گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
باب پنجاه و دوم درمان تب و یرقان و پر خونی و نشانه آنها







-1 در محاسن: بسندش از امام ششم علیه السّلام که: سیب بخور براي آنکه حرارت را خاموش کند، شکم را خنک کند و تب را
ببرد. 2- و از همان: که فرمود علیه السّلام چون تب را نزد او یاد کردند، راستی ما خاندانی هستیم که مداوا نکنیم جز با تنشوئی با
آب خنک و خوردن سیب. 3- و از همان: که فرمود علیه السّلام: به تبدارانتان سیب بخورایند که از آن چیزي سودمندتر نیست.
5- و از همان: که .( -4 و از همان: که فرمود: اگر مردم اثر سیب را میدانستند بیماران خود را جز با آن درمان نمیکردند ( 551
درست گوید مفضل بن عمر مرا نزد امام ششم علیه السّلام فرستاد در روزي بسیار گرم، و برابر آن حضرت طبقی از سیب سبز بود،
بخدا صبر نکردم و گفتم: قربانت، اینها را میخوري با اینکه مردم آن را بد دانند، فرمود:- گویا همیشهام شناخته- من امشب تب
سختی کردم و فرستادم آن را برایم آوردند که تب را میبرد و حرارت را آرام میکند، و آمدم دیدم همه خاندانم تبدارند و بآنها
خورانیدم و تبشان را ریشه کن کردم، در کافی: بسندش با اندك اختلافی در تعبیر آن را آورده (ج 6 ص 356 ) و در کافی گفته
درست هدیهاي براي امام علیه السّلام برده. بیان: اینکه گفته- گویا همیشه مرا میشناخته، یعنی خودمانی با من گفتگو کرد در برابر
بیادبی من و بدان که بیشتر پزشکان پندارند سیب هر نوع باشد براي تب زیان دارد و آن را برانگیزد، و من باهل مدینه برخوردم
صفحه 40 از 119
که در تبهاي گرم خود با سیب ترش و ریختن آب سرد بسر و تن درمان میجستند و میگفتند که از آنها سود میبرند، و احکام هر
6- در محاسن ( 552 ) از سلیمان بن درستویه واسطی است که بلدي در این باره اختلاف دارد جدّا. ص: 83
مفضل بن عمر مرا براي حوائجی نزد امام ششم علیه السّلام فرستاد (و همان مضمون شماره 5- را روایت کرده با اندك اختلافی).
-7 در طبّ: بسندش از عبد اللَّه بن بکیر که نزد امام ششم علیه السّلام بودم و تبداشت و کنیزش نزد آن حضرت آمد و گفت:
قربانت چطور هستی؟ و حالش را پرسید، جامه کهنهاي بر تن آن حضرت بود که آن را روي دو رانش انداخته بود، کنیز گفت:
کاش آن را بر خود میانداختی تا عرق کنی تو تنت را بر آوردي برابر باد، فرمود: بار خدایا آنها را بمخالفت پیغمبرت حریص کردي
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده: تب تفت دوزخ است، و بسا فرمود: از جوشش دوزخ است و آن را با آب سرد خاموش
لعنت کن آنها را آمده و بهر تقدیر مقصود از آنها مخالفین یا پزشکانند که :« آنها را حریص کردي » کنید. بیان: در نسخهاي بجاي
کنیز قول آنها را گرفته در نهایه است که در حدیث است شدت گرما از فیح دوزخ است و فیح شعله کشیدن گرما است و جوشش
آن و مقصود تشبیه است یعنی چون آتش دوزخ. 8- در طب: بسندش از امام ششم علیه السّلام که: تب از نفس دوزخ است و آن را
با آب سرد خاموش کنید. 9- و از همان: بسندش از محمّد بن مسلم از امام پنجم علیه السّلام که چون تب میکرد دو جامه تر میکرد
و یکی را بر خود میافکند و چون خشک میشد دیگري را میافکند. و محمّد بن مسلم گفت: شنیدم امام ششم میفرمود: ما داروئی
براي تب چون آب سرد و دعاء نیافتیم. بیان: استشفاء بریختن آب خنک بر تن و مرطوب کردن هواء آنجا که بیمار در آنست و
-10 دیوار و بتهها و گلها و جز آنها را که ذکر شده پزشکان در تبهاي گرم و سوزان نسخه کردهاند. ص: 84
در طب ( 50 ): بسندش از ابی اسامه شحام که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: جدّ ما صلی اللَّه علیه و آله براي رفع تب
برنگزیده جز وزن ده درهم (در حدود 5 مثقال) شکر با آب سرد در ناشتا. 11 - در عیون بچند سند از امام حسین علیه السّلام که
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السّلام وارد شد و او تبدار بود و باو فرمود: غبیراء (سنجد) بخورد (ج 2
ص 43 ). بیان: یکی از پزشکان گفته: غبیراء خشک است در پایان درجه 2 سرد است در درجه 1 و کمتر از زعرور قبض دارد، و
صفرائی که بدرون شکم ریخته دفع کند، و هر سیلانی را ببندد، و از سرفه گرم سود بخشد و قی را بند آورد، و لیزي شکم را
سودمند است که از صفراء باشد، و شکم را جمع کند و از فزونی بول جلو گیرد، و گفتهاند براي معده و هضم غذا زیان دارد، و
فانید آن را اصلاح کند- پایان- 12 - در خصال- 117 - نشانههاي خون چهار است: خارش، جوش تن چرت و سرگیجه. 13 - و از
همان- 161 : بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که هر دردي از از درونست جز زخم و تب که از برون آیند، داغی تب را با بنفشه
و آب خنک بشکنید که سوز آن از تف دوزخ است. و فرمود علیه السّلام در تابستان بتبدار آب سرد ریزید که سوز آن را بنشاند.
فرمود: یاد ما خاندان، درمان تب و دردها و وسوسه و دو دلی است. فرمود: آب باران نوشید که بدن را پاك کند و هر درد را دفع
و فرو آرد بر شما از آسمان آبی تا شما را پاك کند و پلیدي شیطان را از شما ببرد و دلهاي » کند و خداوند تبارك و تعالی فرمود
یعنی مایه در تن ندارند مانند زخم از برون و تب از « ورود کنند بر تن » : بیان .« شما را بهم بندد و گامها را استوار سازد، 11 - الانفال
یعنی شربتی که از آن سازند دفع میشود ص: 85 زیرا که پزشکها براي اکثر تبها « با بنفشه » هواي سرد یا گرم
بویژه تبهاي سوزان شراب بنفشه نافع دانستهاند و در تب محرقه بو کردن آن را هم گفتهاند: نزدیک او نهند گلهاي نیلوفر و بنفشه.
-14 در مجالس ابن الشیخ، بسندي تا امام چهارم که فرمود: شکم تبدار را با قاووت و عسل 3 بار تر کنید، و در ظرفها بگردانید و به
تبدار نوشانید که تب داغ را ببرد، و همانا بوحی عمل شده. بیان: شاید مقصود از آن تبهاي بلغمی است که در بلاد حارّه غالبند.
-15 در محاسن- 501 -. بسندي که امام ششم بابی بشیر گفت: با چه بیماران خود را مداوا کنید گفت: با این داروهاي تلخ، فرمود:
نه، چون یکی از شماها بیمار شود، شکر سفید بگیر و بکوب و آب سرد بدان بریز و باو بنوشان چه آنکه درمان را در تلخها نهاده
- تواندش در شیرین نهد. بیان: گویا مقصود از شکر سفید همان قند است و بسا نبات سفید باشد و گویا در تبهاي بلغمی است. 16
صفحه 41 از 119
در محاسن- 468 -: بسندي از امام ششم علیه السّلام که کباب تب را میبرد. 17 - و از همان: بسندي از امام ششم علیه السّلام که دو
سال و بیشتر بیمار شدم و خدا بمن برنج را الهام کرد و فرمان دادم شسته شد و خشک شد و بو داده شد با آتش و کوبیده شد، و
18 - در محاسن: بسندش که امام ششم فرمود: پیاز تب را ببرد. 19 - در طب- 50 - بسندش .( نیمی سفوف و نیمی شربت شد ( 502
از ابی اسامه که شنیدم امام صادق علیه السّلام فرمود: تب فرزندان انبیاء دو چندانست. بیان: یعنی تب آنها از دیگران سختتر است.
