گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
باب بیست و چهارم باز هم در وصف فرشتههاي مقرب
آیات قرآن مجید






9) آموختش سخت نیرو* نیرومندي - 194 ) فرو آوردش روح الامین* بر دلت تا باشی از بیم دهان. 2- النجم ( 5 - -1 الشعراء ( 193
که استوار شد* و او در بالاترین افق بود* سپس نزدیک شد و آویزان گردید* و شد چون دو سوي کمان یا نزدیکتر. 3- التکویر
24 ) راستی که آن گفته فرستاده ارجمندیست* نیرودار نزد صاحب عرش پایدار* مطاع سپس امین* و نیست یار شما دیوانه* -19)
صفحه 88 از 145
و البته او را در افقی روشن دید* و او دریغمند نیست بر غیب.
تفسیر
: طبرسی- ره- در (ج 7 ص 204 ) مجمع گفته: یعنی خدا قرآن را بوسیله امین که جبرئیل است و آن را دگرگون نسازد فرو فرستاده
و او را روح نامیده که دین را زنده کند، و گفتهاند: چون جانها را بدان چه از برکات نازل کند زنده کند ص:
اي محمّد، و این بر سبیل توسع است چون خدا آن را بجبرئیل میشنوانید و او « بر دلت » 205 و گفتهاند: چون جسمی است روحانی
را حفظ میکرد، و بر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم میآورد و بدو میخواند، و وي آن را بدل میسپرد و حفظ میکرد، پس گویا
بدل او فرو میآوردش. و گفتهاند مقصود اینست که خدا آن را بخوبی بتو تلقین کرده و بر دلت جا داده و آن را وعاءش نموده
بیضاوي در (ج 2 ص 188 ) تفسیرش گفته: اگر مقصود از دل روح است بجا است و اگر عضو مخصوص است براي اینست که
معانی روحانیه نخست بروح فرو شوند و آنگه منتقل بدل شوند بواسطه وابستگی آنها با هم و آنگه بمغز برآیند، و در لوح خیال
« عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوي » . که عذاب مخالفانست « تا باشی از بیم دهندهها » نقش بندند، و روح الامین جبرئیل است که امین بر وحی است
یعنی نیرومند و سخت در « ذو مرة » طبرسی در مجمع (ج 9 ص 173 ) گفته: یعنی جبرئیل که با نیرو است در جان و آفرینش خود
خلقت از کلبی، و گفته: از نیروي او بود که قریههاي قوم لوط را از روي آب سیاه کند و بآسمان برآورد و واژگون نمود، و از
سختی او بود که فریادي بر قوم ثمود کشید و نابود شدند، گفتهاند یعنی تندرست و خوش خلق، از ابن عباس و دیگران و گفته شده
یعنی استوار گردید بصورت اصلی خود پس از فرود بمحمّد « فاستوي » . ذو مرة یعنی در هوا و گذر داشت برفت و آمد و فرود برآمد
یعنی افق مشرق که بالاتر از مغربست در روي زمین نه در هواء، گفتند: جبرئیل بصورت آدمیان « بافق بالاتر » که همان جبرئیل است
به پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرو میشد و رسول از او خواست که خود را بصورت اصلی بوي نماید، و دو بار نمود، یک بار در
زمین و یک بار در آسمان، زمینی آن در افق اعلی بود که محمّد صلی اللَّه علیه و آله در حراء بود و جبرئیل از مشرق بر او طلوع
سپس » کرد و همه افق را بست و پیغمبر از هوش رفت و جبرئیل در صورت آدمیان آمد و او را بخود چسبانید و اینست قول خدا که
ص: 206 حسن و قتاده گفتند جبرئیل پس از استواري در افق اعلی از زمین بمحمّد .« نزدیک شد و در آویخت
نزول کرد، زجاج گفته: دنی و تدلی یک معنا دارند و تدلی فزونی قرب است و از ابن مسیّب است یعنی که جبرئیل استوار شد بر
آسمان پس از آموختن محمّد، و گفته شده یعنی با شتاب آمد و در هوا معتدل ایستاد تا پیغمبر او را بیند، و گفتهاند: یعنی جبرئیل و
قوس کمانست و عادت عرب بود که « فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ » محمّد در افق اعلی که آسمان دنیا است استوار شدند در شب معراج
نزدیک را قاب قوس میگفتند و از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله روایت شده که قوس، مقیاس است و بمعنی ذراع است یعنی فاصله دو
ذراع بود و کمتر. عبد اللَّه بن مسعود گفته: پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله جبرئیل را با 600 بال دید، و در قول خدا إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ
نیرومند است در » ، کَرِیمٍ گفته: قرآن گفته رسولی است گرامی نزد پروردگارش که او جبرئیل است و کلام خدا بزبان او فرو شده
انجام هر فرمانی از دانش و کردار و پیغام رسانی، و از نیرویش بود که شهرهاي قوم لوط را با سرهاي بالش از زمین برکند تا
مقامی بالا و قدري عظیم دارد چنانچه گویند: فلانی مکین است نزد « نزد صاحب عرش مکین است » . بآسمان و آنها را واژگون کرد
یعنی در آسمان، فرشتهها فرمانش را برند گفتهاند از فرمانبري آنها از وي این بود که شب معراج خازن « مطاع است آنجا » سلطان
بهشت را فرمود تا درهایش براي پیغمبر گشود، و در آن درآمد و هر چه در آن بود دید دربان دوزخ را فرمود تا آن را گشود و در
یعنی بر وحی خدا و پیغام رسانی بانبیاء. در حدیث است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بجبرئیل فرمود، چه « امین » آن نگاه کرد
نیرویت چیست و امانتت کدام است؟ « نیرومند است و نزد صاحب عرش مقام دارد و امین است » خوب پروردگارت تو را ستوده
گفت: نیرویم اینست که فرستاده شدم براي شهرهاي قوم لوط چهار شهر بود و در هر شهري 400 هزار مرد جنگجو، جز کودکان و
صفحه 89 از 145
زنان، و آنها را از ته زمین برکنده و برداشتم ببالا تا اهل آسمانها بآواز جوجه و بنگ سگها را شنیدند و آنگه آنها را پرت کردم و
هلاك کردم، و اما امانتم اینست که هرگز ص: 207 از فرمانی که دارم پا فرا ننهادم. وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ
بنا « او بغیب تهمت زده نیست » پیغمبر جبرئیل را بصورت اصلیش در آنجا که خورشید میدمد دید که افق اعلی است از سوي مشرق
بر قرائت بظاء که قرائت اهل بصره است جز سهل و قرائت ابن کثیر است و کسائی اینکه (بغیب بخیل نیست) که آنچه را خدا باو
تعلیم دهد به پیغمبران نرساند بنا بر قرائت به ضاد که معروف است.
اخبار
« نور » -1 در مجالس صدوق: بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که چون مرا بمعراج بردند جبرئیلم بنهري رسانید بنام
که خدا فرموده آفریده است ظلمات و نور را، در کنار آن جبرئیلم گفت اي محمّد ببرکت خدا از آن بگذر که خدا دیدهات را
روشن کرد و جلوت را باز کرد، این نهریست که هیچ فرشته مقرب و پیغمبر مرسل از آن نگذشته جز اینکه من هر روز در آن یک
بار غسل کنم و برایم و پر فشانم و از هر قطرهاش خدا فرشته مقربی آفریند که 20 هزار چهره دارد و 40 هزار زبان و بهر زبانی لغتی
- گوید که زبان دیگر نفهمد. 2- در تفسیر علی بن ابراهیم ( 373 ) در خبر معراج جبرئیل گفت نزدیکتر خلق بخدا منم و اسرافیل. 3
و از همان ( 511 ): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که چون مرا بآسمان بردند فرشتهاي دیدم که لوح نوري بدست داشت
و پیوسته بیاینکه براست و چپ رو کند بدان نگاه میکرد، بر هیئت حریر (حزین خ ب) بود، بجبرئیل گفتم: این کیست؟ گفت این
ملک الموت است و مشغول جان گرفتن است، گفتم: اي جبرئیل مرا نزد او ببر تا با او سخن گویم مرا نزدش برد و باو گفتم، آیا هر
که مرده و میرد تو جانش را ستانی؟ گفت: آري، گفتم: خود بالاي سرش روي؟ گفت: آري، خدا همه دنیا را بمانند یک درهمی
، براي من مسخر کرده که در دست کسی باشد و آن را بچرخاند، هیچ خانه در جهان نیست جز اینکه من هر آسمان و جهان، ج 3
ص: 208 روز پنج بار در آن درآیم و بخاندانی که بر مرده خود گریند میگویم: گریه نکنید که من باز آیم و باز آیم تا هیچ کدام
شما نمانید، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: اي جبرئیل، مرگ بس است براي کوبندهگی؟ گفت: آنچه پس از مرگ است
که جبرئیل را دید بر ساقش درّ بود چون « البته از آیات بزرگتر خدا دید » کوبندهتر و بزرگتر است. 4- و از همان ( 654 ) در قول خدا
قطرهها بر سبزه، 600 بال داشت که میان آسمان و زمین را پر کرده بودند. 5- در توحید ( 69 ): بسندش از حفص بن غیاث که
و مانند آن را آورده. 6- در معانی الاخبار ( 49 ) که جبرئیل «- لقد رأي- الآیۀ » پرسیدم امام ششم علیه السّلام را از قول خدا عزّ و جلّ
یعنی عبد اللَّه، میکائیل یعنی عبید اللَّه و همین است معنی اسرافیل. 7- در خصال ( 105 ) از امام هفتم علیه السّلام که رسول خدا صلی
