گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد ششم
باب شصت و یکم: درمان ورم کبد، دردهاي درون و پهلو







-1 در طب: از عبد اللَّه و حسین دو پسر بسطام که احمد بن ریاح پزشک این داروها را بما دیکته کرد و گفت: آنها را بامام علیه
السّلام نموده و او پسندیده براي درد پهلو: فلفل 4 مثقال، زنجبیل، دار فلفل، بربخ، بسباسه، دارچینی از هر کدام 4 مثقال، کره پاك
خوب 45 مثقال، شکر سفید 36 مثقال بکوبند و از پارچه یا الک تنک درآرند و باو دو برابر وزن همه عسل بیکف معجون کنند، و
هر که براي درد پهلو خواهد 3 مثقال بنوشد، و براي سر قدم رفتن 7 تا 8 مثقال با آب نیم گرم بنوشد که هر دردي را با خواست
خدا بیرون کند، و با این دارو نیازي بداروي دیگر نیست، و چون براي سر قدم رفتن نوشید و بریده شد رویش عسل بنوشد که
خوبست و مجرّب. بیان: برنج چون هر قل داروئیست معروف براي اسهال از بلغم ... 2- در کافی ( 190 - روضه): بسندش که یک
غلامی نزد ابی الحسن علیه السّلام شکوه کرد و از حالش پرسید گفتند: درد سپرز دارد فرمود: سه روز کرّاث (تره) باو بخورانید، و
بدو خورانیدند و خون ایستاد و خوب شد. بیان: در قاموس گفته: قعد الدم یعنی آرام شد، و گویا درد سپرزش از طغیان خون بوده
که بسا از آن میشود، و آنها گمان کردند از طحال است و اشتباه کردند، یا مقصود اینست که در حال بیرون رفتن خون برآورده
صفحه 61 از 119
یعنی بر قبر قضاي حاجت نکند. 3- در مکارم 85 - امام صادق علیه السّلام فرمود. « نهی ان یقعد علی القبر » : چون در نهایه گوید
براي درد پهلو کاشم بنوشید. 4- در قصص: بسندي از عبد اللَّه بن سنان که از امام ششم علیه السّلام پرسید آیا بعیسی میرسید آنچه
بآدمیزادهها رسد؟ فرمود: آري: البته درد سالمندان در خرد- ص: 136 سالیش دچار او میشد و درد خردسالان
در سالمندیش و بیمار میشد، و چون درد پهلو گرفت در خردسالی با اینکه آن درد سالمندانست بمادرش گفت: عسل و شونیز
(سیاه دانه) و زیت بیاور و خمیر کن و نزد من آور، برایش آورد و بد میداشت مادرش گفت: چرا بد میداري و خود آن را
خواستی؟ گفت: بدانش پیغمبریش نسخه گرفتم و براي بیتابی کودکی آن را بد دارم، و دارو را میبوئید وانگه مینوشید. 5- در
محاسن- 344 -: بسندي از عبید اللَّه بن صالح خثعمی که بامام ششم علیه السّلام از درد پهلو نالیدم فرمود، بر تو باد خوردن ریزه
سفره، و خوردم و درد رفت. ابراهیم- مکی از راویان حدیث- گوید من در پهلوي راست و چپ درد یافتم و آن را بر گرفتم و از
آن سود بردم. 6- و از همان (..) بسندي که مردي بامام ششم از درد پهلو شکوه کرد، فرمود: چه بازت دارد از خوردن ریزه سفره.
