گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
جلد سوم






ادامه ابواب ازمنه انواع آن سعد و نحس آن احوال دیگر آن
باب چهاردهم روزها، ساعتها، شب و روز
-1 خصال ( 86 ) بسندش از امام صادق علیه السّلام فرمود: شب 12 ساعت است است و روز 12 ساعت و بهترین ساعتهاي شب و
روز هنگام نماز است، سپس فرمود چون ظهر شود، درهاي آسمان گشوده گردد و بادها بوزند، و خدا بخلقش نگاه کند، من
دوست دارم در این وقت کار خوبی از من بآسمان برآید باز فرمود: بر شما است که دنبال هر نماز دعا کنید که مستجابست. و از
همان ( 86 ) بسندش از ابی هاشم که بامام دهم علیه السّلام گفتم: چرا نماز واجب و مستحب پنجاه رکعت است نه بیش و نه کم؟
فرمود: چون شب 12 ساعت است، و از سپیده دم تا طلوع خورشید یک ساعت، و روز هم 12 ساعت، براي هر ساعت دو رکعت
مقرّر شده، و میان غروب خورشید تا نهانی شفق هم غسق است. 3- در علل (ج 2 ص 17 ) بسندش همین حدیث را آورده و بر آن
افزوده: ص: 3 براي غسق هم رکعتی مقرّر است. بیان: مقصود دو رکعت وتیره است که یک رکعت محسوبند
و منظور از ساعات ساعات معوجه زمانیه است که شرحش بیاید، و اینکه این دو ساعت را از شب و روز جدا کرده، رعایت اصطلاح
قدما، و اهل کتاب را نموده، و ابو ریحان بیرونی در قانون مسعودي از برهمنان هند نقل کرده که میان سپیده دم تا بر آمدن خورشید
و میان غروب خورشید تا غروب شفق از شب و روز نیستند بلکه مرز میان آنهایند، و بیرجندي هم در برخی حواشی خود آن را نقل
کرده. 4- در علل (ج 2 ص 155 ) بسندش در خبر ابن سلام است که از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله پرسید چرا شب را لیل گفتند؟
و نمودیم شب را » فرمود: چون مردها و زنها در آن داد و ستد دارند با هم، خدا عز و جل آن را الفت و پرده ساخته که فرموده
بیان: داد و ستد شبانه را ملایله گویند، و روزانه را میاومه، و از آن بر آید که لیل را از .« 11 - النبأ ، لباس، و نمودیم روز را معاش 10
ملایله باز گرفتند با اینکه ظاهر برعکس است، و بسا مقصود اینست که اصل لیل پرده است. 5- در علل (ج 2 ص 264 ) بسندش از
امام صادق علیه السّلام از پدرش که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بادها را دشنام ندهید که فرماندارند، کوهها و
صفحه 9 از 145
ساعتها و روزها و شبها را دشنام ندهید تا گنه ورزید و به شما برگردانند. بیان: مقصود اینست که هر بدي و زیانی در آنها است به
تقدیر آفریدگار آنها است و بر آن وادارند و لعن را نسزند و لعن نابجا به لعنکننده بر گردد. 6- در تحف العقول ( 482 ) حسن بن
مسعود گفت: نزد امام دهم علیه السّلام رفتم با اینکه انگشتم خون آمده و سواري با من تصادف کرده و دوشم را کوفته بود و در
میان ازدحام مردم در آمده بودم و برخی جامههایم را دریده بودند و گفتم اي روز خدا شرّت را از من کفایت کند که چه شوم
بودي امام علیه السّلام بمن فرمود: اي حسن ص: 4 این را در بر ما میگوئی، گناهت را به بیگناه میبندي، حسن
گفت عقلم را باز آورد و بخطایم پی بردم و گفتم: اي آقایم استغفر اللَّه. فرمود: اي حسن روزها چه گناهی دارند که شما چون
سزاي کار خود را در آنها بکشید آنها را شوم شمارید، حسن گفت: من همیشه از خدا آمرزش خواهم اینست توبه من یا بن رسول
اللَّه، فرمود: بخدا که سودي بشما ندهد ولی خدا شما را بنکوهش آنچه نکوهیده نیست کیفر دهد، آیا ندانی اي حسن که پاداش ده
و کیفر کن و سزا ده هر کاري در دنیا و آخرت همان خدا است؟ گفتم: چرا اي آقایم فرمود: باز مگرد، و براي روزها در حکم خدا
کرداري مقرّر مدار. بیان: دلالت دارد بر اینکه حرکات افلاك و پدید شدن زمانه در پیشامدها اثري ندارند، و این منافات ندارد با
آنچه مقرر است از کنارهگیري برخی ساعات و روزها از کارها زیرا آن براي دوري از آنچه است که خدا در آنها مقدر کرده
چنانچه امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: من از قضاي خدا بقدر او میگریزم. 7- در نهج البلاغه: در پاسخ پرسش از مسافت میان
مشرق و مغرب فرمود: یک روز گردش خورشید است. بیان: شاید عدول از پاسخ و جواب حقیقی بجواب اقناعی براي اشاره
بگو: براي وقتشناسی مردم است، » باینست که دانستن آن مسافت سودي ندارد، چنانچه خدا در جواب پرسش از ماههاي نو فرمود
یا براي اینست که اثبات آن بر وجهی که منافقان حاضر خرده نگیرند دشوار بوده چنانچه در پاسخ کسی که از شماره « البقره » 189
موي ریش خود پرسید بدان تصریح کرده، یا براي اینکه حاضران آماده نبودند آن را از روي دلیل روشن درك کنند و مصلحت
نبوده که بیدلیل آن را ذکر کند. 8- در علل (علل شیخ صدوق نیست) محمّد بن علیّ بن ابراهیم گفت: علّت برتري شب بر روز
آنست که در آن بیات است، و رفع عذاب میشود، و گناهان ص: 5 کمترند و شب قدر در آنها است. بیان:
بوده و نسخه بردارانش بیات کردهاند، « سبات » بسا مقصود از بیات خواب و آسایش است، یا شبگذرانی بطاعت و ظاهر آنست که
و رفع « خواب شما را سبات نمودیم » و جوهري گفته سبات بمعنی خواب است و اصلش آسایش است و از آنست قول خدا تعالی
عذاب از مخلوق است بر حسب غالب. 9- در کافی ( 123 - روضه) بسندش از عمر بن عبد اللَّه ثقفی که چون هشام بن عبد الملک
امام پنجم را بشام برد یکی از دانشمندان نصاري از آن حضرت پرسید مسائلی را و در ضمن آنها گفت: ساعتی را بمن بگو که نه از
شب است و نه از روز امام علیه السّلام فرمود: از سپیدهدم است تا برآمدن خورشید، آن ترسا گفت: اگر نه از ساعات شب است و نه
از روز پس چه ساعتی است؟ فرمود: از ساعات بهشت است و در آنست که بیماران ما بخود آیند (الخبر). توضیح: دانستی که این
اصطلاح دیگریست در شب و روز و ساعاتشان که میان اهل کتاب معروف بوده و امام بزبان خودشان پاسخ داده و خلاصه اینست
که این ساعت مانند ساعات شب و روز نیست و چون ساعات بهشت است و خدایش در دنیا نهاده تا مردم خوشی هوا و لطف و
اعتدال بهشت را بفهمند. 10 - در ارشاد القلوب: بسندي که کشانده تا امام هفتم علیه السّلام از پدرانش که امام یکم علیه السّلام
فرمود: خدا تعالی در شبانه روز بر امّت محمّد پنج وقت واجب کرد دو تا در شب و سه تا در روز و آنها را برابر پنجاه نماز ساخت و
کفاره گناهانشان نمود (الخبر). در خصال است که ثعلب نام ساعات شب را چنین دیکته کرد: غسق، فحمه عشوه، هدأه، (مهدأه خ
ب)، سباع (سیاع)، جنح، هزیع، عفر (فقد خ ب) زلفۀ، سحره، بهره، و ساعات روز: راد، شروق، متوع (منزع خ ب)، ترجّل دلوك،
جنوح، هجیرة، ظهیره، اصیل، طفل. توضیح: فیروزآبادي گفته: غسق سیاهی آغاز شب، فحمه: سیاهتر از شب یا میان غروب تا
1 آن و عشاء آغاز تاریکی است یا از / خوابیدن مردم ویژه تابستانست، عشوه: تاریکی از آغاز شب ص: 6 تا 4
زوال ظهر است تا سپیدهدم و عشیه آخر روز است و مغرب عتمه را عشاءان گویند. در مصباح المنیر است که عشی از زوال است تا
صفحه 10 از 145
بامداد و گفتهاند عشی و عشاء از مغربست تا عتمه و عشاءان مغرب است و عتمه و از ابن الانباریست که عشاء بکسر آغاز تاریکی
1 شب، سباع در کتب لغت نیست و شاید بمعنی هنگام / شب است و بفتح و مد خوراك شام است هدأ: آرامش شب و رجل تا 3
جماع است یا از سبع است بمعنی عدد 7 یا سیاع بیاء دو نقطه بمعنی تیکه شب، جنح تیکهاي از شب است که تاریک است. در
1 شب و عفر یا غفر یا فغد یا فقد معناي مناسبی ندارند و در قاموس گفته: / 1 یا 4 / قاموس گفته: هزیع لیل: تیکهایست باندازه 3
یعفور تیکهایست از شب و مناسب همان اولی است اگر تصحیف آن نباشد، در قاموس گفته: زلفه با جمع زلف چون غرفه و غرف
تیکهایست از شب یا ساعات آخر شب که روز میشوند یا آخر روز که بشب میرسند، سحر پیش از صبح است و سحره سحر بلند
یعنی شب به نیمه رسیده « ابهارّ اللیل » : است، راغب گفته: سحر و سحرة آمیزش تاریکی آخر شب است با پرتو روز. در قاموس گفته
1 آن مانده و بهره بضمّ باء نیمه شب است، رائد الضحی برآمدن آنست، شرق / یا تاریکیش در هم شده یا بیشترش رفته یا 3
خورشید است و تابش آن و برآمدن آن، متع النهار چون منع برآمدن روز است پیش از ظهر و ضحی نهایت برآمدن آنست مانند
ترجّ ل که برآمدن کامل روز است و دلوك خورشید غروب یا زرد شدن یا میل و زوال آنست از میانه آسمان (پایان). من گویم:
دلوك در اخبار همان زوال خورشید است از نیمه روز، جنوح بمعنی میل آنست بمغرب و در کتب لغت باین معنی ندیدم، در
قاموس هجیر و هجیره و هجر و هاجره را نیم روز دانسته یا از ظهر تا عصر زیرا مردم در آن میان خانهها آرامند و گویا از سختی
گرما کوچیدند، گفته: ظهر ساعت زوال است و ظهیره نیم روز است و مخصوص تابستانست، راغب گفته ظهیره هنگام ظهر است و
گفته به ص: 7 شام اصیل و اصیله گویند، جوهري گفته: اصیل پس از عصر است تا مغرب و گفته طفل پس
از عصر است که خورشید کودکانه بدامن مغرب میافتد. گویم: در برخی کتب دیدم عرب هر کدام از شب و روز را به 12 ساعت
بخش کنند و بهر ساعت نامی نهند ساعات روز، بکور، شروق، غدوّ، ضحی، هاجره، ظهیره، رواح، عصر، قصر، اصیل، عشیّ،
غروب، ساعات شب: شفق، غسق، عتمه، سدفه، جهمه، زلفه، بهره، سحر، سحرة، فجر، صبح و صباح و برخی ساعات روز را چنین
نامند: دزور، بزوغ، ضحی، غزاله، هاجره، زوال دلوك، عصر، اصیل، صبوب، حدود، غروب. و برخی چنین گویند: بکور، شروق،
اشراق، راد، ضحی، متوع، هاجره، اصیل، عصر، قصر، طفل، غروب، در قاموس گفته بکره و غدوه بمعنی بامدادند و پیشی گرفتن
بهر کاري را در هر وقت باشد ابکار گویند، و غدوه و غدا از سپیدهدم تا طلوع خورشید است، و ضحو و ضحوه و ضحیه چاشت
است و ضحی اندکی بالاتر و ضحاء نزدیک نیم روز، رواح شامگاه است از زوال تا شب، و عصر تا سرخ نمودن خورشیدن است. و
جوهري گفته: قصر: آمیختن با تاریکی است و بمعنی شامگاه، شفق روشنی آغاز شب است و خلیل گفته سرخی آغاز شب تا هنگام
1 از اول شب است پس از نهان شدن شفق، اصمعی گفته: سدفه و سدفه در زبان نجد تاریکی است و / نماز عشاء، و گفته: عتمه 3
نزد دیگران روشنی و از لغات اضداد است و سدف هم چنین است، أبو عبیده گفته: سدفه تاریک روشن است چون پس از سپیدهدم
تا روشن شدن هوا. فیروزآبادي گفته: جهمه تاریکی پایان شب است، و فجر: سپیدهدم، و صبح همان فجر است یا آغاز روز، و صبح
، نزد عرب نامهاي بسیار دارد چون: فلق، سطیع، صدیع، مغرب، صرام، صریم، شمیط، سدف، شقّ، فتق، ذرور آسمان و جهان، ج 3
ص: 8 و بزوغ خورشید هم برآمدن آنست، در قاموس گفته: غزاله نام خورشید است که اشعه خود را مانند نخریس پراکنده میکند
1 روز (پایان) صبوب و حدود معنی / در هنگام طلوع یا برآمدن آن، و غزالۀ الضحی پس از پهن شدن خورشید است تا گذشت 5
مناسبی ندارند، و بام و شام را بردان، ابردان، عصران صرغان، قرّتان، کرّتان گویند، برخی ساعات شب را: وسق یا سهواء نامند، و
هبّه آخر ساعت سحر است، و بلجه صبح تابش آنست، اینست آنچه از نام ساعات شب و روز نزد عرب یافتیم و بشب و روز با هم
نامها دادهاند چون: دائبان، صرفان جدیدان، اجدّان، حادیان، اصرمان، ملوان، عصران، ردفان، صرعان، اثرمان، متبادیان، فتیان،
طریدان، ابنا سبات، ابنا جمیر، ابنا سمیر: دائبان براي آنکه پیوسته در رفت و آمدند، صرفان براي آنکه گذشت روزگارند: جدیدان
و اجدّان چون پیوسته تازه میشوند، حادیان چون مردم را بمرگ میرانند، اصرمان چون عمرها را میبرند، ملوان چون تیکهاي از
صفحه 11 از 145
زمانند، عصران از عصر بمعنی روزگار است، ردفان چون در پی هم باشند، صرعان چون دو شتر که یکی بر سر آب میرود و یکی
برمیگردد و بمعنی دو مانند، أثرمان یعنی دو دیرین و پیر زیرا ثرم دندان انداختن باشد، متبادیان چون پدیدار میشوند فتیان چون
همیشه تازه و جوانند، طریدان چون رانده میشوند بزودي سبات بضم بمعنی روزگار است و جمیر بمعنی گرد هم بودن، سمیر
داستان گوئی در شب و بمعنی روزگار. فوائدیست سودمند: در مورد شب و روز 1- روز دو نوع است، حقیقی و وسطی، حقیقی
نزد برخی منجّمین گذر خورشید است از دائره نیم روز بالاي زمین تا برگشتش بهمانجا و نزد برخی گذر آنست از دائره نیم روز
زیرا زمین تا برگشتش بهمان جا و بهر دو نظر شبانه روز یک دوره معدل است باضافه قوسی که خورشید در این مدت از فلک
، 1 درجه است، و روز وسطی مقدار آسمان و جهان، ج 3 / البروج بسوي مشرق برگشته با حرکت مخصوص خودش (که تقریبا 30
ص: 9 یک دوره معدّل است باضافه یک قوسی که خورشید از منطقه البروج طی کرده با سیر وسطی، و براي اختلاف حرکت
وسطی با تقویمی روز حقیقی و وسطی اندکی اختلاف دارند که در روزهاي بسیاري پدیدار میشود، ولی روز بهر دو اصطلاح
باختلاف افق مختلف نشوند. برخی هم روز را از برآمدن خورشید تا برآمدن دیگرش گیرند و برخی از غروب خورشید تا غروب
دیگر، و روز باین معنی باختلاف آفاق مختلف میشود چنانچه در محلّ خود مقرّر است أبو ریحان گفته: شبانه روز برگشت
خورشید است بچرخش کل افلاك تا آنجا که آغاز آن محسوب شده بشرط اینکه دائره عظیمه باشد، زیرا هر دائره عظیمه را میتوان
افق یک جا بحساب آورد و فلک بر دو قطب خود بر آن میچرخد. سپس عرب آغاز شبانه روز را از نقطههاي مغرب بحساب گرفته
و یک شبانه روزش از هنگام غروب خورشید است تا غروب دیگرش از افق در فردا، براي اینکه ماههاي آنها روي گردش مهتاب
است بر پایه دید ماه نو نه طبق حساب نجومی، و آن هنگام غروب خورشید است که آغاز ماه خود دانند و شب را پیش روز شمارند
و در گردش هفته هم شب را پیش از روز دانند و دلیل موافقان آنها اینست که رتبه تاریکی پیش از روشنی است و روشنی بدنبال
آن آمده و باید شب تاریک را پیش داشت بعلاوه سکون شب را که آرامش و آسایش دارد بر جنبش روز غلبه دادهاند که روي
نیاز و ناچاریست زیرا حرکت خستگی آرد و عناصر بیحرکت تباهی نیاورند و از حرکت است که زلزله و طوفان و موج برخیزد و
آنچه بدانها ماند. و امّا دیگران از روم و فرس و موافقانشان گویند شبانه روز از برآمدن خورشید آغاز شود تا فردا باز برآید، زیرا
حساب آنها پایه ماه آنها است و وابسته بگردش مهتاب و جز آن نیست، و روز آنها پیش از شب است و دلیل آرند که روشنی
هستی دارد و تاریکی نیست است و هستی مقدم بر نیستی باشد و حرکت را بر سکون غلبه دهند زیرا وجود است نه عدم و زندگی
است نه مرگ، و با آنها ص: 10 معارضه کنند باینکه آسمان متحرك به از زمین است، و کارگر و جوان
تندرستند بیش از بیکاران و پیران، و آب روان بو نگیرد چون آب ایستاده. و امّا منجّمین بویژه دانشمندان آنها روز را از رسیدن
خورشید بدائره نیم روز گیرند تا برگشتش بهمان دائره و بر پایه آن حساب کنند و آغاز روز را از همان دائره نصف النهار گیرند، و
جاي اختران را بر پایه آن مشخص سازند و برخی نیمه نهان دائره نامبرده را آغاز گرفته و از نیمه شب حساب نگهدارند مانند مؤلف
زیج شهریاران، و همه اصطلاحی است بیاعتراض و بیک حقیقت برگردند. و دلیل اعتبار دائره نصف النهار در برابر افق در نزد آنها
بسیار است. 1- چون اندازه شبانه روز همیشه یکی نیست و در کسوفها بخوبی اختلافشان روشن است براي اینکه سیر خورشید در
منطقۀ البروج تند و کند میشود و گذر منطقۀ البروج هم بر دوائر کم و بیش میگردد و نیاز بتعدیل دارد براي رفع اختلاف و این
تعدیل در مطالع خورشید بر دائره نصف النهار که در همه بقاع زمین یک نواخت است آسانتر است از دائره افق که در هر جا
مختلف است و در هر عرضی بر شکلی مخالف عرض دیگر پدید میشود و گذر منطقۀ البروج بر آنها تفاوت میکند و عمل بر آنها
ناتمام و بینظم میشود. 2- فاصله میان دوائر نصف النهار با همان دائره معدل و دائرههاي مشابه آن اندازهگیري میشود ولی فاصله
دوائر افق مرکب است از آن و از انحراف بجنوب و شمال، و تصحیح و جاي اختران در خط طول آنها نظر بهمان نصف النهار دارد،
و خط انحرافی عرض در آن منظور نشود، و از این رو دائرهاي را اختیار کردند که حساب آنها یک نواخت درآید و از دوائر دیگر
صفحه 12 از 145
صرف نظر کردند، و اگر هم دائره افق را منظور میداشتند باز همان نتیجه دائره نصف النهار را میداد ولی با رفتن از راهی دورتر و
این خطا است که راه راست را بگذارند و عمدا براه دور روند تا بمقصد رسند. 2- گاهی منظور از روز شبانه روز است و گاهی در
برابر شب آید که ردیف نهار باشد، و شکّی نیست که آغاز روز شرعی در برابر شب از سپیدهدم ص: 11
است تا نهان شدن قرص خورشید در نزد برخی و تا نهان شدن سرخی مشرق نزد أکثر شیعه، ولی منجّمین فارس و روم روز را از
برآمدن خورشید دانند تا غروب آن و برخی این دو اصطلاح را درهم کرده و گفته روز شرعی هم در جز روزه همین است و این
خطاء است و ما در کتاب صلاة آیات و اخبار بسیاري آوردیم که دلالت بر گفته ما دارند و از شبهههاي مخالفان پاسخ دادیم. أبو
ریحان در دنبال گفته پیش خود گوید: اینست تعریف شبانه روز و امّا روز در برابر شب که نهارش گویند از طلوع جرم خورشید
است تا غروبش و شب برعکس آنست و این عرف همه مردم است و مورد اتفاق جمهور بیگفتگو جز اینکه برخی فقهاء اسلام
و بخورید و بنوشید تا » آغاز روز را سپیدهدم دانسته و پایانش را غروب خورشید برابر مدت روزه و دلیل آورده بقول خدا تعالی
و مدعی شده که این دو حد « رشته سپید از رشته سیاه از سپیدهدم براي شما روشن شود سپس روزه را بسر برید تا شب، 187 - البقره
دو طرف روز است. ولی این رأي بهیچ وجه از این آیه در نمیآید، زیرا اگر مدّت روزه همان نهار بود و آغاز نهار سپیدهدم بود نزد
مردم تحدید آن باین عبارت مشکل معنا نداشت چنانچه براي آخر روز و آغاز شب چنین تعبیر پیچیده نیاورد، چون شب را همه
میدانند و میفهمند ولی چون خدا تعالی آغاز روزه را بسپیدهدم محدود کرد و پایانش را بمانند آن بیان نکرد بلکه تنها بذکر شب
اکتفاء کرد و همه مردم میدانند که آن غروب قرص خورشید است دانسته شد که مقصود او از آغازش بیان آغاز روز نبوده. و از
حلال شد بر شما در شب روزه خلوت با زنانتان- تا فرمود- سپس » آنچه دلالت بر درستی گفته ما دارد قول خدا تعالی است که
و مباشرت و خوردن و نوشیدن را آزاد کرد تا وقت معینی نه تا شب همه چنانچه پیش از « روزه را تمام کنید تا شب 187 - البقره
نزول این آیه خوردن و نوشیدن پس از عشاء آخر بر مسلمانان حرام بود، و روزه خود را بیک روز و برخی از شب شماره نمیکردند
بلکه ص: 12 با روز شماره میکردند. و اگر گفته شود مقصودش از آن فهماندن آغاز روز بوده بمردم لازم
آید که مردم پیش از آن بآغاز روز و شب نادان باشند، و این خود نشدنیست، اگر گویند نهار شرعی غیر از نهار عرفی است، این
هم اختلافی است در تعبیر و یک نامگذاري غیر متعارفی است با اینکه در آیه ذکري از روز و آغاز روز نیست و ما از این گفتار
لفظی روگردان نیستیم هر گاه طرف در مقصد با ما موافق است، و چگونه بچیزي عقیده دارد که خلافش روشن است، زیرا سپیده
در سوي مغرب مانند سپیدهدم است در سوي مشرق و هر دو در علت برابر و در حالت همانند، و اگر سپیدهدم آغاز روز باشد باید
و بعلاوه کسی که در آغاز روز با ما مخالف است موافق ما .«1» نهانی شفق پایان آن باشد، و برخی شیعه بپذیرش آن دچار شدند
است در اینکه شب و روز در سال دو بار برابر شوند، در آغاز بهار و آغاز پائیز و موافق است که بلندتر روز نهایت نزدیک شدن
خورشید به قطب شمال است و کوتاهترش نهایت دور شدن آن از آنست و موافق است که کوتاهتر شب تابستان برابر کوتاهتر روز
و قول خدا تعالی « فرو برد شب را در روز و فرو برد روز را در شب، 16 - الحج » زمستان است، و همین است معناي قول خدا تعالی
و اگر همه اینها را ندانند یا ندیده گیرند چاره ندارند که نیم .« و بچرخاند شب را بر روز و بچرخاند روز را بر شب، 5- الزمر »
نخست روز را شش ساعت دانند و نیم دوم را شش ساعت و نتوانند از آن دیده بر هم نهند چون این خبر در فضائل پیشتازان بجمعه
شایع است که تفاضل آنها در تسابق نسبت به شش ساعت نخست روز جمعه است بسوي نماز جمعه که اول روز است، تا وقت
ص: 13 زوال و مقصود از این ساعات ساعات زمانیه معوجه است نه ساعات معتدله مستویه. و اگر ما با آنها
مسامحه کنیم و دعوي آنها را بپذیریم باید برابري شب و روز هنگامی باشد که خورشید در دو سوي انقلاب شتوي است و آن تنها
در برخی جاها است و شب زمستان برابر روز تابستان نباشد، و نصف النّهار رسیدن خورشید بمیان قوس طلوع و غروب نباشد، و
خلاف همه اینها نزد أهل بصیرت پذیرفته است و لزوم این شناعات را بر آنها کسی بخوبی داند که از حرکات کرهها اندکی مطّلع
صفحه 13 از 145
باشد. و اگر کسی باین بچسبد که مردم در سپیدهدم گویند بامداد کردیم و شب رفت این مانند آن است که نزدیک غروب
میگویند شب کردیم و روز گذشت و این بیان نزدیک شدن روز و شب است و بر وجه مجاز است، چنانچه خدا تعالی فرموده
نماز روز » : و گواه گفتار ما اینست که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرموده « فرمان خدا آمد در آن مشتابید، 10 - النحل »
یعنی آهسته خوانده شود). و اینکه مردم نماز ظهر را اولی نامند چون نخست نماز روز است و عصر را وسطی خوانند ) « بیزبانست
که میان اولین نماز روز و اولین نماز شب است، و منظور من در اینجا جز این نیست که نفی کنیم گفته کسی را که گوید قرآن بر
خلاف ضروریاتست و دلیل آورد از گفته یک فقیه یا مفسّر و اللَّه الموفق للصواب (پایان) من گویم: جواب همه اینها بیاید و ادله
بسیاري بر خلاف آن، و آنچه که وي گفته اگر هم درست باشد منافی گفته ما در عرف شرع نیست بلکه عرف عام هم آغاز روز را
همان سپیدهدم میداند: و بیشتر گفته او اینست که بر حسب نجوم آغاز روز طلوع خورشید است و در آن سخنی نیست، و اینکه گفته
اگر آغاز روزه آغاز نهار بود الخ. جوابش اینست که چون نزد أهل حساب طلوع خورشید آغاز نهار است خدا آسمان و جهان،
بچند معنی گفته میشود در آیه وضوء، تا « ید » ج 3، ص: 14 سبحانه بیان کرده که مقصود در اینجا روز شرعی است، چنانچه چون
مرفق را آورد و یک معنا را مشخّص کرد و چون در آخر روز اختلافی نبود آن را توضیح نداد. و همانا عرف عام و خاص آغاز
روز را سپیدهدم داند و آغاز شب را غروب خورشید چون بیاید که مردم چون در شب آرمیدهاند و دست از کارهاي لازم خود بر
أثر تاریکی کشیدند، روشنی صبح را براي حرکت و توجه بکار غنیمت شمردند از نظر دین و دنیا و در شب برعکس است زیرا
خستهاند و از تاریکی غروب براي راحت بهره گرفتند و آغاز نهار و پایانش از این نظر از هم جدا است، و آنچه در شرع رسیده که
زوال نصف النهار است تقریبی است، و برابري شب و روز در اعتدالین اصطلاح نجومی است و سخن در همه اینها در کتاب صلاة
بیاید انشاء اللَّه. 3- شک ندارد که از نظر شرع شب پیش از روز است، و آنچه براي شب جمعه رسیده مثلا مقصود شب پیش از روز
جمعه است نه پس از آن، و آنچه منجّمین و برخی عرب معتبر دانند که شب آینده از روز گذشته است اصطلاح خود آنها است و
احکام شرع بر آنها پایه نگیرد، و دلیلش روایت کلینی است در روضه ( 332 ) بسند موثقی از عمر بن یزید که بامام ششم علیه السّلام
گفتم: مغیریه پندارند امروز از شب آینده است، فرمود: دروغ گفتند امروز از شب گذشته است، زیرا اهل بطن نخله چون ماه نو را
دیدند گفتند: شهر حرام آمد. توضیحش: اینست که مغیریه پیروان مغیرة بن سعد بجلی بودند که مذموم و مورد طعن است و کشی
اخبار بسیار آورده که از دروغبندان بامام پنجم است و روایت شده که مردم را بمحمد بن عبد اللَّه بن حسن دعوت میکرد و از
زیدیه بتریه بود، و در برخی نسخ (مغیّره) است یعنی دگرگونسازان دین خدا از مخالفان و داستان بطن نخله که در تفسیر و تاریخ
است اینست که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله عبد اللَّه بن جحش را با 8 یا 12 تن از مهاجران فرستاد و باو فرمود: در نخله میان مکه و
طائف منزل گیرد، و دیدهبان و بررس قریش باشد تا چه میکنند و اخبار آنها را بداند. ص: 15 آنها رفتند تا به
نخله فرود شدند، و عمر بن حضرمی را با کاروان بازرگانی قریش در آنجا یافتند و روز آخر جمادي دوم بود بنظر آنها ولی ماه
رجب شده بود و مسلمانان با هم در گفتگو شدند، یکی گفت برخوردیست بدشمن و غنیمت که روزي شما شده و معلوم نیست ماه
حرام شده باشد و دیگري گفت ماه حرام شده و نباید طمع بغنیمت ورزید و آن را حلال دانست، و در نتیجه بعمرو بن حضرمی
تاختند و او را کشتند و کاروانش را بغنیمت گرفتند. این گزارش بقریش رسید و نمایندههاشان بسوي مدینه آمدند تا بر پیغمبر صلی
پرسندت از ماه حرام و نبرد در » اللَّه علیه و آله وارد شدند و گفتند آیا جنگ در ماههاي حرام حلال است؟ و خدا این آیه را فرستاد
و از خبري برآید که این کار را پس از دیدن ماه نو رجب کردند، و امام گواه آورد که صحابه بمحض « آن تا آخر آیه 217 - البقره
دیدن ماه نو گفتند رجب آمد پس شب پیش از روز است و با نهار پس از او یک شبانه روز است، و آنچه گذشت که آفرینش روز
پیش از شب است با این منافات ندارد چنانچه روشن است. 4- شبانه روز حقیقی و وسطی را به 24 بخش برابر بخش نمودند و آنها
را ساعات مستویه و معتدله نامیدند، ساعات شبانه روز حقیقی را حقیقی گویند و وسطی را وسطی، و بسا که روز و شب را در هر
صفحه 14 از 145
فصل به 12 بخش کنند برابر و آنها را ساعات کژ خوانند، چون در روزهاي بلند و کوتاه اندازهشان مختلف شود بخلاف ساعات
1 روز یا شب باشند، و / مستویه که شمارهشان مختلف شود نه اندازهشان، و کژها برعکسند، و کژها را زمانیه خوانند زیرا همیشه 12
بسیاري از اخبار ساعات را بدین معنا آورده چنانچه بدان اشاره کردیم. و این دو گونه ساعات در خط استواء و هنگام اعتدالین
همیشه برابرند در همه افقها، و بسا که در برخی اخبار ساعات بجزئی از شب و یا روز اطلاق شود که حکمی یا وصف خاصی دارد،
