گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
باب سیزدهم شب پره و آفرینش شگفتش






آیات قرآن مجید
آیات قرآن مجید
-1 در آل عمران آیه 49 - راستی بسازم براي شما از گل شکل پرنده و بدمم در آن و بفرمان خدا پرنده شود. (3)
صفحه 108 از 139
تفسیر
4): مشهور میان مفسران خاصه و عامه است که آن پرنده شب پره بوده، ابو اللیث در تفسیرش گفته: مردم از عیسی از روي )
بدخواهی خواستند که براي ما شب پرهاي بیافرین و جانش بده اگر راستگوئی، گلی برگرفت و شکل شب پرهاي ساخت و در آن
دمید و ناگاه میان آسمان و زمین پرواز میکرد و ساختن گل و دمیدن از عیسی علیه السّلام بود و آفرینش از خدا تعالی، و گفتند:
1) و از ) همانا از او آفرینش شب پره خواستند براي آنکه شگفتتر از آفریدههاي دیگر است. ص: 243
شگفتیهاش اینست که خونست و گوشت و بیبال میپرد و چون جانور میزاید و مانند پرنده تخم نمیگذارد، و در روشنی روز و
تاریکی شب نبیند و بینائیش در دو ساعت پس از غروب خورشید و پس از سپیده دم است، خوب روشن نشده و مانند آدمی
میخندد و چون زن حیض بیند و چون از آن حضرت این را دیدند خندیدند و گفتند: جادوئیست روشن، و رفتند نزد جالینوس و باو
گزارش دادند و او بدو بگروید- الخبر-
اخبار باب
-1 در عیون ج 1 ص 244 - و در علل در خبر شامی است که از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسید از شش چیز که در رحم جا (2)
نگرفتند فرمود: آدم بود و حوّاء و قوچ اسماعیل و عصاي موسی و ناقه صالح و شب پره که عیسی بن مریم ساخت و بفرمان خدا
2- در نهج البلاغه: از خطبهاي که در آن آفرینش بدیع شب پره را یاد کرده فرماید: سپاس از آن خداست که کنه ( تعالی پرید. ( 3
شناختش در وصف نگنجد و بزرگیش خردها را خیره کند و راهی بدریافت پایان ملکوتش نیابند، او است پادشاه راستین روشن
درستتر و روشنتر از آنچه بدید آید، خردها او را اندازه نتوانند تا مانند چیزي باشد و در اندازهگیري وهم نگنجد تا نمونهگیري
شود، آفریدهها را بینمونه و مشورت مستشار و بیکمک کمک کار آفریده، بهمان فرمانش آفریدهاش ساخته شده و گردن بفرمان
او نهاده، بیدریغ پذیرا گردیده و بیستیزه فرمان پذیر شده. از هنر نازك کاري و آفرینش شگفتش همانست که حکمت ژرف خود
را در آفرینش شب پرهها بما وانموده که روشنی گشایش بخشش همه زندهها آنها را درهم کشد، و چگونه چشم آنها پرده دارد تا
، از خورشید تابان روشنی نستاند که براه خود راه یابد و بروشنی تابان خورشید بشناختههاي خود رسد، و جلوه آسمان و جهان، ج 8
ص: 244 روشنی خورشید در پردههاي تابشش او را باز دارد از جنبش خود، و در جایگاهش نهان سازد و در روشنی آن رفتن
نتواند، و او در روز پلکهایش روي دیده بسته است و شب را چراغ رهنمائی خود سازد. ( 1) در درخواست روزیش، پردههاي
تاریک شب جلو دیده او را نگیرند و در تاریکی و تیرگی آن از رفتن بدنبال کارش جلو او را گرفته نباشد و چون خورشید روسري
شب را بدور اندازد و خنده روز را سر دهد و پرتو خود را بر سوسمارها در لانههاشان بگسترد، شب پرهها پلکها بر هم نهند و
بدست آورد شب تیره خود بسازند. منزه باد آنکه شب را روز او ساخته و وسیله زندگی او و روز را آرامش و قرار او نموده، و
برایش از گوشت آن بالی برآورده که هنگام نیاز بپرش آن را مانند پرههاي گوش برآورد و نه پر دارد و نه نی جز اینکه رگهایش
را برآمده و روشن بینی که دو بال شوند نه نازك که برشکافند و نه کلفت که سنگین باشند بپرد و بچهاش بدو چسبیده و پناهیده، با
مادر بزمین نشیند و با او به هوا برآید و از او جدا نشود تا اندامش سخت و ورزیده شوند و بالش نیرو گیرد و او را بکشد و راه
زندگی و نهی خود را بشناسد، منزه باد آفریننده هر چیزي بینمونه که از دیگري باشد (نهج البلاغه زیر شماره 153 - از بخش
خطب) ( 2) بیانست: اینکه فرمودند: خدا از دیدنی درستتر و روشنتر است براي اینست که شناخت او از خرد و یقین است و
اشتباهی که در محسوسات رخ دهد در او راه ندارد، حدّ بمعنی مرز میان دو چیز است و در زبان اهل منطق شناساندن گوهر
صفحه 109 از 139
چیزیست و تحدید در اینجا اثبات پایان و طرف است که مانند باجسام را باید یا حدّ منطقی است و نخست مناسبتر با زبان آنانست.
و مقصود از اینکه بینمونه آفریده اینست که از دیگري نمونه نگرفته یا مانند معمار نخست نقشه نکشیده که بدنبال آن بسازد، و
( شاید مقصود از اذعان ص: 245 اینست که هر آفریده زیر توانائی خدا است و سرپیچی از آفرینش نتواند ( 1
بیدریغ پذیرا گردیده: بیان اجابت است چنانچه بیستیزه بیان فرمانبري است و بسا اشاره باشد به تسبیح با زبان حال چون قول خدا
چنانچه گذشت، برخی گفتند خلاصه وصف حال شب پره در « و چیزي نباشد جز که بسپاسش تسبیح گو است 44 - اسراء » تعالی
روز و شب اظهار شگفتی از مخالف بودن او است با همه جانوران در پسنشینی از روشنی و اشاره به نهانی سبب آنست و مقصود
بسته شدن چشم او است در روشنی و آن براي اینست که روح دید او بر اثر گرمی روز تحلیل میرود و خنکی شب آن را جبران کند
و برگرداند دید او را و گفته شده: اثر گرمی تنها نیست و گر نه باید در روز زمستانی چشمش بسته نشود مگر در گرمی روز و نه
در آغاز روز تابستانی بلکه سببش ناتوانی نیروي دید است و یک نوع تضاد و نفرت میان آن و روشنی چون ناتوانی که در دیدهاي
دیگر است در برابر قرص خورشید، و اما اینکه این نفرت از کجا است امریست نهان و منشأ تعجبی است که در سخن آن حضرت
بدان اشاره شده و خلاصه اینست که چگونه درماند و کور شود و از اینکه از روشنی کمک گیرد براي جستن روزي و زندگی خود
و رفت و آمد و سودبري. سوسمار جانور معروفی است و خویش اینست که هنگام برآمدن خورشید از لانهاش بدر آید تا با آن
روبرو گردد بر عکس شب پرهها. دمیري گفته: شب پره جانوریست که در شب پرواز کند و شکل و وصف غریبی دارد و آن را در
زبان تازي خفاش گویند، بخاء ضمه دار و فاء با تشدید و خفش در زبان تازي خردي و تنگی چشم است و اخفش یعنی خرد چشم
و کم دید و گفتند بر عکس شب کور است و گفتند کسی که در هواي ابري بیند نه در آفتاب جوهري گفته: دو گونه است اعشی
1) بطلمیوس ) شب کور و دور بین است و عمش ناتوانی دید است با اشک ریزي در بیشتر اوقات ... ص: 246
گفته: شب پره نام تازي دارد: خفاش، خشاط، خطّاب و وطواط و بسا که خفاش از خفش باز گرفته است، و اخفش دو جور است
یکی کم دید مادر زاد و دومی کم دید از حادثهاي و آن کسی است که شب بیند نه روز، و در روز ابر بیند نه روز آفتابی. و اینکه
گفته خفاش خطاف است مورد اعتراض است و حق اینست که دو نوع است و بقول برخی خفاش خرد است و وطواط درشت و آن
در روشنی ماه نبیند و نه در روشنی خورشید از این رو وقتی را خواهد که نه تاریک باشد و نه روشن و آن هنگام غروب خورشید
است که پشهها در جوش و خروشند و براي بدست آوردن خوراك خود که خون جاندار است برآیند و شب پره هم براي جستن
روزي آید، و روزي خواهی بجان روزي خواهی افتد، و شب پره بهیچ وجه از پرندهها نباشد چون دو گوش دارد و دندان دارد و
خایه دارد و حیض بیند و پاك شود و بخندد مانند آدمی و چون چهارپا بشاشد و بچه شیر دهد و پر هم ندارد. ( 2) یکی از مفسران
گفته: چون شب پره را عیسی بن مریم علیه السّلام بفرمان خدا آفرید از صنع خدا تعالی جدا گردید و از این رو همه پرندهها باو
زور گویند و او را دشمن دارند، و هر پرنده گوشتخوارش بخورد و هر پرنده دیگرش هم بکشد و از این رو جز در شب پرواز نکند.
