روایات
-1 در مهج الدعوات بسندي گوید نزد امام ششم علیه السّلام نام حزیران را بردند فرمود: آن ماهی است که موسی در آن بر بنی
اسرائیل نفرین کرد و در یک شب و روز 300 هزار کس از آنها مردند. 2- در حدیث دیگر است از آن کتاب و از آن امام که خدا
ماهها را آفرید و حزیران را و در آن مرگها را بهم نزدیک کرد. بیان: نزدیکی مرگها کنایه از مرگ بسیار است، و در قاموس است
مقصود آخر الزمانست ص: 316 و « چون زمانه بهم نزدیک گردد بسا که خواب مؤمن دروغ نباشد » که
نزدیک شدن قیامت چون هر چه کم باشد اطرافش کوتاه میشوند (ج 1 ص 115 قاموس). 3- در خصال ( 84 ) بسندش از امام پنجم
علیه السّلام که چون خدا ماهها را آفرید 360 روز بودند و شش روز دوران آفرینش آسمانها و زمین را از آنها کم کرد و از این رو
کوتاه شدند. در علل (ج 2 ص 244 ) بسندش از حماد مانند آن را آورده. عیاشی از صباح مانندش آورده. 4- در فقیه: بسندش از
پدر شعیب که بامام ششم علیه السّلام گفتم: مردم روایت کنند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله ماه رمضان را 29 روز بیشتر روزه
گرفته از 30 روز، فرمود: دروغ گویند، رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله روزه نداشته جز ماه رمضان تمام، فرائض کاستی ندارند، خدا
سال را 360 روز آفریده و آسمانها و زمین را در شش روز، و آن را از 360 کم کرده، و سال 354 روز شده، و ماه رمضان 30 روز
و کامل ماه تمام است، شوال 29 روز است و ذو القعده 30 روز که خدا « تا کامل کنید شماره را، 185 - البقره » است که خدا فرموده
ماه همچنین است، پس همچنین، یعنی یکماه تمام است و یکماه کم، « وعده نهادیم با موسی سی شب، 132 - الاعراف » فرموده است
و ماه رمضان هرگز کم نباشد و ماه شعبان هرگز تمام نباشد ( 196 - فقیه). توضیح: پیش دانستی که سال قمري طبق ارصاد 8 ساعت
و 48 دقیقه بیش از 354 روز است، و آنچه در خبر آمده است مبنی بر متعارف اهل حسابست که کسر ناقص از نصف را سهل
گیرند و بحساب نیارند و اگر 360 هم بیکسر باشد آن شش روز که کم شده بهمان اندازه کاستی دارند، و شاید هم تمام باشند.
-5 در تهذیب: که پرسش شد امام ششم علیه السّلام از اهلّه تا فرمود: مقصود ماههاي نو است، چون ماه نو را دیدي روزه بدار، و
چون آن را دیدي افطار کن. ص: 317 و در همان بسندش از آن امام مانندش را آورده است. در المقنعه هم
و امام آن « میپرسندت از اهلّه » از امام صادق علیه السّلام مانندش را آورده. بیان: مقصود از اهلّه همانست که در قول خدا تعالی است
را دلیل آورده که مدار احکام شرع رؤیت ماه است، چنانچه شیخ- ره- در تهذیب گفته: معتبر در شناخت آغاز ماهها همان دیدن
میپرسند از ماههاي نو » ماه نو است نه شماره که برخی از مسلمانان اندك بدان معتقدند و دلیل آن قول خدا تعالی عزّ و جلّ است
و خدا بیان کرده که مناط وقتشناسی همان دید ماه نو است، و اگر شماره مناط « بگو آنها اوقات مردم و حج میباشند، 189 - البقره
بود دید ماه نو در شناخت اوقات مناط نبود، زیرا بشماره رجوع میکردند نه جز آن و این خلاف قرآنست. و ماه نو را هلال گفتند
