گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
ابواب فرشتگان
باب بیست و سوم حقیقت فرشتهها، صفات و شئون و اطوار آنها






آیات قرآن: در این باره
68 - بگو - 34 ) و چون که پروردگارت بفرشتهها گفت: راستی من در زمین جايگزین گذارم تا آخر آیات. 67 - -1 البقره (آیه 30
هر که دشمن جبرئیل است راستش او است که بفرمان خدایش آن را بدل تو اندازد مصدّق آنچه پیش تو است و رهبر و مژده براي
مؤمنان* هر که دشمن خدا و فرشتهها و فرستادههاي او است و جبرئیل و میکائیل راستش خدا دشمن کافرانست، 248 - بر
میدارندش فرشتهها. 2- آل عمران ( 18 ) گواه است خدا که نیست شایسته پرستش جز او، و هم فرشتهها و صاحبان دانش. آسمان و
جهان، ج 3، ص: 127 و فرمود: و فریادش زدند فرشتهها و او ایستاده بود نماز میخواند در محراب ( 39 ). و فرموده: چون فرشتهها
9) گفتند - 3- الانعام ( 8 .( گفتند اي مریم (الآیۀ) ( 42 ). و فرمود: چون فرشتهها گفتند اي مریم راستی خدایت مژده دهد (الآیۀ) ( 45
چرا فرشته بر او فرو نشود اگر فرشته بر او فرو آریم کار بگذرد و مهلت ندارند و اگرش فرشته سازیم بایدش مردي پردازیم
بپوشانیمش آنچه میپوشند. و فرمود: و او است قاهر بالاي بندههایش و فرستد بر شما نگهبانانی تا چون مرگ یکی از شما رسد
فرستادههاي ما او را جان گیرند و کوتاه نیایند ( 61 ). و فرمود: اگر بینی چون که ستمکاران در فشار مرگند و فرشتهها دستها دراز
صفحه 57 از 145
کرده که جان بدهید امروز سزا کشید عذاب خوارکننده بدان چه ناسزا بخدا گفتید و از آیاتش تکبر ورزیدید ( 93 ). و فرمود: آیا
12 ) من شما را ردیف آدم بهزار فرشته کمک کار- تا - 4- الانفال ( 9 .( انتظاري دارند جز اینکه فرشتهها نزد آنها آیند ( 158
فرماید- چون که وحی کرد پروردگارت بفرشته که من با شمایم، بر جا دارید آنان که گرویدند. 5- الرعد ( 11 ) پیگیرها دارد از
پیش و پس خود که بفرمان خدا نگهش دارند. و فرمود: و تسبیح گوید رعد بحمدش و فرشتهها از ترسش. 6- الحجر ( 8) ما
نفرستادیم فرشتهها را جز براستی و مهلت ندارند در این هنگام. و فرمود: آگاهشان کن از مهمانان ابراهیم که بر او درآمدند و
7- الاسراء ( 15 ) بگو اگر در زمین فرشته بودند بآرامی 60 . ص: 128 - گفتند: درود بر تو (تا آخر داستان) 51
راه میرفتند البته میفرستادیم بر آنها فرشتهاي را رسول. 8- مریم ( 17 ) فرستادیم باو روح خود را و مجسّم شد برایش آدمی درست.
24 ) روزي که بینند فرشتهها را مژدهاي نیست در آن - -9 الحج ( 75 ) خدا بگزیند از فرشتهها رسولانی و از مردم. 10 - الفرقان ( 21
روز براي بدکاران- تا فرماید- و روزي که شکافد آسمان به ابر تیره و فرو شوند فرشتهها پیاپی. 11 - الاحزاب ( 9) پس فرستادیم بر
آنها بادي و سپاهانی که نمیدیدند آنها را. 12 - سبا ( 40 و 41 ) و روزي که همه را فراهم آرد سپس بفرشتهها گوید آیا اینان شما را
پرستیدند، گویند: منزهی تو سرپرست مائی در برابر آنها بلکه پري پرستیدند و بیشترشان بدان گرویدند. 13 - فاطر ( 1) سازنده
- فرشتهها است رسول پرها دارند دو، دو سه سه چهار چهار فزاید بخلق هر چه خواهد راستی که خدا بهر چیز توانا است. 14
3) سوگند به صف کشندهها صف کشیدنی، و زجرکنندگان که سپس یاد خدا را تلاوت کنند. و فرمود: از آنها بپرس - الصافات ( 1
15 - الزمر ( 75 ) ببینی فرشتهها را فراگیرد گرد عرش تسبیح گویند به (166 - آیا پروردگارت را دخترانست و آنها را پسران ( 149
32 ) آنان که گفتند پروردگار ما خدا است و پایدار ماندند فرو شوند برشان فرشتهها - سپاس پروردگارشان. 16 - السجده ( 30
نترسید و اندوه مخورید و مژده گیرید به بهشتی که نوید دارید و مائیم دوستانتان در دنیا و آخرت و شما راست در آن هر چه
دلخواهتان باشد و هر آنچه بطلبید* پذیرائی از آمرزنده مهربان. ص: 129 و فرمود: اگر سر بزرگی کنند، آنان
17 - حمعسق ( 5) فرشتهها تسبیح گویند بسپاس . ( که نزد پروردگارتند بتسبیحش گویند شب و روز و ملالت ندارند ( 38
19 ) و ساختند برایش از بندههایش جزئی راستی - پروردگارشان و آمرزشخواهند براي کسانی که در زمینند. 18 - الزخرف ( 15
آدمی ناسپاس روشنی است- تا گوید- فرشتهها را که بندههاي خدایند ماده سازند تا آخر آیه. و فرمود: اگر خواهیم بجاي شما
- 19 - الذاریات ( 84 ) فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً. 20 - الحاقه ( 17 ) و فرشته بر اطراف آنست. 21 .( فرشته در زمین جانشین شما سازیم ( 60
31 ) بر آن نوزده باشند، - المعارج ( 4) برآیند فرشتهها و روح بسویش در روزي که اندازهاش پنجاه هزار سال است. 22 - المدثر ( 30
6) وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً- تا آیه - یاران دوزخ را ننمودیم جز فرشتهها و شمارشان را نساختیم جز آزمایش کافران. 23 - المرسلات ( 1
ششم. 24 - النبأ ( 38 ) روزي که روح و فرشتهها در صف ایستند، سخن نگوید جز کسی که خدایش فرمان دهد و درست گوید.
5) وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً. 26 - عبس ( 16 ) بدست فرستادهها .. - -25 النازعات ( 1
تفسیر
بگو هر که » تفسیرش در مجلّد پنجم گذشت، این آیات بر حالات بسیاري از فرشتهها دلالت دارند « و چون پروردگارت گفت » :
طبرسی در (ج 1 ص 167 ) تفسیرش گفته: روایت است که ابن صوریا و گروهی از یهود فدك نزد پیغمبر « دشمن جبرئیل است
صلی اللَّه علیه و آله آمدند و چند مسأله پرسیدند و بآنها پاسخ داد، ابن صوریا گفت، یکی مانده اگر پاسخ گفتی بتو بگروم و از تو
پیروي کنم، چه فرشتهایست که آنچه خدا فرو فرستد برایت میآورد؟ فرمود: جبرئیل، ابن صوریا گفت: او دشمن ما است کار زار و
سختی و جنگ فرود آورد، میکائیل است که آسانی و ص: 130 فراوانی آورد، اگر میکائیل نزد تو آمدي ما
نه از پیش خودش، و آن را بدلش وابست چون « او است که آن را بدل تو اندازد بفرمان خدا » بتو گرویدیم و خدا این آیه را فرستاد
صفحه 58 از 145
مصدق هر آنچه » یعنی بفرمان خدا و گفتهاند: یعنی بدانش یا باعلام خدا باو « باذن اللَّه » . پس از فرود آن را حفظ میکرد و میفهمید
که جنگ و سخت گرفتن بر کافران در آنست که آن هدایت و « هدایت و بشارت براي مؤمنان » از کتابها و موافق آنها « برابر او است
دشمنی با خدا انجام مخالفت و نافرمانیست و گفتهاند: دشمنی « هر که دشمن خدا و فرشتههایش و رسولانش باشد » مژده بمؤمنانست
« خدا دشمن کافرانست » را باز گفت براي فضل آنها و براي آنکه یهود نام آنها را برده بودند « جبرئیل و میکائیل » با دوستان او است
نگفت دشمن آنها است براي آنکه رواست ایمان آرند و دوست شوند (پایان). میگویم: تعبیر بکافران از آنها بیان اینست که همین
« و گویند چرا فرشته بدو نیاید » اظهار دشمنی هم کفر است و آیه دلیل است که دوستی فرشتهها واجب و دشمنی آنها کفر است
موافق « و اگر فرو آوریم فرشتهاي » طبرسی- ره- در (ج 4 ص 276 ) مجمع گفته: یعنی تا ما او را دیدار کنیم و باور داریم
و گفتهاند: یعنی اگر ،« کار بگذرد و مهلت نیابند » پیشنهادشان باز ایمان نیاورند و باید ریشه کن شوند و اینست معنی قول او
رسول را تا گواهی دهد برسالت « و اگرش فرشته سازیم » . فرشتهاي بصورت خود آید قیامت برپا شود یا هلاکت بایست گردد
چون نمیتوانند فرشته را بصورت خودش بنگرند زیرا دیده آدمی از دیدن فرشته خیره « بایدش او را مردي نمائیم » چنانچه خواهند
شود جز اینکه بصورت جسمانی تاریک مجسم گردد و براي همین است که فرشتهها بصورت آدمی به پیغمبران فرو شوند و جبرئیل
بصورت دحیه کلبی نزد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله میآمد و همچنین خصمانی که از دیوار محراب نزد داود آمدند، و فرشتگانی
که نزد ابراهیم و لوط آمدند بصورت مهمانان آدمی بودند. ص: 131 لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ زجاج گفته:
ناتوانان خود را باشتباه میانداختند در کار پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم و میگفتند این هم یک آدمی است مانند شماها و خدا
فرمود: اگر بشر صورتی هم از فرشتهها آید همین اشتباه را دارند، و گفتهاند اگر فرشته هم آید جز با اندیشه او را نشناسند ولی
نیندیشند و در اشتباه خود بمانند، و اشتباه را بخود نسبت داد چون بنزول او فرشتهها را محقق شود. و در (جزء 4 ص 313 ) گفته: در
تفسیر وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَۀً یعنی بفرستد بشما فرشتهها که دیدهبان کارهاتان باشند و آنها را بشمارند و بنویسند، و این لطفی است
یعنی یاوران ملک الموت، « رسلنا » یعنی جان او را بگیرند « توفته » به بندهها چون بدانند که از پاسبانی گواه دارند و از گناه باز ایستند
باو « بگو جان شما را ملک الموت ستاند » از ابن عباس و جز او گفتهاند بفرمان او میگیرند و از این رو جان ستانی را در آیه دیگر
« و اگر بنگري گاهی را که ستمکاران در فشارهاي مرگند » وابسته. بیضاوي در (ج 1 ص 391 ) تفسیرش در قول خدا سبحانه گفته
از « بر آرید جان خود را » مانند خواستار با اصرار براي ستاندن جانشان یا عذابشان « و فرشتهها دست درازند » یعنی در سختیهاي آن
سزا کشید عذابی » تن خود با سختگیري و فشار بدانها یا از عذاب ما خود را رها کنید (امروز) که روز مردن است یا تا همیشه
281 ) او کیست؟ مفسران اختلاف دارند بچند - طبرسی- ره- در (ج 6 ص 280 « از آن او است پیگیرها » .( و سخت (پایان « خوار
-2 بخدا برگردد که داناي نهان و عیانست. 3- به پیغمبر برگردد در قول خدا .« در نهان و عیان گفتار دارد » وجه. 1- آنست که
همانا توئی بیم دهنده، و در پیگیرها چند قول است. الف: فرشتههاي شب و روز که دنبال هم رفت و آمد دارند و دیدهبانان کار »
راستی » بندهاند و حسن گفته: چهارند که در نماز سپیدهدم گرد هم باشند و اینست معناي ص: 132 قول خدا
و از ائمه ما هم علیهم السّلام روایت شده. ب: فرشتههاي نگهبان از مهلکهاند تا « خواندهشده سپیده دم گواهی شده است، 79 اسري
نگهش » بمقدّر خود رسد و او را بدان وانهند از علی علیه السّلام، گفتهاند فرشته بر هر آدمی گماشتهاند و از همه سو او را پاسبانند
همیشه در گرد او باشند، و گفتهاند: کار او را نگهبانی کنند تا بمیرد و آن را بنویسند، گفتهاند: او را نگهدارند از « دارند بفرمان خدا
هر مهلکه و نابودي و از پري و آدمی و جانوران ابن عباس گفته: نگهش دارند از آنچه مقدّر او نیست و چون مقدر آید نگهداري
بسر آید .. و از کعب است که: اگر خدا بشما فرشتهها نگماشته بود که دفاع کنند از شما در نوشاك، خوراك، و عورات پري شما
277 ) تفسیرش گفته: روایت است که برسول خدا صلی اللَّه علیه و آله گفته شد: بمن - را میربود (پایان). رازي در (ج 5 ص 275
بگو چند فرشته بهمراه بنده است؟ فرمود: یکی از راست براي حسنات، و او ناظر بر فرشته سمت چپ است، چون کار نیکی کنی ده
صفحه 59 از 145
برابر نویسد، و چون بد کنی آنکه در چپ است گوید بدان که بر راست است بنویس، گوید: نه، شاید توبه کند، تا سه بار که
گفت: گوید: چرا مینویسم، خدا ما را از او آسوده کند، چه بد همنشینی است چه کم ملاحظه و شرم از خدا دارد اینست قول خدا
و فرشتهاي که مهارت را دارد و چون براي پروردگارت تواضع کنی تو را بالا برد و .« از او است پیگیرها از پیش و پس او » تعالی
اگر تکبّر کنی تو را خرد کند، دو فرشته بر لبان تواند نمازت را نگهدارند، فرشتهاي بر دهان تو است تا ما را در آن نرود، فرشتهاي
بر دیده تو است و اینان 10 فرشتهاند براي هر آدمی در شب و در روز و با هم 20 فرشته بر هر آدمی است. سپس گفته: اگر گفته
شود: گماشتن این فرشتهها بر ما چه سودي دارد؟ گوئیم: این سخن دور از باور نیست چون منجمان گویند: تدبیر در هر روزي با
اختري جداگانه است، و هم در هر شبی، و تردید نیست که نزد آنها اختران جان ص: 133 دارند، و این
تدبیرهاي گوناگون از ارواح آنها است، و این سخن در زبان طلسمچیان مشهور است، و از این رو گویند طبائع کامل بمن خبر
دادند، و مقصودشان از طبائع کامل اینست که هر آدمی را روحی است آسمانی که مهماتش را اصلاح کند و از او دفع بلا کند، و
اینکه مورد اتفاق فیلسوفان قدیم و منجمین است چه بعدي دارد که در شرع آید. تحقیق کامل این مقام اینست که نفوس بشري در
طبع و گوهر از هم جدایند برخی نیکند و برخی بد، برخی نیرومند و برخی سبک سر و ارواح آسمانی هم چنین باشند گرچه
نیرومندترند، هر گروه از ارواح آدمی هم آهنگ یک گروه از ارواح فلکی است و منش و خاصیّت آنها را دارند و گویا زاده
آنهایند، بنا بر این روح آسمانی یاور و رهبر او است بمصالحش و حافظ او از بلاء، این را محققان فلاسفه گفتند و بنا بر آن میدانیم
آنچه در شرع آمده معقول و پذیرفته همه است و انکارش نشاید اگر گفته شود: این فرشتهها و تسلّط آنها بآدمی زاده چه سودي
دارد؟ گوئیم: چند وجه دارد. 1- شیطان آدمیزاده را بشرّ و گناه میکشاند و این فرشتهها در برابر او را بخیر و طاعت. 2- مجاهد
گفته: هیچ بنده خدا نباشد جز اینکه فرشته گماشته است و او را از پري، آدمی و جانوران نگه میدارد. 3- میبینیم که بسا خاطرهاي
بدل ما آید و سببی ندارد، و بعد معلوم میشود که سبب مصلحتی بوده و بسا کشف شود که سبب، بلاء یا گناه و تباهی بوده، و آن
داعی نخست از فرشته رهبر است و آن دومی از شیطان گمراهکننده. 4- چون آدمی بداند فرشته کردار او را آمار میکند و با او
است بیشتر از گناه حذر میکند چنانچه با حضور مرد محترمی شرم میکند و گناه نمیکند بویژه که بداند گناه او را مینویسند. اگر
گفته شود چه سودي دارد نوشتن کردار بندهها؟ ص: 134 گوئیم در اینجا دو مقام است. الف: نوشته بمعنی
معروف، متکلّمان گویند: فائده این نامهها وزن آنها است، اگر کفه طاعت سنگینتر باشد مردم بدانند اهل بهشت است و برعکس
قاضی گفته: این دور است، زیرا ادله دلالت دارد که هر کس در حال احتضار میفهمد از سعداء است یا اشقیاء و این شناخت نیاز به
ترازو ندارد و پاسخ داده که بسا اطلاع مردم بر حال او مایه مزید شادیست در نیکان و عکس آن در بدکاران. ب: حکماء اسلام
گویند نوشتن نقشی است براي بیان یک معنا وضع شده، و نقشی که خود بخود دلالت بر اعیان معانی کند اقوي است و چون آدمی
بارها پی در پی کاري کند ملکهاي پایدار در نهادش پدیدار شود، و اگر آن سعادت بار باشد از نظر روحانی پس از مرگ بدان
شاد است و خرّم و چون تکرار کار وسیله آنست هر بار اثري در حصول آن دارد گرچه محسوس نباشد و از اینجا روشن شد که هر
چشم بهمزدن و حرکت و سکون در گوهر جان آدمی اثري دارد براي سعادت یا شقاوت کم باشد یا بیش و منظور از نوشتن أعمال
نزد اینان همین است و اللَّه العالم بحقائق الامور ما سخن او را آوردیم تا به تحریفات فلاسفه آگاه شوي و بتاویلی که از آیات و
« و روزي که همه را محشور سازیم » . اخبار کنند که جز تو هم و استبعاد و بیاعتنائی بکلام صاحب شریعت وجهی ندارد توجه بکنی
از « گویند منزهی تو » بطور انکار تا بر خلاف آن اقرار کنند « آیا اینان شما را پرستیدند » یعنی دیگر پرستان خدا را با معبودانشان
یعنی « آنها جن را پرستیدند » و سرپرست ما نه این کافران ما راضی نبودیم که ما را بپرستند « توئی یاور ما » اینکه جز تو پرستش شود
و دیوها را راستگو « بیشترشان بدانها مؤمن بودند » ابلیس و نژادش را که پیرو دعوت آنان شدند در پرستش فرشتهها و جز آنها
طبرسی- ره- در (ج 8 ص 400 ) مجمع ص: 135 « سازنده فرشتهها رسولان » . دانستند و فرمانبر آنها بودند
صفحه 60 از 145
براي آنکه بآسمان بالا روند و بزمین فرود آیند، برخی دو پر « پر داشتند » گفته: یعنی پیک به پیغمبران بودند در پیغام و وحی خدا
یعنی در آفرینش هر چه خواهد، ابن عباس گفته: رسول « فزاید در آنها هر چه خواهد » دارند و برخی سه و برخی چهار از قتاده است
خدا در شب معراج دید جبرئیل 600 پر دارد، و گفتهاند مقصود از فزودن در خلق آواز خوش است، و گفتهاند: نمکداشتن
چشمانست، و از پیغمبر است که: چهره زیبا، آواز خوب، و موي نیکو است. رازي در (ج 7 ص 30 ) تفسیرش گفته: کمترین پر
پرنده دوتا است و بیشش فزونی است، و قومی گفتهاند: پر اشاره به جهت است چون فوق خدا چیزي نیست و هر چه هست زیر
قدرت و نعمتش است، فرشتهها روئی بخدا دارند که از او فیض ستانند و بزیر دستان رسانند آنچه ستانند بفرمان خدا چنانچه فرمود
و آنها را مدبّرات امر وصف « آموختش سخت نیروها، 6- النجم » و فرمود « فرو آورد آن را روح الأمین، بر دلت، 194 - الشعراء »
کرده و دو سو دارند و دو بال، و برخی در انجام و کار خیر واسطه دارند و سه سو و سه بال دارند، و برخی چهار و بیشتر و آنچه
125 ) گفته: این سه - نخست ذکر کردیم روشن است و مفسّران بر آن اتفاق دارند. و در تفسیر وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا در (ج 7 ص 123
وصف (صافات، زاجرات، تالیات) که بدانها سوگند یاد شده بسا وصف یک چیز باشند و بسا از سه چیز جدا بنا بر اوّل در آن چند
وجه است. 1- وصف فرشتهها باشند باین تقریر که آنها براي عبادت در آسمانها صف میکشند چنانچه خدا گزارش داده و فرموده
و گفتهاند: در هوا پر در پر صف شوند و انتظار فرمان خدا برند و بسا مقصود این باشد « راستی ما البته ردهبندانیم، 166 - الصافات »
که پایه بندي شدهاند و هر کدام درجه مشخص دارند در شرف و فضل یا در جوهر و اثر که این درجهها چون صف تغییر پذیر
نباشند. و امّا فَالزَّاجِراتِ زَجْراً لیث گفته: زجر شتر تشویق او است براه رفتن ص: 136 و زجر آدمی بازداشتن او
است از کار بد و وصف فرشته بزجر چند وجه دارد. 1- ابن عباس گفته: مقصود فرشتههاي گماشته بابرند که آن را از جایی بجائی
میرانند. 2- مقصود فرشتههاي اثر بخش در دل آدمیزادهاند که وجدان او را برانگیزند تا از گناه باز ایستد. 3- شاید هم فرشتههائی
باشند که شیاطین را از بد کرداري و آزار آدمی باز میدارند. من گویم: در علوم عقلیه ثابت است که موجودات بر سه بخشند، یکم
اثر بخش اثر ناپذیر که خدا سبحانه است و اشرف موجوداتست. دوم: اثر پذیر بیاثر در دیگر و آن عالم اجسام است که پستتر
موجوداتست. سوم: اثر بخش در چیزي و اثر پذیر از دیگري و آن عالم ارواح است که از خدا اثر پذیرد و در اجسام اثر بخشد، و
جهت اثر پذیري او از خدا جز جهت اثر بخشی او است بر اجسام و قدرت تصرّف در آنها است و اینکه فرمود فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً اشاره
است بجهت اشرف اثرگیري که وسیله أثر بخشی است در عالم اجسام. چون این را دانستی گفته او وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا اشاره است برده
بندي فرشتهها براي پرستش و طاعت و خضوع و خشوع که جهت پذیرش این جواهر قدسیه است هر گونه نور الهی و کمال
صمدیرا و فَالزَّاجِراتِ زَجْراً اشاره است به اثر بخشی این فرشتهها در روشنگري ارواح قدسیه بشر و برآوردن آنها از آمادگی بعمل،
چون قطرهاي نسبت بدریا، و شعلهاي نسبت بخورشید، و ارواح بشر از آمادگی بدریافت معارف الهیه و کمالات روحانیه رسند باثر
