گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
ابواب طب درمان بیماریها، خواص داروها






باب پنجاهم چرا پزشک را طبیب گویند، آنچه در باره طبابت رسیده مراجعه به پزشک
-1 در علل (ج 2 ص 316 ): بسندش تا امام ششم علیه السّلام که طبیب را درمان کن مینامیدند موسی بن عمران گفت: پروردگارا
درد از کیست؟ فرمود از من، گفت دارو از کیست؟ فرمود: از من، گفت پس مردم درمان کن براي چه میخواهند؟ فرمود: براي
دلخوشی و از این رو او را طبیب نامیدند. 2- در کافی ( 88 - روضه): بسندش از امام ششم علیه السّلام (نزدیک بهمین مضمون را
روایت کرده). بیان: فیروزآبادي گفته طب یعنی در کار آرامی کرد و نرمش نمود و پزشکان را طبیب نامیدند چون دلخوشی
بیمارند و درمان از آنها نیست، منظور این نیست که طبیب از طیب باز گرفته است زیرا یکی مضاعف است و دیگري معتل، بلکه
صفحه 30 از 119
مقصود اینست که نام طبیب براي این نیست که تن را از بیماري درمان کند بلکه براي درمان دل است از اندوه و غم و خوش کردن
آن. 3- در قرب الاسناد: بسندي از عبد الرحمن بن حجاج که بامام هفتم علیه السّلام گفتم: بفرمائید اگر نیازمند پزشک ترسا شدم
باو درود گویم و دعا کنم؟ فرمود: آري زیرا دعایت او را سودي ندهد. ص: 58 در علل (ج 2 ص 282 ) و در
سرائر مانند آن نقل شده. بیان: دلالت دارد بجواز عمل بگفته طبیب ذمی و مراجعه باو و سلام بدو و دعاي بر او، و شاید دو تاي
اخیر در صورت ضرورتست بلکه همه و نباید این کار دوستانه انجام شود چون از آن نهی شده، و کلینی بروایت موثق (ج 2 ص
و .« و علیکم » 649 کافی) از امیر المؤمنین علیه السّلام آورده که سلام باهل کتاب ندهید و اگر بشما سلام دادند در جواب بگوئید
این خبر بسند دیگر هم روایت شده. 4- در علل (ج 2 ص 151 ): بسندش از جعفري که شنیدم امام هفتم علیه السّلام میفرمود: تا
توانید مراجعه بپزشک را از خود دور دارید چون مانند ساختمانست که کمش به بیش کشاند. بیان: یعنی مراجعه بپزشک در دردي
اندك مایه دردي بزرگتر و درمانی بیشتر است. 5- در خصال ( 13 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام: که هر که تندرستیش به
بیماري بچربد و با چیزي خود را درمان کند و بمیرد من بخدا از او بیزارم. بیان: ظاهرش حرمت درمانیست تا بیماري سخت نباشد و
ناچار نشوند ولی خبر ضعیف است و بسا عمل به کراهت شود براي اطلاق برخی اخبار و احوط مراعات آنست. 6- در طب الائمه
53 ): بسندي تا که از امام ششم علیه السّلام پرسش شده یا ابن رسول اللَّه، مردي خود را داغ میکند براي درمان و بسا بمیرد و بسا به )
شود، فرمود: در عهد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله یکی از اصحابش را داغ کردند و آن حضرت بالاي سرش بود. و از همان:
بسندش از محمّد بن مسلم که از امام پنجم علیه السّلام پرسیدم آیا با داغ درمان شود؟ فرمود: آري، خدا تعالی در دارو برکت،
درمان و خیر ص: 59 بسیار نهاده، و باکی نیست که مرد تندرست درمان خود کند، و داغ کردن باکی ندارد.
-8 در طب ( 61 ): بسندي از امام ششم علیه السّلام که هر که تندرستیش به بیماري میچربد و دارو بنوشد بمرگ خود کمک کرده.
-9 از محمّد بن مسلم که از امام پنجم علیه السّلام پرسیده شده از مردیکه ترسا و یهودي او را درمان کنند و براي او دارو فراهم
سازند؟ فرمود باکی ندارد، همانا درمان بدست خدا تعالی است. بیان: ابن ادریس- ره- در سرائر گفته: فرمان رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله است و در اخبار امامان ذریه او علیهم السّلام بمداواي درد، فرمودند: : مداوا کنید که خدا دردي نداده جز اینکه دوائی
برایش داده جز مرگ که درمانی ندارد، بر پزشک باید از خداي سبحانه در آنچه با بیمار کند بترسد و برایش خیر خواهی کند و
درمان جستن از پزشک یهود و ترسا براي مسلمانان باکی ندارد در صورت نیاز بدان و چون تن زن بیمار شود و ناچار شود بمداواي
مرد برایش رواست. شهید- ره- در دروس گفته: معالجه نزد کتابی رواست و گرفتن آب چشم هم. علامه- ره- در منتهی گفته:
جائز است براي ختنه و بریدن دختران مزدور گرفت و براي درمان درد و بریدن ریشهاي که در تن درآید، و در مزد گرفتن بر آنها
خلافی ندیدم زیرا کاریست که شرع اذن داده و بدان نیاز است و ضرورت و مزدور گرفتن بر آنها مانند کارهاي مباح دیگر جائز
است و همچنین عقد اجاره براي سرمهکشیدن خواه سرمه از خود بیمار باشد یا از پزشک و برخی عامه گفتند اگر قرار بندد با
پزشک روا نیست. 10 - در طب ( 63 ): بسندش از یونس بن یعقوب که از امام ششم علیه السّلام پرسیدم، مردي دواء نوشد و بسا او
را بکشد و بیشتر او را تندرست کند، فرمود ص: 60 خدا درد داده و شفاء داده، و هیچ دردي نیافریده جز
اینکه داروئی براي آن نهاده بنوش و نام خدا تعالی ببر. 11 - عیاشی: از امام پنجم علیه السّلام دو زن یا مرد که دیده خود را از دست
دادند و پزشکان آیند و گویندش، در مدت یکماه 40 روزت درمان کنیم که به پشت خوابیده باشی، و همچنان نماز خوانده، و بدو
ج 1 ص 47 - تفسیر عیاشی). 12 - در مکارم ( 418 ) پیغمبر صلی ) « هر که بیچاره شد بیستم و تجاوز کاري » : مراجعه کردم و فرمود
اللَّه علیه و آله فرمود: مداوا کنید که خدا دردي نداده جز که با آن درمانی نهاده. 13 - و از آن حضرتست صلی اللَّه علیه و آله و
سلم که دو کس بیمارند: تندرستی که پرهیز کند و بیماري که هر چیز خورد. 14 - و فرمود صلی اللَّه علیه و آله تا تنت تاب درد
دارد از دارو بپرهیز و چون بیتاب شد دارو بکار بر. 15 - از امام ششم علیه السّلام که یک پیغمبري بیمار شد و گفت: درمان نکنم تا
صفحه 31 از 119
همان که بیمارم کرده درمان کند، خدا تعالی بدو وحی کرد، شفایت ندهم تا مداوا کنی، زیرا شفاء از منست ( 419 - مکارم: و بر
آن افزوده که: دوا هم از منست، و مداوا کرد و شفاء آمد). 16 - در کافی ( 193 - روضه): بسندش از اسماعیل بن حسن پزشک که
بامام ششم علیه السّلام گفتم من مرد عربی هستم و پزشکی میدانم، و طبم عربی است و مزد هم نگیرم، فرمود باکی ندارد، گفتم: ما