-7 و از همان- 552 - از امام ششم علیه السّلام که گلابی بخورید که دل را روشن کند، و دردهاي درون را بخواست خدا آرام
کند. 8- در طب. 60 - بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم که کاشم بنوشید زیرا براي درد پهلو خوبست. 9- و از
همان- 30 - که مردي بامام پنجم از درد سپرز شکوه کرد و از اینکه بهر درمانی دست زده و هر روز بدتر شده تا بهلاکت کشانده
فرمود: با تیکهاي نقره کرّاث (تره) بخر و خوبش با روغن عربی بجوشان، و سه روز این درد را با آن درمان کن که چون چنین کند
خوب شود ان شاء اللَّه. ص: 137
باب شصت و دوم: درمان شکم رفتن، زحیر، درد معده، سردي و سستی آن
-1 در محاسن. 502 -: بسندي از امام ششم علیه السّلام که شکم رفتن گرفتم و گوشتم ریخت و بسختی از آن ناتوان شدم و در
خاطرم افتاد که برنج بگیرم و بشویم و بو دهم و نرمش سازم و کف کنم، و گوشتم برجا شد و استخوانم سخت شد بر آن، و پیوسته
مردم مدینه میآمدند و میگفتند یا ابا عبد اللَّه از آنچه عراقیها برایت میفرستند بما بده، و از آن برایشان فرستادم. 2- در محاسن-
-503 : بسندي از محمّد بن مروان که نزد امام ششم علیه السّلام بودم و شکم رفتن شتابانی داشت، و شام از نزد او برگشتم و از همه
بر او نگرانتر بودم، فردا نزد او رفتم و آرام شده بود گفتم؟ قربانت: دي از برت رفتم و چه درد سختی داشتی، فرمود: گفتم: اندازهاي
برنج شسته شد و خشک شد و کوفته شد و از آن کف کردم و شکمم بسته شد. 3- در محاسن- 504 - بسندش از امام ششم علیه
السّلام که شکمم درد آمد، یکی بمن گفت: برنج را بشو و در سایه خشک کن و نرم کن و در هر بامداد کفی از آن برگیر، اسحاق
حریري در آن افزوده که کمی آن را بو بده. بیان: در کافی (ج 6 ص 342 ) آن را بسندي از امام ششم آورده و از قول اسحاق
جریري افزوده که کمی آن را بو بده و بوزن اوقیه باشد و آن را بنوش. در صحاح گفته: اوقیه در زبان حدیث 40 درهم است (قریب
25 مثقال) و در گذشته چنین بوده ولی در عرف امروزه و اندازه پزشکان 10 و پنج هفتم درهم است (قریب 6 مثقال). 4- در
محاسن (..) بسندش از محمّد بن فیض که نزد امام ششم علیه السّلام بودم، مردي آمد و باو گفت دخترم لاغر شده، شکم رفتن
دارد، فرمود: چه بازت دارد ص: 138 از برنج با پیه، 4 یا 5 سنگ برگیر و بینداز در آتش و برنج در دیک
بریز و بپز، و پیه قلوه تازه بگیر و چون برنج پخته شد، پیه را با سنگهاي داغ در کاسه انداز کاسه دیگر سرپوش آن کن، و سخت
بجنبان و ضبط کن که بخار آن بیرون نیاید و چون پیه آب شد روي برنج نه تا آن را کف کند. بیان: در بحر الجواهر گفته: در
منافع برنج که چون از آردش آب برنج رقیقی بسازند و در پختش بهمراه پیه قلوه بز خوب دقت کنند براي ترزدن خوب است، و
این آزموده است. 5- در محاسن (..) از امام ششم علیه السّلام که سخت بیمار شدم و شکم رفتن گرفتم و تنم از میان رفت و گفتم:
