گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
اخبار باب






صفحه 43 از 139
130 چاپ غفاري): بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که برکت 10 جز است 9 دهم در بازرگانی : -1 در خصال ( 2 (1)
است و یک دهم در جلود، صدوق- رضی- گفته: مقصود از جلود گوسفند است بگواه آنچه از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم
روایت شده که نه دهم روزي در بازرگانیست و یک دهم در سابیا یعنی گوسفند و آن را بسندش تا پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله
آورده. ( 2) بیان: در نهایه پس از ذکر این خبر در واژه سابیاء گفته: منظور نتاج مواشی و فزونی آنها است، گویند آل فلان سابیا
دارند یعنی مواشی بسیار و سابیاء در اصل پردهایست که بچه در آن زاید و گفتند: مشیمه است (نهایه 2 ص 157 ) گویم: شاید
مقصود از جلود در روایت نخست جانوران پوست دار است، در ص: 89 قاموس گفته: جلد با حرکت
گوسفندست که نوزادش بمیرد، و جلدة بمعنی شتران سالمند است که خرد سال در آنها نباشد و گوسفند و شتري که نه بچه دارند
و گویند به جلود » و نه شیر و جلاد چون کتاب شتران پر شیرند چون محالیب، یا شتري که شتر و بچه ندارد، جلد: آلت مردیست
2- در فقیه: امیر المؤمنین فرمود: از خدا بترسید در باره ( خود چرا بر علیه ما گواه شدید 21 - فصلت یعنی به فروج خود گویند. ( 1
3- در (2) (230 : آنچه بشما داده و در بیزبان از دارائی خود باو گفتند دارائی بیزبان چیست؟ فرمود: گوسفند، گاو و کبوتر ( 3
تفسیر علی بن ابراهیم ( 357 ) ابو الجارود در قول خدا وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ، 5- النحل گفت دفء حواشی شتر
است، و گویند بلکه گرم شدن از خانهها و جامهها است. و علی بن ابراهیم در دفء گفته: گرمشدن از اثاثی است که از پشم و
یعنی چون از چراگاه برگردند و چون « وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ » کرك آنها گرفته شود، و در فرموده او
گفت تا مکه و مدینه و تا هر شهري سپس « بار شما را ببرند تا شهري که بدان نرسید مگر برنج دادن خود » برآیند براي چراگاه، و
فرمود: اسب و استران و خران براي آنکه سوارشان شوید، و خدا عزّ و جلّ نفرمود: براي آنکه سوار شوید و بخوریدشان چنانچه در
گفت عجائبی که خدا در خشکی و دریا آفریده. ( 3) بیان: حواشی شتر یعنی بچههاي خردشان و « و آفریند آنچه ندانید » انعام فرمود
گفته: حشو خردسالان شتر است چون حاشیه، و گفته « حشو » این جز تفسیرهاي مشهور است ولی موافق لغت است فیروزآبادي در
دفء بکسر در برابر سرماي سخت است، و ابل مدفئه یعنی شتر پر کرك و پیه و دفء بکسر بچه شتر و کرك آن و سود بردن از
آنست (و از راغب هم مانند تفسیر قاموس را براي دفء آورده) و آیه را گواه آورده. ص: 90 و اینکه فرموده
یعنی چادرهاي مو و پشم، و اینکه گفته نگفت تا سوار شوید و هم بخورید گویا غرضش این باشد که آماده براي « من البیوت »
4- در ( خوردن نیستند و تشویق بخوردن آنها نشده، نه اینکه حرامند ولی دلیل بر کراهت آنها است چنانچه مشهور است. ( 1
35 چاپ غفاري-: بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که فرمود: گوسفند و زراعت را باشید که شب خوبند و : خصال- 1
بامداد خوب گفته شد یا رسول اللَّه پس شتر کجا است؟ فرمود: از نواحی شیطان و خیرش از چپ آید که شوم است (چون از آن
سو سوارش شوند و آن را بدوشند) گفته شد یا رسول اللَّه اگر مردم این را بشنوند شتر را رها کنند، فرمود: اشقیاء فاجر آن را از
دست ندهند. ( 2) بیان: در نهایه است که پرسش شد از شتر فرمود: اعناق شیاطین است یعنی نواحی آنها است چون پر آفت است و
-5 ( در خو و منش چون دیوانست در حدیث دیگر است که در خوابگاه شتران نماز نخوانید چون از اعناق دیوان آفریده شدند. ( 3
صدوق بسندي در خصال (ج 1 ص 246 ) تا امام یکم علیه السّلام که از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله پرسیدند کدام مال بهتر
است؟ فرمود: زراعتی که صاحبش بکارد و بپرورد و حقش را در روز درو بدهد، گفته شد پس از زرع چه مالی بهتر است؟ فرمود:
مردیکه بر سر رمه گوسفندش باشد و آنها را بدنبال چراگاهها که باران بارد برد و نماز بخواند و زکاة بدهد، گفته شد پس از
گوسفند چه مالی بهتر است؟ فرمود: گاو که بامداد خیر دارد و شام هم خیر دارد، گفته شد پس از گاو چه مالی بهتر است؟ فرمود:
نخلها که در لجن لنگر دارند و در تنگسالی خوراك دهند، چه خوب چیزیست نخل خرما، هر کس آن را بفروشد بهایش چون
خاکستریست بر سر کوه در روزي که گرد باد وزد جز اینکه بجایش بخرد. ص: 91 گفته شد یا رسول اللَّه
پس از نخل چه مالی خوبست و او خاموش ماند و مردي گفت: پس شتر کجا است فرمود: در آن بدبختی و دل سختی و رنج و
صفحه 44 از 139