زخم را میشکافیم، با آتش داغ میکنیم، فرمود: باکی ندارد، گفتم: داروي زهر ناك چون اسمحیقون، غاریقون بکار بریم، فرمود:
باکی ندارد، گفتم: بسا بیمار بمیرد، فرمود: گرچه بمیرد گفتم: روي آن شراب بنوشانیم، فرمود: شفا در حرام نیست، رسول خدا
صلّی اللَّه علیه و آله بیمار شد و عایشه به او گفت تو ذات الجنب داري، فرمود: من نزد خدا ارجمندترم ص:
61 از آنکه مرا گرفتار ذات الجنب کند، گفت فرمود: داروي صبر در دهانش ریختند. گویم: اسمحیقون در کتب لغت و طب یافت
نشد و در کتب طب اصمطخیقون آمده که دانهایست مسهل براي سوداء و بلغم و شاید همین بوده و تصحیف شده، دلالت دارد که
مداوا بحرام مطلقا جائز نیست چنانچه ظاهر بیشتر اخبار است و آن خلاف مشهور است، و حمل شده بصورت عدم اضطرار و
انحصار. و نقل درد پیغمبر را گواه مداواي بداروهاي تلخ آورده و اینکه فرموده از ذات الجنب بر کنارم براي اینست که این بیماري
مایه پریشانی خرد و مغز است غالبا. 17 - در کافی ( 194 ): بسندش از یونس بن یعقوب که بامام ششم علیه السّلام گفتم: کسی دارو
نوشد و رگ برّد و بسا از آن سود برد و بسا هم او را بکشد، فرمود: ببرد و بنوشد. 18 - و از همان ( 373 ): بسندي از عثمان احول که
شنیدم ابو الحسن علیه السّلام میفرمود: هیچ دارو نباشد جز آنکه دردي را انگیزد، و براي تن سودمندتر نباشد از دست باز داشتن از
هر چه نیازي بدان نیست. بیان: نیازي بدان نیست براي قوت که از هر چه زیان دارد بپرهیزد و رو سیري نخورد، و داروي
بیضرورت ننوشد. 19 - در نهج البلاغه (ج 6 ص 53 ) امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: با درد برو تا با تو میرود. 20 - در دعوات
راوندي رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: مداوا کنید، زیرا آنکه درد داده دارو هم داده. 21 - فرمود صلی اللَّه علیه و آله: خدا
دردي نداده جز برایش داروئی داده. 22 - در کافی (ج 6 ص 53 ): بسندي از حمدان بن اسحاق که پسري داشتم و سنگ مثانه
داشت بمن گفتند درمانی ندارد جز اینکه آن را بشکافی و ص: 62 آن را شکافتم و مرد، شیعه گفتند: در
خون پسرت شریکی آن را بامام دهم علیه السّلام نوشتم و او نگاشت: اي احمد در آنچه کردي بر تو گناهی نیست همانا تو درمان
خواستی و مرگش در آن بوده که تو کردي. 23 - در قرب الاسناد: بسندش از علی بن جعفر که از برادرم امام هفتم علیه السّلام
پرسیدم از بیمار که او را داغ کنند یا برایش دعا بگیرند و بر او وردي بخوانند؟ فرمود گناه ندارد هر گاه ورد خوانده شود بدان چه
بفهمد. توضیح: بدان چه بفهمد یعنی معنایش را بداند از قرآن و دعاء و ذکر نه بدان چه نفهمد از نامهاي سریانی و عربی و هندي و
مانند آنها چون منطرهاي هندي، زیرا بسا که کفر و هذیانست، یا مقصود اینست که خوبی آن را بداند بوسیله خبري یا روایتی که
در باره آن وارد است، و نخست روشنتر است، و احوط اینست که با آن دمیدن نباشد خصوص در گره، و تمام سخن در این باره در
کتاب دعاء است. در نهایه (ج 2 ص 98 ) گوید: رقیه چند بار در حدیث ذکر شده و آن تعویذیست که آفت زده را با آن افسون
کنند چون تب دار و غشی و آفتهاي دیگر، در برخی احادیث جواز آن رسیده و در برخی نهی از آن. جواز در این روایت است که
نه رقیه خواهند و نه داغ » یعنی برایش بخواهید کسی که افسونش کند، دلیل نهی اینست که « افسونش سازید که نظرش کردند »
و احادیث بهر دو معنا بسیارند و جمعش اینست که رقیه بد آنست که بجز زبان عربی باشد و بنامهاي خدا تعالی و صفاتش و « کنند
توکل ندارد » کلمات کتابهاي او که فرو آورده و یا معتقد باشد که رقیه بناچار سودمند است و بدان اعتماد کند که در حدیث است
و آنچه بخلاف اینها است بد نیست چون تعویذ از قرآن و نامهاي خدا و آنچه روایت شده که « بخدا کسی که رقیه و افسون خواهد
فرمود بکسی که از قرآن بیمار را ورد میخواند و مزد میگرفت: هر که بورد باطل مزد گرفته تو برقیه حق مزد گرفتی. آسمان و
جهان، ج 6، ص: 63 و چون فرموده آن حضرت در حدیث جابر که آن نوشتهها را بمن نشان دهید و آنها را بوي نشان دادیم فرمود
گناهی ندارد، همانا مایه اعتمادند، مثل اینکه نگران بوده در آنها چیزي باشد از آنچه میگفتند و معتقد بودند در زمان جاهلیت از
صفحه 32 از 119
شرك و بتپرستی، و آنچه بزبان جز عرب است و معنایش مفهوم نیست و نمیتوانش فهمید بکار بردنش روا نیست، و اما اینکه
لا فتی » مقصود اینست که رقیهاي سودمندتر و بهتر براي آنها نباشد چنانچه در معنی « رقیه نباشد جز چشم زخم و گزیدگی » فرموده
گفتند. و البته آن حضرت چند تن از اصحابش را فرمود که رقیه دهند، و جمعی را شنید افسون میکنند و انکار نکرد، و اما « الّا علی
حدیث دیگر که در وصف اهل بهشت فرموده: اهل بهشت که بیحساب در آن درآیند آنانند که نه رقیه خواهند و نه داغ کنند و
بپروردگارشان توکل کنند، این در وصف اولیاء روگردان از اسباب دنیویست که بچیزي از علائق آن رو نکنند، و آن درجه خواصّ
است و دیگران بدان نرسند، و اما عوام در مداوا و درمان رخصت دارند، و هر که بر بلا شکیبا باشد و چشم براه گشایش از خدا
باشد و دعا کند از خواص و اولیاء خداست، و هر که شکیب ندارد باو رخصت رقیه و معالجه و درمان داده شده- پایان-. و شهید-
قده- افسونها و عزائم بالفاظی که معناشان مفهوم نیست و بدیگري زیان دارند از محرمات شمرده. 24 - در خصال ( 161 ): بسندش تا
امیر المؤمنین علیه السّلام که: مسلمان مداوا نکند تا بیماریش بر صحتش چیره گردد. 25 - الشهاب: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
فرمود: مداوا کنید زیرا آنکه درد داده دوا هم فرو فرستاده فرمود صلی اللَّه علیه و آله و سلم خدا دردي ندهد جز اینکه شفاء آن را
هم بدهد ..... فرمود: معالجه کنید و سخن نکنید که آن خدا که بیمار کند دواهاي درمانی را هم بلطف صنعش آفریده و برخی
گیاهها را و چوبها را و صمغها را و سنگها را وسیله درمان بیماریها و دردها ساخته، و آنها دلیل نیروي بزرگ و رحمت واسع او
باشند ص: 64 و این حدیث دلیل خطاء کسی است که مدعی صرف توکل است در بیماري و معالجه نمیکند.