و فرماید « فرو فرستد فرشتهها را با روح از فرمانش بهر که خواهد از بندگانش، 2- النحل » بخشی فرشتهها، و بدین ماند که فرماید
چون این را .« 5- المرسلات در اندازههاي ذکر ص: 137 » و فرماید « فرو آورد آن را روح الامین، بر دلت »
دانستی میگویم: در این آیه نکته دیگریست، و آن اینست که کمال مطلق هر چیز وقتی باشد که تمام و بالاتر از آن گردد، تمام
بودن باین است که هر کمالی را شاید در او بیاید، و بالاترش اینکه از آن کمالات بدیگر برساند، و البته کامل بودن خودش مقدمه
کامل نمودن دیگریست، چون این را دانستی فرموده او وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا و اشاره بکمال پذیري گوهر فرشتهها در عبادتگاه و
ردهبندي خدمت و طاعت خود است. و فرموده او فَالزَّاجِراتِ زَجْراً اشاره است بوضع تأثیر بخشی آنها در ازاله آنچه را نشاید از
گوهر ارواح آدمی، و فرموده او تعالی فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً اشاره است بوضع تأثیر آنها در افاضه پرتوهاي قدسیه و انوار الهیه بر نفوس
روشن ناطقه بشریه، اینها است مناسبات عقلی و اعتبارات دقیقی که این الفاظ سهگانه بر آنها تطبیق شوند. وجه دوم: مقصود از این
« الصَّافَّاتِ صَ  فا » کلمات نفوس پاك و مقدس آدمی باشند که دل بپرستش خدا داده و فرشتههاي زمینند بدو وجه. 1- مقصود از
صفحه 61 از 145
صفهاي نماز جماعت باشد و فَالزَّاجِراتِ زَجْراً اشاره بگفتن اعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ باشد که بواسطه آن شیاطین را از وسوسه
دلها در حال نماز میرانند، و فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً اشاره بخواندن قرآن در نماز باشد و گفتهاند منظور بلند خواندن است که وسیله راندن
شیطانست. 2- مقصود از جمله یک صفوف علماء محقق باشند که بدین خدا دعوت کنند و بدوّم پرداختن آنها بدفع شبههها و
شهوتها و به سوم پرداختن آنها بدعوت بدین خدا و تشویق بعمل بشریعتهاي خدا. وجه سوم: مقصود جنگجویان و مجاهدان در راه
راستی خدا دوست دارد کسانی را که بصف در راه آسمان و جهان، » خدا باشد، و جمله یک اشاره بصفوف نبرد است که فرموده
ج 3، ص: 138 خدا میجنگند، و بدوّم آواز برآوردن براندن اسبها و بسوّم قرائت قرآن و تهلیل و تقدیس در آغاز پیکار. وجه چهارم:
وصف آیات قرآن باشند، یک، انواع گوناگون آن در دلائل توحید، و بیان تکلیف و احکام و تعلیم اخلاق فاضله که ترتیبی تغییر
ناپذیر دارند چون افراد رده شده، دو- آیات نهی از زشتیها سه آیات وارده در کارهاي خیر، و آیات را تالی وصف کرده از این
و اما احتمال .« راستی این قرآن رهبري کند بدان چه استوارتر است، 9- الاسراء » باب که گویند شعر شاعر و کلام قائل، خدا فرموده
و ،« و پرندهها صف بندند، 41 - النور » پرنده است که خدا فرموده « الصافات » دوم که مقصود سه چیز جدا باشد، گفتهاند: مقصود از
زاجرات هر چه از گناه باز دارد، تالیات هر چه از قرآن خوانده شود. و گویم: توجیه دیگري هم هست زیرا آفریدههاي خدا یا
جسمانیند یا روحانی، آنچه جسمانیست، پایه بندي تغییر ناپذیر دارد، زمین وسط عالم است و گردش کره آبست، و گرد آن کره
هوا، گرد آن کره نار و این چهار درون افلاکند تا پایان عالم جسمانی، این اجسام در آستان جلال خدا همیشه در صفاند و
بدان « الزاجرات » فرشتهها با درجههاي مختلف و اوصاف جدا جدا دو صف مشترك دارند، یکی اثر بخشی در تحریک اجسام که به
بدان اشاره شده و چون « فَالتَّالِیاتِ ذِکْراً » اشاره شد زیرا گفتیم زجر بمعنی راندنست. دوم: ادراك و شناخت خدا و ستایش او که با
و آنان که نزد اویند سر » جسم دون پایه است نسبت بروح که غرق دریاي معرفت و رو بتسبیح خدا دارد پیوسته چنانچه فرمود
از این رو اجسام را مرتبه نخست آورد، سپس ارواح مدبره اجسام عالم را یاد کرد و پس از « بزرگی از پرستش ندارند، 19 الأنبیاء
آن بالاترین درجات را که ارواح مقدسه خودباخته بشناخت جلال خدا و غرقه ستایش اویند، اینها است احتمالاتی که بخاطر رسید،
بپرس از آنها که پروردگارت را دخترانست و آنان را » و داناي باسرار کلام خدا جز خدا نیست. ص: 139
336 ) تفسیرش گفته: فرمان پرسش داد چون براي خدا دختران ساختند که گفتند فرشتهها - بیضاوي در (ج 2 ص 334 «؟ پسران
دختران خدایند، و خود پسران برگزیدند، و اینان گمراهیها بر بتپرستی افزودند، جسم دانستن خدا، روا داشتن نیستی بر خدا، زیرا
ولادت ویژه جسم است که کون و فساد دارد، و خود را برتر شمردند که جنس بهتر را برگزیدند. و بفرشتهها توهین کردند که آنها
را ماده شمردند از این رو در قرآن بارها آن را انکار کرده و ابطال نموده و آن را از آنچه دانسته که آسمانها را بشکافد و زمین را
تیکه کند و کوهها را یک جا خاك نماید، و این انکار مخصوص دو تاي اخیر است که مخصوص این طائفه است، زیرا فساد آنها
و « یا آفریدیم فرشتهها را ماده و آنها گواهند » را همه کس میفهمد بمقتضاي طبعشان از این رو آن را در برابر این پرسش آورد
بچشم خود دیدهاند، چون این گونه امور را باید دید تا فهمید براي آنکه ماده بودن ذاتی آنها نیست تا بصرف عقل فهمیده شود، و
هلا راستی که از دروغبافی گویند خدا » . این استهزاء آنها است و اشعار بنهایت نادانی که گویا بچشم خود دیدهاند آفرینش آنها را
آیا برگزیده دختران را بر » در آنچه معتقدند « و راستی که آنها دروغ گویند » زیرا مقتضی ندارد و دلیل بر خلاف دارد « فرزند آورده
که « آیا نیندیشید » بدان چه عقل نپسندد «؟ شما را چه شده؟ چگونه قضاوت میکنید » پرسشی است در مقام انکار و استبعاد « پسران
که بر شما « بیاورید کتاب خود را » ، که از آسمان آمده بر اینکه فرشتهها دختران خدایند «؟ یا دلیل روشنی دارید » خدا منزه از آنست
مقصود همان فرشتهها است که بنام جن یاد کرده « و میان او و جن نسبی ساختهاند » . در دعوي خود « اگر راستگویانید » فرود آمده
که زبونتر از اینند که دختر خدا باشند، و گفتهاند: مقصود اینست که میگفتند خدا با جن زناشوئی کرده و فرشتهها بیرون آمدند، و
یعنی کفار یا آدمیان یا خود ص: « و البته جن میدانند که آنان » ، گفتهاند: گفته بودند: خدا و شیطان برادرند
صفحه 62 از 145
و هیچ » براي عذاب، با اینکه خود فرشتهها معترفند که « هر آینه احضار شدهاند » 140 جنیان در صورتی که بفرشتهها تفسیر نشود
در بندهگی خدا، ردّ بر فرشتهپرستانست. و مقصود اینست که گویند هر کدام ما را « کدام ما نیست جز اینکه مقام معلومی دارد
و راستی » براي فرمانبرداري و خدمتگزاري « و راستی که ما در صف هستیم » مقامی است در معرفت خدا و پرستش او در تدبیر جهان
خدا را از آنچه بدو نشاید، و شاید اولی اشاره است بدرجات طاعت آنها و این اشاره است بدرجات معرفت آنها. « که ما تنزیه گوئیم
گفته جبرئیل است براي پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و « و ما منا الاله مقام معلوم » : طبرسی- ره- در (ج 8 ص 461 مجمع) گفته
گفتهاند: گفته فرشتهها است یعنی هیچ کدام از ما فرشتهها نیست جز اینکه در آسمان مقام مشخص دارد براي پرستش خدا، و
گفتهاند: مقصود اینست که از فرمان بیرون نرود که بدو داده شده چنانچه صاحب مقامی از حد خود بیرون نرود، و چگونه کسی که
گرد عرش و در انتظار فرمان خدائیم، و گفتهاند: در صف « و راستی که ما در صف باشیم » زیر فرمانست شایسته پرستش است
نمازیم. کلینی گفته: صفهاي فرشتهها در آسمان چون صفهاي مردم دنیا است در زمین جبّائی گفته: پر در پر صف بستیم در هوا
یعنی نمازگزاران و تنزیه کنان خدا از آنچه او را نشاید، نماز را سبحه گویند چون « و مائیم البته مسبّحون » براي عبادت و تسبیح
و» تسبیح و تعظیم خدا در آنست، مسبّح کسی باشد که براي بزرگداشت خدا گوید سبحان اللَّه. و در (ص 511 ) گفته: در قول خدا
و خدا را از آنچه بدو نسزد « تسبیح گویند بستایش پروردگارشان » که بدان میگردند و « بینی فرشتهها را فراگیر گرد عرش 75 - الزمر
منزه دارند و بوضعی که شایدش نام برند، و گفتهاند: خدا را سپاس گویند، هنگامی که یگانه پرستان ببهشت درآیند. آسمان و
گفته: یعنی هنگام مردن از امام ششم علیه « فرود آیند برشان فرشتهها » 13 ) در قول خدا - جهان، ج 3، ص: 141 و در (ج 9- ص 12
السّلام روایت شده، و گفتند چون از گور بر آیند براي قیامت فرشته آنها را پیشواز کنند و از خدا تعالی بدانها مژده رسانند، و گفته
و خیرات را از جانب « در دنیا » و یاران شما « و ما دوستان شمائیم » شده مژده در سه جا است: هنگام مرگ، در گور و هنگام قیامت
با شما بانواع احترام و ثواب دوستی کنیم و از ابی جعفر علیه السّلام است که: یعنی شما را در دنیا « و در آخرت » خدا بشما میرسانیم
در برابر تهدید « نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ تا آخر آیه » : پاسبانی کنیم و در هنگام مرگ و در آخرت. رازي در (ج 7 ص 371 ) تفسیرش گفته
و معنی دوستی آنها با مؤمنان اینست که در « برانگیزیم براي آنها همگنانی و جلوه دهند براشان، 4- ف ّ ص لت » : کفار است که گفته
روح آدمی الهام کنند و کشف یقینی و مقامات حقّه باو نمایند چنانچه دیوان در روح آدمی وسوسه کنند و خیال باطل جلوه دهند،
و خلاصه دوستی فرشتهها با ارواح پاك از جهات بسیاري معلوم است براي اهل کشف و شهود. و گویند این دوستی دنیا در آخرت
هم ادامه دارد و زائل نشود بلکه پس از مرگ نیرومندتر و پایدارتر گردد، چون گوهر جان از جنس فرشتهگانست و چون پرتویست
اگر » : از خورشید وجود آنها و چون قطرهاي از همان دریا، و علاقههاي تن است که میان او و فرشتهها جدائی آرد چنانچه فرمود
و چون علاقههاي جسمانی تنی برافتند، پرده برداشته شود و اثر بمؤثر « دیوان گرو دل انسان نبودند ملکوت آسمانها را میدیدند
سپس گفته: بنظر من اینکه فرموده .« ما دوستان شمائیم در دنیا و آخرت » پیوندد، و قطره بدریا و پرتو بخورشید رسد، اینست معنی
اشاره ببهشت روحانی که در قول خدا « از شما است آنچه خواهید » اشاره ببهشت جسمانیست و « در آنست آنچه دلخواه شما است »
دعویشان در آن تسبیح بار خدایا است و درودشان در آن سلام ص: 142 و آخر دعویشان اینست که » یاد شده
یعنی همه فرشتهها یا دستهاي از آنها، و بنا بر « آنان که نزد پروردگارتند » سپاس از آن خدا پروردگار جهانیانست، 10 - یونس پایان
رازي در .« و آنها خسته و سست نشوند » یکم دوام تسبیح آنها مانع از سائر خدمتها نیست با اینکه خدمتها هم خود یک تسبیح است
بدان که آفریدههاي خدا دو « فرشتهها تسبیح گویند بسپاس پروردگارشان » 388 ) تفسیرش گفته: در قول خدا - (ج 7 ص 387
نوعند، جسمانی که بزرگترشان آسمانهایند، روحانی که بزرگترشان فرشتههایند، خدا کمال عظمت خود را بتسلط هیبتش بر
فرشتهها » و بذکر روحانیات پرداخته و گفته .« نزدیک است آسمانها بشکافند از بالاي خود، 5- الشوري » جسمانی بیان کرد باینکه
فرشته گوهران را دو علاقه است یکی بعالم جلال و کبریاء که پذیرش است چون وقتی « تسبیح گویند بسپاس پروردگار خود
صفحه 63 از 145
پرتوهاي صمدانیه بر گوهرهاي روحانیه بتابند پرتو گیرند و ماهیتشان روشن گردد، و چون این استفاده را برند بر عالم جسمانی
نیرومند شوند، و در این صورت دو رو و دو سو دارند، از یک طرف بسوي حضرت جلال و از سوي دیگر بعالم اجسام و سوي
نخست اشرف است از سوي دوم. چون این را دانستی گوئیم در جهت نخست که مقدس علویست در چیز است یکی تسبیح و
دیگري سپاس، زیرا تسبیح تنزیه خدا است از آنچه او را نسزد، سپاس ستایش او است ببخشش هر خیر و مبرا بودنش از آنچه نشاید
پیش است بر فیض بخشی او هر خیر و سعادت را، زیرا حصول هر چه در ذات خود، مقدم است در رتبه به افاضه بر دیگري، از این
اما سوي دوم علاقه به ارواح جسمانیه است که بدان اشاره کرده .« یُسَ بِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ » : رو تسبیح را بر حمد مقدم آورد و فرمود
و مقصود از آن تأثیر در نظم احوال این عالم است و حصول بهترین راه در آن « و آمرزشخواهند براي هر که در زمین است » بقولش
(پایان) این آیه را دلیل عصمت فرشتهها ص: 143 آوردند، زیرا اگر گنهکار بودند براي خود آمرزش
و گفتند: فرشتهها دختران خدایند آن را جزء « و ساختند براي او از بندههایش جزئی » . خواستند نه دیگران، و آن مورد اعتراض است
یعنی « البته کفور مبین است » نامیده چون فرزند جزئی از پدر است و این خود مستلزم ترکیب منافی با واجب الوجودي است
یعنی بدان جنس چون فرزند نمونه پدر است « و چون مژده دهند یکیشان را بدان چه براي رحمان نمونه داند » کفرانش روشن است
با اینکه در مجادله » دختر خود گیرد « آیا کسی که زیور پرورده است » از غم « در هم رود » از اندوه و « رویش سیاه ثابت شود »
و فرشتهها که بندههاي » و شیوا نتوانند سخن راند و دعوي خود را باثبات رساند چون نیروي خردش کم است « روشنگر نیست
و این خود کفر دیگریست در گفته آنها که آنها را یاوه گوش مرده باینکه اکمل و اکرم بندههاي خدا را « خدایند ماده سازند
و دیدند که مادهاند چون باید دیده شود و این نادان ساختن و سرزنش « آیا گواه آفرینش آنها بودند » کمخردتر و پستتر شمردهاند
در قیامت. فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً فرشتهها که هر چیز را میان « و از آن بازپرسی شوند » بر فرشتهها « البته گواهی آنها نوشته شود » آنها است
مردم پخش کنند چنانچه فرمان دارند، طبرسی در (ج 9 ص 152 مجمع) گفته: ابن کوّاء از أمیر المؤمنین علیه السّلام که بر منبر
خطبه میخواند پرسید، الذَّارِیاتِ ذَرْواً چه باشند (فرمود: بادها، گفت: فَالْحامِلاتِ وِقْراً؟ فرمود: ابر، گفت: فَالْجارِیاتِ یُسْراً؟ فرمود:
یعنی « در روز پنجاه هزار سال » . کشتیها، گفت: فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً؟ فرمود: فرشتهها و از ابن عباس و مجاهد هم روایت شده این تفسیر
اندازه آن از بالا آمدن دیگران 50 هزار سال است و آن از پائینتر زمین است تا بالاي آسمانها، و گفته شده: بلندي آن روز بر برخی
کفّار چنین است، و گفتهاند از آغاز نزول فرشتهها بدنیا و امر و نهی و ص: 144 قضاوت آنها میان مردم تا
طبرسی- ره- در (ج 10 ص 388 مجمع) گفته: یعنی « بر آنست 19 » . پایان بالا رفتن آنها بآسمان که روز قیامت شود این اندازه است
از « 19 فرشته خازن دوزخ که 18 آنها چشمانی دارند برق آسا و دندانها چون خارك پاي مرغ (شاخ گاو و سلت جولا را هم گویند
دهانشان شراره آتش برآید، میانه دو شانه هر کدام یک سال راه است، کف هر کدام چون شماره ربیعه و مضر را فرا گیرد، رحمت
که گماشته « ننمودیم یاران دوزخ را جز فرشتهها » . در دل ندارند، هر کدام 70 هزار را برمیدارند و بهر جاي دوزخ خواهند بیندازند
و ننمودیم شمارهشان را جز آزمون براي آنان که » بر آنند و آن را سرپرستی میکنند و از عذاب کردن دوزخیان خوششان میآید
و این شماره 19 محنت و شدت تکلیف است. چون کفار آن را کم شمارند و پندارند میتوانند آنها را دفع کنند، و سخن در « کافرند
این آیات در کتاب معاد گذشت. وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً طبرسی در (ج 10 ص 415 ) روایت کرده از أبی حمزه ثمالی تا علی علیه السّلام
که: آنها فرشتههائی باشند که فرستاده شدند بدان چه معروف است از أمر و نهی خدا فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً بادهاي تند وَ النَّاشِراتِ نَشْراً
فرشتهها که نامه از خدا آورند فَالْفارِقاتِ فَرْقاً آیات قرآن که فرق میان حق و باطل و هدایت و ضلالت باشند فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً
فرشتهها که کتاب آورند به أنبیاء و آنها بامّتها رسانند. بیضاوي در (ج 2 ص 574 ) تفسیرش گفته: بچند گروه فرشته سوگند خورده
که خدا آنها را فرستاده پی در پی و چون باد در انجام فرمانش روان شدند، و شرائع او را در زمین منتشر کردند یا مرده دلها را
بوحی زنده کردند و حق را از باطل جدا کردند، و ذکري بانبیاء رساندند که عذر حقجویانست و بیم براي بیهودگان. یا فرستاده
صفحه 64 از 145
شدند بآیات قرآن فرستاده بهر عرفی بسوي محمّد صلی اللَّه علیه و آله و بباد فنا گرفتند کتابها ص: 145 و
ادیان دیگر را بنسخ کردن، و منتشر کردند آثار هدایت و حکمت را در شرق و غرب، و جدا کردند حق را از باطل، و ذکر حق را
بهمه جهانیان رساندند. یا سوگند بنفوس کامله است که به تنها فرستاده شوند براي کامل شدن، و بباد دادند آنچه را جز حق است،
و اثرش را در همه اعضاء منتشر کردند، و حق را بذاته از باطل بالذات جدا نمودند، و هر چیز را جز وجهه خدا نابود دیدند، و
ذکري سر دادند که در دلها و زبانها جز ذکر آنها نیست. یا سوگند ببادهاي عذاب است که فرستاده شدند و بباد گرفتند و بادهاي
رحمت که ابر را در فضا منتشر کردند و جدا جدا کردند و یاد خدا را القاء بدلها کردند چون خردمند از دیدن وزش آنها و آثارش
روزي که بایستد » . یعنی براي عذرخواهی از گناه و بیم دادن نافرمانان « عُذْراً أَوْ نُذْراً » بیاد خدا افتد و کمال قدرتش را فریاد آرد
در (ج 10 ص 426 ) مجمع البیان طبرسی- ره- گفته: در روح چند قول است. 1- خلقی بصورت « روح و فرشتهها در یک صف
آدمی ولی نه آدمند و نه فرشته یک صف آنها باشند و دیگري فرشتهها و هر دو سپاه خدایند از مجاهد و قتاده و أبی صالح، شعبی
گفته این دو رده آستان خداي جهانند روز قیامت. 2- یک فرشته است و خدا از او بزرگتر نیافریده، روز قیامت او تنها در یک صف
ایستد، و همه فرشتهها در یک صف، و برابر صف همه آنها باشد، از ابن مسعود، عطاء از ابن عباس. 3- ارواح آدمیزادهها است که
میان دو نفخه صور پیش از برگشت به بدنها بهمراه فرشتهها در صف شوند از عطیه از ابن عباس. 4- جبرئیل است از ضحّاك، وهب
، گفته جبرئیل برابر خدا ایستد لرزان و خدا از هر لرزش او 100 هزار فرشته آفریند، و فرشتهها برابر خدا سر بزیر آسمان و جهان، ج 3
یعنی لا إله إلّا اللَّه بگوید، علی « و بگوید درست » ، ص: 146 صف شوند، و چون خدا اجازه سخن بآنها دهد، گویند لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ
-5 .( بن ابراهیم بسندش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که روح فرشتهایست بزرگتر از جبرئیل و میکائیل (تفسیر قمی، 710
روح آدمیزادههایند، صف کشند یعنی آنها را در صف کنند، از حسن. و گفته در (ج 10 ص 438 ) در وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً چند معنا
گفتهاند. 1- فرشتههایند که جان کفار را بسختی از بدن آنها بیرون کشند، چنانچه کماندار زه را تا پایان بکشد از علی علیه السّلام و
جز او، مسروق گفته: فرشتههایند که جانهاي آدمیزاده را برآرند، از مجاهد است که مرگ است و جان ستاند و این از امام صادق
علیه السّلام هم روایت شده. 2- اخترانند که از افقی بافقی کشیده شوند، برآیند و فرو شوند، أبو عبیده گفته از مطالع خود نزع شوند
و در مغارب غرق شوند. 3- کشندههاي زه کمان، و کشندههاي مهار برگردن چهارپایان، و سوگند بمجاهد است که این کار کند.
وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً در آن چند قول است. 1- آنچه گفتیم: که گذارنده مهار است بر گردن چهارپا. 2- فرشتهها که جان کفار را میان
پوست و ناخن بکشند تا از درون آنها با رنج و اندوه برآرند، از علی علیه السّلام. 3- فرشتههایند که جان مؤمنان را بگیرند مانند
- زانوبند که از زانوي شتر برکشند. 4- نفوس مؤمنانند که هنگام مرگ از دیدار مقام بهشتی خود بنشاط آیند، از ابن عباس. 5
نیز چند قول است. 1- فرشتههایند که جان مؤمنان را بگیرند و « السَّابِحاتِ سَبْحاً » اخترانند که از افقی بافقی کشیده شوند و بروند. در
آنها را بنرمی از تن برآرند ص: 147 سپس آنها را واگذارند تا آسایشی کنند مانند چیزي که در آب شنا
دهند و آن را بیفکنند از علی علیه السّلام. 2- فرشتهها که شتابان از آسمان بزمین آیند. 3- اخترانند که در چرخ خود شناگرند، و
گفتهاند، اسب سواران مجاهدند که میدوانند اسب را چون وَ الْعادِیاتِ ضَ بْحاً و گفتند کشتیهایند که در آب شناورند. در فَالسَّابِقاتِ
سَبْقاً هم چند قول است. 1- فرشتههایند که بآدمیزاده در خیر و ایمان و کار خوب پیش افتند، یا بر دیوان پیش افتند بوحی بر
پیغمبران و گفتهاند: ارواح مؤمنان را زود ببهشت رسانند، از علی علیه السّلام. 2- نفوس مؤمنانند که پیشی گیرند بر فرشتههاي
جانستان، از شوق برحمت و لقاء ثواب و کرامت خدا. 3- اخترانند که در سیر خود بر هم سبقت جویند. 4- اسبانند که در نبرد بر
هم سبقت جویند. در فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً نیز چند قول است. 1- فرشتههاي سرپرست کار بندههایند از سال تا سال، از علی علیه السّلام.
-2 مقصود جبرئیل، میکائیل، ملک الموت و اسرافیلند که امور جهان را سرپرستی کنند، جبرئیل گماشته بر بادها و سپاهها است،
میکائیل گماشته بر باران و گیاه است، ملک الموت گماشته بگرفتن جانها است، اسرافیل فرمان بآنها میرساند. 3- افلاکند که فرمان
صفحه 65 از 145
خدا در آنها واقع شود و بقضا جاري شوند در دنیا، علیّ بن ابراهیم آن را روایت کرده. و در (ج 10 ص 438 مجمع) گفته: در قول
خدا فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَۀٍ ص: 148 یعنی این قرآن یا این یادآوري در کتابهاي بزرگی است نزد خدا که آن لوح
بالا برده شدند تا آسمان هفتم، گفتهاند: خدا آنها را از ناپاکی بالا « مرفوعۀ » محفوظ است، گفتهاند: کتب فرو شده بر پیغمبرانست
که جز پاکیزهها آن را نسایند و گفتهاند: مصون باشند از اینکه دست کافران بآنها رسد زیرا در دست فرشتههایند، در « مطهّره » برده
از فرشتهها که از خدا وحی « بدست سفیرانی » . محفوظتر جایند، گفتهاند پاك از هر پلیدي باشند، و یا از هر شک و شبهه و تناقض
بأنبیاء آرند، قتاده گفته: آنها قاریانند دانشمندان قرآن که آن را مینویسند و میخوانند، و از فضیل بن یسار روایت شده که امام
فرمانبردارند، « بررهاند » نزد خداي خود « ارجمندند » صادق فرمود: حافظ قرآن که بدان عمل کند بهمراه سفراء ارجمند نیک است
گفتهاند ارجمند باشند از اینکه آلوده شوند (بَررَه) باشند یعنی خوب و پرهیزکارند. روایات 1- در احتجاج ( 15 ) بسندي از امام
یازدهم علیه السّلام. در احتجاج پیغمبر است با مشرکان که بدانها فرمود حواس شما درك فرشته نکنند، چون از جنس هوا هست
که دیده نشود، و اگر دید شما بآنجا رسد که او را به بینید گوئید این فرشته نیست این یک آدمی است. 2- در تفسیر علیّ بن
374 ) بسندش از امام صادق علیه السّلام در خبر معراج، پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود جبرئیل برآمد و من - ابراهیم ( 366
جز کسی که رباید » برآمدم با او تا آسمان دنیا که بر آن فرشتهاي بنام اسماعیل است، و هم او خطفه به آن است که خدا فرموده
و زیر فرمانش 70 هزار فرشته است، که زیر فرمان هر یک 70 هزار فرشته « ربودنی و بدنبالش شهابی است سوزان، 10 - الصافات
است سپس گذر کردم و حدیث را کشانده تا گفته خود، وارد آسمان دنیا شدم، و فرشتهاي خندان و خرّم بمن برخورد تا بیک
فرشته رسیدم که خلقی از او بزرگتر ندیدم، بدچهره و خشمگین- تا گوید- سپس گذر کردم بیک فرشته که نشسته و گویا همه
جهان در میان دو زانویش است، لوحی از نور در دست دارد نوشته و پیوسته بدان نگاه میکند و براست و چپ رو آسمان و جهان،
ج 3، ص: 149 نمیکند و اندوه دارد، گفتم: اي جبرئیل این کیست؟ گفت: ملک الموت است. فرمود: سپس فرشتهاي شگفت انگیز
دیدم نیمی از تنش آتش و نیمی برف نه آتش برف را آب میکرد، نه برف آن را خاموش میکرد، و او بآواز بلند فریاد میزد: منزه
است خدائی که سوز این آتش را از برف باز داشته و آن را آب نکند و سردي برف را از آتش باز داشته و خموش نشود بار خدایا
که الفت دادي میان برف و آتش الفت انداز میان دلهاي بندههاي مؤمنت، گفتم: اي جبرئیل این کیست؟ گفت فرشتهایست که خدا
بهر سوي آسمان و زمین گماشته و او خیرخواهتر فرشتهایست براي مؤمنان زمین، دعا کند از روزي که آفریده شده براي آنها بدان
چه شنوي، و فرشتهاي دو که فریاد میزدند در آسمان، یکی میگفت: بار خدایا بهر انفاق کن عوض بده و دیگري میگفت: بار خدایا
بهر دریغ کنی تلف بده. سپس گذر کردیم به فرشتههاي دیگر که خدا هر گونه خواسته آنها را آفریده با چهرههائی که خواسته، هر
عضو آنها بآوازهاي گوناگون تسبیح و سپاس خدا میکردند و آوازشان بحمد خدا و گریه بلند بود، جبرئیل را از آنها پرسیدم،
گفت: چنانشان که بینی آفریده شدند، هر کدام با یار پهلوي خود هرگز یک کلمه سخن نگفته و سر بالا و پائین نکرده از ترس
خدا. سپس بآسمان دوم بر آمدیم، در آن فرشتههائی بودند با خشوع، خدا هر گونه خواسته بود چهرههاشان را آفریده بود، همه
بآوازهاي چندي تسبیح و حمد خدا میکردند، همچنان بود آسمان سوم تا بآسمان چهارم برآمدیم و در آن فرشتههاي با خشوع
بودند مانند آسمانها، و مرا بخیر خود و امتم مژده دادند. فرشتهاي دیدم بر تختی که زیر فرمانش 70 هزار فرشته بودند که هر کدام
70 هزار فرشته در فرمان داشتند و حدیث را کشانده تا آنجا که: سپس برآمدیم بآسمان هفتم، فرمود: و در میان عجائب خدا آفریده
خروسی دیدم که دو پایش در زمین هفتم بودند و سرش نزد عرش که او یک فرشته بود و چنانش که خدا خواسته آفریده پاهاش
در زمین هفتم بودند، و بآسمان برآمده تا آسمان هفتم، و برآمده ص: 150 تا آنجا که شاخش نزدیک عرش
است و میگوید: منزه است پروردگارم، هر جا باشی ندانی پروردگارت کجا است از بلندي مقام. در دو شانه دو بال داشت که چون
بازشان میکرد از مشرق و مغرب میگذشتند در سحر بالها میگشود و میبست و فریاد تسبیح برمیآورد و میگفت: سبحان الملک
صفحه 66 از 145
القدوس، سبحان اللَّه الکبیر المتعال، لا اله الا اللَّه الحیّ القیوم، چون این را میگفت همه خروسهاي زمین پر میزدند و بانگ میکردند،
و چون آن خروس آسمانی خاموش میشد خروسهاي زمین هم همه خاموش میشدند، آن خروس را تیرهاي پرها سبز بودند و پرهاي
سفید بدان سفیدي که هرگز ندیده بودم و تیر پرهاي سبز بدان سبزي که هرگز ندیده بودم. گویم: این خبر طولانی در باب معراج
گذشته. 3- در تفسیر: بامیر المؤمنین علیه السّلام رساند که: خدا فرشتهاي بصورت خروس نمکین و سرخ آفریده که چنگالش در
زمین هفتم است و بالش در زیر عرش دو پر دارد، در مشرق و مغرب؛ آنکه در مشرق است از برف است و آنکه در مغرب از آتش،
هنگام نماز که رسد بر چنگال برآید و بالش را زیر عرش برآورد و بالهایش را بهم زند مانند خروسهاي خانه شما، نه برف آتش را
خاموش کند و نه بال آتشین برف را آب کند، سپس بآواز بلند فریاد کشد: گواهم که نیست شایسته پرستش جز خدا، و گواهم که
محمّد صلی اللَّه علیه و آله بنده و رسولش خاتم پیغمبرانست، و وصی او بهتر اوصیاء، سبوح قدوس رب الملائکۀ و الرّوح، در زمین
- خروسی نماند جز آنکه پاسخش دهد، و اینست معنی قول خدا پرندهها در صف باشند هر کدام دانند نماز و تسبیح او را، 42
سپاس از آن جدا است، آفریننده آسمانها و زمین سازنده فرشتهها رسولان که » 4- و از همان: در قول خدا .( تفسیر قمی، 359 ) « النور
امام صادق علیه السّلام فرمود: خدا فرشتهها را گوناگون آفریده رسول خدا صلی اللَّه علیه و « داراي دو و سه و چهار بالند،- 1- فاطر
آله جبرئیل را دید ص: 151 که 600 بال داشت، در ساقش درّ بود چون قطرههاي شبنم سبزي، میان آسمان و
زمین را پر کرده بود فرمود: چون میکائیل را فرمان فرود دهد بدنیا یک پا در آسمان هفتم نهد و پاي دیگر بر زمین هفتم. و خدا را
فرشتهها است نیمی از تگرگ و نیمی از آتش، گویند: اي الفت بخش تگرگ و آتش، دل ما را بفرمانت ثابت دار، فرمود: خدا را
فرشتهایست میان پره گوشش تا چشمش 500 سال پرش پرنده است، فرمود: فرشتهها نخورند ننوشند و نکاح نکنند، بهمان نسیم
عرش زنده باشند، خدا را فرشتهها است در رکوع تا روز قیامت، فرشتهها در سجود تا روز قیامت. سپس امام ششم علیه السّلام
فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده: چیزي از فرشته خدا بیشتر نیافریده، و راستی که البته هر روز و هر شب 70 هزار
فرشته فروآیند و بر کعبه طواف کنند و سپس نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آیند و پس از آن نزد امیر مؤمنان و سلام
دهند و بر سر قبر حسین علیه السّلام آیند تا سحر و آنگه از نردبانی بآسمان روند و هرگز برنگردند. 5- ابو جعفر علیه السّلام فرمود:
خدا اسرافیل، جبرائیل و میکائیل را از یک تسبیح آفریده و گوش و دیده و خرد و سرعت فهم بدانها داده. 6- و از همان: که علی
علیه السّلام در خلق فرشتهها فرمود: آنان را آفریدي و در آسمانهایت جا دادي، نه سستی دارند، نه غفلت، نه گناه، از همه بتو
داناترند، و از تو ترسانتر، بتو نزدیکترند، و از تو فرمانبرتر، نه خواب دارند، و نه از هوش روند و نه تنشان سست شود، نه پشت پدر
بودند، و نه رحم مادر دیدند، و نه از نطفه آفریدهاند، یکباره آنها را آفریدي، و در آسمانهایت جا دادي، و در پناهت ارجمند
داشتی و امین وحی خود ساختی، از هر آفتشان دور داشتی، و از هر بلا برکنار نمودي، و از هر گناه پاك، اگر نیرو بخشی تو نبود
نیرو نداشتند، و اگر پایدار کردنت نبود پایدار نبودند، و اگر لطف تو نبود فرمانبردار نشدند، اگر تو نبودي نبودند. آسمان و جهان،
ج 3، ص: 152 هلا با این مقام و این فرمانبري و شأنی که در پیشگاهت دارند و کم غفلتی از فرمانت اگر آنچه از تو بر آنها نهانست
بینند کارهاي خود را خوار شمارند، و خود را زبون دانند، و بدانند که حقّ پرستشت را انجام ندادند، منزهی تو آفریننده و معبود چه
7- در تفسیر (تفسیر قمی 583 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام در .(544 - نیک است آزمایش تو از آفریدهات (تفسیر قمی 543
پاسخ این پرسش که: فرشتهها فزونترند یا آدمیزادهها؟ فرمود: بدان که جانم بدست او است البته فرشتهها در آسمان بیشند از شمار
خاك در زمین، در آسمان جاي پائی نیست جز اینکه فرشتهاي تسبیح و تقدیس کند، و در زمین درخت و کلوخی نیست جز اینکه
فرشتهاي بر آن گماشته و خدا هر روز کار او را بیاورد و خدا بدو داناتر است، هیچ کدام نیستند جز اینکه هر روز بولایت خاندان
من بخدا تقرب جویند، و براي دوستان ما آمرزش خواهند، و بدشمنانمان لعن کنند، و از خدا عذاب آنها را خواهند. در بصائر:
بسندي مانندش را آورده. 8- مجالس ابن الشیخ: بسندش از امام ششم علیه السّلام که: خدا آفریدهاي بیش از فرشتهها نیافریده، و
صفحه 67 از 145
البته هر روزي 70 هزار فرشته فرو شوند، و بگرد بیت المعمور بگردند، از آن پس فرو شوند و گرد کعبه گردند، از آن پس بزیارت
قبر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آیند و بر او سلام دهند، سپس بیرون روند، و مانند آنها پیوسته تا روز قیامت فرو شوند. 9- فرمود: هر
که امیر المؤمنین علیه السّلام را با شناخت حقّ او زیارت کند بیتجبر و تکبّر خدا برایش ثواب 100 هزار شهید بنویسد، و گناه
گذشته و آیندهاش را بیامرزد، و از آسودهها مبعوث شود، حساب او آسان باشد، و فرشتهها او را پیشواز کنند، و چون بخانهاش
برگردد او را بدرقه کنند، و اگر بیمار شود عیادت کنند، و اگر بمیرد تا گورش او را تشییع کنند و برایش آمرزشخواهند. 10 - در
خصال ( 33 ): بسندش از ابن عمر که حسن و حسین علیه السّلام را دو تعویذ بود که درونشان خردههاي پر جبرئیل بود. آسمان و
11 - و از همان ( 66 ) بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که جبرئیلم آمد و گفت ما گروه جهان، ج 3، ص: 153
( فرشتهها بخانهاي که در آن سگ باشد، مجسّمه تن باشد، یا ظرفی که در آن بول کنند وارد نشویم. در کافی (ج 3 ص 363
- مانندش را آورده. بیان: بسا مخصوص باشد بجز فرشتههاي حافظ، با اینکه ممکن است از برون هم بر حال او آگاه شوند. 12
خصال ( 23 ): بسندش تا برسد به پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که فرشتهها سه بخشند یک بخش دو بال دارند و یک بخش سه بال، و
یکی هم چهار بال. در کافی ( 272 - روضه): بسندي تا عبد اللَّه بن طلحه مانندش را آورده. بیان: بسا مقصود اینست که بیشتر
:( فرشتهها چنین هستند و منافات ندارد با آنچه وارد است در کثرت بالهاي برخی فرشتهها. 13 - در (توحید، 201 ) و در خصال ( 36
بسندش از زید بن وهب که از علی علیه السّلام پرسش شد از قدرت خدا عزّ و جلّ پس بسخن برخاست و سپاس خدا نمود و او را
ستود و فرمود: براي خدا فرشتهها است که اگر یکی از آنها بزمین فرو شود از بزرگی او و بسیاري بالش زمین او را جاي ندهد،
برخی از آنهایند که اگر جن و انس مکلف شوند که او را بستایند نتوانند از بس بندهاي بدنش از هم دورند و خوش ترکیب است،
چگونه فرشته او که میان دو شانه و پره گوشش 700 سال است ستوده شود؟. برخی با یک پرش افق را ببندد و برخی باشند که
آسمانها تا کمر اویند برخی گام بر هواي زیر زمین دارند بیقرارگاه و همه زمین تا زانوي او است، برخی همه آبهاي جهان را در
پشت صدف ناخن بزرگ خود جا دهد، برخی باشند که اگر همه کشتیها در اشک دیدهاش افکنده شوند تا همیشه روان باشند
فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ. 14 - در عیون (ج 2 ص 76 ): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که براي خدا خروسی است
یالش زیر عرش است و پاهاش در درون زمین زیر زمین هفتم، در یک ص: 154 سوم آخر شب بآوازي خدا
را تسبیح گوید که همه چیزي جز جن و انس بشنوند، و خروسهاي دنیا هم بهمراه او بانگ دهند. 15 - در احتجاج ( 161 ) از هشام
بن حکم که زندیق در پرسشهاي خود از امام ششم علیه السّلام پرسید، چه علت دارند فرشتههاي گماشته بر بندههایش که خوب و
بد او را بنویسند با اینکه خدا نهان و نهانتر را میداند؟ فرمود: بدین آنها را بعبادت گرفته و گواهان خلقش ساخته، تا بندههایش
بیشتر مواظب طاعت خدا باشند و از گناهش خوددار گردند. بسا بندهاي که قصد گناه کند، و فرشته را یاد آورد و باز ایستد و
میگوید پروردگارم بنگرد مرا، و حافظان گواه بر من شوند، و نیز خدا بلطف خود آنها را بر بندهاش گماشته تا دیوان سرکش، و
جانوران زمین و آفات بسیاري را از آنجا که نبینند بفرمان خدا از او بگردانند، تا فرمان خدا عزّ و جلّ برسد. 16 - در تفسیر علی بن
از او است پیگیرها از پیش و از پس که نگهش دارند » ابراهیم ( 237 ) در روایت ابی جارود از امام پنجم علیه السّلام در قول خدا
میفرمود: بفرمان خدا از اینکه در چاهی افتد، یا دیواري بر او فرود آید یا بدو بدي رسد، تا چون مقدّر آید او را با آن « بفرمان خدا