مانند ساعت میان سپیدهدم و طلوع خورشید، ساعت زوال، ساعت بعد از عصر، ساعت آخر شب و مانند آنها و یا اطلاق شود بر
زمانی ص: 16 جز تیکهاي از شب و روز مانند ساعت بمعنی قیامت چنانچه بسا روز اطلاق شود بر زمانی که
-12 .« یاد آورشان کن بروزهاي خدا، 5- ابراهیم » مخصوص بواقعه یا حکمی است مانند روز قیامت، روز حنین، و خدا هم فرموده
گو فرو گرفته چهرهشان را تیکههائی از شب » در کافی ( 253 - روضه): بسندش از امام ششم علیه السّلام که در قول خدا عزّ و جلّ
- فرمود: نبینی که خانه در شب از فضاي بیرون تاریکتر است همچنین آنها تاریکی بیشتري دارند و فزایند. 13 « تاریک، 27 - یونس
در تهذیب: بسندش از ابی بکر حضرمی که پرسیدم از امام ششم علیه السّلام دو رکعت بامداد را کی بخوانم؟ فرمود: آنگاه که
سپیدهدم پهن شود بر افق، و آنست که عرب آن را صدیع نامند. بیان: در قاموس است که صدیع چون امیر بامداد است؛ و در اساس
است که انصدع الفجر و طلع الصدیع مجاز است و آن همان سپیدهدم است. ص: 17
باب پانزدهم روایاتی در سعد و نحس روزهاي هفته
-1 در خصال ( 26 ): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: روز جمعه روز عبادتست، در آن براي خدا عزّ و جلّ
عبادت کنید، روز شنبه از آن آل محمّد علیهم السلام است، روز یک شنبه از شیعه آنها است، روز دوشنبه از بنی امیّه است، روز
سهشنبه روز آرامی است، چهارشنبه از بنی عباس و فتح آنها است، روز پنجشنبه مبارك است و پیشدستی بکارها در آن براي امّتم
26 ): بسندش که تا امام ششم رسانده که بیکی از دوستانش فرمود: اي فلانی چرا بیرون نروي؟ گفت: قربانت روز ) - برکت دارد. 2
یک شنبه است، فرمود: یک شنبه چه دارد؟ آن مرد گفت: حدیثی از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آمده که از تیزي یک شنبه بترسید
که چون تیزي شمشیر است، فرمود: دروغ گفتند، دروغ گفتند، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله چنین نفرموده، احد، یکی از نامهاي
خدا عزّ و جلّ است گوید: گفتم: قربانت دوشنبه چطور؟ فرمود: نام هر دو را دارد آن مرد گفت: نام هر دو را دارد و هیچ کدام
نیست. امام علیه السّلام فرمود: چون تو را باز گفتم بفهم خدا تعالی روزي که پیغمبرش را جان گرفت و روزي که وصی او در آن
ستم شد میدانست و بنام هر دو آن را نامید ص: 18 گوید: گفتم: پس سهشنبه؟ فرمود: در آن دوزخ آفریده
رها شوید بدان چهاش دروغ دانستید+ رها شوید بسایهاي سه پرّه+ که نه خنکی دارد و نه از » شده و اینست معنی قول خدا عزّ و جلّ
گوید: گفتم: پس چهارشنبه؟ فرمود: چهار پایه دوزخ ساخته شده، گوید: گفتم: پس .« 31 - المرسلات - شراره جلوگیرد، 29
پنجشنبه؟ فرمود: خدا در آن پنج را (بهشت را خ ب) آفرید که روز پنجشنبه شد گوید: گفتم: پس جمعه؟ فرمود: خدا عزّ و جلّ در
آن خلق را براي ولایت جمع کرد، گوید: گفتم: پس شنبه؟ فرمود: فرشتهها در آن به پروردگارشان منقطع شدند و یافتند که او
یعنی از کارهاي « سبتت الملائکه » همیشه یگانه بوده. بیان: بنام هر دو یعنی بنام ابی بکر و عمر، و پنج اصحاب کساءاند علیهم السلام
خود بریدند براي اندیشه در باره خدا تعالی راغب در مفرداتش گفته اصل سبت بریدن از کار است .. و گفتهاند روز سبت نامیده
شده براي آنکه خدا آفرینش آسمانها و زمین را روز یک شنبه آغاز کرد و آنها را در شش روز آفرید چنانچه فرموده و روز شنبه از
34 ): بسندش از صقر بن أبی دلف کرخی گوید: چون متوکّل آقاي ما أبو الحسن - کار برید و بدان نامیده شده. 3- در خصال ( 33
عسکري را بسامره برد من آمدم از او خبري گیرم و زرّاقی دربان متوکّل بمن نگاهی کرد و گفت درآي من نزد او رفتم، گفت: اي
صقر چه کار داري؟ گفتم: یا استاد خیر است، گفت: بنشین، و از من همه چیز را پرسید و گفتم خطا کردم که آمدم گوید: مردم را
صفحه 15 از 145
از گرد خود دور کرد و سپس بمن گفت: چه کار داري و براي چه آمدي؟ گفتم: براي یک خبري، گفت: شاید آمدي خبري از
آقاي خود بدست آري گفتم: آقایم کیست؟ آقایم امیر المؤمنین است، گفت خاموش باش، آقاي تو همان امام بر حق است از من
نترس، من با تو هم عقیدهام، گفتم: الحمد للَّه. گفت: میخواهی او را ببینی؟ گفتم: آري گفت بنشین تا پستچی از نزد او آسمان و
جهان، ج 3، ص: 19 برود، گوید نشستم و چون او بیرون شد بغلامش گفت: دست صقر را بگیر و او را در اطاقی که علوي زندانی
است ببر و آنها را تنها بگذار، گوید مرا بدان جا برد و بخانهاي اشاره کرد و من در آن درآمدم و بناگاه دیدم آن حضرت روي
حصیري نشسته و برابرش گوري کنده است گوید باو سلام کردم و جواب داد و فرمود: اي صقر بنشین بعد فرمود: براي چه آمدي؟
گفتم: آمدم خبري از شما بگیرم گوید سپس نگاهی بدان گور کردم و گریستم، بمن نگاه کرد و فرمود اي صقر غم مخور اکنون
بما بدي نرسانند گفتم: الحمد للَّه. سپس گفتم: حدیثی از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله روایت است که معنایش را نمیفهمم فرمود:
چه معنا دارد، فرمود: آري روزها ما هستیم از آنگاه که « با روزها دشمنی نکنید تا با شما دشمنی کنند » : چیست؟ گفتم: اینکه فرموده
آسمانها و زمین آفریده شدند سبت نام رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله است، احد کنایه از امیر المؤمنین است، اثنین حسن و حسین
باشد، ثلثاء علی بن الحسین، محمّد بن علی و جعفر بن محمّد است، اربعاء: موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی و منم، و
خمیس فرزندم حسن بن علی است، جمعه پسر پسرم هست که گروه حقجویان بگردش فراهم شوند، او است که زمین را پر از عدل
و داد کند پس از اینکه پر از ستم و ناحق شده، اینست معنی ایام مبادا در دنیا با آنها دشمنی کنید تا در آخرت دشمن شما باشند،
سپس فرمود: وداع کن و بیرون رو که برایت نگرانم. صدوق- ره- گفته: روزها در حقیقت امام نیستند ولی آنها را رمز امامان
نمودند تا جز أهل حق معنا را درك نکنند چنانچه خدا عزّ و جلّ تین و زیتون وَ طُورِ سِینِینَ، وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ را رمز پیغمبر صلی
اللَّه علیه و آله و سلم و علی و حسن و حسین نموده و چنانچه عزّ و جلّ نعاج (گوسپندان را) رمز و کنایه زنان آورده بنا بر کسی که
آن را در داستان داود و دو خصم آورده است. و چنانچه سیر در زمین را کنایه از اندیشه در قرآن آورده، از امام صادق علیه السّلام
فرمود: مقصود اینست که: آیا « آیا سیر نکنید در زمین، 9- الروم » ، ص: 20 پرسش شد از قول خدا عزّ و جلّ
و « ولی نهانی با آنها وعده نگذارید، 135 - البقره » ننگرید در قرآن. و چنانچه سرّ را کنایه از جماع آورده در قول خدا عزّ و جلّ
و « و بودند که میخوردند خوراك، 75 - المائدة » چنانچه خدا اکل طعام را کنایه از تغوّط آورده و در باره عیسی و مادرش فرموده
مقصود اینست که تغوط میکردند، و چنانچه نحل (مگس انگبین) را کنایه از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آورده در قول
یعنی مرا بازپرسی کرد از امور « اخذنی ما تقدم » : و مانند آن بسیار است. بیان « و وحی کرد پروردگارت به نحل، 68 - النحل » خود
چندي که سبب آمدنم را بداند و من براي نگرانی از اینکه عقیدهام را بفهمد از آمدن پشیمان شدم یا مقصود اینست فکر مرا گرفت
نسبت بکارهاي گذشته که مایه گمان او بشیعه بودنم بود و آنچه بدنبالش آید از مفاسد، پستچی که صاحب برید است
نامهرسانست و گفتهاند کلمه برید فارسی است و اصلش بریده دم بوده که استران نامهرسانها چنین بودند و معرب شده و بنامه بر
گفتهاند و بمسافت میان دو مرکز نامه بري (که دو یا چهار فرسخ بوده). خمیس را کنایه از عسکري نمودند، براي آنکه امامت یا
ولادتش روز پنجشنبه بوده و اگر چه مخالف ضبط برخی است زیرا اکثر روزش را مشخص نکردند یا براي آنکه پنج سال امامت
داشته چون سال ششم را بانجام نرسانده یا چون پنجمین کسی است که نامش و یا کنیهاش حسن بوده یا براي آنکه پیوسته بامام قائم
علیه السّلام است که جمعه کنایه از او است یا براي عللی دیگر که ندانیم. و شاید این تفسیر امام از بطون خبر پیغمبر باشد زیرا اخبار
آنها هم چون قرآن ظهر و بطن دارد، و ظاهر آن هم مرادست، و بدفالی بدانها اثر دارد و این خود دشمنی آنها است با مردم، و اما
آنان که بخدا توکل دارند و متوسل بولاء خاندان ص: 21 پیغمبر علیهم السّلاماند نحسی ایّام و ساعات در آنها
اثر ندارد چنانچه در روایت مجالس شیخ بیاید. 4- در علل (ج 2 ص 285 ) و در عیون (ج 2 ص 247 ) و در خصال ( 27 ) بسندي
گوید از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیده شد از روزها و کارها که در آنها رواست فرمود: روز شنبه روز نیرنگ و فریب است، روز
صفحه 16 از 145
یک شنبه براي عروسی و ساختمان روز دوشنبه، براي سفر و خواهش، روز سهشنبه روز جنگ و خون، روز چهارشنبه روز شومی
است که مردم بدان فال بد زنند، روز پنجشنبه روز ورود بر امیران و برآمدن حاجاتست، روز جمعه براي خواستگاري و ازدواج.
صدوق- ره- گفته روز دوشنبه براي سفر بمحل استسقاء و طلب باران است. بیان: ممکن است آنچه در باره دوشنبه رسیده حمل بر
تقیه شود. 5- در عیون (ج 1 ص 279 ): بسندش از بکر بن صالح جعفري گفت از أبو الحسن علیه السّلام شنیدم میفرمود: روز
سهشنبه ناخن بگیرید، روز چهارشنبه حمام بروید و حجامت کنید، روز پنجشنبه براي حاجت است و روز جمعه براي استعمال
بهترین عطر. در خصال ( 31 ) مانندش را آورده. در علل (ج 2 ص 156 ): در خبر ابن سلام است که از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله
پرسید از روز نخست آفرینش خدا، فرمود: روز احد است گفت: چرا احد نامیده شد فرمود: براي آنکه یکی و محدود بود و اول
روز بود، گفت پس اثنین فرمود چون روز دوم جهان بود گفت: ثلثاء فرمود چون روز سوّم جهان شد، گفت: اربعاء فرمود چون روز
چهارم جهان شد، گفت: خمیس؟ فرمود: چون روز پنجم شد و آن روز انس است و ابلیس در آن لعن شده و ادریس بآسمان
برآمده، گفت: جمعه؟ فرمود: روزیست که مردم در آن جمع شوند، روز مشهودیست، روز شاهدیست (بر کارهاي مردم) گفت:
آسمان « و البته که آسمانها و زمین را در شش روز آفریم، 38 - ق » سبت؟ فرمود روز قطع کار است براي آنکه خدا در قرآن فرماید
و جهان، ج 3، ص: 22 و از احد تا جمعه 6 روز است و سبت تعطیل است. 7- در مجالس ابن الشیخ از پدرش تا ابی نواس گوید
روزي بامام عسکري علیه السّلام گفتم: اي آقایم اختیارات روزها براي هر کاري بسندي از قول آقایم امام صادق علیه السّلام بمن
رسیده و بشما مینمایم فرمود: بنما پس از آنکه نمودم و تصحیح کردم بآن حضرت گفتم: اي آقایم در بیشتر این روزها نحوست و
هراس است و بسا که ضرورت دارم بکار پردازم، فرمود اي سهل شیعه ما در پناه ولایت ما مصونند و اگر در لجّه دریاهاي ژرف و
درّههاي بیابانهاي دوردست میان درندهها و گرگها و دشمنان از جن و انس بروند ببرکت دوستی و ولایت ما از هر ترسی
آسودهاند، بخدا عزّ و جلّ توکّل کن و بولایت أئمه طاهرین بچسب هر کجا باشی و در بامداد هر جا خواهی برو و سه بار بگو:
بامداد کردم بار خدایا در پناه منیع تو که بر آن دست نرسد و قصد یورش بر آن نشود از شرّ هر شب گرد و ستمکار از »
آفریدههایت و از شرّ هر آفریده خاموش و گویایت، در پشت سپري از هر هراس آوري در جوشنی از ولایت خاندان پیغمبرت
برکنار از هر آهنگ آزاري بباروي محکم اخلاص در اعتراف بحق آنان و تمسّک برشته همه آنها با یقین باینکه حق از آنها است و
با آنها است و در آنها است دوستدارم هر که را دوستند، و دورم از هر که دورند، مرا پناه ده بدانها از شرّ هر آنچه پرهیز دارم اي
بزرگوار، دفع کردي دشمنان را از من ببدیع آسمانها و زمین، ما نهادیم از بر آنها سدّي و از پس آنها سدّي و چشمشان را بستیم و
و شام هم آن را سه بار بگو تا در أمن و آسایش باشی از هر هراس. و چون خواستی روزي که در آنت بر حذر داشتند دنبال « نبینند
کاري بروي پیش از آن بگو: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، و معوّذتین و آیۀ الکرسی و سوره قدر و آخر سوره آل عمران را بخوان و
بگو: بار خدایا بتو است که یورشگر یورش برد، و ص: 23 بنیروي تو هر که دست اندازي کند، و جنبشی
ندارد هر جنبنده جز بتو، و هر نیرومند تنها از تو نیرو گیرد، سوگند به برگزیدههایت از آفریدههایت و نیکان خلقت محمّد پیغمبرت
و عترتش و نژادش علیه و علیهم السلام که بر آنها رحمت فرست و شرّ و زیان این روز را از من بگردان و خیر و یمنش را روزي من
کن، و کارهایم را خوش فرجام و دوست داشتنی نما، و پیروزم گردان و شرّ سرکش گمراه از من بگردان و شرّ هر آزارکننده را تا
در پناه و مصونیت باشم از هر بلاء و نقمت، و هر هراس مرا بدل بآسودگی ساز، و از هر مانعی آسانی بخش تا هیچ مانعی مرا از
مقصد باز ندارد، و هیچ شب گرد آزار کنی بمن برنخورد، که تو بر هر چیزي توانائی، و هر کاري بتو باز گردد، اي که مانندش
چیزي نیست و او است شنوا و بینا. 8- در خصال ( 33 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام فرمود: شنبه از ما است یک شنبه از شیعیان،
دوشنبه از دشمنان ما سه شنبه از بنی امیّه، چهارشنبه روز نوشیدن دواء، پنجشنبه براي برآمدن حاجات، جمعه براي نظافت و خوشبو
نمودن، و آن عید مسلمانانست، و بهتر از روز فطر و قربانست و غدیر بهترین عیدها است و 18 ذیحجه است، و روز جمعه بوده، و
صفحه 17 از 145
قائم خاندان ما در آن ظهور کند، و قیامت روز جمعه برپا شود، و روز جمعه هیچ کاري به از صلوات بر محمّد و خاندانش نیست.
-9 در علل: محمّد بن علیّ بن إبراهیم، گفت علّت روزه پنجشنبه و چهارشنبه اینست که روز جمعه أعمال بالا روند و روز چهارشنبه
دوزخ آفریده شده. 10 - در درّ منثور از ابن عباس است که خداوند تعالی روزي را آفرید و احدش نامید، و دومی آفرید اثنین
نامید، و سوّمی و ثلثاء نامید، و چهارمی و أربعاء نامید، و پنجمی و خمیس نامید، و خدا زمین را روز یک شنبه و دوشنبه آفرید، و
کوهها را روز ثلثاء، و از این رو مردم گویند روز سنگینی است، و جاي نهرها و درخت و آبادیها را در أربعاء آفرید، و پرنده و
وحش و درندهها و خزندهها ص: 24 و آفت را روز پنجشنبه آفرید، و آدم را روز جمعه، و روز شنبه از
آفرینش فراغت یافت. 11 - در عیون (ج 2 ص 42 ): بسندي تا امام ششم علیه السّلام که شنبه از ما است، یک شنبه از شیعه ما،
دوشنبه از بنی امیّه، سه شنبه از شیعه آنها، چهار شنبه از بنی عباس، پنجشنبه از شیعه آنها، جمعه از همه مردم و در آن سفر نباشد
مقصود روز شنبه است. در صحیفه « چون نماز خوانده شد پراکنده شوید در زمین و بجوئید از فضل خدا 10 - الجمعۀ » خدا فرموده
امام رضا بسندي مانندش را آورده. بیان: بر خلاف اخبار دیگر سه شنبه و پنجشنبه را مذموم دانسته جز اینکه گفته شود تبرّك
مخالفان بآنها دلیل ذم آنها نباشد مگر با همراه کردن دوشنبه بآنها، و شاید مقصود از قضاء نماز در جمعه پرداختن بتوابع و
مکمّلاتش باشد از اعمال دیگر جمعه تا آخر روز. 12 - در مکارم از حلبی از امام ششم علیه السّلام، آیا بد است سفر در هر روز
بدي چون چهارشنبه و جز آن؟ فرمود: در سر سفر صدقه بده و هر وقت خواهی سفر کن، و آیۀ الکرسی بخوان و هر وقت خواهی
حجامت کن. 13 - در دیوان منسوب بأمیر المؤمنین علیه السّلام است. چه خوش است روز شنبه بحقیقت ار بخوانی که شکار بر کف
آري ز دد و ز مرغ و ماهی به یه شنبه ساختمان کن که در آن خدا نموده ز پدید آسمانها چه بزرگ بارگاهی بدوشنبه در سفر رو
تو بخیر و با سلامت که قرین کامیابی و نجاح و مال و جاهی اگرت نیاز باشد بحجامت از سه شنبه مگذر که اندر آن ریخته خون
بیگناهی ص: 25 چه کسی دواء بنوشد که از آن رسد بدرمان چه خوش است روز چارشنبه که نیاورد تباهی
تو برو به پنجشنبه پی هر قضاي حاجت که در آن خدا اجازه داده هر نیاز خواهی همه جمعهها است تزویج و عروسی اولی که بر
زنان نشینند بکام و بر ملاهی ز کجاي این علم بدانند به جز که باشند پیمبر خداوند و وصی حق پناهی شارح گفته: در علم نجوم
است که شنبه وابسته به زحل است و یک شنبه بخورشید و دوشنبه بماه و سه شنبه بمریخ و چهارشنبه بعطارد، و پنجشنبه بمشتري و
جمعه بزهره، و مناسبت ماه با سفر و مریخ با حجامت و خونریختن و عطارد با نوشیدن دواء و مشتري با قضاء حوائج و دعاء و زهره
با تزویج و عروسی و اجتماع مردان با زنان در این فنّ مسلّم است ولی مناسبت زحل با شکار و خورشید با ساختمان از این فنّ روشن
نمیشوند. و شاید تخصیص شنبه بشکار براي روایت از ابن عباس و مجاهد است که یهود را بجمعه فرمان دادند و آن را وانهادند و
شنبه را برگزیدند و خدا آنها را بدان آزمود و شکار را در آن بر آنها حرام کرد، و چون شنبه میشد ماهیها بر آنها نمایان میشدند و
بدانها نگاه میکردند در دریا و چون شنبه میگذشت ماهیان میرفتند و برنمیگشتند مگر در شنبه آینده، و این آزمایشی بود که خدا از
آنها کرد، و وجه اختصاص یک شنبه بساختمان در شعر یاد شده (پایان). من گویم: شاید تخصیص شکار بشنبه براي اینست که در
آن بما رخصت شکار داده شده و مبادرت به رخصتهاي خدا بایست است چون مبادرت بواجباتش، و از این رو جماع در شب یکم
ماه رمضان خوبست، یا بمنظور مخالفت با یهود است که شکار را در آن حرام دانند. ص: 26 سپس شعر آخر
دلیل است که این علمی که شعبهاي از نجوم است مخصوص بائمه علیهم السّلام است و دیگرانش نمیدانند چنانچه در اخبار
گذشت. غزّالی در احیاء گفته: آنچه از نجوم نهی شده دو چیز است: 1- تصدیق باینکه اختران بطور استقلال کارگرند و مؤثر در
حوادث. 2- تصدیق منجّمین در احکامشان زیرا ندانسته میگویند، و این علم معجزه پارهاي از پیغمبران بوده سپس از میان رفته و از
آن بجا نمانده جز مخلوطی که درست و نادرستش ممتاز نیستند، و اعتقاد باینکه اختران سبب آثاري هستند که خدا آفریند ضرري
بدین ندارد بلکه حق است (پایان). علاء الدوله صوفی گوید: چون خواهی بدانی باران براي اتصالات کواکب بالا پدید میشود که
صفحه 18 از 145
و چون خواهی بدانی علم « و گشودیم آسمان را بآبی سیل آسا، 11 - القمر » منجمان آنها را فتح الباب خوانند این آیه را بخوان
و مقصود .« 89 - الصافات - پس نگاه کرد در اختران و گفت راستی من بیمارم، 88 » نجوم علم پیغمبران است این آیه را بخوان
اینست که کسی که آنها را بخود در تسخیر « هر که نجوم را باور دارد کافر است » : پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم از اینکه فرمود
جهان مؤثر مستقل داند و مسخّرشان بفرمان خدا تعالی نداند بدان خدائی که آنها را آفریده و مسخر ساخته کافر است زیرا او است
که آنها را مدبّر نموده بفرمان خود و در هر کدام خاصیتی مخصوص بودیعت نهاده و بجمع آنها خاصیتی داده جز خاصیت شخصی
هر کدام (پایان) و سخن ما در این باره گذشت در باب خودش. 14 - در مکارم (ج 1 ص 291 ) از یکی از دو امام علیهما السّلام
است که چون پدرم روز چهارشنبه یا هر روزي کهمردم بد میدانستند چون محاق بیرون میشد صدقهاي میداد و بیرون میشد. آسمان
و جهان، ج 3، ص: 27 و از امام ششم علیه السّلام که هر که هر بامداد صدقهاي دهد خدا نحسی آن روز را از او دفع کند. و از
کتاب طبّ الائمّه از امام هشتم علیه السّلام است که روز سه شنبه ناخن بگیرید و روز چهارشنبه حجامت کنید و روز پنجشنبه حمام
بگیرید، و روز جمعه بوي خوش بکار برید. ص: 28
باب شانزدهم در آنچه براي خصوص روز جمعه آمده
-1 در قرب الاسناد: ( 168 ): بسندش از عبد الرحمن بن عمر بن اسلم گفت: دیدم امام هفتم روز چهارشنبه حجامت کرد و تبدار بود
و تبش نبرید و روز جمعه حجامت کرد و تبش برید. 2- در عیون (ج 2 ص 16 ): بسندش از مقاتل بن مقاتل گفت: دیدم امام هشتم
- علیه السّلام روز جمعه وقت زوال در سر راه حجامت کرد با اینکه محرم بود صدوق- ره- گفته: در این حدیث چند فائده است. 1
جواز حجامت در روز جمعه براي ضرورت، و بدان که آنچه در کراهتش رسیده همان در حال اختیار است. 2- روان بودن حجامت
- هنگام زوال. 3- روا بودن حجامت براي شخص محرم در حال ضرورت با اینکه محل آن را نتراشد و لا قوّة إلّا باللَّه العلیّ العظیم. 3
در خصال ( 30 ): بسندش از محمّد بن رباح قلّاء گفت دیدم امام هفتم روز جمعه حجامت میکرد گفتم: قربانت روز جمعه حجامت
میکنی؟ فرمود: آیۀ الکرسی خواندم، چون خونت جوشید در شب باشد یا روز آیت الکرسی بخوان و حجامت کن. آسمان و جهان،
4- و از همان: بسندش از علی علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: باهل خود در هر جمعه چیزي از ج 3، ص: 29
میوه و گوشت هدیه دهید تا بروز جمعه شاد شوند، و چون پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله در تابستان بستر از خانه بیرون میبرد روز
پنجشنبه بود و چون از سرماي زمستان بخانه برمیگشت در روز جمعه بود، و در روایتی است که برون شدن و درون آمدنش هر دو
32 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام در باره کسی که خواهد کار خوبی کند - در روز جمعه بود ( 30 خصال). 5- و از همان ( 31
چون صدقه و روزه و مانندش خوبست در روز جمعه باشد که کار روز جمعه دو برابر ثواب دارد. 6- و از همان ( 32 ): بسندش از
امام ششم علیه السّلام که: سفر و تلاش در کارها بامداد جمعه بد است براي خاطر نماز جمعه و اما پس از نماز روا است و مایه
برکت است. 7- و از همان ( 31 ): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که هر که روز جمعه ناخن گیرد خدا درد
انگشتانش ببرد و درمان در آنها درآورد، و روایت شده که دیوانگی و خوره و پیسی باو نرسند. 8- و از همان ( 31 ): بسندش از
سکن خزّاز که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: خدا حق دارد بر هر مکلّفی در هر جمعه که موي سبیل بچیند و ناخن بگیرد و
:( عطر بزند. 9- در محاسن ( 347 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که سفر در شب جمعه باکی ندارد. 10 - در خصال ( 171
بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که در جمعه ساعتی است حجامت نکند در آن کسی جز که بمیرد. بیان: بارها تجربه شده که
در حجامت روز جمعه خون بند نیامده تا مرگ رسیده و حجامت أئمه در آن با این منافات ندارد زیرا آنها آن ساعت را میدانستند
یا اینکه نخواندن آیۀ الکرسی باعث آنست، و آنچه صدوق- ره- گفته که فرق ص: 30 است میان حال
ضرورت و اختیار باز وجهی دارد. 11 - در روضه الواعظین که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: پنج خصلت مایه پیسی شوند:
صفحه 19 از 145
نوره کشیدن در روز جمعه و چهارشنبه، وضوء و غسل با آبی که بخورشید داغ شود، خوردن در جنابت، در آمدن بزن در حیض،
خوردن در سیري ( 363 ). بیان: بیاید که نوره کشیدن در روز جمعه بد نیست و اخبار نهی حمل بر تقیه شده. 12 - در مکارم (ج 1
ص 276 ): از انس که محبوبترین روز براي سفر نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله روز جمعه بود. 13 - و از همان: از امام ششم
علیه السّلام که: روز جمعه دنبال کاري مرو و روز شنبه که خورشید زد دنبال کار بیرون شو. 14 - و از همان (ج 1 ص 83 ): از
مفضّل بن عمر که: درآمدم بر امام صادق علیه السّلام و او در روز جمعه حجامت میکرد، فرمود: آیا تو آیۀ الکرسی نخوانی و نهی
شده از حجامت هنگام زوال روز جمعه. ص: 31
باب هفدهم روز شنبه و یک شنبه
-1 در خصال ( 26 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که گذشت بمردمی که حجامت میکردند، فرمود: چه شد شما را که آن را
بشام یک شنبه پس نینداختید که بهتر درد را بیرون بکشد. 2- و از همان ( 28 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که: هر مسافري
روز شنبه سفر کند که اگر در آن سنگی از سنگی (کوهی خ ب) برافتد خدا تعالایش بجایش برگرداند، هر که حوائج بر او ناروا
شوند آنها را در سه شنبه بخواهد که روزیست که خدا در آن آهن را براي داود علیه السّلام نرم کرد. و از همان: بسندش از سعد تا
-3 در عیون (ج 2 ص 34 ): بسندش از امام رضا علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: بار خدایا .« بجایش » گفته او
بامداد روز شنبه و پنجشنبه را بر امّتم مبارك گردان. و از همان: بسندش از امام رضا علیه السّلام مانندش را آورده. در صحیفه امام
و چون نماز » رضا ( 9) مانندش آمده. 4- در خصال ( 32 ): بسندش از ابی ایوب خزّاز که: پرسیدم از امام ششم از قول خدا عزّ و جلّ
فرمود: نماز در روز جمعه است، « گذشت پراکنده شوید در زمین و بجوئید ص: 32 از فضل خدا، 10 - الجمعۀ
و پراکندگی در روز شنبه و امام علیه السّلام فرمود: افّ بر مرد مسلمانی که خود را در روز جمعه فارغ نسازد براي کار دینش و از
آن نپرسد. 5- و از همان: بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که: هر که روز شنبه و پنجشنبه ناخن بگیرد و شارب بچیند از
درد دندان و درد چشم عافیت یابد. 6- در محاسن ( 346 ): بسندش از عبد اللَّه بن سنان و أبی ایّوب خزّاز که پرسیدیم امام ششم علیه
فرمود: نماز روز جمعه است و « چون گذشت نماز پراکنده شوید در زمین و بجوئید از فضل خدا » السّلام را از قول خدا عزّ و جلّ
پراکندگی روز شنبه، و فرمود: شنبه از ما است و یک شنبه از بنی امیّه. 7- در جمال الأسبوع: حدیث مشهور است از پیغمبر صلی اللَّه
علیه و آله که شنبه و پنجشنبهاش براي امّتم مبارکند. 8- در مکارم (ج 1 ص 82 ): از امام کاظم علیه السّلام که: رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله فرمود: هر کدام شما حجامت کند روز شنبه حجامت کند. 9- و از امام صادق علیه السّلام فرمود: حجامت در روز شنبه
درمان هر دردیست. ص: 33
باب هجدهم روز دوشنبه و سه شنبه
-1 در خصال ( 27 ): بسندش از علی بن جعفر که مردي نزد برادرم موسی بن جعفر آمد و گفت: قربانت میخواهم بیرون روم برایم