شبرم را باینکه گرم است و اگر معالجه بدارو درست نبود، شبرم را وصف چنانی نمیکرد (شبرم » و وصف کرد صلی اللَّه علیه و آله
دانهایست چون نخود که آن را بپزند و براي مداوا بخورند- از نهایه) فائده حدیث واداشتن بمعالجه بیماري است با دارو و راوي آن
ابو هریره است. و گفته: شفاء به شدن از بیماریست، که گوئی (شفاه اللَّه) و چنانچه نبی میفرماید: چنانچه درد از خدا تعالی است
درمان هم از او است بخلاف گفته مادیها که درد از غذاء است و شفا از دواء، و اگر گفته شود: شیوه خدا است که برخی مردم در
بعضی احوال از غذائی زیان بینند سخن درستی باشد بجان خودم ولی همان کار خداست تعالی گر چه خوردن آن خوراك سبب
پرسیدند از خوردن خوراك روي خوراك گفت همانست که مردم را نابود کند و « حارث بن کلده » آنست. و از پزشک عرب
درندهها را در بیابان از میان برد و خوراك روي خوراکی که هضم نشده درد کشندهاي دانسته، و این شیوه بیشترین است که خدا
تعالی اجراء کرده، جز آنها که معدههاي آتشین دارند که هر چه در آنها رود هضم کنند و همه بقدرت خدا جلّت عظمته وابسته
است، و در شأن ورود این حدیث گفتند: مردي در زمان رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله زخم خورد و فرمود: برایش پزشکی
بیاورید، گفتند: یا رسول اللَّه پزشک سودي دهد؟ فرمود: آري خدا دردي نداده جز آنکه درمانی برایش نهاده، سود حدیث تشویق
بمداوا کردن و درمانجوئی از معالجه است و مراجعه بپزشک و دانشمندان طب و راوي حدیث هلال بن یساف است. 26 - در
تهذیب، بسندش از محمّد بن مسلم که از امام پنجم پرسیدم از مردي که معالجه درد مردم میکند و مزد میگیرد، فرمود: باکی ندارد.
27 - طب النبی: فرمود: خدا دردي نیافریده جز که برایش درمانی آفریده جز مرگ دعائم الاسلام: از ص: 65
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم و امامان راستگوي خاندانش روایاتی داریم در باره معالجه و مداوا و حلال و حرام آن، و آنچه از
آنها رسیده براي کسی که بپذیرد و خوش باور است برکت است و درمان ان شاء اللَّه نه براي ناباوري که خواهد آنها را بیازماید.
-28 و از امام صادق روایت است که روزي نزد محمّد بن خالد امیر مدینه حاضر شد، و محمّد از درد دلش بدو شکایت کرد،
فرمود: بسند پدرانم برایم بازگو شده از علی علیه السّلام که مردي نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از درد درونش شکایت کرد،
فرمودش یک شربت عسل برگیر و سه تا سیاه دانه یا پنج یا هفت در آن بیفکن و آن را بنوش و بفرمان خدا خوب میشوي، آن مرد
چنین کرد و خوب شد تو هم آن را بکار بند، یکی از اهل مدینه که حاضر بود اعتراض کرد که این حدیث بما رسیده و آن را بکار
بستیم و سودي نداشت، امام علیه السّلام خشمید و فرمود: خدا بدان معتقدان بخود و باور داران رسولش را سود بخشد و منافقان و
صفحه 33 از 119
ناباوران رسول صلی اللَّه علیه و آله از آن سود نبرند و آن مرد سر بزیر افکند. 29 - و از همانست که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
و سلم فرمود: مداوا کنید که خدا دردي نداده جز آنکه با آن درمانی داده مگر مرگ که درمان ندارد. 30 - و از او است علیه
السّلام که گروهی از انصار بوي گفتند یا رسول اللَّه راستی ما را همسایهایست که دلش درد کند بما اجازه میدهی او را مداوا کنیم؟
فرمود: با چه او را مداوا کنید؟ گفتند: یک یهودي اینجا است که این درد را مداوا کند، فرمود: با چه؟ گفتند شکمش را میشکافد و
چیزي از آن بیرون میآورد، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله آن را بد شمرد، دوباره سه باره بآن حضرت باز گفتند فرمود: هر کار
خواهید بکنید، و آن یهودي را خواستند و شکمش را شکافت و چرك و پلیدي بسیاري از آن برآورد و آن را شست و دوخت و
مداوا کرد و خوب شد، و ص: 66 به پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم گزارش شد و فرمود: راستی آنکه
دردها را آفرید برایشان درمانی نهاده و بهترین درمان حجامت است و رگ زدن و سیاه دانه. 31 - دعائم: که از امام صادق علیه
السّلام پرسش شد از کسی که یهودي یا ترسا او را مداوا کنند فرمود: باکی ندارد همانا درمان بدست خداست. 32 - از امام پنجم
پرسیدند زنی بیمار شود رواست مردي او را مداوا کند؟ فرمود: اگر ناچار است باکی ندارد. 33 - و از علی علیه السّلام که پزشک
باید خدا ترس و خیر خواه و کوشا باشد. 34 - و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله است که از داغ کردن نهی کرد. 35 - و از امام
صادق علیه السّلام که در داغ کردنی که نگرانی مرگ و زشتی نیست رخصت داد. در عقائد صدوق است که اعتقاد ما در باره
اخبار وارده در طب اینست که چند بخشند، یکی ویژه هواي مکه و مدینه و بکار بردن در هواهاي دیگر روا نیست دوّم امام روي
شناسائی طبع پرسنده چیزي گفته، و گزارش خود او را نادیده گرفته چون بهتر از خودش وضع او را میدانسته سوّم مخالفان جعل
کردند و در کتب شیعه انداختند تا مذهب را نزد مردم زشت کنند چهارم: دچار سهو و اشتباه ناقلانست، پنجم برخی حفظ شده و
برخی فراموش شده و نسخه درست بدست نیست. آنچه در باره عسل رسیده که شفاي هر دردیست درست است و مقصود اینست
که درمان هر درد سردیست و آنچه در باره استنجاء بآب سرد رسیده که قاطع بواسیر است البته در آنجا است که بواسیر از حرارت