براي آنکه با دید آن آواز بلند کنند و تکبیر و تهلیل گویند، و آواز گریه نوزاد را هنگام زادن او استهلال گویند، و ماهها را شهر
گفتند چون با دید ماه مشهور میشود، و کسی که پندارد شماره براي روزها و حساب براي ماهها و سالها کافی است نیازي
بنشانهگذاري ماهها با دیدن ماه نو ندارد و هلال و شهر در زبان عرب بیمعنا میشود چنانچه گفتیم (پایان). میگویم: در برخی از
سخن او راه اعتراض باز است و ما آن را در جاي خودش یاد کنیم ان شاء اللَّه. 6- در تهذیب: از محمّد بن عیسی که ابو عمر بآن
حضرت نوشت اي آقایم بمن بفرما که بسا ماه نو شهر رمضان بر ما مشکل میشود و آن را نبینیم، و در آسمان هم مانعی نیست،
مردم افطار کنند و ما هم با آنها افطار کنیم؟ و مردمی حسابدان نزد ما هستند که گویند در همین شب ماه در مصر و آفریقا و
اندلس دیده میشود، آیا گفته اهل حساب در این باب معتبر است و فریضه مردم در شهرهاي مختلف مختلف میشود، و روزه آنها
جز روزه ما میشود و افطار آنها جز افطار ما؟ پس نگارش کرد، با شک روزه مدار، با دید ماه افطار کن و با دید آن روزه دار.
صفحه 131 از 137
ص: 318 بیان: از کلام امام روشن میشود که مدار در تکلیف دیدن ماه است، و اختلاف فرض با اختلاف در
دید ماه زیانی ندارد. 7- در اقبال ( 4): بسندي از امام ششم علیه السّلام که ماه رمضان آغاز سال است. 8- در فقیه: ( 175 ): از امام
هفتم علیه السّلام که این دعا را در پیشواز آمدن سال بخوان که هر که آن را براي خدا و از روي اخلاص بخواند در آن سال از فتنه
و آفت برکنار ماند، و دعا را ذکر کرده. 9- در کافی (ج 2 ص 65 - فروع) و در تهذیب بسندي از امام ششم علیه السّلام که شماره
ماهها نزد خدا 12 ماه است در کتاب خدا روزي که آسمانها و زمین را آفریده پس غرّه ماهها ماه خدا ماه رمضانست و قلب ماه
یعنی « غره شهور » : رمضان شب قدر است، و قرآن در شب یکم ماه رمضان فرود آمده و این ماه را با خواندن قرآن پیشواز کن. تبیین
آغاز آنها، در نهایه گفته: غره هر چیزي آغاز آنست، در اخبار هم آمده که آغاز سال ماه رمضانست، یا مقصود اینست که افضل و
اکمل ماهها است، در نهایه گفته: هر چه بهایش بالا رود غره باشد، و بمعنی سپیدي هم است، یعنی انوار معنویه دارد و معنی یکم
روشنتر است، و مشهور میان عرب اینست که آغاز سالشان محرّم است، و این امور از نظرها مختلف میشوند و ممکن است آغاز سال
شرعی ماه رمضان باشد و از این رو شیخ در هر دو مصباح خود از آن آغاز کرده. آغاز سال عرفی محرم است، و آغاز سال
مقدرات شب قدر است، آغاز سال جواز خوردن و نوشیدن ماه شوّال است چنانچه صدوق در علل (ج 1 ص 256 ) بسندش از فضل
بن شاذان در علّت نماز عید روایت کرده، چون آغاز سال است که در آن خوردن و نوشیدن حلال است، زیرا نخست ماه سال نزد
أهل حق ماه رمضانست. و در (ج 1 ص 257 علل) گفته: علّت اختصاص ماه رمضان بروزه اینست که ص:
319 در آن شب قدر است و آن شب بهتر از هزار ماه است، و در آن هر امر محکمی حل و فصل میشود، و آن ماه آغاز سال
است، و در آن شب تقدیر میشود هر نیک و بد، و هر زیان و سود، یا روزي و مرگ تا یک سال آینده و از این رو شب قدر نام