و گفتند: عیسی جز آن را نساخت چون در آفرینش کاملترین پرنده است و توانائی رساتري خواهد چون پستان و دندان و گوش
دارد، و گفتند از او ساختن شب پره خواستند براي اینکه شگفتترین پرنده است چون گوشت است و خون و بیپر بپرد و تند بپرد
و پر بچرخد، و از پشه و مگس و پارهاي میوهها بخورد، و با این همه عمر دراز کند و گفتند از کرکس و گورهخر عمرش درازتر
است، و مادهاش از سه جوجه تا هفت بزاید و بسیار باشد که در میان هوا جفتگیري کند. و در جانوران نیست جانوري که
فرزندش را بدوش کشد جز شبپره که بدان بسیار مهر دارد و از او نگرانست و بسا در حال پرواز بچهاش را شیر دهد و خویش
ص: 247 اینست که چون برگ درخت بیند بدو خورد و بترسد و از پرواز بماند و بحماقت موصوف است، از
( بزمین چسبد. ( 1 « اطرق کرا: سر بزیر بخواب » : این رو چون باو گویند
باب چهاردهم: جغد
صفحه 110 از 139
-1 در کامل الزیاره: 99 -: بسندش از حسین بن ابی غندر که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: در باره جغد که آیا کسی از (2)
شماها او را روزها دیده است؟ باو گفته شد در روز بسا دیده نشود و جز در شب آشکار نگردد، فرمود: هلا پیوسته در آبادانی منزل
داشت و چون حسین علیه السّلام کشته شد با خود سوگند خورد در آبادانی مأوي نکند هرگز و مأوي نگیرد جز در ویرانه، و پیوسته
( روزها روزه است و اندوهگین تا شب او را فرا گیرد و چون شب برود درآید پیوسته بنالد بر حسین علیه السّلام تا بامداد کند. ( 3
-2 و از همان: بسندي از حسین بن علی بن صاعد بربري نگهبان قبر امام هشتم علیه السّلام که پدرم گفت: نزد امام هشتم علیه
السّلام رفتم و بمن فرمود: مردم چه میگویند؟ گوید: گفتم: قربانت آمدیم از شما بپرسیم، فرمود: این جغد را میبینید در زمان جدم
رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله در خانهها و کاخها بود و چون مردم غذا میخوردند پر میزد و در برابر آنها میافتاد و خوراك برایش
میانداختند و مینوشید و بجاي خود برمیگشت، و چون حسین بن علی علیه السّلام کشته شد از آبادانی بویرانه و کوهها و بیابانها
3- و از همان: بسندش از مردي ( رفت و گفت: چه بد امتی باشید شما کشتید پسر پیغمبر خود را و من شما را بر خود امین ندانم. ( 4
-4 ( که امام ششم فرمود: راستی جغد روزه دارد روز را و چون افطار کند دیوانه حسین علیه السّلام باشد و اندوه خورد تا بامداد. ( 5
در کامل الزیارة: بسندش از حسن بن علی میثمی که امام ششم علیه السّلام بمن فرمود: اي ابا یعقوب هرگز جغدي را دیدي در روز
آواز دهد و بگردد؟ گفتم نه ص: 248 فرمود: میدانی براي چه؟ گفتم: نه، فرمود: براي آنکه روزش روزه
5- در دلائل طبري- ( باشد و چون شبش رسد بهر چه روزیش شده افطار کند و پیوسته بنالد بر حسین علیه السّلام تا بامداد کند. ( 1
-101 از عطیه اخی ابی عوّام که با ابی جعفر علیه السّلام بودم در مسجد رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله که یک اعرابی بر نره شترش
رسید و آن را زانو بند زد و بمسجد آمد و شیدا براست و چپ نگاه کرد و ابی جعفر او را فریاد زد و نشنید و سنگی باو پرانید و آمد
و برابرش نشست و آن حضرت باو فرمود: اي اعرابی از کجا آمدي؟ گفت: از آن سوي جهان که دنبالم چیزي نبود از احقاف آمدم
فرمود: کدام احقاف؟ گفت: احقاف عاد فرمود: اي اعرابی در راهت بچه گذشتی؟ گفت: بچنین و چنان ابو جعفر فرمود: و گذشتی
بچنان؟ اعرابی گفت: آري ابو جعفر علیه السّلام فرمود: و گذشتی بچنان؟ و پیوسته اعرابی میگفت گذشتم و ابو جعفر علیه السّلام
نشانی میپرسید تا فرمود: بدرختی بنام رقاق گذشتی؟ گفت آن اعرابی بدو پاي آن حضرت برجست و دو دست بهم زد و گفت:
بخدا مردي را داناتر از تو بسر زمینها ندانم آیا آنها را پا زدي؟ فرمود: نه، اي اعرابی ولی اینها نزد من در کتابی باشند. اي اعرابی از
پس شما یک وادیست که آن را برهوت گویند و جغد و هامّ در آن ساکنند و ارواح مشرکان تا روز قیامت در آن عذاب کشند.
-6 در حیاة الحیوان گفته: بوم پرندهایست معروف و نرش بنام صدي و قیاد (فیاد خ ب) و کنیه ماده ام الخراب و ام صبیانست و (2)
آن را کلاغ شب خوانند و خویش اینست که بر سر هر پرنده در لانهاش درآید و او را از آشیانهاش براند و جوجه و تخمش را
بخورد، در شب نیرومند است و هیچ پرنده تابش را نیارد، در شب نخوابد و در روز هر پرنده او را بیند بکشدش و پرش را بکند از
، دشمنی که میان او و دیگر پرندهها است از این رو شکارچیان آن را زیر دام خود نهند تا پرنده در آن افتد آسمان و جهان، ج 8
1) مسعودي بنقل از جاحظ گفته: جغد روز نپرد که مبادا چشمش زنند براي زیبائی او و خود را زیباتر پرنده داند و جز ) ص: 249
در شب پرواز ندارد، و عرب در افسانههاي خود پندارند چون آدمی بمیرد یا کشته شود خود را در صورت پرندهاي بیند که بر
گورش هراس بر تن شیون کند. و جغد چند رسته دارد و همه تنهائی دوست و تک روند و خویش دشمنی با کلاغ است. در تاریخ
ابن نجار است که خسرو بکارگزارش گفت بدترین پرنده را برایم شکار کن و با بدتر آتش افروز کباب کن و ببدتر مردم بخوران و
او جغدي شکار کرد و با هیزم دفلی کباب کرد و بسخن چین خوراند. و در سراج الملوك ابی بکر طرطوسی است که یک شب
عبد الملک بن مروان بیخواب شد و داستانگوئی خواست که برایش داستانی بگوید و در شمار داستانها باو گفت: اي امیر المؤمنین
در موصل جغدي بود و در بصره جغدي و جغد موصل دختر جغد بصره را براي پسرش خواستگاري کرد، و جغد بصره گفت:
صفحه 111 از 139
نپذیرم جز اینکه صد مزرعه ویرانه کابین دهی، جغد موصل گفت: اکنون نمیتوانم ولی اگر حکمران، سلمه اللَّه تعالی، یک سال بر
سر کار باز ماند این کار را میکنم و عبد الملک بیدار شد و براي مظالم نشست و داد مردم را از یک دگر گرفت و از کارگزاران
بازجوئی و بررسی کرد. و در یک مجموعه بخط یکی از بزرگترین دانشمندان دیدم که یک روز مأمون از کاخش سر بزیر کرد و
دید مردي ایستاده پاي کاخ و زغالی بدست دارد و بر دیوار کاخ مینویسد، مأمون بیک پیشخدمت گفت: برو نزد این مرد ببین چه
مینویسد و او را نزد من بیاور، پیشخدمت شتابانه نزد آن مرد رفت و او را گرفت و در نوشته او اندیشه کرد و این بود: اي کاخ شوم
و بوم بادت با هم تا جغد بهر گوشه تو لانه کند روزي که شوي لانه جغدان شادم آغاز کسانی که تو را یاد کند آسمان و جهان،
1) و آنگه پیشخدمت گفت: امیر المؤمنین را پذیرا باش، آن مرد گفت: تو را بخدا مرا نزد او مبر، گفت: چاره ) ج 8، ص: 250
نیست، و چون برابر مأمونش آورد آنچه را نوشته بود بمأمون گزارش داد. مأمون باو گفت: واي بر تو چه تو را بدین کار واداشته؟
گفت: بر تو نهان نیست آنچه در کاخ تو است از گنجینههاي زر و سیم و زیورها و جامههاي خوب و خوراك و نوشابه و ظروف و
کالا و کنیزان و خدمتکاران و جز آن از آنچه زبانم از وصف آن کوتاه است و فهم من از آن درمانده است. راستش اي امیر
المؤمنین من اکنون که بر آن گذر کردم در نهایت گرسنگی و بینوائی بودم و در کار خود باندیشه شدم و با خود گفتم: این کاخ
آباد و بلندیست و من گرسنهام، و سودي در آن ندارم، و اگر ویرانه بود و بدان گذر میکردم یک سنگی یا چوبی یا میخی بدست
میآوردم که آن را بفروشم و از بهایش قوتی بخرم آیا امیر المؤمنین نمیداند آنچه را شاعر سروده: گر نباشد مرد را در دولت مرد
دگر بهره و حظی زوالش را نماید آرزو این نباشد از براي بغض ما با آن ولی از امید دیگران خواهد که برگردد از او مأمون گفت:
