گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
باب پنجاه و هفتم: درمان دیوانگی، غش، اختلال مغز






و فرمود: براي هر آفت «1» -1 در طب- 112 -: بسندش از امام پنجم علیه السّلام که بخور مریم را براي ام ولد خود وصف کرد
روحی از مسّ شیاطین و پریشانی مغز و دیوانگی و غش، جنزدگی و جز آن خوبست و مجرّب بخواست خدا تعالی، فرمود: لبان،
سندروس، بزاق فم، کورسندي، پوست هندوانه ابی جهل، حزاء دشتی، کبریت سفید، کسرة درون مقل، و سعد یمانی، با مرّ فراوان و
موي خارپشت آلوده بسه قطره قطران شامی بگیر و همه را در هم کن و بخوري بساز که خوبست و سودمند ان شاء اللَّه. بیان: لبان
یعنی کندر، سندروس چون کهربا است صمغی است گرم و خشک در درجه 2- و قابض، خون را بند میآورد بخاصیت خود، و
آمده و بعود هندي تفسیر شده، و آنچه « و سندا » مانند کهرباء براي خفقان خوبست و دودش براي بواسیر خوب است، و در نسخهاي
که مقصود بصاق القمر است، ابن « بزاق القمر » و در نسخهاي « بزاق الفم » . عود هندیست « سندهان » من در کتب یافتم اینست که
صفحه 57 از 119
بیطار گفته: بصاق القمر که آن را رغوة القمر نامند و زبد القمر سنگی است مهتابی، و جمعی پندارند که آن را بزاق القمر گویند
براي آنکه در شب پر مهتاب بدست آید، و بسا که در بلاد مغرب باشد سنگی است سفید و تابنده و از گرد آن به غشی بنوشانند، و
بسا زنها بجاي تعویذ آن را بخود پوشند. و گفتهاند: اگرش بدرخت آویزند میوه بخود گیرد. ص: 126 و-
است و مقصود جوز هندي است که جوز بوّا باشد یا نارگیل که آن را هم جوز هندي « کور سندي » کور مقل است و در نسخهاي
نامند، یا جوز جندم که داروي معروفی است. حزاء بري، ابن بیطار گفته: گیاهی است که از بن برگی رو بسفیدي دارد و ریشهاي
پیازي و سفید و دراز. غافقی گفته: برگش همانند برگ سدابست و گفتهاند سداب دشتی است، طبري گفته: در شکل و نیرو مانند
آمده، « مرّ ابریّا » سدابست، ابن درید گفته: ترهایست که برگش چون کرفس است، و ریشه دارد چون زردك- پایان- و در نسخهاي
« کسرت درون مقل » مرّ صمغی است معروف نزد پزشکها که خوردن و مالیدن و دود کردنش منافع بسیار دارد، و همچنین مقل
یعنی کبریت را یا همه آنچه ذکر شده و آن بعید است ابن « بشکن آن را در درون مقل » یعنی از میان آن برگیر و در نسخهایست که
بیطار گفته: سعد برگی دارد مانند تره جز اینکه از آن درازتر و باریکتر و سختتر است، و ساقی دارد بدرازاي یک ذراع ( 50
سانت) یا بیشتر، و ریشهاش مانند زیتونست، بلند دارد و گرد که درهم رفتهاند، سیاه و خوشبو و اندکی تلخ، بهترین سعد آنست که
سنگین و درهم و سفت باشد و بدشواري کوبیده شود و زبر و خوشبو باشد با اندکی تیزي- پایان- برخی گفتهاند، خون را
میسوزاند، و بو را خوش کند و زخمها را بهم آورد، و گند بینی و دهان را سود بخشد و لثه را محکم کند، و در حافظه بیفزاید، و
و در نسخهاي « مرّي در آن افزاید » . معده و کبد را گرم کند، و سنگ مثانه را بدر آورد، و براي بواسیر و تبهاي با عفونت نافع است
بشکند و آن روشنتر است، و گویا مقصود از موي خارپشت همان خار آنست، فیروزآبادي گفته: قطران: شیره ابهل آسمان و جهان،
گرم و خشک در درجه 4، گوشت سست را « شربین » ج 6، ص: 127 است، و برخی پزشکان گفته: جوشیده از درختی است بنام
محکم کند، و تن مرده را نگهدارد، و خودش و بخصوص روغنش براي کچلی حتی کچلی چهارپایان و سگها و شتران خوبست و
پشه را میکشد- پایان- گویم: در خبر تصحیف و تحریف فراوانی بود، و از نسخههاي چندي آن را درست کردیم و باز هم بجا
است. 2- در تفسیر امام: در ضمن حدیث یونانی که نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و از او معجزات غریبی دید تا آنجا که غش
کرد و امام علیه السّلام فرمود: آب باو بریزند، و آب باو ریختند و بهوش آمد.