،( رها کنند و بدست مقدراتش سپارند، آن دو فرشتهاند پاسبان شب، و دو تا پاسبان روز که بدنبال هم باشند. 17 - در تفسیر ( 337
همان آیه نزد امام ششم خوانده شد و بخواننده فرمود: شما عرب نیستید چگونه پیگیر در پیش است، با اینکه باید از پس باشد آن
« له معقبات من خلفه و رقیب من بین یدیه یحفظونه بامر اللَّه » مرد گفت: قربانت این چطور میشود؟ فرمود: نزولش چنین است که
کیست بتواند چیزي را از امر خدا نگهدارد، آنان فرشتهها باشند که مردم را نگهدارند. بیان: طبرسی در (ج 6 ص 279 ) مجمع گفته:
و روایت شده از امام ششم علیه السّلام « له معقبات من بین یدیه و رقباء من خلفه یحفظونه بامر اللَّه » در شواذ قرائت ابی برهسم است
صفحه 68 از 145
له معقبات من خلفه و رقیب من بین یدیه یحفظونه بامر اللَّه ص: 155 از علی و ابن عباس و عکرمه و زید بن »
علی هم نقل شده. 18 - در توحید (ص، 204 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که خدا را فرشته- ایست فاصله میان پره گوش تا
گردنش 500 سال پرواز پرنده است. در کافی ( 272 - روضه) بسند عدّه مانندش را آورده. 19 - در توحید ( 205 ): بسندش از امام
ششم علیه السّلام که خدا را فرشتهها است، نیمی از تگرگ و نیمی از آتش میگویند: اي الفت بخش میان تگرگ و آتش دل ما را
203 ): بسندش تا پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: خدا خروسی دارد که دو پایش - بر طاعتت پایدار کن. 20 - و از همان ( 202
درون زمین هفتم و سرش نزد عرش و گردنش زیر عرش و فرشتهایست از خدا که پاهاش درون زمین هفتم است باندازه زمینها
برآید تا از افق آسمان سرآید، و باز برآید تا شاخش عرش را بساید، گوید: منزهی تو پروردگارم، آن خروس دو پر دارد که چون
بازشان کند از مشرق و مغرب بگذرند، آخر شب پر گشاید و بر هم زند و فریاد تسبیح کشد و گوید: سبحان اللَّه الملک القدوس
الکبیر المتعال، لا اله الا هو الحی القیوم چون چنین کند همه خروسهاي زمین تسبیح گویند و پر زنند و فریاد کشند. و چون او در
آسمان خموش شود خروسهاي زمین خموش گردند، و سحرگاه پر باز کند و از مشرق و مغرب بگذرد و بر هم زند و گوید بفریاد
خود بتسبیح: سبحان اللَّه العزیز، سبحان اللَّه العظیم، سبحان اللَّه العزیز القهّار سبحان اللَّه ذي العرش المجید، سبحان اللَّه ذي العرش
الرفیع، چون چنین کند خروسهاي زمین بخوانند و تسبیح گویند، چون بهیجان آید خروسهاي زمین بهیجان آیند و او را با تسبیح و
تقدیس پاسخ گویند آن خروس را پري است بینهایت سپید که مانندش را ندیدم هرگز، زغبی دارد در زیر پر سپیدش بینهایت سبز
- که مانندش را ندیدم همیشه شوق دارم که بدان پر خروس بنگرم. بیان: جوهري گفته: زغب موهاي ریز زردیست بر پر جوجه. 21
در توحید ( 203 ): بسند گذشته از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم که خدا را فرشتهایست ص: 156 نیمی
بالاترش آتش است و نیم پائینتر برف نه آتش برف را آب کند؛ نه برف آتش را خاموش کند، و او ایستاده و بآواز بلند فریاد زند:
منزه است آن خدا که سوزش این آتش را باز داشته و برف را آب نکند، و سردي برف را باز داشته که سوزش این آتش را
خاموش نکند، بار خدایا که الفت دادي میان برف و آتش الفت ده دل بندههاي مؤمنت را بر طاعتت. 22 - و از همان: بهمین سند از
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که خدا را فرشتهها است که بهمه اندام بآوازهاي گوناگون تسبیح و حمد خدا کنند و سر بآسمان بر
نیارند، و بکام خود فرو نبرند از گریه و ترس از خدا عزّ و جلّ. 23 - و از همان: بسندش از جمیل بن درّاج که از امام ششم پرسیدم
در آسمان دریا هست؟ فرمود: آري، پدرانم از جدم بمن خبر دادند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: در هفت آسمان
دریاها است ژرف یکیشان 500 سال راه است در آنها فرشتهها است که از آغاز آفرینش خود ایستادند و آب تا زانوي آنها است،
هر کدام 1400 بال دارند و در هر بالی چهار چهره و در هر چهره چهار زبان، با همه بال و چهره و زبان و دهان خدا را تسبیح
گویند که یکی با دیگري نماند. 24 - و از همان: بسندش از اصبغ گفت: ابن کوّاء نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و گفت بخدا
که در قرآن یک آیه است که دلم را تباه کرده و مرا در دینم بشک انداخته، فرمود: داغت بدل مادرت، تو را از دست بدهد، آن
آیه چیست گفت قول خدا تعالی وَ الطَّیْرُ صَ افَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَ لاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ، 41 - النور (براي پرنده چه صفی، چه نمازي، چه
تسبیحی است) فرمود: اي پسر کوّاء راستش خدا فرشتهها را بصورتهاي گوناگون آفریده. هلا خدا را یک فرشته است چون خروس
چشم گشاده (کلفت آواز خ ب) خاکستري، چنگالش در زمین هفتم است و یالش در زیر عرش فرو ریخته، دو بال دارد، یکی در
مشرق و دیگري در مغرب، یکی از آتش و یکی از برف، چون هنگام نماز شود بر دو چنگال ایستد و از زیر عرش گردن فرازد و
پرها بهم زند مانند ص: 157 خروسها در خانههاي شما و فریاد کشد، گواهم که نیست شایسته پرستش جز
خدا یکی است، شریک ندارد، و گواهم که محمّد سیّد پیغمبرانست و وصی او سیّد اوصیاء و اینکه خدا سبّوح است و قدّوس
پروردگار فرشتهها و روح. فرمود پس خروسهاي خانههاي شما پر زنند بر هم و او را پاسخ گویند در گفتارش و اینست مقصود از
در احتجاج ( 121 ) مانندش را از اصبغ آورده. 25 - در .« و پرندهها در صفاند و هر کدام نماز و تسبیح خود را دانند » قول خدا
صفحه 69 از 145
توحید: بسندش از امیر المؤمنین علیه السّلام که: هیچ کس نیست جز که با او فرشتههاي پاسبانند و او را نگهدارند از اینکه در چاه
افتد، یا دیوار بر او ویران شود، یا بدي باو رسد، و چون مرگش رسد او را در بر آفت رها کنند (الخبر). 26 - در بصائر: بسندي که تا
امام ششم رسیده فرمود: کروبیین گروهی از شیعه ما هستند از آفریدههاي نخست خدا آنها را پس عرش نهاده، اگر نور یکی از آنها
را بر اهل زمین پخش کنند آنها را بس است فرمود: چون موسی از پروردگارش آنچه را نباید خواست بیکی از کروبیان فرمود تا بر
کوه تجلّی کرد و آن را نرم ساخت و گرد نمود. در سرائر: از سیاري مانندش را آورده. 27 - در اکمال الدین: بسندش تا ابن عباس
16000 بال دارد که میان هر « دردائیل » که: شنیدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله میفرمود: خدا تبارك و تعالی را فرشتهایست بنام
دو بالش هوائی است چون میان آسمان و زمین، با خود میگفت: آیا بالاي پروردگار ما چیزیست؟ خدا تبارك و تعالی گفته او را
دانست و برابر بالهایش بدانها فزود 32000 شدند و باو وحی کرد بپرد و 500 سال پرید و سرش بیکی از پایههاي عرش نرسید، و
چون خدا عزّ و جلّ دانست خسته شده بدو وحی کرد: بجایت برگرد من بزرگم؛ بالایم چیزي نیست مکان ندارم، پس خدا بالهایش
را گرفت و از مقامی که ص: 158 در صفوف فرشتهها داشت بیرونش کرد. و چون حسین علیه السّلام زاده
شد جبرئیل با هزار دسته از فرشتهها فرو شدند براي مبارکباد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و بدردائیل گذر کرد و وي از او خواست
که از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بحق نوزادش خواهش کند که نزد خدا شفیع او گردد، پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله برایش دعا کرد
بحق حسین علیه السّلام و خدا دعایش را پذیرفت و بالهایش را برگرداند و او را بمقامش برگردانید. گویم: تمام آن در باب ولادت
بسا محض خطور در نهادش بوده و تردیدي نداشته تا منافی «؟ آیا بالاي پروردگار ما چیزیست » : حسین علیه السّلام است. بیان
عصمت و جلالت باشد. 28 - در اکمال: بسندش از داود بن فرقد که یکی از یاران ما پرسیدم بمن بگو: فرشتهها میخوابند، گفتم:
سپس گفت: تازهاي از امام ششم برایت نگویم؟ « تسبیح گویند شب و روز سستی ندارند، 20 - الأنبیاء » نمیدانم، گفت خدا میفرماید
گفتم: چرا، گفت: این پرسش را از امام صادق علیه السّلام کردند، فرمود: هر زنده خواب دارد جز خداي یگانه، عزّ و جلّ فرشتهها
فرمود نفس آنها تسبیح است. 29 - در خرائج: بسندش « تسبیح گویند شب و روز، واننهند » هم میخوابند، گفتم خدا عزّ و جلّ فرماید
از امام پنجم علیه السّلام که: مائیم آنان که فرشتهها نزد ما رفت و آمد دارند، برخی آواز را بشنوند و صورت را نه بینند، راستش
فرشتهها در پشتیها با ما مزاحمت کنند و ما از موي ریزههایشان براي فرزندان خود گردن بند بسازیم. 30 - در خرائج: بسندش از
راستی آنان که گفتند پروردگار ما خدا است و آنگه پایدار ماندند فرو شوند بر آنها » امام ششم علیه السّلام در قول خدا تعالی
هلا، بخدا که بسا شده ما در خانه خود براي آنها پشتی نهادیم، گفته شد: فرشتهها بر « فرشتهها که نترسید و غم مخورید، 30 - فصّلت
شما نمایان شوند؟ فرمود: بکودکان ما از خود ما مهربانترند و دست بچند پشتی زد که در خانه بود و فرمود: بخدا بسیار آسمان و
جهان، ج 3، ص: 159 شده که فرشتهها بر آنها پشت دادهاند، و بسا از ریزه پرهایشان بر گرفتیم. 31 - عیاشی: بسندش از امام ششم
فرمود: بندهاي نیست جز آن که با او دو فرشته است که نگهداریش کنند و « نگهدارندش از فرمان خدا، 12 - الرعد » در قول خدا
چون فرمان خدا رسد او را با آن وانهند. 32 - در مناقب: امام صادق از أبو حنیفه پرسید، نشیمنگاه دو فرشته کاتب کجا است؟
گفت: نمیدانم، فرمود: بر دو گونه است، دهان دوات است، و زبان خامه، آب دهن مداد. بیان: بسا که مقصود دهان و زبان و آب
دهن خود فرشته است، و اگر منظور از آدمی باشد، ممکن است بمحض سخن گفتن در الواح آنها نقش بندد، و مخصوص بگفتار
است. 33 - در کافی (ج 3 ص 69 ): بسندش از أبی اسامه گوید: نزد امام ششم بودم و مردي پرسیدش آداب رفتن در خلاء چیست؟
سپاس خدا را بر اینکه آزار از من بدر کرد بآسانی و » فرمود: یاد خدا کند و از شیطان رجیم پناه برد، و چون تمام کردي بگو
عافیت، مرد گفت: آدمی در این حال تاب نیارد جز اینکه بنگرد بدان چه از او بیرون آید: فرمود: در زمین هیچ آدمی نباشد جز دو
فرشته بر او گماشتهاند و در این حال گردنش بزیر آرند و گویند: اي آدمیزاده بنگر تا آنچه برایش در این جهان رنج میکشی چه
میشود؟ 34 - و از همان (ج 3 ص 113 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که: چون دو فرشته بنده بیمار هر شام بآسمان برآیند
صفحه 70 از 145
پروردگار تبارك و تعالی فرماید: براي بنده من در حال بیماریش چه نوشتید؟ گویند: شکایت، فرماید: اگرش در حبس بدارم و از
شکایتش دریغ دارم با او انصاف نکردم، بنویسید برایش هر آنچه در حال تندرستی از کار خیر برایش مینوشتید، و هیچ گناهی بر او
ننویسید تا از حبسش بر آرم چه که او در حبس من است. 35 - و از همان (ص 314 ): بسندش از درست که شنیدم امام هفتم علیه
السّلام ص: 160 میفرمود: چون بندهاي بیمار شود خدا بفرشته دست چپ وحی کند: تا در بند من است بر او
:( گناهی ننویس، و بدست راستی وحی کند: هر کار نیکی که در تندرستی او براي او مینوشتی بنویس. 36 - و از همان ( 0 ص 120
بسندش از امام ششم علیه السّلام که: هر که یک بیمار مسلمان را عیادت کند خدا تا همیشه باو 70 هزار فرشته گمارد تا در بنه او در
آیند و تا قیامت تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر گویند و نیمی از نمازشان براي عیادتکننده بیمار باشد. 37 - و از همان: بسندش
از مهران بن محمّد که: شنیدم از امام ششم علیه السّلام مردهاي که در گذشته خدا فرشتهاي بدردناکتر کسانش فرستد تا دست
بدلش کشد و سوزش غم را از آن ببرد، اگر چنین نبود جهان آبادان نمیشد. 38 - و از همان ( 0 ص 213 ): بسندش از أبی جعفر علیه
السّلام که: جبرئیل گفت: یا رسول اللَّه ما در خانهاي نرویم که در آن صورت آدمی باشد و نه در خانهاي که در آن بول شود، و یا
در آن سگ باشد. 39 - و از همان (ج 2 ص 176 ): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که جبرئیلم باز گفت: خدا عزّ
و جلّ فرشتهاي بزمین فروآورد و او رفت تا بدر خانهاي که مردي از صاحب خانه اجازه ورود میخواست، باو گفت: تو چه نیازي
بصاحب این خانه داري؟ گفت: برادر مسلمان من است، بدیدار او آمدم براي خدا تبارك و تعالی، گفت تنها براي همین آمدي؟
گفت براي همین، فرشته گفت: مرا خدا بتو فرستاده و بتو سلام داده و فرموده: بهشت براي تو واجب است، و افزود که خدا عزّ و
:( جلّ فرماید، هر مسلمانی را دیدن کند او را دیدن نکرده بلکه مرا دیدن کرده و ثوابش بهشت است. 40 - و از همان ( 0 ص 177
بسندش از أبی قرّه که شنیدم امام ششم میفرمود: هر که برادرش را براي خدا دیدار کند در بیماري یا تندرستی او نیرنگی نزند و
عوضی نخواهد خدا بر او 70 هزار فرشته بگمارد تا در دنبالش فریاد کنند ص: 161 پاکی و بهشت بر تو
خوش باد، شما زوّار خدائید، مهمانان رحمانید، تا بخانهاش برگردد، یسیر باو گفت قربانت گر چه راه دور باشد؟ فرمود: آري اي
:( یسیر گر چه یک سال باشد، خدا جواد است و فرشتهها بسیار، بدرقهاش کنند تا بخانهاش بر گردد. 41 - و از همان ( 0 ص 178
بسندش از امام پنجم علیه السّلام که: مؤمن از خانه بدر آید تا برادرش را دیدن کند و خدا عزّ و جلّ فرشتهاي بدو فرستد تا بالی در
زمین نهد و بالی در آسمان او را جوید (باو سایه اندازد خ ب) تا چون بمنزل او درآید، جبار تبارك و تعالی ندا کند: اي بنده که
حقّم را بزرگداشتی و از آثار پیغمبرم پیروي کردي مرا باید تو را بزرگدارم، بخواه تا بتو بدهم، دعا کن تا اجابت کنم، خموش شو
و من آغاز کنم، چون برگردد آن فرشته بدرقهاش کند و با بالش او را سایه اندازد تا بخانهاش در آید و خدا تبارك و تعالی ندایش
کند، اي بنده که حقّم را بزرگداشتی بر من باید ارجمندت دارم، بهشتم را بایست تو کردم و در باره بندههایم تو را شفیع نمودم.
-42 و از همان ( 0 ص 281 ) بسندش از امام ششم علیه السّلام که: راستی چون دو مؤمن برخورند و بهم دست دهند خدا عزّ و جلّ
رحمت بر آنها فرو آرد و 99 آن از آن پر محبتتر آنها است نسبت بیارش، و چون همراه شوند رحمت آنها را فرو گیرد و چون
بنشینند و با هم گفتگو کنند فرشتههاي حافظ بهم گویند: ما کنار رویم شاید رازي دارند و خدا خواسته نهان باشد، گفتم: نه اینکه
فرمود: اي أبا اسحاق اگر حافظان نشنوند البته خداي « هیچ لفظی نگوید جز اینکه رقیب و عتبه بر او هستند، 18 - ق » خدا فرماید
داناي راز بشنود و ببیند. 43 - و از همان ( 45 - روضه): بسندش از امام پنجم که در ضمن مناجات موسی علیه السّلام با خدا عزّ و
جلّ این بود که خدا باو فرمود: اي موسی، سائل را گرامی دار ببخشی کم یا پاسخی نیک، که نزد تو آید آنکه نه آدمی است
ص: 162 نه پري، از فرشتههاي خدا است تا آزمایشت کنند در آنچه من بتو دادم و از تو خواهند آنچه من بتو
وانهادم، بپا چه میکنی اي پسر عمران. 44 - در کافی (ج 4 ص 64 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که هر که روزهاش را نهان
دارد، خدا عزّ و جلّ بفرشتههایش فرماید: بندهام از عذابم پناهنده شد او را پناه دهید، خدا عزّ و جلّ فرشتههایش را گماشته بدعاء
صفحه 71 از 145
براي روزه داران، و به آنها نفرموده دعا کنند به کسی جز اینکه مستجاب کند. 45 - از همان ( 00 ): بسندش از امام ششم که: هر که
براي خدا عزّ و جلّ روزه دارد در گرماي سخت، و تشنه شود خدا هزار فرشته بر او گمارد تا دست برویش کشند و او را مژده دهند.