اي غلام هزار اشرفی طلا باو بده، سپس باو گفت: هر سال تا کاخ ما بوجود اهلش آباد است همین بخشش را داري. آسمان و
(1) جهان، ج 8، ص: 251
ابواب جانوران اهلی
باب یکم نگهداشتن جانوران اهلی در خانه خوبست
-1 در قرب الاسناد 45 بسندش از امام پنجم علیه السّلام که دوست داشتند در خانه یک جانور اهلی باشد چون کبوتر، مرغ و (3)
2- در طب الائمه 117 بسندي تا رسول خدا صلی اللَّه علیه ( بزغاله تا کودکان پري با آنها بازي کنند و با کودکشان بازي نکنند. ( 4
و اله که جانداران اهلی در خانه هاتان بسیار داشته باشید تا شیاطین از کودکهاتان بدانها سرگرم باشند. ( 5) بیان: (گواه از لغت
آورده که داجن بمعنی جاندار خانگی است و بگوسفند و جز آن گویند سپس گوید) در نهایه گفته: در حدیث است که خدا لعنت
کند کسی را که تیکه جانداران اهلی خود را ببرّد، و آن گوسفندیست که مردم در خانه دارند و جز گوسفند از پرنده و جز آن که
خانگی باشند و تیکه کردن آنها اینست که خایه آنها را بکشد یا گوش و بینی آنها را ببرد، دمیري گفته: داجن گوسفندیست که
( مردم در خانهشان علوفه میدهند و هم شتر و کبوتر خانگی (و از لغت گواه آورده) ( 6
باب دوم فضیلت داشتن خروس، انواع خروس، داشتن مرغ و احکام آنها
277 و خصال 1 ر 198 بسندي تا امام رضا علیه السّلام که خروس سفید پنج خصلت پیغمبري دارد: شناختن - -1 در عیون ج 1 (7)
2- در مجالس صدوق 254 در مناهی (1) وقت نماز، غیرت، سخاوت، دلیري و پر جماع کردن. ص: 252
3- در مکارم 154 از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله که پنج ( پیغمبر است نهی از بد گفتن بخروس فرمود: او بوقت نماز آگهی دهد. ( 2
4- در کتاب جعفر بن محمّد بن شریح حضرمی: بسندش از جابر ( خصلت از خروس آموزید (آن پنج شماره 1 را برشمرده) ( 3
صفحه 112 از 139
جعفی که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: خدا خروسی دارد که دو پایش در زمین هفتم و سرش زیر عرش است و یک بال
در خاور و بالی در باختر دارد و میگوید: سبحان الملک القدوس- و بدنبالش خروسها بخوانند و پاسخ دهند و چون کسی بنگ
549 بسندش تا رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و سلم که / 5- در کافی 6 ( خروس شنود گوید سبحان ربی الملک القدوس. ( 4
550 بسندي از امام ششم / 6- در کافی 6 ( خروس خوش یال سفید خانههاي صاحبان خود را تا هفت خانه گردشان نگهدارد. ( 5
( علیه السّلام (مضمون شماره 5 را آورده و افزوده) یک بال تکانی کبوتر نقطه دار پلنگی بهتر است از هفت خروس یالدار سفید. ( 6
550 بسندي از یعقوب جعفري که نزد ابی الحسن علیه السّلام نام طاوس بردند و فرمود: از زیبائی خروس سفید / -7 و از همان 6
چیزي فزون ندارد گوید و شنیدمش میفرمود: خروس خوشآوازتر است از طاوس و پر برکتتر و اوقات نماز را بتو یاد آور کند و
550 بسندي تا از امام صادق علیه السّلام که خروس / 8- و از همان 6 ( طاوس دعوت کند بوبال گناهی که بدان آلوده شده. ( 7
550 بسندي از ابی الحسن که خروس پنج خصلت پیغمبري دارد / 9- و از همان 6 ( سفید دوست من و دوست هر مؤمن است. ( 8
1) بیان: کثرت طروقه بمعنی کثرت ازواج یا کثرت جماع ) (بشرح شماره 1- باختلاف در ترتیب) ص: 253
10 - در کافی 6 ر 550 بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که بنگ خروس نماز او است و بال زدنش در رکوع و سجود ( است. ( 2
چنانچه گذشت، و « و پرندهها در صف البته همه نماز و تسبیح او را دانند 41 - النور » او. ( 3) بیان: گویا اشاره دارد بقول خدا تعالی
11 - در کافی 6 ر 312 بسندش تا امیر المؤمنین علیه السّلام که ( البته در باب پیش گذشت که نگهداشتن مرغ در خانه خوبست. ( 4
مرغابی گاو میش پرندهها است مرغ خوك پرندهها است، دراج حبشی پرندهها است، و کجائی تو از دو جوجه نو پا که زنی از
ربیعه آنها را از فزونی خوراکش پروریده. ( 5) بیان: مرغابی گامیش پرندهها است چون به لجن و آب انس دارد و مرغ مانند خوك
است که نجاست آدمی خورد و دراج سیاه است و بحبشی ماند و وابستن بزنی از ربیعه براي آنست که پرنده آنها بهتر است یا
12 - در کافی 6 ر 312 بسندي تا آنجا که گفت: گوشتها را ( استادترند در پرورش یا در زمان آنها این پرنده شایع و فزون بوده. ( 6
برابر عمر نام بردند و او گفت: بهترین گوشت از مرغ است و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: نه هرگز آنها خوك پرندههایند و
13 - در محاسن 400 بسندي از عبد الاعلی که با امام ششم هم غذا شدم و غذا خواست و ( بهترین گوشت از جوجه نو پا است. ( 7
مرغ بریانی با حلواء آوردند و فرمود: این را براي فاطمه هدیه آوردند سپس فرمود: اي کنیز خوراك معمولی خودمان را بیاور و
14 - در مجمع البیان روایت است که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله مرغ را با فالوده میخورد و از حلواء ( ترید و سرکه و زیت آورد. ( 8
و عسل خوشش میآمد. ( 9) بیان: بیشتر اخبار دلالت دارند که گوشت مرغ مکروه است و ندیدم کسی آن را گفته باشد جز اینکه
شهید ره در دروس روایت پیش را ذکر کرده، و ممکن ص: 254 است حمل اخبار مذمت بمرغ نجاست خوار
یا نزدیک بدان بیاستبراء و با استبراء سه روز حرمت و کراهت بروند چنانچه دمیري بسندي از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم
آورده که چون میخواست مرغی بخورد، میفرمود: تا سه روزش میبستند وانگهش میخورد پایان- و علتی که در اخبار است مشعر
15 - در حیاة الحیوان 1 ر 241 گفته: خروس نر مرغ خانگی است و او را انیس و مؤانس گویند و او است که بچه را ( بدانست. ( 1
دوست ندارد و با یک همسر بسر نبرد و خویش ابلهی است و چون از دیواري افتد راه بخانه صاحبش نبرد و از خصلتهاي خوبش
اینست که بجمیع مرغها یک نظر دارد و یکی را بر دیگري نگزیند جز بندرت، و از کار شگفتتر او است که اوقات شب را
میشناسد و بنوبت بانگ میکند در هر وقتی خواه شب بلند باشد یا کوتاه و پیش از سپیده و پس از آن پیاپی بنگ میدهد، سبحان
من هداه لذلک. و قاضی حسین و دیگران گفتند جائز است اعتماد بخواندن خروس آزموده براي نماز خواندن و کار غریبش اینکه
چون خروس بیگانه بجمعی مرغ درآید همه را بگاید، جاحظ گفته، خروس هندي دارد و جلّاسی، نبطی، سندي و زنجی گفته:
آزمایشگران گفتند: خروس سفید یال دار پاسبان خانهایست که در آنست و پندارند هر که چنین خروسی را بکشد دچار نکبت در
اهل و مالش شود، ( 2) و عبد الحق بن قانع بسندي از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم آورده که فرموده: خروس سفید دوست من
صفحه 113 از 139
است و دیگري بدان افزوده که دشمن شیطانست و صاحبش را با هفت خانه پس از خانه او پاسبانست، و پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله
و سلم آن را در خانه و در مسجد نگه میداشت. ( 3) و در روایتی است از انس که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله میفرمود: خروس سفید
یالدار دوست منست و دوست دوستم جبرئیل و خانه خود و 16 خانه همسایه را نگه میدارد. ( 4) و از شیخ محب الدین طبریست که
پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم خروس سفیدي داشت و ص: 255 صحابه خروس را بسفر میبردند که وقت
نماز را بدانها شناساند و در صحیحین و جز آنها است که از ابی هریره که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم فرمود: چون آواز
خروس شنوید از فضل خدا بخواهید که او فرشتهاي دیده و چون عرعر خر شنوید بخدا پناه برید که او شیطانی دیده قاضی گفته:
براي امید باینست که فرشته آمین گوید بدعاء و استغفار او گواه شوند باخلاص و زاري و ابتهال چنانچه خوبست دعاء در حضور