-20 در طب: بسندي از محمّد بن اسماعیل بن ابی زینب که شنیدم امام باقر علیه السّلام میفرمود: بیرون کردن تب از تن بسه چیز
21 - و در همان: بهمین سند از امام رضا علیه السّلام که موسی بن است: قیء، عرق کردن شکم رفتن. ص: 86
جعفر علیه السّلام بیمار شد و پزشکان آمدند بالینش و عجائبی برایش وصف کردند و شنیدم فرمود: بکجاها میروید؟ بر سیّد این
داروها اکتفاء کنید که هلیله و رازیانه و شکر است، در سه ماه تابستان ماهی سه بار و در زمستان ماهی سه روز و هر روزي سه بار و
22 - در طب: بسندي از محمّد بن ابراهیم جعفی از پدرش که نزد .( بجاي رازیانه مصطکی باشد و جز بیماري مردن بیمار نشود ( 50
امام ششم علیه السّلام رفتم بمن فرمود: چرا رنگت پریده؟ گفتم تب سه یک دارم، فرمود: کجائی تو از داروي مبارك طیب، شکر
را بسا و بآب بزن و ناشتا که تشنه شوي بنوش گفت: عمل کردم و دیگر تب باز نگشت. 23 - و از همان- 51 -: بسندي از ابی
الحسن علیه السّلام که پرسش شد از تب نوبه غالب فرمود: عسل و شونیز را بگیرند و سه قاشق از آن بخورند که بریده شود، و آن
- برآید از شکم آنها شربتی چند رنگ که در آن براي مردم شفاء است 69 » دو مبارك باشند خدا تعالی در باره عسل فرموده
و رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در باره سیاه دانه فرمود: شفاء هر دردیست جز مرگ، فرمود: این دو نه گرمند و نه « النحل
سرد و نه داراي طبائع، همانا هر جا بیفتند درمانند. بیان: مقصود اینست که اثر آنها بطبع نیست بلکه بخاصیت است. 24 - در طب
51 ): بسندي از امام دهم علیه السّلام که بهترین درمان تب سه یک اینست که در روز نوبت تب فالوده عسل پر زعفران خورند و )
در جز آن روز نخورند. 25 - و از همان- 55 - بسندي از امام صادق علیه السّلام که هیجان خون سه نشانه دارد جوش در پوست و
خارش در تن و مورچهزدگی. بیان: جوش و خارش تن بیشتر از فزونی خونند و اگر چه از اخلاط دیگر هم میباشند و جنبش
جانوران خیال آدمی است که مورچه یا جانور در میان پوست او است و اطباء آن را مورچهزدگی نامند. ص:
-26 در طب ( 53 ): بسندش از امام ششم که اگر مردم خاصیت سیب را میدانستند بیماران خود را جز با آن درمان نمیکردند. 87
-27 و از همان- 63 - بسندش از سماعه که از امام ششم علیه السّلام پرسیدم بیماري سیب میخواهد و بر او غدقن شده که بخورد،
فرمود بتبداران خود سیب بخورانید که چیزي برایشان از آن سودمندتر نیست. 28 - و از همان- 72 -: از مهران بلخی که ما در
خراسان نزد امام رضا علیه السّلام رفت و آمد داشتیم یک جوانی از ما روزي از یرقان بآن حضرت شکایت کرد فرمود خیار باذرنج
را بگیر و پوست کن و پوستش را با آب بپز و سه روز ناشتا هر روزي یک رطل ( 91 مثقال) بنوش، و آن جوان پس از آن بما
گزارش داد که یار خود را دو بار با آن مداوا کرده و بفرمان خدا خوب شده. 29 - در مکارم- 87 - از طب الائمه که امام صادق
علیه السّلام فرمود: براي خون سه نشانه است، جوش در تن، خارش، جنبیدن جانور، و در حدیث دیگر چرتزدگی، و چون یکی از
اهل خانه بیمار میشد میفرمود به چهرهاش نگاه کنید، اگر میگفتند: زرد است میفرمود: از خلط صفراء است و میفرمود آبی باو
نوشانند، و اگر میگفتند سرخ است، میفرمود از خونست و فرمان حجامت میداد. 30 - در کافی- 88 - روضه- بسندش از امام ششم
علیه السّلام، که هیچ دردي نیست مگر راهی بتن دارد و منتظر است کی فرمان یابد و آن را دریابد و در روایت دیگر افزوده جز تب
که یکباره وارد میشود. بیان: بسا مقصود اینست که بیشتر دردها مایهاي در تن دارند که خرده خرده آماده میشود تا فرمان خدا
برسد جز تب که مایهاي در تن ندارد و از برون درآید بوسیله تصرف مواد گرم یا سرد یا بو گند و یا زهرناك. 31 - در کافی-
-109 روضه-: بسندي از علی بن ابی حمزه که امام هفتم بمن فرمود: هفت ماه تب کردم و پسرم 12 ماه و بر ما دو چندان میشد.
چنان فهمیدم که تب همه تن را نگیرد، بسا بالا بگیرد و پائین تنه را نگیرد و ص: 88 بسا برعکس، گفتم:
صفحه 42 از 119
قربانت اگر اجازه دهی حدیثی از ابی بصیر برایت باز گویم از جدت علیه السّلام که چون تب میکرد با آب سرد مداوا میکرد و
یاري میجست، دو جامه داشت یکی در آب سرد بود و یکی بر تنش و نوبه میکرد با آنها، سپس فریاد میزد تا آوازش از دم درب
شنیده میشد که اي فاطمه دختر محمّد، گفتم قربانت شما داروئی براي تب ندارید؟ فرمود داروئی برایش نیافتم جز دعاء و آب سرد،
من بیمار شدم و محمّد بن ابراهیم یک پزشکی آورد و او دوائی برایم آورد قیء آورد، و من ننوشیدم، چون وقتی قی کنم همه
بندهاي تنم از جا در روند. توضیح: شاید مقصود اینست که اثر حرارت گاهی در بالا تنه پدید شود و گاهی در پائین، فریاد میزد یا
یعنی از ناتوانی نمیتوانم قی کنم، و روایت دلالت دارد که « هر بندم در رود » فاطمه بنت محمّد براي دادرسی و استغاثه و استشفاء
بیان کیفیت بیماري و اندازهاش شکایت بدي نیست. 32 - در کافی (ج 8 ص 273 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که تب با سه
چیز از تن بدر آید، از عرق کردن و از شکم رفتن و از قی. بیان: در عرق با حرکت و یا کسر عین یعنی خونگرفتن از رگ و
مقصود رگ زدنست یا اعم از آن و حجامت و یکم روشنتر است، و مقصود از بطن اسهال است (بسا کلمه عرق بمعنی عرق
کردنست که ترجمه شد چون عرق کردن هم وسیله رفع برخی تبها است- شرح مترجم). 33 - در کافی ( 245 - روضه): بسندش از
ابراهیم جعفی که نزد امام ششم علیه السّلام رفتم و بمن فرمود: چرا رنگ چهرهات پریده و لاغرشدهاي؟ گفتم تب ربع دارم فرمود
چهات بازداشته از مبارك طیب؟ شکر را بکوب و با آب بهم بزن و ناشتا در بام و شام بنوش گفت: عمل کردم و تبم برید و
برنگشت. 34 - در دعائم از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: تب تف دوزخ است و آن را با آب ص: 89
خاموش کنید، و هر زمانی تب میکرد آب میخواست و دست در آن میگذاشت. 35 - الشهاب: تب پیک مرگ است، تب تف دوزخ
است، تب بهره مؤمن است از دوزخ. الضوء: تب شعلهوري تن است و محموم بمعنی تبدار از حمّ باز گرفته است و بر خلاف قاعده
صرفی است مانند مزکوم از زکام، و مرگ بیزندگی شدن تن است و نزد محققان هستی ندارد بلکه نبودن زندگی است و مقصود
آگهی است براي آماده بودن کار سراي دیگر تا نابهنگام مرگش در نگیرد و در افسوس بیسود دچار شود و باید بداند تب که آمد
او را از اهل و فرزند بازستاند و نیرو و چابکی او را ببرد، سود حدیث در نظر آوردن مرگ است و حذر کردن از آن، و توقع
رسیدن آن و بیاعتمادي بزندگی جهان گذرا، و بدبینی بکمترین بیماري و پندار آنکه بیماري مرگ آور است، راوي حدیث حسن
است و دنبالهاش اینست که تب زندان خدا است در زمین که هر گاه خواهد بندهاش را در آن کشاند و هر گاه خواهد آزادش کند.