-46 از همان (ج 4 ص 547 ): بسندش از امام ششم که در روزهاي حج خدا فرشتهها فرستد بصورت آدمی تا کالاي حاج و تجار را
بخرند، گفتم: با آن چه کنند؟ فرمود به دریا افکنند. 47 - و از همان ( 276 - روضه): بسندش از امام ششم علیه السّلام که: خلقی
بیش از فرشتهها نباشند و البته هر شب 70 هزار از آسمان فرو آیند و به خانه کعبه طواف کنند و هم در هر روزي. 48 - در اختصاص
109 ) بسندي تا امام ششم علیه السّلام که خدا عزّ و جلّ فرشتهها را از نور آفریده (الخبر). 49 - و از همان: بسندش از امام ششم که: )
فرشتهاي از پروردگارش اجازه خواست تا بصورت آدمی بزمین آید، به او اجازه داد، و او گذر کرد به مردي که بر در خانه مردمی
بود و از یکی از مردان آنها سؤال میکرد، فرشته گفت، اي بنده خدا از این مرد چه میخواهی، گفت یک برادر دینی است در
مسلمانی و دوست دارم به او سلام دهم، گفت: خویش او نیستی و به او کاري و نیازي نداري؟ گفت: نه، جز دوستی در راه خدا عزّ
و جلّ آمدم به او سلامی بدهم گفت: من فرستاده خدایم ص: 163 بتو که فرماید، براي دوستی با او در راه من
تو را آمرزیدم. 50 - در کتاب حسین بن سعید: از امام ششم علیه السّلام که معاویۀ بن عمار گوید شنیدم میفرمود: در آسمان دو
فرشته گماشته بر بندههایند، هر که براي خدا تواضع کند بالایش برند، و هر که تکبّر کند زبونش سازند. 51 - در نوادر راوندي: که
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیلم آمد و گفت: اي محمّد چگونه بشما فرود شوم با اینکه مسواك نکنید و با
آب خود را نشوئید، و بندهاي پشت دست خود را نشوئید. 52 - در مجالس شیخ: بسندي تا پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که: فرشتهاي
مردمی را بر در خانهاي که صاحبش نبود دید و باو گفت: اي بنده خدا براي چه باین خانه آمدي؟ گفت: برادرم را دیدن کنم
گفت: خویش نزدیک تو است یا نیازي باو داري؟ گفت: هیچ خویشی از پیوند مسلمانی نزدیکتر نیست و باو هم نیازي ندارم و
آمدم او را دیدن کنم در راه خدا پروردگار جهانیان، گفت مژدهگیر که من فرستاده خدایم بتو و خدا تو را سلام رساند و فرماید:
قصد زیارت من کردي و پذیرائی تو با من است، من بهشت را بتو واجب کردم، و تو را از خشم خود و از دوزخ معاف کردم، که
بدیدن او آمدي. 53 - و از همان: بسندي از ابن عباس که: همیشه بامداد علی علیه السّلام نزد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم
میرفت و او دوست داشت که کسی بر علی سبقت نجوید، و بناگاه پیغمبر در صحن خانه بود و سرش بدامن دحیۀ بن خلیفه کلبی
بود و علی علیه السّلام گفت: درود بر تو، حال صبح پیغمبر چگونه است؟ گفت خوب است اي برادر رسول خدا صلی اللَّه علیه و
آله علی گفت خدایت از طرف ما خاندان جزاي خیر دهاد، دحیه گفت: راستی من دوستت دارم و نزد من هدیه خوبی داري از
مدح، توئی أمیر مؤمنان، و پیشواي دست و رو سفیدان و آقاي آدمیزادهها تا روز قیامت جز پیغمبران و مرسلین، لواء حمد در قیامت
بدست تو است، تو و شیعیانت بهمراه محمّد و گروهش ببهشت برده شوید. البته رستگار است هر که دوستت دارد و نومید و
زیانکار است هر که تو را ص: 164 وانهد بدوستی محمّد تو را دوست دارند و بدشمنی او دشمنت دارند،
شفاعت محمّد صلی اللَّه علیه و آله بدانها نرسد، نزدیک بیا اي برگزیده خدا، و سر پیغمبر را صلی اللَّه علیه و آله گرفت و بدامن او
نهاد و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بیدار شد و گفت: این همهمه چه بود؟ و بوي باز گفت، فرمود: دحیه کلبی نبود و جبرئیل بود، تو
را بنامی خواند که خدایت بدان نامیده رواست که دوستی تو را بدل مؤمنان انداخته، و ترست را بدل کافران. 54 - در علل محمّد
بن علی بن ابراهیم: پرسش شد امام ششم از فرشتهها که میخورند و مینوشند و نکاح میکنند؟ فرمود: نه، آنها بهمان نسیم عرش
زندهاند پرسش شد سبب خوابشان چیست؟ فرمود براي جدائی آنها از خدا عزّ و جلّ چون آن را که خواب و چرت نگیرد همان
خدا است. 55 - و از همان: علّت در اینکه صیحه آسمانی را چگونه همه اهل دنیا بفهمند با اینکه صیحه بیک زبانست و زبان مردم
مختلف است؟ فرمود: در هر کشوري فرشتهها گمارده است، و بزبان أهل آن ندا کنند، ابلیس هم در هر کشوري شیاطینی بگمارد تا
بزبان آن فریاد زنند هلا کار از آن عثمان بن عفانست. 56 - اقبال ( 35 ) در تعقیب نماز ماه رمضان و جز آن: و رحمت فرست بر
صفحه 72 از 145
جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، ملک الموت، مالک دوزخ، رضوان دربان بهشت روح القدس، روح الامین حاملان مقرب عرش، منکر و
نکیر، دو فرشته نگهبان و بر کرام کاتبین. 57 - در نهج البلاغۀ (ج 1 ص 341 ) از نوف بکالی که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: اي
متکلّف وصف پروردگارت پس وصف کن جبرئیل و میکائیل و لشکرهاي مقرب فرشتهها را که در آستانهاي قدس سنگین بار و
سرگردانند از اینکه وصف کنند احسن الخالقین را. 58 - در نوادر علی بن اسباط: بسندي از امام پنجم علیه السّلام که: چون پیغمبر
صلی اللَّه علیه و آله در گذشت خاندانش درازتر شبی را گذراندند، گویا نه آسمانی ص: 165 بر آنان سایه
اندازد، نه زمینی آنها را بر خود دارد از هراس، چون پیغمبر نزدیکان و بیگانگان را بخون کشیده بود براي خدا، در این میانه یکی
برشان آمد که او را ندیدند و سخنش را شنیدند و گفت: درود بر شما اي اهل بیت و رحمت و برکات خدا، خدا از هر مصیبت
دلداري است و نجات از هر هلاکت است و جبران آنچه از دست رفته، خدا شما را پسندید و فضیلت داد و پاکیزه کرد و خاندان
پیغمبرش ساخت و علمش را بشما سپرد، و کتابش را بشما وانهاد، شما را صندوق دانش خود، و عصاي عزّت خویش نمود، و نمونه
نور خود آورد، از لغزشها نگهداشت و از فتنهها آسوده کرد، تسلیت خدا را بپذیرید که رحمت خود را از شما باز نگیرد و دشمن را
بر شما نچرخاند. شمائید اهل خدا که بوسیله شما نعمتش را کامل کرده، و تفرقه را گرد آورده و کلمه را یکی کرده، شمائید اولیاء
اللَّه، هر که بشما پیوست نجات یافت و هر که بشما ستم کرد نابود شود، دوستی شما در قرآنش بر بندههاي مؤمنش واجب شده، و
خدا بیاري شما هر گاه خواهد توانا است، در عواقب امور شکیبا باشید که همه بخدا برگردند، شما را سپرده پیغمبر خود پذیرفته، و
باولیاء مؤمن خود در زمین سپرده، هر که امانتش را بپردازد خدا راست کردارش سازد، شمائید امانت سپرده، و دوست داشتنی
واجب. از آن شما است طاعت مفروضه، و بشما نعمت کامل شده خدا پیغمبرش را برده با اینکه دین را بدو کامل کرده، و راه را
براي شما باز کرده نادان را عذري نیست هر که نادانی کند یا منکر شود یا تغافل نماید حسابش با خدا است، خدا پشتیبان حوائج
شماست، از خدا یاري جوئید بر هر که بشما ستم کند، و هر نیازي را از خدا بخواهید، و السلام علیکم و رحمۀ اللَّه و برکاته. یحیی
بن أبی القاسم پرسید قربانت از کی این تسلیت براي شما آمد؟ فرمود: از خدا عزّ و جلّ. گویم: مانند آن بچند سند انبوه در مجلد
59 - در کافی ( 272 - روضه): بسندش از امام پنجم علیه ششم گذشت، و در ابواب جنائز بیاید. ص: 166
السّلام که خدا خروسی دارد و پایش در زمین هفتم و گردنش زیر عرش تا شده، دو بالش در هواست، نیمه شب یا یک سوم آخر
شب پر زند و فریاد کشد، سبّوح قدوس پروردگار ما پادشاه حق آشکار، نیست معبودي جز او پروردگار فرشتهها و روح، و همه
خروسها پر زنند و بخوانند. 60 - در احتجاج ( 191 ) ترجمه آن در شماره 15 باب گذشته. 61 - در کافی ( 204 - روضه): بسندش از
ابی بصیر که امام ششم فرمود: اي ابا محمّد راستی براي خدا عزّ ذکره فرشتههاست که گناه را از دوش شیعههاي ما بریزند چنانچه
تسبیح گویند بسپاس پروردگار خود و آمرزشجویند براي آنان که » باد برگ را از درخت در خزان، و اینست معنی قول خدا
بخدا نخواسته است با این جز شما را. 62 - دلائل الامامه طبري: بسندي از یونس بن ظبیان که از امام ششم « گرویدند، 7- المؤمنون
اجازه ورود خواستم، معتب بدر آمد و بمن اذن داد، وارد شدم و او با من چون گذشته وارد نشد، چون بآنجا رسیدم بناگاه مردي
بصورت امام ششم را دیدم و باو بشیوه گذشته سلام دادم، گفت: اي مرد تو کیستی؟ کافري یا مؤمن؟ برابرش دو مرد که گویا
پرنده بر سر آنها است آرام و بیحرکت ایستاده بودند، گفت درآ و در اتاق دوم وارد شدم و بناگاه مردي بصورت امام ششم بود و
برابرش خلق بسیاري هم شکل بودند. گفت: که را خواهی؟ گفتم: امام ششم را، گفت: بر امر بزرگی وارد شدي یا کفر است و یا
ایمان و از اتاق مردي برآمد و بیرون در ایستاد و مرا بر در نگهداشت و دیدهام را نوري فرا گرفت و گفتم: السلام علیکم یا بیت اللَّه
و نوره و حجابه فرمود: و علیک السلام یا یونس و باتاق درآمدم و برابرش دو پرنده سخن میگفتند و من سخن امام را میفهمیدم و
سخن آنها را نمیفهمیدم، چون بیرون شدند فرمود: اي یونس، بپرس، مائیم نور در همه تاریکیها. مائیم بیت المعمور که هر آسمان
و جهان، ج 3، ص: 167 که در آن درآمد آسود، مائیم عترت خدا و کبریائش. گوید: گفتم: قربانت چیز عجیبی دیدم، مردي
صفحه 73 از 145
بصورت شما فرمود: اي یونس، ما را وصف نتوان آن سرپرست آسمان سوم بود، و خواهش میکرد از خدا اجازه بگیرم که با
برادرش در آسمان چهارم باشد گوید: گفتم: اینان که با تو در خانه بودند؟ فرمود: اینان یاوران فرشته قائم بودند گوید: گفتم: آن
دو تا فرمود: جبرئیل و میکائیل بودند بزمین فرو شدند، و بالا نروند تا این کار بشود، و آنان 5 هزار بودند اي یونس، بواسطه ما
یعنی اگر منکر شوي آنچه را بینی کافري و گر بپذیري « مؤمنی یا کافر » دیدهها بینند و گوشها شنوند، و دلها ایمان بخود گیرند. بیان
مؤمنی. 63 - در کافی (ج 7 ص 436 ): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که خدا را فرشته- ایست دو پایش در پائینتر زمین
است تا 500 سال راه و سرش در بالاتر آسمان تا 1000 سال میگوید: منزهی تو چه اندازه بزرگی، فرمود: خدا عزّ و جلّ بدو وحی
کند آن را نداند کسی که بمن سوگند دروغ خورد. 64 - و از همان ( 0 ص 437 ): بسندش از ابی جعفر علیه السّلام که خدا تبارك
و تعالی خروسی سفید آفریده گردنش زیر عرش است و دو پایش در آخر زمین هفتم بالی در مشرق دارد و بالی در مغرب،
خروسها نخوانند تا او بخواند، و چون بخواند دو پر بخواباند و گوید: منزه است خداي بزرگ، نیست مانندش چیزي فرمود: خدا
( تبارك و تعالی پاسخش دهد و فرماید، کسی که بفهمد آنچه تو گوئی بمن سوگند دروغ نخورد. 65 - در درّ منثور (ج 1 ص 49
من در زمین جایگزین گذارم » : از انس که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: نخست تلبیه گو فرشتهها بودند، چون خدا فرمود
و با او « گفتند آیا در آن میگذاري کسی که تباهی انگیزد و خونها ریزد با اینکه، تسبیح گوئیمت و بسپاست تقدیس نمائیم- البقره
ردّ کردند، و خدا از آنها رو گردانید ص: 168 و شش سال گرد عرش گردیدند و گفتند: لبیک، لبیک، در
عذر خواهیت، لبیک از تو آمرزشخواهیم و بتو باز گردیم. 66 - و از ابن جبیر است که عمر نماز فرشتهها را از پیغمبر پرسید و باو
پاسخی نداد، و جبرئیل آمد و گفت اهل آسمان دنیا همه در سجدهاند تا قیامت و گویند: سبحان ذي الملک و الملکوت، و اهل
آسمان دوم راکع تا قیامت و گویند: سبحان ذي العزة و الجبروت، و اهل آسمان چهارم ایستادهاند تا قیامت و گویند: سبحان الْحَیِّ
الَّذِي لا یَمُوتُ. 67 - و از ابن عباس که چون دو لشکر در بدر برابر هم شدند برسول خدا وحی آمد و از او رفت و مژده داد بمردم
که جبرئیل با لشکري از فرشتهها در جناح راست لشکر است و میکائیل با لشکري دیگر در چپ، و اسرافیل در لشکري دیگر ابلیس
بصورت سراقۀ بن مالک شده کمک مشرکانست و میگوید: امروز کسی بر شما چیره نشود از مردم. و چون دشمن خدا فرشتهها را
دید پس رفت و گفت: من از شما بیزارم، راستی مینگرم آنچه را شما ننگرید، حارث بن هشام بگمان اینکه سراقه است او را باز-
داشت چون سخن او را شنید و زد تو سینه حارث و او را انداخت، و رفت تا خود را بدریا افکند و دو دست برداشت و گفت:
« من بینم آنچه شما نبینید » 68 - و از حسن در قول خدا .( پروردگارا از تو خواهم موعدي که بمن وعده کردي ( 00 ج 3 ص 160
گفت: جبرئیل را دید عبا بر سر دارد و جلو یارانش اسب خود را میکشد و سوار آن نشده (...) 66 - و از ابی ذر رضی اللَّه عنه که
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: راستی من بینم آنچه شما نبینید، و شنوم آنچه شما نشنوید ناله کرد آسمان و سزد که ناله
کند، در آن جاي چهار انگشت نباشد جز فرشتهاي براي خدا پیشانی بسجده نهاده، بخدا اگر بدانید آنچه من دانم، کم بخندید، و پر
بگریید، از زنان در بستر کام نگیرید، و بتپهها در آئید تا بخدا پناه برید که اي کاش من درختی بودم. ص:
169 بیان: ... طیّبی در شرح این حدیث گفته: دوست دارم درختی باشم، بسخن ابی ذر بهتر ماند، زیرا پیغمبر خداشناستر از این است
که آرزوي حالی کند پستتر از آنچه دارد. و من گویم: این اظهار ترس از خدا است و منافی قرب بخدا نیست بلکه مؤیّد آنست
-70 درّ منثور (ج 6 ص 322 ) از ابن عباس که خدا نهاده بر آدمیزاده دو نگهبان در شب، و دو نگهبان .« همانا ترسند از خدا علماء »
در روز، عمل او را حفظ کنند و اثر او را بنویسند. 71 - و از ابن عباس است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: خدا
شما را نهی کرد برهنه شوید، شرم کنید از فرشتهها که با شمایند و کرام کاتبین هستند و از شما جدا نشوند مگر در سه حاجت،
غائط، جنابت، غسل. 72 - و از مردي از بنی تمیم، گفت ما نزد ابی عوام بودیم، این آیه را خواند عَلَیْها تِسْعَۀَ عَشَرَ بر آنست نوزده
و نساختیم شماره آنها را جز » : الفا؟ گفتم: نه بلکه 19 فرشته، گفت تو کجا این را دانستی؟ گفتم: چون خدا میفرماید « -21 المدثر
صفحه 74 از 145
گفت: راست گفتی آنها 19 فرشتهاند و بدست هر فرشته عمودیست از آهن که دو پره دارد، و با « آزمایش براي آنان که کافر شدند
هر ضربت 70 هزار را فرو برد، میانه دو شانه هر فرشته چنین و چنان است. 73 - از ابی سعید خدري که رسول خدا صلی اللَّه علیه و
آله براي آنها از شب معراج باز گفت، فرمود من و جبرئیل بآسمان دنیا برآمدیم و بناگاه فرشتهاي بنام اسماعیل که سرپرست آنست
- و نداند سپاههاي پروردگارت را جز او 32 » دیدم که برابرش 70 هزار فرشته بودند و با هر فرشته 100 هزار سپاه و این آیه را خواند
ج 1 ص 284 درّ منثور). 74 - (ج 6 ص 275 - درّ منثور) و از ابن عباس که نفرستاده خدا بر پیغمبرش چیزي از قرآن جز ) « المدثر
داناي » بهمراه چهار فرشته نگهبان که آن را حفظ کردند تا به ص: 170 پیغمبر رساندند، سپس این را خواند
« نهانست و مطلع نکند بر نهان خود کسی را جز رسولی که به پسندد و البته براه اندازد از پیش و از پس او دیده به آنها، 28 - الجن
البته او براه اندازد از » -75 (...) و از سعید بن جبیر در قول خدا .« تا بداند که رسالات پروردگارش را رساندهاند » یعنی چهار فرشته
گفت: چهار نگهبان با جبرئیل تا بداند محمّد که رسالات پروردگارشان را رسانند، گفت: جبرئیل « پیش او و از پس او دیدهبان
جز رسولی که پسندد و البته » قرآن را نیاورد جز با او چهار فرشته نگهبان بودند 76 - (.. ص 276 ) از ضحّاك بن مزاحم در قول خدا
گفت: چون نزد پیغمبر فرشته میآمد فرشتههائی از پیش و پس او میآمدند تا نگذارند « براه اندازد از پیش او و از پس او دیدهبان
جز رسولی که پسندید و البته براه » شیطان بصورت فرشته درآید. 77 - (ج 5 ص 275 درّ منثور) از ابن عباس در تفسیر قول خدا
گفت: فرشتههاي پیگیر بودند که پیغمبر را از شیاطین حفظ میکردند تا بر او روشن شود وضع « اندازد از پیش او و پس او دیدهبان
گفت: « و نیست از ما جز آنکه مقام معلومی دارد، 145 - الصافات » آنکه بر او فرستاده شده. 78 - (.. ص 292 ): و از سعید بن جبیر
فرشتههایند، در آسمان جایی نیست جز آنکه در آن فرشتهایست بسجده یا ایستاده تا قیامت. 79 - (.. ص 292 ) از علاء بن سعد که
روزي رسول خدا به همنشینانش فرمود: آسمان نالید و سزد که بنالد جاي پائی در آن نیست مگر آنکه فرشتهاي در رکوع است یا
سجود، سپس خواند وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ، وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ- الصافات. 80 - از مجاهد، وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ
گفت: نالید آسمان و سرزنش ندارد که بنالد بر آن یک وجب نیست جز فرشتهاي پیشانی نهاده یا دو ص:
171 گام بر آن دارد. 81 - ترجمه آن در شماره 69 گذشت. 82 - (.. ص 293 ) از حکیم بن حزام که نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه
و آله و سلم بودیم، فرمود میشنوید آنچه شنوم؟ گفتیم: یا رسول اللَّه چه شنوي؟ فرمود: ناله آسمان، و سرزنش ندارد که بنالد، در
آن جاي پائی نیست جز فرشتهاي راکع است یا ساجد. 83 - در فردوس الاخبار: از سعد بن معاذ که پیغمبر فرمود: با خلال دهان خود
را پاك کنید که جاي دو فرشته نگهبان و نویسنده است و راستی مدادشان آب دهن است و قلمشان زبان، و چیزي سختتر بر آنها
نیست از مانده خوراك در میان دهن. 84 - در سعد السعود: پس از ذکر دو فرشته گماشته ببنده گفت: در روایتی است که بام و شام
که میخواهند فرو آیند، اسرافیل کار بنده را از لوح محفوظ نسخه بردارد و بدانها دهد، و چون بام و شام برگردد بدفتر مربوط بهر
بنده اسرافیل آن را مقابله کند با نسخه اصل تا روشن شود که برابر آنست. تکملهایست در مورد حقیقت و صفات فرشتهها بدان که
همه امامیه و مسلمانان جز اندکی فیلسوف مآب مسلمان نما که مایه ویرانی اصول و عقائدند اتفاق دارند بر اینکه فرشتهها هستند و
جسمی لطیف و نورانی و بالدارند دو تا و سه تا و چهار و بیشتر، و بخواست خدا طبق مصلحت میتوانند بهر شکلی درآیند، بالا
روند و فرو آیند و پیغمبران و اوصیاء آنها را بینند، و مجرّد دانستن و تعبیر از آنها به عقول و نفوس فلکی و قواي طبیعت و تأویل
آیات بسیار و اخبار متواتره در باره آنها باعتماد بر شبهههاي سست و استبعاد و هم انحراف از راه راست و پیروي از نادانان و
کوردلانست. محقق دوانی در شرح عقائد گفته: فرشتهها اجسامی لطیف و توانا بر تشکلات مختلفند، شارح مقاصد گفته آنچه از
کتاب و سنت برآید و عقیده أکثر ملّت است اینست که فرشتهها جسمی لطیف و نورانی قادر بظهور در اشکال مختلفند، علم و
قدرت ص: 172 بر کارهاي سخت دارند، کارشان طاعت است و جایشان آسمانها، رسولان وحی خدایند بر
پیغمبران و امناي آنند. شبانه روز تسبیح خوانند و وانگیرند، گناه خدا را در آنچه فرماید نکنند، هر آنچه فرمان دارند انجام دهند
صفحه 75 از 145
و گفته: فرشتهها نزد فلاسفه عقول مجرده و نفوس فلکیهاند، و آنها که هیچ ارتباطی با اجسام ندارند کروبیین نام دارند و .«1»
طلسمچیان معتقدند هر فلکی روحی کلی دارد که سرپرست او است و ارواح بسیاري از آن پراکنده شود، مثل اینکه عرش که
بزرگترین فلک است روحی دارد که در همه درونیهاي آن اثر کند و از آن ارواح بسیاري برآیند که با اجزاء عرش و اطرافش
مربوطند چنانچه نفس ناطقه سرپرست تن است و قواي طبیعی و حیوانی و نفسانی دارد باعتبار هر عضوي و بدین معنا است قول خدا
ببینی فرشتهها را فراگیرند در گرد عرش بتسبیح و سپاس » و قول خدا « روزي که برخیزد روح و فرشته در صف، 28 - النبأ »
و چنیناند فلکهاي دیگر. و براي هر درجه روحی دانند که اثرش هنگام ورود خورشید بدان ظاهر شود، و « پروردگارشان 75 - الزمر
همچنان براي همه روزها و ساعتها و دریاها و کوهها و بیابانها و آبادیها و انواع گیاهها و جانداران و جز آن که در زبان شرع هم
آمده، فرشته ارزاق، فرشته دریاها، فرشته بارانها، ملک الموت، و جز آن، و خلاصه چنانچه هر تن ص: 173 را
نفس سرپرستی است هر نوعی از انواع بلکه هر صنفی را روح سرپرستی است بعقیده آنها که طبائع نام دارند، طبائع تام آن نوع که
(280 - از آفات و ترسها نگهش دارند، و أثرش در نوع چون اثر نفس انسانی در شخص ظاهر شود (پایان) رازي در (ج 1 ص 276
تفسیرش گفته: میان عقلا خلاف نیست که درجه اشرف عالم بالا وجود فرشتهها است چنانچه اشرف عالم خاکی وجود آدمی است
جز اینکه در ماهیت و حقیقت فرشته اختلاف است و چند قول دارد. 1- فرشته مکان دارد و جسمی است لطیف چون هوا و باشکال
مختلف درآید و در آسمانها است و این قول اکثر مسلمانانست. 2- طوائفی از بتپرستها گویند فرشتهها همان اختران سعد و نحسند
که بنظر آنها زندهاند و ناطق و سعد آنها فرشتههاي رحمتند و نحسشان فرشتههاي عذاب. 3- گبران و ثنویه گویند: این جهان دو
ریشه ازلی دارد که نورند و ظلمت و هر دو جوهر و شفاف و حساس و مختار و توانا هستند و نفس و صورت و کار و تدبیرشان ضد
هم است، جوهر نور خوب و خیرمند، پاك، خوشبو، کریم النفس است شادي آور و بیزیان، سودمند و بیدریغ، زنده کن و