برنج بو دادند و آن را قاووت کردم و از آن نوش کردم و تنم بازگشت. 6- در طب: 65 - بسندش از امام پنجم علیه السّلام که
صفحه 62 از 119
مردي از درد زحیر باو نالید، فرمود: گل ارمنی بگیر و با آتش نرم آن را بو بده، و از آن سفوف کن که درد آرام شود. 7- و از او
علیه السّلام که براي زحیر فرمود: یک جزء خربق سفید، یک جزء بذر قطونا، و یک جزء صمغ عربی و جزئی هم گل ارمنی را با
آتش نرم بو ده و از آن سفوف کن. بیان: دلالت دارد بجواز مداوا با گل ارمنی، و مشهور حرمت آنست مگر از ناچاري و انحصار
دارو بدان که مشهور جواز است در آن بلکه قولی است که مطلقا حرام است مداواي بحرام و مسأله خالی از اشکال نیست. 8- شیخ
در مصباح ( 510 ) روایت کرده که از امام ششم پرسیدند از گرفتن گل ارمنی براي شکسته آیا رواست؟ فرمود: باکی بدان نیست،
هلا که آن از خاك گور ذي القرنین است و تربت قبر امام حسین به از آنست، طبرسی هم در مکارم بیسندش آورده و مبطون را
به کسیر افزوده. 9- در طب- 71 - از یک امامی علیهم السّلام براي درد معده است و سردي و ص: 139
ناتوانیش: یک رطل ( 2 دهم کیلو تقریبا) خیار چنبر بگیرند و پوست کنند و بکوبند و یک شبانه روز در یک رطل آب بخیسانند و
آن را از صافی بگذرانند و سفلش را بریزند و یک رطل عسل با صافی آن و دو رطل افشرده به و 40 مثقال روغن گل بیامیزند و با
آتش نرمی بپزند تا سفت شوند، و آنگاه دیگ را از سر آتش فرو آرند و بنهند تا سرد شود و چون سرد شد از فلفل، دار فلفل، قرفه
قرنفل، قرنفل، قاقله زنجبیل، دارچین و جوز بوّا هر کدام سه مثقال بکوبند و بویزند و بر آن ریزند و با هم خمیر کنند و در کوزه
سبزي نهند، و هر بار ناشتا دو مثقال بخورند که معده را گرم کند و طعام را هضم کند و بادهاي مفاصل همه را بخواست خدا ببرد.
-10 در طب:- 99 - بسندش از محمّد بن اسحاق بن فیض که من نزد امام ششم علیه السّلام بودم، مردي از شیعه برش آمد و گفت:
یا ابن رسول اللَّه دخترم آب شد و لاغر شد. بیماریش بدرازا کشید، و دچار شکم رفتن پی در هم شده. فرمودش چهات بازداشته از
این برنج با پیه با برکت، همانا پیه را خدا بر بنی اسرائیل غدقن کرد براي بزرگی برکتش، چه مانع است که باو بخورانی تا خدا
دردش را ببرد، شاید تو هم کنی که نپذیرد از بسکه او را درمان کردي و دارو دادي. گفت: یا ابن رسول اللَّه، چه کنم با آن؟
فرمود: چهار سنگ بگیر و در آتش گذار و برنج را در دیک بریز (و همان شرح روایت شماره 4 را با اندکی اختلاف در تعبیر بیان
- کرد) مرد معالج گفت: بخدا که نیست شایان پرستش جز او، یک بار بیشتر باو نخوراندم که خوب شد. 11 - و از همان- 100
بسندش از یونس بن یعقوب که امام صادق بمن فرمود: آنگاه که در بیماري زحیرش او را پرستاري میکردم، واي بر تو اي یونس
میدانی من در این بیماري الهام یافتم که برنج بخورم، و فرمان دادم تا شسته شد و خشک کرده شد و بو داده شد و کوبیده شده و