مؤمنان و نیکان و تبرك بآنان و پناه جستن از شیطان هنگام بنگ خران براي اینست که از حضور شیطان باید ترسید و شاید که از
آن پناه گرفت- پایان- ( 1) و در معجم طبرانی و تاریخ اصفهانست که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم فرمود: خدا را خروسی است
سفید با دو بال که نگار زبرجد و یاقوت و لؤلؤ دارند بالی در خاور و بالی در باختر و سر زیر عرش و پاها در هوا و هر سحرگاه اذان
گوید که همه اهل آسمانها و زمین شنوند جز پریان و آدمیان و در آن هنگام خروسهاي زمین پاسخ او دهند و چون قیامت نزدیک
( شود خدایش فرماید دو بال بر هم نهد و آواز فرو کشد و اهل آسمانها و زمین جز پري و آدمی بدانند که قیامت نزدیک است. ( 2
و طبرانی و جز او روایت کردند از جابر که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم فرمود: خدا را خروسی است دو پا در تخوم و سرش
زیر چسبیده و چون پاسی از شب گذرد فریاد کند سبّوح قدّوس، و خروسها همه فریاد کنند، ( 3) و در کتاب فضل الذکر است از
ثوبان که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله بمن گذشت و فرمود: راستی خدا را خروسی است که چنگالش در زمین فرودتر است و
گردنش زیر عرش تا شده و دو بالش در هوا است، و سحرگاه هر شب آنها را بهم زند و گوید: سبحان الملک القدوس ربنا الرّحمن
الملک لا اله غیره، ( 4) و ثعلبی از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله روایت کرده که خدا سه آواز را دوست دارد آواز خروس، آواز
خواننده قرآن و آواز آمرزشجویان سحرگاهان. ( 5) امام احمد و ابو داود و ابن ماجه از زید بن خالد جهنی آوردند که پیغمبر صلی
اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بد نگویید بخروس که بیدار کند براي نماز، سندش خوبست و ص: 256 متنش
اینست که دعوت کند بنماز، امام حلیمی گفته این دلیل است که هر که خیري دهد نباید دشنامش داد، و خوارش کرد بلکه باید
محترمش شمرد و باو نیکی کرد و اینکه فرموده بنماز دعوت میکند معنایش این نیست که بگوید در آوازش حی علی الصلاة یا
وقت نماز رسیده بلکه مقصود اینست که عادت دارد در سپیده دم و در زوال پیاپی بخواند از آفرینشی که خدا بدو داده و مردم را با
بنگ خود بیاد نماز آرد و بنگ او دلیل شرعی وقت نیست مگر بدلیلی چون تجربه بیتخلف که اشاره بدان گردد و اللَّه اعلم-
پایان- ( 1) و در مستدرك حاکم است از ابی هریره که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله فرمود: خدا بمن اجازه داد باز گویم از خروسی
که دو پایش در زمینند و گردنش زیر عرش تا شده و میگوید سبحانک ما اعظم شانک فرمود: و پاسخش دهند و این باور ندارد
کسی که بمن سوگند دروغ خورد (و از ابو طالب مکی و دیگران شرحی در باره خروس زیر عرش در سه وقت شب و سپیده دم
آورده) ( 2) و افزوده که: از عبد اللَّه بن نافع است که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله نهی کرد از اخته کردن اسب و گوسفند و خروس و
فرمود: فزونی در اسب است و حرام است بجنگ انداختن خروسها. و گفته از شگفت کار مرغ خانگی است که همه درندهها بدو
گذرند و نترسد چون شغالی از سر بام یا دیوار بیند یا درخت خود را پیش او افکند، و زود بیدار شود و خوابش سبک است و
گویند خواب و بیداریش چون دمزدن باشد بسا از شدت ترسی که دارد، و بیشتر چارهجوئیش اینست که بر زمین نخوابد و بر رف و
تنه درخت و سر دیوار و مانند آن برآید و بخوابد، و مرغ طبع همگانی دارد گوشت و مگس میخورد که طبع درندگانست و نان و
دانه میبلعد که طبع بهائم پرندهها است جوجهاش از تخم برآید که در روي آن خفته باشد یا زیر زباله و گرم کن دیگر مانده باشد.
3) و ابن ماجه از حدیث ابی هریره آورده که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم توانگران را بداشتن گوسفند امر نمود و بینوایان را )
صفحه 114 از 139
بداشتن مرغ و خوردن مرغ حلال است ص: 257 بروایت نسائی و دیگران از ابراهیم بن زهدم که نزد ابو
( موسی اشعري بودیم و بخوانی دعوت کرد که گوشت مرغ بر آن بود. ( 1
باب سوم باب کبوتر و انواعش از فاخته قمري، دباسی و ورشان
-1 در علل 2 ر 181 بسندش از عبد اللَّه بن مسکان که امام ششم علیه السّلام فرمود: متولد از دو جنس مختلف آبستن نشود، (2)
گفتم: مردم پندارند که پرنده راعبی یکی از پدر و یا مادرش ورشانست با اینکه بینیم تخم نهد و جوجه کند فرمود: دروغ گویند،
بسا ورشان بر پرنده دیگر افتد و جفت شود و تخم نهد و جوجه دهد ولی نژادش هرگز جوجه ندهد. ( 3) تبیان: از دو جنس مختلف
آبستن نشود یعنی جانوري که از دو جنس پدید گردد نازاد است و نزاید راوي گفت: راعبی از دو جنس است و تخم نهد و جوجه
دهد و پاسخ امام علیه السّلام دو وجه دارد یکم اینکه مردم دروغ گویند که جوجه میکند و هر راعبی جوجه دورگه است دوم اینکه
آنچه از ورشان و جنس دیگر است جز راعبی است و آن نه تخم نهد و نه جوجه دهد و بسا که این معنی روشنتر است. دمیري
گفته: راعبی پرندهاي است که از ورشان و کبوتر پدید آید و شکل عجیبی دارد قزوینی آن را گفته. و گفته: ورشان ساق حراست و
گفتند: پرندهایست از فاخته و کبوتر که برخی آن را وراشین نامند و رستهها دارد چون نوبی که سیاه است و حجازي که آوازش از
ورشان غمناکتر است و بچه دوست است تا آنجا که چون آن را در دست شکارچی بیند خود را بکشد و گفته: ساق حر ورشان
283 بسند پیش که شامی از امیر المؤمنین علیه / 2- در عیون 1 ر 246 و در علل 2 ( است و قمري نر است بیاختلاف در آن. ( 4
السّلام ص: 258 پرسید از معنی بنگ کبوتر راعبی فرمود: بر طنبور زنان و کنیزان خواننده و بر نوازندههاي نی
3- در اختصاص 294 و در بصائر 234 بسندي از یکی اصحاب ما که بامام ششم علیه السّلام فاخته و ورشان و ( و تار نفرین کند. ( 1
راعبی هدیه شد فرمود: فاخته گوید: نیابم شما را نیابم شما را او را نابود کنید پیش از آنکه نابودتان کند و فرمود: سرش را بریدند
ورشان گوید: پاك باشید، پاك باشید، و آن را بیکی از اصحابش بخشید، و پرنده راعبی نزد من باشد که بدان شادم. ( 2) بیان:
دمیري گفته: فاخته از طوقداران است و پندارند مارها از آوازش گریزند عراقی است نه حجازي شیوا و خوشخوان و مأنوس است و
میباشد و هنوز نخل گل نکرده « اکنون هنگام رطب است » در خانهها زندگی کند و عرب او را دروغگو داند، زیرا آوازش نزد آنها
4- در بصائر 343 بسندي از شعیب بن الحسن که نزد ابی جعفر علیه ( آن را گوید و دیده شده که 25 سال عمر کرده تا 40 سال. ( 3
السّلام نشسته بودم و آواز فاختهاي شنید فرمود: میدانید چه میگوید؟ فرمود: میگوید نیابم شما را، او را نابود کنید پیش از اینکه شما
5- و از همان 344 بسندش از یکی اصحاب که شنیدم فاختهاي از خانه امام ( را نیابد. و از همان 344 بسندش مانندش آمده. ( 4
6- و از همان 344 بسندي ( ششم فریاد میزد (و آن حضرت آواز او را بمضمون شماره 4 تفسیر کرد) و فرمود آن را سر بریدند. ( 5
از علی بن سنان (از امام ششم علیه السّلام در باره فاختهاي که آواز میداد و هدیه شده بود همین را میفرمود) گفت: سپس فرمود او
را از خانه بیرون کردند. ( 6) بیان: نفرینش بر صاحب خانه تعبیر شده باینکه چون پست است و آوازش شر انگیزد و مایه آوارگی و
-7 (1) نابودي گویا نفرین کند بر صاحب خانه و این تعبیرها ضرورتی ندارد چنانچه پیشتر شناختی ص: 259
در کامل الزیارة 98 بسندي از امام ششم علیه السّلام که کبوتر راعبی در خانههاتان نگهدارید که بر کشندههاي حسین علیه السّلام