باب پنجاه و هشتم درمان اعضاء دیگر رو و درمان دندان و دهن
-1 در عیون (ج 2 ص 211 ): بسندي از صفوانی که کاروانی از خراسان بکرمان میرفت و دزدان راه بر آن بستند و مردي را که متهم
بداشتن مال فراوان بود گرفتند، و مدتی در دست آنها ماند و او را شکنجه میدادند تا خود را از آنها باز خرد، او را در برف واداشتند
و دهانش را از برف انباشتند. و یک زنی از آنان بر او مهر ورزید و او را آزاد کرد و از دست آنها گریخت ولی دهان و زبانش تباه
شد. و نیروي سخن نداشت، و بخراسان برگشت و شنید امام هشتم بنیشابور آمده و در خواب دید گویا کسی میگوید: زاده رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بخراسان آمده درمان دردت را از او بپرس که سودمند است. گفت: در خواب دیدم که نزد آن
حضرت آمدم و بدو نالیدم از دردم و مرضم را گزارش دادم بمن فرمود: کمون و سعتر و نمک را بگیر و بکوب و دو بار سه بار
دهانت را با آن بشوي که خوب میشوي. ص: 128 آن مرد از خواب بیدار شد و اعتمادي بدان چه در خواب
دیده بود نکرد تا بدروازه نیشابور رسید و باو گفتند امام رضا از نیشابور کوچید و در رباط سعد است و در دل او افتاد که بدان جا
رود، و در آنجا نزد آن حضرت رفت و گزارش خود را باو گفت: و از او داروي درد خود را خواست، امام فرمود: مگر من بتو آن
را نیاموختم، برو همان که در خواب برایت وصف کردم بکار بزن، گفت یا ابن رسول اللَّه، اگر میفرمائید آن را باز گوئید، فرمود:
مقداري کمون و سعتر و نمک برگیر و بکوب و 2 یا 3 بار در دهانت گذار که خوب میشوي، آن مرد گفت: نسخهاي که داد بکار
صفحه 58 از 119
بستم و خوب شدم. ابو حامد ثعالبی گوید از صفوانی شنیدم میگفت: من این مرد را دیدم و این حکایت را از خودش شنیدم.
توصیف: در قانون گوید: کمون (زیره) کرمانی دارد و فارسی و شامی و نبطی، کرمانی سیاهست و فارسی زرد و فارسی پرنیروتر
است از شامی، نبطی آنست که جاهاي دیگر است و در همه جا دشتی دارد و کشتی و دشتی اثر بخشتر است از کشتی، و نوعی از
دشتی است که تخمش بتخم سوسن ماند، گرم است در درجه 2- و خشک در درجه 3 و بادها را براند و تحلیل برد، برندگی و
خشکی دارد، و قابض است، زخم را بهم آرد بویژه دشتی آن که هم تخم سوسن است و زخم از آن پر شود. گفته: سعتر گرم و
خشک است از درجه 3- محلل است و پدید آور و لطیف کن، بجوند و درد دندان را آرام کند. گفته: نمک گرم و خشک است
از درجه 2- گوشتهاي فزون را خوب میخورد، و لثه سست را محکم میکند، خصوص نمک اندرانی که ببلور ماند. 2- در کافی (ج
6 ص 326 ): بسندش از امام ششم علیه السّلام که هر که بنخست لقمه خوراکش نمک پاشد لکههاي چهرهاش ببرد. 3- در کافی ( 0
ص 377 ): بسندش از امام هفتم علیه السّلام که هر کس پس ص: 129 از غائط با سعد خود را بشوید، و پس
از خوراك با آن دهنش را بشوید، دردي در دهنش نگیرد و از بادهاي بواسیر نگرانی ندارد. 4- و از همان (ج 6 ص 379 ): بسندش
از ابراهیم بن ابی البلاد که عباس بن موسی مرا دستگیر کرد و فرمود تا دهنم را کوبیدند و دندانهایم همه لرزان شدند و نمیتوانستم
خوراك بجوم پدرم را در خواب دیدم که شیخی همراهش بود که نمیشناختم پدرم گفت: باو سلام کن گفتم: پدر این کیست؟