است و آنچه در باره بادنجان رسیده که شفاء است مقصود هنگام رطب است براي کسی که رطب میخورد نه در اوقات دیگر، و
داروي درست بیماري که از امامان علیهم السّلام است همان دعاها و آیات و سور قرآن مجید است طبق آنچه باسانید قویه و طرق
صحیح روایت ص: 67 شده که امام صادق علیه السّلام فرمود: در گذشته پزشک را معالج مینامیدند و موسی
بن عمران علیه السّلام گفت: پروردگارا، درد از کیست؟ فرمود: از من گفت: درمان از کیست؟ فرمود: از من گفت: پس مردم با
معالج چه کار دارند؟ فرمود: بوسیله او دلشان خوش میشود، و از آنجا پزشک را طبیب نامیدند و اصل آن مداواکننده است، پیغمبر
صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: کسی که حمد او را شفا ندهد درمان ندارد. شیخ مفید- قده- در شرح عقائد گفته: طب درست
است، و دانش پزشکی پا برجاست و راه آن وحی است، و دانشمندان آن شاگردان پیغمبرانند، زیرا دانستن حقیقت دردها راهی
ندارد جز شنیدن از انبیاء، و شناخت دارو راهی ندارد جز توفیق از خدا، پس ثابت شد که راهش دریافت از داناي نهانها است که
خدا تعالی است، و اخبار امامان باید تفسیر شود بگفته امیر المؤمنین علیه السّلام که شکمبه خانه دردها است و پرهیز سر داروها
است و باید خود را بدان چه شیوه داري بداري. و بسا مردم برخی بلاد داروئی براي دردي دارند که رخ دهد بدانها که اگر مردم
بلاد دیگرش بکار بندند براي همان درمان درد آنها را بکشد، و براي مردمی که بدان عادت دارند شاید و براي آنها که خلاف آن
عادت را دارند نشاید. و امامان علیهم السّلام برخی دردمندان را میفرمودند تا آنچه زیاندارد بکار زنند و زیان نمیزد، و این براي آن
بوده که میدانستند مایه بیماري پایان یافته و بکار بردن آن با تندرستی است که نمیدانسته و آن را از سوي خدا میدانستند بر سبیل
معجزه و برهان امامت خود و خرق عادت، و مردمی گمان بردند که این درمان با وجود مایه بیماري هم مورد دارد، و اشتباه کردند
و زیان دیدند از آن و این قسمی است که ابو جعفر صدوق آن را یاد آور نشده با اینکه در این باب مورد اعتماد است، و وجوه
دیگري که ما بعد از این یاد کردیم همانست که او یاد کرده و احادیث براي احتمالاتی که او گفته محتملند چنانچه ما آسمان و
صفحه 34 از 119
جهان، ج 6، ص: 68 ذکر کردیم. من گویم: در برخی وجه دیگري آید از این رو که ذکر برخی داروهاي بیتناسب براي آزمایش
بوده تا مؤمن مخلص ایمان درست از وابسته و سست عقیده جدا شود، که چون دسته یکم آن را بکار برند از آن سود برند نه از اثر
طبعی آن بلکه از اثر ایمان بامام و یقین و خلوص در پیروي مانند درمان با تربت امام حسین علیه السّلام و تعویذها و دعاها، و مؤید
آنست که میدانیم جمعی از مخلصان شیعه طب و معالجه آنها روي دستور اخبار مرویه از أئمه اطهار علیهم السّلام بوده، و بپزشک
رجوعی نداشتند، و تندرستر و درازعمرتر بودند از آنان که به پزشکان مراجعه میکردند. مانند اینکه کسانی که بساعتهاي
خبرشناسان بیاعتنایند و بدانها مراجعه ندارند و اعتماد نکنند بلکه کار بخدا واگذارند، و از ساعت نحس و بلا و دشمن بآیات و
ادعیه پناهند حالشان بهتر و ثروتمندتر و به آرزورسترند از آنان که در خرد و درشت هر کاري بساعت نجوم و تقویم مراجعه
دارند، و آن را پناه شر و آفات میدانند چنانچه در باب نجوم گذشت و توکل بر حی قیوم باید. یک فایده: مخالفین از ابی دردا
روایت کردند که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود راستی خدا درد و دواء را فرود آورده و براي هر دردي دوائی ساخته،
درمان کنید و بحرام درمان نکنید، و از جابر است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: براي هر دردي دوائی است، و
چون دواء براي درد درست باشد باذن خدا تعالی بهبود شود و از اسامۀ بن شریک که گفت اعراب: گفتند: یا رسول اللَّه مداوا
نکنیم؟ فرمود: چرا اي بندههاي خدا، مداوا کنید که خدا دردي ننهاده جز اینکه برایش درمان و دوائی نهاده جز یک درد، گفتند: یا
رسول اللَّه، آن چیست؟ فرمود: پیري، و از ابی هریره است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: خدا دردي نداده جز
اینکه برایش داروئی نهاده، و در حدیث ابن مسعود دنبالش گفته: دانسته آن را هر که دانسته و ندانسته هر که ندانسته. آسمان و
جهان، ج 6، ص: 69 من گویم: برخی گفتند مقصود از انزال اینست که درمان را بزبان فرشته به پیغمبر فرو آورده یا مقصود تقدیر
آنست و در برخی اخبار شرط حلال کرده و مداوا بحرام جائز نیست، و در حدیث جابر اشاره دارد که شفاء موقوف است بدرست
بودن دارو و اذن خدا تعالی براي آنکه دواء بسا از حد بگذرد و موافق بیماري در نیاید و اثر نکند و بلکه درد دیگر پدید کند، و
مقصود همه اینست که اسباب اثر دارند و منافات با توکل بخدا ندارند با اعتقاد باینکه اثر آنها باذن خدا و تقدیر اوست و شفاء از
دارو نیست بلکه از فرمان خداست و بسا بفرمان خدا دارو درد شود و کلمه باذن اللَّه در حدیث جابر اشاره بآنست و مداوا با توکل
بر خدا منافات ندارد چون خوردن و نوشیدن براي رفع گرسنگی و تشنگی، و همچنان دوري از آنچه هلاك کند، و نه با دعاي
طلب عافیت، و رفع زیان و جز آن، و درد کشنده را هم که پزشکان بیدرمان دانند و خود را از مداوایش ناتوان خوانند شامل است.