8- در کامل 98 بسندش از داود بن فرقد که در خانه امام ( لعنت میکند، در کافی 6 ر 547 از علی بن ابراهیم مانندش را آورده. ( 2
ششم علیه السّلام نشسته بودم و نگریستم یک کبوتر راعبی پر قوقو میکند و امام ششم علیه السّلام پر بمن نگریست و فرمود: اي داود
میدانی این پرنده چه میگوید؟ گفتم: نه بخدا قربانت؟ فرمود: بکشندههاي حسین نفرین میکند، آن را در خانههاتان داشته باشید. در
9- در ارشاد مفید بسندي از ابی حمزه ثمالی که پسر دخترم چند کبوتر داشت و از خشم ( کافی 6 ر 547 بسندي مانندش آمده. ( 3
کبوترهاي آنها را سر بریدم و بمکه رفتم و بامام پنجم وارد شدم پیش از برآمدن آفتاب، و چون آفتاب زد کبوتر بسیاري در آن
صفحه 115 از 139
دیدم، با خود گفتم: مسائلی از او بپرسم و جوابهاشان را بنویسم و در فکر کاري بودم که در کوفه کردم و آن کبوترها را سر بریدم
بیمعنی، و پیش خود گفتم: اگر در کبوتر خیري نبود آنها را نگه نمیداشت، امام علیه السّلام بمن فرمود: اي ابا حمزه تو را چه شود
گفتم: یا ابن رسول اللَّه خوبست، گفت: دلت جاي دیگر است؟ گفتم: آري بخدا و داستان سر بریدن کبوترها را گفتم و گفتم
اکنون در عجبم از این همه کبوتر که شما دارید. فرمود: اي ابی حمزه ندانی که چون اهل زمین بچههاي ما را ببازي گیرند به پر
تکاندن کبوتر زیان را از آنها بگردانیم و آنها بنماز آگهی دهند در پایان شب، از هر کدامشان یک دینار طلا صدقه بده زیرا از
خشم آنها را کشتی ( 4) بیان: دلالت دارد بوجوب کفاره براي کشتن کبوتر از خشم و شاید حمل بر استحباب شود و ندیدم کسی
10 - در طب الائمه بسندي از محمّد بن کرامه که در خانه موسی بن جعفر علیه السّلام یک جفت کبوتر دیدم ( آن را گفته باشد. ( 5
که پر سبز بود و اندکی سرخی داشت و ماده ص: 260 سیاه بود و نان برایشان خرد میکرد و بر سر سفره بود و
( میفرمود: اینها شب بجنبش آیند و همدم من شوند و هر بار که پر تکانند خدا بدانها از هر که در خانه است پریان را بگرداند. ( 1
12 - در ( -11 مشارق الانوار: از امام پنجم علیه السّلام که از همه چیز با ما دشمنتر در پرندهها فاخته و در روزها روز چهارشنبه. ( 2
13 - در ( کافی 6 ر 549 بسندي از امام ششم علیه السّلام که یک پر تکانی کبوتر پلنگی به است از هفت خروس سفید با یال ( 3
کافی 6 ر 551 بسندي از عثمان اصفهانی که یک فاخته براي اسماعیل پسر امام ششم علیه السّلام هدیه آوردند، و چون امام ششم
آمد و او را دید فرمود: این پرنده شوم است او را بیرون کنید راستش میگوید: نیابم شما را او را نابود کنید پیش از آنکه نیابد شما
546 - بسندي از معاویۀ بن وهب که کبوترها از پرندههاي : 14 - در کافی- 6 ( را. در بصائر: 345 : بسندي مانندش آمده. ( 4
15 - و از همان است: بسندي از عبد الاعلی مولا آل سام که شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: نخست کبوتر در ( پیغمبرانند. ( 5
16 - و از همان است: بسندي از امام ششم علیه السّلام که ریشه کبوتران حرم از آن ( مکه از آن اسماعیل علیه السّلام بود. ( 6
اسماعیل علیه السّلام بوده که آنها را داشت و با آنها همدم بود، و امام علیه السّلام فرمود: خوبست پرنده پر چیده گیرند که با آن
17 - و از همان است: بسندي تا امام ششم که این کبوترهاي حرم از نژاد کبوتران ( همدم شوند از ترس خزندههاي زهرناك. ( 7
18 - و از همان است: بسندي از امام ششم علیه السّلام که خانهاي نیست که کبوتر در ( اسماعیل بن ابراهیم علیه السّلام هستند. ( 8
آن باشد جز اینکه آفت جن باهل آن خانه نرسد چون پریان بیخرد در خانه ص: 261 بازي کنند و با کبوتر
19 - و از همان است: بسندي از امام ششم علیه السّلام که مردي به پیغمبر از وحشت شکوه کرد ( بازي کنند و آدمی را وانهند. ( 1
20 - و از همان است: بسندي از زید شحام که کبوتران را نزد امام ششم علیه ( باو فرمود: یک جفت کبوتر در خانه نگهدارد. ( 2
السّلام یاد کردند فرمود: آنها را در خانههاي خود داشته باشید که محبوبند و دعاي نوح علیه السّلام بآنها رسیده و همدمترین چیزي
547 بسندي از امام ششم علیه السّلام که کبوتر از پرندههاي پیغمبرانست که در خانه خود : 21 - و از همان 6 ( باشند در خانه. ( 3
داشتند و در هر خانه باشند آفت جن باهل آن نرسد چون که سفهاء جن در خانه بازي کنند و با کبوتر بازي کنند و مردم را وانهند
22 - و از همانست: بسندي از یعقوب بن جعفر که ( گفت: دیدم در خانه امام ششم کبوتر بود از آن پسرش اسماعیل علیه السّلام. ( 4
امام هفتم علیه السّلام بمن که بکبوتران خانهاش نگاه میکردم فرمود: پري نتکانند جز که خدا پریانی که خواهند با اهل خانه دوست
23 - در کافی است: بسندي از یحیی ارزق که شنیدم امام ششم میفرمود آواز پر زدن کبوتر شیاطین را براند. ( شوند از آن براند. ( 5
25 - در کافی است: بسندي از ( -24 در کافی: بسند دیگر که فرمود: خدا عز و جل بوسیله کبوتر از شکست خانه دفاع کند. ( 7 (6)
عثمان اصفهانی که اسماعیل پسر امام ششم علیه السّلام از من هدیه خواست و یک پرنده راعبی باو هدیه دادم و امام فرمود: آن را
: در خانه نهید با من تا همدم من باشد، عثمان گفت: نزد امام ششم علیه السّلام رفتم جلوش کبوتر بود و برایش نان خرد میکرد- 6
26 - در کافی ( 548 فروع کافی ( 8) بیان: دلالت دارد که خوراك دادن بکبوتر راعبی خوبست و هم خرد کردن نان برایش ( 9
است: بسندش از عبد الکریم بن صالح که نزد امام ششم علیه السّلام ص: 262 رفتم و دیدم سه کبوتر سرخ بر
صفحه 116 از 139
27 - در کافی ( بسترش هستند و فضله انداختند گفتم: قربانت اینها بستر را آلوده کردند، فرمود: نه، خوبست که در خانه باشند. ( 1
28 - و از ( است: بسندش از امام ششم علیه السّلام که در خانه رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله و سلم یک جفت کبوتر سرخ بود. ( 2
همان است: بسندش تا امام ششم علیه السّلام که امیر المؤمنین علیه السّلام چاهی کند و در آن پرتاب کردند (یعنی پریان) و باو
گزارش شد و آمد تا بر سرش ایستاد و فرمود: البته دست بکشید و گر نه کبوتر در آن جا دهم و سپس امام ششم فرمود: آواز کبوتر
29 - در کافی است: بسندي که نام کبوتر نزد امام ششم علیه السّلام بردند فرمود: بمن رسیده که عمر دید ( پریان را براند. ( 3
کبوتري میپرد و مردي زیر آن میدود، عمر گفت: شیطانی میدود و زیرش شیطانی میدود، امام ششم فرمود: اسماعیل نزد شما چه
550 فروع- بسندش از : 30 - و از همان 6 ( مقامی دارد، گفتند: صدّیق است فرمود: باز مانده کبوتران حرم از کبوتران اسماعیلند. ( 4
امام ششم علیه السّلام که هر کس پرندهاي در خانه گیرد باید ورشان باشد که بیشتر ذکر خدا عز و جل کند و بیشتر تسبیح گوید و
31 - و از همان 551 : بسندي از عثمان اصفهانی که اسماعیل پسر امام ششم علیه ( پرندهاي است که ما خانواده را دوست دارد. ( 5
السّلام از من هدیهاي خواست از پرنده و من ورشانی برایش بردم و امام علیه السّلام آمد و آن را دید و فرمود: ورشان گوید مبارك
32 - و از همان است: بسندي از ابی بصیر که امام ششم علیه السّلام پسرش اسماعیل را از داشتن ( باشید، مبارك او را نگهدارید ( 6
فاخته نهی کرد، و فرمود: اگر ناچاري یک ورشان نگهدار که بسیار ذکر خدا عز و جل کند. ( 7) بیان: گویا صلاح اسماعیل
33 - در کافی است: بسندش از (1) نمیدانستند که کبوتر داشته باشد چنانچه خبر بدان اشاره دارد. ص: 263
امام ششم علیه السّلام که در خانه ابی جعفر علیه السّلام فاختهاي بود و یک روز آوازش را شنید و بدانها فرمود: میدانید چه