بیمرگ و جوهر ظلمت بر ضد آنست، از جوهر نور اولیاء زایند نه به زناشوئی بلکه بتابش چون پرتو از نور بخش و آن اولیاء
فرشتههایند و جوهر ظلمت دشمن زاید که دیوانند نه بزناشوئی بلکه چون برآمدن سفاهت از سفیه و بنا بر این گفتهها و فرشتهها
موجودات مکانی و جسمانیند. 4- فرشتهها موجوداتی خود دارند ولی لامکان و بیجسم و در حقیقت نفوس ناطقهاند که جدا از
پیکرند و اگر پاك و خالص و خیرمندند فرشتهاند و اگر پلید و تیرهاند دیوند. 5- قول فلاسفه است که: جوهر خوددار لامکانند و
در ماهیت از نفوس ناطقه بشریه جدایند و از آنها نیرومندتر و داناترند و چون خورشیدند که نفوس ص: 174
آدمیان پرتوي از آنند و دو درجه دارند یکم وابسته باجرام فلکی چون نفوس آدمی که وابسته به تن آنها است دوم بالاتر از اینکه
سرپرست فلک باشند و اختران چون نفوس ما نسبت به ابدان بلکه غرق در شناخت خدا و دوستی اویند و در کار پرستش او و
فرمانبرداري او، و اینان فرشتههاي مقرب باشند و نسبت آنها بدسته یکم چون نسبت دسته یکم است بنفوس ناطقه آدمیان. و این دو
قسم مورد اتفاق فلاسفهاند، و برخی فرشتهها را بانواع دیگر معتقدند نیز که فرشتههاي سرپرست احوال جهان خاکی باشند و آنها را
فرشتههاي زمینی نامند و اگر خیرمند باشند فرشته باشند و اگر بد باشند و زیانبخش دیوان و شیاطین باشند و دانشمندان اختلاف
دارند که دلیل وجود فرشته عقلی است یا منحصر بدلیل شرع است و فلاسفه بر قول اولند. گویم: برخی دلائل آنها را ذکر کرده و
گفته: در برخی کتب تذکیر دیدم چون پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بمعراج رفت در یک جا فرشتهها را بوضع بازارگردانان دید که
در برابر هم بودند، پرسید اینها کجا میروند؟ جبرئیل گفت: نمیدانم جز اینکه از روزي که آفریده شدم آنها را بینم و هر کدام را
پیش دیدم پس از آن ندیدم، و از یکیشان پرسیدند از کی آفریده شدي؟ گفت نمیدانم جز اینکه خدا تعالی در هر 400 هزار سال
اختري آفریند، از آنگاه که مرا آفریده 400 هزار کوکب آفریده. سپس گفته: بدان که خدا در قرآن اصناف و اوصاف فرشتهها را
و بر میدارند عرش پروردگارت را تا آخر آیه، 17 - الحاقه. 2- فراگیرندهها گرد » ذکر کرده اما اصناف آنها. 1- حاملان عرش
ببینی فرشتهها را فراگیر گرد عرش تا آخر آیه ( 75 - الزمر). 3- بزرگان فرشتهها چون جبرئیل و میکائیل که خدا فرموده » عرش
صفحه 76 از 145
فرو » جبرئیل و ص: 175 میکائیل، 98 - البقره، و جبرئیل را بچند چیز وصف کرده. یکم: وحی آور بانبیاء »
راستی خدا مولاي او » آورد او را روح الأمین، 193 - الشعراء. دوم: اینکه او را بمیکائیل مقدم داشته. سوم: او را دوم خود نام برده
است و جبرئیل 40 - التحریم). چهارم: او را روح القدس نامیده. پنجم: یار دوستان خدا است و مقهور ساز دشمنان او با هزارها فرشته
21 - التکویر، و یکی از آنها هم اسرافیل - راستی که او رسولی است کریم- تا فرموده- امین 19 » نشان دار. ششم: باو شش لقب داده
و فرشتهها از هر در بر آنها درآیند تا آخر » صاحب صور و دیگر عزرائیل قابض ارواح است که یاورانی دارد. 4- فرشتههاي بهشت
و رئیس آنها مالک « 31 - المدثر - بر آنست نوزده و ننهادیم یاران دوزخ را جز فرشتهها 30 » -5 فرشتههاي دوزخ .« آیه، 33 - الرعد
-6 .« البته بخوانیم زبانیه را، 18 - العلق » « زبانیه است » و نام همه « اي مالک حکم کند در باره ما پروردگارت 77 - الزخرف » است
و « از راست و از چپ نشستهایست لفظی نگوید جز اینکه نزد او رقیب و عتیدند، 17 - ق » فرشتههاي گماشته بآدمیزاده که فرموده
-7 گماشتههاي باحوال .« و میفرستد بر شما نگهبان، 61 - الانعام » و قول او « از او است پیگیرها تا آخر آیه، 11 - الرعد » قول خدا
این جهان وَ الصَّافَّاتِ صَ  فا، 1- الصّافات و قول او فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً، 5- النازعات و از ابن عباس است که: براي خدا فرشتهها است جز
حافظان که نویسند هر برگی از درخت افتد، و چون یکی از شما در بیابانی ص: 176 درمانده شد، فریاد زند:
- سازنده است فرشتهها را رسولان، 1 » کمک کنید اي بندگان خدا. اما اوصاف ملائکه از چند وجه است. 1- رسولان خدایند
و» -2 قربی از شرافت بخدا دارند و همانست مقصود از قول خدا .« خدا برگزیند از فرشتهها رسولان، 75 - الحج » و قول او « الفاطر
-3 وصف فرمانبري آنها از چند .« بلکه بندههائی ارجمندند 26 - الأنبیاء » و قول خدا « آنان که نزد اویند تکبّر نورزند، 19 - الأنبیاء
و راستی که ما در » و اینکه گفتهاند « ما تسبیح خوانیم بسپاست و تقدیس کنیم برایت 30 - البقره » راه. یکم: حکایت خدا از آنان
و خدا آنها را در این دروغگو نشمرده. دوم: پیشتازي آنها بانجام « 166 - الصافات - صف باشیم، و راستی که تسبیحکنندهایم، 665
در گفته » سوم: کاري جز بفرمان و غدقن او نکنند که فرمود .« بیدرنگ فرشتهها همه سجده کردند 37 - ص » فرمان خدا که فرموده
چهارم: وصف نیروي آنها از چند راه. یکم: اینکه حامل عرشند و هشت از .« بر او پیشی نگیرند و بفرمان او کار کنند، 27 - الأنبیاء
فرا » آنها عرش را بردارند با اینکه کرسی در آنست و از عرش کوچکتر است و خود بزرگتر از هفت آسمانست چون خدا فرماید
دوم: اینکه بلندي عرش تا آنجا است که وهم بدان نرسد و دلیلش قول خدا تعالی .« دارد کرسیش آسمانها و زمین را، 255 - البقرة
و آنان نیروئی دارند که در یک لحظه از آن فرودآیند. « برآیند فرشتهها و روح بسوي او در روزي که 50 هزار سال است » است
و نیروي صاحب صور تا آنجا است که بیک دمیدن هر آنچه در « و دمیده شود در صور تا آخر آیه، 51 - یس » سوم: قول خدا
آسمانها و زمین است بیجان ص: 177 کند و بدمیدن دوّم همه زنده شوند. چهارم: نیروي جبرئیل تا آنجا رسید
که کوههاي قوم لوط را با شهرهاي آنها یکباره از جا برکند. 5- وصف ترس آنها از خدا و دلیلش چند وجه است. یکم: با پر
و میترسند از خدا بر فراز خود، » عبادتی و بیگناهی ترسان و هراسانند تا آنجا که گویا عبادات خود را گناهان دانند، خدا فرموده
دوم: از بیهقی در شعب الایمان از ابن عباس که: در این میان .« از ترس خدا نگرانند و هراسان، 58 - المؤمنون » و فرموده « -50 النحل
که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در یکسو بود و جبرئیل با او بود، در این میان افق آسمان شکافت و جبرئیل کوچک شد و درهم
رفت تا آخر آنچه بروایت سیوطی در باب آینده آید (پایان). من گویم: گر چه در آغاز سخن خود گفته: بیشتر مسلمانان فرشتهها را
جسم دانند، ولی از پایان سخنش روشن است که مخالف آن جز نصاري و فلاسفه که هیچ شرعی باو ندارند نیستند، زیرا در همه
چیز برأي پست و خرد ناتوان خود سخن گفتهاند. و میگویم: از سید مرتضی پرسیدند، چگونه جبرئیل بصورت دحیه کلبی وحی به
پیغمبر فرو میآورد، آیا خود میتوانست بصورتی دیگر گردد یا خدایش او را چنین میکرد، و اگر پیغمبر از جز صورت جبرئیل قرآن
را میشنید که مورد اعتراض است و اگر از جبرئیل میشنید چگونه بصورت بشر بود و روایت است که شیطان و پري هم این قدرت
تشکل را دارند، درخواست که آن را توضیح دهید و دیگر اینکه جبرئیل وحی را از خدا میشنید یا از حجاب و چگونه باو میرسید، و
صفحه 77 از 145
دیگر اینکه جبرئیل اوصاف خدا را بیش از ما میدانست یا مانند ما، و در کجاي آسمان است، و آیا چون جبرئیل بخدا متوجه میشد
مانند ما در باره او سرگردان بود ص: 178 چه که وهم بدو نرسد یا او و دیگران فرشتهها در شناخت خدا بر ما
امتیازي داشتند؟ جواب: نزول جبرئیل بصورت دحیه کلبی بدرخواست پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم بوده، و تشکّل او بقدرت
خود او نبوده بلکه خدا او را براستی بدین صورت نموده نه بصورت سازي، و آنچه پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله شنیده از خود جبرئیل
بوده که قرآن را بدو خوانده، و اما ابلیس و جن قادر بر تشکل نیستند و هیچ قادري نتواند صورت خود را عوض کند، و اگر
مصلحت باشد خدا او را بصورت دیگر میگرداند، و جبرئیل بسا که وحی را از کلام خدا میشنیده و یاد میگرفته، و رواست که آن را
از لوح محفوظ میخوانده. و اما آنچه جبرئیل از صفات خدا میدانسته از راه دلیل و تعقل بوده، و مانند دانشمندان دیگر است، و امّا
جاي او روایت است که در آسمان چهارم است، و اما آنچه در نهاد او بیاید جائز نیست باعث سرگردانی او باشد و تردید کند، زیرا
معصوم است و زشتی از او نسزد (پایان). در برخی از آنچه افاده کرده اعتراض است و بر اندیشمند نهان نیست و از او رحمۀ اللَّه
علیه پرسیدند که: چون اهل بهشت در بهشت درآیند تکلیف فرشتهها چیست؟ آیا با آدمیان در آن بمانند، و مردم آنها را ببینند و
چون آدمیان میخورند و مینوشند، یا تسبیح و تقدیس میکنند؟ و آیا تکلیف از آنها ساقط میشود؟ و آیا جن چه وضعی دارند؟
جواب: رواست با آدمیان در بهشت باشند، و رواست در بهشت دیگر باشند زیرا بهشت بسیار است: بهشت خلد، بهشت عدن، جنّۀ
المأوي و جز آن که خدا نام نبرده، اما دید آدمی از آنها درست نیست مگر بر یکی از دو وجه. 1- خدا دید چشم آدمی را تا آنجا
نیرو دهد و بیفزاید که آنها را توانند دید. 2- فرشته جسم زمختی شوند که بدید آدمی آیند، و اما خوردن و نوشیدن آسمان و
جهان، ج 3، ص: 179 آنها رواست زیرا پاداش لذت بخشی به آنها دهد و رواست لذت آنها در خور و نوش باشد، و امّا تکلیف آنها
ساقط میشود، زیرا تکلیف و پاداش با هم نمیشود، سخن در باره جن هم همین است. شیخ مفید- ره- در کتاب مقالات گفته: قول
اینست که ائمه کرام کلام فرشتهها را میشنیدند گرچه شخص آنها را نمیدیدند و من گویم از نظر عقل رواست که آنها را بینند، و
در باره صدیقان شیعه و معصوم از گمراهی ممتنع نیست، و صحت آن در باره أئمه علیه السّلام رسیده، و از شیعیان ابرار و اخیار با
حجت و برهان نام برده شده و آن مذهب فقهاء امامیه و محدّثان آنها است. ولی بنی نوبخت و جمعی از أهل امامت که معرفت
ندارند باخبار و خوب فکر نکردند آن را منکر شدند و گفته است: رواست محتضر فرشتهها را بچشم بیند بواسطه آنکه خدا دید او
را بیفزاید تا جسم شفاف و رقیق آنها را بنگرد. و گفته است: گفتهاي در فرود آمدن دو فرشته بر مردهها در گور و پرسش از اعتقاد
آنها. من گویم: این درست است و مورد اتفاق شیعه و محدّثانست و تفسیر خلاصهاش اینست که خدا بهر که خواهد نعمت دهد
پس از مردنش دو فرشته بنام مبشّر و بشیر بر او فرود آرد و از پروردگارش جلت عظمته و از پیغمبرش و از ولیّش بپرسند و بحقی که
در دنیا معتقد بوده پاسخ دهد، و غرض از پرسش آنها، نشانهگیري براي نعمتی است که او را سزد، در پاسخ لذت آن را دریابد، و
هر که را خدا خواهد عذاب کند در برزخ دو فرشته بنام ناکر و نکیر بدو فرود آرد و بعذابش گمارد، و منظور از بازپرسی او
نشانهگیري براي عذابیست که او را سزد بواسطه جواب مشوّش یا اظهار اعتقاد بد یا اشتباه یا درماندن از جواب، و دو فرشته
باصحاب قبور فرو نشوند مگر بوجهی که ما ذکر کردیم. سید داماد هم به پیروي از فلاسفه در این باره گفته: نزول وصف چیزي
شود که در ذات خود جایی دارد و اعراض را نشاید خصوص آنها که مستقر نیستند مانند ص: 180 اصوات و
وصف قرآن به نزول خواه از نظر حروف ملفوظه یا معانی محفوظه آن باشد باعتبار محل آنست و آن فرشتهایست که سخن قرآن را
از خداوند بشنیدن یا درك روحانی برگرفته یا از لوح محفوظ حفظ کرده و آن را به پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آورده، و
این هم نشاید مگر بگفته کسی که فرشتهها را جسم داند، و آن سخن مردم تحصیل نکرده است. ولی حق صریح که عقیده حکماء
الهی و تحصیل کردههاي مسلمانست اینست که فرشتهها چند گروهند، سفلی و علوي، زمینی و آسمانی، جسمانی و مجرد، و هر
گروهی شعوب و طبقاتی دارد چون قواي منطبعه، طبائع جوهریه، ارباب أنواع نفوس مفارقه آسمانی، جواهر عقلی مجرّد، با طبقات
صفحه 78 از 145
و نداند لشکرهاي خدا را جز خود » انواع و انوار خود که یکی از آنها روح القدس است که در دل قدسی روانان باذن خدا میدمد
نالد آسمان و سزد که بنالد در آن جاي پائی نیست مگر آنکه فرشتهاي » و در حدیث است از او علیه السّلام که .« او، 31 - المدثر
و بنا بر این مطلب نهان نیست، جز اینکه ظهور عقلانی را براي نفوس أنبیاء نزول نام شود از نظر تشبیه هیولاي « ساجد است یا راکع
عقلی و ارتباط روحانی او به نزول جسمی و پیوست مکانی، و نزول فرشته استعاره تبعیّه باشد و اینکه گوئیم (نزل القرآن فرو شد
قرآن) مجاز مرسل باشد بتبع آن استعاره تبعیه. ولی من گویم هیچ کس از من خوشدل نشود که این را بهیچ وجه صحیح شمارم
چون مخالفتی است با همه فرق است اسلامی، و احادیث متواتره، و شکستی است در قوانین عقلی فلسفی و نسخ ضوابط مقرره بیانیه
است چون امّت اتفاق دارند که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم جبرئیل و فرشتههاي مقرّب را بچشم جسمانی میدید، و سخن
خداي کریم را از زبان آنها با گوش جسمانی خود میشنید. و قانون درست حکمت اینست که ملاك دید بشري و حسی نقش
گرفتن صورت است در حسّ مشترك، و همانا آنچه دیده شود از چیزي که برابر حس است صورت ص:
181 ذهنی آنست که نقش شده و هویت خارجی بالعرض دیده شود و بطور مجاز گرچه برابر بودن وجود او شرط دید است، و دو
عدسی دیده وسیله رساندن بحس مشترکند نه آنکه لوح نقش آن باشند، و روش شنیدن هم همین است، و افاضه نیروي دید و شنید
بطور مطلق از آفریننده صور است. چون نفس یکسره در تن فرو شده و جز او همتی ندارد، و کششی بعالم قدس حق در او نیست،
حس مشترك راهی براي نقش صور ندارد جز از حس ظاهر، و نمود ماده خارجیه در برابر او، و اگر نفسی فطرت قدسی دارد، و در
جوهر آفرینش خود روشنگر است و تحصیل خصال پاك کرده، گوهر تابناك شده و بعالم عقل وابسته گردیده و تا آنجا رسیده که
بخلع بدن نیرو یافته و برفض حواس تن و اندر خود تواند فروشد هرجا خواهد و هر زمانی خواهد بفرمان پروردگار خود. قوت
متخیله او نیز چندان گرفتار عالم ظاهر نیست و تواند از عالم غیب دریافت کند، چون از دام طبیعت رسته، خود را برشته جان بسته و
تواند بروح القدس پیوست و بهر فرشته مقرب که خدا خواهد تا علم و حکمت از آنجا در وي نقش بندد و بتابد، چون آئینه زلال
در برابر خورشید ولی چون بهر حال نفس در جهان ماده گرفتار است و بدست سپاه جسد دچار است آنچه از عالم غیب در برابرش
نمود کند باید مناسب جهان ماده گردد و فرشته بصورت بشر در نظر او جلوهگر شود که سخنهاي منظمی شنیده شود از طرف خدا
و مقصودم .« پس فرستادیم نزد او روح خود را و مجسم شد در برابر او آدمی درست، 17 - مریم » سخن گوید، چنانچه خدا فرموده
اینست که صور شنیدنی و دیدنی در لوحه نقشگیر نقش بندد نه از راه حسن ظاهر که صماخ گوش و پرده دیدهاند، بلکه از بالا
فرود آیند تا فرا خور او شوند و در او نقش بندند، و در شنیدن و دیدن معمول شنیده شده و دیده شده از مواد خارجیه برداشت
میشوند و بالا میروند تا بلوح نقشگیر حس مشترك، و از آنجا بالا میروند بخیال و متخیله و از آنجا بالا میروند بعالم نفس عاقله.
ص: 182 ولی در دید فرشته و شنیدن وحی که خود دید و شنید است کار برعکس است و فیض الهی از عالم
امر بنفس میرسد پاك و مجرّد و از آنجا بعالم خیال فرو میشود تا آن را مفصل و پیوست بعبارتی منظم درك میکند و این صورت
متحققه در عالم خیال بحس مشترك فرو میآید و سخن را میشنود و شخص را میبیند و این بهترین اقسام وحی است. و گفتهاند
وحی اینست که عقل فعال با الفاظ شنیدنی و مفصلی نفس را مخاطب میسازد، و آن را درجات چندي است در برابر درجات
متفاوته نفس آماده، و بسا که دید و شنید بدین ترتیب از یکسو نباشد بلکه از هر سو باشد. و در حدیث است که حارث بن هشام از
رسول خدا پرسید چگونه وحی بتو آید؟ فرمود گاهی مانند نواي زنگ آید و آن سختتر است و از من برود و آنچه گفته حفظم
بماند، و گاهی فرشته چون مردمی مجسم شود و با من سخن گوید و من آنچه گوید حفظ کنم. و بسا نفس روشنگر در زمانی
کاملتر است و چون از جهان حس رو برگرداند و بروح القدس پیوندد بدید عاقله خود نمود روح القدس را بصورت اصلی او بنگرد
چنانچه در حدیث آمده که یک بار جبرئیل بصورت ویژه خود نزد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آمد و گویا همه جهان را پر کرده
بود، و در درجات پائینتر از مرتبههاي نبوت بسا که فرشتههاي خدا را بیند و سخن خدا را از آن شنود ولی در خواب نه بیداري. و
صفحه 79 از 145
تحقیقش همانست که دانستی جز اینکه کار در اینجا بهمان نیروي متخیله بسامان میرسد که بوسیله آن نظم و تفصیل آنچه در عالم
ملکوت دیده انجام شود و صورت و عبارت بحس مشترك نرسند، و خوابهاي درست عارفان و صالحان هم بهمین روش است جز
1 از نبوّت باشد باختلاف درجات که درجه / 1 یا 70 / اینکه بپایه نبوّت نیست و بنهایت کمال نباشد و در حدیث است که آن 46
کاملترش از آن (محدّثین) است بفتح دال از تحدیث، و آنها کسانیند که از عالم حس بعالم غیب صعود کردند، آسمان و جهان،
ج 3، ص: 183 و بسا که در بیداري هم آوازي از درون خود شنوند ولی شخص نمود داري را بچشم نبینند. و در کتاب حجۀ کافی
کلینی- رضی الله عنه- در فرق میان رسول و نبیّ و محدّث است که ائمه علیهم السلام محدّث و مفهّمند (ج 1 ص 270 ) و چون
مسأله از راهش بتو روشن شد پدید گردد که جمله (نزل الملک، فرو شد فرشته) مجاز عقلی است، دو واژه جمله معنی حقیقی خود
را دارند و مجاز در اسناد است زیرا نزول در حقیقت از آن صورت نمودار است و بالعرض بجوهر مجرّد قدسی که فرشته است
نسبت داده شده، در اینجا استعاره بکار نرفته، چنانچه گوئیم، آنکه در کشتی است حرکت کرد، و گوئیم: من حرکت کردم، یا
ساکنم، یا زید را دیدم در صورتی که مقصود وجود عینی او است نه صورت ذهنی نقش بسته در حسن مشترك و همچنانست در
همه مقولاتی که ما نسبت بآنها بالعرض متصف هستیم. و امّا جمله (نزل الفرقان قرآن فرود آمد) مجاز است و استعاره تبعیه دارد،
چون نازل حقیقی محل آنست که نمودار فرشته است بصورت بشري، یا اینکه مجاز در اسناد است نه در کلمه بنا بر اینکه اصوات و
الفاظ عرض قائم بزبان گوینده نیستند بلکه عارض هوا هستند و حرکت زبان سبب آنها است. اگر گوئی: تو مطلب را در افاده خود
بر قول بانطباع در دیدن بنیاد کردي و بنا بر دو قول دیگر چه گوئی؟. 1- دید اینست که شعاعی بفیض الهی از درون چشم برآید
بشکل مخروط و در هواي میانه آن و مرئی قرار گیرد و دید محقق شود. 2- دید یک فیض بخشی اشراقی است از جانب مبدأ که
مایه کشف ابصاریست نامرئی و عدسی چشم در برابر هم باشند. گویم: من از این باك ندارم زیرا این اختلاف سه قولی در دید از
مواد خارجیه است و از راه عدسی دیده بمذهب معمول نه در ابصار از درون و از راه غیب بدون دریافت از ماده خارجیه، بعلاوه هر
سه قول در لوازم با هم موافقند ص: 184 و بیشتر حکماء روش انطباع را پذیرایند و حق همانست، و آنچه یک
دسته از اشراقیان گفتهاند که: ابصار عبارت از یک صور مثالی آویخته میان دیدگر و دید شده است تا دید در آئینه و صور خیالیه
صرف و امور وحی را تصحیح کنند، برهانی برایش نیافتم، بلکه بصورتسازیهاي صوفیه بیشتر ماند تا بقوانین حکماء، و تفصیل سخن
در این باره بعهده کتب برهانی ما است (پایان). و شاید او- ره- خواسته مطلب را از نظر فلسفه مآبان تحقیق کند، و نوشابه حقیقت
را بسراب آراء منحرفان آمیخته با اینکه دو راه از هم جدایند، و حق در این میانه روشن است، و از آنچه گفتیم حق پدید گردد و باز
هم خواهیم گفت. 85 - میگویم: بچند سند معتبر براي ما روایت شده این دعاء امام چهارم علیه السّلام در صلاة بر حمله عرش و هر
فرشته مقرب: بار خدایا، و حاملان عرشت که وانگیرند از تسبیحت و دلگیر نشوند از تقدیست، و خسته نشوند از عبادتت، و کوتاهی
روا ندارند در فرمانت، و از شوق بتو غفلت نورزند، و اسرافیل صاحب صور که بر پا است چشم براه اجازه تو است و رسیدن وقت تا
با یک دمیدن همه خفتههاي گور را بیدار کند، و میکائیل که نزد تو آبرو و مقام بلندي دارد، و جبرئیل امین وحی تو که مطاع اهل
آسمانها است، و پا بر جا در برت، و مقرب درگاهت و آن روح که سره فرشتههاي حجب است، و آن روح که از فرمان تو است.
بار خدایا رحمت کن بر آنان و بر فرشتهها که فروتر از آنهایند، از آنها که در آسمانهایت باشند، و امانت دار پیامهایت، و آنان که
از مداومت دلتنگ نشوند، و از رنج خسته و مانده نشوند و سست نگردند، و دلخواه از تسبیحت بازشان ندارد، و غفلت از تعظیمت
آنها را نبرّد، دیدههاشان بزیر است، چشم بتو نیندازند گردن فرودند و پیوسته شیفته تواند پر در یاد نعمتهاي تواند، و در برابر
عظمت و جلال کبریائت فروتنند، و آنان که چون بینند دوزخ بر نافرمانان بغرّد گویند منزهی تو، ما بسزاواري تو پرستشت نکردیم.
