گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
در استعاذه از غول و شیطان







سهیلی گفته: سعلاة آنست که در روز خود را بمردم نماید و غول آنکه در شب. قزوینی گفته، سعلاة یک نوع شیطانست جز غول و
بیشتر در نیزارها یافت شود و چون آدمی را دستگیر کند او را برقصاند و با او بازي کند مانند گربه با موش گفته بسا گرگ در شب
سعلاة را شکار کند و بخورد و چون او را بجنگ آورد فریاد کشد و گوید: مرا دریابید که گرگم میخورد، و بسا گوید: چه کسم
رها کند که با من هزار اشرفی است و آن را بگیرد، مردم میدانند که این سخن از سعلاة است و کسی او را رها نکند و گرگش
16 - باب سین) و باز دمیري گفته: غول از جنس پري است و شیطان و جادوگر آنها است و جوهري -14 : بخورد (حیات الحیوان 2
گفته: از سعالی است ... طبرانی و جز او از ابی هریره روایت کردند که پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: چون غول زده شوید فریاد
اذان بلند کنید که چون شیطان بنگ آن را شنود پس رود و تیز دهد. نووي گفته در اذکار: که آن حدیث درستی است و پیغمبر
صلّی اللَّه علیه و آله و سلم رهنمائی کرده براي جلوگیري از زیانش بذکر خدا و نسائی در آخر سنن کبراي خود از جابر بن عبد اللّه
صفحه 106 از 121
آورده که پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: شب روي کنید که زمین در شب نور دیده شود و چون غول زده شدید فریاد
اذان کشید. نووي گفته: و همچنین سزاوار است که اذان نماز دهند چون شیطانی بآدمی رخ دهد براي آنچه مسلم از سهل بن ابی
صالح روایت کرده که پدرم مرا به بنی حارثه فرستاد و بهمراه غلام ما بود یا رفیق ما و یک منادي از یک باغی او را بنام فریاد
ص: 251 کرد و آنکه با من بود در آن سر کشید و کسی را ندید، و براي پدرم آن را گفتم و گفت: اگر
میدانستم چنین چیزي برمیخوري تو را نمیفرستادم، ولی چون چنین آوازي شنیدي بانگ نماز بکش که من از ابی هریره شنیدم از
رسول خدا باز میگفت که چون بانگ نماز بلند شود شیطان پس میرود. و مسلم از جابر روایت کرده که پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله
و سلم فرمود: نه عدوي هست، نه طیره، نه غول گفته: جمهور علماء گفتند: عرب میپنداشتند غولها در بیابانهایند و آنها از جنس
شیاطینند و خود را بمردم نمایند و رنگارنگ سازند و از راه بگردانند و آنها را نابود کنند، و پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله آن را باطل
کرد و دیگران گفتند: منظور حدیث نبودن غول نیست بلکه ابطال عقیده مردم است که غول بهر شکلی در آید و معنی غول نیست،
علماء گفتند: سعالی با سین « غول نیست ولی سعالی است » اینست که نتواند کسی را گمراه کند و گواهش حدیث دیگر است که
فتحهدار و عین بینقطه جادوگران پریند. و از آنست روایت ترمذي و حاکم از ابی ایوب انصاري که گفت مرا انباري بود که در آن
خرما بود و غولی بشکل گربه میآمد و از آن برمیداشت و ما از آن به پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلم شکایت کردیم فرمود: برو
چونش دیدي بگو: بسم اللَّه پذیرا شو رسول خدا را، و من او را گرفتم و سوگند خورد که باز نگردد، و رهاش کردم، آمد نزد
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودش اسیرت چه کرد؟ گفت سوگند خورد که باز نگردد. فرمود: دروغ گفته، او بدروغ عادت
دارد، باز او را گرفت و گفت تو را رها نکنم تا نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله برم، گفت: چیزي بیادت آورم، آیۀ الکرسی
بخوان تا شیطان و جز او بتو نزدیک نشود، و آمد نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و فرمودش اسیرت چه کرد؟ و بآن حضرت
گزارش داد آنچه را گفته بود فرمود: راست گفته با اینکه دروغگو است. ص: 252 ترمذي گفته: حدیث
حسن غریبی است، و بخاري هم از ابی هریره مانندش را آورده، و در پایانش میدانی سه شب است با که گفتگو داري اي ابو
هریره؟ گفت نه، فرمود صلّی اللَّه علیه و آله آن شیطان است. و بروایت حاکم و ابن حبّان از ابی بن کعب است که بنگاه خرما
خشک کنی داشت و میبافت کم میشود یک شب پاسبانی کرد و ناگاه بمانند جوان نورسی آمد گوید سلامش دادم و پاسخ داد
بمن و گفتم: کیستی دست بمن بده، و دست داد و ناگاه دست سگی بود و موي سگی داشت، گفتم پري هستی یا آدمی؟ گفت
بلکه پري، گفتم: میبینم آفرینش ناتوانی داري، همه پریان چنین باشند؟ گفت پریان دانند که از من محکمتر میان آنها نیست.