میگوید؟ گفتند نه، فرمود: میگوید: نیابم شما را نیابم شما را، فرمود: نابودش کنیم پیش از آنکه ما را نیابد و آنگه فرمود: سرش را
34 - در همان است: بسندي از ابی بصیر که نزد امام ششم علیه السّلام رفتم و بمن فرمود: اي ابا محمّد بیا بهمراه ما تا از ( ببرید. ( 2
اسماعیل عیادت کنیم، بیمار بود، برخاستیم نزد او رفتیم در خانهاش فاختهاي در قفس بود و میخواند فرمود: پسرم براي چه این فاخته
را نگهداشتی؟ نمیدانی که شوم است آیا میدانی چه میگوید؟ گفت: نه فرمود: نفرین میکند بر صاحبش میگوید: نیابم شما را او را
35 - در کافی- 549 : بسندش از محمّد بن عذافر که پرسیدم از امام ششم از ( بیرون کنید. در خرائج: از ابی بصیر مانندش آمده. ( 3
پرنده که او را از شهري دور که هرگز ندیده فرستند و میآید، فرمود: اي عذافر او از سی فرسنگ بخانه صاحبش آید با شناسائی و
- دریافت و چون از آن بیشتر باشد بخانه صاحبش آید براي روزي خود که در آن مقدر شده. و در حدیث دیگر است- 549
36 - و از همان 549 - بسندش از اسحاق بن ( بسندي که تا سی فرسنگ راهبر است و آنچه بیشتر است براي بهره و روزي باشد. ( 4
37 - و از همان است: بسندش از حریز ( عمّار که بامام ششم علیه السّلام گفتم: پرنده از جاي دور آید فرمود: براي روزیش آید. ( 5
که بامام ششم علیه السّلام گفتم: کبوتر را از جاي دور رها کنند و آید و از جاي نزدیک فرستند و نیاید؟ فرمود: چون روزیش برید
38 - در دلائل طبري- 89 ط- 2- بسندش ( نیاید. ( 6) بیان: یعنی چون بمیرد یا دیگر روزیخور صاحبش نباشد و بجاي دیگر رود. ( 7
از امام ششم علیه السّلام که امام ص: 264 باقر علیه السّلام در راه مکه بود با ابی امیه انصاري که هم
کجاوهاش بود و او بیک جفت ورشان نگریست در کنار محمل و دست برآورد آنها را دور کند باو فرمود: آرام که این پرنده بما
خانواده پناه برند، راستش ماري او را آزار میدهد و جوجهاش را میخورد هر سال و من از خدا خواستم از اوش باز دارد و خدا
39 - در مشارق الانوار است: از محمّد بن مسلم که نزد امام پنجم علیه السّلام بودم و ناگاه دو ورشان در بر او افتادند و ( پذیرفت. ( 1
بنگی کردند و پاسخی به آنها داد و پریدند گفتم قربانت این چه بود؟ فرمود: پرندهاي که بزنش بد گمان شده بود و او برایش
سوگند خورده بود و گفته بود نپسندم جز بگواهی مولایم، محمّد بن علی باشد و او آمد بولایت سوگند یاد کرد که باو خیانت
- 40 - در دلائل طبري- 134 ( نکرده و باور کرد و کسی بولایت سوگند نخورد جز مگر آدمی که پر سوگند است و زبونست. ( 2
بسندش از فضیل بن یسار که نزد امام ششم علیه السّلام بودم و نگریستم به جفتی کبوتر در برش که نر با ماده قوقو میکرد فرمود:
صفحه 117 از 139
میدانی چه میگوید؟ گفتم: نه، فرمود: گوید اي آرام عروس من خدا نیافریده آفریدهاي که دوستترش دارم از تو جز که جعفر بن
41 - در حیاة الحیوان از قول جوهري گفته: حمام نزد عرب پرندههاي طوقدار است چون فاخته، قمري، ساق، حر، ( محمّد باشد. ( 3
قطا، ورشان و مانند آن نر باشند یا ماده و نزد عموم همان اهلی را گویند و بنقل از اصمعی آورده که حمام همان کبوتر چاهی است
که چند رسته دارد و آن را یمام گویند و فرق آنها اینست که زیر دم حمام و پهلوي پشتش سفید است و پس دم یمامه سفیدي
ندارد. و نوري در تحریر از اصمعی آورده که حمام همان طوقدارانند که سبزي یا سرخی یا سیاهی گردن آنها است. کسائی گفته:
حمام کبوتر دشتی است و یمام کبوتر خانگی و گفته اصمعی درست است و بنقل ازهري از شافعی حمام هر پرندهاي است که آب
(1) را قورت دهد یکباره و قوقو کند پیوسته (و پس از نقل اختلافی و گواه آوردن شعري گفته): ص: 265
اهل زبان گویند: حمام بکبوتران خانگی و بر دشتی و قمري و ساق حرّ که قمري نر است و بفاخته، دبسی، و قطا، ورشان، عاقب،
سفین، واعی، وردانی، و طورانی گفته شود و شرح هر کدام در باب خود بیاید ان شاء اللَّه تعالی و سخن کنونی در باره کبوتر
خانگی است که دو بخشند یکی دشتی که در کبوتر خانهها و مانند آنست و بسیار رمنده است و از این رو آن را دشتی خوانند و
دوم اهلی که رستههاي گوناگون و اشکال جدا جدا دارند چون مراعیش و راعبی عداد، مضرّب، قلاب و مذءوب که نسبت بدان
چه گذشت چون اسب عتیق است و آنها چون یابو. جاحظ گفته: فقیع در کبوترها چون صقلابیند در مردم و آنها کبوتر سفیدند.
2) و ابو داود و دیگران بسندهاي خوب از ابی هریره آوردند که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم مردي را بدنبال کبوتري دید و )
فرمود: شیطانست بدنبال شیطانی و یا شیطانی بدنبال او است، بیهقی گفته: برخی اهل علم آن را تفسیر کردند بکسی که کبوتر باز
است و پیوسته دنبال آنست و بر بامها برآید که بخانه همسایهها گراید ( 3) و از اسامه بن زید است که دیدم عمر بن عبد العزیز
فرمانداد کبوترهاي پرنده را سر برند و آنها که در قفس باشند وانهند و ابن قانع و طبرانی بسندي از ابی کبشه آوردند که پیغمبر
صلی اللَّه علیه و اله و سلم خوشش میآمد از نگاه بجوجهها و کبوتر سرخ، و حاکم در تاریخ نیشابور آورده که عایشه گفت: پیغمبر
خوش داشت نگاه بسبزه و اترجّ و کبوتر سرخ. و ابن قانع و دیگران از قول هلال بن علاء کبوتر سرخ را به سیب تفسیر کردند، و ابو
موسی گفته: این تفسیر را از جز او ندیدم، ( 4) و در خانه پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله کبوتر سرخی بود بنام وردان، ( 5) و در کتاب
عمل یوم و لیله ابن سنی است از معاذ بن جبل که علی علیه السّلام به پیغمبر از تنهائی شکوه کرد باو فرمود: یک جفت کبوتر بگیرد
که در بر او یاد خدا کنند، و ابن عساکر آن را آورده و گفته جداً غرابت ص: 266 دارد و ضعیف است. ( 1) و
ابن عدي در کاملش (همین مضمون را آورده و افزوده که) همدم تو باشند و براي نماز با خواندن خود تو را بیدار کنند و خروسی
بگیر که همدمت باشد و بیدارت کند براي نماز، ( 2) و نیز بسندي از ابن عباس آورده که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله فرمود: کبوتران
را داشته باشید که در خانههاتان داستان سرا باشند که پریان را از کودکان شما سرگرم کنند. ( 3) و عبادة بن صامت هم گفته: مردي
به پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله و سلم از تنهائی شکوه کرد و فرمودش یک جفت کبوتر بگیر و طبرانی آن را آورده و سند آن را جز
یکی صحیح دانسته، ( 4) و در کامل ابن عدي در شرح حال سهل بن وزیر بسندي از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله است که مکه از
( کمی زائرانش بخدا شکوه کرد و خدا تعالی باو وحی کرد البته برانگیزم مردمی که دلبند آن باشند چنانچه کبوتر بجوجههایش. ( 5
و در سنن ابو داود و جز او است بسندي خوب از پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله که در آخر الزمان مردمی باشند که ریش خود را
خضاب سیاه بندند چون گلوگاه کبوتران و بوي بهشت را نشنوند و خوبیش اینست که بلانه خود پیوندد گر چه از هزار فرسنگش
رها کنند خبر آوري کند و آن را از راه دور در اندك زمانی بیاورد، و کبوتر باشد که در یک شبانه روز 3 هزار فرسنگ در نورزد،
و بسا شکار شود و ده سال و بیشتر از وطنش دور ماند و فکر و حافظه و دوستی وطن در او بماند تا فرصتی یابد و بدان برگردد
پرندههاي شکاري بسختی در دنبال او باشند و از شاهین بیشتر بترسد، و با اینکه از او و هر پرندهاي پرندهتر است، ولی از ترس خود
را در بر او اندازد چنانچه خر شیر را بیند و یا گوسفند گرگ را و موش گربه را. و از خوي شگفتش که ابن قتیبه در عیون الاخبار از