گفت: ابو شیبه خراسانی گوید باو سلام کردم و بمن گفت: چرا چنینی؟ گفتم این نابکار عباس بن موسی فرمان داده دهنم را
کوفتند و دندانهایم جا کن شدند، بمن گفت: آنها را با سعد محکم کن، بامداد سعد در دهن گرداندم و دندانهایم بر جا و آرام
شدند. 5- در کافی (..): بسندش از ابی ولّاد که ابا الحسن علیه السّلام را دیدم در حجر نشسته و شماري از خاندانش گرد اویند و
:( شنیدم میفرمود: بر دندانهایم زدند و سعد گرفتم و بدندانهایم مالیدم و برایم خوب بود، و آرام شدم. 6- در علل (ج 2 ص 262
بسندي از امام یکم علیه السّلام در مدینه پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: برادرم عیسی علیه السّلام به شهري گذر کرد و همه
مردمش زرد چهره و چشم کبود بودند، بدو بانگ برداشتند و از بیماریهاي خود نالیدند، بدانها فرمود: داروي آن با خود شما است،
چون گوشت خورید آن را نشسته میپزید. و هیچ چیز از جهان نرود جز بسزاي جنایتی، پس از آن گوشتهاي خود را شستند و
بیماریشان رفت. و فرمود: برادرم عیسی بشهري گذر کرد و ناگاه دندانهاي مردمش پراکنده و چهرههاشان باد کرده بود و باو
نالیدند، فرمود: شما عادت کردید دهان خود را ببندید و باد دل شما برآید تا به لب شما رسد و راه بیرون شدن ندارد و به روي شما
رسد و آن را فاسد کند لبها را باز کنید و آن را شیوه خود سازید، چنان کردند آن بیماري از آنها برفت. ص:
-7 در طب: از امام هفتم علیه السّلام ( 24 ) فرمود: بر دندانهاي من زدند و من سعد بر آنها نهادم و فرمود: سرکه شراب لثه را 130
سخت کند، فرمود یک هندوانه ابو- جهل بگیر و بشکاف و روغن آن را درآور و اگر دندان خورده شده و توخالی است، دو قطره
در آن بریز از آن روغن و پنبه بدان بیالا، و سه شب در گوشت که پهلوي همان دندانست بگذار که مایه آن بریده شود ان شاء اللَّه.
بیان: در قانونست: که سعد ریشه گیاهی است مانند تره و زرع جز اینکه باریکتر و درازتر است در بیشتر بلاد، و بهترین نوعش از
کوفه است، براي گند بینی و دهن و سستی لثه خوبست و گفتهاند مقصود از سرکه می آنست که بمعالجه سرکه شده یا هر سرکه
که اصلش خمر بوده، در صورتی که ممکن باشد انگور خمر نشده سرکه شود چنانچه بسیار دعوي شده. در قاموس گفته: سرکه
ترشیده شیره انگور و جز آنست، و بهترش سرکه می است، مرکب است از دو جوهر گرم و سرد، خوبست براي معده، لثه و
قرحههاي بدن و خارشش، و گزش خزندهها و تریاك خوردن، و سوزش بآتش و همه دردهاي دندان، و بخار داغش خوب است
براي استسقاء و سنگینی گوش و صدا کردن گوش و طنین آن- پایان- و ظاهر از سرکه می همان سرکه می انگور است که لفظ
خمر غالبا بر آن گویند، صاحب بحر الجواهر گفته: سرکه می اینست که می فشرده شود و پاك گردد، و بر هر ده رطل آن ( 5
کیلو) تقریبا صد رطل سرکه خوب نهند و در سفالی کنند و سرش را با قیر بندند و در برابر خورشید نهند- پایان- و این امر غریبی
صفحه 59 از 119
است و بکار بردن حنظل مفصّل بیاید، و گویا چیزي از آن افتاده است. 8- در کافی ( 194 - روضه): از حمزة بن طیار که نزد امام
هفتم علیه السّلام بودم و دید من آه میکشم، فرمود چهات میشود؟ گفتم: از دندانم، فرمود: حجامت کن حجامت کردم و آرام شد
و باو خبر دادم، فرمود: مردم هیچ دارو بکار نبرند بهتر ص: 131 از یک خون گرفتن یا یک نوش عسل گفتم:
قربانت نوش عسل چیست؟ فرمود: یک قاشق، یک انگشت. بیان: در کتب رجال ذکر شده که حمزة بن طیار در زندگی امام صادق
علیه السّلام مرده است و حضرت بر او رحمت فرستاده، و روایتش از امام هفتم بسا در زمان پدرش علیه السّلام بوده. و جوهري
گفته: مزعه بضمّ و کسر یک تیکه گوشت است و گویند: بر او تیکه گوشتی نیست ... 9- در کافی: از سلیمان بن جعفر جعفري که
شنیدم امام هفتم میفرمود: داروي دندان: یک هندوانه ابو جهل را برگیر و پوست کن و روغنش را در آور اگر دندان خورده و تو
خالی است چند قطره بر آن چکانند و پنبهاي بدان آلوده کنند و در درون دندان نهند، و بر پشت خوابد و این کار را سه شب کند،
و اگر دندان خوردگی ندارد از باد است. آن روغن را در گوشی که بسمت دندان دردکن است بچکاند تا سه شب هر شبی 2 تا 3
قطره و به شود بخواست خدا گفت و شنیدمش میفرمود: براي علاج درد دهن و خون آمدن دندان و طپش دل و سرخی لب یک
شماره هندوانه ابی جهل که زرد شده و تر است بگیرند و در قالبی از گل نهند وانگه سرش را سوراخ کنند، و کاردي بدرونش برند
و بآرامی اطرافش را بتراشند و سرکه انگور بسیار ترش بر آن بریزند، و بر سر آتش نهند و بسیار بجوشانند، و یک ناخن کامل از آن
بگیرند و درون دهن بمالد و با سرکه دهن را بشوید، و اگر بخواهد آنچه در درون هندوانه است میان شیشه یا بستوئی ریزد بکند و
هر وقت سرکهاش تمام شود سرکه بر آن ریزد و هر چه کهنه شود بهتر است ان شاء اللَّه تعالی. بیان: در قانون گفته: بهترین حنظل
آنست که خوب سفید است و سزا است آن را از بته نگیرند تا زرد شود و همه سبزي آن برود، و گر نه زیانبخش و بد باشد، در
درجه 3 گرم است و خشک، براي دردهاي عصب و مفاصل و عرق النساء ص: 132 و نقرس سرد خوبست و
براي مغز نافع است و آن را پاك کند، و ریشهاش را با سرکه بپزند و براي درد دندان در دهن بچرخانند و یا درونش را درآورند و
سرکه را با آن در خاکستر داغ بپزند، و چون با زیت پخته شود و آن زیت سطبر گردد براي بانگ کردن گوش خوبست و کشیدن
دندان را آسان کند.
باب پنجاه و نهم درمان کرم شکم
:(320) - -1 در عیون (ج 2 ص 30 ): بسندي تا امیر المؤمنین علیه السّلام که سرکه انگور بخورید، زیرا کرمهاي شکم را میکشد. 2
از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که: خرما را ناشتا بخورید، زیرا کرمهاي شکم را میکشد. صدوق رحمه اللَّه گفته: مقصود همه
3- در .( خرماها است جز برنی که ناشتا خوردنش فلج میآورد. در صحیفه امام رضا علیه السّلام هم مانند دو خبر آمده ( 10
- محاسن- 532 -: از امام ششم علیه السّلام که هر که هفت دانه خرماي عجوه در بستر خوابش بخورد کرمهاي شکمش را بکشند. 4
در طب- 65 - بسندي از علی بن ابی طالب علیه السّلام: همان را آورده). 5- و از او علیه السّلام که سرکه انگور باو بنوشان زیرا
جانوران شکم را بکشد. 6- و از امیر المؤمنین علیه السّلام که: عجوه بخور، که خرماي عجوهاش بمیراند و باید ناشتا باشد. آسمان و
جهان، ج 6، ص: 133
باب شصتم درمان کرمی که بسوراخهاي تن در آمده
-1 در خرائج: روایت کردند که 9 یا 10 برادر بودند در یکی از قبائل عرب و یک خواهر داشتند، باو گفتند هر چه خدا بما روزي