12 - در طب- 101 -: بسندي از محمّد بن پخته شد و با پیه آن را خوردم و خدا درد را از من برد. ص: 140
ابراهیم جعفی که مردي نزد امام هشتم علیه السّلام نالید از اینکه دلدرد کشندهاي دارد و از او خواست بدرگاه خدا عزّ و جلّ برایش
دعا کند که از بس دارو گرفته درمانده شد و سودي نبرده بلکه غلبه و سختی آن افزوده، گفت: امام لبخندي زد و فرمود: واي بر تو،
البته دعاي ما بدرگاه خدا مقامی دارد، و من از خدا خواهم بحول و قوتش بتو تخفیف دهد و چون کارت سخت شد و بتو پیچید
یک دانه گردو بگیر و بآتش انداز تا چون بدانی که مغزش برشته شده و آتش آن را دگرگون کرده پوستش کن و بخور که فورا
- آرام میشود. گفت: بخدا یک بار بیشتر این کار را نکردم که دلدردم بخواست خدا عزّ و جلّ آرام شد. 13 - در طب- 100
بسندش که ذریح محاربی قرقر شکمش را بامام ششم علیه السّلام شکوه کرد فرمود: دردت آورد؟ گفت: آري، فرمود: چه بازت
میدارد از سیاه دانه و عسل براي درمان آن. 14 - عیاشی: بسندي که مردي نزد امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و گفت: یا امیر
المؤمنین دردي در دل دارم فرمودش همسر داري؟ گفت: آري، فرمود: با رضاي دلش چیزي از مال او در خواست کن که بتو
و فرو فرستادیم از آسمان آب با » : ببخشد و با آن عسلی بخر و آب باران بر آن بریز و بنوش که من شنیدم خدا در کتابش میفرماید
اگر دل خوش » : و فرموده « بر آید از شکمشان نوشی چند رنگ در آن درمانست براي مردم 49 - النحل » و فرموده « برکت 9- ق
درمان شوي ان شاء اللَّه گوید انجام دادم و شفا یافتم. 15 - در « دارند که چیزي از مهر به شما دهند بخورید گوارا و خوش 4- النساء
کافی- 191 - روضه-: بسندش از محمّد بن عمرو بن ابراهیم که پرسیدم از ابی جعفر علیه السّلام و نالیدم باو از سستی معدهام
صفحه 63 از 119
فرمود: حزائه را با آب سرد بنوش، انجام دادم و آنچه دوست داشتم یافتم. ص: 141 بیان: حزائه یک گیاه
دشتی است مانند کرفس جز اینکه برگش پهنتر است و بفارسی آن را بیوزا گویند. 16 - در کافی (ج 7 ص 342 ): بسندش از
حمران که امام ششم دلدردي داشت و فرمود: تا برنج را پختند و سماق بر آن نهاد و خورد و خوب شد. 17 - و از همان (ج 6 ص
345 ) بسندش از عبد الرحمن بن کثیر که در مدینه بیمار شدم و شکم رفتن گرفتم امام ششم علیه السّلام بمن فرمود قاووت گاورس
بگیرم و با آب زیره بنوشم و عمل کردم و شکمم بسته شد و خوب شدم. بیان: ابن بیطار گفته: رازي گوید: گاورس و دخن و ذرت
طبع را بندند و تن را خشک کنند، و هر جا خواهند طبع بسته شود از آنها سود برده شود، دیسفوریدس گفته: غذا بودن آنها از
دانههاي دیگري که نان شوند کمتر است و چون آنها نان شوند شکم را بندند و بول را گشایند و چون بو داده شود و گرما گرم
بشکم بندند براي درد دل خوبست و دردهاي دیگر- پایان- و گویم: شاید پیوست زیره براي دفع ضرر جاورس است و ثقل آن و