گرفته. و سیّد بن طاوس- ره- در کتاب اقبال گفته: بدان که روایات را در آغاز سال مختلف یافتم که آیا محرم است یا ماه رمضان،
ولی عمل هر کدام از علماء معتبر خودمان را دیدم و بسیاري از کتب علماء گذشته را خصوص ماه رمضان را آغاز سال دانند، و
شاید ماه روزه آغاز سال عبادت است و ماه محرم آغاز سال براي امور دیگر از تاریخ و مقاصد مردم زیرا خدا جلّ جلاله ماه رمضان
- ماه رمضانی که نازل شده در آن قرآن رهنماي مردم و روشنیها براي رهنمائی و جدائی حق از باطل، 185 » : را بزرگداشت و فرمود
زبان حال این تعظیم اینست که ماه رمضان بر ماهها پیش است. و دیگر اینکه هیچ کدام از ماهها در قرآن نام برده نشدند، و « البقره
بزرگداشت ندارند مگر این ماه که ماه روزه است، و گویا این اختصاص بنام برداري آگهی است- و خدا داناتر است- بر اینکه آن
بیشتر از ماههاي دیگر است، و دیگر براي آنکه اگر ماه رمضان آغاز سال باشد که مخصوص بعباداتیست که در جز آن نیست، سال
را با این آمادگی و کوشش پیشواز کرده، و امید میرود که باقی سال را بر این روش درست و مقصد نیک بپایان برد، و ظاهر دلائل
عقلی و بسیاري از دلائل نقلی اینست که سرآغاز دخول در کارها زمینه و آمادگی و کمک هستند براي میانه آنها و پایان آنها در
هر حال، و براي آنکه در آنست شب قدر و اندازه عمرها و برآورد آرزوها در آن نوشته شوند، و این هم خود یک آگهی است بر
اینکه ماه روزه آغاز سال است. و گویا گشایشی است براي بندههاي خدا در آغاز سال که طولانیترین عمرها و رسیدن بآرزوها را
درخواست کنند تا در آخرش بدان رسند، و ورود و خروج ص: 320 در آن را بپسندند و سپاس نهند. و محمّد
بن یعقوب (ج 1 ص 160 فروع- کافی) و ابن بابویه در کتابهاي خود بدین لفظ که از ابن یعقوبست از امام ششم علیه السّلام روایت
کردند که فرمود: شب قدر آغاز سال است و همان پایان آنست و دیگر آنکه اخبار ناطقه باینکه ماه رمضان آغاز سال است از تقیه
دورترند و بمقصود خاندان نبویه نزدیکتر، و بس است تو را گواه و آگهی و تأکید آنچه در ضمن دعاهاي منقول است براي اول ماه
رمضان که آن آغاز سال است بطور مشخص و مقرون ببیان ( 4- الاقبال) 10 - در خصال ( 85 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام در
فرمود: « راستی شماره ماهها نزد خدا 12 ماه باشند در کتاب خدا روزي که آفرید آسمانها و زمین را » تفسیر قول خدا عزّ و جلّ
محرم است، صفر، ربیع اول، ربیع آخر، جمادي الاولی، جمادي الآخرة، رجب، شعبان، شهر رمضان، شوال، ذو القعده، ذو الحجه،
صفحه 132 از 137
چهار آنها حرام است: بیست روز ذي الحجه با محرم و صفر و ماه ربیع الاول و ده روز از ربیع الآخر. بیان: ماهها که در این خبر
و مشهور « پس بگردید در زمین چهار ماه، 2- برائه » : بعنوان حرام ذکر شدهاند ماههاي گردش و آزادي مشرکانست که خدا فرمود
اینست که آغاز آنها روز عید قربان بوده تا دهم ربیع الآخر، و گفتهاند: از اول شوال بوده تا آخر محرم، زیرا این آیه در ماه شوّال
نازل شده، و گفتهاند: از دهم ذي قعده است تا دهم ربیع الاوّل، زیرا حج در آن سال در ماه ذي قعده بوده، و بهر تقدیر این چهار