اللَّه علیه و آله فرمود: راستی خدا از هر چیزي چهار برگزیده است و از فرشتهها برگزیده جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت
را- الخبر. 8- در تفسیر علی بن ابراهیم: بسندش از امام ششم علیه السّلام که در این میان که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نشسته
بود و جبرئیل در برش بود جبرئیل را توجهی بسوي آسمان شد و رنگش پرید تا مانند زعفران شد و برسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
و سلم پناه برد و رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بدان جا که جبرئیل نگریسته بود نگاه کرد و ناگاه چیزي سراسر جهان را پر کرده
بود و پیش میآمد تا یک زه کمان بزمین سپس گفت: یا محمّد من پیک خدایم بسوي تو، تا مخیرت کنم پادشاه پیغمبري باشی
دوست داري یا بنده و پیغمبري باشی؟ رسول خدا بجبرئیل که رنگش باز گشته بود رو کرد، جبرئیلش گفت: بلکه بندهاي باش
پیغمبر، و رسول خدا فرمود: بندهاي پیغمبر باشم، آن فرشته یک پاي راست را برداشت و بر جگر آسمان اول نهاد پاي دوم را در
، آسمان دوم و پس هر آسمانی را با یک گام پیمود تا بآسمان هفتم رسید، میان هر آسمانی یک گامش بود آسمان و جهان، ج 3
ص: 209 و هر چه بالا رفت خرد شد تا چون گنجشکی شد. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بجبرئیل رو کرد و فرمود:
دیدمت هراسان شدي، و چیزي هراس آورتر براي من از رنگ پریدگی تو نیست، فرمود: اي پیغمبر خدا سرزنش مکن، میدانی این
صفحه 90 از 145
که بود؟ فرمود: نه. گفت: این اسرافیل دربان خدا است، و از آنگه که خدا آسمانها و زمین را آفریده از جاي خود نجنبیده و چون
دیدمش فرو میشود، پنداشتم فرمان قیامت را آورده، و از این رو رنگم پرید، و چون دیدم آنچه خدا تو را بدان برگزیده رنگم بجا
آمد و خود را یافتم، ندیدي هر چه بالا رفت خرد شد. راستش چیزي نیست که نزدیک خدا شود جز از بزرگی خدا خرد گردد، این
دربان خدا و نزدیکتر خلق باو است و لوح از یک یاقوت سرخ برابر دیده او است، چون خدا تبارك و تعالی سخنی وحی کند بر
لوح زند و او بنگرد و سپس بما افکندش و ما آن را در آسمانها و زمین باجراء گزاریم. راستش او نزدیکترین آفریده رحمانست بدو
و میان من و او نود پرده از نور است تا آنجا که چشمرس نیست و شماره و آمار ندارد، و من نزدیکتر خلقم بدو و میان من و او هزار
سال راه است. بیان: مقصود از پردهها یا حجب معنویه است چنانچه گذشت یا مقصود میان او و میان عرش خدا است یا نهایت
آفریدهها یا تا آنجا که مصدر وحی است. میگویم: این حدیث را بخط یکی از اساتید دیدم که آن را با حذف اسناد از مدینۀ العلم
صدوق آورده. 9- و از همان: از امام صادق علیه السّلام که: چون خدا میکائیل را فرماید تا فرو شود بدنیا در انجام فرمانی یک پا
در آسمان هفتم گذارد و دیگري را در زمین هفتم. 10 - و از همان: از امام صادق علیه السّلام که: خدا ماري آفریده که گرد
آسمانها و زمین را گرفته و سر و دمش را زیر عرش گرد آورده و چون گناهان ص: 210 بندهها را بیند
افسوس خورد و از خدا اجازه خواهد که آسمانها و زمین را ببلعد. 11 - در قصص: بسندهاي گذشته در باب عوالم از أبی جعفر علیه
السّلام که خدا فرشتههاي روحانی آفریده و بالها دارند که هر جا خدا خواهد با آنها پرواز کنند، و آنها را میان طبقههاي آسمانها جا
داده، شبش تا روز تقدیس کنند و از میان آنها اسرافیل و میکائیل و جبرئیل را برگزیده. 12 - در صحیفه امام رضا علیه السّلام: تا
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: چون مرا بآسمان بردند، در آسمان سوّم مردي را دیدم نشسته یک پا در مشرق دارد و
یکی در مغرب و لوحی بدست دارد و سرش را میجنباند، بجبرئیل گفتم: این کیست؟ گفت: ملک الموت است. 13 - در خرائج:
بسندي از معتّب غلام امام صادق علیه السّلام، گفت: من در عریض با امام صادق بودم و راه رفت تا بمسجدي آمد که پدرش در