براي تقویت معده و تحلیل باد آن، با اینکه یکی از اطباء گفته جاورس بسا مزاج را نرم کند و برخی دانهها آن را دفع کنند. 18 - در
کافی (ج 6 ص 342 ): بسندي از حمران که امام ششم علیه السّلام دلدردي داشت و فرمود: برنج برایش پختند و سماق بر آن نهادند
و آن را خورد و خوب شد. گویم: آنچه مناسب این باب است در باب برنج بیاید. ص: 142
باب شصت و سوم درمان دردهاي گلو و شش و درمان سرفه و سل
-1 در طب- 85 - بسندي از احمد بن بشارة که در سالی بحج رفتم و بمسجد رسول صلی اللَّه علیه و آله در آمدم و ناگاه امام هفتم
علیه السّلام در سوي چاه نشسته، نزدش رفتم و سر و دستش را بوسه زدم و بر او سلام دادم و بمن پاسخ داد و فرمود: بیماریت
چگونه است؟ گفتم: هنوز گرفتارم، من دچار سل بودم، فرمود: این دارو را از مدینه بگیر پیش از آنکه بمکه بروي و بدان برسی که
خوب شوي بخواست خدا، دوات و کاغذ در آوردم و بما دیکته کرد: سنبل. قاقله زعفران عاقر قرحا، بنج، خربق، فلفل سفید، اجزاء
برابر، ابرقیون دو برابر، کوبیده شوند با پارچه حریر بیخته شوند و با عسل آب کرده خمیر شوند، مسلول هنگام خواب باندازه یک
نخود با آب گرم بخورد، و تو بیش از سه شب نخوري که خوب شوي بخواست خدا تعالی من چنین کردم و خوب شدم بخواست
خدا. بیان: مقصود از بنج (بنگ) تخم یا برگ آنست پیش از آنکه ساخته و مستکننده شود، بسا گفتهاند نوعی دیگر است جز
آنکه از آن مستکننده سازند، ابن بیطار در جامع خود گفته: بنج در عربی سیکرانست، دیسقوریدس گفته: شاخههاي کلفت و
برك پهن دارد و درازي را شاید، در اطراف پراکنده شود و بسیاهی زند، ساقش ریش دارد و شاخهاش بر میدهد، مانند گلنار است
در شکل و در طول شاخهها پراکنده است یکی پس از دیگري، و هر کدام طبقی مانند سپر دارند و بر آنست و پر از تخم است شبیه
بتخم خشخاش و آن سه صنف است. 1- روغن دار که برنگ فرفیر زند و برگش مانند گیاه عین اللوبیا است و سیاه است و گلش
مانند گلنار است و تیغ دارد. 2- گلش برنگ گل سیب است و برگ و گلش از صنف یکم ص: 143 نرمتر و
که همان تو زري است، و این دو صنف جنون آور و خواب آورند و « اروسمین » تخمش بسرخی زند مانند تخم گیاهی است بنام
پستند و سودي در طبّ ندارند. 3- که در طب سودمند است که از همه نرمتر و روانتر است و رطوبتی دارد که بدست چسبد، و گرد
مانندي که ریش نشده بر او است گلش زرد و تخمش زرد است و نزدیک دریا روید و در خرابهها، و اگر این صنف نباشد بجایش
آن صنفی که گل سرخ دارد بکار میرود. و اما آن صنفی که تخمش سیاه است باید دور ریخته شود چون بدتر از همه است، و بسا
میوه و برگ و شاخه همه را تر بکوبند و شیرهاش را بگیرند و با خورشید بخشکانند، و همانا تا یک سال بکار رود چون بزودي
بگندد و فاسد شود، و گاهی تخم را جدا گیرند که خشک است و بکوبند و آب گرم بر آن ریزند تا شیرهاش درآید، و شیره این
گیاه بهتر از صمغ آنست و درد را زودتر آرام کند، و بسا این گیاه را بکوبند و با آرد گندم بیامیزند و از آن قرصهها سازند و انبار