صفحه 118 از 139
مثنّی بن زهیر آورده اینست که گفته من هرگز روابط عاشقانهاي که در مرد و زنیست ندیدم جز که در کبوتر دیدم، هر مادهاي تنها
نر خود را خواهد و برعکس تا یکی از آنها ص: 267 بمیرد یا نایاب شود، کبوتر مادهاي دیدم که خود را
براي نرش در هنگامی که میخواستش آرایش میکرد، ماده کبوتري دیدم که شوئی داشت و دیگري را پذیرفت و نر او را معذور
نداشت. ( 1) ماده کبوتري دیدم با ماده دیگر جفت شد و گفتند از آن تخم نهد ولی جوجه ندهد، و نري دیدم با نري جفت شد و
نري دیدم که با هر ماده که برمیخورد جفت میشد و زن نمیگرفت و مادهاي که با هر نري جفت میشد و شوي نمیگرفت و هیچ
جانوري نیست که هنگام جفت شدن بوسه گیرد، جز آدمی و کبوتر، و کبوتر در جفت شدن پارسائی دارد و دم کشد تا اثر گائیدن
را از ماده ببرد و گویا میفهمد که چه کرده و میکوشد که آن را نهان دارد. و بسا که چون شش ماهه شد جفتگیري کند و ماده
14 روز روي تخم بخوابد دو تخم نهد که از نخست نر آید و از دوم ماده و فاصله آنها یک شبانه روز باشد، و نر جزئی از روز روي
تخم بماند و آن را گرم کند و مانده از روز و شب با ماده است و چون ماده تخم نهد و نخواهد روي آن بخوابد نر او را وادارد که
بخوابد و چون نر خواهد با ماده جفت شود جوجهها را از لانه بدر کند، و این نوع را در نهاد است که چون جوجهاش از تخم برآید
نر خاك شور بجاید و بدهنش نهد تا خوراك پذیر گردد فسبحان اللطیف الخبیر که بهر چه رهنمائی او را داده. ارسطو پنداشته
و پروردگارت بیافریند هر چه خواهد و » کبوتر هشت سال بماند، و ثعلبی و جز او از وهب بن منبه در تفسیر قول خدا تعالی
گفته: از گوسفند میش را برگزیده و از پرنده کبوتر را، و مورّخان آوردند که چون مسترشد زندانی شد « برگزیند، 68 - القصص
بخواب دید کبوتر طوق داري بدست دارد و هاتفی آواز داد رهائی تو در اینست و چون صبح کرد آن را بابن سکینه امام گفت و
وي باو گفت: بچه تعبیرش کردي؟ پاسخ داد به شعر ابی تمام آنها حمامند و گر به کسر بخوانی* حاء را راستش که مرگ باشند و
(1) رهائی من در مرگ من است و پس از چند روز در سال 529 کشته شد ص: 268
باب چهارم در طاوس
-1 در نهج البلاغه از خطبهي ص 52 ط فیض که در آن شگفتی آفرینش طاوس را یاد کرده. برآورد آنها را آفریدهاي شگفت (2)
از جاندار و بیجان و آرام و جنبان، و گواههاي روشن به هنرمندي زیرکانه و نیروي شگرف خود بر پا داشت تا خردها گردن نهادند
بدانها و اعتراف بپذیرش نمودند، و بنگ یگانگی او را بگوشهاي ما فرو خواندند و هم پرندههاي گوناگون آفرید و در شکافهاي
زمین و شکست درهها و سر کوهها جا داد با بالهاي مختلف و شکلهاي جدا جدا که در زیر فرمان بچرخند و با بال خود در درون
فضاي پهناور و هواي گشاده بپرند. آنها را از نبود، در صورتهاي شگفت آور روشنی پدید کرد، و در درج بندههاي پوشیده از
گوشت ترکیب نمود، و برخی را با پیکر بزرگ باز داشت که در هوا شتابان بپرند و آنها را بپر زدن کمی واداشت، و بهنر لطیف
خود آنها را رنگارنگ مرتب کرد، برخی یک رنگ و برخی طوقدار بر خلاف رنگ خود. و شگفتتر از همه طاوس است که آن
را حکیمانهتر آفرید و رنگارنگ با بالها که نی آنها را در هم پکاند و با دمی که کشش آن را دراز کرد و چون بماده خود گراید
آن را درنوردد و برگشاید و بر افرازد چون بادبان کشتی که دریابانش برافراشته، برنگهایش بر خود بالد و فیس کند، و چون
خروسها بماده خود پرد و او را با همه آلات خود بکار گیرد بمانند همه نرهاي پر هیجان. تو را حواله کند بدیدي چشمگیر نه
بسندي سست و بیمایه و اگر چنان باشد که کسی پندارد ماده را با اشکش آبستن میکند که در گوشه چشم دارد و از آن بماده
میخوراند تا بیجفتگیري تخم نهد بیآبستن شدن از نرش و با همان ص: 269 اشک آماده شده. ( 1) این
گفته عجبتر نباشد از آبستن شدن کلاغ بهم خوراکی از لعاب دهان نر پنداري نی چتر دمش دستکها است از نقره و آنچه بر آن
روئیده نهانخانههاي عجیبی است از گردونهها و خورشیدهایش طلاي ناب و تیکههاي زبرجد است، و اگر بروئیدههاي زمینش مانند
سازي گوئی دسته گل تازهایست از همه گلهاي بهاري و با برابري پوشیدنیها دیباي زرنگاریست یا یک بافته منقش یمانی، و اگرش
صفحه 119 از 139
زیور خوانی نگینهاي رنگارنگی است که بر نقره کنگره دار نصب شدند. مانند یک خوشگذران سر بزرگ راه میرود، و دم و بال را
پهن میکند و چهچه میخندد از شادي بر زیبائی پیراهن و رنگارنگی گردنبندش، و چون بپاهاش نگرد شیون کند و جیغ زند بآوازي
که بروشنی دادرس جوید و گواه اندوه عمیق او باشد، زیرا پاهایش باریکند بمانند پاهاي خروس دورگه که سیاه چردهاند و از کنار
ساقش سیخکهاي نهانی روئیدهاند و در جاي یالش دستهاي از موي سبز حاشیهاي دار است، و برآورد گردنش چون ابریق و
فرودگاهش تا شکم او برنگ وسمه یمنی است یا پارچه ابریشمی که آینه زلالی روکش دارد، و گویا چادري سیاه بر سر دارد جز
آنکه از بس آب دار و درخشانست بسبزي تازه میزند. و در شکاف گوشش خطی است چون دهانه قلم برنگ گل بابونه بسیار
سفید و از سفیدي در گردونه سیاه آنجا میدرخشد، کمتر رنگی است جز اینکه از آن بخشی دارد و برتر از آنها است بزلالی و
درخشانی و پاکی و دیباچه و رونق، و روي هم چون گلهاي پراکندهایست که از بارانهاي بهار و تابش خورشیدهاي تابستان آسیب
ندیدند و گرد زده و پژمرده نشدند. و بسا از پرش واماند و از جامهاش لخت شود و پیاپی بریزند و دنبال هم برویند و از نی بالش
برگهاي پرها بریزند و بدنبال هم برآیند تا بشکل پیش از پر ریزان باز گردد و همه رنگهایش چنانچه بودند باز آیند و جابجا نشوند
1) و چون مانند هر مو از نی بالش را وارسی سرخی گل بتو وانماید و بار دگر سبزي زبرجد و بسا ) ص: 270
که گاهی رنگ طلائی و چگونه ژرفناي هوش بوصف او رسد یا در دریافت خردها گنجد و زبان ستایندگان ستایش او را برشته
کشند، و همه اوهام از دریافت کمتر تیکهاش درمانند و زبانها از وصف او بمانند، منزه باد خدائی که خردها را از آفرینش جانداري
که چشمگیر است خیره کرده و همین که آن را محدود و پدید شده دریافتند و ترکیبی رنگارنگ، و هر زبان از ستایش وصفش
درمانده است و از اداي شرحش بجا مانده. منزه باد آنکه بهم آورده پاهاي مورچه و پشههاي دم باد تا بالاتر از آنها از آفرینش
ماهیان و پیلان و با خود پیمان بسته که هر پیکري بجنبد بجانی که او را داده تا بکام مرگش کشد و پایانش نابودي و فنا باشد. سید
رضی- ره- در تفسیر برخی الفاظ غریب خطبه گفته: یأرّ بملاقحه کنایه از جفتشدنست و در قلع داريّ عنجه نؤتیه، گفته: یعنی
چون بادبان کشتی که کشتیبانش آن را برافرازد ( 2) توضیح: یکی از شارحان گفته: مردمی پنداشتند که آبستن شدن طاوس از
اشک چشم نر است و امیر المؤمنین علیه السّلام آن را نشدنی ندانسته و شگفتتر نیست از آبستنی کلاغ بهم خوراکی نر و ماده که
عرب پندارند کلاغ جفتگیري ندارد و از این رو ضرب المثل شده که نهانتر است از جفتگیري کلاغ- چون وجود خارجی ندارد
و پندارند آبستنی کلاغ از هم خوریست و ریختن آبی از چینهدان نر بگلوي ماده ولی حکماء کمتر این را باور دارند با اینکه در
کتب خود نزدیک بدان را نوشتند، ابن سینا گفته: ماده کبک بر اثر بادي که از نرش وزد و از شنیدن آوازش آبستن شود و گفته:
نوعی بنام مالاقیا دهان خود را بهم چسبانند و بهم برآیند و همین جفتگیري آنها است. و نهان نیست که معنی ضرب المثل کلاغ
این نیست که جفتگیري ندارد بلکه ص: 271 ظاهرش مخالف آنست مگر اینکه مقصود گوینده همان باشد