آنجا خدا را عبادت میکرد، و چون برگشت فرمود: اي معتب اینجا را میبینی؟ گفتم: آري، فرمود: در این میان که پدرم در اینجا
بنماز ایستاده بود ناگاه پیري آمد و وارد شد خوش سیما و نشست، در این میان که او نشسته بود، مردي گندم گون و خوش رو آمد
و او را خواست و بدو گفت: براي چه نشستی، این فرمان را نداري، بر خواستند و رفتند و نهان شدند از من و چیزي ندیدم، پدرم
فرمود: پسرم آن شیخ را با رفیقش دیدي؟ گفتم: آري، شیخ که بود و رفیقش که؟ فرمود: آن شیخ ملک الموت بود و آنکه او را
برد جبرئیل بود. 14 - و از همان: بسندي از امام ششم علیه السّلام، در این میان که من با کنیزم در خانه بودم بناگاه مرد ترشروي
پیش آمد، و چون دیدمش دانستم ملک الموت است، و مردي دیگر با روي گشاده پیشوازش کرد و گفت: بدین فرمان نداري در
این میان که من با آن کنیزك گفتگو میکردم جانش گرفته شد. بیان، بدین فرمان نداري، یعنی به پس انداختن، یا ببرخورد جز
متوفی ص: 211 یا بترشروئی با امام، در خبر پیش محتمل است نشستن یا جان گرفتن از امام با دو احتمال اوّل،
و اللَّه یعلم. 15 - المتهجد: در تعقیب نماز أمیر المؤمنین علیه السّلام، و بنامت که بر پیشانی اسرافیل نوشته شده و بنیروي آن نامی که
اسرافیل بدان در صور دمد، و از تو خواهم بنامت که بر کف رضوان خادم جنانست. 16 - الاختصاص: بسندش تا گفت: عبد اللَّه بن
سلام در ضمن پرسش خود از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: که بتو خبر داده؟ فرمود: جبرئیل، گفت: از که؟ فرمود: از میکائیل،
گفت: از که؟ فرمود: از اسرافیل، گفت: از که؟ فرمود از لوح محفوظ، گفت: از که؟ فرمود: از قلم، گفت: از که؟ فرمود: از
پروردگار جهانیان. گفت: راستی گفتی، بگو جبرئیل در ژست زنانست یا مردان؟ فرمود: مردان، گفت: بمن بگو خوراکش چیست؟
فرمود: تسبیح و نوشابهاش تهلیل است گفت: راست گفتی اي محمّد، بمن بگو درازاي جبرئیل چند است؟ فرمود: میانه است در
فرشتهها نه بسیار دراز و نه بسیار کوتاه، 80 گیسو دارد، برچیده مو و مجعّد است، و میان دو چشمش ماه نویست، درخشان و گشاده
چشم و سفید پاي. پرتو او میان فرشتهها چون پرتو روز است در تاریکی شب 24 بال سبز دارد، توربافی با درّ و یاقوت و پایانش لؤلؤ
صفحه 91 از 145
است. حمایلی دارد که آسترش رحمت است و تکمههایش کرامت و رویهاش وقار پرش از زعفرانست، پیشانی گشاده، بینی برآمده،
کشیده گونه، دو فکش مدور خوش قد و بالا، نخورد، ننوشد، خسته نشود، سهو نکند، تا قیامت مأمور وحی خدا است گفت: راست
گفتی اي محمّد- سپس حدیث را تا آنجا کشانده- که گفت: سه چیست؟ فرمود: جبرئیل، میکائیل و اسرافیل که رؤساء فرشتههایند
و سرپرست وحی پروردگار جهانیان ( 45 - اختصاص). 17 - در کافی ( 199 - روضه): بسندش از حنان بن سدیر که بامام پنجم
- بروید و جستجو کنید از یوسف و برادرش 87 » ص: 212 علیه السّلام گفتم: خبرم ده از قول یعقوب بپسرانش
میدانست یوسف که 20 سال از او جدا بوده زنده است؟ فرمود: آري، گفتم: چگونه دانست؟ فرمود: سحرگاه دعا کرد و از « یوسف
خدا خواست که ملک الموت بر او فرود شود، و بریال ملک الموت بر او فرو شد و باو گفت اي یعقوب چه کاري داري؟ گفت:
بمن بگو جانها را که میستانی با همند یا جدا جدا؟ گفت: جدا جدا، گفت: در میان جانها که بتو گذر کردند، جان یوسف گذر
کرده؟ گفت: نه، و یعقوب دانست او زنده است و بپسرانش گفت: جستجو کنید از یوسف و برادرش. بیان: این فرشته یا عزرائیل
بوده که جان ستاند یا دیگري که جانها را از او ستاند و اگر با هم دریافت میکرد بسا روح یوسف مشخص نبود و بسا که در سري
ارواحی که بدو نرسیده بود قرار داشت. 18 - در کافی ( 272 - روضه): بسندي از امام پنجم که در بهشت نهریست و جبرئیل هر
بامداد در آن فرو شود و از آن برآید و پر تکاند، و خدا عزّ و جلّ از هر قطره که از او بچکد فرشتهاي آفریند. 19 - و از همان
-318 روضه کافی): بسندي از امام ششم علیه السّلام فرمود: چون روز احد مردم گریختند- و حدیث درازي کشانده تا فرموده- )