کنند، گفته است چون بنگ را بخورند بیهشی آرد و فکر را پریشان کند مانند شوکران از طلا. رازي گفته هر که بنگ نوشد
صفحه 64 از 119
بسختی مست شود و اندامش سست گردد و کفی از دهنش برآید و چشمش سرخ شود. عیسی بن علی گفته: هر که مقدار دو
درهم (یکمثقال تقریبا) از تخم بنگ سیاه نوشد او را بکشد و دیوانه شود و همه تنش سرد شود و رنگش زرد شود، و زبانش
خشک و چشمش تاریک گردد و تنگی نفس سختی گیرد، و مانند دیوانه باشد، و سخن نگوید. جالینوس گفته: بنگ تخم سیاه
دیوانگی یا بیهشی آرد، و تخم سرخ معتدل در نیرو نزدیک بآنست و براي آدمی سزد که از هر دو خودداري کند و حذر نماید و
کناره کند که سودي ندارند، و اما بنگ سفید تخم و سفید گل سودمندترین ص: 144 چیزها است در طب، و
هم گویند، گفتند: صمغ « فرفیون » است که آن را « فربیون » در درجه سوم چیزها است که خنک کنند- پایان- ابر قیون معرّب
مازربونست گرم و خشک است از درجه 4 و گفتهاند خشک است از درجه 3 نوش یک قیراط تا یک دانکش بلغم را از دو ران و
پشت و رودهها بکشد. و براي عرق النساء و قولنج سودمند است. 2- در طب. 86 - بسندش از محمّد بن عبد السّلام که با گروهی از
مردم خراسان نزد امام رضا علیه السّلام رفتیم و سلام دادیم و جواب داد. و هر کدام خواهشی کردند و آن را برآورد. و آنگه بمن
نگاه کرد و فرمود: تو هم نیاز خود را بخواه. گفتم یا ابن رسول اللَّه من بتو از سرفه سخت شکایت دارم. فرمود: تازه است یا کهنه؟
گفتم: هر دو. فرمود: فلفل سفید 1- جزء ابرقیون 2 جزء. خربق سفید 1- جزء. سنبل 1- جزء. قاقله 1- جزء. زعفران 1- جزء. بنگ
-1 جزء بگیر و بکوب و از پارچه حریر بگذران و با دو برابر وزن همه با عسل آب کرده خمیر کن، و براي سرفه کهنه و نو یک
- قرص با آب رازیانه هنگام خواب خورده شود و آبش نیم- گرم باشد نه سرد، و این دارو ریشه آن را بکند. 3- در کافی ( 262
روضه): بسندي از ابن اذینه که مردي در حضور من از امام ششم علیه السّلام در باره سرفه شکوه کرد باو فرمود: در کف مشتت
مقداري کاشم (انجدان رومی) و برابرش شکر بریز و یک 2 روز سفوف کن، ابن اذینه گفت من آن مرد را پس از آن برخورد
است فیروزآبادي آن را ذکر کرده اطباء گفتند: « انجدان رومی » کردم، گفت: جز یک بار عمل نکردم و از من برفت. بیان: کاشم
گرم و خشک است بدرجه 3- و گویا این سرفه از بلغم و سردي بوده با اینکه ممکن است بر اثر خشکی مانع ریختن اخلاط به شش
گردد در قانون گفته: براي دبیلات درونی خوب است. 4- در طبّ- 89 - بسندي از امام ششم علیه السّلام که نیافته براي درد گلو
5- و از همان- 103 - بسندش از مفضّل که پرسیدم از امام ششم علیه مانند نوشیدن جرعه شیر. ص: 145
السّلام که یا ابن رسول اللَّه در راه رفتن نفسم بشماره افتد تا بسا در فاصله میانه خانهام و خانهات دو جا بنشینم فرمود: اي مفضّل از
شاش شتران بنوش گفت: نوشیدم و خدا دردم را زدود.