داد زیر دست تو بریزیم تو شوهر مکن که غیرت ما برنمیدارد، با آنها سازش کرد و بدان راضی شد و بخدمت آنها پرداخت و آنها
هم او را گرامی داشتند، روزي حیض شد و چون پاك شد در چشمهاي نزدیک قبیله غسل کرد و یک زالو در آب که نشسته بود
صفحه 60 از 119
بدرون او رفت و چند روزي گذشت و زالو بزرگ شد و شکمش برآمد، و برادرها گمان بردند آبستن است و خیانت کرده و
خواستند او را بکشند، و یکی از آنها گفت او را نزد امیر المؤمنین علی علیه السّلام ببریم تا او متصدي او شود و او را نزد آن
حضرت آوردند و آنچه گمان داشتند گفتند، علی علیه السّلام طشتی آورد و پر از لجن کرد و فرمود: تا آن زن بر آن نشست و
چون زالو بوي لجن شنید از شکم او بیرون آمد. گویم: بسیار از علماي ما چون شاذان بن جبرئیل و مخالفین چون اسعد بن ابراهیم
اردبیلی مالکی بسندهاي خود از عمار بن یاسر و زید بن ارقم روایت کردند که ما در برابر امیر المؤمنین علیه السّلام بودیم: ناگاه
جنجال بزرگی شد و آن حضرت بر دکۀ القضاء بود و فرمود: اي عمار هر که بر در دادگستري است بیاور من بیرون شدم و بر در
زنی بود در هودجی بالاي شتري و فریاد میزد یا غیاث المستغیثین من بتو رو آوردم و به ولیّ تو متوسل شدم، رویم را سفید کن و
گرفتاریم برگشا، عمّار گفت در گردش هزار سوار بودند با شمشیرهاي کشیده و جمعی با او بودند و جمعی بر ضدّ او گفتم: امیر
المؤمنین را پاسخ دهید، زن فرود آمد و همه با او بمسجد در آمدند، و اهل کوفه گرد آمدند امیر المؤمنین علیه السّلام بر خاست و
فرمود: اي اهل شام هر چه خواهید از من بپرسید یک پیره مردي از ص: 134 میان آنها برخاست و گفت: اي
آقاي من: این دختر من است و البته پادشاهان عرب خواستگار او بودند ولی مرا در میان عشیرهام سر بزیر کرده، چون دوشیزه است
و آبستن شده، شما این مشکل را حلّ کنید، علی رو بدان دختر کرد که اي دختر تو چه گوئی؟ گفت: اي آقایم: هرگز خیانتی بخود
راه نبرم، علی علیه السّلام بمنبر برآمد و فرمود: قابله کوفه را حاضر کنید، زنی بنام (لبناء) که قابله زنان کوفه بود آمد حضرت بدو
فرمود: پردهاي برابر مردم بکش و این دختر را معاینه کن که دوشیزه؟ آبستن است یا نه آن زن فرمان را انجام داد و بیرون آمد و
گفت: اي آقایم دوشیزه است و آبستن فرمود: کدام شما هم اکنون میتواند یک تیکه برف بیاورد: ابو الجاریه گفت: برف در بلاد ما
فراوانست ولی در اینجا بدان دسترسی نداریم؟ عمّار گفت آن حضرت دست دراز کرد از بالاي منبر کوفه و برگردانید و ناگاه در
آن تیکه برفی بود که از آن آب میچکید و سپس قابله را خواست و فرمود: این تیکه برف را بگیر و دختر را از مسجد بیرون بر و
طشتی زیرش بگذار و این برف را نزد فرج او بنه و البته یک زالو بوزن 750 درهم (در حدود 400 مثقال) بینی و همان را کرد و با
دختر و آن زالو نزد آن حضرت علیه السّلام برگشت و چنان بود که فرموده بود، سپس بپدر دختر فرمود: دخترت را برگیر که بخدا
زنا نکرده ولی در آبی رفته و این زالو بدرونش خزیده و او بیست سال دارد و تا کنون در شکمش بزرگ شده. روایات طولانی و با
الفاظ گوناگونند و ما بهمان موضع اتفاق و نیاز آن اکتفاء کردیم و این دو روایت دلالت دارند که اگر زالو در یکی از سوراخهاي
تن خزند ممکن است بوسیله لجن و یا برفش بیرون کشید. ص: 135
باب شصت