ماه جز ماههاي حرام ثابتند، و مخصوص بهمان سال بودند و این اصطلاح دیگریست براي ماههاي حرام جز آنچه مشهور است، یا
اینکه از خبر چیزي افتاده است و شاید این روشنتر است 11 - در خصال ( 85 ) در خطبه پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله در ایام تشریق: أیا
مردم راستی که زمان بگردش خود افتاده، و آن امروز بشکلی است که در روز آفریدن خدا آسمانها را و زمین را بود، و راستی که
شماره ماههاي سال نزد خدا 12 ماه ص: 321 است در کتاب خدا روزي که آفرید آسمانها و زمین را، چهار
از آنها ماه حرامند: رجب مضر که میان جمادي و شعبان است، و ذو القعده، و ذو الحجه، و محرّم. خود را در باره آنها ستم نکنید
زیرا نسیء فزودن بکفر است گمراه میشوند بدان آنان که کافر بودند حلالش شمارند در سالی و حرامش شمارند در سالی تا برابر »
و محرم را در سالی حرام میشمردند و صفر را حلال، و صفر را در سالی حرام میشمردند و « سازند شماره آنچه را خدا حرام کرده
محرم را حرام. بیان: در نهایه گفته: ترجیب بمعنی بزرگداشت است، و از اینجا است که ماه را رجب گفتهاند، زیرا آن را بزرگ
و رجب را بمضر وابسته زیرا آنها آن را بزرگ « رجب مضر میان جمادي و شعبان » میداشتند، و از اینجا است حدیثی که گوید
میداشتند نه دیگران و گویا مخصوص آنان شده و تصریح باینکه میان جمادي و شعبانست در برابر نسیء است که برخی سالها آن
را جابجا میکردند و بیان کرد که شهر دیگر بجاي آن مقصود نیست. 12 - در خصال ( 151 ) بسندش از علی بن عبد العزیز که
پرسیدم امام ششم را که سال چند روز است؟ فرمود: 360 روز که خدا در شش روزش جهان را آفرید و از اصل سال برکنار شدند
و سال 354 روز شد و مستحب است هر کسی بحج میرود در ایامی که در مکّه میماند 360 طواف کند بشماره روزهاي سال و اگر
بر آن قادر نیست 360 شوط بجا آرد (که در حدود 52 دور طواف میشود) 13 - و از همان ( 151 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام
فرمود: مستحب است 360 شصت طواف هفتائی بکنی و اگر نتوانی هر چه توانی طواف کنی. 14 - در علل (ج 1 ص 235 ) بسندش
از أبی هریره که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: چون گرما سخت شود نماز خود را خنک کنید زیرا گرما از وزش دوزخ
بپروردگارش شکایت برد و خدا باو اجازه داد دو نفس بکشد، یکی در زمستان و دیگري در تابستان و گرماي سخت که دریابید از
وزش حرارت آنست و آنچه از سرما دریابید از زمهریر آنست. ص: 322 بیان: این حدیث از عامّه است و
و وزش دیگ وقتی است که جوش میآید و « سختی گرما از وزش دوزخ است » ضعیف است، در نهایه گفته: در حدیث است که
بیان کرده که بر وجه « دو نفس دارد » این نمونهایست که آورده یعنی گویا در گرما چون آتش دوزخ است (پایان) طیبی گفته
حقیقت است نه مجاز، کرمانی در شرح بخاري گفته: این علت مشروع بودن تأخیر نماز است تا وقت خنک شدن هوا زیرا سختی
گرما خشوع را میبرد، یا براي اینکه هنگام خشم خدا است و مناجات و دعا در آن باجابت نرسد مگر براي کسی که خدا باو اجازه
داده (پایان) و میگویم تمام سخن در باره آن در کتاب صلاة است ان شاء اللَّه. 15 - عیاشی: بسندي از امام ششم علیه السّلام که