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: پروردگارا بمن نوید دادي که دینت غلبه کند، و اگر خواهی درمانده نیستی و علی نزد نبیّ صلی
پیش شو، حیزوم. و قصد ضربت بکسی را نکنم جز آنکه پیش از ضربت » اللَّه علیه و آله آمد و گفت؛ بنگی سخت شنوم و شنوم که
مرده بر زمین افتد، فرمود: این جبرئیل است با میکائیل و اسرافیل بهمراه فرشتهها. سپس جبرئیل آمد و کنار رسول خدا صلی اللَّه علیه
و آله ایستاد و گفت: اي محمّد این کار علی هماي همدردي است فرمود: راستی علی از من است و من از او، جبرئیل گفت: منهم
از هر دو شما، سپس مردم گریختند- و حدیث را کشانده تا گفته- جبرئیل آنان را دنبال کرد و چون آواز سم اسبش را میشنیدند
در رفتن شتاب میکردند و ص: 213 او در پی آنها بود، و چون کوچ میکردند میگفتند آن همان لشکر محمّد
است که آمد، أبو سفیان بمکّه در آمد و گزارش داد، شبانها و هیزم کشها بمکّه آمدند، گفتند: ما دیدیم که هر گاه لشکر أبو
سفیان کوچ میکرد لشکر محمّد بجاي آنها منزل میگرفتند و یک سواري بر پشت اسب سرخی بدنبال آنها بود، أهل مکّه رو به ابو
سفیان کردند و او را بباد سرزنش گرفتند، تا آخر خبر. 20 - و از همان ( 328 - روضه): بسندش از امام ششم علیه السّلام که خدا
چهار فرشته فرستاد براي هلاك قوم لوط: جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و کروبیل، و اینها عمامه بسته بابراهیم علیه السّلام گذر کردند و
بر او سلام دادند، و آنها را نشناخت و وضع زیبائی در آنها دید، و گفت: خودم باید بآنها خدمت کنم، مهماننواز بود، یک گوساله
فربه براي آنها سر برید و پخت و نزد آنها برد، و چون در بر آنها نهاد و دید دست بدان نزدند، همه آنها را ناشناس دانست و از آنها
ترسید. چون جبرئیل این را دید عمامه از رو برگرفت و از سر و ابراهیم علیه السّلام او را شناخت، گفت: تو او هستی، گفت: آري، و
زنش ساره گذر کرد و او را باسحاق و پس از او به یعقوب مژده داد، و گفت: آنچه خدا فرموده، و پاسخش دادند بدان چه در
قرآنست ابراهیم گفت: براي چه آمدید؟ گفتند براي هلاك کردن قوم لوط- و حدیث را کشانده تا فرموده- نزد لوط آمدند و او
در کشت خود بود نزدیک شهر باو سلام دادند و عمامه بر سر داشتند، چون آنها را زیبا دید با عمامه سفید و جامه سفید، بآنها
گفت: منزل میخواهید؟ گفتند: آري، جلو افتاد و بدنبالش رفتند و از منزل بردن آنها پشیمان شد، گفت: چه کاري کردم آنها را نزد
قوم خود آوردم که آنها را میشناسم. بآنها رو کرد و گفت: نزد شرار خلق اللَّه میآئید- و کشیده تا فرموده- و چون زنش آنها را
دید که زیبا هستند، پشت بام برآمد دست زد و مردم نشنیدند و دود کرد و چون دود را دیدند، دویدند در خانه- و کشیده تا
فرموده- بسیار شدند و وارد خانه شدند، و جبرئیل با انگشت بدانها اشاره کرد و کور شدند- و ص: 214
صفحه 92 از 145
کشیده تا فرموده- سپس جبرئیل آن شهر را از زمین هفتم با بال خود کند و بالا برد تا أهل آسمان دنیا بنگ سگان و آواز
- خروسهاي آنها را شنیدند، و آن را واژگون کرد و بر آنها و هر که اطراف شهر بود سنگ سجیل بارید. 21 - و از همان ( 362
روضه): بسندش از أبی جعفر علیه السّلام، که چون خدا ابراهیم را خلیل خود ساخت و مژده خلّت او رسید، ملک الموت در صورت
جوان سفید که دو جامه سپید پوشیده، و سرش مرتب کرده بخانه ابراهیم علیه السّلام آمد و وي او را از بیرون خانه پیشواز کرد،
ابراهیم مرد غیوري بود و چون از خانه بیرون میرفت براي کاري در خانهاش را میبست و کلیدش با خود برمیداشت، سپس
بازگشت و در گشود، ناگاه مردي زیباتر مردها را در خانه دید، دست او را گرفت و گفت: اي بندهاك خدا چه کسی تو را وارد
خانه من کرده؟ گفت: پروردگارش مرا وارد کرده، گفت: پروردگارش بدان سزاوارتر از من است، تو کیستی؟ گفت من، ملک
الموتم. ابراهیم هراس کرد، و گفت: آمدي جانم را بگیري؟ گفت، نه ولی خدا بندهاي را دوست خود برگرفته و آمدم بتو مژده
دهم، گفت: او کیست تا اینکه خدمت او کنم تا بمیرم؟ گفت او توئی، و او نزد ساره رفت و گفت: خدایم مرا دوست خود گرفته.