اشاره بآنست و بعموم خود باقی است، و بسا که مقصود خبر « ندانسته هر که ندانسته » و شاید اینکه در حدیث ابن مسعود است که
اینست که خدا درد دارو پذیري نفرستاده جز آنکه شفاء برایش فرو فرستاده و دردهاي بیدرمان را شامل نیست ولی معنی یکم بهتر
است که همه را فرا گیرد، و از آنچه در ندانسته درآید اینست که بیماري با داروئی مداوا کند و به شود و باز خود همان درد را
بگیرد و با همان دارو مداوا کند و به نشود براي اینکه وصف دارو را خوب ندانسته بسا دو بیماري بهم مانند و در یکی بیماري
دیگر باشد و آن دارو از این رو اثر نکند و خطا از اینجاست، و بسا همان درد است و خدا نخواسته اثر کند و اینجا است که گردن
پزشکان خم میشود، و البته روایت است که گفته شده یا رسول اللَّه بفرما بدانیم وردي که میخوانیم یا داروئی که بکار زنیم چیزي
از قضاي خدا را برمیگرداند؟ فرمود: خود آنها هم تقدیر خدا تعالی باشند، و حاصل اینکه شفا خواستن با دواء مانند سیري خواستن
از خوراك و سیرابی از آب است و ص: 70 بیشتر اثر دارد و بسا براي مانعی از اثر نیفتد و اللَّه اعلم. و جدا
کردن مرگ که در برخی اخبار است یعنی درد مرگ بیدرمانست یا بیماري که مرگ در آن مقدر است و جدا کردن پیري در
روایت دیگر یا براي اینست که آن را مانند مرگ نموده که هر دو در ناتندرستی با هم شریکند و یا براي آنکه بمرگ نزدیک است
و بدان خواهد کشید، و بسا استثناء منقطع است بدین معنی که ولی پیري درمان ندارد. پایانیست در تعریف طبیب و طب : یک
محققی گفته: طبیب استاد هر فنی است، و در عرف بپزشک مخصوص شده، طب دو بخش است طب تن که در اینجا منظور است،
صفحه 35 از 119
و طب روح و دل که درمانش همانست که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از پروردگار خود آورده ولی طب تن از پیغمبر صلی اللَّه
علیه و آله و دیگران نقل شده و بیشتر از روي آزمایش است و آن دو جور است یکی نیاز باندیشه و بررسی ندارد بلکه خدا آن را
سرشت هر جاندار ساخته مانند خوردن و نوشیدن براي رفع درد گرسنگی و تشنگی و دوم نیاز باندیشه و بررسی دارد چون
پدیدههاي تن که اعتدال آن را برهم زنند، و آنها یا گرمی و یا سردي باشند و هر کدام یا با رطوبت است و یا خشکی یا ترکیبی از
هر دو، و درمانش گاهی بوسیلهاي بیرون تن است و گاهی درون آن که دشوارتر است، و راه دانستنش بررسی از سبب و نشانه
است و پزشک ماهر آنست که بکوشد آنچه جمعش با تن زیان دارد یا کم کردن آن از هم جدا کند و بفهمد و همچنان هر چه کم
کردنش زیان دارد یا فزودنش، و مایه همه سه چیز است، بهداشت تن، پرهیز از زیانرساندن بدان و شستن تن از ماده فاسده، و در
هر که بیمار است یا مسافر روزه ماه رمضان را نگیرد و بشماره آن از روزهاي دیگر روزه » قرآن بهر سه اشاره شده. 1- خدا فرموده
براي آنکه سفر رنج آور است و تندرستی را بکاهد و روزه بدان بیفزاید و روزه خوردن در آن رواست براي « گیرد، 184 - البقره
که « خود را نکشید، 29 - النساء » 2- پرهیز است که خدا فرمود بهداشت تن و هم چنین است بیماري. ص: 71
و بدو آزاریست از سرش کناره » از آن استفاده شده جو از تیمم هنگام ترس از بکار زدن آب سرد براي وضوء یا غسل. 3- فرموده
که دلیل است بر جواز تراشیدن سر براي محرم با خوف از زیان حبس بخار در سر براي صحت تن. « دهد، 196 . البقره
باب پنجاه و یکم- در مداوا بحرام
آیات قرآن مجید
- -1 البقره- 173 - هر که ناچار است و نه ستمکار است و نه تجاوز کار گناهی ندارد زیرا خدا آمرزنده و مهربانست. 2- المائده- 3
هر که ناچار شد در گرسنگی برکنار از گناه البته خدا پر آمرزنده و مهربانست. 3- الانعام- 175 - هر که بیچاره است و نه ستمکار و
نه متجاوز البته پروردگارت پر آمرزنده و مهربانست و فرمود- 119 - و البته شرح داده آنچه را بر شما حرام است جز آنچه بدان
ناچار شوید. 4- النحل- 115 - هر که ناچار شد نه ستمکار و نه متجاوز البته که خدا پر آمرزنده و مهربانست.
تفسیر
: این آیات دلالت دارند که خوردن و نوشیدن از حرام براي ناچاري در صورتی که ستمکار و متجاوز نباشد جائز است، و باغی
بچند وجه تفسیر شده 1- شورشی بر امام زمان خود 2- آن را از ناچاري چون خود بزور بگیرد که چیزي براي سدّ رمق بدست
3- کسی که دنبال آورده است و این روا نیست گر چه از گرسنگی بمیرد و دیگري را نمیراند. ص: 72
کامرانی است چنانچه جمعی از اصحاب بدان معتقدند. و اما عادي و متجاوز گفتهاند: مقصود راهزنست و گفتهاند کسی که از
اندازه رفع ضرورت بیشتر بخورد و یا بیش از گرسنگی بخورد، و در برخی روایات است از امام صادق علیه السّلام که فرمود: باغی
یعنی « غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ » . آنست که بامام شوریده، و عادي راهزنست که مردار بر آنها حلال نیست، و اخبار در این باره بیایند
مشتاق گناه نباشد که بیش از نیاز یا براي لذت بخورند و یا تعمد کنند و آن را حلال شمارند، یا مقصود اینست که نافرمان بر امام
نباشند یا از اندازه نیاز و ناچاري تجاوز نکنند و از آنچه شرع رخصت داده بیرون نروند و لذت نجویند، و سخن کامل در این باره
در جاي خود بیاید ان شاء اللَّه. و اگر براي مداوا ناچار شود آیا خوردن آن در این آیه وارد است یا نه و آیا درمان کردن درد با
حرام در صورت ناچاري رواست یا نه؟ مورد اختلاف است و برخی اصحاب گفتند مداواي با حرام مطلقا جائز نیست و برخی عدم
جواز را در باره میدانستند و هر مستکنندهاي و مداواي با حرامهاي دیگر را با ضرورت جائز دانسته و برخی مداواي با حرام را
صفحه 36 از 119
مطلقا در صورت ضرورت و نبودن داروئی جز آن جائز شمردند. محقق- قده- در شرائع گفته: اگر ناچار است بمی یا شاش شاش را
مقدّم دارد، و اگر جز می دوائی نباشد شیخ در مبسوط منع کرده و در نهایه تجویز کرده و منع درستتر است و مداوا با می و هر
نوشابه مستکننده و هر داروي آلوده به مستکننده خوردنی باشد یا نوشیدنی جائز نیست و در ناچاري براي درد چشم جائز است.