فرمود: خدا آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و آن شش روز از روزهاي سال کاسته شدند. میگویم: بزودي فضائل ماهها و
خواص آنها در بابهاي مناسب هر کدام در ضمن کتاب میآیند ان شاء اللَّه تعالی فائده: أبو ریحان گفته: ماههاي عرب 12 اند که از
محرم آغاز شوند، و در وجه نامگذاري آنها گفتهها است، یکی آنکه محرم نامیده شده چون از ماههاي حرام است، و صفر براي
آنکه از گروهی بنام صفریه جدا شدند، و دو ماه ربیع، براي گل و سبزه، و بارانهاي پیاپی که در آنها بوده، و آن نسبت بطبع فصلی
است که ما آن را پائیز نامیم، و آنها ربیعش خواندند، و دو ماه جمادي براي آنکه آب در آنها یخ بسته، و رجب براي آنکه در آن
جنگ نبود و با اطمینان سفر میکردند، و رجبه بمعنی اعتماد است، و از اینجا است که گفتهاند: عذق مرجّب شاخه محکم. شعبان
صفحه 133 از 137
براي آنکه قبیلهها در آن دسته بندي شدند، ماه رمضان چون از گرما سنگ در آن تافته میشد، شوّال براي آنکه حرارت رفته و
برداشته شده، ذو القعده براي آنکه در منزلهاشان میماندند، ذو الحجه براي آنکه در آن حج میکردند. ص:
323 براي ماههاي عرب نامهاي دیگر هم بوده که عربهاي نخست بدانها نامشان را میبردند و آنها چنین است مؤتمر، ناجر، خوّان،
صوّان، حنتم، زبّاء، اصمّ، عادل نافق، واغل، هواع، برك، و بسا نامها با اختلافی در تلفظ و ترتیبی که ما گفتیم یافت شوند چنانچه
یکی از شعراء آنها را چنین سروده. بمؤتره و ناجره آغاز کردیم و به خوان که دنبالش صوان است و زبّاء که دنبالش بائده است و
اصمّ باز گردد که دشمنی بدان سخت شود و واغله و نائله با همدیگر و عادله که سه درخشان و زیبایند و رنّه که پس از آن برك
است و ماههاي سال کامل شوند و انگشت شمار معانی این نامها چنانچه در کتب لغت آمده: مؤتمر: یعنی براي هر چه در سال آید
مشورت و پیش بینی گردد. ناجر: از نجر است بمعنی سخت شدن گرما. خوّان: از خیانت و صوّان: از صیانت و نگهداریست. و در
هنگام نامگذاري این چیزها پیشامد کرده و آن را وجه نامگذاري نمودند. زباء: گرفتاري بزرگ و ژرف است و بدان نامیده شده
براي آنکه جنگ بسیار و درهم در آن بوده. بائده: نابودکننده براي آنکه جنگ در آن بسیار بوده و مردم بسیار در آن نابود
در « العجب کل العجب بین جمادي و رجب شگفتیها میان ماه جمادي و رجب است » میشدند، و این مثل هم از آن جاري شده که
آن شتابزده بودند خونخواهی و غارت پیش از رسیدن ماه رجب و آتش بس در آنکه ماه حرام بوده. اصمّ: براي آنکه در آن دست
از جنگ میکشیدند و آواز سلاح در آن شنیده نمیشد. واغل: براي آنکه بر مجلس میخواري هجوم میکردند و آن را وانمیگذاردند
ص: 324 چون بشهر رمضان یورش میبرد و در ماه رمضان بسیار میخواري میکردند زیرا بدنبالش ماههاي حج
بود. ناتل: نام پیمانه می است و بدانش نامیدند براي آنکه بسیار این پیمانه را در آن بکار میزدند. عادل: براي آنکه از ماههاي حج
بود و در آن دادگستري مینمودند و از باطل دست میکشیدند. زباء: چون چهارپایان که آماده قربانی میشدند در آن بسیار ناله