-22 در درّ منثور ( 1 ص 91 ) از چند کتاب از ابن عباس، گفت: در این میان که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم با جبرئیل در
یک گوشه بود و بناگاه افق آسمان شکافت و جبرئیل رنگ باخت و درهم شد و بزمین چسبید، ناگاه فرشتهاي برابر پیغمبر صلی اللَّه
علیه و آله آمد و گفت: اي محمّد خدایت سلام میرساند و مخیر میکند که پیغمبر باشی و شاه یا پیغمبر باشی و بنده؟ رسول صلی
اللَّه علیه و آله فرمود: جبرئیل با دست بمن اشاره کرد که فروتنی کن و من دانستم خیرخواه است، و گفتم، پیغمبر و بنده، و آن
فرشته بآسمان برآمد. پیغمبر فرمود: من میخواستم تو را از وي بپرسم، و حالی در تو دیدم که ص: 215 مانع
پرسش شد، این کی بود؟ گفت: این اسرافیل بود خدا از روز اوّل که او را پیش خود آفریده گام نهاده و چشم بزیر است، میان او و
پروردگار 70 نور است کسی بدانها نزدیک نشود جز اینکه بسوزد، لوح محفوظ نزد او است، و چون خدا فرمانی در آسمانها یا
زمین صادر کند آن لوح برآید و بپیشانی اسرافیل زند تا بدان بنگرد، اگر کار من باشد بمن فرماید، و اگر کار میکائیل باشد باو
فرماید، و اگر کار ملک الموت باشد باو گوید. گفتم: اي جبرئیل تو بر سر چه کاري؟ گفت بر باد و لشکرهایم گفتم: میکائیل چه
کاره است؟ گفت گیاه و باران بدست او است، گفتم: ملک الموت؟ گفت: جانستانست و من گمان کردم فرو نشده مگر براي برپا
کردن قیامت، و آن ترسی که در من دیدي از برپا شدن قیامت بود. 23 - و از ابن عباس که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود:
برتر فرشتهها جبرئیل است (..) 24 - و از موسی بن أبی عائشه که بمن رسیده جبرئیل علیه السّلام امام أهل آسمانست (....) 25 - از
جابر بن عبد اللَّه که جبرئیل گماشته بر حاجت بندهها است، چون، مؤمنی دعا کند خدا فرماید اي جبرئیل دعایش را نگهدار که من
او را و آوازش را دوست دارم، و چون کافر دعا کند، فرماید: زود حاجتش برآر که دشمن او و آواز اویم. 26 - و از شریح بن عبید
است که چون پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله بآسمان برآمد جبرئیل را در آفرینش او دید و پرهاش از زبرجد و لؤلؤ و یاقوت بود،
فرمود: بنظرم رسید که میان دو دیدهاش افق را بسته، و پیش از آن بصورتهاي مختلفش دیده بودم و بیشتر بصورت دحیه کلبی، و
بسا او را چنان میدیدم که از پشت غربال (..) 27 - از حذیفه است که جبرئیل دو پر دارد و حمایلی از درّ برشته کشیده دندانهاي
پیشین او درخشانند، پیشانی او روشن، و سرش مانند لؤلؤ تیره تیره دارد ص: 216 و چون برف است رد و
در نهایه است که یعنی مانند فرزده. 28 - در منثور: از ابن عباس که پیغمبر صلی اللَّه علیه و « رأس محبّک » : گامش سبزه است. بیان
- آله فرمود: میان دو شانه جبرئیل پانصد سال راه است براي پرنده شتابان. 29 - در روایت وهب آن را 700 سال راه دانسته (ج 1
-30 و از ابن شهابست که رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم از جبرئیل خواست که خود را بصورت اصلی نماید، جبرئیل گفت .(92
تاب دیدن آن را نداري، فرمود: دوست دارم چنین کنی، رسول خدا شب مهتابی براي نماز بیرون شد و جبرئیل در صورت خود
آمد و نمایان شد و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم چون او را دید از هوش رفت، چون بهوش آمد جبرئیل او را داشت یک دست
بر سینه او نهاده و یک دست میان دو شانهاش. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود نمیدانستم خدا چیزي را چنین آفریده باشد،
صفحه 93 از 145
جبرئیل گفت: چگونهاي اگر اسرافیل را بینی که 12 بال دارد یکی در مشرق و یکی در مغرب و عرش بر دوش او است و بسا از
عظمت خدا چنان کوچک شود که مانند پرندهاي کوچکتر از گنجشک شود، تا عرش او را جز عظمتش برندارد (...) 31 - از أبی
سعید از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که در بهشت نهریست هر بار جبرئیل در آن درآید و برآید و خود تکاند خدا از هر قطره که از
32 - گفت: روایت است که جبرئیل گریان نزد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد و .( او بچکد فرشتهاي آفریند ( 00 ص 93
پیغمبر باو گفت: چرا گریه کنی؟ گفت: چرا نگریم بخدا از روزي که دوزخ را آفریده چشمم خشگ نشده از ترس اینکه گناه کنم
و مرا در آن افکند، گفت میکائیل از روزي که دوزخ آفریده شده نخندیده. 33 - و از عکرمه که رسول خدا از جبرئیل پرسید
گرامیتر خلق نزد خدا کیست، بالا رفت و فرو شد و گفت: گرامیتر خلق نزد خدا جبرئیل است و میکائیل و اسرافیل و ملک
الموت، اما جبرئیل سرکار جنگ و یار پیغمبرانست و میکائیل ص: 217 سرکار هر قطره که ببارد، و هر برگ