دعا کن، فرمود: کی بیرون میروي؟ گفت: روز دوشنبه، فرمود: چرا روز دوشنبه؟ گفت از آن برکت جویم که رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله در آن متولد شده، فرمود: دروغ گفتند رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله روز جمعه متولّد شده، روزي شومتر از روزي
نیست که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در آن مرده و وحی آسمان در آن قطع شده و حق ما را در آن بستم گرفتهاند، آیا تو را
بروزي آسان دلالت نکنم که خدا در آن آهن را براي داود علیه السّلام نرم کرد؟ آن مرد گفت قربانت چرا، فرمود: سه شنبه بیرون
شو. قرب الاسناد (در آن یافت نشد) بسندش از علی بن جعفر از برادرش مانندش را آورده. 2- و از همان ( 76 ): بسندش از امام
هفتم که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله روز دوشنبه و پنجشنبه سفر میکرد و در آنها پرچمها را میبست و میافراشت. 3- در
صفحه 20 از 145
خصال ( 27 ): بسندش از یونس بن یعقوب که شنیدم امام ششم میفرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله روز دوشنبه حجامت کرد و
4- و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و گندمی به حجام داد. ص: 34
آله روز دوشنبه پس از عصر حجامت میکرد. 5- و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که: حجامت آخر روز دوشنبه بخوبی
درد را از تن میکشد. 6- و از همان: بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: هر که روز سه شنبه 17 یا 14 یا 21 ماه
حجامت کند درمانی است از همه دردهاي سال و در جز آن درمان درد سر و دندانها و درمان دیوانگی و خوره و پیسی است. بیان:
یعنی حجامت روز سه شنبه در جز آن روزها از ماه. 7- در خصال ( 27 ): بسندش از عقبۀ بن بشیر أزدي که: روز جمعه آمدم نزد
امام پنجم علیه السّلام، فرمود: بخور، گفتم: روزهام فرمود: چگونه روزهاي؟ گفتم روز تولد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله است،
فرمود: روز تولّد او را که نمیدانید، و اما روز وفاتش را چرا، سپس فرمود: در آن نه روزه شو و نه سفر کن. 8- در مجالس ابن
الشیخ: بسندش از علیّ بن عمر عطّار، گفت روز سه شنبه بامام یازدهم علیه السّلام وارد شدم فرمود: دیروزت ندیدم گفتم نخواستم
هَلْ » روز دوشنبه حرکت کنم فرمود: اي علی هر که خواهد خدایش از شرّ روز دوشنبه نگهدارد باید در رکعت یکم نماز بامدادش
- خداشان از شرّ آن روز نگهداشت و با خرمی و شادي بآنها برخورد، 11 » را بخواند سپس این آیه را خواند « أَتی عَلَی الْإِنْسانِ
-9 در محاسن ( 345 ): رسانده بامام ششم علیه السّلام که فرمود: هر که حاجتی دارد روز سهشنبهاش بخواهد که خدا تبارك .« الدهر
و تعالی در آن آهن را براي داود علیه السّلام نرم کرد. 10 - و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که در روز دوشنبه سفر
مکن و حاجت مخواه. 11 - و از همان ( 347 ): بسندش از محمّد بن أبی الکرام که آماده سفر عراق ص: 35
شدم و نزد امام ششم آمدم تا بر او سلام دهم و وداع کنم فرمود: کجا قصد داري؟ گفتم سفر بعراق، فرمود: امروز، روز دوشنبه بود؟
گفتم: مردم گویند امروز که رسول خدا متولّد شده مبارك است، فرمود: بخدا ندانند در چه روزي متولّد شده و راستش روزیست
شوم که در آن رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله وفات کرده و وحی قطع شده، ولی دوست دارم روز پنجشنبه بیرون روي که پیغمبر
در آن براي نبرد بیرون میرفت. 12 - و از همان: بسندش از أبی أیّوب خزّاز گفت: خواستیم سفر کنیم و آمدیم تا بامام ششم علیه
السّلام سلام دهیم، فرمود: گویا برکت دوشنبه را میخواهید؟ گفتیم: آري، فرمود کدام روز از دوشنبه شومتر است روزي که پیغمبر
خود را از دست دادیم و وحی برداشته شد، روز دوشنبه بیرون نروید و روز سهشنبه بیرون روید. در فقیه: بسندش همین را آورده
بگو بکنید البته خدا » 222 ). در کافی ( 314 - روضه) بسندش آن را آورده. 13 - در مجمع البیان (ج 5 ص 69 ) در تفسیر قول خدا )
اصحاب ما روایت کردند که أعمال امّت هر روز دوشنبه و پنجشنبه بر پیغمبر « کار شما را بیند و هم رسولش و مؤمنان، 106 - التوبه
صلی اللَّه علیه و آله عرضه شوند، و همچنین عرضه شوند بر امامان جانشینش و آنانند مقصود از مؤمنان. 14 - در جمال الأسبوع: از
طریق خاصه روایت است که وقت عرض اعمال نزد گذشت این دو روز است. 15 - مسلم در صحیحش آورده که رسول خدا صلی
اللَّه علیه و آله فرمود: کارهاي مردم در هر هفته دو بار که روز دوشنبه و پنجشنبه باشد عرضه شدند و براي هر مؤمنی آمرزش است
مگر بندهاي که با برادرش دشمنی دارد و فرماید: آنها را پس اندازید تا بصلح برگردند. 16 - و نیز از او صلی اللَّه علیه و آله روایت
است که روز دوشنبه و پنجشنبه درهاي ص: 36 بهشت باز شوند و براي هر بندهاي که بخدا مشرك نیست
بچیزي آمرزیده شود. 17 - در تفسیر علی بن ابراهیم ( 536 ): امام صادق علیه السّلام فرمود: حوائج را روز سه شنبه بخواهید که در
آن خدا آهن را براي داود علیه السّلام نرم کرد. 18 - در رجال کشّی گفت: امام هادي علیه السّلام بعلیّ بن مهزیار نوشت: از خدا
خواهم تو را از پیش و از پس نگهدارد در هر حال که باشی، مژدهگیر که من امیدوارم خدا از تو دفاع کند، و از خدا خواستارم در
اینکه تصمیم گرفتی روز یک شنبه سفر کنی برایت خیر پیش آرد، و آن را تا روز دوشنبه پسانداز ان شاء اللَّه، خدا در سفرت
یارت باد، و در خاندانت جانشینت باد، و از تو کفایت کند، و بقدرتش سالم باشی. ص: 37
باب نوزدهم روز چهارشنبه
صفحه 21 از 145
-1 در علل (ج 2 ص 284 ) و در عیون (ج 1 ص 247 ) و در خصال: بسندش که بامام رضا علیه السّلام میرسد از پدرانش علیهم
السلام در پرسشهاي شامی از أمیر- المؤمنین علیه السّلام است که گفت: بمن خبر ده از روز چهارشنبه و بد فالی مردم بدان و گرانی
آن و چه چهارشنبهایست، فرمود: آخر چهارشنبه ماه که محاق باشد و در آن قابیل برادرش هابیل را کشته، و روز چهارشنبه ابراهیم
علیه السّلام بآتش افکنده شده، چهارشنبه در منجنیق نهاده شده، چهارشنبه خدا فرعون را غرق کرده، چهارشنبه خدا قوم لوط را
زیرورو کرده، چهارشنبه خدا عزّ و جلّ باد را بر قوم عاد فرستاده، روز چهارشنبه، مزرعه نابود گردیده، روز چهارشنبه خدا پشّه را بر
نمرود چیره ساخته. روز چهارشنبه فرعون موسی را خواسته تا او را بکشد، چهارشنبه بام خانه بر سرشان فرو ریخته، چهارشنبه فرعون
فرمان سربریدن پسر بچهها را صادر کرده، چهارشنبه بیت المقدّس ویران شد، چهارشنبه مسجد سلیمان بن داود در اصطخر فارس
سوخته شده، روز چهارشنبه یحیی بن زکریّا کشته شده، چهارشنبه نخست عذاب بر قوم فرعون سایه افکنده، چهارشنبه خدا عزّ و
جلّ قارون را بزمین ص: 38 فرو برده، چهارشنبه خدا أیوب را گرفتار بردن مال و فرزند کرده. چهارشنبه
روز « راستی ما آنها را و قومشان را نابود کردیم، 51 - النمل » یوسف علیه السّلام به زندان رفته، روز چهارشنبه خدا عزّ و جلّ فرموده
چهارشنبه صیحه آنها را فرا گرفته، روز چهارشنبه ناقه را پی کردند، چهارشنبه سنگ سجیل بر آنها بارید، چهارشنبه سر پیغمبر
شکسته و دندانهاي پیشین او شکسته شدند، روز چهارشنبه عمالقه تابوت را گرفتند. صدوق- ره- گفته: هر که روز چهارشنبه ناچار
از سفر باشد، یا خونش بجوشد رواست که سفر کند و حجامت کند و بر او شوم نباشد بویژه اگر بقصد مخالفت با بدفالان باشد، و
هر که از مسافرت بینیاز و از خون گرفتن بینیاز باشد اولی ترك هر دو است. بیان: بسا که گذاشتن در منجنیق در خبر روز بآتش
انداختن باشد و بسا در یک روز باشند، و روز چهارشنبه خدا گفته: یعنی در باره آن گفته و آن داستان صالح و قوم او است،
همچنان صیحه عذاب آنهاست و آن منافات دارد که پی کردن شتر هم چهارشنبه باشد، زیرا میان آن و عذاب 3 روز بیش نبوده،
جز این که مقصود توطئه براي آن باشد، و نیز شکستن سر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بقول مشهور مفسّران و مورّخان روز شنبه
بوده، و این مایه ضعف روایت است، محاق آخر ماه یا سه روز از آخر ماه است. 2- در خصال ( 28 ): بسندش از برخی اصحاب ما
که: روز چهارشنبه نزد امام دهم علیه السّلام رفتم و او حجامت میکرد، گفتم أهل حرمین از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله روایت
کنند که هر که روز چهارشنبه حجامت کند و پیس شود سرزنش نکند جز خود را فرمود دروغ میگویند همانا این بکسی رسد که
مادرش در حیض باو آبستن شده. 3- و از همان: بسندش از عبد الرحمن بن عمرو بن اسلم (ترجمه این روایت گذشت) در حدیث
4- و از همان: بسندش از محمّد بن احمد دقّاق گفت: بامام هفتم نوشتم و پرسیدم ص: 39 از . -1 باب 16
سفر روز آخر چهارشنبه ماه، نوشت هر که در آخر چهارشنبه ماه به مخالفت بد فالان سفر کند از هر آفتی محفوظ ماند و از هر
دردي عافیت یابد و خدا حاجتش برآورد. و بار دیگر بآن حضرت نوشت و از حجامت آخر چهارشنبه ماه پرسید و پاسخ نوشت هر
که در آخر چهارشنبه ماه بر خلاف بدفالان حجامت کند از هر آفت عافیت یابد، و از هر دردي محفوظ ماند، و حجامتگاههایش
تباه و ریش نشوند. 5- در عیون (ج 1 ص 248 ): بسندش از احمد بن عامر طائی که: شنیدم امام رضا علیه السّلام میفرمود: روز
چهارشنبه روز نحس مستمرّ است، هر که در آن حجامت کند هراس است که حجامتگاهش تباه و ریش گردد، و هر که در آن نوره
کشد بیم پیسی در او رود. 6- در خصال ( 28 ): بسندش تا آنجا که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: آخر چهارشنبه هر ماه روز
نحس مستمر است. 7- و از همان: بسندش از بشار بن بشار که بامام ششم گفتم: براي چه چهارشنبه را روزه گیرند؟ فرمود چون
دوزخ در آن آفریده شده. 8- و از همان ( 29 ): بسندش از حذیفۀ بن منصور که: دیدم امام ششم علیه السّلام روز چهارشنبه پس از
عصر حجامت کرد. 9- و از همان: بسندش تا أمیر المؤمنین علیه السّلام که: از حجامت و نوره کشیدن روز چهارشنبه خودداري
کنید که آن روز نحس مستمر است و در آن دوزخ آفریده شده. 10 - و از همان: بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که سزا است
صفحه 22 از 145
مرد در چهار شنبه از نوره خودداري کند که روز نحس مستمرّ است. 11 - و از همان ( 30 ): بسندش از امام ششم که رسول خدا
صلی اللَّه علیه و آله را پرسیدند از روزه دو پنجشنبه که میانشان چهارشنبه است؟ فرمود: پنجشنبه روز عرض اعمال آسمان و جهان،
ج 3، ص: 40 است، در چهارشنبه دوزخ آفریده شده، و روزه پناه از دوزخ است. 12 - در مشارق الانوار: بسندي از امام پنجم علیه
السّلام که: هر چه با ما دشمنی کرده تا برسد بفاخته از پرندهها و بچهارشنبه از روزها. 13 - در علل محمّد بن علیّ بن ابراهیم است
که: علّت روزه در پنجشنبه و چهار شنبه این است که در پنجشنبه أعمال بالا روند و در چهارشنبه دوزخ آفریده شد. 14 - در دروع
واقیه: از امام صادق علیه السّلام دستور روزه چهارشنبه میان ماهها براي این است که هرگز عذاب نشدند قومی مگر در آن و بروزه
نحوستش از ما بگردد. 15 - و از امام رضا علیه السّلام است که: چهارشنبه روز نحس مستمر است زیرا آغاز و انجام روزهائی است
-16 در مکارم: از زید بن علی از .« هفت شب و هشت روز بن برانداز: 7- الحاقه » که خدا تعالی در کتاب خود یاد کرده که فرماید
پدرانش از علی علیه السّلام که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: هر که در چهارشنبه حجامت کند و پیس شود سرزنش نکند
مگر خودش را. 17 - از شعیب عقرقوفی که: نزد امام هفتم علیه السّلام رفتم و روز چهارشنبه در زندان حجامت میکرد گفتم: مردم
گویند هر که در این روز حجامت کند پیس شود فرمود: این نگرانی براي ولد حیض است. 18 - کتاب المسلسلات: حدیث را بابن
عباس رسانده که شنیدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله میفرمود: آخر چهارشنبه ماه روز نحس مستمرّ است. مصنف گفته: روایت
است که معنی مستمر این است که روز از آغازش تا شب نحس است، و فرمود علیه السّلام: که مستمر این است که تا یک ساعت از
روز پنجشنبه نحسی آن نمیرود. ص: 41
باب بیستم روز پنجشنبه
-1 در قرب الاسناد (ج 1 ص 76 ): بسندي تا امام هفتم که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله، روز دوشنبه و پنجشنبه سفر میکرد و در
آنها پرچم میبست. 2- از همان: بسندي که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: روز پنجشنبه را خدا دوست دارد، و در آن آهن
را نرم کرد. 3- و گوید رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: بار خدایا بامدادش را براي امّتم مبارك گردان و روز خمیسش ساز.
بیان: ظاهر این مخالف آنچه است که گذشت در باره اینکه نرم کردن آهن روز سهشنبه بوده و ممکن است حمل بر تقیه شود چون
راویش سنّی است یا آنکه این کار در هر دو روز شده. 4- در خصال ( 30 ): بسندش از معتب بن مبارك که: روز پنجشنبه بامام
ششم وارد شدم و او حجامت میکرد، گفتم: یا ابن رسول اللَّه روز پنجشنبه حجامت میکنی؟ فرمود: هر که حجامت خواهد روز
پنجشنبهاش باید زیرا در شام هر جمعه خون از ترس قیامت میجوشد، و تا بامداد پنجشنبه بآشیانه خود بر نمیگردد آسمان و جهان،
ج 3، ص: 42 و امام ششم فرمود: هر که در آخر پنجشنبه ماه آغاز روز حجامت کند بخوبی درد از تنش کشیده شود. 5- در عیون
(ج 2 ص 24 ): بسندش که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: بار خدایا برکت بده بامّتم در بامداد کاریش، در روز شنبه و
6- در خصال ( 30 ): بسندي از امام ششم علیه السّلام که: هر که . ( پنجشنبهاش. در صحیفه رضا: بسندي مانندش را آورده ( 9
ناخنهایش را در روز پنجشنبه بگیرد و یکی را براي روز جمعه گذارد خدا نداري را از او ببرد. 7- در عیون (ج 2 ص 27 ) باسنادش
که: رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله روز پنجشنبه مسافرت میکرد، و میفرمود اعمال را در آن بالا برند، و در آن پرچمها را میبست.
-8 در خصال ( 32 ): بسندش که: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: هر که روز شنبه و پنجشنبه ناخن گیرد، و شارب زند از درد
دندانها و درد چشم عافیت یابد. 9- در صحیفه رضا، که رسول خدا روز دوشنبه و پنجشنبه سفر میکرد و میفرمود در آنها أعمال
10 - محاسبۀ النفس: سیّد علیّ بن طاوس که: رسول خدا صلی اللَّه .( بدرگاه خدا بالا برده شوند و در آنها پرچمها را میبست ( 20
علیه و آله دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت، و گفته شد براي چه؟ فرمود أعمال در هر دوشنبه و پنجشنبه بالا برده شوند، و دوست
دارم عملم را بالا برند و من روزه باشم. 11 - و باسنادش که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: هیچ دوشنبه و پنجشنبه نیست جز
صفحه 23 از 145
آنکه أعمال را در آنها برآرند جز آنچه بتقدیر خدا است. 12 - و از همان: باسنادي از عنبسۀ بن بجاد عابد که شنیدم امام ششم علیه
السّلام میفرمود: در آخر پنجشنبه هر ماه کارهاي آن ماه را بالا برند. 13 - در مکارم (ج 1 ص 83 ) از امام صادق علیه السّلام که روز
پنجشنبه خون ص: 43 در جاي حجامت جمع میشود، و چون ظهر شود پراکنده میگردد، بهره از حجامت را
پیش از ظهر برگیر. خلاصهایست در مورد ایام هفته جمعه بضم جیم و سکون یا ضم میم یک روز هفته است که در قدیم عروبهاش
میگفتند بفتح عین و ضمّ راء بینقطه جوهري در (ج 1 ص 180 ) صحاح چنین گفته، و در مصباح المنیر است که آن را جمعه
نامیدند براي اینکه مردم در آن اجتماع کنند و با سکون میم نام هفته است که آغازش شنبه است، و از ابن اعرابی نقل است که
آغاز جمعه شنبه است و آغاز ایام هفته یک شنبه. در مجمع البیان گفته جمعه نامیده شد براي اینکه آخر روز آفرینش است و همه
و گفتهاند: « اما بعد گفته » آفریده در آن فراهم شدند، گفتهاند نخست کسی که جمعهاش نامید، کعب بن لؤيّ بود که براي بار یکم
انصار این نام را بر آن نهادهاند (پایان) و آن اسعد و اشرف ایام است چنانچه گذشت، و چون روز عبادت و تقرب است نشاید در
آن بسفر و کار دنیا پرداخت که منافی آنست، شبش مانند روزش مبارك و درخشان و نورانی است، تزویج و عروسی و سر
تراشیدن و ناخن و شارب چیدن، حمام رفتن و سر را با سدر و خطمی شستن و کارهاي دیگر که بیایند در آن مستحب است، ولی
در باره نوره کشیدن ظاهر منع است ولی حمل بر تقیه شود. و در باره حجامت هم اخبار مختلفند و بهتر ترك آنست مگر ناچار
باشد، در باره فصد نهی ندیدم، منجّمین گویند: متعلق بزهره است و شبش بماه وابسته است و اما روز سبت (شنبه) جوهري در (ج 1
ص 150 ) صحاح گفته: سبت بمعنی راحت و روزگار و سر تراشیدن و گردن زدن آمده و بهمین معنی نام روز هفته است که خدا
در آن از آفرینش جهان برید، و گفتهاند براي آنست که یهود در آن از کار ببرند، یا راحت باش کنند. سیّد اجل مرتضی در غرر و
درر خود پاسخ پرسش از قول خدا تعالی وَ جَعَلْنا ص: 44 نَوْمَکُمْ سُباتاً، 9 النبأ که اگر سبات بمعنی خواب
باشد لغو میشود چنین داده که: 1- سبات بمعنی راحت و آسایش است، و جمعی گفتهاند آفرینش روز جمعه فراهم شد و روز
سبت از آن فراغت بود و بدین جهتش سبت خواندند، و براي اینکه خدا در آن بنی اسرائیل را فرمان آسایش از کار داد و اصل
سبت کشش است و سبت زن مویش را اینست که گیسوان را باز کند و آن را فرو ریزد. 2- مقصود از سبت قطع است و بمعنی سر
تراشیدن هم آمده و آن هم قطع است و مقصود اینست که: خواب شما را وسیله دست کشیدن از کار و تصرف نمودیم و این جواب
موافق کسی است که گوید وجه نامگذاري سبت اینست که آفرینش روز یک شنبه آغاز شده، و روز جمعه تمام شده و روز شنبه
دنبالش بریده، اهل تورات آغاز آفرینش را روز یک شنبه دانند و انجامش را روز جمعه و اهل انجیل آغاز را روز دوشنبه دانند تا
شنبه و فراغت را روز یک شنبه و امّا نزد مسلمانان آغاز آفرینش روز شنبه است تا پنجشنبه و جمعه عید شده و بنا بر این شنبه را
سبت گفتند چون برخی از آفرینش زمین تمام شده در آن. و از ابی هریره است که پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: خدا خاك را
روز شنبه آفرید و کوهها را روز یک شنبه تا آخر آنچه افاده کرده و آنچه- ره- گفته که آغاز آفرینش روز شنبه است مخالف
مشهور میان فریقین است خلاصه روز شنبه مبارك است و هر کار را شاید و بامداد بدنبال کار رفتن در آن میمنت بیشتر دارد
چنانچه دانستی خصوص سفر و خواستن حوائج، نزد منجّمین روزش وابسته بزحل است و شبش بمریخ و نام عربی قدیمش (شیار)
روز یک شنبه که در قدیمش اوّل گفتند و أحدش نامند براي آنکه نخست روز آفرینش جهان است، روزیست میانه براي هر کار و
ذم و مدحش متعارضند و مدحش اقوي است و منجمانش روز را وابسته بخورشید دانند و شبش را بعطارد. روز دوشنبه: در زبان
قدیم بنقل جوهري (ج 6 ص 218 ) صحاح آن را أهون ص: 45 نامند، و بروایت از ابن درید در این شعر
جاهلی آمده است. آرزو دارم بمانم روز من باشد همی اوّل و اهون و زان پس آیدم روز جبار یا بدنبالش دبار آید که باشد روز من
یا که مؤنس یا عروبه بعد از آن آید شیار و وجه نامگذاري از آنچه گذشت روشن است و آن نحسترین روز هفته است و هیچ
کاري را نشاید، و آنچه در مدحش رسیده تقیه است چون مخالفینش متبرك شمارند بپیروي بنی امیّه، و بیشتر مصائب اهل بیت در
صفحه 24 از 145
آن واقع شده و از این رو اخباري در برکت آن جعل کردند چون تبرك بروز عاشوراء. و ممکن است برخی اخبار حمل بضرورت
شود یا منسوخ باشد که نخست مبارك بوده و بدان چه در آن واقع شده نحس شده که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در آن وفات
کرد و مصائب بر اهل بیت وارد آمدند و بتبرّك مخالفان بدان انحس روزها شد، و این هم باخبار خود آن حضرت بوده تا لازم
نیاید نسخ پس از او، و ممکن است روز عاشورا هم چنین باشد، و این وجه خوبیست براي جمع میان اخبار و گرچه وجه یکم بهتر
است، و نزد منجمان روزش وابسته بماه است و شبش بمشتري. روز ثلثاء (سهشنبه) به ثاء فتحهدار که گاهی هم مضموم شود با مدّ
آخر که در زبان قدیمش جبار گفتند چون غراب روزیست براي بیشتر کارها میانه بویژه کارهاي دشوار، چون خدا در آن آهن را
نرم کرده براي داود علیه السّلام و در مجمع البیانست که خدا کوهها را در آن آفریده، و روایت است که درختها و جویها و
خزندهها را در آن آفریده، نهی و جواز حجامت هر دو در آن وارد است و جواز اقوي است، و سفر هم خوبست، و نزد منجمان
روزش از مریخ است و شبش از زهره. روز اربعاء (چهارشنبه) با 3 حرکت باء و مدّ آخر، در مصباح باء را مکسور دانسته، گفته در
کلمههاي مفرد همتا ندارد و وزن جمع دارد ... در زبان قدیم ص: 46 نامش دبار است بر وزن غراب و کتاب
هر دو چنانچه در (ج 2 ص 27 ) قاموس است و در مجمع است که خدا درخت و آبادي و ویرانی را در آن آفریده، و گفته شده:
پرندهها را در آن آفریده، روزیست نحس بویژه آخر چهارشنبه ماه ولی بنحسی دوشنبه نیست، و گذشت که خدا دوزخ را در آن
آفریده، جواز برخی کارها چون حمام رفتن و دوا نوشیدن در آن رسیده است، و از حجامت و نوره و سفر منع شده و نزد منجمان
روزش از آن عطارد است و شبش از زحل. روز خمیس (پنجشنبه) عربش بنقل جوهري مؤنس گفتند، و مناسب خبر است که روز
انیسش گفته، روزیست براي هر کاري شاید، بویژه سفر و طلب حوائج و بامداد کردن در آن بیشتر برکت دارد، و فضل و اعمال
خوب آن در کتاب صلاة آید ان شاء اللَّه، و منع از حجامت در آن وارد است و جواز اقوي است، و مؤید منع آنست که رشید در
آن حجامت کرد و مرد و آن مؤید سعادت آنست، نزد منجمین روزش از آن مشتریست و شبش از خورشید، و شب در همه آنچه از
آنها نقل کردیم شب آینده است بر خلاف اصطلاح شرع که شب گذشته را از روز آینده دانند. ص: 47
باب بیست و یکم سعد و نحس روزهاي ماه عربی و هر روزي براي چه کار شاید
سعد و نحس روزهاي ماه عربی و هر روزي براي چه کار شاید
-1 در خصال ( 71 ) بسندش تا أمیر المؤمنین علیه السّلام که: هر که قصد جماع با اهل خود دارد باید شب یکم و نیمه را پرهیز کند،
که شیطان در این دو وقت فرزند جوید، و خواهند شریک فرزند شوند، و بیایند و آبستن سازند. 2- در مکارم (ج 1 ص 276 ): امام
صادق علیه السّلام فرمود روز 3 و 4 و 21 و 25 ماه سفر مکن که نحسند امیر المؤمنین بد داشت سفر و تزویج در محاق ماه را، و در
برخی کتب از امام یازدهم روایت است که در هر ماه عربی روز نحسی است که هیچ کار را نشاید جز خلوت و عبادت و روزه و
آنها: 22 محرم، 10 - صفر 4- ربیع اوّل 28 - ربیع دوم، 28 جمادي یکم، 12 - جمادي دوم، 12 - رجب، 16 - شعبان، 24 ماه رمضان،
،25 ،24 ،21 ،16 13 ،5 ، -2 شوّال 28 - ذي قعده، 8- ذیحجه میباشند. و از برخی اخبار ظاهر شود که این روزهاي ماه نحسند، 3 و 4
26 و از سفر در 8- و 13 ماه منع شده، و روایتی است که 4 و 21 سفر را شایند ص: 48 و بشعر گفتهاند: هفت
13 ، با شانزده 21 با 24 و بیست و پنج این روایت گفته بحر العلوم از ، روز نحس باشد هر مهی زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج 3 و 4
علی از مصطفی دان و بسنج و مضمون روایت امام یازدهم را که در هر ماهی روز نحسی است بشرحی که گذشت بشعر درآوردند
19 ) یا 21 حجامت کنید که ) که از ترجمهاش صرف نظر کردیم. 3- در مکارم (ج 1 ص 83 ): رسول خدا فرموده در سهشنبه 17
- درمان بیماري سال است. 4- و نیز فرموده: روز پنجشنبه 15 یا 17 یا 21 ، ماه حجامت کنید تا خون شما نجوشد و شما را بکشد. 5
صفحه 25 از 145
و از امام صادق علیه السّلام هر که آخر روز آخر پنجشنبه ماه حجامت کند درد را بخوبی از تن بکشد. 6- و از پیغمبر است که
فرمود: حجامت سهشنبه 17 ماه درمان درد یک سال است. 7- و فرمود پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله حجامت در 17 ماه درمانست، و
روز سهشنبه تندرستی است. میگویم: از امام صادق علیه السّلام اخباري است در سعد و نحس روزهاي ماه و من با مدارك آنها را
در اینجا گرد آوردم.
روز یکم ماه
سیّد ره- در دروع واقیه گفته: براي هر روز از ماه روایاتیست در اختیارات و دعاهاي هر روز ماه که هر کدام در فصلی است و همه
را در 30 فصل ذکر میکنیم تا آنکه گوید. 8- روز یکم ماه- بنقل از امام صادق علیه السّلام روز آفرینش آدم است، روزیست
مبارك براي طلب حوائج و ورود بر شاه و طلب دانش، و تزویج، و سفر، و خرید و فروش، و گرفتن وام، هر که در آن بگریزد یا
گم شود تا شب هشتم پیدا شود ص: 49 و بیمارش به شود، و نوزادش خوش و روزیمند و مبارك است.
سلمان فارسی- ره- گفته: روز هر مزد است که یکی از نامهاي خدا است روزیست خوب و مبارك و طلب حوائج و ورود بر شاه را
شاید. 9- سیّد گفته: در روایت دیگري از امام صادق علیه السّلام است که در پاسخ پرسش از اختیارات روزها فرموده: روز یکم ماه
آفرینش آدم است، خوش و سعد است، در آن با شاه گفتگو کن و زن بگیر، و هر حاجتی داري بکار بند. 10 - در مکارم است (ج
2 ص 558 ) از امام صادق علیه السّلام که: سعد است ملاقات امراء، و حاجت خواستن و خرید و فروش، و زراعت، و سفر را شاید.
-11 در زوائد الفوائد: از امام صادق است که: روزیست مبارك و محمود خدا آدم را در آن آفرید، خوش است براي طلب حاجت،
و رفتن نزد شاه، و شروع بکار، و فروش و خرید، گرفتن و بخشیدن، نوزادش محبوب و روزیمند و مبارك است، بیمار در آن باذن
خدا تعالی خوب شود. 12 - در روایت دیگري: هر که در آن گریزد یا گم شود تا هشت شب بدست آید. بیان: آنچه در این زمینه
در گذشته و آینده از سلمان فارسی- ره- روایت شود موافق روایت منجّمین و تقویم نگارانست از فرس ولی اختلافاتی دارند که ما
بدانها اشاره کنیم، گفتهاند نام روز یکم ماه (اورمزد) یا (فرّخ) و نزد برخی (به روز است).