آوارهگی است، بامداد پشت برفتن دارد و شام پشت برفتن دارد و خیرش نیاید جز از سمت چپ، هلا که اشقیاء فاجر آن را از دست
یعنی شیر میدهد در شام و بام، خیر هر آنچه « بامداد خیر دارد » : ندهند. در معانی الاخبار ( 197 ) و در کافی مانند آن آمده. ( 1) بیان
باید باشد از شما امتی » است که بدان رو کنند و سود دارد، راغب گفته: خیر و شر بدو وجه آیند یکی اسم باشند مانند فرموده خدا
بیاوریم بهتري را از » دوم اینکه وصف باشند بمعنی بهتر از این یا بدتر از این چون فرموده خدا « که بخوبی خوانند، 104 - آل عمران
و نخل خرما را نام برد چون از درختان دیگر بیشتر تاب تشنگی دارد، اینکه فرمود چون خاکستر دم باد است همانا « آن، 106 - البقره
نمونه آنها که بپروردگارشان کافرند کردارشان چون خاکستریست که تند باد در روزي بدان سخت » از قول خدا تعالی گرفته شده
شقاوت سختی و دشواري و ضد سعادت و جفا « بتازد، و دسترسی ندارند بدان چه کسب کردند و اندوختند بهیچ وجه، 18 - ابراهیم
دوري و ترك صله رحم و سختی طبع و اکثر این معانی در اینجا مناسبند زیرا شتر سخت طبع است و هر که بهمراه آن زندگی کند
چنین شود چنانچه در اعراب و شتر داران دیده شود و صاحبش را براي چرا از شهر و خانه دور کند و او را برنج و گرانی اندازد
چون در آمدش کم است، بامداد پشت دهد زیرا بدنبال علف میرود. و اینکه فرمود اشقیاء فاجرش از دست ندهند زیرا براي شوکت
و رفعت آن را بپرورند و این گفته من آنها را به رها کردن آن واندارد و آنچه از شیخ بهائی است که مقصود اینست که بیشتر
مردمان بد با آنها هستند که همان شتر بانانند گر چه در این خبر محتمل است ولی اخبار دیگر صریحند در معنی نخست. آسمان و
6- در معانی الاخبار- 321 -: بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و سلم که گوسفند چون رو کند رو (1) جهان، ج 8، ص: 92
کرده و چون پشت کند رو کرده، گاو چون رو کند رو کرده و چون پشت کند پشت کرده، و شتر اعناق دیوانست چون رو کند
پشت کرده و چون پشت کند پشت کرده و خیري ندهد جز از سوي چپش، گفته شد یا رسول اللَّه پس چه کسی پس از این آن را
برگیرد و بدارد؟ فرمود: پس اشقیاء فاجر کجایند. صالح (یکی از راویان خبر) گفت: اسماعیل بن مهران (راوي دیگر) این شعر را
خواند: مال همانست گر که کسر نمیشد هر که بخواهد بسازدش ور نهاش بفروشد در معانی بسندي از ابو عبید روایت کرده که در
گفته: یعنی نواحی شیاطین و از ابی عمرو و جز او هم این معنا نقل شده و اگر لفظ اعناق درست باشد « اعناق الشیاطین » شرح قولش
مقصودش اینست که شتر از نواحی دیوانست یعنی خوي و منش آنها را دارد، و اینکه فرموده پیش آمدنش پس رفتن است و پس
رفتنش هم پس رفتن است ضرب المثلی است براي پر آفتی و زود نابود شدن آن، اینکه فرموده خیرش جز از سوي اشأم نیاید، یعنی
از سمت چپ آن، شیرش را بدوشند و سوارش شوند و اشأم بمعنی چپ است و از این معنا است فرموده خدا عزّ و جلّ وَ أَصْحابُ
الْمَشْئَمَۀِ، 9- الواقعه یعنی اصحاب شمال و جانب چپ بگفته اصمعی وحشی نامیده شود چون چپ است گفته: سمت راست انسی
است. و برخی برعکس گفتند سمت انسی آنست که مردم براي دوشیدن شیر و سوار شدن از آن درآیند که سمت چپ حیوانست و
وحشی سمت راست آنست زیرا از سمت راستش نیایند ابو عبیده گفته: عقیده من همین است و سمت وحشی همان سمت راست
حیوانست زیرا ترسان از آنجا که ترس است بجاي امن گریزد و آن سمت راست آنست. ( 2) توضیح: (در ضمن آن حدیث را از
فائق زمخشري با شرحی که گذشت نقل کرده) تا گوید: جاحظ گفته: برخی مردم پندارند چون شتر پرآفت است پیش آسمان و
جهان، ج 8، ص: 93 آمدنش را پس رفتن بدنبال است و چون پس رود به نیستی کشد و سودش که سواري و شیر دادنست همان از
جانب چپ است که عرب آن را شوم دانند و از این رو شمال را شؤمی خوانند (و مصراعی شعر عربی گواه آورده) و آنست که
معرض فتنه است و جولانگاه شیاطین که شتر داران را بناسپاسی نعمت وادارد، و چون در پی ناسپاسی نعمت آنها را بگیرد شیاطین
آنها را از آنچه بر آنها باید که شکیبائی شایانست بر زیان و مصیبت آن غافل سازند و بدل آنها اندازند که نعمت سواري و شیر
دادن از جانب شوم است با آنکه آن در حقیقت با میمنت و با برکت است. و نیز گفته: پرسیدند از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و
سلم که کدام دارائی ما برتر است؟ فرمود: کشت و کار، گفتند: یا رسول اللَّه پس شتر؟ فرمود: آنها پاکشهاي شیاطینند، و از این معنا
یعنی از سمت چپ « لا یأتی خیرها الّا من جانبها الاشأم » است فرموده او: راستی بر بالاي هر شتري شیطانی است، در نهایه گفته
صفحه 45 از 139
چنانچه دست چپ را شؤمی خوانند که مؤنث اشأم است، مقصود اینست که از سمت چپ شیرش را دوشند و سوارش شوند-
پایان- (نهایه 3 ص 217 ) جوهري گفته: وحشی سمت راست است از هر چیزي این گفته ابی زید و ابی عمره است (و شعري از