که بروید، و هر برگ که بیفتد، و ملک الموت گماشته بگرفتن جان هر بنده است در خشکی و یا دریا، و اسرافیل امین خدا است
میان او و آنان (...) 34 - و از ابن عباس است که جبرئیل برابر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله ایستاد و سربندي سبز داشت که گرد
گرفته بود، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: این گرد که بر سربند تو است چیست؟ گفت: من خانه کعبه را زیارت کردم و
فرشتهها بر رکن مزاحمت کردند و با بال خود این گرد که بینی برافشاندند (...) 35 - و از ابن عباس که جبرئیل در یک مجلسی که
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نشسته بود آمد برابر او نشست و دو کف بر دو زانوي او نهاد و گفت: یا رسول اللَّه اسلام را بمن
بازگو، فرمود: اسلام اینست که دل بخدا داري و گواهی دهی نیست معبودي بر حق جز خدا: یگانه است، شریک ندارد و اینکه
محمّد بنده و رسول او است، فرمود: چون چنین کنی مسلمانی، گفت: یا رسول اللَّه از ایمان بمن بازگو. فرمود: ایمان اینست که باور
داري خدا و روز باز پسین و فرشتهها و قرآن و پیغمبران و مرگ و زندگی پس از مرگ را، باور کنی بهشت و دوزخ و حساب و
میزان را، و باور داري قدر را از نیک و بدش، و چون چنین کنی ایمان داري، گفت: یا رسول اللَّه بمن بگو از احسان؟ فرمود: که
براي خدا چنان کار کنی که گویا او را میبینی، و اگر نبینی او تو را بیند (...) 36 - و از انس و دیگران بچند سند که در این میان
که پیغمبر با یارانش نشسته بود: مردي در جامه سفر نزد او آمد و مردم را بهمزد تا در برابر او نشست و دست بر زانویش نهاد و
گفت: یا محمّد اسلام چیست؟ و حدیث را چنانچه گذشت کشانده تا گفته- یا رسول اللَّه قیامت کی میشود؟ فرمود: آنکه پرسیده
شده داناتر نیست بدان از پرسنده، و مرد برگشت و رفت، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: او را نزد من آرید، دنبالش رفتند و
، چیزي ندیدند، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: این جبرئیل بود، آمده بود دین شما را بشما بیاموزد. آسمان و جهان، ج 3
37 - و از وهب بن منبه که خدا صور را از لؤلؤ سفید آفریده بزلالی آئینه و پس از آن بعرش فرمود: بگیر این صور را و ص: 218
سپس فرمود، باش، و اسرافیل شد، و باو فرمود: صور را بگیر: آن را گرفت و در آن بشماره هر جان و هر نفس » بدان در آویخت
کش سوراخی است، دو جان از یک سوراخ بر نیایند. در میان صور روز نیست چون گردي آسمان و زمین و اسرافیل لب بر آن
نهاده و آنگه خدا تعالی فرمود: البته تو را گماردم بر صور، دمیدن و فریاد تور است، اسرافیل در جلو عرش درآمد و پاي راستش را
زیر عرش در آورد و چپش از پیش داشت، و از روزي که خدایش آفریده دیده بر هم نزد و چشم دارد که خدا چه وقت او را فرمان
« فرود آورد بدو روح الامین » 38 - از ابن عباس از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله در قول خدا تعالی ( دهد (درّ منثور ج 5- ص 338
39 - و از أبی سعید ( فرمود: روح الامین جبرئیل است که 600 بال لؤلؤ در او دیدم بازشان کرده بود بمانند پر طاوسها (... ص 94
خدري که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: چگونه خوشم وقتی که صاحب صور صور را بدهان گرفته و پیشانی خم کرده و
گوش فرا دارد و منتظر فرمان دمیدنست تا بدمد؟ مسلمانان گفتند: چه گوئیم یا رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم، فرمود:
توضیح: .« حسبنا اللَّه و نعم الوکیل علی اللَّه توکلنا بس است ما را خدا و خوب نگهداریست، کار خود بخدا گذاریم » : بگوئید
جوهري گفته: کیف انعم، از نعمه بفتح است بمعنی شادي و خوشی و رفاه. 40 - در درّ منثور: از ابن مسعود که: صور مانند شاخی
صفحه 94 از 145
41 - و از أبی هریره که گوید رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: از روزي که اسرافیل .( است که در آن میدمند (.. ص 338
ص: 219 گماشته شده بر صور دیده بعرش بالا نکرده مبادا پیش از آنکه دیده برگرداند، فرمان فریاد باو داده
شود، دو چشمش چون دو اختر درخشانند (...) 42 - و از أبی سعید که دو صور دار، دو شاخ بدست دارند، و میپایند که کی فرمان
بدانها رسد (...) 43 - و از او از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که: بامداد نیاید جز دو فرشته گماشته بر صور منتظرند کی فرمان یابند در
صور بدمند و در آن بدمند (...) 44 - و از کعب که: اسرافیل 4 بال دارد، دو تا در هوا و دو تا بخود بسته و پیراهن کرده، و بالی هم
بر دوش او است، و قلم بر گوش او، چون وحی رسد قلم بنگارد و فرشتهها بخوانند، و فرشته صور از او فروتر است، بر سر یک زانو