شهید ثانی- رفع- گفته این همان مشهور میان اصحاب است و در خلاف بر آن دعوي اجماع کرده، و ابن براج در ناچاري آن را
تجویز کرده و ترکش را احوط دانسته، در دروس هم جواز معالجه را کلی آورده مانند معالجه با تریاق ص:
73 که اقوي جواز است با ترس از تلف و حرمت آنست بیآن، و آن مختار علامه است در مختلف، و روایات منع حمل شوند بر
پیشگیري از مرض براي جمع میان ادله- پایان- شهید- روَّح- در دروس گفته: نوشیدن مایع نجسی براي ناچاري از تشنگی مباح
است گر چه می باشد در صورت نبودن آن، و آیا همه مستکنندهها برابرند یا می آخر آنها است؟ ظاهر اینست که جز او بر او
مقدم است چون حرمت می اجماعی است و حرمت جز آن در حال ضرورت مورد اختلاف است، و اگر می و شاش و آب نجس
دارد این دو مقدمند بر می چون مستی نیارند و فرقی میان بول خودش و دیگري نیست. جعفی گفته: در ضرورت بول خود را نوشد
نه از دیگري را، و همچنین تناول آن براي معالجه جائز است چون تریاق یا سرمهکشیدن با می که هارون بن حمزه آن را از امام
صادق علیه السّلام روایت کرده، و روایات منع از ریختن آن را در چشم و مداوا بآن را بحال اختیار باید حمل کرد، و حسن استعمال
مسکر را مطلقا منع کرده بخلاف اندکی از زهرهاي حرام در صورت ضرورت براي آنکه حرمت می تعبدیست، در خلاف گفته:
مداوا با می مطلقا جائز نیست و نه رفع عطش با آن، ابن ادریس هم در یک قولش در باره مداوا از او پیروي کرده، و نوشیدن
بناچاري را تجویز کرده و در قول دیگر هر دو را تجویز کرده. شیخ ابن فهد- قد- در کنز العرفان: گفته: حرام است مداوا با می به
اجماع بسیط و مرکب و اما دفع تلف بوسیله آن قولی است بمنع نیز و حق جواز آنست براي حفظ جان و همچنین باشند مسکرات
دیگر ولی باقی مسکرات بر خمر مقدمند. در مهذب گفته: مداوا با می یا مسکرات دیگر یا محرمات جائز نیست، و نوشیدن می براي
حفظ جان مباح است ولی براي پیشگیري از بیماري مباح ص: 74 نیست، و آیا ریختن آن در چشم براي دواء
جائز است؟ ابن ادریس و شیخ در قولی منع کردند، و شیخ در قول دیگرش تجویز کرده و محقق و علامه هم آن را اختیار کردند، و
اگر ناچار باشد آن را در چشم بریزد، و همچنین بیمار براي حفظ جان بدان مداوا کند براي جلوگیري از تلف نه تحصیل تندرستی
قاضی آن را گفته و علامه اختیار کرده و شیخ و ابن ادریس منع کردند، قاضی گفته و احوط ترك آنست، ولی مداوا با بول شتر با
جماع جائز است و ببولهاي پاك دیگر بنا بر اصح- پایان- مسأله در نهایت اشکال است، و اطمینان بانحصار دواء در حرام و
خصوص در می و مستکنندهها بعید است.
روایات
-1 در علل (ج 2 ص 169 ) در مجالس صدوق: (بسندش از عذافر که به ابی جعفر علیه السّلام گفتم: چرا خدا مردار و خون و
گوشت خنزیر و می را حرام کرده؟ فرمود: آنها را بر بندههاش حرام نکرده و جز آنها را حلال، براي رغبت در آنچه حلال کرده و
زهد در آنچه حرام کرده ولی خدا عزّ و جلّ مردم را آفریده و دانسته چه چیز مایه زیست تن و بهی است و آن را براشان حلال
کرده و مباح نموده و دانسته آنچه براشان زیان دارد و از آن بازشان داشته و براي ناچار که مایه زیست تن او باشد باندازه رفع
ناچاري حلال کرده نه جز آن (الخبر). 2- در محاسن- 259 -: بسندش از امام پنجم علیه السّلام که میفرمود: تقیه در هر چیزیست، و
هر چه آدمیزاده بدان ناچار شود خدا آن را برایش حلال کرده. 3- در کتاب المسائل: بسندش از علی بن جعفر از برادرش امام
هفتم علیه السّلام که از او پرسیدم دارو با می خرما شاید؟ فرمود: نه. 4- عیاشی (ج 2 ص 264 تفسیر عیاشی) بسندش از یکی
بزرگان اصحاب ما که: نزد امام ششم علیه السّلام بودیم و پیره مردي باو گفت: من دردي دارم و برایش می خرما مینوشم و آن را
صفحه 37 از 119
براي آن حضرت وصف کرد. فرمود: چه مانعی داري از آب که خدایش هر زنده را از آن ساخته؟ گفت بمن سازگار نیست،
گفت آن « در آن شفاء است براي مردم، 70 - النحل » فرمود: ص: 75 چه مانعی داري از عسل که خدا فرموده
را نیابم، فرمود: چه مانعی داري از شیر که گوشتت از آن روئیده و استخوانت از آن سخت شده؟ گفت سازگارم نیست، امام فرمود:
میخواهی فرمانت دهم بنوشیدن می؟ نه، بخدا فرمانت ندهم. 5- در علل (ج 2 ص 164 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که ناچار
می ننوشد زیرا جز بدي بدو نفزاید، و چون که اگرش بنوشد او را بکشد، و قطرهاي از آن ننوشد، گفته: و در روایتی است جز
تشنگی برایش نیفزاید. عیاشی: مانند آن را آورده تا فرموده: البته از آن قطرهاي ننوشد. 6- در مکارم: از امیر المؤمنین علیه السّلام
که فرمود: شیرهاي گاو دواء باشند. 7- و پرسیدندش علیه السّلام از شاش گاو که کسی بنوشد؟ فرمود اگر براي دواء نیاز دارد باکی
ندارد. 8- و از جعفریست که شنیدم ابو الحسن علیه السّلام میفرمود: شاش شتر به از شیر آنست و خدا شفاء را در شیر آن نهاده
-220 مکارم). بیان: خلافی ندارد که شاش حیوان حرام گوشت که خون جهنده دارد حرامست خواه نجس العین باشد یا نه پس )
چون نجس است حرام است، و در شاش پرنده خلافی گذشت، و اما حیوان حلال گوشت در باره آن دو قول است: 1- حلال است
که سید مرتضی و ابن ادریس و محقق در نافع گفتند، براي اصل و براي اینکه پاك است و دلیلی بر حرمت ندارد و عموم قول خدا
-2 مختار محقق در شرائع و علامه و جمعی .« بگو نیابم در آنچه بر من وحی شده حرامی بر مزندهاي- تا آخر آیه 145 الانعام » تعالی
شامل آنست و پاکی « و حرام است بر آنها خبائث، 157 - الاعراف » که حرامست مگر شاش شتر براي آنکه خبیثه است و عموم آیه
دلیل حلال بودن نیست و شاید قول یکم اقوي است، چون مقصود از خبائث در آیه جهت قبحی است که شارع بیان کند و آسمان
و جهان، ج 6، ص: 76 نفرت طبع نیست چنانچه در جایش آن را بیان کنیم ان شاء اللَّه و همانا شاش شتر را جدا کردند براي آنکه
ثابت شده رسول خدا بمردمی که در مدینه بیمار شدند فرمود شاش شتر بنوشند و درمانجوئی از آن تجویز شده و برخی درمان