روز دوم ماه
13 در دروع از امام صادق علیه السّلام، حوّاء در آن از آدم خلق شده، تزویج، و بناء خانه، نوشتن قرارداد، حاجت خواستن،
برگزیدن را شاید، آنکه در آغازش بیمار شود سبک است بخلاف پایانش، نوزادش خوب پرورش یابد، سلمان گفته: روز بهمن
14 - در روایت دیگري: تزویج فرشته زیر عرش است، تزویج و حاجت خواستن را شاید و سعد است. ص: 50
کن، از سفر بخاندانت برگرد، بخر بفروش، حاجت خواه، از شاه بپرهیز. 15 - در مکارم (ج 2 ص 558 ) از آن حضرت علیه السّلام،
سفر و طلب حاجت را شاید. 16 - در زوائد: از امام صادق علیه السّلام روزیست محمود، خدا در آن آدم را آفریده، تزویج، نقل
مکان، فروش، خرید، ساختمان، زراعت، کشت درخت سلف، وام گرفتن، معامله، درآمدن بخانه، حاجت خواهی، ملاقات شاه را
شاید هر که در آن بیمار شود به گردد، نوزادش مبارك است و میمون. 17 - در روایت دیگر: نوشتن قرارداد را شاید، هر که در
آغازش بیمار شود سبک باشد و در پایانش سنگین.
روز سوم ماه
-18 دروع: از امام صادق علیه السّلام روز نحس مستمر است، آدم و حوا لخت شدند، و از بهشت بدر شدند، در آن خانهداري -
صفحه 26 از 145
کن و اگرت میسّر است از آن بیرون میا، از سلطان، و خرید و فروش، حاجت خواهی، معامله و شرکت بپرهیز گریزنده در آن
دستگیر شود، بیمارش برنج افتد، نوزادش روزيمند و دراز عمر است. سلمان گفته: روز اردیبهشت فرشته گماشته ببدبختی و
بیماریست، روز گران و نحسی است، کاري را نشاید 19 - در روایت دیگري است از او علیه السّلام روز نحسی است که آدم و حواء
لخت شدند، در آن مخر، مفروش نزد شاه مرو، حاجت مخواه. 20 - در مکارم (ج 2 ص 558 ) روایت است که هیچ کاري را نشاید.
-21 در زوائد: از او علیه السّلام روز نحسی است، هابیل بدست برادرش قابیل کشته شده، روز مذمومی است در آن سفر مکن،
کاري مکن، کسی را ملاقات مکن، از شر او بتعویذ امیر المؤمنین علیه السّلام بخدا پناه ببر، نوزادش نحس است، بیمار در آن یا
22 - در روایت دیگر: نوزادش روزیمند و پر عمر شبش خطري است جز اینکه خدا چیز دیگر خواهد. ص: 51
است، در آن آدم و حوّاء لخت شدند و از بهشت بدر شدند گریزانش دستگیر شود، بیمارش برنج افتد. گویم: اردیبهشت بضمّ همزه
و سکون راء بینقطه و کسر دال بینقطه یعنی ماهی که جهان در آن چون بهشت سبز، درخت و زمین خرّم و پرگل است.
روز چهارم ماه
-23 دروع: از امام صادق علیه السّلام، خوبست براي زراعت، شکار بناء، وام داري، بد است در آن سفر، هر که در آن سفر کند :
در خطر کشتن و غارت و بلاء است، هابیل در آن زاده، نوزادش تا زنده است خوب و مبارك است، هر که در آن گریزد جستنش
دشوار است و پناهداري یابد. سلمان گفته: روز شهریور نام فرشتهایست که جواهر در او (از او) آفریده شده و بدان گمارده است و
گماشته بدریاي روم است. 24 - در روایت دیگر: روزیست که تزویج و شکار را شاید، و سفر در آن مذموم است، هر که در آن
سفر کند غارت شود، در آن هابیل بن آدم زاده. 25 - در مکارم: از امام علیه السّلام، تزویج را شاید و سفر را نشاید. 26 - از امام
علیه السّلام روزیست میانه قضاي حاجت در آن شاید هبۀ اللَّه پسر آدم در آن زاده است سفر در آن بد است، نوزادش مبارك
است، بیمارش در شبی شفا یابد و به شود باذن خدا تعالی. 27 - در روایت دیگریست: که هابیل نیز در آن زاده، مسافرش در خطر
کشتن و غارت و بلاء است هر که در آن گریزد بکسی پناهد که او را پناه دهد.
روز پنجم ماه
-28 در دروع: از امام صادق علیه السّلام روز نحس مستمر است، قابیل شقی ملعون در آن زاده و برادرش را کشته، و بخود نفرین
کرده، نخست کسیست که در زمین گریسته، در آن کاري مکن، از خانهات بیرون مشو هر که در آن سوگند دروغ خورد زود کیفر
، بیند، نوزادش خوشحال باشد. سلمان گفته: روز اسفندار فرشته گماشته بر زمینها است، روزیست نحس، در آسمان و جهان، ج 3
ص: 52 آن حاجت مخواه، نزد شاه مرو. 29 - در روایت دیگر از اوست علیه السّلام: که قابیل در آن زاده و برادرش را کشته در آن،
حاجت در آن مخواه. 30 - در مکارم است از امام علیه السّلام که پست است و نحس. 31 - در زوائد: روز نحسی است شیطان و
هاروت و ماروت و هر فرعون و جبّاري در آن لعن و عذاب شدند روز بیبهره دشواریست، خیري ندارد، از شرّش بخدا پناه بر،
نوزادش شوم است و گران و بد زندگی، و کم روزي، بیمار شب و روزش سنگین است و در خطر. 32 - در روایت دیگریست که:
قابیل در آن هابیل را کشته اصلاح دام را شاید، هر که در آن دروغ گوید خدا زود کیفرش کند. میگویم: نزد فارسیان به اسفندارمذ
مشهور است، و اسپندارمذ، سفندارمذ سپندارمذ هم گفته شده.
روز ششم ماه
صفحه 27 از 145
-33 در دروع: از امام صادق علیه السّلام که تزویج را شاید، هر که در آن سفر دریا یا خشکی رود دلپسند خود به خاندانش
برگردد، براي خرید دام خوبست، هر که در آن گم شود یا گریزد یافت شود، نوزادش خوش پرورش و بر کنار از آفاتست. سلمان-
رضی اللَّه عنه- گفته: روز خرداد نام دارد فرشته گماشته بپریان تزویج و کسب و هر کاري نیک است خوابش پس از دو روز تعبیر
شود. 34 - در روایت دیگر: تزویج و شکار و کسب و هر حاجت را شاید. 35 - در مکارم: از آن حضرت علیه السّلام مبارك است و
طلب حوائج را شاید. 36 - در زوائد: از امام علیه السّلام روزیست نیک نوح علیه السّلام در آن زاده حوائج را، شاه را، سفر را،
فروش و خرید را، وام گرفتن، پرداخت، و قضاوت ستاندن، بخشیدن، تفریح، و شکار را شاید، نوزادش مبارك، میمون، خوش
زندگی ص: 53 است، بیمارش در شب و روز آن از یک هفته بیش بیمار نماند و باذن خدا به شود. 37 - در
روایت دیگر: تزویج و خرید دام را شاید.
روز هفتم ماه
-38 دروع: از امام صادق علیه السّلام، همه کار را شاید، هر که در آن نویسندگی آموزد استاد شود، هر که در آبادانی و کشت :
درخت شروع کند خوش انجام باشد، نوزادش خوش پرورش و پر روزیست. سلمان- رضی اللَّه عنه- گفته: روز مرداد، فرشتهایست
گمارده بمردم و روزیشان، روزیست مبارك و مسعود، هر کار خیري در آن بکن. 39 - و در روایت دیگر: روز خوبیست چون
ششم. 40 - در مکارم از امام علیه السّلام، مبارك است و مختار هر چه را خواهی و در آن بکوشی شاید. 41 - الزوائد: از امام علیه
السّلام، روز مسعود و مبارکی است، نوح علیه السّلام در آن سوار کشتی شد، در کشتی سوار شو، در خشکی سفر کن، با دشمن
نبرد کن هر چه خواهی بکن، روزیست پر برکت خوب براي طلب حوائج و کوشش در آنها نوزادش مبارك است و میمون بر خود
و پدر و مادر سبک ستاره پر روزي هر که در آن یا شبش بیمار شود باذن خدا خوب شود. 42 - در روایت دیگر، آغاز نویسندگی،
و آبادانی، درختکاري را شاید. میگویم: مرداد بضمّ است، ابو ریحان گفته معنایش خلق جاوید است بیمرگ و نابودي.
روز هشتم ماه
-43 دروع: از امام صادق علیه السّلام روزیست که کاري را شاید از فروش و خرید، هر که در آن نزد سلطان رود حاجتش :
برآورد، بدریا رفتن، سفر خشکی، رفتن نبرد در آن بد است نوزادش خوش ولادت است، هر که در آن گریزد بآسانی بدست نیاید،
هر که در آن گم شود جز بسختی راه نیابد، بیمارش برنج افتد. ص: 54 سلمان گفته: روزنما در از نامهاي خدا
است، روزیست مبارك و مسعود، هر کاري را خواهی شاید. 44 - در روایت دیگر: روز خوب و مبارکی است، هر حاجتی را شاید
جز سفر. 45 - در مکارم (ج 2 ص 550 ) هر حاجتی را شاید جز سفر که در آن بد است. 46 - در زوائد: از امام علیه السّلام، نیک
است براي خرید و فروش، در آن بفروش و بخر، بستان بده، سفر مرو که سفر دریا و خشکی در آن بد است، نوزادش میانه حال
است و پر عمر، و هر که در آن یا شبش بیمار شود باذن خدا به گردد. 47 - در روایت دیگر: دیدار شاه و قضاء حوائج را شاید، هر
که در آن گریزد جز بسختی بدست نیاید، هر که گم شود جز بسختی راه نیابد، گفتهاند: هر که در آن بیمار شود بمیرد. گویم:
است نزد آنها. « دیبازر » معروف به
روز نهم ماه
-48 از امام صادق علیه السّلام که: روزیست سبک نیک براي هر چه بخواهی، در آن بکار پرداز، وام بگیر، زراعت کن، درخت :
صفحه 28 از 145
بکار، با هر که در آن نبرد کند چیره گردد، هر که سفر کند، مال فراوان یابد و خیر بیند، هر که گریزد نجات یابد، هر که بیمار شود
سنگین گردد، هر که گم گردد یافته شود نوزادش خوش زایش است و در هر حال موفّق است. سلمان گفت: روز آذر نام فرشته
ترازودار روز قیامت است، خوش آرمانست و روز تندرستی. 49 - در روایت دیگري: روز سبک نیکی است براي هر چه خواهی،
نوزادش روز عید است و تنگدستی نه بیند. 50 - در مکارم (ج 2 ص 556 ) از امام علیه السّلام که مبارك است، هر چه را آدمی
51 - زوائد: از امام صادق خواهد شاید هر که در آن سفر کند مالی روزیش شود و هر خیري بیند. ص: 55
علیه السّلام، خوب روزیست و مبارك، در آن سام پسر نوح زاده، روز مبارکی است، هر حاجت را شاید از ورود بر سلطان و هر
کاري، وام گرفتن، و وام دادن، ستاندن و پرداختن، نوزادش دوست داشتنی و پذیرفته در بر مردم است، دانش جو و خوشرفتار
است، هر که در آن یا شبش بیمار شود باذن خدا به شود. 52 - در روایت دیگر است که: هر که در آن سفر کند روزي یابد و خیر
بیند، درختکاري، زراعت را شاید، هر که در آن سفر کند روزي یابد و خیر بیند، درختکاري، زراعت را شاید، هر که در آن نبرد
کند چیره گردد، هر که گریزد بسلطانی که پناهش دهد نجات یابد، هر که در آن بیمار شود سنگین گردد. گویم: آذر نزد آنها با
آي مدي و ذال نقطه دار مفتوح بمعنی آتش است و نام فرشته گماشته بر آن، برخی آن را بضمّ ذال تصحیح کرده و اول روشنتر
است.
روز دهم ماه
-53 دروع: از امام صادق علیه السّلام در آن نوح زاده، هر که در آن زاده شود به پیري رسد و روزیمند است، خرید و فروش و :
سفر را شاید، گمشدهاش یافت شود، گریخته در آن بدست آید و زندانی گردد، بیمار در آن را سزد که وصیت کند. سلمان-
رضی الله عنه- گفته: روز آبان نام خوشتر گماشته بدریاها و وادیها است، روزیست سبک و مبارك، هر که در آن از سلطان گریزد
گرفتار شود، نوزادش تنگی نکشد و روزیمند است خوابش در 20 روز تعبیر شود. 54 - در روایت دیگر است که نوح علیه السّلام
در آن زاده، براع زرع پیش خرید، و هر کار خیري خوبست. 55 - در مکارم (ج 2 ص 559 ) براي هر حاجتی شاید جز رفتن نزد
سلطان، هر که در آن از سلطان گریزد گرفته شود، از هر که چیزي گم شود آن را بیابد، براي فروش و خرید نیک است، هر که در
آن بیمار شود به شود. 56 - در زوائد: از امام صادق علیه السّلام: روزیست پسندیده، خدا ادریس را ص: 56
در آن بجاي بلندي بر آورده و موسی تورات را برگرفته، نوشتن اوراق و شروط و قرارداد را شاید، و کافر دفتر و حساب، نوزادش
بردبار و خوب و پارسا است، بیمار آن و شبش در خطر است. 57 - در روایت دیگر: فروش و خرید را شاید، هر که چیزي گم کند
آن را یابد، خوبست بیمار در آن وصیّت کند، هر که در آن گریزد گرفتار و زندانی شود.
روز یازدهم ماه
-58 دروع: از امام صادق علیه السّلام، شیث در آن زاده، شروع کار و فروش و خرید و سفر را شاید، رفتن نزد سلطان را نشاید، هر :
که گریزد فرمانبر برگردد، هر که بیمار شود بسا به شود سالم ماند، نوزادش خوش زندگی است جز این که بینوا شود و از سلطان
گریزد. سلمان گفته: روز خور نام فرشته بر خورشید گمارده است، روزیست سبک مانند آنچه گذشت. 59 - در روایت دیگر: هر
که در آن گریزد گرفته شود، نوزادش روزيمند است و میماند تا پیر شود و مستمند نشود. 60 - در مکارم: از امام علیه السّلام
فروش، خرید، همه حوائج و سفر را شاید جز رفتن نزد سلطان، گریز را شاید. 61 - در زوائد از امام علیه السّلام، فروش، خرید،
معامله و قرض را شاید، دخول بسلطان بد است و معامله و تصرف در کار او، نوزادش خوب و خوش پرورش است، هر که در آن و
صفحه 29 از 145
شبش بیمار گردد به شود. 62 - در روایت دیگري، شیث در آن زاد، هر که گریزد برگردد فرمانبر هر که گم شود سالم ماند، و
گفته شده مستمند میرد یا در گریز از سلطان.
روز دوازدهم ماه
-53 از امام صادق علیه السّلام: تزویج، گشودن دکّان، شرکت، نشستن در کشتی را شاید، میانجیگري میان مردم را نشاید، بیمارش :
بسا به شود، نوزادش بآسانی تربیت شود. ص: 57 سلمان- رضی الله عنه- گفته: روز ماه برگزیده است و نام
فرشته گماشته بماه است. در روایت دیگر: چون روز یازدهم است. 64 - در مکارم (ج 2 ص 559 ) از امام علیه السّلام، روزیست
خوب مبارك، حاجات خود را بخواهید و در آنها بکوشید که برآورده شوند. 65 - در زوائد از امام علیه السّلام: روزیست مبارك،
موسی در آن مدّت شبانی را بسر برد، روز تزویج مشارکت، گشادن دکّ ان، تعمیر منازل، فروش و خرید، و ستدن و دادنست،
نوزادش پارسا عابد و خوب است، تبدارش چه در روز و چه شب در خطر است جز آنکه خدا عزّ و جلّ خواهد. 66 - و در
دیگریست که: کشتی نشستن در آن خوب است، و از میانجیگري کناره شود.
روز سیزدهم ماه
-67 در دروع: از امام صادق علیه السّلام روزیست نحس، نزاع، قضاوت، برخورد با سلطان و هیچ کار را نشاید، سر را صابون :
مکش، موي را نتراش، هر که گم شود یا گریزد سالم ماند بیمارش سختی کشد، نوزادش را گفتند زنده نماند. سلمان- رضی الله
عنه- گفته روز تیر نام فرشته گماشته بر اخترانست، روزیست نحس پست، از سلطان و هر کاري به پرهیز، خوابش در نه روز درست
درآید. در روایت دیگر: روز نحسی است هیچ حاجتی مخواه. 68 - در مکارم: از امام علیه السّلام روز نحسی است از هر کاري
بپرهیزید. 69 - در زوائد از امام علیه السّلام، نحس است، پسر نوح و زن لوط در آن هلاك شدند، در هر حال مذموم است، از
شرّش بخدا پناه بر، نوزادش شوم سخت روزي، کینهور و بدخلق است، بیمار آن و شبش خطریست، خدا داناتر است. 70 - در
روایت دیگر، از ستیزهها و برخورد سلطان، قضاوتها و سر- ص: 58 تراشیدن و روغن زدن موي پرهیز شود، هر
که در آن گریزد سالم ماند، نوزادش زنده نماند.
روز چهاردهم ماه
-71 دروع از امام صادق علیه السّلام، همه کار را شاید، نوزادش دغل است، طلب دانش، فروش و خرید، سفر، وام گرفتن، کشتی :
نشستن نیک است، گریزان آن گرفتار شود، بیمارش به شود ان شاء اللَّه تعالی. سلمان- رضی الله عنه- گفته: روز جوش نام فرشته
گماشته بر آدمی و پري است و باد، مسعود و مبارك است براي هر کاري و برخورد سلطان و اشراف و علماء خوبست، نوزادش
أدیب نویسنده و در آخر عمر ثروتمند است، خوابها پس از 26 روز درست باشند. 72 - در روایت دیگر، سعید است و نیک براي هر
کار، نوزادش عمر دراز و شیفته دانشجوئی است، در آخر عمرش ثروتمند شود. 73 - در مکارم: از امام علیه السّلام براي هر کار و
هر حاجت نیک است. 74 - در زوائد: از امام علیه السّلام براي هر حاجتی خواهی و برخورد پادشاهان و طلب علم و پرداخت وام
خوب است، نوزادش سالم و سعادتمند است و در کارش کامیاب پسندیده، روزیمند، بیمار در آن و شبش بزودي به شود، خدا
داناتر است. 75 - در روایت دیگر است که نوزادش در پایان عمر پر ثروت باشد، و دغل و ستمکار است، فروش و خرید، وامگیري
و وام دادن و کشتی نشستن را شاید، هر که در آن گریزد گرفته شود.
صفحه 30 از 145
روز پانزدهم ماه
-76 عدد القویه: از شیخ رضی نواده علامه حلّی امام صادق علیه السّلام فرمود مبارك است هر حاجت و سفر را شاید، حاجتها را ،
بخواهید که بر آوردهاند. 77 - در روایت دیگر: بد است و نحس براي هر کار مگر وام گرفتن و دادن ص: 59
یا بررسی آنچه میخرد، قابیل در آن زاده که ملعونست و برادرش را کشته، خوب از آن حذر کنید، که خشم در آن آفریده شده،
بیمارش بمیرد. 78 - در روایت دیگر: بیماریش بزودي به شود، هر که گریزد در جاي نزدیکی گرفته شود، نوزادش بدخلق است.
-79 در روایت دیگري نوزادش زبانش بگیرد و یا لال و زبان گران باشد 80 - أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: نوزادش لال یا زبان
گیر است. فرس گفتند: روز سبکی است. در روایت دیگر: مبارك است و هر کاري را شاید، خوابش تا سه روز درست درآید،
ملاقات قاضیان و علماء، آموزش، درخواست آنچه نزد سرورانست نیک است. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: دیمهروز از
نامهاي خدا تعالی است (دیمهر خ ب). 81 - دروع: از امام صادق علیه السّلام براي هر کاري نیک است جز وام گرفتن و وام دادن،
بیمارش بزودي به شود، هر که گریزد دستگیر شود، نوزادش زبان گرفته است یا لال. در روایت دیگر: براي هر کاري نیک است،
نوزادش لال یا زبان گرفته است. 82 - در مکارم: براي هر حاجت خواهی نیک است، در آن حوائج خود را بخواهید که برآورده
است. 83 - در زوائد: هر کاري و حاجتی و دیدار اشراف و بزرگان و سروران را شاید، حوائج خود را بخواه و شاهت را ببین، هر
کاري خواهی بکن که روز خوشی است، نوزادش زبان گرفته یا لال است بیمارش در خطر است جز که خدا خواهد. 84 - در
روایت دیگر: روزیست حذرناك، براي وام گرفتن و وام دادن، ص: 60 بررسی هر چه خرند شاید، بیمارش
باذن خدا به شود، گریزان در آن در جاي غریبی گرفته شود. بیان: شروع بنقل از عدد براي این است که از این کتاب جز از روز 15
تا آخر ماه بدست ما نرسیده است.
روز شانزدهم ماه
-85 در عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: نحس مستمر و پست است، سفر مکن، هر که در آن سفر کند هلاك شود و بدي ،
بیند، از جنبش کناره کنید، از حوائج تا توانید بپرهیزید، حاجت نخواهید، برخورد با سلطان بد است. 86 - در روایتی: تجارت،
فروش، شرکت و رفتن بدریا، ساختمان و پی ریزي و کار خیر را شاید. 87 - در روایتی: دوستی و شهوت در آن آفریده شدند، سفر
خشکی و دریا در آن نیک است، هر که را خواهی مزدور کن، بهر که خواهی بده، نوزادش حتما دیوانه و بخیل است. 88 - در
روایتی: هر که در بامدادش تا ظهر زاده دیوانه است، و نوزاد پس از زوال تا آخرش نیکو است، هر که در آن گریزد برگردد، هر
که گم شود سالم ماند، هر که گمشده در آن دارد بیابد، بیمارش بزودي به شود. 89 - مولا أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
بیمارش در خطر مرگ است، فارسیان گویند روز سبکی است. 90 - در روایتی، روز خوبی است براي هر کار و هر مقصد و هر
تصرّف، نوزادش کارکن است، روز طلب هر کار خوب است. در روایتی: نحس است، نوزادش بناچار دیوانه است، مسافرش هلاك
است براي کار خیر نیک است از حرکت در آن پرهیز باید، خوابهاش پس از دو روز درست درآیند. سلمان فارسی- رضی الله عنه-
91 - دروع: از امام صادق علیه السّلام که روز نحسی گفته: مهر روز نام فرشته گماشته برحمت است. ص: 61
است براي کاري نشاید جز بنا و پایهگذاري، هر که در آن سفر کند هلاك شود، هر که گریزد برگردد هر که گم شود سالم ماند،
هر که بیمار شود زود به شود نوزاد پیش از ظهرش دیوانه است، و پس از ظهر نیک. و در روایت سلمان نحس است، از حرکت
بپرهیز، خوابهاش پس از دو روز درست درآیند. 92 - در روایت دیگر: نحس است، نوزادش دیوانه است، مسافرش هلاك. 93 - در
مکارم (ج 2 ص 559 ) بد و مذموم است براي هر چیز. 94 - در زوائد: از امام علیه السّلام، نحس است و بد و مذموم و بیخیر، در
صفحه 31 از 145
آن سفر مکن، حاجت مخواه، تا توانی خود را نگهدار، از شرّش بخدا پناه بر نوزادش شوم و سخت پرورش و نحس زندگی است،
بیمار در آن یا در شبش خطري است و بیماریش طولانی و اللَّه أعلم. 95 - در روایت دیگر: هر که در آن سفر کند هلاك شود،
برخورد با سلطان بد است، تجارت و خرید و شرکت و سفر دریا و ساختمان و پیریزي را شاید، نوزادش تا ظهر دیوانه است و پس
از ظهر خوشرفتار.
روز هفدهم ماه
-96 در عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: روز پاك و بر گزیدهایست براي هر حاجت نیک است براي خرید و فروش، تزویج، و ،
رفتن نزد سلطان و جز آن، خوب است براي هر حاجت هر چه خواهی بطلب که خوش است نیرو در آن آفریده شد، و هم ملک
- الموت، در آن خدا به یعقوب برکت داده، خوب و شایسته است براي آبادانی، جوي سازي، درختکاري، سفرش ناتمام ماند. 97
در روایتی دیگر: میانه است، از ستیزه حذر باید، هر که در آن وام دهد بدو برنگردد، یا با رنج برگردد هر که در آن وام گیرد
98 - ابن معمر گفته: روایت دیگریست که روز سنگینی است طلب حوائج را نشاید، در آن نپردازد. ص: 62
حذر کن، به فرزند و بندهات نیکی کن، بیمارش به شود، خوابش دروغ است، گریزانش یافت شود، نوزادش دراز بماند، نیک حال
و خوش پرورش و خوش زندگی باشد، مستمندي نبیند. فرس گفتند: روز سبکی است. 99 - در روایت دیگر روز سنگینی است،
کار خیر را نشاید، در آن حاجت مخواه. 100 - در روایت دیگر: روز خوب و پسندیدهایست، تزویج، ختان، شرکت تجارت، دیدار
برادران و مضاربه در اموال را شاید. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: سروش روز نام فرشته گماشته بنگهبانی جهانست و آن
جبرئیل است علیه السّلام. 101 - در دروع: از امام صادق علیه السّلام روز میانهایست، از ستیزه و وام دادن و گرفتن حذر کن وامش
نه برگردد نه پرداخت شود، نوزادش نیک حال است. در روایت از سلمان- رضی الله عنه- روز سنگینی است در آن حاجت مخواه.
در روایت دیگر: روز خوبیست. 102 - گفت: در روایت دیگر روز سنگینی است، طلب حاجت را نشاید. 103 - در مکارم: پاك
است و پسندیده، هر چه خواهید در آن بخواهید تزویج کنید، بفروشید، بخرید، زراعت کنید، بسازید، نزد سلطان روید براي حوائج
که برآورده است. 104 - در زوائد: از امام علیه السّلام، خوب، پسندیده و محمود است هر کار و هر حاجت، هر حاجت در آن
بخواه، بخر، بفروش، با دفتر داران و کارمندان ملاقات کن و هر که خواهی، نوزادش مبارك و با سعادت است در هر چیزي،
105 - در روایت دیگر: میانه است از ستیزه و وام دادن و بیمارش در روز و شب بهبود یابد باذن خدا. ص: 63
گرفتن حذر کن.
روز هیجدهم ماه
-106 در عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: پسندیده و نیک مبارك و مسعود است تزویج و سفر را شاید، هر که سفر کند ،
حاجت روا شود، براي هر کار و طلب حوائج مبارك است فروش، خرید، زراعتش سود بخشد، بکوش براي هر حاجت که رواست،
هر چه خواهی بجو که پیروزي، رفتن نزد سلطان و قضات و کارمندان را شاید، هر که با دشمن در آن خصومت ورزد باذن خدا بر
او پیروز گردد و چیره شود، هر که تزویج کند در آن خیر بیند، هر که وام گیرد بپرداز بیمارش در معرض بهی است، نوزادش نیک
است، و خوش زندگی، مستمندي نبیند، بیتوبه نمیرد فارسیان گویند: روزیست سبک. 107 - در روایت دیگر، بنا در آن پسند است
و خرید خانه، حوائج برآورده است و سفر را شاید. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: رش روز نام فرشته گماشته بر آتش است
-108 دروع: از امام صادق علیه السّلام روزیست خوش، شایسته هر چیز از فروش و خرید، زراعت و سفر در خصومت بر دشمن
صفحه 32 از 145
پیروزیست، وامش پرداخت شود بیمارش به گردد، نوزادش نیک است. در روایت سلمان: سفر و طلب حوائج را شاید. 109 - در
روایت دیگر: سفر و هر حاجتی خواهی در آن شاید. 110 - در مکارم: از امام علیه السّلام پسندیده و شایسته سفر و طلب حوائج
است و پیروزي بر دشمن باذن خدا. 111 - در زوائد: ااز امام علیه السّلام (بر آنچه گفته شد افزوده) نوزادش خوش پرورش و
پسندیده زندگی است بیمارش در روز یا شب باذن خدا نجات یابد. 112 - در روایت دیگر: فروش و خرید و زرع را شاید. گویم:
بیشتر نام را با فتحه راء بینقطه و سکون شین نقطهدار و نون ص: 64 دانستهاند و در دروع رش بینون آمده.
روز نوزدهم ماه
-113 در عدد: از امام صادق علیه السّلام، سبک است هر چه را شاید و سفر را که حاجت رواست و کارش گذرا و بهر چه خواهد :
رسد تزویج، معاش، حوائج، آموختن دانش، خرید بنده و دام را شاید، مسعود است و مبارك، نوزادش اسحاق پسر ابراهیم علیهما
السّلام است، هر که در آن گم شود یا گریزد پس از 15 روزش بیابند، نوزادش نیک است و خیرمند. 114 - در روایت دیگر: سخت
است و پر شرّ، هیچ کار دنیا مکن، در خانه بمان و پر ذکر خدا عزّ و جلّ بگو و ذکر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله، بیمارش رها شود،
-115 أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: نوزادش .« نوزادش بد خلق است » در آن سفر مکن، چیزي بکسی مده نزد سلطان مرو
روزیمند و مبارك است. فرس گفتهاند: روزیست سنگین. 116 - در روایت دیگر: ملاقات ملوك براي نیازمندي و بهرهگیري از آنها
خوبست و روز مبارکی است. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: فروردین روز نام فرشته گماشته بجانها است (و) و گرفتن آنها،
در شب 19 ماه رمضان کاروان حاج ثبت شود، غسل در آن مستحب است، شب چهارشنبه 19 ماه رمضان سال 40 هجري بمولا أمیر
المؤمنین علیه السّلام ضربت زدند. 117 - دروع: از امام صادق علیه السّلام: سعد است و نوزادش اسحاق است، سفر کسب، حوائج،
آموختن خرید بنده و دام را شاید، گمشده و گریختهاش پس از 15 شب بدست آید، نوزادش نیک و موفق است. سلمان- رضی الله
عنه- گفته: فروردین روز مبارکی است. در روایت دیگر: چون 18 است. 118 - در مکارم: از امام علیه السّلام، پسند و شایان هر
119 - در زوائد: از امام علیه السّلام، روز پسندیده، مبارك، خوب کاریست، نوزادش مبارك است. ص: 65
براي هر کاري خواهی، نوزادش اسحاق پسر ابراهیم، حوائج در آن بجو، سلطان را برخور، نامه بنویس، کارها را بکن، نوزادش
نویسنده، مبارك روزیمند است. بیمارش در روز یا شب در خطر است. 120 - در روایت دیگر: سفر، کسب، طلب علم، خرید بنده و
دام را شاید گمشده و گریختهاش پس از نیم ماه بدست آید.
روز بیستم ماه
-121 در عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: روز خوب مبارکی است، طلب حوائج و سفر را شاید مسافرش حاجت رواست، بناء، ،
تزویج نزد سلطان رفتن و جز آن در آن خوبست. 122 - در روایت دیگر: نوزادش اسحاق است، خوش انجام است، طلب حوائج را
شاید، حقت را در آن بخواه، هر چه خواهی بکار، در آن بنده مخر. 123 - در روایت دیگر: از خرید بنده در آن کنارهگیري شود.
-124 در روایت دیگر میانه است، سفر، بناء، پایهگذاري، درو، درخت کاري، دام ستانی را شاید گریختهاش دور بدست آید،
گمشدهاش در نهانی است، بیمارش سخت است. 125 - در روایتی: بیمارش بمیرد، نوزادش در سختی زندگی کند و ناتوان باشد.