عنتره و از راعی گواه آورده) و گفته: گویند هر چه هراسد بسوي چپش گراید زیرا جاندار از سوي راستش بدو دست اندازي نشود
و براي دوشیدن و سواري از سوي چپش آیند و هراسش از آنست و از جاي هراس بجاي امن گریزند (و اختلاف لغویان را در
تفسیر جانب وحشی حیوان نقل کرده و گفته) گویم: در خبر اعتراضی است و آن اینست که دوشیدن و سوار شدن از سوي چپ
ویژه شتر نیست و در جانداران دیگر هم هست پس چرا مایه نکوهش خصوص شتر شده و توجیه جاحظ زشت و رکیک است جز
اینکه گفته شود در انعام سهگانه سواري مخصوص به شتر است و گاو و گوسفند را سوار نشوند و دوشیدن گر چه در هر سه هست
ولی گوسفند و گاو را از پس آنها هم میدوشند و بعلاوه آسانی و برکت ص: 94 این دو بر شومی آن غلبه
دارد. ( 1) و بسا گفته شود که مقصود از اشأم در حدیث شومی است و کنایه است از اینکه سودش آمیخته با زیان بزرگی است
چون میمنت را براست بندند و شومی را بچپ و یا اشأم بمعنی شومتر است و منظور مرگ و نابودي شتر است یعنی خوبی آن در
7- در خصال ضمن حدیث اربعمائۀ امیر المؤمنین ( نبودن آنست و این کنایه است از اینکه نبودنش سودمندتر است از بودنش. ( 2
علیه السّلام فرمود: بهتر چیزي که کسی در منزل نگهدارد گوسفند است، هر که یک گوسفند دارد فرشتهها روزي یک بارش
8- در علل- 2 ص (3) ( تقدیس کنند و هر که دو تا دارد روزي دو بار و همچنین در سه تا گوید: مبارك باد بر شما (ج 2 ص 617
181 چاپ قم: بسندش از حماد بن عثمان که بامام ششم علیه السّلام گفتم: راستی که ما درون دستهاي جانوران دو لکه بینیم چون
دو داغ آن از چیست فرمود: جاي دو سوراخ بینی آنست در شکم مادرش و آدمی زاده در شکم مادرش بر پا ایستاده است که
: و جز آدمی سرش بدبرش باشد و دو دستش برابرش در فقیه 2 « و آفریدیم آدمی را در رنج، 4- البلد » آنست فرموده خدا عزّ و جلّ
9- در ثواب ( 189 چاپ آخوندي بسندش تا حماد مانند آن آمده تا آنجا که: جاي دو سوراخ بینی او است در شکم مادرش. ( 4
الاعمال- 93 -: بسندش از محمّد بن مارد که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: مؤمنی نیست که در خانه بز شیر دهی دارد جز
اهل آن خانه تقدیس شوند و برکت یابند و اگر دو تا باشد هر روزي دو بار تقدیس شوند و برکت یابند، یکی از راویان، گفت:
چگونه تقدیس شوند؟ فرمود: فرشتهاي در بام و شام بر آنها ایستد و گوید: مقدّس باشید، برکت یابید، پاکید و پاك است نانخورش
شما گفتم: معنی مقدس باشید چیست؟ فرمود: پاکیزه باشید. در محاسن از ابن محبوب مانندش آمده در کافی: بسندش از ابن
10 - در محاسن- 304 - بسندش از محمّد بن مسلم که در منی نزد امام (1) محبوب مانندش آمده. ص: 95
ششم علیه السّلام بودم ناگاه ابی حنیفه سوار الاغی آمد و اجازه گرفت و امام علیه السّلام باو اجازه داد و آمد و چون نشست بآن
حضرت گفت: راستش میخواهم با تو قیاس گوئی کنم، امام علیه السّلام فرمود: در دین خدا قیاس نیست، ولی من از تو از کار
خرت پرسم که چگونه است؟ گفت: از کدام کارش پرسی؟ فرمود: بمن بگو: از این دو داغی که میان دو دست او است چه باشند؟
ابو حنیفه گفت خدا آنها را در جانوران آفریده مانند دو گوش و بینی در سر تو، امام علیه السّلام فرمود: خدا دو گوش مرا آفریده تا
بدانها بشنوم، و دو چشمم را آفریده تا بدانها بنگرم و بینی مرا آفریده تا بدان بوي خوش و بد را یابم و این دو داغ را براي چه
آفریده؟ و چگونه مو بر همه تن آن خر روئیده جز بر اینجا، ابو حنیفه گفت: سبحان اللَّه، من تو را از دین خدا پرسم و تو از من
پرسشهاي کودکانه کنی برخاست و بیرون شد. محمّد بن مسلم گفته: من بآن حضرت گفتم: قربانت از او چیزي پرسیدي که
یعنی در « البته آدمی را آفریدیم در سختی 4- البلد » میخواهم آن را بدانم، فرمود: اي محمّد خدا تبارك و تعالی میفرماید در کتابش
شکم مادرش سر پا ایستاده و جلو او بجلو مادر چسبیده و پسش در طرف پائین تنه مادر است، خوراکش از خوراك مادر است و
نوشابهاش از نوشابهاي که مادرش نوشد و او را مادرش بطوري نفس میدهد و پیمانی که خدا از او گرفته میان دو چشم او است. و
چون زایشش نزدیک شود یک فرشته آید بنام زاجر (راننده) و او را براند و برگردد و بالا تنهاش بسوي پائین تنه مادرش آید و
صفحه 46 از 139
پائین تنهاش بسوي بالا تنه مادر بر آیند تا خدا کار را بر زن و زاینده آسان کند و همه مردم را این رسد مگر نوزادي کور و سرکش
و نافرمان باشد که چونش نهیب زند برگردد و یکباره گریه کنان بزمین افتد از نهیب فرشته زاجر و پیمان را فراموش کند، و راستش
خدا همه بهائم را در درون مادرشان وارو آفریده بالا تنه آنها بپائین مادر است و پائین تنه آنها ببالاي ص: 96
مادر، و اینها در زهدان وارو بمانند و سرشان میان دو دست و دو پاي آنها است و خوراك از مادر گیرند و چون زایش آنها رسد