جستن از همه شاشهاي پاك را جائز دانستند و خلاصه بنا بر قول بحرمت خلاف پیش در آنها آید و جوازش بحال ضرورت برگردد
و بنا بر قول دیگر مطلقا جائز است و اللَّه یعلم. 7- در رجال کشی: بسندي تا ابن ابی یعفور که چون یک دردي میگرفت و سخت
میشد جرعهاي می خرما مینوشید و آرام میشد، و نزد امام ششم علیه السّلام رفت و از دردش گزارش داد و گفت: چون نبیذ نوشد
آرام شود، فرمود آن را ننوش و چون بکوفه بازگشت دردش بجوش آمد و خاندانش او را وادار کردند نوشید و آرام شد، و نزد
امام ششم علیه السّلام برگشت و از درد و نوشیدن نبیذ گزارش داد و او فرمود: اي پسر ابی یعفور ننوش زیرا که آن حرام است و
شیطان موکل تو است، و اگر از تو نومید شود برود، و چون بکوفه بر گشت دردش سختتر بجوش آمد و خاندانش بدو رو آوردند
که بنوشد و بآنها گفت بخدا قطرهاي ننوشم هرگز و از او نومید شدند چون بهر چه متهم میشد سوگند نمیخورد، و چون سوگند
خورد از او نومید شدند و چند روز درد کشید، و خدا دردش را از میان برد و بدو باز نگشت تا مرد رحمۀ اللَّه علیه. بیان: یعنی براي
دفع تهمت از خود هم سوگند نمیخورد و از سوگندش تصمیم او را فهمیدند و نومید شدند. 8- در خرائج: از امام ششم علیه السّلام
روایت است که حبابه والبیه بعلی علیه السّلام گذشت که یک ماهی با خود داشت بهمراه یک مار ماهی، علی بدو فرمود: این
چیست با تو؟ گفت: یک ماهی که براي عیال خریدم فرمود: بسیار خوب وانگه فرمود: این دیگر چیست با تو؟ گفت: پشت برادرم
درد گرفته و باو گفتند مار ماهی بخورد، فرمود: اي حبابۀ البته خدا در آنچه ص: 77 حرام کرده شفاء ننهاده،
بدان که کعبه را برپا داشته اگر بخواهی نام آن و نام پدرش را بتو گزارش کنم، و آن را بزمین زد و گفت: از خدا آمرزش خواهم
بر حمل آن. 9- در طب الائمه: بسندي از صیقل که نزد امام ششم علیه السّلام بودم و مردي باو گفت کسی بواسیر سختی دارد و باو
نسخه شربتی دادند و شراب دارد و او قصد کامجوئی ندارد و صرفا قصد درمان دارد؟ فرمود: نه، گفتم چرا؟ فرمود: براي آنکه حرام
است و خدا دواء و شفاء در حرام ننهاده. 10 - در کافی (ج 6 ص 413 ): بسندي از عمر بن اذینه که بامام ششم نوشتم (و همین
پرسش و پاسخ را نقل کرده). 11 - در طب: بسندش از سماعه که امام ششم بمن فرمود: در باره مردي که دردي داشت و بدو
صفحه 38 از 119
نوشیدن شاش را گفته بودند فرمود که نباید آن را بنوشد گفتم: ناچار است بنوشد، فرمود: اگر بیچاره است و دردش دواي دیگري
ندارد بول خودش را بنوشد نه از دیگري را. 12 - و از همان: بسندش از فائد بن طلحه که از امام ششم علیه السّلام پرسیدم از شراب
در دواء، فرمود: کسی را نشاید که از حرام شفاء جوید، در کافی هم مانند آن را بسند خود آورده. 13 - طب ( 62 ): بسندي که
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله نهی کرده از داروي بد براي مداوا. بیان: در نهایه است که در حدیث نهی شده از خوردن دواء خبیث، و
آن از دو راه است یکم از نجاست آنست و حرمت مانند می و سرگین و بول که همه نجسند و خبیث و خوردنشان حرام است جز
ابوال شتر که شرع رخصت داده در نظر بعضی و روث حیوان حلال گوشت بعقیده دیگران دوم: از راه مزه و چشش، و دور نیست
که آن را بد دارد چون در آن رنج بطبع است و ناخواهی- پایان- در شرح السنۀ گفته: از ابی هریره روایت است که پیغمبر صلی
اللَّه علیه و آله ص: 78 از دواء بد نهی کرده، و هر دو وجه پیش را ذکر کرده. 14 - و از همان از عبد الحمید
بن عمر بن حرّ که چون امام ششم- علیه السّلام از عراق برگشت نزد او رفتم و بمن فرمود: نزد اسماعیل بن جعفر برو که بیمار است
و ببین چه دردي دارد، گوید نزد او رفتم و از درد او پرسیدم و نسخه داروئی باو دادم که در آن شراب بود، بمن فرمود: اي پسر حرّ
شراب حرام است و ما خاندانی هستیم که از حرام شفا نجوئیم، در کافی (ج 6 ص 414 ) مانندش آمده. 15 - در طب: بسندش از
حلبی که پرسیدم امام ششم را از داروئی که با شراب خمیر شود، و نشود که جز با آن خمیر شود، و ناچاریست، فرمود: نه بخدا، روا
نیست مسلمان در آن نگاه کند و چگونه با آن مداوا کند؟ همانا چون پیه خوك است که جزء فلان و فلان داروست و آن دارو جز
با آن درست نشود، خدا شفاء ندهد بکسی که درمانش می است و پیه خوك. 16 - در کافی (ص 413 ): بسندش از ابی بصیر که ام
خالد عبدیّه نزد امام ششم علیه السّلام آمد و من نزد او بودم، گفت: قربانت: دچار قرقره شکم هستم و پزشکان عراق شراب و
قاووت برایم نسخه دادند، و من میدانم شما آن را بد دارید و خواستم آن را از شما بپرسم، باو فرمود: چرا از آن دواء ننوشی؟ گفت:
من از شما تقلید کنم در دین خود، و خدا بدلم انداخته که جعفر بن محمّد بمن امر و نهی کند، فرمود: اي ابو محمّد نشنوي از این
زن و از این مسائل نه بخدا، من بتو اجازه قطرهاي از آن را ندهم، یک قطره از آن نچش که البته وقتی جانت باینجا رسید- اشاره
بگلویش کرد- پشیمان شوي، سه بار باو فرمود: فهمیدي؟ گفت: آري، امام فرمود: آنچه از آن میل را تر کند خمرهاي از آن را
نجس کند، سه بار فرمود آن را. بیان: گویا آغاز حدیث تقیه است، یا براي آزمایش پرسنده است، و مراد از نجاست یا معنی
معروف است یا کنایه از حرمت، و دلیل است که ص: 79 استهلاك رفع حرمت نکند. 17 - در کافی (..):
بسندي از علی بن اسباط که پدرم بمن گفت: نزد امام ششم علیه السّلام بودم و مردي باو گفت: قربانت، باد بواسیر دارم و جز
نوشیدن شراب با من سازگار نیست، باو فرمود: تو را با آنچه خدا و رسولش حرام کردند چه کار؟- تا سه بار فرمود- تو آب خرما
بخور که شب آن را در آب بیندازي و بامداد بنوشی و شام، گفت این مایه نفخ شکم است، فرمود: چیز بهتري بتو راهنمائی کنم،
بدعاء بچسب که درمان هر دردیست گوید: باو گفتم: کم و بیش آن همه حرام است؟ فرمود: آري کم و بیشش همه حرام است.