گفتم: چه تو را واداشت بر آنچه کردي؟ گفت بمن خبر رسید تو مردي هستی که صدقه دادن را دوست داري و خواستم از مالت
برده باشم، گفتم: چه پناه دهد ما را از شما؟ گفت: آیۀ الکرسی بخوان که چون بامداد بخوانی تا شب از ما در امانی و چون شب
بخوانی تا بامداد از ما در امانی، گوید: صبح نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم رفتم و باو گزارش دادم، فرمود: آن خبیث
راست گفته و عرب پندارند چون آدمی تنها در بیابان راه رود در صورت آدمی باو نمایان نشود و بدنبال او باشد تا او را از راه بدر
برد، و باو نزدیک شود و بصورتهاي گوناگون بنظر او آید تا از ترس او را هلاك کند، گویند چون خواهد آدمی را گمراه کند،
آتش افروزد تا در بر آن رود و با او چنین کاري کند، گفتند بصورت آدمی است ولی پاهایش مانند الاغ است و سم دارد. قزوینی
گفته: جمعی از صحابه غول را دیدند یکی از آنها عمر است در سفري که پیش از اسلام بشام کرده و او را با شمشیر زده و از ثابت
137 باب غین). آسمان و جهان، 134 : بن جابر فهري هم یاد شده که غول را دیده و شعرهاي او را بقافیه یاد کرده (حیات الحیوان 2
ج 7، ص: 253 و نیز دمیري گفته: قطرب پرنده شب گردیست که خواب ندارد و ابن سیده گفته سعلاة نر است، و گفتند از خردان
پریند، و گفتند، قطارب سگان ریزند، یا جانوري که همه روز در تلاش است، محمّد بن ظفر گفته: قطرب جانوریست در سرزمین
مصر که به آدم تنها پدیدار شود، و بسا اگر دلیر باشد او را از خود براند و گر نه باو آویزد تا او را بگاید، و چون بگایدش هلاك
صفحه 107 از 121
شود، و مصریان چون کسی را بینند که دچار قطرب شده، گویند گائیده شده یا ترسیده؟ اگر گویند گائیده شده از او نومید شوند و
181 باب قاف) پایان : اگر گویند هراسان شده او را درمان کنند، و من دیدم مردم مصر پر در باره او گفتگو کنند (حیات الحیوان 3
که در غذاي پریان آمده آبی گفته: روشنتر « او فرما کان » نقل از کتاب حیاة الحیوان. شرح برخی عبارات که بسا نیاز بدان دارند
است که همان است که پس از خوردن در آن میماند، و بسا که خدا روزي آنها را در استخوان بیافریند، و این فکر میآید که
خوبست استخوان را خوب پاك نکنند و آیا ثوابی دارد که بر آن چیزي گذارند؟ و اظهر اینست که جن همان بو کشند زیرا چیزي
در آن نماند که بخورند مگر آنکه خوراکی جز آدمی داشته باشند- پایان- در نهایه در وصف جن آورده مردانی دراز چون نیزه-
مستثفرین ثیابهم یعنی جامههاشان را میان دو پاشان کرده بودند چنانچه سگ دم خود را، و گفته عرج بعین فتحهدار و سکون راء
دهی است جامع از نواحی فرع در چند منزلی مدینه، و عکاظ جایی است نزدیک مکه و در زمان جاهلیت چند روز در آن بازاري
بر پا میکردند. و در حدیث عمر گفته: که از مردي که پري او را ربوده بود پرسید، خوراکشان چه بود؟ گفت غول و آنچه نام خدا
بر آن نبرند، گفت نوشابهشان چه بود؟ گفت جذف. فول باقلا است و جذف با حرکت گیاهی است در یمن که خورندهاش نیاز
ص: 254 بنوشیدن آب ندارد، و گفتند هر نوشابه روباز است و قتیبی گفته: منظور آنچه است که از نوشابه
بدور ریزند چون کف و خاشاك گفته: در حدیث است که هیچ آدمی نیست جز همراهش شیطانیست، گفتند و با تو هم؟ فرمود:
آري ولی خدا مرا بدو کمک داده و او تسلیم شده و مسلمان گردیده و من از شر او آسودهام. من گویم: داستان سعد بن عباده را
بدروغ بر پریان بستند و او را فرستاده عمر کشت چنانچه در کتاب فتن شرح دادیم. در نهایه است که صبا گویند بکسی که از کیش
خود بکیش دیگري گرائیده و قریش پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله را صابی گفتند که از کیش قریش بکیش اسلام گرائید و مسلمانان
را صباة میخواندند. در قاموس گوید: غریف آواز پریست که چون زنگ در بیابانها شنیده شود در شب و غراف ریگزاریست از بنی
سعد یا کوهی است در دهناء 12 میلی مدینه و این نام براي آنست که در آن آواز پري شنیده شود و ابرق الغراف آبیست از بنی
سعد. در نهایه است که گفت: به جنی تو را ضئیل و شخیت بینم، ضئیل بمعنی لاغر و شخیت بمعنی باریکاندام و کمگوشت رازي
در دیباچه تفسیرش در تحقیق استعاذه از شیطان و بیان آنکه از او پناه گیرند گفته: در آن مسائلی است.
مسائلی در