فیح: برافروختن سوزش است و جوشیدن دیگ، یعنی تب و جوشش آن گناه را از آدمی بریزد و کفاره بزهکاریست و گویا
حضرتش صلی اللَّه علیه و آله فرا گرفتن تب تن را پرداخت عذابی دانسته که سزدش از راه نمونه آوردن و مانند کردن، و چون
کیفر بایست را پرداخت ثواب دائم برایش بماند، این حدیث در معنا نزدیک است بدان که در دنبالش آید و براي دلداري دادن
بمؤمن و کشاندن او است به تحمل آنچه خدا- تعالی بوي رساند براي پاك کردن او از گناه. و از او: صلی اللَّه علیه و آله روایت
است که هر که سه ساعت تب کند و بر آن شکیبا باشد خدا بر فرشتههاش بدو بالد و فرماید: فرشتههایم بنگرید به بندهام و شکیب
او بر بلایم، براي بندهام برات آزادي از دوزخ نویسید، و برایش نوشته شود: بنام خداوند بخشاینده مهربان، این نامهایست از خداي
عزیز حکیم برائتی است از خدا براي بندهاش فلان پسر فلان که منت از عذابم آسودهات کردم و بهشتم را بر تو بایست آسمان و
جهان، ج 6، ص: 90 نمودم، بسلامت در آن درآ. و از ابی درداء است که: من از رنج یک شب درد، بشتران سرخ مو شاد نشوم،
بیماري مؤمن کفاره گناه او است. و از حسن بصریست که خدا تعالی مؤمن را با تب یک شب کفاره کند و ببخشد سود حدیث امر
بشکیبائی و پذیرائی از خداست در آنچه از بیماري که وسیله تأدیب است و آگهی باینکه هر دردي وسیله پاك شدن از گناه است
و حدیث سوم در معنا .« خنکش سازید با آب » بعلاوه از عوض و ثوابی که صبر دارد، راویه حدیث عایشه است و دنبالش اینست که
با آنها که پیش از آنست نزدیک است، و حظّ بمعنی بهره است (در جمع و تصریف حظ بیاناتی دارد و شعري گواه آورده و گفته)
معنی حدیث اینست که خدا تعالی گناهانش را بریزد، و در برابر بیماري که بدو داده و صبر کرده او را بیامرزد و بدوزخ کیفر نکند
صفحه 43 از 119
و گویا تب همان بهره دوزخ اوست و در حدیث دیگر روایت است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود هیچ آدمی
و نیست از شما کسی » نباشد جز که بهرهاي از دوزخ دارد و بهره مؤمن همان تب است. و از مجاهد است در تفسیر قول خدا تعالی
مگر آنکه در آن وارد شود این بر پروردگارت بایست و گذرا است 70 - مریم) که هر مسلمانی تب کرد البته واردش شده، و بهره
مؤمن از آن همانست، سود حدیث دلداري و خوش کردن دل است از رنجی که آدمی از دردها و بیماریها میکشد بوسیله ریختن
گناهان و بارها از او، و آگهی باینکه در کیفرش بهمان اکتفاء شود و سزایش تقریبا همانست راوي حدیث عبد اللَّه بن مسعود است
-36 در کافی- 265 - روضه-: بسندش که امام ششم بمردي .« تب یک شب کفاره گناه یک سال است تمام » و دنباله حدیث است
فرمود: با چه تبدارانتان را مداوا کنید. گفت؟ اصلحک اللَّه: با این داروهاي تلخ، بسفائج، غافث، و مانند آن، فرمود: سبحان اللَّه
آنکه بتلخ به میکند میتواند به شیرین هم به کند ص: 91 سپس فرمود: چون یکی از شما تب کرد ظرف پاکی
بگیرد و در آن یکحبه قند و نیم بنهد و آنچه از قرآن حاضر داند بدان بخواند و آن را شب در برابر اختران نهد و روي آن آهنی
نهد، بامداد آب بر آن ریزد و آن را با دست بمالد و بنوشد، در شب آینده یک حبه دیگر قند بر آن فزاید که 2 حبه و نیم شود، و
در شب سوّم یکی دیگر که 3 حبه و نیم شود. بیان: دلالت دارد که حبه قند اندازه مشخص داشته و گویا همانست که در شیشه و
قالب دیگر ریزند و حبههاي خرد و درشت مانند از آن ببندد و در عرف آن را نبات خوانند، و بسا جز آنست چنانچه در باب خود
آید ان شاء اللَّه. بسفایج چنانچه اطباء گفتند: چوب تیره ایست که بسیاهی و سرخی اندك زند، نازك است و پهن و دندانهدار مانند
کرم چند پا، مزه شیرین کرفی دارد، و با شکر نوشیده شود، یکی از آنها گفته: بر درخت جنگل و نیزار روید، و یکی گفته بر سنگ
روید، گرم است بدرجه 2 و خشگ بدرجه 3 و پر اثر در خشک کردن، رطوبات را بخشکاند، و 3 درهم (در حدود 2 مثقال) آن
مسهل است بیفشار بر رودهها براي سوداء و بلغم و کیموس آبی، و مانند آن در قانون گفته است. و گفته: غافث از گیاهان خاردار
است و برگش چون برگ شاهدانه است و گلش چون گل نیلوفر که آن را یا شیرهاش را بکار برند، گرم است بدرجه 1- و خشک
بدرجه 2- لطیف است و برنده بیکشش و حرارت در ظاهر، اندکی کرف است و بدمزه و تلخ سخت چون تلخی صبر براي بیماري
داء الثعلب و داء الحیه تازه خوبست، با پیه کهنه بر زخمهاي سخت و به نشدنی ضماد کنند. شیرهاش براي جرب و کچلی و خارش
نافع است که با آب شاهتره و سکنجبین بنوشند و گلش براي دردهاي کبد و ورمهاي معده خوبست چه بوته آن باشد و چه شیره آن
و براي بد هضمی و استسقاء خوب است، و براي تبهاي پاگیر و کهنه نافع است بخصوص شیره آن، بویژه با شیره افسنتین. میگویم:
بزودي بسیاري از اخبار در ابواب داروها و گلها و دانهها بیاید ان شاء اللَّه تعالی. ص: 92
باب پنجاه و سوم حجامت، حقنه، سعوط، قی
-1 در خصال- 117 - بسندش از امام ششم علیه السّلام که دارو چهار است: حجامت، سعوط، حقنه و قی (سعوط داروئی است که
در بینی کشند). 2- در خصال- 26 - بسندي از امام ششم علیه السّلام که گذر کرد بقومی و حجامت میکردند فرمود: چه میشد شما
را اگرش بشام یک شنبه پس میانداختید که درد را بهتر میکشید: در مکارم بیسندش آورده. 3- در خصال- 27 - بسندش از یونس
بن یعقوب که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: روز دوشنبه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله حجامت کرد و گندم بحجامت کن
داد. 4- و از همان: بسندي تا امام ششم علیه السّلام که همیشه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله روز دوشنبه پس از عصر حجامت
میکرد. 5- و از همان: بسندش از امام ششم علیه السّلام که حجامت آخر روز دوشنبه درد را بخوبی از تن میکشد. بیان: دور نیست
اخبار روز دوشنبه از تقیه باشد چون اخبار شوم بودن آن بسیار است و بسا که بدان اخبار تخصیص خورند، و نکتهاي هم دارد که
شومی آن براي مصیبتزدگی پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و ائمه علیهم السّلام است در آن و حجامت که درد و مصیبتی است خود
همدردي با آنها است ولی آزمودیم که حجامت در آن و در چهار شنبه بیشتر سودي ندارد. 6- در خصال- 30 - بسندش از محمّد
صفحه 44 از 119
بن رباح قلّاء که دیدم امام هفتم علیه السّلام روز جمعه حجامت میکرد، گفتم: قربانت روز جمعه حجامت میکنی؟ فرمود: آیۀ
7- و از الکرسی میخوانم، چون خونت جوش آمد در شب یا روز آیۀ الکرسی بخوان و حجامت کن. ص: 93
همان: بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که هر کس سه شنبه 17 یا 14 یا 21 ماه حجامت کند درمان همه دردهاي سال را
دارد، و در جز این روزها همان درمان درد سر و دندان و جنون و خوره و پیسی است. 8- در خصال- 28 - بسندش تا یکی اصحاب
ما که در آمدم بر امام دهم علیه السّلام روز چهارشنبه و او حجامت میکرد، گفتم مردم حرمین از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
روایت کنند که فرمود: هر که روز چهار شنبه حجامت کند و پیس شود جز خود را سرزنش نکند فرمود: دروغ گویند، همانا پیسی
از تخم در حیض است. 9- و از همان- 30 - بسندش از معتب بن مبارك که روز پنجشنبه رفتم حضور امام ششم علیه السّلام و
حجامت میکرد، گفتم: اي پسر رسول خدا روز پنجشنبه حجامت میکنی؟ فرمود: آري، هر که روز پنجشنبه که شامگاه جمعه است
حجامت کند خونش از ترس قیامت پیش آید و تا بامداد پنجشنبه بآشیانه خود برنگردد، سپس رو بغلامش زنیج کرد و فرمود: اي
زنیج شاخ حجامت را سخت ببند و خون گیرت را نرم دار و تیغت را تیز کن و تند بکش. 10 - در طب: امام ششم فرمود: هر که
آغاز روز پنجشنبه آخر ماه حجامت کند درد بخوبی از او برآید. 11 - در معانی الاخبار- 172 - بسندش از امام ششم علیه السّلام که
بیکی از یارانش فرمود: چون حجامت خواهی و خون از حجامتگاهت برآید پیش از آنکه فارغ شوي و خون سرازیر شود بگو: بسم
اللَّه الرحمن الرحیم پناهم بخداي کریم در این حجامت از چشم زخم در خون و از هر بدي، سپس فرمود: اي فلانی چه دانی که
اگر غیب دانستم بسیار خیر اندوختم و بدي » : چون این را گفتی البته همه چیز را فراهم کردي، که خدا تبارك و تعالی فرماید
و همچنین شد تا بگردانیم از او بدي و هرزگی را » یعنی فقر ندیدم (از قول پیغمبر) و فرموده است عزّ و جلّ « ندیدم، 188 - الاعراف
آسمان و « در آور دستت را در گریبانت تا برآید درخشان و سفید بیبدي. 12 - النمل » یعنی از زنا، و بموسی گفت « -24 یوسف
جهان، ج 6، ص: 94 یعنی بیمرض. در طب: بسندي همین روایت را از جابر جعفی از قول امام پنجم آورده تا کلمه، بیمرض،
سپس فرموده همه اینها را در حجامت خود جمع کن و خون بدین عوذه پیش روان گردد. در مکارم- 82 - بیسند آن را از امام
شامل استعاذه از همه آفات دین و « از هر بدي » صادق علیه السّلام آورده. بیان: از اینکه فرمود چه دانی؟ مقصود اینست که بدان که
دنیا است از بیماریهاي تن و احوال دین و از آیات گواه آورد که سوء بهمه این معانی آمده. 12 - در معانی الاخبار- 247 - بسندي
تا امام پنجم علیه السّلام که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در سر و میان دو شانه و در پشت هر سه حجامت کرده و یکی را
سودمند و دیگري را فریادرس و سومی را نجات بخش نامیده. 13 - و از همان: بسندي از امام ششم علیه السّلام که محل حجامت
در سر یک وجب از سر بینی بالا است باندازه میان سر انگشت بزرگ و سبابه بالاي دو ابرو، و رسول خدا آن را نجات بخش
مینامید و در حدیث دیگر است که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در سر حجامت میکرد و آن را فریادرس یا نجات بخش مینامید.