یکباره کنده شوند و از شکم مادرشان بیرون جهند. ( 1) و این دو داغی که میان دستهاي آنها است همه جاي دو چشم آنها است در
شکم مادرشان و آنچه در پاشنه آنها است جاي سوراخهاي بینی آنها است که مو در آنها نروئیده و در همه جانوران هست جز در
یعنی اثر نفس مادر « تنسّمه تنسیما » : شتر که گردنش دراز است و سرش از میان دست و پایش در شکم مادر بیرون کشد. ( 2) بیان
با نونست یعنی جز آنکه خدا « عانی » یعنی نابینا یا کور دل و مخالف و در برخی نسخههاي « مگر کور و سرکش باشد » باو رسد
مقدر کرده باشد که خود و مادرش براي زایش در سختی و رنج افتند و روشنتر اینست که در اصل یتنا بوده بتقدیم یاء دو نقطه در
زیر بر تاء دو نقطه در بالا و پس از آن نون، در قاموس گفته: یتن اینست که دو پاي نوزاد پیش از دو دستش بدر آیند .. در نهایه
یعنی از سوي دیگر جهید و « مرق السهم » : گفته: یتن نوزادیست که پاهایش پیش از سرش از شکم مادرش برآید در قاموس گفته
زنی جنگنده بود و آبستن شد و بآواز جنگ گفتند: گفت: جنگ را بگذارید تا فرزند بدر آید. و بدان که این خبر اشاره دارد که
سر پا بودن در رحم که کار آدمی است سختتر و دشوارتر است از وضع جز او و از این رو آیه را بدان تفسیر کرده امام علیه
11 - در محاسن- 640 -: بسندي که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: گوسفند را باشید چه خوب مالی خوبی است ( السّلام- ( 3
12 - در محاسن- بسندي از اسحاق بن جعفر که ( گوسفند. ( 4) بیان: در کافی همین است که: چه خوب مالی است گوسفند. ( 5
:- 13 - و از همان- 640 (1) امام ششم علیه السّلام بمن فرمود: پسرم گوسفند برگیر و شتر مگیر ص: 97
14 - و از همان: ( بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که چون در خاندانی گوسفند است فرشتهها آنها را تقدیس کنند. ( 2
بسندي از امام ششم علیه السّلام که چون خاندانی گوسفند بگیرند فرشتهها هر روز یک بار آنها را تقدیس کنند (عبد اللَّه بن سنان
15 - در حدیث دیگر است که چون ( راوي حدیث گوید) گفتم: چه میگویند؟ فرمود: میگویند مقدس باشید، مقدس باشید. ( 3
16 - و از همان: بسندي که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: که هر که در خانهاش یک ( خاندانی سه گوسفند بگیرند. ( 4
گوسفند باشد فرشتهها آنها را تقدیس کنند، و فقر یک مرحله از آنها دور شود، و هر که دو گوسفند دارد فرشتهها دو بار آنها را
تقدیس کنند و فقر دو مرحله از آنها دور باشد، و اگر سه گوسفند باشد فرشتهها سه بار آنها را تقدیس کنند و فقر آنها یکباره
17 - در محاسن- 641 -: بسندش تا پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله که بعمهاش فرمود: چه بازت دارد از اینکه برکت براي ( برود. ( 5
خانهات بگیري؟ گفت: یا رسول اللَّه برکت چیست؟ فرمود: گوسفند دوشینه که هر کس در خانه او گوسفند شیر ده یا میش یا ماده
گاو است همه برکتند و گفته: بسندي هم از امام پنجم علیه السّلام روایت است در کافی مانندش را بسند نخست تمامی آورده (و
18 - در محاسن: بسندش از امام ششم علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله بام ایمن وارد شد و ( گاو شیر ده قید کرده) ( 6
فرمود: چرا من در خانهات برکت نبینم؟ گفت: مگر خانهام برکت ندارد؟ فرمود: مقصودم این نیست، مقصود اینست که گوسفندي
19 - در محاسن: بسندي از ( داشته باشی تا فرزندانت از شیر آن برخوردار باشند و از روغنش بخوري و در آغلش نماز بخوانی. ( 7
ام راشد آزاد کرده ام هانی که امیر المؤمنین علیه السّلام بر امّ هانی وارد شد و فرمود: ام هانی که خوراکی براي ابو الحسن بیاورم،
و آنچه در خانه بود آوردم و آن حضرت فرمود: چرا نزد شما برکت نیست، ام هانی باو ص: 98 گفت: مگر
این برکت نیست؟ فرمود مقصودم این نبود، همانا قصدم گوسفند بود گفت: ما گوسفند نداریم که از روغنش بخورانیم و از شیرش
20 - در محاسن- 641 -: بسندش از امام ششم علیه السّلام که چون خاندانی یک گوسفند دارند خدا روزي آن را ( بنوشانیم. ( 1
بدهد و در روزي آنها هم بیفزاید و فقر از آنها برود تا یک مرحله، و چون دو تا دارند خدا بدانها روزي دهد و بروزي خودشان هم
صفحه 47 از 139
افزاید و فقر دو مرحله از آنها برود، و اگر سه تا دارند روزي هر سه را بدهد، و بروزي خودشان هم بیفزاید، و فقر یکباره از آنها
21 - در محاسن- 642 - بسندي از امام سوم علیه السّلام که خاندانی نباشد ( 544 فروع- مانندش آمده. ( 2 : بکوچد. در کافی ( 6
22 - و از همان: بسندي از امام ششم علیه السّلام که در ( داراي 30 گوسفند جز پیوسته فرشتهها تا بامداد آنها را پاسبانی کنند. ( 3
خانه هر کس یک گوسفند عیدي باشد فقر از آن یک مرحله بکوچد، و اگر دو تا باشد دو مرحله و اگر سه تا باشد خدا فقر را از