باب (شصت و چهارم) زکام
-1 در طب- 64 - بسندي از ابراهیم بن ابی یحیی که بامام ششم شکوه کردم از زکام فرمود: از کار خداست و سپاه خداست که
فرستاده تا دردي را از تنت ریشه کن کند و چون ریشه کن کرد باید یک دانگ سیاه دانه و نیم دانک کندش بگیري و کوبیده شود
و در بینی دمیده شود که زکام را ببرد و اگرت شود که آن را هیچ درمان نکنی بجا آور که در آن منافع بسیاریست. بیان: کندش را
در قاموس گفته: ریشههاي گیاهی است که درونش زرد برونش سیاه است قی آور و مسهل و برطرف کن بهق است و کوبیدهاش
که در بینی دمند عطسه آرد و دیده تار را روشن کند و شب کوري را ببرد- پایان- ابن بیطار گفته: درختش- در آنچه گفتند: مانند
کسکراست دیفورس گفته اثرش قطع بلغم و خلط سیاه سفت است و بادها را از سوراخهاي بینی دور کند. حبیش بن حسن گفته: در
نخست درجه 3 گرمی است و در خشکی پایان درجه 3 است داروئیست پر گرم و نوشیدنش خطر بزرگی دارد. ماسرجویه گوید:
کندش مزه تیزي دارد، و سائیدهاش در بینی عطسه خیز است، و نوش باندازه از آن بخوبی قی آورد. کندي گفته: ابو نصر ماه و
ستاره را نمیدید در شب و باندازه یک عدس کندس با روغن بنفشه سعوط کرد و در شب نخست یک خرده ستاره را دید، و در
، شب سوّم بخوبی آن را دید، و دیگري هم آزمود و چنین بود، و آن براي شب کوري بخوبی سودمند است. آسمان و جهان، ج 6
صفحه 65 از 119
2- در طبّ:- 170 - بسندي از امام ششم علیه السّلام که بمؤدب فرزندانش فرمود: چون یکی از آنها زکام شوند بمن خبر ص: 146
ده، و او بوي گزارش میداد و او چیزي نمیگفت، مؤدب میگفت: بمن فرمودي تو را خبر دهم و من خبر دادم چیزي پاسخ ندادي،
فرمود: کسی نیست جز آنکه در او رگی از خوره است و چون بجنبد خدا آن را بوسیله زکام دفع کند. 3- در مکارم- 435 - از
پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت است که زکام سپاهی است از سپاههاي خدا عزّ و جلّ آن را در برابر دردي فرستد و
بخوبی آن را فرود آورد و دفع کند. 4- و از امام ششم علیه السّلام در باره زکام روایت است که پنبهاي بروغن بنفشه آلوده کن و
هنگام خواب در نشیمن خود بردار که براي زکام سودمند است ان شاء اللَّه تعالی. 5- در کافی ( 362 - روضه): بسندش از رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله که زکام سپاهی است از خدا عزّ و جلّ که براي درد فرستد تا آن را از میان ببرد. 6- و از همان: تا رسول
خدا صلی اللَّه علیه و آله که هیچ آدمیزاده نیست جز دو نوع رگ دارد یکی در سر که خوره را بجنباند و یکی در تن که پیسی
آورد، و چون رگ سر جنبد خدا زکام را بدان مسلّط کند تا هر دردي در آنست بیرون روانه کند، و چون رگی که در تن است
بجنبد خدا دمل را بر آن مسلّط کند تا درد آن را روان کند بیرون، و چون یکی از شماها در خود زکام یا دمل بیند خدا عزّ و جلّ را
بعافیت سپاس کند فرمود: زکام فضولی است در سر. 8- دعوات راوندي: پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: هیچ آدمی نیست جز
اینکه در سرش رگی است از خوره و خدا زکام را فرستد تا آن را آب کند، هر کدام زکام شدید بگذاریدش و درمانش نکنید تا
خدا خود درمانش کند. 8- در کافی- 382 - روضه- بسندش از امام ششم علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله زکام را
درمان نمیکرد و میفرمود: کسی نیست جز اینکه رگی از خوره دارد، ص: 147 و چون زکام شود بن کن
کندش. 9- در خصال- 97 -: بسندي تا پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله که بد ندارید چهار چیز را که براي چهار چیزند: زکام امانست از
خوره، بد ندارید دملها که امانند از پیسی، بد ندارید چشم درد را که امانست از کوري، بد ندارید سرفه را که امانست از فلج.
گویم: در نهایه گفته: زنان زیرك حزائه نوشند براي طشّه، و آن دردیست براي مردم چون زکام آن را طشه نامند براي آنکه چون
بدردمند در آویزد عرق نرمی ریزد چون باران نرم. ص: 148
باب شصت