-126 در روایت دیگر: نوزادش بردبار و فاضل باشد. 127 - أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: مسافرش سلامت و بهرهمند برگردد
خدا حاجتش روا کند و از هر بدیش نگهدارد فرس گویند: روزي سبک و مبارك است. 128 - در روایت دیگریست که: پسند
است، طلب روزي در آن خوبست و توجه بانتقال و شغل و هر کار خوب و آغاز هر امر. ص: 66 سلمان
صفحه 33 از 145
فارسی- رضی الله عنه- گفته: بهرام روز است. 129 - دروع: از امام صادق علیه السّلام، روزیست میانه، سفر، قضاء حاجت، بناء،
پایهریزي، درختکاري، موزدن، ستاندن دام را شاید، گریختهاش دور بدست آید، گمشدهاش در خطر است بیمارش سخت است،
نوزادش در سختی زندگی. سلمان- رضی الله عنه- گفته: روز بهرام نام فرشته گماشته بر پیروزي و شکست و نبرد و ستیزه است،
روز مبارکی است. 130 - در روایت دیگر: مبارك است، سفر، طلب حوائج را شاید. 131 - مکارم: از امام علیه السّلام، خوبست و
پسند براي حوائج، سفر بناء، درختکاري، ورود بر سلطان، مبارك است بخواست خدا. 132 - در زوائد: از امام علیه السّلام، خوب،
دلپسند، مسعود، مبارك براي هر چه آرند، بخر بفروش، هر کار خواهی بکن، نوزادش دراز عمر است است، پادشاه کشوري یا
استانی است، بیمارش در روز یا شب به شود باذن خدا تعالی. 133 - در روایت دیگر: روزیست میانه، سفر، بناء، حوائج، پیگزاري
درختکاري، موزنی، ستاندن دام را شاید، گریختهاش دیر بدست آید، گمشدهاش وضع روشنی ندارد، بیمارش سخت است،
نوزادش در دشواریست.
روز بیست و یکم ماه
-134 از امام صادق علیه السّلام، نحس مستمرّ است خونگرفتن را شاید تا توانید پرهیز کنید، حاجت نخواهید، ستیزه نکنید، که بد :
است و نحس و مذموم، با سلطانی که از او بترسی بر مخور که روزیست بد براي هر کار، تا توانائی از خانهات بیرون میا و پرهیز
کن، از قسم راست هم بپرهیز، و از خزندهها که هر که گزیده شود بمیرد، با کسی نپیوند که نخست روز خونریزي است و حوّاء در
آن حیض دیده، مسافرش برنگردد، در خطر است و ناراحت، بیمارش سخت، به نشدنی، نوزادش نیازمند و درویش. آسمان و
135 - در روایت دیگر: نوزادش خوبست. فرس گویند: روز خوبیست. 136 - در روایت دیگر: خون گرفتن را جهان، ج 3، ص: 67
شاید، حاجت خواستن را نشاید از آزار در آن بپرهیز. 137 - در روایت دیگر: همه کار در آن بد است، فصد و حجامت و برخورد با
لشکرها، افسرها و سیاستمدارها را نشاید، سلمان فارسی- رضی الله عنه- رام روزش گفته. 138 - دروع: از امام صادق علیه السّلام،
نحس و پست است، حاجت در آن مخواه از سلطان بپرهیز، مسافرش در خطر است، نوزادش مستمند و محتاج. سلمان- رضی الله
عنه- گفته: روز ماه نام فرشته گماشته بر شادیست، تنها خون گرفتن را شاید. 139 - در روایت دیگر: روز نحس است، روز خون
گرفتن، حاجت در آن مخواه. 140 - در مکارم: از امام علیه السّلام روز نحس مستمر است. 141 - در زوائد: از امام علیه السّلام، روز
نحس و بد در آن آدم از درخت خورد و از خدا نافرمانی کرد، از آن حذر کن، حاجت مخواه، نزد شاه مرو، کاري مکن، شریک
کس مشو، در خانهات بنشین! از شرّش بخدا پناه بر، نوزادش تنگ روزي، بد زندگی است، بیمارش در خطر است. 142 - در روایت
دیگر از سلطان و سفر پرهیز باید.
روز بیست و دوم ماه
-143 عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: پسندیده و خوش است، بدي ندارد، هر حاجت و خرید و فروش و شکار و سفر را ،
شاید، مسافرش با سود و سلامت بخانه برگردد صدقهاش مقبول، و هر که نزد سلطان رود حاجت روا شود، در نسخه دیگر، هر که
، قصد سلطان کند ترسناك گردد. 144 - در روایت دیگر: سبک، براي هر چه خوب، خوابش درست است آسمان و جهان، ج 3
ص: 68 تجارتش مبارك، گریختهاش برگردد، غلبه بر خصم داري، تزویجش نیک، نوزادش خوش زندگی و مبارك، بیمارش به
شود بزودي فرس گفتهاند: روز سنگینی است. 145 - در روایت دیگري: هر حاجت پسند است، کارهاي شاهانی، هر کاري را شاید،
روزي است سبک حاجت برآر. سلمان- رضی الله عنه- گفته: باد روز. 146 - دروع: از امام صادق علیه السّلام، برآمدن حوائج
صفحه 34 از 145
فروش و خرید، رفتن سلطان را شاید، صدقه قبول است، بیمارش زود به شود، مسافرش سالم برگردد. سلمان- رضی الله عنه- گفته:
- روز باد نام فرشته گماشته بر باد است، روزیست سبک هر حاجت را شاید. 147 - در روایت دیگر براي همه کار خوب است. 148
در مکارم: از امام علیه السّلام، پسند است، فروش و خرید و دیدن شاه و سفر و صدقه را شاید. 149 - زوائد: از امام علیه السّلام،
سعد، مبارك، پسندیده، براي هر کار خواهی نوزادش مبارك، میمون، سعید، بیمارش خطر ندارد و خواب شود، فروش و خرید در
آن خوب است.
روز بیست و سوم ماه
150 عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: سعد و پسند است، یوسف پیغمبر صدّیق در آن متولّد شده هر چه را خواهی شاید بویژه ،
تزویج و تجارت و دیدار سلطان و سفر، مسافرش بهرهور است، دیدار اشراف و هر کار مهم را شاید، سبک است چون روز گذشته،
خوابش دروغ است، گریختهاش بدست آید، گمشدهاش برگردد، بیمارش به شود، نوزادش خوب، خوش نفس زیبا دوست داشتنی،
خوش پرورش و خوشدل است در نسخه دیگر: روز نحس شوم نوزادش جز بکشتن نمیرد، فرعون در آن زاده. 151 - از گفته مولا
أمیر المؤمنین علیه السّلام، نوزادش ابن یامین برادر یوسف علیه السّلام ص: 69 بوده، نوزادش روزیمند و
مبارك است. فرس گفتهاند: سبک است، تزویج، نقل، سفر، داد و ستد، دیدار سلاطین هر کار و حاجت را شاید. سلمان فارسی-
رضی الله عنه- گفته: دیبدین روز نام فرشته گماشته بخواب و بیدار شدن و نگهبان جانها است تا بتن باز گردند، و در روایتی از
نامهاي خدا تعالی است. 152 ، دروع: از امام صادق علیه السّلام، روز ولادت یوسف علیه السّلام است، طلب حاجت، تجارت،
تزویج، دیدار سلطان را شاید، مسافرش بهرهمند و خیریابست نوزادش خوش پرورش است. سلمان- رضی الله عنه- گفته: روز بندین
از نامهاي خدا است، سبک و خوب براي هر حاجت، در روایت دیگر چون 22 است. 153 - در مکارم: پسند و خوب است
خصوصی براي تزویج و هر تجارت و دیدار سلطان. 154 - در زوائد: از امام علیه السّلام، سعید است و مبارك براي هر چه خواهی
از سفر و نقل مکان، حوائج و دیدار شاهان نوزادش سعید و خوش زندگانیست، بیمارش رها شود باذن خدا تعالی. 155 - در روایت
دیگر: یوسف در آن زاده و تزویج را شاید. گویم: دیبدین، بدال فتحه بدال بینقطه و یاء ساکن دو نقطه بزیر و باء کسرهدار یا
فتحهدار است، دیبادین هم گفتهاند ...
روز بیست و چهار ماه
-156 عدد: امام صادق علیه السّلام فرمود: نحس مستمر، مذموم شوم ملعونست، نوزادش فرعونست، لعنه اللَّه- روز سخت بدیست :
تا توانید از خدا بپرهیزید، دنبال حاجت نروید، هر کارش بد است براي هر چه نحس، مسافرش بمیرد در سفر. 157 - هر که در آن
بیمار شود طولانی باشد، نوزادش ناخوش است تا دم ص: 70 مرگ، بد زندگی است و بیتوفیق گر چه تلاش
کند و کشته شود یا غرق گردد. 158 - در روایت دیگر: براي سفر نیک است، خوابش دروغ است. 159 - از علی علیه السّلام:
نوزادش مقام یابد ولی اندوهگین و خوار باشد، بیماریش طولانی گردد. فرس گفتهاند: سبک است. 160 - در روایت دیگر: پست و
بد است، حاجت را نشاید، فرعون ذو الأوتاد نوزاد آنست. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: دین روز نام فرشته گماشته بتلاش و
جنبش است در روایت دیگر گماشته بخواب و بیداري و پاسبانی جانها است تا بتن برگردند. 161 - دروع: از امام صادق علیه
السّلام: بد است و نحس، زادگاه فرعونست هیچ کاري مجو، نوزادش سخت زندگی است و توفیق خیر نیابد، در پایان کشته و یا
غرق شود، بیماریش طولانی است. سلمان- رضی الله عنه- گفته: روز دین نام فرشته گماشته بر خواب و بیداریست و کوشش و
صفحه 35 از 145
جنبش و پاسبانی جانها تا بتنها برگردند، روز نحس مستمر است، نوزادش چنانست که گفتیم همین پیش. 162 - در روایت دیگر:
روز نحس مستمرّ است، فرعون در آن زاده نوزادش کشته شود و توفیق نیابد گرچه تلاش کند و تا زنده است در سختی است.
-163 در مکارم: از آن حضرت است گه روز شومی است. 164 - در زوائد: از امام علیه السّلام، روز نحس مستمر است، براي هر
حال و کار بد است، از آن حذر کن و در آن کاري مکن کسی را دیدار مکن، در خانهات بنشین و از شرّش بخدا پناه بر، نوزادش
نحس است، بیمارش خطري است یا طولانی. 165 - در روایت دیگر: زادگاه فرعونست، نوزادش براي حرص در روزي آسمان و
جهان، ج 3، ص: 71 خود کشته یا غرق شود.
روز بیست و پنجم ماه
-166 عدد: از امام صادق علیه السّلام: نحس است و مذموم مصر در آن نه آفت گرفت، حاجت مخواه و خود را نگهدار، که خدا :
در آن فرعون را بآیاتی که بلاي سخت بودند بزد، گمشدهاش برگردد، سوگند مخور براست یا دروغ روز بدیست، مسافرش سود
نبرد، بیمارش در رنج است، اگر بهوش نیاید پرهیز از او باید. 167 - در روایت دیگر، بیمارش بسا به نشود بمرگ نزدیکتر است، رها
نشود، نوزادش شاهی است روزیمند و آبرومند، باو علّت سختی رسد که از آن برهد. 168 - در روایت دیگر: نوزادش فقیه و
دانشمند شود. 169 - در روایت دیگر: روزیست خوب براي فروش و خرید، بناء و زراعت، قضاي حوائج را شاید، نوزادش دروغگو،
سخن چین و بیخیر است. 170 - از علی علیه السّلام در آن بخدا پناه برید. فرس گویند: سنگین است و بد و نخواستنی، مصریان در
آن هفت نوع بلاء دیدند، نحس است در آن بعبادت و نماز و کار خیر پرداز. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفت: ارد روز نام
فرشته گماشته بر پریان و دیوان است. 171 - دروع: از امام صادق علیه السّلام: روز نحس بدي است، خود را باش و حاجت مخواه
که پر بلاء است، خدا مصریان را با فرعون در آن بآیات خود گرفت بیمارش در رنج است، نوزادش مبارك روزیمند و نجیب، علّت
سختی بیند و از آن برهد. سلمان- رضی الله عنه- روز اردش گفته و آن را نحس شمرده، خدا در آن مصریان را بآیات زد، در آن
بدعاء و نماز و کار خیر پرداز. 172 - در روایت دیگر از امام علیه السّلام: نحس بد، مصریان ببلاء گرفتار شدند تا توانی از آن بپرهیز
173 - در مکارم از امام علیه السّلام: پست است و مذموم، از هر چیز حذر کن. بیمارش بهوش نیاید. ص: 72
-174 در زوائد از امام علیه السّلام: نحس، ناخواه، سنگین و بد است، حاجت مخواه، کسی را نبین، سفر مرو، در خانهات بنشین و
بخدا پناه بر، نوزادش سنگین پرورش و بد زندگی است، بیمارش خطریست. 175 - در روایت دیگر: خدا در آن مصریان را با
فرعون بباد آیات گرفت نوزادش نجیب، مبارك روزیمند است، علّتی سخت بیند و از آن برهد. گویم: ارد بهمزه فتحه دار و راء
بینقطه ساکن و دال بینقطه تصحیح شده، و بسا همزه را مد دهند و برخی آن را بکسر خوانند.
روز بیست و ششم ماه
-176 عدد: از امام صادق علیه السّلام که: مبارك است براي تیغ، موسی علیه السّلام در آن عصا بدریا زد و شکافت، هر حاجتی را
شاید جز تزویج و سفر از آن دوري کنید هر که تزویج کند نادرست درآید و از همسرش جدا گردد، سفر را نشاید و صدقه یابد.
-177 در روایت دیگر: سفر و هر کاري را شاید جز تزویج که مایه جدائی شود، چون شکافی که موسی از دریا کرد، و زندگی هر
دو بخشم اندر شود، هر که از سفر آید باهل خود در نیاید، نقل مکان در آن نیک است، نوزادش کم بهره است چون فرعون غرق
شود. 178 - در روایت دیگر: نوزادش را عمر دراز باشد. 179 - در دیگر: نوزادش دیوانه و بخیل است، بیمارش در رنج. فرس
گویند: روزي پسند و نیک و مبارك است، هر که تزویج کند نادرست درآید و جدائی افتد. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته:
صفحه 36 از 145
اشتاد روز نام فرشته آفریده در پیدا شدن دین است. 180 - دروع: از امام صادق علیه السّلام: روز شایسته است براي سفر و هر کار
جز تزویج که بجدائی کشد، چون دریا در آن براي موسی شکافت، از سفر که ص: 73 آمدي با هلت درنیا،
بیمارش سخت است، نوزادش را عمر دراز. در روایت سلمان- رضی الله عنه- روز اشتاد هر کاري را شاید جز تزویج. 181 - در
روایت دیگر: از امام علیه السّلام، در آن خدا دریا را براي موسی علیه السّلام شکافت، هر کاري را شاید جز تزویج که جدائی آید
مانند شکاف دادن خدا در دریا. 182 - در مکارم: از امام علیه السّلام، هر کاري را شاید جز تزویج و سفر شما را صدقه باید که بهره
دارد. 183 - زوائد: از امام علیه السّلام خوبست و میانه براي فروش و خرید و سفر و قضاء حوائج و بناء و درختکاري و زراعت، نیک
است، در آن سفر کن، هر که را خواهی ببین و بهرهبر، حاجت گیر، نوزادش میانه حال است، بیمارش پس از مدتی به شود، تزویج
را نشاید. 184 - در روایت دیگر: روزیست که موسی عصا بدریا زد، بخانوادهات مگذر چون آمدي از سفر، نوزادش را عمر دراز
است، بیمارش سخت است. میگویم: اشتاد بهمزه فتحهدار و شین نقطهدار و دال بینقطه، از سیّد رکن الدین آملی نقل است که به
سین بینقطه است.
روز بیست و هفتم ماه
-185 عدد: از امام صادق علیه السّلام مبارك است و پسند و نیک، حاجت خواستن، فروش و خرید، دیدار سلطان، بناء، زراعت ،
مرافعه، دیدن قضات، سفر، آغاز هر کار، اسباب، (پیریزي خ ب)، تزویج را شاید، سعید است و خوب، شب قدر دارد، هر چه
خواهی طلب کن، براي هر حال سبک است، در آن تجارت کن، حقت را بخواه، دنبال دشمنت برو، تزویج کن نزد سلطان برو، هر
که را خواهی ببین، خون گرفتن بد است، هر که بیمار شود بمیرد، نوزادش نیک، زیبا دراز عمر، روزیمند، نزدیک با مردم و
186 - در روایت دیگر: دغل است و روزیمند. 187 - از علی علیه السّلام، یعقوب محبوب آنها است. ص: 74
علیه السّلام نوزاد آنست که هر نوزادش روزیمند و محبوب خاندان است ولی پراندوه است و دیدهاش تباه شود. فرس گوید: نیک
است، هر حاجت را شاید، کارها آسان، برخورد تجار و سفر را شاید که کارش پسند درآید، نوزادش روزیمند، محبوب مردم، دراز
عمر است. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: روز آسمان نام فرشته گماشته بپرنده است. 188 - دروع: از امام صادق علیه السّلام
هر کار را شاید، نوزادش زیبا، نیک عمر دراز است خیرمند و محبوب مردم است. در روایت سلمان: نوزاد آن چنانست که اکنون
گفته شد. 189 - در دیگر روایت: سعد است و هر کاري خواهی شاید. 190 - در مکارم: خوب است و پسند براي حوائج و هر چه
خواهی، و دیدار سلطان. 191 - در زوائد: از امام علیه السّلام روز پاك مبارکی است بینحوست، حاجت از سلطان و برادران
خواستن، سفر بشهرها را شاید، هر که را خواهی ببین، هر جا خواهی سفر کن، نوزادش مبارك است و سبک پرورش، بیمارش زود
به شود. 192 - در دیگري: عمرش دراز و خیرش بسیار است. میگویم: این فرشته را گماشته بر آسمان و مرگ و کارهاي آن روز
هم دانستهاند.
روز بیست و هشتم ماه
-193 عدد: از امام صادق علیه السّلام، پسند است، هر حاجت را شاید و خون گرفتن را، سعید است و مبارك، نوزادش یعقوب :
علیه السّلام است سفر، هر حاجت و کار، بناء و خرید و فروش و دیدار سلطان را شاید، با دشمنانت نبرد کن که بر آنها پیروزي،
تزویج نیک است. 194 - در روایت دیگر: خون نگیر که بد است، بیمارش بمیرد، گریختهاش ص: 75
برگردد، نوزادش، خوب، زیبا، روزیمند، دوست داشتنی است، عمرانه دلگیر و اندوهناك است، تنش بلاء بیند و در آخر عمر به
صفحه 37 از 145
شود، عمرش دراز باشد و دیدهاش در خطر است. 195 - از علی علیه السّلام، نوزادش خوش رو، خوش بخت، مبارك و میمون است
هر که چیزي خواهد بیابد فرس گفتهاند: نحس است و سنگین. 196 - در روایت دیگر: براي قضاء حوائج و گذراندن کارهاي مهم
و دفع ضرورت و دیدار افسران و دربانان و دیدار سپاه خوب است و مبارك، خواب روزش درست است. سلمان فارسی- رضی الله
عنه- گفته: راهیاد روز نام فرشته گماشته بقضاوت میان مردم است، در روایتی گماشته بآسمانها است. 197 - دروع: از امام صادق
علیه السّلام براي هر کاري خوبست، نوزادش یعقوبست محزون گردد غم بیند، تنش گرفتار باشد. سلمانش روز رامیاد خوانده
مبارك و سعید، خوابش درست درآید. 198 - در روایت دیگر: روزي خوش، نوزادش یعقوب، روزيمند، و محبوب خاندان و
مردم است، عمرش طولانی است: غمباره باشد، چشمش آفت بیند. 199 - در مکارم: زناشوئی کن. 200 - در زوائد: مبارك و خوش
براي هر کار و حاجت، سفر، بناء و درخت کاري، هر که را خواهی ببین، روز مبارك خوشی است، نوزادش مبارك و بزرگوار
است، بیمارش به شود. 201 - در روایت دیگر: یعقوب درش زاده و نوزادش غمگین و دراز عمر است و تنش بلا بیند. میگویم
با راء فتحه دار بینقطه و سکون میم و آخرش دال بینقطه است. ص: 76 « رامیاد »
روز بیست و نهم ماه
-202 عدد: از امام صادق علیه السّلام، پسند است، هر حاجت را شاید و خون گرفتن را خدا ارض مقدسه را در آن مبارك کرد، :
نقل مکان، خرید بنده و دام، دیدار برادران و دوستان کار نیک و حرکت را شاید وام و پیش خرید و سوگند را نشاید، هر که سفر
کند مال بسیار یابد جز نویسنده که او را بد آید، خوابش راست است، جز پس از یک روز آن را بکس مگو، بیمارش بمیرد
گمشدهاش یافت شود، کسی را در آن قسم مده، از کسی چیزي مگیر، بدیدار سلطان برو، کسی را مزن، هر که گم کند بیابد.
-203 در روایت دیگر: بیمارش به شود، نوزادش شایسته و بردبار است. 204 - در دیگر: میانه است، از جنبش پرهیز شود. فرس
گفتهاند: خوبست، نقل، سفر، و حرکت را شاید، نوزادش دلیر است هر حاجت، دیدار برادران و دوستان و کار خیر را شاید،
خوابش همان روز درست آید. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: مار اسفند روز نام فرشته گماشته بزمان و خرد و دید و شنید
است، در روایتی گماشته بدلها است. 205 - دروع: از امام صادق علیه السّلام، براي هر کار شاید، نوزادش بردبار است، هر که سفر
کند مال فراوان یابد بیمارش زود به شود، در آن وصیّت منویس. سلمان- رضی الله عنه- گفته: فارسفند دیدار دوستان و هر کار را
شاید، خوابش همان روز درست آید. 206 - در روایت دیگر: مبارك است هر کار از دیدار سلطان و دوستان و کار خوب و جز آن.
-207 در مکارم: از امام علیه السّلام پسند است و خوب براي هر حاجت جز نویسنده که بد است او را، در هر حاجتی اگر تواند
نکوشد، بیمارش زود به شود، مسافرش مال ص: 77 بسیار یابد، گریختهاش برگردد. 208 - در زوائد: از امام
علیه السّلام مبارك است و خوش، کارش زود گذر، حوائج تصرف، دیدار ملوك، سفر، نقل مکان را شاید، نوزادش مبارك است،
بیمار آغاز شبش خطر دارد. 209 - در روایت دیگر: نوزادش بردبار است، مسافرش مال بسیار یابد وصیت در آن بد است. من
گویم: مار اسفندان، اسپند، اسپندان هم به پ گفته شده
روز سیام ماه
-210 در عدد قویه: از امام علیه السّلام پسند است و خوب، هر کار و خرید، فروش، زراعت، درختکاري، بناء، تزویج، سفر، خون
گرفتن را شاید. 211 - در روایت دیگر: در آن سفر مکن، و نه کار دیگر جز از داد و ستد، کم حرکت کن، سفر در آن بد است،
نوزادش بردبار و مبارك است و سخت پرورش و بدخلق، روزیش بدیگري رسد و خودش از آن بهره نبرد. 212 - در روایت دیگر:
صفحه 38 از 145
هر که در آن زاد آزار نکشد، مبارك است و شایسته بمقام بلندي رسد اسماعیل بن ابراهیم علیه السّلام در آن متولد شده خدا خرد
را در آن آفریده و بهر بندهاش خواسته داده گریختهاش بدست آید گمشدهاش یافت شود وامش بزودي پرداخت گردد بیمارش
بزودي به شود. 213 - از علی علیه السّلام نوزادش حلیم و مبارك و راستگو امین و صاحب شأن گمشدهاش یافت شود باذن خدا
تعالی. فرس گفتهاند: روز سبک است همه کارها و تصرفات را شاید و نوشیدن مسهل را. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: ایران
روز نام فرشته گماشته بروز کار است. 214 - دروع واقیه: از امام صادق علیه السّلام فروش خرید تزویج را شاید آسمان و جهان،
ج 3، ص: 78 نوزادش حلیم و مبارك و سخت پرورش و بد خلق است از بهره روزیش ممنوع گردد گریختهاش گرفته شود
گمشدهاش یافت شود وامش بزودي پرداخت شود. سلمان فارسی- رضی الله عنه- گفته: روز انیران نام فرشته گماشته بروز کار
است روز خوش مبارکی است براي هر چه خواهی. 215 - در روایت دیگر: خوش و مبارك و هر حاجت را شاید. 216 - مکارم
الاخلاق (ج 2 ص 560 ) از امام علیه السّلام پسند و خوب براي هر چیز و هر حاجت از فروش و خرید و زراعت و تزویج بیمارش
زود به شود نوزادش بردبار مبارك است و مقامش بالا رود راستگو و وفادار است. 217 - زوائد الفوائد: از امام صادق علیه السّلام
مبارك میمون مسعود کامیاب و پیروز و شاد است هر کار خواهی بکن ببین بستان بده سفر کن نقل مکان کن بفروش و بخر که
همه خوب است نوزادش مبارك است و میمون بزرگوار و خوش پرورش و توانگر بیمارش طولانی نباشد و سالم شود باذن خدا
تعالی. 218 - در روایت دیگر: سفر بد است نوزادش پر روزیست که براي دیگري باشد و خود بهره نبرد گریختهاش گرفته شود
بیان: انیران با همزه فتحهدار و یاء ساکنه و راء بینقط .«1» گمشدهاش یافت شود وامش بزودي پرداخت شود و اللَّه احکم و اعلم
است بدان که ظاهر اکثر روایات روزهاي ماه عربیست و اخبار سلمان- رضی الله عنه- اشاره بماه و روز عجمی دارند چنانچه از نام
و توافق با نقل منجمان از فرس روشن است و ممکن است ص: 79 گفت: در آغاز آفرینش فروردین فارسی با
ماه عربی برابر بوده و سعد و نحس در هر دو سرایت کرده و چون از هم جدا شدند در هر دو بجا مانده یا مخصوص یکی شده و
بسا که اختلاف اخبار در سعد و نحس روزها بنا بر اینست که در یکی مقصود روز و ماه فارسی است و در دیگري عربی ولی تمیز
مشکل است و احتیاط رعایت هر دو است در صورت امکان و تمام سخن در باب آینده است ان شاء اللَّه ص:
80
باب بیست و دوم نوروز و تشخیص آن، سعد و نحس روزهاي ماه فرس و روم و برخی نوادر
نوروز و تشخیص آن، سعد و نحس روزهاي ماه فرس و روم و برخی نوادر
-1 بسندي از معلّی بن خنیس که در نوروز نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، فرمود: امروز را میشناسی؟ گفتم روزیست که عجمها
بزرگش دارند و بهم هدیه دهند قربانت، فرمود: بکعبهاي که در مکّه است، این شیوه براي امریست دیرین که تفسیرش کنم برایت تا
بفهمی، گفتم: اي آقایم، آن را از شما بدانم دوستتر است نزد من از اینکه مردههایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند، فرمود: در
نوروز بود که خدا از بندههایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند، و برسولان و حججش بگروند، و بائمّه علیهم
السلام ایمان آرند. نخست روز است که خورشید تابیده، باد وزیده، گل شکفته در زمین، روزي که کشتی نوح بر جودي استوار
شده، روزي که خدا در آن هزارها که از ترس مرگ گریخته و مرده بودند زنده کرد، روزي که جبرئیل به پیغمبر فرود آمد روزي
که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله علی علیه السّلام را بدوش گرفت تا بتهاي قریش را از فراز کعبه افکند و خرد کرد، و همچنین بود
ابراهیم علیه السّلام، روزي که پیغمبر فرمود تا اصحابش ص: 81 با أمیر المؤمنین بیعت کردند، روزي که
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله علی علیه السّلام را بوادي پریان فرستاد تا از آنها بیعت گیرد: روزي که دوباره مردم با علی علیه السّلام
صفحه 39 از 145
بیعت کردند، روزي که بخوارج نهروان پیروز شد و ذو الثدیۀ را کشت، روزي که قائم ظهور کند و روزي که بدجّال پیروز شود و
او را در زبالهدان کوفه بدار زند، نو روزي نیاید جز اینکه ما توقع فرج داریم زیرا از روزهاي ما و روزهاي شیعیان ما است، حججش
نگهداشتند و شما آن را گم کردید. فرمود: یکی از پیغمبران از پروردگارش پرسید چگونه اینها که برون شدند زنده کنی؟ خدا در
این روز باو وحی کرد آب بر مرقدشان بپاشد که نخست روز سال پارسیانست و آنان که 30 هزار بودند زنده شدند، و آب پاشیدن
در آن روز سنّت شد گفتم: اي آقایم، قربانت نام روزهاي پارسی را بمن نگوئی؟ فرمود: آنها 30 روزند از ماههاي قدیم بیکم بیش
در هر ماه. 1- هر مزد روز نامی از نامهاي خدا تعالی که آدم را در آن آفرید، پارسیان گویند: خوبست و نوشیدن و شادي را شاید.