ص: 185 رحمت فرست بر آنها و بر روحانیین از فرشتههات و نزدیکانت و پیامرسانان برسولانت، و امینان بر
وحیت، و آن تیرهها که ویژه خود ساختی و از خوراك و نوشابه بتقدیس خود آنها را بینیاز کردي، و درون طبقههاي آسمانهایت
صفحه 80 از 145
جا دادي و آنها که چون قیامت رسد بر اطراف آسمانها باشند، و بر خازنان باران، و رانندههاي ابر، و آنکه از آواز راندن ابرش
جنجال رعد شنوده شود، و چون وزش ابر را بدو بشنا اندازي آتشبارهاي برق بدرخشند و به آنها که برف و تگرگ را بدرقه کنند،
و با قطرههاي باران که فرو ریزند بزمین آیند، و سرپرستهاي خزائن بادها و گماشتههاي بکوهها تا از جا نکنند. و آنان که اوزان آبها
را بدانها آموختی، و پیمانههاي بارانهاي سخت و طوفانی و پیکان بلا آور از فرشتههات، و پیکهاي فراوانی بخش، و آنان که
سفیران ارجمند و نیکند، و نگهبانان گرامی نویسنده، و ملک الموت و یاورانش، و منکر و نکیر و مبشّر و بشیر، و رومان فتان القبور،
و طوافگران بر بیت المعمور، و مالک و خازنها، و رضوان و خادمان بهشتها، و آنان که نافرمانی خدا نکنند در هر فرمانی و انجام
و زبانیهها که چون « درود بر شما براي شکیبائی شما، وه چه خوب سرانجام خانهایست » دهند آنچه فرمان دارند، و آنان که گویند
بدو بشتابند و مهلتش ندهند. و آنان که یادشان را از دل « بگیریدش، بندش نهید بدوزخش اندازید، 23 - الحاقه » بدانها گفته شود
بردیم و مقامشان را نزد تو ندانیم، و ندانیم بچه کاري آنها را گماردي، و سکّان هوا و زمین و آب، و آنان که سرپرست مردمند،
رحمت فرست بر آنها روزي که هر کس با راننده و گواهی آید، و رحمت فرست بر آنها رحمتی که کرامت بر کرامت آنها فزائی،
و پاکی بر پاکی آنها، بار خدایا چون رحمت فرستی بر فرشتهها و پیامبرانت و دعاي ما را بدانها رساندي، بر ما هم رحمت فرست
براي گفتار خوبی که در باره آنها توفیق بما دادي، زیرا تو جواد و کریمی. تبیان: گویم این دعا در صحیفه کامله مشهوره هم هست
و در روایات دیگر ص: 186 چنانچه در مجلد آخر بیان کردیم و در اینجا توضیحاتی در شرح آن بدهیم
و او براي عطف بر «... اللهم و حملۀ عرشک » . گرچه در کتاب الفرائد (الفوائد خ ب) الطریفه بطور نهانی در آن سخن گفتیم
جملههاي دعاي پیش است، یا عطف قصه است بر قصه، و گفتهاند زائد است یا استیناف یا عطف به ادعو است که از اللهم فهم
شود، و جز دو تاي اولی همه بعیدند، و مقصود اینست که حاملان عرش سزاوار رحمت تواند و معانی عرش گذشت و مناسب در
اینجا همان جسم بزرگی است که بر دوش فرشتهها است. تسبیح و تقدیس هر دو بمعنی منزه دانستن از عیب و نقص است، و بسا
دمیده شود » که یکم تنزیه ذاتست و دوم تنزیه صفات ... فرشته موکل بصور و آن شاخی است که در آن بدمد چنانچه خدا فرموده
در صور و جان دهد هر که در آسمانها و زمین است جز آنکه خدا خواهد، سپس دمیده شود در آن بار دیگر و ناگاه همه
و تفصیلش « نیست جز یک آواز و بناگاه همه نزد ما حاضر شدهاند، 53 - یس » : و خدا فرمود « ایستادهاند و نگاه میکنند، 48 - الزمر
بسا مقصود کسانی باشند که مردهها را تا روز قیامت در آنها نگهدارند، یا مردها که گرو « رهائن قبور » . در کتاب معاد گذشته
و از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله روایت « هر کسی بدان چه کرده گرو است، 38 - المدثّر » : کردار خود هستند، چنانچه خدا فرموده
شده که جان شما در گرو کردار شما است، آنها را باستغفار آزاد کنید، و مانند آن در اخبار بسیار است ... و امام بذکر نفخه دوم
اکتفاء کرده، چون سختتر است و نزدیکتر بقیامت، و احتمال اینکه کلمه اذن و امر اشاره بنفخه یکم باشد بعید است. میکائیل از
بزرگان فرشتهها است، و روایت است که رئیس فرشتههاي گماشته بارزاق مردم است چون فرشتههاي ابر و رعد و برق و باد و جز
آن، و در آن چند املاء است، میکال چون قنطار، میکائیل و میکئیل، و میکائل و میکئل. جبرئیل هم از بزرگتران فرشتهها است و
چند تلفظ دارد، جبرئیل، جبرئل جبریل چون قندیل، جبرالّ بلام تشدید دار و جبرائیل و جبرائل، گفتهاند بمعنی عبد اللَّه آسمان و
جهان، ج 3، ص: 187 است یا صفوة اللَّه او پیک وحی است بر همه پیغمبران یا بخصوص اولو العزم، یا برخی دیگر هم و او را مطاع
معنی حجب « و روح سرپرست بر فرشتههاي حجب » .( و امین وصف کرده اشاره بقول خدا تعالی (مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ، 21 - التکویر
گذشته و این دلیل است که روح رئیس فرشتههاي موکل بر حجب است و ظاهر اینست که یک شخص است و بسا مقصود اینست
پرسند از روح بگو روح از فرمان » اشاره است بقول خدا « و روحی که از فرمان تو است » که هر فرشته گماشته بر حجابی روح است
و ظاهر این عبارت اینست که روح از جنس فرشتهها است یا مانند آنها است که از باب « پروردگار من است، 85 - بنی اسرائیل
تغلیب نام آنها را گرفته و مقصود روح آدمی نیست، و در باره آن میان مفسران اختلاف است چنانچه در باب نفس و روح بیاید و
صفحه 81 از 145
گفتهاند: روح انسان است: گفتهاند مقصود جبرئیل است، و ظاهر دعاء اینست که جز او است. و گفتهاند از بزرگان فرشتهها است و
و از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت است « روزي که بایستند روح و فرشتهها در صف، 38 - الأنبیاء » آنست که خدا تعالی فرموده
که 70 هزار چهره دارد، و در هر چهره 70 هزار زبان، در هر زبان 70 هزار لغت، و خدا را بهمه این لغات تسبیح گوید، و خدا با هر
تسبیحی فرشتهاي آفریند که تا قیامت با فرشتهها پرواز کند، و خدا آفریدهاي بزرگتر از روح ندارد جز عرش، و اگر خواهد همه
آسمانها و هفت زمین را یک لقمه سازد و ببلعد، و جواب در این صورت اینست که او از غرائب آفریدههاي خدا است. و گفتهاند
خلقی است بزرگ و از فرشتهها نیست، از آنها بالاتر است و این اظهر است از اخبار دیگر چنانچه کلینی (ج 1 ص 273 ) کافی و
و» علی بن ابراهیم و صفار و دیگران بسندهاي صحیح از ابی بصیر روایت کردند که پرسیدم از امام ششم از قول خدا عزّ و جلّ
فرمود: آفریدهایست بزرگتر از جبرئیل و میکائیل، بهمراه رسول خدا صلی « پرسندت از روح بگو روح از فرمان پروردگار من است
اللَّه علیه و آله بود و با ائمه علیهم السلام است و او از ملکوتست. ص: 188 و کلینی در (ج 1 ص 274 - کافی)
باسناد خود روایت کرده که مردي نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و از روح پرسیدش که آیا او جبرئیل نیست و امیر المؤمنین باو
فرمود: جبرئیل از فرشتهها است و روح جز جبرئیل است، و بارها همان را بدان مرد گفت، و او گفت البته چیز بزرگی گفتی، کسی
نه پندارد که روح جز جبرئیل است، امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: تو خود گمراهی و از گمراهان روایت میکنی خدا عز و جل
و روح جز فرشتهها است، و اخبار در این باره « و فرو فرستد فرشتهها را با روح، 2- النحل » میفرماید به پیغمبرش صلی اللَّه علیه و آله
و» . گذشت و اینکه در دعایش روح را با فرشتهها آورده از باب تغلیب است چنانچه دانستی یا از راه تقیه طبق عقیده مخالفین است
بحسب مکان چون گذشتهها حاملان عرش و کرسی و ساکنان آنها بودند و حجب و اینها بالاتر از هفت « بر فرشتههاي فروتر
دلالت دارد که تبلیغ پیام منحصر به جبرئیل نیست، و ممکن « و امانت داران پیامهاي تو » . آسمانند یا بحسب درجه و مقام یا هر دو
است اینها بر جز اولو العزم فرو شوند یا گاهی هم بدانان، چنانچه برخی اخبار بر آن دلالت دارد، یا مقصود وسائط میان خدا و
جبرئیل است چون قلم، لوح و اسرافیل و جز آن که گذشت، و در بعضی اخبار قدسیه است که: از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
از جبرئیل از میکائیل، از اسرافیل، از لوح، از قلم، از خدا عزّ و جلّ یا مقصود پیکها است که بفرشتههاي ابر و باران و عذاب و
رحمت و دیگر فرشتههاي گماشته بر امور بندهها آیند، یا فرشتههاي گماشته بر دو لوح که همه کتب آسمانی در آنها ثبت است، یا
« آنان که از پیوسته کاري دلتنگی ندارند، درماندگی از خستگی و سستی ندارند » . آنان که در شب قدر بانبیاء و اوصیاء فرو شوند
این عبارت براي عموم است پس از ذکر افراد خاص زیرا که آن و پس از آن حال همه فرشتهها است و شامل فرشتههاي زمین هم
میشوند، بلکه فرشتههاي حجب و عرش و کرسی، یا خاصی است پس از عام براي ذکر برخی صفات که بحسب آسمان و جهان،
ج 3، ص: 189 ظاهر ویژه برخی از آنها است که بعد از این هستند، و ذکر این اوصاف هم منافات ندارد زیرا اینها کمال آنها هم
هستند، و مجموع اوصاف مخصوص بدانهایند یا عطف تفسیریست براي بیان برخی اوصاف ثابته آنها، و ذکر سبب سزاواري بطلب
در برخی « دیدههاشان خاشع است و نظر بسوي تو بر ندارند » . یعنی شهوت ندارند « شهرت آنها را از تسبیح تو باز ندارد » . رحمت
نسخهها است که نظر بسوي تو نیندازند، و بسا مقصود اینست که از شرم سر بزیر دارند یا از ترس، یا دیده بدان سو دارند که خدا
قبله آنها ساخته و بسوي عرش چشم نیندازند. و بسا که مقصود نظر دل است یعنی در ذات و صفاتت نیندیشیدند و بدان چه خرد
و آنان که » آنها نرسد و ظاهر اینست که این دو وصف از برخی فرشتهها است چنانچه در خبر معراج گذشت و بسا که عمومی باشد
سبحانک ما عبدناك حق » ترسند از اینکه مقصر باشند در عبادت تو و گویند « چون بنفس کشیدن دوزخ بنگرند بر نافرمانهاي تو
یعنی تو را منزه دانیم از اینکه عبادات ما تو را سزد، زیرا چون سختی کیفر خدا را نگرند بخود بنگرند و کردار خود و .« عبادتک
ببزرگی و جلال خدا و دریابند که کردارشان قاصر است از آنچه خداي سبحان را سزد و باو پناه برند و بتقصیر خود اعتراف کنند،
و برحمت و عفو و کرمش پناه گیرند، یا اینکه چون با شنیدن صوت عذاب بر خود ترسند که مبادا بناحق دچار کیفر شوند، خدا را
صفحه 82 از 145
از آن منزّه شمارند و خود را مستحق آن دانند. و والد- ره- میگفت: بسا که این اظهار تعجب باشد از مخالفت دوزخیان تا آنکه به
کیفر سزاوار شدند یا از آواز هراس آور غیر عادي، و این توبه آنها باشد از مکروه، و بسا بقصد شفاعت گنهکاران باشد که خود را
در نهایه گفته فرشتههاي روحانی « و بر روحانیان از فرشتههایت » . با آنها پیوسته و گفتند: خدایا ما مقصریم بما و آنها همه رحم کن
با راء ص: 190 ضمه دار و فتحه دار است و منسوب بروح که جانست یا روح بفتح که نسیم بهشت است و
الف و نون براي نسبت فزوده شدند، و مقصود اینست که اجسامی لطیفند و دیده آنها را درك نکند (پایان) و آنچه گفتهاند: که
غیب دو قسم دارد. یکم: آنکه «... و حملۀ غیب » جوهر مجرّد عقل و نفسند رجم بغیب است و آنچه معلوم است نوعی از فرشتههایند
دوم: آنچه دلیلی دارد .« و نزد او است کلیدهاي غیب، و جز او کسی نداندش 56 - الانعام » دلیلی ندارد و مقصود است از قول خدا
و» چون صانع و اوصافش و روز باز پسین و احوالش بیضاوي چنین ذکر کرده، و مقصود در اینجا یا خصوص یکم است یا احم
تأکید است یا عطف تفسیري یا طائفه دیگر از فرشتههاي مبلغ احکام و شرائع و اولی اظهر است و تکرار مطلب در مقام « المؤتمنین
که همیشه کارشان عبادتست بخلاف آنان « تیرههاي فرشتههاي مخصوص خودت » . دعا و عبادت بچند عبارت مؤکد بلاغت است
که بعد ذکر کرده و کار دیگر دارند از بالا رفتن و پائین آمدن و جز آن، گرچه این کارها هم عبادت آنها است، یا اینکه مخصوص
یعنی خلقی هستند که در بقاء نیاز بغذاء « و بینیازشان کردي از خوراك و نوشابه بتقدیس خودت » . باسراریند که دیگران ندانند
« و در درون طبقههاي آسمانهات جاشان دادي » . ندارند، و چنانچه نیروي ما بغذاء است نیروي آنها بتسبیح و تقدیس و عبادتست
و» اشاره است بقول خدا « و آنان بر اطرافش هستند چون قیامت شود » دلالت دارد بر رخنه میان آسمانها که جاي فرشتهها است
بشکافد آسمان و در آن روز از هم پاشیده باشد و فرشته بر اطراف آنست و بردارند عرش پروردگارت را در آن روز هشتا بر بالاي
طبرسی- ره- در (ج 10 ص 346 مجمع) گوید: ارجاء اطراف است، فرشته اسمی است که بر یکی و جمعی « 17 - الحاقه - خود 16
گویند و آسمان جاي فرشتهها است و چون از هم ص: 191 پاشید آنها باطراف افتند و گفتهاند: فرشتهها در
اطراف آسمان در انتظار رسیدن فرمانند که دوزخیان را بدان رانند و بهشتیان را تحیت و خوشامد گویند در بهشت (پایان). و
خازنان » ... گفتهاند: این مثلی است براي بیان ویران شدن آسمانها و پراکنده شدن اهلشان باطراف آنها مانند خانهاي که خراب شود
فرشتههاي گماشته بدریاهاي باران خیز چنانچه از برخی اخبار برآید، یا گماشته باندازه بارانها، یا آنها که ابرها را انگیزند و « باران
گرچه از بخارهاي زمین و دریا باشند چنانچه مشهور است و زواجر سحاب عطف تفسیري آنست یعنی راننده ابرها و بدان تفسیر
در قاموس است که رعد « و آنکه بآواز راندنش جنجال رعدها شنیده شود » شده قول خدا تعالی فَالزَّاجِراتِ زَجْراً چنانچه گذشت
آواز ابر است، و یا نام فرشتهاي که آن را میراند چنانچه مشتریان شتر را باحدي خواندن. اذا سبحت به حفیفۀ السحاب در این عبارت
با « خفیفه » نسخهها بسیار مختلفند، در بعضی سبّحت بیاء با تشدید، و در بعضی با تخفیف، حفیفۀ بحاء بینقطه و دو فاء یک نقطه
خاء نقطهدار و فاء و قاف بعد از آن، در برخی، حفیقه با بینقطه و فاء و قاف بدنبال، بناء بر تشدید باء ممکن است اشاره باشد بقول
و با تخفیف بمعنی شنا است و مناسبتر است. حفیف آواي دویدن اسب « او است که تسبیح گوید رعد بحمدش، 14 - الرّعد » خدا
و پریدن پرنده است، و خفق آواز کفش است در راه رفتن و حرکت پرچم در وزش باد، ولی حفیق بحاء بینقطه و فاء و قاف که در
نسخه ابن ادریس است در کتب لغت نیافتیم و شاید سهو قلم است و این عبارت دنباله کلام پیش است و وصف فرشته دیگر نیست،
و در نسخه ابن شاذان است که إذا ساق به متراکم السحاب التمعت صواعق البروق چون ابر در هم آن را براند آتش برق از آن
بر زمین نه برابر، « بدرقه کنان برف و تگرگ و فروشونده با قطرههاي باران چون فرو شوند » بجهد. ص: 192
والد گفته: ظاهر اینست که نزول هر سه مراد است که فائده عام تامی دهد و تغییر عبارت در تشییع و نزول محض تفنن است یا براي
اینکه برف و تگرگ در بسیاري از بلاد زیان دارند، و از این رو بطور صریح آنها را نسبت بفرشتهها نداده. من گویم: بسا بنا بر
خبري که آید در اینکه از آسمان تگرگ بر أبر ریزد و أبر آبش کند و باران گردد اشاره بدان باشد چون از نخست بدرقه برف و
صفحه 83 از 145
تگرگ هستند بخلاف باران که از أبر بهمراه آنند، یا گفته شود نکته اسناد خیر است بخدا و ضرر بفرشتهها زیرا در بدرقه نوعی
یعنی نگهبانان آنها و « قوّام بر خزینه بادها » . کمک هست بخلاف هبوط. گویم: اخباري در تفصیل این گذشته و باز هم بیاید
و « و میفرستد ریاح را مژده بخش، 46 - الروم » گفتهاند. هرجا در قرآن کریم لفظ ریاح آمده بجمع براي رحمت است چون قول خدا
گویم: اگر این قاعده شامل این « و فرستادیم بر آنها باد نازاد، 41 - الذاریات » هر جا بلفظ مفرد است در شرّ است چون قول خدا
عبارت شود نکته در تخصیص خیر بذکر روشن است، و زود است که اخبار در باره بادها و اسباب آنها و اوصافشان در باب خود
« لواعج امطار » . یعنی کوهها بحفظ گماشتهها از جا در نروند یا خود فرشته پیوسته در آنها بمانند و یکم اظهر است « فلا تزول » . بیاید
بارانهاي سخت و زیان بار که آفت گیاه و ویرانی خانهها است و عوالج آنها یعنی درهم و سیلآسا، در حدیث است که دعاء با بلاء
برخورد و با هم درآویزند تا قیامت، در فائق گفته: یعنی با هم کشمکش کنند، در نهایه است که در حدیث دعاء است: آنچه در
یعنی نویسندههاي ارجمند، جوهري گفته: سفره: نویسندهها آسمان و « سفره کرام » برگیرندش عوالج رمال، یعنی ریزه شن درهم
جهان، ج 3، ص: 193 است، خدا فرموده: بدستهاي سفره، و بسا پندارند جمع سفیر است بمعنی میانجی ولی جمع سفیر سفراء است.
« 12 - الانفطار - و راستی بر شما حافظانی باشند کرام نویسنده، بدانند چه میکنید، 10 » اشاره است بقول خدا سبحانه « حفظه کرام »
طبرسی- ره- در (ج 12 ص 450 مجمع) گفته: راستی بر شما حافظانی باشند از فرشتهها که نگهدارند هر آنچه بکنید از طاعت و
معصیت سپس وصف آنها کرده و فرموده گرامیند نزد پروردگار خود و اعمال آدمیزادهها را بنویسند (پایان). و دلیل تعدد آنها بر
و « 18 ق - از راست و از چپ همنشینی است و گفته نشود گفتاري جز آنکه در برش رقیب عتیدیست، 17 » هر آدمی قول خدا است
راستی خواندهشده » اخبار بسیاري دلالت دارند که فرشتههاي شب جز فرشتههاي روزند چنانچه در تفسیر قول خدا تعالی است
یعنی فرشتههاي شب و روز هر دو گواه آنند، و حکمت آفریدن آنها و گماردن بر بنی آدم با « سپیدهدم مشهود است، 78 - الاسراء
نامش عزرائیل « ملک الموت و اعوانش » . آنکه خداي سبحان داناتر است بوي از آنها بسیار است که برخی در بعضی اخبار گذشت
- خدا جانها را گیرد هنگام مرگشان، 42 » است و دلالت دارد که اعوانی دارد چنانچه آیات و اخبار بر آن دلیلند زیرا خدا فرماید
علا جانشان را » و فرماید جلّ و « بگو جان شما را بگیرد ملک الموت که گماشته بر شما است، 11 - الم سجده » و فرماید « الزمر
و « آنان که فرشتهها جانشان را گیرند در پاکی، 28 - النحل » و فرماید عزّ و جلّ « گیرند فرستادههاي ما و کوتاهی نکنند، 64 - الانعام
و صدوق در توحید ( 193 ) روایت کرده که أمیر .« آنان که فرشتهها جانشان را گیرند و ستمکار بر خودند، 28 - النحل » فرماید
المؤمنین در جواب زندیق مدّعی تناقض در این آیات قرآن مجید فرمود: خدا هر طور خواهد کارسازي کند و هر کدام از
آفریدههایش را بر هر چه خواهد بگمارد اما ملک الموت ص: 194 را بمخصوصان خواسته از خلقش
گمارده، و فرستادههاي از فرشتهگانش را براي گرفتن جان خاصان از خلقش که خواهد و خدا کار سازي کند چنانچه خواهد.
