایان در آن نوشت، از خلق و مخلوق، کار
و کردار، از نیک و بد، و هر چه باشد از روزي حلال و حرام، و از هر تر و خشک، و هر کدام را واداشت بدان چه بایدش، کی در
دنیا آید، و چند در آن بماند و تا چند فانی شود سپس بر آن کتاب فرشتهها گماشت، و به خلق هم فرشتهها گماشت، و فرشتههاي
صفحه 129 از 134
گماشته بر خلق نزد فرشته گماشته بر آن کتاب آیند و هر چه باید در روز و شب باشد و بر پخش آن گماشتهاند نسخه بردارند،
سپس بسرپرستی مردم آیند و آنها را بفرمان خدا نگهداري کنند و بر جاي دارند (و برانند خ ب) طبق همان نسخهاي که در دست
دارند. ص: 292 مردي برخاست و گفت: یا بن عباس، این را ندانیم و نه بینیم، فرشتهها در هر روز بنویسند؟
آیا نسخه برداري جز از کتاب « راستی ما نسخه برداریم آنچه را شما میکنید » ؟ ابن عباس گفت: آیا شما مردمی عرب زبان نیستید
راستی ما نسخه برداریم از » است؟ 19 - (در منثور ج 6 ص 37 ) از ابن عباس از پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در تفسیر قول خدا
فرمود: مقصود کارهاي مردم دنیا است از نیکیها و بدیها، هر بامداد و شام از آسمان فرود آید آنچه در آن روز و « آنچه شما میکنید
شب بانسان میرسد، آنکه کشته میشود، آنکه غرق میشود، آنکه از بالاي بامش میافتد و آنکه از بالاي کوه پرت میشود، آنکه
در چاه میافتد و آنکه در آتش میسوزد همه اینها را ضبط کنند و شب بآسمان بالا برند و دریابند چنانست که در ذکر حکیم
آسمان ثبت بوده. و از ابن عباس که گفت در ذکري که نزد او است هر چه شدنیست نوشته، سپس فرشتههاي نگهبان بر آدم و
اینست کتاب ما درست بر شما سخن » فرزندانش را بفرستد، و فرشتهها از آن ذکر نسخه بردارند آنچه بندهها میکنند، سپس خواند
-21 (در منثور ج 6 ص 37 ) از ابن عباس که خدا جل ذکره عرش را آفرید .« میگوید راستی ما نسخه برداریم از آنچه شما میکردید
و بر آن استوار گردید سپس قلم را آفرید و فرمودش تا فرمان او را اجراء کند و ثبت کند، قلم آنچه میان آسمان و زمین است
بزرگ شمرد، و گفت: پروردگارا بچه جاري شوم؟ فرمود: بدان چه من آفرینندهام و در خلق من باشند از قطرههاي باران یا گیاه، یا
شخص، یا اثر، منظور کردار است، یا روزي، یا عمر، پس قلم جاري شد بهر چه خواهد بود تا روز قیامت و خدا آن را در کتاب
اینست که خدا فرشتهها « راستی ما نسخه برداریم آنچه را شما میکردید » : مکنون ثبت کرد نزد خود زیر عرش. و اما اینکه فرمود
گماشته و از آن کتاب نسخه بردارند هر سالی در ماه رمضان و شب ص: 293 قدر آنچه را تا شب قدر ماه
رمضان آینده در زمین خواهد بود، و برابر کنند آن را نگهبانانی که خدا بر بندهها دارد هر شب پنجشنبه با نامه عملی که نوشتهاند،
و دریابند که نامه عملی که حافظان بالا بردهاند موافق است با آنچه در کتاب آنها است، نه بیش است و نه کم، و اما اینکه فرموده
راستی ما هر چیزي را باندازه آفریدیم، 49 - القمر) خدا آفریده براي هر چیزي آنچه مناسب او است از آفریده خود و آنچه وسیله »
روزي او است، و شتر را آفریده براي نیازهائی که جز آن از چهارپایان دیگر شایسته آنها نیستند، و همچنین باشند چهارپایان دیگر
که هر کدام براي نیازي هستند مخصوص بخود، و براي جانوران بیابان و پرندههایش رزقی آفریده که شایسته آنها است در بیابان،
- و براي جانوران دریا و پرندههایش روزي شایسته در دریا آفریده و براي اینست که فرموده: ما هر چیزي را باندازه آفریدیم. 21
(در منثور ج 6 ص 37 ) از ابن عباس گفت نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود. پیکره قلمی از نور ساختش و باو گفته شد: در لوح
محفوظ جاري شو! گفت: پروردگارا چه نگارم؟ فرمود: هر آنچه باشد تا روز قیامت و چون خدا خلق را آفرید بمردم گماشت
فرشتههائی که کارهاشان را نگهبانی کنند، و چون روز قیامت شود نامههاي عمل آنها بدانها عرضه شود، و گفته شود: اینست نوشته
- دو کتاب با هم مقابله شوند و برابر باشند. 22 « ما که بدرستی با شما گویا است البته که ما نسخه برداشتیم هر آنچه شما میکردید
هر روز او در کاریست، 29 - الرحمن) گفت: راستی از آنچه خدا آفریده » (در منثور ج 6 ص 143 ) از ابن عباس در تفسیر قول خدا
لوحی است از یک درّ سپید، که دو پوسته جلدش از یاقوت سرخ است، قلمش از نور است و کتابش از نور و پهنایش میانه آسمان