بیان: فضیلت حجامت سر و سودهاش در روایات خاصه و عامه وارد است، و برخی پزشکها گفته: حجامت میان سر البته سودمند
است، و روایت شده که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آن را انجام داده برخی از آنان گفته: رگ زدن باسلیق براي حرارت کبد
و سپرز و شش سودمند است، و هم براي شوصه و سینه پهلو و بیماریهاي خونی دیگر که در زیر زانو تا ران رخ دهند و زدن رگ
أکحل براي امتلاء و فزونی خون در همه تن خوب است بویژه اگر فاسد باشد، و زدن رگ قیفال براي بیماري سر و گردن از فزونی
خون یا فسادش سودمند است و خون گرفتن از دو رگ زننده زیر گلو براي درد سپرز و نفخ شکم و تنگ نفس و درد جنین خوب
است. ص: 95 حجامت بر شانه خوبست براي بیماریهاي سر و رو چون گوش و چشم و دندان و بینی و گلو، و
بجاي رگ زدن قیفال، حجامت زیر زنخ خوبست براي درد دندان و چهره و گلو و سر را پاك کند، حجامت بر پشت پاها بجاي
زدن رگ صافن است که زیر کعب است و خوبست براي رگهاي رانها و ساقها و مایه بریدن خون حیض است و خارش تخمها،
حجامت فرود سینه خوبست براي دملهاي ران و کچلی آن و جوشهاي آن و براي درد نقرس و بواسیر و داء الفیل و خارش پشت و
صفحه 45 از 119
محلّ همه آنها هنگام جوشش خون و نیاز بآنست، حجامت بر معده خوبست براي رودهها و فساد حیض. 14 - در خصال: 28 - از
عبد الرحمن بن عمر و بن اسلم گفت: امام هفتم را دیدم روز چهارشنبه و تبدار حجامت میکرد و تبش نبرید و روز جمعه حجامت
کرد و تبش برید. 15 - و از همان- 29 -: بسندش از محمّد بن احمد دقاق که نوشتم بامام دهم و پرسیدم از حجامت در روز
چهارشنبه آخر ماه پاسخ نوشت هر که روز چهارشنبه آخر ماه بر خلاف بدفالان حجامت کند، از هر آفتی عافیت یابد و از هر
ناگواري نگهداري شود و حجامتگاههایش سبز و زخم نشوند. 16 - و از همان (..) بسندش از حذیفۀ بن منصور که دیدم امام ششم
علیه السّلام پس از عصر چهارشنبه حجامت کرد. 17 - و از همان: بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که از حجامت در روز
چهارشنبه و از نوره در آن خودداري کنید که روز نحس مستمر است و دوزخ در آن آفریده شده. 18 - در خصال: 156 - بسندش تا
امیر المؤمنین علیه السّلام که حجامت تن را درست و خرد را محکم سازد. 19 - و فرمود علیه السّلام حقنه از چهار چیز است، رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: بهتر درمان شما حقنه است که شکم را فربه کند و درد درون را جلو گیرد و تن را نیرو دهد، با
بنفشه سعوط کنید، و حجامت را باشید. ص: 96 و فرمود علیه السّلام از حجامت و نوره در چهارشنبه
خودداري کنید که روز نحس مستمرّ است و دوزخ در آن آفریده شده، و در جمعه ساعتی است که هر که در آن حجامت کند
بمیرد. بیان: از چهار است، گویا سه دیگرش حجامت است و سعوط و قی، یا بجاي 3 و 4- عسل است یا داغ کردن یا پرهیز یا راه
یعنی دارو در بینی « دارو نوشید و سعوط کرد » رفتن و براي هر کدام گواهی است در اخبار. در نهایه است که در حدیث آمده
کشید، ابن حجر گفته: سعوط اینست که بپشت بخوابد و میان دو کتفش چیزي نهد تا برایند و سرش فرو شود و قطره را در بینی
چکاند از آب یا روغن که داروي تنها یا چند داروي همراه دارند تا بدین وسیله بمغزش رسد و عطسه درد را بر اورد، و از ابن
عباس روایت است که بهتر دارو که درمان کنید سعوط است. 20 - در مجالس صدوق است در مناهی پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و
سلم که از حجامت در روز چهارشنبه نهی کرده. 21 - در علل (ج 2 ص 285 ) و عیون- ج 1 ص 247 -: بسندش از امیر المؤمنین
علیه السّلام که روز سه شنبه روز جنگ و خونست. 22 - در عیون (ج 1 ص 279 ): بسندش از سلیمان جعفري که شنیدم ابو الحسن
علیه السّلام میفرمود: روز سه شنبه ناخنها را بگیرید و روز چهارشنبه بحمام روید، روز پنجشنبه نیاز حجامت خود را برآورید و روز
جمعه بهترین عطر خود را بکار برید. 23 - و از همان- ص 279 - بسندش از مقاتل بن مقاتل که دیدم امام ششم علیه السّلام روز
جمعه هنگام ظهر بر سر راه در حال احرام حجامت میکرد. صدوق- ره- گفته: در این حدیث چند فائده است: 1- تجویز حجامت
در روز جمعه براي ناچاري تا دانسته شود که بدي آن در حال اختیار است. 2- تجویز حجامت هنگام زوال ظهر. آسمان و جهان،
:( 3- براي محرم ناچار حجامت رواست، ولی باید محل حجامت را نتراشد و لا قوة الا باللَّه. 24 - در عیون (ج 2 ص 16 ج 6، ص: 97
باسنادي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: اگر در چیزي درمانی باشد در تیغ حجامت کن است و در نوش عسل.
جوهري گفته: مشرط تیغ حجّامست .... 25 - در معانی الاخبار: بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که چه خوب شیوه ایست
شیوه حجامت کردن دیده را روشن کند و درد را ببرد. 26 - در محاسن 558 : که امام ششم علیه السّلام فرمود: جبرئیل مسواك و
خلال و حجامت را فرو آورد. 27 - در فقه الرضا: که فرمود: چون خواهی حجامت کنی چهار زانو برابر حجامت کن بنشین و بگو:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم، پناه بخداي کریم در این حجامت از چشم زخم در خون، و از هر بدي و علت و بیماري و دردها و »
-28 از امام ششم روایت است که آیۀ الکرسی بخوان و هر روزي .« بیماریها، و از تو خواهم عافیت و تندرستی، درمان هر درد
خواهی حجامت کن، و صدقه بده و هر روزي خواهی سفر کن. 29 - در طب: بسندي از سماعه که شنیدم امام ششم علیه السّلام
میفرمود: حقنه هم از داروها است، و پندارند شکم را بزرگ کند، و نیکانش بکار بستند. 30 - و از همان: بسندي از امام ششم که
بهترین دارو حجامت است و سعوط و حمام و حقنه. تأیید: عامه از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله روایت کردند که فرمود: بهتر داروي
شما حجامت است، برخی گفتند خطاب بمردم حجاز است و همگنانشان از مردم بلاد گرمسیر که خونشان بسطح بدن گراید و از
صفحه 46 از 119
این برآید که طرف خطاب جز پیرانند که حرارت تنشان اندك است، ابن سیرین گفته: چون چهل سالش شد حجامت نکند. آسمان
و جهان، ج 6، ص: 98 طبري گفته: براي آنکه عمر در کاستی است و تن بکاهش میرود و نشاید با ریختن خون سست ترش سازد،-
پایان- و مقصودش کسی است که نیاز او بحجامت مشخص نیست و کسی که بدان اعتماد ندارد و ابن سینا در رجزش گفته است:
هر که را رگ زدن بعادت شد نبرد عادتش بیکباره. بلکه آن را خرده خرده کم کند تا در دهه هشتادم عمر بپایان رسد. 31 - در
طب: بسندش از امام ششم که دارو چهار است: حجامت، نوره کشیدن، قی و حقنه. 32 - در طب: بسندش از امام پنجم علیه السّلام
که طب عرب در سه چیز است تیغ حجامت، حقنه و آخرین درمان داغ کردنست. 33 - و از امام ششم علیه السّلام که طبّ عرب در
پنج چیز است: تیغ حجامت حقنه، سعوط، قی، حمام و آخرین درمان داغ کردنست. 34 - و در روایت دیگر از امام پنجم علیه السّلام
طب عرب در هفت است (و بدان پنج: شربت عسل و نوره را افزوده). 35 - و از همان- 56 -: بسندي از طلحۀ بن زید که پرسیدم از
امام ششم از حجامت در روز شنبه و چهارشنبه و حدیثی که عامه از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باز گویند باو گفتم آن را منکر
شد و فرمود: آنچه درست است از قول رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله اینست که: چون خون یکی از شما جوشید باید حجامت کند
تا مبادا او را بکشد، سپس فرمود: کسی از خاندان خود را ندانم که در آن عیبی بیند. 36 - و نیز از امام ششم علیه السّلام روایت
37 - و از آنان علیهم .( است که در نخست سه شنبه ماه آذار رومی حجامت کردن یک سال تندرستی آورد باذن خدا تعالی ( 56
السّلام روایت است که حجامت روز سه شنبه 17 - ماه هلالی تندرستی یک سال است. 38 - در طب: بسندي از امام پنجم علیه
السّلام که هرگز رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از دردي ننالید جز اینکه بحجامت مداوا کرد، ابو طیبه گفته: من رسول خدا صلی
اللَّه علیه و آله ص: 99 را حجامت کردم و یک اشرفی بمن داد و خون او را نوشیدم، رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله و سلم فرمود: آن را نوشیدي؟ گفتم: آري، فرمود: چه تو را بر آن واداشت؟ گفتم بدان تبرك جستم، فرمود: از همه
دردها و بیماریها و فقر و فاقه در امان شدي، بخدا هرگز آتش بتو نرسد ( 56 طب) بیان: ابو طیبه بطاء فتحه دار و یاء ساکن دو نقطه
بزیر از صحابه است نامش نافع است، حجامت کن بوده مولاي محیّصۀ بن مسعود انصاریست. در یکی از رجال عامه چنین آمده.