امام صادق علیه السّلام میفرمود: سعد است و مبارك: روز شادیست، با أمیران و سروران در آن سخن گوئید، حوائج را بخواهید که
برآورده شوند باذن خدا، نوزادش مبارك است، نزد سلطان بروید، بخرید، بفروشید، زراعت کنید، درخت بکارید بنا کنید، سفر
کنید که همه کار را شاید و تزویج را، بیمارش بزودي به شود گمشدهاش یافت شود ان شاء اللَّه. 2- بهمن روز، شایسته و پاك، خدا
در آن حواء را آفرید، یک دنده از آدم علیه السّلام بود، نام فرشته گماشته بحجب قدس و کرامت است فرس گفتهاند: خوب و
پسند است امام صادق فرماید: مبارك است تزویج کنید. از سفر بخانه آئید، سفر کنید، بخرید بفروشید هر نوع حاجت بخواهید،
اردیبهشت » -3 روزیست پسندیده بیمار آغازش سبک است و از آخرش سخت، و در خطر مرگ. ص: 82
نام فرشته گماشته بدرمان و درد، فرس گویند: سنگین است و امام صادق فرماید: نحس مستمر است از همه حوائج و کارها « روز
بپرهیزید، نزد سلطان نروید نخرید نفروشید تزویج نکنید حاجت مخواهید بکسی تکلیف نکنید خود را باشید از کارهاي سلطان
بپرهیزید تا توانید صدقه بدهید که هر که در آن بیمار شود خطر دارد، روزیست که خدا عزّ و جلّ آدم و حوّا را از بهشت دور کرد،
نام فرشتهاي که جواهر از آن آفریده شده و گماشته بر آنها است، و « شهریور روز » - لخت کرده، مسافرش دچار راهزن شود. 4
بدریاي روم، فرس گویند پسند است. امام صادق علیه السّلام فرماید: مبارك است نوزادش هابیل پسر آدم است تزویج و شکار
خشکی و دریا را شاید، نوزادش شایسته مبارك و محبوب مردم است جز اینکه سفر را نشاید و در آن خطر راهزنست و بلاء و اندوه
نام فرشته گماشته بزمینها. فرس گفتهاند: سنگین است امام صادق علیه « اسفندار مذروز » - بیمارش زود به شود ان شاء اللَّه تعالی. 5
السّلام فرماید نحس است و بد، نوزادش قابیل پسر آدم است که ملعون و کافر کشنده برادر خود، نفرین کن بخاندانش بود غم و
گریه بر آنها وارد کرد، از آن کناره کنید که شوم و نحس و مذموم است حاجت نخواهید، نزد سلطان نروید، در منزل خود بمانید و
نام فرشته گماشته بر کوهها، فرس گویند: سبک است امام صادق علیه السّلام « خرداد روز » - بخوبی از درندهها و آهن حذر کنید. 6
فرماید: مبارك است تزویج و کوشش در هر کار خیر در خشکی و دریا و شکار و کسب در هر دو را شاید و هر حاجتی را،
نام فرشته « مرداد روز » - مسافرش زود و با هر چه خواهد بخانه برگردد، در هر حاجت دارید بکوشید که برآورده است ان شاء اللَّه. 7
گماشته بمردم و روزیشان، فرس گویند: نیک است و امام صادق فرماید: سعد است و مبارك هر کار خواهید بکنید از بناء آسمان و
دیبار » - جهان، ج 3، ص: 83 درخت کاري، زراعت، شکار نزد سلطان رفتن، سفر که پسند و شایسته هر حاجت است ان شاء اللَّه. 8
از نامهاي خدا است، فرس گویند: نیک است، امام صادق علیه السّلام فرماید مبارك است و شایسته کوشش در هر حاجت و « روز
فروش و خرید و شکار جز سفر که نروید بیمارش زود به شود نزد سلطان و جز او بروید که حاجت در آن روا است و از سلطان
نام فرشته گماشته بر آتش روز قیامت فرس گفتهاند: سبک است، صادق علیه السّلام فرماید: صالح، سبک، « آذر روز » - بخواه. 9
مبارك است همهاش، سفر و هر چه را خواهی شاید مسافرش مال بسیار یابد و هر چیزي بیند بیمارش زود به شود و بد نبیند ان شاء
نام فرشته گماشته بدریا و آبها فرس گویند سنگین است « ابان روز » - اللَّه حاجت خواهید که باذن خدا برآورده است ان شاء اللَّه. 10
صادق علیه السّلام فرماید: همه چیز را شاید جز رفتن نزد سلطان روز ولادت نوح است نوزادش روزیمند است سختی نکشد نمیرد تا
پیر شود بینوا نشود هر که از سلطان یا دیگري گریزد گرفته شود گمشدهاش یافت شود براي فروش و خرید و سفر نیک است
صفحه 40 از 145
نام فرشته گماشته بخورشید فرس گویند: چون پیش از خود سنگین است صادق « خور روز » - بیمارش زود به شود ان شاء اللَّه. 11
فرماید: روز ولادت شیث پسر آدم علیه السّلام است که پیغمبر بوده فروش و خرید هر کار و حاجت را شاید و سفر را جز رفتن نزد
سلطان که نشاید و نهانی از او بهتر است کناره کنید نوزادش مبارك روزیمند پر عمر است بینوا نشود هرگز حاجات خود را جز
نام فرشته گماشته بر ماه فرس گویند: سبک است روزبه نام دارد صادق فرماید: نیک است « ماه روز » - رفتن نزد سلطان بجوئید. 12
و خوب و پسند چون 11 نوزادش عمر طولانی دارد حوائج را بخواهید آغازش نزد سلطان روید نه پایانش از خدا کمک خواهید که
نام فرشته گماشته باختران فرس گویند: روزیست جدّا سنگین: « تیر روز » -13 بخواست خدا بگذرد. ص: 84
صادق فرماید: نحس مستمر است از هر کار بپرهیزید تا توانید حاجت مخواهید نزد سلطان و جز او مروید لا حول و لا قوة الا باللَّه:
فرشته گماشته بآدمی و چهارپا و دام فرس گویند: سبک است صادق فرماید: نیک است براي هر چه خواهی « جوش روز » -14
دیدار اشراف و علماء را شاید و طلب حوائج نوزادش با کمال و دانش دوست و دراز عمر است در پایان عمر مال فراوان دارد
نام خدا است فرس گویند: سبک است صادق فرماید: خوب است و مبارك براي « دیمهر روز » - بیمارش بخواست خدا به شود. 15
« مهر روز » - هر کار و حاجت که خواهی جز اینکه نوزادش لال یا زبان گرفته است حاجت خواهید که برآورده است ان شاء اللَّه. 16
فرشته گماشته برحمت فرس گویند: بسیار سبک است صادق فرماید: منحوس بد مذموم است، حاجت مخواهید، سفر مکنید که
مسافرش هلاك است، نوزادش بناچار دیوانه است بیمارش بسا رها نشود، حاجت و حرکت را وانه که اگر هم برآورده شود سخت
فرشته گماشته بویرانی جهان که جبرئیل است، فرس « نمروش روز » - است، و بسا بمقصد نرسد تا توانید بپرهیزید و صدقه بدهید. 17
گویند: پسند و سبک و میانه است. صادق فرماید: نیک است براي هر چه خواهی، موافق و پاك پسند هر حاجت بخواهید، تزویج
فرشته « رش روز » - کنید، خرید، فروش، زراعت، بناء انجام دهید، نزد سلطان و جز او بروید که بخواست خدا حاجت روا شوید. 18
گماشته به آتش، فرس گویند: سبک است. صادق فرماید: پسند و نیک است براي تزویج، سفر، زراعت، خواست حاجت و هر کار،
فرشته گماشته « فروردین روز » -19 هر که با دشمن خصومت کند پیروز گردد بقدرت خدا تعالی. ص: 85
بجان خلائق و ستاندن آن، فرس گویند: سنگین است، صادق فرماید: پسند و نیک است براي تزویج، خواست حاجت، هر که با
بهرام » - دشمنی درآویزد بقدرت خدا بدو چیره شود، هر کار را شاید اسحاق در آن زاده، نوزادش مبارك است ان شاء اللَّه. 20
فرشته گماشته به پیروزي و شکست در نبرد، فرس گویند: سبک است، صادق فرماید: نیک است براي سفر، و خصوص طلب « روز
فرشته گماشته بشادي و « رام روز » - حوائج، و بناء و تزویج و عروسی و رفتن نزد سلطان و جز او، روز مبارکی است ان شاء اللَّه. 21
خرّمی، فرس گویند: نیک است و مبارك، صادق فرماید: نحس مستمر است، روز خون گرفتن است، تا توانید بپرهیزید، حاجت
فرشته گماشته « باد روز » - مخواهید، با دشمن نستیزید، نوزادش بیشتر نیازمند و بینوا است مسافرش سود نبرد و در خطر است. 22
ببادها، فرس گفتند: سنگین است، صادق فرماید: پسند و نیک براي هر حاجت بویژه فروش و خرید، صدقه ثواب شایان دارد
نوزادش مبارك و محبوب است، بیمارش بزودي به شود، مسافرش سودمند و سالم بخانه برگردد، هر که نزد سلطان رود
فرشته گماشته بخواب و بیداري، فرس گویند: سبک است، صادق « دیبدین روز » - بخواستههاي خود رسد و کامیاب گردد. 23
فرماید: پسند است روز ولادت یوسف علیه السّلام است، هر کار و حاجت را شاید بویژه تزویج و تجارات و رفتن نزد سلطان و
فرشته « دین روز » - درخواست حاجت، نوزادش مبارك است و نیک، مسافرش بهرهمند و خیرجو است بخواست خدا عزّ و جلّ. 24
گماشته بکوشش و جنبش و فرس گویند: سبک است و نیک، صادق فرماید: نحس است و زادگاه فرعون- لعنه اللَّه- سخت است و
بد، تا توانید بپرهیزید، مسافرش بمیرد، در نسخهاي، نوزادش در سفر بمیرد یا کشته یا غرق شود و عمرانه غمگین، رنجبر و دژم باشد
فرشته گماشته بپریان و « ارد روز » -25 و بیتوفیق، بیمارش طولانی و بمقصد نرسد هر چه کوشد. ص: 86
دیوان، فرس گویند سنگین است صادق فرماید: نحس و بد و مذموم است، روزیست که هفت آفت بمصر زد، بلایش سخت است،
صفحه 41 از 145
اشتاد » - بیمارش بسا رها نشود و به نشود، مسافرش برنگردد و سود نبرد، حاجت نخواهید، خود را باشید، و تا توانید بپرهیزید. 26
فرشته گماشته هنگام ظهور دین، فرس گویند: خوب است، صادق فرماید: شایسته و مبارك است، موسی در آن دریا را « روز
شکافت، هر حاجت را شاید جز تزویج و سفر: هر که تزویج کند ناتمام ماند و جدا شود، هر که سفر کند سود نبرد و برنگردد،
فرشته گماشته بآسمانها، فرس گویند: پسند « آسمان روز » - صدقه بدهید که سودش فراوانست، و زیانها مردود بخواست خدا. 27
است صادق فرماید: نیک است و پسند براي هر حاجت و هر چه خواهی، نوزادش خوب زیبا و نمکین است، بناء، زراعت فروش،
فرشته گماشته بقضاوت میان خلق، فرس گویند: سنگین « رامیاد روز » - خرید، رفتن نزد سلطان را شاید، در حوائج خود بکوشید. 28
است و نحس، صادق فرماید: سعد است و مبارك و ستوده روز ولادت یعقوب پیغمبر علیه السّلام است، سفر و هر حاجت را شاید،
نوزادش روزیمند و محبوب مردم و خانواده است و بدانها نیکی کند جز اینکه غمنده باشد و در آخر عمر مبتلا شود و دیدهاش در
فرشته گماشته بر فناها، روزگاران، خردها، گوشها و دیدهها، فرس گویند: نیک است، صادق « مهر اسفند روز » - خطر است. 29
فرماید: پسند است براي هر حاجت جز براي نویسنده که در آن نوشتن بد است، و بنظرم در حاجت خود نکوشد اگر تواند بیمارش
انیران » - زود به شود، مسافرش مال فراوان یابد جز نویسنده که او را بد باشد گریختهاش زود برگردد، گمشدهاش یافت شود. 30
فرشته گماشته بروزگارها، فرسش مبارك دانند، صادق ص: 87 فرماید: پسند و نیک است براي همه « روز
چیز، روز ولادت اسماعیل بن ابراهیم علیهما السّلام است، همه کار و همه حاجت را شاید از خرید و فروش و زرع و غرس و تزویج
و بناء، بیمارش زود به شود ان شاء اللَّه، أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: نوزادش فرزانه بردبار، راستگو و مبارك است و کارش بالا
گیرد و شأنش برآید، زبانش راست و وفادار باشد، گریختهاش را یابند، گمشدهاش یافت شود ان شاء اللَّه. 2- در مناقب (ج 4 ص
319 ) حکایت است که منصور موسی بن جعفر را پیش داشت تا روز نوروز جلوس کند، و آنچه عیدي نزد او آرند دریافت کند
فرمود: من اخبار از جدّم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را بازرسی کردم، از این عید خبري نیافتم این روش پارسیان بوده و اسلام
آن را محو کرده معاذ اللَّه چیزي را زنده سازیم که اسلام محوش کرده، منصور گفت: براي سیاست سپاه این کار را میکنیم بحق
خداي بزرگ از تو خواهش دارم که جلوس کنی، و جلوس کرد، تا آخر آنچه در باب تاریخ آن حضرت آوردم. بیان: این خبر
مخالف اخبار معلی است، و دلالت دارد بر بیاعتباري نوروز شرعا، ولی اخبار معلّی سندش قويتر و میان اصحاب مشهورتر است، و
ممکن است این خبر حمل بر تقیه شود، چون خبر معلی مشتمل بر مطالبی است که تقیه داشته و امروز هم در بلاد مخالفان از اظهار
تبرك بدان باید تقیّه کرد، یا مقصود از آن تعظیم روز دیگریست جز روزي که در خبر معلی است. 3- المتهجّد: معلی بن خنیس از
امام صادق علیه السّلام در یوم نوروز آورده که: غسل کن، پاکترین جامه خود را بپوش عطر بزن و آن روز روزه باش (الخبر).
که نام « هرمز » - میگویم: در برخی کتب منجّمان بروایت از امام صادق علیه السّلام روزهاي ماههاي فرس را چنین یافتم. 1
خداست: آدم و حوّاء در آن خلق شدند، تجارت و صحبت ملوك شکار بناء و نو پوشیدن را شاید، حمام و فصد و قرض و نبرد و
- مبارك است، بیشتر کارها را شاید فصد و حجامت و حمام را نشاید. 3 « بهمن » -2 مناظره را نشاید. ص: 88
روز خوبیست « شهریور » - فرشته گماشته بدرمان، آدم و حوّاء از بهشت بدر شدند تنها شکار و نوشیدن دارو را شاید. 4 « اردیبهشت »
زادگاه هابیل است عمارت بناء صلح نکاح تجارت و صید را شاید سفر نقل مکان و تحویل و سر تراشیدن را نشاید. 5- اسفندار مذ
فرشته گماشته بکوهها مبارك و نیک است از فصد و « خرداد » - نحس است هابیل کشته شده جز عمارت و شرب دواء را نشاید. 6
از نامهاي خدا « دیبازر » - فرشته گماشته بجانوران فصد و حجامت و زراعت و طلاق را نشاید. 8 « مرداد » - تعلیم و نبرد حذر کن. 7
فرشته گماشته بآتش آغازش نیک و آخرش بد است ملک نخرند که زود ویران « آذر » - سفر و شکار و مناظره و حمام را نشاید. 9
نام فرشته گماشته بدریاها زادگاه نوح علیه السّلام است دیدار بزرگان نوشتن نامه خوب است و ارسال رسول سفر « آبان » - شود. 10
فرشته گماشته بخورشید زادگاه موسی است فصد حمام، « خور » - شکار درمان بالا رفتن جاي بلند را نشاید که خطر سقوط دارد. 11
صفحه 42 از 145
فرشته گماشته بارزاق این روز را مخزن الاسرار گویند: از گریز پرهیز شود که « ماه » - نکاح، نو پوشیدن بنده خریدن را نشاید. 12
گماشته بر اختران روز نحس است تنها مجالست خوبان را شاید و اشتغال بدعاء. ص: « تیر » - دستگیر گردد. 13
فرشته گماشته « دیب مهر » - فرشته گماشته ببهائم زادگاه ابراهیم علیه السّلام است کارهاي بد را حذر باید. 15 « جوش » -14 89
فرشته گماشته بدوزخ روز نحس مستمر جز حمام و سر « مهر » - بعرش روز نجات ابراهیم علیه السّلام از آتش از فصد حذر کن. 16
از نامهاي خدا و گفتهاند جبرئیل، از جز طلب حاجت و کار خیر حذر « سروش » - تراشیدن را نشاید سفرش خطر هلاك دارد. 17
نام ملک الموت زادگاه اسحاق از « فروردین » - فرشته گماشته بآتش از فسق و فجور و کارهاي بد حذر کن. 19 « رشن » - کن. 18
- فرشته گماشته به نبرد از خصومت و شکار و تقاضاي کارشناس حذر کن. 21 « بهرام » - خون گرفتن و سر- تراشیدن حذر کن. 20
فرشته گماشته به جان نحس است از هر کاري حذر کن در برخی نسخهها فرشته گماشته بأبر است مبارك است شکار معالجه « رام »
از « دیبدین » - فرشته گماشته بابرها و در برخی نسخهها نام خدا است از فسق و فجور حذر باید. 23 « باد » - و حمام را نشاید. 22
نحس و « دین » - نامهاي خدا نیک است و شایسته در نسخهاي زادگاه فرعونست از خوراك بد و هر کار بویژه سفر حذر باید. 24
فرشته گماشته بدیوها، روز هلاك مصریان تنها « ارد » - زادگاه فرعونست جز فصد را نشاید و از خوراکها و هر کار حذر باید. 25
فرشته گماشته بآدمی موسی « اشتاد » -26 باش و بکاري مرو، ویژه سفر تجارت، نکاح حمام و شکار. ص: 90
فرشته گماشته بسماوات مبارك است از فصد و « آسمان » - از دریا گذشت از نقل مکان سفر عمارت فصد و تزویج حذر باید. 27
نام « مار اسفندار » - فرشته گماشته بزمینها از فصد و حمام حذر باید. 29 « رامیاد » - شکار و نکاح و دام خریدن پرهیز شود. 28
فرشته گماشته بروزها زادگاه اسماعیل از هر کار « انیران » - میکائیل سفر طلب علم نو پوشیدن و بریدن جامه و خرید دام را نشاید. 30
بد حذر باید و هر کار خیر را شاید در نسخهاي فرشته گماشته بجنگ است از کارهاي بد حذر باید و کار خیر را شاید (در ترجمه
این روایت از منجّمان بیان کارهاي مجاز در هر روزي ترجمه نشد و بترجمه همان کارهائی که نشاید اکتفا شد چون در اختیارات
گذشته مفصل بیان شده بودند). 5- در روایت دیگر بسندي از امام صادق علیه السّلام اختیارات هر روز ماه باین شرح است. 1- روز
آفرینش آدم علیه السّلام نیک است و مناظره با امراء را شاید. 2- تزویج سفر فروش و خرید و شروع در هر کار را شاید. 3- نحس
است نزد سلطان مرو حاجت مخواه فروش و خرید مکن. 4- زادگاه قابیل پسر آدم تزویج و هر کار را شاید جز سفر که لخت شود
چنانچه آدم و حواء لخت شدند. 5- ملعون نحس قابیل هابیل را کشته و بخاندانش نفرین کرده. 6- تزویج سفر حجامت دیدار
سلطان را براي هر حاجت شاید. 7- مناظره خصومت طلب حاجت دیدار قاضیان و جز آنان سفر آغاز هر کار را شاید. 8- چون روز
9- سعد است و حاجت بخواه که برآورده شود. 10 - سعد است گذشته است جز که سفر را نشاید. ص: 91
چون دیروزش. 11 - مسافرش بهره برد گریخته از سلطانش دستگیر شود نوزادش خوب و روزیمند باشد. 12 - براي حاجت خواستن
و سفر و هر چه خواهی نیک است. 13 - نحس است و بد از دیدار سلطان و جز او بپرهیز و تیر میانداز که شوم است. 14 - هر
حاجت را شاید نوزادش تا آخر عمر توانگر است. 15 - نحس است، مسافرش هلاك است و بد بیند نوزادش ناچار دیوانه است.
-16 براي هر کاري شاید. 17 - براي هر کاري شاید. 18 - هر کاري را شاید و سفر را که حاجت در آن برآید. 19 - چون دیروز
است. 20 - مانند آنست. 21 - نحس است، براي خون گرفتن است، سلطان را مبین از خانهات بیرون میا، حاجت مخواه. 22 - چون
دیروزش است. 23 - چون روز گذشته. 24 - نحس مستمر شوم است نوزادش کشته شود. 25 - نحس است و آغاز کاري را نشاید.
-26 نیک است خدا در آن براي موسی دریا را شکافته تزویج مکن که جدائی آید چون شکاف دریا. 27 - تزویج و قضاي حاجت
28 - زادگاه یعقوب علیه السّلام است، سعد است و را شاید روز سعدیست هر چه خواهی بطلب. ص: 92
نوزادش محبوب است. 29 - سفر را شاید و هر حاجت روز سعدیست. 30 - سفر خواستن حاجت خون گرفتن را شاید روز
در 12 « ارمزد » - سعدیست. میگویم: در کتابی اختیارات روزهاي ماههاي فرس بدین شرح از امام صادق علیه السّلام روایت شده. 1
صفحه 43 از 145
« اسفندارمذ » نحس است و در « بهمن ماه » میانه است در 10 و نخست سال در « بهمن » - ماه پسندیده است زیرا نام خدا تعالی است. 2
میانه است در فروردین سعد است در اردیبهشت و خرداد و تیر میانه است در مرداد نحس است در شهریور « اردیبهشت » - میانه. 3
میانه است در فروردین تا آخر ماه سال سعد است در « شهریور » - میانه است در مهر و دي و بهمن سعد است در آذر و اسفند. 4
میانه است در فروردین مرداد مهر دي بهمن سعد است در اردیبهشت خرداد تیر و شهریور و « اسفندار مذ » - خرداد مرداد شهریور. 5
- میانه است در فروردین اردیبهشت مهر آذر و بهمن، سعد است در باقی ماهها. 7 « خرداد » - آبان و آذر نحس است در اسفند. 6
« آذر » - میانه است در همه ماهها. 9 « دیبازر » - میانه است در جز مرداد شهریور آبان دي و اسفند که در آنها سعد است. 8 « مرداد »
نحس است در آبان، « آبان » - نحس است در ماه یکم و 12 میانه است در اردیبهشت و مهر تا آذر سعد است در ماههاي دیگر. 10
« ماه » - نحس است در خرداد، میانه است در ماههاي دیگر. 12 « خور » -11 میانه است در همه ماهها. ص: 93
سعد است در فروردین و اردیبهشت، نحس است در تیر، میانه است در « تیر » - پسند است در همه ماه چون نام مهتاب است. 13
نحس است در « دیمهر » - سعد است در اردیبهشت، تیر و مرداد، میانه است در دیگر ماهها. 15 « جوش » - ماههاي دیگر. 14
سعد است در اردیبهشت، خرداد، مهر، و اسفند، میانه است در « مهر » - اردیبهشت، سعد است در آبان، میانه است در دیگر ماهها. 16
سعد است در شهریور و مهر، « رشن » - سعد است در آبان، آذر، بهمن، میانه است در دیگر ماهها. 18 « سروش » - دیگر ماهها. 17
نحس است « بهرام » - سعد است در فروردین، تیر، آذر. میانه است در ماههاي دیگر. 20 « فروردین » - میانه است در ماههاي دیگر. 19
میانه است در خرداد، تیر، آذر و دي سعد است در « رام » - در مرداد، آذر و دي، سعد است در اسفند میانه است در باقی ماهها. 21
- نحس است در فروردین و بهمن، سعد است در مرداد، شهریور و دي، میانه است در ماههاي دیگر. 23 « باد » - دیگر ماهها. 22
سعد است در فروردین، دي، بهمن و اسفند، میانه است در « دین » - سعد است در آبان، میانه است در ماههاي دیگر. 24 « دیبدین »
سعد است در فروردین، اردیبهشت، مهر، بهمن و اسفند میانه است در ماههاي « ارد » -25 دیگر ماهها. ص: 94
میانه است در فروردین، مرداد، مهر، « آسمان » - سعد است در تیر، شهریور و دي میانه است در ماههاي دیگر. 27 « اشتاد » - دیگر. 26
« ماراسفند » - سعد است در دي، میانه است در باقی ماهها. 29 « رامیاد » - آبان آذر و بهمن و اسفند سعد است در دیگر ماهها. 28
نحس است در خرداد میانه است در باقی ماهها. میگویم: این روایات آخرین را ما از کتب « انیران » - میانه است در هر ماه. 30
- منجمین برآوردیم چون از ائمه ما روایت کردند ولی بدانها اعتماد ندارم و در نسخهها اختلاف بسیاریست که ببرخی اشاره شد. 7
209 ) بسندي تا امام هشتم علیه السّلام که مردي از اشراف بنی تمیم نزد - 41 ) و در عیون (ج 1 ص 205 - در علل (ج 1- ص 38
گفت: یا امیر المؤمنین بمن بگو، اصحاب رسّ در چه « عمرو » علی بن ابی طالب علیه السّلام آمد سه روز پیش از شهادت او بنام
عصري و در کجا بودند، و پادشاهشان که بود؟ آیا خدا پیغمبري بدانها فرستاد؟ و بچه بلا هلاك شدند، من در قرآن خدا عزّ و جلّ
ذکرشان را یابم و خبري از آنها نیابم، فرمود از من پرسشی کردي که پیش از تو کسی از من نکرده و پس از من کسی بتو جز از
من پاسخی ندهد، در کتاب خدا عزّ و جلّ هیچ آیه نیست جز آنکه من تفسیرش را میدانم، و دانم در کجاي دشت و کوه فرود آم
آمده و در چه گاه از شب یا روز و راستی در اینجا (اشاره بسینه خود کرد) دانشی ژرف است ولی جویندههایش کمند و بزودي
میپرستیدند که یافث بن « شاه درخت » چون مرا از دست دهند پشیمانند: بدان اي أخا تمیم که مردمی بودند درخت صنوبري را بنام
کشته بود این چشمه پس از طوفان براي نوح جوشید اصحاب رس نام گرفتند چون « وشناب » نوح آن را در کنار چشمهاي بنام
« رسّ » پیغمبر خود ص: 95 را زنده بگور کردند پس از سلیمان بن داود بودند 12 ده داشتند در کنار نهري بنام
از بلاد شرق که نهر نام از آنها گرفته، آن روز در زمین نهري پر آب تر و خوشگوارتر از آن نبود، آبادیهائی بیشتر و آبادتر از آنها
- نبود، نام آنها 1- آبان 2- آذر، 3- دي، 4- بهمن 5- اسفندار 6- فروردین 7- اردیبهشت 8- ارداد 9- مرداد 10 - تیر 11 - مهر 12
بود که منزل پادشاه آنها بود از نوادههاي نمرود بن کنعان که در برابر ابراهیم علیه السّلام بود. « اسفندار » شهریور شهر بزرگشان
صفحه 44 از 145
چشمه و صنوبر هم در آنجا بودند و از آن صنوبر تخمهاي در هر کدام آبادانیها کشته و از آن نهر جوئی بدان درآورده بودند و آن
درخت بزرگی شده بود و آب چشمه و جویهایش را غدقن کرده بودند و خود و چهارپایانشان از آن نمینوشیدند میگفتند زندگی
معبودان ما هستند و نسزد کسی از آنها بکاهد و خود و چهارپایانشان از نهر رسّ مینوشیدند در هر ماه سال در هر آبادي جشن برپا
میکردند بنام عید و پردهاي دیبا که هر گونه نقشی داشت بر آن درخت میبستند و گوسفندي و گاوي برایش قربانی میکردند و
آتشی بر آن قربانی میافروختند. و چون دود و بویش بر میخواست و میان آنها و آسمان فاصله میشد همه بر آن درخت سجده
میکردند و گریه و زاري مینمودند تا از آنها راضی شود و شیطان میآمد شاخههایش را میجنبانید و از ساقهاش آواز کودکانهاي بر
میآورد که من از شماها راضی شدم خوشدل باشید و چشم روشن و آنگه سر بر میداشتند و بمیخواري و ساز و آواز میپرداختند
سنج بدست میگرفتند (دستبند بدست میکردند خ ب) شبانه روز خود را میگذرانیدند و برمیگشتند عجم نام ماههاي خود را از این
آبادیها باز گرفتند که بهم میگفتند: عید ماه کذا و کذا و در جشن عید شهر بزرگ همه از خرد و درشت گرد میآمدند در کنار
درخت صنوبر و چشمهاش سرا پرده دیباي منقشی که 12 در بنام هر شهري داشت برپا میکردند ص: 96 و
بیرون آن براي صنوبر سجده مینمودند و برابر قربانی همه شهرهاي دیگر برایش قربانی میکردند. آنگه ابلیس میآمد و آن را
بسختی میجنبانید و از درونش فریاد میکرد و بیش از شیاطین دیگر صنوبرها بدانها نوید و آرزو بخشی میداد و سر از سجده
برمیداشتند و غرق شادي و نشاط تا بسر حد مستی میرسیدند و از میخواري و ساز و آواز دیگر سخنی نمیگفتند و 12 شبانه روز
بشماره جشنهاي سال در آنجا بودند و سپس برمیگشتند: چون کفرشان بخدا و پرستش جز او طولانی شد خدا پیغمبري از نژاد یهود
پسر یعقوب اسرائیلی بدانها فرستاد و مدتی دراز در میان آنها بود و آنها را به خداپرستی و خداشناسی میخواند و چون آنها را در
سرکشی و گمراهی سرسخت دید و دعوت او را پذیرا نشدند و عید شهر بزرگشان رسید گفت: پروردگارا بندگانت از تکذیب من
و پرستش تو سر پیچند و بپرستش درختی بیسود و زیان دلدادهاند همه درختهایشان را خشک کن و قدرتت را بدانها بنما بامدادان
دیدند همه درختها خشکند بهراس افتادند و بیچاره شدند و دو دسته گردیدند: یکی گفت: این مردي که خود را فرستاده خداي
آسمان و زمین میداند معبودان شما را جادو کرد تا دل بمعبود او دهید و دسته دوم گفتند: نه معبودان شما از نکوهش و بدگوئی
این مرد از آنها خشم گرفتند و زیبائی و خرمی خود را زیر پرده کردند تا خشم کنید و انتقام او را بگیرید و اتفاق بر کشتن آن
پیغمبر کردند و لولههاي بلند و گشادي از قلع ساختند و مانند گنگ از ته چشمه روي هم سوار کردند و آب چشمه را کشیدند و
در ته آن چاهی تنگ دهنه کندند و پیغمبر خود را در آن افکندند و سنگ بزرگی بر دهانه آن نهادند و لولهها را بیرون آوردند و
گفتند: اکنون امیدواریم معبودان ما از اینکه بدگوي آنها را کشتیم از ما خشنود شوند ما در زیر بزرگتر همه او را بخاك کردیم و
سبزي و خرّمی خود را براي ما بازگردانند چنانچه بود و تا پایان روز ماندند و ناله ص: 97 پیغمبر خود را
شنیدند که میگفت: اي آقایم تنگی جا و سختی بلاي مرا مینگري بناتوانی و بیچارهگیم رحم کن و جانم را بگیر و دعایم را پس
مینداز تا جان داد علیه السّلام. خدا بجبرئیل فرمود: گمان برند این بندههایم که حلم من آنها را فریفته و از نیرنگ من آسودهاند که
جز مرا پرستند با خشمم برابري توانند و از سلطانم بیرون بمانند چگونه که از نافرمانها انتقام گیرم و از آنها که از کیفرم نترسند
سوگند بعزّت و جلالم آنها را عبرت و نکال جهانیان سازم، هنوز در جشن و مراسم عید بودند که بادي سخت و سرخ آنها را بخود
آورد تا سرگردان و هراسان شدند و بهم چسبیدند زمین زیر پایشان چون سنگ کبریت شعلهور شد و ابري سیاه بالاي سرشان آمد و
چون گنبدي شراره سوزان بر آنها بارید تا مانند قلع در آتش آب شدند بخدا پناه از خشم و نزول نقمتش و لا قوّة إلّا باللَّه العلی
العظیم.