آنها ببرد. ( 4) بیان: در نسخهاي عید بیاء است و مقصود اصلمند است و فیروزآبادي گفته عید بکسر درختی است کوهی و فحلی
معروف از نجائب وعیدیه منسوب به عید بن ندعی یا عاد بن عاد یا بنی عید بن آمري، و در نسخهاي بباء یک نقطه و در قاموس
23 - در محاسن: بسندي تا ( گفته بنی عبید خاندانیند و عبدي بدانها منسوب است و گویا گوسفندانشان بهتر و پرشیرتر بودند ( 5
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که بر شما باد بگوسفند داري و زراعت که بام و شام خیر دارند. ( 6) بیان: هر بام و شام کنایه از دوام
24 - در محاسن- 643 -: بسندي از امام یکم علیه السّلام که هر ( است و گر نه بسیاري روزها خیر ندارند خصوص کشت و کار. ( 7
که در خانه یک گوسفند دارد فرشتههایش روزي یک بار تقدیس کنند و کسی که دو تا دارد روزي دو بار و کسی که سه تا دارد
25 - و از همان: بسندش تا محمّد بن عجلان که (1) همچنین، و خدا میفرماید: مبارك باد بر شما. ص: 99
شنیدم امام پنجم علیه السّلام میفرمود: هر خاندانی یک گوسفند شیرده دارند روزي دو بار تقدیس شوند گفتم: بآنها چه گویند:
26 - در محاسن: بسندش از امام پنجم که ( 544 فروع) مانندش آمده با سندي. ( 2 : فرمود: گویند: مبارك، مبارك. در کافی ( 6
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله وارد شد بر ام سلمه و فرمود: در خانهات برکت نبینم گفت: چرا یا رسول اللَّه بحمد اللَّه برکت در
(3) .545 : خانه من است فرمود: خدا برکت در سه چیز فرو آورده: آب، آتش و گوسفند. در کافی بسندي مانندش را آورده- 6
بیان: برکت در خانه من است یعنی بوجود تو، در قاموس گفته: برکت نمو است و فزونی و سعادت و برکت بده بمحمد و آلش:
ادامه بده شرافت و کرامتش را برکه بکسر یک گوسفند شیر ده است و دو برکه: دو تا و جمع برکات است، برکت در آتش پختن
27 - در محاسن- 653 - بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که شتر عزت شتردار است ( غذاست با آن که مایه برکت است. ( 4
-28 و از همان- 658 : بسندش تا امام یکم که پرسش شد از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله از شتر فرمود: مهار شیاطینند و (5)
29 - و از ( خیرشان از سمت چپ است، گفتند اگر مردم این را بشنوند آن را وانهند، فرمود: اشقیاء فاجر از آن دست نکشند. ( 6
همان- 639 -: بسندش از صفوان شتردار که امام ششم بمن فرمود: برایم یک شتري بخر و باید سیاه باشد که عمرش از همه چیز
30 - در ( درازتر است، سپس فرمود: اگر مردم میدانستند که نیروي باربري که خدا بناتوان دهد بهاي بهیمه را گران نمیکردند. ( 7
542 فروع- بسندش مانند آن را : حدیث دیگر گفته: امام ششم بمن فرمود: سیاه زشت بخر که عمرش درازتر است. در کافی- 6
آورده تا فرموده: زشت آن را بگیر که عمرش درازتر است و من شتري برایش خریدم به 80 درهم و نزد ص:
31 - در محاسن- 639 -: بسندي از حسین بن عمر بن یزید که در مدینه بودم و شترانی ( 100 او آوردم و در حدیث دیگر الخ. ( 1
خریدم که بسیار خوشم آمد و نزد امام ششم علیه السّلام رفتم و باو گفتم، فرمود: تو را چه بشتر؟ ندانستی که گرفتاري فراوان
دارند؟ گفت از بس خوشم آمد آنها را کرایه دادم و با غلامانم بکوفه فرستادم و همه در راه افتادند و از میان رفتند و نزد آن
.« باید بترسند آنان که مخالفت کنند از فرمانش از اینکه برسد بدانها فتنهاي یا عذابی دردناك » حضرت رفتم و گزارش دادم فرمود
543 فروع مانندش را بسندي از ابن محبوب آورده که پدرم گفت شتري خریدم- تا گفته- نزد امام هفتم رفتم و باو : در کافی 6
گفتم- تا گفته- آنها را با غلامانم بکوفه فرستادم. ( 2) بیان: گواه آوردن از آیه بنا بر اینست که گفته او گفته خداست و خلاف
32 - در محاسن بیسند رسیده که رسول خدا نهی کرد از گام زدن میان قطار شتر، گفته شد یا رسول ( امرش خلاف امر خدا. ( 3
33 - و از همان: بسندي از امام ششم علیه السّلام ( اللَّه چرا؟ فرمود: قطار شتري نیست جز اینکه میان شتري تا شتري شیطانیست. ( 4
542 آن را بسندش آورده، : که علی بن الحسین شتر سواري را بصد دینار طلا میخرید و خود را بدان ارجمند میداشت، در کافی 6
صفحه 48 از 139
34 - در بصائر- 101 - و ( و دلالت دارد باستحباب سوار شدن پاکش خوب و خریدش با بهاي گران براي احترام در بر مردمان. ( 5
در اختصاص- 299 - بسندي از جابر بن عبد اللَّه که چون رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله از نبرد ذات الرقاع که بنی ثعلبه غطفان بود
برگشت تا نزدیک مدینه رسید ناگاه شتري از خانهاي پیش آمد تا برسول خدا صلی اللَّه علیه و اله رسید تا پوز بر زمین نهاد و بنگ
داد، پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله فرمود: میدانید این شتر چه میگوید؟ گفتند خدا و رسولش داناترند فرمود: بمن گزارش میدهد که