-39 در طب- 57 - بسندي از امام ششم علیه السّلام که از داروي پیغمبرانست حجامت، نوره و سعوط. 40 - و از همان: از احمد بن
عبد اللَّه بن زریق که امام ششم علیه السّلام بمردمی گذشت که حجامت میکردند، فرمود: کاش بشام یک شنبه پس انداخته
بودیدش که درد را بهتر به کند. 41 - و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که چون خون شما جوشید حجامت کنید زیرا بسا خون
- بجوشد و بکشد صاحبش را. 42 - از امام پنجم که: بهترین داروي شما حقنه است، سعوط، حجامت و حمام. 43 - و از همان- 57
بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که حجامت در سر درمان هر درد است جز مرگ. 44 - و از همان (..): بسندي از
امام ششم که رسول خدا سه حجامت میکرد یکی در سر و آن را متقدمه مینامید و یکی میان دو شانه و آن را نافعه مینامید، و یکی
میان دوران و آن را مغیثه مینامید. 45 - و از همان: بسندي از ام احمد که آقایم علیه السّلام فرمود: هر که در نخست خون شاخ
، حجامت خود نگاه کند از واهنه در امانست تا حجامت دیگر، منش پرسیدم واهنه چیست؟ فرمود: درد گردن. آسمان و جهان، ج 6
ص: 100 بیان: در نهایه گفته: در حدیث عمران بن حصین است که خلانی نزد او آمد و در بازویش حلقه مس زردي بود- و در
روایت دیگر- بدستش انگشتر مس زردي بود، فرمود: این چیست؟ گفت از براي واهنه است، فرمود: اما آن برایت جز فزون سستی
ندارد، واهنه رگی است در شانه که همه دست را فرا گیرد و از آن رقیه گیرند، و گفتهاند: مرضی است در بازو، و بسا تیکه سفالی
بدان آویزند بنام خزر واهنه و آن دچار مرد است نه زن، و او را از آن نهی کرد چون بقصد نگهداري از درد برگرفته بود و در
حکم تمائم بود نزد او که از آنها نهی شده- پایان- و در قاموس است که واهنه بادیست دچار شانهها شود یا بازو یا دو رگ درون
گردن و بقصیراء و بیکی از مهرههاي گردن، و در نسخهایست واهیه بیاء دو نقطه بزیر و نخست اظهر است و دلالت دارد که بدرد
گردن هم گفته شود، یا بدان تفسیر شده براي آنکه ملازم آنست غالبا. 46 - در طب- 58 -: بسندش از امام پنجم علیه السّلام که هر
صفحه 47 از 119
که بنخست خون حجامت خود نگاه کند از درد چشم تا حجامت دیگر در امان باشد. 47 - و از همان: بسندي از امیر المؤمنین علیه
السّلام که چون حجامت میکرد یا حمام میرفت غسل میکرد شعیب گوید من آن را بامام ششم علیه السّلام گفتم: فرمود راستش
چون پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله حجامت میکرد خونش بجوش میآمد و جنبش میکرد و با آب سرد غسل میکرد تا آرام شود، و
چون امیر المؤمنین علیه السّلام بحمام میرفت گرما زده میشد و آب سرد بخود میریخت تا آرام شود. 48 - و از همان: بسندي از امام
ششم که پیغمبر همیشه در اخدعین (دو رگ درون گردن) حجامت میکرد و جبرئیل از طرف خدا تبارك و تعالی آمد و حجامت
شانه را دستور آورد. بیان: در قاموس گفته: کاهل بر وزن صاحب یک سوم بالاي پشت گرده است که شش مهره دارد، و میان دو
49 - در طب: بسندي از ابو بصیر که از امام صادق علیه کتف و بند گردن و پشت را هم گویند. ص: 101
السّلام حجامت روز چهارشنبه را پرسیدم فرمود: هر که روز چهارشنبه آخر ماه بر خلاف مردم بدبین حجامت کند از هر دردي
عافیت یابد و از هر آفتی محفوظ گردد. 50 - و از همان- بسندي از زراره که امام ششم علیه السّلام حجامت کرد و فرمود اي کنیز
51 : و از امام دهم علیه السّلام که .( سه دانه نقل بیاور: و آنگه فرمود: شکر پس از حجامت خون پاك در آورد و حرارترا ببرد ( 59
پس از حجامت انار شیرین بخور که خون را آرام کند و در درون پاکش کند. 52 و از همان- 67 - بسندش از امام پنجم علیه
السّلام که هر که قی عمدي کند بهتر از 70 دارو باشد، و قی از این راه هر درد و علتی را بیرون آورد. 53 - در طب 129 - از امام
رضا علیه السّلام که حجامت دوشنبه از ما و در سه شنبه از بنی امیه است. 54 - و از همان- 136 - بسندش از طلحۀ بن زید که
حجامت روز شنبه را از امام ششم علیه السّلام پرسیدم فرمود- ناتوان سازد. 55 - در مکارم- 81 : انصاري روایت کرده که خون امام
رضا علیه السّلام جوشید و در دل شب حجامت کرد. 56 - از امام ششم علیه السّلام که روزه دار در جز ماه رمضان هر گاه خواهد
حجامت کند و اما در ماه رمضان خود را بخطر نیندازد و خون نگیرد مگر آنکه بر او بجوشد، و اما ماها در رمضان شب حجامت
کنیم، و روز حجامت ما یک شنبه است و روز حجامت دوستان ما دوشنبه. 57 - و از امام ششم علیه السّلام که مبادا ناشتا حجامت
کنی. 58 - فرمود: با شکم پر بحمام مرو و ناشتا حجامت مکن که روي غذا رگها را بهتر گشاید و بهتر خون درآید و تن را
نیرومندتر کند. 59 - و روایت است از عالم علیه السّلام که حجامت پس از خوراك است زیرا چون ص: 102
کسی سیر است و حجامت کند خون فراهم گردد و درد را بر آورد، و چون ناشتا باشد و چیزي نخورده خون برآید و درد بماند.
-60 و از زید شحام که نزد امام ششم بودم و حجام خواست و باو فرمود ابزار حجامتت را بشوي و بیاویز و اناري خواست و خورد و
چون از حجامت فارغ شد انار دیگر خواست و خورد و فرمود: این حرارترا آرام کند. 61 - از ابی بصیر که امام پنجم فرمود: پس از
حجامت چه میخورید؟ گفتم: کاسنی و سرکه، فرمود: باکی ندارد. 62 - و از امام ششم روایت است که حجامت کرد و سه دانه نقل
خواست و فرمود: شکر پس از حجامت خون تازه برگرداند، و نیرو بیفزاید. 63 - از امام هفتم علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه
علیه و آله و سلم فرمود: هر که از شماها حجامت کن است روز شنبه حجامت کند. 64 - امام صادق علیه السّلام فرمود: حجامت روز
یک شنبه درمان هر دردیست. 65 - و از آن حضرت که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: روز دوشنبه پس از عصر
حجامت کنید. 66 - و از ابی سعید خدري که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هر که سه شنبه 17 یا 19 یا 21 حجامت کند
17 و 21 ماه حجامت کنید مبادا خونتان بجوشد و شما را بکشد. 68 - در حدیث است ، درمان درد سال باشد. 67 - و نیز فرمود: 15
که از حجامت چهارشنبه نهی کرد اگر خورشید در عقرب باشد ( 13 - مکارم). 69 - بسندي که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و
سلم فرمود: هر که روز چهار شنبه حجامت کند و پیس شود جز خود را سرزنش نکند. 70 - در روایتی که رسول خدا صلی اللَّه علیه
، و آله فرمود: جبرئیل فرمان حجامت و سوگند را با گواه برایم فرو آورد و چهار شنبه روز نحس مستمر است. آسمان و جهان، ج 6
- 71 - و از امام صادق علیه السّلام که هر که پنجشنبه آخر ماه در پسین روز حجامت کند بخوبی درد را بکشد از تن. 72 ص: 103
و از او علیه السّلام که خون روز پنجشنبه در جاي حجامت فراهم شود، و چون ظهر شود پراکنده گردد و تو بهره خود را از حجامت
صفحه 48 از 119
پیش از ظهر برگیر. 74 - از ابی الحسن علیه السّلام که حجامت در هفتم حزیران را وامگذار، و اگرت از دست رفت چهاردهم آن.