و ظاهر کلام آن حضرت اینست که طاوس جفتگیري دارد و از آن آبستن شود چون فرموده نکاح کند براي آبستنی و قول دیگر
-2 ( را پندار عرب دانسته چون آبستنی بهمخوراکی و در قاموس گفته همخوراکی کبوتر اینست که دهان بدهان هم در آرند. ( 1
در تنبیه الخاطر ورّام است که طاوس یمانی نزد امام صادق علیه السّلام آمد و آن حضرت باو فرمود: تو طاوسی؟ گفت: آري فرمود:
طاوس پرنده شومی است در آستان مردمی فرو نشود جز آنان را بکوچیدن آگهی دهد. ( 2) بیان: دلالت دارد که بد فالی اندك
550 فروع: بسندش از جعفري که نزد ابی الحسن علیه السّلام زیبائی طاوس را نام بردند فرمود: از : 3- در کافی 6 ( اثري دارد. ( 3
خروس زیباتر نیست برایت، گفت: شنیدمش میفرمود: خروس از او خوشآوازتر و با برکتتر است و بوقت نماز تو را آگهی دهد و
طاوس بنالد از گناهی که بدان دچار شده دمیري گفته: طاوس پرنده معروفی است و کنیهاش ابو الحسن و ابو الوشی است و در میان
پرندهها چون اسب میان چهارپایان عزیز و نیک است و خوي او عفت و خودنمائی و تکبر و خود بینی بر خود و طاق بندي با دم
است بویژه که ماده بدو نگاه کند و مادهاش پس از سه سال تخم نهد و نرش در سه سالگی پر کامل در آورد و رنگ کامل گیرد، و
صفحه 120 از 139
ماده در یک سال یک بار تخم نهد 12 شماره یا بیش، در بهار جفتگیري کند و در پائیز بمانند درخت پر بریزد و چون درخت
برگ برآرد او هم پر برآرد. و چون ماده روي تخم خوابد بسیار با او بازي کند و بسا تخم او را بشکند و از این رو تخمش را زیر
مرغ خانگی نهند و آن هم بیش از دو تا نتواند زیر خود گیرد، و باید خوراك و آب او را فراهم کنند تا از روي آن برنخیزد و هوا
آن را تباه کند و جوجهاي که از آن برآید اندکی زیبا است و پیکر کاستی دارد و باید سی روز روي آن بخوابد آسمان و جهان،
ج 8، ص: 272 و شگفت اینست که با زیبائیش او را شوم دانند و شاید براي اینست که سبب رفتن شیطان ببهشت و برون آمدن آدم
از بهشت بوده و خانه بهشت در مدت عمر دنیا از آدم تهی شده است و بودن طاوس را در خانه بد دارند براي همین و خدا داناتر
247 بسندش از امام هشتم علیه السّلام که طاوس مسخ شده مردي زیبا بود و زن مرد مؤمنی را فریفت که : 4- در کافی- 6 ( است ( 1
عاشق او بود و با او در آمیخت و آنگاه با او هم پیغامی کرد و خدا عز و جل هر دو را مسخ کرد و بشکل دو طاوس ماده و نر
( درآورد نه از گوشتش بخور و نه از تخمش. ( 2




باب پنجم: درّاج، قطا، کبک، و پرندههاي دیگر و گوشت کدام بهتر است
312 فروع-: بسندش از امام هفتم علیه السّلام که به تبدار گوشت کبک بخورانید که ساقها را نیرو بخشد و : -1 در کافی- 6 (3)
2- و از همان است: بسندش از علی بن مهزیار که با ابی جعفر علیه السّلام غذا خوردم و برایش یک قطا ( تب را بخوبی براند. ( 4
3- در ( آوردند، فرمود: برکت دارد و پدرم آن را خوش داشت و میفرمود به یرقان زده بخورانند کبابش را که او را سود دهد. ( 5
خرائج: از حسن روایت است که روزي علی علیه السّلام در بیابان لختی بود و درّاجی دید، فرمودش چندیست که در این بیابان
لختی و خوراك و نوشابهات از کجا است؟ گفت یا امیر المؤمنین صد سال است در این بیابانم و چون گرسنه شوم بشما صلوات
4- در محاسن- 474 -: بسندي تا امیر ( فرستم و سیر شوم و چون تشنه شوم به ستمکاران بر شما نفرین کنم و سیراب شوم. ( 6
المؤمنین علیه السّلام که مرغابی گاومیش پرندهها است مرغ خانگی خوك پرندهها است دراج حبشی پرندهها است تو دو جوجه
5- و از همان- 474 : بسندي تا امیر المؤمنین علیه السّلام که ( وار بدست آر که زنی از ربیعه با فزونی قوت خود آنها را پروریده ( 7
6- و بهمین سند آورده که نام ( نام گوشتها را نزد ص: 273 او بردند، فرمود: بهترین آنها گوشت وار است. ( 1
گوشتها را نزد آن حضرت بردند و عمر هم بود و او گفت: بهترین گوشت از آن مرغ است و امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: نه
7- و از همان است: بسندي تا رسول خدا ( هرگز، آنان خوکان پرندههایند و بهترین گوشت از آن جوجه کبوتر نو خاسته است. ( 2
312 فروع: بسندي : 8- در کافی 6 ( صلی اللَّه علیه و اله که هر که را خوش آید خشم خود را بکشد باید گوشت درّاج خورد. ( 3
9- در طب الائمه است: بسندي از علی علیه السّلام که رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله میفرمود: هر که را خوش ( مانندش آمده ( 4
آید خشمش را کشد گوشت دراج بخورد و از آن حضرت علیه السّلام که هر که از دلش نالد و غمش بسیار است گوشت دراج
10 - در حیاة الحیوان گفته: درّاج با ضمه چون رمان پرندهایست مبارك و پر نژاد و مژده بخش بهار هواي پاك و وزش ( بخورد. ( 5
شمال را خوش دارد و از باد جنوب بد حال شود تا از پرش بماند پرندهایست خاکی رنگ که درون و برون بالهایش سیاهند بشکل
قطا است جز که از او لطیفتر است و جاحظ آن را بخشی از کبوتر دانسته و کارش اینست که در یک جا تخم خود را واننهد و آن
را جابجا کند تا جایش شناخته نشود، ابن سینا گفته: گوشتش به از فاخته است و معتدلتر و لطیفتر است و خوردنش در مغز و فهم
و مغز و منی بیفزاید. و گفته کبک همان حجل است و نرش پر جماع است و از حرص بر آن تخم ماده را بشکند تا روي آن نخوابد
و از او باز ماند و از این رو مادهاش نزدیک تخم نهادن گریزان شود و نهان گردد باشتیاق بجوجه و چون از این رو مادهها گریزند
نرها بهم زنند و پر فریاد کشند و مقهور بدنبال قاهر افتد و نیرومند با بینوا جفت شود و کبک باندازه نیاز آوازش را دگرگون کند و
1) و کار شگفتش اینست که چون شکارچی دنبالش کند که سر زیر برف کند و ) پانزده سال بماند. ص: 274
صفحه 121 از 139
پندارد شکارچی او را نبیند، و نرش بر ماده پر غیرت ورزد و ماده از بوي نر آبستن شود و همه این انواع سرود و آواز خوب را
دوست دارند و بسا از شنیدن آن از آشیانه بیفتند و شکارچی آنها را بگیرد. و گفته: قطا معروف است (نوعی کبک) و دو رسته
دارد کدري و جونی جوهري رسته سومی افزوده که قطاط باشد، کدري خاکی رنگ است و پشتش خط خطی است و هم شکمش
و گلوگاهش زرد است و دمش کوتاه و لطیفتر است از جونی که زیر بالش سیاه است و پاها و پشتش خاکی است و نقطه دارد و
به زردي زند و آن را جونی خوانند که آوازش گرفته است و در ناي غرغر کند و کدري آواز شیوا دارد و فریاد کشد. و خویش
اینست که دسته جمعی از آشیانه خود سر آب روند نه تک تک و آن هنگام سپیده دم باشد که تا برآمدن خورشید هفت منزل
درنوردند و بآب رسند و سیر بنوشند، و عرب قطا را خوش خرام داند و راه رفتن زنان با شرم را بدانها مانند کند. ( 2) ابن حیان و جز
او از حدیث ابی ذر آوردند و ابن ماجه از جابر که پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله فرمود: هر که براي خدا مسجدي سازد گرچه آشیانه
کبکی باشد خدا برایش خانهاي در بهشت سازد، و آن جایی است که در آن بخوابد و تخم نهد و آشیانه او را نام برده چون بر
درخت و سر کوه نباشد و در زمین هموار است و از این رو مسجد را بدان مانند کرده و براي آنکه او را راستگو دانند و اشاره
باخلاص در ساختمان دارد. و گفتند: براي آنکه آشیانه او مانند محراب مسجد است و براي نمونه آن را آورده از راه تشویق چنانچه
از کم بر حذر دارند براي اینکه نمونه بیش باشد ( 3) چنانچه فرمود: خدا لعنت کند تخم دزد را که دستش را برند و ریسمان دزد را
که دستش بریده شود، و شارع بسا نمونه نشدنی آورد چنانچه فرمود: گر چه فاطمه دختر محمّد صلی اللَّه علیه و اله دزدي کند با
(1) اینکه در باره او دزدي بگمان نیاید. ص: 275
ابواب وحوش
باب پنجم