صاحبش با او کار ص: 101 کرده تا او را سالخورده کرده و زخمین کرده و لاغر کرده و خواسته او را بکشد
و گوشتش را بفروشد. وانگه رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود: اي جابر آن را نزد صاحبش بر و او را نزد من آور، گفتم:
صاحبش را نشناسم، فرمود: آن تو را رهنماید بر او، گوید با او رفتم تا رسیدم به بنی واقف و در کوچهاي درآمد و در آن مجلسی
بود، گفتند اي جابر چگونه رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله را ترك کردي، و مسلمانان را ترك گفتی؟ گفتم: همه خوبند، ولی
کدام صاحب این شترید؟ یکی گفت: من، گفتم: اجابت کن رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و سلم را گفت مرا چه شده؟ گفتم:
شترت از تو شکایت کرده، و من و شتر و صاحبش نزد رسول خدا آمدیم. فرمود: شترت بمن گزارش داده که با او کار کردي تا
پیرش کردي و زخمی کردي و لاغرش کردي و اکنون میخواهی او را بکشی و گوشتش را بفروشی گفت این بوده است یا رسول
اللَّه، فرمود: آن را بمن بفروش، گفت: از آن تو باشد یا رسول اللَّه، فرمود: بلکه بمنش بفروش و رسول خدا آن را از وي خرید و
رها کرد و در اطراف مدینه میچرید، و چون مردي از ما خواستی شب یا بامداد برود جایی رسول خدا آن را بما میداد، جابر گفت
35 - در اختصاص: بسندش تا امام پنجم علیه السّلام که چون امام چهارم ( پس از آن دیدمش که زخمش رفته و خوب شده. ( 1
درگذشت شتري داشت که از چراگاه برگشت و پوز بر گورش میزد و بخاك آن میغلطید، شتري بود که پدرم با آن بحج و عمره
36 - در یک اصلی از اصحاب ما است: بسندي از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله که گوسفند ( میرفت و هرگز تازیانه باو نزده بود. ( 2
ثَمانِیَۀَ » 37 - در کافی 283 - روضه-: بسندي تا امام ششم علیه السّلام که نوح آن 8 زوج را که خدا فرموده ( بچه بده برکت است. ( 3
أَزْواجٍ- تا آخر آیه- 143 - الانعام- از میش دوتا بود یک جفت اهلی که مردم آن را پرورش میدادند و یک جفت دیگر کوهستانی
و وحشی که شکارشان روا بود و از بز هم دو تا یک اهلی و یک آهو از بیابان، و از شتر دو تا بختی ص: 102
( و عراب، و از گاو دوتا یک جفت اهلی و یک جفت گاو وحشی و هر پرنده خوب وحشی و اهلی سپس همه زمین غرق شد. ( 1
-38 در کافی- بسندي از ابن ابی یعفور که شنیدم امام پنجم علیه السّلام میفرمود: مبادا شتر سرخ بگیرید که از همه کمعمرتر است.
542 فروع-: بسندي تا امام ششم علیه السّلام که : 39 - در کافی- 6 ( در مکارم هم بیسند آن را از امام صادق علیه السّلام آورده. ( 2
38 ) گفته: کنه امر: : اگر مردم میدانستند کنه نیروي باربري را که خدا بناتوان داده بهیمه را گران نمیکردند. ( 3) بیان: در نهایه ( 4
حقیقت آنست و گفتهاند: وقت و اندازه آن، و گفتند هدف آنست. ابو موسی گفت: یارانم مرا نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و
سلم فرستادند که از او وسیله حمل بخواهم براي اینکه او را فرستادند تا وسیله سواري بخواهد برایشان، و تمام حدیث اینست که
پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم فرمود: من شما را سوار نکردم ولی خدا شما را سوار کرد. یعنی تنها خدا این نعمت را بدانها داده،
و گفتند چون خدا هنگام نیاز این شتران را براشان فراهم کرد پس او بوده که آنها را سوار کرده. و گفتند: فراموش کرده بود که
سوگند یاد کرده آنها را سوار نکند، و چون فرمان داد بآنها شتر بدهند فرمود: من شما را سوار نکردم ولی خدا شما را سوار کرد
295 ) و خلاصه چون خدا : چنانچه بروزهدار که از فراموشی افطار کرده بود فرمود: خدا تو را خورانیده و سیراب کرده (نهایه 1
542 - فروع-: بسندي تا رسول خدا : 40 - در کافی- 4 ( تعالی نیرو دهد بناتوان براي بردن بار سنگین بار بردن را بدو نسبت داده. ( 4
صلی اللَّه علیه و اله که بر کوهان هر شتري شیطانیست او را براي خود زبون و رام کنید و نام خدا را ببرید همانا خدا است که بار را
41 - در کافی- 542 - فروع-: بسندي تا امام ششم علیه السّلام که: اگر حجکننده میدانست چه دارد بر باربري کسی شتر ( میبرد. ( 5
544 فروع-: بسندي از عبد اللَّه بن سنان که شنیدم امام ششم : 42 - از همان- 6 (1) را گران نمیکرد. ص: 103
صفحه 49 از 139
( علیه السّلام میفرمود: راستی خدا عزّ و جلّ از هر چیزي چیزي را برگزیده، از شتر ماده شتر برگزیده و از گوسفند میش ماده. ( 2
-43 در تفسیر علی بن ابراهیم ( 75 : مصنف از میان و پایان حدیث جملههائی را انداخته از پاورقی 140 ): بسندي تا امیر المؤمنین
علیه السّلام که در وصف حاملان کرسی فرموده: یکی از آنها در صورت نرّه گاو است که سید بهائم است و در میان آن صورتها
زیباتر از نرّه گاو نبوده و نه ایستادهتر تا بزرگان بنی اسرائیل گوساله پرست شدند و چون گرد او را گرفتند و او را در برابر خدا