نشسته و دیگري را بلند دارد، و صور را بدم گرفته، و پشت خم کرده، و دیده باسرافیل دوخته؟ و فرمانش بدمیدن در صور آنگه
است که اسرافیل پر بخواباند (...) و از عائشه هم مانند آنست. 45 - از ابن عباس که چون آیه فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ، 9- المدثر فرود شد
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: چگونه خوش باشم و صاحب صور شاخ بدم گرفته و پیشانی خم کرده و گوش میدارد چه وقت
46 - از .( فرمان شود، گفتیم: یا رسول چه گوئیم: فرمود: بگوئید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ و علی اللَّه توکّلنا (درّ منثور ج 6- ص 282
« البته او را در افق مبین دید » 47 - و از ابی مسعود ( قتاده است که فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ یعنی چون دمیده شود در صور (... ص 321
48 - و باز از او که جبرئیل را 600 بال است که افق را بندد (... ص .( جبرئیل در رفرفی سبز بود و افق را پوشانده بود ( 000 ص 361
-49 و از ابن عباس در تفسیر این آیه که مقصود جبرئیل است که محمّد او را در صورت وي در سدرة المنتهی دید (...) .(321
50 - از معاویۀ بن قرّه که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بجبرئیل فرمود پروردگارت خوب ص: 220
نیروي تو چیست و امانتت کدام است؟ گفت « نیرومند است، در بر صاحب عرش مقام دارد، مطاع است و امین » تو را ستوده که
نیرویم همین که مأمور شهرهاي قوم لوط شدم چهار شهر بودند و در هر شهري 400 هزار مرد جنگی جز زن و بچه آنها را از هفتم
زمین برکندم تا أهل آسمان آواز مرغان و بنگ سگان را شنیدند و آنها فرو انداختم و همه را کشتم، اما امانتم اینکه هیچ فرمانی
فرمود: جبرئیل است « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ » 51 - و از أبی صالح در قول خدا ( بمن نشد که از او تعدي کنم بکار دیگر (.. ص 321
بر 70 حجاب که بیاجازه در آنها درآید (...) 52 - و از خزرج که شنیدم رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله « مطاع است و امین »
میفرمود: و نگاه میکرد بملک الموت بالاي سر یک انصاري، که اي ملک الموت، بیار من آسان گیر و او گفت: خوشدل باش و
چشم روشن که من بهر مؤمنی آسان گیرم: و بدان اي محمّد که من جان آدمی زاده را گیرم، آنگه که در خانه شیون برپا شود جان
او در دست منست برخیزم میگویم این شیون چیست؟ بخدا ما ستم نکردیم و پیش از اجلش نیامدیم و شتاب نکردیم و گناهی در
گرفتن جانش نداریم. اگر بدان چه خدا کرده شکیبا باشید اجر برید، و اگر خشم گیرید گناه ورزید ما را نزد شما بازگشتی و
بازگشتی است، الحذر، الحذر، هیچ خاندانی زیر چادر یا خانه گلی، نیک یا بدکار، در دشت یا کوه نباشند جز اینکه من هر شبانه
روز آنان را بازرسی کنم، و خرد و بزرگشان را از خودشان بهتر شناسم، بخدا اگر بخواهم جان یک بشر را بگیرم نمیتوانم تا خدا
اجازه آن را دهد (ج 5 ص 173 - درّ منثور). 53 - و از ابن عباس که ملک الموت گماشته گرفتن جان آدمیانست و او متصدي
اینست، و فرشتهاي از آن پریانست و فرشتهاي از دیوان، فرشتهاي از پرنده فرشتهاي از وحوش و درندهها و ماهیها و مورچه، و آنان 4
فرشتهاند خود فرشتهها ص: 221 در فریاد یکم میمیرند، و ملک الموت جان همه را گیرد، و سپس بمیرد، امّا
شهیدان دریا را خدا جان ستاند، آن را بملک الموت وانهند باحترام آنان (...) 54 - از أبی جعفر محمّد بن علی علیه السّلام که
پیغمبر بر یکی از انصار وارد شد او را عیادت کند و ناگاه ملک الموت بالاي سرش بود باو فرمود: اي ملک الموت بیارم آسان گیر
که مؤمن است، گفت اي محمّد مژدهات باد که من بهر مؤمنی آسان گیرم و بدان که من جان آدمیزاده بگیرم و خاندانش شیون
کنند، و بگوشه خانه هستم و گویم: بخدا من گناهی ندارم، باز هم برگردم، الحذر، الحذر، خدا خاندانی نیافریده در ده و بیابان و
خشکی و دریا جز اینکه من در هر شبانه روز آنها را وارسم پنج بار، تا اینکه خرد و بزرگشان را از خودشان بهتر شناسم، بخدا اي
صفحه 95 از 145
:( 55 - در کافی (ج 3 ص 136 .( محمّد من نمیتوانم جان یک پشه را بگیرم تا خدا تبارك و تعالی فرمان آن را ندهد (.. ص 174
نزد اوقات » بسندي از امام ششم با اندك تغییر مانند آن را آورده. 56 - (...): بسندي از امام پنجم بمانند آن جز اینکه پس از 5 بار
افزوده. بیان: نهان نیست که این اخبار دلالت ندارند بر اینکه جانستان جانوران ملک الموت است، زیرا غرض اینست که بر « نماز را
هیچ کار کوچک و بزرگ بیاجازه خدا قادر نیست، و منافات با خبر ابن عباس ندارند، ولی در اخبار ما تصریحی بهیچ طرف نیست
و توقف در آن احوط است، و اخبار مناسب این باب و پیش از آن در کتاب معاد و جز آن گذشت. ص: 222
باب بیست