-75 از امام ششم علیه السّلام آیۀ الکرسی بخوان و هر گاه خواهی حجامت کن. 76 - از شعیب عقرقوفی که نزد ابی الحسن علیه
السّلام آمدم و روز چهارشنبه در زندان حجامت میکرد گفتم: مردم گویند هر که در این روز حجامت کند پیس شود، فرمود: این
نگرانی براي کسیست که تخم حیض باشد. 77 - از امام صادق علیه السّلام که چون خون یکی از شما شورید حجامت کند مبادا
82 المکارم): که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و ) - خونش بجوشد و او را بکشد، و هر که خواست از شما در آخر روز باشد. 78
سلم فرمود: حجامت ناشتا درمانست و در سیري درد و در 17 ماه درمان و روز سه شنبه تندرستی، و جبرئیلم بحجامت سفارش کرد
تا پنداشتم بایدش کرد. 79 - فرمود: حجامت سه شنبه 17 - ماه درمان درد یک سال است. 80 - فرمود: حجامت در سر درمان هفت
درد است: دیوانگی، خوره پیسی، چرتک، درد دندان تیرگی چشم و سر درد. 81 - فرمود: حجامت خرد را فزاید و حافظه را نیرو
بخشد. 82 - و از او است که حجامت در گودي (سر خ ب) مایه فراموشی است. 83 - و از او است علیه السّلام که رسول خدا صلی
اللَّه علیه و آله و سلم سر و میان دو شانه و پشت خود را حجامت کرد و یکی را نافعه مینامید و دیگري را مغیثه و سوّمی را منقذه. و
- در جز این حدیث است که در سر را منقذه نامیده، و آنکه در گودي پشت سر است مغیثه و آنکه در شانه است نافعه یا- مغیثه ( 84
84 - و از امام صادق علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله اشاره بسر خود کرد. و مکارم) ص: 104
فرمود شما را باید به مغیثه که نافع است براي دیوانگی، خوره، پیسی و خارش تن و درد دندانها. 85 - از او است علیه السّلام که
چون کودك چهار ماهه شود هر ماه یک بار در گودي پشتش حجامت کنید که لعابش را بخشکاند و حرارت سر و تنش را فرو
کشد. 86 -: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: درد سه، دارو سه، درد: صفراء، بلغم، خون. داروي خون حجامت، داروي
صفراء مسهل خوردن و داروي بلغم حمام. 87 - از معاویه بن حکیم: که ابو جعفر علیه السّلام پزشکی را خواست و در کف مشتش
رگ زد. 88 - از محسن وشّاء که از درد کبد بامام ششم نالیدم، رگ زنی خواست و پایم را رگ زد و فرمود: براي درد پهلو کاشم
بنوشید. 89 - روایت است که مردي بامام صادق علیه السّلام از خارش نالید، فرمود: سه بار هر دو پا را میان مچ و کعب حجامت
کن، و او انجام داد و درد رفت، و دیگري نالید و فرمود: یکی از دو پاشنه یا هر دو پا را سه بار حجامت کن و به شوي ان شاء اللَّه،
گفت: یکی از فزونی خشکی بابی الحسن علیه السّلام شکایت کرد فرمود: خشکی تن از بخار کبد است، برو و پاي راستت را رك
بزن، و دو درهم (یک مثقال تقریبا) روغن بادام شیرین بگیر و با آش جو همیشه ملازم باش و از گوشت ماهی و سرکه پرهیز کن و
آن مرد انجام داد و خوب شد باذن خدا 85 - مکارم). 90 - از مفضل بن عمر که بامام ششم علیه السّلام از خشکی تن و حرارت
نالیدم فرمود: بر شما باد که اکحل را رگ بزنید، و انجام دادم و از من برفت و الحمد للَّه شکرا ( 86 مکارم). 91 - روایت است که
مردي بامام ششم علیه السّلام از خارش شکایت کرد، فرمود دارو نوشیدي؟ گفت: آري فرمود: رگ زدي؟ گفت: آري ولی سودي
- نبردم ص: 105 فرمود سه بار در هر دو پا میان پاشنه و کعب حجامت کن، و انجام داد و درد از او رفت 92
در کافی- 160 - روضه- بسندش از امام ششم علیه السّلام که حجامت در راس همان مغیثه است که براي هر دردي جز مرگ نافع
است و آن یک وجب است از دو ابرو تا آنجا که انگشت بزرگش برسد، سپس فرمود: اینجا. 93 - در کافی- 191 - روضه-:
بسندش از حمران که امام ششم علیه السّلام فرمود: مردم در چه اختلاف دارند؟ گفتم: پندارند حجامت در روز سه شنبه بهتر است،
فرمود: بچه دلیل میگویند؟ گفتم: پندارند روز خونست، فرمود: راست گویند و سزاوار است که آن را پریشان نکنند در روز
خودش، آیا ندانند در روز سه شنبه ساعتی است که هر که بدان برخورد، خونش آرام نگردد جز آنکه بمیرد یا هر چه خدا خواهد.
بیان: روز خون یعنی روز جنبش یا ریختن آن براي آنچه گذشت که منجمین آن را وابسته بمریخ دانند و مناسب خونریزي شمارند،
و اخبار در این باره مختلفند و در باب سعد و نحس ایام گذشت بنقل از دیوان امیر المؤمنین علیه السّلام. هر که خواهد حجامتی به
سه شنبه که بهر ساعتش بریزد خون و آنکه نوشیدن دواء خواهد چارشنبه است روز خوب فزون و ممکن است بدي در همان ساعت
صفحه 49 از 119
وابسته بمریخ باشد که نهی شده و آن ساعت هشتم روز است و اگر چه ظاهر خبر نهی از همه ساعات آنست که مبادا آن ساعت
باشد براي اینکه آن ساعت معینی نیست، یا بیانش مصلحت نیست. و اینکه فرمود خونش بند نیاید تا بمیرد یعنی از بسکه خونش
برود بمیرد یا آنکه در میان حجامت مرگش در رسد و مقصود از آنچه خدا خواهد، بلاء بزرگ یا بیماري سخت است که علاجش
دشوار است و ممکن است این خبر تقیه باشد زیرا مضمونش در روایات عامه وارد است چنانچه بیاید ان شاء اللَّه. 94 - در کافی
95 - در کافی ( 273 - روضه): بسندش از امام ششم علیه -192 روضه) (در شماره 76 گذشت). ص: 106 )
السّلام که در روز جمعه هنگام ظهر حجامت نکنید که هر که در زوال روز جمعه حجامت کند و بدو بلائی رسد جز خود را
سرزنش نکند 96 - و از همان (..) بسندش از امام ششم علیه السّلام که دواء چهار است: سعوط حجامت، نوره و حقنه. 97 - و از
همان- 273 - روضه- بسندش از عمار ساباطی که امام ششم علیه السّلام فرمود: آنان که نزد شمایند در باره حجامت چه گویند؟
گفتم میگویند در ناشتا بهتر است از روي طعام، فرمود: نه، روي طعام رگ روانکنتر است و براي تن نیرو بخشتر. 98 - و از همان:
- بسندش از امام ششم علیه السّلام که آیۀ الکرسی بخوان و هر گاه خواهی حجامت کن، صدقه بده و هر روز خواهی سفر کن. 99
و از همان (ج 6 ص 53 ): بسند عده از امام ششم علیه السّلام (در شماره 85 - گذشت). 100 - و از همان (ج 1 ص 512 ) بسندي از
حجامتگر قشون که امام دهم علیه السّلام یک روز هنگام نماز ظهر مرا خواست و فرمود: این رگ را بزن و من آن را در شمار
رگها که میزنند نمیفهمیدم با خود گفتم: کاري از این عجیبتر ندیدم: رگ زدن بیوقت و رگ نامفهوم سپس فرمود: در خانه بانتظار
باش، و چون شب شد مرا خواست و گفت: خون را باز کن و باز کردم و فرمود ببند، بستم، باز هم فرمود: در خانه باش و نیمه شب
مرا خواست و فرمود: خون را باز کن و در نخست بیشتر در شگفت شدم و نخواستم از او پرسشی کنم و خون را باز کردم سفید در
آمد مانند نمک و آنگاه بمن فرمود: آن را ببند، بستم و فرمود: در خانه باش، و در بامداد سرکارش را فرمود: سه اشرفی طلا بمن
داد و آن را گرفتم و بیرون شدم تا نزد ابن بختیشوع ترسا رفتم و باو گزارش دادم، گفت: بخدا آنچه گوئی نمیفهمم و در طب
نمیدانم و در کتابی نخواندم و در این دوره ص: 107 کسی کتب نصرانیها را از فلان پارسی بهتر نمیداند نزد
او برو، گوید: سوار کشتی ببصره آمدم و از آنجا باهواز رفتم و از آنجا بفارس نزد آن استاد و باو گزارش دادم گفت چند روز بمن
مهلت بده، مهلتش دادم و سپس نزد او رفتم و پاسخ خواستم: گفت این که تو گزارش میکنی مسیح یک بار در عمرش انجام داده.