پرستیدند، فرشتهاي که بصورت نره گاو بود از شرم خدا سر بزیر شد که در برابر خدا هم شکلش را پرستیدند و ترسید مبادا عذاب
180 چاپ قم-: بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که گاو را گرامی دارید چون : 44 - در علل- 2 ( بدو فرو آید- الخبر. ( 3
45 - در عیون الاخبار- ( سیّد بهائم است و دیده بآسمان بر نیاورده از شرم برابر خدا عز و جل از آنگاه که گوساله را پرستیدند. ( 4
-134 و در علل: بسندش از امام رضا علیه السّلام از پدرانش که مردي شامی از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسید چرا نره گاو چشم
بزیر دارد و بآسمان برنیارد سرش را؟ فرمود از شرم خدا عز و جل چون که قوم موسی گوساله را پرستیدند سر بزیر شد، و پرسید
چرا بز دمش کج و بالا است و عورتش پیدا است؟ فرمود: چون بز نافرمان نوح علیه السّلام شد چون بکشتی درآمد و نوح او را
کشید و دمش شکست و میش عورت پوشیده دارد زیرا زود بکشتی درآمد و نوح دست بدنبال و دمش کشید و دنبه بر آن استوار
شد. ( 5) بیان: این اخبار دلالت دارند که نره گاو پیش از آنکه بنی اسرائیل گوساله پرستند بدین خلقت نبوده، و دور از باور نیست،
و بسا گفته شود چون خدا میدانست که پرستش میشود چنینش آفرید، و همین است سخن در باره بز و ماده میش آسمان و جهان،
46 - در مجازات النبویه- 290 چاپ قاهره- رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و سلم در ( ج 8، ص: 104 ولی دور است از باور. ( 1
پاسخ پرسش از شتر فرمود: اعنان شیاطینند رو نکنند جز پس رونده و پشت نکنند جز پس رونده و سودشان نیاید جز از سمت اشأم.
سید رضی- رضی الله عنه- گفته: اعیان شیاطین مجاز است چون اعنان بمعنی نواحی است و برخی گفتند عنان نواحی است نخست
عقیده بصریانست و دوم از کوفیان و بهر دو گفته: منظور مبالغه در توصیف شتر است ببد خوئی و نافرمانی تا گویا شیطان فرمانده او
است و مؤید آنست قول آن حضرت صلی اللَّه علیه و اله و سلم: شتر از شیطان آفریده شده و فرموده او: بر کوهان هر شتري
47 - در مجازات النبویه- 327 - فرمود صلی اللَّه علیه و اله ( شیطانیست، وانگه نزدیک بدان چه از زمخشري گذشت بیان کرده. ( 2
دشنام ندهید شتر را که بند آرنده خونست: و همانا مقصود اینست که چون براي دیه داده شود سبب قطع خونریزي گردد و
خونخواهی نشود، و این حال را برگ پیوسته خونریزي مانند کرده که چون وانهاده شود پیاپی خون ریزد و چون درمان شود خون
329 ) از زید بن ثابت که بز نخواست بکشتی نوح درآید و نوح دمش را گرفت و او را کشید : 48 - در در منثور ( 3 ( بند آید .. ( 3
بکشتی و از این رو دمش شکست و برگشت و عورتش پیدا شد، و میش رفت و بکشتی در آمد و دست بدمش کشید و عورتش را
49 - در دلائل طبري ( 88 دلائل الامامه): بسندي از ابی بصیر که با امام چهارم علیه السّلام بمکه رفتم و چون به ابواء ( پوشید. ( 4
رسیدیم رمهاي گوسفند بود و ماده میشی از رمه پس افتاده بود و سخت بع بع میکرد و ببرهاش رو میکرد و بسختی او را میخواست،
و چون بره میایستاد مادرش بنگ میکرد و بره بدنبالش میرفت و امام فرمود: اي ابی بصیر میدانی این میش ببررهاش چه میگوید؟
گفتم: نه بخدا نمیدانم، فرمود: میگوید برمه برس زیرا خواهرت سال گذشته در اینجا پس افتاد و گرگ او را خورد. آسمان و
(1) جهان، ج 8، ص: 105
باب سوم: بحیره و همگنانش
آیات قرآن مجید
آیات قرآن مجید
صفحه 50 از 139
2) المائده- 103 - مقرر نداشته خدا بحیره را و نه سائبه را و نه وصیله و نه حام ولی آنان که کافرند ببندند بر خدا دروغ و بیشترشان )
نمیفهمند.
تفسیر
252 ) مجمع گفته: یعنی خدا آن را حرام نکرده چنانچه مردم جاهلیت حرام کردند و بدان فرمانی نداده، بحیره : 3): طبرسی در ( 3 )
شتریست که پنج شکم آورده و پایانشان نر بوده که گوشش را شکاف میدادند و از سواري و کشتن آن دریغ داشتند و براي آب و
چرا آزاد بود و اگر خسته او را میدید سوارش نمیشد- از زجاج است. و گفتند: چون پنج شکم میزائید نگاه میکردند اگر پنجم نر
بود او را میکشتند و زن و مرد همه از گوشتش میخوردند و اگر ماده بود گوشش را میشکافتند و بحیره میشد و دیگر پشمش را
نمیچیدند و در کشتن او نام خدا نمیبردند و بارش نمیکردند و بر زنها غدقن بود از شیرش بنوشند و از آن بهره برند و شیر و
بهرهاش از آن مردها بود نه زنها تا بمیرد و چون میمرد مرد و زن در خوردن آن شریک بودند- از ابن عباس از محمّد بن اسحاق که
بحیره دختر سائبه بوده و آن شتري بوده که براي برگشت از سفر یا بهبودي از بیماري و مانند آنها نذر میکردند، میگفت ماده شترم
سائبه است. و چون بحیره میشد که از او سودي نبرند و از آب و چرا دریغش نکنند- از زجاج و علقمه و از ابن عباس و ابن مسعود
است که سائبه نذر بتها بوده که بخادمان بتخانه ص: 106 میدادند تا از شیرش برهگذران و مانند آنها بدهند.