:( -18 در کافی: (..) از امام ششم علیه السّلام نزدیک بمضمون حدیث شماره 15 - را نقل کرده. 19 - در همان: (ج 6 ص 414
بسندش از حلبی که پرسش شد امام ششم علیه السّلام از داروئی که با شراب خمیر شده، فرمود: دوست ندارم بدان نگاه کنم و نه
آن را بو کنم، چگونه با آن درمان کنم؟ 20 - در کافی: (..): بسندش از معاویۀ بن عمار که مردي از امام ششم علیه السّلام پرسید از
داروئی که با می خمیر شده، میشود سرمه کشید؟ فرمود: خدا عزّ و جلّ شفاء در حرام ننهاده. 21 - در کافی (..) از امام ششم علیه
- السّلام، هر که یک میل از مستکننده بچشم کشد خدا میلی از آتش بچشم او کشد. در ثواب الاعمال: بسندش مانندش آمده. 22
در قرب الاسناد: بسندش از علی بن جعفر که از برادرش علیه السّلام پرسید شاید که سرمه با شراب خمیر شود؟ فرمود: نه در کتاب
المسائل: بسندش آن را آورده، در کافی: بسندش آن را آورده. 23 - در تهذیب: بسندش از امام ششم علیه السّلام در مردیکه چشم
درد دارد و ص: 80 سرمه می آلود بدو دهند؟ فرمود: خبیث است و چون مردار، و اگر ناچار است از آن
صفحه 39 از 119
بچشم کشد (ج 9 ص 114 ). بیان: دانستی که اصحاب در باره مداواي چشم با مسکر اختلاف دارند، بیشتر آن را در ناچاري جائز
دانند بدلیل روایت اخیر، ابن ادریس مطلقا منع کرده بدلیل اطلاق نصّ و اجماع و بروایات پیش و جواب گفتند نص و اجماع در
حرمت نوشیدنست و مانند آن و روایات با ضعف سند منافی با مقید نیستند که در ناچاري تجویز کرده. 24 - در عیون (ج 2 ص
126 ): بسندش از فضل بن شاذان که امام رضا علیه السّلام در ضمن آنچه براي مأمون نوشت، نوشت از دین اهل بیت است که ناچار
می ننوشد که او را میکشد. 25 - در طب: بسندش که: مردي از ابو الحسن علیه السّلام پرسید از تریاق فرمود: باکی ندارد گفت: یا
بیان: یعنی آن را بما مگو تا .« آن را براي ما اندازه مکن خ ب » ابن رسول اللَّه در آن گوشت افعی نهند فرمود: آن را بر ما پلید مساز
مایه دل چرکینی شود، و مقصود اینست که بررسی نباید کرد و اصل حلال بودن چیزیست که از دست مسلمانی گرفته شود، یا
حکم بحلالی در آن تریاقی است که گوشت افعی ندارد یا مقصود اینست که حرام نیست ولی طبع پسند نیست و این خلاف مشهور
است ولی برخی اخبار بدان اشاره دارد و گوشت افعی سبب پلیدي آن نیست، و بسا مقصود اینست که مداوا بمالیدن به تن باشد و
نه بخوردن و نوشیدن و اگر چه بعید است. و بنا به نسخه بدل مقصود اینست که تو آن را بما یا دنده که خود بهتر دانیم و ظاهرش
حلیت است و بسا مورد حلیت جز این بخش است که گوشت افعی دارد یا مقصود اینست که پزشک اجزاء آن را براي ما بیان نکند
و حکم بحلال بودنش مانعی ندارد، و خلاصه این حدیث از کتابیست که مؤلفش دانسته نیست و سندش معلوم نیست و متنش
پریشان و نسخهها اختلاف دارند و احتمالاتی در آن ص: 81 میرود و نمیتوان دلیل بر حلال بودن باشد با
مخالفت مشهور و اخبار دیگر. و از غرائب است که یکی از معاصران فاضل معجونهاي داراي اجزاء حرام را حلال شمرده باعتماد بر
گفته برخی حکماء که صورت نوعیه بوسیله ترکیب عوض میشود و مزاج و صورت نوعیه دیگري پدید میگردد که حکم حرمت
ندارد، و بر او لازم آید که اگر 10 عین نجس را ترکیب کنیم که حرامند و نجس معجونشان حلال و پاك باشد، و هیچ مسلمانی
چنین نگوید، و اگر پایه احکام شرعیه قواعد حکمت باشد بنا بر قول بهیولا باید گفت آب و هر مایع نجس که قطرهاي از آن
برداشته شود یا در دو ظرف پخش شود پاك میشود چون صورت آن عوض میشود، و این جز هذیان گوئی نیست و کسی هم
نگفته. 26 - در کافی (ص 41 - روضه): بسندش از امام ششم علیه السّلام در حدیثی دراز که در آن منکرات پدیدشونده در آخر
الزمان را ذکر کرده- و کشانده تا فرموده- و میبینیم مال ذو القربی بزور و ناحق تقسیم شود، و با آن قمار بازي شود، و میخواري
گردد، و میبینم که با می دوا کنند و از آن نسخه به بیمار دهند و از آن درمان جویند. ص: 82
باب پنجاه