فوائدي ارزنده
صفحه 45 از 145
فائده 1 در باره نام روزهاي ماههاي فارسی
نامها که در خبر معلّی براي ماه آمده بیشتر با آنچه منجّمین از پارس نقل کردند موافق است و در ظاهر مقصود از ماهها همان
ماههاي فرس قدیمند نه ماههاي عربی و هر کدام از خمسه مسترقه را هم نامی نهادند: 1- اهنود 2- اشنود 3- اسفند مذ 4- دهشت
-5 هشتویش نامهاي دیگر هم نقل شده و گفتند هر کدام نام فرشته گماشته بر آن روز است محققان در باره این فرشتهها سخنها
دارند. برخی گفته: خدا بهر آفریدهاي فرشتهاي گماشته که نگهبان او است و او را میپرورد و بهدف آفرینش او میکشاند چنانچه در
اخبار آمده فرشته گماشته بر دریاها گماشته بر کوهها گماشته بر درختها و گیاههاي دیگر فرشتههاي گماشته بابرها ببرقها بصاعقهها
و بهر قطره باران فرشتههاي گماشته بروزها بشبها بماهها بساعتها و مقصود از سخن روز و ماه و زمین و گور و جز آن سخن
فرشتههاي گماشته بر آنها است. ص: 98 برخی آنها را مثل افلاطون و پیروانش دانسته از اشراقیّین زیرا آنان
براي هر نوع از فلک و اختر و عنصر بسیط و موالید پرورنده مدبّري ثابت کردند که او را بکمال آماده برایش میرسانند قول یکم
موافق سلک ملیین و دیندارانست و دوم بروش مادیها موافق است گرچه برخی معتقدان بوجود صانع هم بدان گرویدند و اینجا
مناسب تحقیق این بحث نیست. أبو ریحان گفته هر یک از 12 ماه فارسی 30 روز است و هر روز را نام جدائیست (و این نامها با
اندك اختلافی همانست که در حدیث ششم باب در نقل اختیارات ماههاي فرس از امام صادق گذشت) و بدنبالش گفته در نام این
« به روز » نامند و در (انیران) که برخی آن را « فرّخ » که برخی آن را « هرمز » روزها براي هر ماه بهمین ترتیب اختلافی نیست جز در
365 روز است و به پنج روز زائد نامهاي دیگر دادند جز نام روزهاي ماه و 1 / نامند، و همه ماهها 360 روزند، و گذشت که سال 4
آنها، اهشدگاه، اشتدگاه، اسفندگاه، اسفندمذگاه و بهشیشگاهاند. گویم: سپس آنچه را گذشت با وجوه بسیاري آورده و روز
سالشان 365 روز شده، و ربع را رها کردند تا از جمع آنها ماهی بدست آمده در مدت 120 سال و آن را بماههاي سال افزودند و
نهادند و بروزهایش نام همان روزهاي ماههاي دیگر را دادند، و این روش را داشتند « کبیسه » آن سال را 13 ماه شمردند و نامش را
1 رها شد و سال کبیسه مقرّر نشد تا بحال نخست بازگردد، و اوقات / تا پادشاهیشان نابود شد و دینشان از میان رفت و پس از آنها 4
محموده پس نیافتند، زیرا این کبیسه در شوراي دانشمندان فنون مختلف مرکز و شهرستانها زیر نظر پادشاه انجام میشد و دست کم
یک ملیون اشرفی طلا هزینه بر میداشت، و بنام عید کبیسه در آن جشن با شکوهی برپا میشد و آن سال پادشاه مالیات را برعایا
1 روز را در هر چهار سال یک روز حساب نکردند که بعنوان کبیسه بآخر یکی از ماهها یا آخر خمسه مسترقه / میبخشید و 4
بیفزایند، زیرا معتقد بودند که کبیسه در ماه است نه در سال و در روز، و بعلاوه در کیش آنها هر روز ذکر و دعاي واجبی داشت
ص: 99 که باید نام روز در آن برده شود. و این روز فراهم شده نامی نداشت، و شیوه خسروان آن بود، که
براي هر روز از خمسه مسترقه یک نوع گل و شکوفه مقرّر کرده بودند که در بر آنها بگذارند و یک رنگ شراب بمجلس بیاورند
شیوه منظم که تخلف پذیر نبوده، و گزاردن (خمسه مسترقه) را میان آبان و آذر این بوده که پارسیان گمان میکردند آغاز سالشان
از هنگام آفرینش آدم نخست بوده، در روز هرمز، و ماه فروردین که خورشید در اعتدال ربیعی میان آسمان جا داشته، و آن آغاز
هزاره هفتم از هزارههاي سال جهانست نزد آنها. و منجمین هم گفتهاند، طالع عالم سرطانست که خورشید در آغاز حمل و نیمه
نهایت عمارت بوده که طالع سرطان میشود، و آغاز دوره و پیشرفت است و گفتهاند بدانش نامیدند چون سرش از همه بروج
بمعموره نزدیکتر است، و شرف مشتري که مزاج معتدل دارد در آنست، و پیشرفت همانا از تأثیر حرارت معتدله در رطوبت است و
سزد که طالع عالم باشد و گفتهاند وجه تسمیه اینست که با طلوعش چهار طبع کامل شوند و پیشرفت حاصل گردد، و از این گونه
1 فراهم میشد کبیسه کرد، زمان بآغاز خود برگشت و بآنها گفت / مانندها گفته است. چون زردشت آمد و سالها را با ماهی که از 4
مانند او عمل کنند، و فرمانش را اجراء کنند نام جدائی براي ماه کبیسه ننهادند، و آن را مکرّر نکردند، بلکه بنوبه محافظتش
صفحه 46 از 145
نمودند، و نگران شدند که مبادا نوبهها بر آنها اشتباه شود، و پنج روز بآخر ماه که کبیسه بدان منتهی میشد منتقل گردند. و چون در
این کبیسهگیري مراسم جشن باید و موافق حکمت و بصلاح پادشاه و رعیت بود اگر در هنگام آن کار کشور نامنظم بود آن را پس
میانداختند تا بدو ماه میرسید و اگر مانع پیش بینی میشد، دو ماه آن را پیش میانداختند، چنانچه در دوران یزدجرد پسر شاپور پیش
آمد، و آن آخر کبیسهاي بود که عمل ص: 100 شد و متصدیش مردي بنام یزدجرد هزاري بود و نوبت آن
کبیسه آبان ماه بود و پنج روز را بآخر آن وابستند و همچنان ماند، زیرا کار کبیسه را رها کردند (پایان) همانا این سخن را نقل
کردیم که زمینه باشد براي بیان فائده دوم.
فائده 2 در باره نوروز
شیخ طوسی- قده- و متأخرینش، نوروز و اعمال آن را از غسل، روزه و نماز و جز آن ذکر کردند، و روزش را مشخص نکردند، و
باید در ضمن نقل أقوال آن را تعیین نمود، فقیه مدقق ابن ادریس- ره- در سرائر گفته: شیخ ما ابو جعفر در مختصر مصباح آورده
که: مستحب است چهار رکعت نماز- باین کیفیت- در روز نوروز خواند، و نگفته آن چه روزیست و ماه رومی یا عربی آن را نام
نبرده و آنچه برخی أهل حساب و هیئت که استاد این صنعتند تحقیق کردند اینست که نوروز دهم ماه ایار است که 31 روز است و
آن را نیروز هم گویند (پایان). و شهید- ره- آن را بآغاز سال پارسیان، یا حلول خورشید ببرج حمل، یا 10 ایار تفسیر کرده است
ابن فهد حلّی- ره- در کتاب مهذب البارع شرح مختصر نافع گفته: نو روز جلیل القدر است و تشخیص آن مشکل است و مهم زیرا
عبادتی بدان مربوط است و معرفتش براي امتثال لازم، علماء، جز ابن ادریس و شهید متعرض آن نشدهاند (و پس از نقل کلام
گذشته آنها گفته) احتمال سوم شهید موافق گفته ابن ادریس است، و احتمال یکمش اشاره است بمشهور نزد فقهاء عجم که در
بلاد خود، نزول خورشید را به جدي نوروز دانند، آن نزدیک است بگفته مؤلّف کتاب- الأنواء- که آن را، 17 - کانون یکم که
روزه یهود است دانسته که خورشید از شمال برگشته و شب 13 ساعت شده، و خورشید دو روز پیش از آن ببرج جدي وارد
میشود. برخی علماء هم آن را آغاز سال دانستند و گفتند: روز 9- شباط است که غسل و چهار رکعت نماز مستحب است چنانچه
در روایت معلّی بن خنیس است از امام صادق علیه السّلام، سپس خبر را ذکر کرده و تفسیر آخري را بطور جزم برگزیده آسمان و
جهان، ج 3، ص: 101 و اقرب این تفاسیر همان نزول خورشید ببرج حمل است بچند وجه. 1- معروفتر است میان مردم و بیشتر
بکار میرود، و خطاب مطلق و عمومی بموضوع عرفی منصرف است نه آنچه ضد آنست زیرا همان معلوم است از عادت و حکمت
شرع مانند اینکه اوقات نماز را به گردش خورشید مربوط ساخته و روزه را بدید ماه نو ماه رمضان و هم حج را و آنها اموریند
روشن و همهشناس بلکه جانداران هم آن را میفهمند. اگر بگویی: در بلاد عجم نزول شمس ببرج حمل معروف نیست بلکه مورد
است و نخست « نوروز سلطانی » انکار است و چرا عرف برخی بلاد را بر برخی ترجیح دادي، بعلاوه اینکه تو گوئی تازه است و
قدیمتر است و گویند تا زمان نوح سابقه دارد و پاسخ اعتراض یکم اینست که چون عرف متعدد شد عرف شرع مقدّم است و اگر
نباشد عرف اقرب بلاد و لغات بشرع، و منصرف بعرف و لغت عرب شود که اقرب بشرع است، و از دوم باینکه هر دو تفسیر پیش از
اسلام بودهاند 2- مناسب است با آنچه در الأنوار گفته: که آفرینش خورشید در شرطین بوده که در اول حملاند و مناسب است
بزرگداشت روزي که بسر آغاز پدید شدن خود برمیگردد 3- مناسب است با آنچه علیّ بن طاوس گفته: که آغاز آفرینش جهان
ماه نیسان بوده، نیسان هنگام بودن خورشید در حمل داخل میشود، و چون روز آغاز آفرینش است مناسب است که روز عید و
شادي باشد و از این رو وارد است که بهترین عطر بکار رود، و پاکترین جامه پوشیده شود، و شکرگزاري گردد، بغسل آماده دعا
شوند، و آن را با روزه و نماز مقرّر بکمال رسانند، که آغاز نعمت کبري است و آن برآمدن از نیستی بهستی است و سپس گرایش
صفحه 47 از 145
بشر بثواب جاوید خدا، و از این رو فرمان داریم ببزرگداشت روز مبعث و غدیر که آغاز منصب نبوّت و امامتند، و همچنان روز
ولادت پیغمبر و علی علیهما السّلام ص: 102 اگر گوئی: نسبتش بفرس مؤید قول یکم است زیرا آنها مقرّرش
داشتند و دومی را قوم خاصی مقرّر کردند که دیگران موافق آن نبودند گوئیم: در نسبت گفته یک گروه از آنان کافی است گرچه
با اینکه « یهود گفتند عزیز پسر خداست و نصاري گفتند مسیح پسر خداست، 31 - التوبه » دیگران بیشتر باشند، نبینی که خدا فرماید
و آنان را که کتابشان دادیم شادند بدان چه بتو فرو فرستادیم » همه یهود و همه نصاري آن را نگفتهاند، و مانند فرموده خدا تعالی
که مقصود همه اهل کتاب نیستند بلکه خصوص عبد اللَّه بن سلام است و یارانش بعلاوه: آنچه در فضل آن وارد شده و « -38 الرعد
مؤید گفته ما است حدیث معلّی است از امام صادق علیه السّلام که نوروز همان روزیست که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم
براي أمیر المؤمنین علیه السّلام در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار بولایت او کردند، و خوشا بر آنکه بدان ثابت ماند، واي بر آنکه
آن را بشکند، و روزیست که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله علی علیه السّلام را بوادي جن فرستاد تا از آنها پیمان ستد، و روزیست
که باهل نهروان پیروز شد و ذو الثدیۀ را کشت، و روزیست که قائم ما خاندان ظهور کند با کارگزاران و خدایش بدجّال پیروز
گرداند و او را بر کناسه کوفه بدار زند، هیچ نوروزي نیاید جز آنکه ما در آن توقع فرج داریم، زیرا آن از روزهاي ما است که
فرسش نگهداشتند و شما آن را گم کردید سپس یک پیغمبر از بنی اسرائیل از پروردگارش خواست مردمی را که بیرون شده بودند
از خانهشان و هزارها بودند و خدا آنها را میرانید زنده نماید و خدا بدو وحی کرد که آب بر آنها بریزد، و در این روز بر آنها آب
ریخت و زنده شدند، 30 هزار کس بودند، و آب پاشیدن در این روز سنت ثابتی شد و سببش را جز پایداران در علم ندانند، و آن
نخست روز سال فرس است، معلی گوید آن را بمن دیکته کرد و من نوشتم. و باز از معلّی است که بامداد نوروز نزد امام صادق
علیه السّلام رفتم، فرمود: اي ص: 103 معلّی امروز را میشناسی؟ گفتم: نه، ولی عجمش بزرگ داشتند و بدان
تبرك جستند فرمود: نه هرگز، بکعبهاي که در درّه مکّه است عظمت این روز براي امري است دیرین که آن را برایت شرح دهم تا
بدانی، گفتم: این آموختن از زندگی جاوید نزد من دوستتر است، خدا دشمنانتان را نابود سازد، فرمود: اي معلّی نوروز همان
روزیست که خدا پیمان ستد از بندهها که او را بپرستند بیگانگی، بیشریک (تا آخر خبر طولانی) که گذشت، و گفته گواه چندي
در این حدیث وجود دارد که نوروز همان اول حمل است. یکم- فرموده او که روز بیعت غدیر خم است، و در تقویم و تاریخ آن
روز که سال 10 هجرت و 19 ذیحجه بوده موافق اول حمل است و چون ماه دیده نشده بود همان 18 ذیحجه میشود. دوم- آب
پاشیدن بهم که شیوه معروفی است و در ظاهر شامل همه مکلفین است باید در وقتی باشد که نفرت بار نباشد و آن در وقتی که
روز آغاز » : خورشید در جدي است و زمستانست نمیشود، زیرا شدت سرما است در بلاد اسلامی سوم: در حدیث دوم گوید
در آن شکوفههاي زمین » : و آن مناسب با اینست که گفتهاند: خورشید در شرطین آفریده شده. چهارم « آفرینش خورشید است
همانا در حمل است نه جدي و این روشن است (پایان سخن او). من گویم: تحقیق سخن در اینجا اینست که در « آفریده شده
گذشته دانستی سال خورشیدي یک دوره خورشید است بحرکت خود از هر جا فرض شود و آن طبق رصد ابرخس و قدماء
1 تمام نیست بلکه چند دقیقه کم دارد، آن کمی بگفته / 365 روز تمام است و طبق رصدهاي مشهور دیگر 4 1 / موافقش 4
13 دقیقه است، و بحساب مغربی 12 دقیقه، و برصد مراغه، 11 - دقیقه، برصد یکی از 3 / بیرجندي در شرح تذکره برصد تبانی 5
4 دقیقه است، و فرس از زمان جمشید یا بیشتر و روم از عهد اسکندر یا پس از آن 5 / 9 دقیقه، و برصد بطلمیوس 4 3 / متأخرین 5
1 تمام گرفتهاند. و فرقشان اینست که رومیان در هر چهار سال ربع را /4 کسر را برصد ابرخس ص: 104
کبیسه کرده و آن سال را 366 روز تمام میگرفتند، و فرس تا عهد یزدجرد آخر پادشاه عجم یا بیشتر کبیسه را در هر 120 سال
میگرفتند و بر سال کبیسه 30 روز میافزودند و 395 روز میشد، بسا که بواسطه جلوس شاه تازهاي سال را از سر میگرفتند و گذشته را
اسقاط میکردند، امّا پس از آن کسر را رها کردند و سال را همیشه 365 روز گرفتند، و آغاز سال این دو ملت که یکم تشرین اول
صفحه 48 از 145
روم و یکم فروردین فرس است بنام نوروز و هر جزء از ماههاشان پیوسته موافق دیگري نبوده و در هم میچرخیده چون حساب آنها
از هم جدا بوده. و همچنین آغاز این سالها و اجزاء آنها پیوسته با آغاز فصلی یا جزئی از آن موافق نبوده و در فصول میچرخیده، و تا
عهد جلال الدین ملکشاه سلجوقی چنین بوده، و او خواست در زمان خود بنام خود تاریخ جدائی بسازد، و دانشمندان فن را که در
حضرت او بودند فرمود: بناي حساب را برصد ابرخس که نزد آنها درستتر بوده بگذارند، سپس آغاز سال را در اول حمل پایدار
نمایند و انتقال خورشید را در نیمه روز آغاز حمل آغاز سال دانند و آن موافق روز جمعه 10 ماه رمضان سال 471 هجري و 18
فروردین ماه اول سال یزدجردي بود، و آن روز را یکم فروردین ماه سال جلالی ساختند، و روزهاي گذشته را انداختند، و آن را
5 سال یک روز - نوروز سلطانی نامیدند و بنا شد سال خورشیدي 365 روز باشد و ششمین روز نوروز باشد، و کسر را در هر 4
گرفتند و سال کبیسه 366 روز شد و این روش تاکنون جاریست. چون این را دانستی گوئیم اوّلا توقع ابن ادریس از شیخ که نوروز
را بیک روز ماه عربی یا رومی مشخص سازد و آنچه از بعض أهل حساب نقل کرده که 10 - ایار است جدا غریب است، چون
دانستی روزهاي ماه فرس قدیم و جدید در ماه عربی و رومی میچرخند و بعکس، چون حسابشان در اعتبار سال مختلف است
ص: 105 و چگونه میشود یک روزي یا ماهی در دیگري متعین گردد و بگذشت زمان دچار تغییر نشود و
اینکه برخی اهل حساب نیروز را 10 - ایار مشخص کرده براي اینست که در بعضی زمان گذشته چون زمان امام صادق علیه السّلام
که مرجع روایات نوروز است آن را موافق دیده و توهم کرده همیشه چنین است. چون از توضیحات آینده دانسته شود که این توافق
در اواسط سده دوم هجري نزدیک اواخر زمان امام صادق علیه السّلام بوده، و این اشتباه در مردم نایاب نیست چنانچه کفعمی- ره-
در اعمال شهر شعبان گفته: 23 آن نوروز معتضدیست که به 11 - حزیران نهم ماه رومی ضبط شده و در سرائر ابن ادریس با دلیلش
ذکره شده، و معلوم است که ممکن نیست ضبط آن در ماه عربی زیرا هر کدام در دیگري میچرخند. و ثانیا: تردید شهید- ره- در
نوروز فرس میان آغاز سالشان و روز دیگر چون 10 ایار بیجا است و مانند تردید در آغاز سال عربی است میان یکم محرم و روز
دیگر، زیرا مسلم است که نوروز آغاز سال فرس است و در اکثر سندهاي روایت بدان تصریح شده همانا مقصود تعیین نخست روز
سال آنها است که آیا یکم حمل است یا روز دیگر. و ثالثا: آنچه ابن فهد- ره- گفته: که نوروز نزد فقهاء عجم روز یکم سال
پارسی است درست است و موافق روایت ولی اینکه روز نزول خورشید بجدي مقرر دارند بنا بر توهم تطبیق دائمی آنست با این از
توافق در برخی سالها و غفلت کردند که آغاز سال آنها در فصول میچرخند چنانچه بیان کردیم و همچنین است حال آنچه بمؤلف
الأنوار نسبت دادهاند که 17 - کانون یکم دو روز از جدي رفته است، و همچنین قول او باینکه روز 9- شباط است. و خلاصه این
غفلت دامنگیر همه شده و نقل سخن مؤلف الانواء ممکن است که بر پایه همین اتفاق در زمان او باشد که اواسط سده هشتم
هجریست و ضوابط حسابیه- چنانچه بزودي شرح شوند- که آغاز فروردین ماه فرس که نوروز عجم ص: 106
است در سال دهم هجرت نزدیک بنزول خورشید در برج حمل بوده و موافق اواسط آذر رومی و 18 ذیحجه عربی روز بیعت گرفتن
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم بولایت أمیر المؤمنین علیه السّلام در غدیر خم بوده در مراجعت از حجۀ الوداع چنانچه در روایت
بدان تصریح شده سپس در سال 11 پس از وفات پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم پادشاهی عجم به یزدجرد آخرین شاهان آنها
منتقل شد، و آنچه از سال گذشته بود انداخت و روز جلوسش را اوّل سال و روز نوروز شناخت چنانچه شیوه آنها بوده، و این موافق
اواسط حزیران و 22 ربیع الاول است. و دانستی که بناء حساب سال فرس در دوران یزدجرد و کمی پیش در زمان پیغمبر صلی اللَّه
علیه و آله حساب سال 365 روز است و رها کردن کبیسه که میان قدماشان متداول بود، و بناچار نوروز در هر چهار سال بروز
دیگري از ماههاي رومی منتقل شود پیش از روزي که در آن بوده، چون آنها در هر چهار سال یک روز کبیسه داشتند و نسبت
ببروج همه جا جابجا شود بهمین جهت گرچه اندك باشد. و رابعا: دلیلی که آورده براي اختیار اینکه نوروز اول حمل است در برابر
تفسیرهاي دیگر که چون میان مردم معروفتر است بطلانش نزد اهل خبره و حساب و تاریخ روشن است، زیرا مسلم است که
صفحه 49 از 145
نوروز فرس خصوص از زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله تا زمان ملکشاه میان فصول سال میچرخیده و خلافش شنیده نشده از هیچ
کدام بلکه در شرح تذکره و جز آن تصریح کرده که روم و فرس در آغاز سال خود ملاحظه جاي خورشید را نمیکردند، و قرار
اعتدال ربیعی آغاز سال مخصوص تاریخ ملکی است و موافق تواریخ مشهور نیست. و چگونه توان آن را مناط حکم شرعی دانست
که پیش از زمان ملکشاه نزدیک 500 سال پیدا شده، و انصراف لفظ در صورت نبود عرف شرعی بلغت عرب مسلّم است ولی از
کجا که نوروز در زبان عرب به یکم حمل اطلاق شده باشد، بلکه برخی لغویان طبق روایت آن را به یکم سال فرس تفسیر کرده
خود پس از ذکر ص: 107 « سامی در اسامی » اعتماد بر شهرت، و میدانی که اقدم و اتقن لغویانست در کتاب
ترجمه کرده. و اگر از این حقیقت بگذریم و ناچار شویم حمل « نخست روز فروردین ماه » نامهاي ماهها و روزهاي فارسی آن را به
بر عرف کنیم، بر متتبع شکی نماند که در زمان خطاب عرف متعدّد نبوده و زمانی دراز پس از آن متعدّد شد و ملکشاه روز نزول
خورشید را ببرج حمل نوروز سلطانی نامیده، و خوارزمشاه نهم آن را که شرف خورشید است نوروز خوارزمشاهی نامیده، و دیگري
روز دیگر را نوروز معتضدي و همچنین، و انکار پدید شدن آن در این زمان با اینکه گاهی مقید به سلطانی است و گاهی به جلالی
و یک بار به ملکی براي نسبت بهر کدام از القاب سلطان جلال الدین ملکشاه که در دفترها و تقویمها ضبط است و در کتابهاي
منجمین و اهل هیئت مایه شگفتی است. اگر گوئید: دعوي تقدم آن بر اسلام بنا بر اینست که شهرت دارد آغاز تاریخشان در عهد
جمشید یا جز او موافق یکم حمل بوده و چرخیدن آن در فصول بسبب اسقاط کبیسه و افتادگیها دیگر بوده که ذکرشان گذشت.
گوئیم: اگر آن را بپذیریم تردید نیست که مقصود از نوروز فرس آنست که در هر سال آنها تازه میشود، و آن را آغاز سال میدانند
نه آنچه جز بندرت واقع نشود مانند یکم حمل. اگر گوئی: در اینجا سه احتمال بیشتر نیست، یکم: نوروز مورد روایت یکم حمل
باشد همیشه دوّم: یکم فروردینشان همیشه، سوّم: یکم فروردین مطابق با یکم حمل، سوّمی درست نیست چون در سالیانی دراز یک
بار میشود، و معلوم است که مقصود نوروز هر سال است، دومی هم نظر بحساب درست نیست، چون وقتی ما روزهاي فروردین
زمان خود را جمع کنیم تا برسد به 18 ذیحجه سال 10 هجرت که در نص روایت آن را نوروز دانسته و آن را تقسیم کنیم بر
93 روز باقی میماند اینها این مقدار، - سالهاي بیکبیسه آنها از زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله تاکنون که 365 روز است 92
فروردین داشتند پس از تاریخ نامبرده، و چون این دو احتمال ص: 108 از میان رفت احتمال یکم میماند که
مطلوب است، با اینکه تأیید میشود بحساب که دلالت دارد بر اینکه تاریخ نامبرده یک یا دو روز با اول حمل فاصله داشته و بطور
تسامح اول حمل محسوب میشود. گوئیم: درست نبودن احتمال دوم ممنوع است زیرا این بیان حسابی بر پایه صرف نظر از اسقاط
یزدجردیست که در سال 11 هجرت واقع شده چنانچه گذشت زیرا اگر آن را بحساب بیاوریم آن تاریخ با فروردین پیش از یزدجرد
مطابق میشود زیرا جلوس یزدجرد مطابق 22 ماه ربیع الاول سال 11 هجریست چنانچه گذشت و تفاوت دو تاریخ همان 92 تا 93
روز است، و روشن شد که اگر حساب را بمیان بیاوریم موافقتر است با یکم فروردین، از یکم حمل که 1 یا 2 روز تفاوت دارد و
نادرست در میآید، و اگر هم تفاوت ندارد دو امري که در سالیان دراز فاصله دارند با هم مطابق شدند و نتیجه مطلوبه را ندهد
بعلاوه تنها مطابق بودن روز غدیر روایت بهر معنا باشد مطلوب را ثابت نکند بیموافقت روزهاي دیگر که در روایت ذکر شده و
بزودي واضح شود که مطابق بودن همه آنها با یکم حمل محال است نه با یکم فروردین. اگر گفته شود: از سخن ابی ریحان و
کوشیار در برخی کتبشان برآید که اعتدال ربیعی نزد منجمین در طالع سال و حساب دورهها لازمست و میان منجمان بزرگان فرس
بودند مانند زردشت و جاماسب و بسا که همین دلیل شود که نوروز روایت که آغاز سال فرس است همان یکم حمل باشد. گوئیم
اولا: وقت مذکور را در موارد مقرّر نزد آنها قبول داریم، ولی نقل نشده که آن را نوروز نامیده و عید بدانند چنانچه در روایت
است. دوم: تعبیر از منجمان بفرس بملاحظه آنکه برخی منجمان پارسی بودند بعید است و فرس در برابر روم و عرب ملت بزرگی
بودند وابسته بجمشید و فریدون تا خسرو و یزدجرد، و نوروزشان آغاز هر سال آنها بوده است که نزد شاهانشان عید رسمی بوده، و
صفحه 50 از 145
میان اهل خبره خلافی نیست که آن همان یکم فروردین آنها بوده که در فصول جابجا میشده. ص: 109 سوم:
تعبیر از آن روز بنوروز یک بار و بآغاز سال آنها بار دیگر براي منصف روشن میکند که از نظر فصل روز معینی نبوده و گر نه
میگفتند یکم بهار یا یکم حمل که بینیاز بتفسیر معلوم باشد. چهارم: اهل لغت نوروز را بیکم فروردین تفسیر کردند و اطلاق آن
باول بهار از زمان ملک شاه و زمان ما مجاز است از نظر اینکه ملتزمند یکم فروردینشان همیشه یکم بهار باشد و باتفاق هر لفظی
پیش از شهرت معنی مجازي معنی حقیقی خود را میدهد، و نشانههائی که در دو روایت نوروز است به یکم حمل تطبیق نشوند و
باید حمل به یکم فروردین شود. پنجم: اینکه گفته عادت و حکمت شرع احاله بمعنی معلوم نزد مردم است تا آخر قیاس مع الفارق
است زیرا نقل خورشید از حوت بحمل مانند رسیدن آن بنصف النهار و امثالش بحسّ و عیان معلوم نیست و نیاز برصد و حساب
دارد که استادان هیئت و رصدشناسان هم بآسانی نمیتوانند آن را استخراج کنند تا برسد بدیگران و دلیلش اختلاف رصدها است در
باره آن و رصدها در باره آن بکم و بیش چند روز اختلاف دارند، و کسی که اندك شناسائی بشیوه شرع در باره تکالیف دارد روا
نمیدارد موضوع آن نیاز به بررسی علمی نجوم داشته باشد با همه تناقضی که در گفتههاي آنها است یا مخیر باشد و یا رجوع
بشهرتی کند که در زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام وجود نداشته. و از این جهت کراهت نکاح و سفر در قمر
در عقرب را محققان حمل بصورت عقرب کردند که روشن است نه برج عقرب که نیاز باستخراج از تقویم دارد بنا بر این مناسب
عادت و حکمت شرع همان یکم فروردین است که نه کبیسه دارد و نه رصدبانی دارد و براي عموم مکلفین روشن است. ششم:
اینکه گفته یکم حمل مناسب است با آفرینش خورشید در شرطین چنانچه مؤلف الانواء گفته بفرض درستی گفته او نتیجهاي ندارد
جز اینکه آفرینش در اوائل صورت حمل است زیرا شرطین دو ستارهاند که نزدیک شاخ آنند و یکی ص:
110 از منازل ماه بشمارند، و اگر این مناسب بزرگداشت روزي باشد که خورشید به آفرینشگاهش برمیگردد باید روز بزرگداشتش
در زمان پیغمبر اواسط برج حمل باشد و در زمان ما اواخر آن که شرطین بآنها منتقل شده بنا بر اینکه حرکت صور کواکب بهمراه
کواکب ثابته 70 سال یکدرجه است چنانچه میان رصدشناسان معروف است. و از اینجا ظاهر شد حال اینکه گفته ابتداء آفرینش
جهان ماه نیسان بوده زیرا هیچ روزي از نیسان از زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله تا زمان ما موافق اول حمل نبوده که اثبات آن
مطلوبست و در حاصل سخن او خوب دقت کن و در نتیجهگیري او و تعجب کن. هفتم: اینکه گفته خورشید در 19 ذي حجۀ بحمل
رسیده اگر موافق حساب هم درآید براي او نتیجه ندارد. هشتم: اینکه گفته آب پاشیدن در آن روز سنت است و با اول حمل موافق
است نه اول جدي اگر بتوان چنین مناسباتی را ملاك احکام شرع دانست با 10 ایار موافقتر است تا اول حمل زیرا که آن دو ماه
پس از اول حمل است و براي آب پاشان معمول در زمان بهتر است ولی ابن جمهور گفته: مقصود از آن غسل نیروز است نه آب
بدیگران پاشیدن و آن بعید نیست. نهم: اینکه طلوع خورشید در نوروز چنانچه در روایت است مناسب اینست که آغاز حمل باشد
چون خدا آن را در شرطین آفریده که در حمل است، و این هم راجع بخلط صورت حمل است با برج آن، علاوه بر آنکه حدیث
امام رضا علیه السّلام دلالت دارد بر اینکه خورشید در موضع شرف خود آفریده شده و آن درجه 19 حمل است و دور نیست که
شرطان هم هنگام آفرینش آن در همان درجه بودند و کلام صاحب الانواء مخالف با حدیث نامبرده نباشد، و موافق باشند در اینکه
مطابق یکم حمل نیستند، چنانچه مطلوب است، سپس آفرینش خورشید جز طلوع آنست و چون طبق آن حدیث وسط آسمان
آفریده شده است روز دوم که آغاز طلوعش ص: 111 بوده نوروز میشود نه روز آفریدن آن فتدبر. دهم:
تناسب شکفتن گل زمین با اول حمل نه جدي روشن نیست، زیرا میتوان گفت مبدء، آفریدن آن در جدیست و پدیدشدنش در
حمل با اینکه بلاد در این باره اختلاف بسیار دارند، با اینکه تفسیرهاي دیگر نوروز با یکم حمل موافق نیستند و تنها موافقت گل
شکفتن کافی نیست، و بسا که گل شکفتن و طلوع خورشید در حساب فرس روزي موافق یکم فروردین بودند ولی پس از آن یکم
سال آنها جابجا شده است بخاطر آنچه چند بار گفتیم که در فصول میگردد، فرض کن آغاز آفرینش هم مطابق نزول خورشید در
صفحه 51 از 145
حمل بوده و آن هم مانند اوضاع دیگر است که بمقصود ما ربط ندارد چون مواضع اختران دیگر، و این مطابقه همیشه نباید حفظ
شود تا کار نوروز از زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و تا زمان ما با ضوابط حساب سالها مختلّ نگردد. اگر گوئی: رعایت کبیسه
در فرس دلیل است که قدماشان میخواستند آغاز سال خود را ثابت نگهدارند و گمان اینست که همان آغاز بهار باشد که گفتهاند
چون بر اوقات دیگر امتیازات بیشتري دارد از زیبائی و هوا و صفا. گوئیم: میپذیریم که قصد آنها تعیین آغاز بهار بوده براي آغاز
سال و این نیازي به کبیسه 120 سال هم نداشته و در کمتر و بیشتر آن هم حاصل میشده، چنانچه روم هم در کبیسه از آنها اضبط
بودند ولی آغاز بهار را براي آغاز سال معین نکردند. ولی میدانیم که مصالح ملّی با تغییر زمان و طبع و عادت تغییر میکند و شاید
باعث اتفاق بر خلاف نظر قدماء رخ دادن مصلحت اهمی بوده، و باعث اعتبار مصلحت آنها در نظر شارع، حکمتی داشته که خرد ما
بدان نمیرسد، و امروزه تکلیف ما پیروي از ظاهر روایاتی است که بما رسیده، و احتیاط از پیروي آراء خود بامثال این خوش
پسندیها. یکی از افاضل پس از بیان مقداري از آنچه ما گفتیم گفته است: روشن ص: 112 است که مقصود
از نوروز فرس آغاز سال آنها است که بیتردید و خلاف همان آغاز فروردین آنها است، و از قدیم باسباب چندي در فصول سال
جابجا میشده خصوص پس از زمان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلّم که کبیسه را رها کردند و تاکنون بر آن پائیدهاند و همیشه
سال خود را 365 روز بحساب میآورند بیتغییر و تفاوت، روز غدیر سال 10 هجرت مطابق یکم فروردین آنها بوده، و اگر در
جلوس یزدجرد سال آنها از سر گرفته شده باشد و مقدار گذشته افتاده باشد چنانچه شیوه آنها بوده و آن را معتبر دانیم نوروز معتبر
شرعی همانست که منجمین در تقویمها ثبت میکنند مطابق یکم فروردین آنها در هر سالی، و اکنون که سال 1088 هجریست مطابق
روز جمعه 10 ماه شعبان 28 ایلول رومی و 23 مهر ماه جلالی است. و اگر اسقاط یزدجردي را معتبر ندانیم، چون پس از زمان
پیغمبر و اکمال دین بوده و در حکم بدعت است، نوروز شرعی بمقدار روزهائی که ساقط شده پیش از فروردین تقویمی میشود،
بهر حال در هر چهار سال یک روز بر ماههاي رومی پیش افتد و در 4 تا 5 سال یک روز بر ماههاي جلالی، و در هر سال 11 - روز
بر ماههاي عربی و در سال کبیسه آنها 10 - روز، و نیز در هر سال یک روز از هفته نسبت بسال گذشته پس میافتد. و روشن شد که
بنا بر این تقریر آنچه شهرت دارد که انتقال خلافت ظاهر بأمیر المؤمنین علیه السّلام پس از کشتن عثمان هم در نوروز بوده و روز
غدیر هم نوروز بوده، این احتمال را تأیید میکند که اسقاط یزدجردي منظور شده، زیرا هر دو واقعه در اواخر ماه ذیحجه بوده و
فاصله آنها 25 سال است و بیاسقاط جز در 36 سال این توافق ممکن نیست. و نصّ بر اینکه این هر دو واقعه مطابق نوروز بودند در
حکم نص بر اعتبار اسقاط نامبرده است و نیز اثبات هر دو واقعه در نوروز روشنترین دلیل است بر بطلان قول باینکه نوروز یکم
حمل است زیرا اتفاق دو نوروز باین معنا در یکماه عربی بفاصله 25 سال ممکن نیست، و کسی که اتفاق این دو واقعه را در نوروز
ص: 113 دلیل آورده که مقصود همان اعتدال ربیعی است، دلیل صریح بر بطلان قول خود آورده (پایان).