-101 در خرائج: که یک پزشک نصرانی که بیش از صد سال عمر داشت بمن باز گفت که شاگرد بختیشوع پزشک متوکل است
و مرا گزیده میداشت، و امام یازدهم علیه السّلام نزد او فرستاد که ویژهترین یارانش را نزد او فرستد تا او را رگ زند، و او مرا
برگزید و گفت: ابن الرضا از من یک رگزن خواسته، تو نزد او برو که امروزه داناترین مردم روي زمین است، و حذر کن که بهر
چه فرمانت دهد بدو اعتراض نکنی، من نزد او رفتم و فرمان داد در أتاقی باشم تا مرا بخواند، و آن وقت که نزد او رفتم براي رگ
زدن پسند و خوب بود، و مرا در وقت ناپسندي خواست و طشت بزرگی آورد و رگ اکحلش را زدم و پیوسته خون آمد تا طشت
پر شد، وانگه گفت خون را ببند و بستم و دستش را شست و بست و مرا باتاق بازگردانید، و خوراك گرم و سرد فراوانی پیشداشت
و تا عصر ماندم و مرا خواست و فرمود: خون را باز کن و طشت را خواست و خون را باز کردم و طشت پر شد و فرمود، ببند، و
بستم و دستش را بست و مرا بدان اتاق باز- گردانید و در آنجا شب را گذرانیدم و چون بامداد آفتاب برآمد مرا خواست و همان
طشت را حاضر کردم و فرمود باز کن و باز کردم و از دستش مانند شیر برآمد تا طشت را پر کرد و سپس فرمود ببند، بستم و
دستش را بست، و یک دست جامه و پنجاه اشرفی طلا بمن داد و عذر خواست و گفت برو، و من آن را گرفتم و گفتم: آقایم بمن
خدمتی دارد؟ فرمود: آري با کسی که در دیر عاقول همنشین تو گردد خوشرفتاري کن، من نزد بختیشوع آمدم و گزارش دادم؟
گفت: حکماء اتفاق دارند که بیشتر خون تن یک آدمی هفت من است و اینکه تو گفتی اگر از چشمه آب هم در آید عجب است
و عجبتر از آن همان طشت شیر است، و ساعتی فکر ص: 108 کرد و سه روز و شب کتابها را خواندیم تا از
صفحه 50 از 119
این قصه در عالم چیزي بفهمیم و نیافتیم، وانگه گفت: امروز در جهان داناتري بطب از راهب دیر عاقول نیست، و نامهاي نوشت بدو
و گزارش این پیشامد را داد، و من نزد دیر او رفتم و فریاد زدم و سري بمن کشید و گفت: تو کیستی؟ گفتم: شاگرد بختیشوع،
گفت: نامه او را همراه داري؟ گفتم: آري، زنبیلی پائین کرد و نامه را در آن نهادم و بالا کشید و خواند و فورا پائین آمد و گفتم تو
آن مرد را رگ زدي؟ گفتم: آري، گفت: خوشا بر مادرت و سوار استري شد یک سوم از شب مانده بود که به سرمنرأي رسیدیم
و گفتم: کجا را دوست داري خانه استاد ما را یا خانه آن مرد را؟ گفت: خانه آن مرد را و پیش از اذان نخست بخانه آن حضرت
رسیدیم در گشوده شد و خدمتکار سیاهی بدر آمد و گفت: کدام شما راهب دیر عاقولید؟ گفت: قربانت منم، گفت فرو آي، و آن
خادم بمن گفت: تو هر دو استر را نگهدار و دست او را گرفت و در آمدند و من ماندم تا صبح شد و روز بالا گرفت وانگه راهب
درآمد و جامههاي ترسائی را کنده بود و جامه سفیدي پوشیده و مسلمان شده بود، و بمن گفت مرا بخانه استادت ببر و رفتم خانه
بختیشوع و چون او را دید بسوي او دویده و گفت چه تو را از دینت بدر برد؟ گفت: من مسیح را دریافتم، گفت: مسیح را یافتی؟
گفت مانندش را، این رگ را در عالم کسی نزده جز مسیح و این هم مانند او است در آیات و براهین. و نزد او بازگشت و ملازم
خدمتش شد تا مرد. 102 - در دعائم: از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که حقنه باکی ندارد جز آنکه شکم را بزرگ میکند.
-103 و از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که هر که روز چهار شنبه یا شنبه حجامت کند و پیس شود جز خود را سرزنش نکند،
حجامت در سر درمان هر درد است دارو چهار است: حجامت، حقنه، نوره و قی و چون خون یکی از شماها جوشید در هر روزي
باشد حجامت کند، و آیۀ الکرسی بخواند و از خدا خوبی خواهد و بر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم صلوات فرستد. آسمان و
104 - فرمود: با روزها دشمنی نکنید تا با شما دشمنی کنند، و چون خون کسی از شما جوشید آن را بریزد جهان، ج 6، ص: 109
گرچه با تیغی باشد. 105 - در فردوس از حسین بن علی علیه السّلام که در جمعه ساعتی است که اگر کسی در آن حجامت کند
بمیرد. 106 - از جابر بن عبد اللَّه از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که فرمود: در حجامت درمانست. چند فائده 1- خطابی در کتاب
بسندش از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت کرده که: شفاء در سه چیز است: نوش عسل، تیغ حجامت، « اعلام الحدیث »
داغ کردن با آتش، و من داغ کردن را بر امتم غدقن کنم، و گفته: این بخشها همه آنچه را مردم با آن درمان کنند فرا دارد. زیرا
حجامت نمونه گرفتن خون است که بزرگترین خلط و اثربخشترین درمانست نزد نیاز بدان، و عسل مسهل است و جزء معجونهاي
مسهل تا نیرو بداروها بدهد و اخلاط تن را بیرون ریزد و داغ کردن براي دردهاي دشوار و خلط سرکشی است که جز بدان مایه
برنشود، و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله آن را شرح داد و از آن نهی کرد، چون درد بسیار و خطر بزرگ دارد، و از این رو عرب در
و سعد بن معاذ بر رگ اکحل داغ شد و پس از او بسیاري از صحابه داغ « و آخر دارو داغ کردنست » ضرب المثل خود گفتهاند
شدند. ابن حجر در فتح الباري گفته: قصد نکرده پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم که دارو همین است و بس زیرا درمان بسا در
جز آنها است و همانا اشاره باصول کلی درمان کرده زیرا بیماریها امتلائی، خونی و صفراوي و بلغمی و سودائیند، و درمان خونی به
بیرون کردن خونست و حجامت که شیوه عرب بوده نمونه آنست بخلاف فصد که در عرب معروف نبوده، بعلاوه تعبیر به تیغ
حجامت رگ زدن را هم فرا گیرد، حجامت در بلاد گرمسیر سودمندتر است و رگ زدن در بلاد سردسیر، و اما امتلاء صفراوي و
آنچه با آن ذکر شود دارویش مسهل است و عسل را رمز آن آورده ص: 110 و اما داغ کردن که در آخر
است براي اخراج آنچه است از فضولات که دشوار است و با اینکه درمان بخش است از آن نهی کرده براي اینکه آن را بطبع خود
درمان میدانستند و از این رو آن را بد دانسته، و از این رو پیش از بروز درد براي پیشگیري داغ میکردند و بآتش عذاب میدادند
براي گمانی که بسا آن بیماري نیامدي که براي پیشگیریش داغ میکردند، و جمع میان نهی از داغ کردن و بکار بردن اینست که
بکار بردن آن مقید باشد بناچاري و با اعتقاد باینکه شفاء از خداست. و بسا گفتهاند: مقصود از درمان در این حدیث درمان از یک
بخش بیماریست زیرا همه بیماریها یا مادي باشند یا نه، و ماده چنانچه گذشت گرم است یا سرد، و هر کدام گرچه پخش شوند به
صفحه 51 از 119
تر و خشک و در هم ولی اصل همان گرمی و سردیست و گرم با خون گرفتن درمان شود که ماده را برآورد و مزاج را خنک کند،
و هر ماده سردي را عسل فرا گیرد چون گرم کند و بپزد و لطیف سازد و نرم کند، و بدین رو ماده بهمواري بیرون آید، و اما داغ
کردن از آن بیماري سخت است که ماده سردي دارد و مزاج عضو را دگرگون کرده و چون داغ شد از آن برآید، و اما بیماریهاي
پایان- جزري در نهایه گفته: داغ -« تب از تف دوزخ است و آن را با آب خنک کنید » : بیماده رمز معالجهشان اینست که فرمود
کردن با آتش درمان معروفی است در بسیاري بیماریها و احادیث بسیاري در نهی از آن رسیده، و گفتهاند: نهی براي آنست که آن
را بزرگ میشمردند و مایه بر درد، و چون عضوي را داغ نمیکردند تباه و بیهوده میشد و نهی بر این وجه بوده، و مباح ساخته که
سبب درمان باشد نه قلت آن: چون خداست که شفا بخش حقیقی است نه داغ کردن و نه دارو. و در اینجا است که مردم دچار
تردید شوند، و میگویند اگر دواء میخورد نمیمرد، و اگر در شهر خود مانده بود کشته نمیشد، و گفتهاند نهی از داغ کردن براي
پیشگیري است و همانا براي درمان دردي که بدان نیاز است روا است، و رواست که نهی از آن براي مزید توکل باشد که فرمود
و توکل مقامی است جز جواز درمان « آنانند که رقیه نبندند و داغ ص: 111 نشوند و بخدایشان توکل کنند »
-2 خطابی باز از جابر بن عبد اللَّه روایت کرده که شنیدم پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله میفرمود: اگر در برخی داروهاي شما خیري
باشد، در تیغ حجامتست، و جرعهاي از عسل و یا گزشی است با آتش که سازگار درد باشد و من دوست ندارم که داغ شوم. سپس