1) و از محمّد بن اسحاق است که سائبه ماده شتري بوده که ده شکم دنبال هم ماده میزائیده بیکره نر و دیگر سوارش نمیشدند و )
پشمش را نمیچیدند و شیرش را جز بمهمان نمیدادند، و هر کره مادهاي که پس از آن میآورد گوشش را شکاف میدادند و با
مادرش رها میکردند و آن بحیره بود. وصیله گوسفندي بود که اگر ماده میزائید از آنها بود و اگر نر از آن معبودانشان میکردند و
اگر نر و ماده با هم میزائید میگفتند ببرادرش پیوسته و براي بتها آن نر را نمیکشتند- از زجاج- و گفتند چون گوسفندي هفت شکم
میزائید اگر هفتم نر بود سرش را براي بتها میبریدند و گوشتش از آن مردها بود نه زنان و اگر ماده بود زندهاش میداشتند و جزء رمه
میشد و اگر شکم هفتم نر و ماده هر دو بود، میگفتند خواهر ببرادر چسبیده و بر ما حرام شده و هر دو را حرام میدانستند و بهره و
شیرش از آن مردها بود نه زنها- از ابن مسعود و مقاتل. و از محمّد بن اسحاق است که چون گوسفندي ده ماده میآورد در پنج
و نه » . شکم که در آنها نري نبود آن را وصیله مینمودند و میگفتند بهم پیوسته و هر چه پس از آن میزائید از مردان بود نه از زنان
و آن نرّه شتري بود که ده شکم از صلب او بچه آمده بود و گفتند پشت خود را غرق کرده نه بارش میکردند و نه از آب و « حام
چراگاه بازش میداشتند از ابن عباس و ابن مسعود و دیگران و گفتند: چون نرّه شتر نوه خود را آبستن میکرد حامی شده و بر او
سوار نمیشدند- از فراء. بدان که خدا هیچ کدام اینها را حرام نکرده بود، ( 2) مفسران از ابن عباس آوردند که پیغمبر صلی اللَّه علیه
و اله فرمود: عمرو بن لحیّ بن قمعۀ بن خندف پادشاه مکه شد و نخست کسی بود که دین اسماعیل را دگرگون کرد و بتپرستی
پیش گرفت و بحیره و سائبه و وصیله و حام بدعت نهاد، و رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله فرمود او را در دوزخ دیدم که آسمان و
ولی آنان » ( جهان، ج 8، ص: 107 اهل دوزخش از گند ناي او در آزار بودند و روایت است که نایش در دوزخ کشیده میشد. ( 1
یعنی دروغ بندند که اینها را خدا حرام کرده است نفهمی را ویژه بیشتر آورد که پیرو سران بودند « که کافرند میبندند بر خدا دروغ
که نمیفهمیدند دروغ است مانند خود سران، و گفتند: یعنی بیشترشان حرام و حلال را تمیز ندهند و کمترشان معاندند. اخبار باب
-1 در معانی الاخبار- 148 : بسندي از امام ششم در قول خدا عزّ و جلّ ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ تا آخر فرمود: مردم جاهلیت چون (2)
شترشان دو قلو میزائید میگفتند بهم پیوسته و کشتن و خوردنش را روا نمیداشتند و چون ده تا میزائید آن را سائبه میدانستند و
صفحه 51 از 139
سواري و باربري و شیرش را حلال نمیدانستند و حام فحل شتران بود که حلالش ندانستند و خدا عزّ و جلّ فرو فرستاد که او هیچ
2- در معانی الاخبار: 148 - روایت است که بحیره ( 347 تفسیرش) مانند آن را آورده. ( 3 : کدام اینها را حرام نکرده، عیاشی در ( 1
شتریست که پنج شکم زائیده و اگر پنجم نر بوده آن را میکشتند و مرد و زن میخوردند و اگر ماده بوده گوشش را شکاف میدادند
و بر زن و مرد گوشت و شیرش حرام بوده و چون میمرده بر زنها حلال بوده و سائبه شتري بود نذر براي بهبودي از بیماري و رسیدن
بخانه، وصیله گوسفندي که هفت شکم آورده اگر هفتم نر بوده سرش را میبریدند و مرد و زن از آن میخوردند و اگر ماده بوده در
رمه رها میشده و اگر نر و ماده هر دو بوده گفتند ببرادرش پیوسته و آن را نمیکشتند ولی گوشتش بر زنها حرام بوده جز اینکه بمیرد
و آنگه بر مرد و زن حلال شود، حام فحلی که به پشت نبیرهاش بر آمده و گفتند پشت خود را غرق کرده است و سوارش نمیشدند
348 -: بسندي که امام ششم فرمود: بحیره آن بود که : 3- عیاشی- 1 ( و در ص: 108 آب و چرا آزاد بود. ( 1
4- در تفسیر علی بن ابراهیم در قول خدا ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ تا آخر بحیره گوسفندي ( فرزند فرزندش میزایید و بحیره میشد. ( 2
که پنج شکم زائیده و در ششم عرب گفتند بحیره است و آن را نذر بت کردند و در آب و چرا آزاد نمودند، وصیله بگوسفندي که
پنج شکم آورده و ششمی نر و ماده دو قلو بوده و ماده را نذر بت میکردند و گفتند ببرادرش پیوسته و گوشتش بر زنها حرام بوده،
حام جدّ جدّ شتر بوده که میگفتند: پشت خود را غرق کرده و حام نام میگرفته و سوارش نمیشدند و در آب و چرا آزاد بوده و
( بارش نمیکردند و خدا همه آنها را رد کرد و فرمود: ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَةٍ تا أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ. ( 3
باب چهارم نادر