میگویم: گفته أبو ریحان در کتاب (الآثار الباقیه) گفته گذشته ما را تأیید میکند، آنجا که در شمار تواریخ مشهوره گفته: سپس
تاریخ یزدجرد شاه پسر شهریار بن خسرو پرویز که بر پایه سالهاي فارسی بیکبیسه است، و براي آسانی در زیجها بکار رفته، و
شهرت تاریخ او میان شاهان دیگر پارس براي اینست که پس از شوریدگی کشور و تسلّط زنها و افراد نالایق بر آن قیام کرد و با
این حال آخرین شاه آنها بود، و بیشتر نبردهاي با عمر بن خطاب بدست او انجام شد، تا دولت او نابود شد و خودش در مرو
شاهجان کشته شد. گفته پس از آن تاریخ احمد بن طلحه معتضد باللَّه است بر پایه سال روم و ماه فرس بمأخذ دیگري که کبیسه در
هر 4 سال 1 روز باشد، و سببش چنانچه أبو بکر صولی و حمزه اصفهانی گفتند این بود که متوکّل براي شکار گردش میکرد و دید
زراعت هنوز نرسیده و درو نشده، گفت: عبید اللَّه بن یحیی اجازه دریافت خراج از من خواسته و میبینم زراعت هنوز سبز است،
مردم از کجا خراج بپردازند، باو گفتند این کار بمردم زیان رساند، زیرا باید وام بگیرند و پیش فروش کنند، و از وطن آواره شوند،
و بسیار شکایت دارند. گفت: این در دوران من رخ داده یا همیشه چنین بوده؟ گفتند بر پایه اینست که پادشاهان فرس در هنگام
صفحه 52 از 145
نوروز خراج میگرفتند و شاهان عرب از آنها پیروي کردند، مؤبد را خواست و گفت در این باره بسیار بحث شده و من از شیوه
فرس تجاوز نکنم، آنها چگونه از رعیت خراج میگرفتند با آنکه رعیت پرور بودند؟ و چگونه در این وقت که محصول بدست
نیامده و نرسیده اجازه مطالبه میدادند، مؤبد گفت: گرچه در نوروز شروع میکردند، ولی جمعآوري هنگام رسیدن زراعت بوده،
گفت: چطور؟ و او اندازه سال و وضع کبیسه را برایش شرح داد و گفت: آنها کبیسه داشتند و چون اسلام آمد کبیسه رها شد و
بمردم زیان رسید. ص: 114 و دهقانها در زمان هشام بن عبد الملک نزد خالد قسري آمدند و این موضوع را
برایش بیان کردند و درخواست نمودند که یکماه نوروز را پس اندازد و او اباء کرد و بهشام نوشت، و گفت میترسم این کار از قول
و در دوران رشید بخالد بن یحیی بن برمک مراجعه کردند « همانا تأخیر فزونی در کفر است، 38 - التوبه » : خدا شود که فرموده است
و خواهش کردند نوروز را دو ماه پس اندازد، و بر آن تصمیم گرفت و دشمنانش او را بطرفداري از گبري متهم کردند، و از آن
منصرف شد و بهمان وضع باقی ماند. متوکل ابراهیم بن عباس صولی را خواست و فرمود که با مؤبد در باره نوروز هم نظري کند،
و روزها را حساب کند و یک قانون ثابتی تنظیم نماید، و تأخیر نوروز را بهمه شهرستانها ابلاغ کند، و موافقت شد که نوروز به 17
حزیران پس افتد و سال 243 هجري در محرّم نامهها بهمه شهرستانها فرستاده باشد، و بختري در باره آن قصیدهاي در مدح متوکّل
سرود، و متوکّل کشته شد و این کار بسامان نرسید، تا معتضد بخلافت برخاست و شهرستانها را از شورشیان باز گرفت، و بامور
رعیت پرداخت، و مسأله کبیسه را مهمترین کار خود ساخت و باتمام رساند و نوروز را پس انداخت، جز اینکه نظري جز نظر متوکل
داد. چون متوکل فاصله را تا آغاز تاریخ یزدجرد در نظر گرفت و معتضد تا زوال ملک فرس و هلاك یزدجرد، بگمان اینکه اهمال
1 روز در آنها برابر 60 روز کسري شد، و آن را بسال افزود و نوروز را دو ماه پس / کبیسه از این زمان بوده، و آن 243 سال بود و 4
انداخت و برابر یکم خرداد ماه آن سال شد و 11 حزیران، و بناي نوروز را بر کبیسه روم نهاد تا با آنها در کبیسه ماهها برابر باشد، و
متصدي انجام این کار وزیرش أبو القاسم نواده سلیمان بن وهب بود، و علی بن یحیی در این باره سرود. روز نوروزت یکی باشد
نیفتد پیش و پس در حزیران تا همیشه یازدهم در دسترس ص: 115 و او گرچه در تحصیل نوروز دقت کرد
ولی نوروز فرس را بدست نیاورد، زیرا رها شدن کبیسه نزدیک 70 سال پیش از هلاك یزدجرد بود، زیرا آنان در زمان یزدجرد پسر
شاپور دو ماه کبیسه کردند، یکماه براي پس انداختن سال که لازم بود، و نشانهگذاري شد و نوبت بآبانماه میرسید چنانچه آن را یاد
آریم و یکماه براي آینده که تا مدّت درازي از آن فراغت باشد. و چون از فاصله میان یزدجرد بن شاپور را تا او 120 سال کم کنیم
1 این 70 سال نزدیک 17 روز است و باید نوروز را 77 روز پس / هفتاد سال میماند تقریبا زیرا تواریخ فرس مشوّش هستند و سهم 4
انداخت نه 60 روز و بنا بر آن نوروز 28 حزیران میشود، ولی متصدّي پنداشت روش کبیسه فرس موافق کبیسه روم است و روزها
را از زمان هلاك و ملک آنها در حساب گرفت و مطلب بر خلاف آنست چنانچه بیان کردیم و بیان خواهیم کرد. سپس گفته: این
آخرین تاریخ مشهور در جهانست، و شاید ملّتهاي بسیار دور از ما را تاریخها باشد که بما نرسیده یا متروك شده مانند گبران که در
کیش خود آغاز هر تاریخ را قیام هر پادشاه خود میدانستند بترتیب و چون پادشاهی میمرد تاریخ گذشته را رها میکردند و از جلوس
شاه جانشین او آغاز میکردند (پایان آنچه میخواستم از کتابش بیاورم). این گفته اگر چه ترك کبیسه را از زمان یزدجرد تأیید
میکند و گردش نوروز را در فصول میرساند، ولی دلیل بر اسقاط نمیشود و با برخی ضوابط گذشته هم منافات دارد، و در آنچه بعد
از او نقل کنیم مؤیّد آن هم بیاید. و خلاصه: امر در باره اخبار وارده در این موضوع بچند وجه دور میزند. یکم: نظر اخبار باسقاط
1 و همه 5 روز است چنانچه سال پادشاهان پیشدادي و برخی ملوك هند بوده که در پیش بدان اشاره کردیم و فرموده او در خبر /4
اینها روزهاي دیرینی هستند از ماههاي دیرین که هر ص: 116 ماهی 30 » معلّی هم بدان اشاره دارد که فرموده
روز بوده بیکم و بیش، و مؤیّد آنست اخبار بسیاري که دلالت دارند سال 360 روز است و آغاز فروردین بدین حساب نوروز
است. و بر آن اعتراض میشود که حواله نوروز و سال بر قرارداد متروکی که نه معین است و نه آغاز ماهش معلوم است از
صفحه 53 از 145
قانونگذار دور است. دوم: بر پایه نوروز فرس قدیم باشد که بیانش گذشت و این قوي است ولی بنیادگذاري یک امر شرعی بر
وضعی تغییر پذیر که در هر زمانی بدنبال فرمان یک پادشاه جور است و دچار غفلت و ناتوانی از انجام کبیسه چنانچه در دوران
یزدجرد رخ داد بسیار دور است از باور بعلاوه ظاهر اینست که فضیلت این روز یا براي امور مقارن آنست و احوال واقع در آن که
بسیاري از آنها پیش از زمان یزدجرد بوده و بر پایه کبیسه بوده و پس از آن سقوط کرده، یا براي برخی اوضاع فلکیه یا زمینی است
مانند ورود خورشید در برجی و دخول برجی از بروج یا درجهاي از آن یا پدید شدن گل و روئیدن گیاه و درخت و جز آن و هیچ
کدام از آنها وابسته به نوروز باین معنی نیستند که در فصول جابجا میشود و با این باز هم از نظر دلیل اقوي از همه است. سوم: بر
پایه نوروز قدیم بر اساس کبیسه در 120 سال چنانچه دانستی چون در فرس همان نوروز اصیل بوده، و رها کردن کبیسه براي
مشوّش شدن وضع و ناتوانی از ضبط قواعد رخ داده، و باز هم اعتراض گذشته میآید که یک تکلیف عام مشترك میان عوام و
خواصّ نمیتواند مبنی بر یک امر مشکل باشد که جز یک استاد یگانه در نجوم و هیئت از آن خبر ندارد، بلکه براي هیچ کس
شناخت حقیقت آن میسّر نیست جز آنکه گفته شود قاعده آن را امام بمعلّی آموخته و او روایت نکرده یا مردم از او روایت
نکردهاند و آن هم بعید است. چهارم: اینکه مراد همان نوروزیست که اکنون میان منجمان معروف است که دخول خورشید ببرج
حمل است براي آنکه امام علیه السّلام میدانسته قانون فرس قدیم همین بوده، و آن را وانهادند و بدنبال کبیسه 120 ساله رفتند براي
آسان شدن کارشان ص: 117 یا گفته شود نوروز فرس آغاز فروردین بوده با رعایت کبیسه بهر وضع از کم و
بیش در زمان و شامل نوروز جلالی هم هست گرچه این نوع هنوز مورد عمل نشده بوده. و مؤیّد آنست که منجمان فرس و دیگران
معلوم است که آغاز سال جهان » آغاز سال را بتحویل خورشید بحمل مقرر داشتهاند چنانچه کوشیار در کتاب مجمل الاصول گفته
و مانند آن از کلمات آنها، خبر هم میگوید نوروز « همان تحویل خورشید است باول ثانیه از برج حمل و طالع آن طالع سال است
آغاز سال فرس است و باز تأیید شده باینکه در آغاز آفرینش جهان خورشید در حمل بوده و باینکه چون ما پس گرد حساب کنیم
دریابیم که عید غدیر در سال 10 هجري مطابق نزول خورشید باول حمل بوده، طبق برخی ارصاد و طبق برخی یک روز پیش از آن
بوده چنانچه ابن فهد- ره- بدان اشاره کرده، و طبق برخی دو روز چنانچه دیگري گفته، و موافقت برخی ارصاد کافی است. و
آیا ندانید که خدا زمین را پس از » باینکه آغاز حمل آغاز نموّ بدن جانداران و درختان و گیاهها است چنانچه خدا سبحانه فرموده
اختلافی با آیه 19 و 50 سوره روم و 17 سوره- الحدید دارد) و قدرت و حکمت و لطف و رحمت صانع در ) « مرگش زنده میکند
آن نمایان شود، و سزاوارتر است که شکر پروردگار کریم نمود و آن را آغاز سال و عید بزرگ دانست، و سخن در باره بیشتر اینها
گذشت. و دلیل بر اینکه این مقصود از روایت نیست اینست که آن در زمان امام صادق علیه السّلام مشهور و معمول نبوده است با
اینکه معلّی میگوید: من روز نوروز نزد امام صادق علیه السّلام رفتم. و باید آن روز معروف باشد در آن زمان، و در آن زمان جز
آسمان و .«1» تاریخ یزدجردي وجود نداشته است و این درست نیاید جز با تکلف و بست و بندي که ما در آغاز بدان اشاره کردیم
جهان، ج 3، ص: 118
فائده 3 در باره تطبیق نوروز با مبعث و غدیر و فتح مکه و ...
بدان که اشکال میشود در احادیث وارده باینکه نوروز بهر تفسیري و نظر بهر تاریخی باشد که در دو روایت ثبت است و سالش
نزد مورّخان با ماه و روز آن ضبط است نمیشود در مانند روز مبعث، فتح مکه و نص غدیر وجود داشته باشد بلکه تحقق نوروز در
دو تا از آنها هم نمیشود تا برسد بهمه. زیرا مبعث 13 سال پیش از هجرتست و فتح مکّه در سال هشتم هجرت، و نصّ غدیر در 10
هجرت، و باید فاصله میان نوروز مبعث و هر کدام از دو تاي آخر از نظر ماههاي عربی بیش از هفت ماه باشد (چون هر سال عربی
صفحه 54 از 145
10 تا 11 ص: 119 روز جلو میافتد و بیش از هفت ماه فاصله میشود) و میان نوروز دوتاي آخري باید کمتر
از یک ماه عربی فاصله باشد، (چون کمتر از 3 سال فاصله دارند و سال عربی کمتر از یک ماه با سال خورشیدي فاصله پیدا میکند)
با اینکه مبعث در آخر ماه رجب بوده و فتح مکّه در اواخر ماه رمضان و سومی در اواخر ذیحجه (و فاصله میان رجب و دو تاریخ
بعد کمتر از شش ماه است و فاصله دو تاي آخر در حدود سه ماه) و ممکن است جواب از این اعتراض بدو وجه: الف: آنچه یکی
از افاضل گفته: که در سال 19 بعثت آن حضرت خسرو پرویز کشته شد و تا آخر زمان او سه شاه بنام شیرویه، اردشیر، توران دخت
بتخت نشستند، دو تاي اول پیش از فتح مکّه بوده و آخري بعد از آن، و ممکن است هر کدام مقداري از سال را انداخته باشند و
نوروز را تجدید کرده باشند چنانچه شیوه پیوسته آنها بوده و براي این پیشامدها نوروز موافق این حوادث شده، و این خود دلیل
است چون دلائل دیگر که از دو روایت برآیند بر اینکه مقصود از نوروز در شرع اعتدال ربیعی نیست زیرا بنا بر آن بهیچ وجه
نمیتوان این تواریخ را توجیه کرد و هم بر تفسیرهاي دیگر جز یکم فروردین و معین است که مقصود همان اول فروردین است
(پایان). ب: آنچه بخاطر من آمد و آن اینست که در حدیث لفظ مبعث نیست بلکه گفته: جبرئیل بر پیغمبر فرود آمد و میان آنها
ملازمه نیست زیرا بعثت فرمان تبلیغ رسالت است به مردم و ممکن است نزول جبرئیل سالها پیشتر باشد و اما بت شکستن در خبر
نیست که در فتح مکّه بوده بلکه از بعض اخبار برآید که پیش از هجرت بوده. و ممکن است متعدد باشد و یکی موافق نوروز شده
باشد، چنانچه در کشف الغمّه از مسند احمد بن حنبل آورده تا علی علیه السّلام که من بهمراه پیغمبر رفتم تا خانه کعبه و پیغمبر بمن
فرمود بنشین و بدوشم بالا رفت و او را بلند کردم و دید من توانائی ندارم، و او نشست و من بدوش او بالا رفتم، و مرا بلند کرد تا
خیال کردم بافق ص: 120 آسمان رسیدم و بتهاي مس و آهن بر کعبه بود و من آنها را از همه سو جمع
کردم و چون همه را بدست آوردم رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود آنها را پرت کن، آنها را پرت کردم و مانند شیشه خرد
شدند، سپس فرود آمدم و با رسول خدا مسابقه کردم تا در خانهها نهان شدیم از ترس اینکه کسی بما برخورد. اخبار باین مضمون
بسیارند و گذشتند و همه دلالت دارند که این بتشکنی پیش از هجرت بوده، و گر نه ترس و نهانی آنها از مردم معنا نداشته، و
تنافی بهر تفسیر از نوروز رفع میشود، زیرا تاریخ نزول جبرئیل و بتشکنی نامعلوم است. اگر گفته شود: در خبر لفظ یوم آورده که
بمعنی روز است و نتوان به کار شب تعبیر کرد. گوئیم: یوم بسیار بر شبانه روز اطلاق شده، و فضیلت شب بسیار بروز سرایت کرده
چون موالید پیغمبر و أئمّه علیهم السّلام. اگر گفته شود: فتح نهروان و کشتن ذو الثدیۀ در مناقب ابن شهر آشوب در 19 ماه صفر
سال 39 ثبت شده و با فروردین فرس موافق نیست چون سال پیش از آن در اواسط محرم بوده یا پس از آن در اواسط شوال
باختلاف دو اعتبار (که سقوط یزدجردي منظور شود یا نشود) و در آغاز بهار نبوده چون بهار پس از آن در اواخر شوال بوده است
و دو توجیه گذشته در آن نمیآیند. گوئیم: سال فتح مذکور نزد جمهور مورّخان همان 39 است که گفته یا سال 38 است ولی از
ماه و روزش نامی نبردهاند و نقل یکی مورد اعتماد نیست.
فائده 4
أبو ریحان در کتاب نامبرده گفته: برخی حشویان گفته: چون انگشتر حضرت سلیمان بن داود علیهما السّلام گم شد و از شاهی افتاد
و پس از 40 روز بدو برگشت و مقام خود را باز یافت و پرندهها گرد او آمدند فرس گفتند (نوروز آمد) و این نام از آنجا شد،
سلیمان بباد فرمود تا بساط او را برداشت و پرستو جلوش آمد و گفت، پادشاها من آشیانه دارم که چند ص:
121 تخم در آنست راه را بگردان و او راه را گردانید، و چون بزمین نشست، پرستو با منقار خود آبی برابر او پاشید و ران ملخی باو
هدیه کرد، و آب پاشی و هدایاي نوروز از آنجا شد، علماء عجم گویند روزیست پسندیده چون هرمز نام دارد که نام خداست عزّ و
صفحه 55 از 145
جلّ آفریننده و سازنده و پرورش ده جهان و جهانیان که با هیچ زبانی وصف جزئی از نعمتش را نتواند. سعید بن فضل گفته: در هر
شب نوروز در هر فصلی باشد برقی از کوه دماوند میدرخشد و در هوا میتابد و بر آن چون ابري فرا میگیرد، و عجبتر از آن
است گرچه تا چشم نبیند دل نپذیرد ولی أبو الفرج زنجانی منجم گفت: در سالی که عضد الدوله وارد بغداد شد با جمعی « کلواذا »
قصد کلواذا کردند و در آن آتشها و شمعهاي بیشماري دیدند که در جانب غربی دجله برابر کلواذا در شب نوروز افروخته بودند، و
سلطان دیدهبانانی در آنجا گذاشته بود که بازرسی کنند، مبادا از طرف گبرها باشد و نیرنگی باشد، و آنها اطلاعی بدست نیاوردند
چون که هر چه بآنها نزدیکتر میشدند آنها دورتر میرفتند و چون دور میشدند نزدیک میآمدند. من به أبو الفرج گفتم نوروز از
جاي خود بدر رفته چون فرس کبیسه را رها کردند، و چرا این شب فروزي پس نرفته؟ و اگر پس رفتن آن لازم نباشد اگر کبیسه
آمد آیا پیش خواهد آمد، نزد او پاسخ قانعکنندهاي نبود. اصحاب نیرنجات گویند هر که در نوروز پیش از سخن گفتن سه انگشت
عسل بخورد و سه تا شمع بخور کند از هر دردي درمان باشد، در نوروز رسم است که بهم شکر هدیه میدهند، مؤبد بغداد گفت
براي اینست که نیشکر روز نوروز در کشور جم کشف شد و پیش از آن نبود، و او بود که نیهاي پر آبی دید و مکید و شیرینی و
لذّت آن را چشید و دستور داد آبش را گرفتند و از آن شکر ساختند، و روز پنجم بدست آمد و براي تبرّك آن را هدیه بهم دادند
و در مهر جان هم بکار برده شد. ص: 122 آغاز سال را از انقلاب صیفی (اول تابستان) گرفتند چون با ابزار
نجومی و دید، روشنتر از موقع اعتدالین (اول بهار و پائیز) میباشند، چون پیش و پس شدن خورشید از میل کلی چشمگیر است، و
رصد سایه عمودي در تابستان و سایه کشیده در زمستان در هر جاي زمین بر رصدشناس نهان نماند گرچه هندسه و هیئت نداند
ولی روز اعتدالین نیاز بشناخت عرض بلد و میل کلی دارد و چون انقلاب صیفی بسمت الرأس شمالی نزدیکتر است آن را
برگزیدند بر شتوي و بعلاوه موسم رسیدن غلات است و براي دریافت خراج مناسبتر است. و بسیاري از علماء و حکماء یونان
گرفتند و سال را از آن آغاز کردند نه از اول بهار چون موافق همان انقلاب صیفی یا نزدیک « کلب الجبار » طالع سال را طلوع ستاره
آن بوده، و این نوروز از وقت خود بدر رفته و در زمان ما بدخول خورشید در حمل رسیده که آغاز بهار است و ملوك خراسان را
رسم شده که در آن بفرماندهان قشون خود خلعت بهاري و تابستانی دهند و روز ششم آن که روز خرداد است نوروز بزرگ فرس
است و مقامی بلند دارد، و گفته شده که خدا در آن از آفرینش آفریدهها فراغت یافت که آخر شش روز نامبرده است و در آن
مشتري آفریده شد و ساعات آن را سعد نمود. اصحاب نیر نجات گفتهاند: هر که بامداد این روز پیش از سخن شکر چشد و روغن
زیت بخود بمالد در همه سال هر نوع بلا از او دفع شود، گفتهاند: جمشید مردم را فرمود در آن روز غسل کنند تا از گناه پاك
شوند، و هر سال چنین کنند تا خدا از آنها آفات سال را بدور دارد، برخی پندارند جم فرمان داده بود نهرها بکنند و در این روز
آب در آنها روان شد و مردم شاد شدند و مژده فراوانی گرفتند و با آن غسل کردند و تبرك جستند و آیندهها از گذشتهها پیروي
کردند، گفته شده، سبب غسل این روز اینست که از هروزا فرشته آبست و با آن مناسب است و همه مردم در این روز با آب چشمه
و حوض تنشوئی کنند. و بسا بر سر آبهاي روان روند و از آنها بر خود بپاشند براي تبرّك و دفع ص: 123
آفات، و در آن مردم بهم آب بپاشند، و سببش همان سبب غسل است و پس از جم پادشاهان ماه فروردین را همه عید دانستند و
شش بخش نمودند، پنج روز نخست براي ملوك، و دوم براي اشراف و سوم براي خدّام ملوك و چهارم براي اطرافیان و پنجم براي
عموم و ششم براي شبانان تا آخر آنچه گفته. من گویم: همانا این یاوهها را نقل کردم تا ببرخی خرافاتشان آگاه شوي و در آن تأیید
برخی گفتههاي پیش ما بود، و در برخی کتب معتبره یافتم که جمشید همه جهان را مالک شد و أقالیم ایران را آباد کرد، و در
نوروز یکم فروردین قدیم کارش استوار شد و آغاز سال عجم شد و آن زادگاه کیومرث بن عبد اللَّه پسر آدم است. و نوروز
سلطانی آغاز دخول خورشید است در یکم دقیقه برج حمل که در عهد عهد ملکشاه سلجوقی مقرّر شد موافق پنجشنبه 9 ماه رمضان
سال 471 هجري قمري. و مهرگان روز نیمه مهر ماه است که فریدون قصد ضحاك کرد و او را در زمین مغرب دستگیر کرد و در
صفحه 56 از 145
این روزش بکوه دماوند زندانی نمود، و بیاران خود گفت: این کار من مهرجان بان هست. و آن روز مهرگان نام گرفت، و نخست
کسی که رسم مبارك باد را در نوروز و مهرگان نهاد فریدون بود (پایان). گویم: منجمان در کتب خود روزهاي نحس ماه را از
24 یا 25 - هستند که در ،-21 -16 ،-13 ،-5 ، أمیر المؤمنین علیه السّلام روایت کردهاند و از ماههاي قدیم فرس دانستهاند و آنها، 3
این دو شعر فارسی فراهم شدند. هفت روز نحس باشد در مهی زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج سه و پنج و سیزده با شانزده بیست و
یک با بیست و چهار و بیست و پنج و بسا که حمل بماههاي عربی شده چنانچه گذشت، و از امام صادق علیه السّلام نحوست برخی
روزهاي ماه فرس قدیم روایت شده چنانچه خواجه نصیر الدین طوسی آن را در این اشعار سروده. ص: 124 ز
قول جعفر صادق خلاصه سادات ز ماه فارسیان هفت روز مذموم است نخست روز و سیم باز پنجم و پس از آن چه روز سیزدهم
روز شانزده شوم است دیگر ز عشر سیم بیست و یک چه بیست و چهار چه بیست و پنج که آن هم بنحس مرقوم است بجز عبادت
کاري مکن در این ایّام اگر چه نیک و بدت هم ز رزق مقسومست بماند بیست و سه روز اي خجسته مختار که در عموم حوائج
بخیر موسوم است ولی چهارم و هشتم سفر مکن زنهار که خوف هلک در این هر دو نصّ محتوم است بروز پانزدهم پیش پادشاه
مرو اگر چه سنگ دلش بر تو نیز چون موم است گریز نیز در این روز ناپسند آمد که ره مخوف و هواي خلاص مسموم است مکن
دوازدهم با کسی مناظرهاي که در خصومت این روز صلح معدوم است ز روزهاي گزیده همین چهار آنگه در این حوائج در سلک
نحس منظوم است و از موسی کلیم اللَّه هم روایت کردند که در ماههاي رومی روزهاي نحسی است هر که در آنها بجنگ برود
کشته شود، هر که سفر کند بمقصد نرسد، هر که زناشوئی کند بهره نبرد و آنها 24 روزند، در هر ماهی از سال 2 روز، 10 و 20 - از
14 - از کانون دوم، 16 و 17 - از تشرین یکم، 1 و 15 - از تشرین دوم، 15 و 17 - از کانون یکم، 7 و ص: 125
شباط، 4 و 20 - از آزار، 20 و 3- از نیسان، 6 و 8- از ایار، 3 و 8- از حزیران، 20 و 6- از تموز، 4 و 15 - از آب، 1 و 3- از ایلول و
در برخی نسخهها 9 و 10 - از تشرین یک، 9 و 12 - از کانون یک، 2 و 14 - از کانون دو، 12 و 16 - از شباط 13 و 10 - از حزیران،
و در برخی 4 و 11 - از آب. 8- در مکارم (ج 1 ص 83 ) از أبی الحسن علیه السّلام فرمود: وامگذار حجامت را در هفتم حزیران و
اگر از دستت رفت در چهاردهم. ص: 126
ابواب فرشتگان