گفته: طبّ دو نوع است، قیاسی که طب یونانست و بیشتر مردم در اواسط بلدان اقالیم بکار برند و طب عرب و هند که طبّ
آزمایشی است. و چون بیشتر داروها که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله وصف کرده بازرسی، همانا بشیوه طب عربست جز آنچه از راه
وحی بیان کرده که برتر از درك پزشکان و حکمت حکیمانست، و بسا درمان که از راه تبرك بدعاء و اثر نفس او بوده، و هر آنچه
در این باره فرموده و انجام داده درست و زیبا و خدایش نگذاشته از اینکه جز راست گوید و جز درست کاري کند- پایان- و البته
اشاره کردیم چرا در بیشتر اخبار حجامت ذکر شده و رگزدن نیامده، زیرا حجامت در این بلاد سودمندتر و اثر بخشتر است، و ذکر
رگزدن در پاره اخبار پس از نقل از مکان بلاد حجاز است ببلادي که رگزدن در آنها سازگارتر و سزاوارتر است. موفق بغدادي
گفته: حجامت سطح تن را بهتر به کند و رگ درون تن را، حجامت براي کودکان و در بلاد گرمسیر به از رگزدنست و بیخطرتر
است، و بسا از بسیاري داروها بینیاز کند. و از این رو در اخبار رسیده و نامی از رگزدن نیست، زیرا عرب غالبا جز حجامت را
نمیدانستند. مؤلف هدایه گفته: تحقیق در باره رگزدن و حجامت اینست که باختلاف زمان و جاها و مزاجها اثر مختلف دارند،
حجامت از آن زمان گرم و جاي گرم و تن گرم است که خون خوب پخته است و سودمندتر است و رگ زدن برعکس است، از
این رو حجامت براي کودکان سودمندتر است و براي کسی که توانائی رگزدن ندارد. 3- از اخبار گذشته برآید که حجامت در
پنجشنبه و یک شنبه برتر است و معارضی هم ندارند و بیشتر اخبار دلالت دارند بر بهتري آن در روز سه شنبه که آسمان و جهان،
ج 6، ص: 112 مصادف روزهاي مخصوصی باشد از ماههاي عربی و یا رومی و برخی اخبار با آنها معارضند، و از برخی اخبار برآید
برتري حجامت در روز دوشنبه، و اخباري که آن را مطلقا شوم دانند، معارض آنند. و یا براي تقیه باشند چون مخالفان در بسیاري
کارها آن را مبارك دانند، و اما چهار شنبه را بیشتر اخبار براي حجامت بد شمردند، و برخی خوب که ممکن است حمل بضرورت
شود. در شنبه هم اخبار تعارض دارند و بسا رجحان اقوي است، و همچنین در باره جمعه و منع در آن اقوي است، و همه اینها در
صورت چاره داشتن است و در ناچاري در هر وقت جائز است بویژه با خواندن آیۀ الکرسی و آیا رگزدن هم در حکم حجامت
است؟ محتمل است، ولی ظاهر اختصاص بحجامت است. شهید- رحمه اللَّه. در دروس گفته: حجامت در سر مستحب است زیرا
درمان هر دردیست، و حجامت در چهار شنبه و شنبه بد است از ترس پیسی مگر خونش بجوش آمده باشد که هر روزي خواهد
حجامت کند و آیت الکرسی بخواند و از خدا خیر خواهد و صلوات بر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرستد، و روایت است که
درمان در حجامت است و نوره و حقنه و قی، و روایت است که درمان تب بریختن آنست بر تن و اگر دشوار باشد دستش در آب
صفحه 52 از 119
سرد نهد- پایان- در فتح الباري گفته: سودمند ترین ساعت براي حجامت دوم یا سوم ساعت روز است که دنبال فراغت از حمام و
جماع و جز آنها نباشد و نه سر سیري و نه در گرسنگی. و در تعیین روزهاي حجامت حدیثی از ابن عمر در ضمن حدیثی آمده که:
حجامت کنید ببرکت خدا روز پنجشنبه، حجامت کنید روز دوشنبه و سه شنبه و کناره کنید از آن روز چهارشنبه و جمعه و شنبه و
یک شنبه، و حلّال از احمد نقل کرده که حجامت در این روزها بد است گرچه حدیث قطعی نیست. و حکایت است که مردي روز
چهار شنبه از بیاعتنائی بحدیث حجامت کرد و پیس شد، و ابو داود از حدیث ابی بکره در آورده که حجامت روز سه شنبه بد
است، و گفته: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده: روز سه شنبه روز خونست و در آن ص: 113 ساعتی
19 - و 21 - است که خون بند نمیرود. و در شمار روز ماه هم احادیثی رسیده چون حدیث ابو داود از ابی هریره که هر که در 17
حجامت کند درمان هر درد باشد، و پزشکان اتفاق دارند که حجامت در نیمه دوم ماه وانگه در ربع سوّم آن سودمندتر است از
حجامت در آغاز و پایان آن موفق بغدادي گفته براي آنکه اخلاط در آغاز ماه هیجان دارند.
باب پنجاه و چهارم پرهیز کردن و خودداري
-1 در معانی الاخبار ( 238 ) و عیون (ج 1 ص 209 ): بسندي از امام هشتم علیه السّلام که پرهیز کردن ترك چیزي بکلی نیست،
همانا پرهیز کم بکار بردن چیزیست. 2- در علل (ج 2 ص 149 ): بسندش از محمّد بن فیض که گفتم: قربانت، بیمار داریم و
پزشکانش به پرهیز وادارند، فرمود: نه، ولی ما خاندانی هستیم که پرهیز نکنیم جز از خرما و مداوا کنیم به سیب و آب خنک،
گفتم: چرا از خرما پرهیزید؟ فرمود: چون پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله علی علیه السّلام را در بیماریش از آن پرهیز داد. در کافی
-291 روضه). بسندش مانند آن آمده. در طب مانند آن آمده و در دنبالش افزوده: زیان نکند به بیمار هر آنچه پرهیزش دهی از )
خوراك جز همان خرما. بیان: بسا مقصود از پرهیز همان کم خوري باشد چنانچه در اخبار دیگر است و پرهیزي که نفی کرده ترك
بکلی باشد. 3- در معانی ( 238 ): بسندش از مردي که پرسیدم از امام ششم علیه السّلام، چند روز بیمار پرهیز کند؟ فرمود: 10 روز،
5- و از او و در حدیث دیگر 11 - روز. 4- در فقه الرضا: که عالم فرمود: پرهیز آرامش تن است. ص: 114
علیه السّلام روایت است که دو کس همیشه بیمارند: تندرست پرهیز کن و بیمار درهم خور. 6- روایت دارم که: پایان پرهیز 14
روز است، و آن ترك کلی چیزي نیست بلکه ترك فزون آنست. 7- در طب ( 59 ): بسندي از حلبی که شنیدم امام ششم علیه السّلام
میفرمود: پرهیز پس از 7 روز سود ندارد. در کافی (ج 8 ص 291 ) مانندش آمده. بیان: یک پزشکی آن را تفسیر کرده بدان جا که
بیمار پس از 7 یا 11 روز به شده باشد و این بعید است و ممکن است تفسیر شود به پرهیز سخت یا بهوا و مزاج مناسب آن. 8- در
طب- 59 - بسندش از امام ششم علیه السّلام که پرهیز 11 دین است برومی یعنی 11 صبح. در مکارم- 419 - از امام هشتم علیه
السّلام که اگر مردم در خوراك کوتاه میآمدند تنهاشان درست بود. 10 - و از عالم علیه السّلام که: پرهیز سر درمانست، معده خانه
درد است، و هر تنی را بدان چه عادت دارد وادار- 219 - مکارم 11 - در کافی ( 921 - روضه): بسندش از امام هفتم علیه السّلام که
پرهیز ترك بکلی چیزي نیست ولی سبک خوردن از چیزیست. 12 - در نوادر راوندي: بسندي که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله
فرمود: ما خاندانی هستیم که پرهیز و خودداري نکنیم جز از خرما. 13 - در دعائم: از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که: وادار
نکنید بیمارانتان را بخوردن غذا زیرا خدا آنها را بخوراند و بنوشاند. ص: 115
باب پنجاه و پنجم درمان سردرد
-1 در قرب الاسناد: بسندي از امام پنجم علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم روغن کنجد به بینی میچکاند وقتی
سرش درد میکرد. 2- در طب- 71 -: بسندش از داود رقی که نزد امام ششم بودم و یک حاج خراسانی بر او وارد شد و سلام کرد و
صفحه 53 از 119
مسأله دینی پرسید و امام برایش تفسیر میکرد، وانگه گفت: یا ابن رسول اللَّه از روزي که از خانهام بیرون آمدم پیوسته از درد سر
مینالم، فرمود: هم اکنون برخیز و بحمام برو و پیش از کار هفت مشت آب گرم بسرت بریز و در هر بار نام خدا را ببر که پس از آن
ناله نداري ان شاء اللَّه. و از همان 87 -: بسندي از علی بن یقطین که بامام هشتم نوشتم در سرم سرماي سختی یابم که چون باد بدان
خورد نزدیک است بیهوش شوم، در پاسخم نگاشت: پس از خوراك سعوط عنبر و زنبق بکار بر تا خوب شوي ان شاء اللَّه. بیان: در
قاموس است که زنبق چون جعفر روغن و گل یاسمین است و ابن بیطار گفته: روغن هل و یاسمین باهم است. گویم: از سخن
پزشکان برآید که زنبق سفید معروف نزد عجم است، و گفتهاند سوسن سفید است و آن خطاء است، و بیاید که بگل رازقی تفسیر
شده و ابن بیطار گفته: رازقی سوسن سفید است و روغنش همان روغن رازقی است، و ابو سهل مسیحی هم آن را گفته، و برخی
بیخبران گفتند که روغن رازقی از گل تاك انگور رازقی گرفته شود، برخی مدعی شدند که روغن بذر کتانست پایان- و شاید
مقصود از سوسن سفید همان زنبق سفید باشد. ص: 116
باب پنجاه