و زمین، هر روزي 360 بار در آن نگاهی کند، در هر نگاهی بیافریند، روزي دهد، بمیراند و زنده کند، عزیز سازد و خوار کند،
ص: .« هر روزي او در کاریست » (بزنجیر کشد خ ب) و آزاد کند، و هر چه خواهد کند، و اینست فرموده او
- براستی که آن قرآنست ارجمند در کتابی نهانی، 77 » -23 (در منثور ج 6 ص 122 ) از ربیع بن انس در تفسیر قول خدا تعالی 294
گفت: قرآن ارجمند همان قرآنست، و کتاب نهانی همان لوح محفوظ که آن را لمس نکنند مگر پاکیزهشدهها، گفت: « -78 الواقعه
پاکیزهشدهها فرشتههایند که پاك از گناهند. 24 - (در منثور ج 6 ص 250 ) از عبادة بن صامت گفت: شنیدم رسول خدا صلّی اللَّه
صفحه 130 از 134
علیه و آله و سلّم میفرمود: راستی نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود، پس باو فرمود: بنویس، و او جاري شد بهر آنچه باید بود تا
لوحی از نور. و « ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ » : ابد. 25 - و از معاویۀ بن قره از پدرش گفت: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود
قلمی از نور، نوشت هر چه شدنی است تا روز قیامت. 26 - از ابن عباس گفت: راستی خدا نون را آفرید. و آن دواتی بود و قلم را
آفرید و فرمود: بنویس، گفت: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس آنچه باید باشد تا روز قیامت. 27 - و از او (در منثور ج 6 ص 250 ) که
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: نون لوح محفوظ است و قلم از نور درخشان. 28 - (در منثور ج 6 ص 250 ) و از
پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم که فرمود: نخست چیزي که خدا آفرید قلم بود، سپس نون را آفرید که دوات بود، سپس بقلم
فرمود: بنویس! گفت چه بنویسم؟ فرمود: آنچه بوده و خواهد بود تا روز قیامت از کردار، یا اثر، یا روزي، یا عمر، و نوشت هر چه
سپس مهر بر دهان قلم نهاد، و نگفته و نگوید تا « ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ » میباشد و خواهد بود تا روز قیامت و اینست معنی قول او
روز قیامت، سپس خدا عقل را آفرید و فرمود: البته تو را بکمال رسانم در باره هر که او را دوست دارم و از تو بکاهم در باره هر
کسی که او را ص: 295 دشمن دارم. 29 - (در منثور ج 6 ص 250 ) از قتاده و حسن است که نون همان دوات
است. 30 - (در منثور ج 6 ص 250 ) از ابن عباس در تفسیر این آیه است که گفت خدا قلم را آفرید و فرمود: جاري شو، پس جاري
ن و قلم و آنچه » : شد بهر آنچه باشد تا روز قیامت، سپس ماهی را آفرید که نون است و زمین را بر آن فشرد و سپس فرمود
گفت: خبر داده شدم که یک لوحی است و در آن ذکر است، و « لوح محفوظ » -31 و از ابن عباس در تفسیر قول خداي .« نگارند
آن لوح از نور است، و بمسافت سیصد سال راه است. 32 - و از ابن عباس است که گفت: خدا لوح محفوظ را بمسافت صد سال
آفرید و پیش از آنکه خلق را آفریند بقلم فرمود: بنویس آنچه در باره خلق خود دانش دارم، پس جاري شد بدان چه باشد تا روز
قیامت. 33 - (در منثور ج 6 ص 335 ) و از انس، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: براستی براي خدا لوحی است از
زبرجد سبز که آن را زیر عرش نهاده، و در آن نوشته: راستی منم خدا، نیست شایسته پرستشی جز من آفریدم سیصد و ده و چند
خلق، هر که آید با شهادت باینکه نیست شایسته پرستشی جز خدا، ببهشت برده شود. 34 - (در منثور ج 6 ص 335 ) از انس گفت:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: راستی برابر خدا رحمان تبارك و تعالی لوحی است که در آن سیصد و پانزده شریعت
و آئین است، رحمان میفرماید که بعزت و جلالم سوگند، نیاید هیچ بندهاي از بندهها نزد من که مرا یگانه داند و شریکی با من
نگیرد و داراي یکی از شما آئینهاي من باشد جز آنکه او را ببهشت درآورم. 35 - (در منثور ج 6 ص 335 ) و از ابن عباس گفت:
که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم ص: 296 فرمود: خدا لوحی از یک درّه سپید آفرید که دو پوسته
جلدش از زبرجد سبز است و نوشتهاش از نور است، و در هر روز سیصد و شصت بار بآن نگرد، زنده کند، و بمیراند، و بیافریند و
پایان جلد یکم آسمان و جهان .«1» روزي دهد، و عزت بخشد و زبون سازد، و هر چه خواهد بکند
درباره