طبرسی- ره- این خبر را در احتجاج آورده و جواب در آن چنین است: خدا تعالی بزرگتر از آنست که خود متصدي این کار شود،
ولی کار فرستادهها و فرشتههایش کار او است چون بفرمانش کار میکنند، و خدا از فرشتهها ایلچی میان خود و خلقش مقرّر کرده و
هر که اهل طاعت است متصدي قبض روحش فرشتههاي رحمتند، .« خدا برگزیده از فرشتهها رسل و از مردم » همانهایند که فرموده
و هر که گنهکار است متصدي آن فرشتههاي نقمت و ملک الموت اعوانی دارد از فرشتههاي رحمت و نقمت که بفرمان اویند و
کارشان بدو وابسته است، و کار ملک الموت هم کار خدا است و او است که جان هر کسی را ستاند بدست هر که خواهد، میدهد،
نخواهید جز آنچه خدا » دریغ میکند، پاداش میدهد و کیفر مینماید بدست هر که خواهد، و کار امناء او کار او است چنانچه فرموده
صدوق در فقیه از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که در این باره فرمود: خدا براي ملک الموت یاورانی مقرّر کرده .« خواهد
که جان ستانند چون رئیس شهربانی که یاورانی دارد و دنبال کارهایش فرستد، و جان آنها را فرشتهها گیرند، و ملک الموت از
دو تاي آخري در بیشتر اخبار ذکر « و منکر و نکیر و مبشر و بشیر » . آنها دریافت کند و خدا عزّ و جلّ از ملک الموت دریافت کند
صفحه 84 از 145
نشدند و آیا نام دو فرشتهاند یا دو نوع فرشته؟ مؤید یکم اینست که دو تاي اخیر در اکثر اخبار نیستند، اخبار و سخن در کسی که
که « و رومان فتان گورها » . بازپرسی شود و پرسشها و کیفیت زنده شدن و سؤال در قبر در مجلّد سوّم گذشته و تکرار آن نکنیم
آزمایش کند و بازرسی نماید، این فرشته را در هیچ خبر معتبري از شیعه جز این دعاء ندیدم ولی در اخبار مخالفین آمده، در
ص: 195 زهرة الریاض از عبد اللَّه بن سلام است که از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله پرسیدم از نخست
فرشته که پیش از نکیر و منکر در گور بمیت وارد شود؟ فرمود: اي پسر سلام فرشتهاي باشد که رویش چون خورشید بدرخشد بنام
رومان که بگور آید و مرده را بنشاند و باو گوید: کردار نیک و بد خود را بنویسد با انگشت خود بجاي قلم و آب دهن بجاي مداد
بر قطعه از کفن خود بجاي کاغذ و کارهاي خویش را نویسد. و چون بکار بدش رسد شرم کند، فرشته گوید: اي خطا کار در دنیا
از خدا شرم نکردي و کردي و اکنون شرم داري و همه کار نیک و بد را در آن نویسد و فرمایدش در پیچ و مهر بنه، گوید مهر
و هر آدمی طائرش چسبیده بگردن او است » ندارم، گوید انگشت بزن و آن را در گردنش اندازد تا روز قیامت چنانچه خدا فرماید
سپس منکر و نکیر آیند. و شاذان بن جبرئیل در کتاب فضائل از اصبغ بن نباته آورده که سلمان- رضی الله عنه- بمن « تا آخر آیه
گفت: مرا بگورستان بر که رسول خدا فرموده: اي سلمان چون مرگت رسد البته مردهاي با تو سخن گوید، و چون او را بردم و
مردهها را فریاد زد یکی جوابش داد، سلمان از مرگ و پس از آن از او پرسید و او داستانهاي طولانی و هراسهاي بزرگ که دیده
بود در جوابش گفت و در ضمن گفت: چون خاندانم با من وداع کردند و خواستند برگردند از گورم، پشیمانی مرا گرفت و گفتم
کاش بر میگشتم و یکی از گوشه گور بمن پاسخ داد، نه هرگز، این کلمهایست که او گوینده آنست از پس آنها برزخ است تا روز
قیامت. گفتم: تو کیستی؟ گفت: منبه، فرشتهاي که خدا مرا بهمه خلقش گماشته تا پس از مرگ آنها را بکردارشان آگاه کنم تا در
برابر خدا کارهاي خود را بنویسند سپس مرا کشیده و نشانید و گفت: کارهایت را بنویس، گفتم: شماره آنها را ندارم گفت:
سپس گفت: من برایت میگویم و تو بنویس، گفتم کاغذ .« شماره کند خدا آن را و فراموش کردید » نشنیدي قول پروردگارت را
کجا است؟ گوشه ص: 196 کفنم را کشید و کاغذي شد و گفت این نامه عمل تو است، گفتم: قلم کجا
است؟ انگشت سبابهات، گفتم: مداد؟ گفت آب دهانت، و آنگه هر چه در دنیا کرده بودم بمن دیکته کرد و خوردي و درشتی را
و میگویند واي بر ما این چه نامهایست که خرد و درشتی بجا نگذارد جز اینکه همه را شمرده و » بجا نگذاشت چنانچه خدا فرماید
سپس نامه را گرفت و مهر نهاد و بگردنم انداخت .« یابند هر آنچه کردند پیش خود و ستم نکند پروردگارت کسی را، 50 الکهف
و گویا همه کوههاي جهان را طوق گردن من کردند، گفتم: اي منبه چرا با من چنین میکنی؟ گفت: گفته پروردگارت را نشنیدي؟
و هر آدمی نامه عملش بگردنش بسته، و برآوریم برایش روز قیامت نامهاي که برخورد با آن باز شده، بخوان نامه خود را بس »
و این خطاب با تو است در روز قیامت و تو را آرند و نامهات جلو « 14 - الاسراء - است برایت امروز که خودت حسابرس باشی، 13
تفسیر مالک و « و آنان که گناه نکنند خدا را در فرمانش » .( چشمت باز است، خود گواه خودي، سپس از بر من رفت (تا آخر خبر
أیا آنان که گرویدید نگهدارید خود و کسانتان را از آتشی که هیزمش مردمند و سنگ، » خازنانست و اشاره است بقول خدا
آنان که » و « سرپرستش فرشتههاي تندخو و سخت رویند و گنه نکنند خدا را در فرمانش و بکنند هر چه فرمان دارند، 6- التحریم
شرح رضوان و خادمان بهشت است، و بسا حال برخی خادمان بهشت باشد، چون ذکر زبانیه پس از خازنان دوزخ، و شرح « گویند
سلام » . دوزخ را پیش از بهشت آورد، چون بیم براي بیشتر مردم اصلح است از امید، زیرا شهوت آنها را به بدکرداري کشاند
و فرشتهها از هر دو بر آنها درآیند که درود بر شما براي شکیبائی شما و چه در » اشاره است بقول خدا در وصف بهشتیان « علیکم
بیضاوي در (ج 1 ص 622 ) تفسیرش گفته: سلام علیکم، مژده ص: « انجام، خانه خوبیست 23 و 24 - الرعد
یعنی خوب انجامی است این خانه که مخصوص شما « فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ » . 197 بدوام سلامتی است یعنی این بسزاي صبر شما است
است اي مؤمنین، کلینی در ( 98 - روضه) و علی بن ابراهیم در ( 576 تفسیر قمی) بچند سند معتبر از امام پنجم علیه السّلام در وصف
صفحه 85 از 145
حال متّقیان در روز قیامت و پس از رفتن ببهشت روایت کردند که: خدا هزار فرشته ببهشت فرستد تا باو مبارك باد گویند و حوریه
را با او تزویج نمایند، و بدر نخست باغش رسند و بدربانش گویند: از ولیّ خدا براي ما اجازه بگیر، خدا ما را براي تهنیت او
فرستاده. فرشته دربان گوید من بحاجب او بگویم تا از شما باو خبر دهد و او نزد حاجب که سه باغ از او دور است بیاید تا بدر
نخست رسد و باو گوید بر آستانه هزار فرشتهاند که ربّ العالمین فرستاده تا بولیّ خدا تهنیت گویند، و خواستند من برایشان اجازه
گیرم حاجب گوید بر من گرانست که از ولیّ خدا اجازه خواهم و او با زنش حوراء خلوت کرده، گفت: میان حاجب و ولیّ خدا
دو باغ است گفت: حاجب نزد سرکار رود گزارش دهد و اجازه خواهد و سرکار نزد خدمتکاران رود و همین را گزارش دهد و
گوید بولیّ خدا برسانید، و آنها بوي اعلام کنند، و فرشتهها بولیّ خدا وارد شوند، او در تالاریست که هزار در دارد، و بر هر دري
فرشتهاي گماشته. و چون اجازه ورود فرشتهها صادر شود هر گماشته دري را باز کند و سرکار هر فرشته را از یک در رهنمائی کند
یعنی از در تالار (سلام علیکم « و فرشتهها از هر در بر او درآیند 23 - الرعد » گفت: پیغام خدا عزّ و جلّ را برسانند و اینست قول خدا
مقصودش ولیّ خدا و کرامت و « و چون بینی نعمت و ملک بزرگی بینی، 20 - الدهر » تا آخر آیه)- فرمود: اینست معنی قول خدا
نعمت او است و ملک بزرگ او که فرشتههاي خدا بیاجازه بر او وارد نشوند، اینست ملک بزرگ و والا (الخبر). آسمان و جهان،
زبانیه 19 فرشته گماشته بدوزخند و همان غلاظ « و زبانیه که بآنها گفته شود او را بگیرید و بند نهید و بآتش کشید » ج 3، ص: 198
شدادند، جوهري گفته: زبانیه نزد عرب پاسبانست و برخی فرشتهها را گویند که مردم را بدوزخ کشند، أخفش گفته: در زبان عرب
و جا » یعنی آنان که بخصوص نام نبردیم « و من اوهمنا من ذکره » . شناخته نیست و جمعی است که مفرد ندارد چون ابابیل و عبادید
و مقام آنها بر ما معلوم نیست، و این اندکی منافات دارد با اکثر اخبار که آنها همه عوالم را میدانند و خدا ملکوت آسمانها و زمینها
را بآنها نموده جز اینکه گفته شود منظور فروتنی است یا اینکه مقصود اینست از ظاهر قرآن و سنت ندانیم گر چه از راه دیگر بدانیم
و مصلحت در اظهارش نیست، یا اکنون جا و مکان آنها را ندانیم، زیرا دور نیست که برخی خصوصیات حادثه را ندانند، یا آنکه از
و» . زبان دیگران که دعاء را خوانند گفته است، زیرا او دعاها را براي دیگران دیکته کرده و آن بزرگترین نعمتی است براي شیعیان
دلالت دارد که در هر کدام فرشته جا دارد چنانچه شیخ بسندش از امام ششم علیه السّلام روایت کرده « سکان هوا و زمین و آب
است که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: غدقن شده از شاشیدن در آب جاري فرمود: آب اهلی دارد، و در سفارش پیغمبر است
صلی اللَّه علیه و آله و سلم بعلی علیه السّلام که خدا بد داشته براي امّتم غسل را زیر آسمان جز با لنگ و بد داشته ورود در نهرها
جز با لنگ زیرا در آنها فرشتههائی جا دارند. و نیز در علل (ج 1 ص 363 ) بسندش از ابی جعفر علیه السّلام آورده که خدا عزّ و
جلّ فرشتهها بگیاه زمین از درخت و نخل گماشته و هیچ درخت و نخلی نباشد جز با او از طرف خدا عزّ و جلّ فرشتهایست که او را
و آنان که بر مردم » .( و آنچه دارد نگهدارد، و اگر نگهبان او نبود درندهها و جانوران زمین وقتی میوه داشت میخوردند (الخبر
یعنی فرشتهها که همراه مردمند یا بر آنها مسلطند یا بر آنها گماشتهاند از فرشتههاي دیگر و چند دستهاند که بیشترشان « گماشتهاند
، گذشته مانند معقّبات آنان که گردن بزیر کشند تا عبرت گرفته شوند، و بدرقهکنان عیادتکنندههاي بیمار آسمان و جهان، ج 3
ص: 199 و زائرین مؤمن، و آنها که براي امتحان گدائی میکنند، آنان که دست بدل مصیبت زده میکشند و دعاگویان بروزه داران،
و آنان که به روي روزه دار تشنه دست میکشند و باو مژده میدهند و آنان که در حائر حسین علیه السّلاماند و زائران را بدرقه کنند
و بیمار آنها را عیادت کنند و بدعایشان آمین گویند، آنان که وسوسه شیاطین را از مؤمنان دفع کنند و مانند آنها در اخبار بسیار
است. این بنا بر اینکه خلق در اینجا بمعنی مخلوق است و اگر معنی مصدري دهد یعنی آنان که بآفرینش مردم گماشتهاند اشاره
است بآنچه در اخبار بسیاري وارد است که خدا را دو فرشته خلاق است و چون خواهد کسی را آفریند بدانها فرمان دهد و از آن
« از آن شما را آفریدیم و در آن شما را باز گردانیم و بار دیگر از آن شما را برآوریم، 55 - طه » خاك که خدا در قرآنش فرموده
برگیرند و آن را با نطفه جا گرفته در رحم خمیر کنند و گویند: پروردگارا چه آفرینی؟ و خدا آنچه خواهد بدانها وحی کند
صفحه 86 از 145
و این اشاره است که این حکم جز سائق و شهید را هم شامل است و « رحمت فرست بر آنها روزي که هر کس آید » .( (الخبر
دو فرشتهاند که « فرشتهها در روز قیامت کارهاي بزرگی دارند، و یا اینکه در این روز بفرشتهها نیاز هست، با او است سائق و شهید
یکی او را بمحشر براند و دیگري گواه کردار او است، و گفته یکی است که هر دو کار را میکند، و گفتهاند: سائق نویسنده بدیها و
شهید نویسنده نیکیها، و گفتهاند، سائق خود او است و گواه اندام و کردارش، و بسا مقصود کمتر شماره است که با هر کسی است.
یا مقصود جنس است، زیرا در اخبار آمده که نیکان را هزارها فرشته بدرقه کنند، و بهمراه اشرار هم بعضی بیش باشند براي عذاب
سختتر، و گواهان از فرشته در اکثر اخبار بیش از یکی است، دعاء براي مزید پاکی فرشتهها که خود معصوم از گناهند ممکن
است بما برگردد، جواد در نامهاي خدا آن کس است که ص: 200 از بخشش دریغ ندارد و کریم آنکه
بخشش او پایان نپذیرد و بهر کس هر چه را باید بدهد جامع انواع خیر و شرف و فضائل را هم گویند، و بمعنی بسیار گذشتکننده
هم آمده. میگویم: همانا این دعاء شریف را اینجا آوردم و شرح مفصلی نمودم چون جامع اخبار و آیات وارده در اصناف و
درجات و مراتب فرشتهها است و سندش متواتر و متنش محکم است از نظر لفظ و معنا. نیشابوري در تفسیرش گفته: روایت است
1 جانوران دریا و / 1 پرندهها، و همه اینها 10 / 1 جانوران خشکی، و اینان همه 10 / 1 جنّ است، و جن و آدمی 10 / که آدمیزاده 10
1 فرشتههاي آسمان دوم و / 1 فرشتههاي آسمان دنیا، و همه 10 / 1 فرشتههاي زمین و گماشته بدان، و همهشان 10 / همهشان 10
1 فرشتههاي یک سرا پرده عرشند / بدین ترتیب تا فرشتههاي آسمان هفتم سپس همه در برابر کرسی بسیار اندکند، و همه آنها 10
که شمارشان 600 هزار است، و درازا و پهنا و ارتفاع هر سرا پرده چون برابر آسمانها و زمین و هر چه دارند شود چیز کمی باشند، و
جایی پائی نیست جز در آن فرشتهاي ساجد یا راکع یا قائم است و جنجال تسبیح و تقدیس. سپس همه در برابر فرشتههائی که گرد
عرش- میچرخند چون قطرهاند در دریا و شماره آنان را جز خدا نداند و بهمراه آنهایند فرشتههاي لوح که پیروان اسرافیلند و
فرشتههائی که سپاههاي جبرئیلند و همه شنوا و فرمانبر دارند و از عبادت خدا تکبر نورزند و دلتنگ نشوند. یک فائده در مورد
گفته: خدا عزّ و جلّ چون آفرینش را بهم برزد و طولانی شد، ارواح اندیشمند توانا « علل الاشیاء » اصناف فرشتگان بلیناس در کتاب
آفرید، آنها را از گرمی باد و روشنی آتش آفرید، برخی از گرمی باد سرد، برخی از پرتو آتش سوزان، برخی از جنبش آب سرد،
برخی از جنبش آب داغ و برخی از آب شور آفریده شدند، خدا علویه را از این سه آفرید چند طبیعت، از طبیعت خاك ندارند
هیچ، هر کدام هم زمینی باشند از همین سه طبعاند که ذکر شد، همه بسیطاند و ترکیب ندارند ص: 201 اگر
داشتند مرگ داشتند. اینانند همه اجناس اندیشمند از فرشته و جن و شیطان و ساکنان باد خنک و دریا و زمین سیاه و سفید، و
اختران بدانها پرتو اندازند و نورشان با نور آنها پیوندد و جاي دیگري را هم نگیرند زیرا نورند، جاي دیگري را هم نگیرند که خود
پر طبایع باشند و آنها را سرپرستی کنند و بر آنها رو آورند. هر یک از طبائع را خلق بزرگی از روحانیان اندر براست، که از هم
نباشند و نیست نشوند، چون ترکیب ندارند و از یک گوهرند و از این رو شمارهشان از همه چیزها بیشتر است، دلتنگ نشوند،
نخوابند، بیمار نشوند، پیوسته کار کنند در شب و روز بدان چه بر آن گماشتهاند از حرکت فلک و در هم داشتن آنها در یک
دیگر، و حرکت خورشید و ماه و اختران و بارانها و بادها و گرما و سرما و پیش آوردن و پس بردن گیاه و جاندار و معادن و
کارهاي آدمی و جانور، و همه پیوسته کارگرند در آنچه بدان گماشتهاند، و چند جنسند. یکی در فلک اعلی است که همیشه بر پا
ایستاده و ننشینند زیرا طبع آنها روحانی و لطیف است، براي لطافت نتوانند نشست زیرا آنها را ببالا میکشاند، همه تسبیح گویند براي
آنکه آنها را آفریده از روزي که آفریدهشان کاري ندارند بسوي راست و چپ نروند و جز تسبیح پروردگار شغلی ندارند، غلظت و
سختی دارند براي تندي طبع خود چه که از آتش آفریده شدند. و بر فلک مشتري خلقی بزرگند از روحانیون همچنین، خلقی
معتدل و آرام چون از روح آب آفریده شدند سختی و سنگ دلی ندارند، فلک مشتري را سرپرستی کنند، و با حرکتش روي
آورند و بچرخند و تمجید خالق کنند، در مریخ خلقی عظیم از نورانیین هستند، غلیظ و سخت، زیرا از نور آتش تافتهاند، از این رو
صفحه 87 از 145
رأفت و رحمت ندارند از این رو فلک مریخ را سرپرستی کنند و با آن بچرخند و جز آن چیزي ندارند، چون مهر ندارند، و گماشته
بر کار مردم نیستند. در فلک خورشید خلقی باشند از کروبیین سخت و بیرحم چون طبعشان سخت ص: 202
است و از باد و روح آفریده شدند، و آرامش و نور دارند، گماشته بر کارهاي بنی آدمند از کشت کردن و تولید نسل و آنها
خورشید را حرکت دهند و بحرکتش بخار و دخان برآید و آن بخار را بماه برآرند و بخورشید، و بکواکب بالا رسانند و غذاي آنها
باشد، و آنان گماشته بر میوهها و زراعتها و ولادت جانورانند و بر همه روحانیون فراتر از خود تسلط دارند و همه را بکار گیرند،
لطیفند و نورانی و با خورشید بچرخند، و با آن کار کنند و در اصلاح جهان و زایش موالید اثر کنند و آنهایند که پیروان شیطان و
فرزندانش را نگهدارند تا جهان را تباه و ویران نسازند و جانوران را از آنها حفظ کنند، و آنها را ملائکه گویند چون مهار دار
دیوانند تا جهان را ویران نسازند. در فلک زهره نیز خلقی از روحانیان باشند که معتدل و شایستهاند، و خوش چهره و خوشبو و
نیکرو، دوستدار آدمیند و هر چه از زندهها که فروتر از آنهایند و بدانها مهربان و دلسوزند، و در الفت میان نر و ماده هر چیزي
تلاش کنند تا نسل و ولادت باشد و بدان گماشتهاند. و در فلک عطارد روحانیانی باشند که از باد گرم آفریده شدند و بدان
روحانیانی که از نورند پیوسته و در برابرشان چون بنده باشند، و از چشم آنها هیچ نهان نگردند در خدمت ملائکه فلک خورشید
شتابانند، و بدلشادي آنها کار کنند، و بوزیران آنها مانند، و گماشته بر اصلاح گیاهانند و نگهداري جوانههاي گیاه که از زمین
برآیند تا بکمال رسند و گماشتهاند نیز بر جانور خرد و حفظ آن از شیاطین سرکش، جرم و تابش ماه از خورشید است و نور آن، و
آنها پیوسته در شب و روز در کارند. فلک ماه پر است از فرشته که فرشتههاي رحمانند و خوش چهره، زیبا و نیک صورت، خشم و
سختی ندارند و بآدمیزاد سخت نگیرند چون بدانها نزدیکند، و بآدمیان از همه روحانیان مانندهترند، و به جانوران مهر دارند و
گیاهان را اصلاح کنند و در روش آدمیزادهاند همیشه، و از پیوست با آنان بسا که بر آنها نمایان ص: 203
شوند و با آنها سخن گویند، و بر آسمان تسلط دارند و آن را از شیطان تو نگهدارند و فرزندانش تا از فرشتههاي بالا سخن ندزدند
آنها که بفلک خورشید پیوستند و همانها گماشتهاند بر دانهها که در زمین کشت شوند، و آن را از شیطانها حفظ کنند تا تباه
نسازند، زیرا شیطان تو و فرزندانش را در جهان و در کشت و نسل نیروي بزرگی است. و هر آفرینش روحانی لطیفتر و نازکتر
باشد بیشتر پر دارد، برخی شش بال و برخی پنج بال، برخی چهار بال دارند تا برسد بیکی، و اما مفکران طبیعت چون پدید شوند
بطبائع ملحق گردند، و در پرده آب و خاك و باد باشند زیرا از گرمی آب شور و باد تند و خاك گندیدهاند و مام آنها شیطائیل
است و فرزندانش و همه نافرمان و جفاکار و تباهکارند در زمین، بسیار خبیث و پر نیرو و زشت چهرهاند روهاي سمج دارند،
جانهایشان پلید است و بر سر طغیان و فسادند، و ویران کردن جهان و آفرینش بالا بر آنها مسلّط است و از ویران کردن و تباه
ساختن جهان جلو آنها را بگیرید (پایان). و گویم: من خلاصه از کلام او را آوردم تا بدانی بیشتر کلمات حکماء دیرین از آنها
است که دانش از انبیاء گرفتهاند و موافقند با آنچه در زبان شرع آمده، و متأخران آنها برأي علیل و فاسد خود بدعتها درآوردند.
ص: 204
باب بیست