میکردند. برك: براي آنکه شترها در قربانگاه براي نحر در آن زانو میزدند. و بهتر از این شعري که ذکر کردیم در این باره شعر
صاحب بن عباد است که سروده. خواهی که بدانی ماههاي عرب را در جاهلیت برگیر آنها را بترتیب محرّم تا آخر مؤتمر است و
پس از آن ناجر میآید خوّانست با صوّان که در یک رشتهاند حنین، زبّاء اصم و عادل باشند با نافق، واغل، رنّه بهمراه برك (پایان)
من گویم: در قاموس گفته: ناجر رجب است یا صفر و هر کدام از ماههاي فصل تابستان و گفته: خوّان بر وزن شدّاد و عمّال- ماه
ربیع الاول است، و گفته: زبّی چون ربّی بیلام جمادي الآخرة است، و گفته: حنین چون أمیر و سکّیت با لام در هر دو نام جمادي
الاولی و آخره. سپس أبو ریحان گفته: محمّد بن درید در کتاب و شاح نامهاي دیگري براي ماههاي عربی از ثمود یاد کرده و آن
اینست: نام محرّم موجب سپس موجر، مولد ص: 325 ملزم، مصدر، هوبر، هوبل، موها، دیمر، دابر، حیفل،
مسبل، گفته: آغاز سال را دیمر میگرفتند که ماه رمضانست. و عرب همه روزهاي ماه را بیک نام نمیخواندند مانند عجم بلکه براي
مینامیدند که بمعنی نخست هر چیز است و یا « غرر » هر سه شب از ماه خود نامی بمناسبت حال ماه برآورده بودند، 3 شب اول را
میگفتند، « شهب » مینامیدند از بخشش بیلزوم و برخی 3 دوم را « نفل » اینکه شکل ماه چون پیشانی سفید اسب است، و سه دیگر را
میگفتند که روشنی آن تاریکی شب را خیره مینمود، و سه « بهر » چون بنهم ختم میشدند، و برخی این سه را « تسع » سه دیگر را
که آغاز آنها تاریک « درع » که همه شب با ماه روشن است سه دیگر را « بیض » که به دهم آغاز میشدند. سه دیگر را « عشر » دیگري
است بمانند گوسفند سر سیاه و تن سفید، و اصل تشبیه آنها به زره است که سر کسی که پوشیده و رنگی جز باقی تن او دارد، سه
نامند چون مانده از « دآدي » چون سیاهند، سه دیگر را « دهم » و نیز « حنادس » که بیش آنها سیاه است، سه دیگر را « ظلم » دیگر را
ماهند: و گفتند این واژه از راه رفتن شتر است که یک پا را جلو میگذارد و یک پا را بدنبال آن مینهد شتابانه، سپس سه دیگر
نامیدند « سرار » است چون مهتاب و ماه بتاریکی فرو میروند. و باز هم تک شبهاي ماه را نامهاي تکی دادهاند و شب آخر را « محاق »
براي آنکه خورشید از آن بیزار است، و مانند آخر روز ماه که آن را « براء » نیز که روشنی ندارد، و « فحمه » که ماه در آن نهانست، و
صفحه 134 از 137
نامند چون مهتاب در « بدر » نامند، و شب 14 که آن را « سواء » گویند زیرا ماه در آن نحر میشود، و مانند شب 13 که آن را « نحیره »
آن پر میشود و روشنیش کامل میگردد، و بدر بمعنی کامل است چنانچه به 10 هزار درهم بدره گویند، زیرا آن شماره کامل است
بوضع حسابگران نه بحسب طبع. ص: 326 پایان جزء دوم مجلد 14 کتاب بحار الأنوار که جزء 58 طبع زیباي
ما است. و ما آن را با نسخهاي که فاضل خبیر شیخ محمّد تقی یزدي تصحیح کرده مقابله نمودیم و با آنچه حاشیه و ریزهکاري دارد
و اللَّه ولی التوفیق. پایان ترجمه در 13 فروردین ماه 1351 خورشیدي برابر 27 محرم سال 1392 هجري قمري در ورآباد خمین
نگارش محمّد باقر- کمرهاي.
درباره